گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد اول
[سورة البقرة ( 2): الآیات 130 الی 134



اشاره
وَ مَن یَرغَب عَن مِلَّۀِ إِبراهِیمَ إِلاّ مَن سَ فِهَ نَفسَه وَ لَقَدِ اصطَفَیناه فِی الدُّنیا وَ إِنَّه فِی الآخِرَةِ لَمِنَ الصّالِحِینَ ( 130 ) إِذ قالَ لَه رَبُّه أَسلِم قالَ
( أَسلَمت لِرَب العالَمِینَ ( 131 ) وَ وَصّ ی بِها إِبراهِیم بَنِیه وَ یَعقُوب یا بَنِی إِن اللّهَ اصطَفی لَکُم الدِّینَ فَلا تَمُوتُن إِلاّ وَ أَنتُم مُسلِمُونَ ( 132
أَم کُنتُم شُهَداءَ إِذ حَ َ ض رَ یَعقُوبَ المَوت إِذ قالَ لِبَنِیه ما تَعبُدُونَ مِن بَعدِي قالُوا نَعبُدُ إِلهَکَ وَ إِلهَ آبائِکَ إِبراهِیمَ وَ إِسماعِیلَ وَ إِسحاقَ
( إِلهاً واحِداً وَ نَحن لَه مُسلِمُونَ ( 133 ) تِلکَ أُمَّۀٌ قَد خَلَت لَها ما کَسَبَت وَ لَکُم ما کَسَبتُم وَ لا تُسئَلُونَ عَمّا کانُوا یَعمَلُونَ ( 134
چه کسی از آیین ابراهیم روي بر میگرداند مگر آنکس که نادان باشد و همانا او را در دنیا برگزیدیم و او در آخرت از شایستگان
( است ( 130
هنگامی که پروردگارش به او گفت: تسلیم باش او گفت: در مقابل پروردگار جهانیان تسلیم
-----------------------------------
1)- محقق حلی، نکت النهایۀ (چاپ شده در مجموعه الجوامع الفقهیه) ص 463 )
2)- مسالک الافهام ج 2 ص 342 و جواهر الکلام ج 41 ص 345 )
3)- مبانی تکملۀ المنهاج ج 2 ص 184 )
صفحه 229 از 374
4)- شیخ یوسف بحرانی، الحدائق الناضرة ج 17 ص 345 )
صفحه : 356
( شدم ( 131
و ابراهیم فرزندان خود را به همان دین سفارش کرد و یعقوب هم، اي فرزندان من؟ خداوند این دین را براي شما برگزید پس
( نمیرید مگر این مسلمان باشید ( 132
مگر شما هنگامی که مرگ یعقوب فرا رسید، حاضر بودید! آنگاه که به فرزندانش گفت: پس از من چه چیزي را پرستش میکنید!
( گفتند: خداي تو و خداي پدرانت ابراهیم و اسماعیل و اسحاق. همان خداوند یگانه را و ما در مقابل او تسلیم هستیم ( 133
آنها گروهی بودند که درگذشتند آنچه آنها انجام دادهاند، براي آنهاست و آنچه شما انجام دادهاید براي شماست و شما از آنچه
( آنها انجام دادهاند پرسیده نخواهید شد ( 134
نکات ادبی
متعدي « الی » متعدي شود به معناي روي گردانی و اعراض است و اگر با « عن » معناي متضادي دارد و اگر با « رغب یرغب » -1 فعل
شود به معناي روي آوردن و علاقه است و در اینجا باعن متعدي شده است.
براي استفهام انکاري است و معناي نفی و جحد میدهد. « من یرغب » در « من » -2
میتوان گفت که سفه فعل لازم است و نفسه تمیز براي اوست و معنا چنین میشود که از لحاظ ذات نادان باشد و « سفه نفسه » -3
تمیز بودن نفسه که مضاف است در اینجا اشکالی ندارد چون نفس خاص مورد نظر نیست و در واقع نکره است و میتوان گفت:
و نفسه مفعول به براي آن است. « اهلک » و یا « سفّه » سفه فعل متعدي است به معناي
به معناي انتخاب و گزینش است و از صفو مشتق شده، که به خالص و چکیده هر چیز گفته میشود. « اصطفاء » -4
هر دو به یک معناست و آن سفارش کردن است. « اوصی » و « وصّی » -5
به ملت برمیگردد که در آیه قبلی آمده است. « بها » -6 ضمیر
جمع شهید به معناي گواهان و ظاهر این است که شهید در قرآن به « شهداء » -7
صفحه : 357
معناي مقتول در راه خدا استعمال نشده است هر چند که در لسان روایات به این معنا استعمال شده است.
براي استفهام انکاري است. « ام کنتم » در « ام » -8
جرّ است چون بدل از آبائک هستند. « ابراهیم و اسماعیل و اسحق » -9 محل
تفسیر و توضیح
131 ) وَ مَن یَرغَب عَن مِلَّۀِ إِبراهِیمَ ... پس از ذکر خیري که از ابراهیم به میان آمد، اینک درباره آیین او سخن گفته - آیات ( 130
میشود همان آیین توحیدي که تمام ادیان آسمانی بعد از او و از جمله دین اسلام ادامه همان آیین است و این پیامبران همواره
مردم را به آیین توحیدي ابراهیم دعوت کردهاند و آن را تقویت نمودهاند بخصوص دین اسلام و آنچه بر محمّد (ص) نازل شده
دقیقاً ادامه آیین حنفی ابراهیم است که طبق آیه قبلی با دعاي ابراهیم به وجود آمده است اکنون در این آیه درباره کسانی که از
آیین توحیدي ابراهیم روي برگردانیدهاند، چنین اظهار میدارد که جز افراد نادان و نابخرد هیچ کس از این آیین پاك و توحید ناب
روي بر نمیگرداند.
صفحه 230 از 374
طبق این سخن، اعراض از توحید چه به صورت شرك و بت پرستی باشد و چه به صورت مادیگري و الحاد باشد، ناشی از جهل و
نادانی است و اگر کسی اندکی علم و آگاهی داشته باشد و در جهان آفرینش به درستی بیندیشد، بدون شک به وجود آفریننده
یگانه دانا و توانا پی میبرد و به او ایمان میآورد. بنابراین کفر و الحاد ناشی از جهل و در مقابل، ایمان به خدا ناشی از علم و
آگاهی است.
این سخن، درست برعکس سخن بعضی از جامعه شناسان است که درباره منشأ دین گفتهاند و دین و خداشناسی را ناشی از جهل
بشر به عوامل طبیعی پدیدهها دانستهاند. سخن این گروه از جامعه شناسان بسیار سست و بیپایه است زیرا آگاهی از عوامل طبیعی و
قانونمندي جهان خلقت، انسان را به نیروي نهفته در پشت سر این عوامل و این نظم استوار رهبري میکند و انسان با مشاهده این
نظم بدیع بیچون و چرا
صفحه : 358
به وجود خداوندي که دانا و تواناست پی میبرد مشروط بر این سابقه ذهنی او خراب نشده باشد و تحت تأثیر تبلیغات منفی قرار
نگرفته باشد. شاهد صدق این معنا، ایمان و اعتقادي است که بسیاري از فلاسفه و متفکران به وجود خداوند دارند.
آیا همه آنها را میتوان متهم به جهل و نادانی کرد!
از نظر قرآن، شناخت خدا نتیجه علم و آگاهی و شرك به او نتیجه جهل و نادانی است به این چند آیه توجه فرمایید:
قُل أَ فَغَیرَ اللّه تَأمُرُونِّی أَعبُدُ أَیُّهَا الجاهِلُونَ (زمر/ 64 ) آیا به من دستور میدهید که غیر خدا را پرستش کنم اي نادانان!
إِنَّما یَخشَی اللّهَ مِن عِبادِه العُلَماءُ (فاطر/ 28 ) همانا از بندگان خدا تنها دانشمندان از خدا پروا میکنند.
الله بهقَد فَصَّلنَا الآیات لِقَوم یَفقَهُونَ (انعام/ 98 ) همانا ما نشانهها را براي گروهی که درمییابند، به تفصیل بیان کردیم.
در ادامه آیه مورد بحث، بازهم از ویژگیهاي حضرت ابراهیم سخن میگوید و اظهار میدارد که ما ابراهیم را در دنیا برگزیدیم
یعنی او را به پیامبري و امامت و دوستی خودمان انتخاب کردیم. ابراهیم امتیازاتی داشت که سایر پیامبران آن را نداشتند یکی
داستان ذبح اسماعیل بود و این او حاضر شد به دستور خدا، فرزند خود را با دست خود بکشد و دیگري جریان به آتش رفتن
ابراهیم و این خداوند او را به عنوان دوست و خلیل خود برگزید: « خلّت » ابراهیم و دیگري مقام
وَ اتَّخَذَ اللّه إِبراهِیمَ خَلِیلًا (نساء/ 125 ) و خداوند ابراهیم را دوست خود قرار داد.
همچنین ابراهیم در جهان دیگر و عالم آخرت هم از جمله شایستگان و صالحان از بندگان خدا خواهد بود.
در آیه بعدي علت گزینش ابراهیم را بیان میکند و این ابراهیم از چه جهت در دنیا برگزیده شد! چنین دلیل میآورد که وقتی از
جانب خدا به ابراهیم گفته شد که تسلیم
صفحه : 359
باشد او بیدرنگ گفت: در برابر پروردگار جهانیان تسلیم هستم. مقام تسلیم ابراهیم تا آنجا بود که به ذبح فرزند خود حاضر شد.
او همواره براي خود و فرزندان خود از خداوند تقاضاي مقام تسلیم میکرد (مضمون آیهاي که اندکی پیش تفسیر شد) و همین
مقام تسلیم بود که او را به مرتبه خلیل الرحمانی بالابرد.
آیه ( 132 ) وَ وَصّ ی بِها إِبراهِیم ... آیین ابراهیم، آیین توحید ناب و مبارزه بیامان با شرك و مظاهر آن بود از این رو، هم ابراهیم و
هم نوهاش حضرت یعقوب پیامبر همواره فرزندان خود را به سوي این آیین میخواندند و به آن وصیت میکردند و در جمله
وصیتهاي خود میگفتند که اي فرزندان من؟ خداوند این آیین را براي شما برگزیده است شما باید تا پایان عمر از این آیین
پاسداري کنید و هنگام مرگ، با اسلام و تسلیم بمیرید.
به ملت ابراهیم که در آیه پیش آمده، « بها » از این آیه فهمیده میشود که نام آیین ابراهیم هم اسلام بود چون در آغاز آیه ضمیر
صفحه 231 از 374
برمیگردد و در پایان آیه که توضیحی براي آغاز آن است، گفته شده که با اسلام بمیرید که اشاره به همان آیین ایراهیم است.
« مسلم » البته در آیات دیگر به این معنا تصریح شده است که اسلام همان ادامه آیین ابراهیم است و ابراهیم خود، پیروان این آیین را
نامیده است:
مِلَّۀَ أَبِیکُم إِبراهِیمَ هُوَ سَمّاکُم المُسلِمِینَ مِن قَبل (حج/ 78 ) این همان آیین پدرتان ابراهیم است او شما را از پیش مسلمان نامید.
آیه ( 133 ) أَم کُنتُم شُهَداءَ إِذ حَ َ ض رَ ... یهودیها با تنگ نظري که داشتند خیال میکردند که دین تنها دین یهود است و میگفتند:
حضرت یعقوب به هنگام مرگ خود، فرزندانش را به پیروي از آیین یهود سفارش کرد. در آیه قبل وصیت یعقوب را که مضمون
وصیت ابراهیم بود نقل کرد و این این دو پیامبر فرزندان خود را به آیین ابراهیم یا همان اسلام سفارش کردند و در این آیه به یهود
اعتراض میکند که شما موقع مرگ یعقوب، آنجا نبودید تا ببینید که یعقوب فرزندان خود را به چه چیزي سفارش نمود. سپس
دنباله وصیت یعقوب و گفتگویی را که با فرزندان خود داشت بیان میکند.
صفحه : 360
طبق این آیه یعقوب پس از وصیتی که در بالا نقل شد، براي تأکید بیشتر، میخواهد از فرزندانش اقرار و اعتراف بگیرد و لذا از آنها
میپرسد: پس از من چه چیزي را پرستش خواهید کرد! و آنها میگویند: همان خداي تو و خداي پدرانت ابراهیم و اسماعیل و
اسحاق را پرستش خواهیم نمود و مادر مقابل او تسلیم هستیم.
باشند و خداي او و پدرانش را « مسلم » میبینید باز صحبت از اسلام و تسلیم است. و فرزندان یعقوب در برابر او متعهد میشوند که
پرستش کنند.
مطلبی که لازم است در اینجا ذکر شود این است که یعقوب فرزند اسحاق بود و اسحاق برادر اسماعیل بود و در نتیجه، اسماعیل
عموي یعقوب بود ولی به طوري که میبینید در این آیه از ابراهیم و اسماعیل و اسحاق به عنوان پدران یعقوب نام برده شده و
اطلاق « اب» اسماعیل هم پدر یعقوب به شمار آمده است. این امر یا از باب تغلیب است و یا از آن جهت است که عربها به عمو هم
نام داشت، پدر « آزر » میکردند چون عمو در جاي پدر و همردیف او از نظر احترام است و لذا قرآن به عموي حضرت ابراهیم که
ابراهیم اطلاق میکند. (انعام/ 74 ) آیه ( 134 ) تِلکَ أُمَّۀٌ قَد خَلَت ... پس از بیان آیین ابراهیم و سفارش او و یعقوب به این آیین،
اکنون حقیقتی را بیان میکند که بسیار مهم و کارساز است و آن این پیشینیان هر چه بودند گذشتند و شما نباید خوبیهاي آنها را به
حساب خود بگذارید.
اگر ابراهیم مقام تسلیم داشت و یا اسماعیل و اسحاق و یعقوب پیامبران بزرگی بودند، نفعی به حال شما ندارد و همینطور اگر در
میان گذشتگان کسانی بد بودند شما مسؤل اعمال آنها نیستید آنها در گرو اعمال خود و شما در گرو اعمال خویشتن هستید و از
شما راجع به کارهاي آنان پرسیده نخواهد شد.
بنابراین، هر چند که دین یکی است و همه پیامبران دین واحدي را تبلیغ کردهاند، ولی افراد و ملتها یکی نیستند و هر کسی در گروه
اعمال خود قرار دارد و هیچکس بار دیگري را بر نخواهد داشت.
درباره مطلب اول که دین خدا یکی است آیات متعددي در قرآن آمده است
صفحه : 361
از جمله:
شَرَعَ لَکُم مِنَ الدِّین ما وَصّ ی بِه نُوحاً وَ الَّذِي أَوحَینا إِلَیکَ وَ ما وَصَّینا بِه إِبراهِیمَ وَ مُوسی وَ عِیسی أَن أَقِیمُوا الدِّینَ وَ لا تَتَفَرَّقُوا فِیهِ
(شوري/ 13 ) براي شما از دین چیزي را مقرر کرد که نوح به آن سفارش کرده بود و نیز چیزي که به تو وحی کردیم و چیزي که
آن را به ابراهیم و موسی و عیسی سفارش کردیم این دین را برپادارید و در آن پراکنده نشوید.
صفحه 232 از 374
و درباره مطلب دوم که هر کسی در گرو اعمال خویشتن است نیز آیات متعددي آمده است از جمله:
وَ لا تَکسِب کُلُّ نَفس إِلّا عَلَیها وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزرَ أُخري (انعام/ 164 ) هیچ کسی کاري انجام نمیدهد مگر براي خودش و هیچ
کس بار گناه دیگري را برنمی دارد.
[ [سورة البقرة ( 2): الآیات 135 الی 138
اشاره
وَ قالُوا کُونُوا هُوداً أَو نَصاري تَهتَدُوا قُل بَل مِلَّۀَ إِبراهِیمَ حَنِیفاً وَ ما کانَ مِنَ المُشرِکِینَ ( 135 ) قُولُوا آمَنّا بِاللّه وَ ما أُنزِلَ إِلَینا وَ ما أُنزِلَ
إِلی إِبراهِیمَ وَ إِسماعِیلَ وَ إِسحاقَ وَ یَعقُوبَ وَ الَأسباطِ وَ ما أُوتِیَ مُوسی وَ عِیسی وَ ما أُوتِیَ النَّبِیُّونَ مِن رَبِّهِم لا نُفَرِّق بَینَ أَحَدٍ مِنهُم وَ
نَحن لَه مُسلِمُونَ ( 136 ) فَإِن آمَنُوا بِمِثل ما آمَنتُم بِه فَقَدِ اهتَدَوا وَ إِن تَوَلَّوا فَإِنَّما هُم فِی شِقاق فَسَ یَکفِیکَهُم اللّه وَ هُوَ السَّمِیع العَلِیمُ
( 137 ) صِبغَۀَ اللّه وَ مَن أَحسَن مِنَ اللّه صِبغَۀً وَ نَحن لَه عابِدُونَ ( 138 )
( و گفتند: یهودي یا نصرانی باشید تا هدایت یابید. بگو بلکه از آیین خالص ابراهیم (پیروي میکنم) و او از مشرکان نبود ( 135
بگویید: به خدا ایمان آوردیم و به آنچه به ما نازل شده و آنچه به ابراهیم و اسماعیل و اسحق و یعقوب و اسباط (از نسل یعقوب)
نازل شده و آنچه به موسی و عیسی داده شده و آنچه به پیامبران از
صفحه : 362
( جانب پروردگارشان داده شده است. میان هیچ یک از آنها فرق نمیگذاریم و ما به خدا تسلیم هستیم ( 136
پس اگر آنها نیز به چیزي مانند آنچه شما ایمان آوردهاید، ایمان بیاورند، همانا هدایت شدهاند و اگر روي برگردانند به یقین آنها
( در ستیز هستند پس خداوند تو را در برابر آنها کفایت خواهد کرد و او همان شنونده و داناست ( 137
رنگ خدایی، و چه کسی از لحاظ رنگ دادن از خدا نیکوتر است!
نکات ادبی
این است که جزاء براي شرط مقدر است به این صورت: ان کنتم هودا او نصاري تهتدوا. « تهتدوا » -1 علت مجزوم بودن
میآید و یا « ملۀ ابراهیم » نوعی تبعیت در میآید که بر سر « کونوا » به جهت عطف به هوداً است و از « ملۀ ابراهیم » -2 منصوب بودن
مقدر است. « نتبع » بگوییم اساساً در اینجا همان فعل
از حنف مشتق است که به معناي میل است و حنیفیت در واقع میل کردن به دین حق و روي گردانیدن از ادیان باطل « حنیف » -3
است و یا بگوییم حنیفیت یعنی استقامت در دین و به هر حال نام دین حضرت ابراهیم است و خود ابراهیم حنیف بوده و پیروان تمام
ادیان آسمانی حنیف هستند گاهی گفته میشود که حنیفیت یعنی اعتقاد به مشترکات ادیان ولی ظاهر این است که حنیفیت همان
آیین ابراهیم است که با اسلام کامل شد.
به خاطر حال بودن است یا از ملۀ یا از ابراهیم. « حنیفا » -4 منصوب بودن
مینامند و لذا « حفید » جمع سبط به معناي نوه انسان و معمولًا در نوه دختري استعمال میشود همانگونه که نوه پسري را « اسباط » -5
به معناي گسترش گرفته شده چون نسل آدم از طریق « سبط » به حسن و حسین علیهما السلام دو سبط پیامبر میگویند. این کلمه از
نوهها گسترش مییابد. منظور از اسباط نوههاي حضرت یعقوب است که دوازده نفر بودند و هر کدام در رأس یک قبیله قرار
داشتند و بعضی از آنها پیامبر بودند.
صفحه 233 از 374
صفحه : 363
ستیز، دوري از یکدیگر، دوري از حق. « شقاق » -6
بلندترین جمله متصل به هم در قرآن که از پنج کلمه تشکیل شده است: ف، س، یکفی، ك، هم. « فسیکفیکهم » -7
که با کسره و فتحه و ضمه صاد خوانده میشود، به معناي رنگ است و منصوب بودن آن از اینجهت است که بدل از « صبغه » -8
است. « ملۀ ابراهیم »
تفسیر و توضیح
آیه ( 135 ) وَ قالُوا کُونُوا هُوداً أَو نَصاري ... بار دیگر سخن از یهود و نصاري است و این آنها مسلمانان را به دین خود دعوت
میکردند. یهودیها میگفتند:
یهودي شوید تا هدایت پیدا کنید و نصاري میگفتند: نصرانی شوید تا هدایت یابید.
اساساً دین یهود و نصاري دین تبشیري هستند و آنها همواره در تلاشند که دیگران را به دین خود وارد کنند. در عصر پیامبر اسلام
این دو دین در جزیرة العرب مطرح بودند و آنها سعی داشتند که با تبلیغات خود مسلمانان را وادار به ترك اسلام و پذیرش دین
آنها کنند. هم یهود و هم نصاري بطور جداگانه دست به این کار میزدند.
قرآن کریم پس از نقل این مطلب به پیامبر دستور میدهد که در پاسخ تبلیغات آنها بگو بلکه ما از آیین حنیفیت ابراهیم پیروي
میکنیم که از مشرکان نبود در اینجا قرآن کریم به دو مطلب مهم اشاره میکند:
نخست این اگر بناست بدون برهان و حجت و از روي تقلید صرف از دینی و پیامبري تبعیت کنیم پس بهتر این است که از حضرت
ابراهیم و دین خالص او تبعیت کنیم زیرا که او مورد قبول همه ادیان و پدر انبیاء است.
دوم این دین یهود و نصاري هر دو آلوده به شرك است یهود خدا را جسم میدانند و عزیر را پسر او میخوانند و نصاري قائل به
تثلیث و سه خدا هستند در حالی که ابراهیم مشرك نبود و دین او همراه با توحید خالص و ناب است.
این خداوند میفرماید: ابراهیم مشرك نبود، تعریض بر یهود و نصاري است که
صفحه : 364
یعنی دین موجود شما آلوده به شرك است و این پیامبر مأموریت مییابد که خود را پیرو حضرت ابراهیم اعلام کند، به این معناست
که اسلام ادامه همان دین ابراهیم و تکمیل کننده آن است. مطلبی که پیشتر به آن اشاره کردیم و در آیه بعدي نیز به تفصیل مورد
بحث قرار میگیرد.
آیه ( 135 ) قُولُوا آمَنّا بِاللّه وَ ما ... در آیه پیش، پیروي از دین تحریف شده و آلوده به شرك یهود و نصاري نفی شد و پیروي از
آیین حنیف ابراهیم پذیرفته گردید اکنون در این آیه از آن آیین واحدي که از ابراهیم تا محمّد همه پیامبران مردم را به آن دعوت
کردهاند، سخن گفته میشود.
در این آیه حساب موسی و عیسی از حساب یهود و نصاري جدا میشود و آنها در ردیف پیامبران ابراهیمی قرار میگیرند که
« ملۀ ابراهیم » همچون ابراهیم به توحید ناب دعوت میکردند در واقع این آیه تفصیل جملهاي است که در آیه قبلی آمده و آن
است. در آیه قبلی خطاب به شخص پیامبر بود و در این آیه خطاب به همه مسلمانان است و از آنها خواسته میشود که در پاسخ
یهود و نصاري بگویند که ما به خدا ایمان آوردهایم همچنین به چیزي ایمان آوردهایم که بر ما نازل شده که همان قرآن است و
چیزي که بر ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط یعقوب و موسی و عیسی و پیامبران دیگر نازل شده است ما به همه اینها
ایمان داریم و تفاوتی میان پیامبران نمیگذاریم و به هر حال تسلیم پروردگار هستیم.
صفحه 234 از 374
چنین برمیآید که دین خدا یکی بیش نیست و همه پیامبران، مبلغان آن بودهاند منتهی هر پیغمبري مطابق با نیازهاي زمان و
هماهنگ آیین خاص خود، آن دین را به مردم عرضه کرده است تا وقتی که انسان به رشد فکري و بلوغ فکري خود رسیده و
شایستگی آن را یافته است که پذیراي کاملترین ادیان یعنی دین اسلام باشد و اسلام در واقع همان آیین ابراهیم و موسی و عیسی و
سایر پیامبران است که در سطح بالا و کاملتري براي بشر عرضه شده است.
می توانیم عمر بشریت را به عمر یک انسان تشبیه کنیم همانگونه یک کودك در
صفحه : 365
جهت یادگیري علوم، نخست مسائل بسیار ابتدایی را یادمی گیرد و به تدریج که اندیشه و فکر او رشد میکند مطالب سطح بالا را
میآموزد تا وقتی که دیگر شایستگی مییابد که پیچیدهترین مسائل علمی و ریاضی به او القاء گردد، بشریت نیز چنین مراحلی را
پشت سر نهاده و به وسیله پیامبران گوناگون تربیت یافته تا زمانی که به عصر دین پایانی که همان اسلام است رسیده و لیاقت آن را
پیدا کرده که اسلام را پذیرا باشد.
بنابراین هدف تمام ادیان آسمانی و پیامبران الهی یکی بود و از این نظر فرقی میان آنها وجود نداشته است و همه آنها مردم را به
سوي خدا و کمال مطلق و عدل و قسط دعوت کردهاند. اگر تفاوتی هست تنها در روشها و سطح بیان مطالب است که مطابق با
نیازهاي زمان بوده است و گرنه دین خدا یکی است و آن اسلام است:
من بهوَ مَن یَبتَغ غَیرَ الإِسلام دِیناً فَلَن یُقبَلَ مِنه (آل عمران/ 85 ) و هر کس جز اسلام دینی را بجوید، از او پذیرفته نخواهد شد.
مطلبی که در اینجا به آن اشاره میکنیم، این است که در این آیه نام چند تن از پیامبران آمده و آنگاه از تمام پیامبران یاد شده است
که شامل پیامبران پیش از ابراهیم و پس از ابراهیم میشود و این در میان پیامبران، ابراهیم به عنوان سرسلسله انبیاء شناخته شده براي
آن است که ابراهیم مبارزه سختی را با بت پرستان و جبهه باطل به عمل آورد گرچه نوح هم تلاش زیادي کرده بود ولی به درجه
ابراهیم نمیرسد.
همچنین ابراهیم با احتجاجات خود در مقابل بت پرستان و نمرود که در قرآن نقل شده، مبانی توحید را تحکیم و تثبیت کرد و
لیاقت آن را یافت که به عنوان سمبل و مظهر دعوت به توحید باشد و لذا از او به عنوان سرسلسله انبیاء توحیدي یاد میشود.
هم ذکر شده و منظور از آن دوازده نفر از نوادگان حضرت یعقوب است که هر کدام در رأس قبیلهاي قرار « اسباط » در این آیه نام
گرفتند و از جانب خداوند به آنها وحی نازل شد البته آنها بیشتر دین پیامبران گذشته را تبلیغ میکردند.
آیه ( 137 ) فَإِن آمَنُوا بِمِثل ... یهود و نصاري گفتند: اگر به دین ما بگروید هدایت میشوید و اینک در این آیه خداوند خطاب به
مسلمانان اعلام میدارد که اگر آنها به
صفحه : 366
دین شما بگروند و ایمانی همانند ایمان شما داشته باشند، هدایت میشوند یعنی اگر خود را از آلودگی شرك خلاص کنند و به
کتاب آسمانی خود که وعده بعثت پیامبر اسلام را داده است ایمان بیاورند، طبعاً آنها نیز مسلمان خواهند بود و به حضرت محمّد
(ص) ایمان خواهند آورد. در چنین صورتی است که آنها دین حق را یافتهاند و هدایت شدهاند. اما اگر از اسلام روي گردانیدند و
آن را نپذیرفتند، معلوم میشود که آنها در ستیز با حق و حقیقت هستند و در این ستیزه جویی تلاش خواهند کرد که آسیبی به
اسلام و آورنده آن وارد سازند و بر ضد اسلام و پیامبر اسلام توطئه چینی کنند.
خداوند جهت تسلاي دل پیامبر اسلام و این از توطئههاي آنان بیم و هراس نداشته باشد، میفرماید: خداوند تو را از گزند و آسیب
آنها حفظ خواهد کرد و خدا کفایت تو را خواهد نمود و به این وسیله پیامبر خود را از نگرانی بیرون میآورد تا با آرامش و
اطمینان و اعتماد به نفس کامل، هدفهاي خود را دنبال کند.
صفحه 235 از 374
آیه ( 138 ) صِ بغَۀَ اللّه وَ مَن أَحسَن ... پیروي از آیین ابراهیم و روي آوردن به توحید خالص که آیین همه پیامبران است، به زندگی
انسان معنا و مفهوم خاصی میدهد و زندگی انسان رنگ خدایی میگیرد رنگی که زیباتر و قشنگتر از تمام رنگهاست. خداوند
در این آیه، آیین ابراهیم را به رنگ خدایی تشبیه میکند و این هر کس به این آیین بگرود، رنگ خدایی دارد یعنی همان رنگ
توحید و عدل و مساوات و وحدت که آیین ابراهیم منادي آن است، سپس میپرسد: چه کسی نیکوتر از خدا میتواند به زندگی
رنگ بدهد!
انسانی که با جهان بینی توحیدي زندگی میکند و تنها خداوند را مؤثر در عالم وجود میداند و تمام قدرتهاي غیر خدایی را نفی
میکند، زندگی او رنگ شاد خدایی دارد او با آرامش و اطمینان و به دور از هر گونه اضطراب و نگرانی و دلهره زندگی میکند.
او عزت نفس دارد و شخصیت خود را باور کرده است و هرگز در مقابل زورمداران سر خم نمیکند و رنگ خدایی در تمام شئون
زندگی او آشکار است.
این خداوند در این آیه صحبت از رنگ میکند، ناظر به مراسم خاص مسیحیان
صفحه : 367
است که آنها کودکان خود را غسل تعمید میدادند و به آب آن رنگ زردي مخلوط میکردند و چون کودك را با آن میشستند
و کودك رنگ زرد پیدا میکرد، میگفتند: او رنگ نصرانیت به خود گرفت و نصرانی شد. و اینک خداوند به آنها گوشزد
میکند، رنگ خدایی و دینی مربوط به ظاهر و تن انسان نیست بلکه رنگ خدایی گرفتن، در پیروي کردن از آیین ابراهیم و
حقیقت توحید است.
[ [سورة البقرة ( 2): الآیات 139 الی 141
اشاره
قُل أَ تُحَاجُّونَنا فِی اللّه وَ هُوَ رَبُّنا وَ رَبُّکُم وَ لَنا أَعمالُنا وَ لَکُم أَعمالُکُم وَ نَحن لَه مُخلِصُونَ ( 139 ) أَم تَقُولُونَ إِن إِبراهِیمَ وَ إِسماعِیلَ وَ
إِسحاقَ وَ یَعقُوبَ وَ الَأسباطَ کانُوا هُوداً أَو نَصاري قُل أَ أَنتُم أَعلَم أَمِ اللّه وَ مَن أَظلَم مِمَّن کَتَمَ شَهادَةً عِندَه مِنَ اللّه وَ مَا اللّه بِغافِل عَمّا
( تَعمَلُونَ ( 140 ) تِلکَ أُمَّۀٌ قَد خَلَت لَها ما کَسَبَت وَ لَکُم ما کَسَبتُم وَ لا تُسئَلُونَ عَمّا کانُوا یَعمَلُونَ ( 141
بگو آیا درباره خداوند با ما ستیزه میکنید در حالی که او پروردگار ما و پروردگار شماست و کارهاي ما از آنِ ما و کارهاي شما
( از آنِ شماست و ما به او اخلاص داریم ( 139
یا میگویید که ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط (از نسل یعقوب) یهودي یا نصرانی بودند! بگو: شما داناترید یا
( خداوند! و خدا از آنچه که انجام میدهید غافل نیست ( 140
آنها گروهی بودند که درگذشتند آنچه آنها انجام دادهاند براي آنهاست و آنچه شما انجام دادهاید براي شماست و شما از آنچه
( آنها انجام دادهاند پرسیده نخواهید شد ( 141
نکات ادبی
احتجاج کردن، جدال و خصومت، دلیل آوردن. « محاجّه » -1
.« تحاجوننا » در « نا » جمله حالیه است، حال از ضمیر « و هو ربنا » -2
کسی که اخلاص دارد و آن خالص کردن عمل براي خداست، فرق « مخلص » -3
صفحه 236 از 374
صفحه : 368
میان مخلِص و مخلَص این است که اولی کسی است که اخلاص دارد ولی دومی کسی است که به خاطر اخلاصی که دارد از
جانب خدا برگزیده شده است و مقام دومی از اوّلی بالاتر است.
کسی که به خاطر فراموشی یا سهو، توجه خود را به یک چیزي از دست بدهد. « غافل » -4
است. « شهادة » متعلق به « من الله » -5
تفسیر و توضیح
140 ) قُل أَ تُحَاجُّونَنا فِی اللّه ... یهود و نصاري درباره خدا و دین، با مسلمانان مناظره و مباحثه و جدال میکردند آنها - آیات ( 139
میگفتند: دین فقط دین ماست و خدا فقط خداي ماست. در این آیه خداوند به پیامبرش دستور میدهد که به آنها بگوید: چرا
درباره خدا با ما جدال میکنید در حالی که او هم پروردگار ماست و هم پروردگار شماست. به چه دلیل شما خدا را به خود
اختصاص دادهاید و خود را نزدیکتر به او میدانید در حالی که ما باید چنین بگوییم زیرا که ما نسبت به خدا اخلاص داریم. یعنی
توحید ما بیشائبه و خالص و ناب است اما شما قائل به تجسیم و تشبیه و تثلیث هستید و توحید را آلوده به شرك نمودهاید.
علاوه بر عقیده و شناخت خدا، از لحاظ عمل نیز شما برتري ندارید. اعمال شما از آنِ شماست و اعمال ما از آنِ ماست و هر
گروهی در گرو اعمال خویشتن است شاید منظور این باشد که چون شما اعمال شرك آلود دارید، با اعمال ما که ناشی از توحید
خالص است قابل مقایسه نیست. اعمال شما موجب غضب خدا و عذاب او و اعمال ما باعث خوشنودي خداوند است البته بدي
اعمال شما به ما نخواهد رسید و خوبی اعمال ما نیز به شما واصل نخواهد شد.
در آیه بعد قسمتی از سخنان مشابه یهود و نصاري که در مقام احتجاج با مسلمانان میگفتند، بیان شده است یهود میگفتند: تمام
پیامبران از ابراهیم و اسماعیل و اسحاق
صفحه : 369
و یعقوب و اسباط یعقوب همگی یهودي بودند و نصاري هم میگفتند: همه آنها نصرانی بودند و احتجاج میکردند به این چون
پیامبران همه یهودي و یا به قول نصاري، نصرانی بودند، پس باید شما نیز چنین باشید. خداوند در پاسخ آنها میفرماید: آیا شما به
این موضوع آگاهترید یا خداوند! معلوم است که خدا آگاهتر است و او در مقام وحی به پیامبر اسلام فرموده است که پیامبران یهود
و نصاري نبودند بلکه همه تابع آیین ابراهیم که همان حنیفیت است بودند و همه به یک دین دعوت میکردند و اینک اسلام نیز
همان حنیفیت و ادامه آیین ابراهیم است (این مطلب را به تفصیل در آیات قبلی ملاحظه کردیم) بنابراین، این ما هستیم که به آیین
پیامبران گرویدهایم ولی شما از آیین آنها دور افتادهاید و یهودیت و نصرانیت را از پیش خودتان جعل کردهاید و این دو آیین ربطی
به خدا و پیامبران ندارد زیرا آلوده به شرك و تجسیم و تثلیث است.
همچنین در مقام احتجاج با اهل کتاب میتوان گفت: شما باید خود به نبوت محمّد (ص) گواهی میدادید و آن را میپذیرفتید
چون مژده ظهور او در کتابهاي شما آمده است ولی چنین نکردید و کتمان شهادت نمودید و روي حق و حقیقت پرده کشیدید و
بدینگونه هم به خود و هم به دیگران ظلم کردید زیرا به تعبیر قرآن، چه کسی ستمکارتر از کسی است که آن گواهی و شهادتی را
که از جانب خداوند نزد اوست پوشیده نگهدارد! روشن است که کتمان شهادت ظلم است ولی کتمان چنین شهادتی که مربوط به
خداست بالاترین درجه ظلم و خیانت به امانت خداوند است.
در پایان اضافه میکند که خداوند از کار کرد آنها غافل نیست یعنی آنها گمان نکنند که حقیقتی را کتمان کردند و تمام شد بلکه
باید بدانند که خداوند ناظر اعمال آنهاست و هم در دنیا پرده از روي خلافکاریهاي آنها بر میدارد و آنها را رسوا میکند و هم در
صفحه 237 از 374
آخرت سزاي اعمالشان را میدهد و به هر حال خداوند از اعمال آنها غفلت نمیکند.
آیه ( 141 ) تِلکَ أُمَّۀٌ قَد خَلَت ... این آیه با همین الفاظ، پیشتر نیز آمده بود و تکرار آیه 134 از همین سوره است که تفسیر آن
گذشت و این تکرار براي تأکید است.
صفحه : 370
«1» آغاز جزء دوم قرآن
[ [سورة البقرة ( 2): الآیات 142 الی 143
اشاره
سَیَقُول السُّفَهاءُ مِنَ النّاس ما وَلاّهُم عَن قِبلَتِهِم الَّتِی کانُوا عَلَیها قُل لِلّه المَشرِق وَ المَغرِب یَهدِي مَن یَشاءُ إِلی صِ راطٍ مُستَقِیم ( 142 ) وَ
کَ ذلِکَ جَعَلناکُم أُمَّۀً وَسَطاً لِتَکُونُوا شُهَداءَ عَلَی النّاس وَ یَکُونَ الرَّسُول عَلَیکُم شَ هِیداً وَ ما جَعَلنَا القِبلَۀَ الَّتِی کُنتَ عَلَیها إِلاّ لِنَعلَمَ مَن
یَتَّبِع الرَّسُولَ مِمَّن یَنقَلِب عَلی عَقِبَیه وَ إِن کانَت لَکَبِیرَةً إِلاّ عَلَی الَّذِینَ هَدَي اللّه وَ ما کانَ اللّه لِیُضِ یعَ إِیمانَکُم إِن اللّهَ بِالنّاس لَرَؤُفٌ
( رَحِیم ( 143
به زودي سفیهان از مردم گویند: چه چیزي آنها را از قبلهاي که بر آن بودند، برگردانید!
( بگو مشرق و مغرب از آنِ خداست او هر کس را بخواهد به راه راست هدایت میکند ( 142
و اینچنین شما را امتی قرار دادیم تا گواهان بر مردم باشید و پیامبر نیز گواه بر شما باشد و ما قبلهاي را که تو بر آن بودي قرار نداده
بودیم مگر براي این کسی را که پیروي از پیامبر میکند از کسی که به پشت سر خود برمیگردد، مشخص نماییم و همانا آن دشوار
بود مگر براي کسانی که خدا آنها را هدایت کرده است و خداوند ایمان شما را ضایع نمیکند همانا خداوند بر مردم مهربان و
( بخشایشگر است ( 143
نکات ادبی
از ولاء مشتق شده که به معناي پشت سر هم قرار گرفتن است و کنایه از « ولّاهم » -1
-----------------------------------
1375 - قم /7 / 1)- شروع تفسیر جزء دوم قرآن در تاریخ 3 )
صفحه : 371
اگر با عن متعدي شود معناي روي برگردانیدن میدهد ولی اگر با الی متعدي شود معناي « ولّی » رفتن و روي برگردانیدن است. فعل
روي آوردن میدهد.
سمت جلو، نقطهاي که قسمت جلو انسان به سوي آن متوجه میشود از مقابله به معناي مواجهه گرفته شده و آن نیز از « قبله » -2
به معناي پیش و جلو اخذ شده است و در اصطلاح قبله محلی است که به هنگام انجام برخی عبادات انسان باید روي به آن « قبل »
محل بایستد.
نمونه، بهترین نوع هر چیز و نیز به معناي عدل و داد و حد وسط میان افراط و تفریط آمده که آن نیز بازگشت به معناي « وسط » -3
اولی میکند.
لام کی میباشد یعنی تا بوده باشید. « لتکونوا » -4 لام در
صفحه 238 از 374
پاشنه پا این تعبیر یعنی برگشتن روي پاشنه پا، به معناي عقب گرد و واپسگرایی است، انقلاب قهقرایی. « عقب » -5
ان تاکید مخفف از ثقیله است و همیشه بعد از این حرف، لام در خبر آن میآید تا از ان نافیه « و ان کانت لکبیرة » -6 ان در
مشخص شود.
در این است که اولی آن حالت رقّتی است که به هنگام رسیدن یک چیز ناگوار به شخصی براي « رحم » و « رأفت » -7 فرق میان
شخص دیگر رخ میدهد ولی رحم اعم از حالت ناگواري و حالت برخورداري و نعمت است.
تفسیر و توضیح
آیه ( 142 ) سَیَقُول السُّفَهاءُ ... این آیه و چند آیه بعد، مربوط به تغییر قبله مسلمانان از بیت المقدس به کعبه است. مسلمانان سیزده
سال در مکه و سیزده ماه و یا هفده ماه در مدینه به سوي بیت المقدس نماز میخواندند و قبله آنها همان جا بود.
البته گفته شده که پیامبر در مکه به هنگام نماز طوري میایستاد که هم کعبه و هم بیت المقدس در مقابل او قرار میگرفتند ولی در
مدینه چنین کاري امکان نداشت. تا این پس از یک سال و چند ماه که پیامبر به مدینه هجرت فرموده بود، از سوي خدا
صفحه : 372
دستور رسید که پیامبر و مسلمانان از این پس به سوي کعبه و مکه نماز بخوانند و از قبله قبلی دست بردارند.
چگونگی صدور فرمان تغییر قبله در آیات بعدي خواهد آمد و در این آیه به عنوان پیش بینی عکس العملهاي مخالفان و مشرکان و
یهود و نصاري در مورد تغییر قبله مسلمانان، پیشاپیش خداوند پیامبر خود را براي پاسخگویی به اشکالاتی که خواهند کرد، آماده
میکند. و لذا آیه با تعبیر (سیقول السفهاء) آمده یعنی به زودي سفیهان خواهند گفت ... و این میرساند که این آیه پیش از فرمان
تغییر قبله و یا همزمان با آن ولی پیش از اعلام به مردم نازل شده است.
به هر حال در این آیه خداوند، از قول گروهی که آنها را مردمی نابخرد مینامد، نقل میکند که آنها به زودي مسلمانان را مورد
انتقاد قرار خواهند داد و خواهند گفت:
چه چیزي سبب شد که مسلمانان از قبله پیشین خود روي برگردانیدند و این تغییر قبله براي چه بود! البته اگر این پرسش را تجزیه
کنیم دو پرسش میشود نخست این چرا قبله مسلمانان از بیت المقدس به کعبه تغییر یافت! دوم این اگر بنا بود کعبه قبله مسلمانان
باشد چرا از اول آن را قبله خود قرار ندادند!
پاسخ پرسش نخستین، در این آیه و پاسخ پرسش دوم در آیه بعدي داده میشود.
در این آیه در جواب پرسش اول گفته شده که مشرق و مغرب از آنِ خداست و او هر کس را که بخواهد به راه راست هدایت
میکند. یعنی این خداوند تمام جهات و سمتها را پرکرده به هر طرف روي کنی در مقابل خدا ایستادهاي و چنان نیست که خدا در
جهت معینی مانند بیت المقدس باشد که اگر روي به آن سمت نکردي از خدا روي گردانیدهاي بلکه خداوند در همه جا هست و
قبله یک موضوع قراردادي و اعتباري است و هر کجا را خداوند تعیین کند، همانجا قبله محسوب میشود. حال ممکن است
مصلحت اقتضا کند که زمانی یک سمت و زمانی سمت دیگر قبله باشد و در موضوع تغییر قبله مسلمانان مصلحتی در کار بوده که
در آیه بعدي به آن مصلحت اشاره خواهد شد.
صفحه : 373
آیه ( 143 ) وَ کَذلِکَ جَعَلناکُم أُمَّۀً وَسَطاً ... برتري امت اسلامی بر تمام امتهاي عالم در آیات متعددي آمده و از جمله در همین آیه
مسلمانان به عنوان یک امت برتر و نمونه و الگو براي جهانیان معرفی شدهاند. در این آیه یادآور میشود همانگونه که قبله شما یک
قبله نمونه است و از قبله سایر امتها متمایز است، خود شما هم امتی نمونه هستید و خداوند شما را امتی قرار داده که الگو و سرمشق
صفحه 239 از 374
براي مردم جهان باشید همانگونه که شخص پیامبر الگو و سرمشق شماست.
این آیه نظیر آیات دیگري است که در این زمینه نازل شده است از جمله:
کُنتُم خَیرَ أُمَّۀٍ أُخرِجَت لِلنّاس تَأمُرُونَ بِالمَعرُوف (آل عمران/ 11 ) شما بهترین امت بودید که براي مردم پدید آمدهاید که به کارهاي
پسندیده فرمان میدهید.
وَ لا تَهِنُوا وَ لا تَحزَنُوا وَ أَنتُم الَأعلَونَ إِن کُنتُم مُؤمِنِینَ (آل عمران/ 139 ) سست نشوید و اندوهگین نباشید که شما برترید اگر ایمان
داشته باشید.
در آیه مورد بحث، امت اسلامی یک امت نمونه معرفی شده که حد وسط میان افراط و تفریط است. دین اسلام همانگونه که به
امور معنوي و آخرت اهمیت میدهد به امور مادي و دنیا هم اهمیت میدهد اسلام براي آبادي دنیا و آخرت در کنار یکدیگر
برنامه ریزي کرده است و همانگونه که مردم را به انجام عبادتهاي مخصوص و دعا فرا خوانده، به کار و کوشش در جهت آبادانی
زمین و داشتن خانواده و زندگی راحت، دعوت کرده است برنامهها و احکام اسلامی، واقعیت وجود بشر را در نظر گرفته و از هر
گونه افراط و تفریط به دور است و هیچ یک از جنبههاي وجودي او را نادیده نگرفته و به تعطیل نکشانیده است.
این است که اسلام یک دین معتدل و میانه و در نتیجه یک دین نمونه است و امت اسلامی هم امتی نمونه و برتر است مشروط بر
این ایمان داشته باشد و به احکام دین خود عمل کند و اگر چنین کرد برتري خود را به ظهور و بروز رسانیده است و میبینیم که
مسلمانان در عصر پیامبر چنین کردند و در راه اسلام و اعتلاي کلمه توحید هر گونه
صفحه : 374
ناراحتی و سختی را به جان خریدند و بطور دقیق به احکام اسلام عمل کردند.
چنین امتی، به حق الگو و سرمشق و گواه براي دیگران است و امتهاي دیگر باید آنان را سرمشق قرار بدهند و درس دین باوري و
دین داري را از آنان بیاموزند.
همانگونه که امت اسلامی هم براي خود سرمشق و گواهی داشت و آن وجود پیامبر اسلام بود. علاوه بر این آیه در چندین آیه
و سرمشق براي مسلمانان معرفی شده است: « اسوه » دیگر پیامبر اسلام به عنوان
و لَقَد کانَ لَکُم فِی رَسُول اللّه أُسوَةٌ حَسَنَۀٌ (احزاب/ 21 ) همانا براي شما وجود پیامبر خدا سرمشق نیکویی است.
ذکر این مطلب که امت اسلامی امتی برتر و نمونه است، در اینجا که سخن درباره تغییر قبله است، براي ایجاد اعتماد به نفس در
میان مسلمانان است که مبادا دشمن تغییر قبله را دستاویز قرار داده باشد و با تبلیغات سوء خود، مسلمانان را از لحاظ روحی دچار
مشکل سازند و در آنها ایجاد نوعی یأس و نومیدي و خود کم بینی کنند.
و اینک در دنباله آیه پس از بیان برتري امت اسلامی به پرسش دومی که پیشتر به آن اشاره کردیم پاسخ میدهد و آن این چرا
کعبه از اول قبله مسلمانان قرار نگرفت!
پاسخ این است که خداوند میخواست مسلمانان مشخص شوند و صفوف آنان از دیگران جدا گردد و لذا در مکه که همه مشرکان
کعبه را قبله خود میدانستند، مسلمانان باید بیت المقدس را قبله خود قرار میدادند تا صفوفشان از آنها جدا شود و در مدینه نیز که
مسلمانان با یهود روبرو بودند و بیت المقدس قبله یهود بود، مسلمانان مأموریت یافتند که کعبه را قبله قرار بدهند تا از یهود متمایز
گردند.
در این آیه به این نکته اشاره میکند و خاطر نشان میسازد که قبله قبلی براي آن بود که پیروان پیامبر اسلام از مخالفانشان که از
پیامبر روي برمیگردانیدند مشخص شوند و صفوف دو گروه متمایز گردد و این همان هدفی است که در مدینه هم با تغییر قبله
دنبال شد و صفوف مسلمانان از صفوف یهود جدا گردید.
صفحه 240 از 374
صفحه : 375
این میفرماید: (لنعلم) تا بدانیم، بدان معنا نیست که خداوند با این کار خواست چیزي را بداند بلکه این تعبیر که در جاهاي دیگر از
قرآن هم آمده است به مفهوم تحقق تکوینی علم خداست یعنی علم خدا وقتی به چیزي تعلق میگیرد آن چیز موجود میشود و به
مرحله ظهور میرسد در اینگونه موارد هم، علم خدا به معناي عینیت یافتن و محقق شدن موضوع مورد نظر است و ربطی به این
ندارد که به چیزي که نمیدانست اطلاع حاصل کرد.
دو مطلب دیگر در دنباله آیه آمده است:
یکی این پذیرش تغییر قبله کار دشواري است چون وقتی انسان به چیزي عادت کرد و با آن انس گرفت، دست برداري از آن،
مشکل میشود. خداوند تذکر میدهد که تغییر قبله کار دشواري است ولی براي افرادي که خدا آنها را هدایت کرده، دشوار نیست
زیرا وقتی انسان تسلیم فرمانهاي خدا شد براي او فرقی نمیکند که به دستور خدا به کدام سو نماز بخواند هدف او جلب رضایت
خداست و اکنون که خدا چنین دستور میدهد، بی درنگ آن را میپذیرد و از قبله قبلی دست میکشد.
مطلب دوم این کسانی گمان نکنند که اکنون که قبله تغییر یافت و معلوم شد که قبله اصلی و واقعی کعبه است پس نمازهایی که به
سوي بیت المقدس خواندهاند، چه خواهد شد و یا کسانی که پیش از این از دنیا رفتهاند و نمازهاي خود را به سوي بیت المقدس
خواندهاند چه حکمی خواهند داشت! خداوند این نگرانی را برطرف میسازد و میفرماید ما ایمان شما را ضایع و تباه نخواهیم کرد
یعنی آن نمازها و اعمالی که به سوي بیت المقدس انجام گرفته، صحیح است و خدا پاداش آنها را خواهد داد. و خداوند براي مردم
مهربان و بخشایشگر است.
چند روایت
-1 امام صادق (ع) درباره سخن خداوند: وَ کَذلِکَ جَعَلناکُم أُمَّۀً وَسَطاً لِتَکُونُوا شُهَداءَ عَلَی النّاس فرمود: ما خاندان همان گواهان بر
مردم هستیم درباره حلال و حرام
صفحه : 376
«1». و آنچه که از آن ضایع کردهاند
-2 برید عجلی میگوید: از امام صادق درباره قول خداوند: وَ کَذلِکَ جَعَلناکُم أُمَّۀً وَسَطاً لِتَکُونُوا شُهَداءَ عَلَی النّاس پرسیدم. فرمود:
«2». امت وسط ماییم و ما گواهان خدا بر مردم و حجتهاي او در زمین خدا هستیم
[