گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد پنجم
[سورة الرعد ( 13 ): الآیات 1 الی 2




اشاره
بِسم اللّه الرَّحمن الرَّحِیمِ
المر تِلکَ آیات الکِتاب وَ الَّذِي أُنزِلَ إِلَیکَ مِن رَبِّکَ الحَقُّ وَ لکِن أَکثَرَ النّاس لا یُؤمِنُونَ ( 1) اللّه الَّذِي رَفَعَ السَّماوات بِغَیرِ عَمَدٍ
( تَرَونَها ثُم استَوي عَلَی العَرش وَ سَخَّرَ الشَّمسَ وَ القَمَرَ کُلٌّ یَجرِي لِأَجَل مُسَ  می یُدَبِّرُ الَأمرَ یُفَصِّل الآیات لَعَلَّکُم بِلِقاءِ رَبِّکُم تُوقِنُونَ ( 2
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر.
( الف لام میم را، این آیات کتاب است و آنچه از سوي پروردگارت بر تو نازل شده، حق است ولی بیشتر مردم ایمان نمیآورند ( 1
خداوند کسی است که آسمانها را بدون ستونهایی که آنها را ببینید، برافراشت آنگاه بر عرش تسلط یافت و آفتاب و ماه را مسخر
کرد، هر کدام تا وقتی معین روانند، کار را سامان میدهد، آیات را به روشنی بیان میکند، باشد که شما به ملاقات پروردگارتان
صفحه 315 از 423
( یقین پیدا کنید ( 2
صفحه : 481
نکات ادبی
از حروف مقطعه قرآن است و در این باره در تفسیر آیه نخست سوره بقره توضیح دادیم. « المر » -1
خبر آن است و تلک اشاره به آیاتی است که در این سوره آمده است. « آیات الکتاب » مبتداست و « تلک » -2
خبر بعد از خبر است. « الحق » ، خبر باشد « من ربک » خبر آن است و اگر « من ربک » یا « الحق » مبتداست و « الذي انزل » -3
است. « یدبر الأمر » است و خبر آن « الله » صفت براي « الذي » خبر آن است. گفته شده که « الذي رفع » مبتداست و « الله » -4
اسم جمع و یا جمع عمود و یا عماد است که به معناي ستون میباشد. « عَمَد » -5
صفت براي عَمَد است و به اعتبار جمع بودن آن ضمیر مؤنث آورده شده و در این صورت مفهوم آن چنین میشود که « ترونها » -6
را جمله مستأنفه گرفتهاند و در این « ترونها » ستون مرئی وجود ندارد، یعنی ممکن است ستونی باشد ولی دیده نشود. بعضیها
صورت احتمال این ستون نامرئی باشد منفی است و منظور این است که خداوند آسمانها را بدون ستون برافراشت. و شما این
حقیقت را میبینید.
براي مجرد عطف است و براي تراخی نیست. « ثم استوي » در «ّ ثم » -7
تسلط یافت، چیره شد. پرداخت. « استوي » -8
به کار گرفت، مسخّر کرد، رام کرد. « سخّر » -9
نامیده شد، تعیین شده. « مسمّی » -10
سامان میدهد، تدبیر میکند. این جمله یک جمله مستأنفه است و همینطور جمله بعدي آن نیز مستأنفه است مگر این « یدبّر » -11
بدانیم. « الله » را خبر براي « یدبر »
صفحه : 482
تفسیر و توضیح
آیه ( 1) بِسم اللّه الرَّحمن الرَّحِیم.ِ المر. تِلکَ آیات الکِتاب ... چونان سورههاي دیگر، این سوره نیز با نام خداوند رحمان و رحیم
قرار دارد که از حروف مقطعه قرآن است و ما درباره این نوع حروف در جلد اول این تفسیر در بحث « المر » آغاز شده و پس از آن
از آیه نخست سوره بقره توضیحات مفصلی دادیم به آنجا رجوع شود و در اینجا اضافه میکنیم که بنابر قول کسانی که حروف
.« انا الله المتعال الرحمن » یا این جمله « انا الله اعلم و اري » : مقطعه را اشاره به نامهاي خداوند میدانند، المر اشاره به این جمله است
نخستین مطلبی که پس از حروف مقطعه آمده اشاره به آیات قرآن است و معمولًا در آن گروه از سورههاي قرآن که با حروف
مقطعه آغاز میشود، سخن از خود قرآن و نزول آن است و این میتواند دلیلی بر وجود رابطهاي میان حروف مقطعه و نزول قرآن
باشد.
در اینجا به آیات همین سوره اشاره میکند و میفرماید: این، آیات کتاب است.
تذکر این مطلب براي آن است که خواننده به هوش باشد و بداند که او در حال خواندن کلام الهی است و به آن اهمیت بدهد.
پس از این تذکر خطاب به پیامبر اسلام (ص) میفرماید: آنچه از جانب پروردگارت بر تو نازل شده، حق و راست و درست است
اگر چه بسیاري از مردم ایمان نمیآورند. این تذکر، براي اطمینان خاطر پیامبر و تقویت روحی او داده شده است تا ایمان نیاوردن
صفحه 316 از 423
مردم، در پیامبر ایجاد یأس و ناامیدي نکند و اطمینان داشته باشد که راه او درست است اگر چه مردم به آن باور نداشته باشند.
آیه ( 2) اللّه الَّذِي رَفَعَ السَّماوات بِغَیرِ عَمَ دٍ تَرَونَها ... از این آیه به بعد برخی از مظاهر قدرت خداوند در عالم خلقت تذکر داده
میشود، تا با تفکر در آنها راه توحید هموار شود و مشرکان که بعضی از پدیدههاي عالم را به بتها و ارباب انواع نسبت میدهند، به
خود آیند و بدانند که در جهان هستی حاکمیت مطلق از آنِ خداوند است و اوست که همه پدیدهها را به وجود آورده و تدبیر امور
جهان آفرینش در
صفحه : 483
دست اوست.
در این آیه، پنج نوع از مظاهر قدرت خداوند بیان شده است:
-1 خدا کسی است که آسمانها را بدون ستونی که شما آن را ببینید برافراشته است ظاهر آیه دلالت دارد که در اینجا ستونهایی
وجود دارد ولی دیده نمیشود.
این ستونهاي نامرئی باید میان تمام اجرام آسمانی را پرکرده باشد تا آنها با فاصلههاي معینی که دارند به حرکت خود ادامه دهند.
یعنی در اینجا ستونهایی وجود دارد ««1». فثم عمد و لکن لا تري » : در حدیثی از امام رضا (ع) در تفسیر این آیه چنین آمده است
ولی دیده نمیشود.
منظور از این ستونها چیست! ما نمیدانیم. در عین حال میتوانیم بگوییم که آن اشاره به قانون جاذبه عمومی است که در زمان نزول
قرآن کسی از آن خبر نداشت و در این اواخر توسط نیوتن کشف شد و بشر به وجود آن در میان اجرام آسمانی پی برد و معلوم
گردید که ثبات کرات در اثر تعادل میان دو نیروي جاذبه و گریز از مرکز است.
از آنجا که خداوند جهان آفرینش را جهان اسباب و مسببات و علت و معلول قرار داده و هر چیزي علتی مادي دارد، باید برافراشته
شدن آسمانها و بقاي این شکل فلکی هم علتی داشته باشد و خدا به وسیله آن از تصادم و درهم ریختن اجرام فلکی محافظت نماید
و آن علت میتوان همان قانون جاذبه عمومی باشد که حاکم در نظام عالم است و باعث قوام و پایداري آن میشود و البته آن فقط
یک وسیله است و این خداوند است که این نظام را ثابت و برقرار حفظ کرده است:
إِن اللّهَ، یُمسِک السَّماوات وَ الَأرضَ أَن تَزُولا وَ لَئِن زالَتا إِن أَمسَ کَهُما مِن أَحَدٍ مِن بَعدِه (فاطر/ 41 ) همانا خداوند آسمانها و زمین را
از زوال نگه میدارد و اگر زوال یابند هیچ کس جز او نگاهشان نمیدارد.
-2 یکی دیگر از مظاهر قدرت خداوند که در این آیه آمده، استیلا یافتن او بر
-----------------------------------
. 1)- تفسیر عیاشی، ج 2، ص 203 )
صفحه : 484
عرش است و منظور از آن تسلط داشتن خداوند بر جهان و حاکمیت قدرت و اراده او در عالم هستی است و عرش به عنوان مرکز
فرماندهی و تدبیر امور عالم تحت تسلط خداوند است (درباره عرش و استواي بر آن در تفسیر آیه 3 سوره یونس بحث مفصلی
داشتیم، رجوع شود).
-3 خداوند آفتاب و ماه را مسخّر کرده یعنی آنها را تحت فرمان تکوینی خود قرار داده است به گونهاي که هر کدام از آنها تا
مدت و سرآمد معینی در حرکت هستند. آفتاب و ماه همواره بطور دقیقی در مدار و مسیري که خدا براي آنها تعیین کرده به سیر و
حرکت خود ادامه میدهند و این حرکت تا وقتی که خداوند آن را تعیین نموده است، ادامه خواهد یافت. از این آیه استفاده
میشود که آفتاب و ماه هم مانند سایر پدیدهها عمر معینی دارند و پس از سرآمدن آن خواهند مرد و نابود خواهند شد. آن روز
صفحه 317 از 423
روز قیامت است و در آیهاي از بیفروغ شدن خورشید در قیامت خبر داده است:
إِذَا الشَّمس کُوِّرَت (تکویر/ 1) هنگامی که آفتاب بیفروغ گردد.
-4 یکی دیگر از مظاهر قدرت خداوند که در آیه مورد بحث آمده، این است که خداوند تدبیر امر میکند یعنی نظام امور عالم و
سامان دادن به پدیدههاي جهان هستی در دست خداوند است و هموست که استعدادها و قوهها را به فعلیت درمیآورد و این نظام
احسن را اداره میکند. البته در بعضی از آیات قرآنی تدبیر امور عالم به فرشتگان نسبت داده شده (و المدبّرات امرا) و این نشان
میدهد که خداوند تدبیر امور جهان آفرینش را به وسیله فرشتگان انجام میدهد و لذا میتوان این کار را هم به خدا و هم به
فرشتگان نسبت داد.
-5 دیگر این خداوند آیات خود را بطور روشن و مشروح تفصیل میدهد.
این جمله میتواند اشاره به آیات تکوینی خداوند یعنی همان پدیدههاي عالم باشد که خدا بطور مشخصی از آنها خبر میدهد تا
مردم را به اندیشه وادار کند و میتواند اشاره به آیات تشریعی خداوند باشد و این خدا آیات قرآنی را بطور
صفحه : 485
روشن و مشروح بیان میکند.
پس از ذکر این پنج نوع از مظاهر قدرت خداوند، اضافه میکند که این همه براي آن است که شما به ملاقات پروردگارتان یقین
پیدا کنید. روشن است که تفکر در قدرت لا یزال الهی و این او چگونه این جهان را با این ویژگیها به وجود آورده، ما را در این
باور که پس از مرگ دوباره زنده خواهیم شد و با خداي خود ملاقات خواهیم کرد، یاري میدهد. زیرا خداوندي که قدرت
آفرینش جهان و انسان را دارد، میتواند انسان را پس از مرگ دوباره زنده کند و زنده شدن پس از مرگ، آسانتر از آفرینش
نخستین و بیسابقه است.
[ [سورة الرعد ( 13 ): الآیات 3 الی 4
اشاره
وَ هُوَ الَّذِي مَدَّ الأَرضَ وَ جَعَلَ فِیها رَواسِیَ وَ أَنهاراً وَ مِن کُل الثَّمَرات جَعَلَ فِیها زَوجَین اثنَین یُغشِی اللَّیلَ النَّهارَ إِن فِی ذلِکَ لَآیاتٍ
لِقَوم یَتَفَکَّرُونَ ( 3) وَ فِی الأَرض قِطَع مُتَجاوِرات وَ جَنّات مِن أَعناب وَ زَرعٌ وَ نَخِیل صِ نوان وَ غَیرُ صِ نوان یُسقی بِماءٍ واحِ دٍ وَ نُفَضِّلُ
( بَعضَها عَلی بَعض فِی الأُکُل إِن فِی ذلِکَ لَآیات لِقَوم یَعقِلُونَ ( 4
و او کسی است که زمین را گسترد و در آن کوهها و رودهایی قرارداد و در آن از همه میوهها دو جفت قرار داد، شب را بر روز
( میپوشاند، همانا در آن نشانههایی براي گروهی که میاندیشند وجود دارد ( 3
و در زمین قطعههایی است در کنار هم و باغهایی از انگورها و نیز کِشتها و خرماهایی از یک ریشه یا چند ریشه که با یک آب
سیراب میشوند و برخی از آنها را در خوراك بر برخی دیگر برتري میدهیم. همانا در آن، نشانههایی براي گروهی که خرد
( میورزند، وجود دارد ( 4
نکات ادبی
مشتق شده که به معناي ثبوت است. چون کوهها ثابت و پابرجا هستند. « رسو » جمع راسیه، کوهها. از ماده « رواسی » -1
صفحه : 486
صفحه 318 از 423
است که پس از آن آمده است. « جعل فیها » متعلق به « من کل الثمرات » -2
دو جفت. و منظور از آن نر و ماده است که هر کدام جفت دیگري است. بنابراین به یک نر و یک ماده میتوان « زوجین اثنین » -3
است. « زوجین » براي تأکید « اثنین » یا دو جفت گفت و « زوجین »
قطعهها، پارهها، تکه زمینها. « قطع » - گفته میشود. 5 « غشاء » میپوشاند. از غشو به معناي پوشاندن و به پرده « یغشی » -4
نزدیک به هم، در جوار هم، در کنار هم. « متجاورات » -6
است. « جنات » عطف بر « زرع » -7
جمع نخل، درختان خرما. « نخیل » -8
جمع صنو به معناي ریشه درخت است و منظور از صنوان هم ریشه بودن است، یعنی چند ساقه از یک ریشه روییده « صنوان » -9
یعنی او با پدرش از یک « فلان صنو ابیه » : ساقههایی است که هر کدام ریشه مخصوص دارد. گفته میشود « غیر صنوان » باشد. و
ریشهاند.
خوراك، میوه درخت. جمع آن آکال است. « الاکُل » -10
تفسیر و توضیح
آیه ( 3) وَ هُوَ الَّذِي مَدَّ الَأرضَ وَ جَعَلَ فِیها رَواسِیَ ... در آیه پیش چند نمونه از مظاهر و آثار قدرت خداوند بیان شد و اینک در این
آیه و آیه بعد، چند نمونه دیگر ذکر میشود. در آیه قبلی سخن از آسمانها و عرش و خورشید و ماه بود و در این دو آیه سخن از
زمین و پدیدههاي مربوط به آن است.
در این آیه چهار مورد از آثار قدرت خداوند در زمین را بیان میکند:
-1 خداوند کسی است که زمین را گسترد منظور از گستردن زمین آماده کردن آن براي زندگی بشر است و شاید هم منظور، بیرون
آمدن خشکیها و قارهها از زیر آب است که در یکی از مراحل تکامل زمین اتفاق افتاده است.
صفحه : 487
-2 در زمین کوهها و نهرها به وجود آورده کوهها مانند استخوان بندي بدن باعث استحکام زمین و ثابت شدن آن گردید، در آیه
دیگري از کوهها به عنوان میخهاي زمین یاد شده است. دیگر این پستی و بلندي باعث ذخیره شدن آب در سفرههاي زیرزمین و
جریان آن در روي زمین گردید و اگر کوهها نبود، نهرهاهم نبود و بدینسان امکان کشت و زرع پیدا شد.
-3 از همه میوهها دو جفت در زمین آفرید این سخن اشاره به و جود نر و مادگی و جفتجویی در عالم گیاهان است که علم امروز با
قاطعیت آن را اثبات کرده است و علاوه بر این آیه در آیات دیگر نیز به این مطلب تصریح شده و مفسران معاصر آن را یکی از
معجزههاي علمی قرآن میدانند. البته در زمانهاي قدیم نر و مادگی بعضی از درختان از جمله خرما را میدانستند ولی وجود این
حالت در تمام گیاهان و درختان براي مردم پوشیده بود تا این اخیرا این مطلب از نظر علمی به اثبات رسید و معلوم گردید که تمام
گیاهان نرو ماده دارند و در رشد خود احتیاج به تلقیح دارند منتهی در برخی از گیاهان هر دو جنس در یک گیاه و در برخی در دو
گیاه است که با گرده افشانی توسط باد و یا حشرات تلقیح حاصل میشود.
-4 خداوند شب را بر روز میپوشاند. منظور از آن آمد و شد شب و روز است که باعث امکان تداوم زندگی میشود. اگر همیشه
شب بود موجودات زنده زمینی از شدت سرما میمردند و اگر همیشه روز بود از شدت گرما تلف میشدند و البته خواص و منافع
دیگري هم دارد که در برخی از آیات به آن اشاره شده و از نظر علمی نیز روشن است.
پس از ذکر این چهار نشانه، اضافه میکند که در آنچه گفته شد، نشانههایی براي گروهی که میاندیشند وجود دارد. و بدین گونه
صفحه 319 از 423
مردم را به تفکر درباره پدیدههاي موجود در زمین فرامی خواند.
آیه ( 4) وَ فِی الأَرض قِطَع مُتَجاوِرات وَ جَنّات مِن أَعناب ... این نیز دنباله مطالب آیه قبلی است و در آن از امکانات و نعمتهایی که
در زمین قرارداده شد تا بشر از آن بهرهمند شود، سخن میگوید. همین امکانات در عین حال که باعث ادامه زندگی
صفحه : 488
بشر شده یکی از آثار قدرت خداوند است.
در این آیه اظهار میدارد که در زمین قطعههایی است که در کنار هم و مجاور با هم هستند. این قطعهها با این در کنار هم قرار
گرفتهاند، هر کدام ویژگی خاصی دارند، برخی از آنها مستعد براي کشت و برخی شوره زار است و برخی با آب باران و برخی با
آب نهرها آبیاري میشوند، برخی از آنها براي بعضی از محصولات مناسب ترند و کشاورز خوب کسی است که ویژگیهاي زمین
خود را بشناسد و بداند که در آن چه محصولی بهتر و بیشتر به عمل میآید. همچنین در زمین، باغهایی از درختان خرما گاهی از
یک ریشه و گاهی از چند ریشه روییدهاند، یعنی گاهی دو اصله درخت خرما در کنار هم قد برافراشتهاند ولی ریشه آنها یکی است
و گاهی هم از چند ریشهاند و جالب این همه این باغها و زراعتها و درختان خرما با یک نوع آب سیراب میشوند، یعنی همه آنها
در رشد خود از آب استفاده میکنند ولی هر کدام میوه خاصی میدهند که برخی از آنها شیرین و برخی ترش و برخی تلخ است و
انواع گوناگون دارند و خداوند آنها را از نظر خوراك متفاوت آفریده و برخی را بر برخی دیگر برتري داده است.
براستی که این یکی از آثار عظمت خداوند است که ماده اصلی همه گیاهان و میوهها آب است ولی هم در طعم و هم در بو و هم
در شکل، تفاوتهاي بسیاري با هم دارند و خداوند در بذر هر کدام استعداد خاصی قرارداده است.
در پایان آیه، این موارد را مانند مواردي که در آیه پیش آمده بود، نشانههایی براي گروهی که خرد خود را به کار میاندازند،
معرفی میکند و این سخن نوعی فراخوان مردم براي اندیشیدن در پدیدههاي طبیعت است.
صفحه : 489
بحثی درباره تفسیر علمی قرآن
اشاره:
در چند آیهاي که خواندیم، مواردي بود که برخی از مفسران معاصر آنها را با نظریههاي علمی جدید قابل تطبیق دانستهاند، مانند
آیه 2 (بغیر عمد ترونها) که اشاره به جاذبه عمومی و آیه 3 (و من کل الثمرات جعل فیها زوجین اثنین) که اشاره به جفتجویی در
عالم گیاهان است. این روش را تفسیر علمی قرآن یا اعجاز علمی قرآن مینامند. پرسشی که مطرح است این است که آیا ما حق
داریم آیات قرآنی را با کشفیات و نظریات علمی که پس از نزول قرآن پیدا شده است، تطبیق بدهیم! در بحث زیر ما این مطلب را
بررسی کردهایم و نشان دادهایم که استفاده از این روش نه تنها مجاز بلکه بسیار سودمند است ولی شرایط خاصی دارد که باید
رعایت شود:
قرآن کریم با هدف تربیت و هدایت انسان نازل شده و در این زمینه هر آنچه لازم بوده در این کتاب مقدس آمده و چیزي فرو
گذار نشده است. با نگاهی به آیات قرآنی میبینیم قرآن کریم گاهی در تعقیب هدفهاي تربیتی خود و بخصوص براي نشان دادن
آثار قدرت الهی، مطالبی را درباره اسرار خلقت و پدیدههاي جهان آفرینش تذکر داده و درباره خلقت آسمانها و زمین و ستارگان
و خورشید و ماه و آفرینش انسان و حیوان و گیاه و پیدایش دریاها و کوهها و بادها و نزول باران و مانند آنها سخن گفته است و از
اینها به عنوان آیات و نشانههاي خدا یاد کرده و مردم را به تفکر در آنها فراخوانده است.
در این گونه آیات که مربوط به پدیدههاي جهان آفرینش است، قرآن از چیزهایی خبر داده که پیشینیان آن را به نحوي توجیه
صفحه 320 از 423
میکردند و امروز با پیشرفتهاي علمی که نصیب بشر شده، میتوان آن گونه آیات را به نحو دیگري تفسیر کرد ولی این پرسش
مطرح است که آیا چنین کاري درست است و میتوان آیات قرآنی را با نظریههاي علمی تطبیق کرد و یا افتادن در این مسیر اصالت
قرآن را مخدوش میکند و باید از آن پرهیز نمود!
صفحه : 490
اتفاقاً این مسئله در میان مفسران قدیمی نیز مطرح بوده و برخی از آنان بعضی از آیات قرآنی را با علوم زمان خود تطبیق میدادند و
این کار را در جهت قوي کردن ایمان مردم لازم میدانستند.
شاید نخستین کسانی که برخی از آیات قرآنی را در مورد آغاز آفرینش و اسرار وجود و پدیدههاي جهان، با دانستههاي زمان خود
تطبیق دادند، یهودیان و مسیحیان تازه مسلمانی چون کعب الاحبار و وهب بن منبه و عبد الله بن سلام بودند که با استفاده از
اطلاعات قبلی خود برخی از آیات قرآنی را تفسیر کردند و چون مطالب آنها مربوط به احکام شرعی نبود، مفسران در صحت و
سقم آنها تحقیق به عمل نیاوردند و سخنان آنها را در تفاسیر خود نقل کردند و به گفته إبن خلدون:
و «1» مفسران در این باره تساهل کردند و کتابهاي تفسیري خود را از این منقولات پر کردند در حالی که اصل آنها از تورات بود
بدین گونه اسرائیلیات به کتابهاي تفسیري راه یافت.
در قرون اولیه اسلامی که کتابهایی در طب و هیئت و نجوم و ریاضی و فلسفه به زبان عربی ترجمه شد و علوم مادي در میان
مسلمانان رواج یافت، کسانی در صدد بر آمدند که برخی از آیات قرآنی را به عقیده خودشان تفسیر علمی کنند و آنها را با علوم
آن زمان تطبیق بدهند و شاید بتوان گفت در رأس این گروه دانشمندان معتزله بودند که با فلسفه و نجوم و علوم عقلی آشنایی
داشتند. آنها در تفسیرهایی که از آیات قرآنی داشتند، از علوم عقلی کمک میگرفتند و سبک خاصی از تفسیر قرآن را ارائه
«2». میکردند
مهمتر این ائمه معصومین (ع) در تفسیر آیات مربوط به اسرار آفرینش و پدیدههاي جهان هستی، مطالب ارزندهاي را بیان کردند که
در کتابهاي حدیثی و تفسیري نقل شده و میراثی گرانبهاست و البته باید در صحت استناد آنها به ائمه (ع)
-----------------------------------
. 1)- إبن خلدون، مقدمه، ص 44 ، دار القلم، بیروت، 1409 )
2)- درباره روش تفسیري معتزله و کتابهاي آنان در تفسیر قرآن رجوع شود به: محمّد حسین ذهبی، التفسیر و المفسرون، ج 1، ص )
377 ، مکتبۀ وهبه، بیروت، 1416 و فؤاد سزگین، تاریخ التراث العربی، ج 4، ص 60 ، افست کتابخانه مرعشی، قم، 1412 ه
صفحه : 491
تحقیق و بررسی شود و روایات صحیح و معتبر از روایات ضعیف مشخص گردد.
در قرون بعدي نیز گروههایی از دانشمندان اسلامی به تفسیر علمی قرآن پرداختند و از جمله آنان میتوان از جمعیت اخوان الصفا
نام برد که در قرن چهارم زندگی میکردند و با هدف نزدیک کردن حکمت یونان و شریعت اسلامی دست به تألیفاتی زدند و به
تأویل و تفسیر برخی از آیات پرداخته و مثلا آیه:
«1». وَ یَحمِل عَرشَ رَبِّکَ فَوقَهُم یَومَئِذٍ ثَمانِیَۀٌ (حاقه/ 17 ) را به افلاك هشتگانه بطلمیوس تفسیر کردند
از جمله کسانی که از تفسیر علمی قرآن طرفداري کرد، ابو حامد غزالی (متوفی 505 ) بود. او در کتاب خود پس از نقل روایتی از
همه علوم، داخل در افعال و صفات خداوند است و قرآن » : إبن مسعود که علم اولین و آخرین را در قرآن دانسته است، میگوید
«2». شرح ذات و افعال و صفات اوست و این علوم نهایت ندارد و در قرآن به کلیات آن اشاره شده است
همو در کتاب دیگرش ضمن برشماري علومی مانند طب و نجوم و هیئت و زیست شناسی و مانند آنها میگوید:
صفحه 321 از 423
کلیات این علومی که برشمردیم و یا برنشمردیم از قرآن بیرون نیست، چون همه آنها دریاي واحدي از دریاهاي معرفت خداوند »
آنگاه نمونههایی از آیات قرآنی را که مربوط به طب و یا نجوم « است و آن دریاي افعال است و این دریایی است که ساحل ندارد
پس در قرآن بیندیش و غرائب آن را به » و یا تشریح الاعضاء و علوم دیگر است، میآورد و سپس به خواننده توصیه میکند که
جلال الدین سیوطی نیز از طرفداران این روش تفسیري است. او در «3»« دستآور تا مجموعههایی از علوم اولین و آخرین را بیابی
باز میکند و با استناد به آیات و روایات و سخنان بعضی از مفسران « العلوم المستنبطۀ من القرآن » بابی را تحت عنوان « الاتقان »
تأکید میکند که همه علوم حتی علوم مادي از
-----------------------------------
1)- عمید زنجانی، مبانی و روشهاي تفسیر قرآن، ص 233 ، به نقل از رسائل اخوان الصفا. )
2)- غزالی، احیاء العلوم، ج 1، ص 289 ، دار احیاء التراث العربی بیروت، بی تا. )
. 28 ، دار الآفاق، بیروت 1401 - 3)- غزالی، جواهر القرآن، ص 26 )
صفحه : 492
قرآن قابل استنباط است و از ابو الفضل مرسی کلامی طولانی نقل میکند که او بسیاري از علوم مانند طب و هندسه و جبر و مقابله
و اصول صنعت را از آیات قرآنی استنباط کرده و مثلا هندسه را از این آیه استنباط کرده که میفرماید: انطَلِقُوا إِلی ظِلٍّ ذِي ثَلاثِ
31 ) که اشاره دارد بر این مثلث سایه ندارد. - شُعَب لا ظَلِیل وَ لا یُغنِی مِنَ اللَّهَب (مرسلات/ 30
نظر من این است که کتاب خدا مشتمل بر همه چیز است و از انواع علوم » : سیوطی پس از نقل قولهایی در این زمینه اظهار میدارد
«1»«... مسئلهاي و بابی نیست که ریشه اصلی داشته باشد مگر این در قرآن چیزي و جود دارد که به آن دلالت میکند
همچنین فخر رازي در تفسیر خود در مواردي که آیه به یکی از پدیدههاي خلقت اشاره و یا تصریح میکند، آن را با علوم زمان
خود تطبیق میدهد و مثلا در تفسیر آیه 3 از سوره رعد در شرح وَ جَعَلَ فِیها رَواسِیَ از چگونگی پیدایش کوهها و در شرح وَ مِن
کُل الثَّمَرات جَعَلَ فِیها زَوجَین از چگونگی شکافته شدن بذر و پیدایش طبیعتهاي گوناگون در گیاهان و درختان مطابق با علوم
و در تفسیر وَ أَوحی رَبُّکَ إِلَی النَّحل (نحل/ 68 ) بطور مشروح درباره هوشمندیهاي زنبور «2» زمان خود توضیحات مفصلی میدهد
از این قبیل بحثهاي علمی در تفسیر فخر رازي فراوان است. «3». عسل بحث میکند
هر چند که تطبیق آیات قرآن با علوم عصر سابقه دیرینه دارد ولی این کار در دو قرن اخیر شتاب فراوان یافت و این به سبب
پیشرفتهاي بزرگ علمی بود که در این اواخر نصیب بشریت شده و بسیاري از نظریات علمی دگرگون گشته است و بشر به کمک
تجربه و ابزار مهم و کارآمدي که ساخته به اسرار زیادي از طبیعت پی برده و نیروهاي نهفته در آن را به خدمت گرفته است. به
دنبال تحول عظیمی که در دانش بشري به وجود آمد و اکتشافات و اختراعات بسیاري پدیدار شد، برخی از
-----------------------------------
. 1)- سیوطی، الاتفان فی علوم القرآن، ج 4، ص 33 ، المکتبۀ العصریۀ، بیروت، 1408 )
2)- تفسیر فخر رازي، ج 19 ، ص 3 به بعد. )
3)- همان، ص 69 به بعد. )
صفحه : 493
نویسندگان و دانشمندان اسلامی تلاش کردند که برخی از آیات قرآنی و احادیث معصومین را با نظریات جدید علمی تطبیق بدهند
و بگویند که در این متون مقدس، اشاراتی به این کشفیات شده است ولی مردم و از جمله خود مسلمانان از درك آن ناتوان بودند
و اینک با پیشرفت علم، مفهوم درست آن سخنان به دست میآید.
صفحه 322 از 423
شک نیست که این یک حرکت انفعالی بود ولی در عین حال، باعث جلب و جذب روشنفکران به سوي اسلام و تقویت ایمان مردم
میشد و البته در موارد بسیاري هم این تطبیقها قابل توجه و قابل بررسی بود و میتوانست یکی از وجوه اعجاز قرآن باشد.
این حرکت نخست در مصر آغاز شد و این بدان سبب بود که مصر زودتر از کشورهاي اسلامی دیگر با تمدن و پیشرفتهاي علمی
غرب آشنا شد. دانشمندان مصري در مقالات و کتابهاي خود به تفسیر علمی آیات قرآنی و تطبیق آنها با علوم روز پرداختند. از
را در سال « طبایع الاستبداد » جمله نخستین کسانی که دست به این کار زدند میتوان از عبد الرحمن کواکبی نام برد که کتاب
1318 نوشت و نخست بدون ذکر نام مؤلف منتشر کرد و در چاپهاي بعدي نام خود را هم در روي کتاب نوشت. او در این کتاب
ضمن انتقاد از پیشینیان که فقط به فصاحت و بلاغت و الفاظ قرآن پرداختهاند، بعضی از کشفیات علمی زمان خود را با آیات قرآنی
تطبیق نمود.
منتشر میشد و در هر شماره راجع به صنعتهایی « نور الاسلام » همچنین در سال 1930 میلادي از سوي دانشگاه الازهر مجلهاي به نام
چون ترکیب فلزات و عکس برداري و ساختن دوربینهاي فلکی و ساختن هواپیما و زیردریایی با استناد به آیات قرآنی بحث میشد.
اثر شیخ طنطاوي جوهري « الجواهر » بعد از این، کتابهاي بسیاري در این باره منتشر گردید که از همه آنها مهمتر و گستردهتر، تفسیر
بود که در 14 جلد منتشر شد و دائرة المعارفی از علوم روز بود. او در این تفسیر بطور وسیعی آیات قرآنی را با علوم جدید تطبیق
کرد و حتی فرضیههاي علمی را که هنوز به اثبات نرسیده بود بر
صفحه : 494
آیات قرآنی تحمیل نمود و لذا این تفسیر مورد انتقاد شدید بعضی از عالمان اسلامی قرار گرفت و حتی در بعضی از ممالک
اسلامی نسخههاي آن توقیف گردید.
نوشته سید هبۀ الدین شهرستانی، گامی دیگر در این راه بود. این کتاب براي نخستین بار در سال « الهیئۀ و الإسلام » همچنین کتاب
1328 هجري در عراق چاپ شد و مورد توجه اوساط علمی قرار گرفت و به چندین زبان از جمله زبان فارسی ترجمه شد. در این
کتاب آیات مربوط به آسمانها و زمین و خورشید و ماه و ستارگان و افلاك، مطابق با هیئت جدید که از سوي دانشمندان غربی پی
ریزي شده تفسیر شد و همچنین روایات و احادیث مربوط به فلکیات نیز مورد توجه قرار گرفت.
کتابهایی که یاد کردیم در واقع فتح بابی در تفسیر علمی قرآن بود و در سالهاي بعدي نویسندگان و دانشمندان، آثار بسیاري در
این زمینه آفریدند و کتابهاي فراوانی نوشته شد. حتی بعضی از نویسندگان غربی نیز که با زبان عربی و قرآن آشنایی داشتند در این
«1». را نوشت « عهدین، قرآن و علم » زمینه کار کردند که از جمله آنها میتوان از موریس بوکاي فرانسوي یاد کرد که کتاب
نوشته شده که درباره آفرینش آسمانها و زمین و تولید نسل در انسان و « قرآن و دانش نو » یک فصل از این کتاب تحت عنوان
حیوان و سلسلههاي نباتی و مسائلی از این قبیل بحث میکند و مطالب جالب و سودمندي دارد.
کتابی در این زمینه نوشت که توسط آقاي ذبیح اللّه منصوري تحت عنوان « کنت گریک » همچنین دانشمند غربی دیگري به نام
به فارسی ترجمه شده و مطالب جالبی در تطبیق آیات قرآنی با علوم روز دارد. این نویسنده اظهار میدارد « چگونه قرآن را شناختم »
که تطبیق متون مقدس با علوم روز، در میان یهودیان و مسیحیان نیز سابقه دارد و نمونههایی از برداشتهاي علمی آنان از آیات
«2». تورات و انجیل را میآورد
علاوه بر کتابهایی که ذکر شد، کتابهاي فراوانی در تفسیر علمی قرآن و تطبیق
-----------------------------------
1)- این کتاب یک بار به همین عنوان توسط آقاي دکتر حسن حبیبی و بار دیگر به نام مقایسهاي میان تورات و انجیل و قرآن و )
علم توسط آقاي مهندس ذبیح الله دبیر به فارسی ترجمه شده است.
صفحه 323 از 423
. 2)- چگونه قرآن را شناختم، ص 204 )
صفحه : 495
آیات قرآنی با علوم جدید تألیف شد که ما نام بعضی از آنها را که به دست ما رسیده در زیر میآوریم:
. - مظاهر کونیۀ فی معالم قرآنیۀ، تألیف دکتر محمّد محمود عبد الله، دار الرشید بیروت، 1417
- الاعجاز العلمی فی القرآن، تألیف دکتر السید الجمیلی، مکتبۀ الهلال بیروت، 1996 م.
- اعجاز قرآن از نظر علوم امروزي، تألیف ید الله نیازمند، کانون انتشارات محمدي تهران، 1326 ش.
اسرار الکون فی القرآن، تألیف دکتر داود سلیمان السعدي، دار الحرف العربی بیروت، 1417 ه.
الاعجاز العلمی فی القرآن و السنۀ، تألیف محمّد داودالجزایري، مکتبۀ الهلال بیروت، 1993 م.
. العلوم فی القران، تألیف دکتر محمّد جمیل الحبال، دار النفائس بیروت، 1418
القرآن یتجلّی فی عصر العلم، تألیف نزیه القمیحا، دار الهادي بیروت، 1997 م.
خلقت انسان، تألیف دکتر ید الله سحابی، شرکت انتشار، تهران، 1351 ش.
الثوابت العلمیۀ فی القرآن، تألیف دکتر عدنان الشریف، دار العلم للملایین بیروت، 1993 م.
. الطبیعۀ فی القرآن الکریم، دکتر کاصد یاسر الزیدي، مکتبۀ الوطنیه بغداد، 1980
. رسالت قرآن در عصر فضا، سید عبد الرضا حجازي، کانون انتشار تهران، 1354
زمین و آسمان و ستارگان، دکتر محمّد صادقی، کتابخانه مصطفوي تهران، بی تا. قرآن و علوم طبیعت، دکتر مهدي گلشن، نشر
. مطهّر تهران، 1357
. علم الحیوان بین العلم و القرآن، دکتر محمّد محمود عبد الله، مؤسسۀ الایمان، بیروت، 1417
. الکون و الارض و الانسان فی القرآن، عبد الحمید عرابی، دار الخیر، 1415
صفحه : 496
. قرآن و طبیعت، دکتر عبد الکریم بیآزار شیرازي، زکات علم تهران، 1376
التفسیر العلمی للایات الکونیۀ فی القرآن، حنفی احمد، دار المعارف، قاهره، بی تا.
. العلوم الطبّیّۀ فی القرآن، یوسف مروّة، مکتبۀ الهلال، بیروت، 1378
اعجاز النّبات فی القرآن الکریم، دکتر نظمی خلیل، مکتبۀ النون، قاهره، بی تا.
الافاق العلمیۀ فی القرآن، عبد الزهره ترکی، نجف، بی تا.
. نظرات فی الکون و القرآن، دکتر عبد الهادي ناصر، المکتبۀ الاکادمیۀ، قاهره 1995
. الاشارات العلمیۀ فی القرآن الکریم، دکتر کارم السید غنیم، دار الفکر العربی بیروت، 1994
. القرآن و الطب، دکتر محمّد وصفی، دار إبن حزم، بیروت 1417
. الاعجاز الطبّی فی القرآن، دکتر السید الجمیلی، مکتبۀ الهلال، بیروت، 1990
. الاعجاز الطبّی فی القرآن، محمّد داود الجزایري، مکتبۀ الهلال، بیروت، 1993
. مع الطب فی القرآن الکریم، دکتر عبد الحمید دیاب، مؤسسه علوم القرآن، بیروت، 1417
. من الاعجاز العلمی فی القرآن، حصن ابو العینین، مکتبۀ العبیکات، الریاض، 1416
القرآن و الطب الحدیث، دکتر صادق عبد الرضا علی، دار المورخ، بیروت، 1411 الإعجاز العلمی فی القرآن الکریم، محمّد سامی
محمّد علی، دار المحبۀ، دمشق، بی تا.
صفحه 324 از 423
الإعجاز العلمی فی القرآن الکریم، محمّد سید ارناؤوط، مکتبۀ مدبولی، قاهره، بی تا.
با وجود آنکه بسیاري از مفسران و دانشمندان اسلامی از قدیم و جدید، تفسیر علمی قرآن را مورد تأیید قرار دادهاند و آن را باعث
تقویت ایمان مردم و نوعی اعجاز براي قرآن دانستهاند، بعضی از علما نیز این روش را نپسندیدهاند و آن را
صفحه : 497
مناسب شأن قرآن ندیدهاند.
گذشته از سلفیه و اهل حدیث که در ظاهر آیات قرآنی جمود دارند و هر گونه اظهار نظر درباره آن را نکوهش میکنند و آن را
مخالف باشیوه صحابه میدانند، بعضی از دانشمندان اصولی از پیشینیان نیز با تفسیر علمی قرآن مخالفت کردهاند، از جمله آنها
شاطبی اندلسی است که به تفصیل در این باره صحبت کرده و چنین اظهار داشته است که در قرآن مطالبی راجع به پدیدههاي
هستی آمده ولی همه آنها ناظر به دانستههاي آن روز عرب جاهلی است و قرآن بعضی از علوم آنها را که مربوط به فلکیات و نجوم
و تاریخ و مانند آنها بود، مورد اشاره قرارداده است و ما نباید از آن فراتر رویم، صحابه نیز همان علوم زمان خود را از قرآن
میفهمیدند.
بسیاري از مردم در ادعاي خود بر قرآن از حد گذشتهاند و هر علمی را که متقدمان و متأخران یاد » : او پس از این بیان میگوید
کردهاند مانند علوم طبیعی و هندسه و ریاضیات و منطق و علم حروف و تمام آنچه در این فنون و مشابه آنها وجود دارد، به قرآن
«1».« نسبت دادهاند و این با توجه به آنچه گفتیم درست نیست
شاطبی استدلالهاي طرفداران تفسیر علمی را نقل و سپس رد میکند، از جمله آیه شریفه وَ نَزَّلنا عَلَیکَ الکِتابَ تِبیاناً لِکُل شَیءٍ
را که مورد استناد آن گروه است، چنین توجیه « ما قرآن را بر تو نازل کردیم که در آن بیان همه چیز وجود دارد » ( (نحل/ 89
میکند که این آیه مربوط به احکام و تکالیف است.
هر چند که سخن شاطبی را در توجیه این آیه میتوان پذیرفت ولی این سخن او که صحابه در ظواهر قرآن جمود داشتهاند و فراتر
از آن نمیرفتند، درست نیست و در آغاز همین بحث از إبن مسعود نقل کردیم که گفته بود: علوم اولین و آخرین در قرآن است و
یا إبن عباس در فهم برخی از آیات اجتهاد میکرد و حتی به شعر جاهلی استناد مینمود.
کسانی این روش را نوعی تفسیر به رأي و تحمیل به قرآن دانستهاند. از جمله آنها علامه طباطبائی است که ضمن رد این روش،
اگر » : درباره طرفداران آن گفته است
-----------------------------------
. 1)- شاطبی، الموافقات، ج 2، ص 79 )
صفحه : 498
آنان در تحصیل معانی قرآن چیزي بر قرآن تحمیل نمیکنند، پس چگونه است که نظرات علمی را مسلم میدانند به طوري که
ما میگوییم: تفسیر به رأي نکوهیده عبارت از این است که کسی از پیش، اعتقادي داشته باشد و «1»« نمیتوان از آن تجاوز کرد
براي اثبات آن، آیهاي از قرآن را بر آن تطبیق بدهد و عقیده خود را بر قرآن تحمیل کند، همان گونه که طرفداران بعضی از
مکتبهاي کلامی چنین میکردند. در این جا هم اگر کسی چنین کند به ورطه تفسیر به رأي افتاده است ولی اگر مطلب روشنی را از
آیه به دست بیاورد و آن را باعلوم زمان خود تطبیق بدهد، نمیتوان او را متهم به تفسیر به رأي کرد.
در قرآن کریم آیات متعددي وجود دارد که مردم را به اندیشیدن و کاوش در پدیدههاي آفرینش دعوت و تشویق میکند و حتی
پیش بینی میکند که بشر در آینده به اسرار بیشتري در جهان پی خواهد برد:
سَنُرِیهِم آیاتِنا فِی الآفاق وَ فِی أَنفُسِهِم حَتّی یَتَبَیَّنَ لَهُم أَنَّه الحَقُّ (فصلت/ 53 ) بزودي نشانههاي خود را در افقها و در جانهایشان به
صفحه 325 از 423
آنان نشان خواهیم داد تا این براي آنان روشن شود که او حق است.
وَ قُل الحَمدُ لِلّه سَیُرِیکُم آیاتِه فَتَعرِفُونَها (نحل/ 93 ) بگو: سپاس خداي راست، بزودي نشانههاي خود را به شما نشان خواهد داد و
شما آنها را خواهید شناخت.
قُل انظُرُوا ما ذا فِی السَّماوات وَ الَأرض (یونس/ 101 ) بگو: بنگرید در آسمانها و در زمین چه چیزي وجود دارد.
این آیات و آیات مشابه آنها، راه را براي اندیشیدن در پدیدههاي هستی و کشف اسرار آن باز میکند و چون قرآن خود مشوق این
کار است، بنابراین میتوان آیاتی را که به روشنی دلالت بر یک کشف علمی دارد مورد توجه قرار دارد و آن را با علم روز تطبیق
نمود.
خوشبختانه در کلام ائمه معصومین علیهم السلام اشاراتی به این معنا شده و
-----------------------------------
[.....] . 1)- المیزان، ج 1، ص 8 )
صفحه : 499
حتی فهم درست برخی از آیات را به اندیشمندانی که در آخر الزمان میآیند، موکول کردهاند:
و الایات من سورة « قُل هُوَ اللّه أَحَ دٌ » عن علی بن الحسین (ع) قال: ان الله علم انه یکون فی آخر الزمان اقوام متعمّقون فانزل الله
«1».« علیم بذات الصدور » الحدید الی قوله
قُل هُوَ اللّهُ » امام سجاد (ع) فرمود: همانا خداوند دانست که در آخر الزمان گروههایی پیدا میشوند که بطور عمیق میاندیشند، پس
نازل کرد. « عَلِیم بِذات الصُّدُورِ » و آیاتی از سوره حدید را تا « أَحَدٌ
همچنین ائمه ما از برخی از آیات و از جمله از حروف مقطعه قرآن، پیش بینی برخی از حوادث را میکردند مثلا در روایتی، امام
امام باقر (ع) به ابو «2». که در آغاز سوره اعراف است پیش بینی کرده است « المص » صادق (ع) سال انقراض حکومت بنی امیه را از
لبید مخزومی فرمود:
اي ابو لبید، همانا در حروف مقطعه قرآن علم سرشاري وجود دارد. «3» یا أبا لبید انّ فی حروف القران المقطعۀ لعلما جمّا
بنابراین، تعمّق در «4». سخن میگوید « طس » و « الم » و « طه » یا میبینیم امام حسن عسکري (ع) از پیش بینی زمان ظهور قائم (ع) از
آیات قرآنی و تطبیق آنها با مسلّمات علمی باشرائط خاصی که خواهیم گفت، نه تنها مذموم و ناپسند نیست بلکه در قرآن و حدیث
مورد تشویق هم قرار گرفته و این ربطی به مسئله تفسیر به رأي ندارد و حتی میتواند یکی از وجوه اعجاز قرآن باشد و بر مراتب
ایمانی و اعتقادي مردم بیفزاید.
در این جا سخن چند تن از معاصران را که تفسیر علمی قرآن را جایز بلکه لازم دانستهاند، نقل میکنیم:
شاید اگر کسی که با این » : رافعی پس از بحث مفصلی درباره قرآن و علوم میگوید
-----------------------------------
. 1)- اصول کافی، ج 2، ص 91 )
. 2)- تفسیر البرهان، ج 2، ص 3 )
3)- همان. )
121 4)- بحار الانوار ج 52 )
صفحه : 500
علوم جدید آشنایی دارد، در قرآن تدبّر کند و به دقت آن را مورد بررسی قرار دهد و وسیله فهم قرآن را در اختیار داشته باشد،
صفحه 326 از 423
بتواند اشارات بسیاري را از قرآن کشف کند که به حقایق این علوم نظر دارد اگر چه بطور مشروح بیان نکرده است ولی بر آن
دلالت دارد هر چند که نامها و اصطلاحات آن را نگفته است. آري علوم جدید به تفسیر برخی از معانی قرآن و کشف حقایق آن
قرآن کریم در آیات متعددي از مسائل مربوط به » : مرحوم آیۀ الله العظمی خوئی در مقدمه تفسیر البیان میگوید «1»« کمک میکند
سنتهاي آفرینش و نوامیس طبیعت و افلاك و غیر آن سخن گفته است و اینها چیزهایی هستند که در آغاز اسلام جز از طریق وحی
الهی راهی به سوي آنها نبود و هر چند که یونانیها و جز آنها از کسانی که سابقه شناخت علوم را داشتند، در آن عصر با این قوانین
آشنا بودند ولی جزیرة العرب از این علوم دور بوده، و بعضی چیزهایی که قرآن از آن خبر داده، پس از پیشرفت علوم و کثرت
ایشان پس از این سخن نمونههایی از آیات قرآنی را که «2».« اکتشافات روشن شده است و چنین خبرهایی در قرآن فراوان است
باعلوم جدید در عصر حاضر تطبیق میکند، آورده است.
ما حق نداریم آن دسته از آیات قرآنی را که مربوط به جهان هستی است و پیش از چهارده » : مؤلف کتاب اصول التفسیر میگوید
قرن به درستی و راستی نازل شده و امروز بر زبان ما جاري است و عقول اندیشمندان را به حیرت آورده، رها کنیم و آنها را با
علومی که غیر مسلمانان بر آن دست یافتهاند شرح نکنیم و توضیح ندهیم. باید چنین کنیم تا حجت قويتر و برهان محکمتر
«3».« گردد
بدیهی است که شرح آیات علمی قرآن و تطبیق آن باعلوم روز باید با حزم و احتیاط کامل صورت گیرد و چنین نباشد که یافتههاي
علمی را به قرآن تحمیل کنیم و یا فرضیههایی را که هنوز ثابت نشده با آیات قرآنی تطبیق بدهیم که این کار لغزشی بزرگ و
خطایی نابخشودنی است و متأسفانه برخی از کسانی که در این وادي گام
-----------------------------------
1)- مصطفی رافعی، اعجاز القرآن ص 128 ، دار الکتاب العربی بیروت،. 141 )
. 2)- آیۀ الله خوئی، البیان، ص 84 )
. 3)- خالد عبد الرحمن، اصول التفسیر و قواعده، ص 218 ، دار الکتاب بیروت، 1410 )
صفحه : 501
برداشتهاند دچار این خطا شدهاند.
تفسیر آیات قرآنی با علوم روز دو شرط اساسی دارد:
نخست این آن مطلب علمی کاملا اثبات شده و قطعی باشد و کسی حق ندارد فرضیههایی را که هنوز به اثبات نرسیده و قطعی نشده
است، با آیات قرآنی تطبیق بدهد.
دوم این آیه مورد نظر به روشنی و باتمام شفّافیّت به آن مطلب علمی دلالت کند و چنین نباشد که آیه را با توجیه و تأویل و احتمال
و تقریب با آن مطلب علمی تطبیق بدهد.
آن دسته از آیات قرآنی که درباره پدیدههاي جهان آفرینش نازل شده و در آنها اشاراتی علمی وجود دارد، فراوان است و بعضی
علاوه بر 70 آیه که تشویق » : از محققان این آیات را 1200 آیه دانستهاند که حدود 20 درصد کل آیات قرآن است، آنها میگویند
به علم میکند و دانشمندان را میستاید، راجع به علوم طبّی 416 آیه و فیزیک 138 آیه و فلکیات 105 آیه و جغرافی 98 آیه و
کشاورزي 89 آیه و وسائل حمل و نقل 28 آیه و اصل انسان و بقیه مخلوقات 28 آیه و هندسه 12 آیه و زبان حیوانات 8 آیه وجود
این نویسندگان در پایان کتاب خود در جدولی محل همه این آیات را به «1»« دارد و بیش از 20 آیه هم با همه علوم تطبیق میکند
تفصیل تعیین کردهاند.
وجود چنین حجم گستردهاي از آیات قرآنی درباره پدیدههاي خلقت که از آیات فقهی قرآن بیشتر است، ما را به این حقیقت
صفحه 327 از 423
هدایت میکند که قرآن کریم از انسان میخواهد که در آفرینش بیندیشد و با طبیعت دمساز شود و به کشف و استخراج نیروهاي
نهفته در آن بپردازد و ضمن این از نظم و هماهنگی موجود در جهان باید بهترین درس توحید را بیاموزد، لازم است که در تأمین
معاش خود نیز از آن بهره جوید، چون اسلام هم ناظر به دنیا و هم ناظر به آخرت است و خیر دنیا و آخرت را
-----------------------------------
. 1)- دکتر محمّد جمیل و دکتر مقداد مرعی، العلوم فی القرآن، ص 13 ، دار النفائس بیروت، 1418 )
صفحه : 502
براي بشر به ارمغان آورده است.
استفاده از این سرمایه علمی عظیمی که در قرآن نهفته است، در صورتی امکان پذیر است که مسلمانان با تدبر در کتاب تکوینی
خدا یعنی طبیعت، به فهم درست کتاب تشریعی او یعنی قرآن همت گمارند و در جهت کشف و استخراج حقایق موجود در هر دو
کتاب بکوشند تفسیر علمی قرآن اگر باشرایطی که گفتیم همراه باشد، ما را در رسیدن به این هدف یاري خواهد کرد.
[ [سورة الرعد ( 13 ): الآیات 5 الی 7
اشاره
وَ إِن تَعجَب فَعَجَب قَولُهُم أَ إِذا کُنّا تُراباً أَ إِنّا لَفِی خَلق جَدِیدٍ أُولئِکَ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِم وَ أُولئِکَ الَأغلال فِی أَعناقِهِم وَ أُولئِکَ
أَصحاب النّارِ هُم فِیها خالِدُونَ ( 5) وَ یَستَعجِلُونَکَ بِالسَّیِّئَۀِ قَبلَ الحَسَنَۀِ وَ قَد خَلَت مِن قَبلِهِم المَثُلات وَ إِن رَبَّکَ لَذُو مَغفِرَةٍ لِلنّاس عَلی
( ظُلمِهِم وَ إِن رَبَّکَ لَشَدِیدُ العِقاب ( 6) وَ یَقُول الَّذِینَ کَفَرُوا لَو لا أُنزِلَ عَلَیه آیَۀٌ مِن رَبِّه إِنَّما أَنتَ مُنذِرٌ وَ لِکُل قَوم هادٍ ( 7
و اگر به شگفت آیی، شگفتآور سخن آنهاست که آیا وقتی ما خاك شدیم، آفرینش جدیدي خواهیم داشت! اینان کسانی هستند
( که به پروردگارشان کافر شدهاند و اینان زنجیرها در گردنهایشان است و اینان اهل آتشند و در آن جاودانهاند ( 5
و از تو به جاي نیکی، شتاب در بدي را میخواهند، در حالی که پیش از آنها کیفرها داده شده است. و همانا پروردگارت به مردم
( با همه ستمی که دارند، صاحب آمرزش است و همانا پروردگارت سخت کیفر است ( 6
کسانی که کافر شدند میگویند: چرا بر او (محمّد) معجزهاي نازل نمیشود! همانا تو بیم دهندهاي و براي هر قومی هدایت کنندهاي
( است ( 7
نکات ادبی
و همین صفت مجوز « فعجب شدید » : مبتداست و صفت آن حذف شده « فعجب » مبتداي مؤخر و یا « قولهم » خبر مقدم و « فعجب » -1
مبتدا شدن نکره است.
صفحه : 503
است و « قولهم » است و بنابراین محل آن نصب میباشد و یا بگوییم جمله بدل از « قولهم » جمله مقول قول براي « أ إذا کنّا ترابا » -2
در این حالت محل آن رفع خواهد بود. ضمنا این دو استفهام براي انکار است.
که با آن پاها را به هم « سلسله » و آن زنجیري است که به وسیله آن دستها را بر گردنها میبندند، در مقابل «ّ غُل » جمع « الاغلال » -3
میبندند.
با از تو شتاب میخواهند. « یستعجلونک » -4
صفحه 328 از 423
کیفرهاي سخت. این واژه یا از مثل مشتق شده و مفهوم آن این است که کیفرهاي داده شده مایه عبرتی و « مَثُله » جمع « المثلات » -5
مثلی براي دیگران میشود و یا از مثال به معناي قصاص و یا از مُثله به معناي بریدن گوش و دماغ مشتق شده و دلالت بر عذابی
سخت دارد.
حال و محل آن نصب است. « علی ظلمهم » -6
عطف شده و میان واو عطف و معطوف فاصله افتاده و اصل آن چنین « منذر » به « هاد » یا جمله مستقلی است و یا « و لکل قوم هاد » -7
.« إنما أنت منذر و هاد لکل قوم » : است
تفسیر و توضیح
آیه ( 5) وَ إِن تَعجَب فَعَجَب قَولُهُم ... یکی از مبانی مهم اعتقادي که همه پیامبران الهی بر آن تأکید کردهاند، مسئله معادو زنده شدن
پس از مرگ است. پیامبر اسلام نیز مانند سایر پیامبران، در دعوت خود این مسئله را مطرح میکرد ولی مشرکان و بت پرستان از
قبول این حقیقت سرباز میزدند و این سخن مایه شگفتی آنها میشد.
براي مشرکان مکه بحث از معاد بحث جدیدي بود و در میان آنها سابقه چندانی نداشت و لذا یکی از ایرادها و انتقادهاي آنان به
پیامبر اسلام (ص) همین بود که او معتقد است انسان پس از مرگ و پوسیده شدن بدن، دوباره زنده خواهد شد. آنان به خاطر
همین سخن، پیامبر را به دیوانگی متهم میکردند:
وَ قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا هَل نَدُلُّکُم عَلی رَجُل یُنَبِّئُکُم إِذا مُزِّقتُم کُل مُمَزَّق إِنَّکُم لَفِی خَلق جَدِیدٍ
صفحه : 504
8) و کسانی که کافر شدند گفتند: آیا شما را به مردي راهنمایی کنیم که خبرتان میدهد - أَفتَري عَلَی اللّه کَذِباً أَم بِه جِنَّۀٌ (سبأ/ 7
که چون کاملا کوبیده شدید، هر آینه در آفرینش نو در خواهید آمد! آیا او به خدا دروغ میبندد یا او را دیوانگی است!
در برابر شگفتی کافران از زنده شدن پس از مرگ، قرآن کریم در آیه مورد بحث مقابله به مثل میکند و شگفتی آنها را مایه
شگفتی میداند و به پیامبر خود میفرماید: اگر از چیزي تعجب کنی، تعجبآور سخن آنهاست که میگویند: آیا وقتی ما خاك
شدیم دوباره زنده خواهیم شد! این پرسش کافران در یازده مورد از قرآن با عبارتهاي گوناگون تکرار شده و در همگی پرسش
چنین مطرح میشود که چگونه انسان پس از مرگ و پوسیده شدن دوباره زنده میشود و آفرینش جدید مییابد!
باید دید که مطرح کردن این پرسش از سوي کافران چرا تعجبآور است!
میگوییم: اگر آنها در وقوع این کار تردید میکردند جاي تعجب نبود، چون چیزي خارج از حس و تجربه است ولی آنان در
امکان این کار تردید میکردند و این از کسانی که به قدرت بیپایان الهی عقیده دارند مایه تعجب است. مشرکان در عین حال که
بتها را عبادت میکردند و آنها را شریک خدا در عبادت میدانستند، قدرت خداوند را باور داشتند و معتقد بودند که آفریننده
آسمانها و زمین و موجودات عالم خداوند است، حال با توجه به این باور، تردید در این آیا خدا میتواند انسان را پس از مرگ و
پوسیده شدن دوباره زنده کند، براستی که تعجبآور است. وقتی خداوند قدرت آن را دارد که انسان را بدون سابقه قبلی بیافریند،
بدون شک او میتواند همان انسان را بازآفرینی کند و این مرحله آسانتر از مرحله پیشین است.
أَ وَ لَم یَرَوا أَن اللّهَ الَّذِي خَلَقَ السَّماوات وَ الَأرضَ وَ لَم یَعیَ بِخَلقِهِن بِقادِرٍ عَلی أَن یُحیِیَ المَوتی بَلی إِنَّه عَلی کُل شَیءٍ قَدِیرٌ (احقاف/
33 ) آیا ندیدند خداوندي که آسمانها و زمین را آفرید و در آفرینش آنها ناتوان نشد، میتواند مردگان را زنده کند! آري او بر هر
چیزي تواناست.
صفحه : 505
صفحه 329 از 423
قُل یُحیِیهَا الَّذِي أَنشَأَها أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ هُوَ بِکُل خَلق عَلِیم (یس/ 79 ) بگو: آن (استخوانهاي پوسیده) را کسی زنده میکند که آن را براي
نخستین بار آفرید و او به هر آفرینشی آگاه است.
بنابراین، براي کسی که قدرت مطلقه خدا را قبول دارد، تردید در امکان معاد براستی که مایه شگفتی فراوان است و لذا در آیه
مورد بحث با تعبیر خاصی، انکار معاد را مایه شگفتی میداند، آن شگفتی ویژهاي که از هر شگفتی بالاتر است، چون میگوید: اگر
بخواهی از چیزي تعجب کنی، از سخن آنها تعجب کن که چنین میگویند.
پس از این بیان اظهار میدارد که آنان به پروردگارشان کافر شدهاند، یعنی کفر به معاد به منزله کفر به خداوند است چون لازمه
آن نفی قدرت خداست و این کفر به خداست سپس عاقبت شوم آنان را در روز قیامت ترسیم میکند به این صورت که زنجیرها بر
گردن آنان خواهد بود و آنان در آتش جهنم جاي خواهند گرفت و جاودانه در آن خواهند بود.
بعضیها گفتهاند که منظور از زنجیرهایی که بر گردن آنهاست، همان کفر و جهل آنان است که چون زنجیري به دور آنها پیچیده
است ولی ظاهر این است که این مطلب مربوط به قیامت است و در قیامت بر گردن کافران زنجیر زده خواهد شد، همان گونه که
در آیات دیگر آمده است:
72 ) هنگامی که غلها و زنجیرها در گردنشان - إِذِ الَأغلال فِی أَعناقِهِم وَ السَّلاسِل یُسحَبُونَ فِی الحَمِیم ثُم فِی النّارِ یُسجَرُونَ (غافر/ 71
باشد و در آب جوشان بر روي کشیده شوند، سپس در آتش بریان شوند.
آیه ( 6) وَ یَستَعجِلُونَکَ بِالسَّیِّئَۀِ قَبلَ الحَسَ نَۀِ ... مشرکان عصر پیامبر اسلام (ص) نه تنها معاد و عذاب آخرت را انکار میکردند،
عذاب خدا در این دنیا را هم که به عنوان مجازات نازل میشود، باور نداشتند. آنها تهدیدهاي پیامبر را درباره نزول بلا و عذاب بر
آنان جدي نمیگرفتند و حتی آن را مسخره میکردند و میگفتند: اگر راست
صفحه : 506
میگویی براي ما عذابی از آسمان نازل کن.
این است که در این آیه به همین حالت عناد و لجاجت آنها اشاره میکند و اظهار میدارد که آنان از تو به جاي خوبی بدي
میخواهند، یعنی به جاي این رحمت خدا را بخواهند، عذاب او را طلب میکنند و این بدان جهت است که نزول عذاب و مجازات
الهی را باور ندارند و آن را از روي مسخره میخواهند.
در پاسخ آنان یادآور میشود که پیش از آنها کیفرهاي سختی به اقوام پیشین داده شده و عبرتها و پندها آمده است. در گذشته
اقوامی بودند که پیامبرانشان را انکار کردند و خداوند برآنان بلا نازل کرد، مانند قوم نوح و عاد و ثمود و شعیب. البته خداوند
درصدد آن نیست که پی در پی بلا نازل کند و هر کسی را که کافر شد و یا گناه کرد، فوراً مبتلا به عذابی سازد و لذا در دنباله آیه
میفرماید: همانا پروردگار تو بر مردم با همه ستمی که دارند صاحب آمرزش است.
نزول بلا هنگامی است که مردم تمام راههاي برگشت را به روي خود ببندند و هیچ وسیلهاي در هدایت آنان مؤثر نباشد و از
هدایت شدن آنان قطع امید شود. تازه در همین حالت هم نزول بلاي الهی براي خود حساب و کتابی دارد که ما از آن بی خبریم.
بودن خدا خبر میدهد و این خدا سخت کیفر دهنده « شدید العقاب » پس از ذکري که از مغفرت خدا به میان میآورد، بلافاصله از
است. توجه کنیم که در اینجا رحمت و مغفرت خدا در کنار کیفر دهی و عذاب الهی ذکر شده و این یکی از شیوههاي تربیتی قرآن
است که در موارد متعددي این دو صفت را در کنار هم آورده تا مردم در میان خوف و رجا باشند و در عین امیدواري به رحمت
خدا، از عذاب او بترسند. نظیر این آیه در قرآن بسیار است و ما چند نمونه از آن آیات را میآوریم:
رَبُّکُم ذُو رَحمَ ۀٍ واسِعَۀٍ وَ لا یُرَدُّ بَأسُه عَن القَوم المُجرِمِینَ (انعام/ 147 ) پروردگارتان صاحب رحمت گسترده است و عذاب او از
مجرمان برگردانیده نمیشود.
صفحه 330 از 423
(50 - نَبِّئ عِبادِي أَنِّی أَنَا الغَفُورُ الرَّحِیم وَ أَن عَذابِی هُوَ العَذاب الَألِیم (حجر/ 49
صفحه : 507
به بندگانم خبر بده که همانا من آمرزنده و مهربانم و همانا عذاب من عذاب دردناك است.
إِن رَبَّکَ لَسَرِیع العِقاب وَ إِنَّه لَغَفُورٌ رَحِیم (اعراف/ 167 ) همانا پروردگارت زود کیفر دهنده است و همو البته آمرزنده و مهربان
است.
غافِرِ الذَّنب وَ قابِل التَّوب شَِیدِ العِقاب (غافر/ 3) بخشنده گناه و توبه پذیر و سخت کیفر دهنده است.
آیه ( 7) وَ یَقُول الَّذِینَ کَفَرُوا لَو لا أُنزِلَ عَلَیه آیَۀٌ ... کافران چنین میپنداشتند که اگر این شخص به راستی پیامبر خدا باشد، باید هر
معجزهاي را که از او بخواهند بیاورد، لذا در آیات متعددي گفته شده که کافران عصر پیامبر به آن حضرت پیشنهاد آوردن
معجزههاي درخواستی خود را میدادند و مثلا از او میخواستند که کوه صفا را تبدیل به طلا کند و یا کوهها را از جا بکند و نهرها
جاري کند و از این قبیل. البته پیامبر اسلام (ص) معجزهاي خاص خود را داشت ولی آنها میخواستند معجزاتی مانند موسی و
عیسی بیاورد و نمیدانستند که معجزه بازیچه دست افراد نیست بلکه در شرایط خاصی اتفاق میافتد و اگر بنا شود پی در پی معجزه
صورت گیرد، نظام عالم به هم میخورد و هرج و مرج به وجود میآید.
مهمتر این اگر خداوند معجزه درخواستی یک شخص یا گروهی را محقق کند و آنان ایمان نیاورند، بی درنگ عذاب الهی آنان را
فرامی گیرد، لذا خداوند که بربندگانش عنایت دارد، درخواست معجزه از سوي مردم را عملی نمیسازد.
در این آیه سخن کافران را نقل میکند که گفتند چرا بر محمّد (ص) معجزهاي نازل نمیشود و منظور آنها از معجزه، معجزاتی
شبیه معجزه موسی و عیسی و یا معجزههاي درخواستی آنان بود. خداوند از این پرسش در آیات گوناگون پاسخهاي متعددي داده
است و در اینجا فقط به این بسنده میکند که خطاب به پیامبر بگوید:
همانا تو بیم دهندهاي هستی و هر گروهی هدایت کنندهاي دارد، یعنی وظیفه تو فقط ابلاغ پیامهاي خداوند است و آوردن معجزه
در دست تو نیست بلکه مربوط به خداست و او خود میداند که در چه زمانی و در چه شرایطی چه معجزهاي را
صفحه : 508
بیاورد.
[ [سورة الرعد ( 13 ): الآیات 8 الی 11
اشاره
اللّه یَعلَم ما تَحمِل کُلُّ أُنثی وَ ما تَغِیض الَأرحام وَ ما تَزدادُ وَ کُلُّ شَیءٍ عِندَه بِمِقدارٍ ( 8) عالِم الغَیب وَ الشَّهادَةِ الکَبِیرُ المُتَعال ( 9) سَواءٌ
مِنکُم مَن أَسَرَّ القَولَ وَ مَن جَهَرَ بِه وَ مَن هُوَ مُستَخف بِاللَّیل وَ سارِب بِالنَّهارِ ( 10 ) لَه مُعَقِّبات مِن بَین یَدَیه وَ مِن خَلفِه یَحفَظُونَه مِن أَمرِ
( اللّه إِن اللّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوم حَتّی یُغَیِّرُوا ما بِأَنفُسِهِم وَ إِذا أَرادَ اللّه بِقَوم سُوءاً فَلا مَرَدَّ لَه وَ ما لَهُم مِن دُونِه مِن والٍ ( 11
خداوند میداند که هر جنس مادهاي چه حمل دارد و رَحِمها چه چیزي را میکاهند و چه چیزي را میافزایند و هر چیزي نزد او
( اندازهاي دارد ( 8
( داناي پنهان و آشکار، بزرگ و بلند مرتبه است ( 9
مساوي است که از شما کسی سخن را پنهان بدارد یا آن را آشکار کند و کسی که در شب خود را پنهان کند و یا در روز حرکت
( کند ( 10
صفحه 331 از 423
براي او (انسان) فرشتگانی دنبال کننده از پیش رو و پشت سر است که او را به فرمان خدا حفظ میکنند همانا خداوند حالتی را که
قومی دارند تغییر نمیدهد مگر این آنان حالتی را که در خود دارند تغییر بدهند و چون خدا براي گروهی بدي بخواهد پس آن را
( بازگشتی نخواهد بود و آنان را جز او دوستی نباشد ( 11
نکات ادبی
.« هو اللّه العلیم » صفت آن است به تقدیر « یعلم » خبر مبتداي محذوف و « اللّه » خبر آن است و یا « یعلم » مبتدا « اللّه » -1
جنس ماده از حیوان و انسان. « انثی » -2
و بقیه آیه موصوله و یا مصدریه و یا استفهامیه است. « ما تغیض » در « ما » -3
میکاهد، کاستی مییابد. از غیض به معناي فرو نشستن آب. « تغیض » -4
خبر آن است و یا خبر براي مبتداي محذوف است به « الکبیر » مبتدا و « عالم » -5
صفحه : 509
.« هو عالم الغیب » تقدیر
بزرگ. « کبیر » -6
بزرگوار، بلند مرتبه، کسی که بالاتر از هر نوع ثنا و تعریفی قرار دارد. « متعال » -7
به صورت مفرد آمده به سبب معناي آن است چون « سواء » مبتداي مؤخر هستند و این « من جهر » و « من اسرّ » خبر مقدم و « سواء » -8
تسویه دو طرف میخواهد و میتوان آن را به صورت تثنیه آورد مانند سوائان یا سیّان و در این آیه مفرد آمده است.
کسی که خود را پنهان و مخفی میکند. « مستخف » -9
است و گرنه تسویه درست « من هو سارب » کسی که بطور آشکار و بدون پنهانکاري در حرکت است. تقدیر سارب « سارب » -10
نمیشود.
من » یا « من اسرّ » به انسان برمیگردد که در آیه پیش به صورت « له » دنبال کنندگان، پشت سر هم آیندگان. ضمیر « معقّبات » -11
بطور قطع به انسان بر میگردد. ضمناً معقبات جمع معقبه است و تا در « یحفظونه » ذکر شد. و یا به خدا برمیگردد. ولی ضمیر « جهر
آن براي مبالغه میباشد و براي تأنیث نیست و لذا فعل یحفظون مذکر آمده است.
در اینجا به معناي باء سببیّه است. « من » به امر خدا « من امر اللّه » -12
موصوله است. « ما بانفسهم » و « ما بقوم » در « ما » -13
مصدر میمی است به معناي بازگشت. « مردّ » -14
تفسیر و توضیح
10 ) اللّه یَعلَم ما تَحمِل کُلُّ أُنثی وَ ما تَغِیض الَأرحام ... هر چیزي که در جهان آفرینش وجود دارد تحت احاطه علمی - آیات ( 8
خداوند است و گستره علم او همه چیز را فراگرفته است. از جمله این خداوند از وضع جنین در رحم مادر آگاهی کامل دارد و این
آیه بیانگر این قسمت از علم خداوند است و میفرماید: خداوند هر چیزي را که جنس ماده از انسان و حیوان باردارد، میداند و هم
میداند که رحمهاي
صفحه : 510
مادران چه چیزي را میکاهند و چه چیزي را میافزایند.
صفحه 332 از 423
در این آیه از سه کار رحم مادر خبر میدهد که متعلق علم خداست: نخست جنینی که در آن قرار دارد و خدا میداند که آن پسر
است یا دختر، سالم است یا ناقص و نیز میداند که او در آینده چه سرنوشتی خواهد داشت دوم حد اقل مدت بارداري که چند ماه
و چند روز خواهد بود و از مدت طبیعی که حدود 9 ماه است چه قدر کاسته خواهد شد سوم حد اکثر مدت حمل و این چه قدر از
مدت طبیعی بیشتر خواهد بود.
البته این آیه آگاهی محدود بشر از مراحل جنین را نفی نمیکند و این امروز به وسیله دستگاهها و پرتوهاي مخصوصی از بعضی
خصوصیتهاي جنین اطلاع دارند، منافاتی با آیه شریفه ندارد، چون در آیه، این علم به خدا اختصاص داده نشده و اگر هم بعضیها
از آن اختصاص را بفهمند، آن مربوط به علم فراگیر خداوند است که حتی از سرنوشت آینده و سعادت و شقاوت جنین در زندگی
او خبر دارد و این علمی است که بشر راهی به آن ندارد.
در ادامه آیه، این حقیقت را بیان میکند که هر چیزي نزد خداوند اندازهاي دارد و این بدان معناست که هر چیزي به صورت انبوه و
بالقوه و شکل نیافته نزد خداوند است و چون فعلیت و تشخص مییابد، در این عالم پا به عرصه وجود میگذارد و صورت و شکل
و اندازه خاصی پیدا میکند، نظیر:
وَ إِن مِن شَیءٍ إِلّا عِندَنا خَزائِنُه وَ ما نُنَزِّلُه إِلّا بِقَدَرٍ مَعلُوم (حجر/ 11 ) هیچ چیزي نیست مگر این گنجینههاي آن نزد ماست و آن را جز
به اندازه مشخص نازل نمیکنیم.
قَد جَعَلَ اللّه لِکُل شَیءٍ قَدراً (طلاق/ 3) خداوند براي هر چیزي اندازه قرار داده است.
در آیه مورد بحث، گوشههایی از علم خداوند را بیان کرده و در دو آیه بعدي از کلّیت و جامعیت علم خداوند خبر میدهد و
میفرماید: او آگاه به پنهان و آشکار و بزرگ و بلند مرتبه است و نیز براي او مساوي است که کسی از شما سخن را پنهانی و
صفحه : 511
یا آشکارا بگوید و یا خود را در شب پنهان سازد و یا آشکارا در روز حرکت کند.
بنابراین هیچ سخنی و هیچ حالتی از انسان بر خداوند پوشیده نیست و او همه چیز را میداند.
نکتهاي که در اینجا به آن اشاره میکنیم این است که در این آیه از دو جهان غیب و شهادت سخن به میان آورده که اولی چیزهاي
ناپیدا و دومی چیزهاي آشکار است باید توجه داشت که غیب و شهود یا پیدا و ناپیدا نسبت به علم بشر دو مفهوم جداگانه دارد
ولی نسبت به علم خداوند چنین نیست بلکه همه چیز براي او شهود است و غیب براي او مفهومی ندارد و این در این آیه غیب و
شهود را متعلق علم خدا معرفی کرده مطابق با فهم ما سخن گفته است، یعنی آنچه را که شما غیب یا شهود میدانید همگی تحت
احاطه علمی خداست.
آیه ( 11 ) لَه مُعَقِّبات مِن بَین یَدَیه وَ مِن خَلفِه ... انسان همواره در میان خطرات گوناگون زندگی میکند و ممکن است هر لحظهاي
عوامل تخریب که در این جهان فراوان هستند، زندگی او را تباه سازند، ولی طبق این آیه خداوند براي انسان از پیش رو و از پشت
سر نگهبانانی از فرشتگان قرار داده که او را به امر خدا از خطرات حفظ میکنند و او در میان انبوه دشمنانی که در طبیعت دارد به
سلامت زندگی میکند. نظیر آیه:
وَ إِن عَلَیکُم لَحافِظِینَ (انفطار/ 10 ) همانا براي شما نگهبانانی است.
البته وجود عوامل تخریب و دشمنان طبیعی انسان مانند میکروبها و آفتهاي دیگر براي خود حساب و کتابی دارند و ما چه از فلسفه
وجودي آنها با خبر باشیم یا با خبر نباشیم، آنها همواره در فعالیت هستند ولی خداوند با نیروهاي خاصی که برخی از آنها در درون
ما و برخی در بیرون ماست، انسان را از تهاجم آنها حفظ میکند و انسان بطور طبیعی بدور از آسیب و گزند آنها به زندگی خود
ادامه میدهد. در عین حال گاهی انسان آگاهانه یا ناآگاهانه، دست به کارهایی میزند که چتر حمایتی نیروهاي نگهبان از او
صفحه 333 از 423
برداشته میشود و او مورد تهاجم عوامل تخریب
صفحه : 512
قرار میگیرد و این یک حالت غیر طبیعی است. در این باره در تفسیر آیه 161 از سوره انعام توضیحات بیشتري دادیم رجوع شود.
در این آیه تصریح میکند که خداوند حالت خوش مردم را دگرگون نمیکند مگر این آنها خودشان حالت خود را تغییر بدهند.
بنابراین، اساس کار بر حفظ انسان از خطرات است و اگر گزندي به او برسد در اثر کارهاي خود اوست. و براي همین است که در
ادامه میفرماید: و اگر خداوند براي قومی بدي بخواهد، بازگشتی براي آن نخواهد بود. یعنی بطور حتمی آن بدي به آن گروه
خواهد رسید. مسلم است که خداوند براي هیچ قومی بدي نمیخواهد مگر این آن قوم در اثر کفر و گناه خود را مستحق مجازات
الهی کنند که در این صورت خدا براي آنها بدي مقرر میکند و آنها جز خدا براي خود یار و یاوري پیدا نخواهند کرد.
طبق این آیه، هر فرد یا جامعهاي همواره از نعمتهاي خداوند برخوردار است و خدا نعمتی را که به آنان داده از آنها نمیگیرد و
حال خوش آنها را دگرگون نمیسازد مگر این آنها خودشان با اعمال ناشایست و خلاف خود، سرنوشت خود را دگرگون سازند و
قابلیت بقا و دریافت لطف خدا را از دست بدهند که در چنین حالتی نعمتها از آنها سلب خواهد شد و سرنوشت شومی خواهند
داشت. بنابراین پیدایش و زوال تمدنها و اوج و حضیض جامعهها، در گرو اعمال خود آنهاست و انسان چه به صورت فردي و چه
به صورت جمعی در ساختن سرنوشت خود آزاد است.
این آیه مشابه آیه دیگري است که میفرماید:
ذلِکَ بِأَن اللّهَ لَم یَک مُغَیِّراً نِعمَۀً أَنعَمَها عَلی قَوم حَتّی یُغَیِّرُوا ما بِأَنفُسِهِم (انفال/ 53 ) این بدان جهت است که خداوند هیچ نعمتی را
که به گروهی داده تغییر نمیدهد مگر این آنها خودشان را تغییر بدهند.
توجه کنیم که در همین جا هم لطف خدا شامل حال انسان است و تا کفر و گناه به حد بالایی نرسد، بندگان را مؤاخذه نمیکند و
بسیاري از گناهان را نادیده میگیرد و از آنها در میگذرد.
صفحه : 513
وَ ما أَصابَکُم مِن مُصِ یبَۀٍ فَبِما کَسَ بَت أَیدِیکُم وَ یَعفُوا عَن کَثِیرٍ (شوري/ 30 ) و هر مصیبتی شما را برسد، به سبب کاري است که
میکنید و از بسیاري در میگذرد.
[ [سورة الرعد ( 13 ): الآیات 12 الی 14
اشاره
هُوَ الَّذِي یُرِیکُم البَرقَ خَوفاً وَ طَمَعاً وَ یُنشِئ السَّحابَ الثِّقالَ ( 12 ) وَ یُسَبِّح الرَّعدُ بِحَمدِه وَ المَلائِکَۀُ مِن خِیفَتِه وَ یُرسِل الصَّواعِقَ فَیُصِیبُ
بِها مَن یَشاءُ وَ هُم یُجادِلُونَ فِی اللّه وَ هُوَ شَدِیدُ المِحال ( 13 ) لَه دَعوَةُ الحَق وَ الَّذِینَ یَدعُونَ مِن دُونِه لا یَستَجِیبُونَ لَهُم بِشَ یءٍ إِلاّ
( کَباسِطِ کَفَّیه إِلَی الماءِ لِیَبلُغَ فاه وَ ما هُوَ بِبالِغِه وَ ما دُعاءُ الکافِرِینَ إِلاّ فِی ضَلال ( 14
( او کسی است که برق را به جهت بیم و امید به شما مینمایاند و ابرهاي سنگینی پدید میآورد ( 12
و رعد با ستایش او و فرشتگان از بیم او تسبیح میگویند و او صاعقهها را میفرستد پس آن را به هر کس که بخواهد فرود
( میآورد، و آنان درباره خداوند مجادله میکنند در حالی که او سخت گیر است ( 13
خواندن راستین تنها او راست، و کسانی را که جز او میخوانند، هیچ گونه پاسخی به آنان نمیدهند مگر مانند کسی که دو کف
خود را به سوي آب دراز کرده تا آن آب به دهانش برسد ولی آن هرگز رسنده به دهانش نیست و خواندن کافران جز در گمراهی
صفحه 334 از 423
( نیست ( 14
نکات ادبی
آذرخش، نور تندي که از برخورد ابرها به وجود میآید. « البرق » -1
میشوند و یا معناي خودشان را « یریکم » هستند که در این صورت مفعول له براي « اخافۀ و اطماعا » یا نایب مناب « خوفا و طمعا » -2
هستند به تقدیر خائفین و طائعین و در چنین فرضی نمیتوان آنها را مفعول له گرفت چون در این « یریکم » دارند و حال از مفعول
حالت باید فاعل فعل قبلی و این دو کلمه یکی باشد و در اینجا یکی نیست، چون فاعل فعل قبلی خداست و فاعل این دو کلمه مردم
صفحه : 514
میباشند.
پدید میآورد، ایجاد میکند. « ینشئ » -3
ابرها، جمع سحابۀ. « السحاب » -4
صداي برخورد ابرها. « الرعد » -5
مصدر خاف یخاف. « خیفۀ » -6
است. « یصیب » یا جمله مستأنفه و یا حال از مفعول « و هم یجادلون » -7
مصدر ماحل یماحل و به معناي مؤاخذه کردن و سختگیري نمودن و یا به معناي عذاب و کیفر و یا به معناي چاره « المحال » -8
اندیشی در برابر اهل حیله و یا به معناي قدرت است.
خواندن راست و درست. از باب اضافه موصوف به سوي صفت است مانند دار الآخرة. « دعوة الحق » -9
فعل لازم است و منطور رسیدن خود به خود آب به دهان است. « لیبلغ » -10
بود و از نظر قواعد عربی قلب میم فم در مقام اضافه به حروف عله جایز است. « فم » در اصل « فاه » -11
برگردانید و میتوان عکس آن را در نظر « فاه » و ضمیر متصل را به « ماء » میتوان ضمیر منفصل را به « و ما هو ببالغه » -12 در جمله
گرفت.
تفسیر و توضیح
13 ) هُوَ الَّذِي یُرِیکُم البَرقَ خَوفاً وَ طَمَعاً ... یکی از آثار قدرت خداوند که شاید اساسیترین نقش را در زندگی انسان و - آیات ( 12
حیوان دارد، آمدن باران و نزولات آسمانی است که گاهی همراه با رعد و برق است و این دو پدیده مهم طبیعی نمودهایی از همان
قدرت خداوند است که عظمت خدا را براي کسانی که بینا و شنوا هستند مینمایاند.
در این دو آیه از این دو پدیده به عنوان دو موضوع مهم یادمی کند تا بشر درباره آنها بیندیشد و معرفت دینی و بینش ایمانی خود
را بالا ببرد. نخست از برق سخن
صفحه : 515
میگوید که به هنگام برخورد دو قطعه ابر متراکم که یکی بار مثبت و دیگري بار منفی دارد، پدیدار میگردد. میفرماید: خداوند
کسی است که برق را به شما مینمایاند و این به جهت ایجاد بیم و امید در شماست. وقتی ابرها برق میزنند بعضیها از آن
میترسند و بعضیها هم امیدوار میشوند که بارانی خواهد آمد و درختان و گیاهان از آن سیراب خواهند شد. همچنین بعضی از
کشاورزان گاهی در موقعیتی قرار میگیرند که گمان میکنند باران براي آنان آسیب خواهد رساند مثلا محصول خود را چیدهاند و
صفحه 335 از 423
منتظر خشک شدن آن هستند، در همان حال کشاورز دیگري در یک منطقه دیگر چشم به آسمان است و آرزوي باران دارد، وقتی
برق ابرها را میبیند اولی دچار بیم و دومی سرشار از امید میشود.
همزمان با زدن رعد و برق، ابرها متراکم میشوند و رطوبتها و بخارهاي موجود در جوّ را که از تبخیر دریاها و رودخانهها به وجود
آمده، به خود جذب میکنند و سنگین میشوند و باران میبارد. در ادامه آیه به همین پدیده اشاره میکند و میفرماید: خداوند
ابرهاي سنگین و گرانباري را پدید میآورد. منظور از ابرهاي سنگین همان ابرهاي باران زاست. در مقابل، ابرهایی وجود دارند که
سبک هستند و تولید باران نمیکنند.
در آیه بعدي از رعد یاد میکند که همراه با برق براي انسان قابل مشاهده است و آن صداي بلندي است که به هنگام برخورد دو
قطعه ابر با بارهاي مثبت و منفی به وجود میآید و گاهی بسیار تند است و میتوان گفت که صداي رعد، صداي توحید است که از
طبیعت به گوش انسان میرسد و در واقع پیامی است براي انسانها که درباره پدیدههاي عالم درست بیندیشند و به معرفت الهی
برسند.
این است که در این آیه با لطافت خاصی میفرماید: رعد با ستایش خداوند او را تسبیح میگوید، یعنی او را از هر عیب و نقصی
منزه میدارد. البته طبق آیات قرآنی همه موجودات عالم خدا را تسبیح میگویند ولی در این میان رعد خصوصیت دیگري دارد
چون به صورت صداست و اگر انسان از هر پدیده دیگري غافل باشد نمیتواند از رعد غفلت کند چون صداي بلند و تکان دهنده
رعد در جان انسان نفوذ
صفحه : 516
میکند واو را از خواب غفلت و بیخبري بیرون میآورد.
توجه کنیم که در آیات قرآنی در چند مورد از تسبیح گویی فرشتگان و همه موجودات آسمانی و زمینی سخن گفته که به صورت
عام و کلی است (مانند آیه 44 سوره اسراء و آیه 24 سوره حشر و آیه 5 سوره شوري) ولی در دو جا از دو پدیده جهانی به
خصوص یاد میکند و از تسبیح گفتن آنها خبر میدهد، یکی از آنها رعد است که در آیه مورد بحث آمده و دیگري کوههاست
که در دو مورد از قرآن وارد شده است از جمله در آیه زیر:
إِنّا سَخَّرنَا الجِبالَ مَعَه یُسَبِّحنَ بِالعَشِی وَ الإِشراق (ص/ 18 ) همانا ما کوهها را با او (داود) رام کردیم که شامگاهان و بامدادان تسبیح
میگفتند.
شاید تسبیح گویی رعد و کوه که به خصوص در قرآن آمده براي آن باشد که این دو پدیده بیشتر از پدیدههاي دیگر خود را به
بشر نشان میدهند. صداي رعد و قامت کوه هر دو بلند است و انسان به آسانی میتواند پیام آنها را دریافت کند.
پس از ذکري که از تسبیح گویی رعد به میان میآورد، اضافه میکند که فرشتگان نیز از بیم خداوند او را تسبیح میگویند. معلوم
است که منظور از این بیم و ترس، کوچک شدن در برابر عظمت خداوند است که فرشتگان با آگاهی که دارند همواره در چنین
حالتی قرار گرفتهاند و در مقابل اراده خدا تسلیم محض هستند.
در ادامه آیه از صاعقههایی که گاهی به هنگام رعد و برق به وجود میآیند یاد میکند و میفرماید: خدا صاعقهها را میفرستد و
آن را بر هر کس که بخواهد فرود میآورد. گاهی صاعقهاي از آسمان میرسد و بر سر کسی میافتد و او را هلاك میکند. این
وضعیت مانند سیل و زلزله است که مؤمن و کافر را در برمیگیرد گیرد و ما از فلسفه وجودي آنها بیخبریم و نمیتوان کسی را که
با صاعقه یا زلزله کشته شده به ظاهر شایسته قهر الهی دانست، بلکه باید گفت که این کارها براي خود حساب و کتاب خاصی دارد
که ما از آن اطلاعی نداریم. ولی گاهی همین بلاهاي طبیعی در میان امتهاي گذشته به صورت مجازات الهی و براي هلاك یک
قوم کافر و عنود به کار گرفته شده و به این گونه عذابها عذاب استیصال گفته میشود و فقط دامنگیر کافران
صفحه 336 از 423
صفحه : 517
است و مؤمنان را شامل نمیشود. مثلًا قوم عاد و ثمود و بعضی از کافران از قوم موسی با صاعقه نابود شدهاند:
فَإِن أَعرَضُوا فَقُل أَنذَرتُکُم صاعِقَۀً مِثلَ صاعِقَۀِ عادٍ وَ ثَمُودَ (فصلت/ 13 ) پس اگر رویگردان شدند، بگو: شما را با صاعقهاي چون
صاعقه عاد و ثمود میترسانم.
فَقالُوا أَرِنَا اللّهَ جَهرَةً فَأَخَ ذَتهُم الصّاعِقَۀُ بِظُلمِهِم (نساء/ 153 ) پس آنها (قوم موسی) گفتند: خدا را آشکارا به ما نشان بده، پس به
سبب ستمشان صاعقه آنها را گرفت.
شاید منظور از صاعقههایی که در آیه مورد بحث آمده، صاعقههایی از نوع دوم باشد، چون لحن آیه چنین است که در مقام
مجازات از آن یاد شده است. در دنباله آیه چنین آمده که کافران درباره خداوند مجادله و ستیز میکنند، یعنی با وجود این همه
یعنی سخت « شدید المحال » آثار، باز در وجود خداوند تردید دارند و سخن پیامبران را قبول نمیکنند و در پایان آیه خدا با صفت
گیر و سخت کیفر معرفی شده است. این جملات میرساند که آیه در مقام تهدید آنهاست و از اصابت صاعقه به اشخاص خاصی
که خدا بخواهد، سخن به میان آورده است.
از صفات جلال خداست و از قهر و غضب خداوند در برابر کسانی که به خدا کفر میورزند و عناد و لجاجت و « شدید المحال »
مجادله میکنند، حکایت دارد.
شدید المحال بودن خدا به این صورت است که نیرنگ کافران را به خودشان برمیگرداند و با آنها با قهر و غضب رفتار میکند و
آنان را کیفر سختی میدهد.
آیه ( 14 ) لَه دَعوَةُ الحَق وَ الَّذِینَ یَدعُونَ مِن دُونِه ... انسان در ذات خود همواره کششی به سوي معنویت مییابد و بخصوص هنگام
بروز دشواریهاي مهم در انتظار رسیدن کمکهاي غیبی است و لذا نیروهاي غیبی را میخواند و آنها را به یاري میطلبد.
اگر این حالت، هماهنگ با حقیقت باشد و انسان خدا را بخواند، چنین خواندنی راست و درست و مطابق با فطرت انسانی است و
خدا این دعوت را اجابت میکند
صفحه : 518
و پاسخ میدهد. ولی اگر انسان به جاي خداي واقعی، معبودهاي دروغین و بتها و موجودات ناتوانی را بخواند، بدون شک خواندن
او پوچ و بیمعنا خواهد بود و هرگز پاسخی نخواهد شنید.
در این آیه شریفه، همین مطلب به صورت جالب و در شکل یک مَثَل زیبا بیان شده است. نخست میفرماید: خواندن راستین خداي
راست، یعنی چنین خواندنی به خدا میرسد و خدا آن را اجابت میکند. پس از این بیان، براي کسانی که به جاي خدا بتها را
میخوانند و از خدا بریدهاند مَثَلی میزند و اظهار میدارد کسانی که مشرکان آنها را میخوانند، هرگز به آنان پاسخ نخواهند داد
مگر مانند کسی که دستان خود را از دور به سوي آب دراز کرده و انتظار دارد که آب به دهان او برسد، در حالی که هرگز چنین
نخواهد شد و آب به دهان او نخواهد رسید. کسی که میخواهد آب بخورد باید نزدیک بیاید و دستان خود را از آب پر کند و به
دهان خود ببرد و بخورد و گر نه فقط با دراز کردن دست از فاصله دور، انسان سیراب نخواهد شد.
مؤمن، با ایمان به خدا و نفی معبودهاي باطل، واصل به حق میشود و مثل این است که دستان خود را از آب پر کرده و به لبهاي
خود رسانده است و او با آب زلال معرفت الهی سیراب میشود ولی کافر و مشرك از چشمه سار حقیقت دور افتاده و اگر هم
براساس فطرت خود احساس تشنگی کند باز سیراب نخواهد شد و گرفتار سرابهاي دروغین خواهد بود و لذا در جمله پایانی آیه
خاطر نشان میسازد که خواندن کافران جز در گمراهی نیست، یعنی کافر نیز میخواند ولی چون غیر خدا را میخواند راه به جایی
نمیبرد.
صفحه 337 از 423
معبودهاي باطل، گاهی از جنس اشیا است مانند بتها و اجرام فلکی و گاهی از جنس اشخاص است مانند افرادي که در طول تاریخ
مورد پرستش قرار گرفتهاند و یا اشخاصی که بعضی از مردم حاجت خود را مستقیما از آنان میخواهند. در هر دو صورت خواندن
یاد کرده و این تعبیر مخصوص اشخاص « الّذین کسانی که » اینها پاسخی نخواهد داشت. در این آیه از معبودهاي باطل به عنوان
است و این از باب تغلیب اشخاص بر اشیا میباشد.
صفحه : 519
[ [سورة الرعد ( 13 ): الآیات 15 الی 16
اشاره
وَ لِلّه یَسجُدُ مَن فِی السَّماوات وَ الَأرض طَوعاً وَ کَرهاً وَ ظِلالُهُم بِالغُدُوِّ وَ الآصال ( 15 ) قُل مَن رَبُّ السَّماوات وَ الَأرض قُل اللّه قُل أَ
فَاتَّخَذتُم مِن دُونِه أَولِیاءَ لا یَملِکُونَ لِأَنفُسِهِم نَفعاً وَ لا ضَ  را قُل هَل یَستَوِي الَأعمی وَ البَصِیرُ أَم هَل تَستَوِي الظُّلُمات وَ النُّورُ أَم جَعَلُوا لِلّهِ
( شُرَکاءَ خَلَقُوا کَخَلقِه فَتَشابَهَ الخَلق عَلَیهِم قُل اللّه خالِق کُل شَیءٍ وَ هُوَ الواحِدُ القَهّارُ ( 16
( و هر کس که در آسمانها و زمین است و سایه هایشان، خواه ناخواه، در بامدادان و شامگاهان براي خدا سجده میکنند ( 15
بگو: پروردگار آسمانها و زمین کیست! بگو: خداست. بگو: آیا شما به جاي او دوستانی برگرفتید که براي خودشان سود و زیانی را
مالک نیستند! بگو: آیا کور و بینا برابرند! یا آیا تاریکیها و نور برابرند! یا شریکانی براي خدا قرار دادهاند که همچون آفریدن او
( آفریدهاند و آفریدن براي آنها مشتبه شده است! بگو: خداوند آفریننده همه چیز است و همو یگانه قهار است ( 16
نکات ادبی
سجده میکند. اصل سجده این است که شخص براي اظهار تذلل پیشانی خود را در برابر مسجود بر زمین بگذارد. ولی « یسجد » -1
گاهی هر کاري که دلیل بر تذلل باشد سجده نامیده میشود، گرچه پیشانی بر زمین نگذارد.
هستند و تقدیر آنها چنین است: طائعین و کارهین. « من » خواه و ناخواه. این دو کلمه حال از « طوعاً و کرهاً » -2
سایه هایشان. ظلال جمع ظل است و فرق آن با فیئی در این است که ظل به هر نوع سایهاي در هر وقت روز گفته « ظلالهم » -3
میشود ولی فیئی به سایهاي که پس از وقت زوال و نهایت کوتاهی سایه شروع به بلند شدن میکند، گفته میشود.
گفته شود که به معناي شامگاهان و وقت غروب است « آصال » بامدادان، طرف صبح، این در صورتی است که در مقابل « الغدوّ » -4
گفته « العشی » ولی اگر در مقابل
صفحه : 520
شود که به معناي شب است به تمام روز اطلاق میشود.
شامگاهان، نزدیکهاي غروب آفتاب. آصال جمع اصُل است و آن جمع اصیل است بنابراین، آصال جمع جمع میباشد. « الاصال » -5
تفسیر و توضیح
آیه ( 15 ) وَ لِلّه یَسجُدُ مَن فِی السَّماوات وَ الَأرض طَوعاً وَ کَرهاً ... پس از رد مشرکان که جز خدا را میخواندند و بیان این خواندن
راستین (دعوة الحق) مخصوص خداوند است، اینک در این آیه توجه مردم را به یک حقیقت والایی جلب میکند و آن این اساساً
هر موجود با شعوري که در آسمانها و زمین قرار دارد خواه و ناخواه براي خدا سجده میکنند و او را میپرستند و حتی سایه هایشان
صفحه 338 از 423
نیز براي خدا سجده میکنند.
منظور از این موجودات باشعور، فرشتگان و آدمیان هستند فرشتگان و مؤمنان از آدمیان از روي میل و رغبت و در حال خوشی و
ناخوشی سجده میکنند و کافران از آدمیان نیز از روي اکراه و در مواردي که با خطر روبرو میشوند در برابر خدا خضوع میکنند،
چون کافر نیز در فطرت خود میل به خدا را دارد ولی پرده کفر این میل فطري را پوشانیده است و در مواردي که ارتباط او از هر
چیزي قطع میشود و در مقابل یک خطر جدي قرار میگیرد، پردهها از روي فطرت او برداشته میشود و او نیز خدا را میخواند و
در انتظار کمک غیبی است. بنابراین منظور از سجده در اینجا خضوع در برابر خدا و روي آوردن به اوست.
گذشته از این حالت که یاد کردیم، هر انسانی چه بخواهد و چه نخواهد، مؤمن باشد یا کافر، در اصل وجود و ادامه حیات خود در
برابر قوانین موجود در طبیعت که خدا آنها را آفریده تسلیم محض است و او نمیتواند کاري را بیرون از این قوانین انجام دهد و در
این حالت با موجودات دیگر جهان مانند خورشید و ماه و ستارگان و گیاهان و سایر پدیدههاي جهان هستی مشترك است، چون
همه موجودات در برابر اراده خداوند تسلیم مطلق هستند و این همان خضوع و سجده در مقابل حق تعالی
صفحه : 521
است و اگر در آیه مود بحث، از سجده خواه و ناخواه موجودات با شعور خبر داده، در آیات دیگر از سجده و خضوع همه پدیدهها
خبر میدهد:
وَ لِلّه یَسجُدُ ما فِی السَّماوات وَ ما فِی الَأرض مِن دابَّۀٍ (نحل/ 16 ) و براي خدا هر چه در آسمانها و زمین جنبندهاي باشد، سجده
میکند.
وَ النَّجم وَ الشَّجَرُ یَسجُدان (رحمن/ 6) و ستاره و درخت سجده میکنند.
وَ لَه أَسلَمَ مَن فِی السَّماوات وَ الَأرض طَوعاً وَ کَرهاً وَ إِلَیه یُرجَعُونَ (آل عمران/ 83 ) و براي او هر کس که در آسمانها و زمین است،
خواه و ناخواه تسلیم هستند و به سوي او باز میگردند.
در آیات بسیاري هم، از این حالت به تسبیح یاد میکند و این همه موجودات عالم خدا را تسبیح میگویند:
یُسَبِّح لِلّه ما فِی السَّماوات وَ ما فِی الَأرض (جمعه/ 1) براي خدا هر چه در آسمانها و زمین است تسبیح میگویند.
در آیه مورد بحث که از سجده کردن همه موجودات با شعور سخن میگوید، اضافه میکند که سایههاي آنها نیز در بامدادان و
شامگاهان سجده میکنند. باید دید که منظور از سجده کردن سایهها چیست! البته سایه یک امر عدمی نیست که عبارت از نبودن
نور باشد، بلکه تاریکی نیز قابل جعل است و در قرآن کریم همان گونه که خدا را آفریننده نور معرفی میکند آفریننده ظلمت نیز
معرفی میکند (جاعل الظلمات و النور) چون تاریکی عدم مطلق نیست بلکه عدمی است که خواص و آثاري دارد. سایه نیز براي
خود خواص و آثاري دارد و از نظر مردم حرکت میکند و کوچک و بزرگ میشود و آن نیز از قوانین طبیعت پیروي میکند و
مثلًا طرف ظهر کوچک و بامدادان و شامگاهان بلند میشود.
بنابراین، سایههاي موجودات نیز در برابر اراده حق تعالی خضوع دارند و تسلیم هستند، بدین گونه که شکل آنها طبق قوانین خلقت،
مطابق با شکل صاحب سایه است و در مواقع مختلف روز کوتاه و بلند میشوند و این در آیه شریفه از سجده
صفحه : 522
کردن سایهها در بامدادان و شامگاهان یاد میکند، شاید براي آن باشد که در این دو وقت، سایهها در بلندترین حدّ خود قرار دارند
و شاید هم این تعبیر براي بیان تداوم خضوع باشد. در آیه دیگر چنین میخوانیم:
أَ وَ لَم یَرَوا إِلی ما خَلَقَ اللّه مِن شَیءٍ یَتَفَیَّؤُا ظِلالُه عَن الیَمِین وَ الشَّمائِل سُجَّداً لِلّه وَ هُم داخِرُونَ (نحل/ 49 ) آیا در آنچه خداوند
آفریده نمینگرند که سایه هایشان از راست و چپ میگسترد و فروتنانه به درگاه خدا سجده میکنند!
صفحه 339 از 423
آیه ( 16 ) قُل مَن رَبُّ السَّماوات وَ الَأرض قُل اللّه ... مشرکان و بت پرستان در عین حال که بتها را میپرستیدند، اعتقاد داشتند که
آفریننده و پرورش دهنده موجودات عالم خداوند است و پرستش بتها براي نزدیک شدن به آفریدگار جهان است در این آیه از
همین باور آنها براي نفی بت پرستی اتخاذ دلیل میشود، به این صورت که اکنون که شما اعتراف دارید پرورش دهنده عالم
خداست، پس چگونه چیزهایی را که هیچ خاصیت و اثري ندارند و مالک سود و زیان خود نیستند پرستش میکنید!
در این آیه پیامبر اسلام (ص) مأمور میشود که از آنان بپرسد که پرورش دهنده آسمانها و زمین کیست! پاسخ آنها روشن است و
قطعاً خواهند گفت: خداست، لذا منتظر جواب آنها نمیماند و به پیامبر میفرماید: بگو: خداوند است.
این گفتیم پاسخ آنها روشن است براي آن است که در آیات دیگر، از این مطلب خبر داده شده است:
وَ لَئِن سَأَلتَهُم مَن خَلَقَ السَّماوات وَ الَأرضَ لَیَقُولُن اللّه (زمر/ 38 ) و اگر از آنان (مشرکان) بپرسی که چه کسی آسمانها و زمین را
آفریده، البته خواهند گفت: خدا.
بنابراین، مشرکان خود اعتراف داشتند که آفریننده و مربی عالم خداست. حال در آیه مورد بحث با توجه به این باور آنها، از آنها
میپرسد: آیا شما به جاي خدا براي خود دوستان و سرورانی میگیرید که مالک سود و زیان خود نیستند! یعنی این بتها حتی
نمیتوانند به خودشان سودي برسانند تا چه رسد به این براي شما نفعی
صفحه : 523
داشته باشند.
در ادامه آیه براي روشن شدن مطلب دو تا مَثَل میزند یک مَثَل براي مؤمن و کافر و مَثَل دیگر براي ایمان و کفر. در مَثَل نخست،
کافر را به کور و مؤمن را به بینا تشبیه میکند و میپرسد آیا کور و بینا یکسان هستند! و در مَثَل دوم کفر و شرك را به تاریکی، و
ایمان را به نور تشبیه میکند و میپرسد: آیا تاریکی و روشنایی یکسان هستند! روشن است که پاسخ آنها منفی خواهد بود و هیچ
عاقلی کور و بینا و ظلمت و نور را یکسان نمیداند و روشن است که کور از دیدن موجودات عالم ناتوان است و از نور بهرهاي
ندارد ولی بینا همه چیز را میبیند و به وسیله نور راه را از چاه تشخیص میدهد. کافر نیز از درك حقیقت و دریافت نور ایمان عاجز
است ولی مؤمن حقیقت را در آغوش کشیده و با نور ایمان حق را از باطل جدا میسازد.
تشبیه ایمان به نور، و کفر به تاریکی در آیات دیگر نیز آمده از جمله:
اللّه وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخرِجُهُم مِنَ الظُّلُمات إِلَی النُّورِ وَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَولِیاؤُهُم الطّ اغُوت یُخرِجُونَهُم مِنَ النُّورِ إِلَی الظُّلُمات (بقره/
257 ) خدا دوست کسانی است که ایمان آوردهاند، آنان را از تاریکیها به سوي نور میبرد و کسانی که کافر شدند دوستان آنها
طاغوت است که آنان را از نور به سوي تاریکیها میبرند.
در آیه مورد بحث، پس از ذکر این دو مَثَل درباره مشرکان و بت پرستان اظهار میدارد که آیا آنان براي خدا شریکانی قرار دادهاند
که همانند آفرینش او آفریدهاند و آفرینش بر آنان مشتبه شده است!
منظور این است که اگر بتها و معبودهاي باطل آنها نیز چیزهایی را میآفریدند و مانند خدا قدرت آفرینش داشتند، ممکن بود که
کار بر مشرکان مشتبه شود و آفریدههاي آنها را با آفریدههاي خدا عوضی بگیرند ولی روشن است که بتها چیزي را نیافریدهاند و
قدرت آن را ندارند که کوچکترین موجودي را بیافرینند پس چگونه است که آنها را براي خدا شریک قرار میدهند!
( إِن الَّذِینَ تَدعُونَ مِن دُونِ اللّه لَن یَخلُقُوا ذُباباً وَ لَوِ اجتَمَعُوا لَه (حج/ 73
صفحه : 524
همانا چیزهایی که جز خدا میخوانید نمیتوانند مگسی را بیافرینند اگر چه بر آن اجتماع کنند.
در ادامه آیه میفرماید: این خداست که آفریننده همه چیز است و او یگانه قهار است. البته آیه شریفه در مقام مناظره با بت پرستان
صفحه 340 از 423
است و ناظر به آفرینش موجودات عالم است که در انحصار خداوند است و این با قدرت خلاقیت انسان، که کارهایی انجام میدهد
و صنایعی به وجود میآورد، منافات ندارد و قرآن با لحاظ کردن آفرینشهاي انسان، خداوند را بهترین آفرینندگان (احسن
الخالقین) معرفی میکند.
که در پایان آیه آمده، مناسبت با همان آفرینندگی خداوند دارد و خدا یگانه در آفرینش است و بر هر « قهّار » و « واحد » دو صفت
قدرتی غلبه دارد.
چند روایت
قال: هو الدعاء قبل طلوع الشمس و قبل غروبها و هی ساعۀ «ِ وَ ظِلالُهُم بِالغُدُوِّ وَ الآصال » : -1 عن ابی عبد الله (ع) فی قول الله تعالی
«1». اجابۀ
فرمود: منظور از آن دعا کردن پیش از طلوع و پیش از « و سایه هاشان بامدادان و شامگاهان » امام صادق (ع) درباره سخن خداوند
غروب آفتاب است و آن ساعت اجابت دعاست.
-2 عن الباقر (ع) قال: اما من یسجد من اهل السموات طوعا فالملائکۀ یسجدون للّه طوعا و من اهل الارض فمن ولد فی الاسلام فهو
«2». یسجد له طوعا و اما من یسجد له کرها فمن اجبر علی الاسلام و اما من لم یسجد فظلّه یسجد له بالغداة و العشی
امام باقر (ع) فرمود: اما کسی که از اهل آسمانها از روي میل سجده میکند، فرشتگان هستند که با رغبت سجده میکنند و آنکه از
اهل زمین سجده میکند، کسی است که در اسلام متولد شده و از روي میل براي خدا سجده میکند و آنکه از روي اکراه سجده
میکند، کسی است که مجبور به پذیرش اسلام شده است و آنکه
-----------------------------------
. 1)- کافی، ج 2، ص 522 )
. 2)- تفسیر القمی، ج 1، ص 362 )
صفحه : 525
اصلا سجده نمیکند، سایه او بامدادان و شامگاهان خدا را سجده میکند.
[ [سورة الرعد ( 13 ): الآیات 17 الی 18
اشاره
أَنزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَسالَت أَودِیَۀٌ بِقَدَرِها فَاحتَمَلَ السَّیل زَبَداً رابِیاً وَ مِمّا یُوقِدُونَ عَلَیه فِی النّارِ ابتِغاءَ حِلیَۀٍ أَو مَتاع زَبَدٌ مِثلُه کَذلِکَ
یَضرِب اللّه الحَق وَ الباطِلَ فَأَمَّا الزَّبَدُ فَیَذهَب جُفاءً وَ أَمّا ما یَنفَع النّاسَ فَیَمکُث فِی الَأرض کَ ذلِکَ یَضرِب اللّه الَأمثالَ ( 17 ) لِلَّذِینَ
استَجابُوا لِرَبِّهِم الحُسنی وَ الَّذِینَ لَم یَستَجِیبُوا لَه لَو أَن لَهُم ما فِی الأَرض جَمِیعاً وَ مِثلَه مَعَه لافتَدَوا بِه أُولئِکَ لَهُم سُوءُ الحِساب وَ
( مَأواهُم جَهَنَّم وَ بِئسَ المِهادُ ( 18
از آسمان، آبی فرستاد پس رودهایی به اندازه خود جاري شد و سیل کف فراوانی برداشت و از آنچه براي به دست آوردن زینت یا
کالایی در آتش میافروزند، کفی همانند آن است. این چنین خداوند حق و باطل را مشخص میکند. اما کف، بیرون میرود و اما
( آنچه براي مردم سودي دارد، در زمین میماند. این چنین خداوند مَثَلها را میزند ( 17
براي کسانی که پروردگارشان را اجابت کردهاند، نیکی است، و کسانی که او را اجابت نکردهاند، اگر همه آنچه در زمین است و
صفحه 341 از 423
مانند آن مال ایشان باشد، آن را براي بازخرید خواهند داد. آنان را حساب بدي است و جایگاهشان جهنم است و چه بد جایگاهی
( است ( 18
نکات ادبی
نادر است ضمنا نسبت دادن سیلان به اودیه از باب اسناد « افعله » به « فاعل » جمع وادي به معناي رودخانه، درّه. جمع بستن « اودیه » -1
مجازي است مانند:
جري المیزاب.
به معناي حَمَل است و افتعال در اینجا براي رساندن کثرت است نه مطاوعه. « احتمل » -2
کف، حبابهایی که روي آب یا فلزات در حال ذوب میآید. « زَبَد » -3
بالا، مرتفع. صفت براي زبد است. « رابیا » -4
صفحه : 526
مبتداي مؤخر است. « زبد مثله » خبر مقدم و « مما یوقدون » -5
دانست چون آن چیز را در آتش « یوقدون » متعلق به افعال عموم است به تقدیر کائنا فی النار و نمیتوان آن را متعلق به « فی النار » -6
نمیسوزانند بلکه آتش را براي آن روشن میکنند.
مفعول لاجله میباشد. « ابتغاء » -7
مقدر است یعنی این چنین خدا براي حق و باطل مَثَل میزند. « مثل » گفته شده که در این جمله کلمه « یضرب اللّه الحق و الباطل » -8
« یضرب » میتوان گفت ضرب در اینجا به معناي مشخص کردن است، یعنی خدا به وسیله این مثل حق و باطل را مشخص میکند و
است. « یمثّل » به معناي
حال از زبد است و جفاء به معناي چیزي است که رودخانه در حال جریان سیل، به اطراف خود پرتاب میکند و یا چیزي « جفاء » -9
که در حال جوشیدن و ذوب فلزات به اطراف پراکنده میشود.
مبتداي مؤخر است. « الحسنی » خبر مقدم و « للذین استجابوا » -10
فراش، جایگاه، گستره. « المهاد » -11
تفسیر و توضیح
آیه ( 17 ) أَنزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَسالَت أَودِیَۀٌ بِقَدَرِها ... در این آیه مَثَل جالب و آموزندهاي براي حق و باطل و ایمان و کفر میزند و
این مَثَل به طوري که خواهیم دید خود به چندین مَثَل تحلیل میشود.
حق همیشه ثابت و استوار است و چون با قوانین آفرینش هماهنگی دارد، نابود شدنی نیست، البته گاهی ضعیف و کم فروغ میشود
ولی هرگز از بین نمیرود، ولی باطل محکوم به فنا و شکست است هر چند که گاهی زرق و برقی نشان میدهد و چشمگیر است.
در این آیه براي حق و باطل، بارانی را مَثَل میزند که خدا از آسمان فرود آورده و نهرها و رودخانهها از آن پر شده و سیل به راه
افتاده است و هر نهر یا رودخانهاي به اندازه گنجایش خود آن را حمل کرده و کف فراوانی بالاي آن قرار
صفحه : 527
گرفته است و خودنمایی میکند همچنین فلزات خامی مانند طلا و نقره و آهن و مس را که از معدن برداشته شده مَثَل میزند که
مردم براي ساختن زیور یا وسائل زندگی آن را روي آتش قرار میدهند و آن ذوب میشود و به نقطه جوش میرسد و کفها و
صفحه 342 از 423
حبابها و زنگارهایی روي آن پیدا میشود.
حق مانند آبی است که از آسمان فرو ریخته و در نهرها و رودخانه جاري است که در زمین نفوذ میکند و به زراعت مردم سود
میرساند و نیز مانند فلز ناب و خالص تصفیه شده است که مردم از آن سود میجویند ولی باطل مانند کفهایی است که روي سیل
و یا فلزات ذوب شده قرار دارند که از بین رفتنی است و به اطراف ریخته میشود و سودي ندارد.
می توان این مَثَل را به سه مَثَل تحلیل کرد:
-1 مثل آب و کف روي آن که مثلی براي حق و باطل است و این حق مانند آبی که در زمین نفوذ میکند، پابرجاست و باطل مانند
کف روي آن است که از بین رفتنی است.
-2 مثل فلزات ذوب شده و کف روي آن که باز مثلی براي حق و باطل است و ثبات حق و ناپایداري باطل را بیان میکند.
-3 مثل رودخانهها و نهرها که مثلی براي بیان تفاوت استعدادها در پذیرش حق است. همان گونه که هر نهري و هر ظرفی به اندازه
گنجایش خود آب میگیرد، انسانها هم به اندازه استعداد و سعه وجودي خود، حق را دریافت میکنند و هر چه انسان بینش و
بصیرت بیشتري داشته باشد و بیشتر در برابر حق تسلیم باشد و خضوع کند، به شناخت حق مطلق نزدیکتر میشود.
در ضمن بیان این مثلها فرمود: (کَذلِکَ یَضرِب اللّه الحَق وَ الباطِلَ) بسیاري از مفسران گفتهاند که منظور از این جمله این است که
وجود ندارد و باید آن را در تقدیر گرفت و « مثل » این چنین خداوند حق و باطل را مثل میزند، در حالی که در خود جمله کلمه
این دلیل میخواهد و اتفاقا این مطلب در پایان آیه به صورت (کَ ذلِکَ یَضرِب اللّه الَأمثالَ) آمده و اگر جمله قبلی را به آن معنا
بگیریم تکراري خواهد بود. بهتر این
صفحه : 528
بگیریم و بگوییم منظور از آن این است که این چنین حق و باطل را تبیین « یثبّت » را در جمله قبلی به معناي « یضرب » است که
میکنیم و مشخص میسازیم. معلوم است که ضرب مثل براي توصیف و مشخص کردن چیزي است که مثل براي آن زده شده
است. در پایان آیه هم، براي جلب توجه بیشتر، میفرماید: این چنین خداوند مثلها را میزند و این اشاره به یکی از شیوههاي قرآن
در بیان حقایق است که گاهی آن را به صورت مثل و تشبیه معقول به محسوس ذکر میکند تا مردم درباره آن حقیقت، درست
بیندیشند و مطلب را به آسانی دریافت کنند. این مطلب در چندین آیه بیان شده است، از جمله:
وَ یَضرِب اللّه الَأمثالَ لِلنّاس لَعَلَّهُم یَتَذَکَّرُونَ (ابراهیم/ 25 ) و خداوند مثلها را براي مردم میزند، باشد که آنها پند گیرند.
آیه ( 18 ) لِلَّذِینَ استَجابُوا لِرَبِّهِم الحُسنی ... پس از مثلی که براي حق و باطل زده شد، در این آیه سرانجام پیروان حق و باطل را بیان
میکند. آنان که پروردگارشان را اجابت کردهاند و از حق پیروي نمودهاند، سرانجام نیکویی خواهند داشت. منظور از این نیکویی
همان بهشت است که نصیب آنان خواهد شد. نظیر: « حسنی » و
وَ أَمّا مَن آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَلَه جَزاءً الحُسنی (کهف/ 88 ) و اما کسی که ایمان آورد و عمل شایسته انجام داد، براي او پاداش نیکو
است.
سرانجام شوم پیروان باطل هم در آیه مورد بحث آمده و آن افتادن در جهنم است، درباره آنها چنین اظهار میکند: آنان که
پروردگارشان را اجابت نکردند اگر تمام ثروتهاي روي زمین از آنِ آنها باشد حاضر میشوند که آن را براي بازخرید خود فدیه
بدهند و از آتش جهنم نجات پیدا کنند ولی معلوم است که آنان مالک چنین ثروتهایی نیستند و اگر هم باشند، فدیه آنان پذیرفته
نخواهد شد:
إِن الَّذِینَ کَفَرُوا لَو أَن لَهُم ما فِی الَأرض جَمِیعاً وَ مِثلَه مَعَه لِیَفتَدُوا بِه مِن عَذاب یَوم القِیامَۀِ ما تُقُبِّلَ مِنهُم وَ لَهُم عَذاب أَلِیم (مائده/
36 ) همانا کسانی که کافر شدهاند، اگر تمام آنچه در زمین است و همانند آن مال آنان باشد تا آن را فدیه بدهند و بلاگردان
صفحه 343 از 423
عذاب روز قیامت کنند، از آنان پذیرفته نخواهد
صفحه : 529
شد و آنان را عذابی دردناك است.
در پایان آیه مورد بحث اضافه میکند که آنان در قیامت حساب سختی خواهند داشت و جایگاه آنان جهنم است و چه بدجایگاهی
است. تعبیر (سوء الحساب حساب بد) اشاره به سختی حسابرسی در روز قیامت است که در نظر آنها چنین حسابی بد و نامطلوب
است ولی در واقع این نوع حسابرسی بد نیست بلکه مطابق با حق است.
[ [سورة الرعد ( 13 ): الآیات 19 الی 24
اشاره
أَ فَمَن یَعلَم أَنَّما أُنزِلَ إِلَیکَ مِن رَبِّکَ الحَقُّ کَمَن هُوَ أَعمی إِنَّما یَتَذَکَّرُ أُولُوا الَألباب ( 19 ) الَّذِینَ یُوفُونَ بِعَهدِ اللّه وَ لا یَنقُضُونَ المِیثاقَ
20 ) وَ الَّذِینَ یَصِ لُونَ ما أَمَرَ اللّه بِه أَن یُوصَلَ وَ یَخشَونَ رَبَّهُم وَ یَخافُونَ سُوءَ الحِساب ( 21 ) وَ الَّذِینَ صَبَرُوا ابتِغاءَ وَجه رَبِّهِم وَ أَقامُوا )
الصَّلاةَ وَ أَنفَقُوا مِمّا رَزَقناهُم سِ  را وَ عَلانِیَۀً وَ یَدرَؤُنَ بِالحَسَنَۀِ السَّیِّئَۀَ أُولئِکَ لَهُم عُقبَی الدّارِ ( 22 ) جَنّات عَدن یَدخُلُونَها وَ مَن صَلَحَ مِن
( آبائِهِم وَ أَزواجِهِم وَ ذُرِّیّاتِهِم وَ المَلائِکَۀُ یَدخُلُونَ عَلَیهِم مِن کُل باب ( 23
( سَلام عَلَیکُم بِما صَبَرتُم فَنِعمَ عُقبَی الدّارِ ( 24
آیا کسی که میداند آنچه از سوي پروردگارت بر تو نازل شده حق است، مانند کسی است که کور است! همانا فقط صاحبان خرد
( پند میگیرند ( 19
( آنها که به عهد خدا وفا میکنند و پیمان را نمیشکنند ( 20
و آنها که آنچه را که خدا فرمان داده که پیوند داده شود، پیوند میدهند و از پروردگارشان بیم دارند و از سختی حساب میترسند
(21)
و آنها که براي طلب خوشنودي پروردگارشان، صبر میکنند و نماز را به پا میدارند و در نهان و آشکار از آنچه به آنان روزي
( دادهایم انفاق میکنند و بدي را با نیکی دفع میکنند سرانجام (نیک)ِ خانه آخرت آنان راست ( 22
همان بهشتهاي جاویدي که خودشان و کسانی از پدران و همسران و فرزندانشان که شایستهاند، وارد آن میشوند و فرشتگان از هر
( دري بر آنان وارد میشوند ( 23
( (و میگویند) سلام بر شما در برابر صبري که کردید، پس چه نیکوست سرانجام (نیک)ِ خانه آخرت ( 24
صفحه : 530
نکات ادبی
به جاي دو مفعول قرار گرفته است. « انزل الیک من ربک الحق » از افعال قلوب است و جمله « یعلم » -1
انسان خرد اوست. «ّ لب» به چکیده و بهترین قسمت هر چیز گفته میشود و «ّ لب» خردمندان، صاحبان اندیشه « اولو الالباب » -2
است و میتوان آن را خبر براي مبتداي محذوف گرفت به تقدیر: « أولو الألباب » صفت یا بدل یا عطف بیان از « الّذین یوفون » -3
را که پس از چند جمله میآید خبر آن دانست. « اولئک لهم عقبی الدار » و میتوان آن را مبتدا و « هم الّذین »
پیمان. مصدر میمی است. « المیثاق » -4
صفحه 344 از 423
میترسند. فرق میان خشیت و خوف در این است که خشیت در جایی است که همراه با تعظیم « یخافون » بیم دارند و « یخشون » -5
طرف مقابل است و در ترسیدن از گرگ این کلمه را به کار نمیبرند ولی خوف مطلق است.
است. « صبروا » طلب کردن. مفعول له براي « ابتغاء » -6
در اینجا خوشنودي اوست چون خدا صورت ندارد. « وجه رب » -7 منظور از
دفع میکنند، برطرف میسازند. « یدرءون » -8
سرانجام آن خانه. منظور سرانجام نیک در خانه آخرت است. « عقبی الدار » -9
فُعلی از عاقبۀ است. « عقبی »
است. « یدخلونها » است و یا مبتدا است و خبر آن « عقبی الدار » بدل یا عطف بیان از « جنات » -10
ثابت و پایدار، جاوید. « عدن » -11
و یا مفعول معه است. « یدخلونها » یا عطف به ضمیر جمع در « و من صلح » -12
مصدریه است. « بما صبرتم » در « ما » -13
صفحه : 531
تفسیر و توضیح
آیه ( 19 ) أَ فَمَن یَعلَم أَنَّما أُنزِلَ إِلَیکَ مِن رَبِّکَ الحَقُّ ... این آیه نیز مشتمل بر مَثَلی است که درباره کافران عصر پیامبر زده شده و
آنان به کور تشبیه شدهاند. همان گونه که کور از دیدن اشیا ناتوان است، کافر نیز از درك حقیقت عاجز است و البته او خود این
راه را انتخاب کرده است.
در این آیه میپرسد: آیا کسی که میداند آنچه از سوي پروردگارت بر تو نازل شده حق است، مانند کسی است که نابیناست!
بدون شک پاسخ این سؤال منفی است و این دو گروه یکسان نیستند. همان گونه که کافران به کور تشبیه شدهاند، به قرینه تقابل
میتوان به دست آورد که مؤمنان و کسانی که حقانیت پیامبر اسلام (ص) را قبول داشتند به بینا تشبیه شدهاند.
تشبیه مؤمن به بینا و کافر به نابینا در آیات بسیار و باعبارتهاي گوناگونی آمده است:
مَثَل الفَرِیقَین کَالَأعمی وَ الَأصَم وَ البَصِیرِ وَ السَّمِیع (هود/ 24 ) مَثَل آن دو گروه (کافر و مؤمن) مانند کور و کر و بینا و شنواست.
مؤمن با بصیرت و بینش خود حقایق را به آسانی درك میکند ولی کافر در اثر اصرار در کفر و عنادي که با حق دارد، بصیرت
خود را از دست داده و از دریافت حقیقت ناتوان شده است و این حالت در اثر انتخاب غلط او و جبهه گیري او در برابر حق به
وجود آمده است و براي همین است که او خود مسئول پیدایش چنین حالتی است.
در ادامه آیه میفرماید: همانا صاحبان خرد پند میگیرند، یعنی این مَثَل براي کسانی که عقل خود را به کار میاندازند و از روي
تقلید و عناد، حق را نفی نمیکنند، سودمند است و مایه پند و عبرت آنان است.
در سه آیه بعدي نشانههایی را براي این افراد که از روي عقل و خرد حق را پذیرفتهاند، بیان میکند و از سرانجام نیک آنان در
قیامت خبر میدهد.
24 ) الَّذِینَ یُوفُونَ بِعَهدِ اللّه ... براي مؤمنان که خردمندانه حق را پذیرفتهاند و در آیه پیش ذکر خیرشان بود، نشانههایی - آیات ( 20
را بیان میکند. در سه آیه که
صفحه : 532
پشت سر هم آمده، هشت نشانه براي آنها ذکر شده است به این شرح:
صفحه 345 از 423
-1 آنان به عهد خدا وفا میکنند و پیمان را نمیشکنند منظور از این عهد و پیمان، هم پیمان فطرت است که انسان در اساس فطرت
خود و یا در عالم ذرّ ربوبیّت خداوند را پذیرفته است و هم پیمان تشریعی است و هر مسلمانی با قبول اسلام با پیامبر پیمان بسته که
به احکام دین عمل کند و به اسلام وفادار بماند. تکرار عهد و میثاق در این آیه براي تأکید است و یا بگوییم که عهد اللّه همان
همان پیمان تشریعی است. « المیثاق » پیمان فطري است و
-2 آنان آنچه را که خدا فرمان داده که پیوند داده شود، پیوند میدهند این شامل هر نوع پیوندي است که از نظر دین پسندیده
است مانند پیوند و دوستی با خدا و رسول و امام و نیز پیوند و دوستی با تمام برادران دینی بخصوص پیوند با خویشاوندان و صله
رحم که در آیات و روایات تأکید بسیاري روي آن شده است و میتوان گفت که مصداق روشن این پیوند همان نیکی به
خویشاوندان است.
-3 آنان از پروردگارشان بیم دارند بیم داشتن از خدا یک حالت عرفانی و معنوي با ارزشی است که انسان را وادار به انجام
مسئولیتهاي خود میکند. البته این ترس مانند ترس از خطرات و افراد شرور نیست بلکه این یک نوع خضوع در برابر عظمت
پروردگار و دغدغه خاطر از این است که مبادا کاري در خور مقام و شأن او انجام نداده باشد و این حالت تنها در دانشمندان و
آگاهان پیدا میشود و مردم عامی از آن بی بهرهاند:
إِنَّما یَخشَ ی اللّهَ مِن عِبادِه العُلَماءُ إِن اللّهَ عَزِیزٌ غَفُورٌ (فاطر/ 28 ) از بندگان خدا تنها علما از خدا بیم دارند، همانا خداوند قدرتمند و
آمرزنده است.
-4 آنان از سختی حساب میترسند در قیامت، اعمال همه انسانها مورد محاسبه و سنجش قرار خواهد گرفت و حسابرسی خواهد
شد، از آنجا که حسابرسی خداوند بسیار دقیق است و سنگینی یک ذره هم مورد توجه قرار خواهد گرفت، پس باید انسان از آن
بترسد و مواظب اعمال خود باشد. این از این
صفحه : 533
حسابرسی به (سوء الحساب بدي حساب) تعبیر آورده براي آن است که گنهکاران آن را بد میدانند چون به زیان آنهاست.
-5 آنان براي طلب خوشنودي پروردگارشان شکیبایی میکنند صبر گاهی در برابر مصیبت است و گاهی در برابر سنگینی انجام
تکلیف است و در هر حال باعث جلب رضایت پروردگار است.
-6 آنان نماز را به پا میدارند به پاداشتن نماز چیزي فراتر از خواندن نماز است، کسی که نماز را به پا میدارد، هم خود نماز
میخواند و هم کوشش دارد که فرهنگ نماز در جامعه گسترش پیدا کند.
-7 آنان از آنچه خدا روزي آنها کرده در نهان و آشکار انفاق میکنند یعنی آنها میدانند که هر چه دارند روزي خداست و خدا
به آنها داده و از آن در راه او بخشش میکنند. بخشش اموال و صدقه دادن گاهی به صورت آشکار خوب است و آن در حالی
است با دادن صدقه آشکار، دیگران نیز تشویق به انفاق کردن میشوند و گاهی به صورت پنهانی خوب است و آن در حالی است
که صدقه دادن در حضور دیگران باعث شرمندگی فقیر میشود و نیز در صدقه پنهانی قصد قربت بهتر رعایت میگردد. در باره
مطلوب بودن هر دو نوع انفاق در آیه دیگري چنین میخوانیم:
إِن تُبدُوا الصَّدَقات فَنِعِمّا هِیَ وَ إِن تُخفُوها وَ تُؤتُوهَا الفُقَراءَ فَهُوَ خَیرٌ لَکُم (بقره/ 271 ) اگر صدقات را آشکار کنید، چه خوب است
آن و اگر آن را پنهان بدارید و به فقرا بدهید، پس آن براي شما نیکوست.
-8 آنان بدي را با نیکی دفع میکنند. منظور این است که با انجام کارهاي نیک اثر کارهاي بد خود را از بین میبرند، چون انجام
کارهاي شایسته باعث از بین رفتن آثار بد گناهان است، به طوري که میفرماید:
وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحات لَنُکَفِّرَن عَنهُم سَیِّئاتِهِم (عنکبوت/ 7) و کسانی که ایمان آوردند و کارهاي شایسته انجام دادند،
صفحه 346 از 423
بدیهاي آنان را از آنان برطرف میکنیم.
صفحه : 534
میتوان آیه مورد بحث را به این مطلب تعمیم داد که باید در برابر بدیهاي دیگران خوبی کرد و در مقابل کسانی که قطع رحم
میکنند مهربانی و گشاده رویی نشان داد و از لغزشهاي برادران دینی درگذشت.
پس از بر شماري هشت نشانه براي مؤمنان، اضافه میکند که سرانجام نیک خانه آخرت آنان راست، سپس توضیح میدهد که
که در اینجا براي بهشت ذکر شده مفهوم جاودانگی و پا « عدن » منظور از آن، جنات عدن یا باغها و بهشتهاي جاویدان است. صفت
برجایی را دارد و این بعضیها آن را بهشت خاصی دانستهاند و به توصیف آن پرداختهاند، دلیل روشنی ندارد.
این مؤمنان که وارد جنات عدن خواهند شد، خوشحالی دیگري هم خواهند داشت و آن این در آنجا همراه با پدران و همسران و
فرزندانشان خواهند بود و عزیزانشان را در کنارشان خواهند داشت و این لذت مضاعفی است. لذت دیگر این فرشتگان از هر سو و
هر دري بر آنان وارد خواهند شد و به آنان خواهند گفت که سلام و درود بر شما در برابر صبري که در دنیا کردید و وظایف خود
را هر چند که دشوار بود انجام دادید، چه خوب است سرانجام نیکی که شما در آن هستید.
[ [سورة الرعد ( 13 ): الآیات 25 الی 29
اشاره
وَ الَّذِینَ یَنقُضُونَ عَهدَ اللّه مِن بَعدِ مِیثاقِه وَ یَقطَعُونَ ما أَمَرَ اللّه بِه أَن یُوصَلَ وَ یُفسِدُونَ فِی الَأرض أُولئِکَ لَهُم اللَّعنَۀُ وَ لَهُم سُوءُ الدّارِ
25 ) اللّه یَبسُطُ الرِّزقَ لِمَن یَشاءُ وَ یَقدِرُ وَ فَرِحُوا بِالحَیاةِ الدُّنیا وَ مَا الحَیاةُ الدُّنیا فِی الآخِرَةِ إِلاّ مَتاع ( 26 ) وَ یَقُول الَّذِینَ کَفَرُوا لَو لا )
أُنزِلَ عَلَیه آیَۀٌ مِن رَبِّه قُل إِن اللّهَ یُضِ لُّ مَن یَشاءُ وَ یَهدِي إِلَیه مَن أَنابَ ( 27 ) الَّذِینَ آمَنُوا وَ تَطمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِکرِ اللّه أَلا بِذِکرِ اللّهِ
( تَطمَئِنُّ القُلُوب ( 28 ) الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحات طُوبی لَهُم وَ حُسن مَآب ( 29
و کسانی که پیمان خدا را پس از بستن آن میشکنند و آنچه را خدا فرمان داده که پیوند داده شود میبرند و در زمین فساد
( میکنند، آنان راست لعنت و آنان راست بدفرجامی خانه آخرت ( 25
خداوند براي هر کس که بخواهد روزي را
صفحه : 535
گسترش میدهد و تنگ میکند و آنان به زندگی دنیا شاد شدهاند در حالی که زندگی دنیا در برابر آخرت جز کالایی (اندك)
( نیست ( 26
و کسانی که کافر شدهاند گفتند: چرا بر او معجزهاي از پروردگارش نازل نشده است! بگو: همانا خداوند هر کس را که بخواهد
( گمراه میسازد و هر کس را که روي به او آورد به سوي خود هدایت میکند ( 27
( همانان که ایمان آوردهاند و دلهایشان با یاد خدا آرام میگیرد. آگاه باشید که با یاد خدا دلها آرام میگیرد ( 28
( کسانی که ایمان آوردهاند و کارهاي شایسته انجام دادهاند، خوشا به حال آنان و سرانجام نیکی دارند ( 29
نکات ادبی
خبر آن است و این جمله یک جمله مستأنفه است. « اولئک » مبتدا و « و الّذین ینقضون » -1
بدفرجامی در سراي دیگر، سرانجام شوم در خانه آخرت. « سوء الدار » -2
صفحه 347 از 423
است. « عاقبۀ السوء فی الدار الاخرة » خلاصهاي از تعبیر
تنگ میکند، در تنگنا قرار میدهد. « یقدر » -3
عطف کرد چون این فعل ماضی و آن فعل مضارع است و فاصله « ینقضون » جمله مستأنفه است و نمیتوان آن را به « و فرحوا » -4
زیادي میان این دو واقع شده است.
در اینجا به معناي معجزه عملی است مانند عصاي موسی و زنده کردن مرده توسط عیسی. « آیۀ » -5
بازگشت کند، روي آورد، توبه کند. « اناب » -6
الا » در آیه بعدي است و جمله « الّذین آمنوا » و یا صفت براي آن است و یا مبتداست و خبر آن « من اناب » یا بدل از « الّذین آمنوا » -7
« طوبی لهم » در آیه بعدي بدل از آن و « الّذین آمنوا » در آیه قبلی مبتدا و « الّذین آمنوا » جمله معترضه است و یا بگوییم «... بذکر اللّه
خبر است.
آرام میگیرد، آسایش مییابد. مزید فیه از طمئن فعل رباعی است. « تطمئن » -8
صفحه : 536
خبر آن است و این در صورتی است که موصول را در اینجا بدل از موصول « طوبی لهم » مبتدا است و «... الّذین آمنوا و عملوا » -9
در آیه قبلی نگیریم.
را بعضیها یک کلمه هندي میدانند که به عربی وارد شده ولی این یک « طوبی » خوشا به حال آنان. کلمه « طوبی لهم » -10
است مانند رجعی و بشري و « طاب یطیب » احتمال بیدلیل است و ظاهر این است که طوبی یک واژه عربی اصیل است و مصدر از
زلفی و یا براي تفضیل است (فعلی از اطیب) و در هر صورت اصل آن اجوف یایی است ولی به خاطر ضمه ما قبل، یا قلب به واو
شده است، مانند موسر و موقن. درباره معناي طوبی احتمالات بسیاري داده شده که بازگشت آنها به دو وجه است یکی این طوبی
براي دعا و طلب عاقبت خوب و پاکیزه و یا خبر دادن از آن عاقبت است و دیگر این طوبی نام درختی در بهشت است که ریشه آن
گفته میشود. « شجره طوبی » در خانه پیامبر و شاخههاي آن در خانههاي مؤمنان است و به آن
تفسیر و توضیح
آیه ( 25 ) وَ الَّذِینَ یَنقُضُونَ عَهدَ اللّه مِن بَعدِ مِیثاقِه ... در مقابل مؤمنان که در آیات پیش، هشت نشانه براي آنان ذکر شد، در این
آیه از کافران یاد میکنند که آنان نیز علامتهایی دارند که نقطه مقابل علامتهاي مؤمنان است. در مقابل صفت وفاداري به پیامبران
الهی و پیوند دادن آنچه خدا به آن فرمان داده، کافران این پیمانها را میگسلند و آنچه را که خدا به پیوند دادن آن فرمان داده قطع
میکنند که یک مصداق آن بریدن پیوند خویشاوندي است.
در آیات پیش براي مؤمنان هشت صفت ذکر نمود و در این آیه براي کافران دو صفت ذکر میکند ولی به این صورت که در
مقابل وفاداري به پیمان الهی، گسستن این پیمان را ذکر میکند و در مقابل هفت صفت باقیمانده یک صفت کلی میآورد و آن
فساد کردن در زمین است. معلوم میشود که هر کس آن اوصاف را نداشته باشد، در زمین فساد میکند و سامان یافتن جامعه و
صلاح زمین با آن اوصاف حاصل
صفحه : 537
میشود.
در این آیه سرانجام شوم کسانی را که پیمان خدا را میگسلند و در زمین فساد و تباهی میکنند، چنین میآورد که لعنت خدا بر
آنان است و سرانجام بدي در سراي دیگر یعنی آخرت دارند. این خدا بر آنان لعنت میفرستد این مفهوم را دارد که آنان از رحمت
صفحه 348 از 423
خدا دور هستند و کاري کردهاند که رحمت واسعه الهی با همه گستردگی شامل آنان نمیشود.
آیه ( 26 ) اللّه یَبسُطُ الرِّزقَ لِمَن یَشاءُ وَ یَقدِرُ ... یکی از مظاهر قدرت خداوند در میان مردم این است که فراخی و تنگی روزي در
دست اوست و اوست که به هر کس که بخواهد روزي بیشتري میدهد و یا روزي او را تنگ میکند. بدون شک مشیت الهی بر
اساس معیارها و ضوابط خاص خود است و چنین نیست که بیدلیل کسی را روزي بیشتر و کسی را روزي کمتري بدهد. یکی از
معیارهاي فراخی و تنگی روزي فعالیت و تلاش خود انسان است که اگر بیشتر باشد خدا روزي بیشتري میدهد و اگر کمتر باشد
روزي کمتري میدهد همچنین کارهاي خوبی مانند احسان کردن و صله رحم و برخی از اعمال دیگر، باعث جلب روزي بیشتر و
بخل و قطع رحم و برخی کارهاي دیگر، باعث کم شدن و یا بیبرکت بودن روزي انسان میشود (در این باره در تفسیر آیه 6 از
سوره هود بحث مستقل و مفصلی داشتیم رجوع شود).
در ادامه آیه از محرومیت کافران از برکتهاي بسیاري که در آخرت وجود دارد خبر میدهد و آن را ناشی از تنگ نظري آنان
میداند چون تمام همت آنان لذایذ مادي دنیاست و از آخرت غافل هستند. میفرماید: آنان به زندگی این دنیا شادمان شدند در
حالی که زندگی و برخورداري در این دنیا، در برابر آخرت لذتی اندك و ناچیز است.
آیه ( 27 ) وَ یَقُول الَّذِینَ کَفَرُوا لَو لا أُنزِلَ عَلَیه آیَۀٌ ... کافران که به خدا و پیامبر اسلام و قیامت عقیده نداشتند، در مقام توجیه خود
میگفتند: چرا به پیامبر اسلام معجزهاي از سوي خدا نازل نمیشود! منظور آنها از معجزه، معجزه عملی بود مانند آنچه بر پیامبران
پیشین نازل میشد نظیر معجزات موسی و عیسی که شنیده بودند.
صفحه : 538
و یا معجزه درخواستی آنها بود و کافران عصر پیامبر بارها موارد خاصی را به عنوان معجزه از پیامبر خواسته بودند مانند طلا شدن
کوه صفا و شکافتن کوهها. آنان قرآن را که معجزهاي بزرگ و جاودانی بود به عنوان معجزه قبول نداشتند و همینطور معجزات
دیگر که از پیامبر سر زده بود آنان را اقناع نمیکرد و دلیل اصلی آن عناد و لجاجت آنان بود و بدون شک اگر معجزه درخواستی
آنان هم نازل میشد باز ایمان نمیآوردند و آن را حمل بر سحر و جادو میکردند، همان گونه که امتهاي پیشین هم چنین کردند:
فَلَمّا جاءَتهُم آیاتُنا مُبصِ رَةً قالُوا هذا سِحرٌ مُبِین (نمل/ 13 ) پس چون معجزات روشن ما بر آنان آمد، گفتند: این جادویی آشکار
است.
وَ إِن یَرَوا آیَۀً یُعرِضُوا وَ یَقُولُوا سِحرٌ مُستَمِرٌّ (قمر/ 2) و اگر معجزهاي ببینند رویگردان میشوند و میگویند: جادویی دایم است.
در پاسخ کسانی که میگفتند: چرا بر پیامبر اسلام معجزهاي نازل نمیشود، میفرماید: بگو: همانا خداوند هر کس را که بخواهد
گمراه میسازد و هر کس را که به سوي او روي آورد هدایت میکند یعنی هدایت و ضلالت در دست خداست و او با معیارها و
ضوابطی که دارد کسی را هدایت و کسی را گمراه میکند، کسی که خود را تسلیم حق سازد و در برابر آن عناد و لجاجت نکند،
مشمول هدایت خدا میشود و کسی که چنین حالتی را در خود ایجاد نکند و در مقام ستیز با حق باشد، خدا او را گمراه خواهد
کرد. بنابراین، آمدن یا نیامدن معجزه نمیتواند عامل اصلی هدایت و ضلالت باشد. براي کسی که اهل عناد است، آمدن معجزه
تأثیر نمیکند همان گونه که در بررسی تاریخ پیامبران، این حقیقت را به روشنی میبینیم و مثلا با وجود معجزههاي آشکار و خارق
العاده موسی و عیسی، باز اکثر معاصرانشان به آنان ایمان نیاورند و همان گونه که گفتیم آنها را حمل بر سحر کردند.
توجه کنیم که معیار هدایت الهی در همین آیه مورد بحث بیان شده و آن انابه یعنی روي آوردن به سوي خداست. بنابراین هدایت
خدا شامل کسانی میشود که قدم اول را خودشان بردارند و روي به سوي خدا کنند. و اگر چه معیار ضلالت در این
صفحه : 539
آیه ذکر نشده ولی در آیات دیگر معیار ضلالت هم آمده و آن آیات مفسر این آیات کلی است. مانند:
صفحه 349 از 423
فَلَمّا زاغُوا أَزاغَ اللّه قُلُوبَهُم (صف/ 5) و چون از حق برگشتند، خدا دلهایشان را برگردانید.
وَ یُضِ لُّ اللّه الظّ الِمِینَ وَ یَفعَل اللّه ما یَشاءُ (ابراهیم/ 27 ) و خدا ستمگران را گمراه میسازد و خدا آنچه را که میخواهد انجام
میدهد.
وَ ما یُضِلُّ بِه إِلَّا الفاسِقِینَ (بقره/ 26 ) و به وسیله آن جز فاسقان را گمراه نمیسازد.
با توجه به این آیات و آیات مشابه دیگر، روشن میشود که خدا تنها کسانی را گمراه میسازد که خود آنها در مسیر کفر قدم
بردارند و چنین نیست که خدا بیدلیل کسی را گمراه کند.
29 ) الَّذِینَ آمَنُوا وَ تَطمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِکرِ اللّه ... انسان مجموعهاي مرکب از جسم و روان است و همان گونه که جسم - آیات ( 28
انسان نیازهاي خاص خود را دارد، روان او نیز نیازمند پناهگاه مطمئنی است که آرامش و آسایش آن را تأمین کند تا انسان زندگی
آرام و بیدغدغهاي داشته باشد و دچار نگرانی و پریشانی نگردد. بدون شک اگر زندگی همراه با تشویش و دلهره و اضطراب
باشد، انسان روي خوشبختی را نخواهد دید اگر چه از نظر مادي در عالیترین درجه رفاه باشد و در مقابل، انسانی که روحی آرام و
قلبی مطمئن دارد، زندگی لذت بخش و گوارایی نصیب او شده اگر چه از نظر مادي کمبودهایی هم داشته باشد.
اکنون باید دید چه چیزي روح انسان را آرامش میدهد و او را از رنج و اضطراب و نگرانی نجات میبخشد! قرآن کریم در این آیه
شریفه پاسخ روشنی از این پرسش میدهد و خاطر نشان میسازد که تنها ایمان به خدا و یاد کردن اوست که دلها را آرام میکند و
آسایش خاطر او را فراهم میسازد. این مطلبی است که روانشناسان نیز بر آن اتفاق نظر دارند و بر نقش تعیین کننده ایمان در تأمین
آرامش روح انسان تأکید میکنند.
صفحه : 540
در جمله پایانی آیه پیش، سخن از کسانی بود که روي به سوي خدا آوردهاند و خدا آنان را هدایت کرده است و اینک در این آیه
دو صفت براي آنها ذکر میکند:
نخست این آنان به خدا ایمان آوردهاند دوم این دلهایشان با یاد خدا آرامش یافته است. در پایان آیه یکی از قوانین عام و سنتهاي
الهی را که در زندگی انسان حاکمیت دارد، بیان میکند و با تأکید فراوان میفرماید: آگاه باشید که تنها با یاد خدا دلها آرام
میگیرد. توجه کنیم که آرامش دل را تنها در یاد خدا میداند و به آن منحصر میکند، یعنی این براي رسیدن به آرامش روح جز
یاد خدا هیچ عامل دیگري کارساز نیست و اگر بشر جز خدا به چیز دیگري پناه ببرد، آن یک پناهگاه بدلی و غیر واقعی است و
بزودي بر سر او خراب خواهد شد.
یا زندگی پاکیزه یاد میکند و در جاي « حیات طیبه » قرآن کریم در آیه دیگري، از زندگی توأم با ایمان و عمل صالح به عنوان
دیگري به کسانی که از یاد روي گردان هستند زندگی تنگ و سختی را وعده میدهد:
مَن عَمِلَ صالِحاً مِن ذَکَرٍ أَو أُنثی وَ هُوَ مُؤمِن فَلَنُحیِیَنَّه حَیاةً طَیِّبَۀً وَ لَنَجزِیَنَّهُم أَجرَهُم بِأَحسَن ما کانُوا یَعمَلُونَ (نحل/ 97 ) هر کس از
مرد یا زن، کار شایستهاي انجام دهد در حالی که ایمان دارد، البته ما به او زندگی پاکیزهاي خواهیم داد و آنان را بهتر از کاري که
کردهاند پاداش میدهیم.
وَ مَن أَعرَضَ عَن ذِکرِي فَإِن لَه مَعِیشَۀً ضَ نکاً وَ نَحشُرُه یَومَ القِیامَۀِ أَعمی (طه/ 124 ) و هر کس از یاد من رویگردان شود، همانا براي
او زندگی سختی است و او را در قیامت کور محشور میکنیم.
باید دانست که منظور از یاد کردن خدا، این است که زندگی انسان رنگ خدایی به خود بگیرد و انسان در تمام کارها خدا را در
نظر داشته باشد و از او کمک بخواهد و او را مؤثر واقعی و تنها قدرت حاکم در جهان بداند و با این بینش، همواره او را یاد کند.
مطلبی که باید در اینجا به آن توجه کرد این است که یاد خدا باعث میشود که در مرحله اول خوف الهی و خضوع در برابر
صفحه 350 از 423
عظمت او پیدا شود و در مرحله بعدي و با
صفحه : 541
ادامه یاد خدا، این حالت تبدیل به اطمینان و آرامش میگردد، چون انسان یقین پیدا میکند که تنها قدرت حاکم در جهان
خداست و او مهربانترین مهربانان است. در اشاره به همین مطلب و دو مرحلهاي که ذکر کردیم در قرآن کریم چنین میخوانیم:
إِنَّمَا المُؤمِنُونَ الَّذِینَ إِذا ذُکِرَ اللّه وَجِلَت قُلُوبُهُم (انفال/ 2) همانا مؤمنان کسانی هستند که وقتی خدا یاد میشود، دلهایشان میترسد.
( اللّه نَزَّلَ أَحسَنَ الحَ دِیث کِتاباً مُتَشابِهاً مَثانِیَ تَقشَ عِرُّ مِنه جُلُودُ الَّذِینَ یَخشَونَ رَبَّهُم ثُم تَلِین جُلُودُهُم وَ قُلُوبُهُم إِلی ذِکرِ اللّه (زمر/ 23
خداوند، بهترین سخن را به صورت کتابی همگون و مکرر فرستاد که پوستهاي کسانی که از پروردگارشان میترسند به لرزه در
میآید، سپس (آرامش مییابند) و پوستها و دلهایشان با یاد خدا نرم میشود.
بنابراین، مؤمن نخست دچار خوف میشود، آنگاه به آرامش مطلوب میرسد.
در آیه بعدي بار دیگر براي همین کسانی که دلهایشان با یاد خدا آرام گرفته، دو ویژگی بیان میکند که یکی همان ایمان و
دیگري انجام دادن کارهاي شایسته است و آنان کسانی هستند که ایمان و عمل را یک جا جمع کردهاند و در پایان، از عاقبت
خوش و سرانجام نیک آنان خبر میدهد و میفرماید: خوشا به حال آنان و آنان سرانجام نیکی دارند. بدون شک زندگی لذت
بخش و حال خوشی که از یاد خدا حاصل میشود، از هیچ چیز دیگري به دست نمیآید و پیروان مکتبهاي مادي، از آن بیبهرهاند.
چند روایت
-1 قال امیر المؤمنین (ع): انّ لاهل الدین علامات یعرفون بها: صدق الحدیث و اداء الامانۀ و الوفاء بالعهد و صلۀ الارحام و رحمۀ
الضعفاء و قلۀ المراقبۀ للنساء و بذل المعروف و حسن الخلق و سعۀ الخلق و اتباع العلم و ما یقرب الی اللّه زلفی، طوبی لهم و حسن
مآب. و طوبی شجرة فی الجنّۀ اصلها فی دار النبی محمّد (ص) و لیس من مؤمن
صفحه : 542
«1»... الا و فی داره غصن منها
امیر المؤمنین (ع) فرمود: همانا براي اهل دین نشانههایی وجود دارد که با آن شناخته میشوند: راستگویی، امانتداري، وفا به عهد،
صله ارحام، ترحم به ضعیفان، کمی توجه به زنان، بذل احسان، حسن خلق، گشاده رویی، پیروي از علم و هر چیزي که به خدا
درختی در بهشت است که ریشه آن در خانه محمّد (ص) « طوبی » نزدیک میکند. طوبی آنان راست و آنان سرانجام نیکی دارند و
«2»... پیامبر خداست و هیچ مؤمنی نیست مگر این در خانه او شاخهاي از آن است
-2 سئل رسول اللّه عن طوبی، قال: شجرة اصلها فی داري و فرعها علی اهل الجنۀ ثم سئل عنها مرّة اخري فقال: فی دار علی (ع) فقیل
«3». له فی ذلک، فقال: انّ داري و دار علی فی الجنۀ بمکان واحد
پرسیده شد، فرمود: آن درختی است که ریشه آن در خانه من است و شاخه آن بر اهل بهشت است. « طوبی » از رسول خدا راجع به
سپس بار دیگر از او پرسیده شد فرمود: آن در خانه علی (ع) است. در این باره با او گفتگو شد، فرمود: همانا خانه من و خانه علی
در بهشت در مکان واحدي است.