گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلدششم
[سورة مریم ( 19 ): الآیات 1 الی 6




اشاره
بِسم اللّه الرَّحمن الرَّحِیمِ
کهیعص ( 1) ذِکرُ رَحمَت رَبِّکَ عَبدَه زَکَرِیّا ( 2) إِذ نادي رَبَّه نِداءً خَفِیا ( 3) قالَ رَب إِنِّی وَهَنَ العَظم مِنِّی وَ اشتَعَلَ الرَّأس شَیباً وَ لَم
( أَکُن بِدُعائِکَ رَب شَقِیا ( 4
( وَ إِنِّی خِفت المَوالِیَ مِن وَرائِی وَ کانَت امرَأَتِی عاقِراً فَهَب لِی مِن لَدُنکَ وَلِیا ( 5) یَرِثُنِی وَ یَرِث مِن آلِ یَعقُوبَ وَ اجعَله رَب رَضِیا ( 6
به نام خداوند بخشاینده بخشایشگر،
( کهیعص ( 1
( این، یادي از رحمت پروردگارت به بندهاش زکریاست ( 2
( هنگامی که پروردگارش را آهسته ندا کرد ( 3
گفت: پروردگارا، استخوان من سست شده و نشانههاي پیري در سرم آشکار شده است، و من در خواندن تو، پروردگارا، محروم
( نبودهام ( 4
( و من از خویشانم پس از خود بیمناك بودهام و زن من نازاست پس براي من از نزد خود یاوري عطا فرما ( 5
( که از من و خاندان یعقوب ارث ببرد و پروردگارا او را پسندیده قرار بده ( 6
نکات ادبی
.« هذا ذکر رحمۀ ربک » : خبر مبتداي محذوف است « ذکر » -1
منصوب است به وسیله رحمت که مصدر است. « عبده » -2
شعلهور شده، شعله منتشر شده. این تعبیر به مفهوم مشخص شدن علامتهاي پیري در سر است و سپیدي موي سر از « مشتعل » -3
نظر گسترش در سر، به گسترش شعله آتش تشبیه شده است که همواره گسترش پیدا میکند و این یکی از بهترین استعارهها در
زبان عربی است.
صفحه : 489
محروم، ناامید. « شقیّا » -4
جمع مولی، کلمه مولی در لغت چندین معنی دارد و در این جا به معنی خویشان پدري مانند پسر عموهاست. « الموالی » -5
نازا. این کلمه در مرد و زن هر دو به همین صورت و بدون تاي تأنیث میآید. « عاقر » -6
پسندیده. « رضیّا » -7
تفسیر و توضیح
6) بِسم اللّه الرَّحمن الرَّحِیم.ِ کهیعص. ذِکرُ رَحمَت رَبِّکَ عَبدَه زَکَرِیّا .... این سوره نیز پس از یادي از خداي رحمان و - آیات ( 1
رحیم، مانند برخی از سورههاي قرآن با حروف مقطّعه آغاز میشود و ما در این باره در آغاز سوره بقره بحث کردهایم، مراجعه
شود.
نخستین مطلبی که در این سوره به آن پرداخته میشود، داستان زکریا و بیان سرشاري رحمت پروردگار به اوست. البته زکریا و تمام
صفحه 315 از 409
انسانها همواره از رحمت بیکران خداوند برخوردارند، ولی این یک عنایت ویژهاي است که به زکریا اختصاص یافته است و آن
این که خداوند در حالی که زکریا و همسرش نازا بودند و هم پیر و فرتوت شده بودند، به آنان پسري عنایت کرد و این در اثر
اجابت دعاي زکریا بود.
زکریا فرزند برخیا و از نسل یعقوب بن اسحاق و هارون برادر موسی و شوهر خاله مریم و یا عیسی بود. او شغل نجّاري داشت و
نامش 8 بار در قرآن کریم آمده است.
زکریا بطور پنهانی خدا را خواند و با او مناجات کرد. پنهانی بودن یا براي این بود که دعایش احتمال اجابت بیشتري داشته باشد و
یا براي آن بود که دیگران او را مسخره نکنند. او نخست ضعف و ناتوانی خود را به زبان آورد و گفت: پروردگارا استخوانهاي
من سست شده و نشانههاي پیري در سرم آشکار گشته و گسترش یافته
صفحه : 490
است. این که میگوید: سرم از پیري شعلهور شده است، استعاره لطیفی از گسترش آثار پیري در سر و سفید شدن موهاست. سپس
از امیدواري خود به رحمت خداوند سخن گفت به این صورت که: خدایا، من از خواندن تو ناامید و بی بهره نبودهام، یعنی هر گاه
که تو را خواندهام اجابت کردهاي.
آن گاه وضعیتی را که در آن قرار داشت بیان نمود به این صورت که گفت: خدایا من پس از مرگ خود از خویشانم بیمناکم و
همسر من نازاست. منظور او از خویشان پسر عموهایش بودند چون آنها افراد ناصالحی بودند و زکریا میترسید که مال و ثروتش و
نیز افتخارات نیاکانش را برباد دهند و لذا آرزو داشت که خداوند به او پسري عنایت کند که میراثدار خاندانش باشد، ولی زنش
نازا بود و به پیري هم رسیده بودند. لذا پس از بیان این مقدمات، از خدا خواست که به او فرزند و یاوري عنایت کند که از خاندان
یعقوب ارث ببرد و نیز از خدا خواست که این فرزند شخص شایستهاي باشد.
در خواست زکریا از خدا درباره فرزند، در آیات دیگر هم با تعبیرهاي دیگري آمده است:
هُنالِکَ دَعا زَکَرِیّا رَبَّه قالَ رَب هَب لِی مِن لَدُنکَ ذُرِّیَّۀً طَیِّبَۀً إِنَّکَ سَمِیع الدُّعاءِ (آل عمران/ 38 ) در آن جا زکریا پروردگارش را
خواند، گفت: پروردگارا، از جانب خود فرزندانی به من عطا فرما که تو شنونده دعا هستی.
وَ زَکَرِیّا إِذ نادي رَبَّه رَب لا تَذَرنِی فَرداً وَ أَنتَ خَیرُ الوارِثِینَ (انبیاء/ 89 ) و به یادآور زکریا را هنگامی که پروردگارش را ندا داد که
پروردگارا، مرا تنها مگذار که تو بهترین وارثانی.
صفحه : 491
بحثی درباره استعاره در قرآن
اشاره:
در آیات آغازین سوره مریم که خواندیم، استعاره جالبی به کار رفته که مورد توجه دانشمندان علوم بلاغت قرار گرفته است و آن،
جمله وَ اشتَعَلَ الرَّأس شَیباً است، ما در این جا به همین مناسبت بحثی را درباره استعاره در قرآن تقدیم خوانندگان محترم میکنیم.
در این بحث کلیاتی راجع به استعاره و تعریف آن و نمونههایی از استعارههاي به کار رفته در قرآن و از جمله همین استعاره را بیان
خواهیم کرد.
در زبان عربی مانند هر زبان دیگري، گاه مطلب به صورت تشبیه و تمثیل گفته میشود تا شنونده یا خواننده فکر خود را به کار
اندازد و مطلب مورد نظر را بهتر و عمیقتر دریافت کند. این گونه سخن گفتن، از فصاحت و بلاغت و توانایی گوینده در استخدام
است که در علم معانی بحثهاي مفصلی دارد و در قرآن « استعاره » واژههاي مناسب ناشی میشود. یکی از گونههاي این موضوع
صفحه 316 از 409
کریم که به زبان عربی مبین نازل شده، در موارد فراوانی به کار رفته است.
اینک با استفاده از کتب بلاغی، این پدیده زبانی را معرفی میکنیم و نمونههایی از آیات قرآنی را که در آنها استعاره به کار رفته
است میآوریم.
گرفته شده که در لغت بدین معناست که کسی چیزي را به صورت امانت و موقتی از دیگري بگیرد، و در « عاریه » از « استعاره » واژه
اصطلاح اهل بلاغت تعریفهاي گوناگونی دارد که خواهد آمد. در واقع استعاره نوعی تشبیه است که ادات تشبیه در آن ذکر
«1» نشده است. به قول سیوطی استعاره از ازدواج مجاز با تشبیه متولد شده است
-----------------------------------
. 1) سیوطی، معترك الاقران، دار الکتب العلمیه، بیروت، 1408 ، ج 1، ص 208 )
صفحه : 492
شاید بتوان گفت نخستین کسی که از استعاره تعریف جامعی به دست داده ابو الحسن علی بن عیسی رُمّانی (متوفی 384 ) است، هر
رمّانی استعاره را چنین .«1» چند که این اصطلاح پیش از او نیز در میان ادیبان به کار میرفته و مثلًا إبن المعتز از آن یاد کرده است
تعریف میکند:
.«2» الاستعارة تعلیق العبارة علی غیر ما وضعت له فی اصل اللغۀ علی جهۀ النقل للابانۀ
یعنی استعاره پیوند دادن عبارت به معنایی است که در اصل لغت براي آن وضع نشده است، به صورت انتقال (از معناي اول به
معناي دوم) به جهت روشن بودن.
توضیح این که: گوینده در استعاره، لفظی را در معنایی جز معناي اصلی آن به کار میبرد و مدعی میشود که این لفظ معناي دوم
را دارد و از معناي قبل به معناي بعدي انتقال داده شده است، و این به خاطر شباهت زیادي است که میان دو معنی وجود دارد و البته
شیري را دیدم که تیراندازي » : سخن را طوري ادا میکند که شنونده متوجه منظور او و ادعاي انتقال او باشد. وقتی میگوییم
استعاره به کار برده و کلمه شیر را از معناي اصلی آن که یک حیوان درنده است به معناي انسانی گرفتهایم که شجاعت ،« میکرد
فرق دارد اولی از باب استعاره و دومی از باب تشبیه است. در استعاره، « زید مانند شیر است » بسیار دارد. این جمله با این عبارت
گوینده ادعا میکند که زید واقعاً شیر است، و این مبالغه در تشبیه است و شنونده خود به این موضوع آگاهی دارد. براي همین
است که رمّانی پس از تعریف بالا اضافه میکند که فرق میان استعاره و تشبیه آوردن یا نیاوردن ادات تشبیه است.
تعریف دیگري که از استعاره شده، تعریفی است که توسط عبد القاهر جرجانی (متوفی 471 ) صورت گرفته است او میگوید:
-----------------------------------
. 1) إبن المعتز، البدیع، چاپ مصر، ص 19 )
. 2) رمّانی، النکت فی اعجاز القرآن، چاپ شده در مجموعه سه رساله در اعجاز قرآن، دار المعارف مصر، 1976 ، ص 85 )
صفحه : 493
«1». الاستعارة نقل الاسم عن اصله الی غیره للتشبیه علی حد المبالغۀ
یعنی استعاره انتقال دادن اسم از اصل آن به غیر آن است که به منظور تشبیه، آن هم در حد مبالغه انجام میگیرد.
ایراد میگیرد و آن را نوعی مسامحه میداند، زیرا در استعاره گوینده « تعلیق العبارة علی غیر ما وضعت له » جرجانی به تعریف رمّانی
او در کتاب دیگرش توضیح میدهد که استعاره این است که گاهی یک لفظ در وضع «2». مدعی است که این کلمه به این معناست
لغوي، اصل و معناي معروفی دارد که مخصوص به آن است، سپس شاعر و یا غیر شاعر آن لفظ را در غیر این معنی و اصل استعمال
میکند و آن را از آن اصل انتقال میدهد. پس استعمال لفظ در این معنی صورت عاریه پیدا میکند.
صفحه 317 از 409
.«3» جرجانی پس از این تعریف، استعاره را بالاترین سحر و شگفت آورترین زیبایی در کلام میداند
إبن رشیق قیروانی استعاره را بهترین نوع مجاز و نخستین باب از ابواب بدیع میداند و میگوید: در زیباسازي شعر چیزي شگفت
او پس از نقل تعریف استعاره از .«4» آورتر از آن نیست و چنانچه از استعاره در جاي خود استفاده شود از محاسن کلام است
جرجانی، از إبن وکیع نقل میکند که گفته است: بهترین استعاره، استعارهاي است که از معناي اصلی دورتر باشد، اما در اولین وهله
.«5» معلوم شود که استعاره است
إبن رشیق معتقد است که زبان عربی آن چنان غنی است که نیازي به استعاره ندارد و اگر از استعاره استفاده میکند از باب اتساع و
این سخن إبن رشیق دور از صواب است، زیرا استفاده از استعاره به علت کمبود واژه نیست بلکه براي .«6» مجاز است
-----------------------------------
. 1) جرجانی، دلائل الاعجاز، دار المعرفۀ، بیروت، 1987 ، ص 368 )
. 2) همان، 335 )
[.....] . 3) جرجانی، اسرار البلاغۀ، مکتبۀ المثنی، بغداد، 1979 ، ص 40 )
. 4) إبن رشیق، العمدة، مکتبۀ الهلال، بیروت، 1416 ، ج 1، ص 427 )
. 5) همان، ص 420 )
. 6) همان، 434 )
صفحه : 494
مبالغه است، و همان گونه که خود او گفته است سخن را به صورت شگفت آوري زیبا میکند.
««1» و اشتعل الرأس شیباً » إبن سنان خفاجی در تعریف استعاره، از رمّانی پیروي کرده و آن را با ذکر مثالی از قرآن که آیه شریفه
است توضیح داده است.
در این جمله که از زکریا نقل شده، فرا رسیدن پیري، به صورت یک استعاره بیان شده است. خفاجی توضیح میدهد که لفظ
در اصل براي پیري وضع نشده، بلکه از معناي اصلی یعنی شعلهور شدن، به این معنی انتقال داده شده است. همان گونه که « اشتعال »
وقتی چوب شعلهور میشود، به تدریج به اطراف خود سرایت میکند و حالت چوب تغییر مییابد، پیري هم به تدریج موهاي سر را
سفید میکند و رنگ آن را که قبلًا سیاه بود تغییر میدهد، و این همان استعاره است که تشبیهی در جهت مبالغه است بدون آن که
.«2» ادات تشبیه آورده شود
یحیی بن حمزه یمانی (متوفی 745 ) پنج تعریف براي استعاره نقل میکند و خود تعریف پنجم را میپسندد، و آن این که: الاستعارة
یعنی در استعاره چیزي را چیز دیگري قرار میدهی که در .«3» تَصییرك الشیء الشیء و لیس به و جعلک الشیء للشیء و لیس له
و منظور « با شیري ملاقات کردم » : واقع آن نیست و چیزي را براي چیز دیگري اثبات میکنی که آن را ندارد، مانند این که بگویی
و منظور تو ملاقات با کسی باشد که علم گستردهاي دارد. در این دو مثال « دریایی را دیدم » : تو یک فرد شجاع باشد و یا بگویی
شجاعت یا علم کسی به شیر یا دریا تشبیه شده، ولی به جهت مبالغه در تشبیه چنین ادعا شده است که گویا آن شخص واقعاً شیر یا
دریاست، در حالی که هم گوینده و هم شنونده میدانند که او نه شیر و نه دریاست.
تعریفی را که یحیی بن حمزه پسندیده، ظاهراً از إبن زملکانی گرفته است، آن جا
-----------------------------------
. 1) سوره مریم، آیه 4 )
. 2) خفاجی، سر الفصاحۀ، مکتبۀ الخانجی، قاهره، 1350 ه، ص 108 )
صفحه 318 از 409
. 3) یحیی بن حمزه، الطراز المتضمن لاسرار البلاغۀ، دار الکتب العلمیۀ، بیروت، 1400 ه، ج 1، ص 212 )
صفحه : 495
إبن زملکانی «1».« جعل الشیء للشیء و لیس له » و دیگري « جعل الشیء الشیء و لیس به » که او استعاره را دو قسم میکند، یکی
.«2»« زید کالأسد » اضافه میکند که اگر در این کار از ادات تشبیه استفاده شود دیگر استعاره نیست بلکه تشبیه است، مانند
براي استعاره تقسیمات مختلفی شده است، از جمله این که استعاره دو نوع است: یکی مجرده و آن استعارهاي است که در آن فقط
یک تشبیه وجود داشته باشد، و دیگري موشحه و آن استعارهاي است که مشتمل بر چند تشبیه باشد.
أُولئِکَ الَّذِینَ اشتَرَوُا الضَّلالَۀَ بِالهُدي فَما » یحیی بن حمزه، استعاره مرشحه را از زیباترین نوع استعاره میداند و براي آن آیه شریفه
.«2» فقال ما «3»« رَبِحَت تِجارَتُهُم
جهت آشنایی با انواع استعارهها مثالهایی را از قرآن کریم به نقل از إبن
-----------------------------------
1) اسرار البلاغۀ، ص 52 به بعد. [.....] )
. 2) فخر رازي، نهایۀ الایجاز، المکتب الثقافی، قاهره، 1992 ، ص 193 )
صفحه : 497
ذکر میکنیم و هر یک را توضیح میدهیم. «3» و سیوطی «2» و زرکشی «1» ابی الاصبع
وَ تَرَکنا بَع َ ض هُم یَومَئِذٍ » : مثال استعاره نوع اول (استعاره محسوس براي محسوس به جهت مشارکت در وصف محسوس) آیه شریفه
بَل نَقذِف بِالحَق عَلَی الباطِل فَیَدمَغُه فَإِذا هُوَ » «6»« وَ فِی عادٍ إِذ أَرسَلنا عَلَیهِم الرِّیحَ العَقِیمَ » «5»« وَ الصُّبح إِذا تَنَفَّسَ » «4»«ٍ یَمُوج فِی بَعض
ثُم استَوي عَلَی » «2»« إِنّا لَمّا طَغَی الماءُ حَمَلناکُم فِی الجارِیَۀِ » «1»«ُ وَ لَمّا سَ کَتَ عَن مُوسَی الغَضَب » «8»« فَاصدَع بِما تُؤمَرُ » «7»«ٌ زاهِق
أَ لَم -«3»ِ فَأَذاقَهَا اللّه لِباسَ الجُوع وَ الخَوف -«2» وَ آیَۀٌ لَهُم اللَّیل نَسلَخ مِنه النَّهارَ -«1»« بَل یَداه مَبسُوطَتان یُنفِق کَیفَ یَشاءُ » «4»«ِ العَرش
وَ اخفِض لَهُما -«5»ِ یا أَرضُ ابلَعِی ماءَك -«4» سَمِعُوا لَها شَهِیقاً وَ هِیَ تَفُورُ -«2»ِ وَ عِندَه مَفاتِح الغَیب -«4» تَرَ أَنَّهُم فِی کُل وادٍ یَهِیمُونَ
«8» مَن بَعَثَنا مِن مَرقَدِنا -«7»َّ جِداراً یُرِیدُ أَن یَنقَض -«6» جَناحَ الذُّل مِنَ الرَّحمَۀِ
[ [سورة مریم ( 19 ): الآیات 7 الی 15
اشاره
یا زَکَرِیّا إِنّا نُبَشِّرُكَ بِغُلام اسمُه یَحیی لَم نَجعَل لَه مِن قَبل سَمِیا ( 7) قالَ رَب أَنّی یَکُون لِی غُلام وَ کانَت امرَأَتِی عاقِراً وَ قَد بَلَغت مِنَ
الکِبَرِ عِتِیا ( 8) قالَ کَذلِکَ قالَ رَبُّکَ هُوَ عَلَی هَیِّن وَ قَد خَلَقتُکَ مِن قَبل وَ لَم تَک شَیئاً ( 9) قالَ رَب اجعَل لِی آیَۀً قالَ آیَتُکَ أَلاّ تُکَلِّمَ
النّاسَ ثَلاثَ لَیال سَوِیا ( 10 ) فَخَرَجَ عَلی قَومِه مِنَ المِحراب فَأَوحی إِلَیهِم أَن سَبِّحُوا بُکرَةً وَ عَشِیا ( 11 )یا یَحیی خُ ذِ الکِتابَ بِقُوَّةٍ وَ
آتَیناه الحُکمَ صَبِیا ( 12 ) وَ حَناناً مِن لَدُنّا وَ زَکاةً وَ کانَ تَقِیا ( 13 ) وَ بَ  را بِوالِدَیه وَ لَم یَکُن جَبّاراً عَصِیا ( 14 ) وَ سَلام عَلَیه یَومَ وُلِدَ وَ یَومَ
( یَمُوت وَ یَومَ یُبعَث حَیا ( 15
( اي زکریا، همانا ما تو را به پسري که نامش یحیی است، مژده میدهیم، که پیش از این براي او همنامی قرار ندادهایم ( 7
( گفت: پروردگارا، چگونه براي من پسري خواهد بود، در حالی که همسر من نازا است و خودم در پیري به ناتوانی رسیدهام ( 8
( گفت: چنین است. پروردگارت گفت که آن براي من آسان است، در حالی که پیش از این تو را آفریدم و تو چیزي نبودي ( 9
گفت:
صفحه 319 از 409
( پروردگارا براي من نشانهاي قرار بده، گفت: نشانه تو این است که با وجود تندرستی، سه شب با مردم سخن نمیگویی ( 10
( پس، از محراب بر قوم خود در آمد و به آنان اشاره کرد که صبح و شام تسبیح بگویید ( 11
( اي یحیی، کتاب را با تمام نیرو بگیر، و ما به او در حالی که کودك بود نبوت دادیم ( 12
( و نیز از جانب خود، رحمت و پاکی به او دادیم و او پرهیزگار بود ( 13
( و به پدر و مادر خود نیکوکار بود و گردنکش و نافرمان نبود ( 14
( و درود بر او روزي که زاده شد و روزي که میمیرد و روزي که زنده برانگیخته میشود ( 15
نکات ادبی
پسر بچه. « غلام » -1
صفحه : 502
نام فرزند زکریا. این نام عبري است و اصل آن یوحنّاست ولی در عربی به شکل یکی اوزان عربی در آمده است. « یحیی » -2
حالت ناتوانی و پوکی استخوانها در اثر پیري. صیغه مبالغه یا صفت مشبهه. « عتیّا » -3
آسان. « هیّن » -4
بود که در حالت جزم، واو به جهت التقاي دو ساکن حذف گردید و نون هم به جهت کثرت استعمال « تکون » در اصل « تک» -5
حذف شد.
در حال تندرستی، بی عیب و علّت. « سویّا » -6
جاي خاصی در معبد براي عبادت و معناي لغوي آن محل جنگ است، گویا کسی که در محراب عبادت میکند با « محراب » -7
شیطان میجنگد.
براي حال است به تقدیر: مجدّا و مجتهداً. « بقوّة » -8 با در
.« عصی » صیغه مبالغه از « عصّی » . گردنکش نافرمان « جبارا عصیّا » -9
تفسیر و توضیح
11 ) یا زَکَرِیّا إِنّا نُبَشِّرُكَ بِغُلام اسمُه یَحیی ... به دنبال دعاي زکریا که از خداوند براي خود فرزندي خواست، از جانب - آیات ( 7
خداوند خطاب رسید که اي زکریا، ما تو را به تولد پسري به نام یحیی مژده میدهیم. او را پیش از این همنامی نبود. این خود
عنایت خاصی از جانب خدا بود که نام آن فرزند را خودش انتخاب کرد و آن هم نامی که تا آن زمان کسی به آن نامیده نشده
بود. گفته شده که منظور از این که براي او تا کنون همنامی نبوده، این است که تا آن زمان پیرمردي چون زکریا صاحب بچه نشده
بوده، ولی این سخن ناصواب است، زیرا خداوند به ابراهیم هم در حالت پیري فرزندي به نام اسحاق داد.
وقتی زکریا مژده تولد فرزندي را دریافت کرد با خوشحالی و تعجب پرسید:
خداوندا، چگونه براي من پسري خواهد بود در حالی که همسر من نازا است و خودم
صفحه : 503
سخت پیر شدهام! پاسخ شنید که همان خواهد بود که گفته شد و پروردگارت میگوید که آن براي من آسان است یعنی در برابر
قدرت خداوند، تولد بچهاي از پدري پیر و سالخورده و مادري نازا کار دشواري نیست. در ادامه گفته شد:
ما تو را پیش از این آفریدیم در حالی که تو چیزي نبودي یعنی همان خدایی که تو را بدون سابقه قبلی آفرید، توانایی آفریدن
صفحه 320 از 409
پسري براي تو را هم دارد اگر چه از نظر اسباب ظاهري ناممکن به نظر آید.
زکریا گفت: پروردگارا، براي من نشانهاي قرار بده که با آن تحقق وعده تو را مشاهده کنم. خطاب رسید نشانه تو این است که با
وجود آن که سالم و تندرست هستی، سه شب نمیتوانی با مردم سخن بگویی. منظور از سه شب، سه شبانه روز است و در آیات
.( ثلاثۀ ایام سه روز) گفته شده است (آل عمران/ 41 » دیگري که در این باره در سوره آل عمران آمده
چند روز بعد زکریا در محراب عبادت بود و قوم او منتظر آمدن او بودند که همان نشانه را در خود احساس کرد. او از محراب خود
بیرون آمد و در حالی که نمیتوانست با مردم سخن بگوید، با اشاره به آنها فهمانید که صبح و شام خدا را تسبیح بگویند. در آیات
سوره آل عمران آمده که به زکریا وحی شد که در همین حالت خدا را تسبیح بگو. به راستی که حالت روحانی عجیب و والایی
است که انسان قدرت تکلم با غیر را نداشته باشد و زبانش فقط به ذکر خدا بچرخد زکریا چنین حالتی پیدا کرده بود.
15 ) یا یَحیی خُ ذِ الکِتابَ بِقُوَّةٍ ... یکی از شیوههاي قرآنی در بیان قصه این است که گاهی بخشهایی از قصه را که - آیات ( 12
معلوم است حذف میکند. در این جا نیز این بخش را که یحیی متولد شد و به چند سالگی رسید، حذف کرده و از آن جا ادامه
میدهد که خداوند به یحیی خطاب کرد که: اي یحیی، کتاب را با جدّ و جهد و با تمام قدرت بگیر. منظور از کتاب، تورات است
ولی احتمال دارد که خود یحیی هم یک کتاب آسمانی داشته باشد، همان گونه که صابئین عقیده دارند. به گفته صابئین مندایی
صفحه : 504
داشته که به معناي تعالیم یحیی است و منداییها این « دراشا اویهیا » که خود را پیرو یحیاي تعمید دهنده میدانند، او کتابی به نام
کتاب را در اختیار دارند.
منظور از این که کتاب را با جدّ و جهد و با قدرت بگیر، این است که به آن اهمیت زیاد بده و تعالیم آن را پیاده کن.
در ادامه آیات میفرماید: ما به او در کودکی حکم دادیم، و مراد از آن نبوت است. میان عیسی و یحیی مشابهتهایی وجود دارد
که در تفسیر آیات سوره آل عمران درباره یحیی آنها را بیان کردیم، از جمله این که هر دو نفر در کودکی به پیامبري رسیدهاند.
اضافه میکند که ما به او از جانب خود رحمت و پاکی دادیم و او از پرهیزگاران و نسبت به پدر و مادرش نیکوکار بود و او
گردنکش و نافرمان نبود. و بدین گونه یحیی را با بهترین عبارتها میستاید و صفات برجستهاي براي او برمیشمارد.
در پایان سخن، خداوند در سه موقعیت ویژه به یحیی درود میفرستد: روزي که به دنیا آمد و روزي که میمیرد و ورزي که از قبر
زنده بر میخیزد. این سه موقعیت سه فصل مهم براي هر انسانی است و سه روزي است که انسان در آنها از دنیایی به دنیایی دیگر
قدم میگذارد که براي او کاملًا ناشناخته است.
عیسی نیز در این سه روز از درودي براي خود خبر میدهد:
وَ السَّلام عَلَی یَومَ وُلِدت وَ یَومَ أَمُوت وَ یَومَ أُبعَث حَیا (مریم/ 33 ) و درود بر من است روزي که زاده شدم و روزي که میمیرم و
روزي که زنده برانگیخته میشوم.
[ [سورة مریم ( 19 ): الآیات 16 الی 21
اشاره
وَ اذکُر فِی الکِتاب مَریَمَ إِذِ انتَبَذَت مِن أَهلِها مَکاناً شَرقِیا ( 16 ) فَاتَّخَ ذَت مِن دُونِهِم حِجاباً فَأَرسَلنا إِلَیها رُوحَنا فَتَمَثَّلَ لَها بَشَراً سَوِیا
17 ) قالَت إِنِّی أَعُوذُ بِالرَّحمن مِنکَ إِن کُنتَ تَقِیا ( 18 ) قالَ إِنَّما أَنَا رَسُول رَبِّک لِأَهَبَ لَک غُلاماً زَکِیا ( 19 ) قالَت أَنّی یَکُون لِی )
( غُلام وَ لَم یَمسَسنِی بَشَرٌ وَ لَم أَكُ بَغِیا ( 20
صفحه 321 از 409
( قالَ کَذلِک قالَ رَبُّک هُوَ عَلَی هَیِّن وَ لِنَجعَلَه آیَۀً لِلنّاس وَ رَحمَۀً مِنّا وَ کانَ أَمراً مَقضِیا ( 21
صفحه : 505
( و به یادآور در کتاب مریم را، هنگامی که از خانوادهاش در مکانی شرقی کناره گیري کرد ( 16
( و میان خود و آنان پردهاي قرار داد، پس ما روح خود را به سوي او فرستادیم که به صورت بشري تندرست براي او نمایان شد ( 17
( (مریم) گفت: من از تو به خداي رحمان پناه میبرم، اگر پرهیزگار باشی ( 18
( گفت: همانا من فرستاده پروردگارت هستم تا به تو پسري پاکیزه ببخشم ( 19
( گفت: چگونه براي من پسري باشد در حالی که هیچ بشري با من تماس نگرفته و من بدکاره نبودهام ( 20
گفت: این چنین است، پروردگارت گفت که این براي من آسان است و تا او را نشانهاي براي مردم و رحمتی از خود قرار دهیم و
( این کاري است که مقرّر شده است ( 21
نکات ادبی
کناره گیري کرد، دور شد. « انتبذت » -1
مفعول به و یا ظرف است. « مکانا شرقیاً » -2
نمودار شد، چنین به نظر رسید. « تمثَّل » -3
صفت آن است و جامد « سویّاً » که جامد است از آن جهت درست است که « بشراً » حال است، و حال قرار گرفتن « بشراً سویّاً » -4
موصوف میتواند حال واقع شود.
بر وزن فعول بوده و طبق قاعده واو در یاء ادغام شده و ضمه غین بدل به کسره شده « بغوي » بدکاره این کلمه در اصل « بغیّاً » -5
در این جا به معناي ذات «ّ بغی » است و در این وزن مذکر و مؤنث یکسان است و میتوان آن را بر وزن فعیل گرفت در این صورت
بغی است و لذا تاي تأنیث در آن وارد نشده، مانند: حائض، و طالق.
عطف به محذوف غیر معین، یعنی این کار چند دلیل دارد که از جمله آنها این دلیل است. « و لنجعله » -6
صفحه : 506
تفسیر و توضیح
21 ) وَ اذکُر فِی الکِتاب مَریَمَ إِذِ انتَبَذَت ... پس از ذکر داستان زکریا و یحیی به ذکر داستان مریم و تولّد مسیح - آیات ( 16
میپردازد و به پیامبر دستور میدهد که مریم را در قرآن یاد کن. در کنار هم بودن این دو داستان به خاطر مشابهتهایی است که
در آنهاست و علاوه بر این سوره، در سوره آل عمران و انبیاء نیز داستان زاده شدن عیسی از مریم پس از ذکر تولد یحیی آمده
است.
داستان مریم در سوره آل عمران (آیات 35 به بعد) از زمان تولّد خود مریم شروع میشود ولی در این سوره از آن جا آغاز میشود
که مریم از کسان خود کناره گیري کرد و به محلّی در شرق بیت المقدّس رفت و میان خود و آنان پردهاي قرار داد. رفتن مریم به
آن جا براي عبادت بود. او میخواست به دور از نظر دیگران خالصانه براي خداي خود عبادت کند.
منظور از قرار دادن پرده میان خود و خانوادهاش، همان دوري و کناره گیري از آنان است. گفته شده که مریم در جایی پردهاي بر
افراشت تا در پشت آن خود را شست و شو دهد و دیگران بدن او را نبینند.
در این حال که مریم با خود خلوت کرده بود، ناگهان شخصی را در برابر خود دید که به او نگاه میکند. او پنداشت که یک انسان
صفحه 322 از 409
معمولی است ولی او فرشته الهی جبرئیل بود که خداوند میفرماید: ما روح خود را به سوي او فرستادیم که به صورت بشري
تندرست براي او نمایان شد. منظور از روح در این جا همان جبرئیل روح الأمین است.
توجه کنیم که در این گونه موارد، فرشته واقعاً تبدیل به بشر نمیشود بلکه تصرفی در شخص میکند که او را به صورت یک انسان
میبیند. پیامبر اسلام هم جبرئیل را در شکل دحیه کلبی میدید.
وقتی مریم آن شخص را در خلوت خود دید، ناراحت شد و به او گفت: من از تو به خداي رحمان پناه میبرم، اگر پرهیزگار
هستی. بدین گونه خواست احساسات
صفحه : 507
دینی او را برانگیزد و او را از خدا بترساند تا گزندي به مریم که دختر جوانی بود نرساند. در عین حال، این جمله نوعی کمک
خواهی از خدا بود که او را از شرّ آن شخص حفظ کند.
این که به او میگوید: اگر پرهیزگار باشی از تو به خدا پناه میبرم، براي آن است که انسان پرهیزگار از این گفته متأثر میشود و از
خدا میترسد و آسیبی نمیرساند، ولی شخص لاابالی اعتنایی به این سخن نمیکند.
فرشته در پاسخ مریم گفت: همانا من فرستاده پروردگار تو هستم که پسري پاکیزه به تو ببخشم. مریم که از این سخن به شگفت
آمده بود، گفت: چگونه براي من پسري باشد در حالی که هیچ بشري با من تماس نگرفته و من بدکاره نبودهام! یعنی نه از طریق
مشروع با کسی همبستر شدهام و نه زنا کردهام. فرشته گفت: این چنین است، پروردگار تو گفته است که این کار براي من آسان و
براي آن است که او را نشانه و معجزهاي براي مردم و رحمتی از خود قرار دهیم و این کاري است که مقرّر و مقدّر شده است.
هر چند که از طریق معمولی فرزندي بدون پدر به دنیا نمیآید و زنی که با مردي همبستر نشده آبستن نمیشود، ولی این کار در
برابر قدرت بیپایان الهی، کار دشواري نیست و خدا هر چیزي را که اراده کند انجام میدهد.
در این جا نیز اراده خدا به این تعلق گرفته که مریم باکره بدون تماس با هیچ مردي آبستن شود و عیسی از طریق معجزه به دنیا
بیاید. البته بکرزایی هر چند یک پدیده بسیار نادر است ولی در میان برخی از موجودات زنده امکان تحقق دارد و ما در تفسیر آیه
48 از سوره آل عمران در این باره بحث مستقلی داشتیم، رجوع شود.
[ [سورة مریم ( 19 ): الآیات 22 الی 26
اشاره
فَحَمَلَته فَانتَبَذَت بِه مَکاناً قَصِیا ( 22 ) فَأَجاءَهَا المَخاض إِلی جِذع النَّخلَۀِ قالَت یا لَیتَنِی مِتُّ قَبلَ هذا وَ کُنت نَسیاً مَنسِیا ( 23 ) فَناداها مِن
تَحتِها أَلاّ تَحزَنِی قَد جَعَلَ رَبُّک تَحتَک سَرِیا ( 24 ) وَ هُزِّي إِلَیک بِجِ ذع النَّخلَۀِ تُساقِط عَلَیک رُطَباً جَنِیا ( 25 ) فَکُلِی وَ اشرَبِی وَ قَرِّي
( عَیناً فَإِمّا تَرَیِن مِنَ البَشَرِ أَحَداً فَقُولِی إِنِّی نَذَرت لِلرَّحمن صَوماً فَلَن أُکَلِّمَ الیَومَ إِنسِیا ( 26
صفحه : 508
( پس به او باردار شد و با او در جایی دور کناره گرفت ( 22
( پس درد زایمان او را به سوي تنه درخت خرمایی برد. گفت: اي کاش پیش از این مرده بودم و فراموش شده بودم ( 23
( پس (نوزاد) از طرف زیرش او را ندا داد که اندوهگین مباش که همانا پروردگارت زیر پایت جویباري روان ساخته است ( 24
( و تنه درخت خرما را به سوي خود تکان بده تا رطب تازه چیده شدهاي براي تو فرو ریزد ( 25
پس بخور و بیاشام و چشم را روشن بدار و اگر کسی از آدمیان را دیدي، بگو: همانا من براي خداوند رحمان روزهاي نذر کردهام
صفحه 323 از 409
( و به همین جهت امروز با هیچ انسانی سخن نخواهم گفت ( 26
نکات ادبی
دور دست. « قصیّا » -1
.« جاء » روان کرد، برد، پناهنده کرد. فعل متعدي از « أجاءها » -2
درد زایمان. میم جوهر کلمه است. « المخاض » -3
تنه درخت خرما، خشک یا بارور. « جذع النخلۀ » -4
فراموش شده، از یاد رفته. نسی مصدر است به معناي چیز حقیري که به حساب نیاید و منسی نعت است براي مبالغه. « نسیا منسیّا » -5
جویبار. از سریان مشتق است که به معناي جریان است. این کلمه به معناي شخص شریف هم آمده است. « سریّا » -6
تکان بده، بجنبان. « هزّي » -7
تازه چیده شده، قابل چیدن. « جنیّا » -8
اگر دیدي. این صیغه مرکب از سه کلمه است: ان شرطیه: ماي زایده و «ّ إمّا ترین » -9
صفحه : 509
حذف شد و فتحه آن به ما قبل داده شد و یاء به « یري » بود، همزه آن مانند « تمنعین » بر وزن « ترأیین » و آن نیز در اصل « تریّن » فعل
در آمد و نون مضارع هم به « تَرَین » جاي فتحه ما قبل به الف تبدیل شد و الف به جهت التقاي دو ساکن حذف گردید و به صورت
جهت جزم ساقط شد سپس نون تأکید ثقیله به آن ملحق شد و یاء به جهت التقاي دو ساکن مکسور گردید.
تفسیر و توضیح
26 ) فَحَمَلَته فَانتَبَذَت بِه مَکاناً قَصِ یا ... پس از آن که جبرئیل بر مریم نمایان شد و به او مژده تولّد پسر بچهاي را به امر - آیات ( 22
خدا داد، در آستین مریم دمید و مریم حامله شد. مریم از ترس تهمتهاي مردم به مکان دوردستی رفت و از همه کناره گیري کرد
و در همان حال درد زایمان او را گرفت و سبب شد که او به تنه درخت خرمایی پناه ببرد. به طوري که از ظاهر آیات بر میآید،
مریم به فاصله چند ساعت که از ملاقات با جبرئیل گذشته بود زایمان کرد و چنین نبود که طبق معمول همه، نه ماه از حاملگی او
بگذرد. این یک تولّد استثنایی و بر خلاف معمول خلقت بود و شگفتیها در تولّد و زندگی عیسی بسیار است.
وقتی عیسی زاده شد، مریم از ترس حرفهاي مردم بسیار ناراحت شد و گفت:
اي کاش پیش از این مرده بودم و از یادها فراموش شده بودم؟ او به مردم حق میداد که با دیدن نوزاد او، او را به نابکاري و زنا
متهم کنند. چه کسی حرفهاي او را باور میکرد! مگر میشود دختر باکرهاي بدون تماس با یک مرد حامله شود و بچهاي به دنیا
بیاورد! معلوم میشود که آرزوي مرگ به هنگام روي آوردن مشکلات بزرگ، کاري رواست و خلاف تقوا و تسلیم نیست. البته
آرزوي مرگ براي ملاقات پروردگار، از ویژگیهاي اولیاي خداست ولی آرزوي مرگ براي فرار از مشکلات را نمیتوان از
مراتب ایمان دانست اگر چه اشکال شرعی ندارد و گناه نیست.
به هر حال، مریم پس از تولد نوزاد بسیار اندوهگین شد و نمیدانست چه کند.
در
صفحه : 510
این هنگام صدایی از طرف پایین خود شنید که او را دلداري میداد. صدا کننده گفت: غمگین مباش که پروردگارت، زیر پاي تو
صفحه 324 از 409
جویباري جاري کرده است و این تنه درخت خرما را تکان بده که خرماي تازه چیده شدهاي براي تو فرود میریزد، و بخور و بیاشام
و چشم را روشن بدار و اگر کسی از مردم را دیدي و از تو سؤالی کرد، بگو: من براي خداوند رحمان روزهاي نذر کردهام که
امروز با هیچ کس حرف نخواهم زد.
گوینده این سخنان امیدوار کننده و راهگشا جبرئیل بود که از جانب خدا این پیام نوید بخش را به او رسانید. احتمال این هم داده
شده که گوینده همان عیسی باشد و او با قدرت خدا در همان حال سخن گفت، ولی مناسبتر این است که گوینده جبرئیل باشد به
خصوص این که به مریم دستور روزه سکوت هم میدهد. مریم اجازه داشت که فقط همین جمله را بگوید و هیچ توضیح دیگري
ندهد و سکوت کند و چون توضیح او را کسی باور نمیکرد، به او الهام شد که نوزاد او همه چیز را توضیح خواهد داد.
در شریعت موسی روزه سکوت یا صوم صمت مشروع بود و کسانی نذر میکردند که یک یا چند روز با هیچ کس سخن نگویند
ولی در شریعت اسلام چنین روزهاي مشروعیت ندارد و کسی نمیتواند چنین نذري بکند و اگر نذر کرد عمل به آن لازم نیست.
ریختن خرماي تازه از آن درخت خشک، یکی دیگر از معجزات الهی درباره مریم و عیسی بود، گویا خوردن خرما براي زنی که
تازه وضع حمل کرده بسیار مفید است.
نکتهاي که در این جا قابل توجه است این است که مریم پیش از بارداري و وضع حمل و هنگامی که در محراب عبادت قرار
داشت، بی آن که حرکتی کند، از روزيِ خدا برخوردار میشد و میوههاي بهشتی در کنار او قرار میگرفت به طوري که مایه
شگفتی زکریا میشد، ولی اکنون که وضع حمل کرده از او خواسته میشود که درخت را تکان بدهد تا خرما بریزد، یعنی باید
حرکت کند. شاید این بدان جهت باشد که وقتی در محراب قرار داشت تمام توجه او معطوف
صفحه : 511
خدا بود و هیچ کسی و هیچ چیزي جز خدا در دل او جاي نداشت. لذا به جایی رسیده بود که روزي او بیهیچ تلاشی به او
میرسید تا حال خوش او دگرگون نشود، ولی اکنون که بچهاي به دنیا آورده، محبت فرزند در قلب او جاي دارد و او از آن مرتبه
قبلی نازل شده است و هر چند باز خدا به او روزي خاصی میدهد ولی باید خود او نیز حرکتی کند و درخت را تکان بدهد.
[ [سورة مریم ( 19 ): الآیات 27 الی 34
اشاره
( فَأَتَت بِه قَومَها تَحمِلُه قالُوا یا مَریَم لَقَد جِئت شَیئاً فَرِیا ( 27 ) یا أُختَ هارُونَ ما کانَ أَبُوك امرَأَ سَوءٍ وَ ما کانَت أُمُّک بَغِیا ( 28
فَأَشارَت إِلَیه قالُوا کَیفَ نُکَلِّم مَن کانَ فِی المَهدِ صَبِیا ( 29 ) قالَ إِنِّی عَبدُ اللّه آتانِیَ الکِتابَ وَ جَعَلَنِی نَبِیا ( 30 ) وَ جَعَلَنِی مُبارَکاً أَینَ ما
( کُنت وَ أَوصانِی بِالصَّلاةِ وَ الزَّکاةِ ما دُمت حَیا ( 31
وَ بَ  را بِوالِدَتِی وَ لَم یَجعَلنِی جَبّاراً شَ قِیا ( 32 ) وَ السَّلام عَلَی یَومَ وُلِدت وَ یَومَ أَمُوت وَ یَومَ أُبعَث حَیا ( 33 ) ذلِکَ عِیسَی ابن مَریَمَ قَولَ
( الحَق الَّذِي فِیه یَمتَرُونَ ( 34
( پس در حالی که او را در آغوش گرفته بود نزد قوم خود آورد. گفتند: اي مریم به راستی که کار بسیار بدي کردهاي ( 27
( اي خواهر هارون؟ پدر تو مرد بدي نبود و مادر تو نیز زناکار نبود ( 28
( پس به سوي (کودك) اشاره کرد، گفتند: چگونه با کودکی که در گهواره است سخن بگوییم! ( 29
( (کودك) گفت: همانا من بنده خدایم که به من کتاب داده و مرا پیامبر قرار داده است ( 30
( و مرا در هر کجا باشم با برکت قرار داده و تا وقتی که زندهام مرا به نماز و زکات سفارش کرده است ( 31
صفحه 325 از 409
( و نسبت به مادرم نیکو کارم قرار داده و مرا سرکش و شقی قرار نداده است ( 32
( و درود بر من، روزي که زاده شدم و روزي که میمیرم و روزي که زنده برانگیخته میشوم ( 33
( این است عیسی بن مریم، همان سخن حق که در آن تردید میکنند ( 34
صفحه : 512
نکات ادبی
.« اتت » حال از فاعل « تحمله » -1
به معناي قطع گرفته شده و افتراء هم از آن « فري » کار مهم در بدي یا خوبی و در این جا منظور، مهم از نظر بدي است، از « فریّا » -2
مشتق شده که به معناي دروغ است.
بوده است. « اسوء » و اصل آن « سُوء » افعل التفضیل از « سَوء » -3
بدکاره، زناکار، کسی که در پی کار خلاف است. « بغیّا » -4
یا منسلخ از زمان است و یا بر ماضی قریب دلالت میکند و یا زاید است. « کان فی المهد صبیا » در « کان » -5
است. « مبارکا » عطف به « برّا » -6
یا منصوب است به جهت مدح و یا به تقدیر: اقول قول الحق. « قول الحق » -7
تفسیر و توضیح
29 ) فَأَتَت بِه قَومَها تَحمِلُه ... پس از تولّد شگفتانگیز عیسی، مادرش آن نوزاد مبارك را در پارچهاي پیچید و به سوي - آیات ( 27
قوم خود آورد، آن قوم با دیدن این منظره مریم را زیرتهمتهاي شدید گرفتند و گفتند: اي مریم، راستی که چیز عجیبی آوردهاي
و کار بسیار بدي کردهاي. اي خواهر هارون، پدر تو مرد بدي نبود و مادر تو زناکار نبود؟ براي آن مردم قابل قبول نبود که دختري
بدون تماس با مردي حامله شود و کودکی به دنیا بیاورد و این در حالی بود که آنها مریم را به پاکی و عفت میشناختند.
آنها در طعنههایی که به مریم زدند از برادر و پدر و مادر او یاد کردند که همگی صالح و پاك بودند. براي آنها تعجبآور بود که
دختري از چنین خانوادهاي که خود نیز همواره پاك بوده، به گمان آنها دامن خود را آلوده کند. این بود که به شدّت با او برخورد
کردند و او را مورد حمله لفظی قرار دادند.
گویا مریم برادري به نام هارون داشته که بسیار شخص صالحی بوده است و گفته
صفحه : 513
اشاره به نسب پاك مریم است که به هارون برادر موسی میرسد. یا هارون مرد صالح و متدینی « خواهر هارون » شده که منظور از
بود که مریم را هم تا آن زمان همردیف او میدانستند.
به هر حال وقتی مریم خود را در معرض شدیدترین تهمتها دید، طبق فرمانی که پیشتر به او داده شده بود و روزه سکوت داشت،
به نوزاد اشاره کرد، یعنی حقیقت را از این نوزاد بپرسید. قوم گفتند: ما چگونه با کودکی که در گهواره است سخن بگوییم! البته
نوزاد مریم در آن زمان در گهواره نبود بلکه در آغوش مادر بود ولی منظور آنها این بود که جاي این نوزاد گهواره است و این
اشاره به خردسالی عیسی است، یعنی کسی که باید در گهواره بخوابد چگونه میتواند سخن بگوید!
33 ) قالَ إِنِّی عَبدُ اللّه آتانِیَ الکِتابَ ... در این هنگام با اعجاز الهی، نوزاد زبان به سخن گشود و در میان حیرت و - آیات ( 31
تعجب حاضران، با بیانی رسا و گیرا گفت: همانا من بنده خدا هستم که به من کتاب آسمانی عطا کرده و مرا پیامبر قرار داده و هر
صفحه 326 از 409
کجا باشم مرا مبارك و منشأ خیر و برکت قرار داده و مرا تا زنده هستم به نماز و زکات امر کرده و مرا نسبت به مادرم نیکوکار قرار
داده و مرا سرکش و اهل شقاوت نکرده است. نوزاد در پایان سخن گفت: درود بر من، روزي که زاده شدم و روزي که میمیرم و
روزي که زنده برانگیخته میشوم.
بدین گونه معجزهاي بزرگ تحقق یافت و طفل نوزاد از پاکی دامن مادرش و سرنوشت آینده خود خبر داد.
این که عیسی در سخنان خود، مطالب را به صورت فعل ماضی بیان کرد و گفت که خدا به من کتاب داده و مرا چنین قرار داده
است، براي حتمی بودن این اوصاف در آینده است، یعنی تحقق این اوصاف آن چنان یقینی و حتمی است که گویا هم اکنون اتفاق
افتاده است مانند خبر دادن خداوند از قیامت که به صورت فعل ماضی است و براي حتمی بودن وقوع آن در آینده است. و این که
عیسی در پایان سخن خود در سه موقع براي خود درود فرستاده، اشاره به درودي است که خداوند در این سه موقع بر
صفحه : 514
در این جا با الف و لام و در آن جا بدون الف و لام آمده، بدین « سلام » یحیی فرستاد که چند آیه قبل خواندیم، و این که کلمه
براي عهد است. « السلام » جهت است که عیسی میخواهد بگوید همان سلامی که خدا بر یحیی فرستاد بر من هم هست و
پس از ذکر داستان مریم و تولد اعجازآمیز عیسی، در آیه بعدي نتیجه میگیرد که این است عیسی بن مریم، همان سخن حق که در
آن تردید داشتند، یعنی شخصیت واقعی عیسی همان است که گفته شد و افراط و تفریطهایی که یهود و نصاري درباره عیسی
کردهاند همگی دور از واقعیت و بر خلاف حق است: یهوديها عیسی را دروغگویی میدانستند که به دروغ ادعاي نبوت میکند و
نصاري او را فرزند خدا و یکی از سه قدرت حاکم بر جهان هستی (اقانیم ثلاثه) معرفی میکردند و هر دو نظر باطل است و عیسی
همان است که قرآن آن را بیان کرده و او پیامبر خدا بود و در عین حال بنده خدا هم بود.
[ [سورة مریم ( 19 ): الآیات 35 الی 40
اشاره
ما کانَ لِلّه أَن یَتَّخِذَ مِن وَلَدٍ سُبحانَه إِذا قَضی أَمراً فَإِنَّما یَقُول لَه کُن فَیَکُون ( 35 ) وَ إِن اللّهَ رَبِّی وَ رَبُّکُم فَاعبُدُوه هذا صِ راطٌ مُستَقِیمٌ
36 ) فَاختَلَفَ الَأحزاب مِن بَینِهِم فَوَیل لِلَّذِینَ کَفَرُوا مِن مَشهَدِ یَوم عَظِیم ( 37 ) أَسمِع بِهِم وَ أَبصِر یَومَ یَأتُونَنا لکِن الظّالِمُونَ الیَومَ فِی )
( ضَلال مُبِین ( 38 ) وَ أَنذِرهُم یَومَ الحَسرَةِ إِذ قُضِیَ الَأمرُ وَ هُم فِی غَفلَۀٍ وَ هُم لا یُؤمِنُونَ ( 39
( إِنّا نَحن نَرِث الَأرضَ وَ مَن عَلَیها وَ إِلَینا یُرجَعُونَ ( 40
خداوند را شایسته نیست که فرزندي گیرد، منزه است او، هنگامی که کاري را مقدّر میکند همانا به آن گوید: باش، پس میشود
(35)
( و همانا خداوند پروردگار من و پروردگار شماست، پس او را عبادت کنید، این راهی مستقیم است ( 36
( و گروهها از درون خود اختلاف کردند، پس واي بر کسانی که کافر شدند از مشاهده روزي بزرگ ( 37
( آن روز که نزد ما بیایند، چه شنوا و چه بینایند؟ ولی ستمگران در آن روز در گمراهی آشکاري هستند ( 38
و آنان را از
صفحه : 515
( روز حسرت بیم بده، هنگامی که کار انجام گیرد در حالی که (اکنون) در غفلت هستند و آنان ایمان نمیآورند ( 39
( همانا ما زمین و هر کس را که در آن است وارث میشویم و به سوي ما باز میگردند ( 40
صفحه 327 از 409
نکات ادبی
خدا را شایسته نیست، خدا را نسزد. « ما کان للّه » -1
اگر با کسره انّ قرائت شود جمله مستقل و از زبان پیامبر اسلام (ص) است و اگر با فتحه آن قرائت شود به طوري « و ان اللّه ربّی » -2
در آیات قبل میشود. « اوصانی » که در برخی از قرائتها آمده، عطف بر
گروهها، منظور گروههاي اهل کتاب است. « الاحزاب » -3
است و به معناي حضور و مشاهده و یا زمان و مکان « شهادت » یا « شهود » یا اسم زمان یا اسم مکان و یا مصدر میمی از « مشهد » -4
آن است.
مقدر است و « بهم » هم کلمه « ابصر » چه شنوا و چه بینایند؟ این دو فعل هر دو براي تعجب است و پس از « اسمع بهم و ابصر » -5
ظرف این تعجب است. « یوم »
است. « انذرهم » و منصوب به « یوم الحسرة » بدل از « اذ قضی » -6
تفسیر و توضیح
36 ) ما کانَ لِلّه أَن یَتَّخِذَ مِن وَلَدٍ ... پاسخ کسانی است که عیسی را فرزند خدا میدانستند، میفرماید: خدا را نسزد که - آیات ( 35
براي خود فرزندي اتخاذ کند، او منزه است، چون داشتن فرزند نشان از فقر و احتیاج است و خدا از آن دور است.
و قدرت او چنان گسترده است که هر چیزي را که مقدّر سازد کافی است که به او بگوید باش، پس او میشود، بنابراین او در
آفرینش به کمک و یاوري نیاز ندارد.
درباره اعتقاد مشرکان و اهل کتاب راجع به فرزند داشتن خدا پیش از این بحث مفصلی داشتیم رجوع شود.
صفحه : 516
در آیه بعدي از قول پیامبر خطاب به مشرکان نقل میکند که همانا خداوند، پروردگار من و شماست پس او را بپرستید که این
همان راه راست است. یعنی اگر درباره خداوند باوري جز این داشته باشید، راه را کج رفتهاید.
ادامه سخن عیسی باشد که در آیات پیش نقل شد. این احتمال هنگامی تقویت میشود « ان اللّه ربّی و ربّکم » احتمال دارد که جمله
را به فتحه همزه بخوانیم همان گونه که در برخی از قرائتها آمده است، ولی اگر با کسره همزه بخوانیم همان گونه که « ان اللّه » که
در قرآنهاي متداول و قرائت حفص از عاصم چنین است، این احتمال دور خواهد بود.
38 ) فَاختَلَفَ الَأحزاب مِن بَینِهِم ... در آیات پیش، شخصیت واقعی عیسی ترسیم شد ولی گروههایی از اهل کتاب در - آیات ( 37
میان خود راجع به او اختلاف کردهاند، یهوديها به او تهمت دروغ میزنند و این که او به دروغ ادعاي نبوت کرد، ولی نصاري
درباره او غلو میکنند. آنان نیز چند گروه شدهاند نسطوريها او را فرزند خدا و ملکانیها او را سومین از سه اقنوم و یعقوبیها او را
خود خدا میدانند.
در این آیه پس از بیان اختلاف آن گروهها، به تهدید کافران میپردازد و میفرماید: پس واي بر کافران از مشاهده روزي بزرگ؟
منظور از روز بزرگ همان روز قیامت است که مشاهده آن کافران را به لرزه در خواهد آورد. جالب است که کافران در دنیا از
شنیدن سخن حق و دیدن آثار حق کور و کرند و به آن اعتنایی نمیکنند ولی روز قیامت گوش و چشم بسیار تیزي خواهند داشت
و حقایق را به روشنی درك خواهند کرد ولی دیگر سودي به حال آنها ندارد. و لذا میفرماید: کافران در آن روز که نزد ما
میآیند، چه شنوا و بینا شدهاند؟ در قیامت پردهها از جلو چشم آنها برداشته میشود و همه چیز را میفهمند ولی قیامت محل تکلیف
و عمل نیست و این فهم و درك جز بدبختی چیزي برایشان نمیافزاید. آنها پس از درك حقایق آرزوي بازگشت به دنیا را خواهند
صفحه 328 از 409
و عمل نیست و این فهم و درك جز بدبختی چیزي برایشان نمیافزاید. آنها پس از درك حقایق آرزوي بازگشت به دنیا را خواهند
داشت:
وَ لَو تَري إِذِ المُجرِمُونَ ناکِسُوا رُؤُسِهِم عِندَ رَبِّهِم رَبَّنا أَبصَرنا وَ سَمِعنا فَارجِعنا
صفحه : 517
نَعمَل صالِحاً إِنّا مُوقِنُونَ (سجده/ 12 ) کاش میدیدي هنگامی را که مجرمان پیش پروردگارشان سرهایشان را به زیر انداختهاند (و
میگویند:) پروردگارا، دیدیم و شنیدیم، ما را بازگردان تا کار شایسته کنیم چرا که ما یقین پیدا کردیم.
ولی درخواست آنها هرگز برآورده نمیشود، و در پایان آیه مورد بحث میفرماید: و لکن ستمگران در آن روز در گمراهی آشکار
هستند، یعنی همان گمراهی که در دنیا داشتند از آنان جدا نمیشود.
40 ) وَ أَنذِرهُم یَومَ الحَسرَةِ إِذ قُضِ یَ الَأمرُ ... روز قیامت روز حسرت و پشیمانی است و همه در آن روز پشیمان خواهند - آیات ( 39
بود کافران به جهت نافرمانی خدا و مؤمنان به جهت این که چرا عبادت و اطاعت بیشتري نکردهاند.
در این آیه میفرماید: آنان را از روز حسرت بیم بده، همان روزي که کارها انجام مییابد و حکم الهی جاري میشود، در حالی که
آنان در این دنیا در غفلت به سر میبرند و ایمان نمیآورند.
پیش از وقوع قیامت، همه موجودات زنده فانی خواهند شد و تنها ذات پاك ذو الجلال باقی خواهد ماند و لذا در آیه بعدي
میفرماید: همانا ما زمین و هر که را که در آن است به میراث میبریم و همه به سوي ما باز میگردند.
[ [سورة مریم ( 19 ): الآیات 41 الی 50
اشاره
وَ اذکُر فِی الکِتاب إِبراهِیمَ إِنَّه کانَ صِ دِّیقاً نَبِیا ( 41 ) إِذ قالَ لِأَبِیه یا أَبَت لِمَ تَعبُدُ ما لا یَسمَع وَ لا یُبصِ رُ وَ لا یُغنِی عَنکَ شَیئاً ( 42 ) یا
أَبَت إِنِّی قَد جاءَنِی مِنَ العِلم ما لَم یَأتِکَ فَاتَّبِعنِی أَهدِكَ صِ راطاً سَوِیا ( 43 ) یا أَبَت لا تَعبُدِ الشَّیطانَ إِن الشَّیطانَ کانَ لِلرَّحمن عَصِ یا
( 44 ) یا أَبَت إِنِّی أَخاف أَن یَمَسَّکَ عَذاب مِنَ الرَّحمن فَتَکُونَ لِلشَّیطان وَلِیا ( 45 )
قالَ أَ راغِب أَنتَ عَن آلِهَتِی یا إِبراهِیم لَئِن لَم تَنتَه لَأَرجُمَنَّکَ وَ اهجُرنِی مَلِیا ( 46 ) قالَ سَلام عَلَیکَ سَأَستَغفِرُ لَکَ رَبِّی إِنَّه کانَ بِی حَفِیا
47 ) وَ أَعتَزِلُکُم وَ ما تَدعُونَ مِن دُونِ اللّه وَ أَدعُوا رَبِّی عَسی أَلاّ أَکُونَ بِدُعاءِ رَبِّی شَ قِیا ( 48 ) فَلَمَّا اعتَزَلَهُم وَ ما یَعبُدُونَ مِن دُونِ اللّهِ )
( وَهَبنا لَه إِسحاقَ وَ یَعقُوبَ وَ کُ  لا جَعَلنا نَبِیا ( 49 ) وَ وَهَبنا لَهُم مِن رَحمَتِنا وَ جَعَلنا لَهُم لِسانَ صِدق عَلِیا ( 50
صفحه : 518
( و در کتاب، ابراهیم را یاد کن که او راستگویی پیامبر بود ( 41
( هنگامی که به پدرش گفت: اي پدر من؟ چرا چیزي را که نمیشنود و نمیبیند و هیچ سودي براي تو ندارد، میپرستی! ( 42
( اي پدر من؟ همانا بر من از علم چیزي رسیده که به تو نرسیده است، پس مرا پیروي کن تا تو را به راهی راست هدایت کنم ( 43
( اي پدر من؟ شیطان را پرستش مکن که شیطان در برابر خداي رحمان نافرمان است ( 44
( اي پدر من؟ همانا من میترسم که عذابی از خداي رحمان به تو برسد و تو دوست شیطان باشی ( 45
( گفت: اي ابراهیم؟ آیا تو از خدایان من رویگردانی! اگر دست برنداري، البته تو را سنگسار میکنم و مدتی از من دور باش ( 46
( گفت: سلام بر تو؟ به زودي از پروردگارم براي تو طلب آمرزش میکنم که او به من مهربان است ( 47
و از شما و آنچه جز خدا میپرستید جدا میشوم و پروردگارم را میخوانم، باشد که در خواندن پروردگار خود بیتوفیق نباشم
(48)
صفحه 329 از 409
( و چون از آنان و آنچه میپرستیدند جدا شد، اسحاق و یعقوب را به او عطا کردیم و همه را پیامبر قرار دادیم ( 49
( و از رحمت خود به آنان بخشیدیم و براي آنان آوازهاي راست و بلند قرار دادیم ( 50
نکات ادبی
.« و اذکر فی الکتاب مریم » : عطف است به « و اذکر فی الکتاب ابراهیم » -1
بوده، تاء عوض از یاي متکلم است که حذف شده است. « یا ابی » در اصل « یا ابت » -2
مستقیم، راست. « سویّا » -3
صفحه : 519
بسیار نافرمان، صیغه مبالغه از عاصی. « عصیّا » -4
مبتداست و هر چند که نکره است ولی به همزه استفهام اعتماد کرده و شایستگی مبتدا شدن را پیدا کرده است. « راغب » -5
زمانی دراز، مدتی طولانی. منصوب بودن آن به جهت ظرفیّت است. « ملیّا » -6
مهربان. « حفیّا » -7
بدبخت، بی توفیق، محروم. « شقیّا » -8
نام نیک، ذکر خیر میان مردم، آوازه خوب. « لسان صدق » -9
سجع زیبایی وجود دارد. « علیّا » و « شقیّا » و « حفیّا » و « ملیّا » و « ولیّا » و « عصیّا » و « سویّا » و « نبیّاً » : بلند، فراگیر. ضمناً میان « علیّا » -10
تفسیر و توضیح
50 ) وَ اذکُر فِی الکِتاب إِبراهِیمَ ... داستان سومی که در سوره مریم آمده، داستان ابراهیم قهرمان توحید است. در اینجا - آیات ( 41
بخش مختصري از زندگی او که مربوط به گفت گوي او با عموي مشرك و بت پرستش میباشد، بیان شده و اشارهاي هم به
جریان هجرت او از بابل به شام شده است.
می فرماید: در کتاب، یعنی قرآن، ابراهیم را یاد کن که او صدّیق و راستگو و پیامبر بود یعنی پیش از آن که به نبوت برسد، او از
صدّیقان و راستگویان و راست اندیشان بود.
این که به پیامبر فرمان میدهد که ابراهیم را یاد کند، براي تسلاي خاطر پیامبر است که اگر از مشرکان مکه رنج و آزار میبیند و
سخن او پذیرفته نمیشود، ابراهیم که پدر پیامبران است، نیز چنین وضعیتی داشت و حتی از آزر عموي خود چه آزارهایی که ندید.
در این جا گفت گوي او را با آزر درباره پرستش بتها نقل میکند و این که ابراهیم او را با مهربانی به سوي خداي یگانه دعوت
کرد ولی او با پرخاشگري پاسخ تندي به ابراهیم داد و او را تهدید به سنگسار نمودن کرد و ابراهیم وعده داد که از
صفحه : 520
خداوند براي او طلب آمرزش خواهد کرد.
در این جا این نکته را بگوییم که در این آیات و برخی دیگر از آیات قرآنی، طرف خطاب ابراهیم را کسی معرفی میکند که او
گفته « اب» هر چند که معمولا به پدر اطلاق میشود ولی در عربی به عمو و پدرزن و استاد هم « اب» ابراهیم بود. و کلمه « اب»
که منحصراً به پدر صلبی اطلاق میشود. آنچه از روایات اهل بیت به دست میآید، این است که « والد » میشود، بر خلاف کلمه
طرف خطاب ابراهیم آزر عموي او بوده که بت پرست بود و نه پدرش. این مطلب از چیدن برخی از آیات قرآنی در کنار هم نیز
فهمیده میشود.
صفحه 330 از 409
114 از سوره توبه، توضیحات لازم را - در این باره و نیز درباره چگونگی استغفار ابراهیم براي عمو و یا پدرش، ذیل آیات 113
دادیم، رجوع شود.
در آیات مورد بحث، گفت گوي ابراهیم با عمویش را که به او پدر خطاب میکرد، چنین آورده است:
ابراهیم به پدرش گفت: اي پدر من؟ چرا چیزي را که نمیشنود و نمیبیند و هیچ گونه سودي به حال تو ندارد، میپرستی! منظور
ابراهیم از آن چیز همان بتها بود که در جامعه بابل پرستش میشد و عموي ابراهیم نه تنها بت پرست بود، بلکه بت ساز و بت
تراش هم بود. ابراهیم در این جمله میخواهد فکر آزر را به کار اندازد تا بیندیشد که پرستش موجودي بیخاصیت که نه میشنود
و نه میبیند و نه میتواند کمکی بکند، به دور از عقل و منطق است.
ابراهیم در ادامه سخن گفت: اي پدر من؟ همانا به من دانشی رسیده است که به تو نرسیده و بنابراین تو باید از من پیروي کنی و
سخنان مرا گوش کنی تا من تو را به راه راست هدایت کنم. پدر جان؟ من میترسم عذابی از سوي خداي رحمان به تو برسد و تو
از دوستان شیطان باشی و شیطان کسی است که خدا را نافرمانی کرد.
معلوم میشود که ابراهیم این سخنان را پس از رسیدن به نبوت زده است و منظور او از دانشی که به او رسیده همان وحی الهی
است.
صفحه : 521
در برابر این سخنان منطقی و محبت آمیز و خیر خواهانه ابراهیم، عموي او پاسخی تند و خشم آلود داد و گفت: اي ابراهیم؟ آیا از
خدایان من روي برمیگردانی! اگر از این کار باز نایستی، تو را سنگسار میکنم؟ تو با این اندیشه که داري دیرگاهی از من دور
شو؟ منطق کافران همین است. آنها در برابر سخنان منطقی مؤمنان، آنها را تهدید میکنند و به آزار و شکنجه آنان میپردازند. این
همان شیوهاي است که بسیاري از کافران در برابر پیامبران آن را به کار بردند و آنها را به سنگسار کردن تهدید نمودند:
قالُوا یا شُعَیب ما نَفقَه کَثِیراً مِمّا تَقُول وَ إِنّا لَنَراكَ فِینا ضَ عِیفاً وَ لَو لا رَهطُکَ لَرَجَمناكَ وَ ما أَنتَ عَلَینا بِعَزِیزٍ (هود/ 91 ) گفتند: اي
شعیب؟ بسیاري از آنچه میگویی ما نمیفهمیم، و ما تو را در میان خود ناتوان میبینیم و اگر قبیله تو نبود، تو را سنگسار میکردیم
و تو بر ما پیروز نیستی.
قالُوا إِنّا تَطَیَّرنا بِکُم لَئِن لَم تَنتَهُوا لَنَرجُمَنَّکُم وَ لَیَمَسَّنَّکُم مِنّا عَذاب أَلِیم (یس/ 18 ) گفتند: ما شما را بدشگون میدانیم، اگر دست بر
ندارید شما را سنگسار میکنیم و عذابی دردناك از ما به شما میرسد.
قالُوا لَئِن لَم تَنتَه یا نُوح لَتَکُونَن مِنَ المَرجُومِینَ (شعراء/ 116 ) گفتند: اي نوح؟ اگر دست بر نداري، قطعا از سنگسار شدگان خواهی
بود.
آزر پس از تهدید ابراهیم به سنگسار کردن، از او خواست که مدتی طولانی از او دور شود.
ابراهیم در برابر این سخنان تند و تهدیدآمیز، باز با ملایمت پاسخ داد و به آزر سلام گفت، یعنی هیچ آسیبی از من به تو نخواهد
رسید. این گونه برخورد با جاهلان یک ادب الهی است و در قرآن راجع به این موضوع چنین میخوانیم:
وَ عِبادُ الرَّحمن الَّذِینَ یَمشُونَ عَلَی الَأرض هَوناً وَ إِذا خاطَبَهُم الجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً (فرقان/ 63 ) و بندگان خدا کسانی هستند که در
زمین به نرمی راه میروند و چون جاهلان آنها
صفحه : 522
را خطاب کند، سلام میگویند.
وَ إِذا سَمِعُوا اللَّغوَ أَعرَضُوا عَنه وَ قالُوا لَنا أَعمالُنا وَ لَکُم أَعمالُکُم سَلام عَلَیکُم لا نَبتَغِی الجاهِلِینَ (قصص/ 55 ) و چون سخن بیهوده
بشنوند، از آن روي میگردانند و میگویند: براي ماست کارهایمان و براي شماست کارهایتان، سلام بر شما، ما خواستار جاهلان
صفحه 331 از 409
نیستیم.
پس از آن که ابراهیم در برابر پرخاشگري آزر به او سلام داد، اضافه کرد که به زودي از خداوند براي تو طلب آمرزش میکنم که
پروردگار من به من مهربان است.
طبق آیات دیگري که در این باره نازل شده ابراهیم به وعده خود وفا کرد و براي او استغفار نمود ولی چون از او ناامید شد و
دانست که او دشمن خداست، از او بیزاري جست و دیگر براي او استغفار ننمود، ولی براي پدر اصلی خود که تارخ نام داشت حتی
در اواخر عمرش که اسماعیل و اسحاق به دنیا آمده بودند و جوانی برومند شده بودند، از خدا طلب مغفرت کرد و این میرساند که
پدر اصلی او مشرك نبوده است.
114 سوره توبه آوردیم، مراجعه شود. - تفصیل مطلب را ذیل آیات 113
ابراهیم پس از دادن وعده استغفار به آزر، خطاب به او و دیگرانی که چون او میاندیشیدند گفت: من از شما و آنچه جز خداي
میپرستید، دوري میکنم و پروردگارم را میخوانم، امید است که در خواندن پروردگارم شقی نباشم. منظور از شقی در این جا
بیتوفیقی و سخت دلی است، یعنی امیدوارم که همواره بتوانم خدایم را بخوانم. ممکن است که از کلمه شقی معناي دیگري هم
استفاده شود و آن این که امیدوارم در دعا کردن به درگاه خدا، بی بهره و محروم نباشم، یعنی از این دعا نتیجهاي عاید من شود. در
واقع این مطلب را میتوان نوعی تعریض به مشرکان دانست که شما که خدایانتان را میخوانید، هیچ گونه سودي عاید شما
نمیشود.
ابراهیم از آن محیط شرك و بت پرستی کناره گیري کرد و این پس از مبارزه سخت او با بت پرستان و نمرودیان و شکستن بتها و
گلستان شدن آتش نمرودي براي او بود که بالاخره وقتی محیط بابل را آماده ندید، از آن جا به شام هجرت نمود و پس از
صفحه : 523
این هجرت بود که خدا به او اسحاق و یعقوب را عطا کرد. از این آیات فهمیده میشود که این عطاي الهی با کناره گیري او از آن
محیط شرك و کفر رابطه دارد و این پاداشی بوده در برابر زحمتهاي فراوان او که پس از مبارزهاي سخت، بت پرستان آن دیار را
ترك نمود.
در این آیات، پس از بیان این که خدا به ابراهیم اسحاق و یعقوب را داد، اضافه میکند که همه آنها را پیامبر قرار دادیم و از
رحمت خود به آنها بخشیدیم و براي آنها نام نیک و آوازه بلندي قرار دادیم و این نعمت بزرگی براي ابراهیم بود که خداوند نبوت
را در نسل او قرار داد و او و فرزندان او را در طول تاریخ مورد احترام نسلهاي بشر نمود و نام نیکی براي او باقی گذاشت و این در
پاسخ به دعاي ابراهیم بود که از خدا چنین خواسته بود:
وَ اجعَل لِی لِسانَ صِدق فِی الآخِرِینَ (شعراء/ 84 ) (ابراهیم گفت: خدایا) براي من در میان آیندگان نام نیکی قرار بده.
آوازه بلند و نام نیک که خدا براي ابراهیم قرار داد، براي پیامبر اسلام هم قرار داد و خطاب به او فرمود:
وَ رَفَعنا لَکَ ذِکرَكَ (انشراح/ 4) و یاد تو را بلند آوازه کردیم.
[ [سورة مریم ( 19 ): الآیات 51 الی 58
اشاره
وَ اذکُر فِی الکِتاب مُوسی إِنَّه کانَ مُخلَصاً وَ کانَ رَسُولًا نَبِیا ( 51 ) وَ نادَیناه مِن جانِب الطُّورِ الَأیمَن وَ قَرَّبناه نَجِیا ( 52 ) وَ وَهَبنا لَه مِن
رَحمَتِنا أَخاه هارُونَ نَبِیا ( 53 ) وَ اذکُر فِی الکِتاب إِسماعِیلَ إِنَّه کانَ صادِقَ الوَعدِ وَ کانَ رَسُولًا نَبِیا ( 54 ) وَ کانَ یَأمُرُ أَهلَه بِالصَّلاةِ وَ
صفحه 332 از 409
( الزَّکاةِ وَ کانَ عِندَ رَبِّه مَرضِیا ( 55
وَ اذکُر فِی الکِتاب إِدرِیسَ إِنَّه کانَ صِدِّیقاً نَبِیا ( 56 ) وَ رَفَعناه مَکاناً عَلِیا ( 57 ) أُولئِکَ الَّذِینَ أَنعَمَ اللّه عَلَیهِم مِنَ النَّبِیِّینَ مِن ذُرِّیَّۀِ آدَمَ وَ
( مِمَّن حَمَلنا مَعَ نُوح وَ مِن ذُرِّیَّۀِ إِبراهِیمَ وَ إِسرائِیلَ وَ مِمَّن هَدَینا وَ اجتَبَینا إِذا تُتلی عَلَیهِم آیات الرَّحمن خَرُّوا سُجَّداً وَ بُکِیا ( 58
صفحه : 524
( و در کتاب موسی را یاد کن، همانا او خالص شده و فرستادهاي پیامبر بود ( 51
( و از جانب راستطور، او را ندا دادیم و به عنوان همسخن، او را نزدیک خود ساختیم ( 52
( و از رحمت خود به او برادرش هارون پیامبر را بخشیدیم ( 53
( و در کتاب، اسماعیل را یاد کن، همانا او راست وعده و فرستادهاي پیامبر بود ( 54
( و خاندان خود را به نماز و زکات فرمان میداد و او نزد پروردگارش پسندیده بود ( 55
( و در کتاب ادریس را یاد کن، همانا او راستگویی پیامبر بود ( 56
( و او را به جایگاه والایی بالا بردیم ( 57
اینان کسانی از پیامبران بودند که خدا به آنان نعمت داد، از فرزندان آدم، و از کسانی که آنان را (در کشتی) با نوح حمل کردیم و
از فرزندان ابراهیم و اسرائیل و از کسانی که هدایت کردیم و برگزیدیم. هنگامی که هر گاه آیات خداي رحمان بر آنان تلاوت
( میشد، سجده کنان و گریه کنان بر خاك میافتادند ( 58
نکات ادبی
کسی است که از روي « مُخلِص » با کسره لام در این است که « مُخلِص » خالص شده، ناب، برگزیده، تفاوت آن با « مُخلَص » -1
کسی است که به مرحلهاي رسیده که از هر عیب و شائبهاي دور است و مقام مُخلَص از مقام « مُخلَص » اخلاص عمل میکند ولی
مُخلِص بالاتر است.
و اگر به معناي دوم باشد صفت براي « جانب » سمت راست، مبارك و خوش یمن. اگر به معناي اول باشد صفت براي « الایمن » -2
است. « طور »
نام کوهی در صحراي سینا. « طور » -3
همسخن، همراز، حال از مفعول. « نجیّا » -4
.« اخاه » عطف بیان از « هارون » -5
صفحه : 525
براي تبعیض است. « من ذریّۀ » بیانیه و در « من النبیین » در « من » -6
گریه کنان. جمع باکی بر وزن فُعُول که واو در یا ادغام شده است. « بکیّا » -7
تفسیر و توضیح
57 ) وَ اذکُر فِی الکِتاب مُوسی إِنَّه کانَ مُخلَصاً ... پس از یادي که در آیات پیش، از ابراهیم شد، اکنون از چند تن دیگر - آیات ( 51
از پیامبران به صورت گذرا یاد میشود و هر کدام با چند صفت معرفی میگردند. یکی از آنها موسی است که او را با سه صفت
یاد میکند: نخست این که او بندهاي خالص و برگزیده بود و از هر عیب و شائبه و ناخالصی دور بود. مقام و مرتبه مُخلَص از مقام و
مرتبه مُخلِص بالاتر است، چون مُخلِص کسی است که عمل خود را از روي اخلاص به خدا انجام میدهد ولی مُخلَص کسی است
صفحه 333 از 409
که از این مرحله بالاتر رفته و بنده ناب و پاکدل و برگزیده خدا شده است. صفت دوم و سوم براي موسی این است که او
مأمور به تبلیغ است ولی نبی اعم از « رسول » فرستادهاي پیامبر بود. یعنی او هم رسول بود و هم نبی. فرق میان آن دو در این است که
آن است. بنابراین هر رسولی حتماً نبی هم هست ولی ممکن است کسی نبی باشد ولی رسول نباشد و وحی فقط براي عمل خود او
بر وي نازل شده باشد.
در ادامه میفرماید که ما موسی را از جانب راست کوه طور ندا دادیم و او را به عنوان همسخن و همراز، نزدیک خود گردانیدیم و
برادرش هارون را که پیامبر بود به او عطا کردیم.
این سه جمله هر کدام نشانگر لطف خاص خدا بر موسی است و به عظمت او دلالت دارد.
سخن گفتن از جانب راستطور اشاره به آغاز وحی بر موسی است که صدایی را از درختی در طور شنید و شرح آن در برخی از
آیات قرآنی مانند آیات 11 تا 24 سوره طه آمده است. به خاطر همین صحبتهایی که میان خداوند و موسی رد و بدل شد، به او
صفحه : 526
لقب کلیم اللّه داده شد که این صفت در آیه مورد بحث هم به عنوان همسخن آمده است. همراهی هارون با موسی هم لطف
دیگري از جانب خداوند به موسی و در پاسخ درخواست او بود.
پس از موسی از اسماعیل یاد میکند و از او به عنوان صادق الوعد، یعنی کسی که همواره به وعده خود عمل میکرد یاد میکند
که او نیز فرستادهاي پیامبر بود. او خانواده خود را به نماز و زکات فرمان میداد و مورد رضایت و خشنودي خداوند بود. آیا این
108 آمده، یا او - اسماعیل همان اسماعیل فرزند ابراهیم است که جریان ذبح او به تفصیل در قرآن و در سوره صافات آیات 102
کس دیگري بوده که لقب صادق الوعد داشته! هر دو احتمال داده شده، ولی آنچه از روایات ائمه معصومین بر میآید این است که
او ابراهیم بن حزقیل بود، که قوم او اورا کشتند و این پیامبر از آن جهت لقب صادق الوعد یافت که همواره به وعدههاي خود عمل
میکرد، حتی یک بار باکسی در جایی وعده گذاشت و سه روز یا بیشتر در همان جا ماند و انتظار او را کشید.
همان گونه که گفتیم، طبق روایات وارده، این اسماعیل غیر از اسماعیل فرزند ابراهیم بود ولی استدلال بعضیها بر این مطلب به این
که اگر او اسماعیل فرزند ابراهیم بود، باید نام او پیش از موسی و پس از ابراهیم میآمد در حالی که در این آیات، او را پس از
موسی ذکر کرده است، استدلال محکمی نیست، چون در ردیف همین آیات از ادریس هم یاد شده و عصر او جلوتر از موسی و
حتی ابراهیم بود.
بنابراین، آمدن نامهاي پیامبران در این جا به ترتیب تاریخ نیست.
در آیات بعدي از ادریس یاد میکند و او را فرستادهاي پیامبر معرفی میکند و اظهار میدارد که ما او را به جایگاه بلند و مقام
بزرگی بالا بردیم.
ادریس در تورات به نام اخنوخ معرفی شده که گویا برخی از صنایع و علوم و فنون را میدانست و گفته شده که حکمت و فلسفه و
نجوم و هیئت و ریاضیات از اوست. نام ادریس در قرآن فقط دو بار آن هم به صورت گذرا آمده است، یکی در این جا و
صفحه : 527
دیگر در سوره انبیاء آیه 85 که همراه با اسماعیل و ذو الکفل آمده است.
آیه ( 58 ) أُولئِکَ الَّذِینَ أَنعَمَ اللّه عَلَیهِم مِنَ النَّبِیِّینَ ... پس از ذکر نامهاي چند تن از پیامبران الهی، اظهار میدارد که آنان پیامبرانی
هستند که خداوند به آنان نعمت داده است، آنان از فرزندان آدم و از نسل کسانی هستند که در کشتی نوح بودند و از نسل ابراهیم
و اسرائیل بودند و از کسانی بودند که خدا آنها را هدایت کرده و برگزیده بود.
پس از این بیان کلّی، یکی از اوصاف آنان را که دلیل بر خضوع و خشوع و نهایت بندگی در برابر خداوند است، ذکر میکند و
صفحه 334 از 409
میفرماید: هر گاه که آیات خداوند رحمان بر آنان خوانده میشد، سجده کنان و گریه کنان بر خاك میافتادند.
[ [سورة مریم ( 19 ): الآیات 59 الی 65
اشاره
فَخَلَفَ مِن بَعدِهِم خَلف أَضاعُوا الصَّلاةَ وَ اتَّبَعُوا الشَّهَوات فَسَوفَ یَلقَونَ غَیا ( 59 ) إِلاّ مَن تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَأُولئِکَ یَدخُلُونَ
الجَنَّۀَ وَ لا یُظلَمُونَ شَیئاً ( 60 ) جَنّات عَدن الَّتِی وَعَدَ الرَّحمن عِبادَه بِالغَیب إِنَّه کانَ وَعدُه مَأتِیا ( 61 ) لا یَسمَعُونَ فِیها لَغواً إِلاّ سَلاماً وَ
( لَهُم رِزقُهُم فِیها بُکرَةً وَ عَشِیا ( 62 ) تِلکَ الجَنَّۀُ الَّتِی نُورِث مِن عِبادِنا مَن کانَ تَقِیا ( 63
وَ ما نَتَنَزَّل إِلاّ بِأَمرِ رَبِّکَ لَه ما بَینَ أَیدِینا وَ ما خَلفَنا وَ ما بَینَ ذلِکَ وَ ما کانَ رَبُّکَ نَسِیا ( 64 ) رَبُّ السَّماوات وَ الأَرض وَ ما بَینَهُما
( فَاعبُده وَ اصطَبِر لِعِبادَتِه هَل تَعلَم لَه سَمِیا ( 65
پس از آنان، جانشینان ناشایستهاي آمدند که نماز را ضایع کردند و از شهوتها پیروي نمودند، پس به زودي به جهنم افکنده
( خواهند شد ( 59
مگر کسی که توبه کند و ایمان آورد و کار نیکو انجام دهد که آنان به بهشت وارد میشوند و هیچ گونه به آنان ستم نمیشود
(60)
( همان بهشتهاي جاویدانی که خداوند رحمان بندگانش را به وسیله غیب وعده داده است، همانا وعده او انجام یافتنی است ( 61
( در آنها سخن بیهودهاي نمیشنوند، جز درودي، و براي آنان است روزيشان بامدادان و شبانگاهان ( 62
این همان بهشتی است که به هر یک
صفحه : 528
( از بندگان ما که پرهیزگار باشند به میراث میدهیم ( 63
و ما (فرشتگان) نازل نمیشویم مگر به فرمان پروردگارت، آنچه پیش روي ما و پشت سر ماست و آنچه میان این دو است، از آنِ
( اوست و پروردگارت فراموش کننده نیست ( 64
پروردگار آسمانها و زمین و آنچه در میان آنهاست، پس او را عبادت کن و بر عبادت او شکیبا باش. آیا براي او همنامی
( میشناسی! ( 65
نکات ادبی
با سکون لام جانشین بد و با فتحه لام جانشین خوب. « خلف » -1
نام یک وادي در جهنّم، شرّ، گمراهی. « غیّا » -2
.« الجنّۀ » منصوب است به جهت بدل بودن از « جنات » -3
محل اقامت، اشاره به جاودانگی. « عدن » -4
براي سببیّت است. « در بالغیب » -5 باء
یا استثناي منقطع است و الّا به معناي لکن میباشد و یا استثناي متصل است و مفهوم آن این است که سلام دادن در « إلّا سلاماً » -6
قول « و ما نتنزّل » - آن جا لزومی ندارد چون آنها همواره در سلامت هستند، بنابراین سلام دادن لَغوي است که شنیدن دارد؟ 7
.« و قال اهل الجنّۀ ما نتنزّل » : و یا قول اهل بهشت است به تقدیر « و قال الملائکۀ ما نتنزّل » فرشتگان است به تقدیر
صفحه 335 از 409
مطاوعه نزّل و براي نزول با مهلت و تدریج است. « نتنزّل » -8
است و طبق قاعدهاي تاي افتعال به طاء قلب شده است. « صبر » افتعال از « اصطبر » -9
تفسیر و توضیح
60 ) فَخَلَفَ مِن بَعدِهِم خَلف أَضاعُوا الصَّلاةَ ... پس از ذکر خیري که در آیات پیش از برخی از پیامبران به عمل آمد و - آیات ( 59
از خضوع و خشوع و به خاك افتادن آنها
صفحه : 529
در برابر خدا سخن گفته شد، اینک خاطرنشان میسازد که پس از آنها در طول تاریخ گروههایی از مردم به وجود آمدند که راه
آنان را دنبال نکردند و نماز را ضایع کردند و از شهوتهاي نفسانی پیروي نمودند، اینان به زودي به آتش جهنم خواهند افتاد.
منظور از این گروهها، نسلهایی از پیروان انبیا از یهودي و نصاري و مسلمان هستند که در دین خود سستی میکنند و راه خدا را به
درستی نمیروند و دنبال شهوتهاي خود هستند، و منظور از ضایع کردن نماز در این جا ترك نماز است، چون به چنین افرادي
را به معناي جهنم نگیریم و آن را گمراهی و شرّ معنا کنیم، میتوانیم بگوییم که منظور از « غیّا » وعده جهنم داده شده است. البته اگر
ضایع کردن نماز، سستی در آن و یا تأخیر آن از وقت مخصوص است ولی به قرینه آیات بعدي که توبه کنندگان از این عمل را
را به معناي جهنم بگیریم تا میان بهشت و جهنم مقابلهاي صورت گیرد. « غیّا » وعده بهشت میدهد، درست آن است که
در آیه بعدي از این گروه که ضایع کنندگان نماز و پیروان شهوتها هستند، کسانی را استثنا میکند. آنها افرادي هستند که در
زندگی خود از آن کارهاي زشت توبه میکنند و صاحب ایمان و عمل صالح میشوند. چنین افرادي وارد بهشت خواهند شد و
هیچ ستمی به آنان نخواهد شد. البته این جمله بدان معنا نیست که به دیگران ستم خواهد شد.
63 ) جَنّات عَدن الَّتِی وَعَدَ الرَّحمن ... توصیفی است از بهشتی که خداوند به توبه کنندگان و صاحبان ایمان و عمل - آیات ( 61
صالح خواهد داد. آن بهشت باغهایی است که جاي اقامت است، یعنی جاودانی است و همان بهشتی است که خداوند رحمان به
بندگانش به وسیله غیب وعده داده است. منظور از غیب همان وحی است که توسط انبیا به مردم ابلاغ شده و وعده بهشت داده شده
است. تأکید میکند که وعده خداوند انجام گرفتنی است، یعنی خدا هرگز از وعده خود تخلّف نخواهد کرد.
یکی از ویژگیهاي بهشت موعود این است که اهل بهشت در آن جا سخنان لغو و بیهوده که باعث آزردگی خاطر شود نمیشنوند،
آنچه میشوند درود است، یعنی
صفحه : 530
سخنانی که مایه آرامش و خوشحالی میشود. درود یا از جانب فرشتگان و یا از سوي یکدیگر است، نظیر:
26 ) در آن جا سخن بیهوده و گناه آلود نمیشوند جز این سخن را - لا یَسمَعُونَ فِیها لَغواً وَ لا تَأثِیماً إِلّا قِیلًا سَلاماً سَلاماً (واقعه/ 25
که درود، درود.
این که سلام را از لغو استثنا میکند، براي آن است که در آن جا به جاي لغو که در دنیا به آن عادت داشتند، همواره سلام
میشنوند. شاید هم منظور این باشد که سلام دادن در آن جا لزومی ندارد چون آنها همواره در سلامت هستند بنابراین سلام دادن
لَغوي است که شنیدن دارد؟ یکی دیگر از ویژگیهاي بهشت این است که روزيِ ساکنان آن همواره و صبح و شام میرسد و هرگز
مشکلی به نام روزي نخواهند داشت. منظور از صبح و شام در این جا، مداومت و رسیدن پیوسته روزي به آنان است و گرنه در
بهشت صبح و شامی وجود ندارد و همیشه در روشنایی به سر میبرند.
اضافه میکند که این همان بهشتی است که به بندگان پرهیزگار خود به ارث میدهیم، مانند:
صفحه 336 از 409
أُولئِکَ هُم الوارِثُونَ الَّذِینَ یَرِثُونَ الفِردَوسَ هُم فِیها خالِدُونَ (مؤمنون/ 11 ) آنان همان وارثان هستند که بهشت را به ارث میبرند،
آنان در آن جا جاودانهاند.
تعبیر ارث در این جا شاید اشاره به این باشد که در میان راههاي انتقال مال به کسی، ارث از همه مهمتر است چون راههاي دیگر
مانند خرید و فروش و یا هبه کردن و یا صلح کردن، همگی احتمال برگشت دارند و بیع با فسخ و هبه با رجوع از میان میرود و
مال به صاحب قبلی بر میگردد، ولی در ارث چنین چیزي قابل تصور نیست. در این جا نیز از انتقال بهشت به مؤمنان با تعبیر ارث
یاد میکند که یعنی هرگز قابل فسخ و برگشت نیست. البته گفتهاند که تعبیر ارث براي آن است که خداوند جاهایی از بهشت را
که براي کافران آفریده بود در اختیار مؤمنان میگذارد و آنان علاوه بر جاهاي اختصاصی خودشان جاهاي کافران را هم از آنان به
ارث میبرند. ولی این
صفحه : 531
احتمال چندان قوّتی ندارد و ثابت نشده که خداوند براي هر فردي از بشر- چه مؤمن و چه کافر- جایی در بهشت آفریده است.
65 ) وَ ما نَتَنَزَّل إِلّا بِأَمرِ رَبِّکَ ... این سخن از فرشتگان است که خطاب به پیامبر اسلام (ص) که از تأخیر وحی ناراحت - آیات ( 64
شده بود اظهار داشتهاند. فرشتگان گفتند: ما جز به فرمان پروردگار نازل نمیشویم و آنچه روبه روي ما و یا پشت سر ما و یا میان
این دو است، از آنِ خداوند است.
منظور این است که ما هیچ قدرت و اختیاري از خود نداریم و همه چیز از خداست و تنها زمانی که فرمان میدهد ما نازل میشویم
و یا کاري انجام میدهیم.
در آیه دیگري در وصف فرشتگان چنین میفرماید:
لا یَعصُونَ اللّهَ ما أَمَرَهُم وَ یَفعَلُونَ ما یُؤمَرُونَ (تحریم/ 6) آنها خداوند را در آنچه فرمانشان میدهد نافرمانی نمیکنند و آنچه به آنان
فرمان داده میشود انجام میدهند.
فرشتگان کارگزاران بیچون و چرایی هستند که قدرت تخلّف و سرپیچی ندارند و مجبورند که طبق فرمان عمل کنند، مانند نظام
طبیعت و گردش ستارگان و اجرام فلکی که همگی مجبورند در مسیري که برایشان تعیین شده حرکت کنند و قدرت تخلّف ندارند
و این انسان است که در وجود او حق انتخاب و آزادي اراده قرار داده شده و میتواند تخلّف کند.
به هر حال فرشتگان به پیامبر اسلام (ص) گفتند که ما به فرمان خدا عمل میکنیم و خداوند هم فراموشکار نیست، یعنی تأخیر وحی
از آن جهت نیست که خدا تو را فراموش کرده بلکه براي خود مصالح خاصی دارد. او پروردگار آسمانها و زمین و هر چه که در
میان آنهاست میباشد، بنابراین آنچه را که پرورش چیزي یا کسی آن را اقتضا میکند خدا همان را انجام میدهد. تو باید او را
عبادت کنی و در عبادت او شکیبا باشی، آیا براي او همنامی میشناسی! یعنی آیا کس دیگري جز خدا وجود دارد که چنین صفاتی
را داشته باشد! مسلماً پاسخ منفی است.
صفحه : 532
[ [سورة مریم ( 19 ): الآیات 66 الی 72
اشاره
وَ یَقُول الإِنسان أَ إِذا ما مِتُّ لَسَوفَ أُخرَج حَیا ( 66 ) أَ وَ لا یَذکُرُ الإِنسان أَنّا خَلَقناه مِن قَبل وَ لَم یَک شَیئاً ( 67 ) فَوَ رَبِّکَ لَنَحشُرَنَّهُم وَ
الشَّیاطِینَ ثُم لَنُحضِ رَنَّهُم حَولَ جَهَنَّمَ جِثِیا ( 68 ) ثُم لَنَنزِعَن مِن کُل شِیعَۀٍ أَیُّهُم أَشَ دُّ عَلَی الرَّحمن عِتِیا ( 69 ) ثُم لَنَحن أَعلَم بِالَّذِینَ هُم
صفحه 337 از 409
( أَولی بِها صِلِیا ( 70
( وَ إِن مِنکُم إِلاّ وارِدُها کانَ عَلی رَبِّکَ حَتماً مَقضِیا ( 71 ) ثُم نُنَجِّی الَّذِینَ اتَّقَوا وَ نَذَرُ الظّالِمِینَ فِیها جِثِیا ( 72
و انسان میگوید: آیا چون بمردم، حتماً از قبر زنده بیرون آورده خواهم شد!
(66)
( آیا انسان به یاد نمیآورد که ما او را پیشتر خلق کردیم در حالی که او چیزي نبود! ( 67
پس سوگند به پروردگارت که همه آنها و شیاطین را بر میانگیزیم سپس آنان را در کنار جهنم در حالی که به زانو در آمدهاند
( حاضر میکنیم ( 68
( سپس از هر گروهی هر کدام را که بیشتر خداي رحمان را نافرمانی کرده بیرون میآوریم ( 69
( آن گاه ما به کسانی که به سوختن در آن سزاوارترند آگاه تریم ( 70
( و کسی از شما نیست مگر این که وارد آن (جهنم) خواهد شد، این بر پروردگارت حتمی و انجام دادنی است ( 71
( آن گاه کسانی را که پرهیزگاري کردهاند نجات میدهیم و ستمگران را در آن به زانو در آمده رها میکنیم ( 72
نکات ادبی
براي تأکید است. درست است که این جمله، جمله استفهام انکاري است و جایی براي تأکید وجود ندارد « لسوف اخرج » -1 لام در
ولی چون در واقع جواب یک جمله خبري است که آمدن تأکید در آن اشکال ندارد، در این جا مطابق با همان جمله خبري آمده،
.« انت لسوف تخرج حیاً » : آن جمله خبري مقدّر چنین است
یا براي عطف و یا واو مع است. « الشیاطین » -2 واو در
صفحه : 533
است به معناي افتادن به زانو. « جثو » و اصل آن از « جاث » یا مصدر است و یا جمع « جثیّا » -3
.«ّ لننزعن » مبنی بر ضمه است و محل آن نصب است به جهت عمل « ایّهم » -4
در محل آن عمل کرده است. «ّ لننزعن » مبتدا و خبر است و فعل « ایّهم اشدّ » میتوان گفت که
نافرمان، سرکش. « عتیّا » -5
سوختن. « صلیّا » -6
تفسیر و توضیح
67 ) وَ یَقُول الإِنسان أَ إِذا ما مِتُّ لَسَوفَ أُخرَج حَیا ... پیامبر اسلام (ص) در مکه علاوه بر دعوت به توحید، از معاد و - آیات ( 66
روز قیامت و زنده شدن مردگان هم سخن میگفت و این موضوع براي مردم جاهلی مایه شگفتی بود و با استهزا و ریشخند، آن را
رد میکردند. برخی از سران آنها مانند ابی بن خلف و ولید بن مغیره با پیامبر محاجّه میکردند و استخوان پوسیدهاي را به دست
میگرفتند و میگفتند:
آیا این استخوان دوباره زنده خواهد شد!
در این آیه با اشاره به آن افراد میفرماید: آیا انسان میگوید: آیا چون بمردم به زودي از قبر زنده بیرون خواهم آمد! سپس پاسخ
میدهد که آیا انسان به یاد نمیآورد که ما او را پیشتر آفریدیم در حالی که چیزي نبود! این پاسخ که به صورتهاي گوناگونی
در قرآن آمده یک پاسخ روشنی است، به این بیان که خدا هر انسانی را بدون این که سابقهاي و شخصیتی داشته باشد آفریده
صفحه 338 از 409
است. وقتی خدا قدرت آن را دارد که کسی را بدون سابقه بیافریند، میتواند همو را پس از مردن زنده کند. مسلم است که
آفرینش از روي الگو آسانتر از آفرینش بدون الگو است.
این مطلب در آیات دیگر هم آمده است، از جمله:
( وَ هُوَ الَّذِي یَبدَؤُا الخَلقَ ثُم یُعِیدُه وَ هُوَ أَهوَن عَلَیه (روم/ 27
صفحه : 534
و او کسی است که آفرینش را آغاز میکند، سپس آن را بر میگزیند و این بر او آسانتر است.
79 ) و - وَ ضَ رَبَ لَنا مَثَلًا وَ نَسِیَ خَلقَه قالَ مَن یُحی العِظامَ وَ هِیَ رَمِیم.ٌ قُل یُحیِیهَا الَّذِي أَنشَأَها أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ هُوَ بِکُل خَلق عَلِیم (یس/ 78
براي ما مَثَلی زد و آفرینش خود را فراموش کرد، گفت: چه کسی این استخوانها را در حالی که پوسیده است زنده میکند! بگو:
کسی زنده میکند که آن را براي نخستین بار آفرید و او به هر آفرینشی آگاه است.
70 ) فَوَ رَبِّکَ لَنَحشُرَنَّهُم وَ الشَّیاطِینَ ... پس از استدلال بر امکان معاد خاطر نشان میسازد که سوگند به پروردگار تو که - آیات ( 68
آن کافران را همراه با شیاطین محشور خواهیم کرد و از قبرها بیرون خواهیم آورد، آن گاه آنها را در کنار جهنم در حالی که به
زانو در آمدهاند حاضر خواهیم کرد.
این که میفرماید: آنها را همراه با شیاطین محشور میکنیم، اشاره به این است که آنان در دنیا از شیاطین پیروي کردند و دنبال آنها
رفتند و اینک در قیامت همراه با آنان محشور خواهند شد تا ببینند که خود آن شیاطین هم در آتش جهنم خواهند سوخت. منظور از
شیاطین، هم شیاطین جن و ابلیس و دار و دسته اوست، و هم شیاطین انس است که مردم را به گمراهی کشیدند و البته عذاب گمراه
کنندگان چند برابر خواهد بود.
در آیه بعدي اضافه میکند که چون کافران گرداگرد جهنم حاضر شدند، از هر گروه از آنان کسانی را که بیشتر خدا را نافرمانی
کردهاند انتخاب خواهیم کرد و آن گاه ما خود میدانیم که چه کسانی از آنان به سوختن در آتش جهنم سزاوارترند.
این مطلب حاکی از آن است که کافران گروه گروه به تناسب شدّت نافرمانیشان انتخاب خواهند شد و در جایگاهی که خاص
آنان است قرار داده خواهند شد و همان گونه که درجات بهشت متفاوت است، در جهنم هم جایگاههاي اهل عذاب متفاوت
خواهد بود.
صفحه : 535
72 ) وَ إِن مِنکُم إِلّا وارِدُها کانَ عَلی رَبِّکَ حَتماً مَقضِ یا ... یکی از وقایع مهم قیامت که در آیه به آن تصریح شده، این - آیات ( 71
است که در قیامت همه مردم از مؤمن و کافر بدون استثنا وارد جهنم خواهند شد و وضعیت آن را مشاهده خواهند کرد، ولی
خداوند مؤمنان را فوراً از آن جا نجات خواهد داد ولی کافران را در آن جا باقی خواهد گذارد.
شاید سرّ این که مؤمنان هم جهنم را خواهند دید، این باشد که بدانند که عذاب الهی چگونه است و از این که اهل عذاب نیستند
خوشحال باشند و این اضافه بر شادمانی برخورداري از نعمتهاي بهشتی است.
طبق برخی از روایات، هر چند که مؤمنان هم وارد جهنم میشوند ولی عذاب آن را نخواهند چشید و مانند آتش نمرود که بر
ابراهیم سرد و سالم شد، جهنم هم براي مؤمنان چنین خواهد بود، مؤمنان فقط عذاب اهل جهنم را مشاهده خواهند کرد. در برخی
از روایات هم آمده که مدت درنگ مؤمنان در جهنم متفاوت خواهد بود، بعضیها به سرعت برق و بعضیها به سرعت باد و
بعضیها به سرعت اسب تندرو و بعضیها با سرعتهاي کمتر، از آن جا دور خواهند شد.
در آیهاي از قرآن کریم آمده که مؤمنان از جهنم دور نگه داشته میشوند:
إِن الَّذِینَ سَبَقَت لَهُم مِنَّا الحُسنی أُولئِکَ عَنها مُبعَدُونَ (انبیاء/ 101 ) کسانی که از پیش از جانب ما در حق آنان نیکی مقرر شده
صفحه 339 از 409
است، آنان از آن (جهنم) دور نگه داشته میشوند.
منظور این آیه این است که آنان اهل جهنم نیستند و این مانع از آن نیست که آنان نیز در آغاز وارد جهنم شوند و بیآن که عذابی
احساس کنند از آن بیرون آیند.
در برخی از روایتها از پلی بر روي جهنم به نام صراط یاد شده که از شمشیر تیزتر و از مو باریکتر است و همه اهل محشر باید از
آن عبور کنند مؤمنان به سرعت از آن رد میشوند ولی کافران نمیتوانند عبور کنند و به قعر جهنم میافتند.
روایات مربوط به صراط فراوان است و ما باید به آن ایمان داشته باشیم هر چند که
صفحه : 536
از چگونگی آن خبر نداریم. ولی آیه مورد بحث چیزي فراتر از پل صراط است و دلالت دارد که همه وارد جهنم میشوند. مگر
این که عبور از بالاي آن را هم نوعی وارد شدن به جهنم بدانیم.