گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد اول
[سورة البقرة ( 2): الآیات 51 الی 54



اشاره
وَ إِذ واعَدنا مُوسی أَربَعِینَ لَیلَۀً ثُم اتَّخَذتُم العِجلَ مِن بَعدِه وَ أَنتُم ظالِمُونَ ( 51 ) ثُم عَفَونا عَنکُم مِن بَعدِ ذلِکَ لَعَلَّکُم تَشکُرُونَ ( 52 ) وَ
إِذ آتَینا مُوسَی الکِتابَ وَ الفُرقانَ لَعَلَّکُم تَهتَدُونَ ( 53 ) وَ إِذ قالَ مُوسی لِقَومِه یا قَوم إِنَّکُم ظَلَمتُم أَنفُسَ کُم بِاتِّخاذِکُم العِجلَ فَتُوبُوا إِلی
( بارِئِکُم فَاقتُلُوا أَنفُسَکُم ذلِکُم خَیرٌ لَکُم عِندَ بارِئِکُم فَتابَ عَلَیکُم إِنَّه هُوَ التَّوّاب الرَّحِیم ( 54
صفحه : 174
(و به یادآورید) هنگامی را که با موسی چهل شب وعده گذاشتیم آنگاه بعد از او، شما گوساله را (به پرستش) برگرفتید در حالی
( که شما ستمگران بودید ( 51
( پس از آن از شما در گذشتیم تا مگر سپاسگزاري کنید ( 52
( (و به یادآورید) هنگامی را که به موسی کتاب و فرقان دادیم تا مگر هدایت شوید ( 53
(و به یادآورید) هنگامی را که موسی به قوم خود گفت: اي قوم، شما با برگرفتن گوساله به خود ستم کردید پس به پیشگاه
آفریدگارتان توبه کنید پس خود را بکشید. این کار براي شما نزد آفریدگارتان بهتر است. پس خدا توبه شما را پذیرفت که همانا
( او بسیار توبه پذیر و مهربان است ( 54
نکات ادبی
مفاعله از وعده و به معناي وعده گذاشتن دو نفر با یکدیگر است. « مواعده » -1
به معناي درخت است و در زبان عبري موشی با شین « سی » به معنی آب و « مو » : یک نام قبطی یا عبري است و مرکب از « موسی » -2
تلفظ میشود و نسب او طبق گفته مفسران بدینگونه است: موسی بن عمران بن یصهر بن فاهت بن لاوي بن یعقوب.
گوساله. « عجل » -3
مصدر به معنی فاعل است، فرق گدارنده میان دو چیز مانند حق و باطل. « فرقان » -4
از صفات خدا و به معناي خالق است. « بارئ » -5
صفحه 121 از 374
تفسیر و توضیح
53 ) وَ إِذ واعَدنا مُوسی أَربَعِینَ ... پس از عبور موفقیت آمیز بنی اسرائیل از دریا و غرق و هلاکت فرعونیان، وقت آن - آیات ( 51
رسیده بود که موسی شریعت خود را به قوم خود عرضه کند براي این منظور خداوند با موسی وعده گذاشت که چهل شبانه روز از
قوم خود جدا شود و به کوه طور برود و موسی چنین کرد و در این مدت تورات بر حضرت نازل شد.
صفحه : 175
از طلا مجسمه گوسالهاي را ساخت و کاري کرد که او « سامري » در چهل روزي که موسی در میان قوم خود نبود، مردي به نام
حرکت کند و سخن بگوید. آنگاه به بنی اسرائیل اظهار داشت که خداي موسی و خداي شما همین است. قوم نادان حرف او را
پذیرفته و گوساله را پرستش کردند و بدینگونه از توحید به دور افتادند و بر نفس خویش ظلم کردند. ولی پس از بازگشت موسی
از طور سینا و آگاهی از این جریان، به آنها دستور توبه داد و آنها به صورتی که در آیه بعدي خواهد آمد توبه کردند و خدا توبه
آنها را پذیرفت.
تفصیل داستان سامري و گوساله پرستی بنی اسرائیل و این سامري چگونه آن مجسمه طلایی را وادار به ایجاد صدا کرد، در تفسیر
آیاتی که در این زمینه در سوره اعراف آمده، بیان خواهد شد. فقط در اینجا به ذکر این نکته میپردازیم که این داستان در تورات
یا همان عهد عتیق نیز آمده با این تفاوت که به جاي سامري از هارون نام برده که گویا او مردم را به گوساله پرستی وادار کرد؟ در
حالی که بطور قطع این کار از مقام پیامبران دور است و هارون نیز مانند موسی پیامبر بود.
از آن یاد شده و در جاي دیگري از « چهل شب » وعدهاي که موسی با خداي خود داشت چهل شبانه روز بود که در اینجا به صورت
ذکر شده (اعراف/ 142 ) مفسران گفتهاند که آن چهل شب عبارت بود از سراسر ماه « سی شب به اضافه ده شب » قرآن به عنوان
ذیقعده به اضافه ده شب اول ماه ذیحجه.
غیبت چهل روزه موسی و جدایی از قوم خود هر چند باعث به وجود آمدن داستان سامري و گوساله او شد ولی به هر حال موسی
در این مدت موفق شد که از جانب خداوند متعال الواحی را دریافت کند که تورات در آن نوشته شده بود و همچنین مشتمل بر
احکام شرع و مایه هدایت بود.
در این آیه از قرآن کریم، از تورات به عنوان کتاب و فرقان یادشده همچنین در آیهاي دیگر به تورات عنوان فرقان داده شده است:
( وَ لَقَد آتَینا مُوسی وَ هارُونَ الفُرقانَ (انبیاء/ 48
صفحه : 176
و همانا به موسی و هارون فرقان داریم.
نام مشترك تورات و قرآن است و این نام هم به تورات و هم به قرآن اطلاق شده است زیرا هر دو کتاب، « فرقان » معلوم میشود که
باعث تشخیص حق از باطل و مایه فرق گذري میان این دو، میباشند.
آیه ( 54 ) وَ إِذ قالَ مُوسی لِقَومِه ... در آیات قبلی داستان گوساله پرستی بنی اسرائیل و این خداوند آنان را مورد عفو قرار داد، بطور
اجمال ذکر شد و اینک در این آیه چگونگی توبه آنها که یک توبه بیسابقه و عجیب بود بیان میشود.
انحراف بنی اسرائیل از خداپرستی به این صورت زشت و زننده آنهم با وجود آیات و معجزات بسیاري که دیده بودند، کار سادهاي
نبود که بتوان از کنار آن به آسانی رد شد. آن بیخردان پیش از این هم از موسی خواسته بودند که براي آنها خداي مجسمی قرار
بدهد؟ به جهت این گستاخیها و کجفکریها، لازم بود که خداوند آنها را ادب کند و با مجازات سنگینی آنها را گوشمالی دهد به
صورتی که سنگینی این مجازات هیچ وقت فراموش نشود.
این بود که حضرت موسی از جانب خداوند مأموریت یافت که آنها را به یک توبه عجیبی دعوت کند و آن این آنها همدیگر را
صفحه 122 از 374
بکشند و ننگ این گناه بزرگ را با کشته شدن از بین ببرند.
دستوري عجیب و امتحانی سخت بود آنها باید شمشیر به دست میگرفتند و یکدیگر را که با هم خویشاوند یا دوست بودند
میکشتند. آنها که از کرده خود سخت پشیمان شده بودند براي تطهیر خود از این گناه بزرگ، دستور موسی را عملی ساختند به
این صورت که دو صف شدند و با شمشیر به یکدیگر حمله کردند و کشتار عجیبی به راه افتاد تا این دستور رسید که دیگر بس
است و با این دستور، دست از کشتار برداشتند. گفته شده که در این جریان هفتاد هزار نفر کشته شدند و ابر یا مه غلظی منطقه را فرا
گرفته بود و آنها یکدیگر را نمیدیدند.
البته کسی یا کسانی که پایههاي استقلال یک ملت و یا کشور را فرو بریزند و اصل
صفحه : 177
حاکمیت یک ملت را مورد تهدید جدي قرار بدهند، سزایی جز مرگ نخواهند داشت و این رسمی است که میان تمام اقوام و ملل
جاري است و حتی امروز هم به این سنت عمل میشود و کسانی را که در توطئه براي براندازي حکومت دست داشته باشند، اعدام
میکنند و در اسلام نیز توبه مرتد ملی قبول نیست و باید کشته شود. بنابراین نباید از این دستوري که به بنی اسرائیل داده شد،
تعجب کرد زیرا آنها با پرستش گوساله اساس دین را به مخاطره انداخته بودند و گناه بزرگی را مرتکب شده بودند که سزاي آن
مرگ بود. بخصوص این اگر آنها این مجازات را خودشان درباره یکدیگر اعمال میکردند، دلیل بر توبه و پشیمانی واقعی آنها بود
و بدینگونه با این روش عجیب هم گنهکاران مجازات میشدند و هم توبه واقعی به عمل میآمد.
بعضیها گفتهاند که به آن گروه از بنی اسرائیل که گوساله را نپرستیده بودند و یا به آن هفتاد نفري که با موسی بطور رفته بودند
دستور داده شد که بقیه را بکشند و آنها نیز چنین کردند ولی لحن آیه این احتمال را رد میکند ظاهر آیه این است که آنها مأمور
شدند که به عنوان توبه همدیگر را بکشند و بدینگونه خود را تطهیر کنند و این یک نوع توبه بود.
خودکشی بود و آنها دستور یافتند که خود را به دست خود بکشند و یا گفتهاند « اقتلوا انفسکم » و نیز بعضیها گفتهاند که منظور از
که منظور کشتن هواي نفس بود اما روایاتی که در این باره وارد شده با این گفتهها سازگار نیست. ضمناً این داستان به همان
صورت که نقل کردیم در تورات یا همان عهد عتیق نیز آمده است.
[ [سورة البقرة ( 2): الآیات 55 الی 57
اشاره
وَ إِذ قُلتُم یا مُوسی لَن نُؤمِنَ لَکَ حَ تّی نَرَي اللّهَ جَهرَةً فَأَخَ ذَتکُم الصّاعِقَۀُ وَ أَنتُم تَنظُرُونَ ( 55 ) ثُم بَعَثناکُم مِن بَعدِ مَوتِکُم لَعَلَّکُم
تَشکُرُونَ ( 56 ) وَ ظَلَّلنا عَلَیکُم الغَمامَ وَ أَنزَلنا عَلَیکُم المَن وَ السَّلوي کُلُوا مِن طَیِّبات ما رَزَقناکُم وَ ما ظَلَمُونا وَ لکِن کانُوا أَنفُسَ هُم
( یَظلِمُونَ ( 57
صفحه : 178
و هنگامی که گفتید: اي موسی هرگز تو را تصدیق نخواهیم کرد مگر این خدا را آشکارا ببینیم پس صاعقه شما را در گرفت در
( حالی که مینگریستند ( 55
( سپس شما را پس از مردنتان برانگیختیم شاید که خدا را سپاسگزاري کنید ( 56
و ابر را بر شما سایبان کردیم و براي شما انگبین و بلدرچین فرستادیم. از چیزهاي پاکیزهاي که روزي شما کردیم بخورید و آنان بر
( ما ستم نکردند بلکه بر نفس خویشتن ستم رواداشتند ( 57
صفحه 123 از 374
نکات ادبی
یعنی تصدیق نمیکنیم، ایمان به معناي تصدیق، در اینجا معناي لغوي ایمان منظور است. « لن نؤمن » -1
دیدن با چشم و به معناي علم هم آمده است. « رؤیت » -2
گفته میشود جهر ضد اخفات. « صورت جهیر » آشکارا و به صداي بلند « جهرة » -3
آتشی که از آسمان و از برخورد ابرها به وجود میآید. صاعقه به معناي مرگ هم آمده است. « صاعقه » -4
برانگیختن، زنده کردن مرده. « بعث » -5
به معناي ابر است. تغمیم پوشانیدن و چون ابر آسمان را میپوشاند، غمام گفته شد. « غمام » -6
احسان و نیز به معناي شبنم شیرینی که بر روي برگ بعضی از درختان شکرك میبندد. مانند: گز انگبین و ترنجبین. «ّ من » -7
پرندهاي است، به فارسی بلدرچین و به معناي عسل هم آمده است. و نیز به چیزهایی که مایه تسلاي خاطر و آرامش « سلوي » -8
میگردد، گفته میشود.
تفسیر و توضیح
56 ) وَ إِذ قُلتُم یا مُوسی لَن نُؤمِنَ ... داستان دیگري از داستانهاي - آیات ( 55
صفحه : 179
بنی اسرائیل بیان میشود و آن مشتمل بر یکی از بهانه جوییهاي بنی اسرائیل است.
جمعی از بنی اسرائیل به موسی گفتند: اگر میخواهی سخنان تو را باور کنیم و به خدایی که معرفی کردهاي ایمان بیاوریم، لازم
است که آن خدا را بالعیان و با همین چشمان خودمان ببینیم. اگر چنین دیداري رخ دهد، ما به خداي تو ایمان خواهیم آورد و تو را
تصدیق خواهیم کرد.
ملاحظه میکنید که چه درخواست احمقانه و نابخردانهاي است آنهم از جمعیتی که بارها و بارها معجزات خدا را با چشم خود
دیدهاند. اساساً بنی اسرائیل قومی بهانه جو و لجوج و نادان بودند و خداوند آنها را گاهی با نعمت دادن و گاهی هم با حوادث تلخ
وادار به هدایت میکرد ولی آنها از وقایعی که اتفاق میافتاد عبرت نمیگرفتند.
معناي درخواست آنها این بود که خداوند را جسم فرض میکردند و او را در یک جهت و سمت معینی میدانستند. چنین گستاخی
آنهم پس از دیدن آن همه معجزات، موجب نزول عذاب الهی شد و دردم صاعقهاي از آسمان فرود آمد و آنها را در حالی که
نگاه میکردند که خدا را کجا ببینند، در گرفت. سپس خداوند با دعاي حضرت موسی آنها را به حال اول برگردانید تا متنبه شوند
و خداوند را شکرکنند.
در اینجا ذکر چند نکته ضروري است:
آمده است « رجفه » « صاعقه » -1 این داستان در آیات دیگري از قرآن نیز ذکر شده و در یکی از آنها (سوره اعراف آیه 55 ) به جاي
که به معناي زلزله است معلوم میشود که همزمان با صاعقه زلزلهاي هم رخ داده است.
-2 ظاهر آیه مورد بحث دلالت دارد که آنها پس از این درخواست به وسیله صاعقه مردند و پس از مرگ زنده شدند و کسانی با
استدلال کردهاند. ولی این احتمال هم وجود دارد که آنها با دیدن صاعقه بیهوش شدند و سپس خداوند « رجعت » این آیه به امکان
بر بیهوشی اشکالی ندارد زیرا آنهم شبیه موت است بخصوص این در آیه 143 از سوره « موت » آنها را به هوش آورد و اطلاق کلمه
اعراف بیان شده که موسی هم پس از درخواست رؤیت خدا (که از طرف قوم خود و تحت فشار آنها عنوان کرده بود)
صفحه : 180
صفحه 124 از 374
صفحه : 180
بیهوش شد و سپس به هوش آمد و در آنجا سخن از مرگ نیست:
فَلَمّا تَجَلّی رَبُّه لِلجَبَل جَعَلَه دَ  کا وَ خَرَّ مُوسی صَ عِقاً فَلَمّا أَفاقَ قالَ سُبحانَکَ تُبت إِلَیکَ (اعراف/ 143 ) و چون پروردگارش بر کوه
تجلی کرد آن را پراکنده ساخت و موسی بیهوش افتاد و چون به هوش آمد گفت: خدایا تو منزهی به تو توبه کردم.
آیه ( 57 ) وَ ظَلَّلنا عَلَیکُم الغَمامَ ... هنگامی که بنی اسرائیل از دریا گذشتند در یک بیابان وسیعی قرار گرفتند و در آن بیابان، هم از
تابش تند خورشید و گرماي شدید آن و هم از گرسنگی و تشنگی ناراحت بودند. طبق بعضی از روایات آن بیابان صحراي سینا بود
معروف بود ماندند و « تیه » که سر راه آنها به بیت المقدس و فلسطین قرار گرفته بود. بنی اسرائیل چهل سال در آن بیابان که به
ناراحتی کشیدند و این به خاطر نافرمانیهاي آنها از دستورات الهی بود تا این توبه کردند و از خداوند خواستند که باردیگر نعمتهاي
خود را به آنها ارزانی کند.
معلوم میشود که بنی اسرائیل چندین بار توبه کردند و توبه شکستند و هر بار خداوند توبه آنها را میپذیرفت این بار نیز توبه آنها
مقبول درگاه الهی شد و خداوند ابر را بالاي سر آنها سایبان قرار داد و دو نوع غذاي مخصوص در اختیار آنها گذاشت که عبارت
شبنم شیرینی است که روي برگ بعضی از درختان جمع میشود مانند: گز «ّ من » گفته شده که منظور از « سلوي » و «ّ من » بودند از
نوعی پرنده است که در صحراي سینا به وفور یافت میشود و احتمالًا « سلوي » انگبین و ترنجبین و یا صمغ درختان است و منظور از
بلدرچین و یا تیهو میباشد. البته در معناي من و سلوي احتمالات دیگري هم داده شده است.
این احتمال هم بعید نیست که منظور آیه شریفه از سایبان قرار دادن ابر و نزول من و سلوي، بارش بارانهاي مفید از ابرها و رویش
درختان و به وجود آمدن غذاهاي گوناگون است چیزي که این احتمال را قوت میبخشد این است که من در لغت عربی به مطلق
نعمت هم گفته میشود و سلوي به معناي چیزي که مایه آرامش و تسلاي
صفحه : 181
خاطر انسان میگردد، نیز آمده است و همچنین در آیه گفته شده که من و سلوي را نازل کردیم و نزول معمولًا به معناي فرود
آمدن از آسمان به زمین است و این با فرود آمدن باران و رویش درختان به وسیله آن سازگارتر است.
علاوه بر آیه مورد بحث، نزول من و سلوي در دو آیه دیگر نیز آمده است که عبارتند از: سوره اعراف آیه 160 و سوره طه آیه 80
و مضمون هر سه شبیه یکدیگراست.
پس از یادآوري این نعمتها، خداوند به بنی اسرائیل دستور میدهد که از نعمتهاي پاکیزهاي که خدا در اختیار آنها قرار داده بخورند
و استفاده کنند ولی این قوم لجوج به جاي سپاس از نعمتهاي جدید خداوند، باز بناي ناسازگاري با حضرت موسی را گذاشتند و
نعمتهاي خداوندي را کفران کردند. در آخر این آیه خاطرنشان میسازد که کفران آنها ضرري به خداوند نمیرساند بلکه خود
آنها هستند که ضرر میبینند.
اساساً معصیتی که از انسانی سر میزند هیچگونه ضرر و زیان و یا نقصانی بر خداوندي خدا ندارد بلکه این معصیت کار است که با
سرپیچی از دستورات الهی، خود را در معرض ضرر و زیانی قرار میدهد که نتیجه قهري عمل اوست و از آن بدتر باعث دوري از
رحمت خدا میشود و همچنین اعمال صالحهاي که از انسان سر میزند نفعی به خداوند متعال ندارد بلکه نفع آن به خود انسان
میرسد و هر انسانی در گرو اعمال خویشتن است.
[ [سورة البقرة ( 2): الآیات 58 الی 60
اشاره
صفحه 125 از 374
وَ إِذ قُلنَا ادخُلُوا هذِه القَریَۀَ فَکُلُوا مِنها حَیث شِئتُم رَغَداً وَ ادخُلُوا البابَ سُجَّداً وَ قُولُوا حِطَّۀٌ نَغفِر لَکُم خَطایاکُم وَ سَنَزِیدُ المُحسِنِینَ
58 ) فَبَدَّلَ الَّذِینَ ظَلَمُوا قَولًا غَیرَ الَّذِي قِیلَ لَهُم فَأَنزَلنا عَلَی الَّذِینَ ظَلَمُوا رِجزاً مِنَ السَّماءِ بِما کانُوا یَفسُقُونَ ( 59 ) وَ إِذِ استَسقی مُوسی )
لِقَومِه فَقُلنَا اضرِب بِعَصاكَ الحَجَرَ فَانفَجَرَت مِنه اثنَتا عَشرَةَ عَیناً قَد عَلِمَ کُلُّ أُناس مَشرَبَهُم کُلُوا وَ اشرَبُوا مِن رِزقِ اللّه وَ لا تَعثَوا فِی
( الَأرض مُفسِدِینَ ( 60
صفحه : 182
و هنگامی که گفتیم به این آبادي وارد شوید و از هر کجا که خواستید فراوان از آن بخورید و با فروتنی از درب وارد شوید و
( بگویید خدایا گناهان ما را فرو ریز تا خطاهاي شما را ببخشیم و بر نیکوکاران میافزاییم ( 58
اما کسانی که ستم کردند، سخنی را که به آنها گفته شده بود تغییر دادند و ما بر ستمکاران به جهت نافرمانی که میکردند، عذابی
( از آسمان فرستادیم ( 59
و هنگامی که موسی براي قوم خود طلب آب کرد پس گفتیم عصاي خود را بر سنگ بزن پس دوازده چشمه از آن جوشید و هر
( گروهی آبشخور خود را شناختند. از روزي خدا بخورید و بیاشامید و در زمین به فساد خود ادامه ندهید ( 60
نکات ادبی
به معناي جمع شدن مشتق شده گویا مردم در جایی جمع شوند و تشکیل « قري » آبادي که شامل شهر و روستا میشود. از « قریه » -1
آبادي میدهند.
مصدر از: حط یحط، فرود آوردن بار از پشت چارپایان، فرو ریختن گناه. این کلمه مرفوع است به علت محکی بودن و « حطه » -2
در واقع خبر مبتداي محذوفی مانند: مسئلتنا است و جملگی مقول قول است.
ظرف مکان مبنی بر ضم و جمله ما بعد در حکم مضاف الیه اوست. « حیث » -3
مجزوم است براي این در جواب امر واقع شده. « نغفر » ، به معناي پوشانیدن، آمرزیدن « غفران » -4
است که به معناي پلیدي است هر چند که بعضیها گفتهاند که رجز و رجس دو « رجس » به معنی عذاب است و این غیر از « رجز » -5
گویش از یک واژه است.
طلب سیراب شدن، طلب باران. نماز استسقاء نمازي است که جهت طلب نزول باران میخوانند. « استسقاء » -6
از اسماء مشترکه است و معانی بسیاري دارد و در اینجا به معناي چشمه است. « عین » -7
صفحه : 183
به معناي شدت فساد و تبهکاري، ادامه فسادانگیزي. « عثی » -8
تفسیر و توضیح
59 ) وَ إِذ قُلنَا ادخُلُوا هذِه القَریَۀَ ... فراز دیگري از داستان قوم بنی اسرائیل را بیان میکند به این صورت که بنی اسرائیل - آیات ( 58
رسیدند. در این هنگام « اریحا » یا همان صحراي سینا به هر حال به نزدیکی بیت المقدس یا شهر « تیه » پس از چهل سال آوارگی در
از جانب خداوند به آنها دستور رسید که به آن شهر وارد شوند و هر چه خواستند و از هر کجا که خواستند از نعمتهاي فراوان آنجا
استفاده کنند ولی در ورود به آن شهر نباید فقط به فکر رفاه مادي باشند بلکه بهره برداري از این نعمتهاي مادي را با معنویت و
ایمان همراه سازند به این صورت که وقتی از دروازه شهر وارد میشوند فروتنی کنند و یا سجده شکر به جاي آورند. دیگر این از
یعنی خدایا گناهان ما را فرو ریز. « حطه » درگاه الهی آمرزش گناهان گذشته خود را درخواست کنند و این جمله را به زبان بیاورند
صفحه 126 از 374
را بیت المقدس و بعضی « قریه » پیش از ادامه داستان، توجه خوانندگان را به این نکته جلب میکنم که بعضی از مفسران منظور از
اریحا و بعضی یک آبادي دیگر دانستهاند و کسانی که آن را بیت المقدس میدانند با آیهاي از قرآن استدلال میکنند که این
بیت المقدس است به قرینه این در آیه دیگري چنین گفته است: « قریه » استدلال درست نیست آنها میگویند منظور از
یا قَوم ادخُلُوا الَأرضَ المُقَدَّسَۀَ الَّتِی کَتَبَ اللّه لَکُم (مائده/ 21 ) اي قوم من به این سرزمین مقدس که خداوند بر شما نوشته است وارد
شوید.
هم همان میباشد. « قریه » در این آیه بیت المقدس است و این دلیل میشود بر این مراد از « ارض مقدس » بدون شک منظور از
ما میگوییم این استدلال صحیح نیست زیرا هر چند که هر دو خطاب مربوط به قوم بنی اسرائیل است ولی این خطاب غیر از آن
خطاب است و شاید میان این دو خطاب
صفحه : 184
چهل سال فاصله بوده است زیرا در ادامه آیهاي که از سوره مائده آورده شد، دارد که چون موسی به قوم خود دستور داد که به
بیت المقدس روند، آنها گفتند: ما وارد آنجا نخواهیم شد زیرا که در آنجا زورمندانی هستند که ما از آنها میترسیم و هر چه
موسی اصرار کرد، آنها به آنجا نرفتند و به سبب همین نافرمانی طبق صریح قرآن چهل سال آواره بیابان شدند:
قالَ فَإِنَّها مُحَرَّمَۀٌ عَلَیهِم أَربَعِینَ سَنَۀً یَتِیهُونَ فِی الَأرض (مائده/ 26 ) گفت: همانا آن سرزمین چهل سال بر آنان حرام است و در زمین
سرگردان میشوند.
معلوم میشود که خطاب (ادخلو) در سوره مائده مربوط به پیش از چهل سال آوارگی است و خطاب (ادخلو) در آیه مورد بحث
بودند « عمالقه » مربوط به دوران پس از آوارگی در تیه است. در خطاب اول بنی اسرائیل باید با ساکنان آن سرزمین که همان
میجنگیدند ولی در خطاب دوم هیچ مانعی سر راه آنها نبود و آنها وارد آن سرزمین میشدند و از نعمتهاي آنجا هر گونه که
میخواستند استفاده میکردند.
ضمناً بگوییم که در آیات مورد بحث ترتیب زمانی حوادث رعایت نشده است بنابراین، آمدن داستان جوشیدن دوازده چشمه از
سنگ، پس از دستور ورود به بیت المقدس در آیات مورد بحث، دلیل بر تقدم زمانی آن دستور نیست زیرا در سوره اعراف آیات
160 برعکس اینجا آمده و نخست جریان جوشیدن دوازده چشمه بیان شده و سپس بلافاصله جریان دستور سکونت در قریه و -162
آمده است. « حطه » گفتن
به هر حال پس از دستور ورود به شهر و این به هنگام ورود سجده کنند و از خدا طلب آمرزش نمایند، در ادامه داستان، یک
یعنی خدایا گناهان ما را بریز، با استهزاء و عناد « حطه » : باردیگر از نافرمانی بنی اسرائیل خبر میدهد. آنها به جاي این بگویند
گفتند یعنی گندم. البته این جناس که میان « حنطه » « حطه » کلمات دیگري بر زبان آوردند در بعضی از تفاسیر آمده که آنها به جاي
حطه و حنطه است، مربوط به زبان عربی است و بدون شک در زبان خود آنها یعنی زبان قبطی یا عبري چنین نبوده ولی به
صفحه : 185
هر حال آنها به جاي طلب آمرزش از گناهان خود، این فرمان را مسخره کردند و آن را با گفتن کلماتی نامناسب به استهزاء گرفتند.
در مقابل این نافرمانی زشت، خداوند بار دیگر به آنها بلا نازل کرد و عذابی از آسمان آنها را درهم کوبید. گفته شده است که آن
عذاب، طاعون بود.
البته از لحن آیه که میفرماید: (فَبَدَّلَ الَّذِینَ ظَلَمُوا) و یا میفرماید: (فَأَنزَلنا عَلَی الَّذِینَ ظَلَمُوا) چنین برمیآید که همه بنی اسرائیل
نافرمانی نکردند بلکه بعضی از آنها چنین کردند و به عذاب الهی مبتلا شدند.
آیه ( 60 ) وَ إِذِ استَسقی مُوسی لِقَومِه ... این هم فرازي دیگر از داستانهاي بنی اسرائیل است و آن مربوط به دوران آوارگی در تیه
صفحه 127 از 374
میباشد و به طوري که گفتیم در این آیات ترتیب زمانی حوادث رعایت نشده است زیرا هدف آیات بیان نعمتهاي خداوند بر بنی
اسرائیل و نافرمانیهاي مکرر آنهاست تا تسلاي خاطري براي پیامبر اسلام (ص) باشد و بداند یهودیها که با او سر ناسازگاري دارند،
از نسل کسانی هستند که با موسی چنین و چنان کردند و چون هدف تنها بیان حوادث است رعایت ترتیب زمانی لازم نیست بلکه
به ترتیب اهمیت بیان میشود.
داستان این آیه مربوط به دوران سرگردانی بنی اسرائیل در تیه میشود. آنها در آن بیابان به شدت تشنه شدند و از موسی خواستند
که از خدا براي آنها آب بطلبد و موسی از خدا درخواست آب کرد و خداوند که میخواست بنی اسرائیل را یک بار دیگر مورد
عنایت قرار دهد و هم معجزه دیگري براي موسی باشد، به موسی دستور داد که عصاي خود را به سنگ بزند و موسی چنین کرد
ناگهان دوازده چشمه جوشید و آب فراوانی سرازیر شد. بنی اسرائیل که دوازده گروه شده بودند و هر گروه را یکی از اسباط
موسی اداره میکرد، از آن چشمهها خوردند و هر گروه چشمه مخصوص خود را شناخت، در این هنگام خطاب رسید که بخورید
و بیاشامید و از روزي خدا استفاده کنید اما از فتنه و فساد مداوم دست بردارید.
این خداوند پس از بیان نعمتهاي خود بنی اسرائیل را از فساد برحذر میدارد،
صفحه : 186
اشاره به یکی از سنتهایی تغییر ناپذیر خدا در تاریخ جامعههاي بشري است و آن این هر گاه امتی از نعمتهاي خدا برخوردار باشد و
در رفاه و آسایش و امنیت زندگی کند ولی در مقابل این نعمتها ناسپاسی نماید، این کفران نعمت سبب میشود که ناگهان پایههاي
سعادت و آسایش آن جامعه فروریزد و به کمبودها و قحطیها و ناامنیها گرفتار آید. این سنت الهی را در آیه زیر میخوانیم:
وَ ضَ رَبَ اللّه مَثَلًا قَریَۀً کانَت آمِنَۀً مُطمَئِنَّۀً یَأتِیها رِزقُها رَغَداً مِن کُل مَکان فَکَفَرَت بِأَنعُم اللّه فَأَذاقَهَا اللّه لِباسَ الجُوع وَ الخَوف بِما
کانُوا یَصنَعُونَ (نحل/ 112 ) و خداوند شهري را مثل میزند که امن و آرام بود، روزيِ آن از هر مکانی میرسید پس به نعمتهاي
خدا ناسپاسی کرد و خدا به علت کاري که کردند به آنها لباس ترس و گرسنگی پوشانید.
[ [سورة البقرة ( 2): آیۀ 61
اشاره
وَ إِذ قُلتُم یا مُوسی لَن نَصبِرَ عَلی طَعام واحِدٍ فَادع لَنا رَبَّکَ یُخرِج لَنا مِمّا تُنبِت الَأرض مِن بَقلِها وَ قِثّائِها وَ فُومِها وَ عَدَسِها وَ بَصَلِها قالَ
أَ تَستَبدِلُونَ الَّذِي هُوَ أَدنی بِالَّذِي هُوَ خَیرٌ اهبِطُوا مِصراً فَإِن لَکُم ما سَأَلتُم وَ ضُرِبَت عَلَیهِم الذِّلَّۀُ وَ المَسکَنَۀُ وَ باؤُ بِغَضَب مِنَ اللّه ذلِکَ
( بِأَنَّهُم کانُوا یَکفُرُونَ بِآیات اللّه وَ یَقتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیرِ الحَق ذلِکَ بِما عَصَوا وَ کانُوا یَعتَدُونَ ( 61
و هنگامی که گفتید: اي موسی ما به یک نوع خوراك صبر نخواهیم کرد پس، از پروردگار خود بخواه که براي ما از آنچه زمین
میرویاند از سبزي و خیار و گندم و عدس و پیاز آن، بیرون آورد. گفت: آیا آنچه را که نزدیکتر است بر آنچه که بهتر است
تبدیل میکنید! به شهر فرود آیید که در آنجا آنچه خواستید وجود دارد. و بر آنها ذلت و درماندگی رقم زده شد و به خشمی از
خدا دچار شدند و این بدانجت بود که آنان به آیات خدا کفر میورزیدند و به ناحق پیامبران را میکشتند و این از آن رو بود که
( آنها عصیان کردند و از حد خود گذشتند ( 61
صفحه : 187
نکات ادبی
صفحه 128 از 374
غذا و هر چیزي که طعم آن با قوه ذائقه درك میشود، چشیدنی. « طعام » -1
عکس آن است. « ندا » خواندن کسی که رتبه پایینی دارد، کسی را که در رتبه بالاتر است و « دعا » -2
سبزي و هر گیاهی که ساقه ندارد و یا با ساقه خورده میشود. « بقل » -3
گندم یا نان و به معناي سیر هم آمده است. « فوم » -4
و مؤنث آن: « دنوّ » نزدیکتر و پستتر، افعل التفعیل از « ادنی » -5
دنیا.
به طرف چیزي رجوع کرد، به چیزي دچار شد و معمولًا در شر استعمال میشود. « باء » -6
مشتق است که به معنی خبر است و پیامبر از آن جهت که از جانب خدا خبر میدهد نبی است و یا از « نبأ » پیامبر و آن یا از « نبی » -7
به معناي رفعت است و پیامبر مقام رفیعی دارد. « نبو »
تجاوز، از حد گذشتن. « اعتداء » -8
تفسیر و توضیح
آیه ( 61 ) وَ إِذ قُلتُم یا مُوسی لَن نَصبِرَ ... یکی دیگر از بهانه جوییهاي مکرر بنی اسرائیل بیان میشود آنها که در صحرا، بی رنج و
استفاده میکردند، این بار نیز موذیانه موسی را مورد عتاب و خطاب قرار دادند و بهانه « من و سلوي » تعبی از دو خوراك لذیذ
من و » جدیدي براي آزار آن پیامبر گرامی تراشیدند و آن این گفتند: اي موسی ما نمیتوانیم یک نوع خوراك را تحمل کنیم. البته
دو نوع بود ولی چون بطور مرتب و روزانه تکرار میشد، من و سلوي را یک نوع غذا فرض میکردند و به هر حال از موسی « سلوي
خواستند که از پروردگار خود بخواهد که غذاهاي متنوعی از قبیل سبزي و نان و خیار و عدس و پیاز به آنها بدهد.
هر چند تنوع طلبی در خوراك کار بدي نیست و طبیعت انسان به آن مایل است،
صفحه : 188
ولی این درخواست در آن موقعیت بحرانی زندگی در صحرا، نشانگر بیهمتی و شکمبارگی و ضعف روحی آنها بود.
موسی در پاسخ آنها گفت: آیا شما غذاي پستتر را با غذاي بهتر عوض میکنید!
مفسران گفتهاند که منظور از غذاي پستتر همان غذاهاي درخواستی آنها بود و منظور از غذاي بهتر همان غذایی بود که داشتند.
آنگاه براي اثبات این من و سلوي از غذاهاي درخواستی آنها بهتر بود دلیلهایی آوردهاند:
-1 من و سلوي غذایی بود که بدون رنج و زحمت در اختیار داشتند ولی آنچه میخواستند مستلزم تحمل زحمت و مشقت بود.
-2 حصول من و سلوي یقینی بود ولی حصول آنچه میخواستند مشکوك بود و مسلماً غذایی که یقینا وجود دارد بر غذایی که به
دست آمدن آن معلوم نیست، ارجحیت دارد.
-3 من و سلوي غذاي انتخابی خدا بود و آنچه آنها میخواستند انتخاب خود آنها بود و مسلم است که انتخاب خدا بر انتخاب بشر
برتري دارد.
-4 و بالاخره بعضی از مفسران متأخر ارزش غذایی و مواد پروتئینی من و سلوي را با غذاهاي درخواستی آنها مقایسه کرده و بر آنها
ترجیح دادهاند.
این بود آنچه مفسران در ترجیح من و سلوي بر غذاهاي درخواستی آنها گفتهاند.
من و سلوي و « خیر » ما تصور میکنیم که مفسران از آن جهت به این تکلفات بیجا پناه بردهاند که آنها مسلم گرفتهاند که منظور از
غذاهاي درخواستی آنهاست و با این پیش فرض به این تکلفات افتادهاند. در صورتی که اگر در لحن آیه دقت « ادنی » منظور از
صفحه 129 از 374
غذاهاي درخواستی آنهاست و « خیر » من و سلوي و منظور از « ادنی » میکردند، متوجه میشدند که برعکس فرض آنها، منظور از
موسی در پاسخ آنها میگوید:
شما که میخواهید غذایی را که در دسترس شماست به غذایی که به نظر شما بهتر است، تبدیل کنید، به شهر بروید که آنچه
میخواهید در آنجا وجود دارد.
یعنی آنچه به شما نزدیک است و در دسترس شماست و « الذي هو ادنی » بنابراین
صفحه : 189
این موسی آنها را براي به دست آوردن غذاهاي درخواستی راهنمایی میکند، دلیل واضحی بر گفته ماست زیرا پیامبران هیچ وقت
کسی را براي تبدیل آنچه خوب است به آنچه بد است راهنمایی نمیکنند.
ضمناً موسی به آنها گوشزد میکند که براي تهیه خوراکیهاي مورد نظر خود نباید به دعا تکیه کنند بلکه باید آنها را از مجاري
در آیه شریفه کشور مصر و یا « مصر » طبیعی تهیه کنند و به شهري بروند و از آنجا به دست آورند. در همین جا بگوییم که منظور از
شهر خاصی نیست بلکه منظور شهري از شهرهاست به دلیل این کلمه مصر به صورت نکره آمده است.
به هر حال درخواست بنی اسرائیل از موسی که از خدا براي آنها خوراکیهاي مورد نظرشان را بخواهد، درخواستی غیر منطقی و
جاهلانه و از روي بهانه جویی و عناد بود.
در آیه مورد بحث پس از نقل این جریان، به بیان سرنوشت شوم و ذلتباري که براي بنی اسرائیل رقم زده شده، میپردازد و این بنی
اسرائیل همواره در ذلت و مسکنت و بدبختی و درماندگی خواهند بود و به غضب خداوند دچار خواهند شد و این سرنوشت محتوم
آنهاست.
قرآن کریم پس از بیان این مطلب، خاطرنشان میسازد که باعث این ذلت و بدبختی، اعمال خود آنهاست زیرا که آنها به آیات
خدا کافر شدند و در مقابل دعوت پیامبران ایستادگی کردند و حتی بعضی از آنها را کشتند (مانند یحیی و زکریا) و بدینگونه به
جنگ خدا رفتند و طبیعی است که نتیجه قهر چنین اعمالی، سقوط در بدبختی و ذلت است.
یک قید توضیحی است و مسلم است که قتل پیامبران همیشه به ناحق بوده است. « بغیر الحق » البته تعبیر
جالب این است که آیه شریفه پس از بیان عامل بدبختی آنها که همان کفر به آیات خدا و کشتن پیامبران است، به سبب شناسی
این عمل آنها میپردازد و آن را ناشی از روح عصیانگري و تجاوزگري میداند که هماره با آنها بود.
صفحه :