گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد چهارم
تفسیر سوره توبه



[ [سورة التوبۀ ( 9): الآیات 1 الی 4
اشاره
بَراءَةٌ مِنَ اللّه وَ رَسُولِه إِلَی الَّذِینَ عاهَدتُم مِنَ المُشرِکِینَ ( 1) فَسِیحُوا فِی الَأرض أَربَعَۀَ أَشهُرٍ وَ اعلَمُوا أَنَّکُم غَیرُ مُعجِزِي اللّه وَ أَن اللّهَ
مُخزِي الکافِرِینَ ( 2) وَ أَذانٌ مِنَ اللّه وَ رَسُولِه إِلَی النّاس یَومَ الحَج الَأکبَرِ أَن اللّهَ بَرِيءٌ مِنَ المُشرِکِینَ وَ رَسُولُه فَإِن تُبتُم فَهُوَ خَیرٌ لَکُم وَ
إِن تَوَلَّیتُم فَاعلَمُوا أَنَّکُم غَیرُ مُعجِزِي اللّه وَ بَشِّرِ الَّذِینَ کَفَرُوا بِعَذاب أَلِیم ( 3) إِلاَّ الَّذِینَ عاهَدتُم مِنَ المُشرِکِینَ ثُم لَم یَنقُصُوکُم شَیئاً وَ
( لَم یُظاهِرُوا عَلَیکُم أَحَداً فَأَتِمُّوا إِلَیهِم عَهدَهُم إِلی مُدَّتِهِم إِن اللّهَ یُحِبُّ المُتَّقِینَ ( 4
صفحه : 417
( این، برائت از سوي خدا و پیامبر اوست به سوي کسانی از مشرکان که شما با آنان پیمان بستهاید ( 1
( پس (اي مشرکان) چهار ماه در زمین بگردید و بدانید که شما عاجز کننده خدا نیستید و این خدا خوار کننده کافران است ( 2
و این اعلامی از سوي خدا و پیامبر او بر مردم در روز حج اکبر است که همانا خدا و پیامبر او از مشرکان بیزارند، پس اگر توبه
کردید به سود شماست و اگر روي گردان شدید بدانید که شما عاجز کننده خدا نیستید و کسانی را که کافر شدند به عذابی
صفحه 268 از 395
( دردناك مژده بده ( 3
مگر کسانی از مشرکان که با آنان پیمان بستهاید آنگاه آنها چیزيتان نکاستهاند و به ضرر شما کسی را کمک نکردهاند، پس با
( آنان پیمانشان را تا پایان مدتشان به پایان برسانید، همانا خداوند پرهیزگاران را دوست میدارد ( 4
نکات ادبی
بیزاري، رفع امان، انقطاع عصمت، برطرف شدن تعهد و پیمان. « براءة » -1
و اگر براءة را « هذه براءة » : است و یا خبر براي مبتداي محذوف است به تقدیر « الی الّذین » ضمناً این کلمه یا مبتداست و خبر آن
مبتدا بگیریم واقع شدن نکره در ابتدا در اینجا جایز است چون نکره موصوفه است.
از سیح و سیاحت به معناي گردش، سیر. « فسیحوا » -2
ناتوان کننده، عاجز کننده. « معجز » -3
اعلام کردن، رساندن پیام. این به پیام رسانی اذان گفته میشود از آن « اذان » -4
صفحه : 418
خبر « الی النّاس » جهت است که مخاطبان، آن پیام را با گوش خود میشنوند. و اذُن به معناي گوش است. این کلمه هم مبتداست و
آن میباشد و نمیتوان آن را به براءة عطف کرد چون هر کدام خبر مستقلی دارند.
به جهت ابتدا مرفوع است، رسوله هم مرفوع شده است. البته میتوان آن را « الله » و چون محل « الله » عطف است بر « و رسوله » -5
عطف به لفظ کرد و منصوب خواند ولی قرائت مشهور با رفع است.
« لکن الّذین » استثناي منقطع است به معناي « إلّا الّذین » -6
تفسیر و توضیح
2) بَراءَةٌ مِنَ اللّه وَ رَسُولِه إِلَی الَّذِینَ عاهَدتُم ... در طول سالهایی که پیامبر اسلام در مدینه بود باگروههایی از مشرکان - آیات ( 1
پیمان عدم تعرض بسته بود. تا وقتی که مشرکان بر پیمان خود پاي بند بودند پیامبر اسلام نیز آن را محترم میشمرد ولی بسیاري از
مشرکان به تدریج پیمانهاي خود را نقض کردند و به دشمنان اسلام کمک نمودند، این بود که پیمان آنها دیگر احترامی نداشت و
میشد آن را لغو کرد و این همان مطلبی است که در اواخر سوره انفال خواندیم:
وَ إِمّا تَخافَن مِن قَوم خِیانَۀً فَانبِذ إِلَیهِم عَلی سَواءٍ (انفال/ 58 ) و اگر از خیانت گروهی ترسیدي، براي همسانی با آنها پیمانشان را به
سوي آنها بیفکن.
در آغاز این سوره بطور آشکار پیمانهایی را که با مشرکان بسته شده بود، لغو میکند و از مشرکان بیزاري میجوید و میفرماید:
این برائتی است از سوي خدا و رسول از آن گروه از مشرکان که با آنها پیمان دارید یعنی پیمان آنها لغو میشود و دلیل آن هم
همان پیمان شکنی مشرکان است. البته آن گروه از مشرکان که پیمان شکنی نکرده بودند مانند بنی کنانه و بنی ضمره، پیمان آنها
محترم بود، این مطلب در چند آیه بعد گفته خواهد شد و همین استثنا دلیل روشنی است بر این برائت از
صفحه : 419
مشرکان و لغو پیمان آنها به سبب پیمان شکنی و خیانت آنها به مسلمانان میباشد و چون در اسلام غدر و حیله وجود ندارد آشکارا
لغو پیمان را اعلام میکند.
در آیه بعد به آنها چهار ماه مهلت میدهد که تکلیف خود را روشن کنند یا مسلمان شوند و یا آماده جنگ باشند. و لذا خطاب به
صفحه 269 از 395
مشرکان میفرماید: پس چهار ماه در زمین سیاحت کنید و بگردید و بدانید که شما نمیتوانید خداي را عاجز و ناتوان کنید. خدا از
پس مشرکان بر میآید و کافران را خوار میکند.
این چهار ماه مهلت از چه زمانی شروع میشود! ظاهر این است که از زمان اعلام این مطلب بر مشرکان شروع میشود و آن همان
روز عید قربان سال نهم هجرت است که این آیات توسط حضرت علی (ع) در آن روز خوانده شد و به همه مردم و از جمله
مشرکان ابلاغ گردید. اعلام برائت از مشرکان فقط در همان سال نهم انام گرفت و در سالهاي بعد تکرار نشد چون دیگر مشرکان
در حج شرکت نکردند.
البته نمیتوان گفت که چون آغاز این مهلت روز عید قربان است پس پایان آن بیستم ربیع الاول خواهد بود، چون در آن سال هنوز
لغو نشده بود و عربها موسم حج را هر سال جابجا میکردند تا این این کار در سال دهم هجرت لغو شد (تفصیل « نسیئی » برنامه
مطلب درباره نسیئی خواهد آمد) و ما نمیدانیم که در سال اعلام برائت روز عید قربان در چه روز از کدام ماه بود!
4) وَ أَذانٌ مِنَ اللّه وَ رَسُولِه إِلَی النّاس یَومَ الحَ ج الَأکبَرِ ... دنباله همان مطلب قبلی در اعلام برائت از مشرکان و لغو پیمان - آیات ( 3
آنهاست که در این آیه بطور رسمی به همگان اعلام میشود. میفرماید: این اعلامی از سوي خدا و پیامبر او بر مردم در روز حج
اکبر است که خدا و پیامبرش از مشرکان بیزار هستند یعنی امانی که به آنها داده شده بود برداشته میشود.
منظور از روز حج اکبر طبق بعضی از روایات همان روز عید قربان سال نهم هجرت است که در آن سال مشرکان و مسلمانان با هم
حج به جاي آوردند و اجتماع بزرگی از حاجیان تشکیل شده بود و مهلت چهار ماهه مشرکان از آن روز شروع شد.
صفحه : 420
اگر این مطلب را بپذیریم باید بگوییم که روز حج اکبر فقط آن سال بخصوص بود و بعدها دیگر حج اکبر تکرار نشد چون
مشرکان دیگر در حج شرکت نکردند ولی در بعضی از روایات هم آمده که روز حج اکبر روز عید قربان است از آن جهت که
مراسم حج در آن تکمیل میشود و این در مقابل عمره است که در سایر روزها به عمل میآید و حج اصغر است. اگر این احتمال
را بدهیم تمام سالها روز عید قربان روز حج اکبر خواهد بود. احتمال این منظور از روز حج اکبر روز عرفه باشد نیز داده شده ولی
در روایات زیادي روز عید قربان گفته شده است.
به هر حال از آن روز به بعد تا چهار ماه مشرکان مهلت دارند که وضعیت خود را روشن کنند، پس از سپري شدن این مهلت با آنها
جنگ خواهد شد تا ریشه شرك خشکیده شود.
در ادامه آیات خطاب به مشرکان اظهار میدارد که اگر شما در این مهلت توبه کردید و اسلام را پذیرفتید، این به سود شماست
چون در امان خواهید بود ولی اگر از اسلام روي گردان شدید، بدانید که شما خدا را عاجز نخواهید کرد و خدا میتواند شما را
مؤاخذه کند، سپس به پیامبر میفرماید که کافران را به عذابی دردناك مژده بده، یعنی مشرکان، هم در این دنیا امان ندارند و هم
در آخرت به عذاب خدا گرفتار خواهند شد.
در آیه بعدي آن گروه از مشرکان را که پیمان شکنی نکردهاند و به دشمنان اسلام کمک نرسانیدهاند، از این برائت استثنا میکند و
اعلام میکند که پیمان آنها لغو نمیشود و تا وقت مقرري که در آن پیمان آمده ادامه خواهد یافت و به مسلمانان دستور میدهد
که پیمان آنها را تا سرآمد مدت تعیین شده محترم بشمارند و متعرض آنان نشوند که خدا پرهیزگاران را دوست دارد و یکی از
نشانههاي تقوا این است که انسان به عهد و پیمان خود پاي بند باشد.
البته در میان مشرکانی که پیامبر با آنها پیمان بسته بود گروههاي اندکی پیمان خود را حفظ کردند مانند بنی کنانه و بین ضمره که
به پیمان خود باقی ماندند و
صفحه : 421
صفحه 270 از 395
دشمنان اسلام را یاري نکردند. پیامبر نیز مأموریت یافت که پیمان آنها را محترم بشمارد.
[ [سورة التوبۀ ( 9): الآیات 5 الی 6
اشاره
فَإِذَا انسَلَخَ الَأشهُرُ الحُرُم فَاقتُلُوا المُشرِکِینَ حَیث وَجَدتُمُوهُم وَ خُذُوهُم وَ احصُرُوهُم وَ اقعُدُوا لَهُم کُل مَرصَدٍ فَإِن تابُوا وَ أَقامُوا الصَّلاةَ
وَ آتَوُا الزَّکاةَ فَخَلُّوا سَبِیلَهُم إِن اللّهَ غَفُورٌ رَحِیم ( 5) وَ إِن أَحَ دٌ مِنَ المُشرِکِینَ استَجارَكَ فَأَجِره حَتّی یَسمَعَ کَلامَ اللّه ثُم أَبلِغه مَأمَنَهُ
( ذلِکَ بِأَنَّهُم قَوم لا یَعلَمُونَ ( 6
پس چون ماههاي حرام تمام شود، مشرکان را در هر کجا که پیدا کردید بکشید و آنها را بگیرید و محصورشان کنید و همه جا در
کمین آنها بنشینید، پس اگر توبه کردند و نماز را به پاداشتند و زکات را دادند پس راه آنها را باز کنید، همانا خداوند آمرزنده
( بخشایشگر است ( 5
و اگر یکی از مشرکان از تو پناه بخواهد، پس به او پناه بده تا سخن خدا را بشنود سپس او را به محل امن خود برسان، این
( بدانجهت است که آنان گروهی هستند که نمیدانند ( 6
نکات ادبی
تمام شود، بیرون شود. از سلخ به معناي بیرون شدن از لباس و اصل آن از سلخ به معناي کندن پوست گوسفند است. « انسلخ » -1
گویا تمام شدن ماه را به بیرون شدن از آن ماه تعبیر آوردهاند و به آن سلخ گفتهاند.
ماههاي حرام. یا منظور ماههاي معروف حرام است که همان ذیقعده و ذیحجه و محرم و رجب است و یا منظور « الأشهر الحرم » -2
چهار ماهی است که به مشرکان مهلت داده شده و جنگ با آنها تا پایان آن چهار ماه حرام بود.
ظرف مکان است و براي همین جهت منصوب است. « کل مرصد » -3
کمینگاه، اسم مکان یا مصدر میمی است. « مرصد » -4
از باب اشتغال است و تقدیر آن چنین است: و ان استجارك احد « و ان احد » -5
صفحه : 422
استجارك فاجره.
یا براي تعلیل است و یا براي غایت. « حتّی » -6
محل امن، اسم مکان از امن. « مأمن » -7
تفسیر و توضیح
آیه ( 5) فَإِذَا انسَلَخَ الَأشهُرُ الحُرُم فَاقتُلُوا المُشرِکِینَ ... در آیات پیش گفته شد که مشرکان فقط چهار ماه مهلت دارند که وضعیت
خود را روشن کنند. اینک در این آیه چگونگی برخورد با مشرکان را پس از سپري شدن مهلت یادشده که چهار ماه حرام است،
بیان میکند. منظور از حرام بودن آن چهار ماه این است که نباید در آن چهار ماه با مشرکان جنگید و آنها آزادند که هر کجا
این چهار ماه حرام در دهم « نسیئی » خواستند رفت و آمد کنند و اگر آغاز مهلت مقرر را روز عید قربان بگیریم بدون توجه به مسأله
ربیع الاول تمام میشود. نمیتوان گفت که منظور از ماههاي حرام در اینجا همان ماههاي حرام اصطلاحی است چون در آن
صفحه 271 از 395
صورت، مهلت مقرر در پایان ماه محرم تمام میشود که جمعاً یک ماه و بیست روز میشود و چهار ماه تمام نخواهد بود مگر این
چهار ماه را از اول شوّال حساب کنیم همانگونه که بعضیها گفتهاند ولی این احتمال بعید است چون این آیات در روز عید قربان
به مشرکان ابلاغ شد و باید مهلت مقرر از همان روز اعلام شده باشد.
به هر حال در این آیه مسلمانان را مورد خطاب قرار میدهد و میگوید: وقتی آن چهار ماه حرام سپري شد، مشرکان را هر کجا که
یافتید بکشید و آنها را بگیرید و محصورشان کنید و در زندان افکنید و در هر کمینگاهی بر سر راه آنها بنشینید. یعنی به آنها امان
ندهید و اگر از همان آغاز، از پذیرش اسلام سرباز زدند کشته شوند و اگر دیدید که در تردید هستند و احتمال دارد که با اندکی
تأمل مسلمان شوند آنها را زندانی کنید تا وضعشان مشخص گردد پس اگر توبه کردند و مسلمان شدند و نماز خواندند و زکات
دادند، در این صورت آنها را رها کنید و راهشان را باز کنید آنها هم
صفحه : 423
حقوقی مانند سایر مسلمانها دادند و خدا آمرزنده و مهربان است یعنی شرك قبلی آنها را میبخشد.
آیه ( 6) وَ إِن أَحَدٌ مِنَ المُشرِکِینَ استَجارَكَ فَأَجِره ... پس از دستور اکید در قلع و قمع و سرکوبی مشرکان بعد از سپري شدن مهلت
مقرر که در آیه پیش داده شد، در این آیه اجازه میدهد که اگر یکی از مشرکان از تو پناه خواست به او پناه بده و این به علت
احتمال هدایت شدن اوست چون وقتی در پیش مسلمانان باشد، کلام خدا را میشنود واي بسا شنیدن کلام خدا در او اثر کند و
مسلمان شود. وقتی به یک مشرك پناه دادي باید او را به جایگاه امن خود برسانی. یعنی آسیبی نزنی و به قوم و قبیله خود که محل
امن و برقراري اوست برسانی.
بعد اضافه میکند که این پناه دادن براي آن است که آنها گروهی هستند که نمیدانند و اگر مدتی نزد مسلمانان باشند شاید به
آگاهیهایی برسند و دست از شرك بردارند.
[ [سورة التوبۀ ( 9): الآیات 7 الی 10
اشاره
کَیفَ یَکُون لِلمُشرِکِینَ عَهدٌ عِندَ اللّه وَ عِندَ رَسُولِه إِلاَّ الَّذِینَ عاهَدتُم عِندَ المَسجِدِ الحَرام فَمَا استَقامُوا لَکُم فَاستَقِیمُوا لَهُم إِن اللّهَ
( یُحِبُّ المُتَّقِینَ ( 7) کَیفَ وَ إِن یَظهَرُوا عَلَیکُم لا یَرقُبُوا فِیکُم إِلا وَ لا ذِمَّۀً یُرضُونَکُم بِأَفواهِهِم وَ تَأبی قُلُوبُهُم وَ أَکثَرُهُم فاسِقُونَ ( 8
اشتَرَوا بِآیات اللّه ثَمَناً قَلِیلًا فَ َ ص دُّوا عَن سَبِیلِه إِنَّهُم ساءَ ما کانُوا یَعمَلُونَ ( 9) لا یَرقُبُونَ فِی مُؤمِن إِ  لا وَ لا ذِمَّۀً وَ أُولئِکَ هُم المُعتَدُونَ
(10)
چگونه براي مشرکان نزد خدا و نزد پیامبر او پیمانی باشد! مگر کسانی که نزد مسجد الحرام با آنها پیمان بستید پس تا وقتی که
( براي شما (بر سر پیمان خود) پایداري کردند پس شما هم براي آنها پایداري کنید همانا خداوند پرهیزگاران را دوست میدارد ( 7
چگونه (براي آنها پیمانی باشد) در حالی که اگر بر شما غلبه کنند درباره شما نه خویشاوندي را رعایت میکنند و نه عهد و پیمان
را. آنها شما را با دهانهاي خود راضی میکنند در حالی که دلهایشان نمیپذیرد و بسیاري از
صفحه : 424
( آنان فاسق هستند ( 8
( آیات خدا را به بهایی اندك فروختند و از راه او منع کردند براستی که آنان چه کار بدي میکنند ( 9
( آنها درباره هیچ مؤمنی نه خویشاوندي و نه عهد و پیمانی را رعایت نمیکنند و آنان همان تجاوزگران هستند ( 10
صفحه 272 از 395
نکات ادبی
استفهام انکاري و براي نفی است. « کیف یکون » -1
است « للمشرکین » است که به خاطر صدارت در کلام مقدم شده و یا « کیف » و خبر آن یا « عهد » ناقصه است و اسم آن « یکون » -2
که به خاطر مجرور بودن مقدم شده است.
و یا متصل است و مشرکین مستثنی منه میباشد. « لکن الّذین » یا استثناي منقطع است به تقدیر « إلّا الّذین » » -3
کل حرم است و اطلاق این تعبیر بر حرم شایع است. « المسجد الحرام » -4 منظور از
پایداري کردند، به عهد خود پاي بند شدند. « استقاموا » -5
میباشد. «... إلا الّذین عاهدتم » باز براي انکار است و اعاده و تکرار آن به خاطر فاصله افتادن با جمله « کیف » -6
غلبه کنند، دست یابند. « یظهروا » -7
قرابت، خویشاوندي، هر نوع تعهدي که بطور طبیعی حاصل میشود از الّ یئل الّا به معناي درخشیدن و روشن شدن است « الّ » -8
چون تعهداتی که از خویشاوندي حاصل میشود واضح و روشن است.
پیمان، تعهد، بر عهده گرفتن. از ذمّ به معناي نکوهش مشتق شده است. گویا کسی که به تعهد خود عمل نمیکند « ذمّۀ » -9
نکوهش میشود.
دهانها. جمع فم. این از موارد نادري است که بعضی از اشتقاقات یک واژه با واو و هاء و بعضی دیگر با دو میم آمده « افواه » -10
است.
صفحه : 425
تفسیر و توضیح
آیه ( 7) کَیفَ یَکُون لِلمُشرِکِینَ عَهدٌ عِندَ اللّه وَ عِندَ رَسُولِه ... اعلام برائت از مشرکان و لغو پیمانهاي آنها از سوي خداوند حتی براي
مسلمانان غیر منتظره بود و لذا براي تحکیم و تأکید بر این موضوع به صورت استفهام انکاري میپرسد: چگونه براي مشرکان نزد
خدا و نزد پیامبرش پیمانی باشد! یعنی کسی که مشرك است اصلًا خدا و رسول را قبول ندارد و لذا در هر جا که به مصلحت خود
دیدند پیمان با مسلمانان را شکستند و آن را زیر پا گذاشتند. بنابراین مسلمانان هم مقابله به مثل میکنند و پیمان آنها را نادیده
میگیرند و مسلّم است که با لغو پیمان، مسلمانان تعهدي ندارند و چون از قدرت و توان جنگی برخوردار هستند با مشرکان که
مانع پیشرفت اسلام هستند میجنگند.
در ادامه آیه آن گروه از مشرکان را که پیمان خود را نشکستهاند استثنا میکند و اظهار میدارد که کسانی از مشرکان که نزد
مسجد الحرام با آنان پیمان بستید، پیمان آنها محترم است و تا وقتی که آنها در این پیمان پایداري میکنند شما نیز پایداري کنید و
بر سر پیمان خود باشید. منظور از این گروه از مشرکان همان بنی کنانه و بنی ضمره است که پیش از این درباره آنها سخن گفتیم.
آنها پیمان خود با مسلمانان را نقض نکردند و به دشمنان اسلام کمک ننمودند و لذا پیمان آنها همچنان محترم است و شکستن آن
از سوي مسلمانان مخالف با روح ایمان و تقواست و به همین جهت در پایان آیه میفرماید: خدا پرهیزگاران را دوست دارد و یکی
از نشانههاي پرهیزگاري پاي بند بودن به تعهد و پیمان است مگر این طرف مقابل آن را بشکند که دیگر حرمتی ندارد. نظیر این
مطلب را در آیه 4 از همین سوره که گذشت خواندیم.
10 ) کَیفَ وَ إِن یَظهَرُوا عَلَیکُم لا یَرقُبُوا فِیکُم ... چگونه مشرکان عهد و پیمانی نزد خدا دارند در حالی که اگر آنها بر - آیات ( 8
شما مسلمانان دست یابند و غلبه کنند هرگز هیچ تعهدي را درباره شما رعایت نخواهند کرد نه خویشاوندي و قرابت را
صفحه 273 از 395
شما مسلمانان دست یابند و غلبه کنند هرگز هیچ تعهدي را درباره شما رعایت نخواهند کرد نه خویشاوندي و قرابت را
صفحه : 426
محترم خواهند شمرد و نه پیمان عدم تعرض را رعایت خواهند کرد.
اگر مشرکان گاهی سخنان خوشایندي میزنند این ظاهر قضیه است، آنها میخواهند مسلمانان را فریب دهند و با سخنان خود آنها
را راضی کنند ولی در دلهاي خود با مسلمانان کینه دارند و خوشنودي مسلمانان را نمیخواهند و بیشترِ مشرکان فاسق هستند یعنی
پیمان شکنی میکنند. این میفرماید: بیشتر آنها چنین هستند، آن دو قبیله را که بر عهد و پیمان خود با مسلمانان پاي بند بودند یعنی
در اینجا به معناي « فاسق » قبیله بنی کنانه و بنی ضمره استثنا میکند و آنها اقلیتی بودند که از پیمان خود خارج نشدند بنابراین، واژه
خارج شدن از پیمان است و به معناي فسق و فجور و گناه نیست چون فسق به این معنا در همه مشرکان وجود دارد.
در آیه بعد راجع به همان اکثریت مشرکان اظهار میدارد که آنان آیات خدا را به بهاي اندکی فروختند و مانع پیشرفت اسلام و سدّ
راه خدا شدند و آنان چه کار بدي میکنند. منظور از آیات خدا همان آیات قرآن است که آنها با تکذیب آن و پیروي از هوا و
هوسهاي خود در واقع آن آیات را به بهاي دنیاپرستی و لذت جویی فروختند.
نظیر معاملهاي که احبار و رهبان از یهود و نصاري با آیات تورات و انجیل کردند.
این مشرکان درباره هیچ مؤمنی به تعهدات خود پاي بند نیستند و نه خویشاوندي و نه پیمان هیچ کدام را محترم نمیشمارند و آنان
گروهی تجاوزگر هستند و همواره میخواهند بر مسلمانان تجاوز کنند.
[ [سورة التوبۀ ( 9): الآیات 11 الی 13
اشاره
فَإِن تابُوا وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ فَإِخوانُکُم فِی الدِّین وَ نُفَصِّل الآیات لِقَوم یَعلَمُونَ ( 11 ) وَ إِن نَکَثُوا أَیمانَهُم مِن بَعدِ عَهدِهِم وَ
طَعَنُوا فِی دِینِکُم فَقاتِلُوا أَئِمَّۀَ الکُفرِ إِنَّهُم لا أَیمانَ لَهُم لَعَلَّهُم یَنتَهُونَ ( 12 ) أَ لا تُقاتِلُونَ قَوماً نَکَثُوا أَیمانَهُم وَ هَمُّوا بِإِخراج الرَّسُول وَ هُم
( بَدَؤُکُم أَوَّلَ مَرَّةٍ أَ تَخشَونَهُم فَاللّه أَحَقُّ أَن تَخشَوه إِن کُنتُم مُؤمِنِینَ ( 13
پس اگر توبه کردند و نماز را به پاداشتند و زکات را دادند، پس برادران شما در
صفحه : 427
( دین هستند و آیات را براي گروهی که میدانند بطور مشروح بیان میکنیم ( 11
و اگر سوگندهاي خود را پس از پیمانشان شکستند و در دین شما بدگویی کردند، پس با پیشوایان کفر بجنگید که آنان را هیچ
( سوگندي نیست، باشد که باز ایستند ( 12
آیا با گروهی نمیجنگید که سوگندهاي خود را شکستند و در بیرون کردند پیامبر کوشیدند و آنها بودند که براي نخستین بار
( (جنگ) با شما را آغاز کردند آیا از آنها میترسید! این خداست که شایسته است از او بترسید اگر مؤمنان هستید ( 13
نکات ادبی
متعلق به اخوانکم است چون در آن معناي فعلی « فی الدین » -2 « فهم اخوانکم » : خبر مبتداي محذوف است به تقدیر « فاخوانکم » -1
وجود دارد.
جمع یمین، سوگندها. از یمین به معناي دست راست. در قدیم وقتی قسم میخوردند دست راست خود را بلند « ایمان » -3
میکردند.
صفحه 274 از 395
از طعن به معناي عیب جویی و اصل آن از طعن به معناي زدن نیزه است گویا کسی که عیب جویی میکند، به طرف « طعنوا » -4
مقابل ضربه میزند.
بود کسره میم اول به همزه دوم داده شد و میم در میم ادغام گردید و همزه وزن جمع افتاد و « أءمِمۀ » جمع امام واصل آن « ائمه » -5
ائمّه شد به معناي پیشوایان، سرکردگان.
از هم به معناي قصد کردن، آهنگ کاري نمودن. « همّوا » -6
تفسیر و توضیح
12 ) فَإِن تابُوا وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ ... با لغو پیمانهاي مشرکان و اعلام جنگ با آنها، آنان یکی از دو راه را در - آیات ( 11
پیش دارند یا اسلام را بپذیرند و حقوق مساوي با مسلمانان داشته باشند و جان و مالشان در امان باشد و یا این
صفحه : 428
در شرك و کفر خود بمانند که در این صورت مسلمانان با آنها خواهند جنگید.
این است که در این آیه میفرماید: اگر مشرکان توبه کردند و نماز به پاداشتند و زکات دادند، پس برادران دینی شما هستند. یعنی
آنها هم در امان خواهند بود.
اضافه میکند که آیات خود را به تفصیل براي گروهی که میدانند بیان میکنیم. ولی اگر مشرکان پیمانهاي خود را شکستند و به
دین شما عیب و ایراد گرفتند، در این صورت با پیشوایان کفر بجنگید. آنها دیگر عهد و پیمانی ندارند یعنی پیمانهاي آنها احترامی
ندارد. این کار را ادامه بدهید تا مگر آنها از کفر خود برگردند و از مخالفت با اسلام بازایستند.
این میفرماید: با پیشوایان کفر بجنگید، براي آن است که آنها هستند که به عنوان سران کفر و شرك مردم را از راه حق
بازمیدارند و باید در مرحله اوّل با آنها مبارزه کرد و بقیه مردم دنباله رو آنها هستند. اگر کسانی مانند ابو سفیان و عکرمۀ بن ابی
جهل و حرث بن هشام که گردانندگان جامعه شرك بودند سرکوب شوند، دیگران جرئت مبارزه و جنگ با اسلام را نخواهند
داشت.
آیه ( 13 ) أَ لا تُقاتِلُونَ قَوماً نَکَثُوا أَیمانَهُم وَ هَمُّوا ... براي تشویق و ترغیب مسلمانان به جنگ با مشرکان، بعضی از جنایتهاي آنها را
برمیشمارد و به مسلمانان خطاب میکند که آیا شما با گروهی نمیجنگید که پیمانهاي خود را شکستند و کوشیدند که پیامبر
اسلام را از خانه و کاشانه خود بیرون کنند و آنها بودند که براي اولین بار جنگ با شما را آغاز کردند و آن در جنگ بدر بود که
با وجود این کاروان تجارتی آنها به سلامت از حوزه نفوذ مسلمانان ردّ شده بود و خطري آن را تهدید نمیکرد، باز براي کوبیدن
اسلام با مسلمانان جنگ را شروع کردند و البته شکست خوردند.
اینها همان کسانی بودند که در مکه مسلمانان را آزار و اذیت کردند و پیامبر مجبور شد شهر و دیار خود را ترك کند. سزاي
کسانی که چنین رفتاري با مسلمانان داشته باشند و پیمان خود را هم محترم نشمارند چیست! جز این باید با آنها
صفحه : 429
جنگید تا شرّ آنها دفع شود.
براي تحریک احساسات مسلمانان علاوه بر یادآوري جنایتهاي آنان میفرماید:
آیا شما از آنها میترسید! در حالی که این خداست که شایسته است از او بترسید اگر ایمان دارید.
ترس از خدا نه براي این است که او ستم میکند و موجود ترسناکی است، بلکه براي آن است که انسان وظایف و تکالیف خود را
انجام ندهد و مورد مؤاخذه قرار بگیرد. دیگر این عظمت و بزرگواري او باعث نوعی خوف در انسان میشود که مبادا سزاوار
صفحه 275 از 395
عظمت او بندگی نکرده باشم.
[ [سورة التوبۀ ( 9): الآیات 14 الی 16
اشاره
قاتِلُوهُم یُعَذِّبهُم اللّه بِأَیدِیکُم وَ یُخزِهِم وَ یَنصُ رکُم عَلَیهِم وَ یَشف صُدُورَ قَوم مُؤمِنِینَ ( 14 ) وَ یُذهِب غَیظَ قُلُوبِهِم وَ یَتُوب اللّه عَلی مَن
یَشاءُ وَ اللّه عَلِیم حَکِیم ( 15 ) أَم حَسِبتُم أَن تُترَکُوا وَ لَمّا یَعلَم اللّه الَّذِینَ جاهَدُوا مِنکُم وَ لَم یَتَّخِ ذُوا مِن دُونِ اللّه وَ لا رَسُولِه وَ لا
( المُؤمِنِینَ وَلِیجَۀً وَ اللّه خَبِیرٌ بِما تَعمَلُونَ ( 16
با آنان بجنگید تا خدا به دست شما آنان را عذاب کند و خوارشان سازد و شما را بر آنان پیروز گرداند و سینههاي گروهی با ایمان
( را شفا بخشد ( 14
( و خشم دلهاي آنان را برطرف کند و خدا توبه هر کس را که بخواهد میپذیرد و خدا داناي فرزانه است ( 15
آیا گمان کردید که رها شوید و هنوز خدا آن گروه از شما را مشخص نکرده که جهاد نمودند و جز خدا و پیامبر او و مؤمنان،
( همرازي نگرفتند! و خدا به آنچه انجام میدهید آگاه است ( 16
نکات ادبی
نمیباشد و لذا مرفوع است. « یذهب » جمله مستأنفه است و عطف بر « و یتوب » -1
در اینجا به معناي توبه پذیري است. چون توبه از بنده رجوع به « یتوب » -2
صفحه : 430
خداست و از خدا پذیرفتن توبه است که آن نیز نوعی رجوع است.
است. حرفام همیشه جمله استفهامیه را عطف میکند. « أ لا تقاتلون » عطف بر « ام حسبتم » -3
همراز، هم نشینی که اسرار انسان را بداند، کسی که از گروه دیگر وارد گروهی شود تا اسرار آنان را به دست آورد، « ولیجۀ » -4
جاسوس. از ولوج مشتق است که به معناي داخل شدن است.
تفسیر و توضیح
15 ) قاتِلُوهُم یُعَذِّبهُم اللّه بِأَیدِیکُم ... در این آیات نیز بر جنگ با مشرکان تأکید میشود و این بار، هم وعده پیروزي به - آیات ( 14
مسلمانان میدهد و هم فوائد این جنگ را گوشزد میکند.
شما با مشرکان بجنگید تا خدا به دست شما آنها را عذاب کند و آنها نتیجه کارهاي جنایت بار خود را ببینند و نیز خدا آنها را خوار
و ذلیل کند و شما را بر آنها پیروز گرداند و دلهاي گروهی با ایمان را تشفّی بدهد و خشم دلهایشان را برطرف سازد. مؤمنان
رنجهاي بسیاري از مشرکان دیده بودند و سینه هایشان لبریز از خشم و درد بود. جنگیدن با آنها و شکست دادن دشمن باعث
آرامش دلها و تشفّی خاطر آنها میشود و عقدهها میریزد.
در ادامه آیه اضافه میکند که خداوند توبه هر کس را که بخواهد میپذیرد، اشاره به این ممکن است از این مشرکان کسانی به
سوي اسلام گرایش پیدا کنند و مسلمان شوند که خدا توبه آنها را میپذیرد. البته کسانی که توبه کنند و اسلام را بپذیرند، برادران
مسلمانان میشوند و حقوقی مساوي با مسلمانان پیدا میکنند.
صفحه 276 از 395
در آخر آیه اظهار میدارد که خدا دانا و فرزانه است یعنی از تمام کارهاي شما و مشرکان آگاهی دارد و هر دستوري میدهد از
روي حکمت و فرزانگی است.
آیه ( 16 ) أَم حَسِبتُم أَن تُترَکُوا وَ لَمّا یَعلَم اللّه الَّذِینَ جاهَدُوا مِنکُم ... فرمان
صفحه : 431
جهادي که صادر شد و مسلمانان به جنگ با مشرکان خوانده شدند، علاوه بر سرکوبی دشمنان اسلام و آن فوائدي که در آیات
پیش گفته شد، خاصیت دیگري هم دارد و آن این ایمان مسلمانان به بوته آزمایش گذاشته میشود و آن گروه از مسلمانان که اهل
جهاد و ایمان هستند و در دین خود استوارند مشخص میگردند.
در این آیه میفرماید: آیا شما گمان کردید که سر خود رها میشوید و هنوز خداوند آن گروه از شما را که جهاد کردهاند و جز
خدا و پیامبرش و مؤمنان، براي خود همرازي نگرفتهاند، مشخص و معلوم نکرده است یعنی خدا در این جنگ بی امان که در پیش
دارید، درجه ایمان و جهاد افراد را به نمایش خواهد گذارد و و آنها که اهل جهاد هستند و هیچگونه سروسرّي با مشرکان ندارند،
شناخته خواهند شد.
توجه کنیم که منظور از جمله (و لمّا یعلم الله هنوز خدا ندانسته است) این نیست که خدا هنوز افراد مجاهد و با ایمان را نشناخته
است و میخواهد در این جنگها بشناسد، بلکه منظور این است که هنوز خداوند چنین افراد را براي دیگران مشخص نکرده است و
این افراد ظهور و بروز نکردهاند.
بارها گفتهایم که تعلّق علم خدا به وجود چیزي عین وقوع آن چیز است یعنی وقتی علم خداوند بر وجود چیزي تعلّق یافت
بیدرنگ آن چیز وجود پیدا میکند و در اینجا نیز منظور از این هنوز خدا ندانسته است، این است که هنوز خداوند مراتب ایمان و
جهاد این گروه را براي مردم آشکار نکرده است.
همچنین در این آیه خداوند مسلمانان را از این همرازي از غیر خودشان داشته باشند و کافران را محرم اسرار خود کنند، برحذر
میدارد. مسلمانان باید همانگونه که بر جان و مال و ناموس خود میترسند، بر اسرار مسلمانان هم بترسند و در حفظ آن بکوشند و
این در بعضی از آیات از دوستی با کافران به شدت منع شده براي همین است که ممکن است این دوستیها بجایی برسد که
مسلمانان اسرار جامعه خود را در اختیار کافران بگذارند.
صفحه : 432
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِ ذُوا بِطانَۀً مِن دُونِکُم (آل عمران/ 118 ) اي کسانی که ایمان آوردهاید از غیر خودتان همدل و همرازي
نگیرید.
چند روایت
-1 قال ابو جعفر (ع): لا تتخذوا من دون الله ولیجۀ فلا تکونوا مؤمنین فان کل سبب و نسب و قرابۀ و ولیجۀ و بدعۀ و شبهۀ منقطع الا
«1». ما اثبته القرآن
امام باقر (ع) فرمود: جز خدا همرازي نگیرید که در این صورت مؤمن نخواهید بود، همانا هر سببی و نسبی و قرابتی و همراز گرفتنی
و بدعتی و شبههاي بریده خواهد شد مگر آن چیزي که قرآن آن را اثبات کرده است.
یعنی بالمؤمنین آل محمّد و الولیجۀ « وَ لَم یَتَّخِ ذُوا مِن دُونِ اللّه وَ لا رَسُولِه وَ لَا المُؤمِنِینَ وَلِیجَ ۀً » : -2 عن ابی جعفر (ع) فی قوله
«2». البطانۀ
فرمود: منظور از مؤمنان آل محمّد (ع) هستند و « و جز خدا و پیامبرش و مؤمنان همرازي نمیگیرند » امام باقر (ع) در باره سخن خدا
صفحه 277 از 395
ولیجه به معناي همراز است.
[ [سورة التوبۀ ( 9): الآیات 17 الی 18
اشاره
ما کانَ لِلمُشرِکِینَ أَن یَعمُرُوا مَساجِدَ اللّه شاهِدِینَ عَلی أَنفُسِهِم بِالکُفرِ أُولئِکَ حَبِطَت أَعمالُهُم وَ فِی النّارِ هُم خالِدُونَ ( 17 ) إِنَّما یَعمُرُ
( مَساجِدَ اللّه مَن آمَنَ بِاللّه وَ الیَوم الآخِرِ وَ أَقامَ الصَّلاةَ وَ آتَی الزَّکاةَ وَ لَم یَخشَ إِلاَّ اللّهَ فَعَسی أُولئِکَ أَن یَکُونُوا مِنَ المُهتَدِینَ ( 18
مشرکان حق ندارند که مساجد خدا را آباد کنند در حالی که بر کفر خویشتن گواهند، آنان اعمالشان تباه شده است و در آتش
( جاویدان خواهند بود ( 17
این است و جز این نیست که مساجد خدا را کسی آباد میکند که به خدا و روز
-----------------------------------
. 1)- اصول کافی، ج 1، ص 59 )
. 2)- تفسیر قمی، ج 1، ص 283 )
صفحه : 433
( واپسین ایمان دارد و نماز را برپا داشته و زکات را داده و جز از خدا نترسیده، پس امید است که آنان از هدایت شدگان باشند ( 18
نکات ادبی
براي ملکیت و حق است یعنی حق آنان نیست و آنها را نسزد که مساجد را آباد کنند. « للمشرکین » -1 لام در
است که مقدم شده. ضمناً عمارت به معناي آباد ساختن است « للمشرکین » در حکم مفرد و اسم کان است و خبر آن « ان یعمروا » -2
که شامل آبادي ظاهري مانند ترمیم خرابیها و آبادي معنوي مانند عبادت در مساجد میشود.
حال از مشرکین است. « شاهدین » -3
تباه شد. از بین رفت. احباط یک اصطلاح قرآنی است و به معناي تباه شدن اعمال نیک است و اختصاص به کافران و « حبطت » -4
مشرکان دارد.
امید است. اظهار امیدواري از جانب خدا به معناي تحقق موضوع است. « فعسی » -5
تفسیر و توضیح
18 ) ما کانَ لِلمُشرِکِینَ أَن یَعمُرُوا مَساجِ دَ اللّه ... مشرکان مکه همواره به خود میبالیدند که ما متولیان مسجد الحرام - آیات ( 17
هستیم و آن را تعمیر میکنیم و به حاجیان آب میدهیم. در این آیه اظهار میدارد که آنان حق ندارند و آنان را نسزد که مسجد
خدا را آباد کنند در حالی که بر کفر خود گواهند. یعنی آنها که خدا و رسول او را قبول ندارند و کارشان بت پرستی است چگونه
به خود اجازه میدهند که مسجد خدا را آباد کنند!
مشرکان در عین حال که بت پرست بودند، به خدا اعتقاد داشتند ولی براي او شریک قرار میدادند و این انحراف بزرگ و غیر قابل
بخششی بود که اعمال نیک
صفحه : 434
صفحه 278 از 395
آنها را نیز تباه میکرد. آنها هر کار نیکی مانند تعمیر مساجد و آب دادن حاجیان که انجام میدادند چون از روي اخلاص براي
خدا نبود، هیچ گونه ارزش معنوي نداشت و در این آیه آنها از تعمیر مسجد نهی شدهاند چون تعمیر مسجد یک عبادت است و
آنها اهل عبادت براي خدا نبودند بلکه بتها را عبادت میکردند.
تعمیر مسجد براي آنان ثوابی نداشت و اعمال آنها تباه بود و جایگاه آنها آتش جهنم بود که جاودانه در آن خواهند ماند.
در آیه بعدي کسانی را که شایسته براي آبادسازي مساجد هستند معرفی میکند، کسانی حق دارند مساجد خدا را آباد کنند که
چهار ویژگی داشته باشند:
-1 به خدا و روز قیامت ایمان داشته باشند مشرکان هر چند که به نحوي خدا را قبول داشتند ولی به روز قیامت معتقد نبودند.
-2 نماز را برپا دارند 3- زکات را بپردازند این دو ویژگی اختصاص به مسلمانان دارد.
-4 جز خدا از کس دیگري نهراسند. اگر این ویژگی در کسی پیدا شد، اعمال او از روي اخلاص و تنها براي خدا خواهد بود چون
او از هیچ کس واهمه ندارد و در برابر خدا کسی را پرستش نمیکند.
« مهتدین راه یافته گان » اگر این ویژگیها در کسی جمع شود او شایستگی آبادسازي مساجد خدا را دارد و امید آن میرود که از
باشد. البته اظهار امیدواري درباره چیزي از سوي خدا، به معناي محقق بودن آن چیز است و بنابراین آنها حتماً از هدایت شدگان
فرق دارد و اشاره به این میکند که اگر این صفات چهارگانه « اولئک المؤمنون حقا » هستند ولی این تعبیر با تعبیرهاي قاطعی چون
که گفته شد در کسی پیدا شود هر چند که هدایت یافته است ولی معلوم نیست که او تا آخر در هدایت باشد و ممکن است هدایت
باشد یعنی کسانی که همیشه و همواره در راه هستند. « مهتدین » از او سلب شود و مهم این است که انسان از
صفحه : 435
بحثی درباره جایگاه مسجد در اسلام
مسجد به عنوان قلب تپنده جهان اسلام و جایگاهی براي عبادت، همواره مورد توجه و اهتمام مسلمانان بوده است و نخستین اقدامی
که پیامبر اسلام پس هجرت به مدینه و تشکیل حکومت به عمل آورد ساختن مسجد بود. اینک بحثهایی را درباره مسجد تقدیم
میکنیم:
« مسجد » واژه
آمده است « مسید » این واژه اسم مکان از سجده و به معناي محل سجده است. این واژه در بعضی از لهجههاي قبایل عربی به صورت
گفته « مسید » یا « مزد » و قلب حرف جیم به یاء در میان عربهاي جزیرة العرب شایع است. همچنین در اندلس و بلاد مغرب به مسجد
تلفظ میشود. « مچد » اضافه میکنیم که مسجد در لهجه آذریها .«1» میشود
در کتب لغت سجده را به معناي خضوع و فروتنی مخصوص معنا کردهاند که نوع شایع آن گذاشتن پیشانی بر زمین است، همچنین
به معناي ادامه نظر هم آمده است.
به معناي پیشانی و هفت عضو سجده « مسجد » فیروز آبادي ضمن معنا کردن مسجد به خضوع و ادامه نظر و انحناء گفته است که
است و نیز گفته است که سجد یسجد از باب نصر ینصر است و اسم مکان آن باید با فتحه عین بیاید ولی در چند مورد به این قاعده
عمل نشده از جمله در کلمه مسجد که با کسره جیم آمده است و از آنجا که سجده به معناي فروتنی است، از لحاظ لغت به رکوع
هم میتوان سجده
-----------------------------------
صفحه 279 از 395
. 1)- طه ولی، المساجد فی الاسلام ص 136 )
صفحه : 436
«1». گفت همانگونه که در آیه و ادخلوا الباب سجّدا، این واژه به معناي رکوع کنندگان میباشد
إبن منظور نیز معناي مشابهی براي سجده ذکر کرده و گفته: سجده یعنی گذاشتن پیشانی بر زمین بالاترین خضوع است و هر نوع
و ما اضافه «2». سجّد به معناي خضّع میباشد « یتفیّؤ ظلاله عن الیمین سجّدا لله » خضوعی را میتوان سجده گفت و در آیه شریفه
میکنیم که در تمام آیاتی که به زمین و آسمان و موجودات بیجان نسبت سجده داده شده منظور از آن همان خضوع و تسلیم در
برابر اراده حق تعالی است.
راغب اصفهانی سجده را به انحناء و تذلل معنا میکند و میگوید: سجده عام است و شامل انسان و حیوان و جماد میشود سپس
درباره واژه مسجد میگوید:
مسجد محل نماز است و گفته شده که همه زمین مسجد است چون در روایتی آمده که زمین، مسجد و پاك کننده قرار داده شده و
«3». گفته شده که مساجد مواضع سجود است که عبارت است از پیشانی و دماغ و دو دست و دو زانو و دو پا
اشاره راغب اصفهانی به روایتی از پیامبر اسلام است که فرمود: جعلت لی الارض مسجدا و طهورا زمین براي من محل سجده و
و این درست است چون همه جاي زمین میتواند محل سجده باشد ولی مسجد اصطلاحی آن جایگاه « پاك کننده قرار گرفت
ویژهاي است که آماده براي نماز و عبادت شده و احکام خاص خود را دارد.
با این لفظ مسجد و اشتقاقات آن بطور مکرر در قرآن آمده بعضی از لغت شناسان و مفسران این واژه را یک واژه سریانی میدانند
را از کلمات دخیله و از اصل سریانی « سجّدا » که به زبان عربی داخل شده است از جمله سیوطی کلمه
-----------------------------------
. 1)- فیروز آبادي، القاموس المحیط ج 1، ص 579 )
. 2)- إبن منظور، لسان العرب ج 3، ص 204 )
[.....] . 3)- مفردات الفاظ القرآن ص 397 )
صفحه : 437
«2». مستشرق انگلیسی استانلی لینپول مسجد را بر گرفته از واژه ایتالیایی و یا اسپانیایی میداند «1» میداند
ما تصور میکنیم که ورود این واژه از سریانی به عربی بعید نیست چون زبانهاي عربی و عبري و سریانی و نبطی تقریبا ریشه واحدي
دارند ولی گفته لینپول بعید به نظر میرسد و اگر تشابهی وجود دارد یا صرفاً تصادفی است و یا از عربی به این زبانها وارد شده
است چون کلمه مسجد حتی در زمان جاهلیت و پیش اسلام در میان عربها رایج بود. و نمونه آن مسجد الحرام است که در میان
آنها متداول بود.
چون در قرآن آمده و واژههاي قرآن مطابق با اصطلاحات عصر جاهلی است.
مسجد در قرآن
این واژه به صورت مفرد و جمع بیست و هشت بار در قرآن آمده و اشتقاقات آن نیز دهها بار در قرآن مورد استفاده قرار گرفته
است.
کلمه مسجد گاهی در قرآن به مساجد خاصی اطلاق شد و گاهی هم مسجد به خصوصی مورد نظر نبوده بلکه همه مساجد را شامل
میشود. از مواردي که در آنها مسجد خاصی مورد نظر بوده است، مساجد زیر را میتوان نام برد:
صفحه 280 از 395
-1 مسجد الحرام، این مسجد پانزده بار در قرآن ذکر شده از جمله:
فَوَل وَجهَکَ شَطرَ المَسجِدِ الحَرام (بقره/ 144 ) پس صورت خود را به سوي مسجد الحرام بر گردان.
-2 مسجد الاقصی، نام این مسجد فقط یک بار در قرآن آمده:
سُبحانَ الَّذِي أَسري بِعَبدِه لَیلًا مِنَ المَسجِدِ الحَرام إِلَی المَسجِدِ الَأقصَی (اسراء/ 1) منزه است خدایی که بنده خود را شبی از مسجد
الحرام به مسجد الاقصی
-----------------------------------
. 1)- سیوطی، الاتقان فی علوم القرآن ج 2، ص 113 )
. 2)- المساجد فی الاسلام ص 138 )
صفحه : 438
حرکت داد.
-3 مسجد قبا، البته نام این مسجد در قرآن نیامده ولی آیهاي که میخوانیم درباره همین مسجد است:
لَمَسجِدٌ أُسِّسَ عَلَی التَّقوي مِن أَوَّل یَوم أَحَقُّ أَن تَقُومَ فِیه (توبه/ 108 ) البته مسجدي که از نخستین روز بر اساس تقوا پایه گذاري
شده شایسته است که در آن باشی.
-4 مسجد اصحاب کهف که در داستان اصحاب کهف به آن اشاره شده:
قالَ الَّذِینَ غَلَبُوا عَلی أَمرِهِم لَنَتَّخِ ذَن عَلَیهِم مَسجِداً (کهف/ 21 ) و کسانی که بر آنها دست یافتند گفتند بر آنها مسجدي قرار
میدهیم.
-5 مسجد ضرار، این مسجدي بود که منافقان آن را در مدینه ساخته بودند و پیامبر مأمور شد که آن را خراب کند و این آیه درباره
آن نازل شد:
وَ الَّذِینَ اتَّخَ ذُوا مَسجِداً ضِ راراً وَ کُفراً وَ تَفرِیقاً بَینَ المُؤمِنِینَ وَ إِرصاداً لِمَن حارَبَ اللّهَ وَ رَسُولَه مِن قَبل (توبه/ 107 ) و کسانی که
مسجد را براي ضرر زدن و کفر وجدایی میان مؤمنان و کمینگاهی براي کسانی که از پیش با خدا و رسول او جنگ میکردند، قرار
دادهاند.
همچنین در آیات متعددي مسجد یا مساجد به صورت کلی و عام مطرح شده و بعضی از احکام آن بیان گردیده است:
وَ أَقِیمُوا وُجُوهَکُم عِندَ کُل مَسجِدٍ (اعراف/ 29 ) و صورتهاي خود را نزد هر مسجدي استوار بدارید.
یا بَنِی آدَمَ خُذُوا زِینَتَکُم عِندَ کُل مَسجِدٍ (اعراف/ 31 ) اي فرزندان آدم آرایش خود را نزد هر مسجدي بر گیرد.
إِنَّما یَعمُرُ مَساجِ دَ اللّه مَن آمَنَ بِاللّه وَ الیَوم الآخِرِ (توبه/ 18 ) همانا مساجد خدا را کسانی تعمیر میکنند که به خدا و روز قیامت
ایمان داشته
صفحه : 439
باشند.
وَ لا تُبَاشِرُوهُن وَ أَنتُم عاکِفُونَ فِی المَساجِدِ (بقره/ 187 ) و با زنان مباشرت نکنید در حالی که شما در مساجد معتکف هستید.
وَ مَن أَظلَم مِمَّن مَنَعَ مَساجِ دَ اللّه أَن یُذکَرَ فِیهَا اسمُه وَ سَ عی فِی خَرابِها (بقره/ 114 ) و چه کسی ستمکارتر از کسی است که از
مساجد خدا منع کند که نام خدا در آنها برده شود و در خرابی آن بکوشد.
تشویق براي ساختن مسجد
صفحه 281 از 395
از آنجا که مسجد نقش مهمی در حیات دینی و حتی در شئون اجتماعی و اقتصادي و سیاسی و علمی مسلمانان دارد، اولیاء اسلام
همواره مردم را به ساختن مسجد تشویق کردهاند و پاداشهاي بزرگی براي این کار ذکر نمودهاند.
قرآن کریم ساختن و تعمیر مسجد را شایسته کسانی میداند که به خدا و روز قیامت ایمان دارد و بنابراین، ساختن مسجد نشانه
روشنی از ایمان به خدا و قیامت است:
إِنَّما یَعمُرُ مَساجِدَ اللّه مَن آمَنَ بِاللّه وَ الیَوم الآخِرِ وَ أَقامَ الصَّلاةَ وَ آتَی الزَّکاةَ وَ لَم یَخشَ إِلَّا اللّهَ فَعَسی أُولئِکَ أَن یَکُونُوا مِنَ المُهتَدِینَ
(توبه/ 18 ) همانا مساجد خدا را کسی تعمیر میکند که به خدا و روز قیامت ایمان دارد و نماز را به پا میدارد و زکات را میدهد و
از کسی جز خدا نمیترسد امید است که آنان از هدایت شدگان باشند.
از این آیه فهمیده میشود که تعمیر و آباد سازي مسجد کار افراد با ایمانی است که به تکالیف دینی خود عمل میکنند و تنها از
خدا میترسند و رابطه خاصی میان آباد کردن مسجد و ایمان و عمل صالح وجود دارد. و اظهار امیدواري میکند که چنین کسانی
از هدایت شدگان باشند. البته منظور از هدایت شدگان همانهایی هستند که همواره در صراط مستقیم قدم بر میدارند و در آن
ثابت قدم هستند و
صفحه : 440
گرنه با یک یا چند بار کار خوب کردن انسان از مهتدین نمیشود.
البته تعمیر مسجد که در آیه آمده گاهی به صورت ساختن و بناي مسجد است و گاهی هم به صورت رفتن و نماز خواندن در آن
است چون آبادي مسجد با حضور مسلمانان در آن میسر میشود و گرنه مسجدي که مردم در آن رفت و آمد ندارند، خراب است
اگر چه به بهترین شکلی درست شده باشد.
در روایات و احادیث وارده از معصومین (ع) هم تشویقهاي بسیاري از ساختن و تعمیر مسجد شده است که چند نمونه را میآوریم:
«1».. -1 عن ابی عبد الله (ع) قال: من بنی مسجداً بنی الله له بیتا فی الجنّۀ
امام صادق (ع) فرمود: هر کس مسجدي را بنا کند، خدا براي او در بهشت خانهاي بنا کند.
-2 عن جعفر بن محمّد (ع) عن آبائه قال: ان الله اذا اراد ان یصیب اهل الارض بعذاب قال: لو لا الّذین یتحابّون فی و یعمرون
«2». مساجدي و یستغفرون بالاسحار لولاهم لأنزلت عذابی
امام صادق (ع) از پدران خود نقل میکند که فرمود: وقتی خداوند بخواهد اهل زمین را عذابی برساند، میگوید: اگر نبود کسانی
که براي من همدیگر را دوست دارند و مساجد را آباد میکنند و سحرگاهان استغفار میکنند، اگر آنها نبودند عذاب خود را نازل
میکردم.
«3». -3 عن رسول الله (ص) قال: من بنی مسجدا و لو کمفحص قطاة بنی الله له بیتا فی الجنۀ
پیامبر خدا فرمود: هر کس مسجدي را بنا کند اگر چه به اندازه لانه پرنده باشد خدا براي او در بهشت خانهاي بنا میکند.
-----------------------------------
. 1)- وسائل الشیعه، ج 3، ص 485 )
. 2)- همان، ص 486 )
. 3)- مستدرك الوسایل، ج 3، ص 366 )
صفحه : 441
-4 قال رسول الله (ع): من بنی مسجدا فی الدنیا اعطاه الله بکل شبر منه او قال بکل ذراع منه سیرة اربعین الف عام مدینۀ من ذهب و
«1». فضّۀ و درّ و یاقوت و زمرّد و زبرجد و لؤلؤ
صفحه 282 از 395
پیامبر خدا فرمود: هر کس در دنیا مسجدي بنا کند، خداوند در مقابل هر یک وجب آن یا گفت: هر یک ذراع آن، براي او به
اندازه مسیر چهل هزار سال، شهري از طلا و نقره و درّ و یاقوت و زمرّد و زبرجد و لؤلؤ میدهد.
به خاطر همین آیات و روایات و فضیلتهایی که در آنها آمده، در طول، تاریخ همواره مسلمانان در ساختن مسجد پیشقدم بودند و
در جاي جاي شهرها و روستاهاي سرزمینهاي اسلامی مسجدي را میبینی که در میان خانهها و مراکز تجاري مردم سر برکشیده و
محل تجمع مؤمنان است. بعضی از شهرها آن قدر مسجد داشتند که به شهر مسجدها و شهر منارهها شهرت یافته بودند.
«2». به گفته یعقوبی (متوفی 278 ) در بصره هفت هزار مسجد وجود داشت
و تلمسانی درباره شهر قرطبه مرکز خلافت اسلامی در «3» و همو درباره بغداد میگوید: این شهر داراي سی هزار مسجد بوده است
هر چند که این ارقام مبالغه آمیز به نظر میرسد ولی به هر حال بر «4». اندلس گفته است که بیش از سی و هشت هزار مسجد دارد
کثرت تعداد مساجد در این شهرها دلالت دارد.
استفاده چند منظوره از مسجد
مسجد در اصل براي عبادت ساخته شد و مسلمانان در مواقع نماز در آن گردهم میآیند و نماز جماعت میخوانند ولی از مسجد به
صورتهاي دیگري هم استفاده میشد بخصوص در عصر پیامبر و خلفا مسجد مرکز فرماندهی سیاسی و نظامی و
-----------------------------------
. 1)- صدوق، عقاب الاعمال، ص 50 )
. 2)- یعقوبی، البلدان، ترجمه فارسی، ص 141 )
. 3)- همان، ص 22 )
. 4)- تلمسانی، نفح الطیب، ج 2، ص 79 )
صفحه : 442
محل مشورتهاي مسلمانان بود و براي رفتن به جهاد، سربازان اسلامی در مسجد اجتماع میکردند و خبرهاي جنگی در مسجد به
پیامبر میرسید و در مسجد بود که پیامبر با هیئتهاي نمایندگی بیگانگان ملاقات میکرد و در مسجد بود که پیامبر و خلفا قضاوت
میکردند و حدود الهی را به اجرا در میآوردند. قضاوتهاي حیرت انگیز امیر المؤمنین در مسجد اتفاق افتاده است.
از همه اینها مهمتر، تعلیم و تربیت و آموزش احکام دین در مسجد صورت میگرفت و پیامبر خدا در مسجد آیات قرآن را براي
مردم تلاوت میکرد و قرنها مسجد آموزشگاه مهم مسلمانان و جایگاهی بود براي فراگیري علوم و آموزشهاي گوناگونی که جامعه
اسلامی به آن نیاز داشت. در مسجد علاوه بر بیان احکام مسائل فقهی و تفسیر قرآن، اصول اعتقادات اسلامی که بعدها به عنوان
علم کلام شناخته شد، مورد مذاکره و مباحثه قرار میگرفت و حتی بحثهاي ادبی و شعر خوانی هم در مسجد انجام میگرفت.
علاوه بر شخص پیامبر که مطالب خود را بیشتر در مسجد افاضه میکرد، پس از رحلت آن بزرگوار، مسجد از نظر تعلیم و تربیت
موقعیت ویژهاي یافت و در سطوح گوناگون مورد استفاده دانش طلبان قرار گرفت. از مرحله ابتدایی گرفته تا بالاترین مرحله علم و
دانش. در مسجد، هم مکتبهایی براي سوادآموزي و یاد دادن روخوانی قرآن تشکیل میشد و هم حلقههاي درسی سطح بالا در
مسائل کلامی و فقهی و تفسیري.
إبن عباس در مسجد مینشست و تفسیر قرآن یاد میداد. یک بار نافع بن ازرق در جلسه تفسیري إبن عباس حاضر شد و سؤالهایی
«1». کرد و پاسخهاي لازم را گرفت
حسن بصري در مسجد مینشست و به شاگردان خود مسائل کلامی یاد میداد.
صفحه 283 از 395
داستان جدا شدن یکی از شاگردان او به نام واصل بن عطا از حلقه درس او و
-----------------------------------
. 1)- ذهبی، التفسیر و المفسرون، ج 1، ص 75 )
صفحه : 443
«1». پیدایش فرقه معتزله معروف است
از همه اینها مهمتر این مسجد کوفه شاهد سخنان و خطبههاي پر بار و انسان ساز و حیاتبخش امیر المؤمنین بود که در بیان معارف
بلند توحیدي شاهکارهاي ماندگاري هستند به اضافه درد دلهاي او که به عنوان رنجنامههاي او به یادگار مانده است.
بعدها که دامنه فتوحات اسلامی گسترش یافت، مسجدهاي بزرگ و با شکوهی ساخته شد و یکی از استفادههاي مهمی که از آنها
میشد، تشکیل جلسات درسی متعدد بود. در مسجد جامع قاهره که عمرو بن عاص آن را بنا کرد، به گفته مقریزي پیش از سال
249 چهل و چند حلقه درسی دایر بود و زاویههایی داشت که شخصیتهاي معروف در آن تدریس میکردند و به نام آنها شهرت
«2». یافته بود، مانند زاویه امام شافعی و زاویه صاحبیّه و زاویه مجدیه و بعضی از آنها موقوفاتی هم داشت
همچنین جامع منصور در بغداد مرکز تدریس علوم «3». در زمان مقدسی در همان مسجد صد و بیست حلقه درسی شبانه دایر بود
گوناگون بود و چنان اهمیتی داشت که به گفته یاقوت، خطیب بغدادي که خود تاریخ تأسیس آن مسجد را به تفصیل آورده است،
وقتی به مکه رفت بر اساس روایتی از پیامبر، سه جرعه از آب زمزم نوشید به نیت بر آمدن سه حاجت که یکی از آنها تدریس در
«4». جامع منصور بود
و نیز یاقوت نقل میکند که ابراهیم بن محمّد نفطویه یکی از فقهاي بزرگ بغداد پنجاه سال به یک ستون جامع منصور تکیه میزد
و تدریس میکرد و جایش را
-----------------------------------
. 1)- رجوع شود به: بغدادي، الفرق بین الفرق، ص 74 )
2)- مقریزي، الخطط، ج 2، ص 246 به بعد. )
. 3)- آدام متز، تمدّن اسلامی در قرن چهارم (ترجمه فارسی)، ج 1، ص 207 )
[.....] . 4)- یاقوت حموي، معجم الادباء، ج 1، ص 246 )
صفحه : 444
«1». عوض نکرد
از این نمونهها در کتب تاریخی بسیار است و همه بیانگر آن است که مسجد جایگاه فراگیري علوم گوناگون بوده است و حتی پس
از تشکیل مدارس به سبک خاص آن مانند مدارس نظامیه و مستنصریه باز هم مسجد رواج و رونق خود را از دست نداد و همچنان
پایگاه تعلیم و تدریس علوم و معارف اسلامی باقی ماند و هم اکنون نیز در حوزههاي علمیه، مراجع و اساتید بزرگ جلسات درسی
خود را در مساجد تشکیل میدهند.
یکی از دلایل این کار، استفاده از فضاي معنوي مسجد و همسو کردن علم و عمل و دانش و تقواست و این یکی از ویژگیهاي
اسلام است که تنها علمی را محترم میشمارد که همراه با ایمان باشد و جدایی این دو را فاجعه میداند.
این را هم بگوییم که مسجد در طول تاریخ اسلام همواره محل تجلی هنرهاي هنرمندان اسلامی بوده و نموداري از هنر معماري و
کاشیکاري و نقاشی و خطاطی و گچ بري و آیینه کاري و منبت کاري و صنایع دستی و دیگر انواع هنرها که در محرابها و منارهها
و گنبدها و منبرها و قندیلها و فرشها و پردهها و ظروف و شمعدانیها به کار رفته است، میباشد و صحیح است اگر گفته شود که
صفحه 284 از 395
مسجد نمایشگاه هنرهاي اسلامی است.
احکام خاص مسجد
مسجد براي خود احکام ویژهاي دارد که در کتابهاي فقهی آمده است و ما براي رعایت اختصار، آن احکام را با استفاده از کتاب
العروة الوثقی در زیر میآوریم:
-1 زینت کردن مسجد با طلا حرام است.
-2 فروختن زمین و آلات مسجد حرام است اگر چه خراب شده و آثار مسجد در آن نباشد.
-----------------------------------
1)- همان کتاب. )
صفحه : 445
-3 تنجیس مسجد حرام است و انسان نباید زمین یا دیوار یا فرش مسجد را نجس کند و اگر نجاستی در مسجد دید واجب است که
فوراً آن را زایل کند.
همچنین شخص جنب وزن حائض نمیتوانند در مسجد بمانند.
-4 بیرون کردن خاك و سنگ مسجد حرام است و اگر کسی آن را از مسجد بیرون برد فوراً باید برگرداند.
-5 دفن میّت در مسجد جایز نیست. 6- مستحب است که انسان زودتر از دیگران به مسجد برود و دیرتر از آنان از مسجد خارج
شود.
-7 مستحب است که در مسجد چراغ روشن شود و انسان آن را جارو کند و تمیز و نظیف نگهداري شود.
-8 مستحب است وقتی انسان وارد مسجد شد دو رکعت نماز به عنوان تحیّه مسجد بخواند.
-9 مستحب است وقتی انسان به مسجد میرود، لباس تمیز و فاخر بپوشد و عطر بزند و خود را زینت بدهد.
-10 مستحب است که محل طهارت را بر در مسجد بسازند.
-11 بلند کردن دیوارهاي مسجد و مناره آن مکروه است.
-12 عبور از مسجد بدون خواندن نماز در آن و خوابیدن و بلند کردن صدا جز در حال اذان و اعلام گمشدهها و نیز خرید و فروش
و خواندن اشعاري که مربوط به پند آموزي نیست و صحبت درباره امور دنیا و قضاوت و مرافعه و بردن اسلحه و خوردن سیر و وارد
«1». شدن خردسالان و دیوانگان و صنعتگري و اخراج ریح و کشف عورت، همگی در مسجد مکروه است
-----------------------------------
. 1)- رجوع شود به: العروة الوثقی، ص 202 و 203 )
صفحه : 446
[ [سورة التوبۀ ( 9): الآیات 19 الی 22
اشاره
أَ جَعَلتُم سِقایَۀَ الحاج وَ عِمارَةَ المَسجِدِ الحَرام کَمَن آمَنَ بِاللّه وَ الیَوم الآخِرِ وَ جاهَدَ فِی سَبِیل اللّه لا یَستَوُونَ عِندَ اللّه وَ اللّه لا یَهدِي
القَومَ الظّالِمِینَ ( 19 ) الَّذِینَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فِی سَبِیل اللّه بِأَموالِهِم وَ أَنفُسِهِم أَعظَم دَرَجَ ۀً عِندَ اللّه وَ أُولئِکَ هُم الفائِزُونَ
صفحه 285 از 395
( 20 ) یُبَشِّرُهُم رَبُّهُم بِرَحمَۀٍ مِنه وَ رِضوان وَ جَنّات لَهُم فِیها نَعِیم مُقِیم ( 21 ) خالِدِینَ فِیها أَبَداً إِن اللّهَ عِندَه أَجرٌ عَظِیم ( 22 )
آیا شما آب دادن به حاجیان و آباد کردن مسجد الحرام را مانند کار کسی قرار میدهید که به خدا و روز قیامت ایمان آورد و در
( راه خدا جهاد کرد! اینها نزد خدا برابر نیستند و خدا گروه ستمگر را هدایت نمیکند ( 19
کسانی که ایمان آوردند و هجرت کردند و در راه خدا با مالها و جانهاي خود جهاد نمودند، نزد خدا رتبه بالاتري دارند و آنان
( همان رستگارانند ( 20
( پروردگارشان آنها را به رحمتی از خود و خوشنودي و بهشتهایی که در آنها نعمتی پایدار است، مژده میدهد ( 21
( همواره در آن جاویدان هستند همانا پاداش بزرگ نزد خداست ( 22
نکات ادبی
گاهی به صورت مصدري استعمال میشود و گاهی به معناي اسم آلت است یعنی ظرفی که با آن آب داده میشود و « سقایۀ » -1
که قطعاً مصدر است به آن عطف شده است. ضمناً این یاء در این لفظ « عمارة » در اینجا معناي مصدري آن مورد نظر است چون
قلب به همزه نشده براي آن است که تاء تأنیث آن را حفظ کرده است.
آباد کردن، مصدر از عامر یعامر. « عمارة » -2
این تقدیر براي آن است مقایسه میان عمل و انسان درست نیست یا « کایمان من آمن » یا « کعمل من آمن » : به تقدیر « کمن آمن » -3
باید میان دو عمل مقایسه شود و یا میان دو شخص. میتوانیم چنین تقدیر کنیم: أ جعلتم اهل سقایۀ الحاج ... کمن آمن.
جمله مستأنفه است. « الّذین آمنوا » -4
صفحه : 447
افعل التفضیل است و با درجۀ تمام شده است. « اعظم » -5
براي گذشته است. « قطّ » همیشه، این لفظ براي آینده است همانگونه که « ابدا » -6
تفسیر و توضیح
آیه ( 19 ) أَ جَعَلتُم سِقایَۀَ الحاج وَ عِمارَةَ المَسجِدِ الحَرام ... در دوران جاهلیت در مکه منصبهایی وجود داشت که در یک قبیله بود و
به ارث میرسید یکی از آنها آب دادن به حاجیان بود که در خاندان قریش قرار داشت و یکی منصب کلیدداري و تعمیر مسجد
الحرام بود که در آن زمان بر عهده طلحۀ بن شیبه بود.
پس از ظهور و نشر اسلام و مسلمان شدن عباس و طلحه یک روز این دو نفر به همراهی علی بن ابی طالب (ع) افتخارات خود را
برمیشمردند، عباس گفت: من منصب آب دادن به حاجیان را دارم و طلحه گفت: من منصب تعمیر مسجد الحرام را دارم و علی
(ع) گفت: من زودتر از همه خدا را نماز به جاي آوردهام. سخن این سه نفر نزد رسول خدا (ص) مطرح شد و این آیه نازل گشت و
در آن خداوند دو منصب آب دادن به حاجیان و تعمیر مسجد الحرام را قابل مقایسه با ایمان به خدا ندانست.
از دید قرآن هیج عملی بدون ایمان ارزش ندارد، اگر چه به خودي خود عمل نیکو و تحسین برانگیزي باشد. چیزي که به عمل
ارزش میدهد ایمان به خداست که روح هر عملی است. این دو کار هر چند که خوب و مفید بود ولی چون متولیان آن ایمان به
خدا نداشتند و مشرك بودند و آن کار را از روي ایمان انجام نمیدادند، ارزش چندانی نزد خدا نداشت. آنچه ارزش دارد عمل
کسی است که به خدا و روز قیامت ایمان داشته باشد و در راه خدا جهاد کند. در آیه شریفه میفرماید: این دو عمل نزد خدا
مساوي نیستند و خدا ستمگران را هدایت نمیکند. اشاره به این مساوي دانستن این دو عمل ستمگري است و خدا ستمگر را هدایت
صفحه 286 از 395
نمیکند. البته این تا وقتی است که شخص در ستمگري خود باقی بماند
صفحه : 448
ولی اگر دست از ستمگري کشید، میتواند مورد هدایت قرار گیرد.
22 ) الَّذِینَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فِی سَبِیل اللّه ... در مقابل کسانی که آب دادن به حاجیان و تعمیر مسجد الحرام را - آیات ( 20
براي خود مایه ارزش و اعتبار میدانستند، اظهار میدارد که کسانی نزد خدا درجه و رتبه بالاتري دارند که ایمان به خدا داشته
باشند و هجرت کنند و در راه خدا جهاد نمایند.
ایمان و هجرت و جهاد سه عنصر مهم در رسیدن انسان به ارزش و اعتبار و درجه بالاتر نزد خداوند است و اینها سه معیار مهم براي
خواهند بود یعنی از کسانی که به فوز و فلاح « فائزان » برتري معنوي انسان است و کسانی که این سه صفت را داشته باشند از گروه
و رستگاري رسیدهاند و آن بالاترین درجهاي است که انسانهاي سعادتمند به آن میرسند.
همین گروه را خداوند به سه چیز مژده میدهد: به رحمتی از خود و خوشنودي از آنها و بهشتی که نعمتهاي پایدار و تمام نشدنی
دارد. آنها جاودانه در آن بهشت متنعّم خواهند شد و این نعمت مضاعفی است زیرا هر نعمتی اگر قابل زوال باشد ارزش چندانی
ندارد و نعمتهاي بهشتی قابل زوال نیستند و این همان پاداش عظیم است که نزد خداست و آن را به بندگان مؤمن و مهاجر و مجاهد
خود میدهد.