گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد چهارم
[سورة الأنفال ( 8): الآیات 49 الی 51




اشاره
إِذ یَقُول المُنافِقُونَ وَ الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَرَض غَرَّ هؤُلاءِ دِینُهُم وَ مَن یَتَوَکَّل عَلَی اللّه فَإِن اللّهَ عَزِیزٌ حَکِیم ( 49 ) وَ لَو تَري إِذ یَتَوَفَّی
الَّذِینَ کَفَرُوا المَلائِکَۀُ یَضرِبُونَ وُجُوهَهُم وَ أَدبارَهُم وَ ذُوقُوا عَذابَ الحَرِیق ( 50 ) ذلِکَ بِما قَدَّمَت أَیدِیکُم وَ أَن اللّهَ لَیسَ بِظَلّام لِلعَبِیدِ
(51)
هنگامی که منافقان و کسانی که در دلهایشان بیماري بود میگفتند: اینها را دینشان مغرور کرده است. در حالی که هر کس بر خدا
( توکل کند پس خدا بسیار قدرتمند و فرزانه است ( 49
و اگر میدیدي هنگامی که فرشتگان، کافران را برمیگرفتند، صورتها و پشتهاي آنان را میزدند و (میگفتند) عذاب آتش سوزان
( را بچشید ( 50
( این بخاطر چیزي است که به دست خود کردید و همانا خداوند هرگز درباره بندگان ستم کننده نیست ( 51
نکات ادبی
مغرور کرد، فریفت. « غرّ » -1
جمله شرطیه است و جزاي آن به خاطر معلوم بودن، حذف شده است و تقدیر آن چنین است: و لو تري .... لرأیت « و لو تري » -2
امراً عظیماً.
است و این فعل « ملائکه » اخذ میکند، بر میگیرد، و منظور گرفتن روح کافران در حال مرگ است. فاعل این فعل « یتوفّی » -3
مؤنث مجازي است و میتوان براي آن فعل مذکر آورد. « ملائکه » مذکر آمده، براي فاصله افتادن میان فعل و فاعل است و ضمناً
به مؤمنان « یضربون » است و مذکر بودن آن به خاطر مؤنث مجازي بودن آن است، و یا ضمیر « ملائکه » یا صفت براي « یضربون » -4
برمیگردد و هر چند که این لفظ نگذشته ولی معلوم است.
صفحه : 384
یعنی اگر بنا باشد خدا « فاعل » است نه « قابل » یا صفت مشبهه است و براي مبالغه نیست و یا اگر براي مبالغه باشد، به خاطر « ظلّام » -5
ظالم باشد او حتی با در نظر گرفتن تعداد کثیر بندگان، بسیار ستمگر خواهد بود. (نعوذ باللّه)
تفسیر و توضیح
صفحه 249 از 395
آیه ( 49 ) إِذ یَقُول المُنافِقُونَ وَ الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَرَض ... در جریان جنگ بدر وقتی مسلمانان با وجود تعداد اندك و نداشتن ساز و
برگ نظامی عازم نبرد با مشرکان شدند گروههایی بودند که آنها را مسخره میکردند و این گروهها همان منافقان و مسلمانان
ضعیف الایمان بودند. گروه نخست اساسا به اسلام عقیده نداشتند و به زبان ایمان آوردنده بودند و در قلب کافر بودند و گروه دوم
کسانی بودند که ایمان آورده بودند ولی شک و تردید در دل داشتند و هنوز مسلمان حقیقی نشده بودند.
این دو گروه با دیدن انبوهی سپاه مشرکان و کمی سپاه مسلمانان، مؤمنان را که در این نبرد شرکت کرده بودند مسخره میکردند و
میگفتند: اینها را دینشان فریب داده است. یعنی اینها گروهی ساده لوح و فریب خورده هستند و مسلما در برابر سپاه قریش شکست
خواهند خورد.
قرآن به آنها پاسخ میدهد که هر کس که بر خدا توکل کند خدا بسیار قدرتمند و فرزانه است یعنی مسلمانان بر خدا و نیروي
بیپایان او تکیه کردهاند و با این روحیه عالی که دارند بر دشمن پیروز خواهند شد وامدادهاي غیبی آنها را در آغوش خواهد
گرفت.
51 ) وَ لَو تَري إِذ یَتَوَفَّی الَّذِینَ کَفَرُوا المَلائِکَۀُ ... وقتی در جنگ بدر درگیري مسلمانان باکفار شروع شد دسته دسته از - آیات ( 50
کافران کشته میشدند و به زمین میافتادند و فرشتگان روح آنها را قبض میکردند و بر صورتها و پشتهاي آنان میزدند. چون به
طوري که در آیات پیش خواندیم فرشتگان به کمک مسلمانان
صفحه : 385
آمده بودند.
در بعضی از روایتها آمده که پس از تمام شدن جنگ مسلمانان آثار جراحتهاي خاصی را بر بدن مشرکان میدیدند وقتی از پیامبر
پرسیدند آن جراحتها را به فرشتگان نسبت داد.
فرشتگان که آنها را میکشتند به آنها میگفتند: بچشید عذاب آتش سوزان را.
یعنی با مرگ خود به آتش سوزانی میافتید که عذاب خداست. احتمال دارد که منظور از آتش سوزان همین درد شدیدي باشد که
کافران از ضربه فرشتگان احساس میکردند و شاید ضربه آنها آتش زا بوده است. فرشتگان ادامه میدهند که این رنج و عذاب به
خاطر کارهایی است که خود از پیش انجام دادهاید و هرگز خداوند بر بندگان خود ستم نمیکند.
[ [سورة الأنفال ( 8): الآیات 52 الی 54
اشاره
کَ دَأب آلِ فِرعَونَ وَ الَّذِینَ مِن قَبلِهِم کَفَرُوا بِآیات اللّه فَأَخَ ذَهُم اللّه بِذُنُوبِهِم إِن اللّهَ قَوِيٌّ شَدِیدُ العِقاب ( 52 ) ذلِکَ بِأَن اللّهَ لَم یَکُ
مُغَیِّراً نِعمَۀً أَنعَمَها عَلی قَوم حَتّی یُغَیِّرُوا ما بِأَنفُسِهِم وَ أَن اللّهَ سَمِیع عَلِیم ( 53 ) کَ دَأب آلِ فِرعَونَ وَ الَّذِینَ مِن قَبلِهِم کَذَّبُوا بِآیات رَبِّهِم
( فَأَهلَکناهُم بِذُنُوبِهِم وَ أَغرَقنا آلَ فِرعَونَ وَ کُلٌّ کانُوا ظالِمِینَ ( 54
همانند عادت فرعونیان و کسانی که پیش از آنها بودند. آنها به آیات خدا کفر ورزیدند پس خدا آنان را به سبب گناهانشان
( مؤاخذه کرد و همانا خداوند نیرومند و سخت کیفر دهنده است ( 52
این بدانجهت است که خداوند تغییر دهنده نعمتی نیست که به قومی داده مگر این آنچه را که در نفس خود دارند تغییر دهند.
( همانا خداوند شنواي داناست ( 53
همانند عادت فرعونیان و کسانی که پیش از آنها بودند. آنها آیات پروردگارشان را تکذیب کردند پس آنها را به سبب گناهانشان
صفحه 250 از 395
( هلاك ساختیم و فرعونیان را غرق کردیم و همگی ستمگر بودند ( 54
صفحه : 386
نکات ادبی
خبر مبتداي محذوف است و تقدیر چنین است: دأبهم کدأب آل فرعون. « کدأب » شیوه، عادت. ضمنا « دأب » -1
اشاره به عذابی است که کافران را در برمیگیرد. « ذلک » -2
در اصل یکون بود به خاطر جزم نون ساکن شد و واو به التقاء ساکنین افتاد و نون هم به جهت کثرت استعمال حذف شد « یک» -3
چون فعل کان یکون از تمام فعلها بیشتر استعمال دارد. البته گاهی هم نون ظاهر میشود و هر دو وجه جایز است.
از اضافه بازداشته شده و براي همین است که صفت و فعلی که براي آن ذکر میشود میتواند با توجه به لفظ آن مفرد و « کل » -4
با توجه به معناي آن جمع باشد و در اینجا به صورت جمع آمده است کل کانوا ظالمین. و شاید انتخاب جمع در اینجا براي رعایت
سجع آخر آیات است.
تفسیر و توضیح
آیه ( 52 ) کَ دَأب آلِ فِرعَونَ وَ الَّذِینَ مِن قَبلِهِم ... کافران در عنادي که با حق دارند مشابه یکدیگرند و در طول تاریخ آنها که
پیامبران را تکذیب کردند در مسیر واحدي بودند و شیوه مشابهی داشتند.
این آیه بیانگر همین حقیقت تاریخی است و میفرماید: شیوه و روش این کافران که پیامبر اسلام را تکذیب میکنند، مانند شیوه
فرعونیان و کافران پیش از آنهاست که آیات خدا را تکذیب کردند.
وقتی ما سیر تاریخی کفر و الحاد را بررسی میکنیم میبینیم که در طول تاریخ همواره جبههاي در برابر حق و مکتب پیامبران وجود
داشته که نحوه عمل و شیوه کار آنها و بهانههایی که میآوردند و اقداماتی که میکردند و تهمتهایی که بر پیامبران میزدند همگی
مشابه یکدیگر بوده است. همانگونه که فرعون و اشراف از قوم او
صفحه : 387
در برابر موسی ایستادند و از در مخالفت برآمدند و ابتدا به وسیله ساحران خواستند جلو نشر دعوت او را بگیرند و دست آخر او را
تعقیب کردند تا او وارد دریا شد و فرعونیان غرق شدند، عین همان شیوه را در عصر پیامبر اسلام میبینیم که کفار قریش نخست به
وسیله قصه گویان خواستند جلو گسترش نفوذ قرآن را بگیرند و چون طرفی نبستند اقدام به قتل پیامبر نمودند و چون پیامبر از
دسترس آنها دور شد براي مبارزه با او بارها لشگرکشی کردند ولی مانند فرعونیان دست آخر شکست خوردند و عذاب الهی به
سراغ آنها آمد.
این است که در این آیه از مشابهت روش کفار عصر پیامبر با فرعونیان و کافران پیش از او سخن میگوید و این چگونه آنها آیات
خدا را تکذیب کردند و خدا آنها را به سبب گناهانشان مؤاخذه کرد. در پایان آیه از خداوند با این دو صفت که نیرومند و سخت
کیفر دهنده است یاد میکند.
54 ) ذلِکَ بِأَن اللّهَ لَم یَک مُغَیِّراً نِعمَ ۀً .... مؤاخذه کافران و عذابی که خداوند بر آنها فرود آورد، بدون جهت نیست و - آیات ( 53
براي خود معیارها و ملاکهاي خاصی دارد. در این آیه یکی از آن معیارها را به دست میدهد و روشن میکند که چگونه و به چه
دلیل گاهی خداوند نعمتی را که بر قومی داده از آنها میگیرد!
گاهی جامعهاي داراي امنیت و آسایش و فراخی روزي است و قدرت و شکوهی دارد ولی ناگهان همه چیز درهم میریزد و آن
صفحه 251 از 395
نعمتها از آن جامعه سلب میشود و جامعه دچار ناامنی و قحطی و جنگ و مصیبتهاي دیگر میگردد، این تغییر نعمتها براي آن است
که مردم آن حالت معنوي و اخلاقی را که داشتند و با ایمان به خدا و شکر نعمتهاي او زندگی میکردند، از دست میدهند و حال
آنها دگرگون میشود و به فسق و فساد و گناه روي میآورند. در چنین حالتی است که خدا نیز نعمت خود را تغییر میدهد و آن را
تبدیل به نقمت میکند.
این آیه همین سنت تاریخی الهی را که حاکم بر جامعه و تاریخ است بیان میکند و میفرماید این خدا کافران را عذاب میکند
براي آن است که خداوند نعمتی را
صفحه : 388
که به قومی داد تغییر نمیدهد مگر این حالت نفسانی آنها تغییر پیدا کند.
آیه مورد بحث نظیر آیه دیگري است که میفرماید:
إِن اللّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوم حَتّی یُغَیِّرُوا ما بِأَنفُسِهِم (رعد/ 11 ) همانا خداوند آنچه را که یک قوم دارد تغییر نمیدهد مگر این آنها آنچه
را که در نفس خود دارند تغییر بدهند.
در پایان آیه مورد بحث با ذکر این خدا شنوا و داناست خاطرنشان میسازد که خدا از تمام اوضاع و احوال مردم آگاهی دارد و
تغییري که در حالت مردم و در عملکرد آنها روي میدهد، دور از علم و اطلاع او نیست. در آیه بعدي بار دیگر همان مطلبی را که
دو آیه پیش فرموده بود براي تاکید تکرار میکند و آن این شیوه کافران عصر پیامبر همانند شیوه فرعونیان و کافران پیش از
آنهاست که همگی آیات پروردگار خود را تکذیب کردند و ما آنها را به سبب گناهانشان هلاك نمودیم و فرعونیان را هم غرق
کردیم و همگی آنها ستمگر بودند.
البته میان دو آیهاي که این مطلب در آنها آمده تفاوتهایی وجود دارد در آیه پیش، از تکذیب آیات خدا سخن گفت ولی در این
آیه از تکذیب آیات پروردگارشان سخن میگوید که اولی مربوط به کفر به خداست و دومی مربوط به کفر به نعمتهاي خداست و
نیز در آیه دوم از مؤاخذه آنها صحبت شد و از هلاکت آنها سخن به میان آمد که شدیدتر از مؤاخذه است. همچنین در آیه دوم
این مطلب اضافه شده که ما فرعونیان را غرق کردیم و نیز در آخر این آیه با یک نتیجه گیري کلی، مطلب مورد نظرِ هر دو آیه را
در قالب یک جمله کوتاه به صورت قانون درمیآورد و میفرماید: وَ کُلٌّ کانُوا ظالِمِینَ و همگی ستمگران بودند.
چند روایت
-1 عن علی (ع) قال: و لیس ادعی الی تغییر نعم اللّه و تعجیل نقمته من اقامۀ علی
صفحه : 389
«1». ظلم فان اللّه سمیع دعوة المظلومین و هو للظالمین بالمرصاد
حضرت علی (ع) فرمود: چیزي به تغییر نعمتهاي خدا و تعجیل بلاي او، وادار کنندهتر از مداومت بر ظلم نیست چون خدا دعاي
مظلومان را میشنود و در کمین ستمگران است.
-2 عن ابی عبد اللّه (ع): کان ابی یقول: ان اللّه قضی قضاء حتما لا ینعم علی العبد بنعمۀ فیسلبها ایاه حتی یحدث العبد ذنبا یستحق
«2». بذلک النقمۀ
امام صادق (ع) فرمود: پدرم میگفت: همانا خداوند قضاي حتمی کرده که به بندهاي نعمتی نمیدهد که آن را از او بگیرد مگر این
بنده گناهی بکند به سبب آن سزاوار این بلا گردد.
«3». -3 عن ابی عبد اللّه (ع) قال: ما أنعم اللّه علی عبد بنعمۀ فسلبها ایاه حتی یذنب ذنبا یستحق بذلک السلب
صفحه 252 از 395
امام صادق (ع): خداوند نعمتی را بر بندهاي نمیدهد که آن را از او بگیرد مگر این گناهی بکند که به سبب آن سزاوار این گرفتن
باشد.
[ [سورة الأنفال ( 8): الآیات 55 الی 59
اشاره
( إِن شَرَّ الدَّوَاب عِندَ اللّه الَّذِینَ کَفَرُوا فَهُم لا یُؤمِنُونَ ( 55 ) الَّذِینَ عاهَدتَ مِنهُم ثُم یَنقُضُونَ عَهدَهُم فِی کُل مَرَّةٍ وَ هُم لا یَتَّقُونَ ( 56
فَإِمّا تَثقَفَنَّهُم فِی الحَرب فَشَرِّد بِهِم مَن خَلفَهُم لَعَلَّهُم یَذَّکَّرُونَ ( 57 ) وَ إِمّا تَخافَن مِن قَوم خِیانَۀً فَانبِذ إِلَیهِم عَلی سَواءٍ إِن اللّهَ لا یُحِبُّ
( الخائِنِینَ ( 58 ) وَ لا یَحسَبَن الَّذِینَ کَفَرُوا سَبَقُوا إِنَّهُم لا یُعجِزُونَ ( 59
( همانا بدترین جنبندگان نزد خداوند کسانی هستند که کافر شدند و ایمان نمیآورند ( 50
( کسانی که از آنها پیمان گرفتی و سپس آنها پیمان خود را هر بار میشکنند و آنها پروایی نمیکنند ( 56
پس اگر در جنگ آنها را یافتی آنها را از
-----------------------------------
. 1)- نهج البلاغه نامه 53 )
. 3)- همان ص 274 ) . 2)- اصول کافی ج 2 ص 273 )
صفحه : 390
( پشت سرهایشان جدا کن باشد که پند گیرند ( 57
( و اگر از خیانت گروهی ترسیدي براي همسانی با آنها (پیمانشان را) به سوي آنها بیفکن که خدا خائنان را دوست ندارد ( 58
( و کسانی که کافر شدند گمان نکنند که پیشی گرفتهاند آنها نمیتوانند عاجز کنند ( 59
نکات ادبی
جمع دابه، جنبده. همانگونه که در پیش گفتیم دابه به هر حیوانی از جمله انسان شامل میشود ولی بیشتر آن را در «ّ الدواب » -1
حیوانات بخصوص اسب به کار میبرند.
میباشد. « فإما تثقفنهم » است و یا مبتدا است و خبر آن « الّذین کفروا » یا بدل از « الّذین عاهدت » -2
براي شرط است و اصل آن ان شرطیه و ما زایده است که نون در میم ادغام شده است. « فاما » -3
پیدا کردي آنها را، به آنها دست یافتی. « تثقفنهم » -4
جداکن، تفرقه بیانداز. کنایه از شکست دادن به آنهاست. « فشرّد » -5
فعل مضارع مخاطب که مؤکد به نون تاکید ثقیله شده است. « تخافن » -6
بیفکن، منظور از آن در اینجا انداختن پیمان است کنایه از این تو هم با آنها نقض پیمان کن. « فانبذ » -7
بطور یکسان، منظور این است که وقتی آنها پیمان خود را شکستند تو نیز پیمان خود را بشکن که در این صورت « علی سواء » -8
بطور مساوي عمل کردهاید.
فاعل « الّذین کفروا » به جاي دو مفعول نشسته است و اگر چنین باشد « سبقوا » از افعال قلوب است ولی این جمله « و لا یحسبن » -9
حذف شده و تقدیر آن این است و لا یحسبن النّاس یا و لا یحسبن حاسب. در این « یحسبن » آن خواهد بود. احتمال دیگر این فاعل
صفحه 253 از 395
صورت الّذین کفروا مفعول اول و سبقوا مفعول دوم
صفحه : 391
میشود.
تفسیر و توضیح
56 ) إِن شَرَّ الدَّوَاب عِندَ اللّه الَّذِینَ کَفَرُوا ... پس از استقرار حکومت اسلامی در مدینه که با هجرت پیامبر اسلام به این - آیات ( 55
شهر صورت گرفت مسلمانان با بعضی از قبایل یهود مانند بنی قریظه و بنی نضیر پیمان صلح و عدم تعرض بستند و آنان متعهد
شدند که به دشمنان اسلام کمک کنند.
با وجود این پیمان، در جنگ بدر بعضی از یهودیان به مشرکان مکه در مقابل مسلمانان کمک کردند و اسلحه در اختیار آنها
گذاشتند و بدینگونه پیمان شکنی کردند و چون با اعتراض مسلمانان روبرو شدند متعهد شدند که دیگر این کار تکرار نخواهد شد
ولی در جنگ خندق بار دیگر آنها به دشمنان اسلام کمک کردند و باز پیمان خود را شکستند.
این آیات درباره این گروه از کافران پیمان شکن است که هر بار پیمانی میبستند و آن را میشکستند، میفرماید: بدترین
جنبندگان همین کافران هستند که امیدي به مسلمان شدن آنها در آینده وجود ندارد و آنها هرگز ایمان نخواهند آورد. تو هر بار با
آنها پیمان بستی آنها پیمان شکنی کردند، و آنها پروایی از پیمان شکنی ندارند.
پس از این بیان، درباره این گونه کافران دو حکم میدهد که در آیات بعدي میآید:
59 ) فَإِمّا تَثقَفَنَّهُم فِی الحَرب فَشَرِّد بِهِم ... اگر در جنگ با این کافران پیمان شکن دست پیدا کردي آنها را تار و مار - آیات ( 57
کن و آنها را از پشت سریهایشان جدا ساز. یعنی آنها را در هم بکوب بگونهاي که پشت سریهاي آنها هم نتوانند به آنها کمک
کنند. این دستور العمل براي آن است که اگر کافري که با مسلمانان پیمان صلح بسته در صف دشمنان اسلام قرار گیرد و با آنها
بجنگد دیگر احترامی ندارد و باید سخت کیفر بیند و مسلمانان باید چنین کافري را سرکوب کنند تا عبرتی براي
صفحه : 392
دیگران باشد و دیگران از آن پندهاي لازم را بگیرند.
این حکمی است که درباره کافران پیمان شکنی که با مسلمانان وارد جنگ شدهاند داده شده است در اینجا نیازي نیست که
مسلمانان اول پیمان خود را لغو کنند و سپس آنها را بکشند چون پیمان خود بخود لغو شده است. کسانی که از کافران هم بودند
که با مسلمانان پیمان داشتند و وارد جنگ با آنها نشده بودند ولی دست به توطئههاي پی در پی میزدند که مغایر با پیمان صلح
بود و اقدامات آنها نشان میداد که آنها درصدد شکستن پیمان هستند.
درباره این گروه در آیه بعدي حکم دیگري میدهد و آن این اگر بیم آن داشتید که گروهی خیانت کنند و پیمان خود را بشکنند
و به شما ضربه بزنند، شما پیمان خود را با آنان لغو کنید و این لغو پیمان را به اطلاع آنها برسانید تا هر دو از نظر این تعهدي نسبت
به یکدیگر ندارید همسان و مساوي شوید و پس اعلام نقض پیمان میتوان بر ضد آنها اقدام کرد یعنی تا لغو پیمان اعلام نشده
نمیتوان کاري کرد.
این حکم نشان دهنده نهایت عدالت خواهی اسلام و انسانی بودن احکام آن است و مسلمانان نباید در برابر گروهی که پیمانی با
آنها دارند حتی اگر آنها توطئه کنند، بدون اعلام قبلی اقدامی بر ضد آنها بکنند بلکه اول باید لغو پیمان را به آنها ابلاغ نمایند و
سپس هر کاري که صلاح بود انجام بدهند. چون اگر چنین نکنند به پیمان خود خیانت کردهاند و خداوند خائنان را دوست ندارد.
در آیه بعدي راجع به کسانی از کافران که با وجود خیانتهایی که در حق مسلمانان کرده بودند، از جنگ بدر جان سالم بدر بردند
صفحه 254 از 395
و به سزاي اعمال خود نرسیدند میفرماید: آنها گمان نکنند که بر مسلمانان پیشی گرفتهاند و کار تمام شده است زیرا که آنها
نمیتوانند خدا را عاجز کنند و از مجازات فرار کنند. یعنی به هر حال مجازات الهی به سراغ آنها خواهد آمد و دیدیم که چنان شد
و آن گروه از مشرکان مکه که در جنگ بدر کشته نشدند، یا در جنگهاي دیگر کشته شدند و یا اظهار اسلام
صفحه : 393
کردند که باعث احترام خون آنها شد و بالاخره پس از فتح مکه مشرکی در آن شهر نماند.
[ [سورة الأنفال ( 8): الآیات 60 الی 63
اشاره
وَ أَعِدُّوا لَهُم مَا استَطَعتُم مِن قُوَّةٍ وَ مِن رِباطِ الخَیل تُرهِبُونَ بِه عَدُوَّ اللّه وَ عَدُوَّکُم وَ آخَرِینَ مِن دُونِهِم لا تَعلَمُونَهُم اللّه یَعلَمُهُم وَ ما
تُنفِقُوا مِن شَیءٍ فِی سَبِیل اللّه یُوَف إِلَیکُم وَ أَنتُم لا تُظلَمُونَ ( 60 ) وَ إِن جَنَحُوا لِلسَّلم فَاجنَح لَها وَ تَوَکَّل عَلَی اللّه إِنَّه هُوَ السَّمِیع العَلِیمُ
61 ) وَ إِن یُرِیدُوا أَن یَخدَعُوكَ فَإِن حَسبَکَ اللّه هُوَ الَّذِي أَیَّدَكَ بِنَصرِه وَ بِالمُؤمِنِینَ ( 62 ) وَ أَلَّفَ بَینَ قُلُوبِهِم لَو أَنفَقتَ ما فِی الَأرضِ )
( جَمِیعاً ما أَلَّفتَ بَینَ قُلُوبِهِم وَ لکِن اللّهَ أَلَّفَ بَینَهُم إِنَّه عَزِیزٌ حَکِیم ( 63
و براي آنان هر چه میتوانید نیرو و اسبان بسته شده تهیه کنید تا با آن دشمن خدا و دشمن خود و کسانی جز آنها را که
نمیشناسید و خدا آنها را میشناسد برسانید، و هر چه در راه خدا انفاق کنید به تمامی به شما داده خواهد شد و هرگز بر شما ظلم
( نخواهد شد ( 60
( و اگر مایل به صلح شدند، تو نیز به آن مایل باش، و بر خدا توکل کن که او شنواي داناست ( 61
( و اگر خواستند تو را بفریبند خداوند تو را بس است اوست که با یاري خود و به وسیله مؤمنان تو را تأیید کرد ( 62
و میان دلهایشان پیوند داد. اگر همه آنچه را که در زمین است انفاق میکردي میان دلهایشان پیوندي نمیدادي ولی خدا میان آنها
( پیوند داد که او بسیار قدرتمند و فرزانه است ( 63
نکات ادبی
آماده کنید، تهیه کنید. اصل آن از عدّ به معناي شمردن است وقتی که کسی چیزي را آماده میکند آن را میشمارد. « و أعدّوا » -1
به هم پیوسته، بسته شده و آماده براي انجام کاري. این کلمه یا جمع ربط است مانند کلب و کلاب و یا مصدر است « رباط » -2
مانند صیاح و در هر دو حال منظور از
صفحه : 394
آن در اینجا اسبانی است که جهت جنگ با دشمن تهیه شده و در جایی بسته شده است.
اسبان. « الخیل » -3
میترسانید. حال از فاعل اعدوّا است و علت براي حکم آماده سازي نیرو و اسب میباشد. « ترهبون » -4
به « اللّه یعلمهم » آنها را نمیشناسید. یعلم در اینجا به معناي عرف است و با یک مفعول تمام شده است ولی در « لا تعلمونهم » -5
معناي خودش است زیرا عرف را نمیتوان به خدا اطلاق کرد زیرا عرف به دانستن چیزي گفته میشود که شخص آن را قبلا
نمیدانست و عرف علم مسبوق به جهل است و این نسبت به خدا محال است.
به تمامی داده میشود، باز پس داده میشود. این کلمه به خاطر واقع شدن جزاء شرط مجزوم شده است. «ّ یوف » -6
صفحه 255 از 395
میل کردند. جناج و جنح میل کردن به یک سو و به بال پرنده جناح گفته میشود چون هر بالی به طرفی میل کرده « جنحوا » -7
است.
با کسره و فتحه آن صلح و آشتی. « سلّم » -8
تفسیر و توضیح
آیه ( 60 ) وَ أَعِدُّوا لَهُم مَا استَطَعتُم مِن قُوَّةٍ ... هر چند که ایمان به خدا و قوي بودن روحیه نقش تعیین کنندهاي در جنگ مسلمانان با
کفار داشت ولی نباید به نقشی که ابزار جنگی و سلاحهاي در پیروزي دارد غافل بود. از این جهت است که قرآن کریم از یک
طرف مسلمانان را به استواري و صبر و استقامت و توکل به خدا در میدان جنگ میخواند (به طوري که در آیات پیش دیدیم) و از
سوي دیگر آنها را به تهیه ساز و برگ نظامی و مسلح شدن به سلاحهاي روز دعوت میکند.
در این آیه به مسلمانان فرمان میدهد که هر چه در توان دارید براي مقابله با
صفحه : 395
دشمن نیرو و اسب تهیه کنید و منظور از نیرو در اینجا نفرات نیست بلکه ساز و برگ نظامی و ابزار جنگی است. و مسلمانان باید در
هر عصري با بهترین سلاحهاي روز مجهز شوند. در زمان پیامبر اسلام و صحابه بهترین سلاحها شمشیر و تیر و کمان و نیزه و اسب و
منجنیق و دبابه و این نوع سلاحها بود و پیامبر براي تهیه و یادگیري آنها افرادي را به شهرهاي دیگر میفرستاد و در زمان ما هم باید
به سلاحهاي روز همچون تانک و هواپیما و سلاحهاي لیزري و موشکهاي گوناگون و زیردریاییهاي اتمی و مانند آنها مجهز
شوند.
دلالت آیه بر لزوم تهیه سلاحهاي روز و پیشرفته در هر زمانی از آنجاست که میفرماید هر چه در توان دارید تهیه کنید و این شامل
هر نوع سلاحی است که در هر زمانی معمول میشود و باید گفت که آیه فقط سلاح را هم نمیگوید بلکه هر کاري را که توان
جنگی مسلمانان را بالا ببرد، باید تهیه شود مانند بعضی از فنون نظامی و تاکتیکهاي جنگی و نقشه کشیها و سیاست گذاریها که
مسلمانان باید در همه آنها پیشرفت کنند و کارایی داشته باشند.
پس از ذکر این سخن کلی که شامل هر نوع سلاحی میشود، از اسبان کارآزموده و آماده شده براي جنگ به خصوص نام میبرد
و تهیه آنها را براي مسلمانان عصر پیامبر توصیه میکند چون در آن زمان اسب تأثیر سرنوشت سازي در جنگ داشت اسب حتی در
زمان ما نیز با اینهمه مرکبهاي گوناگون در بعضی از موارد مانند عبور از جنگلها و مناطق کوهستانی کارآیی دارد ولی در زمان ما
باید به جاي اسب از خودروهاي مخصوص جنگ استفاده کرد و آنها را تهیه نمود.
اگر ملتی به انواع سلاحها مسلح شود، دشمن از آن ملت میترسد و به فکر حمله به آن نمیافتد بنابراین نفس داشتن سلاح خود
تضمین کننده امنیت آن ملت است. در دنباله آیه به این حقیقت اشاره میکند و میفرماید تهیه نیرو و اسلحه براي آن است که شما
دشمنان خدا و دشمنان خودتان و دشمنانی را که شما نمیشناسید ولی خدا آنها را میشناسد، بترسانید. یعنی آنها از ترس مقابله با
شما
صفحه : 396
به فکر جنگ با شما نباشند.
منظور از دشمنان خدا همه کافران است که سر جنگ با مسلمانان را داشتند و منظور از دشمنان شما دشمنان شخصی مسلمانان است
که در دوران جاهلیت با آنها دشمنی داشتند و اکنون نیز همان کینه را دارند و منظور از دشمنانی که مسلمانان آنها را نمیشناسند
منافقان و آن گروه از دشمنان بالقوه است که در حال حاضر کاري به کار مسلمانان ندارند ولی ممکن است در آینده خطري براي
صفحه 256 از 395
مسلمانان باشند.
مسلم است که تهیه ساز و برگ جنگی و اسبان کارآزموده نیاز به صرف هزینههاي بسیار دارد. این است که قرآن مسلمانان را
تشویق میکند که در این راه بذل مال کنند و قسمتی از اموال خود را به این امر اختصاص دهند و بدانند که هر چه صرف کنند در
راه خدا صرف کردهاند و هر چیزي را که در راه خدا انفاق کنند، خداوند مقابل آن را در قیامت به صورت پاداشهاي اخروي به
آنها باز پس میدهد.
و هرگز آنها مورد ستم قرار نمیگیرند. گویا که آنها به خدا قرض دادهاند و به موقع طلب خود را خواهند گرفت.
62 ) وَ إِن جَنَحُوا لِلسَّلم فَاجنَح لَها وَ تَوَکَّل عَلَی اللّه ... قرآن در عین حال که مسلمانان را به تهیه نیرو و بالا بردن توان - آیات ( 61
رزمی خود میخواند، دین و صلح و آرامش است و همواره منادي صلح میان ملتهاست.
در این آیه به پیامبر دستور میدهد که اگر دشمن مایل به صلح شود و تو را به سوي صلح بخواند تو هم مایل به صلح باش و دعوت
صلح را بپذیر و توکل به خدا کن که خدا شنوا و داناست و از نقشههاي دشمن خبر دارد.
در اسلام صلح آن چنان مطلوب است که حتی اگر احتمال داده شود که آنها با پیشنهاد صلح قصد توطئه دارند و میخواهند
موقعیت جنگی خود را بهتر کنند باز آن پیشنهاد قبول است و به پیامبر میفرماید: که اگر آنها قصد داشته باشند که تو را بفریبند،
خدا تو را بس است. یعنی با توکل به خدا میتوانی پیشنهاد صلح را بپذیري. البته این به معناي لزوم پذیرش پیشنهاد صلح در هر
شرایطی نیست بلکه
صفحه : 397
پذیرش صلح و یا ردّ آن بر پیامبر و امام فرمانده و سپاه است که هر جور صلاح بداند بکند ولی باید بداند که صلح از نظر خدا بهتر
از جنگ است.
پس از آنکه فرمود: خدا تو را بس است، براي آن دلیلی میآورد و میفرماید: این خداست که تو را با یاري خود و به وسیله مؤمنان
تأیید کرد و نیروي تو را بالا برد و میان دلهاي آنان پیوند داد. اگر تو تمام ثروتهاي روي زمین را هزینه میکردي نمیتوانستی میان
دلهاي آنان پیوند دهی ولی خدا این کار را کرد که او قدرتمند و فرزانه است و میتواند چنین کند.
این سخن اشاره به اختلافهاي دیرینه مسلمانان مدینه است که پیش از اسلام همواره در جنگ بودند و درگیري میان اوس و خزرج
تمام شدنی نبود ولی خداوند به برکت اسلام دلهاي آنان را پیوند داد و آنها را به صورت امتی واحد در آورد و آنها را با یکدیگر
برادر کرد:
وَ اذکُرُوا نِعمَتَ اللّه عَلَیکُم إِذ کُنتُم أَعداءً فَأَلَّفَ بَینَ قُلُوبِکُم فَأَصبَحتُم بِنِعمَتِه إِخواناً وَ کُنتُم عَلی شَفا حُفرَةٍ مِنَ النّارِ فَأَنقَذَکُم مِنها (آل
عمران/ 103 ) و به یاد آورید هنگامی را که شما دشمنان بودید پس میان دلهاي شما پیوند داد و با نعمت او شما برادران شدید و
شما بر لبه پرتگاهی بودید که شما را از آن نجات داد.
[ [سورة الأنفال ( 8): الآیات 64 الی 66
اشاره
یا أَیُّهَا النَّبِیُّ حَسبُکَ اللّه وَ مَن اتَّبَعَکَ مِنَ المُؤمِنِینَ ( 64 ) یا أَیُّهَا النَّبِیُّ حَرِّض المُؤمِنِینَ عَلَی القِتال إِن یَکُن مِنکُم عِشرُونَ صابِرُونَ
یَغلِبُوا مِائَتَین وَ إِن یَکُن مِنکُم مِائَۀٌ یَغلِبُوا أَلفاً مِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا بِأَنَّهُم قَوم لا یَفقَهُونَ ( 65 ) الآنَ خَفَّفَ اللّه عَنکُم وَ عَلِمَ أَن فِیکُم ضَ عفاً
( فَإِن یَکُن مِنکُم مِائَۀٌ صابِرَةٌ یَغلِبُوا مِائَتَین وَ إِن یَکُن مِنکُم أَلف یَغلِبُوا أَلفَین بِإِذن اللّه وَ اللّه مَعَ الصّابِرِینَ ( 66
صفحه 257 از 395
( اي پیامبر؟ خدا و مؤمنانی که از تو پیروي کردهاند تو را بسنده است ( 64
اي
صفحه : 398
پیامبر؟ مؤمنان را به جنگ وادار کن، اگر از شما بیست نفر شکیبا باشند بر دویست نفر (غلبه میکنند) و اگر صد نفر از شما باشند
( بر هزار نفر از کسانی که کافر شدند غلبه میکنند که آنها گروهی هستند که نمیدانند ( 65
اکنون خداوند بار شما را سبک کرد و دانست که در شما ضعفی وجود دارد. پس اگر از شما صد نفر شکیبا باشند بر دویست نفر
( (غلبه میکنند) و اگر از شما هزار نفر باشند به اذن خدا به دو هزار نفر غلبه خواهند کرد و خدا با شکیبایان است ( 66
نکات ادبی
مبتدا و اللّه خبر آن و واو براي مع است. « حسبک » -1
وادار کن. از تحریض به معناي وادار کردن شخصی به انجام کاري تا حد توان او و ممکن است باعث زحمت او و « حرّض » -2
حتی هلاك او شود. اصل حرض به معناي هلاك است.
صفت صابر را « ان یکن منکم ماة » عشرون را با صابرون متصف میکند ولی در جمله « ان یکن منکم عشرون صابرون » -3 در جمله
« من الّذین کفروا » نمیآورد و در مقابل در جمله نخست براي کافران که دویست نفرند صفتی ذکر نمیکند و در جمله دوم صفت
را ذکر میکند و این نهایت فصاحت است که از دو صفتی که در جمله است در هر کدام یکی را به قرینه دیگري حذف میکند.
اکنون، مبنی بر الف و لام است و الف و لام جزء آن شده و اگر بدون الف و لام استعمال شود معرب است و حرکات « الان » -4
ثلاثه را میپذیرد.
در اینجا به این معناست که علم او تحقق یافت، آشکار شد. « علم » -5
با فتحه اول است و در بعضی از لهجهها با ضمه اول تلفظ میشود گفته میشود: ضَعف لهجه حجاز و ضِعف لغت بنی « ضعف » -6
تمیم است.
صفحه : 399
تفسیر و توضیح
66 ) یا أَیُّهَا النَّبِیُّ حَسبُکَ اللّه وَ مَن اتَّبَعَکَ ... براي تقویت روحی پیامبر اسلام میفرماید: اي پیامبر؟ خدا و مؤمنانی که با - آیات ( 64
تو هستند ترا بس است یعنی به لطف و عنایت خدا و کمک مؤمنان امیدوار باش. همین امیدواري بود که در جنگ بدر باعث
پیروزي پیامبر و مسلمانان شد.
در آیه بعدي تذکر میدهد که در عین حال، که به نصرت الهی امیدوار هستی، مؤمنان را به جنگ با دشمن وادار کن و از آنها
بخواه که با تمام توانی که دارند با دشمن بجنگند به گونهاي که بیست نفر از آنها که با مقاومت میجنگند بر دویست نفر از دشمن
غلبه کنند و صد نفر از آنها بر هزار نفر از کافران غلبه کنند چون مسلمانان از روي علم و آگاهی میجنگند ولی کافران چیزي از
احکام خدا را نمیفهمند. یعنی مؤمنان انگیزه قوي دارند ولی کافران آن انگیزه را ندارند بنابراین مؤمنان باید از این موقعیت استفاده
کنند و چنان بجنگند که یک نفر آنها معادل بیست نفر کافران باشد.
در آیه بعدي این تعداد را کم میکند و تخفیف میدهد و میفرماید: اکنون خداوند بر شما تخفیف داد و دانست که در میان شما
ضعفی وجود دارد یعنی بعضی از مؤمنان توان جسمی کمتري دارند و نمیتوانند به تنهایی در برابر بیست نفر بجنگند لذا خدا بر
صفحه 258 از 395
شما تخفیف میدهد و اعلام میکند که صد نفر از رزمندگان مقاوم شما بر دویست نفر غلبه کنند و هزار نفر از شما بر دو هزار نفر
با اذن خدا غلبه کنند و خدا با شکیبایان و مقاومت کنندگان است. یعنی یک نفر شما معادل دو نفر آنها بجنگد.
با توضیحی که دادیم معلوم شد که این آیات در مقام بیان یک حکم تکلیفی است هر چند که به صورت خبر آمده. یعنی منظور
آیه این نیست که چند نفر شما به چند نفر دشمن غلبه میکند بلکه منظور این است که باید غلبه کند هر چند ظاهر آیات به آن
صورت آمده است. این مطلب که گفتیم شاهد روشنی از خود آیه دارد چون پس از مقابله بیست نفر در مقابل دویست نفر یا صد
نفر در مقابل هزار نفر،
صفحه : 400
میفرماید اکنون به شما خدا تخفیف میدهد و آنگاه از مقابله صد نفر در مقابل دویست نفر یا هزار نفر در مقابل دو هزار نفر سخن
میگوید و معلوم است که تخفیف در یک حکم تکلیفی امکان پذیر است و اگر آیه نخست براي بیان واقعیت عینی بود، دیگر
تخفیف دادن در آن معنا نداشت.
مطلب دیگري که باید در اینجا مورد توجه قرار گیرد این است که علم خدا متجدد نمیشود یعنی اینطور نیست که خدا چیزي را
پیشتر نداند بعدها بداند.
بنابراین، این میفرماید خدا دانست که در شما ضعفی وجود دارد یعنی متعلق علم او در خارج تحقق یافت و تعلق علم خدا مساوي
با تحقق معلوم است. یعنی خدا وضع مسلمانان را از پیش میدانست ولی اکنون متعلق علم او بروز و ظهور پیدا کرد. در این باره
پیش از این توضیح بیشتري دادهایم.
[ [سورة الأنفال ( 8): الآیات 67 الی 71
اشاره
ما کانَ لِنَبِیٍّ أَن یَکُونَ لَه أَسري حَتّی یُثخِنَ فِی الَأرض تُرِیدُونَ عَرَضَ الدُّنیا وَ اللّه یُرِیدُ الآخِرَةَ وَ اللّه عَزِیزٌ حَکِیم ( 67 ) لَو لا کِتاب مِنَ
اللّه سَبَقَ لَمَسَّکُم فِیما أَخَذتُم عَذاب عَظِیم ( 68 ) فَکُلُوا مِمّا غَنِمتُم حَلالًا طَیِّباً وَ اتَّقُوا اللّهَ إِن اللّهَ غَفُورٌ رَحِیم ( 69 ) یا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُل لِمَن
فِی أَیدِیکُم مِنَ الَأسري إِن یَعلَم اللّه فِی قُلُوبِکُم خَیراً یُؤتِکُم خَیراً مِمّا أُخِ ذَ مِنکُم وَ یَغفِر لَکُم وَ اللّه غَفُورٌ رَحِیم ( 70 ) وَ إِن یُرِیدُوا
( خِیانَتَکَ فَقَد خانُوا اللّهَ مِن قَبل فَأَمکَنَ مِنهُم وَ اللّه عَلِیم حَکِیم ( 71
هیچ پیامبري را شایسته نیست که اسیرانی داشته باشد تا وقتی که (دشمن را) در این سرزمین بکشد شما کالاي دنیا را میخواهید و
( خدا آخرت را اراده میکند و خدا بسیار قدرتمند است ( 67
( اگر نبود حکمی که از سوي خدا سبقت گرفت شما را در آنچه (از اسیران) گرفتهاید، عذابی بزرگ میرسید ( 68
( پس، از آنچه حلال و پاکیزه غنیمت گرفتهاید بخورید و از خدا پروا کنید که خدا آمرزنده بخشایشگر است ( 69
اي پیامبر؟ به اسیرانی که در دستان شماست بگو اگر خدا
صفحه : 401
( در دلهاي شما خیري بداند بهتر از آنچه از شما گرفته شده به شما میدهد و شما را میآمرزد و خدا آمرزنده بخشایشگر است. ( 70
و اگر بخواهند بر تو خیانت کنند، همانا آنها پیشتر به خدا خیانت کردهاند پس شما را بر آنان چیره کرد و خدا داناي فرزانه است
(71)
نکات ادبی
صفحه 259 از 395
جمع اسیر، گفته شده اسري جمع و اساري جمع جمع است. « اسري » -1
به شدت خونریزي کند، کشتار کند از ثخانت که به معناي شدت و غلظت در هر چیز است. « یثخن » -2
حال از موصول در ما غنمتم است و یا صفت براي موصوف محذوف است به تقدیر: اکلًا حلالًا. « حلالا طیباً » -3
متمکن کرد، چیره کرد. فاعل این فعل خداست و مفعول آن حذف شده و تقدیر آن چنین است: امکنکم منهم. « فامکن » -4
تفسیر و توضیح
69 ) ما کانَ لِنَبِیٍّ أَن یَکُونَ لَه أَسري ... در جنگ بدر هفتاد نفر از مشرکان به دست مسلمانان اسیر شدند که از جمله - آیات ( 67
آنها عباس بن عبد المطلب و عقیل بود وقتی پیامبر درباره سرنوشت آنها با اصحاب خود مشورت کرد بسیاري از آنها گفتند که در
مقابل آزادي آنها فدیه گرفته شود. این آیات هم اصل اسیر گرفتن و هم فدیه گرفتن از آنها را تحلیل میکند و اظهار میدارد که بر
هیچ پیامبري شایسته نیست که پیش از آنکه در سرزمین خود حاکمیت داشته باشد اسیر بگیرد او باید با کشتار و ریختن خون
کافران تشکیلات آنها را در هم ریزد، و حکومت را به دست گیرد و در این صورت است که اسیر گرفتن اشکالی ندارد. اتفاقاً در
جنگ بدر چنین شد و مسلمانان با کشتار مشرکان قریش حاکمیت خود را در سرزمین خود به اثبات
صفحه : 402
رسانیدند و تعدادي از آنان را هم اسیر گرفتند.
بنابراین، این آیه جهت تعریض بر پیامبر نیست که چرا اسیر گرفته است بلکه یک حکم کلی را بیان میکند و آن این با داشتنن
قدرت و حاکمیت اسیر گرفتن از دشمن درست است چون اگر گروهی خودشان تشکیلاتی ندارند اسیر گرفتن براي آنها مایه
دردسر است.
و اما مسأله گرفتن پول براي آزادي اسیران جنگ بدر که با صلاح دید اصحاب پیامبر واقع شد، آن نیز براي پیامبر ایرادي نداشت
چیزي ایراد داشت و آیه شریفه از آن انتقاد میکند نیّت سودجویانه بعضی از مسلمانان بود که در میدان جنگ به جاي این دشمن
را بکشند به نیّت گرفتن فدیه از آنها، آنها را اسیر کردند. این نیّت یک نیّت مادي و دنیایی بود که مورد پسند خدا نیست و لذا
میفرماید: شما کالاي دنیا را میخواستید ولی خدا کالاي آخرت را میخواست. یعنی میخواست که شما با کشتن دشمن نیروي
آنها را سرکوب کنید تا دین خدا گسترش یابد و شما نیز از ثواب آخرت بهرهمند شوید ولی شما دنیا را طلب کردید و اگر نبود که
خداوند پیشتر حکمی داده، شما را عذابی بزرگ درمییافت. آن حکمی که خدا پیشتر صادر کرده شاید این باشد که هر کس
کاري را از سوي جهل به حکم انجام دهد از سوي خدا مؤاخذه نمیشود. در این مورد هم مسلمانان نمیدانستند که اسیرگرفتن
براي اخذ فدیه کاردرستی نیست و مبغوض خداست و از پیش به آنها گفته نشده بود و لذا خدا آنها را به خاطر این کار عذاب
نمیکند.
سپس اظهار میدارد: اکنون که غنائمی را در این جنگ به دست آوردهاید یا فدیههایی که از اسیران گرفتهاید، حلال و پاکیزه
بخورید و در عین حال از خدا پروا داشته باشید. یعنی خوب شدن وضع مالی شما شما را از خدا غافل نکند و خدا آمرزنده و مهربان
است. منظور این است که اگر چه کار شما در گرفتن اسیر به خاطر پول کار درستی نبود ولی به هر حال خدا آمرزنده و مهربان
است و اکنون که آن پولها را گرفتهاید، با طیب خاطر بخورید.
صفحه : 403
71 ) یا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُل لِمَن فِی أَیدِیکُم مِنَ الَأسري ... اسیرانی که در دست مسلمانان بودند هم به خاطر اسیر بودن و هم به - آیات ( 70
خاطر دادن فدیه ناراحت بودند. در این آیه پیامبر مأموریت پیدا میکند که از آنها دلجویی کند و به آنها بگوید:
صفحه 260 از 395
اگر خدا در شما خیري ببیند، بهتر از آنچه از شما گرفته شده به شما خواهد داد و شما را خواهد آمرزید که خدا آمرزنده و مهربان
است یعنی اگر به خود آیید و از مخالفت با اسلام دست بردارید و مسلمان شوید، خداوند پاداش مهمی به شما خواهد داد و از
ثواب آخرت بهرهمند خواهید شد، و این به مراتب بهتر از آن چیزي است که شما از دست دادهاید.
در آیه بعدي از احتمال خیانت اسیران خبر میدهد و خاطر نشان میسازد که شاید آنها به تو خیانت کنند یعنی پس از آزادي به
تعهد خود عمل نکنند و یا اسرار و اطلاعاتی را که از شما به دست آوردهاند در اختیار دشمن بگذارند بدان که اینها پیش از این هم
به خدا خیانت کردند و براي او شریک قرار دادند و دین او را نپذیرفتند ولی خداوند شما را بر آنان چیره کرد و آنها شکست
خوردند و به دست شما اسیر شدند یعنی اگر باز هم خیانت کنند باز هم شکست خواهند خورد و این سرنوشت کافران در همیشه
تاریخ است.
در پایان آیه از خداوند با دو صفت داناي فرزانه یاد میکند با این هدف که خدا از خیانت آنها، اگر خیانت کنند، آگاه خواهد بود
و با حکمت و فرزانگی خود میداند که با آنها چگونه رفتار کند.
[ [سورة الأنفال ( 8): آیۀ 72
اشاره
إِن الَّذِینَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا بِأَموالِهِم وَ أَنفُسِهِم فِی سَبِیل اللّه وَ الَّذِینَ آوَوا وَ نَصَرُوا أُولئِکَ بَعضُهُم أَولِیاءُ بَعض وَ الَّذِینَ آمَنُوا
وَ لَم یُهاجِرُوا ما لَکُم مِن وَلایَتِهِم مِن شَیءٍ حَتّی یُهاجِرُوا وَ إِنِ استَنصَرُوکُم فِی الدِّین فَعَلَیکُم النَّصرُ إِلاّ عَلی قَوم بَینَکُم وَ بَینَهُم مِیثاق وَ
( اللّه بِما تَعمَلُونَ بَصِیرٌ ( 72
صفحه : 404
همانا کسانی که ایمان آوردهاند و هجرت نمودهاند و با مالها و جانهاي خود در راه خدا جهاد کردهاند و کسانی که پناه دادهاند و
کمک کردهاند بعضی از آنان دوستان بعضی دیگرند و کسانی که ایمان آوردهاند ولی هجرت نکردهاند، شما را از دوستی آنان
چیزي نیست تا وقتی که هجرت کنند، و اگر از شما در دین کمک بخواهند، پس بر شماست که یاري کنید مگر در برابر قومی که
( میان شما و آنها پیمانی وجود دارد و خدا به آنچه انجام میدهید بیناست ( 72
نکات ادبی
و محل آن منصوب است. « الّذین آمنوا » عطف است بر « و الّذین آووا » -1
به معناي جا دادن، پناه دادن. « ایواء » پناه دادند. از « آووا » -2
با فتحه واو، دوستی نزدیک، تا حدّي که از یکدیگر ارث ببرند، و اگر با کسره واو باشد بیشتر در ولایت حاکمان به « ولایتهم » -3
کار میرود.
پیمان، مصدر میمی مانند میعاد و میلاد. « میثاق » -4
تفسیر و توضیح
آیه ( 72 ) إِن الَّذِینَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا ... در این آیه و آیات بعدي تا آخر سوره، مسلمانان را به چهار گروه تقسیم میکند:
-1 مسلمانانی که پیش از صلح حدیبیه از مکه به مدینه هجرت کردهاند.
صفحه 261 از 395
-2 مسلمانانی که در مدینه به گروه اول پناه دادهاند.
-3 مسلمانانی که در مکه ماندهاند و هجرت نکردهاند.
-4 مسلمانی که پس از صلح حدیبیه به مدینه هجرت کردهاند.
حکم سه گروه اول در همین آیه مورد بحث آمده است. آنها که ایمان آوردهاند و هجرت کردهاند و با مالها و جانهاي خود در راه
خدا جهاد کردهاند و آنها که به اینان پناه دادهاند و یاریشان کردهاند، یعنی مهاجر و انصار، دوستان نزدیک یکدیگرند.
در سالهاي اولیه هجرت، پیامبر اسلام میان مهاجر و انصار عقد اخوّت و برادري
صفحه : 405
خواند به طوري که آنها از یکدیگر ارث میبردند و مسلمانان انصار اموال خود را با مسلمانان مهاجر تقسیم میکردند چون
مهاجران اموال خود را در مکه جا گذاشته بودند و چیزي با خود نیاورده بودند.
گروه دیگر از مسلمانان که همان گروه سوم هستند به پیامبر اسلام ایمان آورده ولی از مکه هجرت نکرده بودند و این به خاطر
تعلقاتی بود که در مکه داشتند و مانند مهاجران نتوانسته بودند که از آنها دل بکنند. درباره این افراد اظهار میدارد که میان شما و
آنان دوستی و ولایت از آن نوع که بین خودتان میان مهاجر و انصار وجود دارد، برقرار نیست و آنها در ارث و غنائم جنگی با شما
شریک نیستند ولی اگر آنها از شما در دین کمک بخواهند بر شماست که به آنان کمک کنید، مگر این میان شما و آن گروه از
کافران که با این مسلمانان درگیر شدهاند، پیمانی وجود داشته باشد.
این مطلب اشاره به پیمان حدیبیّه است که میان مسلمانان و کفار قریش بسته شد و براساس آن مسلمانان حق نداشتند به کسانی که
در مکه مسلمان میشوند در برابر مشرکان قریش کمک کنند. هر چند که این بند از پیمان باعث ناراحتی مسلمانان بود و احساسات
آنها را جریحهدار میکرد ولی براي حفظ کیان اسلام و درامان بودن از خطر جنگ، چارهاي جز آن نبود.
تصریح آیه مبنی بر این شما باید به پیمان خود عمل کنید، نشان دهنده اهتمام اسلام به عهد و میثاق است و این مسلمان نباید عهد
خود را بشکند، حتی اگر به نفع دشمن باشد. در پایان آیه به مسلمانان هشدار میدهد که خداوند به آنچه انجام میدهید بیناست
یعنی همواره شما و کارهایتان را زیر نظر دارد.
[ [سورة الأنفال ( 8): الآیات 73 الی 75
اشاره
وَ الَّذِینَ کَفَرُوا بَعضُ هُم أَولِیاءُ بَعض إِلاّ تَفعَلُوه تَکُن فِتنَۀٌ فِی الَأرض وَ فَسادٌ کَبِیرٌ ( 73 ) وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فِی سَبِیل اللّهِ
وَ الَّذِینَ آوَوا وَ نَ َ ص رُوا أُولئِکَ هُم المُؤمِنُونَ حَ  قا لَهُم مَغفِرَةٌ وَ رِزقٌ کَرِیم ( 74 ) وَ الَّذِینَ آمَنُوا مِن بَعدُ وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا مَعَکُم
( فَأُولئِکَ مِنکُم وَ أُولُوا الَأرحام بَعضُهُم أَولی بِبَعض فِی کِتاب اللّه إِن اللّهَ بِکُل شَیءٍ عَلِیم ( 75
صفحه : 406
و کسانی که کافر شدند برخی از آنان دوستان برخی دیگرند. اگر آن چه را که گفته شد انجام ندهید در زمین فتنه و فساد بزرگی
( میشود. ( 73
( و کسانی که ایمان آوردند و هجرت کردند و در راه خدا جهاد نمودند براي آنها آمرزش و روزي پسندیدهاي است ( 74
و کسانی که بعدها ایمان آوردند و هجرت کردند و با شما جهاد نمودند آنها از شمایند و خویشاوندان در کتاب خدا (از نظر ارث
( بردن) اولی به یکدیگر هستند، همانا خداوند به هر چیزي داناست ( 75
صفحه 262 از 395
نکات ادبی
برمیگردد. « ما ذکر » و یا به « میثاق » یا به « نصر » ضمیر یا به « تفعلوه » -1
در قرآن معانی گوناگون و وجوه متعددي دارد و اصل آن به معناي آزمایش است و باید در هر آیهاي با توجه به قرائن « فتنه » -2
موجود، معناي فتنه را به دست آورد. در اینجا به معناي همان آشوب و درگیري است.
مفعول مطلق است به تقدیر احق حقّا. « حقّا » -3
به معناي رحم مادر چون خویشاوندان با یک یا چند واسطه به یک رحم « رحم » خویشاوندان، صاحبان ارحام. از « أولو الأرحام » -4
برمیگردند.
یا به معناي حکم است و یا منظور از آن، قرآن و یا لوح محفوظ است. « کتاب » -5
تفسیر و توضیح
75 ) وَ الَّذِینَ کَفَرُوا بَعضُ هُم أَولِیاءُ بَعض ... پس از ذکري که از مؤمنان به میان آمد اینک وضع کافران را بیان میکند، - آیات ( 73
به این صورت که کافران دوستان یکدیگرند یعنی به کافران اعتماد نکنید چون آنها اگر هم در میان خود اختلافی داشته باشند وقتی
در برابر مسلمانان قرار میگیرند هم دل و هم دست میشوند و
صفحه : 407
در جهت دشمنی با اسلام دست به یکدیگر میدهند.
در زمان نزول این آیه شریفه در شبه جزیره عرب دو نوع کافر وجود داشت مشرکان و یهود، و با این این دو گروه مخالف یکدیگر
بودند، ولی دیدیم که در جنگ با مسلمانان هم پیمان شدند و یهود مدینه، هم در جنگ بدر و هم در جنگ احزاب به مشرکان
کمک کردند.
این آیه به مسلمانان هشدار میدهد که فریب بعضی از کافران را نخورند و بدانند که در مواقع مقتضی، آنها بر ضد اسلام توطئه
میکنند و پشتیبان یکدیگر هستند.
الکفر ملۀ واحدة.
در برابر جبهه کفر باید مسلمانان هم، یار و یاور یکدیگر باشند و این مطلب را در آیات پیش تذکر داد. اینک با اشاره به آنچه در
یعنی اگر شما در « اگر شما آن دستورات را انجام ندهید، در زمین فتنه و فساد بزرگی رخ میدهد » . آیات پیش گفته شد میفرماید
برابر کفر به همدیگر کمک نکنید و اتحاد و اتفاق نداشته باشید، جبهه کفر پیشرفت میکند و با ایجاد فتنه و آشوب و جنگ و
درگیري جلو گسترش اسلام را میگیرد و چه فسادي بالاتر از این که جبهه ایمان تضعیف شود و پیام حق به گوش مردم نرسد.
در آیه بعد بار دیگر از مسلمانان مهاجر و انصار یاد میکند: آنها که ایمان آوردند و هجرت کردند و جهاد کردند و آنها که به
مسلمانان مهاجر پناه دادند و کمک کردند، براستی که آنان مؤمن هستند و ایمان واقعی دارند. این آیه تکرار آیات پیش نیست
چون در آن آیات از مهاجرین و انصار یاد کرد و از پیوند و ولایتی که میان آنها برقرار است سخن گفت و در این آیه ایمان مهاجر
و انصار را امضا کرد و این آنان مؤمنان واقعی هستند و به آنها مژده آمرزش و روزي پسندیدهاي را داد و این یعنی سعادت واقعی
که نصیب آن گروه پیشاهنگ از مسلمانان گردید.
در آخرین آیه از سوره انفال از گروه دیگري از مؤمنان یاد میکند که آنها نیز ایمان آوردند و هجرت و جهاد کردند ولی هجرت
آنان پس از فتح مکه بود. هر چند که
صفحه : 408
صفحه 263 از 395
صفحه : 408
اینان هم مؤمن هستند و پیش خدا ارزش و احترام دارند ولی به مقام و مرتبه مهاجران اولی که در دوران غربت اسلام هجرت کردند
نمیرسند. این است که میفرماید: آنها هم از شما هستند ولی دیگر مانند مهاجران اوّلی که از انصار ارث میبردند، ارث نمیبرند و
از این پس ارث بردن فقط مخصوص خویشاوندان است و این خویشاوندان هستند که در جهت ارث بري به یکدیگر سزاوارترند. به
طوري که پیشتر گفتیم در اوایل هجرت وقتی پیامبر مسلمانان مهاجر را با مسلمانان انصار برادر کرد آنها حتی از یکدیگر ارث
میبردند ولی با نزول این آیه این حکم نسخ شد و توارث به خویشاوندان اختصاص پیدا کرد. ارث بري خویشاوندان از یکدیگر و
چگونگی آن در کتاب خدا بیان شده است و منظور از آن آیات ارث است که در سوره نساء آمده و در آنها احکام ارث به تفصیل
بیان شده است.
در آخر این آیه که جمله پایانی سوره انفال است میفرماید: همانا خداوند به هر چیزي داناست. یعنی او از تمام مصلحتهاي بندگان
آگاهی دارد و مطابق آن مصلحتها احکام را بیان میکند.
پایان تفسیر سوره انفال
سوره توبه
مشخصات و فضایل این سوره
این سوره مبارکه در مدینه نازل شده و همه آیات آن مدنی است جز دو آیه آخر آن که گفته شده در مکه نازل شده است. این
سوره یک سال پس از فتح مکه یعنی در سال نهم هجرت نازل گردید و آخرین و یا یکی از آخرین سورههایی است که بر
صفحه : 409
پیامبر اسلام نازل شده است و آیاتی از آن مربوط به جریان جنگ تبوك است که پیش از فتح مکه اتفاق افتاد. بنابراین نمیتوان
گفت که این سوره یک جا و به صورت مجموعه نازل شده است. البته ترتیب آن مانند ترتیب سورههاي دیگر به دستور پیامبر بوده
و توقیفی است.
در کتابهاي حدیثی و تفسیري از شیعه و سنّی نقل شده که وقتی این سوره نازل شد و در آن اعلام برائت از مشرکان و کافران بود،
پیامبر خدا دستور داد که ابو بکر چهل آیه از اوّل این سوره را به مکه ببرد و در موسم حج در میان جمعیت که متشکل از مسلمانان
و مشرکان بود بخواند تا اعلام شود که از این پس مشرکان حق شرکت در مراسم حج را ندارند. ابو بکر که حامل این آیات بود به
راه افتاد، پیامبر خدا علی بن ابی طالب (ع) را خواند و به او دستور داد که برود و سوره توبه را از ابو بکر بگیرد و خود آن را بخواند
این آیات را جز مردي که از من است و من از اویم نبرد. علی (ع) به راه افتاد و در ذو « لا یذهب بها الّا رجل منی و أنا منه » : و فرمود
الحلیفه به ابو بکر رسید و آیات را از او گرفت و به سوي مکه رهسپار شد و در موسم حج که همه مردم از مشرکان و قبایل عرب
جمع بودند، آیات را با صداي بلند قرائت کرد و بدینگونه از مشرکان اعلام بیزاري شد و آنها فهمیدند که حق ندارند از سال دیگر
در مراسم حج شرکت کنند.
نامهاي این سوره: سوره توبه دوازده اسم دارد که زمخشري آنها را به این ترتیب ذکر کرده: التوبه، البرائۀ، المقشقشۀ، المبعثره،
المشرده، المخزیه، الفاضحه، المثیرة، الحافره، المنکّلۀ، المدمدمۀ، سورة العذاب.
البته از این نامها آنچه معروف است و در مصحف روي سوره نوشته میشود دو اسم است: توبه و برائت. بیشتر این اسمها از خشونتی
که در این سوره درباره مشرکان وجود دارد، اخذ شده است. از حذیفه نقل شده که گفته است: شما این سوره را سوره توبه
مینامید و آن سوره عذاب است. به خدا قسم در این سوره کسی نیست مگر این در حق او سخن تندي گفته شده است. البته منظور
صفحه 264 از 395
حذیفه مشرکان
صفحه : 410
و کافران و منافقان است.
نبودن بسم الله در اول این سوره: این سوره در میان تمام سورههاي قرآن، این استثنا را دارد که در اول آن جمله: بسم الله الرحمن
الرحیم ذکر نشده است. علّت آن بگونهاي که از حضرت علی (ع) نقل شده این است که این سوره با برائت و بیزاري از مشرکان
شروع شده و سراسر خشونت است و این حالت با بسم الله الرحمن الرحیم تناسب ندارد چون این جمله بیانگر رحمت خداست و
رحمت خدا با نقمت و عذاب او سازگار نیست و لذا بسم الله را در اول این سوره نیاوردهاند.
بعضیها احتمال دادهاند که این سوره با سوره انفال اتصال خاصی دارد و مطالب آنها مشابه یکدیگر است و حتی گفته شده که این
دو، یک سوره هستند و براي این این اتصال حفظ شود میان آنها بسم الله نوشته نشد ولی این سخن چندان محکم نیست چون میان
دو سوره فیل و ایلاف هم اتصال وجود دارد و اتصال آنها قویتر است ولی در اول سوره ایلاف بسم الله نوشته شده است.
البته روایتی نقل نشده که شخص پیامبر دستور داده باشد که بسم الله را در اول سوره توبه ننویسند و لذا ما نمیدانیم که این کار به
دستور پیامبر صورت گرفته و اصلا در اول این سوره بسم الله نازل نشده و یا صحابه در موقع جمع آوري قرآن این کار را کردهاند و
به هر حال آن علّتی که از حضرت علی (ع) نقل شد علت خوبی است.
فضایل این سوره: براي قرائت این سوره نیز مانند سورههاي دیگر فضایلی نقل شده و در بیشتر روایات، فضلیت براي قرائت انفال و
توبه است که نشان میدهد میان این دو سوره ارتباط خاصی وجود دارد که از جمله آن روایات به دو روایت زیر بسنده میکنیم:
-1 عن ابی عبد الله (ع) قال: من قرء سورة الانفال و سورة البرائۀ فی کل شهر لم
صفحه : 411
امام صادق فرمود: هر کس سوره انفال و سوره برائت را در هر ماه بخواند، «1»( یدخله نفاق ابدا و کان من شیعۀ امیر المؤمنین (ع
نفاق بر او وارد نمیشود و از شیعیان امیر المؤمنین خواهد بود.
-2 ابی بن کعب عن النّبی (ص) قال: من قرء الانفال و برائۀ فأنا شفیع له و شاهد یوم القیامه انه بريء من النفاق و أعطی من الاجر
«2»... بعدد کل منافق و منافقۀ فی دار الدنیا عشر حسنات و محی عنه عشر سیّئات و رفع له عشر درجات
ابی بن کعب از پیامبر (ص) نقل کرده که فرمود: هر کس انفال و برائت را قرائت کند، من شفیع او هستم و در قیامت شهادت
خواهم داد که او بري از نفاق است و به او به تعداد هر منافق و منافقه ده برابر حسنه در این دنیا داده میشود و ده گناه او زدوده
میگردد و ده درجه مقام او بالا میرود ...
البته به طوري که بارها تذکر دادهایم اگر فضایل سورهها از نظر سند درست باشد ناظر به قرائت با تدبّر و عمل است و بدون شک
اگر کسی سورهاي از قرآن را چنین بخواند به مقام معنوي و پاداش اخروي میرسد. این را هم بگوییم که محققان در روایات ابیّ
بن کعب تردید میکنند.
دورنمایی از این سوره
سوره با اعلام بیزاري از مشرکان شروع میشود و به آنان چهار ماه مهلت داده میشود که تکلیف خود را روشن کنند و به آنها و
عده عذاب داده میشود و به مسلمانان دستور میدهد که پس از تمام شدن ماههاي حرام با مشرکان بجنگند مگر این آنها توبه
کنند و به سوي اسلام باز گردند که بخشیده خواهند شد.
سپس تذکر میدهد که اگر مشرکی بر تو پناهنده شد به او پناه بده تا سخن خدا را بشنود سپس از شکسته شدن پیمان با مشرکان
صفحه 265 از 395
خبر میدهد زیرا که آنها پیمان خود را شکستهاند و اگر بر مسلمانان دست پیدا کنند آنها را خواهند کشت. بعد
-----------------------------------
. 1)- ثواب الاعمال، ص 132 )
. 2)- مجمع البیان، ج 5، ص 4 )
صفحه : 412
میفرماید: اگر آنان توبه کردند و اقامه نماز نمودند و زکات دادند، برادران دینی شما میشوند و اگر باز عهد خود را شکستند با
پیشوایان کفر بجنگید که آنها پیمان شکنی کردهاند و پیامبر را از خانه و کاشانه خود اخراج نمودهاند و در ادامه آیات باز به
خشونت در برابر مشرکان فرمان میدهد.
آنگاه از تعمیر مساجد سخن میگوید و این مشرکان حق ندارند مساجد را تعمیر کنند بلکه مساجد را مؤمنان تعمیر میکنند. و
کارهایی را که مشرکان مکه به آن افتخار میکردند، مانند آب دادن به حاجیان و تعمیر مسجد الحرام مطرح میسازد و آنها را قابل
مقایسه با کار مؤمنان و مجاهدان نمیداند و به همین مناسبت اندکی درباره این مؤمنان سخن میگوید و به آنها مژده رحمت و
رضوان و بهشت میدهد و به مؤمنان دستور میدهد که اگر پدران و برادران آنها کافر باشند آنها را به دوستی نگیرند و تهدید
میکند که اگر خویشاوندان شما و تجارت و اموال شما محبوبتر از خدا و پیامبرش و جهاد در راه خدا باشد، منتظر باشید که امر
خدا برسد و خدا فاسقان را هدایت نمیکند.
در آیات بعدي از کمک خدا بر مسلمانان در موارد گوناگون از جمله در جنگ حنین میگوید و از نزول آرامش خاص خدا بر
پیامبر و مؤمنان و فرود آمدن فرشتگان براي کمک به مسلمانان خبر میدهد. سپس فرمان میدهد که از این پس مشرکان حق
ندارند وارد مسجد الحرام شوند و باید با کسانی که ایمان به خدا و قیامت ندارند و حرام خدا را حرام نمیشمارند جنگ شود تا
حقیرانه به مسلمانان جزیه بدهند.
پس از سخنانی که درباره مشرکان گفته شد، مطلب را به یهود و نصاري سوق میدهد و از این یهود عزیر را پسر خدا میدانستند و
نصاري مسیح را و این آنها علماي خودشان را به صورت ارباب خود گرفتهاند، انتقاد میشود و اشاره میکند که آنان میخواهند
نور خدا را خاموش سازند ولی نور خدا خاموش شدنی نیست و خدا پیامبرش را بر تمام ادیان غلبه خواهد داد و به مسلمانان خبر
میدهد که
صفحه : 413
بسیاري از احبار و رهبان یا همان دانشمندان یهود و نصاري در فکر سود جویی و خوردن اموال مردم هستند و طلا و نقره جمع
آوري میکنند و سدّ راه خدا میشوند.
آنگاه درباره تعداد ماهها صحبت میکند و از دوازده ماه چهار ماه را به عنوان ماههاي حرام که جنگ در آنها جایز نیست، معرفی
که سنتی بوده در میان عربها و ماههاي حرام را جابجا کردند انتقاد میکند و آن را فزونی در کفر میداند. « نسیئی » میکند و از
سپس مسلمانان را به جهاد در راه خدا تشویق میکند و خاطر نشان میسازد که اگر شما پیامبر را یاري نکنید خدا او را یاري
میکند و یک نمونه آن جریان رفتن پیامبر به غار ثور بود که در شب هجرت اتفاق افتاد. سپس به مسلمانان فرمان میدهد که
سبکبار و گرانبار به سوي جهاد بشتابند و بذل جان و مال کنند و از گروهی از مسلمانان یاد میکند که در رفتن به جهاد سستی
کردند و بهانهاي واهی آوردند و از پیامبر اجازه خواستند که در مدینه بمانند و به پیامبر عتاب میکند که خدا تو را بیامرزد چرا به
آنها اجازه دادي و میگوید: مؤمنان واقعی اجازه بازماندن از جهاد نمیخواهند و کسانی چنین اجازهاي را میخواهند که ایمان
درست و حسابی ندارند و اگر هم اینان به جهاد بروند فقط مایه درد سر و زحمت مؤمنان خواهند بود و فتنهگري خواهند کرد. اینان
صفحه 266 از 395
همان منافقان هستند که اگر مسلمانان پیروز شوند ناراحت خواهند شد و اگر شکست بخورند خوشحال خواهند بود و خواهند
گفت که ما پیشتر این شکست را پیش بینی میکردیم.
در ادامه آیات خطاب به کافران اظهار میدارد که ما جز یکی از دو کار خوب را انتظار نداریم پیروزي یا شهادت ولی شما در
انتظار عذابی از سوي خدا هستید که از سوي خود او و یا توسط ما بر شما فرود آید و به منافقان میفرماید: هر چه شما هزینه کنید
مورد قبول نیست چون آنها در واقع کافر هستند و نمازشان از روي کسالت و انفاقشان از روي کراهت میباشد و به پیامبر تذکر
میدهد که افزونی مال و
صفحه : 414
فرزندان آنها تو را به تعجب وادار نکند که خدا میخواهد آنها را با ثروت و اولاد عذاب کند.
پس از این بیان بعضی از شگردهاي منافقان را رو میکند و به مناسبتی مصارف زکات را بر میشمارد و آنگاه از منافقانی یاد
میکند که باعث اذیت پیامبر میشدند و او را به عنوان این زود باور است مسخره میکردند. خدا به آنها وعده عذاب میدهد و از
ترس و واهمه منافقان خبر میدهد از این سورهاي نازل شود و اسرار آنها را فاش کند. سپس باز هم از کارهاي ناپسند منافقان
میگوید و به آنها وعده آتش جهنم میدهد و به آنها یادآور میشود که اخبار امتهاي پیشین را بخوانند و در نظر بگیرند و از
داستانهاي قوم نوح و عاد و ثمود و قوم ابراهیم و اصحاب مدین و شهرهاي زیر و رو شده عبرت بگیرند.
در برابر کفار و منافقان، از مؤمنان به نیکی یاد میکند و به آنها وعده بهشت میدهد و از پیامبر میخواهد با کفّار و منافقان شدّت
عمل نشان بدهد چون آنها سخن کفر به زبان میآورند و کارهاي خلاف میکنند. سخن را درباره منافقان ادامه میدهد و به پیامبر
میگوید که اگر هفتاد بار هم درباره آنها استغفار کنی خدا آنها را نخواهد آمرزید. سپس از تخلف کنندگان از جهاد سخن
میگوید و منافقان را به خاطر کار شکنیهایی که میکنند، مورد حمله قرار میدهد و بلافاصله از مؤمنان که جهاد با مال و جان
میکنند به نیکی یاد میکند و بار دیگر آنهایی از که از جهاد تخلف کردهاند، به باد انتقاد میگیرد و در ضمن خاطر نشان میسازد
که بر ضعیفان و بیماران و تهیدستان باکی نیست که در جنگ شرکت نکنند چون آنها آرزوي شرکت در جهاد را دارند و از این
نمیتوانند شرکت کنند اشک از چشم آنها جاري میشود. در مقابل اینها کسانی هم بودند که ثروتمند بودند و میتوانستند در
جهاد شرکت نمایند ولی به خاطر ضعف ایمان شرکت نمیکردند و با مخالفان همراهی میکردند و در برابر پیامبر بهانه میآوردند.
خطاب به آنها میفرماید: بهانه نیاورید خدا اسرار و اخبار شما را خبر میدهد و پیامبر و مؤمنان از آن با خبر خواهند شد
صفحه : 415
سپس از سوگندهاي دروغ منافقان خبر میدهد و خوشنودي خود را از آن اعلام میدارد.
در آیات بعدي راجع به اعراب بادیه نشین که در کفر و نفاق سختتر هستند سخن میگوید و پس از بیان بعضی از عملکردهاي
آنان، از مؤمنان پیشاهنگ از مهاجرین و انصار یاد میکند و به آنها وعده بهشت میدهد سپس بار دیگر از اعراب بادیه نشین که
حالت نفاق به خود گرفته بودند میگوید و در عین حال از گروهی از آنان یاد میکند که کارهاي خوب را با کارهاي بد
آمیختهاند و براي آنان امید نجات وجود دارد. آنگاه به پیامبر دستور میدهد که از اموال مسلمانان زکات بگیرد و اموال آنها را
پاك نماید و بر آنها دعا کند که دعاي او مایه آرامش آنان خواهد بود سپس درباره مؤمنان و کسانی دیگر که کارشان با خداست
سخن میگوید که خدا، یا آنان را عذاب میکند و یا میبخشد.
مطلب بعدي داستان مسجد ضرار است که شگرد دیگر منافقان براي ضربه زدن به اسلام بود. فرمان میدهد که هرگز به آن مسجد
وارد نشود مسجدي ارزش دارد که از آغاز بر اساس ایمان به خدا بنا گردد. پس از اشاره به این جریان باز هم از مؤمنان میگوید
که جان و مال خود را به خدا فروختهاند و خدا در تورات و انجیل و قرآن به آنها وعده خیر داده است و به آنها در برابر این
صفحه 267 از 395
معاملهاي که با خدا کردهاند مژده میدهد و آن را فوزي بزرگ مینامد و بعضی از صفات برجسته مؤمنان را بر میشمارد.
در ادامه آیات خاطر نشان میسازد که پیامبر و مؤمنان نباید براي مشرکان طلب آمرزش کنند هر چند که خویشاوند آنها باشند و
این حضرت ابراهیم براي پدرش طلب آمرزش نمود، به سبب وعدهاي بود که او داده بود وقتی بر او معلوم شد که او دشمن
خداست از او تبري کرد. (البته منظور از پدر ابراهیم در اینجا عموي ابراهیم است) پس از بیان این مطلب، از سلطنت خدا در
آسمانها و زمین میگوید و از زحمتهاي پیامبر و مهاجران و انصار که در روزهاي سخت به اسلام یاري کردند یاد
صفحه : 416
میکند و از سه نفري که از جهاد با دشمن سرباز زده بودند سخن به میان میآورد آنها که پیامبر و مسلمانان با آنها حرف نمیزدند
و زمین با همه فراخی براي آنها تنگ شده بود ولی به هر حال خداوند توبه آنها را پذیرفت و به جمع مسلمانان پیوستند.
سپس مؤمنان را سفارش به تقوا میکند و اظهار میدارد که هیچ ناراحتی از قبیل تشنگی و گرسنگی به آنها نمیرسد، مگر این
عمل صالح براي آنها محسوب میشود و در نامه اعمال آنها نوشته میشود و هیچ هزینهاي نمیکنند و رنج سفر به خود هموار
نمیسازند مگر این خدا در مقابل آنها به آنان پاداش میدهد. آنگاه فرمان میدهد که در موقع کوچ کردن براي جنگ، گروهی
هم خود را براي فهم دین آماده کنند تا وقتی به میان قوم خود برگشتند آنها را تبلیغ نمایند.
باز هم سخن را درباره کافران سوق میدهد و به شدت عمل در برابر آنها میخواند و اشعار میدارد که چون سورهاي از قرآن نازل
شود بر ایمان مؤمنان میافزاید و پلیدي کافران و کسانی را که در دلهایشان بیماري است چند برابر میکند و آنها کافر از دنیا
میروند سپس اعلام میکند که خدا کافران و منافقان را سالی یک بار و دو بار امتحان میکند ولی آنها به خود نمیآیند و چون
سورهاي نازل میشود به یکدیگر نگاه میکنند و دلشان از آن سوره برگردانیده میشود چون آنها گروهی هستند که نمیفهمند.
در پایان سوره از پیامبر اسلام یاد میکند که همواره به فکر مسلمانان بود و به آنان علاقه داشت و مهربان بود و این مطلب را هم
اضافه میکند که اگر کافران روي گردان شوند به آنان بگو که خدا مرا بس است و خدایی جز او وجود ندارد به او توکل کردم و
او پروردگار عرش عظیم است.