گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد چهارم
[سورة الأعراف ( 7): الآیات 178 الی 180




اشاره
صفحه 189 از 395
مَن یَهدِ اللّه فَهُوَ المُهتَدِي وَ مَن یُضلِل فَأُولئِکَ هُم الخاسِرُونَ ( 178 ) وَ لَقَد ذَرَأنا لِجَهَنَّمَ کَثِیراً مِنَ الجِن وَ الإِنس لَهُم قُلُوب لا یَفقَهُونَ
بِها وَ لَهُم أَعیُن لا یُبصِ رُونَ بِها وَ لَهُم آذانٌ لا یَسمَعُونَ بِها أُولئِکَ کَالَأنعام بَل هُم أَضَلُّ أُولئِکَ هُم الغافِلُونَ ( 179 ) وَ لِلّه الَأسماءُ
( الحُسنی فَادعُوه بِها وَ ذَرُوا الَّذِینَ یُلحِدُونَ فِی أَسمائِه سَیُجزَونَ ما کانُوا یَعمَلُونَ ( 180
هر کسی را که خدا هدایت کند، او راه یافته است و هر کس را که گمراه سازد پس
-----------------------------------
. 1)- تفسیر قمی، ج 1، ص 248 )
. 2)- طبري، جامع البیان، ج 6، ص 124 )
. 3)- مجمع البیان، ج 4، ص 769 )
صفحه : 281
( آنها زیانکارانند ( 178
و همانا جهنم را براي بسیاري از جن و انس آفریدیم، براي آنها دلهایی است که با آن نمیفهمند و براي آنها چشمانی است که با
آن نمیبینند و براي آنها گوشهایی است که با آن نمیشنوند آنان چون چارپایانند بلکه آنها گمراهترند. آنان همان غافلان هستند
(179)
و براي خداست نامهاي نیکو، پس او را با آنها بخوانید و کسانی را که در نامهاي او کج اندیشی میکنند، رها کنید. بزودي پاداش
( آنچه کردهاند به آنها داده میشود ( 180
نکات ادبی
را در نظر گرفته و ضمیر مفرد (فهو) آورده و یک بار معناي آن را در نظر گرفته و « من » در اینجا یک بار لفظ « فهو المهتدي » -1
ضمیر جمع (هم) آورده است.
آفریدیم، ایجاد کردیم. « ذرأنا » -2
لام براي عاقبت است نه علّت. یعنی آنها را آفریدیم و عاقبت کار آنها افتادن به جهنم بود، نه این آنها را براي جهنم « لجهنّم » -3
آفریدیم، لام عاقبت در قرآن و کلام عرب زیاد استعال شده مانند: لِیَکُونَ لَهُم عَدُ  وا در داستان گرفتن موسی از آب توسط فرعون، و
این شعر معروف: لدوا للموت و ابنوا للخراب. معلوم است که کسی به خاطر خراب کردن، خانه نمیسازد ولی عاقبت آن، خراب
کردن است.
است. « اضل منهم » تمام شده و تقدیر آن « من » در اینجا با «ّ اضل » -4
به معناي کجروي، انحراف از حق و راه راست. « الحاد » از « یلحدون » -5
تفسیر و توضیح
آیه ( 178 ) مَن یَهدِ اللّه فَهُوَ المُهتَدِي ... این حقیقت که هدایت و ضلالت در دست خداست بارها در قرآن ذکر شده است و از جمله
در همین آیه میفرماید، هر کس را که خدا هدایت کند، او هدایت یافته است و هر کس را که گمراه سازد پس آنها همان
زیانکارانند. قرآن این مطلب را پس از ذکر جریان بلعم باعور میآورد، همان
صفحه : 282
دانشمندي که از علم خود برهنه شد و به گمراهی افتاد.
صفحه 190 از 395
در ذیل آیاتی که مشابه این آیه است گفتهایم که خداوند را دو هدایت است یکی هدایت عام که شامل همه افراد بشر از مؤمن و
کافر میشود. و دیگر هدایت خاص که به مؤمنان و راه یافته گان اختصاص دارد. هدایت عام با فرستادن پیامبران و انذار و تبشیر و
ایجاد زمینه براي هدایت انجام میگیرد و هدایت خاص رساندن مؤمن به کمال مطلوب و از جمله وصول به بهشت است، و این
هدایت نتیجه ایمان مؤمن است که با اعمال نیک و اخلاص در عمل، خود را شایسته لطف مخصوص خدا میکند.
در طرف ضلالت و گمراهی هم مطلب به همین صورت است. خداوند کسی را که با عمد و اختیار از راه پیامبران روي میتابد و از
خدا دور میشود و با نافرمانی و گناه گمراهی را میگزیند، از هدایت خاص خود محروم میسازد و از او سلب توفیق میکند و این
نتیجه قهري انتخاب غلط اوست.
بنابراین، صحیح است که بگوییم خداوند کسانی را هدایت میکند و کسانی را گمراه میسازد و هدایت و ضلالت در دست اوست
ولی با این توضیح که هدایت و یا ضلالتی که از جانب خدا اعمال میشود، تصادفی و بدون حساب و کتاب نیست بلکه نتیجه
اعمال خود انسان است و انسان با کارهاي خود میتواند خویش را در مسیر هدایت حق قرار بدهد و میتواند خود را از هدایتهاي
الهی محروم سازد.
آیه ( 179 ) وَ لَقَد ذَرَأنا لِجَهَنَّمَ کَثِیراً مِنَ الجِن وَ الإِنس .... تقسیم انسانها به هدایت یافته و گمراه شده که در آیه پیش عنوان شد، این
نتیجه را در پی دارد که گروهی از انسانها راهی جهنم میشوند و گروهی دیگر همان هدایت یافتهها هستند که به بهشت خواهند
رفت. در این آیه از آن گروه که به جهنم خواهند رفت یاد میشود به این صورت که میفرماید: بسیاري از جن و انس را براي
جهنم آفریدیم.
این سخن در خور دقت و تأمل بسیار است. آیا منظور آیه این است که خدا این گروه را با هدف رفتن به جهنم آفریده است! البته
چنین نیست زیرا علاوه بر این
صفحه : 283
این هدف غیر حکیمانه و حتی ظالمانه است که خدا از آن دور است، با آیات فراوان دیگر سازگار نمیباشد. از آیات متعدد قرآنی
استفاده میشود که هدف از آفرینش جن و انس، رسیدن به کمال و عبودیت حق و ورود در رحمت الهی و بهشت است:
وَ ما خَلَقت الجِن وَ الإِنسَ إِلّا لِیَعبُدُون جن و انس را نیافریدم مگر براي این مرا عبادت کنند.
إِلّا مَن رَحِمَ رَبُّکَ وَ لِذلِکَ خَلَقَهُم (هود/ 119 ) مگر آنکه پروردگارت رحم کند و براي همین آنها را آفریده است.
با توجه به آنچه گفتیم، هدف از آفرینش جن و انس، وارد شدن در جهنم نیست و آیه مورد بحث در صدد بیان یک واقعیت است
براي علت « لجهنم » در « لام » و آن این خدا جن و انس را آفریده ولی بسیاري از آنها طعمه جهنم شدهاند. از لحاظ دستور زبان عربی
نیست بلکه براي عاقبت است یعنی سرانجام آنها به دلیل گمراه شد نشان افتادن در جهنم است، و نظیر چنین تعبیرهایی در آیات
قرآنی و در زبان عربی بسیار است. در داستان گرفتن موسی از آب، توسط فرعون چنین میخوانیم:
فَالتَقَطَه آلُ فِرعَونَ لِیَکُونَ لَهُم عَدُ  وا وَ حَزَناً (قصص/ 8) پس فرعونیان او (موسی) را گرفتند تا براي آنها دشمن و مایه اندوه باشد.
پر واضح است که فرعونیان موسی را با هدف دشمن پروري از آب نگرفتند ولی عاقبت کار آنها چنین بود.
یا مثلا شاعر عرب میگوید:
له ملک ینادي کل یوم لدوا للموت و ابنوا للخراب
براي خدا فرشتهاي است که هر روز ندا میدهد که براي مردن بزائید و براي خراب کردن بنا کنید.
روشن است که مادر، بچه خود را با هدف مردن نمیزاید و معمار، خانه را با
صفحه 191 از 395
صفحه : 284
هدف خراب شدن نمیسازد، بلکه مرگ و خرابی عاقبت و سرانجام آنهاست.
در آیه مورد بحث نیز این حقیقت گفته شده که عاقبت بسیاري از جن و انس افتادن در جهنم است. دلیلی که براي آن میآورد این
است که آنها امکانات هدایت شدن را دارند ولی از آن استفاده نمیکنند و گمراه میشوند. آنها وسیله فهم و درك حقایق را
درك نمیکنند و با گناه « قلب » تعبیر شده است ولی آنها با این « قلب » دارند، و آن روح و اندیشه و فکر است که در قرآن از آن به
و عناد، پردهاي بر روي فهم خود کشیدهاند، و آنها چشم دارند ولی با آن حقیقت را نمیبینند و گوش دارند ولی با آن سخن حق را
نمیشنوند. آنها استعدادهاي خود را کور کردهاند و راههاي رسیدن به حق را بستهاند و این از اراده و اختیار خود آنها صورت
گرفته است و جبري در میان نیست. آنها هم میتوانستند مانند مؤمنان، دل و چشم و گوش خود را باز کنند و قواي خود را در مسیر
درست قرار دهند تا حقیقت را دریابند و آن را با چشم ببینید و با گوش بشنوند.
اکنون که آنان راههاي ارتباطی خود را به روي حقیقت بستهاند، شایسته است که گفته شود آنها چون چارپایانند، بلکه از آنها
گمراه ترند. زیرا چارپایان اگر سخن حق را نمیشنوند و مفاهیم عالی را درك نمیکنند، حق دارند زیرا که قدرت و ابزار
اندیشیدن، دیدن و شنیدن حقیقت در آنها وجود ندارد. بدین ترتیب این گروه از انسانها به مراتب از چنین حیواناتی گمراهتر و
پست ترند و آنان همان غافلان از حقیقت هستند.
آیه ( 180 ) وَ لِلّه الَأسماءُ الحُسنی فَادعُوه بِها ... معلوم است که حقیقت و کنه ذات خدا را نمیتوان شناخت، چون بشر یک موجود
مادي و خدا یک موجود فراتر از ماده است و سنخیتی در میان نیست ولی میتوان خدا را با نامها و صفاتی که دارد و خودش از آن
خبر داده، شناخت. نامهاي خدا که هر کدام براي خود دنیایی دارد و نشان دهنده صفات جلال و جمال خداست، در قرآن و حدیث
آمده و براي ما قابل فهم است و ما میتوانیم و باید با تمسک و توسل به نامهاي خدا او را
صفحه : 285
بخوانیم و با وي ارتباط بر قرار کنیم.
نامهاي خدا خوبند، حتی نامهایی که بیانگر قهر و غلبه و انتقام است چون همانها نیز در راستاي هدایت و سعادت بشر و موجب
تسلاي خاطر مؤمنان است.
که در این آیه و چند آیه دیگر آمده، وسیله ارتباط ما با خدا و شناخت اوست در این آیه « اسماء حسنی » این نامهاي نیکو یا همان
آمده که نامهاي نیکو از آنِ خداست.
پس خدا را با آنها بخوانید و این رهنمود بزرگی براي بشر است که چگونه با خداي خود ارتباط بر قرار کنند و او را بخوانند. در
این آیه ادب دعا کردن را هم میآموزد که باید همراه با ذکر نامهاي خدا باشد. البته خواندن خدا با نامهاي او، گاهی به صورت
دعا کردن و طلب حاجت از خدا با این نامهاست و گاهی با تعمّق در مفاهیم این نامها و تربیت نفس با آن مفاهیم است. انسان
صالح و خدایی، کسی است که خود را مظهر نامهاي خدا کند یعنی اگر خدا عالم، قادر، حکیم و عادل است او نیز چنین باشد و در
خود، علم و قدرت و حکمت و عدالت ایجاد کند.
اسماء حسنی و نامهاي نیکوي خدا- که همگی آنها نیکوست- ناشی از بی نیازي خدا از خلق و نیازمندي خلق به اوست و هر نوع
کمال و صفت شایستهاي که در جهان وجود داشته باشد، صفتی براي خدا و مبدأ پیدایش نامی براي اوست و چون کمال الهی
نامحدود است میتوان گفت نامهاي او نیز نامحدود است ولی چون فهم و درك ما محدود است، نامهاي محدود و مشخصی براي
ما القا شده است این نامها در قرآن و حدیث و دعاها آمده و حالت توقیفی دارد و ما حق نداریم از خودمان نامی براي خدا بسازیم.
این است که در ادامه آیه، کسانی را که با نامهاي خدا بازي میکنند و آنچه را که شایسته او نیست به او اطلاق میکنند، مورد
صفحه 192 از 395
حمله قرار میدهد و به مؤمنان میگوید: کسانی را که در نامهاي خدا کج فهمی میکنند، رها کنید مانند بت پرستانی که نامهاي
بتهاي خود را از نامهاي خدا اقتباس کرده بودند چون لات و
صفحه : 286
اطلاق میکردند، یا « روح القدس » و « إبن » و « اب» عزّي و مناة که از الله و العزیز و المنّان گرفته بودند و یا مسیحیان که به خدا
معتقدان به ارباب انواع که براي هر پدیدهاي مربّی و خدایی معرفی میکردند و نامی خاص بر آن میگذاشتند.
به « اسماء حسنی » و در اینجا خداوند چنین افرادي را تهدید میکند و میفرماید: بزودي سزاي اعمال خود را خواهند دید. درباره
خواست خدا در آینده بحث مفصلی خواهیم داشت.
چند روایت
-1 قال رسول الله (ص) ان لله تبارك و تعالی تسعۀ و تسعین اسماً مائۀ الّا واحدا من احصاها دخل الجنۀ و هی:
الله، الاله، الواحد، الاحد، الصمد، الاوّل، الآخر، السمیع، البصیر، القدیر، القاهر، العلی،ّ الاعلی، الباقی، البدیع، الباري، الاکرم، الظاهر،
الباطن، الحی،ّ الحکیم، العلیم، الحلیم، الحفیظ، الحق، الحسیب، الحمید، الخفی، الرب، الرحمن، الرحیم، الذارء، الرازق، الرقیب،
الرؤوف، الرائی، السلام، المؤمن، المهیمن، العزیز، الجبّار، المتکبّر، السیّد، السبّوح، الشهید، الصادق، الصانع، الظاهر، العدل، العفو،
الغفور، الغنی، الغیاث، الفاطر، الفرد، الفتّاح، الفالق، القدیم، الملک، القدّوس، القوي،ّ القریب، القیّوم، القابض، الباسط، قاضی
احاجات، المجید، المولی، المنّان، المحیط، المبین، المغیث، المصوّر، الکریم، الکبیر، الکافی، کاشف الضرّ، الوتر، النور، الوهاب،
الناصر، الواسع، الودود، الهادي، الوفی،ّ الوکیل، الوارث، البرّ، الباعث، التوّاب، الجلیل، الجواد، الخبیر، الخالق، خیر الناصرین، الدیّان،
«1». الشکور، العظیم، اللطیف، الشافی
پیامبر خدا فرمود: همانا براي خداوند نود و نه اسم وجود دارد، یکی کمتر از صد. هر کس آنها را بشمار وارد بهشت میشود و آنها
عبارتند از:
الله، اله، واحد، احد، صمد، ... (تا آخر نامها)
-----------------------------------
. 1)- صدوق، التوحید، ص 194 )
صفحه : 287
-2 عن الرضا (ع) ان الخالق لا یوصف إلا بما وصف به نفسه و انّی یوصف الذي تعجز الحواس ان تدرکه و الاوهام ان تناله و
«1». الخطرات ان تمدّه و الابصار عن الاحاطۀ به جل عمّا یصفه الواصفون و تعالی عمّا ینعته الناعتون
امام رضا (ع) فرمود: آفریدگار را جز به آنچه خودش، خودش را توصیف کرده نمیتوان توصیف کرد و چگونه توصیف میشود
کسی که حواس از درك او و اوهام از رسیدن به او و خاطرها از بیان حدّ او و دیدگاه از احاطه به او ناتوان است.
او از آنچه وصف کنندگان وصف میکنند بالاتر و از آنچه نعت کنندگان نعت میکنند بزرگوارتر است.
[ [سورة الأعراف ( 7): الآیات 181 الی 186
اشاره
وَ مِمَّن خَلَقنا أُمَّۀٌ یَهدُونَ بِالحَق وَ بِه یَعدِلُونَ ( 181 ) وَ الَّذِینَ کَ ذَّبُوا بِآیاتِنا سَنَستَدرِجُهُم مِن حَیث لا یَعلَمُونَ ( 182 ) وَ أُملِی لَهُم إِنَّ
صفحه 193 از 395
کَیدِي مَتِین ( 183 ) أَ وَ لَم یَتَفَکَّرُوا ما بِصاحِبِهِم مِن جِنَّۀٍ إِن هُوَ إِلاّ نَذِیرٌ مُبِین ( 184 ) أَ وَ لَم یَنظُرُوا فِی مَلَکُوت السَّماوات وَ الَأرض وَ ما
( خَلَقَ اللّه مِن شَیءٍ وَ أَن عَسی أَن یَکُونَ قَدِ اقتَرَبَ أَجَلُهُم فَبِأَي حَدِیث بَعدَه یُؤمِنُونَ ( 185
( مَن یُضلِل اللّه فَلا هادِيَ لَه وَ یَذَرُهُم فِی طُغیانِهِم یَعمَهُونَ ( 186
( و از کسانی که آفریدیم گروهی هستند که به حق هدایت میشوند و به آن داوري میکنند ( 181
( و کسانی که آیات ما را تکذیب کردند بزودي آنها را از جایی که نمیدانند اندك اندك بر میگیریم ( 182
( و به آنها مهلت میدهم همانا تدبیر من محکم است ( 183
( آیا نیندیشیدند که در رفیق آنها (پیامبر اسلام) دیوانگی نیست. او جز یک بیم دهنده آشکار نیست ( 184
آیا در ملکوت آسمانها و زمین و هر چیزي که خدا آفریده نگاه نکردهاند و این شاید اجل آنها نزدیک شده است، پس به کدام
( سخن بعد از آن ایمان میآورند ( 185
( هر کس که خدا او را گمراه کند، راهنمایی براي او نیست و آنها را در طغیانشان رها میسازد که سرگشته باشند ( 186
-----------------------------------
. 1)- تفسیر صافی، ج 2، ص 255 )
صفحه : 288
نکات ادبی
داوري کنند، قضاوت به عدل کنند. « یعدلون » -1
به معناي پلّه است « درجه » استدراج به معناي مؤاخذه تدریجی، و اندك اندك به عذاب خدا نزدیک شدن. از « سنستدرجهم » -2
همانگونه که کسی که از پله بالا میرود به تدریج به سمت بالا نزدیک میشود.
یعنی مدت طولانی « و اهجرنی ملیّا » . مشتق شده که به معناي مدت طولانی است « ملی » به معناي مهلت دادن از « املاء » از « املی » -3
از من فاصله بگیر.
مکر و حیله، و در اینجا چون به خدا نسبت داده شد به معناي تدبیر است. « کید » -4
مشتق شده که در اصل به معناي گوشت محکم ستون فقرات است. « متن » محکم، استوار. از « متین » -5
جنون، دیوانگی. « جنّۀ » -6
فرمانروایی، مُلک، تسلط. « ملکوت » -7
است. « سموات » عطف بر « و ما خلق الله » -8
مخفف از ثقیله است و اسم آن ضمیرشان است و این جمله عطف بر ملکوت است. « ان » « و ان عسی » -9 در
در چشم است. « عمی » در دل چون « عمه » به معناي حیرت. گفته شده که « عمه » سرگشته باشند. از « یعمهون » -10
تفسیر و توضیح
آیه ( 181 ) وَ مِمَّن خَلَقنا أُمَّۀٌ یَهدُونَ بِالحَق ... در چند آیه پیش گفته شد که بسیاري از جن و انس وارد جهنم خواهند شد و آنها
همان گمراهان هستند. اینک در مقابل آنها از کسانی یاد میکند که هدایت شدهاند و راه درست رفتهاند. اینها همان پیروان مکتب
انبیا هستند.
صفحه : 289
صفحه 194 از 395
از این دو آیه استفاده میشود که در طول تاریخ همیشه اکثریت با گمراهان و طرفداران باطل بوده و پیروان حق و راهیان راه
پیامبران اندك بودهاند و این به سبب دشواري تعهد و التزام به قوانین است که البته در عین دشواري باعث ترقی و تکامل انسان
میشود و انسان را در جایگاه والایی مینشاند.
در پایان اظهار میدارد که چنین افرادي که راه یافته هستند، همیشه در داوریهاي خود عادلانه قضاوت میکنند.
184 ) وَ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا سَنَستَدرِجُهُم ... در مورد کسانی که آیات خدا را تکذیب کردند و با پیامبر اسلام دشمنی - آیات ( 183
ورزیدند، اظهار میدارد که آنها را اندك اندك و به تدریج و از جایی که نمیدانند هلاك خواهیم کرد و این پس از مهلتی است
که به آنها داده خواهد شد و این تدبیر استوار و محکم خداست.
فراهم آوردن « استدراج » دو واژه قرآنی است که بیانگر دو سنّت از سنتهاي خدا در تاریخ است. منظور از « املاء » و « استدراج »
مهلتی است که خداوند « تمهیل » یا « املاء » تدریجی زمینههاي هلاك و نابودي براي ستمگران در عین قدرت و برخورداري است، و
بنا بر مصلحتهایی به ستمگران و کافران میدهد.
گاهی در جامعه عوامل سقوط پدید میآید امّا سقوط آن جامعه به تعویق میافتد و مدتی طول میکشد که به سرنوشت محتوم
خود برسد. این مهلت دادن، یا به جهت مشخصتر شدن چهره ستمگران و یا به دلیل دیگري است که ما نمیدانیم.
وَ لا یَحسَ بَن الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّما نُملِی لَهُم خَیرٌ لِأَنفُسِهِم إِنَّما نُملِی لَهُم لِیَزدادُوا إِثماً وَ لَهُم عَذاب مُهِین (آل عمران/ 178 ) کافران گمان
نکنند این به آنان مهلت میدهیم به نفع آنهاست، ما به آنها مهلت میدهیم تا بر گناهشان بیفزایند و براي آنها عذابی خوارکننده
است.
همراه است یعنی خداوند ضمن این مهلت میدهد، زمینههاي هلاك را به تدریج و « استدراج » مهلت دادن به ستمگران گاهی با
مرحله به مرحله فراهم میکند
صفحه : 290
امّا فرد ظالم متوجه نیست و نمیداند که پایههاي قدرت او در حال پوسیدن است.
استدراج در بسیاري از موارد با نعمت دادنها توأم است و این همان حقیقتی است که امیر المؤمنین فرمود:
ربّ منعم علیه مستدرج بالنعمی (نهج البلاغۀ کلمات قصار 273 ) چه بسا افرادي که در نعمت هستند اما این نعمت باعث هلاکت
تدریجی آنهاست.
186 ) أَ وَ لَم یَتَفَکَّرُوا ما بِصاحِبِهِم مِن جِنَّۀٍ ... مشرکان و بت پرستان مکه درباره پیامبر اسلام قضاوتهاي نادرست و - آیات ( 185
عجیبی داشتند. یکی از تهمتهایی که آنها به پیامبر اسلام میزدند، این بود که او را دیوانه میخواندند و این به سبب سخنان پیامبر
بود که خوشایند آنها نبود و حتی گاهی باعث تعجب آنها میشد.
گفته شده که روزي پیامبر اسلام در بالاي کوه صفا در مکه خطاب به قبایل عرب آنها را به سوي خدا و رها کردن بتها دعوت
نمود. بعضی از کسانی که آن دعوت را شنیدند، گفتند او دیوانه است. سخنان پیامبر براي آنها تازگی داشت و کسی جرأت
نمیکرد که در آن محیط جاهلی و منحرف از بتها بدگویی کند و براي همین جهت بود که او را دیوانه میخواندند. از جمله
سخنان پیامبر که براي آنها قابل هضم نبود و به همین جهت به او تهمت دیوانگی زدند، سخن آن حضرت درباره قیامت و زنده
شدن مردگان بود که در این آیه آمده است:
- وَ قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا هَل نَدُلُّکُم عَلی رَجُل یُنَبِّئُکُم إِذا مُزِّقتُم کُل مُمَزَّق إِنَّکُم لَفِی خَلق جَدِیدٍ. أَفتَري عَلَی اللّه کَذِباً أَم بِه جِنَّۀٌ (سبأ/ 7
.(8
آنها که کافر شدند میگویند: آیا شما را به مردي راهنمایی کنیم که به شما خبر میدهد که وقتی شما در خاك، ریز ریز شدید، هر
صفحه 195 از 395
آینه در آفرینش جدیدي خواهید شد. آیا او به خدا دروغ میبندد یا او را دیوانگی است.
قرآن کریم بارها این تهمتی را که کافران به پیامبر میزدند مطرح کرده و از آن پاسخ داده است از جمله در همین آیه مورد بحث
اظهار میدارد که چرا اینها
صفحه : 291
درست نمیاندیشند که اگر درست فکر کنند خواهند دید رفیق آنها (یعنی پیامبر اسلام) دیوانه نیست، بلکه بیم دهندهاي آشکار
است. و مسلّم است که هر بیم دهنده و مصلحی سخنان تازه و پیشنهادهاي تازهاي دارد.
در آیه بعد، همین مردم را به سوي تفکر در عالم آفرینش دعوت میکند و از آنها میخواهد که در ملکوت آسمانها و زمین و هر
چیزي که خدا آفریده بیندیشند. این اندیشه آنها را به سوي خدا رهنمون میشود، و نیز میخواهد که درباره این موضوع هم
بیندیشند که شاید اجل آنها نزدیک شده است یعنی تفکر درباره آسمانها و زمین را به تأخیر نیندازند و هر چه زودتر بیندیشند و
تصمیم بگیرند. بعد میپرسد:
آیا آنها به کدام سخنی جز قرآن که چنین آنها را راهنمایی میکند، ایمان خواهند آورد!
در آیه بعد که ایمان آوردن آنها را دور از انتظار میبیند، میفرماید: هر کس را که خدا گمراه سازد، او راهنمایی نخواهد داشت و
چنین افرادي را رها کن که در طغیانشان سرگشته بمانند. روشن است که خدا کسی را گمراه میکند که او خود گمراهی را انتخاب
کرده باشد. انتخاب از انسان است و خدا در برابر انتخاب نادرست او از او سلب توفیق میکند.
[ [سورة الأعراف ( 7): الآیات 187 الی 188
اشاره
یَسئَلُونَکَ عَن السّاعَۀِ أَیّانَ مُرساها قُل إِنَّما عِلمُها عِندَ رَبِّی لا یُجَلِّیها لِوَقتِها إِلاّ هُوَ ثَقُلَت فِی السَّماوات وَ الَأرض لا تَأتِیکُم إِلاّ بَغتَۀً
یَسئَلُونَکَ کَأَنَّکَ حَفِیٌّ عَنها قُل إِنَّما عِلمُها عِندَ اللّه وَ لکِن أَکثَرَ النّاس لا یَعلَمُونَ ( 187 ) قُل لا أَملِک لِنَفسِی نَفعاً وَ لا ضَ  را إِلاّ ما شاءَ
( اللّه وَ لَو کُنت أَعلَم الغَیبَ لاستَکثَرت مِنَ الخَیرِ وَ ما مَسَّنِیَ السُّوءُ إِن أَنَا إِلاّ نَذِیرٌ وَ بَشِیرٌ لِقَوم یُؤمِنُونَ ( 188
از تو درباره قیامت میپرسند که فرارسیدن آن چه وقت است! بگو: علم آن نزد پروردگار من است. هیچ کس جز او آن را در وقت
خود آشکار نمیکند و آن در آسمانها و زمین، گران است، جز بطور ناگهانی به سوي شما نمیآید. از تو
صفحه : 292
( به گونهاي میپرسند که گویا تو از آن خبرداري، بگو: علم آن نزد خداست ولی بیشتر مردم نمیدانند ( 187
بگو: من بر جان خود سود و زیانی را مالک نیستم مگر آنچه که خدا بخواهد، و اگر غیب میدانستم خیر بیشتري را به دست
( میآوردم و بدي به من نمیرسید. من جز بیم دهنده و مژده دهندهاي براي گروهی که ایمان دارند، نیستم ( 188
نکات ادبی
براي سؤال از مکان « این » مشتق شده ولی این سخن درست نیست چون « این » گفته شده که از .« متی » پرسش از زمان مانند « ایّان » -1
است. بهتر است بگوییم که این کلمه جامد است.
عهد دارد، منظور از آن در اینجا همان قیامت « الف و لام » به معناي وقت و لحظه. و چون « ساعۀ » وقت قیام قیامت. از « الساعۀ » -2
است و در عرف قرآن، نامی براي قیامت شده است.
صفحه 196 از 395
به معناي اثبات و تحقق یک چیز. « ارسی یرسی ارساء » زمان وقوع آن. اسم زمان از « مرسیها » -3
.« جلوه » و « تجلیه » آشکار نمیکند آن را، بروز نمیدهد آن را. از « لا یجلّیها » -4
ناگهانی، بی خبر. « بغتۀ » -5
مشتق شده که به معناي اصرار در سؤال است. و کسی که اصرار در سؤال میکند نوعی علم پیدا « حفی » آگاه. از «ّ حفی » -6
میکند. منظور این است که حتماً تو درباره زمان وقوع قیامت از خداي خود بسیار پرسیدهاي و حتماً علم آن را به دست آوردهاي.
تفسیر و توضیح
آیه ( 187 ) یَسئَلُونَکَ عَن السّاعَۀِ أَیّانَ مُرساها ... یکی از موضوعات مهمّی که
صفحه : 293
بشر همواره به دانستن آن علاقهمند است، سرانجام دنیاست و این آخر و عاقبت این جهان چه خواهد شد! معاصران پیامبر اسلام از
او شنیده بودند که قیامتی در پیش است و این دنیا به پایان خواهد رسید و دنیاي دیگري پدید خواهد آمد به همین جهت آنها
میخواستند از زمان وقوع آن، که پایان عمر دنیاست، با خبر شوند بنابراین با اصرار تمام از پیامبر اسلام میپرسیدند که زمان وقوع
قیامت کی خواهد بود!
در این آیه به پیامبر خدا دستور داده میشود که در پاسخ آنها بگوید: علم روز قیامت و این چه زمانی وقوع خواهد یافت نزد
پروردگار من است و هیچ کس جز او قیامت را در زمان خود آشکار نخواهد کرد یعنی جز خدا هیچ کس نمیداند که زمان وقوع
قیامت کی خواهد بود و این یک امر پنهانی و مخفی است و تنها خدا آن را در زمان خود آشکار خواهد کرد.
در ادامه آیه خاطر نشان میسازد که اساساً روز قیامت روز سنگینی است و بر آسمانها و زمین گرانی میکند چون در روز قیامت
همه چیز به هم خواهد خورد و آسمان و زمین از هم فرو خواهد ریخت و کوهها از هم خواهد پاشید.
با توجه به این هیچ کس نمیتواند زمان وقوع قیامت را پیش بینی کند بنابراین، روز قیامت بطور ناگهانی خواهد آمد و ساکنان
زمین ناگهان با آن روبرو خواهند شد.
معاصران پیامبر گمان میکردند که پیامبر خودش زمان وقوع قیامت را میداند و لذا اصرار در دانستن آن داشتند و میپنداشتند که
پیامبر هم مانند آنها با اصرار از درگاه خدا خواسته است که زمان وقوع قیامت را به او بگوید و خدا هم گفته است.
در ادامه آیه شریفه میفرماید: آنها طوري از تو سؤال میکنند که گویا تو از آن خبر داري. بگو: علم آن نزد خداست ولی بیشتر
مردم نمیدانند که علم آن مخصوص خداست تنها گروه اندکی از آنها که در علم دین بصیرت کافی دارند، این حقیقت را
میدانند و بنابراین هیچ گاه از زمان وقوع قیامت نمیپرسند.
صفحه : 294
آیه ( 188 )که که قُل لا أَملِک لِنَفسِی نَفعاً وَ لا ضَ  را ... در تأکید مطلب قبلی که در آیه پیش آمده بود و این علم به زمان وقوع قیامت
در انحصار خداست و هیچ کس حتی پیامبر هم از آن آگاهی ندارد، به پیامبر دستور میدهد که بطور کلی عجز و ناتوانی خود را
در برابر علم و قدرت خدا به مردم ابلاغ کند تا مردم درباره او غلوّ نکنند و گمان نبرند که چون او پیامبر است پس همان علم و
قدرت خدا را دارد.
می فرماید: بگو من بر جان خود سود و زیان را مالک نیستم مگر آنچه را که خدا بخواهد یعنی من در برابر خدا آنچنان ناتوانم که
مالک نفس خود هم نیستم و نمیتوانم سود و زیانی به خود برسانم، مگر این خدا بخواهد یعنی هر سود و زیانی هم که به خود
میرسانم از خداست و اوست که ابزار کار را در اختیار من گذاشته و من با استفاده از نیرویی که او به من داده است سود و زیانی
صفحه 197 از 395
به خود میرسانم.
وقتی انسان چنین است، بی شک نمیتواند بطور مستقل و بدون کمک خداوند از آینده خبر داشته باشد و علم غیب بداند. در
اگر غیب میدانستم خیر بیشتري را به دست میآوردم و هرگز بدي و گزندي به من » : استدلال به این او علم غیب ندارد، میفرماید
معلوم است که انسان اگر آینده را میدانست زندگی خود را طوري تنظیم میکرد که سود فراوانی به او برسد و خود را «. نمیرسید
از هر گونه خطري محفوظ میکرد ولی چنین نیست و انسان همواره در معرض خطر است و از آینده خود خبر ندارد.
باید دانست که پیامبر و امام نیز مانند سایر انسانها بطور مستقل و از پیش خود علم غیب نداشتند و آینده را نمیدانستند ولی گاهی
خداوند بعضی از حوادث آینده را به آنها خبر میداد و آنها بطور محدود و با تعلیم خدا علم غیب داشتند.
این حقیقت در آیه زیر به روشنی بیان شده است:
.(27 - عالِم الغَیب فَلا یُظهِرُ عَلی غَیبِه أَحَداً إِلّا مَن ارتَضی مِن رَسُول (جن/ّ 26
داناي نهان، کسی را به غیب خود آگاه نمیکند، مگر فرستادهاي را که از او
صفحه : 295
خوشنود باشد.
من جز یک بیم دهنده و مژده دهنده براي گروهی که » : در پایان به دو وظیفه مهم خود در امر پیام رسانی اشاره میکند و میگوید
انذار و تبشیر دو وظیفه مهم براي پیامبران بود که آنها از سویی مردم را از عاقبت گناهان خود بترسانند و از «. ایمان دارند، نیستم
مردم را « تنبیه » و « تشویق » سوي دیگر آنها را به لطف و کرم خدا امیدوار کنند و مژده رحمت خدا را به آنها بدهند و از دو راه
ارشاد کنند.
[ [سورة الأعراف ( 7): الآیات 189 الی 193
اشاره
هُوَ الَّذِي خَلَقَکُم مِن نَفس واحِ دَةٍ وَ جَعَلَ مِنها زَوجَها لِیَسکُنَ إِلَیها فَلَمّا تَغَشّاها حَمَلَت حَملًا خَفِیفاً فَمَرَّت بِه فَلَمّا أَثقَلَت دَعَوَا اللّهَ
رَبَّهُما لَئِن آتَیتَنا صالِحاً لَنَکُونَن مِنَ الشّاکِرِینَ ( 189 ) فَلَمّا آتاهُما صالِحاً جَعَلا لَه شُرَکاءَ فِیما آتاهُما فَتَعالَی اللّه عَمّا یُشرِکُونَ ( 190 ) أَ
یُشرِکُونَ ما لا یَخلُق شَیئاً وَ هُم یُخلَقُونَ ( 191 ) وَ لا یَستَطِیعُونَ لَهُم نَصراً وَ لا أَنفُسَ هُم یَنصُرُونَ ( 192 ) وَ إِن تَدعُوهُم إِلَی الهُدي لا
( یَتَّبِعُوکُم سَواءٌ عَلَیکُم أَ دَعَوتُمُوهُم أَم أَنتُم صامِتُونَ ( 193
او کسی است که شما را از یک نفر آفرید و همسر او را از خود او قرار داد تا بدان آرام گیرد. پس چون با او در آمیخت، از او
بطور سبک باردار شد و با آن به سر برد. پس چون آن بار، سنگین شد، هر دوي آنها پروردگار خود را خواندند که اگر به ما فرزند
( شایستهاي بدهی، البته از سپاسگزاران خواهیم بود. ( 189
پس چون فرزند شایستهاي به آنها داد، براي او شریکانی در آنچه داده بود قرار دادند، پس خداوند از آنچه شریک قرار میدهند
( بالاتر است ( 190
آیا آنها چیزهایی را شریک قرار میدهند که چیزي را نمیآفرینند و خود آنها آفریده شدهاند!
(191)
( و نمیتوانند به آنها یا به خودشان کمک کنند! ( 192
و اگر آنها را به سوي هدایت دعوت کنید، از شما پیروي نمیکنند، خواه آنها را بخوانید یا ساکت باشید، براي شما یکسان است
صفحه 198 از 395
(193)
صفحه : 296
نکات ادبی
به معناي پرده پوشی و در اینجا کنایه از آمیزش جنسی است و قرآن همیشه وقتی صحبت از آمیزش جنسی « غشی » از « تغشّیها » -1
میکند سخن را به کنایه میگوید. در اینجا هم وجه کنایه این است که نوعاً عمل جنسی در خفا و پنهان انجام میگیرد.
است که در شکم مادر است. گویا حَمل به جنین و حِمل به هر نوع باري گفته « جنین » مفعول مطلق است و منظور از آن « حملا » -2
میشود.
صفت براي موصوف محذوف، به تقدیر: ولداً صالحاً. « صالحا » -3
جمع صامت، خاموش، ساکت. « صامتون » -4
تفسیر و توضیح
190 ) هُوَ الَّذِي خَلَقَکُم مِن نَفس واحِ دَةٍ وَ جَعَلَ مِنها زَوجَها ... جامعه بشري از خانوادهها تشکیل شده است و هر - آیات ( 189
خانواده عبارت است از یک مرد و یک زن و فرزندانی که به وجود میآورند. مرد و زن در کنار هم آرامش و آسایش دارند و در
واقع این دو، تکمیل کننده وجود یکدیگرند و بخصوص زن با لطافت خاصی که دارد، آرامش خاطر مرد را فراهم میسازد. از
ازدواج زن و مرد علاوه بر آرامشی که نصیب آنها میشود، نسل بشر در روي زمین ادامه مییابد و این خود، یکی از آیات و
نشانههاي خداوند است.
در این آیات میفرماید: خداوند کسی است که شما را از یک نفر آفرید و همسر او را هم از جنس خود قرار داد تا با او آرامش
یابد. این سخن اشاره به نوع پدرها و مادرهاست که فرزندي به دنیا میآورند، و منظور آیه فقط آدم و حوا نیست زیرا چنانکه
خواهیم دید در ادامه آیات، مطلبی گفته شده که با آدم و حوا سازگاري ندارد. این آیه نظیر آیه یاد شده در زیر است:
( وَ مِن آیاتِه أَن خَلَقَ لَکُم مِن أَنفُسِکُم أَزواجاً لِتَسکُنُوا إِلَیها (روم/ 21
صفحه : 297
و از نشانههاي خدا این است که براي شما از جنس خودتان همسرانی آفرید تا با آنها آرامش یابید.
پس از بیان حقیقت بالا، از کار ناشایست بعضی از پدران و مادران میگوید و این آنها چگونه در مقابل نعمت الهی ناسپاسی
میکنند میفرماید: و چون آن دو با هم در آمیختند، زن باردار گشت و چون بار او سنگین شد آنها خدا را خواندند که اگر فرزند
شایستهاي به آنها بدهد از سپاسگزاران خواهند بود و چون خدا فرزند شایستهاي به آنها داد، در آنچه خدا به آنها داد براي خدا
شریک قرار دادند، و خداوند از هر چیزي که شریک قرار بدهند بالاتر است.
منظور این آیات، کار بعضی از پدران و مادران است که تا وقتی فرزندشان به دنیا نیامده خدا را میخوانند و دعا میکنند و از خدا
فرزند شایسته میخواهند ولی چون آن فرزند به دنیا آمد، خدا را فراموش میکنند و وجود فرزند را به خود و یا عوامل و اسباب
مادي نسبت میدهند و از خدا غافل میشوند، در حالی که اگر درست بیندیشید، این خداست که مسبب الاسباب است و همه
قوانین طبیعی را او قرار داده است و انسان در هیچ مرحلهاي نباید از این حقیقت مهم غافل شود.
همانگونه که گفتیم این آیات مربوط به نوع بشر و نوع پدران و مادران است ولی بعضی از مفسران احتمال دادهاند که راجع به
حضرت آدم و حضرت حوّاست و روایتی هم نقل میکنند که گویا حوّا باردار بود و خدا را میخواند و از او فرزند شایستهاي طلب
صفحه 199 از 395
میکرد وقتی فرزندش به دنیا آمد، شیطان او را فریب داد و از او خواست که نام فرزندش را عبد الحارث بگذارد، و حارث یکی از
نامهاي شیطان بود، و او چنین کرد. این روایت علاوه بر این ضعیف است و شاید از اسرائیلیات باشد، از نظر محتوا با مسلّمات اسلام
سازگار نیست، چون به حضرت آدم نسبت شرك و حتی ترویج شرك میدهد، در حالی که او پیامبر بود. اساساً این آیات و
آمده، نمیتواند راجع به آدم و حوا باشد بلکه باید گفت که آیات « لا یستطیعون » و « یشرکون » بخصوص ضمیرهاي جمعی که در
مربوط به نوع بشر است و درباره مشرکانی است که به وجود خدا عقیده داشتند ولی بتها را بر او شریک قرار
صفحه : 298
میدادند و یکی از کارهاي آنها همین بود که در هنگام تولد فرزندان چنین میکردند.
193 ) أَ یُشرِکُونَ ما لا یَخلُق شَیئاً وَ هُم یُخلَقُونَ ... در آیه پیش صحبت از شرك و بت پرستی بود و این مشرکان براي - آیات ( 191
خدا شریک قرار میدهند. در این آیات با چند دلیل، شرك را ردّ میکند و کار مشرکان را مورد حمله قرار میدهد:
دلیل اول این این بتها قدرت آن را ندارند که چیزي بیافرینند و خود آنها آفریده شده هستند. موجودي میتواند خدا باشد که خود،
آفریده دیگران نباشد و قدرت آفریدن هم داشته باشد.
دلیل دوم این آنها نه توانایی آن را دارند که به پرستندگان خود یاري کنند و نه این حتی به خودشان کمک نمایند ولی خداوند
علاوه بر قدرت ذاتی، به موجودات دیگر هم کمک میکند.
دلیل سوم این اگر آنها را بخوانید به شما پاسخ نخواهند داد چون موجودي بی جان و بیشعور هستند و قدرت پاسخ گویی ندارند
چه آنها را بخوانی و چه نخوانی مساوي است.
با وجود این دلایل روشن، شرك و بت پرستی هیچ گونه توجیهی ندارد، جز این مشرکان میگفتند ما پدران خود را بر این باور
یافتهایم و ما به آنها اقتدا میکنیم؟
[ [سورة الأعراف ( 7): الآیات 194 الی 198
اشاره
إِن الَّذِینَ تَدعُونَ مِن دُونِ اللّه عِبادٌ أَمثالُکُم فَادعُوهُم فَلیَستَجِیبُوا لَکُم إِن کُنتُم صادِقِینَ ( 194 ) أَ لَهُم أَرجُل یَمشُونَ بِها أَم لَهُم أَیدٍ
یَبطِشُونَ بِها أَم لَهُم أَعیُن یُبصِ رُونَ بِها أَم لَهُم آذانٌ یَسمَعُونَ بِها قُل ادعُوا شُرَکاءَکُم ثُم کِیدُون فَلا تُنظِرُون ( 195 ) إِن وَلِیِّیَ اللّه الَّذِي
نَزَّلَ الکِتابَ وَ هُوَ یَتَوَلَّی الصّالِحِینَ ( 196 ) وَ الَّذِینَ تَدعُونَ مِن دُونِه لا یَستَطِیعُونَ نَصرَکُم وَ لا أَنفُسَهُم یَنصُرُونَ ( 197 ) وَ إِن تَدعُوهُم
( إِلَی الهُدي لا یَسمَعُوا وَ تَراهُم یَنظُرُونَ إِلَیکَ وَ هُم لا یُبصِرُونَ ( 198
صفحه : 299
کسانی که جز خدا آنها را میخوانید، بندگانی همانند شما هستند. پس آنها را بخوانید و آنها هم به شما پاسخ بدهند اگر
( راستگویانید ( 194
آیا براي آنها پاهایی هست که با آن راه بروند، یا براي آنها دستهایی هست که با آن کاري انجام دهند، یا براي آنها چشمهایی
هست که با آن ببینند، یا براي آنها گوشهایی هست که با آن بشنوند! بگو: شریکانی را که قرار دادهاید بخوانید، آنگاه درباره من
( حیله کنید و مهلتم ندهید ( 195
( همانا نگهبان من خداوندي است که کتاب را نازل کرده و او شایستگان را دوست دارد ( 196
( و کسانی که به جاي او میخوانید نمیتوانند به شما یا به خودشان کمک کنند ( 197
صفحه 200 از 395
( و اگر آنها را به سوي هدایت بخوانید نمیشنوند، و آنها را میبینی که به سوي تو نگاه میکنند ولی نمیبینند ( 198
نکات ادبی
در « عباد » به بتها یا به جهت اعتقاد بت پرستان است که آنها را صاحبان فهم و شعور میدانند و یا « عباد » بندگان. اطلاق « عباد » -1
به معناي ذلّت و حقارت آمده یعنی آنها نیز چون شما ذلیل و محتاج هستند. « عبودیت » اینجا از
در اینجا براي تعجیز است. « لام » . اگر میتوانند پاسخ بدهند « فلیستجیبوا » -2
کاري را با قوّت و خشونت انجام دادن، حمله کردن. « بطش » از « یبطشون » -3
به معناي حیله و نیرنگ است. « کید » متکلم همراه است. و « یاء » وقایه و « نون » صیغه امر است که با « کیدون » -4
متکلم داخل شده است. « یاء » و « نون » مهلتم ندهید. در این کلمه نیز « فلا تنظرون » -5
در قرآن معانی و وجوه گوناگونی دارد که در هر موردي با قرینه قبل و بعد باید معناي مورد نظر را «ّ ولی » . نگهبان من « ولیّی » -6
پیدا کرد. در این آیه به قرینه آیه پیش که از کافران خواست هر نیرنگی میتوانند درباره پیامبر بزنند و به او مهلت ندهند، به معناي
در کنار هم قرار گرفته « یاء » نگهبان است ضمناً در این کلمه سه
صفحه : 300
« یاء » متکلم. در بعضی از قرائتها « یاء » ، صفت مشبهه (چون ولی بر وزن فعیل است) و سومی « یاء » جوهر کلمه دومی « یاء » یکی
متکلم حذف شده است.
آنها نظر میکنند ولی » : مینگرند. معلوم میشود که نظر به معناي رؤیت و دیدن نیست چون در آیه آمده است که « ینظرون » -7
نظیر: نظرت الی الهلال و لم اره. « نمیبینند
تفسیر و توضیح
195 ) إِن الَّذِینَ تَدعُونَ مِن دُونِ اللّه عِبادٌ أَمثالُکُم ... در آیات پیش مطالبی در ردّ باورهاي غلط مشرکان و بت پرستان - آیات ( 194
گفته شد. اینک همان مطالب را دنبال میکند و اظهار میدارد که آن بتهایی که شما آنها را میخوانید و عبادت میکنید بندگانی
چون شما هستند.
این از بتهاي بیجان به عنوان بندگان یاد میکند، یا براي آن است که آنها در نظر بت پرستان، فهم و شعور دارند و میتوانند کاري
بکنند چون آیه به بت پرستان خطاب میکند که اگر به فرض محال آنها شعوري داشتند بندگانی چون شما میشدند که عقل و
شعور دارید و این دلیل بر خدایی آنها نمیشود و یا بگوییم منظور از به کار بردن کلمه عباد در اینجا رساندن ذلت و فقر آنهاست
که آنها نیز مانند خود شما نیازمند و فقیر هستند و در اصل وجود و بقاي خود احتیاج به خالق جهان دارند.
سپس براي تحریک احساس آنها و وادار کردن آنها به اندیشیدن، اظهار میدارد که پس آنها را بخوانید و آنها هم به شما پاسخ
دهند اگر راست میگویید یعنی اگر به عقیده شما کاري از آنها ساخته است و درك و شعوري دارند، آنها را بخوانید تا به شما
پاسخ دهند ولی مسلّم است که اگر آنها را بخوانید هرگز به شما پاسخ نخواهند داد.
در آیه بعد اثبات میکند که خود این بت پرستان از آن بتها برتر و شریفتر و
صفحه : 301
تواناتر هستند زیرا اینها پا براي رفتن و دست براي انجام کار و چشم براي دیدن و گوش براي شنیدن دارند ولی بتها این ابزار را
ندارند و در نتیجه، اینها راه میروند و کار میکنند و میبینند و میشنوند ولی بتها هیچ یک از این کارها را نمیکنند بنابراین خود
صفحه 201 از 395
این اشخاص از بتهایی که میپرستند قويتر و برترند پس چگونه آنها را که موجوداتی پستتر از انسان هستند پرستش میکنند و
خود را در مقابل آنها کوچک میشمارند!
در پایان آیه بازهم جهت بیداري مشرکان میفرماید: بگو آن شریکانی را که قرار دادهاید بخوانید، آنگاه هر نیرنگی که از دستتان
برمیآید در حق من بکنید و به من مهلت ندهید. یعنی اگر بتهاي شما قدرتی دارند، از آنها بخواهید خشم و غضب خود را از من
دریغ نکنند و خود شما نیز هر نیرنگی دارید به کار ببرید و مهلتم ندهید.
این سخن علاوه بر این اثبات بیخاصیت بودن بتهاست، اشاره به سخن بی پایه مشرکان است که پیامبر اسلام را از بدگویی درباره
بتها نهی میکردند و او را از خشم بتها بر حذر میداشتند. در اینجا پیامبر باقاطعیت به آنها میگوید: هر چه از دست بتهایتان
198 ) إِن وَلِیِّیَ اللّه الَّذِي نَزَّلَ الکِتابَ ... مشرکان، پیامبر اسلام را از خشم بتها - برمیآید درباره من کوتاهی نکنند؟ آیات ( 196
برحذر داشتند و پیامبر آنچنان قاطعانه به آنها پاسخ داد. اینک اظهار میدارد که نگهبان من خداوندي است که قرآن را نازل کرده
یعنی من نه از خشم بتهاي شما هراسی دارم و نه از نیرنگ و حیله خود شما میترسم چون یار و یاور و نگهبان من خداست همان
خدایی که قرآن را براي من نازل کرده و هموست که صالحان را دوست دارد.
در آیه بعد روشن میکند آن بتها توانایی یاري کردن مشرکان را ندارند و حتی نمیتوانند خودشان را یاري کنند یعنی اگر آنها از
سوي کسی و یا حتی حیوانی مورد حمله یا اهانت قرار بگیرند، توانایی دفاع از خود را ندارند پس آنها چگونه میتوانند به کسی
آسیب برسانند.
صفحه : 302
عجز و ناتوانی بتها به حدّي است که اگر آنها را به سوي هدایت بخوانی نمیشنوند، و آنها را میبینی که تو را مینگرند ولی
نمیبینند یعنی در مقابل تو قرار گرفتهاند اما از دیدن تو عاجز هستند.
[ [سورة الأعراف ( 7): الآیات 199 الی 202
اشاره
خُ ذِ العَفوَ وَ أمُر بِالعُرف وَ أَعرِض عَن الجاهِلِینَ ( 199 ) وَ إِمّا یَنزَغَنَّکَ مِنَ الشَّیطان نَزغ فَاستَعِذ بِاللّه إِنَّه سَمِیع عَلِیم ( 200 ) إِن الَّذِینَ
( اتَّقَوا إِذا مَسَّهُم طائِف مِنَ الشَّیطان تَذَکَّرُوا فَإِذا هُم مُبصِرُونَ ( 201 ) وَ إِخوانُهُم یَمُدُّونَهُم فِی الغَی ثُم لا یُقصِرُونَ ( 202
( عفو را در پیش گیر و به نیکی فرمان بده و از نادانان روي بگردان ( 199
( و چون وسوسهاي از شیطان تو را وسوسه کرد، پس به خدا پناه ببر که او شنوا و داناست ( 200
( همانا کسانی که پرهیزگاري کردهاند هر گاه فکري از شیطان به آنها رسد، به خود میآیند، پس آنها بینایان میشوند ( 201
( و برادران (گمراه) آنها، آنان را به گمراهی میکشانند و هیچ کوتاهی نمیکنند ( 202
نکات ادبی
بخشش. بنا به تفسیر دیگري به معناي افزون و زیادي است. « العفو » -1
نیکی، معروف. « عرف » -2
در اصل ان ما است و ان براي شرط و ما زایده است. « امّا » -3
از نزغ به معناي وسوسه و فسادانگیزي. « ینزغنّک » -4
صفحه 202 از 395
نهایت وسوسه است. « طائف » آغاز وسوسه و « نزغ » آنچه در خاطر انسان آمد و شد میکند، کنایه از وسوسه. گفته شده « طائف » -5
شرطیه است و جزا « إذا مسهم » در اینجا براي مفاجات است بنابراین جزا نمیخواهد ولی در « اذا » . پس ناگهان آنان « فاذا هم » -6
میخواهد.
یا به متقین برمیگردد و منظور از آنها همراهان کافر و گمراه « اخوانهم » -7 ضمیر
صفحه : 303
آنهاست و یا به شیاطین برمیگردد.
کوتاهی نمیکنند، فروگذار نمیکنند. « لا یقصرون » -8
تفسیر و توضیح
آیه ( 199 ) خُ ذِ العَفوَ وَ أمُر بِالعُرف ... این آیه در برگیرنده بهترین درسهاي اخلاق است و به گفته امام صادق (ع) آیهاي در قرآن
نیست که مانند این آیه مکارم اخلاق را جمع کند.
در این آیه خداوند پیامبر خود را به سه چیز فرمان میدهد:
نخست این عفو و بخشش را پیشه خودساز و در پیش گیر. عفو و گذشت یکی از صفات کریمه انسانی است و انسانهاي بزرگوار با
درگذشتن از لغزشهاي دیگران کرامت نفس خود را ثابت میکنند. و به تعبیر امیر المؤمنین (ع) عفو در حال قدرت، شکرانه قدرت
است.
دوم این به نیکی امر کن. این کسی دیگران را به نیکیها دعوت میکند خود اهل نیکی است و این یک وظیفه الهی و انسانی براي
همه افراد است که مردم را به سوي نیکیها سفارش کنند.
سوم این از نادانان روي گردان. وقتی سخن اصلاح طلبانه در یک فرد جاهل اثر نکرد و انسان مورد مسخره او قرار گرفت بهترین
شیوه این است که با کرامت از او روي گرداند و پرخاشگري نکند. این شیوه ممکن است در شخص نادان اثر بگذارد و او از کرده
خود پشیمان شود و همین مقدمهاي بر هدایت او باشد.
202 ) وَ إِمّا یَنزَغَنَّکَ مِنَ الشَّیطان نَزغ ... درست است که در آیه پیش پیامبر دستور یافت که از جاهلان اعراض کند و - آیات ( 201
با آنها برخورد خصمانهاي نداشته باشد، ولی گاهی پیامبر در برابر کارهاي نابخردانه آنان خشمناك میشد و شیطان وسوسه میکرد
که تندي کند. در این آیه به آن حضرت دستور میدهد که اگر چنین حالتی پیش آمد به خدا پناه ببرد که او شنوا و داناست یعنی
خشم خود را فروبرد و
صفحه : 304
از خدا کمک بخواهد چون فروبردن خشم دشوار است و توفیق الهی میخواهد.
از این آیه و بعضی از آیات دیگر استفاده میشود که شیطان سراغ پیامبر هم میرفت و او را نیز وسوسه میکرد ولی او چون از
جانب خدا تأیید میشد هرگز تسلیم وسوسه شیطان نشد. و به خاطر ایمان محکمی که داشت هیچ گاه وسوسههاي شیطان در او اثر
نکرد چون او همیشه در چنین حالتهایی به خدا پناه میبرد.
در آیه بعدي از وسوسههاي شیطانی که گاهی سراغ افراد پرهیزگار میآید، سخن میگوید. گاهی شیطان مؤمنان را وسوسه میکند
و آنها را به سوي کارهاي ناپسند میخواند و آنها در معرض خطر قرار میگیرند و نزدیک میشود که سقوط کنند ولی تقواي آنها
و حالت خدا ترسی که دارند سبب میشود فوراً به خود آیند و متوجه دام شیطان شوند و بینش و بصیرت پیدا کنند.
این آیه بیان حال چنین افرادي است و روشن میکند که افراد با تقوا در برابر شیطان تسلیم نمیشوند و بر سر پرتگاهها خود را
صفحه 203 از 395
مییابند و بینا میشوند.
این پرهیزگاران تنها از سوي شیطان وسوسه نمیشوند بلکه شیاطین انس نیز سراغ آنها میآیند و آنان همان همراهان و به اصطلاح
برادران آنها هستند که خود گمراه شدهاند و سعی میکنند این گروه را نیز به گمراهی بکشانند. این این گروه اغواگر، برادرانِ
پرهیزگاران خوانده شدهاند ناظر بر این است که آنها در کنار هم در یک اجتماع زندگی میکنند.
چند روایت
-1 وقتی این آیه نازل شد: (خُ ذِ العَفوَ وَ أمُر بِالعُرف وَ أَعرِض عَن الجاهِلِینَ) پیامبر از جبرئیل درباره آن پرسید: جبرئیل گفت:
نمیدانم تا از خداي دانا بپرسم. سپس نزد پیامبر آمد و گفت:
یا محمّد انّ الله یأمرك ان تعفو عمّن ظلمک و تعطی من حرمک و تصل من
صفحه : 305
اي محمّد؟ خداوند به تو فرمان میدهد که از کسی که به تو ستم کرده درگذري و به کسی که تو را محروم کرده عطا «1». قطعک
کنی و با کسی که از تو بریده رابطه بر قرار کنی.
-2 عن ابی جعفر (ع) قال: ثلاث من اشدّ ما عمل العباد: انصاف المؤمن من نفسه و مواساة المرء اخاه و ذکر الله علی کل حال و هو
امام باقر (ع) فرمود: سه چیز «2»« إِن الَّذِینَ اتَّقَوا إِذا مَسَّهُم طائِف مِنَ الشَّیطان تَذَکَّرُوا » :ّ ان یذکر الله عند المعصیۀ و هو قوله عزّ و جل
است که از مهمترین اعمال بندگان است:
انصاف دادن مؤمن بر نفس خود و مواساة انسان با برادرش و یاد خدا در هر حالی، و آن به این صورت است که خدا را در هنگام
گناه کردن به یاد آورد و این همان سخن خداوند است که فرمود: (ان الّذین اتقوا ...)
قال: « إِن الَّذِینَ اتَّقَوا إِذا مَسَّهُم طائِف مِنَ الشَّیطان تَذَکَّرُوا » :ّ -3 عن عبد الأعلی عن ابی عبد الله (ع) قال: سألته عن قول الله عزّ و جل
«3». هو الذنب یهم به العبد فیتذکّر فیدعه
عبد الأعلی میگوید: از امام صادق (ع) از سخن خداوند پرسیدم که فرمود:
فرمود: منظور از آن گناه است که « کسانی که پرهیزگاري میکنند هر گاه وسوسهاي از شیطان به آنان برسد، یادآور میشوند »
بندهاي آن را قصد میکند سپس به یاد میآورد و آن را رها میسازد.
[ [سورة الأعراف ( 7): الآیات 203 الی 206
اشاره
وَ إِذا لَم تَأتِهِم بِآیَۀٍ قالُوا لَو لا اجتَبَیتَها قُل إِنَّما أَتَّبِع ما یُوحی إِلَی مِن رَبِّی هذا بَصائِرُ مِن رَبِّکُم وَ هُديً وَ رَحمَۀٌ لِقَوم یُؤمِنُونَ ( 203 ) وَ
إِذا قُرِئَ القُرآن فَاستَمِعُوا لَه وَ أَنصِتُوا لَعَلَّکُم تُرحَمُونَ ( 204 ) وَ اذکُر رَبَّکَ فِی نَفسِکَ تَ َ ض رُّعاً وَ خِیفَۀً وَ دُونَ الجَهرِ مِنَ القَول بِالغُدُوِّ وَ
( الآصال وَ لا تَکُن مِنَ الغافِلِینَ ( 205 ) إِن الَّذِینَ عِندَ رَبِّکَ لا یَستَکبِرُونَ عَن عِبادَتِه وَ یُسَبِّحُونَه وَ لَه یَسجُدُونَ ( 206
-----------------------------------
. 1)- مجمع البیان ج 4، ص 787 )
[.....] . 2)- خصال صدوق ج 1، ص 131 )
. 3)- تفسیر عیاشی ج 2، ص 43 )
صفحه 204 از 395
صفحه : 306
و هر گاه براي آنها آیهاي نیاوري، میگویند: چرا آیهاي نساختی! بگو جز این نیست که من از آنچه براي من از پروردگارم وحی
( میشود، پیروي میکنم. این بینشهایی از سوي پروردگارتان و هدایت و رحمتی براي گروه مؤمنان است ( 203
( و چون قرآن خوانده شود به آن گوش فرا دهید و ساکت شوید، باشد که به شما رحم شود ( 204
و پروردگارت را در نفس خود با زاري و ترس، بی آنکه سخن بلند بگویی بامدادان و شبانگاهان یاد کن و از او غافلان مباش
(205)
( همانا کسانی که نزد پروردگار تو هستند، از عبادت او گردنکشی نمیکنند و او را تسبیح میگویند و به او سجده میکنند ( 206
نکات ادبی
به معناي ساختن کلامی از پیش خود، خلق سخن. و در اصل به معناي برگزیدن است گویا کسی که « اجتباء » از « اجتبیتها » -1
کلامی را میسازد، کلمات مورد نظر خود را انتخاب میکند.
به معناي سکوت همراه با گوش دادن. « انصات » از « انصتوا » -2
از روي ترس. راجع به این دو واژه در تفسیر آیه 63 از سوره انعام و 55 از همین سوره (اعراف) مطالبی « خیفه » زاري « تضرع » -3
گفتیم. رجوع شود.
بامدادان، جمع غدوة. « غدوّ » -4
است بنابراین آصال جمع جمع میباشد. « اصیل » و آن جمع « اصُل » شامگاهان، جمع « آصال » -5
است. « اذکر » متعلق به « بالغدوّ و الاصال » -6
صفحه : 307
تفسیر و توضیح
آیه ( 203 ) وَ إِذا لَم تَأتِهِم بِآیَۀٍ قالُوا لَو لا اجتَبَیتَها ... هر گاه که پیامبراسلام (ص) براي آن مشرکان آیهاي میخواند، آنها آن آیه را
تکذیب میکردند و در مواقعی که تأخیري در نزول آیه رخ میداد و مدتی بر پیامبر وحی نمیشد، آن کافران از روي مسخره
میگفتند چرا از خود آیهاي نمیسازي و جعل نمیکنی!
در این آیه پیامبر مأموریت مییابد که به آنها چنین پاسخ دهد که من آیات را از پیش خود نمیسازم، بلکه جز این نیست که من از
آنچه پروردگارم به من وحی میکند، پیروي میکنم. پس از این بیان، جملهاي میگوید که مفهوم آن این است که اگر شما واقعاً
آیات خدا را طلب میکنید اینک قرآن پیش روي شماست.
این قرآن خاصیتها و ویژگیهایی دارد. یکی این بصیرتها و بینشهایی از سوي پروردگارتان است دیگر این مایه هدایت است. این دو
ویژگی اختصاص به مؤمنان ندارد بلکه شامل کافران هم میشود ولی قرآن ویژگی دیگر هم دارد که مخصوص مؤمنان است و آن
این مایه رحمت است.
احتمال این هر سه ویژگی که در آیه آمده مخصوص مؤمنان باشد نیز داده میشود ولی به نظر میرسد که احتمال اول مناسبتر
است.
آیه ( 204 ) وَ إِذا قُرِئَ القُرآن فَاستَمِعُوا لَه ... در زمان پیامبر، مسلمانان پشت سر آن حضرت نماز میخواندند و هنگام قرائت حمد و
سوره با یکدیگر صحبت میکردند و گاهی کسی از در وارد میشد و میپرسید چند رکعت خوانده شده آنها در حال نماز به او
صفحه 205 از 395
پاسخ میدادند. این آیه مسلمانان را از این کار منع میکند و به آنان دستور میدهد که وقتی قرآن خوانده میشود به آن گوش فرا
دهید و ساکت باشید.
آنچه گفتیم عقیده بسیاري از مفسران در تفسیر این آیه است و بعضیها هم آن را به خطبههاي نماز جمعه تفسیر کردهاند چون امام
جمعه به هر حال در سخنان خود آیه قرآن هم میخواند.
ما تصور میکنیم که این آیه عمومیت دارد و شامل تمام حالاتی میشود که در
صفحه : 308
آنها قرآن قرائت شود چه در نماز و چه در غیر نماز زیرا سیاق آیه و ظاهر آن دلالت دارد بر این منظور آیه، حال قرائت قرآن است
و در هیچ جا دیده نشده که به نماز خواندن قرائت قرآن گفته شود، بخصوص این آیه قبل از این آیه مربوط به قرآن است و در آن
ویژگیهاي قرآن بیان شده و بلا فاصله این مطلب آمده است که موقع قرائت قرآن به آن گوش دهید و ساکت شوید و این قرینه
بزرگی بر مطلوب ماست.
اتفاقاً در چندین روایت از ائمه معصومین (ع) نیز به این آیه تعمیم داده شده از جمله در روایتی از امام صادق (ع) این تعمیم نقل
البته در بعضی از روایتها هم وجوب سکوت در موقع قرائت قرآن به حال نماز اختصاص داده شده است. «1». شده است
می توانیم این روایات را این گونه جمع کنیم که سکوت در حال نماز واجب و در غیر نماز مستحب است و بگوییم که امر در این
آیه عمومیت دارد و استحبابی است و وجوب سکوت در حال نماز از دلیل دیگر مانند روایات استفاده میشود.
سکوت در حال قرائت قرآن و گوش دادن به آن خواص و آثار مهمی دارد و باعث تنبّه و بیداري انسان میشود و چون آیات
قرآنی بر دل انسان بنشیند، علاوه بر معنویت و صفا و نورانیتی که حاصل میشود، انسان از محتوا و مفهوم آیه هم استفاده میکند و
با معارف قرآن آشنا میشود. این است که در پایان آیه میفرماید (لعلکم ترحمون) به قرآن گوش فرادهید، شاید که به شما رحم
شود و مشمول عنایات و الطاف الهی باشید.
206 ) وَ اذکُر رَبَّکَ فِی نَفسِکَ تَضَرُّعاً وَ خِیفَۀً ... هر چند که این آیه خطاب به پیامبر است، ولی عمومیت دارد. در این - آیات ( 205
در اینجا لطف خاصی دارد یعنی در مقابل « ربّ » آیه فرمان میدهد که همواره و در هر حال پروردگارت را یاد کن. آوردن کلمه
این خدا تو را پرورش داده و امکانات زندگی را در اختیار تو
-----------------------------------
. 1)- مجمع البیان ج 4، ص 792 )
صفحه : 309
گذاشته، تو هم او را یاد کن و مقتضاي ربوبیت خدا، یاد کرد اوست.
هر چند که مطلق یاد خدا مؤثر است ولی تأثیر بیشتر آن هنگامی است که داراي این ویژگیها باشد که در این آیه آمده است و
عبارتند از:
-1 ذکر خدا همراه با تضرّع و زاري باشد و انسان در خود حالت زاري و تذلل را ایجاد کند 2- همراه با خوف از خدا باشد 3- با
صداي خیلی بلند نباشد بلکه صدا پایینتر از داد زدن باشد به گونهاي که انسان سخن خود را بشنود چون شنیدن ذکر هم خاصیت
دارد، اگر چه از زبان خود شخص باشد 4- همواره باید خدا را یاد کرد بامدادان و شبانگاهان 5- کسی که خدا را ذکر میگوید
نباید از غافلان باشد. ممکن است کسی در زبان، ذکر خدا گوید ولی حواس او جاي دیگر باشد مانند بسیاري از مقدّسین که
زبانشان به ذکر خدا مشغول است ولی توجه آنها جاي دیگر است. هنگام یاد کردن خدا باید تمام توجه انسان به او باشد.
در آیه بعدي توجه مردم را به این مطلب جلب میکند که خدا در حالی از شما میخواهد که او را یاد کنید و ذکر او را به جاي
صفحه 206 از 395
آورید که فرشتگان همواره او را عبادت میکنند و از عبادت وي گردنکشی نمیکنند و او را تسبیح میگویند و از هر بدي
میستایند و بر او سجده میکنند.
در اینجا از فرشتگان به عنوان کسانی یاد میکند که نزد پروردگار هستند البته خدا جهت ندارد تا کسانی نزدیک او باشند و این
تنها نوعی تمجید و تقدیس فرشتگان است و خدا با نسبت دادن آنها به خود مقام معنوي آنها را بالا میبرد.
به عقیده قاریان، این آیه از آیات سجده قرآن است و کسی که این آیه را میخواند مستحب است که سجده کند و این ذکر را
بگوید: لا اله الّا الله حقا حقا، لا اله الّا الله ایمانا و تصدیقا، لا اله الّا الله عبودیتا و رقّا، سجدت لک یارب تعبدا و رقّا.
صفحه : 310
با تفسیر این آیه، تفسیر سوره اعراف به پایان میرسد. خداي را سپاسگزارم که وفیق داد تفسیر این سوره مبارکه را نیز به پایان
رسانم و از او مدد میخواهم که مرا به تفسیر بقیّه سورههاي قرآنی موفق کند که او بهترین یاور است.