گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد دوم
دنباله سوره بقره



اشاره
صفحه : 6
قرار بدهیم و به استخوانها بنگر که چگونه آنها را به هم میآوریم و به آنها گوشت میپوشانیم. پس چون امر بر او روشن شد،
( گفت: میدانم که خدا بر همه چیز تواناست ( 259
نکات ادبی
صفحه 29 از 390
آیا ندیدي، کنایه از تعجب است یعنی یک موضوع جالب توجه و تعجب برانگیزي گفته خواهد شد. « ألم تر » -1
از باب مفاعله است که نشان میدهد دو طرف «ّ حاج » از محاجّه است به معناي آوردن دلیل و حجت براي اثبات مطلبی و «ّ حاج » -2
با یکدیگر محاجه و مناظره میکردند.
در اینجا لام تعلیلی در تقدیر است: لأن اتیه الله. « ان اتیه الله » -3
صیغه مجهول از بهت به معناي حیرت و درماندگی. کلمه بهتان هم از این ماده است چون کسی که به او دروغی بسته « بهت » -4
میشود دچار حیرت میگردد.
در آیه قبلی است و کاف به معناي مثل است یعنی آیا ندیدي مانند کسی را که ... « الذي حاج » عطف به « أو کالذي » -5
آبادي، شامل روستا و شهر میشود. « قریه » -6
ویران، متروك، جایی که اهالی آن آنجا را ترك کنند. « خاویۀ » -7
جمع عرش به معناي سقف و این به تخت عرش گفته میشود چون از زمین بلند است و به قیّمهاي درختان انگور هم « عروش » -8
عرش گفته میشود چون مانند سقف است.
به معناي سال و منظور از آن تغییر یافتن در اثر گذشت سالهاست ضمناً هاء آخر کلمه براي وقف « سنۀ » فعلی جعلی از « لم یتسنه » -9
است مانند: اقتده، مالیه، سلطانیه، ماهیه.
از نشوز به معناي بلند شدن و به هم پیوستن. معناي دیگر این واژه « ننشز » -10
صفحه : 7
ناسازگاري است.
تفسیر و توضیح
آیه ( 258 ) أَ لَم تَرَ إِلَی الَّذِي حَاج إِبراهِیمَ ... داستان جالبی از جریان مناظره حضرت ابراهیم با نمرود بن کنعان را بیان میکند. وقتی
نمرودیان حضرت ابراهیم را به جرم شکستن بتهایشان در آتش انداختند و آتش بر او گلستان شد، نمرود پادشاه بابل حضرت
ابراهیم را به حضور طلبید و خواست با او مناظره و محاجه کند چون او سلطنت داشت و خود را پروردگار مردم معرفی کرده بود و
او نخستین کسی بود که ادعاي خدایی میکرد. او از ابراهیم پرسید که پروردگار تو کیست!
ابراهیم گفت: پرودگار من کسی است که زنده میکند و میمیراند. نمرود گفت: این منم که میمیرانم و زنده میکنم. در روایتها
آمده که در این هنگام نمرود دستور داد دو نفر زندانی را که محکوم به اعدام شده بودند آوردند و یکی از آنها را کشت و دیگري
را زنده گذاشت و گفت: دیدي که یکی را کشتم و دیگري را که محکوم به مرگ بود زنده گذاشتم بنابراین مرگ و زندگی در
دست من است و بدینگونه نمرود در مقابل حجت آشکار ابراهیم مغالطه کرد و حاضران که همه از درباریان بودند سخن نمرود را
تأیید کردند. منظور ابراهیم مرگ و زندگی واقعی بود که منحصراً در دست خداست ولی نمرود با سفسطه و و مغالطه جور دیگري
قلمداد کرد و آن عمل احمقانه را انجام داد که مورد پذیرش و تحسین درباریان قرار گرفت و در نظر آنها حجت ابراهیم باطل شد.
البته دلیلی که ابراهیم براي اثبات ربوبیت خدا آورد دلیل محکمی بود ولی چون نمرود مغالطه کرد و ابراهیم دید که نمیتواند با
این دلیل نمرودیان را قانع کند، لذا دلیل دیگري را عنوان کرد که نمرود نتواند مغالطه کند و آن این بود که گفت:
پروردگار من آفتاب را از مشرق بیرون میآورد و اگر تو هم پروردگار هستی، آفتاب را از سمت مغرب بیرونآور؟ نمرود که از
انجام چنین کاري عاجز بود در پاسخ ابراهیم ساکت و
صفحه 30 از 390
صفحه : 8
مبهوت شد و درماند.
در پایان آیه خاطر نشان میسازد که خدا ستمگران را هدایت نمیکند. لذا با این نمرود در این مناظره مغلوب شد، باز هدایت نیافت
و در کفر خود باقی ماند.
این خداوند چنین افرادي را هدایت نمیکند، به سبب عناد و لجاجت آنها در برابر حق است و به طوري که بارها گفتهایم هدایت
خدا عام است ولی کسانی در اثر عناد و اصرار بر کفر، خود را از مسیر هدایت الهی دور میکنند.
مطلب دیگر این در اوایل آیه گفته شده که خدا به نمرود سلطنت داده بود، باید توجه داشت که عزت و ذلت و دادن پادشاهی همه
به یک معنا در دست خداست همانگونه که هدایت و ضلالت در دست اوست و این مربوط به تکوین است یعنی نمرود که سلطنت
یافته بود از طریق علل و اسباب تکوینی بود که همه در دست خداست و خدا سنتهایی دارد که آنها را حاکم بر جامعه و تاریخ
کرده است و این با سلطنتی که خدا به صورت تشریعی به کسی مانند پیامبر و امام میدهد، فرق اساسی دارد. چنین سلطنتی به
ظالمان داده نمیشود.
آیه ( 259 ) أَو کَ الَّذِي مَرَّ عَلی قَریَۀٍ ... در آیه پیش داستانی را درباره توحید بیان کرد و اینک در این آیه، داستان دیگري را از
پیشینان نقل میکند که مربوط به معاد و امکان وقوع آن است. در آیه پیش خطاب به پیامبر اسلام فرمود: آیا ندیدي کسی را که با
ابراهیم مناظره کرد و این آیه هم عطف به آن آیه است یعنی آیا ندیدي مانند کسی را که بر یک آبادي گذر کرد و ... همانگونه
که داستان اولی شگفتآور است داستان دوم نیز چنین است.
داستان این آیه از این قرار است: شخصی از کنار یک آبادي گذر کرد و آن آبادي را دید که ویران شده و سقفهاي خانهها فرو
ریخته و مردم آنجا همگی مردهاند و استخوانهایشان پوسیده است. معروف این است که آن شخص عزیر بود و آن آبادي که از
کنار آن گذشت بیت المقدس بود و یا آن قریهاي بود که هزار نفر از ساکنان آن از ترس مرگ از خانه هایشان بیرون رفته بودند و
مرده بودند. (داستان آنها در چند آیه
صفحه : 9
پیش آمد) به هر حال وقتی عزیر از کنار آن آبادي ویران میگذشت، با خود گفت: چگونه خداوند این استخوانهاي پوسیده را بار
دیگر در قیامت زنده خواهد کرد! البته او به معاد عقیده داشت چون پیغمبر بود و این پرسش او به جهت انکار معاد نبود بلکه از
روي تعجب و کنجکاوي بود همانگونه که حضرت ابراهیم نیز از خدا درخواست کرد که به او نشان دهد مردهها را چگونه زنده
میکند (این داستان نیز در آیه بعدي خواهد آمد).
وقتی عزیز چنین پرسشی را مطرح کرد بلافاصله خدا او را قبض روح کرد و او مرد پس از صد سال که او مرده بود خدا دوباره او را
زنده کرد وقتی زنده شد خدا از وي پرسید: چه مدتی را سپري کردي! او که از مرگ صد سال پیش خود خبر نداشت، گفت: یک
روز یا کمتر از آن. خطاب رسید: بلکه یکصد سال سپري کردهاي و اینک به غذا و نوشیدنی خود نگاه کن که در طول این صد
سال هیچ تغییر نیافته ولی به الاغ خود نگاه کن ببین که پوسیده است و این معجزه الهی بود که گذشت سالها در غذا و آب اثر
نگذاشته بود ولی در مرکب عزیر اثر کرده بود و این بدانجهت بود که خدا میخواست عزیر را براي مردم نشانهاي از قدرت خود
قرار دهد. آنگاه خدا فرمود: اینک به استخوانهاي پوسیده مرکب خود نگاه کن که چگونه آنها را به هم پیوند میدهیم و بر آنها
گوشت میپوشانیم و به حالت اول برمیگردانیم و در مقابل چشمان حیرت زده عزیر مرکبش زنده شد.
چون عزیر به خود آمد و از حقیقت امر آگاه شد، با خود گفت: میدانم که خداوند به هر چیزي توانایی دارد. البته این عزیر از
حقیقت آگاه شد یکی از زنده شدن مرکبش بود و دیگري وقتی او به شهر خود برگشت همه چیز را تغییر یافته دید نوه خود را
صفحه 31 از 390
مشاهده کرد که پیرمردي شده است.
باید توجه داشت که داستان عزیر بدانگونه که در قرآن آمده، یک داستان واقعی است و این یکی از معجزات خداوند است و مانند
چنین معجزههایی فراوان در
صفحه : 10
قرآن آمده است و توجیه مادي چنین معجزاتی دور افتادن از حقایق قرآن است.
که یکی از باورهاي شیعه است استدلال شده است این آیه به روشنی امکان بازگشت « رجعت » با این آیه و با این داستان براي مسأله
زندگی را به افرادي که سالیان سال است که مردهاند، اثبات میکند. بنابراین، آیه شریفه دلیل واضحی براي امکان رجعت است هر
چند که وقوع آن را میتوان با دلیلهاي دیگري اثبات کرد.