گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد اول
[سورة البقرة ( 2):



الآیات 178 الی 179
صفحه 279 از 374
اشاره
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیکُم القِصاص فِی القَتلی الحُرُّ بِالحُرِّ وَ العَبدُ بِالعَبدِ وَ الأُنثی بِالأُنثی فَمَن عُفِیَ لَه مِن أَخِیه شَیءٌ فَاتِّباعٌ
بِالمَعرُوف وَ أَداءٌ إِلَیه بِإِحسان ذلِکَ تَخفِیف مِن رَبِّکُم وَ رَحمَۀٌ فَمَن اعتَدي بَعدَ ذلِکَ فَلَه عَذاب أَلِیم ( 178 ) وَ لَکُم فِی القِصاص حَیاةٌ
( یا أُولِی الَألباب لَعَلَّکُم تَتَّقُونَ ( 179
اي کسانی که ایمان آوردهاید بر شما درباره کشته شدگان، قصاص نوشته شده است آزاد در برابر آزاد و برده در برابر برده و زن
در برابر زن. پس هر کس که از سوي برادرش چیزي به او بخشیده شد، (قصاص تبدیل به دیه شد) پس روش پسندیده پیش گیرد و
به نیکی به او پرداخت شود. این، تخفیف و رحمتی از سوي پروردگار شماست پس هر کس پس از آن (گرفتن دیه) تجاوز کند
( اورا عذابی دردناك است ( 178
( اي خردمندان براي شما در قصاص زندگی است تا شاید پرهیز کنید ( 179
-----------------------------------
1)- تفسیر قمی ج 1 ص 64 )
صفحه : 441
نکات ادبی
است یعنی واجب شده است. « فرض » در این گونه موارد به معناي « کتب » -1
مشتق شده که به معناي دنبال کردن است گویا اولیاء مقتول قاتل را دنبال میکنند و به قصهگو «ّ قص» مقابله به مثل از « قصاص » -2
گفته میشود از این جهت است که حوادث گذشته را دنبال میکند. « قصاص » هم که
در برابر عبد، یعنی آزاد و به کسی گفته میشود که برده کس دیگري نیست. « حرّ » -3
برده و کسی که حق رقیت کسی به گردن اوست، البته اکنون دیگر بردگی از بین رفته است. « عبد » -4
از عفو به معناي ترك یا بخشش ناقص واوي است که به خاطر مکسور بودن عین الفعل واو قلب به یاء شده مانند « عفی » -5
.« رضی »
از حد خود تجاوز نمود و از اندازه بیرون رفت. « اعتدي » -6
هر چیزي چکیده و خلاصه اوست. «ّ لب» به معناي اندیشه، خرد. و « لب» جمع « الباب » -7
تفسیر و توضیح
آیه ( 178 ) یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیکُم القِصاص ... از این آیه به بعد، شرایع و احکام مهمی که در اسلام تشریع شده است، بیان
میگردد و نخستین آنها حکم قصاص است.
در این آیه خطاب به مؤمنان میفرماید: براي شما قصاص نوشته شده است و قصاص یک حکم اسلامی مهم است که باعث کاهش
جرم در جامعه میشود. در میان یهود حکم قصاص وجود داشت ولی اخذ دیه نمیشد و قاتل حتماً باید قصاص میشد و در میان
نصاري فقط دیه میگرفتند و هیچوقت قاتل قصاص نمیشد ولی اسلام که دین اعتدال و میانه روي است، قصاص و دیه هر دو را
مقرر کرده است. در درجه اول قاتل کشته میشود ولی اگر اولیاء مقتول راضی باشند میتوانند به جاي
صفحه : 442
صفحه 280 از 374
قصاص، از او خونبها و دیه دریافت کنند.
مطلب دیگر این در میان اعراب جاهلی رسم بر این بود که اگر کسی از قبیلهاي کشته میشد، در صورتی که آن قبیله نیرومند بود
تنها به کشتن قاتل اکتفا نمیکرد بلکه گاهی خواهان آن بودند که رئیس قبیله قاتل را بکشند و گاهی به کشتن بیش از یک نفر
دست میزدند و گاهی حتی کار به قتل عام قبیله قاتل میانجامید. گاهی بردهاي بردهاي را میکشت یا زنی زنی را میکشت و
اولیاء دم به کشتن قاتل راضی نبودند و میگفتند باید صاحب آن برده کشته شود و یا شوهر آن زن کشته شود. قرآن کریم در این
آیه همه این سنتهاي غلط را که موجب خونریزیهاي بیشتر و کشته شدن بیگناهان میشد نفی میکند و دستور میدهد که درباره
کشته شدگان تنها قصاص یعنی مقابله به مثل کنید آزاد در برابر آزاد و برده در برابر برده و زن در برابر زن و تنها قاتل را بکشید.
این آیه در مقام بیان رعایت عدالت است و این نباید به خاطر قتلی که یک زن مرتکب شده است شوهر و یا پسر او را بکشند و یا به
خاطر قتلی که بردهاي مرتکب شده صاحب او را بکشند ولی آیا مردي را که قاتل یک زن است میتوان در مقابل او کشت و یا
زنی را که قاتل یک مرد است میتوان در مقابل او کشت، آیه از آن ساکت است. ولی طبق احادیث مسلّم زن را در مقابل مرد
میتوان کشت و مرد را هم در مقابل زن میتوان کشت مشروط بر این نصف دیه مرد قاتل از طرف اولیاء زن مقتول به ورثه او داده
شود و این بدان جهت است که نوعاً مرد نانآور خانه است و با کشته شدن او خانوادهاش دچار تنگدستی میشود و لذا از اولیاء زن
مقتول خواسته شده که اگر قاتل را قصاص میکنند چیزي به ورثه او بدهند.
در دنباله آیه تذکر میدهد اگر چه حکم اولی درباره قتل عمد قصاص قاتل است ولی اگر اولیاء مقتول از قصاص قاتل درگذرند و
به گرفتن خونبها (دیه) رضایت بدهند، کار خوبی انجام دادهاند و در چنین حالتی که قاتل از جانب برادر دینی خود که همان ولیّ
دم است مورد عفو قرار گرفت و حتی مقداري از خونبها را هم بر او بخشید، لازم است که در این صورت اولیاء مقتول به نیکی
رفتار کنند و قاتل هم باید خونبها را
صفحه : 443
به را حتی بپردازد و این یک نوع تخفیف و رحمت از جانب خداست که به اولیاء مقتول آزادي میدهد که یا قصاص کنند و یا
خونبها بگیرند چون گاهی گرفتن خونبها بیشتر به سود اولیاء مقتول است و نیز رحمتی بر طرف مقابل است که در برابر پرداخت دیه
از کشته شدن نجات یابد.
در صورتی که کار به گرفتن خونبها انجامید و اولیاء مقتول از قصاص صرف نظر کردند، دیگر حق ندارند بعدها مزاحم او شوند و
لذا قرآن میفرماید هر کس بعد از این قرار، از حدّ خود تجاوز کند براي او عذابی دردناك است.
پس از بیان حکم قصاص، در قالب یک جمله کوتاه و بسیار معنیدار، خردمندان را مورد خطاب قرار میدهد و میفرماید: براي
شما در قصاص زندگانی است. یعنی حکم قصاص مایه زندگی بشر است زیرا از یک سو افراد از ترس قصاص، کمتر به جنایت
دست میزنند و از طرف دیگر با قصاص اسلامی که یک نفر در مقابل یک نفر است بقیه افراد در امان خواهند بود.
پیش از نزول این آیه در میان عربها مثلی بود که میگفتند: القتل انفی للقتل یعنی کشتن کشتن را از بین میبرد و منظورشان همان
قصاص بود ولی این آیه مثل را از یاد برد زیرا هم از نظر فصاحت و بلاغت بسیار بر آن برتري دارد چون در اینجا صحبت از
زندگی است و در آنجا صحبت از قتل است و قتل دو بار تکرار شده است و هم از نظر معنا، بسیار در سطح والایی قرار دارد زیرا
که مثل مزبور با روش ناپسند اعراب جاهلی که چند نفر را در مقابل یک نفر میکشتند جور در میآید و آن را توجیه میکند ولی
آیه شریفه با به کار بردن لفظ قصاص که به معناي مقابله به مثل است کشتن تنها یک نفر را در مقابل یک نفر اجازه میدهد.
همچنین در این جمله قرآنی، نکات بسیاري از فنون فصاحت و بلاغت نهفته است که در کتب ادبی آمده است.
در آیه مورد بحث پس از ذکر این جمله جاودانی بر این مطلب مجدداً تأکید میکند که حکم قصاص براي آن است که شما از
صفحه 281 از 374
خونریزي و کشتار پرهیز کنید.
مطلبی که باید در اینجا مورد توجه قرار گیرد این است که بعضیها حکم قصاص را
صفحه : 444
نوعی وحشیگري میدانند و معتقدند که نباید در فکر انتقام گرفتن از قاتل بود بلکه باید با او مثل یک بیمار معامله کرد و او را در
زندان مورد معالجه و تربیت قرار داد.
چنین طرز تفکري ناشی از بیتوجهی به واقعیتهاي اجتماع و زندگی بشري است زیرا وقتی انسانی بیگناه کشته میشود احساسات
تمام افراد بشر جریحهدار میگردد و به تعبیر قرآن وقتی کسی کسی را بیگناه میکشد گویا که همه انسانها را کشته است (مائده/
32 ) و هیچ چیزي این خسارت عظیم را جبران نمیکند مگر این قاتل قصاص شود. وقتی براي دفاع از استقلال یک کشور ریخته
شدن هزاران خون بیگناه مشروعیت دارد، چگونه است که براي دفاع از حیثیت و احساسات کل بشر کشتن یک جانی وحشیگري
به حساب میآید!
تلقی جانی به عنوان یک بیمار، از آن حرفهاي سست و بیپایه است و بدآموزي بسیار دارد زیرا بسیاري از جنایتکاران با موعظه و
تربیت به راه نمیآیند بلکه براي ارتکاب جنایتهاي دیگر جرئت پیدا میکنند و همانگونه که عضو سرطانی را باید برید آنها نیز باید
از میان روند و گرنه امنیت عمومی مردم به خطر میافتد.
در عین حال اسلام اجازه میدهد که اولیاء مقتول از قصاص قاتل صرفنظر کنند و از او خونبها بگیرند ولی همین که هر قاتلی
احتمال قصاص میدهد، خود در جلوگیري از وقوع جنایت تأثیر فراوان دارد.
[ [سورة البقرة ( 2): الآیات 180 الی 182
اشاره
کُتِبَ عَلَیکُم إِذا حَ َ ض رَ أَحَدَکُم المَوت إِن تَرَكَ خَیراً الوَصِ یَّۀُ لِلوالِدَین وَ الَأقرَبِینَ بِالمَعرُوف حَ  قا عَلَی المُتَّقِینَ ( 180 ) فَمَن بَدَّلَه بَعدَ ما
سَمِعَه فَإِنَّما إِثمُه عَلَی الَّذِینَ یُبَدِّلُونَه إِن اللّهَ سَمِیع عَلِیم ( 181 ) فَمَن خافَ مِن مُوص جَنَفاً أَو إِثماً فَأَصلَحَ بَینَهُم فَلا إِثمَ عَلَیه إِن اللّهَ
( غَفُورٌ رَحِیم ( 182
بر شما نوشته شده هنگامی که یکی از شما را مرگ فرا رسد، اگر مالی از خود باقی میگذارد، براي پدر و مادر و خویشاوندان به
نیکویی وصیت کند این شایسته
صفحه : 445
( پرهیزگاران است ( 180
پس هر کس آن را بعد از آنکه شنید، تغییر دهد، همانا گناه آن بر کسانی است که آن را تغییر میدهند همانا خداوند شنوا و
( داناست ( 181
پس کسی که از وصیت کنندهاي از لحاظ انحراف یا گناه او بترسد و میان آنها اصلاح کند، بر چنین شخصی گناهی نیست همانا
( خداوند آمرزنده و بخشایشگر است ( 182
نکات ادبی
در اینجا به معناي مال و ثروت بسیار است. « خیر » -1
صفحه 282 از 374
سفارش کردن به این پس از مرگ انسان چنین و چنان شود. « وصیت » -2
است. « کتب » خبر آن است و این جمله در حکم نایب فاعل « للوالدان » مبتداء و « الوصیۀ » -3
مالی است که « موصی به » کسی است که به نفع او وصیت میشود و « موصی له » کسی که وصیت میکند همانگونه که « موصی » -4
کسی است که وصیت را اجرا میکند. « وصی » مورد وصیت واقع میشود و
میل از حق، انحراف. « جنف » -5
تفسیر و توضیح
182 ) کُتِبَ عَلَیکُم إِذا حَ َ ض رَ ... حکم دیگري از احکام شرع بیان میشود و آن حکم وصیت است. طبق این آیه بر هر - آیات ( 180
مسلمانی لازم است که وقتی آثار مرگ را در خود مشاهده کرد، وصیت کند. البته انسان در مواقع دیگر هم میتواند وصیت کند
ولی آخرین فرصت براي آن، هنگامی است که آثار مرگ آشکار میشود منظور آیه این است که اگر تا آن زمان هم وصیت
نکردهاید دیگر فرصت را از دست ندهید و وصیت کنید.
باید توجه داشت که بعضی از اقسام وصیت واجب است و آن مواردي است که
صفحه : 446
حقی بر گردن انسان باشد چه حقوق خدا مانند نماز و روزه و حج و خمس و زکات و چه حقوق مردم مانند بدهی به اشخاص و یا
بودن امانتی از مردم پیش او، در چنین مواردي در صورتی که آثار مرگ آشکار شود، وصیت کردن واجب است. ولی وصیت
کردن مالی براي دیگران واجب نیست بلکه مستحب است و آیه مورد بحث در همین زمینه است و تعبیر (کتب علکیم) یعنی بر شما
نوشته شده، دلیل بر وجوب به معناي شرعی آن نمیشود همانگونه که در آیه قبلی و در مورد قصاص نیز همین تعبیر را داشتیم و
همه میدانیم که قصاص کردن واجب نیست بلکه اولیاء مقتول میتوانند دیه بگیرند.
بنابراین آیه فقط مطلوب بودن وصیت به مال را میرساند بخصوص این در پایان آیه آمده است (حقا علی المتقین) این کار شایسته
براي پرهیزگاران است که نشان میدهد کار مستحبی است و گرنه آن را مخصوص پرهیزگاران نمیکرد بلکه حکم کلی براي همه
بود.
فهم درست این آیه مستلزم این است که بدانیم که در زمان جاهلیت، بسیاري از ثروتمندان یا به خاطر کینه و دشمنی که با وارثان
خود داشتند و یا به خاطر شهرت طلبی قسمتهایی از اموال خود را به بیگانگان وصیت میکردند و حقوق وارثان و خویشاوندان
ضایع میشد. در این آیه خداوند حکم وصیت به مال را تنفیذ میکند ولی آن را در مسیر درست خود قرار میدهد و اظهار میدارد
که وصیت کردن به مال مشروع و حتی مطلوب است ولی براي پدر و مادر و خویشاوندان، و بر شماست که اگر مال زیادي دارید به
پدر و مادر و خویشان و نزدیکان خود وصیت کنید تا آنها علاوه بر ارثی که خواهند برد از ثلث مال شما نیز که در اختیار شماست
استفاده کنند.
آنگاه دستور میدهد که در این وصیت روشی نیکو و پسندیده پیش بگیرید و متناسب با حال وصیت شوندگان وصیت کنید یعنی
به فقیران آنها بیشتر و به ثروتمندان آنها کمتر وصیت کنید که چنین کاري شایسته و در شأن پرهیزگاران است.
در آیه بعدي حکم دیگري را در مورد وصیت بیان میکند و آن این پس از انجام
صفحه : 447
وصیت و مرگ موصی هیچ کس حق ندارد در آن تغییر بدهد و وصیت باید بطور دقیق به مرحله اجراء در آید و اگر کسی مانند
وصی یا وارث در آن تغییر بدهد، گناه کرده است و به خاطر این تغییر و تبدیل مجرم است. او باید بداند که خداوند شنوا و
صفحه 283 از 374
داناست. هم وصیتهاي موصی را شنیده و هم از باطن این شخص که وصیت را تغییر میدهد، آگاه است.
در آیه بعدي دو مورد را از تحت این حکم بیرون میکند و در آن دو مورد اجازه میدهد که به وصیت تغییر داده شود مورد اول
جایی که موصی از حق وارثان تجاوز کند و آن در جایی است که وصیت به بیش از اندازه یک سوم مال باشد که در این صورت
وصیت در اضافه بر یک سوم نافذ نیست و میتوان و باید آن وصیت را تغییر داد. مورد دوم در جایی است که موصی در وصیت
خود دچار گناه شود مانند این وصیت به صرف مال در کارهاي نامشروع کند که در اینجا نیز باید آن وصیت را تغییر داد.
تعبیر قرآن در این باره چنین است که اگر کسی از انحراف یا گناه موصی بترسد و در صدد اصلاح میان کسانی که ذي نفع هستند
باشد، چنین کسی با این وصیت را تغییر داده، گناهی ندارد. البته این موضوع میتواند در حال حیات موصی هم تحقق پیدا کند به
این صورت که وصی یا هر کس دیگري که از وصیت نامشروع موصی با خبر باشد او را وادار کند که وصیت خود را به دست خود
تغییر بدهد. و چون وصیت نامشروع چه در حال حیات موصی و چه پس از آن تغییر داده شد، خداوند موصی را میبخشد که
خداوند آمرزنده و بخشایشگر است.
چند روایت
-1 محمّد بن مسلم میگوید: از امام باقر (ع) درباره وصیت به وارث پرسیدم، فرمود: جایز است سپس این آیه را تلاوت کرد: إِن
تَرَكَ خَیراً الوَصِیَّۀُ لِلوالِدَین وَ
صفحه : 448
فَمَن خافَ مِن مُوص جَنَفاً أَو إِثماً فرمود: یعنی اگر در وصیت «2»ُ فَمَن بَدَّلَه بَعدَ ما سَمِعَه فَإِنَّما إِثمُه عَلَی الَّذِینَ یُبَدِّلُونَه «1» الَأقرَبِینَ
«3». خود از حدّ گذشت یعنی به بیش از ثلث وصیت کرد
[ [سورة البقرة ( 2): الآیات 183 الی 185
اشاره
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیکُم الصِّیام کَما کُتِبَ عَلَی الَّذِینَ مِن قَبلِکُم لَعَلَّکُم تَتَّقُونَ ( 183 ) أَیّاماً مَعدُودات فَمَن کانَ مِنکُم مَرِیضاً أَو
عَلی سَ فَرٍ فَعِدَّةٌ مِن أَیّام أُخَرَ وَ عَلَی الَّذِینَ یُطِیقُونَه فِدیَۀٌ طَعام مِسکِین فَمَن تَطَ وَّعَ خَیراً فَهُوَ خَیرٌ لَه وَ أَن تَصُومُوا خَیرٌ لَکُم إِن کُنتُم
تَعلَمُونَ ( 184 ) شَ هرُ رَمَضانَ الَّذِي أُنزِلَ فِیه القُرآن هُديً لِلنّاس وَ بَیِّنات مِنَ الهُدي وَ الفُرقان فَمَن شَهِدَ مِنکُم الشَّهرَ فَلیَصُمه وَ مَن کانَ
مَرِیضاً أَو عَلی سَ فَرٍ فَعِدَّةٌ مِن أَیّام أُخَرَ یُرِیدُ اللّه بِکُم الیُسرَ وَ لا یُرِیدُ بِکُم العُسرَ وَ لِتُکمِلُوا العِدَّةَ وَ لِتُکَبِّرُوا اللّهَ عَلی ما هَداکُم وَ لَعَلَّکُم
( تَشکُرُونَ ( 185
اي کسانی که ایمان آوردهاید بر شما روزه داري نوشته شد همانگونه که بر کسانی که پیش از شما بودند نوشته شد. شاید که
( پرهیزگاري کنید ( 183
چند روز شمرده، پس هر کس از شما مریض یا بر سفر باشد پس تعدادي از روزهاي دیگر (روزه بگیرد) و کسانی که روزه بالاي
توان آنهاست، به اندازه غذاي یک فقیر فدیه بدهند. پس هر کس از روي میل و رغبت کار نیکی انجام دهد، براي او بهتر است و
-----------------------------------
1)- کافی ج 7 ص 10 )
2)- همان کتاب ص 14 )
صفحه 284 از 374
3)- علل الشرائع ج 2 ص 567 )
صفحه : 449
( این روزه بگیرید براي شما بهتر است اگر میدانستید ( 184
ماه رمضان که قرآن در آن نازل شده در حالی که هدایتگر مردم و نشانههاي روشنی از هدایت و جدا کننده حق از باطل است پس
هر کس از شما آن ماه را دریابد باید آن را روزه بگیرد و کسی که مریض یا بر سفر باشد، پس تعدادي از روزهاي دیگر (روزه
بگیرد) خداوند بر شما آسانی را خواسته و بر شما دشواري را نخواسته است و براي این تعداد را کامل کنید و در مقابل آنکه خدا
( شما را هدایت کرده او را بزرگ بشمارید و شاید سپاسگزار باشید ( 185
نکات ادبی
و آن در لغت به معناي امساك و پرهیز است، پرهیز از سخن گفتن را هم صوم میگویند و « قیام » مانند « صام » مصدر از « صیام » -1
در اصطلاح شرع صوم و صیام امساك از چند چیز بخصوص است مانند خوردن و آشامیدن و همبستر شدن با زن و موارد دیگر.
است. « کتب » منصوب است به جهت این ظرف براي « ایاماً » -2
از طاقت مشتق است. از آنجا که تکلیف الهی همیشه بر کمتر از طاقت بشري است، در صورتی که روزه برابر با طاقت « یطیقونه » -3
بشر باشد یعنی خود را به زحمت و مشقتی که برابر با طاقت اوست بیندازد، روزه واجب نیست مانند پیران.
بها، عوض، کفاره. « فدیه » -4
مشتق است که به معناي حرارت شدید است. گویا وقتی که این نامها را « رمض » نام ماه نهم از ماههاي قمري و آن از « رمضان » -5
براي این ماهها میگذاردند ماه رمضان به فصلی که هوا به شدت گرم بود، افتاده بود مانند ربیع که به معناي بهار و جمادي که به
معناي یخ بستن است. البته پیش از اسلام براي این موسم حج به فصل معتدلی بیفتد جاي ماههاي قمري را عوض میکردند و آن را
نام خداست. « رمضان » میگفتند که در اسلام این کار ممنوع شد. و نیز گفته شده که « نسیء »
صفحه : 450
مشتق است که به معناي جمع کردن است و « قرء » نام مجموعه آیاتی است که بر حضرت محمّد (ص) نازل شده و آن از « قرآن » -6
گفته میشود چون حروف و کلمات « قرائت » ، گفته شد و به خواندن « قرآن » چون آیات این کتاب یکجا جمع شده است لذا به آن
مشتق دانستهاند که به معناي ضمیمه کردن و پیوند دادن است چون آیات قرآنی به « قرن » در آن جمع میشوند. بعضیها قرآن را از
به معناي خواندن « قریانا » هم ضمیمه شدهاند و بعضیها این کلمه را کلمه اصیل عربی ندانستهاند و گفتهاند که آن از واژه سریانی
گرفته شده است.
مصدر به معناي فاعل و حال است. « هدي » -7
یکی از نامهاي قرآن و به معناي جدا کننده حق از باطل است. « فرقان » -8
عطف به محذوف است یعنی آنچه گفته شد علتهاي گوناگونی دارد از جمله این علتها این علت است. « و لتکملوا » -9
تفسیر و توضیح
184 ) یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیکُم الصِّیام ... به دنبال بیان چندین حکم از احکام الهی اینک حکم دیگري که - آیات ( 183
موجب ارتباط عمیق میان خدا و مردم میشود، ذکر گردیده و آن روزه داري است. براي این احساسات مؤمنان را به نفع این حکم
تحریک کند و آنها را آماده پذیرش آن قرار دهد در آغاز مؤمنان را با این خطاب مفتخر میسازد که اي کسانی که ایمان
صفحه 285 از 374
آوردهاید ... و به تعبیر امام صادق (ع) لذت این خطاب سختی روزه گرفتن را از بین میبرد. سپس تشریع حکم روزه را اعلام
میدارد آنگاه جهت کاستن از سختی آن اظهار میکند که روزه گرفتن بر امتهاي پیشین هم واجب بود.
طبق تحقیق، روزه در میان تمام امتهاي گذشته به نحوي وجود داشته و حتی بت پرستان نیز براي تقرب به بتهاي خود گاهی روزه
میگرفتند و هم اکنون در میان بت پرستان هندوستان روزه گرفتن در مواقع خاصی مرسوم است. یهود و نصاري و
صفحه : 451
صابئین نیز براي خود نوعی روزه داشتهاند در تورات و انجیل کنونی در مواردي روزه داري تحسین شده و از روزه گرفتن موسی و
عیسی سخن به میان آمده است و در قرآن داستان نذر حضرت مریم آمده که نذر کرد روزه بگیرد:
فَقُولِی إِنِّی نَذَرت لِلرَّحمن صَوماً فَلَن أُکَلِّمَ الیَومَ إِنسِیا (مریم/ 26 ) پس بگو من براي خدا روزهاي نذر کردهام پس امروز با هیچکس
حرف نمیزنم.
البته روزه مریم روزه صمت بود که یعنی از حرف زدن با مردم امساك کرده بود ولی به هر حال آن هم نوعی روزه داري است
ولی آنچه در تورات و انجیل آمده روزه به معناي امساك از خوردن و آشامیدن است (رجوع شود به: تورات سفر تثنیه باب 9 آیه 9
و انجیل متی باب 4 آیه 2) در پایان آیه با یک عبارت کوتاه فلسفه مهم روزه داري را بیان میکند و آن این روزه باعث ایجاد تقوا
در انسان میشود. انسان روزهدار با امساك از لذتهاي جسمی که به خاطر خدا خود را از آنها محروم میکند نوعی تمرین براي
تسلط بر نفس و خواهشهاي آن انجام میدهد و چون یک ماه این تمرینها را تکرار کرد، در وجود او ملکه تقوا و خویشتن داري
ایجاد میشود او دیگر به آسانی میتواند از ارتکاب گناه و خوردن مال دیگران و تجاوز به حقوق مردم هر چند که به نفع او باشد،
پرهیز کند و بر نفس خود تسلط یابد و در جهت حفظ خود از معصیت، ارادهاي نیرومند داشته باشد.
باید توجه داشت که فلسفه عالی و فایده مهم روزه گرفتن همان است که قرآن فرمود ولی در کنار آن فوائد دیگري نیز براي روزه
داري وجود دارد که آنها هم به نوبه خود اهمیت دارند. بعضی از آنها عبارتند از:
فواید اخلاقی: روزهدار براي آنکه روزهاش خدشهدار نباشد و مورد قبول حضرت حق قرار گیرد از کارهایی مانند غیبت، دروغ،
بهتان و مانند آنها پرهیز میکند و خود را به رعایت مبانی اخلاقی وادار میسازد.
فواید اجتماعی: وقتی روزهدار تلخی گرسنگی را چشید به یاد گرسنگان جامعه میافتد چون به خوبی درد و رنج آنها را لمس کرده
است و لذا میگویند حضرت
صفحه : 452
یوسف در ایام قحط سالی با این انبارهاي گندم را در اختیار داشت گرسنه میماند تا از درد مردم گرسنه آگاه باشد. در این باره
روایتی هم وارد شده که طبق آن روزه براي با خبر شدن ثروتمند از حال فقیر است.
فواید روحی: با روزه گرفتن، اراده و اعتماد به نفس در انسان تقویت میشود و انسان به یک نشاط روحی میرسد که هیچ عاملی
نمیتواند او را به چنین نشاطی برساند.
فواید بهداشتی: همچنین با روزه گرفتن مواد زاید و چربی که به قلب و دستگاههاي بدن زیانآور است از بین میروند و سموم بدن
دفع میشود. این مسأله از نظر طب امروز به روشنی ثابت شده است.
پس از بیان تشریع روزه و فلسفه عالی آن، خاطرنشان میسازد که این روزه داري در روزهاي معدود و معینی خواهد بود آنگاه به
دو حکم فقهی روزه اشاره میکند:
نخست این اگر کسی مریض باشد و یا در سفر باشد، روزه نمیگیرد و به جاي آن پس از بهبودي از بیماري و یا مراجعت از سفر
در یک فرصت دیگري روزه خود را قضا میکند. حکم دوم این کسانی که روزه گرفتن به اندازه تمام طاقت و توان آنهاست یعنی
صفحه 286 از 374
اگر روزه بگیرند دچار مشقت سختی میشوند مانند پیران و زنان باردار و شیرده، چنین افرادي روزه خود را بخورند ولی در مقابل
آن فدیه و کفاره بدهند.
میزان کفارهاي که باید بدهند به اندازه غذاي یک فقیر در مقابل یک روز است. البته آیه از این این افراد در صورت توانایی روزه
خود را قضا هم بکنند ساکت است ولی در فقه چنین است که در صورت پیدا کردن قدرت بر روزه، باید روزه خود را قضا کنند.
توجه کنیم که تمام احکام الهی به گونهاي است که کمتر از طاقت انسان است و اگر در موردي حکمی مطابق با تمام طاقت انسان
و یا بالاتر از آن شد، آن حکم ساقط میشود و معناي (یطیقونه) همین است یعنی اگر به قدر طاقت آنهاست و به تعبیر دیگر، طاقت
فرساست، و موجب زحمت و مشقت بسیار است، روزه از آنها برداشته میشود.
صفحه : 453
اگر کسی با میل و اراده خود چنین مشقتی را تحمل کرد و یا بیش از اندازه غذاي یک فقیر کفاره داد، کار خیري کرده و از او
پذیرفته است. آنگاه آیه با تأکید مجدد بر اهمیت روزه گرفتن پایان مییابد و یادآور میشود که اگر شما فواید روزه داري را
میدانستید، متوجه میشدید که روزه گرفتن بهتر است.
آیه ( 185 ) شَهرُ رَمَضانَ الَّذِي أُنزِلَ فِیه ... پس از بیان حکم و فلسفه روزه و این روزه گرفتن در چند روز معدود و معین است، اینک
آن روزها را تعیین میکند و میفرماید: آن روزهاي معدود عبارتند از ایام ماه رمضان که داراي امتیاز ویژهاي است. ماه رمضان ماه
خداست و داراي فضیلتی است که ماههاي دیگر، آن فضیلت را ندارند.
زمان و مکان به خودي خود داراي هیچ فضیلتی نیست بلکه این حوادث مهم است که به زمان و مکان امتیاز میدهد. در این آیه
خداوند علت فضیلت ماه رمضان را بیان میکند و آن این قرآن کریم در این ماه نازل شده است و ضمناً چند صفت از اوصاف
برجسته قرآن را بیان میکند یکی این قرآن هدایتگر است و انسانها را به راه راست و درست رهنمون میشود دیگر این نشانههاي
روشنی از هدایت و فرقان در آن است یعنی قرآن ضمن این بشر را هدایت میکند، به او قدرت تشخیص هم میدهد و انسان به
وسیله قرآن میتواند حق را از باطل و راه را از چاه تشخیص بدهد و به حقیقت دست یابد.
در این آیه پس از بیان مطلب بالا یک بار دیگر این حکم را تکرار میکند که اگر کسانی مریض باشند و یا در سفر باشند، در
روزهاي دیگري روزه بگیرند. این تکرار براي تأکید است چون با توجه به فوائدي که براي روزه و امتیازاتی که براي ماه رمضان
گفته شد، ممکن بود کسانی به خاطر درك این فضیلت باز در حال بیماري و سفر هم روزه میگرفتند لذا یک بار دیگر به آنها
یادآور میشود که مریض و مسافر باید روزه خود را بخورند و در روزهاي دیگري آن را قضا کنند چون خداوند میخواهد کار را
بر مردم آسان کند و سختگیري نباشد.
از این آیه چنین فهمیده میشود که مریض و مسافر باید روزه خود را بخورند و
صفحه : 454
است « عزیمت » چنین نیست که فقط به آنها اجازه خوردن روزه داده شود بلکه این یک حکم الزامی است و به اصطلاح فقهی این
از بزرگان صحابه و ائمه اهل بیت نیز همین معنا استفاده میشود. بنابراین، سخن کسانی که خوردن روزه براي مریض « رخصت » نه
و مسافر را فقط رخصت میدانند خلاف ظاهر آیه و تأکید روایات است. در این باره داستانی هم از پیامبر (ص) نقل شده که گویا
رسیدند. ایام ماه رمضان بود پیامبر (ص) آب خواست و از « کراع الغمیم » آن حضرت با جمعی از اصحاب در مسافرت بودند و به
آن خورد و به اصحاب هم دستور خوردن داد آنها نیز خوردند ولی به پیامبر خبر داده شد که جمعی از اصحاب از نوشیدن آب
یعنی عصیانگران داد. « عصاة » خودداري کردهاند و روزه خود را نشکستهاند پیامبر ناراحت شد به آنها لقب
در پایان، آیه شریفه به سه مطلب اشاره میکند و اشعار میدارد که خداوند احکام روزه را براي شما بیان نمود تا شما چند کار را
صفحه 287 از 374
انجام دهید: نخست این تعداد روزهاي روزه داري را تکمیل کنید و اگر به علت بیماري و سفر روزه خود را خوردهاید به تعداد آن
روزها در ایام دیگر روزه بگیرید. دوم این خدا را به خاطر این هدایتی که کرد تکبیر بگویید و بزرگ بدارید و شاید این اشاره به
تکبیرهاي نماز عید فطر باشد که پس از پایان ماه رمضان خوانده میشود و نیز تکبیرهایی که مستحب است بعد از نمازهاي واجب
در روز عید فطر گفته شود. سوم این خدا را سپاسگزار باشید که این حکم مهم را به شما بیان کرد و شما از این نعمت استفاده
خواهید نمود.
چند روایت
امام صادق فرمود هر چیزي را زکاتی است و زکات بدنها روزه «1» -1 عن الصادق (ع) قال: لکل شیء زکاة و زکاة الاجسام الصیام
گرفتن است.
-2 عن رسول الله (ص) قال: من صام شهر رمضان و حفظ فرجه و بطنه و لسانه و کف اذاه عن النّاس غفر الله له ذنوبه ما تقدم منها و
ما تأخر و أعتقه من النار و احلّه
-----------------------------------
1)- وسائل الشیعه ج 7 ص 3 )
صفحه : 455
پیامبر خدا (ص) فرمود: هر کس ماه رمضان را روزه بگیرد و فرج «1» دار القرار و قبل شفاعته بعدد رمل عالج من مذنبی اهل التوحید
و شکم و زبانش را حفظ کند و آزار خود را از مردم باز دارد، خداوند گناهان گذشته و آینده او را میبخشد و او را از آتش آزاد
از گناهکاران اهل توحید قبول میکند. « عالج » میکند و در خانه امن خود جاي میدهد و شفاعت او را به تعداد ریگهاي بیابان
-3 عن الباقر (ع) قال: انّ لله ملائکۀ موکلین بالصائمین یستغفرون لهم فی کل یوم من شهر رمضان الی آخره و ینادون الصائمین کل
لیلۀ عند افطار هم: ابشروا عباد الله فقد جعتم قلیلًا و ستشبعون کثیرا بورکتم و بورك فیکم حتّی اذا کان آخر لیلۀ من شهر رمضان
امام باقر (ع) فرمود: براي «2» نادوهم: ابشروا عباد الله فقد غفر الله لکم ذنوبکم و قبل توبتکم فانظروا کیف تکونون فیما تستأنفون
خداوند فرشتگانی وجود دارد که به روزه داران گماشته شدهاند هر روز از ماه رمضان تا آخر ماه براي آنها استغفار میکنند و هر
شب موقع افطار آنها را ندا در میدهند که اي بندگان خدا مژده باد بر شما، اندکی گرسنه ماندید و به زودي فراوان سیر خواهید
شد. کار مبارکی انجام دادید و خود نیز مبارك شدید. تا وقتی که آخرین شب ماه رمضان فرا میرسد و فرشتگان آنها را ندا
میدهند اي بندگان خدا مژده باد بر شما که خداوند گناهان شما را بخشید و توبه شما را قبول کرد پس بنگرید که از این پس چه
خواهید نمود.
-4 قال رسول الله (ص): ایها النّاس انه قد اقبل الیکم شهر الله بالبرکۀ و الرحمۀ و المغفرة شهر هو عند الله افضل الشهور و ایامه افضل
الایام و لیالیه افضل اللیالی و ساعاته افضل الساعات هو شهر دعیتم فیه الی ضیافۀ الله و جعلتم فیه من اهل کرامۀ الله انفاسکم فیه
«3»... تسبیح و نومکم فیه عبادة و عملکم فیه مقبول و دعاؤکم فیه مستجاب
-----------------------------------
1)- همان ص 174 )
2)- همان کتاب ص 176 )
[.....] 3)- همان کتاب ص 227 )
صفحه : 456
صفحه 288 از 374
پیامبر خدا (ص) فرمود: اي مردم ماه خدا به سوي شما با برکت و رحمت و آمرزش روي آورده است. آن ماهی است که نزد خدا
بهترین ماههاست و روزهاي آن بهترین روزها و شبهاي آن بهترین شبها و ساعتهاي آن بهترین ساعتها است. آن ماهی است که شما
در آن به مهمانی خدا دعوت شدهاید و در آن از اهل کرامت الهی قرار گرفتهاید نَفَسهاي شما در آن تسبیح و خواب شما در آن
عبادت و عمل شما در آن پذیرفته و دعاي شما در آن مستجاب است ...
بحثی درباره نزول قرآن در ماه رمضان
شک نیست که قرآن کریم در طول بیست و سه و یا بیست سال رسالت پیامبر گرامی اسلام، به تدریج و بر حسب اقتضاي مناسبتها و
نیازها نازل شده است اما از ظواهر بعضی از آیات قرآنی و همچنین از روایاتی که از طریق عامه و خاصه وارد شده چنین استفاده
میشود که قرآن علاوه بر نزول تدریجی، نزول دیگري هم داشته که به صورت دفعی و یکپارچه بوده است آیا واقعاً قرآن دو بار
نازل شده و یا باید ظواهر آیات و نص روایاتی را که مشعر بر این معناست، تأویل کرد!
در این مسأله اقوال مختلفی وجود دارد که ما نخست آن اقوال را با ذکر دلایلی که اقامه کردهاند، نقل میکنیم و در آخر نظر خود
را ذکر خواهیم کرد.
« بیت العزة » و یا « بیت المعمور » قول اول- قرآن کریم دو بار نازل شده است یکبار به صورت دفعی و یکپارچه از جانب خداوند به
که در آسمان چهارم است، نازل شده و یکبار هم به صورت تدریجی و نجومی در طول سالهاي رسالت نزول یافته است طبق این
تعبیر آورده شده است. « تنزیل » و از نزول تدریجی به « انزال » قول از نزول دفعی به
اکثر مفسران و اهل حدیث این قول را انتخاب کردهاند و حتی قرطبی در تفسیر خود
صفحه : 457
نخستین کسی که این قول «2» و زرکشی این قول را مشهورترین و صحیحترین قولها دانسته است «1» بر این نظریه ادعاي اجماع کرده
به او نسبت داده شده، إبن عباس است که گفته خداوند قرآن را به یکباره در شب قدر از لوح محفوظ به آسمان دنیا انزال کرده
.«3» است
براي اثبات این نظریه به آیات و روایاتی استناد شده است که به بعضی از آنها اشاره میکنیم:
-1 آیات مورد استناد عبارت است از آیاتی که دلالت بر نزول قرآن در ماه رمضان و شب قدر میکند مانند:
شَهرُ رَمَضانَ الَّذِي أُنزِلَ فِیه القُرآن (بقره/ 185 ) ماه رمضان ماهی است که قرآن در آن نازل شده است.
إِنّا أَنزَلناه فِی لَیلَۀِ القَدرِ (قدر/ 1) ما قرآن را در شب قدر نازل کردیم.
إِنّا أَنزَلناه فِی لَیلَۀٍ مُبارَکَۀٍ (دخان/ 3) ما قرآن را در شبی مبارك نازل کردیم.
ظاهر این آیات دلالت دارد بر این قرآن کریم یکباره و به صورت مجموع در ماه رمضان آن هم در شب قدر نازل شده است
درست است که به یک آیه هم قرآن اطلاق میشود اما از سیاق آیات چنین به نظر میرسد که منظور مجموع قرآن است نه بعضی
از آن البته کسانی این آیات را به نحوي توجیه کردهاند که با نزول چند آیه هم جور در میآید و ما در آینده راجع به این مطلب و
وجه جمع میان نزول قرآن در شب قدر و نزول آن در شب بیست و هفتم رجب که شب بعثت پیامبر اسلام (ص) است بطور مستقل
بحث خواهیم کرد.
-2 روایات متعدد و معتبري هم از طریق اهل سنت و هم از طریق شیعه وارد شده که
-----------------------------------
. 1)- الجامع لاحکام القرآن، ج 2 ص 297 )
صفحه 289 از 374
. 2)- زرکشی، البرهان فی علوم القرآن، ج 1 ص 228 )
. 3)- طبرسی، مجمع البیان، ج 10 ص 786 )
صفحه : 458
دلالت دارد بر این که قرآن به صورت دفعی و یکپارچه در شب قدر نازل شده است:
امام صادق (ع) فرمود:
قرآن به یکباره در ماه «1» نزل القرآن جملۀ واحدة فی شهر رمضان الی البیت المعمور ثم انزل من البیت المعمور فی طول عشرین سنۀ
رمضان به بیت المعمور نازل شده و سپس از بیت المعمور در طول بیست سال نازل شده است.
ذکر شده ولی در « بیت المعمور » منتهی در روایات ما محل نزول دفعی قرآن «2» مشابه این روایت از طریق اهل سنّت نیز وارد شده
تعبیرشده است. « بیت العزة » روایات اهل سنت از این محل به
قول دوم- قرآن کریم یکبار به صورت دفعی بر قلب پیامبر (ص) نازل شده و یکبار هم به صورت تدریجی بر زبان آن حضرت
جاري گشته است.
این قول از فیض کاشانی است و در مقدمه تفسیر صافی آن را عنوان کرده و گفته است منظور از بیت المعمور نیز که در حدیث
آمده همان قلب پیامبر (ص) است به گونهاي که در این آیه شریفه آمده است:
نَزَلَ بِه الرُّوح الَأمِین عَلی قَلبِکَ (شعراء/ 194 ) قرآن را روح الأمین بر قلب تو نازل کرده است.
فیض کاشانی چنین توضیح میدهد که مجموع قرآن به یکباره بر قلب پیامبر نازل شده و سپس در طول بیست سال به تدریج از
باطن قلب پیامبر به ظاهر زبان آن حضرت آمده و این هنگامی صورت میگرفت که جبرئیل به پیامبر (ص) وحی میآورد و الفاظ
«3» قرآن را بر او میخواند
-----------------------------------
1)- تفسیر عیاشی، ج 1، ص 80 همین روایت در اصول کافی ج 2، ص 629 نیز آمده با این تفاوت که به جاي بیست سال بیست و )
سه سال ذکر شده است.
. 2)- رجوع شود به سیوطی، الدر المنثور، ج 1، ص 189 ، و الإتقان، ج 1، ص 39 )
. 3)- مقدمه تفسیر صافی، ج 1 ص 56 )
صفحه : 459
براي این قول میتوان شاهد دیگري از قرآن آورد:
وَ لا تَعجَل بِالقُرآن مِن قَبل أَن یُقضی إِلَیکَ وَحیُه (طه/ 114 ) به قرآن عجله نکن پیش از آن که وحی آن به تو حکم شود.
ظاهر این آیه و آیات دیگري که مشابه آن است دلالت میکند بر این که پیامبر اسلام (ص) پیش از نزول جبرئیل یا روح الأمین و
آوردن وحی که در مناسبتهاي گوناگون و در طول رسالت بطور مرتب انجام میگرفت، از قرآن و آیات آن خبر داشته و گاهی به
اقتضاي موقعیت براي اظهار آن عجله میکرده اما اجازه نداشته که پیش از نزول جبرئیل آن را ابراز نماید.
قول سوم- قرآن کریم در پشت این الفاظ موجود، داراي حقیقت دیگري است که با فهم عادي نمیتوان آن را درك کرد و این
حقیقت قابل تفصیل و تجزیه نیست و یک حقیقت بسیط و داراي احکام و استحکام است با توجه به این معنا میتوان گفت یک بار
همان حقیقت بسیط قرآن به صورت دفعی نازل شده ویک بار هم قرآن به حالت تفصیل و در موقعیت مقتضی و در فاصلههاي
گوناگون به تدریج نازل شده است.
این قول از مرحوم علامه طباطبائی است که در تفسیر المیزان آن را مفصلًا مطرح کرده و توضیحات لازم را داده است.
صفحه 290 از 374
و « ام الکتاب » ایشان با استناد به آیات متعددي معتقدند که قرآن در یک مرحله به صورت حقیقت واحدهاي است و جایگاه آن
است در این مرحله قرآن متصف به علی و حکیم است و در مرحله دیگر به صورت الفاظ نازل « کتاب مکنون » و « لوح محفوظ »
گردیده و لباس قرائت و عربیت پوشیده و حالت تفصیلی به خود گرفته و داراي ناسخ و منسوخ میباشد. مرحله اول به صورت
دفعی و مرحله دوم به صورت تدریجی نازل شده است.
از جمله آیاتی که مورد استناد این قول قرار گرفته به عنوان نمونه این آیات را میتوان یاد کرد:
( کِتاب أُحکِمَت آیاتُه ثُم فُصِّلَت مِن لَدُن حَکِیم خَبِیرٍ (هود/ 1
صفحه : 460
قرآن کتابی است که آیات آن محکم قرار داده شده و سپس تفصیل یافته است از جانب خداوند حکیم و آگاه.
حم وَ الکِتاب المُبِین إِنّا جَعَلناه قُرآناً عَرَبِیا لَعَلَّکُم تَعقِلُونَ وَ إِنَّه فِی أُم الکِتاب لَدَینا لَعَلِیٌّ حَکِیم (زخرف/ 4) قسم به کتاب مبین ما آن
را قرآن عربی قرار دادیم تا شما بیاندیشید و آن در ام الکتاب نزد ما علی و حکیم است.
بنابراین قرآن در حالت مجمل و محکم و بسیط بودنش به یکباره نازل شده و در حالت مفصل بودنش که لباس الفاظ پوشیده است
«1». به تدریج فرود آمده است
در اینجا این توضیح را بدهیم که نباید حقیقت بسیط قرآن را که مرحوم علامه طباطبائی بیان کرده با مسأله کلام نفسی که اشاعره
آن را مطرح نمودهاند، اشتباه کرد زیرا کلام نفسی اشاعره براي توجیه عقیده آنها درباره قدیم بودن قرآن عنوان شده و موضوع
پیشنهادي علامه طباطبائی چیزي است که حادث شده و قدیم نیست.
قول چهارم- قرآن فقط یکبار نازل شده آن هم به صورت تدریجی و نجومی. و اساساً نزول دفعی قرآن قابل تصور نیست زیرا در
قرآن آیات بسیاري وجود دارد که مربوط به حوادثی است که سالها پس از بعثت پیامبر اتفاق افتاده است چگونه میتوان تصور
کرد که این آیات قبلًا نازل شده باشد!
پیروان این نظریه آیاتی را که نزول قرآن را در ماه رمضان و شب قدر میداند توجیه کردهاند مثلًا گفتهاند که قسمتی از آیات در
شب قدر نازل شده و یا اولین آیه در شب قدر نازل شده (تفصیل این توجیهات را بعداً خواهیم آورد) و درباره روایاتی که در آنها
براي قرآن دو نوع نزل دفعی و تدریجی عنوان شده گفتهاند که خبر واحد است و در این گونه مسایل نمیتوان به آنها استناد کرد.
یکی از کسانی که این نظریه را مطرح کرده، شیخ مفید علیه الرحمۀ است که سخن شیخ صدوق علیه الرحمۀ را که قائل به نزول
دوگانه قرآن بود، رد میکند و میگوید:
-----------------------------------
.16 - 1)- رجوع شود به المیزان، ج 2، ص 14 )
صفحه : 461
ریشه اعتقاد صدوق روایت واحدي است که موجب علم نمیشود آنگاه نمونههایی از آیاتی را که مربوط به حوادث زمان پیامبر
(ص) است میآورد و نتیجه میگیرد که قرآن فقط یکبار آنهم تدریجی نازل شده. به عقیده شیخ مفید اعتقاد به نزول دفعی قرآن با
«1». مذهب مشبّهه تناسب دارد که قرآن را قدیم میدانستند
بعضی از پیروان این قول استبعاد دیگري را عنوان کرده و گفتهاند نزول دفعی قرآن آن هم به آسمان چهارم چه فایدهاي دارد قرآن
براي هدایت بشر نازل شده و اگر در دسترس بشر نباشد، چگونه هدایتگري کند!
این بود اجمالی از نظریهها و اقوالی که در این زمینه وجود دارد.
ما تصور میکنیم که قول به دو بار نازل شدن قرآن قول بعیدي نیست و نمیتوان به خاطر چند استبعاد عقلی از ظاهر آیات و نص
صفحه 291 از 374
روایاتی که براي قرآن دو نوع نزول دفعی و تدریجی را اثبات کرده است دست برداشت و براي رفع اشکالات شیخ مفید و پیروان او
در این مسأله، میتوان گفت که منظور از نزول دفعی قرآن این است که علوم و معارف و اهداف ترسیم شده در قرآن، در آغاز
بعثت یکجا برجان و دل پیامبر (ص) نازل شده و سپس در طول سالهاي رسالت به تناسب ضرورتها به تدریج و با تفصیل بیشتري بر
پیامبر (ص) ابلاغ گردیده و در این مرحله است که گاهی به حوادث روزمره نیز اشاره شده است و این مانع از آن نیست که معارف
قرآن قبلًا و پیش از وقوع این حوادث بر پیامبر (ص) نازل شده باشد زیرا که اینگونه آیات نیز که ناظر بر حوادث روزمره است در
مسیر هدفهاي تربیتی قرآن است که قبلًا ترسیم شده است.
و اما این نزول دفعی قرآن چه فایدهاي دارد، بعضی از مفسران فوائدي را ذکر کردهاند که چنگی به دل نمیزند ولی آیا ما از فوائد
وجودي تمام پدیدههاي هستی آگاهی داریم! بسیاري از حقایق در جهان وجود دارد که ما از آنها و فوائد آنها بی خبریم بنابراین
وقتی دلیلی بر وجود چیزي اقامه شد نفی آن به جهت عدم آگاهی از فایده وجود آن، کوته نظري است و ما حق نداریم چیزي را
که از فایده وجودي آن اطلاع
-----------------------------------
.103 - 1)- شیخ مفید، تصحیح الاعتقاد، ص 102 )
صفحه : 462
نداریم، نفی کنیم.
نزول قرآن در لیلۀ القدر
نزول قرآن در ماه مبارك رمضان آنهم در یک شب که همان شب قدر باشد، امر مسلمی است که قرآن در سه مورد آنرا بیان کرده
که دو مورد آن صریح در مطلب است و یک مورد هم به قرینه دو مورد دیگر ناظر به آن است. در یک مورد وقت نزول قرآن، ماه
رمضان و در مورد دیگر شب قدر و در مورد سوم شب مبارکی معرفی شده که همان شب قدر است این موارد به ترتیب در آیات
زیر آمده است:
شَهرُ رَمَضانَ الَّذِي أُنزِلَ فِیه القُرآن (بقره/ 185 ) ماه رمضان ماهی است که قرآن در آن نازل شده است.
إِنّا أَنزَلناه فِی لَیلَۀِ القَدرِ (قدر/ 1) ما قرآن را در شب قدر نازل کردیم وَ الکِتاب المُبِین إِنّا أَنزَلناه فِی لَیلَۀٍ مُبارَکَ ۀٍ (دخان/ 2) قسم به
کتاب مبین که ما قرآن را در شبی مبارك نازل کردیم.
شب قدر که شب نزول قرآن است در قرآن شبی مبارك معرفی شده که در آن شب فرشتگان و روح براي تقدیر امور بر زمین نازل
میشوند و آن شب یک شب استثنایی است و طبق روایات بسیاري که درباره شب قدر وارد شده مقدرات و حوادثی که در طول
سال اتفاق خواهد افتاد، در آن شب رقم زده میشود و آن شب، شب تعیین سرنوشتهاست.
بدون شک شب قدر بیرون از ماه رمضان نیست ولی کدام شب از رمضان شب قدر است، به درستی روشن نیست حتی ائمه
معصومین (ع) عمداً از تعیین آن خودداري کردهاند و آن را یکی از سه شب نوزدهم و بیست و یکم و بیست و سوم رمضان
دانستهاند تا مردم چندین شب را به امید شب قدر مشغول عبادت شوند هر چند که در
صفحه : 463
«1». بعضی از روایات شب بیست و سوم ماه مورد عنایت خاص قرار گرفته است
اکنون باید دید منظور از این قرآن در شب قدر نازل شده چیست! پاسخ این سؤال براي کسانی که قائل به نزول دوگانه قرآن-
دفعی و تدریجی- هستند آسان است و آنها میگویند قرآن به صورت دفعی و به یکباره در شب قدر در ماه رمضان نازل شده و
صفحه 292 از 374
نزول تدریجی آن نیز بیست و یا بیست و سه سال طول کشیده است و به طوري که پیش از این بحث کردیم اساساً این سه آیه ظهور
روشنی در نزول دفعی قرآن در آن شب معهود را دارد به اضافه این روایات متعددي که نمونههایی از آن را نقل کردیم این مطلب
را تأیید میکند.
به هر حال اگر براي قرآن دو نوع نزول قائل شویم، در فهم این آیات مشکلی نخواهیم داشت و خواهیم گفت که مجموع قرآن یا
حقیقت بسیط قرآنی و یا علوم و معارف قرآنی به یکباره در شب قدر از لوح محفوظ به آسمان چهارم یا بیت المعمور یا بیت العزة
و یا قلب پیامبر نازل شده است (مطابق تعبیرات مختلفی که ذکر آن گذشت) آنگاه همین قرآن در مقام تفصیل و در قالب الفاظ به
تدریج و در طول سالهاي رسالت شرف نزول یافته است.
اما کسانی که نزول دفعی قرآن را قبول ندارند و معتقدند که قرآن تنها یکبار آنهم به صورت تدریجی نازل شده است، در توجیه
-1 آغاز نزول قرآن در شب قدر از ماه رمضان بوده است و در توضیح این «2»: این سه آیه مطالبی گفتهاند که در زیر میآوریم
مطلب گفتهاند که این سخن مانند این تعبیر است که بگوییم فلان حکومت در فلان تاریخ تأسیس شده است که منظور آغاز
تأسیس و شروع کار آن است.
این تأویل نمیتواند مورد قبول باشد زیرا ظاهر آیات سه گانه و ترکیب و سیاق
-----------------------------------
. 1)- رجوع شود به: تفسیر مجمع البیان، ج 10 ، ص 787 )
- 2)- این وجوه در اکثر تفاسیر و کتب علوم قرآنی آمده است مانند: مجمع البیان، ج 1 ص 276 - تفسیر فخر رازي، ج 5 ص 80 )
. الاتقان، ج 1 ص 40 - البرهان، ج 1 ص 228 - التمهید، ج 1 ص 83
صفحه : 464
سخن در آنها دلالت بر نزول قرآن به عنوان یک مجموعه و حقیقت واحدهاي میکند که هدایتگر مردم است و دست کشیدن از
این ظاهر، دلیل محکم و روشنی میخواهد که قائلین این وجه چنین دلیلی را ارائه نکردهاند دیگر این این وجه با قول اهل سنت که
بعثت پیامبر را در ماه رمضان میدانند، سازگار است ولی با نظر علماي شیعه که روز بیست و هفتم رجب را روز بعثت میدانند،
جور در نمیآید.
بعضی از نویسندگان معاصر که این وجه را قبول کردهاند در توجیه اشکال بالا گفتهاند که حساب بعثت، از حساب نزول قرآن
جداست چون در طول سه سال اول بعثت پیامبر مأمور به تبلیغ نبود و پس از آنکه مأمور به تبلیغ شد، نزول قرآن به عنوان یک
«1». کتاب آسمانی شروع شد که آغاز آن در ماه رمضان بود
این نویسنده هنگامی این سخن را میگوید که خود به نزول دفعی قرآن قائل نیست و معتقد است که قرآن یکبار آنهم به صورت
تدریجی نازل شده است حال میگوییم بدون شک آیاتی از قرآن در اول بعثت نازل شده است آیا شما این آیات را از قرآن
نمیدانید این سخن که قرآن از سال سوم بعثت به بعد عنوان کتاب آسمانی پیدا کرد چه معنایی دارد! آیا آن آیاتی که در ابتداي
بعثت نازل گردید (مانند آیات سوره علق و آیاتی از سوره مدثر) عنوان کتاب آسمانی ندارد! واقعاً که ادعاي عجیبی است؟ 2- هر
سال در شب قدر آن مقدار از قرآن که در طول آن سال مورد نیاز بوده یکجا بر پیامبر (ص) نازل میشد و سپس در طول سال
جبرئیل آن را به تدریج میآورد.
طبق این نظر منظور از رمضان در آیه، رمضان خاصی نیست، بلکه شامل همه ماه رمضانهاي طول رسالت پیامبر است.
این وجه از وجه اولی نیز سستتر است و چیزي جز یک تأویل بیدلیل و تکلف بی جهت نیست و ظاهر آیات آن را دفع میکند
که در آیات مورد نظر آمده است به صورت ماضی است و نمی تواند شامل رمضانها و لیلۀ « انزلناه » و « انزل » بخصوص این فعلهاي
صفحه 293 از 374
القدرهاي آینده باشد و این مطلب روشن است.
-----------------------------------
. 1)- التمهید فی علوم القرآن، ج 1، ص 80 )
صفحه : 465
این است که درباره ماه رمضان و وجوب صیام آن، قرآن نازل شده که منظور « شهر رمضان الذي انزل فیه القرآن » -3 منظور از تعبیر
آیاتی از قرآن است که مربوط به رمضان و روزه داري است. گفتهاند همانگونه که به مجموع کتاب آسمانی، قرآن گفته میشود،
به چند آیه هم قرآن اطلاق میشود.
این وجه از دو وجه اولی هم سستتر است و تدبر در آیه بیپایگی این سخن را روشن میسازد زیرا آیهاي که درباره رمضان نازل
شده همین آیه است و محتواي آن یک جمله خبري است و خبر دادن در یک آیه از نزول همین آیه کار عبث و غیر حکیمانهاي
است که کلام خداوند از آن بدور است. از این گذشته دو آیه دیگر را که نزول قرآن در شب قدر را بیان میکنند چه باید کرد!
-4 منظور این است که قسمت عمده قرآن در ماههاي رمضان سالهاي رسالت نازل شده است و لذا میتوان از راه تغلیب نزول همه
قرآن را به ماه رمضان نسبت داد.
این وجه نیز در سستی و ضعف دست کمی از وجوه قبلی ندارد و جریانات تاریخی آن را رد میکند بخصوص این نزول قرآن به
نزول قرآن فقط در یک شب از رمضان که همان شب قدر «1» تمام ایام و لیالی رمضان نسبت داده نشده بلکه به قرینه دو آیه دیگر
است اتفاق افتاده و پرواضح است که کسی نمیتواند ادعا کند که قسمت اعظم قرآن در نزول تدریجی خود در شبهاي قدر
دوران رسالت نازل شده است.
این بود تأویلات مختلفی که در مورد آیات مربوط به نزول قرآن در رمضان و لیلۀ القدر گفته شده اما به طوري که تذکر دادیم
حقیقت این است که هیچ یک از این وجوه و تأویلات با ظاهر و سیاق آن آیات مناسب نیست بخصوص آیه سوره دخان که در آن
صحبت از انزال کتاب مبین است که به مجموع قرآن اطلاق میشود.
با توجّه به سستی این وجوه چهارگانه و عدم تناسب آنها با ظواهر آیات یاد شده به نظر میرسد همان وجهی که در آغاز بیان
کردیم مناسبتر و قویتر است و منظور آیات این است که قرآن کریم به صورت دفعی و یکباره در ماه رمضان و در شب قدر نازل
-----------------------------------
1)- آیه سوره قدر و آیه سوره دخان. )
صفحه : 466
شده هر چند به صورت تدریجی و به اقتضاي نیاز در طول بیست و یا بیست و سه سال فرود آمده است این معنی علاوه بر این که با
ظاهر آیات مطابقت دارد، با روایات متعددي هم تأیید شده است که نمونهاي از آنها را پیش از این نقل کردیم.
مطلب دیگر این که این معنی، مشکل دیگري را که گهگاه مطرح میشود حل میکند و آن این نزول قرآن در ماه رمضان با عقیده
شیعه درباره این بعثت پیامبر (ص) روز 27 رجب بوده، سازگار نیست زیرا بدون شک آیاتی چند در اول بعثت نازل شده و طبق
روایاتی که از طریق شیعه و سنی رسیده است، پنج آیه از سوره علق همزمان با آغاز بعثت و آیاتی از سوره مدثر با فاصله اندکی از
آن نازل شده است.
با توجه به مطلبی که گفتیم پاسخ این سؤال روشن است و آن این که منظور از نزول قرآن در رمضان نزول دفعی و یکپارچه آن
است و این مانع از آن نمیشود که چند آیه در مرحله نزول تدریجی قرآن در 27 رجب نازل شده باشد بنابراین میتوانیم بگوییم
که قرآن در لوح محفوظ بوده و در آغاز بعثت فقط چندین آیه جهت اعلام رسالت و نبوت پیامبر و به عنوان براعت استهلال بر وي
صفحه 294 از 374
نازل گردیده و سپس در یکی از شبهاي ماه رمضان اولین سال بعثت که همان لیلۀ القدر بود، مجموع قرآن یکباره بر قلب آن
حضرت نازل شده (به شرحی که پیش از این گفتهایم).
البته بعضیها این احتمال را هم مطرح کردهاند که روز بعثت پیامبر هیچگونه آیهاي بر وي نازل نشد و فقط به او اعلام رسالت شد اما
این احتمال با توجه به روایات بسیاري که از طریق فریقین وارد شده و نزول پنج آیه اول سوره علق را همزمان با آغاز رسالت دانسته
است احتمال بسیار بعیدي است و نمیتوان آن را پذیرفت.
نکته دیگري که در اینجا یادآور میشویم این است که تعیین روز 27 رجب به عنوان روز بعثت، موضوعی است که شیعیان تقریباً
در آن اتفاق نظر دارند و هر چند بیشتر علماء اهل سنت بعثت پیامبر (ص) را در ماه رمضان میدانند اما در چندین روایت که از
طریق آنها وارد شده همین 27 رجب روز بعثت پیامبر (ص) ذکر
صفحه : 467
«1». شده است
[ [سورة البقرة ( 2): آیۀ 186
اشاره
( وَ إِذا سَأَلَکَ عِبادِي عَنِّی فَإِنِّی قَرِیب أُجِیب دَعوَةَ الدّاع إِذا دَعان فَلیَستَجِیبُوا لِی وَ لیُؤمِنُوا بِی لَعَلَّهُم یَرشُدُونَ ( 186
و هنگامی که بندگانم از تو مرا پرسیدند، همانا من نزدیکم خواندن خواننده را وقتی مرا بخواند اجابت میکنم، پس مرا اجابت کنند
( و به من ایمان بیاورند شاید که راه پیدا کنند ( 186
تفسیر و توضیح
آیه ( 186 ) وَ إِذا سَأَلَکَ عِبادِي ... همانگونه که روزه داري انسان را به خداوند نزدیک میکند، دعا کردن نیز همین اثر را دارد و
انسان میتواند به وسیله دعا خود را به خدا نزدیک کند در این آیه که سرشار از لطف و مرحمت خداوند به بندگان است خطاب به
پیامبر اظهار میدارد: اگر بندگان من مرا از تو پرسیدند به آنها بگو که من به آنها نزدیک هستم. البته منظور از این نزدیکی یک
قرب معنوي است و گر نه خداوند مکان ندارد و در عین حال همه جا وجود دارد. قرب خدا به این است که سخن بنده خود را
میشنود و از حال او آگاه است.
خداوند در این آیه وعده میدهد که هر کس دعا کند و او را بخواند، خداوند دعاي او را اجابت خواهد کرد و به گفتهها و
خواستههاي او توجه خواهد نمود اما مطلبی را میفرماید که به منزله شرط قبولی دعاست و آن این (فلیستجیبوا لی) آنها هم مرا
اجابت کنند و دعوت مرا بپذیرند یعنی خدا را اطاعت کنند و به دستورات او عمل نمایند. همانگونه که در آیه دیگر فرمود:
( یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا استَجِیبُوا لِلّه وَ لِلرَّسُول إِذا دَعاکُم لِما یُحیِیکُم (انفال/ 24
-----------------------------------
. 1)- رجوع شود به: سیره حلبی ج 1 ص 238 و کنز العمال ج 12 ص 312 )
صفحه : 468
اي کسانی که ایمان آوردهاید خدا و پیامبر را اجابت کنید هنگامی که شما را به چیزي میخوانند که شما را زنده میکند.
بنابراین اجابت باید متقابل باشد، بندگان دعوت خدا را اجابت کنند و به احکام شرع و اوامر و نواهی خدا عمل نمایند و در مقابل
صفحه 295 از 374
خداوند نیز دعاهاي بندگان را اجابت کند و خواستههاي آنان را عملی سازد.
این گاهی ما دعا میکنیم و به اجابت نمیرسد براي آن است که ما نیز خدا را اجابت نکردهایم بنابراین خداوند تعهدي در مقابل ما
ندارد ولی در عین حال گاهی اگر مصلحت بنده ایجاب کند، دعاي او را اجابت میکند و حاجتش را روا میسازد.
توجه کنیم که اجابت دعا تنها به این نیست که حتماً حاجت مورد نظر برآورده شود بلکه گاهی خداوند دعاي کسی را اجابت
میکند ولی به مصلحت او نمیبیند که خواستهاش برآورده شود زیرا در زندگی انسان آنچنان عوامل بزرگ و کوچک مرئی و
نامرئی عمل میکنند که گاهی انسان از مصلحت خود به کلی بیخبر است و چیزي را طلب میکند که به ضرر اوست ولی او
نمیداند در چنین شرایطی اجابت دعا از سوي خدا به این است که خدا به بنده خود پاداشی نیکو بدهد و یا برآوردن حاجت او را
به تأخیر بیندازد به طوري که در احادیث آمده است.
البته هر چه که مصلحت بنده است خداوند آن را انجام میدهد ولی گاهی مصلحت در آن است که نیازي از بنده برطرف شود اما
به شرط این خود بخواهد و دعا کند یعنی مصلحت انجام آن کار بعد از دعاي بنده محقق میشود. در چنین مواردي دعا کارساز
است و به اجابت میرسد ولی چون ما از چنین مواردي خبر نداریم، باید همیشه تمام حاجات خود را از خدا بخواهیم و در آن
اصرار کنیم. ضمناً به هنگام دعا کردن نباید انتظار معجزه داشته باشیم و چیزي را که طبق قانون علل و اسباب امکان پذیر نیست از
خدا بخواهیم چون معناي این گونه دعاها این است که خدا نظام عالم را به هم بزند تا خواسته ما عملی شود و خدا هرگز چنین
نمیکند بلکه باید چیزهایی را از خدا بخواهیم که امکان وقوع داشته باشند و از خدا بخواهیم که ما را به اسباب و علل آن
صفحه : 469
رهنمون شود و به ما توفیق دستیابی به آن را مرحمت نماید.
توجه کنیم که دعا چه اجابت بشود و چه اجابت نشود، نوعی عبادت است و با دعا انسان به خداي خود نزدیک میشود و لذا
خداوند هر نوع دعایی را پاداش میدهد بنابراین کسی که دعا میکند و توفیق چنین حالی را مییابد، باید خوشحال باشد زیرا که
این عمل او موجب رضایت و خوشنودي خداوند است و انسان با دعا کردن خود را در معرض نسیم رحمت الهی قرار میدهد.
در این آیه پس از بیان این مطلب که خداوند دعاي دعا کننده را اجابت میکند پس باید او هم دعوت خدا را اجابت نماید، اضافه
میکند که: و به من ایمان بیاورد. یعنی این به قدرت و توانایی خدا در برآوردن خواستههاي او ایمان و اطمینان داشته باشد که اگر
این دو شرط انجام یافت و دعا کننده خدا را اجابت نمود و به قدرت او ایمان پیدا کرد، در این حالت است که امید راهیابی وجود
دارد و انسان میتواند امیدوار باشد که دعاي او مستجاب خواهد شد.
البته دعا کردن براي خود آدابی دارد که در کتب احادیث و دعا آمده است و نمونههایی از آن در قرآن نیز آمده است یکی از آنها
همان اجابت دستورات خداست که در آیه مورد بحث آمده و یکی دیگر این است که دعا کننده با تضرع و خشوع دعا کند:
ادعُوا رَبَّکُم تَ َ ض رُّعاً وَ خُفیَۀً إِنَّه لا یُحِبُّ المُعتَدِینَ (اعراف/ 55 ) پروردگار خود را با زاري و پنهانی دعوت کنید همانا او تجاوزگران
را دوست ندارد.
دیگر این دعا از روي ترس از غضب خدا و طمع در رحمت او باشد:
وَ ادعُوه خَوفاً وَ طَمَعاً (اعراف/ 56 ) و او را از روي ترس و طمع بخوانید.
دیگر این پیش از دعا کارهاي خیري انجام بدهد:
إِنَّهُم کانُوا یُسارِعُونَ فِی الخَیرات وَ یَدعُونَنا رَغَباً وَ رَهَباً (انبیاء/ 90 ) آنها در انجام کارهاي خیر شتاب میکردند و ما را از روي
رغبت و ترس
صفحه : 470
صفحه 296 از 374
میخواندند.
[ [سورة البقرة ( 2): آیۀ 187
اشاره
أُحِل لَکُم لَیلَۀَ الصِّیام الرَّفَث إِلی نِسائِکُم هُن لِباس لَکُم وَ أَنتُم لِباس لَهُن عَلِمَ اللّه أَنَّکُم کُنتُم تَختانُونَ أَنفُسَ کُم فَتابَ عَلَیکُم وَ عَفا
عَنکُم فَالآنَ بَاشِرُوهُن وَ ابتَغُوا ما کَتَبَ اللّه لَکُم وَ کُلُوا وَ اشرَبُوا حَتّی یَتَبَیَّنَ لَکُم الخَیطُ الَأبیَض مِنَ الخَیطِ الَأسوَدِ مِنَ الفَجرِ ثُم أَتِمُّوا
الصِّیامَ إِلَی اللَّیل وَ لا تُبَاشِرُوهُن وَ أَنتُم عاکِفُونَ فِی المَساجِ دِ تِلکَ حُ دُودُ اللّه فَلا تَقرَبُوها کَ ذلِکَ یُبَیِّن اللّه آیاتِه لِلنّاس لَعَلَّهُم یَتَّقُونَ
(187)
براي شما در شب روزه داري آمیزش با زنانتان حلال شد آنها پوششی براي شمایند و شما پوششی براي آنها هستید. خدا میدانست
که شما به خود خیانت میکردید پس توبه شما را پذیرفت و شما را آمرزید. پس اکنون با آنها آمیزش کنید و آنچه را خدا بر شما
نوشته است بجویید و بخورید و بیاشامید تا وقتی که رشته سفید صبح از رشته سیاه بر شما آشکار گردد. سپس روزه را تا شب به
پایان برسانید و در حالی که در مسجدها مشغول اعتکاف (عبادت) هستید با آنها (زنها) آمیزش نکنید. این مرزهاي خداست پس به
( آن نزدیک نشوید خداوند این چنین نشانههاي خود را به مردم آشکار میسازد شاید آنها پرهیزگاري کنند ( 187
نکات ادبی
و در اصل به معناي سخن درشت و بداست. « فلا رفث و لا فسوق » : در اینجا کنایه از همبستري زن با مرد است مانند « رفث » -1
شدت در خیانت است مانند: اکتساب که شدت در کسب میباشد. « اختیان » خیانت میکنید « تختانون » -2
خط سفید در سپیده و فجر در افق که در سمت مشرق ظاهر « خیط الأبیض » -3
صفحه : 471
میشود.
خط سیاه که بالاي خط سفید در سپیده قرار دارد. « خیط الأسود » -4
یا بیانیه است که فجر را بیان میکند و یا براي تبعیض است که قسمتی از فجر را میگیرد. « من الفجر » -5 من در
یعنی عابد و اعتکاف عبادت مخصوصی است که در مسجد جامع شهر انجام میگیرد. « عاکف » -6
تفسیر و توضیح
آیه ( 187 ) أُحِل لَکُم لَیلَۀَ الصِّیام ... پس از تشریع روزه و وجوب آن، مسلمانان تنها میتوانستند از هنگام مغرب تا وقت نماز عشاء
غذا بخورند و آب بنوشند و با زنان خود همبستر شوند و چون وقت عشاء میگذشت دیگر وقت امساك از آن چیزها بود و گاهی
بعضی از آنها را در آن فرصت خواب میربود، دیگر در شبانه روز هیچگونه غذایی نمیخوردند. یک شب مطعم بن جبیر که
پیرمردي بود در آن فرصت به خواب رفت و دیگر نتوانست غذا بخورد صبح که براي حفر خندق آمده بود از حال رفت و پیامبر و
مسلمانان بر او رقّت آوردند و نیز بعضی از اصحاب شبانه پس از عشاء هم گاهی معصیت میکردند و با زنان خود همبستر میشدند
یکبار عمر بن خطاب چنین کرد و صبح روز بعد پیش پیامبر به گناه خود اعتراف نمود بعضی دیگر از اصحاب هم به همین گناه
اعتراف کردند. اینجا بود که خداوند بر مسلمانان در امر روزه تخفیف داد و طی همین آیه شریفه آن تخفیف را اعلام نمود.
صفحه 297 از 374
طبق این آیه، هم همبستر شدن با زن و هم خوردن و آشامیدن تا طلوع فجر مجاز شد و مسلمانان فرصت بیشتري براي استفاده از
لذائذ پیدا کردند. در این آیه ضمن اعلام حلال بودن زناشویی در شب روزه، به همین مناسب مطلب جالبی را درباره زن و مرد
اعلام میکند و آن این زنها نسبت به مردها و مردها نسبت به زنها در حکم لباس هستند همانگونه که لباس مایه آرامش و آسایش
و زینت است و انسان را از گرما و
صفحه : 472
سرما حفظ میکند و عیوب انسان را میپوشاند، زن و مرد نیز نسبت به همدیگر همین حکم را دارند و گویا آنها لباس براي
یکدیگرند.
آنگاه اضافه میکند که خداوند میدانست که شما به نفس خود خیانت خواهید کرد یعنی مرزهاي احکام را رعایت نخواهید نمود
و اسیر شهوات خواهید شد این است که اکنون این تخفیف را میدهد و از گناهانی که تا کنون درباره این حکم کردهاید میگذرد
و شما را میآمرزد. توجه کنیم که این، یک حکم موقتی بود و براي امتحان مردم و هم آماده سازي آنها براي پذیرش حکم اصلی
بود که آن را پس از تخفیف آسانتر بپذیرند و این از نظر روانی بسیار مهم است که تکلیف شاقّی براي مردم وضع شود و مردم به
زحمت آن را اجرا کنند ولی بعدها در آن تخفیفی داده شود در این موقع است که اجراي آن تکلیف خیلی راحتتر و آسانتر
خواهد بود. مثل این به کسی بگویند باید پنجاه کیلو بار را برداري و از جایی به جایی انتقال دهی و پس از آنکه او خود را آماده
این کار نمود، میزان آن بار به سی کیلو یا بیست کیلو تخفیف داده شود در این موقع حمل آن بار براي آن شخص خیلی آسانتر
خواهد بود از این از اول همین میزان به او گفته میشد.
پس از این تخفیف اجازه داده میشود که از حالا به بعد تا سپیده دمان با زنها آمیزش کنند و بخورند و بیاشامند و از فجر تا شب
روزه بگیرند و از چیزهایی که گفته شده امساك نمایند. ضمناً پس از بیان مجاز بودن آمیزش با زنان تا سپیده دم، اضافه میکند
آنچه خدا براي شما فرض کرده است آن را طلب کنید و بجویید. شاید منظور این باشد که شما به کیفیت روزه گرفتن یهود و
نصاري توجه نکنید آنها احکامی مخصوص به خود داشتند و شما احکامی مخصوص به خود دارید هر چند که اصل روزه گرفتن
میان شما و آنها مشترك است ولی به هر حال شما تابع احکامی باشید که خدا براي شما فرض کرده ست و روزه را به کیفیتی که
مخصوص شماست بگیرید.
در بیان این آغاز امساك باید از سپیده دم باشد، چنین تعبیر میآورد که بخورید و بیاشامید تا وقتی که خط سفید از خط سیاه سپیده
براي شما روشن شود منظور این است که خط سفیدي را که هنگام طلوع صبح صادق در سمت مشرق آشکار میگردد،
صفحه : 473
در این آیه به معناي « خیط » مشاهده کنید و از آن به بعد امساك نمایید. بعضی از ساده لوحان از اصحاب پیامبر گمان میکردند که
میباشد و لذا عدي بن حاتم دو نخ سفید و سیاه تهیه کرده بود و هنگام صبح به آنها نگاه میکرد و گمان « نخ » لغوي آن یعنی
مینمود که اگر هوا آنقدر روشن شود که این دو نخ از هم تشخیص داده شود، هنگام امساك است. وقتی این سخن را به پیامبر
خدا (ص) اظهار نمود، پیامبر خندید و فرمود: منظور سفیدي روز و تاریکی شب است.
در دنباله آیه به مناسبت حکم روزه، حکم دیگري را که مشابه آن است بیان میکند و آن این در حالی که در مساجد اعتکاف
کردهاید با زنان خود همبستر نشوید.
اعتکاف یک عبادت خاصی است که استحباب دارد و از جمله احکام آن این است که شخص سه شبانه روز در مسجد جامع محل
خود بماند و عبادت کند و از مسجد بیرون نرود مگر براي ضرورت و در این سه روز روزه بگیرد. یکی دیگر از احکام آن که در
این آیه آمده پرهیز از آمیزش با زن است و از ظاهر آیه چنین برمیآید که این حکم شامل شبها هم میشود چون شخص معتکف
صفحه 298 از 374
روزها روزه گرفته و نمیتواند با زن آمیزش کند پس این حکم شامل شبها میشود و معتکف نمیتواند از مسجد خارج شود و با
زن خود همبستر گردد. البته احکام اعتکاف به تفصیل در کتب فقهی آمده است.
در پایان یادآور میشود که احکامی که گفته شد حدود خدا هستند و شما نباید به حدود خدا که در واقع مرزهاي خداست نزدیک
شوید یعنی حتی باید قدري هم احتیاط کنید و تا نهایت حد و مرز پیش نروید و مثلًا درست است که وقت امساك، سپیده دم تعیین
شده ولی باید از باب احتیاط اندکی جلوتر امساك کرد.
این تعبیر در جاي دیگر قرآن که درباره طلاق سخن میگوید، جور دیگر است:
تِلکَ حُدُودُ اللّه فَلا تَعتَدُوها (بقره/ 229 ) این حدود خداست پس از آن تجاوز نکنید.
درباره طلاق جایی براي احتیاط و شبهه نیست چون یا طلاق داده میشود و یا داده
صفحه : 474
نمیشود ولی در امساك براي روزه چون بطور دقیق آن لحظه فجر را مشکل بتوان تشخیص داد، لذا بهتر است اندکی جلوتر
امساك شود و حدود و مرزهاي احکام به طور قطعی رعایت گردد و این نمیشود مگر این به حدود الهی نزدیک نشوند و قدري از
آن فاصله بگیرند.
و این چنین است که خداوند آیات و نشانههاي خود را در جهت بیان احکام براي مردم ظاهر میکند تا مگر آنها پرهیزگار باشند و
به وظایف و تکالیف خود عمل کنند.
[ [سورة البقرة ( 2): الآیات 188 الی 189
اشاره
وَ لا تَأکُلُوا أَموالَکُم بَینَکُم بِالباطِل وَ تُدلُوا بِها إِلَی الحُکّام لِتَأکُلُوا فَرِیقاً مِن أَموال النّاس بِالإِثم وَ أَنتُم تَعلَمُونَ ( 188 ) یَسئَلُونَکَ عَنِ
الأَهِلَّۀِ قُل هِیَ مَواقِیت لِلنّاس وَ الحَ ج وَ لَیسَ البِرُّ بِأَن تَأتُوا البُیُوتَ مِن ظُهُورِها وَ لکِن البِرَّ مَن اتَّقی وَ أتُوا البُیُوتَ مِن أَبوابِها وَ اتَّقُوا اللّهَ
( لَعَلَّکُم تُفلِحُونَ ( 189
اموالتان را در میان خود به باطل نخورید و آن را به حاکمان (قاضیان) رشوه ندهید تا مقداري از اموال مردم را به گناه بخورید در
( حالی که خود میدانید ( 188
از تو درباره ماههاي نو میپرسند بگو: آنها وقتهایی براي مردم و حج میباشند و نیکویی این نیست که به خانهها از پشت آنها وارد
شوید بلکه نیکوکار کسی است که پرهیزگار باشد و به خانهها از درهاي آنها وارد شوید و از خدا پروا کنید شاید رستگار باشید
(189)
نکات ادبی
را کنایه از هر « اکل » در اینجا به معناي تصرف است و چون معمولًا منظور از تصرف مال خوردن آن است، از این رو « اکل » -1
گونه تصرفی گرفتهاند.
از ادلاء به معناي پرداختن مال به جهت رشوه و اصل آن از انداختن دلو به چاه براي برداشتن آب است. گویا رشوه « تدلوا » -2
دهنده مالی را به سوي قاضی میاندازد تا از
صفحه : 475
صفحه 299 از 374
آن به نفع خود برداشت کند.
جمع هلال به معناي ماه نو، عربها به ماه نو تا دو یا سه شب هلال میگویند و از آن به بعد را قمر مینامند و به ماه چهارده « اهله » -3
میگویند. « بدر » شبه
جمع میقات که اسم زمان و مصدر میمی از وقت است و به معناي وقت است مانند میعاد که به معناي وعده است و « مواقیت » -4
منظور از آن در اینجا شمارش اوقات است.
تفسیر و توضیح
آیه ( 188 ) وَ لا تَأکُلُوا أَموالَکُم بَینَکُم ... جامعه وقتی سالم میشود که روابط اقتصادي در آن سالم باشد و اگر در میان مردم فساد
مالی حاکم گردد به تباهی جامعه منجر میشود مخصوصاً اگر فساد مالی در میان طبقه حاکم جامعه مانند کارگزاران دولتی و
قاضیان و والیان شایع شود، موجب فساد عمومی و تباهی فراگیر در جامعه میشود.
براي حفظ سلامت جامعه از فساد مالی، قرآن کریم در این آیه دستور میدهد که اموال خود را میان خود به باطل نخورید و به
قاضیان رشوه ندهید که حق را باطل کنند و شما اموال مردم را به ناحق بخورید در حالی که خود میدانید که ناحق است. در این
آیه نخست به صورت کلی از فساد مالی نهی میکند زیرا اکل مال به باطل شامل تمام اموالی است که بطور نامشروع به دست آید
چه از طریق ربا و چه از طریق معاملات باطل و چه از طریق غصب و چه از طریق قمار و یا راههاي دیگر ولی در میان اینها یک
مورد را بخصوص نام میبرد و آن رشوه خواري است که بلاي خانمانسور در اجتماع بشري است و در هر جامعهاي ریشه بدواند،
بدبختی بزرگی را دامنگیر آن جامعه میسازد. قرآن کریم در جاي دیگر از رشوه خواري یهود به شدت انتقاد میکند و از آنها به
یعنی مال حرام نام میبرد: « سحت » عنوان خورندگان
( سَمّاعُونَ لِلکَذِب أَکّالُونَ لِلسُّحت (مائده/ 42
صفحه : 476
شنوندگان دروغ و خورندگان مال حرام.
آیه ( 189 ) یَسئَلُونَکَ عَن الَأهِلَّۀِ ... در این آیه، نخست به پرسش بعضی از اصحاب پاسخ داده میشود. کل پرسشهایی که اصحاب
پیامبر از او کردهاند و در قرآن مطرح شده چهارده مورد است که هشت مورد در سوره بقره و بقیه در سورههاي مائده، انفال، بنی
آغاز میشود. این « و إذا سألک عبادي » و یک مورد هم به صورت « یسألونک » اسرائیل، کهف، طه و نازعات آمده است که با کلمه
نشان میدهد که امت محمّد (ص) در زمان آن حضرت در مقایسه با قوم یهود، پرسش کمتري میکردند.
پرسشی که در این آیه آمده مربوط به ماههاي نو است که به صورت خط منحنی در آسمان دیده میشود ولی در متن پرسش معلوم
نشده که ماههاي نو از چه جهتی مورد سؤال قرار گرفته است اما پاسخی که داده شد در مورد فایدههایی است که مردم از هلال ماه
نو میبرند و آن این این پدیده براي گاه شماري است که مردم از آن در تعیین وقتها استفاده میکنند و نیز براي تعیین وقت انجام
مراسم حج است و میتوان با استفاده از هلال، وقت دقیق مراسم حج را به دست آورد.
ملاحظه میکنید که آن دسته از احکام اسلام که به نوعی مربوط به وقت میشود با ماههاي قمري حساب میشود چون حساب
کردن با این ماهها آسانتر است و تمام مردم از خواص و عوام میتوانند حساب این ماهها را داشته باشند ولی حسابگري با ماههاي
شمسی که از فصول چهارگانه تولید میشود کار هر کس نیست بلکه تنها متخصصان در هیئت و نجوم میتوانند حساب آنها را
داشته باشند.
اکنون که در آیه صحبت از حج شد، سنت غلطی را که در زمان جاهلیت در موسم حج وجود داشت مطرح میکند و آن را مورد
صفحه 300 از 374
انتقاد قرار میدهد و آن این بود که حجاج که در حال احرام بودند وقتی به خانههاي خود میرفتند از درهاي معمولی خانهها وارد
نمیشدند بلکه از پشت خانه شکافی باز میکردند و از آنجا وارد خانه میشدند و این را نوعی احترام به مراسم حج و کاري
پسندیده میدانستند. در اینجا خداوند در نفی این سنت غلط میفرماید: نیکویی این نیست که به خانهها از پشت آنها وارد شوید
صفحه : 477
بلکه نیکویی کار کسی است که پرهیزگار باشد سپس دستور میدهد که به خانهها از درهاي آنها وارد شوید. این این کار را با
پرهیزگاري مقایسه میکند بدان معناست که به جاي انجام سنتهاي غلط با این پندار که کار شایستهاي است، واقعاً در خود حالت
تقوا و خدا ترسی را به وجود آورید و لذا در پایان آیه میفرماید: از خدا پروا کنید شاید که رستگار شوید. یعنی آنچه انسان را به
فلاح و رستگاري و سعادت میرساند، داشتن تقواست. با این سنتها و آیینهاي خود ساخته انسان به رستگاري نمیرسد.
آنچه گفتیم معناي ظاهري آیه بود که با توجه به شأن نزولهایی که آمده است، بیان گردید ولی میتوان گفت که آیه به یک
حقیقت بسیار مهم اشاره میکند و آن این آیه دستور میدهد که در هر کاري از راههاي درست آن وارد شوید مثلًا در عبادت خدا
از همان راههایی که خدا دستور داده وارد شوید و با همان کیفیتی که خدا تعیین کرده انجام بدهید و از پیش خود مراسمی را به
عنوان عبادت تعیین نکنید. یا براي نزدیکی به خدا و درك پیامهاي او و داشتن اعتقادات درست، به در خانه پیامبران بروید و از آنها
یاد بگیرید و یا براي درك صحیح اسلام و فهم درست قرآن و سنت پیامبر باید از راههاي درست آن وارد شوید و به در خانه اهل
بیت پیامبر (ص) بروید که اهل بیت بهتر میداند که در خانه چیست!
کسانی که پس از رحلت پیامبر به در خانه امیر المؤمنین علی بن ابی طالب (ع) نرفتند و راههاي دیگري را پیمودند، در واقع از
دستور این آیه سرپیچی کردند و خواستند که به خانه از شکاف پشت آن وارد شوند در حالی که اگر اسلام را از طریق اهل بیت و
علی (ع) دنبال میکردند، از درب اصلی وارد خانه اسلام و قرآن میشدند. و به راستی چه خسارت عظیمی دامنگیر جامعه اسلامی
شد آنگاه که درب اصلی اسلام بسته شد و خواستند از پشت و از راه غیر منطقی وارد خانه اسلام شوند. و این سخن پیامبر (ص)
فراموش شد که بارها فرموده بود:
انا مدینۀ العلم و علی بابها من شهر علم هستم و علی درب آن شهر است.
صفحه : 478
این روایت را هم شیعه و هم سنی نقل کرده است.
چند روایت
-1 امام باقر (ع) فرمود: آل محمّد درها و راههاي خدا هستند و دعوت کنندگان به سوي بهشت و رهبري کنندگان به آن تا روز
«1». قیامت هستند
و البیوت هی « وَ أتُوا البُیُوتَ مِن أَبوابِها » -2 امیر المؤمنین علی (ع) فرمود: قد جعل الله للعلم اهلًا و فرض علی العباد طاعتهم بقوله
همانا خداوند براي دانش اهلی قرار داده و بر بندگان اطاعت از آنها را «2» بیوت العلم الذي استودعته الانبیاء و ابوابها اوصیائهم
و منظور از خانهها همان خانههاي علم است که خدا آن را در « و به خانهها از درهاي آن وارد شوید » : واجب کرده آنجا که فرموده
پیامبران به ودیعت گذارده و درهاي آنها همان اوصیاء هستند.
امام باقر «3» قال: یعنی ان یأتی الامر من وجهها ايّ الامور کان « لَیسَ البِرُّ بِأَن تَأتُوا البُیُوتَ مِن ظُهُورِها » : -3 عن ابی جعفر فی قوله
درباره قول خداوند: (لَیسَ البِرُّ بِأَن تَأتُوا البُیُوتَ مِن ظُهُورِها) فرمود:
منظور این است که کار را از راه درست آن انجام بدهی هر کاري میخواهد باشد.
صفحه 301 از 374
[ [سورة البقرة ( 2): الآیات 190 الی 195
اشاره
وَ قاتِلُوا فِی سَبِیل اللّه الَّذِینَ یُقاتِلُونَکُم وَ لا تَعتَدُوا إِن اللّهَ لا یُحِبُّ المُعتَدِینَ ( 190 ) وَ اقتُلُوهُم حَیث ثَقِفتُمُوهُم وَ أَخرِجُوهُم مِن حَیثُ
أَخرَجُوکُم وَ الفِتنَۀُ أَشَ دُّ مِنَ القَتل وَ لا تُقاتِلُوهُم عِندَ المَسجِدِ الحَرام حَتّی یُقاتِلُوکُم فِیه فَإِن قاتَلُوکُم فَاقتُلُوهُم کَذلِکَ جَزاءُ الکافِرِینَ
191 ) فَإِن انتَهَوا فَإِن اللّهَ غَفُورٌ رَحِیم ( 192 ) وَ قاتِلُوهُم حَتّی لا تَکُونَ فِتنَۀٌ وَ یَکُونَ الدِّین لِلّه فَإِن انتَهَوا فَلا عُدوانَ إِلاّ عَلَی الظّالِمِینَ )
193 ) الشَّهرُ الحَرام بِالشَّهرِ الحَرام وَ الحُرُمات قِصاص فَمَن اعتَدي عَلَیکُم فَاعتَدُوا عَلَیه بِمِثل مَا اعتَدي عَلَیکُم وَ اتَّقُوا اللّهَ وَ اعلَمُوا أَنَّ )
( اللّهَ مَعَ المُتَّقِینَ ( 194
( وَ أَنفِقُوا فِی سَبِیل اللّه وَ لا تُلقُوا بِأَیدِیکُم إِلَی التَّهلُکَۀِ وَ أَحسِنُوا إِن اللّهَ یُحِبُّ المُحسِنِینَ ( 195
-----------------------------------
[.....] 1)- تفسیر عیاشی ج 1 ص 86 )
2)- نور الثقلین ج 1 ص 177 )
3)- تفسیر عیاشی ج 1 ص 86 )
صفحه : 479
در راه خدا با کسانی که با شما میجنگند، بجنگید و از حد نگذرید همانا خداوند کسانی را که از حد میگذرند دوست ندارد
(190)
و آنها را هر جا که پیدا کردید، بکشید و از آنجا که بیرونتان کردند بیرونشان کنید و فتنه سختتر از کشتار است و با آنها در
( مسجد الحرام نجنگند مگر این آنها با شما بجنگند پس اگر آنها با شما جنگیدند آنها را بکشید سزاي کافران چنین است ( 191
( پس اگر دست از پیکار کشیدند، پس همانا خداوند آمرزنده بخشایشگر است ( 192
( و با آنها بجنگید تا فتنهاي نباشد و دین مخصوص خدا گردد پس اگر دست برداشتند، دشمنی جز با ستمگران روا نیست ( 193
ماه حرام در برابر ماه حرام (که اگر در آن ماه با شما جنگیدند شما نیز بجنگید) و (شکستن) حرمتها قصاص دارد. پس هر کس بر
شما تجاوز کرد، به او همانگونه که بر شما تجاوز کرده، تجاوز کنید و از خدا پروا داشته باشید و بدانید که خداوند با پرهیزگاران
( است ( 194
( و در راه خدا انفاق کنید و خود را با دستان خود به هلاکت نیندازید و نیکی کنید همانا خداوند نیکوکاران را دوست دارد ( 195
نکات ادبی
یعنی آنها را پیدا کردید. ثقف به معناي یافتن و به علم انبوه هم ثقافت گفته میشود که مجموعه یافتههاي انسان « ثقفتوهم » -1
است.
در اصل به معناي ذوب طلا و نقره در آتش است و بیشتر در امتحان نهایی « فتنه » -2
صفحه : 480
سخت استعمال میشود و نیز در عذاب و آشوب و شرك نیز استعمال دارد.
امتناع، بازایستادند دست کشیدن، قبول نهی کردن. « انتهاء » -3
ماه حرام، در سال چهار ماه است که جنگ در آنها در جاهلیت ممنوع بود و اسلام نیز آن ممنوعیت را امضاء کرد « شهر حرام » -4
صفحه 302 از 374
آن چهار ماه عبارتند از ذیقعده، ذیحجه، محرم و رجب.
جمع حرمۀ چیزي که احترام آن لازم است. « حرمات » -5
هلاکت، تباهی، مصدر از هلاك، گویا در عربی مصدر به وزن تفعله فقط این یکی است. « تهلکه » -6
تفسیر و توضیح
195 ) وَ قاتِلُوا فِی سَبِیل اللّه ... براي دفاع از کیان اسلام و موجودیت مسلمانان و حفظ و حراست آن در مقابل - آیات ( 190
بدخواهان و دشمنان، خداوند در کنار واجباتی مانند نماز و روزه و حج، واجب مهم دیگري را هم بیان میکند و آن جهاد با دشمن
و جنگ با کفار است. البته آیات مربوط به جهاد در قرآن بسیار است ولی این آیات ویژگی خاصی دارد زیرا مربوط به جهادي
است که در ماه حرام و در حرم الهی و در حال احرام انجام میشود. وقت و محل و حالتی که جنگ در هر کدام از آنها حرام است.
به گفته مفسران وقتی در صلح حدیبیه در ماه ذیقعده از سال ششم هجرت مسلمانان از انجام مراسم حج، منع شدند و کفار قریش با
حمله به کاروان حج مسلمانان، آنها را از ادامه راه بازداشتند، کار به صلح کشید و مسلمانان متعهد شدند که آن سال به مدینه
برگردند و مشرکان نیز متعهد شدند که سال دیگر اجازه انجام مناسک حج را به مسلمانان بدهند و مسلمانان بتوانند سه روز در مکه
بمانند و اعمال حج را به جاي آورند. مسلمانان برگشتند و سال دیگر که آهنگ مکه میکردند از این خوف داشتند که مشرکان
پیمان خود را بشکنند و باز اجازه انجام مراسم حج را به مسلمانان
صفحه : 481
ندهند البته مسلمانان میتوانستند با آنها بجنگند و به زور مراسم را به جاي آورند ولی ناراحتی مسلمانان از این بود که چگونه در
ماه حرام و در سرزمین حرم و در حال احرام بجنگند چون جنگیدن در این سه حالت حرام بود.
اینجا بود که این آیات نازل گردید و خداوند آنها را به جنگ با مشرکان البته در صورتی که آنها آغازگر جنگ باشند فرمان داد و
مسلمانان دستور یافتند که اگر مورد حمله آنها قرار گرفتند، جنگ کنند اگر چه ماه حرام و یا سرزمین حرم باشد.
در این آیات ضمن اجازه جنگ در آن حالت، به نکاتی اشاره شده که عبارتند از:
-1 وقتی بجنگید که آنها با شما بجنگند و شما آغازگر نباشید و از حدّ خود تجاوز نکنید که خدا تجاوزگران را دوست ندارد.
-2 وقتی جنگ شروع شد دشمن را هر کجا یافتید (هر چند که حرم باشد) بکشید و آنها را از حرم بیرون کنید همانگونه که شما را
بیرون کردند.
-3 بدانید که فتنه و آشوب و شرك از کشتار بدتر است و این آنها فتنهانگیزي میکنند خود مجوز جنگ است.
-4 سعی کنید نزد مسجد الحرام جنگ نکنید مگر این در همانجا به شما حمله کنند که در این صورت میتوانید حتی نزد مسجد
الحرام بجنگید و آنها را بکشید چون سزاي کافران همین است.
-5 هر وقت آنها دست از جنگ کشیدند شما نیز جنگ را متوقف کنید که خدا آمرزنده و رحیم است.
-6 با آنها با این هدف بجنگید که فتنه و آشوب از میان برداشته شود و دین خدا حاکمیت یابد و اگر دست از جنگ برداشتند شما
نیز دست بردارید و تنها با کسانی که ستمگرند بجنگید.
-7 این ماه حرام که ممکن است شما در آن دست به جنگ بزنید در مقابل آن ماه حرام که در حدیبیه آنها با شما جنگیدند و
حرمتها تقاص میشود یعنی همانگونه که آنها حرمت شما را شکستند و در ماه حرام باشما جنگیدند شما نیز حق دارید حرمت
صفحه : 482
آنها را بشکنید و در ماه حرام و در حرم با آنها بجنگید و لذا از این این حرمتها شکسته میشود ناراحت نباشید و شما به مقداري که
صفحه 303 از 374
آنها به شما تجاوز و تعدي کردند به آنها تعدي کنید و در عین حال از خدا پروا داشته باشید و بدانید که خدا با پرهیزگاران است.
-8 در راه جنگ که همان راه خداست انفاق کنید و از اموال و داراییهاي خود صرف کنید و خود را به هلاکت نیندازید یعنی بدون
صرف مال و منابع اقتصادي و بدون تأمین وسایل جنگ دست به جنگ نزنید که این خود نوعی خودکشی است. و نیکویی کنید که
خدا نیکوکاران را دوست دارد.
[ [سورة البقرة ( 2): آیۀ 196
اشاره
وَ أَتِمُّوا الحَج وَ العُمرَةَ لِلّه فَإِن أُحصِ رتُم فَمَا استَیسَرَ مِنَ الهَدي وَ لا تَحلِقُوا رُؤُسَکُم حَتّی یَبلُغَ الهَدي مَحِلَّه فَمَن کانَ مِنکُم مَرِیضاً أَو بِهِ
أَذيً مِن رَأسِه فَفِدیَۀٌ مِن صِ یام أَو صَدَقَۀٍ أَو نُسُک فَإِذا أَمِنتُم فَمَن تَمَتَّعَ بِالعُمرَةِ إِلَی الحَج فَمَا استَیسَرَ مِنَ الهَدي فَمَن لَم یَجِد فَصِ یامُ
ثَلاثَۀِ أَیّام فِی الحَج وَ سَبعَۀٍ إِذا رَجَعتُم تِلکَ عَشَرَةٌ کامِلَۀٌ ذلِکَ لِمَن لَم یَکُن أَهلُه حاضِرِي المَسجِدِ الحَرام وَ اتَّقُوا اللّهَ وَ اعلَمُوا أَن اللّهَ
( شَدِیدُ العِقاب ( 196
و حج و عمره را براي خدا به پایان برید پس اگر بازداشته شدید (به عللی نتوانستید وارد مکه شوید) پس آنچه از قربانی فراهم شود.
و سرهاي خود را نتراشید تا وقتی که قربانی به جایگاه خود برسد پس هر کس از شما مریض باشد یا رنجی در سر داشته باشد (که
مجبور به تراشیدن سر باشد) پس باید فدیهاي از روزه یا صدقه یا قربانی بدهد. پس وقتی ایمنی یافتید پس هر کس با تمتع از عمره
به حج در آید، پس آنچه از قربانی فراهم شود و هر کس قربانی پیدا نکرد سه روز در حج روزه بگیرد و هفت روز هنگامی که
برگشتید. این ده روز کامل است. این حکم براي کسی است که خانواده او حاضر در نزد مسجد الحرام نباشد (مقیم مکه نباشد) و از
( خدا پروا کنید و بدانید که خدا سخت کیفر است ( 196
صفحه : 483
نکات ادبی
منع شدن، بازداشته شدن و در این جا به معناي بازداشته شدن از حج به خاطر بیماري و مانند آن است و اگر از ترس « احصار » -1
میگویند. « صدّ » دشمن باشد به آن
یعنی فراهم شد، میسر گردید. « استیسر » -2
به معناي قربانی و این نامگذاري یا از آن جهت است که قربانی هدیهاي براي خداست و یا از آن جهت است که قربانی « هدي » -3
را به منی و قربانگاه هدایت میکنند.
به مفهوم عبادت مشتق شده است و قربانی در حج هم عبادت محسوب « نسک » به معناي قربانی از « نسیکه » جمع « نسک » -4
میشود.
لذت جویی و در اینجا به معناي فاصله میان عمره و حج است که محرمات احرام براي شخص حلال میشود. « تمتع » -5
تفسیر و توضیح
آیه ( 196 ) وَ أَتِمُّوا الحَج وَ العُمرَةَ لِلّه ... پس از بیان حکم جهاد اینک حکم حج بیان میشود چون حج یکی از عبادات مهم اسلامی
و از ارکان دین است. در این آیه نخست به روح حج تأکید میکند و آن این حج و عمره را براي خدا انجام دهید و هدفتان خدا
صفحه 304 از 374
باشد سپس به ذکر بعضی از احکام فرعی حج میپردازد.
حج و عمره دو عملی است که حاجی باید آنها را انجام بدهد اول عمره سپس حج به جاي آورد اعمال عمره تمتع پنج چیز است:
احرام، طواف کعبه، نماز طواف، سعی میان صفا و مروه و تقصیر (گرفتن ناخن یا موي سر و یا صورت) پس از انجام اعمال عمره
تمتع که باید در ماه ذیقعده یا ذیحجه باشد از احرام خارج میشود و چیزهایی که براي او به سبب احرام حرام شده بود حلال
میگردد تا این روز ترویه مجدداً براي حج تمتع احرام میبندد و اعمال آن را به جا میآورد و آن سیزده چیز است:
احرام، وقوف به عرفات، وقوف به مشعر، رمی جمره، قربانی کردن، تراشیدن سر، طواف
صفحه : 484
کعبه، نماز طواف، سعی میان صفا و مروه، طواف نساء، نماز طواف نساء، بیتوته در منی و بالاخره رمی جمرات سه گانه.
آنچه گفتیم اعمال حج تمتع بود که وظیفه کسانی است که از دوازده میلی مکه دورتر زندگی میکنند. حج اقسام دیگري هم دارد
مانند حج قران و حج افراد و نیز شخص میتواند عمره مفرده به جاي آورد که شرح این موارد در کتب فقهی به تفصیل آمده است.
است منظور از مصدود کسی است که با احرام عازم مکه شده ولی در بین راه « محصور » و « مصدود » یکی از مسائل حج مسأله
دشمن مانع از ورود او به مکه شده است و منظور از محصور کسی است که با احرام عازم مکه شده به خاطر بیماري نتواسته به راه
هم شبیه آن است طبق این آیه کسانی که « مصدود » را بیان میکند و البته حکم « محصور » خود ادامه بدهد. در این آیه حکم
محصور میشوند و به خاطر بیماري و مانند آن از ادامه راه به سوي مکه باز میمانند وظیفه دارند که یک قربانی در محلی که تعیین
میشود بکشند و تا قربانی در آن محل ذبح نشده سرهاي خود را نتراشند و چون قربانی ذبح شد سر خود را میتراشند و از احرام
بیرون میآیند. و اما محل قربانی کردن کجاست! براي محصور که به خاطر بیماري نتوانسته به مکه بیاید محل قربانی در عمره حرم
و در حج تمتع منی است که باید به وسیله همراهانش در این محل ذبح شود البته قبلًا وقت دقیق قربانی مورد توافق محصور و
همراهان او قرار میگیرد. و اگر چنین کاري امکان نداشت در همان جایی که محصور است قربانی میشود و براي مصدود که به
علت ترس از دشمن به مکه نرفته محل قربانی همان جایی است که او قرار دارد و لازم نیست که در حرم و یا منی ذبح شود چون
در واقع امکان آن وجود ندارد همانگونه که پیامبر اسلام و همراهان او در سال ششم هجري در حدیبیه مصدود شدند و دشمن
اجازه ادامه سفر به مکه را به آنها نداد و آنها در همان حدیبیه قربانی کردند و از احرام بیرون آمدند.
نمیتواند سر خود را « محصور » ، حکم دیگر این تا وقتی که قربانی ذبح نشده
صفحه : 485
بتراشد مگر این مریض باشد و یا در سر خود ناراحتی داشته باشد و به تراشیدن سر مجبور گردد که در این صورت باید کفاره بدهد
و کفاره او یکی از سه چیز است: سه روز روزه گرفتن یا به شش فقیر طعام دادن و یا یک قربانی دیگر.
بود اگر شخص محصور نشد و با ایمنی خاطر به راه خود ادامه داد وقتی مناسک عمره « محصور » آنچه تا به حال گفته شد مربوط به
تمتع تمام شد و براي حج تمتع احرام بست یکی از اعمالی که باید به جا بیاورد قربانی کردن در منی است. در این آیه بیان میکند
که اگر کسی قربانی پیدا نکرد حال یا گوسفند و گاو و شتر پیدا نشد و یا قیمت آن را نداشت باید به جاي قربانی، ده روز تمام
روزه بگیرد سه روز آن را در حج (روزهاي هفتم و هشتم و نهم ذیحجه) و هفت روز آن را پس از بازگشت به وطن خود روزه
بگیرد.
این در این آیه پس از بیان روزه سه روز و هفت روز، میفرماید: این ده روز کامل است، نکتهاي دارد و آن این کسی گمان نکند
این گفته شد سه روز در حج و هفت روز پس از بازگشت منظور این است که میان این سه روز و هفت روز مخیر هستید بلکه باید
صفحه 305 از 374
هم آن سه روز را روزه بگیرید و هم آن هفت روز را تا ده روز کامل شود.
این حکم مخصوص کسانی است که به دور از حریم مکه زندگی میکنند اما کسانی که در مکه و اطراف آن تا دوازده میلی
زندگی میکنند مناسک حج به گونهاي است که با این تفاوت دارد و وظیفه آنها حج افراد یا حج قران است که در کتب فقهی
آمده است.
در پایان آیه باردیگر تأکید به تقوا میکند و این از خدا بترسید و بدانید که او سخت کیفر میدهد. البته این کیفر مربوط به کسانی
است که حج بر آنها واجب میشود ولی آن را انجام نمیدهند.
[ [سورة البقرة ( 2): الآیات 197 الی 199
اشاره
الحَ جُّ أَشهُرٌ مَعلُومات فَمَن فَرَضَ فِیهِن الحَج فَلا رَفَثَ وَ لا فُسُوقَ وَ لا جِدالَ فِی الحَج وَ ما تَفعَلُوا مِن خَیرٍ یَعلَمه اللّه وَ تَزَوَّدُوا فَإِن خَیرَ
الزّادِ التَّقوي وَ اتَّقُون یا أُولِی الَألباب ( 197 ) لَیسَ عَلَیکُم جُناح أَن تَبتَغُوا فَضلًا مِن رَبِّکُم فَإِذا أَفَضتُم مِن عَرَفات فَاذکُرُوا اللّهَ عِندَ
المَشعَرِ الحَرام وَ اذکُرُوه کَما هَداکُم وَ إِن کُنتُم مِن قَبلِه لَمِنَ الضّالِّینَ ( 198 ) ثُم أَفِیضُوا مِن حَیث أَفاضَ النّاس وَ استَغفِرُوا اللّهَ إِن اللّهَ
( غَفُورٌ رَحِیم ( 199
صفحه : 486
حج در ماههاي معلومی است پس هر کس در آن ماهها حج به جا میآورد، پس آمیزش با زنان و گناه و ستیزه جویی در حج
نباشد و آنچه از خیر انجام میدهید خدا آن را میداند و توشه برگیرید که بهترین توشه تقواست و از من پروا کنید اي خردمندان
(197)
گناهی بر شما نیست که فضلی از پروردگار خود طلب کنید پس وقتی از عرفات برگشتید، خدا را در مشعر الحرام یاد کنید و او را
( به سبب آنکه شما را هدایت کرده یاد کنید و البته شما پیش از آن از گمراهان بودید ( 198
( سپس از همانجا که مردم باز میگردند بازگردید و از خدا طلب آمرزش کنید همانا خدا آمرزنده بخشایشگر است ( 199
نکات ادبی
آمیزش جنسی. « رفث » -1
گناه و معصیت و در اینجا منظور دروغ گفتن است. « فسوق » -2
ستیزه و مرافعه و در اینجا منظور قسم خوردن پیاپی به نام خداست. « جدال » -3
سرازیر شدن، بازگشتن. اصل آن به معناي ریختن آب فراوان و یا شکستن کاسه و تکه تکه شدن آن است و بعدها بطور « افاضه » -4
مجاز به بازگشت دسته جمعی گفته شد.
نام بیابانی در چند کیلومتري مکه که ماندن در آن از ظهر روز نهم ذیحجه تا غروب آن روز از جمله اعمال حج است « عرفات » -5
و به آن روز، روز عرفه گفته میشود. جایگاه عرفان و شناخت، گویا آن سرزمین را ابراهیم از علامتهایی که خدا بر او داده بود
شناخت یا آدم و حوا در آنجا همدیگر را شناختند.
صفحه : 487
محل خاصی در چند کیلومتري مکه نزدیک منی که ماندن در آن از اذان صبح روز عید قربان تا طلوع آفتاب همان روز « مشعر » -6
صفحه 306 از 374
« مزدلفه » ، یکی از اعمال حج است. جایگاه درك و شعور. و محل شعائر دین و علامتی براي عبادت خدا. نام دیگر مشعر الحرام
است که جاي ازدحام را میگویند.
تفسیر و توضیح
199 ) الحَجُّ أَشهُرٌ مَعلُومات ... برخی دیگر از احکام حج در این آیات بیان شده و در ضمن آن چند توصیه اخلاقی هم - آیات ( 197
آمده است:
-1 حج در ماههاي معلوم و معینی انجام میگیرد که عبارتند از: شوال، ذیقعده و ذیحجه. بیرون از این سه ماه نمیتوان عمل حج را
انجام داد. البته انجام عمره مفرده در ماههاي دیگر جایز است. این سه ماه را ماههاي حج میگویند.
-2 هر کس که در این ماه حج به جا آورد و احرام بست در حال احرام باید از چند چیز پرهیز کند (جمعاً بیست و چهار چیز) که
و « نه و الله » سه مورد آن در این آیه آمده است و عبارتند از: آمیزش با زنان، دروغ گفتن و قسم یاد کردن به نام خدا یعنی گفتن
البته میدانیم که دروغ گفتن و بسیار قسم خوردن همیشه ناپسند است ولی در حال احرام حرمت آن مؤکد میشود. « آري و الله »
-2 پس از بیان دو حکم یاد شده، در این قسمت از آیه یک مطلب کلی به عنوان توصیه اخلاقی بیان میکند و آن این هر کار
خوبی انجام بدهید خداوند از آن آگاه است. بنابراین با اطمینان از این کارهاي شما مورد توجه خداست اعمال حج را بجاآورید.
توصیه اخلاقی دیگر این همانگونه که در حال سفر توشه راه با خود برمیدارید، زندگی را هم نوعی سفر تلقی کنید و براي آن نیز
توشه راه بردارید و اگر خواستید براي زندگی توشه برگیرید بهترین توشه عبارت است از تقوا و پرهیزگاري.
سپس میفرماید از من پروا داشته باشیداي خردمندان.
در اینجا تقوا را به توشه راه تشبیه میکند و از آن به عنوان بهترین توشه نام میبرد و
صفحه : 488
در آیه دیگر تقوا را به لباس تشبیه میکند و آن را بهترین لباس معرفی مینماید:
وَ لِباس التَّقوي ذلِکَ خَیرٌ (اعراف/ 26 ) و لباس تقوا بهتر است.
-4 این در سفر حج به خرید و فروش و تجارت هم مشغول شوید و بدینگونه فضل و بخشش خدا را بجویید اشکالی ندارد. این
حکم براي آن گفته شد که بعضی از مسلمانان گمان میکردند که داد و ستد در سفر حج ناپسند است و انسان باید تمام توان و
وقت خود را صرف اعمال حج و عبادت خدا کند و تجارت در حج را نوعی گناه میشمردند. در اینجا خداوند اجازه میدهد که
اکنون که از شهرهاي گوناگون جمعیتی در این محل گرد آمدهاند، تجارت هم بکنند و با توکل به خدا و طلب روزي از او دست
به داد و ستد بزنند.
-5 یکی از اعمال حج وقوف در عرفات است. هر چند که در این آیه صریحاً این حکم بیان نشده ولی اشاره به آن شده است این
میفرماید: (وقتی از عرفات برگشتید) دلیل آن است که حاجی باید در عرفات باشد.
-6 از عرفات به مشعر الحرام برگردید و در مشعر الحرام خدا را یاد کنید.
-7 باز به مناسبت یاد خدا در مشعر الحرام یک توصیه اخلاقی میکند و آن این همیشه خدا را یاد کنید چون اوست که شما را
هدایت کرد و شما پیش از هدایت او که از طریق پیامبر اسلام صورت گرفت، از گمراهان بودید و احکام را نمیدانستید.
-8 سپس از مشعر الحرام از همانجا که مردم بازمیگردند به سوي منی بازگردید ظاهر آیه که میفرماید: (ثم افیضوا) دلیل بر این
است که منظور بازگشت از مشعر به منی است ولی گفته شده که منظور آیه بازگشت به عرفه است که پیشتر هم به آن اشاره شد.
چون قریش در حال انجام مراسم حج به عرفه نمیرفتند زیرا عرفه بیرون از حرم است و آنها میگفتند ما از حرم بیرون نمیشویم
صفحه 307 از 374
ولی قبایل دیگر عرب وقوف به عرفه میکردند. آیه به مسلمانان دستور میدهد که آنها نیز مانند مردم دیگر در عرفه وقوف کنند و
مانند آنها از عرفه کوچ نمایند.
صفحه : 489
-9 باز یک توصیه اخلاقی و آن این از خدا طلب آمرزش کنید که خدا آمرزنده و رحیم است. انسان همیشه باید از خدا طلب
آمرزش کند ولی حال احرام فرصت خوبی براي این کار است و در این حال که انسان به خدا نزدیکتر است، بیشتر باید طلب
آمرزش کند چون در معرض الطاف و عنایتهاي پروردگار است.