گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر خسروی
جلد هشتم
سورة الصف



اشاره
- که سورة الحواریّین و سورة عیسی نیز نامیده میشود مدنیّه است و آیات آن چهارده است. بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ -قرآن- 1
37
[ [سوره الصف [ 61 ]: آیات 1 تا 5
اشاره
37 سَبَّحَ لِلّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الَأرضِ وَ هُوَ العَزِیزُ الحَکِیمُ [ 1] یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لِمَ - بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ -قرآن- 1
تَقُولُونَ ما لا تَفعَلُونَ [ 2] کَبُرَ مَقتاً عِندَ اللّهِ أَن تَقُولُوا ما لا تَفعَلُونَ [ 3] إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الَّذِینَ یُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِهِ صَ  فا کَأَنَّهُم بُنیانٌ
332 وَ إِذ قالَ مُوسی لِقَومِهِ یا قَومِ لِمَ تُؤذُونَنِی وَ قَد تَعلَمُونَ أَنِّی رَسُولُ اللّهِ إِلَیکُم فَلَمّا زاغُوا أَزاغَ اللّهُ - مَرصُوصٌ [ 4] -قرآن- 1
اي مالوا عن الحق « زاغُوا » المقت اشد البغض « کَبُرَ مَقتاً » [ 204 [ صفحه 271 - قُلُوبَهُم وَ اللّهُ لا یَهدِي القَومَ الفاسِقِینَ [ 5] -قرآن- 1
الرصّ احکام البنآء و اصله من الرصاص اي « مَرصُوصٌ » و اصل الزیغ المیل- زاغ اي مال عن الحقّ و ازاغه عن الحق صرفه عنه
- 16 -قرآن- 35 - اي الخارجین. فسق یفسق فسقا اي خرج. -قرآن- 1 « الفاسِقِینَ » جعلته کانه بنی بالرصاص لتلائمه و شدة اتصاله
268- 157 -قرآن- 254 - -43 قرآن- 146
تفسیر معانی:
اشاره
-1 تنزیه و تسبیح کرده و میکند خدایرا آنچه در آسمانهاست [از علویّات فاعله] و آنچه در زمین است [از سفلیّات قابله آفاقی
و انفسی و هر موجودي که در عالم وجود است بدون فرق] و اوست غالبی که جز آنچه او اراده کند نخواهد شد و حکیمی
که جز بحکمت کاري نمیکند. 2- اي کسانیکه ایمان آوردهاید براي چه میگوئید آنچه را که نمیکنید [که بگوید اینکه کار را
خواهم کرد و قصدش اینکه باشد که نکند یا بگوید اینکار را خواهم کرد و قصدش هم باشد که بکند ولی معلوم باشد که
آنرا نمیکند زیرا نمیداند که آنرا خواهد کرد یا نه و هر دو صورت قبیح است مگر آنکه قطعا بکند]. 3- اینکه گفتار بزرگ
است و موجب بغض شدیدي در نزد خداست [یعنی خدا را بغضب میآورید] که بگوئید آنچه را که نمیکنید [و گفتهاند که
اینکه آیه عامّ است یعنی هر کس سخنی گوید و نکند در اینکه عتاب داخل است و نیز آن عالمی که خلق را بعمل خیر
بخواند و خود ترك نماید مشمول اینکه آیت است- بعیسی علی نبینا و آله و علیه السلام وحی شد که یابن مریم عظ نفسک
فان اتعظت فعظ النّاس و الّا فاستحی منّی یعنی اي پسر مریم خویشتن را پند بده اگر خودت پند گرفتی مردم را پند گو و
موعظه کن و الّا از من شرم بدار-]. از من بگوي عالم تفسیر گوي را || گر در عمل نکوشی نادان مفسّري بار درخت علم
ندانم بجز عمل || با علم اگر عمل نکنی شاخ بیبري بیکی از بزرگان گفتند براي ما حدیث بگوي، سکوت کرد باز باو
گفتند براي ما حدیث کن، بآنها گفت [آیا از من میخواهید بگویم چیزي را که خود [ صفحه 272 ] نمیکنم و بغض خدائی
زودتر مرا فرا گیرد فأستعجل مقت اللّه]. قرطبی گفته است: سه آیه در قرآن مرا از گفتار براي مردم باز داشته است [ 1] أَ
3] یا أَیُّهَا ] 55- 2] وَ ما أُرِیدُ أَن أُخالِفَکُم إِلی ما أَنهاکُم. -قرآن- 5 ] 148- تَأمُرُونَ النّاسَ بِالبِرِّ وَ تَنسَونَ أَنفُسَ کُم. -قرآن- 90
71 - براي شأن نزول اینکه آیه اقوالی است از آن جمله إبن عباس رض گفته - الَّذِینَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفعَلُونَ. -قرآن- 5
است: [جماعتی از مؤمنان پیش از آنکه جهاد واجب شود میگفتند دوست داریم که خداوند ما را بر بهترین اعمال که
محبوب او باشد دلالت کند تا بآن عمل کنیم خداوند بآنها خبر داد که افضل اعمال ایمانی است که در آن شک نباشد و
جهاد، اینکه امر بر آنها ناپسند آمد و دشوار بود که بجهاد روند و در رفتن سستی کردند و اینکه آیه نازل شد] و سعید بن
المسیب گفته است: [در روز بدر مردي مسلمانان را آزار میداد و صهیب او را در جنگ بکشت- مرد دیگري برسول خدا
عرض کرد که یا رسول اللّه من فلانی را کشتم و حضرت خشنود شد عمر و عبد الرحمن بصهیب گفتند برسول خدا عرض
کن که تو او را کشتهاي و فلانی بیربط بخود بسته است صهیب گفت فقط من او را براي خدا و رسولش کشتم عمر و عبد
الرحمن عرض کردند یا رسول اللّه صهیب او را کشته است حضرت فرمود یا ابا یحیی چنین است و تو کشتهاي عرض کرد بلی
یا رسول اللّه و اینکه دو آیه نازل گشت]. 4- حقّا که خداوند دوست میدارد کسانیرا که میجنگند [با دشمنان او] در راه
[خشنودي او و اعلاء دین] او [و در برابر دشمن] بصف میایستند که گوئی آنان دیوار و بناي محکمی هستند [که از سرب
ریخته شده است] [و معناي محبت خدا آنستکه خواستار ثواب و منافع آنها میباشد]. 5- و بیاد آور زمانی را که موسی علیه
السّلام بقوم خود گفت اي قوم من چرا مرا آزار میدهید! [که جهات آزار و اذیّت نسبت بموسی علیه السّلام در تفسیر آیه [
39 و چون - صفحه 273 ] لا تَکُونُوا کَالَّذِینَ آذَوا مُوسی گذشت] و محققا میدانید که من فرستاده خدا بسوي شمایم. -قرآن- 1
آنقوم مایل از حق بسوي باطل شدند خدا هم آنها را بسوء اختیارشان واگذاشت و دلهاي آنها را مایل بباطل ساخت و خداوند
مردمانیکه از دین خارج شوند، رهنمائی به بهشت و سعادت نمیکند و آنها را بحال خود وامیگذارد.
[ [سوره الصف [ 61 ]: آیات 6 تا 9
اشاره
وَ إِذ قالَ عِیسَ ی ابنُ مَریَمَ یا بَنِی إِسرائِیلَ إِنِّی رَسُولُ اللّهِ إِلَیکُم مُ َ ص دِّقاً لِما بَینَ یَدَيَّ مِنَ التَّوراةِ وَ مُبَشِّراً بِرَسُولٍ یَأتِی مِن بَعدِي
اسمُهُ أَحمَدُ فَلَمّا جاءَهُم بِالبَیِّناتِ قالُوا هذا سِحرٌ مُبِینٌ [ 6] وَ مَن أَظلَمُ مِمَّنِ افتَري عَلَی اللّهِ الکَذِبَ وَ هُوَ یُدعی إِلَی الإِسلامِ وَ اللّهُ
لا یَهدِي القَومَ الظّالِمِینَ [ 7] یُرِیدُونَ لِیُطفِؤُا نُورَ اللّهِ بِأَفواهِهِم وَ اللّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَو کَرِهَ الکافِرُونَ [ 8] هُوَ الَّذِي أَرسَلَ رَسُولَهُ
لِیُظهِرَهُ عَلَی الدِّینِ » یرید بالقرآن « بِالهُدي » 653- لِّیُظهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَو کَرِهَ المُشرِکُونَ [ 9] -قرآن- 1
ِ
بِالهُدي وَ دِینِ الحَق
67- 12 -قرآن- 27 - اي لیغلبه علی جمیع الادیان. و الدین فی الایۀ و لو کان مفردا الا ان ال فیه للجنس. -قرآن- 1 « کُلِّهِ
تفسیر معانی:
اشاره
-6 و یاد آور هنگامیرا که عیسی بن مریم گفت اي فرزندان یعقوب حقّا که من فرستاده خدا بسوي شمایم بآنچه پیش از من از
توراة [منزله [ صفحه 274 ] بر موسی علیه السّلام] آمده است تصدیق دارم و در عین حال شما را برسولی که بعد از من میآید
مژده میدهم که نامش احمد است ولی وقتی احمد با دلایل ظاهره و معجزات باهره براي ارشاد آنها آمد گفتند اینکه معجزات
سحر آشکاري است [ یا اینکه پیغمبر و یا قرآن سحر ظاهري است]. براي اسم احمد دو معنی است. یکی آنکه احمد صیغه
مبالغه از فاعل باشد یعنی از هر کس خدا را بیشتر حمد میکند و دیگر آنکه مبالغه از مفعول باشد که همه کس او را بیش از
دیگران بواسطه محاسن اخلاقش ستایش و حمد میکنند. و اینکه روایت که از زهري از محمّد بن جبیر بن المطعم از پدرش
روایت شده است بصحّت پیوسته است که رسول خدا فرمود: [مرا نامهائی است منم احمد صلّی اللّه علیه و آله و منم محمّد
صلّی اللّه علیه و آله و منم ماحی بمعنی آنکس که خدا بوسیله من کفر را محو میفرماید و منم حاشر یعنی آنکس که مردم بر
قدم من محشور و گرد هم میآیند و منم عاقب یعنی آنکس که بعد از من پیمبري نیست و اینکه حدیث را بخاري نیز در
صحیح خود آورده است. و مضمون آیه مبارکه اینست که عیسی علیه السّلام قوم خود را بمحمد و نبوّت او مژده داده است و
آنها را از رسالت آنحضرت با خبر ساخته است و در موقع ظهور محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم معجزه ایست اینکه مژده
براي عیسی علیه السّلام و بامّت خود امر کرده است که چون او بیاید باو ایمان آورند [مجمع] و گفتهاند احمد بلغت سریانی
[فارقلیطا] است [روح]. 7- و کیست ستمکارتر از آنکس که بر خدا دروغ ببندد [و معجزات خدا را سحر و فرستاده او را ساحر
و کذاب بخواند] و حال آنکه آن پیغمبر دعوت باسلامی میکند [که نجات مردم در آنست] [و یا بقولی دعوت بتسلیم شدن در
برابر امر و فرمان خدا میکند] و خدا هم مردمیرا که [بکردار کفر [ صفحه 275 ] و معاصی مشغولند و بخود ستم میکنند و یا
کافر و منافقاند] ببهشت و سعادت رهنمائی نمیکند. 8- [اینکه کافران و منافقان] میخواهند که نور خدا را با دهانهاشان
خاموش کنند [یعنی نور ایمان و اسلام را بسخنان فاسد خودشان که بمنزله تاریکی متراکم است از بین ببرند چنانکه کسی
بخواهد نور آفتاب را با دهان یعنی پف خود، خاموش نماید] و حال آنکه خداوند نور خود را تمام خواهد کرد [یعنی کلمه
خود را ظاهر و پیمبر خود را تأیید و دین خود را آشکار و شریعت خود را پایدار خواهد نمود و بمنتها غایت خود خواهد
رسانید] هر چند کافران را بد آید [و دین خدا مکروه طبع ناپسند آنان باشد]. کاشفی گوید: و کراهت ایشانرا اثري نیست در
اطفاي چراغ صدق و صواب همچون ارادت خفاش که غیر مؤثّر است در نابودن آفتاب. شبپره خواهد که نبود آفتاب || تا
نبیند دیده او مرز و بوم دست قدرت هر صباحی شمع مهر || میفروزد کوري خفاش شوم و ملّا در مثنوي گوید: شمع حق را
پف کنی تو اي عجوز || هم تو سوزي هم سرت اي گنده پوز کی شود دریا ز پوز سگ نجس || کی شود خورشید از پف
منطمس هر که بر شمع خدا آرد پفو || شمع کی میرد بسوزد پوز او چون تو خفاشان بسی بینند خواب || کین جهان ماند
یتیم از آفتاب اي بریده آن لب و حلق و دهان || که کند تف سوي مه یا آسمان تف برویش باز گردد بی شکی || تف سوي
گردون نیابد مسلکی تا قیامت تف برو بارد ز ربّ || همچو تبّت بر روان بو لهب 9- اوست آنخدائی که فرستاد رسول خود را
بهدي [یعنی توحید در پرستش خدا] و دین حق [که دین اسلام و احکام پرستش خلق باشد] تا دین خود را [ صفحه 276 ] بر
هر دینی غلبه دهد [بحجّت و تأیید و نصرت] و هر چند مشرکان را بد آید و مکروه طبع آنان باشد. در مجمع البیان فرماید: [در
اینکه آیه دلالتی بر صحت نبوّت پیمبر ما صلّی اللّه علیه و آله میباشد زیرا خداوند سبحان دین خود را باستعلاء و قهر و غلبه و
اعلاء کلمه چنانکه در حال ضعف و کمی یاران بپیمبر خود وعده داده بود غلبه داد و مراد از دین هم جنس ادیان است که با
الف و لام آورده است. عیاشی باسناد از عمران بن میثم از عبایه روایت میکند که او از أمیر المؤمنین علیه السّلام شنید که
میفرمود او کسی است که رسول خود را فرستاد و دین خود را بر هر دینی غلبه میدهد- بعد از خواندن آیه فرمود آیا غلبه داده
است! عرض کردند بلی فرمود حاشا قسم بکسی که جانم بدست اوست قریهاي نخواهد ماند که نداي اشهد ان لا اله الّا اللّه
[ صبح و شام از آن بلند نشود]. [ صفحه 277
[ [سوره الصف [ 61 ]: آیات 10 تا 14
اشاره
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا هَل أَدُلُّکُم عَلی تِجارَةٍ تُنجِیکُم مِن عَذابٍ أَلِیمٍ [ 10 ] تُؤمِنُونَ بِاللّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تُجاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ بِأَموالِکُم
وَ أَنفُسِکُم ذلِکُم خَیرٌ لَکُم إِن کُنتُم تَعلَمُونَ [ 11 ] یَغفِر لَکُم ذُنُوبَکُم وَ یُدخِلکُم جَنّاتٍ تَجرِي مِن تَحتِهَا الَأنهارُ وَ مَساکِنَ طَیِّبَۀً فِی
جَنّاتِ عَدنٍ ذلِکَ الفَوزُ العَظِیمُ [ 12 ] وَ أُخري تُحِبُّونَها نَصرٌ مِنَ اللّهِ وَ فَتحٌ قَرِیبٌ وَ بَشِّرِ المُؤمِنِینَ [ 13 ] یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا
أَنصارَ اللّهِ کَما قالَ عِیسَ ی ابنُ مَریَمَ لِلحَوارِیِّینَ مَن أَنصارِي إِلَی اللّهِ قالَ الحَوارِیُّونَ نَحنُ أَنصارُ اللّهِ فَآمَنَت طائِفَۀٌ مِن بَنِی إِسرائِیلَ
طلب الربح فی اشتراء المتاع و « التجارة » 824- وَ کَفَرَت طائِفَۀٌ فَأَیَّدنَا الَّذِینَ آمَنُوا عَلی عَدُوِّهِم فَأَصبَحُوا ظاهِرِینَ [ 14 ] -قرآن- 1
وَ» اي فی جنات اقامۀ عدن یعدن عدنا اي اقام « فِی جَنّاتِ عَدنٍ » استعیر هنا لطلب الربح فی أعمال الطاعۀ و الجهاد و المقاتله
اي غالبین. -قرآن- « ظاهِرِینَ » هم اصحاب عیسی علیه السّلام جمع حواري و هو الناصر « لِلحَوارِیِّینَ » اي و نعمۀ اخري « أُخري
299- 226 -قرآن- 287 - 190 -قرآن- 208 - -131-109 قرآن- 179
تفسیر معانی:
اشاره
-10 اي کسانیکه ایمان آورده و تصدیق خدا و رسولش را کردهاید آیا شما را دلالت کنم [و راهنمائی نمایم] بتجارتی که شما
را از عذاب دردناك رهائی بخشد! 11 - [آن وسیله نجات از عذاب الیم اینست که] ایمان بیاورید بخدا و رسولش [یعنی بر
ایمان خود ثابت باشید] و در راه خدا [یعنی راه اعلاي دین خدا] بجان و مال خودتان جهاد کنید [یعنی بمال خود سلاح بخرید
و بجان خودتان با دشمنان دین مقابله و مقاتله کنید] اینها که براي شما بیان کردم و وصف نمودم براي شما خوبتر و سودمندتر
است اگر میدانستید و اعتراف بصحّت آن داشتید [یعنی اینکه تجارتی که من شما را بآن دلالت کردم براي شما بهتر و با
منفعتتر و نیک انجامتر از تجارتی است که فعلا بآن مشغول هستید زیرا آن تجارتی است که سودش تمام شدنی نیست و
اینکه تجارتی است که نفعش تمام شدنی است اگر بمضار اشیاء و بمنافع آنها دانا باشید]. تا چند ببازار خودي مست شوي ||
بشتاب که از جام فنا مست شوي [ صفحه 278 ] از مایه سود دو جهان دست بشوي || سود تو همان به که تهی دست شوي
-12 [و اگر شما چنین کنید و بآنچه امر کردم عمل نمائید] گناهان شما را میآمرزد و [در آخرت] شما را در باغهائی داخل
میکند که از زیر قصرها و درختهاي آنها نهرهاي آب جاري است و منزلهائی براي آسایش شما میدهد که همگی پاك و
پاکیزه و مورد لذت شما است و آنها در بهشتهائی جاویدان است [که همیشگی در آن اقامت دارید و کسیکه در آن داخل
شود خروجی بسبب عوارض براي او نیست] اینکه مغفرت و دخول در جنّت رستگاري بزرگی است که ماوراء آن فوزي
نیست. از إبن عباس رض مروي است که تعداد بهشت هشت است [دار الجلال- دار القرار- دار السلام- جنۀ عدن- جنۀ
المأوي- جنۀ الخلد- جنۀ الفردوس- جنۀ النعیم] و أبو اللیث گفته است که جنان چهار است که خداي تعالی فرموده است [وَ
لِمَن خافَ مَقامَ رَبِّهِ جَنَّتانِ] و سپس فرماید وَ مِن دُونِهِما جَنَّتانِ] بنابرین شماره جنان چهار میشود [جنۀ الخلد- جنۀ الفردوس-
13 - و تجارت دیگر با خصلت و نعمت 346- 302 -قرآن- 318 - جنۀ المأوي- جنۀ عدن] [نقل از روح البیان]. -قرآن- 260
دیگري که شما آنرا دوست دارید [یعنی در اینکه عالم مایل به نیل بآن هستید که ثواب آخرت را هم در برداشته باشد]
پیروزي و نصرت از جانب خداست [که شما بر دشمنان دین خدا ظفر مییابید] و گشایش نزدیک است [که شما بفتح مکّه و
بلاد کفر و حتی ایران و روم] نایل خواهید شد [و اینکه فتوحات قریبا واقع میشود و چندان زمان آن دور نیست] و مژده بده [ یا
محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم] مؤمنان را بثواب عاجل و آجل و جهاد در راه خدا [که پیروزي در دنیا و بهشت در عقبی
است]. 14 - اي کسانیکه ایمان آوردهاید یاران خدا باشید [یعنی یاران دین خدا و یاوران پیمبر خدا باشید و بر نصرتی که
[ کردهاید مداومت دهید] همچنانکه عیسی پسر مریم بحواریّین گفت کیانند که مرا در باره دین خدا یاران باشند [ صفحه 279
حواریون گفتند ما یاوران دین خدا هستیم [و بهمین جهت آنها را نصاري گفتند که گفتند ما انصار خدائیم] پس طایفهاي از
بنی اسرائیل بعیسی علیه السّلام ایمان آوردند و تصدیق او را کردند و طایفهاي کافر شدند و ما آنانرا که ایمان آوردند بر ضدّ
دشمنانشان تأیید و تقویت کردیم و مؤمنان در نتیجه غالب و قاهر گشتند و برتري یافتند.
سورة الجمعۀ
اشاره
مدنیّه و یازده آیه است. منصور بن حازم از حضرت ابی عبد اللّه جعفر الصادق علیه السّلام روایت کرده است که فرمود واجب
بر هر مؤمن چون شیعه ما باشد آنست که در هر شب جمعه سوره جمعه را بخواند و همچنین سوره سَبِّحِ اسمَ رَبِّکَ الَأعلَی را و
در نماز ظهر روز جمعه سوره جمعه و منافقین را تلاوت نماید و چون چنین کند گوئی بمانند رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله
37- 252 بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ -قرآن- 1 - عمل کرده است و ثواب و جزاي او با خداست که بهشت است. -قرآن- 219
[ [سوره الجمعۀ [ 62 ]: آیات 1 تا 5
اشاره
37 یُسَ بِّحُ لِلّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الَأرضِ المَلِکِ القُدُّوسِ العَزِیزِ الحَکِیمِ [ 1] هُوَ الَّذِي - بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ -قرآن- 1
بَعَثَ فِی الأُمِّیِّینَ رَسُولًا مِنهُم یَتلُوا عَلَیهِم آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِم وَ یُعَلِّمُهُمُ الکِتابَ وَ الحِکمَۀَ وَ إِن کانُوا مِن قَبلُ لَفِی ضَ لالٍ مُبِینٍ [ 2] وَ
464- آخَرِینَ مِنهُم لَمّا یَلحَقُوا بِهِم وَ هُوَ العَزِیزُ الحَکِیمُ [ 3] ذلِکَ فَضلُ اللّهِ یُؤتِیهِ مَن یَشاءُ وَ اللّهُ ذُو الفَضلِ العَظِیمِ [ 4] -قرآن- 1
مَثَلُ الَّذِینَ حُمِّلُوا التَّوراةَ ثُمَّ لَم یَحمِلُوها کَمَثَلِ الحِمارِ یَحمِلُ أَسفاراً بِئسَ مَثَلُ القَومِ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیاتِ اللّهِ وَ اللّهُ لا یَهدِي القَومَ
اي الطاهر المنزّه عن کلّ شین و « القُدُّوسِ » اي ینزهه عن صفات النقص « یُسَ بِّحُ لِلّهِ » [ 210 [ صفحه 280 - الظّالِمِینَ [ 5] -قرآن- 1
اي و « وَ یُزَکِّیهِم » اي یقرأ « یَتلُوا » اي العرب لانهم کانوا امّۀ امیّۀ لا تقرأ و لا تکتب « الأُمِّیِّینَ » هو مشتق من القدس و هو الطهر
اي لم یلحقوا بهم بعد « لَمّا یَلحَقُوا بِهِم » عطف علی الامییّن « وَ آخَرِینَ » اي القرآن و معالم الدین « الکِتابَ وَ الحِکمَۀَ » یطهّرهم
اي کتبا « أَسفاراً » اي ثمّ لم یعملوا بها « ثُمَّ لَم یَحمِلُوها » اي کلّفوا بها « حُمِّلُوا التَّوراةَ » لان لما مثل لم الا انّ نفیها یسري علی الحال
249 -قرآن- - 222 -قرآن- 232 - 154 -قرآن- 213 - 64 -قرآن- 138 - 21 -قرآن- 51 - و هی جمع سفر و هو الکتاب. -قرآن- 1
559- 523 -قرآن- 549 - 483 -قرآن- 499 - 378 -قرآن- 461 - 332 -قرآن- 354 - -289-265 قرآن- 318
تفسیر معانی:
اشاره
-1 تنزیه و تسبیح میکند خدایرا هر چیز که در آسمانها و در زمین است [و شهادت و گواهی بوحدانیّت و ربوبیّت او میدهد
آنچه از حکمت و عجایب صنعت در آنهاست و دالّ بر اینست که او قادر عالم حیّ قدیم سمیع بصیر حکیمی است که نه او
بچیزي شبیه و نه چیزي شبیه باوست] و او پادشاهی است [تواناي بر تبدیل و تغییر هر چیز] و منزّه و مبرّي [از هر عیب و نقص]
غالب و قاهر [بر هر چه اراده کند و کسی قادر بر منع او نیست] و دانائی که هر کار او بمقتضاي حکمت است [و هر چیز را در
محلّ خود نهاده است]. 2- اوست آنخدائیکه برانگیخت در امّیها [یعنی امّت عرب که امّت امّی بودند نه مینوشتند و نه
میخواندند و نه پیمبري بر آنها مبعوث شده بود و یا امّی [ صفحه 281 ] از آنجهت بودند که اهل مکّه بودند و نام مکّه امّ القري
بوده است] پیمبري از خود آنها [یعنی محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم را که نسبش نسب آنها و خود او از جنس آنهاست]
بخواند بر آنها آیات خدا را [یعنی قرآن را که مشتمل بر حلال و حرام و حجج و احکام است] و آنها را پاك و پاکیزه
میگرداند [از لوث کفر و گناهان و دعوت کند براهی که پاکان در آنراه رفتند] و آنها را میآموزد کتاب یعنی قرآن و حکمت
یعنی سنّت و شرایع [و حکمت، کتاب و سنّت هر دو را فرا میگیرد و هر چه را که خدا آنرا خواسته است] و حال آنکه حقا آنها
پیش از آمدن او] یعنی اینکه پیمبر ما] در گمراهی آشکاري بودند. 3- [و همچنین میآموزد و تعلیم میدهد] دیگران از آنها را
[یعنی اقوام دیگري غیر از صحابه زمان سعادت اقتران را تا روز قیامت] که هر چند بصحابه پیوسته نشوند [یعنی بزمان صحابه
متصل نباشند و گفتهاند که مقصود اعاجماند و هر کس که بلغت عرب تکلّم نکند زیرا پیمبر مبعوث است بهر کس که او را
مشاهده کند و بهر کس که بعد از آنها از عرب و عجم بیایند] و اوست غالبی که مغلوب نمیشود و در تمام افعال خود
مستحکم و درست کار است. 4- اینکه [موهبت یعنی نبوّت که خداوند رسولش را بآن اختصاص داده است و از سایر افراد
متمایز ساخته است] تفضل و احسان و مزیّتی است از جانب خدا [که هر کس را صالح و شایسته براي بعثت بداند و تحمّل
مشّاق رسالت را بتواند] و مشیّتش تعلّق بگیرد باو عطا میفرماید و خداوند صاحب منّت و احسان بزرگی است [بر خلق که
محمّد صلّی اللّه علیه و آله را براي آنها برگزیده و برسالت فرستاد]. در مجمع البیان گوید: [جعل نبوّت در امّی فرمود براي
آنکه با آنچه در کتب انبیاء پیشین بآن مژده دادهاند موافق باشد و نیز براي آنکه توهم نشود که حکمتهائی که آورده است از
[ حکمتهائی است که در کتب دیگر خوانده و از آنها استعانت کرده است و آنچه از اخبار امم پیشین خبر میدهد [ صفحه 282
و مطابق با اخبار کتب آنهاست معلوم گردد که از ناحیه خدا و بوسیله وحی آسمانی بوده است]. و کاشفی گوید: [و در امیّت
آنحضرت علیه السّلام نکتههاست اینجا بسه بیت اختصار میرود:] فیض ام الکتاب پروردش || لقب امّی خدا از آن کردش نوح
تعلیم ناگرفته ببر || همه ز اسرار لوح داده خبر بر خط اوست انس و جانرا سر || که نخوانده است خط از آن مه خط و دیگر
آنکه- بعث در امیّین منافی با دعوت عامّه آنحضرت نمیشود و فرق است بین [بعث فی الامییّن] و [بعث الی الامییّن] و لذا
احتجاج اهل کتاب باین آیه که آنحضرت فقط رسول بر عرب است باطل است چنانکه فرمود [وَ ما أَرسَلناكَ إِلّا کَافَّۀً لِلنّاسِ]
288 و دیگر آنکه- از رسولخدا صلّی اللّه علیه و آله مروي است که چون آیه مبارکه [وَ آخَرِینَ مِنهُم ... - [روح]. -قرآن- 244
الخ] را تلاوت فرمود بآنحضرت عرض شد آنها کیانند حضرت دست خود را بر شانه سلمان نهاد و فرمود: [لو کان الایمان فی
الثریا لنالته رجال من هؤلاء یعنی اگر ایمان در ستاره پروین باشد مردانی از طایفه اینها یعنی ایرانیان بآن خواهند رسید] و لذا
فرمود [و آخرین منهم] زیرا چون مردمان بعدي اسلام بیاورند از آنها خواهند گشت و مسلمانان همگان یکدست بر ضدّ غیر
خود و بیگانگان میباشند و هر چند اجناس آنها مختلف و نژاد آنها متفاوت باشد چنانکه فرمود [و المؤمنون و المؤمنات بعضهم
اولیاء بعض] [مجمع] و دیگر آنکه- [لمّا یلحقوا] بقولی چنین تفسیر شده است که یعنی در فضیلت و سابقه مسلمانان بعدي
بمسلمانان پیشین ملحق نشدهاند زیرا تابعین هم شان سابقین از صحابه و خیار مؤمنان صدر را ادراك نمیکنند و بمقام آنها
111 کاشفی باز گوید: اصحّ اقوال آنستکه هر که باسلام در آمده و در میآید بعد از وفات آن - نمیرسند [مجمع]. -قرآن- 92
[ صفحه 283 ] حضرت صلّی اللّه علیه و آله همه در اینکه [آخرین] داخلند. محمّد بن ابی عمیر از هشام بن سالم و او ببالا
روایت کردهاند که [فقراء بخدمت رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم آمده عرض کردند یا رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله
توانگران را دارائی هست که تصدّق بدهند و ما چیزي نداریم صدقه بدهیم آنها دارند و بحج میروند و ما نداریم که حج کنیم
آنها دارند و بنده آزاد میکنند و ما را چیزي نیست که بنده بخریم و آزاد کنیم حضرت فرمود هر کس یکصد مرتبه خدا را
تکبیر کند یعنی اللّه اکبر بگوید ثوابش از بنده آزاد کردن بیشتر است و هر کس یکصد مرتبه خدا را تسبیح کند [سبحان اللّه
بگوید] از یکصد اسب که در راه خدا زین و لجام بزند افضل است و هر کس یکصد مرتبه خدایرا تهلیل کند [لا إله الّا اللّه
بگوید] عملش در آنروز از همه مردم افضل است مگر کسی که زیاده کند. اینکه فرمایش باغنیاء رسید آنها هم اینکه اذکار را
گفتند، فقراء بخدمت پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله رجوع کرده عرض کردند آنچه فرمودي باغنیاء رسید و آنها هم همان کار را
کردند رسول خدا بجواب فرمود [ذلک فضل اللّه یؤتیه من یشاء] [نقل از مجمع البیان]. [و در روح البیان گوید: در بعض
روایات است که چون فقیر بگوید از روي اخلاص [سبحان اللّه و الحمد للّه و لا اله الّا اللّه و اللّه اکبر] و توانگر هم همانرا
بگوید غنی بفقیر ملحق نمیشود و فضل و ثواب فقیر بیشتر است هر چند غنی ده هزار درهم با آن ببخشاید]. و سعدي گوید:
بقنطار زر بخش کردن ز گنج || نباشد چو قیراطی از دسترنج 5- مثل کسانیکه مکلّف شدند در اینکه عمل [بمندرجات و
احکام توراة] کنند و پس از آن حق آنرا اداء نکردند و بآنچه در آن بود عمل ننمودند [یعنی آنرا حفظ کردند و کتب خود را
تدوین نمودند ولی بآنها عمل نکردند] مانند [ صفحه 284 ] الاغی است که کتابهاي حکمت را ببار داشته باشد [که آنرا حس
نمیکند و نمیداند بر پشت خود چه دارد. بنابرین مثل کسیکه کتابی حفظ کند و عمل بموجب آن نکند مانند کسی است که
نمیداند چه بار خود دارد. و إبن عباس گوید: حمل بر پشت با انکار آن وقتی عمل بآن نکند مساوي است- بنابرین هر کس
قرآن تلاوت کند و معناي آنرا نفهمد و از آن اعراض کند اعراض کسی که بآن محتاج نیست اینکه مثل باو میچسبد و اگر
آنرا حفظ کرده باشد و طالب معناي آن باشد سزاوار اینکه مثل و تشبیه نیست]. بد مردمانی هستند مردمی که اینکه مثلشان
باشد تکذیب آیات خدائیرا بکنند [یعنی یهودان که قرآن و توراة هر دو را تکذیب کردند چون محمّد صلّی اللّه علیه و آله
ایمان نیاوردند] و خداوند مردمان ستمکار را هدایت نمیکند [یعنی الطافی که نسبت بمؤمنان معمول میدارد نسبت بآنها
نخواهد داشت زیرا که او آنها را بوسیله قرآن هدایت فرموده است و آنها یعنی یهودان قبول هدایت قرآن را ننمودند] شیخ
سعدي ره گوید: مراد از نزول قرآن تحصیل سیرت خوب است نه ترتیل سوره مکتوب. علم چندانکه بیشتر خوانی || چون
عمل در تو نیست نادانی نه محقق بود نه دانشمند || چارپائی برو کتابی چند آن تهی مغز را چه علم و خبر || که برو هیزم
است یا دفتر گفت ایزد یحمل اسفاره || بار باشد علم کان نبود ز هو علمهاي اهل دل حمالشان || علمهاي اهل تن احمالشان
علم چون بر دل زند یاري بود || علم چون بر گل زند باري بود چون بدل خوانی ز حق گیري سبق || چون بگل خوانی سیه
[ سازي ورق [ صفحه 285
[ [سوره الجمعۀ [ 62 ]: آیات 6 تا 11
اشاره
قُل یا أَیُّهَا الَّذِینَ هادُوا إِن زَعَمتُم أَنَّکُم أَولِیاءُ لِلّهِ مِن دُونِ النّاسِ فَتَمَنَّوُا المَوتَ إِن کُنتُم صادِقِینَ [ 6] وَ لا یَتَمَنَّونَهُ أَبَداً بِما قَدَّمَت
أَیدِیهِم وَ اللّهُ عَلِیمٌ بِالظّالِمِینَ [ 7] قُل إِنَّ المَوتَ الَّذِي تَفِرُّونَ مِنهُ فَإِنَّهُ مُلاقِیکُم ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلی عالِمِ الغَیبِ وَ الشَّهادَةِ فَیُنَبِّئُکُم بِما
کُنتُم تَعمَلُونَ [ 8] یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا نُودِيَ لِلصَّلاةِ مِن یَومِ الجُمُعَۀِ فَاسعَوا إِلی ذِکرِ اللّهِ وَ ذَرُوا البَیعَ ذلِکُم خَیرٌ لَکُم إِن کُنتُم
739- تَعلَمُونَ [ 9] فَإِذا قُضِیَتِ الصَّلاةُ فَانتَشِرُوا فِی الَأرضِ وَ ابتَغُوا مِن فَضلِ اللّهِ وَ اذکُرُوا اللّهَ کَثِیراً لَعَلَّکُم تُفلِحُونَ [ 10 ] -قرآن- 1
وَ إِذا رَأَوا تِجارَةً أَو لَهواً انفَضُّوا إِلَیها وَ تَرَکُوكَ قائِماً قُل ما عِندَ اللّهِ خَیرٌ مِنَ اللَّهوِ وَ مِنَ التِّجارَةِ وَ اللّهُ خَیرُ الرّازِقِینَ [ 11 ] -قرآن-
هم الیهود سموا بذلک لقول موسی علیه السّلام ربّنا هدنا الیک اي رجعنا و تبنا. هاد یهود هودا اي رجع و « الَّذِینَ هادُوا » 174-1
اي فیخبرکم « فَیُنَبِّئُکُم » اي العالم بما غاب عن المشاعر و بما ظهر للحواس من عالم الشهود و العیان « عالِمِ الغَیبِ وَ الشَّهادَةِ » تاب
-316- 272 -قرآن- 286 - 170 -قرآن- 255 - 20 -قرآن- 137 - قرآن- 1 - « وَ ذَرُوا » اي فامضوا الیه مسرعین « فَاسعَوا إِلی ذِکرِ اللّهِ »
« انفَضُّوا إِلَیها » اي و اطلبوا « وَ ابتَغُوا » 353 [ صفحه 286 ] اي و اترکوا. هذا الفعل لا یستعمل الا فی المضارع و الامر - قرآن- 342
113- 80 -قرآن- 94 - اي تفرقوا عنک الیها. -قرآن- 67
تفسیر معانی:
اشاره
-6 بگو [ یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم] اي کسانیکه یهود نامیده میشوید اگر میپندارید که شما دوستان و یاوران خدا
هستید [و خدا دوست و یاور شماست] و سایر مردم نیستند پس آرزوي مرگ کنید اگر در اینکه عقیده راستگو هستید [زیرا
شما میگوئید نحن ابناء اللّه و احبّاؤه ما پسران خدا و دوستان او هستیم و کسی که چنین باشد بیقین أهل بهشت است پس از
خدا بخواهید که بمیرید و زودتر از اینکه دار کربت و محنت بدار نعمت و کرامت روید زیرا جز بمرگ بلقاء خدا نایل
نخواهید شد]. 7- و هرگز آرزوي مرگ نمیکنند بسبب آنچه از کفر و گناهان از آنها ناشی شده و بدستهاي آنها جاري گشته
است [بخصوص که بصدق پیمبر و کذب خود و بطلان تکذیبی که از رسولخدا کردهاند خودشان آگاهند] و خداوند داناي
[باحوال و اعمال] ستمکاران [یعنی یهودان] است. 8- بگو [ یا محمّد به یهودان] حقّا مرگ، آنمرگی که شما از آن میگریزید
بشما خواهد رسید و شما را ملاقات خواهد کرد [بگریزید یا نگریزید علی السواء است] سپس بسوي خدائی که داناي به پنهان
و آشکار شماست [و از سرّ و علانیه شما با خبر است] بر میگردید و [روز رستاخیز] شما را بآنچه در دار دنیا میکنید آگاه
میسازد [و جزاي کردارهاي شما را میدهد]. 9- اي کسانیکه [بخدا و رسول او تصدیق کرده و] ایمان آوردهاید چون نداي نماز
روز جمعه بلند شود [یعنی صداي اذان نماز جمعه را بشنوید] بجانب ذکر خدا یعنی نماز بشتابید [یعنی گرانجانی نکنید و
درنگ نکنید و بنماز بروید] و خرید و فروش را رها کنید. اینکه کار [یعنی آنچه را که شما را بآن امر کرده و براي حضور
جمعه و شنیدن ذکر و اداي نماز و ترك بیع دستور دادهام] براي شما بهتر [و سودمندتر و نیکو فرجامتر] است اگر [منافع [
صفحه 287 ] امور و مضّار آنها و صلاح خودتان و مفاسد آنرا] بدانید. 10 - و چون نماز جمعه را خواندید و از نماز فارغ شدید
متفرق شوید [و بنقاطی که مورد حاجت و نیاز شماست بروید] و از فضل و احسان خدا طلب روزي و تحصیل معاش کنید [و
ببیع و شراء بپردازید و بکارهاي خیر مشغول شوید] و خدا را بسیار بیاد بیاورید [یعنی ذکر احسان او کنید و شکر نعماي او
بجاي آورید که شما را بطاعت خود و اداي نماز واجب موفق ساخت- و بقولی ذکر در اینجا بمعنی تفکّر و فکر است که
تفکر ساعۀ خیر من عبادة سنۀ. و بقولی خداي را در تجارتها و کارهاي بازارتان بیاد داشته باشید که بخلاف رضاي او
معاملهاي نکنید] باشد که باین اعمال برستگاري و کامیابی [در دو دنیا] برخوردار و نایل گردید. 11 - و هنگامیکه [اینکه مردم]
خرید و فروشی را بنگرند یا بلهوي [مانند طبل و ساز و آواز] برخورند از اطراف تو پراکنده میشوند [و از نزد تو بیرون رفته
بآنها مایل و متوجّه میگردند] و ترا ایستاده بنماز یا در حال خطبه در منبر رها میکنند. بگو [ یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله و
سلّم] بآنها ثوابی که [از شنیدن خطبه و حضور در موعظه و نماز و پایدار ماندن در خدمت پیمبر صلّی اللّه علیه و آله] در نزد
خداست بهتر [و سودمندتر و نیکو فرجامتر] است از کارهاي لهو [و هوسرانی] و از بازرگانی [و خرید و فروش براي نفع آنی]
و خداوند بهترین روزي دهندگان است [شما را روزي میدهد هر چند خطبه و نماز جمعه را ترك نکنید]. اولا در آیه مبارکه:
[یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا نُودِيَ لِلصَّلاةِ مِن یَومِ الجُمُعَۀِ .... الخ] دلالتی است بر وجوب نماز جمعه و حرام بودن هر گونه تصرفاتی
در موقع شنیدن اذان جمعه زیرا مخصوصا بیع را که از اعم تصرفات در اسباب معاش است نهی فرموده است و همچنین دلالت
دارد که نماز جمعه خطاب باشخاص آزاد است زیرا عبد یعنی غلام زر خرید مالک خرید و فروش نیست- و نیز آنکه مکان
102 [ صفحه 288 ] و شتاب بآن جا را واجب - مخصوصی براي نماز جمعه است که سعی بطرف آن یعنی حرکت -قرآن- 25
فرموده است- و نماز جمعه بر تمام مکلّفین واجب است مگر صاحبان عذر شرعی مانند مسافر و بیمار و کور و لنگ و زن و
پیر مردیکه حرکت نتواند یا غلام زر خرید. و نیز باید محلّ دو نماز با یکدیگر بیش از دو فرسخ باشد و کسیکه در رأس بیش
از دو فرسخ باشد بر او واجب نیست- و تمام اینکه شرایط که حاصل شد واجب نمیشود مگر با حضور سلطان عادل یا کسیکه
آن سلطان او را براي نماز منصوب ساخته باشد- و تعداد نماز گذاران جمعه بفرمایش اهل بیت علیهم السلام بهفت نفر منعقد
میشود. ثانیا- در آیه [فَانتَشِرُوا فِی الَأرضِ وَ ابتَغُوا مِن فَضلِ اللّهِ ...] از حضرت أبی عبد اللّه علیه السّلام مروي است که فرمود
[الصلوة یوم الجمعه و الانتشار یوم السبت] ثانیا حدیث از أبی ذر بصحّت پیوسته است که گفت رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله
79 [هر کس روز جمعه غسل کند و غسلش نیکو باشد و لبس شایسته بپوشد و عطر یا روغن استعمال کند - فرمود: -قرآن- 22
خداوند آنچه را بین او و بین جمعه دیگر و سه روز افزونتر بعد از آنرا میآمرزد و بخاري هم اینکه خبر را در صحیح خود
آورده است. و سلیمان التیمی از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم روایت کرده است که فرمود خداوند عز و جل را هر
روز جمعه ششصد هزار آزاد کرده از آتش است که همگی مستوجب آتش بودهاند. رابعا- در آیه [وَ إِذا رَأَوا تِجارَةً أَو لَهواً
الی خَیرُ الرّازِقِینَ] کاشفی بدین مضمون گوید: و خداي تعالی بهترین روزي دهندگانست یعنی آنانکه وسائط ایصال رزقند
وقت باشد که بخیل کنند و شاید نیز مصلحت ندانند- نقل است که یکی از خلفاي بغداد بهلول را گفت بیا تا روزي هر روزه
ترا مقرّر کنم تا دلت متعلّق بدان نباشد بهلول جواب داد اگر چند عیب در اینکار نبود چنین میکردم [- اوّل آنکه تو ندانی که
مرا چه باید- دوّم نشناسی که مرا کی باید- سوّم معلوم نداري که مرا چند باید] و حق تعالی کافی رزق من است و اینکه -
81 [ صفحه 289 ] همه میداند و از روي حکمت بمن میرساند- و دیگر شاید که بر من غضب کنی و - 55 -قرآن- 62 - قرآن- 22
آن وظیفه از من باز گیري و حق سبحانه و تعالی بگناه از من روزي باز نگیرد. خدائی که او ساخت از نیست هست || بعصیان
در رزق بر کس نبست از او خواه روزي که بخشنده اوست || برآرنده کار هر بنده اوست بیکی از بزرگان گفتند از کجا
میخوري [من اینکه تأکل] گفت از خزانه پادشاهی که دزد داخل آن نمیشود و کرم بیت آنرا نمیخورد [فقال: من خزانۀ
ملک لا یدخلها اللصوص و لا یأکلها السوس]. - حاتم اصمّ ره بزنش گفت من قصد سفر دارم چقدر خرجی براي تو بگذارم
زن گفت بقدري که بدانی من بعد از سفر تو زنده خواهم بود- حاتم گفت من نمیدانم چقدر زندگی خواهی کرد- زن گفت
پس واگذار بکسی که آنرا میداند و چون حاتم بسفر رفت زنان بر آنزن وارد شده و براي او غمخواري کردند که چگونه او
بسفر رفت و ترا بیخرجی گذاشت! زن حاتم گفت انّه کان أکّالا و لم یکن رزّاقا [او روزي خوار بود نه روزي ده]. ملّا در
مثنوي گوید: هر چه از یارت جدا اندازد آن || مشنو آنرا که زیان دارد زیان گر بود آن سود صد در صد مگیر || بهر زر
مگسل ز گنجور اي فقیر آن شنو که چند یزدان زجر کرد || گفت اصحاب نبی را گرم و سرد ز آنکه در بانگ دهل در سال
تنگ || جمعه را کردند باطل بیدرنگ تا نباید دیگران ارزان خرند || زان سبب صرفه ز ما ایشان برند ماند پیغمبر بخلوت در
نماز || با دو سه درویش ثابت بر نیاز گفت طبل و لهو و بازرگانیی || چونتان ببرید از ربانیی قد فضضتم نحو قمح هائما ||
ثمّ خلّیتم نبیّا قائما بهر گندم تخم باطل کاشتند || وان رسول حقّ را بگذاشتند [ صفحه 290 ] صحبت او خیر من لهو است و
مال || بین کرا بگذاشتی چشمی بمال خود نشد حرص شما را اینکه یقین || که منم رزّاق و خیر الرازقین آنکه گندم را ز
خود روزي دهد || کی توکّلهات را ضایع کند از پی گندم جدا گشتی از آن || که فرستاده است گندم ز آسمان انس بن
مالک از رسولخدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم روایت کرده است که هر کس هفتاد مرتبه در روز جمعه بگوید: اللّهمّ أغننی
بحلالک عن حرامک و بفضلک عمّن سواك دو جمعه بر او نمیگذرد که خداوند او را بینیاز میگرداند.
سورة المنافقون
اشاره
37- مدنیّه است و یازده آیه است. بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ -قرآن- 1
[ [سوره المنافقون [ 63 ]: آیات 1 تا 5
اشاره
37 إِذا جاءَكَ المُنافِقُونَ قالُوا نَشهَدُ إِنَّکَ لَرَسُولُ اللّهِ وَ اللّهُ یَعلَمُ إِنَّکَ لَرَسُولُهُ وَ اللّهُ یَشهَدُ إِنَّ - بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ -قرآن- 1
المُنافِقِینَ لَکاذِبُونَ [ 1] اتَّخَ ذُوا أَیمانَهُم جُنَّۀً فَصَدُّوا عَن سَبِیلِ اللّهِ إِنَّهُم ساءَ ما کانُوا یَعمَلُونَ [ 2] ذلِکَ بِأَنَّهُم آمَنُوا ثُمَّ کَفَرُوا فَطُبِعَ
عَلی قُلُوبِهِم فَهُم لا یَفقَهُونَ [ 3] وَ إِذا رَأَیتَهُم تُعجِبُکَ أَجسامُهُم وَ إِن یَقُولُوا تَسمَع لِقَولِهِم کَأَنَّهُم خُشُبٌ مُسَ نَّدَةٌ یَحسَ بُونَ کُلَّ
592 وَ إِذا قِیلَ لَهُم تَعالَوا یَستَغفِر لَکُم رَسُولُ اللّهِ لَوَّوا - صَیحَ ۀٍ عَلَیهِم هُمُ العَدُوُّ فَاحذَرهُم قاتَلَهُمُ اللّهُ أَنّی یُؤفَکُونَ [ 4] -قرآن- 1
الّذین یظهرون الایمان و یبطنون « المُنافِقُونَ » [ 137 [ صفحه 291 - رُؤُسَهُم وَ رَأَیتَهُم یَصُ دُّونَ وَ هُم مُستَکبِرُونَ [ 5] -قرآن- 1
جمع یمین اي قسم و قريء اتخذوا « أَیمانَهُم » الکفر- او- هم الّذین یظهرون الموافقۀ و المعاونۀ و یبطنون المخالفۀ و الکید
اي فمنعوا « فَ َ ص دُّوا » کلّ ما یقی الانسان و کثر استعماله فی اداة الحرب الّتی تقی الانسان من السلاح جمعها جنن « جُنَّۀً » ایمانهم
اي اخشاب مسندة الی الحائط شبّههم بالاخشاب فی کونهم « خُشُبٌ مُسَ نَّدَةٌ » اي لا یفهمون « لا یَفقَهُونَ » اي فختم علیها « فَطُبِعَ »
اشباحا خالیۀ عن العلم و الخشب جمع خشب و قیل بل هو جمع خشباء و هی الخشبۀ الّتی فسد جوفها شبهوا بها فی حسن المنظر
-151- 17 -قرآن- 138 - اي کیف یصرفون عن الحق- و قیل کیف یکذبون من الافک. -قرآن- 1 « أَنّی یُؤفَکُونَ » و قبح المخبر
1- [ یا محمّد صلّی 637- 413 -قرآن- 617 - 374 -قرآن- 392 - 341 -قرآن- 358 - 318 -قرآن- 330 - 205 -قرآن- 307 - قرآن- 196
اللّه علیه و آله و سلّم] چون دو رویان بنزد تو آیند گویند گواهی میدهیم که تو فرستاده خدا هستی و خدا میداند [ یا محمّد که
تو فرستاده او هستی [و پیامبر او میباشی و کفی باللّه شهیدا] [ولی] خدا گواه است به اینکه که دو رویان منافق دروغ میگویند
[که میگویند ما معتقدیم به اینکه که تو رسول خدائی یعنی بزبان اینرا میگویند ولی قلبشان بغیر از زبانشان گویاست و معتقد
نیستند قلبا که تو رسول خدا هستی]. 2- [اینکه دو رویان بظاهر مسلمان و بباطن کافر] سوگندهاي خود را [یعنی همین شهادتها
که بدروغ برسالت تو میدهند] سپر بلا براي خود قرار دادهاند [که از کشته شدن و اسیر گشتن و مصادره اموالشان معاف
باشند] ولی هم خود [ صفحه 292 ] اعراض از دین اسلام دارند و هم غیر خود را مانع از پیروي راه حق میشوند [و در باطن و
خفا آنها را بکفر میخوانند] حقّا که آنها بد عملی انجام میدهند [که در ظاهر اظهار اسلام و در باطن کفر و منع از راه حق
دارند] 3- اینکه براي آنست که آنها در ظاهر ایمان آوردند [بگفتن لا اله إلّا اللّه محمّد رسول اللّه] سپس در باطن و بدلهاشان
کافر بودند [ یا آنکه در نزد مسلمانان اظهار اسلام میکنند و در نزد مشرکان ابراز کفر مینمایند- یا آنکه بعد از اظهار ایمان
تجدید کفر نمودند] بنابرین بر دلهاشان مهر [بیتوفیقی] زده شد [یعنی ملائکه بر آن نشانهاي میگذارند که بین آنان و
مسلمانان حقیقی تمیز داده شود. و یا آنکه چون با کفر و عناد الفت گرفتهاند و گوش بحرف حق نمیدهند و در معاد تفکر
نمیکنند خداوند هم آنها را باختیار خودشان رها فرموده و مخذول ساخته است و اینکه مهري بر دلهاي آنها است که همان
الفت بعادت کفرشان است] بنا بر اینکه آنها حق را نمیدانند و نمیفهمند [و تفکّر نمیکنند که بین حق و باطل را تمیز و
تشخیص دهند]. 4- و چون آنها را [یعنی منافقانرا مانند عبد اللّه بن أبی و غیره] ببینی [و ظاهر آنها را بنگري] تن و بدنهاي آنها
ترا بشگفت میآورد [چه بسا مردمان خوش قواره و نیکو منظر و بظاهر آراستهاند] و اگر گفتاري بکنند تو [بسبب حسن منطق
و فصاحت زبان و بلاغت بیان آنها] بگفتارشان گوش فرا میداري [ولی] گوئی آنها مانند چوبهاي خشکی هستند که بدیوار
تکیه دادهاند [اشباحی هستند بدون ارواح صورتهائی هستند خالی از معنی و هیکلهائی عاري از خیره دانش و شبیهاند بچوبهاي
موریانه خورده پوسیده که در ظاهر سالم بنظر میآیند ولی براي هیچ کاري مفید نیستند] هر صدائی که برخاسته شود [آنها از
ترس و هراس] بر ضرر خود میپندارند [و آنرا مهلک خود گمان میکنند و یا هر صیحه و فریاد بشنوند گمان میکنند که آن
عذابی است که در باره آنها نازل گشته [ صفحه 293 ] و غشّ و خیانتی که در دل و باطن آنهاست آشکار خواهد کرد که
گفتهاند الخائن خائف- یا - المریب خائف] [ یا محمّد] آنها دشمنان حقیقی تو و مؤمنان هستند از آنها بر حذر باش [و رازي
با آنها در میان منه و امین سرّ خود قرار مده] خدا آنها را بکشد [و رسوا کند] اینها بکجا رو میکنند [و از حقّ با کثرت دلائل
و بینات بکدام طرف بر میگردند و یا چرا به افک و دروغ میپردازند]. 5- و چون بآنها گفته شود بیائید پیغمبر خدا صلّی اللّه
علیه و آله براي شما طلب آمرزش کند، سرها را [باستهزاء] تکان و حرکت میدهند و یا سر پیچی مینمایند و مینگري آنها را
که از رفتن بخدمت رسولخدا اعراض میکنند و مانع راه حقّ میشوند و کبر و غرور نشان میدهند [به اینکه که ما را حاجتی
باستغفار نیست].
[ [سوره المنافقون [ 63 ]: آیات 6 تا 11
اشاره
سَواءٌ عَلَیهِم أَستَغفَرتَ لَهُم أَم لَم تَستَغفِر لَهُم لَن یَغفِرَ اللّهُ لَهُم إِنَّ اللّهَ لا یَهدِي القَومَ الفاسِقِینَ [ 6] هُمُ الَّذِینَ یَقُولُونَ لا تُنفِقُوا
عَلی مَن عِندَ رَسُولِ اللّهِ حَتّی یَنفَضُّوا وَ لِلّهِ خَزائِنُ السَّماواتِ وَ الأَرضِ وَ لکِنَّ المُنافِقِینَ لا یَفقَهُونَ [ 7] یَقُولُونَ لَئِن رَجَعنا إِلَی
المَدِینَۀِ لَیُخرِجَنَّ الأَعَزُّ مِنهَا الَأذَلَّ وَ لِلّهِ العِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلمُؤمِنِینَ وَ لکِنَّ المُنافِقِینَ لا یَعلَمُونَ [ 8] یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تُلهِکُم
أَموالُکُم وَ لا أَولادُکُم عَن ذِکرِ اللّهِ وَ مَن یَفعَل ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ الخاسِرُونَ [ 9] وَ أَنفِقُوا مِن ما رَزَقناکُم مِن قَبلِ أَن یَأتِیَ
857 وَ لَن یُؤَخِّرَ اللّهُ نَفساً - لَّو لا أَخَّرتَنِی إِلی أَجَلٍ قَرِیبٍ فَأَصَّدَّقَ وَ أَکُن مِنَ الصّالِحِینَ [ 10 ] -قرآن- 1
ِ
أَحَدَکُمُ المَوتُ فَیَقُولَ رَب
لَو » جمع خزانه « خَزائِنُ » اي حتّی یتفرّقوا « حَتّی یَنفَضُّوا » [ 92 [ صفحه 294 - إِذا جاءَ أَجَلُها وَ اللّهُ خَبِیرٌ بِما تَعمَلُونَ [ 11 ] -قرآن- 1
کل شیء یشغلک عن شیء فقد الهاك عنه. « لا تُلهِکُم » اي فاتصدّق « فَأَصَّدَّقَ » اي الی امد غیر بعید « إِلی أَجَلٍ قَرِیبٍ » اي هلّا « لا
175- 147 -قرآن- 161 - 106 -قرآن- 132 - 72 -قرآن- 82 - 51 -قرآن- 64 - 20 -قرآن- 40 - -قرآن- 1
تفسیر معانی:
اشاره
-6 برابر و مساوي است در باره آنها طلب آمرزش بکنی یا طلب آمرزش نکنی [استغفار براي آنها سودي ندارد] هرگز خدا
آنها را نمیآمرزد زیرا خداوند خارج شدگان از دین و ایمان را بسوي بهشت رهنمائی نمیکند. 7- آنان کسانی هستند که
میگویند باشخاصی که در خدمت رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله هستند [یعنی مؤمنان نیازمند] انفاقی نکنید [و بگذارید آنها
در سختی معیشت باشند] تا [از پیرامون پیمبر صلّی اللّه علیه و آله] پراکنده شوند و حال آنکه خزینههاي آسمانها و زمین [از
ارزاق و اموال و همه چیز] و [ما بین آنها هر چه هست] ملک و مال خداست [و اگر بخواهد آنها را بینیاز میسازد و لکن
آنچه صلاح حال آنهاست میکند و آنها را بفقر آزمایش میفرماید و بصبر متعبّد میسازد تا صبر کنند و اجر ببرند و بثواب
کریم و حسن فرجام نایل آیند] ولی منافقین [یعنی دو رویان بظاهر مسلمان و بباطن بیایمان] حقیقت آنرا نمیفهمند [زیرا
جاهل بحکمت الهی هستند و تفقّه نمیکنند که اگر خدا اراده چیزي را بکند و بفرماید کن فیکون یعنی باش پس میباشد]. [
8- [منافقان] میگویند اگر [از جنگ بنی المصطلق] بمدینه برگردیم البتّه اشخاص عزیزتر و غالبتر [که مقصود [ صفحه 295
خودشان بودهاند] آنهائیرا که ذلیلتر و زبونتراند [یعنی رسول خدا و مؤمنین] را از مدینه بیرون خواهیم کرد و حال آنکه عزت
و غلبه مختص بخداست و از آن پیمبرش و از آن مؤمنان [باعلاء کلمۀ اللّه و غلبه دین رسول خود بر سایر ادیان و بنصرت
مؤمنین در دنیا و بردنشان ببهشت در آخرت] و لکن منافقان نمیدانند [و چون جاهل بصفات خداوند هستند و آنچه را که
خداوند اولیاء خود را مستحق آن ساخته نمیدانند گمان میکنند که عزّت مخصوص آنهاست]. گفتهاند که عزّت خدائی پنج
است [عزّ ملک و بقاء- عزّ عظمت و کبریاء- عزّ بذل و عطاء- عزّ رفعت و علاء- عزّ جلال و بهاء] و عزّت رسول خدا صلّی اللّه
علیه و آله نیز پنج است [عزّ سبق و ابتداء- عزّ اذان و نداء- عزّ قدم صدق بر انبیاء- عزّ اختیار و اصطفاء- عزّ ظهور و غلبه بر
اعداء] و عزّت مؤمنان نیز پنج است [عزّ تأخیر [نحن الاخرون السابقون]- عزّ تیسیر [و لقد یسّرنا القرآن للذکر و یرید اللّه بکم
الیسر]- عزّ تبشیر [وَ بَشِّرِ المُؤمِنِینَ بِأَنَّ لَهُم مِنَ اللّهِ فَضلًا کَبِیراً]- عزّ توقیر [وَ أَنتُمُ الَأعلَونَ]- عزّ تکثیر [انّهم اکثر الامم] و خداوند
اینکه وعده را محقق ساخت به اینکه که رسول خود و مؤمنان را گرامی و غالب فرمود و فتح شرق و غرب را نصیب آنان قرار
9- اي کسانیکه ایمان آوردهاید دارائیهاي شما و فرزندان شما، شما را از یاد خدا 581- 542 -قرآن- 559 - داد. -قرآن- 473
مشغول و غافل نکند [یعنی از نمازهاي پنجگانه و سائر طاعات و عبادات بوسیله آنها غفلت نکنید. و بقولی ذکر خدا یعنی شکر
خدا بر نعماي او و صبر بر بلاي او و خشنودي بقضاي او است- که مؤمن در بد بختی و نقمت باشد یا در خوشبختی و نعمت
نباید از ذکر خدا غافل باشد] و هر کس چنین کند [یعنی حبّ مال و فرزند او را از ذکر خدا مشغول دارد] چنین اشخاصی
زیان کارانند [یعنی ثواب و رحمت خدا [ صفحه 296 ] را از دست دادهاند]. 10 - و انفاق کنید [یعنی بمصرف برسانید در راه
خیر که زکوات و حقوق واجبه را هم فرا میگیرد] از آنچه بشما روزي دادهایم پیش از آنکه اسباب مرگ یکی از شماها فرا
رسد و بگوید اي پروردگار من چرا مرا مدّت کم و کوتاهی مهلت ندهی و مرگ مرا بتأخیر نیندازي تا [تدارك ما فات کنم]
و صدقه بدهم [یعنی مالم را تزکیه کنم و آنها را در راه خدا انفاق نمایم] و از جمله کسانی باشم که اعمال صالح و شایسته
میکنند [یعنی حجّ بیت اللّه بگذارم و إبن عباس رض گوید که صلاح در اینجا بمعنی حجّ است و از حضرت أبی عبد اللّه
علیه السّلام هم روایت شده است]. 11 - و هرگز خداوند اجل [مطلق] کسیرا چون برسد بتأخیر نمیاندازد و خداوند بآنچه
میکنید آگاه و داناست [و بآن جزاء میدهد].
سورة التغابن
اشاره
مدنیّه است ولی إبن عباس رض گوید مکیّه است جز سه آیه آخر آن [یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ... الخ] که در مدینه نازل شده است
37- 106 بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ -قرآن- 1 - و عدّه آیات آن بالاجماع هجده آیه است. -قرآن- 77
[ [سوره التغابن [ 64 ]: آیات 1 تا 5
اشاره
شَّیءٍ
ِ
37 یُسَ بِّحُ لِلّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الَأرضِ لَهُ المُلکُ وَ لَهُ الحَمدُ وَ هُوَ عَلی کُل - بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ -قرآن- 1
وَّ صَوَّرَکُم
ِ
قَدِیرٌ [ 1] هُوَ الَّذِي خَلَقَکُم فَمِنکُم کافِرٌ وَ مِنکُم مُؤمِنٌ وَ اللّهُ بِما تَعمَلُونَ بَصِ یرٌ [ 2] خَلَقَ السَّماواتِ وَ الأَرضَ بِالحَق
- [ فَأَحسَنَ صُوَرَکُم وَ إِلَیهِ المَصِیرُ [ 3] یَعلَمُ ما فِی السَّماواتِ وَ الَأرضِ وَ یَعلَمُ ما تُسِرُّونَ وَ ما تُعلِنُونَ وَ اللّهُ عَلِیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ [ 4
یُسَبِّحُ » [ 114 [ صفحه 297 - 470 أَ لَم یَأتِکُم نَبَأُ الَّذِینَ کَفَرُوا مِن قَبلُ فَذاقُوا وَبالَ أَمرِهِم وَ لَهُم عَذابٌ أَلِیمٌ [ 5] -قرآن- 1 - قرآن- 1
اي ما تخفون. « ما تُسِرُّونَ » اّي ملتبسۀ بالحقّ علی مقتضی الحکمۀ البالغۀ
ِ
« بِالحَق » اي یقدّس للّه و ینزّهه عن صفات النقص « لِلّهِ
اي وخامۀ « وَبالَ أَمرِهِم » اي خبر « نَبَأُ » اي علیم بما یضطرب فیها من خواطر « عَلِیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ » أسرّه یسرّه اسرارا- اي اخفاه
-274- 224 -قرآن- 266 - 143 -قرآن- 195 - 79 -قرآن- 127 - 21 -قرآن- 67 - عاقبۀ امرهم. وبل یوبل وبولا اي وخم. -قرآن- 1
1- تسبیح میکند یعنی تنزیه میکند [از هر عیب و نقص] خداي یکتا را آنچه در آسمانهاست [از روحانیّات 302- قرآن- 283
و علویّات] و آنچه در زمین است [از جمانیت و سفلیّات چه تسبیح بقول و عبارت از جانداران و چه تسبیح دلالت و اشارت از
جمادات و بیجانان] مالکیت و سلطنت مختص باوست [و اوست مالک و متصرف همه چیز و بهر نحو باشد و بخواهد در آن
تصرف میفرماید] و ستایش هم مخصوص باوست [زیرا خالق جمیع اوست و غرضش از آفرینش احسان بخلق و نفع رسانیدن
بآنهاست و لذا مستحق حمد و شکر فقط اوست] و اوست که بر هر چیز تواناست [معدوم را موجود و موجود را فانی میسازد و
مغیّر همه احوال اوست]. 2- اوست آنکس که شما را آفرید [بآفرینش بدیعی که جاوي کمالات [ صفحه 298 ] علمی و عملی
بود و بالفطره شما را خوب و مسلم آفرید] پس بعضی از شما [بسوء اختیار] کافر هستید [و اقرار به اینکه که خدا شما را آفریده
است ندارید مانند دهریّه و مادیّه و یا بت پرستان و مشرکان و منافقان] و بعضی از شما مؤمن میباشید [که راه خدا را اختیار
کرده و ایمان و اقرار بخداي واحد داشته و پیرو انبیاء شدهاید] و خداوند بآنچه شما میکنید بیناست [و بر حسب اعمال جزا
میدهد] . 3- آسمانها و زمین را بحق آفرید [یعنی بعدل و باستحکام ساختمان و صحّت تقدیر که متضمّن حکمت بالغه و
مصالح دینیه و دنیویّه آفریدگان است] و بشما [یعنی کلّیه بشر] صورت داد و صورت شما را زیبا ساخت [یعنی در احسن
تصویر شما را مصور و در احسن تقویم شما را خلق فرمود و در شما قوي و مشاعر باطن و ظاهر بودیعت نهاد و بصافیترین
صفات مصنوعات خود زینت بخشید و بخلاصه خصایص مخلوقات خود شما را مخصوص ساخت] و مرجع و مآل و برگشت
همگان هم در روز واپسین بسوي اوست. 4- میداند آنچه را در آسمانها و زمین است و میداند آنچه را شما در پرده
نگاهمیدارید [و رازي که نزد یکدیگر میگذارید و از غیر پنهان میدارید] و آنچه آشکارا میسازید [و هیچ چیزي بر او پوشیده
و مخفی نیست] و خدا داناست باسراري که در دلهاي شما و سینههاي شما و باطنهاي شماست. 5- آیا بشما خبر کسانیکه پیش
از اینکه بودند و کفر آوردند نرسیده است [مانند خبر قوم نوح و عاد و ثمود و اقوام بعدي آنها] که مزه وخامت عاقبت کفر
خود را و سنگینی گرانجانی خود را [که گرفتاري بهلاك و بلایا و نگونساري در دنیا بوده چشیدند و در عقبی هم براي آنها
[ عذاب دردناکی مهیاست که در قیامت بآن میرسند. [ صفحه 299
[ [سوره التغابن [ 64 ]: آیات 6 تا 10
اشاره
ذلِکَ بِأَنَّهُ کانَت تَأتِیهِم رُسُلُهُم بِالبَیِّناتِ فَقالُوا أَ بَشَرٌ یَهدُونَنا فَکَفَرُوا وَ تَوَلَّوا وَ استَغنَی اللّهُ وَ اللّهُ غَنِیٌّ حَمِیدٌ [ 6] زَعَمَ الَّذِینَ کَفَرُوا
أَن لَن یُبعَثُوا قُل بَلی وَ رَبِّی لَتُبعَثُنَّ ثُمَّ لَتُنَبَّؤُنَّ بِما عَمِلتُم وَ ذلِکَ عَلَی اللّهِ یَسِیرٌ [ 7] فَآمِنُوا بِاللّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِي أَنزَلنا وَ اللّهُ
بِما تَعمَلُونَ خَبِیرٌ [ 8] یَومَ یَجمَعُکُم لِیَومِ الجَمعِ ذلِکَ یَومُ التَّغابُنِ وَ مَن یُؤمِن بِاللّهِ وَ یَعمَل صالِحاً یُکَفِّر عَنهُ سَیِّئاتِهِ وَ یُدخِلهُ جَنّاتٍ
تَجرِي مِن تَحتِهَا الَأنهارُ خالِدِینَ فِیها أَبَداً ذلِکَ الفَوزُ العَظِیمُ [ 9] وَ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ کَ ذَّبُوا بِآیاتِنا أُولئِکَ أَصحابُ النّارِ خالِدِینَ
اي ان لن یحیوا « أَن لَن یُبعَثُوا » اي و اعرضوا « وَ تَوَلَّوا » اي بالآیات الواضحات « بِالبَیِّناتِ » 793- فِیها وَ بِئسَ المَصِیرُ [ 10 ] -قرآن- 1
اي یوم یغبن فیه النّاس بعضهم بعضا لنزول سعداء الدنیا منازل « یَومُ التَّغابُنِ » یوم القیامه « لِیَومِ الجَمعِ » بعد الموت للحساب
اي یمح سیّآته اي الاعمال السیّئات جمع « یُکَفِّر عَنهُ سَیِّئاتِهِ » الاشقیاء ان کانوا عصاة و نزول الاشقیاء فی الدنیا ان کانوا طائعین
357- 185 -قرآن- 327 - 150 -قرآن- 164 - 90 -قرآن- 131 - 55 -قرآن- 69 - 17 -قرآن- 41 - سیّئۀ. -قرآن- 1
تفسیر معانی:
اشاره
-6 اینکه [عذابی که در دنیا بآنها نازل شد و آنچه در آخرت [ صفحه 300 ] بآنها میرسد] بسبب اینست که پیمبران آنها با
آیات واضحه و معجزات باهره براي آنها آمدند [و از جانب خدا مأمور بدعوت آنها شدند] و آنها [به پیمبران] از روي
استخفاف] گفتند آیا بشري [و خلقی مثل ما] ما را [بحق] هدایت میکند! [و ما را بغیر دین پدرانمان دعوت مینماید]! بنابرین
کافر بخدا شدند [و منکر پیمبران او گشتند] و از پذیرفتن دعوت آنها و تفکّر در آیات آنها رو گردانیدند و خدا هم بینیاز از
طاعت بندگان خویش است [و تکلیفی که بآنها میفرماید فقط براي سود خودشان است نه اینکه حاجتی بعبادت آنها داشته
باشد] و خداوند بینیاز از اعمال شماست و در تمام افعالش محمود و پسندیده است [زیرا تمام آن احسان و مستحق حمد
است] . 7- اینکه کافران [منکر مبدء و معاد] دروغ پنداشتند که هرگز خدا آنها را زنده نمیکند و براي حساب برانگیخته
نمیشوند بگو [ یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله] بآنها بلی قسم بپروردگارم که البتّه پس از مرگ زنده و در قیامت برانگیخته
میشوید سپس البته شما را بآنچه کردهاید آگاه میکنند و حساب اعمال شما را میکشند و مجازات مینمایند و اینکه [بعث و
حساب با جمع و جزاء] بر خدا آسان است [و براي او سختی و دشواري ندارد]. 8- پس [اي گروه خردمندان و کسانیکه دعوي
عقل مینمائید] ایمان بیاورید بخدا و رسولش و نوریکه ما فرستادیم [یعنی قرآن که ادلّه و حجج آن بر طرف کننده تاریکیها و
هدایت کننده براه مستقیم و طریق حق است] و خداوند بآنچه شما میکنید آگاه و با خبر است [و شما را کیفر و پاداش خواهد
داد]. 9- روز که شما را جمع میکند آن روزي که خلق اوّلین و آخرین [از آدمیان و پریان و اهل زمین و آسمان] در آن جمع
میشوند اینکه روز روز تغابن است [و تغابن تفاعل از غبن است یعنی گرفتن شر و رها کردن خیر و گرفتن خیر و رها کردن شرّ
و مؤمن چون حظّ دنیوي خود را ترك میکند و حظ اخروي خود را میگیرد یعنی ترك بد و اخذ خیر و خوبتر میکند غابن
است و کافر چون حظ [ صفحه 301 ] اخروي را رها میکند و حظّ دنیوي را میگیرد یعنی بدتر را بعوض خوبتر میپذیرد مغبون
است و چون در اینروز غابن و مغبون هر دو آشکار میشوند خداوند آنرا یوم تغابن فرموده است] و هر آنکس که ایمان بخدا
آورد و کار شایسته کند کارهاي بد او یعنی گناهان او تکفیر میشود یعنی پوشیده و محو میشود و او را داخل باغهائی در
بهشت میکند که از زیر کاخها و درختان آنها نهرهاي آب جاري است و در آن بهشتها بطور ابدي و جاویدان برقرارند [و
نعمات از آنها دور نمیشود] اینکه رستگاري بزرگ و فوز عظیمی است که وراي آن فوزي نیست. غبن و تغابن از دست دادن
چیزي است که اگر از دست نرفته بود همواره و دائم باقی میماند و صاحب آن همیشگی از آن منتفع میشد. و از رسول خدا
صلّی اللّه علیه و آله در تفسیر اینکه آیه مروي است که فرمود: [ما من عبد یدخل الجنّۀ إلّا أري مقعده من النار لو أساء لیزداد
شکرا و ما من عبد یدخل النار الّا اري مقعده من الجنّۀ لو أحسن لیزداد حسرة: یعنی بندهاي نیست که داخل بهشت شود مگر
اینکه جاي خود را در جهنّم میبیند که اگر عمل بد کرده بود [جاي او آنجا بود] لذا بر شکرانهاش افزوده میشود و بندهاي
نیست که داخل دوزخ شود مگر اینکه جاي خود را در بهشت میبیند که اگر عمل نیک کرده بود [جاي او آنجا بود] لذا بر
حسرتش اضافه میگردد] 10 - و کسانیکه کافر بخدا شدند و آیات ما یعنی حجج و دلالات ما را دروغ پنداشتند و تکذیب
کردند اینکه جماعت یاران و مصاحبان آتشاند و در آن بر دوام خواهند بود و آتش بد قرارگاه و بد مآل و مرجعی است.
[ [سوره التغابن [ 64 ]: آیات 11 تا 18
اشاره
شَّیءٍ عَلِیمٌ [ 11 ] وَ أَطِیعُوا اللّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ فَإِن تَوَلَّیتُم
ِ
ما أَصابَ مِن مُصِ یبَۀٍ إِلاّ بِإِذنِ اللّهِ وَ مَن یُؤمِن بِاللّهِ یَهدِ قَلبَهُ وَ اللّهُ بِکُل
فَإِنَّما عَلی رَسُولِنَا البَلاغُ المُبِینُ [ 12 ] اللّهُ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ وَ عَلَی اللّهِ فَلیَتَوَکَّلِ المُؤمِنُونَ [ 13 ] یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّ مِن أَزواجِکُم وَ
أَولادِکُم عَدُ  وا لَکُم فَاحذَرُوهُم وَ إِن تَعفُوا وَ تَصفَحُوا وَ تَغفِرُوا فَإِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ [ 14 ] إِنَّما أَموالُکُم وَ أَولادُکُم فِتنَۀٌ وَ اللّهُ عِندَهُ
595 فَاتَّقُوا اللّهَ مَا استَطَعتُم وَ اسمَعُوا وَ أَطِیعُوا وَ أَنفِقُوا خَیراً لِأَنفُسِکُم وَ مَن یُوقَ شُحَّ نَفسِهِ فَأُولئِکَ هُمُ - أَجرٌ عَظِیمٌ [ 15 ] -قرآن- 1
المُفلِحُونَ [ 16 ] إِن تُقرِضُوا اللّهَ قَرضاً حَسَناً یُضاعِفهُ لَکُم وَ یَغفِر لَکُم وَ اللّهُ شَکُورٌ حَلِیمٌ [ 17 ] عالِمُ الغَیبِ وَ الشَّهادَةِ العَزِیزُ الحَکِیمُ
وَ إِن » اي التبلیغ الواضح الظاهر « البَلاغُ المُبِینُ » . اي یهده للثبات و الاسترجاع « یَهدِ قَلبَهُ » [ 325 [ صفحه 302 - 18 ] -قرآن- 1 ]
غفران الذنب ستره « وَ تَغفِرُوا » الصفح ابلغ من العفو و فیه من الاعراض « وَ تَصفَحُوا » العفو هو ترك المعاقبۀ علی الذنب « تَعفُوا
- اي ان تسلفوا. -قرآن- 1 « إِن تُقرِضُوا » اي و من یحفظ شحّ نفسه و الشح اشدّ البخل « وَ مَن یُوقَ شُحَّ نَفسِهِ » اي اختبار لکم « فِتنَۀٌ »
375- 311 -قرآن- 359 - 262 -قرآن- 279 - 232 -قرآن- 253 - 171 -قرآن- 218 - 118 -قرآن- 157 - 72 -قرآن- 101 - -17 قرآن- 50
تفسیر معانی:
اشاره
-11 هیچ وارده و مصیبتی نمیرسد مگر بعلم خدا [یعنی مصیبتی بشما نمیرسد مگر آنکه خدا بآن داناست] و کسی که ایمان
بخدا داشته باشد [و تصدیق باو کند راضی بقضاي اوست] خداوند دل او را هدایت میکند [تا اینکه بداند آنچه باو رسیده بعلم
خدا بوده و بر آن صبر میکند و جزع [ صفحه 303 ] نمیکند تا بثواب آخرت نایل گردد. و بقولی از إبن عباس- یعنی هر کس
ایمان بتوحید داشته و بامر خدا یعنی موقع نزول مصیبت شکیبا باشد خداوند قلب او را بکلمه استرجاع هدایت میفرماید و
میگوید انا للّه و انّا إلیه راجعون. و بقولی از مجاهد- معنی یهد قلبه آنست که اگر مبتلا شود صبر کند و اگر باو خیري برسد
شکر کند و اگر ستمی باو شود در گذرد. و بعضی گفتهاند هر کس ایمان بخدا داشته باشد بهنگام نعمت میداند که آن فضلی
از خداست قلبش هدایت براي شکر میشود- و کسیکه ایمان بخدا دارد موقع بلاء میداند که آن عدل خداست قلبش هدایت
براي صبر میگردد- و کسیکه ایمان بخدا داشته باشد موقع نزول قضاء قلبش هدایت براي تسلیم و رضا خواهد گشت] و
خداوند بهر چیز داناست [و بایمان مؤمن و خلوص او آگاه است]. 12 - و اطاعت کنید خدایرا [در تمام آنچه شما را بآن امر
کرده است] و اطاعت کنید پیامبر را [در آنچه براي شما آورده است و شما را بآن دعوت کرده و در آنچه امر و نهی نموده
است] پس اگر شما رو گردان شدید [و از پذیرش اوامر او اعراض کردید] فقط بر پیمبر فرستاده ماست که تبلیغ رسالت آشکار
کند [و اینکار را هم کرده است و باکی بر او نیست] 13 - خداست که معبودي [در وجود] نیست [که مستحق پرستش باشد]
جز او [که پرستش فقط براي اوست] و بر چنین خدائی پس باید اشخاص با ایمان توکّل کنند [یعنی همه کار خود را باو
واگذارند و راضی بتقدیر او باشند و اعتماد و اتکاء بتدبیر او کنند]. 14 - اي کسانیکه ایمان آوردهاید پارهاي از زنان شما و
فرزندان شما دشمن شما هستند بنابرین از آنها بر حذر باشید و بترسید [که اطاعت آنها را کنید- یا بقولی- بعضی از زنان
آرزوي مرگ شوهر را میکنند و بعض از [ صفحه 304 ] فرزندان آرزوي مرگ پدر را میکنند تا میراث او را ببرند و دشمن
دشمنتر از آنکس نیست که آرزوي مرگ غیر را براي گرفتن مال او کند و همچنین است هر کس ترا بر نافرمانی خدا وادار
کند تا بخودش سودي برسد و دشمنی سختتر از آنکس نیست که زیان ترا براي سود خودش اختیار نماید. عطا گفته است
قومی قصد جنگ و رفتن بجهاد داشتند و اینها مانع میشدند و مجاهد گوید: مقصود مردمانی هستند که قصد اطاعت خدا
داشتند و اینها آنان را باز میداشتند] و اگر شما آنها را ببخشید و عقوبتشان نکنید و از آنها در گذرید و آنچه قبلا از آنها گناه
دیدهاید ببخشائید همانا خدا هم آمرزنده مهربان است [و با شما همین معامله را میکند و گناهان شما را میآمرزد]. 15 - جز
اینکه نیست که دارائیهاي شما و فرزندان شما آزمایشاند [یعنی محنت و ابتلاء و شدّتی براي تکلیف شما هستند و شما را از
امر آخرت مشغول میدارند زیرا آدمی بسبب مال و فرزند است که در جرایم واقع میگردد] و خداست که اجر عظیم نزد
اوست [یعنی نافرمانی او را بسبب حفظ اموال و اولاد نکنید و اجر عظیمی که در نزد خدا دارید بدین سبب از دست ندهید].
-16 بنابرین بقدري که در قوه و استطاعت دارید از عذاب خدا پرهیز کنید و از معاصی او اجتناب و دوري نمائید و بشنوید [از
رسول خدا آنچه را که براي شما تلاوت میکند و آنچه که بشما موعظه مینماید و شما را امر و نهی میفرماید [و فرمان ببرید
[خدا و رسولش را] [و از اموال خودتان حق خدائی را] انفاق کنید اینکه امور براي خودتان بهتر است [و سود آن بخودتان
عاید خواهد شد] و کسیکه بخل شدید خویشتن را نگاهدارد و جلوي آنرا بگیرد [و حق خدا را از مالش بدهد] اینکه جماعتند
که رستگارانند [و بثواب خدائی نائل و فائز میگردند]. اولا از إبن مسعود مروي است که گفت البته هیچیک از شما مؤمنان
نباید بگوید [اللّهمّ انی أعوذ بک من الفتنۀ خدایا من بتو پناه میبرم از فتنه] [ صفحه 305 ] زیرا هیچکس نیست که مبتلاي بمال
و اهل و فرزند نباشد و اینها تمامی فتنه و آزمایشاند ولی باید بگوید [اللّهمّ انّی أعوذ بک من مضلّات الفتن یعنی خدایا من بتو
پناه میبرم از آزمایشهائی که گمراه کنندهاند. ثانیا عبد اللّه بریده از پدر خود روایت کرده است که رسول خدا در منبر بخطبه
مشغول بود که حسن و حسین علیهما السّلام بیامدند و دو پیراهن قرمز بر تن آنها بود که چون راه میرفتند بپاي آنها میگرفت و
میافتادند حضرت از منبر بزیر آمد و آنها را بگرفت و بر منبر در دامن خود نگاهداشت و فرمود صدق اللّه عزّ و جلّ انّما
أموالکم و اولادکم فتنه نظرت الی هذین الصبیّین یمشیان و یعثران فلم اصبر حتّی قطعت حدیثی و رفعتهما یعنی راست شد
گفتار خداي عزّ و جلّ که اموال و اولاد شما فتنهاند من باین دو کودك نگریستم که راه میروند و میافتند صبر نکردم و گفتار
خود را بریدم و آنها را برگرفتم] سپس حضرت شروع بدنباله خطبه فرمود. ثالثا- صادق علیه السّلام فرمود: من ادّي الزّکوة فقد
وقی شحّ نفسه هر کس زکاة مال خود را بدهد بخل نفس را جلوگیر شده است. 17 - اگر بخدا وام بدهید [یعنی در آنچه امر
فرموده از دارائی خود بدهید] آنهم وام نیکو [یعنی از روي طلب نفس و با کمال اخلاص] خداوند چند برابر عوض و ثواب
آنرا بشما میدهد و گناهان شما را میآمرزد و خداوند شکور است یعنی جزاي شکر بنده را میدهد و در کردار خود حلیم
است یعنی عجله در عقوبت نمیکند. 18 - داناي پنهان و آشکار است و عالم بمحسوس و غیر محسوس است قادر غالب و
[ حکیم عالم است و در کردارش محکم و افعالش تمام بمقتضاي حکمت و مصلحت است. [ صفحه 306
سورة الطلاق
اشاره
- و نیز نامیده میشود- سورة النساء القصري. إبن مسعود در ضمن حدیث عدّه گوید که سوره نساء القصري بعد از آیه وَ الَّذِینَ
یُتَوَفَّونَ مِنکُم وَ یَذَرُونَ أَزواجاً نازل شده و مقصود از آیه و اولات الاحمال اجلهنّ ان یضعن حملهن آنستکه اگر زن حامله
138- باشد عدّه او تا زمان وضع حمل او است و اینکه سوره بالاجماع مدنیّه است و عدّه آیات آن دوازده است. -قرآن- 80
37- بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ -قرآن- 1
[ [سوره الطلاق [ 65 ]: آیات 1 تا 5
اشاره
37 یا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِذا طَلَّقتُمُ النِّساءَ فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ وَ أَحصُ وا العِدَّةَ وَ اتَّقُوا اللّهَ رَبَّکُم لا - بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ -قرآن- 1
تُخرِجُوهُنَّ مِن بُیُوتِهِنَّ وَ لا یَخرُجنَ إِلاّ أَن یَأتِینَ بِفاحِشَ ۀٍ مُبَیِّنَۀٍ وَ تِلکَ حُ دُودُ اللّهِ وَ مَن یَتَعَدَّ حُدُودَ اللّهِ فَقَد ظَلَمَ نَفسَهُ لا تَدرِي
لَعَلَّ اللّهَ یُحدِثُ بَعدَ ذلِکَ أَمراً [ 1] فَإِذا بَلَغنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمسِکُوهُنَّ بِمَعرُوفٍ أَو فارِقُوهُنَّ بِمَعرُوفٍ وَ أَشهِدُوا ذَوَي عَدلٍ مِنکُم وَ
أَقِیمُوا الشَّهادَةَ لِلّهِ ذلِکُم یُوعَظُ بِهِ مَن کانَ یُؤمِنُ بِاللّهِ وَ الیَومِ الآخِرِ وَ مَن یَتَّقِ اللّهَ یَجعَل لَهُ مَخرَجاً [ 2] وَ یَرزُقهُ مِن حَیثُ لا
شَّیءٍ قَدراً [ 3] وَ اللاّئِی یَئِسنَ مِنَ المَحِیضِ مِن
ِ
یَحتَسِبُ وَ مَن یَتَوَکَّل عَلَی اللّهِ فَهُوَ حَسبُهُ إِنَّ اللّهَ بالِغُ أَمرِهِ قَد جَعَلَ اللّهُ لِکُل
نِسائِکُم إِنِ ارتَبتُم فَعِدَّتُهُنَّ ثَلاثَۀُ أَشهُرٍ وَ اللّائِی لَم یَحِضنَ وَ أُولاتُ الَأحمالِ أَجَلُهُنَّ أَن یَضَعنَ حَملَهُنَّ وَ مَن یَتَّقِ اللّهَ یَجعَل لَهُ مِن
] 123- 1081 ذلِکَ أَمرُ اللّهِ أَنزَلَهُ إِلَیکُم وَ مَن یَتَّقِ اللّهَ یُکَفِّر عَنهُ سَیِّئاتِهِ وَ یُعظِم لَهُ أَجراً [ 5] -قرآن- 1 - أَمرِهِ یُسراً [ 4] -قرآن- 1
اي وقت « لا تُخرِجُوهُنَّ مِن بُیُوتِهِنَّ » اي لوقت عدّتهن و هو الطهر إذ یحرم طلاق المرأة فی اثناء الحیض « لِعِدَّتِهِنَّ » [ صفحه 307
لا» اي احکامه « حُدُودُ اللّهِ » اي و لا یخرجن من تلقاء انفسهن الّا بالاتفاق مع مطلقها « وَ لا یَخرُجنَ » الفراق حتّی تنقضی عدتهن
اي احرصوا علی اداء الشهادة عند الاقتصاء ایّها « وَ أَقِیمُوا الشَّهادَةَ لِلّهِ » اي لا تدري ایتها النفس. أو لا تدري أیّها النبی « تَدرِي
-18- اي و یجعل اجره عظیما. -قرآن- 1 « وَ یُعظِم لَهُ أَجراً » اي تقدیرا او مقدارا او اجلا « قَدراً » اي فهو کافیه « فَهُوَ حَسبُهُ » الشهود
-481- 457 -قرآن- 473 - 383 -قرآن- 440 - 290 -قرآن- 349 - 265 -قرآن- 278 - 183 -قرآن- 248 - 128 -قرآن- 166 - قرآن- 90
540- قرآن- 515
تفسیر معانی:
اشاره
-1 اي پیامبر چون خواستید زنان را طلاق دهید [ یا اي پیامبر بگو بمردم چون خواستید زنان را طلاق دهید و از زوجیت خود
خارج کنید] آنها را در هنگام عدّه آنها طلاق بدهید و حساب عدّه را هم نگاهدارید [و عدّه موقع پاکی زن است از حیض که
مرد، دیگر از موقع پاکی و طهر زن با او همخوابگی نکرده باشد پس طلاق در حال حیض زن یا در طهر و پاك بودن [ صفحه
308 ] که در آن همخوابگی واقع شده باشد صحیح نیست- و پاکی از حیض که دیگر مجامعت نشود اوّل عدّه آنهاست و
تاریخ طلاق از آنوقت باید ضبط شود تا عدّه که عدّه پاکی از حیض است بآخر برسد] و از خدا بترسید [و آنها را پیش از تمام
شدن عدّهشان] از خانههاشان بیرون نکنید [یعنی همان خانه که در وقت زناشوئی آنجا بودهاند] و خود آن زنها هم نباید از آن
خانه بیرون روند [مگر باجازه شما] مگر آنکه کار زشت آشکاري از آنها ناشی شود [مانند زنا و نظائر آن یا بروایت مروي از
حضرت رضا علیه السّلام آنزن باهل خانه شوهر بد- اخلاقی و بد رفتاري کند و آنها را آزار و اذیت و فحش دهد که در
آنصورت مرد میتواند او را بمنزل دیگر برد] و اینکه حدود و احکام خدائی است [که نباید مخالفت کرد] و هر کس تجاوز
کند از اینکه حدود خدائی [و مخالفت با احکام الهی] نماید محققا بخویشتن ستم کرده است [چه خود را مستحق مجازات و
عقوبت نموده است] نمیدانی تو [اي کسیکه زن خود را طلاق گفتهاي] شاید خداوند بعد از اینکه طلاق امري بحدوث آورد و
ترتیبی پیش آید [که در بین عدّه از طلاق پشیمان شوند و بیکدیگر متمایل گردند و شوهر رجوع کند]. خداوند در آخر آیه
مبارکه علت بیرون نکردن زنان را از خانه خود توجیه فرموده است که شاید سبب رجوع آنها باشد و از حضرت صادق علیه
السّلام مروي است که زن در زمان عدّه سرمه بکشد و خضاب کند و عطر بزند [باصطلاح خود را آرایش دهد] شاید مرد
دوباره باو مایل شود. 2- و چون نزدیک شد مدّت عدّه آنها بسر آید یا رجوع کنید آنها را و آنان را با خوبی و خوشی [و
دادن نفقه مناسب حالشان] نگاهدارید یا با خوبی و خوشی [و دادن مهر و سایر حقوق آنها] از آنها جدا شوید- و در موقع
طلاق گفتن و رجوع کردن دو نفر شاهد عادل را گواه بگیرید [که آنها یعنی شهود در موقع حاجت] براي رضاي خدا [بطلاق
واقعه بین شما و یا رجوع] گواهی دهند اینکه احکام [از طلاق صحیح و گواه عادل گرفتن و غیره] کسیرا که ایمان [ صفحه
309 ] بخدا و روز جزا داشته باشد پند میدهد [و او را از مخالفت خدا منع میکند] و هر کس از خدا بترسد و مخالفت اوامر
الهی نکند خدا براي او محل خروجی [یعنی راه نجاتی از هموم و غموم] قرار میدهد و او را از مهالک نجات میبخشد. 3- و
روزي میدهد [خداوند] او را از جائیکه گمان نمیبرد [و بخاطرش خطور نمیکند] و هر کس کار خود را بخدا وا گذارد [و
بحسن تدبیر و تقدیر خالق خود وثوق و تکیه کند] پس خدا او را بس است [و کفایت امر دنیاي او را میکند و در عقبی بثواب
میرساند بحیثی که محتاج دیگري نباشد] زیرا خداوند [در آنچه اراده کند] امر خود را باتمام میرساند [و کسی بر منع او از
آنچه اراده کند قادر نیست] حقا که خداوند براي هر چیزي اندازه و مقداري قرار داده است [و مدتی معین فرموده است که در
آن زیاده و نقصانی نخواهد بود و براي هر امري از تنگی و گشایش و فقر و غنا و صحت و بیماري و عزّت و ذلّت و حیات و
ممات و غیره حدّ معین و اجل مقدري است که بر حسب حکمت و مصلحت باید بحدّ انتهاي خود برسد- پس نباید از غیر
خدا ترسید و بغیر او امیدوار بود]. گفتهاند اینکه آیه در باره عوف بن مالک الاشجعی نازل گشته که دشمن پسر او را اسیر
کرده بود و بخدمت رسولخدا صلّی اللّه علیه و آله آمد و عرض حال و شکایت از اینکه پیش آمد کرد و از دست تنگی اظهار
ملامت نمود حضرت فرمود: از خدا بپرهیز و شکیبا باش و لا حول و لا قوة الا باللّه زیاد بگو آنمرد چنین کرد و هنگامیکه در
خانه خود بود پسرش بیامد معلوم شد دشمن را اغفال کرده شتري باو رسیده و او را برداشته بمحضر پدرش آمده و اینستکه
فرمود و یرزقه من حیث لا یحتسب. و از حضرت صادق علیه السّلام مروي است که [و یرزقه من حیث لا یحتسب] یعنی
[یبارك له فی ما آتاه] یعنی در آنچه خدا باو میدهد برکت و افزایش میبخشد]. [ صفحه 310 ] و از أبی ذر غفاري رض از
رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله مروي است که فرمود: من آیهاي را میدانم که اگر مردم آنرا بگیرند آنها را کفایت میکند و
214 و در حدیث است که [من سرّه ان - آن آیه [وَ مَن یَتَّقِ اللّهَ ... الخ] است که همواره آنرا بگوید و اعاده کند]. -قرآن- 191
یکون اقوي النّاس فلیتوکّل علی اللّه یعنی کسیکه او را خوش آید نیرومندترین مردم باشد پس توکل بر خدا کند] و نیز روایت
شده است که جبرئیل حضور رسولخدا صلّی اللّه علیه و آله آمد آنحضرت فرمودند توکل چیست عرض کرد آنکه خلایق
بدانند مخلوق ضرر و نفع و منع و بخششی ندارند و انسان از غیر خدا مأیوس باشد- چون چنین شود اعتماد و امید و ترسی از
غیر خدا نخواهد داشت]. مولوي گوید: گر توکل میکنی در کار کن || کشت کن پس تکیه بر جبّار کن رمز الکاسب حبیب
اللّه شنو || از توکّل در سبب کاهل مشو و لذا توکّل نباید از کار و کسب و حرکت و تحصیل معاش مانع گردد زیرا فرمود و
اذا عزمت فتوکل علی اللّه. کاشفی گوید: بناي اینکه آیت بر تقوي و توکل است- تقوي نفحه بوستان قرب است و از رتبه
معیت خبر دهد که [إِنَّ اللّهَ مَعَ الَّذِینَ اتَّقَوا]- و توکّل رایحه گلزار کفایت است و از آن بوي ریحان محبت رسد که [إِنَّ اللّهَ
270 سلوك راه معنی را - 149 -قرآن- 230 - یُحِبُّ المُتَوَکِّلِینَ] و بی اینکه دو صفت قدم در طریق تحقیق نتوان نهاد. -قرآن- 110
توکّل باید و تقوي || توکّل مرکب راه است و تقوي توشه رهرو ربیع ره گوید: انّ اللّه قد قضی علی نفسه أن- من توکّل علیه
کفاه- و من آمن به هداه و من أقرضه جازاه- و من وثق به أنجاه- و من دعاه اجابه و لبّاه- و تصدیق [ صفحه 311 ] ذلک فی
125 مَن ذَا الَّذِي - 77 -قرآن- 85 - کتاب اللّه: [وَ مَن یَتَوَکَّل عَلَی اللّهِ فَهُوَ حَسبُهُ ...- وَ مَن یُؤمِن بِاللّهِ یَهدِ قَلبَهُ ...- -قرآن- 28
یُقرِضُ اللّهَ قَرضاً حَسَ ناً فَیُضاعِفَهُ لَهُ ...- وَ مَن یَعتَصِم بِاللّهِ فَقَد هُدِيَ إِلی صِ راطٍ مُستَقِیمٍ ...- فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعوَةَ الدّاعِ إِذا
4- و آن زنان که از حیض میافتند و یائسه 208- 143 -قرآن- 151 - 69 -قرآن- 77 - دَعانِ] [مجمع و روح البیان]. -قرآن- 1
میشوند و شما شک دارید [که بواسطه کبر سن از حیض افتادهاند یا عارضهاي سبب قطع حیض آنها شده است و امثال آنها
حیض میشوند و آنها را طلاق بدهید] عدّه آنها سه ماه است و آنهائی هم که حیض نمیشوند [و امثال آنها حیض میشوند نیز
عدّهشان سه ماه است] [و بواسطه دلالت حکم اولی حکم ثانوي حذف شده است] و زنان باردار مدّتشان آنستکه بار خود را
بگذارند [یعنی اگر زنان حاملهاي طلاق گفته شوند عدّه آنها موقع زائیدن تمام میشود و إبن عباس گفته است اینکه حکم در
زنان مطلقه است و مرويّ از ائمه ما علیه السّلام هم همین است و زنی که شوهرش بمیرد و باردار باشد عدّه او [ابعد الاجلین]
است یعنی اگر چهار ماه و ده روز گذشت و نزائید باید تا موقع وضع حمل انتظار بکشد و اگر پیش از چهار ماه و ده روز زائید
باید تا چهار ماه و ده روز صبر کند و بیشتر فقهاء اینکه حکم را در زنان مطلقه و زنان شوهر مرده عامّ میدانند و تمام عدّه را
وضع حمل میدانند] و کسیکه بپرهیزد خدا را [در اطاعت جمیع اوامر و نوامیس] خداوند امور دنیا و آخرت را براي او آسان
میسازد [ یا بفرج عاجل یا بعوض آجل- و بقولی خداوند فراق زنش را بر او سهل میکند و هموم او را میزداید]. 5- اینکه
[یعنی آنچه از احکام طلاق و رجوع و عدّه بیان شد] فرمان خداست که بشما نازل گشته است و هر کس پرهیز کند و از خدا
بترسد [و فرمان او ببرد] گناهان او را میپوشاند [از نماز تا نماز و از جمعه تا جمعه] و مزد او را بزرگ میفرماید [و در آخرت
مژده تازه میدهد] - در برهان القرآن گوید: در احکام طلاق سه مرتبه امر بتقوي فرموده است و در هر مرتبه نوعی از پاداش
قرار داده است- [ صفحه 312 ] اوّل فرموده است براي او مخرجی از آنچه داخل آن شده و ناپسندش بوده است قرار میدهد و
محبوب او را از جائیکه امید ندارد براي او مهیّا میسازد و در دوّم فرموده است امر دشوار را بر او آسان میکند و بهتر از آنچه
طلاق داده است بابی براي او میگشاید. و در سوّم وعده پاداش بیشتري داده است و آن نعماتی است که در آخرت عطا
میفرماید.
[ [سوره الطلاق [ 65 ]: آیات 6 تا 10
اشاره
أَسکِنُوهُنَّ مِن حَیثُ سَکَنتُم مِن وُجدِکُم وَ لا تُضآرُّوهُنَّ لِتُضَیِّقُوا عَلَیهِنَّ وَ إِن کُنَّ أُولاتِ حَملٍ فَأَنفِقُوا عَلَیهِنَّ حَتّی یَضَعنَ حَملَهُنَّ
فَإِن أَرضَ عنَ لَکُم فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ وَ أتَمِرُوا بَینَکُم بِمَعرُوفٍ وَ إِن تَعاسَرتُم فَسَتُرضِعُ لَهُ أُخري [ 6] لِیُنفِق ذُو سَعَۀٍ مِن سَعَتِهِ وَ مَن
قُدِرَ عَلَیهِ رِزقُهُ فَلیُنفِق مِمّا آتاهُ اللّهُ لا یُکَلِّفُ اللّهُ نَفساً إِلاّ ما آتاها سَیَجعَلُ اللّهُ بَعدَ عُسرٍ یُسراً [ 7] وَ کَأَیِّن مِن قَریَۀٍ عَتَت عَن أَمرِ
رَبِّها وَ رُسُلِهِ فَحاسَبناها حِساباً شَدِیداً وَ عَذَّبناها عَذاباً نُکراً [ 8] فَذاقَت وَبالَ أَمرِها وَ کانَ عاقِبَۀُ أَمرِها خُسراً [ 9] أَعَدَّ اللّهُ لَهُم عَذاباً
اي «.... أَسکِنُوهُنَّ » [ 836 [ صفحه 313 - شَدِیداً فَاتَّقُوا اللّهَ یا أُولِی الَألبابِ الَّذِینَ آمَنُوا قَد أَنزَلَ اللّهُ إِلَیکُم ذِکراً [ 10 ] -قرآن- 1
اي من وسعکم اي ممّا تطیقونه و الوجد و الوجد و الوجد معناه الغنی « مِن وُجدِکُم » . اسکنوهنّ مکانا من الدار التی تسکنون فیها
اي و لیامر بعضکم بعضا بمعروف من الاعمال « وَ أتَمِرُوا بَینَکُم بِمَعرُوفٍ » اي و لا تضرّوهن « وَ لا تُضآرُّوهُنَّ » و الفرج و المحبۀ
اي « عَتَت » اي و من ضیق علیه رزقه « وَ مَن قُدِرَ » اي ذو غنی « ذُو سَعَۀٍ » اي تضایقتم « تَعاسَرتُم » فی مسائل الارضاع و تقدیر الاجر
-92- 16 -قرآن- 76 - اي فقدا. -قرآن- 1 « عاقِبَۀُ أَمرِها خُسراً » اي وخامۀ « وَبالَ أَمرِها » اي منکرا « نُکراً » اعرضت. عتا اي استکبر
-486- 450 -قرآن- 478 - 412 -قرآن- 442 - 383 -قرآن- 396 - 357 -قرآن- 371 - 262 -قرآن- 344 - 205 -قرآن- 226 - قرآن- 183
550- 514 -قرآن- 525 - قرآن- 497
تفسیر معانی:
اشاره
-6 سکنی و منزل بدهید آنانرا [یعنی زنانی را که طلاق دادهاید] در خانها و مساکنی که خودتان منزل کردهاید و در ملک
شماست یا در حیطه قدرت و توانائی شماست [و بآنها نفقه و کسوه دهید تا مدتی که در عدّه هستند] و بآنها زیان وارد نسازید
[بکوتاهی در سکنی و دادن نفقه] که کار بر آنها تنگ شود و در مضیقه و تنگنا بیفتند [و ناچار بشوند که از آنجا خارج
شوند] و اگر صاحبان بار باشند خرجی آنها را بدهید تا اینکه بزایند و بار خود بنهند [زیرا عدّه آنها بوضع حمل تمام میشود] [و
چون بزایند] اگر نوزاد را شیر دادند [پس از جدائی براي خاطر شما حاضر بشیر دادن شدند] پس شما هم مزد آنها [یعنی اجرة
المثل رضاع] را بآنان بدهید و بنیکی و خوشروئی و خوش آمد [براي صلاح حال فرزند] بین خودتان مشاوره کنید [و بحسن
تدبیر قرار ارضاع و شیر دادن طفل را بدهید] و اگر کارتان باشکال کشید [و در مسئله شیر دادن و مزد شیر اختلاف بین شما
مرد و زن واقع شد] بنابرین طلب مرضعه و دایه دیگري [غیر از مادر فرزند] بکنید [و باو مزد [ صفحه 314 ] بدهید که بچه را
شیر دهد]. 7- بایستی کسیکه صاحب زندگی با گشایشی است و توانگر است [بر زنانی که شیر بفرزند او میدهد سختی نکند]
و از مال خود بقدر وسعش خرج کند و کسیکه روزي و زندگانی بر او تنگ است بمقدار قوت و بقدري که خدا باو داده
است [یعنی بقدر امکان و وسعش] خرجی بدهد خداوند تکلیف شاق نمیفرماید و کسیرا جز بآنچه باو عطا فرموده است
مکلّف نمیسازد- زود باشد که خداوند پس از دشواریها آسانیها و بعد از تنگی معیشت وسعت و بعد از ناداري و فقر دارائی و
بینیازي و بعد از دشواري کارها سهولت مقرر سازد. در حق سکنی و نفقه در طلاق رجعی خلاف و اختلافی بین فقهاء نیست
که باید مرد بدهد ولی در طلاق مبتوته [یعنی طلاق قطعی] خلاف است اهل عراق [یعنی حنفی] برآنند که در آنهم حق
سکنی و نفقه را زن مطلّقه دارد و از عمر بن الخطاب و إبن مسعود روایت کردهاند و شافعی گوید که آنزنرا حق سکنی هست
بدون نفقه ولی حسن و ابو ثور برآنند که نه حق سکنی دارد و نه حقّ نفقه و آن مرويّ از ائمه هدي علیه السّلام است و
اصحاب ما یعنی امامیّه هم بر اینکه قول میباشند. 8- و چه بسا اهل شهر و آبادي که از فرمان پروردگار خود سرپیچی و تجاوز
از حدّ کردند و از اطاعت پیمبران خدا بیرون رفتند ما هم حساب آنها را بسختی رسیدیم و بعذاب فظیع و منکر و سختی آنها را
مبتلا ساختیم [یعنی در دنیا بعذاب قحط و غلا و غیره مبتلاشان کردیم و در آخرت حساب آنها را تسویه خواهیم نمود]. 9- و
آن آبادي [یعنی اهل آن شهر] ضرر کفر و زیان کار خود را چشید و فرجام کار آن زیانکاري [در دنیا و آخرت] بود [و کدام
زیان از آن بدتر که از حیات و منافع آن محروم شدند و بعقوبات اخروي مبتلا گشتند]. 10 - خداوند براي آنها عذاب سختی
[که عذاب آتش است در آخرت] [ صفحه 315 ] مهیّا فرموده است. بنابرین اي صاحبان عقول و اي ارباب خرد از خدا بترسید
[و از عذاب او بپرهیزید]- اي عاقلانی که ایمان آوردهاید [روي سخن با شماست]- حقا که خداوند براي شما ذکر نازل نموده
است یعنی قرآن فرو فرستاده است [ یا بتوجیه آیه بعد ذکر یعنی پیغمبر براي شما فرستاده است که از وجود او منتفع شوید و از
مواعظ او بهرهمند گردید و اینکه مروي از امام صادق علیه السّلام است].
[ [سوره الطلاق [ 65 ]: آیات 11 تا 12
اشاره
رَسُولاً یَتلُوا عَلَیکُم آیاتِ اللّهِ مُبَیِّناتٍ لِیُخرِجَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ وَ مَن یُؤمِن بِاللّهِ وَ یَعمَل
صالِحاً یُدخِلهُ جَنّاتٍ تَجرِي مِن تَحتِهَا الَأنهارُ خالِدِینَ فِیها أَبَداً قَد أَحسَنَ اللّهُ لَهُ رِزقاً [ 11 ] اللّهُ الَّذِي خَلَقَ سَبعَ سَماواتٍ وَ مِنَ
وَ» 521- شَّیءٍ عِلماً [ 12 ] -قرآن- 1
ِ
شَّیءٍ قَدِیرٌ وَ أَنَّ اللّهَ قَد أَحاطَ بِکُل
ِ
الَأرضِ مِثلَهُنَّ یَتَنَزَّلُ الَأمرُ بَینَهُنَّ لِتَعلَمُوا أَنَّ اللّهَ عَلی کُل
اي یجري امر اللّه و قضاؤه بینهنّ. و تنزّل معناه نزل یسیرا لا دفعۀ « یَتَنَزَّلُ الأَمرُ بَینَهُنَّ » اي مثلهنّ فی العدد « مِنَ الأَرضِ مِثلَهُنَّ
11 - [و حقّا بسوي شما نازل کرد ذکري که عبارت باشد از] رسول و فرستاده خدا [یعنی 90- 32 -قرآن- 56 - واحدة. -قرآن- 1
جبرئیل یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله] بخواند بر شما آیات خدا را که در کمال وضوح و روشنی هستند تا بیرون برد کسانیرا
که تصدیق [ صفحه 316 ] بوحدانیّت خدا و نبوّت رسول او نمودهاند و کارهاي شایسته بجا میآورند از تاریکیهاي کفر بسوي
نور ایمان [ یا از تاریکیهاي جهل بنور علم]- و کسیکه ایمان بخدا بیاورد و عمل شایسته [یعنی خالص از ریاء و ساختگی]
بکند خداوند او را داخل در بستانهائی مینماید که از زیر قصور و یا درختهاي آنها نهرهاي آب جاري هستند و در آن بطور
دائم و همیشگی جاوید خواهند ماند و حقّا که خداوند روزي نیکوئی نصیب آنها فرموده است. 12 - خداوند آن خدائی است
که هفت آسمان آفرید و زمین را هم مانند آنها [یعنی هفت طبقه] خلق فرمود- امر الهی بین آنها [یعنی از آسمان بزمین] فرود
میآید [بحیات بعضی و ممات بعض دیگر و سلامت قومی و هلاك قوم دیگر و بینیازي آدمی و فقر آدم دیگر و جریان تمام
اموریکه بمقتضاي حکمت در عالم وجود مشهود است] تا بدانند که خداوند بر هر چیز تواناست [و تدبّر در آفرینش آسمانها و
زمین کنند و بآن استدلال نمایند که صانع آنها بالذات قادر و بالذّات داناست] و بدانند که علم او بهر چیز احاطه دارد [و
چیزي از او پنهان نیست و از او فوت نمیگردد]. رمزي است ز سرّ قدرتش کن فیکون || با دانش او یکی است بیرون و درون
در غیب و شهاده ذرّهاي نتوان یافت || از دائره قدرت و علمش بیرون
سورة التحریم
اشاره
37- مدنیّه و آیات آن دوازده است. بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ -قرآن- 1
[ [سوره التحریم [ 66 ]: آیات 1 تا 5
اشاره
37 یا أَیُّهَا النَّبِیُّ لِمَ تُحَرِّمُ ما أَحَلَّ اللّهُ لَکَ تَبتَغِی مَرضاتَ أَزواجِکَ وَ اللّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ [ 1] قَد - بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ -قرآن- 1
فَرَضَ اللّهُ لَکُم تَحِلَّۀَ أَیمانِکُم وَ اللّهُ مَولاکُم وَ هُوَ العَلِیمُ الحَکِیمُ [ 2] وَ إِذ أَسَرَّ النَّبِیُّ إِلی بَعضِ أَزواجِهِ حَدِیثاً فَلَمّا نَبَّأَت بِهِ وَ أَظهَرَهُ
اللّهُ عَلَیهِ عَرَّفَ بَعضَهُ وَ أَعرَضَ عَن بَعضٍ فَلَمّا نَبَّأَها بِهِ قالَت مَن أَنبَأَكَ هذا قالَ نَبَّأَنِیَ العَلِیمُ الخَبِیرُ [ 3] إِن تَتُوبا إِلَی اللّهِ فَقَد صَغَت
673 عَسی رَبُّهُ - قُلُوبُکُما وَ إِن تَظاهَرا عَلَیهِ فَإِنَّ اللّهَ هُوَ مَولاهُ وَ جِبرِیلُ وَ صالِحُ المُؤمِنِینَ وَ المَلائِکَۀُ بَعدَ ذلِکَ ظَهِیرٌ [ 4] -قرآن- 1
] 164- إِن طَلَّقَکُنَّ أَن یُبدِلَهُ أَزواجاً خَیراً مِنکُنَّ مُسلِماتٍ مُؤمِناتٍ قانِتاتٍ تائِباتٍ عابِداتٍ سائِحاتٍ ثَیِّباتٍ وَ أَبکاراً [ 5] -قرآن- 1
تَحِلَّۀَ » اي تطلب « تَبتَغِی » الحرام القبیح الممنوع منه بالنهی و التحریم تبیین ان الشیء حرام لا یجوز « لِمَ تُحَرِّمُ » [ صفحه 317
أخبرت « نَبَّأَت » اي قاله لها سرّا « وَ إِذ أَسَرَّ النَّبِیُّ » اي متولی امورکم « وَ اللّهُ مَولاکُم » اي تحلیلها و هو ما عقّدته بالکفارة « أَیمانِکُم
وَ إِن تَظاهَرا » اي فقد مالت قلوبکما عن الواجب للرسول من حبّ ما یحبّه و کراهۀ ما یکرهه « فَقَد صَ غَت قُلُوبُکُما » اخبرها « نَبَّأَها »
اي صائمات او معناه مهاجرات. « سائِحاتٍ » اي مواظبات الطاعۀ « قانِتاتٍ » اي معین له « ظَهِیرٌ » اي و ان تتعاونا علیه بما یسوءه « عَلَیهِ
-311- 292 -قرآن- 300 - 261 -قرآن- 281 - 213 -قرآن- 233 - 150 -قرآن- 191 - 116 -قرآن- 127 - 19 -قرآن- 105 - -قرآن- 1
564 در شأن نزول اینکه آیات بین اقوال - 532 -قرآن- 553 - 505 -قرآن- 521 - 456 -قرآن- 496 - 345 -قرآن- 429 - قرآن- 319
مفسرین اختلاف است و سبب نزول را مختلف گفته و نوشتهاند. اولا قولی است به اینکه که چون رسولخدا نماز صبح
میگذاردند بیکایک از زنان [ صفحه 318 ] خود سرکشی میفرمودند وقتی که بر حفصه [دختر عمر] وارد شدند براي او ظرفی
عسل آورده بودند او حضرت را نگاهداشت و از آن عسل بایشان خورانید و اقامت حضرت نزد او بطول انجامید، عایشه را
ماندن حضرت نزد حفصه بد آمد و بجویریّه حبشیّه گفت برآنها وارد شود و ببیند حضرت در آنجا چه میکند و او را خبر
دهد او هم رفته و موضوع عسل را بعایشه خبر داد عایشه هم سایر زنان پیغمبر را جمع کرده بآنها دستور داد که چون حضرت
بر هر یک آنها وارد شود عرض کنند که بوي مغافیر از شما میآید [و مغافیر شیره گیاهی است که خیلی بد بوست و شاید
همان است که بفارسی انغوزه گوئیم] و رسولخدا صلی اللّه علیه و آله هم خیلی از بوي بد متنفّر بود و بر او دشوار بود که از او
رایحه بدي استشمام شود زیرا فرشته بر او نازل میشد. حضرت چون بر سوده وارد شد او بدستور عایشه عرض کرد یا رسول
اللّه اینکه بوي بد چیست آیا مغافیر خوردهاید فرمود نه ولی حفصه بمن عسل نوشانیده است سپس بر یکایک زنان وارد شد و
همگی همین سخن را گفتند بعد بر عایشه وارد شد و عایشه بینی خود را گرفت حضرت فرمود ترا چه میشود عرض کرد بوي
مغافیر میشنوم که شما خوردهاید فرمود نه من مغافیر نخوردهام بلکه عسلی در منزل حفصه خوردهام عرض کرد پس در همان
عسل حلّ شده بوده است حضرت قسم یاد کرد که و اللّه دیگر نخواهم خورد و آنرا بر خویشتن حرام فرمود. ثانیا: گفتهاند
کسیکه عسل بحضرت خورانیده بود ام سلمه بوده است- و اینکه قول عطاء بن أبی مسلم است- و بقولی زینب بنت جحش
بوده است که رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله نزد او درنگ کرده و در آنجا عسل میل فرموده و عایشه گوید من و حفصه با
هم قرار داد کردیم که چون رسول خدا بر هر یک از ما وارد شود گوئیم بوي مغافیر از شما استشمام میشود و چن حضرت بر
یکی از آنها وارد شد] گفت آیا مغافیر خوردهاید حضرت فرمود نه بلکه عسل نوشیدهام و هرگز دیگر نزد بنت جحش نخواهم
رفت و اینکه آیات نازل شد. [ صفحه 319 ] ثانیا گفتهاند که رسولخدا صلی اللّه علیه و آله و سلّم روزها را بین زنان خود
تقسیم فرموده بود و چون روز حفصه رسید عرض کرد یا رسول اللّه مرا با پدرم حاجتی است اجازه فرما که بدیدن او بروم
حضرت اجازه داد و چون او رفت حضرت کنیز خود ماریه قبطیه را [که مقوقس پادشاه مصر براي ایشان هدیه فرستاده بود]
احضار فرمود و او داخل خانه حفصه شد و مدتی نزد حضرت بسر برد و چون حفصه برگشت در را بسته دید همانجا نزد در
بنشست تا رسول خدا بیرون آمد و از صورت مبارك او عرق میچکید حفصه گفت بمن اذن دادهاي بروم که کنیز خود را
بخانه من بیاوري و با او باشی آنهم در روز من و در فراش من آیا حق و حرمت مرا ملاحظه نفرمودي حضرت فرمود آیا اینکه
جاریه من نیست و خدا آنرا بر من حلال نکرده است! تو سکوت کن و من براي خشنودي تو او را بر خود حرام کردم تو هم
زنهاي دیگر را با خبر مساز و اینکه موضوع نزد تو امانت باشد- و چون حضرت خارج شد حفصه دیواري که بین خانه او و
عایشه بود بکوفت و گفت ترا مژده بدهم که رسول خدا کنیز خود را بر خویشتن حرام نموده و ما از اینکه بابت راحت شدیم
یا أَیُّهَا النَّبِیُّ لِمَ تُحَرِّمُ ... الی آخر] » و عایشه سایرین را هم مطلع ساخت و اینکه دو بر سایر زنان غلبه و تفوق داشتند و لذا آیه
نازل گشت و حضرت حفصه را طلاق گفت و بیست و نه روز از سایر زنان کناره کرد و در حجره ماریه قبطیّه [ام ابراهیم]
493 رابعا: گفتهاند که پیغمبر صلّی - سکنی گزید تا آیه تخییر نازل شد و اینکه قول قتاده و شعبی و مسروق است. -قرآن- 454
اللّه علیه و آله و سلّم روزي که با عایشه باید خلوت فرماید با جاریه خود [ام ابراهیم] ماریه قبطیّه خلوت فرموده بود و حفصه بر
اینکه موضوع مطلع شد و حضرت باو فرمود که اینموضوع را بعایشه نگوید و ماریه را بر خود حرام فرمود و حفصه عایشه را
باخبر ساخت و باو گفت نزد تو مکتوم بماند و خداوند پیغمبرش را باخبر ساخت. و زجّاج گوید: آیه وَ إِذ أَسَرَّ النَّبِیُّ إِلی بَعضِ
80 [ صفحه 320 ] خامسا: زجّاج گوید چون حضرت - أَزواجِهِ حَ دِیثاً مرتبط با اینکه موضوع است یعنی حفصه. -قرآن- 21
ماریه قبطیّه راي بر خود حرام فرمود بحفصه خبر داد که بعد از او أبو بکر و عمر مالک مسند او خواهند شد و حفصه هم
ببعضی اینکه فرمایش راي فاش کرد و از بعضی مکتوم داشت. سادسا: قریب به اینکه مضمون عیاشی باسناد خود از عبد اللّه
بن عطاء المکی از أبی جعفر امام باقر علیه السّلام روایت کرده است الّا اینکه در آن اینکه قسمت اضافه است که هر یک از
آن دو زن پدر خود راي از حدیث خبر داد و رسولخدا آندو راي در امر ماریه معاتب ساخت و در باب افشاء امر ماریه عتاب
فرمود و از اینکه در موضوع دیگر عتاب فرماید اعراض نمود.
تفسیر معانی:
اشاره
-1 اي پیامبر چرا آنچه راي خداوند [از لذائذ] بر تو حلال کرده است براي طلب خشنودي زنان خودت بر خود حرام میکنی
[در صورتی که آنها سزاوارتراند که رضاي ترا فراهم سازند] و خداوند بسیار آمرزنده است نسبت ببندگان خود و مهربان
است بآنها [وقتی برگردند بآنچه سزاوارتر و نزدیکتر بتقوي است]. در کشف الاسرار گوید: اینکه آیه سختترین کلامی است
که بآن رسول خدا مورد عتاب واقع شده است. و بقولی گفته است خداوند پیمبر خود راي تأدیب فرمود تا استبداد برأي نکند
- و پیروي وحی نماید- اگر دین متابعت برأي شخص بوده راي رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلّم از هر رایی اولی بود. 2
بتحقیق خداوند تبیین و تشریع فرموده آنچه راي که باعث تحلیل گشودن عقده سوگندهاي شماست [یعنی وقتی قسم یاد
کردید که کاري راي نکنید و بخواهید بآن کار برگردید تشریع کفاره فرموده است و کفّاره راي تحلّه نامیده است که در موقع
انحلال قسم واجب میشود] و خداوند ولیّ شماست [که شما را حفظ میکند و یاري مینماید و او اولی است به اینکه که رضاي
او راي طلب کنید و اوست داناي بمصالح شما [ یا داناي بآنچه حفصه بعایشه گفت] و اوست حکیم [ صفحه 321 ] [یعنی
محکم در اوامر خود و حکیم در تدبیر خود]. اینکه آیه دلالت میکند به اینکه که حضرت قسم هم یاد فرموده بود و اکتفاي به
اینکه که بگوید [هی علیّ حرام- او بر من حرام است] نفرموده است زیرا اینکه سخن سوگند نیست- و لذا حضرت یک رقبه
براي کفّاره قسم آزاد فرموده و بماریه عود نمود] [فرموده بود و اللّه لا اقاربها بعد الیوم] لغت- [تحلّه] مصدر حلّل است و
بمعنی تحلیل است که اصل آن تحلله بوده مانند تکرمه و تعلّه و تبصرة و تذکره که بمعنی تکریم و تعلیل و تبصیر ذکر شده الا
اینکه اینکه مصدر از صحیح خارج از قیاس است و مربوط به معتل اللّام است [مثل سمّی تسمیۀ] یا مهموز اللّام [مثل جزاء
تجزیۀ] و مراد از تحلیل یمین آنکه یمین گره است و کفّاره اسباب حلّ و گشایش آن عقده است. 3- و هنگامیکه پیمبر صلّی
اللّه علیه و آله با بعضی از زنان خودش رازي در میان نهاد [و او حفصه دختر عمر بود] و آن راز گفتارش بود [که امر فرمود
آنرا پنهان دارد] و چون حفصه غیر راي بآن راز باخبر ساخت [و افشاي سرّ حضرت راي نمود] و خداوند پیامبر خود راي از
ماجري یعنی افشاء آن سرّ مطّلع ساخت و پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم حفصه راي از قسمتی از [آنچه افشاء کرده بود]
بیاگاهانید و از تذکار بعض دیگر [یعنی قسمت دیگر از آنچه افشاء شده بود] خودداري و اعراض فرمود [یعنی بحفصه بطریق
عتاب فرمود آیا بتو امر نکردم که اینکه راز راي مکتوم بداري و براي احدي افشاء و آشکار نسازي و آن مسئله خلافت بوده
است]- وقتی رسول خدا حفصه راي بآنچه از جانب خدا اطلاع یافته بود باخبر ساخت حفصه گفت چه کسی اینکه خبر راي
بشما گفت!- رسول خدا فرمود مرا داناي [بجمیع امور] و آگاه [بباطن همه اشیاء و اشخاص] با خبر ساخت. اگر [عرف]
بتخفیف خوانده شود یعنی بتشدید و از باب تفعیل قرائت نشود یعنی [غضب علیها] حضرت بر حفصه خشم آورد و او راي
4- [سپس [ طلاق داد و بعد رجوع فرمود و یا بقولی قصد طلاق او راي فرمود و باین طریق او راي مجازات نمود. [ صفحه 322
خداوند عایشه و حفصه راي مخاطب ساخته فرماید:] اگر توبه کنید و بسوي خدا [از همدستی که براي آزار پیغمبر صلّی اللّه
علیه و آله بخرج دادهاید] برگردید [توبه شما پذیرفته میشود] زیرا دلهاي شما دو تن تمایل بگناه یافته است [و از راه استقامت
منحرف و از طریق ثواب بگناه عدول نموده است] و اگر باز همدستی کنید و به پشت گرمی یکدیگر بآزار پیغمبر صلّی اللّه
علیه و آله و سلّم بپردازید همانا خداوند مولا و ناصر او و متولّی حفظ و حفاظت و نصرت اوست و جبرئیل [معین او و ناصر و
مأمور حفظ اوست] و شایستگان مؤمنان [مراقب او هستند] و فرشتگان هم بعد از آن [یعنی بعد از خدا و جبریل و صالح
المؤمنین] اعوان و مددکاران پیغمبر صلّی اللّه علیه و آلهاند. اولا إبن عباس گوید بعمر بن الخطاب گفتم اینکه دو زن که بر
ضد رسولخدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم تظاهر و همدستی کردند که بودند گفت عایشه و حفصه و بخاري در صحیح خود
اینکه خبر راي نقل کرده است. ثانیا- [صالح المؤمنین] را ضحاك گفته است یعنی خیار المؤمنین و قتاده گوید یعنی انبیاء و
زجّاج گوید صالح در اینجا جانشین جمع است چنانکه گوئی یفعل [هذا الخیّر من النّاس] و مقصود هر خیّري است و ابو مسلم
گفته اصل کلام صالحو المؤمنین بصیغه جمع بوده و او در مصحف افتاده است همانطور که در تلفظ میافتد. و از طریق خاص
و عام روایت شده است که مراد از صالح المؤمنین أمیر- المؤمنین علیه السّلام است و اینکه قول مجاهد است. و در کتاب
شواهد التنزیل باسناد از سدیر صیرفی از أبی جعفر الباقر علیه السّلام روایت شده است که فرمود رسول خدا صلّی اللّه علیه و
آله و سلّم علی علیه السّلام راي دو مرتبه باصحاب خود معرّفی فرمود یکی آنجا که فرمود: من کنت مولاه فهذا علی مولاه و
مرتبه دیگر وقتی اینکه آیه نازل شد [فَإِنَّ اللّهَ هُوَ مَولاهُ وَ جِبرِیلُ وَ صالِحُ المُؤمِنِینَ] رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله دست علی
400 [ صفحه 323 ] مردم اینست صالح مؤمنین. و اسماء - را بگرفت و فرمود [أیّها النّاس هذا صالح المؤمنین] اي -قرآن- 333
بنت عمیس گوید شنیدم که پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله میفرمود: صالح المؤمنین علیّ بن أبی طالب علیه السّلام. 5- امید است
که اگر شما زنان را طلاق بگوید پروردگار او براي او بدل سازد و عوض بدهد زنانی بهتر و شایستهتر از شماها که مسلمه
باشند [یعنی تسلیم امر خدا باشند] مؤمنه باشند [یعنی تصدیق بخدا و رسولش داشته باشند] قانته باشند [یعنی مطیع خدا و رسول
و شوهران خود و در برابر فرمان خدا ذلیل و رام و خوار باشند] تائبه باشند [یعنی از گناه برگردند و اگر تقصیري از آنها ناشی
شود حساب آنرا داشته پشیمان شوند و رجوع برسول خدا کنند] عابده باشند [یعنی در اجراي فرائض و سنن متعبد باشند و از
روي اخلاص پرستش خدا کنند] سائحه باشند [یعنی در طاعت خدا سیر کنند یا روزه دار باشند یا مهاجره باشند که براي خدا
و رسول وطن خود را ترك کرده مهاجرت نمایند و بصائم سائح گویند از اینکه جهت که مستمر در امساك است همچنانکه
سیاحت کار در کار خود مستمرّ است] بعضی ثیّبه باشند [یعنی شوهر کرده] و بعضی بکر [یعنی هنوز مرد و شوهر ندیده].
[ [سوره التحریم [ 66 ]: آیات 6 تا 12
اشاره
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنفُسَ کُم وَ أَهلِیکُم ناراً وَقُودُهَا النّاسُ وَ الحِجارَةُ عَلَیها مَلائِکَ ۀٌ غِلاظٌ شِدادٌ لا یَعصُونَ اللّهَ ما أَمَرَهُم وَ
یَفعَلُونَ ما یُؤمَرُونَ [ 6] یا أَیُّهَا الَّذِینَ کَفَرُوا لا تَعتَذِرُوا الیَومَ إِنَّما تُجزَونَ ما کُنتُم تَعمَلُونَ [ 7] یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَی اللّهِ تَوبَۀً
نَصُوحاً عَسی رَبُّکُم أَن یُکَفِّرَ عَنکُم سَیِّئاتِکُم وَ یُدخِلَکُم جَنّاتٍ تَجرِي مِن تَحتِهَا الَأنهارُ یَومَ لا یُخزِي اللّهُ النَّبِیَّ وَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ
شَّیءٍ قَدِیرٌ [ 8] یا أَیُّهَا النَّبِیُّ جاهِدِ الکُفّارَ
ِ
نُورُهُم یَسعی بَینَ أَیدِیهِم وَ بِأَیمانِهِم یَقُولُونَ رَبَّنا أَتمِم لَنا نُورَنا وَ اغفِر لَنا إِنَّکَ عَلی کُل
وَ المُنافِقِینَ وَ اغلُظ عَلَیهِم وَ مَأواهُم جَهَنَّمُ وَ بِئسَ المَصِ یرُ [ 9] ضَ رَبَ اللّهُ مَثَلًا لِلَّذِینَ کَفَرُوا امرَأَتَ نُوحٍ وَ امرَأَتَ لُوطٍ کانَتا تَحتَ
1063 وَ ضَرَبَ - عَبدَینِ مِن عِبادِنا صالِحَینِ فَخانَتاهُما فَلَم یُغنِیا عَنهُما مِنَ اللّهِ شَیئاً وَ قِیلَ ادخُلا النّارَ مَعَ الدّاخِلِینَ [ 10 ] -قرآن- 1
اّبنِ لِی عِندَكَ بَیتاً فِی الجَنَّۀِ وَ نَجِّنِی مِن فِرعَونَ وَ عَمَلِهِ وَ نَجِّنِی مِنَ القَومِ
ِ
اللّهُ مَثَلاً لِلَّذِینَ آمَنُوا امرَأَتَ فِرعَونَ إِذ قالَت رَب
الظّالِمِینَ [ 11 ] وَ مَریَمَ ابنَتَ عِمرانَ الَّتِی أَح َ ص نَت فَرجَها فَنَفَخنا فِیهِ مِن رُوحِنا وَ صَدَّقَت بِکَلِماتِ رَبِّها وَ کُتُبِهِ وَ کانَت مِنَ القانِتِینَ
] 40- 7-قرآن- 28 - اي حطب تلک النار -قرآن- 1 « وَقُودُهَا » اي احفظوا و احرسوا « قُوا » [ 380 [ صفحه 324 - 12 ] -قرآن- 1 ]
وَ» اي یسیر « یَسعی » اي یمحو عنکم اعمالکم السیّئات « یُکَفِّرَ عَنکُ م » اي توبۀ بالغۀ فی النصح « تَوبَۀً نَصُوحاً » [ صفحه 325
« فَخانَتاهُما » اي و محل اقامتهم « وَ مَأواهُم » اي و استعمل الخشونۀ فی جهادهم « وَ اغلُظ عَلَیهِم » اي و علی جهتهم الیمنی « بِأَیمانِهِم
اي المواظبین علی « مِنَ القانِتِینَ » اي بصحفه المنزلۀ او بما اوحی الی أنبیائه « بِکَلِماتِ رَبِّها » جعلته حصینا « أَح َ ص نَت » بالنفاق
- 235 -قرآن- 256 - 185 -قرآن- 221 - 137 -قرآن- 165 - 109 -قرآن- 119 - 66 -قرآن- 101 - 19 -قرآن- 47 - الطاعۀ. -قرآن- 1
398- 326 -قرآن- 378 - 291 -قرآن- 305 - -270 قرآن- 280
تفسیر معانی:
اشاره
-6 اي کسانیکه ایمان آوردهاید [و خدا و رسول او را تصدیق نمودهاید] نگاهدارید جانها و نفوس خودتان را و اهل و عیال و
بستگان خودتان را از آتشی که هیزم و آتش گیره آن مردمند و سنگ کبریت و موکّل بر آن آتش فرشتگانی هستند دل
سخت و سخت گیر و نیرومند [و باهل آتش ترحمی نمیکنند] خدا را در آنچه آنها را امر فرموده است نافرمانی نمیکنند و
آنچه را که مأمور میشوند بجا میاورند. [یعنی اي مؤمنان خود و خانوادتان را از رفتن بچنین آتشی حراست کنید و منع نمائید به
اینکه که صبر بر طاعت خدا کنید و صبر از معصیت خدا و پیروي شهوات نفسانی نمائید و اهل و عیال خود را بوسیله دعوت
بطاعت و آموختن واجبات و نهی از کارهاي زشت و تحریص بر کارهاي خیر از ابتلاي بدوزخ مانع شوید. چنانکه در حدیث
آمده است کلّکم راع و کلّکم مسئول عن رعیّته یعنی هر فرد شما ملتزم است که حافظ حق دیگري باشد و تمام شما مسئول
هستید که رعایت حال و حق کسانیکه تحت حفاظت شما هستند بنمائید و آنها را از انحراف محفوظ دارید]. مقصود از
[حجاره] در آیه مبارکه یا همان سنگ کبریت است [بقول إبن عباس رض] که از هر چیز حرارت آن بیشتر و داراي بوي بد و
دود زیاد است و شدت چسبندگی ببدنها دارد که عذاب را سختتر میسازد- و یا مراد بتهائی هستند که با سنگ میساختند یا
گنجهاي سیم ورزند که همگی از سنگاند [ صفحه 326 ] چنانکه گفتهاند: زر و سیماند سنگ زرد و سفید || اندرین سنگها
مبند امید دلی از سنگ سختتر باید || که ز سنگیش راحت افزاید دل از اینکه سنگ اگر تو بر نکنی || سر ز حسرت بسی
بسنگ زنی و یا بقولی مقصود از حجاره آنانند که صلابت و سختیشان در قبول حقّ مانند سنگ است چنانکه خداوند
توصیفشان فرموده [فهی کالحجارة او اشدّ قسوة]. 7- اي کسانیکه بر حق پرده پوشی کرده و کافر شدید امروز پوزش مخواهید
و عذر خواهی مکنید اینکه فقط جزاي اعمالی است که از شما ناشی شده است. 8- اي کسانیکه ایمان آوردهاید از گناهان
خود توبه کنید و بسوي خدا برگردید آنهم توبه خالصۀ لوجه اللّه امید است پروردگارتان کارهاي بد شما را بپوشاند و آشکارا
نسازد و شما را داخل بهشتهائی کند که از زیر درختها و قصور آنها نهرهاي آب جاري است در آنروزي که خدا پیمبر و
کسانیکه با او ایمان آوردهاند رسوا و خوار نمیسازد، نور جبهههاي آنها در پیش روشان و طرف راستشان میتابد و میگویند
پروردگارا نور ما را کامل فرما و ما را بیامرز زیرا تو بر هر چیز توانا هستی [که نور منافقین را منطقی و نور مؤمنین ثابت
فرمائی]. عکرمه از إبن عباس روایت کرده است که معاذ بن جبل عرض کرد یا رسول اللّه توبه نصوح چیست! فرمود: [آنکه
تائب توبه کند و دیگر بر نگردد بآن گناهی که کرده بود مانند شیر که بپستان برنمیگردد]. و إبن مسعود گفته است: [توبه
نصوح توبه ایست که کفّاره هر گناهی است و آن در قرآن است و اینکه آیه را تلاوت کرد]. و بقولی توبه نصوح توبه ایست
که آدمی خویشتن را در آن نصیحت کند [ صفحه 327 ] به اینکه که در پشیمانی خالص باشد با عزم بر اینکه عود بآن گناه
نکند و یا آنچه که قباحتش مثل آن باشد مرتکب نگردد. و بقولی عبد نادم برگذشته باشد و مصمّم بر اینکه عود در آن گناه
نکند. و بقولی نصوح یعنی توبه صادقه ناصحه باشد. و بقولی آنکه بزبان استغفار کند و بدل پشیمان باشد و بدن را از گناه
نگاهدارد. و بقولی توبه نصوح یعنی توبه قبول شده و توبه شخص قبول نشده است مادام که سه شرط در آن نباشد- یکی بیم
آنکه قبول نشود دیگر امید آنکه قبول شود سه دیگر دوام بر طاعت. و بقولی آنکه گناه را نصب العین خود قرار دهد و چنان
باشد که آن گناه باو نظر میکند. و بقولی نصوح از مادّه نصح و آن بمعنی خیاطۀ و دوزندگی است زیرا گناه دین را پاره
میکند و توبه آنرا رفو و وصله مینماید. و بقولی براي اینکه توبه بین او و اولیاء خود را جمع میکند همچنانکه خیاط جامه را
جمعآوري میکند و پارچه را بیکدیگر میچسباند. و بقولی براي اینکه طاعت و عبادت را محکم و استوار میسازد چنانکه خیاط
لباس را محکم و استوار میسازد. توبه چون باشد پشیمان آمدن || بر در حق نو مسلمان آمدن خدمتی از سر گرفتی با نیاز || با
حقیقت روي کردن از مجاز [و در کتاب مثنوي مولانا نصوح را مردي دانسته که بصورت زنان در حمّام میرفته تا روزي
انگشتري بانوي حرم شاه گم شد و در صدد برآمدند که هر سوراخی حتّی فروج زنان را بکاوند و نصوح در خلوت رفته
بالحاح در آمد و خدا بواسطه توبه او نگذاشت رسوا شود و پیش از گشتن او انگشتر پیدا شد و او دیگر پیرامون اینکه عمل
شنیع نگشت و مردي صالح شد چنانکه گوید: [ صفحه 328 ] بود مردي پیش از اینکه نامش نصوح || بد ز دلّاکی زن او را
- فتوح بود روي او چه رخسار زنان || مردي خود را همی کرد او نهان تا آخر قضیه که هر که خواهد بمثنوي رجوع کند]. 9
اي پیامبر مجاهده کن با کفّار [بقتال و جنگ] و با منافقین [بسخنانی که آنها را منع از کار زشت کند و در اینکه باب بذل
جهد کن] و بر آنها سخت بگیر [و در اقامه حدود محبت بخرج مده] مآل کار و منزل آخر [اینکه کافران و منافقان] دوزخ و
مستقر و قرارگاه بدي است. از حضرت أبی عبد اللّه امام صادق علیه السّلام مروي است که قرائت فرمود [جاهد الکفّار
بالمنافقین] و فرمود: [ان رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله لم یقاتل منافقاقط إنّما کان یتألفهم. یعنی رسول خدا هرگز با منافقی
قتال و جنگ نفرموده است فقط با آنها تآلف و جلب قلوب میفرموده است]. 10 - خدا در باره کافران مثل زده است زن نوح
و زن لوط را که هر دو در زیر نکاح دو بنده از بندگان ما بودند [یعنی دو پیغمبر از پیمبران ما] که هر دو مردان شایسته و بنده
خالص خدا بودند و آن دو زن بآن دو پیامبر خیانت کردند [زن نوح بمردم میگفت که او دیوانه است و چون کسی باو ایمان
میآورد سران قوم را باخبر میساخت و زن لوط مردم را از مهمانان او خبر میداد چنانکه شرحش گذشته است] و در باره
آندو زن از نوح و لوط کاري ساخته نیست [یعنی با اینکه زنان پیغمبرانند چیزي از عذاب خدائی آنها کاسته نمیشود] و در
روز قیامت بآنها گفته میشود که با سایر کسانیکه داخل دوزخ میشوند شما دو تن هم داخل شوید [در دنیا هم زن نوح غرق
شد و زن لوط دچار سنگباران گردید]. 11 - و خداوند در باره مؤمنان مثل زده است زن فرعون را [که آسیه بنت مزاحم باشد
و او چون معجزه عصا را از موسی دید و جادو گران مغلوب شدند اسلام آورد و ایمان او بر فرعون آشکار شد و فرعون او را
منع کرد و او امتناع [ صفحه 329 ] از قبول گفتار فرعون کرد لذا فرعون دو دست و پاي او را میخکوب کرد و در آفتاب
انداخت و سنگ بزرگی هم امر داد بر روي سینه او نهادند [و چون اجلش نزدیک شد] گفت اي پروردگار من خانهاي در
بهشت براي من بنا فرما و مرا از فرعون و کردارش نجات بخش و مرا از مردمان ستمکار یعنی اهل مصر رهائی ده [خداوند هم
خانه او را در بهشت قبل از مرگ باو نشان داد و او را برداشت کرده و ببهشت برد و از فرعون و قومش نجات یافت]. 12 - [و
زن دیگر] مریم دختر عمران آن زنی که خداوند دامن عصمت او را از آلایش معصیت پاك و محفوظ داشت [و از شوي
حلال هم باو دسترسی پیدا نشد] و در آستین او از روح خودمان دمیدیم [یعنی جبرئیل بامر ما از روح ما در آستین او دمید و
مسیح را در شکم او آفریدیم] و آن بانو بآنچه خداوند تکلّم کرده و پیمبران خود وحی فرموده است تصدیق نموده [و یا بوعد
و وعید و اوامر و نواهی خدائی تصدیق و گواهی داده] و همچنین بکتابهائیکه بر انبیاء او نازل شده است تصدیق کرد و از
قانتین [یعنی از زمره فرمانبرداران خدا و نمازگذاران و مداومین بر طاعت] بود [و یا مریم از عشیرهاي بود که آنها اهل بیت
صلاح و طاعت بودند]. مقاتل گوید خداوند سبحانه بعایشه و حفصه میفرماید بمنزله زن نوح و لوط در نافرمانی نباشید و
بمنزله آسیه و مریم در اطاعت و فرمانبرداري باشید. و از أبی موسی از پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله مروي است که فرمود از
مردان اشخاص کامل بسیارند ولی از زنان جز چهار زن بحد کمال نرسیدند [آسیه بنت مزاحم زن فرعون- مریم بنت عمران
مادر عیسی علیه السّلام- خدیجه بنت خویلد- فاطمه بنت محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم] [نقل از مجمع البیان و روح البیان
[ هر دو]. [ صفحه 330
سورة الملک
اشاره
و آنرا سورة المنجیۀ گویند زیرا صاحب خود را از عذاب قبر نجات میبخشد. و سورة الواقیۀ نیز خوانند زیرا از عذاب قبر
37- نگهمیدارد مکیّه است و عدد آیات آن سی آیه است. بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ -قرآن- 1
[ [سوره الملک [ 67 ]: آیات 1 تا 5
اشاره
شَّیءٍ قَدِیرٌ [ 1] الَّذِي خَلَقَ المَوتَ وَ الحَیاةَ
ِ
37 تَبارَكَ الَّذِي بِیَدِهِ المُلکُ وَ هُوَ عَلی کُل - بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ -قرآن- 1
لِیَبلُوَکُم أَیُّکُم أَحسَنُ عَمَلاً وَ هُوَ العَزِیزُ الغَفُورُ [ 2] الَّذِي خَلَقَ سَبعَ سَماواتٍ طِباقاً ما تَري فِی خَلقِ الرَّحمنِ مِن تَفاوُتٍ فَارجِعِ
416 وَ لَقَد زَیَّنَّا السَّماءَ - البَصَرَ هَل تَري مِن فُطُورٍ [ 3] ثُمَّ ارجِعِ البَ َ ص رَ کَرَّتَینِ یَنقَلِب إِلَیکَ البَصَرُ خاسِئاً وَ هُوَ حَسِیرٌ [ 4] -قرآن- 1
اي زاد خیره و نمابرّه واصله « تَبارَكَ » 129- الدُّنیا بِمَصابِیحَ وَ جَعَلناها رُجُوماً لِلشَّیاطِینِ وَ أَعتَدنا لَهُم عَذابَ السَّعِیرِ [ 5] -قرآن- 1
- 12 -قرآن- 118 - اي بعضها فوق بعض- او -قرآن- 1 « طِباقاً » من البرك و هو ثبوت الطایر علی الماء و البرکۀ ثبوت الخیر بنمائه
الاختلاف و عدم التناسب « تَفاوُتٍ » 127 [ صفحه 331 ] طوبقت طباقا- او ذات طباق جمع طبق او جمع طبقه کرحبه و رحاب
« وَ أَعتَدنا » ما یرجم به « رُجُوماً » اي مطرودا و المراد بعیدا عن اصابۀ المطلوب « خاسِئاً » اي رجعتین اخریین « کَرَّتَینِ » شقوق « فُطُورٍ »
-141- 121 -قرآن- 128 - 85 -قرآن- 112 - کلیل. -قرآن- 74 « حَسِیرٌ » النار المتاججه « السَّعِیرِ » اي و هیّأنا من العتاد و هو الاداة
335- 309 -قرآن- 326 - 257 -قرآن- 297 - 228 -قرآن- 244 - 171 -قرآن- 218 - قرآن- 162
تفسیر معانی:
اشاره
-1 بلند قدر و اجلّ است [از آنچه جایز در ذات و افعال او نیست و ثابتی است که لم یزل و لا یزال است و جمیع برکات از
اوست] آنخدائی که مالکیّت بدست اوست [مالک همه چیز اوست بهر کس بخواهد میدهد و بهر نحو بخواهد برمیگرداند] و
اوست که بر هر چیز [از انعام و انتقام تواناست]. 2- او آنخدائیست که مرگ و زندگانی را بیافرید تا شما را بیازماید که کردار
کدامیک نیکوتر است و او غالب است [در انتقام کسیکه نافرمانیش کند] و بسیار آمرزنده است [نسبت بکسیکه توبه کند یا
کسیرا که بخواهد باو تف ّ ض ل فرماید]. اولا اگر گفته شود که مرگ امر وجودي نیست که آفرینش و خلقت باو تعلق گیرد،
جواب آنست که علاوه بر آنکه آندو از مخلوقات عالم ملکوت هستند در اینکه عالم ملک آنچه را که جنبنده نباشد و جان
نداشته باشد از قبیل جمادات در حال موت میباشند و حیات امري عارض بر اموات است هر جانداري اوّل بیجان بوده سپس
بآن جان داده شده است [کُنتُم أَمواتاً فَأَحیاکُم] تشکیل نبات و حیوان و انسان بدوا از جماد است که بعد داراي روح نامی و
410 ثانیا: در توضیح [أَیُّکُم أَحسَنُ عَمَلًا] یعنی خداوند با شما معامله ممتحنی را میکند تا معلوم - حیوانی میگردد. -قرآن- 380
47 و بقولی: یعنی تا - شود شما در مقابل امر و نهی او چه عملی میکنید تا هر عاملی را بقدر عملش جزا دهد. -قرآن- 19
بیازماید شما را که کدامیک بیشتر یاد مرگ میکنید [ صفحه 332 ] و استعدادتان براي آن بهتر و صبرتان بر مرگ خود و
مرگ غیر خودتان بیشتر و کدامیک بیشتر امتثال اوامر و اجتناب از نواهی در حال حیاة خود دارد. أبو قتاده گوید از رسول خدا
از معنی ایّکم احسن عملا پرسیدم فرمود یعنی ایّکم احسن عملا یعنی کدامیک خردمندتر هستید سپس فرمود: اتمّکم عقلا
اشدّکم للّه خوفا و أحسنکم فیما أمر اللّه به و نهی عنه]. و إبن عمر گوید: که رسول خدا آیات تبارك را تا أحسن عملا تلاوت
فرمود و گفت أیّکم أحسن عقلا و اورع عن محارم اللّه و اسرع فی طاعۀ اللّه- و بقولی از حسن- ایّکم ازهد فی الدّنیا و اترك
لها. 3- آنخدائیکه بیافرید و ایجاد و انشاء کرد هفت آسمانرا طبقه طبقه [رویهم] تو در آفرینش خداي رحمان تفاوتی
نمیبینی] یعنی اختلاف و تناقض از حکمت نیست بلکه میبینی که همه افعال او در حکمت برابرند و عیب و اعوجاجی در
آنها نیست و بعبارت دیگر زیاد و کمی در خلقت نیست یعنی زیادهاي که محتاج بآن نباشیم یا کمی و کسري که احتیاج بآن
باشد و یا بیجهت خلق شده باشد در آفرینش نیست و همگی مشمول رحمت رحمانیه واسعه میباشند و بنور رحمان آفریده
شدهاند] پس چشم خود را بسوي آسمان بازگردان و بنگر که آیا قصور و خللی و عیب و عللی میبینی و شکافی در آن
مینگري. 4- باز هم در مرتبه دوّم چشم خود را برگردان یعنی دو بار نظر کن [و اینکه نگریستن را تکرار کن] چشم تو بسوي
تو بر میگردد دور از اینکه بمقصود رسیده باشد و خسته و افسرده است [و تحقیق آنکه چشم اینکه نظر کننده پس از خستگی
بطرف خود او برمیگردد در حالیکه بمقصود نرسیده و آنچه را میخواسته بآن نرسیده است]. 5- و بحق سوگند که ما آسمان
دنیا را بچراغهائی [که مراد ستارگانند] زینت بخشیدیم و آنها را فلاخنهائی براي راندن شیاطین قرار دادیم [یعنی سنگهائی از
آن ستارگان خارج کرده بسوي شیاطینی که براي استراق سمع [ صفحه 333 ] بآسمان میآیند پرتاب میکنیم] و براي قیامت
آنها هم عذاب آتش مشتعل سوزانی ذخیره کردهایم.
[ [سوره الملک [ 67 ]: آیات 6 تا 11
اشاره
وَ لِلَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِم عَذابُ جَهَنَّمَ وَ بِئسَ المَصِ یرُ [ 6] إِذا أُلقُوا فِیها سَمِعُوا لَها شَهِیقاً وَ هِیَ تَفُورُ [ 7] تَکادُ تَمَیَّزُ مِنَ الغَیظِ کُلَّما
أُلقِیَ فِیها فَوجٌ سَأَلَهُم خَزَنَتُها أَ لَم یَأتِکُم نَذِیرٌ [ 8] قالُوا بَلی قَد جاءَنا نَذِیرٌ فَکَذَّبنا وَ قُلنا ما نَزَّلَ اللّهُ مِن شَیءٍ إِن أَنتُم إِلاّ فِی ضَلالٍ
463 فَاعتَرَفُوا بِذَنبِهِم فَسُحقاً لِأَصحابِ السَّعِیرِ - کَبِیرٍ [ 9] وَ قالُوا لَو کُنّا نَسمَعُ أَو نَعقِلُ ما کُنّا فِی أَصحابِ السَّعِیرِ [ 10 ] -قرآن- 1
صوت تقطیع النفس کالنزع و اذا اشتد لهیب النّار سمع منها ذلک الصوت کانّها تطلب الوقود- و « شَهِیقاً » 60- 11 ] -قرآن- 1 ]
الفور ارتفاع الشییء بالغلیان- فارت القدر « تَفُورُ » الشهیق صوت ادخال النفس الی الصدر و الزفیر صوت اخراجه من الصدر
اي تتمیّز حذفت احدي التائین تخفیفا و معناه « تَمَیَّزُ » تفور- و منه الفوّاره لارتفاعها بالماء ارتفاع الغلیان- و هنا- تفور اي تغلی
و السحق البعد- یقال- اسحقهم اللّه اسحاقا و سحقا- اي الزمهم اللّه « فَسُحقاً » جمع خازن « خَزَنَتُها » اي جماعۀ « فَوجٌ » تتفرق غضبا
- بعدا عن الخیر- و تقدیره- فاسحقهم اسحاقا- یعنی پس دور کرد خداي تعالی ایشانرا از رحمت خود دور کردنی. -قرآن- 1
452- 430 -قرآن- 442 - 407 -قرآن- 418 - 338 -قرآن- 399 - 192 -قرآن- 327 - -11 قرآن- 183
تفسیر معانی:
اشاره
- -6 و براي آنانکه کافر بپروردگار خود شدند عذاب دوزخ [ صفحه 334 ] آماده است و دوزخ بدمآل و قرارگاهی است. 7
هنگامیکه کافران در دوزخ افکنده شوند صداي ناله منکري از جهنم میشنوند [مانند صداي دیگ که در حال جوشیدن است]
و آن میجوشد [مانند دیگی که بغلیان آید و بشنیدن اینکه شهبق و هولی که بر قلوب آنها وارد میشود عذاب بر آنها بسی
سخت میگردد و لا یزال در التهابند و بالا و پائین میروند]. 8- نزدیک میشود که جهنم [از شدّت خشم بر کافران متفرق و پاره
پاره شود- هر آنگاه که دستهاي از دوزخیان در دوزخ افکنده شوند خزانه داران جهنّم از آن دسته میپرسند آیا در دنیا براي
شما ترسانندهاي نیامد! که شما را از ملاقات چنین روزي خبر دهد و بترساند. 9- آنگروه در پاسخ گویند چرا حقّا که براي ما
ترساننده آمد ولی ما او را تصدیق نکردیم و تکذیبش نمودیم و از او نپذیرفتیم و گفتیم باو خداوند چیزي از آنچه تو ما را بآن
میخوانی از آسمان فرود نفرستاده است و بپیمبران گفتیم نیستید شما مگر در گمراهی بزرگی و دور از راه صواب [ یا بقولی]
ملائکه عذاب بجهنّمیان گویند در اینصورت شما نیستید مگر در گمراهی یعنی امروز در عذاب خطیر و عظیمی خواهید بود.
-10 و [کافران در دنبال سخنان خود گویند] اگر ما در دنیا از پیمبران خود آنچه ما را بآن دعوت کرده و از آن میترسانیدند
میشنیدیم و بآن عمل میکردیم و در گفتار آنها و رفتار خودمان تعقل میکردیم [یعنی عقل را میزان قرار میدادیم] امروز از
یاران آتش مشتعل نبودیم و در زمره دوزخیان نمیسوختیم. از إبن عمر مروي است که رسولخدا صلّی اللّه علیه و آله فرمود: [انّ
الرّجل لیکون من اهل الجهاد و من أهل الصلوة و ال ّ ص یام و ممّن یأمر بالمعروف و ینهی عن المنکر و ما یجزي یوم القیامۀ إلّا
علی قدر عقله- همانا آدمی که از مجاهدین و نمازگذاران و روزه گیران و امر بمعروف و نهی از منکر کنندگان باشد روز
قیامت پاداش نمیگیرد مگر بقدر عقلش]. [ صفحه 335 ] و از انس بن مالک مروي است که در خدمت رسول خدا صلّی اللّه
علیه و آله جمعی از مردي ثناخوانی و تمجید میکردند رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود کیف عقل الرجل یعنی
عقل اینمرد چگونه است- عرض کردند یا رسول اللّه نخبرك عن اجتهاده فی العبادة و اصناف الخیر و تسألنا عن عقله یعنی ما
ترا از کوشش او در عبادت و انواع کارهاي خوب او خبر میدهیم و تو از عقل او از ما میپرسی! فرمود: انّ الاحمق یصیب
بحمقه اعظم من فجور الفاجر و انّما یرتفع العباد غدا فی الدرجات و ینالون الزلفی من ربّهم علی قدر عقولهم. یعنی حقا احمق
بحماقت خود بیشتر از کردار بد بد کردار زیان میبیند فرداي قیامت بندگان خدا بقدر عقل و اندازه خردهاشان بدرجات بالا
میروند و بقرب پروردگارشان نایل میگردند]. 11 - بنابرین بگناه خودشان اعتراف و اقرار میکنند [در موقعیکه دیگر اقرار
سودي براي آنها نخواهد داشت] پس مرگ و نیستی و دوري از نجات باد بر اینان که یاران آتش سوزانند [که تا در حیات
دنیا هستند بکلمات حق گوش نمیدهند و تعقل نمیکنند ولی وقتی دچار عذاب شدند بحقیقت پی میبرند و رسوا میشوند]. اقرار
مشتقّ از قرار و ثبات است که امر بر شخص ثابت گردد و مقرّ شود و اعتراف از معرفت است که آدمی شناسائی بموضوع پیدا
کند و معترف شود و [ذنب] هم مصدري است که نه تثنیه دارد و نه جمع و وقتی جمع شود بسبب اختلاف جنس گناه است و
یک گناه هر قدر تکرار شود همان ذنب است ولی چند گناه مختلف را ذنوب گویند.
[ [سوره الملک [ 67 ]: آیات 12 تا 21
اشاره
إِنَّ الَّذِینَ یَخشَونَ رَبَّهُم بِالغَیبِ لَهُم مَغفِرَةٌ وَ أَجرٌ کَبِیرٌ [ 12 ] وَ أَسِرُّوا قَولَکُم أَوِ اجهَرُوا بِهِ إِنَّهُ عَلِیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ [ 13 ] أَ لا یَعلَمُ
مَن خَلَقَ وَ هُوَ اللَّطِیفُ الخَ بِیرُ [ 14 ] هُوَ الَّذِي جَعَلَ لَکُمُ الأَرضَ ذَلُولاً فَامشُوا فِی مَناکِبِها وَ کُلُوا مِن رِزقِهِ وَ إِلَیهِ النُّشُورُ [ 15 ] أَ
450 أَم أَمِنتُم مَن فِی السَّماءِ أَن یُرسِلَ عَلَیکُم حاصِباً - أَمِنتُم مَن فِی السَّماءِ أَن یَخسِفَ بِکُمُ الَأرضَ فَإِذا هِیَ تَمُورُ [ 16 ] -قرآن- 1
فَسَتَعلَمُونَ کَیفَ نَذِیرِ [ 17 ] وَ لَقَد کَذَّبَ الَّذِینَ مِن قَبلِهِم فَکَیفَ کانَ نَکِیرِ [ 18 ] أَ وَ لَم یَرَوا إِلَی الطَّیرِ فَوقَهُم صافّاتٍ وَ یَقبِضنَ ما
شَّیءٍ بَصِیرٌ [ 19 ] أَمَّن هذَا الَّذِي هُوَ جُندٌ لَکُم یَنصُرُکُم مِن دُونِ الرَّحمنِ إِنِ الکافِرُونَ إِلاّ فِی غُرُورٍ
ِ
یُمسِکُهُنَّ إِلَّا الرَّحمنُ إِنَّهُ بِکُل
اي « وَ إِلَیهِ النُّشُورُ » [ 530 [ صفحه 336 - 20 ] أَمَّن هذَا الَّذِي یَرزُقُکُم إِن أَمسَکَ رِزقَهُ بَل لَجُّوا فِی عُتُوٍّ وَ نُفُورٍ [ 21 ] -قرآن- 1 ]
اي کیف « کَیفَ نَذِیرِ » اي راجم بالحصباء « حاصِباً » اي تضطرب و تتحرك « تَمُورُ » اي فی جوانبها او جبالها « فِی مَناکِبِها » المرجع
« عُتُوٍّ » اي الحّوا و تمادوا « لَجُّوا » اي ما الکافرون « إِنِ الکافِرُونَ » اي باسطان « صافّاتٍ » اي کیف انکاري « فَکَیفَ کانَ نَکِیرِ » انذاري
202 -قرآن- - 160 -قرآن- 178 - 124 -قرآن- 144 - 94 -قرآن- 115 - 55 -قرآن- 85 - 25 -قرآن- 38 - استکبار تجاوز حدّ. -قرآن- 1
12 - همانا کسانیکه از عذاب پروردگارشان ترسانند [بپرهیزند 321- 291 -قرآن- 312 - 263 -قرآن- 282 - -230-220 قرآن- 243
از گناهان و نافرمانی و باظهار طاعت و فرمانبرداري] آنهم بغیب یعنی بصورت [ صفحه 337 ] پنهانی [که دور از چشم خلائق و
عاري از ریاء و خالص براي خدا باشد. یا بقولی ترسانند از خدائی که بچشم نمیبینند و غایب از نظر آنهاست یا بقولی ترك
معصیت را حتّی در خلوت میکنند زیرا خدا را ابصر الناظرین میدانند و البته کسی که در خلوت و پنهانی گناه نکند در جلوت
و آشکارا هم نخواهد کرد] براي چنین اشخاصی آمرزش گناهان و مزد بیکرانی است [که فنا براي آن نیست]. لا تخافوا مژده
ترسنده است || هر که میترسد مبارك بنده است خوف و خشیت خاص دانایان بود || هر که دانا نیست کی ترسان بود
ترسکاري رستگاري آورد || هر که درد آرد عوض درمان برد 13 - و پنهان کنید گفتار خود را یا آنرا آشکار سازید حقّا که
او داناي بمکنونات سینهها و دلهاست [یعنی او داناي باخلاص مخلص و نفاق منافق است خواهی گفتار آشکار و خواه پنهان.
او داناي بضمایر قلوب است و هر کس داناي بضمیر دل است داناي بگفتارهاي پنهانی نیز هست. إبن عباس گوید کفار و
منافقین در باره رسولخدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم کنکاش میکردند و جبرئیل آنحضرت را باخبر میساخت لذا آنها بیکدیگر
میگفتند آهسته حرف بزنید خداي محمّد نشنود لذا اینکه آیه رسید]. 14 - آیا نمیداند کسیکه آفریده است [یعنی آیا نمیداند
کسیکه سینهها را خلق کرده است آنچه در سینههاست- یا - آیا راز بنده را نمیداند کسی که بنده را خلق کرده است- یا - آیا
نمیداند خداوند حال آفریده خود را- که در دو صورت اول من خلق بمعنی خالق و در صورت سوّم بمعنی مخلوق باشد] و
حال آنکه او لطیف است [یعنی عالم بدقائق و نازکترین شیء از مخلوقات است چنانکه اثر پاي مور سیاه را بر سنگ سخت در
شب تار میبیند] و خبیر است [یعنی عالم باحوال و افعال بندگان است]. 15 - اوست آنخدائی که زمین را براي شما رام و آرام
قرار داد [تا سیر [ صفحه 338 ] شما در آن آسان باشد در آن هر چه دلخواه شماست از زراعت و غیره بعمل آورید] بنابرین در
اطراف و جوانب آن راه روید و سیر کنید یا بر کوههاي آن بالا روید و از آن نعمات و روزي که خدا براي شما مقرّر داشته
بخورید و بهرهمند شوید [و بدانید] که نشور شما [یعنی زنده شدن پس از مرگ براي دادن حساب] بسوي اوست [که خالق
شماست]. 16 - [اي کافران گناهکار و اي منکران آفریدگار] آیا شما ایمن شدید و خود را در امان میدانید از اینکه آنکس که
سلطنت و تدبیر و قهرمانیتش در آسمان است [ یا ملکی که بامر خدا مأمور بعذاب معصیت کاران است] زمین را بشکافد و
شما را در قعر آن فرو برد در حالتی که زمین لرزان و مضطرب و حیرانست. 17 - یا ایمن شدید از اینکه خداي آسمان بادي بر
شما برانگیزد که شما را سنگباران کند و بزودي بدانید که ترسانیدن من چگونه است. 18 - و حقّا کسانی و مللی قبل از اینها
بودند که تکذیب پیمبران مرا کردند و منکر وحدانیت من شدند و دیدند عقوبت من چگونه بود یا نتیجه انکار مرا ملاحظه
نمودند. 19 - آیا اینان در بالاي سر خودشان بمرغان نظر نکردند و ندیدند چگونه در هوا بالها را پهن میکنند آیا چه چیز آنها
را در هوا نگاهمیدارد و از افتادن حفظ میکند مگر رحمانیّت خداي رحمان [که رحمته وسعت کلّ شیء] زیرا که او بهر چیز
دانا و بیناست و از او چیزي پنهان نیست. 20 - آیا اینکه لشکر شماست [ یا کیست آنکس که لشکر شما باشد که شما را از
عذاب رحمان یاري کند [یعنی آیا شما قشونی دارید که مانع عذاب خدائی شود] اینکه کافران جز در حال غرور و فریب
شیطان نمیباشند. 21 - یا کیست آنکس که شما را روزي دهد اگر خداوند روزي خود را نگهدارد یعنی باران نفرستد! اینکه
کافران جوابی ندارند و در سرکشی و استکبار [ صفحه 339 ] و دوري از حق لجاج و عناد میکنند [و حاضر باذعان در برابر
حق نیستند].
[ [سوره الملک [ 67 ]: آیات 22 تا 30
اشاره
أَ فَمَن یَمشِی مُکِبا عَلی وَجهِهِ أَهدي أَمَّن یَمشِی سَوِیا عَلی صِ راطٍ مُستَقِیمٍ [ 22 ] قُل هُوَ الَّذِي أَنشَأَکُم وَ جَعَلَ لَکُمُ السَّمعَ وَ
الَأبصارَ وَ الَأفئِدَةَ قَلِیلًا ما تَشکُرُونَ [ 23 ] قُل هُوَ الَّذِي ذَرَأَکُم فِی الَأرضِ وَ إِلَیهِ تُحشَرُونَ [ 24 ] وَ یَقُولُونَ مَتی هذَا الوَعدُ إِن کُنتُم
432 فَلَمّا رَأَوهُ زُلفَۀً سِیئَت وُجُوهُ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ قِیلَ هذَا - صادِقِینَ [ 25 ] قُل إِنَّمَا العِلمُ عِندَ اللّهِ وَ إِنَّما أَنَا نَذِیرٌ مُبِینٌ [ 26 ] -قرآن- 1
الَّذِي کُنتُم بِهِ تَدَّعُونَ [ 27 ] قُل أَ رَأَیتُم إِن أَهلَکَنِیَ اللّهُ وَ مَن مَعِیَ أَو رَحِمَنا فَمَن یُجِیرُ الکافِرِینَ مِن عَذابٍ أَلِیمٍ [ 28 ] قُل هُوَ
الرَّحمنُ آمَنّا بِهِ وَ عَلَیهِ تَوَکَّلنا فَسَ تَعلَمُونَ مَن هُوَ فِی ضَ لالٍ مُبِینٍ [ 29 ] قُل أَ رَأَیتُم إِن أَصبَحَ ماؤُکُم غَوراً فَمَن یَأتِیکُم بِماءٍ مَعِینٍ
« زُلفَۀً » اي تجمعون « تُحشَرُونَ » خلقکم « ذَرَأَکُم » اي وسطا بین الحدّین « سَوِیا » اي ساقطا علی وجهه « مُکِبا » 441- 30 ] -قرآن- 1 ]
124 [ صفحه 340 ] زلف - 102 -قرآن- 115 - 81 -قرآن- 89 - 44 -قرآن- 69 - 11 -قرآن- 34 - اي ذا زلفۀ اي ذا قرب- -قرآن- 1
اي تتطلبون و هو تفتعلون من الدعاء. و قیل تدعون اي « تَدَّعُونَ » فعل مبنی للمجهول من ساءه الامر « سِیئَت » یزلف زلفا اي قرب
الماء المعین هو الظاهر الجاري علی « بِماءٍ مَعِینٍ » اي ماؤکم غائرا فی الارض و هو مصدر وصف به « ماؤُکُم غَوراً » تدعون لا بعث
251- 182 -قرآن- 234 - 86 -قرآن- 165 - 35 -قرآن- 73 - سطح الارض تراه العین. -قرآن- 26
تفسیر معانی:
اشاره
-22 پس آیا کسی که برو در افتاده [و سر را بزمین انداخته و راه را نمیبیند نه پیش رو را مینگرد و نه طرف راست و چپ را
و او کافر مقلّد است که نمیداند بر حق است یا بر باطل] برشد و هدایت نزدیکتر است و راه را بهتر میداند یا کسی که باقامت
برخاسته و راست [راه را میبیند و جمیع جهات و اطراف را مینگرد و قدمش را در جائی مینهد که نلغزد و او مؤمنی است که
طریق حق را میپیماید و آنرا میشناسد و بر آن استقامت دارد و میتواند که دفع مضار و جلب منافع از خویشتن کند] و بر
صراط مستقیم [یعنی بر طریق واضح راست] راه میرود بهتر است! و اینکه قول مجاهد و إبن عباس است و گفتهاند که چنین
کس را خداوند در قیامت [مکبّا علی وجهه] یعنی برو در افتاده محشور میفرماید چنانکه در جاي دیگر فرموده است [وَ
240 فرق است میان آنکه از روي یقین || با دیده بینا رود اندر ره دین با - نَحشُرُهُم یَومَ القِیامَۀِ عَلی وُجُوهِهِم]. -قرآن- 188
آنکه دو چشم بسته بیدست کسی || هر گوشه همی رود بظنّ و تخمین 23 - بگو [ یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله باین کافران]
او است آنخدائی که شما را انشاء کرده [یعنی از عدم بوجود آورده] و براي شما گوش شنوا قرار داده [تا بآن شنیدنیها را
بشنوید] و چشمهاي بینا داد [تا بآنها دیدنیها را ببینید] و دلها داد [تا بآنها تعقّل و تدبّر کنید و بشما آلات تفکّر و تمییز و
وصول بدانش بخشید] و حال آنکه شما چقدر کم شکر گذار و سپاسدار هستید. زبان آمد از بهر شکر و سپاس || بغیبت
نگرداندش حق شناس گذرگاه قرآن و پنداشت گوش || ببهتان و باطل شنیدن مکوش [ صفحه 341 ] دو چشم از پی صنع
باري نکوست || ز عیب برادر فرو گیر و دوست بهائم خموشاند و گویا بشر || پراکنده گوي از بهائم بتر بنطق است و عقل
آدمی زاده فاش || چو طوطی سخن گوي نادان مباش ببد گفتن خلق چون دم زدي || اگر راست گوئی سخن هم بدي ترا
آنکه چشم و دهان داد و گوش || اگر عاقلی در خلافش مکوش مکن، گردن از شکر منعم مپیچ || که روز پسین سر برآري
بهیچ 24 - بگو [ یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله] اوست آنخدائی که شما را بیافرید و در زمین زیاد ساخت و پس از مرگ در
برابر او جمع میشوید و حساب میدهید. 25 - و [کافران از روي استهزاء] گویند اینکه وعده [خسف و بلاء در دنیا یا بعث و
جزاء در آخرت] کی و چه وقت خواهد بود اگر راست میگوئید. 26 - بگو [ یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله] فقط علم آن نزد
خداست و من فقط ترساننده آشکار [و روشن کننده امور هستم که از وعد و وعید احکام بمن نازل میشود]. 27 - و چون
عذاب را نزدیک دیدند [یعنی عذاب دنیوي را یا دیدند که روز بعث است و قیامت بر پا شده است] چهره آنانکه کفر آورده و
تکذیب قیامت میکردند سیاه میشود [و غم و حسرت و اندوه آنها را فرا میگیرد] و بآنها گفته میشود اینکه همان وعده است که
شما بآن عجله داشتید و خدا را میخواندید که بآن تعجیل کند [- یا بقولی- ادّعا میکردید که دروغ است و نه بهشتی و نه
دوزخی]. و حاکم أبو القاسم الحسکانی باسناد صحیحه از شریک از أعمش روایت کرده است [لما رأو لعلیّ بن أبی طالب
عند اللّه من الزلقی سیئت وجوه الّذین کفروا- یعنی وقتی در قیامت تقرب و مقامات علی بن أبی طالب علیه السّلام را نزد خدا
دیدند چهره کافران سیاه میشود]. و از أبی جعفر علیه السّلام مروي است که [فلمّا رأوا مکان علی علیه السّلام من النبی سیئت
وجوه الّذین کفروا یعنی الّذین کذبوا بفضله. [ صفحه 342 ] یعنی چون مکان و مقام علی علیه السّلام را در قیامت نسبت به
پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله دیدند صورت سیماي کافران یعنی آنها که منکر و مکذّب فضل علی علیه السّلام بودهاند سیاه
خواهد شد]. 28 - بگو [ یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله باین کافرانی که آرزوي مرگ تو و اصحاب ترا میکنند] بمن خبر رسید
اگر خداوند مرا و کسانیکه با من هستند یعنی مؤمنان را بمیراند یا رحم کند بما و آجال ما را بتاخیر اندازد [چه سودي براي
شما دارد] و کسیکه کافران را از عذاب دردناك نجات بخشد و پناه دهد کیست! [زیرا لا محاله شما در عذاب الهی گرفتار
خواهید بود- یا - ما با آنکه مؤمنیم بواسطه ایمانمان در خوف و رجاء هستیم آیا شما که کافر هستید و امیدي ندارید چه
خواهد کرد! 29 - بگو [ یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله] آنخدائی که من شما را باو دعوت میکنم رحمانی است که نعماتش عامّ
براي تمام خلایق است باو ایمان آوردهایم و بر او تکیه و اعتماد و وثوق داریم لذا بزودي اینکه جماعت کافران خواهند
دانست که چه کسی در گمراهی آشکاري بوده است [و روز قیامت معلوم خواهد گردید]. 30 - بگو [ یا محمّد صلّی اللّه علیه
و آله و سلّم] بمن خبر دهید اگر آب [نهرها و چاههاي شما] بزمین فرو رود و دلو بآن نرسد پس کیست که آبرا جاري و در
[ برابر چشمان شما ظاهر سازد.