گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد دوم
[سورة النساء ( 4): الآیات 101 الی 102



اشاره
وَ إِذا ضَرَبتُم فِی الَأرض فَلَیسَ عَلَیکُم جُناح أَن تَقصُرُوا مِنَ الصَّلاةِ إِن خِفتُم أَن یَفتِنَکُم الَّذِینَ کَفَرُوا إِن الکافِرِینَ کانُوا لَکُم عَدُ  وا مُبِیناً
101 ) وَ إِذا کُنتَ فِیهِم فَأَقَمتَ لَهُم الصَّلاةَ فَلتَقُم طائِفَۀٌ مِنهُم مَعَکَ وَ لیَأخُذُوا أَسلِحَتَهُم فَإِذا سَجَدُوا فَلیَکُونُوا مِن وَرائِکُم وَ لتَأت طائِفَۀٌ )
أُخري لَم یُ َ ص لُّوا فَلیُصَلُّوا مَعَکَ وَ لیَأخُذُوا حِذرَهُم وَ أَسلِحَتَهُم وَدَّ الَّذِینَ کَفَرُوا لَو تَغفُلُونَ عَن أَسلِحَتِکُم وَ أَمتِعَتِکُم فَیَمِیلُونَ عَلَیکُم مَیلَۀً
واحِدَةً وَ لا جُناحَ عَلَیکُم إِن کانَ بِکُم أَذيً مِن مَطَرٍ أَو کُنتُم مَرضی أَن تَ َ ض عُوا أَسلِحَتَکُم وَ خُذُوا حِذرَکُم إِن اللّهَ أَعَدَّ لِلکافِرِینَ عَذاباً
( مُهِیناً ( 102
و چون در زمین سفر کردید، بر شما گناهی نیست که نماز را کوتاه کنید اگر بیم آن را داشته باشید که کافران شما را آسیبی
( برسانند. همانا کافران بر شما دشمنی آشکار هستند ( 101
و چون در میان آنها بودي پس نماز را بپاداشتی، باید گروهی از آنان با تو قیام کنند و باید سلاحهاي خود را برگیرند و چون
سجده کردند پس باید گروهی در پشت سر شما باشند و باید گروه دیگري که نماز نخواندهاند بیایند و با تو نماز بخوانند و باید
ساز و برگ و اسلحه خود را برگیرند. کسانی که کافر شدهاند دوست دارند که شما از سلاحها و کالاهاي خود غافل
صفحه : 544
شوید تا بر شما به یکباره حمله کنند. بر شما گناهی نیست که اگر از باران در رنج قرار گرفتید یا بیمار بودید، سلاحهاي خود را بر
( زمین بگذارید و احتیاط کنید همانا خداوند براي کافران عذابی خوارکننده آماده کرده است ( 102
نکات ادبی
گناه، حرج، باك. « جناح » -1
کوتاه کنید. منظور کوتاه خواندن نماز است. ضمناً قَصَرَ و اقصَرَ و قَصَّرَ به یک معناست. « تقصروا » -2
از فتنه به معناي بلا، آسیب. در اصل به معناي آزمایش کردن با شدائد و سختیهاست. « یفتنکم » -3
ساز و برگ نظامی، آمادگی و احتیاط. « حذر » -4
لام در اصل مکسور بود ولی به جهت تخفیف ساکن گردید. « و لیأخذوا » -5
از میل به معناي حمله و تاختن. « فیمیلون » -6
صفحه 338 از 390
تفسیر و توضیح
آیه ( 101 ) وَ إِذا ضَ رَبتُم فِی الَأرض فَلَیسَ عَلَیکُم جُناح ... این آیه مربوط به نماز مسافر است انسان در حال حضر یعنی وقتی که در
وطن خود است نماز را باید تمام بخواند ولی اگر مسافرت کرد نماز او کوتاه میشود و باید نماز را به حالت شکسته بخواند. یعنی
نمازهاي چهار رکعتی را دو رکعت بخواند.
آیه شریفه این حکم را به این صورت بیان میکند که اگر در مسافرت بودید بر شما گناهی نیست این نماز خود را کوتاه بخوانید.
اگر از فتنه کافران میترسید چون کافران دشمن آشکار شما هستند.
در اینجا سه مطلب باید مورد توجه واقع شود:
-1 آیا این حکم مربوط به نماز مسافر است و یا نماز خوف که در جنگها خوانده
صفحه : 545
میشود! ظاهر آیه دلالت میکند که آن مربوط به نماز خوف است چون کوتاه کردن نماز را مشروط به ترس از کافران میکند و
همانگونه « ضرب فی الارض » آیات قبل و بعد مربوط به جهاد است و مخصوصاً آیه بعدي کیفیت نماز خوف را بیان میکند و تعبیر
که به مسافرت گفته میشود به رفتن به جهاد هم گفته میشود.
با این وجود گفته شده است که آیه مربوط به نماز مسافر است و شرط خوف که در آیه آمده مفهوم ندارد.
یعنی منظور از آن این نیست که اگر ترس از دشمن نباشد نماز را قصر نکنید بلکه آن فقط بیان یکی از مصداقهاست و علت این
حالت جنگ را در اینجا تذکر داده، براي آن است که در زمان پیامبر بیشتر مسافرتها همراه با ترس از دشمن بود. در قرآن چنین
قیدهایی که مفهوم ندارد و فقط براي بیان موارد غالب است، در موارد متعددي آمده است. مانند:
وَ لا تُکرِهُوا فَتَیاتِکُم عَلَی البِغاءِ إِن أَرَدنَ تَحَصُّناً (نور/ 33 ) کنیزان خود را وادار به زنا نکنید اگر اراده پاکی داشته باشند.
وَ رَبائِبُکُم اللّاتِی فِی حُجُورِکُم (نساء/ 23 ) و (بر شما حرام است) دختران همسرانتان که در دامان شما هستند.
می دانیم که در آیه اول هر چند که اراده پاکی به صورت شرط آمده ولی شرط واقعی نیست بلکه براي بیان موارد غالب است
چون اگر کنیزان اراده پاکی هم نکنند باز نباید آنها را وادار به زنا کرد. در آیه دوم دختران همسران براي مردها محرم هستند هر
چند که در دامان آنها تربیت نشوند.
بنابراین در آیه مورد بحث هم قید ترس از دشمن براي بیان مورد غالب است که در زمان پیامبر وجود داشت و شرط واقعی نیست.
وجه دیگري که گفته شده این است که آیه فقط مورد ترس از دشمن را میگوید و از مورد دیگر که سفر معمولی است ساکت
است و حکم آن از سنت معلوم شده است و بنابراین، سنت در مقابل آیه قرار نگرفته بلکه موردي را که آیه از آن ساکت است بیان
کرده است.
صفحه : 546
-2 آیا از لحن آیه وجوب قصر نماز فهمیده میشود! در آیه گفته شده که شما را گناهی نیست که نماز را قصر کنید ظاهر این
تعبیر، فقط دادن اجازه و به اصطلاح رخصت براي قصر است در حالی که میدانیم که قصر کردن نماز واجب است. باید گفت که
در قرآن چنین تعبیري در وجوب هم استعمال شده مانند:
إِن الصَّفا وَ المَروَةَ مِن شَ عائِرِ اللّه فَمَن حَج البَیتَ أَوِ اعتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَیه أَن یَطَّوَّفَ بِهِما (بقره/ 158 ) همانا صفا و مروه از شعائر الهی
است پس هر کس حج یا عمره به جاي آورد، بر او گناهی نیست که آن دو را طواف کند.
مسلّم است که طواف صفا و مروه یا همان سعی میان این دو کوه براي کسانی که حج یا عمره به جاي میآورند واجب است ولی
در آیه به صورت (لا جناح) گفته شده یعنی گناهی ندارد که بین صفا و مروه سعی کند. معلوم میشود که این تعبیر گاهی براي
صفحه 339 از 390
بیان تشریع حکم وجوب یک چیزي استعمال میشود و شاید سرّ آن این باشد که گاهی حکمی واجب میشود و به خاطر عوامل
خاصی مردم خیال میکنند که اجراي این حکم با احکام دیگر سازگار نیست مثلًا در سعی میان صفا و مروه گفته شده که مشرکان
دو بت روي این دو کوه گذاشته بودند و مسلمانان از این میان این دو کوه سعی کنند ناراحت بودند که این شاید نوعی احترام به
بتها باشد خدا فرمود گناهی بر شما نیست که میان دو کوه سعی کنید و در نماز مسافر هم شاید کسانی خیال کنند با کم کردن از
نماز تکلیف خود را ادا نکردهاند که میفرماید گناهی بر شما نیست که نماز را کوتاه کنید. این تعبیر ناظر به همین مطلب است و
دلالت بر وجوب دارد.
از این گذشته در روایات بسیاري از ائمه معصومین بر وجوب قصر نماز تأکید شده است.
-3 قصر کردن نماز به این صورت است که نمازهاي چهار رکعتی دو رکعت خوانده شود و فقط شامل نمازهاي ظهر و عصر و عشا
میشود و نمازهاي صبح و مغرب
صفحه : 547
قصر نمیشود. ولی بعضی از کسانی که آیه را مربوط به نماز خوف دانستهاند احتمال دادهاند که منظور از قصر نماز، تغییر کیفیت
اعمال نماز است که مثلًا رکوع و سجده به صورت اشاره انجام بگیرد.
طبق معمول قرآن، در اینجا فقط حکم نماز قصر براي مسافر بطور کلی گفته شده و تفصیل آن به سنت پیامبر محول شده است. نماز
مسافر احکام فراوانی دارد که در کتب فقهی آمده و بعضی از آنها به صورت اجمال چنین است:
مسافر با داشتن چند شرط نماز خود را شکسته میخواند:
-1 قصد مسافت کند. یعنی رفت و برگشت او هشت فرسخ یا بیشتر باشد البته در بعضی از روایتها آمده که به اندازه طی یک منزل
باشد که همان هشت فرسخ است و سابقاً که وسایط نقلیه فعلی نبود آن مقدار را طی یک روز میرفتند.
-2 مسافرت مشروع باشد. یعنی براي انجام گناهی مسافرت نکند. پس اگر سفر براي معصیت شد مانند دزدي و قتل و یا خود سفر
معصیت شد مانند این پدر و مادر راضی نشدند، باید نماز را تمام بخواند.
-3 سفر کردن شغل او نباشد. بنابراین اگر کسی که راننده اتوبوس یا قطار یا وسایط نقلیه دیگر باشد و یا شغل او در سفر باشد مانند
کسی که خانهاش در جایی است و محل کارش در جایی دورتر از چهار فرسخ است، در چنین صورتی باید نماز را تمام بخواند.
-5 اگر به شهري مسافرت کند و قصد ماندن ده روز یا بیشتر در آن شهر را داشته باشد، نمازش را تمام میخواند. و اگر به شهري
مسافرت کرد و نمیداند چند روز در آنجا خواهد ماند. در این صورت تا سی روز نماز را تمام میخواند و از روز سی و یکم به
بعد قصر میخواند.
آیه ( 102 ) وَ إِذا کُنتَ فِیهِم فَأَقَمتَ لَهُم الصَّلاةَ ... اسلام آنچنان اهمیتی براي نماز قایل است که به مسلمانان دستور میدهد که در
هر شرایطی و حتی در سختترین موقعیتها نماز را بخوانند و از آن دست برندارند و نماز به گونهاي است که در هیچ
صفحه : 548
زمانی و حتی در حال جنگ هم ساقط نمیشود. منتهی در حال جنگ، در نماز تخفیف داده شده و نماز را به صورت نماز خوف
باید خواند.
در این آیه کیفیت نماز در حال جنگ را بیان میکند و به مسلمانان دستور میدهد که حتی در حال جنگ نماز را با جماعت
بخوانند. به این صورت که گروهی همراه با اسلحه خود پشت سر پیامبر به نماز ایستند و گروه دیگر کشیک بدهند و پس از تمام
شدن نماز، آن گروه که نماز خواندند جاي خود را با آنها که نخواندهاند عوض کنند و گروه دوم نیز با اسلحه خود و با رعایت
احتیاط کامل پشت سر پیامبر نماز بخوانند.
صفحه 340 از 390
البته این حکم مخصوص پیامبر نیست بلکه در تمام جنگها باید سپاهیان پشت سر فرماندهان خود نماز بخوانند مگر این امکان آن
نباشد که به تنهایی و به حالت انفرادي میخوانند این حکم هم مانند حکم به گرفتن زکات است که هر چند خطاب پیامبر شده ولی
روشن است که مخصوص او نیست بلکه حاکمان اسلامی پس از او هم باید زکات بگیرند.
خواندن نماز خوف به ترتیبی که در آیه آمده براي آن است که دشمنان از فرصت سوء استفاده نکنند.
چون آنها میدانستند که مسلمانان دست از نماز بر نمیدارند و در دل خود میپروراندند که وقتی مسلمانان مشغول نماز شدند از
اوضاع غافل میشوند و ما به یکباره به آنها میتازیم و آنها را از پا درمیآوریم. قرآن از این قصد شیطانی آنها خبر میدهد و
میفرماید: آنها دوست دارند که شما از سلاحها و کالاهاي خود غافل شوید تا آنها به یکباره بر شما حمله کنند.
مطلب دیگري که در این آیه آمده و ارتباط نزدیکی با مطلب قبلی دارد، این است که به مسلمانان اجازه میدهد که اگر از عوامل
طبیعی مانند باران در رنج بودند و یا اگر مریض شدند، اسلحه خود را موقتاً بر زمین بگذارند ولی احتیاط کامل را به عمل آورند و
با رعایت احتیاط استراحت کنند. در پایان آیه، کافران را با عذاب خوارکننده و سختی تهدید میکند. این مطلب در بالا بردن
روحیه مسلمانان تأثیر بسزایی دارد.
صفحه : 549
[ [سورة النساء ( 4): الآیات 103 الی 104
اشاره
فَإِذا قَ َ ض یتُم الصَّلاةَ فَاذکُرُوا اللّهَ قِیاماً وَ قُعُوداً وَ عَلی جُنُوبِکُم فَإِذَا اطمَأنَنتُم فَأَقِیمُوا الصَّلاةَ إِن الصَّلاةَ کانَت عَلَی المُؤمِنِینَ کِتاباً مَوقُوتاً
103 ) وَ لا تَهِنُوا فِی ابتِغاءِ القَوم إِن تَکُونُوا تَألَمُونَ فَإِنَّهُم یَألَمُونَ کَما تَألَمُونَ وَ تَرجُونَ مِنَ اللّه ما لا یَرجُونَ وَ کانَ اللّه عَلِیماً حَکِیماً )
(104)
پس چون نماز را به جاي آوردید، پس خدا را در حالی که ایستادهاید و در حالی که نشستهاید و در حالی که به پهلو خوابیدهاید،
( یاد کنید. و چون ایمن شدید، نماز را اقامه کنید همانا نماز بر مؤمنان نوشته شده و زمان معینی دارد ( 103
و در تعقیب کردن آن قوم سستی نکنید اگر رنجور شدهاید آنها نیز مانند رنجور شدن شما، رنجور گشتهاند و شما از خدا امیدي
( دارید که آنها آن امید را ندارند و خدا دانا و فرزانه است ( 104
نکات ادبی
از قضاء به معناي انجام دادن آمده و این واژه معانی دیگر هم دارد مانند حکم کردن، قضاوت کردن و اعاده کردن. « قضیتم » -1
هر سه حال است از ضمیر اذکروا. « قیاما و قعودا و علی جنوبکم » -2
آرامش یافتید، ایمن شدید. از طمأن مشتق شده که یک فعل رباعی است. « اطماننتم » -3
مصدر به معناي مفعول یعنی مکتوباً، نوشته شده، واجب. « کتابا » -4
زماندار، کاري که وقت معینی دارد. « موقوتا » -5
از وهن به معناي سستی و بیحالی. « تهنوا » -6
طلب کردن، جستن، دنبال کردن. « ابتغاء » -7
از الم به معناي رنج و درد. « تالمون » -8
صفحه 341 از 390
صفحه : 550
تفسیر و توضیح
آیه ( 103 ) فَإِذا قَ َ ض یتُم الصَّلاةَ فَاذکُرُوا اللّهَ ... دیدیم که نماز حتی در حال جنگ هم ساقط نمیشود و در جنگ نماز به صورت
ویژهاي خوانده میشود. اکنون در این آیه به مسلمانان دستور میدهد که چون از نماز فارغ شدید، در جنگ در هیچ حالتی خدا را
فراموش نکنید و همواره به یاد خدا باشید که رمز پیروزي شما همین یاد خداست. خدا را هم در حال ایستاده و هم در حال نشسته و
هم در حال خوابیده یاد کنید.
شک نیست که مداومت بر یاد خدا در جنگ، روحیّه مجاهدان را بالا میبرد و نیروي آنها را به نیروي بی پایان الهی پیوند میدهد
و آنان با اتکاء به قدرت خداوند و با اطمینان از این خدا همواره یار و یاور و پشتیبان آنهاست در شرایط روحی بسیار عالی قرار
میگیرند و از تواناییهاي خود به خوبی استفاده میکنند.
و چون به یاد خدا هستند و از روي ایمان میجنگند، خدا هم کمکهاي خود را از آنها دریغ نمیکند. این است که در این آیه و در
بعضی از آیات دیگر، روي این مسأله تأکید شده که در حال جنگ همواره خدا را یاد کنید چون یاد خدا همیشه به انسان آرامش
میدهد و انسان در جنگ بیشتر از مواقع معمولی به آن نیازمند است. در آیه دیگري میفرماید:
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا لَقِیتُم فِئَۀً فَاثبُتُوا وَ اذکُرُوا اللّهَ کَثِیراً (انفال/ 45 ) اي کسانی که ایمان آوردهاید وقتی با گروهی روبرو شدید
پس مقاومت نمایید و خدا را بسیار یاد کنید.
یاد خدا در جنگ بسیار کارساز است بخصوص از این جهت که مؤمن یقین دارد که خداوند مطابق با وعدههایی که داده او را بر
دشمن پیروز خواهد کرد هر سپاهی با این روحیه جنگ کند پیروزي را در آغوش خواهد کشید.
پس از توصیه یاد خدا در جنگ، اضافه میکند وقتی جنگ به مرحلهاي رسید که شما آرامش پیدا کردید و از دشمن ایمن شدید،
نماز را اقامه کنید یعنی به صورت
صفحه : 551
معمولی بخوانید و دیگر به صورت نماز خوف نخوانید. آنگاه براي نشان دادن اهمیت نماز تأکید میکند که همانا نماز بر مؤمنان
واجب است و زمان معینی دارد. یعنی نماز را نباید از زمان خودش به تأخیر انداخت.
در این آیه فقط به ذکر این نماز وقت خاصی دارد بسنده شده ولی در آیات دیگر، اوقات نماز به تفصیل آمده است:
وَ أَقِم الصَّلاةَ طَرَفَی النَّهارِ وَ زُلَفاً مِنَ اللَّیل (هود/ 114 ) و نماز را در دو طرف روز و پاسهایی از شب بپادار.
أَقِم الصَّلاةَ لِدُلُوك الشَّمس إِلی غَسَق اللَّیل وَ قُرآنَ الفَجرِ (اسراء/ 87 ) نماز را هنگام زوال خورشید تا تاریکی شب و نزدیک شدن
فجر بپادار.
این از این آیات چگونه اوقات نمازهاي پنجگانه در میآید- به خواست خدا- در تفسیر این آیات به طور مشروح خواهد آمد.
آیه ( 104 ) وَ لا تَهِنُوا فِی ابتِغاءِ القَوم ... با این روحیه بسیار عالی که مسلمانان به وسیله نماز و یاد خدا به دست آوردند، دیگر جنگ
و دشواریهاي آن براي آنان چندان سخت نیست. ولی در عین حال گاهی بعضی از مسلمانان در جنگ خسته میشدند و یا جراحتی
برمیداشتند و کار بر آنها دشوار میشد و پس از فراري دادن دشمن دیگر به تعقیب آنها نمیپرداختند. در این آیه بازهم روحیه
مسلمانان را بالا میبرد و میفرماید: در تعقیب کردن دشمن سستی نکنید چون اگر شما را رنجی رسیده و ناراحت شدهاید آنان را
نیز همچون شما رنجی رسیده و ناراحت شدهاند با این تفاوت که شما از خدا امیدهایی دارید که آنها ندارند. یعنی شما یار و یاوري
چون خدا دارید ولی آنها ندارند.
صفحه 342 از 390
وابستگی معنوي مشرکان به بتهایشان بود بتهایی که خود بهتر میدانستند که هیچ کاري از آنها ساخته نیست و اگر کسی خود آنها
را بشکند قدرت دفاع از خود را ندارند ولی وابستگی معنوي مسلمانان به خداوندي است که آفریننده کل عالم و داراي قدرت
بیپایانی است و این دو پشتوانه قابل مقایسه نیستند.
صفحه : 552
در جنگ احد، ابو سفیان براي بالابردن روحیه سربازان خود به آنها دستور داد که به نام بتها شعار دهند و پیامبر هم دستور داد که
مسلمانان به نام خدا شعار دهند.
این داستان که در کتب سیره آمده و ما پیشتر آن را نقل کردیم، نشانگر دو نوع طرز تفکر و دو نوع جهان بینی است در جهان بینی
شرك بتها مانند هبل و عزّي پشتوانه معنوي قرار میگیرد در حالی که خودشان میدانند که آنها هیچ قدرتی ندارند و فقط یک
سمبل هستند ولی در جهان بینی توحیدي پشتوانه عظیمی وجود دارد و آن نیروي خداست خدایی که به همه چیز قدرت دارد و
شکست و پیروزي در دست اوست و البته به طوري که بارها گفتهایم شکست یا پیروزي را خداوند بدون حساب و کتاب به کسی یا
گروهی نمیدهد بلکه معیارها و قوانینی دارد که از آن به سنتهاي خدا تعبیر میشود.
[ [سورة النساء ( 4): الآیات 105 الی 109
اشاره
إِنّا أَنزَلنا إِلَیکَ الکِتابَ بِالحَق لِتَحکُمَ بَینَ النّاس بِما أَراكَ اللّه وَ لا تَکُن لِلخائِنِینَ خَصِ یماً ( 105 ) وَ استَغفِرِ اللّهَ إِن اللّهَ کانَ غَفُوراً
رَحِیماً ( 106 ) وَ لا تُجادِل عَن الَّذِینَ یَختانُونَ أَنفُسَ هُم إِن اللّهَ لا یُحِبُّ مَن کانَ خَوّاناً أَثِیماً ( 107 ) یَستَخفُونَ مِنَ النّاس وَ لا یَستَخفُونَ
مِنَ اللّه وَ هُوَ مَعَهُم إِذ یُبَیِّتُونَ ما لا یَرضی مِنَ القَول وَ کانَ اللّه بِما یَعمَلُونَ مُحِیطاً ( 108 ) ها أَنتُم هؤُلاءِ جادَلتُم عَنهُم فِی الحَیاةِ الدُّنیا
( فَمَن یُجادِل اللّهَ عَنهُم یَومَ القِیامَۀِ أَم مَن یَکُون عَلَیهِم وَکِیلًا ( 109
ما کتاب را به درستی بر تو نازل کردیم تا میان مردم به آنچه که خدا بر تو نشان داده است حکم کنی و طرفدار خیانتکاران نباش
(105)
( و از خدا طلب آمرزش کن همانا خداوند آمرزنده بخشایشگر است ( 106
( و از جانب کسانی که برخود خیانت کردهاند ستیزه نکن همانا خداوند کسی را که خیانتگر گناهکار باشد دوست ندارد ( 107
از مردم پنهان میدارند ولی
صفحه : 553
نمیتوانند از خدا پنهان کنند و او با آنهاست هنگامی که آنها سخنی را که مورد پسند خدا نیست شبانه در سر میپرورانند و خدا به
( آنچه انجام میدهند احاطه دارد ( 108
همان شما بودید آنهایی که از طرف آنان درباره زندگی دنیا ستیز کردید پس چه کسی در روز قیامت از طرف آنان با خدا ستیزه
( خواهد کرد! یا چه کسی وکیل آنها خواهد بود! ( 109
نکات ادبی
به تو نشان بدهد، بنمایاند. « اراك » -1
لام نفع است یعنی به نفع خائنان. « للخائنین » در « لام » -2
صفحه 343 از 390
مدافع، طرفدار. بر خلاف خصم که به معناي دشمن است. « خصیم » -3
ستیزه کردن، بحث و مناظره. « مجادله » -4
صیغه مبالغه از خائن. یعنی بسیار خیانت کننده. و اثیم صفت مشبهه از اثم، کسی که در گناه غوطهور است. « خوّان » -5
پنهان میدارند، مخفی میکنند. از خفا به معناي پنهان آمده است. « یستخفون » -6
شبانه میاندیشند. در سر میپرورانند. « یبیّتون » -7
براي تنبیه است. « ها أنتم » در « ها » -8
تفسیر و توضیح
109 ) إِنّا أَنزَلنا إِلَیکَ الکِتابَ بِالحَق ... این آیه شأن نزول و قصهاي دارد که به صورتهاي مختلف نقل شده و چکیده - آیات ( 105
زره یکی از انصار را دزدید ولی متوجه شد که به او ظنین شدهاند، « بنی ابیرق » آن چنین است که در زمان پیامبر یک نفر از قبیله
براي رفع خطر آن زره را به خانه کس دیگري انداخت و از قبیله خود خواست که پیش پیامبر به پاکی و درستکاري او شهادت
بدهند آنها پس از مشورت چنین کردند
صفحه : 554
و پیامبر که وظیفه داشت طبق مجاري عادي قضاوت کند، خواست آن شخص را تبرئه کند و کسی که زره در خانه او پیدا شده بود
محکوم نماید.
در اینجا بود که این آیات نازل شد و به پیامبر خدا دستور رسید که در قضاوت دقت کند و مدافع خائنان نباشد و ضمناً به آن گروه
که شهادت غلط داده بودند نیز تذکراتی داده شد همچنین کار آن شخص خائن هم محکوم گردید. در واقع در این آیه سه پیام
وجود دارد یکی خطاب به پیامبر دیگري خطاب به آن شخص و سومی خطاب به کسانی که شهادت دادند.
پیامی که مربوط به پیامبر اسلام است این است که میفرماید: ما قرآن را به درستی بر تو نازل کردیم تا میان مردم با آنچه خدا بر تو
نمایانده است قضاوت کنی. و هیچ گاه مدافع و طرفدار خائنان نباش و از خدا طلب آمرزش کن که خدا آمرزنده و بخشایشگراست
و نیز به پیامبر پیام میدهد که از طرف کسانی که بر خود خیانت کردهاند مجادله و ستیز نکن و از آنها طرفداري مکن البته به
طوري که خواهیم گفت، چنین عتابهایی با مقام عصمت پیامبر منافاتی ندارد و این فرموده به نفس خود خیانت کردهاند از آن جهت
است که انسان هر گناهی که مرتکب شود بر خود ظلم و خیانت کرده است.
پیام دیگر که مربوط به آن شخص خائن و دزد است، این است که خداوند خیانت پیشگان گنهکار را دوست ندارد. پیامی کوتاه
ولی کوبنده است از طرفی از این شخص به عنوان خیانت پیشه و اهل گناه نام میبرد و از طرف دیگر اعلام میکند که خدا او را
دوست ندارد و این بدترین حالت معنوي براي انسان است که خداوند رؤف و مهربان او را دوست نداشته باشد.
پیام سوم براي آن گروه است که خیانت آن شخص را پنهان کردند و پیش پیامبر شهادت دروغ دادند. این پیام طولانیتر از دو پیام
قبلی است و در دو قسمت آمده قسمت اول به صورت اخبار است و کار ناپسند آنها را به پیامبر نقل میکند و قسمت دوم به
صورت خطاب مستقیم به آنهاست. در قسمت اول میفرماید: اینها این کار
صفحه : 555
زشت را از مردم پنهان میکنند ولی نخواهند توانست که آن را از خدا پنهان کنند چون خدا همواره با آنهاست. حتی آن زمان که
شبانه با یکدیگر مشورت کردند و سخنانی را که مورد رضایت خدا نیست به زبان آوردند، خدا با آنها بود و حرفهاي آنها را
میشنید و خدا به هر نوع کاري که انجام بدهند احاطه و تسلط دارد. و در قسمت دوم خطاب به آنها میفرماید: اگر هم شما در دنیا
صفحه 344 از 390
و زندگی این جهان از خائنان دفاع کردید، پس در آخرت در برابر خدا چه کسی از آنها دفاع خواهد کرد! و یا وکیل و یاور او
خواهد بود! یعنی شما با دفاع خود، از مجازات دنیایی او جلوگیري کردید از مجازات اخروي او که نمیتوانید جلوگیري نمایید.
در اینجا باید به این نکته مهم توجه داشت، ما معتقدیم که پیامبر خدا خطا نمیکند و معصوم از گناه و خطاست و این در این آیات
با پیامبر خدا، این گونه صحبت شده، بدان معناست که پیامبر متوجه مسأله باشد و حکم به خطا ندهد و در واقع حالت پیشگیري
دارد و این رمز معصوم بودن پیامبر است که در مواقع حساس خدا به کمک او میآید و او را به حقیقت رهنمون میشود و دست او
را میگیرد و او را یاري میدهد. درباره شأن نزولهایی هم که نقل شده باید بگوییم که صحت این شأن نزولها مورد تردید است و
اگر هم شأن نزول این آیه صحیح باشد به نظر ما این آیه پیش از صدور حکم از پیامبر به آن حضرت نازل شده و پیامبر با توجه به
شهادت شاهدان میخواسته بر اساس حکم ظاهري حکمی به تبرئه آن دزد بدهد که آیه نازل شد و پیامبر را متوجه واقعیت کرد و
پیامبر این حکم را نداد. چون علاوه بر این عصمت پیامبر اقتضا میکند که خطایی از او سرنزند، جملهاي در آیه آمده که مؤید این
نظر است و آن (بما اریک الله) میباشد. از این جمله فهمیده میشود که خداوند واقعیت قضیه را به پیامبر نشان داد و لذا از او
خواست که مطابق با آنچه خدا به او نمایانده است حکم کند. در آیات بعدي هم به این مطلب اشاره خواهد شد.
آنچه از روایات برمیآید این است که پیامبر خدا وظیفه داشت به ظاهر حکم کند و به قسم و شاهد توجه نماید و از روي همین
دلایل و امارات قضاوت کند. ما معتقدیم
صفحه : 556
پیامبر براي تعلیم دیگران موظف بوده در مواقعی که حکم درست از دلایل ظاهري به دست میآید به آن دلایل استناد کند ولی این
مانع از آن نمیشود که در مواقع خاصی که دلایل موجود، حقیقت را تأیید نمیکند، او از مجاري الهی حقیقت را به دست آورد و
مطابق با آن حکم نماید و به اصطلاح به علم خود عمل کند.
و اما امر به استغفار که در این آیه آمده، دلیل بر آن نیست که خطایی از پیامبر سرزده است چون حتی اگر حکم به تبرئه آن دزدهم
میداد، چون از روي شهادت شهود بود مسئولیت شرعی نداشت تا نیازي به استغفار باشد. بلکه منظور از این استغفار که غیر از این
آیه در آیات دیگر هم آمده، این است که پیامبر از خدا بخواهد که او را یاري کند که تابع هواي نفس نشود و اشتباه نکند و در این
قضیه وقتی شهود شهادت دادند و هنوز آیه نازل نشده بود، پیامبر در معرض لغزش قرار گرفت که خدا به کمک او آمد و واقع را به
او نمایانید.
استغفار براي همین است که از خدا بخواهد او را همیشه یاري کند و در لغزشگاهها دست او را بگیرد.
[ [سورة النساء ( 4): الآیات 110 الی 113
اشاره
وَ مَن یَعمَل سُوءاً أَو یَظلِم نَفسَه ثُم یَستَغفِرِ اللّهَ یَجِدِ اللّهَ غَفُوراً رَحِیماً ( 110 ) وَ مَن یَکسِب إِثماً فَإِنَّما یَکسِبُه عَلی نَفسِه وَ کانَ اللّه عَلِیماً
حَکِیماً ( 111 ) وَ مَن یَکسِب خَطِیئَۀً أَو إِثماً ثُم یَرم بِه بَرِیئاً فَقَدِ احتَمَلَ بُهتاناً وَ إِثماً مُبِیناً ( 112 ) وَ لَو لا فَضل اللّه عَلَیکَ وَ رَحمَتُه لَهَمَّت
طائِفَۀٌ مِنهُم أَن یُضِ لُّوكَ وَ ما یُضِ لُّونَ إِلاّ أَنفُسَ هُم وَ ما یَضُ رُّونَکَ مِن شَیءٍ وَ أَنزَلَ اللّه عَلَیکَ الکِتابَ وَ الحِکمَۀَ وَ عَلَّمَکَ ما لَم تَکُن
( تَعلَم وَ کانَ فَضل اللّه عَلَیکَ عَظِیماً ( 113
( و هر کس بدي کند یا بر خویشتن ستم روا دارد سپس از خدا طلب آمرزش کند، خدا را آمرزنده بخشایشگر خواهد یافت ( 110
( و هر کس گناهی کند تنها به زیان خود کرده است و خدا داناي فرزانه است ( 111
صفحه 345 از 390
و هر کس خطایی یا گناهی را مرتکب شود سپس آن را به گردن بیگناهی بیندازد، بار
صفحه : 557
( بهتان و گناهی آشکار را حمل کرده است ( 112
و اگر فضل و رحمت خدا بر تو نبود، گروهی از آنان آهنگ آن داشتند که تو را گمراه کنند و جز خویشتن را گمراه نمیکنند و
هیچ گونه زیانی بر تو نرسانند و خدا کتاب و حکمت را بر تو نازل کرد و چیزي را که نمیدانستی بر تو آموخت و فضل خدا بر تو
( بزرگ بود ( 113
نکات ادبی
در اینجا به معناي یعلم است. « یجد » -1
هر دو به معناي گناه است و فرق میان آنها یا به این است که خطیئه به معناي گناه صغیره و اثم به معناي گناه « اثم » و « خطیئه » -2
کبیره است و یا به این است که خطیئه گناهی است که ضرر آن فقط به خود انسان میرسد و اثم گناهی است که ضرر آن به
دیگران هم میرسد و یا به این است که خطیئه شامل گناهی که از روي سهو باشد هم میشود ولی اثم تنها کار خلافی است که از
روي عمد انجام شود.
بیندازد، نسبت دهد. « یرم » -3
کسی که دور از گناه است و گناهی نکرده. « بريء » -4
بر دوش میگیرد، حمل میکند. « احتمل » -5
نسبت دادن گناهی بر کسی از روي دروغ. « بهتان » -6
آهنگ نمود، قصد کرد. « هَمّت » -7
تفسیر و توضیح
112 ) وَ مَن یَعمَل سُوءاً أَو یَظلِم نَفسَه ... دنباله مطلبی است که در آیات قبلی آمد و در این آیات نخست راه توبه و - آیات ( 110
استغفار را به آن گنهکاران که یا دزدي کردند و یا شهادت دروغ دادند، نشان میدهد و میفرماید هر کس کار بدي کند و یا بر
خویشتن ظلم نماید سپس از خدا طلب آمرزش کند، خدا را آمرزنده و مهربان
صفحه : 558
خواهد یافت. شاید منظور از کسی که کار بد میکند همان دزد باشد و منظور از کسی که بر خود ظلم میکند شاهدان باشند که با
شهادت دروغ بر خود ظلم کردند و چیزي عایدشان نشد.
وعده بخشش براي گنهکاران در صورتی که توبه کنند، یکی از شیوههاي مهم تربیتی قرآن است تا کسی که خطا میکند خود را
بریده از رحمت خدا نداند زیرا اگر چنین باشد بقیه عمر خود را صرف در خطا و معصیت خواهد کرد و با این ذهنیت که خدا او را
نخواهد بخشید، تبدیل به یک موجود خطرناك و بیبند و باري خواهد بود که هر نوع معصیتی را براي خود جایز میداند ولی اگر
بداند که درهاي توبه و رحمت خدا به روي او باز است و خدا گناه او را میبخشد، او خود را اصلاح خواهد نمود و در مسیر حق
قدم خواهد نهاد.
در آیه بعدي تذکر میدهد که هر کس هر گناهی بکند براي خود ضرر زده است. یعنی از گناه او زیانی به خدا نمیرسد و فقط
خود اوست که زیان میبیند و خدا دانا و فرزانه است. به گناهانی که بندگان میکنند آگاه است و مجازاتی که خواهد کرد از روي
صفحه 346 از 390
حکمت است.
در آیه بعدي به کار زشت آن شخص اشاره میکند که دزدي کرد ولی آن را به گردن دیگري انداخت و این کار ناپسند را به
شدت محکوم میکند و میفرماید: کسی که خطایی یا گناهی از او سرزد ولی آن گناه را به گردن یک شخص بیگناه انداخت و به
او تهمت زد، چنین کسی مسئولیت بهتان و گناه آشکاري را بر دوش کشیده است و در قیامت باید پاسخگوي آن باشد.
نسبت دادن گناه خود به دیگران یکی از اخلاق ذمیمه و ناپسندي است که گناه شخص را دو چندان میکند و مجازات بیشتري را
سبب میشود یکی مجازات در برابر گناهی که کرده و دیگري مجازات در برابر نسبت دروغی که به دیگري داده و بیگناهی را
متهم کرده است. و البته اگر بهتان مربوط به انحرافات جنسی باشد یعنی کسی کسی را به دروغ به زنا و لواط نسبت بدهد، علاوه بر
مجازات اخروي در دنیا
صفحه : 559
هم به او حدّ قذف جاري میکنند و باید به چنین شخصی هشتاد تازیانه بزنند. و این به سبب حفظ ناموس و آبروي افراد است.
آیه ( 113 ) وَ لَو لا فَضل اللّه عَلَیکَ وَ رَحمَتُه ... در همان داستان که گذشت افراد قبیله ابیرق میخواستند با شهادت دروغ خود،
پیامبر را گمراه سازند و او از حقیقت بیخبر باشد و قضاوت نابجایی بکند و گنهکار اصلی را تبرئه و بیگناهی را محکوم سازد.
ولی لطف و رحمت خدا مانند همیشه به کمک پیامبر خدا آمد و خداوند با آیاتی که پیش از این خواندیم، حقیقت قضیه را به
پیامبر خبر داد و پیامبر را از این با توجه به شهادت شهود، خائنی را تبرئه کند، بر حذر داشت و او را متوجه اصل قضیه نمود. و اگر
این لطف و رحمت خدا نبود، آنها بگونهاي صحنه سازي کرده بودند که هر کسی بود آن خائن را تبرئه میکرد. در نتیجه این لطف
خدا، پیامبر از دادن یک حکم خطا مصون شد و آن شاهدان که میخواستند پیامبر را گمراه سازند در واقع خودشان را گمراه
نمودند و چه گمراهی از این بالاتر که انسان شهادت دروغ بدهد و گناهکاري را تبرئه و بی گناهی را متهم سازد. در جمله بعدي
میفرماید: آنها نمیتوانند بر تو آسیبی برسانند زیرا خداوند حافظ توست و تو از فضل و رحمت خدا برخوردار هستی.
یکی دیگر از مراتب فضل و رحمت خدا بر پیامبرش این بود که به او کتاب و حکمت داد و آنچه را که نمیدانست به او آموخت
این حقیقت را خطاب به پیامبر خود چنین میگوید: و خدا کتاب و حکمت را بر تو نازل کرد و بر تو چیزي را یاد داد که
نمیدانستی و فضل خدا بر تو بزرگ بود. منظور از کتاب قرآن و منظور از حکمت شریعت و سنت است و از آن گذشته خداوند بر
علم و دانش پیامبر افزود و این افزایش همواره ادامه داشت و به پیامبر دستور داده بود که از خدا بخواهد که همواره دانش او را
بیفزاید:
وَ قُل رَب زِدنِی عِلماً (طه/ 114 ) و بگو پروردگارا دانش مرا افزون کن.
صفحه : 560
[ [سورة النساء ( 4): الآیات 114 الی 115
اشاره
لا خَیرَ فِی کَثِیرٍ مِن نَجواهُم إِلاّ مَن أَمَرَ بِصَدَقَۀٍ أَو مَعرُوف أَو إِصلاح بَینَ النّاس وَ مَن یَفعَل ذلِکَ ابتِغاءَ مَرضات اللّه فَسَوفَ نُؤتِیه أَجراً
عَظِیماً ( 114 ) وَ مَن یُشاقِق الرَّسُولَ مِن بَعدِ ما تَبَیَّنَ لَه الهُدي وَ یَتَّبِع غَیرَ سَبِیل المُؤمِنِینَ نُوَلِّه ما تَوَلّی وَ نُصلِه جَهَنَّمَ وَ ساءَت مَصِ یراً
(115)
در بسیاري از صحبتهاي درگوشی آنها خیري نیست مگر آنکه کسی به صدقه یا نیکی و یا اصلاح میان مردم فرمان دهد و هر کس
صفحه 347 از 390
( این کار را براي طلب خوشنودي خدا انجام دهد، بزودي به او پاداشی عظیم خواهیم داد ( 114
و هر کس پس از آنکه هدایت بر او آشکار شد با پیامبر مخالفت کند و از راهی جز راه مؤمنین پیروي نماید، او را به سوي چیزي
( که به آن روي آورده، برمیگردانیم و او را به دوزخ اندازیم و جایگاه بدي است ( 115
نکات ادبی
سخنان درگوشی، سخنان مخفیانه. البته در نجوا لازم نیست که سخن به آهستگی گفته شود بلکه سخن میان دو نفر سرّي « نجوا » -1
و مخفی است خواه آهسته باشد یا بلند. و اصل آن از نجوة به معناي بلندي است گویا زمین بلند جدا از زمینهاي دیگر است و
هم از نجوي مشتق شده و آن سخنانی است که میان انسان و « مناجات » . سخنی که به نجوا گفته میشود جدا از سخنان دیگر است
خداست و سرّي بین آنهاست.
محلًا مجرور است. « من » و بنابراین، کلمه « إلّا نجوي من امر » استثناي متصل است و تقدیر آن « إلّا من امر » -2
مصدر از رضی یرضی، خوشنودي. این کلمه از جمله معدود کلمههایی است که تاء آخر آن در رسم الخط مصحف « مرضات » -3
به صورت کشیده نوشته شده.
مخالفت کند. در ستیز باشد. از شق به معناي قطع مشتق شده و کسی که « یشاقق » -4
صفحه : 561
با کسی مخالفت و دشمنی میکند از او قطع میکند. این را هم به فک ادغام میتوان استعمال کرد همانگونه که در آیه آمده و هم
.«ّ یشاق » با ادغام به صورت
نیز از این مادّه است. « تولّی » . او را نزدیک میکنیم، به سوي چیزي برمیگردانیم « نولّه » -5
تفسیر و توضیح
آیه ( 114 ) لا خَیرَ فِی کَثِیرٍ مِن نَجواهُم ... سخنان مخفیانه که میان دو نفر رد و بدل میشود معمولًا در جهت توطئه بر ضد شخص
دیگري است و لذا قرآن در این آیه میفرماید: در بسیاري از نجواهاي آنان خیري نیست و چون خیر نباشد شرّ خواهد بود. در آیه
دیگر درباره نجواي مشرکان بر ضد مؤمنان میفرماید:
إِنَّمَا النَّجوي مِنَ الشَّیطان لِیَحزُنَ الَّذِینَ آمَنُوا (مجادله/ 10 ) همانا سخنان درگوشی گفتن از شیطان است تا مؤمنان اندوهگین شوند.
و در جاي دیگر:
وَ أَسَرُّوا النَّجوَي الَّذِینَ ظَلَمُوا (انبیاء/ 3) کسانی که ستم کردند نجوا را پنهان ساختند.
روي هم رفته نجوي در کارهاي خلاف و توطئه آمیز انجام میگیرد و اگر دو نفر در حضور دیگران نجوا کنند، از نظر اخلاقی کار
ناپسندي کردهاند زیرا دیگران آن را به خود میگیرند و خیال میکنند که به ضرر آنها سخن گفته میشود یا لا أقل این تصور پیش
میآید که آنها را به صورت بیگانه نگاه میکنند و به آنها اعتماد ندارند.
البته تمام نجواها بد نیست گاهی نجوا براي انجام یک کار خیر است که در این صورت مطلوب میشود.
در آیه مورد بحث، در سه مورد نجوا مطلوب شمرده شده که در آن خیري وجود دارد: یکی نجواي کسی که امر به صدقه میکند
دیگري نجواي کسی که امر به کار نیک میکند و سوم نجواي کسی که در راه اصلاح میان دو نفر نجوا میکند. فرض کنید فقیري
وارد مجلس میشود یکی از حاضران مخفیانه با یکی دیگر
صفحه : 562
صفحه 348 از 390
صحبت میکند و به او میگوید که به این فقیر کمک کن منتهی نمیخواهد آبروي آن فقیر برود و لذا به حالت نجوا میگوید. یا
کسی را بطور مخفیانه به معروف دعوت میکند و نمیخواهد دیگران حرف آنها را بشنوند چون طرف مقابل خفیف میشود یا
میان دو نفر اصلاح میکند و حرفهاي آنها را به صورتی که دیگران نشنوند ردّ و بدل میکند، در این گونه موارد، نجوا نه تنها بد
نیست بلکه خوب هم هست.
چیزي که هست این است که این کارها یعنی امر به صدقه و معروف و اصلاح میان مردم، باید با نیت خدایی و براي جلب رضایت
خدا باشد و جنبه ریایی نداشته باشد اگر نجوا در این کارها براي رضایت خدا باشد، مورد پسند خدا قرار میگیرد و خداوند پاداش
بزرگی میدهد.
درباره دو نوع نجوا که نوعی خوب و نوعی بد است آیه زیر راهنمایی میکند:
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا تَناجَیتُم فَلا تَتَناجَوا بِالإِثم وَ العُدوان وَ مَعصِ یَۀِ الرَّسُول وَ تَناجَوا بِالبِرِّ وَ التَّقوي (مجادله/ 9) اي کسانی که ایمان
آوردهاید چون نجوا میکنید با گناه و دشمنی و نافرمانی پیامبر نجوا نکنید بلکه با نیکویی و تقوا نجوا کنید.
البته این آیه مقدمهاي است بر نجوا کردن مسلمانان با پیامبر و این هر کس بخواهد با پیامبر نجوا کند باید صدقه بدهد و هیچ کس
به این فرمان عمل نکرد مگر حضرت علی (ع) تا این حکم این آیه نسخ شد.
(تفصیل مطلب در تفسیر آیه 12 از سوره مجادله، ان شاء الله خواهد آمد) آیه ( 115 ) وَ مَن یُشاقِق الرَّسُولَ مِن بَعدِ ما تَبَیَّنَ لَه الهُدي
... در زمان پیامبر بعضی از مسلمانان یا در اثر وسوسه کافران و یا عوامل دیگر پس از چندي که مسلمان بودند و به پیامبر ایمان
داشتند به مخالفت و دشمنی با پیامبر میپرداختند و از زمره مسلمانان خارج میشدند و به راهی جز راه مسلمانان میرفتند که یک
نمونه آن همان دزد قبیله ابیرق بود که چون پیامبر به نفع او حکم نکرد، از مدینه گریخت و در مکه به مشرکان پیوست. (داستان او
را پیش از این آوردیم)
صفحه : 563
چنین افرادي که با پیامبر دشمنی میکنند و راهی جز راه مؤمنان میروند، دو مجازات دارند یکی مربوط به دنیا و دیگري مربوط به
آخرت است در دنیا خداوند او را به سوي آن چیزي که به آن روي آورده برمیگرداند. یعنی او را که به سوي شرك و کفر گام
برداشت، در شرك و کفر باقی میگذارد و از او سلب توفیق میکند. این حقیقت همان است که بارها از آن سخن گفتهایم و
روشن کردهایم که خداوند چگونه کافران را گمراه میکند و کسانی که آگاهانه و با اراده خود راه کفر و ضلال را پیش بگیرند
خداوند بر گمراهی آنان میافزاید.
مجازات اخروي این افراد هم آتش جهنم است و در آیه چنین آمده که او را به دوزخ میاندازیم و بدجایگاهی است.
چند روایت
«1». قال یعنی بالمعروف القرض «ٍ لا خَیرَ فِی کَثِیرٍ مِن نَجواهُم إِلّا مَن أَمَرَ بِصَدَقَۀٍ أَو مَعرُوف » -1 عن ابی عبد الله (ع) فی قوله عز و جل
امام صادق (ع) درباره سخن خداوند: (در بسیاري از نجواهاي آنان خیري نیست مگر این به صدقه یا معروف امر کند) فرمود:
منظور از معروف قرض دادن است.
-2 عن ابی عبد الله (ع) قال: الکلام ثلاثۀ، صدق و کذب و اصلاح بین النّاس. قال قلت: ما الاصلاح بین النّاس!
«2». قال: تسمع من الرجل کلا ما یبلغه فیخبّث نفسه فتلقاه فتقول: سمعت من فلان قال فیک کذا و کذا خلاف ما سمعت منه
امام صادق (ع) فرمود: سخن سه گونه است: راست و دروغ و اصلاح میان مردم. راوي میگوید: عرض کردم: اصلاح میان مردم
چیست! فرمود: سخنی را درباره مردي بشنوي که به او برسد او را ناراحت میکند و چون او را دیدي بگویی از فلانی در حق تو
صفحه 349 از 390
چنین و چنان شنیدم و بر خلاف آنچه شنیدهاي بگویی.
-----------------------------------
1)- کافی ج 3 ص 34 )
2)- همان ج 2 ص 341 )
صفحه : 564
«1». -3 قال رسول الله (ص): ثلاثۀ یحسن فیهن الکذب: المکیدة فی الحرب و عدتک زوجتک و الاصلاح بین النّاس
پیامبر خدا (ص) فرمود: در سه چیز دروغ گفتن نیکوست: حیله در جنگ، وعده دادن تو به همسرت و اصلاح میان مردم.
[ [سورة النساء ( 4): الآیات 116 الی 121
اشاره
إِن اللّهَ لا یَغفِرُ أَن یُشرَكَ بِه وَ یَغفِرُ ما دُونَ ذلِکَ لِمَن یَشاءُ وَ مَن یُشرِك بِاللّه فَقَد ضَل ضَ لالًا بَعِیداً ( 116 ) إِن یَدعُونَ مِن دُونِه إِلاّ
إِناثاً وَ إِن یَدعُونَ إِلاّ شَیطاناً مَرِیداً ( 117 ) لَعَنَه اللّه وَ قالَ لَأَتَّخِ ذَن مِن عِبادِكَ نَصِ یباً مَفرُوضاً ( 118 ) وَ لَأُضِ لَّنَّهُم وَ لَأُمَنِّیَنَّهُم وَ لَآمُرَنَّهُم
فَلَیُبَتِّکُن آذانَ الَأنعام وَ لَآمُرَنَّهُم فَلَیُغَیِّرُن خَلقَ اللّه وَ مَن یَتَّخِذِ الشَّیطانَ وَلِیا مِن دُونِ اللّه فَقَد خَسِرَ خُسراناً مُبِیناً ( 119 ) یَعِدُهُم وَ یُمَنِّیهِم وَ
( ما یَعِدُهُم الشَّیطان إِلاّ غُرُوراً ( 120
( أُولئِکَ مَأواهُم جَهَنَّم وَ لا یَجِدُونَ عَنها مَحِیصاً ( 121
خداوند این را که به او شریکی قرار داده شود، نمیآمرزد. و پایینتر از آن را براي هر کس که بخواهد میآمرزد و هر کس به خدا
( شریک قرار دهد سخت گمراه شده است ( 116
( آنان به جاي خدا جز بتها را نمیخوانند و نمیخوانند مگر شیطان سرکش را ( 117
( خدا او را لعنت کرد و او گفت: البته از بندگانت سهم معینی را برمیگیرم ( 118
و البته آنان را گمراه میسازم و به آرزوهاي دراز میکشانم و آنان را فرمان میدهم که گوشهاي چارپایان را بشکافند و به آنها
( فرمان میدهم که آفرینش خدا را تغییر بدهند و هر کس به جاي خدا شیطان را دوست خود بگیرد، آشکارا زیان کرده است ( 119
( شیطان آنها را وعده میدهد و به آرزوي دراز میکشاند و شیطان به آنان جز فریب وعده نمیدهد ( 120
( آنان جایشان جهنم است و از آن گریزي نمییابند ( 121
-----------------------------------
1)- خصال صدوق ص 87 )
صفحه : 565
نکات ادبی
نمیخوانند. کنایه از این عبادت نمیکنند. « ان یدعون » -1
مشتق شده که به معناي « انث » جمع انثی، جنس ماده، زنان و دختران و در اینجا منظور بتها هستند چون این واژه از « اناث » -2
انعطاف پذیري است چون بتها در برابر حوادث متأثر میشوند و انعطاف پذیرند.
گفته شده که اعراب جاهلی بتهاي خود را مؤنث میدانستند.
صفحه 350 از 390
طغیانگر، سرکش. هر چیزي که شاخ و برگ نداشته باشد. « مَرید » -3
واو استیناف است. « و قال » -4 واو در
معین، مشخص. از فرض به معناي قطع مشتق شده گویا حصهاي که کنار گذاشته میشود از بقیه قطع شده است. « مفروض » -5
مشتق شده به معناي آرزوهاي دور و تصورات خیالی که به آدم دست میدهد. « منی » و « امنیه » از « لامنینهم » -6
به معناي شکافتن و بریدن آمده. « بتک » از « فلیبتکن » -7
فریب، وعده دروغ. « غرور » -8
مصدر میمی از حاص یحیص به معناي گریز و فرار. البته میتوان این کلمه را اسم مکان هم گرفت به معناي گریزگاه. « محیص » -9
تفسیر و توضیح
121 ) إِن اللّهَ لا یَغفِرُ أَن یُشرَكَ بِه ... بزرگترین آفت سعادت انسان در دنیا و آخرت شرك به خداست و البته شرك - آیات ( 116
مراحلی دارد و ممکن است به کارهایی که از روي ریا و شهرت طلبی انجام میگیرد هم، شرك گفته شود ولی اصطلاح شرك در
قرآن به عبادت معبودهاي باطل مانند بت و ستاره و پدیدههاي دیگر و یا انسانها اطلاق میشود و مشرك اصطلاحی کسی است که
به جاي خدا چیزهاي دیگري را
صفحه : 566
بپرستد و معبود خود قرار بدهد. در این آیه میفرماید: خداوند گناه شرك را نمیبخشد ولی گناهان دیگر را براي هر کس بخواهد
میبخشد و هر کس به خدا شریک قرار بدهد، سخت گمراه شده است.
این جملهها نشانگر شدت منفور بودن شرك از نظر خداوند است و معلوم میشود که شرك ریشه تمام انحرافات و گناهان است و
با وجود شرك حتی کارهاي خوب انسان هم تبدیل به گناه میشود و براي همین است که این مطلب در قرآن تکرار شده تا اهمیت
قضیه روشن شود.
این آیه با مختصر تفاوتی تکرار آیه 48 از همین سوره است. در ذیل همان آیه توضیحات بیشتري را دادیم مراجعه شود.
در دنباله مطلب اضافه میکند که مشرکان در واقع همزمان دو چیز را میپرستند یکی همان بتها را با انواع و اقسامی که دارد و
دیگري شیطان سرکش را زیرا این شیطان است که آنها را به بت پرستی و شرك فرمان داده است.
یاد کرده که به معناي دختران « اناث » نکتهاي که در آیه قابل توجه است این است که در اینجا از بتها و معبودهاي مشرکان به عنوان
در اینجا معناي لغوي کلمه است و آن موجود اثرپذیر و انعطاف پذیر است عربها به هر « اناث » و زنان است. باید گفت که منظور از
خداوند در این آیه بتهاي آنها « انث الحدید » : چیز که اثرپذیر باشد، اناث میگویند. مثلًا وقتی آهن در اثر حرارت نرم شد میگویند
مینامد یعنی آنها موجوداتی هستند اثرپذیر و محل حوادث و میتوان آنها را شکست یا کج کرد یا اگر پدیدههاي خاصی « اناث » را
مانند ستاره و خورشید هستند، آنها هم افول و غروب دارند و بالاخره از بین خواهند رفت و خلاصه این تمام موجودات جز ذات
الهی اثرپذیر و محل حوادث و از بین رفتنی است.
البته مشرکان عصر پیامبر بتهاي خود را مؤنث میدانستند و هر قبیلهاي بتی داشت و چند قبیله با هم بتی داشتند و نامهاي آنها مانند
لات و عزي و مناة و اساف و نائله همگی مؤنث بود و به آنها ضمیر مؤنث و فعل مؤنث میآوردند. همچنین آنها
صفحه : 567
فرشتگان را مؤنث میدانستند:
وَ جَعَلُوا المَلائِکَۀَ الَّذِینَ هُم عِبادُ الرَّحمن إِناثاً (زخرف/ 16 ) و آنها فرشتگان را که بندگان خدا هستند، زنها قرار دادند.
صفحه 351 از 390
إِن الَّذِینَ لا یُؤمِنُونَ بِالآخِرَةِ لَیُسَ مُّونَ المَلائِکَۀَ تَسمِیَۀَ الأُنثی (نجم/ 27 ) کسانی که به آخرت ایمان ندارند فرشتگان را زن نامگذاري
کردهاند.
معلوم میشود که مشرکان، بتها و ملائکه را موجودات ظریف و لطیفی میدانستند که مانند زنان باید مورد حمایت و تقدیس قرار
گیرند.
اکنون که در آیه مورد بحث صحبت از شیطان شد و این مشرکان، شیطان سرکش را پرستش میکنند، سخن به ذکر بعضی از
کارهاي شیطان کشیده میشود. نخست خداوند او را لعنت میکند که به معناي دوري از رحمت خداست، سپس از زبان شیطان
نقل میکند که خطاب به خداوند گفت: سهم معینی از بندگان تو را برمیگیرم و آنها را گمراه میسازم. منظور از سهم معین
کسانی هستند که در اثر ضعف ایمان از شیطان دنباله روي میکنند و گر نه شیطان قدرت آن را ندارد که به تمام بندگان خدا راه
پیدا کند و بندگان مخلص خدا در مرتبهاي از ایمان قرار دارند که شیطان هرگز نمیتواند آنها را گمراه سازد همانگونه که در آغاز
داستان شیطان و رانده شدن او از درگاه خدا، شیطان گفته بود:
83 ) گفت قسم به عزت تو همه آنها را گمراه خواهم ساخت - قالَ فَبِعِزَّتِکَ لَأُغوِیَنَّهُم أَجمَعِینَ. إِلّا عِبادَكَ مِنهُم المُخلَصِ ینَ (ص/ 82
مگر از میان آنها آن بندگانت را که مخلص هستند.
در اینجا نیز شیطان میگوید: سهم معینی و افراد خاصی از بندگانت را انتخاب خواهم کرد و آنها کسانی هستند که در اثر معصیت
و گناه و نافرمانی خداوند، خود را در معرض وسوسههاي شیطانی قرار دادهاند.
درباره چنین افرادي که شکار شیطان میشوند، شیطان چندین کار انجام میدهد که در این آیه از آنها یاد کرده است:
نخست این آنها را گمراه میسازد و از راه خدا باز میدارد.
صفحه : 568
دوم این آنها را به سوي آرزوهاي دراز و خیالی سوق میدهد تا آنان از واقعیتها دور باشند و در عالم ذهنیت خود زندگی کنند.
میدانیم که آرزوهاي دراز و باطل انسان را به سوي فساد و انحراف میکشاند و انسان براي رسیدن به آنها دست به هر کاري
میزند.
سوم این به آنها فرمان میدهد که گوشهاي حیوانات را بشکافند. اشاره به این آنها را دچار خرافات میکند چون در عصر جاهلیت
رسم بود که گوش بعضی از حیوانات مانند گوسفند و گاو و شتر را میبریدند و این علامت آن بود که دیگر گوشت آنها را
نخواهند خورد و سوار آنها نخواهند شد و از آنها هیچ گونه استفادهاي نخواهند کرد و این علاوه بر خرافی بودن نوعی حرام کردن
حلال خدا بود.
چهارم به آنها فرمان میدهد که خلقت خدا را تغییر بدهند اشاره به این آنها بر خلاف فطرت خدایی خود عمل میکردند. خداوند
در ذات و فطرت انسان حس خداشناسی را قرار داده است. کسی که به جاي خدا موجودات دیگر را میپرستد و یا اصلًا به خدا
ایمان ندارد، در واقع خلقت خدا را تغییر داده و بر خلاف آن گام برداشته است. جالب این در قرآن از فطرت بشر که بر اساس
است: « خلق الله » تعبیر آورده و در اینجا هم صحبت از تغییر دادن « خلق الله » خداشناسی آفریده شده به
فِطرَتَ اللّه الَّتِی فَطَرَ النّاسَ عَلَیها لا تَبدِیلَ لِخَلق اللّه (روم/ 30 ) فطرت خدایی که مردم را بر آن آفریده، تغییري در آفرینش خدا
نیست.
البته میتوان تغییر دادن آفرینش خدا را که شیطان به آن امر میکند به معناي وسیعی گرفت که علاوه بر تغییر حکم فطرت، به
کارهایی که بر خلاف هدف آفرینش است نیز شامل میشود مانند: مثله کردن، آخته کردن، لواط و سحق و کارهایی از این قبیل.
این چهار مورد که گفته شد، کارهایی است که شیطان درباره بندگان خدا میکند و مهمترین آنها بند اول است که همان گمراه
صفحه 352 از 390
کردن بندگان است. پس از برشماري کارهاي شیطان، تذکر میدهد که هر کس شیطان را دوست خود برگیرد آشکارا ضرر کرده
و به خسارت عظیمی افتاده است. چون شیطان هیچ قدرتی ندارد و تنها کار او
صفحه : 569
وعده دادن است و این آرزوهاي دراز را در نظر انسان جلوه میدهد و معلوم است که وعدههاي شیطان چیزي جز فریب نیست. او
فقط وعده میدهد ولی به وعده خود وفا نمیکند چون توانایی آن را ندارد:
وَ قالَ الشَّیطان لَمّا قُضِ یَ الأَمرُ إِن اللّهَ وَعَدَکُم وَعدَ الحَق وَ وَعَدتُکُم فَأَخلَفتُکُم وَ ما کانَ لِی عَلَیکُم مِن سُلطان إِلّا أَن دَعَوتُکُم
فَاستَجَبتُم لِی فَلا تَلُومُونِی وَ لُومُوا أَنفُسَکُم (ابراهیم/ 22 ) و چون کار تمام شد، شیطان گفت: خدا به شما وعده بر حقی داد و من نیز
به شما وعدهاي دادم ولی از آن تخلف کردم. من بر شما تسلطی نداشتم جز این شما را بخوانم پس شما مرا اجابت کردید. پس مرا
سرزنش نکنید بلکه خودتان را سرزنش کنید.
این خداوند کارهاي شیطان را میشمارد و سوء نیت و دشمنی او را آشکار میسازد، براي این است که مردم هم اکنون که فرصت
زندگی دارند به خود آیند و از شیطان پیروي نکنند و با این وجود اگر کسانی از شیطان پیروي کردند، به گفته قرآن جایگاه آنها
آتش جهنم خواهد بود و نمیتوانند از آن فرار کنند.
درست است که شیطان انسان را فریب میدهد و از راه مکر و حیله بدیها را در نظر انسان جلوه میدهد، ولی حیله او در مقابل اراده
محکم افراد با ایمان بسیار ضعیف است واو هرگز نمیتواند اراده خود را بر انسان تحمیل کند و لذا میگوییم وسوسه شیطان فقط
در حد ایجاد زمینه است و مخالفت با او چندان دشوار نیست.
إِن کَیدَ الشَّیطان کانَ ضَعِیفاً (نساء/ 76 ) همانا مکر شیطان ضعیف است.
[ [سورة النساء ( 4): الآیات 122 الی 126
اشاره
وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحات سَنُدخِلُهُم جَنّات تَجرِي مِن تَحتِهَا الَأنهارُ خالِدِینَ فِیها أَبَداً وَعدَ اللّه حَ  قا وَ مَن أَصدَق مِنَ اللّه قِیلًا
122 ) لَیسَ بِأَمانِیِّکُم وَ لا أَمانِی أَهل الکِتاب مَن یَعمَل سُوءاً یُجزَ بِه وَ لا یَجِ د لَه مِن دُونِ اللّه وَلِیا وَ لا نَصِ یراً ( 123 ) وَ مَن یَعمَل مِنَ )
الصّالِحات مِن ذَکَرٍ أَو أُنثی وَ هُوَ مُؤمِن فَأُولئِکَ یَدخُلُونَ الجَنَّۀَ وَ لا یُظلَمُونَ نَقِیراً ( 124 ) وَ مَن أَحسَن دِیناً مِمَّن أَسلَمَ وَجهَه لِلّه وَ هُوَ
مُحسِن وَ اتَّبَعَ مِلَّۀَ إِبراهِیمَ حَنِیفاً وَ اتَّخَ ذَ اللّه إِبراهِیمَ خَلِیلًا ( 125 ) وَ لِلّه ما فِی السَّماوات وَ ما فِی الَأرض وَ کانَ اللّه بِکُل شَیءٍ مُحِیطاً
(126)
صفحه : 570
و کسانی که ایمان آوردهاند و کار شایسته انجام دادهاند، بزودي آنان را به بهشتهایی وارد میکنیم که از زیر آن نهرها جاري است
( و همیشه در آن هستند، این وعده حق خداست و چه کسی در سخن از خدا راستگوتر است ( 122
نه مطابق با آرزوهاي شماست و نه مطابق با آرزوهاي اهل کتاب است هر کس کار بد کند با آن پاداش داده میشود و براي خود
( جز خدا دوست و یاوري نمییابد ( 123
و هر کس از کارهاي شایسته انجام دهد چه مرد و چه زن در حالی که ایمان دارد، آنان وارد بهشت میشوند و ذرهاي به آنان ستم
( نخواهد شد ( 124
و چه کسی از لحاظ دین نیکوتر است از کسی که روي خود را به سوي خدا کند در حالی که نیکوکار است و از دین حنیف
صفحه 353 از 390
( ابراهیم پیروي نماید و خدا ابراهیم را دوست برگرفت ( 125
( و براي خداست آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است و خدا به هر چیزي احاطه دارد ( 126
نکات ادبی
منصوب است به سبب مفعول مطلق بودن و فعل آن حذف شده و تقدیر چنین است: « وعد الله » -1
وعد الله وعدا.
اسم مصدر از قول و قال و قیل هر دو اسم مصدرند. ضمناً این کلمه در اینجا تمیز است. « قیلا » -2
جمع امنیّۀ، آرزوها. « امانی » -3
صفحه : 571
از افعال ناقصه است و اسم آن مقدر میباشد: لیس الامر بامانیکم. « لیس » -4
خط روي هسته خرما، کنایه از کوچکی و ناچیزي. « نقیر » -5
دوست. یا از خلل مشتق شده که به معناي گوشهها و زاویههاست و دوست از تمام زوایاي زندگی دوستش با خبر است « خلیل » -6
و یا از خل به معناي راه مشتق شده که دوست همراه دوست است.
تفسیر و توضیح
آیه ( 122 ) وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحات ... به دنبال صحبتی که در آیات پیش از شیطان و پیروان او شد، اینک در این آیه از
مؤمنان سخن میگوید و به آنها وعده بهشت جاویدان میدهد و براي آن دو شرط قرار میدهد: ایمان و عمل صالح ایمان مربوط
به اعتقاد باطنی است و این انسان به خدا و پیامبر و روز قیامت عقیده داشته باشد و عمل صالح مربوط به اعضاء و جوارح انسان
است که کارهاي شایسته و نیکو از آنها سرزند. وقتی ظاهر و باطن انسان در مسیر خدا باشد، مسلماً مورد توجه خاص خداوند
میگردد. و خدا بهشت خود را ارزانی چنین افرادي میکند. این است که میفرماید: کسانی که ایمان آوردهاند و عمل صالح انجام
دادهاند بزودي آنها را وارد بهشتهایی میکنیم که از زیر آن نهرها جاري است.
چیزي که این وعده را لذتبخشتر میکند این است که نعمتهاي بهشتی جاودانه است و زوال ندارد و انسان همیشه در بهشت است.
اگر خلود در بهشت نبود، فکر جدایی از آن نعمتها انسان را آزار میداد و لذت نعمت را از بین میبرد. در پایان آیه براي تأکید
مطلب دو جمله میآورد: یکی این این وعده خداست و وعده او حق است. دیگر این چه کسی از خدا راستگوتر است! این دو جمله
تأکیدي حتمی بودن این وعده را تضمین میکند.
مطلبی که در اینجا به آن اشاره میکنیم این است که حقیقت ایمان فقط اعتقاد قلبی است و عمل کردن جزء حقیقت ایمان نیست و
لذا میبینیم عمل را در کنار ایمان آورده
صفحه : 572
و این همان عقیده متکلمان شیعه است که عمل را جزء ایمان نمیدانند هر چند که آن را شرط نجات میدانند.
124 ) لَیسَ بِأَمانِیِّکُم وَ لا أَمانِی أَهل الکِتاب ... طبیعی است که هر کسی و هر گروهی براي خود آرزوهایی دارد ولی - آیات ( 123
روشن است که عالم بر اساس آرزوهاي افراد گردش نمیکند و حقیقتهایی در جهان وجود دارد که چه کسی آنها را بخواهد و چه
کسی آنها را نخواهد، در زندگی انسانها حکومت میکند.
این آیه ناظر به همین موضوع است و خطاب به مسلمانان میفرماید: حقیقت نه بر اساس آرزوهاي شماست نه بر اساس آرزوهاي
صفحه 354 از 390
اهل کتاب است. چون بعضی از مسلمانان آرزو میکردند که به بهشت بروند اگر چه عمل نکنند و خدا گناهان آنها را ببخشد و
اهل کتاب از یهود و نصاري هم آرزو میکردند بلکه عقیده داشتند که آنها اهل بهشت هستند.
گفته شده است که در مدینه میان جمعی از مسلمانان و جمعی از یهودیان صحبت پیش آمد و دو گروه به یکدیگر تفاخر کردند
یهود گفتند که دین ما قدیمیتر است و مسلمانان گفتند که دین ما آخرین دین و پیغمبر ما خاتم پیامبران است این بود این آیه نازل
شد و براي آنها روشن کرد که نجات و سعادت در این نوع امتیازات نیست بلکه حقیقت چیز دیگري است.
اکنون که حقیقت در گرو آرزوهاي اشخاص نیست پس حقیقت در کجاست! قرآن در این آیه پاسخ جانانهاي از این پرسش
میدهد و حقیقت را در عملکرد انسانها جستجو میکند و میفرماید هر کسی کار بد کند مطابق آن جزا داده میشود و جز خدا
کسی را دوست و یاور خود نمییابد در مقابل هر کس کار نیک انجام دهد چه مرد چه زن و این کار او از روي ایمان به خدا باشد
وارد بهشت میشود و کوچکترین ستمی درباره کسی نخواهد شد. و بدینگونه خاطرنشان میسازد که سعادت و شقاوت در گرو
اعمال انسان است و مجرد این انسان بطور اسمی وابسته به دینی باشد او را به سعادت نمیرساند.
صفحه : 573
126 ) وَ مَن أَحسَن دِیناً مِمَّن أَسلَمَ ... با توجه به مطالبی که در آیات پیش آمد، در این آیه نتیجه گیري میکند و - آیات ( 125
انسان نمونه را که از لحاظ دینی بهترین حالت را دارد و مورد پسند خداوند است، معرفی میکند. از نظر این آیه، انسان نمونه کسی
است که داراي سه ویژگی زیر باشد:
-1 روي به سوي خدا آرد و در برابر او تسلیم باشد یعنی خواست خدا را بر خواست خودش مقدم بدارد.
-2 نیکوکار باشد. همواره در صدد انجام کارهاي نیک و پسندیده باشد.
-3 از آیین پاك ابراهیم پیروي کند و میدانیم که آیین حنیف ابراهیم در عهد پیامبر اسلام، در دین اسلام تجلی یافته بود. بنابراین،
ویژگی سوم پیروي از دین اسلام است.
از جمع بندي این سه مطلب چنین به دست میآید که ایمان به خدا و نیکوکاري در صورتی نجات میدهد که از طریق مکتب انبیا
باشد و اگر کسی بدون پیروي از مکتب انبیاء سر خود خدا را عبادت کند و اعمال نیک هم انجام بدهد، سودي براي او نخواهد
داشت بلکه عبادت و اطاعت هم باید از طریق پیامبران باشد به گونهاي که راه آن را پیامبران نشان دادهاند و هر کس باید تابع پیامبر
بر حق زمان خود باشد.
با ذکري که از ابراهیم به میان آمد، جمله کوتاهی در تعریف از این پیامبر بزرگ میآورد و میفرماید: و خداوند ابراهیم را دوست
خود گرفت. و این افتخار را به ابراهیم میدهد که او خلیل خداست.
ابراهیم خلیل، این مقام را ارزان و آسان به دست نیاورد بلکه امتحانهاي سختی داد و از همه آنها سرافراز بیرون آمد. او در راه خدا
آتش نمرود را پذیرا شد و براي عمل به دستور خدا حاضر شد با دست خود فرزندش اسماعیل را قربانی کند و محنتهاي بسیاري
کشید تا این به مقام خلیل الرحمانی نایل آمد. معلوم است که دوست به دوست خود توجه و عنایت دارد. از این رو خداوند هم به
دوست خود عنایت داشت و او را از آتش نمرود نجات داد و آن آتش را بر او گلستان کرد و او را بر مردم امام و پیشوا قرار داد.
صفحه : 574
روشن است که خداوند به دوستی ابراهیم و هیچ کس دیگر نیاز ندارد و این تنها ارزش دادن به آن پیامبر است. براي این کسی
تصور نکند که خدا به دوستی ابراهیم نیاز داشت، در آیه بعدي گوشهاي از عظمت و قدرت خدا را خاطر نشان میسازد و
میفرماید: آنچه در آسمانهاست و آنچه در زمین است همه از آنِ خداست و خدا به هر چیز احاطه دارد.
[ [سورة النساء ( 4): آیۀ 127
صفحه 355 از 390
اشاره
وَ یَستَفتُونَکَ فِی النِّساءِ قُل اللّه یُفتِیکُم فِیهِن وَ ما یُتلی عَلَیکُم فِی الکِتاب فِی یَتامَی النِّساءِ اللّاتِی لا تُؤتُونَهُن ما کُتِبَ لَهُن وَ تَرغَبُونَ أَن
( تَنکِحُوهُن وَ المُستَضعَفِینَ مِنَ الوِلدان وَ أَن تَقُومُوا لِلیَتامی بِالقِسطِ وَ ما تَفعَلُوا مِن خَیرٍ فَإِن اللّهَ کانَ بِه عَلِیماً ( 127
از تو درباره زنان نظر میخواهند، بگو: خداوند درباره آنان به شما فتوا میدهد و نیز آنچه از کتاب بر شما خوانده میشود (فتوا
میدهد) درباره زنان یتیمی که آنچه را که به آنان نوشته شده ندادهاید و میخواهید با آنان ازدواج کنید و کودکان مستضعف و
( این درباره یتیمان به عدل و داد قیام کنید و هر کار خوبی انجام دادهاید، خداوند به آن آگاه است ( 127
نکات ادبی
از تو فتوا میخواهند، از تو نظر خواهی میکنند. استفتاء به معناي طلب فتواست و فتوا، دادن حکم شرعی یک « یستفتونک » -1
مسأله است.
عطف است بر الله و تقدیر آن چنین است و ما یتلی علیکم یفتیکم. البته وجوه دیگري هم میتوان گفت. « و ما یتلی » -2
اضافه به معناي من است یعنی الیتامی من النساء. « یتامی النساء » -3
آنچه براي آنان نوشته شده منظور مهریه یا ارث آنهاست. « ما کتب لهن » -4
این کلمه اگر با فی متعدي شود به معناي مایل شدن به طرف آن چیز « ترغبون » -5
صفحه : 575
است و اگر با عن متعدي شود به معناي روي گردانی از آن چیز است و چون در اینجا با هیچ کدام متعدي نشده احتمال هر دو معنا
میرود ولی با توجه به جمله قبلی مناسبتر این است که آن را به معناي مایل شدن بگیریم.
تفسیر و توضیح
آیه ( 127 ) وَ یَستَفتُونَکَ فِی النِّساءِ ... بعضی از احکام مربوط به زنان و یتیمان در اوایل همین سوره گذشت و قسمتی دیگر از احکام
آنها از این آیه به بعد بیان میشود و بیان مجدد احکام زنان را با این جمله شروع میکند که از تو درباره زنان استفتا و نظرخواهی
میکنند بگو خدا درباره آنها فتوا میدهد و نیز آنچه از قرآن براي شما تلاوت میشود درباره آنها فتوا میدهد. شاید منظور از این
خدا فتوا میدهد همین احکامی باشد که در اوایل سوره نساء آمده و منظور از این قرآن به شما فتوا میدهد آیاتی باشد که در اینجا
آمده است یا عکس آن درست باشد و به هر حال مجموع این آیات بیانگر احکام زنان است.
آنچه در اینجا خدا و یا قرآن فتوا میدهد، راجع به زنهاي یتیم است که در جاهلیت در حق آنها ظلم میشد و حق آنها از ارث و یا
مهریه داده نمیشد چون آنها ضعیف بودند و کسی از آنان حمایت نمیکرد و رسم عرب هم این بود که به کودکان یتیم و زنان
ارث نمیداند و میگفتند تنها کسانی ارث میبرند که جنگجو باشند و بتوانند از قبیله دفاع کنند و چون زن و کودك نمیتواند از
قبیله دفاع کند پس ارث هم نمیبرد و گاهی هم با دختران یتیم ازدواج میکردند و مهریه آنان را نمیدادند و به هر حال یتیمان
عموماً و دختران یتیم خصوصاً مورد ظلم و ستم قرار میگرفتند. این است که در این آیه اظهار میدارد که قرآن درباره دختران یتیم
که مال آنها را به آنها نمیدهید و در عین حال مایل به ازدواج با آنان هستید و نیز درباره کودکانی که مستضعف شدهاند یعنی حق
آنها پایمال شده است، به شما فتوا میدهد.
واو در (و ان تقوموا للیتامی بالقسط) عطف به محذوف است و به طوري که بارها
صفحه 356 از 390
صفحه : 576
در این تفسیر گفتهایم، این یکی از شیوههاي قرآن است که میخواهد بگوید آنچه در اینجا بیان میشود تمام مطلب نیست بلکه
قسمتی از آن است تا ذهن شنونده در انحصار گفته شدهها نباشد بلکه درباره ناگفتهها هم بیندیشد. با توجه به این شیوه میتوانیم
آیه را چنین معنا کنیم که آنچه خدا درباره یتیمان و کودکان فتوا میدهد، احکام مختلفی است از جمله این درباره یتیمان با عدالت
و انصاف رفتار کنید. سپس اضافه میکند که هر کار خیري انجام بدهید، خدا به آن آگاه است. یعنی کارهاي نیک شما از جمله
رفتار عادلانه با یتیمان، جاي دوري نمیرود بلکه خداوند از آن خبر دارد و به آن بها میدهد.
[ [سورة النساء ( 4): الآیات 128 الی 130
اشاره
وَ إِنِ امرَأَةٌ خافَت مِن بَعلِها نُشُوزاً أَو إِعراضاً فَلا جُناحَ عَلَیهِما أَن یُصلِحا بَینَهُما صُ لحاً وَ الصُّلح خَیرٌ وَ أُحضِ رَت الَأنفُس الشُّح وَ إِن
تُحسِنُوا وَ تَتَّقُوا فَإِن اللّهَ کانَ بِما تَعمَلُونَ خَبِیراً ( 128 ) وَ لَن تَستَطِیعُوا أَن تَعدِلُوا بَینَ النِّساءِ وَ لَو حَرَصتُم فَلا تَمِیلُوا کُل المَیل فَتَذَرُوها
( کَالمُعَلَّقَۀِ وَ إِن تُصلِحُوا وَ تَتَّقُوا فَإِن اللّهَ کانَ غَفُوراً رَحِیماً ( 129 ) وَ إِن یَتَفَرَّقا یُغن اللّه کُ  لا مِن سَعَتِه وَ کانَ اللّه واسِعاً حَکِیماً ( 130
و اگر زنی از شوهر خود از جهت ناسازگاري یا رویگردانی بترسد، بر آنها گناهی نیست که میان خودشان آشتی کنند آشتی کردن
( بهتر است و بخیل بودن در جانها جا گرفته است. و اگر نیکی و پرهیزگاري کنید پس خدا به آنچه انجام میدهید آگاه است ( 128
و شما نمیتوانید میان زنها عدالت برقرار کنید اگر چه خواهان آن باشید. پس بطور کامل (از یکی) رویگردان نباشید که او را
( بلاتکلیف بگذارید. و اگر سازش کنید و پرهیزگاري نمایید، همانا خداوند آمرزنده بخشایشگر است ( 129
( و اگر از هم جدا شدند، خدا هر کدام را از گشایش خود بهرهمند و بینیاز میسازد و خدا وسعت بخش فرزانه است ( 130
صفحه : 577
نکات ادبی
مرفوع است با فعل محذوفی که فعل بعدي آن را تفسیر میکند و تقدیر آن چنین است: و ان خافت امراة. « امراة » -1
ناسازگاري، این زن یا مرد با خواستههاي مشروع یکدیگر مخالفت کنند و در اینجا نشوز مرد مورد نظر است. « نشوز » -2
آماده شده، جا گرفته، فراگرفته. « احضرت » -3
حرص شدید، آزمندي و بخل. «ّ شح » -4
عدول، روي گردانی. و اگر با الی متعدي شود به معناي مایل بودن و روي آوردن میشود. « میل » -5
بلاتکلیف، آویزان. « معلّقه » -6
تفسیر و توضیح
آیه ( 128 ) وَ إِنِ امرَأَةٌ خافَت مِن بَعلِها ... در آیات پیش وعده داد که درباره زنان فتوا بدهد و احکام زنان را بیان کند اینک در این
آیات قدري از احکام زنان و مسایل خانوادگی و همسرداري عنوان شده است.
نخستین مطلبی که در اینجا آمده مربوط به ناسازگاري و رویگردانی شوهران از همسران خود است که میفرماید: اگر زنی از
ناسازگاري و اعراض شوهر خود بیمناك باشد، بهتر است که میان خود اصلاح کنند به این معنا که از بعضی از خواستههاي خود
صفحه 357 از 390
صرفنظر کند و توقع کمتري داشته باشد و به هر حال با یکدیگر سازش کنند که سازش کردن از همه چیز بهتر است و سبب میشود
که خانواده از هم نپاشد. سپس به بیان یک حکم کلی میپردازد که در نهاد انسانها قرار دارد و هیچ انسانی از آن دور نیست و آن
این آزمندي و طمع و بخل در جانهاي آدمیان جا گرفته است و همه مبتلا به آن هستند و بنابراین منشأ بسیاري از ناسازگاریها میان
زن و شوهر از همین جاست و چون خواستهها زیاد
صفحه : 578
است و گذشت اندك است، کار به ناسازگاري میکشد.
این افزون طلبی و بخل و آز در ذات هر انسانی قرار دارد، براي آن است که انسان موجودي خودخواه است و تمام خوبیها را براي
خود و بدیها را براي دیگران میخواهد و این روحیه اگر به افراط و ضرر رساندن به دیگران نکشد، خود باعث نشاط و فعالیت
میشود و خاصیت سازندگی و بالندگی دارد و اساساً تمام غرایز انسان چنین است اگر به حدّ افراط نرسد، براي انسان مفید است و
در جهت ادامه زندگی ضرورت دارد آنچه سبب میشود این روحیات تبدیل به رذائل و صفات ناپسند گردد، افراط در آنها و ضرر
رساندن به دیگران است.
سپس به زنان و مردان توصیه میکند که به یکدیگر نیکی کنند و هواي هم را داشته باشند و پرهیزگاري پیشه کنند و بدانند که
خداوند از کارهایی که انجام میدهند آگاه است.
توجه کنیم این در این آیه میفرماید: (و الصلح خیر) هر چند که مربوط به صلح و سازش میان زن و مرد است ولی باید بدانیم که
این جمله شعار اسلام است و اسلام همواره و در همه جا طرفدار صلح و آشتی است و این شعار، علاوه بر سازش میان زن و شوهر و
خویشاوندان و دوستان و مؤمنین، حتی صلح میان مسلمانان و کفار را هم در بر میگیرد، و در حال جنگ با دشمنان، اگر دشمن
پیشنهاد صلح دهد، بهتر است که مسلمانان آن پیشنهاد را رد نکنند البته تصمیم نهایی با توجه موقعیت موجود با رهبر و فرمانده
است ولی در کلیت قضیه پذیرفتن پیشنهاد صلح توصیه شده است قرآن کریم خطاب به پیامبر اسلام میفرماید:
وَ إِن جَنَحُوا لِلسَّلم فَاجنَح لَها وَ تَوَکَّل عَلَی اللّه (انفال/ 61 ) و اگر آنها مایل به صلح شدند تو هم مایل به صلح باش و بر خدا توکل
کن.
130 ) وَ لَن تَستَطِیعُوا أَن تَعدِلُوا بَینَ النِّساءِ ... حکم دیگري از احکام مربوط به زنان و زندگی خانوادگی را بیان - آیات ( 129
میکند. نخست از یک واقعیت
صفحه : 579
خبر میدهد و این شماها هرگز نمیتوانید میان همسران خود عدالت و انصاف را برقرار سازید اگر چه خود مایل به آن باشید و در
این راه تلاش بکنید. این یک واقعیت است که اگر مردي چند تا زن داشته باشد، مسلّم است که بعضی از آنها را از نظر میل قلبی
بیشتر از بعضی دیگر دوست دارد و چون دوست داشتن دست خود انسان نیست و به قول معروف کار دل است، لذا انسان هر چند
هم بخواهد نمیتواند همه را به یک اندازه دوست داشته باشد.
در اینجا این سؤال پیش میآید اکنون که عدالت و مساوات در دوست داشتن همسران متعدد دست خود انسان نیست و امکان
ندارد، پس چگونه در آیه سوم همین سوره که گذشت از مسلمانان میخواهد که میان زنها عدالت را رعایت کنند و اگر نتوانستند
فقط یک زن بگیرند! پاسخ این سؤال را در ذیل همان آیه بیان کردیم و در اینجا اشاره میکنیم که منظور از این شما نمیتوانیم
عدالت را برقرار کنید، عدالت در دوست داشتن است و منظور از عدالتی که در آیه سوم آمده مساوات در خوراك و پوشاك و
مسکن و همخوابگی است که این نوع از عدالت و مساوات امکان پذیر است و البته اگر کسی قدرت اجراي این نوع عدالت ظاهري
را هم نداشته باشد حق ندارد بیش از یک زن بگیرد.
صفحه 358 از 390
در آیه مورد بحث پس از بیان این واقعیت اضافه میکند اکنون که نمیتوانید در میل باطنی و محبت قلبی بطور یکسان عمل کنید،
چنین نباشد که از یکی به کلی روي گردان شوید و هیچ گونه اظهار محبت نکنید و او را در یک حالت بلاتکلیفی بگذارید گویا
که میان زمین و آسمان آویخته است. اگر صلح و سازش کردید و از خدا ترسیدید و حقوق آن زن را رعایت کردید چه بهتر و
خداي آمرزنده و مهربان از تقصیرات شما میگذرد ولی اگر چنین نکردید، حق ندارید آن زن را در حالت بلاتکلیفی نگهدارید و
بهتر است که او را طلاق بدهید و از او جدا شوید تا تکلیف خودش را بداند.
بعد میفرماید: اگر این دو سازش نکردند و از هم جدا شدند و کار به طلاق منجر
صفحه : 580
شد، نگران زندگی آینده نباشند چون خداوند از وسعت روزي خود و از گشایش خود آنها را بهرهمند میسازد و بینیاز میکند و
خدا وسعت بخش و حکیم است. این سخن بیشتر درباره زنان است و به زنان امید میدهد که اگر آنها را طلاق دادند دچار
اضطراب و نگرانی نشوند و غم روزي نخورند و بدانند که خداوند آنها را بینیاز خواهد کرد و به یاري آنها خواهد آمد. این
دلداري سبب تقویت روحی زنها میشود و به آنها اعتماد به نفس میدهد.