گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد دوم
[سورة النساء ( 4): آیۀ 1



اشاره
بِسم اللّه الرَّحمن الرَّحِیمِ
یا أَیُّهَا النّاس اتَّقُوا رَبَّکُم الَّذِي خَلَقَکُم مِن نَفس واحِدَةٍ وَ خَلَقَ مِنها زَوجَها وَ بَث مِنهُما رِجالًا کَثِیراً وَ نِساءً وَ اتَّقُوا اللّهَ الَّذِي تَسائَلُونَ بِهِ
( وَ الَأرحامَ إِن اللّهَ کانَ عَلَیکُم رَقِیباً ( 1
به نام خداوند بخشاینده بخشایشگر.
اي مردم از پروردگارتان پروا کنید آنکه شما را از یک جان آفرید و همسر او را از او آفرید و از این دو، مردان و زنان بسیاري را
پراکنده ساخت و از خدا پرواکنید آنکه به نام او از یکدیگر درخواست میکنید و نیز درباره خویشاوندان بترسید. همانا خداوند بر
شما
صفحه 224 از 390
صفحه : 347
( مراقب است ( 1
نکات ادبی
پراکنده. « مبثوث » . پراکنده ساخت، منتشر کرد «ّ بث» -1
از یکدیگر درخواست چیزي میکنید و این اشاره به درخواست و تقاضاي افراد از یکدیگر با سوگند دادن به « تسائلون » -2
خداست.
جمع رحم، خویشاوندان و از رحم زن مشتق شده، این کلمه عطف بر الله است و اتقوا بر سر آن نیز میآید یعنی درباره « الارحام » -3
خویشاوندان هم پروا کنید و بترسید.
منسلخ از زمان است و براي تثبیت مطلب آمده است. « کان الله » در « کان » -4
مراقب، نگهبان، مواظب و ناظر. « رقیب » -5
تفسیر و توضیح
آیه ( 1) بِسم اللّه الرَّحمن الرَّحِیم.ِ یا أَیُّهَا النّاس اتَّقُوا ... این سوره نیز مانند تمام سورههاي قرآن بجز سوره توبه، با نام خدا آغاز
میشود خدایی که رحمان و رحیم است (تفسیر بسم الله در آغاز سوره حمد گذشت) نخستین جمله این سوره خطاب به عموم مردم
چه مؤمن و چه کافر است و به مردم تذکر میدهد که از پروردگارتان پروا داشته باشید و آنان را امر به تقوا میکند. تقوا آن حالت
خداترسی است که اگر در وجود انسان پیدا شود، او را از ارتکاب گناهان باز میدارد. این حالت، رابطه انسان با خدا را محکم
میکند و انسان با داشتن روح تقوا، در تمام کارها خدا را در نظر میگیرد و مطابق با رضایت او عمل میکند و از انجام کاري که
خشم خدا را بر انگیزد پرهیز مینماید.
طبق این آیه، دلیل این انسان باید از خدا پروا کند و رضایت و خوشنودي او را بجوید، این است که خدا پرورش دهنده انسانهاست
و هموست که انسانها را از نسل یک نفر به وجود آورده که منظور حضرت آدم است و همسر او حوا را هم از او آفرید
صفحه : 348
و از این دو نفر مردان و زنان بسیاري پدید آورد.
پیش از آنکه درباره چگونگی خلقت آدم و حوا و تکثیر نسل آنها سخنی بگوییم، این نکته را یادآور میشویم که کیفیت خلقت
نوع بشر و تکثیر ذریه آدم و پدید آمدن انسانها از پدران و مادران بهترین وضعیت و حالت در ایجاد نوع بشر است خداوند با قرار
دادن غریزه جنسی در نهاد آدمی و شدت علاقهاي که به او نسبت به جنس مخالف داده، کاري کرده است که بطور طبیعی و بدون
احتیاج به امر تشریعی نسل بشر در روي زمین باقی مانده است هر چند که امر تشریعی به ازدواج نیز به صورت استحبابی وجود دارد
ولی غریزه جنسی آنچنان نیرومند است که خود به خود و حتی در میان اقوام وحشی نیز تولید مثل و تکثیر نسل وجود دارد.
بنابراین، خداوند با پدیدآوردن انسانها با این کیفیت مخصوص بالاترین حق را بر گردن انسانها دارد و آن حق حیات است و به
همین جهت لازم است که انسان از خدا پروا کند و تقوا داشته باشد و خوشنودي او را در کارهاي خود در نظر بگیرد.
با توجه به متن قرآن و ظواهر آیات، شکی وجود ندارد که از دیدگاه قرآن نسل کنونی بشر به یک فرد به نام آدم میرسد که خدا
او را از خاك آفرید و از روح خود بر او دمید و او نخستین انسان روي زمین است که بدون پدر و مادر آفریده شده. تکامل نوع
انسان از انواع دیگر حیوانات مانند میمون، مورد قبول متن قرآن و ظواهر آیات نیست و البته میدانیم که این نظریه از سوي بعضی از
صفحه 225 از 390
دانشمندان علوم طبیعی نیز رد شده و فسیلها و اسنادي یافتهاند که مخالف با این فرضیه است.
مطلب دیگر این طبق همین آیه، نسل بشر به یک تن میرسد که همان آدم است و همسر آدم نیز از او به دنیا آمده. اکنون باید دید
که منظور از این جمله چیست! و همسر آدم چگونه از خود آدم پدید آمده است! طبق بعضی از روایات، همسر آدم از دنده چپ
آدم مخلوق شده و طبق بعضی از روایات دیگر، او پس از خلقت آدم از باقیمانده سرشت آدم آفریده شده است. البته در بعضی از
آیات قرآنی هم آمده که خدا از خود شما همسرانی براي شما آفرید (خلق لکم من انفسکم ازواجا) ولی این
صفحه : 349
آیات مربوط به نسلهاي بعدي است و ناظر به جریان آدم و حوا نیست.
اگر در سند روایاتی که به آنها اشاره شد تردید کنیم، باید بگوییم که ما از چگونگی خلقت حوا از آدم اطلاعی نداریم و فقط طبق
آیه مورد بحث میدانیم که حوا نیز از آدم آفریده شده است. و نسل بشر به یک نفر میرسد که نام او آدم است.
موضوع دیگري که در اینجا قابل بررسی و تأمل است این است که از این آیه فهمیده میشود که نسل بشر از آدم و همسر او ازدیاد
پیدا کرده و مردان و زنان بسیاري در روي زمین پراکنده شدهاند. در اینجا این سؤال پیش میآید که فرزندان بلافصل آدم چگونه و
با چه کسانی ازدواج کردند! و نسلهاي بعدي چگونه به وجود آمدند! از این آیه فهمیده میشود که دختران و پسران آدم و حوا با
یکدیگر ازدواج کردهاند و ازدواج خواهر و برادر یک حکم تشریعی و قراردادي است و این حکم در آن زمان نیامده بود و بعدها
که نسل آدم تکثیر شد و نیازي به ازدواج خواهر و برادر نبود، این حکم از سوي خدا آمد و این هیچ گونه استبعادي ندارد. زیرا
طبق نص صریح قرآن بعضی از ازدواجهاي حرام، قبلًا حرام نبوده و در شریعت اسلام حرام شده است مانند جمع کردن میان دو
خواهر که در شریعتهاي قبلی جایز بود و یک مرد میتوانست همزمان با دو خواهر ازدواج کند ولی در شرع اسلام این امر ممنوع
شد و ازدواج با خواهر همسر حرام اعلام شد.
این نشان میدهد که حرام بودن ازدواج با بعضی از زنها یک مسأله قراردادي است و ممکن است بعضی از زنها در زمانی حلال
باشند و در زمانی طبق مصلحت جدیدي که پیش میآید حرام باشند. بنابراین نباید در ازدواج فرزندان آدم با یکدیگر استبعاد کرد.
چون ظاهر این آیه همین موضوع را میرساند. البته در بعضی از روایات آمده که فرزندان بلافصل آدم با حوري یا جنّی ازدواج
کردند و در بعضی از روایات آمده که حوا همیشه دوقلو میزایید که یکی از آنها پسر و دیگري دختر بود. پسر هر شکم با دختر
شکم دیگر ازدواج میکرد و شاید هم فرزندان آدم با بازماندگان انسانهاي پیشین ازدواج کردند چون طبق یک نظریه، آدم نخستین
انسان در روي زمین نبود
صفحه : 350
بلکه پیش از او هم انواع مشابهی از انسانها در روي زمین زندگی میکردند که به تدریج نسل آنها قطع شد و خدا آدم را از خاك
آفرید.
در قسمت بعدي آیه مورد بحث، بار دیگر مردم را به سوي تقوا میخواند و میفرماید: از خدا پروا کنید خدایی که همیشه با نام او
از یکدیگر درخواست میکنید و به یکدیگر میگویید تو را به خدا فلان چیز را به من بده یا فلان کار را انجام بده. منظور این است
که از همان خدایی که نام او همیشه ورد زبان شماست و به او سوگند میخورید و سوگند میدهید بترسید و پروا کنید و با انجام
واجبات و ترك محرمات رضایت او را فراهم سازید.
پس از بیان این مطلب، اضافه میکند که علاوه بر خدا از ارحام و خویشاوندان هم پروا کنید و حقوق آنان را در نظر بگیرید. این
جمله اهمیت صله رحم و توجه به خویشان و نزدیکان را میرساند. خویشاوندان حقوقی بر گردن انسان دارند که باید آن را ادا کند
و یکی از نشانههاي ایمان صله رحم و محکم کردن پیوندهاي خویشاوندي است. این موضوع در آیات دیگري هم آمده است:
صفحه 226 از 390
وَ أُولُوا الَأرحام بَعضُ هُم أَولی بِبَعض فِی کِتاب اللّه (احزاب/ 6) صاحبان پیوند خویشاوندي برخی از آنان براي برخی دیگر اولی
هستند.
در روایات اسلامی نیز درباره صله رحم و اثر آن در زندگی انسان مطالبی آمده که در بخش روایات بعضی از آنها ذکر خواهد
شد.
پس از امر به تقوا و صله رحم اظهار میدارد که خداوند مراقب اعمال شماست و به آنچه انجام میدهید نظارت دارد. اعتقاد به این
خدا همیشه ناظر اعمال انسان است، از نظر تربیتی بسیار مهم و سازنده است و سبب میشود که انسان در کارهایی که میکند، رها
و یله نباشد بلکه معیارهاي خدایی را در نظر بگیرند.
صفحه : 351
چند روایت
«1». -1 قال امیر المؤمنین (ع) لنوف البکالی: یا نوف صل رحمک یزید الله فی عمرك
امیر المؤمنین (ع) به نوف فرمود: اي نوف صله رحم کن تا خدا بر عمر تو بیفزاید.
«2».« وَ اتَّقُوا اللّهَ الَّذِي تَسائَلُونَ بِه وَ الَأرحامَ » : -2 قال امیر المؤمنین (ع): صلوا ارحامکم و لو بالسلام. یقول الله تبارك و تعالی
«... وَ اتَّقُوا اللّهَ الَّذِي » : امیر المؤمنین (ع) فرمود: با خویشاوندان خود وصل کنید اگر چه با سلام باشد خداوند میفرماید
«3». -3 قال الحسین (ع): من سرّه ان ینسأ فی اجله و یزاد فی رزقه فلیصل رحمه
امام حسین (ع) فرمود: هر کس دوست دارد که اجل او به تأخیر بیفتد و روزي او افزایش یابد، پس صله رحم کند.
«4». -4 عن الباقر (ع)، قال قال رسول الله: اخبرنی جبرئیل ان ریح الجنۀ توجد من مسیرة الف عام ما یجدها عاق و لا قاطع رحم
امام باقر (ع) فرمود: پیامبر فرمود: جبرئیل به من خبر داد که عطر بهشت از فاصله هزار سال راه شنیده میشود ولی عاق والدین و
کسی که با خویشاوندان خود بریده است، آن را نمیشنود.
[ [سورة النساء ( 4): الآیات 2 الی 4
اشاره
وَ آتُوا الیَتامی أَموالَهُم وَ لا تَتَبَدَّلُوا الخَبِیثَ بِالطَّیِّب وَ لا تَأکُلُوا أَموالَهُم إِلی أَموالِکُم إِنَّه کانَ حُوباً کَبِیراً ( 2) وَ إِن خِفتُم أَلاّ تُقسِطُوا فِی
الیَتامی فَانکِحُوا ما طابَ لَکُم مِنَ النِّساءِ مَثنی وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ فَإِن خِفتُم أَلاّ تَعدِلُوا فَواحِ دَةً أَو ما مَلَکَت أَیمانُکُم ذلِکَ أَدنی أَلاّ تَعُولُوا
( 3) وَ آتُوا النِّساءَ صَدُقاتِهِن نِحلَۀً فَإِن طِبنَ لَکُم عَن شَیءٍ مِنه نَفساً فَکُلُوه هَنِیئاً مَرِیئاً ( 4 )
-----------------------------------
1)- بحار الأنوار ج 74 ص 89 )
2)- خصال ص 157 )
3)- بحار الأنوار ج 74 ص 91 )
4)- بحار الأنوار ج 74 ص 95 )
صفحه : 352
و اموال یتیمان را به خودشان بدهید و پلید را با پاکیزه عوض نکنید و اموال آنها را با اموال خود مخورید زیرا که آن گناه بزرگی
صفحه 227 از 390
( است ( 2
و اگر بیم آن را داشتید که درباره دختران بتیم عدالت را رعایت نکنید، پس از زنانی که براي شما پسندیده است دوتا دوتا و سه تا
( سه تا و چهار تا چهارتا به همسري بگیرید و یا زنی را که مالک آن هستید بگیرید. این کار نزدیکتر به آن است که ستم نکنید ( 3
و مهریه زنان را با رغبت بدهید.
( پس اگر با طیب نفس چیزي از آن را به شما بخشیدند، آن را گوارا و نوشین بخورید ( 4
نکات ادبی
عوض نکنید، یکی را جانشین دیگري نکنید. تبدل و استبدال به یک معناست. « لا تتبدلوا » -1
است. یعنی همراه با اموال خودتان. « مع » الی در اینجا به معناي « الی اموالکم » -2
گناه، معصیت، کار بد. « حوب » -3
ما در اینجا مصدر است و ما بعد خود را در حکم مصدر میکند. و البته میتوان آن را موصول هم گرفت و استعمال « ما طاب » -4
در غیر ذوي العقول دیده شده است. « من » ما در ذوي العقول اشکالی ندارد همانگونه که استعمال
در اعداد براي « فُعال » و « مفعل » تکرار در عدد یعنی دوتا دوتا و سه تا سه تا و چهارتا چهارتا. وزن « رباع » و « ثلاث » و « مثنی » -5
تکرار آن عدد است و این از باب عدول است یعنی مثنی از اثنان اثنان عدول کرده همانگونه که ثُلاث از ثلاثه ثلاثه و رُباع از اربعه
در اعداد فقط تا عدد « فُعال » اربعه عدول کرده است و به خاطر همین عدول و وصفیت این کلمات غیر منصرف هستند. ضمناً وزن
چهار استعمال شد و از اعداد بالاتر این وزن نیامده است.
تملک شخص بر عبد و امه. سابقاً که بردگی وجود داشت انسان میتوانست مالک عبد یا امه خود باشد. و امه یا « ملک یمین » -6
همان کنیز اصطلاحی مانند زوجه
صفحه : 353
صاحبش بود و همبستر شدن با او جایز بود.
از عیله به معناي جور و ستم و میل از حق. « تعدلوا » -7
جمع صدقه و منظور همان صداق یا مهریه زنان است. « صدقات » -8
از روي میل و رغبت، نحله به معناي عطایی است که بدون منت و بدون عوض داده شود. « نحله » -9
البته معانی دیگري هم دارد که با این مورد مناسب نیست مانند: نحله به معناي شریعت و دین.
است. « کلوا » شیرین و با لذت. این دو کلمه حال از « مریئا » گوارا و « هنیئا » -10
تفسیر و توضیح
آیه ( 2) وَ آتُوا الیَتامی أَموالَهُم ... پس از امر به تقوا که در آیه پیش آمد اکنون چندین حکم از احکام فقهی بیان میشود. نخستین
حکم مربوط به یتیمان است و دستور میدهد که اموال یتیمان را به آنها بدهید.
کسانی که عهدهدار نگهداري اموال یتیمان هستند باید به درستی و امانت آن را حفظ کنند و چون یتیم بالغ شد به او تحویل دهند.
ممکن است بعضی از افراد در اثر وسوسه شیطان و به سبب مال دوستی و دنیاپرستی، در اموال یتیمان خیانت کنند. یا از آن بخورند
و یا جنس خوب را که مال یتیم است با جنس بد که مال خودشان است عوض کنند. این است خداوند آنها را موعظه میکند و
میفرماید: جنس بد را با جنس خوب عوض نکنید و اموال یتیمان را همراه با اموال خودتان نخورید که این گناه بزرگی است.
صفحه 228 از 390
طبق این آیه باید در حساب و کتاب اموال یتیمان دقت کرد تا با اموال خود شخص مخلوط نشود. این دستور الهی سبب شد که
بعضی از متدینین درباره یتیمان سختگیري کنند و براي این مبادا مال آنها قاطی مال خودشان شود غذا و زندگی آنها را جدا کردند
و از دست زدن به غذاي آنها پرهیز نمودند و این کار از نظر عاطفی به ضرر یتیمان بود و یتیمان احساس تنهایی و بیکسی
میکردند. این بود که آیه دیگري نازل شد و مردم را به خوردن متعارف از مال یتیمان و انس با آنان
صفحه : 354
دعوت کرد:
وَ یَسئَلُونَکَ عَن الیَتامی قُل إِصلاح لَهُم خَیرٌ وَ إِن تُخالِطُوهُم فَإِخوانُکُم (بقره/ 220 ) از تو درباره یتیمان میپرسند بگو اصلاح حال
آنها بهتر است و اگر با آنها معاشرت کنید پس برادران شما هستند.
آیه ( 3) وَ إِن خِفتُم أَلّا تُقسِطُوا ... گاهی بعضی از اشخاص دختران یتیم را میدیدند و به جهت ترحم به حال آنها و یا به جهت مال
و جمال آنها، با آنها ازدواج میکردند و اموال این یتیمان در اختیار آنان قرار میگرفت و نمیتوانستند آنچنان که باید حقوق آنها
را رعایت کنند و گاهی درباره آنها ظلم میشد و آنها حامی و دفاع کننده نداشتند. آیه شریفه به این گروه از مسلمانان هشدار
میدهد که اگر شما نمیتوانید درباره این دختران یتیم حق و عدالت را رعایت نمایید، با آنها ازدواج نکنید بلکه با زنهاي دیگر
ازدواج کنید و در یک زمان دو یا سه یا چهار زن داشته باشید.
بدینگونه قرآن به مردان اجازه تعدد همسر را میدهد و این یک ضرورت طبیعی و اجتماعی است و سبب میشود هم شهوترانیهاي
نامشروع مهار شود و هم زنهاي بیوه در جامعه بدون همسر و حامی نباشند و به فحشا کشیده نشوند ولی این حکم یک شرط مهم
دارد و آن این کسانی میتوانند بیش از یک همسر داشته باشند که بتوانند میان همسران خود عدالت را برقرار کنند و از لحاظ
خوراك و پوشاك و مسکن تفاوتی میان آنها نگذارند و اگر نتوانستند چنین عدالت و مساواتی را میان آنها برقرار سازند، حق
ندارند بیش از یک زن بگیرند و فقط میتوانند با یک زن ازدواج کنند و یا با بردههاي کنیز که مالک آنها هستند همبستر شوند.
البته اکنون بردگی از میان رفته و موضوع این حکم منتفی است ولی سابقاً که بردگی رسمیت و مشروعیت داشت زنهاي برده نسبت
به مالکان خود همانند زنها و همسران آنها بودند و مالکانشان میتوانستند با آنها همبستر شوند و البته آن خود نیز مانند زوجیت
شرایط ویژهاي داشت و به نفع زنهاي برده بود چون اگر اینها از مالکان خود
صفحه : 355
حامله میشدند و فرزندي میآوردند، آزاد میشدند.
در پایان آیه خاطرنشان میسازد که این برنامه یعنی این به جاي دختران یتیم با همسران دیگري ازدواج کنید و اگر نتوانستید در
میان همسران خود عدالت را برقرار سازید فقط با یک همسر ازدواج کنید، این برنامه سبب میشود که شما به ظلم و ستم و ضایع
کردن حقوق دیگران کشیده نشوید و از حق تجاوز نکنید.
آیه ( 4) وَ آتُوا النِّساءَ صَ دُقاتِهِن نِحلَۀً ... وقتی ازدواجی صورت گرفت باید مبلغی به عنوان مهریه به زن داده شود و این حکم به نفع
زنهاست چون هر دو طرف از آمیزش جنسی لذت میبرند ولی مرد باید در مقابل این کار مبلغی را به عنوان مهریه به زن بدهد و
این براي حمایت از حقوق زن در جامعه است چون نوعاً زنها درآمدي مانند مردها ندارند و مهریه میتواند پشتوانه اقتصادي زنها
باشد.
در آیه شریفه دستور میدهد که مهریه زنها را با رغبت و از روي خوشحالی و رضایت خاطر بپردازید.
چون مهریه در گردن مرد یک دین است و باید این دین را ادا کند و بدهی خود را بدهد ولی براي این میان زن و مرد محبت و
علاقه باشد باید این بدهی را با خوشحالی و گشاده رویی و میل و رغبت داد و نباید دادن مهریه باعث ناراحتی و بیمهري گردد.
صفحه 229 از 390
زیرا که پیوند زناشویی از نظر اسلام یک پیوند مقدسی است که نباید به خاطر مال دنیا لطمهاي به آن بخورد.
مردها موظف هستند که با رغبت مهریه زنها را بپردازند ولی اگر زنها نیز براي اثبات علاقه به همسران خود با رضایت خاطر تعدادي
از مهریه خود را به همسران خود بخشیدند، همسران این هدیه را قبول کنند و با خوشوقتی آن را نوش جان کنند که گوارایشان باد؟
صفحه : 356
بحثی درباره تعدد زوجات
در میان بسیاري از اقوام و ملل جهان از دیرباز تا کنون، این سنت وجود داشته است که مرد میتواند بیش از یک همسر داشته باشد
و عملًا بعضی از مردان همزمان چند همسر داشتند. بخصوص در میان اعراب عصر جاهلی این یک سنت دیرپا بود و بسیاري از
مردها چندین همسر داشتند که گاه تعداد آنها به ده تا و بیشتر میرسید و البته این سنت مخصوص عربها نبود و بسیاري از ملل دیگر
نیز به آن عمل میکردند از جمله در میان ایرانیان قدیم هم این سنت وجود داشته است. به گفته کریستن سن: اصل تعدد زوجات
و نیز در میان یهود نیز قانون تعدد زوجات رسمیت دارد و مورد عمل است. «1». اساس تشکیل خانواده در ایران به شمار میرفت
جالب این در میان اقوام و مللی که تعدد زوجات را به صورت رسمی و قانونی قبول ندارند، عملًا بسیاري از مردها با زنهاي متعددي
رابطه جنسی دارند و فحشا و روسپیگري جاي قانون تعدد زوجات را گرفته است. نمونه آن جوامع اروپایی و امریکایی است که
وضع اسفبار فحشا و روابط نامشروع جنسی در میان آنها براي همه روشن است. عجیب این آنها ازدواج قانونی با چند زن را، غیر
انسانی و ظلم در حق زنان قلمداد میکنند ولی فحشا و زنا و روابط نامشروع را که امري شایع میان آنهاست نشانهاي از آزادي
میدانند و کار به جایی رسیده که در انگلستان همجنس بازي هم صورت قانونی یافته است؟ و آن را تجاوزي به حق زنان
نمیدانند.
اسلام در محیطی ظهور کرد که تعدد زوجات آنهم به هر تعدادي که میخواستند، قانونی بود و در جامعه به آن عمل میشد. اسلام
به خاطر ضرورتها و با رعایت قوانین طبیعی حاکم بر مرد و زن با تعدد زوجات مخالفت نکرد و آن را به رسمیت شناخت ولی آن را
از دو جهت محدود کرد یکی از لحاظ تعداد و دیگر از
-----------------------------------
1)- کریستن سن، ایران در زمان ساسانیان ص 346 )
صفحه : 357
لحاظ رعایت عدالت میان همسران که بعداً توضیح داده خواهد شد.
با توجه به مطالب بالا، روشن است که اسلام مبتکر تعدد زوجات نیست بلکه آن را محدود هم کرده است و این در حالی است که
«1». به گفته ویل دورانت: علماي دینی در قرون وسطی چنین تصور میکردند که تعدد زوجات از ابتکارات پیغمبر اسلام است
غربیها بخصوص در قرون وسطی همواره خواستهاند چهره مخدوشی از اسلام ارائه بدهند و دشمنی خود را با اسلام گاهی به
صورت جنگ (نمونهاش جنگهاي صلیبی) و گاهی به صورت تهمتهاي ناروا و گاهی به صورت ایرادهاي واهی بر احکام اسلام،
نشان دادهاند یکی از مواردي که غربیها به اسلام ایراد گرفتهاند همین قانون تعدد زوجات است در حالی که این قانون همانگونه که
گفتیم مخصوص اسلام نیست و بسیاري از اقوام و ملل به آن عمل میکنند و در خود اروپا نیز عملًا تعدد زوجات وجود دارد منتهی
به صورت غیر قانونی و نامشروع و از طریق زنا و فحشا و اساساً یکی از عوامل شیوع فحشا در غرب همین تحریم تعدد زوجات است
این مطلبی است که بعضی از دانشمندان اروپایی به آن اعتراف کردهاند. جان دیون پورت انگلیسی میگوید: در میان ملل مسیحی
«2». چیزي قويتر از تحریم تعدد زوجات باعث شیوع فحشا نشده است
صفحه 230 از 390
تعدد زوجات یک ضرورت طبیعی و اجتماعی
با توجه به نیازهاي طبیعی و اجتماعی، مشروعیت تعدد زوجات در جامعه یک ضرورت است. و دلیل روشن آن گرایش بسیاري از
اجتماعات به سوي این مسأله است. هر چند که بطور طبیعی نوزادهاي دختر و پسر تقریباً به یک تعداد به دنیا میآیند ولی باید به
چند موضوع توجه داشت:
-----------------------------------
[.....] 1)- ویل دورانت، تاریخ تمدن ج 1 ص 61 )
2)- عذر تقصیر به پیشگاه محمّد و قرآن، ترجمه فارسی به قلم سید غلامرضا سعیدي ص 34 )
صفحه : 358
اولًا سن ازدواج در دختران بطور طبیعی حدود پنج سال زودتر از پسران است و زنها زودتر از مردها بالغ میشوند و آمادگی ازدواج
پیدا میکنند و این سبب میشود که تعداد زنان آماده به ازدواج از تعداد مردان آماده به ازدواج زیاد باشد.
ثانیاً مردها همواره در معرض تلف شدن هستند و عواملی مانند جنگ و کارهاي سنگین و خطرناك باعث پیدایش تلفاتی در میان
مردان میشود ولی زنها از این عوامل تلف کننده دور هستند. لذا همیشه پس از وقوع جنگهاي بزرگ مشکل انبوهی زن چه زنان
بیوه و چه زنان آماده ازدواج و کمبود مرد به وضوح در جامعه دیده میشود.
برتراند راسل درباره انگلستان اظهار میدارد: در انگلستان کنونی بیش از دو میلیون زن زاید بر مردان وجود دارد که بنا بر عرف
«1». باید همواره عقیم بمانند و این براي آنها محرومیت بزرگی است
ثالثاً، طبق تحقیق دانشمندان و به طوري که مشاهده میکنیم، زنها نسبت به مردها بطور طبیعی عمري طولانی دارند و مقاومت آنها
در برابر بعضی از امراض از مردها بیشتر است. و این سبب میشود که تعداد زنها نسبت به مردها بیشتر باشد.
رابعاً، قابلیت تولید مثل در مردها بیشتر از زنهاست. وقتی زن حدود پنجاه سالگی به سن یائسگی رسید دیگر قابلیت بارداري ندارد و
نمی تواند زایمان کند ولی مرد حتی تا سن هفتاد و پنج سالگی و هشتاد سالگی قابلیت تولید مثل دارد.
خامساً، زنها در ماه چندین روز دوران قاعدگی دارند و در این روزها آمادگی آمیزش جنسی ندارند ولی مردها همیشه از این
آمادگی برخوردارند.
سادساً، بر خلاف آنچه معروف شده است، شهوت و میل جنسی مرد بیش از زن است و تنوع طلبی یکی از خصیصههاي طبیعی مرد
است و به گفته بعضی از دانشمندان اجتماعی، مرد ذاتاً طبیعت چند همسري دارد و فقط نیرومندترین قیود اخلاقی، میزان مناسبی از
فقر و کار سخت و نظارت دایمی زوجه، میتواند تک همسري را به
-----------------------------------
1)- زناشویی و اخلاق ص 115 به نقل مطهري، نظام حقوق زن در اسلام ص 374 )
صفحه : 359
«1». او تحمیل کند
سابعاً، در بعضی از جوامع و قبایل گاهی ضرورت ایجاب میکند که تولید نسل سرعت بیشتري بگیرد و کثرت اولاد و افزایش
نیروي انسانی و کار مطلوب میشود.
با توجه به مطالب بالا پرواضح است که مشروعیت تعداد زوجات، امري ضروري و اجتناب ناپذیر است و جامعه باید آن را بپذیرد.
گاهی گفته میشود که این قانون نوعی توهین به زنان و تجاوز به حقوق آنان است. پاسخ این است چنین کارهایی یک ارزش
صفحه 231 از 390
نسبی دارند و اگر در جامعهاي این کار مشروعیت داشته باشد و به آن عمل شود و زنان با آن خو بگیرند، دیگر آن را توهین برخود
قلمداد نمیکنند و لذا در جامعه جاهلی و حتی در اوایل اسلام و حتی در بعضی از کشورهاي عربی امروز داشتن چند همسر براي
مرد یک امر عادي و معمولی بوده و هست و زنان هرگز این موضوع را توهین به خود تلقی نمیکنند ولی در جوامع اروپایی که این
رسم وجود ندارد آن را توهین بزرگی براي خود میدانند و این گونه موارد، نوعی اخلاق نسبی است و بستگی به قراردادهاي
اجتماعی و آداب و سنن جامعه دارد.
ضمناً روشن شد که چند همسر داشتن مرد یک امر طبیعی است ولی چند شوهر داشتن زن یک امر غیر طبیعی است و لذا تا کنون
در هیچ جامعهاي چه قدیم و چه جدید و حتی در میان قبایل وحشی چنین کاري سابقه نداشته و در جوامع کمونیستی و اشتراکی نیز
مطرود بوده و هیچ کس کمونیسم جنسی را قبول نکرده است.
تعدد زوجات در اسلام
به طوري که گفتیم همزمان با ظهور اسلام در میان اعراب جاهلی تعدد زوجات آنهم به صورت نامحدود وجود داشته است. اسلام
ضمن قبول اصل موضوع که یک ضرورت طبیعی و اجتماعی بود، آن را از دو جهت محدود کرد:
-----------------------------------
1)- ویل دورانت، لذات فلسفه ص 91 )
صفحه : 360
نخست این تعداد زنان نباید بیش از چهارتا باشد.
دوم این باید در میان همسران از هر نظر عدالت و مساوات برقرار باشد و اگر مرد نتواند چنین عدالتی را برقرار کند حق ندارد بیش
از یک زن داشته باشد.
این دو جهت در آیهاي که میخوانیم آمده است:
فَانکِحُوا ما طابَ لَکُم مِنَ النِّساءِ مَثنی وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ فَإِن خِفتُم أَلّا تَعدِلُوا فَواحِ دَةً (نساء/ 3) پس، از زنانی که براي شما پسندیده
است دوتا دوتا و سه تا سه تا و چهارتا چهارتا به همسري بگیرید و اگر بیم آن را داشته باشید که عدالت را رعایت نکنید، پس یک
همسر بگیرید.
به طوري که ملاحظه میکنید تعداد همسران به چهارتا محدود شده و از آن مهمتر این رعایت عدالت میان همسران الزامی شده که
کمتر مردي میتواند امکانات آن را داشته باشد که میان همسران متعدد، از لحاظ خوراك و پوشاك و مسکن و رعایت شئون
همسرداري عدالت برقرار کند. البته توجه کنیم که رعایت عدالت میان همسران که در این آیه خواسته شده به امور ظاهري مانند
غذا و مسکن و این هر چهار شب یک شب را به نوبت با یکی از آنها به سر برد، مربوط میشود و منظور از آن مساوات در محبت
قلبی نمیباشد چون چنین کاري در دست انسان نیست و خارج از اراده انسان است و لذا در آیه دیگري چنین میفرماید:
وَ لَن تَستَطِیعُوا أَن تَعدِلُوا بَینَ النِّساءِ وَ لَو حَرَصتُم فَلا تَمِیلُوا کُل المَیل (نساء/ 129 ) و هرگز نمیتوانید میان زنها عدالت کنید هر چند
خواستار آن باشید پس یکسره از یکی روي برمگردانید.
این آیه شریفه مربوط به میل باطنی و دلبستگی مردان به زنان است که مسلماً علاقه او به همه یکسان نخواهد بود ولی در عین حال
از مردان خواسته شده که میل قلبی خود را کنترل کنند و چنین نباشد که تمام توجه آنها به یکی از همسران باشد البته از نظر ظاهري
و رعایت شئون همسرداري او حق ندارد میان زنان تفاوت و تبعیضی
صفحه : 361
صفحه 232 از 390
قایل شود که اگر چنین کند باید فقط یک همسر داشته باشد و حق گرفتن بیش از یک همسر را ندارد.
در اینجا براي تتمیم فایده دو روایت که در این زمینه وارد شد ذکر میکنیم. البته روایات بسیار است ما فقط نمونههایی از آن را
میآوریم.
«1». -1 قال الصادق (ع): لا یحل لماء الرجل ان یجري فی اکثر من اربعۀ ارحام
امام صادق (ع) فرمود: براي آب مرد حلال نیست که در بیش از چهار رحم جاري شود.
-2 امام رضا (ع) فرمود: علت این مرد با چهار زن تزویج میکند ولی زن حق ندارد با بیش از یک نفر ازدواج نماید این است که
اگر مرد چهار زن هم داشته باشد اگر فرزندي بیاورند از اوست ولی اگر زن دو شوهر یا بیشتر داشته باشد، معلوم نمیشود که این
«2». فرزند از کیست چون همه در آن مشترك هستند و بدینگونه نسبها و مواریث تباه میشود و فرزند شناخته نمیشود
[ [سورة النساء ( 4): الآیات 5 الی 6
اشاره
وَ لا تُؤتُوا السُّفَهاءَ أَموالَکُم الَّتِی جَعَلَ اللّه لَکُم قِیاماً وَ ارزُقُوهُم فِیها وَ اکسُوهُم وَ قُولُوا لَهُم قَولًا مَعرُوفاً ( 5) وَ ابتَلُوا الیَتامی حَتّی إِذا
بَلَغُوا النِّکاحَ فَإِن آنَستُم مِنهُم رُشداً فَادفَعُوا إِلَیهِم أَموالَهُم وَ لا تَأکُلُوها إِسرافاً وَ بِداراً أَن یَکبَرُوا وَ مَن کانَ غَنِیا فَلیَستَعفِف وَ مَن کانَ
( فَقِیراً فَلیَأکُل بِالمَعرُوف فَإِذا دَفَعتُم إِلَیهِم أَموالَهُم فَأَشهِدُوا عَلَیهِم وَ کَفی بِاللّه حَسِیباً ( 6
و اموال خود را که خداوند مایه برپایی زندگی شما قرار داده به سفیهان ندهید و از آن مال آنان را بخورانید و بپوشانید و به آنان
( سخنی پسندیده بگویید ( 5
و یتیمان را آزمایش کنید تا وقتی که به مرحله ازدواج برسند پس چون از آنها رشدي ملاحظه کردید، اموالشان را به خودشان
بدهید و آن را از روي اسراف
-----------------------------------
1)- وسائل الشیعه ج 14 ص 399 )
2)- همان ص 398 )
صفحه : 362
و جلوتر از بزرگ شدنشان نخورید و هر کس توانگر باشد خویشتن داري کند و هر کس فقیر باشد به اندازهاي که پسندیده است
( بخورد و چون اموالشان را به آنها دادید، بر آنان شاهد بگیرید و خدا از لحاظ حسابرسی کافی است ( 6
نکات ادبی
کم خردان، آنها که صلاح و فساد خود را نمیدانند. مانند کودکان و عقب ماندگان فکري. به اینگونه افراد محجور « سفهاء » -1
گفته میشود.
آزمایش و امتحان. « ابتلاء » -2
یعنی مشاهده کردید، بر شما ثابت شد. « آنستم » -3
تجاوز از حدّ در طرف افراط. « اسراف » -4
مبادرت، پیشدستی، جلو افتادن. منظور در اینجا این است که پیشدستی میکنید مبادا بزرگ شوند و مالشان را از شما « بدار » -5
صفحه 233 از 390
بگیرند.
هر دو مصدرند و به جاي حال هستند. « بدار » و « اسراف » -6
حال یا تمیز است. « حسیبا » -7
تفسیر و توضیح
آیه ( 5) وَ لا تُؤتُوا السُّفَهاءَ أَموالَکُم ... ممکن است کم خردان و سفیهانی تحت تکفل انسان باشند مانند کودکان و یا بزرگانی که
رشد عقلی ندارند و صلاح و فسادکار را درك نمیکنند در چنین صورتی انسان نباید اموال خود را در اختیار آنان قرار بدهد که
هر کاري خواستند بکنند چون اموال هر انسانی براي برپایی زندگی اوست و قوام و پایداري زندگی روزمرّه وابسته به آن است و
اگر اختیار این اموال به دست سفیهان داده شود تباه خواهد شد و از بین خواهد رفت.
قرآن در این آیه توصیه میکند که اموال خود را در اختیار چنین افرادي قرار ندهید ولی از اموال خود خوراك و پوشاك آنها را
بدهید و زندگی آنان را تأمین کنید و علاوه
صفحه : 363
بر تأمین مادي زندگی آنها، با آنان خوش رفتاري هم بکنید و سخن نیکویی به آنان بگویید.
بدینگونه ضمن برحذر داشتن از این سفیهان را در معاملات و کارهاي تجاري خود شرکت بدهید و از این طریق ضرر و زیان کنید،
دستور میدهد که غذا و پوشاك و سایر لوازم زندگی آنها را در اختیارشان قرار بدهید و با آنان رفتاري خوب داشته باشید. البته در
آیه فقط غذا و پوشاك آمده ولی منظور تمام ملزومات زندگی است. نکته دیگر این فرمود: وَ ارزُقُوهُم فِیها یعنی رزق آنها را در
آن قرار دهید و نه فرمود: از آن. این شاید یک امر ارشادي باشد که روزي آنها را از اصل مال قرار ندهید که به مرور زمان تمام
میشود بلکه در آن مال قرار دهید به این معنا که اصل مال سرمایه باشد و با آن تجارت کنید و از سود آن روزي و نفقه آنها را
بدهید.
آیه ( 6) وَ ابتَلُوا الیَتامی حَ تّی إِذا بَلَغُوا ... این آیه چند حکم را درباره یتیمان بیان میکند. گاهی کسانی کودکان یتیمی از
خویشاوندان خود یا از بیگانگان را نگهداري میکردند و آنان اموالی داشتند که این اموال نیز در تصرف این افراد بود. وقتی
کودکان یتیم بزرگ میشدند، لازم بود که اموال آنها به آنها برگردانیده شود در این آیه دستور میدهد که چون یتیمان بالغ شدند
و به مرحلهاي رسیدند که قابلیت ازدواج دارند، شما باید آنها را از لحاظ رشد عقلی امتحان کنید و تنها به رشد جسمی و بلوغ سنّی
آنان اکتفا نکنید. وقتی آنها را امتحان کردید و دیدید که به رشد عقلی هم رسیدهاند و میتوانند صلاح خود را درك نمایند، در
چنین صورتی اموال آنها را به آنها برگردانید.
بنابراین دادن اموال یتیمان به خود آنان دو شرط دارد: یکی این از لحاظ جسمی و سنی به حد بلوغ برسند و دیگر این از لحاظ
عقلی و فکري داراي رشد لازم باشند.
از نظر اسلام در وجوب عبادات مانند نماز و روزه تنها بلوغ جسمی کافی است و با رسیدن به بلوغ جسمی، کودك مکلف میشود
ولی در مسایلی مانند ازدواج و دادن اموال کودکان یتیم به خودشان علاوه بر بلوغ جسمی، رشد فکري و عقلی هم
صفحه : 364
لازم است.
از نظر فقهی رسیدن به حد بلوغ با یکی از چند چیز محقق میشود: رسیدن به سن شانزده سالگی در پسران و ده سالگی در دختران،
احتلام و قابلیت ازدواج، روییدن مو در صورت پسران. اینها نشانه رشد جسمی و رسیدن به حدّ تکلیف است ولی رشد عقلی با
صفحه 234 از 390
امتحانهاي مکرر و گوناگون ثابت میشود.
ضمناً در آیه شریفه، افراد را از تجاوز به اموال کودکان یتیم برحذر میدارد و میفرماید: شما اموال آنها را به خودشان بدهید و آن
را از روي اسراف و افراط و با عجله که مبادا کودکان بزرگ میشوند و اموالشان را از شما میگیرند، نخورید، چون بعضیها براي
نگهداري اموال یتیمان اجرتی میگرفتند و چون میدیدند که آنها در شرف بلوغ هستند، سعی میکردند آن اموال را بیشتر
نگهداري کنند و بیشتر اجرت بگیرند قرآن آنها را از این کار نهی میکند و دستور میدهد که اموال آنها را به موقع به خودشان
پس بدهید.
البته خوردن از مال یتیم براي نگهداري آن و به حد متعارف اشکالی ندارد. در عین حال قرآن توصیه میکند که کسانی که توانگر
هستند و نیازي به اموال یتیمان ندارند بهتر است که اصلًا از آن مال چیزي نخورند ولی کسانی که فقیرند میتوانند به اندازهاي که
متعارف باشد در برابر خدماتی که انجام میدهند، از مال یتیم بخورند.
حکم دیگري که در این آیه آمده این است که چون خواستید اموال یتیمان را پس از بزرگ شدنشان به آنها بازپس دهید، براي این
کار شاهد بگیرید که مبادا در آینده، گرفتن اموالشان را انکار کنند و مدعی شما باشند. البته شما شاهد بگیرید ولی بدانید که شاهد
و حسابگر اصلی خداست و اگر خیانتی در اموال یتیمان کرده باشید خداوند آن را میداند و شما را مؤاخذه میکند، و خدا از
لحاظ حسابگري بسنده است.
[ [سورة النساء ( 4): الآیات 7 الی 10
اشاره
لِلرِّجال نَصِ یب مِمّا تَرَكَ الوالِدان وَ الَأقرَبُونَ وَ لِلنِّساءِ نَصِ یب مِمّا تَرَكَ الوالِدان وَ الَأقرَبُونَ مِمّا قَل مِنه أَو کَثُرَ نَصِیباً مَفرُوضاً ( 7) وَ إِذا
حَ َ ض رَ القِسمَۀَ أُولُوا القُربی وَ الیَتامی وَ المَساکِین فَارزُقُوهُم مِنه وَ قُولُوا لَهُم قَولًا مَعرُوفاً ( 8) وَ لیَخشَ الَّذِینَ لَو تَرَکُوا مِن خَلفِهِم ذُرِّیَّۀً
ضِعافاً خافُوا عَلَیهِم فَلیَتَّقُوا اللّهَ وَ لیَقُولُوا قَولًا سَدِیداً ( 9) إِن الَّذِینَ یَأکُلُونَ أَموالَ الیَتامی ظُلماً إِنَّما یَأکُلُونَ فِی بُطُونِهِم ناراً وَ سَیَصلَونَ
( سَعِیراً ( 10
صفحه : 365
براي مردان از آنچه پدر و مادر و خویشاوندان باقی میگذارند بهرهاي است و براي زنان نیز از آنچه پدر و مادر و خویشاوندان باقی
( میگذارند بهرهاي است. کم باشد یا زیاد، بهرهاي تعیین شده ( 7
و چون در موقع تقسیم مال، خویشاوندان و یتیمان و بینوایان حاضر باشند، از آن مال به آنان هم بدهید و به آنان سخنی شایسته
( بگویید ( 8
و کسانی که اگر بعد از خود فرزندان ضعیفی بگذارند از آنان بیمناك هستند، باید (درباره یتیمان مردم) بترسند و از خدا پروا کنند
( و سخنی درست و استوار بگویند ( 9
( کسانی که اموال یتیمان را از راه ستم میخورند همانا در شکمهایشان آتش میخورند و بزودي به آتش جهنم در میآیند ( 10
نکات ادبی
خویشاوندان و نزدیکان. « اقربون » -1
تعیین شده، مشخص شده. « مفروض » -2
صفحه 235 از 390
فرزندانی که از انسان باقی میمانند. « ذریه » -3
از صلی مشتق شده به معناي ملازمت. یعنی آنها بزودي ملازم آتش « سیصلون » - استوار، درست، مطابق با واقع. 5 « سدید » -4
خواهند بود.
آتش فروزان و شعلهور و منظور آتش جهنم است. « سعیر » -6
صفحه : 366
تفسیر و توضیح
8) لِلرِّجال نَصِ یب مِمّا تَرَكَ الوالِدان ... در میان اعراب جاهلی رسم بر این بود که وقتی کسی از دنیا میرفت، تنها مردان - آیات ( 7
را وارث او میشمردند و به زنان سهمی از مال نمیدادند. این آیه این سنت ظالمانه را نفی میکند و حکم اسلام را در ارث مردان
و زنان بدینگونه بیان میکند که هم مردان از پدر و مادر و خویشان خود ارث میبرند و هم زنان از آنها ارث میبرند چه ترکه
میت اندك باشد و چه بسیار در هر حال هم مرد و هم زن سهم ارث خود را میبرند و سهم وارثان هم در آیات دیگر تعیین شده
است.
پس از بیان این حکم کلی درباره ارث براي زن و مرد، حکم دیگري را بیان میکند و به وارثان میت دستور میدهد که اگر کسانی
از خویشاوندان شما که سهمی در ارث ندارند در موقع تقسیم ترکه حضور داشته باشند و یا بعضی از یتیمان و بینوایان در آن
مجلس حاضر باشند، سهمی هم به آنها بدهید و آنها را هم از آن مال بهرهمند سازید هر چند که به آنها ارث نمیرسد ولی
ناامیدشان نکنید و ضمن این آنها را هم از آن مال برخوردار میکنید، با آنان خوشرفتاري نمایید و سخنی پسندیده بگویید.
البته این یک توصیه اخلاقی است و وارثان مال میت، خوب است که به حاضران در مجلس تقسیم ترکه، چیزي از آن مال را بدهند
و این غیر از حکم ارث و سهم وارثان است که دادن آن الزامی است.
10 ) وَ لیَخشَ الَّذِینَ لَو تَرَکُوا ... این دو آیه کسانی را که متصدي کار یتیمان هستند و اموال یتیمان در اختیار آنهاست، از - آیات ( 9
خیانت بر آنها برحذر میدارد و به آنها گوشزد میکند که خوردن مال یتیم و ظلم به او سرانجام بدي دارد و هم در دنیا و هم در
آخرت مجازات سختی خواهد داشت. مجازات خوردن مال یتیم در دنیا این است که اگر این شخص خود فرزندانی دارد که نگران
حال آنهاست، باید از عاقبت آنها بترسد و بداند که همانگونه که فرزندان یتیم دیگران در اختیار او هستند فرزندان او هم ممکن
است در اختیار کسان دیگري قرار بگیرد و همانگونه که او
صفحه : 367
نگران حال فرزندان خویشتن است و دلش میخواهد که اگر او از دنیا رفت با یتیمان او خوشرفتاري کنند، او نیز در حق یتیمانی که
در اختیار اوست خیانت نکند و آنچه براي خود میپسندد براي دیگران هم بپسندد.
از آیه چنین استفاده میشود که خیانت به یتیمان در این دنیا اثر وضعی دارد و ممکن است فرزندان چنین اشخاصی دچار
گرفتاریهایی بشوند مانند فرزندان افراد مسلول و الکلی که خواه ناخواه در آنها زمینه بیماري بیشتر است و این فرزندان تاوان
کارهاي پدر و مادر خود را میدهند همانگونه که در فرزندان نامشروع و زنازادهها هم زمینههاي انحراف وجود دارد. البته این
موارد در حد الزام و به صورت حتمی نیست که ظلمی در حق فرزندان آنها باشد فقط در حد زمینه است و فرزندان میتوانند با
انجام کارهاي نیک از بروز ناراحتی جلوگیري کنند.
و اما مجازات خوردن مال یتیم و خیانت به او در آخرت نیز سنگین است و این آیه به صورت شدید اللحنی به آنان اخطار میکند
که آنها که اموال یتیمان را از روي ستم میخورند، همانا در شکمهایشان آتش میخورند. یعنی این اموال در آخرت تبدیل به آتش
صفحه 236 از 390
خواهد شد و در شکمهاي آنها فرو خواهد رفت و آنان در روز قیامت در میان آتش فروزان و شعلهور خواهند افتاد.
این بالاترین نوع تهدید است که خداوند درباره خیانتکاران به اموال یتیمان بیان میکند و آشکارا وعده جهنم و آتش سوزان
میدهد.
عین همین تهدید را خداوند درباره آن گروه از اهل کتاب که آیات خدا را کتمان میکنند و تورات و انجیل را بازیچه هوسهاي
خود قرار میدهند، دارد:
إِن الَّذِینَ یَکتُمُونَ ما أَنزَلَ اللّه مِنَ الکِتاب وَ یَشتَرُونَ بِه ثَمَناً قَلِیلًا أُولئِکَ ما یَأکُلُونَ فِی بُطُونِهِم إِلَّا النّارَ (بقره/ 174 ) کسانی که آنچه
خداوند از کتاب نازل کرده، پنهان میدارند و آن را به بهاي اندکی میفروشند، همانا در شکمهایشان جز آتش نمیخورند.
صفحه : 368
چند روایت
-1 عن ابی عبد الله (ع) قال: من اکل مال الیتیم سلّط الله علیه من یظلمه او علی عقبه او علی عقب عقبه فان الله یقول فی کتابه: وَ
«1»... لیَخشَ الَّذِینَ لَو تَرَکُوا
امام صادق (ع) فرمود: هر کس مال یتیم را بخورد خداوند کسی را بر او مسلط میکند که به او یا به فرزند او و یا نسل بعدي ظلم
کند. خداوند در قرآن فرموده: و لیخش الّذین ...
-2 پیامبر خدا (ص) فرمود چون مرا به آسمان بردند، قومی را دیدم که به درون آنها آتش نفوذ میکند و از پایین آنها بیرون
«2». میآید. پس گفتم: اي جبرئیل اینها چه کسانی هستند! گفت: اینها کسانی هستند که اموال یتیمان را خوردهاند
-3 امام صادق (ع) فرمود: در کتاب علی آمده است: خورنده مال یتیم تاوان کار خود را در دنیا در فرزندانش پس میدهد و در
آخرت نیز وبال آن را خواهد داشت اما در دنیا، چون خداوند میفرماید:
«3».. وَ لیَخشَ الَّذِینَ لَو تَرَکُوا ... و اما در آخرت میفرماید: إِن الَّذِینَ یَأکُلُونَ أَموالَ الیَتامی
[ [سورة النساء ( 4): الآیات 11
اشاره
یُوصِ یکُم اللّه فِی أَولادِکُم لِلذَّکَرِ مِثل حَظِّ الأُنثَیَین فَإِن کُن نِساءً فَوقَ اثنَتَین فَلَهُن ثُلُثا ما تَرَكَ وَ إِن کانَت واحِدَةً فَلَهَا النِّصف وَ لِأَبَوَیهِ
لِکُل واحِدٍ مِنهُمَا السُّدُس مِمّا تَرَكَ إِن کانَ لَه وَلَدٌ فَإِن لَم یَکُن لَه وَلَدٌ وَ وَرِثَه أَبَواه فَلِأُمِّه الثُّلُث فَإِن کانَ لَه إِخوَةٌ فَلِأُمِّه السُّدُس مِن بَعدِ
وَصِ یَّۀٍ یُوصِ ی بِها أَو دَین آباؤُکُم وَ أَبناؤُکُم لا تَدرُونَ أَیُّهُم أَقرَب لَکُم نَفعاً فَرِیضَۀً مِنَ اللّه إِن اللّهَ کانَ عَلِیماً حَکِیماً ( 11 )خداوند شما
را درباره فرزندانتان سفارش میدهد که براي پسر مانند بهره دو
-----------------------------------
1)- کنز الدقائق ج 2 ص 372 )
2)- تفسیر قمی ج 1 ص 132 )
3)- کنز الدقائق ج 2 ص 375 )
صفحه : 369
دختر باشد. پس اگر آنها زن باشند و بیش از دو نفر باشند، دو سوم ترکه براي آنهاست و اگر یک نفر باشد نصف ترکه براي
صفحه 237 از 390
اوست و براي پدر و مادر میت هر کدام یک ششم ترکه میرسد این در صورتی است که میت فرزند داشته باشد. پس اگر فرزند
نداشته باشد و پدر و مادرش از او ارث ببرند، پس براي مادرش یک سوم میرسد و اگر برادرانی داشته باشد، در این صورت براي
مادرش یک ششم میرسد. البته این پس از وصیتی است که میت کرده و یا بدهی که داشته است. شما نمیدانید که پدرانتان و یا
( فرزندانتان کدام یک از لحاظ سود رسانی به شما نزدیکتر است. این فریضهاي است از جانب خدا که خدا داناي فرزانه است ( 11
نکات ادبی
از وصیت به معناي سفارش کردن، عهد نمودن، امرکردن. عمل به وصیت خدا واجب است. بنابراین، این یک حکم « یوصیکم » -1
الزامی است.
در این است که نوعاً اولاد را فقط در فرزندان بدون واسطه به کار میبرند ولی ابناء اعم است « ابناء » فرزندان و فرق آن با « اولاد » -2
به فرزندان فرزندان هم گفته میشود همانگونه که والدین به پدر و مادر اطلاق میشود و آباء به اجداد هم اطلاق میشود چون
به معناي زاییدن است و آن با واسطه جور در نمیآید. « والد » ماده
و هم و زنهاي آنها از اعداد مانند ربع و خمس و ... براي نشان دادن یک سهم معین از چند سهم است و عدد « سدس » و « ثلث » -3
بیان کننده تعداد آن سهمهاست ضمناً این کلمات را هم با ضمه حرف وسط و هم با سکون آن میتوان خواند.
به اعتبار خبرش مؤنث آمده. « و ان کانت » -4
چیزي که مقرر شده و واجب شده است. ضمناً این کلمه منصوب با یک فعل مقدر است: « فریضۀ » -5
خذوا فریضۀ یا الزموا فریضه.
صفحه : 370
در جمله پایانی آیه منسلخ از زمان است. « کان » -6
تفسیر و توضیح
آیه ( 11 ) یُوصِ یکُم اللّه فِی أَولادِکُم ... یکی از مسایل مهمی که مربوط به حقوق مالی مردم است مسأله ارث است که در این آیه و
آیات بعدي آمده است. اسلام با واقع گرایی خاصی و با توجه به ضرورتهاي مالی اشخاص، سهم وارثان را تعیین کرده است. پیش
از اسلام اعراب جاهلی زنها را از ارث محروم میکردند و آنها نه از پدران و نه از شوهران و نه از فرزندان و نه از هیچ کس دیگري
ارث نمیبردند ولی اسلام حقوق آنها را زنده کرد و با توجه به این هزینه زندگی آنها به عهده مردهاست با یک واقع بینی خاصی
سهم ارث آنان را نصف سهم ارث مردها قرار داد.
در این آیه ارث بردن طبقه اول یعنی فرزندان و پدران و مادران از یکدیگر بیان شده و فریضه و سهم هر کدام تعیین گردیده است
که البته اگر میت چند وارث داشته باشد هر کدام سهم تعیین شده خود را میبرند و اگر تنها بود مقداري را به عنوان سهم تعیین
میبرد. « ردّ » شده و بقیه را به عنوان
در این آیه چند مسأله از مسائل ارث مربوط به طبقه اول ذکر شده که عبارتند از:
-1 اگر میت چند پسر و چند دختر داشته باشد، پسر به اندازه سهم دو دختر ارث میبرد و این را به عنوان یک قاعده کلی بیان
کرده: لِلذَّکَرِ مِثل حَظِّ الأُنثَیَین و البته این قاعده در همه جا جاري است.
-2 اگر میت فقط دو دختر یا چند دختر داشته باشد سهم مجموع آنها دو سوم مال است که البته اگر میت وارث دیگري در طبقه
به آنها داده میشود. « ردّ » اول نداشت بقیه مال هم به عنوان
صفحه 238 از 390
نکتهاي که در اینجا باید به آن توجه داشت این است که آیه حکم بیش از دو دختر را ذکر میکند (فوق اثنتین) که شامل سه دختر
یا بیشتر میشود ولی حکم دو دختر هم از جمله قبلی که به صورت قاعده کلی گفته شد به دست میآید. یعنی در
صفحه : 371
جمله پیش گفته شده که پسر دو برابر دختر سهم میبرد بنابراین اگر میت یک پسر و یک دختر داشته باشد سهم یک دختر یک
سوم میشود و طبعاً اگر تنها دو دختر باشند سهم آنها دو سوم خواهد بود اما اگر سه دختر یا بیشتر باشند دیگر سهم آنها سه سوم
نخواهد بود بلکه مجموع سهم آنها همان دو سوم خواهد بود و سرّ این در آیه، سهم سه دختر یا بیشتر را بیان کرد همین است که با
به دختران « ردّ » توجه به جمله قبلی تصور نشود که سهم سه دختر سه سوم مال است البته اگر وارث دیگري نبود، بقیه هم به عنوان
داده میشود.
-3 اگر میت فقط یک دختر داشته باشد، سهم او نصف مال است و اگر وارث دیگري نبود بقیه هم به او میرسد.
-4 اگر میت هم پدر و مادر و هم فرزند داشته باشد، هر کدام از پدر و مادر یک ششم مال را میبرند و بقیه به اولاد میرسد که
مطابق با آن قاعدهاي که گفته شد تقسیم کنند.
-5 اگر میت فقط پدر و مادر داشته باشد و اولاد و برادرانی نداشته باشد یک سوم مال به مادرش و بقیه به پدرش میرسد.
-6 اگر میت پدر و مادر و هم چند برادر داشته باشد ولی اولاد نداشته باشد برادران ارث نمیبرند چون در طبقه دوم هستند ولی
وجود آنها براي مادر حاجب میشود یعنی سهم مادر با وجود برادران میت از یک سوم به یک ششم تقلیل مییابد. و پدر سهم
بیشتري از ارث میبرد و این شاید بدانجهت باشد که قسمتی از هزینه برادران میت به عهده پدر میت است و شایسته است که او
سهم بیشتري داشته باشد.
در آیه شریفه پس از ذکر این مسایل، تذکر میدهد که همه این موارد پس از عمل به وصیت و پرداخت بدهی میت است و وارثان
باید پیش از هر چیز به وصیت میت عمل کنند و اگر تعهدات مالی دارد تا یک سوم مال، آن را پرداخت نمایند و نیز اگر بدهی
دارد آن را نیز بپردازند اگر چه همه مال را در برگیرد و اگر چیزي باقی ماند میان خود به ترتیبی که گفته شد تقسیم نمایند.
توجه کنیم که بدهی جلوتر از عمل به وصیت است و نخست باید بدهیهاي میت
صفحه : 372
را بدهند و اگر چیزي ماند به وصیت عمل کنند سپس نوبت به ارث میرسد و این در آیه وصیت جلوتر از بدهی گفته است براي
آن نیست که وصیت مقدم بر بدهی است بلکه براي تأکید در امر وصیت است چون وارثان نوعاً در پرداخت بدهی میت مسامحه
نمیکنند ولی در عمل به وصیت بخصوص اگر بار مالی هم داشته باشد سهل انگاري میکنند.
در پایان آیه به ذکر یک مطلب کلی میپردازد و آن این شما نمیدانید که از پدران و فرزندانتان کدام یک به شما نفع بیشتري
دارند. بنابراین شما نمیتوانید تشخیص بدهید که سهم ارث کدام یک از آنها چقدر باشد. شاید بعضیها خیال کنند که سهم پدر و
مادر بیشتر باشد بهتر است و بعضیها عکس آن را تصور کنند ولی این خداست که از مصالح واقعی و کلی بشر آگاه است او هم
و کارهاي او از روي حکمت و اتقان میباشد و لذا همو باید سهم ارث « حکیم » است و از تمام مسایل آگاه است و هم « علیم »
پدران و فرزندان را تعیین کند همانگونه که تعیین کرده است.
[ [سورة النساء ( 4): الآیات 12 الی 14
اشاره
صفحه 239 از 390
وَ لَکُم نِصف ما تَرَكَ أَزواجُکُم إِن لَم یَکُن لَهُن وَلَدٌ فَإِن کانَ لَهُن وَلَدٌ فَلَکُم الرُّبُع مِمّا تَرَکنَ مِن بَعدِ وَصِ یَّۀٍ یُوصِینَ بِها أَو دَین وَ لَهُنَّ
الرُّبُع مِمّا تَرَکتُم إِن لَم یَکُن لَکُم وَلَدٌ فَإِن کانَ لَکُم وَلَدٌ فَلَهُن الثُّمُن مِمّا تَرَکتُم مِن بَعدِ وَصِ یَّۀٍ تُوصُونَ بِها أَو دَین وَ إِن کانَ رَجُلٌ
یُورَث کَلالَۀً أَوِ امرَأَةٌ وَ لَه أَخٌ أَو أُخت فَلِکُل واحِدٍ مِنهُمَا السُّدُس فَإِن کانُوا أَکثَرَ مِن ذلِکَ فَهُم شُرَکاءُ فِی الثُّلُث مِن بَعدِ وَصِیَّۀٍ یُوصی
بِها أَو دَین غَیرَ مُ َ ض ارٍّ وَصِ یَّۀً مِنَ اللّه وَ اللّه عَلِیم حَلِیم ( 12 ) تِلکَ حُ دُودُ اللّه وَ مَن یُطِع اللّهَ وَ رَسُولَه یُدخِله جَنّات تَجرِي مِن تَحتِهَا
( الَأنهارُ خالِدِینَ فِیها وَ ذلِکَ الفَوزُ العَظِیم ( 13 ) وَ مَن یَعص اللّهَ وَ رَسُولَه وَ یَتَعَدَّ حُدُودَه یُدخِله ناراً خالِداً فِیها وَ لَه عَذاب مُهِین ( 14
نیمی از آنچه همسران شما بر جاي گذارند، براي شماست اگر آنها فرزند نداشته
صفحه : 373
باشند ولی اگر فرزند داشته باشند، یک چهارم ترکه آنها از آنِ شماست. پس از وصیتی که کرده باشند و یا بدهی که داشته باشند.
و یک چهارم ترکهاي که شما بر جاي میگذارید براي آنها (زنان) است اگر شما فرزند نداشته باشید ولی اگر فرزند داشته باشید،
یک هشتم ترکه شما از آنِ آنهاست. پس از وصیتی که میکنید و یا بدهی که دارید. و اگر مردي یا زنی که از او ارث میبرند،
باشد (یعنی پدر و مادر و فرزند نداشته باشد) و برادر یا خواهري داشته باشد براي هر کدام از آنها یک ششم میرسد و اگر « کلاله »
بیشتر از این باشند، آنها در یک سوم شریک هستند البته پس از وصیتی که کرده و یا بدهی که داشته است وصیت و بدهی که
( زیانآور نباشد. این سفارشی از خداست و خدا دانا و بردبار است ( 12
این حدود خداست و هر کس خدا و پیامبرش را پیروي کند، خدا او را به بهشتهایی داخل میکند که نهرها از زیر آن روان است
( جاودانه در آن خواهند بود و این رستگاري بزرگی است ( 13
کسی که خدا و پیامبر او را نافرمانی کند و از حدود او تجاوز نماید خدا او را وارد آتشی میکند که جاودانه در آن خواهد بود و
( براي او عذابی خوار کننده است ( 14
نکات ادبی
جمع زوج که هم به معناي شوهر و هم به معناي زن است و در هر دو استعمال میشود، همسر. « ازواج » -1
تامه است و با فاعل تمام شده و نیازي به اسم و خبر ندارد. « و ان کان رجل » در « کان » -2
خواهران و برادران، خویشاوند درجه دوم، خویشاوندان غیر از پدر و مادر و فرزندان. اساساً کلاله به معناي خویشاوندي « کلاله » -3
است که میان او و انسان تولدي واسطه نباشد یعنی نه از انسان زاده شده باشد و نه انسان زاییده او باشد که شامل خواهران و برادران
مشتق شده که به معناي احاطه « کلل » میشود این کلمه از ماده
صفحه : 374
است و به کلاه اکلیل میگویند چون سر را احاطه کرده ولی خود سر نیست کلاله هم خویشاوندي است که انسان را احاطه کرده
ولی از او زاده نشده و نه او را زاییده است ضمناً کلاله هم به میت گفته میشود و هم به برادران و خواهران او که وارث او هستند
اطلاق میشود.
در اینجا مصدر است ولی در جاي حال قرار گرفته و حال است از رجل و امراة و کلاله لفظی است که هم براي مفرد و « کلاله » -4
هم براي تثنیه و هم براي جمع و هم براي مذکر و مؤنث استعمال میشود.
ضرر رساننده و به معناي کسی است که به او ضرر رسیده است نیز آمده و این صیغه هم صیغه فاعل و هم صیغه مفعول « مضار » -4
است و معناي آن را باید از قراین فهمید.
تفسیر و توضیح
صفحه 240 از 390
تفسیر و توضیح
آیه ( 12 ) وَ لَکُ م نِصف ما تَرَكَ أَزواجُکُ م ... در این آیه نیز دنباله مسایل ارث بیان شده و مربوط به ارث بردن زن و شوهر از
یکدیگر و نیز ارث بردن بعضی از خویشان مرتبه دوم میباشد. مسایلی که در این آیه آمده به قرار زیر است:
-1 اگر زنی بمیرد و فرزندي هم نداشته باشد، نصف ترکه او به شوهر میرسد البته پس از عمل به وصیتی که کرده و پس از
پرداخت بدهی او.
-2 اگر زنی بمیرد و فرزندي داشته باشد چه پسر چه دختر، یک چهارم مال او به شوهر میرسد.
-3 اگر شوهري بمیرد و فرزندي نداشته باشد، یک چهارم مال او به زنش میرسد.
-4 اگر شوهري بمیرد و فرزندي نداشته باشد یک هشتم مال او به زنش میرسد. البته در اینجا نیز حکم پس از عمل به وصیت و
پرداخت بدهی اجرا میشود.
این چهار حکم به صورت خطاب به مردان ذکر شده است.
باشد یعنی پدر و مادر و فرزند نداشته باشد و « کلاله » -5 اگر مردي یا زنی بمیرد و
صفحه : 375
وارث او برادر و خواهر او باشند، به هر کدام یک ششم مال میرسد.
-6 اگر در مسأله قبلی تعداد برادران و خواهران بیش از یکی باشد، مجموعاً در یک سوم مال شریک میشوند.
توجه کنیم که در چنین فرضی هم به میت کلاله گفته میشود و هم به برادران و خواهران او که وارث او هستند و در آیه شریفه،
کلمه کلاله به میت اطلاق شده و میفرماید: اگر مردي یا زنی ارث برده شود یعنی بمیرد در حالی که کلاله است.
گفته میشود و « کلاله امی » نکته مهم دیگر این منظور از برادر و خواهر در این آیه برادر و خواهر مادري است که اصطلاحاً به آنها
گفته میشود. چون حکم « کلاله ابی و امی » این آیه شامل برادران و خواهران پدري و مادري یا فقط پدري نمیشود که به آنها
ارث آنها در آیه آخر همین سوره بیان شده و با حکم ارث کلالهاي که در این آیه آمده متفاوت است. البته در خود آیه قرینهاي
براي این اختصاص یافته نشد ولی چون حکم کلاله در این دو آیه متفاوت است و در فقه نیز حکم این آیه به کلاله امی و حکم
آیه آخر سوره نساء به کلاله ابی یا ابی و امی اختصاص دارد، لذا همه مفسران و علماء اسلامی اتفاق نظر دارند که آیه مورد بحث
درباره کلاله امّی است.
نکته دیگر این همان جمله که به صورت ترجیع بند در آخر احکام ارث در این دو آیه مکرر آمده، در اینجا هم آمده ولی یک
جمله اضافه دارد و آن این این حکم پس از کسر وصیت و بدهی اجرا شود و میت در حال حیات خود وصیتی نکند که به ضرر
وارث است و یا به یک بدهی غیر واقعی به خاطر ضرر زدن به وارث اقرار نکند و بالاخره ضرر زدن به وارث ممنوع است. این این
قید در ارث کلاله آمده ولی در ارث وارثان دیگر نیامده شاید بدانجهت باشد که وارثان دیگر خیلی به میت نزدیک هستند وقتی
کسی ببیند که مال او به فرزندش یا پدر و مادرش و یا به همسرش میرسد ناراحت نیست و آنها را مانند خودش میداند و لذا
دست به کاري نمیزند که آنها ضرر کنند اما وقتی ببیند که مال او به وارثان درجه دوم میرسد، شاید ناراحت باشد و کاري کند
که از این مال مقدار کمتري به آنها برسد. این است که در اینجا تذکر
صفحه : 376
میدهد که شما حق ندارید کاري بکنید که به وارث ضرر برسد.
پس از بیان چندین حکم از احکام ارث اضافه میکند که خداوند شما را به این احکام سفارش میدهد و خداوند دانا و بردبار
است. یعنی به نیتهاي شما آگاه و در مجازات متخلفان بردبار است.
صفحه 241 از 390
در دو آیه بعدي براي تحکیم و تثبیت احکام ارث که گفته شد، میفرماید: این حدود و مقررات الهی است و هر کس خدا و
پیامبرش را پیروي کند وارد بهشتهایی میشود که از زیر آن نهرها جاري است و جاودانه در آن هستند و این یک رستگاري بزرگ
است. در مقابل، هر کس خدا و پیامبرش را معصیت کند وارد جهنم میشود و جاودانه در آن است و براي او عذابی خوار کننده
است. بدینگونه مردم را در اجراي احکام الهی هم تشویق و هم تهدید میکند.
[ [سورة النساء ( 4): الآیات 15 الی 16
اشاره
وَ اللّاتِی یَأتینَ الفاحِشَ ۀَ مِن نِسائِکُم فَاستَشهِدُوا عَلَیهِن أَربَعَۀً مِنکُم فَإِن شَ هِدُوا فَأَمسِکُوهُن فِی البُیُوت حَتّی یَتَوَفّاهُن المَوت أَو یَجعَلَ
( اللّه لَهُن سَبِیلًا ( 15 ) وَ الَّذان یَأتِیانِها مِنکُم فَآذُوهُما فَإِن تابا وَ أَصلَحا فَأَعرِضُوا عَنهُما إِن اللّهَ کانَ تَوّاباً رَحِیماً ( 16
کسانی از زنان شما که کار ناشایست (زنا) انجام میدهند، بر آنها چهار نفر از خودتان شاهد بگیرید. پس اگر شهادت دادند، آنها
( را در خانهها نگهدارید تا مرگشان برسد یا خدا براي آنها راهی قرا بدهد ( 15
و آن دو نفر از شما را که کار ناشایست (زنا) انجام دهند، آزارشان دهید پس اگر توبه کردند و اصلاح نمودند، از آنها دست
بردارید که خدا بسیار توبه پذیر و بخشایشگر است.
تفسیر و توضیح
16 ) وَ اللّاتِی یَأتِینَ الفاحِشَۀَ ... حکم دیگري از احکام الهی بیان میشود و آن حکم مربوط به زناکاران است. زنابا چهار - آیات ( 15
شاهد ثابت میشود. اگر چهار
صفحه : 377
نفر مرد شهادت دادند، باید زناکار مجازات شود و حد الهی درباره او اجرا گردد. حدّ و مجازاتی که در این آیه آمده مربوط به
زنان زناکار است و آن این است که باید آنها را در خانهها حبس کنند تا وقتی که بمیرند. این حکم در آیه شریفه به صورتی بیان
شده که معلوم میشود یک حکم موقتی است و بزودي نسخ خواهد شد. چون میفرماید: آنها را در خانهها نگهدارید تا بمیرند و یا
خدا راهی براي آنها قرار بدهد. جمله دوم موقت بودن این حکم را میرساند.
همانگونه که پیش بینی میشد، بعدها آیات دیگري نازل شد و این حکم را نسخ کرد و آن، آیات مربوط به حدّ زنا بود:
الزّانِیَۀُ وَ الزّانِی فَاجلِدُوا کُل واحِدٍ مِنهُما مِائَۀَ جَلدَةٍ (نور/ 2) زن زناکار و مرد زناکار به هر کدام از آنها صد تازیانه بزنید.
این آیه مربوط به حدّ زناي غیر محصنه است یعنی زناي مردان و زنانی که ازدواج نکردهاند و از نظر سنت پیامبر حکم زناي محصنه
یعنی زناي کسانی که ازدواج کردهاند و در عین حال زنا میکنند، این است که باید آنها را سنگسار کرد. این آیه به ضمیمه سنت
پیامبر، آیه مورد بحث ما را نسخ کرده و حکم آن را برداشته است. از اول هم آن حکم موقتی بود و در پایان آن آیه به موقت بودن
آن حکم اشاره شده بود.
مصلحت آن زمان آن حکم را اقتضاء میکرد و مصلحت بعدي آن را نسخ کرد.
این مورد از موارد بسیار اندکی است که در آن آیهاي نسخ شده است هر چند که بعضیها عقیده دارند با توجه به جمله پایانی آیه
که حکم را موقت اعلام میکند نباید آیه را نسخ شده دانست چون در خود آیه آمده است که حکم آن تا زمان معینی است و
معلوم است که چون آن زمان معین سپري شد حکم نیز از اعتبار میافتد و این غیر از نسخ اصطلاحی است نسخ در جایی است که
صفحه 242 از 390
حکمی با قاطعیت گفته شود ولی بعدها آیه دیگري حکم آن را عوض کند مانند آیه نجوا. (درباره نسخ پیش از این به تفصیل
سخن گفتهایم) در عین حال میتوان گفت که مجازات و حدّ زناکار در همین آیات مورد بحث آمده و آن عبارت (فاذا وهما)
میباشد و آیه مربوط به حدّ در واقع آن را
صفحه : 378
تفصیل میدهد پس جایی براي نسخ وجود ندارد.
این نکته را هم تذکر بدهیم که اگر آیه مورد بحث را منسوخ شده بدانیم، ناسخ آن آیه دیگر و سنت پیامبر است و این میرساند
که با سنت قطعی هم میتوان آیه قرآن را نسخ کرد و بسیاري از دانشمندان علم اصول این مطلب را تأیید کردهاند و نسخ آیه با
سنت قطعی و متواتر را پذیرفتهاند ولی نسخ آیه با خبر واحد را اکثریت اصولیین قبول نکردهاند.
در آیه بعدي حکم دیگري درباره زناکاران بیان میشود و دستور میدهد که چون مرد زناکار و زن زناکار پیش شما آمدند آنها را
تنبیه کنید و آزارشان دهید. چگونگی آزار دادن بسته به شرایط و موقعیت آنها دارد گاهی با زبان و گاهی با کتک و گاهی با
بیرون کردن آنها از خانه محقق میشود ولی اگر توبه کردند و خود را اصلاح نمودند از آزار آنها دست بردارید و رهایشان سازید
چون خدا توبه پذیر و مهربان است.
می بینند که در اسلام در عین این مجازاتهاي سختی براي خطاکاران وجود دارد، تمام راهها به روي آنها بسته نمیشود و اگر آنها
متنبه شدند و توبه کردند و از کرده خود پشیمان شدند، اسلام آنها را میپذیرد و توبه آنها را قبول میکند.
[ [سورة النساء ( 4): الآیات 17 الی 18
اشاره
إِنَّمَ ا التَّوبَۀُ عَلَی اللّه لِلَّذِینَ یَعمَلُونَ السُّوءَ بِجَهالَۀٍ ثُم یَتُوبُونَ مِن قَرِیب فَأُولئِکَ یَتُوب اللّه عَلَیهِم وَ کانَ اللّه عَلِیماً حَکِیماً ( 17 ) وَ لَیسَتِ
التَّوبَۀُ لِلَّذِینَ یَعمَلُونَ السَّیِّئات حَتّی إِذا حَ َ ض رَ أَحَدَهُم المَوت قالَ إِنِّی تُبت الآنَ وَ لا الَّذِینَ یَمُوتُونَ وَ هُم کُفّارٌ أُولئِکَ أَعتَدنا لَهُم عَذاباً
( أَلِیماً ( 18
پذیرش توبه از سوي خدا تنها براي کسانی است که از روي نادانی کار بد میکنند سپس بزودي توبه میکنند.
( خدا توبه آنها را میپذیرد و خدا دانا و فرزانه است ( 17
و توبه براي کسانی نیست که کارهاي بد میکنند تا وقتی که یکی از آنها را مرگ فرا میرسد میگوید: هم اکنون توبه کردم و نیز
براي کسانی نیست که در
صفحه : 379
( حال کفر میمیرند. براي آنها عذابی دردناك آماده کردهایم ( 18
نکات ادبی
مصدر از تاب یتوب به معناي بازگشت و رجوع و در اصطلاح، توبه عبارت است از پشیمانی از گناه و تصمیم بر ترك آن « توبه » -1
در آینده. توبه گاهی به خدا نسبت داده میشود و گاهی به بنده که در هر دو صورت به معناي رجوع است. رجوع بنده به خدا
پشیمانی از گناه است و رجوع خدا به بنده به معناي پذیرش توبه اوست.
منظور از آن در اینجا ارتکاب گناه از روي هوي و هوس است هر چند که حرام بودن آن را میداند. همین که کار را « جهالت » -2
صفحه 243 از 390
از روي عناد با خدا انجام نمیدهد کافی است.
براي ابتداي غایت است. « من قریب » در « من » -3
جمع سیئۀ به معناي کار بد در مقابل حسنه که به معناي کار نیک است. « سیئات » -4
در اینجا براي تحقیر مطلب است. « احدهم » -5 ذکر
لحظه، وقت. مخصوص زمان معینی نیست ولی وقتی با الف و لام همراه شد (الآن) به معناي لحظه حال میشود. « آن » -6
آماده کردیم. این کلمه در اصل اعددنا بوده دال تبدیل به تاء شد. « اعتدنا » -7
تفسیر و توضیح
آیه ( 17 ) إِنَّمَا التَّوبَۀُ عَلَی اللّه لِلَّذِینَ ... یکی از مظاهر لطف و رحمت خداوند نسبت به بندگانش این است که درهاي توبه را به روي
آنها باز کرده است و به گنهکاران و کسانی که از دستورات خدا سرپیچی کردهاند، فرصتی دیگر داده که از طریق توبه به سوي
خدا بازگردند و مشمول رحمت او باشند.
توبه یک حقیقت بلند در معارف اسلامی است. در واقع توبه وسیلهاي براي بازیابی و بازنگري و اصلاح نفس است اگر درهاي توبه
باز نبود و فرصت بازگشت به سوي خدا از گنهکاران گرفته میشد، اثر بسیار بد و خطرناکی در روحیه افراد
صفحه : 380
داشت و هر فردي با ارتکاب یک گناه، دیگر خودش را از رحمت خدا به دور میدید و به سوي گناهان دیگر کشیده میشد و
دچار یأس از رحمت الهی میگشت و این بدترین حالتی است که بندهاي دچار آن شود.
در این آیه خداوند از روي امتنان بر بندگان، اظهار میدارد که خدا قبول توبه گنهکاران را بر خود لازم میداند گویا که این عهد
و پیمانی براي خداست و خدا وعده میدهد که توبه آنها را بپذیرد.
البته پذیرش توبه گنهکاران را مشروط به دو شرط میداند:
نخست این، معصیتی که مرتکب شدهاند از روي عناد با خدا نباشد بلکه از روي جهالت باشد. گاهی انسان گناهی را از روي هوي
و هوس و براي ارضاي شهوتهاي خود انجام میدهد و هدف او مخالفت با خدا نیست ولی گاهی آن کار را به جهت مخالفت با
خدا و عناد و ستیز در برابر حق انجام میدهد. اگر ارتکاب گناه به صورت اول باشد، معلوم میشود که بنده هر چند خدا را نافرمانی
کرده ولی روح نافرمانی در او نیست بلکه فقط از روي هواي نفس این کار را کرده است در این صورت اگر از کرده خود پشیمان
شد و به سوي خدا بازگشت خدا توبه او را میپذیرد و میتوان گفت که او این کار را از روي جهالت و نادانی انجام داده است هر
چند که گناه بودن آن را میدانست.
بنابراین، قید جهالت به معناي آن نیست که گنهکار در حین ارتکاب گناه، حرام بودن آن را نمیدانست چون در چنین صورتی او
گناهی نکرده تا توبه کند بلکه جهالت در اینجا به همان مفهومی است که گفته شد.
یعنی انجام کار از روي هوا و هوس.
دوم این، وقتی مرتکب گناهی شد هر چه زودتر توبه کند و توبه را به تأخیر نیندازد اگر توبه را به تأخیر اندازند تا وقتی که مرگشان
فرا رسد، دیگر توبه آنها پذیرفته نخواهد شد همانگونه که در آیه بعدي بیان شده است. و اگر پس از ارتکاب گناه بلافاصله توبه
نکردند و به تأخیر انداختند اگر چه پیش از مرگشان هم توبه کنند، قبول توبه آنها
صفحه : 381
براي خدا واجب نیست و چنین توبهاي شامل تعهد و وعده الهی نمیشود و ممکن است نپذیرد. زیرا در این آیه خدا تنها در مقابل
صفحه 244 از 390
توبه کنندگانی خود را متعهد به قبولی توبه میکند که بلافاصله پس از ارتکاب گناه توبه کنند.
به هر حال وقتی دو شرط یاد شده محقق شد، خدا قول میدهد که توبه توبه کننده را بپذیرد و اضافه میکند که خدا دانا و حکیم
است از حقیقت حال بندگانش خبر دارد و کارهاي او از روي حکمت و اتقان است.
آیه ( 18 ) وَ لَیسَت التَّوبَۀُ لِلَّذِینَ یَعمَلُونَ ... همانگونه که پذیرش توبه با دو شرطی که در آیه پیش گفته شد، حتمی است، توبه دو
گروه هم بطور حتمی پذیرفته نخواهد شد و خداوند در این آیه این دو گروه را چنین معرفی میکند:
گروه نخست، کسانی هستند که مرتکب گناهان میشوند و توبه نمیکنند تا وقتی که آثار و نشانههاي مرگ خود را مشاهده
میکنند و چون با مرگ روبرو میشوند، توبه میکنند. توبه این افراد در این زمان پذیرفته نیست زیرا آنها فرصت را از دست
دادهاند و اساساً با فرا رسیدن مرگ، تکلیف از انسان برداشته میشود و توبه مربوط به زمان تکلیف است.
اساساً چنین افرادي دروغ میگویند و با توجه به سابقه کار آنها اگر مرگ آنها هم به تأخیر بیفتد، باز به ارتکاب گناه ادامه خواهند
داد چون آن ایمان محکم را ندارند که آنها را از معصیت بازدارد و روح آنها به گناه عادت کرده است. همانگونه که در آیات
دیگر نیز این حقیقت آمده است:
فَلَم یَک یَنفَعُهُم إِیمانُهُم لَمّا رَأَوا بَأسَنا (غافر/ 85 ) پس ایمان آنها هنگامی که عذاب ما را دیدند به آنها سودي نداد.
حَتّی إِذا أَدرَکَه الغَرَق قالَ آمَنت أَنَّه لا إِلهَ إِلَّا الَّذِي آمَنَت بِه بَنُوا إِسرائِیلَ وَ أَنَا مِنَ المُسلِمِینَ. آلآنَ وَ قَد عَ َ ص یتَ قَبل وَ کُنتَ مِنَ
91 ) تا وقتی که او را (فرعون را) غرق فرا گرفت، گفت ایمان آوردم که معبودي جز آنکه بنی اسرائیل به او - المُفسِدِینَ (یونس/ 90
ایمان دارند نیست و من از تسلیم شدگانم. آیا اکنون! و حال آنکه
صفحه : 382
پیشتر معصیت کردي و از فاسدان بودي.
گروه دوم از کسانی که توبه آنها پذیرفته نیست و راه نجاتی ندارند، کافرانی هستند که به کفر خود بمیرند.
روشن است که اینها در برزخ و در قیامت پشیمان خواهند بود ولی دیگر پشیمانی سودي ندارد و خدا براي آنها عذابی دردناك
آماده کرده است.
همانگونه که درباره گروه اول گفتیم این گروه نیز عمري را با کفر سرکردهاند و اگر بر فرض محال به دنیا برگردانیده شوند باز در
کفر زندگی خواهند کرد چون روح آنها کاملًا آلوده شده و مسخ شده است و امیدي بر اصلاح آنها وجود ندارد. این حقیقت نیز
در آیات دیگري هم آمده است:
وَ لَو رُدُّوا لَعادُوا لِما نُهُوا عَنه وَ إِنَّهُم لَکاذِبُونَ (انعام/ 28 ) و اگر به دنیا بازگردانیده شوند به سوي آنچه از آن نهی شدهاند
برمیگردند و آنها دروغگویانند.
إِن الَّذِینَ کَفَرُوا وَ ماتُوا وَ هُم کُفّارٌ فَلَن یُقبَلَ مِن أَحَ دِهِم مِلءُ الَأرض ذَهَباً (آل عمران/ 91 ) کسانی که کافر شدند و در حالی که
کافرند مردند، از یکی از آنها طلا به اندازه زمین پذیرفته نخواهد شد.
بحثی درباره توبه
توبه از مادهتاب یتوب توباً مشتق شده و به معنی بازگشت میباشد کسی که توبه میکند در واقع به سوي خداوند باز میگردد. در
قرآن کریم توبه هم به خدا نسبت داده شده و هم به بنده و در هر دو مورد به معناي رجوع و بازگشت میباشد.
توبه عبارت است از بازگشت انسان به سوي خداوند با حالت پشیمانی از گناهی که کرده با این قصد که دیگر آن گناه را تکرار
نکند. توبه کردن از گناه واجب است و
صفحه 245 از 390
صفحه : 383
خداوند در قرآن کریم بندگان خود را به آن امر کرده است:
وَ تُوبُوا إِلَی اللّه جَمِیعاً أَیُّهَا المُؤمِنُونَ لَعَلَّکُم تُفلِحُونَ (نور/ 31 ) همگی به خداوند توبه کنید اي گروه اهل ایمان تا رستگار شوید.
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَی اللّه تَوبَۀً نَصُوحاً عَسی رَبُّکُم أَن یُکَفِّرَ عَنکُم سَیِّئاتِکُم (تحریم/ 8) اي کسانی که ایمان آوردهاید به
خداوند توبه کنید توبهاي خالص و با دوام، شاید که پروردگارتان بدي شما را نادیده بگیرد.
از دیدگاه قرآن توبه کسی قبول است که داراي شرائط ویژهاي باشد:
إِنَّمَا التَّوبَۀُ عَلَی اللّه لِلَّذِینَ یَعمَلُونَ السُّوءَ بِجَهالَۀٍ ثُم یَتُوبُونَ مِن قَرِیب فَأُولئِکَ یَتُوب اللّه عَلَیهِم وَ کانَ اللّه عَلِیماً حَکِیماً،/ وَ لَیسَت التَّوبَۀُ
لِلَّذِینَ یَعمَلُونَ السَّیِّئات حَتّی إِذا حَ َ ض رَ أَحَ دَهُم المَوت قالَ إِنِّی تُبت الآنَ وَ لَا الَّذِینَ یَمُوتُونَ وَ هُم کُفّارٌ أُولئِکَ أَعتَدنا لَهُم عَذاباً أَلِیماً
18 ) همانا بر خداست توبه کسانی را بپذیرد که از روي نادانی کار بد کنند آنگاه به زودي توبه نمایند پس خدا توبه - (نساء/ 17
آنها را میپذیرد و خدا علیم و حکیم است و قبول نیست توبه کسانی که کارهاي بد میکنند تا وقتی که مرگ یکی از آنها فرا
رسد و بگوید اکنون توبه کردم، همچنین قبول نیست توبه کسانی که میمیرند در حالی که کافرند، براي آنها عذاب دردناکی
آماده کردهایم.
طبق این آیات شریفه قبولی توبه شرایط خاصی دارد که عبارتند از:
-1 توبه باید از گناهی باشد که از روي جهالت و نادانی انجام گرفته است و البته منظور از جهالت در اینجا این نیست که گناه بودن
آن عمل را نمیدانست بلکه منظور این است که بر سبیل عناد با خدا و در مقام معارضه با حقتعالی آن عمل را انجام نداده باشد.
ممکن است انسان گناهی را مرتکب شود اما نه به عنوان عناد با خدا بلکه از روي هوي و هوس که خود نوعی جهالت است در
چنین صورتی است که اگر واقعاً توبه کند توبه او پذیرفته میشود اما اگر گناه را در مقام معارضه با خدا و با انگیزه
صفحه : 384
عناد و لجاجت مرتکب شد، معلوم نیست که خداوند توبه از چنین گناهی را قبول کند.
-2 توبه باید زود انجام بگیرد و انسان حق ندارد توبه را به تأخیر بیاندازد البته در بعضی از روایات عبارت (مِن قَرِیب)ٍ به زودتر از
مرگ تفسیر شده است و گویا منظور این است که تا پیش از مرگ توبه کند و اگر با رسیدن نشانههاي مرگ توبه کرد قبول نیست.
اگر منظور این باشد جمله بعدي (وَ لَیسَت التَّوبَۀُ) توضیح آن خواهد بود.
-3 توبه باید هنگامی باشد که انسان قدرت انتخاب و اختیار و آزادي عمل داشته باشد اما اگر انسان به مرحلهاي رسید که با مرگ
دست به گریبان شد و آثار آن را معاینه و مشاهد کرد، دیگر فرصتی براي توبه نیست و توبه در این دم آخر مقبول درگاه الهی
نخواهد بود.
-4 توبه کسانی که کافر از دنیا میروند قبول نیست بنابر این پشیمانی کفار در عالم برزخ و یا در روز قیامت سودي به حال آنها
نخواهد داشت.
شبیه آیاتی که خواندیم آیه یاد شده در زیر است:
أَنَّه مَن عَمِلَ مِنکُم سُوءاً بِجَهالَۀٍ ثُم تابَ مِن بَعدِه وَ أَصلَحَ فَأَنَّه غَفُورٌ رَحِیم (انعام/ 54 ) همانا اگر کسی از شما از روي جهالت کار
بدي کند آنگاه توبه نماید و خود را اصلاح سازد، به درستی که خداوند آمرزنده و بخشنده است.
در این آیه شرط دیگري براي قبولی توبه آمده است و آن عبارت است از اصلاح حال شخص که باید بعد از توبه انجام گیرد و
شاید این شرط اشاره باشد به این که توبه کننده باید تصمیم قطعی بگیرد که دیگر به سوي گناهی که از آن توبه کرده باز نگردد و
آن را تکرار نکند. البته قید اصلاح بعد از توبه در آیات دیگري نیز آمده است که ما آنها را نیاوردیم.
صفحه 246 از 390
از بعضی از آیات چنین استفاده میشود که اگر توبه با شرائط لازم انجام بگیرد، قبولی آن از سوي خداوند حتمی است زیرا در این
آیات، خداوند بطور قطعی وعده قبول توبه را میدهد:
صفحه : 385
فَمَن تابَ مِن بَعدِ ظُلمِه وَ أَصلَحَ فَإِن اللّهَ یَتُوب عَلَیه (مائده/ 39 ) پس هر کس توبه کند پس از آن که ظلم کرده، و اصلاح نماید،
پس خداوند توبه او را قبول میکند.
وَ إِنِّی لَغَفّارٌ لِمَن تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُم اهتَدي (طه/ 82 ) همانا من آمرزنده هستم براي کسی که توبه کند و ایمان داشته باشد
و عمل صالح انجام دهد و آنگاه هدایت شود.
به طوري که از این آیات و آیات دیگر استفاده میشود، بخشیده شدن گناهان کسی که توبه میکند حتمی است و خداوند آن را
وعده داده است. گاهی ممکن است حتی بدون توبه هم عفو الهی شامل حال کسی بشود به گونهاي که گویا توبه کرده است
خداوند کریم در قرآن این مژده را به بندگان خود داده ولی آن را حتمی و الزامی نکرده است:
ثُم أَنزَلَ اللّه سَکِینَتَه عَلی رَسُولِه وَ عَلَی المُؤمِنِینَ وَ أَنزَلَ جُنُوداً لَم تَرَوها وَ عَذَّبَ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ ذلِکَ جَزاءُ الکافِرِینَ، ثُم یَتُوب اللّه مِن
27 ) سپس خداوند آرامش خود را بر پیامبرش و مؤمنان نازل کرد و لشکري - بَعدِ ذلِکَ عَلی مَن یَشاءُ وَ اللّه غَفُورٌ رَحِیم (توبه/ 26
فرستاد که آن را نمیدیدید و کافران را عذاب نمود و این است جزاي کافران، سپس خداوند بعد از این هر کس را که بخواهد
میبخشد، خدا آمرزنده و بخشنده است.
لِیَجزِيَ اللّه ال ّ ص ادِقِینَ بِصِ دقِهِم وَ یُعَذِّبَ المُنافِقِینَ إِن شاءَ أَو یَتُوبَ عَلَیهِم إِن اللّهَ کانَ غَفُوراً رَحِیماً (احزاب/ 24 ) تا خداوند
راستگویان را به سبب راستگوئیشان پاداش دهد و منافقان را عذاب کند اگر بخواهد و یا آنها را بیامرزد که خدا آمرزنده و
بخشنده است.
البته عفو ابتدائی
صفحه : 386
خداوند که گاهی شامل حال بندهاي میشود که هنوز توبه نکرده، امري مسلم است و آیات بسیاري به آن دلالت دارد. منتهی در
دو آیهاي که آوردیم لفظ توبه به کار رفته و منظور همان عفو ابتدائی است. بدیهی است که عفو ابتدائی خداوند که گاهی شامل
حال بعضی از بندگان میشود، براي خود حساب و کتابی دارد و شامل همه نمیشود، بلکه کسانی از آن برخوردار میشوند که در
خود شایستگی و اهلیت آن را ایجاد کنند اگر چه از گناه بخصوصی توبه نکردهاند.
مطلب دیگري که در اینجا متذکر میشویم این است که گاهی بنده خالصی از این که لحظهاي از یاد الهی غافل شده و یا ترك
اولائی از او سرزده و یا انتخاب احسن نکرده است خود را گناهکار میداند و از این نقیصه به درگاه خداوند توبه میکند. توبهاي
که در قرآن کریم به بعضی از انبیاء نسبت داده شده، از این نوع است:
فَتَلَقّی آدَمُ مِن رَبِّه کَلِمات فَتابَ عَلَیه إِنَّه هُوَ التَّوّاب الرَّحِیم (بقره/ 37 ) پس آدم از پروردگار خود کلماتی را دریافت نمود پس به او
«. توبه کرد همانا او بسیار توبه پذیر و بخشنده است
وَ خَرَّ مُوسی صَ عِقاً فَلَمّا أَفاقَ قالَ سُبحانَکَ تُبت إِلَیکَ وَ أَنَا أَوَّل المُؤمِنِینَ (اعراف/ 148 ) موسی بیهوش افتاد و چون به هوش آمد،
گفت: منزهی خدایا به سوي تو توبه کردم و من از نخستین مؤمنان هستم.
درباره توبه در روایات معصومین مطالب جالبی آمده و اکنون که بعضی از آیات مربوط به توبه را خواندیم، فرازهایی از روایات
راجع به توبه را نقل میکنیم.
توبه از دیدگاه معصومین
صفحه 247 از 390
«1». -1 عن الصادق (ع) قال: انّ الله یفرح بتوبۀ عبده المؤمن اذا تاب کما یفرح احدکم بضالّته اذا وجدها
امام صادق (ع) فرمود: خداوند به سبب توبه بنده مؤمن خود وقتی توبه میکند،
-----------------------------------
1)- کافی ج 2 ص 436 )
صفحه : 387
خوشحال میشود همانگونه که یکی از شما وقتی گمشده خود را مییابد خوشحال میشود.
«1». -2 عن الباقر (ع) قال: التائب من الذنب کمن لا ذنب له و المقیم علی الذنب و هو یستغفر منه کالمستهزئ
امام باقر (ع) فرمود: کسی که از گناه توبه میکند مانند کسی است که گناه ندارد و کسی که در حال استغفار باز هم مرتکب آن
گناه است مانند کسی است که مسخره میکند.
-3 پیامبر خدا (ص) فرمود: هر کس پیش از یک سال از مرگش توبه کند، خداوند توبه او را قبول میکند.
سپس فرمود: یک سال زیاد است هر کس یک ماه پیش از مرگش توبه کند، خداوند توبه او را قبول میکند.
سپس فرمود: یک سال زیاد است هر کس یک ماه پیش از مرگش توبه کند، خداوند توبه او را قبول میکند.
سپس فرمود: یک ماه زیاد است هر کس یک جمعه پیش از مرگش توبه کند، خداوند توبه او را قبول میکند. سپس فرمود: یک
جمعه زیاد است هر کس یک روز پیش از مرگش توبه کند، خداوند توبه او را قبول میکند سپس فرمود: یک روز هم زیاد است
«2». هر کس بیش از آنکه مرگ را مشاهده کند توبه نماید، خداوند توبه او را قبول میکند
«3». -4 قال امیر المؤمنین (ع): ترك الخطیئۀ ایسر من طلب التوبه و کم من شهوة ساعۀ اورثت حزنا طویلا
امیر المؤمنین (ع) فرمود: ترك نمودن گناه آسانتر از طلب توبه است و چه بسا شهوت یک لحظه باعث اندوه طولانی شود.
-5 امام صادق (ع) فرمود: گاهی شخصی گناهی میکند و به وسیله همان گناه وارد بهشت میشود. گفته شد: خدا به وسیله گناه او
را وارد بهشت میکند! فرمود: بلی او
-----------------------------------
1)- همان )
2)- کافی ج 2 ص 44 )
3)- محجۀ البیضاء ج 7 ص 96 )
صفحه : 388
«1». گناه میکند و همواره از گناه خود میترسد و از خودش بدش میآید پس خدا به او رحم میکند و به بهشت وارد میسازد
«2». -6 قال النبی (ص): کل بنی آدم خطّاء و خیر الخطّائین التوّابون المستغفرون
پیامبر (ص) فرمود: همه فرزندان آدم خطاکارند و بهترین خطاکاران، توبه کنندگان و استغفار کنندگانند.
[ [سورة النساء ( 4): الآیات 19 الی 22
اشاره
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا یَحِلُّ لَکُم أَن تَرِثُوا النِّساءَ کَرهاً وَ لا تَعضُلُوهُن لِتَذهَبُوا بِبَعض ما آتَیتُمُوهُن إِلاّ أَن یَأتِینَ بِفاحِشَۀٍ مُبَیِّنَۀٍ وَ عاشِرُوهُنَّ
بِالمَعرُوف فَإِن کَرِهتُمُوهُن فَعَسی أَن تَکرَهُوا شَیئاً وَ یَجعَلَ اللّه فِیه خَیراً کَثِیراً ( 19 ) وَ إِن أَرَدتُم استِبدالَ زَوجٍ مَکانَ زَوجٍ وَ آتَیتُم
صفحه 248 از 390
إِحداهُن قِنطاراً فَلا تَأخُذُوا مِنه شَیئاً أَ تَأخُذُونَه بُهتاناً وَ إِثماً مُبِیناً ( 20 ) وَ کَیفَ تَأخُذُونَه وَ قَد أَفضی بَعضُکُم إِلی بَعض وَ أَخَذنَ مِنکُم
( مِیثاقاً غَلِیظاً ( 21 ) وَ لا تَنکِحُوا ما نَکَحَ آباؤُکُم مِنَ النِّساءِ إِلاّ ما قَد سَلَفَ إِنَّه کانَ فاحِشَۀً وَ مَقتاً وَ ساءَ سَبِیلًا ( 22
اي کسانی که ایمان آوردهاید بر شما جایز نیست از روي اجبار از زنان ارث ببرید و بر آنان سختگیري نکنید تا برخی از آنچه به
آنها دادهاید، ببرید (از دستشان بگیرید) مگر این کار زشت آشکاري انجام بدهند و با آنها به نیکی رفتار کنید پس اگر آنان را
( خوش ندارید، چه بسا چیزي را خوش ندارید و خداوند در آن نیکی بسیار قرار دهد ( 19
و اگر خواستید زنی را جایگزین زن دیگري کنید و به یکی از آنها مال بسیاري دادید، چیزي از آن را از او نگیرید. آیا آن را از
( روي بهتان و گناه آشکار میگیرید! ( 20
( و چگونه آن را میگیرید در حالی که شما با یکدیگر آمیزش داشتهاید و آنها از شما پیمانی محکم گرفتهاند! ( 21
زنانی را که پدرانتان با آنان ازدواج کردهاند به زنی نگیرید مگر آنچه در
-----------------------------------
1)- کافی ج 2 ص 626 )
[.....] 2)- محجۀ البیضاء ج 7 ص 81 )
صفحه : 389
( گذشته بوده است چون این کار کاري زشت و نفرتانگیز و روش بدي است ( 22
نکات ادبی
محلًا مرفوع است چون فاعل لا یحل میباشد. « ان ترثوا » -1
مصدر به جاي حال است از نساء. « کرها » -2
منع کردن، سختگیري، اذیت نمودن. « عضل » -3
آشکار، روشن. « مبینه » -4
جایگزین ساختن، عوض کردن. « استبدال » -5
مال بسیار، پوست گاو پر از طلا. « قنطار » -6
است که به معناي « بهت » تهمت زدن، به دروغ چیزي را به کسی نسبت دادن که باعث تعجب او شود. اصل این کلمه از « بهتانا » -7
تعجب میباشد. ضمناً دو کلمه بهتان و اثم در این آیه حال از اخذ هستند.
به هم رسیدن، تماس گرفتن، آمیزش و در اینجا کنایه از زناشویی است. « افضاء » -8
گاهی به معناي عقد ازدواج است و گاهی هم به معناي عمل زناشویی میآید. « نکاح » -9
استثناي منقطع میباشد. « إلا ما قد سلف » -10
چیز بدي که باعث نفرت و انزجار باشد. « مقت » -11
تفسیر و توضیح
آیه ( 19 ) یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا یَحِلُّ لَکُم ... عربهاي عصر جاهلی براي زنها حقوق چندانی قایل نبودند و همواره درباره آنها ظلم
میکردند و کسی جلودار آنها نبود. با ظهور اسلام سنتهاي غلط جاهلی سرکوب شد و از جمله، سنتهاي ظالمانهاي که
صفحه : 390
صفحه 249 از 390
درباره زنها اعمال میشد برداشته شد. و با توجه به نیازهاي واقعی و شرایط طبیعی آنها، حقوقشان احیا گردید.
در این آیه براي دفاع از حقوق اساسی و خانوادگی زنها چند دستور به مردها داده میشود:
نخست این، براي مردان جایز نیست که بر خلاف میل زنان از آنها ارث ببرند. گاهی بعضی از مردها زنان ثروتمند را به خاطر ثروت
آنها به زنی میگرفتند ولی با آنها مثل یک همسر رفتار نمیکردند و حقوق همسري را زیر پا میگذاشتند و آنها را به همین
صورت رها میساختند و منتظر بودند که آنها بمیرند و اینها ارث ببرند و طبعاً این کار بر خلاف میل آن زنها بود. در این آیه از این
رفتار ظالمانه و غیر انسانی نهی شده و به مردانی که دست به این کار میزدند گفته شده که براي شما جایز نیست که از زنها بر
خلاف میل آنها ارث ببرند.
دوم این، مردان حق ندارند با زنهایشان سختگیري کنند و آنها را زیر فشار قرار بدهند تا آنها مجبور شوند قسمتی از مهریه خود را
به مردها ببخشند تا در مقابل آن مردان آنها را طلاق بدهند. مگر این زنها مرتکب فحشا و زنا باشند که در این صورت براي
مجازات آنها چنین کاري عیبی ندارد.
سوم این، به مردان دستور میدهد که با زنها با نیکویی رفتار کنند و اگر هم به آنها عشق و علاقه و میل باطنی ندارند باز رفتارشان
با آنها خوب باشد و این را بدانند که اي بسا انسان از چیزي خوشش نمیآید ولی خداوند خیر فراوانی در آن قرار داده است. و
شاید همین زنها که مورد علاقه مردهاي خود نیستند، باعث خوشبختی آنها و به وجود آمدن فرزندان شایسته براي آنها باشند.
گاهی میان زن و شوهر سوء تفاهمهایی به وجود میآید که مرد نباید فوراً تصمیم به طلاق بگیرد و یا با زن بدرفتاري کند بلکه باید
تحمل نماید و رفتار خوبی داشته باشد و بداند که اي بسا در آنچه مورد پسند او نیست خداوند سود فراوانی قرار داده است.
21 ) وَ إِن أَرَدتُم استِبدالَ زَوجٍ ... یکی از رسوم عربهاي جاهلی درباره - آیات ( 20
صفحه : 391
زنها این بود که وقتی میخواستند زن خود را رها کنند و با زن دیگري ازدواج نمایند زن اولی را تحت فشار قرار میدادند و آزار و
اذیت میکردند تا او مجبور شود مقداري از مهریهاي را که گرفته به شوهر بازپس میدهد و شوهر با گرفتن آن، زن اول را طلاق
میگرفت و همان وجه را مهریه براي زن دوم خود قرار میداد.
آیه شریفه از این کار نهی میکند و میفرماید: اگر خواستید زنی را جایگزین زن دیگري کنید و به زن خود مال فراوان و بسیاري
دادهاید، چیزي از آن را از او نگیرید. و براي تأکید مطلب اضافه میکند که آیا شما آن را از روي بهتان و گناه میگیرید! شاید این
جمله اشاره به کار ناجوانمردانه بعضی از مردها باشد که براي توجیه کار خود در طلاق دادن زن اولی و مجبور کردن او به بازپس
دادن مهریه، به او تهمت میزدند و نسبت گناه به او میدادند خداوند از این روش ظالمانه که حقوق اساسی زن پایمال میشود و
زن به شدت مورد ستم قرار میگیرد، جلوگیري میکند و مردان را از اتخاذ این شیوه نامطلوب باز میدارد. و در آیه بعدي این
گونه افراد را چنین موعظه میکند که شما چگونه دست به این کار میزنید در حالی که میان شما و آن زنها انس و الفت بوده و با
آنها تماس و آمیزش داشتهاید و آنها با اجراي مراسم عقد، پیمان محکمی از شما گرفتهاند.
آیه ( 22 ) وَ لا تَنکِحُوا ما نَکَ حَ آباؤُکُم ... رسم دیگري از رسوم عصر جاهلی کوبیده میشود. عربهاي جاهلی وقتی پدري از دنیا
میرفت و زن جوانی داشت که نامادري فرزندانش بود، فرزند با او ازدواج میکرد. خداوند از این رسم غلط نهی میکند و دستور
میدهد که با زنهایی که پدرانتان با آنها ازدواج کردهاند شما از دواج نکنید. طبق این دستور چنین ازدواجی حرام است و انجام آن
گناه دارد. ولی باید دید کسانی که پیش از اعلام این حکم دست به این کار زده بودند چه حکمی دارند! آیا آنها هم مرتکب گناه
شدهاند! در ادامه آیه جملهاي وجود دارد که پاسخ این سؤال است و اعلام میدارد که آنها گناه نکردهاند و این حکم از این به بعد
لازم الاجرا است.
صفحه 250 از 390
صفحه : 392
در پایان آیه براي تشدید حکم، اعلام میدارد که ازدواج فرزند با زنی که پدر با او ازدواج کرده بود، هم کاري زشت و هم عملی
نفرتانگیز و هم شیوهاي ناپسند است.
[ [سورة النساء ( 4): آیۀ 23
اشاره
حُرِّمَت عَلَیکُم أُمَّهاتُکُم وَ بَناتُکُم وَ أَخَواتُکُم وَ عَمّاتُکُم وَ خالاتُکُم وَ بَنات الأَخ وَ بَنات الأُخت وَ أُمَّهاتُکُم اللاّتِی أَرضَ عنَکُم وَ
أَخَواتُکُم مِنَ الرَّضاعَۀِ وَ أُمَّهات نِسائِکُم وَ رَبائِبُکُم اللّاتِی فِی حُجُورِکُم مِن نِسائِکُم اللّاتِی دَخَلتُم بِهِن فَإِن لَم تَکُونُوا دَخَلتُم بِهِن فَلا
( جُناحَ عَلَیکُم وَ حَلائِل أَبنائِکُم الَّذِینَ مِن أَصلابِکُم وَ أَن تَجمَعُوا بَینَ الأُختَین إِلاّ ما قَد سَلَفَ إِن اللّهَ کانَ غَفُوراً رَحِیماً ( 23
براي شما حرام شده است ازدواج با مادرانتان و دخترانتان و خواهرانتان و عمه هایتان و خاله هایتان و دختران برادر و دختران خواهر
و آن مادرانتان که به شما شیر دادهاند و خواهرانتان از راه شیرخوردن و مادران زنانتان و دختران زنانتان که در دامان شما تربیت
شدهاند از آن زنانتان که به آنها دخول کردهاید و اگر دخول نکرده باشید گناهی بر شما نیست و (نیز) همسران آن پسرانتان که از
( صلب شما هستند و این میان دو خواهر را جمع کنید مگر آنچه از پیش بوده است. همانا خداوند آمرزنده بخشایشگر است ( 23
نکات ادبی
بود هاء در مفرد به جهت تخفیف افتاد. امّ به معناي مادر و ریشه است. مادر پدر و مادر نیز « امهۀ » جمع امّ که در اصل « امهات » -1
است و چون اعیان و اشخاص « حرّمت » نایب فاعل « امهات » حساب میشود. ضمناً کلمه « امّ » که همان جدّه است، براي انسان
است و در جاهایی مثل حرمت علیکم الدم « نکاح » نمیتواند مورد تعلق حرمت باشد، باید کلمه مناسبی در تقدیر باشد که در اینجا
است. « اکل »
جمع ربیبه، دختران زنان از شوهران دیگر که نزد شوهر دوم زندگی « ربائب » -2
صفحه : 393
مشتق شده چون آنها تحت تربیت این ناپدري هستند. « ربی » میکنند و از
جمع حجر به معناي آغوش، دامن. کنایه از تربیت و نگهداري. « حجور » -3
گناه، بیم. « جناح » -4
جمع حلیله، همسر. از آن جهت به همسر حلیله گفته میشود که براي انسان حلال شده است. « حلائل » -5
جمع صلب، پشت، محل ساخته شدن نطفه. « اصلاب » -6
استثناي منقطع است. « إلا ما قد سلف » -7
تفسیر و توضیح
آیه ( 23 ) حُرِّمَت عَلَیکُم أُمَّهاتُکُم ... ازدواج زنان و مردان با یکدیگر در اسلام مقرارت ویژهاي دارد که مهمترین آنها این است که
مردها با زنانی که براي آنها محرم است حق ازدواج ندارند. در این آیه زنهاي محرم را بر میشمارد و مردان را از ازدواج با آنها منع
میکند البته حرام بودن ازدواج مردي با زنی به خاطر خویشاوندي در میان ملل دیگر هم وجود دارد منتها موارد آن فرق میکند و
صفحه 251 از 390
اساساً این یک امر قراردادي و تشریعی است و منشأ طبیعی ندارد هر چند که گفته شده بعضی از حیوانات هم از آمیزش با مادران و
دختران خود خودداري میکنند.
به هر حال در این آیه چهارده مورد از زنها را که ازدواج با آنها حرام است برمیشمارد. از آنها هفت مورد نسبی است یعنی به
خاطر ولادت و هم خونی است و هفت مورد سببی است یعنی به خاطر شیرخوردن و ازدواج است. هفت مورد اول عبارتند از:
-1 مادران و این شامل جدّه انسان که همان مادر پدر و مادر است نیز میشود و همچنین شامل جدّه جدّه و بالاتر هم میشود.
-2 دختران و این شامل دختران دختران و دختران پسران هم میشود و همچنین شامل دختران آنها و پایینتر هم میشود.
صفحه : 394
-3 خواهران و این شامل خواهران پدري و مادري و خواهران فقط پدري و فقط مادري هم میشود.
-4 عمّهها و این شامل خواهر پدري و مادري یا پدري و یا مادري پدر میشود.
-5 خالهها و این شامل خواهر پدري و مادري و یا پدري و یا مادري مادر میشود.
-6 دختران برادر و این شامل دختران برادران پدري و مادري و پدري یا مادري میشود.
-7 دختران خواهر این شامل دختران خواهران پدري و مادري و یا پدري و یا مادري میشود.
هفت مورد دوم که نه از طریق نسب بلکه از طریق سبب حرام میشوند عبارتند از:
-1 مادران شیري یعنی زنانی که مادر واقعی نیستند ولی انسان از آنها در کودکی شیر خورده است.
-2 خواهران شیري یعنی زنانی که خواهر واقعی نیستند ولی انسان از کسی شیرخورده که آنها هم از او شیر خوردهاند.
میگویند و به طوري که در روایت صحیحی از پیامبر اسلام (ص) آمده هر چه به جهت نسبت « رضاعی » این دو مورد را محرمهاي
حرام میشود، به جهت شیرخوردن و رضاع هم حرام میشود. یعنی همانگونه که مادر رضاعی حرام است خواهر او که خاله
رضاعی میشود و دختران او که خواهران رضاعی میشوند نیز حرام است و از این طرف دختري که از زنی شیرخورده براي شوهر
او که صاحب شیر است حرام است و خواهر شوهر او هم که عمه رضاعی میشود حرام است و خلاصه هر چه در نسب حرام است
در رضاع هم حرام است.
البته محرم بودن به وسیله شیرخوردن شرایطی دارد از جمله این شیرخوردن در دو سالگی کودك باشد و اگر بالاتر از دو سالگی
شد باعث نشر حرمت نمیشود. دیگر این شیرخوردن به صورتی باشد که گوشت و استخوان کودك از آن رشد کند به این صورت
که یک شبانه روز و یا پانزده بار شیر آن زن را بخورد و میان آنها چیز
صفحه : 395
دیگري نخورد. دیگر این شیر را مستقیماً از پستان آن زن بخورد و اگر شیر را به ظرفی بدوشد و کودك از آن ظرف بخورد، نشر
حرمت نمیشود.
-3 مادران همسران که شامل مادر زن و مادر مادر زن به بالا میشود.
گفته میشود. البته در آیه گفته شده آن دخترانی که در دامان شما و « ربیبه » -4 دختران زنان از شوهر دیگر که در اصطلاح به آنها
تحت تربیت شما هستند ولی این فقط یک قید توضیحی است و براي آن است که غالباً چنین است و به آن معنا نیست که اگر
دختران همسران از شوهر دیگر در خانه شما و تحت تربیت شما نباشند، براي شما محرم نیستند بلکه ازدواج با این گونه زنها حرام
است اگر چه در جاي دیگري زندگی کنند.
ازدواج با این گونه زنان وقتی حرام است که شخص با مادر آنها همبستر شود ولی اگر همبستر نشده و فقط عقد ازدواج خوانده
شده، محرمیت با آن دختران حاصل نمیشود و میتوانند با آنها ازدواج کنند منتهی باید مادران آنها را طلاق بدهند.
صفحه 252 از 390
-5 همسران فرزندان شامل عروس شخص و یا عروس فرزند شخص میشود و البته منظور از فرزند در اینجا فرزندان واقعی و صلبی
است و شامل فرزند خوانده نمیشود و همانگونه که میدانیم پیامبر اسلام با زینب زن طلاق داده شده زید بن حارثه فرزندخوانده
خود ازدواج کرد.
-6 خواهران همسر جمع میان دو خواهر حرام است و انسان نمیتواند در یک حال دو خواهر را به زنی بگیرد. البته اگر از زن خود
با مرگ او و یا طلاق جدا شود، میتواند با خواهر او ازدواج کند. ضمناً چون در میان عربهاي جاهلی جمع میان دو خواهر رسم
بوده، در اینجا میفرماید: مگر آنچه از پیش انجام گرفته یعنی ازدواجهایی که پیش از تشریع این قانون بوده و میان دو خواهر را
جمع کرده بودند، اشکالی ندارد و براي آنها گناه نوشته نمیشود.
-7 نامادري که شامل زن ناپدرها میشود و پسران نمیتوانند با آنها ازدواج کنند. حکم این مورد در این آیه نیست بلکه در آیه
قبلی آمد و تفسیر آن گذشت.
صفحه : 396
یاد میکند. « علیم » و « غفور » در پایان این آیه بار دیگر مردم را به یاد خدا میاندازد و خدا را با دو صفت
اشاره به این گذشتهها آمرزیده میشوند.
«1» آغاز جزء پنجم قرآن
[