گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد سوم
[سورة المائدة ( 5): الآیات 78 الی 81




اشاره
لُعِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِن بَنِی إِسرائِیلَ عَلی لِسان داوُدَ وَ عِیسَ ی ابن مَریَمَ ذلِکَ بِما عَصَوا وَ کانُوا یَعتَدُونَ ( 78 ) کانُوا لا یَتَناهَونَ عَن مُنکَرٍ
فَعَلُوه لَبِئسَ ما کانُوا یَفعَلُونَ ( 79 ) تَري کَثِیراً مِنهُم یَتَوَلَّونَ الَّذِینَ کَفَرُوا لَبِئسَ ما قَدَّمَت لَهُم أَنفُسُهُم أَن سَخِطَ اللّه عَلَیهِم وَ فِی العَذابِ
( هُم خالِدُونَ ( 80 ) وَ لَو کانُوا یُؤمِنُونَ بِاللّه وَ النَّبِی وَ ما أُنزِلَ إِلَیه مَا اتَّخَذُوهُم أَولِیاءَ وَ لکِن کَثِیراً مِنهُم فاسِقُونَ ( 81
کسانی از بنی اسرائیل که کافر شدند، بر زبان داود و عیسی بن مریم لعنت شدند، این بدان جهت بود که آنان نافرمانی کردند و
( همواره از حدّ میگذشتند ( 78
( آنها یکدیگر را از کار بدي که میکردند باز نمیداشتند، چه بد است آنچه انجام میدادند ( 79
بسیاري از آنان را میبینی که کافران را دوست میدارند، چه بد است آنچه آنها براي خود پیش آوردهاند که خدا بر آنان غضب
( کرد و آنها در عذاب جاویدان هستند ( 80
و اگر آنها به خدا و پیامبر و آنچه بر او نازل شده، ایمان میآوردند، آنها را دوست نمیگرفتند ولی بسیاري از آنها فاسق هستند
(81)
نکات ادبی
دوري از رحمت خدا و وارد شدن در غضب او و اثر آن در دنیا سلب توفیق و در آخرت ورود در عذاب الهی است. « لعنت » -1
از تناهی که تفاعل از نهی است و به معناي نهی کردن و باز داشتن یکدیگر از انجام کاري است. « لا یتناهون » -2
کار زشت که عقل و شرع آن را انکار میکند. « منکر » -3
در اینجا کافه است مانند: انّما و لکنّما و یا اسم نکره است. « ما » از افعال ذم و « لبئسما » -4
صفحه : 235
مخصوص به ذم است و لذا محل آن رفع است. « ان سخط الله » -5
تفسیر و توضیح
صفحه 159 از 384
81 ) لُعِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِن بَنِی إِسرائِیلَ ...: آن گروه از بنی اسرائیل که کافر شدند و از دین خدا روي برتافتند، به زبان - آیات ( 78
دو تن از پیامبران بزرگ بنی اسرائیل یعنی حضرت داود و حضرت عیسی، لعنت شدند. یعنی این دو پیامبر بزرگ آنان را لعنت
کردند و این، به سبب نافرمانی آنها بود و این آنها همیشه از حدود الهی تجاوز میکردند.
این مطلب، اشاره به دو جریان تاریخی است: یکی داستان اصحاب سبت و ساکنان شهر ایله که از صید ماهی در روزهاي شنبه نهی
شده بودند ولی آنها به حیلههایی این دستور الهی را زیر پا گذاشتند و این کار در زمان حضرت داود بود و داود آنها را نفرین کرد
و آنها به صورت میمون مسخ شدند. دوم، داستان کسانی که از حضرت عیسی درخواست مائده یا غذاي آسمانی کردند و چون
مائده نازل شد، آنها باز ایمان نیاوردند و در کفر خود باقی ماندند و عیسی به آنها نفرین کرد و آنها به صورت خوك مسخ شدند.
این تفسیر در روایتی از امام باقر علیه السلام نقل شده است.
صفت دیگر این گروه عصیانگر از بنی اسرائیل این بود که آنها همدیگر را از ارتکاب کارهاي زشت نهی نمیکردند و باز
نمیداشتند. طبق این آیه، این انسان خودش مرتکب کار زشت نشود کافی نیست بلکه باید دیگران را هم از ارتکاب گناه باز دارد.
یک فرد با ایمان نباید در برابر فساد جامعه بیتفاوت باشد بلکه او وظیفه دارد که در اصلاح دیگران بکوشد و آنها را از بدیها و
گناهان باز دارد و گرنه او هم مانند گنهکاران مورد غضب خداوند قرار خواهد گرفت.
در داستان اصحاب سبت به طوري که در روایات آمده مردم سه گروه شدند:
صفحه : 236
گروهی خدا را نافرمانی کردند و گروهی هر چند خود نافرمانی نکردند ولی در برابر گروه اول ساکت ماندند و گروه سوم کسانی
بودند که به گروه اول اعتراض میکردند و چون اعتراض آنها اثر نکرد از آنها جدا شدند و به سرزمین دیگري رفتند. وقتی بلا نازل
شد هم گروه اول را فرا گرفت و هم گروه دوم را. گرفتاري گروه دوم از آن جهت بود که در برابر گروه اول ساکت بودند.
قرآن کریم جامعه یهود را از زمان موسی تا زمان پیامبر اسلام به صورت یک مجموعه مورد توجه قرار میدهد چون آیندگان
کارهاي گذشتگان را قبول داشتند و داراي همان روحیه بودند و لذا معاصران را به خاطر اعمال پیشینیان مورد عتاب قرار میدهد و
خطاهاي معاصران را به زشتیهاي گذشتگان عطف میکند و لذا در آیه بعد یکی دیگر از کارهاي ناپسند قوم یهود بیان میشود
که مربوط به عصر پیامبر اسلام است به این صورت که میفرماید: بسیاري از آنها را میبینی که کافران را دوست دارند. منظور از
کافران در اینجا مشرکان و بت پرستان هستند و این مربوط به زمان پیامبر اسلام میشود که یهوديها که از نظر باورهاي دینی هیچ
گونه وجه اشتراکی با مشرکان و بت پرستان نداشتند، براي دشمنی با اسلام با آنها متحد شدند و پیمان بستند و بت پرستان را بر
مسلمانان ترجیج دادند:
أَ لَم تَرَ إِلَی الَّذِینَ أُوتُوا نَصِ یباً مِنَ الکِتاب یُؤمِنُونَ بِالجِبت وَ الطّ اغُوت وَ یَقُولُونَ لِلَّذِینَ کَفَرُوا هؤُلاءِ أَهدي مِنَ الَّذِینَ آمَنُوا سَبِیلًا
« طاغوت » و « جبت » 52 ) آیا ندیدي کسانی را که به آنها بهرهاي از کتاب داده شده است که به - أُولئِکَ الَّذِینَ لَعَنَهُم اللّه (نساء/ 51
(معبودهاي دروغین) ایمان میآوردند و درباره کافران میگویند که اینان از کسانی که ایمان آوردهاند راه یافتهترند. آنان کسانی
هستند که خدا بر آنها لعنت کرده است.
این آیه به طوري که در تفسیر آن گذشت مربوط به گروهی از یهودیان است که به
صفحه : 237
سرکردگی کعب بن اشرس به مکه رفتند و با مشرکان بر ضد مسلمانان پیمان بستند و براي جلب نظر آنها در مقابل بتهاي آنان هم
تعظیم کردند و میگفتند مشرکان از مسلمانان راه یافتهتر و به حق نزدیکترند؟ کار یهود در دوستی با مشرکان، کار بسیار بدي بود
و لذا قرآن کریم آنها را مورد عتاب قرار میدهد و هم در این آیه و هم در آیه مورد بحث لعنت و غضب خدا را نثار آنها میکند و
صفحه 160 از 384
به آنها وعده عذاب جاویدان میدهد.
در آیه بعدي خاطرنشان میسازد که اگر آنان به خدا و پیامبر و آنچه بر او نازل شده ایمان داشتند کافران را دوستان خود قرار
نمیدادند. ممکن است منظور از پیامبر، پیامبر اسلام و یا حضرت موسی باشد و به هر حال اگر ایمان داشتند مشرکان را به دوستی
نمیگرفتند ولی چه میشود کرد که بسیاري از آنان فاسق هستند و خدا را نافرمانی میکنند.
چند روایت
-1 قال رسول الله (ص): لتأمرن بالمعروف و لتنهن عن المنکر و لتأخذن علی ید السفیه و لتأطرنه علی الحق اطراء او لیضربن الله قلوب
«1». بعضکم علی بعض و یلعنکم کما لعنهم
پیامبر خدا فرمود: البته باید امر به معروف و نهی از منکر کنید و دست نادان را بگیرید و او را وادار به حق کنید و گرنه خداوند
دلهاي بعضی از شما را به بعضی دیگر میزند و شما را لعنت میکند همانگونه که آنها (بنی اسرائیل) را لعنت کرد.
-2 امیر المؤمنین فرمود: وقتی در میان بنی اسرائیل گناه شایع شد کسانی از آنها میدیدند که برادرشان گناه میکند و او را نهی
میکردند ولی او قبول نمیکرد ولی این کار باعث نمیشد که آنها هم نشین و هم غذا با او شوند تا این که خداوند دلهاي
-----------------------------------
. 1)- مجمع البیان، ج 3، ص 357 )
صفحه : 238
بعضی از آنان را با بعضی دیگر همراه کرد و درباره آنها در قرآن چنین نازل شد: (لُعِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِن بَنِی إِسرائِیلَ) تا آخر
«1». آیه
-3 امام صادق فرمود: اما انّهم لم یکونوا یدخلون مداخلهم و لا یجلسون بمجالسهم و لکن کانوا اذا لقوهم ضحکوا فی وجوههم و
«2». أنسوا بهم
آنها (گروهی از بنی اسرائیل که خودشان گناه نمیکردند) به محل ورود آنها وارد نمیشدند و در مجالس آنها شرکت نمیکردند
ولی وقتی آنها را میدیدند به رویشان میخندیدند و با آنها انس میگرفتند. 4- امام باقر (ع) از علی (ع) نقل میکند که فرمود:
خداوند به شعیا وحی فرستاد که از قوم تو صد هزار نفر را هلاك خواهم کرد، چهل هزار نفر از بدان و شصت هزار نفر از خوبان
آنها. گفت: اینها بدان هستند، خوبان چه تقصیري دارند! خطاب رسید: آنها با اهل معاصی مدارا کردند و به خاطر غضب من به
«3». آنان غضب نکردند
-5 روي الرضا علی بن موسی (ع) عن آبائه عن علی (ع) قال: لا تترکوا الأمر بالمعروف و النهی عن المنکر فیولی الله امورکم
«4». شرارکم ثم تدعون فلا یستجاب لکم
امام رضاع) از پدران خود از علی (ع) نقل میکند که فرمود: امر به معروف و نهی از منکر را ترك نکنید که اگر ترك کنید،
خداوند کارهاي شما را به دست بدان شما میدهد آنگاه دعا میکنید ولی مستجاب نمیشود.
-----------------------------------
[.....] . 1)- تفسیر صافی، ج 2، ص 75 )
. 2)- تفسیر عیاشی، ج 1، ص 335 )
. 3)- مستدرك الوسائل، ج 12 ، ص 199 )
. 4)- همان، ص 179 )
صفحه 161 از 384
صفحه : 239
«1» آغاز جزء هفتم قرآن
[ [سورة المائدة ( 5): الآیات 82 الی 86
اشاره
لَتَجِدَن أَشَدَّ النّاس عَداوَةً لِلَّذِینَ آمَنُوا الیَهُودَ وَ الَّذِینَ أَشرَکُوا وَ لَتَجِدَن أَقرَبَهُم مَوَدَّةً لِلَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ قالُوا إِنّا نَصاري ذلِکَ بِأَن مِنهُم
قِسِّیسِینَ وَ رُهباناً وَ أَنَّهُم لا یَستَکبِرُونَ ( 82 ) وَ إِذا سَمِعُوا ما أُنزِلَ إِلَی الرَّسُول تَري أَعیُنَهُم تَفِیض مِنَ الدَّمع مِمّا عَرَفُوا مِنَ الحَق یَقُولُونَ
رَبَّنا آمَنّا فَاکتُبنا مَعَ الشّاهِدِینَ ( 83 ) وَ ما لَنا لا نُؤمِن بِاللّه وَ ما جاءَنا مِنَ الحَق وَ نَطمَع أَن یُدخِلَنا رَبُّنا مَعَ القَوم الصّالِحِینَ ( 84 ) فَأَثابَهُمُ
اللّه بِما قالُوا جَنّات تَجرِي مِن تَحتِهَا الَأنهارُ خالِدِینَ فِیها وَ ذلِکَ جَزاءُ المُحسِنِینَ ( 85 ) وَ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا أُولئِکَ أَصحابُ
( الجَحِیم ( 86
البته یهودیان و مشرکان را در دشمنی با مؤمنان از همه مردم سختتر مییابی و کسانی را که گفتند ما نصارا هستیم از لحاظ
دوستی با مؤمنان نزدیکترین مردم مییابی. این بدانجهت است که از آنها کشیشان و راهبانی هستند و این آنان گردنکشی نمیکنند
(82)
و چون آنچه را که بر پیامبر نازل شده میشنوند، چشمانشان را میبینی که پر از اشک است به خاطر آنکه حق را دریافتهاند.
( میگویند: پروردگارا ایمان آوردیم پس ما را با گواهان بنویس ( 83
و ما را چه شده است که به خدا و حقی که بر ما آمده ایمان نیاوریم و ما خواهان آن هستیم که پروردگارمان ما را با گروه صالحان
( قرار دهد ( 84
خداوند به سبب همین سخنانی که گفتند، بهشتهایی را به آنان پاداش میدهد که از زیر آن نهرها جاري است جاودانه در آن
( هستند و این است پاداش نیکوکاران ( 85
( و کسانی که کافر شدند و آیات ما را تکذیب کردند، آنان اهل دوزخند ( 86
-----------------------------------
1376 مطابق با سوم رمضان 1418 - مراغه /10 / 1)- شروع تفسیر جزء هفتم قرآن در تاریخ 12 )
صفحه : 240
نکات ادبی
است. « مودة » و تمیز آن « اقرب » است. و همینطور است « عداوة » افعل التفضیل است و تمام نمیشود مگر با تمیز و تمیز آن « اشدّ » -1
جمع قسّیس است که ظاهراً معرب کشیش است و کشیش یک لفظ عبرانی است و درجهاي از درجههاي روحانی « قسّیسین » -2
مسیحیان است و پایینتر از اسقف میباشد.
جمع راهب است که به معناي تارك دنیاست، کسی که خود را فارغ از دنیا کرده و کار او عبادت است. از ماده رهبۀ « رهبان » -3
ولی چون به « قربان » ممکن است مفرد باشد مانند « رهبان » مشتق شده که به معناي ترس است گویا راهب از خدا میترسد: البته
قسیسین عطف شده و آن جمع است، باید رهبان را هم جمع بدانیم مانند رکبان که جمع راکب است.
طلب بزرگی کردن، گردن کشی، گردن فرازي. « استکبار » -5 « انّ منهم » عطف است به « و انّهم » -4
صفحه 162 از 384
از فیض به معناي پر شدن، لبریز شدن. « تفیض » -6
اشک چشم، سرشک. « دمع » -7
براي بیان است. « من الحق » براي نشوء و در « ممّا » براي ابتداء و در « من الدمع » در « من » -8
طمع داریم، خواهان هستیم، آرزومندیم. « نطمع » -9
متعدّي شده است. « مع » با « یجعلنا » در اینجا با اشراب معناي « یدخلنا » -10
از ثواب به معناي پاداش است و معمولًا در پاداش نیکو استعمال میشود هر چند گاهی در پاداشهاي بد هم استعمال « اثابهم » -11
شده است. ماده ثوب به معناي بازگشت است گویا انسان عملی که میکند پاداش آن به او باز میگردد.
آتش شدید، نامی از نامهاي دوزخ. « جحیم » -12
صفحه : 241
تفسیر و توضیح
آیه ( 82 ) لَتَجِ دَن أَشَ دَّ النّاس عَداوَةً ... در طول تاریخ، عکس العملهاي یهود و نصاري و مشرکان درباره مسلمانان، در مقایسه با
یکدیگر، متفاوت بوده است گاهی یهودیها، دشمنی بیشتري از خود آشکار کردهاند و گاهی مسیحیان دست به جنگهاي سختی با
مسلمانان زدهاند (مانند جنگهاي صلیبی) و به هر حال مخالفتها و دشمنیهاي مخالفان اسلام در مقام سنجش با یکدیگر گوناگون
بوده است ولی در زمان رسول گرامی اسلام، گروهی که بیشتر از همه گروها با مسلمانان عداوت و دشمنی داشتهاند، قوم یهود و
گروه مشرکان بوده است و در مقابل آنها، مسیحیان عکس العمل ملایمی از خود نشان دادهاند.
این حقیقت در این آیه شریفه به خوبی نمایان است. در این آیه خطاب به پیامبر اسلام میفرماید: یهودیان و مشرکان را در دشمنی
با مؤمنان از همه مردم سختتر مییابی ولی نصاري را از نظر دوستی با مؤمنان، نزدیکترین مردم مییابی.
در زمان پیامبر اسلام، یهودیان و مشرکان بالاترین مخالفت را با مسلمانان داشتند و براي ضربه زدن به اسلام از هیچ گونه توطئهاي
فروگذار نکردند و حتی با حملههاي مسلحانه و جنگ افروزيها در نابود کردن اسلام و خاموش ساختن این نور الهی تلاش کردند
ولی چنین مخالفتی از مسیحیان دیده نشد بلکه بعضی از آنان مانند مسیحیان حبشه و در رأس آنها خود نجاشی و نیز مسیحیان
نجران از در صلح و آشتی و ملایمت وارد شدند و حتی بسیاري از آنان اسلام را پذیرفتند البته گاهی مسیحیان نیز به جنگ با اسلام
مبادرت کردند مانند جنگ تبوك ولی آنها در مقایسه با یهود و مشرکان، ملایمتر بودند، مسلم است که منظور آیه شریفه این
نیست که مسیحیان دوستان مسلمانان هستند بلکه منظور این است که آنها در مقایسه با یهود و مشرکان به مسلمانان نزدیکترند.
میبینیم که در آیات دیگر مسلمانان از دوستی با هر دو گروه یهود و نصاري منع شدهاند:
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الیَهُودَ وَ النَّصاري أَولِیاءَ بَعضُهُم أَولِیاءُ بَعضٍ
صفحه : 242
(مائده/ 51 ) اي کسانی که ایمان آوردهاید یهود و نصاري را دوستان برنگیرید بعضی از آنان دوستان بعضی دیگرند.
از جمله مواردي که مسیحیان نسبت به مسلمانان مهربانی کردند و به آنها پناه دادند، جریان مهاجرت هشتاد و دو نفر از مسلمانان به
حبشه بود. این گروه از مسلمانان در اثر آزار و اذیت مشرکان مکه در سال پنجم از بعثت پیامبر، مکه را ترك کردند و به
سرکردگی جعفر بن ابی طالب به حبشه مهاجرت نمودند و مردم حبشه که مسیحی بودند به آنان امان دادند و درخواست مشرکان
مکه را در استرداد آنان رد کردند و در سال هفتم هجرت که همان سال فتح خیبر بود این مسلمانان به مدینه برگشتند و همراه با
آنها سی نفر از مسیحیان حبشه که یاران نجاشی بودند به محضر پیامبر اسلام رسیدند و سلام و ارادت نجاشی را به خدمت پیامبر
صفحه 163 از 384
رسانیدند. پیامبر اسلام در حضور آنها آیاتی از قرآن کریم را که گویا چند آیه از سوره یس بود تلاوت فرمود و این آیات تأثیر
فراوانی در این افراد گذاشت به طوري که اشک در دیدگان آنها جمع شد و در همان حال اظهار اسلام کردند.
همانگونه که گفتیم ظاهر این است که آیه مورد بحث مربوط به یهود و نصاراي عصر پیامبر است ولی احتمال این آن را به تمام
عصرها تعمیم بدهیم احتمال بعیدي نیست. زیرا یهود و مشرکان همواره در طول تاریخ نسبت به مسلمانان دشمنی کردهاند و
مسیحیان از آنها ملایمتر بودهاند و لذا میبینیم در قرنهایی که تمدن اسلامی در اوج شکوفایی بود بسیاري از دانشمندان مسیحی با
مسلمانان همکاري نزدیک علمی داشتند و سهم مهمی در ترجمه کتابهاي بیگانه به زبان عربی و بالا بردن توان علمی و فرهنگی
جامعه اسلامی به خود اختصاص دادهاند. هم اکنون نیز دشمنی یهود و بخصوص صهیونیستها با مسلمانان به مراتب بیشتر از مسیحیان
است و اگر مسلمانان از مسیحیان هم آسیبی میبینند در اثر توطئه یهوداست.
صفحه : 243
البته در قرون وسطی ما مواجه با جنگهاي صلیبی و کشتار مسلمانان توسط مسیحیان هستیم. و نیز در همان دوران بعضی از
نویسندگان مسیحی تهمتهاي ناروایی به اسلام و پیامبر اسلام زدند و کتابهایی در ردّ مبانی اسلام نوشتند ولی میتوان گفت که اینها
همه جنبه سیاسی داشت و از جانب مسیحیان دیندار نبود بلکه سیاستمداران و سلطه گران از احساسات مذهبی مردم سوء استفاده
کردند و آنها از روي ناآگاهی دست به چنین کارهایی میزدند. و لذا دیدیم که مسیحیان بعدي بخصوص دانشمندان آنها، بعدها
عذر تقصیر به پیشگاه محمّد و » از این گستاخیها و دشمنیها عذر خواستهاند و نویسنده انگلیسی به نام جان دیون پورت کتاب
را نوشته است و ولتر اسلام را بطور منصفانه مطرح کرد و صدها کتاب در این زمینه نوشته شده است هر چند که « قرآن
استعمارگران و سیاستمداران باز هم براي کوبیدن مسلمانان و دستیابی به منابع آنان دست از توطئه نکشیدهاند ولی ما نمیتوانیم آن
را به حساب دین مسیح و مسیحیان دیندار بگذاریم.
در آیه مورد بحث، علت نزدیک بودن مسیحیان با مسلمانان را چنین ذکر میکند که از آنها کشیشان و راهبانی هستند و آنها در
مقابل حق گردنفرازي نمیکنند یعنی دانشمندان راستین آنها و راهبانی که دنیاپرست نیستند و دنیا را رها کردهاند، در مقابل حق
عناد نمیکنند ولی یهودیان با حق عناد میکنند و این بیشتر به خاطر دنیا پرستی آنهاست که در آیه دیگر به آن تصریح شده است:
وَ لَتَجِدَنَّهُم أَحرَصَ النّاس عَلی حَیاةٍ (بقره/ 96 ) و آنها (یهود) را حریصترین مردم بر زندگی مییابی.
84 ) وَ إِذا سَمِعُوا ما أُنزِلَ إِلَی الرَّسُول ... همین کشیشان و دانشمندان راستین مسیحی و راهبان تارك دنیا، چون عناد با - آیات ( 83
حق ندارند، وقتی آیات قرآن را میشنوند، میبینی که اشک در چشمانشان حلقه میزند چون حق را در مییابند. این سخن اشاره
به همان جریانی است که پیشتر نقل کردیم. کشیشان و راهبانی که از سوي نجاشی به خدمت پیامبر اسلام آمده بودند با شنیدن
آیاتی از قرآن مجید
صفحه : 244
منقلب شدند و اشک از دیدگانشان سرازیر شد و سخن حق در آنها اثر کرد و آنها حق را شناختند و اسلام را پذیرفتند و در این
حالت روحانی و وجد معنوي، میگفتند:
پروردگارا ایمان آوردیم پس ما را هم در زمره شاهدان و گواهان صدق پیامبر اسلام قرار بده. یعنی ما نیز مانند مسلمانان به حقانیت
پیامبر اسلام گواهی میدهیم. سپس اضافه میکردند که ما را چه شده که به خدا و حقیقتی که بر ما روشن شد ایمان نیاوریم! چون
وقتی انسان با حقیقت عناد و ستیز نداشته باشد، اگر آن را دریابد، دیگر بهانهاي در مخالفت با آن ندارد و باید بیدرنگ حقیقت را
بپذیرد. آنها سپس اضافه میکردند که ما در خواست آن را داریم که خداوند ما را در گروه صالحان داخل کند و از آنها قرار بدهد
و البته این آرزوي هر شخص حق جو و خداپرستی است.
صفحه 164 از 384
86 ) فَأَثابَهُم اللّه بِما قالُوا ... در مقابل این حالت روحانی که در کشیشان و راهبان مسیحی با شنیدن آیات قرآن به وجود - آیات ( 85
آمد و آنها به پیامبر اسلام ایمان آوردند و این سخنان زیبا را گفتند، خداوند به آنها پاداش بزرگی داد و آن باغهایی در بهشت
است که از زیر آن نهرها جاري است و مهمتر این آنها جاودانه در این بهشت خواهند بود و این پاداشی براي نیکوکاران است.
این در آیه شریفه این پاداش مهم در برابر گفتهها و سخنان آنها قرار گرفته، بدان معنا نیست که مجرّد سخن گفتن، این پاداش را
دارد بلکه این پاداش در برابر سخنانی است که آنها در آن حالت خاص که اشک از دیدگانشان جاري بود گفتند و این سخنان از
یک ایمان قوي و محکم سرچشمه گرفته بود و بدون شک سخنی که از دل برآید و از سر صدق و صفا باشد، خودش بهترین عمل
یعنی « محسنین » است و جاي آن دارد که خدا بالاترین پاداش را در مقابل آن بدهد. و لذا میبینیم در آخر آیه از آنان به عنوان
نیکوکاران یاد میکند و نشان میدهد که این سخنان با توجه به منشأ روحانی که دارد، خود نیکوکاري است و بهترین عمل
محسوب میشود چون مسلم است که پیدایش چنین حالتی در انسان او را از بدیها باز میدارد و به
صفحه : 245
خوبیها وادار میسازد.
در آیه بعدي نقطه مقابل این گروه را میآورد و آنان کسانی هستند که با حق و حقیقت سر عناد و ستیز دارند آنها کافر شدند و
آیات خدا را تکذیب کردند و خدا به سبب همین کفر و انکار، آنان را در جهنم سوزان قرار خواهد داد.
راستی چقدر فرق است میان کسانی که در برابر آیات الهی چنین رقّتی به آنها دست میدهد که اشک شوق از چشمان آنها جاري
میشود و کسانی که در مقابل این آیات گردنکشی میکنند و با عناد و بیجهت خاصی آنها را دروغ میپندارند. بهشت برین
گواراي گروه اول و جهنم سوزان جایگاه گروه دوم باد؟
[ [سورة المائدة ( 5): الآیات 87 الی 89
اشاره
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تُحَرِّمُوا طَیِّبات ما أَحَل اللّه لَکُم وَ لا تَعتَدُوا إِن اللّهَ لا یُحِبُّ المُعتَدِینَ ( 87 ) وَ کُلُوا مِمّا رَزَقَکُم اللّه حَلالًا طَیِّباً وَ
اتَّقُوا اللّهَ الَّذِي أَنتُم بِه مُؤمِنُونَ ( 88 ) لا یُؤاخِ ذُکُم اللّه بِاللَّغوِ فِی أَیمانِکُم وَ لکِن یُؤاخِ ذُکُم بِما عَقَّدتُم الَأیمانَ فَکَفّارَتُه إِطعام عَشَرَةِ
مَساکِینَ مِن أَوسَطِ ما تُطعِمُونَ أَهلِیکُم أَو کِسوَتُهُم أَو تَحرِیرُ رَقَبَۀٍ فَمَن لَم یَجِ د فَصِ یام ثَلاثَۀِ أَیّام ذلِکَ کَفّارَةُ أَیمانِکُم إِذا حَلَفتُم وَ
( احفَظُوا أَیمانَکُم کَذلِکَ یُبَیِّن اللّه لَکُم آیاتِه لَعَلَّکُم تَشکُرُونَ ( 89
اي کسانی که ایمان آوردهاید چیزهاي پاکیزهاي را که خدا بر شما حلال کرده، حرام نکنید و از حدّ نگذرید همانا خداوند کسانی
( را که از حدّ بگذرند، دوست ندارد ( 87
( و از آنچه خدا شما را حلال و پاکیزه روزي داده، بخورید و از خداوندي که شما به آن ایمان دارید، پروا کنید ( 88
خداوند شما را در مقابل آن سوگندهایتان که از روي اراده نیست، مؤاخذه نمیکند ولی شما را در مقابل آن سوگندهایی که
محکم کردهاید مؤاخذه میکند و کفاره آن، غذا دادن به ده مسکین از غذاهاي متوسطی که به خانواده خود میدهید یا پوشانیدن
آنها یا آزاد کردن یک برده است و کسی که ندارد، سه روز روزه گرفتن. این کفاره سوگندهاي شماست هنگامی که سوگند
میخورید (و میشکنید) و
صفحه : 246
( سوگندهاي خود را حفظ کنید. خداوند این چنین آیات خود را براي شما بیان میکند شاید که سپاس گزاري کنید ( 89
صفحه 165 از 384
نکات ادبی
حرام نکنید. حرام یعنی ممنوع خواه این منع، قهري یا عقلی یا شرعی باشد. « لا تحرّموا » -1
به آن اضافه شده و این اضافه بیانیّه است. « طیبات » موصول است و « ما احل اللّه » در « ما » -2
حلال کرد. حلال در مقابل حرام است، چیزي که منع ندارد و شامل واجبات و مستحبات و مباحات میشود و به اعتباري «ّ احل » -3
مکروهات را هم میگیرد.
از اکل به معناي خوردن است و منظور از اکل در اینجا فقط خوردن نیست بلکه شامل تمام تصرفات عقلایی و مشروع « کلوا » -4
میشود.
و حلالا طیبا حال از آن است و میتوان حلالا را مفعول کلوا گرفت. « کلوا » مفعول « ما رزقکم » -5
بیهوده، بدون اراده، کاري که اثري بر آن مترتب نیست. « لغو » -6
به معناي سوگند خوردن است و یمین در اصل به معناي دست راست است. سابقاً رسم بوده موقع قسم « یمین » جمع « ایمان » -7
خوردن دست راست خود را بلند میکردند و دو نفر که هم قسم میشدند دست راست یکدیگر را میگرفتند بعدها به هر نوع
قسمی یمین گفته شد.
عملی « کفاره » - بستید، محکم کردید. ضمناً ما با فعل در حکم مصدر است و تقدیر چنین است: (تعقیدکم الایمان) 9 « عقدتم » -8
که صاحب آن، عمل دیگرش را با آن میپوشاند. از کفر به معناي پوشانیدن. وقتی کسی کار خلافی میکند و از آن کفاره میدهد
در واقع با این عمل آن کار خلاف را میپوشاند.
صفحه : 247
متوسط، معمولی. گاهی گفته شده که اوسط به معناي اعلا و برتر است. « اوسط » -10
پوشش، پوشاك، لباس. « کسوة » -11
گردن و در اینجا به معناي برده است. چون گردن عضو مهم بدن است و اگر بریده شود انسان میمیرد لذا از تمام بدن « رقبه » -12
یعنی گردن تعبیر آورده میشود. یا بگوییم که در قدیم گردن برده هارا با ریسمان میبستند از آن جهت به برده رقبه گفته « رقبه » به
میشود.
در این آیه براي تخییر است نه ترتیب. « او » -13
است یعنی سوگند خوردید و شکستید. « اذا حلفتم و حنثتم » یعنی چون سوگند خوردید و تقدیر آن « إذا حلفتم » -14
تفسیر و توضیح
88 ) یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تُحَرِّمُوا طَیِّبات ما أَحَل اللّه ... در زمان پیامبر اسلام بعضی از اصحاب آن حضرت براي آنکه - آیات ( 87
بیشتر به خودسازي و تقوا و معنویات بپردازند گاهی چیزهایی حلالی مانند خوردن غذاهاي لذیذ یا خوابیدن یا معاشرت با زنان را
بر خود حرام میکردند تا با فراغت بیشتري به عبادت خداوند مشغول شوند.
مطابق بعضی از روایات روزي پیامبر اسلام مردم را به انجام عبادات و اعمال نیکو و دوري از دنیا و لذایذ آن فرا خواند پس از این
موعظه، چند تن از اصحاب سوگند خوردند که برخی از لذایذ دنیا را به کلی ترك کنند با این باور که اگر چنین کنند به موعظه
پیامبر عمل کردهاند در حالی که نظر پیامبر این نبود بلکه او میخواست مردم دنیاپرست نباشند و در بهره گیري از لذایذ دنیا زیاده
روي نکنند و گرنه در اسلام استفاده از لذتهاي مشروع نه تنها منع نشده بلکه به آن دستور هم داده شده است.
این آیات در مقام راهنمایی آن گروه از اصحاب رسول خدا که لذائذ را برخود
صفحه 166 از 384
این آیات در مقام راهنمایی آن گروه از اصحاب رسول خدا که لذائذ را برخود
صفحه : 248
حرام کرده بودند نازل شد و منطق اسلام را در این زمینه بیان کرد. این آیات خطاب به مؤمنان اظهار میدارد که چیزهاي پاکیزهاي
را که خداوند بر شما حلال کرده، بر خود حرام نکنید و از حدّ نگذرید. یعنی از پیش خود چیزي را بر دین خدا نیفزایید که این
خود تجاوز از حدّ است و همانگونه که افراط درست نیست تفریط هم درست نیست و هر دو طرف نوعی تجاوز از حدود خداست:
تِلکَ حُ دُودُ اللّه فَلا تَعتَدُوها وَ مَن یَتَعَدَّ حُدُودَ اللّه فَأُولئِکَ هُم الظّالِمُونَ (بقره/ 229 ) این حدود خداست از آن تجاوز نکنید و هر
کس از حدود خدا تجاوز کند، پس آنان همان ستمگرانند.
خداوند هر چیز پاکی را که مطابق با میل و طبع سالم بشري است حلال کرده و استفاده از آن را مجاز و مشروع دانسته و در مقابل،
چیزهاي ناپاك و آلوده و خبیث را که از جهتی به بشر زیان میرساند، حرام کرده است و لذا در آیهاي که در زیر میخوانیم یکی
از هدفهاي پیامبر اسلام را همین موضوع قرار داده است:
وَ یُحِلُّ لَهُم الطَّیِّبات وَ یُحَرِّم عَلَیهِم الخَبائِثَ وَ یَضَع عَنهُم إِصرَهُم وَ الَأغلالَ الَّتِی کانَت عَلَیهِم (اعراف/ 157 ) و او (پیامبر اسلام) براي
آنان چیزهاي پاکیزه را حلال و چیزهاي ناپاك را حرام میکرد و بارگران آنها را بر زمین میگذاشت و زنجیرهایی را که بر آنان
بود باز میکرد.
حرام است و حلال و حرام بودن آنها مطابق با مصلحت و منافع واقعی بشر است. حال « خبائث » حلال و « طیبات » بنابراین، در اسلام
اگر کسی آنچه را که خدا حلال کرده بر خود حرام کند با این گمان که کار نیکویی انجام میدهد، از حدود شرع فرا رفته است و
در اسلام ترك دنیا و لذتهاي مشروع آن کار پسندیدهاي نیست و رهبانیت و ترك دنیایی که مسیحیان داشتهاند، از نظر اسلام
ممنوع است و انسان باید در میان مردم باشد و تشکیل خانواده بدهد و از لذایذ مشروع بهره جویی کند و اگر در بعضی از متون
اسلامی، حب دنیا مذمت شده است، منظور از آن دنیازدگی است و این انسان دنیا و لذتهاي آن را هدف خود قرار بدهد و از
معنویات غفلت
صفحه : 249
کند و این خود گمراهی بزرگی است و انسان را به سوي آلودگیها و دوري از خدا میکشاند.
در آیه بعدي بر مطلبی که در آیه پیش آمده تأکید بیشتري میکند و دستور میدهد که از آنچه خداوند به شما روزي داد، حلال و
پاکیزه بخورید و از نعمتهاي خدا استفاده کنید. البته منظور از خوردن در اینجا هر نوع تصرف مشروعی است که انسان میتواند در
اموال و متعلقات خود بنماید و چون خوردن استفاده غالب است، لذا این واژه به کار رفته است.
در پایان آیه، مؤمنان را به سوي تقوا میخواند و میفرماید: از همان خدایی که به او ایمان دارید پروا کنید و تقوا داشته باشید. امر
به تقوا در اینجا براي آن است که مسلمانان به خاطر دستوري که در این دو آیه آمده به دنیاپرستی و کامجویی خو نکنند و چنین
نباشد که استفاده از لذتهاي دنیوي آنان را از خدا غافل کند و براستی هم چنین خطري وجود دارد. این است که پس از آن دستور،
مردم را به سوي تقوا میخواند تا در کنار استفاده از لذتهاي مشروع بر ایمان و تقواي خود نیز بیفزایند.
آیه ( 89 ) لا یُؤاخِذُکُم اللّه بِاللَّغوِ فِی أَیمانِکُم ... همانگونه که در تفسیر دو آیه قبل گفتیم، بعضی از اصحاب رسول خدا با این هدف
که به تقوا و ایمان بیشتري برسند، بعضی از چیزهاي حلال را بر خود حرام کرده بودند و تنی چند از آنها بر این کار سوگند هم
خورده بودند. وقتی آیات پیش نازل شد و مؤمنان از این کار منع شدند، کسانی که سوگند خورده بودند پیش پیامبر اسلام آمدند و
تکلیف سوگندهاي خود را از وي سؤال کردند. این آیه در مقام پاسخگویی به آنهاست و این چنین سوگندهایی باطل و لغو است و
شکستن آن مؤاخذه ندارد و به مناسبت این سخن از سوگند خوردن به میان آمد احکام شکستن سوگندهاي صحیح را هم بیان
میکند.
صفحه 167 از 384
در این آیه نخست درباره سوگندهاي لغو سخن میگوید و این خداوند شما را به خاطر شکستن سوگندهایی که لغو است مؤاخذه
نمیکند و کیفر نمیدهد. منظور از سوگند لغو، سوگندهایی است که به هر دلیل باطل شده باشد مانند سوگندهایی
صفحه : 250
که از روي قصد و اراده نیست و فقط براي تأکید مطلب و از روي عادت بر زبان جاري میشود و بعضیها عادت دارند که بطور
مرتب بگویند: نه به خدا قسم؟ یا آري به خدا قسم؟ هر چند چنین کاري هم ناپسند است ولی کفاره ندارد و یا مثلًا انسان به حرام
کردن حلالی یا حلال کردن حرامی بر خود سوگند بخورد و یا بر ترك واجبی سوگند بخورد. چنین سوگندهایی باطل است و
نباید به آنها عمل کرد و شکستن آنها هم کفاره ندارد.
سوگندي که شکستن آن کفاره دارد و اگر کفاره ندهد معصیت کرده است، سوگندي است که از روي قصد و اراده و بطور جدّي
باشد و به تعبیري که در این آیه آمده سوگند محکمی باشد (عقدتم الایمان سوگندهایی که محکم بستهاید) و البته باید شرایط
دیگر را هم داشته باشد و آن مشروع بودن متعلق سوگند است که توضیح دادیم. در چنین حالتی اگر کسی سوگند خود را بشکند،
گناه کرده است و باید براي رفع اثر این گناه کفاره بدهد. کفاره، جبران این گناه را خواهد کرد.
در این آیه بطور مشروح آمده است و آن این انسان در مرحله اول میان سه چیز مخیّر « حنث یمین » کفاره شکستن سوگند یا همان
است و باید یکی از این سه کار را انجام بدهد:
-1 به ده نفر از فقرا طعام بدهد آنهم طعام معمولی و متوسطی که به خانواده خود میدهد.
-2 ده نفر فقیر را بپوشاند و به آنها لباس بدهد و البته منظور از لباس، لباسی است که تمام بدن را بپوشاند مانند یک پیراهن و یک
شلوار با یک پیراهن عربی بلند. و در اینجا لازم نیست که لباسی که میدهد از نوع لباس خود و خانودهاش باشد.
-3 یک برده و بنده را آزاد کند. البته نه در اینجا و نه در آیات دیگر قرآن که از آزاد کردن برده سخن به میان آمده، قید نشده
است که آن برده مسلمان یا مؤمن باشد و حکم شامل برده کافر هم میشود ولی مسلم است که اگر برده مؤمن وجود داشته
صفحه : 251
باشد بر برده کافر ترجیح دارد.
در صورتی که کسی سوگند خود را شکست باید یکی از این سه کار را انجام بدهد ولی این در جایی است که این شخص توانایی
مالی انجام این کارها را داشته باشد و اگر چنین توانایی در او نباشد، او باید سه روز روزه بگیرد و این کفاره شکستن سوگند او
خواهد بود و در دنباله آیه پس از بیان این موارد، میفرماید: این کفاره سوگندهاي شماست چون سوگند بخورید (و آن را
بشکنید) البته جمله (آن را بشکنید) در متن آیه نیست ولی مقدّر است و حذف آن به خاطر معلوم بودن مطلب است.
سپس اضافه میکند که سوگندهاي خود را حفظ کنید. یعنی وقتی سوگند میخورید به آن پاي بند باشید و آن را نشکنید آنگاه
میفرماید: این چنین خداوند آیات خود را بر شما بیان میکند تا شما سپاسگزار باشید. براستی هم جاي سپاس دارد چون بیان
احکام از جانب خداوند، خود نعمت بزرگی است که براي بشر میرسد و انسان از این طریق به آگاهیهایی میرسد که عقل او
بطور استقلال از درك آنها ناتوان است:
وَ یُعَلِّمُکُم ما لَم تَکُونُوا تَعلَمُونَ (بقره/ 151 ) و بر شما میآموزد آنچه را که نمیدانید.
آیه مورد بحث نظیر آیه دیگري است که میفرماید: لا یُؤاخِ ذُکُم اللّه بِاللَّغوِ فِی أَیمانِکُم وَ لکِن یُؤاخِذُکُم بِما کَسَ بَت قُلُوبُکُم (بقره/
22 ) که تفسیر آن گذشت و البته در آن آیه کفاره شکستن سوگند نیامده است.
چند روایت
صفحه 168 از 384
-1 امام صادق (ع) فرمود: آیه (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تُحَرِّمُوا طَیِّبات ما أَحَل اللّه لَکُم) درباره امیر المؤمنین و بلال و عثمان بن مظعون
نازل شده است. امیر المؤمنین سوگند خورده بود که شب را نخوابد (و عبادت کند) و بلال سوگند خورده بود که
صفحه : 252
روز غذا نخورد (همیشه روزه بگیرد) و عثمان بن مظعون سوگند خورده بود که با زن همبستر نشود. روزي زن عثمان بر عایشه وارد
شد و او زن زیبایی بود. عایشه پرسید: چه شده است که بخود نمیرسی! او گفت براي چه کسی زینت کنم! به خدا قسم که همسر
من مدتهاست که با من همبستر نمیشود او رهبانیت اختیار کرده و به زهد پرداخته است.
عایشه این خبر را به پیامبر اسلام رسانید، پس آن حضرت به نماز خارج شد و مردم را جمع کرد و به منبر رفت و پس از حمد و
ثناي خدا فرمود: چه شده است که کسانی چیزهاي پاکیزه را بر خود حرام کردهاند. آگاه باشید که من شب را میخوابم و با همسرم
«1». همبستر میشوم و روزها غذا میخورم و هر کس از سنت من اعراض کند از من نیست
-2 عبد اللّه بن سنان میگوید: از امام پرسیدم درباره مردي که گفته است اگر چیز حلال یا حرامی را بنوشم زن من بر من حرام
باشد و تمام بردههایم آزاد باشند. فرمود:
اما حرام را نباید بخورد چه سوگند یاد کرده باشد یا نه ولی حلال را بخورد چون او حق ندارد چیز حلال را بر خود حرام کند
«2». خداوند میفرماید: (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تُحَرِّمُوا طَیِّبات ما أَحَل اللّه لَکُم) براي او در این سوگند کفارهاي نیست
-3 امام صادق (ع) درباره این سخن خداوند (لا یُؤاخِذُکُم اللّه بِاللَّغوِ فِی أَیمانِکُم) فرمود: لغو گفته شخص است که میگوید: نه به
«3». خدا قسم یا آري به خدا قسم؟ این سوگند منعقد نمیشود
[ [سورة المائدة ( 5): الآیات 90 الی 91
اشاره
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّمَا الخَمرُ وَ المَیسِرُ وَ الَأنصاب وَ الَأزلام رِجس مِن عَمَل الشَّیطان فَاجتَنِبُوه لَعَلَّکُم تُفلِحُونَ ( 90 ) إِنَّما یُرِیدُ الشَّیطانُ
( أَن یُوقِعَ بَینَکُم العَداوَةَ وَ البَغضاءَ فِی الخَمرِ وَ المَیسِرِ وَ یَصُدَّکُم عَن ذِکرِ اللّه وَ عَن الصَّلاةِ فَهَل أَنتُم مُنتَهُونَ ( 91
-----------------------------------
. 1)- تفسیر قمی،ّ ج 1، ص 179 )
. 2)- تفسیر عیاشی، ج 1، ص 336 )
. 3)- کافی، ج 7، ص 443 )
صفحه : 253
اي کسانی که ایمان آوردهاید، همانا شراب و قمار و بتها و چوبههاي تیر (که با آن قرعه میکشند) پلید و از کار شیطان هستند پس،
( از آن دوري کنید شاید رستگار باشید ( 90
همانا شیطان میخواهد با شراب و قمار میان شما دشمنی و کینه بیفکند و شما را از یاد خدا و نماز باز دارد پس آیا شما پرهیز
( میکنید! ( 91
نکات ادبی
مشتق است که به معناي پوشانیدن است گویا کسی که شراب میخورد عقل او پوشانیده میشود و إبن « خمور » شراب. از « خمر » -1
صفحه 169 از 384
اعرابی گفته است که خمر به معناي تغییر و دگرگونی حالت است که منظور همان تخمیر میباشد و شراب از تخمیر بعضی از اشیاء
چون انگور و خرما به دست میآید.
قمار. از یسر مشتق است که به معناي آسانی است و کسی که به وسیله قمار مالی را به دست میآورد، آن را آسان به « میسر » -2
دست میآورد و کسی هم که میبازد آسان از دست میدهد.
جمع نُصُب به معناي بتی که از سنگ یا چوب درست میکردند. « انصاب » -3
چوبههاي تیري که با آن قرعه میکشیدند و نوع خاصی از قمار بود شبیه بخت آزمایی. « ازلام » -4
پلیدي، پلید، قبیح. « رجس » -5
به رجس یا عمل الشیطان برمیگردد و شامل هر چهار مورد است. « فاجتنبوه » -6 ضمیر
کینه. فرق میان این دو در این است که عداوت کارهاي عملی بر ضد دشمن است ولی بغضاء فقط « بغضاء » دشمنی و « عداوت » -7
یک حالت روحی است و ضدّ محبت است.
از انتهاء به معناي قبول نهی کردن و پرهیز نمودن است. « منتهون » -8
صفحه : 254
تفسیر و توضیح
آیه ( 90 ) یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّمَا الخَمرُ وَ المَیسِرُ ... حکم دیگري از احکام الهی بیان میشود و آن حرام بودن شراب و قمار است.
همانگونه که قبلًا نیز اشاره کردهایم، آیات مربوط به تحریم شراب و قمار در قرآن مجید، با لحنهاي گوناگونی آمده گاهی به
صورت ملایم و گاهی به صورت نسبتاً شدید و اینک در این آیه با شدیدترین نحوي بیان شده است و میبینیم که شراب و قمار در
یعنی بتها و چوبههاي تیري که در جاهلیت رسم بود، آمده و شرابخواري و قماربازي با بت پرستی و « ازلام » و « انصاب » ردیف
رسمهاي جاهلی مقایسه شده است و از این گذشته، آنها را رجس و پلید نامیده و این از عمل شیطان است و شرابخوار و قمارباز
کار شیطانی میکند و در آخر با قاطعیت تمام دستور میدهد که از این کار شیطانی پرهیز کنید تا مگر رستگار شوید.
بعضی گمان کردهاند این شراب و قمار و انصاب و ازلام از عمل شیطان است، بدان معناست که این پدیدهها را براي اولین بار
شیطان به انسانها یاد داده ولی ظاهر این است که منظور، انجام دادن این کارهاست که کار شیطانی است و کسی که شراب
میخورد یا قماربازي میکند و یا بت میپرستد، کار او در نتیجه وسوسههاي شیطان و گمراه کردن اوست و اساساً هر عمل زشتی
که از انسان سر میزند با وسوسه و اغواي شیطان است و میبینیم در آیهاي چنین آمده که حضرت موسی وقتی شخصی را کشت،
آن را از عمل شیطان دانست:
فَوَکَزَه مُوسی فَقَضی عَلَیه قالَ هذا مِن عَمَل الشَّیطان إِنَّه عَدُوٌّ مُضِلٌّ مُبِین (قصص/ 15 ) پس موسی بر او مشتی زد که کارش را ساخت
گفت: این از عمل شیطان است همان او دشمن و گمراه کننده آشکاري است.
آیه ( 91 ) إِنَّما یُرِیدُ الشَّیطان أَن یُوقِعَ بَینَکُم العَداوَةَ ... در ادامه مطالب آیه قبلی
صفحه : 255
در مورد تحریم شراب و قمار، اینک در این آیه آثار نامطلوب این دو پدیده شوم را بیان میکند و خاطر نشان میسازد که شیطان
میخواهد با شراب و قمار میان شما عداوت و دشمنی ایجاد کند و شما را از یاد خدا و نماز باز دارد.
وقتی کسی شراب خورد، عقل از سر او میپرد و ناآگاهانه و بیمهابا دست به کارهاي ناشایست میزند و رعایت احترام و حقوق
دیگران را نمیکند و این باعث دشمنی مردم با او میشود. همچنین وقتی قمار بازي کرد و مال دیگري را به چنگ آورد، دشمنی و
صفحه 170 از 384
کینه او را بر خود خریده است و بدون شک مال باخته با او عداوت خواهد داشت.
آنچه ذکر شد آثار اجتماعی شرابخواري و قماربازي است ولی مطلب در اینجا ختم نمیشود بلکه این دو عمل زشت آثار روحی
بدي هم دارد و آلودگی به آنها خدا را از یاد انسان میبرد و انسان را از ذکر الهی و خواندن نماز باز میدارد و این بدترین حالتی
است که براي یک انسان رخ میدهد که او از خدا غافل شود و خدا را فراموش کند چون با فراموش کردن خدا انسان هر کار
زشتی را براي خود مجاز خواهد دانست و به آسانی مرتکب گناه و معصیت خواهد شد.
در پایان آیه میپرسد: آیا شما از شراب و قمار پرهیز خواهید کرد! یعنی با توجه به این مضراتی که گفته شد و با توجه به این
خداوند از این دو عمل نهی کرده آیا شما گروه مؤمنان، نهی الهی را قبول خواهید کرد یا بازهم به این دو کار زشت آلوده خواهید
شد! این مطلب تأکید دیگري براي تحریم شراب و قمار است.
این در این آیه فقط شراب و قمار را آورده و انصاب و ازلام را نیاورده بدانجهت است که این آیه و آیه قبلی در مقام خطاب به
مؤمنان است و معلوم است که آنها با انصاب و ازلام کاري نداشتند و سراغ بت پرستی نمیرفتند و گرنه خطاب یا أیها الّذین آمنوا
درست نبود پس هدف آیه باز داشتن مؤمنان از شراب و قمار است و این انصاب و ازلام در آیه قبلی آمده فقط براي تأکید بر زشتی
شراب و قمار است و این این دو عمل در ردیف بت پرستی است و معلوم است که این سخن تأثیر
صفحه : 256
فراوانی در مؤمنان میگذارد و باعث میشود که از شراب و قمار دوري کنند. چون قرآن آنها را با بت پرستی مقایسه کرده است.
درباره مضرات و آثار شوم شراب و قمار در تفسیر آیه 219 سوره بقره مطالبی را آوردیم و همچنین راجع به انصاب و ازلام در
تفسیر آیه 3 از همین سوره (مائده) بحثهایی داشتیم، مراجعه شود.
[ [سورة المائدة ( 5): الآیات 92 الی 93
اشاره
وَ أَطِیعُوا اللّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ احذَرُوا فَإِن تَوَلَّیتُم فَاعلَمُوا أَنَّما عَلی رَسُولِنَا البَلاغ المُبِین ( 92 ) لَیسَ عَلَی الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا
( الصّالِحات جُناح فِیما طَعِمُوا إِذا مَا اتَّقَوا وَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحات ثُم اتَّقَوا وَ آمَنُوا ثُم اتَّقَوا وَ أَحسَنُوا وَ اللّه یُحِبُّ المحسِنِینَ ( 93
خدا را اطاعت کنید و پیامبر را اطاعت کنید و بترسید. پس اگر روي گردان شدید، بدانید که تنها وظیفه پیامبر ما رساندن آشکار
( است ( 92
بر کسانی که ایمان آوردهاند و کارهاي شایسته انجام دادهاند، در آنچه (پیش از این) خوردهاند باکی نیست البته اگر پرهیزگاري
کنند و ایمان داشته باشند و کارهاي شایسته انجام بدهند باز پرهیزگاري کنند و ایمان داشته باشند باز پرهیزگاري کنند و نیکویی
.( کنند و خدا نیکوکاران را دوست دارد ( 93
نکات ادبی
از حذر به معناي ترسیدن و برحذر کردن. « احذروا » -1
رسانیدن. مصدر از باب تفعیل. گفته میشود: بلّغ یبلّغ تبلیغا و بلاغاً. « بلاغ » -2
گناه، بیم، باك. « جناح » -3
از طعام. که در اینجا به معناي آشامیدن است و طعام در اصل به معناي چشیدن آمده و بنابراین شامل خوردن و « طعموا » -4
صفحه 171 از 384
آشامیدن میشود هر چند که این واژه بیشتر در خوردن غذا استعمال میشود. در آیه دیگري از قرآن نیز طعام به معناي آشامیدن
آمده: فمن شرب منه فلیس منّی و من لم یطعمه فانّه منّی
صفحه : 257
( (بقره/ 249
تفسیر و توضیح
آیه ( 92 ) وَ أَطِیعُوا اللّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ ... پس از بیان حکم تحریم شراب و قمار، اینک براي تأکید بیشتر، مسلمانان را مورد خطاب
قرار میدهد و به آنها میگوید: خدا را اطاعت کنید و پیامبر را نیز اطاعت کنید. یعنی با عمل کردن به احکام الهی و از جمله پرهیز
از شرابخواري و قماربازي فرمانبرداري خود را از خدا و رسول ثابت کنید.
این کلمه (اطیعوا) در اینجا تکرار شده، بیانگر این حقیقت والاست که اطاعت از خدا با اطاعت از پیامبر فرق میکند و هر کدام نوع
خاصی دارد. اطاعت از خداوند یک اطاعت استقلالی است و عقل بشر حکم میکند که از خدا از آن جهت که خداست باید
اطاعت کرد ولی اطاعت از رسول، یک اطاعت واسطهاي و تبعی است یعنی ما از آن جهت از رسول اطاعت میکنیم که خدا
اطاعت او را واجب کرده و او احکام خدا را به ما میرساند و اگر چنین نبود، اطاعت او به عنوان یک فرد بشري بر مکلفین لازم و
واجب نبود.
هم به اطاعت پیامبر افزوده « اولی الامر » مطلب دیگر این در این آیه فقط اطاعت خدا و پیامبر ذکر شده ولی در آیه دیگري اطاعت
شده است:
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الَأمرِ مِنکُم (نساء/ 59 ) اي کسانی که ایمان آوردهاید خدا را اطاعت کنید و
پیامبر و صاحبان امر از خودتان را اطاعت کنید.
این امر شاید بدانجهت باشد که در آیه مورد بحث منظور از اطاعت، اطاعت در پذیرش احکام است چون این دستور پس از بیان
تحریم شراب و قمار آمده ولی در آیه دیگر منظور از اطاعت، اطاعت مطلق و از جمله اطاعت در امور حکومتی است و از این رو
در این آیه اولی الامر هم در ردیف رسول ذکر شده است.
صفحه : 258
پس از بیان این باید از خدا و رسول اطاعت کرد، مسلمانان را از مخالفت با خدا و رسول برحذر میدارد و سپس مطلب را با یک
جمله تهدیدآمیز ادامه میدهد و اظهار میدارد: اگر شما روي گردان شدید و به دستور خدا و رسول پشت کردید، بدانید که وظیفه
پیامبر فقط ابلاغ پیام خداست که به صورتی روشن و آشکار آن را برساند و پیامبر پیام خدا را به شما رسانید و بیش از این وظیفهاي
ندارد و حال اگر شما پشت کردید، خود را به هلاکت انداختهاید.
آیه ( 93 ) لَیسَ عَلَی الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحات جُناح ... این آیه از آیاتی است که فهم آن به دقت بیشتري نیاز دارد. البته مفهوم
کلی آن روشن است و آیه در مقام پاسخگویی به این پرسش است که اکنون که شرابخواري و قماربازي حرام شده است تکلیف
کسانی که پیش از این شراب خوردهاند و یا مالی را از طریق قمار به دست آورده و خوردهاند چه میشود! آیا آنها در مقابل این
عمل مؤاخذه خواهند شد و به اصطلاح، این قانون عطف به ما سبق میشود یا نه! در این آیه خداوند اطمینان میدهد مؤمنانی که
پیش از تحریم شراب و قمار، مبتلا به این اعمال بودهاند مؤاخذه نخواهند شد و باکی و گناهی بر آنان نیست مشروط بر این ایمان و
تقوا داشته باشند.
بدینگونه آیه از نظر کلی مفهوم روشنی دارد ولی آنچه قابل توجه است و باید در آن دقت بیشتري به عمل آید، دو مطلب است:
صفحه 172 از 384
مطلب اول این بیاشکال بودن شرابخواري و قمار بازي مؤمنان، پیش از آمدن حکم تحریم، مشروط بر ایمان و تقوا شده است یعنی
اگر آنها ایمان و تقوا و عمل صالح داشته باشند، کارهاي قبلی آنها اشکالی نخواهد داشت. مفهوم این سخن آن است که اگر تقوا و
عمل صالح نداشته باشند شرابخواري و قماربازي قبلی آنان نیز مجازات خواهد داشت و یا کافران که ایمان و تقوا ندارند اگر در
گذشته و پیش از اعلام حکم تحریم دست به این کارها زدهاند، به خاطر این اعمال مجازات و کیفر خواهند داشت. و این مطلبی
نیست که بتوان آن را قبول کرد. چون پیش از اعلام
صفحه : 259
حکم تحریم، شرابخواري و قماربازي مباح بوده و انجام دادن فعل مباح براي هیچ کس حتی براي کافر مجازات ندارد و گناه
محسوب نمیشود.
در حل این مشکل، مفسران مطالبی گفتهاند که چنگی به دل نمیزند. آنچه به نظر میرسد این است که آیه شریفه در مقام بیان
شرط نیست یعنی آیه، بی اشکال بودن کارهاي پیش از تحریم را مشروط به ایمان و تقوا و عمل صالح نمیکند تا این مشکل پیش
آید بلکه آیه در مقام بیان این مطلب است که مؤمنان نباید به خاطر شرابخواري و قماربازي که پیش از تحریم انجام دادهاند، نگران
خود باشند چون در آن زمان این کارها حرام نبوده بلکه آنها باید از اعمال دیگر و گناهانی که احیاناً مرتکب میشوند، نگران
باشند و اگر آنها ایمان و تقوا داشته باشند و نیکوکاري کنند، اهل نجات خواهند بود و دیگر انجام کارهاي مباحی که بعداً حرام
شده است در آنها تأثیري نخواهد داشت.
این تعبیر، درست به این میماند که کسی بگوید فلان مدیر در پشت میز خود چاي میخورد و دیگري در پاسخ او بگوید: اگر او
کارها را خوب اداره کند، چاي خوردنش اشکالی ندارد. مفهوم این سخن این نیست که اگر کارها را خوب اداره نکرد چاي
خوردنش اشکال دارد. چاي خوردن به هر حال مباح است و اشکالی ندارد بلکه منظور این است چاي خوردن یا نخوردن مدیر
مطرح نیست، آنچه مطرح است خوب اداره کردن است.
سه بار آمده و تقوا یک بار همراه با ایمان و عمل صالح و یک بار فقط با ایمان و بار سوم « اتقوا » مطلب دوم این در این آیه کلمه
همراه با احسان تکرار شده است. آیا این تکرار فقط براي تأکید مطلب است و یا نکتهاي دارد! ظاهر این است که در این آیه مراتب
مختلف تقوا مورد نظر است. چون میدانیم که تقوا مانند ایمان مراتب گوناگونی دارد و هر چه بر قرب انسان به خدا افزوده شود و
انسان از گناهان بیشتري پرهیز کند، بر مرتبه ایمان و تقواي او افزوده میگردد تا به جایی میرسد که قرآن از آن به حق تقوا یاد
میکند که به معناي نهایت تقواست:
صفحه : 260
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ حَق تُقاتِه (آل عمران/ 102 ) اي کسانی که ایمان آوردهاید از خدا پروا کنید به صورتی که حق
تقواست.
البته رسیدن به نهایت تقوا، کاري بسیار مشکل است و این کار مخصوص خاصان درگاه الهی است ولی آنچه از همه خواسته شده
این است که هدف یک مسلمان باید رسیدن به حق تقوا یا همان بالاترین درجه تقوا باشد حال به کدام درجه برسد مطلب دیگري
است.
با توجه به آنچه گفتیم در این آیه تقوا سه بار تکرار شده و هر بار اشاره به مرتبهاي از تقوا میکند بار اول تقوا و ایمان و عمل
صالح با هم ذکر شده که مرتبه پایین تقواست بار دوم تقوا فقط همراه با ایمان ذکر شده که مرتبهاي بالاتر از مرتبه قبلی است زیرا
ایمانی که در جمله قبلی آمده همراه با عمل صالح بوده ولی در این جمله همراه با آن نیست و معلوم میشود که ایمان در اینجا
فراتر از ایمان در آنجاست بگونهاي که نیازي به ذکر عمل صالح ندارد و بار سوم تقوا همراه با احسان آمده که به نظر میرسد این
صفحه 173 از 384
تقوا درجهاي بالاتر از درجات قبلی دارد چون همراه با احسان هست یعنی تقوا به مرحلهاي رسیده که انسان علاوه بر خودسازي به
فکر دیگران هم هست و به دیگران احسان میکند و چون این مرتبه، مرتبه بالایی است در آخر آیه میفرماید: خداوند احسان
کنندگان را دوست دارد. و انسان، با تقواي همراه با احسان، شایسته حب خداوند میشود.
[ [سورة المائدة ( 5): الآیات 94 الی 96
اشاره
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَیَبلُوَنَّکُم اللّه بِشَیءٍ مِنَ الصَّیدِ تَنالُه أَیدِیکُم وَ رِماحُکُم لِیَعلَمَ اللّه مَن یَخافُه بِالغَیب فَمَن اعتَدي بَعدَ ذلِکَ فَلَه عَذابٌ
أَلِیم ( 94 ) یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَقتُلُوا الصَّیدَ وَ أَنتُم حُرُم وَ مَن قَتَلَه مِنکُم مُتَعَمِّداً فَجَزاءٌ مِثل ما قَتَلَ مِنَ النَّعَم یَحکُم بِه ذَوا عَدل مِنکُم
هَدیاً بالِغَ الکَعبَۀِ أَو کَفّارَةٌ طَعام مَساکِینَ أَو عَدل ذلِکَ صِ یاماً لِیَذُوقَ وَبالَ أَمرِه عَفَا اللّه عَمّا سَلَفَ وَ مَن عادَ فَیَنتَقِم اللّه مِنه وَ اللّه عَزِیزٌ
ذُو انتِقام ( 95 ) أُحِل لَکُم صَ یدُ البَحرِ وَ طَعامُه مَتاعاً لَکُم وَ لِلسَّیّارَةِ وَ حُرِّمَ عَلَیکُم صَیدُ البَرِّ ما دُمتُم حُرُماً وَ اتَّقُوا اللّهَ الَّذِي إِلَیه تُحشَرُونَ
(96)
صفحه : 261
اي کسانی که ایمان آوردهاید، همانا خداوند شما را با چیزي از شکار که دستها و نیزههاي شما به آن میرسد، امتحان میکند تا
( کسی را که در نهان از خدا میترسد، مشخص سازد. پس هر کس پس از آن از حد بگذرد، براي او عذابی دردناك است ( 94
اي کسانی که ایمان آوردهاید، در حالی که احرام بستهاید شکار را نکشید و هر کس از شما از روي عمد آن را بکشد، سزاي او
همانند آنچه کشته از چهار پایان است که دو نفر عادل از شما به آن داوري کند در حالی که این حیوان قربانی باشد که به کعبه
(حرم) رسیده باشد یا کفاره داده شود (به این صورت که) به چند فقیر خوراك بدهد یا معادل آن روزه بگیرد تا کیفر کار خود را
بچشد. خداوند از آنچه در گذشته رخ داده میگذرد و هر کس تکرار کند، خداوند از او انتقام میگیرد و خدا قدرتمندِ صاحب
( انتقام است ( 95
براي شما شکار دریا و غذاي آن حلال شده است که بهرهاي براي شما و کاروان باشد و تا وقتی که در حال احرام هستید، براي شما
( شکار صحرا حرام شده است و از خداوندي که به سوي او محشور خواهید شد، پروا کنید ( 96
نکات ادبی
مشتق شده که به معناي امتحان کردن است. لام آن براي جواب قسم محذوف و واو آن به خاطر التقاء « بلاء » از ماده « لیبلونکم » -1
ساکنین مفتوح است.
من براي تبعیض و یا تبیین است. و کلمه الصید در اینجا مصدر به معناي مفعول میباشد و به معناي خود شکار « من الصید » -2 در
است نه شکار کردن.
یعنی حالکونه غائباً. غیب در اینجا به معناي پنهان است و منظور این است که در پنهانی هم از خدا « یخافه » حال است از « بالغیب » -3
بترسند. و یا به این معناست که از خدا بترسد به علت امور پنهانی که منظور عذاب آخرت است و هر دو معنا در
صفحه : 262
خَشِیَ الرَّحمنَ بِالغَیب وجود دارد.
جمع حرام و حرام به معناي مُحرم است، کسی که در حال احرام حج یا عمره باشد. « حُرُم » -4
صفحه 174 از 384
مرفوع به علت ابتدا، جزاءٌ مبتدا و خبر آن محذوف است: فَجَزاءٌ علیه. « فجزاء » -5
صفت براي جزاء و به سوي ما اضافه شده است. « مثل » -6
صفت دیگري براي جزاء و نعم به معناي چهارپایان و دامهاي اهلی است و البته تنها شامل مرغ و گاو و گوسفند « من النعم » -7
میشود. جمع انعام.
قربانی، هدیه. منصوب بودن آن به جهت حال بودن است از ضمیر به. « هدیا » -8
چیزي که به کعبه برسد. بالغ در اینجا صفت براي هدیا میباشد. و کعبه همان خانه خداست که به صورت مکعب « بالغ الکعبه » -9
مشتق شده که به معناي بلندي است و به بلندي پا کعب گفته میشود و چون کعبه به دیوار یا کوهی متصل نیست « کعب » است و از
و از هر چهار طرف بلند است به آن کعبه گفته شد.
مرفوع است به جهت عطف بر فجزاء. « کفارة » -10
عطف بیان از کفاره است. « طعام » -11
همانند، معادل. گفته شده است که عَدل با فتحه اول به معناي برابر یک چیز است که از جنس خودش نباشد و بیشتر « عدل » -12
قیمت آن منظور است ولی عِدل با کسره اول معادلی از جنس یک چیز است و منظور، مشابه است نه قیمت.
و و بیل به معناي چیز سنگین است و منظور از آن در اینجا کیفر عمل است که بر مکلف سنگینی میکند. « وبال » -13
مفعول له براي احل است و متاع به معناي بهره و کالاست. « متاعا » -14
کسی که بسیار گردش و سیر میکند، مسافر، کاروان. « سیّاره » -15
تفسیر و توضیح
95 ) یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَیَبلُوَنَّکُم اللّه ... در این آیات و چند آیه بعدي - آیات ( 94
صفحه : 263
احکام مربوط به صید در حال احرام و قربانی در حج بیان شده است. نخست فلسفه حرام بودن شکار در حال احرام را مطرح
میسازد و اظهار میدارد که این حکم براي امتحان شماست. در روایتها آمده است که در جریان صلح حدیبیه که در سال ششم
هجرت اتفاق افتاد، مسلمانان براي عمره احرام بسته بودند و به سوي مکه میرفتند، در بین راه انواع شکارها در اطراف مسلمانان
رفت و آمد میکردند و گاهی آنچنان به آنان نزدیک میشدند که مسلمانان میتوانستند با دستها و یا نیزههاي خود آنها را شکار
کنند ولی چون در حال احرام بودند، اجازه شکار کردن را نداشتند. و این آزمایشی از سوي خداوند بود تا معلوم گردد چه کسی از
خدا فرمان میبرد و پا روي نفس خود میگذارد.
آزمایش مسلمانان در این جریان شبیه آزمایش قوم بنی اسرائیل در داستان اصحاب سبت بود خداوند آنها را هم با صید ماهی
امتحان کرد و دستور داد که روزهاي شنبه صید نکنند و تصادفاً روزهاي شنبه ماهی فراوانی به طرف ساحل میآمد ولی آنها
نتوانستند از این امتحان سربلند بیرون بیایند و خدا آنها را به صورت میمون مسخ کرد (داستان اصحاب سبت را پیش از این
آوردهایم) ولی مسلمانان در این جریان امتحان خوبی دادند و با وجود نزدیکی به شکارهاي خوشمزه و لذیذ آنها را شکار نکردند
حتی کسانی دور از دید دیگران با این شکارها روبرو شدند ولی باز به خاطر ایمان به خدا دست به شکار نزدند و مشخص شد که
اینها حتی در نهان و دور از چشم دیگران هم از خدا میترسند.
از این رو در آیه شریفه میفرماید: اي مؤمنان؟ خداوند شما را با چیزي از صید که دستها و نیزههاي شما به آن میرسد امتحان
میکند تا بداند که چه کسی در نهان از خدا میترسد. این میفرماید: (لیعلم اللّه تا خدا بداند) منظور این است که خدا چنین افراد
صفحه 175 از 384
را آشکار کند و مشخص سازد و به طوري که پیش از این در تفسیر آیه 140 از سوره آل عمران توضیح دادیم، منظور از (لیعلم
اللّه) در این گونه موارد، واقعیت یافتن علم خدا و ظهور و بروز متعلق آن در خارج است و گرنه چیزي بر
صفحه : 264
خدا پوشیده نیست تا بخواهد به وسیله امتحان آن را دریابد (دقت شود) پس از بیان این خداوند شما را در حال احرام با فرستادن
شکارهایی میآزماید، اضافه میکند که هر کس از این پس از حدّ الهی تجاوز کند و مقررات دینی را نادیده بگیرد براي او در روز
قیامت عذابی دردناك آماده است.
با وجود اشارهاي که در این آیه به حرام بودن شکار در حال احرام شده است، در آیه بعدي با روشنی تمام این حکم را اعلام
میکند. در این آیه، نخست مؤمنان را مورد خطاب قرار میدهد و میفرماید: اي مؤمنان؟ شکار را نکشید در حالی که شما در
احرام هستید سپس سزاي عمل کسی را که در حال احرام شکار کند، اعلام میدارد به این بیان که هر یک از شما در حال احرام از
روي عمد و آگاهی شکار کند، سزاي او این است که در برابر هر حیوانی که شکار کرده، مشابه آن را از چهار پایان اهلی قربانی
بدهد و به کعبه یعنی حرم برساند.
منظور از مشابه این است که اگر حیوانی که شکار کرده خیلی بزرگ است در برابر آن باید یک شتر و اگر متوسط است یک گاو
و اگر کوچک است گوسفندي را قربانی کند و تشخیص این کدام حیوان اهلی مشابه آن شکار است بر عهده دو نفر عادل از
مسلمانان میباشد که در این باره نظر بدهند. و اگر چنین نکرد، میتواند کفاره بدهد و کفاره آن این است که چند مسکین را
اطعام کند و یا چند روز روزه بگیرد.
توجه کنیم که تعداد مسکینهایی که باید اطعام کند و یا روزهایی که باید روزه بگیرد، در آیه معیّن نشده است و این بدانجهت
است که باید قیمت آن حیوانی را که مشابه شکار است در نظر بگیرد و حساب کند که معادل چند (مدّ حدود 750 گرم) گندم
میشود و هر دو مدّ گندم را به یک مسکین بدهد و یا در برابر هر دو مدّ آن یک روز روزه بگیرد. معلوم است که قیمت حیوانات
در زمانهاي مختلف فرق میکند و بنابراین نمیتوان تعداد مسکینها و یا روزهایی را که باید روزه بگیرد، معین کرد.
آیا این سه خصلت ترتیبی است یا تخییري! ظاهر این است که انسان باید
صفحه : 265
ترتیب را رعایت کند و در مرحله اول مشابه شکار را از حیوانات اهلی قربانی کند و اگر نتوانست قیمت آن را به فقیر بدهد و یا
معادل آن روزه بگیرد به شرحی که گفته شد.
میکند و میفرماید: جزاي « جزاء » آنچه گفتیم بر این مبناست که در آیه، در مرحله اول صحبت از کفاره نمیکند بلکه صحبت از
از کفاره سخن به « أو » کسی که در احرام شکار کند چنین است بنابراین، حکم قاطع و تعیین شدهاي را بیان میکند سپس با کلمه
دلالت بر مغایرت دارد یعنی آنچه در پیش گفته شد، کفاره نیست و کفاره از این به « أو » میان میآورد و میدانیم که حرف عطف
بعد شروع میشود آنگاه کفاره را به دو صورت تبیین میکند: یکی اطعام مسکین و دیگري روزه گرفتن و میان این دو هم حرف
در قرآن همیشه براي تخییر است (به طوري که در تفسیر آیه 33 « او » را میآورد که براي تخییر است و در روایات ما آمده که « أو »
از سوره مائده آوردیم) مگر این دلیل داشته باشیم که این حرف را در جاي خاصی به معناي ترتیب بگیریم همانگونه که در (او
کفّارة) گرفتیم.
در ادامه آیه متذکر میشود که تعیین این جزا و کفاره براي آن است که شخص، وبال کار و کیفر عمل خود را بچشد و مسؤولیت
آن را به گردن گیرد. سپس اضافه میکند که آنچه پیش از تشریع این حکم و در گذشته اتفاق افتاده، مورد عفو قرار میگیرد و
کفارهاي ندارد. و اگر کسی در حال احرام شکار کرد و کفاره آن را هم داد ولی باز این عمل را تکرار کرد، خداوند در مقابل این
صفحه 176 از 384
گستاخی از او انتقام میگیرد که او توانا و انتقام گیرنده است. انتقام گرفتن خدا به این صورت است که او باز باید کفاره بدهد و یا
بگوییم خدا در قیامت از او انتقام میگیرد چون او حکم خدا را زیر پا گذاشته است.
آیه ( 96 ) أُحِل لَکُم صَ یدُ البَحرِ وَ طَعامُه ... دیدیم که شکار حیوان براي کسی که در حال احرام حج یا عمره است، حرام میباشد و
اگر شکار کرد باید کفاره بدهد، اکنون این آیه توضیح میدهد که این حکم مخصوص شکار حیوانات صحرایی
صفحه : 266
است و شامل شکار حیوانات دریایی نیست، و شکار کردن و به دست آوردن خوراك از دریا، در حال احرام جایز و حلال است تا
هم شما و هم مسافران از آن بهرهمند شوید.
در این آیه، طعام و خوراك دریا در کنار صید دریا قرار گرفته و معلوم میشود که منظور از آن غیر از انواع ماهی است که از دریا
صید میشود. گفته شده است که منظور از صید، ماهی تازه و منظور از طعام، ماهی کهنه است که به آن نمک زدهاند. این احتمال
هم میرود که بگوییم منظور از صید در این آیه خود شکار نیست بلکه عمل شکار کردن است و منظور از طعام، خوردن از آن
شکار است یعنی هم شکار کردن حیوانات دریایی و هم خوردن از آن در حال احرام حلال شده است چون میدانیم که هم شکار
کردن حیوانات صحرایی و هم خوردن از گوشت شکاري که دیگري صید کرده براي مُحرم حرام است.
در ادامه آیه شریفه باز تاکید میکند که شکار حیوانات صحرایی در حال احرام براي شما حرام است و اضافه میکند از خدایی که
به سوي او محشور خواهید شد، بترسید یعنی احکام و مقررات شرع را رعایت کنید و حدود الهی را محترم بشمارید.
[ [سورة المائدة ( 5): الآیات 97 الی 99
اشاره
جَعَلَ اللّه الکَعبَۀَ البَیتَ الحَرامَ قِیاماً لِلنّاس وَ الشَّهرَ الحَرامَ وَ الهَديَ وَ القَلائِدَ ذلِکَ لِتَعلَمُوا أَن اللّهَ یَعلَم ما فِی السَّماوات وَ ما فِی الَأرضِ
وَ أَن اللّهَ بِکُل شَیءٍ عَلِیم ( 97 ) اعلَمُوا أَن اللّهَ شَدِیدُ العِقاب وَ أَن اللّهَ غَفُورٌ رَحِیم ( 98 ) ما عَلَی الرَّسُول إِلاَّ البَلاغ وَ اللّه یَعلَم ما تُبدُونَ
( وَ ما تَکتُمُونَ ( 99
خداوند، کعبه، آن خانه باحرمت را در راستاي منافع مردم قرار داد و ماه حرام و قربانی بی نشان و قربانی نشاندار را نیز هم. این
بدانجهت است که بدانید که خداوند آنچه را که در آسمانها و آنچه را که در زمین است میداند و این خداوند به همه چیز
( داناست ( 97
صفحه : 267
( بدانید که خداوند، سخت کیفردهنده و هم آمرزنده بخشایگر است ( 98
( پیامبر جز رساندن پیام، وظیفهاي ندارد و خداوند آنچه را که آشکار میکنید و آنچه را که پنهان میسازید، میداند ( 99
نکات ادبی
درباره این واژه دو آیه پیش از این در تفسیر (بالغ الکعبه) توضیح دادیم. « کعبه » -1
عطف بیان از کعبه و به معناي خانه با حرمت، خانهاي که جنگ و شکار در آن حرام است. « بیت الحرام » -2
است یعنی آنچه « ما یقوم به الشیء » این واژه مصدر از قام است مانند عماد و سناد و در اینجا به معناي « جعل » مفعول دوم « قیاما » -3
یک چیز را سامان میبخشد و اصلاح میکند و در جهت منافع آن قرار میگیرد.
صفحه 177 از 384
ماه حرام و این اسم جنس است و شامل همه ماههاي حرام میشود که عبارتند از: رجب، ذیقعده، ذیحجّه و « الشهر الحرام » -4
عطف است بر الکعبه و همینطور است و الهدي و القلائد و لذا هر چهارتا منصوبند. « الشهر الحرام » . محرّم
که به معناي نشاندار است گاهی حجاج گوسفندي را به عنوان « قلائد » قربانی که علامت خاصی نداشته باشد در مقابل « هدي » -5
میگویند که از « قلائد » قربانی معین میکردند و علامتی بر آن میزدند و مثلًا قلادهاي بر گردن آن میآویختند این نوع قربانی را
قلاده مشتق است.
کیفر، ضرري که به عنوان سزاي عمل شخص و به جهت استخفاف و اهانت به او، متوجه او میگردد. « عقاب » -6
تفسیر و توضیح
99 ) جَعَلَ اللّه الکَعبَۀَ البَیتَ الحَرامَ ... پس از صحبتی که در آیات پیش، - آیات ( 97
صفحه : 268
راجع به کسانی که احرام حج یا عمره بستهاند به میان آمد، اکنون از اهمیت و ارزش و منافع سرشار مادي و معنوي خانه خدا یا
همان کعبه و بیت الحرام سخن گفته میشود و این خداوند، کعبه و بیت الحرام را در جهت منافع مردم قرار داده و آن را وسیلهاي
براي اصلاح حال مردم و سامان دادن به وضع آنها کرده است.
این جمله اشاره به منافع مادي و معنوي و سود سرشار و فراوان خانه خدا و مراسم حج براي مردم است. وقتی از هر سوي آهنگ
خانه خدا میکنند و براي انجام مناسک حج روي به سوي آن میآورند، در درجه اول از معنویت و روحانیت حج و خانه خدا
بهرهمند میشوند و در درجه بعدي با دیدار با افراد و گروههاي دیگر از نژادها و ملیتهاي مختلف و ملاقات با برادران دینی خود و
آشنایی با مسائل و مشکلات یکدیگر و چاره جویی آنها، فصل جدیدي در زندگی آن مردم باز میشود و از دستاوردهاي مهم این
اجتماع باشکوه بهره میبرند به اضافه این در کنار این تماسها و برخوردها، با انجام داد و ستد و تجارت، به سودهاي مادي و
اقتصادي بسیاري دست مییابند. این مطلب در آیه دیگري به این صورت آمده:
28 ) (اي ابراهیم) و در - وَ أَذِّن فِی النّاس بِالحَ ج یَأتُوكَ رِجالًا وَ عَلی کُل ضامِرٍ یَأتِینَ مِن کُل فَجٍّ عَمِیق لِیَشهَدُوا مَنافِعَ لَهُم (حج/ 27
میان مردم حج را اعلام کن که پیاده و بر هر مرکبی و از هر درّه عمیقی سوي تو آیند تا منافعی را که براي آنهاست مشاهده کنند.
بدینگونه حج و زیارت کعبه در کنار معنویت ویژهاي که دارد سود مادي و منافع اجتماعی و اقتصادي مردم را نیز تأمین میکند.
در ادامه آیه، سه چیز دیگر را هم بر کعبه میافزاید که آنها نیز در راستاي منافع مردم قرار گرفتهاند آن سه چیز عبارتند از: ماههاي
حرام قربانی بینشان (هدي) و قربانی نشاندار (قلائد) ماههاي حرام که عبارتند از رجب و ذیقعده و ذیحجه و محرّم باعث آسایش و
امنیت مردم میشود چون جنگ در این ماهها حرام است. و
صفحه : 269
دو نوع قربانی در مراسم حج، باعث وفور نعمت و انبوهی غذا بخصوص براي مستمندان میشود.
در قسمت پایانی آیه اظهار میدارد که آنچه گفتیم براي آن است که شما بدانید که خداوند آنچه در آسمانها و زمین است میداند
و اساساً خداوند به هر چیزي داناست.
منظور این است که بیان احکامی که در این چند آیه آمده و بیان منافع کعبه و ماههاي حرام و قربانی، همه و همه ناشی از علم
بیپایان و فراگیر خداوند است و شما با شنیدن این احکام و معارف مهم، پی به علم سرشار خداوند ببرید و بدانید که او از مصالح
و منافع بندگان خود، آگاه است.
در آیه بعدي براي این بندگان را به اهمیت این احکام و لزوم اجراي آن وادار کند، میفرماید: بدانید که خداوند هم سخت کیفر
صفحه 178 از 384
دهنده و هم آمرزنده و مهربان است یعنی اگر شما احکام خدا را اجرا نکنید، با کیفر شدید او روبرو خواهید شد و اگر اجرا کنید،
او را آمرزنده و مهربان خواهید یافت.
مطلب دیگر این این احکام توسط پیامبر خدا ابلاغ میشود و او وظیفهاي جز رساندن پیام خدا ندارد و این دیگر وظیفه شماست که
به آن عمل کنید و این را هم بدانید که خدا آنچه را که آشکار میکنید و آنچه را که پنهان میدارید میداند و باطن شما مانند
ظاهرتان براي خدا آشکار است و نمیتوانید چیزي را از او نهان کنید.
[ [سورة المائدة ( 5): آیۀ 100
اشاره
( قُل لا یَستَوِي الخَبِیث وَ الطَّیِّب وَ لَو أَعجَبَکَ کَثرَةُ الخَبِیث فَاتَّقُوا اللّهَ یا أُولِی الَألباب لَعَلَّکُم تُفلِحُونَ ( 100
بگو پلید و پاکیزه یکسان نیست هر چند که فزونی پلید ترا به شگفتی آورد. پس، از خدا پروا کنید اي صاحبان اندیشه شاید که
( رستگار شوید. ( 100
نکات ادبی
مصدر آن استواء است که به معناي برابري « سوي » باب افتعال از « لا یستوي » -1
صفحه : 270
و یکسانی در کیفیت یا کمیت است این فعل به این معنا همیشه در مقام مقایسه میان دو چیز به کار میرود.
ناپاك. در لغت به تفاله کف آهن که در موقع ذوب از آن جدا میشود، خبث گفته میشود. « خبیث » -2
پاکیزه، ضدّ خبیث. « طیب » -3
از اعجاب به معناي شگفتی همراه با شادمانی. « اعجبک » -4
عقل و اندیشه. «ّ لب» جمع « الباب » -5
تفسیر و توضیح
آیه ( 100 ) قُل لا یَستَوِي الخَبِیث وَ الطَّیِّب ... همه میدانیم که اشیا و پدیدههاي عالم از نظر مادي و جسمانی و کاربردي که دارند،
به دو نوع تقسیم میشوند نوع خوب یا طیّب و نوع بد یا خبیث یا بگوییم جنس پاکیزه و اعلا و جنس پلید و پست و مسلم است که
خوبی و بدي در اینجا نسبی است و ممکن است چیزي در مقایسه با چیزي، پست و پلید به نظر برسد و همان چیز در مقایسه با چیز
دیگر خوب و پاکیزه به حساب آید.
آنچه گفتیم مربوط به عالم مادیات و پدیدههاي مادي بود ولی در عالم معنویات، طیب و خبیث حساب دیگري دارد و خوبی و
بدي و طیّب و خبیث مطلق است هر چند که داراي مراتب میباشد مثلًا علم و ایمان و تقوا طیّب و کفر و جهل و نفاق خبیث است.
آیه شریفه اظهار میدارد که خبیث با طیّب یکسان نیست هر چند که انبوهی و فراوانی خبیث تو را به شگفتی و تحسین وا دارد.
گاهی چنان میشود که یک فرد یا جامعه بیایمان که مصداق خبیث است، به ظاهر شکوفا میشود و در مادیات پیشرفت میکند و
دیگران را دچار شگفتی میسازد ولی انسان عارف و آگاه نباید به خاطر این مظاهر فریبنده در خبیث بودن آن جامعه تردید کند و
پلید همواره پلید است اگر چه ظاهر آراستهاي داشته باشد. این آیه تذکر
صفحه 179 از 384
صفحه : 271
میدهد که نباید فریب ظاهر را خورد و باید خبیث و پلید را در هر شکلی که باشد تشخیص داد. حق اگر هم در اقلیت قرار بگیرد و
موقعیت به ظاهر ضعیفی داشته باشد، حق است و باطل هر چند هم در اکثریت باشد و خودنمایی کند بالاخره باطل است و باید از
آن دوري کرد و به گفته امیر المؤمنین (ع): از حق و حقیقت به سبب اندك بودن پیروان آن خسته نشوید.
در پایان آیه صاحبان عقل و خرد را مورد خطاب قرار میدهد و میفرماید: از خدا پروا کنید و بدینگونه آنها را امر به تقوا میکند و
رستگاري و سعادت را در گرو تقوا میداند. مسلم است که اگر انسان تقوا داشته باشد، بینش و بصیرت خاصی پیدا میکند و
میتواند خبیث را از طیّب به روشنی باز شناسد و در تشخیص پاك از ناپاك دچار اشتباه نشود.
[ [سورة المائدة ( 5): الآیات 101 الی 102
اشاره
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَسئَلُوا عَن أَشیاءَ إِن تُبدَ لَکُم تَسُؤکُم وَ إِن تَسئَلُوا عَنها حِینَ یُنَزَّل القُرآن تُبدَ لَکُم عَفَا اللّه عَنها وَ اللّه غَفُورٌ حَلِیمٌ
( 101 ) قَد سَأَلَها قَوم مِن قَبلِکُم ثُم أَصبَحُوا بِها کافِرِینَ ( 102 )
اي کسانی که ایمان آوردهاید، از چیزهایی نپرسید که اگر بر شما آشکار شود، شما را ناراحت میکند و اگر هنگامی که قرآن نازل
( میشود از آنها بپرسید، بر شما آشکار میشود، خدا آنها را بخشیده و خدا آمرزنده بردبار است ( 101
( همانا آن را گروهی که پیش از شما بودند پرسیدند و سپس به آن کافر شدند ( 102
نکات ادبی
جمع شیئی. این کلمه غیر منصرف است و لذا مفتوح است و علت غیر منصرف بودن آن یا از این جهت است که آن در « اشیاء » -1
در آمد بر وزن « اشیاء » بر وزن حمراء بوده و یکی از الفها به اول کلمه انتقال داده شد و به صورت « شیآء » اصل
صفحه : 272
و بخاطر داشتن الف ممدوده در آخر و داشتن نوعی عدول، غیر منصرف شد. « افعاء »
یا بگوییم که این کلمه به خاطر شباهت به حمراء غیر منصرف شد همانگونه که کسائی گفته است. البته لازمه سخن کسائی این
است که کلماتی مانند اسحاء و ابناء را هم غیر منصرف بدانیم ولی کسی آنها را غیر منصرف ندانسته است.
فعل مضارع مجهول از بدا یبدو که واو آن در حالت جزم افتاده است. « تبد » -2
یعنی آشکار شد، چیزي که پنهان بود به مرحله ظهور رسید. البته اگر این فعل به خدا نسبت داده شود، معناي اراده میدهد. بدا « بدا »
که یکی از عقاید شیعه است به همین معناست. « بداء » اللّه أي اراد. و
بود به خاطر جزم، همزه ساکن شد و واو به جهت التقاء ساکنین افتاد. « تسوؤکم » در اصل « تسؤکم » -3
یا جمله مستقلی است و یا صفت براي اشیاء است. « عفا اللّه عنها » -4
در اینجا بدون حرف جر متعدي شده ولی در لا تسألوا عن اشیاءبا حرف عن متعدي شده است ظاهر این است که هر دو « سألها » -5
به یک معناست ولی گفته شده که سئل بدون حرف عن، سؤال از خود شیئی است و با حرف عن سؤال از صفت شیئی است.
تفسیر و توضیح
صفحه 180 از 384
102 ) یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَسئَلُوا عَن أَشیاءَ ... در عصر پیامبر کسانی از اصحاب، پرسشهاي بیجایی از پیامبر خدا - آیات ( 101
میکردند که دانستن پاسخ آنها به نفعشان نبود مثلًا میپرسیدند که پدر من کیست! یا میپرسیدند من چه وقتی خواهم مرد! و یا
میپرسیدند: پدر من که مرده اکنون در کجاست! معلوم است که دانستن پاسخ چنین سؤالهایی ناراحت کننده است واي بسا باعث
انجام کارهاي خلاف و یا از بین رفتن امید به زندگی میشود و گاهی پرسشهایی درباره احکام شرع داشتند که آن نیز به نفعشان
نبود و وسعتی را که خداوند داده بود میخواستند
صفحه : 273
با پرسشهاي مکرر خود محدود کنند. مثلًا وقتی پیامبر (ص) از وجوب حج سخن گفت یکی از اصحاب پرسید آیا حج هر ساله
واجب است و پیامبر به او تذکر داد که پرسش بیموردي است و اگر در پاسخ بگویم آري، شما به زحمت خواهید افتاد (مشروح
إبن حدیث در بخش چند روایت خواهد آمد) بدتر این گاهی این پرسشها از روي مسخره و یا امتحان کردن پیامبر بود.
این آیه مسلمانان را از این نوع پرسشها منع میکند و میفرماید اي مؤمنان؟ از چیزهایی نپرسید که اگر بر شما آشکار شود باعث
ناراحتی شما میگردد. در عالم، واقعیتهایی وجود دارد که ناآگاهی از آنها براي انسان بهتر است مثلًا مریضی که یک بیماري
مهلکی دارد، براي او بهتر است که از نوع بیماري خود خبر نداشته باشد و یا کسانی که با انسان معاشرت دارند ممکن است فرزند
نامشروع باشند و یا داراي بعضی از صفات بسیار زشت باشند که مخفی کردهاند فاش شدن حقیقت آنها انسان را دچار ناراحتی
شدید میکند. درباره احکام هم بناي خداوند بر توسعه و تسامح است و نباید با پرسشهاي مکرر دائره آنها را به ضرر خود محدود
کرد همان کاري که بنی اسرائیل در جریان کشتن گاو کردند و با پرسشهاي مکرر، خود را به زحمت انداختند.
البته پرسشهایی که صرفا براي فهم بیشتر باشد نامطلوب نیست و باید انسان چیزهایی را که نمیداند و مفید به حال اوست از کسانی
که میدانند بپرسد و پرسش مقدمه علم است و قرآن میفرماید:
فَسئَلُوا أَهلَ الذِّکرِ إِن کُنتُم لا تَعلَمُونَ (نحل/ 43 ) از صاحبان ذکر بپرسید اگر نمیدانید.
در آیه مورد بحث هم در عین حال که از آن نوع پرسشهاي موذیانه نهی میکند، در ادامه میفرماید اگر شما در هنگام نزول قرآن
از چیزهایی بپرسید، به شما پاسخ داده خواهد شد. یعنی اگر مطلبی را در آیهاي نفهمیدید و آن را پرسیدید به شما جواب داده
میشود و این گونه پرسشها منعی ندارد بلکه به مقتضاي آیه 43 سوره
صفحه : 274
نحل که آوردیم مطلوب هم هست.
این پرسشهایی را که پاسخ آنها داده خواهد شد مقید به زمان نزول قرآن میکند، اشاره به این مطلب است که پرسشهاي شما
باید در زمینه فهم معارف قرآنی باشد تا آیات قرآن را بدرستی بفهمید و شما از پیامبر خدا مطالب بیفایده را نپرسید. در زمان نزول
قرآن ارتباط پیامبر با عالم غیب محکمتر میشود و او با علم و آگاهی بیشتري به سؤالها پاسخ میدهد.
در ادامه آیه میفرماید: خدا از آن اشیاء که مورد سؤال شماست عفو کرده یعنی آنها چیزهایی است که خدا بر شما بخشیده و در
آن توسعه داده است و شما نباید با پرسشهاي مکرر خود، خود را در محدودیت و تنگنا قرار بدهید. شاید هم منظور از عفو خدا
در اینجا این باشد که خداوند پرسشهاي بیجاي شما را که تا به حال کردهاید میبخشد از این پس دیگر از این گونه پرسشها
خودداري کنید. پس از بیان این مطلب، غفور و رحیم بودن خدا را خاطر نشان میسازد.
در آیه بعدي از گروهها و اقوامی یاد میکند که در گذشته زندگی میکردند و آنها هم از پیامبر خود پرسشهاي بیموردي
داشتند و چیزهایی را پرسیدند که چون پاسخ شنیدند، به آن کافر شدند و آن پرسشها باعث بدبختی آنان گردید.
در تاریخ اقوام پیشین از این نوع پرسشها زیاد سراغ داریم مانند پرسش قوم بنی اسرائیل از اوصاف آن گاوي که مأمور به کشتن
صفحه 181 از 384
آن بودند. یا پرسش آنها از حضرت موسی که خدا را آشکارا به آنها نشان بدهد. یا پرسش قوم صالح درباره ناقه صالح که چون
پاسخ گرفتند، آن ناقه را پی کردند در حالی که از کشتن آن نهی شده بودند. یا پرسش قوم عیسی که از او خواستند که از آسمان
براي آنها غذا و مائده نازل شود و پس از نزول آن بعضی از آنها کافر شدند.
چند روایت
-1 روزي پیامبر خدا خطبهاي خواند و فرمود: خداوند حج را بر شما واجب
صفحه : 275
کرده است. در این هنگام عکاشۀ بن محصن بپاخاست و عرض کرد آیا در هر سال واجب است. پیامبر روي خود را از او برگردانید
او دو بار یا سه بار این سؤال را تکرار کرد.
پس پیامبر فرمود: واي بر تو از کجا میدانی که من نخواهم گفت آري؟ به خدا سوگند اگر بگویم آري بر شما واجب میشود و
اگر واجب شود توانایی آن را نخواهید داشت و اگر آن را ترك کنید کافر میشوید پس شما مرا به حال خود رها کنید همانگونه
که من شما را رها میکنم. امتهاي پیشین از آن جهت هلاك شدند که زیاد سؤال کردند و با پیامبران خود اختلاف نمودند. پس
هر گاه من شما را به چیزي امر کردم، آن مقدار که قدرت دارید آن را به جاي آورید و اگر شما را از چیزي نهی کردم، از آن
«1». دوري کنید
-2 عن علی (ع) قال: انّ اللّه افترض علیکم فرائض فلا تضیّعوها و حدّ لکم حدوداً فلا تعتدوها و نهاکم عن اشیاء فلا تنتهکوها و
«2». سکت لکم عن اشیاء و لم یدعها نسیاناً فلا تتکلفوها
امیر المؤمنین (ع) فرمود: خداوند بر شما واجباتی را واجب کرده پس آنها را ضایع نکنید و براي شما حدودي را تعیین نموده پس،
از آن تجاوز نکنید و شما را از چیزهایی نهی کرده پس حرمت آنها را پاس بدارید و از چیزهایی هم ساکت شده ولی آنها را از
جهت فراموشی رها نکرده پس خود را به زحمت نیندازید.
-3 امام رضا (ع) در نامهاي به احمد بن محمّد نوشت: أ و لم تنهوا عن کثرة المسائل فابیتم ان تنتهوا. ایّاکم و ذلک فانّما هلک من
امام رضا نوشت: آیا شما از «3»« یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَسئَلُوا عَن أَشیاءَ إِن تُبدَ لَکُم تَسُؤکُم » : کان قبلکم بکثرة سؤالهم فقال اللّه
کثرت پرسش کردن منع نشدهاید! ولی شما از آن اجتناب نمیکنید. بپرهیزید از آن زیرا کسانی که پیش از شما بودند به خاطر
کثرت سؤالشان هلاك شدند پس خدا فرمود: اي مؤمنان از چیزهایی نپرسید که اگر بر شما
-----------------------------------
. 1)- مجمع البیان، ج 3، ص 386 )
. 2)- نهج البلاغه، خطبه 105 )
. 3)- تفسیر عیاشی، ج 1، ص 346 )
صفحه : 276
آشکار شود، شما را ناراحت میکند.
«1». -4 عن ابی جعفر (ع) قال: انّ رسول اللّه نهی عن القیل و القال و الفساد و المال و کثرة السؤال
امام باقر (ع) فرمود: پیامبر خدا از قیل و قال و تباه کردن مال و کثرت سؤال نهی کرد.