گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد اول
[سورة البقرة ( 2): الآیات 40 الی 42




اشاره
یا بَنِی إِسرائِیلَ اذکُرُوا نِعمَتِیَ الَّتِی أَنعَمت عَلَیکُم وَ أَوفُوا بِعَهدِي أُوفِ بِعَهدِکُم وَ إِیّايَ فَارهَبُون ( 40 ) وَ آمِنُوا بِما أَنزَلت مُ َ ص دِّقاً لِما
مَعَکُم وَ لا تَکُونُوا أَوَّلَ کافِرٍ بِه وَ لا تَشتَرُوا بِآیاتِی ثَمَناً قَلِیلاً وَ إِیّايَ فَاتَّقُون ( 41 ) وَ لا تَلبِسُوا الحَ ق بِالباطِل وَ تَکتُمُوا الحَق وَ أَنتُم
( تَعلَمُونَ ( 42
اي فرزندان اسرائیل؟ نعمت مرا که بر شما ارزانی داشتیم به یادآورید و به پیمان من وفا کنید تا من نیز به پیمان شما وفا کنم و تنها
( از من بترسید ( 40
و به آنچه نازل کردهایم ایمان بیاورید که تصدیق کننده چیزي است که با شماست و نخستین کسی که به آن کفر میورزد نباشید و
( آیات مرا به بهاي اندك نفروشید و تنها از من پروا نمایید ( 41
( و حق را با باطل نیامیزید و حق را کتمان نکنید در حالی که شما میدانید ( 42
نکات ادبی
است که به علت منصوب بودن با « بنون » همان « بنی » جمع إبن به معناي پسر است و إبن به ابناء و بنون جمع بسته میشود و « بنی » -1
حرف نداء با یاء آمده و به علت مضاف بودن نونش حذف شده است.
به معناي الله است. اسرائیل یعنی « ئیل » به معناي عبد و « اسرا » یک واژه عبري است مانند جبرائیل و میکائیل و در عبري « اسرائیل » -2
عبد الله، بنده خدا. این کلمه نام دیگر یعقوب پیامبر است و یعقوب فرزند اسحاق و او فرزند ابراهیم پیامبر بود.
صفحه 107 از 374
به معناي پیمان، میثاق و وصیت است و میتوان گفت و فی بعهده یا اوفی بعهده در اینجا مجرد و مزید فیه هر دو به یک « عهد » -3
معناست.
ایاي ضمیر منفصل منصوب با فعل مقدري است که فعل بعدي آن را « ایاي فارهبون » به معناي خوف است و در جمله « رهبت » -4
دانست زیرا که آن فعل مشغول به ضمیر است. « ایاي » تفسیر میکند و نمیتوان فعل بعدي را عامل
صفحه : 150
لبس یا به معناي پوشانیدن است که لباس هم از آن مشتق شده و یا به معناي مخلوط کردن و به اشتباه انداختن است، « تلبسون » -5
التباس.
یا عطف بر فعل قبلی است و مجزوم با لاء ناهیه است و یا واو به معناي مع است و تکتموا منصوب به ان مقدر است « تکتموا » -6
« لا تأکل السمک و تشرب اللبن » : مانند
تفسیر و توضیح
آیه ( 40 ) یا بَنِی إِسرائِیلَ اذکُرُوا ... از این آیه موضوع سخن عوض میشود و تقریباً تا شصت آیه بعدي سخن درباره قوم بنی اسرائیل
است و در آغاز نعمتهایی را که خداوند به این قوم داده است، متذکر میشود. این آیه خطاب به یهودیان عصر پیامبر اسلام است که
در مدینه و اطراف زندگی میکردند و از آنها میخواهد که نعمتهایی را که خداوند به قوم آنها و نیاکان آنها داده به یاد بیاورند
همچنین در این آیه از یهود خواسته میشود که به عهد و پیمان خود وفا کنند تا خداوند نیز به پیمان خود عمل نماید.
پیمانی که بنی اسرائیل آن را بسته بودند و اینک از آنها خواسته میشود که به آن پیمان عمل کنند، این بود که آنها به تورات
عقیده داشتند و در تورات از ظهور پیامبري در آینده خبر داده شده بود که بنی اسرائیل میباید به آن پیامبر ایمان بیاورند و اینک
آن پیامبر موعود مبعوث شده است و او همان پیامبر اسلام (ص) میباشد و یهود طبق پیمان خود باید به پیامبر اسلام ایمان بیاورند و
او را یاري کنند.
در مقابل، خداوند نیز با آنها پیمان بسته بود که اگر آنها به عهد و میثاق خود عمل کنند، خداوند از گناهان آنها بگذرد و آنها را
وارد بهشت کند، مضمون این دو پیمان در بعضی از آیات قرآنی آمده از جمله در این آیه:
وَ لَقَد أَخَذَ اللّه مِیثاقَ بَنِی إِسرائِیلَ وَ بَعَثنا مِنهُم اثنَی عَشَرَ نَقِیباً وَ قالَ اللّه إِنِّی مَعَکُم لَئِن أَقَمتُم الصَّلاةَ وَ آتَیتُم الزَّکاةَ وَ آمَنتُم بِرُسُلِی وَ
( عَزَّرتُمُوهُم وَ أَقرَضتُم اللّهَ قَرضاً حَسَناً لَأُکَفِّرَن عَنکُم سَیِّئاتِکُم وَ لَأُدخِلَنَّکُم جَنّات (مائده/ 12
صفحه : 151
همانا خداوند از بنی اسرائیل پیمان گرفت و دوازده نفر نقیب میان آنها برانگیختیم و خداوند گفت: من با شما هستم و هر گاه نماز
را بپادارید و زکات را بپردازید و به فرستادگان من ایمان بیاورید و آنها را یاري کنید و به خداوند قرض نیکو دهید، همانا گناهان
شما را میآمرزم و شما را وارد بهشت میکنم.
به طوري که ملاحظه میفرمایید این یک پیمان دو جانبه بوده است و طبق این پیمان بنی اسرائیل باید به پیامبران الهی ایمان بیاورند
یکی از آنها حضرت عیسی (ع) بود که یهود به او ایمان نیاوردند و اینک یکی دیگر از پیامبران الهی یعنی حضرت محمّد (ص)
مبعوث شده و یهود باید به او ایمان بیاورند.
اگر آنها به پیمان خود عمل کنند خدا نیز به پیمان خود عمل خواهد کرد و آن این از گناهان گذشته آنها خواهد گذشت و آنان را
وارد بهشت خواهد نمود.
ممکن بود که یهود از این به پیامبر جدید ایمان بیاورند، از یکدیگر بترسند و ملاحظه داشته باشند. این است که خداوند به آنها
صفحه 108 از 374
میفرماید: تنها از من بترسید.
41 ) وَ آمِنُوا بِما أَنزَلت مُ َ ص دِّقاً لِما مَعَکُم ... در این آیه مضمون پیمانی را که در آیه قبلی آمده است به صراحت بیان - آیات ( 42
میکند و از یهود میخواهد که به دین پیامبر اسلام که از جانب خدا نازل شده است، ایمان بیاورند و به آنها گوشزد میکند که
این دین تصدیق کننده مطالبی است که با یهود است.
گاهی گفته میشود منظور این است که قرآن حقانیت تورات را تصدیق میکند و البته منظور تورات اصلی است و گرنه توراتی که
در زمان پیامبر اسلام در دست یهود بود، تحریف شده بود.
ولی ما تصور میکنیم که این مطلب درست نیست زیرا قرآن میگوید: آنچه را که همراه شماست تصدیق میکند و چیزي که
همراه یهود زمان پیامبر بود، همان تورات تحریف شده بود.
به نظر میرسد که منظور این است که نزول قرآن و بعثت پیامبر اسلام، وعدهها و پیشگوییهاي تورات را که از آمدن پیامبر خاتم
خبر داده تحقق بخشیده و عینیت داده
صفحه : 152
است و در واقع نزول قرآن و بعثت پیامبر اسلام، تصدیق و تأیید و گواه صدق وعده تورات است. جالب این با وجود تحریفاتی که
در تورات به عمل آمده باز این حقیقت که پیامبري در آینده مبعوث خواهد شد، در همین تورات فعلی موجود است.
این حقیقت را ما از یکی از آیاتی که صفت مصدق بودن قرآن را ذکر کرده است، استفاده کردهایم. اکنون آن آیه را نقل میکنیم:
وَ لَمّا جاءَهُم کِتاب مِن عِندِ اللّه مُ َ ص دِّق لِما مَعَهُم وَ کانُوا مِن قَبل یَستَفتِحُونَ عَلَی الَّذِینَ کَفَرُوا فَلَمّا جاءَهُم ما عَرَفُوا کَفَرُوا بِه (بقره/
89 ) و چون کتابی از جانب خدا به سوي آنها آمد که تصدیق کننده چیزي است که با آنهاست و با این پیشتر (پیش از بعثت پیامبر
اسلام) در مقابل کافران وعده پیروزي میدادند، پس چون آنچه که میشناختند به سویشان آمد، بر آن کافر شدند.
به طوري که از این آیه استفاده میشود نزول قرآن و بعثت پیامبر اسلام آنچه را که یهود از پیش آن را میشناختند و در انتظار آن
بودند و به مخالفان خود وعده فتح و ظفر میدادند، تصدیق میکند و آن پیشگوییها و وعدهها را تحقق میبخشد.
به همین جهت لازم بود یهودیان، نخستین کسانی باشند که به پیامبر اسلام ایمان میآورد و بیدرنگ دعوت اسلام را بپذیرند و با
جان و دل در راه آن بکوشند ولی متأسفانه چنان نکردند و در مقابل اسلام به مخالفت پرداختند. این است که قرآن در آیه مورد
بحث به آنها خطاب میکند که شما (که باید نخستین کسانی بودید که به اسلام ایمان میآورید) نخستین گروهی نباشید که به
اسلام و قرآن کافر میشوید. و این تعبیر بسیار لطیفی است که در اینجا آمده و بدون شک این مفهوم را ندارد که شما میتوانید
آخرین کافر باشید؟ ضمناً یهود مدینه که این آیات خطاب به آنهاست نخستین گروه از کافران نبودند زیرا پیش از آنها مشرکان
مکه به پیامبر اسلام کافر شده بودند. منظور این است شما نخستین گروه از اهل کتاب نباشید که کافر میشوید.
پس از این مطلب، موضوع دیگري عنوان میشود و آن این شما یهودیان آیات
صفحه : 153
خدا را در مقابل بهاي اندکی نفروشید و این اشاره به کار علماء یهود است که آنها در مقابل پول و مقام، آیات خدا را که با آنها
بود، کنار میانداختند و در واقع آنها را میفروختند زیرا طبق آن آیات، میبایست همگی در برابر پیامبر اسلام تسلیم میشدند و به
او ایمان میآوردند ولی به جهت حفظ مقام و موقعیت خود آن آیات را نادیده میگرفتند و معلوم است که در مقابل آیات الهی،
هر قیمتی و هر بهایی بگیرند اندك است بنابراین، آنها آیات خدا را به بهاي اندکی میفروختند.
در روایتی از امام باقر آمده است که حی بن اخطب و کعب اشرس و چند تن از یهود همه ساله یک مهمانی داشتند و براي این این
قرآن کریم در آیه دیگري «1» مهمانی با ایمان به پیامبر اسلام از بین نرود، آیاتی از تورات را که مربوط به او بود تحریف کردند
صفحه 109 از 374
درباره یهود و نصاري که هر دو به خاطر حفظ مقام خود آیات الهی را به مردم نگفتند و آن را کتمان نمودند، میفرماید:
وَ إِذ أَخَ ذَ اللّه مِیثاقَ الَّذِینَ أُوتُوا الکِتابَ لَتُبَیِّنُنَّه لِلنّاس وَ لا تَکتُمُونَه فَنَبَذُوه وَراءَ ظُهُورِهِم وَ اشتَرَوا بِه ثَمَناً قَلِیلًا فَبِئسَ ما یَشتَرُونَ (آل
عمران/ 187 ) و چون خداوند از کسانی که به آنها کتاب داده شده بود، پیمان گرفت که آن کتاب را به مردم بیان کنید و آن را
کتمان ننمایید ولی آنها میثاق خدا را پشت سر انداختند و آن را به بهایی اندك فروختند و چه بد معاملهاي کردند.
در آیه مورد بحث، خداوند، یهود را از این کار زشت و ناپسند برحذر میدارد و آنها را به سوي تقوا و خدا ترسی دعوت میکند و
در تکمیل مطلب به آنها هشدار میدهد که حق را با باطل مخلوط نکنند و چهره حقیقت را نپوشانند در حالی که خود میدانند که
حق چیست و باطل کدام است.
در طول تاریخ همواره شیوه اهل فساد و جاه طلبانی که خواستهاند بر مردم حکومت کنند، این بوده که حق را با باطل آمیخته کردند
و باطل را به وسیله حق جلوه دادند تا
-----------------------------------
1)- نور الثقلین ج 1 ص 73 )
صفحه : 154
بهتر بتوانند مردم را فریب دهند زیرا مردم هیچگاه دنبال باطل صرف و شناخته شده نمیروند اما اگر حق و باطل با هم مخلوط
شوند، تشخیص حق براي عموم مردم مشکل میشود و آنها به جاي آب به سراب میرسند.
در اینجا توجه خوانندگان را به سخن زیبایی از امیر المؤمنین (ع) در همین زمینه جلب میکنیم:
فلو انّ الباطل خلص من مزاج الحق لم یخف علی المرتادین و لو ان الحق خلص من لبس الباطل، انقطعت عنه السن المعاندین و لکن
اگر «1» یؤخذ من هذا ضغث و من هذا ضغث فیمزجان فهنالک یستولی الشیطان علی اولیائه و ینجو الّذین سبقت لهم من الله الحسنی
باطل از آمیختگی با حق خلاص میشود بر حق طلبان پوشیده نمیماند و اگر حق از باطل خالص شود زبان اهل عناد از آن قطع
میشود اما قسمتی از حق و قسمتی از باطل گرفته میشود و این دو با هم مخلوط میگردد و در اینجاست که شیطان بر اولیاء خود
غلبه میکند و تنها کسانی که مورد لطف خدا بودهاند، نجات مییابند.
[ [سورة البقرة ( 2): الآیات 43 الی 46
اشاره
وَ أَقِیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ وَ ارکَعُوا مَعَ الرّاکِعِینَ ( 43 ) أَ تَأمُرُونَ النّاسَ بِالبِرِّ وَ تَنسَونَ أَنفُسَ کُم وَ أَنتُم تَتلُونَ الکِتابَ أَ فَلا تَعقِلُونَ
( 44 ) وَ استَعِینُوا بِالصَّبرِ وَ الصَّلاةِ وَ إِنَّها لَکَبِیرَةٌ إِلاّ عَلَی الخاشِعِینَ ( 45 ) الَّذِینَ یَظُنُّونَ أَنَّهُم مُلاقُوا رَبِّهِم وَ أَنَّهُم إِلَیه راجِعُونَ ( 46 )
( و نماز را بپادارید و زکات را بپردازید و با رکوع کنندگان رکوع کنید ( 43
( آیا مردم را به نیکی امر میکنید و خود را فراموش مینمایید در حالی که شما کتاب را تلاوت میکنید! چرا نمیاندیشید! ( 44
و به وسیله صبر و نماز یاري بجویید و
-----------------------------------
1)- نهج البلاغه خطبه 50 )
صفحه : 155
( آن جز برخاشعان بسی گران است ( 45
صفحه 110 از 374
( آنها که باور دارند که پروردگارشان را ملاقات خواهند کرد و به سوي او بازگشت خواهند نمود ( 46
نکات ادبی
از زکی به معناي رشد و نمو است و یا به معناي تطهیر است که در (قد أفلح من تزکی) آمده و در اصطلاح شرع « زکوة » -1
پرداختن مقداري مال است با شرایطی که در کتب فقهی ذکر شده است.
به معناي انحناء و خم شدن و یکی از ارکان نماز است و چون این حرکت روشنترین حرکت در نماز است، لذا میتوان « رکوع » -2
رکوع را به نماز اطلاق کرد و براي همین است که به فصول نماز رکعات گفته میشود.
به هر نوع احسانی گفته میشود خواه مالی باشد یا غیر مالی. « برّ » -3
فراموشی، از یادبردن و گاهی به معناي ترك کردن میآید مانند: « نسیان » -4
قرائت پیاپی و با تدبر و تعمق و بیشتر در متون مذهبی استعمال میشود. « تلاوت » - نسوا الله فنسیهم 5
تذلل و نرم شدن و فرق آن با خضوع این است که خضوع بیشتر در قلب است و خضوع در جوارح. « خشوع » -6
تفسیر و توضیح
آیه ( 43 ) وَ أَقِیمُوا الصَّلاةَ ... در آیات قبلی خطاب به بنی اسرائیل مطالبی درباره اصول اعتقادي و بخصوص ایمان به پیامبر اسلام
بیان شد و اینک بعضی از احکام عملی نیز بیان میشود که یکی از آنها اقامه نماز و دیگري پرداخت زکات است. پس از ذکر این
دو واجب مهم، اضافه میشود که همراه با رکوع کنندگان رکوع کنند و شاید این دستور اشاره به دو مطلب باشد:
صفحه : 156
یکی این نماز را به همان صورتی که در اسلام آمده است برگزار کنند زیرا نماز یهودیان رکوع نداشت. دوم این نماز را با جماعت
بخوانند که مطلوب اسلام است.
آیه ( 44 ) تَأمُرُونَ النّاسَ بِالبِرِّ ... در این آیه از عملکرد بزرگان قوم بنی اسرائیل انتقاد شدیدي شده است و آن این چرا مردم را به
سوي کارهاي نیک دعوت میکنند ولی خود را از یاد میبرند و از آن کارها نمیکنند!
علماء قوم یهود و کارگزاران رسمی آن دین، مطابق وظیفه شغلی که داشتند همواره عموم مردم را به سوي خوبیها میخواندند و از
آنها میخواستند خدا را اطاعت کنند و مرتکب معصیت نشوند ولی خودشان خدا را اطاعت نمیکردند و مرتکب انواع و اقسام
گناهان میشدند.
شاید بزرگترین معصیت و گناه آنها کتمان آیات الهی بود که از آمدن پیامبر اسلام خبر داده بود و آنها این آیات را به مردم
نمیخواندند و حتی به خاطر منافع شخصی خود آیات خدا را تحریف میکردند. در آیات دیگري از قرآن، فساد مالی و انحراف
اخلاقی آنها نیز بیان شده است:
سَمّاعُونَ لِلکَذِب أَکّالُونَ لِلسُّحت (مائده/ 42 ) گوش دهندگان به دروغ و خورندگان حرام هستند.
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِن کَثِیراً مِنَ الَأحبارِ وَ الرُّهبان لَیَأکُلُونَ أَموالَ النّاس بِالباطِل وَ یَصُ دُّونَ عَن سَبِیل اللّه (توبه/ 34 ) اي کسانی که
ایمان آوردهاید بسیاري از احبار و راهبان، اموال مردم را به باطل میخواند و از راه خدا منع میکنند.
و بدینگونه علماء یهود خود به هر نوع فسادي آلوده بودند ولی همواره مردم را به سوي نیکیها دعوت میکردند و خداوند آنها را به
خاطر همین کار، شدیداً مورد انتقاد قرار داد و خطاب به آنها اظهار داشت که شما چگونه این کار را میکنید در حالی که همواره
تورات را میخوانید آیا شما عقل ندارید و یا عقل خود را به کار نمیاندازید.
صفحه 111 از 374
باید بدانیم درست است که این خطاب مربوط به علماء یهود است ولی مضمون آن
صفحه : 157
عمومیت دارد و شامل تمام کسانی میشود که دیگري را به سوي اعمال خیر دعوت نماید ولی خود به آن عمل نکند. بنابراین تمام
عالمان بدون عمل و دعوت کنندگان به سوي خیر و صلاح که خود اهل آن نیستند، مشمول انتقاد شدید این آیه شریفه میباشند.
در این باره روایاتی داریم که بعضی از آنها را ذکر خواهیم کرد.
45 ) وَ استَعِینُوا بِالصَّبرِ وَ الصَّلاةِ ... با توجه به انتقادهایی که از علماء یهود به عمل آمد و دستوراتی که به آنها داده شد - آیات ( 46
و بخصوص این از آنها خواسته شد که به پیامبر اسلام ایمان بیاورند، ممکن بود که علماء یهود از بهم خوردن وضع موجود بترسند
و بترسند از این با ایمان به دین جدید کمکهایی که به آنان میشد قطع شود و آنها دچار یک نوع مضیقه اجتماعی و اقتصادي
گردند و یا مقام و موقعیت خود را از دست بدهند لذا خداوند به آنها راه استقامت و پایداري را نشان میدهد و به آنها میآموزد
که در این راه از دو چیز کمک بگیرند: نخست این روحیه خود را نبازند و صبر و استقامت و پایداري نشان دهند و دیگر این با
اتصال به خدا و اداي نماز، خود را در معرض الطاف بیکران الهی قرار دهند و مطمئن باشند که با این دو برنامه هیچ وقت انسان
درمانده نمیشود و روحی آرام و قلبی مطمئن پیدا میکند.
در آیه روزه است و البته روزه داري نمایش عینی مراتب صبر و استقامت و عزم و اراده یک انسان « صبر » بعضیها گفتهاند: منظور از
با ایمان است.
این نسخهاي که قرآن کریم براي علماء یهود میدهد، نسخهاي است که همه مردم باید از آن استفاده کنند و بدانند که هر گاه
کسی از درون ارادهاي قوي و محکم داشته باشد و از برون با یگانه منبع قدرت یعنی خداوند توانا متصل شود، هیچ مشکلی
نمیتواند او را از پاي در آورد و هیچ خطري براي او تهدید کننده نیست.
دو سرمایه عظیم و گرانسنگ است که هر کس آنها را بدست آورد، گنجی بزرگ یافته است ولی مسأله این « صلوة » و « صبر » آري
است که بدست آوردن این دو، بسی دشوار است بخصوص انجام نماز به آن صورتی که خدا خواسته است و با
صفحه : 158
خضوع و خشوع و شرایط خاصی که دارد، کار هر کس نیست و لذا در پایان آیه به همین معنا اشاره میکند و میفرماید: وَ إِنَّها
لَکَبِیرَةٌ إِلّا عَلَی الخاشِعِینَ و نماز بسیار گران و سنگین است مگر براي خاشعان. البته ممکن است مراد، صبر و نماز هر دو باشد و این
استعانت از این دو، مشکل و سنگین است مگر براي آنها که در برابر خداوند خشوع دارند آنها خود را براي صبر و نماز آماده
کردهاند و به جهت ایمان محکمی که دارند، صبر و نماز نه تنها براي آنها گران نیست بلکه مایه آرامش و خوشحالی آنها است و
لذا پیامبر میفرمود: قرة عینی فی الصلوة روشنی چشم من در نماز است.
انسانهاي ضعیف الایمان اگر هم نماز بخوانند، با سستی و تنبلی و براي این از گردنشان بیفتد نماز میخوانند و نماز را کار دشواري
میپندارند که باید انجام داد ولی آنها که ایمان قوي دارند، به نماز عشق میورزند و در حال نماز به آن آرامش و سکونی
میرسند که در هیچ حالتی به آن نمیرسند و از نماز لذتی میبرند که از هیچ چیز دیگر آن لذت را نمیبرند.
اینها که نماز و روزه برایشان مایه آرامش و اطمینان و موجب لذت و خوشی است کسانی هستند که به ملاقات با پروردگارشان
باور دارند و می دانند که بالاخره به سوي او باز میگردند و انتظار این ملاقات جانبخش و فرحانگیز آنها را چنان در مقابل
پروردگارشان خاشع و نرم کرده که نماز و روزه و سایر عبادات در کام آنها بسی شیرین و گواراست.
گرفتهاند و گفتهاند که در اینجا ظن به معناي علم است در حالی که نیازي « میدانند » در این آیه را بعضیها به معناي « یظنون » کلمه
به این توجیه نیست و آدمی حتی اگر ظن و گمان آن را داشته باشد که روزي خدا را ملاقات خواهد کرد، باید در مقابل او خشوع
صفحه 112 از 374
کند تا چه رسد به علم و یقین.
چند روایت
-1 و روي عن ابی جعفر (ع) فی هذه الایه (وَ لا تَشتَرُوا بِآیاتِی ثَمَناً قَلِیلًا) قال: کان حی
صفحه : 159
بن اخطب و کعب الاشرس و آخرون من الیهود لهم مأکلۀ علی الیهود فی کل سنۀ، فکرهوا بطلانها بأمر النبی (ص) فحرّفوا لذلک
از امام باقر (ع) در تفسیر آیه شریفه (وَ لا تَشتَرُوا بِآیاتِی ...) روایت شده که فرمود: «1» آیات من التوراة فیها صفته و ذکره
حی بن اخطب و کعب الاشرس و دیگران از یهود، مهمانی و سفرهاي داشتند که هر سال یهودیها به آنان میدادند، آنها نخواستند
که با مطرح کردن پیامبر اسلام این مهمانی با طل شود و لذا آیاتی از تورات را که در آنها ذکر پیامبر و اوصاف او آمده بود
تحریف کردند.
-2 قال رسول الله (ص) مررت لیلۀ اسري بیعلی اناس تقرض شفاهم بمقاریض من نار، فقلت: من هؤلاء یا جبرئیل! فقال: هم خطباء
پیامبر فرمود: شبی که به معراج رفتم مردمانی را دیدم که لبهاي آنها «2» من اهل الدنیا ممن کانوا یأمرون النّاس بالبر و ینسون انفسهم
با مقراضهایی از آتش بریده میشود. پس گفتم: اي جبرئیل اینها چه کسانی هستند! گفت: آنان خطیبهایی از اهل دنیا هستند. از
کسانی که مردم را به نیکی دعوت میکردند و نفس خود را از یاد میبردند.
امام صادق (ع) فرمود: از کسانی که در «3» عن ابی عبد الله (ع) قال: من اشد النّاس عذابا یوم القیامۀ من وصف عدلًا و عمل بغیره
روز قیامت به شدت به آنها عذاب خواهد شد، آن کسی است که عدالت را تعریف کند ولی خودش به غیر آن عمل نماید.
-4 عن ابی عبد الله (ع) فی قول الله عز و جل (وَ استَعِینُوا بِالصَّبرِ) قال: یعنی بالصبر الصیام و قال: اذا نزلت بالرجل النازلۀ و الشدة
از امام صادق (ع) درباره سخن خدا که فرمود: (به وسیله صبر یاري جویید) فرمود: منظور از صبر روزه است و فرمود: «4» فلیصم
هنگامی که بر کسی مصیبتی وارد میشود، روزه
-----------------------------------
1)- نور الثقلین ج 1 ص 73 )
[.....] 2)- مجمع البیان ج 1 ص 215 )
3)- کافی ج 2 ص 299 )
4)- کافی ج 4 ص 63 )
صفحه : 160
بگیرد.
امام «1»( -5 عن ابی عبد الله (ع) قال: کان علی (ع) اذا اهاله شیء فزع قام الی الصلوة ثم تلا هذه الایۀ (وَ استَعِینُوا بِالصَّبرِ وَ الصَّلاةِ
صادق (ع) فرمود: علی (ع) وقتی به او چیز نگران کنندهاي میرسید به نماز برمیخواست. سپس امام صادق (ع) آیه را تلاوت کرد.
بحثی درباره لقاء الله
در آیات متعددي از قرآن کریم، یکی از اوصافی که براي اهل ایمان و پیروان مکتب انبیاء آورده شده، ایمان به ملاقات پروردگار
است و در مقابل، از کافران و مشرکان انتقاد شده است که آنها به لقاء پروردگار باور ندارند و یا با این تعبیر که آنها به لقاء
خداوند امیدوار نیستند.
صفحه 113 از 374
منظور از ملاقات پروردگار چیست! و انسان چگونه و کجا به ملاقات خداوند خواهد رسید!
و یا لقاء به معناي اجتماع دو چیز و «2» است « حجاب » در لغت به معناي حضور دو نفر در کنار یکدیگر است و نقیض آن « لقاء »
به طوریکه .«4» و یا روبرو شدن و مصادف شدن دو چیز با یکدیگر است «3» روبرو قرار گرفتن آنها و یا رسیدن دو جسم به یکدیگر
ملاحظه میفرمایید همه مشابه یکدیگرند اکنون باید دید که ملاقات با پروردگار چه معنایی دارد.
قبل از بررسی مفهوم ملاقات انسان با خدا قسمتی از آیات قرآنی را که در این زمینه است ذکر میکنیم:
-----------------------------------
1)- البرهان ج 1 ص 94 )
2)- لسان العرب ج 15 ص 254 )
3)- تاج العروس ج 10 ص 330 )
4)- مفردات راغب ص 473 )
صفحه : 161
در بعضی از آیات خداوند به مؤمنین خبر میدهد که آنها خدا را ملاقات خواهند کرد:
وَ اتَّقُوا اللّهَ وَ اعلَمُوا أَنَّکُم مُلاقُوه وَ بَشِّرِ المُؤمِنِینَ (بقره/ 223 ) و از خدا پروا کنید و بدانید که شما او را ملاقات خواهید کرد و به
مؤمنان مژده بده.
و در بعضی از آیات هدف از ارسال رسل و انزال کتب ایمان آوردن مردم به ملاقات پروردگار معرفی شده است:
یُفَصِّل الآیات لَعَلَّکُم بِلِقاءِ رَبِّکُم تُوقِنُونَ (رعد/ 2) آیات را تفصیل میدهد شاید شما به ملاقات پرودگارتان یقین داشته باشید.
و در بعضی از آیات کسانی را که امید به ملاقات پروردگار دارند ترغیب به عمل صالح میکند:
فَمَن کانَ یَرجُوا لِقاءَ رَبِّه فَلیَعمَل عَمَلًا صالِحاً (کهف/ 110 ) کسی که به ملاقات پروردگارش امیدوار است پس عمل صالح انجام
بدهد.
و در بعضی از آیات از کافران به خاطر این به ملاقات خدا باور ندارند انتقاد میکند:
قَد خَسِرَ الَّذِینَ کَ ذَّبُوا بِلِقاءِ اللّه وَ ما کانُوا مُهتَدِینَ (یونس/ 45 ) آنها که ملاقات خدا را تکذیب کردند، زیان بردند و از هدایت
شدگان نبودند.
أُولئِکَ الَّذِینَ کَفَرُوا بِآیات رَبِّهِم وَ لِقائِه فَحَبِطَت أَعمالُهُم (کهف/ 105 ) آنان کسانی هستند که به آیات پروردگارشان و ملاقات او
کافر شدند پس اعمال آنها حبط گردید.
و آیاتی از این قبیل در قرآن بسیار است و ما فقط نمونههایی را آوردیم.
درباره این انسان چگونه و کجا خدا را ملاقات خواهد کرد نظریههاي متعددي است که ما بعضی از آنها را ذکر میکنیم و سپس
نظر خود را اعلام خواهیم کرد:
-1 اهل سنت و اشاعره معتقدند که منظور از این ملاقات دیدن خداوند است که در روز قیامت اتفاق میافتد. به طوري که میدانیم
یکی از عقائد آنها امکان رؤیت خداوند
صفحه : 162
در روز قیامت است و به ظواهر چند آیه و حدیث استناد میکنند با توجه به این عقیده، آنها ملاقات خدا را به معناي دیدار خدا
میگیرند.
علماء و متکلمین شیعه و معتزله این عقیده اهل سنت را رد کردهاند و دیدن خداوند را که جسم نیست و سمت و جهت ندارد محال
صفحه 114 از 374
دانستهاند و آیات و روایاتی را که آنها دلیل آوردهاند طور دیگري معنا کردهاند که در جاي خود خواهد آمد.
از این گذشته گاهی انسان کسی را از دور میبیند ولی با او صحبت نمیکند در اینجا نمیگویند که با فلانی ملاقات کرد با این او
را دیده است و بر عکس اگر فرد نابینائی با کسی روبرو شود و با او حرف بزند میگویند که با او ملاقات کرده با این او را ندیده
است.
-2 بعضیها گفتهاند که منظور از ملاقات پروردگار دیدن جزا و پاداش الهی است و اهل طاعت پاداش نیک اعمال خود را خواهند
دید و اهل معصیت نیز به سزاي اعمال خود خواهند رسید و معناي ملاقات پروردگار همین است.
این تأویل علاوه بر این خلاف ظاهر آیات است با بعضی از آیات مربوط جور در نمیآید، مثلًا آیه زیر:
مَن کانَ یَرجُوا لِقاءَ اللّه فَإِن أَجَ لَ اللّه لَآت (عنکبوت/ 5) کسی که ملاقات پرودگارش را امیدوار باشد، همانا وقت تعیین شده
خداوند خواهد آمد.
-3 گفته شده که منظور از ملاقات پروردگار مبعوث شدن در روز قیامت است و در قیامت انسان با خداوند ملاقات میکند و در
این ملاقات است که به حساب او رسیدگی میشود، البته منظور دیدن پروردگار نیست بلکه حضور در پیشگاه او جهت دادرسی و
حسابرسی است.
یعنی روز ملاقات « یوم التلاق » البته آیات مربوط به لقاء الله با این نظریه قابل تطبیق است بخصوص این یکی از نامهاي روز قیامت
میباشد و نیز در آیاتی که مشابه آیات لقاء الله است، صحبت از لقاء روز قیامت شده است:
صفحه : 163
وَ الَّذِینَ کَ ذَّبُوا بِآیاتِنا وَ لِقاءِ الآخِرَةِ حَبِطَت أَعمالُهُم (اعراف/ 147 ) و کسانی که آیات ما و ملاقات قیامت را تکذیب کردند، اعمال
آنها حبط میشود.
(این آیه را با آیه 105 سوره کهف که قبلًا آوردیم مقایسه کنید.)
ما تصور میکنیم که منظور از ملاقات پرودگار چیزي بالاتر از اینهاست و آن نوعی وصول و رسیدن به خداست که با مرگ انسان
و جدایی روح از بدن حاصل میشود و تا روز قیامت و بعد از آن هم باقی میماند البته منظور ما از این وصول چیزي نیست که
عرفاء و قائلین به وحدت وجود اراده میکنند بلکه این نوعی حضور در پیشگاه خداوند است که از کیفیت و نحوه آن آگاهی
نداریم و همین قدر میدانیم که تا انسان زنده است قابلیت چنین حضور و ملاقاتی را ندارد با این در حال حیات هم همواره در
محضر پرودگار است ولی حضوري که پس از مرگ و پیاده شدن روح از مرکب بدن و شکستن قفس تن و ورود در عالم مجردات
حاصل میشود، با این حضور متفاوت است.
در واقع انسان با مردن به اصل خویش برمیگردد و همان اصلی که از او برخاسته است و انسان از خداست و به سوي او
بازمیگردد. و خدا هم مبدأ است و هم مقصد هم اول است و هم آخر. میتوانیم چنین تشبیه کنیم که حرکت و سیر انسان مانند
حرکت یک نقطه بر روي دایره است که از هر کجا حرکت را آغاز کند پس از سیر فراوان بالاخره به همان نقطه آغازین میرسد و
آن نقطه که آغاز او بود پایان او نیز میشود.
یا چنین بگوییم همانگونه که خداوند علت فاعلی انسان است علت غایی او نیز هست و این درست مضمون این آیه قرانی است:
إِنّا لِلّه وَ إِنّا إِلَیه راجِعُونَ (بقره/ 156 ) ما از آن خداییم و به سوي او باز میگردیم.
این نوع بازگشت به خدا و این پایان و نهایت سیر بشر وصول به خداوند است، در آیات متعددي از قرآن کریم با تعبیرهاي
گوناگون آمده است. ملاحظه کنید:
صفحه : 164
صفحه 115 از 374
وَ لِلّه مُلک السَّماوات وَ الَأرض وَ إِلَی اللّه المَصِیرُ (نور/ 42 ) و براي خداست ملک آسمانها و زمین و بازگشت به سوي خداست.
وَ أَن إِلی رَبِّکَ المُنتَهی (نجم 42 /) بازگشت و پایان همه به سوي پروردگار توست.
إِن إِلی رَبِّکَ الرُّجعی (طارق/ 8) بازگشت به سوي پروردگار توست.
إِلَیه مَرجِعُکُم جَمِیعاً وَعدَ اللّه حَ  قا إِنَّه یَبدَؤُا الخَلقَ ثُم یُعِیدُه (یونس/ 4) بازگشت همه شما به سوي خداست وعده حقی که خدا داد،
همانا او خلق را آغاز میکند و سپس بر میگرداند.
با توجه به این آیات و مطالبی که گفته شد منظور از ملاقات پروردگار وصول به حق و حضور در پیشگاه پروردگار است و این
ملاقات مخصوص مؤمنان نیست بلکه همه انسانها چنین ملاقاتی را دارند و طبق آیه زیر حتی منافقان نیز با خداي خود ملاقات
میکنند:
فَأَعقَبَهُم نِفاقاً فِی قُلُوبِهِم إِلی یَوم یَلقَونَه (توبه/ 77 ) نفاق را در دلهاي آنها قرار داد تا روزي که خدا را ملاقات کنند.
بنابراین همه انسانها چه مؤمن چه کافر با مرگ خود خدا را ملاقات میکنند ولی کسانی که اهل ایمان بودهاند در پیشگاه خدا
سرافرازند اما آنها که به دستورات الهی عمل نکردهاند و با کفر و نفاق و معصیت از دنیا رفتهاند، در ملاقات با پروردگار شرمنده و
خجل خواهند بود و سر خجلت به پیش خواهند افکند:
وَ لَو تَري إِذِ المُجرِمُونَ ناکِسُوا رُؤُسِهِم عِندَ رَبِّهِم (سجده/ 12 ) اگر ببینی هنگامی که مجرمها سرهاي خود را نزد پروردگارشان به
پایین انداختهاند.
روایاتی هم داریم که خداوند با گنهکاران با غضب ملاقات میکند.
[ [سورة البقرة ( 2): الآیات 47 الی 48
اشاره
یا بَنِی إِسرائِیلَ اذکُرُوا نِعمَتِیَ الَّتِی أَنعَمت عَلَیکُم وَ أَنِّی فَضَّلتُکُم عَلَی العالَمِینَ ( 47 ) وَ اتَّقُوا یَوماً لا تَجزِي نَفس عَن نَفس شَیئاً وَ لا
( یُقبَل مِنها شَفاعَۀٌ وَ لا یُؤخَذُ مِنها عَدل وَ لا هُم یُنصَرُونَ ( 48
صفحه : 165
( اي فرزندان اسرائیل؟ نعمت مرا که بر شما ارزانی داشتم به یادآورید و این شما را بر جهانیان برتري دادم ( 47
و از روزي بترسید که کسی از طرف کسی چیزي را به عنوان جزاي عمل نمیدهد و شفاعتی از او قبول نمیشود و از او همانند و
( بدلی گرفته نخواهد شد و نه آنها یاري میشوند ( 48
نکات ادبی
منصوب است به عنوان مفعول بودن نه به عنوان ظرف بودن و معنا این است که از خود آن روز بترسید. « یوما » -1
پاداش، عوض و مجازات به معناي مکافات است که هم در خوبی و هم در بدي استعمال میشود. « جزاء » -2
از شفع به معناي جفت است گویا کسی که براي او شفاعت میشود با کسی که شفاعت میکند با هم هستند. « شفاعۀ » -3
میباشد و چون شفاعۀ مؤنث حقیقی نیست فعل آن مذکر آمده مانند: (فمن « شفاعۀ » فعل مذکر است که فاعل آن « لا یقبل » -4
به معناي فدیه، همانند، بدل. « عدل » - جاءه موعظۀ) 5
تفسیر و توضیح
صفحه 116 از 374
48 ) یا بَنِی إِسرائِیلَ اذکُرُوا ... یک بار دیگر نعمتهایی را که خدا در اختیار بنی اسرائیل قرار داده به آنها تذکر میدهد و - آیات ( 47
از آنها میخواهد که نعمتهاي الهی را به خاطر بیاورند. بعد از این تذکر و بیان کلی که در آیات قبل هم ذکر شده بود، مطلب
مهمی را خطاب به بنی اسرائیل بیان میکند و آن این من شما را بر جهانیان برتري دادم.
برتري قوم بنی اسرائیل بر جهانیان افتخار بزرگی براي آنان محسوب میشود و
صفحه : 166
بدینگونه خداوند با یک روانشناسی خاصی نخست به آنها شخصیت میدهد و حس غرور آنها را تحریک میکند تا براي شنیدن
مطالب بعدي و پذیرش آن آمادگی پیدا کنند.
باید تمام معلمان و واعظان و متصدیان امور تربیتی از این شیوه جالب قرآنی استفاده کنند و در تربیت افراد، ابتدا به آنها شخصیت
بدهند و نکات مثبت آنها را بگویند و آنگاه مطالب خود را القا کنند با رعایت این نکته مهم روانی، نتایج مهمی به دست میآید و
شخص در تربیت افراد و تأثیر گذاري در روحیه آنان موفقتر میشود.
این قرآن قوم بنی اسرائیل را برتر از جهانیان میشمارد، منظور جهانیان عصر خود آنهاست یعنی آنها در زمان حضرت موسی بر
تمام ملتهاي معاصر خود برتري و فضیلت داشتند بنابراین، لازمه این سخن برتري قوم بنی اسرائیل بر امت اسلام نیست و بدون شک
امت محمّد (ص) از قوم بنی اسرائیل با فضیلتتر و برتر هستند به گواهی این آیه:
کُنتُم خَیرَ أُمَّۀٍ أُخرِجَت لِلنّاس (آل عمران/ 110 ) شما بهترین امتی هستید که براي مردم پدید آمدهاید.
ممکن است برتري بنی اسرائیل بر تمام جهانیان و حتی امت محمّد (ص) درست باشد منتهی نه بطور مطلق و در همه ابعاد بلکه در
براي آنها که خواهد آمد و گذشتن از دریا و غرق فرعون در آن و « من و سلوي » اموري مانند کثرت انبیاء از بنی اسرائیل، نزول
چیزهایی از این قبیل که در امت اسلام اتفاق نیفتاده است و اتفاقاً پس از آیه مورد بحث که در آن به برتري بنی اسرائیل تصریح
شده، بسیاري از کرامتهاي منحصر به فرد آنان آمده است.
درباره بنی اسرائیل سه بار در قرآن آمده یکی در همین آیه و دومی آیه 122 همین « فضلتکم علی العالمین » ضمناً بگوییم که جمله
سوره (بقره) که در آنجا عین همین آیه از اول تا آخر و آیه بعدي هم با تفاوت مختصري تکرار شده و سوم در آیه 16 سوره جاثیه.
صفحه : 167
به هر حال پس از بیان برتري قوم بنی اسرائیل بر جهانیان و تحریک حس قومی و غرور و شخصیت و کرامت آنها، زمینه براي بیان
یک مطلب مهم تربیتی و اعتقادي فراهم میشود و آن یادآوري روز قیامت است. روزي که در آن روز، پارتی و رشوه و عوض
دادن و چیزهایی از این قبیل فایده ندارد و کارگر نیست.
قوم بنی اسرائیل به خود مغرور بودند و گمان میکردند که خدا آنها را به جهنم نمیبرد و آنها از شفاعت پیامبران بسیاري که
دارند، برخوردار میشوند و اگر هم به جهنم افتادند چند روزي بیش در آنجا نمیمانند و خیلی زود از جهنم خلاص میشوند:
وَ قالُوا لَن تَمَسَّنَا النّارُ إِلّا أَیّاماً مَعدُودَةً (بقره/ 80 ) و گفتند: آتش به ما نمیرسد مگر روزي چند.
ملتهایی هم بودند که با مردههاي خود چیزهایی مانند طلا و نقره و آلات و ابزار جنگی و مانند آنها دفن میکردند به این منظور که
وقتی مرده زنده شد، با آنها احتیاجات خود را برآورده کند و یا از خود دفاع نماید و بخصوص در میان مردم مصر قدیم چنین
رسمهایی وجود داشت.
این آیه شریفه به همه این خرافات و بخصوص به عقیده انحرافی یهود خط بطلان میکشد و متذکر میشود که در روز قیامت و به
هنگام زنده شدن مردگان، آن چیزهایی که در دنیا، زورمندان براي پیشبرد اهداف خود به آنها متوسل میشدند، هیچ تأثیري
نخواهد داشت و شگردهایی که در دنیا بکار برده میشد در آنجا بیفایده است. آنگاه به چهار نوع از این شگردها اشاره میکند و
صفحه 117 از 374
بیاثر بودن آنها را تذکر میدهد:
-1 در قیامت هیچ کس نمیتواند از طرف کس دیگري چیزي بپردازد که او را مجازات نکنند و این همان رشوه است که در دنیا
معمول است: لا تَجزِي نَفس عَن نَفس شَیئاً 2- در قیامت شفاعت به معناي پارتی بازي پذیرفته نیست و کسی نمیتواند درباره کس
دیگري واسطگی کند و او را از مجازات رها سازد: وَ لا یُقبَل مِنها شَفاعَۀٌ البته توجه
صفحه : 168
کنیم که این شفاعت با شفاعتی که پیامبران و ائمه و صلحا، با شرایط مخصوص و براي اشخاص مخصوصی میکنند، تفاوت بسیار
دارد و طبق آیات دیگري از قرآن، شفاعت شفیعانی که از طرف خدا مأذون باشند درباره افرادي که مورد رضایت خداست،
پذیرفته خواهد شد. بحث درباره شفاعت و بررسی آیات گوناگون آن را به آینده موکول میکنیم.
-3 در قیامت فدیه قبول نمیشود یعنی کسی نمیتواند مجازات خود را با پولی یا چیز دیگري بخرد و این با نوع اول فرق میکند در
اولی کس دیگري از طرف شخص، پول میداد تا حکم به مجازات داده نشود که همان رشوه است ولی در اینجا خود شخص با
پذیرش حکم، میخواهد آن را بخرد و به جاي رفتن در آتش جهنم معادل آن را بپردازد؟ وَ لا یُؤخَ ذُ مِنها عَدل 4- در قیامت هیچ
قدرتی نیست که به مجرم کمک کند و مثلًا با اعمال زور و فشار و یا با قهر و غلبه مجرم را از چنگال عدل الهی برباید: وَ لا هُم
یُن َ ص رُونَ غیر از این چهار چیزي که در این آیه آمده، در آیات دیگري از قرآن کریم از یک سلسله اسباب و علل که در دنیا به کار
مجرمان میآید نام میبرد و متذکر میشود که هیچیک از آنها در قیامت فایدهاي ندارد و کسی از آنها سودي نخواهد برد. بعضی
از آن اسباب و علل که در قیامت به درد نمیخورد عبارتند از:
-1 خویشان و فرزندان: لَن تَنفَعَکُم أَرحامُکُم وَ لا أَولادُکُم یَومَ القِیامَۀِ (ممتحنه/ 3) در روز قیامت خویشاوندان و فرزندانتان شما را
سودي نخواهند داشت.
-2 ثروت: یَومَ لا یَنفَع مال وَ لا بَنُونَ (شعراء/ 88 ) روزي که مال و فرزندان فایده نمیدهند.
-3 معذرت خواهی: یَومَ لا یَنفَع الظّالِمِینَ مَعذِرَتُهُم (غافر/ 52 ) روزي که معذرت خواهی ظالمان بر آنها سودي نخواهد داشت.
-4 دوستی: یَوم لا بَیع فِیه وَ لا خُلَّۀٌ (بقره/ 254 ) روزي که در آن نه داد و ستدي باشد و نه دوستی.
صفحه : 169
-5 داد و ستد: یَوم لا بَیع فِیه وَ لا خِلال (ابراهیم/ 31 ) روزي که در آن نه داد و ستدي باشد و نه دوستی.
-6 قدرت بر نفع و ضرر: فَالیَومَ لا یَملِک بَعضُ کُم لِبَعض نَفعاً وَ لا ضَ  را (سباء/ 42 ) پس در این روز بعضی از شما بر بعضی دیگر
توانایی رساندن سود و زیانی ندارد.
-7 نیرنگ و حیله: یَومَ لا یُغنِی عَنهُم کَیدُهُم شَیئاً (طور/ 46 ) روزي که نیرنگ آنها، آنها را سودي ندهد.
-8 بتها و معبودهاي باطل: فَما أَغنَت عَنهُم آلِهَتُهُم الَّتِی یَدعُونَ مِن دُونِ اللّه مِن شَیءٍ (هود/ 101 ) پس به آنان سودي نداد
معبودهایشان که جز خدا آنها را میپرستیدند.
-9 یار و یاور: ما لِلظّالِمِینَ مِن حَمِیم (غافر/ 18 ) براي ظالمان (در روز قیامت) یارو یاوري نیست.
-10 بازخرید: فَالیَومَ لا یُؤخَذُ مِنکُم فِدیَۀٌ (حدید/ 15 ) امروز از شما بازخریدي گرفته نخواهد شد.
-11 برداشتن باردیگري: وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزرَ أُخري (فاطر/ 35 ) هیچ کس بار گناه دیگري را برنمی دارد.
این بود نمونههایی از عوامل و اسبابی که در دنیا انسانها به آن چنگ میزنند تا از زیر بار مسؤلیت و محکومیت شانه خالی کنند
ولی در روز قیامت هیچ یک از اینها مؤثر نیست و هر انسان در گرو اعمالی است که در دنیا انجام داده است.
[ [سورة البقرة ( 2): الآیات 49 الی 50
صفحه 118 از 374
اشاره
وَ إِذ نَجَّیناکُم مِن آلِ فِرعَونَ یَسُومُونَکُم سُوءَ العَذاب یُذَبِّحُونَ أَبناءَکُم وَ یَستَحیُونَ نِساءَکُم وَ فِی ذلِکُم بَلاءٌ مِن رَبِّکُم عَظِیم ( 49 ) وَ إِذ
( فَرَقنا بِکُم البَحرَ فَأَنجَیناکُم وَ أَغرَقنا آلَ فِرعَونَ وَ أَنتُم تَنظُرُونَ ( 50
(به یادآورید) هنگامی را که شما را از خاندان فرعون نجات دادیم که شما را به
صفحه : 170
تحمل شکنجه سختی وامی داشتند پسران شما را سر میبریدند و زنانتان را زنده میگذاشتند و در این، شما را آزمایش بزرگی از
( پروردگارتان بود ( 49
و هنگامی که دریا را به وسیله شما شکافتیم پس شما را نجات دادیم و خاندان فرعون را غرق کردیم در حالی که شما مینگریستید
(50)
نکات ادبی
گفته میشود که رها از آب است. « نجوه » نجات دادن، رهانیدن و به مکان بلند « تنجیه » -1
خاندان، عترت. از آل یئول به معناي رجوع کرد گویا اعضاء خاندان به رئیس خود باز میگردند. گفته شده که اصل آن ا « آل » -2
میآید. « اهیل » زاهل است چون مصغر آن
یک واژه عبري است و لقب عام پادشاهان مصر قدیم است همانگونه که قیصر لقب پادشاهان روم و کسري لقب « فرعون » -3
پادشاهان ایران و خاقان لقب پادشاهان ترك و نجاشی لقب پادشاهان حبشه است. در عربی از واژه اجنبی فرعون مصدر جعلی
رامسیس » درست میکنند و میگویند: تفرعن که به معناي طغیان کردن است. ضمناً بگوییم که نام فرعون زمان حضرت موسی
بوده است. « دوم
از سوم مشتق است که به معناي واداشتن به ذلت است و به نوعی مداومت دلالت دارد یعنی واداشتن مداوم. « یسومونکم » -4
شدیدترین نوع عذاب. « سوء العذاب » -5
ذبح به معناي قطع و در اصطلاح به قطع رگهاي گردن گفته میشود و این در اینجا از باب تفعیل آمده دلالت بر « یذبّحون » -6
کثرت ذبح میکند.
همگی جمع هستند ولی از جنس خود مفرد ندارند. « نسوان » و « نسوة » و « نساء » -7
صفحه : 171
تفسیر و توضیح
آیه ( 49 ) وَ إِذ نَجَّیناکُم مِن آلِ فِرعَونَ ... در آیاتی که گذشت نعمتهایی را که خداوند به بنی اسرائیل داده است بطور کلی یادآور
شد و از این آیه به بعد مشروح آن نعمتها را بیان میکند یکی از آن نعمتهاي مهم در این آیه آمده است و آن این خداوند بنی
اسرائیل را از عذابها و شکنجههاي سخت و مرگبار فرعونیان رهایی داد.
بنی اسرائیل در مصر قومی بیگانه به شمار میرفتند و پس از آمدن حضرت یوسف و برادرانش به مصر، و توالد و تناسل آنها به
وجود آمده بودند. قبطیها یا همان ساکنان اصلی مصر همواره به بنی اسرائیل به دیده حقارت نگاه میکردند و در عین حال از آنها
بیگاري میکشیدند. تمام کارهاي سخت و طاقت فرسا را به عهده آنان گذاشته بودند و آنها مثل بردگان شب و روز کار
صفحه 119 از 374
میکردند. قبطیان آنها را به زور به انجام اعمال شاقه وادار میکردند. حمل سنگهاي بسیار سنگین براي بناي معابد و قصر شاهان و
مقابر آنها بخصوص اهرام مصر از راههاي دور، به عهده بنی اسرائیل بود به طوریکه گاهی رسیدن یک تخته سنگ به معبد به قیمت
تلف شدن چندین نفر از بنی اسرائیل تمام میشد.
از آنجا که بنی اسرائیل خود را ملت برتر میدانستند و آداب و رسوم خود را حفظ میکردند، فرعون از قدرت گرفتن آنها
میترسید بخصوص این آنها به شدت و سرعت تکثیر نسل میکردند و لذا براي از بین بردن توانایی آنها و محروم کردنشان از یک
نیروي انسانی قوي، فرعون دستور داد که تمام نوزادهاي بنی اسرائیل تحت نظر قرار بگیرد و هر نوزادي که پسر باشد کشته شود و
دختران زنده بمانند تا در خدمت قبطیان باشند. هدف فرعون از این نسل کشی تضعیف قدرت بنی اسرائیل بود.
البته در بعضی از روایات آمده است که فرعون خوابی دید و تعبیر آن را از کاهنان پرسید آنها گفتند: به زودي از نسل بنی اسرائیل
پسري به دنیا میآید که سلطنت فرعون را به مخاطره میاندازد و فرعون براي پیشگیري از این خطر دستور داد که تمام نوزادهاي
پسر را از بنی اسرائیل بکشند ولی قدرت خدا بود که حضرت موسی که یکی
صفحه : 172
از آن نوزادها بود از چشم مأموران فرعون مخفی ماند و مادرش او را روي تخته پارهاي به نیل انداخت و امواج آب او را به کاخ
فرعون آورد و فرعون که هزاران کودك را به خاطر موسی سربریده بود، خود موسی را پرورش داد که داستان آن در مواردي از
قرآن کریم آمده است.
البته ما نمیدانیم که روایات مربوط به پیش بینی کاهنها تا چه اندازه درست است ولی به هر حال قرآن مجید بطور صریح از کشته
شدن نوزادهاي پسر به دستور فرعون خبر میدهد و این کار قدرت فیزیکی بنی اسرائیل را کم میکرد و از شدت تناسل آنها که در
عرض چهارصد سال از یک نفر به ششصد هزار نفر رسیده بودند جلوگیري میکرد.
کشته شدن پسران به هر دلیلی که باشد براي پدران و مادران، سخت دردناك است و عذابی بزرگ به شمار میرود و لذا خداوند
در این آیه به بنی اسرائیل یادآور میشود که خداوند شما را از این عذاب دردناك نجات بخشید و این نعمت بسیار بزرگی بود که
خداوند به بنی اسرائیل مرحمت کرد و بدینگونه آنها را به بوته آزمایش گذاشت همانگونه که شکنجه و عذابی که از دست فرعون
میکشیدند نیز آزمایشی بزرگ بود.
در اینجا این نکته را یک بار دیگر تذکر میدهیم که این آیه خطاب به یهود معاصر پیامبر اسلام است ولی منظور، اجداد و نیاکان
آنهاست و این خطاب به این جهت است که همه آنها به هر حال یک ملت هستند و تمام سختیها و نیز مفاخر گذشتگان به آیندگان
هم مربوط است. عین همین مطلب در آیات بعدي هم صادق است.
آیه ( 50 ) وَ إِذ فَرَقنا بِکُم البَحرَ ... نعمت دیگري از نعمتهایی را که به بنی اسرائیل داده شده بیان میکند و آن این وقتی حضرت
موسی (ع) از هدایت فرعون مأیوس شد و فرعون، موسی و پیروان او از بنی اسرائیل را مورد تهدید قرار داد، از جانب خداوند
مأموریت یافت که شبانه بنی اسرائیل را کوچ دهد. او در پی این کار متوجه شد که فرعون و لشکر او به دنبال موسی و قوم اوست،
وحشت عجیبی بنی اسرائیل را فرا گرفت زیرا روبروي آنها دریا بود و پشت سرشان هم که لشکر فرعون قرار داشت و راه فراري
براي آنها نبود در این گیرودار خداوند به موسی دستور داد که عصاي خود را به
صفحه : 173
دریا بزند چون موسی عصا را به دریا زد بستر دریا نمایان شد و از میان آبها چندین راه گشوده شد و موسی و بنی اسرائیل با
سلامتی از دریا گذشتند.
لشکر فرعون که این جریان را دیدند، خواستند آنها نیز به دنبال بنی اسرائیل از دریا بگذرند و چون به راههاي گشوده شده در دریا
صفحه 120 از 374
وارد شدند آبها از هر طرف به هم آمدند و فرعون و فرعونیان را در برگرفتند و همگی هلاك شدند و جسد فرعون روي آبها دیده
شد و جالب این بنی اسرائیل از آن طرف دریا شاهد و ناظر این صحنه بودند و آنها دیدند که چگونه فرعون و فرعونیان هلاك
بوده است. « بحر احمر » شدند. گفته شده که این دریا همان
داستان عبور بنی اسرائیل از دریا و غرق فرعونیان در آن، علاوه بر این آیه در آیات دیگري هم بیان شده و مفصلتر از همه جا در
سوره شعرا آیه 59 تا 67 آمده است.
این جریان یکی از معجزات حضرت موسی بود و چون به صراحت در قرآن آمده تردیدي در واقعیت آن نیست ولی متاسفانه بعضی
از نویسندگان که میخواهند همه چیز را توجیه مادي کنند این جریان را مربوط به جزر و مدّ دریا دانستهاند که گویا بنی اسرائیل در
حال جزر از دریا گذشتند و فرعونیان در حال مدّ وارد آن شدند.
ما معتقدیم که این گونه تأویل و توجیه، نوعی بازي کردن با آیات قرآنی و بسیار خطرناك است و یک مسلمان باید به وجود
معجزه براي پیامبران معتقد باشد و این یکی از ضروریات است.