گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد پنجم
[سورة یونس ( 10 ): الآیات 101 الی 103




اشاره
قُل انظُرُوا ما ذا فِی السَّماوات وَ الَأرض وَ ما تُغنِی الآیات وَ النُّذُرُ عَن قَوم لا یُؤمِنُونَ ( 101 ) فَهَل یَنتَظِرُونَ إِلاّ مِثلَ أَیّام الَّذِینَ خَلَوا مِن
( قَبلِهِم قُل فَانتَظِرُوا إِنِّی مَعَکُم مِنَ المُنتَظِرِینَ ( 102 ) ثُم نُنَجِّی رُسُلَنا وَ الَّذِینَ آمَنُوا کَذلِکَ حَ  قا عَلَینا نُنج المُؤمِنِینَ ( 103
بگو بنگرید که در آسمانها و زمین چیست! و نشانهها و بیم دادنها براي گروهی که
صفحه : 151
( ایمان نمیآورند، سودي ندارد ( 101
پس آیا جز (روزهایی را) مانند روزهاي کسانی که پیش از آنها بودند، انتظار میکشند! بگو: منتظر باشید که من نیز با شما از
( منتظرانم ( 102
( سپس پیامبرانمان و کسانی را که ایمان آوردهاند، نجات میدهیم که این چنین بر ما شایسته است که مؤمنان را نجات دهیم ( 103
نکات ادبی
صفحه 116 از 423
متعدي شود به معناي نگاه کردن و دیدن با چشم است و در غیر این صورت به « الی » بنگرید، بیندیشید. ماده نظر اگر با « انظرو » » -1
معناي فکر کردن و نگریستن با دیده عقل است.
براي استفهام است. « ما ذا » -2
جمع نذیر، بیم دهنده، هشدار دهنده. « النذر » -3
از باب افعال تفاوتی ندارد و هر دو صورت آن در قرآن به کار « ننجی » با تشدید جیم از باب تفعیل است و از نظر معنا با « ننجّی » -4
رفته است.
است که پیش از « ننجّی » است که در این صورت نباید روي آن وقف کرد و یا مربوط به « ننج المؤمنین » یا مربوط به « کذلک » -5
آن قراردارد و در این حالت باید بر روي آن وقف کرد. به نظر میرسد که وجه اول مناسبتر باشد.
اول یا دوم است. « ننجی » که یک جمله معترضه است و یا منصوب به « یحق حقا » : یا مفعول مطلق است به تقدیر « حقّا » -6
و حذف یاء براي جزم نیست و فقط « ننجی » در رسم الخط قرآن بدون یا نوشته شده ولی اصل آن با یاء است به صورت « ننج » -7
براي پیروي از رسم الخط است.
تفسیر و توضیح
103 ) قُل انظُرُوا ما ذا فِی السَّماوات وَ الَأرض ... این حقیقت که اهل عناد هر گونه معجزهاي را ببینند ایمان نمیآورند، - آیات ( 101
در آیات پیش گفته شد و در این آیه
صفحه : 152
با تعبیر دیگري روي آن تأکید میشود. مفهوم کلی آیه این است که دلیل براي اثبات یگانگی خدا فراوان است ولی چه میشود
کرد که براي کسانی که تصمیم گرفتهاند که ایمان نیاورند و با حق عناد میکنند، هیچ دلیلی مؤثر نیست.
در آغاز آیه به پیامبر دستور میدهد که به مشرکان بگوید: بنگرید که در آسمانها و زمین چیست! یعنی اگر درست بنگرید آثار
قدرت و یگانگی خداوند را در زمین و آسمان میبینید. پس از طرح این سؤال با تأسف اظهار میدارد که اینهمه آیات و نشانهها و
آمدن پیامبران براي کسانی که ایمان نمیآورند سودي ندارد.
است، پیامبران هستند که مردم را بیم میدهند و « نذیر » که جمع « نذر » نشانههاي خدا در جهان آفرینش و منظور از « آیات » منظور از
از عواقب شوم کفر و گناه میترسانند.
در آیه بعدي در مورد این کافران که هیچ معجزه و دلیلی آنها را وادار به ایمان نمیکند، میفرماید: آیا اینان جز روزهایی را که
مانند روزهاي امتهاي پیشین است، انتظار میکشند! اگر به تاریخ توجه کنیم درگذشته نیز اقوامی بودند که پیامبران خود را تکذیب
کردند و به آنها ایمان نیاوردند و خدا براي آنان عذاب نازل کرد و آنها به جهت کفر و عناد خود با عذاب الهی هلاك شدند.
اینک آیه به مشرکان مکه هشدار میدهد که اگر شما نیز مانند آن امتها در کفر و شرك اصرار کنید باید سرنوشت شومی مانند
سرنوشت آنان را انتظار بکشید. پس از بیان این مطلب به پیامبر دستور میدهد که به آنان بگوید: منتظر باشید که من نیز با شما از
منتظرانم. یعنی در انتظار وعدههاي الهی باشید که من نیز منتظر آن هستم.
سنت خدا بر این بوده که هر وقت امتی را که پیامبر خود را تکذیب کرده بودند هلاك میکرد، پیامبر و مؤمنان را از آن عذاب
میگویند. گاهی عذاب، فراگیر است مانند « استیصال » نجات میداد و آن عذاب فقط شامل کافران میشد. این نوع عذاب را عذاب
زلزله یا سیل که گاه و بیگاه اتفاق میافتد و خوب و بد در آن قربانی میشوند. این گونه بلاها حکمتهایی دارد که ما آن را
نمیدانیم ولی گاهی عذاب فقط براي مجازات کافران است، به طوري که براي امتهاي پیامبران پیشین مثل نوح و هود
صفحه 117 از 423
صفحه : 153
و صالح اتفاق افتاد در این موارد همه بدان هلاك شدند و همه خوبان یعنی پیامبر و مؤمنان نجات یافتند.
این حقیقت را در آیات مورد بحث خاطر نشان میسازد و پس از اشاره به عذابی که براي امتهاي پیشین نازل شده بود، میفرماید:
ما پیامبران خود و کسانی را که به آنها ایمان آوردهاند نجات میدهیم و این عذاب شامل آنها نمیشود. آنگاه این نوید را میدهد
که اگر براي مشرکان عصر پیامبر هم عذابی نازل شود، مؤمنان در امان خواهند بود و میفرماید: این چنین بر ما شایسته است که
مؤمنان را نجات دهیم.
این نجات دادن مؤمنان دو بار آمده، اولی مربوط به مؤمنان در امتهاي پیشین و دومی مربوط به مؤمنان عصر پیامبر اسلام (ص) است
و البته میدانیم که بلاها و عذابهایی از آن دست که براي کافران امتهاي پیشین نازل شد، براي مشرکان عصر پیامبر نازل نشد و این
بدان جهت بود که پیامبر اسلام هیچ گاه از خداوند طلب عذاب بر مردم نکرد و وجود او سایه رحمتی بود که بر سر مردم گسترده
بود.
در عین حال مشرکان عصر پیامبر نیز با عذابهایی مانند جنگ و کشتار مواجه شدند و تعداد زیادي از آنها در جنگهایی مانند بدر و
احد و خندق به هلاکت رسیدند.
[ [سورة یونس ( 10 ): الآیات 104 الی 107
اشاره
قُل یا أَیُّهَا النّاس إِن کُنتُم فِی شَکٍّ مِن دِینِی فَلا أَعبُدُ الَّذِینَ تَعبُدُونَ مِن دُونِ اللّه وَ لکِن أَعبُدُ اللّهَ الَّذِي یَتَوَفّاکُم وَ أُمِرت أَن أَکُونَ مِنَ
المُؤمِنِینَ ( 104 ) وَ أَن أَقِم وَجهَکَ لِلدِّین حَنِیفاً وَ لا تَکُونَن مِنَ المُشرِکِینَ ( 105 ) وَ لا تَدع مِن دُونِ اللّه ما لا یَنفَعُکَ وَ لا یَضُرُّكَ فَإِن
فَعَلتَ فَإِنَّکَ إِذاً مِنَ الظّالِمِینَ ( 106 ) وَ إِن یَمسَ سکَ اللّه بِضُرٍّ فَلا کاشِفَ لَه إِلاّ هُوَ وَ إِن یُرِدكَ بِخَیرٍ فَلا رَادَّ لِفَضلِه یُصِیب بِه مَن یَشاءُ
( مِن عِبادِه وَ هُوَ الغَفُورُ الرَّحِیم ( 107
بگو: اي مردم، گر از در دین من در شک هستید (بدانید که) من کسانی را که شما جز خداوند عبادت میکنید نمیپرستم، بلکه
( خدایی را میپرستم که جان شما را میگیرد و من دستور یافتهام که از مؤمنان باشم ( 104
و این صورت خود را خالصانه به سوي
صفحه : 154
( دین کن و از مشرکان نباش ( 105
و به جاي خدا چیزي را که به تو زیانی و سودي نمیرساند، نخوان که اگر چنین کنی در آن صورت از ستمگران خواهی شد
(106)
و اگر خداوند به تو ضرري برساند هیچ کس جز او آن را برطرف نمیکند و اگر خیري را براي تو بخواهد، بازدارندهاي براي فضل
( او نیست، آن را به هر کس از بندگانش که بخواهد میرساند و او آمرزنده بخشایشگر است ( 107
نکات ادبی
به حالت رفع. اگر بدون فاء بود مجزوم میشد. « فلا اعبد » -1
به معناي اخذ چیزي بطور کامل. کسی که میمیرد روح او بطور « توفّی » جان شما را میگیرد، شما را میمیراند. از « یتوفّاکم » -2
صفحه 118 از 423
کامل گرفته میشود.
به کمک حرف جرّ مفعول دوم میگیرد ولی معمولًا حرف جر را در اینجا « امر » بود. چون ماده « بان اکون » در اصل « ان اکون » -3
حذف میکنند.
در اول آن هم میآید و یا جمله مستأنفه است و باید فعل مناسبی در اوّل آن « امرت » است و « ان اکون » یا عطف به « و ان اقم » -4
و ضمناً اقامه وجه کنایه از مداومت در کار است. « و أوحی الی ان اقم » : مقدر کنیم مانند
به معناي میل آمده است و حنیف کسی است که از هر چیزي ببرد و میل به سوي توحید « حنف » خالصانه، بی شائبه. از « حنیفا » -5
یا حال از « حنیفا » متصف میکنند و گاهی دین را با صفت حنیف میآورند و در اینجا هم « حنیف » ناب کند. گاهی شخص را به
است. « دین » و یا حال از « اقم » فاعل
برطرف کننده. از کشف به معناي برداشتن ساتر. « کاشف » -6
تفسیر و توضیح
106 ) قُل یا أَیُّهَا النّاس إِن کُنتُم فِی شَکٍّ مِن دِینِی ... پیامبر اسلام (ص) مأمور میشود که در خطاب دیگري به - آیات ( 104
مشرکان مکه بگوید: اگر شما در دین من تردید دارید، یعنی آگاهی کافی درباره آن ندارید، بدانید که من آن بتها را که شما به
صفحه : 155
جاي خداوند میپرستید نمیپرستم، بلکه من خداوندي را میپرستم که جان شما را میگیرد.
این خطاب براي کسانی که از حقیقت دینی که حضرت محمّد آورده بود اطلاع لازم را نداشتند، اساس اسلام را معرفی میکند که
همان نفی معبودهاي باطل و پرستش خداي یگانه است. از این آیه استفاده میشود که آنچه در درجه اول اهمیت است نفی
معبودهاي باطل است و نخست باید خانه دل را از صحبت اغیار زدود آنگاه به پرستش خداي یگانه روي آورد و این ترتیب در
هم مشاهده میشود که در قسمت اول این جمله هر گونه معبودي نفی میشود و در قسمت دوم وجود « لا إله الّا اللّه » کلمه مقدس
اثبات میگردد. « اللّه »
نکته دیگري که در اینجا ذکر میکنیم این است که در این آیه در معرفی خداوند به مشرکان، صفت خاصی براي خدا ذکر میکند
و آن این خدا همان خدایی است که جان شما را میگیرد. این یک نوع تهدید است و مشرکان را تهدید به عذاب میکند.
گرفتن جان انسان به هنگام مرگ در اینجا و چند آیه دیگر به خدا نسبت داده شده ولی در بعضی از آیات به ملائکه نسبت داده
شده:
الَّذِینَ تَتَوَفّاهُم المَلائِکَۀُ (نحل/ 28 ) کسانی که فرشتگان جان آنها را میگیرند.
این دو نوع آیات با یکدیگر منافات ندارند چون درست است که قبض روح به وسیله فرشتگان انجام میگیرد ولی آنها این کار را
به دستور خدا انجام میدهند و در واقع قبض روح انسانها را هم به خدا و هم به فرشتگان میتوان نسبت داد. همان گونه که در
نزول باران و کارهاي دیگري که در نظام خلقت انجام میگیرد، قضیه از همین قرار است و این کارها توسط فرشتگان و به امر خدا
صورت میپذیرد و لذا در قرآن گاهی این کارها را به خدا و گاهی به فرشتگان نسبت میدهد.
در آیه مورد بحث، پس از معرفی اساس دین اسلام، پیامبر مأموریتهاي خود را از سوي خداوند بر میشمارد و آن چهار مأموریت
است:
-1 مأمور شدهام که از مؤمنان باشم
صفحه : 156
صفحه 119 از 423
-2 به من وحی شده که خالصانه روي خود را به سوي دین کن 3- به من وحی شده که از مشرکان نباش 4- به من وحی شده که
به جاي خدا چیزي را که به تو زیانی و سودي نمیرساند نخوان که اگر چنین کنی از ستمگران خواهی بود.
این چهار فقره در واقع تفصیل یک حقیقت است و آن همان توحید است که در اینجا به تعبیرهاي گوناگون و از زاویههاي مختلف
بیان شده است.
این همه تأکید براي آن است که مشرکان را از این پیامبر با آنان سازش کند، به کلی مأیوس سازد. همچنین در قسمت اخیر آیه،
اندیشه مشرکان را به کار میاندازد تا به خود بیایند و بیندیشند که چگونه جسم بیجانی را که سود و زیانی براي انسان ندارد
پرستش میکنند و خود را در برابر چنین موجود بیخاصیتی کوچک میکنند و ابلهانه از او انتظار کمک دارند.
آیه ( 107 ) وَ إِن یَمسَسکَ اللّه بِضُرٍّ فَلا کاشِفَ لَه إِلّا هُوَ ... در آیه پیش سخن از این بود که بتهایی که مشرکان میپرستند قدرت آن
را ندارند که سود و زیانی برسانند و اینک در این آیه قدرت بیپایان الهی و حکومت بلامنازع او در جهت سود و زیان رسانی به
مردم را بیان میکند.
نخست این حقیقت را خاطر نشان میسازد که اگر از سوي خداوند آسیبی مانند بلا یا بیماري یا فقر و یا چیزهایی مانند آنها به تو
« کشف ضرّ » برسد، هیچ کس قدرت آن را ندارد که آن آسیب را برطرف کند مگر خداوند که اگر بخواهد آن را برمیدارد و
میکند. سپس طرف مقابل را هم مطرح میسازد به این بیان که اگر خداوند درباره تو اراده خیر کند و بخواهد سودي به تو برساند،
هیچ کس نمیتواند جلو فضل و رحمت او را بگیرد و مانع رسیدن فضل خدا بر بندهاش بشود.
در ادامه آیه میفرماید: خداوند فضل خود را به هر کس از بندگانش که بخواهد میرساند و او آمرزنده بخشایشگر است. با این
جمله مردم را به لطف خود امیدوار میسازد. این آیه دلالت دارد که اگر چه خدا هم غضب دارد و هم رحمت، ولی رحمت او بر
غضب او پیشی گرفته است و خدا میخواهد بندگانش را به لطف و کرم
صفحه : 157
خود بنوازد. چون به طوري که ملاحظه میفرمایید پس از بیان ضرري که به بندگان میرساند، بلافاصله از برطرف ساختن آن به
وسیله خودش صحبت میکند و جمله به صورت شرطی باقی میماند، یعنی فقط چنین گفته میشود که اگر ضرر برساند کسی جز
او آن را برطرف نمیکند و بعد از این جمله، چنین گفته میشود که اگر ضرر برساند کسی جز او آن را برطرف نمیکند و بعد از
این جمله که با اگر شروع میشود، چیزي نمیگوید که دلیل بر حتمی بودن و وقوع آن باشد. اما در بیان اراده خیر بر بندگان، هر
چند که جمله باز هم شرطی است و با اگر شروع میشود ولی پس از آن با جمله (یصیب به من یشاء فضل خود را به هر کس که
بخواهد میرساند) از حتمی بودن و وقوع آن خبر میدهد. آنگاه مطلب را با آوردن دو صفت آمرزنده و بخشایشگر (غفور و
رحیم) تأکید بیشتري میبخشد و بدین گونه بندگان را به فضل و کرم خود امیدوار میسازد.
[ [سورة یونس ( 10 ): الآیات 108 الی 109
اشاره
قُل یا أَیُّهَا النّاس قَد جاءَکُم الحَقُّ مِن رَبِّکُم فَمَن اهتَدي فَإِنَّما یَهتَدِي لِنَفسِه وَ مَن ضَل فَإِنَّما یَضِلُّ عَلَیها وَ ما أَنَا عَلَیکُم بِوَکِیل ( 108 ) وَ
( اتَّبِع ما یُوحی إِلَیکَ وَ اصبِر حَتّی یَحکُمَ اللّه وَ هُوَ خَیرُ الحاکِمِینَ ( 109
بگو: اي مردم: هر آینه حق از جانب پروردگارتان به سوي شما آمده است. پس هر کس هدایت یابد، به سود خود هدایت مییابد
( و هر کس گمراه شود به زیان خود گمراه میشود، و من بر شما نگهبان نیستم ( 108
صفحه 120 از 423
( و از آنچه بر تو وحی شده، پیروي نما و شکیبایی کن تا خداوند داوري کند و او بهترین داوري کنندگان است ( 109
نکات ادبی
است. « الحق » و یا حال از « جاءکم » متعلق به « من ربکم » » -1
و براي مطاوعه است. « هدي » قبول هدایت کند، راه یابد. افتعال از « اهتدي » -2
براي انتفاع است، یعنی به سود خود. « لنفسه » -3 لام در
براي ضرر است یعنی به زیان خود. « علیها » -4 علی در
صفحه : 158
کسی که مسئولیت حفظ چیزي را داشته باشد، نگهبان. « وکیل » -5
تفسیر و توضیح
آیه ( 108 ) قُل یا أَیُّهَا النّاس قَد جاءَکُم الحَقُّ مِن رَبِّکُم ... اسلام دین حق و قرآن کتاب حق خداست و این هر دو براي تربیت و رشد
فکري مردم از سوي پروردگارشان آمده است. این در این آیه میفرماید: حق از جانب پروردگارتان آمده، اشاره به همین نکته
دارد و خداوند که پروردگار شما و تربیت دهنده شماست، حق را براي رسیدن شما به تکامل انسانی فرستاده است.
در این آیه اسلام و قرآن است که حقیقتی استوار و زوال ناپذیرند و خاصیت پرورش و تربیت مردم را دارند. دیدیم « حق » منظور از
که همین قرآن چگونه مردم جاهلی را به مرحلهاي رسانید که تمدنی عظیم و گسترده به وجود آوردند و منادي ارزشهاي انسانی در
جهان شدند.
قرآن یک حقیقت است و خدا آن را براي هدایت مردم نازل کرده و بدین گونه ابزار لازم را در اختیار انسان گذارده است ولی
استفاده از برکات آن اراده و همت بلند میطلبد، اگر کسی خود را همسو با قرآن کرد و از این نعمت استفاده کرد، کاري به سود
خود کرده است و اگر از آن استفاده نکرد و گمراه شد، به خود ضرر رسانده است. در پایان میفرماید: من وکیل و نگهبان شما
نیستم، یعنی این خود شما هستید که میتوانید با استفاده از نور قرآن راه خود را روشن کنید و میتوانید خود را از این نور محروم
سازید و در ظلمت گمراهی بمانید. پیامبر فقط وظیفه تبلیغ دارد و او نمیتواند مردم را مجبور به هدایت و ایمان کند.
آیه ( 109 ) وَ اتَّبِع ما یُوحی إِلَیکَ وَ اصبِر ... در این آیه که آیه پایانی سوره یونس است پیامبر را دلداري میدهد و روح او را در
برابر فشارهاي مشرکان تقویت میکند و با رمز و کنایه به او وعده پیروزي میدهد.
می فرماید: از آنچه بر تو وحی شده پیروي نما و صبر پیش بگیر. بدین گونه به پیامبر فرمان میدهد که در برابر اذیتهاي مشرکان
ایستادگی کند و صبر پیش گیرد تا
صفحه : 159
خداوند میان او و مشرکان داوري کند که او بهترین داوران است.
این آیه با لحن خاصی که دارد، ضمن آنکه به پیامبر قوت قلب میدهد، تهدیدي براي مشرکان است که خدا در میان آنان و پیامبر
داوري خواهد کرد و معلوم است که داوري خدا به شکست مشرکان و پیروزي مؤمنان خواهد انجامید.
در قرآن کریم بارها به پیامبر دستور صبر و شکیبایی داده شده و در بعضی از آیات، مانند آیه مورد بحث، این فرمان همراه با وعده
پیروزي است:
وَ اصبِر لِحُکم رَبِّکَ فَإِنَّکَ بِأَعیُنِنا (طور/ 48 ) و براي حکم پروردگارت صبر کن که تو زیر نظر ما هستی.
صفحه 121 از 423
فَاصبِر إِن وَعدَ اللّه حَقٌّ (غافر/ 77 ) پس صبر کن که وعده خدا حق است.
همچنین براي بالا بردن روحیّه پیامبر، به او تذکر میدهد که پیامبران أولو العزم در برابر آزار مخالفان صبر کردند، تو نیز چنین باش:
فَاصبِر کَما صَبَرَ أُولُوا العَزم مِنَ الرُّسُل (احقاف/ 35 ) پس صبر کن همان گونه که صاحبان اراده از پیامبران صبر کردند.
دیدیم که در اثر صبر و استقامت پیامبر، وعده خدا تحقق یافت و اسلام، با هجرت پیامبر به مدینه حاکمیت و حکومت پیدا کرد و
در مدت زمان کوتاهی شبه جزیره عربستان زیر پرچم اسلام قرار گرفت و پیام اسلام از محدوده جزیرة العرب فراتر رفت و پیامبر با
چشم خود تحقق وعده الهی را دید.
پایان تفسیر سوره یونس
صفحه :