گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد اول
مقدمه



740877 بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله الذي علّم القرآن خلق الانسان علّمه البیان و أنزل القرآن فی شهر رمضان و الصلاة و
السلام علی نبینا ابی القاسم محمّد سیّد الانس و الجان الذي اختص بنزول القرآن هدي للناس و بینات من الهدي و الفرقان و علی
اهل بیته المعصومین الناطقین بتفسیر ما انزل من الرحمن لا سیما امام العصر و الزمان و اللعنۀ علی اعدائهم اعداء الاسلام و القرآن آن
دم که باران رحمت الهی بر تشنگان حق و عدالت باریدن گرفت و آیههاي قرآن بر دل و جان محمّد (ص) نشست، بزرگترین
حادثه در تاریخ اتفاق افتاد و خداوند با ارزشترین نعمت خود را براي بشر ارزانی داشت و انسان خاك نشین شایستگی آن را یافت
که با ساکنان حرم سرّ ملکوت دمساز شود و مخاطب قرآن باشد.
صفحه 25 از 374
انفجار نوري که با نزول قرآن در جامعه بشري واقع شد، سرنوشت انسان را تغییر داد و این امکان را فراهم ساخت که بشر کاخی
بلند از آرمانهاي همیشه سرکوفته خود را پی افکند و آن شهر ناکجا آباد را که همواره در جستجوي آن بود، بر خرابههاي جاهلیت
بنیاد نهد هر چند که جامعه آن روز بخصوص پس از رحلت پیامبر اسلام (ص) در بهره گیري شایسته از این امکان کوتاهی کرد.
صفحه : 6
البته قرآن تنها براي بشر آن روز نازل نشده بود بلکه با نزول قرآن سفرهاي از آسمان در زمین گسترده شده که بشر را در طول نسلها
و قرنها به میهمانی فرا میخواند و مائدههاي خود را در اختیار همگان میگذارد و انسان در هر عصري میتواند به اندازه گنجایش
استعداد و سعه وجودي خود از این خوان پرخیر و برکت تغذیه کند و بهره گیرد.
در طول تاریخ، اندیشمندان بسیاري در کنار این خوان نعمت نشستهاند و عمر خود را با آن سپري کردهاند و کوشیدهاند که
یافتههاي خود را به دیگران منتقل سازند و نتیجه آن، تفاسیر با ارزشی شده که از آنها به یادگار مانده است و ما اکنون میراثدار
مجموعهاي گرانسنگ از تفاسیر گوناگونی هستیم که حاصل تلاش فرزانگانی است که خود را در خدمت قرآن قرار دادهاند و
سالیان بسیاري از عمر خود را به تفسیر و توضیح و کشف و بیان آیات قرآنی گماردهاند و ثروتی عظیم و ماندگار براي ما پیشکش
کردهاند. ولی حقیقت این است که با وجود تمام این تفاسیر پرارزش، هنوز هم گنجینه پایان ناپذیر علوم و معارف قرآنی انباشته از
نکات فراوانی است که کشف و استخراج آنها تعمقی دوباره و نگرشی تازه را طلب میکند و میدان براي پژوهندگان و جویندگان
بعدي همواره باز است که همت گمارند و به اندازه درك و فهم خود در این دریاي ناپیدا کرانه غور کنند و مطالب تازهاي بدست
آورند. کم ترك الاول للآخر.
اینک این حقیر نیز با این بضاعت ناچیز به خود جرئت دادهام که با زلالی از جاري قرآن لبیتر کنم و با استعانت از خدا و ارواح
مقدسه معصومین (ع) در تفسیر و توضیح آیههاي قرآنی گامی هر چند لرزان بردارم و دیداري دوباره با قرآن داشته باشم. البته این
دیدار بعد از آن میسر شد که سالیان متمادي در زوایاي علوم وابسته به قرآن مانند فقه و کلام و حدیث و تفسیر و ادبیات عربی و
تاریخ کار کردم و جوانی و میانسالی خود را بر سر آن گذاشتم و کتابهاي متعددي در این زمینهها تألیف کردم و اینک در سن
پنجاه سالگی پس از سالها قلمزنی و تألیف و تحقیق در این مسیر گام مینهم و خداي را سپاسگزارم که چنین توفیقی را به من
ارزانی داشت و همه اسباب و علل و امکانات
صفحه : 7
نوشتن یک تفسیر را براي من فراهم ساخت و از او میخواهم که توفیق ادامه این کار را نیز به من عنایت فرماید و مرا از هر گونه
لغزش و خطا مصون و محفوظ نماید.
--- معمولًا در مقدمه تفاسیر، مطالب مفصلی درباره تاریخ و علوم قرآنی میآورند ولی ما از این کار صرفنظر میکنیم و توجه
تألیف اینجانب که چندي پیش منتشر شد، معطوف میدارم و در اینجا فقط « سیري در علوم قرآن » خوانندگان بزرگوار را به کتاب
روش خود را در تفسیر آیات قرآنی بیان میکنیم:
روش ما بدینگونه بوده است که نخست، متن یک یا چند آیه را که مربوط به همدیگرند آوردیم سپس ترجمه فارسی آن را تقدیم
کردیم. آنگاه نکات ادبی آن متن را بطور مستقل خاطرنشان ساختیم و در این قسمت به شرح و توضیح لغات مشکل و بیان اعراب
بعضی از جملات پرداختیم پس از آن وارد تفسیر و توضیح آیات شدیم و مطالبی را که براي توضیح کامل آیه لازم میدانستیم
بیان کردیم و اگر شأن نزولی بود که در فهم آیه تأثیر دارد آن را نیز آوردیم. و جز در موارد اندکی، به اختلاف مفسران اشاره
نکردیم و تنها برداشت خود را از آیه بیان نمودیم همچنین در این قسمت از ذکر مطالب مفصلی که مضمون آیه مورد بحث در
میان آن گم میشود، خودداري کردیم و این گونه مطالب جنبی را به صورت بحثهاي مستقل و جداگانه آوردیم که خواننده پس
صفحه 26 از 374
از فراغت از تفسیر آیه مورد بحث، اگر بخواهد موضوعی را که در آن آیه آمده به تفصیل دنبال کند، به آن بحثهاي مستقل مراجعه
نماید. البته این بحثها فقط پیرامون بعضی از آیاتی است که بحث مفصلتري را طلب میکنند و سعی کردیم که این بحثها را در تمام
مجلدات تفسیر پراکنده کنیم و چنین نباشد که به مناسبت آیاتی که در اوایل قرآن آمده همه بحثها را بیاوریم و جلدهاي بعدي
خالی از آن باشد.
همچنین پس از تفسیر آیات، در مواردي که لازم دیدیم، روایاتی را که از حضرات معصومین در تفسیر آن آیات آمده، بیان کردیم
و البته روایاتی را که کوتاه بود با متن عربی و ترجمه آوردیم ولی متن عربی روایات مفصل را ذکر نکردیم و فقط به ترجمه
صفحه : 8
آنها بسنده نمودیم.
نام نهادیم که به معناي خیر کثیر و نیکی فراوان و هم، نام کوتاهترین سوره قرآن است و مهمتر این « کوثر » ضمناً این تفسیر را
یادآور بانوي بزرگ اسلام حضرت فاطمه زهرا (ع) است زیرا کوثر در آیه إِنّا أَعطَیناكَ الکَوثَرَ به وجود مقدس او تفسیر شده و این
نسل پیامبر از جانب او در زمین گسترش مییابد. به همین جهت این اثر، به روح مقدس آن بزرگوار اهدا میشود.
در اینجا از تمام کسانی که به نحوي مرا در انجام این کار یاري کردند بخصوص از اعضاء خانوادهام بویژه از همسر مهربان و
دلسوزم که همواره موجبات آسایش فکري مرا فراهم کرد و نیز از فرزندانم: منصوره، محمّد رضا، معصومه، مرتضی و مصطفی که
هر کدام به صورتی مددکار من بودند، تشکر میکنم و زحمات فرزندم محمّد رضا را در حروفچینی این اثر که با حوصله و سلیقه
خوبی انجام داد، ارج مینهم.
در پایان، یک بار دیگر سپاس فراوان خود را به درگاه ایزد یگانه عرضه میدارم و عاجزانه از او درخواست میکنم که مرا در جهت
ادامه و پایان این اثر یاري دهد و توفیق خود را همراه من سازد، همانا که او بهترین یاوران است.
قم- یعقوب جعفري مراغی (جعفري نیا) اول ذیقعده 1417 مطابق با 21 اسفند 1375
صفحه : 9
سوره حمد
مشخصات و فضایل سوره حمد
1375 درباره سوره مبارکه حمد که اولین سوره از قرآن کریم است، بحثهایی وجود دارد که عبارتند از:
-1 نامهاي این سوره: این سوره مبارکه از جمله معدود سورههاي قرآنی است که نامهاي متعددي دارد و با استقرایی که به عمل
آمد، معلوم شد که این سوره چهارده نام دارد که بعضی از آنها معروف و بعضی دیگر غیر معروف است. اکنون ما این نامها را با
ذکر علت نامگذاري بیان میکنیم:
-1 سوره حمد، به سبب این اولین کلمه این سوره، کلمه حمد میباشد.
-2 سوره فاتحۀ الکتاب، به دلیل این قرآن کریم که یکصد و چهارده سوره دارد با این سوره آغاز میشود و نیز به طوریکه خواهیم
گفت این سوره نخستین سوره کاملی است که بر پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلّم نازل شده است.
-3 سورهام الکتاب یا أم القرآن، این نامگذاري از آن جهت است که این سوره مشتمل است بر مجموع مطالبی است که در قرآن
آمده و میتوان آنرا فشرده و خلاصهاي از معارف قرآن دانست بگونهاي که در تفسیر سوره خواهیم دید.
میباشد و این نامگذاري به این جهت است که اولا این سوره هفت آیه « هفت تاي دو به دو » -4 سوره سبع مثانی، این اسم به معناي
صفحه 27 از 374
است و ثانیاً در هر نماز دو بار خوانده میشود. البته وجوه دیگري هم ذکر کردهاند که ما از نقل آنها خودداري کردیم.
صفحه : 10
-5 سوره کنز، زیرا کنز به معناي گنجینه است و این سوره گنجینه معارف قرآنی است.
-6 سوره وافیۀ، شاید علت نامگذاري آن باشد که این سوره مبارکه وافی به معارف قرآنی است.
-7 سوره کافیۀ، زیرا این سوره در نماز از سورههاي دیگر کفایت میکند و میتواند جایگزین آنها بشود ولی سورههاي دیگر
نمیتوانند جایگزین این سوره در نماز باشند.
-8 سوره شافیۀ، زیرا این سوره مبارکه شفا دهنده امراض روحی است. البته تمام قرآن چنین حالت را دارد ولی از آنجا که این سوره
فشردهاي از همه قرآن است، به این نام نامیده شد.
-9 سوره شفاء، علت این نامگذاري همانست که در نام قبلی بیان شد.
-10 سوره صلاة، بدانجهت که باید در نمازهاي واجب و مستحب خوانده شود.
-11 سوره اساس، چون در اول قرآن آمده و لذا پایه و اساس قرآن است.
-12 سوره سؤال، زیرا کسی که این سوره را میخواند، از خداوند درخواست عبودیت و کمک و هدایت میکند.
-13 سوره شکر، زیرا در این سوره از رحمت الهی و ربوبیت او صحبت میشود و بیان همین معنی نوعی شکر و سپاسگزاري به
درگاه خداوند است.
-14 سوره دعا، چون این سوره مشتمل است بر دعایی است که خواننده سوره در حق خود میکند.
-2 مکی بودن این سوره: مفسران قرآن غیر از مجاهد همه گفتهاند که این سوره در مکه نازل شده است ولی مجاهد نزول این سوره
را در مدینه میداند. البته گفته مجاهد سخن غریبی است زیرا نماز در مکه واجب شده و بدون قرائت سوره حمد امکان ندارد.
است و قرآن در سوره حجر آیه 87 از این نام یاد کرده « سبع مثانی » ، دیگر این یکی از نامهاي این سوره به گونهاي که ذکر کردیم
و میدانیم که سوره حجر در مکه نازل
صفحه : 11
شده است.
البته بعضی از مفسران احتمال دادهاند که سوره مبارکه حمد دو بار نازل شده باشد یکبار در مکه و یکبار در مدینه و شاید علت
همین دو بار نازل شدن باشد. « مثانی » نامگذاري این سوره به
چیزي که مکی بودن سوره حمد را تأیید میکند، این است که لحن این سوره با سورههاي مکی تناسب دارد زیرا سورههایی که در
مکه نازل شده است، نوعاً داراي جملاتی کوتاه و کوبنده و مشتمل بر ذکر اصول و مبانی و یا تهدید کافران است ولی سورههایی
که در مدینه نازل شده است، غالباً بیان احکام و قصص پیامبران و خطابهایی به اهل کتاب است و به بیان دیگر نوعاً مخاطب
سورههاي مکی مشرکان و بت پرستان مکه است و مخاطب سورههاي مدنی مسلمانان و اهل کتاب میباشند.
-3 این سوره هفت آیه دارد: سوره مبارکه حمد هفت آیه دارد و کسی در آن تردید نکرده است و همان گونه که گفتیم یکی از
است که اشاره به هفت آیه بودن این سوره است. چیزي که مهم است این است که به عقیده شیعه و « سبع مثانی » نامهاي این سوره
یک آیه است ولی بعضی از مفسران آنرا یک آیه ندانستهاند و « بسم الله الرحمن الرحیم » بسیاري از اهل سنت، در این سوره جمله
را یک آیه قلمداد نمودهاند. « انعمت علیهم » جمله
این قول علاوه بر این قائل کم دارد یک نوع بیذوقی است زیرا سجع اواخر آیات بهم میخورد هر چند که سجع الزاما دلیل بر
فواصل آیات نیست ولی در نوع آیات قرآنی رعایت شده است.
صفحه 28 از 374
در سوره حمد از طریق اهل بیت وارد شده که از جمله آنها روایت زیر « بسم الله الرحمن الرحیم » همچنین روایاتی درباره آیه بودن
است که در تفسیر البرهان نقل شده است:
عن محمّد بن مسلم قال سألت أبا عبد الله علیه السلام عن السبع المثانی و القرآن العظیم ا هی الفاتحۀ! قال نعم قلت: بسم الله الرحمن
الرحیم من السبع! قال نعم
صفحه : 12
هی افضلهن.
پرسیدم و گفتم که آیا منظور از آن « سبع مثانی و قرآن عظیم » از محمّد بن مسلم نقل شده که میگوید: از امام صادق (ع) درباره
سوره فاتحه است! فرمود: آري. گفتم:
آیا بسم الله الرحمن الرحیم هم جزء هفت تا است! فرمود: آري و آن بهترین آنهاست.
-4 این سوره اولین سوره کاملی است که نازل شده: درباره این که کدام سوره یا آیهاي براي نخستین بار بر جان و دل پیامبر نازل
شده سخنان بسیاري گفته شده ولی آنچه درستتر مینماید این است که نخستین گروه از آیاتی که بر پیامبر نازل گردید پنج آیه
از اول سوره علق و آیاتی از سوره مدثر است و نخستین سوره کاملهاي که بر پیامبر نازل شد همین سوره حمد است.
-5 فضائل سوره: درست است که تمام سورههاي قرآن داراي فضیلت است ولی در روایات و احادیث براي هر یک از سورههاي
قرآن فضیلتهاي خاصی ذکر شده است.
ما در این تفسیر در اول هر سوره احادیثی را در فضیلت سوره و ثواب قرائت آن خواهیم آورد به امید این مشوقی براي قرائت آن
سوره باشد البته صحیح یا ضعیف بودن حدیث در چنین مواردي که از قبیل ادله سنن است، اهمیت چندانی ندارد.
درباره فضیلت سوره حمد و ثواب قرائت آن به این احادیث توجه فرمائید:
الطبرسی: عن رسول الله (ص) ایما مسلم قرء فاتحۀ الکتاب اعطی من الاجر کأنّما قرء ثلثی القرآن و اعطی من الأجر کأنما تصدق
علی کل مؤمن و مؤمنۀ.
طبرسی از پیامبر خدا نقل میکند که فرمود: هر مسلمانی سوره فاتحۀ الکتاب را بخواند، به او پاداش خواندن دو ثلث قرآن داده
میشود و نیز به او پاداش کسی که به هر مؤمن و مؤمنهاي احسان کرده، داده میشود.
العیاشی: ان النبی قال لجابر بن عبد الله الانصاري: یا جابر الا اعلمک افضل سورة انزلها الله فی کتابه! قال فقال له جابر: بلی بابی انت
و امی یا رسول الله علّمنیها. قال:
فعلّمه الحمد أم الکتاب ثم قال: یا جابر الا اخبرك عنها! قال بلی بابی انت و امی فاخبرنی.
فقال: شفاء من کل داء الا السام.
صفحه : 13
عیاشی نقل میکند که پیامبر به جابر بن عبد الله فرمود: اي جابر آیا با فضیلتترین سورهاي را که خداوند در کتاب خود نازل کرده،
به تو یاد ندهم! جابر گفت: آري پدر و مادرم فداي تو باد یا رسول الله آنرا به من یاد بده. پس پیامبر سوره حمد را که همان ام
الکتاب است به او یاد داد سپس فرمود: اي جابر آیا به تو از آن خبر ندهم جابر گفت:
آري پدر و مادرم فداي تو باد؟ فرمود: این سوره از هر بیماري به جز مرگ شفاء است.
صاحب البرهان: عن ابی جعفر (ع) یقول: من لم یبرئه الحمد لم یبرئه شیء.
امام باقر (ع) فرمود: کسی که سوره حمد او را بهبودي ندهد هیچ چیز به او بهبودي نخواهد داد.
صاحب البرهان: قال ابو عبد الله (ع) اسم الله الاعظم مقطع فی أم الکتاب.
صفحه 29 از 374
امام صادق (ع) فرمود: اسم اعظم الهی در سورهام الکتاب (حمد) پراکنده است.
-6 دور نمایی از این سوره: به طوریکه پیش از این گفتیم، سوره مبارکه حمد خلاصه و چکیده قرآن است و در آن به کل معارف
قرآنی اشاره شده است. در این سوره نخست از توحید و صفات الهی صحبت میشود و این خداوند با داشتن صفت ربوبیت و
رحمانیت و رحیمیت و مالک بودن بر روز جزا مستحق هر گونه حمد و ستایش است. سپس به بندگان تعلیم داده میشود که
چگونه با خدا سخن بگویند و چه چیزهایی را از خداوند بخواهند. در این قسمت ابتدا سخن از توحید عبادت است و این براي
انسان هیچ یاور و معینی جز خداوند نیست آنگاه از خداوند خواسته میشود که بنده خود را به راه راست هدایت کند یعنی همان
راه کسانی که از نعمتهاي الهی برخوردار هستند و از این بنده به راه غضب شدگان و گمراهان افتاده باشد، او را بازدارد.
بنابراین در این سوره سخن از توحید و صفات خدا و نیز روز قیامت که روز جزا و پاداش است و از عبادت و پرستش و راه سعادت
و شقاوت است و اشاره به داستان هدایت یافته گان و گمراهان و رانده شدگان درگاه الهی است و اگر همین مطالب باز شود و با
تفصیل بیشتري ذکر شود، مساوي با مجموع آیات قرآنی میگردد.
صفحه : 14
[ [سورة الفاتحۀ ( 1): آیۀ 1
اشاره
( بِسم اللّه الرَّحمن الرَّحِیم ( 1
( به نام خداوند بخشاینده بخشایشگر ( 1
نکات ادبی
مشتق است که به معناي علامت است اما « وسم » مشتق است که به معناي رفعت و بلندي است و یا از « سموّ » یا از « اسم » -1 لفظ
محققان وجه اول را صحیحتر میدانند.
به اول اسم، الف به درج حذف میگردد ولی در کتابت باقی میماند مانند: اقرء باسم ربک الذي « باء » -2 با اضافه شدن حرف
خلق. ولی در بسم الله از لحاظ کتابت هم حذف میشود و این به جهت کثرت استعمال است و گاهی بجاي الف محذوفه سین
را میکشند. « بسم »
جار و مجرور و متعلق است به ابتدأ یا اقرء یا اتلو و متعلق به جهت معلوم بودن حذف شده است. « بسم » -3 کلمه
بود حرف اول حذف شد و به جاي آن الف و لام اضافه گردید و به « اله » نام مخصوص خداوند است و اصل آن « الله » -4 لفظ
یا » همین صورت عَلَم براي خداوند شد و چون الف و لام عوض از محذوف است لذا حرف ندا بر سر آن وارد میشود و عبارت
درست است. « الله
با این عَلَم است معناي وصفی هم دارد و در آن معناي کلمه نیز لحاظ شده است. « الله » -5 کلمه
این است که تمام صفات الهی را میتوان وصف آن قرار داد ولی آن را نمیتوان وصفی براي « الله » -6 یک دلیل بر عَلَم بودن لفظ
چیز دیگر ذکر کرد مثلًا میتوانیم بگوییم الله الرحیم، الله الخالق، ولی عکس آن درست نیست.
صفحه : 15
صفحه 30 از 374
به گفته خلیل بن احمد کلمه جامدي است و اشتقاق ندارد ولی به گفته جمعی دیگر از اهل ادب این کلمه مشتق « الله » -7 کلمه
به معناي حیرت گرفتهاند چون عقول در « وله » به معناي عبادت مشتق کردهاند و بعضیها از « الوهیت » است منتهی بعضیها آن را از
به « اله » به معناي پناه بردن اخذ کردهاند چون همه به خدا پناه میبریم و بعضی دیگر از « اله » برابر ذات احدیت حیرانند و بعضیها از
معناي آرامش و سکونت مشتق کردهاند چون همه با او آرامش میگیرند.
دو صفت از اوصاف خداوند است و هر دو از رحمت مشتق شدهاند و رحمت به معناي رقت قلب است که « رحیم » و « رحمن » -8
منجر به کمک کردن میشود ولی در مورد خداوند رقت که یک نوع انفعال است معنا ندارد و بنابراین مبادي حذف میشود و
غایات اخذ میگردد و رحمت خدا همان فیض اوست که دائم به خلق میرسد. (فرق میان رحمن و رحیم به زودي ذکر خواهد
شد)
تفسیر و توضیح
بیانگر این معناست که هر کار « بسم الله الرحمن الرحیم » شروع سوره مبارکه حمد و تمام سورههاي قرآن به جز سوره توبه با جمله
مهمی را باید با نام خدا شروع کرد و در این شروع، خداوند را با صفت رحمانیت و رحیمیت یاد نمود تا آغاز مبارك و میمونی
کل » : براي کار مورد نظر باشد و لذا در روایتهاي متعددي به این معنی اشاره شده از جمله در حدیثی از رسول خدا (ص) که فرمود
یعنی هر کار مهمی که با نام خدا شروع نشود آن کار ناتمام است. « امر ذي بال لم یبدأ فیه بسم الله فهو ابتر
این کارهاي مهم را با یاد خدا شروع کنیم در واقع تصحیح و اصلاح کاري است که میان اقوام و ملل دنیا رسم است و آن این آنها
کارهاي مهم خود را مانند افتتاح یک مؤسسه مهم و یا کارخانه بزرگ با نام رئیس مملکت و یا رئیس قوم شروع میکنند.
قرآن یاد میدهد که تمام کارها را تنها با یاد خدا افتتاح و شروع کنید و نیز تصحیح کار مشرکان عصر پیامبر است که کارهاي مهم
خود را با نام بتها آغاز میکردند و میگفتند:
صفحه : 16
بسم اللات و العزي. خداوند به آنها یاد میدهد که کارهاي خود را نه با نام بت که قدرت هیچ کاري را ندارد بلکه با نام خداوندي
شروع کنید که قدرت بیپایان دارد.
شروع با نام خدا در تمام کارها مانند غذا خوردن، راه رفتن و غیر آنها مستحب است ولی در بعضی موارد واجب میشود مانند ذبح
حیوان که بردن اسم خدا واجب است و اگر نام خدا در موقع ذبح حیوان برده نشود خوردن گوشت آن حرام میگردد.
این سوره با نام خدا شروع شده در واقع نوعی کمک خواهی از خداوند است که خواننده سوره را در اتمام آن و فهم و عمل کردن
به آن یاري کند و جالب این با نام خدایی شروع میشود که رحمن و رحیم است. انتخاب این دو صفت از میان اوصاف متعدد
خداوند، خود حکمتی دارد و آن این خداوند به وصف رحم خود، بنده را در اتمام کار یاري میدهد و هیچیک از اوصاف دیگر
خداوند مناسبتر از این دو صفت در این مقام نیست.
نامی است که دلالت دارد بر جمیع صفات کمال که « الله » که اسم خداوند است وجود دارد زیرا « الله » البته همین دو صفت در مفهوم
دلیل بر عنایت خاصی است که در اینجا به این دو صفت « الله » از آن جمله است رحمن و رحیم ولی ذکر این دو صفت پس از کلمه
شده است.
آیا میان رحمن و رحیم فرقی وجود دارد! بعضیها گفتهاند که فرقی وجود ندارد و یکی تأکید بر دیگري است ولی مشهور این است
همان لطف عام و گسترده خداست که در این جهان بر همه موجودات از نبات و جماد و حیوان و کافر و مؤمن « رحمن » که صفت
اسم خاص « رحمن » لطف خاص اوست که در قیامت شامل حال مؤمنان خواهد بود. دیگر این « رحیم » شامل شده است ولی صفت
صفحه 31 از 374
ولی رحیم اسم عام است هم بر خدا « عبد الرحمن » و به صورت « عبد » خداست و به غیر او اطلاق نمیشود مگر با اضافه کردن کلمه
توبه/ 128 )، که درباره پیامبر اسلام (ص) میباشد و لذا در روایتی که ) « بالمؤمنین رؤف رحیم » : اطلاق میشود هم بر غیر خدا مانند
در مجمع البیان از امام صادق (ع) نقل شده به هر دو مطلب درباره رحمن و رحیم اشاره شده است.
امام
صفحه : 17
یعنی رحمن اسم خاص خداست و مفهوم عامی دارد ولی « الرحمن اسم خاص بصفۀ عامۀ و الرحیم اسم عام بصفۀ خاصۀ » : میفرماید
رحیم اسم عام است و مفهوم خاصی دارد.
می توان گفت فرق اول میان رحمن و رحیم از صیغه آنها ناشی شده است زیرا رحمن صیغه مبالغه است و در آن کثرت و عمومیت
لحاظ شده است و بنابراین در رحمن رحمت الهی، عام و گسترده است ولی رحیم صفت مشبهه است و آن عمومیت را ندارد ولی
در مقابل، ثبات و پایداري در آن لحاظ شده و این معنا با رحمت خاص خدا که هم در دنیا و هم در آخرت شامل حال مؤمنان
میشود و یک نوع رحمت پایداري در محدوده مؤمنان است، جور در میآید.
نیز میتوان گفت که در رحمن صفت رحمت با توجه به ذات خدا اخذ شده و در نتیجه صفت عام است ولی در رحیم این صفت با
توجه به خلق خدا اخذ شده که هر کدام استعداد دریافت رحمت الهی را دارند از آن برخوردار میشوند و معلوم است که منحصراً
مؤمنان چنین استعدادي را دارند، در نتیجه رحیم صفت خاص شده است.
و اما این رحمن اسم خاص خدا است ولی رحیم اسم خاص نیست به این جهت است که کلمه رحمن در قرآن کریم در 57 مورد
آمده و در همه آنها منظور، خداوند است ولی کلمه رحیم در قرآن، هم در خدا به کار رفته و هم در غیر خدا. مانند آیهاي که چند
سطر پیش خواندیم و در آنجا به پیامبر هم رحیم اطلاق شده است.
بسمک » این عرب جاهلی این لفظ را به خدا اطلاق نمیکرد و در آغاز نوشتههاي خود جمله « رحمن » مطلب دیگر در مورد کلمه
را بکار میبرد. و لذا در قرآن خطاب به آنها میفرماید: « اللهم
قُل ادعُوا اللّهَ أَوِ ادعُوا الرَّحمنَ أَیا ما تَدعُوا فَلَه الَأسماءُ الحُسنی (اسراء/ 110 ) بگو الله را بخوانید و یا رحمن را بخوانید هر کدام را
بخوانید پس براي اوست نامهاي نیکو.
همچنین در آیه دیگري از مشرکان نقل میکند که اطلاق کلمه رحمن بر خدا پیش
صفحه : 18
آنها غریب مینمود.
وَ إِذا قِیلَ لَهُم اسجُدُوا لِلرَّحمن قالُوا وَ مَا الرَّحمن (فرقان/ 60 ) و چون به آنها گفته میشود که بر رحمن سجده کنید، میگویند:
رحمن چیست!
[ [سورة الفاتحۀ ( 1): الآیات 2 الی 4
اشاره
( الحَمدُ لِلّه رَب العالَمِینَ ( 2) الرَّحمن الرَّحِیم ( 3) مالِک یَوم الدِّین ( 4
( ستایش مخصوص خداوند است که پروردگار جهانیان است ( 2
( همو که بخشاینده بخشایشگر است ( 3
صفحه 32 از 374
( همو که مالک روز جزا است ( 4
نکات ادبی
الحمد هو الثناء باللسان علی » را چنین معنا میکنند که « حمد » معانی نزدیک به هم دارند و « مدح » و « شکر » و « حمد » -1 سه واژه
یعنی حمد تعریف کردن با زبان در برابر نیکیهاي اختیاري است و فرق اجمالی میان سه واژه مزبور این است که « الجمیل الاختیاري
حمد با زبان است و لی شکر گاهی با زبان و گاهی با عمل انجام میگیرد و مدح تعریفی است در برابر زیبایی و نیکویی خواه
اختیاري و خواه اکتسابی باشد و یا غیر اختیاري مانند زیبایی گل.
براي جنس است و منظور این است که نوع و جنس حمد از هر حمد کنندهاي در برابر هر چیزي در واقع « الحمد » -2 الف و لام در
حمد خداست زیرا تمام زیباییها حتی زیباییهاي اختیاري از آن خداست و از وي نشأت میگیرد.
یا از ربب و یا از ربی مشتق است و در هر دو صورت به معناي مالک، صاحب، سرور، مربی و پرورش دهنده « رب » -3 کلمه
میباشد و چنین مینماید که ربّ صاحب و مالک چیزي است که در اصلاح حال آن تأثیر میگذارد و همواره در صدد اصلاح
حال آن چیز است.
بطور مطلق و بدون قید ذکر شود منظور خدا است و به غیر خدا « رب » -4 اگر کلمه
صفحه : 19
اطلاق نمیشود اما اگر به صورت اضافه به چیزي ذکر شود میتواند در غیر خدا هم استعمال گردد مانند: رب البیت (صاحب خانه).
جمع عالم است و عالم خود جمعی است که مفرد ندارد مانند رهط و جیش. « العالمین » -5
یا به معناي صنف و نوع است و هر چیزي نوعی دارد و میگوییم عالم انسان، عالم حیوان، عالم نبات، عالم جماد، عالم « عالم » -6
آخرت و غیر آنها و یا به معناي کل مخلوقات است یعنی به غیر خدا عالَم گفته میشود و این واژه یا از علامت مشتق است چون
است یعنی آنچه دانسته میشود که شامل جمیع « ما یعلم » جهان علامتی از قدرت خداست و یا از عَلَم مشتق است و منظور همان
مخلوقاتی که وجود آنها براي ما شناخته شده است، میباشد.
در قرآن کریم تنها در مورد مخلوقاتی که داراي شعور هستند استعمال شده است مانند بشر، « عالمین » به نظر میرسد که کلمه
ملائکه و جن و ما موردي نیافتیم که عالمین بطور قطع در موجودي که شعور ندارد استعمال شده باشد و در ترکیب رب العالمین
که مکرر در قرآن آمده است، اضافه شدن رب به سوي عالمین خود میرساند که منظور موجوداتی هستند که قابل تربیت باشند.
البته کلمه عالمین در قرآن گاهی به صورت خاص و گاهی به صورت عام استعمال شده است مثلًا در مواردي منظور موجودات
ذیشعور زمان خاصی اراده شده مانند این آیه: وَ إِسماعِیلَ وَ الیَسَ عَ وَ یُونُسَ وَ لُوطاً وَ کلا فَضَّلنا عَلَی العالَمِینَ (انعام/ 86 ) یعنی
اسماعیل و یسع و یونس و لوط همگی را بر عالمین برتري دادیم، منظور از عالمین در اینجا عالمین عصر آن پیامبران است و
نمیتواند شامل تمام اعصار باشد چون در آیه دیگري کسانی دیگر بر عالمین برتري داده شدهاند مانند این آیه: إِن اللّهَ اصطَفی آدَمَ
وَ نُوحاً وَ آلَ إِبراهِیمَ وَ آلَ عِمرانَ عَلَی العالَمِینَ (آل عمران/ 23 ) یعنی خداوند، آدم و نوح و آل ابراهیم و آل عمران را بر عالمین
برگزید. و در آیهاي بنی اسرائیل بر عالمین تفضیل داده شده است و از اینها گذشته اگر عالمین را در این آیات به معناي کل
عالمین بگیریم
صفحه : 20
لازم میآید که نامبردگان از حضرت محمّد (ص) هم با فضیلتتر باشند و میدانیم که این درست نیست.
بنابراین، عالمین در اینگونه آیات همان عالمین عصر آن افراد است و البته گاهی هم عالمین به معناي عالمین تمام عصرها استعمال
صفحه 33 از 374
شده مانند همین جمله رب العالمین.
خواندهاند و از نظر معنا هر دو « ملک » و دیگران « مالک » دو قرائت وجود دارد عاصم و کسائی آن را « مالک یوم الدین » -7 در آیه
درست است. مالک یعنی صاحب که میتواند هر گونه تصرفاتی در مملوك خود بنماید و ملک یعنی پادشاه که اداره کننده رعیت
و مردم است. خداوند هم مالک است و هم ملک. مصدر مالک مِلک به کسر میم و مصدر ملک، مُلک به ضم میم است. و هر
کدام از این قرائتها شواهدي از قرآن دارد و این بعضیها مالک را امدح میدانند و بعضیها ملک را امدح قلمداد میکنند، دلیل
روشنی بر گفته خود ندارند. ضمناً بگوییم که مالک و ملک در کتابت قدیم به یک صورت نوشته میشد.
در زبان عربی معانی مختلفی دارد مانند: شریعت، انتقام، جزاء، اطاعت، سیاست و خضوع ولی در آیه مورد بحث دین به « دین » -8
معناي جزاء است و یوم الدین یعنی روز قیامت که روزِ دادن پاداش به نیکوکاران و بدکاران است. در موارد دیگري از قرآن نیز یوم
الدین به معناي روز قیامت آمده است مانند: وَ قالُوا یا وَیلَنا هذا یَوم الدِّین (صافات/ 20 ) یعنی: و گفتند واي بر ما این همان روز جزا
است.
تفسیر و توضیح
آیه ( 2) الحَمدُ لِلّه رَب العالَمِینَ ... خداوند به بندگان خود تعلیم میدهد که در مقام سپاس خداوند چگونه سخن بگویند و به آنها
میآموزد که چنین بگویند که جنس حمد و سپاس از آنِ خداست یعنی هر سپاسی از هر کسی براي هر کسی انجام شود در واقع
سپاس خداست چون سپاس در برابر زیباییها و نیکیها انجام میگیرد و تمام زیباییها و نیکیها در هر کسی و در هر کجا باشد در واقع
از خداست و متعلق به اوست و
صفحه : 21
هر کرامت و سخاوت و شجاعتی از هر انسانی سر بزند، بالاخره منشأ اصلی آن خداست که چنین توفیقی و چنین نعمتی را به آن
شخص داده است. شما هر تعریفی از یک ماشین بکنید در واقع از سازنده آن تعریف کردهاید.
آمده این نکته را خاطر نشان میسازد که اختصاص سپاس و حمد بر خداوند از « الحمد لله » که بلافاصله بعد از « رب العالمین » صفت
این جهت است که او پرورش دهنده همه جهانیان است و اگر موجودي صفت کمالی یافته است به علت تربیت خداست و بنابر این
است، دلیل مطلب هم هست. « الله » در عین حال که صفت براي « رب العالمین » میتوانیم بگوییم که
ستایش از خداوند مخصوص انسان نیست بلکه تمام موجودات عالم با زبان بی زبانی همو را ستایش میکنند و دائم در ستایش او
هستند: وَ إِن مِن شَیءٍ إِلّا یُسَبِّح بِحَمدِه (اسراء/ 44 ) یعنی هیچ چیزي نیست مگر این به ستایش خداوند تسبیح میگویند.
میرساند که اگر ربی و پروردگاري هست، او خداوند است و بنابراین نباید و نشاید که غیر خدا را ارباب خود « رب العالمین » تعبیر
قرار بدهیم خواه این ارباب از انسانها باشد مانند حاکمان و بزرگان قوم و خواه از اشیاء باشد مانند طلا و نقره و پول و خواه از
موجودات خیالی باشد مانند رب النوعهایی که بعضی از ملل دنیا به آن اعتقاد داشتند.
ضمناً بگوییم که در قرآن کریم پنج سوره با جمله الحمد لله شروع شده است:
سوره حمد، سوره انعام، سوره کهف، سوره سباء و سوره فاطر.
آیه ( 3) الرَّحمن الرَّحِیم ... معناي رحمن و رحیم در ضمن تفسیر بسم الله گذشت و ذکر مجدد این دو صفت در اینجا شاید براي
بیان این نکته باشد که مربی بودن خداوند برجهانیان، از جهت نیاز او نیست بلکه منشأ آن رحمت خداوند است که عام و شامل و
گسترده است.
البته نباید ذکر این دو صفت را در اینجا تکراري دانست زیرا بسم الله الرحمن الرحیم هر چند که جزو سوره است ولی اختصاص به
صفحه 34 از 374
این سوره ندارد بلکه در اول تمام
صفحه : 22
سورهها جز سوره توبه وجود دارد.
کرد و سپس براي او چهار صفت آورد اولی رب العالمین، دومی « الله » آیه ( 4) مالِک یَوم ... در اول سوره ستایش را مخصوص
الرحمن، سومی الرحیم و اینک صفت چهارم براي الله که همان مالک یوم الدین است.
خداوند صاحب اختیار روز قیامت است و در آن روز هیچ قدرتی جز قدرت مطلقه خداوند اعمال نمیشود و این یک تفاوت
اساسی میان دنیا و آخرت است. در دنیا بشر صاحب اختیار و انتخاب است و قدرتی هم به او داده شده که میتواند در محدوده
امکانات موجود، قدرت خود را اعمال نماید و حتی میتواند سخن خدا را هم نشنود و عصیانگري کند و میتواند تصمیم بگیرد و
میتواند اراده کند ولی در عالم آخرت و روز قیامت تمام قدرتها از صاحبان قدرت سلب خواهد شد و تنها قدرت حاکم قدرت لا
یزال الهی خواهد بود و به حق، سلطنت سلطنت اوست و هر چه اراده کند انجام میپذیرد:
یَومَ هُم بارِزُونَ لا یَخفی عَلَی اللّه مِنهُم شَیءٌ لِمَن المُلک الیَومَ لِلّه الواحِدِ القَهّارِ الیَومَ تُجزي کُلُّ نَفس بِما کَسَبَت لا ظُلمَ الیَومَ إِن اللّهَ
سَرِیع الحِساب (غافر/ 17 ) قیامت روزي است که آنها آشکار میشوند و چیزي از آنها از خداوند مخفی نخواهد شد. سلطنت آن
روز با کیست! با خداي یگانه قهار است. در آن روز کسی در مقابل کارهایی که کرده جزا داده میشود در آن روز ستمی نخواهد
شد که خدا زود حساب کننده است.
قدرت و سلطنت مطلقه خداوند در روز قیامت آنچنان است که هیچ کس حتی پیامبران أولو العزم حق اعتراض و یا شفاعت براي
کسی نخواهند داشت مگر وقتی که خداوند خود اجازه شفاعت بدهد.
در آیه مورد بحث درست است که منظور بیان صفتی از اوصاف خداست ولی در عین حال هدف دیگر، یادآوري روز قیامت است
که این یادآوري خود فوائد بسیار و آثار تربیتی فراوانی دارد و قرآن در موارد بسیار زیادي و در هر مناسبتی از روز قیامت
صفحه : 23
یاد میکند و از آن انگیزهاي براي اصلاح حال مردم میسازد.
[ [سورة الفاتحۀ ( 1): الآیات 5 الی 7
اشاره
( إِیّاكَ نَعبُدُ وَ إِیّاكَ نَستَعِین ( 5) اهدِنَا الصِّراطَ المُستَقِیمَ ( 6) صِراطَ الَّذِینَ أَنعَمتَ عَلَیهِم غَیرِ المَغضُوب عَلَیهِم وَ لا الضّالِّینَ ( 7
( تو را میپرستیم و از تو کمک میخواهیم ( 5
( ما را به راه راست هدایت فرما ( 6
( راه کسانی که بر آنها نعمت دادهاي نه غضب شدگان بر آنها و نه گمراهان ( 7
نکات ادبی
همیشه ضمیر منصوب است و همیشه به سوي ضمیر متصل اضافه « ايّ» و ضمیر متصل مخاطب است و « ايّ» از « ایاك » -1 ترکیب
میشود مانند: ایاه، ایاك و ایاي.
تقدیم ضمیر منصوب بر فعل در هر دو مورد از این آیه شریفه دلالت بر حصر دارد به طوریکه شرح داده خواهد شد.
صفحه 35 از 374
در لغت به معنی ذلت و خواري است و در اصطلاح بالاترین مرتبه خضوع و تعظیم در مقابل معبود است خضوعی که « عبادت » -2
از روي اعتقاد به الوهیت معبود باشد. بنابراین، خضوع عاشق در مقابل معشوق یا خضوع متملقانه در برابر حاکمان و سلاطین عبادت
محسوب نمیشود. ضمنا اطاعت و شکر در مقابل غیر خدا جایز ولی عبادت در مقابل غیر خدا جایز نیست همچنین عبادت با
عبودیت فرق دارد اولی مخصوص خداست دومی در غیر خدا هم استعمال میشود مانند عبد به معناي برده و مملوك.
گاهی فقط نشان دادن راه و به اصطلاح ارائه طریق است که وصول به هدف در آن تضمین نشده است و گاهی به « هدایت » -3
معناي رساندن به هدف و به اصطلاح، ایصال به مطلوب است. این واژه در قرآن به هر دو معنی استعمال شده که باید موارد آن را با
قرائن تعیین کرده بعضیها گفتهاند اگر هدایت خود به مفعول دوم و متعدي باشد به
صفحه : 24
معناي ایصال به مطلوب و اگر به وسیله حرف جر متعدي باشد به معناي ارائه طریق است ولی این سخن با توجه به موارد استعمال
سخن درستی نیست.
سین را تبدیل به صاد کردند چون صاد هم مانند طاء از « طاء » در اصل با سین بود براي هماهنگی با استعلاء حرف « صراط » -4
حروف مستعلیه است. صراط به معناي راه روشن است و فرق آن با سبیل و طریق در همین است سبیل و طریق به مطلق راه اعم از
روشن و غیر روشن گفته میشود ولی صراط به راه روشن و آشکار اطلاق میگردد.
به معناي شدت و حالت مخصوصی است که پس از هیجانات ناشی از ناراحتی حاصل میشود و در مورد خدا چنین « غضب » -5
انفعالاتی قابل تصور نیست بنابراین نمیتواند همان حالت مخصوص باشد بلکه غضب الهی اراده انزال عذاب و عقاب است. اساساً
در این گونه موارد مثل غضب و فرح و رضایت و مکر و کلماتی مشابه آنها که به خداوند نسبت داده میشود، باید مبادي را حذف
کرد و نادیده گرفت و غایتها را ملحوظ کرد.
از ضلالت به معنی هلاکت و نابودي است و در قرآن در مواردي به همین معنی استعمال شده مانند: اضل اعمالهم « الضالین » -6
به معناي گمراهی و دوري از « ضلالت » (محمّد/ 7) و مانند: اذا ضللنا فی الارض ائنا لفی خلق جدید (سجده/ 10 ) اما در بیشتر موارد
حقیقت میباشد.
تفسیر و توضیح:
آیه ( 5) إِیّاكَ نَعبُدُ ...: از آغاز سوره حمد تا این آیه لحن سخن به صورت غائب است ولی یک مرتبه از این آیه به بعد لحن عوض
گفته میشود. در این آیه خداوند به « التفات از غیبت به خطاب » میشود و صورت خطاب به خود میگیرد که در اصطلاح به آن
بندگان خود یاد میدهد که چگونه خداوند را مخاطب قرار بدهند و با او سخن بگویند. و در واقع، بنده با گفتن إِیّاكَ نَعبُدُ وَ إِیّاكَ
نَستَعِین نهایت سرسپردگی
صفحه : 25
خود را نسبت به خداوند متعال اعلام میدارد و با بریدن از غیر خدا سر بر آستانه او میساید و به انقطاع از غیر او میرسد. در این
تعبیر، عبادت و استعانت در انحصار خدا قرار داده میشود و بنده جز خدا کسی را شایسته پرستش نمیداند و جز خدا کسی را
سزاوار کمک خواهی نمیبیند.
جالب این است که در اینجا طبق تعلیم الهی، فرد عبادت و استعانت خود را شایسته درگاه الهی نمیبیند و براي همین، عبادت و
استعانت خود را مخلوط به عبادت و استعانت بندگان دیگر میکند و به اصطلاح، فعل متکلم مع الغیر بکار میبرد تا مگر عبادت او
پیوسته با عبادت دیگران شایستگی یابد و مورد قبول درگاه الهی قرار گیرد.
صفحه 36 از 374
کمک خواستن و استعانت از خدا پس از عبادت براي او، نکته ظریفی دارد و آن این حتی در حال انجام عبادت هم ما محتاج
کمک و یاري خدا هستیم و اگر او یاریمان نکند، عبادتی از ما سر نخواهد زد و یا اگر هم عبادتی کردیم اي بسا با دچار شدن به
خودبینی و عجب، آن عبادت فاسد شود و به جاي وصول به حق، ما را از حق دور سازد این است که همواره باید از خدا کمک
خواست تا وساوس شیطانی و شرور نفس را از ما دور کند و عبادتمان چنان باشد که مورد رضایت اوست.
دیگر این این آیه شریفه ما را به توحید در عبادت رهنمون میشود زیرا میدانیم که توحید بر چهار قسم است. توحید ذات، توحید
صفات، توحید افعال و توحید عبادت. یک موحد و خدا شناس هم باید بر یگانگی ذات و صفات خدا ایمان داشته باشد و هم تمام
کارها را از خدا بداند و هم عبادت خود را مخصوص او کند و غیر او را نپرستد.
آیه ( 6) اهدِنَا الصِّراطَ ... پس از آنکه عبادت و استعانت خود را مخصوص خداوند قرار دادیم، قرآن به ما چنین تعلیم میکند که از
خدا بخواهیم که ما را به راه راست هدایت کند: اهدِنَا الصِّراطَ المُستَقِیمَ البته هدایت الهی انواع و اقسامی دارد که بعضی از آنها
عبارتند از:
هدایت تکوینی: این نوع هدایت همه موجودات جهان را شامل میشود.
صفحه : 26
هدایت عقلی: که مخصوص انسان است و انسان از طریق عقل و تفکر راه رامی یابد.
هدایت تشریعی: این نیز مخصوص همه انسانهاست که توسط پیامبران انجام میگیرد.
هدایت خاص: این نوع هدایت مخصوص مؤمنان است. وقتی کسی با اختیار و آزادي راه انبیاء را انتخاب کرد در این حالت خداوند
با هدایتهاي خاص خود چنین بندهاي را نوازش میدهد و او را بالا میبرد و به مراحل عالیهاي میرساند.
درباره این نوع هدایت که در انحصار مؤمنان و راهیان راه خداست، در قرآن مجید آیات متعددي آمده است از جمله:
وَ یَزِیدُ اللّه الَّذِینَ اهتَدَوا هُديً (مریم/ 76 ) و خداوند بر هدایت کسانی که هدایت یافتهاند میافزاید.
وَ الَّذِینَ اهتَدَوا زادَهُم هُديً وَ آتاهُم تَقواهُم (محمّد/ 17 ) و کسانی که هدایت شدند خداوند بر هدایت آنها میافزاید و تقوایشان
میدهد.
وَ الَّذِینَ جاهَدُوا فِینا لَنَهدِیَنَّهُم سُبُلَنا (عنکبوت/ 69 ) و کسانی که در راه ما کوشش کردند. آنها را به راههاي خود هدایت خواهیم
کرد.
طبق این آیات و آیات مشابه دیگر، مؤمنان و هدایت یافته گان بر هدایتشان افزوده میگردد و به درجات بالاتري از هدایت
میرسند و این یک نوع عنایت مخصوص خداوند است که شامل حال مؤمنان میشود.
با توجه به مطلب بالا پاسخ این سؤال روشن میگردد که مؤمنی که نماز میخواند و هدایت شده است چگونه از خدا براي خود
طلب هدایت میکند و میگوید:
اهدِنَا الصِّراطَ المُستَقِیمَ او که هدایت یافته است پس درخواست هدایت براي چیست! پاسخ این است که هدایت درخواستی در
اینجا همان هدایت مخصوص مؤمنان است.
اساساً هدایت شدگان و مؤمنان در هر لحظهاي به هدایت جدید و فیض جدید نیاز
صفحه : 27
دارند و چون هدایت براي رسیدن به کمال مطلق یعنی ذات الهی است بنابراین درجات نامحدود و نامعینی دارد و با توجه به این
مطلب حتی پیامبران نیز محتاج هدایت هستند.
است صراط مستقیم یعنی راهی که روشن و آشکار است و « صراط مستقیم » در آیه مورد بحث، متعلق هدایت هم ذکر شده و آن
صفحه 37 از 374
هیچگونه کجی در آن نیست افتادن در چنین راهی بدون تردید انسان را به حق و اصل میکند زیرا که ممکن است میان مبدأ و
مقصد راههاي متعددي باشد که همه بالاخره مبدأ را به مقصد وصل کند ولی راه مستقیم میان مبدأ و مقصد بیش از یک راه
نمیتواند باشد و همان در عین حال نزدیکترین راه هم هست همانگونه که گفتهاند: نزدیکترین فاصله میان دو نقطه، خط مستقیم
است و بیش از یکی هم نیست.
که « سبیل » از نظر قرآن کریم راه براي خدا بسیار است ولی صراط مستقیم بیش از یکی نیست و لذا در آیاتی از قرآن مجید کلمه
آنهم به معناي راه است در نسبت به خدا گاهی به طورت مفرد و گاهی به صورت جمع آمده است. به صورت مفرد، مانند:
إِن اللّهَ یُحِبُّ الَّذِینَ یُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِه صَ  فا (صف/ 4) خداوند دوست دارد کسانی را که در راه او به صف شدهاند و مقاتله میکنند.
و به صورت جمع، مانند:
که سی و سه بار در قرآن تکرار شده است همیشه به « صراط مستقیم » وَ الَّذِینَ جاهَدُوا فِینا لَنَهدِیَنَّهُم سُبُلَنا (ترجمه آن گذشت) اما
صورت مفرد آمده زیرا معلوم است که راه روشن راست بیش از یکی نمیتواند باشد.
و این منظور از صراط مستقیم چیست، گفته شده که منظور اسلام یا قرآن یا دین حق خدا یا « صراط مستقیم » در مورد تعیین مصداق
ولایت پیامبر و ائمه معصومین علیهم السلام است اما به نظر میرسد که اگر عنوان جامعی پیدا کنیم که همه اینها را شامل شود، بهتر
خواهد بود. خوشبختانه در آیهاي از قرآن کریم، صراط مستقیم به عنوانی اطلاق شده است که جامع همه عنوانهاي فوق است و آن
میباشد که « دین قیم »
صفحه : 28
منظور دین استواري است که همه پیامبران و در رأس آنها حضرت ابراهیم داعی بر آن بودهاند. به این آیه توجه کنید.
قُل إِنَّنِی هَدانِی رَبِّی إِلی صِ راطٍ مُستَقِیم دِیناً قِیَماً مِلَّۀَ إِبراهِیمَ حَنِیفاً (انعام/ 161 ) بگو پروردگارم مرا به راه راست هدایت کرده که
همان دین استوار و آیین حنیفی ابراهیم است.
از این آیه بخوبی فهمیده میشود که صراط مستقیم که یکی بیش نیست، همان دین استوار خداوندي است که انبیاء منادي آن
بودهاند و همان حقیقت واحده است که به صورت کاملتر به وسیله پیامبر اسلام آورده شده و پرواضح است که شامل اسلام و قرآن
و نیز ولایت ائمه که کامل کننده اسلام است، میشود.
از طریق همین دین الهی است که انسان از انحرافات و کج رویها نجات مییابد و با اطمینان کامل به سوي خدا میرود و به تعبیر
حاصل شد، او در صراط مستقیم قرار خواهد گرفت: « اعتصام » قرآن اعتصام به خدا پیدا میکند و چون این
وَ مَن یَعتَصِم بِاللّه فَقَد هُدِيَ إِلی صِ راطٍ مُستَقِیم (آل عمران/ 101 ) و کسی که به خداوند چنگ بزند پس به صراط مستقیم هدایت
شده است.
آیه ( 7) صِ راطَ الَّذِینَ أَنعَمتَ ... مردم از لحاظ هدایت سه گروه هستند گروهی هدایت یافتهاند و گروهی هدایت نیافتهاند و با حق
در ستیز هستند و لجاجت میکنند و گروه سوم گمراهانی هستند که از صراط مستقیم دور افتادهاند ولی با حق و حقیقت سر عناد
ندارند.
این تقسیم بندي که در آیه مورد بحث آنهم به صورت دعا به عمل آمده است، ناظر بر همین است که گفتیم. در این آیه از خداوند
میخواهیم که ما را به راه کسانی که به آنها نعمت داده است هدایت کند نه راه غضب شدگان و نه راه گمراهان. طبق این بیان
مردم سه گروه میشوند:
گروه اول: نعمت داده شدگان گروه دوم: غضب شدگان
صفحه : 29
صفحه 38 از 374
گروه سوم: گمراهان.
معلوم است که منظور از گروه اول مؤمنان واقعی هستند که از نعمت هدایت الهی برخوردارند و آنها طبق یکی از آیات قرآنی که
در زیر میخوانید، همان پیامبران و صدیقین و شهداء و صالحین هستند:
وَ مَن یُطِع اللّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنعَمَ اللّه عَلَیهِم مِنَ النَّبِیِّینَ وَ الصِّدِّیقِینَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصّالِحِینَ وَ حَسُنَ أُولئِکَ رَفِیقاً (نساء/
69 ) و هر کس خدا و رسول او را اطاعت کند با کسانی همراه خواهد بود که خداوند به آنها نعمت داده از پیامبران و صدیقین و
شهداء و صالحان و آنان همراهان نیکویی هستند.
و اما گروه دوم که همان غضب شدگانند، کسانی هستند که کارهایی انجام دادهاند که خدا را به غضب آوردهاند و آنها طبق
بعضی از آیات قرآنی مشرکان و منافقان و یهود و کسانی هستند که مؤمنی را به ناحق و از روي عمد بکشند که این مصداق اخیر
میتواند از مسلمانها هم باشد منتهی مسلمان فاسقی که با قتل عمد غضب خدا را سبب شده است.
در آیهاي که میخوانیم مغضوب بودن مشرکان و منافقان ذکر شده است:
وَ یُعَذِّبَ المُنافِقِینَ وَ المُنافِقات وَ المُشرِکِینَ وَ المُشرِکات الظّانِّینَ بِاللّه ظَن السَّوءِ عَلَیهِم دائِرَةُ السَّوءِ وَ غَضِبَ اللّه عَلَیهِم وَ لَعَنَهُم (فتح/
6) و عذاب کند مردان منافق و زنان منافق و مردان مشرك و زنان مشرك را که درباره خداوند گمان بد کردهاند روزگار بد برخود
آنها ست و خدا بر آنها غضب نموده و لعنت کرده است.
و در آیه زیر مغضوب بودن قوم یهود ذکر شده است:
وَ ضُ رِبَت عَلَیهِم الذِّلَّۀُ وَ المَسکَنَۀُ وَ باؤُ بِغَضَب مِنَ اللّه (بقره/ 61 ) و بر آنها (یهود) ذلت و بیچارگی رقم زده شد و به غضبی از خدا
گرفتار شدند.
و در آیه زیر مغضوب بودن کسی که قتل عمد کند خواه کافر و خواه مسلمان بیان
صفحه : 30
شده است:
وَ مَن یَقتُل مُؤمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزاؤُه جَهَنَّم خالِداً فِیها وَ غَضِبَ اللّه عَلَیه وَ لَعَنَه (نساء/ 93 ) و کسی که مؤمنی را از روي عمد بکشد پس
جزاي او جهنم است که همیشه در آن خواهد بود و خدا بر او غضب و لعنت میکند.
در یک جمع بندي از کسانی که مغضوب خدا شدهاند میتوانیم بگوییم کسانی که با خداوند ستیزه جویی کنند خواه به صورت
شرك و نفاق باشد و یا اگر هم به ظاهر مؤمن است با ارتکاب گناه بسیار بزرگی چون کشتن یک فرد مؤمن آنهم از روي عمد و
آگاهی. در هر صورت ستیزه جویی با خدا و عناد و لجاجت در برابر دین خدا موجب برانگیخته شدن غضب الهی میشود.
در آیه مورد بحث از خدا میخواهیم که ما را از این غضب شدهها قرار ندهد و از این کاري از ما سر بزند که موجب غضب اوست
ما را حفظ نماید.
یهود هستند این گفته را باید از باب بیان مصداق دانست به این معنا که یکی از « مغضوب علیهم » گاهی گفته میشود که منظور از
مصادیق روشن آنها یهود هستند که در قرآن در آیات متعددي از جمله در آیهاي که نقل کردیم مورد غضب خداوند واقع شدهاند.
و اما گروه سوم که همان گمراهانند، شامل کسانی میشود که از راه مستقیم کنار افتادهاند و دین حق را که همان اسلام است
نپذیرفتهاند حال یا از روي عناد باشد و یا از روي جهالت و نادانی.
با بررسی موارد کلمه ضلال و مشتقات آن در قرآن، معلوم میشود که گمراهان شامل کافران و ظالمان و معصیت کاران است که
از جمله آنها نصاري میباشند.
در آیهاي که در زیر میخوانیم کافران همان گمراهان معرفی شدهاند:
صفحه 39 از 374
إِن الَّذِینَ کَفَرُوا وَ صَدُّوا عَن سَبِیل اللّه قَد ضَ لُّوا ضَلالًا بَعِیداً (نساء/ 167 ) کسانی که کافر شدند و از راه خدا منع کردند به گمراهی
دوري افتادند.
صفحه : 31
و در آیهاي که میخوانیم اهل معصیت گمراه شناخته شده است:
وَ مَن یَعص اللّهَ وَ رَسُولَه فَقَد ضَل ضَ لالًا مُبِیناً (احزاب/ 37 ) و کسی که به خدا و پیامبر او معصیت کند همانا به گمراهی آشکاري
افتاده است.
و در آیه زیر هر چند نامی از نصاري برده نمیشود ولی مطابق تفسیر و شأن نزول آیه درباره نصاري و گمراهی آنان است:
وَ لا تَتَّبِعُوا أَهواءَ قَوم قَد ضَ لُّوا مِن قَبل وَ أَضَ لُّوا کَثِیراً (مائده/ 77 ) و از خواهشهاي قومی پیروي نکنید که از پیش گمراه شدهاند و
بسیاري را گمراه کردهاند.
و در آیه زیر گمراه بودن ظالمان بیان شده است:
بَل الظّالِمُونَ فِی ضَلال مُبِین (لقمان/ 11 ) بلکه ستمگران در گمراهی آشکار هستند.
میباشد ولی با عنایت بر این این دو « مغضوب علیهم » اعم از « ضالین » با توجه به آیات بالا و آیات مشابه آنها میتوان گفت که
را اهل عناد و لجاجت که با خدا ستیزه « مغضوب علیهم » یکدیگرند، میتوان « قسیم » تعبیر در کنار هم ذکر شدهاند و به اصطلاح
را دور افتادگان از مسیر الهی دانست که از روي جهالت و نه از روي عناد راه را گم کردهاند. « ضالین » جویی میکنند دانست و
چند روایت
-1 عن ابی عبد الله (ع) قال: شکر النعمۀ اجتناب المحارم و تمام الشکر قول الرجل:
امام صادق فرمود: شکر نعمت دوري از گناهان است و شکر کامل این سخن است: الحمد لله رب العالمین «1» الحمد لله رب العالمین
-----------------------------------
1)- کافی ج 2 ص 95 )
صفحه : 32
معبود همه چیز و « الله » : امام صادق (ع) فرمود «1» -2 عن الصادق (ع) الله اله کل شیء الرحمن بجمیع خلقه، الرحیم بالمؤمنین خاصه
مخصوص مؤمنان است. « رحیم » مربوط به همه خلق و « رحمن »
«2»... -3 عن الصادق (ع): اهدنا الصراط المستقیم یعنی ارشدنا للزوم الطریق المؤدي الی محبتک و المبلغ الی جنتک
یعنی ما را بر ملازمت بر آن راهی که به محبت تو میرساند و به بهشت تو رهنمون « اهدنا الصراط المستقیم » : امام صادق (ع) فرمود
میشود، ارشاد فرما.
امیر «3» یعنی ادم لنا توفیقک الذي اطعناك به فی ما ضی ایامنا حتی نطیعک کذلک فی مستقبل اعمارنا « اهدنا » -4 عن امیر المؤمنین
این است که خدایا ادامه بده به ما آن توفیق خود را که به سبب آن در گذشته تو را اطاعت « اهدنا » المؤمنین (ع) فرمود: منظور از
کردیم تا این در آینده و بقیه عمرمان نیز اطاعت کنیم.
امام صادق (ع) فرمود: صراط همان راه شناخت خداوند است. «4» -5 عن ابی عبد الله قال: الصراط هو الطریق الی معرفته
امام صادق فرمود: صراط مستقیم همان امیر المؤمنین است. «5» -6 عن ابی عبد الله قال: الصراط المستقیم امیر المؤمنین
این دو حدیث در مقام بیان مصداق هستند و همانگونه که در تفسیر آیه ذکر کردیم صراط مستقیم معناي عامی دارد که شامل
توحید و ولایت ائمه نیز میشود.
صفحه 40 از 374
قال: هم « غیر المغضوب علیهم و لا الضالین » : -7 عن ابی عبد الله (ع) عن قول الله
-----------------------------------
1)- تفسیر صافی ج 1 ص 72 )
2)- تفسیر صافی ج 1 ص 72 )
3)- تفسیر صافی ج 1 ص 72 )
4)- تفسیر البرهان ج 1 ص 5 )
5)- تفسیر البرهان ج 1 ص 52 )
صفحه : 33
یهود و نصاري هستند. « غیر المغضوب علیهم و لا الضالین » امام صادق (ع) فرمود: منظور از «1» الیهود و النصاري
-8 عن الامام الرضا (ع) قال: (غیر المغضوب علیهم) استعاذة من ان یکون من المعاندین الکافرین المستخفین به و بامره و نهیه (و لا
امام رضا (ع) فرمود: (غیر المغضوب علیهم) پناه بردن به خداست از «2» الضالین) اعتصام من ان یکون ضلوا عن سبیله من غیر معرفۀ
این انسان از اهل عناد و کفر باشد که خداوند و امر و نهی او را سبک میشمارند (و لا الضالین) چنگ زدن به خداست از این از
کسانی باشد که از روي ناآگاهی از راه خدا گمراه شدهاند.
این دو نوع تفسیر از دو گروه مغضوب علیهم و ضالین، با یکدیگر مغایرت ندارند یکی بیان کلی است و دیگري بیان مصداق است
زیرا نوع یهود مصداق اهل عناد و نوع نصاري مصداق گمراهان ناآگاه هستند به تفصیلی که در تفسیر آیه گذشت.
-----------------------------------
1)- تفسیر البرهان ج 1 ص 51 )
2)- من لا یحضره الفقیه ج 1 ص 310 )
صفحه :