گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد دوم
[سورة آلعمران ( 3): الآیات 121 الی 122




اشاره
وَ إِذ غَدَوتَ مِن أَهلِکَ تُبَوِّئ المُؤمِنِینَ مَقاعِدَ لِلقِتال وَ اللّه سَمِیع عَلِیم ( 121 ) إِذ هَمَّت طائِفَتان مِنکُم أَن تَفشَلا وَ اللّه وَلِیُّهُما وَ عَلَی اللّهِ
( فَلیَتَوَکَّل المُؤمِنُونَ ( 122
و هنگامی که بامدادان از نزد خانوادهات بیرون شدي تا مؤمنان را در جایگاههاي مخصوص براي جنگ جاي بدهی و خدا شنوا و
( داناست ( 121
( هنگامی که دو گروه از شما خواستند سستی کنند در حالی که خداوند یاور آنها بود و باید مؤمنان بر خدا توکل کنند ( 122
نکات ادبی
صفحه 157 از 390
متعلق به یک فعل محذوف است و تقدیر آن چنین است: « إذ غدوت » -1
از غداة مشتق است که به معناي بامداد و صبح است و منظور در اینجا بیرون آمدن از خانه به هنگام « غدوت » (و اذکر إذ غدوت) و
صبح است.
از بوّأ یبوّئ تبوئۀ به معناي تهیه مکان براي کس دیگر است. « تبوئ » -2
جمع مقعد به معناي جایگاه، نشیمنگاه. « مقاعد » -3
قصد کرد، آهنگ نمود. « همّت » -4
از فشل به معناي سستی و ضعف و پاشیدگی. « تفشلا » -5
صفحه : 229
تفسیر و توضیح
122 ) وَ إِذ غَدَوتَ مِن أَهلِکَ ... این دو آیه درباره یکی از جنگهاي صدر اسلام است که خود پیامبر در آن شرکت - آیات ( 121
داشت و فرماندهی سپاه به عهده آن حضرت بود به گفته بیشتر مفسران این جنگ، جنگ احد بود و البته در خود آیه نیز قرینهاي بر
آن وجود دارد چون میفرماید: هنگامی که بامدادان از نزد کسان خود بیرون آمدي تا مؤمنان را در جایگاههاي مخصوص جنگ
قرار دهی، از این عبارت فهمیده میشود که صحنه جنگ به مدینه خیلی نزدیک بوده است و آن، بیشتر با جنگ احد سازگارتر
است.
به هر حال طبق این آیه، در این جنگ پیامبر خدا شخصاً حضور داشت و طرف صبح بود که پیامبر از خانهاش و از نزد خانوادهاش
براي جابجایی نیروهاي خودي بیرون آمده بود. در پایان این آیه از شنوا و دانا بودن خداوند سخن به میان میآورد که اشاره به این
است که پیامبر و مؤمنان هر سخنی بگویند و هر کاري انجام بدهند، خداوند آن را میشنود و از آن آگاه است.
در آیه بعدي به صحنه دیگري از این جنگ اشاره میکند و آن هنگامی بود که دو گروه از سربازان اسلامی آهنگ سستی کردند
و نزدیک بود که از هم بپاشند و شکست بخورند. گفته شده که آن دو گروه، بنی سلمه و بنی حارثه بودند ولی خداوند که یاور و
مددکار آنها بود، آنها را از این سستی نجات داد و آنها خود را بازیافتند و این در سایه توکل بود که میفرماید: مؤمنان باید به خدا
توکل کنند. توکل روحیّه انسان را در مقابل مشکلات بالا میبرد و نیروي انسان را چند برابر میکند.
توجه کنیم که توکل به معناي آن نیست که انسان، خود دست به کاري نزند و کارها را به خدا واگذار کند. چنین برداشتی از
توکل کاملًا بر خلاف آن مفهومی است که مورد نظر اسلام و قرآن است بلکه توکل این است که انسان در برابر سختیها و در مواقع
خطر خود را نبازد و با اتکاء بر نیروي لا یزال الهی و استعانت از او تمام توان خود را به کار گیرد و آنچه از دستش بر میآید بکند
و از کمبود امکانات نهراسد و با
صفحه : 230
قدرت تمام و با روحیهاي بالا و همتی بلند اقدام کند و مطمئن باشد که در چنین حالتی خداوند یار و یاور او خواهد بود.
[ [سورة آلعمران ( 3): الآیات 123 الی 129
اشاره
وَ لَقَد نَ َ ص رَکُم اللّه بِبَدرٍ وَ أَنتُم أَذِلَّۀٌ فَاتَّقُوا اللّهَ لَعَلَّکُم تَشکُرُونَ ( 123 ) إِذ تَقُول لِلمُؤمِنِینَ أَ لَن یَکفِیَکُم أَن یُمِدَّکُم رَبُّکُم بِثَلاثَۀِ آلافٍ
صفحه 158 از 390
( مِنَ المَلائِکَۀِ مُنزَلِینَ ( 124 ) بَلی إِن تَصبِرُوا وَ تَتَّقُوا وَ یَأتُوکُم مِن فَورِهِم هذا یُمدِدکُم رَبُّکُم بِخَمسَۀِ آلاف مِنَ المَلائِکَۀِ مُسَوِّمِینَ ( 125
وَ ما جَعَلَه اللّه إِلاّ بُشري لَکُم وَ لِتَطمَئِن قُلُوبُکُم بِه وَ مَا النَّصرُ إِلاّ مِن عِندِ اللّه العَزِیزِ الحَکِیم ( 126 ) لِیَقطَعَ طَرَفاً مِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَو
( یَکبِتَهُم فَیَنقَلِبُوا خائِبِینَ ( 127
لَیسَ لَکَ مِنَ الَأمرِ شَیءٌ أَو یَتُوبَ عَلَیهِم أَو یُعَذِّبَهُم فَإِنَّهُم ظالِمُونَ ( 128 ) وَ لِلّه ما فِی السَّماوات وَ ما فِی الَأرض یَغفِرُ لِمَن یَشاءُ وَ
( یُعَذِّب مَن یَشاءُ وَ اللّه غَفُورٌ رَحِیم ( 129
( و همانا خداوند شما را در بدر یاري داد در حالی که شما ناتوان بودید. پس، از خدا پروا کنید شاید از او سپاسگزاري نمایید ( 123
هنگامی که به مؤمنان میگفتی: آیا شما را کفایت نمیکند این پروردگارتان شما را به سه هزار فرشته که فرستاده شوند، یاري
( دهد! ( 124
آري اگر صبر کنید و پرهیزگاري نمایید و دشمنان با این شتابی که دارند بر سر شما فرود آیند، پروردگارتان با پنج هزار فرشته
( نشاندار یاریتان میکند ( 125
و خدا یاري فرشتگان را جز مژدهاي براي شما قرار نداد و این دلهاي شما با آن آرامش گیرد و پیروزي جز از نزد خداوند تواناي
( فرزانه نیست ( 126
( تا گروهی از کسانی را که کافر شدند از بین ببرد یا آنها را تار و مار سازد و آنها نومیدانه برگردند ( 127
( چیزي از کار در دست تو نیست. یا توبه آنها را بپذیرد و یا عذابشان کند که آنها ستمگرانند ( 128
و براي خداست هر چه که در آسمانها و هر چه که در زمین است. هر کس را که بخواهد میآمرزد و هر کس را که بخواهد عذاب
( میکند و خدا آمرزنده بخشایشگر است ( 129
صفحه : 231
نکات ادبی
جایی میان مکه و مدینه که یکی از جنگهاي مهم صدر اسلام در آنجا اتفاق افتاد گویا در آنجا چشمهاي بوده که بدر « بدر » -1
نامیده میشد. ضمناً به هر چیزي که به تمام و کمال رسیده باشد، بدر گفته میشود مانند ماه چهارده شبه.
محلًا منصوب است به جهت حال بودن. « و انتم اذله » -2
در اینجا به معناي کمک رسانی، امداد، یاري کردن. « مدّ » -3
غلیان، جوشش. کنایه از سرعت و شتاب. « فور » -4
جمع مسوّم به معناي نشاندار چیزي که علامتی داشته باشد. « مسوّمین » -5
است و تقدیر آن چنین است (لتبشروا و تطمئنوا). « بشري » عطف بر « و لتطمئن » -6
خوار کردن، به روانداختن، تار و مار نمودن. « کبت » -7
ناامید. کسی که امید پیروزي را از دست داده باشد. « خائب » -8
تفسیر و توضیح
126 ) وَ لَقَد نَصَرَکُم اللّه بِبَدرٍ ... پس از صحبتی که از سستی و ضعف دو گروه از مؤمنان در جنگ احد به میان آمد و - آیات ( 123
این آنها با توکل به خدا خود را بازیافتند، اینک گواه روشنی از امدادهاي غیبی و کمکهاي ویژه خداوند که در جنگ بدر به
مسلمانان ارزانی گشت، ذکر میشود و مسلمانان را به یاد آن روز و آن خاطره خوب میاندازد.
صفحه 159 از 390
در جنگ بدر مسلمانان در آغاز کار در برابر دشمن ناتوان بودند و نیروي دشمن بر آنان فزونی داشت و منظور از ذلیل بودن
مسلمانان در جنگ بدر که در این آیه آمده، همین است و گرنه مؤمن همیشه عزّت دارد اگر چه کشته شود. اندك بودن توان
رزمی مسلمانان در جنگ بدر، ممکن بود روحیه جنگی آنها را تضعیف کند ولی خداوند به یاري آنها شتافت و امدادهاي غیبی به
کمک آنان رسید و خداوند
صفحه : 232
فرشتگان را فرستاد که در این جنگ به مسلمانان یاري کردند.
هر چند در این آیات از سه هزار و پنج هزار فرشته سخن به میان آمده ولی هر دو به صورت وعده کمک بیشتر خداوند است و از
تعداد فرشتگان که عملًا در جنگ بدر به مسلمانان کمک کردند خبر نمیدهد چون خطاب به پیامبر میفرماید:
هنگامی که به مسلمانان میگفتی: آیا براي شما کفایت نمیکند که خدا شما را با سه هزار فرشته کمک کند! یا میفرماید: اگر
صبر کنید و پرهیزگار باشید خدا با پنج هزار فرشته به شما کمک خواهد کرد. ملاحظه میشود که لحن آیه به گونهاي است که
تعداد فرشتگان به صورت وعده آمده و از تعداد فرشتگان عمل کننده ساکت است.
ولی در آیه دیگري که در همین زمینه و درباره جنگ بدر نازل شده تعداد فرشتگان عمل کننده را هزار فرشته تعیین میکند:
إِذ تَستَغِیثُونَ رَبَّکُم فَاستَجابَ لَکُم أَنِّی مُمِدُّکُم بِأَلف مِنَ المَلائِکَۀِ مُردِفِینَ (انفال/ 9) هنگامی که از پروردگارتان کمک میخواستید
پس او شما را اجابت کرد که من شما را به وسیله هزار فرشته صف بسته کمک میکنم.
با توجه به آنچه گفته شد، وجه جمع میان دو آیه (آیه مورد بحث و آیه سوره انفال) معلوم گردید و روشن شد که هزار فرشته در
جنگ بدر به مسلمانان کمک کردند ولی اگر لازم میشد سه هزار فرشته و حتی پنج هزار فرشته هم به کمک آنان میآمد.
البته بعضیها گفتهاند که تعداد فرشتگان عمل کنند سه هزار بوده و این در آیه سوره انفال هزار فرشته گفته شده، تعداد فرشتگانی را
که در یک صف بودند، تعیین میکند و چون فرموده: (من الملائکۀ مردفین) یعنی از فرشتگانی که صف بستهاند، شاید تعداد
صفوف ملائکه سه صف بوده که جمعا سه هزار فرشته میشود.
از آیه مورد بحث استفاده میشود که فرشتگانی که کمک کردند، به شکل بشر بودند و علامتهایی داشتند ضمناً در این آیه افزایش
تعداد فرشتگان مشروط به این میشود که مسلمانان صبر و مقاومت کنند و پرهیزگاري و ایمان داشته باشند. یعنی
صفحه : 233
چنین نباشد که دست از جنگ بردارند و کار را به خدا و فرشتگان واگذار کنند بلکه آنها نیز باید در حد توان خود، تلاش نمایند و
با دشمن دلیرانه بجنگند.
در آیه بعدي هدف از یاري فرشتگان را بیان میکند و این خداوند فرشتگان را به کمک مسلمانان فرستاد تا مایه شادي و
خوشحالی آنان گردد و دلهایشان آرامش داشته باشد و این به نوعی تقویت روحیه براي آنان بود. سپس میفرماید: پیروزي جز از
نزد خداوند عزیز و حکیم نبود. این سخن به مسلمانان میآموزد که اگر فرشتگان به آنان کمک کردند آنها فقط یک سبب و
وسیله بودند و گرنه پیروزي تنها از جانب خداست و البته خداوند ملتی را پیروز میکند که مطابق با سنتهاي الهی که در جامعه و
تاریخ حاکم است عمل کنند و پیروزي الهی بدون معیار و ضابطه به کسی نمیرسد.
129 ) لِیَقطَ عَ طَرَفاً مِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا ... این پیروزي که خداوند نصیب مسلمانان کرد، براي این بود که جبهه کفر - آیات ( 128
تضعیف شود و خداوند یکی از چهار چیز را درباره آنها اعمال کند:
-1 این آنها را به کلی نابود سازد 2- این آنها را خوار و ذلیل کند و تارومارشان نماید تا دیگر قدرتی نداشته باشند و ناامید گردند
-3 توبه آن گروه از کافران را که به اسلام روي آوردند قبول کند 4- آن گروه را که توبه نکردند در قیامت عذاب بدهد چون
صفحه 160 از 390
آنان ستمگرانند.
در وسط این چهار مطلب، یک مطلب مهمی را بیان کرده و خطاب به پیامبر فرموده: چیزي از کار کافران در دست تو نیست یعنی
این فقط خداست که راجع به آنان تصمیم میگیرد. بیان این مطلب در وسط آن چهار چیز و نه در آغاز یا پایان آن، براي جلب
توجه و نشان دادن اهمیت مطلب است. و این در مقام بیان قدرت بی پایان و تأثیرگذاري بیچون و چراي خداوند در جهان است و
این هیچ قدرتی نمیتواند بطور مستقل در برابر خدا عمل کند حتی اگر پیامبر باشد و این مانع از آن
صفحه : 234
نیست که خداوند به پیامبر خود قدرت انجام کارهایی را بدهد که با کسب قدرت از خداوند و در طول قدرت او عمل کند.
براي تقویت مطلب، در آیه بعدي گوشههایی از مظاهر قدرت خود را بیان میکند. یکی این آنچه در آسمانها و زمین است از آنِ
خداست و ملک اوست. دوم این او هر کس را که بخواهد میبخشد و هر کس را که بخواهد عذاب میکند و در عین حال او غفور
و رحیم است، یعنی رحمت او بر غضبش پیشی گرفته است.
بارها گفتهایم که خواست خداوند براي خود ضابطههایی دارد و این کسی را میبخشد و کسی را عذاب میکند، از روي معیارهاي
ویژهاي است که باید آن را در اعمال اشخاص جستجو کرد.
[ [سورة آلعمران ( 3): الآیات 130 الی 133
اشاره
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَأکُلُوا الرِّبَوا أَضعافاً مُضاعَفَۀً وَ اتَّقُوا اللّهَ لَعَلَّکُم تُفلِحُونَ ( 130 ) وَ اتَّقُوا النّارَ الَّتِی أُعِدَّت لِلکافِرِینَ ( 131 ) وَ أَطِیعُوا
( اللّهَ وَ الرَّسُولَ لَعَلَّکُم تُرحَمُونَ ( 132 ) وَ سارِعُوا إِلی مَغفِرَةٍ مِن رَبِّکُم وَ جَنَّۀٍ عَرضُهَا السَّماوات وَ الَأرض أُعِدَّت لِلمُتَّقِینَ ( 133
( اي کسانی که ایمان آوردهاید، ربا را چندین برابر نخورید و از خدا پروا کنید شاید که رستگار شوید ( 130
( و از آتشی بترسید که براي کافران آماده شده است ( 131
( و خدا و پیامبران را اطاعت کنید شاید که به شما رحم شود ( 132
و بشتابید به سوي آمرزشی از پروردگارتان و بهشتی که پهناي آن همانند آسمانها و زمین است که براي پرهیزگاران آماده شده
( است ( 133
نکات ادبی
درباره این کلمه در ذیل آیه 275 سوره بقره توضیح دادیم و علت این با واو نوشته میشود نیز در آنجا گفته شد و دیگر « ربوا » -1
تکرار نمیکنیم. ضمناً این کلمه در هر جاي قرآن با واو نوشته شده جز در سوره روم آیه 39 که با الف نوشته
صفحه : 235
شده است.
چندین و چند برابر. ضِعف با کسره ضاد به معناي چند برابر و با فتحه ضاد به معناي ناتوانی. « أضعافا مضاعفه » -2
منصوب است به جهت حال بودن. « اضعافا » -3
بشتابید. از باب مفاعله و براي رساندن شدت سرعت است. « سارعوا » -4
عرض در اینجا یا به معناي پهنا در مقابل طول است و یا به معناي وسعت است. « عرضها » -5
صفحه 161 از 390
تفسیر و توضیح
133 ) یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَأکُلُوا الرِّبَوا ... صحبت از جنگ احد و بدر بود و باز هم پس از نه آیه درباره جنگ احد - آیات ( 130
سخن خواهد گفت. و اینک در وسط مطالب مربوط به جنگ احد یک سلسله احکام و اخلاقیات بیان میشود و این یکی از
شیوههاي قرآن در بیان معارف و احکام است که گاهی در وسط یک موضوع از موضوع دیگري سخن به میان میآورد تا بیشتر
جلب توجه کند و اهمیت آن موضوع روشنتر باشد.
به هر حال در این سلسله از آیات چند حکم از احکام اسلام و چند توصیه اخلاقی بیان میشود نخستین حکم، حکم رباست و
خطاب به مؤمنان میفرماید:
رباخواري نکنید و آن را چند برابر نخورید و این اشاره به وضع رباخواران در عصر جاهلیت است که گاهی وقت بدهی میرسید و
بدهکار از دادن اصل بدهی و سود آن عاجز میشد و رباخوار سود را هم براصل اضافه میکرد و سود مجددي بر آن میبست و
گاهی این برنامه چند بار تکرار میشد و سودهاي ضمیمه شده از اصل مال هم بیشتر میشد. قرآن با اشاره به این وضع آنها را از
چندین و چند برابر کردن سود مال پرهیز میدهد. البته رباخواري به هر صورت هر چند که چند برابر نباشد حرام است و در آیات
دیگر به وضوح آمده است و این آیه ناظر به همین کار
صفحه : 236
ظالمانهاي است که در جاهلیت بوده و اکنون نیز گاهی مشاهده میشود.
درباره اصل تحریم ربا و فلسفه آن در تفسیر آیه 275 از سوره بقره مطالبی را آوردیم به آنجا مراجعه شود.
پس از نهی از رباخواري، مؤمنان را به سوي تقوا میخواند که باعث میشود انسان رستگار گردد و در آیه بعدي، رباخواران را از
آتش جهنم میترساند آتشی که براي کافران آماده شده است و این میرساند که اگر مسلمانی در رباخواري آنچنان پیش رود که
عملًا آن را جایز بشمارد و حرام بودن آن را انکار کند، کافر میشود و مستحق آتشی میشود که براي کافران آماده شده است.
البته میتوانیم بگوییم که هدف آیه این است که آتش جهنم در اصل براي کافران آماده شده ولی گاهی از مؤمنان هم کسانی
مانند رباخواران وارد آن خواهند شد.
همانگونه که در آیات متعددي به گنهکاران و فاسقان از امت اسلامی وعده آتش جهنم داده شده است. البته طبق اعتقاد ما،
مسلمانان و مؤمن هر چند به سبب گناهان وارد جهنم خواهد شد ولی در آن جاویدان نخواهد ماند و بالاخره نجات پیدا خواهد
کرد.
در آیات بعدي مؤمنان را به اطاعت از خدا و پیامبر دعوت میکند و خاطر نشان میسازد که اطاعت از خدا و پیامبر باعث میشود
که انسان مورد لطف و رحمت خداوند قرار گیرد. سپس از مؤمنان میخواهد که با سرعت به سوي دو چیز بشتابند: یکی آمرزش و
مغفرت الهی و دیگري بهشت برین که پهناي آن و یا گستره آن مانند آسمانها و زمین است و براي پرهیزگاران آماده شده است و
این تعبیر نشان دهنده وسعت و گستردگی فوق العاده بهشت است.
منظور از مغفرت که خداوند مؤمنان را به سوي آن میخواند، ایمان و عمل صالح و انجام تکالیف و پرهیز از معاصی است که
باعث نجات انسان از آتش جهنم است و انسان با پیشی گرفتن به سوي این امور خود را از آتش جهنم میرهاند و به سوي بهشت
ره میگشاید و در جایگاهی قرار میگیرد که ویژه پرهیزگاران است.
صفحه : 237
ضمناً از ظاهر جمله پایانی این آیه و تعبیر (اعدت للکافرین) که در آیه پیش آمده بود، چنین بر میآید که بهشت و جهنم هم
اکنون آفریده شدهاند و در این جهان وجود دارند.
صفحه 162 از 390
بحثی درباره مخلوق بودن بهشت و جهنم
آیا بهشت و جهنم از پیش آفریده شده و هم اکنون موجود است و یا در روز قیامت و همزمان با حساب محشر آفریده خواهد شد!
از نظر دانشمندان شیعه و بسیاري از اهل سنت بهشت و جهنم با قدرت لا یزال الهی آفریده شده و در این دنیا قرار دارد ولی بعضی
از معتزله مانند ابو هاشم جبائی و قاضی عبد الجبار معتزلی معتقدند که بهشت و جهنم هنوز آفریده نشده و در قیامت آفریده خواهند
شد.
در اینجا پیش از هر چیز به نقل اقوال میپردازیم سپس ادله دو طرف را ذکر میکنیم و در پایان نظر خود را بیان خواهیم کرد.
علامه حلی میگوید: مردم در این آیا بهشت و جهنم اکنون آفریده شدهاند یا نه اختلاف دارند گروهی قول اول را انتخاب کردهاند
«1». و آن، قول ابو علی است ولی ابو هاشم و قاضی معتقدند که این دو مخلوق نیستند
ایجی میگوید: اصحاب ما (اشاعره) و ابو علی جبائی و ابو الحسین بصري معتقدند که بهشت و جهنم اکنون آفریده شدهاند ولی
«2». بسیاري از معتزله آن را انکار میکنند
تفتازانی میگوید: جمهور مسلمانان عقیده دارند که بهشت و جهنم اکنون آفریده شدهاند ولی ابو هاشم و قاضی عبد الجبار و
پیروان آنها گمان کردهاند که آنها در روز
-----------------------------------
1)- کشف المراد ص 426 )
2)- المواقف ص 374 )
صفحه : 238
«1». قیامت آفریده خواهند شد
اکثریت قریب به اتفاق دانشمندان شیعه معتقدند که بهشت و جهنم مخلوق هستند و اکنون وجود دارند.
شیخ صدوق میگوید: اعتقاد ما درباره بهشت و جهنم این است که این دو آفریده شدهاند و پیامبر در معراج وارد بهشت شد و
«2». جهنم را هم دید
شیخ مفید میگوید: بهشت و جهنم در این زمان مخلوق هستند و اخبار هم آن را تأیید میکند و اجماع اهل شرع و آثار هم بر آن
«3». قرار گرفته است
مرحوم شبّر میگوید: از شیعیان کسی قایل به این قول نشده که بهشت و جهنم در قیامت آفریده میشوند و گاهی این قول به سید
«4». رضی نسبت داده شده که با توجه جلالت قدر او این انتساب بعید مینماید
«5». سخن شبّر اشاره به این قول سید رضی است که گفته: صحیح این است که هنوز بهشت و جهنم آفریده نشدهاند
اکنون دلایل دو طرف را ذکر میکنیم:
دلایل نافین
کسانی که معتقدند بهشت و جهنم هنوز آفریده نشده، در تأیید سخن خود چنین اظهار میدارند:
اولًا، اگر بهشت و جهنم مخلوق باشد یا در عالم افلاك است و یا در عالم عناصر و یا در عالم دیگري که ما نمیدانیم. در عالم
افلاك نمیتواند باشد چون خرق افلاك لازم میآید و در عالم عناصر هم نمیتواند باشد چون تناسخ لازم میآید و عالم دیگر را
هم نمیشناسیم.
صفحه 163 از 390
یکی از سران معتزله است و ایجی پس از نقل این دلیل آن « عباد » این استدلال از
-----------------------------------
1)- شرح المقاصد ج 2 ص 916 )
2)- اعتقادات صدوق ص 79 )
3)- اوائل المقالات ص 102 )
4)- حق الیقین فی اصول الدین ج 2 ص 221 )
5)- حقائق التاویل ص 345 )
صفحه : 239
را نقض میکند به این: اولًا محال بودن خرق افلاك را قبول نداریم و ثانیاً تناسخ هنگامی لازم میآید که به اعاده روح در بدنهاي
دیگر قائل شویم که ربطی به موضوع ندارد و ثانیاً چه اشکالی دارد که بهشت و جهنم در عالم دیگري باشد که ما از آن خبر
«1». نداریم
ثانیاً، خداوند در وصف بهشت فرموده: (اکلها دائم) یعنی خوراکیهاي آن همیشگی است. اگر بهشت مخلوق باشد با این آیه جور
در نمیآید که فرمود: (کل شیء هالک الا وجهه) یعنی هر چیزي هلاك میشود جز وجه خدا. پس بهشت دائمی نمیشود.
این استدلال از ابو هاشم جبائی است و پاسخ آن است که منظور از دائمی بودن خوراکهاي بهشتی این است که هر خوراکی خورده
«2». شود خداوند همانند آن را خلق میکند و خوراکی دیگري از جنس آن جایگزین آن میشود
ثالثاً وجود بهشت و جهنم در این عالم کار عبثی است و حکیم تعالی کار بیهودهاي نمیکند.
پاسخ این است که ندانستن حکمت آفرینش یک چیز، دلیل بر بیهوده بودن آن نیست ما فایده وجودي بسیاري از چیزها را
نمیدانیم ولی حق نداریم که وجود آنها را بیفایده و لغو انگاریم. تازه اعتقاد به مخلوق بودن بهشت و جهنم در این جهان، اثرات
تربیتی دارد و در روحیه افراد مؤثر است.
دلایل مثبتین
کسانی که بهشت و جهنم را مخلوق میدانند و میگویند هم اکنون بهشت و جهنم موجود است، براي خود دلایلی دارند:
اولًا، ظواهر تعدادي از آیات قرآنی دلالت دارد که بهشت و جهنم آفریده شدهاند از جمله:
-----------------------------------
1)- موقف ص 375 )
2)- سدید الدین حمصی، المنقذ من التقلید ص 207 )
صفحه : 240
- درباره جهنم فرموده: أُعِدَّت لِلکافِرِینَ (آل عمران/ 131 ) یعنی جهنم براي کافران آماده شده است. و درباره بهشت فرمود: أُعِدَّت
لِلمُتَّقِینَ یعنی بهشت براي پرهیزگاران آماده شده است.
- در آیات مربوط به معراج پیامبر فرموده:
که « سدرة المنتهی » وَ لَقَد رَآهُ نَزلَۀً أُخري، عِندَ سِدرَةِ المُنتَهی عِندَها جَنَّۀُ المَأوي (نجم/ 13 و 14 ) همانا فرشته را یکبار دیگر دید نزد
بهشت در نزد آن قرار دارد.
7) نه چنان است بلکه اگر علم یقین داشتید دوزخ را - کَلّا لَو تَعلَمُونَ عِلمَ الیَقِین لَتَرَوُن الجَحِیمَ ثُم لَتَرَوُنَّها عَینَ الیَقِین (تکاثر/ 5
صفحه 164 از 390
میدیدید سپس آنها را با چشم یقین میدیدند.
ثانیا، روایات بسیاري وجود دارد که آشکارا و به وضوح دلالت دارد بر این بهشت و جهنم در همین دنیا آفریده شده و موجود است
از جمله:
عن عبد السلام بن صالح الهروي انه قال: قلت لعلی بن موسی الرضا (ع) یابن رسول الله (ص) اخبرنی عن الجنۀ و النار هما الیوم
مخلوقتان! فقال: نعم و انّ رسول الله (ص) دخل الجنّۀ و راي النار لما عرج به الی السماء. فقلت له: ان اقواما یقولون انهما الیوم
«1». مقدرتان غیر مخلوقتین. فقال: ما اولئک منا و لا نحن منهم من انکر خلق الجنۀ و النار فقد کذّب النبی و کذّبنا
هروي میگوید: به امام رضا (ع) گفتم: اي فرزند پیامبر درباره بهشت و جهنم به من خبر بده آیا این دو، اکنون آفریده شده است!
پس فرمود: آري و پیامبر در معراجی که به آسمان داشت وارد بهشت شد و جهنم را هم دید. پس به او گفتم:
کسانی میگویند که بهشت و جهنم در تقدیر هستید و هنوز آفریده نشدهاند. فرمود:
آنها از ما نیستند و ما از آنها نیستیم. هر کس آفریده شدن بهشت و جهنم را انکار کند،
-----------------------------------
1)- صدوق، التوحید ص 118 )
صفحه : 241
هم پیامبر و هم ما را تکذیب کرده است.
علاوه بر این آیات و روایات، بعضیها براي مخلوق بودن بهشت و جهنم با آیات مربوط به بهشتی که آدم از آن اخراج شد، استدلال
کردهاند ولی باید توجه داشت که بهشت آدم غیر از بهشت جاویدان است و شاید استدلال با آن از اینجهت باشد که همانگونه که
بهشت آدم در این دنیاست اشکالی ندارد که بهشت جاویدان هم در این دنیا باشد.
به نظر ما این مسأله چیزي نیست که بتوان از طریق عقلی آن را نفی یا اثبات کرد و تنها باید در این باره به دلیل نقلی و زبان آیات و
روایات استناد نمود و با توجه به ظواهر آیات و روایات که بعضی از آنها را آوردیم، نباید در مخلوق بودن بهشت و جهنم تردید
کرد بلکه باید آنها را مخلوق دانست.
مطلبی که میماند این است که اگر بهشت و جهنم هم اکنون آفریده شدهاند جاي آنها کجاست و در کدام قسمت از این عالم واقع
شدهاند! این پرسش هنگامی خود را نشان میدهد که بدانیم که طبق تصریح قرآن، وسعت بهشت به اندازه وسعت آسمانها و زمین
است:
وَ جَنَّۀٍ عَرضُ هَا السَّماوات وَ الَأرض أُعِدَّت لِلمُتَّقِینَ (آل عمران/ 133 ) و بهشتی که پهناي آن به اندازه آسمانها و زمین است و براي
پرهیزگاران آماده شده است.
حال باید دید بهشت با این بزرگی و همینطور جهنم در کجا واقع شدهاند و چرا ما آنها را نمیبینیم! بعضی از عرفا بدینگونه خود
را راحت کردهاند که بهشت و جهنم در وجود خود انسان است و همان ملکات نفسانی اوست.
یا همان فلک « محدد الجهات » صدر المتألهین در پاسخ از این اشکال که اگر بهشت و جهنم موجود و مخلوق باشند باید در بالاي
اطلس باشد و آن لا مکان است و جاي براي یک موجود مخلوق ندارد (این همان اشکال معروف خرق افلاك است که عباد
معتزلی گفته است) اظهار میدارد که این اشکال وقتی وارد است که براي
صفحه : 242
«1». بهشت و جهنم مکانی از جنس مکانهاي این دنیا قایل شویم در حالی که اثبات چنین مکانی باطل است
صفحه 165 از 390
همو در جاي دیگر میگوید:
بدانکه براي هر نفسی از سعادتمندان در عالم آخرت مملکتی بزرگ و وسیع و عالمی بزرگتر و گستردهتر از آسمانها و زمین است
و آن بیرون از ذات او نیست بلکه تمام مملکت و خدم و حشم و باغها و درختان و حور و غلامان او همگی بر پاست و حافظ و
«2». ایجاد کننده همه آنها خود اوست البته با اذن و نیروي خداوند
باید گفت: علاوه بر این هیئت بطلمیوسی و موضوع افلاك از نظر علم امروز باطل شده و دیگر مسألهاي به نام خرق افلاك وجود
ندارد، چنین برداشتی از بهشت و جهنم بر خلاف مسلمات شرع است و از صریح آیات و روایات چنین بر میآید که بهشت و جهنم
دو واقعیت ملموس در بیرون از ذات انسان است و این بهشت و جهنم در این دنیا وجود دارد نیز حقیقی است که شرع به آن دلالت
دارد و جاي بهشت را خود قرآن تعیین کرده است:
15 ) در سدرة المنتهی که بهشت نزد آن است. - عِندَ سِدرَةِ المُنتَهی عِندَها جَنَّۀُ المَأوي (نجم/ 14
این آیه صراحت دارد که بهشت در نزدیکی سدرة المنتهی است و سدرة المنتهی همان محلی است که پیامبر در معراج به آنجا
رفت و از حقیقت آن خبر نداریم جز این در روایتی از إبن عباس نقل شده که گفت: سدرة المنتهی جایی است که علم هر عالمی
«3». در آنجا پایان مییابد و بالاتر از آن را هیچ کس جز خدا نمیداند
بنابراین، در وراي این آسمانها و زمین که براي ما محسوس است محلی به نام سدرة المنتهی وجود دارد که بهشت هم نزد آن است
و وسعت آن به اندازه وسعت آسمانها و زمین است که ما آنها را حس میکنیم و البته هر چه علم بشر پیشرفت کند
-----------------------------------
[.....] 1)- المبدء و المعاد ص 327 )
2)- الاسفار الاربعه ج 4 ص 142 )
3)- الدر المنثور ج 6 ص 125 )
صفحه : 243
و در فضاي بیپایان پیش برود و ستارگان جدیدي را کشف کند، هنوز به سدرة المنتهی نرسیده است. علم امروز از وسعت فوق
العاده زیاد جهان هستی سخن میگوید.
به هر حال آنچه از منابع اسلامی به دست میآید، مخلوق بودن بهشت و جهنم در این جهان است و این جاي آنها کجاست، ما نباید
در این گونه موارد که جایی براي استدلالات عقلی نیست، معلومات ناقص خود را معیار و ملاك قرار بدهیم بلکه بهتر است که در
برابر این حقایق سر تسلیم و ایمان فرود آریم و فراتر از آن نرویم.
[ [سورة آلعمران ( 3): الآیات 134 الی 138
اشاره
الَّذِینَ یُنفِقُونَ فِی السَّرّاءِ وَ الضَّرّاءِ وَ الکاظِمِینَ الغَیظَ وَ العافِینَ عَن النّاس وَ اللّه یُحِبُّ المُحسِنِینَ ( 134 ) وَ الَّذِینَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَ ۀً أَو
ظَلَمُوا أَنفُسَ هُم ذَکَرُوا اللّهَ فَاستَغفَرُوا لِذُنُوبِهِم وَ مَن یَغفِرُ الذُّنُوبَ إِلاَّ اللّه وَ لَم یُصِرُّوا عَلی ما فَعَلُوا وَ هُم یَعلَمُونَ ( 135 ) أُولئِکَ جَزاؤُهُم
مَغفِرَةٌ مِن رَبِّهِم وَ جَنّات تَجرِي مِن تَحتِهَا الَأنهارُ خالِدِینَ فِیها وَ نِعمَ أَجرُ العامِلِینَ ( 136 ) قَد خَلَت مِن قَبلِکُم سُنَن فَسِیرُوا فِی الَأرضِ
( فَانظُروا کَیفَ کانَ عاقِبَۀُ المُکَذِّبِینَ ( 137 ) هذا بَیان لِلنّاس وَ هُديً وَ مَوعِظَۀٌ لِلمُتَّقِینَ ( 138
کسانی که در را حتی و سختی انفاق میکنند و فرو خورندگان خشم و بخشندگان از مردم، و خدا نیکوکاران را دوست دارد
صفحه 166 از 390
(134)
و کسانی که چون کار زشتی میکنند و یا بر نفس خویش ستم روا میدارند، خدا را یاد میآورند پس، از گناهان خود طلب
( آمرزش میکنند، و چه کسی جز خدا گناهان را میآمرزد! آنها بر آنچه انجام دادهاند آگاهانه اصرار نمیکنند ( 135
پاداش آنان آمرزشی از پروردگارشان و بهشتهایی است که از زیر آنها نهرها جاري است. جاودانه در آنند و چه خوب است پاداش
( عمل کنندگان ( 136
پیش از شما سنتهایی سپري شده است پس در زمین گردش کنید و بنگرید که سرانجام
صفحه : 244
( تکذیب کنندگان چگونه بوده است! ( 137
( این بیانی براي مردم و هدایت و موعظهاي براي پرهیزگاران است ( 138
نکات ادبی
صفت مشبهه از سرور و ضرر بر وزن فعلاء که مؤنث افعل است مانند ابیض و بیضاء و اسمر و سمراء. سرّاء به « ضرّاء » و « سرّاء » -1
معناي خوشحال کننده و ضرّاء به معناي زیانآور میباشد.
فرو خورندگان خشم از ماده کظم که به معناي بستن سر مشک پس از پر کردن آن است و کسی که غضب خود را « کاظمین » -2
میخورد و آن را آشکار نمیسازد مانند آن است که سر مشک پر از آب را بسته است تا آب آن نریزد.
شدت غضب و خشم. این کلمه در اصل به معناي هیجان طبیعت انسان براي انتقام گیري است. « غیظ » -3
گناه آشکار و معمولًا در زنا استعمال میشود. « فاحشه » -4
جمع سنت به معناي روش، طریقه، آیین و رسم بجا مانده از پیشینیان. « سنن » -5
تفسیر و توضیح
136 ) الَّذِینَ یُنفِقُونَ فِی السَّرّاءِ وَ الضَّرّاءِ ... در پایان آیه پیش صحبت از پرهیزگاران شد و این بهشت براي آنان آماده - آیات ( 134
شده است. اینک در این آیات گروه پرهیزگاران را معرفی میکند و شش صفت خوب آنها را یادآور میشود:
-1 آنها، هم در هنگام شادمانی و فراخی روزي و هم در موقع تنگدستی و ناراحتی انفاق میکنند. یعنی یک فرد پرهیزگار همیشه
از آنچه دارد، در راه خدا بذل میکند چه ثروتمند باشد و چه فقیر. کم و زیاد بودن انفاق مهم نیست آنچه مهم است داشتن این
روحیه است که حتی در حالت فقر و ناداري هم از امکانات ناچیز
صفحه : 245
خود در راه خدا انفاق نماید. این نظیر آیه دیگري است که میفرماید:
لِیُنفِق ذُو سَ عَۀٍ مِن سَعَتِه وَ مَن قُدِرَ عَلَیه رِزقُه فَلیُنفِق مِمّا آتاه اللّه (طلاق/ 7) کسی که وسعت دارد از وسعت خود انفاق نماید و کسی
که روزي او به تنگ افتاده از آنچه که خدا به او داده انفاق کند.
توجه کنیم انفاقی که در این آیه آمده در مقابل رباخواري است که در آیه پیش مورد نهی واقع شد.
-2 پرهیزگاران همواره خشم خود را فرو میخورند. یعنی آنها به هنگام خشم و غضب تعادل روحی خود را از دست نمیدهند و
غضب باعث افتادن در گناه و یا انجام کارهاي ناپسند نمیشود. آنها به هنگام خشم دست به اقدامات نسنجیده نمیزنند و با صبر و
خویشتن داري بر خشم خود مسلط میشوند.
صفحه 167 از 390
-3 آنها لغزشهاي مردم را میبخشند. گاهی ممکن است کسانی درباره انسان حرفهایی زده باشند و اقداماتی کرده باشند که براي او
ناراحت کننده است. یک فرد پرهیزگار هیچ وقت در فکر انتقام جویی نیست و اگر بر چنین کسانی قدرت پیدا کرد آنها را
میبخشد و بدیهاي آنها را با نیکی پاسخ میدهد.
-4 پرهیزگار علاوه بر فرو خوردن خشم و عفو دشمنان حتی به آنها نیکی هم میکند و خدا نیکوکاران را دوست دارد. این نهایت
بزرگواري و کرامت نفس است که انسان در برابر بدیهاي مردم، هم خشم خود را فرو خورد و هم لغزش آنها را ببخشد و دست
آخر به آنها خوبی هم بکند. همانگونه که مردان الهی همواره چنین بودند و نمونه آن جریان امام سجاد (ع) و کنیز خطاکار است
که امام نه تنها به او غضب نکرد و از گناه او درگذشت بلکه او را در راه خدا آزاد نمود (مشروح داستان در بخش روایات
خواهدآمد) 5- هنگامی که گناهی از آنها سر بزند چه گناه آشکار و روشنی چون زنا و چه گناهان دیگري که مرتکب میشوند و
در واقع بر نفس خویش ظلم میکنند، پشیمان میشوند و از خداوند طلب آمرزش میکنند. در آیه شریفه پس از بیان این مطلب
صفحه : 246
حقیقت مهمی را بیان میکند و آن این چه کسی جز خداوند گناهان را میبخشد!
معلوم است که جز خداوند هیچ شخصی قدرت آن را ندارد که گناهان بندگان را ببخشد و این در میان مسیحیان معمول است که
کشیشان گناه بخشی میکنند، کار غلط و بیمعنایی است و کسی را نمیرسد که از جانب خدا گناه کسی را ببخشد.
حتی پیامبر اسلام (ص) با آن عظمتی که داشت خودش مستقیما گناه کسی را نمیبخشید بلکه براي او از خدا طلب آمرزش
میکرد.
-6 آنها وقتی دچار لغزشی میشوند و گناهی از آنها سر میزند، ناراحت میشوند و آگاهانه آن گناه را تکرار نمیکنند. اصرار بر
یک گناه خود یک نوع گناه است و یک فرد پرهیزگار سعی میکند که خود را آلوده گناه نکند و اگر احیاناً گناهی از او سرزد بر
آن اصرار نمیکند و از تکرار آن میپرهیزد.
پس از بیان شش صفت براي پرهیزگاران، چنین میافزاید که پاداش آنها آمرزشی از پروردگارشان و نیز بهشتی است که از زیر آن
نهرها جاري است و آنها همیشه در آنجا خواهند بود و چه خوب است پاداش عمل کنندگان؟ آیه بعدي یک مطلب کلی را عنوان
میکند و توجه مسلمانان را به سنتهاي الهی که در تاریخ بشري حاکم است، جلب مینماید و از آنها میخواهد که در روي زمین
سیر کنند و آثار و اخبار پیشینیان را به دست آورند و در آن اندیشه کنند تا بدانند که سرانجام کار تکذیب کنندگان پیامبران چه
شد و آنها چه سرنوشت شومی پیدا کردند. سپس میافزاید که آنچه گفته شد بیانی براي مردم و هدایت و موعظهاي براي
پرهیزگاران است.
چند روایت
«1». -1 عن ابی عبد الله (ع) قال: ما من عبد کظم غیظا الّا زاده الله عزّا فی الدنیا و الاخرة
-----------------------------------
1)- کافی ج 2 ص 110 )
صفحه : 247
امام صادق (ع) فرمود: هیچ بندهاي خشم خود را نمیخورد مگر این خداوند عزّت او را در دنیا و آخرت میافزاید.
«1». -2 عن ابی جعفر (ع) قال: انّا اهل بیت مروءتنا العفو عمّن ظلمنا
امام باقر (ع) فرمود: مروّت ما خاندان، بخشش کسی است که بر ما ظلم کرده است.
صفحه 168 از 390
«2». -3 عن علی بن الحسین (ع) قال: ما تجرعت جرعۀ احب الی من جرعۀ غیظ لا أکافی صاحبها
امام سجاد (ع) فرمود: جرعهاي را ننوشیدهام که براي من پسندیدهتر از جرعه خشمی باشد که از صاحب آن انتقام نکشم.
-4 روایت شده که کنیزي بر دست امام سجاد آب میریخت تا آماده نماز باشد ظرف آب از دست او افتاد و شکست و آن حضرت
را ناراحت کرد. پس سرش به سوي آن کنیز بلند نمود. کنیز گفت: خدا میفرماید: (و الکاظمین الغیظ) یعنی پرهیزگاران خشم خود
را فرو میخورند. امام فرمود: خشم خودم را فرو خوردم.
کنیز ادامه داد: (وَ العافِینَ عَن النّاس)ِ یعنی آنها مردم را میبخشند. امام فرمود: خدا تو را ببخشد. کنیز ادامه داد: (وَ اللّه یُحِبُّ
«3». المُحسِنِینَ) یعنی خدا نیکوکاران را دوست دارد. امام فرمود: برو تو آزاد هستی
-5 عن ابی عبد الله (ع) قال: لا و الله لا یقبل الله شیئا من طاعته علی الاصرار علی شیء من معاصیه.
امام صادق (ع) فرمود: نه به خدا قسم خداوند چیزي از طاعت را نمیپذیرد در صورتی که به چیزي از گناهان او اصرار شود. (یعنی
اصرار بر یک گناه باعث قبول نشدن عبادات است)
-----------------------------------
1)- خصال صدوق ص 10 )
2)- همان ص 23 )
3)- مجمع البیان ج 1 ص 838 )
صفحه : 248
[ [سورة آلعمران ( 3): الآیات 139 الی 143
اشاره
وَ لا تَهِنُوا وَ لا تَحزَنُوا وَ أَنتُم الأَعلَونَ إِن کُنتُم مُؤمِنِینَ ( 139 ) إِن یَمسَسکُم قَرح فَقَد مَس القَومَ قَرح مِثلُه وَ تِلکَ الَأیّام نُداوِلُها بَینَ
النّاس وَ لِیَعلَمَ اللّه الَّذِینَ آمَنُوا وَ یَتَّخِ ذَ مِنکُم شُهَداءَ وَ اللّه لا یُحِبُّ الظّ الِمِینَ ( 140 ) وَ لِیُمَحِّصَ اللّه الَّذِینَ آمَنُوا وَ یَمحَ قَ الکافِرِینَ
141 ) أَم حَسِبتُم أَن تَدخُلُوا الجَنَّۀَ وَ لَمّا یَعلَم اللّه الَّذِینَ جاهَدُوا مِنکُم وَ یَعلَمَ الصّابِرِینَ ( 142 ) وَ لَقَد کُنتُم تَمَنَّونَ المَوتَ مِن قَبل أَن )
( تَلقَوه فَقَد رَأَیتُمُوه وَ أَنتُم تَنظُرُونَ ( 143
( و سستی نکنید و غمگین نباشید که شما برترید اگر مؤمن باشید ( 139
اگر شما را آسیبی رسیده است آن قوم را نیز آسیبی همانند آن رسیده و این روزها را میان مردم میگردانیم و تا خداوند کسانی را
( که ایمان آوردهاند، معلوم سازد و از شما گواهانی برگیرد. و خدا ستمگران را دوست نمیدارد ( 140
( و خدا کسانی را که ایمان آوردهاند خالص کند و کافران را نابود سازد ( 141
آیا گمان کردید که وارد بهشت میشوید و حال آنکه هنوز خداوند کسانی از شما را که جهاد کرده است معلوم نساخته و نیز
( شکیبایان را معلوم نساخته است! ( 142
هر آینه شما پیش از آنکه با مرگ ملاقات کنید، آن را آرزو میکردید. پس شما آن را دیدید در حالی که فقط نظاره میکردید
(143)
نکات ادبی
صفحه 169 از 390
صیغه نهی از ماده وهن به معناي ضعف و سستی. « و لا تهنوا » -1
را میتوان جمله حالیه و یا جمله مستأنفه گرفت. « و انتم الاعلون » -2
جمع اعلی به معناي برتر، والا. « اعلون » -3
اصابت، رسیدن، درك کردن، لمس کردن. «ّ مس » -4
جراحت، زخم، آسیب. « قرح » -5
دست به دست گردانیدن. « مداوله » -6
عطف به محذوف یعنی علت مداوله چند چیز میتواند باشد از « و لیعلم » -7
صفحه : 249
جمله این مطلب که در پی میآید.
گواهان. احتمال این به معناي شهیدان یعنی کشته شدگان در راه خدا باشد نیز میرود ولی احتمال بعیدي است و در « شهداء » -8
قرآن شهدا به این معنا به کار نرفته است.
خالص کردن، ناب ساختن. ریختن ناخالصیها. « تمحیص » -9
-10 نابودي، تباهی.
منقطعه و براي استفهام انکاري است. « ام حسبتم » در « ام » -11
تفسیر و توضیح
143 ) وَ لا تَهِنُوا وَ لا تَحزَُوا وَ أَنتُم ... این آیات و چند آیه بعدي درباره جنگ احد نازل شده است و در واقع تحلیل - آیات ( 139
آموزندهاي است بر نتایجی که از جنگ احد به دست آمد.
در این جنگ چنانکه میدانیم پیروزي اولیه نصیب مسلمانان گشت، ولی در اثر عدم اطاعت جمعی از مسلمانان از دستور مقام
فرماندهی، سرنوشت جنگ عوض شد و مسلمانان شکست خوردند و جمعی از شخصیتهاي برجسته آنها از جمله حمزه عموي پیامبر
(ص) شهید شدند و روحیه مسلمانان تضعیف گردید.
در این آیات براي تسلّاي خاطر و تقویت روحیه مسلمانان چندین مطلب اساسی گفته شده، از جمله این مسلمانان نباید سست یا
غمگین شوند چون اگر ایمان داشته باشند همواره برتري و پیروزي از آنِ آنها خواهد بود و این یکی از سنتهاي خدا در تاریخ است
که ملتی را که به آرمانهاي خود باور داشته باشند و قاطعانه و بدون نشان دادن سستی در راه آن مبارزه کنند پیروز میگرداند.
بنابراین مسلمانان هم به شرط داشتن ایمانی محکم همواره ملتی برتر و فاتح خواهند بود.
آنگاه در مقام دلداري مسلمانان، به آنها گوشزد میکند که درست است شما در این جنگ آسیبها دیدند و کسانی از شما شهید و
کسانی زخمی شدند ولی باید
صفحه : 250
بدانید که دشمنان شما نیز به اندازه شما آسیب دیدهاند آنها نیز کشته و زخمی دارند. پس از این دلداري، به یکی دیگر از سنتهاي
الهی در کل تاریخ بشري اشاره میکند تا مسلمانان به خود مغرور نباشند و خود را تافتهاي جدا بافته از دیگران ندانند و بدانند که
است که در « مداوله » براي رسیدن به پیروزي و ایجاد جامعهاي برتر باید تلاش کنند و ایمان داشته باشند. آن سنت مهم الهی همان
این آیه آمده است.
این است که شکست و پیروزي دست به دست میگردد و هر جمعی طعم تلخ شکست را میچشد، منتهی بعضی « مداوله » منظور از
صفحه 170 از 390
از جوامع در مقابل شکست خودشان را میبازند و از بین میروند و بعضی دیگر بر مقاومت خود میافزایند و نه تنها از بین
نمیروند بلکه آن شکست را سکّوي پرش خود قرار میدهند و با تجربه جدیدي وارد میدان میشوند.
علاوه بر معناي متعارف خود به مقدار زمانی گفته میشود « یوم » . نام برده شده است « ایام » در آیه شریفه از این موضوع به صورت
و ... « یوم احد » ،« یوم فجار » مینامند مانند « یوم » که حادثهاي در آن اتفاق افتاده باشد. عربها هر حادثه مهمی را که اتفاق افتاده، یک
ها که با شکستها و پیروزیها همراه میباشد « یوم » شهرت یافته است. در این آیه متذکر میشود که این « ایام العرب » که مجموعاً به
همواره میان اقوام و ملل در حال گردش است و این یکی از سنتهاي خداست.
قرآن کریم با یادآوري این مطلب، به جامعهها امید و حرکت میبخشد و مقرّر میدارد که پیروزي در ملک هیچ کس نمیباشد،
بنابراین دلیلی بر یأس وجود ندارد.
آنان که اکنون در اوج پیروزي هستند، بزودي حرکت ایّام آنها را به پایین میکشد و آنها که اکنون ضعیف و ناتوان و شکست
خوردهاند، روزي به پیروزي میرسند و با این تذکّر، به آنها که شاهد پیروزي را در آغوش کشیدهاند هشدار میدهد که به خود
مغرور نباشند و در مقابل، به آنها که شکست خوردهاند نوید میدهد که دچار یأس و نومیدي نشوند ..
صفحه : 251
بنابراین طرح مسأله مداوله، حرکت آفرین و امیدساز و در عین حال هشداري به قدرتمندان است.
بیان میشود و این مطلب مورد بحث قرار میگیرد که هدف از این کار چیست و چرا هر « مداوله » در دنباله آیه شریفه منافع و آثار
قومی باید روزي طعم تلخ شکست را بچشد! براي این موضوع چهار هدف را ذکر میکند، ولی منحصر در آن نمیداند، زیرا در
آثار و نتایج بسیاري دارد که « مداوله » شروع میشود (و لیعلم) و این امر میرساند که مسأله « واو » بیان این هدفها مطلب با حرف
فهم مردم نمیتواند همه آنها را درك کند و از میان آنها فقط چهار نتیجه بیان میشود:
الف- آشکار شدن ایمان مؤمنان: این شکست باعث میشود که افراد با ایمان شناخته شوند و از آنها که ایمان ندارند متمایز گردند.
در اینجا تعبیر قرآن این است که تا خدا بداند که مؤمنان چه کسانی هستند، ولی باید توجه داشت که علم خداوند مانند علم ما
نیست، بلکه تعلّق علم او به یک چیزي، عین وقوع آن چیز است یعنی وقتی علم خداوند به چیزي تعلّق یافت آن چیز بیدرنگ وجود
پیدا میکند.
بنابراین منظور این است که ایمان مؤمنان قبلًا ناشناخته بود و اکنون مورد تعلّق علم الهی قرار گرفت و ظهور پیدا کرد و براي همه
روشن گردید که مؤمن کیست.
ب- گرفتن گواهان: یکی دیگر از هدفهاي مورد نظر، تربیت افرادي نخبه و نمونه است که وجود آنها الگو براي دیگران باشد که
چگونه در هنگام سختیها و شدائد تا سرحدّ بذل جان مقاومت نشان میدهند تا ارزشهایی را که به آن اعتقاد دارند حفظ کنند.
چنین افرادي چه کشته شوند و چه در حال حیات باشند گواهان و حجّتهایی براي سایر مردم هستند، چنانکه در آیه دیگري
میخوانیم:
لِتَکُونُوا شُهَداءَ عَلَی النّاس وَ یَکُونَ الرَّسُول عَلَیکُم شَهِیداً (بقره/ 143 ) تا شما گواهان بر مردم باشید و پیامبر نیز گواه شما باشد.
البته بعضی گفتهاند که در آیه مورد بحث آنجا که میفرماید (و یتخذ منکم شهداء)، منظور همان کشته شدگان در راه خدا هستند
و معنی آیه این است که
صفحه : 252
خداوند میخواهد از شما قربانیانی بگیرد، اما چنین احتمالی بعید به نظر میرسد، زیرا ظاهراً کلمه شهید در قرآن هیچ کجا به معنی
مقتول در راه خدا استعمال نشده است (اگر چه در روایات و دعاها به این معنی استعمال شده است) و از این گذشته سیاق آیه و
صفحه 171 از 390
تعبیري که در آن آمده است با این مطلب سازگار نیست زیرا تعبیر (اتخاذ شهید) تناسبی با این معنی ندارد، بلکه بیشتر با همان
معناي شاهد گرفتن و نمونه ارائه کردن مناسبت دارد.
مطرح میکند ریختن ناخالصیها است، به این معنی که « مداوله » ج- از بین بردن ناخالصیهاي مؤمنان: هدف دیگري که قرآن براي
مؤمنان با این شکستها پختهتر و در کوره ناکامیها و تلخیها ذوب شوند و طلاي وجودشان از آلودگیها و شائبهها جدا گردد و با
بصیرتی بیشتر و تجربهاي جدیدتر به میدان بیایند.
البته این امر غیر از آشکار شدن ایمان مؤمنان و ظهور گروه با ایمان است. منظور این است که همان مؤمنانی که ایمانشان به مرحله
ظهور رسید از نظر مراحل ایمان به جایگاه والایی برسند و آنچنان باشند که خدا میخواهد.
د- نابودي تدریجی کافران: یکی دیگر از آثار و خواص مداوله این است که در اثر همین شکستها و پیروزیها و در طول حرکت
مداوم تاریخ، به تدریج کافران از بین میروند و بساط کفر برچیده میشود و این نتیجه نهایی مداوله و شکستها و پیروزیهاي
متناوب است زیرا همانگونه که در بالا گفته شد مداوله سبب قويتر شدن جبهه ایمان و ریختن ناخالصیهاي مؤمنان میشود و این
مساوي است با ضعیفتر شدن جبهه کفر و از بین رفتن تدریجی آن.
این مطلب امري است مسلّم و حتمی، اگر چه هزاران سال طول بکشد. سرانجام کفر و ظلم نابود خواهد شد و حکومت زمین به
دست صالحان خواهد افتاد ...
همانگونه که رسیدن به پیروزي در جنگ آسان به دست نمیآید بلکه باید جهاد و مقاومت کرد و رنج فراوان کشید، رسیدن به
بهشت و برخورداري از نعمتهاي الهی در آخرت نیز آسان به دست نمیآید بلکه آن نیز با ایمان و جهاد و صبر حاصل
صفحه : 253
میشود از این رو در آیه شریفه به صورت یک استفهام انکاري میپرسد: آیا شما گمان کردید که وارد بهشت میشوید بدون این
خدا مجاهدان و صابران شما را معلوم کند! براي رسیدن به بهشت باید امتحان بدهید و ثابت کنید که مجاهد در راه خدا هستید و
حاضرید که در راه او هر سختی و ناراحتی را تحمل کنید و بالاخره ایمان و مقاومت خود را به منصه ظهور برسانید.
در پایان این آیات از آن گروه از مسلمانان که در جنگ احد سستی کردند و باعث شکست مسلمانان شدند، انتقاد میکند و به
آنها یادآور میشود که شما پیش از جنگ و پیش از آنکه در جنگ با مرگ روبرو شوید همیشه آرزوي کشته شدن در راه خدا را
داشتید اما وقتی به مرحلهاي رسیدید که میتوانستید به این آرزو نایل شوید، خود را کنار کشیدید و فقط نظارهگر و تماشاگر جنگ
شدید و از ترس مرگ، به طور جدي وارد معرکه نشدید.
[ [سورة آلعمران ( 3): الآیات 144 الی 145
اشاره
وَ ما مُحَمَّدٌ إِلاّ رَسُول قَد خَلَت مِن قَبلِه الرُّسُل أَ فَإِن ماتَ أَو قُتِلَ انقَلَبتُم عَلی أَعقابِکُم وَ مَن یَنقَلِب عَلی عَقِبَیه فَلَن یَضُ رَّ اللّهَ شَیئاً وَ
سَیَجزِي اللّه الشّ اکِرِینَ ( 144 ) وَ ما کانَ لِنَفس أَن تَمُوتَ إِلاّ بِإِذن اللّه کِتاباً مُؤَجَّلًا وَ مَن یُرِد ثَوابَ الدُّنیا نُؤتِه مِنها وَ مَن یُرِد ثَوابَ
( الآخِرَةِ نُؤتِه مِنها وَ سَنَجزِي الشّاکِرِینَ ( 145
و محمّد جز یک پیامبر نیست که پیش از او پیامبران، گذشتهاند. پس آیا اگر او بمیرد یا کشته شود، شما بر پشت سر خود
برمیگردید! و هر کس بر پشت سر خود برگردد، چیزي به خدا آسیب نمیرساند و بزودي خدا سپاسگزاران را پاداش میدهد
(144)
صفحه 172 از 390
هیچ شخصی جز به اذن خدا نمیمیرد، نوشتهاي مدتدار و هر کس ثواب دنیا را بخواهد از آن به او میدهیم و هر کس ثواب
( آخرت را بخواهد از آن به او میدهیم و بزودي سپاسگزاران را پاداش خواهیم داد ( 145
صفحه : 254
نکات ادبی
نام رسول گرامی اسلام است این نام مقدس چهار بار در قرآن کریم آمده است: همین آیه و آیه 40 سوره احزاب و آیه « محمّد » -1
در قرآن آمده و آن در آیه 6 سوره صف « احمد » 2 سوره محمّد و آیه 29 سوره فتح، یک بار هم نام پیامبر اسلام (ص) به صورت
میباشد. این نام مقدس از حمد به معناي سپاس و ستایش مشتق شده و محمّد یعنی ستایش شده و پسندیده و ظاهراً این نام پیش از
پیامبر اسلام در میان عربها معمول نبوده است و به پیامبر، هم محمّد و هم احمد و هم محمود گفته میشد.
سپري شد، گذشت. « خلت » -2
ادات استفهام بر سر شرط آمده ولی در واقع مربوط به جزاست. « أ فإن مات » -3 هر چند در
به معناي کشته شدن است. « قتل » به معناي مرگ طبیعی و « فوت » -4
این یک تعبیر معمول میان عربهاست و به معناي برگشتن بر روي پاشنه پاست و کنایه از ارتجاع و « انقلبتم علی اعقابکم » -5
بازگشت به عقب است و در اینجا به معناي بازگشت به دوره جاهلیت و خروج از دین اسلام است.
در اینجا به معناي امر و دستور است. « اذن » -6
منصوب بافعل مقدر است: کتب الله کتابا مؤجلا. « کتابا مؤجلا » -7
مدت معین و مؤجل یعنی مدتدار. « اجل » -8
تفسیر و توضیح
آیه ( 144 ) وَ ما مُحَمَّدٌ إِلّا رَسُول قَد خَلَت مِن قَبلِه ... در جنگ احد پس از آنکه اوضاع به ضرر مسلمانان تغییر یافت و جمعی از
مسلمانان شهید شدند، شخصی به نام عبد الله بن قمیئه و یا عمرو بن قمیئه از سپاه مشرکان سنگی به سوي پیامبر اسلام (ص) انداخت
و به صورت آن حضرت اصابت کرد و مصعب بن عمیر که از
صفحه : 255
پیامبر دفاع میکرد در همان حال به دست مشرکان شهید شد و به خاطر شباهتی که مصعب به پیامبر داشت مشرکان گمان کردند
که پیامبر را کشتهاند و لذا فریاد برآوردند که محمّد کشته شد. چون این خبر میان مسلمانان شایع شد بسیاري از آنان فرار کردند و
پیامبر اسلام را تنها گذاشتند و فقط علی بن ابی طالب و ابو دجانه و چند تن دیگر از مسلمانان از پیامبر دفاع میکردند بطوري که
61 زخم بر بدن علی (ع) اصابت کرد. بعضی از فراریان میگفتند: عبد الله ابی را واسطه قرار بدهیم که از ابو سفیان براي ما امان
بگیرد ولی بعضی از مسلمانان همچنان به جنگ ادامه میدادند و فراریان را از فرار بر حذر میداشتند از جمله انس بن نضر فریاد
میزد مردم اگر محمّد کشته شده خداي او زنده است و اساساً براي ما زندگی بعد از محمّد چه معنایی دارد! تا این شهید شد.
در این آیه با توجه به ضعفی که مسلمانان در جنگ احد پس از شیوع خبر کشته شدن پیامبر از خود نشان دادند، مسلمانان را مورد
عتاب قرار میدهد به آنها گوشزد میکند که محمّد (ص) فقط یک پیام رسان است یعنی اساس دین از جانب خداست و محمّد
(ص) واسطهاي بیش نیست و پیش از او هم پیامبرانی آمدهاند و رفتهاند بعضی از آنها مانند موسی با اجل خود از دنیا رفتند و بعض
چون یحیی و زکریا کشته شدند ولی آنچه پایدار است ذات الهی و دین اوست سپس میپرسد اگر محمّد مرد و یا کشته شد آیا
صفحه 173 از 390
شما از دین اسلام دست میکشید و دوباره به جاهلیت بر میگردید! این سیر قهقرایی شما، زیانی براي خدا نمیرساند بلکه آنکه
ضرر میکند شما هستید که نعمت بزرگ اسلام را از دست میدهید.
این در اینجا به صورت تردید بیان میکند و میگوید: مُرد یا کشته شد، مطابق با اندیشه و پیش بینی مردم صحبت میکند چون از
نظر مردم، محمّد (ص) یا میمیرد و یا کشته میشد و از این دو حالت بیرون نبود و این مانع از آن نبود که در علم خدا مشخص بود
که پیامبر در جنگ کشته نمیشود بلکه با اجل خود میمیرد.
جمله پایانی آیه که میفرماید: بزودي شاکران را پاداش خواهیم داد، اشاره به
صفحه : 256
این است که همه مسلمانان در جنگ احد سستی نکردند بلکه بعضی از آنان مانند علی بن ابی طالب (ع) و انس و ابو دجانه و
جمعی دیگر مقاومت کردند و از وجود پیامبر دفاع نمودند و این نوعی سپاسگزاري از نعمت بزرگ اسلام بود. خداوند کار این
گروه با ایمان و سپاسگزار را از نظر دور نمیدارد و خاطر نشان میسازد که به آنان پاداش نیکو خواهد داد.
در مجموع، این آیه به مسلمانان هشدار میدهد که فرد پرست نباشند و دین خدا را به وجود اشخاص حتی پیامبر مربوط نسازند زیرا
دین خدا با آمدن و رفتن اشخاص تغییر نمییابد و مرگ پیامبر نباید باعث سستی مسلمانان و یا بیرون رفتن آنها از دین اسلام باشد
و بالاخره آنچه اصالت دارد عقیده است نه فرد، در عین حال احترام به پیامبر و اطاعت از او و اطاعت از جانشینان به حق او هم لازم
است و آنها به عنوان نگهبانان و پاسداران اسلام باید اطاعت شوند.
با وجود این هشدار قرآن، باز دیدیم که پس از رحلت پیامبر اسلام بعضی از مسلمانان مرتد شدند و بعضی از آنان هر چند به ظاهر
مسلمان بودند ولی توصیههاي پیامبر را درباره ولایت و امامت نادیده گرفتند.
آیه ( 145 ) وَ ما کانَ لِنَفس أَن تَمُوتَ إِلّا ... ضعف و سستی که از گروه بسیاري از مسلمانان در جنگ احد دیده شد، ناشی از
عواملی بود از جمله این آنها از مرگ خود میترسیدند و گمان میکردند که اگر به مصاف دشمن نروند و از دشمن فاصله بگیرند
زنده میمانند و اگر با دشمن روبرو گردند شاید کشته شوند. این آیه این تصور را ردّ میکند و اشعار میدارد که هیچ شخصی جز
با امر خدا و قضاي حتمی او نمیمیرد و زمان مرگ افراد در کتاب ویژهاي مقدر شده و آن روز که اجل او برسد خواهد مرد اگر
چه در رختخواب باشد و آن روز که اجل او نرسد نخواهد مرد هر چند که در مقابل دشمن بجنگند. یک نمونه آن وجود علی بن
ابی طالب (ع) است که در بسیاري از جنگها شرکت کرد و از جمله در احد شصت ویک زخم بر بدن او رسید ولی چون اجلش
نرسیده بود نمرد ولی در حال نماز به شهادت رسید چون
صفحه : 257
اجلش رسیده بود.
چنین باوري انسان را در جنگ با دشمن دلیرتر میکند و سبب میشود که با اراده و قاطعیت بجنگد. همانگونه که در اکثر جنگها
مسلمانان با همین باور جنگیدند و پیروزیهاي بزرگی را از آنِ خود ساختند.
ترس از مرگ که در جنگ احد باعث سستی بعضی از مسلمانان شد، در جنگهاي دیگر نیز وجود داشت و بعضی از آنان که ایمان
محکمی نداشتند داراي چنین روحیهاي بودند و بعضی از منافقان براي تضعیف مسلمانان آنها را از مرگ میترسانیدند. این موضوع
در چندین آیه از قرآن کریم منعکس شده از جمله:
( یَقُولُونَ لَو کانَ لَنا مِنَ الَأمرِ شَیءٌ ما قُتِلنا هاهُنا قُل لَو کُنتُم فِی بُیُوتِکُم لَبَرَزَ الَّذِینَ کُتِبَ عَلَیهِم القَتل إِلی مَضاجِعِهِم (آل عمران/ 154
می گویند اگر ما را از این کار چیزي (اختیاري) بود، در اینجا کشته نمیشدیم بگو اگر در خانه هایتان هم بودید، کسانی که کشته
شدن بر آنها مقدر شده به سوي بسترهاي مرگشان بیرون میآمدند.
صفحه 174 از 390
پیام دیگري که آیه مورد بحث دارد مربوط به نیّت افراد در شرکت در جنگ احد میباشد بعضی از آنها به نیّت دنیا و رسیدن به
غنائم جنگی و یا پیروزي قوم خود در جنگ شرکت داشتند و بعضی به نیت ثواب آخرت و دفاع از عقیده شرکت داشتند.
در اینجا خداوند با اشاره به نیتهاي این افراد یک قانون کلی را بیان میکند و آن این هر کس ثواب و پاداش دنیا را در نظر داشته
باشد، از آن به او داده میشود و هر کس ثواب و پاداش آخرت را در نظر داشته باشد، باز از آن به او داده خواهد شد و خداوند
مطابق با نیّت و قصد افراد به آنها پاداش میدهد مثلًا کسی که براي غنائم جنگی و یا براي شهرت طلبی میجنگد به نیت خود
میرسد و کسی هم که براي خدا میجنگد باز به پاداش خود که پاداش معنوي و اخروي است میرسد. یا مثلًا کسی که مال خود
را انفاق میکند تا میان مردم به نیکی مشهور شود چنان میشود و
صفحه : 258
کسی که مال خود را براي رضایت خدا انفاق میکند پاداش اخروي نصیب او میگردد.
این مطلب نیز در آیات متعددي از قرآن ذکر شده از جمله:
مَن کانَ یُرِیدُ حَرثَ الآخِرَةِ نَزِد لَه فِی حَرثِه وَ مَن کانَ یُرِیدُ حَرثَ الدُّنیا نُؤتِه مِنها وَ ما لَه فِی الآخِرَةِ مِن نَصِ یب (شوري/ 20 ) هر کس
کِشت آخرت را بخواهد بر کِشت او میافزاییم و هر کس کِشت دنیا را اراده کند از آن به او میدهیم ولی در آخرت بهرهاي براي
او نیست.
بنابراین، یک عمل خیر از کسی پاداش معنوي و اخروي دارد و همان عمل از کس دیگر آن پاداش را ندارد بلکه پاداش دنیوي
دارد. بسته به این صاحب عمل چه نیتی و چه قصدي داشته باشد.
در پایان آیه بار دیگر اظهار میدارد که بزودي سپاسگزاران را پاداش خواهیم داد و این تأکیدي بر جمله پایانی آیه قبلی است با این
تفاوت که در آنجا جمله به صورت غایب بود و در اینجا جمله به صورت متکلم است و تأکید بیشتري دارد. این جمله در این آیه
نیز اشاره به گروهی از مسلمانان است که در جنگ احد از نعمت وجود پیامبر و اسلام دفاع کردند و این عالیترین نوع سپاسگزاري
از یک نعمت است.
[ [سورة آلعمران ( 3): الآیات 146 الی 148
اشاره
وَ کَأَیِّن مِن نَبِیٍّ قاتَلَ مَعَه رِبِّیُّونَ کَثِیرٌ فَما وَهَنُوا لِما أَصابَهُم فِی سَبِیل اللّه وَ ما ضَ عُفُوا وَ مَا استَکانُوا وَ اللّه یُحِبُّ الصّابِرِینَ ( 146 ) وَ ما
کانَ قَولَهُم إِلاّ أَن قالُوا رَبَّنَا اغفِر لَنا ذُنُوبَنا وَ إِسرافَنا فِی أَمرِنا وَ ثَبِّت أَقدامَنا وَ انصُرنا عَلَی القَوم الکافِرِینَ ( 147 ) فَآتاهُم اللّه ثَوابَ الدُّنیا
( وَ حُسنَ ثَواب الآخِرَةِ وَ اللّه یُحِبُّ المُحسِنِینَ ( 148
و چه بسا پیامبري که گروههاي بسیاري همراه با او نبرد کردند پس به سبب آنچه در راه خدا به آنان رسید سستی نکردند و ضعف
( نشان ندادند و درمانده نشدند و خدا شکیبایان را دوست دارد ( 146
سخن آنان جز این نبود که گفتند: پروردگارا گناهان ما و
صفحه : 259
( زیاده رویهاي ما را در کارمان بیامرز و گامهاي ما را استوار ساز و ما را بر گروه کافران پیروز گردان ( 147
( پس خداوند به آنها پاداش دنیا و هم پاداش نیکوي آخرت را داده و خدا نیکوکاران را دوست دارد ( 148
نکات ادبی
صفحه 175 از 390
و تنوین آخر کلمه در رسم الخط به صورت نون « کذا » بود که کاف به اول آن اضافه شد مانند کاف در « ايّ» در اصل « کایّن » -1
نوشته شد و این تنها کلمهاي است که در آن تنوین به شکل نون ساکن نوشته میشود و عکس آن نیز در رسم الخط قرآن وجود
به معناي تکثیر در عدد است یعنی چه « کاین » دارد یعنی این نون ساکن به صورت تنوین نوشته شده مانند: لیکوناً و لنسفعاً. ضمناً
بسا.
جمع ربّی. اول این کلمه با حرکات سه گانه خوانده شده ولی در قرآن مکسور است و آن یا از ربّ به معناي پروردگار « ربیون » -2
مشتق است مانند ربّانی که در این صورت به معناي خدا پرستان و خداجویان است و یا از ربّه مشتق است که به معنی گروه است و
ربیّون یعنی جماعتی و گروهی و یا از ربّی به معناي عدد هزار مشتق است و ربیون یعنی هزاران نفر.
مشتق است که به معناي حالت بد و نامطلوب است. « کین » خضوع و تضرع کردند، خوار شدند، درمانده شدند. از « استکانوا » -3
با نصب خبر کان و ان قالوا اسم کان است. « قولهم » -4
تجاوز از حد به هر دو طرف افراط و تفریط گفته میشود و بعضیها آن را فقط در افراط استعمال میکنند. « اسراف » -5
تفسیر و توضیح
148 ) وَ کَأَیِّن مِن نَبِیٍّ قاتَلَ مَعَه ... براي از بین بردن آثار نامطلوب سستیها و ضعفهایی که بعضی از مسلمانان در - آیات ( 146
جنگ احد نشان دادند، از تاریخ
صفحه : 260
پیشینیان کمک میگیرد و با یادآوري مقاومتها و مجاهدتهاي خدا پرستانی که همراه با پیامبر عصر خود در مقابل دشمنان
ایستادگی کردند، مسلمانان را تشویق به مقاومت در جنگ میکند. در این آیه از پیامبرانی یاد میکند که گاهی گروههاي بسیاري
دور آنها جمع میشدند و در گرداگرد آنها و همراه با آنها با دشمنان دین میجنگیدند و در این جنگها، ناراحتیها و رنجهاي زیادي
به آنها میرسید ولی چون در راه خدا بود آنها ناراحت نمیشدند.
آنها در برابر مصائب جنگ نه سستی میکردند و نه ضعف نشان میدادند و نه خوار و درمانده میشدند. سه حالتی که بعضی از
مسلمانان در جنگ احد به آن گرفتار شدند و با انجام ندادن تکلیف خود سستی کردند و با فرار از مقابل دشمن ضعف نشان دادند
و با این اندیشه که از ابو سفیان امان بخواهند، خود را خوار و ذلیل کردند.
آن گروه بسیار از همراهان پیامبران پیشین، این سه حالت را از خود دور کردند و در برابر هر گونه مشکلی صبر و تحمل نشان دادند
و روشن است که خداوند صابران را دوست دارد و به آنها کمک میکند.
در آیه بعدي اطلاعات دیگري از خدا پرستانی که همراه با پیامبران میجنگیدند به دست میدهد و این آنها نه تنها در جنگ
مقاومت میکردند بلکه افراد مهذبی بودند و همواره در اصلاح خود میکوشیدند و به یاد خدا بودند. این روحیّه عالی ایمانی از
سخنان آنها پیدا بود و سخن آنها همیشه این بود که از خدا میخواستند که گناهان کوچک و بزرگ آنها را بیامرزد و اگر از آنها
گناهی سر میزد آن را بزرگ میشمردند و نوعی تجاوز از حد و اسراف و افراط و تقصیر میدانستند و آمرزش آن را از خدا
میخواستند. همچنین از خدا میخواستند که قدرتهاي آنها را استوار کند و آنها در دین خود ثابت قدم باشند و نیز به هنگام جنگ
با دشمنان دین ایستادگی کنند باز از خدا میخواستند که آنان را بر گروه کافران پیروز گرداند.
صفحه : 261
این سخنان نشانگر روحیّه بلند و ایمان محکم و تقواي پایدار آنهاست از این رو خداوند این نوع افراد را به عنوان سرمشق و الگو و
مایه عبرت و پندآموزي براي مسلمانان معرفی میکند تا مگر آن گروه از مسلمانان که ضعف نشان میدادند به خود آیند و
صفحه 176 از 390
روحیهاي چون روحیه آنها به دست آورند.
پس از ذکر خیري که از این خداپرستان همراه و همگام با پیامبران به میان آمد، پاداشهایی را که خداوند به آنها خواهد داد، نیز
یادآور میشود. خداوند در برابر ایمان نیرومند و صبر و پایداري آنها هم ثواب دنیا و هم ثواب آخرت را به آنها میدهد و آنها بر
دشمن خود پیروز میشوند و طعم شیرین پیروزي را میچشند و در پایان آیه از آنان به عنوان نیکوکاران یاد میکند و میفرماید:
خدا نیکوکاران را دوست دارد.
[ [سورة آلعمران ( 3): الآیات 149 الی 151
اشاره
( یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِن تُطِیعُوا الَّذِینَ کَفَرُوا یَرُدُّوکُم عَلی أَعقابِکُم فَتَنقَلِبُوا خاسِرِینَ ( 149 ) بَل اللّه مَولاکُم وَ هُوَ خَیرُ النّاصِ رِینَ ( 150
( سَنُلقِی فِی قُلُوب الَّذِینَ کَفَرُوا الرُّعبَ بِما أَشرَکُوا بِاللّه ما لَم یُنَزِّل بِه سُلطاناً وَ مَأواهُم النّارُ وَ بِئسَ مَثوَي الظّالِمِینَ ( 151
اي کسانی که ایمان آوردهاید اگر از آنها که کافر شدند پیروي کنید، شما را به عقب برمیگردانند. پس، زیانکار خواهید شد
(149)
( بلکه خداوند سرپرست شماست و همو بهترین یاوران است ( 150
بزودي در دل کسانی که کافر شدند هراس خواهیم افکند به سبب آنکه براي خدا چیزي را که دلیلی بر آن نفرستاده، شریک قرار
( دادهاند و جایگاه آنها آتش است و چه بد است جایگاه ستمکاران ( 151
نکات ادبی
یعنی شما را بر پاشنه پایتان میگردانند و در اینجا منظور بازگشت به عقب و دوره جاهلیت و خروج از « یردوکم علی اعقابکم » -1
اسلام است.
صفحه : 262
جمع خاسر به معناي زیانکار، کسی که آسیب میبیند. « خاسرین » -2
در اینجا به معناي سرپرست و قیوم است که اختصاص به خدا دارد. « مولی » -3
البته بعضی از معانی مولی به انسانها هم اطلاق میشود مانند مولی به معناي دوست.
بیم و هراس. ترس و واهمه. « رعب » -4
در اینجا به معناي حجت و برهان و دلیل. « سلطان » -5
هر دو به معناي جایگاه. « مثوي » و « ماوي » -6
تفسیر و توضیح
150 ) یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِن تُطِیعُوا ... شکستی که در جنگ احد بر مسلمانان وارد آمد سبب شد که جبهه کفر از - آیات ( 149
مشرکان و یهود و نصاري و منافقان همگی بر ضد مسلمانان تبلیغ کنند و مسلمانان را از ادامه راه خود باز دارند. آنها میگفتند: شما
از دین خود دست بردارید و حتی در هنگام جنگ که کشته شدن پیامبر را به غلط شایع کرده بودند، به مسلمانان میگفتند: عبد الله
بن ابی را واسطه قرار دهید و براي خود از ابو سفیان امان بگیرید و از این تبلیغات مسموم کننده زیاد بود. در این آیه خداوند به
صفحه 177 از 390
کمک مسلمانان میآید و به آنها هشدار میدهد که اگر از گفتههاي کافران اطاعت کنید شما را از دینتان بیرون میکنند و به دوره
جاهلیت برمیگردانند و با این سیر قهقرایی، شما از زیانکاران میشوید و چه ضرر و زیانی بالاتر از این انسان از نور ایمان به سوي
ظلمت کفر برگردد و از نعمت اسلام محروم باشد.
براي دلگرمی مسلمانان و بالا رفتن روحیه آنان خاطرنشان میسازد که خدا مولی و سرپرست شماست و او بهترین یاوران است او به
شما کمک میکند و در مواقع خطر یارو یاور شماست. با این تذکر، مسلمانان دیگر نباید خوف و هراس به خود راه بدهند و با
توجه به مجموع این آیات و نمونههایی که از امتهاي پیشین ذکر
صفحه : 263
گردید، باید بدانند که اگر ایمان محکمی داشته باشند، خدا آنها را یاري میکند چون خدا مولاي آنهاست.
مولی بودن خدا که پشتوانه محکمی براي مسلمانان بود در آیات دیگر هم آمده:.
فَاعلَمُوا أَن اللّهَ مَولاکُم نِعمَ المَولی وَ نِعمَ النَّصِ یرُ (انفال/ 40 ) پس بدانید که خداوند مولاي شماست چه خوب مولایی و چه خوب
یاوري است.
ذلِکَ بِأَن اللّهَ مَولَی الَّذِینَ آمَنُوا وَ أَن الکافِرِینَ لا مَولی لَهُم (محمّد/ 11 ) این بدان جهت است که خدا مولاي مؤمنان است و کافران
مولایی ندارند.
نحن » . در همان جنگ احد به دستور پیامبر، مولا بودن خدا را مسلمانان به صورت یک شعار فریاد میزدند. مشرکان شعار میدادند
ما بت عزي داریم و شما بت عزي ندارید) و مسلمانان به دستور پیامبر در پاسخ آنها شعار میدادند: الله ) « لنا العزي و لا عزي لکم
مولانا و لا مولی لکم (خدا مولاي ماست و شما مولا ندارید) و بدینگونه مسلمانان بر مولا بودن خدا به عنوان یک پشتوانه مهم
روحی تاکید داشتند.
آیه ( 151 ) سَنُلقِی فِی قُلُوب الَّذِینَ کَفَرُوا ... خدا بهترین یاوران است. این پیامی بود که در آیات پیشین آمده بود و اینک در این آیه
گوشهاي از کمکهاي خود بر مؤمنان را ذکر میکند و به آنها وعده میدهد که بزودي در دلهاي کافران هراس و وحشت خواهیم
انداخت و آنها در برابر مؤمنان دچار رعب و ترس خواهند شد و روحیه ضعیفی خواهند داشت. میدانیم که روحیه در جنگ بسیار
مهم است وقتی گروهی در رعب و هراس از دشمن خود باشند، روحیه خود را از دست میدهند و حتی از امکانات موجود خود هم
نمیتوانند به خوبی استفاده کنند.
هر چند مسلمانان در جنگ احد شکست خوردند و این به خاطر سرپیچی گروهی از آنان از دستور فرماندهی بود ولی به هر حال
خداوند براي حفظ دین خود، در دلهاي کافران و مشرکان رعب و وحشتی قرار داد و آنها را که فاتح میدان
صفحه : 264
نبرد بودند دچار چنان حالتی از ترس و هراس کرد که با این فاتح بودند جنگ را رها کردند و رفتند آنها میتوانستند مسلمانان را به
کلی قلع و قمع کنند و به مدینه یورش برند و شهر را غارت کنند و حتی پیامبر را دستگیر کنند و یا بکشند ولی رعب و وحشتی که
خدا بر دل آنها انداخته بود، باعث شد که آنها سراسیمه صحنه احد را ترك کردند و به مکه باز گشتند.
این یکی از سنتهاي الهی در تاریخ است و همواره دشمنان پیامبران، رعب و وحشتی از آنها داشتند و با این به آنها ایمان نداشتند،
باز احتمال میدادند که آنها از نیروهاي غیبی استفاده کنند و همین احتمال باعث رعب و وحشت آنان میشد از این رو در همین
آیه علت رعب و هراس مشرکان را، عقیده باطل آنها در شریک قراردادن به خدا معرفی میکند. یعنی همین شرك، خود باعث
رعب آنها میشود آنها خودشان را در برابر جمعیتی مییابند که به نیروهاي غیبی عقیده دارند و یک نیروي لا یزال را مولاي خود
میدانند و همین اعتقاد در عین حال که باعث تقویت روحیه مؤمنان میشود، باعث رعب و وحشت مشرکان میگردد. درست است
صفحه 178 از 390
که مشرکان عقیدهاي به این مسائل ندارند ولی طبیعت انسان چنین است که اعتقادات طرف مقابل خواه و ناخواه در او تأثیر میکند
بخصوص اگر در آن اعتقاد، راسخ و ثابت قدم باشند. بنابراین، همین شرك باعث پدید آمدن رعب و وحشت در دلهاي مشرکان
میگردد.
قرآن کریم ضمن بیان این حقیقت، به یک حقیقت دیگري هم اشاره میکند و اظهار میدارد که این مشرکان چیزي را براي خدا
شریک قرار دادهاند که دلیل و برهانی بر آن ندارند و جبهه شرك فاقد هر نوع حجت و برهان و استدلالهاي عقلی است. و در پایان
آیه جایگاه مشرکان را در آخرت معرفی میکند و آن آتش جهنم است و چه بد جایگاهی براي ستمگران است.
[ [سورة آلعمران ( 3): الآیات 152 الی 153
اشاره
وَ لَقَد صَ دَقَکُم اللّه وَعدَه إِذ تَحُسُّونَهُم بِإِذنِه حَتّی إِذا فَشِلتُم وَ تَنازَعتُم فِی الَأمرِ وَ عَ َ ص یتُم مِن بَعدِ ما أَراکُم ما تُحِبُّونَ مِنکُم مَن یُرِیدُ
الدُّنیا وَ مِنکُم مَن یُرِیدُ الآخِرَةَ ثُم صَ رَفَکُم عَنهُم لِیَبتَلِیَکُم وَ لَقَد عَفا عَنکُم وَ اللّه ذُو فَضل عَلَی المُؤمِنِینَ ( 152 ) إِذ تُصعِدُونَ وَ لا تَلوُونَ
( عَلی أَحَدٍ وَ الرَّسُول یَدعُوکُم فِی أُخراکُم فَأَثابَکُم غَ  ما بِغَمٍّ لِکَیلا تَحزَنُوا عَلی ما فاتَکُم وَ لا ما أَصابَکُم وَ اللّه خَبِیرٌ بِما تَعمَلُونَ ( 153
صفحه : 265
خداوند وعده خود را به شما راست گفت. هنگامی که به اذن او آنها را نابود میکردید تا این سست شدید و در کار به نزاع
برخاستید و پس از آنکه به شما آنچه را دوست داشتید نشان داد، شما نافرمانی کردید. کسانی از شما آهنگ این دنیا کرده بود و
کسانی از شما آهنگ آخرت کرده بود. سپس شما را از آنها منصرف کرد تا شما را امتحان کند و همانا شما را عفو کرد و خدا بر
( مؤمنان، صاحب احسان است ( 152
هنگامی که دور میشدید و بر کسی توجه نمیکردید و پیامبر در پشت سرتان شما را میخواند. پس شما را با اندوهی روي
اندوهی مجازات کرد تا بر آنچه از دست دادید و بر آنچه بر شما رسید، غمگین نباشید، و خداوند بر آنچه انجام میدهید آگاه
است.
نکات ادبی
مفعول دوم است. « وعده » مفعول اول و « کم » این فعل دو مفعول میگیرد و در اینجا ضمیر « صدقکم » -1
از حس با فتحه اول به معناي کشتن و تارومار کردن. « تحسّونهم » -2
امتحان کند، بیازماید. « لیبتلیکم » -3
از اصعاد به معناي دور شدن و رفتن در صحرا در مقابل صعود که به معناي بالارفتن در کوه است. « تصعدون » -4
مشتق شده به معناي توجه کردن التفات و میل نمودن. «ّ لی » از « لا تلون » -5
شما را مجازات نمود اثاب هم در خیر و هم در شرّ استعمال میشود « اثابکم » -6
صفحه : 266
ولی بیشتر در مجازاتهاي خوب به کار میرود.
تفسیر و توضیح
صفحه 179 از 390
آیه ( 152 ) وَ لَقَد صَ دَقَکُم اللّه وَعدَه ... خداوند در آیات متعددي به مؤمنان وعده پیروزي داده است و البته تحقق این پیروزي به
شرط تقوا و ایمان است. در جنگ احد، در آغاز کار این وعده الهی عملی شد و مسلمانان به پیروزیهاي خوبی نایل آمدند و
مشرکان را تارومار ساختند. پیامبر گروهی از مسلمان را مأمور حفظ یک تنگه در میان دو کوه قرار داده بود و به آنها گفته بود که
در هیچ شرایطی شما اینجا را رها نکنید تا من به شما دستور بدهم ولی متأسفانه هنگامی که مسلمانان به پیروزي اولیه دست یافتند،
آن گروه که مأمور حفظ تنگه بودند، به خاطر دستیابی به غنایم جنگی از فرمان پیامبر سرپیچی کردند و محل مأموریت خود را رها
ساختند و به صحنه نبرد سرازیر شدند البته تعدادي از آنها به این کار راضی نبودند و دیگران را از رفتن منع میکردند و میان آنها
گفتگو و نزاع لفظی در گرفت ولی به هر حال بسیاري از آنها آنجا را ترك کردند.
وقتی آن سنگر خالی شد، مشرکان شکست خورده به فرماندهی خالد بن ولید از همان جا به میدان جنگ ریختند و از پشت به
مسلمانان حمله کردند و بسیاري از آنان را کشتند و سرنوشت جنگ به نفع مشرکان عوض شد و مسلمانان در اثر ضعفی که نشان
دادند و از فرمان فرماندهی سرپیچی نمودند، طعم تلخ شکست را چشیدند.
این آیه در اشاره به این وقایع است و به مسلمانان یادآور میشود که خدا وعده خود را تحقق بخشید و شما با اذن او دشمن را
تارومار کردید تا این سستی و ضعف نشان دادید و با یکدیگر نزاع نمودید و با دیدن صحنه جنگ و غنایمی که آنجا بود و شما
دوست میداشتید، از فرمان پیامبر سرپیچی کردید. بعضی از شما دنیا را و بعضی از شما آخرت را میخواست اشاره به دو گروهی
که با هم اختلاف
صفحه : 267
کردند. آن گروه که میخواستند سنگر را رها کنند، دنیا را میخواستند و در پی غنایم جنگی بودند و آن گرو که به حفظ سنگر
اصرار داشتند آخرت را میخواستند. ولی به هر حال شد آنچه شد و خدا در اثر این نافرمانی، مسلمانان را از کفار بازداشت و کفار
بر مسلمانان پیروز شدند و این امتحانی از جانب خداوند بود تا مؤمنان واقعی از دیگران متمایز گردند. در پایان آیه میفرماید: هر
آینه خداوند شما را آمرزید و خدا بر مؤمنان احسان میکند یعنی با وجود این نافرمانی پس از گرفتاریهایی که کشیدید بالاخره
خدا شما را عفوکرد.
آیه ( 153 ) إِذ تُصعِدُونَ وَ لا تَلوُونَ ... با شکستی که در احد بر مسلمانان وارد آمد سپاه اسلام از هم پاشید و مسلمانان پا به فرار
گذاشتند. این آیه صحنه فرار مسلمانان را ترسیم میکند بدینگونه که میفرماید: هنگامی که شما از میدان نبرد دور میشدید و به
کسی و چیزي توجه نداشتید و این در حالی بود که پیامبر از پشت سر شما را صدا میزد. معلوم میشود که در این صحنه شرمآور،
پیامبر در میان دشمنان باقی مانده بود و به طوري که پیشتر گفتیم، تنها چند نفر از جمله علی بن ابی طالب (ع) و ابو دجانه در
اطراف آن حضرت بودند و از او دفاع میکردند و هر چه پیامبر مسلمانان را صدا میزد و به مقاومت دعوت مینمود، آنها به
سخنان او توجهی نمیکردند. چیزي که بر سستی مسلمانان میافزود شایعه کشته شدن پیامبر بود به طوریکه بعضی از مسلمانان
ضعیف الایمان میخواستند از ابو سفیان امان بگیرند.
پس از ترسیم صحنه فرار مسلمانان در جنگ احد، اضافه میکند که خداوند در مقابل این نافرمانی و سستی، شما را با اندوهی
بالاي اندوهی مجازات کرد و غمهاي بسیاري بر شما روي آورد تا غم از دست دادن غنایم جنگی و غم اصابت زخم را فراموش
کنید و در برابر این ناراحتیهاي اندك غمگین نباشید. یعنی غم شکست در مقابل مشرکان غمهاي دیگر را از یادبرد و مسلمانان،
سرافکنده و پشیمان از نافرمانی خود، در اندوه شکست از مشرکان و به خطر افتادن اسلام به سر میبردند و دیگر غم از دست دادن
غنایم براي آنها غمی نبود. در پایان آیه به آنها
صفحه : 268
صفحه 180 از 390
تذکر میدهد که خدا از آنچه انجام میدهید آگاه است.
[ [سورة آلعمران ( 3): آیۀ 154
اشاره
ثُم أَنزَلَ عَلَیکُم مِن بَعدِ الغَم أَمَنَۀً نُعاساً یَغشی طائِفَۀً مِنکُم وَ طائِفَۀٌ قَد أَهَمَّتهُم أَنفُسُهُم یَظُنُّونَ بِاللّه غَیرَ الحَق ظَن الجاهِلِیَّۀِ یَقُولُونَ هَل
لَنا مِنَ الَأمرِ مِن شَیءٍ قُل إِن الَأمرَ کُلَّه لِلّه یُخفُونَ فِی أَنفُسِهِم ما لا یُبدُونَ لَکَ یَقُولُونَ لَو کانَ لَنا مِنَ الَأمرِ شَیءٌ ما قُتِلنا هاهُنا قُل لَو
کُنتُم فِی بُیُوتِکُم لَبَرَزَ الَّذِینَ کُتِبَ عَلَیهِم القَتل إِلی مَضاجِعِهِم وَ لِیَبتَلِیَ اللّه ما فِی صُ دُورِکُم وَ لِیُمَحِّصَ ما فِی قُلُوبِکُم وَ اللّه عَلِیم بِذاتِ
( الصُّدُورِ ( 154
سپس بر شما آرامشی نازل کرد که خوابی سبک گروهی از شما را فرا گرفت و گروهی فقط جانشان برایشان مهم بود. آنها درباره
خدا گمان ناروایی چون گمان جاهلیت داشتند میگویند: آیا در این کار ما را اختیاري وجود دارد! بگو: همه کارها به دست
خداست. آنها در نفس خود چیزي پنهان میکنند که بر تو آشکار نمیسازند. میگویند: اگر در این کار ما را اختیاري بود، در
اینجا کشته نمیشدیم. بگو: اگر در خانه هایتان هم بودید، کسانی که کشته شدن بر آنها مقدر شده بود، به قتلگاه خود بیرون
میآمدند. و تا خداوند آنچه را که در سینههاي شماست امتحان کند و آنچه را در دلهاي شماست خالص گرداند و خداوند به
( آنچه در سینههاست آگاه است ( 154
نکات ادبی
مصدر به معناي امنیت و آرامش. « امنۀ » -1
خواب سبک و شیرین، آرامشی که در آغاز خواب براي انسان حاصل میشود. « نعاس » -2
است و این از نوع بدل اشتمال است. « امنۀ » بدل از « نعاس » -3
احاطه میکند، عارض میشود. « یغشی » -4
صفحه : 269
مفعول براي یغشی. « طائفۀ منکم » -5
در این سه مورد به یک معناست و منظور یا اختیار است و یا پیروزي. « امر » -6
خارج شد، آشکار گردید. « برز » -7
جمع مضجع به معناي بستر مرگ، قتلگاه. « مضاجع » -8
-9 نکته جالب توجه این تمام حروف بیست و هشت گانه عربی در این آیه و آیه قبلی آمده است.
تفسیر و توضیح
آیه ( 154 ) ثُم أَنزَلَ عَلَیکُ م مِن بَعدِ الغَم أَمَنَۀً ... دنباله داستان جنگ احد است. پس از پایان جنگ آن گروه از مسلمانان که
جانفشانی کرده بودند و یا اگر ضعف نشان داده بودند به درستی توبه کرده بودند و خدمت پیامبر رسیده بودند، به یک آرامش
روحی لذت بخشی رسیده بودند و خدا آنچنان به آنان آرامش داده بود که آنها را خواب شیرینی ربوده بود و همگی به خواب
خوشی رفته بودند و این یک آرامش بعد از طوفان و را حتی بعد از غمهاي بسیار بود که از جانب خدا به آنها رسیده بود و رحمت
صفحه 181 از 390
خدا آنها را نوازش میداد.
در مقابل این گروه، افراد ضعیف الایمان بودند که آرامش نداشتند و فقط در فکر حفظ جان خود بودند و براي آنان نابودي و یا
بقاي اسلام مطرح نبود. آنها درباره خدا گمان بد و ناروایی داشتند و قضاوتشان بر اساس معیارهاي دوره جاهلیت بود.
در دوره جاهلیت مشرکان میپنداشتند که خدایان آنها شکست نمیخورد و هر کسی هم که مربوط به خدایان باشد شکست
نمیخورد. این مسلمانان هم گمان میکردند که اگر پیامبر براستی از جانب خداست نباید پیروان او شکست میخوردند. اینها از
سنتهاي الهی که حاکم بر تاریخ است خبر نداشتند و یا آنها را غلط تفسیر میکردند. اینها نمیدانستند که شکست و پیروزي براي
خود عواملی دارد و جبهه حق هنگامی پیروز میشود که عوامل پیروزي را در خود داشته باشد و
صفحه : 270
از جمله آنها ایمان و تقوا و مجاهدت در راه دین است در چنین صورتی است که خداوند نیز این جبهه را یاري میدهد. البته با
وجود این، پیروزي نهایی از آنِ حق پرستان است. دیگر این گاهی شکست براي جبهه حق براي آزمایش پیروان حق است تا معلوم
شود که آیا آنها در هر حالی از حق طرفداري میکنند یا نه!
به هر حال این گروه از مسلمانان ضعیف الایمان با این گمان ناروایی که داشتند میگفتند: آیا در کار جنگ ما نیز سهمی و
اختیاري داریم! یعنی اگر خواستیم در جنگ شرکت نکنیم. خدا به آنها پاسخ میدهد و میفرماید: بگو: همه کارها و اختیارها در
دست خداست و وقتی خداوند شما را به جنگ و جهاد میخواند شما باید اطاعت کنید.
البته جمله (انّ الامر کله لله) میتواند مربوط به تکوین باشد و این تمام کارها از شکست و پیروزي در دست خداست و تنها او مؤثر
در این جهان است و اگر کسانی عوامل پیروزي را در خود به وجود میآورند و یا عوامل شکست را در خود ایجاد میکنند باید
بدانند که تمام کارها دست خداست منتهی خداوند مطابق با سنتها و معیارهاي خود عمل میکند و قومی را پیروز و قومی را
شکست خورده میکند.
آن گروه از مسلمانانی که داراي گمان ناروایی درباره خداوند بودند، علاوه بر این سخن که به زبان میآوردند، مطالب دیگري هم
داشتند که آنها را پنهان میکردند و به زبان نمیآوردند و این از ترس مسلمانان با ایمان بود که آنها را کافر بدانند. یکی دیگر از
سخنانی که به زبان میآوردند این بود که میگفتند: اگر ما اختیاري در جنگ داشتیم، در اینجا کشته نمیشدیم. اشاره به این اگر
کشته شدگان ما میتوانستند در جنگ شرکت نکنند و مجبور نبودند، کشته نمیشدند. خداوند پاسخ میدهد که شما اگر در خانه
هایتان هم بودید، آن گروه که مرگ برایشان مقدر شده بود، بالاخره به بسترهاي مرگشان و محل کشتارشان میآمدند. و کسی که
اجل او برسد در هر حالتی باشد و در هر کجا باشد خواهد مرد و کسی که اجلش نرسد در زیر شمشیرها هم زنده میماند. نظیر این
سخن را چند آیه پیش از این داشتیم و بعد از این هم
صفحه : 271
بزودي خواهیم داشت.
پس از این دو سخنی که از آنها نقل گردید و پاسخهایی که داده شد، دو قانون و سنت از قوانین و سنتهاي الهی را بیان میکند و
این این جنگها و شکست و پیروزیها علتهایی دارد که یکی از آنها امتحان شما و ایمان شماست که در سینه دارید و یکی دیگر این
آنچه در باطن شماست آشکار گردد و شما را از هر نوع شائبهاي خالص گرداند و این در حالی است که خداوند به آنچه در
شد، داشتیم. « مداوله » سینههاست آگاه است. شبیه این مطلب را در چند آیه پیش آنجا که صحبت از
[