گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر خسروی
جلد هشتم
سورة و الضحی



اشاره
37- مکیّه است و یازده آیه است. بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ -قرآن- 1
[ [سوره الضحی [ 93 ]: آیات 1 تا 11
اشاره
37 وَ الضُّحی [ 1] وَ اللَّیلِ إِذا سَجی [ 2] ما وَدَّعَکَ رَبُّکَ وَ ما قَلی [ 3] وَ لَلآخِرَةُ خَیرٌ لَکَ مِنَ - بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ -قرآن- 1
127 وَ لَسَوفَ یُعطِیکَ رَبُّکَ فَتَرضی [ 5] أَ لَم یَجِ دكَ یَتِیماً فَآوي [ 6] وَ وَجَ دَكَ ضَا  لا فَهَدي [ 7] وَ - الأُولی [ 4] -قرآن- 1
- [ 183 وَ أَمَّا السّائِلَ فَلا تَنهَر [ 10 ] وَ أَمّا بِنِعمَۀِ رَبِّکَ فَحَ دِّث [ 11 - وَجَ دَكَ عائِلًا فَأَغنی [ 8] فَأَمَّا الیَتِیمَ فَلا تَقهَر [ 9] -قرآن- 1
اي و ما « وَ ما قَلی » اي ما قطعک قطع المودع « ما وَدَّعَکَ » اي سکن اهله او رکد ظلامه « سَجی » [ 80 [ صفحه 567 - قرآن- 1
- 55 -قرآن- 83 - 8-قرآن- 40 - اي فلا تزجر. -قرآن- 1 « فَلا تَنهَر » اي فقیرا ذا عیال « عائِلًا » اي فجعل لک مأوي « فَآوي » ابغضک
185 إبن عباس گوید پانزده روز وحی از آنحضرت حبس گردید و - 152 -قرآن- 172 - 122 -قرآن- 143 - -96 قرآن- 114
مشرکان گفتند که پروردگار محمّد صلّی اللّه علیه و آله با او وداع کرده و او را مبغوض داشته است و اگر امر او از جانب خدا
بود وحی پی در پی باو میرسید و لذا اینکه سوره نازل گردید. و بقولی مدت حبس بنا بگفته إبن جریج دوازده روز بوده و
مقاتل گفته است که چهل روز طول کشیده است. و بقولی مسلمانان عرض کردند یا رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله چرا وحی
بر تو نمیرسد فرمود چگونه بر من وحی نازل شود و حال آنکه انگشتان خود را پاك نمیکنید و ناخنهاي خود را نمیگیرید- و
چون سوره نازل شد پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله بجبرئیل علیه السّلام فرمود نیامدي تا من بتو مشتاق شدم جبرئیل علیه السّلام
عرض کرد اشتیاق من بتو سختتر بوده و لکن من بندهاي هستم مأمور و جز بامر پروردگار تو چیزي نازل نمیکنم- و قولیست
که یهود از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله در باره ذي القرنین و اصحاب کهف و روح پرسش کردند و امر فرمود فردا خبر
آنرا بشما خواهم داد و [ان شاء اللّه] نگفت [ صفحه 568 ] و لذا اینکه ایام وحی بتأخیر افتاد و حضرت بشماتت دشمنان غمین
شد و سوره براي تسلیت قلب آنحضرت نازل گردید [خلاصه ترجمه نقل از مجمع البیان].
تفسیر معانی:
اشاره
-1 قسم بروشنائی روز و وقت ارتفاع خورشید- و یا اول ساعت روز و صدر روز- و اعتدال نهار در گرما و سرما زمستان و
تابستان. 2- و قسم بشب موقعیکه اهل آن ساکن شود و تاریکی آن مستقر گردد و هر چیز را بتاریکی بپوشاند. 3- [بآنها و
پروردگارشان سوگند] که پروردگار تو ترا ترك نکرده است [ یا محمّد] و با تو تودیع ننموده است که وحی را از تو قطع کند
و با تو بغض و دشمنی نکرده است. 4- و همانا ثواب آخرت و نعیم دائم آن براي تو بهتر از دنیاي فانی است و بودن در آن- و
بقولی یعنی آخر عمر تو آنچه باقی مانده است براي تو بهتر از اوّل آن یعنی مدتی است که گذشته است زیرا فتوح و پیروزي
در آنمدت باقی مانده است. 5- و بزودي عطا خواهد کرد پروردگار تو [در آخرت از شفاعت و حوض و سایر انواع کرامت
در باره تو و امّت تو] آنچه ترا خشنود سازد [حرث بن شریح از محمّد بن علی بن الحنفیّۀ روایت کرده است که فرمود اي اهل
عراق شما میپندارید امید بخشتر آیه در کتاب خداي عزّ و جلّ [قُل یا عِبادِيَ الَّذِینَ أَسرَفُوا عَلی أَنفُسِهِم ..... الخ است] و ما
اهل بیت گوئیم امید بخشتر آیه در کتاب خدا آیه [وَ لَسَوفَ یُعطِیکَ رَبُّکَ فَتَرضی] است و آن قسم بخدا شفاعت است که
در باره اهل لا اله الّا اللّه باو عطا میفرماید تا بگوید پروردگارا راضی شدم- همین خبر را در روح البیان از قول امام محمّد باقر
علیه السّلام نقل میکند و گوید- امام محمّد باقر رضی اللّه عنه در کوفه میفرمود که اهل عراق شما میگوئید که امیدوارترین
آیتی از قرآن اینست که لا تَقنَطُوا مِن رَحمَۀِ اللّهِ و ما أهل البیت بر آنیم که امید در آیت [وَ لَسَوفَ یُعطِیکَ رَبُّکَ فَتَرضی]
[ 965 [ صفحه 569 - 874 -قرآن- 924 - 480 -قرآن- 841 - 356 -قرآن- 439 - بیشتر است یعنی أرجی آیه عند أهل -قرآن- 301
البیت هذه الایۀ- چه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و سلّم راضی نشود که یکی از امّت وي در دوزخ باشد. نماند بدوزخ
کسی در گرو || که دارد چو تو سیدي پیشرو عطاي شفاعت چنانش دهند || که امّت تمامی ز دوزخ رهند و از صادق علیه
السّلام مروي است که فرمود: [رسولخدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم بر علی و فاطمه علیهما السّلام وارد شد و فاطمه علیها
السّلام عبائی از پشم شتر در برداشت و بدست خود آسیا میکرد و فرزند خود را شیر میداد، چشمهاي رسولخدا صلّی اللّه علیه
و آله گریان شد چون او را بدید و گفت اي دخترم در چشیدن مرارت دنیا بحلاوت آخرت شتاب کردهاي- همانا خداوند
بمن وحی فرستاد وَ لَسَوفَ یُعطِیکَ رَبُّکَ فَتَرضی- زید بن علی فرمود از جمله خشنودي رسول خدا آنستکه اهل بیتش داخل
473 و صادق علیه السّلام فرمود: حقا خشنودي جد من آنست که موحّدي در آتش باقی نماند. و - بهشت شوند. -قرآن- 434
حدیث راجع بورود حضرت رسولخدا بر علی و فاطمه علیهما السّلام را بشرح بالا صاحب روح البیان که از اهل سنت است نیز
عینا نقل نموده است]. 6- [سپس خداوند سبحانه نعمی را که در دنیا نصیب رسول خود فرمود شماره میفرماید:] آیا ترا یتیم
نیافت و مأوي و پناه داد! [که چون پدرش بمرد و یتیم ماند او را پناه داد به اینکه که اولا عبد المطلب جدّ او مسخّر او شد و
چون او بمرد أبو طالب باشفاق و محبّت او کمر بست و او را از اولاد خود بیشتر دوست میداشت و او را تحت تکفل و تربیت
خود گرفت. و یتیم کسی است که او را پدر نباشد- و رسولخدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم پدرش که مرد او در شکم مادر
بود و بقولی کمی پس از ولادت او رحلت نمود و دو ساله بود که مادرش رحلت نمود و جدش که مرد هشت ساله بود و بابو
طالب تسلیمش نمود زیرا أبو طالب برادر مادري عبد اللّه بود و أبو طالب هم در حسن تربیت او دریغ نکرد و [ صفحه 570 ] از
صادق علیه السّلام پرسیدند چرا رسولخدا صلّی اللّه علیه و آله از پدر و مادر یتیم شد فرمود براي اینکه حقی از مخلوق بر او
نباشد. و معناي دیگر که براي یتیم کردهاند آنکه آیا ترا فردي بیمثل و مانند در شرف و فضیلت نیافت و ترا در پناه خود
گرفت و مختص برسالت خود ساخت چنانکه گویند [درّ یتیم] یعنی درّي که مانند ندارد- و بقولی معناي آیه اینکه است که
ترا پس از آنکه یتیم بودي پناهگاه یتیمان قرار داده و بعد از آنکه تحت کفالت بودي کفیل مردمان ساخت. 7- و ترا ضالّ دید
و رهنمائی کرد- یعنی تو باحکام و شرایع راه نیافته بودي و راه آنرا بتو نشان داد. چنانکه در جاي دیگر فرمود [ما کُنتَ تَدرِي
مَا الکِتابُ وَ لَا الإِیمانُ] و نیز [وَ إِن کُنتَ مِن قَبلِهِ لَمِنَ الغافِلِینَ] و [عَلَّمَکَ ما لَم تَکُن تَعلَمُ]- معناي دیگر- ترا متحیر یافت که
راههاي معاش خود را نمیدانستی ترا بوجوه معاشت رهنمائی فرمود زیرا کسیکه بطریق کسب و وجه معیشت خود راهبر نیست
- 177- 138 -قرآن- 141 - 80 -قرآن- 87 - گویند ضالّ است و نمیداند کجا برود و بچه صورتی کسب معیشت کند. -قرآن- 29
معناي دیگر- یعنی بوسیله اتمام عقل و نصب دلایل حق را بتو شناساندیم و بین گمراهان مشرکین خدا را بصفاتش شناختی و
برسالت پرداختی. - معناي دیگر- یعنی تو در شعاب مکّه در کودکی گم شده بودي و أبو جهل ترا دید و آورد بعبد المطلب
تسلیم کرد و از نعم ماست که بوسیله دشمن بجدّ خودت عود کردي. - معناي دیگر آنکه حلیمه سعدیه دایه تو ترا در بین راه
که بمدینه میآمد تا بجدت تسلیم کند گم کرد و گم شده بودي تا جدت عبد المطلب بجستجو برآمد و ترا در زیر درختی
یافت و برد. معناي دیگر آنکه در خروج با عمت أبو طالب در قافله میسره غلام خدیجه [ صفحه 571 ] را گم کرده بودي یعنی
ابلیس زمام ناقه ترا گرفت و از راه منحرف ساخت و جبرئیل علیه السّلام ابلیس را مردود ساخت و ترا مجددا راهنمائی کرد تا
بقافله رسیدي معناي دیگر آنکه ضالّ بمعنی مضلول باشد یعنی تو در قوم گمراهی بودي که حق ترا نمیشناختند و خدا آنها
را بمعرفت تو هدایت کرد و بفضل تو ارشاد نمود تا بصدق تو اعتراف نمودند و ضالّا یعنی خاملا لا تذکر و لا تعرف فعرفک
اللّه النّاس حتی عرفوك و عظموك. 8- و ترا فقیري نادار و عیالمند یافت و ترا [بمال خدیجه علیها السّلام] و بغنائم بینیاز
ساخت. یا بقولی ترا بقناعت بینیاز نمود که بآنچه خدایت عطا کرده است خشنود هستی و فراء گفته است آنحضرت بکثرت
دارائی غنی و توانگر نشد بلکه خداوند سبحانه او را بآنچه روزي او کرده بود راضی ساخت و اینکه حقیقت غنا و بینیازي
است. عیاشی باسناد خود از حضرت أبی الحسن الرضا علیه السّلام روایت کرده است که [أ لم یجدك فردا لا مثل لک فی
المخلوقین فآوي النّاس إلیک و وجدك ضالّا اي ضالّۀ فی قوم لا یعرفون فضلک فهداهم إلیک و وجدك عائلا تعول اقواما
بالعلم فاغناهم بک]. 9- و امّا یتیم را مقهور مساز یعنی حقّ او را از مالش بواسطه ناتوانیش از بین مبر [چنانکه رسم عرب در
جاهلیت بوده است]. و بقولی یعنی یتیم را حقیر مشمار و خوار مکن [چه تو خود یتیم بودهاي و طعم یتیمی چشیدهاي]. از عبد
اللّه بن مسعود مروي است که رسول خدا فرمود: [هر کس دستی بسر یتیمی بکشد بهر موئی که از زیر دست او بگذرد براي او
[ روز قیامت نوري خواهد بود]. و فرمود: [من و متکفل یتیم در بهشت مانند اینکه دو هستیم در صورتی که او [ صفحه 572
تقوي خداي عزّ و جلّ داشته باشد و اشاره بسبابه و وسطی خود فرمود]. 10 - و امّا سائل [یعنی کسیکه از تو طلبی کند و چیزي
بخواهد] از نزد خود مران و او را ردّ مکن. و بقولی مراد از سائل طالب علم است که متصل بآیه وَ وَجَدَكَ ضَالا فَهَدي و معنی
آنستکه هر کس از تو سؤالی بکند و چیزي بپرسد او را بیاموز همچنانکه خداوند شرایع را بتو آموخت و تو بآن دانا نبودي. -
11 - و امّا نعمت پروردگار خود را بیاد آور و آنرا ظاهر بساز و براي دیگران بگو و بگفتار آر. چنانکه فرمود: 87- قرآن- 59
[من لم یشکر النّاس لم یشکر اللّه و من لم یشکر القلیل لم یشکر الکثیر] و [التحدّث بنعمۀ اللّه شکر، و ترکه کفر]. و بقولی مراد
از نعمت قرآن است که عظیمترین چیزي است که خدا برسولش انعام فرموده است و باو امر فرموده است که آنرا بخوان- و
بقولی نبوّت است یعنی نبوّتی که بتو عطا شده است یعنی رسالت خود را ابلاغ کن و نبوّت خود را که اصل نعمات است بیاد
آر و سپاسگزار باش.
سورة ا لم نشرح
اشاره
مکیّه و هشت آیه است [بالاجماع]. در تفسیر مجمع البیان گوید اصحاب ما [امامیه] روایت کردهاند که و الضحی و ا لم نشرح
یک سوره و یکی بدیگري متعلّق است و بین آنها را ببسم اللّه جدا نمیکنند و در یک رکعت نماز بین آنها جمع میکنند و
همین قول است در أَ لَم تَرَ کَیفَ و لِإِیلافِ قُرَیشٍ و سیاق کلام هم بر اینکه قول دلالت میکند [أَ لَم یَجِدكَ .... الخ]. -قرآن-
38- 363 [ صفحه 573 ] بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ -قرآن- 1 - 294 -قرآن- 348 - -272-253 قرآن- 275
[ [سوره الشرح [ 94 ]: آیات 1 تا 8
اشاره
37 أَ لَم نَشرَح لَکَ صَدرَكَ [ 1] وَ وَضَعنا عَنکَ وِزرَكَ [ 2] الَّذِي أَنقَضَ ظَهرَكَ [ 3] وَ رَفَعنا - بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ -قرآن- 1
- [ 126 فَإِنَّ مَعَ العُسرِ یُسراً [ 5] إِنَّ مَعَ العُسرِ یُسراً [ 6] فَإِذا فَرَغتَ فَانصَب [ 7] وَ إِلی رَبِّکَ فَارغَب [ 8 - لَکَ ذِکرَكَ [ 4] -قرآن- 1
اي الّذي حمله علی النقیض و النقیض هو صوت الرحل عند الانتقاض « أَنقَضَ » الوزر هو الحمل الثقیل « وِزرَكَ » 125- قرآن- 1
- 48 -قرآن- 138 - 11 -قرآن- 38 - اي فاتعب فی العبادة. -قرآن- 1 « فَانصَب » اي فرغت من التبلیغ « فَإِذا فَرَغتَ » من ثقل الحمل
190- -155 قرآن- 180
تفسیر معانی:
اشاره
-1 [ یا محمّد] آیا براي تو ما سینه یعنی دل ترا باز نکردیم و منشرح نساختیم [سعید بن جبیر روایت کرده است از إبن عباس
که گفت رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود: [از پروردگارم مسئلهاي پرسیدم که دوست داشتم آنرا نپرسیده باشم-
عرض کردم اي پروردگار من پیمبران پیش از من بعضی باد مسخر او بود و برخی مرده زنده میکردند- گفت خداوند فرمود
آیا تو یتیمی نبودي که پناهت دادم گفتم بلی فرمود تو گم گشتهاي نبودي که راهنمائیت کردم عرض کردم بلی فرمود آیا
براي تو سینهات را باز و منشرح ننمودم و بار گران را از دوش تو برنداشتم عرض کردم چرا اي پروردگار من] [و معنا اینست
که آیا سینه تو را باز نساختیم و قلب ترا بنبوّت در علم توسعه ندادیم تا باداء رسالت بر پا خاستی و بر مکاره شکیبا گشتی و
آزار مردمرا متحمل شدي و بایمان اطمینان یافتی و در هیچیک تنگی نیافتی]- [بنابرین خداوند سبحانه سینه آنحضرت را
منشرح ساخت به اینکه که آنرا پر از علم و حکمت فرمود و حفظ قرآن و شرایع اسلام را باو [ صفحه 574 ] روزي نمود و
بصبر و بردباري بر او منت نهاد]. از إبن عباس مروي است که از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله سؤال شد و عرض کردند یا
رسول اللّه آیا سینه هم منشرح میشود فرمود بلی عرض کردند یا رسول اللّه آیا براي آن نشانهاي هم هست که بآن شناخته شود
فرمود بلی [التجا فی عن دار الغرور و الانابۀ الی دار الخلود و الاعداد للموت قبل نزول الفوت خ ل الموت- یعنی دوري گزیدن
از خانه غرور و فریب که دنیاست و رو کردن بدار جاویدان که آخرت است و مهیا شدن براي مرگ پیش از آنکه مرگ فرا
رسد] [و استفهام در آیه تقریر است یعنی ما اینکار را کردیم چنانکه آیه بعد عطف بآن است] 2- و بار سنگین را از دوش تو
برداشتیم. 3- آن باري که پشت ترا گران ساخته بود- [که بقولی مراد تخفیف زحمات نبوت است که قیام بامر آن پشت
آنحضرت را سنگین ساخته بود و خداوند آنرا آسان ساخت بر او تا آنکه براي او میسر گشت و به اینکه کار بر او منّت نهاد. و
بقولی یعنی همومی که از آزار کفّار ترا گرانبار ساخته بود ما زایل نمودیم و بر طرف ساختیم. و بقولی ما ترا از حمل بار گناه
معصوم قرار دادیم و سید مرتضی قدس اللّه روحه گوید گناهان را وزر گفتهاند، براي اینست که مرتکب و حامل آنرا سنگین
بار میسازد پس هر چیز که انسانرا گرانبار کند و او را مغموم سازد جایز است که وزر نامیده شود و مانعی نیست که وزر در
آیه مراد غم آنحضرت باشد که قوم او از شرك خود براي آنحضرت فراهم ساختند و او و اصحابش بین آنها مقهور و
مستضعف بودند و چون خداوند کلمه او را بلند ساخت و باو شرح صدر و بسط ید عطا فرمود او را باین خطاب مخاطب
ساخت تا او را بمواقع نعمت یاد آور شود و او در مقابل بشکر و سپاس پردازد چنانکه آیات مؤید ازاله عسر و هم و غم است.
-4 و بلند ساختیم ذکر تو را [یعنی یاد و نام ترا] [یعنی ذکر ترا مقرون بذکر خودمان فرمودیم تا حدّیکه من ذکر نمیشوم مگر
اینکه با من ذکر [ صفحه 575 ] میشوي یعنی در اذان و اقامه و تشهد و خطبههائی که بر منابر خوانده میشوند- و خداوند ذکر
ترا در دنیا و آخرت بلند ساخت به اینکه که خطیبی و مؤذنی و صلوات فرستندهاي نیست مگر اینکه ندا میکند اشهد ان لا اله
الّا اللّه و اشهد انّ محمّدا رسول اللّه. و در حدیث از أبی سعید الخدري از رسول خداست که در اینکه آیه فرمود جبرئیل بمن
گفت که خداي عزّ و جلّ میفرماید اذا ذکرت ذکرت معی یعنی وقتی نام من برده شود نام تو هم با من برده شود و لذاست
که حسّان بن ثابت رسول خدا را مدح کرده گوید: اغرّ علیه للنبوّة خاتم || من اللّه مشهود یلوح و یشهد و ضمّ الاله اسم النبی
الی اسمه || اذا قال فی الخمس المؤذّن أشهد و شقّ له من اسمه لیجلّه || فذو العرش محمود و هذا محمّد و بالاخره طاعت او
را طاعت خود قرار داد و خود و ملائکه بر او صلوات فرستادند و مؤمنان را هم امر بر صلوات او فرمود. [ذو النون مصري قدس
رفعت ذکر اشاره بآنست که همم انبیاء علیهم السّلام بر حوالی عرش جولان مینمودند و طائر همت آنحضرت » سرّه فرموده
سیمرغ فهم هیچیک از انبیاء نرفت || آنجا که تو ببال کرامت پریدهاي هر یک بقدر خویش بجائی .« علیه السّلام پرواز میکرد
رسیدهاند || آنجا که جاي نیست بجائی رسیدهاي 5- پس [بدان یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله] که با سختی آسانی هست
[یعنی با فقر توسعه معاش هست و با سختی که تو اینک از آزار و زحمت مشرکین داري یسر و رجائی بدنبال خواهد بود به
اینکه که خداوند ترا بر آنها غالب خواهد ساخت تا بناچار منقاد و مطیع بحق شوند و آنچه را تو آوردهاي خواهی نخواهی
تسلیم گردند. 6- [باز بدان] که با سختی آسانی هست: [عطاء از إبن عباس روایت [ صفحه 576 ] کرده است که خداوند
میفرماید من یک سختی خلق کردم و دو آسانی [یک عسر و دو یسر] و هرگز دو آسانی مغلوب یک سختی نمیشود و حسن
گوید پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله روزي با حالت سرور بیرون شد و میخندید و میفرمود: [هرگز یک عسر دو یسر را مغلوب
نخواهد ساخت [فَإِنَّ مَعَ العُسرِ یُسراً إِنَّ مَعَ العُسرِ یُسراً] فراء گفته است که: [عرب گوید وقتی نکرهاي ذکر کردي پس از آن
آنرا مثل همان نکره اعاده نمودي اینکه دو چیز میشود چنانکه میگوئی [اذا کسبت درهما فانفق درهما] اینکه درهم دوّمی غیر
از اولی است و اگر آنرا بطور معرفه اعاده کردي اینکه دومی همان اولی است چنانکه گوئی [اذا کسبت درهما فانفق الدرهم]
8- زمانی که از نماز واجب فارغ گشتی پس رنج دعا کردن برخود -7 337- اینکه درهم دوم همان اولی است. -قرآن- 281
روا دار و در خواهش و مسئلت بسوي پروردگار خودت دست نیاز بردار و بدرخواست از آن درگاه راغب باش [اینکه تفسیر
قول عدهاي از مفسرین و مروي از امامین باقرین علیهما السّلام است و معناي انصب از نصب یعنی تعب است یعنی براحت
مشتغل مشو] و بقولی یعنی چون از فرائض فارغ شدي بعد از تشهد هر حاجتی داري بخواه و صادق علیه السّلام فرموده است
آن دعاء در پشت سر نماز است در حالتی که نشسته باشی و بقولی معناي آن: چون از فرائض فارغ شدي بنماز شب پرداز [از
إبن مسعود] و بقولی یعنی چون از امور دنیاي خود فراغت یافتی بعبادت پروردگار خود قبول رنج کن و بنماز بپرداز [از
مجاهد و جبائی] و بقولی یعنی چون از فرائض فراغت یافتی در آنچه از اعمال ترا بخداوند راغب میسازد بپرداز و نماز بگذار
[از إبن عباس]. و بقولی چون از جهاد دشمنان فراغت یافتی بعبادت خداوند مشغول شو. و بقولی چون از جهاد دشمنان فارغ
گشتی رنج جهاد با نفس را متحمل شو. و بقولی چون از اداي رسالت فارغ شدي درخواست شفاعت کن- از علی إبن طلحه
در باب تفسیر اینکه دو آیه سؤال شد گفت: [اقوال در آن بسیار است [ صفحه 577 ] و ما شنیدیم که گفتهاند: [اذا صححت
فاجعل صحتک و فراغک نصبا فی العبادة- یعنی چون صحیح و سالم گشتی سلامت و فراغت خود را رنج کشیدن در عبادت
قرار ده]. و بقول دیگر: [اي فارفع حوائجک الی ربّک و لا ترفعها الی احد من خلقه- یعنی دست نیاز خود را بسوي پروردگار
خودت بلند کن و آنرا بسوي احدي از مخلوق او برمدار]. و عطاء گفته است مراد آنست که: [تضرّع إلیه راهبا من النار راغبا
الی الجنّۀ].
سورة التین
اشاره
123- مکیّه [و بقول معدّل از إبن عباس مدنیّه] است و هشت آیه است [بالاجماع] بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ -قرآن- 86
[ [سوره التین [ 95 ]: آیات 1 تا 8
اشاره
37 وَ التِّینِ وَ الزَّیتُونِ [ 1] وَ طُورِ سِینِینَ [ 2] وَ هذَا البَلَدِ الَأمِینِ [ 3] لَقَد خَلَقنَا الإِنسانَ فِی - بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ -قرآن- 1
141 ثُمَّ رَدَدناهُ أَسفَلَ سافِلِینَ [ 5] إِلاَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ فَلَهُم أَجرٌ غَیرُ مَمنُونٍ [ 6] فَما - أَحسَنِ تَقوِیمٍ [ 4] -قرآن- 1
اي فی احسن تعدیل- قوّمه بمعنی « فِی أَحسَنِ تَقوِیمٍ » 213- یُکَذِّبُکَ بَعدُ بِالدِّینِ [ 7] أَ لَیسَ اللّهُ بِأَحکَمِ الحاکِمِینَ [ 8] -قرآن- 1
89 -قرآن- - 26 -قرآن- 72 - هنا الجزاء. -قرآن- 1 « بِالدِّینِ » اي غیر مقطوع او غیر ممنون به علیک من المنّ « غَیرُ مَمنُونٍ » عدله
1- قسم بانجیر و قسم بزیتون [خداوند قسم خورده است بانجیریکه آنرا میخورند و زیتونی که روغن [ 161-148 [ صفحه 578
آنرا میگیرند بنا بقول بعضی از مفسّرین از جمله إبن عباس بواسطه خواصی که در اینکه دو درخت و دو میوه است چنانکه
ابو ذر از رسولخدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم روایت کرده است که فرمود اگر بگوئی میوهاي از بهشت فرود آمده است من
گویم اینکه است [یعنی انجیر] زیرا میوه بهشت بدون هسته است پس آنرا بخورید زیرا قطع بواسیر میکند و براي نقرس
سودمند است- و خواص زیتون و روغن آنهم که معلوم است] و بقولی [تین کوهی است که دمشق بر آن بنا شده است و
زیتون کوهی است که بیت المقدّس بر آن است] و بقولی [آنها دو کوهاند و چون اینکه دو میوه در آنها میروید هر یک بنام
آن میوه نامیده شدهاند]. و بقولی [تین مسجد دمشق و زیتون بیت المقدس است] و بقولی [تین مسجد نوح است که بر کوه
جودي بنا کرد و زیتون بیت المقدس است] و بقولی [تین مسجد الحرام و زیتون مسجد الاقصی است]. 2- و بطور سینین
سوگند [یعنی کوهی که خداوند بر آن با موسی علیه السّلام سخن گفت- و سینین و سیناء هر دو یکی است و گفتهاند بلغت
نبط یعنی مبارك و کثیر الخیر و کثیر النبات و الشجر]. 3- و سوگند باین شهر امن [که در جاهلیّت و اسلام هر ترسانی در آن
در امان بوده است و امین یعنی مؤمن که هر کس داخل آن شود در امان است]. 4- [بآنچه ذکر شد سوگند که] حقّا ما آدمی
را در نیکوترین صورت و بهترین هیئتی که باید باشد آفریدیم [یعنی هم در ظاهرش مستوي القامه و متناسب الاعضاء و نیکو
شکل که در جاي دیگر فرمود و صوّرکم فاحسن صورکم و هم در باطن متصف بصفات الهیّه از حیات و علم و اراده و قدرت
[ و گوش و چشم یعنی شنوائی و بینائی و سخن گوئی است که در واقع آدمی مظهر جلال و جمال و کمال است. [ صفحه 579
-5 سپس او را رد کردیم یعنی رسانیدیم به پستترین پستها [و بقولی یعنی بخرفتی و ارذل عمر و پیري و نقصان عقل که در
آخرت عمر دست میدهد و سافلین یعنی ضعفاء و ناتوانان و اسفل یعنی پائینتر از آنها که بیماران و کودکان باشند یا پیري. و
بقولی یعنی سپس او را رد کردیم باسفل سافلین که دوزخ و آتش باشد و مراد کافران است که از اعتدال خارج و منحرف
گشتند ما هم آنها را در زشتترین صورت بآتش دوزخ افکندیم]. 6- مگر کسانیکه ایمان آوردند [و تصدیق بوحدانیت خدا
نمودند] و کارهاي شایسته کردند [یعنی اعمال صالحه را با خلوص در عبادت کرده و خالصا لوجه اللّه هر عملی را نمودند]
براي اینکه چنین کسان مزدي بیمنّت یا مزدي قطع نشدنی و ابدي است. کسانیکه اسفل سافلین را دوزخ میدانند در اینکه آیه
گویند یعنی آنها بآتش نخواهند رفت- و کسیکه آنرا پیري میداند یعنی خرف نخواهند شد هر چند عمري بس طولانی کنند.
و عکرمه گفته است هر کس از مؤمنان نیکوکار بارذل العمر برسد آن عملی را که در جوانی میکرده براي او مینویسد. و إبن
عباس گوید: هر کس قرائت قرآن کند بارذل العمر و خرافت مبتلا نخواهد شد. [در حدیث از انس است که گوید رسولخدا
صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود: هر کسی بدنیا آید تا بحد ادراك نرسیده است هر حسنهاي بجاي آورد براي پدر و مادرش
نوشته میشود و هر سیئهاي بجاي آورد نه براي او نه براي والدینش نوشته نمیشود و چون بحدّ ادراك و بلوغ رسید و قلم بر او
جاري شد خداوند بدو ملکی که با او هستند امر میکند که او را محافظت کنند و محکم بدارند- و چون بچهل سالگی رسید
و در اسلام بود خداوند او را از سه بلاي جنون و جذام و برص در [ صفحه 580 ] امان خواهد داشت- و چون به پنجاه رسد
حساب او را تخفیف میدهد- و چون بشصت رسد خداوند انابه در آنچه واجب است او را روزي گرداند و چون بهفتاد رسد
اهل آسمان او را دوست دارند و چون بهشتاد رسد خداوند حسنات او را مینویسد و از سیئات او در میگذرد و چون به نود
رسد خداوند گناهان گذشته و آینده او را میآمرزد و او را شفیع اهل بیتش قرار میدهد و اسم او اسیر خدا در زمین است
[اسیر اللّه فی الارض] و چون بارذل العمر برسد [کیلا یعلم بعد علم شیئا] خداوند مانند عملی را که در صحت خود از خیرات
مینمود براي او مینویسد و اگر گناهی کند نمینویسد. [صاحب مجمع البیان فرماید اگر اینکه خبر صحیح باشد اینکه گناه او
نوشته نشود براي زوال عقل و نقصان تمییز اوست که در اینوقت براي او دست میدهد] و غیر ممنون یعنی غیر منقوص یا غیر
مقطوع یا غیر محسوب. 7- [اي انسان] بعد از اینکه [حجّتها و دلایل] چه چیز ترا واداشته است که جزاء و حساب را تکذیب
بکنی و درست نپنداري- و چه باعث شده که تو در صورت خود و جوانی خود و پیري خویشتن تفکر کنی و عبرت بگیري و
بگوئی آنکس که اینکه کارها را کرده است قادر است که مرا دوباره برانگیزد و حساب مرا بکشد و مرا بعملم مجازات کند. و
بقولی خطاب برسولخدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم است یعنی اي رسول ما بعد از اینکه حجج کیست که ترا بدین اسلام
تکذیب کند- [ما یکذبک که ما نفی باشد یعنی لا شیء یکذّبک]. 8- آیا خداوند محکم کارترین محکم کاران نیست! یعنی
باید معترف شد به اینکه که او در صنایع و کارهاي خویش استوار است و خلل و اضطرابی در هیچ عمل او نیست پس چگونه
اینکه خلایق را مهمل رها میکند و مجازات نمیکند! و بقولی یعنی قاضیترین قاضیان است و بین تو یا محمّد صلّی اللّه علیه و
آله و سلّم و کسانیکه ترا تکذیب میکنند حکومت و قضاوت خواهد فرمود. [ صفحه 581 ] [رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و
سلّم چون اینکه سوره را ختم مینمود میفرمود: بلی فانا علی ذلک من الشاهدین.
سورة العلق
اشاره
37- مکیّه و نوزده آیه و بقولی هجده و بقولی بیست آیه است. بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ -قرآن- 1
[ [سوره العلق [ 96 ]: آیات 1 تا 19
اشاره
37 اقرَأ بِاسمِ رَبِّکَ الَّذِي خَلَقَ [ 1] خَلَقَ الإِنسانَ مِن عَلَقٍ [ 2] اقرَأ وَ رَبُّکَ الأَکرَمُ [ 3] الَّذِي - بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ -قرآن- 1
146 عَلَّمَ الإِنسانَ ما لَم یَعلَم [ 5] کَلّا إِنَّ الإِنسانَ لَیَطغی [ 6] أَن رَآهُ استَغنی [ 7] إِنَّ إِلی رَبِّکَ الرُّجعی - عَلَّمَ بِالقَلَمِ [ 4] -قرآن- 1
169 عَبداً إِذا صَلّی [ 10 ] أَ رَأَیتَ إِن کانَ عَلَی الهُدي [ 11 ] أَو أَمَرَ بِالتَّقوي [ 12 ] أَ رَأَیتَ إِن - 8] أَ رَأَیتَ الَّذِي یَنهی [ 9] -قرآن- 1 ]
[ 181 کَلّا لَئِن لَم یَنتَهِ لَنَسفَعاً بِالنّاصِیَۀِ [ 15 ] ناصِیَۀٍ کاذِبَۀٍ خاطِئَۀٍ [ 16 - کَذَّبَ وَ تَوَلّی [ 13 ] أَ لَم یَعلَم بِأَنَّ اللّهَ یَري [ 14 ] -قرآن- 1
الرجوع و « الرُّجعی » دم متجمّد « عَلَقٍ » 185- فَلیَدعُ نادِیَهُ [ 17 ] سَنَدعُ الزَّبانِیَۀَ [ 18 ] کَلاّ لا تُطِعهُ وَ اسجُد وَ اقتَرِب [ 19 ] -قرآن- 1
اي لنأخذنه بناصیته و لنسحبنّه بها الی النار و « لَنَسفَعاً بِالنّاصِیَۀِ » [ 33 [ صفحه 582 - 10 -قرآن- 22 - هی مصدر کالبشري -قرآن- 1
هم المتوکلون « الزَّبانِیَۀَ » اي فلیدع اهل نادیه « فَلیَدعُ نادِیَهُ » السفع القبض علی الشیء و جذبه بشدة و الناصیۀ مقدم شعر الرأس
-1 207- 168 -قرآن- 192 - 27 -قرآن- 147 - بتعذیب الکفّار فی جهنّم واحدهم زبنیۀ مشتق من الزبن و هو الدفع. -قرآن- 1
بخوان [ یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم] نام پروردگارت را آنکسی که خلق کرد [جمیع مخلوقات را بر مقتضاي حکمت
و آنها را از عدم بوجود آورد بکمال قدرت خود- بخوان خدا را باسماء حسنی او که در تعظیم اسم تعظیم مسمی است- و باء
زاید است یعنی اقرأ اسم ربک] [اکثر مفسّرین برآنند که اینکه نخستین سوره ایست از قرآن که نزول یافته است و اوّلین روزي
که جبرئیل بر رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله نازل شد و آنحضرت بر کوه حراء ایستاده بود که پنج آیه از اول اینکه سوره را
باو تعلیم نمود. و بعضی گفتهاند اولین سوره یا أَیُّهَا المُدَّثِّرُ بوده است و بعضی دیگر اولین سوره را فاتحۀ الکتاب دانند چنانکه
الحاکم أبو عبد اللّه الحافظ باسناد خود از أبی میسره عمرو بن شرحبیل روایت کرده است که رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله
بخدیجه علیها السّلام فرمود وقتی من در خلوت و تنهائی هستم ندائی میشنوم عرض کرد خداوند جز خیر براي تو نخواهد
خواست بخدا سوگند که تو اداي امانت مینمائی و صله رحم میکنی و گفتار راست داري- خدیجه گوید نزد [ورقۀ بن نوفل
بن اسد بن عبد العزي] [که پسر عم خدیجه بود] رفتیم و رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم از آنچه دیده بود باو خبر داد
ورقه باو عرض کرد وقتی نزد تو آمد دقت کن بشنوي چه میگوید سپس نزد من آي و مرا خبر ده و چون حضرت بخلوت و
اّلعالَمِینَ تا رسید به وَ لَا الضّالِّینَ بگو لا اله الّا
ِ
تنها شد ندا برخاست که بگو یا محمّد بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ الحَمدُ لِلّهِ رَب
931 پس بنزد ورقه آمد و اینکه موضوع را براي او بیان فرمود ورقه گفت - 896 -قرآن- 912 - 54 -قرآن- 823 - اللّه. -قرآن- 30
مژده باد ترا باز هم مژده باد من شهادت میدهم که تو آنکسی هستی که پسر مریم بشارت [ صفحه 583 ] آمدن او را داد و بر
تو مانند ناموس موسی است و تو پیمبر مرسل هستی و حقّا که تو مأمور بجهاد خواهی شد پس از اینکه و اگر من آنروز را
ادراك کردم البته با تو جهاد خواهم کرد- و چون ورقه بمرد رسول خدا فرمود او را در بهشت دیدم که لباس دیبا در برداشت
چه او بمن ایمان آورد و مرا تصدیق کرد [از مجمع البیان]. 2- [سپس آفرینش انسان را تخصیص بذکر داد از جهت شرافتی
که براي اوست و فرقی که با سایر جانوران دارد و فرمود:] آفرید انسان را از خون بستهاي [پس از نطفه] [یعنی از اصلی که در
منتها درجه پستی و مهانت بود و سپس او را بمبالغ کمال رسانید تا اینکه بشري مستوي الخلقه و مهیّاي نطق و تمییز و تشخیص
گردید و بحدّ اعتدال رسید و همانقسم که او انسانرا از حالی بحالی بسوي کمال برد، همین قسم ترا از جهالت بدرجه نبوت و
رسالت رسانید تا شرافت محل تو کامل گشت]. 3- بخوان [قرآن را] و پروردگار تو که کریمترین کریمان است [و هر کریمی
آنچه دارد از او دارد و او منعم بلا غرض است که نه طالب مدحی است و نه جالب اجر و ثوابی است] [او بتو امر میکند که
بخوانی و او ترا بثواب عملت میرساند و بمقتضاي کرمش با تو رفتار میکند و ترا در تبلیغ رسالت تقویت میفرماید و بر حفظ
قرآن اعانت مینماید]. 4- آن پروردگاري که نویسنده را نوشتن با قلم آموخت- یا آدمی را بیان بقلم آموخت [در اینجا خداي
سبحانه بر خلق خود بآنچه از کیفیت نوشتن با قلم آموخته منّت نهاده است زیرا سود دین و دنیاي خلق بسته بقلم است و نعمت
عظمی خدائی است که اگر آن نبود نه دینی برپا میشد و نه زندگانی بشر بصلاح میپیوست. 5- انسانرا آنچه نمیدانست
بیاموخت [ یا به اینکه که او را وادار بتعلم ساخت یا اینکه بواسطه نصب دلیل در عقل او را آموخت یا آنکه بزبان ملئکه و
پیمبران [ صفحه 584 ] حوائج دین و دنیاي آنها را تعلیم فرمود و بنابراین تمام علوم منصوب بمقام رحمانیّت اوست جلّ جلاله].
-6 حقّا که انسان از حد خود تجاوز میکند و نسبت بپروردگار خود استکبار مینماید و از طور خود تعدّي و سرکشی
مینماید. 7- زیرا خود را مستغنی و بینیاز از پروردگار خویش میبیند [و قوم و قبیله و اموال خود را کافی میداند و چون
بمالی رسید بر لباس و مرکب و خوراك و لوازم خود میافزاید و اینکه خود تجاوزي بشمار میآید- و گفتهاند اینکه آیات تا
آخر سوره در باره أبی جهل بن هشام نازل شده است]. 8- همانا مرجع و برگشت هر کسی بسوي پروردگار تست [پس اینکه
طاغی سرکش چگونه بوسیله دارائیش طغیان میکند و نافرمانی پروردگار خود را مینماید و حال آنکه رجوعش بسوي خداست
10 - آیا دیدي [ یا محمّد صلّی - و او قادر بر اهلاك اوست و پس از اهلاك و بر گشت بسوي او قادر بر مجازات اوست]. 9
اللّه علیه و آله] آنکسیرا که نهی و منع میکرد- بنده [خدا] را زمانی که نماز میگذاشت که جزا و کیفر او چه شد و حال او
نزد خدا چگونه بود و استحقاق او از عذاب چه بود]. [در حدیث آمده است که أبو جهل گفت آیا محمّد صلّی اللّه علیه و آله
در پیش روي شماها صورت بخاك میگذارد گفتند بلی گفت بآنکسیکه قسم باو میخورند اگر من ببینم چنین میکند
گردن او را میزنم باو گفتند هان او مشغول نماز است و او بطرف حضرت حرکت کرد و ناگهان دیدند که بعقب برمیگردد و
باو گفتند یا أبا الحکم ترا چه شد! گفت بین خودم و او خندقی از آتش دیدم و هولی و بالهائی و پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله
فرمود قسم بکسیکه جانم بدست او است اگر نزدیک من میآمد ملئکه عضو عضو او را جدا میکردند و اینکه آیات تا آخر
سوره نازل شد و مسلم در صحیح خود آنرا روایت کرده است و آیه عام است. 11 - و- 12 - بمن خبر ده [ یا محمّد صلّی اللّه
علیه و آله] آیا [اینکه کافر] اگر بر راه هدایت [ صفحه 585 ] و دین حق بود- یا مردم را بتقوي و پرهیز از شرك وادار میکرد!
[براي او بهتر از کفر بخدا و جلو گیري مردم از نماز و اطاعت پروردگار نبود! البته بهتر بود.] 13 - بمن خبر ده [ یا محمّد صلّی
اللّه علیه و آله و سلّم] اگر اینکه [کافر] تکذیب [آیات خدا و معاد و رسالت ترا] کند و از پرستش خدا رو گردان باشد و
بحقایق پشت کند!] 14 - آیا نمیداند که خدا [کردارهاي زشت و طغیانهاي او را] میبیند [و او را بجزاي اعمالش خواهد
رسانید]! 15 - خیر [هرگز نمیداند] و اگر [اینکه کافر یعنی ابو جهل] دست از اعمال خود و تکذیب دین محمّد صلّی اللّه علیه
و آله بر ندارد [و بر طغیان و عناد خود باقی بماند] البتّه ما هم موي پیشانی او را بشدّت میگیریم [و بسوي آتش میکشانیم].
-16 همان موي پیشانی که صاحب آن دروغگوي [در گفتار] و خطا کار [در کردار] است. [إبن عباس گوید: چون أبو جهل
بنزد رسول خدا آمد حضرت او را از نزد خود راند أبو جهل گفت یا محمّد مرا میرانی بخدا سوگند در آنجا از من کسی بیشتر
طرفدار [نادي] ندارد لذا خداوند در آیه بعد فرمود:] 17 - پس او نادي خود را [یعنی اهل مجلس و عشیره خود را] بخواند [تا
او را یاري کنند]. 18 - ما هم قریبا فرشتگان موکّلین بآتش [که ملائکه غلاظ و شداد میباشند] میخوانیم [تا ببینند که کدام
طرف غالب آیند]. [إبن عباس گوید: اگر او طرفداران خود را براي آزار رسولخدا ندا میکرد فرشتگان موکل بآتش هم در
همان ساعت معاینۀ میگرفتند و بقیامت نمیکشید]. 19 - زنهار که [اعتناء باو مکن او غالب بر تو نتواند شد] اطاعت او را مکن
[و دست از نماز برمدار] و خداي خود را سجده کن و ثواب او را بخود [ صفحه 586 ] نزدیک کن [ یا بطاعت خود بسوي او
تقرّب بجوي] یا [او را سجده کن براي آنکه باو نزدیک شوي]. [در حدیث از عبد اللّه بن مسعود است که رسول خدا صلّی
اللّه علیه و آله و سلّم فرمود: اقرب ما یکون العبد من اللّه اذا کان ساجدا]. و بقولی گفتهاند مراد سجود براي قرائت اینکه سوره
است و سجود در اینجا واجب است و اینکه سوره از عزائم است و عبد اللّه بن سنان از حضرت أبی عبد اللّه امام صادق علیه
السّلام روایت کرده است که فرمود: سورههاي عزائم عبارتند از: الم تنزیل و حم السجده و النجم و اقرأ باسم ربک و سواي
آنها در تمام قرآن سنّت و مستحب است و واجب نیست.
سورة القدر
اشاره
37- مکیّه [و بقولی مدنیّه] است و آیات آن پنج است. بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ -قرآن- 1
[ [سوره القدر [ 97 ]: آیات 1 تا 5
اشاره
37 إِنّا أَنزَلناهُ فِی لَیلَۀِ القَدرِ [ 1] وَ ما أَدراكَ ما لَیلَۀُ القَدرِ [ 2] لَیلَۀُ القَدرِ خَیرٌ مِن أَلفِ شَهرٍ - بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ -قرآن- 1
« تَنَزَّلُ » 41- 208 سَلامٌ هِیَ حَتّی مَطلَعِ الفَجرِ [ 5] -قرآن- 1 - أَّمرٍ [ 4] -قرآن- 1
ِ
3] تَنَزَّلُ المَلائِکَ ۀُ وَ الرُّوحُ فِیها بِإِذنِ رَبِّهِم مِن کُل ]
- اي لا یقدّر اللّه فیها الّا سلامۀ حتّی مطلع الفجر. -قرآن- 1 « سَلامٌ هِیَ حَتّی مَطلَعِ الفَجرِ » خلق فوق الملائکۀ « الرُّوحُ » اي تتنزل
1- بدرستیکه ما نازل کردیم قرآن را در شب قدر. [ صفحه 587 ] [إبن عباس گفته است که 95- 36 -قرآن- 56 - -13 قرآن- 25
خداوند قرآن را یکجا از لوح محفوظ در شب قدر بآسمان دنیا نازل فرمود سپس جبرئیل در ظرف بیست و سه سال قسمت
بقسمت از اول تا آخر آنرا بر محمّد صلّی اللّه علیه و آله فرود آورد. و شعبی گفته است معناي آیه اینست که ما نازل ساختن
آنرا در شب قدر شروع کردیم- و اقوال دیگر هم ذکر شده است. امّا در اینکه چرا لیله قدر نامیده شده است نیز اقوالی است-
بقولی از آنجهت شب قدر نامیده شده است که جمیع اموري که در آن سال باید تقدیر شود خداوند در آن شب حکم میکند
و آنرا لیله مبارکه فرموده است که [إِنّا أَنزَلناهُ فِی لَیلَۀٍ مُبارَکَۀٍ] یعنی هر گونه خیر و برکت و مغفرت در آن شب نازل میگردد.
285 و بقولی- لیله قدر یعنی شب شرف و خطر و عظمت شأن چنانکه بکسی که در بین مردم صاحب منزلت و - -قرآن- 245
- شأن است گویند صاحب قدر است و آیه مبارکه وَ ما قَدَرُوا اللّهَ حَقَّ قَدرِهِ از اینکه باب است یعنی حق عظمته. -قرآن- 157
195 و بقولی- یعنی هر کس آن شب را احیاء کند صاحب قدر میشود زیرا طاعات در آن شب قدر عظیم و ثواب جزیل دارد.
و بقولی- شب قدر از اینکه جهت موسوم گردیده است که در آن شب کتاب صاحب قدر بر رسول صاحب قدر براي امّت
صاحب قدر بدست فرشته صاحب قدر نزول یافته است. و بقولی لیله تقدیر است زیرا خداي تعالی در آن شب انزال قرآن را
مقدر فرموده است. و بقولی- اگر از ماده تنگی بگیریم یعنی شبی که از بس ملائکه بزمین نازل میشود جا بر آنها تنگ میشود
174 و امّا در اینکه شب قدر چه شبی است اقوال - چنانکه از آیه [وَ مَن قُدِرَ عَلَیهِ رِزقُهُ] اینکه معنی مستفاد میشود. -قرآن- 140
مختلفه زیاد است و از مجموع [ صفحه 588 ] آنها مستفاد میشود که شب قدر مانند اسم اعظم و نماز وسطی و غیره در تمام
سال مجهول است و آنچه مسلم شده است از ماه رمضان خارج نیست چون قرآن در ماه رمضان نازل گشته و تصریح اینکه
آیه هم همین است که در شب قدر نازل شده است پس شب قدر در ماه رمضان است و روایات هم از فریقین بسیار است از
مجموع آنها بر میآید که در لیالی آخر ماه مبارك رمضان و شبهاي فرد باشد و بیشتر متوجّه شب بیست و سوّم است که لیله
جهنی هم نامیده شده است باین شرح که: [در روایت عبد اللّه بن بکیر از زراره از یکی از دو امام همام جعفرین علیهما السّلام
است که گوید از آنحضرت از شبهاي ماه رمضان که غسل در آن مستحب است پرسیدم فرمود شب نوزدهم و شب بیست و
یکم و شب بیست و سوم و فرمود شب بیست و سوم شب جهنی است و حدیث آن اینستکه جهنی به رسول خدا عرض کرد
منزل من از مدینه دور است شبی را بمن دستور فرما که بمدینه بیایم باو امر فرمود که شب بیست و سوم بیاید و شیخ ابو جعفر
ره گوید نام جهنی عبد اللّه إبن انیس الانصاري بوده است. از مجمع] [بهر حال شب قدر شب احیاء و شب دعاء و شب نزول
برکات است و اعمال آن در کتب ادعیه مذکور است و خوشا بحال موفقین که از آن بهره برداري کرده و میکنند و البته بیاد
گنهکارانی مانند اینکه عبد رو سیاه هستند]. [اي خواجه چه خواهی ز شب قدر نشانی || هر شب شب قدر است اگر قدر
بدانی 2- و چه دانی تو یا ندانی تو [ یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله] که تا چه حدّ است عظمت و خطر شب قدر [و بکنه آن پی
نبري که تا چه پایه است علوّ قدر آن زیرا خارج از دائره درایت خلق است و آنرا جز علام الغیوب کسی نداند و درایت نتواند]
-3 [قیام و عبادت و شب زندهداري در] شب قدر بهتر است از [قیام و عبادت] هزار ماه [که در آن شب قدر نباشد]. 4- فرود
میآیند فرشتگان و روح [یعنی جبرئیل] در شب قدر بزمین [ صفحه 589 ] [تا حمد و ثناي بندگان خدا و قرائت قرآن و سایر
اذکار آنها را بشنوند یا بقولی بر مسلمانان سلام دهند] بامر پروردگارشان یعنی باذن خداي خودشان بهر امري از خیر و برکت
یا بهر امري از رزق و اجل براي آنان تا سال آینده چنین شبی]. [و بقولی از کعب و مقاتل بن حیان [روح] طایفهاي از ملائکه
هستند که فرشتگان دیگر جز اینکه شب آنها را نمیبینند که از غروب آفتاب تا طلوع فجر فرود میآیند. و بقول دیگر روح
همان وحی است چنانکه در جاي دیگر فرماید وَ کَ ذلِکَ أَوحَینا إِلَیکَ رُوحاً مِن أَمرِنا] اي تنزل الملئکۀ و معهم الوحی بتقدیر
114 و امّا [من کلّ امر] یعنی [بکلّ امر] چنانکه در آیه [یَحفَظُونَهُ مِن أَمرِ اللّهِ] یعنی بامر اللّه. - - الخیرات و المنافع]. -قرآن- 65
5- اینکه شب تا آخر آن یعنی تا طلوع فجر [صبح صادق] از شرور و بلایا و آفات شیطان در سلامت است. و 94- قرآن- 63
بقول دیگر- یعنی شب قدر سالم است از اینکه در آن واقعه بدي اتفاق افتد و شیطان قادر باشد که در آن عملی بکند. و بقول
دیگر- کلام در [بِإِذنِ رَبِّهِم] تمام میشود و سپس از من کلّ امر سلام شروع بعبارت بعدي است یعنی بهر امري که در آن
سلامت و منفعت و خیر و برکت باشد زیرا خداوند در اینکه شب هر چه را که در آن خیر و برکت است تقدیر میکند و اینکه
جریان نزول سلامت و برکت و فضیلت تا وقت طلوع فجر امتداد مییابد و منحصر بساعتی از آن نیست بلکه در جمیع آن است
[ 46 [ صفحه 590 - و اللّه اعلم بالصواب. -قرآن- 29
سورة البینه
اشاره
و سورة لم یکن و البریّه و القیمۀ هم نامیده میشود. مدنیه است و عدد آیات آن هشت است. بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ -قرآن-
37-1
[ [سوره البینۀ [ 98 ]: آیات 1 تا 8
اشاره
37 لَم یَکُنِ الَّذِینَ کَفَرُوا مِن أَهلِ الکِتابِ وَ المُشرِکِینَ مُنفَکِّینَ حَتّی تَأتِیَهُمُ البَیِّنَۀُ [ 1] رَسُولٌ - بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ -قرآن- 1
296- مِنَ اللّهِ یَتلُوا صُحُفاً مُطَهَّرَةً [ 2] فِیها کُتُبٌ قَیِّمَۀٌ [ 3] وَ ما تَفَرَّقَ الَّذِینَ أُوتُوا الکِتابَ إِلاّ مِن بَعدِ ما جاءَتهُمُ البَیِّنَۀُ [ 4] -قرآن- 1
وَ ما أُمِرُوا إِلاّ لِیَعبُدُوا اللّهَ مُخلِصِ ینَ لَهُ الدِّینَ حُنَفاءَ وَ یُقِیمُوا الصَّلاةَ وَ یُؤتُوا الزَّکاةَ وَ ذلِکَ دِینُ القَیِّمَۀِ [ 5] إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا مِن
أَهلِ الکِتابِ وَ المُشرِکِینَ فِی نارِ جَهَنَّمَ خالِدِینَ فِیها أُولئِکَ هُم شَرُّ البَرِیَّۀِ [ 6] إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ أُولئِکَ هُم خَیرُ
البَرِیَّۀِ [ 7] جَزاؤُهُم عِندَ رَبِّهِم جَنّاتُ عَدنٍ تَجرِي مِن تَحتِهَا الَأنهارُ خالِدِینَ فِیها أَبَداً رَضِیَ اللّهُ عَنهُم وَ رَضُوا عَنهُ ذلِکَ لِمَن خَشِیَ
هذا الفعل معناه الدّوام و الاستمرار و هو من طائفۀ ما دام و ما زال و ما فتئ من « مُنفَکِّینَ » [ 559 [ صفحه 591 - رَبَّهُ [ 8] -قرآن- 1
اي مستقیمۀ « قَیِّمَۀٌ » اي مکتوبات « فِیها کُتُبٌ » الدلالۀ و الحجۀ « البَیِّنَۀُ » الّتی تلازم النفی و اداة نفیه فی اوّل السورة و هی لم یکن
-15- جنّات استقرار. -قرآن- 1 « جَنّاتُ عَدنٍ » الخلیقۀ « البَرِیَّۀِ » دین الملّۀ القیمۀ « دِینُ القَیِّمَۀِ » اي مائلین عن العقاید الزائغۀ « حُنَفاءَ »
385- 359 -قرآن- 368 - 326 -قرآن- 346 - 272 -قرآن- 306 - 249 -قرآن- 262 - 224 -قرآن- 238 - 192 -قرآن- 209 - قرآن- 179
تفسیر معانی:
اشاره
-1 همواره کافران از اهل کتاب [یعنی یهود و نصاري] و مشرکین [یعنی بت پرستان منفکّ و جداي از کفر خود نبودند [و بر
پرستش غیر خدا دوام داشتند] تا آنکه بیّنه و حجت [یعنی محمّد صلّی اللّه علیه و آله] براي آنها بیامد [و گمراهی و شرك آنها
را براي آنها روشن ساخت و آنها را دعوت بحقّ و ایمان نمود]- 2 و 3- [آن بیّنه] فرستادهاي از جانب خداست که براي آنها
صحیفههاي پاك [از انجاس و بیآلایش از باطل و کذب و تزویر] را بخواند [و دعوت بتوحید و ایمان کند] و در آن
صحیفهها نوشتههائیست مستقیم [و معتدل و بی اعوجاج و مبیّن حق از باطل] که آن قرآن است [و مشتمل بر انواع علوم و
احتیاجات بشري است]. 4- و اینکه جماعت اهل کتاب [پیش از بعثت محمّد صلّی اللّه علیه و آله] اختلافی نداشتند [و بواسطه
بشارتهائی که در کتبشان بود منتظر و مجتمع در امر محمّد صلّی اللّه علیه و آله بودند تا اینکه خداوند او را برانگیخت و چون
مبعوث شد [یعنی بعد از آنکه بیّنه و حجت بر آنها تمام شد و محمّد با دلایل براي آنها آمد آنگاه متفرق شدند و در امر او
اختلاف کردند [بعضی ایمان آوردند و بعض دیگر که منافع دنیوي خود را در خطر میدیدند کافر گشتند]. 5- و حال آنکه در
کتب [آسمانی] آنها امري نبود و بچیزي مأمور نبودند جز اینکه خداي واحد را بپرستند و کسی را در عبادت شریک او قرار
ندهند [و اینکه موضوعی بوده که هیچ ملّتی در آن اختلاف نداشته و تبدّلی هم در آن [ صفحه 592 ] واقع نشده بود] و اینکه
دین خالصا براي او باشد [یعنی در عبادت او ما سواي او را مخلوط ننمایند] و اینکه حنفاء باشند [یعنی مائلین از تمام ادیان
بدین اسلام و مؤمنین بتمام پیمبران] و اینکه مداومت بر اقامه نماز کنند و از دارائی خودشان آنچه بر آنها واجب شده است بنام
زکوة خارج سازند. و اینست دین قیمهاي که ذکر کردیم [یعنی دین مستقیم عادلهاي که کتب پیشین هم حاوي بوده است].
قتاده گفته است که حنیفیّه عبارت است از ختان و حرام دانستن دختران و مادران و خواهران و عمهها و خالهها و اقامه مناسک
حج]. نضر بن شمیل گفته است از خلیل از معنی قیمه پرسیدم گفت قیّمه جمع قیّم است و قیّم و قائم بیک معنی هستند و مراد
از و ذلک دین القیّمه یعنی [ذلک دین القائمین للّه بالتوحید]. 6- حقّا آنانکه از اهل کتاب و مشرکان کافر شدند [یعنی انکار
توحید خدا و نبوت پیمبر او کردند و خداي دیگري را در عبادت شریک ساختند] در آتش دوزخند و در آن مخلّد و جاویدان
خواهند بود و عقاب آنها دائمی است و اینکه جماعت بدترین خلق خدایند. 7- حقّا آنانکه ایمان بخدا و رسول آوردند و
کارهاي شایسته کردند [و از روي خلوص پرستش نمودند و عمل کردند] بهترین خلق خدایند. 8- پاداش آنها نزد پروردگار
آنها بهشتهاي با دوامی است که از زیر درختها و قصور آنها نهرهاي آب جاري است و إلی الابد در آن نعمتها مؤبّد خواهند
بود و خدا از آنها راضی است [بسبب عبادات و طاعاتی که در دنیا کردهاند] و آنها از خدا راضیند [بسبب آنچه از ثواب
پاداش گرفتهاند] اینکه رضا و خشنودي و ثواب براي کسی است که از پروردگار خود بترسد و معاصی را ترك کند و طاعات
را بجاي آورد. در کتاب شواهد التنزیل حاکم أبی القاسم الحسکانی ره گوید: [ صفحه 593 ] أبو عبد اللّه الحافظ باسناد مرفوع
بیزید بن شراحیل الانصاري کاتب علی علیه السّلام گفت شنیدم از علی علیه السّلام که میگفت رسول خدا صلّی اللّه علیه و
آله قبض روح شد و من او را بسینه خود تکیه داده بودم و گفت یا علی آیا نشنیدي گفتار خداي تعالی را [إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ
عَمِلُوا الصّالِحاتِ أُولئِکَ هُم خَیرُ البَرِیَّۀِ هم شیعتک و موعدي و موعدکم الحوض اذا اجتمعت الامم للحساب یدعون غرّا
محجّلین] و در همان کتاب از مقاتل بن سلیمان از ضحاك از إبن عباس در آیه هُم خَیرُ البَرِیَّۀِ مروي است که گفت [نزلت فی
586- 393 -قرآن- 564 - علیّ و اهل بیته]. -قرآن- 309
سورة الزلزال
اشاره
37- مدنیّه است [و بقولی مکیّه] عدد آیات آن هشت است. بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ -قرآن- 1
[ [سوره الزلزلۀ [ 99 ]: آیات 1 تا 8
اشاره
[ 37 إِذا زُلزِلَتِ الأَرضُ زِلزالَها [ 1] وَ أَخرَجَتِ الأَرضُ أَثقالَها [ 2] وَ قالَ الإِنسانُ ما لَها [ 3 - بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ -قرآن- 1
142 بِأَنَّ رَبَّکَ أَوحی لَها [ 5] یَومَئِذٍ یَصدُرُ النّاسُ أَشتاتاً لِیُرَوا أَعمالَهُم [ 6] فَمَن یَعمَل مِثقالَ - یَومَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخبارَها [ 4] -قرآن- 1
1- زمانی که بلرزه در آورده شود زمین لرزهاي که براي او 197- ذَرَّةٍ خَیراً یَرَهُ [ 7] وَ مَن یَعمَل مِثقالَ ذَرَّةٍ شَ  را یَرَهُ [ 8] -قرآن- 1
نوشته شده و ما وراء آن زلزلهاي نیست [و اینکه زلزله عام است و مختص بنقطهاي نیست]. 2- و بیرون دهد زمین اشیاء گران و
سنگین که در آن است [یعنی [ صفحه 594 ] مردگان براي حساب و جزاء بیرون آیند و یا معادن و گنجهاي درونی زمین بیرون
ریزند]. 3- و انسان [در آنروز پر حسرت از فرط دهشت و کمال حیرت] گوید زمین را چه شده است و چه حادث گشته که
باین حالت افتاده است! 4- در اینکه روز زمین حکایت میکند و خبر میدهد خبرهاي خود را [یعنی آنچه بر روي آن عمل شده
است]. [در حدیث آمده است که پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله فرمود آیا میدانید اخبار آن چیست! عرض کردند خدا و رسولش
داناترند. فرمود: اخبار زمین اینستکه شهادت میدهد بر هر بندهاي از زن و مرد بآنچه بر پشت آن عمل شده است. میگوید در
روز فلان و فلان چنین و چنان کرد]. [و گفتهاند خدایرا بر تو هفت گواه است: اوّل مکان چنانکه فرمود یَومَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخبارَها.
102 دوّم زمان چنانکه در خبر است ینادي کل یوم انا یوم جدید و انا علی ما تعمل فیّ شهید. سوّم زبان چنانکه - -قرآن- 72
79 چهارم ارکان چنانکه میفرماید وَ تُکَلِّمُنا أَیدِیهِم وَ تَشهَدُ - خداي تعالی فرماید یَومَ تَشهَدُ عَلَیهِم أَلسِنَتُهُم. -قرآن- 41
76 ششم دیوان چنانکه - 80 پنجم ملکان یعنی دو فرشتهاي که فرمود وَ إِنَّ عَلَیکُم لَحافِظِینَ. -قرآن- 44 - أَرجُلُهُم. -قرآن- 32
84 هفتم رحمان چنانکه فرمود: إِلّا کُنّا عَلَیکُم شُهُوداً- پس اي - قّرآن- 42
ِ
خداي تعالی فرماید: هذا کِتابُنا یَنطِقُ عَلَیکُم بِالحَق. -
5- [اینکه 58- بنده گناهکار نافرمان بعد از آنکه اینکه شهود بر ضد تو گواهی دهند حال تو چون خواهد بود!] -قرآن- 28
اخباریکه زمین میدهد و حکایتی که میکند] بسبب و بعلّت اینست که پروردگار تو [ یا محمّد] باو الهام فرموده و باو اذن داده
است که خبر دهد [و احدي باسناد خود مرفوعا از ربیعۀ الحرشی روایت کرده است که گفت رسول خدا فرمود: حافظوا علی
الوضوء و خیر اعمالکم الصلوة و تحفظوا من الارض [ صفحه 595 ] فانّها امّکم و لیس فیها احد یعمل خیرا او شرّا الّا و هی
مخبرة به یعنی همیشه با وضوء باشید و بهترین اعمال شما نماز است و از زمین نگهبانی کنید زیرا آن مادر شماست در آن
هیچکس نیست که عمل خوب یا بدي بکند مگر اینکه زمین آن عمل را خبر میدهد]. و أبو سعید الخدري گفته است: چون
در صحراها باشی صداي خود را باذان بردار زیرا از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله شنیدم که میفرمود: نمیشنود آنرا جن و
انس و نه سنگی مگر اینکه براي او شهادت خواهد داد]. 6- در اینکه روز برمیگردند [از قبورشان بموقف حساب یا از موقف
حساب بعد از عرض در صحراي محشر] متفرّق و دسته دسته [اهل ایمان جداگانه و اهل هر دین علی حده چنانکه در آیه دیگر
میفرماید وَ یَومَ تَقُومُ السّاعَۀُ یَومَئِذٍ یَتَفَرَّقُونَ و آیه دیگر یَومَئِذٍ یَصَّدَّعُونَ] تا بنگرند جزاي اعمال خودشان را [یعنی از موقف بر
315 و بقولی رؤیت در اینجا بمعنی - 277 -قرآن- 291 - میگردند تا بمنازل خودشان در بهشت و دوزخ فرود آیند. -قرآن- 223
شناسائی اعمال در اینحال است و آن رؤیت قلب است و ممکن است دیدن بچشم هم باشد یعنی صحائف اعمال خود را ببینند
و بخوانند که لا یغادر فیها صغیرة او کبیرة إلّا احصیها]. 7- بنابراین هر کسی که بوزن ذرّهاي خوبی کند [ثواب و جزاي آن
خوبی را] میبیند. 8- و هر کس بوزن ذرّهاي بدي کند [عقابی را که مستحق است] خواهد دید. [محمّد بن کعب گفته است
معناي آیه اینست که: هر کس بوزن ذرّهاي خیر کند و حال آنکه کافر باشد ثواب آنرا در دنیا در خود و خاندان و مال و
فرزند خویش میبینند تا از دنیا بیرون رود و در نزد خدا خیري نخواهد داشت و هر کس مؤمن باشد و عمل بدي از او ناشی
شود عقوبت آنرا در خود و اهل و مال و فرزند خود میبیند تا از دنیا خارج شود و در نزد خدا شرّي نخواهد داشت] [ صفحه
596 ] صعصعۀ بن ناجیه جدّ فرزدق بر رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله وارد شد و درخواست کرد از قرآن خبري بر او بخواند
حضرت اینکه آیه بر او خواند او گفت مرا بس است بس است بخاك افتاد و زار بگریست و گفت اگر غیر از اینکه از قرآن
نشنوم مرا کافی است]. [و عبد اللّه مسعود گوید محکمترین آیه در قرآن اینکه دو آیه است و حضرت صلّی اللّه علیه و آله آنرا
جامعه خوانده است]. حساب کار خود امروز کن که فرصت هست || ز خیر و شرّ بنگر تا چههاست حاصل تو اگر بنقد نکوئی
توانگري خوشباش || ورت بغیر بدي نیست واي بر دل تو
سورة العادیات
اشاره
37- مدنیّه [بقول إبن عباس و قتاده] و بقولی مکیّه عدد آیات آن یازده آیه است [بالاجماع]. بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ -قرآن- 1
[ [سوره العادیات [ 100 ]: آیات 1 تا 11
اشاره
- [ 37 وَ العادِیاتِ ضَ بحاً [ 1] فَالمُورِیاتِ قَدحاً [ 2] فَالمُغِیراتِ صُ بحاً [ 3] فَأَثَرنَ بِهِ نَقعاً [ 4 - بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ -قرآن- 1
اّلخَیرِ لَشَدِیدٌ [ 8] أَ فَلا یَعلَمُ
ِ
105 فَوَسَطنَ بِهِ جَمعاً [ 5] إِنَّ الإِنسانَ لِرَبِّهِ لَکَنُودٌ [ 6] وَ إِنَّهُ عَلی ذلِکَ لَشَهِیدٌ [ 7] وَ إِنَّهُ لِحُب - قرآن- 1
84 [ صفحه - 204 وَ حُصِّلَ ما فِی الصُّدُورِ [ 10 ] إِنَّ رَبَّهُم بِهِم یَومَئِذٍ لَخَبِیرٌ [ 11 ] -قرآن- 1 - إِذا بُعثِرَ ما فِی القُبُورِ [ 9] -قرآن- 1
الایراء اخراج النار یقال « فَالمُورِیاتِ » الضبح صوت انفاسها عند الجري « ضَ بحاً » خیل الغزاة التی تعدو اي تجري « العادِیاتِ » [597
بعث « بُعثِرَ » اي لکفور بالنعمۀ « لَکَنُودٌ » اي غبارا او صیاحا « نَقعاً » فهیجنّ « فَأَثَرنَ » الاغارة سرعۀ السیر « فَالمُغِیراتِ » قدح الزند فاوري
14 -قرآن- - اصل التحصیل اخراج المستور بآخر المغمور فیه و اخذه منه کاخراج اللب من القشر. -قرآن- 1 « وَ حُصِّلَ » و اخرج
276 -قرآن- - 248 -قرآن- 267 - 215 -قرآن- 237 - 198 -قرآن- 207 - 166 -قرآن- 186 - 104 -قرآن- 150 - -56-48 قرآن- 88
303-290 گفتهاند که رسولخدا صلّی اللّه علیه و آله عدّهاي را تحت سرپرستی [منذر بن عمرو الانصاري که یکی از نقباء
بوده] بسرکوبی قبیلهاي از کنانه مأمور فرمود و برگشت آنها بتأخیر افتاد و منافقان گفتند که تمامی کشته شدند و خداوند باین
آیات از حال آنها خبر داد و اینکه گفته از مقاتل است. و بقول دیگر سوره موقعی نازل شد که رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله
و سلّم علیّ را بذات السلاسل مأمور فرمود آنحضرت بآنها دست یافت و اینکه پیروزي بعد از آن بوده که حضرت چند مرتبه
غیر علی علیه السّلام را از صحابه مأمور فرموده بود و آنها تمامی بخدمت رسول صلّی اللّه علیه و آله برگشته بودند و اینکه خبر
مرويّ از حضرت أبی عبد اللّه علیه السّلام است که در حدیث طویل روایت شده است که فرمود اینکه غزوه از آنجهت ذات
السلاسل نامیده شده که از آنها عدهاي کشته و عدهاي اسیر شدند و اسیران محکم بریسمانهائی بسته شده بودند که گوئی در
سلسلههاي زنجیرها هستند و چون سوره نازل شد رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله بیرون آمد و مردم را احضار کرد و نماز
صبح با آنها گذارد و در نماز سوره و العادیات را بخواند و چون از نماز فارغ شد اصحاب عرض کردند اینکه سوره را
نمیدانستیم رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله فرمود بلی علی علیه السّلام بدشمنان خدا پیروز شد و مژده آنرا امشب جبرئیل بمن
داد و علی علیه السّلام پس از چند روز با غنائم و اسیران بیامد. 1- باسبها و مرکبهاي تند روئی سوگند که [در حرکت [ صفحه
598 ] براي جنگ با کفّار] نفس میزنند و [از درون سینه آنها صدا بیرون میآید] و بقولی هم گفتهاند [عادیات] شتران حاجیان
است که بسرعت از عرفه بمزدلفه و بمنی میروند- و بقولی شترانی که در جنگ بدر در حرکت گردن میکشیدند. 2- و قسم
باسبهائیکه [بجنگ کافران میروند] و از تصادم سم آنها بسنگهاي [کوه و غیره] آتش میجهد. 3- و قسم باسبهائیکه براي
تاختن بسر دشمن و قتل و غارت آنان در صبحگاهان سواران آنان بر کافران تاخت میآورند [و اغاره سرعت سیر است]. 4- و
- در هجوم و تهییج بسوي دشمن غبار برمیانگیزند. 5- و با اینحال در وسط جمع دشمن و میانه آنها سر بیرون میآورند. 6
[قسم بآنچه ذکر شد که:] انسان منکر و کافر نعمتهاي خداست- و بقولی کنود یعنی کسیکه مصائب را میشمارد و نعمات را
فراموش میکند [أبو امامه از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم روایت کرده است که فرمود: آیا میدانید کنود کیست!
عرض کردند خدا و رسولش داناتراند فرمود: الّذي یأکل وحده و یمنع رفده و یضرب عبده یعنی آنکسی است که تنها میخورد
و بکسی چیزي عطا نمیکند و غلام زر خرید خود را میزند]. و ابی عبیده گفته است که کنود شخص قلیل الخیر است. 7- و
او [بگفته إبن عباس و قتاده و عطاء یعنی خدا] بر کفر و انکار و کفران اینکه انسان گواه است. و بقولی ضمیر [هاء] بهمان
انسان برمیگردد یعنی انسان در روز قیامت بر حال خودش گواهی میدهد یا در همین دنیا اگر از نعمت از او سؤال کنند او
ذکري از آنها نمیکند و بذکر مصائب خود میپردازد. 8- و آن انسان بعلت دوستی مال بخیل است [یعنی حق خدائیرا
نمیدهد] [و بخیل را شدید و متشدد و بپارسی سختگیر و سخت جان گویند] و بقولی یعنی شدید الحبّ است نسبت بمال. [
صفحه 599 ] [إبن زید گفته است که خداوند مال را خیر نامیده و چه بسا خبیث و حرام باشد و لکن مردم آنرا خیر میشمارند
چنانکه جهاد را [سوء] نامیده و [لم یمسسهم سوء] فرموده زیرا مردم آنرا بد میدانند]. 9- آیا [اینکه انسانی که توصیف کردیم]
نمیداند وقتی که برانگیخته شود و خارج کرده شود آنچه در قبور است [یعنی مردگان را بیرون آورند] 10 - و مشخص و مبیّن
شود آنچه [از خیر و شر] در سینههاست [از اسرار خفیه و رازهاي مگوئی که در دنیا داشتند و آنگاه آشکار میگردد]. 11 - [آیا
نمیداند] که پروردگارشان در آنروز [که روز کیفر و پاداش است] آگاه باعمال آنهاست [و بر طبق کردارشان جزا میدهد]!
سورة القارعۀ
اشاره
37- مکیّه و یازده آیه است. بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ -قرآن- 1
[ [سوره القارعۀ [ 101 ]: آیات 1 تا 11
اشاره
37 القارِعَۀُ [ 1] مَا القارِعَۀُ [ 2] وَ ما أَدراكَ مَا القارِعَۀُ [ 3] یَومَ یَکُونُ النّاسُ کَالفَراشِ المَبثُوثِ - بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ -قرآن- 1
120 وَ تَکُونُ الجِبالُ کَ العِهنِ المَنفُوشِ [ 5] فَأَمّا مَن ثَقُلَت مَوازِینُهُ [ 6] فَهُوَ فِی عِیشَۀٍ راضِ یَۀٍ [ 7] وَ أَمّا مَن خَفَّت - 4] -قرآن- 1 ]
اي « القارِعَۀُ » [ 48 [ صفحه 600 - 183 وَ ما أَدراكَ ما هِیَه [ 10 ] نارٌ حامِیَۀٌ [ 11 ] -قرآن- 1 - مَوازِینُهُ [ 8] فَأُمُّهُ هاوِیَۀٌ [ 9] -قرآن- 1
اي کالصوف « کَالعِهنِ » اي المنتشر بثّ اي نظر « المَبثُوثِ » الحادثۀ التی تقرع النّاس بالفزع الشدید و اصل القرع النقر و الضرب
اي مأواه النار لأنّ الهاویۀ من « فَأُمُّهُ هاوِیَۀٌ » اي موزونانه اي ما یوزن من أعماله « مَوازِینُهُ » المندوف « المَنفُوشِ » ذي الالوان
1- قارعه یعنی 268- 205 -قرآن- 247 - 181 -قرآن- 191 - 142 -قرآن- 168 - 104 -قرآن- 130 - 13 -قرآن- 91 - اسمائها. -قرآن- 1
روز رستاخیز [روزي که به بیتابی دلها را میکوبد و دشمنان خدا بعذاب میکوبد] 2- چه چیزي و عجبآوري است قارعه [یعنی
آنروز روز شگفتآوري است که توصیف کردنی نیست]. 3- و ندانی تو [ یا محمّد حقیقت امر و کنه وصف] قارعه را
[بتفصیل مگر آنچه باجمال ما براي تو بیان کنیم]. 4- روزي است که مردمان مانند پروانه پراکندهاند [و بیک جهت متوجه
نیستند بلکه در حالت فزع و بیتابی هر دستهاي بطرفی رو میکنند]. 5- و کوهها مانند پشم حلّاجی شده میباشند [یعنی از جاي
خود کنده و بنرمی بحرکت در میآیند]. 6- و امّا آنکس که اعمال وزن شده او با کفّه ترازوهاي او سنگین باشد [یعنی
حساب او افزونتر و خیرات او بیشتر باشد]. 7- پس او در معیشت و زندگانی پسندیدهاي خواهد بود [یعنی صاحب آن میزان
سنگین راضی و خرسند خواهد شد]. 8- و امّا کسیکه حسنات او سبک و طاعات او کم باشد [یعنی قدر او بواسطه سبکی وزن
حسناتش در نزد خدا خفیف و سبک باشد]. 9- در اینصورت مأوي و مسکن او جهنّم است [و از اینجهت مأوي را بکلمه امّ
تعبیر فرموده و مادر او نامیده زیرا فرزند بمادر پناه میبرد و آغوش او مسکن اوست. 10 - و ندانی تو [ یا چه دانی تو] که هاویه
چیست [یعنی تفصیل آن و [ صفحه 601 ] انواع عقابی که در آن است هر چند باجمال بدانی]. 11 - هاویه آتشی است بغایت و
بینهایت سوزان [و شدید الحراره].