گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد چهارم
[سورة التوبۀ ( 9): الآیات 88 الی 89




اشاره
لکِن الرَّسُول وَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَه جاهَدُوا بِأَموالِهِم وَ أَنفُسِهِم وَ أُولئِکَ لَهُم الخَیرات وَ أُولئِکَ هُم المُفلِحُونَ ( 88 ) أَعَدَّ اللّه لَهُم جَنّاتٍ
( تَجرِي مِن تَحتِهَا الَأنهارُ خالِدِینَ فِیها ذلِکَ الفَوزُ العَظِیم ( 89
ولی پیامبر و کسانی که با او ایمان آوردهاند، با مالها و جانهاي خود جهاد کردند و آنان هستند که خوبیها براي آنان است و آنان
( همان رستگارانند ( 88
( خداوند براي آنان بهشتهایی را آماده کرده که از زیر آن نهرها جاري است، جاودانه در آنند این رستگاري بزرگ است ( 89
نکات ادبی
استدراك از آیه پیش است یعنی منافقان از جهاد در راه خدا سرپیچی کردند ولی پیامبر و مؤمنان چنین نبودند. « لکن » -1
خوبیها. جمع خیرة است که به معناي بهترین از هر چیز است و هر چند که در اینجا درباره مردان استعمال شده ولی « الخیرات » -2
غالباً آن را درباره زنان به کار میبرند مانند: خیرات حسان.
صفحه : 552
آماده کرده است. اصل آن از عدد است و کسی که وسایل و امکانات را فراهم میکند آنها را برمیشمارد. « اعدّ » -3
رستگاري و سعادت، کامیابی. فوز و فلاح به یک معناست. « الفوز » -4
تفسیر و توضیح
89 ) لکِن الرَّسُول وَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَه ... در آیه پیش، از این حالت منافقان سخن گفت که از جهاد در راه خدا سرباز - آیات ( 88
میزنند و دوست دارند که موقع رفتن به جنگ مانند کودکان و زنان و بیماران در خانه بنشینند و اینک در این آیه از افرادي یاد
میکند که درست در نقطه مقابل منافقان هستند و آنها عبارتند از پیامبر و مؤمنان که همواره و با تمام امکانات خود در راه خدا
جهاد میکنند.
می فرماید: ولی پیامبر و مؤمنانی که با او هستند با مالها و جانهاي خود جهاد میکنند و اضافه میکند که خوبیها از آنِ آنان است و
آنان همان رستگارانند. یعنی خداوند پاداشهاي خوبی به آنان خواهد داد و آنها به سعادت دنیا و آخرت خواهند رسید. در دنیا با
پیروزي بر دشمنان و پیشرفت روزافزون و تقویت اساس جامعه خود و در آخرت با استفاده از نعمتهاي الهی پاداش خواهند یافت.
در آیه بعدي از پاداش بزرگی که خداوند در آخرت به آنان خواهد داد سخن میگوید و اظهار میدارد خداوند براي این مؤمنان
که در راه خدا با مالها و جانهاي خود جهاد میکنند، بهشتهایی آماده کرده که از زیر درختان آن نهرها روان است و مهمتر این آنها
جاودانه در آنجا خواهند بود. سپس اظهار میدارد که این همان رستگاري بزرگ است.
در آیات دیگر قرآن پاداشهاي دیگري هم براي مجاهدان وعده داده شده است از جمله این خداوند، مجاهدان در راه خود را به
راههاي خود هدایت خواهد کرد یعنی به آنها بینشی خواهد داد که از حقایق هستی با خبر شوند و از هدایتهاي ویژه خداوند
صفحه 349 از 395
برخوردار گردند و دچار کج فهمی نباشند:
( وَ الَّذِینَ جاهَدُوا فِینا لَنَهدِیَنَّهُم سُبُلَنا (عنکبوت/ 69
صفحه : 553
و کسانی که در راه ما جهاد کنند، البته آنان را به راههاي خود هدایت میکنیم.
[ [سورة التوبۀ ( 9): الآیات 90 الی 92
اشاره
وَ جاءَ المُعَذِّرُونَ مِنَ الأَعراب لِیُؤذَنَ لَهُم وَ قَعَدَ الَّذِینَ کَ ذَبُوا اللّهَ وَ رَسُولَه سَیُصِ یب الَّذِینَ کَفَرُوا مِنهُم عَذاب أَلِیم ( 90 ) لَیسَ عَلَی
الضُّعَفاءِ وَ لا عَلَی المَرضی وَ لا عَلَی الَّذِینَ لا یَجِدُونَ ما یُنفِقُونَ حَرَج إِذا نَ َ ص حُوا لِلّه وَ رَسُولِه ما عَلَی المُحسِنِینَ مِن سَبِیل وَ اللّه غَفُورٌ
رَحِیم ( 91 ) وَ لا عَلَی الَّذِینَ إِذا ما أَتَوكَ لِتَحمِلَهُم قُلتَ لا أَجِ دُ ما أَحمِلُکُم عَلَیه تَوَلَّوا وَ أَعیُنُهُم تَفِیض مِنَ الدَّمع حَزَناً أَلاّ یَجِ دُوا ما
( یُنفِقُونَ ( 92
عذرآورندگان از عربهاي بادیه نشین آمدند تا به آنها رخصت داده شود و کسانی که به خدا و پیامبر او دروغ گفتند، نشستند
( بزودي به کسانی از آنها که کافر شدند عذاب دردناکی خواهد رسید ( 90
بر ناتوانان و بیماران و کسانی که چیزي نمییابند که انفاق کنند، گناهی نیست اگر به خدا و پیامبر او خیرخواهی کنند. بر
( نیکوکاران ایرادي نیست و خدا آمرزنده بخشایشگر است ( 91
و نه بر کسانی که وقتی پیش تو آمدند که آنان را (بر مرکبی) سوارشان کنی، گفتی چیزي که شما را بر آن سوار کنم نمییابم،
( برگشتند در حالی که در اثر اندوه از چشمانشان اشک جاري بود که چرا چیزي را نمییابند که انفاق کنند ( 92
نکات ادبی
این واژه یا از باب تفعیل است که به معناي بسیار عذر آوردن است و یا « معذّر » عذر آورندگان، عذرخواهان. جمع « المعذّرون » -1
از باب افتعال است که تاء افتعال قلب به ذال شده مانند واژه یهدّي که تاء افتعال قلب به دال شده است و به معناي کسی است که
عذر میآورد حال یا در عذر خود محق است یا نه.
عربهاي بادیه نشین، مفرد آن اعرابی. « اعراب » -2
گناه، تنگی، باك. « حرج » -3
خیرخواهی کنند. نصح در اصل به معناي اخلاص است و مسلم « نصحوا » -4
صفحه : 554
است وقتی اخلاص در کار باشد و انسان محبت خالصانهاي به خدا و رسول او داشته باشد، خیرخواه آنان میشود و از آنان اطاعت
میکنند و در جنگ حفظ اسرار میکنند.
نیکوکاران. اینجا از باب وضع اسم ظاهر به جاي ضمیر است و براي نشان دادن این است که آنان از نیکوکاران « المحسنین » -5
هستند.
در اینجا به معناي ایراد و اشکال است. این میگوییم بر او راهی نیست یعنی راه مؤاخذه وجود ندارد و کار او بیایراد « سبیل » -6
است.
صفحه 350 از 395
میباشد. « تولّوا » و یا « قلت » یا « اذا ما أتوك » -7 جواب
تمیز است و محل آن نصب میباشد. « من الدمع » بیانیه است و « من الدمع » در « من » -8
از باب مجاز و براي مبالغه است چون چشم جاري نمیشود بلکه اشک چشم جاري میشود. « اعینهم » به « تفیض » -9 اسناد
مفعول له است و میتوان آن را مفعول مطلق گرفت با تقدیر فعلی از جنس خودش: یحزنون حزنا، ضمناً حُزن و حَزَن به « حزنا » -10
معناي اندوه است.
یا متعلق به حزنا و یا متعلق به تفیض است. « الّا یجدوا » -11
تفسیر و توضیح
آیه ( 90 ) وَ جاءَ المُعَذِّرُونَ مِنَ الأَعراب لِیُؤذَنَ لَهُم ... آیات پیش راجع به منافقان مدینه بود. جز آنها منافقانی هم بودند که در
اطراف مدینه زندگی میکردند و آنها قبایل بادیه نشینی بودند که اظهار اسلام میکردند ولی در واقع مسلمان نبودند. این آیه
مربوط به همین منافقان بادیه نشین است.
در جریان جنگ تبوك که پیامبر اعلام بسیج عمومی کرده بود بادیه نشینان دو گروه شدند بعضی از آنان نزد پیامبر آمدند و پیش
او عذرهایی آوردند و از او اجازه خواستند که به جهاد نروند و بعضی دیگر در خانههاي خود نشستند و حتی از پیامبر اجازه ترك
یاد « عذر آورندگان » جهاد هم نخواستند. از گروه اول به عنوان
صفحه : 555 میکند که هم شامل کسانی میشود که واقعا عذر موجه داشتند مانند دو قبیله اسد و غطفان که گفتند: اگر ما به جهاد
برویم زنان و کودکان ما مورد حمله قبیله طی واقع میشوند و هم شامل منافقانی میشود که عذرهاي واهی میآوردند و هدفشان
فقط این بود که در جنگ شرکت نکنند. از گروه دوم به عنوان کسانی یاد میکند که خانه نشینی کردند و حتی براي اجازه گرفتن
هم پیش پیامبر نیامدند. اینان همان منافقان بادیه نشین بودند که به دروغ اظهار اسلام میکردند و قرآن در این آیه، از دروغ گویی
آنان پرده برمیدارد و میفرماید آنان به خدا و رسول او دروغ گفتند.
کافران از » : پس از معرفی این دو گروه، اظهار میدارد که بزودي به کافران از آنها عذاب دردناکی خواهد رسید. این میفرماید
شاید اشاره به این باشد که در میان آنان کسانی بودند که واقعاً اسلام آورده بودند ولی عذر موجه داشتند. « آنها
92 ) لَیسَ عَلَی الضُّعَفاءِ وَ لا عَلَی المَرضی وَ لا عَلَی الَّذِینَ ... در این آیه کسانی را که واقعاً از شرکت در جهاد - آیات ( 91
معذورند، معرفی میکند. براینان گناهی نیست که در جهاد شرکت نکنند. آنان چهار گروه هستند:
-1 ناتوانان و ضعیفان که شامل پیران و زنان و کودکان میشود 2- بیماران مانند کوران و زمینگیران و کسانی که در اثر شدت
بیماري قدرت جنگیدن ندارند 3- فقیران و کسانی که مالی ندارند که در راه جهاد هزینه کنند. چون در آن زمان مسلمانان بیت
المالی نداشتند که هزینه جنگ را از آن بدهند و هر کس که به جهاد میرفت باید خرج خانه و هزینه سفر را خود میپرداخت.
این گروهها به شرطی معاف از جنگ هستند که به خدا و رسول او خیرخواه باشند و ایمان آنها خالصانه باشد. یعنی اگر به جهاد
نمیروند لا أقل اسرار مسلمانان را حفظ کنند و منافع دین خود را در نظر بگیرند که در این صورت از نیکوکاران خواهند بود و بر
نیکوکاران باکی نیست. یعنی وقتی آنها از زمره نیکوکاران و شایستگان شدند ماندن آنها از جهاد اشکال و ایرادي ندارد و به
میشود. « نفی سبیل » اصطلاح از آنها
صفحه : 556
این جمله گرچه درباره این افراد معذور گفته شده ولی فقهاي اسلام از آن استفاده یک قانون کلی کردهاند و آن این اصل بر برائت
است و کسی را نمیتوان مجرم دانست مگر این جرم او ثابت شود.
صفحه 351 از 395
-4 گروه دیگر از کسانی که معذور از جهادند و اگر در جنگ شرکت نکردند گناهی متوجه آنها نیست، کسانی هستند که مرکب
ندارند چون در جنگ تبوك مقصد دور بود و بدون مرکب نمیشد رفت.
بعضی از مسلمانان که شوق جهاد بر سر آنان بود ولی مرکب نداشتند، نزد پیامبر میآمدند و از او مرکب میخواستند ولی پیامبر
مرکب نداشت که در اختیار آنان قرار دهد.
در آیه شریفه از این افراد چنین یاد میکند که آنها کسانی هستند که نزد تو آمدند تا آنان را بر مرکبی سوار و رهسپار جنگ کنی،
تو گفتی که مرکبی براي شما نمییابم و آنان برگشتند در حالی که از فرط غصه و اندوه، اشک از چشمانشان جاري بود و ناراحت
بودند که چرا هزینهاي ندارند تا صرف جهاد کنند. در بعضی از روایات آمده که آنان فقط تقاضاي کفش میکردند که بپوشند و
به جهاد بروند.
فرق این گروه با گروه سوم این است که گروه سوم آنچنان فقیر بودند که نه هزینه سفر و نه خرج خانواده داشتند ولی این گروه
تنها مرکب نداشتند و هزینههاي دیگر را تهیه کرده بودند. اینان عاشق جهاد بودند و از این به علت فقر مالی نمیتوانستند در جهاد
شرکت کنند گریه میکردند و چه دردناك است وقتی که یک مرد میگرید.
توجه کنیم که شرط خیرخواهی که براي آن سه گروه ذکر شد، براي این گروه ذکر نمیشود زیرا که نیازي نیست وقتی کسی
آنچنان ایمان محکمی دارد که نرفتن به جهاد او را به گریه میاندازد، معلوم است که او خیرخواه اسلام است.
در آیه دیگري معذوران از جنگ را به نحو دیگري بر میشمارد که البته آن گروهها هم داخل در تحت همین گروههایی است که
در آیه مورد بحث عنوان شده است:
صفحه : 557
لَیسَ عَلَی الَأعمی حَرَج وَ لا عَلَی الَأعرَج حَرَج وَ لا عَلَی المَرِیض حَرَج (فتح/ 17 ) بر نابینا گناهی نیست و بر مریض گناهی نیست و
«1» بر لنگ گناهی نیست (که در جهاد شرکت نکنند) آغاز جزء یازدهم قرآن
[ [سورة التوبۀ ( 9): الآیات 93 الی 94
اشاره
إِنَّمَ ا السَّبِیل عَلَی الَّذِینَ یَستَأذِنُونَکَ وَ هُم أَغنِیاءُ رَضُوا بِأَن یَکُونُوا مَعَ الخَوالِف وَ طَبَعَ اللّه عَلی قُلُوبِهِم فَهُم لا یَعلَمُونَ ( 93 ) یَعتَذِرُونَ
إِلَیکُم إِذا رَجَعتُم إِلَیهِم قُل لا تَعتَذِرُوا لَن نُؤمِنَ لَکُم قَد نَبَّأَنَا اللّه مِن أَخبارِکُم وَ سَیَرَي اللّه عَمَلَکُم وَ رَسُولُه ثُم تُرَدُّونَ إِلی عالِم الغَیبِ
( وَ الشَّهادَةِ فَیُنَبِّئُکُم بِما کُنتُم تَعمَلُونَ ( 94
ایراد فقط بر کسانی است که از تو اجازه میخواهند در حالی که آنان توانگران هستند، به این راضی شدند که با خانه نشینان باشند
( و خدا بر دلهایشان مهر زد پس آنان نمیدانند ( 93
وقتی به سوي آنان برگشتی نزد شما عذر میآورند.
بگو: عذر نیاورید که شما را باور نمیکنیم همانا خداوند از اخبار شما ما را آگاه کرد، و بزودي خدا و پیامبرش عمل شما را
( خواهند دید آنگاه به سوي داننده پنهان و آشکار بازخواهید گشت و آنچه را که انجام دادهاید به شما خبر خواهد داد ( 94
نکات ادبی
در لغت به معناي راه است ولی در اینجا با توجه به قراین و این با « سبیل » -1
صفحه 352 از 395
-----------------------------------
1377 - قم [.....] /8 / 1)- شروع تفسیر جزء یازدهم قرآن در تاریخ 29 )
صفحه : 558
همراه بود به معناي راه یافتن بود. « الی » همراه شده، به معناي ایراد و اشکال و مؤاخذه است و اگر با « علی »
جمله مستأنفه است. « رضوا » -2
آنها که بر جاي ماندهاند، خانه نشینان از جهاد مانند زنان و کودکان و بیماران و دارندگان عذر موجه. « الخوالف » -3
در اینجا یا زائده است و یا « من » و « من اخبارکم » و دوم « نا » در اینجا دو مفعول گرفته اول « نبأ » ما را خبر داده است. فعل « نبأنا » -4
دلالت بر تبعیض دارد اگر آن را زائده بگیریم معنایش این خواهد بود که تمام اخبار شما را خبر داده ولی اگر براي تبعیض باشد
معنایش این خواهد بود که قسمتی از اخبار شما را خبر داده است.
آشکار. خداوند داناي پنهان و آشکار است. « شهادة » پنهان و « غیب » -5
تفسیر و توضیح
آیه ( 93 ) إِنَّمَ ا السَّبِیل عَلَی الَّذِینَ یَستَأذِنُونَکَ ... در آیات پیش، کسانی را که براستی از شرکت در جهاد معذور بودند برشمرد و
کرد و اینک در این آیه اظهار میدارد که اگر ایرادي هست بر کسانی « نفی سبیل » فرمود: ایرادي بر نیکوکاران نیست و از آنها
است که توانگرند و امکانات لازم را براي شرکت در جهاد دارند ولی از رفتن به جهاد سرباز میزنند.
می فرماید: ایراد بر کسانی است که از تو اجازه میخواهند که در جهاد شرکت نکنند در حالی آنان توانگران هستند. یعنی هزینه
سفر و شرکت در جهاد را دارند.
اینان به این راضی شدهاند که همراه با خانه نشینان مانند زنان و کودکان و بیماران باشند و در واقع بر دل اینها مهر زده شده و
حقایق را درك نمیکنند. زیرا اگر میدانستند که جهاد هم باعث حفظ موجودیت و شرافت آنها و هم داراي پاداشهاي بزرگ
اخروي است، حتماً در جهاد شرکت میکردند. این شرکت نمیکنند از نادانی آنهاست و بر دلشان مهر زده شده است (در این باره
چند صفحه پیش صحبت کردیم)
صفحه : 559
در آیات پیش، از مسلمانان با ایمانی یاد کرد که عاشق جهاد بودند و پیش پیامبر میآمدند و از او تقاضاي مرکب میکردند ولی
پیامبر مرکبی نداشت که در اختیار آنان بگذارد و آنان از اندوه این نمیتوانند در جنگ شرکت کنند به شدت گریه میکردند.
چقدر فرق است میان آنها و این گروه منافق که با داشتن همه نوع امکانات، از جهاد بدشان میآمد و با عذرها و بهانههایی
میخواستند در جهاد شرکت نکنند.
آیه ( 94 ) یَعتَذِرُونَ إِلَیکُم إِذا رَجَعتُم إِلَیهِم ... منافقان که به هر حال در جنگ تبوك شرکت نکردند، همواره پیش پیامبر عذر و بهانه
میآوردند. در این آیه با ردّ بهانه جوییهاي آنان اظهار میدارد که وقتی شما مسلمانان از جنگ برگشتید آنان پیش شما عذرها
میآورند بگو: عذر نیاورید که عذرهاي شما را باور نداریم چون خداوند از اخبار شما ما را آگاه کرده است.
اشاره به این خداوند به وسیله آیات قرآنی و از طریق وحی، از توطئهها و اسرار منافقان پرده برداشته و پیامبر خود را در جریان
کارها و اقدامات آنها قرار داده است و پیامبر به خوبی میداند که این بهانهها فقط براي رد گم کردن است و گرنه آنها ایمان
درستی به خدا و دین ندارند و شرکت نکردن آنها در جهاد براي همین است.
در ادامه آیه اظهار میدارد که بزودي خدا و پیامبر او، عملکرد آنها را خواهند دید آنگاه به سوي خداوندي که داناي نهان و
صفحه 353 از 395
آشکار است برگردانیده میشوید و از کارهایتان شما را خبر میدهد و آن هنگام مرگ است که پردهها به کلی برداشته میشود و
انسان حقایق را میفهمد.
این میفرماید بزودي خدا و پیامبر او عملکرد شما را خواهند دید، منظور این است که کارنامه اعمال شما تاکنون ناپسند بوده و
اینک فرصت دارید که خود را اصلاح کنید و به سوي خدا باز گردید و توبه کنید. ممکن است که شما در کفر و نفاق خود باقی
بمانید و باز هم بر ضد اسلام توطئه کنید در هر حال آینده نشان خواهد داد که شما اصلاح میشوید و یا به روش ناپسند خود ادامه
میدهید.
جنگهاي دیگري در پیش است و معلوم خواهد شد که آیا شما در جنگ شرکت
صفحه : 560
میکنید و یا باز هم عذر و بهانه میآورید.
[ [سورة التوبۀ ( 9): الآیات 95 الی 98
اشاره
سَیَحلِفُونَ بِاللّه لَکُم إِذَا انقَلَبتُم إِلَیهِم لِتُعرِضُوا عَنهُم فَأَعرِضُوا عَنهُم إِنَّهُم رِجس وَ مَأواهُم جَهَنَّم جَزاءً بِما کانُوا یَکسِبُونَ ( 95 ) یَحلِفُونَ
لَکُم لِتَرضَوا عَنهُم فَإِن تَرضَوا عَنهُم فَإِن اللّهَ لا یَرضی عَن القَوم الفاسِقِینَ ( 96 ) الَأعراب أَشَ دُّ کُفراً وَ نِفاقاً وَ أَجدَرُ أَلاّ یَعلَمُوا حُدُودَ ما
أَنزَلَ اللّه عَلی رَسُولِه وَ اللّه عَلِیم حَکِیم ( 97 ) وَ مِنَ الأَعراب مَن یَتَّخِ ذُ ما یُنفِق مَغرَماً وَ یَتَرَبَّص بِکُم الدَّوائِرَ عَلَیهِم دائِرَةُ السَّوءِ وَ اللّهُ
( سَمِیع عَلِیم ( 98
چون به سوي آنان برگشتید براي شما به خدا سوگند خواهند خورد تا از (سرزنش کردن) آنها روي برگرادنید. پس، از آنان روي
( برگردانید که آنان پلیدند و به سزاي کاري که کردهاند جایشان جهنم است ( 95
( براي شما سوگند میخورند تا شما را راضی کنند، پس اگر شما از آنان راضی شوید، خدا از گروه فاسق راضی نخواهد شد ( 96
عربهاي بادیه نشین از لحاظ کفر و نفاق، سخت ترند و سزاوارتر به این هستند که حدود آنچه که خدا بر پیامبرش نازل کرده ندانند
( و خدا داناي فرزانه است ( 97
و از عربهاي بادیه نشین کسانی هستند که آنچه را که انفاق میکنند نوعی خسارت میشمارند و درباره شما انتظار حادثههاي
( ناگوار را دارند، حادثه بد برخودشان باد و خدا شنواي داناست ( 98
نکات ادبی
روي برگردانید و منظور از آن چشم پوشی از گناه منافقان و روي گردانی از سرزنش کردن آنهاست ولی در « لتعرضوا » -1
منظور، قطع رابطه با آنان است. « فاعرضوا »
پلید، ناپاك، چیزي که نفرتآور است. « رجس » -2
مفعول له است. « جزاء » -3
جمع اعرابی، عربهاي بادیه نشین. « الاعراب » -4
صفحه : 561
سزاوارتر، مناسبتر. « اجدر » -5
صفحه 354 از 395
مصدریه در حکم مصدر است: بعدم العلم. « ان » در اینجا حرف با مقدر است و جمله با وجود « الا یعلموا » -6
مصدر میمی به معناي خسارت و تاوان. « مغرما » -7
حادثههاي ناگوار، پیشامدهاي بد. از دور مشتق شده است، گویا حادثههاي بد انسان را احاطه میکند و دور او را « الدوائر » -8
میگیرد.
با فتحه سین مصدر از ساء یسوء میباشد در بعضی موارد افعل التفضیل است مانند خیر و شر. و اگر با ضمه سین باشد « السوء » -9
صفت است.
تفسیر و توضیح
96 ) سَیَحلِفُونَ بِاللّه لَکُم إِذَا انقَلَبتُم إِلَیهِم ... پس از جریان جنگ تبوك و بازگشت مسلمانان به مدینه، منافقان که در - آیات ( 95
جنگ شرکت نکرده بودند براي توجیه کار خود پیش مسلمانان سوگند میخوردند که ما عذر موجّه داشتیم این سوگند براي آن
بود که مسلمانان آنها راسرزنش نکنند.
قرآن کریم در این آیه به مسلمانان تذکر میدهد که وقتی شما به مدینه نزد منافقان برگشتید آنها پیش شما براي توجیه اعمال خود
به خدا سوگند خواهند خورد تا شما از سرزنش آنان چشم پوشی کنید ولی شما از آنان روي گردان شوید یعنی به عنوان اعتراض
به کار زشتشان، با آنان سخن نگویید و دلیل آن را چنین بیان میکند که آنان پلید هستند و کارشان نفرتآور است و باید از آنان
دوري کرد. اضافه میکند که آنان به خاطر کاري که کردهاند جایشان جهنم است.
در آیه بعد ادامه میدهد که آنان سوگند میخورند تا شما از آنان راضی باشید، اگر هم شما از آنان راضی شوید خداوند از گروه
فاسق راضی نمیشود. یعنی راضی شدن شما سودي به حال آنان ندارد چون خدا از آنان راضی نیست. و این مانند استغفار و نماز
خواندن پیامبر بر آنهاست که سودي به حال آنها ندارد و پذیرفته نیست همانگونه که در آیات پیش به آن اشاره شد.
صفحه : 562
این آیه ضمناً به مسلمانان هشدار میدهد که از آنان راضی نشوند چون رضایت آنان بر خلاف اراده خداست. وقتی خدا از کسی
راضی نیست، مؤمن هم باید از او راضی نباشد و روي خوش به او نشان ندهد و رابطه خود را با او قطع کند.
98 ) الأَعراب أَشَ دُّ کُفراً وَ نِفاقاً ... کفر و نفاق هم مانند ایمان مراتبی دارد و بعضی از کافران و منافقان سرسختتر از - آیات ( 97
بعضی دیگرند. این آیه توجه مؤمنان را به این مطلب جلب میکند که منافقان از عربهاي بادیه نشین که در اطراف مدینه بودند، از
لحاظ کفر و نفاق سرسختتر از منافقان شهرنشین و ساکن مدینه هستند و نیز آنان از نظر فهم و درك حدود الهی و احکام خدا که
بر پیامبر نازل شده ناآگاهترند. علت این کار چند چیز میتواند باشد از جمله این طبیعت صحرانشینان خشن است و نفوذ در آن
بسیار دشوار میباشد و به آسانی از عقیده نیاکان خود دست برنمی دارند دیگر این آنها دور از محیط مدینه زندگی میکردند و
سخنان پیامبر و آیات قرآنی کمتر به گوش آنها میرسید و لذا کفر و نفاق آنها شدیدتر از منافقان مدینه بود چون به هر حال
منافقان مدینه همواره سخنان پیامبر را میشنیدند و حد اقل این از پیامبر شرم حضور داشتند و نیز منافقان مدینه به خاطر معاشرت با
مسلمانان و شنیدن آیات قرآنی، با احکام دین و حدود الهی آشنایی داشتند هر چند که به آن معتقد نبودند ولی بادیه نشینان نسبت
به حدود شرع ناآگاه بودند و آنچه از سوي خدا به پیامبر نازل میشد، دور از دسترس آنها بود.
پس از این بیان اضافه میکند که خدا دانا و فرزانه است. یعنی از حقیقت حال همگان با خبر است و آیاتی که نازل میکند از روي
حکمت و فرزانگی است.
در آیه بعد اظهار میدارد که بعضی از آن اعراب بادیه نشین آنچه را که انفاق میکنند نوعی خسارت و زیان میدانند. چون آنها
صفحه 355 از 395
منافق هستند و از روي عقیده انفاق نمیکنند بلکه براي حفظ ظاهر و به صورت ریایی انفاق میکنند و در باطن آن را ضرري براي
خود میدانند. و عقیدهاي به پاداش اخروي ندارند.
دیگر این این منافقان در انتظار رسیدن حادثههاي بد و ناگوار براي مسلمانان
صفحه : 563
هستند و هر لحظه مترصدند که پیامبر اسلام از دنیا برود و یا مسلمانان شکست بخورند و تارومار شوند و اینها آزادانه باطن خود را
آشکار کنند. همانگونه که پس از رحلت پیامبر اسلام گروههایی از همین منافقان از اسلام برگشتند و مرتدّ شدند و در تاریخ به
آنان اهل ردّه گفته میشود و مسلمانان بعد از پیامبر خدا با آنان جنگیدند هر چند که بعضی از آنان مانند مالک بن نویره واقعاً
مرتد نشده بودند و فقط به خلیفه اعتراض داشتند.
آیه شریفه پس از ذکر این انتظار منافقان، بر آنان نفرین میکند و میفرماید: حادثه بد به خودشان برسد. آنگاه میفرماید: خدا شنوا
و داناست یعنی تمام سخنان آنان رامی شنود و از تمام اسرار آنان آگاه است.
[ [سورة التوبۀ ( 9): الآیات 99 الی 100
اشاره
وَ مِنَ الَأعراب مَن یُؤمِن بِاللّه وَ الیَوم الآخِرِ وَ یَتَّخِذُ ما یُنفِق قُرُبات عِندَ اللّه وَ صَلَوات الرَّسُول أَلا إِنَّها قُربَۀٌ لَهُم سَیُدخِلُهُم اللّه فِی رَحمَتِهِ
إِن اللّهَ غَفُورٌ رَحِیم ( 99 ) وَ السّ ابِقُونَ الأَوَّلُونَ مِنَ المُهاجِرِینَ وَ الَأنصارِ وَ الَّذِینَ اتَّبَعُوهُم بِإِحسان رَضِ یَ اللّه عَنهُم وَ رَضُوا عَنه وَ أَعَدَّ
( لَهُم جَنّات تَجرِي تَحتَهَا الَأنهارُ خالِدِینَ فِیها أَبَداً ذلِکَ الفَوزُ العَظِیم ( 100
و از عربهاي بادیه نشین کسانی هستند که به خدا و روز قیامت ایمان دارند و آنچه را که انفاق میکنند مایه تقرّب به خدا و باعث
دعاهاي پیامبر میدانند آگاه باشید که آن مایه تقرّب آنهاست. بزودي آنان را در رحمت خود داخل میکند، همانا خداوند
( آمرزنده بخشایشگر است ( 99
و پیشاهنگان نخستین از مهاجران و انصار و کسانی که به نیکی از آنان تبعیت کردند، خدا از آنان خوشنود است و آنان نیز از خدا
خوشنود هستند و براي آنان بهشتهایی را آماده کرده که از زیر آن نهرها جاري است جاودانه در آنند، این رستگاري بزرگ است
(100)
نکات ادبی
جمع قربه، نزدیکی، تقرّب. مانند ظلمات و غرفات که جمع ظلمه « قربات » -1
صفحه : 564
میباشد و حالت نصب آن با جرّ آمده است. « یتّخذ » مفعول دوم « قربات » و غرفه هستند، ضمناً
دعاها، درودها. این واژه جمع صلاة است و در اینجا معناي لغوي آن مورد نظر است. صلوات عطف بر قربات است و « صلوات » -2
میدانند. « ما ینفق » بعضیها آن را عطف بر
استفاده میشود و احتمال دارد که به صلوات برگردد. « ما ینفق » به نفقات برمیگردد که از « الا انّها » -3 ضمیر
من » « السابقون » است. گفته شده خبر « السابقون » صفت براي « الاوّلون » خبر آن و « رضی الله » مبتدا است و « و السابقون » -4
است. « المهاجرین
صفحه 356 از 395
تفسیر و توضیح
آیه ( 99 ) وَ مِنَ الَأعراب مَن یُؤمِن بِاللّه وَ الیَوم الآخِرِ ... در مقابل آن گروه از عربهاي بادیه نشینی که منافق بودند، از گروه دیگر از
آنان یاد میکند که ایمان واقعی به خدا و روز قیامت داشتند تا گمان نشود که همه بادیه نشینان منافق و کافر بودند.
این گروه از اعراب بادیه نشین به خاطر ایمانی که داشتند، اموال خود را در راه خدا انفاق میکردند و آنچه را که انفاق میکردند
وسیلهاي براي تقرّب به خدا و جلب دعاهاي پیامبر میدانستند، آنها عقیده داشتند که صرف مال در راه خدا هم مایه نزدیکی به خدا
و هم باعث دعا کردن پیامبر در حق آنها میشود چون پیامبر عادت داشت هر کس در راه خدا انفاق میکرد او را با دعاهاي خود
مورد تشویق قرار میداد.
کار این گروه از بادیه نشینان مؤمن را با کار بادیه نشینان منافق مقایسه کنید اینها آنچه را انفاق مینند مایه تقرب به خدا میدانند
ولی آنها همانگونه که در آیات پیش ذکر شد، انفاقهاي خود را نوعی خسارت و زیان میدانستند چون به پاداش الهی عقیده
نداشتند.
براستی هم وقتی کسی از روي ایمان و براي خدا انفاق کند، این کار او را به خدا
صفحه : 565
نزدیک میکند و لذا در ادامه آیه میفرماید: آگاه باشید که آن مایه تقرّب آنهاست.
البته میان انسان و خدا فاصلهاي وجود ندارد و منظور از این تقرّب، نزدیکی معنوي است و این انسان صفات خدا را در خود به
وجود میآورد و مورد لطف و عنایت خدا قرار میگیرد و از پاداشهاي او بهرهمند میشود. میبینیم که در همین آیه بلافاصله پس
از تأیید این انفاقهاي آنان مایه تقرب است اظهار میدارد که خدا آنان را به رحمت خود داخل میکند و با این عبارت نتیجه تقرب
به خدا را بیان میکند.
آیه ( 100 ) وَ السّابِقُونَ الَأوَّلُونَ مِنَ المُهاجِرِینَ وَ الَأنصارِ ... با ذکر خیري که از مؤمنان بادیه نشین کرد، اکنون از مسلمانان پیشگام و
پیشرو یاد میکند که در دوران غربت اسلام و در آن شرایط سخت و دشوار به اسلام پیوستند و سابقه درخشانی براي خود به وجود
آوردند.
آنان که با وجود شکنجهها و سختگیریهاي مشرکان قریش، مسلمان شدند و هر نوع شکنجه و مسخره شدن را به جان خریدند و
براي حفظ دین خود از خانه و کاشانه خود آواره شدند و هجرت کردند و یا آنان که در مدینه، پیامبر و همراهان او را پذیرا شدند
و حتی اموال خود را با مسلمانان مهاجر قسمت کردند، حق بزرگی در اسلام دارند و باید نسلهاي بعدي مسلمانان از آنان به نیکی و
بزرگی یاد کنند.
در این آیه از این افراد و همینطور از کسانی که به نیکی از آنان تبعیت کردند و مسلمان شدند، یاد میکند و میفرماید: خدا از
آنان خوشنود است و آنان نیز از خدا خوشنود هستند. این خوشنودي متقابل ناشی از ایمان محکم آنها به خدا و پیامبر اوست.
خدا از اینان خوشنود است چون دین او را یاري کردهاند و با مال و جان در راه خدا تلاش نمودهاند و علی رغم وسوسهها و تبلیغات
دشمنان اسلام به این دین گرویدهاند و در پیشبرد آن کوشیدهاند و اینان از خدا راضی هستند چون خدا به وسیله بعثت پیامبر خود
نعمتهاي بزرگی براي آنان ارزانی داشته است و آنان را از تاریکی جهل و شرك نجات داده و به آنها پاداشهاي مهمتري خواهد داد
و براي آنان
صفحه : 566
بهشتهایی را آماده کرده که از زیر آن نهرها روان است و جاودانه در آن خواهند بود و این رستگاري بزرگی است که نصیب این
مؤمنان پیشرو و تابعان آنها خواهد شد.
صفحه 357 از 395
داشتن سابقه در اسلام براي کسانی که در شرایط دشوار اسلام را پذیرفتند، امتیاز و افتخار بزرگی بود و جا داشت که آنان به این
امتیاز ببالند. در آیه دیگري از سابقه داران در اسلام چنین ستایش شده است:
11 ) سابقان که پیشاهنگانند آنان مقرّب هستند. - السّابِقُونَ السّابِقُونَ أُولئِکَ المُقَرَّبُونَ (واقعه/ 10
و در آیه دیگر از زبان مؤمنان نقل میکند که بر سابقان در اسلام دعا میکنند:
رَبَّنَا اغفِر لَنا وَ لِإِخوانِنَا الَّذِینَ سَبَقُونا بِالإِیمان (حشر/ 11 ) پروردگارا بر ما و برادران ما که در ایمان از ما پیشی گرفتهاند، ببخش.
در میان سابقان در اسلام هم، کسی از همه بیشتر امتیاز دارد که نخستین مسلمان میباشد و به طوري که همه شیعیان و بسیاري از
اهل سنت گفتهاند، نخستین کسی که به پیامبر ایمان آورد جناب خدیجه بود و بعد از او نخستین کس از مردان، علی بن ابی طالب
(ع) بود و در روایات آمده که انس بن مالک میگفت: پیامبر اسلام روز دوشنبه مبعوث شد و یک روز بعد یعنی روز سه شنبه علی
«1». اسلام آورد
ضمناً آیه مورد بحث که از پیشاهنگان در اسلام از مهاجران و انصار به نیکی یاد میکند هرگز دلیل برآن نیست که تمام صحابه
پیامبر اهل نجات بودند و عاقبت به خیر شدند، این ستایش و تمجید تا وقتی است که در همان حالت ایمان باقی بمانند. بدون شک
اگر گناهی از آنان سر زد و خلاف دستورات خدا و رسول رفتار کردند، آنان هم مؤاخذه خواهند شد. در میان آنان کسانی بودند
که پیامبر را اذیت میکردند و خدا به آنان لعنت کرد:
( إِن الَّذِینَ یُؤذُونَ اللّهَ وَ رَسُولَه لَعَنَهُم اللّه فِی الدُّنیا وَ الآخِرَةِ وَ أَعَدَّ لَهُم عَذاباً مُهِیناً (احزاب/ 57
-----------------------------------
.243 - 1)- رجوع شود به: امینی، الغدیر، ج 3، ص 200 )
صفحه : 567
همانا کسانی که خدا و پیامبر او را اذیت میکنند خدا در دنیا و آخرت آنان را لعنت کرد و بر آنان عذاب خوارکنندهاي آماده
کرده است.
[ [سورة التوبۀ ( 9): الآیات 101 الی 102
اشاره
وَ مِمَّن حَولَکُم مِنَ الَأعراب مُنافِقُونَ وَ مِن أَهل المَدِینَۀِ مَرَدُوا عَلَی النِّفاق لا تَعلَمُهُم نَحن نَعلَمُهُم سَنُعَذِّبُهُم مَرَّتَین ثُم یُرَدُّونَ إِلی عَذابٍ
( عَظِیم ( 101 ) وَ آخَرُونَ اعتَرَفُوا بِذُنُوبِهِم خَلَطُوا عَمَلًا صالِحاً وَ آخَرَ سَیِّئاً عَسَی اللّه أَن یَتُوبَ عَلَیهِم إِن اللّهَ غَفُورٌ رَحِیم ( 102
بعضی از عربهاي بادیه نشین که پیرامون شما هستند منافقانند و از اهل مدینه نیز (کسانی منافقند) آنها بر نفاق خوگرفتهاند. تو آنان
( را نمیشناسی ما آنان را میشناسیم. بزودي آنان را دو بار عذاب خواهیم کرد آنگاه به عذابی بزرگ برگردانیده خواهند شد ( 101
و دیگرانی هستند که به گناهان خود اقرار کردهاند آنان کار شایسته را با کار دیگري که بد است در آمیختهاند، امید است که خدا
( توبه آنان را بپذیرد که خدا آمرزنده بخشایشگر است ( 102
نکات ادبی
مبتداي مؤخر است. « منافقون » خبر مقدّم و « ممّن حولکم » -1
است که در این صورت عطف مفرد بر مفرد خواهد بود و یا خبر مبتداي محذوف « من حولکم » یا عطف بر « من اهل المدینه » -2
صفحه 358 از 395
جمله مستأنفه و در احتمال دوم صفت براي مبتداي محذوف است. « مردوا » است به تقدیر: وَ مِن أَهل المَدِینَۀِ مَرَدُوا در احتمال اول
نام دیگر یثرب. این شهر پس از هجرت پیامبر به آن، مدینۀ الرسول نام گرفت و بعدها به مدینه معروف شد. « المدینه » -3
خوگرفتهاند، تمرین و تکرار کردهاند. از مرد به معناي ممارست و تمرین مشتق شده است. « مردوا » -4
یا به معناي لا تعرفهم یعنی تو آنها را نمیشناسی میباشد و یک « لا تعلمهم » -5
صفحه : 568
.« لا تعلمهم منافقین » : مفعول گرفته و یا به همان معناي خودش است و مفعول دوم آن حذف شده است به تقدیر
فارجع البصر » که در آیه « کرتین » دو بار. احتمال دارد که عدد دو منظور نباشد و عدد براي تکثیر آمده باشد. مانند « مرتین » -6
براي تکثیر است. « کرتین
تفسیر و توضیح
آیه ( 101 ) وَ مِمَّن حَولَکُم مِنَ الَأعراب مُنافِقُونَ ... منافقان در عصر پیامبر اسلام دو گروه بودند بعضی از آنان از اعراب بادیه نشین
بودند که در اطراف مدینه زندگی میکردند و اینان در کفر و نفاق شدیدتر بودند و بعضی دیگر از خود شهر بودند و در مدینه
سکونت داشتند و در کنار پیامبر و مسلمانان زندگی میکردند.
در این آیه هر دو گروه را ذکر میکند و اظهار میدارد که اینان بر نفاق خو گرفتهاند و نفاق در رگ و ریشه آنها جا کرده است و
خطاب به پیامبر میفرماید: تو آنها را نمیشناسی ما آنها را میشناسیم. پیامبر از مجاري طبیعی آنان را نمیشناخت چون آنها تظاهر
به اسلام میکردند و پیش پیامبر، خود را مسلمان واقعی و نمونه جلوه میدادند. ولی گاهی خداوند اینها را به پیامبر خود معرفی
میکرد و از طریق وحی آنان را میشناخت:
وَ لَو نَشاءُ لَأَرَیناکَهُم فَلَعَرَفتَهُم بِسِیماهُم وَ لَتَعرِفَنَّهُم فِی لَحن القَول (محمّد/ 30 ) و اگر بخواهیم آنان را به تو نشان میدهیم پس تو
آنان را با سیمایشان میشناسی و آنان را در طرز سخن گفتن میشناسی.
سپس اضافه میکند که ما آن منافقان را دو بار عذاب خواهیم کرد، یک بار با بردن آبروي آنها و یک بار باقطع رابطه مسلمانان با
در اینجا « مرتین » آنها یا با عذابی که در دنیا برایشان نازل خواهد شد یا با مسایلی چون بیماري و گرسنگی. میتوان گفت که کلمه
براي تکثیر است یعنی بیش از یک بار که شامل دو یا سه یا چند بار میشود. و به هر حال پس از چندین بار معذب شدن در دنیا،
آنان به عذابی بزرگ برگردانیده خواهند شد و آن عذاب جهنم است که در آخرت به سراغ آنان خواهد
صفحه : 569
آمد.
آیه ( 102 ) وَ آخَرُونَ اعتَرَفُوا بِذُنُوبِهِم ... گروه دیگري از ساکنان مدینه و اطراف آن بودند که منافق نبودند ولی مسلمان گناهکار
بودند و خود بر گناهان خود اعتراف داشتند. آنان عمل صالح و شایسته را با عمل بد در آمیخته بودند یعنی هم کارهاي نیکو و
خوب داشتند و هم اعمال بد و گناه از آنان سر زده بود.
چنین افرادي در صورتی که توبه میکردند خدا از آنان درمیگذشت و توبه آنان را قبول میکرد که خدا آمرزنده و مهربان است
چون درهاي توبه همیشه به روي بندگان گنهکار باز است و هر چند که در اینجا میفرماید: امید است خدا توبه آنان را بپذیرد ولی
اظهار امیدواري از سوي خدا به حتمیت آن چیز دلالت دارد و خداوند حتماً توبه آنان را قبول میکند.
[ [سورة التوبۀ ( 9): الآیات 103 الی 106
صفحه 359 از 395
اشاره
خُ ذ مِن أَموالِهِم صَدَقَۀً تُطَهِّرُهُم وَ تُزَکِّیهِم بِها وَ صَل عَلَیهِم إِن صَ لاتَکَ سَ کَن لَهُم وَ اللّه سَمِیع عَلِیم ( 103 ) أَ لَم یَعلَمُوا أَن اللّهَ هُوَ
یَقبَل التَّوبَۀَ عَن عِبادِه وَ یَأخُ ذُ الصَّدَقات وَ أَن اللّهَ هُوَ التَّوّاب الرَّحِیم ( 104 ) وَ قُل اعمَلُوا فَسَ یَرَي اللّه عَمَلَکُم وَ رَسُولُه وَ المُؤمِنُونَ وَ
سَتُرَدُّونَ إِلی عالِم الغَیب وَ الشَّهادَةِ فَیُنَبِّئُکُم بِما کُنتُم تَعمَلُونَ ( 105 ) وَ آخَرُونَ مُرجَونَ لِأَمرِ اللّه إِمّا یُعَذِّبُهُم وَ إِمّا یَتُوب عَلَیهِم وَ اللّهُ
( عَلِیم حَکِیم ( 106
از مالهاي آنان صدقه بگیر تا به وسیله آن آنها را پاك سازي و فزونی دهی و آنان را دعا کن که دعاي تو مایه آرامش آنهاست و
( خدا شنواي داناست ( 103
آیا نمیدانند که خداوند توبه را از بندگان خود میپذیرد و صدقهها را میگیرد و این خدا همان بسیار توبه پذیرِ بخشایشگر است!
(104)
و بگو عمل کنید که بزودي خدا و پیامبرش و مؤمنان عمل شما را خواهند دید و بزودي به سوي داننده نهان و آشکار برگردانیده
( میشوید پس به شما آنچه را که انجام دادهاید خبر میدهد ( 105
و دیگرانی هستند که (کار آنها) به فرمان خدا واگذاشته شده است یا آنان را عذاب میکند و یا به سوي آنان باز میگردد و خدا
( داناي فرزانه است ( 106
صفحه : 570
نکات ادبی
آنها را پاك کنی و منظور پاك شدن آنها از لوث گناه و معصیت است که با دادن زکات این پاکی حاصل میشود. « تطهرهم » -1
فزونی دهی. از زکّی یزکّی تزکیۀ که در اصل به معناي رشد و نموّ و رویش و افزایش است وقتی کسی زکات میدهد « تزکیهم » -2
خداوند در مال او برکت و فزونی قرار میدهد.
دعا کن. صلات در لغت به معناي دعا کردن است و در اصطلاح شرع به معناي نماز است و در قرآن به هر دو معنا «ّ صل » -3
استعمال شده است.
آنچه باعث آرامش میشود. « سکن » -4
که در چند آیه پیش گذشت. « و آخرون اعترفوا » عطف به « و آخرون » -5
واگذاشته شدگان، کسانی که تکلیف آنها روشن نیست و کار آنها به تأخیر انداخته شده است. ارجاء به معناي تأخیر « مرجون » -6
در کار.
تفسیر و توضیح
104 ) خُذ مِن أَموالِهِم صَدَقَۀً تُطَهِّرُهُم ... این آیه و آیه بعدي درباره تشویق مسلمانان به دادن زکات نازل شده است و - آیات ( 103
به پیامبر دستور میدهد که از اموال آنها صدقه بگیر که منظور همان زکات است و بدان وسیله آنان را پاك کن و فزونی ده. یعنی
دادن زکات باعث پاك شدن اموال و پیدایش خیر و برکت و فزونی در آن میشود. کسی که زکات میدهد خداوند برکت خود
را بر مال او نازل میکند و اموال او افزایش مییابد و اساساً زکات به معناي رشد و نموّ است.
همانگونه که درختان را حرس میکنند و شاخ و برگهاي اضافی آن را میزنند و این کار سبب میشود که میوه بسیاري بدهد،
صفحه 360 از 395
زکات نیز از نظر معنوي همان حالت را دارد و باعث افزایش مال و موفقیت اقتصادي انسان میشود. البته این یک امر معنوي است و
توجیه مادي ندارد. جز این در صورت دادن زکات طبقه فقیر در جامعه آنچنان در تنگنا قرار نمیگیرد که باعث زحمت ثروتمندان
شود.
صفحه : 571
اضافه میکند که پس از گرفتن زکات براي آنان دعا کن که دعاي تو مایه آرامش آنهاست. حاکم اسلامی و یا حتی فقیر وقتی
زکات را میگیرد از نظر اخلاقی شایسته است که در حق زکات دهنده دعا کند که این باعث تشویق او میشود و پیامبر همواره
چنین میکرد و زکات دهندگان از دعاي خیر آن حضرت بهرهمند میشدند.
ضمناً از این آیه فهمیده میشود که صلوات فرستادن بر غیر پیامبر هم جایز است و این ما به آل محمّد هم صلوات میفرستیم کار
مشروع و مستحبی است.
در پایان آیه میفرماید: خداوند شنوا و داناست. این نیز تشویق دیگري از زکات دهندگان است که بدانند خداوند از کارهاي آنان
آگاه است و آن را بدون پاداش نمیگذارد.
براي تشویق بیشتر زکات دهندگان، در آیه بعد میفرماید: آیا نمیدانند که خداوند از بندگان خود توبه را قبول میکند و صدقات
را میگیرد و این خداوند بسیار توبه پذیر و مهربان است!
این سخن براي اثبات چند مطلب است نخست این دادن زکات نوعی ارتباط معنوي با خدا و نوعی بازگشت به سوي خداست چون
میدانیم که زکات اسلامی با مالیاتهایی که در دنیا میگیرند یک فرق اساسی دارد و آن این است که زکات باید همراه با قصد
قربت باشد و زکات دهنده آن را نوعی عبادت و پرستش خدا بداند.
مسلم است که دادن زکات با چنین اعتقادي بازگشت به سوي خدا و ایجاد رابطه با اوست. زکات همانگونه که ارتباطی میان
شخص با جامعه خویش است، ارتباطی میان او و خدا هم هست.
بنابراین دادن زکات به منزله توبه و بازگشت به سوي خداست و خداوند نیز بنده خود را میپذیرد و از او استقبال میکند و حتی
صدقه و زکاتی را که به فقیر یا به حاکم اسلامی میدهد، در واقع خود خدا میگیرد و به خدا میرسد همانگونه که وقتی کسی به
مؤمنی قرض میدهد گویا که به خدا قرض میدهد. در اینجا هم وقتی فقیر زکات را میگیرد گویا که خدا میگیرد و دست فقیر به
منزله دست خداست.
آیه ( 105 ) وَ قُل اعمَلُوا فَسَیَرَي اللّه عَمَلَکُم وَ رَسُولُه وَ المُؤمِنُونَ ... در این آیه
صفحه : 572
خطاب متوجه همه مردم از کافر و مؤمن و منافق است و به آنها گفته میشود که همگی عمل کنید چه عمل خوب و چه عمل بد و
بدانید که هر کاري انجام بدهید خدا و پیامبرش و مؤمنان آن را خواهند دید و در معرض دید آنها خواهد بود.
این خداوند از اعمال مردم با خبر است و آن را میبیند جاي بحث نیست ولی آیا منظور از دیدن پیامبر و مؤمنان چیست! آیا منظور
همان دیدن معمولی است یعنی وقتی کسی نماز میخواند و زکات میدهد یا گناه و معصیت میکند، پیامبر و مؤمنان آن را میبینند
و از طریق عادي از آن آگاه میشوند. به نظر میرسد که منظور آیه این نوع دیدن نیست بلکه از سنخ دیدن خداوند است یعنی
پیامبر و مؤمنان نیز از اسرار و باطن اشخاص به نحوي اطلاع دارند و اعمال آنها را چه در نهان و چه در آشکار میبینند و این به
وسیله خدا انجام میگیرد یعنی خداوند به پیامبر و مؤمنان از طریق غیبی اعمال را ارائه میدهد.
این همان حقیقتی است که در روایتهاي بسیاري آمده که اعمال امّت هر هفته یا هر شبانه روز بر پیامبر از سوي خدا عرضه میشود
و حتی از بعضی از روایتها معلوم میشود که عرض اعمال بر پیامبر پس از رحلت او هم ادامه دارد. (بزودي بعضی از این روایتها را
صفحه 361 از 395
خواهیم آورد) با پذیرش این حقیقت، معلوم میشود که منظور از مؤمنان در این آیه شریفه همه مؤمنان نیست بلکه مؤمنان خاصی
است که به مقامی رسیدهاند که مانند پیامبر آنها نیز شاهد اعمال امت هستند و آنها همان صلحاي امت میباشند که در رأس آنها
ائمه معصومین (ع) قرار دارند.
توجه کنیم که مضمون این آیه چند آیه پیش هم آمده بود با این تفاوت که در آنجا ذکري از مؤمنان به میان نیامده و گفته شده
که خدا و پیامبر اعمال شما را خواهند دید:
وَ سَیَرَي اللّه عَمَلَکُم وَ رَسُولُه ثُم تُرَدُّونَ إِلی عالِم الغَیب وَ الشَّهادَةِ ...
این آیه خطاب به منافقان است آنهم منافقان خاصی که از شرکت نکردن در جهاد عذر و بهانه میآورند و بنابراین حکم کلّی
ندارد و قضیّه خاصی است و
صفحه : 573
مربوط به زمان پیامبر است ولی آیه مورد بحث خطاب کلّی است و مربوط به تمام اعصار حتی پس از پیامبر میشود و معلوم است
که پس از رحلت پیامبر اعمال مردم به حجت خدا در هر عصري عرضه میشود و لذا در این آیه مؤمنان را هم ذکر کرد و همانگونه
که گفتیم منظور از آنها حجتهاي خدا در روي زمین هستند و البته این مانع از آن نیست که اعمال امت پس از رحلت پیامبر، هم به
روح آن حضرت و هم به حجت زنده خدا عرضه شود.
پس از بیان این حقیقت مهم اضافه میکند که در روز قیامت شما مردم به سوي خداوند که داننده نهان و آشکار است بازگردانیده
میشوید یعنی در این دنیا اعمالتان در معرض دید خدا و رسول و حجتهاي خداست و در آن دنیا خداوند شما را به سزاي اعمال
نیک و بدتان خواهد رسانید و به شما خبر خواهد داد که در دنیا چه کرده بودید و مطابق با آن، جزاي خیر یا شرّ به شما خواهد
رسید.
آیه ( 106 ) وَ آخَرُونَ مُرجَونَ لِأَمرِ اللّه ... از گروه دیگري از مؤمنان خبر میدهد که آنها هر چند که منافق نبودند ولی مانند منافقان
از جهاد تخلف کردند و یا کسانی بودند که خون مسلمانان را ریخته بودند ولی بعد مسلمان شده بودند اینها غیر از آن گروهی
بودند که در آیات پیش، از آنها به عنوان کسانی که کار خوب را با کار بد درآمیختهاند یاد شد (خَلَطُوا عَمَلًا صالِحاً وَ آخَرَ سَیِّئاً)
چون درباره آن گروه گفته شد که امید است خدا آنان را بپذیرد ولی درباره این گروه که در آیه مورد بحث آمده گفته میشود
که آنان کسانی هستند که کارشان به فرمان خدا واگذار شده است و هنوز تکلیف آنان روشن نیست.
اینان را خدا یا عذاب خواهد کرد و یا از گناهشان خواهد گذشت، البته خدا خود میداند که درباره آنان چه خواهد کرد ولی در
اینجا مبهم میگذارد تا آنان در میان خوف و رجا باشند هم از عذاب خدا بترسند و هم به رحمت او امید داشته باشند.
همانگونه که گفتیم این آیه مربوط به چند تن از مؤمنان است که از جهاد تخلف کردند و گفته شده که تعداد آنها سه نفر بودند.
اما این آیه بعد از رحلت پیامبر و پیدایش گروهها و مکتبهاي فکري و عقیدتی گوناگون در میان مسلمانان، مورد سوء
صفحه : 574
استفاده فرقه مرجئه قرار گرفت. آنان با استناد به این آیه میگفتند: ما حق نداریم درباره گنهکاران هر قدر هم گناهشان بزرگ
باشد قضاوت بد کنیم بلکه باید کار آنان را به خدا واگذار کنیم و کاري به کارشان نداشته باشیم.
می دانیم که فرقه مرجئه مورد حمایت بنی امیه و ستمگران قرار گرفت چون با مذاق آنها سازگار بود و بارها ائمه معصومین (ع)
گروه مرجئه را لعنت کردند.
چند روایت
صفحه 362 از 395
«1». -1 قال رسول الله (ص): ان الصدقۀ تقع فی ید الله قبل ان تصل الی ید السائل
پیامبر خدا فرمود: همانا صدقه پیش از آنکه در دست فقیر قرار گیرد در دست خدا قرار میگیرد.
«2». -2 عن ابی عبد الله (ع) قال: ما من شییء الّا وکّل به ملک الا الصدقه فانها تقع فی ید الله
امام صادق (ع) فرمود: چیزي نیست مگر این فرشتهاي بر آن موکّل است مگر صدقه که در دست خدا قرار میگیرد.
وَ» -3 عن محمّد بن مسلم عن احدهما (ع) قال: سئل عن الاعمال هل تعرض علی رسول الله فقال ما فیه شک،ّ قیل: أ رأیت قول الله
«3». قال: لله شهداء فی ارضه « وَ المُؤمِنُونَ » الی قوله « قُل اعمَلُوا
محمّد بن مسلم از امام باقر یا امام صادق نقل میکند که از او درباره اعمال سؤال شد که آیا بر پیامبر عرضه میشود! فرمود: شکّی
عمل کنید بزودي خدا و رسول او و مؤمنان آن را خواهند » : در آن نیست. گفته شد: نظر شما درباره سخن خداوند که میفرماید
چیست! فرمود: براي خدا در روي زمین گواهانی وجود دارد. « دید
قال تعرض علی رسول « فَسَیَرَي اللّه عَمَلَکُم وَ رَسُولُه وَ المُؤمِنُونَ » -4 عن محمّد بن الفضیل عن ابی الحسن (ع) قال: سألته عن قول الله
الله اعمال امّته کل صباح و مساء
-----------------------------------
. 1)- مجمع البیان، ج 5، ص 103 )
. 2)- تفسیر عیاشی، ج 2، ص 108 )
. 3)- همان، ص 108 )
صفحه : 575
«1». ابرارها و فجّارها فاحذروا
بزودي خدا و رسول او و مؤمنان عمل شما را » : محمّد بن فضیل میگوید از امام کاظم (ع) راجع به سخن خداوند پرسیدم که فرمود
فرمود براي پیامبر اعمال امّت او از نیکان و بدان عرضه میشود، پس برحذر باشید. « خواهند دید
قال: هم « اعمَلُوا فَسَ یَرَي اللّه عَمَلَکُم وَ رَسُولُه وَ المُؤمِنُونَ » :ّ -5 عن یعقوب بن شعیب قال سألت ابا عبد الله (ع) عن قول الله عزّ و جل
«2». الأئمۀ
عمل کنید که بزودي خدا و رسول او و » : یعقوب بن شعیب میگوید: از امام صادق (ع) راجع به این سخن خدا پرسیدم که فرمود
فرمود: « مؤمنان خواهند دید
منظور ائمه هستند.
قال: هم قوم من المشرکین اصابوا دماء المسلمین ثم اسلموا فهم «ِ وَ آخَرُونَ مُرجَونَ لِأَمرِ اللّه » -6 عن ابی عبد الله (ع) فی قول الله
«3». المرجون لأمر الله
فرمود: آنان گروهی از « دیگرانی هستند که کار آنها به فرمان خدا واگذار شده است » امام صادق (ع) درباره این سخن خداوند
مشرکان بودند که خون مسلمانان را ریخته بودند و آنگاه مسلمان شده بودند، اینان همان کسانی هستند که کارشان به فرمان خدا
واگذار شده است.