گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد پنجم
[سورة إبراهیم ( 14 ): الآیات 1 الی 3




اشاره
بِسم اللّه الرَّحمن الرَّحِیمِ
الر کِتاب أَنزَلناه إِلَیکَ لِتُخرِجَ النّاسَ مِنَ الظُّلُمات إِلَی النُّورِ بِإِذن رَبِّهِم إِلی صِراطِ العَزِیزِ الحَمِیدِ ( 1) اللّه الَّذِي لَه ما فِی السَّماوات وَ ما
فِی الَأرض وَ وَیل لِلکافِرِینَ مِن عَذاب شَدِیدٍ ( 2) الَّذِینَ یَستَحِبُّونَ الحَیاةَ الدُّنیا عَلَی الآخِرَةِ وَ یَصُ دُّونَ عَن سَبِیل اللّه وَ یَبغُونَها عِوَجاً
( أُولئِکَ فِی ضَلال بَعِیدٍ ( 3
به نام خداوند بخشاینده بخشایشگر.
الر. کتابی است که آن را به تو نازل کردیم تا مردم را به اذن پروردگارشان از تاریکیها به سوي نور، به سوي راه خداوندِ قدرتمندِ
( ستوده، ببري ( 1
( همان خدایی که آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است، از آنِ اوست و واي بر کافران از عذابی سخت ( 2
آنها که زندگی دنیا را بر زندگی آخرت ترجیح میدهند و از راه خدا باز میدارند و آن را کج میخواهند، آنان در گمراهی
( دوري هستند ( 3
صفحه : 581
نکات ادبی
در آغاز سوره بقره توضیح دادیم. « الم » از حروف مقطعه است و در این باره در تفسیر « الر » -1
گرفت. « الر » و میتوان آن را خبر براي « هذا کتاب » خبر براي مبتداي محذوف است به تقدیر « کتاب » -2
است و عامل در آن اعاده میشود. « الی النور » بدل از « الی صراط » -3
علم است و « اللّه » است و لذا مجرور شده است و نمی توان آنرا صفت گرفت چون « العزیز الحمید » بدل یا عطف بیان از « اللّه » -4
صفت واقع نمیشود مگر این به اشتقاق آن توجه شود.
واي. این کلمه هنگام رسیدن مصیبت گفته میشود و گاهی به عنوان نفرین استعمال میشود نظیر: ویح و تعس و تب.ّ « ویل » -5
مبتدا و کافرین خبر آن است و ابتدا به نکره در مقام دعا و نفرین جایز « ویل » گفته شده که آن نام چاهی در دوزخ است. ضمناً
صفحه 374 از 423
.« سلام علیکم » است مانند
.« هم الّذین » : است و یا خبر است و مبتداي آن حذف شده به تقدیر « اولئک » مبتداست و خبر آن « الّذین یستحبون » -6
علی » دوست دارند و چون دوست داشتن چیزي به منزله ترجیح دادن آن بر چیزهاي دیگر است لذا در اینجا با « یستحبّون » -7
متعدي شده که مفهوم آن ترجیح دادن دنیا بر آخرت است. « الاخرة
کج، نااستوار، عِوج با کسره عین کجی در دین و عَوج با فتحه عین کجی در اشیاء مانند کجی دیوار. « عوج » -8
تفسیر و توضیح
که پس از آن « الر » 3) بِسم اللّه الرَّحمن الرَّحِیم.ِ الر. کِتاب أَنزَلناه ... سوره با نام خداوندِ رحمان و رحیم شروع شده و - آیات ( 1
آمده از حروف مقطعه قرآن است که علم آن نزد خداست و ما درباره آن در آغاز سوره بقره توضیحات لازم را دادیم. آنگاه
صفحه : 582
سخن درباره یکی از آثار و خواص قرآن کریم ادامه مییابد.
قرآن کتابی است که خداوند آن را به سوي پیامبر اسلام نازل کرده با این هدف که او به وسیله قرآن، مردم را از تاریکیها به سوي
روشنایی که همان راه خداوند عزیز و حمید است ببرد. قرآن، انسان را از تاریکیهاي شرك و کفر و جهل و باورهاي فاسد و باطل
نجات میدهد و به سوي نور که همان راه حق است رهنمون میگردد. تشبیه کفر به تاریکی و ایمان به نور در آیات متعددي از
قرآن آمده و ما در آیات مشابهی که قبلا داشتیم در این باره توضیح دادهایم و گفتهایم که همان خواص که در نور وجود دارد در
ایمان هم موجود است و همان گونه که نور باعث پرورش گیاهان و حیوانات و نیز سبب تشخیص راه از چاه میشود، ایمان نیز
همان خواص را دارد.
به صورت مفرد آمده است، اشاره به این راههاي « نور » به صورت جمع ولی « ظلمات » در این آیه دو نکته قابل توجه است: یکی این
باطل و ادیان غیر حق زیادند ولی راه درست بیش از یکی نیست، همان گونه که میگوییم نزدیکترین راه میان دو نقطه همان خط
یاد « حمید » و « عزیز » به راه خدا تفسیر شده و خدا با دو صفت « نور » مستقیم است و خطوط کج بسیارند. نکته دوم این در این آیه
شده است که اولی به معناي قدرتمند و حاکم و دومی به معناي ستوده و قابل ستایش است و شاید آوردن این دو صفت براي آن
باشد که نزول قرآن نشانهاي از قدرت خدا و ناشی از صفت عزیز است و تأثیر قرآن در سوق دادن مردم از تاریکیها به سوي نور
نشانهاي از رحمت خداست که باید در برابر آن مردم خدا را ستایش کنند و لذا صفت حمید را آورده است.
در آیه بعدي باز هم از آثار قدرت خدا سخن میگوید و اظهار میدارد که هر چه در آسمانها و هر چه در زمین است تحت
مالکیت خداست و او بر همه چیز تسلط دارد، پس از بیان این حقیقت والا میفرماید: واي بر کافران از عذابی سخت. این نفرین از
آن جهت است که کافران با وجود دیدن آثار قدرت خدا در آسمان و زمین باز هم ایمان نمیآورند، بخصوص بت پرستان که
خداي با عظمت را رها کرده بتهاي خود ساخته را پرستش میکنند.
صفحه : 583
به تناسب ذکر کافران در این آیه، در آیه بعدي سه نشانه براي آنان بیان میکند:
-1 آنان زندگی دنیا را بر آخرت ترجیح دادهاند و محبت دنیا آنها را از پذیرش حق و آباد کردن آخرت بازداشته است 2- آنان نه
تنها خود گمراه شدهاند بلکه دیگران را نیز گمراه میکنند و مردم را از راه خدا باز میدارند 3- آنان نه تنها مردم را از راه خدا باز
میدارند بلکه با زدن تهمتهایی میخواهند راه خدا را کج جلوه دهند و آن را بیآبرو و باطل قلمداد میکند.
پس از ذکر این سه نشانه، اظهار میدارد که آنان در گمراهی دوري هستند، یعنی گمراهی آنان خیلی شدید است گاهی انسان از
صفحه 375 از 423
راه گم میشود ولی در نزدیکی راه است ولی گاه چنان از راه فاصله میگیرد که بازگشت به آن به این آسانی ممکن نیست.
گمراهی این گروه از کافران نیز از نوع دوم است چون آنها نه تنها خود گمراه شدهاند بلکه دیگران را نیز گمراه کردهاند و بدتر این
با تبلیغات سوء خود دین خدا را باطل و فاسد جلوه میدهند.
[ [سورة إبراهیم ( 14 ): الآیات 4 الی 5
اشاره
وَ ما أَرسَلنا مِن رَسُول إِلاّ بِلِسان قَومِه لِیُبَیِّنَ لَهُم فَیُضِ لُّ اللّه مَن یَشاءُ وَ یَهدِي مَن یَشاءُ وَ هُوَ العَزِیزُ الحَکِیم ( 4) وَ لَقَد أَرسَلنا مُوسی
( بِآیاتِنا أَن أَخرِج قَومَکَ مِنَ الظُّلُمات إِلَی النُّورِ وَ ذَکِّرهُم بِأَیّام اللّه إِن فِی ذلِکَ لَآیات لِکُل صَبّارٍ شَکُورٍ ( 5
و ما هیچ پیامبري را جز به زبان قومش نفرستادیم تا با آنان به روشنی سخن بگوید، پس خدا هر کس را که بخواهد گمراه میسازد
( و هر کس را که بخواهد هدایت میکند و او توانا و فرزانه است ( 4
و به تحقیق موسی را با آیات خود فرستادیم به این قوم خود را از تاریکیها به سوي نور بیرون آر و روزهاي خدا را به آنان یادآوري
( کن، همانا در آن نشانههایی براي هر صبر کننده سپاسگزار وجود دارد ( 5
صفحه : 584
نکات ادبی
حال از رسول است. « الّا بلسان قومه » -1
دو اطلاق دارد یکی به معناي عضوي است که در دهان است و دیگري به معناي لغت است و هر گروهی با لغت و لهجه « لسان » -2
گفته شد. « لسان » خاصی صحبت میکنند و چون زبان در دهان مهمترین وسیله اداي کلمات است به لغت هم
علت براي ارسال رسل است و منظور از آن سخن گفتن آسان و روشن است و لذا متعلقی براي آن ذکر نشده است. « لیبیّن » -3
تفریع براي ارسال رسل است، یعنی پس از ارسال رسل بعضیها ایمان میآورند و بعضیها ایمان نمیآورند و هدایت و «ّ فیضل » -4
اضلال خدا بر اساس انتخاب خود آنهاست.
و یا تفسیریه است و رسالت « لاخراج قومک » تأویل به مصدر میشود به صورت « اخرج » یا مصدریه است و « ان اخرج » در « ان » -5
موسی را تفسیر میکند.
.« صابر » صیغه مبالغه از « صبّار » -6
.« شاکر » صیغه مبالغه یا صفت مشبهه از « شکور » -7
تفسیر و توضیح
آیه ( 4) وَ ما أَرسَلنا مِن رَسُول إِلّا بِلِسان قَومِه ... پیامبرانی را که خداوند براي هدایت مردم فرستاده، همواره در ارتباط نزدیک با
آنان بودند و براي این پیامهاي الهی را برسانند با زبان مردم و مطابق با سطح فکر مردم سخن میگفتند و هیچ گونه تعقید و
پیچیدگی در سخنان آنان نبود. همین حقیقت را در این آیه شریفه به این صورت بیان میکند که ما هیچ پیامبري را نفرستادیم مگر
با زبان قومش تا با آنان آشکارا سخن بگوید.
به توده مردم گفته میشود و زبان « قوم » بنابراین منظور آیه شریفه از زبان قوم، همان ساده گویی و رعایت سطح فکر مردم است و
صفحه 376 از 423
آنها با زبان اشراف و روشنفکران فرق میکند و پیامبران به زبان مردم سخن میگفتند و در عین حال سخنان آنها چنان
صفحه : 585
بود که اشراف و متفکران نیز از آن بهرهمند میشدند و لذا میبینیم هم یک عرب چوپان بیابانی از سخنان پیامبر اسلام استفاده
میکرد و آن را میفهمید و هم بزرگان و متفکران و شاعران عصر پیامبر مانند ابو لبید مخزومی و یا شخصیتهایی مانند علی بن ابی
طالب و سلمان نیز از آن بهره میبردند و تحت تأثیر قرار میگرفتند و این اعجاز در سخن گفتن بود.
با توضیحی که دادیم معلوم شد که منظور از زبان قوم، لغت آنان نیست به این معنا که پیامبري که در میان عبرانیها مبعوث میشود
با زبان عبرانی سخن بگوید و پیامبري که در میان عربها مبعوث میشود با زبان عربی سخن بگوید، چون این مطلب از واضحات
است و نیازي به گفتن ندارد، مسلم است که هر شخصی مطابق با لغت و لهجه محل خودش سخن میگوید. به نظر ما آنچه آیه به
آن ناظر است همان مطلبی است که در بالا گفتیم و اشاره به سادگی و قابل فهم بودن سخنان پیامبران براي عموم مردم دارد و لذا
براي این مطلب چنین علت میآورد که (لیبیّن لهم تا با آنان به روشنی سخن بگوید) و براي (لیبیّن) متعلقی ذکر نمیکند و مثلا
نمیگوید:
(لیبیّن لهم الحق) و این نشان میدهد که منظور از این تعبیر، بیان روشن و همه کس فهم پیامبران است همان حقیقتی که پیامبر به
ما پیامبران مأمور شدیم که با مردم به اندازه «1» آن اشاره میکند و میفرماید: (نحن الانبیاء امرنا ان نکلّم النّاس علی قدر عقولهم
عقلشان سخن بگوییم).
همراه میکند یعنی عربی روشن و « مبین » می بینیم که در بعضی از آیات که از عربی بودن قرآن سخن میگوید، آن را با وصف
آشکار. این وصف میتواند اشاره به همه کس فهم بودن سخنان پیامبر اسلام باشد و در آیهاي این واقعیت را که قرآن به زبان
عربی نازل شده و نه زبان دیگر چنین بیان میکند که اگر اینگونه نبود مردم اعتراض میکردند:
( وَ لَو جَعَلناه قُرآناً أَعجَمِیا لَقالُوا لَو لا فُصِّلَت آیاتُه ءَ أَعجَمِیٌّ وَ عَرَبِیٌّ (فصلت/ 44
-----------------------------------
. 1)- بحار الانوار، ج 1، ص 85 )
صفحه : 586
و اگر آن را قرآنی غیر عربی قرار میدادیم، میگفتند چرا آیات آن به روشنی بیان نشده است! آیا کتابی غیر عربی براي عرب
زبان!
البته این قرآن عربی نازل شده و یا هر پیامبري به زبان قوم خود سخن گفته است، منافاتی با جهانی بودن دین بعضی از پیامبران
ندارد، چون بطور طبیعی پیامبر در مرحله اول باید با زبان قوم خودش سخن بگوید تا آنان به او ایمان بیاورند، سپس نوبت به ارشاد
مناطق دیگر برسد و پیامبر و مؤمنان، دعوت را گسترش بدهند و پیامها را به زبانهاي دیگر منتقل کنند و از همین جا ضرورت ترجمه
قران به زبانهاي دیگر معلوم میشود.
ادامه آیه به این مطلب اشاره میکند که پس از آنکه پیامبران پیام خدا را با زبان قوم خود به آنان ابلاغ کردند، وظیفه اصلی خود را
انجام دادهاند و هدایت و گمراهی مردم دست خداست و اوست که هر کس را بخواهد گمراه میکند و هر کس را بخواهد هدایت
میکند ولی مسلم است که خواست خدا ضوابط و معیارهاي خاص خود را دارد و به طوري که از آیات دیگر استفاده میشود،
اراده خدا به هدایت کسانی تعلق میگیرد که در برابر دعوت پیامبران تسلیم شوند و پا پیش نهند و ایمان بیاورند و در مقابل، گمراه
کردن خدا مخصوص کسانی است که در برابر حق عناد و ستیز کنند و روي در روي پیامبران بایستند. براي این معلوم شود هدایت و
ضلالت خدا بر اساس معیارهاست، در پایان آیه، خدا را با دو صفت عزیز و حکیم یاد میکند که اولی دلالت بر قدرت برتر خدا
صفحه 377 از 423
دارد و دومی از فرزانگی خدا خبر میدهد و این کارهاي او همه بر اساس حکمت است.
آیه ( 5) وَ لَقَد أَرسَلنا مُوسی بِآیاتِنا أَن أَخرِج قَومَکَ مِنَ الظُّلُمات ... پس از بیان این حقیقت که پیامبران با زبان قوم خود سخن
میگویند، یک نمونه از آنان را معرفی میکند و آن موسی است که شرح حال او به تفصیل در سورههاي مختلف قرآن آمده و در
اینجا اجمالی از دعوت او را بیان میکند.
می فرماید: ما موسی را همراه با آیات خود فرستادیم به این قوم خودت را از تاریکیها به سوي نور بیرون آر و روزهاي خدا را به
آنان یادآوري کن.
صفحه : 587
این آیه از دو مأموریت براي موسی سخن میگوید: نخست این مردم را از تاریکی کفر و شرك و جهل بیرون آورد و به سوي نور
ایمان ببرد و این همان مأموریتی است که همه پیامبران و از جمله پیامبر اسلام آن را داشتند و در جاهاي متعددي ایمان به نور و کفر
را به مردم یادآوري کند. منظور از ایّام اللّه یا روزهاي خدا، « ایّام اللّه » به ظلمت تشبیه شده است. مأموریت دوم موسی این بود که
همان روزهایی است که در طول تاریخ در آنها اتفاقاتی افتاده که خداوند قدرت خود را نشان داده است مانند روزهاي ویژهاي که
اقوام خاصی به خاطر تکذیب پیامبرشان گرفتار عذاب و بلاي الهی شدهاند یا روزهایی که در آن مؤمنان به پیروزي چشمگیري
رسیدهاند و یا روزهایی که پیامبران در آن متولد و یا مبعوث شدهاند و بالاخره هر روز خاطرهانگیزي که در آن کاري به نفع جبهه
ایمان یا به ضرر جبهه کفر انجام گرفته است.
از این آیه فهمیده میشود که یادآوري روزهاي خاصی که در آنها چنین اتفاقاتی افتاده و برگزاري مراسم ویژه مانند جشن و سرور
در سالروز میلاد یا مبعث پیامبر یا میلاد بزرگان دین و اولیا و صلحا، کار پسندیدهاي است و باعث میشود که خاطره آن روزها و
آن شخصیتها زنده شود و این، اثر تربیتی فراوانی در مردم دارد.
جالب این در آیه شریفه پس از این فرمان که روزهاي خدا را به آنان یادآوري کن، میفرماید: همانا در این کار نشانههایی براي هر
فرد صبر کننده و سپاسگزار وجود دارد، منظور از این نشانهها همان آثار تربیتی و پند و عبرتی است که در یادآوري روزهاي خدا
وجود دارد و این صبر کننده و شکرگزار را مخصوص به ذکر میکند براي آن است که صبر و شکر دو نشانه مهم ایمان است و
کسی که این اوصاف را داشته باشد، به مرحلهاي از ایمان رسیده که میتواند از ایام اللّه پندآموزي کند و یادآوري این روزها بر
ایمان و معرفت او بیافزاید.
گاهی در بعضی از روایات، ایام اللّه به روزهاي خاصی مانند روز قیامت یا روز قیام مهدي (ع) یا روز رجعت یا روزهایی که خدا
شامل همه « ایام اللّه » در آن نعمتی داده یا بلایی فرستاده تفسیر شده است که همه آنها از باب بیان مصداق است و
صفحه : 588
روزهایی میشود که خداوند در آن قدرت خود را به صورت خاصی نشان داده یا خواهد داد.
[ [سورة إبراهیم ( 14 ): الآیات 6 الی 8
اشاره
وَ إِذ قالَ مُوسی لِقَومِه اذکُرُوا نِعمَ ۀَ اللّه عَلَیکُم إِذ أَنجاکُم مِن آلِ فِرعَونَ یَسُومُونَکُم سُوءَ العَذاب وَ یُذَبِّحُونَ أَبناءَکُم وَ یَستَحیُونَ
نِساءَکُم وَ فِی ذلِکُم بَلاءٌ مِن رَبِّکُم عَظِیم ( 6) وَ إِذ تَأَذَّنَ رَبُّکُم لَئِن شَ کَرتُم لَأَزِیدَنَّکُم وَ لَئِن کَفَرتُم إِن عَذابِی لَشَدِیدٌ ( 7) وَ قالَ مُوسی
( إِن تَکفُرُوا أَنتُم وَ مَن فِی الَأرض جَمِیعاً فَإِن اللّهَ لَغَنِیٌّ حَمِیدٌ ( 8
صفحه 378 از 423
و هنگامی که موسی به قوم خود گفت: نعمت خدا را بر خودتان به یاد آورید، آنگاه که شما را از خاندان فرعون نجات داد که شما
را با شکنجه سختی خوار میکردند و پسران شما را سر میبریدند و زنانتان را زنده میگذاشتند و در این کار از سوي پروردگارتان
( آزمایشی بزرگ بود ( 6
و هنگامی که پروردگارتان ندا در داد که اگر سپاسگزاري کنید، البته شما را فزونی دهم و اگر ناسپاسی کنید، هر آینه عذاب من
( سخت است ( 7
( و موسی گفت: اگر شما و همه کسانی که در روي زمین هستند کافر شوید، همانا خداوند بینیاز و ستوده است ( 8
نکات ادبی
است و یا بدل از آن است که در این صورت بدل اشتمال میباشد. « نعمۀ » یا منصوب به « انجاکم » -1
به معناي عذاب دادن و خوار کردن. « سوم » خوار میکردند، میچشانیدند. از « یسومونکم » -2
میشود. تفاوت « یسومونکم » است و در سوره بقره بدون واو آمده که در آن صورت تفسیر « یسومونکم » عطف به « و یذبّحون » -3
« یسومونکم » تفسیر « یذبّحون » است ولی در آیه سوره بقره « یذبّحون » شکنجههایی غیر از « یسومونکم » در این است که در اینجا
در آنجاست. « سوم » در اینجا غیر از « سوم » است، پس
صفحه : 589
زنده میگذارند. استفعال از حیات است. « یستحیون » -4
اشاره به یک چیز در خطاب به جمع. « ذلکم » -5
صفت براي آن است. « عظیم » آزمایش، و « بلاء » -6
است و ادامه « اذ انجاکم » عطف بر « اذ تأذّن » به یک معناست ضمنا « اذّن » و « تأذّن » . ندا در داد، اعلام کرد، آشکارا گفت « تأذّن » -7
سخنان موسی میباشد.
ناسپاسی کنید، کفران نعمت کنید. منظور در اینجا کفر اصطلاحی نیست. « کفرتم » -8
تفسیر و توضیح
آیه ( 6) وَ إِذ قالَ مُوسی لِقَومِه اذکُرُوا نِعمَۀَ اللّه عَلَیکُم ... موسی که مأموریت یافته بود مردم را از تاریکیها به سوي روشنایی ببرد و
روزهاي خدا را به آنان یادآوري کند، اینک یکی از روزهاي خدا را به قوم خود تذکر میدهد و آن روزي بود که خدا بنی
اسرائیل را از شکنجههاي فرعونیان نجات داد و این نعمتی از سوي خدا براي آنان بود.
موسی به قوم خود گفت: نعمت خدا را به یادآورید هنگامی که شما را از فرعونیان نجات داد که شما را با عذابی سخت شکنجه
میدادند و پسرانتان را میکشتند و زنهایتان را زنده میگذاشتند و این امتحانی بزرگ از خدا براي شما بود.
مضمون این آیه در سوره بقره آیه 49 و سوره اعراف آیه 141 نیز آمده و در تفسیر آن آیات توضیحاتی دادیم و در اینجا تکرار
نمیکنیم.
آیه ( 7) وَ إِذ تَأَذَّنَ رَبُّکُم لَئِن شَ کَرتُم لَأَزِیدَنَّکُم ... دنباله سخنان موسی است که به قوم خود میگوید و این سخن پس از آن گفته
میشود که نعمت خدا بر بنی اسرائیل را یادآوري کرده بود و اینک براي تشویق آنان به سپاسگزاري در برابر نعمت خدا این مطلب
مهم را بیان میکند.
موسی به قوم خود گفت: به یاد آورید هنگامی را که پروردگارتان اعلام داشت که اگر شکر کنید البته بر نعمت شما میافزایم و
صفحه 379 از 423
اگر ناسپاسی کنید، همانا عذاب من
صفحه : 590
سخت است.
شکرگزاري در برابر نعمتهاي خدا این است که انسان بداند که همه آن نعمتها از خداست و او ولی نعمت همه است و در هر نعمتی
خدا را یاد کند و به وظایفی که در برابر خدا دارد عمل نماید و مهمتر این نعمت را در جایی که خدا اجازه داده به کار برد و از
امکاناتی که خدا داده به صورت مشروع استفاده کند در چنین حالتی است که خدا وعده میدهد که بر نعمت خود بیافزاید و لطف
خود را سرشار سازد. علاوه بر این خدا چنین وعدهاي داده و حتما به وعده خود عمل میکند، اساسا وقتی انسان در برابر نعمتی
شکرگزار میشود، قدر آن نعمت را میداند و آن را به آسانی از دست نمیدهد و با استفاده بهینه از آن، کارآیی آن را بیشتر
میکند و این یک نوع افزایش نعمت است.
در مقابل، اگر انسان نعمتهاي خدا را ناسپاسی کند، این کار باعث برانگیخته شدن خشم خدا میشود و آن نعمت را سلب میکند.
از این گذشته وقتی انسان قدر نعمت را نداند به نوعی غرور و خودخواهی گرفتار میشود و همین امر تأثیر نامطلوبی در فعالیتهاي
انسان دارد.
کفران نعمتهاي خدا اثر وضعی خود را دارد و انسان و یا جامعه ناسپاس عواقب شوم آن را خواهد دید و خدا از وي سلب نعمت
خواهد کرد، چنانکه میفرماید:
وَ ضَ رَبَ اللّه مَثَلًا قَریَۀً کانَت آمِنَۀً مُطمَئِنَّۀً یَأتِیها رِزقُها رَغَداً مِن کُل مَکان فَکَفَرَت بِأَنعُم اللّه فَأَذاقَهَا اللّه لِباسَ الجُوع وَ الخَوف بِما
کانُوا یَصنَعُونَ (نحل/ 112 ) و خدا آبادياي را مَثَل میزند که خاطر جمع و آسوده به سر میبرد و روزيِ آن از هر سو به خوشی و
فراوانی میرسید، آنگاه به نعمتهاي الهی کفران ورزید، پس خداوند به سبب کارهایی که میکردند، به آنان لباس گرسنگی و
ترس چشانید.
آیه ( 8) وَ قالَ مُوسی إِن تَکفُرُوا أَنتُم وَ مَن فِی الأَرض ... موسی پس از بیان آن حقیقت والا که گفته شد، به قوم خود خاطرنشان
میسازد که اگر شما و همه مردم در برابر خدا کفران نعمت کنید، خدا بینیاز ستوده است یعنی خدا به شکرگزاري شما نیازمند
نیست و شکرگزاري شما سودي براي خدا ندارد و ناسپاسی شما نیز آسیبی
صفحه : 591
به او نمیرساند، چون او بینیاز مطلق و ستوده است و به ستایشهاي مردم محتاج نیست. مفهوم این سخن آن است که اگر از شما
خواسته میشود که خدا را شکر کنید، این براي خود شماست و سود آن به خود شما میرسد و ضرر ناسپاسی نیز متوجه خود شما
خواهد بود.
درباره بینیازي خدا از سپاس و عبادت مردم آیات متعددي داریم، از جمله:
وَ مَن کَفَرَ فَإِن اللّهَ غَنِیٌّ عَن العالَمِینَ (آل عمران/ 97 ) و هر کس کفر بورزد، همانا خداوند از جهانیان بینیاز است.
إِن تَکفُرُوا فَإِن اللّهَ غَنِیٌّ عَنکُم وَ لا یَرضی لِعِبادِه الکُفرَ وَ إِن تَشکُرُوا یَرضَه لَکُم (زمر/ 7) اگر کفر بورزید، همانا خدا از شما بینیاز
است ولی بر بندگانش کفر را نمیپسندد و اگر سپاس کنید آن را بر شما میپسندد.
به معناي ناسپاسی است ولی احتمال این کفر در برابر ایمان باشد نیز « کفر » در آیه مورد بحث و نیز در آیاتی که آوردیم ظاهرا
وجود دارد.
[ [سورة إبراهیم ( 14 ): الآیات 9 الی 12
صفحه 380 از 423
اشاره
أَ لَم یَأتِکُم نَبَؤُا الَّذِینَ مِن قَبلِکُم قَوم نُوح وَ عادٍ وَ ثَمُودَ وَ الَّذِینَ مِن بَعدِهِم لا یَعلَمُهُم إِلاَّ اللّه جاءَتهُم رُسُلُهُم بِالبَیِّنات فَرَدُّوا أَیدِیَهُم فِی
أَفواهِهِم وَ قالُوا إِنّا کَفَرنا بِما أُرسِلتُم بِه وَ إِنّا لَفِی شَکٍّ مِمّا تَدعُونَنا إِلَیه مُرِیب ( 9) قالَت رُسُلُهُم أَ فِی اللّه شَکٌّ فاطِرِ السَّماوات وَ
الَأرض یَدعُوکُم لِیَغفِرَ لَکُم مِن ذُنُوبِکُم وَ یُؤَخِّرَکُم إِلی أَجَل مُسَ  می قالُوا إِن أَنتُم إِلاّ بَشَرٌ مِثلُنا تُرِیدُونَ أَن تَصُدُّونا عَمّا کانَ یَعبُدُ آباؤُنا
فَأتُونا بِسُلطان مُبِین ( 10 ) قالَت لَهُم رُسُلُهُم إِن نَحن إِلاّ بَشَرٌ مِثلُکُم وَ لکِن اللّهَ یَمُنُّ عَلی مَن یَشاءُ مِن عِبادِه وَ ما کانَ لَنا أَن نَأتِیَکُم
بِسُلطان إِلاّ بِإِذن اللّه وَ عَلَی اللّه فَلیَتَوَکَّل المُؤمِنُونَ ( 11 ) وَ ما لَنا أَلاّ نَتَوَکَّلَ عَلَی اللّه وَ قَد هَدانا سُبُلَنا وَ لَنَصبِرَن عَلی ما آذَیتُمُونا وَ عَلَی
( اللّه فَلیَتَوَکَّل المُتَوَکِّلُونَ ( 12
آیا خبر کسانی که پیش از شما بودند، قوم نوح و عاد و ثمود و کسانی که پس از
صفحه : 592
آنان بودند، به شما نرسیده است! جز خدا کسی از آنان آگاهی ندارد، پیامبرانشان با نشانههاي روشن آمدند پس آنان دستان خود
را بر دهانهایشان بردند و گفتند: ما به آنچه شما به آن فرستاده شدید، کافریم و ما در چیزي که ما را به سوي آن میخوانید در
( شک و تردید هستیم ( 9
پیامبرانشان گفتند: آیا در خدا که پدید آورنده آسمانها و زمین است، شکی وجود دارد! او شما را میخواند تا از گناهانتان
درگذرد و شما را تا سر آمدي معین به تأخیر افکند. گفتند: شما جز بشري همانند ما نیستید، میخواهید ما را از آنچه پدرانمان
( پرستش میکردند باز دارید، پس دلیل روشنی بیاورید ( 10
پیامبرانشان به آنان گفتند: ما جز بشري همانند شما نیستیم ولی خداوند بر هر کسی از بندگانش که بخواهد منت میگذارد، و ما را
( نرسد که به شما دلیل روشنی بیاوریم مگر به اذن خدا، و مؤمنان باید تنها بر خدا توکل کنند ( 11
و ما را چه شده که بر خدا توکل نکنیم در حالی که او ما را به راههاي خودمان هدایت کرده و البته در برابر اذیتهایی که به ما
( میکنید، صبر میکنیم و توکل کنندگان باید تنها بر خدا توکل کنند ( 12
نکات ادبی
استفهام تقریري است. « أ لم یأتکم » -1
خبر مهم. « النبأ » -2
.« الّذین من قبلکم » بدل یا عطف بیان از « قوم نوح » -3
خبر « جاءتهم » خبر اول و « و لا یعلمهم » است و گفته شده که آن مبتداست و « الّذین من قبلکم » عطف به « و الّذین من بعدهم » -4
دوم است.
جمله معترضه است. « لا یعلمهم الّا اللّه » -5
یک ترکیب کنایی است که دلالت بر خشم کافران از پیامبران میکند و مفهوم آن این است که آنها « فردّوا ایدیهم فی افواههم » -6
از خشم، دستان خود را به دهان خود میبرند. ممکن است این ترکیب کنایی دلالت به این معنا کند که آنها دستان خود را به
دهانشان میبردند و این نوعی امر به سکوت بود، یعنی میخواستند پیامبران
صفحه : 593
ساکت شوند همان گونه که معمولا در امر به سکوت، انگشت را به دهان میبرند.
چیزي که انسان را در حال تردید و یا اضطراب قرار میدهد. صفت براي شک است یعنی شک مضطرب کننده، شک « مریب » -7
صفحه 381 از 423
چیزي که انسان را در حال تردید و یا اضطراب قرار میدهد. صفت براي شک است یعنی شک مضطرب کننده، شک « مریب » -7
بسیار.
آفریننده، پدید آورنده، کسی که چیزي را بدون سابقه قبلی به وجود آورد. « فاطر » -8
زائده و براي تأکید آمده و یا براي تبعیض میباشد. « من ذنوبکم » در « من » -9
براي استفهام است. « ما لنا » در « ما » -10
جواب قسم محذوف است. «ّ لنصبرن » -11
یا مصدریه است و یا موصوله است که حرف ربط در صله آن حذف شده است. « ما آذیتمونا » در « ما » -12
تفسیر و توضیح
آیه ( 9) أَ لَم یَأتِکُم نَبَؤُا الَّذِینَ مِن قَبلِکُم قَوم نُوح وَ عادٍ وَ ثَمُودَ ... این آیه خطاب به مشرکان مکه است و از آنها خواسته میشود که
در حالات امتهاي پیشین بیندیشند و از آنان عبرت بگیرند. البته بعضیها آن را دنباله سخنان موسی گرفتهاند، ولی این مطالب در
هیچ موردي از قرآن که داستان موسی نقل شده، به موسی نسبت داده نشده است و لذا احتمال راجح همان است که گفتیم.
به هر حال از کافران پرسیده میشود که آیا خبر کسانی که پیش از شما بودند مانند قوم نوح و عاد و ثمود و یا کسانی که پس آنان
آمدهاند به شما نرسیده است تا از تاریخ آنها پندآموزي کنید! پس از طرح این سؤال بیدار کننده، اضافه میکند که کسی جز خدا
از آنان آگاهی ندارد، یعنی جزئیات حالات آنها را فقط خدا میداند و آنچه به شما رسیده اجمالی از حالات آنان است و در عین
حال باید مایه عبرت شما قرار گیرد.
پس از طرح آن سؤال و بیان این حقیقت، گوشههایی از حالات آن امتها را بیان میکند و گفتگویی را که میان برخی از پیامبران و
قوم آنان صورت گرفته میآورد. این
صفحه : 594
گفتگوها میان چندین پیامبر و قومهایشان مشترك بوده و میدانیم که مشابهتهاي بسیاري میان اقوام پیامبران وجود داشته و آنها
عکس العملهاي مشابهی در برابر پیامبرانشان نشان دادهاند.
هنگامی که پیامبرانشان با معجزهها به سوي آنان آمدند، آنان انگشت خود را به دهان گزیدند، این یک تعبیر کنایی است و دلالت
بر خشم و نفرت آنان دارد. احتمال داده شده که شاید منظور این باشد که آنان انگشت به دهان خود میگذاشتند و این اشاره به
سکوت بود، یعنی از پیامبران میخواستند سکوت اختیار کنند ولی احتمال نخست قويتر است چون در آیهاي دیگر نظیر این تعبیر
آمده و در آنجا تصریح شده که این کار براي نشان دادن خشم و غیظ بوده است:
وَ إِذا لَقُوکُم قالُوا آمَنّا وَ إِذا خَلَوا عَضُّوا عَلَیکُم الَأنامِلَ مِنَ الغَیظِ قُل مُوتُوا بِغَیظِکُم إِن اللّهَ عَلِیم بِذات الصُّدُورِ (آل عمران/ 119 ) و
چون شما را ملاقات میکنند میگویند ایمان آوردیم و چون به خلوت میروند انگشتان خود را از خشم به دندان میگزند. بگو: از
خشمتان بمیرید همانا خدا به آنچه در سینههاست آگاه است.
طبق آیه مورد بحث، کافران در برابر پیامبران اظهار خشم و ناراحتی میکردند و میگفتند ما رسالت شما را باور نداریم و از دعوت
شما سخت در تردید هستیم. دو حالت انکار و تردید که در اینجا از کافران نقل شده مربوط به دو گروه متفاوت از آنهاست، یعنی
گروهی از آنان با قاطعیت پیامبران را رد میکردند و گروهی هم در حال شک و تردید بودند و در هر حال پیامبران را تصدیق
نمیکردند.
آیه ( 9) قالَت رُسُلُهُم أَ فِی اللّه شَکٌّ ... در پاسخ سخنان کافران که در آیه پیش نقل شد، پیامبران گفتند: آیا در خدا شکی وجود
دارد، همان خدایی که پدید آورنده آسمانها و زمین است! این جمله اشاره به برهان نظم دارد که همه مردم از عوام و خواص
صفحه 382 از 423
میتوانند آن را درك کنند و با نگاهی به پدیدههاي جهان و نظم موجود در عالم، پی به وجود خالق آنها ببرند. علاوه بر برهان نظم
اساسا خداجویی و خدا باوري در فطرت انسان وجود دارد و شاید طرح سؤال به این صورت که در
صفحه : 595
سخنان پیامبران آمده، ناظر به فطري بودن خداشناسی است و در عین حال به برهان نظم هم اشاره دارد.
در دنباله مطلب، دو چیز را به عنوان هدف از این دعوت ذکر میکند: نخست این خدا شما را میخواند تا گناهانتان را بیامرزد و
دیگر این مرگ شما را تا وقت تعیین شده به تأخیر اندازد. منظور از جمله اول این است که اگر هم تاکنون کار خلاف انجام
دادهاید با ایمان آوردن به خدا گناهان شما بخشیده میشود. این مضمون در سخنان پیامبر اسلام هم آمده و به صورت یک اصل
عمومی است که اسلام گذشتهها را نادیده میگیرد (الاسلام یجب عما سلف) و منظور از جمله دوم این است که اگر شما ایمان
بیاورید از عذاب و مجازات الهی در دنیا مصون خواهید بود و عمر طبیعی خود را خواهید کرد، در غیر این صورت مجازات الهی به
سراغتان میآید و زودتر از عمر طبیعی میمیرید.
و « من » نکتهاي که در اینجا یادآور میشویم این است که در قرآن کریم وقتی به کافران وعده آمرزش گناهان میدهد، جمله را با
میآورد که احتمال تبعیض در آن است، یعنی تنها برخی از گناهان آمرزیده میشود ولی وقتی همان وعده « من ذنوبکم » به صورت
است که بخشیده شدن همه گناهان را میرساند، مانند آیه 3 از سوره « ذنوبکم » و به صورت « من » را به مؤمنان میدهد، با حذف
دارد و آیه 31 از سوره آل عمران و آیه 12 « یغفر لکم من ذنوبکم » نوح و آیه 31 از سوره احقاف که خطاب به کافران است و تعبیر
آمده است. شاید این تفاوت از آنجا باشد که هر چند گناهان کافر، با ایمان آوردن « یغفر لکم ذنوبکم » از سوره صف که تعبیر
آمرزیده میشود ولی به هر حال سابقه کفر به حالت خود باقی است و اثر وضعی آن از میان نمیرود، ولی مؤمن از آغاز ایمان
دارد و اگر کاري کند که خدا گناهان او را بیامرزد، دیگر مسئلهاي نخواهد داشت.
در پاسخ سخنان روشنگر و دلسوزانه پیامبران، کافران سخنانی گفتند که مشتمل بر سه موضوع بود: نخست این شما بشري مانند ما
هستید، یعنی شما بر ما برتري ندارید و خوب بود که پیامبر از جنس ملک میشد دوم این شما میخواهید ما را
صفحه : 596
از آنچه پدرانمان میپرستیدند باز دارید سوم این اگر شما راست میگویید، معجزه آشکار و نشانه روشنی براي حقانیت
خودبیاورید. البته همان گونه که در ابتداي این گفتگو ذکر شده، پیامبران با بیّنات و معجزهها آمده بودند ولی کافران آنها را
نمیپذیرفتند و میخواستند معجزههاي پیشنهادي آنان را بیاورند.
12 ) قالَت لَهُم رُسُلُهُم إِن نَحن إِلّا بَشَرٌ مِثلُکُم ... پیامبران سه موضوعی را که کافران مطرح کردند، پاسخ دادند درباره - آیات ( 11
موضوع اول گفتند: آري ما جز بشري مانند شما نیستیم ولی خدا بر هر کس از بندگان خود که بخواهد منت میگذارد و او را به
پیامبري برمیگزیند. این مضمون در آیه زیر به صورت روشن تري آمده است:
اللّه أَعلَم حَیث یَجعَل رِسالَتَه (انعام/ 124 ) خدا بهتر میداند که پیامبري خود را در کجا قرار بدهد.
پاسخ به موضوع اول در واقع پاسخ به موضوع دوم هم بود. چون وقتی از سوي خدا پیامبري برانگیخته میشود، مسلم است که او با
بت پرستی مبارزه میکند اگر چه پدران و نیاکان آن مردم بت پرست باشند.
درباره موضوع سوم یعنی درخواست معجزه آشکار از پیامبران، آنها گفتند:
آوردن معجزه در دست ما نیست بلکه آن بستگی به اذن خدا دارد و ما نمیتوانیم از پیش خودمان معجزهاي بیاوریم و در این باره
توکّل ما به خداست و کار را به او واگذار میکنیم و باید همه مؤمنان فقط به خدا توکّل کنند.
در آیه بعد بار دیگر پیامبران مسئله توکّل را مطرح میکنند و میگویند: چگونه به خدا توکّل نکنیم در حالی که او ما را به سوي
صفحه 383 از 423
راههاي خودمان هدایت کرده است و این راهها به سوي حق است. وقتی خدا به ما این نعمت را داده و به راه حق هدایت کرده،
وظیفه ما توکّل بیشتر به خدا و واگذار کردن کارها به اوست. پیامبران پس از این سخن گفتند: ما در برابر اذیتهایی که شما میکنید
صبر خواهیم کرد، یعنی کارشکنیها و دشمنیها و شکنجههاي شما تأثیري در اراده ما ندارد چون توکّل ما به خداست و هر توکّل
کنندهاي باید به خدا توکّل کند.
در این دو آیه روي مسئله توکّل تأکید فراوان شده است و در آیه اول وظیفه هر
صفحه : 597
مؤمنی را توکّل به خدا دانسته (و علی اللّه فلیتوکّل المؤمنون) و در آیه دوم فراتر رفته و وظیفه هر انسانی را که دنبال تکیه گاهی
است و میخواهد کسی را پناهگاه خود قرار بدهد، توکّل به خدا دانسته است (و علی اللّه فلیتوکّل المتوکّلون) چون هیچ پناهگاهی
جز خدا انسان را از شرّ نیروهاي شیطانی حفظ نمیکند.
[ [سورة إبراهیم ( 14 ): الآیات 13 الی 17
اشاره
وَ قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِرُسُلِهِم لَنُخرِجَنَّکُم مِن أَرضِ نا أَو لَتَعُودُن فِی مِلَّتِنا فَأَوحی إِلَیهِم رَبُّهُم لَنُهلِکَن الظّالِمِینَ ( 13 ) وَ لَنُسکِنَنَّکُم الَأرضَ
مِن بَعدِهِم ذلِکَ لِمَن خافَ مَقامِی وَ خافَ وَعِیدِ ( 14 ) وَ استَفتَحُوا وَ خابَ کُلُّ جَبّارٍ عَنِیدٍ ( 15 ) مِن وَرائِه جَهَنَّم وَ یُسقی مِن ماءٍ
( صَدِیدٍ ( 16 ) یَتَجَرَّعُه وَ لا یَکادُ یُسِیغُه وَ یَأتِیه المَوت مِن کُل مَکان وَ ما هُوَ بِمَیِّت وَ مِن وَرائِه عَذاب غَلِیظٌ ( 17
و کسانی که کافر شدند، به پیامبرانشان گفتند: هر آینه شما را از سرزمینمان بیرون میکنیم یا این به دین ما در آیید پس
( پروردگارشان به آنان وحی کرد که البته ستمگران را هلاك خواهیم کرد ( 13
و شما را پس از آنان در این سرزمین سکونت خواهیم داد، این براي کسی است که از ایستادن در پیشگاه من (در روز قیامت)
( بترسد و از وعده عذاب من بهراسد ( 14
( و (پیامبران) طلب پیروزي کردند و هر گردنکش اهل عناد هلاك شد ( 15
( پیش رو او دوزخ است و از آبی چرکین نوشانیده میشود ( 16
جرعه جرعه آن را میخورد و نمیتواند آن را فرو برد و از هر سوي مرگ به او روي میآورد در حالی که او نمیمیرد و پیش روي
( او عذابی سخت است ( 17
نکات ادبی
است. « حتی » یا براي تردید و یا به معناي «ّ أو لتعودن » در « او » -1
گرفت چون پیامبران از اول هم بر دین « رجع » است و نمیتوان آن را به معناي « صار » به معناي « عاد » در آیید. در اینجا «ّ لتعودن » -2
مشرکان نبودند.
دین ما، کیش ما. « ملتنا » -3
صفحه : 598
به رسل بر میگردد. « الیهم » -4 ضمیر
اسم مکان است به معناي محل ایستادن و آن مربوط به روز قیامت است که انسانها در پیشگاه خدا میایستند. « مقامی » -5
صفحه 384 از 423
وعده عذاب. وعده در خیر و وعید در شرّ استعمال میشود و ضمنا در آخر آن یا متکلم بوده که به جهت قرار گرفتن در « وعید » -6
آخر آیه حذف شده و کسره دلالت بر آن دارد.
طلب پیروزي کردند، طلب داوري کردند. ضمیر آن به رسل بر میگردد. احتمال دیگر این به کافران برگردد و یا هم « استفتحوا » -7
به رسل و هم به کافران برگردد.
چون کافران نیز با اتکا به قدرتشان درصدد پیروزي بودند.
هلاك شد، تباه شد، نومید شد. « خاب » -8
زورگو، گردنکش. « جبار » -9
اهل عناد، ستیزه جو، لجباز. « عنید » -10
چرکین، چرك اهل جهنم که مانند آب جریان خواهد داشت. « صدید » -11
آن را فرو برد، آن را ببلعد. « یسیغه » -12
تفسیر و توضیح
14 ) قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِرُسُلِهِم لَنُخرِجَنَّکُم ... در آیات پیش برخی از سخنانی که میان پیامبران و امتهایشان رد و بدل شد، - آیات ( 13
نقل گردید و اینک در دنباله آن، سخن آخر کافران را خطاب به پیامبران و مؤمنان نقل میکند. آنها به پیامبران میگویند: شما را
از سرزمین خود بیرون میکنیم و یا این باید به دین ما در آیید.
این سخن برخاسته از روح طغیانگري و ستیزه جویی و زورگویی کافران است.
آنها چون از نظر دلیل و حجّت سخنی براي گفتن نداشتند، اقدام به تهدید پیروان حق کردند. در طول تاریخ همیشه منطق
زورگویان همین بوده است. در اینجا مطلب به صورت کلی است و راجع به پیامبر خاصی نیست ولی در برخی از آیات قرآن درباره
شعیب و پیامبر اسلام نقل میکند که قوم آنها آنان را تهدید به تبعید و بیرون
صفحه : 599
کردن از شهر نمودهاند:
.( قالَ المَلَأُ الَّذِینَ استَکبَرُوا مِن قَومِه لَنُخرِجَنَّکَ یا شُعَیب وَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَکَ مِن قَریَتِنا أَو لَتَعُودُن فِی مِلَّتِنا (اعراف/ 88
و سران قومش که گردنکشی میکردند گفتند: اي شعیب، تو و مؤمنانی را که با تو هستند از آبادي خود بیرون میکنیم و یا این به
دین ما برگردید.
وَ إِذ یَمکُرُ بِکَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِیُثبِتُوكَ أَو یَقتُلُوكَ أَو یُخرِجُوكَ (انفال/ 30 ) و هنگامی که کافران درباره تو نیرنگ میکردند که تو
را زندانی کنند یا بکشند و یا (از مکه) اخراج کنند.
در مقابل تهدید کافران، خداوند به پیامبران وحی کرد که البته ظالمان را هلاك خواهیم کرد و شما را پس از هلاکت آنان در
سرزمینشان ساکن خواهیم کرد و این پیروزي نصیب کسانی خواهد شد که از ایستادن در برابر من در روز قیامت بهراسند و از
وعدههاي عذابی که دادهام بترسند. این وعده الهی در تاریخ بارها تحقق پیدا کرده و کافران نابود گشتهاند و مؤمنان وارثان شهر و
دیار آنها شدهاند.
17 ) وَ استَفتَحُوا وَ خابَ کُلُّ جَبّارٍ عَنِیدٍ ... در مبارزهاي که میان پیامبران و کافران صورت میگرفت، پیامبران طبق وحی - آیات ( 15
الهی آنان را تهدید به عذاب میکردند و از خدا میخواستند که به وعده خود عمل کند و آنان را بر کافران پیروز گرداند و خدا
نیز درخواست آنان را عملی میکرد و کافران را هلاك میساخت، و این یک سنت الهی بود. در این آیات میفرماید: پیامبران
صفحه 385 از 423
طلب پیروزي کردند و هر گردنکش اهل عناد هلاك شد.
که در آیه آمده به معناي طلب داوري باشد، یعنی پیامبران پس از آن همه مجادله و گفتگو با کافران، « استفتاح » ممکن است کلمه
از خدا خواستند که میان آنان داوري کند و خدا چنین داوري کرد که هر گردنکش عنود را هلاك نمود، همان گونه که شعیب
درباره قوم خود از خدا چنین درخواست کرد:
رَبَّنَا افتَح بَینَنا وَ بَینَ قَومِنا بِالحَق وَ أَنتَ خَیرُ الفاتِحِینَ (اعراف/ 89 ) پروردگارا، میان ما و قوم ما به حق داوري کن و تو بهترین داوران
هستی.
صفحه : 600
عذابی که خداوند بر کافران میکند منحصر در عذاب دنیا نیست، بلکه مهمتر از آن عذاب آخرت است که دامنگیر آنان خواهد
شد. در آیه بعدي از این عذاب هولناك خبر میدهد و اظهار میدارد: پیش روي این کافران عذاب جهنم است و کافر در آنجا آبی
چرکین مینوشد، یعنی به جاي آب از چرکهایی که از اهل جهنم جاري میشود میخورد و آن را جرعه جرعه مینوشد و
نمیتواند فرود برد و عذاب آنچنان سخت است که هر لحظه مرگ را با چشم خود میبیند ولی نمیمیرد، و عذابی سخت و سنگین
در پیش دارد.
این صحنه که قرآن ترسیم میکند بسیار دردناك و وحشتآور است و بدتر این در آنجا مرگی در کار نیست تا انسان بمیرد و
راحت شود. این صحنه به صورتهاي گوناگونی در قرآن آمده و هر کدام تابلوي تکان دهندهاي از شکنجههاي اهل جهنم است:
وَ إِن یَستَغِیثُوا یُغاثُوا بِماءٍ کَالمُهل یَشوِي الوُجُوهَ بِئسَ الشَّراب وَ ساءَت مُرتَفَقاً (کهف/ 29 ) و هر گاه کمک بخواهند با آبی چون
مس گداخته شده که چهرهها را بریان میکند، یاري میشوند، چه بد شرابی و چه زشت جایگاهی است.
وَ سُقُوا ماءً حَمِیماً فَقَطَّعَ أَمعاءَهُم (محمّد/ 15 ) و آبی جوشان نوشانیده میشوند پس امعاي آنها بریده میشود.
در مورد این در جهنم مرگی در کار نیست و کافر باید همواره عذاب بکشد در آیه دیگري چنین میخوانیم:
وَ الَّذِینَ کَفَرُوا لَهُم نارُ جَهَنَّمَ لا یُقضی عَلَیهِم فَیَمُوتُوا وَ لا یُخَفَّف عَنهُم مِن عَذابِها (فاطر/ 36 ) و کسانی که کافر شدند آنان را آتش
جهنم است و بر آنان حکم نمیشود که بمیرند و از عذاب آن از ایشان کاسته نمیگردد.
[ [سورة إبراهیم ( 14 ): الآیات 18 الی 20
اشاره
مَثَل الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِم أَعمالُهُم کَرَمادٍ اشتَدَّت بِه الرِّیح فِی یَوم عاصِف لا یَقدِرُونَ مِمّا کَسَ بُوا عَلی شَیءٍ ذلِکَ هُوَ الضَّلال البَعِیدُ
( 18 ) أَ لَم تَرَ أَن اللّهَ خَلَقَ السَّماوات وَ الَأرضَ بِالحَق إِن یَشَأ یُذهِبکُم وَ یَأت بِخَلق جَدِیدٍ ( 19 ) وَ ما ذلِکَ عَلَی اللّه بِعَزِیزٍ ( 20 )
صفحه : 601
مثل کسانی که به پروردگارشان کافر شدند (چنین است) کارهاي آنان مانند خاکستري است که در یک روز طوفانی باد به آن
( بوزد، آنان از آنچه کردهاند، چیزي به دست نمیآورند، این همان گمراهی دور است ( 18
( آیا نمیبینی که خداوند آسمانها و زمین را به حق آفرید، اگر بخواهد شما را میبرد و آفرینشی جدید میآورد ( 19
( و این بر خدا دشوار نیست ( 20
نکات ادبی
صفحه 386 از 423
« مثل » خبر مبتداي دوم و جملگی خبر مبتداي اول است. یا بگوییم « کرماد » مبتداي دوم است و « اعمالهم » مبتداست و « مَثَل » -1
خبر است. « کرماد » بدل از آن است و « اعمالهم » مبتداست و
نسبت داده شود به معناي وزیدن شدید باد میشود. « ریح » شدید شد، تند شد. چون به « اشتدّت » -2
و یا « یوم ماطر و لیل نائم » صفت واقع شده از باب اسناد مجازي است، مانند « یوم » به « عاصف » تند باد، طوفان. این « عاصف » -3
میباشد. « ذو عصف » بگوییم عاصف در اینجا به معناي
جمله مستأنفه است. « لا یقدرون » -4
آیا ندیدي، آیا ندانستی. رؤیت در اینجا به معناي دیدن با چشم نیست بلکه به معناي دیدن با قلب یا همان دانستن است. « ألم تر » -5
میباشد. « خلق » متعلق به « بالحق » -6
تفسیر و توضیح
آیه ( 18 ) مَثَل الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِم أَعمالُهُم کَرَمادٍ .... کارهاي نیک و پسندیدهاي
صفحه : 602
مانند احسان و صله رحم و خدمت به مردم که گاهی از کافران سر میزند، تنها ارزش مادي دارد و اگر پاداشی داشته باشد فقط در
این دنیا به آنان میرسد و آن کارها را با هر انگیزهاي انجام داده باشند به آن میرسند مثل شهرت و مال دنیا و اشباع حس انسان
دوستی و مانند آنها، ولی در آخرت پاداشی براي آنان نیست و کارهاي آنان ارزش معنوي ندارد و این با عدالت خدا منافات ندارد
و خدا مطابق با نیّت خود آنان پاداش میدهد و چون آنان انگیزه الهی و اخروي ندارند، نباید انتظار آن را داشت که در آخرت نیز
پاداشی داشته باشند.
این حقیقت در این آیه شریفه در قالب یک مَثَل بیان شده تا فهم آن آسان باشد.
در این آیه کارهاي نیک کسانی که به خداي خود کفر میورزند، به خاکستري تشبیه شده است که در یک روز طوفانی باد
شدیدي بر آن بوزد. معلوم است که در چنین حالتی، آن خاکستر در هوا پراکنده خواهد شد و پوچ و هیچ خواهد بود. اعمال این
کافران نیز مانند آن خاکستر بر باد رفته است و هیچ نتیجهاي براي آنان ندارد و آنان از آنچه کردهاند هیچ بهرهاي نخواهند برد و در
قیامت کارهاي نیکوي آنان هیچ گونه ارزشی نزد خداوند نخواهد داشت. در پایان آیه اضافه میکند که این یک گمراهی دور و
دراز است. منظور از این تعبیر خسران و ضرر بزرگی است که کافران در آخرت خواهند داشت، زیرا مؤمنان با همان اعمال وارد
بهشت خواهند بود و از نعمتهاي الهی برخوردار خواهند شد ولی اینان هیچ گونه پاداشی نخواهند داشت و این خسارت بزرگی
است.
موضوعی که در این آیه بیان شده در آیات دیگر نیز آمده است، از جمله:
وَ قَدِمنا إِلی ما عَمِلُوا مِن عَمَل فَجَعَلناه هَباءً مَنثُوراً (فرقان/ 23 ) و به هر گونه کاري که انجام دادهاند میپردازیم پس آن را چون
گردي پراکنده میسازیم.
20 ) أَ لَم تَرَ أَن اللّهَ خَلَقَ السَّماوات وَ الَأرضَ ... این کارهاي نیک کافران پاداشی نزد خدا نخواهد داشت، براي آن است - آیات ( 19
که خداوند نظام آفرینش و آسمانها و زمین را بر اساس حق و راستی و عدالت آفریده و هر انسانی مطابق با انگیزههایی که
صفحه : 603
دارد پاداش داده میشود. در این آیه، پیامبر یا هر کس دیگري را که این آیه را میخواند و یا میشنود مخاطب قرار میدهد و
صفحه 387 از 423
میفرماید: آیا نمیدانی که خداوند آسمانها و زمین را بر اساس حق آفریده است! یعنی تمام کارهاي خدا مطابق با حکمت و
صواب و بر اساس راستی و درستی و محکم و متین است. سپس مشرکان مکه را مورد خطاب قرار میدهد و میفرماید: اگر خدا
اراده کند شما را از بین میبرد و نسل جدیدي را میآورد و آنان جایگزین شما میشوند و این کار براي خدا دشوار نیست. معلوم
است که خداوندي که نسل فعلی را آفریده میتواند نسل دیگري مشابه آن را بیافریند با این تفاوت که نسل جدید به خدا ایمان
داشته باشد. این مطلب در چندین آیه دیگر نیز آمده و در بعضی از آنها از آفرینش نسل جدیدي که خدا را دوست دارند و خدا
آنها را دوست دارد، خبر داده است:
إِن یَشَأ یُذهِبکُم أَیُّهَا النّاس وَ یَأت بِآخَرِینَ وَ کانَ اللّه عَلی ذلِکَ قَدِیراً (نساء/ 133 ) اگر بخواهد اي مردم شما را از بین میبرد و
دیگرانی را میآورد و خدا بر این کار تواناست.
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا مَن یَرتَدَّ مِنکُم عَن دِینِه فَسَوفَ یَأتِی اللّه بِقَوم یُحِبُّهُم وَ یُحِبُّونَه ... (مائده/ 54 ) اي کسانی که ایمان آوردهاید، هر
کس از شما از دین خود بر گردد، به زودي خداوند گروهی را میآورد که آنان را دوست دارد و آنان نیز او را دوست دارند.
[ [سورة إبراهیم ( 14 ): الآیات 21 الی 23
اشاره
وَ بَرَزُوا لِلّه جَمِیعاً فَقالَ الضُّعَفاءُ لِلَّذِینَ استَکبَرُوا إِنّا کُنّا لَکُم تَبَعاً فَهَل أَنتُم مُغنُونَ عَنّا مِن عَذاب اللّه مِن شَیءٍ قالُوا لَو هَدانَا اللّهُ
لَهَدَیناکُم سَواءٌ عَلَینا أَ جَزِعنا أَم صَبَرنا ما لَنا مِن مَحِیص ( 21 ) وَ قالَ الشَّیطان لَمّا قُضِ یَ الَأمرُ إِن اللّهَ وَعَدَکُم وَعدَ الحَق وَ وَعَدتُکُم
فَأَخلَفتُکُم وَ ما کانَ لِی عَلَیکُم مِن سُلطان إِلاّ أَن دَعَوتُکُم فَاستَجَبتُم لِی فَلا تَلُومُونِی وَ لُومُوا أَنفُسَ کُم ما أَنَا بِمُصرِخِکُم وَ ما أَنتُم
بِمُصرِخِی إِنِّی کَفَرت بِما أَشرَکتُمُون مِن قَبل إِن الظّالِمِینَ لَهُم عَذاب أَلِیم ( 22 ) وَ أُدخِلَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحات جَنّات تَجرِي
( مِن تَحتِهَا الَأنهارُ خالِدِینَ فِیها بِإِذن رَبِّهِم تَحِیَّتُهُم فِیها سَلام ( 23
صفحه : 604
و همگی نزد خدا ظاهر میشوند، پس ناتوانان به گردنکشان گویند: ما پیرو شما بودیم، آیا شما چیزي از عذاب خدا را از ما باز
میدارید! گویند: اگر خدا ما را هدایت کرده بود ما نیز شما را هدایت میکردیم. براي ما مساوي است چه بی تابی کنیم و چه صبر
( نماییم، ما را راه فراري نیست ( 21
و چون کار پایان یابد، شیطان گوید: خداوند شما را وعده درست داد و من نیز شما را وعده دادم و تخلّف کردم و مرا بر شما
تسلطی نبود جز این شما را خواندم و شما مرا اجابت کردید. پس مرا سرزنش نکنید و خودتان را سرزنش کنید و من فریادرس شما
نیستم و شما نیز فریادرس من نیستید، همانا من پیش از این به این مرا شریک قرار میدادید کافر بودم، همانا ستمگران را عذابی
( دردناك است ( 22
و کسانی که ایمان آوردند و کارهاي شایسته انجام دادند به بهشتهایی برده میشوند که از زیر آن نهرها جاري است، با اذن
( پروردگارشان جاودانه در آن هستند و درودشان در آنجا سلام است ( 23
نکات ادبی
ظاهر شدند، آشکار شدند، در زمین وسیعی گردآوري شدند. بروز به معناي ظهور پس از خفاست و در اینجا منظور این « برزوا » -1
است که آنان گمان میکردند که کارهایشان بر کسی معلوم نیست ولی در قیامت خواهند دید که کارشان آشکار گشت و آنان
صفحه 388 از 423
رسوا شدند. میتوانیم بروز را به معناي تجمع در یک سرزمین وسیع بگیریم و بگوییم که آنان در عرصه محشر تجمع خواهند کرد.
پیروان، جمع تابع مانند خدم و خادم. « تبعا » -2
من اول براي تبیین و من دوم براي تبعیض است. « من عذاب اللّه من شیء » -3 در
براي تسویه است. « أ جزعنا ام صبرنا » در « ام » -4
راه فرار، گریزگاه. یا مصدرمیمی و یا اسم مکان است. « محیص » -5
فریادرس شما از صرخ به معناي استغاثه. « بمصرخکم » -6
صفحه : 605
با فتحه یا ، در این کلمه نون جمع به جهت اضافه حذف شده و یاء آن در یاء متکلم ادغام شده است. «ّ بمصرخی » -7
مصدریه است. « ما اشرکتمون » در « ما » -8
تفسیر و توضیح
آیه ( 21 ) وَ بَرَزُوا لِلّه جَمِیعاً ... صحنهاي از وقایعی را که در روز قیامت اتفاق خواهد افتاد ترسیم میکند و چون وقایع روز قیامت
حتمی است لذا آن را به صورت ماضی نقل میکند که گویا این حوادث اتفاق افتاده است.
در روز قیامت همه نزد خدا حاضر میشوند و کسانی که در دنیا مردم ضعیفی بودند و از دیگران پیروي میکردند و در اثر این
پیروي گمراه شده بودند، به پیشوایان خود که در دنیا مستکبر بودند میگویند: ما پیروان شما بودیم آیا نمیتوانید چیزي از عذاب
خدا را که اکنون گرفتار آن هستیم از دوش ما بردارید! این پرسش از آن جهت مطرح میشود که عامل گمراهی آنها همان
مستکبران بودند و اکنون باید پاسخگوي آن کارهاي خلاف باشند ولی خود مستکبران نیز که گرفتار عذاب الهی هستند به آنان
میگویند: اگر خدا ما را هدایت میکرد ما نیز شما را هدایت میکردیم و امروز دیگر کار از کار گذشته و چه فریاد بزنیم و چه
صبرکنیم راه گریزي براي ما نیست.
پاسخ مستکبران به ضعفا که اگر خدا ما را هدایت میکرد ما نیز شما را هدایت میکردیم، اشاره به این است که ما خود نیز گمراه
بودیم و از هدایت الهی بهرهاي نداشتیم. البته منظور از این هدایت هدایت خاص الهی است که مخصوص مؤمنان است و انسان در
اثر ایمان شایستگی این هدایت را پیدا میکند و این مانع از آن نیست که همه انسانها حتی کافران از هدایت عام خدا برخوردار
باشند، وقتی انسان بامیل و اراده خود ایمان آورد، از هدایت خاص خدا نیز بهرهمند خواهد بود و بنابراین، جبري در میان نیست.
ظاهر این است که گفتگوي میان ضعفا و مستکبران پس از ورود آنها به جهنم، صورت خواهد گرفت همان گونه که در آیات
دیگر به آن تصریح شده است:
صفحه : 606
وَ إِذ یَتَحاجُّونَ فِی النّارِ فَیَقُول الضُّعَفاءُ لِلَّذِینَ استَکبَرُوا إِنّا کُنّا لَکُم تَبَعاً فَهَل أَنتُم مُغنُونَ عَنّا نَصِیباً مِنَ النّارِ، قالَ الَّذِینَ استَکبَرُوا إِنّا کُلٌّ
48 ) و هنگامی که در آتش با یکدیگر گفتگو میکنند پس ضعیفان به مستکبران - فِیها إِن اللّهَ قَد حَکَمَ بَینَ العِبادِ (غافر/ 47
میگویند: ما پیروان شما بودیم آیا شما میتوانید بخشی از آتش را از ما باز دارید!
مستکبران میگویند: همه ما در آن قرار گرفتهایم، همانا خداوند میان بندگان داوري کرده است.
آیه ( 22 ) وَ قالَ الشَّیطان لَمّا قُضِ یَ الأَمرُ ... به دنبال گفتگویی که در روز قیامت میان پیروان و پیشوایان گمراه صورت خواهد
گرفت، گفتگوي دیگري هم میان شیطان و پیروان او انجام خواهدشد. در این آیه سخنی از پیروان شیطان نقل نمیشود ولی
مضمون سخن آنها از سخنی که در آیه پیش، از قول ضعفا نقل شده معلوم است و نیز از پاسخی که شیطان میدهد روشن میگردد
صفحه 389 از 423
که آنان شیطان را به خاطر وسوسه هایش سرزنش کردهاند و از او درخواست کمک نمودهاند. شیطان پس از آنکه حکم خدا
درباره آنان و شیطان صادر شد، در پاسخ آنها خواهد گفت: خدا به شما وعده حقی داد و من نیز به شما وعده دادم ولی من از
وعده خود تخلف کردم.
منظو از وعده خدا بهشت و جهنم است که به وسیله پیامبران به مردم داده شده و این یک وعده حق و راست و درست است و
منظور از وعده شیطان، وعده رسیدن به لذایذ است و یا دچار شدن به فقر در صورتی که به حرف او گوش ندهند:
یَعِدُهُم وَ یُمَنِّیهِم وَ ما یَعِدُهُم الشَّیطان إِلّا غُرُوراً (نساء/ 120 ) به آنان وعده میدهد و آنان را به آرزو کردن وادار میکند و شیطان
جز فریب به آنان وعده نمیدهد.
الشَّیطان یَعِدُکُم الفَقرَ وَ یَأمُرُکُم بِالفَحشاءِ (بقره/ 268 ) شیطان به شما وعده فقر میدهد و شما را به زشتکاري فرمان میدهد.
طبق آیه مورد بحث، شیطان به سخنان خود چنین ادامه میدهد که من بر شما تسلطی نداشتم بلکه کار من فقط این بود که شما را
خواندم و شما مرا اجابت کردید،
صفحه : 607
بنابراین خود را سرزنش کنید و مرا سرزنش نکنید و من اکنون فریادرس شما نیستم و شما نیز فریادرس من نیستید و من پیش از این
یعنی در عالم دنیا به این مرا شریک قرار میدادید کافر بودم، یعنی میدانستم این که شما مرا در کارهایتان شریک قرار میدادید
کار خلافی است. پس از این سخن در آخر آیه آمده است که براي ستمگران عذابی دردناك است. این جمله یا سخن خداوند و یا
ادامه سخن شیطان است.
بدون شک شیطان تسلطی بر انسان ندارد و او نمیتواند انسان را به زور وادار به کاري بکند، بلکه کار شیطان وسوسه است و در
حدّ ایجاد زمینه و دعوت به شرّ است و انسان میتواند در برابر آن مقاومت کند و به راه شیطان نرود و این کار در سایه ایمان و تقوا
به را حتی صورت میگیرد:
إِنَّه لَیسَ لَه سُلطان عَلَی الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَلی رَبِّهِم یَتَوَکَّلُونَ (نحل/ 99 ) همانا او را (شیطان را) بر کسانی که ایمان آوردهاند و بر
خدایشان توکّل میکنند، تسلطی نیست.
آیه ( 23 ) وَ أُدخِلَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحات ... پس از ذکر صحنههاي مهیّجی از وضع کافران در قیامت، به نقطه مقابل آن
میپردازد و از جایگاه مؤمنان خبر میدهد و میفرماید: و کسانی که ایمان آوردهاند و عمل صالح انجام دادهاند به بهشتهایی برده
میشوند که از زیر درختان آن جویها روان است و با اذن پروردگارشان جاودانه در آن هستند و درود و تعارف آنها در آنجا سلام
است. این نشان دهنده لطف و عنایت خاص خدا بر آنان است به طوري که خداوند و یا فرشتگان آنها را وارد بهشت خواهند کرد و
چنین نیست که خود آنان وارد بهشت شوند.
بهشتی که خداوند به مؤمنان خواهد داد جایگاه ابدي آنان است و این جاودانگی لذت مضاعفی در کام آنان است. همچنین در
است یعنی سلامتی از هر نوع رنج و ملالی که در دنیا وجود « سلام » بهشت از سخن باطل و رنجآور خبري نیست و تعارف بهشتیان
داشت. آنها به یکدیگر سلام میکنند و فرشتگان نیز به آنان سلام خواهند کرد.
صفحه : 608
[ [سورة إبراهیم ( 14 ): الآیات 24 الی 27
اشاره
صفحه 390 از 423
أَ لَم تَرَ کَیفَ ضَ رَبَ اللّه مَثَلًا کَلِمَۀً طَیِّبَۀً کَشَجَرَةٍ طَیِّبَۀٍ أَصلُها ثابِت وَ فَرعُها فِی السَّماءِ ( 24 ) تُؤتِی أُکُلَها کُل حِین بِإِذن رَبِّها وَ یَضرِبُ
اللّه الَأمثالَ لِلنّاس لَعَلَّهُم یَتَذَکَّرُونَ ( 25 ) وَ مَثَل کَلِمَۀٍ خَبِیثَۀٍ کَشَجَرَةٍ خَبِیثَۀٍ اجتُثَّت مِن فَوق الَأرض ما لَها مِن قَرارٍ ( 26 ) یُثَبِّت اللّه الَّذِینَ
( آمَنُوا بِالقَول الثّابِت فِی الحَیاةِ الدُّنیا وَ فِی الآخِرَةِ وَ یُضِلُّ اللّه الظّالِمِینَ وَ یَفعَل اللّه ما یَشاءُ ( 27
( آیا ندیدي که چگونه خداوند مَثَلی زد سخن پاکیزه را به درخت پاکیزهاي که ریشه آن استوار و شاخه آن در آسمان است! ( 24
( در هر زمانی با اذن پروردگارش میوه خود را میدهد و خداوند براي مردم مَثَلها میزند، باشد که آنان پند گیرند ( 25
( و مَثَل سخن پلید مانند درخت پلیدي است که از روي زمین کنده شده و آن را هیچ استواري نیست ( 26
خداوند کسانی را که ایمان آوردهاند با سخن استوار، در زندگی دنیا و در آخرت، پابر جا میدارد و خداوند ستمگران را گمراه
( میکند و خداوند آنچه را که میخواهد انجام میدهد ( 27
نکات ادبی
صفت از کلمه است. « طیبۀ » بدل از آن و « کلمۀ » و « ضرب » مفعول « مثلًا » -1
.« هی کشجرة » یا صفت براي کلمه و یا خبر مبتداي محذوف است به تقدیر « کشجرة » -2
خوراکی آن و منظور میوه آن درخت است. « اکلها » -3
به معناي شخص و منظور این است که جثه آن از زمین جدا شده و ریشه در زمین ندارد. « جثه » برکنده شد، از « اجتثّت » -4
.« یثبّت » متعلق به « بالقول » -5
تفسیر و توضیح
26 ) أَ لَم تَرَ کَیفَ ضَرَبَ اللّه مَثَلًا کَلِمَۀً طَیِّبَۀً ... یکی از شیوههاي تربیتی - آیات ( 25
صفحه : 609
قرآن آوردن مَثَل و تشبیه معقول به محسوس است. قرآن با این شیوه، مطالب مهم عقلی را که شاید درك آن براي همگان دشوار
باشد، در قالب مَثَل بیان میکند تا فهم آن آسان گردد.
در این آیه نیز یک مطلب مهم عقلی به صورت مَثَل بیان شده و خطاب به پیامبر و هر مخاطب دیگري میفرماید: آیا ندیدي که
هر سخن حقی است که از یک « کلمه طیّبه » چگونه خداوند سخن پاکیزه را به درخت پاکیزه مَثَل زد! منظور از سخن پاکیزه و
به صورت نکره آمده و شامل هر نوع کلمهاي است که پاکیزه « کلمه » حقیقت اعتقادي درست منشأ گرفته باشد، چون در این آیه
است که ناشی از ایمان و اعتقاد راسخ شخص مؤمن میباشد. « لا اله الا الله » باشد و البته مصداق بارز آن کلمه توحید و جمله
قرآن کریم چنین کلمهاي را به درخت پاکیزهاي تشبیه میکند که ریشه در اعماق زمین دارد و شاخههاي آن در آسمان است و میوه
آن با اراده پروردگار در هر زمانی مهیاست. البته هر درختی در فصل معینی میوه میدهد و چنین نیست که در هر زمانی میوه داشته
باشد، ولی این درخت همیشه میوه میدهد، بنابراین، این مثل یک مثل تقریبی و فرضی است و این نوع مثل زدن در محاورات مردم
معمول است و گاهی چیزي را به بهار بیخزان و یا خورشید بیغروب تشبیه میکنند و این بعضیها شجره طیبه را به درخت خرما و
شجره خبیثه را به درخت حنظل تفسیر کردهاند، وجه روشنی ندارد.
طبق این مثل، کلمه طیبه مانند همان درخت، همواره ثابت و پابرجا و ریشهدار است و برکت و آثار آن بطور مداوم میرسد و انسان
خدا شناس همواره از فوائد درخت توحید برخوردار است.
پس از ذکر این مثل خاطر نشان میسازد که خداوند این مثلها را براي مردم میزند باشد که آنان پند گیرند و یادآور شوند.
صفحه 391 از 423
در مقابل کلمه طیبه، کلمه خبیثه یا سخن ناپاك و پلید قرار داد که در آیه بعدي به درخت پلید و بی ریشه تشبیه شده است، درختی
که از زمین کنده شده و هیچ گونه
صفحه : 610
استواري و قرار ندارد. معلوم است که چوب خشک میوه نمیدهد و کلمه خبیث یا همان کفر و شرك نیز هیچ گونه بار و بري
ندارد.
آیه ( 27 ) یُثَبِّت اللّه الَّذِینَ آمَنُوا بِالقَول الثّابِت .... مؤمنان که از آثار و برکات کلمه طیبه توحید برخوردار هستند، همواره مورد توجه
و عنایت پروردگارند و خداوند آنان را، هم در دنیا و هم در آخرت در همان عقیده درست و قول ثابت پابرجا نگه میدارد.
از این آیه استفاده میشود کسانی که اظهار ایمان میکنند ولی بعدها در اثر وسوسههاي شیطانی و یا هر عامل دیگري ایمان خود را
از دست میدهند، از اول ایمان درست و محکمی نداشتهاند و گرنه چنین نمیشد، چون خداوند در اینجا قول میدهد که مؤمنان را
در دنیا و آخرت در همان ایمان و عقیده خود ثابت نگه میدارد. منظور از ثبات در دنیا این است که مؤمن با لطف خداوند در اثر
سختی و ناراحتی و یا وسوسههاي دیگران هرگز گمراه نمیشود و عقیده خود را از دست نمیدهد و منظور از ثبات در آخرت،
ثبات در عقیده در برابر نکیر و منکر در قبر و برزخ است که بدون سرگشتگی و حیرت پاسخ درست میدهد. در پایان آیه اظهار
میدارد که خداوند ستمگران را گمراه میکند و هر چه را که بخواهد انجام میدهد.
توجه کنیم که گمراه کردن خداوند هنگامی است که شخص ستمگر باشد، یعنی ریشه گمراهی در خود آن شخص است و همان
گونه که خدا به مؤمن کمک میکند و پس از این ایمان آورد او را در قول ثابت نگه میدارد ستمگر و کافر را نیز در راهی که در
پیش گرفته است پیش میبرد:
کُلا نُمِدُّ هؤُلاءِ وَ هَؤُلاءِ مِن عَطاءِ رَبِّکَ (اسراء/ 20 ) همه را، این گروه را و آن گروه را از عطاي پروردگارت مدد میرسانیم.
چند روایت
-1 سلام خثعمی میگوید: بر ابو جعفر محمّد بن علی (ع) وارد شدم و عرض کردم: اي پسر پیامبر، این سخن خداوند چه معنا دارد!
(اصلها ثابت و فرعها فی
صفحه : 611
السماء) فرمود:
یا سلام الشجرة محمّد و الفرع علی امیر المؤمنین و الثمر الحسن و الحسین و الغصن فاطمۀ و شعب ذلک الغصن الائمۀ من ولد فاطمۀ
و الورق شیعتنا و محبّونا اهل البیت فاذا مات من شیعتنا رجل تناثر من الشجرة ورقۀ و اذا ولد لمحبّینا مولود اخضرّ مکان تلک الورقۀ
«1»... ورقۀ
اي سلام؟ درخت محمّد و شاخه علی امیر المؤمنین و میوه حسن و حسین و جوانه فاطمه و شعبههاي این جوانه امامان از فرزندان
فاطمه و برگ شیعیان و دوستداران ما خاندان هستند، پس چون یکی از شیعیان ما میمیرد از این درخت برگی میافتد و چون براي
دوستداران ما نوزادي به دنیا میآید به جاي آن برگ، برگ دیگري میروید.
-2 عن ابی جعفر (ع) قال: قال رسول الله (ص): خلق النّاس من شجر شتّی و خلقت أنا و إبن ابی طالب من شجرة واحدة اصلی علی و
«2». فرعی جعفر
امام باقر (ع) فرمود: پیامبر خدا فرمود: مردم از درختان گوناگونی آفریده شدهاند و من و پسر ابی طالب از یک درخت آفریده
شدهایم، اصل من علی و فرع من جعفر است.
صفحه 392 از 423
[ [سورة إبراهیم ( 14 ): الآیات 28 الی 31
اشاره
أَ لَم تَرَ إِلَی الَّذِینَ بَدَّلُوا نِعمَتَ اللّه کُفراً وَ أَحَلُّوا قَومَهُم دارَ البَوارِ ( 28 ) جَهَنَّمَ یَصلَونَها وَ بِئسَ القَرارُ ( 29 ) وَ جَعَلُوا لِلّه أَنداداً لِیُضِلُّوا عَن
سَبِیلِه قُل تَمَتَّعُوا فَإِن مَصِیرَکُم إِلَی النّارِ ( 30 ) قُل لِعِبادِيَ الَّذِینَ آمَنُوا یُقِیمُوا الصَّلاةَ وَ یُنفِقُوا مِمّا رَزَقناهُم سِ  را وَ عَلانِیَۀً مِن قَبل أَن یَأتِیَ
( یَوم لا بَیع فِیه وَ لا خِلال ( 31
( آیا ندیدي کسانی را که نعمت خدا را تبدیل به ناسپاسی کردند و قوم خود را به سراي هلاکت کشاندند! ( 28
( همان جهنم که در آن در آیند و بد قرار گاهی است! ( 29
و آنان براي خدا همتایانی قرار دادند تا مردم را از راه او گمراه کنند،
-----------------------------------
. 1)- حاکم حسکانی، شواهد التنزیل، ج 1، ص 406 )
. 2)- صدوق، الخصال، ج 1، ص 21 )
( صفحه : 612 بگو: برخوردار شوید همانا بازگشت شما بر آتش است ( 30
به بندگان من که ایمان آوردهاند، بگو: نماز را به پا دارند و از آنچه به آنان روزي دادهایم نهان و آشکار انفاق کنند، پیش از آنکه
( روزي برسد که در آن نه خرید و فروشی است و نه دوستی ( 31
نکات ادبی
عبارت از قراردادن چیزي در محلی است. ضمناً این فعل دو مفعول گرفته « احلال » . کشانیدند، در آوردند، وارد کردند « احلّوا » -1
مفعول دوم. « دار البوار » مفعول اول و « قومهم »
هلاکت، نابودي. « البوار » -2
است و لذا منصوب است و به جهت غیر منصرف بودن تنوین ندارد و علت غیر منصرف بودن آن « دار البوار » بدل از « جهنّم » -3
علمیّت و تأنیث است.
به معناي چشیدن عذاب و ملازمت در آتش و مقیم بودن در آن. ضمناً « صلی » بدان در آیند، آن را بچشند، از « یصلونها » -4
حال از جهنم است. « یصلونها »
.« ندّ » همتایان، شریکان، جمع « انداد » -5
براي عاقبت است مانند: لدوا للموت. « لیضلّوا » -6 لام در
مجزوم است یا به جهت واقع شدن در جواب امر و یا به تقدیر لام امر: لیقیموا. « یقیموا » -7
دوستی، خلّت. « خلال » -8
تفسیر و توضیح
29 ) أَ لَم تَرَ إِلَی الَّذِینَ بَدَّلُوا نِعمَتَ اللّه کُفراً ... این آیه، پیامبر و هر مخاطب دیگري را که این پیام به او برسد، مورد - آیات ( 28
خطاب قرار میدهد و سرانجام شوم کسانی را که به ناسپاسی نعمتهاي خدا نشستهاند گوشزد میکند و میفرماید: آیا ندیدي کسانی
را که شکر نعمت خدا را تبدیل به ناسپاسی کردند و قوم خود را بر خاك هلاك نشاندند!
صفحه 393 از 423
صفحه : 613
منظور از این گروه کسانی هستند که به جاي قدرشناسی نعمتهاي الهی، کفران نعمت میکنند و از این نعمتها بطور شایسته بهره
نمیبرند و آنها را ضایع میکنند.
البته نظر آیه شریفه سران و اشراف و پیشوایان جامعه است که با کفران نعمت و رهبري نادرست باعث هلاك جامعه میشوند و قوم
خود را به خاك هلاك مینشانند. همواره در هر جامعهاي سردمدارانی وجود دارند که تأثیر مستقیمی در شکل گیري فرهنگ
عمومی جامعه میگذارند و توده مردم از آنان پیروي میکنند، وقتی سران و پیشوایان به راه کفر و فساد و ناسپاسی نعمتهاي خدا
رفتند دیگران نیز آنان را پیروي خواهند کرد و کیفر کردار ناشایست خود را خواهند دید.
این یکی از سنتهاي الهی است که بر کل تاریخ بشري حکومت میکند و خدا اراده کرده که ناسپاسان را مجازات کند و نعمت
خود را از آنان بگیرد و یا کاري کند که آنان نتوانند از آن نعمت استفاده کنند و نعمت تبدیل به نقمت و بلا شود.
نمونه بارز این گروه، همان مشرکان مکه بودند که خداوند علاوه بر نعمتهاي مادي بسیاري که به آنان داده بود، نعمت بزرگ
اسلام را هم به آنان ارزانی کرد و پیامبري از میان آنان برانگیخت که اگر به او ایمان میآوردند و شکر گزار این نعمت میشدند،
سعادت دنیا و آخرت در انتظار آنان بود ولی سران آنان با پیامبر مخالفت و دشمنی کردند و علاوه بر خویشتن، قوم خود را نیز به
بیراهه کشانیدند و هلاك شدند و علاوه بر این در این دنیا گرفتار جنگها و کشتارها و اسارتها شدند، مستحق آتش جهنم و عذاب
آخرت نیز شدند و خدا در این آیه به آنان وعده جهنم میدهد.
تفسیر میکند و اظهار « جهنم » را به « دار البوار » همان عذاب آخرت است، چون در آیه بعدي « دار البوار سراي هلاك » منظور از
میدارد که آنان به جهنم خواهند افتاد که بدقرارگاهی است.
آیه ( 30 ) وَ جَعَلُوا لِلّه أَنداداً لِیُضِ لُّوا عَن سَبِیلِه ... مشرکان مکه که نعمت خدا را تبدیل به ناسپاسی کردند، به جاي پذیرش دعوت
اسلام و قبول توحید، همچنان در کفر و شرك باقی ماندند و هدایت نیافتند، آنان براي خدا همتایان و شریکانی قرار میدادند و
بتهاي بیجان را میپرستیدند و با این کار هم خود گمراه میشدند و هم
صفحه : 614
دیگران را از راه خدا گمراه میکردند.
براي عاقبت است یعنی عاقبت شرك آنان این بود که دیگران را گمراه کردند و « لام » ،« لیضلوا عن سبیله » توجه کنیم که در جمله
منظور این نیست که آنان شرك و بت پرستی رابا هدف گمراه کردن دیگران انتخاب کردند. البته میتوانیم بگوییم که برخی از
سران مشرکان حقیقت را میدانستند و براي گمراه کردن مردم و حفظ مقام و موقعیت خود دست به این کار میزدند.
در این آیه خطاب به این کافران میفرماید: برخوردار شوید، همانا بازگشت شما به سوي آتش است. جایگاه شما آتش جهنم است
و گرفتار عذاب الهی خواهی شد.
این آیه نظیر آیه دیگري است که میفرماید:
قُل تَمَتَّع بِکُفرِكَ قَلِیلًا إِنَّکَ مِن أَصحاب النّارِ (زمر/ 8) بگو: اندکی با کفر خود برخوردار باش، همانا تو از یاران آتش هستی.
آیه ( 31 ) قُل لِعِبادِيَ الَّذِینَ آمَنُوا یُقِیمُوا الصَّلاةَ ... پس از تهدید کافران به آتش جهنم بلافاصله مؤمنان را پیام میدهد که پیش از
آنکه قیامت فرا رسد، به احکام دین عمل کنند و خود را از عذاب آن روز نجات بدهند و در میان احکام دین دو موضوع را
تخصیص به ذکر میکند: نخست این نماز را برپا دارند دوم این از آنچه ما به آنان روزي دادهایم پنهان و آشکار انفاق کنند.
موضوع اول درباره رابطه انسان با خدا و موضوع دوم درباره رابطه انسان با جامعه است و اسلام براي محکمتر شدن این دو پیوند،
برنامههاي ویژهاي دارد که نماز و انفاق در رأس آنهاست.
صفحه 394 از 423
توجه کنیم که اقامه نماز بالاتر از خواندن نماز است، اقامه به معناي مداومت بر نماز و تشویق دیگران بر آن و بالاخره احیاي
فرهنگ نماز در جامعه است. همچنین در مورد انفاق، به هر صورت آن دستور میدهد، هم انفاق پنهانی که قصد قربت در آن
آسانتر است و هم انفاق آشکار که باعث تشویق دیگران میشود. دیگر این با گفتن این از آنچه ما به شما روزي دادهایم انفاق
کنید، تذکر میدهد که آنچه از مال و ثروت در اختیار شماست چیزي است که خداوند آن را روزي شما کرده، بنابراین باید از مال
خدا در راه خدا انفاق کنید.
صفحه : 615
در پایان آیه روز قیامت را یادآوري میکند و خاطر نشان میسازد که آن روز روزي است که در آن نه داد و ستدي وجود دارد و
نه دوستی. منظور این است که مجرمان نمیتوانند مانند دنیا با دادن رشوه و فدیه و یا به وسیله دوستانشان، خود را از عذاب رهایی
بخشند. این مطلب در چندین آیه از قرآن تذکر داده شده تا روشن شود که پول و پارتی در قیامت کارساز نیست البته شفاعت
حساب دیگري دارد و آن مخصوص مؤمنانی است که از نعمت ایمان برخوردار بودهاند ولی خطایی از آنها سرزده که ممکن است
با شفاعت پیامبران و اولیاء خدا، خداوند از گناه آنان درگذرد ولی کافران از هر گونه شفاعتی محروم هستند.
[ [سورة إبراهیم ( 14 ): الآیات 32 الی 34
اشاره
اللّه الَّذِي خَلَقَ السَّماوات وَ الَأرضَ وَ أَنزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَخرَجَ بِه مِنَ الثَّمَرات رِزقاً لَکُم وَ سَخَّرَ لَکُم الفُلکَ لِتَجرِيَ فِی البَحرِ بِأَمرِه وَ
سَخَّرَ لَکُم الَأنهارَ ( 32 ) وَ سَخَّرَ لَکُم الشَّمسَ وَ القَمَرَ دائِبَین وَ سَخَّرَ لَکُم اللَّیلَ وَ النَّهارَ ( 33 ) وَ آتاکُم مِن کُل ما سَأَلتُمُوه وَ إِن تَعُدُّوا
( نِعمَتَ اللّه لا تُحصُوها إِن الإِنسانَ لَظَلُوم کَفّارٌ ( 34
خداست آنکه آسمانها و زمین را آفرید و از آسمان آبی فرو فرستاد پس با آن از میوهها براي شما روزي بیرون آورد و براي شما
( کشتیها را مسخّر کرد تا به فرمان او در دریا روان شوند و رودها را براي شما مسخّر کرد ( 32
( و براي شما خورشید و ماه را که همواره در حرکتند، مسخّر نمود و براي شما شب و روز را مسخّر کرد ( 33
و از هر چه خواستید به شما داد و اگر نعمت خدا را بشمارید، نمیتوانید آن را شمارش کنید، همانا انسان بسیار ستمگر و ناسپاس
( است ( 34
نکات ادبی
.« هو الذي » مبتدا و خبر آن محذوف است به تقدیر « الله » -1
براي ابتداي غایت است. « من الثمرات » و « من السماء » در « من » -2
میوهها. این کلمه غالباً به میوه که از درخت به دست میآید گفته « الثمرات » -3
صفحه : 616
که منظور از آن غلات « کلوا من ثمره اذا اثمر و اتوا حقه یوم حصاده » : میشود، ولی به زراعت و سبزیها نیز اطلاق میشود، مانند
است. در اینجا نیز منظور همه خوراکیهاست.
.« اخرج » منصوب است به جهت مفعول مطلق بودن و یا مفعول بودن براي « رزقا » -4
به معناي چیزي که همواره در حرکت است و داراي نظم خاصی است و عادت به آن دارد. این کلمه صفت « دائب » تثنیه « دائبین » -5
صفحه 395 از 423
براي شمس و قمر است و چون قمر مذکّر است، به عنوان تغلیب، مذکّر آمده است، چون هر کجا مذکّر و مؤنث جمع شوند صفت
آنها مذکّر آورده میشود و غلبه با مذکّر است.
براي تبعیض است یعنی برخی از آنچه را که خواستهاید داده است. یا بگوییم من زائده و براي زینت است، در «ّ من کل » در « من » -6
این صورت مفهوم آن چنین خواهد بود که همه آنچه را که به آن نیاز دارید به شما داده است.
تمام نعمتهاي خدا. مفرد در حال اضافه افاده استغراق میکند. « نعمت الله » -7
هر دو براي مبالغه است. « ظلوم و کفّار » -8
تفسیر و توضیح
34 ) اللّه الَّذِي خَلَقَ السَّماوات وَ الَأرضَ ... برخی از نعمتهاي مهم خدا را که در زندگی بشر و تأمین نیازهاي او نقش - آیات ( 32
اساسی دارند، بر میشمارد و تذکر میدهد که خدا این نعمتها را در اختیار شما قرار داده است. این تذکر براي آن است که انسان
شکرگزار این مواهب الهی باشد.
در این آیات از هشت نوع نعمت یاد کرده است:
-1 آسمانها و زمین را آفرید تا بشر از امکانات موجود در آنها بهرهمند شود.
-2 از آسمان آبی فرو فرستاد منظور همان باران است که گاهی بطور مستقیم و گاهی با ذخیره شدن در سفرههاي زیر زمینی و
جوشیدن از چشمهها در اختیار بشر قرار میگیرد.
صفحه : 617
-3 به وسیله آن آب، میوهها را به عنوان روزي براي شما بیرون آورد منظور از آن، همه خوراکیهایی است که بشر از آن استفاده
میکند و شامل انواع میوهها و غلات و سبزیها میشود و در اینجا به معناي محصول است.
-4 کشتیها را براي شما رام و مسخّر کرد تا به دستور خدا در دریا حرکت کنند درست است که کشتی را بشر میسازد ولی علم
کشتی سازي را خدا به بشر یاد داده و دیگر این حرکت کشتی در دریا در اثر عواملی امکان پذیر است که خدا آنها را آفریده
است.
-5 براي شما رودها را تسخیرکرد با جریان رودهاست که آبهاي نازل شده از آسمان در خدمت زراعت قرار میگیرد و بشر انواع
استفادهها را از آن میکند.
-6 آفتاب و ماه را براي شما رام کرد آفتاب و ماه در زندگی بشر نقش مهمی دارند و علاوه بر روشنایی، تأثیرات فراوانی در رشد
حیوانات و گیاهان و ایجاد انرژي دارند و شاید تأثیرات مهم دیگري هم داشته باشند که ما از آن بیخبریم. جالب این آفتاب و ماه
ذکر میکند که به معناي سیر و حرکت دائمی و تأثیر روزانه آنها در پرورش گیاه و حیوان و حتی جمادات « دائبین » را با صفت
است.
-7 براي شما شب و روز را مسخّر کرد شب براي استراحت و روز براي تلاش و کار است و هر دو در تنظیم زندگی بشر نقش
اساسی دارند.
-8 به شما از هر چه خواستید، داد. یعنی هر چیزي که مورد نیاز شماست و شما به زبان حال آن را میخواهید، خدا به شما داده
است. معلوم میشود که غیر از عواملی که در آیات پیش گفته شد، ابزار و امکانات دیگري نیز براي ادامه زندگی بشر لازم است و
خدا همه آنها را به بشر ارزانی داشته است.
پس از برشماري برخی از نعمتهاي خدا، خاطرنشان میسازد که اگر بخواهید نعمتهاي خدا را بشمارید هرگز نخواهید توانست.
صفحه 396 از 423
چون نعمتهاي خدا بر انسان آن چنان انبوه و فراوان است که به شمار نمیآید. برخی از این نعمتها ظاهر و روشن است و برخی
دیگر پنهان است و بشر از آن خبر ندارد:
( وَ أَسبَغَ عَلَیکُم نِعَمَه ظاهِرَةً وَ باطِنَۀً (لقمان/ 3
صفحه : 618
و نعمتهاي آشکار و نهان خود را بر شما فراوان کرد.
پس از بیان این شما نمیتوانید نعمتهاي خدا را بشمارید، اضافه میکند که همانا انسان بسیار ستمگر و ناسپاس است و منظور طبیعت
انسان است که غالبا در اثر هواي نفس از نعمتهاي الهی غافل میشود و یا آن را ناسپاسی میکند. نکتهاي که در اینجا قابل توجه
است و دو صفت « ظلوم و کفّار » است این است که در این آیه پس از بیان ناتوانی بشر از شمارش نعمتهاي خدا میفرماید: انسان
یعنی آمرزنده و مهربان است « غفور و رحیم » ناپسند انسان را ذکر میکند ولی در آیه دیگر پس از بیان همین مطلب میفرماید: خدا
و دو صفت خوب خدا را میآورد:
وَ إِن تَعُدُّوا نِعمَ ۀَ اللّه لا تُحصُوها إِن اللّهَ لَغَفُورٌ رَحِیم (نحل/ 18 ) و اگر نعمت خدا را بشمارید نمیتوانید آن را شمارش کنید همانا
خداوند آمرزنده و مهربان است.
شاید آوردن این دو جمله متفاوت در ذیل این دو آیه براي آن باشد که این نعمتها را به دو صورت میتوان لحاظ کرد: یکی در
نسبت آنها به خدا و دیگري در نسبت آنها به بشر. در مقام اول شایسته است که از صفات خدا یاد گردد و در آیه سوره نحل چنین
یاد شده است و در مقام دوم مناسب است که از صفات بشر یاد شود و در آیه مورد بحث « غفور و رحیم » شده و خدا با دو صفت
یاد شده است و میتوان اینها را در مقابل هم قرارداد و گفت اگر خدا غفور است انسان « ظلوم و کفّار » چنین شده و بشربا دو صفت
ظلوم است و اگر خدا رحیم است انسان کفّار است.