گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر خسروی
جلد هشتم
سوره انشقت



اشاره
37- که سورة الانشقاق هم نامیدهاند مکیّه است و عدد آیات بیست و پنج است. بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ -قرآن- 1
[ [سوره الانشقاق [ 84 ]: آیات 1 تا 25
اشاره
37 إِذَا السَّماءُ انشَقَّت [ 1] وَ أَذِنَت لِرَبِّها وَ حُقَّت [ 2] وَ إِذَا الَأرضُ مُدَّت [ 3] وَ أَلقَت ما فِیها وَ - بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ -قرآن- 1
133 وَ أَذِنَت لِرَبِّها وَ حُقَّت [ 5] یا أَیُّهَا الإِنسانُ إِنَّکَ کادِحٌ إِلی رَبِّکَ کَدحاً فَمُلاقِیهِ [ 6] فَأَمّا مَن أُوتِیَ کِتابَهُ - تَخَلَّت [ 4] -قرآن- 1
[ 247 وَ أَمّا مَن أُوتِیَ کِتابَهُ وَراءَ ظَهرِهِ [ 10 - بِیَمِینِهِ [ 7] فَسَوفَ یُحاسَبُ حِساباً یَسِیراً [ 8] وَ یَنقَلِبُ إِلی أَهلِهِ مَسرُوراً [ 9] -قرآن- 1
191 بَلی إِنَّ - فَسَوفَ یَدعُوا ثُبُوراً [ 11 ] وَ یَصلی سَعِیراً [ 12 ] إِنَّهُ کانَ فِی أَهلِهِ مَسرُوراً [ 13 ] إِنَّهُ ظَنَّ أَن لَن یَحُورَ [ 14 ] -قرآن- 1
رَبَّهُ کانَ بِهِ بَصِیراً [ 15 ] فَلا أُقسِمُ بِالشَّفَقِ [ 16 ] وَ اللَّیلِ وَ ما وَسَقَ [ 17 ] وَ القَمَرِ إِذَا اتَّسَقَ [ 18 ] لَتَرکَبُنَّ طَبَقاً عَن طَبَقٍ [ 19 ] -قرآن-
184-1 فَما لَهُم لا یُؤمِنُونَ [ 20 ] وَ إِذا قُرِئَ عَلَیهِمُ القُرآنُ لا یَسجُدُونَ [ 21 ] بَلِ الَّذِینَ کَفَرُوا یُکَذِّبُونَ [ 22 ] وَ اللّهُ أَعلَمُ بِما یُوعُونَ
] 84- 210 إِلاَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ لَهُم أَجرٌ غَیرُ مَمنُونٍ [ 25 ] -قرآن- 1 - 23 ] فَبَشِّرهُم بِعَذابٍ أَلِیمٍ [ 24 ] -قرآن- 1 ]
اي بسطت بان « مُدَّت » اي و جعلت حقیقۀ « وَ حُقَّت » اي و استمعت له بمعنی انقادت. أذن له اي استمع له « وَ أَذِنَت » [ صفحه 512
اي و « وَ یَنقَلِبُ » اي جاهد « کادِحٌ » اي و بذلت فی تخلیۀ نفسها اقصی جهدها لکیلا یبقی فی جوفها شیء « وَ تَخَلَّت » ازیلت جبالها
جمع و ستر « وَسَقَ » لن یرجع « لَن یَحُورَ » و یدخل « وَ یَصلی » اي یدعو اللّه ان ینزل علیه الثبور و هو الهلاك « یَدعُوا ثُبُوراً » یرجع
اي یحفظون « یُوعُونَ » بوده که او در بین عدهاي از مسلمین بخدمت پیغمبر صلی اللّه علیه و آله آمد و اجتمع و تم بدرا « اتَّسَقَ »
اي غیر مقطوع من منّه یمنّه اي قطعه او غیر ممنون به من « غَیرُ مَمنُونٍ » فی صدورهم من العداوة- من اوعاه اي جعله فی وعاء
-295- 264 -قرآن- 277 - 239 -قرآن- 249 - 160 -قرآن- 230 - 116 -قرآن- 146 - 88 -قرآن- 107 - 14 -قرآن- 76 - المنّ. -قرآن- 1
1- زمانی که 645- 554 -قرآن- 628 - 429 -قرآن- 543 - 406 -قرآن- 418 - 386 -قرآن- 397 - 363 -قرآن- 372 - قرآن- 352
آسمان شکافته شود [موقعیکه رستاخیز بر پا شود] 2- و بشنود و اطاعت کند که شکافته شود [و منقاد امر خدا باشد] و حق آن
هم همین است [که مطیع و منقاد امر پروردگار باشد که او را خلق کرده است]. 3- و هنگامیکه زمین پهن و گسترده شود [به
اینکه که تمام کوههاي آن مندك و بناهاي مسطح آن در آن فرو رود و تمام زمین مانند صحیفه کاغذي گردد]. 4- و هر چه
در درون دارد بیرون افکند [از مردگان و معادن و غیره] و باطن آن از هر چه در آن است خالی گردد و چیزي در آن باقی
نماند. 5- و بشنود و امر پروردگار خود را اطاعت کند و حق اینکه است که مطیع و منقاد امر خالق و مالک خود باشد [اولی
6- اي انسان [مکلّف] تو کوشا و ساعی هستی و با تحمّل مشقت عمل می کنی که [ راجع بآسمان و دوم بزمین]. [ صفحه 513
عمل خود را بدرگاه پروردگارت برسانی و جزاي عمل خود را ملاقات خواهی نمود- [و مفرّي براي تو نیست که در روزي
که حکمی جز حکم او نیست محکوم حکم او واقع شوي] [یعنی جدّ و سعی تو بمباشرت اعمالی در دار دنیا در حقیقت جد و
سعی براي ملاقات جزاي آن در عقبی است و لا محاله اینکه جزا را در آخرت ملاقات خواهی کرد پس بر تست که در دنیا
بکرداري بکوشی که در عقبی ترا نجات دهد و از عملی که هلاك تو در آن است و ترا در آنعالم دچار رسوائی و شرمساري
میسازد بر حذر باشی]. 7- امّا کسیکه نامه اعمالش [در روز قیامت] بدست راست او داده شود. 8- بزودي حساب آسانی از او
میشود [یعنی مناقشهاي در حساب او نیست از سیئات او میگذرند و حسنات او را ثواب میدهند]. [در حدیث آمده است که
ثلث من کن فیه حاسبه اللّه حسابا یسیرا و ادخله الجنّۀ برحمته. یعنی سه خصلت است که در هر کس باشد خداوند حساب او را
بآسانی میرسد و برحمت خود او را داخل بهشت میفرماید قالوا و ما هی یا رسول اللّه قال: تعطی من حرمک و تصل من قطعک
و تعفو عمن ظلمک یعنی عرض کردند آن سه خصلت چیست اي رسول خدا! فرمود عطا کنی بکسی که ترا محروم و نومید
ساخته و وصلت و پیوند کنی با کسی که از تو بریده است و ببخشی و در گذري از کسی که بتو ستم کرده است]. 9- [و
اینکس که حساب او بآسانی گذشته، بعد از فراغ از حساب] بسوي کسان خودش [که حور العین یا زن و فرزند و قبیله او که
قبل از او ببهشت رفته باشند] با حالت خوشی و سرور برمیگردد [بسبب خیر و کرامتی که باو عطا گردیده است]. 10 - و امّا
کسیکه نامه اعمالش از پس سر و از پشت باو داده شود [که [ صفحه 514 ] دست راست او در بند و دست چپ از پشت او در
آمده است]. 11 - بزودي صداي وا ثبورا و وا ویلاي او بلند خواهد شد [و طلب هلاك و مرگ خواهد نمود و مرگی دیگر در
کار نیست]. 12 - و داخل آتش سوزان میگردد [و در آن معذّب خواهد بود- و بقولی در عذاب مؤبّد خواهد بود]. 13 - زیرا او
در دنیا در بین کسانش بسرور و خوشحالی میگذرانید [و اهتمامی بامر آخرت نداشت و تحمل مشقت عبادت نمیکرد و
خداوند سرور فانی او را بغم و اندوه باقی تبدیل فرمود و مؤمن اهتمام بامر آخرت داشت و خداوند همّ او را بسرور لا یزال و
ابدي تبدیل نمود- و بقولی او در دنیا مسرور بمعاصی و نافرمانی خدا بود و پشیمانی نداشت و گفتهاند هر کس عصیان کند و
بمعصیت خدا مسرور باشد گمانش اینکه است که براي بعث برنمیگردد و اگر یقین بجزاء و بعث داشته باشد از سرور
بمعاصی دور خواهد بود]. 14 - او [در دار تکلیف] میپنداشت که هرگز بحال حیات در آخرت براي جزاء برگشت نخواهد
نمود [و بدینجهت بارتکاب گناه و هتک محارم میپرداخت]. 15 - بلی او برمیگردد [و البته مبعوث میشود و امر چنین نیست
که او پنداشته] پروردگار بحال او از اول خلقت تا بعثت او بینا بوده و هست. 16 - پس قسم میخورم بسرخی افق پس از مغرب
[و بقولی] قسم بسفیدي که در دنبال آن حمره است و زایل میشود. 17 - و بشب سوگند و آنچه را جمع میکند و آنچه در
روز پراکندهاند بهم منضم مینماید [یعنی هر انسان و حیوانی بمسکن خود پناه میبرد و جمع میشوند]. 18 - و قسم بماه زمانی
19 - [إبن [ که جمع و مستوي و کامل گردد یعنی بدر تمام شود [و آن از شب سیزده تا شب شانزدهم ماه است]. [ صفحه 515
کثیر و اهل کوفه غیر عاصم لترکبنّ بفتح باء خواندهاند و باقی قراء بضمّ باء]. [در صورتی که بفتح باء خوانده شود جواب قسم
است و خطاب بحضرت ختمی مرتبت یعنی یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم تو بالا میروي آسمانی بعد از آسمانی [بنا بقول
إبن عباس و إبن مسعود و مجاهد و شعبی و کلبی] و جایز است اینکه مراد درجهاي بعد درجه و رتبهاي بعد رتبه در قرب
بخداي تعالی و رفعت منزلت نزد او باشد. و مجاهد از إبن عباس روایت کرده است که او بفتح باء میخواند و میگفت یعنی
پیمبر شما حالی بعد حال. بخاري هم در صحیح آنرا روایت کرده است]. [و در صورتی که بضم باء خوانده شود خطاب بمردم
است یعنی: حالی بعد حال و منزلی بعد منزل و امري بعد امر [در آخرت] و مراد آنستکه احوال آنها تغییر میکند و بحالتی غیر
حالتی که در دنیا داشتند برمیگردند و [عن] بمعنی [بعد] است چنانکه در آیه عَمّا قَلِیلٍ لَیُصبِحُنَّ نادِمِینَ یعنی بعد قلیل- و بقولی
معناي آن- شدت بعد شدت- حیاة سپس مرگ- سپس بعث- سپس جزاء- و اینکه قول مرفوعا روایت شده است- و بقولی
یعنی امر بعد امر و رخاء بعد شدّت و شدّت بعد رخاء و فقر بعد غنی و غنی بعد فقر و صحّت بعد سقم و سقم بعد صحّت
322 و بقولی- یعنی البتّه - مروي از عطاء- و بقولی حالی بعد حال از نطفه تا مرگ که هفتاد و سه اسم دارد. -قرآن- 283
ملاقات میکنید [و سوار میشوید یا بالا میروید] منزل بمنزل و طبقه بطبقه که هر کس بر صلاح است او را بصلاح بالاتر و هر
کس بر فساد است بفساد بالاتر او را میکشاند زیرا هر چیز بشکل خود میکشاند. و بقولی- یعنی البته شما حرکت میکنید
بسنتهاي کسانی که قبل از شما از پیشینیان بودند و احوال آنها [و اینکه قول مروي از ابی عبیده است و از حضرت صادق علیه
السّلام هم روایت شده است و معنا آنستکه هر چه در آنها بوده در شما هم خواهد بود و هر چه بر آنها جاري شده حذو القذّه
بالقذّه در شما هم جاري [ صفحه 516 ] خواهد شد]. 20 - پس چه براي آنهاست که ایمان نمیآورند [یعنی وقتی ایمان نیاورند
براي آنها نعمت و کرامتی نیست]- و بقولی یعنی- علت شک آنها که مانع ایمان آنها شده است چیست! و با وضوح دلائل چه
عذري در ترك ایمان دارند! 21 - [و چه مانع آنهاست که] چون قرآن بر آنها خوانده میشود بسجده نمیافتند! و بقولی لا
یسجدون اي لا یصلّون للّه یعنی چرا براي خدا نماز نمیگذارند! 22 - [اینکه ترك ایمان براي قصور در بیان یا انقطاع از برهان
نیست] بلکه اینکه کافران [اقتداي باسلاف و رؤساي خود کرده] تکذیب برسول و قرآن میکنند. 23 - و خداوند بآنچه آنها در
دلها پنهان دارند و در سینهها جمع کردهاند [از شرك و تکذیب یا اعمال صالحه و سیئه] داناتر است. 24 - بنابرین آنها را
بعذاب دردناکی مژده بده. 25 - لکن آنانکه ایمان آوردند و کارهاي شایسته کردند براي آنها مزد دائم و غیر منقطعی است یا
مزدي است که آلوده بمنّت نیست.
سورة البروج
اشاره
37- مکیّه و بیست و دو آیه است. بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ -قرآن- 1
[ [سوره البروج [ 85 ]: آیات 1 تا 22
اشاره
37 وَ السَّماءِ ذاتِ البُرُوجِ [ 1] وَ الیَومِ المَوعُودِ [ 2] وَ شاهِدٍ وَ مَشهُودٍ [ 3] قُتِلَ أَصحابُ - بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ -قرآن- 1
118 النّارِ ذاتِ الوَقُودِ [ 5] إِذ هُم عَلَیها قُعُودٌ [ 6] وَ هُم عَلی ما یَفعَلُونَ بِالمُؤمِنِینَ شُهُودٌ [ 7] وَ ما نَقَمُوا - الأُخدُودِ [ 4] -قرآن- 1
281 إِنَّ - شَّیءٍ شَهِیدٌ [ 9] -قرآن- 1
ِ
مِنهُم إِلاّ أَن یُؤمِنُوا بِاللّهِ العَزِیزِ الحَمِیدِ [ 8] الَّذِي لَهُ مُلکُ السَّماواتِ وَ الَأرضِ وَ اللّهُ عَلی کُل
الَّذِینَ فَتَنُوا المُؤمِنِینَ وَ المُؤمِناتِ ثُمَّ لَم یَتُوبُوا فَلَهُم عَذابُ جَهَنَّمَ وَ لَهُم عَذابُ الحَرِیقِ [ 10 ] إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ
لَهُم جَنّاتٌ تَجرِي مِن تَحتِهَا الَأنهارُ ذلِکَ الفَوزُ الکَبِیرُ [ 11 ] إِنَّ بَطشَ رَبِّکَ لَشَدِیدٌ [ 12 ] إِنَّهُ هُوَ یُبدِئُ وَ یُعِیدُ [ 13 ] وَ هُوَ الغَفُورُ
379 ذُو العَرشِ المَجِیدُ [ 15 ] فَعّالٌ لِما یُرِیدُ [ 16 ] هَل أَتاكَ حَدِیثُ الجُنُودِ [ 17 ] فِرعَونَ وَ ثَمُودَ [ 18 ] بَلِ - الوَدُودُ [ 14 ] -قرآن- 1
- [ 163 وَ اللّهُ مِن وَرائِهِم مُحِیطٌ [ 20 ] بَل هُوَ قُرآنٌ مَجِیدٌ [ 21 ] فِی لَوحٍ مَحفُوظٍ [ 22 - الَّذِینَ کَفَرُوا فِی تَکذِیبٍ [ 19 ] -قرآن- 1
« البطش » اي ابتلوهم بالاذي « فَتَنُوا » اي قاعدون « قُعُودٌ » الشق فی الارض جمعه اخادید « الأُخدُودِ » [ 96 [ صفحه 517 - قرآن- 1
1- قسم بآسمان که داراي بروج [دوازده گانه] [ 77 [ صفحه 518 - 54 -قرآن- 67 - 13 -قرآن- 45 - الاخذ بالعنف. -قرآن- 1
است. 2- و قسم بروزیکه وعده شده است [و آن روز رستاخیز است که خلایق در آن جزاي عمل خود را میبینند و فصل قضا
و حکومت الهی در آنست]. 3- و قسم بشاهد و مشهود [و در آن قولهاي مختلفی است: [ 1] شاهد روز جمعه است و مشهود
روز عرفه است [مروي از إبن عباس و قتاده و از امامین همامین باقرین علیهما السّلام نیز مروي است و از پیغمبر صلّی اللّه علیه و
آله نیز روایت شده است و روز جمعه از آنجهت شاهد نامیده شده است که بر عاملی که در آنروز عملی کرده است شهادت
میدهد. و در حدیث است که: [آفتاب بر روزي طلوع و غروب نکرده است که افضل از روز جمعه باشد و در آن ساعتی است
که موافق نمیشود آنرا کسیکه در آن ساعت دعاي خیري کند مگر اینکه براي او مستجاب میشود و پناه از شرّي ببرد مگر آنکه
خدا او را پناه دهد] و روز عرفه مشهود است که مردم شهادت میدهند در آن موسم حج را و ملائکه هم آنرا شهادت میدهند.
2] اینکه شاهد روز نحر است و مشهود روز عرفه. [ 3] اینکه شاهد محمّد صلّی اللّه علیه و آله است و مشهود روز قیامت [از ]
إبن عباس در روایت دیگر و سعید بن المسیب و مروي از امام حسن علیه السّلام] و روایت است که مردي داخل مسجد رسول
خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم شد و دید مردي از رسولخدا صلّی اللّه علیه و آله حدیث میکند و گفت از او سؤال کردم از
شاهد و مشهود پاسخ داد که بلی شاهد روز جمعه و مشهود روز عرفه است. پس از آن بدیگري که باز از رسول خدا حدیث
میکرد رجوع کردم پاسخ داد که شاهد روز جمعه است و مشهود روز نحر است- از آندو گذشتم بپسري رسیدم و او هم از
رسول خدا حدیث میکرد باو گفتم مرا خبر ده از شاهد و مشهود فرمود بلی امّا شاهد محمّد صلّی اللّه علیه و آله است و امّا
] 443- مشهود روز قیامت است آیا نشنیدي که خداي سبحانه فرماید یا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنّا أَرسَلناكَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً -قرآن- 378
13 و در جاي دیگر فرمود: ذلِکَ یَومٌ مَجمُوعٌ لَهُ النّاسُ وَ ذلِکَ یَومٌ مَشهُودٌ- پرسیدم شخص - صفحه 519 ] وَ نَذِیراً. -قرآن- 1
اول که بود! گفتند إبن عباس از دوّمی پرسیدم گفتند إبن عمر از سومی سؤال کردم گفتند حسن بن علی علیهما السلام. -
4] آنکه شاهد روز عرفه و مشهود روز جمعه است و از أبی الدرداء از پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم است ] 88- قرآن- 24
که فرمود: اکثروا الصلوة علیّ یوم الجمعه فانه یوم مشهود تشهده الملائکه و ان احدا لا یصلی علیّ الّا عرضت علیّ صلاته حتّی
یفرغ منها- قال- فقلت بعد الموت فقال ان اللّه حرم علی الارض ان تأکل اجساد الانبیاء فنبی اللّه حیّ یرزق. [ 5] آنکه شاهد
فرشته و مشهود روز قیامت است و روز قیامت ملک بر بنی آدم شهادت میدهد [مروي از عکرمه] و اینکه دو آیه را تلاوت
237 و در اینباب - 201 -قرآن- 210 - کرد: [وَ جاءَت کُلُّ نَفسٍ مَعَها سائِقٌ وَ شَهِیدٌ] و آیه [وَ ذلِکَ یَومٌ مَشهُودٌ]. -قرآن- 150
اقوال دیگري هم ذکر شده است که هر کس مایل باشد بتفسیر مجمع البیان رجوع نماید. 4- مرگ باد بر آنها و دور از رحمت
خدا باشند اصحاب اخدود [که مردم را پیش از آخرت در آتش میسوختند- و مراد بآن کافرانی بودند که گودالها میکندند
و آنها را پر آتش مینمودند و مؤمنان بخدا را در آن گودالهاي پر آتش معذب ساخته و میسوزانیدند] و یحتمل که آیه اخبار
از حال مسلمین باشد که در اخدودها یعنی گودالهاي پر آتش معذب میشدند و بسوختن در آتش کشته میشدند و اینک
خداوند تعالی ذکر آنها را فرموده و بر آنها ثنا گفته و بحسن بصیرت و صبري که بر دینشان کردند تا بآتش سوختند و دست
از ایمان خود نکشیده و تقیه ننمودند [قصّه اصحاب اخدود در کتب تفسیر باختلاف نوشته شده و بهر حال قومی مؤمن بودند
5- [اصحاب اخدود] اصحاب آتشی بودند که [ که بدست کافران در اخدود یعنی حفرههاي آتش سوختهاند]. [ صفحه 520
بواسطه کثرت هیزم بسی فروزان و مشتعل بوده است. 6- زمانی که کافران بر دور چاه پر آتش نشسته یا پادشاه و درباریانش بر
روي کرسیها نشسته و بمؤمنین تکلیف کفر میکردند و چون نمیپذیرفتند آنها را در آتش افکنده و عذاب میدادند. 7- و آنان
[یعنی ملک و درباریانشان] بر آنچه نسبت بمؤمنان میکردند حاضر بوده و مشاهده میکردند [زجّاج گفته است که خداوند در
اینجا قصّه مردمی را اعلام فرموده است که بصیرتشان در دین و حقیقت ایمانشان بحدّي بوده است که بر سوختن در آتش هم
شکیبا بودهاند. و ربیع بن انس گفته است که چون آنها را در آتش میافکندند خداوند پیش از آنکه آتش آنها را مس کند
آنانرا قبض روح میفرمود و مؤمنان را خدا نجات میداد و آتش از لب چاه بیرون میجست و کفّار را میسوزانید. و گفتهاند که
آنان دو فرقه بودهاند فرقهاي مؤمنان را عذاب میکردند و فرقهاي مشاهده حال را کرده و متصدي عذاب نبودند لکن نشسته
بودند و با اینکه مؤمن بودند عمل کفّار را انکار نداشتهاند خداوند همگی آنها را لعن فرمود [قعود جمع قاعد و شهود جمع
شاهد است و آنان هر حاضري بودهاند که بچشم یا گوش شاهد آن بودهاند]. 8- اینکه کفّار از مؤمنان کراهتی نداشتند و عیبی
از آنها نمیگرفتند مگر اینکه آنها بخداي قاهر غالب و ستوده در جمع افعال گرویده بودند. و بقولی- اینکه عذاب را بآنها
ندادند جز بواسطه اینکه آنها بخداي غالب ستوده ایمان آورده بودند. 9- آن خدائی که سلطنت و تصرف در آسمانها و زمین
مختص باوست [و کسیرا حق اعتراض بآن نیست] و خداست که بر هر چیز گواه است و [رفتار آنها نسبت بمؤمنان بر او پوشیده
نیست و جزاي آنها را خواهد داد و داد مؤمنان را [ صفحه 521 ] خواهد گرفت]. 10 - حقّا کسانیکه مؤمنین و مؤمنات را عذاب
و آزار دهند و پس از آن بازگشت بسوي خدا نکنند و توبه ننمایند براي آنها عذاب دوزخ است و عذاب سوختن است [بسبب
آنکه مؤمنان را سوزانیدند]- [اگر پرسش شود با اینکه عذاب جهنم و عذاب حریق هر دو یکی است چرا جداگانه از آنها
نامبرده شده است! جواب دادهاند که سواي سوزانیدن عذابهاي دیگر جهنّم هم مانند زقوم و غسلین و مقامع براي آنهاست و
گفتهاند عذاب جهنم در آخرت و عذاب سوزانیدن بآتش در دنیا نصیب آنها میشود چنانکه در بالا از گفته ربیع بن انس ذکر
شد. مجمع]. 11 - همانا کسانیکه تصدیق بیگانگی خدا کردند و اعمال شایسته بجاي آوردند، جزاي آنها بستانهائیست که از
زیر درختان و قصور آنها نهرهاي آب جاري است و اینکه رستگاري و نجات و سود بزرگی است. 12 - حقّا که انتقام
پروردگار تو [ یا محمّد] بسی سخت است. 13 - حقّا که او [بتنهائی] است که ایجاد میکند خلائق را در دنیا و برمیگرداند
آنها را [یعنی زنده میکند پس از مردن براي جزاء و حساب- و مهلت دادن او بنافرمانان بواسطه اهمال او نیست- و بقولی
اوست که در دنیا شروع بعذاب میکند و در آخرت اعاده مینماید. 14 - و اوست بسیار آمرزنده [نسبت بگناهان مؤمنان از اهل
طاعت] و بسیار با محبت و وداد نسبت باولیاء و دوستان خود. 15 - و اوست صاحب و مالک عرش و اوست با مجد و عظمت
[که از عرش مراد تمام عالم وجود و ما سوي اللّه باشد]. 16 - هر چه را اراده میکند فعّال است یعنی کننده آن کار و اجراء
کننده آن اراده است [چیزي او را مانع و معجز نتواند بود]. 17 - [ یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم] آیا خبر داستان کسانیکه
بر ضد پیمبران لشکر [ صفحه 522 ] آراستند بتو رسیده است! 18 - [بیاد آور یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم] حدیث
فرعون و قوم ثمود را [که چگونه تکذیب انبیاء کردند و چگونه دچار عذاب شدند و چگونه انبیاء صبر کردند و چگونه بر
آنها پیروز گشتند پس تو هم مانند آنان صبور باش و شکیبائی داشته باش تا موقع پیروزي تو فرا رسد]. 19 - بلی کافران [یعنی
مشرکین قریش] هم در تکذیب تو و قرآن [از آنچه موجب اعتبار است اعراض کردهاند و بآنچه موجب کفر و طغیان است رو
کردهاند]. 20 - و خداوند از اطراف بر آنها احاطه دارد [و در قبضه خدا و سلطنت او هستند و مانند محاصره شدهاي که از هر
جانب احاطه گشته نجات و فرار براي آنها مقدور و ممکن نیست]. 21 - [قرآن چنان نیست که آنها میگویند و شعر و کهانت و
سحر نیست] بلکه قرآن شریف عظیم، بسی گرامی است [قدرش خطیر و مقامش عظیم و خیرش جلیل است معانی جلیله و
دلائل نفیسه بخلق عطا میکند و تمامش حکمت است و حکم بر سه صورت است که چهارمی براي آن نیست [آنرا معنی است
که عمل بآن شخص را مجتبی و متقی میسازد- و موعظهاي است که دل را براي عمل بحق نرم میسازد- و حجّتی که منجر به
تمیز حق از باطل در علم دین یا دنیا میشود و علم دنیا اشرف است و تمام موجود در قرآن است]. 22 - در لوحی است که
[ محفوظ از تغییر و تبدیل و افزایش و کاهش است و یا آنکه محفوظ عند اللّه است و آن امّ الکتاب است. [ صفحه 523
سورة الطارق
اشاره
37- مکیّه و شانزده آیه است و بقولی 17 آیه. بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ -قرآن- 1
[ [سوره الطارق [ 86 ]: آیات 1 تا 17
اشاره
37 وَ السَّماءِ وَ الطّارِقِ [ 1] وَ ما أَدراكَ مَا الطّارِقُ [ 2] النَّجمُ الثّاقِبُ [ 3] إِن کُلُّ نَفسٍ لَمّا - بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ -قرآن- 1
133 فَلیَنظُرِ الإِنسانُ مِمَّ خُلِقَ [ 5] خُلِقَ مِن ماءٍ دافِقٍ [ 6] یَخرُجُ مِن بَینِ الصُّلبِ وَ التَّرائِبِ [ 7] إِنَّهُ عَلی - عَلَیها حافِظٌ [ 4] -قرآن- 1
189 فَما لَهُ مِن قُوَّةٍ وَ لا ناصِ رٍ [ 10 ] وَ السَّماءِ ذاتِ الرَّجعِ [ 11 ] وَ الَأرضِ ذاتِ - رَجعِهِ لَقادِرٌ [ 8] یَومَ تُبلَی السَّرائِرُ [ 9] -قرآن- 1
165 إِنَّهُم یَکِیدُونَ کَیداً [ 15 ] وَ أَکِیدُ کَیداً [ 16 ] فَمَهِّلِ - الصَّدعِ [ 12 ] إِنَّهُ لَقَولٌ فَصلٌ [ 13 ] وَ ما هُوَ بِالهَزلِ [ 14 ] -قرآن- 1
« دافِقٍ » المضیء کانه یثقب الظلام بضوئه فینفذ فیه « الثّاقِبُ » اي الاتی لیلا « الطّارِقِ » 105- الکافِرِینَ أَمهِلهُم رُوَیداً [ 17 ] -قرآن- 1
99 [ صفحه 524 ] دفقا اي - 42 -قرآن- 90 - 13 -قرآن- 30 - الدفق هو الصب مع دفع- اي ذي دفق- دفق الماء یدفق -قرآن- 1
اي تمتحن « تُبلَی » اي علی ارجاعه « عَلی رَجعِهِ » عظام صدر المرأة « التَّرائِبِ » ظهر المرء « الصُّلبِ » [ انصبّ مندفعا [آب جهنده
اي ترجع فی کل دورة الی الموضع الّذي تتحرّك منه و قیل الرجع « ذاتِ الرَّجعِ » الضمائر و یمیز بین ما طاب منها و ما خبث
- 48 -قرآن- 59 - اي امهالا یسیرا او قلیلا. -قرآن- 37 « أَمهِلهُم رُوَیداً » اي فاصل بین الحق و الباطل « فصل » التشقق « الصَّدعِ » المطر
372- 303 -قرآن- 351 - 210 -قرآن- 292 - 135 -قرآن- 193 - 107 -قرآن- 126 - -73 قرآن- 91
تفسیر معانی:
اشاره
-1 قسم بآسمان [ یا بربّ آسمان سوگند] و قسم بآنکه بشب میآید. 2- و تو چه دانی که طارق چیست! [و کدام است آنکه
بشب درآید] 3- او کوکبی است درخشان [که مراد عموم ستارگان یا بقولی زحل یا بقولی ماه یا بقولی ثریّا باشد]. 4- [بآنها
سوگند که] هیچ نفسی نیست مگر اینکه بر او نگهبان و پاسبانی [از فرشتگان] هست [که کردار و گفتار و رفتار و نیک و بد او
را ضبط میکند]. 5- پس انسان [یعنی آنکس که منکر معاد و بعث است] بنگرد [یعنی نظر کند نظر تفکّر و استدلال] که از چه
خلق شده است و چگونه ایجاد گشته. 6- از آب جهندهاي آفریده شده است [یعنی منی مرد که میجهد و در رحم زن قرار
میگیرد و فرزند میشود]. 7- [اینکه آب] بیرون میآید از صلب مرد [یعنی پشت و کمر مرد] و ترائب زن [که گفتهاند بین سینه
و دو پستان او است] [و از اختلاط اینکه دو آب بچه بوجود میآید]. 8- حقّا [کسیکه او را ابتداء از اینکه آب آفرید] قادر
است که [او را براي بعث و نشور پس از مرگ] برگرداند. 9- روز که آزمایش کرده شود نهانیهاي اعمال بنی آدم [یعنی
فرائضی که خدا بر او واجب کرده است و آنها رازهاي بین عبد و ربّ است در روز قیامت [ صفحه 525 ] آشکار شود بد آن
از خوب آن ممتاز و کسیکه فرائض را بجاي آورده از آنکس که آنها را ضایع ساخته جدا و مجزّي شوند]. و بقولی: [خداوند
اعمال هر فردي را براي اهل قیامت آشکار میکند تا بدانند که براي چه امري باو ثواب میدهند و براي او سروري اضافه شود و
اگر از اهل عقوبت است عملش ظاهر گردد تا بدانند براي چه او را عقاب میکنند و اندوه او افزوده گردد- و سرائر چیزهائی
است که پنهانش کنند از خیر یا شر و در باطن نگهدارند از کفر یا ایمان]. [از أبی الدرداء مرفوعا مروي است که رسول خدا
صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود: که خداوند به چهار خصلت خلق خود را ضمانت کرده است نماز و زکوة و روزه ماه
185 و از معاذ بن جبل - رمضان و غسل از جنابت و اینهایند سرائري که خداوند فرموده است یَومَ تُبلَی السَّرائِرُ. -قرآن- 159
مروي است که گفت پرسیدم از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله اینکه سرائري که خداوند بندگان را بآن امتحان میکند در
آخرت کدامند! فرمود سرائر شما اعمال شما از نماز و روزه و زکوة و وضوء و غسل از جنابت و هر امر فرض شده ایست زیرا
اعمال تماما رازهاي پنهانی هستند که آدمی بخواهد بگوید نماز کردم و نماز نکرده باشد و بگوید وضو گرفتم و نگرفته باشد
و اینستکه فرمود روزي که سرائر آشکارا شود]. 10 - [در آنروز براي اینکه انسان منکر حشر و بعث] نه نیرو و توانی است [که
عذاب خدا را از خود دور کند] و نه یاوري [که او را در شدائد رستاخیز یاري نماید]. 11 - و قسم بآسمانی که صاحب باران
است [بنا بقول اکثر مفسرین] و بقولی مقصود از رجع یعنی خورشید و ماه و ستارگان آن که پنهان میشوند و غروب میکنند و
دوباره طلوع میکنند و بر میگردند- و بقولی رجع آسمان خیري است که حالتی بعد حالتی باهل زمین عطا میکند. [ صفحه
- -12 و قسم بزمین که صاحب شکاف است [یعنی منشق و شکافته میشود و از آن گیاهان و درختان بیرون میآیند]. 13 [526
[باینها سوگند] که قرآن گفتاري است که بین حق و باطل حکومت میکند و آنها را از هم جدا میسازد [مروي از صادق علیه
السّلام] و بقولی یعنی وعده ببعث و زنده ساختن بعد از مرگ قولی است مقطوع و شک و خلافی در آن نیست. 14 - و اینکه
قرآن گفتار شوخی و بازي نیست [بلکه جدّي و محکم است]. 15 - [اینکه کفار قریش] در آزار بتو و پیروان تو حیلهگري
میکنند و در اطفاء نور تو بکید و مکر میپردازند. 16 - منهم [بر ضدّ اراده آنها] کید میکنم [تا تدابیر آنها را در هم بشکنم] [و
کید خدائی از آنجهت است که بر آنها مختفی و مستور است]. 17 - پس تو هم انتظار فرجام بد کفار را داشته باش و شتاب
مکن و راضی بتدبیر خدا باش- کمی آنها را مهلت بده [به بیچارگی و عذاب مبتلا خواهند شد].
سورة الاعلی
اشاره
37- مکیّه و نوزده آیه است. بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ -قرآن- 1
[ [سوره الأعلی [ 87 ]: آیات 1 تا 19
اشاره
37 سَبِّحِ اسمَ رَبِّکَ الَأعلَی [ 1] الَّذِي خَلَقَ فَسَوّي [ 2] وَ الَّذِي قَدَّرَ فَهَدي [ 3] وَ الَّذِي أَخرَجَ - بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ -قرآن- 1
133 فَجَعَلَهُ غُثاءً أَحوي [ 5] سَنُقرِئُکَ فَلا تَنسی [ 6] إِلاّ ما شاءَ اللّهُ إِنَّهُ یَعلَمُ الجَهرَ وَ ما یَخفی [ 7] وَ نُیَسِّرُكَ - المَرعی [ 4] -قرآن- 1
191 سَیَذَّکَّرُ مَن یَخشی [ 10 ] وَ یَتَجَنَّبُهَا الَأشقَی [ 11 ] الَّذِي یَصلَی النّارَ - لِلیُسري [ 8] فَذَکِّر إِن نَفَعَتِ الذِّکري [ 9] -قرآن- 1
176 وَ ذَکَرَ اسمَ رَبِّهِ فَ َ ص لّی [ 15 ] بَل تُؤثِرُونَ - الکُبري [ 12 ] ثُمَّ لا یَمُوتُ فِیها وَ لا یَحیی [ 13 ] قَد أَفلَحَ مَن تَزَکّی [ 14 ] -قرآن- 1
] 190- الحَیاةَ الدُّنیا [ 16 ] وَ الآخِرَةُ خَیرٌ وَ أَبقی [ 17 ] إِنَّ هذا لَفِی الصُّحُفِ الأُولی [ 18 ] صُحُفِ إِبراهِیمَ وَ مُوسی [ 19 ] -قرآن- 1
ما یلقیه السیل من ورق بال و « غُثاءً » اي انبت ما یرعاه الدواب « المَرعی » اي قدّس و نزّه ربک عن النقائص « سَبِّحِ » [ صفحه 527
اي « یَصلَی » اي للطریقۀ الیسري « لِلیُسري » اي و نعدّك و نوفقکّ « وَ نُیَسِّرُكَ » ما به حوّة و الحوّة سواد الی خضرة « أَحوي » زبد
-97- 59 -قرآن- 89 - 11 -قرآن- 49 - اي تختارون، آثره اي اختاره علیه و ف ّ ض له. -قرآن- 1 « تُؤثِرُونَ » اي تطهّر « تَزَکّی » یدخل
1- یعنی بگو 312- 288 -قرآن- 299 - 267 -قرآن- 278 - 237 -قرآن- 258 - 202 -قرآن- 226 - 145 -قرآن- 185 - قرآن- 137
یعنی تنزیه کن پروردگار خود را از صفات ناپسند و افعال زشتی که لایق و سزاوار او نیست [حضرت باقر « سبحان ربّی الاعلی »
علیه السّلام فرمود وقتی میخوانی سَبِّحِ اسمَ رَبِّکَ الَأعلَی در پیش خود بگو [سبحان ربی الاعلی] و [معناي اعلی قادري است که
قادرتر از او نیست و بر هر کس قاهر و غالب است] و بقولی از إبن عباس یعنی نماز بگذار بنام پروردگار اعلاي خود. -قرآن-
-2 آن پروردگاري که خلق را بیافرید و بین آنها در باب احکام و اتقان تسویه و برابري قرار داد. [ صفحه 528 ] و 223-190
بقولی- هر ذي روحی را آفرید و دو دست و دو چشم و دو پا برابر باو داد. و بقولی انسان را خلق کرد و قامت او را معتدل و
برپا قرار داد و مانند بهائم برو و منکوس نیافرید. و بقولی- همه چیز را بموجب اراده و حکمت خود بیافرید و صنع آنرا تسویه
فرمود تا بر وحدانیتش گواه باشد. 3- و آن پروردگاري که اندازه و مقدار قرار داده براي خلایق از صورتها و هیئتها و اسباب
معایش آنها را از روزي مهیا ساخت سپس آنها را بوسیله اظهار دلالات و بینات بدین خود و معرفت توحید خود هدایت
فرمود- یا بمقتضاي حکمت آنها را تقدیر فرمود و سپس هر حیوانیرا بآنچه سود و زیان اوست ارشاد و رهنمائی نمود، حتی
آنکه خداي سبحانه طفل را به پستان مادر هدایت کرد و جوجه را به اینکه که از پدر و مادرش روزي بطلبد و دواب و
پرندگانرا تا اینکه بمادر خود متوسل گشته و با آه و ناله از خداي تعالی طلب معیشت کنند- و یا نرها و مادهها را تقدیر فرموده
و نر را هدایت کرد که چگونه بر مادینه در آید و جفت گیري کند و یا هدایت براه خیر و شرّ فرمود- و یا مقدر فرمود که
طفل نه ماه یا کمتر یا بیشتر در شکم مادر بماند و بعد او را براي بیرون آمدن هدایت فرمود و یا منافع را در اشیاء مقدر ساخت
و انسانرا هدایت فرمود که آنرا استخراج کند و پارهاي را غذاء و پارهاي را دواء و بعضی را سمّ قرار داد و او را بآنچه ما یحتاج
او از کوهها و معادن بود هدایت فرمود که چگونه استخراج و چگونه استعمال کند. 4- و آن پروردگاري که چراگاه بیرون
آورد [یعنی علف را از زمین رویانید تا حیوانات از آن بهرهمند شوند و قوت و غذاي آنها باشد]. 5- پس از آن بعد از سبزي
آنرا علف خشکی ساخت [مانند علفی که روي سیلاب میرود] و سبزي آن بسیاهی مایل میگردد- و بقولی یعنی علف و [
صفحه 529 ] آنچه را چارپایان میچرند سبزه سیر مایل بسیاهی نمود و آنرا بعد از تري خشک ساخت که در هر دو حال
خوراك بهائم باشد پس منزه است خدائی که اینکه تدبیر و اینکه تقدیر فرمود. و بقولی گفتهاند اینکه مثلی است خدا زده
است که دنیا پس از خوشیها فانی است. 6- بزودي بر تو ما میخوانیم [قرآن را] پس بایستی آنرا فراموش نکنی [یعنی جبرئیل
بامر ما قرآن را بر تو میخواند و تو آنرا حفظ کن و فراموش مکن]. [إبن عباس گوید: رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله چون
جبرئیل وحی میآورد از بیم آنکه مبادا آنرا فراموش کند هنوز جبرئیل از آخر وحی فارغ نشده بود که رسول صلّی اللّه علیه و
آله باوّل آن تکلّم میفرمود و چون اینکه آیه نازل شد بعد از آن دیگر فراموش ننمود]. 7- مگر آنچه را که خدا بخواهد [که
آنرا فراموش کنی یا انزال آنرا بر تو بتأخیر اندازد و تو آنرا نخوانی] زیرا خداوند عالم است بآشکارا و نهان. [یعنی خداي
سبحانه در حفظ تو میگذارد آنچه را که صدا بر آن برآوري و آشکارا کنی یا صدا نکنی و مخفی سازي و بخواهی ضبط
نمائی. [فراء گوید: خداوند نخواسته است که آنحضرت صلّی اللّه علیه و آله و سلّم چیزي را فراموش کند و اینکه جمله [الّا ما
شاء اللّه] نظیر آیه دیگري است که فرماید [خالِدِینَ فِیها ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الَأرضُ إِلّا ما شاءَ رَبُّکَ] و حال آنکه مشیت او
257 و در مجمع گوید: در اینکه آیه فضیلتی براي پیغمبر صلّی - بچنین کاري تعلّق نمیگیرد و نخواهد خواست. -قرآن- 180
اللّه علیه و آله و اخبار بر اینکه است که با اینکه آنحضرت امّی است، قرآن را در حفظ داشت و جبرئیل علیه السّلام بر او سوره
درازي را میخواند و با یکمرتبه خواندن آنرا حفظ میکرد و سپس آنرا فراموش نمیکرد و اینکه دلالت بر اعجازي دارد که
دلیل نبوت اوست]. 8- و ما ترا موفّق میسازیم براي شریعت سهل و آسان [که آن دین حنیفی [ صفحه 530 ] است و آسان
میکنیم بر تو وحی را تا تو آنرا حفظ کنی و فراموش نکنی و بآن عمل کنی و مخالفت آن ننمائی]. و بقولی- ما تسهیل
میکنیم براي تو از الطاف و تأیید آنچه را که ترا بر امرت ثابت بدارد و مشکلات تبلیغ رسالت و صبر بر آن را آسان سازد
[گوئی که خداي سبحانه او را بتبلیغ امر فرموده و وعده نصرت داده و مأمور بصبر ساخته است]. 9- بنابراین خلق را متذکر ساز
و آنها را موعظه کن اگر موعظه و تذکر سود دهد یا ندهد [زیرا رسول خدا براي اعذار و انداز مبعوث گشته است و در هر
حال بر اوست که تذکر دهد و موعظه فرماید نافع شود یا نشود و خداوند حالت دوم را که سود ندهد ذکر نفرموده است مانند
340- فرمایش سَرابِیلَ تَقِیکُمُ الحَرَّ که و تقیکم البرد را ذکر نفرموده است و تفصیل آن را در آیه بعدي میفرماید] -قرآن- 311
-10 زود است که آنکس که از خدا بترسد و از عقاب او بیمناك باشد پند بگیرد. 11 - و بدبختترین مردم [یعنی آنکس که
- بخدا و یگانگی او کافر شود و غیر او را بپرستد یا آنکس که از خدا نترسد و از عقاب او بیم نکند] از موعظه دوري کند. 12
آن بدبخت کسی است که داخل و ملازم آتش بزرگتر است [یعنی آتش آخرت، و آتش دنیا آتش صغري و کوچکتر است یا
طبقه سفلاي جهنّم نار کبري است]. 13 - پس از دخول در آتش بزرگ، نه میمیرد در آنجا که آسوده شود و نه زنده است که
از زندگی سودي ببرد بلکه حیاة او وبال او است و آرزوي مرگ میکند. 14 - حقّا که رستگار شد کسیکه مطهّر و پاکیزه از
شرك گردید و گفت لا اله الّا اللّه [از عطا و عکرمه] و بقولی- حقا که پیروز شد بظلم و ستم کسیکه [ صفحه 531 ] پاك شد
باعمال صالحه و پارسائی [از إبن عباس و قتاده] و بقولی- یعنی رستگار شد کسیکه زکوة مال خود را داد [از إبن مسعود] و او
میگفت خدا میآمرزد کسیکه صدقه بدهد و سپس نماز بگذارد و اینکه آیه را تلاوت مینمود. و بقولی- مراد صدقه فطرة و
نماز عید است [از ابی عمرو أبی العالیه و عکرمه و إبن سیرین و مرفوعا از رسول صلّی اللّه علیه و آله روایت شده است] و اگر
گفته شود اینکه قول چگونه درست باشد و حال آنکه سوره مکیّه است و آنجا نه نماز عید بود و نه زکوة و نه فطره گوئیم
یحتمل اوائل سوره در مکّه نازل شده و در مدینه خاتمه یافته است. 15 - و نام پروردگار خود را ببرد بدل و بزبان و پس از آن
نماز کند [یعنی در ابتدا اللّه اکبر و بسم اللّه الرّحمن الرّحیم گوید زیرا نماز جز به اللّه اکبر منعقد نمیگردد]. 16 - بلکه اینکه
کافران زندگانی دنیا را بر آخرت اختیار کردهاند [هر چه میکنند براي دنیا میکنند و در تعمیر آن میکوشند و در امر آخرت
تفکّري ندارند]. [و إبن مسعود گوید: فاخذنا بالعاجل و ترکنا الاجل]. 17 - و حال آنکه دار آخرت [یعنی بهشت] بهتر و افضل
و با دوامتر از دار دنیاست. [و در حدیث آمده است من احبّ آخرته اضرّ بدنیاه و من احبّ دنیاه اضرّ بآخرته یعنی هر کس
آخرت خود را دوست بدارد بدنیاي خود ضرر زده است و هر کس دنیاي خود را دوست بدارد بآخرت خود زیان رسانیده
است]. [در کشف الاسرار گوید: مصطفی علیه السّلام اوّل قلم فتوي در حق دنیا اینکه راند که فی حلالها حساب و فی حرامها
عذاب آنگه بر او لعنت کرد که: الدنیا ملعونۀ و ملعون ما فیها الّا ذکر اللّه- [ صفحه 532 ] اگر دینت همی باید ز دنیا دار می
بکسل || ورت دنیا همی باید بده دین و ببر دنیا ور از دوزخ همی ترسی بمالی پس مشو غرّه || که اینجا صورتش مال است
و آنجا شکل اژدرها چه مانی بهر مرداري چو زاغان اندر اینکه پستی || قفس بشکن چو طاووسان یکی پرپر بزن بالا 18 - حقّا
اینها [یعنی آیاتی که ذکر کردیم آیات چهارگانه از قَد أَفلَحَ مَن تَزَکّی] در کتابهاي پیشین که قبل از قرآن نازل شده است
ذکر شده است و بقولی- یعنی همانا آنکس که زکاة دهد و نام پروردگار برد و نماز گذارد و آخرت را ترجیح دهد در
19 - و آن صحیفهها صحیفههاي ابراهیم و 95- کتابهاي پیشین هم ممدوح بوده چنانکه در قرآن ممدوح است. -قرآن- 69
موسی است [و اینکه آیه دلالت دارد بر آنکه حضرت ابراهیم هم صاحب کتاب بوده است. از أبی ذر مروي است که عرض
کردم یا رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله انبیاء چند نفر بودهاند فرمود یکصد و بیست و چهار هزار نفر- عرض کردم مرسلون
چنداند فرمود سیصد و سیزده نفر و بقیه آنها نبیّاند عرض کردم آدم هم نبیّ بود فرمود بلی خدا با او تکلّم کرد و بدست خود
او را آفرید- یا ابا ذر چهار نفر از پیمبران عرباند هود و صالح و شعیب و پیمبر تو- عرض کردم چند کتاب خدا نازل فرمود
فرمود یکصد و چهار کتاب- ده صحیفه بر آدم- پنجاه صحف بر شیث و سی صحف بر اخنوخ که ادریس است و او اول
کسی است که با قلم خط نوشت و بر ابراهیم ده صحیفه و توراة و انجیل و زبور و فرقان] و در حدیث آمده است که در
[ صحف ابراهیم است که [عاقل را میسزد حافظ لسان، عارف بزمان، مقبل بر شأن خود باشد]. [ صفحه 533
سورة الغاشیۀ
اشاره
82- مکیّه و بیست و شش آیه است [بالاجماع] بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ -قرآن- 45
[ [سوره الغاشیۀ [ 88 ]: آیات 1 تا 26
اشاره
37 هَل أَتاكَ حَدِیثُ الغاشِیَۀِ [ 1] وُجُوهٌ یَومَئِذٍ خاشِعَۀٌ [ 2] عامِلَۀٌ ناصِبَۀٌ [ 3] تَصلی ناراً حامِیَۀً - بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ -قرآن- 1
116 تُسقی مِن عَینٍ آنِیَۀٍ [ 5] لَیسَ لَهُم طَعامٌ إِلاّ مِن ضَرِیعٍ [ 6] لا یُسمِنُ وَ لا یُغنِی مِن جُوعٍ [ 7] وُجُوهٌ یَومَئِذٍ ناعِمَۀٌ - 4] -قرآن- 1 ]
173 فِی جَنَّۀٍ عالِیَۀٍ [ 10 ] لا تَسمَعُ فِیها لاغِیَۀً [ 11 ] فِیها عَینٌ جارِیَۀٌ [ 12 ] فِیها سُرُرٌ مَرفُوعَۀٌ [ 13 ] وَ - 8] لِسَعیِها راضِیَۀٌ [ 9] -قرآن- 1 ]
142 وَ نَمارِقُ مَصفُوفَۀٌ [ 15 ] وَ زَرابِیُّ مَبثُوثَۀٌ [ 16 ] أَ فَلا یَنظُرُونَ إِلَی الإِبِلِ کَیفَ خُلِقَت [ 17 ] وَ - أَکوابٌ مَوضُوعَۀٌ [ 14 ] -قرآن- 1
198 وَ إِلَی الَأرضِ کَیفَ سُطِحَت [ 20 ] فَذَکِّر إِنَّما أَنتَ - إِلَی السَّماءِ کَیفَ رُفِعَت [ 18 ] وَ إِلَی الجِبالِ کَیفَ نُصِبَت [ 19 ] -قرآن- 1
195 إِنَّ إِلَینا إِیابَهُم - مُذَکِّرٌ [ 21 ] لَستَ عَلَیهِم بِمُ َ ص یطِرٍ [ 22 ] إِلاّ مَن تَوَلّی وَ کَفَرَ [ 23 ] فَیُعَذِّبُهُ اللّهُ العَذابَ الَأکبَرَ [ 24 ] -قرآن- 1
الداهیۀ التی تغشی النّاس بشدائدها اي تغطیهم و تشملهم « الغاشِیَۀِ » [ 68 [ صفحه 534 - 25 ] ثُمَّ إِنَّ عَلَینا حِسابَهُم [ 26 ] -قرآن- 1 ]
ما لا یعتد به « لاغِیَۀً » اي متنعمۀ « ناعِمَۀٌ » هو شوك « ضَ رِیعٍ » اي متناهیۀ فی الحرارة « آنِیَۀٍ » اي تدخل « تَصلی » اي تعبۀ « ناصِ بَۀٌ »
اي بمتسلّط « بِمُ َ ص یطِرٍ » جمع زربی و زربی اي بسط « زَرابِیُّ » اي وسائد جمع نمرقۀ و نمرقه « نَمارِقُ » اي مرفوعۀ القدر « مَرفُوعَۀٌ »
-158- 122 -قرآن- 148 - 102 -قرآن- 113 - 84 -قرآن- 94 - 13 -قرآن- 74 - اي رجوعهم. -قرآن- 1 « إِیابَهُم » اي اعرض « تَوَلّی »
-369- 346 -قرآن- 359 - 305 -قرآن- 333 - 262 -قرآن- 293 - 233 -قرآن- 251 - 201 -قرآن- 221 - 179 -قرآن- 191 - قرآن- 169
1- آیا حدیث غاشیه [یعنی روز که شدائد و اهوال آن مردم را فراگیرد] بتو رسیده است! [چنانکه در جاي 392- قرآن- 380
2- در اینروز صورتها خوار و زبون و 197- دیگر فرمود: یَومَ یَغشاهُمُ العَذابُ مِن فَوقِهِم وَ مِن تَحتِ أَرجُلِهِم]. -قرآن- 128
دچار خزي و هوان خواهند بود- یا وجوه بمعنی سران قوم گرفته شود یعنی رؤساي کافران که در دنیا تکبّر میکردند و
بندگان خدا را خوار میشمرد امروز خودشان خوار و ذلیل و زبون و سر افکندهاند. 3- [اینکه کافران در دنیا براي خدا عملی
نکردند و خود را بتعب و نصب نینداختند] در آتش بعمل و تعب مشغول و با غل و زنجیرها دست بگریباناند- یا بقولی- در
دنیا بخلاف آنچه خدا امر فرموده است خود را بریاضات مشغول و بتعب و نصب میافکنند مانند رهبانان و صومعه نشینان و
اهل بدعتها و آراء باطله که خداوند اعمال آنها را نمیپذیرد و ریاضاتشان هباء منثورا خواهد بود و ثوابی نخواهند برد [از
سعید بن جبیر و زید بن اسلم و أبی الضحی از إبن عباس] و امام صادق علیه السّلام فرماید: هر ناصبی نسبت بما [آل محمّد
صلّی اللّه علیه و آله و سلّم] هر چند عبادت کند و اجتهاد نماید مشمول اینکه آیه عاملۀ ناصبه خواهد بود]. 4- اینکه جماعت
داخل آتش سوزان داغی خواهند شد که جگر دشمنان خدا [ صفحه 535 ] را میگدازد- یا اینها ملازم سوختن در آتشی
هستند در غایت حرارت. 5- [پس از آنکه عطش آنها بمنتها درجه رسید] از چشمه آبی که حرارت آن در منتهی درجه است
بآنها مینوشانند [چنانکه فرمود حمیم، آن]. 6- خوراك آنها هم جز از ضریع نیست [و آن خاري است که بآن شبرق گویند و
اهل حجاز آنرا ضریع نامند و چون خشک شود پلیدترین خوراك است که چهارپایان هم از آن نمیچرند. و از ضحّاك و إبن
عباس مروي است که رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود: ضریع چیزي است در جهنم شبیه خار تلختر از صبر و
بدبوتر از مردار و پرحرارتتر از آتش که خداوند آنرا ضریع نامیده است- و چون اینکه آیه نازل شد مشرکان گفتند آیا
- شتران ما از ضریع چاق نمیشوند! و حال آنکه دروغ میگفتند و شتر از آن نمیخورد و خداوند در تکذیب آنها فرمود: 7
ضریع نه چاق میکند و نه رفع گرسنگی میکند از کسی. [حسن گفته است نمیدانم ضریع چیست و از أصحاب محمّد صلّی اللّه
علیه و آله و سلّم هم چیزي در باره آن نشنیدهام- و گفتهاند آن زهري است- و نیز گفتهاند بمعنی مضرع است یعنی آنها را
بضراعت و تضرّع و ذلّت میاندازد- و گفتهاند ضریع خواندهاند از آنجهت که خورنده آن بواسطه خشونت و بدي آن به
تضرع میافتد که او را از خوردن آن معفو دارند- و از سعید بن جبیر مروي است که ضریع سنگی است. 8- و صورتهائی هم
[از مؤمنان] در اینکه روز ناعمه است یعنی متنعّم در انواع لذات است و اثر نعمت و سرور در آنها ظاهر و درخشانند. 9- و آن
وجوه از کوشش و عملی که در دنیا کردهاند خشنوداند [وقتی نتیجه عمل خود و بهشت را مینگرند] و بقولی از ثواب سعی و
عمل خود راضیاند. 10 - در بهشتی که قصرها و درجات آن مرتفع و بلند مرتبه است- یا در شرف و جلالت و مکان و منزلت
12 - در آن بهشت [ داراي علوّ مقام است. 11 - در آن بهشت بلند مرتبه سخن لغو و بیفایدهاي نخواهی شنید. [ صفحه 536
چشمهاي [از هر نوع مشروبی که صاحب آن بخواهد] جریان دارد. 13 - در آن بهشت تختهاي مرتفعی است [که بروایت إبن
عباس لوحههاي آن از طلاي مکلّل بزبرجد و در و یاقوت است] که تا صاحبش نیامده است در بلندي است و چون بیاید و
بخواهد بر آن نشیند پائین میآید تا بر آن بنشیند سپس بمحل خودش بالا میرود تا جالس اطراف را ببیند]. 14 - و کوزههائی
بر کنار چشمهها نهاده است [که هر گاه مؤمن اراده شرب کند آنرا پر میبیند و از آن مینوشد. 15 - و تشکهائی بصفّ [که
بیکدیگر متصلاند بر هیئت مجالس پادشاهان] در آنجا براي مؤمنان افتاده است. 16 - و بساطهاي فاخرهاي که پهن کرده [و
بطور پراکنده افکندهاند] 17 - [اینها که از کیفیّات آخرت در عجباند و انکار بعث میکنند] آیا بشتر نمینگرند که چگونه خلق
شده است [و در آن تفکّر نمیکنند که چگونه خداوند از بین فرث و دم، شیر خالص گوارائی براي نوشندگان از پستانهاي او
خارج میکند و با عظمت و قوتی که دارد طفل کوچکی او را رام میکند و مهار او را گرفته بهر جا میبرد و بسا خواص دیگر-
و خداوند شتر را مثل زده است براي اینکه قوم عرب باو آشناتر بودهاند]. 18 - و بجانب آسمان [نظر نمیکنند] که چگونه
برافراشته شده است! [و خداوند آنرا در بالاي زمین مرتفع ساخته و بین آسمان و زمین اینکه فضا را قرار داده است که قوام
خلق و حیاة آنها بآن است و در آن آسمان بدایع خلقت او از خورشید و ماه و ستارگان ایجاد شده است که منافع خلق و
معایش آنها بآنها بسته و پیوسته است]. 19 - و تفکّري بجانب کوهها نمینمایند که چگونه نصب و برقرار شده است [و براي
20 - و نظري بسوي زمین نمیکنند که چگونه پهن [ زمین بسان میخها اسباب سکونت و استواري آنها گشته است] [ صفحه 537
گردیده و وسیع گشته است [و اگر چنین نبود استقرار در آن و انتفاع از آن مقدور نبود] [و اینها هستند نعمتهاي خداوند
سبحانه که بر بندگانش انعام فرموده و نعمت هیچ منعمی با آن برابري ندارد و در آنها دلائلی بر توحید و یگانگی اوست که
- اگر تفکر کنند خواهند دانست که آنها را صانع و سازندهاي است و موجدي است که آنها را ایجاد فرموده است]. 21
بنابراین [ یا محمّد] مردم را یادآوري کن [و بآنها با بیان خود بشناسان و با اینکه ادلّه بآنها بفهمان] همانا تو مأمور بتذکر و
شناساندن میباشی. 22 - تو بر آنها مسلّط نیستی [که ممکنت باشد ایمان را در دلهاي آنها داخل کنی و آنها را مجبور بقبول
ایمان نمائی آنچه بر تو واجب است همان ابلاغ و انذار است و باید بر انذار و تبلیغ و دعوت بحق صبور و شکیبا باشی. [چنانکه
23 - مگر کسیکه اعراض از ذکر و موعظه کند و بر کفر خود 62- در جاي دیگر فرمود وَ ما أَنَا عَلَیکُم بِحَفِیظٍ]. -قرآن- 31
ثابت بماند [که باید از تذکیر او اعراض کنی و کار او را بخدا واگذاري]. 24 - در اینصورت خداوند او را بعذاب بزرگتر [که
خلود در آتش است و عذابی بزرگتر از آن نیست] معذّب خواهد ساخت. 25 - همانا برگشت آنان [پس از مرگ] بسوي
ماست. 26 - سپس حساب آنها هم در محشر بعهده ماست [که جزاي اعمالشان بدهیم یعنی امر آنها ترا بهمّ و اندوه نیفکند زیرا
اگر با تو معاندت کنند و آزارت دهند برگشت تمامشان بحکومت و حکم ماست و از دست ما نجات نخواهند داشت و
مجازات آنها بر ماست و عنقریب بآنچه در باره دشمنان خود خواهی دید دیدگانت روشن خواهد گشت]. [أبو بکر بن طاهر
گفته است: انّ الینا ایابهم فی الفضل ثمّ إنّ علینا حسابهم فی العدل]. [ صفحه 538 ] [أمیر المؤمنین علی علیه السّلام فرماید: امّا
بعد فانّ المرء یسرّه درك ما لم یکن لیفوته و یسوءه فوت ما لم یکن لیدرکه، فما نالک من الدنیا فلا تکثرنّه فرحا و ما فاتک
منها فلا تتبعنّه اسفا و لیکن سرورك بما قدّمت و اسفک علی ما خلفت و شغلک لآخرتک و همّک فیما بعد الموت]. [در
حدیث است که: ثلاث من کنّ فیه استکمل ایمانه. لا یخاف فی اللّه لومۀ لائم. و لا یرائی بشیء من عمله. و اذا عرض له امران
احدهما للدنیا و الاخر للآخرة آثر الاخرة علی الدنیا]. [و فرمود رسولخدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم اگر جز اینکه آیه بر من
نازل نشده بود مرا بس بود سپس آیه آخر سوره کهف را تلاوت فرمود: فَمَن کانَ یَرجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلیَعمَل عَمَلًا صالِحاً وَ لا
267- یُشرِك بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً]. -قرآن- 162
سورة الفجر
اشاره
109- مکیّه و سی آیه است [و بقولی سی و دو و بقولی بیست و نه آیه] بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ -قرآن- 72
[ [سوره الفجر [ 89 ]: آیات 1 تا 30
اشاره
91 هَل فِی - 37 وَ الفَجرِ [ 1] وَ لَیالٍ عَشرٍ [ 2] وَ الشَّفعِ وَ الوَترِ [ 3] وَ اللَّیلِ إِذا یَسرِ [ 4] -قرآن- 1 - بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ -قرآن- 1
ذلِکَ قَسَمٌ لِذِي حِجرٍ [ 5] أَ لَم تَرَ کَیفَ فَعَلَ رَبُّکَ بِعادٍ [ 6] إِرَمَ ذاتِ العِمادِ [ 7] الَّتِی لَم یُخلَق مِثلُها فِی البِلادِ [ 8] وَ ثَمُودَ الَّذِینَ
215 وَ فِرعَونَ ذِي الَأوتادِ [ 10 ] الَّذِینَ طَغَوا فِی البِلادِ [ 11 ] فَأَکثَرُوا فِیهَا الفَسادَ [ 12 ] فَصَبَّ - جابُوا الصَّخرَ بِالوادِ [ 9] -قرآن- 1
184 فَأَمَّا الإِنسانُ إِذا مَا ابتَلاهُ رَبُّهُ فَأَکرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ فَیَقُولُ رَبِّی - عَلَیهِم رَبُّکَ سَوطَ عَذابٍ [ 13 ] إِنَّ رَبَّکَ لَبِالمِرصادِ [ 14 ] -قرآن- 1
أَکرَمَنِ [ 15 ] وَ أَمّا إِذا مَا ابتَلاهُ فَقَدَرَ عَلَیهِ رِزقَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَهانَنِ [ 16 ] کَلاّ بَل لا تُکرِمُونَ الیَتِیمَ [ 17 ] وَ لا تَحَاضُّونَ عَلی طَعامِ
[ 335 وَ تُحِبُّونَ المالَ حُبا جَ  ما [ 20 ] کَلّا إِذا دُکَّتِ الَأرضُ دَ  کا دَ  کا [ 21 - المِسکِینِ [ 18 ] وَ تَأکُلُونَ التُّراثَ أَکلًا لَ  ما [ 19 ] -قرآن- 1
وَ جاءَ رَبُّکَ وَ المَلَکُ صَ  فا صَ  فا [ 22 ] وَ جِیءَ یَومَئِذٍ بِجَهَنَّمَ یَومَئِذٍ یَتَذَکَّرُ الإِنسانُ وَ أَنّی لَهُ الذِّکري [ 23 ] یَقُولُ یا لَیتَنِی قَدَّمتُ
283 فَیَومَئِذٍ لا یُعَذِّبُ عَذابَهُ أَحَدٌ [ 25 ] وَ لا یُوثِقُ وَثاقَهُ أَحَ دٌ [ 26 ] یا أَیَّتُهَا النَّفسُ المُطمَئِنَّۀُ [ 27 ] ارجِعِی - لِحَیاتِی [ 24 ] -قرآن- 1
وَ لَیالٍ » [ 26 [ صفحه 539 - 207 وَ ادخُلِی جَنَّتِی [ 30 ] -قرآن- 1 - إِلی رَبِّکِ راضِیَۀً مَرضِیَّۀً [ 28 ] فَادخُلِی فِی عِبادِي [ 29 ] -قرآن- 1
اي اذا یمضی. - « إِذا یَسرِ » اي و الاشیاء کلّها شفعها و وترها « وَ الشَّفعِ وَ الوَترِ » اي عشر ذي الحجّه او عشر رمضان الاخیره « عَشرٍ
اي سبط ارم او « إِرَمَ » اي لذي عقل « لِذِي حِجرٍ » 137 [ صفحه 540 ] سري اي سار لیلا - 90 -قرآن- 125 - 19 -قرآن- 65 - قرآن- 1
اي قطعوه « جابُوا الصَّخرَ » اي ذات العماد الرفیع او الرفعۀ و الثبات « ذاتِ العِمادِ » اهل ارم ان صح انه اسم بلدتهم و قیل اسم قبیلۀ
اي ما خلط لهم من انواع العذاب. و السوط معناه الخلط و انّما سمّی به الجلد المضفور « سَوطَ عَذابٍ » اي جاوزوا الحدّ « طَغَوا »
« تَحَاضُّونَ » اي اهاننی « أَهانَنِ » اي ضیّق علیه « فَقَدَرَ عَلَیهِ » اي اختبره بالغنی و الیسر « ابتَلاهُ » لکونه مخلوط الطاقات بعضها ببعض
« حُبا جَ  ما » اي اکلا ذا لمّ اي ذا جمع من الحلال و الحرام « أَکلًا لَ  ما » المیراث « التُّراثَ » اي تتحاضون بمعنی یحض بعضکم بعضا
اي جنس الملک « وَ المَلَکُ » اي دکّا بعد دكّ حتّی لم یبق فی الارض جبال و لا تلال « دَ  کا دَ  کا » اي حبّا کثیرا مع حرص و شره
فَیَومَئِذٍ لا یُعَذِّبُ عَذابَهُ » اي قدمت لحیاتی هذه أعمالا صالحۀ « قَدَّمتُ لِحَیاتِی » اي و من اینکه له منفعۀ الذکر « وَ أَنّی لَهُ الذِّکري »
- 148 -قرآن- 195 - 57 -قرآن- 132 - 33 -قرآن- 48 - الهاء للّه تعالی اي لا یتولی عذاب اللّه یوم القیامۀ سواه. -قرآن- 19 « أَحَ دٌ
- 508 -قرآن- 546 - 481 -قرآن- 494 - 452 -قرآن- 470 - 404 -قرآن- 433 - 265 -قرآن- 393 - 232 -قرآن- 250 - -212 قرآن- 224
- 884 -قرآن- 922 - 825 -قرآن- 862 - 781 -قرآن- 798 - 699 -قرآن- 767 - 651 -قرآن- 684 - 583 -قرآن- 636 - -558 قرآن- 568
966
تفسیر معانی:
اشاره
-1 قسم بوقت ظهور نور خورشید در جانب مشرق که انفجار صبح در هر بامداد است یا بطلوع صبح ذي الحجّه سوگند. 2- و
قسم بشبهاي ده گانه [یعنی ده شب اول ذي الحجّه- یا فجر اوّل محرّم که سال قمري در آنروز تجدید میشود- یا بامداد روز
نحر یعنی عید قربان که متصل بده شب اوّل ذي الحجّه است- یا قسم بصبح هر بامداد و ده شب اول ذي الحجه [بروایت إبن
عباس و سایرین] و بقولی [بروایت دیگر إبن عباس] یعنی ده شب اواخر ماه رمضان. 3- و قسم بعدد زوج و فرد یعنی جفت و
تاق- و بقولی- شفع یعنی آنچه خدا خلق فرموده که فرمود و خلقناکم ازواجا و وتر یعنی خدا که ذات یگانه و یکتاست- و
بقولی- شفع و وتر یعنی نماز که هم زوج دارد و هم فرد [مروي از پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله]. و بقولی- شفع روز نحر یعنی
عید قربان و وتر روز عرفه است [بروایت [ صفحه 541 ] جابر از پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم]- و بقولی شفع روز ترویه و
وتر روز عرفه است [و اینکه مروي از امامین باقرین علیهما السّلام است. و بقولی وتر آدم علیه السّلام است که جفت گردید
بزوجه خود- و بقولی شفع یعنی تمام روزان و شبان و وتر یعنی روز قیامت و بقولی شفع بمعنی صفات آفریدگان که در آنها
تضاد است مانند عزّت و ذلّت و وتر یعنی صفات آفریدگار تعالی شأنه که ضدي ندارد مثلا موجودي است که عدم باو راه
ندارد و عالمی است که جهل بآن راه ندارد. و بقولی شفع یعنی فاطمه و علی علیهما السّلام و وتر یعنی محمّد صلّی اللّه علیه و
آله- و بقولی شفع صفا و مروه است و وتر بیت اللّه الحرام. 4- و قسم بشب موقعی که تاریکی آن میرود تا باولین روشنائی
برسد- و بقولی- مراد شب مخصوص است که مزدلفه باشد که در آنشب حاج مجتمع میشوند در مزدلفه بفرمان خدا و طاعت
الهی و در آنشب حاج سیر میکنند از عرفه بمزدلفه سپس نماز صبح را گذارده بمنی میروند. 5- آیا در اینکه قسمتها که ذکر
شده وسیله اقناعی براي صاحب عقل هست! [یعنی هر کس که عاقل باشد خواهد دانست که آنچه را خدا بآن قسم یاد کرده
است در آن عجائب و دلائلی بر توحید خداست که عجایب صنع و بدایع حکمت او را آشکار میسازد]. 6- [باینها که قسم یاد
شد البته کافران معذب خواهند بود] آیا ندیدي [ یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله] پروردگار تو با قوم عاد چگونه رفتار کرد! [و
مراد بعاد اولاد عاد بن عوض بن ارم بن سام بن نوح علیه السّلام- قوم هود علیه السّلاماند که بنام پدرشان نامیده شدهاند و لفظ
عاد اسم قبیله منتسبه بعاد است که به پیشینیان آنها [عاد الاولی] و ببعدیها [عاد الاخیر] گویند و گفتهاند که آنچه در قرآن از
عاد خبر داده شده است مقصود عاد اولی است سواي آنکه در سوره احقاف است]. 7- ارم ذات العماد- در معناي ارم سه قول
ذکر شده است. [ صفحه 542 ] یکی آنکه اسم قبیله است که قوم عاد یا قبیلهاي از قوم عاد را که منسوب بارم بن سام بودهاند
ارم خواندهاند و اینکه آیه عطف بیان لفظ عاد در آیه قبلی است دیگر آنکه اسم شهر یا زمینی است که آنها در آن سکنی
داشتهاند و منازلشان بین عمّان تا حضرموت بوده است. سه دیگر آنکه نه نام قبیله و نه نام شهر است بلکه إرم لقب عاد است و
او باین نام معروف بوده یا نام دیگر او ارم بوده است. ذات العماد- در صورتی که ارم را نام بلد بدانیم یعنی عادي که صاحب
ارم ذات العماد بود، یعنی صاحب عمودهاي خیمههاي سیّار که در بهار پس از درو کردن حاصل بمنازل خود برمیگشتند و
بقول دیگر عماد مقصود بلندي قامت بوده که مردمان آن صاحب قدهاي بلند و قوت و شدّت زیاد بودهاند که میگفتند من
اشدّ منّا قوّة [و رجل طویل العماد اي القامۀ]. 8- یعنی مثل اینکه قبیله در طول و قوت و عظمت جسم در شهرها خلق نشده
است- و مروي است که مردي از آنها سنگ گرانی را از کوه حمل میکرد و بر قوم میافکند و آنها را هلاك میساخت. و نیز
گفتهاند: ذات العماد یعنی صاحب بناهاي عظیم و مرتفع- و بقول دیگر یعنی صاحب ستونهائی که در محکم بودن بنیان بناها
مانندش در هیچ شهري خلق نشده است. 9- [و آیا ندیدي پروردگار تو چه کرد] با قوم ثمود آنقومی که سنگهاي بزرگ کوه
را در وادي القري بریده و سوراخ کرده در آن منزل میکردند. [چنانکه در جاي دیگر فرموده است وَ تَنحِتُونَ مِنَ الجِبالِ بُیُوتاً
10 - [و آیا ندیدي پروردگار تو چه کرد] با فرعون [که موسی بسوي او فرستاده شد] صاحب 89- فارِهِینَ] -قرآن- 39
لشکریانی که قوام امر او بآنها بود و مانند میخهائی کشور او را استوار داشتند- یا از آنجهت صاحب اوتاد بود که چون قصد
11 - [اینها که ذکر شدند یعنی [ تعذیب کسیرا میکرد او را بزمین میخکوب مینمود تا میمرد حتی زن خود را. [ صفحه 543
عاد و ثمود و فرعون] کسانی بودند که سرکشی کردند و از حدّ خارج شدند و در شهرهاي خدا بر ضد انبیاء جبّاریت نمودند.
-12 و در روي زمین یا در آن بلاد تباهکاري بسیار نمودند [و بکشتار و غارت مردم و نافرمانی خدا میپرداختند]. 13 - پس [در
اثر اعمالشان] بتازیانه عذاب پروردگار تو دچار شدند [و خداوند عذاب را مانند سیل بر آنها جاري ساخت]. 14 - حقّا که
پروردگار تو در کمین گاه است [و از اعمال آنها چیزي از او پنهان نیست، تمام گفتار و کردار آنها را میشنود و میبیند- از
صادق علیه السّلام مروي است که فرمود مرصاد منظرهاي بر صراط است که بندهاي که مظلمهاي از بنده دیگر بعهده دارد از
آن نمیگذرد. هر کسی را جزا میدهد و داد مظلوم را از ظالم میگیرد. از اعرابی پرسیدند پروردگار تو کجاست گفت
بالمرصاد- مروي است که از إبن عباس تفسیر اینکه آیه را پرسیدند گفت بر جسر جهنّم هفت مجلس است که از بنده سؤال
میشود اوّل آن از شهادت لا إله إلّا اللّه است اگر تماما جواب داد بدوّم مجاز میشود. دوّم پرسش از نماز است اگر کاملا آورده
بود بسوم میرود. سوّم پرسش از زکوة است اگر بتمام آورده بود بچهارم میرود. چهارم پرسش از روزه است اگر کامل آورده
باشد به پنجم میرود. پنجم پرسش از حجّ است اگر تمام باشد بششم مجاز میشود. ششم پرسش از عمره است اگر تمام آورده
بهفتم میرود. هفتم پرسش از مظالم است و اگر از آنجا بیرون رفت و فراغت یافت به بهشت میرود. 15 - [خداوند مراقب اعمال
بندگان است و اعمال خیر و شرّ آنها را جزا [ صفحه 544 ] میدهد] ولی انسان [آنرا مهمّ نمیشمارد و مطمح نظر و مرصدش
فکر دنیاست] وقتی که پروردگار او او را اختبار و امتحان میکند و او را اکرام میفرماید [بمال] و نعمت میدهد او را [بوسعت در
هر گونه افضال و احسان] به اینکه [خرسند میشود و فرحناك میگردد] و میگوید پروردگار من بواسطه کرامت و منزلتی که من
در نزد او دارم بمن اکرام فرموده و مرا گرامی داشته است و گمان میکند بواسطه کرامت اوست. 16 - و امّا زمانی که او را
امتحان کند و مبتلا سازد بفقر و فاقه و روزي را بر او تنگ گرداند [و بمقتضاي حکم بالغه بقدر کفایت و قوت یومیّه باو دهد]
گوید پروردگار من مرا خوار ساخته است [و بواسطه فقر مرا ذلیل خواسته است و بخاطرش نمیگذرد که اینکه براي آزمایش
اوست که صبر میکند یا جزع]. 17 - زنهار [چنین نیست که او پنداشته است من نه کسیرا براي اینکه نزد من منزلت و کرامت
دارد غنی میسازم و نه براي اینکه خوار و ذلیل است فقیر میگردانم و لکن من بهر کس توسعه دهم بحسب ایجاب حکمت و
اقتضاي مصلحت است و براي آزمایش بشکر و صبر است و فقط اکرام در حقیقت بفرمانبري و اهانت بنافرمانی عبد است و از
نافرمانیهاي عبد که استحقاق اهانت مییابد] بلکه آنستکه شماها طفل بیپدر را اکرام نمیکنید [و از آنچه خدا بشما عطا
فرموده است بآنها نمیدهید تا از ذلّ سؤال خارج و بینیاز شوند. [رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله فرمود: أنا و کافل الیتیم
کهاتین فی الجنۀ و اشار بالسبّابه و الوسطی یعنی من و متکفل حال یتیم در بهشت مانند اینکه دو هستیم و انگشت سبابه و میانه
خود را بهم متصل و اشاره فرمود.] [و اینکه آیه احتمال هر دو معنی را دارد یکی آنکه شما بیتیم احسان نمیکنید دیگر آنکه
حق او را از میراث او باو نمیدهید- چنانکه قدامۀ بن مظعون در حجر امیۀ بن خلف یتیم بود و او را از حقّش منع کرده بود-
18 - و یکدیگر را تحریص بر نان دادن و [ چنانکه عادت کفار بود و یتیم را از ارثش محروم مینمودند]. [ صفحه 545
خورانیدن مسکین نمیکنید [و اهانت خدائی از جهت محروم کردن یتیم و طعام ندادن مسکین و وادار نکردن دیگران باین
طاعت است و اینکه معاصی موجب اهانت است]. 19 - و میراث [یتیمان و زنان و کودکان را] میخورید خوردن یکجا [بدون
مراعات حلال و حرام- هم نصیب خود را از میراث میخورید و هم حق غیر را- و یا میراث را میخورید و فکر نمیکنید که باید
حقوق خدائی را از آن جدا سازید و یکجا مجموعا میخورید]. 20 - و گرد آوردن مال و دارائی را دوست دارید دوست داشتن
بسیار و سخت [و بآن ولع و حرص دارید و از انفاق آن در راه خیر دریغ میکنید [از راه غلط جمع میکنید و در غیر راه
خدائی مصرف مینمائید و در عاقبت آن تفکّري ندارید]. 21 - زنهار [شایسته نیست که چنین باشد و نباید که چنین کنید] وقتی
که زمین مندك و از هم پاشیده شود دفعهاي پس از دفعهاي تا آنکه باقی نماند بر روي آن نه خانهاي نه قصوري و نه کوهی و
شود]. 22 - و [امر و قضاء و محاسبه و جلایل آیات] پروردگار تو و فرشتگان صفّ « قاعا صف صف » نه بنائی و تماما صحراء و
بعد صفّ بیایند- [و مقام ظهور برسد و شکها مرتفع گردد]. 23 - و در آنروز جهنّم را حاضر کنند [تا مستحقان بآن عذاب
شوند و اهل موقف هول و عظمت منظر آنرا مینگرند] در اینکه روز انسان متذکر میشود [و متعظ میگردد و کافر بتوبه
میآید] ولی کجا توبه و تذکر بکار او میآید و باو سودي میدهد [آنروز میفهمد و بعلم الیقین مینگرد که آنچه وعده کرده
بودند درست بوده و بقصور و تقصیر و تفریط خود پی میبرد امّا چه فایده او وقتی باید متذکر میشد که براي او نفعی داشت].
-24 [اینکه کافر مقصر مفرّط] میگوید اي کاش براي زندگانی بعد از [ صفحه 546 ] مرگم که زندگی جاوید است عمل و
26 - پس آنروز [یعنی روز رستاخیز] عذاب خدائیرا هیچکس جز خدا - طاعتی پیش میفرستادم [و اینک بکارم میآمد] 25
قادر نیست و بند و بست الهی را جز خود او هیچکس از خلق نتواند [یعنی عذابی که خداوند در آخرت بکافر میکند و بندي
که از سلاسل و اغلال بر او مینهد در دنیا در قدرت هیچ فردي از خلایق نیست]. مرفوعا از أبی سعید الخدري مروي است که
چون آیه [وَ جِیءَ یَومَئِذٍ بِجَهَنَّمَ] نازل گشت چهره مبارك رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله تغییر کرد و از صورتش حالتی
نمایان شد که آنچه از حال او دیدند بر اصحاب او سخت آمد و بعضی از آنها نزد علی بن أبی طالب علیه السّلام رفتند و
عرض کردند یا علی امري حادث شده است که در پیغمبر خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم مینگریم علی علیه السّلام بیامد و از
پشت سر رسول خدا درآمد و بین دو شانه او را بوسید و عرض کرد یا نبی اللّه پدر و مادرم فدایت چه ترا امروز حادث گشته
است فرمود: جبرئیل علیه السّلام آمد و براي من خواند [وَ جِیءَ یَومَئِذٍ بِجَهَنَّمَ] گفتم چگونه او را میآورند جبرئیل علیه السّلام
گفت: هفتاد هزار فرشته هفتاد هزار مهار او را گرفتهاند و شرارهاي میافکند که اگر رها کنند تمام اهل محشر را میسوزاند
سپس من رو بجهنّم میکنم و گوید مرا یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله با تو کاري نیست خداوند گوشت ترا بر من حرام کرده
- است و در آنجا احدي نمیماند مگر اینکه میگوید نفسی نفسی یعنی خودم خودم فقط محمّد است که میگوید: -قرآن- 57
701 [ربّ امّتی امّتی]. 27 - اي نفسی که صاحب اطمینان میباشی [یعنی داراي حقیقت ایمان هستی و تصدیق - -88 قرآن- 667
بثواب و بعث داري]. 28 - [در موقع مرگ باو اینکه خطاب و بشارت میرسد] و بقولی در روز رستاخیز] برگرد بموضعی که
مختص بخداي سبحان است و بقولی خطاب بروح که برگرد بجسد صاحبت تو خشنود بثواب خدائی و خدا راضی از آنچه تو
29 - بنابرین داخل بندگان صالح برگزیده من شو که از آنها راضیم. 30 - و داخل بهشت من [ از جاي آوردهاي. [ صفحه 547
شو که بشما وعده کردهام و براي شما آماده ساختهام.
سورة البلد
اشاره
37- مکیّه است و بیست آیه است [بالاجماع]. بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ -قرآن- 1
[ [سوره البلد [ 90 ]: آیات 1 تا 20
اشاره
37 لا أُقسِمُ بِهذَا البَلَدِ [ 1] وَ أَنتَ حِلٌّ بِهذَا البَلَدِ [ 2] وَ والِدٍ وَ ما وَلَدَ [ 3] لَقَد خَلَقنَا الإِنسانَ فِی - بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ -قرآن- 1
137 أَ یَحسَبُ أَن لَن یَقدِرَ عَلَیهِ أَحَدٌ [ 5] یَقُولُ أَهلَکتُ مالًا لُبَداً [ 6] أَ یَحسَبُ أَن لَم یَرَهُ أَحَدٌ [ 7] أَ لَم نَجعَل - کَبَدٍ [ 4] -قرآن- 1
192 وَ هَدَیناهُ النَّجدَینِ [ 10 ] فَلا اقتَحَمَ العَقَبَۀَ [ 11 ] وَ ما أَدراكَ مَا العَقَبَۀُ [ 12 ] فَکُّ - لَهُ عَینَینِ [ 8] وَ لِساناً وَ شَفَتَینِ [ 9] -قرآن- 1
163 یَتِیماً ذا مَقرَبَۀٍ [ 15 ] أَو مِسکِیناً ذا مَترَبَۀٍ [ 16 ] ثُمَّ کانَ مِنَ الَّذِینَ آمَنُوا - رَقَبَۀٍ [ 13 ] أَو إِطعامٌ فِی یَومٍ ذِي مَسغَبَۀٍ [ 14 ] -قرآن- 1
- [ وَ تَواصَ وا بِالصَّبرِ وَ تَواصَوا بِالمَرحَمَۀِ [ 17 ] أُولئِکَ أَصحابُ المَیمَنَۀِ [ 18 ] وَ الَّذِینَ کَفَرُوا بِآیاتِنا هُم أَصحابُ المَشأَمَۀِ [ 19
اي و انت « وَ أَنتَ حِلٌّ » للتأکید « لا » اي اقسم و « لا أُقسِمُ » [ 29 [ صفحه 548 - 250 عَلَیهِم نارٌ مُؤصَ دَةٌ [ 20 ] -قرآن- 1 - قرآن- 1
اي کثیرا من تلبّد الشیء اذا اجتمع « مالًا لُبَداً » اي تعب و مشقّۀ و منه المکابدة « کَبَدٍ » آدم و ابراهیم « وَ والِدٍ » حالّ اي نازل
الاقتحام هو « فَلَا اقتَحَمَ العَقَبَۀَ » النجد اصله المکان المرتفع و المراد بالنجدین هنا الطریقین اي طریق الخیر و طریق الشرّ « النَّجدَینِ »
اي ذا فقر اترب « ذا مَترَبَۀٍ » اي ذا قرابۀ « ذا مَقرَبَۀٍ » اي ذي مجاعۀ « ذِي مَسغَبَۀٍ » الدخول فی امر شدید و العقبۀ الطریق فی الجبل
-14- اي مطبقه من اوصدت الباب اذا اغلقته. -قرآن- 1 « مُؤصَ دَةٌ » اي الشمال او الشؤم « المَشأَمَۀِ » الیمین او الیمن « المَیمَنَۀِ » افتقر
432 -قرآن- - 349 -قرآن- 416 - 228 -قرآن- 321 - 174 -قرآن- 214 - 124 -قرآن- 159 - 99 -قرآن- 116 - 60 -قرآن- 88 - قرآن- 42
596- 560 -قرآن- 585 - 526 -قرآن- 547 - 489 -قرآن- 513 - -461-447 قرآن- 475
تفسیر معانی:
اشاره
-1 قسم میخورم باین شهر [یعنی بلد الحرام که شهر مکّه است]. 2- و تو [ یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله] در اینکه شهر مقیم
میباشی و نازل در آن هستی [و حلّ بمعنی حال از حلول است بمعنی نزول] [و شرف اینکه شهر بوجود تو مزید گشته است و
مکه مشرفه از آنجهت است چنانکه مدینه طیّبه بواسطه بدن طیّب او که در حیات و ممات پاك و طیّب شده است]. و بقولی:
معناي آن اینست که تو در اینکه شهر محلّ هستی ضدّ محرم و مراد اینستکه کشتن هر کس که از کافران ببینی بر تو حلال
است و اینکه موقعی بود که در روز فتح مکّه مأمور بقتال شد و خدا براي او قتال و قتل را حلال فرمود چنانکه خود او صلّی
اللّه علیه و آله فرمود: لا یحلّ لاحد بعدي و لم یحلّ لی الاساعۀ من نهار یعنی حلال نبود براي هیچکس پیش از من و حلال
نیست براي هیچکس بعد از من و براي من حلال نشده است جز ساعتی از روز [مروي از إبن عباس و مجاهد و قتاده و عطاء] و
اینکه وعدهاي از جانب خدا براي پیمبرش بود که داخل مکّه خواهد شد تا اینکه در آن قتال کند و بدست خود آنرا فتح کند [
صفحه 549 ] و براي او حلال باشد آنچه از کشتن و فرمان دادن که بخواهد و خداي سبحانه باین وعده وفا فرمود و او کرها و
از روي غلبه داخل مکّه شد و إبن اخطل را با آنکه بپرده کعبه آویخته بود و همچنین مقیّس بن صبابه و غیر آنها را بکشت. و
بقولی معنا اینستکه کافران در اینکه شهر هتک حرمت ترا کردند و هتک احترام و عرض و آبروي ترا حلال شمردند و براي
اینکه شهر حرمتی نماند در صورتی که هتک حرمت تو شد [و اینکه قول ابی مسلم است و مروي از حضرت صادق علیه
السّلام که فرمود قریش اینکه شهر را بزرگ میشمردند و محمّد صلّی اللّه علیه و آله را در آن مستحل قرار دادند لذا خدا
فرمود من باین شهر قسم نمیخورم و حال آنکه تو در اینکه شهر بحلّ گشتی یعنی ترا تکذیب کردند و دشنامت دادند و با
آنکه کسی قاتل پدر خود را در آنجا متعرض نمیشد حرمت رسولخدا را مرعی نداشتند و خون او را بحلّ شمردند و لذا
خداوند در اینکه آیه آنها را نکوهش فرموده است]. 3- و قسم بزاینده و آنچه بزاید [بقولی یعنی آدم و ذریه او- و بقولی یعنی
آدم و اولاد او از انبیاء و اوصیاء علیهم السلام مروي از ابی عبد اللّه علیه السّلام- و بقولی مراد حضرت ابراهیم و پسرش
اسماعیل علیه السّلام و ذریه او که پس از قسم ببلد مکّه قسم ببانی آن که حضرت ابراهیم بوده و اولاد او که عرب باشند یاد
فرموده است چون آنها اختصاص ببلد مکّه دارند- و بقولی مقصود هر پدر و فرزندي است]. [در تفسیر روح البیان گوید که
خلاصه ترجمه آن اینکه است که: والد پیامبر علیه السّلام است و ما ولد امّت مرحومه اوست چنانکه فرمود إنّما انا لکم مثل
الوالد اعلّمکم امر دینکم. و بعلی علیه السّلام فرمود: انا و أنت أبوا هذه الامۀ- و بهمین جهت ناظر است فرمایش او که فرمود:
هر سبب و نسبی در روز قیامت منقطع میگردد جز سبب و نسب من و آن سبب دین و نسب تقوي است و نیز آیه مبارکه النّبی
اولی بالمؤمنین من أنفسهم و أزواجه امّهاتهم مادر بودن زنان آنحضرت اقتضا دارد که خود آنحضرت پدر باشد]. [ صفحه
-4 حقّا که ما انسانرا در تعب و رنج و سختی آفریدیم [مصائب دنیا و شدائد آخرت را باید تحمل کند [از إبن عباس و [550
سعید بن جبیر و حسن] و بقولی خلقی خداوند نیافریده است که مانند آدمیزاد با مشقات و سختیها دست بگریبان باشد و
معذلک او ضعیفترین مخلوقات است. و بقولی کبد یعنی استواء و استقامت یعنی انسان بر دو پا راست ایستاده است و سایر
جانوران برو و بر چهار پا راه میروند- و بقولی مقصود شدت امر و نهی است یعنی او را خلق کردیم که ما را بعبادات شاقه
پرستش کند در سرما غسل کند و در دل شب از خواب براي نماز برخیزد و برخلاف هواي نفس کار کند و بداند که دنیا دار
کبد و مشقت است و بهشت دار راحت و نعمت. 5- آیا [اینکه انسان میپندارد که چون نافرمانی خداي تعالی را کرد و
مرتکب اعمال زشت شد] کسی قادر بر عقاب او نیست [اینکه بدگمانی است و هرگز چنین پنداري نکند]- و یا اینکه شخص
مغرور بمال خود گمان میکند کسی قادر نیست اینکه مال را از او بستاند- و یا گمان میکند که کسی نیست از او بپرسد
اینکه مال را از کجا بدست آوردهاي و در چه راه خرج کردهاي. و بقولی اینکه آیه در باره ابا الاسد بن کلده که مردي از
جمح بوده است و بسیار سخت خلقت و قوي بوده که بر فرشی عکاظی مینشسته یا میایستاده و ده نفر از زیر پاي او
میکشیدند و فرش پاره میشده و او از جاي خود حرکت نمیکرده است و خدا در باره او فرموده است که گمان میکند کسی بر
او قدرتی ندارد و میگوید: 6- من مال بسیاري را از دست داده و [در دشمنی پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم] خرج کردهام
[و باین کار افتخار میکرده است]. و بقولی گفتهاند آیه در شأن [حارث بن عامر بن نوفل بن عبد مناف] است که گناهی
میکرد و از حضرت استفتاء مینمود و حضرت او را امر بدادن کفّاره میفرمود و او میگفت: [مال من در کفّارات و نفقات از
روز که داخل دین [ صفحه 551 ] محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم شدم مصرف گردید]. 7- آیا گمان میکند کسی او را
ندیده است [تا مطالبه کند که از کجا آنرا بدست آورده و در چه جا خرج کرده است [از قتاده و سعید بن جبیر] [و إبن عباس
از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم روایت کرده است که فرمود: عبد قدم بر نمیدارد مگر اینکه از چهار چیز از او پرسش
میشود- از عمرش که آنرا در چه تمام و فنا کرده است- از مالش که از کجا آنرا جمع کرده و در چه راه آنرا خرج کرده
است- و از عملش که بآن در چه عمل کرده است- و از دوستی ما اهل بیت-]. و بقولی- یعنی او دروغ میگوید آنچه
میگوید انفاق نکرده است و خدا میفرماید او پنداشته است که خدا او را ندیده است که اینکار را کرده یا نکرده است خرج
نموده یا ننموده است! 8- [آیا ما براي انسان دو چشم قرار ندادیم [تا بآنها آثار حکمت خدا را مشاهده کند]! 9- [آیا ما براي
او] زبان و دو لب قرار ندادیم [تا بآنها نطق کند بزبان بیان کند و بدو لب بر بیان کمک بجوید]. [عبد الحمید مدائنی از أبی
حازم روایت کرده است که رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله فرمود خدا فرماید اي پسر آدم اگر زبان تو با تو منازعه کند در
آنچه بر تو [گفتن آنرا] حرام کردهام همانا بدو طبقه ترا کمک دادهام [یعنی دو لب] آنها را بر هم بگذار و اگر چشم تو با تو
منازعه کرد در پارهاي از آنچه بر تو حرام کردهام همانا بدو طبقه ترا اعانت کردهام [یعنی دو پلک] آنها را بر هم بگذار و اگر
فرج تو با تو منازعه کرد در آنچه بر تو حرام کردهام همانا ترا کمک دادهام بدو طبقه [دوران] آنها را بر هم بگذار [ یا بن آدم
ان نازعک لسانک فیما حرّمت علیک فقد اعنتک علیه بطبقتین فاطبق- و ان نازعک بصرك الی بعض ما حرّمت علیک فقد
اعنتک علیه بطبقتین فاطبق و ان نازعک فرجک الی ما حرمت [ صفحه 552 ] علیک فقد اعنتک علیه بطبقتین فاطبق]. 10 - و ما
او را بدو راه [یعنی راه خیر و راه شرّ] راهنمائی کردیم [از علی علیه السّلام و إبن مسعود و إبن عباس و حسن و مجاهد و قتاده]
و بقولی از سعید إبن المسیب و ضحاك نجدین عبارت از دو پستان است یعنی ما دو پستان مادر را باو نشان دادیم. و در
روایت دیگر از إبن عبّاس که گوید به أمیر المؤمنین علیه السّلام عرض شد که مردم در فرمایش و هدیناه النجدین گویند که
آنها دو پستاناند فرمود خیر، آنها خیر و شراند. و حسن گوید بمن رسیده است که رسول خدا فرمود: [اي مردم آندو نجد خیر
و نجد شرّاند و نجد شرّ را براي شما محبوبتر از نجد خیر قرار ندادهاند] 11 - پس [انسان] بر خود مشقّت و سختی تحمّل عقبه را
روا نداد [و عقبه گردنه پر مشقّت کوه را گویند که منازعه با هواي نفس بآن تشبیه شده است]. 12 - و تو ندانی که تحمّل
مشقّت پیمودن عقبه چیست! 13 - آزاد و خلاص کردن گردن اسیري از قید اسارت و بندگی- یا آزاد ساختن رقبه خویشتن از
گناهان بوسیله توبه. 14 - یا خوراك دادن [بگرسنگان] در روزگار مجاعه [و إبن عباس گفته است مراد از مسغبه جوع یعنی
گرسنگی است]. [و در حدیث از معاذ بن جبل مروي است که گفت رسولخدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود: هر کس
گرسنهاي را در روزگار مجاعه سیر کند خداوند او را در روز قیامت از دري از درهاي بهشت داخل آن میکند که کسی
داخل آن نمیشود مگر کسیکه کار او مثل کار اینکه کس باشد. و از جابر بن عبد اللّه مروي است که گفت رسولخدا صلّی اللّه
علیه و آله فرمود: از موجبات آمرزش اطعام کردن مسلمان گرسنه است. و از محمّد بن عمر بن یزید مروي است که بابی
الحسن الرضا علیه السّلام عرض [ صفحه 553 ] کردم مرا پسري است که سخت بیمار است فرمود بیک قبضه طعام پس از یک
15 - اطعام به 145- قبضه تصدق بدهد زیرا خدا میفرماید فَلَا اقتَحَمَ العَقَبَۀَ ...... و اینکه آیات را تلاوت فرمود]. -قرآن- 119
یتیمی که صاحب قرابت و خویشاوندي باشد [قرابت نسب و رحم و اینکه دستور براي مقدم داشتن محتاجان از اقرباء بر
دیگران است]. 16 - یا اطعام فقیر و ناداري که از شدّت فقر و بینوائی خاك نشین باشد [مانند فقیر مدقع که از ماده دقعاء یعنی
خاك است]. 17 - سپس [اینکه عمل قربت و اینکه دستگیري و اطعام] از طرف کسی باشد که از جمله مؤمنان باشد [و انفاق با
ایمان مرضیّ خداوند است نه انفاق از جهت فخریّه و ریاء که در اینصورت مثل آن کمثل ریح فیها صرّ اصابت حرث قوم] و از
کسانی باشد که یکدیگر را سفارش و توصیه بشکیبائی و صبر بر واجبات خدائی و صبر از معصیتهاي الهی کنند- و بعضی
بعضی دیگر را توصیه و سفارش بمرحمت و مهربانی و همراهی باهل فقر و صاحبان فاقه و مسکنت نمایند- یا بین خودشان
بمرحمت و مهربانی رفتار نمایند و با همه مردم بمرحمت عمل نمایند. 18 - اینکه جماعت در طرف راست محشر جا دارند و
نامههاي عملشان بدست راست داده میشود- یا از صاحبان یمن و برکت هستند. 19 - و کسانیکه بآیات ما کافر شدند و پرده
پوشی کردند و انبیاء ما را تکذیب کردند آنان در دست چپاند و نامههاي عملشان بدست چپ آنها داده میشود- یا مردمان
مشئوم و بیبرکت بر خویشتن میباشند. 20 - بر جان آنها آتشی است که درهاي آن بر آنها بسته است و گشاده نمیشود و غمی
از آن بیرون نمیرود و فرحی داخل آن نمیشود تا ابد الاباد. در معناي عقبه [در آیه 11 و 12 ] وجوهی ذکر کردهاند. اوّل آنکه:
خداي تعالی براي مجاهده نفس و هوي و شیطان در اعمال خیر و نیکو کاري مثلی زده است و اینکار را مانند تکلیف بالا رفتن
از گردنه سخت [ صفحه 554 ] پر مشقّت کوه قرار داده است و چنان است که فرماید او بر نفس خویشتن تحمل مشقتی روا
نمیدارد بوسیله آزاد کردن بندهاي یا غذا دادن بگرسنهاي. دوّم آنکه عقبه معناي حقیقی خود را بدهد چنانکه حسن و قتاده
گفتهاند آن گردنه سختی است در آتش بغیر پل و بایستی با تحمّل مشقت طاعت الهی از آن عبور نمود و از پیغمبر صلّی اللّه
علیه و آله مروي است که فرمود: [ان امامکم عقبۀ کؤودا لا یجوزها المثقلون و انا ارید ان اخفف عنکم تلک العقبۀ- یعنی در
جلوي شما گردنه پر مشقتی است که گرانبارها از آن نمیگذرند و من میخواهم که عبور از اینکه گردنه را بر شما سبک و
آسان گردانم]. و از إبن عباس مروي است که عقبه خود آتش است و نیز مروي است که گردنهاي در آتش است. سوّم از
مجاهد و ضحاك و کلبی مروي است که عقبه همان صراط است یعنی پلی که بر روي جهنّم میزنند و به تیزي شمشیر است و
مدت سیر آن سه هزار سال است [سر بالا و متوسط و سرازیر] و هر کس بر طبق حالی که در دنیا داشته از آن عبور میکند
[بشرحی که در حدیث است] و اقتحام یعنی مشقت عبور آن بر مؤمن بقدر فاصله بین نماز عصر تا عشاء است]. سفیان بن عیینه
گفته است هر چه را که خداوند در قرآن و ما ادریک فرموده است از آن خبر داده است و آنچه را که و ما یدریک فرموده
است از آن خبر نداده است. از براء بن عازب مرفوعا مروي است که گفت: اعرابی بخدمت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم
آمد و عرض کرد یا رسول اللّه مرا عملی بیاموز که داخل بهشتم سازد فرمود اگر من خطبه را کوتاه کنم مسئله را اعراض
کردهام- نسمه را آزاد کن و رقبه را فکّ نما عرض کرد هر دو یکی نیستند فرمود نه عتق نسمه آنستکه خودت بتنهائی بآزادي
آن اقدام کنی و فکّ رقبه آنستکه در قیمت او کمک نمائی و دیگر بر رحم ستمکار خودت بخشش کن و اگر اینکه نبود
گرسنهاي را غذا بده [ صفحه 555 ] و تشنهاي را سیراب نما و امر بمعروف و نهی از منکر کن و اگر اینرا هم نتوانستی زبان
خود را نگهدار جز از گفتن خیر. و بقولی گفتهاند فکّ رقبه آنستکه بتوبه رقبه خود را از گناهان بیرون آري و بقولی مراد
آنستکه بتحمل طاعات خویشتن را از عقاب آزاد سازي [مجمع]. در تفسیر روح البیان در ذیل آیات أَ لَم نَجعَل لَهُ عَینَینِ وَ لِساناً
96 [او را گویند ما دو دیده بتو سپردیم پاك تو بنظرهاي ناپاك ملطخ کردي تا آثار تقدیس از - وَ شَفَتَینِ گوید: -قرآن- 40
وي برخاست و خبیث شد اکنون میخواهی که دیدار مقدس ما بنظر خویش بینی هیهات ما پاکیم و پاکان را پاك شاید
[الطیّبات للطیبین] دو سمع دادیم ترا تا از آن دو خزانه سازي و درهاي آثار وحی درو تعبیه کنی و امروز باز سپاري تو آنرا
محال دروغ شنیدن ساختی و رهگذر اصوات خبیثه کردي و نداء ما پاك است جز سمع پاك نشنود امروز بکدام گوش
حدیث ما خواهی شنید- زبانی دادیم ترا تا با ما راز گوئی در خلوت و قرآن خوانی در عبادت و صدق در وي فرود آري و با
دوستان ما سخن گوئی تو خود زبان را بساط غیبت ساختی و روزنامه جدل و دیوان خصومت کردي تو امروز بکدام زبان
حدیث ما خواهی کرد. زبان آمد از بهر شکر و سپاس || بغیبت نگرداندش حق شناس گذرگاه قرآن و پند است گوش ||
[ ببهتان و باطل شنیدن مکوش دو چشم از پی صنع باري نکوست || ز عیب برادر فرو گیر و دوست [ صفحه 556
سورة الشمس
اشاره
37- مکیّه و عدد آیات آن شانزده است. بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ -قرآن- 1
[ [سوره الشمس [ 91 ]: آیات 1 تا 16
اشاره
37 وَ الشَّمسِ وَ ضُ حاها [ 1] وَ القَمَرِ إِذا تَلاها [ 2] وَ النَّهارِ إِذا جَلّاها [ 3] وَ اللَّیلِ إِذا یَغشاها - بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ -قرآن- 1
114 وَ السَّماءِ وَ ما بَناها [ 5] وَ الَأرضِ وَ ما طَحاها [ 6] وَ نَفسٍ وَ ما سَوّاها [ 7] فَأَلهَمَها فُجُورَها وَ تَقواها [ 8] قَد أَفلَحَ - 4] -قرآن- 1 ]
153 وَ قَد خابَ مَن دَسّاها [ 10 ] کَذَّبَت ثَمُودُ بِطَغواها [ 11 ] إِذِ انبَعَثَ أَشقاها [ 12 ] فَقالَ لَهُم رَسُولُ اللّهِ - مَن زَکّاها [ 9] -قرآن- 1
238 وَ لا یَخافُ عُقباها [ 15 ] بِسمِ اللّهِ - ناقَۀَ اللّهِ وَ سُقیاها [ 13 ] فَکَذَّبُوهُ فَعَقَرُوها فَدَمدَمَ عَلَیهِم رَبُّهُم بِذَنبِهِم فَسَوّاها [ 14 ] -قرآن- 1
اي و ضوؤها اذا اشرقت و قیل الضحوة ارتفاع النهار و الضحی فوق ذلک و الضحاء « وَ ضُ حاها » 64- الرَّحمنِ الرَّحِیمِ -قرآن- 1
اي و النهار إذا جلّی الشمس فانّها تتجلی اذا انبسط النهار و قیل اي جلّی الظلمۀ « وَ النَّهارِ إِذا جَلّاها » اذا امتدّ النّهار و کاد ینتصف
اي یغشی الشمس فیغطّی ضوءها او یغطّی الافاق او الارض « یَغشاها » او جلّی الدنیا او جلّی الارض و لم یجر ذکرها للعلم بها
اي نقصها و اخفاها بالجهالۀ و الفسوق -قرآن- « دَسّاها » طهرها « زَکّاها » الفجور الانبعاث للمعاصی « فُجُورَها » اي بسطها « طَحاها »
461 [ صفحه - 445 -قرآن- 452 - 409 -قرآن- 436 - 387 -قرآن- 398 - 315 -قرآن- 379 - 153 -قرآن- 306 - -12-1 قرآن- 126
اي « فَدَمدَمَ » اي شربها و السقیا الاسم من سقی الماء « وَ سُقیاها » اي بطغیانها و اصله طغیاها « بِطَغواها » 557 ] و اصل دسّی دسس
30 -قرآن- - اي عاقبۀ الدمدمۀ. -قرآن- 19 « عُقباها » اي فسوي الدمدمۀ بینهم فلم یفلت منها احد « فَسَوّاها » فاطبق علیهم العذاب
220- 165 -قرآن- 211 - 126 -قرآن- 154 - -71-59 قرآن- 114
تفسیر معانی:
اشاره
-1 سوگند میخورم بخورشید و قسم میخورم بتابش نور او [که قوام عالم حیوان و نبات بطلوع و غروب آن است و همه از آن
بهرهمندند. 2- و قسم بماه زمانی که خورشید را پیروي میکند و بدنبال او میرود [و از نور او میگیرد و از آن مستنیر میگردد].
-3 و قسم بروز وقتی که آشکار و هویدا میکند خورشید را و تجلّی میدهد آنرا- یا بقولی- وقتی که برطرف میکند ظلمت را.
-4 و قسم بشب زمانی که میپوشاند خورشید را [تا اینکه از نظر ناپدید میشود و آفاق را ظلمت فرا میگیرد]. 5- و قسم بآسمان
و آنکس که او را بنا کرده است- یا قسم بآسمان و بناء با استحکام و اتّساق و انتظام آن. 6- و قسم بزمین و آنکس که آنرا
پهن کرده و گسترده است- یا قسم بزمین و گسترش و تسطیح و بسط آن که خلق بتوانند بر آن زندگی و تصرف کنند. 7- و
قسم بنفس آدمی یا نفس جمیع خلایق از جن و انس و آنکس که خلقت آنرا تسویه و تعدیل نموده یا آنرا بعقل تسویه کرده
و بآن بر سایر جانوران مرتبت داده. 8- و باو الهام کرده و شناسانیده است طریق فجور و طریق تقوي را و او را از فجور بري و
بتقوي راغب فرموده است یا طاعت و عصیان را باو تعلیم نموده که طاعت را بجا آورد و از معصیت دوري جوید. 9- [قسم
بآنچه ذکر شد که] حقّا رستگار گردید کسی که نفس را تزکیه کرد و آنرا از آلایشها پاك ساخت و بطاعت خدا و اعمال
شایسته آنرا [ صفحه 558 ] اصلاح نمود. تا نفس مبرّا ز مناهی نشود || دل آینه نور الهی نشود 10 - و حقّا زیان برد و دچار
حرمان و نومیدي گشت کسی که نفس را مبتلا بدسیسه کرد و آنرا بضلالت و هلاکت انداخت. روایت از سعید بن أبی هلال
است که گفت رسولخدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم چون اینکه آیه قَد أَفلَحَ مَن زَکّاها را تلاوت میفرمود توقف میکرد و
136 و زراره و حمران - عرض میکرد [اللّهم آت نفسی تقویها أنت ولیّها و مولیها و زکّها و أنت خیر من زکّیها]. -قرآن- 111
و محمّد بن مسلم از امامین أبی جعفر و أبی عبد اللّه علیهما السّلام در آیه فَأَلهَمَها فُجُورَها وَ تَقواها روایت کردهاند که فرمود
براي نفس مبیّن ساخته است که چه باید بکند و چه باید ترك کند و در آیه قَد أَفلَحَ مَن زَکّاها فرموده است که رستگار شد
هر کس فرمانبري کرد و در آیه وَ قَد خابَ مَن دَسّاها فرموده است که زیان کرد هر کس که معصیت و نافرمانی کرد. -قرآن-
367 و ثعلب گفته است: حقّا رستگار شد کسیکه نفس خود را بصدقه و خیر تزکیه - 276 -قرآن- 342 - -139-107 قرآن- 251
نمود و زیان کرد هر کس که خود را در اهل خیر داخل کرد و از آنها نبود. [و راغب گوید دسّ داخل کردن چیزي است در
چیزي بنوعی از اکراه و در واقع طریقی از تقلّب است]. 11 - تکذیب کرد قوم ثمود بطغیان و معصیت خود یعنی طغیان و
سرکشی آنها را وادار بتکذیب خدا و رسول نمود [که طغوي اسمی از طغیان باشد]. و بقولی- طغوي اسم عذابی است که بآنها
نازل شد یعنی تکذیب کرد قوم ثمود بعذاب خود [از إبن عباس]. چنانکه در جاي دیگر فرماید [فَأُهلِکُوا بِالطّاغِیَۀِ] و در اینجا
12 - [اینکه تکذیب] زمانی بود 57- یعنی ثمود تکذیب کرد عذاب را و همان که تکذیب کرده بود براي آنها آمد. -قرآن- 32
که شقیترین یعنی بدبختترین قوم ثمود [ صفحه 559 ] قیام کرد [تا ناقه صالح را پی کرد]. [و پی کننده ناقه صالح بزبان
رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله اشقی الاوّلین یعنی شقیترین پیشینیان تا زمان خاتم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم قدار بن سالف
بوده است. [و اینکه روایت بصحّت پیوسته است باسناد از عثمان بن صهیب از پدرش که رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله بعلیّ
بن أبی طالب علیه السّلام فرمود: اشقی الاوّلین کیست! علی علیه السّلام عرض کرد پی کننده ناقه، فرمود درست گفتی پس
اشقی الاخرین کیست! عرض کرد نمیدانم یا رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود آنکسیکه ترا بر اینکه جا ضربت وارد
کند و اشاره فرمود بمقدّم سر علی علیه السّلام]. [و از عمّار بن یاسر مروي است که گفت من و علی علیه السّلام در غزوه
عشیره در سایه درخت خرما و بر روي خاك خفته بودیم و بخدا سوگند ما را کسی جز رسولخدا صلّی اللّه علیه و آله بیدار
نکرد که با پاي خودش بما حرکت داد و فرمود چرا بخاك خوابیدهاید! سپس فرمود آیا براي شما خبر بدهم بدو مرد که
شقیترین مردمند عرض کردیم بلی یا رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله فرمود احیمر ثمود آنکسیکه ناقه را پی نمود و آنکسیکه
بر اینجاي تو ضربت بزند یا علی [و دست خود را بر پیشانی و جلوي سر علی نهاد] و از خون آن اینکه را رنگین کند [و دست
بریش علی گرفت] [انتهی نقل ترجمه از مجمع البیان]. 13 - و بآنها گفت رسول خدا [یعنی صالح] که مراعات کنید و برحذر
باشید ناقه خدا را و رعایت کنید آشامیدن او را از آب یعنی موقع آب خوردن او مزاحم او نشوید که [لها شرب و لکم شرب
یوم معلوم]. 14 - [با اینوصف] قوم صالح او را تکذیب کردند و التفاتی بگفتارش نکردند [و از تحذیر او بعذاب که اگر آنرا
پی کنند دچار عذاب میشوند بیمی ننمودند] و آن ناقه را پی کردند و کشتند. 15 - بنابراین پروردگارشان بسبب گناهشان آنها
را بعذاب صیحه نابود کرد و بین آنها تسویه فرمود یعنی تعمیم داد و کوچک و بزرگشان را بالسویه [ صفحه 560 ] معدوم
ساخت و از آنها کسی جان بدر نبرد- و یا ثمود را با زمین مساوي و یکسان ساخت. 16 - و نمیترسد از آنچه در عقب و دنبال
آن عذاب میباشد [یعنی خداوند از دنبالهاي که در هلاك ساختن آنها بشود از احدي بیم ندارد و ترسی ندارد از عقبه عملی
که در دمدمه بر آنها فرموده است زیرا کسیرا توانائی و حدّ معارضه و انتقام از او نیست چنانکه فرمود [لا یسئل عمّا یفعل]- و
بقولی معنا اینکه است که آنکس که ناقه را پی کرد از دنباله عمل خود نترسید. یا بقولی صالح از تعقیب قوم خود که او را
تهدید بقتل نموده بودند نترسید زیرا اطمینان بنجات خود داشت [فَلَمّا جاءَ أَمرُنا نَجَّینا صالِحاً وَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحمَۀٍ مِنّا]. -
207 [در تفسیر روح البیان که از علماي سنت و جماعت است راجع بحدیث مذکور در بالا و موضوع اشقی - قرآن- 125
الاخرین سخنی است که عین آنرا نقل مینمایم تا معلوم شود که حقیقت بهر نحو باشد ظاهر میشود] گوید: [و فی الحدیث قال
علیه السّلام لعلیّ یا علی ا تدري من اشقی الاوّلین قال اللّه و رسوله اعلم قال عاقر الناقۀ قال ا تدري من اشقی الاخرین قال اللّه و
رسوله اعلم قال قاتلک] و ذلک ان الناقۀ اشارة الی ناقۀ الروح فکما انّ عقرها بالظلمۀ النفسانیۀ و الشهوات الحیوانیۀ من مزید
شقاوة النفس فکذا قتل علیّ رضی اللّه عنه فانّه کان مظهرا لروحانیۀ نبیّنه علیه السّلام و لا شقاوة فوق الشقاوة من قاتل مظهر
[ الرحمۀ الکلیّۀ بالغضب و الانتقام [انتهی کلام صاحب روح البیان]. [ صفحه 561
سورة و اللیل
اشاره
37- مکیّه و بیست و یک آیه است [بالاجماع]. بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ -قرآن- 1
[ [سوره اللیل [ 92 ]: آیات 1 تا 21
اشاره
37 وَ اللَّیلِ إِذا یَغشی [ 1] وَ النَّهارِ إِذا تَجَلّی [ 2] وَ ما خَلَقَ الذَّکَرَ وَ الأُنثی [ 3] إِنَّ سَعیَکُم لَشَتّی - بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ -قرآن- 1
129 فَأَمّا مَن أَعطی وَ اتَّقی [ 5] وَ صَدَّقَ بِالحُسنی [ 6] فَسَنُیَسِّرُهُ لِلیُسري [ 7] وَ أَمّا مَن بَخِلَ وَ استَغنی [ 8] وَ کَذَّبَ - 4] -قرآن- 1 ]
157 فَسَنُیَسِّرُهُ لِلعُسري [ 10 ] وَ ما یُغنِی عَنهُ مالُهُ إِذا تَرَدّي [ 11 ] إِنَّ عَلَینا لَلهُدي [ 12 ] وَ إِنَّ لَنا لَلآخِرَةَ وَ - بِالحُسنی [ 9] -قرآن- 1
186 لا یَصلاها إِلَّا الَأشقَی [ 15 ] الَّذِي کَ ذَّبَ وَ تَوَلّی [ 16 ] وَ سَیُجَنَّبُهَا الَأتقَی - الأُولی [ 13 ] فَأَنذَرتُکُم ناراً تَلَظّی [ 14 ] -قرآن- 1
190 إِلَّا ابتِغاءَ وَجهِ رَبِّهِ الَأعلی [ 20 ] وَ لَسَوفَ - 17 ] الَّذِي یُؤتِی مالَهُ یَتَزَکّی [ 18 ] وَ ما لِأَحَدٍ عِندَهُ مِن نِعمَۀٍ تُجزي [ 19 ] -قرآن- 1 ]
14 [ صفحه 562 ] بظلامه - اي یغطّی الشمس او یغطی النهار او کل ما یواریه -قرآن- 1 « إِذا یَغشی » 69- یَرضی [ 21 ] -قرآن- 1
اي لمختلفۀ متفرّقۀ جمع شتیت « لَشَتّی » اي و القادر الّذي خلق الذکر و الانثی « وَ ما خَلَقَ الذَّکَرَ وَ الأُنثی » اي ظهر او تبیّن « تَجَلّی »
اي للخلۀ المؤدیّۀ الی الیسر « لِلیُسري » اي فسنهیّئه « فَسَ نُیَسِّرُهُ » اي بالکلمۀ الحسنی و هی مؤنث الاحسن « بِالحُسنی » و هو المتفرق
19 -قرآن- - اي یتطهّر. -قرآن- 9 « یَتَزَکّی » اي ینفقه فی وجوه الخیر « یُؤتِی مالَهُ » اي و سیبعد عنها « وَ سَیُجَنَّبُهَا » یدخلها « یَصلاها »
342 -قرآن- - 315 -قرآن- 323 - 274 -قرآن- 306 - 248 -قرآن- 263 - 189 -قرآن- 230 - 129 -قرآن- 177 - -77-40 قرآن- 119
418- -377-360 قرآن- 406
تفسیر معانی:
اشاره
-1 قسم بشب زمانی که بپوشاند [بتاریکی خود روز را یا بتاریکی خود افق را و جمیع ما بین آسمان و زمین را- و عدم ذکر
مفعول براي تعمیم است و شب نزد اهل نجوم بین غروب و طلوع خورشید و نزد اهل شرع بین غروب و طلوع فجر صادق
است]. - [در کشف الاسرار گوید] اللّه تعالی شب را مرتبتی و شرفی داد که آنرا در قرآن مجید محلّ قسم خود گردانید و
اینکه شرف از آن یافت که چون شب درآید دوستان خدا تنها در مناجات شوند همه شب شراب صفا مینوشند و خلعت رضا
میپوشند و عتاب محبوب مینیوشند و چون وقت سحر باشد که فرمان رسد تا درهاي اینکه قبّه پیروزه باز گشایند و دامنهاي
سرادقات عرش مجید بر اندازند و مقرّبان حضرت بامر حق خاموش شوند آنگه جبّار کاینات در علوّ و کبریاي خود خطاب
کند که [الا قد خلا کل حبیب بحبیبه فاین احبّائی] یعنی هر جا دوستی با دوست خود در خلوت و شادي آمدند دوستان من
کجااند. اللیل داج و العصاة نیام || و العابدون لذي الجلال قیام [نقل از روح البیان] 2- قسم بروز زمانی که از بین تاریکی
ظاهر و آشکارا شود و جلوه نماید [و اعظم نعماي الهی در اینکه رفت و آمد شب و روز است چه اگر روزگار همه تاریک
بود براي خلق طلب معیشت ممکن نبود و اگر تمامی روز و روشنائی بود براي سکونت و راحت بهرهاي نداشتند پس بدینجهت
است که خداوند سبحانه [ صفحه 563 ] ذکر شب و روز را مکرّر فرموده است و اینکه براي تعظیم قدر آنها در باب دلالت بر
مواقع حکمت اوست. 3- قسم بآنکسیکه نر و ماده را بیافرید [که مقصود آدم و حوا علیه السّلام یا هر نر و مادهاي از آدمیان و
غیر آن باشد]. [در قرائت علی علیه السّلام و إبن مسعود و أبی الدرداء و إبن عباس- و خلق الذکر و الانثی بدون [ما] قرائت
شده و اینکه قرائت از حضرت أبی عبد اللّه امام صادق علیه السّلام نیز روایت گردیده است]. 4- [بآنچه ذکر شد سوگند] که
کوشش و اعمال شما مختلف و متفرق است [عملی براي بهشت و عملی براي آتش، بعضی براي رهانیدن رقبه خود از آتش
ساعیاند و بعضی براي هلاك خویشتن سعی میکنند یکی ساعی و کوشا براي دنیا و یکی ساعی و کوشا براي آخرت]. -
واحدي باسناد متصل و مرفوع از عکرمه از إبن عباس روایت کرده است که مردي را درخت خرمائی بود که شاخه آن در خانه
مردي فقیر و عیالبار کج شده بود و اینکه صاحب درخت میآمد و بر درخت میشد تا خرما بچیند گاهی خرمائی میافتاد و
کودکهاي فقیر آنرا برمیداشتند و اینمرد از درخت بزیر میآمد و انگشت در دهان کودکان کرده خرما را از دهان آنها بیرون
میکشید اینمرد فقیر بخدمت رسولخدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم شکایت کرد حضرت صاحب درخت را خواست و فرمود
اینکه شاخه را قطع کن من یک درخت خرما در بهشت بتو میدهم بپاسخ حضرت گفت من نخله زیاد دارم ولی یک خرماي
اینکه نخله را از دست نمیدهم مردي اینکه بشنید و نزد او رفت و از او خواست که آن شاخه را و درخت را باو بفروشد او
گفت در عوض چهل درخت خرما میخواهم اینمرد پذیرفت و او شاهد بر اینمعامله خواست و او جمعی از مردم را شاهد داده
و درخت را خرید و بخدمت آمده عرض کرد درخت اینک ملک من است و بحضرتت بخشیدم حضرت هم نزد صاحب خانه
رفت و فرمود درخت ملک تو عیالت باشد و خدا اینکه سوره را نازل [ صفحه 564 ] فرمود و اسم اینکه شخص خداجو را أبو
الدحداح گفتهاند [مجمع البیان]. 5- امّا آنکسی که [حقوق مال خود را که بر او واجب است یا بطور کلی] از مال خود عطا
کرد و از مناهی و ملاهی و محارم پرهیز نمود. 6- و بوعدههاي خوب خدائی تصدیق نمود و آنها را باور داشت [ یا به بهشتی
که ثواب محسنین است تصدیق داشت]. 7- ما هم طاعت پی در پی را براي او آسان میکنیم یا او را بطریقه آسان براي توفیق
و دست یافتن بطاعت مهیا میسازیم. 8- امّا کسیکه بخل ورزید و از مالیکه خدا داده است حق خدائیرا نداد و به بینوایان انفاق
ننمود و با اینکه بخل طلب غنی و توانگري کرد یعنی از ندادن بخلق و جمعآوري خود را توانگر خواست- و بقولی عمل او
عمل کسی بود که مستغنی و بینیاز از خدا و رحمت خداست. 9- و بوعدههاي نیک خدا تکذیب نمود و بهشت ثواب را
وعده بیاساس پنداشت. 10 - ما هم باو امکان میدهیم و بین او و بین اعمال موجب عذاب را خالی میگذاریم و اسباب رسیدن
بعسرت یعنی جهنم را براي او آسان میسازیم. 11 - و دارائی او بکار او نخواهد آمد و او را بینیاز نخواهد ساخت موقعیکه در
دوزخ سقوط میکند- یا موقعیکه میمیرد و هلاك میگردد. - بحسن گفتند فلانی مالی جمع کرده است گفت آیا براي آن
عمري هم جمع کرده است گفتند نه گفت پس مرده را با اموال چکار. - در دنباله شان نزول آیه بعض مفسرین گفتهاند [فَأَمّا
مَن أَعطی وَ اتَّقی] او أبو الدحداح است که درخت را بچهل درخت خرید و تقدیم حضرت کرد و حضرت هم بصاحبخانه
بخشید و [أَمّا مَن بَخِلَ وَ استَغنی] صاحب درخت خرماست. و همچنین [لا یَصلاها إِلَّا الَأشقَی] صاحب درخت است و [سَیُجَنَّبُهَا
- 88 -قرآن- 201 - الأَتقَی] أبو الدحداح است [وَ لَسَوفَ یَرضی] وقتی وارد بهشت شود و گویند حضرت بر اینکه -قرآن- 58
380 [ صفحه 565 ] درخت که عبور میکرد و خوشههاي آویخته را - 339 -قرآن- 363 - 292 -قرآن- 313 - -230 قرآن- 263
میدید میفرمود [عذوق عذوق لابی الدحداح فی الجنۀ]. و إبن الزبیر گفته است که آیه در باره أبی بکر نازل شده است. که
غلامان را که اسلام آورده بودند میخرید مانند بلال و عامر بن فهیره و غیرهما و آنها را آزاد میکرد. و صاحب مجمع گوید
اولی چنان است که آیات را حمل بر عموم کنیم در باره هر کسی که از مال خود حق خدائی را عطا کند و هر آنکس که
بخل کند و حق خدائیرا ندهد. و عیاشی هم باسناد خود از سعد الاسکاف از أبی جعفر علیه السّلام روایت کرده است که
فرمود [فامّا من اعطی ممّا اتاه اللّه و اتّقی و صدّق بالحسنی اي بانّ اللّه یعطی بالواحد عشرا الی اکثر من ذلک [و فی روایۀ
اخري الی مائۀ الف مما زاد] فَسَ نُیَسِّرُهُ لِلیُسري- قال- لا یرید شیئا من الخیر الّا یسر اللّه له و أمّا من بخل بما اتیه اللّه و استغنی و
کذب بالحسنی بانّ اللّه یعطی بالواحد عشرا الی اکثر من ذلک [و فی روایۀ اخري الی مائۀ الف فما زاد] فسنیسّره للعسري- قال-
لا یرید شیئا من الشّر الا یسّره اللّه له] قال ثمّ قال أبو جعفر علیه السّلام [و ما یغنی عنه ماله اذا تردي- امّا و اللّه ما تردّي من جبل
12 - حقّا که بیان هدایت و راهنمائی 297- و لا تردّي من حایط و لا تردّي فی بئر و لکن تردّي فی نار جهنّم]. -قرآن- 271
مخلوق بر عهده ماست [و مهتدي شدن بر عهده شماست] و بقولی یعنی بیان طاعت و معصیت بعهده ماست. 13 - و همانا
مالکیت آخرت و دنیا مختص بماست [و هدایت شدن یعنی قبول هدایت کسی بر ملک ما چیزي نمیافزاید و عدم قبول و
نافرمانی آنها هم چیزي از ملک ما نمیکاهد] [و اگر ما میخواستیم آنها را جبرا و قسرا از معصیت باز میداشتیم و لکن تکلیف
14 - و شما را از آتشی که ملتهب و [ اقتضا دارد که ما آنها را بوسیله بیان و امر و زجر از معصیت باز داریم]. [ صفحه 566
فروزان و در حال اشتعال و افروخته است بترسانیم. 15 - در اینکه آتش داخل نمیشود مگر شقیترین مردم [که او کافر
بخداست]. 16 - کسی است که تکذیب [آیات ما را] کرده است و [از ایمان و طاعت] اعراض کرده و پشت بفرمان ما نموده
است. 17 - و زود است که دوري جوید از آتش و بر کنار رود پرهیزکارترین مردم. 18 - و آن کسی است که مال خود را در
راه خدا میدهد و خواهان است که در نزد خدا زکیّ و پاکیزه باشد [و باین کار قصد ریاء و سمعهاي ندارد] 19 - [و آنچه اینکه
شخص با تقوي میکند و مال میبخشد و انفاق در راه خدا مینماید نه براي اینست که عوض گرفته باشد] و هیچکس را نزد
او نعمت و احسانی نیست که بخواهد مکافات کند و پاداش نعمت قبلی او را داده باشد. 20 - [و آنچه میکند نیست] جز اینکه
در آن طلب رضاي ذات پروردگار اعلی خود را مینماید. 21 - و زود است که [خداوند از جزاء و ثواب آنقدر] باو عطا کند
که راضی گردد [و هر چه آرزو کند و یا بخاطرش هم خطور نکند باو عطا فرماید].