گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد اول
[سورة البقرة ( 2): آیۀ 74




اشاره
ثُم قَسَت قُلُوبُکُم مِن بَعدِ ذلِکَ فَهِیَ کَالحِجارَةِ أَو أَشَ دُّ قَسوَةً وَ إِن مِنَ الحِجارَةِ لَما یَتَفَجَّرُ مِنه الَأنهارُ وَ إِن مِنها لَما یَشَّقَّق فَیَخرُج مِنهُ
( الماءُ وَ إِن مِنها لَما یَهبِطُ مِن خَشیَۀِ اللّه وَ مَا اللّه بِغافِل عَمّا تَعمَلُونَ ( 74
صفحه : 257
پس از آن، دلهایتان سخت شد همچون سنگ یا سختتر، همانا از برخی از سنگها نهرها جاري میشود و بعضی از آنها میشکافد
( و آب از آن بیرون میآید و برخی از آنها از ترس خداوند فرو میریزد و خداوند از آنچه که انجام میدهید غافل نیست ( 74
نکات ادبی
سر سختی و بیرحمی و صلابت که بیشتر به قلب نسبت داده میشود. « قسوة » -1
یا به معناي تردید است که خواننده و شنونده سخن، اختیار دارد که قلب آنها را مانند سنگ بداند « أو أشدّ قسوة » در « او » -2 حرف
است که نوعی ترقی در مثال است و یا این تردید به خاطر مخاطبان است که « بل » و میتواند سختتر از سنگ بداند و یا به معناي
قلب بعضی از آنها مانند سنگ است و قلب بعضی از آنها سختتر از سنگ است و این مراتب قساوت و شدت و ضعف آن را در
افراد گوناگون میرساند.
صفحه 172 از 374
ریزش فراوان و جاري شدن آب. « تفجّر » -3
رودخانه، کوچکتر از آن را جدول میگویند. « نهر » -4
موصول است که لام به اول آن آمده است. « لما » -5 ما در
همان یتشقق از باب تفعل است و طبق یک قاعده تا در شین ادغام شده است. « یشّقّق » -6
تفسیر و توضیح
آیه ( 74 ) ثُم قَسَت قُلُوبُکُم ... خطاب متوجه به بنی اسرائیل است و این آنها به جاي نرمش در مقابل آیات و معجزات متعدد الهی و
ایمان به خداوند، سرسختی نمودند و لجاجت کردند و نشان دادند که دلهاي آنها چقدر سخت است و چگونه قساوت قلب آنها را
فرا گرفته که این همه آیات و معجزات و نشانههاي روشن در دلهاي آنها اثر نمیگذارد.
صفحه : 258
خداوند در این آیه قساوت قلب آنها و تمام کسانی که مانند آنها هستند، به سنگ تشبیه میکند همانگونه که سنگ سخت است و
بیل و کلنگ و یا آب در آن اثر نمیکند و نفوذي در آن ندارد، بعضی از افراد بشر نیز قلبی چون سنگ دارند و موعظه پیامبران و
مصلحان در آنها تاثیر نمیکند هر چند که همراه با منطق و برهان و یا حتی معجزه باشد. پس از این تشبیه، گامی فراتر میرود و
اظهار میدارد که دلهاي آنان از سنگ هم سختتر است و این مثل مانند مثل دیگر قرآن است که در آن کافران به چارپایان تشبیه
شدهاند و آنگاه فراتر رفته از آنها هم گمراهتر معرفی شدهاند.
لطف سخن در اینجاست که براي نشان دادن و اثبات این معنا که دلهاي آنان از سنگ هم سختتر است، دلیلی اقامه میکند.
بعضی از سنگها قابل نفوذند و در آنها امید خیر وجود دارد ولی دلهاي آنان به هیچ روي قابل نفوذ نیست براي اثبات این مطلب
انواع و اقسام سنگهایی را که قابل نفوذند یاد میکند به این بیان که بعضی از سنگها به گونهاي هستند که نهرهاي بزرگی از لابلاي
آنها جاري میشود و بعضی از سنگها شکافته میشوند و از آنها چشمههایی روان میشود و مهمتر این بعضی از سنگها هستند که از
خوف خداوند از جاي خود کنده میشوند و به پایین سقوط میکنند این هم، نشانی از تأثیر پذیري بعضی از سنگها دارد.
در مورد این چگونه بعضی از سنگها از خوف خداوند سقوط میکنند، این پرسش پیش میآید که آیا این سنگها احساس و درك
و شعور دارند! و اگر ندارند ترس از خدا در آنها چه معنایی دارد!
گاهی گفته میشود که منظور خوف و خشیتی است که به هنگام سقوط سنگها از بالاي کوهها در افراد موحّ د و خداشناس پیدا
میشود و آن را نشانهاي از قدرت الهی میدانند. این توجیه درست نیست و با ظاهر قرآن منافات دارد. زیرا که قرآن خوف و
خشیت را به خود سنگ نسبت میدهد و ضمناً خواهیم دید که این آیه نظائري در آیات دیگر قرآنی دارند.
صفحه : 259
بحثی درباره شعور در عالم جمادات
حقیقت این است که تمام موجودات جهان از انسان و حیوان گرفته تا گیاه و جماد هر کدام از آنها در مرتبه وجودي خود داراي
شعور مخصوص به خود هستند و شعور هر نوعی براي نوع دیگر قابل فهم نیست. البته این شعور مراتبی دارد انسان داراي عالیترین
نوع شعور است و در میان انسانها هم شعور مراتب مختلفی دارد شما ببینید از شعور یک پیغمبر تا شعور یک کودك نوزاد تا چه
حد فاصله وجود دارد!
حیوانات نیز شعور دارند ولی مرتبه شعور آنها از انسان پائینتر است و در عین حال میان خود آنها مراتبی دارد. گیاهان نیز در
صفحه 173 از 374
مرتبههاي نازلتر از حیوانات شعور دارند و امروز این مطلب از مسلمات است که گیاهان نوعی شعور دارند و جاي تردید نیست و در
زیست شناسی گیاهی به ثبوت رسیده است تا میرسیم به عالم جماد آنها نیز شعور مخصوص به خود را دارند منتها براي ما قابل
درك نیست این جمادات انواع و اقسامی دارند خود قابل تأمل است بعضی از آنها را سنگها تشکیل میدهد که خود داراي انواعی
هستند بعضی از آنها را فلزات و یا معادن دیگر تشکیل میدهد و بعضی از آنها مایعات هستند و عوامل گوناگون در آنها تغییراتی
میدهد و گاهی عناصر تشکیل دهنده آنها دگرگون میشوند و شکلهاي مختلفی به خود میگیرند مایعات گاهی تبدیل به بخار و
گاهی تبدیل به یخ میشوند فلزات و معادن با ترکیبهاي جدید، موجودات جدیدي میشوند و خاصیتهاي گوناگونی مییابند و
بعضی از عناصر با فعل و انفعالهاي خاصی عکس العملهاي عجیبی از خود نشان میدهند که یک نمونه آن انفجار مهیبی است که
از شکافتن اتم به وجود میآید و انرژي عظیمی آزاد میشود.
این تغییرات و فعل و انفعالات و فراوانی و تنوع خواص جمادات نشانگر این حقیقت است که در عالم جماد هم نوعی شعور وجود
دارد که براي ما قابل لمس و درك نیست ولی آثار و خواص آن را میبینیم.
صفحه : 260
در اینجا به سراغ قرآن میرویم و میبینیم که قرآن در آیات متعددي به جمادات نسبت شعور میدهد و حتی خاطر نشان میسازد
که آنها خدا را تسبیح میگویند ولی تسبیح گفتن آنها به صورتی است که براي انسانها قابل فهم نیست و انسان ابزار لازم را در
جهت فهم و درك تسبیح گویی جمادات ندارد. به این آیات توجه کنید:
وَ إِن مِن شَیءٍ إِلّا یُسَبِّح بِحَمدِه وَ لکِن لا تَفقَهُونَ تَسبِیحَهُم (اسراء/ 44 ) چیزي وجود ندارد مگر این به عنوان سپاس پروردگار او را
تسبیح میگوید ولی شما تسبیح گویی آنها را نمیفهمید.
وَ یُسَبِّح الرَّعدُ بِحَمدِه وَ المَلائِکَۀُ مِن خِیفَتِه (رعد/ 13 ) رعد به عنوان سپاس او تسبیح میگوید از بیم او.
لَو أَنزَلنا هذَا القُرآنَ عَلی جَبَل لَرَأَیتَه خاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِن خَشیَۀِ اللّه (حشر/ 21 ) اگر این قرآن را بر کوه نازل میکردیم آن را از ترس
خداوند در حال خشوع میدیدي.
وَ إِن مِنها لَما یَهبِطُ مِن خَشیَۀِ اللّه (بقره/ 74 ) همانا بعضی از سنگها از خوف خداوند فرو میریزند.
إِنّا سَخَّرنَا الجِبالَ مَعَه یُسَبِّحنَ بِالعَشِی وَ الإِشراق (ص/ 18 ) ما کوهها را براي او (داود) تسخیر کردیم آنها هر شبانگاه و بامداد تسبیح
میگویند.
در این آیات و نظایر آنها نوعی درك و شعور براي موجودات عالم از جمله جمادات نسبت داده شده که موجب تسبیح گویی و
خشیت آنها در برابر خداوند است. البته منظور این نیست که این موجودات به وجود صانع دلالت دارند زیرا که ما این معنا را درك
میکنیم در حالی که قرآن اظهار میدارد که شما تسبیح آنها را درك نمیکنید معلوم میشود که آنها نوعی شعور دارند که براي
ما قابل درك نیست.
همچنین در آیات متعددي جمادات مورد خطاب قرار داده شدهاند و از این آنها چیزي را پذیرفتند یا نپذیرفتند سخن به میان آمده
است.
هر چند که این آیات را میتوان حمل بر عالم تکوین کرد ولی در عین حال بیانگر
صفحه : 261
این معنا هستند که آنها هم و لو در عالم تکوین قابل خطاب هستند و یا حتی میتوانند چیزي را نپذیرند به چند آیه در این زمینه
توجه فرمایید:
إِنّا عَرَضنَا الَأمانَۀَ عَلَی السَّماوات وَ الَأرض وَ الجِبال فَأَبَینَ أَن یَحمِلنَها وَ أَشفَقنَ مِنها وَ حَمَلَهَا الإِنسان (احزاب/ 72 ) ما امانت (تکلیف)
صفحه 174 از 374
را بر آسمانها و زمین و کوهها عرضه کردیم آنها از حمل کردن آن امتناع کردند و از آن روي برتافتند و انسان آن را حمل نمود.
وَ لَقَد آتَینا داوُدَ مِنّا فَضلًا یا جِبال أَوِّبِی مَعَه وَ الطَّیرَ (سباء/ 10 ) هر آینه داود را از جانب خود برتري دادیم اي کوهها واي مرغان با او
(در تسبیح خدا) همنوا شوید.
وَ قِیلَ یا أَرضُ ابلَعِی ماءَك وَ یا سَماءُ أَقلِعِی (هود/ 44 ) و گفته شد اي زمین آب خود را فرو ببر واي آسمان باز ایست (مربوط به
پایان طوفان نوح) فَقالَ لَها وَ لِلأَرض ائتِیا طَوعاً أَو کَرهاً قالَتا أَتَینا طائِعِینَ (فصلت/ 11 ) پس به آسمان و زمین گفت: خواه و ناخواه
بیایید گفتند: با رغبت آمدیم.
و نیز در آیاتی از قرآن مجید به جمادات نسبتهایی داده شده که مستلزم داشتن نوعی شعور است هر چند که میتوان آنها را نوعی
مجاز دانست که در محاورات مردم هم از آن استفاده میشود. ولی اگر حقیقتی وجود داشته باشد و ما بتوانیم در جمادات هم نوعی
شعور قایل شویم، لزومی ندارد که آنها را حمل بر مجاز کنیم. در این زمینه نیز چند آیه را به عنوان نمونه میآوریم:
تَکادُ السَّماوات یَتَفَطَّرنَ مِنه وَ تَنشَقُّ الَأرض وَ تَخِرُّ الجِبال هَ  دا (مریم/ 90 ) نزدیک است از این سخن آسمانها شکافته شوند و زمین
نیز شکافته شود و کوهها فرو ریزند.
فَما بَکَت عَلَیهِم السَّماءُ وَ الَأرض وَ ما کانُوا مُنظَرِینَ (دخان/ 29 ) آسمان و زمین بر آنها گریه نکرد و آنها مهلت داده نشدند.
صفحه : 262
همچنین در معجزات پیامبران مواردي وجود دارد که در آنها جمادات کارهاي آگاهانه انجام دادهاند و یا حتی احساس خود را
«1». ظاهر کردهاند که نمونه آن داستان ستون حنّانه یکی از ستونهاي مسجد پیامبر است که در فراق رسول خدا (ص) نالید
با توجه به مجموع مطالبی که گفته شد از لحاظ عقلی هیچ بعید نیست که جمادات نیز از نوعی شعور و احساس برخوردار باشند که
با معیارها و مقیاسهایی که ما به آنها عادت کردهایم و محدودیتهایی که داریم، وجود آن را درك نکنیم و به حقیقت آن پی نبریم
بخصوص این از ظاهر آیات قرآنی وجود چنین شعوري قابل دریافت است.
چند روایت
-1 عن النبی (ص) انه قال: لا تکثروا الکلام بغیر ذکر الله فان کثرة الکلام بغیر ذکر الله یقسی القلوب و ان ابعد النّاس من الله القاسی
پیامبر فرمود: سخن به غیر ذکر خدا را زیاد نکنید چون سخن گفتن بسیار بدون ذکر خدا به دلها قساوت میآورد و «2» القلب
دورترین شخص از خداوند کسی است که قلب او قساوت داشته باشد.
-2 عن ابی عبد الله (ع) انه قال: کان فیما اوصی رسول الله علیّا (ع): یا علی ثلث یقسین القلب: استماع اللهو و طلب الصید و اتیان باب
امام صادق (ع) فرمود: از سفارشهاي پیامبر (ص) به علی (ع) این بود که یا علی سه چیز قساوت قلب میآورد: شنیدن «3» السلطان
لهو، طلب صید، رفتن به درِ خانه سلطان.
امیر المؤمنین (ع) فرمود: اشک «4» -3 قال امیر المؤمنین (ع): ما جفت الدموع الا لقسوة القلوب و ما قست القلوب الّا لکثرة الذنوب
چشم خشک نمیشود مگر به جهت قساوت قلبها و
-----------------------------------
1)- بحار الانوار ج 17 ص 365 )
91 - 2)- نور الثقلین ج 1 ص 92 )
3)- همان )
4)- همان )
صفحه 175 از 374
صفحه : 263
قلبها قساوت نمییابند مگر به جهت کثرت گناهان.
[ [سورة البقرة ( 2): الآیات 75 الی 80
اشاره
أَ فَتَطمَعُونَ أَن یُؤمِنُوا لَکُم وَ قَد کانَ فَرِیق مِنهُم یَسمَعُونَ کَلامَ اللّه ثُم یُحَرِّفُونَه مِن بَعدِ ما عَقَلُوه وَ هُم یَعلَمُونَ ( 75 ) وَ إِذا لَقُوا الَّذِینَ
آمَنُوا قالُوا آمَنّا وَ إِذا خَلا بَعضُ هُم إِلی بَعض قالُوا أَ تُحَ دِّثُونَهُم بِما فَتَحَ اللّه عَلَیکُم لِیُحَاجُّوکُم بِه عِندَ رَبِّکُم أَ فَلا تَعقِلُونَ ( 76 ) أَ وَ لا
یَعلَمُونَ أَن اللّهَ یَعلَم ما یُسِرُّونَ وَ ما یُعلِنُونَ ( 77 ) وَ مِنهُم أُمِّیُّونَ لا یَعلَمُونَ الکِتابَ إِلاّ أَمانِی وَ إِن هُم إِلاّ یَظُنُّونَ ( 78 ) فَوَیل لِلَّذِینَ
( یَکتُبُونَ الکِتابَ بِأَیدِیهِم ثُم یَقُولُونَ هذا مِن عِندِ اللّه لِیَشتَرُوا بِه ثَمَناً قَلِیلًا فَوَیل لَهُم مِمّا کَتَبَت أَیدِیهِم وَ وَیل لَهُم مِمّا یَکسِبُونَ ( 79
( وَ قالُوا لَن تَمَسَّنَا النّارُ إِلاّ أَیّاماً مَعدُودَةً قُل أَتَّخَذتُم عِندَ اللّه عَهداً فَلَن یُخلِفَ اللّه عَهدَه أَم تَقُولُونَ عَلَی اللّه ما لا تَعلَمُونَ ( 80
آیا انتظار دارید که آنها به شما ایمان بیاورند در حالی که گروهی از آنان سخن خدا را میشنوند آنگاه پس از آنکه آن را
( فهمیدند تحریف میکنند و این در حالی است که میدانند ( 75
و چون با مؤمنان ملاقات میکنند میگویند: ایمان آوردهایم و چون بعضی از آنها با بعضی دیگر خلوت میکنند، میگویند: آیا با
مسلمانان در مورد موضوعاتی که خداوند به شما خبر داده، سخن میگویید تا به وسیله آن نزد پروردگارتان بر شما حجت تمام
( کنند! آیا خرد خود را به کار نمیگیرید! ( 76
( آیا آنها نمیدانند که خداوند همه آنچه را که پنهان میدارند و آنچه را که آشکار میسازند، میداند! ( 77
( و بعضی از آنها خواندن و نوشتن نمیدانند آنها کتاب (تورات) را جز آرزوهاي بیهوده نمیدانند و تنها گمان میکنند ( 78
پس واي بر کسانی که کتاب را با دستان خود مینویسند آنگاه میگویند: این از جانب خداست تا آن را به بهاي اندکی بفروشند
( واي بر آنها از آنچه که دستانشان نوشته است و واي بر آنها از آنچه که به دست آوردهاند ( 79
و
صفحه : 264
گفتند: جز چند روزي آتش به ما نخواهد رسید. بگو: آیا از پیشگاه خداوند پیمانی گرفتهاید که بر خلاف پیمان خود عمل نکند! یا
( بر خداوند چیزي را میگویید که خود نمیدانید! ( 80
نکات ادبی
براي استفهام انکاري است. « أ فتطمعون » -1 همزه در
به معناي گروه است و مانند کلمه طائفه جمع است ولی مفرد ندارد. « فریق » -2
به معناي مادر آمده گویا شخص بیسواد به همان حالت است که از مادر « امّ » کسی که خواندن و نوشتن بلد نیست از « امّی » -3
متولد شد و تغییري در آن حاصل نشده است.
به معناي آرزوها و پندارهاست در بعضی از قرائتها، یاء امانی بدون تشدید خوانده شده است. « امنیّه » جمع «ّ امانی » -4
در اینجا به معناي خودش یعنی گمان و تردید است هر چند که در آیات بسیاري ظن به معناي علم آمده است مانند: (انی « ظن » -5
ظننت انی ملاق حسابیه).
صفحه 176 از 374
است البته در عربی کلمات « واي » کلمهاي است که به هنگام رسیدن بلایی و یا مصیبتی گفته میشود و معادل فارسی واژه « ویل » -6
دیگري هم در این مورد، استعمال میشود مانند: ویح، تعس، بعد، تب.ّ و نیز گفته میشود که ویل نام چاهی در جهنم است.
در اصل أ اتخدتم با دو همزه بود یکی همزه وصل و دیگري همزه استفهام که همزه وصل ساقط شد. « اتخذتم » -7
تفسیر و توضیح
آیه ( 75 ) أَ فَتَطمَعُونَ أَن یُؤمِنُوا ... با توجه به مجموع مطالبی که درباره قوم یهود و بنی اسرائیل تا کنون گفته شد، روحیات آنها
معلوم گردید و روشن شد که آنها قومی
صفحه : 265
لجوج بودند و در برابر حق تسلیم نمیشدند اینک خداوند خطاب به پیامبر اسلام و مسلمانان اظهار میدارد که با توجه به سوابق
آنها، آیا شما بازهم امید آن را دارید که یهود به دین اسلام بگروند و مسلمان شوند!
چنین به نظر میرسد که رفت و آمد مرموزانه بعضی از یهود، پیش پیامبر و مسلمانان، و سخنانی که اي بسا در تأیید گفتههاي پیامبر
اسلام اظهار میکردند، این امید را در میان مسلمانان به وجود آورده بود که قوم یهود با توجه به بشارتهایی که در تورات آمده و
صفات پیامبر اسلام را ذکر کرده، به زودي این حق را خواهند پذیرفت و مسلمان خواهند شد.
اکنون خداوند در این آیات، مسلمانان را از این خوش باوري برحذر میدارد و خاطرنشان میسازد که چنین امیدي را از آنها
رفتند و کلام خدا را خوب شنیدند و آن را خوب « طور » نداشته باشید زیرا اینها از نسل همانهایی هستند که با حضرت موسی به
فهمیدند ولی چون به میان قوم خود بازگشتند، سخن خدا را تحریف و جابجا کردند و در آن تغییر دادند، آنها همان هفتاد نفري
بودند که موسی آنها را انتخاب کرده بود و با خود به کوه طور برده بود، تازه اینها افراد برگزیده و خوب آنها بودند.
البته میتوان جمله (و قد کان فریق منهم) را مربوط به همه کسانی دانست که به نوعی تورات را تحریف کردند چه آن هفتاد نفر
یاد شده و چه کسانی که بعدها تورات را تحریف کردند و اوصاف پیامبر را که در آن آمده بود، تغییر دادند.
77 ) وَ إِذا لَقُوا الَّذِینَ آمَنُوا قالُوا ... در اینجا پرده از یک راز نهانی یهود عصر پیامبر اسلام برداشته میشود و آن این - آیات ( 76
گاهی بعضی از یهودیهاي ساده که معاند نبودند، پیش مسلمانها میآمدند و مطالبی از آنچه که از تورات شنیده بودند به مسلمانان
بازگو میکردند از جمله درباره این مطلب صحبت میکردند که تورات از آمدن پیامبري با این مشخصات خبر داده است و چون
سران یهود و دانشمندان رسمی آنها خبردار میشدند که بعضی از افراد قوم یهود چنین میکنند آنها را منع میکردند و توبیخ
مینمودند و پرخاشگرانه به آنها میگفتند: چرا اسرار و مطالبی را بر مسلمانی
صفحه : 266
انتقال میدهید که آنها را به ضرر ما دستاویز قرار بدهند و به وسیله آنها با ما محاجّه و مناظره کنند!
آنها نمیدانستند که حامی پیامبر اسلام، خداوند است و او همه آنچه را که آنها مخفی و یا آشکار میکردند میداند و نیازي به
شنیدن از یهود نیست بلکه خداوند که خود تورات را نازل کرده است مطالب لازم را در اختیار پیامبر اسلام میگذارد.
79 ) وَ مِنهُم أُمِّیُّونَ لا یَعلَمُونَ ... قرآن کریم در آیه قبلی و این آیات از سه گروه از یهود عصر پیامبر (ص) یاد میکند: - آیات ( 78
-1 کسانی که معلومات متوسطی داشتند و چیزهایی از تورات بلد بودند و روحیه عناد و لجاجتی که در دانشمندان رسمی آنها بود
در اینها کمتر بود و لذا دانستههاي خود را در اختیار مسلمانان قرار میدادند و به خاطر این کار توبیخ میشدند.
-2 گروه ساده لوح که بیسواد بودند و آیاتی از تورات را حفظ کرده بودند بیآنکه معناي آن را بفهمند بلکه تورات را به خاطر
آرزوهاي واهی و بیهوده و به امید پاداشهاي الهی تلاوت میکردند و نظري به معانی آن نداشتند آنها گمان میبردند که با این کار
صفحه 177 از 374
به آن آرزوهاي دور خواهند رسید.
متأسفانه نظیر این گروه، در میان مسلمانها هم وجود دارد کسانی هستند که میپندارند قرآن تنها براي ثواب آن خوانده میشود و
میپندارند تنها حفظ یا تلاوت قرآن بدون توجه به معنا و مفهوم آن موضوعیت دارد در حالی که چنان نیست و هر چند که قرآن
نور است تلاوت آن نیز مفید است ولی باید هدف از تلاوت قرآن، آشنایی با مفاهیم و معارف قرآن باشد و قرآن با تدبر و تعقل در
مضامین آیات آن خوانده شود.
-3 گروهی از سردمداران و دانشمندان یهود که به خوبی تورات را میفهمیدند و با آن آشنایی کامل داشتند ولی به خاطر منافع
شخصی خود بعضی از آیات و معارف تورات را کتمان میکردند و یا حتی با کمال بیایمانی و پررویی آنها را تغییر میدادند، آنها
با دستان خود جملاتی را مینوشتند و آنها را که ساخته و پرداخته خودشان بود
صفحه : 267
کلام خدا مینامیدند و به خداوند نسبت میدادند تا بدینوسیله مقام و منزلت خود را میان قوم خود از دست ندهند و مال دنیا به
دست آورند و این پستترین نوع تجارت است و این قرآن میفرماید: آن را به بهاي اندکی فروختند، در واقع هر بهایی براي آن
بگیرند اندك است.
در قرآن کریم از دو نوع تجارت پست و خائنانه یاد کرده و مردم را از آن برحذر داشته است: یکی تجارت با آیات خدا و کلمات
خدا و دیگر تجارت با پیمانهاي الهی، درباره نوع اول میفرماید: وَ لا تَشتَرُوا بِآیاتِی ثَمَناً قَلِیلًا (مائده/ 44 ) و درباره نوع دوم
میفرماید: وَ لا تَشتَرُوا بِعَهدِ اللّه ثَمَناً قَلِیلًا (نحل/ 95 ) همچنین از انواع دیگري از این تجارتهاي زیانبار نام میبرد مانند:
- فروش آخرت در مقابل دنیا: أُولئِکَ الَّذِینَ اشتَرَوُا الحَیاةَ الدُّنیا بِالآخِرَةِ (بقره/ 86 ) آنها زندگی دنیا را در مقابل آخرت خریدند.
- فروش هدایت به ضلالت: أُولئِکَ الَّذِینَ اشتَرَوُا الضَّلالَۀَ بِالهُدي (بقره/ 16 ) آنها گمراهی را در مقابل هدایت خریدند.
- فروش ایمان در مقابل کفر: إِن الَّذِینَ اشتَرَوُا الکُفرَ بِالإِیمان لَن یَضُ رُّوا اللّهَ شَیئاً (آل عمران/ 177 ) آنها که کفر را با ایمان معامله
کردند، آسیبی به خداوند نمیرسانند.
در مقابل این نوع تجارتهاي زیانبار، از تجارتهاي دیگري هم نام برده شده که بسیار سودآور و با ارزش میباشد مانند:
- فروش جان در مقابل خوشنودي خدا: وَ مِنَ النّاس مَن یَشرِي نَفسَه ابتِغاءَ مَرضات اللّه (بقره/ 207 ) از مردم کسانی هستند که جان
خود را در مقابل طلب خوشنودي خداوند میفروشند.
( - فروش جان و مال در مقابل بهشت: إِن اللّهَ اشتَري مِنَ المُؤمِنِینَ أَنفُسَهُم وَ أَموالَهُم بِأَن لَهُم الجَنَّۀَ (توبه/ 111
صفحه : 268
خداوند از مؤمنان جانها و مالهایشان را خریده است در مقابل این بهشت از آنِ آنها باشد.
به هر حال گروهی از علما یهود آیات الهی را تغییر میدادند تا مقام و موقعیت اجتماعی خود را حفظ کنند و بر مردم عوام ریاست
نمایند.
از آیات مورد بحث چنین استفاده میشود کسانی که کلام خدا را میشنیدند و آن را تحریف میکردند، غیر از کسانی بودند که با
دست خود چیزي را مینوشتند و آن را به خداوند نسبت میدادند. گروه اول بعضی از یهود معاصر حضرت موسی بودند و گروه
دوم علما یهود معاصر پیامبر اسلامی بودند.
قرآن کریم در این آیات، دو بار بر آنان که دست به این تجارت پست زده بودند، نفرین میکند و چنین اظهار میدارد که واي بر
آنها به خاطر آنچه که نوشتهاند و به خدا نسبت دادهاند و بار دیگر واي بر آنها به خاطر پول و موقعیتی که به دست میآورند.
آیه ( 80 ) وَ قالُوا لَن تَمَسَّنَا النّارُ ... یکی از سخنان باطل و آرزوهاي بیهوده یهود که در آیات قبلی به آنها اشاره شد، این بود که آنها
صفحه 178 از 374
گمان میکردند که در میان ملتها ملتی برتر هستند و تافتهاي جدا بافتهاند؟ گویا آنها خود را از خویشاوندان خدا میدانستند و
مدعی بودند که آنها هر کاري بکنند، خداوند آنها را عذاب نخواهد کرد و اگر هم عذاب کند تنها چند روزي عذاب میکند و
بالاخره به بهشت خواهند رفت. منظور از چند روز، چهل روز و یا هفت روز است.
در این آیه خداوند به شدت به این پندار غلط اعتراض میکند و از آنها میپرسد:
آیا از جانب خداوند پیمانی در این باره دارید، و یا از پیش خود و ناآگاهانه چنین مطلبی را اظهار میکنید! و در آیه دیگري از
قرآن همین پندار باطل آنها عنوان شده، و از آن به عنوان یک افتراء که باعث غرور بیجاي آنها شده است یاد میشود:
ذلِکَ بِأَنَّهُم قالُوا لَن تَمَسَّنَا النّارُ إِلّا أَیّاماً مَعدُودات وَ غَرَّهُم فِی دِینِهِم ما کانُوا یَفتَرُونَ (آل عمران/ 24 ) این بدان جهت است که آنها
گفتند: جز چند روزي آتش به ما نخواهد رسید و این
صفحه : 269
دورغهایی که میبستند آنها را در دینشان مغرور کرده بود.
چند روایت
-1 از امام باقر (ع) روایت شده که گروهی از یهود وجود داشتند که اهل عناد نبودند وقتی با مسلمانها ملاقات میکردند اوصاف
محمّد (ص) را که در تورات آمده به آنها میگفتند. بزرگانشان آنها را از این کار منع کردند و گفتند: از آنچه که در تورات آمده
به مسلمانان خبر ندهید چون آنها با این مطالب نزد پروردگارتان با شما احتجاج میکنند و این آیه نازل شد: أَ تُحَدِّثُونَهُم بِما فَتَحَ
است و امّی همانگونه است که از شکم مادر « امّ » وَ مِنهُم أُمِّیُّونَ لا یَعلَمُونَ الکِتابَ إِلّا أَمانِی نقل شده که امی منسوب به «1»... اللّه
بیرون آمده خواندن و نوشتن بلد نیست آنها کتاب نازل شده از جانب خدا و خواننده آن کتاب را نمیشناسند مگر به صورت
پندارها (امانی) یعنی چیزهایی به آنها خوانده میشد و گفته میشد که این کلام خداست و اگر خلاف حقیقت خوانده میشد،
«2». آنها نمیفهمیدند
«3». یک وادي در جهنم است که چهل سال طول میکشد که کافر به قعر آن برسد « ویل » -3 از پیامبر (ص) نقل شده که
-4 امام فرمود: بنی اسرائیل گفتند: آتش به ما نمیرسد و معذب نمیشویم مگر چند روز به تعداد روزهایی که در آنها گوساله را
«4». پرستیدیم
[ [سورة البقرة ( 2): الآیات 81 الی 82
اشاره
بَلی مَن کَسَبَ سَیِّئَۀً وَ أَحاطَت بِه خَطِیئَتُه فَأُولئِکَ أَصحاب النّارِ هُم فِیها خالِدُونَ ( 81 ) وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحات أُولئِکَ
( أَصحاب الجَنَّۀِ هُم فِیها خالِدُونَ ( 82
-----------------------------------
1)- مجمع البیان ج 1 ص 286 )
2)- نور الثقلین ج 1 ص 92 )
3)- مجمع البیان ج 1 ص 292 )
4)- تفسیر القمی ج 1 ص 51 )
صفحه 179 از 374
صفحه : 270
( آري هر کس بدي کند و کار نادرست او، او را فرا گیرد، آنها اهل آتش هستند و آنها در آتش جاویدانند ( 81
( و کسانی که ایمان آوردهاند و کارهاي شایسته انجام دادهاند آنها اهل بهشت هستند و آنها در بهشت جاویدانند ( 82
نکات ادبی
در جواب ایجاب استعمال میشود و لذا گفتهاند: اگر در « نعم » حرف تصدیق است و در جواب نفی میآید همانگونه که « بلی » -1
میگفتند: « الست بربکم » پاسخ
کافر میشدند. « نعم »
که مؤنث خطیء است و مذکر آن استعمال نشده « خطیئه » صفت مشبه از سوء و همینطور است « سیّئ » کار زشت، مؤنث « سیئه » -2
و به جاي خطا استعمال شده است و در این آیه منظور از سیئه و خطیئه یکی است و نوعی تفنن در عبارت به کار رفته است.
در « هم » -3 جمله هم فیها خالدون در دو جا هر چند که با واو همراه نیست ولی در واقع عطف به جمله قبلی است و وجود ضمیر
آن باعث ربط معطوف و معطوف علیه است و براي همین از واو استغناء حاصل شده است.
تفسیر و توضیح
82 ) بَلی مَن کَسَبَ سَیِّئَۀً ... پاسخ کوبنده و قاطعی براي یهود است آنها که به غلط گمان میکردند که عذاب الهی جز - آیات ( 81
چند روز به سراغ آنها نخواهد رفت و آنها مخلد در آتش جهنم نخواهند بود.
قرآن کریم در پاسخ آنها و در مقام ارشاد آنها، حقیقت بسیار مهمی را مطرح میکند و آن این هر کس از روي عمد و آگاهی
گناهی را مرتکب شود و این گناه به گونهاي باشد که او را احاطه کند و روح او را فراگیرد و در او ریشه کند، شایسته جهنم خواهد
بود و براي همیشه در جهنم خواهد ماند و امید نجاتی براي او نیست زیرا گناهی که
صفحه : 271
تمام روح و روان را احاطه کرد، در تمام مظاهر زندگی اثر میگذارد و حتی در درك و اندیشه او نیز تأثیر دارد و این گناه بالاخره
او را به راه شرك و کفر میکشاند.
ما معتقدیم که منظور از این گناه که تمام ابعاد وجودي انسان را فرا میگیرد، همان شرك و کفر است که در جهان بینی انسان و
شناخت او از عالم آفرینش تأثیر دارد و تمام داوریهاي او را در بر میگیرد و منظور از گناه در اینجا گناهان معمولی نیست هر چند
که گناه کبیره باشد البته ممکن است که گناهی در اثر تکرار و ارتکاب از روي عناد با حق انسان را به شرك و کفر بکشاند ولی به
هر حال آنچه که موجب خلود در جهنم میشود شرك و کفر است.
براي این برداشت قرائن و شواهدي وجود دارد که عبارتند از:
-1 میان این گروه و مؤمنان تقابل انداخته و این میرساند که منظور از آنها کافران هستند.
-2 تنها عقیده است که میتواند فراگیر تمام ابعاد وجودي انسان باشد و هر گناهی جز شرك و کفر و خطا در عقیده، مربوط به
قسمتی از وجود انسان است.
-3 این آیه در پاسخ یهود است و طبعا مربوط به آنها میشود و آنها کافر بودند.
-4 جاودانگی در جهنم و به اصطلاح خلود در آتش طبق عقیده شیعه و بسیاري از اهل سنت مخصوص کافران و مشرکان است و
کسی که عقیده حقه را داشته باشد در مقابل گناهانی که مرتکب شده معذب خواهد بود ولی بالاخره امید نجات براي او وجود
صفحه 180 از 374
دارد.
به هر حال خداوند در این دو آیه سرانجام و عاقبت امر دو گروه را مشخص میکند گروه اول کافران که جاودانه در آتش جهنم
هستند و گروه دوم مؤمنان که با انجام اعمال شایسته جاودانه در بهشت خواهند بود.
[ [سورة البقرة ( 2): الآیات 83 الی 84
اشاره
وَ إِذ أَخَ ذنا مِیثاقَ بَنِی إِسرائِیلَ لا تَعبُدُونَ إِلاَّ اللّهَ وَ بِالوالِدَین إِحساناً وَ ذِي القُربی وَ الیَتامی وَ المَساکِین وَ قُولُوا لِلنّاس حُسناً وَ أَقِیمُوا
الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ ثُم تَوَلَّیتُم إِلاّ قَلِیلًا مِنکُم وَ أَنتُم مُعرِضُونَ ( 83 ) وَ إِذ أَخَذنا مِیثاقَکُم لا تَسفِکُونَ دِماءَکُم وَ لا تُخرِجُونَ أَنفُسَکُم مِن
( دِیارِکُم ثُم أَقرَرتُم وَ أَنتُم تَشهَدُونَ ( 84
صفحه : 272
و هنگامی که از بنی اسرائیل پیمان گرفتیم که جز خدا را نپرستید و به پدر و مادر و خویشاوندان و یتیمان و بینوایان نیکی کنید و به
مردم سخن نیکو بگویید و نماز را به پا دارید و زکات را بپردازید آنگاه جز اندکی از شما پشت کردید در حالی که روي گردان
( بودید ( 83
و هنگامی که از شما پیمان گرفتیم که خونهاي همدیگر را نریزید و یکدیگر را از سرزمین خود بیرون نکنید آنگاه اقرار کردید در
( حالی که خودتان گواهی میدادید ( 84
نکات ادبی
ان ناصبه مقدر است. « لا تعبدون » -1 در جمله
متعلق به فعل محذوف از جنس مصدر بعدي یعنی احسانا است. « بالوالدین » -2
صاحبان قرابت و نزدیکی، خویشاوندان. « ذي القربی » -3
پدر مردهاي که به حدّ بلوغ نرسیده است. به مادر مرده یتیم گفته نمیشود. « یتیم » -4
بینوا، محتاج و تهیدست. از سکن مشتق است گویا شخص محتاج از شدت احتیاج زمینگیر شده و قدرت حرکت « مسکین » -5
اگر در کنار هم ذکر شوند معناهاي متفاوتی دارند ولی اگر به تنهایی ذکر شوند شامل آن دیگري « و فقیر « مسکین » ندارد. دو واژه
هم میشود (إذا اجتمعا افترقا و إذا افترقا اجتمعا) ظاهر این است که مسکین از فقیر بدحالتر است.
التفات از غیبت به خطاب است. « قولوا للناس » -6 در جمله
بود که یاء حذف شده است. « دمی » جمع دم به معناي خون است و اصل دم « دماء » -7
است به معناي خانه مسکونی اگر چه دیوار و بنا نداشته باشد. « دار » جمع « دیار » -8
صفحه : 273
تفسیر و توضیح
آیه ( 83 ) وَ إِذ أَخَذنا مِیثاقَ بَنِی إِسرائِیلَ ... یکبار دیگر درباره پیمانهایی که از بنی اسرائیل گرفته شده سخن به میان آمده است. در
این آیه خاطرنشان میسازد که از آنها پیمانهایی گرفته شد که عبارت بودند از:
صفحه 181 از 374
-1 پرستش فقط براي خدا باشد.
-2 به پدر و مادر و خویشاوندان و یتیمان و تهیدستان نیکی کنند.
-3 با مردم خوشرفتاري کنند و با آنها سخن نیکو بگویند.
-4 نماز را به پا دارند.
-5 زکات را بپردازند.
اینها قسمتی از احکام و معارفی بود که حضرت موسی آنها را از جانب خداوند آورده بود و از بنی اسرائیل پیمان گرفته بود که به
آنها عمل کنند.
این موارد به اضافه دو حکم دیگري که در آیه بعدي آمده میتواند جامعهاي را به سعادت برساند و اساساً همه این موارد در
تعلیمات همه پیامبران از جمله پیامبر اسلام آمده است. بعضی از این موارد مربوط به حق خداست و رابطه میان انسان و خدا را
تنظیم میکند مانند بند یک و چهار و بعضی از آنها مربوط به اخلاق خانوادگی است مانند قسمتی از بند دوم و بعضی از آنها
مربوط به اخلاق اجتماعی است مانند قسمتی از بند دوم و بند سوم و در دو حکم دیگري که در آیه بعدي خواهد آمد جامعه از
خونریزي و فتنه و فساد برحذر داشته شده است.
خداوند پس از آنکه این موارد را بر میشمارد، متذکر میشود که بسیاري از شما از آنها روي گردان شدید و جز افراد اندکی به
آن عمل نکردند و این ناشی از عناد و لجاجت بود که همواره در روحیات بنی اسرائیل حکومت میکرد.
آیه ( 84 ) وَ إِذ أَخَ ذنا مِیثاقَکُم ... در این آیه موارد دیگري از احکامی که براي بنی اسرائیل تشریع شده بود، آمده است و آنها
عبارتند از:
-1 خون یکدیگر را نریزید.
صفحه : 274
-2 یکدیگر را از خانه و کاشانهشان بیرون نکنید.
این دو حکم نیز از اکامی است که اختصاص به قوم بنی اسرائیل و شریعت موسی ندارد بلکه تمام پیامبران جلوگیري از خونریزي و
فتنه و فساد و آواره کردن مردم از دیارشان را یکی از اهداف خود میدانستند.
اگر پیامبران و مردان الهی گاهی جنگ کردهاند و منجر به خونریزي و آواره شدن و اسارت گروهی گردیده است، این جنگها نوعاً
جنبه دفاعی داشته و گاهی هم براي سرکوبی زورمندانی صورت گرفته که سدّ راه سعادت بشر بودهاند و از نشر احکام آسمانی و
بیداري انسانها جلوگیري میکردند.
نکته جالبی که در این آیه وجود دارد این است که خداوند خون طرف مقابل را که ریخته میشود به منزله خون همان کسی
میداند که آن خون را ریخته است و نیز کسانی را که از خانه خود آواره میشوند خود همان ستمگران قلمداد میکند و این بدان
معناست که جامعه بشري به منزله یک خانواده و حتی یک پیکر است که وقتی کسی آسیب میبیند در واقع تمام افراد بشر آسیب
دیده است و وقتی قاتل خونی را میریزد در واقع خون خود را ریخته است و این آیه شبیه آیه دیگري است که اتفاقاً آن هم مربوط
به بنی اسرائیل است و آیه چنین است:
مِن أَجل ذلِکَ کَتَبنا عَلی بَنِی إِسرائِیلَ أَنَّه مَن قَتَلَ نَفساً بِغَیرِ نَفس أَو فَسادٍ فِی الَأرض فَکَأَنَّما قَتَلَ النّاسَ جَمِیعاً (مائده/ 32 ) و به همین
سبب براي بنی اسرائیل نوشتیم که هر کسی کسی را بکشد بیآنکه کسی را کشته یا فسادي در زمین کرده باشد، گویا که تمام
مردم را کشته است.
در پایان آیه مورد بحث، خداوند خطاب به یهود عصر پیامبر میفرماید: شما اقرار و اعتراف کردید و شاهد و گواه این پیمان بودید.
صفحه 182 از 374
منظور این است که یهود عصر پیامبر همگی به این موارد اقرار داشتند و معترف بودند که خداوند در شریعت موسی این موارد را
قرار داده و طبعاً از بنی اسرائیل براي عمل به آنها عهد و پیمان گرفته است ولی با وجود این قوم یهود همگی این موارد را
میشناختند و به لزوم عمل کردن به آن
صفحه : 275
عقیده داشتند، در میان خود به آن عمل نمیکردند و دست به کشتار و خونریزي میزدند که شرح آن در آیه بعدي خواهد آمد.
چند روایت
امام باقر (ع) «1» قال: قولوا للناس احسن ما تحبون ان یقال فیکم « وَ قُولُوا لِلنّاس حُسناً » : -1 عن ابی جعفر (ع) فی قول الله عز و جل
فرمود: به مردم بهترین چیزي را بگویید که دوست دارید براي شما گفته شود. « براي مردم سخن نیکو بگویید » : درباره سخن خداوند
قال للناس کلهم مؤمنهم و مخالفهم اما المؤمنون فیبسط لهم وجهه و اما المخالفون فیکلمهم « قُولُوا لِلنّاس حُسناً » ( -2 قال الصادق (ع
فرمود: « براي مردم سخن نیکو بگویید » : امام صادق (ع) درباره سخن خداوند «2» بالمداراة لاجتذابهم الی الایمان
براي همه مردم چه مؤمن آنها و چه مخالف آنها درباره مؤمنان گشاده رویی کند و با مخالفان با مدارا سخن بگوید تا آنها را جذب
کند.