گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر خسروی
جلد هشتم
سورة الماعون



اشاره
مکیّه است و بعضی مدنیه دانستهاند و نیز گفتهاند بعض آن مکی و بعضی مدنیه است و عدد آیات آن هفت و بعضی شش
37- گفتهاند. بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ -قرآن- 1
[ [سوره الماعون [ 107 ]: آیات 1 تا 7
اشاره
37 أَ رَأَیتَ الَّذِي یُکَ ذِّبُ بِالدِّینِ [ 1] فَذلِکَ الَّذِي یَدُعُّ الیَتِیمَ [ 2] وَ لا یَحُضُّ عَلی طَعامِ - بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ -قرآن- 1
- [ 162 الَّذِینَ هُم عَن صَلاتِهِم ساهُونَ [ 5] الَّذِینَ هُم یُراؤُنَ [ 6] وَ یَمنَعُونَ الماعُونَ [ 7 - المِسکِینِ [ 3] فَوَیلٌ لِلمُصَلِّینَ [ 4] -قرآن- 1
الزکاة و من « الماعُونَ » اي و لا یحثّ « وَ لا یَحُضُّ » اي یدفعه دفعا عنیفا « یَدُعُّ الیَتِیمَ » اي بالجزاء او الاسلام « بِالدِّینِ » 104- قرآن- 1
1- آیا 131- 101 -قرآن- 119 - 62 -قرآن- 85 - 14 -قرآن- 41 - معانیه المعروف و المطر و الماء و کلّ ما ینتفع به. -قرآن- 1
دیدي و شناختی آنکسیرا [ یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم] که دین و جزاء و حساب را دروغ میپندارد و تکذیب میکند
و با وضوح امر و قیام حجج و دلایل بر صحّت آن منکر بعث و روز شمار است [و اینکه خداي تعالی بلفظ استفهام و تعجب
فرموده مقصود مبالغه در فهمانیدن مضار تکذیب بجزاء است که [ صفحه 615 ] زیان آن براي صاحبش از هر چیز زیادتر است
زیرا کسیکه عقیده بروز جزاء ندارد اکثر دواعی خیر از او سلب و بیشتر متمایل بکارهاي شر میگردد و او را براي شتاب بشرّي
که طبع او او را میکشاند بهلاکت میاندازد زیرا از ضرر عواقبی که در آن است نمیترسد- [مجمع]. مفسرین بعضی گفتهاند
سوره در باره [عاص بن وائل السهمی] است بعض دیگر گفتهاند در باره [ولید بن مغیره] نازل شده و بعضی در باره أبو سفیان
حرب گفتهاند که در هر هفته دو گوسفند میکشت و یتیمی آمد و از او چیزي خواست و او آن یتیم را به عصاي خود بزد و
بقهر و غلبه دور کرد و حق او را نداد. 2- [اینکه کسیکه منکر جزاء است] همان کسی است که عنفا یتیم را ردّ میکند و حقّ
او را نمیدهد [و چون بجزاء منکر است براي او رادع و مانعی نیست]. 3- و بینوایان را طعام نمیدهد و اگر خود هم نتواند
5- پس واي بر نمازگذاران آنانکه نماز را از اوقات - دیگران را هم که توانا و توانگر هستند وادار باطعام مساکین نمیکند. 4
خودش بتأخیر میاندازند. [بنا بگفته إبن عباس و مسروق و اینکه قول مرفوعا هم روایت شده است] و بقولی- مراد منافقانی
هستند که اگر نماز بگذارند امید ثواب ندارند و اگر ترك کنند ترس از عقاب ندارند و از آن غافلند تا وقت آن بگذرد و
چون با مؤمنان هستند از روي ریاء نماز میخوانند و چون با آنها نباشند نمیخوانند [و اینکه قول از علی علیه السّلام و إبن
عباس است]. و انس گفت: الحمد للّه که فرمود عن صلاتهم و نفرمود فی صلاتهم- و مقصود او اینکه بوده است که سهوي
که غیر عمد در نماز آدمی واقع میشود عقابی ندارد. و بقولی- یعنی کسانیکه بیمبالاتند به نماز: بخوانند یا نخوانند [بگفته [
صفحه 616 ] قتاده]- و بقولی مقصود تارك الصلوة است [از ضحّاك]. و بقولی- یعنی اگر بخوانند براي ریاء میخوانند و اگر
نمازشان هم فوت شد پشیمانی ندارند [از حسن]. و بقولی- کسانی هستند که در وقتهاي معینه نماز نمیخوانند و رکوع و
سجود را هم بتمامه بجاي نمیآورند [از أبی العالیه]. عیاشی باسناد از یونس بن عمّار از أبی عبد اللّه امام صادق علیه السّلام
روایت کرده است که از آنحضرت معنی [الَّذِینَ هُم عَن صَ لاتِهِم ساهُونَ] را پرسیدم که آیا آن وسوسه شیطان است! فرمود نه
هر کس را اینکه وسوسه دست نمیدهد بلکه غفلت از نماز میکند و میگذارد بآخر وقت و در اول وقت آن نماز نمیگذارد. -
172 و از أبی اسامه زید الشّحام مروي است که گفت از حضرت أبا عبد اللّه علیه السّلام از فرمایش خداي تعالی - قرآن- 130
167 و از - [الَّذِینَ هُم عَن صَ لاتِهِم ساهُونَ] پرسیدم فرمود آن ترك نماز و کوتاهی و بیاهتمامی در آن است. -قرآن- 125
محمّد بن الفضیل از حضرت أبی الحسن علیه السّلام مروي است که فرمود: مراد تضییع یعنی ضایع ساختن نماز است [مجمع].
-6 آنکسانیکه ریاء میکنند و تمام اعمالشان را در منظر مردم بجا میآورند و مقصودشان اخلاص براي خداي تعالی نیست.
-7 و کسانیکه منع زکاة واجبه را میکنند [از علی علیه السّلام و إبن عمر و حسن و قتاده و ضحاك و از حضرت أبی عبد اللّه
هم اینکه قول روایت شده است]. و بقولی مقصود چیزهائی است که مردم بین خودشان عاریه میدهند مانند دلو و داس و
دیگ و آنچه نباید منع شود مانند آب و نمک [از إبن مسعود و إبن عباس و إبن جبیر]. و اینکه قول هم مرفوعا روایت شده
است [و أبو بصیر هم از امام صادق علیه السّلام روایت کرده است که مقصود قرض است که از کسی بخواهی و یا احسانی که
بجا بیاورید یا اسباب خانهاي که عاریه بخواهند و از جمله زکاة است- گوید [ صفحه 617 ] عرض کردم- ما را همسایگانی
است که وقتی متاعی عاریه بدهیم میشکنند یا تباه میسازند آیا اگر ندهیم و منع کنیم گناهی کردهایم! فرمود نه اگر چنین
باشد بحثی و گناهی بر شما نیست. و کلبی گوید بطور کلّی ماعون شامل هر گونه معروف [و کار خیري] میشود. [مجمع].
سورة الکوثر
اشاره
بقول إبن عباس و کلبی مکیّه و بقول عکرمه و ضحّاك مدنیّه است [بالاجماع] سه آیه است. بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ -قرآن-
37-1
[ [سوره الکوثر [ 108 ]: آیات 1 تا 3
اشاره
100- لِّرَبِّکَ وَ انحَر [ 2] إِنَّ شانِئَکَ هُوَ الَأبتَرُ [ 3] -قرآن- 1
ِ
37 إِنّا أَعطَیناكَ الکَوثَرَ [ 1] فَصَل - بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ -قرآن- 1
اي انّ مبغضک. شنأه یشناه شنئا اي ابغضه « إِنَّ شانِئَکَ » فوعل من الکثرة اي الخیر المفرط الکثیر من العلم و العمل « الکَوثَرَ »
الّذي لا عقب له اذ لا یبقی له اثر من نسل او حسن ذکر و المقطوع الذنب [و فی حدیث زیاد انه خطب خطبته البتراء لانه « الَأبتَرُ »
152 گفتهاند که در حق - 94 -قرآن- 141 - 12 -قرآن- 76 - لم یحمد اللّه فیها و لم یصلّ علی النبی صلّی اللّه علیه و آله. -قرآن- 1
عاص بن وائل السهمی نازل گشته است و اینکه چنان بود که او رسول خدا را موقع خروج آن حضرت از مسجد دید و در
مسجد پیش باب بنی السهم ملاقات دست داده و با حضرت گفتگو کرد جمعی از رؤساء قریش در مسجد نشسته بودند چون
عاص داخل شد گفتند با که گفتگو میکردي [ صفحه 618 ] گفت با اینکه ابتر [بلا عقب] و اینکه وقتی بود که عبد اللّه پسر
رسول خدا از خدیجه فوت کرده بود و کسیرا که پسر نداشته باشد باو [ابتر] میگفتند و قریش پس از مرگ پسر پیغمبر،
آنحضرت را ابتر میخواندند [از إبن عباس- مجمع].
تفسیر معانی:
اشاره
-1 همانا ما بتو کوثر عطا فرمودیم [و در معناي کوثر مفسّرین اختلاف کردهاند. بقولی نهري است در بهشت و بقولی بمعنی
خیر کثیر و بقولی نبوّت و کتاب و بقولی قرآن و بقولی کثرت اصحاب و شیعیان و بقولی کثرت نسل و ذریه است چنانکه
کثرت آن از نسل فاطمه زهرا سلام اللّه علیها ظاهر شد که شماره آنها از حد فزون گردید و تا روز قیامت ممتدّ است. و بقولی
شفاعت است که از حضرت صادق علیه السّلام هم روایت شده است. و صاحب مجمع گوید لفظ محتمل تمام اینکه معانی
است و ایجاب میکند که بر تمام اینکه اقوال حمل شود زیرا خداوند تعالی بآنحضرت خیر کثیر در دنیا و آخرت عطا فرموده
است و تمام اقوال تفصیل جمله ایست که همان خیر کثیر در دارین باشد. انس روایت کرده است. روزي رسول خدا در بین ما
بود که سر را برداشت و متبسّم بود عرض کردم یا رسول اللّه سبب خنده شما چه بود فرمود بر من اینک سورهاي نازل شد و
سوره کوثر را بخواند پس از آن فرمود آیا میدانید کوثر چیست گفتیم خدا و رسولش داناتراند- فرمود آن نهري است که
پروردگار من خیر کثیري از آن بمن وعده فرموده است و آن حوض من است که امّت من روز قیامت بر آن ورود میکنند و
بعدد ستارگان آسمان ظروف آن است و عدهاي از آن رانده میشوند و من عرض میکنم پروردگارا آنها امّت من هستند
خطاب میشود که تو نمیدانی اینها بعد از تو چه حوادثی ایجاد کردهاند [انک لا تدري ما احدثوا بعدك] اینکه حدیث را مسلم
نیز در صحیح خود وارد کرده است [نقل ترجمه از مجمع]. 2- بنا بر اینکه [براي شکر بر اینکه نعمت عظیمه] نماز عید بگذار و
در عقب [ صفحه 619 ] آن قربانی خودت را نحر کن [از عطا و عکرمه و قتاده] و انس گفته است پیمبر صلّی اللّه علیه و آله و
سلّم قبلا نحر میفرمود بعد نماز میگذارد و أمر شده است که بدوا نماز بگذارد و بعد نحر کند. و بقولی نماز واجب را براي
بگذار و قربانی را در منی نحر کن [از سعید بن جبیر و مجاهد]. و محمّد بن کعب گفته است « جمع » پروردگار خودت به
مردمی براي غیر خدا نماز میگذاردند و براي غیر خدا نحر میکردند خداوند تعالی به پیامبر خود امر فرمود که نماز او و نحر
قربانی او براي خدا تقربا الی اللّه و خالصا لوجه اللّه باشد. و اقوال دیگري هم راجع باستقبال قبله و غیره گفتهاند ولی آنچه از
لِّرَبِّکَ وَ انحَر میفرمود
ِ
ائمه هادین رسیده آنست که: عمر بن زید گوید شنیدم از أبا عبد اللّه علیه السّلام که در تفسیر فَصَل
معناي آن بلند کردن دو دست است تا محاذات صورت و عبد اللّه بن سنان هم مانند آن روایت کرده است و اقوال دیگر هم
107 مقاتل بن حیّان از اصبغ بن نباته روایت کرده است و او از أمیر المؤمنین - در اینباب از امام روایت شده است. -قرآن- 79
علیه السّلام که فرمود چون اینکه سوره نازل شد پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم بجبرئیل علیه السّلام فرمود اینکه نحیره
چیست که پروردگار من بمن امر فرموده است جبرئیل گفت نحیره نیست و لکن امر فرموده است که چون احرام نماز بستی در
موقع تکبیرة الاحرام و پس از آنکه سر از رکوع برداشتی و همچنین سر از سجود برداشتی دو دست خود را بلند نمائی و اینکه
نماز ما و نماز ملائکه در آسمانهاي هفتگانه است و براي هر چیز زینتی است و زینت نماز برداشتن دستها در موقع هر تکبیري
است- رسولخدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود بلند کردن دو دست نشانه استکانت است عرض کرد استکانت چیست!
فرمود آیا نخواندهاي آیه [فَمَا استَکانُوا لِرَبِّهِم وَ ما یَتَ َ ض رَّعُونَ] ثعلبی و واحدي هم در تفسیرهاي خودشان اینکه حدیث را وارد
3- همانا مبغض تو و دشمن تو منقطع از خیر و خوارترین خلق بانقطاع او از هر خیر [ 841 [ صفحه 620 - کردهاند. -قرآن- 789
است و اوست که علی الحقیقه بیفرزند است و اگر فرزندي هم منسوب باوست فرزند او نیست. [و اینکه جواب گفته قریش
است که محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم بلا عقب است میمیرد و ما از او راحت میشویم و دین او هم مندرس میگردد و
جانشین ندارد که دعوت او را دنبال کند و امر او منقطع خواهد شد. صاحب مجمع گوید در اینکه سوره دلالاتی بر صدق
پیمبر ما صلّی اللّه علیه و آله و صحّت نبوّت اوست. [ 1] آنکه از آنچه در خاطر دشمنان او گذشته و بر زبانهاي آنها جاري
گشته و با اینکه باو خبر نداده بودند او بآن خبر داده است. [ 2] آنکه بنگرند چگونه دین او انتشار یافت و کلمه او علوّ گرفت و
ذریّه او فزونی پیدا کرد که نسب او از هر نسبی اکثریّت یافت و تا بحال مانند آن نشده است. [ 3] جمیع فصحاء عرب و عجم از
آوردن مانند چنین سورهاي با الفاظ موجز عاجز ماندند با آنکه با آنها تحدّي فرمود و آنها هم حریص بر بطلان امر او بودند و
تا کنون هم نتوانستهاند و اینکه منتهاي اعجاز است. [ 4] خداوند او را وعده پیروزي بر دشمنان داده و او را از سقوط دین آنها
و انقطاع امر آنها با خبر ساخته است و آنچه هم خبر داده انجام شده است. و در اینکه سوره مبارکه از هم شکل بودن مقاطع
فواصل آیات و سهولت مخارج حروف و حسن تألیف و تقابل براي هر یک از معانی آن بآنچه اولیتر است لطایفی است که بر
[ آنکس که عارف بمجاري کلام عرب است پوشیده نیست [از مجمع]. [ صفحه 621
سورة الکافرون
اشاره
37- مکیّه و شش آیه است [بالاجماع]. بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ -قرآن- 1
[ [سوره الکافرون [ 109 ]: آیات 1 تا 6
اشاره
37 قُل یا أَیُّهَا الکافِرُونَ [ 1] لا أَعبُدُ ما تَعبُدُونَ [ 2] وَ لا أَنتُم عابِدُونَ ما أَعبُدُ [ 3] وَ لا أَنا عابِدٌ - بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ -قرآن- 1
« قُل یا أَیُّهَا الکافِرُونَ » 76- 139 وَ لا أَنتُم عابِدُونَ ما أَعبُدُ [ 5] لَکُ م دِینُکُ م وَ لِیَ دِینِ [ 6] -قرآن- 1 - ما عَبَدتُّم [ 4] -قرآن- 1
اي لا اعبد الهکم فیما یستقبل فانّ لا لا « لا أَعبُدُ ما تَعبُدُونَ » المخاطبون کفرة مخصوصون قد علم اللّه منهم انّهم لا یؤمنون
اي فی الحال « وَ لا أَنا عابِدٌ ما عَبَدتُّم » تدخل إلّا علی المضارع بمعنی الاستقبال کما انّ ما لا تدخل الّا علی مضارع بمعنی الحال
314 سوره در باره چند نفري از قریش نازل شده است از جمله - 128 -قرآن- 281 - 32 -قرآن- 101 - و فیما مضی. -قرآن- 1
حرث إبن قیس السهمی و عاص بن وائل و ولید بن مغیره و اسود بن عبد یغوث الزهري و اسود بن المطلب بن اسد و امیۀ بن
خلف که گفتند یا محمّد بیا پیرو دین ما شو ما هم پیرو دین تو میشویم و ترا در تمام امر خودمان شریک میکنیم تو یک سال
خدایان ما را پرستش کن ما هم یک سال خداي ترا میپرستیم بنابراین اگر آنچه تو آوردهاي از آنچه ما بدست داریم بهتر باشد
ما در آنچه تو داري شریک هستیم و بهره خودمان را از آن بردهایم و اگر آنچه در دست ماست بهتر باشد از آنچه در دست
تست تو در امر ما شریک شدهاي و بهره خود را از آن بردهاي- فرمود پناه بر خدا از اینکه که من دیگري را براي او شریک
سازم- گفتند پس خدایان [ صفحه 622 ] ما را لمس کن ما هم ترا تصدیق میکنیم و خداي ترا میپرستیم- فرمود ببینم از نزد
پروردگارم چه دستور میآید و لذا سوره [قُل یا أَیُّهَا الکافِرُونَ] نازل گشت و رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله بمسجد الحرام
تشریف برده و در حضور سران و اشراف قریش بر بالاي سر آنها بایستاد و سوره را تا بآخر قرائت فرمود و چون از قرائت
فراغت یافت آنها از او مأیوس شدند و در مقام آزار او و اصحابش بر آمدند و إبن عباس گوید در باره آنها اینکه آیه نازل
575- 165 -قرآن- 514 - گشت [أَ فَغَیرَ اللّهِ تَأمُرُونِّی أَعبُدُ أَیُّهَا الجاهِلُونَ]. -قرآن- 134
تفسیر معانی:
اشاره
-1 بگو [ یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم] اي گروه کافران [افراد معینی هستند زیرا الف و لام عهد است]. 2- من پرستش
نمیکنم خدایانی را که [اینک و امروز] شما پرستش میکنید. 3- و شما هم پرستش کننده نیستید خدائیرا که [اینک و امروز]
میپرستم. 4- و من هم پرستنده نخواهم بود [پس از اینکه] آنچه را که شما پرستیدهاید 5- و شما هم پرستنده نخواهید بود [پس
از اینکه] خدائیرا که من پرستنده آن هستم. [زجّ اج گوید: رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم باین سوره نفی پرستش
خدایان آنها را در حال و استقبال نمود و همچنین نفی پرستش خداي واحد را در حال و استقبال از آنان نمود و اینکه در باره
مردمی بوده است که خداوند سبحانه بآنحضرت معلوم ساخت که آنها ایمان نخواهند آورد و در علم خدا گذشته بود چنانکه
440 [و در باره تکرار هم گفتهاند که چون قرآن - در قصه نوح فرمود: أَنَّهُ لَن یُؤمِنَ مِن قَومِکَ إِلّا مَن قَد آمَنَ]. -قرآن- 382
بلغت عرب نازل گشته و از عادات آنها تکرار کلام براي تأکید و افهام است مطلبرا تکرار فرموده است چنانکه عرب وقتی
جواب مثبت میدهد گوید بلی بلی و در جواب منفی گوید لا لا] 6- دین شما براي خودتان و دین منهم براي خودم [در اینکه
آیه هم وجوهی [ صفحه 623 ] ذکر کردهاند. یکی آنکه: جزاي دینتان براي خودتان و جزاي دین من براي خودم و مضاف
حذف شده و مضاف الیه بجاي او آمده. دیگر آنکه: کفر شما بخدا براي خودتان و دین توحید و اخلاص براي من و اینکه
- قول هر چند ظاهر آن اباحه است ولی وعید و تهدید است و مبالغه در نهی و زجر چنانکه فرمود اعمَلُوا ما شِئتُم. -قرآن- 186
205 سوّم آنکه دین بمعنی جزاء گرفته شود یعنی جزاي شما براي خودتان و جزاي من براي خودم. شعیب حدّاد از ابی عبد اللّه
علیه السّلام روایت کرده است که فرمود پدرم میفرمود قُل یا أَیُّهَا الکافِرُونَ ربع قرآن است و چون از آن فارغ میشد میگفت
125 [و از هشام بن سالم از أبی عبد اللّه علیه السّلام که فرمود چون گفتی [لا - [اعبد اللّه وحده اعبد اللّه وحده]. -قرآن- 96
- أَعبُدُ ما تَعبُدُونَ] بگو [و لکن اعبد اللّه مخلصا له دینی] و چون از آن فارغ شدي بگو [دینی الاسلام سه مرتبه]. -قرآن- 86
113 [و داود بن الحصین از أبی عبد اللّه علیه السّلام روایت کرده است که فرمود چون خواندي [قُل یا أَیُّهَا الکافِرُونَ] بگو [یا
أَیُّهَا الکافِرُونَ] و چون گفتی [لا أَعبُدُ ما تَعبُدُونَ] بگو [أعبد اللّه وحده] و چون گفتی [لَکُم دِینُکُم وَ لِیَ دِینِ] بگو [ربّی اللّه و
279- 207 -قرآن- 245 - 166 -قرآن- 180 - 135 -قرآن- 140 - دینی الاسلام]. -قرآن- 104
سورة النصر
اشاره
37- مدنیّه و سه آیه است [بالاجماع]. بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ -قرآن- 1
[ [سوره النصر [ 110 ]: آیات 1 تا 3
اشاره
37 إِذا جاءَ نَصرُ اللّهِ وَ الفَتحُ [ 1] وَ رَأَیتَ النّاسَ یَدخُلُونَ فِی دِینِ اللّهِ أَفواجاً [ 2] فَسَبِّح بِحَمدِ - بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ -قرآن- 1
اي فقدّس ربّک و نزّهه عن النقائص « فَسَ بِّح بِحَمدِ رَبِّکَ » [ 175 [ صفحه 624 - رَبِّکَ وَ استَغفِرهُ إِنَّهُ کانَ تَوّاباً [ 3] -قرآن- 1
1- [ یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله] زمانی که بیاید یاري خداوند [و ترا بر هدم دشمنانت نصرت 29- حامدا ایّاه. -قرآن- 1
دهد] و فتح مکّه نصیب گردد [و بر کافران قریش پیروز گردي- و اینکه مژدهاي بود که خداوند سبحانه قبل از وقوع امر بپیمبر
گرامی خود داد]. 2- و ببینی مردم را که جماعتی بعد جماعتی و دستهاي پس از دستهاي داخل دین خدا میشوند [یعنی بدین
اسلام بگروند و ملتزم باحکام آن شوند و بصحّت آن معتقد گردند و بعمل باحکام آن خو گیرند]. [و بقولی دین خدا یعنی
طاعت خدا و فی دین اللّه یعنی داخل در طاعت خدا و طاعت تو شوند و اصل دین بمعنی جزاء است سپس از طاعتی که
مستحق جزاء است تعبیر بدین میکنند]. 3- در اینصورت [یعنی بنابرین که فتح و پیروزي ترا نصیب گردید] بشکرانه آن در
حالتی که حمدگو و ثناخوان پروردگار خود هستی او را از آنچه سزاوار او نیست تنزیه کن و سبحان اللّه بگو و از او طلب
آمرزش کن [یعنی خود را در جنب او کوچک بدان و عمل خود را اندك بشمار و حقوق خدا را عظیم بدان و از اینکه
کوتاهی و کمی عمل در برابر عظمت خالق طلب بخشش نماي] زیرا او بسیار توبه پذیر است [توبه باقی ماندگان را میپذیرد
چنانکه توبه گذشتگان را پذیرفته است]. [و اینکه سوره را سوره تودیع نیز گفتهاند زیرا إبن عباس گفته است که وقتی سوره
[إِذا جاءَ نَصرُ اللّهِ وَ الفَتحُ] نازل گشت پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود بمن خبر مرگ میدهد که من در اینسال قبض
131 [ صفحه 625 ] و روایت کردهاند که چون اینکه سوره نازل شد رسولخدا صلّی اللّه علیه و آله - روح میشوم. -قرآن- 94
خطبه خواند و فرمود: [اگر بنده را خداوند بین دنیا و بین لقاي خود مخیّر سازد لقاي خدا را اختیار خواهد کرد].
سورة تبت
اشاره
که سوره أبی لهب و سوره المسد هم نامیده میشود مکیّه است و آیات آن پنج است [بالاجماع]. بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ -
37- قرآن- 1
[ [سوره المسد [ 111 ]: آیات 1 تا 5
اشاره
[ 37 تَبَّت یَدا أَبِی لَهَبٍ وَ تَبَّ [ 1] ما أَغنی عَنهُ مالُهُ وَ ما کَسَبَ [ 2] سَیَصلی ناراً ذاتَ لَهَبٍ [ 3 - بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ -قرآن- 1
اي هلکت نفس ابی لهب و قد « تَبَّت یَدا » 35- 156 فِی جِیدِها حَبلٌ مِن مَسَدٍ [ 5] -قرآن- 1 - وَ امرَأَتُهُ حَمّالَۀَ الحَطَبِ [ 4] -قرآن- 1
اي حبل مما مسد اي مما فتل. - « حَبلٌ مِن مَسَ دٍ » یعنی نفسه کقوله و لا تلقوا بایدیکم اي انفسکم « یَدا » تب اي و قد هلک و
151 سعید بن جبیر از إبن عباس روایت کرده است که گفت روزي رسول خدا صلّی - 76 -قرآن- 131 - 15 -قرآن- 70 - قرآن- 1
اللّه علیه و آله و سلّم بر کوه صفا بالا رفت و قریش را بخواند و چون آنها جمع شدند و بسوي او آمدند بآنها فرمود: بمن
بگوئید اگر بشما خبر دهم که دشمنی صبحگاهان یا شامگاهان بر سر شما تاخت خواهد آورد آیا مرا تصدیق میکنید و باور
دارید گفتند بلی؟ فرمود پس اینک شما را از عذاب سختی که در جلو [ صفحه 626 ] دارید میترسانم. در اینحال أبو لهب
گفت [تبّا لک] یعنی خدا ترا هلاك کند براي اینکه مطلب ما تمامی را دعوت کردي لذا خداوند اینکه سوره را نازل فرمود.
بخاري هم در صحیح خود اینکه روایت را آورده است. [أبو لهب پسر عبد المطّلب و عموي پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله است و
بسختی با آنحضرت دشمنی داشت و بآن بزرگوار حمله و آزار مینمود. طارق المحاربی گوید در بین اینکه من در سوق ذي
المجاز عبور میکردم ناگهان بجوانی برخوردم که میگفت اي مردم بگوئید لا إله إلّا اللّه رستگار میشوید و پشت سر او مردي
را دیدم که با سنگ او را میزد و دو ساق پاي او را خونین کرده بود و میگفت اي مردم او کذّاب است تصدیقش نکنید گفتم
او کیست گفتند او محمّد است و میپندارد که پیمبر است و اینکه عمویش ابو لهب است و او را دروغگو میشمارد. و اما اینکه
خداوند او را بکنیه خوانده است و باسم یاد نکرده است بدینجهت بوده است که او اغلب باین نام خوانده میشده است و بقولی
براي اینکه بوده که نام او عبد العزّي بوده و خداوند مکروه داشته که او را بنده عزّي بخواند و نسبت بعزّي بدهد و حال آنکه
بنده او بوده بلکه بنده خدا بوده است و بقولی اسم او همان کنیه او بوده. 2- مال و دارائی او و آنچه کسب کرده و بدست
آورده است [که مقصود فرزندان اوست] باو سودي نخواهد داد و از او عذاب خدائیرا دفع نمیکند- یا اگر ما موصوله باشد-
یعنی چه چیز بحال او سود خواهد داشت! مال او یا فرزند او بکار او خواهد آمد! [و اینکه بدانجهت بود که وقتی او را حضرت
از عذاب خدا ترسانید او گفت اگر آنچه میگوئی حق باشد من مال و فرزند را فدا میدهم و راحت میشوم لذا اینکه آیه نازل
گشت و او را انذار فرمود]. 3- بزودي داخل آتش خواهد شد که صاحب شعله و اشتعال است [و التهاب [ صفحه 627 ] آتش
جهنم او را فرا خواهد گرفت]. [صاحب مجمع البیان] گوید اینکه آیه دلیل بر صدق کلام و صحت نبوت آنحضرت است زیرا
پیشگوئی فرمود که أبو لهب با کفر خود از دنیا خواهد رفت و همین قسم هم شد]. 4- و زن أبو لهب [یعنی امّ جمیل دختر
حرب خواهر أبو سفیان] باربر هیزم است [زیرا او خار و خاشاك جمع میکرد و در سر راه رسول خدا میریخت که چون
حضرت بمسجد بنماز میرفت پاي او را آزار دهد [بروایت إبن عباس] [و بروایت ضحاك: ربیع إبن انس گفته است که آنزن
نابکار خار و خاشاك در سر راه رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله میریخت و آن بزرگوار بر روي آن راه میرفت چنانکه بر حریر
پا مینهاد. و بقولی ام جمیل بین مردم سخن چینی میکرد و بین آنها آتش دشمنی میافروخت همچنانکه هیزم آتش را
میافروزد و سخن چینی و نمّامی هیزم کشی نامیده شد [از إبن عباس در روایت دیگر و از قتاده و مجاهد و عکرمه و سدي] و
عرب گوید: فلان لم یمش بین الحیّ بالحطب الرطب اي لم یمش بالنمیمه یعنی فلانی بین قوم با هیزم تر راه نمیرود یعنی
سخن چینی نمیکند. و بقولی از سعید بن جبیر و أبی مسلم حمالۀ الحطب یعنی حمّالۀ الخطایا که بار گناهان را بدوش دارد
192 سعدي گوید: میان دو کس جنگ - چنانکه در آیه دیگر میفرماید وَ هُم یَحمِلُونَ أَوزارَهُم عَلی ظُهُورِهِم. -قرآن- 143
چون آتش است || سخن چین بدبخت هیزم کش است کنند اینکه و آن خوش دگر باره دل || وي اندر میان کور بخت و
خجل میان دو کس آتش افروختن || نه عقل است خود در میان سوختن 5- در گردن آن زن ریسمانی از لیف خرماست [که
از جهت تحقیر او باین صفت بیان فرموده است. [ صفحه 628 ] و بقولی یعنی ریسمانی که خشونت لیف و حرارت آتش و
سنگینی آهن را داراست که علاوه بر عذاب بگردن او میافکنند و بآتش میبرند- و زنجیر را از آنجهت مسد فرموده است
زیرا ممسوده است یعنی مفتوله و بافته است. و بقولی گفتهاند ام جمیل را گردن بند جواهري بود بس قیمتی و گفت او را در
عداوت محمّد صلّی اللّه علیه و آله خرج خواهم کرد و همان گردن بند در قیامت عذابی بگردن او خواهد داد [از سعید بن
المسیب]
سورة الاخلاص
اشاره
مکیّه و بقولی مدنیّه است و سورة التوحید نیز نامیده شده زیرا در آن جز توحید نیست و کلمه توحید کلمه اخلاص است و
گفتهاند بدینجهت سوره اخلاص نامیده شده است که هر کس از روي اعتقاد و اقرار بآنچه در آن است متمسک شود مؤمن
مخلصی است و بقولی هر کس آنرا بر سبیل تعظیم بخواند اخلصه اللّه من النار اي انجاه یعنی خدا او را از آتش خلاص میکند
و نجات میدهد و سورة الصمد و سورة قل هو اللّه أحد نیز نامیده شده و همچنین آنرا نسبۀ الربّ هم نامیدهاند زیرا در حدیث
است که براي هر چیز نسبتی است و سورة الاخلاص نسبت ربّ است- عدد آیات آن- بقول مکّی و شامی پنج است و باقی
716 فضیلت آن- در حدیث ابیّ - چهار گفتهاند و اختلاف در آیه [لَم یَلِد] است که مکّی و شامی وقف میکنند]. -قرآن- 707
است که هر کس سوره اخلاص را بخواند چنان است که ثلث قرآن را خوانده است و بعدد هر کس که بخدا و ملائکه و کتب
و رسل او و روز آخر ایمان آورده است ده حسنه باو داده میشود- و أبی الدرداء از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله که فرمود
آیا کدام از شما عاجز است که ثلث قرآن را در یکشب بخواند عرض کردم یا رسول اللّه چه کسی توانائی آنرا دارد فرمود قل
هو اللّه احد بخوانید. [ صفحه 629 ] سکونی از امام صادق علیه السّلام روایت کرده است که رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و
سلّم بر سعد بن معاذ نماز گذارد و چون نماز کرد فرمود هفتاد هزار ملک که جبرئیل نیز در آنها بود بر سعد معاذ نماز کردند
گفتم اي جبرئیل بچه چیز او مستحق نماز شما گردید گفت بخواندن قل هو اللّه أحد ایستاده و نشسته سواره و پیاده در رفتن و
آمدن و أبو بکر الحضرمی از آنحضرت روایت کرده است که هر کس ایمان بخدا و روز جزاء دارد فراموش نکند که در
پشت سر هر نماز واجب قل هو اللّه أحد بخواند خیر دنیا و آخرت براي او است و جمع گناهان او و پدر و مادر و اولادش را
- میآمرزد و اخبار در اینکه باب بسیار است و هر که خواهد بتفسیر مجمع البیان رجوع کند. بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ -قرآن- 1
37
[ [سوره الإخص [ 112 ]: آیات 1 تا 4
اشاره
- [ 37 قُل هُوَ اللّهُ أَحَ دٌ [ 1] اللّهُ الصَّمَدُ [ 2] لَم یَلِد وَ لَم یُولَد [ 3] وَ لَم یَکُن لَهُ کُفُواً أَحَ دٌ [ 4 - بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ -قرآن- 1
اي و « وَ لَم یَکُن لَهُ کُفُواً أَحَدٌ » اي المصمود الیه اي المقصود إلیه صمد یصمد اي قصد « الصَّمَدُ » اي واحد « أَحَدٌ » 120- قرآن- 1
1- بگو [ یا محمّد 121- 30 -قرآن- 84 - 9-قرآن- 19 - لم یکن أحد یکافئه اي یماثله یقال فلان یکافئ فلانا اي یماثله. -قرآن- 1
صلّی اللّه علیه و آله] او خدائیست یکتا [امري است از جانب خداي عزّ و جلّ بپیمبرش صلّی اللّه علیه و آله که بجمیع مکلّفان
بگوید او خدائیست که فقط او سزاوار پرستش است. زجّاج گوید: [هی کنایه از ذکر خداي عزّ و جلّ است و معناي آن اینست
که آنچه را شما از نسبت او پرسیدید او خدائیست یگانه و یکتا یعنی واحد است و یکی بیش نیست- خدا یکیست و شریک و
نظیري براي او نیست- واحد [ صفحه 630 ] است و مانند او کسی نیست [از إبن عباس]. و بقولی- واحد است در الاهیت و
قدم- و بقولی واحد است در صفت ذاتش و احدي در وجوب صفاتش با او شرکت ندارد و اوست که واجب است و موجود
عالم قادر حیّ باشد و اینکه وجود براي غیر او وجوبی ندارد. و بقولی یکتا و واحد است در افعالش زیرا اوست قادر بر اصول
نعم از حیاة و قدرت و شهوت و غیر آن و غیر او قادر بچیزي از اینها نیست و افعال او تماما. احسان است و احسانی که میکند
براي جلب نفع یا دفع ضرر نیست و از اینکه جهت اختصاص بوحدت دارد زیرا در اینکه احسان غیر او شرکتی ندارد و سواي
او کسی مستحق پرستش نیست. و بقولی خداوند [احد] فرمود و [واحد] نفرمود زیرا واحد داخل در حساب است و عدد دیگر
باو منضم میشود و امّا احد آنست که نه تجزیه میشود و نه تقسیم، نه در ذاتش و نه در معناي صفاتش و براي واحد [دوّمی]
جایز است و براي أحد دوم جایز نیست زیرا احد بخلاف واحد جنس خود را فرا میگیرد. نمیبینی که چون بگوئی [با فلان
واحدي [یعنی یکنفر] مقاومت نمیکند] یعنی ممکن است دو نفر مقاومت کنند ولی اگر بگوئی با او احدي مقاومت نمیکند
یعنی ممکن نیست دو نفر یا بیشتر با او مقاومت نمایند یعنی هیچکس قادر بر مقاومت با او نیست و در اینجا احد از واحد ابلغ
و رساتر است. و حضرت أبو جعفر باقر علیه السّلام فرماید: معناي [قُل هُوَ اللّهُ أَحَدٌ] قل یعنی آنچه را که ما بتو وحی کردهایم و
بتو خبر دادهایم بتألیف حروفی که ما بر تو قرائت کردهایم ظاهر نما تا آنکس که گوش میدهد و شاهد است یعنی دل میدهد
هدایت شود و [هو اسمی است کنایه و اشاره بغائب [هاء] تنبیه از معناي ثابت و [واو] اشاره بغائب از حواس چون کافران گفتند
یا محمّد اینها خدایان ما هستند که بچشم میبینیم تو هم خداي خودت را که ما را باو میخوانی اشاره کن که ما ببینیم و
[ 606 [ صفحه 631 - 81 -قرآن- 580 - ادراك کنیم لذا خداوند نازل فرمود [قُل هُوَ اللّهُ أَحَ دٌ] یعنی او خدائیست -قرآن- 55
غائب از درك ابصار و لمس حواس و مقام او بلندتر از اینهاست بلکه او خود مدرك ابصار و مبدع حواس است. و پدرم براي
من حدیث کرد از پدرش أمیر المؤمنین علیه السّلام که فرمود خضر را در خواب دیدم یک شب پیش از شب جنگ بدر باو
گفتم مرا چیزي بیاموز که بآن بر دشمنان پیروز شوم گفت بگو [ یا هو یا من لا هو إلّا هو] و چون بامداد شد و بر رسول خدا
صلّی اللّه علیه و آله قصه خواب را حکایت کردم فرمود یا علی تو اسم اعظم را آموختهاي و روز بدر بر زبانم بود و آنحضرت
علیه السّلام روز بدر قل هو اللّه احد خواند و چون فارغ شد گفت [ یا هو یا من لا هو إلّا هو اغفر لی و انصرنی علی القوم
الکافرین] و روز صفّین هم همین را میخواند و تکرار میفرمود عمّار بن یاسر باو عرض کرد یا أمیر المؤمنین اینکه کنایات
چیست فرمود اسم اعظم خدا و عماد توحید خدا لا إله إلّا هو. سپس خواند شهد اللّه انه لا إله إلّا هو و الملئکۀ و اولوا العلم
قائما بالقسط لا إله إلّا هو العزیز الحکیم و آیات آخر سوره حشر را و پس از آن پیاده شد و چهار رکعت قبل از زوال نماز
بگذارد و عمار گفت که أمیر المؤمنین علیه السّلام فرمود معناي [اللّه] المعبود الّذي یأله فیه الخلق و یوله إلیه یعنی معبودي که
خلایق در او حیرانند و بسوي او جزع میشود [اللّه المستور عن ادراك الابصار المحجوب عن الاوهام و الخطرات یعنی اللّه از
ادراك دیدهها مستور و از وهم بندگان و آنچه بقلب عالمیان خطور کند در پرده است]. پس معناي [اللّه احد] یعنی معبودي
که خلق از ادراك او و احاطه بکیفیت او حیرانند و او فرد است بالهیت خود و برتر است از صفات آفریدگان خود. 2- امام
باقر علیه السّلام فرمود پدرم زین العابدین علیه السّلام براي من حدیث کرد از پدرش حسین علیه السّلام که او فرمود: [صمد]
آنکسی است که آقائی او بیمنتها باشد و صد یعنی دائمی که همیشه بوده و زوال نداشته و همیشه خواهد بود و زوال نخواهد
داشت. [ صفحه 632 ] و صمد آنکسی است که تو پر باشد و درون او خالی نباشد و صمد آنکسی است که نه بخورد و نه
بیاشامد و صمد آنکسی است که خواب براي او نباشد. [و صاحب مجمع البیان گوید از اینکه خبر مستفاد میشود که انّه سبحانه
الحی الّذي لا یحتاج الی الطعام و الشراب و النوم]. وهب بن وهب گوید که حدیث کرد براي من جعفر بن محمّد الصادق علیه
السّلام از پدرش باقر از جدش زین العابدین علیه السّلام که اهل بصره نامهاي بامام حسین بن علی علیه السّلام نوشتند و از او از
صمد سؤال کردند و آنحضرت در جواب آنها نوشت: [بسم اللّه الرّحمن الرّحیم امّا بعد فلا تخوضوا فی القرآن و لا تجادلوا فیه
و لا تکلّموا فیه بغیر علم فقد سمعت جدي رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و سلّم یقول من قال فی القرآن بغیر علم فلیتّبوء مقعده
358 یعنی امّا بعد نباید در - من النار و ان اللّه سبحانه قد فسّر الصمد فقال لَم یَلِد وَ لَم یُولَد وَ لَم یَکُن لَهُ کُفُواً أَحَدٌ. -قرآن- 297
باره قرآن بباطل کاوش کنید و در باره آن بجدال بپردازید و در تفسیر او بدون علم سخنی برانید زیرا بتحقیق من از جدّم
رسول خدا شنیدم میفرمود هر کس بدون علم در باره قرآن چیزي بگوید نشیمنگاه او در آتش جایگیر میگردد و همانا
خداوند سبحان صمد را تفسیر فرموده و گفته است نزائیده است و زائیده نشده است و براي او هیچکس کفو و هم طرازي
نیست. 3- لَم یَلِد [از او چیزي خارج نمیشود مانند فرزند و سایر چیزهاي کثیف متراکم که از سایر مخلوق خارج میگردد و نه
چیز لطیف مانند نفس و چرت و خواب قلبی و غم و اندوه و خوشحالی و خنده و گریه و بیم و امید و رغبت و شئامت و
گرسنگی و سیري، بلند است مرتبه ذات مقدس او از اینکه چیزي از او خارج شود و از او چیزي تولید گردد خواه کثیف و
15 وَ لَم یُولَد [یعنی و خود او هم از چیزي تولید نیافته و از چیزي بیرون نیامده است چنانکه اشیاء - خواه لطیف]. -قرآن- 5
کثیفه از عناصر خارج میشود مانند چیزي از چیزي و جنبندهاي از جنبندهاي و گیاهی از زمین و آبی از چشمهسار و میوههائی
14 [ صفحه 633 ] اشیاء لطیفه از مراکز خودشان مانند بینائی از چشم و شنوائی از گوش و بویائی از - از درختان و نه -قرآن- 1
بینی و چشیدنی از دهان و سخن از زبان و شناسائی و تمیز از دل و آتش از سنگ بلکه: خدا صمدي است که نه از چیزي
است و نه در چیزي است و نه بر چیزي است ابداع کننده چیزها و آفریننده آنهاست و ایجاد کننده آنهاست. آنچه را که
آفریده است بمشیت خود متلاشی و پراکنده میسازد براي نیستی و فناء و آنچه را که خلق کرده است بعلم خود و بمشیت
خویش باقی میگذارد براي هستی و بقاء. پس اینکه است خداي شما اللّه الصمد الّذي لم یلد و لم یولد عالم الغیب و الشهادة
الکبیر المتعال و لم یکن له کفوا أحد [پایان حدیث] 4- [وَ لَم یَکُن لَهُ کُفُواً أَحَدٌ] یعنی براي او عدیلی و نظیري نبوده و نیست
42 و بقولی یعنی براي او هم صحبت و همسري و زوجهاي که از او زایشی حاصل شود نبوده و - که مانند او باشد. -قرآن- 5
نخواهد بود [و بکفو کنایه آورده زیرا زن کفو شوهر است]. اشارات- گفتهاند: خداوند سبحانه توحید را بفرمایش [قل هو اللّه
أحد] روشن ساخت و عدل را بفرمایش [اللّهُ الصَّمَ دُ] روشن فرمود و آنچه را که نسبت باو محال است از پدر و فرزند بکلمه
[لَم یَلِد وَ لَم یُولَد] روشن کرد و آنچه که از صفات بر او جایز نیست به آیه [وَ لَم یَکُن لَهُ کُفُواً أَحَ دٌ] مبیّن فرمود و در اینکه
جمله دلالتی است بر اینکه او نه جسم است و نه جوهر و نه عرض و نه او در مکانی است [نه در جهتی واقع است]. -قرآن-
338 پارهاي از ارباب کلام گفتهاند ما انواع شرك را هشت چیز یافتیم [نقص تقلّب- - 234 -قرآن- 301 - -130-111 قرآن- 207
کثرت- عدد- علّت بودن- یا معلول بودن- اشکال- اضداد] و خداوند سبحانه نفی فرمود از صفت خود [کثرت و عدد] را
بکلمه قُل هُوَ اللّهُ أَحَدٌ و نفی کرد [نقص و تقلّب] را بقول خود اللّهُ الصَّمَدُ و نفی کرد [علت و معلول] را بقول خود لَم یَلِد وَ لَم
386 -قرآن- - 316 -قرآن- 361 - 254 -قرآن- 299 - یُولَد و نفی کرد [اشکال و اضداد] را بقول خود [وَ لَم یَکُن لَهُ -قرآن- 230
453-434 [ صفحه 634 ] کُفُواً أَحَ دٌ] و لذا وحدانیت بحت حاصل میگردد [فضیل بن یسار روایت کرده است که حضرت أبا
جعفر امام باقر علیه السّلام بمن أمر فرمود که هر وقت سوره قل هو اللّه أحد را بخوانم چون فارغ گشتم بگویم سه مرتبه
15 وَ لَم یَکُن لَهُ کُفُواً أَحَدٌ رد مجوس و مشرکان عرب است که گفتند او را کفو - [کذلک اللّه ربی] کاشفی گوید: -قرآن- 1
35 و گفتهاند هر آیتی از اینکه سوره تفسیر آیت پیش است چون گویند [من هو] تو گوئی - هست [نعوذ باللّه]. -قرآن- 1
[احد] چون گویند احد کیست تو گوئی [صمد] چون گویند صمد کیست تو گوئی [الّذي لم یلد و لم یولد] چون گویند لم
یلد و لم یولد کیست تو گوئی [الّذي لم یکن له کفوا أحد].
سورة الفلق
اشاره
37- در اکثر اقوال مدنیّه است و بقولی مکیّه عدد آیات آن پنج است [بالاجماع]. بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ -قرآن- 1
[ [سوره الفلق [ 113 ]: آیات 1 تا 5
اشاره
اّلفَلَقِ [ 1] مِن شَرِّ ما خَلَقَ [ 2] وَ مِن شَرِّ غاسِقٍ إِذا وَقَبَ [ 3] وَ مِن شَرِّ
ِ
37 قُل أَعُوذُ بِرَب - بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ -قرآن- 1
1- بگو [ یا محمّد- خطاب و أمر بپیمبر صلّی 36- 146 وَ مِن شَرِّ حاسِدٍ إِذا حَسَدَ [ 5] -قرآن- 1 - النَّفّاثاتِ فِی العُقَدِ [ 4] -قرآن- 1
[ اللّه علیه و آله است و مراد بآن تمام امّت است] پناه میبرم بپروردگار صبح [و خالق و مدبّر و طالع کننده آن] [ صفحه 635
[إبن عباس و جابر و حسن و سعید بن جبیر و مجاهد و قتاده گفتهاند صبح را فلق گفتهاند براي آنکه عمود روشنائی آن
تاریکی را میشکافد و منفلق یعنی منشق میسازد چنانکه فجر هم گویند زیرا انفجار آن تاریکی را میبرد. و نیز بقولی فلق
بمعنی موالید و نوزادان هستند که بخروج از اصلاب پدران و ارحام مادران منفلق میشوند چنانکه دانه گیاه منفلق گشته و از
خاك بیرون میآید- و نیز گفتهاند فلق چاهی است در جهنّم که از شدّت حرارت آن پناه میجویند [از سدّي] و أبو حمزه
ثمالی و علی بن ابراهیم هم در تفسیرشان آنرا روایت کردهاند]. 2- [پناه میبرم] از شر آنچه [خداوند و پروردگار فلق از جن و
انس و سایر حیوانات] آفریده است [و آن عامّ است در تمام آنچه جایز باشد که شرّي از او حاصل گردد و تقدیر آن از شرّ
چیزهائیست که خداوند تعالی آنها را آفریده است مانند درندگان و حشرات و خزندگان و شیاطین و غیر آنها]. 3- و از شرّ
شب موقعی که تاریکی آن داخل گردد [از إبن عباس و حسن و مجاهد- بنابراین مراد آیه از شر آنچیزیست که از بدیها و
مکروهات در شب حادث میگردد. چنانکه گویند پناه میبرم بخدا از شرّ اینکه شهر- و اینکه شب را اختصاص بذکر داده است
براي اینست که غالبا تبهکاران در شب اقدام بفسق و فساد میکنند و همچنین آزار حشرات و گزندگان هم در شب بیشتر
است- و اصل غسق جریان بضرر است و گفتهاند معنی غاسق هر ضرر و زیان وارد کننده ایست هر چه باشد] 4- و از شرّ زنان
جادوگري که بگرههاي [ریسمانها] میدمند [و ورد خوانده بخیال خود فوت میکنند]. [و اینکه بپناه بردن از شرّ جادوگران امر
فرموده است براي وهمی است که بیجهت عوام دارند به اینکه که آنها بیمار میکنند و صحت میبخشند و کارهائی از سود و
زیان بجا میآورند و خیر و شرّي از آنها ناشی میشود و عوام النّاس آنها [ صفحه 636 ] را تصدیق میکنند و بزرگ میشمارند
و توهّم دارند که آنها با پریان دست دارند و غیب میگویند و اینکه ضرر بزرگی براي دین دارد و براي جلوگیري از اینکه
زیان که مردم بدانند مؤثّر حقیقی خداست و نفع و ضرري از جادوگران حاصل نیست امر فرموده است که باو پناه ببرند و بشرّ
آنها ترتیب اثري ندهند]. [و أبو مسلم گفته است: نفّاثات زنانی هستند که رأیهاي مردان را بطرف خود مایل میسازند و آنها
را از مقصودشان منصرف میکنند و برأي خودشان برمیگردانند. چه از عزم و رأي تعبیر بعقد میشود و از باز کردن و حل آن
عقد تعبیر به نفث میکنند و عادت بر اینکه جاري شده است که هر کس بخواهد گرهاي را بگشاید در آن میدمد]. 5- و از
شرّ رشک برندهاي وقتی حسادت میورزد و رشک میبرد [زیرا حسد او را وادار میکند که بمحسود آزاري برساند و شرّي براي
او واقع سازد- و گفتهاند که مراد پناه بردن از شرّ نفس حاسد و چشم بد حاسد است چه بسا که بدانوسیله زیانی بزند. و در
حدیث آمده است که [انّ العین حق- یعنی چشم زدن حقیقت دارد و درست است]. [انس از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله
روایت کرده است که: هر کس چیزي ببیند و او را بعجب آرد بگوید [اللّه اللّه ما شاء اللّه لا قوّة الّا باللّه] بدو ضرري نخواهد
رسید]. [و مروي است که پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله غالبا حسنین علیهما السّلام را باین دو سوره تعویذ میفرمود]. یکی از
بزرگان گفته است که: خداوند تمام بدیها و شرور را در اینکه سوره جمع فرموده و ختم بحسد نموده زیرا پستترین صفات
رذیله است نعوذ باللّه منه] [در تفسیر روح البیان اینکه کلام را بحسین بن الفضل نسبت داده و گوید [ صفحه 637 ] إبن عباس
فرموده است: اگر در عالم از حسد بدتري بودي ختم اینکه سوره بدان کردي]. حسد آتشی دان که چون برفروخت || در اوّل
حسود لعین را بسوخت گرفتم بصورت همه دین شوي || حسد کی گذارد که حق بین شوي
سورة النّاس
اشاره
37- مدنیّه است [و مانند فلق] و آیات آن شش است. بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ -قرآن- 1
[ [سوره النّاس [ 114 ]: آیات 1 تا 6
اشاره
- [ اّلنّاسِ [ 1] مَلِکِ النّاسِ [ 2] إِلهِ النّاسِ [ 3] مِن شَرِّ الوَسواسِ الخَنّاسِ [ 4
ِ
37 قُل أَعُوذُ بِرَب - بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ -قرآن- 1
77- 112 الَّذِي یُوَسوِسُ فِی صُدُورِ النّاسِ [ 5] مِنَ الجِنَّۀِ وَ النّاسِ [ 6] -قرآن- 1 - قرآن- 1
تفسیر معانی:
اشاره
-1 بگو [ یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله] پناه میبرم به پروردگار [خالق و مدبّر و ایجاد کننده] مردمان. 2- پادشاه [یعنی آقا و
قادر تواناي] مردمان [کسیکه تمام خلایق ملک اویند و پناه گاه و برآورنده حاجات همه مردم اوست]. 3- معبود مردم است
[یعنی بر مردم واجب است که او را بپرستند زیرا اوست که سزاوار پرستش است نه غیر او- و اینکه خداوند مردم را تخصیص
داده است و حال آنکه او مربّی و پروردگار همه عوالم و جمیع خلایق و آفریدگان است براي اینست که در مردم یعنی آدمیان
بزرگان و عظمائی هستند و خداوند تعالی پروردگار آن عظماء و سلاطین و اربابان نیز هست هر چند و هر قدر آنها [ صفحه
638 ] ظاهرا عظیم باشند. 4- [پناه میبرم بپروردگار و پادشاه و معبود مردمان] از شرّ وسوسه یا از شرّ صاحب وسوسه شیطان که
در پس قلب آدمیان پنهان است. 5- آن شیطانی که بکلام پنهانی مفهوم آنرا بدلهاي مردم میرساند [بدون اینکه شنیده شود].
-6 [آن شیطان وسوسه کننده در سینهها و دلهاي مردم که] از جنّیان است [یعنی شیطان و پیروانش که فرمود الا ابلیس کان من
الجنّ] و از مردمان یا آدمیان [و وسوسه آدمیان یا وسوسه خود انسان است که خود بخویشتن وسوسه میکند یا اغواء و گمراه
ساختن مردمان دیگر است- شیطان جنّی در پنهانی وسوسه میکند و شیطان انسی علنی اظهار نصیحت و خیرخواهی مینماید و
حال آنکه قصد او شرّ است]. [مجاهد گفته است: الخنّاس شیطان است که چون آدمی ذکر خدا کند و بیاد خدا باشد او پنهان
میشود و در پس قلب منقبض میگردد و اگر متذکّر نباشد منبسط و بر قلب مسلّط میگردد و مؤید اینکه قول روایت انس بن
مالک است که گوید رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله فرمود شیطان بینی خود را بر قلب پسر آدم نهاده است چون بیاد خداي
سبحانه باشد [خنس] یعنی پنهان میشود و چون آدمیزاد خدا را فراموش کند او دل آدمی را میقاپد و بلقمه میگیرد و اینست
وسواس خنّاس] [و گفتهاند الخنّاس معنایش [کثیر الاختفاء بعد الظهور] است و او در پرده و پنهان از چشمهاي مردم است و
وسوسه میکند در صورتی که بچشم دیده نمیشود. در تفسیر مجمع البیان گوید: جامع علوم نحوي گفته است کلمه [ناس] در
اّلنّاسِ] زیرا
ِ
اینکه سوره مبارکه تکرار نیست زیرا: مراد در اوّلی جنینهائی هستند که در شکم مادرانند لذا فرمود [بِرَب
205 [ صفحه 639 ] و مراد در دوّمی اطفالاند و لذا فرمود [مَلِکِ النّاسِ] زیرا - خداست که آنها را تربیت میکند. -قرآن- 189
59 و در سوّمی مراد مردمان بالغ و مکلّفان است و لذا - اوست که آنها را مالک است و تدبیر امور آنها میفرماید. -قرآن- 44
79 و در چهارمی مراد - فرمود [إِلهِ النّاسِ] زیرا آنها هستند که او را عبادت و پرستش میکنند و باید پرستش کنند. -قرآن- 64
علماء و دانایاناند زیرا شیطان در قلوب آنهاست که وسوسه میکند و مقصود جهال نیست زیرا جاهل بجهل خود گمراه هست
و وسوسه در قلب عالم واقع میشود که بتواند او را از راه بدر کند چنانکه فرمود [فوسوس إلیه الشیطان]. عبد اللّه بن سنان از
اّلفَلَقِ] و
ِ
اّلفَلَقِ در پیش خود بگو [أَعُوذُ بِرَب
ِ
أبی عبد اللّه علیه السّلام روایت کرده است که فرمود: چون بخوانی قُل أَعُوذُ بِرَب
-139- 92 -قرآن- 109 - 44 -قرآن- 67 - اّلنّاسِ]. -قرآن- 13
ِ
اّلنّاسِ در پیش خود بگو [أَعُوذُ بِرَب
ِ
چون بخوانی قُل أَعُوذُ بِرَب
186 و عیاشی باسناد خود از ابان بن تغلب از جعفر بن محمّد علیهما السّلام روایت کرده است که فرمود رسول - قرآن- 162
خدا صلّی اللّه علیه و آله فرموده است: [هیچ مؤمنی نیست مگر اینکه براي دل او در سینه او دو گوش است: گوشی که فرشته
در آن میدمد و نفث میکند و گوشی که وسوسه خناس در آن دمیده میشود و نفث میگردد و لذا خداوند مؤمن را بوسیله
فرشته تأیید میفرماید چنانکه فرمود: و ایّدهم بروح منه- [قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و سلّم ما من مؤمن إلّا و لقلبه فی
صدره أذنان اذن ینفث فیه الملک و اذن ینفث فیها الوسواس الخناس فیؤیّد اللّه المؤمن بالملک و هو قوله سبحانه و ایّدهم
بروح منه]. هزاران مرتبه شکر خدا را که اینکه رو سیاه پر گناه را موفق فرمود که اینکه خدمت نالایق را با قلّت سرمایه علمی
[ بقدر توانائی خود، پس از بیست سال بانجام برساند. لیله 26 صفر الخیر 1380 برابر 30 تیر ماه 1339 [ صفحه 640
1339 شکرانه ایست که مصنف تفسیر مجمع البیان شیخ بزرگوار طبرسی علیه الرحمۀ و الرضوان در اختتام تفسیر خود بقلم
آورده است و خود زبان حال اینکه بیمقدار است عینا نقل میگردد اللّهمّ لک الحمد علی توفیقک و تأییدك و ارشادك و
تسدیدك حمدا استوجب به المزید من نعمک و استحق به لطائف کرمک. اللّهمّ اجعل جدّي و اجتهادي فی جمیع ما شذّ من
تفسیر کتابک العزیز و کدّي و انکماشی فی ضمّ ما انتشر من معانیه باللفظ الوجیز ذریعۀ الی درك رضوانک و وصلۀ إلی
ادراك رضوانک وصلۀ الی الاتّصال باولیائک و اصفیائک فی جنانک و قابل تقربی بذلک الیک و توسّلی الی الاطهار الاخیار
محمّد و عترته الابرار بالقبول التامّ و اعممنی و والديّ و اهل حزانتی بالانعام العام و اتمم یا ربّ هذه النعمۀ الجسیمۀ الّتی انعمت
بها علی و جعلتنی اهلا لها بالمدّ فی العمر و الامداد بالتوفیق و الیسر لإفادة من یطلبه من اهل الدّین و الخیر و البثّ لمّا یتضمّنه
من العلوم و النشر احرازا لجمیل الذکر و جزیل الذّخر و الاجر و اعتصاما بعروتک الوثقی و اغتناما لشفاعۀ نبیّک صلواتک علیه
و آله یوم الزلفی انّک ولیّ الانعام ذو الجلال و الاکرام و حسبنا اللّه و نعم الوکیل و صلّی اللّه علی محمّد و آله أجمعین الطیّبین
الطّاهرین. [ صفحه 641 ] عنوان صفحه سوره محمّد [ص] [القتال] دستور مقابله با کفار و گرفتاري اسیران و آزادي و فدا
گرفتن 2 [إِن تَنصُ رُوا اللّهَ یَنصُ رکُم] اگر خدا را یاري کنید، خدا شما را یاري میکند 6 تفاوت میان کفار و مؤمنین در دنیا و
143- آخرت 8 نزول سوره قتال و وحشت منافقین 12 صفات منافقین: فساد، قطع رحم، نیندیشیدن در قرآن ... -قرآن- 108
15 رسوائی منافقین: شناختن با سیماي چهره و لحن سخن 18 جهاد مایه امتحان منافقین و مؤمنین است 21 جهاد با اموال در راه
لِیَغفِرَ لَکَ اللّهُ ما تَقَدَّمَ مِن » خدا و پیروزي حقیقت 23 سوره فتح إِنّا فَتَحنا لَکَ فَتحاً مُبِیناً، منظور صلح حدیبیه است 25 شرح آیه
27 بیعت شجره و نزول سکینه 29 منافقین و تخلف از غزوه حدیبیه 32 مراتب رضایت از بیعت شجره و « ذَنبِکَ وَ ما تَأَخَّرَ
پاداش دنیوي 36 مقابله مشرکین با رسول خدا و ممانعت از عمره و زیارت کعبه 40 رؤیاي رسول اکرم راجع به زیارت.
- 206 -قرآن- 245 - صفات مؤمنین واقعی 44 سوره حجرات آداب معاشرت با رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله 46 -قرآن- 171
46 عنوان صفحه دستور تحقیق در گزارشات فساق- دستور میانجی شدن 49 نهی از تمسخر، غیبت، [ 314 [ صفحه 642
بدگمانی 54 فرق میان اسلام و ایمان 59 سوره ق خلقت آسمان و زمین و تفاوت میان آن دو 63 خلقت بشر- رستاخیز-
فرشتگان حفظه اعمال 66 صحنه رستاخیز و مشاجره کفار با دوستان خود 69 صحنه دیگر رستاخیز و بشارت مؤمنین و یاران
72 شرح نفخه صور دوم و حشر خلائق 76 سورة الذاریات فرشتگان کارگزار خلقت 78 اوصاف مؤمنین: تهجد شبانه. استغفار
در سحر 83 داستان حضرت ابراهیم و فرشتگان قوم لوط 87 اشاره بداستان حضرت موسی و هود و صالح و قوم نوح 90 تفسیر
94 سوره الطور شرحی از صحنه رستاخیز قیامت 99 اوصاف و حالات مؤمنین در « ما خَلَقتُ الجِنَّ وَ الإِنسَ إِلّا لِیَعبُدُونِ » آیه
بهشت 103 بحثی با کفّار و منافقین راجع به اهوال قیامت 106 سورة النجم شرحی از معراج پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم
118 عنوان صفحه سورة القمر نزدیکی [ 636 [ صفحه 643 - 110 دستور اجتناب از کبائر و محرمات الهی 118 -قرآن- 582
حوادث قیامت با انشقاق قمر 128 رسالت نوح و هلاك قوم او به طوفان آب 131 رسالت هود و هلاك قوم او به طوفان باد
133 رسالت صالح و هلاك قوم او به صاعقه 136 رسالت لوط و هلاك قوم او به زمین لرزه شدید 138 تهدید کفار قریش به
استیصال در جنگ بدر 140 سورة الرحمن خلقت. تربیت بیان و قلم. دستور عدالت گستري 142 خلقت جن و بشر، دریاي
شور و شیرین. فناي خلق در قیامت 148 حساب رسی جن و بشر، علامات روز رستاخیز. اوصاف کفار در دوزخ 152 اوصاف
مؤمنین در بهشت و نعمتهاي جاویدان 156 سورة الواقعۀ پاداش قراءت سوره واقعه 163 اتفاقات و حوادث روز قیامت و
دستجات سه گانه 165 شرحی از نعمتهاي الهی و رفع حوائج بشر 176 نزول قرآن و دور باش آلودگان 181 سورة الحدید
اوصاف ذات واحد یکتا 186 دعوت رسول اکرم در سایه قرآن و زدودن خرافات 190 اوصاف مؤمنین- پرتو چهرهها و
درماندگی منافقین 194 تشویق به صدقات- قرض الحسنه و مثلی از زندگی دنیا 198 مقدرات الهی، حقیقت زهد، ارسال رسل
206 عنوان صفحه دین مسیح، رهبانیت اختراعی- دعوت مسیحیان 212 سورة [ و انزال حدید [آهن] 206 [ صفحه 644
المجادلۀ حکم ظهار- کفاره ظهار، داستانی از مرد و زن انصاري 218 حکم نجوي و در گوشی- نهی از نجوي جز در مورد
کار نیک 222 آداب مجالس، نجواي با پیامبر اکرم- اطاعت علی علیه السّلام 228 شرحی از منافقین صدر اسلام و دشمنان
دین و آئین 232 سورة الحشر داستان یهود بنی نضیر و اخراج آنان از مدینه 236 حکم فیئ بطور عموم، فیئ بنی نضیر- ایثار
انصار بر مهاجرین 242 پشتیبانی منافقین از یهود و یاري نکردن آنان 248 وصفی از قرآن- اوصافی از ذات یکتاي بیمثال 252
سورة الممتحنۀ دستور بیزاري و براءت از دشمنان دین اسلام 256 متابعت از ابراهیم خلیل و یارانش در بیزاري از مشرکین 262
دستور امتحان از زنان مهاجر و مقابله با مشرکین 264 کیفیت بیعت با زنان مسلمان 268 سورة الصف دستور جهاد- ملامت
مدعیان دروغین- نهی از آزار رسول 270 سورة الجمعۀ بعثت رسول اکرم، نعمت دین و آئین- معارضه با یهودان 280 دستور
] نماز جمعه، و آداب و شرائط آن 286 سورة المنافقون شرحی از برخورد پیامبر با منافقین مدینه- پرهیز از رفاقت با آنان 296
296 عنوان صفحه سورة التغابن پرهیز از کفر و نفاق، راهنمائی بدین و ایمان و پاداش روز قیامت 300 پرهیز از [ صفحه 645
فتنه روزگار و فریب از زن و فرزند و اموال 302 سورة الطلاق احکام طلاق- نگهداري عده- اقامه شهود 306 انفاق در دوره
عده- ارضاع کودك شیر خوار و احکام آن 312 تکلیف رهبري امت از گمراهی به هدایت. خلقت آسمانها و زمین 316
سورة التحریم شرحی از کیفیت معاشرت و آزار زنان پیامبر نسبت به آن سرور 318 دستور پرهیز از آتش دوزخ. توبه نصوح و
با اخلاص. نمونه زن خوب و بد 324 سورة الملک خلقت آسمان و زمین: مرگ و زندگی براي آزمایش بشر است 330
اوصاف دوزخیان. و اعتراف آنان به خطا کاري 334 پرهیز از قدرت الهی و عذاب و شکنجه دائم دوزخ 336 پاسخی چند به
و مغرور « جنت » اعتراضات مشرکین 340 سورة القلم بیان بالاترین نعمت الهی در تعلیم کتابت و قلم زنی 334 داستان اصحاب
358 سورة الحاقۀ تهدید به عذاب دوزخ. « وَ إِن یَکادُ » شدن به زندگی دنیا 350 سرگذشت حضرت یونس- تفسیر آیه
استیصال تکذیب کنندگان معاد 360 نفخه صور، نابودي آسمان و زمین حشر خلایق، پرونده اعمال 364 سخن حق قرآن،
368 عنوان صفحه سورة المعارج شرح دیگري از [ 194 [ صفحه 646 - کلام آسمانی، بدون تردید و شبهه 368 -قرآن- 178
حوادث روز قیامت و فناي آسمانها و زمین 372 شدت گرفتاري در رستاخیز و فدا کردن زن و فرزند 376 سوره نوح رسالت
نوح متن دعوت براه حق- شرح آیات الهی 384 نفرین نوح و هلاك مردم به طوفان 388 سورة الجن اطلاعیه قرآن مجید از
برخورد جنیان با پیامبر و استماع قرآن 392 دعوت رسول اکرم، کیفیت نزول وحی آسمانی 400 سورة المزمل دستور تهجد
شبانه، و نوافل روزانه 404 تهدید کافران از قریش اشارهاي به رستاخیز قیامت 408 تخفیف در اوقات نماز شب و قراءت قرآن
410 سورة المدثر دستور قیام و انذار مشرکین- پرهیز از آلودگی و کثافات 412 تهدید کفار قریش- و شرحی از نگهبانان
دوزخ 416 سورة القیامۀ علائم روز رستاخیز و در همریختن منظومه شمسی 428 بیان خلقت بشر از نطفه و شرح تجدید خلقت
در قیامت 434 سورة الانسان خلقت افراد بشر و سازمان تکلیف و راهنمائی و تربیت 438 هدایت یافتن مؤمنین خالص و شرحی
446 [ از نعمتهاي اخروي و پاداش آنان 442 شان نزول اینکه سوره کریمه در باره اهل بیت پیامبر است 446 [ صفحه 647
عنوان صفحه سورة المرسلات فرشتگان کار گزار خلقت، حوادث روز قیامت 454 شرحی دیگر از گرفتاریها و مصائب روز
رستاخیز 458 سورة عم نعمتهاي زندگی دنیا از خلقت بستر زمین و سقف آسمان، خورشید و باران و بوستان و آغوش زنان
و استراحت شامگاهان و .... 461 تمام نعمتها وسیله آزمایش و امتحان است تا روز قیامت و داوري برسد 464 سورة النازعات
فرشتگان کارگزار عالم خلقت، بحثی از حشر و نشر بشر در رستاخیز 472 اشاره مختصر به رسالت موسی و دعوت فرعون 476
بازگشتی به خلقت آسمان و زمین و سر رسید قیامت و رستاخیز ناگهان 478 سوره عبس تذکري محرمانه راجع برعایت
مؤمنین و دوري از متکبران 482 خلقت بشر، و تکلیف به اندیشه در کارگاه خلقت 488 سورة التکویر شرح حوادث روز
قیامت، و بیداري افراد بشر از جهالت 492 قرآن کلام حق است و راهبر بشریت به سر منزل سعادت 494 سورة الانفطار باز هم
حوادث روز قیامت با بیانی دیگر و هشدار بشریت 498 سورة المطففین نهی از کم فروشی و خیانت در معامله، تهدید عذاب
508 عنوان صفحه سورة [ سجین 502 پرونده نیکان در اختیار فرشتگان مقرب، شرحی از نعمتهاي اخروي 508 [ صفحه 648
الانشقاق حوادث روز رستاخیز و شکافتن آسمانها. جدائی مؤمنین و کفّار 512 سورة البروج شرحی از شکنجه مؤمنین در ادوار
سابقه، و استقامت آنان 518 سورة الطلاق حوادث روز قیامت و بر پا شدن روز حکومت و داوري 524 سورة الاعلی تقدیس
خداي بیهمتا بر نعمت بخشی و راهنمائی بسر منزل سعادت 527 سورة الغاشیه تقسیم شدن بشر در رستاخیز به دو دسته بدبخت
و خوش بخت 534 سورة الفجر سر انجام طغیان و سرکشی بر ذات حق در دنیا و شکنجه دوزخ در قیامت 538 سورة البلد
سرزنش ثروتمندان افراد بشر و نهی از غرور و فریب خوردن از دنیا 548 سورة الشمس سوگند به مظاهر عالیه طبیعت،
سرکوبی قوم ثمود طغیانگر 556 سورة و اللیل سوگند به مظاهر عالیه طبیعت که پایان تلاش گوناگون شما فقط داراي دو جنبه
است یا بدوزخ منتهی خواهد شد یا به بوستان جنت 562 سورة و الضحی دلداري پیامبر اکرم و تذکار نعمتهاي الهی که ویژه
572 عنوان [ او است 566 سورة الانشراح باز هم شرحی از نعمتهاي مادي و معنوي نسبت برسول اکرم 572 [ صفحه 649
صفحه سورة التین بشر با استقامت و اعتدالی که دارد یا در اثر نیکی بمقام بالاتر نائل میشود یا در اثر تبهکاري رو به پستی
میگذارد 578 سورة العلق دستور قراءت قرآن، تهدید مخالفین راه هدایت و تقوي 582 سورة القدر نزول قرآن در شب قدر،
نزول فرشتگان با روح القدس 586 سورة البینه مشرکین عرب با یهود و نصاراي اهل کتاب در یک ردیفاند 589 سورة
الزلزال زلزله روز قیامت. پرونده اعمال بشر علنی میشود 594 سورة العادیات اشاره به جنگجویان غزوه ذات السلاسل 596
سورة القارعۀ حوادث روز قیامت، بررسی اعمال خلایق 599 سورة التکاثر از عذاب دوزخ غافلند و سرگرم فزون طلبی
گشتهاند 602 سورة العصر بشر جز در اثر ایمان و عمل صالح رستگار نمیشود، و گر نه ورشکسته و زیانکار است 604 سورة
606 عنوان صفحه سورة الفیل [ الهمزة سر انجام مردم هرزه گو و عیبجو دوزخ است، گرچه دولتمند باشند 606 [ صفحه 650
داستان اصحاب فیل و انتقام الهی 609 سوره قریش منتهاي الهی بر قبیله قریش در اثر امنیت و نعمت 611 سورة الماعون دستور
رسیدگی به ایتام و مساکین، پرهیز از ریا و سرگرانی 614 سورة الکوثر شرحی از ولادت بانوي عصمت حضرت زهرا 617
سوره کافرون دستور جدائی از مشرکین و کفار و عدم توافق مطلق 621 سورة النصر اطلاعیه قرآن مجید دائر به فتح مکه و
گرائیدن همگان به اسلام 623 سورة اللهب داستان أبو لهب عموي پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سر کوفت او 625 سورة
الاخلاص حقیقت توحید خالص نسبت به ذات یکتاي بیمثال 628 سورة الفلق استعاذه: پناه بردن از شر بدکاران به ذات یکتاي
الهی 634 سورة النّاس استعاذه: پناه بردن از تسویلات جن و انس به پروردگار انسانها ....








پاورقی
1] در باره احقاب اقوالی ذکر شده است. اوّل- آنکه انقطاعی براي ماندن آنها نیست هر حقبی بگذرد حقب دیگري بعد از ]
آنست و حقب هشتاد سال از سالهاي آخرت است. دوّم- آنکه احقاب چهل و سه حقب است هر حقبی هفتاد پائیز و هر پائیزي
هفتصد سال و هر سالی سیصد و شصت روز و هر روزي هزار سال است. سوم- آنکه براي احقاب عدّهاي معلوم نشده مگر
خلود در آتش ولی گفتهاند هر حقبی هفتاد هزار سال باشد که هر روزي از آن هزار سال از سالهاي دنیا است [از مجمع].