گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد دوم
[سورة آلعمران ( 3):



الآیات 96 الی 97
اشاره
إِن أَوَّلَ بَیت وُضِعَ لِلنّاس لَلَّذِي بِبَکَّۀَ مُبارَکاً وَ هُديً لِلعالَمِینَ ( 96 ) فِیه آیات بَیِّنات مَقام إِبراهِیمَ وَ مَن دَخَلَه کانَ آمِناً وَ لِلّه عَلَی النّاسِ
( حِجُّ البَیت مَن استَطاعَ إِلَیه سَبِیلًا وَ مَن کَفَرَ فَإِن اللّهَ غَنِیٌّ عَن العالَمِینَ ( 97
همانا نخستین خانهاي که براي مردم نهاده شد، آن خانهاي است که در بکّه است که مبارك است و هم هدایت کننده براي جهانیان
( است ( 96
در آن، نشانههاي آشکار، مقام ابراهیم قرار دارد و هر کس وارد آن شود در امان است و خداوند را بر مردم است که آهنگ آن
( خانه کنند البته براي کسی که بتواند به آن راه یابد و هر کس کفر ورزد، پس همانا خداوند از جهانیان بینیاز است ( 97
صفحه : 185
نکات ادبی
نام دیگر مکه. به محل بیت الحرام بکه گفته میشود چون بک به معناي ازدحام است و مردم در آنجا ازدحام میکنند. « بکه » -1
مکه علاوه بر بکه نامهاي دیگري هم دارد که در بحث مستقلی خواهیم آورد.
حال از بکه و یا از ضمیر وُضع است. از برکت مشتق شده و آن به معناي خیر فراوان است. « مبارکا » -2
محل برخاستن ابراهیم، جاي پاي ابراهیم. کلمه مقام مرفوع است یا به جهت این خبر مبتداي محذوف است: فیه « مقام ابراهیم » -3
مقام ابراهیم یا هی مقام ابراهیم، و یا به جهت بدل بودن از آیات.
با کسره حاء به معناي قصد کردن، حج با فتحه حاء نیز به همین معناست و در اصطلاح انجام مراسم و مناسک خاص. « حج » -4
از استطاعت به معناي توانایی. از طوع مشتق شده که به معناي رغبت است. استطاعت انواعی دارد مانند استطاعت مالی « استطاع » -5
و جانی و نیز امنیت راه.
تمیز از استطاع است و از آن رفع ابهام میکند. « سبیلا » -6
در اینجا به معناي کفران نعمت است و یا انکار وجوب حج که مساوي با کفر اصطلاحی است. « کفر » -7
تفسیر و توضیح
صفحه 132 از 390
97 ) إِن أَوَّلَ بَیت وُضِعَ لِلنّاس ... این دو آیه بیانگر عظمت و اهمیت کعبه و مسجد الحرام و نیز لزوم انجام مناسک حج - آیات ( 96
است. نخست از سابقه تاریخی خانه خدا سخن میگوید و این کعبه اولین خانهاي است که در روي زمین براي مردم بنیاد نهاده شده
است. اولین خانه توحید و اولین خانه براي انجام عبادتهاي مخصوص براي خداست که در بکه ساخته شده و بکه نام دیگر مکه
است با این تفاوت که به تمام شهر، مکه و به مسجد الحرام بکه گفته میشود.
صفحه : 186
نخستین بنیانگذار کعبه حضرت آدم بود که بعدها خراب شد و توسط حضرت ابراهیم و فرزندش اسماعیل تجدید بنا گردید. این
کعبه به عنوان نخستین خانه معرفی شده منظور از آن نخستین خانه براي عبادت است و خانه کعبه جلوتر از بیت المقدس ساخته شده
چون بیت المقدس را حضرت سلیمان ساخت.
پس از بیان سابقه تاریخی کعبه، اینک امتیازات و خصوصیات آن را ذکر میکند.
یکی از آن خصوصیات این است که این خانه همواره مبارك است و هم از لحاظ معنوي و هم از لحاظ مادي براي مردم برکت
دارد. برکت معنوي آن از جهت وسیله بودن براي تقرب به خدا و آمرزش گناهان است و برکت مادي آن از جهت وفور نعمتی
است که همواره در شهر مکه دیده میشود و این از آثار دعاي حضرت ابراهیم است که از خدا خواست اهل مکه از وفور نعمت
برخوردار باشند و دعاي او مستجاب شد.
ویژگی دیگر کعبه این است که هدایت کننده جهانیان است و هر کس را که به آنجا بیاید و مناسک حج را از روي اخلاص و
مطابق با شرع انجام بدهد، به سوي سعادت ایمان و برخورداري از بهشت رهنمون میشود.
دیگر این در کعبه و مسجد الحرام نشانههاي روشنی از خدا و معنویت وجود دارد. یکی از آن نشانهها و آیات الهی، مقام ابراهیم
است و آن محل خاصی است در کنار کعبه که جاي پاي ابراهیم و یادآور خاطره قهرمان توحید حضرت ابراهیم است و نماز طواف
را در پشت آن میخوانند:
وَ اتَّخِذُوا مِن مَقام إِبراهِیمَ مُصَلی (بقره/ 125 ) و از مقام ابراهیم جایگاه نماز اخذ کنید.
گفته شده حضرت ابراهیم هنگام بناي کعبه پا روي سنگ سختی گذاشت و پاهاي آن حضرت در آن سنگ فرو رفت و اثر پاهاي
او در آن سنگ باقی ماند و به آن سنگ مقام ابراهیم گفته شد. بعید هم نیست که تمام اطراف کعبه را مقام ابراهیم بدانیم که محل
نشست و برخاست ابراهیم بود.
صفحه : 187
از جمله نشانههاي روشن خدا در کعبه این است که هر کس به آن خانه داخل شود در امنیت ویژهاي قرار میگیرد. حتی اگر کسی
مجرم هم باشد با پناه بردن به مسجد الحرام از مجازات و اجراي حدّ در امان است تا وقتی که از آنجا خارج شود و در بیرون حرم به
مجازات برسد. در این باره به تفصیل در تفسیر آیه 125 از سوره بقره بحث کردیم.
خانه امن بودن مسجد الحرام یک حکم تشریعی است یعنی خداوند دستور میدهد که با کسانی که به آنجا پناه بردند کاري نداشته
باشند هر چند که مجرم باشند. ولی بعضیها خواستهاند امن بودن مسجد الحرام را تکوینی قلمداد کنند و این هیچ کس نتوانسته به
آنجا صدمهاي بزند و به داستان اصحاب فیل استدلال میکنند ولی حوادث تاریخی این نظر را رد میکند و امن بودن آنجا را باید
تشریعی بدانیم.
در پایان، حکم وجود حج را بیان میکند به این صورت که حق خدا بر گردن مردم است که هر کس توانایی و استطاعت آن را
پیدا کند که به کعبه و مسجد الحرام مسافرت نماید، بر او واجب است که حج به جا آورد و مناسک و مراسم و اعمال مخصوصی را
که در جاي خود گفته شده انجام بدهد. منظور از استطاعت، توانایی مالی و صحت بدن و باز بودن راه براي سفر است.
صفحه 133 از 390
وجوب انجام مناسک حج یکی از ارکان اسلام و از ضروریات اسلام است و هر کس قدرت انجام آن را داشته باشد و از آن
خودداري کند مرتکب گناه کبیره شده و در روایتها آمده که هنگام مرگ به او گفته میشود که یا یهودي و یا نصرانی بمیر. و در
این آیه ترك حج به منزله کفر دانسته شده و خداوند با لحن تندي اعلام میکند که هر کس کفران نعمت کند و حج به جا نیاورد،
بداند که خداوند از جهانیان بینیاز است و احتیاجی به حج او ندارد و این خود اوست که زیان میبیند.
البته میتوانیم در اینجا کفر را به همان معناي اصطلاحی آن بگیریم و بگوییم کسی که تشریع حج را انکار کند در واقع نبوت پیامبر
اسلام (ص) را انکار کرده و در
صفحه : 188
نتیجه کافر است.
توجه کنیم که مراسم حج از یادگارهاي حضرت ابراهیم است و براي اولین بار حضرت ابراهیم از جانب خداوند مأمور شد که مردم
را به سوي حج و طواف خانه کعبه بخواند:
وَ إِذ بَوَّأنا لِإِبراهِیمَ مَکانَ البَیت أَن لا تُشرِك بِی شَیئاً وَ طَهِّر بَیتِیَ لِلطّائِفِینَ وَ القائِمِینَ وَ الرُّکَّع السُّجُودِ- وَ أَذِّن فِی النّاس بِالحَج (حج/
27 ) و هنگامی که جاي آن خانه را براي ابراهیم مکان عبادت قرار دادیم (و گفتیم) چیزي را بر من شریک قرار مده و خانهام -26
را براي طواف کنندگان و ایستادگان و رکوع و سجود کنندگان پاکیزه کن و در میان مردم به حج آواز ده.
این چنین بود که حج توسط ابراهیم اعلام شد و پیش از اسلام هم در میان عرب جاهلی انجام میگرفت و اسلام آن را تقویت کرد.
چند روایت
-1 عن الصادق (ع) قال: و حج البیت واجب علی من استطاع الیه سبیلا و هو الزاد و الراحلۀ معه صحۀ البدن و ان یکون للانسان ما
«1». یخلفه علی عیاله و ما یرجع الیه من حجّه
امام صادق (ع) فرمود: حج خانه خدا بر هر کسی که استطاعت رفتن به آن را داشته باشد واجب است و استطاعت عبارت است از
توشه راه با تندرستی و این انسان مالی داشته باشد که نزد خانوادهاش بگذرد و مالی داشته باشد که به آن برگردد.
«2». -2 فی وصیۀ النبی (ص) یا علی من سوّف الحج حتی یموت بعثه الله یوم القیامه یهودیا او نصرانیا
-----------------------------------
1)- الخصال ج 2 ص 606 )
2)- کنز الدقائق ج 2 ص 175 )
صفحه : 189
در وصیت پیامبر (ص) آمده که فرمود: یا علی هر کس حج را به تأخیر اندازد خداوند او را در روز قیامت یهودي یا نصرانی مبعوث
میکند.
«1». -3 راوي از امام صادق (ع) درباره این آیه: (وَ مَن کَفَرَ فَإِن اللّهَ غَنِیٌّ عَن العالَمِینَ) پرسید. امام فرمود: منظور کفران نعمت است
«2»... -4 عن ابی جعفر (ع) قال: بنی الاسلام علی خمسۀ اشیاء: علی الصلاة و الزکاة و الحج و الصوم و الولایۀ
امام باقر (ع) فرمود: اسلام بر پنج چیز بنیان گذاري شده: بر نماز و زکات و حج و روزه و ولایت ...
بحثی درباره نامهاي مکه
اشاره:
صفحه 134 از 390
یاد کرد و در بعضی از آیات دیگر، از این شهر با نامهاي دیگري چون: مکه، ام « بکه » دیدیم که قرآن کریم از شهر مکه با نام
القري و بلد الأمین یاد میکند اینک بحثی را درباره نامهاي مکه چه آنهایی که در قرآن آمده و چه آنهایی که در قرآن نیامده،
تقدیم میکنیم.
سخن گفتن از نام و نشان شهري که براي مسلمانان دیاري آشناست و همواره رو به سوي آن زندگی میکنند و رو به سوي آن
میمیرند و روزي پنج بار گرداگرد آن دایرههایی تشکیل میدهند که گاهی شعاع آن به هزاران کیلومتر میرسد، سخنی زاید به
نظر میآید اما اگر بدانیم که این شهر نامهاي متعددي دارد و هر نامی نشانگر گوشهاي از عظمت آن و
-----------------------------------
1)- تفسیر عیاشی ج 1 ص 193 )
2)- اصول کافی ج 2 ص 18 )
صفحه : 190
به « اسم » منعکس کننده بُعدي از ابعاد مادي و معنوي آن است، این نیاز در ما پیدا میشود که در باره این نامها بیندیشیم تا از
برسیم و آن شهر ناکجاآبادي را که فیلسوفان و مصلحان در جستجوي آن به بیهوده سرایی افتادهاند، پیش روي خود داشته « مسمّی »
باشیم.
آشنایی با این نامها با توجه به بارهاي عاطفی و فرهنگی و تاریخی گوناگونی که دارد، ما را در جهت شناخت هر چه بهتر این
با شکوه تمام رخ مینماید. « مکه » سرزمین مقدس یاري میکند و امروزمان را با دیروزمان پیوند میدهد و در این آشنایی است که
اینک ما بر آنیم که با استفاده از منابع تفسیري، حدیثی، تاریخی و ادبی، نامهاي این شهر مقدس را مورد مطالعه و بررسی قرار دهیم
و خوانندگان محترم را به دنیایی که در پشت این نامهاست، ببریم.
مکّه
و به همین جهت، هم مفسران و هم اهل لغت در باره «1» این نام معروفترین نام شهر مکه است که ذکر آن در قرآن کریم هم آمده
اشتقاق و وجه تسمیه آن بحث و گفتگو کردهاند و به ریشه یابی آن پرداختهاند.
براي این واژه، اشتقاقهاي متعددي ذکر شده که هر کدام بیانگر وصفی از اوصاف این شهر میباشد، و ما بعضی از وجوه ذکر شده
را میآوریم:
مشتق شده که به معناي هلاك شدن و کم شدن است و این بدان جهت است که هر « مَک،َّ یمک، مکا » از « مکه » -1 کلمه
ستمگري نظر سوئی به آن شهر داشته باشد سرنوشتی جز هلاك و نابودي نخواهد داشت (نمونهاش داستان اصحاب فیل است).
مناسبت دیگر این: هر کس براي زیارت خانه خدا به آن شهر عزیمت کند،
-----------------------------------
. 1)- سوره فتح آیه 24 )
صفحه : 191
حال یا خداوند گناهان پیشین او را میبخشد و یا حالت تقوایی در او پیدا میشود که عامل پرهیز از ) «1». گناهان او کم میشود
گناه است).
گرفته شده که به معناي مکیدن کودك است پستان مادر را (تشابه دو لفظ « مک، یمک، مکا، امتک و تمکک » -2 این کلمه از
فارسی و عربی را ببینید) گفتهاند که این یا به جهت علاقه مردم به این شهر است مانند علاقه کودك به پستان مادر و یا به جهت
صفحه 135 از 390
میتوان گفت که این معنا اشاره به تغذیه روحی و معنوي مردم «2». کم آبی آنجاست که مردم آب را تا آخرین قطره آن مینوشند
از این شهر است زیرا که اینجا خاستگاه وحی و مهبط فرشتگان بوده و نیز حجاج در این شهر همواره به یاد خدا هستند و بر معنویت
و تقوایشان افزوده میگردد.
است که به هنگام درآوردن مغز استخوان گفته میشود و در وجه مناسبت آن خلیل گفته « تمککت العظم » -3 اشتقاق این کلمه از
شاید بتوان گفت که اگر این اشتقاق «3».« مکه وسط زمین است همانگونه که مغز استخوان در وسط استخوان قرار دارد » : است که
درست باشد منظور این است که: وقتی حاجی به مکه میرود و اعمال به جا میآورد، خودخواهیها و تعلّقات مادّي را میشکند و
به خویشتن خویش میرسد.
است و این بدان جهت است که مردم از هر دیار به آن سرزمین جذب « جذب » مشتق شده که به معناي « مک » -4 مکه از ماده
و به عبارت دیگر مکه مانند مغناطیس که برادههاي آهن را با نظم خاصی به خود جذب میکند، مردم را از همه جا «4». میشوند
گرد خود میآورد.
گرفته شده زیرا که مردم از اطراف و « ازدحام » به معناي « مک » -5 این کلمه از
-----------------------------------
. 1)- راغب اصفهانی: المفردات، ص 491 - طریحی: مجمع البحرین، ج 5، ص 289 - تاج العروس، ج 7، ص 179 )
. 2)- إبن منظور: لسان العرب، ج 10 ، ص 491 - تاج العروس، ج 7، ص 179 )
. 3)- المفردات، ص 491 )
[.....] . 4)- یاقوت: معجم البلدان، ج 5، ص 182 - تاج العروس، ج 7، ص 179 )
صفحه : 192
«1». اکناف به این شهر میآیند و در آنجا ازدحام میشود
مشتق شده که به معناي صداي نوعی پرنده است زیرا که در مکه صداي مردم که خدا را میخوانند بلند است « مکا » -6 این کلمه از
«3» این وجه در روایتی از امام رضا- علیه السلام- نیز آمده «2». و زمزمه ملکوتی حاجیان در اطراف کعبه همواره به گوش میرسد
است.
مشتق شده زیرا که خداوند کره زمین را از این شهر گسترش داده است و شروع « بسط و گسترش » به معناي « مک » -7 این کلمه از
در باره دحو الإرض و ) «4». از اینجا بوده است. این وجه در روایتی از امیر المؤمنین علی- علیه السلام نقل شده است « دحو الإرض »
این از مکه شروع شده به زودي بحث خواهیم کرد).
به معناي « مگهه » ریشه ایرانی دارد و پنداشتهاند که ریشه مکه « مکه » -8 بعضی از زبانشناسان جدید ایران بر این عقیدهاند که واژه
است؟. اینگونه « کوروش » معرب « قریش » این سخن شبیه سخن سست دیگري است که گفته شده کلمه «5». جایگاه ماه بوده است
سخنها اجتهاد بیدلیل در لغت است و نباید به آنها توجه نمود.
بکّه
است که در قرآن مجید آمده: « بکه » یکی دیگر از نامهاي شهر مکه
إِن أَوَّلَ بَیت وُضِعَ لِلنّاس لَلَّذِي بِبَکَّۀَ مُبارَکاً (آل عمران/ 96 ) همانا نخستین خانهاي که براي مردم ساخته شد، خانهاي است که در
بکه قرار داده شده و مبارك است.
است یا این از لحاظ مفهومی با هم فرق دارند! « مکه » همان « بکه » از دو نظر باید بحث شود: نخست این که آیا « بکه » در باره واژه
صفحه 136 از 390
دوم این ماده اشتقاق
-----------------------------------
. 1)- معجم البلدان، ج 5، ص 181 )
. 2)- همان، ص 182 )
. 3)- بحار الأنوار، ج 99 ص 77 )
. 4)- بحار الأنوار، ج 99 ، ص 85 )
. 5)- دکتر خزائلی: اعلام قرآن، ص 586 )
صفحه : 193
چیست و مفهوم لغوي آن و تناسبی که با شهر مکه دارد کدام است! « بکه »
هر دو یکی است و تنها اختلاف لهجه آنها را به دو صورت درآورده است. و « مکه » و « بکه » در مورد بحث اول میتوان گفت که
قلب شود، در زبان عربی نمونههاي بسیار دارد. اساساً در زبان عربی قلب و ابدال چیز رایجی است. « با » به حرف « میم » این حرف
إبن سکّیت سیصد کلمه را به عنوان کلماتی که در آنها قلب و ابدال شده، ذکر میکند و ابو حیان در شرح تسهیل نقل میکند که
علما گفتهاند:
و إبن جنّی که به اشتقاق اکبر قائل است و بسیاري از کلمات عربی را .« کمتر حرفی پیدا میشود که در آن ابدال واقع نشده باشد »
«1». است « با » خواهر « میم » : که به ظاهر کلمات متمایزي هستند، از یک ریشه میداند. او میگوید
میشمارد، دیگر « لام » را خواهر « را » و « تا » را خواهر « دال » و « خا » را خواهر « غین » را یکی میداند و « ختل » و « غدر » وقتی إبن جنی
بدل شود. « با » به « میم » استبعادي ندارد که در یک کلمه
و .« راتم راتب » ،« دائم دائب » ،« لازم لازب » : همانگونه که گفتیم در لغات عربی بدل شدن میم به با مثالهایی دارد مانند این کلمات
میتوان گفت که مخرج این دو حرف چنان به هم نزدیک است که ابدال یکی بر دیگري غریب به نظر نمیرسد. مخصوصاً وقتی
تلفظ میکند زیرا مخرج هر دو حرف لبهاي انسان است که به هم میچسبند، تنها « با » را « میم » که شخص دماغش گرفته باشد
تفاوت در این است که میم غنّه دارد ولی با غنّه ندارد.
که اسم محلی است در « نمیط » و « نبیط » زمخشري میگوید: بکّه همان مکه است. مکه و بکه دو لغت هستند به یک معنا مانند
«2» دهناء. و امر راتب و راتم و حمی مغمطه و مغبطه (تب دائم). سپس نظر دیگران را نقل میکند که میان مکه و بکه تفاوت قائلند
(به شرحی که خواهد آمد).
-----------------------------------
.215 - 1)- دکتر صبحی صالح: دراسات فی فقه اللغۀ، ص 213 )
. 2)- زمخشري: تفسیر کشاف، ج 1، ص 386 ، و نظیر آن است: بیضاوي انوار التنزیل، ج 1، ص 172 )
صفحه : 194
«2». همچنین سیوطی گفته است: بکّۀ لغتی در مکه است «1». فخر رازي و إبن منظور نیز همین نظر را دارند و هر دو را یکی میدانند
در مقابل این نظریه که بکه و مکه از لحاظ مفهوم یکی هستند و هر دو نام آن شهر است، نظریههاي دیگري است که میان دو کلمه
فرق گذاشتهاند و آنها را یکی نمیدانند. این نظریات در کتب تفسیري و لغوي ذکر شده و معمولًا قائل آنها مشخص نیست.
در روایتی از امام صادق (ع) آمده است که بکه موضع بیت است و مکه خود «3» -1 بکه اسم محل بیت است و مکه اسم تمام شهر
«4». شهر
صفحه 137 از 390
-2 بکه اسم مسجد الحرام و مکه اسم شهر است زیرا که بکه به معناي ازدحام است (چنانکه خواهد آمد) و ازدحام تنها در مسجد
«5». است
-3 عکس قول قبلی گفتهاند مکه اسم مسجد است و بکه اسم شهر، به این دلیل در آیه شریفه که پیش از این نقل کردیم آمده است
«6». واقع شده است « بکه » که بیت در
«7». -4 بکه اسم منطقهاي است میان دو کوه مکه که مردم در حال طواف در آنجا ازدحام میکنند
«8». -5 بکّه وسط مکه است و مکه همه شهر را شامل میشود
«9». -6 بکّه اسم محل طواف است و مکه همه شهر
به آن دست یافتیم « مکه » و « بکه » این بود نظریاتی که در مورد فرق میان دو واژه
-----------------------------------
. 1)- فخر رازي: تفسیر کبیر، ج 8، ص 157 - إبن منظور: لسان العرب، ج 10 ، ص 402 )
. 2)- سیوطی: تفسیر الجلالین، ص 95 )
. 3)- راغب اصفهانی: المفردات، ص 55 - تاج العروس، ج 7، ص 111 )
. 4)- تفسیر صافی، ج 1، ص 230 )
. 5)- تفسیر فخر رازي، ج 8، ص 157 )
. 6)- تفسیر فخر رازي، ج 8، ص 157 )
[.....] . 7)- زبیدي: تاج العروس ج 7، ص 111 )
. 8)- راغب اصفهانی: المفردات ص 55 )
9)- همان. )
صفحه : 195
و چنین مینماید که بعضی از این نظریات با بعضی دیگر قابل تطبیق و تداخل است.
وجود دارد، اشتقاق این کلمه است که دو احتمال داده شده: « بکه » بحث دومی که درباره کلمه
مشتق است که به معناي شکستن نخوت ستمگران است و به شهر مکه از آن جهت مکه گفتهاند که « بک یبک » از « بکه » : اول
«1». گردنهاي ستمگرانی که در آنجا ظلم و الحاد کنند شکسته میشود و به آنها مهلت داده نمیشود
«2». گرفته شده که به معناي ازدحام است چون در مسجد الحرام ازدحام جمعیت وجود دارد « بک،ّ یبک » دوم: بکّه از
بیان شد در اکثر کتب لغت آمده و علاوه بر آن در روایاتی که از طریق شیعه و سنی « بکه » این دو وجهی که در مورد اشتقاق کلمه
«3». وارد شده است همین دو وجه را میبینیم
ام القري
شهر مقدس مکه، ام القري نیز نامیده میشود. این نام براي این شهر، در دو آیه از قرآن مجید اطلاق شده است:
لِتُنذِرَ أُم القُري وَ مَن حَولَها (انعام/ 92 و شوري/ 7) (خطاب به پیامبر:) تا انذار کنی أم القري و کسانی را که در اطراف آن هستند.
ام القري به معناي مادر آبادیها است و اشاره به مرکزیّت و اصالت شهر مقدس مکه در مقایسه با شهرها و آباديهاي دیگر است.
اکنون باید دید که این شهر از چه
-----------------------------------
صفحه 138 از 390
. 1)- زمخشري: اساس البلاغه ص 48 )
. 2)- إبن منظور: لسان العرب ج 10 ، ص 402 - و نیز رجوع شود به: معجم ما استعجم ج 1 ص 269 )
. 3)- تفسیر صافی ج 1، ص 330 - بحار الأنوار، ج 99 ص 85 - تفسیر طبري، ج 4، ص 9 )
صفحه : 196
نوع ویژگی برخوردار است که شایستگی چنین نامی را یافته است!
از روایاتی که در باره خلقت زمین و یا در تفسیر آیه 196 از سوره آل عمران (که گذشت) و یا در تفسیر آیه شریفه: وَ الَأرضَ بَعدَ
ذلِکَ دَحاها (نازعات/ 30 ) وارد شده است، چنین استفاده میشود که در آغاز آفرینش آسمانها و زمین، روي زمین را آب و یا
کف آب گرفته بود و نخستین محلی که از زیر آب بیرون آمد محل بیت الحرام بود و خشکیهاي زمین از آنجا گسترش پیدا کرد.
تعبیر شده است. « دحو الإرض » از این موضوع در روایات به
امام صادق- علیه السلام فرمود: وقتی خداوند اراده کرد که زمین را خلق کند، به بادها دستور داد که روي آب وزیدند آنگاه موج
به وجود آمد و سپس تبدیل به کف شد خداوند آنها را در موضع بیت جمع نمود و کوهی از کف به وجود آمد آنگاه زمین را از
«1».« و الإرض بعد ذلک دحیها » و «... ان اول بیت وضع للناس » : زیر آن گسترش داد و این است معناي سخن خداوند
به گفته دانشمندان در یکی از دورانهایی که بر کره زمین گذشته است بارانهاي سیلابی سطح کره زمین را فراگرفته سپس آبها به
تدریج فرو نشسته و در نقاط پست زمین قرار گرفتهاند و خشکیها و قارهها به تدریج از زیر آب سربرآوردهاند. احتمال این مسأله
دحو الإرض که در روایات ما آمده اشاره به این دوران باشد، احتمال بعیدي نیست. طبق این روایات نخستین نقطهاي که سر از زیر
آب درآورده سرزمین مکه بوده و سپس این حالت در نقاط دیگر زمین گسترش یافته است. البته لازمه مطلب این است که در آن
زمان سرزمین مکه بلندترین نقطه روي زمین بوده است و این از نظر زمین شناسی هیچ گونه اشکالی ندارد زیرا جابجایی پستیها و
بلنديهاي زمین و انتقال قارهها امري مسلّم و پذیرفته شده است.
همان دحو الإرض است که از این سرزمین آغاز « ام القري » با توجه به مطالب بالا میتوان گفت که علت نامیده شدن شهر مکه به
گردیده است.
-----------------------------------
. 1)- روضۀ المتقین، ج 4، ص 5 )
صفحه : 197
علاوه بر وجهی که گفتیم وجوه دیگري هم براي این نامگذاري گفته شده به این شرح:
مکه وسط زمین است.
مکه قبله مردم است و مردم شهرهاي دیگر رو به سوي آن دارند.
مکه از لحاظ عظمت و قداست مهمترین شهر روي زمین است.
«1». مکه پناهگاه مردم شهرهاي دیگر است و مردم در آنجا لطف و رحمت الهی را امیددارند
بلد الأمین
میباشد. این نام « بلد الأمین » از نامهاي معروف مکه که بیانگر احترام فوق العاده و قداست بیش از حد این سرزمین مقدس است، نام
به همین صورت در قرآن کریم آمده و مورد قسم و سوگند الهی واقع شده است:
1) سوگند به انجیر و زیتون و سوگند بطور سینا و این شهر امن (بلد - وَ التِّین وَ الزَّیتُون وَ طُورِ سِینِینَ وَ هذَا البَلَدِ الأَمِین (تین/ 2
صفحه 139 از 390
الأمین).
بدون شک منظور از بلد الأمین در این آیه، شهر مکه است زیرا که سوره تین در مکه نازل شده. از آن گذشته، در آیات دیگري از
قرآن نیز، محل امن بودن مکه و حرم به روشنی بیان شده است.
أَ وَ لَم نُمَکِّن لَهُم حَرَماً آمِناً (قصص/ 57 ) آیا آنها را در حرمی که محل ایمنی است مکان ندادیم!
وَ مَن دَخَلَه کانَ آمِناً (آل عمران/ 91 ) هر کس داخل آن (مکه) شود در امان خواهد بود.
این خداوند شهر مکه را سرزمین صلح و آرامش و جایگاه امن و آسودگی قرار
-----------------------------------
. 1)- رجوع شود به: معجم البلدان، ج 1، ص 254 و لسان العرب، ج 12 ، ص 32 )
صفحه : 198
داده، از برکت دعاي حضرت ابراهیم (ع) بنیانگذار کعبه است که از خداوند چنین درخواست نموده است:
وَ إِذ قالَ إِبراهِیم رَب اجعَل هَذَا البَلَدَ آمِناً (ابراهیم/ 38 ) هنگامی که ابراهیم گفت: خدایا؟ این شهر را محل امن قرار بده بدینگونه
خداوند مکه و حرم را محل امنیت و آرامش خاطر براي همه حتی مجرمان و گنهکاران قرار داده و هیچ کس را نباید و در آنجا
آزار و اذیت کرد هر چند جنایتی را مرتکب شده و یا حدي بر گردن او باشد و در آن سرزمین مقدس امنیت همگان حتی حیوانات
و وحوش تضمین شده است. البته باید توجه داشت که تنها امنیت آن دسته از مجرمان تضمین شده که جرم آنها در خود حرم واقع
نشود، اما کسی که احترام حرم را حفظ نکند، دیگر حرمتی براي او نیست و میتوان او را در همانجا مجازات نمود.
در این زمینه روایات بسیاري از حضرات معصومین- علیهم السلام وارد شده که به عنوان نمونه به ذکر دو روایت تبرّك میجوییم:
-1 عن معاویۀ بن عمار قال: سألت ابا عبد اللّه- علیه السلام- عن رجل قتل رجلا فی الحِل ثم دخل الحرم. فقال: لا یقتل لا یطعم و لا
یسقی و لا یباع و لا یؤذي حتی یخرج من الحرم فیقام علیه الحد. قلت: فما تقول فی رجل قتل فی الحرم او سرق! قال: یقام علیه الحد
«1». فی الحرم صاغراً لأنه لم یر للحرم حرمۀ
راوي میگوید: از امام صادق- علیه السلام- در باره کسی که در بیرون حرم مردي را کشته و سپس داخل حرم شده، پرسیدم، امام
کشته نمیشود ولی به او غذا و آب نمیدهند و معامله نمیکنند و مورد اذیت هم قرار نمیگیرد تا این از حرم خارج شود » : فرمود
.« که در این هنگام حد بر او جاري میشود
گفتم: در باره مردي که در خود حرم مرتکب قتل یا سرقت شده چه میفرمائی!
امام فرمود:
-----------------------------------
. 1)- وسائل الشیعه، ج 9، ص 336 )
صفحه : 199
.« در خود حرم بر چنین شخصی ذلیلانه حد جاري میشود زیرا که او حرمت حرم را رعایت نکرده است »
-2 عن ابی عبد اللّه- علیه السلام- من دخل الحرم من النّاس مستجیراً به فهو آمن و من دخل البیت مستجیراً به من المذنبین فهو آمنٌ
«1». من سخط اللّه و من دخل الحرم من الوحش و السباع و الطَّیر فهو آمن من ان یهاج او یؤذي حتّی یخرج من الحرم
هر کس داخل حرم شود در حالی که به آنجا پناهنده شده، او در امان است. و هر کس از » : امام صادق- علیه السلام- فرمود
گنهکاران داخل بیت شود در حالی که به آنجا پناهنده شده، او از غضب خداوند در امان است. و هر حیوانی از وحوش و درندگان
.« و پرندگان داخل حرم شود، در امان است و نباید آنها را رم داد یا اذّیت کرد تا از حرم بیرون روند
صفحه 140 از 390
به طوریکه ملاحظه میفرمایید در روایات اخیر، براي حرم الهی سه نوع امنیّت ذکر شده است:
امنیت از مجازات براي مجرمانی که به حرم پناهنده شوند امنیت از عذاب الهی براي گنهکاران امنیت براي حیواناتی که داخل حرم
شوند.
این حکم با استناد به آیات و روایاتی که بعضی از آنها ذکر شد، میان فقهاي شیعه اجماعی است و همه به آن فتوا دادهاند.
براي کسی که به حرم پناهنده شده حدّ جاري نمیشود بلکه از لحاظ غذا و آب در مضیقه قرار میگیرد تا از » : محقق حلی میگوید
«2».« حرم خارج شود. اما کسی که در داخل حرم کاري را انجام دهد که موجب حد است، حد جاري میشود
کسی که مرتکب عملی شده موجب حدّ است و سپس به حرم پناه برد. » : شهید ثانی در شرح این فقره از کلام محقق میگوید
نمیتوان در حرم بر او حد جاري
-----------------------------------
. 1)- همان، ص 339 )
. 2)- شرایع الاسلام، افست چاپ سنگی، ص 347 )
صفحه : 200
کسی که داخل حرم شد در امان است. ولی در غذا و آب در » « و من دخله کان آمنا » : کرد زیرا حرم احترام دارد و خداوند فرمود
مضیقه قرار داده میشود و بیشتر از آنچه که رمق او را حفظ کند در اختیار او گذاشته نمیشود و با او رفتاري میشود که تحمّل آن
بعضیها حرم پیامبر و ائمه- علیهم » : سپس اضافه میکند که «... عادتاً ممکن نیست تا از حرم خارج و حد بر او جاري گردد
«2». مشابه همین سخنان را صاحب جواهر نیز دارد «1».« السلام- را بر حرم الهی ملحق کردهاند که دلیلی بر آن پیدا نشد
آري خداوند شهر مکه را خانه امن خود قرار داده و خونریزي در آن را حرام کرده است و براي همین بود که امام حسین- علیه
السلام در سال 60 هجري که تا روز ترویه در مکه بود وقتی احساس نمود که مأموران یزید قصد جان او کردهاند و در حرم الهی
خون او را خواهند ریخت، براي حفظ حرمت حرم، حج خود را ناتمام گذاشت و یک روز پیش از عرفه از مکه خارج شد.
نامهاي دیگر
براي شهر مکه علاوه بر نامهایی که ذکر کردیم، نامهاي دیگري نیز در بعضی از کتابها آمده که معروفیت ندارند و امروز کسی مکه
را با آن نامها نمیشناسد ولی جهت تتمیم فائده، عناوین آنها را در زیر میآوریم:
«3». صلاح- قادس- نسّاسه- عرش- مقدسه- ناسه- باسه- ام رحم- حاطمه- رأس کوثی- مُعاد- مُذهب
-----------------------------------
. 1)- مسالک الافهام، ج 2، ص 342 )
. 2)- جواهر الکلام، ج 41 ، ص 345 )
3)- رجوع شود به: مجمع البحرین، ج 5، ص 289 .- معجم البلدان، ج 5، ص 182 و موسوعۀ العتبات المقدسه، ج 2، ص 13 . البته )
. دو نام بسّاسه وام رحم در حدیث هم آمده: بحار الأنوار، ج 99 ، ص 77
صفحه : 201
[ [سورة آلعمران ( 3): الآیات 98 الی 101
اشاره
صفحه 141 از 390
قُل یا أَهلَ الکِتاب لِمَ تَکفُرُونَ بِآیات اللّه وَ اللّه شَ هِیدٌ عَلی ما تَعمَلُونَ ( 98 ) قُل یا أَهلَ الکِتاب لِمَ تَصُ دُّونَ عَن سَبِیل اللّه مَن آمَنَ
تَبغُونَها عِوَجاً وَ أَنتُم شُهَداءُ وَ مَا اللّه بِغافِل عَمّا تَعمَلُونَ ( 99 ) یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِن تُطِیعُوا فَرِیقاً مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الکِتابَ یَرُدُّوکُم بَعدَ
إِیمانِکُم کافِرِینَ ( 100 ) وَ کَیفَ تَکفُرُونَ وَ أَنتُم تُتلی عَلَیکُم آیات اللّه وَ فِیکُم رَسُولُه وَ مَن یَعتَصِم بِاللّه فَقَد هُدِيَ إِلی صِ راطٍ مُستَقِیمٍ
(101)
( بگواي اهل کتاب چرا به آیات خدا کافر میشوید در حالی که خدا بر آنچه انجام میدهید گواه است ( 98
بگواي اهل کتاب چرا کسانی را که ایمان آوردهاند از راه خدا باز میدارید در حالی که آن راه را کج میشمارید و شما خود (بر
( راست بودن آن) گواهید و خدا از آنچه انجام میدهید غافل نیست ( 99
( اي کسانی که ایمان آوردهاید اگر گروهی از اهل کتاب را اطاعت کنید، شما را پس از ایمانتان به کفر میگردانند ( 100
و چگونه کافر میشوید در حالی که آیات خدا بر شما تلاوت میشود و پیامبر او در میان شماست و هر کس به خدا روي میآورد،
( همانا به راه راست هدایت شده است ( 101
نکات ادبی
حالیه است. « و انتم شهداء » و « و الله شهید » در « واو » -1
بازداشتن، مانع شدن. مشابه سدّ. « صدّ » -2
بغی در اینجا به معناي خواستن و طلب کردن است. ضمناً ضمیر تبغونها به سبیل برمیگردد چون مذکر و مؤنث در « تبغونها » -3
سبیل یکسان است.
با کسره عین به معناي کجی در چیزهایی که قابل رؤیت نیست مانند: « عوج » -4
عقیده و دین و با فتحه عین به معناي کجی در چیزهایی که دیده میشود مانند:
دیوار و درخت.
گروه، دسته. « فریق » -5
صفحه : 202
چنگ زدن، روي آوردن، تمسک جستن. از عصم به معناي منع مشتق شده. گویا وقتی انسان به شخصی یا چیزي « اعتصام » -6
معتصم و متمسک گردید آن چیز یا شخص او را از شرّ دیگران حفظ و منع میکند.
تفسیر و توضیح
99 ) قُل یا أَهلَ الکِتاب لِمَ تَکفُرُونَ ... در زمان رسول الله (ص) مسلمانان در مدینه با یهود روبرو بودند و آنها علاوه بر - آیات ( 98
این خودشان به اسلام و قرآن ایمان نداشتند، همواره درصدد بودند مسلمانان را هم از اسلام بازدارند و با شگردهاي ویژهاي در
میان مسلمانان ایجاد شک و تردید میکردند.
در این دو آیه، اهل کتاب از دو جهت مورد اعتراض قرار گرفتهاند:
نخست این چرا شما به آیات الهی کافر شدهاید! منظور از آیات الهی هم آیات تورات است که در آنجا وصف پیامبر موعود که
همان محمّد (ص) است آمده و نشانههاي او بیان شده است و هم آیات قرآن است که یهود بر آن کفر میورزیدند.
پس از این اعتراض اضافه میکند که خداوند بر کارهاي شما ناظر و گواه است.
دوم این اکنون خود کافر شدهاید چرا مسلمانان را دعوت به کفر میکنید و مؤمنان را از راه خدا باز میدارید. این کافران با ایجاد
صفحه 142 از 390
شک و تردید و انداختن شبهه در دل مؤمنان سعی بر آن داشتند که مسلمانان را از اسلام برگردانند و در این راه بسیار تبلیغ
میکردند. نمونههایی از ترفندهاي تبلیغی آنها علیه مسلمانان در آیات پیش بیان شد. آرزوي آنها این بود که مسلمانان از اسلام
دست بردارند:
وَدَّ کَثِیرٌ مِن أَهل الکِتاب لَو یَرُدُّونَکُم مِن بَعدِ إِیمانِکُم کُفّاراً حَسَداً مِن عِندِ أَنفُسِهِم (بقره/ 109 ) بسیاري از اهل کتاب دوست داشتند
که شما را پس از ایمانتان برگردانند و کافر کنند و این از جهت حسد آنها بود.
این گروه از اهل کتاب، راه اسلام را راهی ناهنجار و کج قلمداد میکردند تا
صفحه : 203
مسلمانان را از آن بازدارند آنها چنین میگفتند، در حالی که خود بهتر میدانستند که پیامبر اسلام همان پیامبري است که اینها در
انتظارش بودند و نشانههاي او را در کتابهاي خود میخواندند و خود شاهد حقانیت حضرت محمّد (ص) بودند ولی در عین حال
براي حفظ مقام و موقعیت خود حقیقت را کتمان میکردند و میخواستند راه مستقیم اسلام را راهی کج معرفی کنند. البته اینها
دانشمندان و سردمداران اهل کتاب بودند و افراد ناآگاه و معمولی نبودند لذا قرآن کریم در این آیه خطاب به آنها میفرماید: شما
راه اسلام را کج میشمارید در حالی که خودتان بر راست بودن آن گواهید. و در پایان آیه به آنها گوشزد میکند که خدا از
کارهاي شما غافل نیست و شما هر چه بخواهید نیتهاي خود را پنهان کنید، باز خداوند از آن آگاه است.
101 ) یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِن تُطِیعُوا فَرِیقاً ... پس از هشداري که به اهل کتاب درباره تبلیغات سوء آنها بر ضد - آیات ( 100
مسلمانان داد، اینک روي سخن با مؤمنان است و آنها را نیز هشدار میدهد که فریب تبلیغات اهل کتاب را نخورند و مراقب
توطئههاي آنها باشند.
در این دو آیه، خطاب به مؤمنان اظهار میدارد که اگر شما از بعضی از اهل کتاب که توطئه میکنند پیروي کنید، آنها شما را از
دینتان بیرون میکنند و از اسلام برمیگردانند و شما که به شرف اسلام مشرف شدهاید، از آن خارج میشوید و در زمره کافران
قرار میگیرید. سپس اضافه میکند که شما چگونه پس از ایمانتان کافر میشوید در حالی که آیات خدا بر شما تلاوت میشود و
پیامبر اسلام در میان شماست! یعنی با وجود این آیات و معجزاتی که از پیامبر اسلام دیدهاید و با این هنوز او زنده است و در میان
شماست و میتوانید اشکالات و شبهات خود را از او بپرسید، چگونه کافر میشوید! کافر شدن در این شرایط و با وجود آن همه
دلایل روشن، نشانی از بیفرهنگی و غفلت و یا جهالت و بیعقلی و ناشی از رسوبات جاهلیت است.
صفحه : 204
گفته شده است که این آیه هنگامی نازل شد که یک نفر یهودي به نام شاس بن قیس از کنار جمعی از مسلمانان از دو قبیله اوس و
خزرج میگذشت و دید که آنها با وجود اختلافات عمیقی که در دوران جاهلیت داشتند، برادرانه کنار هم نشستهاند و با مهر و
محبت با یکدگر سخن میگویند. آن یهودي درصدد برآمد که ضربهاي بزند و این محبت را تبدیل به کینه کند این بود که در
کنار آنها نشست و بعضی از اشعار جاهلی را در مورد تفاخر اوس و خزرج قرائت کرد و آنها را به یاد جنگهایی که پیش از اسلام
بین اوس و خزرج اتفاق افتاده بود، انداخت. اندك اندك حس قومیت و تعصبات قبیلگی در میان آنها تحریک شد و آنها در مقابل
هم صف آرایی کردند و حتی دست به شمشیر بردند.
این خبر به گوش پیامبر اسلام رسید و با جمعی از اصحاب پیش آنها آمد و آنها را نصیحت کرد و فرمود شما چنین میکنید و به
جاهلیت برمیگردید در حالی که من در میان شما هستم و خداوند شما را با اسلام گرامی داشته و دلهاي شما را به هم پیوند داده
است. آنها از کرده خود پشیمان شدند و همدیگر را در آغوش گرفتند و دانستند که این کار نتیجه توطئه و تبلیغ آن یهودي بوده
است.
صفحه 143 از 390
به هر حال این آیه هشداري به مسلمانان عصر پیامبر بود که فریب اهل کتاب را نخورند و در مواقعی که شبههاي پیش میآید از دو
منبع مهم یکی قرآن که همان آیات خداست و دیگري از وجود شخص پیامبر استفاده کنند.
این سخن در عصرهاي بعدي هم به قوت خود باقی است و مسلمانان در شبهههایی که پیش میآید باید به دو منبع مهمی که در
اختیار دارند مراجعه کنند یکی قرآن و دیگري سنت پیامبر که توسط خود پیامبر و یا اهل بیت معصومین (ع) بیان شده و در اختیار
مسلمانان قرار دارد.
خداوند پس از بیان این مطلب براي تأکید بیشتر میفرماید هر کس به خدا روي آورد و به ریسمان او چنگ بزند به راه راست
هدایت شده است.
صفحه : 205
[ [سورة آلعمران ( 3): الآیات 102 الی 105
اشاره
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ حَق تُقاتِه وَ لا تَمُوتُن إِلاّ وَ أَنتُم مُسلِمُونَ ( 102 ) وَ اعتَصِ مُوا بِحَبل اللّه جَمِیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا وَ اذکُرُوا نِعمَتَ
اللّه عَلَیکُم إِذ کُنتُم أَعداءً فَأَلَّفَ بَینَ قُلُوبِکُم فَأَصبَحتُم بِنِعمَتِه إِخواناً وَ کُنتُم عَلی شَ فا حُفرَةٍ مِنَ النّارِ فَأَنقَذَکُم مِنها کَ ذلِکَ یُبَیِّن اللّهُ
لَکُم آیاتِه لَعَلَّکُم تَهتَدُونَ ( 103 ) وَ لتَکُن مِنکُم أُمَّۀٌ یَدعُونَ إِلَی الخَیرِ وَ یَأمُرُونَ بِالمَعرُوف وَ یَنهَونَ عَن المُنکَرِ وَ أُولئِکَ هُم المُفلِحُونَ
( 104 ) وَ لا تَکُونُوا کَالَّذِینَ تَفَرَّقُوا وَ اختَلَفُوا مِن بَعدِ ما جاءَهُم البَیِّنات وَ أُولئِکَ لَهُم عَذاب عَظِیم ( 105 )
( اي کسانی که ایمان آوردهاید از خدا چنانکه شایسته پروا کردن است، پروا کنید و نمیرید مگر در حالی که مسلمان باشید ( 102
و همگی به ریسمان خدا چنگ بزنید و متفرق نشوید و نعمت خدا را بر خودتان به یادآورید هنگامی که شما دشمنان یکدیگر
بودید پس میان دلهاي شما را به هم پیوند داد پس به وسیله نعمت او با یکدیگر برادر شدید و شما لبه گودالی از آتش بودید پس
( شما را از آن رهانید. این چنین خداوند آیات خود را بر شما بیان میکند مگر هدایت شوید ( 103
( و باید از شما گروهی باشند که دعوت به خیر کنند و به نیکی فرمان دهند و از بدي نهی کنند و آنان همان رستگارانند ( 104
نکات ادبی
تقوا و پرهیزگاري. این واژه اسم از اتّقی یتّقی است. « تقاة » -1
ریسمان، رشتهاي که به وسیله آن از چاه بالا میآیند. « حبل » -2
حال از ضمیر اعتصموا است. « جمیعا » -3
در اصل تتفرقوا بود تاء دوم که مربوط به باب تفعّل است حذف شد و تاء اول که علامت مضارع است باقی ماند و این « تفرّقوا » -4
حذف براي تخفیف است.
در اینجا و چند مورد دیگر در رسم الخط مصحف با تاء کشیده نوشته شد ولی در موارد دیگر با تاء گرد کتابت شده « نعمت » -5
است.
صفحه : 206
مشتق شده که به معناي طلب و خواستن است. از این جهت که برادر، « توخی » برادران، جمع اخ. گفته شده که اخ از « اخوان » -6
برادر خود را میخواهد.
صفحه 144 از 390
جانب، طرف، لبه هر چیزي. « شفا » -7
گودال، جاي گودي که کنده شده و یا خود به خود به وجود آمده. « حفرة » -8
نجات دادن، رهانیدن، خارج کردن. « انقاذ » -9
گروه خاصی که از روي قصد و براي هدف مشترکی تشکیل گروه دادهاند. « امّت » -10
تفسیر و توضیح
103 ) یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ ... پس از هشداري که در آیات پیش به مسلمانان داده شد و این آنها باید فریب - آیات ( 102
دشمن را نخورند، اینک چند دستور بسیار مهم و حیاتی به مسلمانان داده میشود که اگر به آنها عمل کنند زندگی سعادتباري
خواهند داشت و خیر دنیا و آخرت را فراچنگ خواهند آورد.
نخستین دستوري که در این آیه خطاب به مؤمنان داده شده، امر به تقواست آنهم تقوایی که سزاوار و شایسته خداست که شامل
مرتبه بالاي تقوا میشود. میدانیم که تقوا هم مانند ایمان مراتبی دارد. آنچه در این آیه به آن فرمان داده شد مرتبه اعلاي آن است.
شاید چنین به نظر آید که رسیدن به آن مرتبه امکان ندارد و یا لا أقل دشوار است. ولی یک مؤمن باید همت بلندي داشته باشد و
رسیدن به آن مرحله را هدف خود قرار بدهد و در این راه بکوشد، حال به هر درجهاي از تقوا برسد، آن درجه در حق او بالاترین
درجه است و کاري سزاوار و شایسته خدا کرده است و این همان است که در آیه دیگر آمده است:
فَاتَّقُوا اللّهَ مَا استَطَعتُم (تغابن/ 16 ) از خدا به اندازهاي که توانایی دارید پروا کنید.
این دو تعبیر، یکی (حق تقاته) و دیگري (ما استطعتم) مخالف یکدیگر نیست
صفحه : 207
بلکه اولی در جهت بیان هدف نهایی مؤمن است و دومی در جهت سیر او به سوي این هدف است. مؤمن باید بالاترین درجه تقوا
را هدف خود قرار بدهد و براي رسیدن به آن از تمام توان خود استفاده نماید و اگر چنین کند، به هر درجهاي برسد بالاترین درجه
است و این آیه نظیر آیه دیگري است که میفرماید:
وَ جاهِدُوا فِی اللّه حَق جِهادِه (حج/ 78 ) در راه خدا آنچنان که شایسته اوست جهاد کنید.
پس از دعوت به تقوا و در تکمیل این فرمان، از مؤمنان میخواهد که در حال تسلیم در برابر خدا باشند و این حالت را تا پایان عمر
حفظ کنند و با این حالت بمیرند. آنچه مهم است این است که انسان ایمان و تقواي خود را تا پایان عمر ادامه دهد و حسن عاقبت
داشته باشد و گرنه ممکن است کسی در مرحلهاي از زندگی خود ایمان و تقوا داشته باشد ولی بعدها ایمان و تقوا را از دست بدهد
و در حالت کفر و بیتقوایی بمیرد. چنین ایمان و تقواي موقتی نمیتواند انسان را نجات بدهد و به بهشت برد.
فرمان بسیار مهم دیگري که در این آیات آمده، این است که از مؤمنان خواسته میشود که همگی به ریسمان الهی چنگ بزنند و
آن را محور زندگی خود قرار بدهند و این کار را بطور دسته جمعی عملی سازند. یعنی پیرامون محور ریسمان الهی متحد گردند و
از یکدیگر متفرق و پراکنده نشوند.
منظور از ریسمان الهی قرآن و اسلام و پیشوایان دین است که باید در جامعه اسلامی محور قرار بگیرند و عقد الفرید جمعیت
مسلمانان باشند. همانگونه که بند تسبیح و یا گردن بند، دانههاي تسبیح و یا مروارید را یکجا جمع میکند و آنها را از پراکندگی
نگه میدارد، در جامعه اسلامی نیز قرآن و اسلام و ایمان باید افراد را دور خود جمع کند. مسلم است جامعهاي که بر اساس محور
بودن ایمان تشکیل شود جامعهاي نیرومند خواهد بود. چیزهاي دیگر هم مانند نژاد، ملیت، وطن و منافع مشترك میتواند محور
باشد ولی هیچ کدام از آنها مانند ایمان و اسلام نیرومند
صفحه 145 از 390
صفحه : 208
نیست و ما کارآیی این عامل قوي را در تشکیل جامعه مدینه و بعدها در تشکیل جامعهاي از نژادها و گویشهاي مختلف دیدیم و
دیدیم که اقوام گوناگون با آداب و رسوم مختلف تنها بر اساس اسلام جامعهاي را تشکیل دادند و آن تمدن عظیم را به وجود
آوردند.
پس از ذکر این فرمان، مسلمانان عصر پیامبر را به یاد گذشتههاي تلخ و رنجبار میاندازد و آن را با وضع کنونی آنها مقایسه میکند
و می فرماید: نعمت خدا را به یادآورید هنگامی که شما با یکدیگر دشمن بودید خدا میان دلهاي شما پیوند داد و به وسیله نعمت
اسلام برادران هم شدید. پیش از اسلام در جامعه مدینه دو قبیله اوس و خزرج همواره با هم میجنگیدند و کینههاي چندین ساله
داشتند آنها یکصد و بیست سال بطور مرتب با هم جنگیده بودند. و جنگ و کشتار، جزئی از زندگی آنها شده بود و هرگز احساس
امنیت نمیکردند و نگرانی و ترس و وحشت سایه شوم خود را بر زندگی آنها گسترده بود و در این میان یهودیها هم گاهی با این
طرف و گاهی با آن طرف هم هم پیمان میشدند و بر شدت درگیري میافزودند.
تا این خورشید اسلام طلوع کرد و حضرت محمّد (ص) پا به مدینه گذاشت و اوس و خزرج که از جنگهاي بیحاصل خسته شده
بودند. آن حضرت را به عنوان منجی خود پذیرا شدند و اسلام را قبول کردند و از برکت اسلام کینههاي دیرینه خود را کنار
گذاشتند و با یکدیگر برادر شدند. آنها در لبه پرتگاهی از آتش بودند که نزدیک بود همه چیز آنها را نابود کند و بسوزاند که
خدا با اسلام نجاتشان داد و از آن خطر رهایشان ساخت. البته ممکن است منظور از گودي آتش در این آیه آتش جهنم باشد که
خداوند به وسیله اسلام آنها را از آتش جهنم نجات بخشید و این نعمت دیگري غیر از نعمت اتحاد و تفاهم و برادري بود.
در پایان خاطر نشان میسازد که خداوند اینچنین آیات خود را بر شما بیان میکند تا مگر شما هدایت یابید.
105 ) وَ لتَکُن مِنکُم أُمَّۀٌ یَدعُونَ ... براي حفظ و نگهداري ارزشهایی - آیات ( 104
صفحه : 209
که اسلام آورده بود و جهت بقاي جامعه سعادتبار اسلامی، دستور مهمی میدهد و آن این همواره گروهی از مسلمانان باید آماده
باشند که مردم را دعوت به خیر کنند و با تبلیغ مداوم، ارزشهاي اسلامی و انسانی را در جامعه زنده نمایند و این وقتی عملی میشود
که تمام افراد جامعه خود را موظف بدانند که دیگران را به نیکی یا همان معروف امر کنند و از بدي یا همان منکر نهی کنند.
وادار کردن دیگران به انجام کارهاي خوب و بازداشتن آنها از انجام کارهاي بد اگر به صورت یک تکلیف و وظیفه در جامعه
مطرح باشد و همه خود را به آن متعهد بدانند، آثار و نتایج بسیار درخشانی به بار میآورد و در سازندگی و بالندگی و رشد و
تعالی جامعه و گسترش مبانی اخلاقی و ارزشهاي ایمانی تأثیر قاطعی دارد. و علاوه بر نتایجی که در دیگران میگذارد براي خود
شخص که امر به معروف و نهی از منکر میکند نیز بسیار سازنده است و او که دیگران را به نیکیها دعوت میکند، سعی خواهد
کرد که آن را در خود به وجود آورد.
بسیاري از مردم تشنه تشویق هستند و اگر به انجام کارهاي پسندیده تشویق شوند به را حتی آن را انجام میدهند و نیز بسیاري از
مردم از سرزنش و اعتراض دیگران متأثر میشوند و اگر خود را در معرض اعتراض جامعه ببینند از انجام کارهاي بد منصرف
میشوند و از گناه و معصیت پرهیز میکنند. اسلام با استفاده از این روحیات که در نوع مردم وجود دارد، دو فریضه امر به معروف
و نهی از منکر را واجب کرده تا گروهی را با تشویق و گروهی را با تهدید تربیت کند و نظام اخلاقی را در جامعه گسترش دهد.
ظاهر آیه مورد بحث دلالت میکند که امر به معروف و نهی از منکر یک واجب کفایی است یعنی بگونهاي است که در مواردي
که پیش میآید اگر کسی این وظیفه را انجام داد از گردن بقیه مسلمانها ساقط میشود.
در اینجا چند مطلب قابل بررسی است:
صفحه 146 از 390
نخست این باید دید معروف و منکر چیست! ظاهر این است که معروف
صفحه : 210
کارهایی است که انجام دادن آنها از نظر شرع مطلوب است و منکر کارهایی است که انجام دادن آنها در شرع ناپسند است. بعضیها
گمان کردهاند چیزهایی که از نظر عقل با قطع نظر از شرع مطلوب است نیز از مصادیق معروف و عکس آن از مصادیق منکر است
و اینها علاوه بر شرع، عقل را هم معیار معروف یا منکر بودن قرار میدهند ولی از آنجا که این حکم یک حکم شرعی است و
وجوب آن تنها از طریق شرع است نباید محدوده آن را فراتر از شرع دانست چون عقول بشر با توجه به فرهنگهاي اقوام مختلف در
قضاوت فرق میکند و ممکن است چیزي در میان ملتی خوب و پسندیده و معروف باشد و همان چیز در میان ملت دیگري کاري
ناپسند و منکر باشد و میدانیم که اخلاق در میان ملتهاي گوناگون نسبی است ولی شرع براي خود معیارهاي ثابت و روشنی دارد.
بنابراین کلیه واجبات و مستحبات شرعی، معروف و کلیه محرمات و مکروهات شرعی، منکر است.
دوم این امر به معروف و نهی از منکر شرایطی دارد از جمله این آمر و ناهی باید معروف و منکر را به خوبی بشناسد و این خودش
به گفته خود عمل کند و این احتمال تأثیر بدهد و این مراتب را رعایت کند یعنی وقتی با یک تذکر محترمانه میتوان امر به
معروف و نهی از منکر کرد، نباید خشونت نشان بدهد.
درباره امر به معروف و نهی از منکر آیات دیگري نیز در قرآن آمده که بررسی آن آیات و نیز روایاتی که در این باره آمده و بیان
مطالب دیگري که مربوط به این مسأله است به وقت دیگري موکول میشود.
در آیه مورد بحث، پس از بیان این گروهی از مسلمانان مردم را به کارهاي نیک دعوت کنند و امر به معروف و نهی از منکر
نمایند، اضافه میکند که این گروه همان رستگارانند و رستگاري و سعادت آنان را تأیید میفرماید.
در آیه بعدي مسلمانان را از هر گونه اختلاف و تفرقه برحذر میدارد و میفرماید: شما از آن کسان نباشید که پس از حجتها و
نشانههاي روشنی که به آنها آمد باز در میان خود اختلاف کردند و براي آنها (به سبب همین اختلاف) عذابی
صفحه : 211
عظیم است. به نظر میرسد که بیان این مطلب پس از دستور امر به معروف و نهی از منکر نشانگر آن است که ترك این دو فریضه
الهی موجب ظهور و بروز اختلاف در جامعه میشود. همانگونه که پس از رحلت پیامبر اسلام چنین شد و در اثر ترك این دو
فریضه، اختلافهاي عمیقی میان مسلمانها پدید آمد.
[ [سورة آلعمران ( 3): الآیات 106 الی 109
اشاره
یَومَ تَبیَضُّ وُجُوه وَ تَسوَدُّ وُجُوه فَأَمَّا الَّذِینَ اسوَدَّت وُجُوهُهُم أَ کَفَرتُم بَعدَ إِیمانِکُم فَذُوقُوا العَذابَ بِما کُنتُم تَکفُرُونَ ( 106 ) وَ أَمَّا الَّذِینَ
ابیَضَّت وُجُوهُهُم فَفِی رَحمَت اللّه هُم فِیها خالِدُونَ ( 107 ) تِلکَ آیات اللّه نَتلُوها عَلَیکَ بِالحَق وَ مَا اللّه یُرِیدُ ظُلماً لِلعالَمِینَ ( 108 ) وَ
( لِلّه ما فِی السَّماوات وَ ما فِی الَأرض وَ إِلَی اللّه تُرجَع الأُمُورُ ( 109
روزي که صورتهایی سفید و صورتهایی سیاه میشود، اما کسانی که صورتهایشان سیاه شد (به آنها بگویند) آیا پس از ایمانتان
( کافر شدید! پس عذاب را بچشید به سبب این کافر بودید ( 106
( و اما کسانی که صورتهایشان سفید شد، پس در رحمت خدا قرار میگیرند و آنان در آن جاویدانند ( 107
( این آیات خداست که به حق بر تو تلاوت میکنیم و خدا بر جهانیان ستمی روا نمیدارد ( 108
صفحه 147 از 390
( و براي خداست آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است و تمام کارها به سوي خدا باز میگردد ( 109
نکات ادبی
آیه را « اذکر » که در آیه قبلی گذشت و همین کلمه عامل آن است و البته میتوانیم با تقدیر « عظیم » ظرف است براي « یوم » -1
مستقل بگیریم.
حذف فعلی از ماده قال « فیقال لهم اکفرتم » به خاطر معلوم بودن حذف شده و تقدیر چنین است « فأما الّذین اسودت » -2 جواب
یقول در مواردي که معلوم باشد در قرآن شایع است مانند: (یدخلون علیهم من کل باب سلام علیکم) که تقدیر آن یقولون سلام
علیکم) است و مانند: (ناکسو رؤسهم عند ربهم ربنا ابصرنا) که تقدیر
صفحه : 212
آن (یقولون ربنا) است و مثالهاي دیگر.
استفهام انکاري است. « اکفرتم » -3
در اینجا به معناي نعمت است و منظور از آن بهشت است. « رحمت » -4
براي تأکید است. « هم فیها » -5 ضمیر مجرور در
-6 در این آیه لف و نشر مشوش وجود دارد، اول سفید رویان و بعد سیاه رویان نام برده شده ولی در مقام تفصیل اول سیاه رویان
بعد سفیدرویان ذکر شده و شاید علت آن این باشد که هم ابتداي کلام و هم انتهاي آن از سفیدرویان باشد که باعث خوشحالی
است.
تفسیر و توضیح
109 ) یَومَ تَبیَضُّ وُجُوه وَ تَسوَدُّ وُجُوه ... صحنهاي از صحنههاي روز قیامت بیان میشود به این شرح که در آن روز - آیات ( 106
صورت بعضی از مردم سفید و نورانی است و با این حالت وارد محشر میشوند و صورت بعضی دیگر از مردم هم سیاه و ظلمانی
است و همین گونه وارد محشر میشوند و چهره این دو گروه مشخص است. آنها که با صورت سیاه و ظلمانی محشور میشوند،
کافرانی هستند که در دنیا اول به خدا ایمان داشتند ولی بعد، کافر شدند و اینها همان مرتدان و منافقان هستند که از نور ایمان به
ظلمت کفر وارد شدهاند و اثر آن در قیامت در چهره هایشان ظاهر میشود. البته میتوان گفت که همه کافران در آغاز به خدا
ایمان داشتهاند و آن در عالم ذرّ بوده و یا بگوییم که در فطرت هر انسانی ایمان به خدا وجود دارد و کافر بر اساس فطرت اولیه خود
میباید خداشناس باشد و کفر یک امر عارضی است که در اثر تبلیغ و تلقین و یا تقلید از پدران و مادران در مرحله متأخري حاصل
میشود.
اگر این احتمال را بپذیریم تمام کافران در روز قیامت چنین حالتی را خواهد داشت و با روي سیاه به محشر خواهند آمد و به آنها
گفته خواهد شد که شما چرا در
صفحه : 213
دنیا پس از ایمانی که داشتید، کافر شدید! اینک در اثر آن کفر، عذاب جهنم را بچشید.
و اما گروه مؤمنان که با چهرههاي نورانی و شاداب و سفید وارد محشر میشوند آنها در رحمت و نعمت خدا خواهند بود و جاي
آنها بهشت است و در آن جاویدان خواهند بود. درست است که خداوند به مؤمنان و صالحان وعده داده که پاداش ایمان و عمل
صالح آنها بهشت خواهد بود ولی حقیقت این است که در مقابل نعمتهایی که خدا در دنیا به بشر داده است هر کار خیري انجام
صفحه 148 از 390
دهد و به هر درجه از ایمان برسد، فقط توانسته است قسمتی از سپاس و شکر آن نعمتها را به جاي آورد.
دیگر انسان در مقابل ایمان و عمل صالح خود چیزي از خدا طلبکار نیست و این خداوند در قیامت به مؤمنان بهشت میدهد از روي
تفضیل و رحمت اوست، هر چند که خودش وعده چنین نعمتهایی را داده و از آن به عنوان پاداش و اجر عمل یاد کرده است و به
هر حال همین تعیین پاداش براي عمل صالح، خود نوعی تفضل الهی است.
سفید یا سیاه بودن چهرهها در روز قیامت و تغییري که در قیافههاي مؤمنان و کافران داده خواهد شد در آیات دیگر هم آمده است.
مانند:
24 ) چهرههایی در آن روز شاداب و خرّم است که به (پاداش) - وُجُوه یَومَئِذٍ ناضِرَةٌ. إِلی رَبِّها ناظِرَةٌ وَ وُجُوه یَومَئِذٍ باسِرَةٌ (قیامت/ 22
پروردگار خود چشم دوختهاند و چهرههایی در آن روز تیره است.
40 ) چهرههایی در آن روز درخشان است. خندان و - وُجُوه یَومَئِذٍ مُسفِرَةٌ. ضاحِکَۀٌ مُستَبشِرَةٌ. وَ وُجُوه یَومَئِذٍ عَلَیها غَبَرَةٌ (عبس/ 38
شادمان. و چهرههایی در آن روز بر آنها گرد نشسته است.
وَ یَومَ القِیامَۀِ تَرَي الَّذِینَ کَ ذَبُوا عَلَی اللّه وُجُوهُهُم مُسوَدَّةٌ (زمر/ 60 ) در روز قیامت کسانی را که به خدا دروغ بسته میبینی که
صورتهایشان سیاه
صفحه : 214
است.
پس از ذکري که از سفیدرویان و سیاه رویان در روز قیامت به میان آمد، در آیه بعدي جهت تأکید بر مطلب و وادار کردن
مسلمانان به اندیشیدن در این موضوع، اظهار میدارد که این آیات خداست که به حق آنها را بر تو تلاوت میکنیم و خداوند به
جهانیان ظلم نمیکند یعنی اگر گروهی در قیامت معذب خواهند شد نتیجه اعمال آنها در دنیاست و خدا به آنها ستم نکرده بلکه
آنها خود بر خود ستم کردهاند.
در آیه بعدي حاکمیت و قدرت عام و گسترده خداوند را یادآور میشود و در دو جمله آن را بیان میکند: جمله اول این هر چه در
آسمانها و زمین است از آن خداست و جمله دوم این بازگشت تمام کارها به سوي خداست.
[ [سورة آلعمران ( 3): الآیات 110 الی 112
اشاره
کُنتُم خَیرَ أُمَّۀٍ أُخرِجَت لِلنّاس تَأمُرُونَ بِالمَعرُوف وَ تَنهَونَ عَن المُنکَرِ وَ تُؤمِنُونَ بِاللّه وَ لَو آمَنَ أَهل الکِتاب لَکانَ خَیراً لَهُم مِنهُمُ
المُؤمِنُونَ وَ أَکثَرُهُم الفاسِقُونَ ( 110 ) لَن یَضُ رُّوکُم إِلاّ أَذيً وَ إِن یُقاتِلُوکُم یُوَلُّوکُم الَأدبارَ ثُم لا یُن َ ص رُونَ ( 111 ) ضُرِبَت عَلَیهِم الذِّلَّۀُ
أَینَ ما ثُقِفُوا إِلاّ بِحَبل مِنَ اللّه وَ حَبل مِنَ النّاس وَ باؤُ بِغَضَب مِنَ اللّه وَ ضُ رِبَت عَلَیهِم المَسکَنَۀُ ذلِکَ بِأَنَّهُم کانُوا یَکفُرُونَ بِآیات اللّه وَ
( یَقتُلُونَ الَأنبِیاءَ بِغَیرِ حَقٍّ ذلِکَ بِما عَصَوا وَ کانُوا یَعتَدُونَ ( 112
شما بهترین امتی هستید که براي مردم پدید آمدید که به نیکی فرمان میدهید و از بدي باز میدارید و به خدا ایمان دارید و اگر
اهل کتاب ایمان میآوردند، براي آنها بهتر بود.
( برخی از آنها ایمان دارند ولی بیشتر آنها فاسق هستند ( 110
( جز آزار اندکی به شما زیان نمیرسانند و اگر با شما بجنگند، به شما پشت میکنند سپس یاوري نمییابند ( 111
براي آنها در هر کجا باشند، خواري رقم زده شده مگر با دستاویزي از خدا و دستاویزي از مردم، و آنها به خشمی از خدا گرفتار
صفحه 149 از 390
شدهاند و درماندگی بر آنان رقم زده شده است این بدان جهت است که آنان به آیات خدا کفر میورزیدند و پیامبران را به ناحق
صفحه : 215
( میکشتند و این به سبب عصیانگري آنها بود و آنها از حدّ میگذشتند ( 112
نکات ادبی
احتمال دارد که در اینجا تامّه باشد و منصوب بودن (خیر أمۀ) به خاطر حالیّت است. « کنتم » -1
از اخراج که در اینجا به معناي ظاهر شدن و پدید آمدن است. « اخرجت » -2
ضرر اندك میباشد. « اذي » استثناء متصل است و « إلّا أذي » -3
به شما پشت میکنند. کنایه از فرار کردن دشمن. « یولوکم الادبار » -4
به معناي لغوي خودش نیست و کنایه از مقدر شدن است یعنی سرنوشت آنان چنین رقم زده شده است. « ضربت » -5
در اینجا به معناي پیدا شوند، ظاهر شوند. « ثقفوا » -6
یا متعلق به (ضربت) است و یا متعلق به فعل مقدر است (الا ان یعتصموا بحبل). « بحبل » -7
رجوع کردند و در اینجا به معناي گرفتار شدن و افتادن است. « باءوا » -8
مصدر میمی، درماندگی و بیچارگی و ناداري. « مسکنۀ » -9
تفسیر و توضیح
آیه ( 110 ) کُنتُم خَیرَ أُمَّۀٍ أُخرِجَت لِلنّاس ... در میان اقوام و ملل و امتهاي گوناگونی که در تاریخ پیدا شدهاند، امت اسلامی بهترین
و برترین امتها است. در این آیه ضمن بیان این واقعیت مهم، دلیل آن را هم ذکر میکند و عامل برتر بودن امت اسلامی را دو چیز
میداند: یکی امر به معروف و نهی از منکر دیگري ایمان به خدا.
این دو ویژگی سبب برتري امت اسلامی است و تا وقتی که این دو ویژگی در میان مسلمانان وجود داشته باشد، مسلمانان امت برتر
هستند ولی اگر ایمان مردم سست شود و یا به دو فریضه امر به معروف و نهی از منکر عمل نشود، طبیعی است که برتري این امت
هم از بین میرود.
صفحه : 216
هر چند این آیه خطاب به مسلمانان عصر پیامبر است ولی در مقام بیان یک حکم کلی است و هر گاه و در هر عصري جامعه
اسلامی این دو ویژگی را پیدا کند که ایمان به خدا داشته باشد و در میان افراد جامعه امر به نیکی و نهی از بدي حاکم باشد و
اصول و مبانی اسلامی و ارزشهاي دینی جایگاه خاص خود را بیابد، این جامعه جامعهاي برین خواهد بود، همان جامعهاي که
متفکران و خیراندیشان جهان آن را در ناکجاآباد جستجو میکنند.
این در آیه، امر به معروف و نهی از منکر جلوتر از ایمان به خدا ذکر شده با این اساس کار ایمان است، شاید بدانجهت باشد که در
آیه عنایت خاصی به این دو فریضه شده است و هر چند که ایمان پایه و اساس است ولی آنچه به جامعه پویایی و بالندگی میدهد
و آن را از خطرهاي درونی و برونی حفظ میکند همان امر به معروف و نهی از منکر است و در واقع برتري امت اسلامی در گرو
انجام این دو واجب الهی است. (درباره ارزش اهمیت امر به معروف و نهی از منکر چند صفحه پیش مطالبی داشته باشیم) در دنباله
آیه از این اهل کتاب ایمان نیاوردهاند و به اسلام نگرویدهاند براي آنها اظهار تأسف میکند و میفرماید: اگر اهل کتاب ایمان
میآوردند براي آنها بهتر بود یعنی آنها عضوي از یک جامعه و امت برتر بودند. ولی در اثر کفر و ادامه راه نادرستی که پیش
صفحه 150 از 390
گرفتهاند، خود را از ورود در این جامعه بهتر محروم کردند.
البته چنین نبود که هیچ کس از اهل کتاب مسلمان نشده باشد بلکه بعضی از آنها اسلام را پذیرفتند مانند عبد الله بن سلام و
همراهانشان از یهود و نجاشی و همراهانشان از نصاري که مسلمان شدند ولی تعداد چنین افرادي اندك بود و اکثریت با کسانی بود
که گرایشی به اسلام نداشتند. این است که در ادامه آیه میفرماید: از اهل کتاب کسانی مؤمن شدند ولی اکثر آنها فاسق بودند
یعنی در کفر خود باقی بودند.
این از کافران به عنوان فاسقان یاد میکند شاید از این جهت است که بسیاري
صفحه : 217
از آنها علاوه بر این کافر بودند، به احکام دین خود هم عمل نمیکردند و اهل معصیت بودند.
نظیر این آیه در بیان این بعضی از اهل کتاب مؤمن بودند ولی اکثر آنها فاسق بودند آیات دیگري است که این معنا را با تعبیرهاي
دیگري بیان میکند و مثلًا درباره یهود میفرماید:
وَ مِن قَوم مُوسی أُمَّۀٌ یَهدُونَ بِالحَق (اعراف/ 159 ) و از قوم موسی گروهی هستند که به حق هدایت میکنند.
و درباره یهود و نصاري میفرماید:
مِنهُم أُمَّۀٌ مُقتَصِدَةٌ وَ کَثِیرٌ مِنهُم ساءَ ما یَعمَلُونَ (مائده/ 66 ) از آنها گروهی میانه رو هستند و بسیاري از آنها آنچه میکنند، بد است.
112 ) لَن یَضُ رُّوکُم إِلّا أَذيً ... در آیه پیش ضمن اظهار تأسف از ایمان نیاوردن کافران، گفته شد که بسیاري از آنان - آیات ( 111
فاسق هستند و از حق فرمانبرداري نمیکنند. منظور از این کافران همان اهل کتاب هستند و بیشتر یهودیها مورد نظرند چون در
جامعه مدینه مسلمانان با یهودیها روبرو بودند. اینک در این آیه مطالبی را راجع به آنها بیان میکند:
مطلب اول این این کافران نمیتوانند به مسلمانان ضرر کلی برسانند و فقط میتوانند کارهاي ایذایی کنند و زیانهاي اندکی برسانند
مانند مسخره کردن مسلمانان و انتقادها و اعتراضهایی که داشتند و از مرحله سخن گفتن بالاتر نبود.
مطلب دوم این اگر پا را از این فراتر بگذارند و دست به جنگ بزنند شکست خواهند خورد و پشت به مسلمانها خواهند کرد که
منظور فرار کردن آنها در میدان جنگ است و آنها هرگز بر مسلمانان پیروز نخواهند شد.
این یک خبر غیبی است و چنین هم شد و هرگز یهود مدینه و اطراف مانند بنی قریظه و بنی قینقاع و بنی نضیر و یهود خیبر بر
مسلمانان پیروز نشدند و همگی شکست خوردند. و این خبر غیبی تحقق یافت.
صفحه : 218
مطلب سوم این ذلت و خواري بر آنها رقم زده شده و آنها هر کجا باشند در برابر مسلمانان خوار و ذلیل خواهند بود و عزت و
قدرت از آنِ مسلمانان خواهد بود مگر این آنان به پیمانی از خدا و پیمانی از مسلمانان پناه ببرند. پیمان خدا همان جزیه است و
پیمان مسلمانان امان دادن به آنهاست در چنین حالتی آنها زندگی معمولی خواهند داشت و در پناه حکومت اسلام خواهند بود. در
عین حال آنها به غضب خدا گرفتار شدهاند و درماندگی و بیچارگی سرنوشت آنهاست و این بدبختی و ذلت در اثر کفر آنها به
آیات الهی و در نتیجه عمل بسیار زشت اسلاف و نیاکان آنها در کشتن ناحق پیامبران و نیز عصیانگري و تجاوزگري آنها به وجود
آمده است.
جملات پایانی آیه تکرار آیه 61 از سوره بقره و براي تأکید مطلب است، که توضیحات لازم را در تفسیر آن آیه دادیم.
چند روایت
-1 از امام صادق (ع) درباره امر به معروف و نهی از منکر پرسیدند. که آیا آن بر همه واجب است! فرمود: نه، پرسیده شد چگونه!
صفحه 151 از 390
فرمود: آن براي شخصی است که نیرومند باشد و از او اطاعت کنند و به معروف و منکر آگاهی داشته باشد. نه بر ضعیفانی که راه
«1». به جایی نمیبرند
«2». -2 عن ابی جعفر (ع) قال: الامر بالمعروف و النهی عن المنکر خلقان من خلق الله فمن نصرهما اعزّه الله و من خذلهما خذله الله
امام باقر (ع) فرمود: امر به معروف و نهی از منکر دو آفریده خدا هستند پس هر کس آنها را عزیز بدارد خدا او را عزیز میکند و
هر کس آنها را ذلیل نماید خدا او را ذلیل میکند.
-3 عن علی (ع): لعن الله الامرین بالمعروف التارکین له و الناهین عن المنکر
-----------------------------------
[.....] 1)- کافی ج 5 ص 13 )
2)- خصال ج 1 ص 42 )
صفحه : 219
«1». العاملین به
امیر المؤمنین (ع) فرمود: خدا لعنت کند کسانی را که امر به معروف میکنند ولی خودشان آن را ترك میکنند و نهی از منکر به
جاي میآورند ولی خودشان به منکر عمل میکنند.
-4 عن النبی (ص) قال: لا یزال النّاس بخیر ما امروا بالمعروف و نهوا عن المنکر و تعاونوا علی البرّ فاذا لم یفعلوا ذلک نزعت منهم
«2». البرکات و سلّط بعضهم علی بعض و لم یکن لهم ناصر فی الارض و لا فی السماء
پیامبر (ص) فرمود: مردم در نیکویی هستند ما دام که امر به معروف و نهی از منکر میکنند و در کار نیک کمک میکنند پس هر
گاه چنین نکنند، برکتها از آنها سلب میشود و بعضی از آنها بر بعضی دیگر مسلط میگردد و براي آنها یاوري نه در زمین و نه در
آسمان پیدا نمیشود.
[ [سورة آلعمران ( 3): الآیات 113 الی 115
اشاره
لَیسُوا سَواءً مِن أَهل الکِتاب أُمَّۀٌ قائِمَۀٌ یَتلُونَ آیات اللّه آناءَ اللَّیل وَ هُم یَسجُدُونَ ( 113 ) یُؤمِنُونَ بِاللّه وَ الیَوم الآخِرِ وَ یَأمُرُونَ بِالمَعرُوفِ
وَ یَنهَونَ عَن المُنکَرِ وَ یُسارِعُونَ فِی الخَیرات وَ أُولئِکَ مِنَ ال ّ ص الِحِینَ ( 114 ) وَ ما یَفعَلُوا مِن خَیرٍ فَلَن یُکفَرُوه وَ اللّه عَلِیم بِالمُتَّقِینَ
(115)
آنها برابر نیستند. از اهل کتاب گروهی هستند که (به عبادت) ایستادهاند و آیات خدا را شبانگاهان تلاوت مینمایند و آنها سجده
( میکنند ( 113
به خدا و روز قیامت ایمان دارند و امر به معروف و نهی از منکر میکنند و به کارهاي خیر میشتابند و آنان از شایستگان هستند
(114)
( و هر کار نیکی انجام دهند با آنها ناسپاسی نمیشود و خدا به پرهیزگاران آگاه است ( 115
-----------------------------------
1)- کنز الدقائق ج 2 ص 192 )
2)- همان ص 193 )
صفحه 152 از 390
صفحه : 220
نکات ادبی
به اهل کتاب بر میگردد که در آیات قبلی آمده. « لیسوا » -1 ضمیر
که پیش از آن آمده، وقف تام وجود دارد. « سواء » جمله مستانفه است و از این رو در کلمه « من اهل الکتاب » -2
ایستاده و منظور در اینجا ایستادن براي عبادت است و یا قائم به معناي عادل و مستقیم است. « قائمۀ » -3
به معناي لحظه، وقت، زمان. « آن » جمع « آناء » -4
مفاعله از سرعت و مفاعله در اینجا براي کثرت است. یعنی بسیار سرعت میکنند و یا براي رقابت است یعنی از « یسارعون » -5
همدیگر سبقت میگیرند. و فرق میان سرعت و عجله در این است که اولی در کارهاي خیر و دومی در کارهاي شرّ است.
میباشد. « لن یکفروه » براي شرط است و جزاي آن « ما یفعلوا » -6 ما در
« حرمان » فعل مجهول از کفر به معناي کفران و ناسپاسی است و علت این در اینجا دو مفعول گرفته این است معناي « لن یکفروه » -7
را تضمین کرده یعنی آنها از اعمال خیر خود محروم نمیشوند.
تفسیر و توضیح
115 ) لَیسُوا سَواءً مِن أَهل الکِتاب ... پس از انتقاد شدیدي که از اهل کتاب و یهود به عمل آمد، اینک خوبان آنها را - آیات ( 113
جدا میکند و آنها کسانی مانند عبد الله بن سلام و همراهان او بودند که به شرف اسلام نایل شده بودند. در آغاز آیه میفرماید:
همه اهل کتاب یکسان و برابر نیستند. یعنی همه آنها در برابر اسلام جبهه گیري نکردهاند و عناد و لجاجت نمیکنند. آنگاه در
توضیح این جمله اظهار میدارد که از اهل کتاب گروهی هستند که مسلمان شدهاند و در آنها اوصاف و نشانههاي یک مسلمان
واقعی موجود است و از شش علامت یاد میکند:
صفحه : 221
-1 آنها به طاعت و عبادت الهی ایستادهاند و شاید منظور یک معناي عام باشد یعنی آنها در صراط مستقیم هستند.
-2 آنها در اوقات شبانه، آیات خدا یعنی قرآن را تلاوت میکنند و این شاید اشاره به شب زنده داري آنها به عبادت و قرائت قرآن
باشد.
-3 آنها سجده میکنند و این کنایه از خواندن نماز به طریقه مسلمانان است چون فقط نماز مسلمانان سجده دارد و سجده آخرین
حدّ خضوع و فروتنی در برابر خداوند است.
-4 آنها به خدا و روز قیامت ایمان دارند و از نظر اعتقادي کمبودي ندارند.
-5 آنها امر به معروف و نهی از منکر میکنند و این دو فریضه الهی را انجام میدهند.
-6 آنها در انجام کارهاي خوب و اعمال خیر شتابان هستند و به یکدیگر سبقت میگیرند.
پس از بیان این شش ویژگی که در بعضی از اهل کتاب که مسلمان شده بودند، وجود داشت، از آنها به عنوان صالحان و
شایستگان یاد میکند و این یک درجه ممتازي است که همه کس نمیتواند به آن برسد. در آیات دیگر در معرفی بسیاري از
پیامبران آنها را از صالحان میخواند و در آیهاي صالحان را در ردیف پیامبران و شهداء و صدیقان قرار میدهد که نعمت خدا بر
آنها سرشار است:
فَأُولئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنعَمَ اللّه عَلَیهِم مِنَ النَّبِیِّینَ وَ الصِّدِّیقِینَ وَ الشُّهَداءِ وَ ال ّ ص الِحِینَ (نساء/ 69 ) پس آنان با کسانی هستند که خدا بر
صفحه 153 از 390
آنان نعمت داده است از پیامبران و صدیقان و شهدا و صالحان.
پس از همه این اوصاف، اظهار میدارد که با اینها در مقابل کار خیري که انجام میدهند، ناسپاسی نمیشود یعنی به کارهاي خوب
آنها پاداش داده خواهد شد و خدا اعمال آنها را ضایع نخواهد کرد. و در پایان میفرماید: خدا بر پرهیزگاران آگاه
صفحه : 222
است و آنها را میشناسد. و این تعبیر در واقع بیان یکی دیگر از اوصاف آنهاست و این آنها متقی و پرهیزگار هستند.
[ [سورة آلعمران ( 3): الآیات 116 الی 117
اشاره
إِن الَّذِینَ کَفَرُوا لَن تُغنِیَ عَنهُم أَموالُهُم وَ لا أَولادُهُم مِنَ اللّه شَیئاً وَ أُولئِکَ أَصحاب النّارِ هُم فِیها خالِدُونَ ( 116 ) مَثَل ما یُنفِقُونَ فِی
( هذِه الحَیاةِ الدُّنیا کَمَثَل رِیح فِیها صِرٌّ أَصابَت حَرثَ قَوم ظَلَمُوا أَنفُسَهُم فَأَهلَکَته وَ ما ظَلَمَهُم اللّه وَ لکِن أَنفُسَهُم یَظلِمُونَ ( 117
( همانا کسانی که کافر شدند، مالها و فرزندانشان، آنها را از خداوند چیزي سودي نداد و آنان اهل آتشند و در آن جاویدانند ( 116
مَثَل آنچه آنان در این زندگی دنیا انفاق میکنند مانند مَثَل بادي است که در آن سرماي سختی باشد و به کشتزار گروهی که بر
خود ستم کردهاند برسد پس آن را نابود سازد. خدا به آنان ستم نکرد بلکه آنان خود بر خودشان ستم کردند.
نکات ادبی
سودي نبخشد، بی نیاز نمیکند. افعال از غنی. « لن تغنی » -1
فاعل یغنی و اولادهم عطف بر آن و شیئا مفعول یغنی است. « اموالهم » -2
مصاحبت در اینجا به معناي ملازمت است یعنی آتش بر آنها لازم افتاده و اهل آتشند. « اصحاب النار » -3
از نور مشتق است چون روشنایی دارد. « نار » -4
باد تند جمع آن ریاح. « ریح » -5
سرماي شدید و سوزناك. از صریر به معناي صدا مشتق شده چون بادي که سوز دارد، صدا هم دارد. « صرّ » -6
کشتزار، زراعت، زمین شخم شده و به شخم کننده حارث گفته میشود. « حرث » -7
صفحه : 223
تفسیر و توضیح
117 ) إِن الَّذِینَ کَفَرُوا لَن تُغنِیَ عَنهُم ... در برابر آن گروه از اهل کتاب که مسلمان شدند و در اسلام به درجاتی - آیات ( 116
رسیدند، از کافرانی یاد میکند که در کفر خود باقی ماندند و از قبول اسلام سرباز زدند، اینان به ثروتها و فرزندان و نیرو و
امکاناتی که داشتند مغرور بودند و گمان میکردند که این امکانات آنها را سودي خواهد داد ولی نه ثروت و نه اولاد و نه هیچ
چیز دیگر، کافران را در آخرت و در برابر عذاب الهی سودي نمیدهد و این کالاها مخصوص دنیاست و اگر انسان ایمان نداشته
باشد در قیامت اهل آتش و عذاب خواهد بود و در آن جاویدان خواهد ماند اگر چه در دنیا ثروت زیاد و فرزند بسیار هم داشته
باشد. نظیر این آیه است آیهاي که میفرماید:
یَومَ لا یَنفَع مال وَ لا بَنُونَ إِلّا مَن أَتَی اللّهَ بِقَلب سَلِیم (شعراء/ 89 ) روزي که مال و فرزندان سودي ندهند مگر کسی که قلب سلیمی
صفحه 154 از 390
پیش خدا آرد.
البته اگر از مال و اولاد در دنیا به صورت صحیحی استفاده شود، براي آخرت هم سودمند خواهد بود این هنگامی است که انسان
مال خود را در راه خدا خرج کند و اولاد صالح و شایستهاي پرورش دهد که در این صورت در قیامت به نتایج مطلوبی میرسد
ولی کافران نمیتوانند از این امکانات براي قیامت خود استفاده کنند و هر قدر هم در راه خیر صرف مال کنند و یا دست به
کارهاي نیک بزنند، برایشان سودي ندارد زیرا عمل صالح تنها در صورتی مورد قبول خداوند است که ناشی از ایمان درست باشد.
اساساً کافران عصر پیامبر از اموال و اولاد خود نه در راه خیر بلکه در راه مبارزه با اسلام و ضربه زدن به مسلمانان استفاده میکردند
و مثلًا ابو سفیان قسمت مهمی از هزینه جنگ بدر را تقبل کرده بود و یهود بنی نضیر و بنی قریظه و یهود خیبر در جنگ احزاب با
تمام توان خود دشمنان اسلام را یاري کرده بودند و ثروت و نیروي خود را در اختیار آنان قرار داده بودند.
صفحه : 224
آنها به گمان خود ثروت و امکانات خود را در راه به اصطلاح خیر صرف کرده بودند و میپنداشتند که کار درستی انجام میدهند
ولی صرف این هزینهها نه تنها به حال آنان سودي نداشت بلکه بدبختی مضاعفی را براي آنها به وجود آورد و آنها علاوه بر این در
دنیا شکست خوردند و سرمایه گذاري آنها براي نابودي اسلام نتیجه نداد، بلکه عذاب سخت خداوند را در آخرت براي خود
خریدند.
این است که در آیه بعدي در مورد هزینههایی که کافران در راه دشمنی با اسلام صرف کرده بودند مثال جالبی میزند و این هزینه
کردن را به تندبادي مَثَل میزند که با سوز و سرما همراه باشد و به کشتزار قومی برسد که بر خود ظلم کردهاند و در جاي نامناسب
و یا وقت نامناسب کشت کردهاند و این زراعت را نابود کند.
همچنانکه این باد و سرما آن کشتزار را از بین میبرد، انفاق کافران در راه دشمنی با اسلام نیز، سعادت آنها را از بین میبرد و در
دنیا و آخرت به آنها ضرر و زیان میرساند و این ستمی است که آنها خود بر خود روا داشتهاند و خدا به آنها ستم نکرده است.
می توانیم این مثل را به گونهاي دیگر معنا کنیم و بگوییم که انفاقهاي کافران در دنیا که در راه خیر مانند کمک به فقرا و نیازمندان
صرف میشود، سودي براي آخرت آنها ندارد و کفر آنها مانند آن تندباد که آن کشتزار را نابود میکند، کارهاي خوب کافران و
انفاقهاي آنان را تباه میسازد. و اگر اینها قدمی هم در راه خیر بردارند، ارزشی ندارد چون اعمال خیر تنها از کسانی پذیرفته است
که آن را از روي ایمان انجام داده باشند.
[ [سورة آلعمران ( 3): الآیات 118 الی 120
اشاره
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِ ذُوا بِطانَۀً مِن دُونِکُم لا یَألُونَکُم خَبالًا وَدُّوا ما عَنِتُّم قَد بَدَت البَغضاءُ مِن أَفواهِهِم وَ ما تُخفِی صُدُورُهُم أَکبَرُ
قَد بَیَّنّا لَکُم الآیات إِن کُنتُم تَعقِلُونَ ( 118 ) ها أَنتُم أُولاءِ تُحِبُّونَهُم وَ لا یُحِبُّونَکُم وَ تُؤمِنُونَ بِالکِتاب کُلِّه وَ إِذا لَقُوکُم قالُوا آمَنّا وَ إِذا
خَلَوا عَضُّوا عَلَیکُم الَأنامِلَ مِنَ الغَیظِ قُل مُوتُوا بِغَیظِکُم إِن اللّهَ عَلِیم بِذات الصُّدُورِ ( 119 ) إِن تَمسَسکُم حَسَ نَۀٌ تَسُؤهُم وَ إِن تُصِبکُم
( سَیِّئَۀٌ یَفرَحُوا بِها وَ إِن تَصبِرُوا وَ تَتَّقُوا لا یَضُرُّکُم کَیدُهُم شَیئاً إِن اللّهَ بِما یَعمَلُونَ مُحِیطٌ ( 120
صفحه : 225
اي کسانی که ایمان آوردهاید همرازي از غیر خودتان نگیرید که درباره شما از هیچ بدي کوتاهی نکنند. آنها به زحمت افتادن شما
را دوست دارند. همانا دشمنی از سخنانشان پیداست و آنچه در سینههاي خود پنهان میدارند بزرگتر است همانا آیات را بر شما
صفحه 155 از 390
( بیان کردیم اگر اندیشه کنید ( 118
هان شما همانید که آنها را دوست دارید و آنها شما را دوست نمیدارند و شما به همه کتابهاي آسمانی ایمان دارید. و چون شما را
ملاقات کنند میگویند: ایمان آوردهایم و چون خلوت کنند، سرانگشتان خود را از خشم به دندان میگزند. بگو از خشم خود
( بمیرید؟ همانا خداوند به آنچه در سینههاست آگاه است ( 119
اگر شما را نیکی برسد آنان را ناراحت میکند و اگر شما را بدي برسد به سبب آن شادمان میشوند، و اگر صبر کنید و
( پرهیزگاري نمایید، نیرنگ آنان آسیبی به شما نمیرساند. همانا خداوند به آنچه انجام میدهند احاطه دارد ( 120
نکات ادبی
آشناي محرم، همدل و همراز، دوست نزدیک، آستر جامه. از بطن به معناي باطن خلاف ظاهر. « بطانۀ » -1
کوتاهی نمیکنند، فروگذار نمیکنند. از: ألا یألو. « لا یألونکم » -2
تباهی، هلاکت، زهرکشنده، چرك اهل دوزخ، هر چیز بد. « خبال » -3
رنج و مشقت. « عنت » ما مصدریه است و جمله در حکم مصدر میباشد و « عنتّم » -4 ما
دشمنی سخت. بغضاء شدت در بغض مثل ضرّاء و ضرّ. « بغضاء » -5
ها براي تنبیه است و انتم مبتدا و اولاء خبر آن است. « ها أنتم » -6
صفحه : 226
منظور جنس کتاب است که شامل همه کتابهاي آسمانی میشود. « الکتاب » -7
گزیدن، به دندان گرفتن. «ّ عض » -8
جمع انمله به معناي سر انگشتان از نمل گرفته شده که به معناي مورچه است و این به خاطر ریزي و ظرافت خطوط سر « انامل » -9
انگشتان است. ضمناً این جمله مضمون یک ضرب المثل است که در میان اعراب جاهلی شیوع داشت و در شعر ابو طالب عموي
پیامبر (ص) چنین آمده: یعضّون غیظا خلقنا بالانامل.
تفسیر و توضیح
120 ) یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا بِطانَۀً ... بعضی از مسلمانان عصر پیامبر یا از روي ساده لوحی و یا به خاطر جلب و - آیات ( 118
جذب کافران به اسلام، با بعضی از آنان دوست میشدند و در این دوستی گاهی به مرحله همدلی و همرازي میرسیدند با آنها
دوست نزدیک و صمیمی میشدند و این خطري براي جامعه اسلامی بود، زیرا ممکن بود از طریق همین افراد، به اسرار مسلمانان
آگاه شوند و با اطلاعاتی که به دست میآورند در موقع مقتضی به مسلمانان ضربه بزنند. در این دسته از آیات به مسلمانان هشدار
میدهد و آنان را از همدلی و همرازي با کافران برحذر میدارد و از حیله و نیرنگ کافران خبر میدهد.
براي هوشیاري و بیداري مسلمانان چنین اظهار میدارد که غیر مسلمانان را براي خود محرم اسرار و همدل نگیرید زیرا که کافران از
هیچ گونه بدي و تباهی در حق شما کوتاهی نمیکنند و سعی آنها بر این است که به شما آسیب وارد کنند و اگر بتوانند بر شما
ضربههاي سختی میزنند. آنها میخواهند که شما در رنج و زحمت باشید و اگر دقت کنید دشمنی آنها از لابلاي سخنانشان
پیداست. چون انسان هر قدر هم مواظب گفتارش باشد، باز ماهیت خود را به زبان میآورد. تازه آنچه آنها در سینهها و دلهاي خود
پنهان کردهاند بزرگتر است و آن کینه و عداوتی است که آنها در دل دارند ولی براي فریب دادن مسلمانان بر زبان نمیآورند.
سپس اضافه میکند
صفحه 156 از 390
صفحه : 227
که ما آیات خود را به شما به روشنی بیان کردیم اگر بیندیشید و با این تذکر عقل و اندیشه مسلمانان را به کار میاندازد.
در آیه بعدي تذکرات مربوط به دوستی با کافران را ادامه میدهد به این شرح که شما مسلمانان، کافران را دوست میدارید یعنی
میخواهید که آنها هدایت شوند و به شرف اسلام نایل گردند ولی آنها شما را دوست نمیدارند و هدفشان این است که شما دست
از اسلام بردارید. شما به تمام کتابهاي آسمانی از تورات و انجیل و قرآن ایمان دارید و احترام میگذارید ولی آنها به کتاب مقدس
شما ایمان ندارند.
بعضی از آنها که منافق هستند وقتی شما را ملاقات میکنند میگویند: ایمان آوردهایم ولی چون خلوت میکنند و از شما دور
میشوند، از شدت خشم و غضبی که بر شما دارند سر انگشتان خود را به دندان میگزند. یعنی پیشرفتها و موفقیتهاي شما آنها را
خشمگین میسازد. به اینجا که میرسد خطاب را متوجه شخص پیامبري کند و میفرماید: بگو از شدت خشم بمیرید؟ و اضافه
میکند که خداوند به آنچه در سینههاست آگاه است یعنی هر چه آنها کینه خود را مخفی کنند باز خداوند از آن آگاهی دارد و به
مسلمانان بازگو میکند.
در آیه بعدي باز هم همان تذکرات را ادامه میدهد و خطاب به مسلمانان اظهار میدارد که اگر به شما خوبی و نیکی برسد کافران
را ناراحت میکند و موفقیت شما براي آنها رنجآور است و اگر به شما بدي و ناراحتی برسد آنها شادمان میشوند و رنج شما مایه
خوشحالی آنهاست.
پس از این تذکرات مهم، راه مقابله با آنها را هم یاد میدهد و آن این میفرماید:
اگر شما صبر کنید و تقوا داشته باشید، نیرنگ و حیله آنها در شما کارگر نخواهد بود و آسیبی از ناحیه آنها به شما نخواهد رسید و
خداوند بر تمام کارهاي آنها احاطه کامل دارد.
توجه کنیم که این تذکرات هر چند خطاب به مسلمانان عصر پیامبر است ولی مخصوص به آنها نیست بلکه این رهنمودها عام است
و شامل حال همه مسلمانان
صفحه : 228
در همه عصرها میشود. امروز نیز مسلمانان باید این هشدارها و تذکرات را نصب العین خود قرار بدهند و کافران را محرم اسرار و
همدل و همراز خود نکنند و بدانند که آنها موفقیت و پیشرفت مسلمانان را نمیخواهند و اگر سخنی محبت آمیز میگویند براي
سرپوش گذاشتن روي کینههاي باطنی و حیلهها و شیطنتهایی است که درباره مسلمانان اعمال میکنند.
[