گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد سوم
[سورة النساء ( 4): الآیات 171 الی 172




اشاره
یا أَهلَ الکِتاب لا تَغلُوا فِی دِینِکُم وَ لا تَقُولُوا عَلَی اللّه إِلاَّ الحَق إِنَّمَا المَسِیح عِیسَ ی ابن مَریَمَ رَسُول اللّه وَ کَلِمَتُه أَلقاها إِلی مَریَمَ وَ
رُوحٌ مِنه فَآمِنُوا بِاللّه وَ رُسُلِه وَ لا تَقُولُوا ثَلاثَۀٌ انتَهُوا خَیراً لَکُم إِنَّمَا اللّه إِله واحِ دٌ سُبحانَه أَن یَکُونَ لَه وَلَدٌ لَه ما فِی السَّماوات وَ ما فِی
الَأرض وَ کَفی بِاللّه وَکِیلًا ( 171 ) لَن یَستَنکِفَ المَسِیح أَن یَکُونَ عَبداً لِلّه وَ لا المَلائِکَۀُ المُقَرَّبُونَ وَ مَن یَستَنکِف عَن عِبادَتِه وَ یَستَکبِر
صفحه 49 از 384
( فَسَیَحشُرُهُم إِلَیه جَمِیعاً ( 172
اي اهل کتاب در دینتان از حدّ نگذرید و جز حق بر خدا نگویید همانا مسیح عیسی بن مریم پیامبر خدا و کلمه اوست که به سوي
مریم انداخت و روحی از او (خدا) است. پس به خدا و پیامبران او ایمان بیاورید و نگویید (خدا) سه تاست. پرهیز کنید که براي
شما بهتر است. همانا خدا همان خداي یگانه است که منزّه است از این فرزندي داشته باشد. براي اوست آنچه در آسمانها و آنچه
( در زمین است و خدا از جهت کارسازي کفایت میکند ( 171
مسیح ابا ندارد از این بنده خدا باشد و نه فرشتگان مقرّب و هر کس از عبادت او ابا داشته باشد و طلب بزرگی کند، پس همه آنها
( را به سوي خود گرد میآورد ( 172
نکات ادبی
از غلوّ به معناي تجاوز از حدّ، افراط. « لا تغلو » -1
عاري از گناه، مبارك. احتمال دارد که از ماده مسح عربی باشد و احتمال دارد که معرب مشیحا از لغت سریانی باشد. « مسیح » -2
معمولًا وقتی کلمه إبن میان دو عَلَم قرار گیرد الف آن، هم « عیسی إبن مریم » -3
صفحه : 43
در تلفظ و هم در کتابت حذف میشود ولی در رسم الخط قرآن همیشه الف إبن نوشته شده است.
خبر مبتداي محذوف است و تقدیر آن: هم ثلثۀ میباشد این قاعده در جاهایی که اسم مرفوعی پس از ماده قول بیاید، « ثلثۀ » -4
جاري است.
است که در تقدیر قرار دارد. « یکن » یا به سبب حال بودن منصوب است و یا خبر « خیراً لکم » -5
امتناع کردن، ابا کردن، ننگ داشتن. « استنکاف » -6
طلب بزرگی کردن، خود را بزرگ دانستن. « استکبار » -7
« یستکبر » و « یستنکف » موصوله هم میتوان فعل و ضمیر مفرد آورد و هم فعل و ضمیر جمع و در این آیه دو فعل « مِن » -8 براي
جمع آمده است. « هم » مفرد و ضمیر
تفسیر و توضیح:
آیه ( 171 ) یا أَهلَ الکِتاب لا تَغلُوا فِی دِینِکُم ... یکی از عقاید انحرافی مسیحیان، اعتقاد به تثلیث یا اقانیم سه گانه (پدر، پسر و روح
القدس یا مریم) است و قرآن این عقیده انحرافی را به شدت نفی میکند و آن را ناشی از غلوّ درباره حضرت عیسی میداند. تولد
خارق العاده عیسی که بدون داشتن پدر متولد شد و قداست او سبب گردید که مسیحیان درباره او غلوّ کنند و او را تا سرحد
خدایی یا یکی از خدایان سه گانه بالا برند. آنها همین عقیده نادرست را درباره مریم مادر عیسی نیز داشتند و عیسی و مادرش را
خدایانی چون خداي واقعی میپنداشتند:
وَ إِذ قالَ اللّه یا عِیسَ ی ابنَ مَریَمَ أَ أَنتَ قُلتَ لِلنّاس اتَّخِذُونِی وَ أُمِّی إِلهَین مِن دُونِ اللّه قالَ سُبحانَکَ ما یَکُون لِی أَن أَقُولَ ما لَیسَ لِی
.( بِحَقٍّ (مائده/ 116
هنگامی که خداوند گفت: اي عیسی بن مریم آیا تو به مردم گفتهاي که من و مادرم را دو خدا جز خداوند برگیرید! گفت: منزهی
تو خدایا؟ مرا نرسد آن چه را که
صفحه : 44
صفحه 50 از 384
شایسته من نیست بگویم.
از این آیه و آیه مورد بحث فهمیده میشود که مسیحیان حضرت عیسی و مادرش را به عنوان دو معبود که شایسته پرستش هستند
میدانستند البته این بدان معنا نیست که آنها را خالق و رازق هم میدانستند. این همان تثلیث یا اعتقاد به سه جوهر یا اقنوم است که
در عین وحدت، داراي کثرت هستند و این غیر از وحدت وجود است که در عرفان و تصوف مطرح است چون در وحدت وجود
همه موجودات مظهر الوهیت قرار میگیرند ولی در تثلیث فقط سه موجود این مقام را مییابند. اعتقاد به تثلیث در عقاید هندوها و
مصریان و ایرانیان قدیم هم وجود داشته و به احتمال زیاد مسیحیان این عقیده را از آنها اقتباس کردهاند.
مسیحیان در تبیین معناي تثلیث، آن را به یک مثلث تشبیه میکنند که در عین وحدت، داراي سه ضلع میباشد که تشبیه بیموردي
است. ضمناً آنها در نامگذاري دو ضلع آن که خداي پدر و خداي پسر باشد متفق القول هستند ولی ضلع سوم را گاهی مریم و
گاهی روح القدس تعبیر میکنند و ظاهراً منظورشان از روح القدس هم همان مریم یا جبرئیل است.
به هر حال در آیه مورد بحث، نخست مسیحیان را از غلوّ در دین که آفت بزرگ دین داران است برحذر میدارد و میفرماید: در
دین خود غلوّ نکنید و جز حق بر خدا نگویید. سپس مقام واقعی مسیح را تذکر میدهد و او را با سه صفت یاد میکند:
-1 او رسول اللّه است که از جانب خداوند براي مردم پیام آورده است.
« کن » -2 او کلمه خداست که به سوي مریم افکند. منظور از کلمه خدا بودن در اینجا تولد او با امر تکوینی خداوند است که فرمود
یعنی باش و او بدون آنکه پدر داشته باشد و آمیزش جنسی صورت گیرد به وجود آمد. اساساً تمام پدیدههاي عالم هستی کلمات
تکوینی خداوند هستند همانگونه که قرآن کلمات تشریعی اوست.
چون کلمه دلالت بر مقصود گوینده دارد و پدیدههاي عالم هم دلالت بر
صفحه : 45
وجود خداوند دارد.
-3 او روح خداست و منظور از روح در اینجا افاضه حیات به عیسی است که بدون پدر انجام شد.
وَ مَریَمَ ابنَتَ عِمرانَ الَّتِی أَحصَنَت فَرجَها فَنَفَخنا فِیه مِن رُوحِنا (تحریم/ 12 ) و مریم دختر عمران که عفت خود را حفظ کرد پس ما از
روح خود به او دمیدیم.
همانگونه که دمیدن روح خدا درباره تولد عیسی در قرآن آمده، درباره به وجود آمدن حضرت آدم هم آمده است:
فَإِذا سَوَّیتُه وَ نَفَخت فِیه مِن رُوحِی فَقَعُوا لَه ساجِ دِینَ (حجر/ 29 ) پس چون او را (آدم را) راست کردم و از روح خود بر او دمیدم،
پس در مقابل او سجده کنید.
پس از ذکر سه صفت براي حضرت مسیح و بیان مقام واقعی او، به مسیحیان تذکر میدهد که به خدا و پیامبران او ایمان بیاورید و
نگویید: خدا سه تاست از این سخن پرهیز نمایید که این براي شما بهتر است. همانا خداوند خداي یگانهاي است که منزه از داشتن
فرزند است.
بدینگونه هم معبود بودن مسیح و هم فرزند خدا بودن او را نفی میکند و مسیحیان را به سوي خداي یگانه و توحید ناب فرا
میخواند و دلیل آن را ذکر میکند و آن این همه آنچه در آسمانها و زمین است از آن خداست و خداوند قدرت نامحدود و غیر
نامتناهی دارد و تعدد خدایان قدرت را محدود میکند و هر دو یا هر سه محدود و محتاج میشوند. پس از بیان این مطلب مهم
اعتقادي، به آنها تذکر میدهد که نگران سرنوشت خود نباشند که خداوند از لحاظ کارسازي کفایت میکند و نیازي به مسیح و
روح القدس وجود ندارد.
آیه ( 172 ) لَن یَستَنکِفَ المَسِیح أَن یَکُونَ عَبداً لِلّه ... با توجه به مطالب والایی که در آیه پیش آمد و مسیحیان از غلوّ درباره مسیح
صفحه 51 از 384
و اعتقاد به تثلیث برحذر داشته شدند و مقام واقعی مسیح بیان گردید، اینک اظهار میدارد که مسیح خود از این
صفحه : 46
بنده خدا باشد امتناع و ابا ندارد پس شما چگونه او را تا سرحدّ خدایی بالا میبرید!
نه تنها مسیح بلکه فرشتگان والا مقام هم از عبادت خداوند امتناع ندارند و آن را براي خود ننگی نمیدانند بلکه بندگی خدا را
براي خود افتخاري بزرگ میشمارند.
بندگی خداوند مقام بزرگی است که اگر کسی به آن برسد و براستی بنده خدا باشد و او را عبادت کند، به سعادت عظیم و
رستگاري و فوز و فلاح رسیده است. در اینجا به یاد این سخن امیر المؤمنین علی علیه السلام میافتیم که در مقام مناجات با
خدایا براي من این افتخار بس که بنده تو باشم. « الهی کفی بی فخراً ان اکون لک عبداً » : خداوند، گفت
در دنباله آیه سرنوشت شوم کسانی را که از عبادت خداوند امتناع کنند بیان میکند و میفرماید: هر کس از عبادت او ابا داشته
باشد و طلب بزرگی کند، پس خداوند همه آنها را به سوي خود گرد میآورد. یعنی آنها که در برابر خدا سرفرود نمیآورند و
خود را بزرگ میشمارند، در روز قیامت نزد خدا خواهند آمد و سرافکنده و پشیمان خواهند شد.
یعنی خود بزرگ « استکبار » از « استنکاف » نکتهاي را که در اینجا تذکر میدهیم این است که در این قسمت از آیه شریفه پس از
بینی سخن به میان آورده و این میرساند که امتناع از عبادت خداوند اگر از روي عمد و عناد و خود بزرگ بینی باشد، عذاب دارد.
بنابراین، افراد ناآگاه و نادان که به خاطر جهالت و نه به خاطر عناد، خدا را عبادت نمیکنند، حساب دیگري دارند. و این در مقام
بیان حال مسیح و فرشتگان استنکاف بدون استکبار ذکر شده چون مسلم است که مسیح و فرشتگان اگر به فرض محال از عبادت
خدا استنکاف میکردند، حتماً از روي استکبار بود.
[ [سورة النساء ( 4): الآیات 173 الی 175
اشاره
فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحات فَیُوَفِّیهِم أُجُورَهُم وَ یَزِیدُهُم مِن فَضلِه وَ أَمَّا الَّذِینَ استَنکَفُوا وَ استَکبَرُوا فَیُعَذِّبُهُم عَذاباً أَلِیماً وَ لا
یَجِ دُونَ لَهُم مِن دُونِ اللّه وَلِیا وَ لا نَصِ یراً ( 173 ) یا أَیُّهَا النّاس قَد جاءَکُم بُرهان مِن رَبِّکُم وَ أَنزَلنا إِلَیکُم نُوراً مُبِیناً ( 174 ) فَأَمَّا الَّذِینَ
( آمَنُوا بِاللّه وَ اعتَصَمُوا بِه فَسَیُدخِلُهُم فِی رَحمَۀٍ مِنه وَ فَضل وَ یَهدِیهِم إِلَیه صِراطاً مُستَقِیماً ( 175
صفحه : 47
اما کسانی را که ایمان آوردهاند و کارهاي شایسته انجام دادهاند، پس پاداش آنها را به تمامی خواهد داد و از فضل خویش بر آنان
خواهد افزود و اما کسانی که ابا کردهاند و طلب بزرگی نمودهاند، پس آنها را با عذابی دردناك عذاب خواهد کرد و آنان جز خدا
( دوست و یاوري نخواهند یافت ( 173
( اي مردم همانا برهانی از جانب پروردگارتان بر شما آمده است و به سوي شما نوري آشکار فرو فرستادیم ( 174
پس آنها که به خدا ایمان آوردهاند و به او چنگ زدهاند، پس بزودي آنان را در رحمتی از خود و فضلی، وارد خواهد کرد و آنان
.( را به سوي خویش به راهی راست هدایت خواهد نمود ( 175
نکات ادبی
دادن به تمام و کمال. « توفّی » -1
صفحه 52 از 384
لطف و رحمتی افزونتر از معمول. « فضل » -2
در اینجا به معناي دوست آمده. البته ولی معانی دیگري هم دارد که در اینجا مورد نظر نیست. « ولی » -3
بیان از روي دلیل و حجت. این کلمه مصدر رباعی است و نون آخر آن جوهر کلمه است و این بعضیها برهان را بر « برهان » -4
وزن رجحان دانستهاند و آن را از بره مشتق کردهاند، درست نیست.
چنگ زدهاند، پناه بردهاند. از عصمت به معناي حفظ و نگهداري. « اعتصموا » -5
اصل آن از عصام مشتق است که به معناي ریسمانی است که با آن دلو را به ته چاه میبرند.
صفحه : 48
است و یا حال از ضمیر الیه میباشد. « یهدیهم » یا مفعول دوم « صراطا » -6
تفسیر و توضیح:
آیه ( 173 ) فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحات ... در جمله پایانی آیه پیش گفته شد که خداوند کسانی را که از عبادت او سرباز
زنند به سوي خویش محشور خواهد کرد و چون واضح است که در قیامت مؤمنان هم محشور خواهند شد، اینک در این آیه
سرانجام هر دو گروه را بیان میکند و نخست از پاداشها و ثوابهایی که بر مؤمنان داده خواهد شد سخن به میان میآورد و آنگاه
عاقبت شوم و دردناك کافران را بیان میکند.
درباره مؤمنان که علاوه بر ایمان قلبی، اعمال شایسته و نیکو هم انجام دادهاند و از احکام دین و دستور خداوند پیروي کردهاند،
اظهار میدارد که خداوند پاداش ایمان و اعمال آنها را به تمامی و بدون کم و کاست خواهد داد و به آن بسنده نخواهد کرد بلکه
از فضل و رحمت خود بر آن خواهد افزود.
گاهی این سؤال مطرح میشود که آیا نعمتهایی که خداوند در آخرت به بندگان خوب خود خواهد داد، پاداش اعمال آنهاست یا
از روي تفضل و رحمت خداوند است و بندگان در مقابل کارهاي خوبی که در دنیا کردهاند هیچگونه حقی و طلبی از خدا ندارند!
با دقت در این آیه پاسخ این سؤال روشن میشود. طبق این آیه نعمتهایی که خداوند به آنها میدهد، در اصل پاداش کارهاي
خودشان است و خدا خود، خویشتن را با وعدههایی که توسط پیامبران داده بدهکار این افراد کرده است ولی خداوند به این
پاداشها بسنده نخواهد کرد بلکه از فضل خود بر آن خواهد افزود و به طوري که از آیات دیگر فهمیده میشود، پاداش آنها را
گاهی ده برابر و گاهی هفتصد برابر خواهد داد و ممکن است پاداشی افزونتر از آن هم بدهد و خداوند این امید و انتظار را همیشه
در بندگان ایجاد کرده که نعمتهاي بیشماري به آنان عطا فرماید.
قسمت دوم آیه مربوط به کافران است آنها که از عبادت خداوند ابا و امتناع
صفحه : 49
کردهاند و این کار آنها از روي استکبار و خود بزرگ بینی بوده است. در مورد چنین افرادي که نقطه مقابل گروه اول هستند،
میفرماید: خداوند آنها را با عذابی دردناك عذاب خواهد کرد و آنان در روز قیامت جز خدا کسی را که بتواند دوست و یاور آنها
باشد و آنها را از عذاب دردناك رها کند، پیدا نخواهند کرد.
175 ) یا أَیُّهَا النّاس قَد جاءَکُم بُرهان ... اگر خطاب قبلی براي اهل کتاب و بخصوص نصاري بود، اینک همه مردم را - آیات ( 174
مورد خطاب قرار میدهد و از دو نعمت بسیار بزرگی که خداوند به همه بشر ارزانی داشته است، یاد میکند. یکی از آن دو نعمت
وجود مقدس پیامبر اسلام است که به عنوان برهانی از جانب پروردگار از آن یاد میکند و دیگري قرآن است که آن را نوري
روشن فرا راه انسانها معرفی میکند.
صفحه 53 از 384
وجود پیامبر اسلام با آن ویژگیها که داشته است خود برهان و حجت مهمی از خداوند براي بشر است. کسی که درس نخوانده و
معلم ندیده و در یک محیط جاهلی زندگی میکرده، عالیترین مفاهیم انسانی و معارف عقلی را براي بشر ارمغان آورده است و
این نه تنها یک برهان بلکه یک معجزه است.
قرآن نیز نوري آشکار است که روشنی میبخشد. تشبیه قرآن به نور تشبیه بسیار معنادار و شایستهاي است. چون نقش تعیین کننده
نور در پرورش و رشد گیاهان و جانوران امري واضح است همچنین نور سبب میشود که انسان اشیاء را از یکدیگر تشخیص بدهد
و راه را از چاه بشناسد با توجه به همین خواص نور است که قرآن خود را نور معرفی میکند. علاوه بر آیه مورد بحث، این تعبیر را
در آیات دیگر هم میبینیم:
فَآمِنُوا بِاللّه وَ رَسُولِه وَ النُّورِ الَّذِي أَنزَلنا (تغابن/ 8) پس ایمان بیاورید به خداوند و پیامبر او و نوري که نازل کردیم.
قرآن باعث رشد و پرورش سریع مؤمنان و هم سبب تشخیص حق از باطل است.
کسانی که به خدا ایمان بیاورند و به قرآن چنگ بزنند، در آخرت وارد رحمت و فضل الهی خواهند شد و در دنیا راه راست را پیدا
کردهاند و خداوند آنها را هدایت
صفحه : 50
نموده است.
[ [سورة النساء ( 4): آیۀ 176
اشاره
یَستَفتُونَکَ قُل اللّه یُفتِیکُم فِی الکَلالَۀِ إِنِ امرُؤٌ هَلَکَ لَیسَ لَه وَلَدٌ وَ لَه أُخت فَلَها نِصف ما تَرَكَ وَ هُوَ یَرِثُها إِن لَم یَکُن لَها وَلَدٌ فَإِن
کانَتَا اثنَتَین فَلَهُمَ ا الثُّلُثان مِمّا تَرَكَ وَ إِن کانُوا إِخوَةً رِجالًا وَ نِساءً فَلِلذَّکَرِ مِثل حَظِّ الأُنثَیَین یُبَیِّن اللّه لَکُم أَن تَضِ لُّوا وَ اللّه بِکُل شَیءٍ
( عَلِیم ( 176
فتوا میدهد که اگر مردي بمیرد و فرزندي نداشته باشد و او را خواهري باشد، « کلاله » از تو فتوا طلب میکنند بگو: خداوند درباره
پس نصف آنچه به جاي گذاشته براي اوست و اگر او (خواهر) فرزند نداشته باشد، آن برادر از او ارث میبرد. پس اگر دو خواهر
باشند، پس دو سوم آنچه به جاي گذاشته براي آنهاست و اگر برادران و خواهران باشند، مردان و زنان، پس براي مرد، برابر بهره دو
( زن خواهد بود. خداوند براي شما به روشنی بیان میکند که مبادا گمراه شوید و خدا به همه چیز داناست ( 176
نکات ادبی
نظرخواهی، طلب فتوا. واژه فتوا بیشتر در مسائل و احکام شرعی استعمال میشود. به فتوا، فتیا هم گفته شده است. « استفتاء » -1
خویشاوندي که میان او و انسان تولدي واسطه نباشد یعنی نه از انسان زاده شده باشد و نه انسان زاییده او باشد مانند « کلاله » -2
مشتق شده که به معناي احاطه کردن است. توضیح بیشتر را در این زمینه در تفسیر آیه 12 از « کلل » خواهر و برادر. این کلمه از
سوره نساء دادیم.
مرفوع است با فعل محذوفی که فعل بعدي آن را تفسیر میکند و تقدیر چنین است: ان هلک امرؤ هلک. « امرؤ » -3
در تقدیر مخافۀ ان تضلوا میباشد. « ان تضلوا » -4
صفحه : 51
صفحه 54 از 384
تفسیر و توضیح
آیه ( 176 ) یَستَفتُونَکَ قُل اللّه یُفتِیکُم ... دیدیم که در اوایل همین سوره احکام ارث به تفصیل مطرح شد و اینک در پایان این سوره
نیز بعضی از احکام ارث مطرح میشود و آن ارث کلاله است.
درباره ارث کلاله دو آیه در قرآن نازل شده یکی آیه 12 از همین سوره (سوره نساء) و دیگري آیه مورد بحث که آخرین آیه
و به آیه 12 این سوره که « آیه صیف » سوره نساء و به گفته بعضیها آخرین آیهاي است که بر پیامبر نازل شده است و به این آیه
گفته میشود چون اولی در زمستان و دومی در تابستان نازل شده است. « آیه شتاء » درباره کلاله است
شروع آیه به این صورت است که خطاب به پیامبر (ص) میفرماید: از تو طلب فتوا میکنند بگو خداوند درباره کلاله به شما فتوا
میدهد و آنگاه حکم ارث کلاله مطرح میشود.
کلاله یعنی برادران و خواهران میت و کسانی که از همدیگر زاده نشدهاند و این کلمه هم به میت اطلاق میشود و هم به خواهران
و برادران او که وارثان او هستند.
نقل شده که خلیفه دوم معناي کلاله را نمیدانست.
نکته مهمی که در تفسیر این آیه باید به آن توجه کرد این است که آیه 12 این سوره که مربوط به ارث کلاله بود حکم برادران و
خواهران مادري را بیان میکرد و این آیه که آخرین آیه سوره نساء است حکم برادران و خواهران پدري و مادري و یا فقط پدري
را بیان میکند. هر چند در خود آیات قرینهاي براي این قیدها وجود ندارد ولی از حکمی که در آنها آمده این قیدها فهمیده
میشود. چون در آیه 12 این سوره گفته شده که اگر خواهران و برادران میت بیش از یکی باشند همگی در یک سوم مال شریک
هستند ولی در این آیه آمده است که اگر خواهران میت دو نفر باشند دو سوم مال را میبرند و از آنجا که تمام علماي اسلام اجماع
دارند بر این شرکت در یک سوم مخصوص کلاله امّی یعنی خواهران و برادران مادري است و بردن دو سوم مخصوص کلاله ابی
یا ابی و امّی یعنی خواهران و برادران پدري و
صفحه : 52
مادري و یا فقط پدري است، از اینجا میفهمیم که آیه اول مربوط به کلاله امّی و آیه دوم مربوط به کلاله ابی و امّی و یا ابی
میباشد.
به هر حال فتوایی که در این آیه راجع به کلاله داده میشود این است که اگر کسی از دنیا برود و فرزندي نداشته باشد و فقط یک
خواهر داشته باشد نصف مال او به خواهرش میرسد و اگر بر عکس خواهر از دنیا برود و فرزندي نداشته باشد همه مال او به
برادرش میرسد و اگر دو خواهر باشند دو سوم مال را ارث میبرند و اگر بازماندگان خواهران و برادران میت باشند، دو سوم مال
را به صورت مرد دو برابر زن به ارث میبرند.
توجه کنیم که در اول آیه این احکام را مشروط به نداشتن فرزند کرد ولی از خارج میدانیم که علاوه بر آن، مشروط به نداشتن
پدر و مادر هم هست و با وجود فرزند یا پدر و مادر نوبت به خواهر و برادر نمیرسد و آنان در طبقه دوم قرار دارند و این بعضی از
فقهاي اهل سنت گفتهاند که با وجود دختر میّت، خواهران و برادران او نیز از باب تعصیب ارث میبرند، خلاف ظاهر بلکه خلاف
نص آیه است چون کلمه ولد هم شامل پسر و هم شامل دختر میشود.
در پایان آیه خاطر نشان میسازد که خداوند این احکام را به روشنی بیان میکند مبادا که شما گمراه شوید و خداوند به هر چیزي
داناست و مصالح و مفاسد را به خوبی میداند و احکامی را که بیان میکند، همه از روي علم و حکمت است.
1376 در حوزه علمیه قم به پایان بردم و این در حالی بود که حدود /8 / خداي را سپاسگزارم که تفسیر سوره نساء را در تاریخ 19
چهار ماه نوشتن این تفسیر به تعویق افتاده بود و بعضی از ابتلائات مرا از ادامه کار باز داشته بود که بحمد اللّه برطرف شد. از درگاه
صفحه 55 از 384
خداوند منان مسألت دارم که توفیق خود را رفیق من سازد و مرا در ادامه این کار یاري دهد. انشاء اللّه
صفحه :