گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد چهارم
[سورة الأنفال ( 8): آیۀ 1




اشاره
صفحه 208 از 395
بِسم اللّه الرَّحمن الرَّحِیمِ
( یَسئَلُونَکَ عَن الَأنفال قُل الَأنفال لِلّه وَ الرَّسُول فَاتَّقُوا اللّهَ وَ أَصلِحُوا ذاتَ بَینِکُم وَ أَطِیعُوا اللّهَ وَ رَسُولَه إِن کُنتُم مُؤمِنِینَ ( 1
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
از تو درباره انفال (غنیمتهاي جنگی و مالهاي بیصاحب) میپرسند بگو انفال مخصوص خدا و پیامبر است. پس، از خدا پروا کنید
( و میان خود را اصلاح نمایید و از خدا و پیامبرش اطاعت کنید اگر اهل ایمان هستند ( 1
نکات ادبی
جمع نفل، به معناي افزونی است و این به نمازهاي مستحبی نافله گفته میشود، چون افزون بر نمازهاي واجب است و به « انفال » -1
نوه هم نافله گفته میشود که بر نسل انسان افزوده میشود وَ وَهَبنا لَه إِسحاقَ وَ یَعقُوبَ نافِلَۀً (انبیاء/ 72 ) انفال در اصطلاح فقهی و
تفسیري هر مال اضافهاي است که صاحب معینی ندارد و مخصوص پیامبر و امام است مانند غنائمی که بدون جنگ به دست آید و
یا زمینهاي موات و بالاي کوهها و کنار رودخانه و ته درهها و چیزهاي دیگري که در کتب فقهی آمده است.
میان خودتان. ذات به معناي خلقت یا بنیه و یا حقیقت انسان است، و این یک تعبیر کنایی از ارتباط میان افراد « ذات بینکم » -2
است.
تفسیر و توضیح
آیه ( 1) یَسئَلُونَکَ عَن الَأنفال قُل الَأنفال لِلّه وَ الرَّسُول ... نخستین آیه از این سوره
صفحه : 314
درباره انفال است و آن اموال خاصی است که در اختیار پیامبر، و بعد از او در اختیار امام قرار میگیرد مانند زمینهایی که بدون
جنگ از کافران گرفته میشود یا زمینهاي موات، بخصوص بالاي کوهها و ته درّهها و کنار رودخانهها و مراتع عمومی و نیز ترکه
میّتی که وارث ندارد و هدایاي پادشاهان و آنچه پیامبر یا امام از غنیمت جنگی براي خود اختصاص میدهد.
گفته شده است که این آیه پس از جنگ بدر نازل شد و آن هنگامی بود که مسلمانان درباره تقسیم غنائم جنگی با یکدیگر
اختلاف پیدا کردند و از پیامبر درباره انفال پرسیدند و این آیه در پاسخ آنها نازل شد و آنها را به رفع اختلاف و اصلاح میان خود
دعوت کرد.
می فرماید: از تو درباره انفال میپرسند بگو: انفال مخصوص خدا و رسول است بنابراین پیامبر و امام به هر نحوي که صلاح بدانند
در آن تصرف میکنند و آن را میان رزمندگان تقسیم میکنند.
اگر این شأن نزول درست باشد، منظور از انفال در این آیه همان غنائم جنگی است ولی بعدها در اصطلاح فقهی به موارد خاصی
گفته شد که آنها را بر شمردیم و در اینجا هم منظور از این انفال براي خدا و رسول است این است که آنها به هر نحو که بخواهند
میتوانند آن را تقسیم کنند، و این در مقام بیان سهم خدا و رسول نیست چون سهم آنها در آیه خمس، در همین سوره، آمده و آن
یک پنجم غنیمت است.
ما تصور میکنیم با توجه به روایات بسیاري که موارد انفال را ذکر کردهاند و با توجه به ظاهر آیه که انفال را بطور کلی مخصوص
خدا و رسول ذکر میکند، باید از این شأن نزول دست برداریم و اساساً بسیاري از شأن نزولها اعتباري ندارند و اگر شأن نزول را
کنار بگذاریم آیه درباره غنائم چنگی نخواهد بود بلکه درباره انفال به همان مفهومی که در روایات و کتب فقهی آمده خواهد بود
هم گفته میشود و آن « فیء » و آن همان موارد خاصی است که پیشتر گفتیم، و به بعضی از موارد آن
صفحه 209 از 395
صفحه : 315
سرزمینی است که اهل آن بدون جنگ آن را در اختیار پیامبر قرار دادهاند که آن نیز مخصوص خدا و رسول است. بنابراین، ما سه
که هر کدام مفهوم خاص خود را دارد و در مواردي هم با یکدیگر تداخل « فیء » و سومی « انفال » دیگري ،« غنائم » واژه داریم یکی
پیدا میکنند. راجع به غنائم و فیء در ذیل آیات مربوط، سخن خواهیم گفت.
به هر حال در این آیه اظهار میدارد که انفال مخصوص خدا و رسول است.
سپس میافزاید: پس، از خدا بترسید و میان خود آشتی بر قرار کنید و از خدا و رسول او پیروي نمایید، اگر مؤمن هستید.
درباره انفال بحث مفصلی داریم که میخوانید:
بحثی درباره انفال
یک اصطلاح قرآنی است که احکام فقهی گوناگونی دارد و به مفهوم اموال ویژهاي از غنائم یا چیزهاي دیگر است که « انفال »
مخصوص حاکم اسلامی است، به شرحی که خواهد آمد.
درباره انفال در قرآن چنین میخوانیم:
یَسئَلُونَکَ عَن الَأنفال قُل الَأنفال لِلّه وَ الرَّسُول فَاتَّقُوا اللّهَ وَ أَصلِحُوا ذاتَ بَینِکُم وَ أَطِیعُوا اللّهَ وَ رَسُولَه إِن کُنتُم مُؤمِنِینَ (انفال/ 1) از تو
درباره انفال میپرسند، بگو: انفال مخصوص خدا و پیامبر است. پس، از خدا پروا کنید و میان خود را اصلاح نمایید و خدا و رسول
او را اطاعت کنید، اگر مؤمن هستید.
است که در لغت براي آن دو معنا ذکر شده است بعضیها آن را به معناي غنیمت و بخشش و بعضیها به معناي « نفل » جمع « انفال »
زیادت و افزونی گرفتهاند.
صفحه : 316
در لغت به معناي « نفل » : و صاحب قاموس گفته است «1» خلیل بن احمد آن را به معناي غنیمت گرفته و نافله را عطیه دانسته است
که اموال مخصوص حاکم اسلامی است کاملًا متناسب است اما « انفال » اگر به این معنا باشد تناسب آن با «2». غنیمت و بخشش است
چیزي است که زاید براصل است. به غنائم از آن « نَفَل » : بسیاري از لغويها آن را به معناي افزونی دانستهاند. ازهري گفته است
جهت انفال گفته شده که مسلمانان نسبت به دیگر امّتها این امتیاز را دارند که غنیمت گرفتن بر آنها حلال است، و به نماز مستحبی
گفته میشود چون زاید بر واجب است و خداوند فرموده: وَ وَهَبنا لَه إِسحاقَ وَ یَعقُوبَ نافِلَۀً (انبیاء/ 72 ) یعنی بیشتر از آنچه « نافله »
«3». خواسته بود
گفته میشود خداوند فرموده: وَ مِنَ « نافله » راغب اصفهانی میگوید: اصل انفال از نَفَل است به معناي زیادت بر واجب، و به آن
اللَّیل فَتَهَجَّد بِه نافِلَۀً لَکَ (اسراء/ 79 ) و همچنین سخن خداوند: وَ وَهَبنا لَه إِسحاقَ وَ یَعقُوبَ نافِلَۀً (انبیاء/ 72 ) و آن فرزند فرزند
«4». است
اکنون ببینیم انفال در اصطلاح مفسران و فقیهان چه معنایی دارد! بسیاري از آنان بدون آنکه تعریف جامعی براي آن بگویند فقط
انفال آن چیزي از اموال است که امام به طور خصوصی » : مصداق آن را تعریف کلی کردهاند از جمله محقق حلّی گفته است
««5». استحقاق آن را دارد همان گونه که براي پیامبر اسلام بود
اغلب دانشمندان اهل سنّت، انفال را همان غنائم جنگی میدانند و بعضی از آنها، به استناد روایتی آن را اموال منقول از غنائم
قرطبی نیز چهار قول نقل میکند: اول آنچه از کافران به مسلمانان برسد، آنچه بدون جنگ گرفته شود. «6». میدانند
-----------------------------------
صفحه 210 از 395
. 1)- ترتیب کتاب العین، ج 3، ص 1826 )
. 2)- القاموس المحیط، ج 4، ص 60 )
. 3)- تهذیب اللغۀ، ص 355 )
. 4)- المفردات، ص 820 )
. 5)- شرایع الاسلام، چاپ سنگی، ص 53 )
. 6)- ماوردي، الاحکام السلطانیۀ، ص 138 )
صفحه : 317
ولی فقهاء شیعه موارد خاصی را براي انفال بیان میکنند. محقق پنج «1». دوم خمس، سوم خمس خمس و چهارم اصل غنیمت
براي آن ذکر کردهاند البته بعضی از مواردي که علامه حلّی بیان «4» و علّامه حلّی ده مورد «3» و شیخ طوسی شش مورد «2» مورد
کرده در موارد دیگر تداخل دارد بنابراین موارد و مصادیق انفال همان پنج یا شش یا هفت مورد است که در زیر شرح داده
میشود. این موارد مخصوص خدا و رسول و امام، یعنی حاکم اسلامی است که هر گونه که بخواهد در آن تصرف میکند و
عبارتند از:
-1 زمینهایی که بدون جنگ در اختیار مسلمانان قرار میگیرد، خواه ساکنان آن آنجا را ترك کنند و یا با اختیار خود تسلیم
مسلمانان نمایند.
صاحب جواهر براي این مورد ادعاي اجماع کرده است و مستند آن روایات متعددي است از جمله: موثقه محمّد بن مسلم که از امام
صادق (ع) به این شرح نقل میکند:
عن ابی عبد الله (ع) قال: ان الانفال ما کان من ارض لم یکن فیه هراقۀ دم او قوم صولحوا و اعطوا بایدیهم و ما کان من ارض خربۀ
«5».ّ او بطون اودیۀ فهذا کلّه من الفیء و الانفال لله و للرسول فما کان لله فهو للرسول یضعه حیث یحب
امام صادق (ع) فرمود: انفال زمینی است که در آن خونریزي نشده و مردمش آن را مصالحه کردهاند و به دست خود تحویل
دادهاند، و نیز زمینهاي خراب یا ته درّهها. همه اینها از فیئ یا انفال است و مخصوص خدا و پیامبر میباشد، و آنچه براي خداست از
آنِ پیامبر است. هر کجا که دوست داشته باشد مصرف میکند.
-----------------------------------
. 1)- قرطبی، الجامع لاحکام القران، ج 7، ص 362 )
. 2)- شرایع الاسلام، ص 53 )
. 3)- شیخ طوسی، النهایۀ، ص 419 )
[.....] . 4)- علامه حلی، قواعد الاحکام در ضمن سلسلۀ الینابیع الفقهیه، ج 5، ص 434 )
. 5)- وسائل الشیعه، ج 6، ص 367 )
صفحه : 318
-2 زمینهاي موات، خواه زمینی باشد که زمانی مالک داشته و مالک آن آنجا را ترك کرده، و یا زمینی باشد که از اول مالک
نداشته است.
در این مسأله هم کسی اختلاف نکرده و براي آن ادعاي اجماع شده است. شیخ طوسی میگوید: زمینهاي موات مخصوص امام
«1». است. هیچ کسی مالک آن نمیشود مگر این آن را احیا کند. سپس اضافه میکند که دلیل ما در این مسأله، اجماع شیعه است
«2». نراقی نیز در این مسأله از چند نفر نقل اجماع کرده است
صفحه 211 از 395
یا زمینهایی « مفاوز » : در تعیین مصداق زمینهاي موات، هم در احادیث و هم در سخنان فقها موارد به خصوص ذکر شده است مانند
« رؤوس الجبال » یا ته درّهها و « بطون الاودیه » یا زمینهاي ساحلی دریاها و « سیف البحار » که آب ندارند و در آنها کشت نمیشود و
البته آجام و مراتع از آن نظر که کسی آنها را نکاشته، جزو زمین موات هستند). ) « مراتع » یا جنگلها و نیستانها و « آجام » قله کوهها و
در این باره نیز روایاتی از معصومین (ع) داریم که یکی از آنها را میآوریم:
عن ابی الحسن الاول (ع) قال: و له بعد الخمس الانفال ... و له رؤوس الجبال و بطون الاودیۀ و الآجام و کل ارض میتۀ لا ربّ
«3». لها
امام موسی بن جعفر (ع) فرمود: و براي امام است خمس و انفال ... و براي اوست بالاي کوهها و ته درّهها و جنگلها و هر زمین
مردهاي که صاحب ندارد.
البته إبن ادریس بالاي کوهها و ته درهها و جنگلها را در صورتی از مصادیق انفال و مخصوص امام میداند که در زمینهاي موات،
ولی شهید اول آن را رد میکند و میگوید: اگر چنین باشد ذکر این موارد پس از ذکر «4» یعنی زمینهایی که مالک ندارد، باشد
و صاحب مدارك در این باره «5». زمین موات بیفایده خواهد بود
-----------------------------------
. 1)- شیخ طوسی، الخلاف، ج 4، ص 231 )
. 2)- نراقی، مستند الشیعه، ج 2، ص 93 )
. 3)- وسائل الشیعه، ج 6، ص 365 )
. 4)- إبن ادریس، السرائر ج 1، ص 497 )
. 5)- شهید اول، البیان، ص 222 )
صفحه : 319
میگوید: سخن شهید خوب است اما مشروط بر این اخباري که این موضوعات را بیان کرده شایستگی اثبات این حکم را داشته
باشد ولی این اخبار ضعف سند دارند و بنابراین سخن سرائر موجّه است تا در جایی که خلاف اصل است به موضع توافق کفایت
«1». کنیم
ما تصور میکنیم که بیان این موارد در بعضی از اخبار از باب ذکر مصداق زمین موات است و اینها زمینهایی هستند که کسی آنها
را کشت نکرده است بنابراین از آنِ حاکم اسلامی میشود.
یا اموال منقول میباشد. هر زمینی یا مالی که « صفایا » یا زمینها و « قطایع » -3 اموال اختصاصی پادشاهان و حاکمان که شامل
اختصاص به حاکمان کافر داشته باشد پس از پیروزي بر آنها به امام مسلمین منتقل میشود، مشروط بر این آنها را از مسلمانی
غصب نکرده باشند که در این صورت به خود آن شخص منتقل میگردد.
و گویا کسی از علماي شیعه در آن اختلاف نکردهاند. این حکم «2» در این مسأله صاحب جواهر ادعاي عدم خلاف کرده است
مضمون چندین روایت است که از جمله آنها دو روایت زیر میباشد:
«3». - عن ابی عبد الله (ع) قال: قطایع الملوك کلها للامام و لیس للناس فیه شیء
امام صادق (ع) فرمود: زمینهاي اختصاصی پادشاهان همگی مخصوص امام است و مردم در آن حقی ندارند.
روایت حماد بن عیسی از امام موسی بن جعفر که پیش از این قسمتی از آن را نقل کردیم و در قسمت دیگري از آن آمده: و له
«4». صوافی الملوك مما کان فی ایدیهم من غیر وجه الغصب
-----------------------------------
صفحه 212 از 395
. 1)- سید محمّد عاملی، مدارك الاحکام ج 5، ص 416 )
. 2)- جواهر الکلام ج 16 ، ص 123 )
. 3)- وسائل الشیعۀ، ج 9، ص 526 )
. 4)- وسائل الشیعه ج 6، ص 365 )
صفحه : 320
و براي امام است اموال اختصاصی پادشاهان از آنچه در دست آنهاست و از راه غصب نیست.
-4 آنچه امام از غنائم جنگی به خود اختصاص میدهد مانند اسب یا لباس یا اموال خاص دیگر.
علامه حلّی در این باره میگوید: و از جمله انفال است آنچه که امام از غنائم جنگی براي خود انتخاب میکند مانند اسب خوب یا
لباس گران قیمت یا کنیز خوبرو یا شمشیر برنده و مانند آنها ما دام که بر جنگجویان اجحاف نشود. تمام علماي ما در این مسأله
«1». اجماع کردهاند
در این باره نیز روایاتی وارد شده، که از جمله آنها دو روایت زیر است:
عن الصادق (ع) قال: کان رسول الله اذا اتاه المغنم اخذ صفوه و کان ذلک له ثم یقسم الباقی ... و کذلک الامام یأخذ کما اخذ
«2».( رسول الله (ص
امام صادق (ع) فرمود: هر وقت که نزد پیامبر غنیمتی میآوردند بر گزیده آن را براي خود میگرفت و آنها مال او بود سپس بقیه را
تقسیم میکرد ... امام نیز مانند پیامبر اخذ میکند.
- عن ابی بصیر عن ابی عبد الله قال: سألته عن صفو المال! قال: الامام یأخذ الجاریۀ الروقۀ و المرکب الفارة و السیف القاطع و الدرع
«3». قبل ان تقسم الغنیمۀ فهذا صفو المال
پرسید او فرمود: امام میتواند کنیز خوب روي و مرکب تندرو و شمشیر برنده و زره را « مال برگزیده » ابو بصیر از امام صادق درباره
یعنی مال برگزیده است. « صفو المال » پیش از تقسیم غنائم بر دارد و این همان
-5 غنائم جنگی که بدون اذن امام به دست آمده باشد. جنگجویان در این
-----------------------------------
. 1)- علامه حلی، المنتهی ج 1، ص 553 )
. 2)- وسائل الشیعه، ج 6، ص 356 )
. 3)- همان، ص 369 )
صفحه : 321
غنیمتها حقی ندارند و همگی به امام اختصاص مییابد البته این مسأله اختلافی است و شیخ مفید و شیخ طوسی و سید مرتضی به
آن را قبول ندارد و معتقد است که غنائم جنگی چه به اذن امام باشد یا بدون اذن او، « منتهی » ولی علامه در «1» آن فتوا دادهاند
«2». مساوي است
«3». البته قول اول مطابق با روایتی است که از امام صادق (ع) نقل شده ولی آن روایت ضعیف است
و هم روایتهاي صحیحی وجود دارد که از جمله «4» -6 اموال کسی که بمیرد و وارث نداشته باشد. در این مسأله، هم اجماع علما
آنها روایت زیر است:
«5». عن ابی جعفر (ع) قال: من مات و لیس له وارث من قبل قرابته و لا مولی عتاقه و لا ضامن جریرة فما له من الانفال
امام باقر (ع) فرمود: هر کس بمیرد و وارثی از خویشاوندان نداشته باشد و کسی که او را آزاد کرده و یا ضامن جریره هم نباشد،
صفحه 213 از 395
پس مال او از انفال است.
-7 معادن در این مسأله نیز اختلاف نظر وجود دارد. شیخ مفید و کلینی و شیخ طوسی و دیلمی و قاضی، معادن را از انفال
این حکم از «6». میدانستند، چه معادنی که در زمین امام باشد و چه معادنی که در زمین اشخاص باشد معادن ظاهري و باطنی
«7». روایت جامعی از امام صادق که موارد انفال را بر میشمارد استفاده میشود چون در آن روایت معادن هم ذکر شده است
در مقابل اینها کسانی از علما، معادن را از انفال نمیدانند و روایت مزبور را حمل بر معادنی میکنند که در زمین امام باشد.
همچنین از روایاتی که در آنها خمس
-----------------------------------
[.....] . 1)- مدارك الاحکام، ج 5، ص 417 )
. 2)- منتهی، ج 1، ص 554 )
. 3)- مدارك، ج 5، ص 417 )
. 4)- منتهی، ج 1، ص 553 )
. 5)- وسائل الشیعه، ج 17 ، ص 547 )
. 6)- جواهر، ج 16 ، ص 129 )
. 7)- تفسیر قمی ج 1، ص 254 )
صفحه : 322
معادن براي امام تعیین شده این مطلب استفاده میشود.
مشهور میان فقهاي شیعه این است که معادن از انفال نیست و همه مردم در آن شریک هستند و اگر کسی معدنی را استخراج کرد
باید خمس آن را بدهد.
این مواردي بود که به عنوان مصادیق انفال در کتب فقهی آمده است. همه این ثروتهاي یاد شده، مخصوص پیامبر و امام به عنوان
حاکم اسلامی است و هر گونه که مصلحت بدانند آنها را مصرف میکنند و تصرف دیگران در این اموال جایز نیست و اگر کسی
بدن اذن امام تصرف کرد غاصب تلقی میشود. البته در زمان حضور پیامبر و امام، حکم مسأله روشن است و آنها میتوانند هر
تصمیمی بگیرند ولی آیا در زمان غیبت امام، مانند زمان ما، چه باید کرد! و تصرف در آنها چه حکمی دارد!
از بعضی از روایات استفاده میشود که ائمه معصومین (ع) بطور کلّی به شیعیان خود اجازه تصرف در انفال را دادهاند و بعضی از
فقها روایات تحلیل خمس را نیز حمل بر اجازه تصرف در انفال کردهاند و گفتهاند: تصرف در انفال در زمان غیبت جایز است ولی
روایات در این زمینه بسیار است از جمله آنها روایت زیر میباشد: «1». تصرف در خمس جایز نیست
«2». عن الصادق (ع) قال: ... و کل من والی آبائی فهم فی حل مما فی ایدیهم من حقّنا فلیبلغ الشاهد الغائب
و هر کس که پدران مرا دوست دارد آنچه از حق ما در دست اوست براي او حلال است. پس حاضران، ...» : امام صادق (ع) فرمود
مسأله مهم دیگري که در اینجا وجود دارد این است که در قرآن مجید سه نوع مال به خدا و پیامبر اختصاص .« غایبان را اطلاع دهند
داده شده که البته بعد از پیامبر هم مخصوص امام است و آنها
-----------------------------------
. 1)- وسائل الشیعه، ج 6، ص 381 )
. 2)- شهید ثانی، مسالک الافهام، ج 1، ص 471 )
صفحه : 323
صفحه 214 از 395
عبارتند از: انفال، خمس و فیئ.
موارد انفال را بیان کردیم، و اما خمس، یک پنجم غنیمتهاي جنگی و غیر جنگی است و شامل کلیه در آمدها میشود و فیئ همان
اموالی است که کفار بدون جنگ در اختیار مسلمانان قرار بدهند که در واقع یکی از مصادیق انفال میشود.
[ [سورة الأنفال ( 8): الآیات 2 الی 4
اشاره
إِنَّمَ ا المُؤمِنُونَ الَّذِینَ إِذا ذُکِرَ اللّه وَجِلَت قُلُوبُهُم وَ إِذا تُلِیَت عَلَیهِم آیاتُه زادَتهُم إِیماناً وَ عَلی رَبِّهِم یَتَوَکَّلُونَ ( 2) الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ
( وَ مِمّا رَزَقناهُم یُنفِقُونَ ( 3) أُولئِکَ هُم المُؤمِنُونَ حَ  قا لَهُم دَرَجات عِندَ رَبِّهِم وَ مَغفِرَةٌ وَ رِزقٌ کَرِیم ( 4
همانا مؤمنان کسانی هستند که چون از خداوند یاد شود، دلهاي آنان میترسد و اگر آیات او بر آنها خوانده شود بر ایمانشان
( میافزاید و بر پروردگارشان توکّل میکنند ( 2
( کسانی که نماز را به پا میدارند و از آنچه روزي کردهایم انفاق میکنند ( 3
( آنان براستی مؤمن هستند، براي آنها درجههایی نزد پروردگارشان و آمرزش و روزيِ نیکوست ( 4
نکات ادبی
ترس از روي آگاهی، ترس ناشی از عظمت طرف مقابل. « وجل » -1
به معناي دنبال کردن و متابعت است همچنانکه در خواندن متون « تلو » از تلاوت به معناي خواندن متون مقدس. اصل « تلیت » -2
مقدس، آیات یکی پس از دیگري خوانده میشود. ضمناً در تلاوت، نوعی تدبّر در مفهوم آیات هم وجود دارد.
مفعول مطلق است و فعل آن به جهت معلوم بودن حذف شده: « حقّاً » -3
یحقّون حقّاً.
پسندیده از هر چیز، رزق کریم: روزي نیکو. به خدا و قرآن هم کریم « کریم » -4
صفحه : 324
گفته میشود که به معناي همان پسندیده است.
تفسیر و توضیح
2) إِنَّمَ ا المُؤمِنُونَ الَّذِینَ إِذا ذُکِرَ اللّه وَجِلَت قُلُوبُهُم ... از آنجا که در آیه پیش گفته شد که از خدا و رسول او اطاعت - آیات ( 3
کنید اگر مؤمن هستید، در این آیه مؤمنان را با پنج صفت مهم معرفی میکند. از این پنج صفت سه صفت اوّلی مربوط به روح
مؤمن و دو صفت دیگر مربوط به جسم و عمل اوست:
-1 هر گاه نام خدا نزد مؤمنان برده شود، دلهایشان میترسد. حالت خداترسی مؤمن را از ارتکاب گناه باز میدارد و البته این ترس،
ترسی از روي آگاهی و شعور و به خاطر عظمت پروردگار است و ترس از جهت دفع خطر نیست یعنی مؤمن، خدا را عادل مطلق و
مهربانترین مهربانان میداند و در عین حال از او میترسد مانند ترسی که در یکی از ما به هنگام روبرو شدن با شخصی بسیار مهم به
وجود میآید، اگر چه میدانیم خطري از او به ما نخواهد رسید.
البته انسان باید همواره از عمل خود و از این خدا او را در برابر گناهانش مجازات خواهد کرد احساس ترس کند ولی این ترس با
صفحه 215 از 395
ترسی که در آیه آمده فرق میکند و آنچه در اینجا گفته میشود ترس از نوع احساس حقارت در پیش خداست و این ترس
مخصوص افرادي است که خدا را به خوبی شناختهاند و به میزان علم و شعور و معرفتشان از خدا میترسند:
إِنَّما یَخشَی اللّهَ مِن عِبادِه العُلَماءُ. (فاطر/ 28 ) همانا از بندگان خدا فقط عالمان از او میترسند.
-2 هر گاه آیات خدا نزد مؤمنان تلاوت شود، بر ایمان آنها افزوده میشود، از این آیه استفاده میشود که ایمان، قابل افزایش است
و درجههایی دارد و شنیدن آیات الهی اگر با تدبّر و تفکر همراه باشد بر ایمان شخص میافزاید چون با تدبّر در این آیات، به
معارف و موضوعاتی میرسد که بر شناخت او از جهان و انسان
صفحه : 325
میافزاید و با توحید و صفات خدا آشنا میشود و ایمانش تقویت میگردد و مراتب یقینی او بالا میرود.
-3 مؤمنان همواره بر خدا توکّل میکنند یعنی کارهاي خود را به او واگذار میکنند و در جهان، مؤثري جز او نمیشناسند. البته
توکّل به این معنا نیست که انسان دست از اسباب و علل بر دارد و کاري نکند و فقط از خدا بخواهد. بلکه مؤمن باید تمام تلاش
خود را به کارگیرد و از اسباب و علل بهره برد و در عین حال در پشت سر همه این تلاشها و اسباب و علل، خدا را ببیند و او را مؤثر
واقعی بداند.
سه صفتی که تا اینجا گفته شد، مربوط به روح انسان و تعالی و ترقی معنوي اوست. در آیه بعدي از دو صفت دیگر یاد میکند که
جنبه عملی دارد.
-4 مؤمنان نماز را به پا میدارند به پا داشتن نماز، خواندن نماز به صورت کامل و با شرایط و مقدمات آن است و نیز تلاش براي
تبلیغ نماز و وادار کردن دیگران به خواندن نماز است بنابراین، کافی نیست که مؤمن فقط خودش نماز بخواند بلکه باید فرهنگ
نماز را نیز در جامعه رواج بدهد.
-5 مؤمنان از دارایی خود انفاق میکنند. این هم یک نوع رابطه انسانی با هم نوعان است و مؤمن علاوه بر ایجاد رابطه نزدیک با
خدا که به وسیله نماز صورت میگیرد، در بهینه سازي رابطه خود با جامعه نیز تلاش میکند که یک راه آن پرداختن حقوق مالی
از قبیل زکات و خمس و دادن صدقات است.
آیه ( 4) أُولئِکَ هُم المُؤمِنُونَ حَ  قا ... کسانی که این پنج صفت عالی و انسان ساز را داشته باشند، براستی که مؤمن هستند و خداوند
در این آیه ایمان آنها را امضا میکند و آنها به درجه مطلوبی از ایمان رسیدهاند. آنها نزد پروردگارشان رتبههاي بالایی دارند و
آمرزش خداوند و روزي نیکوي او در بهشت نصیب آنان خواهد شد.
معلوم میشود که مؤمنان با توجه به عملکردشان نزد خداوند درجههاي خاصی دارند که اندازه قرب آنها را به خدا تعیین میکند
مثلًا مؤمن مجاهد از مؤمن غیر مجاهد یک درجه بالاتر است:
صفحه : 326
فَضَّلَ اللّه المُجاهِدِینَ بِأَموالِهِم وَ أَنفُسِهِم عَلَی القاعِدِینَ دَرَجَ ۀً (نساء/ 95 ) خداوند کسانی را که با اموال و جانهاي خود جهاد
میکنند بر قاعدان، درجهاي برتري داده است.
همچنین مؤمنانی که در راه خدا هجرت و جهاد کردهاند نسبت به کسانی که کارشان آب دادن به حجاج و تعمیر مسجد است
درجه بالاتري نزد خدا دارند:
الَّذِینَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فِی سَبِیل اللّه بِأَموالِهِم وَ أَنفُسِهِم أَعظَم دَرَجَ ۀً عِندَ اللّه (توبه/ 20 ) کسانی که ایمان آوردهاند و
هجرت کردهاند و در راه خدا با مالها و جانهایشان جهاد نمودهاند، نزد خدا درجه بالاتري دارند.