گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلدششم
[سورة طه ( 20 ): الآیات 1 الی 8




اشاره
بِسم اللّه الرَّحمن الرَّحِیمِ
( طه ( 1) ما أَنزَلنا عَلَیکَ القُرآنَ لِتَشقی ( 2) إِلاّ تَذکِرَةً لِمَن یَخشی ( 3) تَنزِیلًا مِمَّن خَلَقَ الَأرضَ وَ السَّماوات العُلی ( 4
الرَّحمن عَلَی العَرش استَوي ( 5) لَه ما فِی السَّماوات وَ ما فِی الَأرض وَ ما بَینَهُما وَ ما تَحتَ الثَّري ( 6) وَ إِن تَجهَر بِالقَول فَإِنَّه یَعلَم السِّرَّ
( وَ أَخفی ( 7) اللّه لا إِلهَ إِلاّ هُوَ لَه الَأسماءُ الحُسنی ( 8
صفحه : 553
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر.
( طه ( 1
( ما قرآن را بر تو نازل نکردیم که تو به زحمت افتی ( 2
( جز این که یادآوري باشد براي کسی که میترسد ( 3
( فرستاده شدهاي از جانب کسی که زمین و آسمانهاي بلند را آفرید ( 4
( خداوند رحمان بر عرش استوار است ( 5
( آنچه در آسمانها و آنچه در زمین و آنچه میان آنها و آنچه زیر خاك است، از آنِ اوست ( 6
( و اگر سخن را آشکار کنی همانا او نهان و مخفیتر از آن را میداند ( 7
( خداوند است که معبودي جز او نیست، او راست نامهاي نیکوتر ( 8
نکات ادبی
.« یس » از حروف مقطعه قرآن. گفته شده که آن یکی از نامهاي پیامبر اسلام (ص) است مانند « طه » -1
تا به زحمت بیفتی. از شقوه به معناي ناراحتی و رنج که گاهی مادّي است، مانند رنجهایی که انسان میکشد و گاهی « لتشقی » -2
معنوي است که همان شقاوت و گمراهی است. در این جا به معناي مادّي استعمال شده که همان رنج و زحمت است.
.« لکن » استثناي منقطع است به معناي « الّا تذکرة » -3
.« تذکرة » حال است از « تنزیلا » -4
صفحه 350 از 409
است. « اعلی » که مؤنث « علیا » جمع « العلی » -5
خبر آن است. « علی العرش استوي » مبتداست و « الرحمن » -6
درون زمین است. « تحت الثري » خاك و منظور از « الثري » -7
که افعل التفضیل است. « احسن » مؤنث « الحسنی » -8
صفحه : 554
تفسیر و توضیح
4) بِسم اللّه الرَّحمن الرَّحِیم.ِ طه. ما أَنزَلنا ... آغاز سوره همچون سورههاي دیگر با نام و یاد خداوند رحمان و رحیم است - آیات ( 1
و ما درباره این جمله در آغاز سوره حمد به تفصیل بحث کردیم. پس از آن دو حرف طا و ها آمده که از حروف مقطعه قرآن
است و ما در این باره نیز در آغاز سوره بقره بحث کردیم و در این جا اضافه میکنیم که چون جمله پس از دو حرف به صورت
که « یس » یکی از نامهاي آن حضرت است و این سخن را درباره « طه » خطاب به پیامبر اسلام (ص) است، لذا بعضیها گفتهاند که
در آغاز سوره یس است نیز گفتهاند.
مانند بسیاري از سورههایی که با حروف مقطعه آغاز میشوند، این جا هم جمله بعدي درباره قرآن است و خطاب به پیامبر اظهار
میدارد: ما قرآن را بر تو نازل نکردیم که تو خود را به رنج و زحمت بیفکنی. پیامبر اسلام (ص) پس از رسالت و نزول قرآن
خودش را بسیار به زحمت انداخته بود، از سویی همواره مشغول عبادت بود و را حتی را از خود سلب کرده بود و از سوي دیگر
غصه آن مردم در دلش سنگینی میکرد که چرا ایمان نمیآورند و خود را در معرض عذاب الهی قرار میدهند. خداوند در آیه
دیگري در این باره میفرماید:
لَعَلَّکَ باخِع نَفسَکَ أَلّا یَکُونُوا مُؤمِنِینَ (شعراء/ 3) شاید تو جان خود را هلاك کنی از این که آنان ایمان نمیآورند.
در آیه مورد بحث از باب تسلاي پیامبر میفرماید: ما قرآن را نازل نکردیم که تو خود را به زحمت اندازي و این قرآن تنها مایه یاد
آوري و پند براي کسانی است که حالت خشیت دارند، یعنی از خدا میترسند و اهل تقوا هستند. یکی از ویژگیهاي قرآن حالت
تذکره و ذکري بودن آن است که میثاق فطرت را به یاد انسان میآورد، چون هر انسانی در فطرت خود خداخواهی و خداجویی و
عشق به کمالات و فضایل را دارد ولی در اثر تربیتهاي جامعه و گاهی در اثر کثرت گناه، روي فطرت انسان پردهاي کشیده
میشود. پیامبران و کتابهاي آسمانی به خصوص قرآن در صددند که
صفحه : 555
پردهها را از فطرت کنار بزنند و انسان به فطرت خود باز گردد.
در این میان افرادي که تنها در اثر غفلت و تربیت غلط جامعه از فطرت خود دور شدهاند، با هدایت قرآن به فطرت خود باز
میگردند و یاد آوري قرآن در آنها مؤثر میشود، ولی آنها که در اثر عناد با حق و کثرت گناه از فطرت خود دور افتادهاند به این
زوديها به خود نمیآیند و لذا قرآن خود را یادآور براي مؤمنان و کسانی که داراي خشیت هستند معرفی میکند، یعنی قرآن در
دلهایی که آماده براي پذیرش حقند اثر قاطع دارد.
در آیه بعدي اظهار میدارد که این قرآن از سوي کسی که زمین و آسمانهاي بلند را آفریده نازل شده است. توجه کنیم که در
این جا که صحبت از نزول قرآن است، فقط از آسمان و زمین یاد میکند ولی در چند آیه بعد که سخن از مالکیّت خداوند است
علاوه بر آسمان و زمین، از آنچه در میان آنهاست (ما بینهما) و آنچه زیر زمین است (ما تحت الثري) نیز نام میبرد. شاید دلیل آن
این باشد که در آیه مورد بحث که صحبت از نزول قرآن است، به این نکته عنایت شده که قرآن از آسمان به زمین نازل شده و
صفحه 351 از 409
لزومی ندارد ولی در بحث از مالکیّت خدا بر « ما تحت الثري » و « ما بینهما » آسمان و زمین مبدأ و مقصد قرآن است، بنابراین آوردن
عالم، آوردن آن لازم است تا عمومیّت مالکیّت خداوند را برساند.
8) الرَّحمن عَلَی العَرش استَوي ... در این آیات برخی از اوصاف خداوند را که قرآن را نازل کرده بیان میکند. - آیات ( 5
است که مبالغه در رحمت است و معناي آن این است که خداوند در این جهان بر همه موجودات « الرحمن » نخستین صفت، صفت
و حتی بر کافران رحمت خود را شامل کرده است و همه از خوان گسترده رحمت الهی برخوردارند.
دومین صفت، استواري و تسلّط خداوند بر عرش است که منظور از آن عمومیّت قدرت خداوند در تدبیر جهان آفرینش است.
سومین صفت، مالکیّت خداوند بر همه عالم است و بر این تأکید دارد که آسمانها
صفحه : 556
و زمین و آنچه میان آنهاست و آنچه درون زمین است همه از آنِ خداست.
چهارمین صفت، علم گسترده خداوند است و این که انسان هر سخنی بگوید خدا آن را میداند و حتی خدا از آنچه در دل انسان
است و آن را پنهان کرده است نیز آگاه است.
پنجمین صفت، معبود یگانه بودن اوست و خداوند کسی است که هیچ معبودي جز او وجود ندارد و کسانی که جز او را پرستش
میکنند راه را گم کردهاند و در ضلالت هستند.
ششمین صفت، اختصاص نامهاي نیکوتر به اوست.
منظور از نامها در این جا همان اوصاف است و خداوند داراي اوصاف نیکوتر است، یعنی خداوند نه تنها اوصاف بد ندارد بلکه
حتی در اوصاف خوب هم در بالاترین حدّ است، مثلًا انسان هم قدرت و علم و حیات دارد ولی خداوند این صفات را در کاملترین
نوع آن دارد. طبق روایات، براي خداوند نود و نه اسم است که به آنها اسماء الحسنی گفته میشود. بحث مفصل درباره اسماء
الحسنی را به آینده موکول میکنیم.
[ [سورة طه ( 20 ): الآیات 9 الی 16
اشاره
( وَ هَل أَتاكَ حَدِیث مُوسی ( 9) إِذ رَأي ناراً فَقالَ لِأَهلِه امکُثُوا إِنِّی آنَست ناراً لَعَلِّی آتِیکُم مِنها بِقَبَس أَو أَجِ دُ عَلَی النّارِ هُديً ( 10
( فَلَمّا أَتاها نُودِيَ یا مُوسی ( 11 ) إِنِّی أَنَا رَبُّکَ فَاخلَع نَعلَیکَ إِنَّکَ بِالوادِ المُقَدَّس طُويً ( 12 ) وَ أَنَا اختَرتُکَ فَاستَمِع لِما یُوحی ( 13
إِنَّنِی أَنَا اللّه لا إِلهَ إِلاّ أَنَا فَاعبُدنِی وَ أَقِم الصَّلاةَ لِذِکرِي ( 14 ) إِن السّاعَۀَ آتِیَۀٌ أَکادُ أُخفِیها لِتُجزي کُلُّ نَفس بِما تَسعی ( 15 ) فَلا
( یَصُدَّنَّکَ عَنها مَن لا یُؤمِن بِها وَ اتَّبَعَ هَواه فَتَردي ( 16
( و آیا داستان موسی به تو رسیده است! ( 9
هنگامی که آتشی را دید، پس به خانواده خود گفت: درنگ کنید که من آتشی دیدم. شاید از آن شعلهاي را براي
صفحه : 557
( شما بیاورم یا به آتش راه یابم ( 10
( پس چون نزد آن آمد، ندا شد که اي موسی ( 11
( هستی ( 12 « طوي » همانا من پروردگار توام، کفشهاي خود را در آور که تو در وادي مقدس
( و من تو را برگزیدم، پس به آنچه میشنوي گوش بده ( 13
صفحه 352 از 409
( همانا من همان خداوند هستم که جز من معبودي نیست، پس مرا عبادت کن و به یاد من نماز را بپادار ( 14
( همانا قیامت فرا رسنده است، میخواهم آن را پوشیده بدارم، تا هر کسی در برابر کوششی که کرده پاداش داده شود ( 15
( کسی که به آن ایمان ندارد و از هواي خویش پیروي کرده است، تو را از آن باز ندارد که هلاك میشوي ( 16
نکات ادبی
درنگ کنید. مکث به معناي اقامت کوتاه مدت و موقتی است. « امکثوا » -1
یافتم، دیدم. ایناس به معناي رسیدن و یافتن است که بیشتر به صورت دیدن و گاهی هم با حواس دیگر صورت « آنست » -2
میگیرد.
شعله، آتشگیره، آتشی که بر سر چوبی یا فتیلهاي باشد که براي شعلهور کردن آتش دیگر به کار میرود. فَعَل به معناي « قَبَس » -3
مفعول است.
به معناي « طوي » نام آن وادي مقدسی است که در صحراي سینا بود و در آن جا به موسی وحی نازل شد. گفته شده که « طوي » -4
است. « وادي » بدل و یا عطف بیان از « طوي » تکرار است یعنی آن وادي دو بار تقدیس شده است. ضمناً
و یا زاید است. « أریدُ » یا به معناي « أکاد » -5
پس هلاك میشوي. این فعل به خاطر قرار گرفتن در جواب نهی منصوب است. « فتردي » -6
تفسیر و توضیح
16 ) وَ هَل أَتاكَ حَدِیث مُوسی ... در این قسمت از سوره مبارکه طه - آیات ( 9
صفحه : 558
بخشهایی از داستان زندگی حضرت موسی به تفصیل بیان میشود تا تسلاي خاطري براي پیامبر اسلام (ص) باشد و بداند که در
طریق انجام رسالت الهی مشکلاتی وجود دارد ولی در نهایت، پیروزي از آنِ حق است و لذا براي تحریک و تشویق پیامبر به شنیدن
قصّه موسی داستان را چنین آغاز میکند که آیا داستان موسی به تو رسیده است!
داستان موسی در سورههاي مختلف قرآن آمده است و در هر سوره از جاي خاصی شروع شده و در بعضی از سورهها حتی از پیش
از تولد موسی شروع شده است، ولی در این سوره داستان از آن جا آغاز میشود که موسی با خانواده خود در شب تاریکی در
بیابان سینا مسافرت میکرد، گویا او از شعیب پدر زنش اجازه گرفته بود که به دیدار مادرش برود و همراه با همسر خود که همان
دختر شعیب بود به هنگام شب در صحراي سینا به راه افتاد. احتمالًا کسان دیگري هم با او همراه بودند. آنها شبانه راه را گم کردند.
در این هنگام موسی از دور آتشی را دید و به خانوادهاش گفت: شما اندکی درنگ کنید تا من به سوي آن آتش بروم و شعلهاي از
آن بیاورم و یا از آن آتش راه را پیدا کنم و موسی گمان میکرد که کسانی نزد آن آتش هستند و او میتواند راه را از آنها بپرسد.
وقتی موسی به نزدیک آن آتش رسید، درختی را دید که میدرخشد به گونهاي که به نظر میرسد که آتشی در آن شعلهور است،
در این هنگام صدایی شنید که میگفت: اي موسی، من پروردگار تو هستم، کفشهاي خود را در آور که تو در وادي مقدس
محل مقدسی در صحراي سینا بود که در آن جا براي نخستین بار وحی الهی بر موسی نازل شد و علّت این « طوي » . هستی « طوي »
که موسی مأموریّت یافت که کفشهاي خود را بیرون آورد، مقدّس بودن آن محل بود و موسی باید حرمت آن محل را رعایت
میکرد و بدون کفش قدم برمیداشت و ضمناً این یک نوع تواضع در برابر خدا بود.
وحی الهی چنین ادامه یافت که من تو را به پیامبري برگزیدهام، پس به آنچه برتو وحی میشود گوش بده، همانا من همان خداي
صفحه 353 از 409
یگانهاي هستم که معبودي جز من
صفحه : 559
وجود ندارد و تو باید مرا پرستش کنی و به جهت یاد کردن من نماز بخوانی.
این جمله (اقم الصلوة لذکري) بیان کننده فلسفه نماز است و نماز عالیترین نوع ارتباط با خدا و یاد کردن اوست و از هر ذکر و
وردي با ارزشتر است. انسان به هنگام اداي نماز دل و جانش را به خدا میسپارد و او را یاد میکند و این یاد کردن سبب میشود
که انسان رنگ خدایی به خود بگیرد و در تمام کارها خدا را در نظر داشته باشد.
البته این ویژگی مهم تربیتی، هنگامی حاصل میشود که انسان نماز را درست و با شرایط خاص آن و با خضوع و خشوع بخواند و
گرنه نمازي که از روي عادت و بدون خضوع و خشوع خوانده میشود، چندان تأثیري در عملکرد انسان ندارد.
این که خداوند در این جا موسی را به خواندن نماز فرمان میدهد، به روشنی دلالت دارد که در ادیان دیگر هم نماز وجود داشته،
اگر چه ممکن است کیفیت آن با نمازي که در اسلام به آن امر شده تفاوت داشته باشد.
در ادامه وحی الهی به موسی، جملهاي هم درباره قیامت گفته میشود به این بیان که قیامت فرا خواهد رسید و من میخواهم آن را
پوشیده نگه دارم. علت این که خداوند وقت فرا رسیدن قیامت را از همه مردم حتی از پیامبران پوشیده است، این است که مردم
پیوسته احتمال برپایی قیامت را بدهند و خود را آماده نگه دارند، همان گونه که مخفی بودن مدت عمر و روز مرگ نیز همین اثر
تربیتی را دارد.
سپس علت برپایی قیامت را توضیح میدهد و آن این که در قیامت هر کسی در برابر کارهایی که در دنیا کرده پاداش داده
میشود. میبینیم که در این دنیا برخی از مؤمنان با وجود آن همه اعمال صالحه و عبادت، از رفاه و آسایش بیبهرهاند و برخی از
کافران از نعمتهاي بسیاري برخوردارند و ستمگر به ستمکش ستم میکند و حق مظلوم گرفته نمیشود، باید روزي باشد که
خداوند عادل و حکیم هر کس را به حق خود و سزاي اعمال خود برساند و آن روز روز قیامت است. در وحی الهی به موسی، پس
از ذکر این که در قیامت هر کسی به سزاي اعمال خود خواهد رسید، اضافه میکند
صفحه : 560
که کسی که به قیامت ایمان ندارد و تابع هواي نفس شده است، تو را از آن باز ندارد که در این صورت هلاك خواهی شد، یعنی
عقیده نداشتن کافران به قیامت که سبب شده است که آنها دنبال شهوات خود را بگیرند و در فکر قیامت نباشند، سبب نشود که تو
هم از قیامت باز داشته شوي و غافل بمانی که در این صورت هلاکت مییابی و گمراه میشوي.
این سخن اگر چه خطاب به موسی است ولی عمومیّت دارد و شامل هر انسان مؤمنی میشود که فریب سخن وسوسهانگیز
دنیاپرستان بیایمان را نخورند و باور خود را درباره قیامت از دست ندهند.
[ [سورة طه ( 20 ): الآیات 17 الی 36
اشاره
وَ ما تِلکَ بِیَمِینِکَ یا مُوسی ( 17 ) قالَ هِیَ عَصايَ أَتَوَکَّؤُا عَلَیها وَ أَهُشُّ بِها عَلی غَنَمِی وَ لِیَ فِیها مَآرِب أُخري ( 18 ) قالَ أَلقِها یا مُوسی
( 19 ) فَأَلقاها فَإِذا هِیَ حَیَّۀٌ تَسعی ( 20 ) قالَ خُذها وَ لا تَخَف سَنُعِیدُها سِیرَتَهَا الأُولی ( 21 )
وَ اضمُم یَدَكَ إِلی جَناحِکَ تَخرُج بَیضاءَ مِن غَیرِ سُوءٍ آیَۀً أُخري ( 22 ) لِنُرِیَکَ مِن آیاتِنَا الکُبري ( 23 ) اذهَب إِلی فِرعَونَ إِنَّه طَغی
( 24 ) قالَ رَب اشرَح لِی صَدرِي ( 25 ) وَ یَسِّر لِی أَمرِي ( 26 )
صفحه 354 از 409
وَ احلُل عُقدَةً مِن لِسانِی ( 27 ) یَفقَهُوا قَولِی ( 28 ) وَ اجعَل لِی وَزِیراً مِن أَهلِی ( 29 ) هارُونَ أَخِی ( 30 ) اشدُد بِه أَزرِي ( 31 ) وَ أَشرِکه فِی
( أَمرِي ( 32 ) کَی نُسَبِّحَکَ کَثِیراً ( 33 ) وَ نَذکُرَكَ کَثِیراً ( 34 ) إِنَّکَ کُنتَ بِنا بَصِیراً ( 35 ) قالَ قَد أُوتِیتَ سُؤلَکَ یا مُوسی ( 36
( و آنچه در دست راست توست چیست اي موسی! ( 17
گفت: آن عصاي من است که بر آن تکیه میکنم و با آن براي گوسفندانم برگ درختان را فرو میریزم و براي من در آن بهرههاي
( دیگري است ( 18
( گفت: آن را بینداز اي موسی ( 19
( پس آن را انداخت و ناگهان ماري شد که میشتافت ( 20
( گفت آن را بگیر و مترس به زودي آن را به حالت اولیهاش برمیگردانیم ( 21
و
صفحه : 561
( دستت را به گریبان خود ببر، سفید و بدون بدي بیرون میآید که نشانه دیگري است ( 22
( تا تو را از نشانههاي بزرگ خود نشان دهیم ( 23
( به سوي فرعون برو که او طغیان کرده است ( 24
( گفت: پروردگارا، سینهام را براي من بگشا ( 25
( و کار مرا آسان کن ( 26
( و گره از زبان من باز کن ( 27
( تا سخن مرا بفهمند ( 28
( و براي من از خاندانم وزیري قرار بده ( 29
( هارون برادرم را ( 30
( به وسیله او پشتم را محکم کن ( 31
( و او را در کار من شریک گردان ( 32
( تا تو را بسیار تسبیح گوییم ( 33
( و تو را بسیار یاد کنیم ( 34
( که تو بر ما بینایی ( 35
( گفت: آنچه خواستی به تو داده شد اي موسی ( 36
نکات ادبی
و یا حال از « هی » در این جا خبر دوم « اتوکّؤ » مشتق شده است و « وکؤ » تکیه میکنم. توکّؤ و اتّکاء به یک معناست و از « أتوکّؤ » -1
است. « عصاي »
وقتی که با وسیلهاي مانند چوب یا سنگ، برگ درختان را بریزند. «ّ هش یهش » : برگ درختان را میریزم. گفته میشود «ّ أهش » -2
.« مأربۀ » نیازها، بهرهها، جمع « مأرب » -3
.« اخر » : صفت مذکّر هم آورد « مأرب » به اعتبار مؤنث بودن جمع و رعایت فواصل آیات مؤنث آمده و میتوان براي « اخري » -4
است. « سنعیدها » و یا بدل از هاء « إلی سیرتها » حالت آن، این کلمه یا منصوب به نزع خافض « سیرتها » -5
صفحه 355 از 409
گریبانت، بغلت، زیر دستت. « جناحک » -6
است. « بیضاء » بدل از « آیۀ اخري » -7
به معناي سنیگنی مشتق شده و واو « وزر » یاوري، مشاوري، از مؤازره مشتق است و همزه آن قلب به واو شده است و یا از « وزیرا » -8
آن اصلی است و از آن جهت وزیر گفتند که سنگینی کار را به دوش میکشد.
صفحه : 562
خواسته تو. مصدر به معناي مفعول. « سؤلک » -9
تفسیر و توضیح
23 ) وَ ما تِلکَ بِیَمِینِکَ یا مُوسی ... در ادامه گفت گوي خداوند با موسی در کنار درختی در وادي مقدس طوي، - آیات ( 17
خداوند اراده کرد که برخی از آیات خود را به موسی نشان دهد تا او اطمینان پیدا کند. براي آماده کردن موسی به انجام معجزهاي
از طریق عصاي او، از او پرسید: آنچه در دست خود داري چیست اي موسی! گفت: آن عصاي من است که به آن تکیه میکنم و به
وسیله آن براي گوسفندانم برگ درختان را میریزم و فواید دیگري هم براي من دارد. منظور او از فواید دیگر کارهایی از قبیل
حمله به حیوانات درّنده به وسیله آن و یا استفاده از آن در بیرون آوردن آب از چاه و یا پایین آوردن شاخههاي درختان میوه و
مانند آنهاست. گفته شده است که موسی میتوانست در پاسخ خداوند فقط بگوید: این عصاي من است، و این که سخن بسیار
گفته، براي جلب توجه محبوب است.
به هر حال، از جانب خداوند خطاب رسید که اي موسی، عصاي خود را بینداز.
موسی عصاي خود را انداخت و ناگهان دید که آن تبدیل به ماري بزرگ شد که حرکت میکند و جست و خیز دارد. موسی
ترسید ولی از جانب خداوند خطاب رسید که نترس و آن را بگیر که به حال اوّلش بر میگردانیم.
خداوند خواست معجزه دیگري به موسی بنمایاند، به او فرمود: دست خود را در بغل خود ببر وقتی بیرون آوردي آن را سفید و
این « من غیر سوء بدون بدي » بدون بدي خواهی دید و او چنین کرد و دید دستش میدرخشد و این نشانهاي دیگر بود. منظور از
است که سفیدي گاهی براي دست بد است مانند سفیدي برص.
بنابراین هر سفیدي مطلوب نیست و لذا میفرماید: این سفیدي بدون عیب و نقص است. اضافه میکند که این معجزهها براي آن
است که برخی از نشانههاي بزرگ خود را به تو بنمایانیم.
صفحه : 563
36 ) اذهَب إِلی فِرعَونَ إِنَّه طَغی ... پس از نشان دادن این دو معجزه بزرگ، خداوند مأموریتی را که بر عهده موسی بود - آیات ( 24
به او گوشزد کرد و فرمود: به سوي فرعون برو که او طغیان کرده است یعنی تو مأموریت داري که فرعون را به سوي خدا دعوت
کنی و او را به پذیرش حق وادار سازي، چون او طغیان کرده است. یکی از مهمترین نشانههاي طغیانگري فرعون ادعاي الوهیت از
جانب او بود. او خود را براي مردم خدا و ربّ معرفی کرده بود و مردم را مجبور کرده بود که او را پرستش کنند و این علاوه بر
ستمگريهاي بسیار او به خصوص در باره قوم بنی اسرائیل بود.
موسی باید پیش فرعون میرفت و او را تبلیغ میکرد تا به راه بیاید و اگر نیامد با او مبارزه کند و این کار بسیار دشوار بود و لذا
موسی پس از دریافت این سخن الهی، تقاضاهایی کرد و گفت: پروردگارا، سینه مرا فراخ کن، یعنی به من صبر و حوصله و
بردباري عنایت کن و نیز کار را بر من آسان نما و گره از زبان من بگشا تا سخن مرا بفهمند. گفته شده که موسی دچار لکنت زبان
بود و این به سبب آتشی بود که او در کودکی آن را به زبان خود گذاشته بود. از آن جا که پیامبران باید از هر گونه آفت بدنی به
صفحه 356 از 409
دور باشند تا میان مردم موقعیت نامطلوبی نداشته باشند، لکنت زبان داشتن موسی بعید به نظر میرسد، چون چنین حالتی اي بسا
مایه مضحکه مردم میشد و پیامبر نباید چنین باشد. این که موسی از خدا میخواهد گره از زبان او بگشاید، منظور این است که
بیان او را رسا و گیرا کند و به او نفوذ کلمه بدهد تا بتواند با فرعون چنین صحبت کند که در او اثر بگذارد. قرینه دیگر این که در
معلوم میشود که موسی هم فصیح « هو افصح منّی او فصیحتر از من است » : آیه دیگري موسی درباره هارون برادر خود میگوید
بوده ولی هارون فصاحت بیشتري داشته است (به زودي متن آن آیه را خواهیم آورد). درخواست دیگري که موسی از خدا کرد
این بود که گفت: خدایا، براي من وزیر و پشتیبانی از خاندان خودم قرار بده و آن هارون برادرم باشد. به وسیله او پشت مرا محکم
کن و او را شریک من در کارم قرار بده. این که موسی این درخواست را از خدا
صفحه : 564
میکند براي آن است که میخواهد خداوند مقام نبوت را به هارون هم بدهد و گرنه بدون درخواست از خداوند هم میتوانست از
هارون یا هر کس دیگري کمک بگیرد ولی رسیدن هارون به مقام نبوت چیزي است که باید خداوند آن را تأیید کند و لذا از خدا
چنین درخواست کرد و گفت: خدایا هارون را در کار من شریک ساز تا تو را بسیار تسبیح گوییم و بسیار یاد کنیم که تو از حال ما
آگاهی.
در پاسخ درخواستهاي موسی که همگی در جهت انجام نیکوتر رسالت بود، خداوند فرمود: اي موسی؟ به خواسته خود رسیدي،
یعنی آنچه خواستی به تو دادیم و از جمله این که هارون را در نبوت شریک تو کردیم. هارون برادر بزرگتر موسی بود و از یک
پدر و مادر بودند و در مصر زندگی میکرد.
درخواست موسی راجع به هارون در آیات دیگر قرآن نیز آمده است:
وَ أَخِی هارُون هُوَ أَف َ ص ح مِنِّی لِساناً فَأَرسِله مَعِی رِدءاً یُ َ ص دِّقُنِی إِنِّی أَخاف أَن یُکَ ذِّبُون.ِ قالَ سَنَشُدُّ عَضُ دَكَ بِأَخِیکَ وَ نَجعَل لَکُما
35 ) و برادرم هارون از من به زبان فصیحتر است، پس او را با من به مددکاري بفرست که مرا تصدیق کند، - سُلطاناً (قصص/ 34
زیرا من میترسم که مرا تکذیب کنند. خداوند گفت: به زودي بازوي تو را با برادرت محکم میکنیم و براي شما دو نفر تسلّطی
قرار میدهیم.
[ [سورة طه ( 20 ): الآیات 37 الی 41
اشاره
وَ لَقَد مَنَنّا عَلَیکَ مَرَّةً أُخري ( 37 ) إِذ أَوحَینا إِلی أُمِّکَ ما یُوحی ( 38 ) أَنِ اقذِفِیه فِی التّابُوت فَاقذِفِیه فِی الیَم فَلیُلقِه الیَمُّ بِالسّاحِل یَأخُذهُ
عَدُوٌّ لِی وَ عَدُوٌّ لَه وَ أَلقَیت عَلَیکَ مَحَبَّۀً مِنِّی وَ لِتُصنَعَ عَلی عَینِی ( 39 ) إِذ تَمشِی أُختُکَ فَتَقُول هَل أَدُلُّکُم عَلی مَن یَکفُلُه فَرَجَعناكَ
إِلی أُمِّکَ کَی تَقَرَّ عَینُها وَ لا تَحزَنَ وَ قَتَلتَ نَفساً فَنَجَّیناكَ مِنَ الغَم وَ فَتَنّاكَ فُتُوناً فَلَبِثتَ سِنِینَ فِی أَهل مَدیَنَ ثُم جِئتَ عَلی قَدَرٍ یا
( مُوسی ( 40 ) وَ اصطَنَعتُکَ لِنَفسِی ( 41
( و به تحقیق بار دیگر به تو منّت نهادیم ( 37
هنگامی که به مادرت آنچه وحی
صفحه : 565
( کردنی بود، وحی کردیم ( 38
که او را در صندوقی بگذار و او را به دریا بینداز، پس دریا او را به ساحل میرساند و تا کسی که دشمن من و دشمن اوست او را
صفحه 357 از 409
( بگیرد و بر تو محبتی از خود انداختم و تا زیر نظر من ساخته شوي ( 39
هنگامی که خواهرت میرفت و میگفت: آیا شما را به کسی که او را نگهداري کند، راهنمایی نکنم! پس تو را به مادرت باز
گردانیدیم تا چشمش روشن شود و اندوهگین نباشد. و تو کسی را کشتی و ما تو را از غصّه نجات دادیم و تو را امتحان کردیم
( امتحان کردنی، پس چندین سال در میان اهل مدین درنگ کردي آن گاه در زمان تعیین شده آمدي اي موسی ( 40
( و تو را براي خود پروردم ( 41
نکات ادبی
در حکم مصدر است و این تعبیر براي تعظیم است. « ما یوحی » -1
در « أن » او را بینداز. فعل امر حاضر مؤنث از قذف به معناي انداختن که هاء ضمیر به آخر آن وصل شده است. ضمناً « اقذفیه » -2
را تفسیر میکند. « اوحینا » اول آن مفسره است و
دریا و منظور از آن در این جا رود نیل است که از نظر بزرگی مانند دریا بود. «ّ الیم » -3
صندوق. « التابوت » -4
امر به معناي خبر است، یعنی دریا او را به ساحل انداخت. « فلیلقه » -5
ساخته شوي، پرورش یابی. « و لتصنع » -6
یا مصدر است و براي تأکید آمده و یا جمع است و براي بیان کثرت آزمایشهاي الهی است. « فتونا » -7
در وقت مقدّر و معیّن. « علی قدر » -8
صفحه : 566
تفسیر و توضیح
41 ) وَ لَقَد مَنَنّا عَلَیکَ مَرَّةً أُخري ... پس از پذیرفته شدن درخواست موسی درباره هارون و در ادامه وحی الهی به موسی - آیات ( 37
در وادي مقدس طور، به برخی دیگر از نعمتهایی که به موسی داده بود اشاره میکند و میفرماید: ما به تو بار دیگر منت گذاشتیم
و آن هنگامی بود که آنچه را که لازم بود به مادرت وحی کردیم.
منظور از وحی در این جا الهام است که به غیر پیامبران هم میشود و آن زمانی بود که کاهنان به فرعون خبر داده بودند که به
زودي پسري از بنی اسرائیل متولد میشود و او سلطنت تو را از میان میبرد. فرعون از ترس خود دستور داد همه پسر بچههایی که از
بنی اسرائیل زاده میشوند کشته شوند و مأموران او همه جا مراقب بودند و هر زنی از بنی اسرائیل میزایید به سراغ او میرفتند، اگر
نوزاد دختر بود رها میکردند و اگر پسر بود میکشتند همان گونه که در این آیه به آن اشاره شده است:
وَ إِذ أَنجَیناکُم مِن آلِ فِرعَونَ یَسُومُونَکُم سُوءَ العَذاب یُقَتِّلُونَ أَبناءَکُم وَ یَستَحیُونَ نِساءَکُم (اعراف/ 141 ) و هنگامی که شما را از
خاندان فرعون نجات دادیم که شما را سخت شکنجه میدادند. پسرانتان را میکشتند و زنانتان را باقی میگذاشتند.
این، تدبیر فرعون براي نجات خود بود ولی تقدیر الهی چیز دیگري بود. وقتی مادر موسی او را به دنیا آورد، خداوند به او الهام کرد
که نوزاد را در صندوقی قرار دهد و آن را به رود نیل بسپارد و نگران نباشد و بداند که امواج خروشان او را به ساحل نیل خواهند
افکند و کسی که دشمن خدا و دشمن آن نوزاد است، او را خواهد گرفت و خداوند محبّتی از خود بر آن نوزاد خواهد داد، یعنی او
را در دل فرعون و همسرش قرار خواهد داد و این چنین او زنده خواهد ماند.
از شگفتیهاي تاریخ یکی هم این است که فرعون شاید هزاران پسر بچه را کشت تا موسی را بکشد در حالی که همان موسی در
صفحه 358 از 409
دامان خود فرعون پرورده شد.
خداوند به موسی میفرماید: من چنین کردم تا تو زیر نظر من ساخته شوي و
صفحه : 567
پرورش یابی.
پرورش موسی در خانه دشمن نشان روشنی از عنایت خدا به موسی بود که زندگی او را زیر نظر داشت.
وقتی فرعون و همسرش آن صندوق را گرفتند، دیدند که داخل آن پسر بچهاي زیبا قرار دارد. محبت شدید آن دو به آن پسر بچه
برانگیخته شد و همسر فرعون پیشنهاد کرد که او را نکشند بلکه به عنوان پسر خوانده خود نگه دارند و پرورش دهند:
وَ قالَت امرَأَت فِرعَونَ قُرَّت عَین لِی وَ لَکَ لا تَقتُلُوه عَسی أَن یَنفَعَنا أَو نَتَّخِذَه وَلَداً وَ هُم لا یَشعُرُونَ (قصص/ 9) و همسر فرعون گفت:
او نور چشم من و توست، او را نکشید شاید به ما سودي رساند یا او را به فرزندي بگیریم، ولی آنها خبر نداشتند.
لطف دیگر خدا بر موسی این که کاري کرد که او به آغوش مادرش برگردد. وقتی او را از صندوق برداشتند، نوزاد از گرسنگی
گریه میکرد. فرعون دستور داد دایههایی براي شیر دادن او بیایند ولی هر زنی آمد، نوزاد پستان او را نگرفت و همچنان بیتابی
کرد. در این میان خواهر مادر موسی که جریان را تعقیب میکرد نزد فرعون و همسرش آمد و گفت: آیا شما را به زنی هدایت کنم
که میتواند او را کفالت کند! آنها گفتند: آري. با اشاره او مادر موسی حاضر شد و موسی پستان او را گرفت و قرار شد که او
نوزاد را با خود ببرد و شیر بدهد و در مقابل اجرتی هم بگیرد.
بدین گونه موسی به آغوش مادرش برگشت و خداوند میفرماید: تو را به مادرت بازگردانیدیم تا چشمش روشن گردد و
اندوهگین نباشد.
لطف دیگر خداوند به موسی این بود که او در جوانی یک کافر قبطی را کشته بود و هر لحظه از انتقام جویی اولیاي مقتول در ترس
و هراس بود، ولی خداوند او را حفظ کرد. در این باره هم میفرماید: تو کسی را کشتی و ما تو را از غصّه نجات دادیم و تو را بارها
امتحان کردیم (داستان کشتن موسی یک قبطی را به تفصیل در سوره قصص
صفحه : 568
15 آمده است). - آیات 14
عنایت دیگر خدا بر موسی که از همه عنایتها بالاتر بود، این بود که او را به پیامبري برگزید و در این آیات میفرماید: تو چندین
سال در میان مردم مدین زندگی کردي و آن زمانی بود که با دختر شعیب ازدواج کرد و همراه با آنان بود و براي شعیب چوپانی
میکرد. پس از این سالها که زیر نظر یک پیامبر پرورش مییافت، وقت معین فرا رسید و موسی به افتخار نبوت نایل آمد،
میفرماید: سپس تو در زمان مقدر شده آمدي و من تو را براي خود انتخاب کردم اي موسی.
منظور از زمان مقدر شده زمانی است که موسی شایستگی آن را پیدا کرد که به نبوّت برسد و برگزیده خدا گردد.
[ [سورة طه ( 20 ): الآیات 42 الی 48
اشاره
اذهَب أَنتَ وَ أَخُوكَ بِآیاتِی وَ لا تَنِیا فِی ذِکرِي ( 42 ) اذهَبا إِلی فِرعَونَ إِنَّه طَغی ( 43 ) فَقُولا لَه قَولًا لَیِّناً لَعَلَّه یَتَذَکَّرُ أَو یَخشی ( 44 ) قالا
( رَبَّنا إِنَّنا نَخاف أَن یَفرُطَ عَلَینا أَو أَن یَطغی ( 45 ) قالَ لا تَخافا إِنَّنِی مَعَکُما أَسمَع وَ أَري ( 46
فَأتِیاه فَقُولا إِنّا رَسُولا رَبِّکَ فَأَرسِل مَعَنا بَنِی إِسرائِیلَ وَ لا تُعَذِّبهُم قَد جِئناكَ بِآیَۀٍ مِن رَبِّکَ وَ السَّلام عَلی مَن اتَّبَعَ الهُدي ( 47 ) إِنّا قَد
صفحه 359 از 409
( أُوحِیَ إِلَینا أَن العَذابَ عَلی مَن کَذَّبَ وَ تَوَلّی ( 48
( تو و برادرت با آیات من بروید و در یاد کردن من سستی نکنید ( 42
( به سوي فرعون بروید که او طغیان کرده است ( 43
( و سخن نرم به او بگویید باشد که پند گیرد یا بترسد ( 44
( گفتند: پروردگارا، ما میترسیم که بر ما پیشی گیرد یا طغیان کند ( 45
( گفت: نترسید من با شما هستم میشنوم و میبینم ( 46
پس به سوي او بروید و بگویید: همانا ما فرستادگان پروردگار تو هستیم، بنی اسرائیل را با ما بفرست و آنان را شکنجه مکن، ما
( نشانهاي از پروردگارت آوردهایم و سلام بر کسی که از هدایت پیروي کند ( 47
( همانا به ما وحی شده است که عذاب بر کسی است که تکذیب کند و روي گرداند ( 48
صفحه : 569
نکات ادبی
به معناي سستی و فتور. « ونی ینی ونیاً » سستی مکنید. از « لا تنیا » -1
پیشی گیرد، شتاب کند. فرط به معناي سبقت گرفتن و عجله کردن است. پیامبر فرمود: انا فرطکم علی الحوض، یعنی من « یفرط » -2
پیشتر از همه شما بر حوض کوثر وارد میشوم.
.« أسمعه و أراه » فعل و فاعل است و مفعول آن به جهت معلوم بودن حذف شده است به تقدیر « أسمع و أري » -3
جنس آیه، که شامل انواع معجزهها میشود و در این جا عدد مورد نظر نیست. « بآیۀ » -4
تفسیر و توضیح
48 ) اذهَب أَنتَ وَ أَخُوكَ بِآیاتِی ... پس از آن که خداوند برخی از نعمتهاي خود را به موسی یاد آوري کرد، به او و - آیات ( 42
برادرش هارون فرمان میدهد که همراه با نشانهها و معجزات الهی بروید و در ذکر من سستی مکنید. منظور از ذکر خدا در این جا
یا همان تسبیح و تقدیر مداوم است و یا تبلیغ خدا به فرعون است و موسی و هارون مأمور شدند که در آن سستی نکنند و با تمام
وجود در انجام آن بکوشند.
در آیات بعدي خطاب شد که شما دو نفر به سوي فرعون بروید که او طغیان کرده است و با او با ملایمت و نرمی سخن بگویید
شاید پند گیرد و یا بترسد. فرق میان این دو در این است که پند گرفتن از عقل ناشی میشود که با توجه به دلیل و منطق مطلب را
میپذیرد و ترسیدن از احساس بر میخیزد، یعنی از ترس این که خطري او را تهدید میکند مطلب را میپذیرد.
این که به موسی و هارون امر شد که با فرعون به نرمی سخن بگویند، براي آن است که در دعوت به حق باید اصول و شیوههاي
درستی انتخاب شود و از همان آغاز با
صفحه : 570
خشونت و سختگیري شروع نشود که طرف مقابل فرار میکند و به سخن حق گوش نمیدهد، ولی اگر با نرمی و ملایمت باشد،
طرف آمادگی مییابد که مطالب را بشنود و درباره آن بیندیشد.
موسی و هارون به خدا گفتند: ما میترسیم که فرعون پیشدستی کند و ما را بکشد یا باشنیدن حرفهاي ما طغیان کند و درباره بنی
اسرائیل سختگیري به عمل آورد. از جانب خداوند خطاب رسید که نترسید من با شما هستم میشنوم و میبینم، و بدین گونه به
صفحه 360 از 409
موسی و هارون تأمین داده شد و آنها با اطمینان خاطر رسالت خود را انجام دادند. این مطلب در آیه دیگر بدین گونه بیان شده
است:
قالَ سَنَشُدُّ عَضُدَكَ بِأَخِیکَ وَ نَجعَل لَکُما سُلطاناً فَلا یَصِ لُونَ إِلَیکُما بِآیاتِنا أَنتُما وَ مَن اتَّبَعَکُمَا الغالِبُونَ (قصص/ 35 ) خدا گفت: به
زودي بازوي تو را با برادرت پرتوان میکنیم و براي شما دو نفر برتري قرار میدهیم و آنان به سبب نشانههاي ما به شما دست
نیابند، شما و هر کس که از شما پیروي کند، پیروز هستید.
پس از تأمینی که خداوند به موسی و هارون داد، به آنها فرمود: به سوي فرعون بروید و بگویید: ما فرستادگان پروردگار تو هستیم،
پس بنی اسرائیل را با ما بفرست و آنان را شکنجه مکن که ما نشانهاي از پروردگارت آوردهایم و سلامت و امنیت براي کسی است
که از راه حق پیروي کند و به ما وحی شده است که عذاب بر کسی است که سخن حق را تکذیب کند و از آن روي گرداند.
با توجه به متن پیام الهی، موسی و هارون مأموریت داشتند که اولًا قوم بنی اسرائیل را که مورد اهانت و شکنجه فرعون بودند نجات
دهند، ثانیاً فرعون را به پذیرش راه حق و عبادت خداوند وادار سازند و به او بفهمانند که سلامت و امنیت و رهایی از عذاب تنها در
سایه پیروي از حق امکان پذیر است.
ملاحظه کنید که در این پیام الهی که موسی و هارون باید به فرعون میرسانیدند، چگونه سخن با نرمی ادا شده است. با گفتن این
که ما فرستادگان پروردگار تو هستیم
صفحه : 571
یک رابطه عاطفی ایجاد میشود و به فرعون تلقین میگردد که ما بیگانه نیستیم بلکه از سوي پروردگار خود تو آمدهایم، هر چند
که او خدا را نمیشناخت اما این تعبیر خود، جذابیّت داشت. همچنین با گفتن این که ما نشانهاي از پروردگارت آوردهایم به او
تلقین میشود که پیام آنها منطقی است و با گفتن این که سلام بر کسی که از هدایت پیروي کند، فرعون به پذیرش حق تشویق
میشود و در عین حال در پایان پیام به او تذکر داده میشود که تکذیب حق و رویگردانی از آن عواقب وخیمی دارد و نتیجهاش
عذاب الهی است، ولی در این جا هم شخص فرعون مطرح نمیشود بلکه مطلب به صورت کلی بیان میگردد.
این که موسی و هارون گفتند که نشانهاي آوردهایم، منظور از آن فقط یک معجزه نیست بلکه نوع معجزات است، یعنی ما براي
به معناي آن نیست که ما فقط « نشانهاي » اثبات حقّانیّت خود دلیل و برهان داریم، حالا ممکن است دلیل چند تا باشد. بنابراین گفتن
یک معجزه داریم.
[ [سورة طه ( 20 ): الآیات 49 الی 55
اشاره
قالَ فَمَن رَبُّکُما یا مُوسی ( 49 ) قالَ رَبُّنَا الَّذِي أَعطی کُل شَیءٍ خَلقَه ثُم هَدي ( 50 ) قالَ فَما بال القُرُون الأُولی ( 51 ) قالَ عِلمُها عِندَ رَبِّی
فِی کِتاب لا یَضِلُّ رَبِّی وَ لا یَنسی ( 52 ) الَّذِي جَعَلَ لَکُم الَأرضَ مَهداً وَ سَلَکَ لَکُم فِیها سُبُلًا وَ أَنزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَخرَجنا بِه أَزواجاً
( مِن نَبات شَتّی ( 53
( کُلُوا وَ ارعَوا أَنعامَکُم إِن فِی ذلِکَ لَآیات لِأُولِی النُّهی ( 54 ) مِنها خَلَقناکُم وَ فِیها نُعِیدُکُم وَ مِنها نُخرِجُکُم تارَةً أُخري ( 55
( گفت: پروردگار شما کیستاي موسی! ( 49
( گفت: پروردگار ما کسی است که به هر چیزي آفرینش او را داد آن گاه هدایت کرد ( 50
( گفت: پس حال نسلهاي پیشین چگونه است! ( 51
صفحه 361 از 409
( گفت: دانش آن نزد پروردگار من در کتابی است، پروردگار من هرگز نمیلغزد و فراموش نمیکند ( 52
او کسی است که زمین را براي شما بستري گسترده قرار داد و در آن راههایی براي شما
صفحه : 572
( ایجاد کرد و از آسمان آبی فرستاد. پس به وسیله آن جفتهایی از گیاهان گوناگون بیرون آوردیم ( 53
( بخورید و چارپایانتان را بچرانید، همانا در آن نشانههایی براي صاحبان اندیشه است ( 54
( شما را از آن آفریدیم و به آن باز میگردانیم و بار دیگر شما را از آن بیرون میآوریم ( 55
نکات ادبی
در اصل به معناي فکر است سپس به معناي حال استعمال شده و این واژه تثنیه و جمع ندارد. « بال » -1
نسلها، امتهاي گذشته. « القرون » -2
ظرف « عند ربّی » و « علمها » خبر « فی کتاب » است و یا « عند ربّی » بدل از « فی کتاب » است که مبتداست و « علمها » خبر « عند ربّی » -3
و متعلق به خبر است.
گهواره، بستر. « مهدا » -4
به وجود آورد، آسان کرد. « سلک » -5
جمع شتیت به معناي گوناگون. « شتّی » -6
به معناي عقل، چون عقل از برخی از چیزها نهی میکند. « نُهیۀ » جمع « النُهی » -7
تفسیر و توضیح
55 ) قالَ فَمَن رَبُّکُما یا مُوسی ... پس از آن که موسی و هارون رسالت خود را به فرعون ابلاغ کردند، فرعون گفت: - آیات ( 49
پروردگار شما چه کسی است اي موسی! منظور او از این سؤال این بود که میخواست بداند که این دو نفر به کدام خدا دعوت
میکنند! چون در زمان او خدایان متعددي پرستش میشد و بت پرستان و معتقدان به ارباب انواع زیاد بودند.
موسی در پاسخ این سؤال گفت: پروردگار ما کسی است که به هر چیزي آفرینش او را داد و سپس هدایت کرد. جملهاي است
بسیار عمیق و قابل تأمل، یعنی پروردگار
صفحه : 573
ما کسی است که موجودات جهان را آفرید آن هم به گونهاي که به هر موجودي آنچه را که براي رسیدن به کمال وجودیش نیاز
دارد، داد و او را به سوي کمال هدایت کرد.
هر موجودي حتی جمادات هم به سوي کمال حرکت میکنند و ابزار لازم را در اختیار دارند و علاوه بر آن، خداوند به صورت
تکوینی طرز استفاده از آن ابزار را به او یاد داده است و این همان هدایت تکوینی است که شامل همه موجودات عالم است و البته
انسان یک هدایت تشریعی هم دارد که خاص اوست.
پاسخ عمیق و پر محتواي موسی، فرعون را قانع کرد که او از سوي بتها و ارباب انواع سخن نمیگوید بلکه مطلب بالاتر از
اینهاست و لذا بیآن که در این باره سخنی اظهار کند، با اشاره به جمله قبلی موسی که به تکذیب کنندگان وحی وعده عذاب داد
که در روز قیامت تحقق مییابد، از او پرسید: پس تکلیف پیشینیان چه میشود! یعنی اگر باور نکردن خداي تو باعث عذاب است،
گذشتگان که چنین باوري نداشتند و با این حال از دنیا رفتند چه حالی خواهند داشت!
صفحه 362 از 409
موسی بیآن که خود را درگیر بحثهاي طولانی و ملالآور کند، به یک کلام گفت: دانش آن نزد پروردگار من است و آن در
کتابی ثبت شده است و پروردگار من نه میلغزد و نه فراموش میکند.
منظور موسی این بود که تکلیف آنان را خدا میداند و رفتار با آنها مطابق با قوانین و سنتهایی است که خداوند آنها را در لوح
محفوظ ثبت کرده است.
از طرز سخن گفتن موسی با فرعون معلوم میشود که فرعون شخص نادانی نبوده است و موسی میتوانسته برخی از مطالب عمیق را
با او در میان بگذارد، هر چند که خود خواهی و جاه طلبی او را از پذیرش حق باز دارد.
55 ) الَّذِي جَعَلَ لَکُم الأَرضَ مَهداً ... این سه آیه که در معرفی برخی از اوصاف خداوند است، میتواند ادامه سخن - آیات ( 53
موسی به فرعون باشد، ولی به نظر میرسد که این جملات به صورت معترضه در این جا قرار گرفته و سخن خداوند به مردم است
که به مناسبت ذکري که در کلام موسی از خدا آمد، در این جا قرار داده شده
صفحه : 574
آمده که سخن « خلقنا » و « اخرجنا » است، چون لحن این جملات به خصوص آن قسمت که حالت متکلم به خود گرفته و به صورت
مستقیم خداوند است و همچنین خطابهایی که در آن آمده و به صورت خطاب به عموم است، دلالت دارد که این جملات
جملاتی مستقل از گفت و گوي موسی و فرعون است که به مناسبتی در این بخش از جریان موسی و فرعون قرار داده شده است.
به هر حال، در این آیات خداوند چنین معرفی شده که او کسی است که زمین را براي شما بستر و گهواره قرار داد و در زمین
راههایی ایجاد کرد و از آسمان آبی فرستاد. سپس اضافه میکند که ما به وسیله آن آب جفتهایی از گیاهان گوناگون بیرون
آوردیم. از آن بخورید و چارپایان خود را بچرانید، همانا در آن نشانههایی براي خردورزان است.
این که میفرماید: زمین را گهواره قرار دادیم، شاید اشاره به این حالت زمین باشد که در عین حال که حرکتهاي گوناگونی دارد
و به سرعت به دور خود میچرخد، داراي آرامش و سکونی است که بشر در روي آن احساس آرامش و امنیت میکند و زمین
مانند گهواره براي کودك است که در عین حرکت، براي او آرامش دارد.
ایجاد راههاي طبیعی در زمین که از بستر رودخانه عبور میکند و یا دادن این استعداد که بشر به راه سازي اقدام کند، یکی دیگر از
نعمتهاي خدا براي بشر است. نعمت دیگر، وجود گیاهان و درختان گوناگون است که بشر در زندگی خود به شدّت به آنها
نیازمند است و غذاي خود را از آنها تأمین میکند و بسیاري از احتیاجات خود را با آنها برطرف میسازد.
نکته جالب این که خداوند در این جا و چندین آیه دیگر از جفت بودن گیاهان خبر میدهد، یعنی این که گیاهان نیز مانند حیوان
نر و ماده دارند و تلقیح میشوند.
این مطلبی است که بشر در قرون اخیر به آن پی برده و علوم تجربی آن را به اثبات رسانیده است.
وجود زوجیت در گیاهان و درختان در آیات متعددي آمده از جمله:
صفحه : 575
وَ أَلقَینا فِیها رَواسِیَ وَ أَنبَتنا فِیها مِن کُل زَوجٍ بَهِیج (ق/ 7) و در آن (زمین) کوههایی انداختیم و در آن از هر جفت شاداب رویاندیم.
وَ مِن کُل الثَّمَرات جَعَلَ فِیها زَوجَین اثنَین (رعد/ 3) و از همه میوهها در آن دو جفت قرار داد.
تدبّر در این آیات الهی و کاوش در آیات تکوینی خداوند، میتواند انسان را چنان بالا ببرد که از نظر شناخت جهان هستی در
قلّههاي معرفت قرار گیرد. و لذا میفرماید: در آنچه گفتیم نشانههایی براي خردورزان است. سپس ادامه میدهد که شما انسانها را
از زمین آفریدیم و سپس شما را به آن باز میگردانیم و بار دیگر شما را از آن بیرون میآوریم. این آیه اشاره به سه مرحلهاي دارد
که هر انسانی از آن عبور خواهد کرد: تولد، مرگ، رستاخیز. انسان از زمین تولید میشود، چون خمیرمایه اصلی او زمین و
صفحه 363 از 409
خوراکیهاي آن است و سپس میمیرد و در زمین دفن میشود و آن گاه در روز قیامت از همین زمین برانگیخته میشود و به
عرصات محشر میآید.
[ [سورة طه ( 20 ): الآیات 56 الی 64
اشاره
وَ لَقَد أَرَیناه آیاتِنا کُلَّها فَکَذَّبَ وَ أَبی ( 56 ) قالَ أَ جِئتَنا لِتُخرِجَنا مِن أَرضِ نا بِسِحرِكَ یا مُوسی ( 57 ) فَلَنَأتِیَنَّکَ بِسِحرٍ مِثلِه فَاجعَل بَینَنا وَ
بَینَکَ مَوعِداً لا نُخلِفُه نَحن وَ لا أَنتَ مَکاناً سُويً ( 58 ) قالَ مَوعِدُکُم یَوم الزِّینَۀِ وَ أَن یُحشَرَ النّاس ضُ حًی ( 59 ) فَتَوَلّی فِرعَون فَجَمَعَ
( کَیدَه ثُم أَتی ( 60
( قالَ لَهُم مُوسی وَیلَکُم لا تَفتَرُوا عَلَی اللّه کَذِباً فَیُسحِتَکُم بِعَذاب وَ قَد خابَ مَن افتَري ( 61 ) فَتَنازَعُوا أَمرَهُم بَینَهُم وَ أَسَرُّوا النَّجوي ( 62
قالُوا إِن هذان لَساحِران یُرِیدان أَن یُخرِجاکُم مِن أَرضِکُم بِسِحرِهِما وَ یَذهَبا بِطَرِیقَتِکُم المُثلی ( 63 ) فَأَجمِعُوا کَیدَکُم ثُم ائتُوا صَ  فا وَ قَد
( أَفلَحَ الیَومَ مَن استَعلی ( 64
( و همانا همه نشانههاي خود را به او (فرعون) نشان دادیم، پس تکذیب کرد و سر باز زد ( 56
گفت: آیا آمدهاي که با سحر خود ما را از سرزمینمان بیرون
صفحه : 576
( کنی اي موسی! ( 57
البته ما نیز سحري مانند آن بر تو میآوریم، پس میان ما و خودت وعده گاهی را در مکانی همواره قرار بده که نه ما و نه تو از آن
( تخلّف نکنیم ( 58
( گفت: وعده گاه شما روز آرایش (عید) باشد و مردم در نیمروز گرد آورده شوند ( 59
( فرعون برگشت و همه نیرنگ خود را فراهم کرد آن گاه آمد ( 60
موسی به آنان گفت: واي بر شما؟ بر خدا دروغ نبندید که شما را با عذابی ریشه کن میسازد و به تحقیق آن کس که دروغ بست
( نومید شد ( 61
( پس آنان در میان خود درباره کارشان اختلاف کردند و آن راز را پنهان داشتند ( 62
گفتند: این دو نفر جادوگرانی هستند که میخواهند شما را با جادوي خود از سرزمینتان بیرون کنند و آیین نمونه شما را از میان
( ببرند ( 63
پس همه نیرنگ خود را به کار برید، سپس به صورت یک صف در آیید، و البته امروز کسی که برتري یافت، رستگار شده است
(64)
نکات ادبی
وعده گاه، زمان یا مکان تعیین شده. میتواند مصدر میمی و یا اسم زمان و یا مکان باشد. « موعدا » -1
است. « اجعل » و یا مفعول دوم « موعدا » بدل از « مکانا » -2
مساوي، حد وسط، هموار. « سوي » -3
روز آرایش، روز عید. « یوم الزینۀ » -4
صفحه 364 از 409
شما را هلاك کند. از سحت به معناي هلاکت. « یسحتکم » -5
نومید شد. « خاب » -6
راز، گفت گوي پنهانی. « النجوي » -7
میباشد که طبق « هذان » جملهاي است که در اعراب آن اختلاف فراوانی وجود دارد که ناشی از حالت رفع « ان هذا لساحران » -8
است و از عایشه نقل شده که این از خطاي کاتب « ان » و منصوب میشد، چون خبر « هذین » قاعده باید به صورت
صفحه : 577
مخفف از ثقیله است و به خاطر همین تخفیف اهمال شده و از عمل باز « ان » است. آنچه صحیح به نظر میرسد این است که بگوییم
نافیه است. « ان » خبر آن است و دخول لام بر خبر به جهت رفع التباس با « لساحران » مبتدا و « هذان » مانده است و
البته وجوه دیگري هم گفته شده، مانند این که بگوییم اسم ان ضمیر شأن است که حذف شده یا بگوییم ان در این جا به معناي
.« ما هذان الّا ساحران » به معناي الّا است و معنا چنین است « لساحران » است و لام « نعم »
که به معناي نمونه در برتري و شرف است. « امثل » مؤنت « المُثلی » -9
تفسیر و توضیح
64 ) وَ لَقَد أَرَیناه آیاتِنا کُلَّها فَکَ ذَّبَ وَ أَبی ... این آیه از نظر ترتیب تاریخی ربطی به آیات قبل و بعد ندارد بلکه بیان - آیات ( 56
یک حقیقت تاریخی است، یعنی چنین نبوده که خداوند تمام آیات خود را که شامل آیات نهگانه میشود در همان آغاز و به
هنگام گفت گوي اولیّه موسی با فرعون، به فرعون نشان داده باشد بلکه این آیات به تدریج و در طول مبارزات موسی با فرعون به
او نشان داده شد ولی او همه را تکذیب کرد و از پذیرش حق سرباز زد.
نشانههاي نهگانه عبارت بودند از عصا، ید بیضا، شکافتن دریا، طوفان، ملخ، وزغ، سوسمار، خون و قحطی که در آیه 101 از سوره
اسراء به آنها اشاره شده است.
فرعون به هنگام گفت و گوي اولیّه با موسی فقط عصا و ید بیضا را دید و به همین جهت موسی را متهم به جادوگري نمود و براي
تحریک احساسات اطرافیان خود به موسی گفت: آیا آمدهاي که با جادوي خود ما را از سرزمین خودمان یعنی مصر بیرون کنی! و
بدین گونه ضمن اتهام به جادوگري، موسی را یک شخص اخلالگر و فتنهانگیز معرفی کرد. او سپس ادامه داد: ما نیز جادویی مانند
جادوي تو میآوریم تا معلوم کنیم که این کار تو یک کار خارق العادهاي که به آسمان مربوط باشد، نیست.
فرعون اضافه کرد که میان ما و خودت وعدهاي بگذار و روزي و مکانی را تعیین
صفحه : 578
کن که ما و تو از آن تخلّف نکنیم و محلی که براي انجام این مبارزه تعیین میکنی جاي مناسبی باشد، شاید منظور او محلی هموار
و یا محلی بود که به هر دو گروه نزدیکتر باشد. این که فرعون تعیین وقت و مکان مبارزه را به موسی واگذار میکند، براي آن
است که میخواهد خودش را قدرتمند جلوه دهد و بفهماند که براي او وقت و مکان اهمیتی ندارد و به کار خود اطمینان دارد.
موسی گفت: وعده گاه شما روز زینت باشد، یعنی روز خاصی که مردم آن روز را جشن میگیرند و لباس تازه میپوشند و لحظه
مبارزه، هنگام ظهر باشد که مردم بیشتر گرد آیند. تعیین چنین وقتی براي آن بود که موسی میخواست مردم بیشتري نظارهگر باشند
شاید بتواند در افراد بیشتري اثر بگذارد.
موسی مکان خاصی را تعیین نکرد، معلوم میشود که آن شهر جایگاه ویژهاي براي اجتماع مردم داشته که در سخن فرعون هم به
آن اشاره شده و لازم نبود که موسی از آن جا نام ببرد.
صفحه 365 از 409
فرعون در فرصتی که داشت تمام نیرنگ خود را زد و از جادوگران معروف دعوت کرد که در این مبارزه شرکت کنند و موسی را
شکست بدهند و به آنان جایزه و مقام وعده داد:
41 ) پس چون - فَلَمّا جاءَ السَّحَرَةُ قالُوا لِفِرعَونَ أَ إِن لَنا لَأَجراً إِن کُنّا نَحن الغالِبِینَ. قالَ نَعَم وَ إِنَّکُم إِذاً لَمِنَ المُقَرَّبِینَ (شعراء/ 40
جادوگران آمدند، به فرعون گفتند: آیا اگر پیروز شدیم براي ما پاداشی هست! فرعون گفت: آري و شما در آن صورت از
نزدیکان خواهید بود.
وقتی جادوگران براي مبارزه با موسی جمع شدند، موسی به آنان گفت: واي بر شما؟ به خدا دروغ نبندید که خدا شما را با عذابی
نابود میکند و بدانید که هر کس بر خدا دروغ بندند نومید و بیچاره میشود.
منظور موسی از این که گفت بر خدا دروغ نبندید، این است که مبادا چنین داوري کنید که آنچه من میآورم از قبیل سحر شماست
و از جانب خداوند نیست که این
صفحه : 579
نوعی دروغ بستن به خداست.
جادوگران میان خود به گفت و گو پرداختند و نجوا کنان با هم صحبت پنهانی کردند. مضمون صحبت آنها در آیات بعدي آمده
است. آنها براي بالا بردن روحیه خود به همدیگر گفتند: این دو نفر یعنی موسی و هارون جادوگرانی هستند که میخواهند با
جادوي خود شما را از سرزمینتان بیرون کنند و آیین برتر شما را از میان ببرند، پس تمام نیرنگ خود را به کار برید و به صورت
صف واحدي در آیید و بدانید که امروز هر کس که در این مبارزه برتري یابد، رستگار خواهد شد. جادوگران فرعون با چنین
روحیهاي به میدان مبارزه با موسی آمدند.
[ [سورة طه ( 20 ): الآیات 65 الی 71
اشاره
قالُوا یا مُوسی إِمّا أَن تُلقِیَ وَ إِمّا أَن نَکُونَ أَوَّلَ مَن أَلقی ( 65 ) قالَ بَل أَلقُوا فَإِذا حِبالُهُم وَ عِصِ یُّهُم یُخَیَّل إِلَیه مِن سِحرِهِم أَنَّها تَسعی
66 ) فَأَوجَسَ فِی نَفسِه خِیفَۀً مُوسی ( 67 ) قُلنا لا تَخَف إِنَّکَ أَنتَ الَأعلی ( 68 ) وَ أَلق ما فِی یَمِینِکَ تَلقَف ما صَ نَعُوا إِنَّما صَ نَعُوا کَیدُ )
( ساحِرٍ وَ لا یُفلِح السّاحِرُ حَیث أَتی ( 69
فَأُلقِیَ السَّحَرَةُ سُجَّداً قالُوا آمَنّا بِرَب هارُونَ وَ مُوسی ( 70 ) قالَ آمَنتُم لَه قَبلَ أَن آذَنَ لَکُم إِنَّه لَکَبِیرُکُم الَّذِي عَلَّمَکُم السِّحرَ فَلَأُقَطِّعَنَّ
( أَیدِیَکُم وَ أَرجُلَکُم مِن خِلاف وَ لَأُصَلِّبَنَّکُم فِی جُذُوع النَّخل وَ لَتَعلَمُن أَیُّنا أَشَدُّ عَذاباً وَ أَبقی ( 71
( گفتند: اي موسی، یا تو میافکنی یا ما نخستین کسی باشیم که بیفکند ( 65
( گفت: بلکه شما بیفکنید. پس ناگهان ریسمانها و عصاهاي آنان از جادوي آنان چنین به نظر او رسید که حرکت میکنند ( 66
( موسی در نفس خود ترسی احساس کرد ( 67
( گفتیم: نترس که تو برتر هستی ( 68
و آنچه در دست راست توست بیفکن تا آنچه را که ساختهاند ببلعد، همانا آنچه ساختهاند نیرنگ جادوگر است و جادوگر هر جا
( که آید رستگار نمیشود ( 69
( پس جادوگران سجده کنان افتاده شدند، گفتند: به پروردگار هارون و موسی ایمان آوردیم ( 70
صفحه : 580
صفحه 366 از 409
گفت: آیا پیش از آن که من اجازه دهم به او ایمان آوردید! همانا او بزرگ شماست که جادو را به شما یاد داده. هر آینه دستها
و پاهاي شما را بر خلاف یکدیگر خواهم برید و شما را در شاخههاي درخت خرما به دار خواهم زد و شما خواهید دانست که
( کدام یک از ما از نظر عذاب شدیدتر و پایندهتر است ( 71
نکات ادبی
احساس ترس کرد. « فاوجس » -1
بود که واو به جهت کسره ما قبل « خِوفۀ » در اصل « خیفۀ » چون هر دو به معناي ترس است و « اوجس » مفعول مطلق براي « خیفۀ » -2
قلب به یاء شد.
به موسی بر « فی نفسه » است که به جهت رعایت فواصل آیات پس از مفعول قرار گرفته و ضمیر « اوجس » فاعل « موسی » -3
میگردد و این اضمار قبل از ذکر به جهت رتبه موسی است که مقدم بر مفعول شده است.
میبلعد، به سرعت برمیگیرد. این کلمه به سبب قرار گرفتن در جواب امر مجزوم است و تاي آن یا براي تأنیث است که « تلقف » -4
به عصا بر میگردد و آن مؤنث مجازي است و یا براي خطاب است، یعنی تو آنها را از بین میبري.
در اصل انّ ما است و ما موصوله است. « انّما » -5
مقدم شدن هارون به جهت رعایت فواصل آیات است که همه با الف مقصوره تمام شدهاند و لذا در سوره « هارون و موسی » -6 در
آمده چون در آن جا فواصل آیات با نون است. « آمنّا برب موسی و هارون » اعراف که عین همین جریان نقل شده به صورت
بر خلاف جهت یکدیگر، یعنی دست راست با پاي چپ، یا دست چپ با پاي راست. « من خلاف » -7
تفسیر و توضیح
67 ) قالُوا یا مُوسی إِمّا أَن تُلقِیَ ... در آن روز خاص که تعیین شده بود، - آیات ( 65
صفحه : 581
فرعون جادوگرانی را که از شهرهاي مختلف گرد آورده بود به مصاف موسی برد و در آن جایگاه در برابر فرعون و
تماشاکنندگان، موسی و جادوگران رودررو شدند.
جادوگران به موسی گفتند: یا تو عصاي خود را بینداز و یا ما کار را شروع کنیم و بیندازیم. این سخن براي اطمینانی بود که آنها از
خود داشتند، ولی موسی هم که از خود اطمینان کامل داشت فرصت را به آنان داد و گفت: شما بیندازید و شروع کنید.
جادوگران ابزار کار را از پیش آماده کرده بودند، چون به آنها گفته شده بود که معجزه موسی عصایی است که میاندازد و اژدها
میشود. آنان نیز کاري از همان قبیل انجام دادند و ریسمانها و عصاها را انداختند و ناگهان از جادوي آنان حاضران چنان
پنداشتند که آنها حرکت میکنند، و موسی که به نظرش میرسید که آنها در حرکتند در دل خود بیمناك شد و احساس ترس
کرد. ترس موسی نه از آن جهت بود که جادوگران پیروز شوند بلکه از آن جهت بود که ترسید مردم جاهل، معجزه او را نیز چیزي
مانند سحر ساحران بدانند و به خدا ایمان نیاورند.
گفته شده که حرکت آن ریسمانها و عصاها از آن جهت بود که جادوگران داخل آنها جیوه و یا گازهاي خاصی ریخته بودند که
چون حرارت آفتاب به آنها رسید حرکت کردند، ولی با توجه به این آیات و آیات سوره اعراف به نظر میرسد که آن ریسمانها و
عصاها در واقع حرکتی نداشتند، بلکه جادوگران در قوّه خیال و چشمان حاضران نوعی تصرّف کردند که چنین به نظر آنان رسید
که آن ریسمانها و عصاها حرکت میکنند. این تصرّف ممکن است فیزیکی باشد و آنان گازهایی در هوا پخش کنند که این
صفحه 367 از 409
تصور را در حاضران به وجود آورد و ممکن است که به وسیله اوراد و اذکار و استخدام جن و برخی از نیروهاي طبیعی به وجود
آمده باشد.
این که گفتیم جادوگران در چشم و خیال حاضران تصرّف کردند، مطلبی است که از آیات استفاده میشود. در آیات مورد بحث
به این معنا دلالت دارد و در آیه دیگر مطلب به صورت روشن تري بیان شده است: « یخیّل إلیه » تعبیر
( فَلَمّا أَلقَوا سَحَرُوا أَعیُنَ النّاس وَ استَرهَبُوهُم وَ جاؤُ بِسِحرٍ عَظِیم (اعراف/ 116
صفحه : 582
پس چون انداختند، چشمان مردم را جادو کردند و آنان را ترسانیدند و جادویی بزرگ آوردند.
70 ) قُلنا لا تَخَف إِنَّکَ أَنتَ الَأعلی ... موسی که ترسید کار ساحران در مردم اثر بدي بگذارد و معجزه او را باور نکنند، - آیات ( 68
از طرف خداوند مورد خطاب قرار گرفت که: اي موسی، نترس که تو برتري و آنچه را که در دست راست توست یعنی عصاي
خود را بیفکن تا آنچه را که ساختهاند ببلعد و نابود کند، همانا آنچه آنها ساختهاند نیرنگ جادوگران است و جادوگر هرگز
رستگار و پیروز نمیشود، چون کار آنها بیریشه و غیر واقعی است و نمیتواند با حقیقت برابري کند (سحر با معجزه پهلو نزند دل
خوشدار).
در این گروه از آیات گفته نشده که موسی عصاي خود را انداخت و عصا اژدها شد و تمام آن ریسمانها و عصاها را بلعید، ولی
در آیات سوره اعراف، این بخش از داستان هم ذکر شده است و این نوعی تفنن در بیان داستان است.
پس از آن که عصاي موسی سحر آنها را باطل کرد، ساحران دیدند که کار موسی سحر نیست بلکه او باید از جانب خدا چنین کار
عظیمی را کرده باشد و آنها بهتر از همه به حقیقت کار موسی پی بردند و لذا همه به حالت سجده افتادند و گفتند: ما به پروردگار
هارون و موسی ایمان آوردیم. تصریح به این که به پروردگار موسی و هارون ایمان آوردیم، براي این بود که اگر میگفتند: به
پروردگار جهانیان ایمان آوردیم فرعون میگفت: منظور آنها من هستم، چون او خود را پروردگار هم قلمداد میکرد، حتی در
سوره اعراف که از زبان ساحران نقل شده که گفتند به پروردگار جهانیان ایمان آوردیم، بلافاصله اضافه کردند که همان پروردگار
موسی و هارون.
همچنین آوردن نام هارون همراه با موسی نکتهاي دارد و آن این که موسی در خانه فرعون پرورش یافته بود و آنها اگر فقط نام
موسی را میآوردند باز فرعون میگفت منظور آنها از پروردگار موسی من هستم.
آیه ( 71 ) قالَ آمَنتُم لَه قَبلَ أَن آذَنَ لَکُم ... فرعون که جریان را بر خلاف میل خود
صفحه : 583
میدید بسیار خشمناك شد و به جادوگران گفت: آیا شما بدان اجازه من به موسی ایمان آوردید! سپس براي کم اهمیت جلوه
دادن کار موسی در نظر حاضران، به جادوگران گفت: موسی بزرگ شما جادوگران است که سحر را به شما یاد داده است و اضافه
کرد که هر آینه دستها و پاهاي شما را بر خلاف جهت یکدیگر میبرم و شما را بر شاخههاي درخت خرما بردار میزنم و خواهید
دانست که کدام یک از ما- من یا خداي موسی- عذابی شدید و پاینده دارد. منظور از بریدن بر خلاف جهت یکدیگر این است که
دست راست را با پاي چپ و یا دست چپ را با پاي راست ببرند و این شکنجهاي بزرگ و دردناك است.
این که فرعون گفت: موسی به شما سحر یاد داده است در حالی که چنین نبود، براي انحراف افکار عمومی حاضر در صحنه بود و
میخواست آنها چنین باور کنند که موسی معلّم آن جادوگران است و این صحنه که به این صورت اتفاق افتاد، توطئه مشترك
موسی و جادوگران بوده که میخواستند حکومت فرعون و قبطیان را از بین ببرند و آنها را از مصر بیرون کنند. در آیه دیگري در
جملاتی که از فرعون نقل میکند، به این توطئه پنداري تصریح شده است فرعون خطاب به جادوگران و موسی گفت:
صفحه 368 از 409
إِن هذا لَمَکرٌ مَکَرتُمُوه فِی المَدِینَۀِ لِتُخرِجُوا مِنها أَهلَها فَسَوفَ تَعلَمُونَ (اعراف/ 123 ) همانا این نیرنگی است که شما در این شهر به
کار بردید تا مردمش را از آن بیرون کنید، پس به زودي خواهید دانست.