گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر خسروی
جلد هشتم
سورة التکاثر



اشاره
46- مدنیّه است و بقولی مکیّه و هشت آیه است [بالاجماع]. ذلک کهبِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ -قرآن- 1
[ [سوره التکاثر [ 102 ]: آیات 1 تا 8
اشاره
37 أَلهاکُمُ التَّکاثُرُ [ 1] حَتّی زُرتُمُ المَقابِرَ [ 2] کَلّا سَوفَ تَعلَمُونَ [ 3] ثُمَّ کَلّا سَوفَ تَعلَمُونَ - بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ -قرآن- 1
- [ 122 کَلّا لَو تَعلَمُونَ عِلمَ الیَقِینِ [ 5] لَتَرَوُنَّ الجَحِیمَ [ 6] ثُمَّ لَتَرَوُنَّها عَینَ الیَقِینِ [ 7] ثُمَّ لَتُسئَلُنَّ یَومَئِذٍ عَنِ النَّعِیمِ [ 8 - 4] -قرآن- 1 ]
کَلّا لَو تَعلَمُونَ عِلمَ » التباهی بالکثرة « التَّکاثُرُ » اي شغلکم- الالهاء الصرف الی اللهوذلک که « أَلهاکُمُ » 167 ذلک که - قرآن- 1
86 -قرآن- - 22 -قرآن- 64 - اي رؤیۀ هی نفس الیقین. -قرآن- 1 « ثُمَّ لَتَرَوُنَّها عَینَ الیَقِینِ » حذف جواب هذه الایۀ للتفخیم « الیَقِینِ
218- -145-104 قرآن- 178
تفسیر معانی:
اشاره
1 و 2- بازداشت شما را [از طاعت خدا] مباهات کردن با فزونی مال و اولاد و تفاخر بزیادتی آنها- تا اینکه مرگ شما را
دریافت و گورستانها را دیدار کردید [ یا بر اینحال مردید و توبه نکردید]. یا بقولی بازداشت شما را مباهات بکثرت مال و
[ شماره آن از تدبّر در امر خدا تا حدّي که مردگان قبرها را میشمردید [و بزیادي عدّه مردگان افتخار کردید]. [ صفحه 602
قتاده از مطرّف بن عبد اللّه بن الشخیر از پدرش روایت میکند از رسول خدا که میفرمود: یقول إبن آدم مالی مالی و مالک
من مالک الّا ما اکلت فافنیت او لبست فابلیت او تصدّقت فامضیت یعنی آدمیزاد میگوید مال من مال من و حال آنکه مال تو
مال تو نیست مگر آنچه را خوردهاي و فنا کردهاي یا پوشیدهاي و پوشانیدهاي یا بخشیدهاي و از دست دادهاي و مسلم هم در
صحیح خود اینکه حدیث را وارد کرده است [از مجمع البیان]. 3- زنهار نه چنان است [و سزاوار نیست که آنها مباهات
بکثرت مال و اولاد کنند] بزودي خواهند دانست [خطاي آنچه بر آن هستند]. 4- باز هم عنقریب میدانند [فرجام تباهی و
عاقبت تکاثر خودشان را وقتی که مرگ آنها را دریابد اول در قبر نتیجه را خواهند دید و سپس در روز حشر نتیجه اینکه
فخریه و مباهات را خواهند دانست. زرّ بن حبیش از علی روایت کرده است که فرمود: ما همواره در عذاب قبر شک داشتیم تا
سوره الهیکم التکاثر نازل شد تا کَلّا سَوفَ تَعلَمُونَ که مقصود قبر است و ثُمَّ کَلّا سَوفَ تَعلَمُونَ بعد از بعث است]. -قرآن-
5- حقّا که شما بعلم یقین میدانستید [که مطلب چیست و آخر و عاقبت تکاثر کدام است!] علم 215- -160-136 قرآن- 184
7- بحق سوگند آتش دوزخ را البته میدیدید و در همین عالم - شما شما را از تفاخر و تباهی بعزّت و کثرت باز میداشت] 6
البته دائما در نظرتان بود- باز هم آنرا بچشم یقین میدیدید. و بقولی- یعنی بحقّ قسم البتّه جحیم را پیش از داخل شدن در آن
- خواهید دید- سپس البته آنرا پس از دخول در آتش سوزان بچشم یقین مشاهده خواهید کرد و در آن معذب خواهید شد. 8
سپس البته سؤال کرده میشوید از نعیم [یعنی کفّار مکّه که در خیر و نعمت بودند روز قیامت از شکر آن نعمتی که داشته و
بجاي نیاورده بودند پرسش میشوند زیرا پروردگار نعیم را پرستش نکرده و غیر او را عبادت کرده بودند [ صفحه 603 ] و براي
ترك شکر معذب خواهند شد]. و بقولی- اکثر مفسرین گفتهاند یعنی [سپس اي معاشر مکلّفین همگان از نعیم پرسش میشوید
و سؤال عمومی است]. و قتاده گفته است خداوند از هر صاحب نعمتی از نعمتی که باو داده است پرسش میکند. و گفتهاند
نعیم در خوراك و نوشیدنی و غیر آنها از لذّات است و بقولی نعیم عبارت از صحت و فراغ است و حدیثی که إبن عباس از
پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله نموده مؤید آن است که فرمود: نعمتان مغبون فیهما کثیر من النّاس الصحّۀ و الفراغ و بقولی هو
الأمن و الصحۀ [و از عبد اللّه بن مسعود و مجاهد و اینکه حدیث از امامین جعفرین علیهما السّلام نیز روایت شده است]. و
بقولی- از هر نعیمی پرسش میشود جز آنچه را که حدیث تخصیص داده و فرموده است [سه چیز است که در باب آن از بنده
پرسش نمیشود- [خرقهاي که با آن عورت خود را پوشیده- یا لقمهاي که بآن سدّ جوع کرده- یا خانهاي که بآن از گرما و
سرما محفوظ گشته] [و روایت کردهاند که یکی از اصحاب پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و جماعتی از اصحاب را مهمان
کرد و در سفره او خرما و آب خنکی یافتند و چون خوردند و خارج شدند پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود: اینکه از
نعیمی است که از شما سؤال خواهد شد] [عیاشی باسناد خود در حدیث طویل روایت کرده است که از أبو حنیفه حضرت أبی
عبد اللّه امام صادق علیه السّلام پرسید از اینکه آیه و فرمود یا نعمان نعیم بنظر تو چیست! گفت قوتی از طعام و آب خنک
فرمود اگر روز قیامت خداوند ترا در پیش خود نگاهدارد تا از هر اکله و شربهاي که تو خورده و آشامیدهاي سؤال کند وقوف
تو بطول خواهد انجامید ابو حنیفه عرض کرد پس نعیم چیست فدایت شوم. فرمود ما اهل بیت نعیمی هستیم که خداوند بر
بندگانش انعام فرموده و بوسیله ما پس از اختلاف ایتلاف پیدا کردند [بما بین دلهاي آنها تألیف فرمود و [ صفحه 604 ] آنها
را برادر قرار داد بعد از آنکه دشمنان بودند و بما خداوند آنها را باسلام هدایت فرمود و آنست نعیمی که منقطع نمیشود و
خداوند از حق نعیمی که بآنها انعام فرموده است پرسش میکند و آن پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و عترت او هستند. خبر
نقل از مجمع البیان] بعض از مفسرین گفتهاند اینکه سوره در باره یهود نازل شده که گفتند ما از بنی فلان بیشتریم و بنو فلان
بیشتراند از بنو فلان و اینکه گفتار و تفاخر آنها را مشغول ساخت تا بضلالت مردند. و بقولی در باره جمعی از انصار نازل شده
است که تفاخر میکردند و بقولی در باره دو قبیله از قریش [بنی عبد مناف بن قصی] و [بنی سهم بن عمر] که تکاثر میکردند
و عدّه اشراف خود را میشمردند و بنو عبد مناف بیشتر بودند سپس گفتند مردههاتان را بشمریم و بدیدار گورستان رفتند و
گفتند اینکه قبر فلان و اینکه قبر فلان و بنو سهم بیشتر شدند زیرا عدد آنها در جاهلیت بیشتر بود.
سورة العصر
اشاره
37- مکیّه و سه آیه است [بالاجماع]. بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ -قرآن- 1
[ [سوره العصر [ 103 ]: آیات 1 تا 3
اشاره
ّ
ِ
37 وَ العَصرِ [ 1] إِنَّ الإِنسانَ لَفِی خُسرٍ [ 2] إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ وَ تَواصَوا بِالحَق - بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ -قرآن- 1
یقسم اللّه بصلاة العصر لفضلها او بعصر النبوّة او بالدهر لاشتماله علی الاعاجیب « وَ العَصرِ » 150- وَ تَواصَوا بِالصَّبرِ [ 3] -قرآن- 1
] 158- 116 -قرآن- 134 - 13 -قرآن- 102 - اّي و وصّی بعضهم بعضا به. -قرآن- 1
ِ
« وَ تَواصَوا بِالحَق » . اي لفی خسران « لَفِی خُسرٍ »
1- بعصر سوگند [یعنی قسم بروزگار که در آن عبرتهائی براي اولی الابصار از جهت آمد و شد لیل و نهار و [ صفحه 605
مرور ایّام و ادوار و عجایبی است که در آن مشاهده میشود [بنا بگفته إبن عباس و کلبی و جبّائی] و بقولی بمعنی عشی یعنی
بین زوال و غروب آفتاب است [بگفته حسن و قتاده] و بنابراین قول خداوند سبحانه بطرف اخیر روز قسم یاد کرده است چون
در آن دلالتی بر وحدانیت حق تعالی به پشت کردن روز و رو کردن شب و رفتن خورشید است همچنانکه [بضحی] قسم یاد
فرموده که طرف اوّل روز که ظهور خورشید و پشت کردن شب و رو کردن روز و ملّیین هم اینکه دو وقت را بزرگ
میشمارند. و بقولی [از مقاتل] سوگند بنماز عصر است که نماز وسطی است- و بقولی [از إبن کیسان] روز و شب است که
بآنها عصران گویند. و بقولی قسم بعصر نبوّت است که بهترین اعصار است. 2- [قسم بعصر] که انسان در نقصان و خسران
است [زیرا هر روز از عمرش که سرمایه و رأس المال اوست کاسته میشود و چون سرمایه او برود و بآن کسب طاعتی نکرده
باشد از طول زمانش کم شده و زیان کرده است و زیانی بزرگتر از استحقاق عقاب دائم نیست. و بقولی: لَفِی خُسرٍ یعنی لفی
22 مده به بیهده نقد عزیز عمر ز دست || که بس زیان کنی و مر ترا ندارد سود 3- مگر مؤمنانی که - هلکۀ. -قرآن- 10
تصدیق بتوحید خدا کرده و عمل بطاعت خداوند نمودهاند [و کارهاي شایسته و خالصا لوجه اللّه نموده باشند]. 4- [و
کسانیکه] یکدیگر را توصیه و سفارش بپیروي حق و اجتناب از باطل کنند- و گفتهاند حق قرآن و ایمان و توحید است. 5- [و
کسانیکه] یکدیگر را توصیه و سفارش بصبر و بردباري در برابر مشاقّ طاعت خدا و بصبر و شکیبائی از معاصی خدا میکنند
[یعنی اینگونه مردمان که اینکه چهار صفت را داشته باشند زیانکار نیستند بلکه در سود بزرگ و رنج [ صفحه 606 ] عظیم
میباشند- سرمایهشان باقی میماند و بآن اکتساب ثواب در برابر اکتساب طاعات مینمایند]. [و گفتهاند که: در اینکه سوره
بزرگترین دلالت بر اعجاز قرآن است که با حروفی اندك جمیع ما یحتاج مردم را در دین علما و عملا و در وجوب توصیه
بیکدیگر در باره حق و صبر که اشاره بامر به معروف و نهی از منکر و دعوت بتوحید و عدل و اداء واجبات و اجتناب از قبایح
را حاوي و شامل است.]
سورة الهمزه
اشاره
37- مکیّه و نه آیه است [بالاجماع]. بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ -قرآن- 1
[ [سوره الهمزة [ 104 ]: آیات 1 تا 9
اشاره
هُّمَزَةٍ لُمَزَةٍ [ 1] الَّذِي جَمَعَ مالاً وَ عَدَّدَهُ [ 2] یَحسَبُ أَنَّ مالَهُ أَخلَدَهُ [ 3] کَلّا
ِ
37 وَیلٌ لِکُ ل - بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ -قرآن- 1
157 وَ ما أَدراكَ مَا الحُطَمَۀُ [ 5] نارُ اللّهِ المُوقَدَةُ [ 6] الَّتِی تَطَّلِعُ عَلَی الَأفئِدَةِ [ 7] إِنَّها عَلَیهِم - لَیُنبَذَنَّ فِی الحُطَمَۀِ [ 4] -قرآن- 1
« لُمَزَةٍ » اي کثیر الهمز و الهمز الکسر یعنی کثیر الکسر فی اعراض النّاس « هُمَزَةٍ » 165- مُؤصَدَةٌ [ 8] فِی عَمَدٍ مُمَدَّدَةٍ [ 9] -قرآن- 1
اي جعله عدّة للنوازل او عدّه مرّة « وَ عَدَّدَهُ » اي کثیر الّلمز و اللّمز و الهمز الطعن فشاع الهمز و اللّمز فی الکسر من اعراض النّاس
فِی عَمَدٍ » اي مقفّلۀ « مُؤصَدَةٌ » جهنّم الّتی شأنها ان تحطم کلّ ما یلقی فیها « الحُطَمَۀِ » اي لیرمین. نبذه اي رماه « لَیُنبَذَنَّ » بعد اخري
-309- 267 -قرآن- 297 - 199 -قرآن- 252 - 90 -قرآن- 184 - 11 -قرآن- 80 - اي موثقۀ فی اعمدة ممدودة. -قرآن- 1 « مُمَ دَّدَةٍ
1- واي براي کسی که غیبت کن و عیبجو و سخن چین باشد و بین [ 411 [ صفحه 607 - 374 -قرآن- 386 - قرآن- 363
دوستان را جدائی اندازد [از إبن عباس] [و نیز او گوید همزه یعنی طعّان که رو برو طعن کند و لمزه یعنی مغتاب که پشت سر
بدگوئی کند]. [و بقولی از سعید بن جبیر همزه یعنی مغتاب و لمزه یعنی طعّان]. و بقولی از [حسن و أبی العالیه و عطا و إبن
أبی ریاح] همزه یعنی کسی که مردم را بدست بزند و لمزه کسیکه بزبان و چشم و اشاره طعن کند. 2- آنکسیکه مال را جمع
کند و آنرا شماره کند- [و بقولی از عدّة است] یعنی آنرا نگاهدارد و ذخیره کند [از ممرّ غیر حلال جمع کند و حقوق خدائیرا
ندهد و براي روزگار مبادا و مصیبت بقول خود نگهدارد]. گفتهاند آیات در باره ولید بن مغیره نازل شده است که در پشت
سر پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و غیبت میکرد و رو برو طعن مینمود. و بقولی در باره اخنس بن الشریق الثقفی است که
مردمان را طعن و غیبت مینمود. 3- گمان میکند مالی را که جمع میکند او را جاویدان در دنیا نگاه میدارد و مانع مرگ او
میشود [و اینکه از آن فرموده است که با اینکه مرگ نزد همه مردم معلوم است و در آن شکّی ندارد عمل اینکه کس عمل
کسی است که چنین آرمان و آرزوئی دارد]. 4- حاشا و زنهار که چنین باشد [یعنی نه چنان است که پنداشته نه او مخلد
میماند و نه مال براي او باقی میماند] البته او در آتش دوزخ [که گوشتها را میخورد و استخوانها را آب میکند] افکنده میشود.
-5 و ندانی تو یا چه دانی تو! که [حطمه] یعنی دوزخ چیست [و با جان و جسم آدمی چه میکند]. 6- آتش خدائی است که
افروخته شده است. 7- آن چنان آتشی است که بوسط قلبها نفوذ میکند و درد و سوزش [ صفحه 608 ] آن فؤاد آدمی را
خبردار میسازد [که گفتهاند اینکه آتشی است که از باطن بظاهر نفوذ میکند بخلاف آتش دنیا که از ظاهر بباطن میسوزاند].
-8 همانا درهاي اینکه آتش بروي آنها بسته است [و دیگر امیدي بخروج از آن ندارند و بحبس ابد یقین میکنند]. 9- [پس از
بسته شدن درها] میلههاي کشیده [آهنین آتشین] بآنها محکم بسته میشود [که نه خوشی و فرحی بر آنها داخل شود و نه غمّ و
غصهاي از آنها خارج گردد]. [و بقولی مراد از عمد که جمع عمود است ستونهاي خیمههاي آتشین است که فرمود و احاط
بهم سرادقها و چون عمودهاي اینکه خیمهها کشیده شد درهاي جهنّم بسته میشود و اهل آن در آنجا مخلد میمانند. و إبن
عباس گفته است فی عمد اي فی اغلال یعنی غلهائی بگردنهاي آنها میافتد که بآنها معذّب میشوند]. [در تفسیر روح البیان
گوید: در اینکه آیه اشاره ایست بمحکم بستن آنها در ستونهاي اخلاق و اوصاف و اعمالشان و کشیدن آنها در زمین ذلت و
خواري و پستی و خسران زیرا اهل حجاب را عزتی نیست از خدا خواهیم که ما را ذلیل باحتجاب نفرماید]. [در تفسیر مجمع
البیان فرماید: عیاشی باسناد خود از محمّد بن النعمان الاحول از حمران بن اعین از أبی جعفر امام باقر علیه السّلام روایت کرده
است که فرمود: کافران و مشرکان [عاصیان] اهل توحید را که در آتشند سرزنش میکنند و میگویند ما نمیبینیم که توحید شما
دردي از شما دوا کرده و بکار شما خورده باشد و ما و شما جز مساوي و برابر نیستیم. فرمود پروردگار تعالی شأنه عمل آنها را
از سر میگیرد و بملائکه میفرماید شفاعت کنید و آنها آنها را که خدا میخواهد شفاعت میکنند سپس بپیمبران میفرماید
شفاعت کنید آنها هم کسانیرا که خدا میخواهد شفاعت میکنند سپس بمؤمنان میفرماید شفاعت کنید آنها هم کسانیرا [
صفحه 609 ] که خدا میخواهد شفاعت میکنند و در آنوقت خدا میفرماید من ارحم الراحمین هستم و از همه کس مهربانترم
بیرون شوید برحمت من و آنها مانند پروانه بیرون میروند [حمران گفت] سپس امام علیه السّلام فرمود پس از آن ستونها
کشیده میشود و درهاي جهنّم بسته میشود و بخدا قسم که خلود واقع میشود].
سورة الفیل
اشاره
37- مکیّه و پنج آیه است [بالاجماع]. بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ -قرآن- 1
[ [سوره الفیل [ 105 ]: آیات 1 تا 5
اشاره
37 أَ لَم تَرَ کَیفَ فَعَلَ رَبُّکَ بِأَصحابِ الفِیلِ [ 1] أَ لَم یَجعَل کَیدَهُم فِی تَضلِیلٍ [ 2] وَ أَرسَلَ - بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ -قرآن- 1
اي « فِی تَضلِیلٍ » 35- 190 فَجَعَلَهُم کَعَصفٍ مَأکُولٍ [ 5] -قرآن- 1 - عَلَیهِم طَیراً أَبابِیلَ [ 3] تَرمِیهِم بِحِجارَةٍ مِن سِجِّیلٍ [ 4] -قرآن- 1
اي جماعات متفرقه زمرة زمرة و لا واحد لها کعبادید و قال الکسائی واحدها ابّول مثل عجّول و زعم الرواسی « أَبابِیلَ » فی تضییع
اي وقع فیه الاکّال و هو ان یأکله الدود. - « مَأکُولٍ » العصف ورق الشجر « کَعَصفٍ » من طین متحجرة « مِن سِجِّیلٍ » واحدها اباله
248- 218 -قرآن- 237 - 190 -قرآن- 208 - 46 -قرآن- 174 - 17 -قرآن- 34 - قرآن- 1
تفسیر معانی:
اشاره
-1 آیا ندانستی یا آیا خبر نشدي که چگونه رفتار کرد پروردگار تو با صاحبان فیل [آنانکه قصد تخریب مکّه را کرده بودند و
با آنها فیلی بود محمود نام و بقولی هشت و بقولی دوازده فیل داشتند و اینکه در سالی بود که رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله
و سلّم در آنسال متولّد گشت و اکثر علماء بر اینکه قولند]. 2- آیا [خداوند] اراده سوء و حیله سازي آنها را [در خراب ساختن
[ صفحه 610 ] بیت الحرام و کشتن و اسیر کردن و مباح ساختن ناموس اهل آن] از آنچه قصد کرده بودند باطل نساخت و
3- و روانه ساخت براي انهدام 196- کوشش آنها را هدر ننمود [چنانکه در جاي دیگر فرماید الَّذِینَ ضَلَّ سَعیُهُم]. -قرآن- 169
آنها مرغهائیرا دسته بدسته [و در نوع آن مرغ اقوال مختلفهاي است و از آن جمله گویند پرستو بوده است]. 4- که آنمرغها
گلهاي مبدل شده بسنگ را [با پنجه و منقار] بسوي [قوم ابرهه و صاحبان فیل] پرتاب میکردند [و بنابر اقوال و اخباریکه
مذکور است بر سر هر فرد میخورد از طرف دیگرش بیرون میرفت و او را بدیار عدم میفرستاد]. 5- و آنها را مانند برگ
کاهی که چهار پایان خورده باشند یا برگ درختی که کرمها جویده باشند [و اجزاء آن خورد و پراکنده شده باشند] بساخت
[خداوند از هم گسیختن رگ و پی و اجزاء بدن آنقوم را بپراکندگی ذرّات کاهی که پس مانده خوراك دواب است تشبیه
فرموده است]. اجماع راویان بر آنست که پادشاه یمن که قصد خراب ساختن خانه کعبه را نمود ابرهۀ بن الصبّاح الاثرم بوده
است و او براي خشنودي نجاشی پادشاه حبشه جدّ نجاشی که در زمان رسولخدا پادشاه حبشه بود براي تخریب خانه کعبه
لشکر کشید و فیلهائی هم براي اینکار در اختیار گرفت و تفصیل آن در کتب تاریخ ضبط است و در تفاسیر فریقین ذکر شده
است ولی بمقصد نرسید و خداوند خانه خود را حفظ فرمود و با لشکر آسمانی کار آنها را بساخت. و چنانکه شیخ بزرگوار
در تفسیر مجمع البیان فرماید- اینکه پیش آمد از اعظم معجزات قاهرات و آیات باهرات بوده است که خداي تعالی در آنزمان
بظهور رسانیده است و دلیل بر وجوب معرفت او و اخبار از نبوت پیمبر ما صلّی اللّه علیه و آله و سلّم میباشد زیرا آنحضرت در
همین سال که بعام الفیل معروف است تولّد یافته است و شیخ فرماید قومی از معتزله گفتهاند اینکه معجزهاي از پیمبري از
پیمبران بوده [ صفحه 611 ] است که در آنزمان میزیسته و چه بسا که خالد بن سنان باشد ولی ما محتاج باین تعبیر و گفتار
نیستیم زیرا اظهار معجزات را بدست غیر انبیاء از ائمه و اولیاء جایز میدانیم و در اینکه آیت حجّت روشنی است که پشت
فلاسفه و ملحدینی که منکر آیات خارق العاده هستند میشکند زیرا نسبت دادن آنچه را که خداي تعالی در واقعه اصحاب
فیل ذکر فرموده بطبیعت و غیره ممکن نیست همچنانکه صیحه و باد و خسف و غیره که بوسیله آنها خداوند امم پیشین را
هلاك ساخت بطبیعت نسبت میدهند چه آنها را مقدور و ممکن نمیباشد [که فرستادن دستههائی از مرغان را که با آنها
سنگهاي مهیّا براي هلاك قوم معیّنی باشد و فقط قصد آنها را کنند و بغیر آنها کاري نداشته باشند و آن سنگها را فقط بطرف
آنها نشانه رفته و بیفکنند تا آنکه همگی را هلاك و نابود سازند] تمام اینها را در اسرار طبیعت بنگرند و کسیکه خردلی عقل
و ذرهاي لبّ و خرد داشته باشد شک نمیکند که اینکه فقط کار خداي مسبب الاسباب و مذلّل الصعاب است و هیچکس را
مجال انکار نیست که وقتی پیمبر ما صلّی اللّه علیه و آله اینکه سوره را بر اهل مکّه قرائت فرمود کسی منکر آن شده باشد و
گفته باشد که چنین واقعهاي اتفاق نیفتاده است بلکه آنرا اقرار و تصدیق نمودند و حال آنکه چگونه تصدیق نکنند با آنکه
آنرا تاریخ گذاشته بودند همچنانکه بناي کعبه و مرگ قصیّ بن کلاب و امثال آنرا تاریخ داشتند مضافا به اینکه که اکثر
شاعران واقعه فیل را بنظم آورده و روایت از آنها نقل نمودهاند [انتهی].
سورة لایلاف
اشاره
مکیّه است و چهار آیه و بقولی پنج آیه است. عیّاشی باسناد خود از مفضّل بن صالح از أبی عبد اللّه امام صادق علیه السّلام
روایت کرده گوید از آنحضرت شنیدم که میفرمود در یکرکعت نماز دو سوره را جمع [ صفحه 612 ] نکنید [یعنی بعد از
فاتحۀ الکتاب فقط یک سوره باید خوانده شود] مگر [و الضحی و ا لم نشرح] و [ا لم تر کیف و لایلاف قریش]. و از أبی
العباس هم از یکی از باقرین علیه السّلام روایت است که فرمود [ا لم تر کیف فعل ربک و لایلاف قریش] یک سوره هستند. و
ابیّ بن کعب هم در مصحف خودش بین آنها فاصله نگذاشته است- و عمرو بن میمون الازدي گوید نماز مغرب را پشت سر
عمر بن الخطاب خواندم در رکعت اول سوره و التین را خواند و در رکعت دوم ا لم تر و لایلاف را. بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ -
37- قرآن- 1
[ [سوره قریش [ 106 ]: آیات 1 تا 4
اشاره
37 لِإِیلافِ قُرَیشٍ [ 1] إِیلافِهِم رِحلَۀَ الشِّتاءِ وَ الصَّیفِ [ 2] فَلیَعبُدُوا رَبَّ هذَا البَیتِ [ 3] الَّذِي - بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ -قرآن- 1
اي لإلف قریش لأنّ « لِإِیلافِ قُرَیشٍ إِیلافِهِم رِحلَۀَ الشِّتاءِ وَ الصَّیفِ » 170- أَطعَمَهُم مِن جُوعٍ وَ آمَنَهُم مِن خَوفٍ [ 4] -قرآن- 1
ایلاف مصدر آلفه یؤالفه بمعنی ألفه یألفه بمعنی لزمه و أنس به و رحلۀ الشتاء و الصیف هما رحلتان کانت قریش ترحلهما
1- [ما اینکه چنین باصحاب فیل رفتار کردیم] که نعمتی از جانب ما 65- للتجارة و طلب المعاش فی الشام و الیمن. -قرآن- 1
اضافه بنعمتی که در کوچ زمستانی و تابستانی بآنها انعام کردهایم بوده باشد. و بقولی ما چنین کردیم براي تالّف و الفتی که
قریش بمکه داشت تا اقامت آنها را در مکّه ممکن سازیم [زیرا چون ابرهه قصد مکه نمود آنها از مکّه فرار کردند و ما لشکر
أبرهه را هلاك کردیم تا قریش بمکه برگردند و در آن الفت گیرند و محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم ولادت یابد و مبعوث
2- الفتی در بین آنها که در کوچ زمستانی و تابستانی بر قرار بماند [زیرا [ شود و براي مردم بشیر و نذیر باشد] [ صفحه 613
قریش در حرم از دشمنان در امان بودند که بر آنها هجومی شود و کسی ببدي نسبت بآنها متعرض شود موقعی که از آنجا
براي تجارت خارج میشدند و حرم وادي مکّه بود که قریش با تجارت در آن زندگی میکردند و آنها را دو کوچ بود یکی
در زمستان بسوي یمن که گرمسیر بود و کوچی در تابستان بشام که سردسیر بود و اگر اینکه دو کوچ را نمیکردند اقامت در
مکّه مقدور آنها نبود و اگر امنیت نداشتند قادر بر تصرّف و گردش نبودند و چون اصحاب فیل قصد مکّه کردند خداوند آنها
را هلاك فرمود تا قریش الفت خود را نسبت به اینکه دو کوچ که وسیله معاش آنها و اقامت در مکّه است از دست ندهند]. [و
امّا قریش اولاد نضر بن کنانهاند و هر کس از زاد و ولد نضر باشد او قرشی و هر کس از احفاد نضر نباشد قرشی نیست و در
نامیدن آنها باین اسم اقوال مختلفی گفتهاند. بقولی قریش نامیدهاند براي تجارت آنها و طلب مال و جمع مال و چون اهل
تجارت بودهاند و اهل زراعت و حشم داري نبودهاند بقریش نامیده شدهاند زیرا قرش یعنی کسب و گویند [یقرش لعیاله اي
یکتسب لهم]. و بقولی گفتهاند از إبن عباس پرسیدند چرا قریش را قریش گفتهاند گفت بدانجهت که جانوري در دریاست
که بزرگترین جانوران دریاست و بهر چه میرسد از غث و سمین میخورد و باو قریش گویند- و قریش بوسیله تجارت و
کوچشان زندگانی میکردند و چون میگفتند قریش سکّان حرم خدا و متولّیان آن هستند کسی ببدي متعرض آنها نمیشد.
کلبی گوید اوّل کسیکه حمل قافله را بشام کرد و شتر را بآن جا کوچ داد هاشم بن عبد مناف بود. 3- پس باید روي پرستش
[ خود را متوجّه پروردگار اینکه خانه یعنی کعبه کنید و او را بیکتائی بپرستید [و او خدائی است سبحانه و تعالی]. [ صفحه 614
-4 آن خدائی که از گرسنگی شما را بدر آورده و اسباب روزي شما را در کوچ زمستانی و تابستانی فراهم فرموده و اموالی
بشما عطا نموده و از نا امنی و ترس شما را بدر آورده و ایمن ساخته است [چنانکه چون بگوئید ما اهل حرم خدا هستیم کسی
متعرض شما نمیشود و دلهاي مردم را بتعظیم اهل حرم متوجه ساخته.