گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد اول
[سورة البقرة ( 2): الآیات 222 الی 223




اشاره
وَ یَسئَلُونَکَ عَن المَحِیض قُل هُوَ أَذيً فَاعتَزِلُوا النِّساءَ فِی المَحِیض وَ لا تَقرَبُوهُن حَتّی یَطهُرنَ فَإِذا تَطَهَّرنَ فَأتُوهُن مِن حَیث أَمَرَکُم اللّهُ
إِن اللّهَ یُحِبُّ التَّوّابِینَ وَ یُحِبُّ المُتَطَهِّرِینَ ( 222 ) نِساؤُکُم حَرث لَکُم فَأتُوا حَرثَکُم أَنّی شِئتُم وَ قَدِّمُوا لِأَنفُسِکُم وَ اتَّقُوا اللّهَ وَ اعلَمُوا أَنَّکُم
( مُلاقُوه وَ بَشِّرِ المُؤمِنِینَ ( 223
صفحه : 524
و از تو درباره حیض میپرسند بگو: آن آزاري است پس در حال حیض از زنها کناره گیري کنید و به آنها نزدیکی نکنید تا پاك
شوند پس چون پاك شدند از همان جا که خدا فرمانتان داده در آیید. همانا خداوند توبه کنندگان را دوست دارد و کسانی را که
( خود را پاك میسازند دوست دارد ( 222
زنهاي شما کشتزار شما هستند پس به کشتزار خود هر وقت که خواستید در آیید. و براي خود (فرزندانی) از پیش فراهم آورید و از
( خدا پروا داشته باشید و بدانید که شما او را ملاقات خواهید کرد و به مؤمنان مژده بده ( 223
نکات ادبی
مصدر میمی از حاض یحیض حیضاً به معناي خون غلیظی است که از زنها در ایام عادت ماهانه بیرون میآید و اصل « محیض » -1
دو بار « محیض » حیض در لغت به معناي سیلان و جریان است و لذا به حوض هم حوض گفته شد. توجه کنیم که در آیه کلمه
تکرار شده که اولی مصدر میمی است و دومی اسم زمان است و علت تکرار هم همین است.
به معناي رنج و آزار است چون زن در حال حیض در زحمت و آزار است. « اذي » -2
کناره گیري و در اینجا کناره گیري از همبستر شدن. « اعتزال » -3
با تشدید « یطهّرن » مضارع از طهر یطهر طهراً به معناي پاکی است و در اینجا به معناي قطع شدن خون حیض است و اگر « یطهرن » -4
خوانده شود به معناي غسل کردن است.
کشتزار، محل زراعت. « حرث » -5
صفحه : 525
براي مکان است به معناي هر کجا ولی در زمان هم استعمال میشود به معناي هر وقت. « انّی » -6
تفسیر و توضیح
223 ) وَ یَسئَلُونَکَ عَن المَحِیض ... پرسش دیگري که از سوي برخی از مسلمانان مطرح شده بود، پاسخ داده میشود. - آیات ( 222
پرسش درباره حیض و احکام آن است و پاسخی که داده میشود شامل بیان یکی از آثار طبیعی حیض و حکم خاص آن است.
میدانیم که حیض خون غلیظی است که از زنها در ایام عادت ماهانه دفع میشود و از نظر فقهاء شیعه کمترین مدت آن سه روز و
بیشترین مدت آن ده روز است و اگر کمتر یا بیشتر باشد به آن استحاضه گفته میشود که حکمش با حکم حیض فرق دارد و خون
حیض و استحاضه غیر از خون نفاس است که از زنها در حال زایمان دفع میشود.
صفحه 328 از 374
در پاسخ به سؤال از حیض، چنین اظهار میدارد که حیض حالتی است که زن در آن حالت دچار ناراحتی و آزار و رنج است و
بنابراین در این حالت باید آنها را به حال خود رها کرد و از همبستر شدن با آنها دوري نمود. این میفرماید: از زنها در حال حیض
کناره گیري کنید و به آنها نزدیک نشوید منظور همان پرهیز از همبستر شدن است به قرینه این بلافاصله میفرماید: وقتی پاك
شدند از همانجا که خدا فرمان داده در آیید یعنی با آنها همبستر شوید.
این حکم اسلامی حد وسط میان یهود و نصاري است یهودیها و همچنین اعراب جاهلی در حال حیض به کلی از زنها فاصله
میگرفتند و با آنها غذا نمیخورند و در یک اطاق نمیخوابیدند و هر گونه تماسی را با آنها قطع میکردند و مانند یک مریض
جذامی محل خواب و ظرفهاي آنها را جدا میکردند. در مقابل آنها نصاري هیچ عکس العملی نشان نمیدادند و حتی در حال
حیض با زنها همبستر میشدند. این افراط و تفریطها به ضرر زنها بود کار یهود توهین به زنها و کار نصاري اذیت کردن به
صفحه : 526
آنها بود. اسلام حدّ وسط را برگزید و تنها همبستر شدن با زنها را ممنوع کرد که در حال حیض هم موجب رنج و اذیت زنها و هم
باعث کثیف شدن خود آنها میشد و از این گذشته رحم زن در حال حیض نوعی شستشو میشود و با دفع خونهاي کثیف، آماده
براي حاملگی میشود و همبستر شدن در این حال علاوه بر کثافت ظاهري ممکن است به کارهاي طبیعی رحم و فعالیتهاي آن
آسیب برساند و موجب بیماري زن شود.
این حکم تا وقتی ادامه دارد که زنها پاك شوند ولی باید دید که منظور از پاك شدن آنها چیست! آیا منظور قطع خون حیض است
را بدون تشدید بخوانیم همانگونه که در قرائت معمول قرآن آمده است، « یطّهّرن » یا منظور انجام غسل حیض است! اگر کلمه
منظور از آن قطع خون حیض است و چون خون قطع شد اگر چه غسل نکرده باشد ممنوعیت برداشته میشود ولی اگر این کلمه را
با تشدید بخوانیم، منظور انجام غسل است و تا غسل حیض را انجام نداده ممنوعیت باقی است. و این قرائتها هر دو متواتر « یطّهّرن »
است و لذا میان فقهاء در این مسأله اختلاف نظر وجود دارد ولی به نظر میرسد که وجه دوم موافق با احتیاط است و ضمناً در جمله
یعنی همان غسل کردن تعلیق نموده است. « تطهر » که جواز همبستر شدن را به « فاذا تطهرن » : بعدي آیه آمده است
پس از حصول پاکی از حیض، آیه فرمان میدهد از آنجا که خدا دستور داده در آیید یعنی در همبستر شدن با زنها موازین شرعی
را رعایت کنید و تنها در فکر اطفاء شهوت نباشید. در پایان میفرماید: خداوند بسیار توبه کنندگان و پاکیزگان را دوست میدارد.
اشاره به این اگر در اثر طغیان شهوت در حال حیض با زنان خود همبستر شدید و مرتکب این معصیت شدید از این عمل توبه کنید
و خود را از آلودگیهاي ظاهري و باطنی پاك نمایید که خدا توبه کنندگان و پاکان را دوست میدارد.
در آیه بعدي باز سخن از آمیزش با زنهاست و این زنهاي شما همانند کشتزاري هستند که در آن بذر پاشیده میشود و محصول به
دست میآید رحم زن نیز مانند همان کشتزار است که وقتی نطفه در آن قرار گرفت زن حامله میشود و فرزند به دنیا
صفحه : 527
میآورد. اشاره به این غرض از ازدواج تنها اطفاء شهوت نیست بلکه خداوند این میل جنسی را در زن و مرد قرار داد تا نسل بشر در
زمین ادامه یابد و غرض از ازدواج بطور عمده تولید مثل است.
در آیه شریفه میتواند زمانی باشد و میتواند مکانی باشد اگر زمانی شد یعنی در هر وقت که خواستید از ساعات شب « انّی » کلمه
و روز با زنهاي خود همبستر شوید و اگر مکانی باشد یعنی در هر کجا که خواستید همبستر شوید و این منظور از آن اجازه وطی از
دبر باشد بعید مینماید زیرا وطی از دبر اگر هم جایز باشد عمل نامطلوب و خلاف طبیعت است و به نظر نمیرسد که خداوند در
که به معناي کشتزار است منظور وطی از موضع طبیعی است چون « حرث » آیه قرآنی به آن دستور بدهد بلکه به قرینه کلمه
آنجاست که مانند کشتزار است و محل انعقاد نطفه میباشد.
صفحه 329 از 374
دیگر این پس از این جمله میفرماید: (و قدموا لانفسکم) یعنی براي خود از پیش فراهم آورید که گفتهاند منظور همان فرزندان
است که پدر و مادر از پیش براي خود فراهم میسازند و این تنها با وطی از موضع معمولی تناسب دارد.
پس از بیان این احکام بار دیگر مسلمانان را به تقوا و پرهیزگاري دعوت میکند و به مسلمانان یادآور میشود که بالاخره همگی با
خداي خود ملاقات خواهند کرد و پیش او خواهند رفت و در پایان پیام امیدبخشی میدهد و به پیامبر خود سفارش میکند که
مؤمنان را مژده بده.
[ [سورة البقرة ( 2): الآیات 224 الی 225
اشاره
وَ لا تَجعَلُوا اللّهَ عُرضَ ۀً لِأَیمانِکُم أَن تَبَرُّوا وَ تَتَّقُوا وَ تُصلِحُوا بَینَ النّاس وَ اللّه سَمِیع عَلِیم ( 224 ) لا یُؤاخِ ذُکُم اللّه بِاللَّغوِ فِی أَیمانِکُم وَ
( لکِن یُؤاخِذُکُم بِما کَسَبَت قُلُوبُکُم وَ اللّه غَفُورٌ حَلِیم ( 225
خدا را به سبب سوگندهاي خود مانعی از آن قرار ندهید که نیکی کنید و پرهیزگاري نمایید و میان مردم اصلاح کنید و خداوند
( شنوا و داناست ( 224
صفحه : 528
خداوند شما را براي سوگندهاي بیهودهتان مؤاخذه نمیکند ولی شما را به سبب آنچه دلهایتان کسب کرده، مؤاخذه میکند و خدا
( آمرزنده بردبار است ( 225
نکات ادبی
یا به معناي در معرض قرار دادن است و یا به معناي مانع است و در اینجا معناي دوم مناسبتر است. « عرضه » -1
و کلمات بعد از آن حالت نفی به خود میگیرند. « ان تبروا » -2 اگر عرضه را به معناي مانع بگیریم
از برّ به معناي نیکی مشتق است و نون آخر آن به جهت حالت نصب حذف شده است. « تبرّوا » -3
بر وزن افعال جمع یمین است و آن به معناي قسم خوردن میباشد البته یمین در اصل به معناي دست راست است گویا « ایمان » -4
در قدیم وقتی میخواستند قسم سختی بخورند دست راست خود را داخل در خون گوسفند میکردند و یا لا أقل دست راست خود
را بلند میکردند.
بردباري و فرق آن با صبر این است که صبر در حالت مصیبت و شدائد است ولی حلم حالتی در شخصی است که « حلم » -5
آمادگی تحمل شدائد را دارد هر چند که هنوز چیزي اتفاق نیفتاده است.
تفسیر و توضیح
225 ) وَ لا تَجعَلُوا اللّهَ عُرضَ ۀً لِأَیمانِکُم ... این هم حکم دیگري از احکامی است که بطور مرتب و پشت سر هم ذکر - آیات ( 224
شده است. گویا بعضی از مسلمانان در عصر پیامبر در اثر شرایطی گاهی به خدا سوگند میخوردند که فلان کار خوب را انجام
ندهند مثلًا کسانی آنها را اذیت میکرد و آنها سوگند میخورندند که اگر میان آن اشخاص اختلاف بیفتد میانشان را اصلاح نکنند
و آشتی ندهند. و این سبب میشد که
صفحه : 529
صفحه 330 از 374
گاهی از انجام کارهاي نیک خود را محروم میساختند تا حرمت سوگند خود را حفظ کنند.
در این آیه متذکر میشود که به سبب سوگندهایی که میخورید خدا را مانع از انجام کارهاي نیک قرار ندهید و چنین نباشد که به
خدا سوگند بخورید که کار نیک نکنید و پرهیزگار نباشید و میان مردم اصلاح نکنید و بدانید که خداوند آنچه را که به زبان
میآورید میشنود و آنچه در دل دارید میداند.
در آیه بعدي حکم دیگري را درباره سوگند خوردن بیان میکند و آن این خداوند شما را به خاطر سوگندهاي بیهوده و تکراري
که از روي قصد و نیت نیست مؤاخذه نمیکند. چون گاهی بعضی از مردم بیآنکه قصدي داشته باشند، زبانشان عادت به سوگند
دارد و سوگندهایی که میخورند جدّي نیست بلکه نوعی تکیه کلام است. خداوند به خاطر چنین سوگندهایی مردم را بازخواست
نمیکند هر چند که این کار خود کار نکوهیدهاي است. خداوند مردم را در قابل سوگندهاي مؤخذه میکند که از روي نیت و
اراده که کار قلب است، باشد. چنین سوگندهایی که حالت جدي دارد و گاهی با مراسم خاصی مثلًا در دادگاه و با حضور قاضی
انجام میگیرد قابل مؤاخذه میباشد. پس از بیان این مطلب اضافه میکند که خداوند آمرزنده و بردبار است و این سوگندهاي
بیهوده شما را بازخواست نمیکند ناشی از غفران و حلم اوست.
چند روایت
-1 امام صادق (ع) درباره سخن خداوند: (و لا تجعلوا الله عرضۀ لایمانکم ...)
«1». فرمود: وقتی تو را براي صلح میان دو نفر دعوت کردند نگو که من قسم خوردهام که چنین نکنم
-2 ابو ایوب میگوید از امام شنیدم که فرمود: نه در حال راستگویی و نه در حال دروغگویی به خدا سوگند نخورید که خدا
میفرماید: (و لا تجعلوا الله عرضۀ لایمانکم)
-----------------------------------
1)- کافی ج 2 ص 210 )
صفحه : 530
«1». فرمود: وقتی شخصی از شخص دیگري کمک بخواهد که میان او کسی را اصلاح کند نگوید که من قسم خوردهام چنین نکنم
-3 امام باقر (ع) درباره آیه (و لا تجعلوا الله عرضۀ لایمانکم) فرمود: منظور شخصی است که قسم میخورد که با برادر دینی خود
«2». سخن نگوید و یا چیزي شبیه آن و یا این با مادر خود سخن نگوید
[ [سورة البقرة ( 2): الآیات 226 الی 228
اشاره
لِلَّذِینَ یُؤلُونَ مِن نِسائِهِم تَرَبُّص أَربَعَۀِ أَشهُرٍ فَإِن فاؤُ فَإِن اللّهَ غَفُورٌ رَحِیم ( 226 ) وَ إِن عَزَمُوا الطَّلاقَ فَإِن اللّهَ سَمِیع عَلِیم ( 227 ) وَ
المُطَلَّقات یَتَرَبَّصنَ بِأَنفُسِهِن ثَلاثَۀَ قُرُوءٍ وَ لا یَحِلُّ لَهُن أَن یَکتُمنَ ما خَلَقَ اللّه فِی أَرحامِهِن إِن کُن یُؤمِن بِاللّه وَ الیَوم الآخِرِ وَ بُعُولَتُهُنَّ
( أَحَقُّ بِرَدِّهِن فِی ذلِکَ إِن أَرادُوا إِصلاحاً وَ لَهُن مِثل الَّذِي عَلَیهِن بِالمَعرُوف وَ لِلرِّجال عَلَیهِن دَرَجَۀٌ وَ اللّه عَزِیزٌ حَکِیم ( 228
براي کسانی که سوگند میخورند که از زنان خود دوري کنند، لازم است چهار ماه انتظار بکشند اگر برگشتند پس خداوند
( آمرزنده و بخشایشگر است ( 226
صفحه 331 از 374
( و اگر تصمیم به طلاق گرفتند پس خداوند شنوا و داناست ( 227
و زنان طلاق داده شده تا سه بار پاك شدن (از عادت ماهانه) انتظار بکشند و اگر به خدا و روز بازپسین ایمان دارند، براي آنها روا
نیست که آنچه را خدا در رحم آنها آفریده پوشیده بدارند و شوهرانشان در آن مدت به برگردانیدن آنها سزاوارترند اگر آهنگ
اصلاح کنند، و به روش پسندیدهاي براي زنها حقوقی است به اندازه تکلیفهایی که بر عهده آنهاست و براي مردان رتبهاي برتر از
( زنهاست و خدا توانا و فرزانه است ( 228
-----------------------------------
1)- تفسیر عیاشی ج 2 ص 112 )
[.....] 2)- تفسیر عیاشی ج 1 ص 112 )
صفحه : 531
نکات ادبی
قسم خوردن و در اصطلاح فقهی قسم خوردن به خدا که با زن خود همبستر نشود و احکامی خاصی دارد که در این آیه « ایلاء » -1
آمده است.
گفته میشود چون بر میگردد. « فیئی » رجوع کرد و به سایه « فاء » -2
جدایی، رهایی، سر خود شدن و در اصطلاح فقهی جداشدن زن و شوهر از هم و گسستن پیوند زناشویی که احکام « طلاق » -3
ویژهاي دارد.
انتظار، به امید آینده بودن. « تربص » -4
تفسیر و توضیح
228 ) لِلَّذِینَ یُؤلُونَ مِن نِسائِهِم ... از این آیه به بعد بعضی از احکام خانوادگی و بخصوص احکام جدایی مرد و زن از - آیات ( 227
است. ایلاء یعنی سوگند خوردن مرد به خدا و یا یکی از « ایلاء » یکدیگر بیان میشود و نخستین حکمی که در اینجا آمده حکم
صفات خدا که از این به بعد با زن خود همبستر نخواهد شد و این کار به خاطر ضرر زدن به زن و از روي غضب باشد و اگر به
گفته نمیشود. « ایلاء » جهت مریضی زن و یا مسائل دیگري که به نفع زن تمام میشود چنین سوگندي بخورد، در اصطلاح به آن
ایلاء یا باید دائمی باشد مثلًا سوگند بخورد که هیچ وقت همبستر نخواهد شد و یا اگر موقتی است باید مدت آن بیش از چهار ماه
را پیدا نخواهد کرد چون بدون قسم هم مردي میتواند چهار ماه با زن خود همبستر نشود. « ایلاء » باشد در غیر این صورت حکم
اکنون ببینیم ایلاء چه حکمی دارد و اگر مردي ایلاء کرد تکلیف او چیست! طبق این آیه پس از ایلاء مرد چهار ماه فرصت دارد و
پس از گذشت چهار ماه او باید یکی از دو کار را بکند یا از سوگند خود برگردد و با زن خود همبستر شود و یا باید زن خود را
طلاق بدهد. او نمیتواند زن را براي همیشه در این حالت نگهدارد و حاکم شرع او را به یکی از این دو کار ملزم میکند.
صفحه : 532
اگر مرد در مدت چهار ماه از سوگند برگشت و با زن همبستر شد، فقهاء اجماع دارند که باید کفاره سوگند خود را بدهد و اگر
بعد از انقضاء چهار ماه از سوگند خود برگشت مسأله اختلافی است و احتیاط این است که کفاره بدهد. هر چند که از آیه شریفه
چنین استفاده میشود که پس از چهار ماه دیگر بر او چیزي نیست چون میفرماید: اگر برگشتند پس خداوند آمرزنده و بخشایشگر
است و این شاید شامل عفو کفاره سوگند هم باشد.
صفحه 332 از 374
کفاره ایلاء همان کفاره حنث قسم است یعنی اگر از سوگند خود برگردد باید یا یک برده آزاد کند و یا ده فقیر را غذا بدهد و یا
ده فقیر را لباس بدهد و اگر قادر به هیچ یک از آنها نشد، سه روز روزه بگیرد.
این آیه ناظر به عمل زشت و سنت غلطی است که در دوره جاهلیت بود و بعضی از مردان براي آزار رساندن به زنان ایلاء
میکردند و تا آخر عمر نه با زن همبستر میشدند و نه او را طلاق میدادند و بدینگونه زن متحمل ضرري عظیم میشد اسلام با این
سنت غلط مبارزه کرد و به نفع زن و احیاء حقوق او چنین حکم کرد که اگر مردي چنین کنید فقط چهار ماه فرصت دارد و پس از
آن یا باید برگردد و یا زن را طلاق بدهد و او را آزاد سازد و زن مالک سرنوشت خودش باشد و اگر خواست با مرد دیگري
ازدواج کند. در این آیه وقتی شق اول را بیان میکند از غفران و رحمت خدا یاد میکند که یعنی اگر مرد از سوگند خود برگشت،
خدا ممکن است این بیعدالتی را بر مرد ببخشد و در شق دوم یعنی در صورتی که مرد زن خود را طلاق بدهد، از شنوا و دانا بودن
خود یاد میکند که یعنی بدانید که هر سخنی از شما صادر شود خدا آن را میشنود و هر عملی از شما صادر شود خدا از آن آگاه
است.
آیه ( 228 ) وَ المُطَلَّقات یَتَرَبَّصنَ بِأَنفُسِهِن ... در آیه پیش صحبت از طلاق شد به همین مناسبت، از این آیه به بعد احکام و مسایل
طلاق ذکر میشود. قبلًا بگوییم که طلاق از نظر اسلام کار نکوهیدهاي است و با این جایز است ولی کراهت شدیدي دارد و به تعبیر
روایات: طلاق مبغوضترین حلالها نزد خداوند است. اسلام
صفحه : 533
نمیخواهد پیوند ازدواج گسسته شود و خانواده از هم بپاشد ولی گاهی اختلاف میان زن و شوهر به قدري شدید است که سازش
میان آنها امکان پذیر نیست براي چنین مواردي طلاق پیش بینی شده است.
طلاق براي خود احکام گوناگونی دارد که یکی از آنها را در همین آیه میخوانیم طبق این آیه زنهایی که طلاق داده شدند باید به
انتظار بکشند و با مرد دیگري ازدواج نکنند. منظور از قرء پاکی از عادت ماهانه زنانگی است وقتی زن را در حالی « قرء » مدت سه
یعنی در ایام پاکی زن که « طهر غیر مواقعه » که از حیض پاك است طلاق دادند (زن را در حال حیض نمیتوان طلاق داد و باید در
هنوز مرد با او همبستر نشده طلاق داد) او باید سه بار پاکی از حیض را ببیند که حد اقل آن بیست و شش روز و دو لحظه است
چون اقل حیض سه روز است و اقل پاکی میان دو حیض هم ده روز است مدت دو حیض و یک پاکی بیست و شش روز میشود و
یک لحظه از پاکی زمان طلاق و یک لحظه از پاکی بعد از حیض دوم بر آن مدت اضافه میشود و بدینگونه سه پاکی حاصل
میشود. و البته این حد اقل است ممکن است این سه پاکی سه ماه هم طول بکشد.
میگویند در این مدت مرد حق دارد که به ازدواج قبلی برگردد و از طلاق « ایام عدّه » این مدتی را که زن باید انتظار بکشد
منصرف شود. البته در هر طلاقی چنین نیست بلکه در طلاق رجعی چنین حقی را دارد بگونهاي که حکم آن در کتب فقهی آمده
است. پس از انقضاء مدت عدّه، زن میتواند با مرد دیگري ازدواج کند.
در این آیه پس از بیان مدت عدهاي که زن باید نگهدارد، اظهار میکند که در این مدت براي زنها جایز نیست که حالت خود را
پنهان کنند و آنچه را که خدا در رحم آنها آفریده پوشیده نگهدارند آنها باید اگر حامله هستند اظهار کنند و نیز ایام حیض و پاکی
را دقیقاً بیان کنند چون در این موارد قول آنها حجت است و لذا باید حقیقت را بگویند.
البته لحن آیه چنین است که اگر این زنها به خدا و قیامت ایمان دارند، حقیقت را کتمان نکنند. این بدان معنا نیست که اگر ایمان
نداشته باشند کتمان کنند بلکه خداوند از احساسات دینی زنها استفاده میکند و به آنها سفارش میدهد که اگر واقعاً مؤمن هستید
صفحه : 534
چنین نکنید.
صفحه 333 از 374
در پایان آیه دو مطلب مهم را درباره مسایل خانوادگی بیان میکند که باید اساسی بر نظام حقوقی زن و مرد باشد:
مطلب اول این در مقابل تکلیفهایی که زنها در برابر شوهران خود دارند، حقوقی هم برگردان آنها دارند. یعنی این تکلیفها یک
جانبه نیست و فقط زن در تحت تکلیف نمیباشد بلکه اگر تکلیف و وظیفهاي براي او وجود دارد، در مقابل، او هم حقی بر گردن
شوهر دارد که شوهر باید ادا کند. اگر زن مکلف است که از شوهر خود اطاعت و تمکین کند و ناموس و مال او را حفظ نماید در
مقابل مرد هم باید او را احترام کند و نفقه و پوشاك و مسکن مناسب و در خور شأن او در اختیارش بگذارد. و کوتاه سخن این این
آیه به حقوق متقابل زن و شوهر تأکید میکند.
مطلب دوم این در عین حال که زن و شوهر حقوقی متقابلی بر گردن یکدیگر دارند، مرد از لحاظ رتبه مقدم بر زن است یعنی در
محیط خانواده باید یک نفر حاکمیت و سرپرستی خانواده را داشته باشد و آن مرد است. و این به خاطر ویژگیهاي طبیعی مرد است
چون مسلّم است که زن و مرد از لحاظ خلقت و طبیعت تفاوتهایی با هم دارند زن به خاطر این مادر است و تربیت اولاد به عهده
اوست داراي احساسات و عواطفی است که مرد آن را به آن اندازه ندارد در مقابل، مرد از لحاظ جسمی تواناییهایی دارد که زن
ندارد او باید زحمت بکشد و هزینه زندگی خانواده را تأمین کند و از این گذشته همانگونه که احساسات و عواطف در زن غلبه
دارد، جنبههاي عقلانی و حسابگري هم در مرد غلبه دارد و لذا طبیعی است که مرد سرپرست خانواده باشد.
بحثی درباره حقوق زن در اسلام
با نگاهی به تاریخ ملتهاي پیشین به خوبی روشن میشود که زن در طول تاریخ
صفحه : 535
همواره مورد ظلم و تعدي مردان قرار گرفته و حقوق انسانی آنان پایمال شده است در میان اقوام گذشته حتی در یونان باستان که
مهد تمدن بود، به زن به عنوان یک موجود طفیلی نگریسته میشد که تنها براي کارکردن و فراهم ساختن لذت براي مردان آفریده
شده است و مرد یک جنس برتر بود که هر گونه تحکمی که درباره زن میکرد قانونی بود و زن حتی قدرت دفاع از خود را
نداشت.
هم اکنون نیز در دنیاي معاصر غرب که از آزادي زن و تساوي حقوق او با مرد دم میزنند و به خود میبالند، با زن رفتاري غیر
انسانی میشود و زن به عنوان یک کالا که براي تحریک شهوت مردان آفریده شده، محسوب میشود و زنان در کابارهها و مراکز
فحشاء و حتی در محیطهاي دیگر بازیچه کامجوییهاي مردان قرار گرفتهاند و آنها در تبلیغ کالاهاي مصرفی که از طریق جراید و
رادیو و تلویزیون انجام میگیرد نقش اول را دارند و به کمک اندامهاي عریان زنان تبلیغ کالا میکنند.
این است ستمی که در طول تاریخ بر زن رفته است و هم اکنون نیز در جوامع گوناگون بشري ادامه دارد.
در این میان بدتر از همه، اعراب جاهلی پیش از اسلام بود که در میان آنها زن از هیچ گونه حقوق انسانی برخوردار نبود و آنها را
همچون بردگان و حتی همچون حیوانات میدانستند که براي را حتی مردان نفس میکشند حتی کار به جایی رسیده بود که داشتن
دختر ننگ به حساب میآمد و بسیاري از آنها دختران نوزاد خود را زنده به گور میکردند تا هم از خوراك و نفقه او خلاص
شوند و هم ننگ دختر داشتن را از خود بزدایند.
اسلام در چنین محیط تاریکی ظهور کرد و علی رغم سنتهاي جاهلی، به زن به دیده احترام نگریست و او را همردیف مرد قرار داد.
در جهان بینی اسلامی زن از جنس مرد است و متعلق به جنس دیگري نیست و هر دو از یک طینت و سرشت آفریده شدهاند و
وجودشان مکمل یکدیگر است:
یا أَیُّهَا النّاس اتَّقُوا رَبَّکُم الَّذِي خَلَقَکُم مِن نَفس واحِدَةٍ وَ خَلَقَ مِنها زَوجَها وَ بَث مِنهُما
صفحه 334 از 374
صفحه : 536
رِجالًا کَثِیراً وَ نِساءً (نساء/ 1) اي مردم از پروردگارتان پروا کنید همو که شما را از یک جان آفرید و از او همسرش را آفرید و از
آن دو مردان و زنان بسیاري پراکند.
همچنین در قرآن به همان مقدار که عملکرد خوب مردان مورد توجه خداست عملکرد خوب زنان نیز به همان نسبت مورد توجه
است:
مَن عَمِلَ صالِحاً مِن ذَکَرٍ أَو أُنثی وَ هُوَ مُؤمِن فَلَنُحیِیَنَّه حَیاةً طَیِّبَۀً وَ لَنَجزِیَنَّهُم أَجرَهُم بِأَحسَن ما کانُوا یَعمَلُونَ (نحل/ 97 ) هر کس از
مرد و زن کاري شایسته انجام دهد در حالی که ایمان دارد، او را به زندگانی پاکی زنده میداریم و آنان را بر اساس نیکوترین
کاري که کردهاند پاداش میدهیم.
این بالاترین حد تساوي میان حقوق زن و مرد و محترم شمردن اعمال شایسته زنان است. و نیز در قرآن در موارد متعددي از زنان
خوب و شایستهاي یادکرده که زندگی آنها الگویی براي دیگران است مانند مادر موسی و مادر عیسی و زن فرعون.
جالب این در جایی از قرآن مریم مادر عیسی و نیز زن فرعون به عنوان الگو نه فقط براي زنان بلکه براي مؤمنان چه زن و چه مرد
بیان شده است:
11 ) و خداوند براي کسانی که ایمان آوردند زن - و ضَرَبَ اللّه مَثَلًا لِلَّذِینَ آمَنُوا امرَأَتَ فِرعَونَ ... وَ مَریَمَ ابنَتَ عِمرانَ ... (تحریم/ 12
فرعون ... و مریم دختر عمران را مثل زد ...
همچنین در داستان مباهله در یک وضعیت حساس و بحرانی براي نشان دادن حقانیت اسلام، قرآن تصریح میکند که زنهایمان را
هم در کنار مردانمان فراخوانیم. و میدانیم که زنی که از جانب مسلمانان براي شرکت در این مراسم سرنوشت ساز دعوت شد
حضرت زهرا دختر پیامبر بود:
( فَقُل تَعالَوا نَدع أَبناءَنا وَ أَبناءَکُم وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُم وَ أَنفُسَنا وَ أَنفُسَکُم (آل عمران/ 61
صفحه : 537
پس بگو بیایید تا ما و شما پسران خویش و زنان خویش و خودمان را بخوانیم.
البته در تاریخ اسلام زنان نمونه و قدیسه فراوان وجود دارد که در رأس آنها حضرت خدیجه همسر پیامبر و حضرت زهرا دختر
پیامبر و حضرت زینب دختر امیر المؤمنین را میتوان نام برد که هر یک از آنها نه تنها براي زنان مسلمان بلکه براي مردان مسلمان
هم سرمشق و الگو هستند.
اسلام تمام سنتهاي جاهلی و غلط و ظالمانهاي را که درباره زنها بود از بین برد و زنده بگور کردن دختران را شدیداً قدغن کرد: و
إذا الموءودة سألت (تکویر/ 9) و هنگامی که درباره دختران زنده بگور سؤال میشود. همچنین حقوق زنها را احیاء کرد و به آنها
حق مالکیت و ارث و آزادي و انتخاب همسر و حق تعیین سرنوشت داد حقوقی که در دوره جاهلی پایمال شده بود.
در قرآن کریم زنها به منزله لباسی براي مردان شمرده شده همانگونه که مردان به منزله لباس براي زنان هستند:
هُن لِباس لَکُم وَ أَنتُم لِباس لَهُن (بقره/ 178 ) آنها لباسی براي شما و شما لباسی براي آنان هستید.
و در واقع آنها باعث زینت یکدیگرند و نیز زن و مرد مکمل همدیگر و مایه آرامش و آسایش هم معرفی شدهاند:
وَ مِن آیاتِه أَن خَلَقَ لَکُم مِن أَنفُسِکُم أَزواجاً لِتَسکُنُوا إِلَیها وَ جَعَلَ بَینَکُم مَوَدَّةً وَ رَحمَ ۀً (روم/ 21 ) و از نشانههاي خداست که براي
شما از خودتان همسرانی قرار داد تا با آنها آرام گیرید و میان شما دوستی و مهربانی قرار داد.
این آیات و آیات مشابه دیگر به اضافه روایات بسیار زیادي که از معصومین درباره ارزش زن و لزوم احترام کردن به او مخصوصاً
احترام مادر نقل شده، همگی دلیل بر این است که اسلام اعتبار و ارزش خاصی براي زن قائل است.
صفحه 335 از 374
علاوه بر مسایل عاطفی و کلی که درباره زن گفتیم، اسلام حقوق اساسی زن را نیز
صفحه : 538
قرار داده و با توجه به طبیعت زن و نظام آفرینش او که با مرد « مساوات » و نه « عدل » احیا کرده است منتهی این حقوق را بر اساس
تفاوتهایی دارد، پایه ریزي کرده است:
الف- حقوق مالی: در اسلام زن حق مالکیت دارد و میتواند ارث ببرد ولی چون نفقه زن به عهده مرد است و هزینه مرد به مراتب
بیشتر از زن است لذا ارث زن نصف ارث مرد قرار داده شده و این به خاطر کم بودن خرج زن و زیادبودن خرج مرد است.
در واقع با قرار دادن نفقه و مهریّه زن به عهده مرد از یک سو و دو برابر کردن ارث مرد نسبت به زن از سوي دیگر نوعی تعادل
مالی و اقتصادي برقرار کرده است.
ب- حقوق خانوادگی: از نظر اسلام زن حق دارد آزادانه براي خود همسر انتخاب کند و کسی حق ندارد او را به انتخاب همسري
که نمیخواهد، مجبور سازد منتهی از آنجا که دختران در دورهاي که انتخاب همسر میکنند تجربه زیادي ندارند، باید دوشیزگان
در انتخاب همسر، رضایت پدر و ولی خود را که تجربه بیشتري دارند نیز جلب کنند ولی در عین حال پدر حق ندارد کسی را بر او
تحمیل کند.
پس از ازدواج، زن و مرد حقوق متقابلی بر یکدیگر پیدا میکنند مرد باید خوراك و پوشاك و مسکنی که لایق به شأن زن است
فراهم آورد و زن باید در امور زندگی از مرد اطاعت کند و همواره در اختیار او باشد و در مقابل تکلیفهایی که براي زن وجود
دارد، حقوقی هم براي اوست ولی به خاطر تواناییهاي جسمانی مرد و این زن بیشتر احساساتی فکر میکند ولی مرد عقلانی، و هم از
این جهت که مخارج خانواده را تأمین میکند، سرپرستی خانواده از آنِ مرد است در این موضوع تفاوتهاي طبیعی زن و مرد در نظر
گرفته شده است:
وَ لَهُن مِثل الَّذِي عَلَیهِن بِالمَعرُوف وَ لِلرِّجال عَلَیهِن دَرَجَۀٌ (بقره/ 128 ) براي آنان (زنان) حقوقی است همانند تکالیفی که بر آنهاست
و مردان رتبه بالایی نسبت به آنها دارند.
( الرِّجال قَوّامُونَ عَلَی النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللّه بَعضَهُم عَلی بَعض وَ بِما أَنفَقُوا مِن أَموالِهِم (نساء/ 34
صفحه : 539
مردان برتري بر زنان دارند به سبب آن برتري که خدا بعضی را بر بعضی داده و به سبب انفاقی که از مالهایشان میکنند.
همچنین در مسائل خانوادگی تربیت اولاد بطور طبیعی بیشتر بر عهده زن است و حق حضانت اولاد براي زن در صورت طلاق در
نظر گرفته شده است ولی در شرایط معمولی طلاق به دست مرد است و این باز به تفاوتهاي طبیعی زن و مرد و این زن بیشتر تابع
احساسات است برمیگردد. اگر زن در شرایط معمولی حق طلاق داشت به خاطر احساسی بودن او، در مواقع زیادي کار به طلاق
منجر میشد و خانوادهها از هم میپاشید و در عین حال در شرایط خاصی که در فقه ذکر شده است زن نیز میتواند تقاضاي طلاق
کند و حاکم شرع طلاق را انجام میدهد.
ج- حقوق اجتماعی: زن میتواند در مشاغل مناسب به خود در اجتماع فعالیت کند و مزد کار او متعلق به خود اوست و نیز او از هر
نوع آزادي اجتماعی در بیان و قلم، حقوقی مساوي با حقوق مردان دارد. زن تنها در چند شغل نمیتواند فعالیت کند که آن نیز به
طبیعت زن و تفاوتهاي طبیعی زن و مرد بر میگردد. یکی از آنها امامت و رهبري و دیگري قضاوت است این دو شغل باید شدیداً با
عقل حسابگر و خشک و به دور از هر نوع احساسات و عواطف انجام گیرد و اگر در رهبري و قضاوت احساسات و عواطف حاکم
شود جامعه تباه میگردد و زورمندان با انواع حیلهها به تحریک احساسات میپردازند و حقوق مردم ضایع میشود. از این جهت
این دو شغل اختصاص به مردان یافته که کمتر تابع احساسات و عواطف میشود و این در حالی است که زن یک موجود شدیداً
صفحه 336 از 374
عاطفی است و او اگر هم تلاش کند نمیتواند خودش را از احساس و عاطفه دور کند. فرض کنید که یک موقعیت جنگی پیش
آمده و رهبر باید فرمان جنگ و کشتار دشمنان را صادر کند یا در مسأله قضاوت، شرایطی پیش آمده که قاضی باید حکم اعدام و
یا مجازاتهاي دیگر را بدهد براي یک زن در چنین مراحلی صدور فرمان جنگ و کشتار و اعدام بسیار سخت است و با روح لطیف
و احساسات و عواطف او سازگار نیست.
صفحه : 540
رفته است یعنی موارد غالب در نظر گرفته شده و البته ممکن است موارد « اعم اغلب » طبیعی است که حکم روي به اصطلاح
استثنایی هم وجود داشته باشد و زن بتواند خشونت بکند ولی غالب زنها چنین نیستنند و خشونت با آنها سازگار نیست و بر خلاف
طبیعت آنهاست.
از رهبري و قضاوت که بگذریم زنها در تمام مشاغل میتوانند وارد شوند و فعالیت کنند و مانند مردها پاداش و مزد کار خود را
مالک شوند:
لِلرِّجال نَصِ یب مِمَّا اکتَسَ بُوا وَ لِلنِّساءِ نَصِیب مِمَّا اکتَسَبنَ (نساء/ 32 ) براي مردان سهمی است از آنچه انجام دادهاند و براي زنان نیز
سهمی است از آنچه انجام دادهاند.
[ [سورة البقرة ( 2): الآیات 229 الی 230
اشاره
الطَّلاق مَرَّتان فَإِمساك بِمَعرُوف أَو تَسرِیح بِإِحسان وَ لا یَحِلُّ لَکُم أَن تَأخُذُوا مِمّا آتَیتُمُوهُن شَیئاً إِلاّ أَن یَخافا أَلاّ یُقِیما حُدُودَ اللّه فَإِن
خِفتُم أَلاّ یُقِیما حُ دُودَ اللّه فَلا جُناحَ عَلَیهِما فِیمَا افتَدَت بِه تِلکَ حُ دُودُ اللّه فَلا تَعتَدُوها وَ مَن یَتَعَدَّ حُ دُودَ اللّه فَأُولئِکَ هُم الظّالِمُونَ
229 ) فَإِن طَلَّقَها فَلا تَحِلُّ لَه مِن بَعدُ حَتّی تَنکِحَ زَوجاً غَیرَه فَإِن طَلَّقَها فَلا جُناحَ عَلَیهِما أَن یَتَراجَعا إِن ظَنّا أَن یُقِیما حُدُودَ اللّه وَ تِلکَ )
( حُدُودُ اللّه یُبَیِّنُها لِقَوم یَعلَمُونَ ( 230
طلاق (طلاقی که مرد حق رجوع دارد) دو بار است پس یا به شایستگی نگهداشتن و یا به نیکی رها ساختن و بر شما حلال نیست
که چیزي از آنچه به آنها دادهاید بازپس گیرید مگر این زن و شوهر بترسند از این حدود خدا را بر پا ندارند. پس اگر ترسیدید از
این حدود خدا را برپا ندارند، پس بر آنها در آنچه زن به عنوان فدیه و عوض میدهد، گناهی نیست. این حدود خداست از آنها
( تعدي نکنید و هر کس از حدود خدا تعدي کند پس چنین کسانی ستمگران هستند ( 229
پس اگر او را طلاق بدهد دیگر براي او (مرد) حلال نیست تا این با شوهري جز
صفحه : 541
او ازدواج کند پس اگر او را طلاق داد، بر آنها گناهی نیست که بر گردند اگر بدانند که حدود خدا را بر پا خواهند داشت و این
( حدود خداست که بر گروهی که میاندیشند بیان میکند ( 230
نکات ادبی
نگهداشتن و این به بخیل ممسک میگویند چون مال خود را نگهداري میکند و از بذل آن به دیگران خودداري « امساك » -1
مینماید.
گفته میشود چون در طول خود آزاد است و به رها کردن حیوان در « سرحه » آزاد کردن، رها ساختن. به درخت بلند « تسریح » -2
صفحه 337 از 374
گفته میشود. « تسریح » کشتزار نیز
مرکب از ان و لا است که معمولًا در رسم الخط مصحف به شکل الّا نوشته میشود و البته گاهی به صورت جدا از هم دیده « الّا » -3
شده است.
از ظن که در قرآن در غالب موارد به معناي علم آمده و البته گاهی هم به معناي گمان و پندار هم آمده است. « ظنا » -4
تفسیر و توضیح
230 ) الطَّلاق مَرَّتان فَإِمساك ... در آیه پیش اشارهاي به طلاق شد و اینک بطور مشروح احکام طلاق بیان میشود. در - آیات ( 229
این دو آیه سه حکم طلاق ذکر شده است:
-1 طلاق رجعی یعنی طلاقی که مرد میتواند در حال عدّه آن را به هم بزند و به ازدواج برگردد دو بار پشت سر هم امکان پذیر
است و اگر طلاق داد و برگشت سپس براي بار دوم طلاق داد و برگشت دیگر نمیتواند طلاق رجعی بدهد یعنی میتواند زن را
نگهدارد و به او نیکی کند و یا براي بار سوم با نیکویی زن را طلاق بدهد ولی دیگر حق بازگشت ندارد و حتی اگر عدّه طلاق
تمام شود نمیتواند با او ازدواج کند خلاصه این پس از سه بار طلاق دادن راه بازگشت وجود ندارد مگر پس از ازدواج با محلّل
که
صفحه : 542
حکمش خواهد آمد.
این میگوییم مرد میتواند سه بار زنش را طلاق بدهد دو بار آن در اول آیه آمده و بار سوم آن در آنجا که میفرماید: پس از دو
بار طلاق یا او را به شایستگی نگهداري کند و یا با نیکویی رهایش سازد. همین رها ساختن (تسریح) طلاق سوم است که در آیه
آمده است.
این حکم براي کوبیدن یک سنت جاهلی غلط است آنها بطور مرتب زنهاي خود را طلاق میدادند و باز میگشتند و گاهی دهها
بار این کار را انجام میدادند و بدینگونه به زن ظلم میشد و مورد تحقیر و ستم قرار میگرفت. اسلام فقط سه بار طلاق دادن را
اجازه میدهد پس از طلاق سوم زن باید با مرد دیگري ازدواج کند و همین حکم باعث میشود که مردها از باب حسادت هم که
شده زود زود زنهاي خود را طلاق ندهند.
ضمناً ظاهر آیه دلالت دارد که سه طلاق باید در سه نوبت جداگانه و در سه مجلس انجام گیرد همانگونه که در فقه شیعه آمده
است چون در آغاز آیه تصریح به دو بار شده و آنگاه گفته شده که یا نگهدارد یا طلاق بدهد که خود نمایانگر تعدد مجالس
طلاق است و این بر خلاف عقیده بعضی از اهل سنت است که وقوع سه طلاق در یک مجلس و با یک صیغه را جایز میدانند.
-2 بر مردان جایز نیست که در موقع طلاق چیزي را از مهریه زن بازپس گیرند و یا از آنها مطالبه وجهی بکنند. مگر هنگامی که
بیم آن رود که زن و شوهر نتوانند حدود الهی را در زندگی زناشویی برپادارند و به وظایف زن و شوهري عمل کنند. این حالت
نوعاً هنگامی به وجود میآید که زن از مرد نفرت داشته باشد و نتواند با او به تفاهم برسد و زندگی کند در چنین صورتی اگر زن
مقداري از مهریه خود را به مرد ببخشد و یا حتی مالی بیشتر از آن به او بدهد که در مقابل آن، مرد او را طلاق بدهد، گرفتن چنین
مینامند. که مرد حق رجوع « طلاق خلعی » مالی از سوي او اشکالی ندارد. در صورتی که طلاقی با این وضعیت انجام بگیرد. آن را
ندارد.
باید توجه داشت که مرد حق ندارد زن را آنچنان اذیت کند که او مجبور باشد مهریه
صفحه : 543
صفحه 338 از 374
خود را ببخشد و طلاق بگیرد. اگر چنین کند شامل دنباله آیه میشود که میفرماید: این حدود خداست از آن تجاوز نکنید و هر
کس از حدود خدا تجاوز کند از ستمگران است. این مطلب در آیه دیگري به صراحت ذکر شده:
وَ لا تَعضُ لُوهُن لِتَذهَبُوا بِبَعض ما آتَیتُمُوهُن إِلّا أَن یَأتِینَ بِفاحِشَۀٍ مُبَیِّنَۀٍ (نساء/ 19 ) و بر آنان (زنان) سخت نگیرید تا بعضی از آنچه به
آنها دادهاید بازپس گیرید مگر این زشتکاري آشکاري کنند.
-3 همانگونه که گفتیم وقتی مردي براي بار سوم زن خود را طلاق داد دیگر آن زن براي او حرام میشود و نمیتواند از طلاق
برگردد و یا پس از تمام شدن عدّه مجدداً با آن زن ازدواج کند مگر این آن زن پس از تمام شدن عدّه با یک مرد دیگري ازدواج
کند و آن مرد پس از عمل زناشویی زن را طلاق بدهد که پس از تمام شدن عدّه طلاق، مرد اولی میتواند مجدداً با آن زن ازدواج
مینامند. البته طبق این آیه، هنگامی مرد اول میتواند دوباره با آن « محلّل » و آن مرد را « تحلیل » کند. این عمل را در اصطلاح فقهی
زن ازدواج کند که بدانند یا لا أقل گمان آن را داشته باشند که میتوانند حدود الهی را برپادارند و به وظایف خود عمل کنند در
اظهار میدارد که خداوند حدود خود « حدود خدا » غیر این صورت ازدواج مجدد آنها درست نیست. در پایان آیه پس از ذکر تعبیر
را براي گروهی که میاندیشند بیان میکند.
فقط دو بار میتواند تکرار شود یعنی مرد میتواند سه بار زن خود را طلاق دهد و پس از تحلیل با او ازدواج « تحلیل » از نظر فقهی
کند باز سه بار طلاق بدهد و پس از تحلیل دوم با او ازدواج کند حال اگر بازهم سه بار طلاق داد دیگر براي او حرام مؤبد میشود
و پس از نه بار طلاق دادن دیگر با تحلیل هم نمیتواند آن زن را بگیرد.
همانگونه که اشاره کردیم مسأله تحلیل براي جلوگیري از وقوع طلاقهاي مکرر است که در جاهلیت انجام میدادند و زنان را اذیت
میکردند. این حکم که زن پس از سه بار طلاق دادن باید با مرد دیگري ازدواج کند مردان را از دادن طلاقهاي مکرر باز میدارد.
صفحه : 544
[ [سورة البقرة ( 2): الآیات 231 الی 232
اشاره
وَ إِذا طَلَّقتُم النِّساءَ فَبَلَغنَ أَجَلَهُن فَأَمسِکُوهُن بِمَعرُوف أَو سَرِّحُوهُن بِمَعرُوف وَ لا تُمسِکُوهُن ضِراراً لِتَعتَدُوا وَ مَن یَفعَل ذلِکَ فَقَد ظَلَمَ
نَفسَه وَ لا تَتَّخِ ذُوا آیات اللّه هُزُواً وَ اذکُرُوا نِعمَتَ اللّه عَلَیکُم وَ ما أَنزَلَ عَلَیکُم مِنَ الکِتاب وَ الحِکمَۀِ یَعِظُکُم بِه وَ اتَّقُوا اللّهَ وَ اعلَمُوا أَنَّ
اللّهَ بِکُل شَیءٍ عَلِیم ( 231 ) وَ إِذا طَلَّقتُم النِّساءَ فَبَلَغنَ أَجَلَهُن فَلا تَعضُ لُوهُن أَن یَنکِحنَ أَزواجَهُن إِذا تَراضَ وا بَینَهُم بِالمَعرُوف ذلِکَ
( یُوعَظُ بِه مَن کانَ مِنکُم یُؤمِن بِاللّه وَ الیَوم الآخِرِ ذلِکُم أَزکی لَکُم وَ أَطهَرُ وَ اللّه یَعلَم وَ أَنتُم لا تَعلَمُونَ ( 232
و هنگامی که زنان را طلاق دادید و به پایان مدت خود رسیدند، پس یا آنها را به نیکویی نگهدارید و یا آنها را به نیکویی رها
سازید و آنها را براي زیان رساندن نگاه ندارید تا تجاوز به حقوق آنها کرده باشید و هر کس چنان کند، پس به خود ستم کرده
است و آیات خدا را به مسخره نگیرید و نعمت خدا را بر شما و آنچه از کتاب و حکمت بر شما نازل کرده است، به یاد آورید.
( خداوند به سبب آن شما را موعظه میکند و از خدا پروا کنید و بدانید که همانا خداوند به هر چیزي آگاه است ( 231
و هنگامی که زنان را طلاق دادید و به پایان مدت خود رسیدند، پس آنها را از این با شوهران خود ازدواج کنند منع نکنید آنگاه
که میان آنها به نیکویی توافق حاصل شود. هر کسی از شما که به خدا و روز قیامت ایمان داشته باشد، با آن پند داده میشود و آن
( براي رشد شما بهتر و پاکیزهتر است و خدا میداند و شما نمیدانید ( 232
نکات ادبی
صفحه 339 از 374
مدت و در اینجا به معناي مدت عدّه طلاق است. « اجل » -1
میباشد. « اذا » است که مضاف الیه « طلقتم النساء » در هر دو آیه محلًا مجرور است چون عطف به «ّ فبلغن اجلهن » -2
صفحه : 545
.«ّ تمسکوهن » زیان رسانیدن، این کلمه حال است از فاعل « ضرار » -3
است. « تتخذوا » مسخره، استهزاء، ریشخند. مفعول دوم براي « هزوا » -4
در قرآن همه جا نعمت با تاء گرد نوشته میشود مگر در چند مورد بخصوص که یکی از آن موارد همین آیه است که « نعمت » -5
در رسم الخط قرآن با تاء کشیده نوشته شده است.
گفته میشود. « معضل » به معناي منع و بازداري و نیز به معناي تنگ گرفتن و شدت نشان دادن و به کار مشکل « عضل » -6
تفسیر و توضیح
آیه ( 231 ) وَ إِذا طَلَّقتُم النِّساءَ فَبَلَغنَ ... در دو آیه قبل این حکم بیان شد که پس از سه بار طلاق دادن یا باید زن را نگهدارد و یا او
را رها سازد و در هر دو حالت باید نیکی و احسان را رعایت کند. اینک در این آیه همان موضوع به صورت دیگري و با تفصیل
بیشتري بیان میشود و در اینجا سخن از سه طلاق نیست بلکه در هر طلاقی که امکان رجوع در عده وجود دارد، دستور داده
میشود که چون مدت عدّه به سر رسید در آن آخرین لحظههاي پایانی عده یا از روي حسن نیت و با نیکویی به ازدواج قبلی
برگردند و یا با نیکی آنها را رها سازند تا مالک سرنوشت خود باشند. پس از بیان این مطلب، تأکید میکند بر این شما نباید به
زنهاي طلاق داده شده به خاطر آزار رسانیدن به آنها رجوع کنید. چون بعضی از مردها تنها به این جهت که زنها را اذیت کنند و
رنج بدهند در لحظات پایانی عده رجوع میکردند و دوباره طلاق میدادند تا باز عده نگهدارند باز در لحظات پایانی رجوع
میکردند و باز طلاق میدادند که گاهی زن مجبور میشد نه ماه در حال عدّه طلاق و بلاتکلیفی به سر برد و این ستمی بر آنها بود
که از ناحیه مردان ظالم اعمال میشد.
قرآن جلو این ستم را میگیرد و اظهار میدارد که شما حق ندارید به خاطر اذیت کردن زنهاي طلاق داده شده به آنها برگردید اگر
چنین کنید شما دست به تجاوز و
صفحه : 546
تعدي زدهاید و هر کس چنین کند به نفس خود ظلم کرده زیرا مورد غضب خداوند قرار میگیرد. سپس میفرماید: آیات خدا را به
مسخره نگیرید. چون خداوند رجوع در حال عده را براي آن تشریع کرده که خانوادهها از هم نپاشند و اگر بنا به عللی مرد به زن
خود طلاق داده است راه بازگشت باز باشد و مرد بتواند دوباره به زندگی سابق برگردد حال اگر کسی از این حکم عادلانه سوء
استفاده کند و نه براي زندگی خانوادگی بلکه براي آزار زنان رجوع کند، در واقع آیات و احکام خدا را مسخره کرده است.
پس از تهدید مردهایی که به زنهاي خود ستم روا میداشتند، از راه ترغیب و تشویق هم وارد میشود تا آنها دست از لجبازي و
آزار زنان بردارند و نعمت خدا را بر آنها یادآور میشود و این خدا به آنها نعمت بزرگ اسلام را داده و کتاب و حکمت براي آنها
فرستاده تا پند گیرند و به یاد نعمتهاي خدا باشند.
در پایان آیه ضمن دعوت به پرهیزگاري، اظهار میدارد بدانید که خداوند بر همه چیز عالم است یعنی از نیتهاي شما آگاه است و
میداند که رجوع شما واقعاً براي ادامه زندگی است یا به خاطر زیان رساند به زنهاست.
آیه ( 232 ) وَ إِذا طَلَّقتُم النِّساءَ فَبَلَغنَ أَجَلَهُن ... از این آیه معلوم میشود که در زمان جاهلی و حتی در میان مسلمانان مردانی بودند
که پس از طلاق دادن به زنها و همزمان با پایان گرفتن عده طلاق، ضمن این رجوع نمیکردند و طلاق و جدایی محقق میشد،
صفحه 340 از 374
زنها را تهدید میکردند که آنها نباید با مرد دیگري ازدواج کنند و شاید ازدواج زنهاي طلاق داده شده خود را با مردهاي دیگر
نوعی سرافکندگی براي خود میدانستند و لذا این زنها را از ازدواج با مردان دیگر منع میکردند و این نیز ستمی بر زنان بود که در
عین این زن کسی نیستند نباید ازدواج کنند.
قرآن کریم در این آیه مردان را از انجام چنین تهدیدهایی منع میکند و اظهار میدارد که وقتی زنها را طلاق دادید وعده آنها به
سر رسید دیگر آنها را از ازدواج با شوهران دیگري که با آنها به توافق رسیدهاند منع نکنید و آنها را آزاد بگذارید. در واقع این آیه
است که در آیات « سرّحوهن بمعروف » و « تسریح باحسان » تفسیري بر جمله
صفحه : 547
قبلی آمده است جدایی با نیکویی و احسان به این است که پس از جدایی دیگر کاري به کار زنها نداشته باشید و بگذارید آنها راه
زندگی خود را پیدا کنند و با هر کس که خواستند ازدواج نمایند.
در ذیل این آیه باز صحبت از موعظه است و این خداوند شما را که به خدا و روز قیامت ایمان دارید موعظه میکند و این کار در
رشد شما مؤثرتر و براي شما کاري پاکیزهتر است و خدا میداند و شما نمیدانید. یعنی این دستور که زنهاي مطلقه در انتخاب
شوهر براي خود آزاد باشند به نفع جامعه است و از شیوع فساد جلوگیري میکند و طبعاً باعث رشد و نموّ و پاکیزگی و سلامت
جامعه خواهد بود.