گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد دوم
[سورة البقرة ( 2): آیۀ 260




اشاره
وَ إِذ قالَ إِبراهِیم رَب أَرِنِی کَیفَ تُحی المَوتی قالَ أَ وَ لَم تُؤمِن قالَ بَلی وَ لکِن لِیَطمَئِن قَلبِی قالَ فَخُ ذ أَربَعَۀً مِنَ الطَّیرِ فَصُ رهُن إِلَیکَ
( ثُم اجعَل عَلی کُل جَبَل مِنهُن جُزءاً ثُم ادعُهُن یَأتِینَکَ سَعیاً وَ اعلَم أَن اللّهَ عَزِیزٌ حَکِیم ( 260
و هنگامی که ابراهیم گفت: پروردگارا به من نشان بده که چگونه مردگان را زنده میکنی! گفت: آیا ایمان نیاوردهاي گفت: چرا
ولی تا دلم آرام گیرد. گفت: پس چهارتا از پرندگان برگیر و آنها را براي خود قطعه قطعه کن سپس بر هر کوهی برخی از آنها را
( قراربده سپس آنها را بخوان شتابان سوي تو میآیند و بدان که خدا تواناي فرزانه است ( 261
نکات ادبی
مصدر آن اطمینان و طمانینه است به معناي سکون یافتن آرام گرفتن. « طمأن » مزید فیه فعل رباعی از « لیطمئن » -1
جمع طایر، پرندگان و گاهی طایر به اعمال انسان هم گفته میشود که در قیامت مانند طوقی به گردنش آویخته خواهد « طیر » -2
صفت براي اربعه است. « من الطیر » شد. ضمناً
به معناي قطعه قطعه کردن. « صور » فعل امر از ماده « فصرهن » -3
مقداري از کل هر چند که قابل قسمت به آن نباشد مانند سه از ده. ولی « جزء » -4
صفحه : 11
به تعدادي از کل گفته میشود که قابل قسمت به آن باشد مانند دو و پنج از ده. « سهم »
مصدر به معناي فاعل، شتابان، با عجله. ضمناً این کلمه حال از ضمیر یأتین است. « سعیا » -5
تفسیر و توضیح
آیه ( 260 ) وَ إِذ قالَ إِبراهِیم رَب أَرِنِی ... در آیه پیش داستانی درباره اثبات معاد جسمانی آمد و اینک داستان دیگري در همین
زمینه نقل میکند. این داستان مربوط به حضرت ابراهیم (ع) است و تقاضایی که او از خداي خود کرد و خدا تقاضاي او را برآورده
ساخت.
با این داستانهاي ابراهیم در آیات قرآنی مکرر آمده، این داستان تکرار نشده و فقط در همین آیه آمده است با توجه به مضمون آیه
صفحه 32 از 390
و روایاتی که در این باره وارد شده، داستان بطور اجمال چنین است:
روزي ابراهیم از کنار شط آبی میگذشت، جیفه و مردار حیوانی را دید که در کنار افتاده است و حیوانات دریا و درندگان صحرا
و پرندگان هوا از آن جیفه میخورند و تکههاي بدن او از طرف این حیوانات بلعیده میشود. با خود اندیشید که اگر روزي جسد
انسانی نیز چنین باشد و اعضاء بدن او میان حیوانات دریا و صحرا و هوا پراکنده گردد، در روز قیامت خدا این بدن را چگونه و از
کجا جمع آوري و زنده میکند! البته ابراهیم از پیامبران أولو العزم بود و به معاد جسمانی یقین داشت ولی در عین حال براي این
یقین او به مرحله بالایی برسد از خدا درخواست نمود که زنده شدگان مردگان را در روز قیامت را به او نشان بدهد و او به چشم
خود این موضوع را ببیند. خطاب رسید که آیا ایمان نیاوردهاي! او گفت: بلی ایمان آوردهام ولی میخواهم دلم آرام گیرد و به
سکون و طمأنینه برسم.
گاهی انسان به چیزي یقین دارد و استدلالهاي عقلی وجود آن چیز را مدلل کرده است ولی آن آرامش خاطر و سکون را ندارد
چون استدلال عقلی ممکن است یقین
صفحه : 12
بیاورد به گونهاي که انسان نتواند حرفی بزند ولی کار دل چیز دیگري است و او با مشاهده و مکاشفه آرام میگیرد. و لذا ایمان
بعضی افراد معمولی که از طریق دل است قويتر از ایمان بعضی از افرادي است که ایمان آنها متکی به استدلالهاي عقلی است.
به هر حال ابراهیم که به معاد یقین داشت خواست بر یقین خود بیفزاید چون یقین قابل افزایش است و مراحلی دارد و ابراهیم
خواست از علم الیقین به عین الیقین و حق الیقین برسد. خدا نیز درخواست او را اجابت کرد و دستور داد که چهار پرنده را برگیرد
و پیش خود بیاورد و قطعه قطعه کند. این چهار پرنده طبق روایات، عبارت بودند از طاووس و خروس و کبوتر و کلاغ که هر کدام
مظهر یک صفت بودند. طاووس مظهر زیبایی و غرور و خروس مظهر شهوترانی و کبوتر مظهر بازیگري و کلاغ مظهر آرزوهاي
دور.
دستور رسید که او این چهار نوع پرنده را تهیه کند و آنها را ذبح نماید و تکه تکه سازد و اعضاء آنها را به هم درآمیزد آنگاه هر
قسمتی از آن را بالاي کوهی قرار دهد (در روایات ده کوه گفته شده) سپس این پرندگان را به سوي خود بخواند. خواهد دید که
اعضاء و اجزاء این پرندگان به هم آمدند و زنده شدند و شتابان به سوي او آمدند.
ابراهیم چنین کرد و پرندگان را فرا خواند و در میان حیرت و تعجب مشاهده کرد که اجزاء آن پرندگان که گوشت و پوست و
استخوانشان به هم مخلوط شده بود، از جاهاي مختلف به هم آمدند و به صورت اول برگشتند و به سوي او آمدند.
این نمونهاي بود از قدرت بیپایان الهی در مورد زنده کردن مردگان که ابراهیم آن را بالعیان مشاهده کرد و این معجزهاي از
معجزات ابراهیم بود و همانگونه بارها گفتهایم از این گونه معجزهها فراوان در قرآن آمده است.
در پایان آیه خطاب به ابراهیم گفته میشود که بدان که خداوند توانا و فرزانه است او به هر چیز قدرت دارد و این گونه کارها در
برابر قدرت او چیز مهمی نیست و هم حکیم است و کارهاي او از روي حکمت و مصلحت و با اتقان و استحکام است.
صفحه : 13
[ [سورة البقرة ( 2): الآیات 261 الی 264
اشاره
مَثَل الَّذِینَ یُنفِقُونَ أَموالَهُم فِی سَبِیل اللّه کَمَثَل حَبَّۀٍ أَنبَتَت سَبعَ سَنابِلَ فِی کُل سُنبُلَۀٍ مِائَۀُ حَبَّۀٍ وَ اللّه یُضاعِف لِمَن یَشاءُ وَ اللّه واسِع عَلِیمٌ
صفحه 33 از 390
261 ) الَّذِینَ یُنفِقُونَ أَموالَهُم فِی سَبِیل اللّه ثُم لا یُتبِعُونَ ما أَنفَقُوا مَنا وَ لا أَذيً لَهُم أَجرُهُم عِندَ رَبِّهِم وَ لا خَوف عَلَیهِم وَ لا هُم )
یَحزَنُونَ ( 262 ) قَول مَعرُوف وَ مَغفِرَةٌ خَیرٌ مِن صَدَقَۀٍ یَتبَعُها أَذيً وَ اللّه غَنِیٌّ حَلِیم ( 263 ) یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تُبطِلُوا صَدَقاتِکُم بِالمَن وَ
الأَذي کَالَّذِي یُنفِق مالَه رِئاءَ النّاس وَ لا یُؤمِن بِاللّه وَ الیَوم الآخِرِ فَمَثَلُه کَمَثَل صَ فوان عَلَیه تُراب فَأَصابَه وابِل فَتَرَکَه صَ لداً لا یَقدِرُونَ
( عَلی شَیءٍ مِمّا کَسَبُوا وَ اللّه لا یَهدِي القَومَ الکافِرِینَ ( 264
مَثَل کسانی که مالهاي خود را در راه خدا انفاق میکنند، مَثَل دانهاي است که هفت خوشه برویاند و در هر خوشهاي صد دانه باشد
( و خدا براي هر کس که بخواهد چند برابر میکند و خدا وسعت بخش داناست ( 261
کسانی که مالهاي خود را در راه خدا انفاق میکنند آنگاه پشت سر انفاق کردن خود، منّت و اذیّت نمیکنند، پاداش آنها نزد
( پروردگارشان است و نه ترسی بر آنهاست و نه آنها اندوهگین میشوند ( 262
( گفتار نیکو و گذشت، بهتر از صدقهاي است که اذیت به دنبال داشته باشد و خدا بینیاز بردبار است ( 263
اي کسانی که ایمان آوردهاید صدقههاي خود را با منت گذاشتن و اذیت کردن تباه نکنید. مانند کسی که مال خود را به خاطر
ریاي مردم انفاق میکند و به خدا و روز قیامت ایمان ندارد. پس مثل او مثل سنگ صافی است که بر روي آن خاکی قرار دارد
پس بارانی به آن میخورد و سنگ را صاف رها میکند. آنان بر چیزي از کردههاي خود دست نمییابند و خدا قوم کافر را هدایت
( نمیکند ( 264
نکات ادبی
دانه، بذر. اختصاص به گندم ندارد و شامل تمام دانهها میشود. « حبّه » -1
صفحه : 14
از نبت به معناي روییدن گیاه، به روییدن موهم انبات الشعر میگویند. « انبتت » -2
خوشه، مجموعه دانههایی که در یک شاخه قرار میگیرد. از سنبل مشتق است. « سنبله » -3
میباشد « مأة » رسم الخط این کلمه در مصحف به همین شکل است و این استثناء از قاعده نوشتن همزه است و قاعده آن « مائۀ » -4
که در عربی امروز هم چنین نوشته میشود ولی بارها گفتهایم که رسم الخط قرآن را نباید با این قاعدهها که بعداً درست شده،
سنجید.
هم به معناي منت گذاشتن و هم به معناي احسان آمده و در اینجا منظور معناي اول است. «ّ من » -5
رنج، زحمت، اذیت، ضرر زودرس. « اذي » -6
ریا، خودنمایی، انجام کاري جهت خوشایند مردم و نه خدا. از ماده رؤیت به معناي دیدن. « رئاء » -7
سنگ سخت و صاف و به کوه صفا هم به همین مناسبت صفا میگویند. « صفوان » -8
باران تند، رگبار. « وابل » -9
همانند صفوان، سنگ سخت و صاف و نیز به زمینی گفته میشود که گیاهی در آن نروید. « صلد » -10
تفسیر و توضیح
آیه ( 261 ) مَثَل الَّذِینَ یُنفِقُونَ أَموالَهُم ... از این آیه به بعد تا چند آیه راجع به انفاق در راه خدا و نتایج و آثار و شرایط آن صحبت
میکند و مطلب را با ذکر مثلی درباره انفاق، آغاز میکند. البته در این گروه از آیات پنج تا مثل گفته میشود و میدانیم که یکی
از شیوههاي قرآن در ذکر مسایل تربیتی آوردن مثل است تا مطلب عقلی را حسی کند و براي شنونده، بیشتر قابل فهم و درك باشد.
صفحه 34 از 390
صفحه : 15
نخستین مَثَلی که ذکر میکند در این آیه است و مربوط به آثار و فواید و نتایج عالی انفاق در راه خداست. در این مثل اجر و
پاداش فراوانی که خدا به انفاق کنندگان خواهد داد، به صورتی زیبا بیان میشود: هر کس مال خود را در راه خدا انفاق کند کار
او مانند دانه بذري است که برزگر در زمین میکارد و از این یک حبه، هفت سنبل و خوشه در میآید که در هر سنبل صد دانه
وجود دارد. در نتیجه یک دانه کاشته و از آن هفتصد دانه برداشته است. شخصی که احسان و انفاق میکند هر چه در راه خدا
بدهد، هفتصد مقابل آن را خداوند به او پاداش خواهد داد. در دنباله آیه پاداش را در هفتصد مقابل محصور نمیکند و میفرماید:
خدا براي هر کس که بخواهد چند برابر میکند و او وسعت دهنده داناست یعنی خدا براي کسانی که شایستگی داشته باشند
چندین و چند مقابل این مقدار عطا میکند و شاید هفتصد مقابل حد اقل پاداشی باشد که خدا خواهد داد.
در آیه دانه گندم نیست تا گفته شود گندم هیچ وقت هفتصد مقابل نمیدهد بلکه منظور هر نوع گیاه « حبه » توجه کنیم که منظور از
دانهاي است و ممکن است گیاهی باشد که این مقدار بلکه بیشتر محصول دهد. دیگر این در مَثَل همه جوانب رعایت نمیشود بلکه
گاهی به چیزي مثل زده میشود که در خارج امکان وقوع ندارد مثلًا میگوییم فلانی خورشید بیغروب است در حالی که خورشید
بیغروب نداریم و این از لحاظ ادبی نه تنها اشکال ندارد بلکه نوعی مبالغه پسندیده است.
263 ) الَّذِینَ یُنفِقُونَ أَموالَهُم ... انفاق در راه خدا که اینهمه سودآور است و خدا به آن پاداش بزرگی میدهد، شرایطی - آیات ( 262
دارد که باید رعایت شود. یکی از شرایط مهم آن که در این آیه آمده، این است که احسان کننده نباید بر احسان شونده منت
بگذارد و او را تحقیر کند و نباید او را اذیت کند. اگر کسی انفاق و احسان کرد و انفاق او منت و اذیت طرف مقابل را در پی
نداشت، خداوند همان اجري را که در آیه بالا وعده کرد، به خواهد داد و چنین افرادي به مرحلهاي از ایمان و نزدیکی به خدا
میرسند که نه ترسی بر آنها هست و نه اندوهگین خواهند شد یعنی آن آرامش
صفحه : 16
و اطمینانی را که بندگان خالص و مؤمن خدا به آن میرسند این افراد هم به دست میآورند.
منت گذاشتن و اذیت کردن دو چیز است منت گذاشتن به این صورت است که از او انتطار انجام کاري را داشته باشد و او را به
زحمت اندازد. و در هر دو صورت، احسان شونده تحقیر میگردد و شخصیت او کوبیده میشود.
در آیه بعدي اظهار میدارد که گفتن یک سخن نیکو و پسندیده و عفو و گذشت، بهتر از صدقهاي است که اذیت طرف مقابل را
به دنبال داشته باشد. صدقه توأم با اذیت ارزش خود را از دست میدهد و سخنی که از فقیر دلجویی کند و باعث خوشحالی او
گردد و یا عفو و اغماض از پرخاشگري فقیر، بهتر از صدقه با اذیت است. گاهی انسان چیزي ندارد و سائل از او کمک مالی
میخواهد و او با زبان خوش و با اخلاق و ادب فقیر را رد میکند و یا حتی فقیر به او پرخاش میکند که چرا به من کمک نمیکنی
و او بیادبی فقیر را میبخشد و با این عفو و گذشت درس اخلاق به او میآموزد، بدون شک چنین اخلاقی از دادن صدقهاي که
اذیت فقیر را در پی دارد، بهتر و نیکوتر است.
قرآن با تذکر دادن این مطلب، روشن میسازد که اسلام حتی در مسایل اقتصادي و مالی هم به ارزشهاي اخلاقی نظر دارد.
در پایان آیه از دو صفت خدا یاد میکند و میفرماید: خدا بینیاز و بردبار است یعنی اگر شما صدقه میدهید و خدا به شما پاداش
میدهد، نه از این جهت است که خدا به صدقههاي شما نیاز دارد بلکه او بینیاز مطلق است و نیز این گاهی صدقههاي خود رابا
منت گذاشتن و اذیت کردن همراه میسازید، خدا بردبار است و شما را مؤاخذه نمیکند. درباره منت گذاشتن و اذیت کردن به
فقیر در آیه بعدي هم صحبت خواهدشد.
آیه ( 264 ) یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تُبطِلُوا صَدَقاتِکُم ... همان مطلبی را که در دو آیه قبلی به صورت خبري گفته بود این بار به صورت
صفحه 35 از 390
انشایی و در قالب یک دستور و
صفحه : 17
فرمان بیان میکند. در واقع دو آیه قبلی زمینه را براي اعلام این مطلب آماده کرد و اینک خداوند به مؤمنان فرمان میدهد که
صدقههاي خود را با منت گذاري و اذیت کردن باطل و تباه نکنید. طبق مضمون این آیه صدقه و احسانی که همراه با منت و اذیت
باشد هیچ گونه اجر و پاداشی نزد خدا ندارد و کاري بیهوده و تباه است. در حالی که دیدیم خداوند پاداشهاي بزرگی براي انفاق
در راه او تعیین نمود اما این پاداشها مخصوص کسانی است که بیمنت و اذیت احسان کنند.
همانگونه که منت و اذیت آفت احسان است، ریا کردن نیز آفت دیگري براي احسان است و اگر انسان از روي ریا و خودنمایی و
نه براي خدا احسان کند احسان او نیز تباه و باطل و بدون اجر و پاداش است. در این آیه کار احسان کنندگان با منت و اذیت به کار
کسی که از روي ریا و براي خوشایند مردم مال خود را انفاق میکند، تشبیه شده و این مثل دومی است که در این گروه از آیات
آمده است. البته تشبیه به ریا کاري است که به خدا و روز قیامت ایمان ندارد و منافقانه فقط براي کسب موقعیت و شهرت در میان
مردم انفاق میکند.
در دنباله آیه براي همین شخص ریاکاري که ایمان به خدا و آخرت ندارد ولی مال خود را انفاق میکند، مثلی زده میشود و این،
مثل در مثل است به این معنا که براي کسی که با منت و اذیت احسان میکند مثلی زده میشود که آن همان شخص ریا کار است
و براي همین ریاکار هم مثلی زده میشود که در پی میآید و این مثل سوم در این گروه از آیات است.
مَثَل شخص ریاکاري که مال خود را منافقانه انفاق میکند، مَثَل آن سنگ سخت و صافی است که اندکی غبار و خاك روي آن
قرار دارد. در حال، باران تندي بر آن میبارد و آن خاك را از روي آن سنگ میشوید و سنگ صاف و سختی نمایان میشود.
حال اگر کسی در آن خاك اندکی که روي سنگ است دانهاي بکارد و باران تندي ببارد و آن خاك را با دانه از بین ببرد، معلوم
است که آن دانه رویش نخواهد کرد و محصولی نخواهد داد. اینها هم درست است که انفاق میکنند ولی محصولی
صفحه : 18
به دست نخواهند آورد در واقع دانه را ضایع میکنند و در جایی که آمادگی روییدن ندارد میکارند. و لذا در پایان آیه میفرماید:
آنها بر چیزي از کردههاي خود دست نمییابند و نهایت این خداوند گروه کافران را هدایت نمیکند.
چند روایت
«1». -1 عن النبی (ص) قال: ثلاثۀ لا یکلمهم الله: المنّان الذي لا یعطی شیئا الا بمنّۀ و المسبل ازاره و المنفق سلعته بالحلف الفاجر
پیامبر فرمود: با سه کس خداوند سخن نمیگوید: کسی که منت گذارنده است و چیزي را نمیدهد مگر با منت و کسی که لباس
خود را در زمین میکشد (تکبر میکند) و کسی که متاع خود را با سوگند دروغ میدهد.
-2 پیامبر فرمود: هنگامی که سائلی گدایی کرد سؤال او را قطع نکنید تا از آن فارغ شود سپس او را با وقار و ملایمت برگردانید یا
احسان اندك و یا ردّ نیکو زیرا گاهی کسی به سراغ شما میآید که نه از انس است و نه از جن میخواهد ببیند که شما درباره
«2». نعمتهایی که خدا به شما داده، چه میکنید
«3». -3 قال رسول الله (ص) من اسدي الی مؤمن معروفاً ثم آذاه بالکلام او من علیه قد ابطل الله صدقته
پیامبر فرمود: هر کس به مؤمنی خوبی کند سپس او را با سخن خود بیازارد یا بر او منت بگذارد، خدا صدقه او را باطل میکند.
-4 عن ابی عبد الله (ع) قال: اذا احسن العبد المؤمن عمله ضاعف الله عمله بکل حسنۀ سبعمأة ضعف و ذلک قول الله عز و جل: (وَ
امام صادق (ع) فرمود: وقتی بندهاي عمل خود را نیکو میکند، خداوند در مقابل هر کار نیکی هفتصد «4»( اللّه یُضاعِف لِمَن یَشاءُ
صفحه 36 از 390
برابر میدهد و این است قول خدا (وَ اللّه یُضاعِف ...).
-----------------------------------
1)- الخصال ص 184 )
2)- مجمع البیان ج 1 ص 648 )
3)- تفسیر صافی ج 1 ص 272 )
4)- تفسیر البرهان ج 1 ص 252 )
صفحه : 19
[ [سورة البقرة ( 2): الآیات 265 الی 266
اشاره
وَ مَثَل الَّذِینَ یُنفِقُونَ أَموالَهُم ابتِغاءَ مَرضات اللّه وَ تَثبِیتاً مِن أَنفُسِهِم کَمَثَل جَنَّۀٍ بِرَبوَةٍ أَصابَها وابِل فَآتَت أُکُلَها ضِ عفَین فَإِن لَم یُصِ بها
وابِل فَطَلٌّ وَ اللّه بِما تَعمَلُونَ بَصِ یرٌ ( 265 ) أَ یَوَدُّ أَحَ دُکُم أَن تَکُونَ لَه جَنَّۀٌ مِن نَخِیل وَ أَعناب تَجرِي مِن تَحتِهَا الَأنهارُ لَه فِیها مِن کُلِّ
( الثَّمَرات وَ أَصابَه الکِبَرُ وَ لَه ذُرِّیَّۀٌ ضُعَفاءُ فَأَصابَها إِعصارٌ فِیه نارٌ فَاحتَرَقَت کَذلِکَ یُبَیِّن اللّه لَکُم الآیات لَعَلَّکُم تَتَفَکَّرُونَ ( 266
و مَثَل کسانی که مالهاي خود را براي طلب خوشنودي خدا و محکم کردن (ایمان) خویشتن انفاق میکنند، مَثَل باغی است بر جاي
بلند که باران تند به آن برسد پس خوردنی خود را دوچندان بدهد و اگر باران تند به آن نرسید پس باران نرمی به آن برسد و خدا
( به آنچه انجام میدهید بیناست ( 265
آیا یکی از شما دوست دارد که او را باغی از خرما و انگور باشد که از زیر آن جویها جاري شود. براي او در آن باغ از همه میوهها
باشد و او را پیري فرا رسد در حالی که فرزندان ناتوانی داشته باشد پس ناگهان آن باغ را گردبادي که در آن آتش است فرا گیرد
( و آن را بسوزاند. خداوند اینچنین آیات را براي شما بیان میکند شاید بیندیشید ( 266
نکات ادبی
طلب، درخواست. از بغی به معناي خواستن. ضمناً این کلمه مفعول له براي ینفقون است. « ابتغاء » -1
خوشنودي. مصدر است مانند رضوان و رضا. « مرضات » -2
محکم کردن، ثابت نمودن. عطف بر ابتغاء است. « تثبیتا » -3
جاي بلند، از ربا به معناي فزونی. در راء ربوة هر سه حرکه جایز است. « ربوة » -4
باران تند. « وابل » -5
اسم مفرد مانند عنق، خوردنی، جمع آن آکال. « اکل » -6
صفحه : 20
باران ریز و ملایم. مرفوع است چون فاعل فعل محذوف است: «ّ طل » -7
فیصیبها طل.ّ
دو مقابل. « ضعفین » -8
گردباد. « اعصار » -9
صفحه 37 از 390
تفسیر و توضیح
آیه ( 265 ) وَ مَثَل الَّذِینَ یُنفِقُونَ أَموالَهُم ... مَثَل چهارم در این گروه از آیات است که مانند مَثَل اول درباره کسانی است که اموال
خود را انفاق میکنند منتهی در مثل اول براي کسانی که اموال خود را در راه خدا انفاق میکنند مَثَل زده شد و در این آیه براي
کسانی که اموال خود را در جهت جلب خوشنودي خدا و تثبیت و تحکیم ایمان خود انفاق میکنند، مَثَل زده میشود که البته
تفاوت چندانی با یکدیگر ندارند و فقط تعبیرها مختلف است.
کار کسانی که اموال خود را براي رضایت الهی و تحکیم ایمان و یقین در دلهاي خود، انفاق میکنند به آن باغ پردرختی میماند
که در یک زمین بلند واقع شود زمینی که باتلاق نیست که آب زیاد در آن جمع گردد و موجب تباهی درختان شود ولی در عین
این در جاي بلندي قرار دارد باران تندي بر آن میبارد و اگر باران تندي هم نبارد باران ریز و ملایمی بر آن میبارد و به هر حال از
نزولات آسمانی استفاده میکند آنچنانکه دو چندان میوه میدهد یعنی سالی دو بار به بار مینشیند و دو برابر باغهاي معمولی
محصول میدهد.
این گفته شده آن باغ در جاي بلندي قرار دارد، ناظر به این است زمین زمین خوبی است و باتلاق نیست و دیگر این زمین در جایی
است که آب جاري از جویها به آنجا نمیرسد و تنها از باران سیراب میشود و لذا احتیاجی به آبیاري ندارد و بیرنج و زحمتی
آبیاري میشود.
کار کسانی که اموال خود را انفاق میکنند مانند همین باغ است که بیرنج و زحمتی
صفحه : 21
محصول میدهد آنهم سالی دو بار. آنان نیز پاداش انفاق و احسان خود را خواهند دید آنهم چندین برابر وجهی که انفاق کردهاند.
به نظر میرسد که میزان پاداش در این مَثَل بیشتر از میزان آن در مَثَل اول است چون در مثل اول پاداش انفاق هفتصد برابر بود هر
چند که احتمال چند برابر آن وجود داشت (و الله یضاعف لمن یشاء) ولی این فقط یک احتمال بود. آنچه قطعی بود هفتصد برابر
بود ولی در این مثل که تشبیه به درختان باغ شد، ممکن است یک درخت بیش از هفتصد تا میوه بدهد مانند درخت گردو یا انگور
و در عین حال چنین فرض شده که محصول خود را دو بار میدهد و بنابراین میزان آن بیش از میزان محصول در مَثَل اول است و به
هر حال باید توجه داشت که این تنها مثل است و در مثل مناقشه نیست.
پس از ذکر مثل چهارم در پایان آیه طبق معمول یک حقیقت کلی را بیان میکند و متذکر میشود که خدا به آنچه انجام میدهید
آگاه است. یعنی اگر شما در راه او انفاق کنید، بدانید که خدا از آن غافل نیست و بر آن آگاهی دارد و پاداش آن را خواهد داد.
آیه ( 266 ) أَ یَوَدُّ أَحَ دُکُم أَن تَکُونَ لَه ... این هم مَثَل پنجم در این گروه از آیات است و به قرینه آیات پیشین، این مَثَل میتواند
مربوط به کسانی باشد که به خاطر خودنمایی و ریا انفاق میکنند و یا بعد از انفاق منت میگذارند و یا اذیت میکنند که در این
حالتها انفاق او بیفایده و بدون پاداش خواهد بود و میتوان آن را مربوط به کافران دانست که در اثر کفر و بیایمانی هر کار نیکی
انجام بدهند، پوچ است و از بین میرود.
این مَثَل به صورت جالب و احساس برانگیزي آغاز میشود به این صورت که آیا یکی از شما دوست دارد که چنین سرنوشتی
داشته باشد که او را باغی از درختان خرما و انگور باشد و نهرها از زیر آنها روان شود و میوه آن منحصر به خرما و انگور نباشد
بلکه از تمام میوهها در آن وجود داشته باشد و صاحب باغ را پیري فرا رسد و داراي فرزندان کوچک و ناتوانی باشد که هم خود و
هم فرزندانش احتیاج به کمک
صفحه : 22
داشته باشند در چنین حالتی ناگهان گردبادي برخیزد و آن باغ را در هم کوبد و باعث آتش سوزي در آن باشد و همه درختان
صفحه 38 از 390
بسوزند.
آیا کسی دوست دارد که چنین سرنوشتی داشته باشد! سرنوشتی شوم و رنجآور که در بدترین موقعیت زندگی ناگهان هر چه دارد
بسوزد و خاکستر شود! بدون شک کسی چنین سرنوشتی را دوست ندارد و همه از آن گریزان هستند. حال باید دانست که
سرنوشت کسانی که اموال خود را با ریا و منت گذاري و اذیت انفاق میکنند، چنین است زیرا در روز قیامت که آنها سخت به
پاداش انفاق خود نیاز دارند، هیچ گونه پاداشی به آنها داده نمیشود زیرا که آنها کار خیري که انجام دادهاند در اثر ریا و منت و
اذیت از بین رفته و سوخته و خاکستر شده است.
در پایان آیه خاطرنشان میسازد که خدا آیات خود را به شما به روشنی بیان میکند تا مگر شما اندیشه و خرد خود را به کار
گیرید و فکر کنید. پرواضح است که با اندیشیدن در این مثلهاي پنجگانه، انسان به حقایق والایی دست مییابد.
[ [سورة البقرة ( 2): الآیات 267 الی 271
اشاره
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَنفِقُوا مِن طَیِّبات ما کَسَ بتُم وَ مِمّا أَخرَجنا لَکُم مِنَ الَأرض وَ لا تَیَمَّمُوا الخَبِیثَ مِنه تُنفِقُونَ وَ لَستُم بِآخِ ذِیه إِلاّ أَن
تُغمِضُوا فِیه وَ اعلَمُوا أَن اللّهَ غَنِیٌّ حَمِیدٌ ( 267 ) الشَّیطان یَعِدُکُم الفَقرَ وَ یَأمُرُکُم بِالفَحشاءِ وَ اللّه یَعِدُکُم مَغفِرَةً مِنه وَ فَضلًا وَ اللّه واسِعٌ
عَلِیم ( 268 ) یُؤتِی الحِکمَۀَ مَن یَشاءُ وَ مَن یُؤتَ الحِکمَۀَ فَقَد أُوتِیَ خَیراً کَثِیراً وَ ما یَذَّکَّرُ إِلاّ أُولُوا الَألباب ( 269 ) وَ ما أَنفَقتُم مِن نَفَقَۀٍ أَو
نَذَرتُم مِن نَذرٍ فَإِن اللّهَ یَعلَمُه وَ ما لِلظّالِمِینَ مِن أَنصارٍ ( 270 ) إِن تُبدُوا الصَّدَقات فَنِعِمّا هِیَ وَ إِن تُخفُوها وَ تُؤتُوهَا الفُقَراءَ فَهُوَ خَیرٌ لَکُم
( وَ یُکَفِّرُ عَنکُم مِن سَیِّئاتِکُم وَ اللّه بِما تَعمَلُونَ خَبِیرٌ ( 271
اي کسانی که ایمان آوردهاید، از چیزهاي پاکیزهاي که به دست آوردهاید و از
صفحه : 23
آنچه براي شما از زمین بیرون آوردهایم، انفاق کنید و قصد آن را نداشته باشید که از چیز ناپاك انفاق کنید چیزي که شما خود آن
( را نمیگیرید مگر این در آن چشم پوشی کنید. و بدانید که خداوند بینیاز ستوده است ( 267
شیطان براي شما نوید فقر میدهد و شما را به کار زشت دعوت میکند ولی خدا شما را به آمرزشی از خود و فزونی نوید میدهد و
( خدا وسعت بخش داناست ( 268
حکمت را به هر کس که بخواهد میدهد و به هر کس که حکمت داده شد، پس خیر فراوانی به او داده شده است و یادآور
( نمیشوند مگر صاحبان اندیشه ( 269
( هر چه را انفاق نمایید و هر چه را نذر کنید، پس خداوند آن را میداند و براي ستمگران یارانی نباشد ( 270
اگر صدقهها را آشکار کنید، چه خوب است آن، و اگر آن را پنهان نمایید و به تهیدستان بدهید، براي شما بهتر است و خدا بعضی
( از گناهان شما را میپوشاند و خدا به آنچه انجام میدهید آگاه است ( 271
نکات ادبی
جمع طیبه به معناي چیز پاك و پاکیزه. ضد خبائث. « طیبات » -1
از تیمم به معناي قصد کردن و این به تیمم بدل از غسل و وضوء تیمم گفته میشود چون با این کار انسان قصد وضو و « تیمموا » -2
غسل میکند. از امم یا یمم یعنی: قصد.
صفحه 39 از 390
ناپاك، هر چیز بد. ضد طیّب. « خبیث » -3
ان مصدریه است و تقدیر آن لاغماضکم میباشد. « ان تغمضوا » -4
تنگدستی و ناداراي. اصل آن از فقر به معناي مهرههاي گردن و پشت است که ستون فقرات گفته میشود. گویا فقیر در « فقر » -5
اثر ناداري استخوانها گردنش شکسته است.
نوید. بعضیها گفتهاند که وعده در خیر و وعید در شرّ است ولی در این آیه وعده در شرّ استعمال شده. بهتر است « وعده » -6
بگوییم که وعید در شرّ و وعده هم در خیر و هم در شرّ است.
صفحه : 24
فرزانگی، فهم درست اشیاء، علم و آگاهی، بینش صحیح. « حکمت » -7
جمع لب به معناي خرد، اندیشه. « الباب » -8
به معناي ترسیدن است گویا نذر کننده از « نذر » التزام به انجام دادن کاري اگر آرزوي خاصی برآورده شود و اصل آن از « نذر » -9
فوت مصلحتی یا وقوع مصیبتی میترسد. انذار، ترسانیدن.
است و ما براي ابهام است که هی رفع ابهام میکند و مخصوص به مدح است. « نعم ما » در اصل « فنعمّا » -10
پوشانیدن گناه. و این به کافر، کافر گفته میشود چون حق را میپوشاند. « تکفیر » -11
تفسیر و توضیح
آیه ( 267 ) یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَنفِقُوا ... باز هم سخن از انفاق و مسایل و شرایط آن است. در این آیه به این موضوع میپردازد که
تعبیر میکند. این واژه هم « طیبات » انسان باید از چیزهاي پاك و پاکیزه و پسندیده که آن را دوست دارد انفاق کند و از آن به
شامل پاکیزگی و شایستگی ظاهري مال است و هم شامل حلال بودن آن است انفاق باید از بهترین چیزهایی که انسان آن را کسب
میکند و به دست میآورد، باشد.
در اینجا از دو نوع مالی که به دست انسان میآید، یاد میکند که باید از هر دو، انفاق کرد نوع اول اموالی است که با کسب و
تجارت به دست میآید و نوع دوم اموالی است که از زمین به دست میآید مانند معادن و زراعت که خدا آنها را از زمین بیرون
میآورد.
انفاق کرد، اظهار میدارد که هرگز به این فکر نباشید که از اموال نامرغوب و کم ارزش « طیبات » در تأکید مطلب قبلی که باید از
تعبیر میکند. خباثت مال یا به جهت « خبیث » خود یا از اموالی که از راه نامشروع به دست آوردهاید، انفاق کنید و از آن به
نامرغوب و ناپسند بودن آن است و یا به جهت کسب آن از راه حرام است و نباید
صفحه : 25
چنین مالی را انفاق نمود. آنگاه تذکر میدهد که اگر چنین مالی را کسی به خود شما بدهد، آن را جز با کراهت نمیگیرید و
حاضر نیستید آن را بپذیرید مگر این از ناپسندي کار دهنده آن چشم پوشی کنید و به هر حال از آن ناخشنود هستید اکنون که
چنین است، پس خود را به جاي دیگران بگذارید و آنچه را بر خود نمیپسندید بر دیگران نیز نپسندید و بدانید که خدا بینیاز و
ستوده است و به انفاقهاي شما نیازي ندارد.
اصرار و تأکید قرآن در مورد این صدقه دادن و انفاق باید از اموال مرغوب و با ارزش صورت گیرد، در واقع ارزش دادن به فقیر
است تا شخصیت او پایین نیاید زیرا او هر چند که فقیر و تهیدست است اما به هر حال یک انسان و یک مسلمان است که باید
شخصیت و ارزش او حفظ شود. نظیر این آیه آیه دیگري است که میفرماید:
صفحه 40 از 390
لَن تَنالُوا البِرَّ حَتّی تُنفِقُوا مِمّا تُحِبُّونَ (آل عمران/ 92 ) به نیکی نخواهید رسید مگر این از آنچه دوست دارید انفاق کنید.
آیه ( 268 ) الشَّیطان یَعِدُکُم الفَقرَ ... در حال انفاق و احسان، گاهی انسان دچار وسوسه میشود که اگر این چیز با ارزش را به
دیگران بدهم، ممکن است خودم در آینده به آن محتاج باشم. این یک وسوسه شیطانی است که سراغ اشخاص میآید و آنها را از
آینده خود میترساند و نگران آینده نامعلوم خود میسازد و این فکر را در آنها به وجود میآورد که نکند در آینده دچار فقر و
تنگدستی باشم! این وسوسه که همواره انسانها را آزار میدهد، نه تنها از انفاق باز میدارد بلکه انسان را دچار حرص و آز میکند
و به افزون طلبی و مالدوستی و بخل وادار میسازد و حتی گاهی انسان را در کسب مال، به راههاي نامشروع و حرام و ارتکاب گناه
و معصیت میکشاند.
این است که خداوند در این آیه هشدار میدهد که شیطان شما را با وعده فقر میفریبد و به فحشا و معصیت فرمان میدهد. گفته
شده که منظور از فحشا در اینجا بخل است ولی بهتر است که آن را اعم از بخل بگیریم زیرا انسان در اثر این وسوسه شیطانی و
براي تأمین آینده خود، ممکن است دست به هر گناه و خلافی بزند و
صفحه : 26
نگرانی از آینده او را به ارتکاب جرائم گوناگون وادار سازد.
در برابر وعده فقر از سوي شیطان، خداوند نیز دو چیز را وعده میدهد: یکی آمرزش گناهان و دیگري فزونی در مال است. کسی
که انفاق میکند از سویی بعضی از گناهان او بخشوده میشود و از سوي دیگر خیر و برکت و فزونی به مال او داده میشود و فردي
که به خدا ایمان دارد در موقع انفاق و بذل مال نه تنها از فقر نمیترسد و از آینده خود نگران نیست بلکه به فضل و مرحمت
خداوند امیدوار است و انتظار آن را دارد که علاوه بر آمرزش گناهانش، خدا بر مال و ثروت او نیز بیفزاید و خدا که چنین وعدهاي
است. واسع است گشایش و وسعت میدهد و علیم است از نیتهاي « واسع و علیم » را میدهد، توانایی انجام آن را دارد زیرا که او
قلبی بندگان خود آگاه است.
« حکمت » آیه ( 269 ) یُؤتِی الحِکمَ ۀَ مَن یَشاءُ ... این خداي واسع و علیم که ذکر او در آیه پیش گذشت، به هر کس که بخواهد
میدهد و او را با این صفت برجسته مفتخر میسازد البته خواستن خدا از روي ضابطه و معیار است و انسان در اثر عبادت و بندگی
باید در خود این شایستگی را به وجود آورد که خداوند به او علم و حکمت ببخشد.
اکنون باید دید که حکمت چیست! حکمت حالتی در انسان است که در اثر تیزفهمی و تیزهوشی، حقایق را آنچنان که هست
میفهمد و در فهم اشیاء و موضوعات دچار اشتباه نمیشود و این بالاترین مرتبه در علم و آگاهی است. وقتی انسان به معرفتی رسید
که همه چیز را درست فهمید، او علم و حکمت را به دست آورده است.
گاهی انسان به گمان خود چیزي را میفهمد و حتی به آن یقین دارد ولی علم او جهل مرکب است و حقیقت برعکس آن چیزي
اللهم ارنی الاشیاء » : است که او پنداشته است چنین علمی از جهل بدتر است و لذا پیامبر اسلام گاهی براي خود چنین دعا میکرد
خداوندا اشیاء را آنچنان که هست به من بنما؟ در واقع او از « کما هی
صفحه : 27 خداوند علم و حکمت میخواست و البته به او داده شده بود و او میخواست که این حالت در او تداوم داشته باشد.
کج فهمی و جهل مرکب در انسان، در اثر اصرار بر گناه حاصل میشود و گناه معصیت پردهاي بر روي بینش انسان میکشد و
نمیگذارد که او درست بیندیشد.
همانگونه انسان از پشت شیشههاي موجدار همه چیز را کج میبیند چون این شیشه میان دید او و اشیاء، فاصله میافتد و باعث
انحراف نور میشود. گناه و معصیت نیز نسبت به دید باطنی انسان همین حالت را میدهد.
اما کسانی که به آنها حکمت داده شده، بینش تند و تیزي دارند و همه چیز را آنچنان که هست میبینند و براستی که اگر کسی
صفحه 41 از 390
حکمت داشته باشد خیر فراوانی به او داده شده است. نعمتی که شاید بالاترین نعمتها باشد.
است که ذکر آن در قرآن آمده و یکی از نامهاي قرآن است و معناي آن قدرت تشخیص « فرقان » می توان گفت که حکمت همان
حق از باطل است و طبق آیه قرآن، این قدرت در اثر تقوا و پرهیزگاري به وجود میآید:
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِن تَتَّقُوا اللّهَ یَجعَل لَکُم فُرقاناً (انفال/ 29 ) اي کسانی که ایمان آوردهاید اگر از خدا پروا کنید براي شما نیروي
تشخیص میدهد.
کلمه حکمت بارها در قرآن آمده و از آن به عنوان موهبت مهمی که خدا به پیامبران و بعضی از افراد داده است، یاد شده درباره
پیامبر اسلام (ص) میفرماید:
وَ أَنزَلَ اللّه عَلَیکَ الکِتابَ وَ الحِکمَۀَ وَ عَلَّمَکَ ما لَم تَکُن تَعلَم (نساء/ 113 ) و خدا بر تو کتاب و حکمت را نازل کرده و چیزي را که
نمیدانستی به تو آموخته است.
ذلِکَ مِمّا أَوحی إِلَیکَ رَبُّکَ مِنَ الحِکمَۀِ (اسراء/ 29 ) آن از چیزهایی است که پروردگارت بر تو وحی کرده از حکمت.
و درباره حضرت داود پس از بیان این کوهها در تسخیر او بود و پرندگان به او
صفحه : 28
رام شده بود و از او فرمانبرداري میکرد، میفرماید:
وَ شَ دَدنا مُلکَه وَ آتَیناه الحِکمَ ۀَ وَ فَصلَ الخِطاب (ص/ 20 ) و پادشاهی او را استوار کردیم و به او حکمت و فصل الخطاب دادیم
(فصل الخطاب آن قدرتی است که حق را از باطل جدا میکند) توجه کنیم که حکمت مخصوص پیامبران نیست بلکه دیگران نیز
میتوانند در اثر تقوا آن را به دست آورند به طوري که لقمان حکمت را به دست آورده بود (لقمان/ 12 ) در حالی که پیغمبر بودن
او معلوم نیست و اساساً در چندین آیه از قرآن کریم آمده که یکی از وظایف مهم پیامبران و از جمله پیامبر اسلام (ص) این بوده
که به مردم در کنار کتاب، حکمت نیز بیاموزند:
یَتلُوا عَلَیهِم آیاتِه وَ یُزَکِّیهِم وَ یُعَلِّمُهُم الکِتابَ وَ الحِکمَ ۀَ (آل عمران/ 164 ) آیات خدا را بر آنها تلاوت میکرد و آنها را پاکیزه
میساخت و به آنها کتاب و حکمت میآموخت.
در آیه مورد بحث پس از بیان این به هر کس حکمت داده شد، خیر فراوان به او داده شده است، اضافه میکند که تنها صاحبان
اندیشه و خرد این مطلب را درك میکنند.
271 ) وَ ما أَنفَقتُم مِن نَفَقَۀٍ أَو نَذَرتُم ... آنها که اموال خود را انفاق میکنند یا چیزي را نذر میکنند، باید بدانند که - آیات ( 270
خداوند از کار آنها آگاهی دارد و بنابراین باید انفاق را با شرایط خود انجام بدهند و به نذر خود همانگونه که متعهد شدهاند عمل
نمایند.
نذر این است که انسان در برابر خداوند، خود را به چیزي ملتزم و متعهد کند و مثلًا چنین بگوید: من در برابر خدا نذر میکنم که
فلان عمل را انجام دهم یا فلان چیز را انفاق کنم یا بگوید: من در برابر خدا نذر میکنم که اگر فلان حاجتم روا شود چنین و چنان
کنم. اولی را نذر ابتدایی و دومی را نذر شرطی میگویند و از نظر فقهی هر دو لازم الاجرا است و کسی که نذر میکند بر او
واجب میشود که به نذر خود
صفحه : 29
عمل کند و اگر نکرد کفاره دارد.
در پایان آیه میفرماید: ستمگران یاورانی ندارند. این سخن اشاره به این مطلب میکند که آنها که مالی دارند و انفاق نمیکنند و
حقوق واجبه آن را نمیدهند و یا در انفاق ریا میکنند و نیز کسانی که به نذر خود عمل نمیکنند، از جمله ستمگران هستند که در
صفحه 42 از 390
واقع با این گناهان بر نفس خود ستم کردهاند و ستمگران نیز در روز قیامت یاورانی نخواهند داشت که آنها را از عذاب الهی نجات
دهند.
در آیه بعدي مطلب دیگري عنوان میشود و آن مربوط به پنهان یا آشکار بودن انفاق است. همواره این سؤال مطرح بوده و از
پیامبر هم میپرسیدند که آیا صدقه پنهان نیکوتر است یا صدقه آشکار! این آیه پاسخ به این پرسش است و طبق آن، هر دو نوع
صدقه پسندیده است. میفرماید: اگر صدقه را آشکارا بدهید، چه خوب است و اگر پنهانی باشد آنهم بهتر است.
هر کدام از این دو نوع در جاي خود پسندیده است و حسنی دارد صدقه آشکار این خوبی را دارد که دیگران با دیدن آن تشویق
میشوند که آنها هم صدقه بدهند و یک اثر تربیتی دارد و صدقه پنهانی این حسن را دارد که دیگر جاي ریا و شهرت طلبی نیست
و تنها براي خدا انجام میگیرد.
هر چند در آیه شریفه هر دو نوع صدقه مورد پسند واقع شده ولی به نظر میرسد که صدقه پنهانی بر صدقه آشکار ترجیح داده شده
به کار رفته که به معناي بهتر و برتر است و این کلمه در مقام ترجیح چیزي بر دیگري « خیر » چون درباره صدقه پنهانی کلمه
استعمال میشود.
در ادامه آیه بار دیگر انفاق کنندگان را تشویق میکند و اظهار میدارد که خداوند در برابر این کار نیکوي شما، بعضی از
گناهانتان را میبخشد و بر آن پرده پوشی میکند این میفرماید: (من سیئاتکم) اشاره به این است که در اثر انفاق تنها بخشی از
گناهان شما آمرزیده میشود نه همه آنها. تا مردم جسارت بر گناه پیدا نکنند و چنین نپندارند که هر گناهی که کردند، با انفاق
بخشیده میشود. بلکه گناهان انسان براي
صفحه : 30
خود حساب و کتابی دارد و اگر انفاق باعث آمرزش خداوند میگردد، این آمرزش تنها بخشی از گناهان را در بر میگیرد. در عین
حال باید بدانند که خدا به هر چه که انجام میدهند آگاه است.
چند روایت
-1 امام صادق (ع) درباره آیه (الشیطان یعدکم الفقر) فرمود: شیطان میگوید:
مال خود را انفاق نکن که فقیر میشوي و (و الله یعدکم مغفرة منه) یعنی اگر انفاق کردید خدا شما را میآمرزد (و فضلا) یعنی
«1». براي شما باقی میگذارد
-2 پیامبر (ص) فرمود: خداوند قرآن را به من داد و مانند قرآن حکمت به من داد و هیچ خانهاي نیست که در آن چیزي از حکمت
«2». نباشد مگر این خراب میشود فقه یادبگیرید و علم بیاموزید و نادان نمیرید
-3 ابو بصیر میگوید از امام صادق درباره قول خداوند (و من یؤت الحکمۀ فقد اوتی خیر کثیرا) پرسیدم، فرمود: منظور اطاعت خدا
«3». و شناخت اسلام است
[ [سورة البقرة ( 2): الآیات 272 الی 274
اشاره
لَیسَ عَلَیکَ هُداهُم وَ لکِن اللّهَ یَهدِي مَن یَشاءُ وَ ما تُنفِقُوا مِن خَیرٍ فَلِأَنفُسِکُم وَ ما تُنفِقُونَ إِلاَّ ابتِغاءَ وَجه اللّه وَ ما تُنفِقُوا مِن خَیرٍ یُوَفَّ
إِلَیکُم وَ أَنتُم لا تُظلَمُونَ ( 272 ) لِلفُقَراءِ الَّذِینَ أُحصِ رُوا فِی سَبِیل اللّه لا یَستَطِیعُونَ ضَرباً فِی الَأرض یَحسَبُهُم الجاهِل أَغنِیاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ
صفحه 43 از 390
تَعرِفُهُم بِسِیماهُم لا یَسئَلُونَ النّاسَ إِلحافاً وَ ما تُنفِقُوا مِن خَیرٍ فَإِن اللّهَ بِه عَلِیم ( 273 ) الَّذِینَ یُنفِقُونَ أَموالَهُم بِاللَّیل وَ النَّهارِ سِ  را وَ عَلانِیَۀً
( فَلَهُم أَجرُهُم عِندَ رَبِّهِم وَ لا خَوف عَلَیهِم وَ لا هُم یَحزَنُونَ ( 274
-----------------------------------
1)- تفسیر قمی ج 1 ص 92 )
2)- مجمع البیان ج 1 ص 659 )
3)- کنز الدقائق ج 1 ص 653 )
صفحه : 31
هدایت آنها بر تو نیست ولی خداوند هر کس را که بخواهد هدایت میکند. هر چیز خوبی انفاق کنید، براي خودتان است و شما
جز براي طلب خوشنودي خدا، انفاق نمیکنید و هر چیز خوبی انفاق کنید به شما باز پس داده میشود و بر شما ستم نخواهد شد
(272)
(انفاق) براي فقیرانی باشد که در راه خدا باز داشته شدهاند و نمیتوانند در زمین سفر کنند. نادان آنها را به خاطر خویشتن داري
توانگران میپندارد. آنها را به چهرهشان میشناسی. آنها با اصرار از مردم چیزي نمیخواهند. و هر چیز خوبی انفاق کنید، پس خدا
( به آن آگاه است ( 273
کسانی که مالهاي خود را شبانه و روزانه، پنهان و آشکار، انفاق میکنند، پس پاداش آنها نزد پروردگارشان است و براي آنها نه
( ترسی وجود دارد و نه اندوهگین میشوند ( 274
نکات ادبی
یک جمله خبري میان دو جمله شرطی است. « و ما تنفقون الا ابتغاء » -1 جمله
از بغی به معناي طلب کردن و خواستن. « ابتغاء » -2
صورت ولی در اینجا به معناي جهت و خاطر و خوشنودي است. « وجه » -3
فعل مضارع مجهول از وفّی یوفّی به معناي بازپس دادن چیزي. «ّ یوف » -4
محذوف است و تقدیر آن: الانفاق للفقراء میباشد که از سیاق آیات قبلی فهمیده میشود. « للفقراء » -5 متعلق
از احصار به معناي بازداشتن از راه و محصور کسی است که به خاطر بیماري یا ترس از دشمن و یا عوامل دیگر نتواند « احصروا » -6
اصطلاحی است در حج و به کسی گفته میشود که پس از بستن احرام به علتی نتواند ادامه بدهد. « محصور » مسافرت کند. ضمناً
کنایه از مسافرت، راهپیمایی. « ضرب فی الارض » -7
عفت نشان دادن، خویشتن داري، کرامت نفس. « تعفف » -8
صفحه : 32
نشانه، علامت و در اصل به معناي ارتفاع است و چون صورت انسان بهترین نشانی اوست لذا به آن سیما گفتند. « سیما » -9
اصرار و الحاح. « الحاف » -10
تفسیر و توضیح
آیه ( 272 ) لَیسَ عَلَیکَ هُداهُم ... بعضی از مسلمانان عصر پیامبر (ص) به کافران و مشرکان انفاق نمیکردند هر چند فقیر و مستحق
باشند و میخواستند آنها در اثر احتیاج مجبور به قبول اسلام شوند تا از انفاقهاي مسلمانان استفاده کنند در این آیه خداوند، خطاب
صفحه 44 از 390
به پیامبر اظهار میدارد که شما هرگز نمیتوانید آنها را مجبور به هدایت کنید. هدایت دست خداست و او هر کس را که بخواهد
هدایت میکند و بنابراین شما از انفاق به آنها خودداري نکنید.
پیشتر گفتهایم که هدایت الهی اقسامی دارد اگر منظور از هدایت راهنمایی باشد این هدایت عام است و شامل کافر و مؤمن میشود
و اگر منظور راهیابی باشد این نوع از هدایت مخصوص مؤمنان است و این خداوند هر کس را که بخواهد هدایت میکند، باید
توجه کرد که خواستن خدا ضوابط و معیارهایی دارد و خدا آنهایی را که در اثر ایمان و تقوا در خود شایستگی ایجاد کنند، مشمول
هدایت خاص خود قرار میدهد.
از این آیه استفاده میشود که کار پیامبر فقط پیام رسانی است و او وظیفه ندارد و حتی نمیتواند مردم را مجبور به پذیرش اسلام
کند. مانند آیه:
أَ فَأَنتَ تُکرِه النّاسَ حَتّی یَکُونُوا مُؤمِنِینَ (یونس/ 99 ) آیا تو مردم را مجبور میکنی که ایمان بیاورند!
به هر حال، این آیه پیامبر و مسلمانها را که به قصد وادار کردن کافران به اسلام، به آنها انفاق نمیکردند، از این کار منع میکند و
هر چند خطاب به پیامبر است ولی شامل مسلمانها هم میشود و در دنباله آیه سه مطلب را خاطر نشان میسازد:
صفحه : 33
-1 هر انفاق و احسانی بکنید سود آن به خودتان برمیگردد زیرا اگر در جامعهاي به نیازمندان انفاق نشود و فاصله طبقاتی زیاد
باشد، این جامعه قابلیت انفجار دارد و ممکن است در اثر فقر و گرسنگی شورشی درگیرد که نخستین قربانیان آن، ثروتمندان
خواهند بود. بنابراین ثروتمند با انفاقی که میکند، در واقع امنیت خود را تأمین میکند و از نظر روحی هم مسأله مهم است وقتی
کسی از هر نعمتی برخوردار باشد و کس دیگري تهیدست و بینیاز باشد، از نظر روحی و عاطفی نمیتواند از نعمتهاي موجود
لذت کافی ببرد و مسلماً ناراحتی تهیدستان او را ناراحت خواهد کرد.
-2 از یک واقعیتی خبر میدهد و آن این مسلمانان واقعی وقتی انفاق میکنند تنها براي خدا انفاق میکنند و منظورشان شهرت
طلبی و ریا نیست البته در اینجا، خبر به معناي انشاء و نفی به معناي نهی است یعنی مسلمانان باید اینگونه باشند و تنها براي جلب
رضایت خدا انفاق کنند.
در اینجا، ذات خدا و خود خداست و این تعبیر نزدیکی و تقرب بیشتر بنده را با خدا میرساند و این بنده در حال « وجه الله » منظور از
انفاق، ذات خدا و خود خدا را در نظر بگیرد و حتی هدف او بهشت و جهنم هم نباشد.
-3 هر انفاقی بکنید، خداوند تمام آن را بطور کامل در آخرت به شما باز پس میگرداند و هیچ موردي از انفاقها، فروگذار نخواهد
شد و خداوند به تمام انفاقهاي شما پاداش خواهد داد و شما مورد ستم واقع نمیشوید و حقی از شما ضایع نخواهد شد.
آیه ( 273 ) لِلفُقَراءِ الَّذِینَ أُحصِ رُوا ... هر چند که به همه کس حتی کافران میتوان انفاق کرد ولی بهتر است کسانی در اولویت قرار
بگیرند که هم تهیدست باشند و هم داراي شخصیت باشند. در این آیه مشخصات چنین افرادي که باید در اولویت انفاق قرار
گیرند، بیان میشود.
این افراد کسانی هستند که از مال دنیا تهیدستند ولی این تهیدستی بدان جهت است
صفحه : 34
که آنها در اثر اشتغال به جهاد در راه خدا و یا آمادگی دائمی براي جهاد، نمیتوانند کار کنند و درآمدي داشته باشند. در عصر
پیامبر کسانی بودند که همیشه در حال آماده باش براي دفاع از اسلام بودند و در جنگها پیش از همه شرکت میکردند مانند
اصحاب صفّه که چهارصد نفر بودند. اینها یا به جهت آمادگی براي جهاد و یا به علت زخمهایی که در جنگها برداشته بودند
نمیتوانستند به کسب و کار مشغول شوند و یا در پی کسب در آمد، مسافرت کنند. اینها در عین حال که فقیر و تهیدست بودند،
صفحه 45 از 390
عزت نفس و شخصیت داشتند و هرگز در مقابل ثروتمندان اظهار فقر نمیکردند و کسانی که از نزدیک با آنها آشنایی نداشتند و
از واقعیت حال آنها بی خبر بودند، آنها را ثروتمند میپنداشتند و این به خاطر عفت و عزت نفس آنها بود.
در این آیه ضمن بیان این خصوصیات، اظهار میدارد که آنها را با علامتهایی که دارند میشناسی یعنی آثار ایمان و عزت نفس از
قیافه هایشان پیداست. نظیر آیهاي که در بیان خصوصیات مؤمنان میفرماید:
سِیماهُم فِی وُجُوهِهِم مِن أَثَرِ السُّجُودِ (فتح/ 29 ) نشانه آنها در چهره هایشان از اثر سجده پیداست.
ویژگی دیگر این افراد، آن است که اینان هرگز از مردم سؤال نمیکنند و مانند کسانی نیستند که با اصرار و الحاح گدایی میکنند
و اینها درست در نقطه مقابل آنهایند و هرگز سؤال نمیکنند تا چه رسد به این اصرار در سؤال کنند.
طبق این آیه، کسانی که چنین مشخصاتی دارند در اولویت هستند و ثروتمندان باید بگردند و چنین فقیران با عزت و شخصیت را
پیدا کنند و به آنها انفاق نمایند.
در پایان آیه شریفه یک بار دیگر مردم را به انفاق تشویق میکند و میفرماید: هر چیز خوبی انفاق کنید، خداوند از آن آگاه است.
یعنی گمان نکنید که انفاق و احسان شما ضایع میشود بلکه پیش خداوند ارزش خود را دارد.
آیه ( 274 ) الَّذِینَ یُنفِقُونَ أَموالَهُم بِاللَّیل ... ذکر خیري است از کسانی که همواره و در هر حال اموال خود را انفاق میکنند. آنها هم
در شب و هم در روز، هم پنهانی و
صفحه : 35
هم آشکارا از دارایی خود انفاق و احسان میکنند و این روحیه در آنها پیدا شده که همواره و در حالتهاي مختلف احسان کنند.
آنها هم شبها که چشمها به خواب رفته و کسی از کار کسی آگاه نیست، درِ خانه فقیران و نیازمندان میروند و بطور ناشناس به
آنها احسان میکنند و آبرو و شخصیت فقیران را از بین نمیبرند و هم روزها که مردم مشغول کسب و کار و در فکر در آمد
هستند، آنها به فقیران احسان میکنند تا دیگران هم تشویق شوند و انفاق نمایند. همچنین آنها گاهی بطور مخفی و پنهانی احسان
میکنند و گاهی بطور آشکار و علنی که هر کدام جاي خود را دارد. احسان پنهانی مانند احسان در شب است و احسان آشکار
مانند احسان در روز است.
خداوند چنین افرادي را که در هر حال انفاق میکنند، مورد لطف قرار میدهد و میفرماید: پاداش آنها نزد پروردگارشان است و
براي آنها نه ترسی وجود دارد و نه آنها اندوهگین میشوند.
به گفته بسیاري از مفسران از شیعه و سنّی، این آیه درباره حضرت علی (ع) نازل شده است. آن حضرت روزي چهار درهم داشت
یک درهم در شب و یک درهم در روز و یک درهم پنهانی و یک درهم آشکارا انفاق کرد و این آیه نازل شد و کار او و تمام
کسانی را که چنین کنند ستود.
چند روایت
-1 ابو اسحاق میگوید براي علی بن ابی طالب (ع) چهار درهم بود که جز آنها نداشت یک درهم را شب و یک درهم را روز و
یک درهم را پنهانی و یک درهم را آشکارا انفاق کرد. این کار به گوش پیامبر رسید. از او پرسید: چه چیزي تو را به این کار وادار
«1»(.. کرد! گفت: تا به وعده خدا نائل شوم. پس این آیه نازل شد: (الَّذِینَ یُنفِقُونَ أَموالَهُم بِاللَّیل وَ النَّهارِ
[ [سورة البقرة ( 2): الآیات 275 الی 276
اشاره
صفحه 46 از 390
الَّذِینَ یَأکُلُونَ الرِّبا لا یَقُومُونَ إِلاّ کَما یَقُوم الَّذِي یَتَخَبَّطُه الشَّیطان مِنَ المَس ذلِکَ بِأَنَّهُم قالُوا إِنَّمَا البَیع مِثل الرِّبا وَ أَحَل اللّه البَیعَ وَ
حَرَّمَ الرِّبا فَمَن جاءَه مَوعِظَۀٌ مِن رَبِّه فَانتَهی فَلَه ما سَلَفَ وَ أَمرُه إِلَی اللّه وَ مَن عادَ فَأُولئِکَ أَصحاب النّارِ هُم فِیها خالِدُونَ ( 275 ) یَمحَقُ
اللّه الرِّبا وَ یُربِی الصَّدَقات وَ اللّه لا یُحِبُّ کُل کَفّارٍ أَثِیم ( 276 )کسانی که ربا میخورند از جابر نمیخیزند مگر مانند برخاستن کسی
که شیطان در اثر تماس با او او را دیوانه کرده است. این بدان جهت است که گفتند: خرید و فروش مانند رباست در حالی که خدا
خرید و فروش را حلال کرده و ربا را حرام نموده است. پس هر کس را که موعظهاي از جانب پروردگارش برسد و خودداري
کند، پس آنچه گذشته مال او میباشد و کار او با خداست و هر کس بازگردد پس اینان اهل آتش هستند و در آن جاویدان
( خواهند بود ( 275
( خدا ربا را نابود میکند و صدقهها را افزایش میدهد و خدا هیچ ناسپاس گنهکار را دوست ندارد ( 276
نکات ادبی
در رسم الخط قرآن همیشه با واو نوشته شده جز در سوره روم آیه 39 که « ربوا » -1
-----------------------------------
[.....] 1)- کافی ج 4 ص 8 )
2)- تفسیر صافی ج 1 ص 275 )
صفحه : 37
در آنجا بدون واو و با الف نوشته شده است. گفته شده که واو در کلماتی مانند صلوة و زکوة و ربوا براي تفخیم است ولی چنین
مینماید که این الفاظ در مصحف عثمانی مطابق با رسم الخط آن زمان نوشته شده و متأثر از خطوطی بوده که خط عربی از آنها
اقتباس شده است.
ضمناً در صلوة و زکوة، واو به جاي الف است و در ربوا نیز چنین است و الفی که پس از ربوا نوشته میشود مانند الفی است که در
قرآن بعد از واو جمع و گاهی واو مفرد و هر واوي که در آخر کلمه باشد نوشته میشود، مانند یتلوا.
مشتق شده که به معناي زیادت است کسی که ربا میدهد چیزي افزون بر آنچه داده میگیرد. « ربو » ربوا از
نداشتن تعادل روحی، دیوانگی. کسانی که دچار چنین حالتی باشند تلوتلو راه میروند. « تخبّط » -2
متعلق به یتخبطه میباشد. « من المس » -3
مصدر میمی به معناي پند و اندرز. و علت این فعل آن مذکر آمده این است که موعظه مؤنث غیر حقیقی است و در « موعظۀ » -4
فعل آن تذکیر و تانیث هر دو جایز است.
قبول نهی کرد، خودداري نمود. « انتهی » -5
زمان گذشته، آنچه گذشت. « ما سلف » -6
نقصان، نابودي تدریجی. « محق » -7
ناسپاس، کسی که کفران نعمت کند. « کفّار » -8
تفسیر و توضیح
276 ) الَّذِینَ یَأکُلُونَ الرِّبا ... یکی از پدیدههاي شوم اقتصادي که در بسیاري از جامعههاي بشري از دیرباز وجود داشته، - آیات ( 275
رباخواري است. این پدیده همواره سلامت اقتصادي جامعه را تهدید میکند و موجب میشود که سرمایهها در مسیر غلطی قرار
صفحه 47 از 390
گیرد و به جاي این در راه تولید یا تجارت به کار گرفته شود، در راه
صفحه : 38
کسب درآمدهاي غیر مشروع به کار افتد و موجب افزایش فاصله طبقاتی گردد.
در این آیه به شدت با رباخواري برخورد میشود و ربا خواران به افرادي که در اثر جنون و نداشتن تعادل روحی تلوتلو راه میروند
تشبیه شده است. همانگونه که افراد دیوانه و کسانی که غشوه دارند، موقع برخاستن از جاي خود و راه رفتن، تعادل ندارند و گاهی
میافتند و گاهی برمیخیزند، رباخوار نیز چنین حالتی دارد زیرا در اثر افزون طلبی و نگرانی مداوم از بازنگشتن پولش و ترس از
انتقامجویی کسانی که خون آنها را مکیده و به روز سیاه انداخته است، همواره در نگرانی و دلهره و اضطراب به سر میبرد و در
نتیجه، تعادل روحی خود را از دست داده است و این بدترین نوع زندگی است. چنین اشخاصی هر چند هم پولدار باشند، در
آسایش و آرامش نیستند و مانند شخص دیوانه و غشّی و مصروع هستند که توازن و تعادل ندارند.
گفته شده که منظور آیه شریفه این است که ربا خواران، در آخرت گرفتار چنین حالتی خواهند بود. میتوان گفت که آیه عام
است و حال آنها را هم در دنیا و هم در آخرت بیان میکند زیرا در دنیا این عدم تعادل را در زندگی رباخواران حرفهاي به چشم
خود میبینیم و ممکن است در آخرت نیز آنها وقتی از جاي خود میخیزند دچار عدم تعادل شوند و با این علامت در میان اهل
محشر شناخته شوند و همه بدانند که اینان رباخواران هستند.
ضمناً در این آیه مطابق با فرهنگ و ادبیات مردم صحبت شده که آنها دیوانه را جن زده میدانند و خیال میکنند که مجنون در اثر
تماس با جن یا شیطان به این روز افتاده است.
در ادامه آیه جهت این تشبیه و این چرا آنها دچار عدم تعادل میشوند، بیان شده است. میفرماید: این بدانجهت است که رباخواران
میگویند: تجارت هم مثل رباست. آنها میان تجارت و ربا فرقی نمیگذارند در حالی که خدا تجارت و داد و ستد را حلال کرده
ولی رباخواري را حرام نموده است.
صفحه : 39
اساساً نباید داد و ستد را به ربا تشبیه کرد زیرا در تجارت و داد و ستد سرمایه در راه درستی به کار گرفته میشود و تبدیل پول با
کالا و کالا با پول موجب گردش صحیح پول میگردد و به افزایش تولید کمک میکند و منجر به ارزش افزوده میگردد چون اگر
تولیدي نباشد تجارتی نخواهد بود ولی در رباخواري چنین نیست و سرمایه بیآنکه تبدیل به کالا شود و به افزایش و بهبود تولید
کمک کند روي هم انباشته میگردد و پولدار پولدارتر و فقیر فقیرتر میشود. فرق مهم دیگر میان تجارت و ربا این است که در
تجارت سود و زیان احتمالی مربوط به هر دو طرف معامله است ولی در ربا یک طرف همیشه و در هر حال سود میبرد و طرف
دیگر زیان میکند.
پس از بیان حرمت ربا، چنین اظهار میدارد که هر کس از موعظه پروردگارش پندگیر و رباخواري را رها سازد، آنچه تا به حال
گرفته مال او باشد و دیگر پس دادن آن لازم نیست. اساساً تمام قوانین چنین است و عطف به ما سبق نمیشود ولی پس از تشریع
حکم تحریم ربا، سودي که میگیرند دیگر مال آنها نیست. با وجود این در این آیه، حکم به گذشتهها سرایت داده نمیشود، باز
میفرماید: کار اینها که در گذشته رباخواري کردهاند، با خداست یعنی هر چند که سودهایی که در گذشته گرفتهاند از آنها بازپس
گرفته نمیشود ولی در عین حال ممکن است خاصیت طبیعی عمل خود را ببینند و ممکن است باز هم خداوند از آنها بازخواست
کند یا آنها را ببخشد، ولی اگر پس از ابلاغ این حکم و از این به بعد کسانی باز رباخواري کنند آنان اهل آتش هستند و در آن
جاویدان خواهند بود.
می دانیم که خلود و جاودانگی در جهنم مخصوص کافران است و رباخواران حرفهاي در اثر کثرت گناه و اصرار بر معصیت ممکن
صفحه 48 از 390
است کارشان به کفر منجر شود به این صورت که معتقد به حرمت ربا نباشند و در واقع حکمی از احکام الهی را انکار کنند و این
مساوي با کفر است.
در آیه بعدي از یک حقیقت مهم پرده بر میدارد و آن این خداوند ربا را به تدریج تباه میسازد و از بین میبرد ولی صدقه و انفاق
را افزایش میدهد. اگر با دید
صفحه : 40
وسیعتري نگاه کنیم خواهیم دید که در جامعه رباخوار، تولید و تجارت رو به کاهش میرود ولی با انفاق فاصله طبقاتی کم میشود
و میدانیم که این به نفع ثروتمند هم هست و براي او امنیت اقتصادي و آرامش روحی میآورد.
در پایان میفرماید: خدا کسانی را که ناسپاس و گنهکار هستند، دوست ندارد و شخص رباخوار با این عمل خود نعمت خدا را
ضایع میکند و مرتکب گناه میشود.
[ [سورة البقرة ( 2): الآیات 277 الی 281
اشاره
إِن الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحات وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ لَهُم أَجرُهُم عِندَ رَبِّهِم وَ لا خَوف عَلَیهِم وَ لا هُم یَحزَنُونَ ( 277 ) یا
أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ وَ ذَرُوا ما بَقِیَ مِنَ الرِّبا إِن کُنتُم مُؤمِنِینَ ( 278 ) فَإِن لَم تَفعَلُوا فَأذَنُوا بِحَرب مِنَ اللّه وَ رَسُولِه وَ إِن تُبتُم فَلَکُم
رُؤُسُ أَموالِکُم لا تَظلِمُونَ وَ لا تُظلَمُونَ ( 279 ) وَ إِن کانَ ذُو عُسرَةٍ فَنَظِرَةٌ إِلی مَیسَرَةٍ وَ أَن تَصَدَّقُوا خَیرٌ لَکُم إِن کُنتُم تَعلَمُونَ ( 280 ) وَ
( اتَّقُوا یَوماً تُرجَعُونَ فِیه إِلَی اللّه ثُم تُوَفّی کُلُّ نَفس ما کَسَبَت وَ هُم لا یُظلَمُونَ ( 281
همانا کسانی که ایمان آوردهاند و کارهاي شایسته انجام دادهاند و نماز را برپاداشتهاند و زکات را پرداختهاند، پاداش آنها نزد
( پروردگارشان است و براي آنها نه ترسی وجود دارد و نه آنها اندوهگین میشوند ( 277
( اي کسانی که ایمان آوردهاید آنچه از ربا باقی مانده رها کنید اگر مؤمن هستید ( 278
اگر چنین نکردید، پس به جنگی از سوي خدا و پیامبر او یقین کنید و اگر توبه کردید، پس سرمایههاي شما مال شماست. نه ظلم
( میکنید و نه بر شما ظلم میشود ( 279
( و اگر تنگدست باشد، پس تا توانگري باید مهلت داده شود و اگر ببخشید براي شما بهتر است اگر بدانید ( 280
و از روزي بترسید که در آن روز به سوي خدا بازگردانیده میشوید آنگاه هر کس هر کاري انجام داده به خود او باز گردانیده
( میشود و به آنان ظلم نخواهد شد ( 281
صفحه : 41
نکات ادبی
در اینجا به معناي یقین و علم است. « اذن » -1
به صورت نکره آمده تا به عظمت و مهم بودن آن اشاره کند. « بحرب » -2
در و ان کان ذو عسرة، تامه است به معناي وجد. « کان » -3
کسی که دچار مشکل مالی شده، تنگدست. « ذو عسرة » -4
مهلت دادن، به تأخیر انداختن. « نظرة » -5
صفحه 49 از 390
در اینجا به معناي توانگري مصدر میمی از یسار است. « میسره » -6
در اینجا یعنی به تمامی برگردانیده میشود. « توفی » -7
تفسیر و توضیح
281 ) إِن الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا ... در آیات پیش سخن از ربا و رباخواران به میان آمد و اینک این آیات همان بحث را - آیات ( 277
ادامه میدهد ولی نخست از مؤمنان و اوصاف خوب آنان یاد میکند و از اوصاف مؤمنان سه صفت ممتاز و برجسته را نام میبرد
که عبارتند از: انجام کارهاي شایسته، اقامه نماز و پرداختن زکات. پس از ذکر این اوصاف، مؤمنان را نوید میدهد که پاداش
اعمال آنها نزد پروردگارشان است و آنها نباید از چیزي بترسند و اندوهگین شوند.
پس از یادي که از مؤمنان و کارهاي خوب آنان میکند، آنان را مورد خطاب قرار میدهد و درباره یک عمل زشت که بعضی از
مؤمنان در هنگام نزول این آیه به آن گرفتار بودند، صحبت میکند و به شدت هر چه تمامتر آن را میکوبد و آن رباخواري بود که
در آن زمان هنوز بعضی از مؤمنان به آن مبتلا بودند.
در آیات گذشته این حکم را ابلاغ نمود که تا هنگام نزول این آیات اگر کسی رباخورده مورد عفو قرار میگیرد گذشتهها از او
گرفته نخواهد شد و اینک مطلب را در این آیه به این گونه دنبال میکند که آنچه اکنون از ربا باقی مانده رها کنید اگر اهل ایمان
هستید. یعنی از این تاریخ به بعد هر گونه طلبی که از دیگران دارید، دیگر سود آن را
صفحه : 42
نگیرید و رباخواري را رها سازید و این علامت ایمان شماست. اما اگر چنین نکردید و به رباخواري خود ادامه دادید، بدانید که در
چنین صورتی، در حال جنگ با خدا و رسول او هستید و خدا و رسول بر شما اعلام جنگ میکنند.
درباره هیچ یک از گناهان چنین تهدیدي در قرآن نمیبینیم و این نشان میدهد که رباخواري تا چه حد مورد نفرت خداوند است
تا جایی که رباخوار دشمن خدا و رسول معرفی میشود آنهم دشمنی که در حال جنگ است.
پس از این اعلام جنگ، فرصت دیگري به رباخواران داده میشود که از کار زشت خود توبه کنند و لذا میفرماید: و اگر توبه
کردید، اصل سرمایههاي شما از آنِ شماست. یعنی میتوانید اصل پول خود را از بدهکاران بگیرید ولی حق ندارید سودي دریافت
نمایید و بدینسان شما نه مورد ظلم و ستم قرار میگیرید و نه به کسی ظلم میکنید و این شعار هر مسلمانی است که نه به کسی ظلم
میکند و نه اجازه میدهد که کسی به او ظلم کند.
در آیه بعدي حکم دیگري عنوان میشود و آن در مورد بدهکارانی است که تنگدست و فقیر هستند و دستشان از ثروت خالی
است. درباره چنین بدهکارانی که توانایی پرداخت بدهی خود را ندارند، قرآن توصیه میکند که به آنها مهلت داده شود تا توانایی
پیدا کنند. در دوره جاهلیت اگر بدهکاري توان پرداخت بدهی خود را نداشت، سود مضاعفی بر آن میبستند ولی حکم قرآن این
است که فقط اصل مال گرفته شود آنهم پس از مهلتی که به بدهکار داده میشود. البته قرآن به بستانکار اجازه میدهد که اصل
پول خود را در موقع توانایی بدهکار از او بگیرد، ولی در عین حال توصیه میکند که اگر از بدهی خود صرفنظر کنید و از بدهکار
تنگدست درگذرید، براي شما بهتر است اگر مصالح خود و جامعه را بدانید. قرآن از چنین بدهی که صاحب آن آن را میبخشد،
به عنوان صدقه یاد میکند و آن را در ردیف انفاق و احسان قرار میدهد.
در پایان احکام ربا، براي این مؤمنان بیشتر به این احکام روي آورند، آنها را به یاد
صفحه : 43
قیامت میاندازد. آن روز معینی که همه انسانها در آن روز به سوي خدا باز میگردند و نتیجه اعمال خود را میبینند و در آن روز
صفحه 50 از 390
به هیچ کس ستم نخواهد شد.
گفته شده است که این آیه (آیه 281 از سوره بقره) آخرین آیهاي است که بر پیامبر نازل شده است و بیست روز پس از آن، پیامبر
از دنیا رحلت فرمود: البته سوره بقره آخرین سوره قرآن نیست بلکه این آیه آخرین آیه است که طبق دستور پیامبر در این قسمت از
سوره بقره گذاشته شده است.
چند روایت
«1». -1 عن ابی عبد الله (ع) قال: آکل الربا لا یخرج من الدنیا حتی یتخبطه الشیطان
امام صادق (ع) فرمود: رباخوار از دنیا نمیرود مگر این شیطان او را دچار عدم تعادل میکند.
-2 سماعه میگوید: به امام صادق (ع) گفتم: من میبینم که خداوند ربا را در چندین آیه تکرار کرده است. فرمود: میدانی علت
«2». آن چیست! گفتم نه. فرمود: تا مردم از انجام کارهاي نیک خودداري نکنند
-3 ابی ربیع شامی میگوید: از امام صادق (ع) درباره مردي پرسیدم که از روي نادانی رباخورده است سپس خواسته آن را ترك
.«3». کند. فرمود: آنچه گذشته است مال او در آینده ترك کند
آگاه باشید کسی که «4» -4 پیامبر خدا بالاي منبر فرمود: ألا و من انظر معسرا کان له علی الله فی کل یوم صدقۀ بمثل ماله ثم یستوفیه
به بدهکار تنگدست مهلت بدهد، براي او پیش خدا در مقابل هر یک روز صدقهاي همانند مال اوست تا هنگامی که آن را بگیرد.
-----------------------------------
1)- تفسیر عیاشی ج 1 ص 152 )
2)- کافی ج 5 ص 146 )
3)- کافی ج 5 ص 146 )
4)- تفسیر البرهان ج 1 ص 260 )
صفحه : 44
[ [سورة البقرة ( 2): آیۀ 282
اشاره
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا تَدایَنتُم بِدَین إِلی أَجَل مُسَ  می فَاکتُبُوه وَ لیَکتُب بَینَکُم کاتِب بِالعَدل وَ لا یَأبَ کاتِب أَن یَکتُبَ کَما عَلَّمَه اللّهُ
فَلیَکتُب وَ لیُملِل الَّذِي عَلَیه الحَقُّ وَ لیَتَّق اللّهَ رَبَّه وَ لا یَبخَس مِنه شَیئاً فَإِن کانَ الَّذِي عَلَیه الحَقُّ سَ فِیهاً أَو ضَ عِیفاً أَو لا یَستَطِیع أَن یُمِلَّ
هُوَ فَلیُملِل وَلِیُّه بِالعَدل وَ استَشهِدُوا شَ هِیدَین مِن رِجالِکُم فَإِن لَم یَکُونا رَجُلَین فَرَجُل وَ امرَأَتان مِمَّن تَرضَونَ مِنَ الشُّهَداءِ أَن تَضِلَّ
إِحداهُما فَتُذَکِّرَ إِحداهُمَا الأُخري وَ لا یَأبَ الشُّهَداءُ إِذا ما دُعُوا وَ لا تَسئَمُوا أَن تَکتُبُوه صَغِیراً أَو کَبِیراً إِلی أَجَلِه ذلِکُم أَقسَطُ عِندَ اللّه وَ
أَقوَم لِلشَّهادَةِ وَ أَدنی أَلاّ تَرتابُوا إِلاّ أَن تَکُونَ تِجارَةً حاضِ رَةً تُدِیرُونَها بَینَکُم فَلَیسَ عَلَیکُم جُناح أَلاّ تَکتُبُوها وَ أَشهِدُوا إِذا تَبایَعتُم وَ لا
( یُضَارَّ کاتِب وَ لا شَهِیدٌ وَ إِن تَفعَلُوا فَإِنَّه فُسُوق بِکُم وَ اتَّقُوا اللّهَ وَ یُعَلِّمُکُم اللّه وَ اللّه بِکُل شَیءٍ عَلِیم ( 282
اي کسانی که ایمان آوردهاي هر گاه تا مدت معینی به یکدیگر بدهکار شدید، پس آن را بنویسید و در میان شما نویسندهاي از
روي عدالت بنویسید و نویسنده به خاطر این خدا به او آموخته است از نوشتن خودداري نکند پس بنویسد و کسی که حق بر ذمه
اوست املا کند و از پروردگارش بترسد و چیزي از آن فروگذار نکند. اگر آن کسی که حق بر ذمه اوست سفیه یا ناتوان باشد یا
صفحه 51 از 390
نتواند املا کند، ولی او از روي عدالت املا کند و دو نفر از مردان خود را شاهد بگیرید اگر دو مرد نشد یک مرد و دو زن از
شاهدانی که مورد رضایت شماست، باشند تا اگر یکی از آن دو شاهد اشتباه کرد، آن دیگري یادآوري کند و شاهدان هنگامی که
به شهادت دعوت شدند، خودداري نکنند و از این آن را (بدهی را) چه کوچک چه بزرگ تا وقت آن بنویسید، دلتنگ نشوید. آن،
نزد خدا عادلانهتر و براي شهادت پایدارتر و براي این شک نکنید نزدیکتر است. مگر این تجارت نقدي باشد که آن را میان خود
(دست به دست) میگردانید، پس بر شما گناهی نیست که آن را ننویسید و چون معامله کردید شاهد بگیرید و به نویسنده و شاهد
صفحه : 45
( زیانی نرسد و اگر چنین کنید، آن گناهی بر شماست و از خدا پروا کنید و خدا شما را میآموزد و خدا به هر چیزي داناست ( 282
نکات ادبی
به همدیگر مدیون شدید، یا با قرض دادن و یا با معامله مدتدار مانند بیع سلّم. « تداینتم » -1
آمدن این کلمه براي آن است که کلمه تدانیتم از دین به معناي جزا گرفته نشود. « بدین » -2
کاف براي تعلیل است یعنی لما علمه الله و یا براي تشبیه است. « کما علم اللّه » -3
بیان مطلبی جهت نوشتن. املاء کننده یا همان تقریر کننده، مطلب مورد نظر را میخواند و کاتب از قول او مینویسد. « املاء » -4
در اینجا به معناي شاهد و گواه است. « شهید » -5
علت براي حکم قبلی است و تقدیر آن: مخافۀ ان تضل. « ان تضل » -6
خسته و ملول نشوید. از سوم به معناي ملال. « لا تسأموا » -7
عادلانهتر. از قسط به معناي عدل. این کلمه از اضداد است و هم به معناي عدل و هم به معناي ظلم آمده. « اقسط » -8
پایدارتر، مستقیمتر. « اقوم » -9
نزدیکتر. مؤنث آن دنیا. « ادنی » -10
میتواند فعل مضارع معلوم و یا مجهول باشد. چون حرکه ما قبل آخر در حالت ادغام افتاده و هر دو صیغه معلوم و « لا یضارّ » -11
مجهول به یک شکل آمده است.
تفسیر و توضیح
آیه ( 282 ) یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا تَدایَنتُم بِدَین ... این آیه طولانیترین آیه در قرآن است و حدود صدو هفتاد و سه کلمه دارد و
درباره تنظیم سند براي بدهیها و
صفحه : 46
مطالبات و شاهد گرفتن بر آن میباشد و بطور کلی آیه دستور میدهد که اگر از یکدیگر قرض گرفتید و یا معامله مدتدار مانند
بیع سلّم (سلف) انجام دارید، سندي تنظیم کنید و مبلغ وام یا معامله و مدت تعیین شده آن را بنویسید همچنین براي این کار شاهد
بگیرید که براي محکم کاري لازم است ولی اگر معامله نقدي انجام دادید نوشتن لازم نیست همچنین در موقع معامله نیز شاهد
بگیرید و اگر اختلافی رخ داد نویسنده و شاهد را اذیت نکنید.
آنچه گفتیم خلاصه مطلب بود ولی در آیه ضمن بیان آن به جزئیاتی پرداخته شده که این آنها را ذکر میکنیم. میتوان گفت که
در این آیه حدود بیست نوع حکم بیان شده است که عبارتند از:
-1 در موقع بدهکاري و یا معاملات مدتدار، آن را بنویسید (اذا تداینتم ... فاکتبوه) البته در این نوشتن سند واجب است یا
صفحه 52 از 390
مستحب، میان فقها اختلاف نظر وجود دارد ولی بیشتر آنها آن را مستحب میدانند و این حکم را یک حکم ارشادي میشمارند و
نه مولوي.
-2 قرار دادن مدت در دین جایز است. (الی اجل) 3- مدت باید تعیین شود. (الی اجل مسمی) 4- نویسنده حق ندارد از نوشتن سند
خودداري کند (و لا یأب کاتب ...) البته این کار یک واجب کفایی است و اگر یک نفر انجام داد از بقیه ساقط میشود.
-6 کاتب باید مطابق با دستور شرع بنویسد (کما علم الله) 7- در موقع کتابت سند، لازم است که مدیون آن را املا کند و نویسنده
آنچه را که او میگوید و به آن اعتراف میکند، بنویسد (و لیملل الذي علیه الحق) 8- مدیون در موقع املاء نباید بر حقی که روي
یعنی مجنون و نادان باشد و یا « سفیه » آن توافق شده خلل وارد کند و چیزي از آن کم کند. (و لا یبخس منه شیئا) 9- اگر مدیون
یعنی کودك و ناتوان باشد و یا توانایی املا کردن نداشته باشد مثلًا لال باشد، در این سه صورت ولی و « ضعیف »
صفحه : 47
سرپرست آنها املا خواهند کرد (فان کان الذي علیه الحق سفیها او ...)
-10 در فرض بالا، ولی باید مصلحت مولی علیه را در نظر بگیرد و از روي عدل کار خود را انجام بدهد (بالعدل) 11 - علاوه بر
کتابت باید دو شاهد مرد هم بر این معامله گرفته شود (و استشهدوا شهیدین) 12 - اگر دو شاهد مرد ممکن نشد، یک شاهد مرد به
ضمیمه دو شاهد زن کافی است (فرجل و امراتان) 13 - شاهد باید مورد پسند مؤمنان باشد یعنی ایمان و عدالت داشته باشد (ممّن
ترضون من الشهداء) این حکم براي آن است که اگر یکی از دو شاهد فراموش کرد، دیگري مطلب را به یاد او آورد.
-14 شاهدها نباید از انجام شهادت خودداري کنند و این حکم شامل دو مرحله میشود مرحله اول هنگام تحمل شهادت و مرحله
دوم هنگام اداي شهادت (و لا یأب الشهداء إذا ما دعوا) 15 - دین باید نوشته شود چه کم و چه زیاد چه خرد و چه کلان و نباید در
نوشتن آن دچار ملال و خستگی شد و باید مدت آن قید شود (و لا تسأموا ان تکتبوه صغیرا او کبیرا) اینهمه تأکید براي تنظیم سند و
گرفتن شاهد براي آن است که این کار از نظر خدا عادلانهتر و در شهادت استوارتر و پایدارتر و از نظر این شک و شبههاي پیش
نیاید بهتر و به حق نزدیکتر است.
-16 اگر معامله نقدي انجام گرفت، اشکالی ندارد که نوشته نشود (الّا ان تکون تجارة حاضره) البته این در صورتی است که معامله
روي اموال منقول باشد (تدیرونها) 17 - در موقع بیع و خرید و فروش (حتی اگر نقدي باشد) شاهد بگیرید (و اشهدوا اذا تبایعتم)
البته در اینجا نیز امر براي ارشاد میباشد و الزامآور نیست.
صفحه : 48
-18 نباید نویسنده و شاهد را اذیت کنند و به آنها ضرر برسانند و یا تهدید کنند و یا بگوییم نویسنده و شاهد نباید صاحبان حق را
اذیت کنند (و لا یضار کاتب و لا شهید) و اگر چنین کنند این یک نوع فسق و نافرمانی است.
- -19 در معاملات خود تقوا داشته باشید و از خدا بترسید یعنی در صدد مغبون و مظلوم کردن طرف مقابل نباشید (و اتقوا الله) 20
معاملات شما مطابق با احکام شرع باشد همان احکامی که خداوند به وسیله پیامبر به شما آموخته است (و یعلمکم الله) در پایان آیه
این حقیقت مهم را یادآور میشود که خدا به همه چیز داناست.
[ [سورة البقرة ( 2): الآیات 283 الی 284
اشاره
وَ إِن کُنتُم عَلی سَ فَرٍ وَ لَم تَجِ دُوا کاتِباً فَرِهان مَقبُوضَ ۀٌ فَإِن أَمِنَ بَعضُ کُم بَعضاً فَلیُؤَدِّ الَّذِي اؤتُمِنَ أَمانَتَه وَ لیَتَّق اللّهَ رَبَّه وَ لا تَکتُمُوا
صفحه 53 از 390
الشَّهادَةَ وَ مَن یَکتُمها فَإِنَّه آثِم قَلبُه وَ اللّه بِما تَعمَلُونَ عَلِیم ( 283 ) لِلّه ما فِی السَّماوات وَ ما فِی الَأرض وَ إِن تُبدُوا ما فِی أَنفُسِکُم أَو
( تُخفُوه یُحاسِبکُم بِه اللّه فَیَغفِرُ لِمَن یَشاءُ وَ یُعَذِّب مَن یَشاءُ وَ اللّه عَلی کُل شَیءٍ قَدِیرٌ ( 284
و اگر بر سفر بودید و نویسندهاي نیافتید، پس گروي باید که تحویل گرفته شده باشد و اگر بعضی از شما به بعضی دیگر اطمینان
کند، پس باید کسی که امانت نزد اوست امانتش را اداکند و از خداوند، پروردگارش بترسد. و شهادت را پنهان نکنید و هر کس
( آن را پنهان کند، همانا دل او گناهکار است و خدا به آنچه انجام میدهید آگاه است ( 283
آنچه در آسمانها و زمین است از آنِ خداست و اگر آنچه را که در دلهاي شماست آشکارسازید و یا پنهان کنید، خداوند شما را به
سبب آن به حساب میکشاند پس هر کس را که بخواهد میبخشد و هر کس را که بخواهد عذاب میکند. خدا بر هر چیزي
( تواناست ( 284
صفحه : 49
نکات ادبی
است. « ما به یرهن » وثیقه، گرو. از رهن به معناي گرو گذاشتن. رهان جمع رهن به مفهوم « رهان » -1
گرفته شده، اخذ شده و منظور وثیقهاي است که به طرف مقابل تحویل داده شده باشد. « مقبوضۀ » -2
در اینجا به معناي سپردن امانت است یعنی امانت بسپارد. « امن » -3
قبول امانت کردن و مؤتمن کسی است که امانت را تحویل گرفته است. « ایتمان » یا « ائتمان » -4
اسم فاعل از اثم به معناي گناه. « آثم » -5
تفسیر و توضیح
284 ) وَ إِن کُنتُم عَلی سَفَرٍ وَ لَم تَجِدُوا کاتِباً ... دنباله مطلب آیه قبلی است. در آن آیه گفته شد که اگر کسی بر کسی - آیات ( 283
دینی داشت آن را بنویسند و اینک میافزاید: اگر در سفر بودید و دسترسی به کاتب نداشتید، به جاي نوشتن، صاحب دین از
مدیون گروي اخذ کند و گرو جاي نوشتن را میگیرد. چون هدف از نوشتن و شاهدگرفتن حصول اطمینان بود و اکنون که نوشتن
ممکن نیست این اطمینان از طریق رهن و گرو حاصل میشود و صاحب دین با داشتن گرو خاطرش جمع است و اگر به موقع به حق
خود نرسد، رهن را میفروشد و حق خود را از آن برمیدارد.
این میفرماید: اگر در سفر بودید، براي آن است که معمولًا در قدیم مردم به هنگام سفر دسترسی به نویسنده نداشتند و اکثریت
مردم بیسواد بودند. گفته شده که در مکه که شهر مهم حجاز و محل زیارت و تجارت قبایل عربی بود همزمان با ظهور اسلام، تنها
هیجده نفر خواندن و نوشتن بلد بودند و بیرون از شهر دیگر نویسندهاي پیدا نمیشد. بنابراین مسافر بودن یک قید توضیحی و بیان
اعم اغلب است و شرط نیست یعنی اگر در غیر سفر هم نویسندهاي پیدا نشد، حکم آن گرو گرفتن است. دیگر
صفحه : 50
باشد یعنی مال گروي را به گروگیر تحویل داده باشد و گرنه « مقبوضه » این رهن و گرو در صورتی صحیح است که به اصطلاح
گرو درست نیست و اطمینانی هم براي صاحب دین حاصل نمیشود. ضمناً رهن از طرف راهن عقد لازم است و ما دام که دین
طرف را نداده حق پس گرفتن رهن را ندارد ولی از طرف مرتهن یا همان گروگیر لازم نیست و میتواند هر وقت که بخواهد رهن
را فک کند و به صاحب آن برگرداند.
پس از بیان این حکم، اضافه میکند که اگر به یکدیگر اعتماد و اطمینان داشته باشید لزومی ندارد که حتماً از همدیگر رهن و گرو
صفحه 54 از 390
بگیرید و در چنین صورتی مدیون باید از خدا بترسد و به موقع دین خود را ادا کند و امانت مردم را باز پس دهد.
حکم دیگر این شما نباید کتمان شهادت کنید و گواهی خود را پنهان سازید و هر کس چنین کند و در موقع لزوم، شهادت خود را
پنهان کند و شهادت ندهد، چنین شخصی گنهکار است و قلب او گناه کرده و مرتکب معصیت شده است.
توجه کنیم که در اینجا گناه را به قلب نسبت داده زیرا مرکز تصمیم گیریها قلب و روح است و چون انسان به کتمان شهادت یا هر
گناه دیگري تصمیم میگیرد، اولین گام را دل و روح برمیدارد و آلوده به معصیت خدا میشود همان گونه که در طرف مقابل
یعنی انجام کارهاي نیک هم، قلب نخستین جایگاه است از این رو در آیهاي از قرآن قلب را محل ایمان معرفی میکند:
أُولئِکَ کَتَبَ فِی قُلُوبِهِم الإِیمانَ (مجادله/ 22 ) اینان، خدا ایمان را در دلهایشان قرار داده است.
در پایان آیه، بندگان را متوجه میسازد که هر کاري انجام بدهند خداوند از آن آگاه است و اگر کسی کتمان شهادت کند خدا از
این عمل او آگاهی دارد و جزا خواهد داد.
در آیه بعدي از عظمت خدا و گستردگی سلطنت و سیطره او یاد میکند و میفرماید: آنچه در آسمانها و زمین است همگی از آنِ
خداست و با این مقدمه، چنین اظهار میدارد که خداوند شما را در مقابل آنچه در دلهاي شماست محاسبه میکند چه آنها را
صفحه : 51
آشکار کنید و یا مخفی سازید و یا پس از این حسابگري، هر که را بخواهد میبخشد و هر که را بخواهد عذاب میکند و او بر همه
چیز تواناست.
در اینجا توجه خوانندگان را به دو مطلب جلب میکنیم:
نخست این منظور از آنچه در دلهاي شماست یکی اعتقادات است و دیگري آن دسته از نیتهایی است که انسان آنها را به مرحله
عمل میرساند در چنین حالت است که مورد مؤاخذه و محاسبه قرار خواهد گرفت و گرنه آن دسته از نیتهاي قلبی که به مرحله
عمل نمیرسد و یا به صورت وسوسههاي شیطانی است و نوعی حدیث نفس است، مجازات ندارد زیرا که بسیاري از این نیتها
اختیاري نیست و گاهی در دل انسان چیزهایی خطور میکند و از اختیار انسان بیرون است و مسلماً چنین خاطراتی قابل مؤاخذ و
کیفر دادن نیست و لذا در روایتها داریم که اگر انسان نیت گناه داشته باشد ولی گناه نکند، مؤاخذه نخواهد شد ولی اگر نیت خیر
داشته باشد هر چند آن را انجام ندهد، به او پاداش نیک داده خواهد شد. همچنین مطالب فاسدي که گاهی بیاختیار از ذهن انسان
خطور میکند، گناه ندارد و انسان نباید نگران آنها باشد.
دوم این خداوند پس از محاسبه، هر که را بخواهد میبخشد و هر که را بخواهد معذب میسازد. بارها گفتهایم که خواستن خدا
براي خود معیارها و ملاکهایی دارد و عفو خدا شامل کسانی خواهد بود که در اثر توبه و استغفار و یا انجام کارهاي نیک در خود
شایستگی ایجاد کنند و چنین نیست که خداوند بدون هیچ ضابطهاي گروهی را ببخشد و گروهی را معذب سازد.
[ [سورة البقرة ( 2): الآیات 285 الی 286
اشاره
آمَنَ الرَّسُول بِما أُنزِلَ إِلَیه مِن رَبِّه وَ المُؤمِنُونَ کُلٌّ آمَنَ بِاللّه وَ مَلائِکَتِه وَ کُتُبِه وَ رُسُلِه لا نُفَرِّق بَینَ أَحَدٍ مِن رُسُلِه وَ قالُوا سَمِعنا وَ أَطَعنا
غُفرانَکَ رَبَّنا وَ إِلَیکَ المَصِیرُ ( 285 ) لا یُکَلِّف اللّه نَفساً إِلاّ وُسعَها لَها ما کَسَبَت وَ عَلَیها مَا اکتَسَبَت رَبَّنا لا تُؤاخِذنا إِن نَسِینا أَو أَخطَأنا
رَبَّنا وَ لا تَحمِل عَلَینا إِصراً کَما حَمَلتَه عَلَی الَّذِینَ مِن قَبلِنا رَبَّنا وَ لا تُحَمِّلنا ما لا طاقَۀَ لَنا بِه وَ اعف عَنّا وَ اغفِر لَنا وَ ارحَمنا أَنتَ مَولانا
( فَانصُرنا عَلَی القَوم الکافِرِینَ ( 286
صفحه 55 از 390
صفحه : 52
پیامبر (اسلام) به آنچه از جانب پروردگارش به او نازل شده، ایمان آورده است و نیز مؤمنان همگی به خدا و فرشتگان او و کتابهاي
او و پیامبران او ایمان آوردهاند. میان هیچ یک از پیامبران او فرق نگذاریم و گفتند: شنیدیم و فرمان بردیم پروردگارا ما را با
( آمرزش خودببخش و بازگشت به سوي توست ( 285
خدا هیچ کس را جز به اندازه توانش تکلیف نمیکند. هر کار نیکی کرده براي اوست و هر کار بدي کرده براي اوست.
پروردگارا اگر فراموش کردیم یا خطا کردیم، بر ما مگیر. پروردگارا براي ما بار سنگینی بار مکن همان گونه که بر کسانی که
پیش از ما بودند بار کردي. پرودگارا آنچه را که بدان طاقت نداریم بر ما روا مدار از ما درگذر و ما را بیامرزد و به ما رحم کن که
( تو سرپرست مایی پس ما را بر گروه کافران پیروز گردان ( 286
نکات ادبی
یا عطف به الرسول است و جمله بعدي تأکید آن است و یا المؤمنون مبتدا و جمله بعدي خبر آن است. « و المؤمنون » -1
با تنوین تنکیر آمده و این تنوین نایب مناب ضمیر است و تقدیر آن کلهم میباشد. «ّ کل » -2
مقول قول براي فعل قالوا میباشد که محذوف است. « لا نفرق » -3
اغفر » . یا بدل از فعل محذوفی از جنس آن است و یا مفعول مطلق است و در هر صورت تقدیر آن چنان است « غفرانک » -4
محل بازگشت، قرارگاه و در اینجا معناي مصدري میدهد: « المصیر » -5 « غفرانک
بازگشت.
در لغت به معناي انداختن در زحمت و مشقت است و در اصطلاح « تکلیف » -6
صفحه : 53
وادار کردن بندگان به انجام و یا ترك کارهایی است.
طاقت و توان، آن مقدار کاري که از دست انسان برمیآید. « وسع » -7
این است که اولی انجام دادن کاري با آرامش و طمأنینه و دومی انجام دادن کاري با سرعت و « اکتساب » و « کسب » -8 فرق میان
اضطراب است و این در آیه در کارهاي خیر، کسب را به کاربرد و در کارهاي بد اکتساب را به کار برده شاید بدان جهت باشد که
کار بد مطابق با هواي نفس است و انسان آن را با سرعت انجام میدهد ولی کار خوب زحمت دارد و آن را به آرامی انجام
میدهد.
انجام کاري از روي اشتباه و در اینجا نسیان مربوط به ترك طاعات و خطا مربوط به فعل معاصی « خطا » فراموشی و « نسیان » -9
است.
بار سنگین. « اصر » -10
تفسیر و توضیح
آیه ( 285 ) آمَنَ الرَّسُول بِما أُنزِلَ إِلَیه ... امتیاز بزرگ پیامبران بخصوص پیامبر گرامی اسلام این بود که آنان به آنچه میگفتند،
براستی ایمان داشتند و دعوتشان از روي اعتقاد قطعی بود. در این آیه خداوند همین مطلب را درباره پیامبر اسلام خاطر نشان
میسازد و میفرماید: این پیامبر به تمام آنچه بر او نازل شده است، خود ایمان دارد. تمام احکام و معارفی که از جانب خداوند بر
پیامبر فرستاده شده در درجه اول مورد پذیرش پیامبر گرامی اسلام است و آنها را از روي باور و ایمان قطعی که دارد به مردم ابلاغ
صفحه 56 از 390
میکند.
در این آیه پس از تأیید و تصدیق ایمان پیامبر، به ذکر ایمان مؤمنان میپردازد و ایمان آنها را نیز تصدیق میکند و این ایمان پیامبر
را از ایمان مؤمنان جدا میکند براي آن است که درجه ایمان پیامبر با دیگران فرق دارد. مؤمنانی که در اطراف رسول خدا بودند،
هم به خدا و هم به فرشتگان او و هم به کتابهاي آسمانی که او نازل کرده و هم به پیامبرانی که او فرستاده، ایمان دارند و این ایمان
آنها را وادار
صفحه : 54
میکند که همواره جملاتی را به زبان بیاورند از جمله این بگویند: ما میان پیامبران خدا فرقی نمیگذاریم.
از نظر اسلام تمام پیامبران الهی محترم هستند و هر کدام در زمان خود وظیفهاي را که بر عهده داشته انجام داده است و از این لحاظ
فرقی میان آنها نیست هر چند که از لحاظ مقام و مرتبه، آنها با هم تفاوت دارند و پیامبران أولو العزم با دیگران فرق میکنند و در
میان آنها پیامبر اسلام سید و سالار پیامبران است.
این سخن در مقام رد قول یهود و نصاري است که بعضی از پیامبران را قبول نداشتند یهود، حضرت مسیح و حضرت محمّد و بعضی
دیگر از پیامبران را قبول نداشتند و نصاري، حضرت محمّد و بعضی دیگر از پیامبران را باور نداشتند. ولی مسلمانان طبق دستور
قرآن همه انبیاء الهی را محترم میشمارند و به آنها ایمان دارند.
جمله دیگري که مؤمنان به زبان میآورند این است که میگویند: خدایا شنیدیم و اطاعت کردیم یعنی آنها در مقابل فرمانهاي خدا
تسلیم محض هستند و از اوامر الهی اطاعت میکنند. در مقابل آنها کافران بویژه یهود قرار دارند که برعکس آن اظهار میکردند:
قالُوا سَمِعنا وَ عَصَینا (بقره/ 93 ) گفتند: شنیدیم و عصیان کردیم.
جمله دیگري که مؤمنان میگویند، این است که پروردگارا ما را با آمرزش خود بیامرز و آنها همواره از خدا طلب آمرزش میکنند
و از گناهانی که احیاناً از آنها سرمیزند به درگاه الهی توبه میکنند و میگویند: خدایا ما را بیامرز که بازگشت همه به سوي
توست. آنها به روز قیامت عقیده دارند و میدانند که همه انسانها به سوي خدا باز خواهند گشت و همه به سزاي اعمال خود
خواهند رسید.
آیه ( 286 ) لا یُکَلِّف اللّه نَفساً إِلّا وُسعَها ... هر چند که خداوند بندگان خود را به انجام بعضی از کارها و پرهیز از بعضی از کارها،
تکلیف کرده است ولی تکلیف الهی
صفحه : 55
هرگز از میزان توان انسان بیشتر نیست و هر کسی مطابق با توان خود تکلیف دارد.
خداوند در تکالیفی که کرده، هم توان جسمی و امکانات مادي و ابزارهاي موجود را در نظر گرفته و هم توان فکري و میزان
معرفت انسانها را در نظر گرفته. بنابراین همانگونه که تکلیف یک ثروتمند در انفاق مال با تکلیف یک فقیر فرق دارد، تکلیف
انسانهاي آگاه و روشن با افراد ساده لوح و نادان نیز فرق دارد. ممکن است یک عمل از شخصی عمل نیک و شایسته تلقی شود و
همان عمل از شخص دیگري عمل بد و ناپسند تلقی شود.
ضمناً بدانیم که تکلیفی که از جانب خداوند به انسان شده است، براي تنظیم زندگی او و به نفع اوست و براي خدا هیچ گونه
سودي ندارد و تنها کسی که از آن سود میبرد خود انسان است. بعضی از تکلیفها محدودیت میآورد ولی همین محدودیت باعث
ایجاد نظم و انضباط در جامعه و در نتیجه رفاه و آسایش انسان میگردد.
اکنون که تمام انسانها تحت تکلیف هستند، روشن است که هر کار خوبی انجام بدهند براي آنها و هر کار بدي که انجام بدهند،
باز براي آنهاست و اگر به تکلیف عمل کرد سودي میبرد و اگر عمل نکرد زیان میبیند.
صفحه 57 از 390
در این آیه پس از بیان حقیقت بالا، به مسلمانان دعایی را یاد میدهد که مربوط به همین حقیقت است چون ممکن است انسانها در
انجام تکلیفهاي الهی دچار غفلت و یا اشتباه شوند خدا به مسلمانها یاد میدهد که از این غفلتها و اشتباهها به خدا پناه ببرند و نیز یاد
میدهد که از خدا بخواهند که تکلیف آنها را سنگین نکند و تکلیفها طاقت فرسا نباشد و البته قبولی این دعا را در آغاز آیه اعلام
کرده و فرموده است که خدا بیش از طاقت تکلیف نمیکند. دعایی که خداوند در اینجا به مسلمانان یاد میدهد، مشتمل بر هفت
نوع درخواست است:
-1 پروردگارا اگر فراموش کردیم و یا خطاکردیم بر ما مگیر. البته خداوند کاري را که از روي فراموشی و یا خطا باشد بر بندهاش
نمیگیرد و او را بدان جهت عذاب
صفحه : 56
نمیکند ولی کار خلاف هر چند که از روي فراموشی و خطا باشد کار خلاف است و جاي آن دارد که انسان عذر بخواهد.
-2 پروردگارا بار گرانی بر ما بار مکن همانگونه که بر پشینیان بار کردهاي. در میان امتهاي پیشین گاهی مردم نتیجه اعمال بدخود
را در همین دنیا میدیدند و به آنها بلا نازل میشد و حتی گاهی مسخ به یک حیوان میشدند و یا براي جبران یک خلاف،
تکلیفهاي سختی بر آنها میآمد. اینک امت محمّد (ص) طبق فرمان خدا از خدا میخواهد که چنین بارهاي سنگینی را از دوش
آنها بر دارد و خدا نیز دعایی را که خود آموخته است اجابت میکند.
-3 پروردگارا آنچه را که بیرون از توان ماست بر ما تحمیل مکن. اجابت این دعا نیز در اول آیه آمده و خدا هیچ کس را بیش از
توان او تکلیف نمیکند.
-4 ما را ببخش.
-5 ما را بیامرز.
-6 به ما رحم کن که سرپرست ما تویی.
این سه دعاي اخیر شبیه هم هستند و همگی درخواست بخشش از خدا در مقام معصیت است. یعنی خدایا اگر معصیتی از ما سرزده
اینک توبه میکنیم و تو گناهان ما را بیامرز و بر ما رحم کن.
-7 خدایا ما را بر گروه کافران پیروز گردان. این پیروزي ممکن است در مقام جنگ و ستیز با کافران باشد و ممکن است در مقام
مناظره و محاجه و مباحثه با آنان باشد که در هر دو صورت از خدا خواسته میشود که مؤمنان را بر کافران پیروز کند.
این دو آیه که در آخر سوره بقره آمده، مشتمل بر دعاهاي شریفی است که خداوند به مردم یاد داده است و از این رو تلاوت این
دو آیه، در روایات متعددي توصیه شده است.
صفحه :