گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد هفتم
[سورة مؤمنون ( 23 ): الآیات 73 الی 77




اشاره
وَ إِنَّکَ لَتَدْعُوهُمْ إِلی صِراطٍ مُسْتَقیمٍ ( 73 ) وَ إِنَّ الَّذینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالاْخِرَةِ عَنِ ال ِّ ص راطِ لَناکِبُونَ ( 74 ) وَ لَوْ رَحِمْناهُمْ وَ کَشَفْنا ما بِهِمْ
مِنْ ضُرٍّ لَلَجُّوا فی طُغْیانِهِمْ یَعْمَهُونَ ( 75 ) وَ لَقَدْ أَخَذْناهُمْ بِالْعَذابِ فَمَا اسْتَکانُوا لِرَبِّهِمْ وَ ما یَتَضَرَّعُونَ ( 76 ) حَتّیآ إِذا فَتَحْنا عَلَیْهِمْ بابًا
( ذا عَذابٍ شَدیدٍ إِذا هُمْ فیهِ مُبْلِسُونَ ( 77
( و همانا تو آنها را به سوي راه راست میخوانی ( 73 ) و همانا کسانی که به آخرت ایمان ندارند از آن راه، برگشت کنندگانند ( 74
و اگر آنان را رحم میکردیم و گرفتاري که داشتند از آنان برطرف میکردیم، آنها در طغیان خود با سرگشتگی اصرار میکردند
75 ) و به تحقیق ما آنها را با عذاب برگرفتیم، پس آنان در برابر پروردگارشان فروتنی و زاري نکردند ( 76 ) تا وقتی که دري از )
( عذاب سخت بر آنان بگشاییم که ناگهان در آن دچار نومیدي شوند ( 77
نکات ادبی
برگشت کنندگان، عدول کنندگان. « لناکبون » 1
برطرف کردن گرفتاري. « کشف ضرّ » . گرفتاري، گزند، بلا « ضُرّ » 2
اصرار میکردند، پافشاري میکردند. از لجاجت مشتق است، فعل ماضی جمع مذکر غایب که لام تأکید بر سر آن آمده « للجّوا » 3
است.
سرگشته باشند، حیران باشند. « یعمهون » 4
(306)
است که به باب افتعال رفته و از اشباع فتحه نون الف به وجود آمده « سکن » فروتنی کردند، خضوع کردند. اصل آن « استکانوا » 5
دانستهاند و از باب استفعال گرفتهاند. « کون » است و پذیرفتن سکون کنایه از فروتنی است. بعضیها اصل آن را
زاري میکنند. « یضّرّعون » 6
به معناي نا امیدي و شکستگی خاطر. « ابلاس » نومید شدگان، از « مبلسون » 7
تفسیر و توضیح
آیات ( 73 74 ) و انّک لتدعوهم الی صراط مستقیم...: پس از برشمردن برخی از بهانههاي مشرکان در مخالفت با پیامبر اسلام
(ص)، در تقابل میان پیامبر و آنان میفرماید: همانا تو آنها را به سوي راه راست میخوانی و آنان که به آخرت و روز واپسین ایمان
ندارند، از راه منحرف میشوند و از آن برمیگردند.
اینکه روي موضوع باور نداشتن به روز قیامت تأکید میکند، براي این است که نداشتن اعتقاد به قیامت، عامل اصلی همه فسادها و
صفحه 204 از 410
رذائل است و کسی که به آن عقیده نداشته باشد، همه چیز را براي خود جایز و روا میداند.
آیات ( 75 77 ) و لو رحمناهم و کشفنا ما بهم من ضرّ...: از این آیات معلوم میشود که خداوند در عصر پیامبر اسلام (ص)
مشرکان مکه را دچار نوعی عذاب کرده بود، ولی آنان به خود نیامدند و براي همین در این آیات مورد نکوهش قرار گرفتهاند.
گفته شده که منظور از آن عذاب، قحطی هفت سالهاي است که در مکه به وجود آمد.
میفرماید: اگر ما به آنها رحم میکردیم و آن بلا را از آنها برطرف میساختیم، باز آنها در طغیان خود با سرگشتگی اصرار
میکردند، یعنی آنها چنان دچار عناد و لجاجت بودند که اگر خدا آن بلا را هم از آنان برمیداشت باز به راه نمیآمدند و در
طغیان خود پافشاري میکردند.
اضافه میکند که ما به آنها بلا نازل کردیم، ولی آنان حتّی با دیدن آثار عذاب به خود
(307)
نیامدند و در برابر حق خضوع نکردند و زاري و استغاثه ننمودند. پیش بینی میکند که لجاجت و طغیانگري سردمداران کفر ادامه
خواهد داشت تا زمانی که خداوند دري از عذاب سخت به روي آنان بگشاید که ناگهان در آن زمان دچار نومیدي خواهند شد.
منظور از این عذاب سخت، مرگ سران کفر مانند ابوجهل و عتبه و شیبه است که در جنگ بدر اتفاق افتاد و آنان با ذلت و نومیدي
کشته شدند.
[ [سورة مؤمنون ( 23 ): الآیات 78 الی 83
اشاره
وَ هُوَ الَّذیآ أَنْشَأَ لَکُمُ السَّمْعَ وَ الاْءَبْصارَ وَ الاْءَفْئِدَةَ قَلیلًا ما تَشْکُرُونَ ( 78 ) وَ هُوَ الَّذي ذَرَأَکُمْ فِی الاْءَرْضِ وَ إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ ( 79 ) وَ هُوَ
الَّذي یُحْیی وَ یُمیتُ وَ لَهُ اخْتِلافُ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ أَفَلا تَعْقِلُونَ ( 80 ) بَلْ قالُوا مِثْلَ ما قالَ الاْءَوَّلُونَ ( 81 ) قالُوآا أَءِذا مِتْنا وَ کُنّا تُرابًا وَ
( عِظامًا أَئِنّا لَمَبْعُوثُونَ ( 82 ) لَقَدْ وُعِدْنا نَحْنُ وَ ابآؤُنا هذا مِنْ قَبْلُ إِنْ هذآ إِلاّآ أَساطیرُ الاْءَوَّلینَ ( 83
و اوست که براي شما گوش و دیدگان و دلها پدید آورد، اندکی سپاسگزاري میکنید ( 78 ) و اوست که شما را در زمین آفرید و
( به سوي او گردآورده میشوید ( 79 ) و اوست که زنده میکند و میمیراند و آمد و شد شب و روز او راست، آیا نمیاندیشید؟ ( 80
بلکه آنها همان را گفتند که پیشینیان گفتند ( 81 ) گفتند: آیا چون مردیم و خاك و استخوان شدیم، حتما برانگیخته خواهیم شد؟
( 82 ) به تحقیق به ما و پدرانمان از پیش، این وعده داده شده، این جز افسانههاي پیشینیان نیست ( 83 )
نکات ادبی
به معناي آفرینش ابتدائی و بدون سابقه است. « انشاء » . پدید آورد « انشأ » 1
مصدر « سمع » به صورت جمع آمده، شاید براي آن باشد که « افئدة » و « ابصار » به صورت مفرد، ولی « سمع » گوش. اینکه « السمع » 2
است و بر جنس دلالت میکند و لذا
(308)
مصدر نیستند. با تتبّع موارد آمدن این سه واژه در کنار هم در آیات « فؤاد » و « بصر » هم در مفرد و هم در جمع به کار میرود، ولی
قرآنی معلوم گردید که معمولًا وقتی خداوند از آفرینش آنها سخن میگوید، بصر و فؤاد یا قلب را جمع میبندد و فقط در آیه 36
در قرآن هیچ کجا به « سمع » سوره اسراء هر سه به صورت مفرد آمده که مربوط به آفرینش آنها نیست. گفتنی است که کلمه
صفحه 205 از 410
صورت جمع به کار نرفته است.
در آخر آن نوعی طباق است که از آرایههاي « تحشرون » در اول آیه و « ذرأ » آفرید و منتشر کرد. آفرید و گسترد. میان « ذرأ » 3
ادبی است.
جانشین یکدیگر شدن، آمد و شد. « اختلاف » 4
مانند: اعاجیب و اکاذیب که جمع اعجوبه و اکذوبه « اسطوره » افسانهها، دروغهایی که میان نسلها تکرار میشود. جمع « اساطیر » 5
است.
تفسیر و توضیح
آیات ( 78 80 ) و هو الذي انشألکم السمع و الابصار و الافئدة...: در برابر مشرکان برخی از نشانههاي قدرت خداوند را بیان میکند
و آنها را به اندیشیدن درباره آنها فرامیخواند. نخست از آفرینش گوش و چشم و دل سخن میگوید که سه ابزار مهم براي درك
معرفت و نعمتهاي بزرگی براي بشرند، اضافه میکند که شما خیلی اندك شکر میکنید، یعنی در براي این نعمتها سپاسگزاري شما
اندك است. این جمله خطاب به مشرکان است و آنها هرچند که خدا را میشناختند، ولی عبادت و ستایش آنها مخصوص بتهایی
بود که براي خدا شریک قرار داده بودند و اگر یادي از خدا میکردند، خیلی اندك و بی رمق بود.
یکی دیگر از آثار قدرت خداوند که در این آیات به ذکر آن پرداخته شده است، آفرینش نخستین انسان و پخش شدن نسل بشر در
روي زمین است که در قیامت همگی به سوي خدا گرد آورده میشوند، یعنی آنچه پخش شده دوباره گردآوري خواهد شد.
(309)
در آیه بعدي، برخی دیگر از آثار قدرت خداوند بیان شده است: اوست که زنده میکند و میمیراند و آمد و شد شب و روز از آنِ
او و به وسیله او صورت میگیرد.
پس از بیان چندین نشانه از آثار قدرت خداوند، مشرکان را به اندیشیدن در آنها دعوت میکند و میفرماید: آیا نمیاندیشید؟ این
جمله در واقع نوعی نکوهش آنان است که خردورزي نمیکنند و عقل و اندیشه خود را به کار نمیگیرند. این تعبیر بارها در قرآن
قرار دارد. « یتدبّرون » و « تتفکّرون » : عبارتهایی مانند « تعقلون » آمده و گاهی به جاي
آیات ( 81 83 ) بل قالوا مثل ما قال الاوّلون...: در جمله پایانی آیه پیش به مشرکان گفته شد که آیا نمیاندیشید؟ اینک در این آیه
خاطر نشان میسازد که آنها به جاي اندیشیدن و رسیدن به معرفت حق، همان سخن باطل پیشینیان را گفتند و به جاي فکر کردن به
تقلید از پدران خود بسنده کردند. آنها گفتند: آیا چون مردیم و خاك و استخوان شدیم، حتما برانگیخته خواهیم شد؟ آنها اضافه
کردند که هم به ما و هم به پدران ما این وعده داده شده و آن چیزي جز افسانههاي پیشینیان نیست.
موضوع معاد و زنده شدن مردگان در رستاخیز، به عنوان یک باور مهم و اثرگذار در زندگی انسان، همواره در دعوت پیامبران
آمده است و همیشه با مخالفت و استبعاد شدید مخاطبان روبهرو شده است و در آیات گذشته در همین سوره مؤمنون خواندیم که
قوم برخی از پیامبران پیشین، درباره وعده زنده شدن مردگان با استبعاد شدید گفتند:
( هیهات هیهات لما توعدون (مؤمنون/ 36
دور است، دور است آنچه وعده داده میشوید.
[ [سورة مؤمنون ( 23 ): الآیات 84 الی 92
اشاره
صفحه 206 از 410
قُلْ لِمَنِ الاْءَرْضُ وَ مَنْ فیهآ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ ( 84 ) سَیَقُولُونَ لِلّهِ قُلْ أَفَلا تَذَکَّرُونَ ( 85 ) قُلْ مَنْ رَبُّ السَّمواتِ السَّبْعِ وَ رَبُّ الْعَرْشِ
الْعَظیمِ ( 86 ) سَیَقُولُونَ لِلّهِ قُلْ أَفَلا تَتَّقُونَ ( 87 ) قُلْ مَنْ بِیَدِه مَلَکُوتُ
(310)
کُلِّ شَیْءٍ وَ هُوَ یُجیرُ وَ لا یُجارُ عَلَیْهِ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ ( 88 ) سَیَقُولُونَ لِلّهِ قُلْ فَأَنّی تُسْحَرُونَ ( 89 ) بَلْ أَتَیْناهُمْ بِالْحَقِّ وَ إِنَّهُمْ لَکاذِبُونَ (
( 90 ) مَا اتَّخَ ذَ اللّهُ مِنْ وَلَدٍ وَ ما کانَ مَعَهُ مِنْ إِلهٍ إِذًا لَذَهَبَ کُلُّ إِلهٍبِما خَلَقَ وَ لَعَلا بَعْضُ هُمْ عَلی بَعْضٍ سُبْحانَ اللّهِ عَمّا یَصِ فُونَ ( 91
( عالِمِ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَةِ فَتَعالی عَمّا یُشْرِکُونَ ( 92
بگو: زمین و هرکه در آن است، از آن کیست، اگر میدانید؟ ( 84 ) خواهند گفت: از آن خداوند است، بگو: آیا پند نمیگیرید؟
85 ) بگو: پروردگار آسمانهاي هفتگانه و پروردگار عرش سترگ کیست؟ ( 86 ) خواهند گفت: خداي راست، بگو: آیا پروا )
نمیکنید؟ ( 87 ) بگو: کیست که ملکوت هرچیزي به دست اوست و او پناه میدهد، ولی (در برابر او کسی) پناه داده نمیشود، اگر
میدانید؟ ( 88 ) خواهند گفت: خداي راست، بگو: پس چگونه فریب داده میشوید؟ ( 89 ) بلکه حق را براي آنان آوردیم و هر آینه
آنان دروغگویند ( 90 ) خداوند فرزندي نگرفته است و با او هیچ خدایی نیست که در آن صورت هر خدایی آنچه را که آفریده بود،
با خود میبرد (به خود اختصاص میداد) و برخی از آنها بر برخی دیگر برتري میجست، خداوند از آنچه وصف میکنند، منزّه
( است ( 91 ) داناي پنهان و آشکار، پس او از آنچه شریک قرار میدهند، برتر است ( 92
نکات ادبی
آمده است، معناي روشنی دارد و دو مورد بعدي هرچند در ظاهر مطابقت با سؤال « لمن الارض » که در پاسخ « سیقولون للّه » 1
ندارد، ولی در واقع سؤال از اینکه پروردگار آسمانهاي هفتگانه کیست و یا ملکوت عالم به دست کیست، به معناي این است که
آسمانهاي هفتگانه و ملکوت عالم از آنِ کیست که پاسخ داده میشود: خداي راست.
(311)
مبالغه در مُلک، فرمانروایی، تسلط. گفته شده که این کلمه از زبان عبري گرفته شده است. « ملکوت » 2
به معناي همسایه است، گویا کسی که به کسی پناه میدهد، در همسایگی او و زیر « جار » پناه میدهد، امان میدهد. از « یجیر » 3
چتر حمایت او قرار میگیرد.
در برابر او پناه داده نمیشود، هیچ کس نمیتواند به کسی که مورد غضب خدا واقع شده پناه بدهد. « لا یجار علیه » 4
به معناي جادو که در تخیل انسان تصرف میکند. « سحر » فریب داده میشوید، دچار تخیّل میشوید. از « تسحرون » 5
را تضمین کرده و « انفرد » معناي « ذهب » ، در اینجا با باء متعدي شده و معناي میبُرد میدهد، ولی با توجه به قرائن « لذهب » 6
منظور این است به خود اختصاص میداد.
است. « اللّه » صفت براي « عالم الغیب » 7
تفسیر و توضیح
آیات ( 85 90 ) قل لمن الارض و من فیها...: در پاسخ مشرکان که معاد را انکار میکردند و زنده شدن مردگان را بسیار بعید
میدانستند، با سبک خاصی احتجاج میکند و از مشرکان درباره مالکیت و ربوبیت و قدرت خداوند که همگی به آن اقرار داشتند،
اعتراف میگیرد و این به خودي خود استبعاد درباره معاد را از بین میبرد؛ زیرا خداوندي که ملک و ملکوت در دست اوست و به
هر چیزي توانایی دارد، میتواند مردگان را زنده کند.
صفحه 207 از 410
در این آیات سه سؤال مطرح میکند:
نخست اینکه از پیامبر خود میخواهد که از آنان بپرسد: زمین و آنچه در آن است از آنِ کیست اگر میدانید؟ سپس با توجه به
اگر » عقاید مشرکان از سوي آنان پاسخ میدهد و میفرماید: بهزودي خواهند گفت: از آنِ خداوند است. توجه کنیم که جمله
(312)
یعنی پس از « سیقولون = بهزودي خواهند گفت » : براي وادار کردن آنان به اندیشیدن است و به همین جهت میفرماید « میدانید
اندیشیدن چنین خواهند گفت.
پرسش دوم این است که از پیامبر میخواهد که از آنان بپرسد: پروردگار آسمانهاي هفتگانه و پروردگار عرش بزرگ کیست؟ این
پرسش با پرسش نخست دو فرق اساسی دارد، یکی اینکه پرسش نخست مربوط به زمین و پرسش دوم مربوط به آسمان است،
دیگر اینکه پرسش نخست مربوط به مالکیت و پرسش دوم مربوط به ربوبیت است.
براي پرسش دوم پاسخی که از سوي مشرکان نقل میکند، این است که آنها خواهند گفت که از آن خداوند است. این پاسخ به
ظاهر با پرسش سازگاري ندارد، چون پرسش این بود که پروردگار آسمانها و عرش کیست؟ پاسخ این سؤال این است که بگویند:
خداست.، ولی در اینجا از زبان آنها چنین نقل میشود که میگویند: از آنِ خداست. مفسران براي ایجاد تناسب میان پرسش و
است، گویا از آنها پرسیده میشود که ربوبیت و پروردگاري « ربوبیت » در واقع پرسش از « ربّ » پاسخ گفتهاند که پرسش از
آسمانها و عرش از آن کیست و از قول آنها گفته میشود که از آنِ خداست. نظیر این را در پاسخ از پرسش سوم هم گفتهاند که
خواهد آمد.
به نظر میرسد که نکتهاي در اینجا وجود دارد و آن اینکه در سؤال نخست پرسش از مالکیت است و مشرکان در مالکیت عالم
چیزي را شریک خدا قرار نمیدادند و لذا از آنها نقل شد که بهزودي خواهند گفت از آنِ خداست، ولی آنها در موضوع ربوبیت و
پرورش و تدبیر جهان، بتهاي خود را شریک خداوند میدانستند و برخی از مشرکان براي هر چیزي ربّی قائل بودند و آنها را ارباب
انواع مینامیدند و به همین جهت است که پاسخ آنها در پرسش از ربّ عالم چنین نخواهد بود که بگویند: خداست، بلکه آنها با
بار دیگر به مالکیت خدا بر آسمانها و عرش اعتراف میکنند و نه ربوبیت او. « از آنِ خداست » گفتن اینکه
همچنین در پاسخ به پرسش سوم هم مطلب شبیه پرسش دوم است، پرسش سوم
(313)
این است که کیست که ملکوت هر چیزي به دست اوست و او پناه میدهد، ولی در برابر او به کسی پناه داده نمیشود، اگر
میدانید؟ پاسخی که از قول مشرکان نقل میکند این است که خواهند گفت: از آنِ خداست. در اینجا نیز پاسخ متناسب با پرسش
نیست، چون مشرکان بتهاي خود را صاحب قدرت میدانستند و به آنها پناه میبردند، ولی در عین حال خدا را مالک همه چیز
میدانستند و لذا پاسخ آنها این خواهد بود که همه چیز از آنِ خداست.
اینکه در پرسش سوم آمده که او پناه میدهد، ولی در برابر او کسی پناه داده نمیشود، منظور این است که خداوند میتواند به
کسی که مورد غضب دیگري قرار گرفته پناه دهد و او را از دست وي برهاند، ولی اگر خدا به کسی غضب کرد هیچ کس را توان
آن نیست که به او پناه دهد و او را از غضب خداوند برهاند.
افلا تذکرون = آیا پند » : در پایانِ هر کدام از این سه پرسش، جهت تنبّه مشرکان سه جمله گفته شده که به ترتیب عبارتند از
این جملات با تنوّع خاصی که دارد آنها را .« انّی تسحرون = چگونه فریب میخورید » ،« افلا تتقون = آیا پروا نمیکنید » ،« نمیگیرید
تحریک میکند که درباره مطالب گفته شده بیندیشند و این از نظر جلب توجه مخاطب، شیوه جالب و مؤثري است.
در آیه بعدي، فریب خوردن آنها را قابل توجیه نمیداند و میفرماید: بلکه حق را براي آنان آوردیم و آنان دروغگویند.
صفحه 208 از 410
آیات ( 91 92 )ما اتخذاللّه من ولد و ما کان معه من اله...: در این آیات دو انحراف فکري بزرگ مشرکان را رد میکند: یکی
اینکه خداوند فرزندي نگرفته است. کسانی فرشتگان را دختران خدا میدانستند و کسانی برخی از انسانها مانند مسیح و عزیر را پسر
خدا میدانستند و این ناشی از کج اندیشی آنان درباره توحید بود و خداوند در این آیه و آیات متعدد دیگري با عبارتهاي مختلف
این عقیده انحرافی را رد کرده است.
دیگر اینکه با او هیچ خدایی وجود ندارد و این رد سخن مشرکان است که براي
(314)
خدا شریک و انباز قائل بودند و جز خداوند، به خدایان دیگري هم عقیده داشتند و آنها را هم خالق و مدبّر میدانستند، هرچند که
همه مشرکان چنین نبودند.
در این آیه براي ردّ این عقیده نادرست، دو دلیل ذکر میکند: نخست اینکه اگر جز خدا خداي دیگري هم بود، هر کدام از خدایان
آنچه را که آفریده بود با خود میبرد، یعنی به آفریده خود اختصاص داشت و تنها در آن میتوانست تصرف کند و درآفریده
خداي دیگر نمیتوانست تصرف کند و این با مقام خداوندي منافات دارد و قدرت او را محدود میکند.
دوم اینکه برخی از خدایان بر برخی دیگر برتري میجستند، یعنی آفریده آنها طبعا یکسان نمیشد و مخلوقات برخی از خدایان
قويتر از مخلوقات برخی دیگر میشد و این موجب قهر و غلبه برخی از خدایان بر برخی دیگر میشد که باز با مقام خداوندي
منافات داشت.
شبیه این استدلال در آیه 22 سوره انبیاء هم آمده است:
لو کان فیهما الهۀ الاّ اللّه لفسدتا.
اگر در آسمان و زمین خدایانی جز اللّه وجود داشت تباه میشدند.
ما در ذیل همین آیه بحث مفصلی در این زمینه داشتیم، رجوع شود.
در آیات مورد بحث، پس از استدلال بر یگانگی خداوند، اظهار میدارد که خداوند منزه است از آنچه آنها توصیف میکنند و
براي او فرزند یا شریکی را اثبات میکنند خداوندي که داناي پنهان و آشکار است و او از آنچه شریک قرار میدهند، برتر است.
[ [سورة مؤمنون ( 23 ): الآیات 93 الی 98
اشاره
قُلْ رَبِّ إِمّا تُرِیَنّی ما یُوعَدُونَ ( 93 ) رَبِّ فَلا تَجْعَلْنی فِی الْقَوْمِ الظّالِمینَ ( 94 ) وَ إِنّا عَلیآ أَنْ نُرِیَکَ ما نَعِدُهُمْ لَقادِرُونَ ( 95 ) اِدْفَعْ
بِالَّتی هِیَ أَحْسَنُ السَّیِّئَۀَ نَحْنُ أَعْلَمُ بِما یَصِفُونَ ( 96 ) وَ قُلْ رَبِّ أَعُوذُ بِکَ مِنْ هَمَزاتِ الشَّیاطینِ ( 97 ) وَ أَعُوذُ بِکَ رَبِّ أَنْ یَحْضُرُونِ
( 98 )
(315)
بگو: پروردگارا! اگر آنچه را که به آنان وعده داده میشود، به من بنمایانی ( 93 ) پروردگارا!پس مرا در گروه ستمکاران قرار مده
94 ) و البتّه ما توانایی داریم که آنچه را به آنان وعده میدهیم، به تو بنمایانیم ( 95 ) با آنچه نیکوتر است بدي را دفع کن، ما به )
آنچه (تو را) وصف میکنند، داناتریم ( 96 ) و بگو: پروردگارا! از افسونهاي شیاطین به تو پناه میبرم ( 97 ) و به تو پناه میبرم از
( اینکه نزد من آیند ( 98
نکات ادبی
صفحه 209 از 410
زایده است و همین دو نون تأکید در فعل شرط را تصحیح « ما » شرطیه و « ان » مرکب از « امّا » . اگر به من بنمایانی « امّا ترینّی » 1
میکند.
آنچه وعده داده میشوند. دلالت بر استمرار دارد، یعنی وعدههاي عذاب که به مشرکان داده شده و یا بعد از آن « ما یوعدون » 2
داده خواهد شد.
افسونها، وسوسهها. در اصل به معناي زدن با دست و آزار رساندن با سخن و عیبجویی با ایما و اشاره است. « همزات » 3
بوده و طبق یک قاعده صرفی یکی از نونها همراه با یاء متکلم حذف شده و کسره نون دلالت « یحضروننی » در اصل « یحضرون » 4
بر یاء محذوفه دارد.
تفسیر و توضیح
آیات ( 93 95 ) قل ربّ امّا ترینّی ما یوعدون...: خداوند بارها به وسیله پیامبر خود به مشرکان وعده عذاب داده و عذابهایی را که
بر امتهاي پیشین در اثر انکار پیامبرانشان نازل شده به آنان گوشزد کرده است و بدون شک وعده خداوند دیر یا زود تحقق
میپذیرد.
نزول عذاب الهی به دو صورت است: گاهی به هنگام نزول عذاب، پیامبر و مؤمنان از آن آسیبی نمیبینند که به آن عذاب استیصال
گفته میشود مانند طوفان نوح و گاهی
(316)
به صورتی است که امکان آسیب دیدن مؤمنان هم وجود دارد، همانگونه که میفرماید:
( واتقوا فتنۀ لا تصیبنّ الذین ظلموا منکم خاصّۀ (انفال/ 25
و از عذابی پروا کنید که تنها به آن کسان از شما که ستم کردهاند، نمیرسد.
در آیه مورد بحث، خداوند دعایی را به پیامبر خود تلقین میکند که از خدا بخواهد اگر او شاهد نزول عذاب الهی بر مشرکان
باشد، آن عذاب دامنگیر او نشود. میفرماید: بگو: پروردگارا! اگر آن عذابی را که به آنان وعده داده شده است به من بنمایانی،
پروردگارا! مرا در گروه ستمکاران قرار مده.
سپس اظهار میدارد که ما توانایی آن را داریم وعدهاي را که به آنان میدهیم به تو بنمایانیم، یعنی در زمان حیات تو آن را محقق
سازیم. این جمله دلالت دارد براینکه برخی از وعدههایی که خدا به کافران داده، پس از مرگ پیامبر تحقق خواهد یافت. این
حقیقتی است که در چندین آیه به آن تصریح شده است، از جمله:
( فامّا نرینّک بعض الذي نعدهم او نتوفّینّک فالینا یرجعون(غافر/ 77
پس اگر برخی از آنچه را که به آنان وعده دادهایم به تو بنمایانم و یا تو را بمیرانیم، در هر صورت به سوي ما بازگردانیده میشوند.
بخشی از وعدههاي الهی در زمان حیات پیامبر به وقوع پیوست، مانند وعده عذاب به مشرکان که در جنگ بدر تحقق یافت و سران
مشرکان در آن جنگ کشته شده و بدنهایشان در چاهی به نام قلیب انداخته شد و بخشی هم پس از رحلت پیامبر تحقق یافت، مانند
وعده الهی به گسترش اسلام که پس از پیامبر گسترش بیشتري پیدا کرد.
آیات ( 96 98 ) ادفع بالتی هی احسن السیئۀ...: خداوند در این آیه، شیوه برخورد با مردم را به پیامبر خود یاد میدهد و میفرماید:
با آنچه نیکوتر است، بدي را دفع کن. یعنی در مقابل سوء رفتار دیگران، تو با آنان خوشرفتاري کن و بدي را با نیکی پاسخ بده.
بدون شک چنین شیوهاي در جلب و جذب مردم نقش بسزایی خواهد داشت و
(317)
صفحه 210 از 410
حتی دشمنان را نیز تحت تأثیر قرار خواهد داد.
این مطلب در آیه دیگري نیز آمده و در آنجا تأثیر مطلوب این رفتار با دشمنان بیان شده است:
( ادفع بالتی هی احسن فاذا الذي بینک و بینه عداوة کأنه ولی حمیم (فصلت/ 34
(بدي را)با آنچه نیکوتر است دفع کن، ناگاه آن کس که میان تو و او دشمنی وجود دارد همانند دوستی مهربان گردد.
این سفارش به دنبال بدگوییهایی است که مشرکان از پیامبر میکردند و آن حضرت را آزرده خاطر میساختند و خداوند از پیامبر
میخواهد که با ملایمت رفتار کند و اضافه میکند که ما به آنچه تو را وصف میکنند، آگاهتریم؛ یعنی از تو بهتر میدانیم که آنها
چه تهمتهایی به تو میزنند، و تو باید بدي آنان را با نیکی پاسخ بدهی.
در آیه بعدي، به پیامبر دعایی را یاد میدهد و میفرماید: بگو: پروردگارا! از افسونها و وسوسههاي شیاطین به تو پناه میبرم و نیز از
اینکه شیاطین نزد من آیند به تو پناه میبرم. منظور از شیاطین در اینجا میتواند شیاطین انس و شیاطین جن باشد که از همه آنها باید
به خدا پناه برد.
[ [سورة مؤمنون ( 23 ): الآیات 99 الی 100
اشاره
حَتّیآ إِذا جآءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ رَبِّ ارْجِعُونِ ( 99 ) لَعَلّیآ أَعْمَلُ صالِحًا فیما تَرَکْتُ کَلّاآ إِنَّها کَلِمَۀٌ هُوَ قآئِلُها وَ مِنْ وَرآئِهِمْ بَرْزَخٌ إِلی
( یَوْمِ یُبْعَثُونَ ( 100
آنگاه که یکی از آنان را مرگ فرا رسد، گوید: پروردگارا! مرا برگردانید ( 99 ) شاید که من در آنچه واگذاشتهام کار شایسته انجام
( دهم. نه چنین است، آن سخنی است که او گوینده آن است و از پیش روي آنها برزخی است تا روزي که مبعوث شوند ( 100
نکات ادبی
ابتدائیه است و براي غایت نیست. « حتّی » 1
(318)
به کسانی بر میگردد که در آیات پیش از آنها یاد شد و آنان در معاد تردید داشتند و میگفتند: ءاذا متنا و « اذا جائهم » 2 ضمیر
کنا ترابا.
بود که یکی از نونها و یاء متکلم حذف شد و کسره نون دلالت بر یاء حذف شده دارد. این « ارجعوننی » در اصل « ارجعونِ » 3
کلمه یا خطاب به فرشتگان و یا براي تعظیم است و یا به خاطر تکرار سخن آنها که میگفتند: ارجعنی ارجعنی به صورت جمع آمده
است.
حرف ردع است و براي ردّ سخن آنهاست. « کلا » 4
.« کلمۀ الکفر » : سخن، گفتار. شامل یک و یا یک جمله میشود، مانند « کلمۀ » 5
حایل، پرده، فاصله. در اینجا منظور از برزخ عالمی است که فاصله میان دنیا و آخرت است و انسانها پس از مرگ وارد « برزخ » 6
آن عالم میشوند.
پیشاروي آنان. این کلمه، هم به معناي پیش رو و هم به معناي پشت سر استعمال میشود. « ورائهم » 7
تفسیر و توضیح
صفحه 211 از 410
آیه ( 100 ) حتی اذا جاء احدهم الموت...: چند آیه پیش سخن برخی از مشرکان نقل شد که میگفتند: آیا چنین است که ما پس از
مردن و خاك شدن دوباره زنده میشویم؟ پس از نقل سخن آنها استدلالهایی براي امکان و وقوع معاد بیان شد و اینک درباره آنها
میفرماید: چون مرگ یکی از آنها فرا رسد، میگوید: پروردگارا! مرا برگردانید تا در آنچه واگذاشتهام عمل صالح انجام دهم.
خداوند در رد گفتار آنها میفرماید: نه چنین است، یعنی بازگردانیده نخواهند شد و این سخنی است که او میگوید و پیشاروي
آنها برزخی است تا روزي که در قیامت مبعوث شوند.
به نظر میرسد که کافران این سخن را به هنگام روبرو شدن با مرگ و در آخرین لحظات زندگی بر زبان میآورند و مربوط به
اذا » عالم پس از مرگ نیست؛ زیرا تعبیر
(319)
ظاهر در همین مطلب است، دیگر اینکه پس از نقل این سخن میفرماید: پیشاروي آنان برزخ است و از این « جاء احدهم الموت
سخن فهمیده میشود که هنوز آنان وارد برزخ که عالمی قبل از عالم قیامت است، نشدهاند.
آرزوي بازگشت به زندگی دنیا براي انجام کارهاي نیکو، از همان لحظه مرگ در کافران و بدکاران پیدا میشود و همیشه با
آنهاست. در قیامت و به هنگام دیدن عذاب جهنم هم آن را تکرار میکنند، ولی هیهات که این آرزو برآورده نمیشود و به تعبیر
قرآن، این فقط سخنی است که آنها میگویند. در آیاتی که میخوانیم، این مطلب به صورتهاي گوناگون بیان شده است:
( فهل لنا من شفعاء فیشفعوا لنا او نردّ فنعمل غیر الذي کنا نعمل قد خسروا انفسهم و ضلّ عنهم ما کانوا یفترون (اعراف/ 53
(گویند:) آیا براي ما شفیعانی هست که براي ما شفاعت کنند یا بازگردانیده شویم تا جز آن کنیم که پیشتر میکردیم؟ همانا آنان
خویشتن را زیان کردهاند و آنچه دروغ میبستند از آنان گم شده است.
( و لوتري اذ المجرمون ناکسوا رؤسهم عند ربّهم ربنا ابصرنا و سمعنا فارجعنا نعمل صالحا انا موقنون (سجده/ 12
و اگر گناهکاران را آنگاه که نزد پروردگارشان سرافکندهاند، میدیدي (میگفتند) پروردگارا! دیدیم و شنیدیم اکنون ما را
بازگردان که کاري شایسته کنیم که ما یقین پیدا کردیم.
در آیه دیگر ضمن نقل این آرزوي کافران، خاطر نشان میسازد که اگر آنها به دنیا بازگردند باز هم کارهاي خلاف انجام
میدهند:
فقالوا یا لیتنا نرد و لا نکذّب بایات ربنا و نکون من المؤمنین بل بدا لهم ما کانوا یخفون من قبل و لو ردّوا لعادوا لما نهوا عنه و انهم
( لکاذبون (انعام/ 27 28
گفتند: اي کاش بازگردانیده میشدیم و آیات پروردگارمان را تکذیب نمیکردیم و از مؤمنان میشدیم، (چنین نیست) بلکه آنچه
پیشتر پنهان میکردند، براي آنان آشکار
(320)
شده و اگر بازگردانیده شوند، به همان چیزهایی که از آن نهی شدهاند باز میگردند و بی گمان آنها دروغگویند.
در ادامه آیات مورد بحث، پس از رد سخن کافران، میفرماید: پیش روي آنان برزخی است تا روزي که در قیامت مبعوث شوند.
برزخ که در اصل به معناي فاصله و حایل میباشد، در اعتقادات اسلامی به عالمی گفته میشود که فاصله میان دنیا و آخرت است و
چون کسی میمیرد و در قبر گذاشته میشود، وارد عالم برزخ میگردد و تا زمانی که قیامت بر پا شود در آن عالم خواهد بود و
طبق آیات و روایات اگر مؤمن باشد، در عالم برزخ از نعمتهاي الهی لذت خواهد برد و اگر کافر باشد، گرفتار عذاب الهی خواهد
شد، و به تعبیر روایات، قبر یا باغی از باغهاي بهشت و یا گودالی از گودالهاي جهنم است. (درباره برزخ بحث مشروحی داریم که
در پی میآید).
صفحه 212 از 410
(321)
بحثی درباره عالم برزخ
است.( 1) و در اصطلاح « برزه » در اصل به معناي حایل و فاصله میان دو چیز است. راغب اصفهانی نقل میکند که آن معرب « برزخ »
متکلّمان اسلامی به معناي عالم ویژهاي است که حد فاصل میان دنیا و قیامت است و وقتی انسان میمیرد، وارد عالم برزخ میشود تا
زمانی که قیامت برپا شود و انسان از قبر بیرون آید.
سه بار در قرآن کریم به کار رفته که در دو مورد به معناي لغوي آن است و منظور از آن فاصله میان دو دریاست که « برزخ » واژه
در کنار هم هستند و آبهاي آنها با یکدیگر مخلوط نمیشوند (سوره فرقان آیه 53 و سوره الرحمان آیه 20 ) و مورد سوم به معناي
همان عالم ویژه است که فاصله میان دنیا و آخرت است (سوره مؤمنون آیه 100 ، شرح این آیه خواهد آمد).
اثبات عالم برزخ و اینکه انسان پس از مرگ تا فرارسیدن قیامت، نوعی حیات ویژه دارد و متنعم و یا معذب میشود، از طریق عقل
و حسّ امکانپذیر نیست. هرچند که بعضیها با ادعاي اینکه با مردگان ارتباط خاصی برقرار کردهاند و یا روح آنها را احضار
نمودهاند، به اثبات حسی آن پرداختهاند،حقیقت این است که اثبات آن از طریق عقل و حس به گونهاي که براي همه یا لااقل اکثر
مردم قابل درك باشد امکانپذیر نیست و نیازي هم به آن نداریم، چون از نظر آیات قرآنی و روایات بسیاري که در دست داریم و
به زودي به ذکر آنها خواهیم پرداخت، وجود حیات برزخی تقریبا از مسلمات است و نباید در آن تردید کرد.
همه فرقهها و مذاهب اسلامی از اشاعره و اهل حدیث گرفته تا معتزله و شیعه، حیات برزخی را قبول دارند، جز چند نفر از معتزله که
مخالفت آنها اهمیت چندانی ندارد.
قاضی عبد الجبار معتزلی میگوید: میان امت اسلامی درباره عذاب قبر اختلافی
. 1 - مفردات غریب القرآن، ص 43
(322)
وجود ندارد، جز سخنی که از ضرار بن عمرو نقل شده که از معتزله بود، ولی بعدها به جبریها پیوست. قاضی آنگاه به اثبات برزخ
( از طریق آیات قرآنی میپردازد.( 1
همچنین عضد الدین ایجی از بزرگان اشاعره میگوید: زنده شدن مردگان در قبرهایشان و عذاب قبر نزد ما حق است و علماي
پیشین در آن اتفاق نظر داشتند، ولی ضرار بن عمرو و بشر مریسی و اکثر متأخران از معتزله آن را انکار کردهاند، ایجی پس از این
( بیان به ردّ مخالفان میپردازد.( 2
( از نظر علماي شیعه وجود حیات برزخی و عذاب قبر از مسلمات است و در مورد آن نقل اجماع شده است.( 3
در ادیان آسمانی دیگر هم اعتقاد به حیات برزخی وجود دارد، حتی در همین اناجیل کنونی از آن سخن گفته شده است. به عنوان
مثال در انجیل لوقا راجع به عالم میان مرگ و قیامت و متنعم شدن مؤمن و معذب شدن گنهکار در این عالم مطالبی آمده است که
از جمله آنهاست جریان مکالمه حضرت ابراهیم با ثروتمندي گنهکار پس از مرگش و درخواست او که کسی را نزد خانوادهاش
( بفرستد و وضع این عالم را به آنها بگوید تا متنبه شوند و ردّ این درخواست از سوي ابراهیم.( 4
همانگونه که گفتیم آیات و روایات بسیاري به وجود حیات برزخی و متنعم یا معذب شدن انسان در آن عالم و عذاب قبر و سؤال
نکیر و منکر دلالت دارد و ما اینک برخی از آنها را میآوریم.
حیات برزخی از نظر آیات قرآنی
در قرآن کریم آیاتی وجود دارد که به روشنی بر حیات برزخی و نوعی زندگی در عالم قبر دلالت میکند و برخی از آیات هم
صفحه 213 از 410
ظهور در آن دارند. از میان این آیات، چهار آیه را مورد بررسی قرار میدهیم:
. 1 - قاضی عبد الجبار، شرح الاصول الخمسه ص 493
. 2 - ایجی، المواقف ص 382
3 - علامه حلی، کشف المراد، ص 424 ؛ شیخ بهائی، الاربعین، ص 258 . (شرح حدیث سی و نهم)
. 4 - انجیل لوقا، فصل 16 ، جمله 22 31
(323)
1 حتی اذا جاء احدهم الموت قال رب ارجعون لعلی اعمل صالحا فیما ترکت کلا انها کلمۀ هو قائلها و من ورائهم برزخ الی یوم
( یبعثون (مؤمنون/ 99 100
آنگاه که یکی از آنان را مرگ فرا رسد، گوید: پروردگارا! مرا برگردانید، شاید که من در آنچه واگذاشتهام کار شایسته انجام
دهم، نه چنین است! آن سخنی است که او گوینده آن است و از پیش روي آنها برزخی است تا روزي که مبعوث شوند.
در این آیه شریفه به این مطلب تصریح شده که پیش روي کسانی که در حال مرگ هستند تا روز قیامت برزخ و فاصلهاي است.
این برزخ قطعا چیزي غیر از مرگ و قیامت است و باید آن عالم ویژهاي باشد که انسان در آن نوعی حیات دارد. چون در آیه تأکید
شده که برزخ پیش روي کسانی است که در حال مرگ هستند و بنابراین چیزي غیر از مرگ است و آن عالمی است که تا روز
قیامت ادامه خواهد داشت.
اکثریت قاطع مفسران سنی و شیعه آیه را مربوط به همان عالم برزخ دانستهاند، ولی زمخشري که از معتزله است آیه را طور دیگري
معنا کرده است. وي میگوید: معناي آیه این است که میان آنان که آرزوي بازگشت به دنیا دارند و میان بازگشت به دنیا حائلی
است تا روز قیامت و منظور این نیست که آنها در قیامت بازگشت خواهند داشت بلکه منظور آیه ناامید کردن آنها از بازگشت
( است.( 1) بیضاوي هم طبق معمول به پیروي از زمخشري این سخنان را تکرار کرده است.( 2
البتّه زمخشري عالم برزخ را نفی نکردهاست، ولی آیه را طوري معنا میکند که مربوط به برزخ اصطلاحی نمیشود، ولی انصافا
دلالت آیه بر عالم برزخ روشنتر از این تأویلات دور است، به خصوص اینکه آغاز و انجام آن عالم را هم مشخص کرده، یک
طرف آن مرگ و طرف دیگرش روز قیامت است.
2 و لا تحسبنّ الذین قتلوا فی سبیل اللّه امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون. فرحین بما آتاهم اللّه من فضله و یستبشرون بالذین لم
( یلحقوا بهم من خلفهم الا خوف علیهم و لا هم یحزنون (آل عمران / 169 170
. 1 - زمخشري، الکشاف، ج 3، ص 203
. 2 - بیضاوي، انوار التنزیل، ج 2، ص 114
(324)
گمان مبر کسانی که در راه خدا کشته شدند، مردگانند، بلکه آنان زندهاند و نزد پروردگارشان روزي داده میشوند. آنها به خاطر
آنچه خدا از فضل خود به آنان داده شادمانند و به کسانی که هنوز به آنها ملحق نشدهاند مژده میدهند که ترسی بر آنان نیست و
اندوهگین نخواهند شد.
این آیات به روشنی بر این دلالت دارند که کشته شدگان در راه خدا پس از مرگ نوعی حیات و زندگی دارند و از نعمتهاي
خداوند برخوردارند و در انتظار مؤمنان و مجاهدانی هستند که هنوز نمردهاند و به آنها نپیوستهاند و در عالم خود به آنان مژده
میدهند که ترس و اندوه به خود راه ندهند.
بدون شک، روزي خوردن شهیدان نزد پروردگارشان که در این آیه آمده، مربوط به قیامت نیست، چون این در زمانی است که
صفحه 214 از 410
هنوز برخی از مردم نمردهاند، همچنین منظور از زنده بودن شهیدان پس از مرگ زنده بودن نام آنها نیست، چون در آیه تصریح
شده که در همان حال آنان نزد پروردگارشان روزي میخورند و نیز در آیه 154 از سوره بقره که شبیه این آیه است، تأکید میکند
که شهیدان زندهاند، ولی شما زنده بودن آنان را درك نمیکنید (بل احیاء و لکن لا تشعرون) و ما زنده بودن نام آنها را درك
میکنیم.
این آیات، اصل وجود حیات برزخی را اثبات میکند و اینکه آیا حیات برزخی مخصوص شهیدان و یا گروههاي خاصی است و یا
عمومیت دارد بحث دیگري است که بعدا به آن خواهیم پرداخت.
3 و حاق بآل فرعون سوء العذاب النار یعرضون علیها غدوّا و عشیّا و یوم تقوم الساعۀ ادخلوا آل فرعون اشدّ العذاب (غافر/ 45
(46
و به آل فرعون عذاب سختی وارد شد. (عذاب آنها) آتش است که هر صبح و شام بر آنان عرضه میشود و روز قیامت، آل فرعون
را در سختترین عذابها وارد کنید.
در این آیه از عرضه شدن عذاب در هر صبح و شام به فرعونیان خبر داده شده است و صبح و شام مربوط به این دنیاست و آخرت
صبح و شام ندارد. دیگر اینکه
(325)
عذاب روز قیامت را در برابر عذاب صبح و شام ذکر کرده که دلالت بر دوگانگی آنها دارد. معلوم است که احساس عذابی که هر
صبح و شام به فرعونیان میشود، در صورتی امکان دارد که آنان نوعی حیات داشته باشند و گرنه عذاب کردن مردگان کاري لغو
و بیهوده است.
البتّه این آیه هم مربوط به گروه خاصی است، ولی به هر حال بر وجود نوعی حیات پس از مرگ و پیش از قیامت دلالت دارد.
( 4 قالوا ربنا امتنا اثنتین و احییتنا اثنتین فاعترفنا بذنوبنا فهل الی خروج من سبیل (غافر/ 11
گفتند: پروردگارا! ما را دو بار میراندي و دو بار زنده کردي، اکنون به گناهان خود اعتراف میکنیم، آیا راهی براي خارج شدن
(از دوزخ) وجود دارد؟
طبق این آیه، خداوند انسان را دو بار میمیراند و دو بار زنده میکند. اکنون باید دید که منظور از دو بار میراندن چیست؟ ظاهر این
است که میراندن نخست همان مرگ در این دنیا و میراندن دوم مرگ پس از حیات برزخی است.
بعضیها گفتهاند که منظور از مرگ نخست، حال انسان پیش از انعقاد نطفه اوست و میتوان گفت که انسان در حال عدم به نوعی
مرده به حساب میآید، ولی این فرض، فرض درستی نیست؛ زیرا اولًا انسان در حال عدم چیزي نیست که بتوان به او زنده یا مرده
گفت. ثانیا در آیه شریفه سخن از مرگ نیست بلکه سخن از میراندن خداست و میراندن هنگامی امکانپذیر است که انسان زنده
باشد و خدا او را بمیراند.
شبهه ضرار بن عمرو
به طوري که گفتیم، ضرار بن عمرو و جمعی از معتزله وجود حیات برزخی را انکار کردهاند. آنها براي عقیده خود به این آیه از
قرآن استشهاد کردهاند که درباره اهل بهشت میفرماید:
( لا یذوقون فیها الموت الا الموتۀ الاولی و وقیهم عذاب الجحیم (دخان/ 56
آنها هرگز مرگی جز همان مرگ اول نخواهند چشید و خدا آنها را از عذاب دوزخ
(326)
حفظ میکند.
صفحه 215 از 410
ضرار و پیروانش گفتهاند: طبق این آیه، اهل بهشت فقط یک بار مرگ را چشیدهاند و آن همان مرگ در دنیاست و اگر پس از
مرگ حیات برزخی داشتند، باید مرگ دیگري را هم میچشیدند و این با آیه شریفه منافات دارد.
متکلمان از این شبهه پاسخهاي روشنی دادهاند. ایجی پس از نقل سخن ضرار و استشهاد او به آیه مزبور، گفته است: منظور آیه
براي جنس است نه وحدت، « الموتۀ الاولی » شریفه این است که اهل بهشت در بهشت نمیمیرند و نعمت آنها منقطع نمیشود و
(1).« ان الإنسان لفی خسر » : مانند
فاضل مقداد گفته است: مراد آیه این است که نعمتهاي بهشت با مرگ منقطع نمیشود، همان گونه که نعمتهاي دنیا با مرگ قطع
( میشود... و خداوند بسیاري از مردم را در زمان پیامبران پیشین پس از مرگشان زنده کرد و سپس میراند.( 2
باید گفت که ضرار در این سخن خود، به آیه 11 از سوره غافر که پیشتر آوردیم و در آن به دو بار میراندن تصریح شده، توجهی
نکرده است؛ زیرا حتی اگر سخن کسانی را که مرگ اول را مربوط به پیش از خلقت انسان میدانند، بپذیریم، باز بالاخره آیه به دو
را درست معنا کرد و ما تصور میکنیم که اتفاقا همین تعبیر دلالت « الموتۀ الاولی » بار مرگ تصریح کرده است، بنابراین باید تعبیر
در صورتی معناي درستی میدهد که مرگ دومی هم « الموتۀ الاولی = مرگ نخست » میکند که انسان دو بار مرده است، چون
باشد. آري، اگر در آیه شریفه الموتۀ الواحدة آمده بود، سخن ضرار قوّت میگرفت، ولی چنین نیست و آیه از مرگ نخست سخن
گفته نه از تنها مرگ.
حیات برزخی از دیدگاه روایات
علاوه بر آیات قرآنی که نمونههایی از آنها را ذکر کردیم، مسئله حیات برزخی در روایات و احادیث معصومین (ع) هم به طور
گستردهاي مطرح شده و شامل جزئیات بیشتري از اوضاع عالم برزخ است.
. 1 - ایجی، المواقف، ص 382
. 2 - فاضل مقداد، اللوامع الالهیه، ص 425
(327)
در این روایات موضوعات متعددي بیان شده که همه آنها دلالت بر وجود حیات برزخی دارند. ما این موضوعات را با ذکر
نمونههایی از روایات، مطرح میکنیم:
1 - سخن گفتن با مردگان. در برخی از روایات از سخن گفتن معصومین (ع) و برخی از اولیاء اللّه با مردگان صحبت شده و لحن
روایات به گونهاي نیست که آنها را حمل بر مجاز کنیم و مانند خطاب شاعرانه به موجودات بیجان چون خورشید و ماه و در و
دیوار بدانیم. اینک ما چند مورد را ذکر میکنیم:
الف سخن گفتن پیامبر اسلام (ص) با کشته شدگان جنگ بدر. به طوري که در کتابهاي تاریخی و حدیثی آمده است، پس از
پایان یافتن جنگ بدر، اجساد کشته شدگان مشرکان را در چاهی انداختند. پیامبر خدا (ص) در کنار آن چاه ایستاد و خطاب به
آنها فرمود: اي اهل چاه! ما آنچه را که پروردگارمان وعده داده بود، درست یافتیم، آیا شما هم آنچه را که پروردگارتان وعده داده
بود، درست یافتید؟ بعضی از حاضران گفتند: پیامبر خدا (ص) با مردگان سخن میگوید. حضرت فرمود: اگر به آنها اجازه داده
( میشد، همگی میگفتند: آري. و نیز فرمود: آنها بهتر از شما میشنوند.( 1
ب همچنین طبق برخی از روایات، پیامبر خدا (ص) پس از دفن فاطمه بنت اسد همسر حضرت ابوطالب بر سر قبر او بود که دوبار
وقتی از وي سؤال شد فرمود: دو فرشته بر او نازل شدند و پرسیدند: ولیّ و امام تو کیست؟ او « ابنک ابنک = پسرت، پسرت » : فرمود
( خجالت کشید بگوید پسرم و من به او گفتم: بگو پسرم پسرم.( 2
ج سخن گفتن امیر المؤمنین (ع) در جنگ جمل با کعب و طلحه پس از کشته شدنشان به روایت شیخ مفید. پس از پایان جنگ
صفحه 216 از 410
جمل، امیر المؤمنین با جنازههاي
1 - من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 179 ؛ سیره ابن هشام، ج 2، ص 466 ؛ بحارالأنوار، ج 6، ص 254 . این حدیث را بخاري نیز در
آنگاه اعتراض عایشه را به این مطلب نقل کرده، گویا او « ما انتم بأسمع منهم ولکن لا یجیبون » : صحیح خود با این عبارت نقل کرده
، صحیح بخاري، ج 2 ) « انک لا تسمع الموتی » : گفته است منظور پیامبر شنیدن آنها نبود بلکه دانستن آنها بود چون در قرآن آمده
مردگان واقعی نیست بلکه کنایه از « الموتی » ص 101 ) البتّه علما این اعتراض را وارد ندانستهاند چون در آیه مورد استشهاد منظور از
اشخاص زندهاي است از روي عناد سخن حق را نمیشنوند.
. 2 - مستدرك الوسائل، ج 2، ص 242 ؛ بحارالأنوار، ج 6، ص 241
(328)
کعب بن سور و طلحۀ بن عبید اللّه سخن گفت، از جمله به جنازه طلحه خطاب کرد: اي طلحه! من آنچه را که پروردگارم وعده
داده بود یافتم، آیا تو هم آنچه را که پروردگارت وعده داده بود یافتی؟ بعضی از همراهان امام گفتند: یا امیرالمؤمنین، با کعب و
طلحه پس از مرگشان سخن میگویی؟ فرمود: به خدا قسم آنها کلام مرا شنیدند همانگونه که اهل قلیب در بدر کلام پیامبر (ص)
( را شنیدند.( 1
2 فشار قبر. در احادیث متعددي تصریح شده است که بسیاري از مردگان پس از دفن، گرفتار فشار قبر خواهند شد.
کلینی از ابوبصیر نقل میکند که به امام صادق (ع) گفتم: آیا کسی از فشار قبر در امان میماند؟ فرمود: از فشار قبر به خدا پناه
( میبرم، کمتر کسی از آن در امان میماند.( 2
همو در روایت دیگر نقل میکند که از امام صادق (ع) درباره کسی که به دار آویخته شده پرسیدند که آیا عذاب قبر به او هم
( میرسد؟ فرمود: پروردگار زمین پروردگار هوا هم هست، خداوند به هوا فرمان میدهد که او را شدیدتر از فشار قبر فشار دهد.( 3
چنین مینماید که حتّی مؤمنان هم فشار قبر دارند؛ همانگونه که پیامبر خدا (ص) درباره سعد که صحابی متدینی بود و خود آن
حضرت در تشییع جنازه او شرکت کرده بود و اورا با دست خود در قبر گذاشته بود، از آمدن فشار قبر به سراغ او خبر داد، چون او
در میان خانوادهاش بداخلاق بود.( 4) در روایت دیگري از پیامبر خدا (ص) نقل شده که فرمود: عذاب قبر براي مؤمن کفارهاي براي
( ضایع کردن نعمتهاست.( 5
3 سؤال نکیر و منکر. شیخ مفید درباره نزول دو فرشته بر اهل قبور و پرسش از اعتقادات آنها میگوید: این صحیح است و شیعه و
اصحاب حدیث در آن اتفاق نظر
. 1 - شیخ مفید، الارشاد، ج 1، ص 356
. 2 - اصول کافی، ج 3، ص 236
. 3 - همان، ص 241 ؛ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 192
. 4 - اصول کافی، ج 3، ص 236
. 5 - صدوق، ثواب الاعمال، ص 197
(329)
( دارند.( 1
درباره دو فرشته که در قبر بر مؤمن به عنوان بشیر و مبشر و بر کافر و فاسق به عنوان نکیر و منکر نازل میشوند، روایات متعددي
وارد شده است؛ از جمله اینکه امیر المؤمنین(ع) از پیامبر اکرم(ص) نقل میکند که فرمود: هنگامی که بنده را وارد قبر کردند، دو
فرشته که یکی منکر و دیگري نکیر است، به سوي او میآیند و اولین چیزي که از وي میپرسند، درباره پروردگار و پیامبر و ولی
صفحه 217 از 410
( اوست که اگر پاسخ داد نجات مییابد و اگر حیران شد عذابش میکنند.( 2
همچنین امام صادق (ع) فرمود: دو فرشته منکر و نکیر پس از دفن، سراغ میت میآیند در حالی که صداي آنها مانند رعد و
( چشمانشان مانند برق است... و میپرسند: پروردگار و پیامبر تو کیست؟( 3
4 متنعّم و یا معذّب شدن در عالم برزخ. طبق روایات، ارواح مؤمنان در عالم برزخ با نعمتهاي الهی متنعم و ارواح کافران معذب
خواهند بود.
پیامبر خدا (ص) میفرماید: قبر یا باغی از باغهاي بهشت و یا گودالی از گودالهاي آتش است.( 4) امام صادق (ع) فرمود: مردیی از
احبار یهود را به خاطر گناهانش در قبر تازیانهاي از عذاب خدا زدند پس قبر او پر از آتش شد.( 5) و در روایتی از امام صادق (ع)
نقل شده که درباره وضعیت مؤمن در قبر فرمود: دري از بهشت به قبر او باز میشود و به او گفته میشود: همچون عروس آرام
.( بخواب( 6
اینکه از برخی از مادّیها نقل شده که با تمسخر گفتهاند قبرها را زیر نظر گرفتیم و در آنها میکروفونهاي قوي نصب کردیم، ولی
هیچ خبري نبود، سخن سخیفی است، چون هیچ کس نگفته که عذاب یا نعمت در قبر از نوع مادي است بلکه آن نوع دیگري است
که نمیتوان آن را با ابزار مادي درك کرد. ملا صدرا در این باره میگوید:
. 1 - اوائل المقالات، ص 76
. 2 - بحارالأنوار، ج 30 ، ص 39
. 3 - اصول کافی، ج 3، ص 236
. 4 - قطب راوندي، الخرائج و الجرائح، ج 1، ص 172 ؛ بحارالأنوار، ج 6، ص 205
. 5 - صدوق، علل الشرایع، ج 1، ص 309
. 6 - اصول کافی، ج 3، ص 238
(330)
متفلسفِ جاهل به احکام آخرت عذاب قبر را انکار میکند و میگوید: به قبر فلانی نظر کردم و چیزي ندیدم. او باید بداند که این
( عذاب به گونهاي است که از حواس ظاهري پنهان است.( 1
5 ارتباط یک طرفه مردگان با اهل خود. در روایات متعددي از معصومین (ع) نقل شده است که برخی از مردگان به وضع
خانواده خود که در دنیا رها کردهاند، نظر دارند و گاهی به دیدار آنها میروند.
کلینی روایت کرده که امام صادق (ع) فرمود: همانا مؤمن از خانواده خود دیدن میکند و از اسحاق بن عمار نقل میکند که از امام
کاظم (ع) پرسیدم: آیا میت از خانواده خود دیدن میکند؟ فرمود: آري. امام اضافه کرد که اگر آنها را در حال نیکی ببیند،
( خوشحال میشود و اگر در حال بدي ببیند، اندوهگین میشود.( 2
محمد بن مسلم میگوید: به امام صادق (ع) گفتم: مردگان را زیارت کنیم؟ فرمود: آري، گفتم: وقتی نزد آنها رفتیم از وجود ما
( آگاه میشوند؟ فرمود: آري به خدا سوگند آنها شما را میشناسند و با آمدنتان شاد میشوند و با شما انس میگیرند.( 3
6 آزادي ارواح برخی از مردگان. در بعضی از روایات از آزادي ارواح مؤمنین در عالم برزخ و برخی از حالات مردگان در وادي
السلام و برهوت سخن گفته شده است. امام صادق (ع) فرمود: مردگان را در روز جمعه زیارت کنید که هر کدام از آنها در تنگنا
باشد، میان طلوع فجر تا طلوع آفتاب به او وسعت داده میشود و هر کس را که به زیارت آنها آمده باشد میشناسند و از او شادمان
( میشوند.( 4
همچنین در بعضی از روایات( 5) از حضور ارواح مؤمنین در وادي السلام نجف و ارواح کافران در برهوت که صحرایی در یمن
صفحه 218 از 410
است، سخن گفته شده که ما از حقیقت آن آگاهی نداریم.
از مجموع این روایات که در شش عنوان آنها را دسته بندي کردیم، به خوبی
. 1 - ملا صدرا، اسرار الآیات، ص 181
. 2 - اصول کافی، ج 3، ص 230
. 3 - شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 181
. 4 - وسائل الشیعۀ، ج 5، ص 92
. 5 - اصول کافی، ج 3، ص 243 و 146
(331)
روشن میشود که انسان در فاصله میان مرگ و قیامت از نوعی زندگی ویژه برخوردار است.
چگونگی حیات برزخی
اکنون این سؤال پیش میآید که پس از رها شدن روح از جسد و قرار گرفتن آن در عالم مجردات، برخورداري روح از نعمت و
عذاب به چه صورت است؟ روح براي درك لذت و الم احتیاج به ابزار دارد، ابزار او در عالم برزخ چیست؟ آیا به نحوي با بدن
خود ارتباط دارد و یا مطلب به نحو دیگري است؟
آنچه از روایات معصومین (ع) به دست میآید، این است که خداوند براي ارواحی که در برزخ متنعم و یا معذب میشوند، جسد
ویژهاي همانند جسد اصلی او، ولی بسیار متفاوت با آن ترتیب میدهد که در اصطلاح به آن جسد مثالی یا قالب مثالی گفته
میشود. این جسد، جسد قبلی او نیست بلکه چیزي شبیه آن و ابزار و مرکبی براي روح است که لذت و الم را به وسیله آن درك
میکند.
امام صادق (ع) در حدیثی راجع به ارواح مؤمنان میفرماید: چون خداوند مؤمن را قبض روح میکند و روح او را در قالبی مانند
قالب آن در دنیا قرار میدهد، پس میخورند و میآشامند و چون کسی نزد آنان آید، او را با همان صورتی که در دنیا بود
( آمده است.( 2 « صورت » که در این روایت آمده، کلمه « قالب » میشناسند.( 1) در بعضی از روایات به جاي کلمه
ابوولاّد میگوید: به امام صادق (ع) گفتم:فدایت شوم بعضیها چنین میپندارند که ارواح مؤمنان در چینهدان پرندگان سبز رنگی در
کنار عرش قرار میگیرند، فرمود: نه، مؤمن نزد خدا گرامیتر از این است که او را در چینه دان مرغ قرار دهد، بلکه در بدنهایی
( همانند بدنهاي خودشان قرار میگیرند.( 3
شیخ بهائی (ره) پس از نقل برخی از روایات در این زمینه میگوید: قول به تعلق
. 1 - اصول کافی، ج 3، ص 245
. 2 - بحارالأنوار، ج 6، ص 229
. 3 - اصول کافی، ج 3، ص 244
(332)
ارواح به اشباح دیگر قول به تناسخ نیست و اگر کسی چنین فکر کند، پنداري نادرست و سخیف کرده است. تناسخی که همه
مسلمانان در باطل بودن آن اتفاق نظر دارند، عبارت از تعلق ارواح پس از جدا شدن از ابدان، به بدنهاي دیگران در این
( دنیاست.( 1
آیا همه انسانها حیات برزخی خواهند داشت؟
صفحه 219 از 410
مطلب دیگري که از روایات استفاده میشود و ظاهر آیات قرآنی هم بر آن دلالت دارد، این است که همه مردم حیات برزخی
نخواهند داشت، بلکه فقط مؤمن محض و کافر محض حیات برزخی خواهند داشت و متنعم یا معذّب خواهند شد و افراد متوسط و
مستضعف حیات برزخی نخواهند داشت و حتی دو فرشته سؤال کننده به سراغ آنها نخواهند رفت.
( امام صادق (ع) فرمود: در قبر جز از کسی که ایمان خالص یا کفر خالص داشته باشد، سؤال نخواهد شد و بقیه رها میشوند.( 2
همچنین از امام صادق سؤال شد: چون کسی میمیرد روح او کجا میرود؟ حضرت فرمود: کسی که میمیرد و ایمان خالص و کفر
خالص دارد، روحش از هیکلش به چیزي که در صورت همانند اوست منتقل میشود و تا روز قیامت در مقابل اعمالش جزا داده
( میشود و چون (در قیامت) از قبر برانگیخته شد، جسم او ساخته میشود و روحش به جسدش برمیگردد.( 3
شیخ مفید مردگان را به چهار طبقه تقسیم میکند و طبقه چهارم کسانی را میداند که پس از مرگ تا روز قیامت زنده نخواهند شد
و حیات برزخی نخواهند داشت. آنها کسانی هستند که بی آنکه عنادي داشته باشند، در معارف و اعتقادات قصور کردهاند و
( مستضعف در دین هستند.( 4
تکامل برزخی
از نظر متکلمان اسلامی، با مرگ انسان، تکلیف از وي به کلی منقطع میشود و
1 - شیخ بهائی، الاربعین، ص 270 (شرح حدیث چهلم).
. 2 - اصول کافی، ج 3، ص 235
. 3 - بحارالأنوار، ج 58 ، ص 81
. 4 - شیخ مفید، اوائل المقالات، ص 75 76
(333)
بنابراین، پس از مرگ جایی براي تکامل یا تنزل وجود ندارد. البتّه این مانع از آن نمیشود که انسان پس از مرگ به وسیله خیرات
خانواده خود و یا برخورداري از پاداش صدقههاي جاریه خود، بیشتر متنعم شود و بر نعمت او افزوده گردد، این را نمیتوان تکامل
روح به حساب آورد، تکامل در صورتی است که روح خودش اقداماتی انجام دهد.
با این وجود، برخی از فلاسفه معتقد به تکامل برزخی هستند و اینکه ارواح در عالم برزخ با سوار شدن بر مرکبهاي خاصی
میتوانند به تکامل برسند.
در این باره سخنی از ابن سینا نقل شده به این مضمون که احتمال دارد برخی از نفوس پس از مرگ تکاملهایی داشته باشند. آقاي
( حسن زاده نیز پس از نقل سخن ابن سینا، تکامل برزخی را میپذیرد و آن را چیزي متفاوت با تناسخ میداند.( 1
[ [سورة مؤمنون ( 23 ): الآیات 101 الی 104
اشاره
فَإِذا نُفِخَ فِی الصُّورِ فَلاآ أَنْسابَ بَیْنَهُمْ یَوْمَئِذٍ وَ لا یَتَسآءَلُونَ ( 101 ) فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازینُهُ فَأُولئآِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ( 102 ) وَ مَنْ خَفَّتْ
( مَوازینُهُ فَأُولئآِكَ الَّذینَ خَسِرُوآا أَنْفُسَهُمْ فی جَهَنَّمَ خالِدُونَ ( 103 ) تَلْفَحُ وُجُوهَهُمُ النّارُ وَ هُمْ فیها کالِحُونَ ( 104
پس هنگامی که در صور دمیده شود، در میان آنان خویشاوندي نیست و نه از یکدیگر پرس و جو خواهند کرد ( 101 ) پس هر کس
که ترازوهاي او سنگین باشد، آنانند که رستگارانند ( 102 ) و هر کس که ترازوهاي او سبک باشد، آنانند که خود را زیان کردهاند،
صفحه 220 از 410
( جاودانه در دوزخ خواهند بود ( 103 ) آتش چهرههاشان را میسوزاند و ایشان در آن زشت و بدنُمایند ( 104
نکات ادبی
شیپور، شیپوري که در آغاز قیامت در آن دمیده خواهد شد. « الصور » 1
. 1 - حسن زاده آملی، عیون مسائل النفس، ص 485 ؛ و نیز رساله انه الحق، ص 133
(334)
از همدیگر پرس و جو نکنند، از همدیگر چیزي درخواست نکنند (از باب تفاعل) که براي اقدام متقابل است. « لا یتسائلون » 2
به شدّت میسوزاند. « تلفح » 3
جمع کالح به معناي ترشرو، عبوس، زشت و بدقیافه. « کالحون » 4
تفسیر و توضیح
آیه ( 101 ) فاذا نفخ فی الصور فلا انساب بینهم...: قیامت با شیپور بیدار باش به طور ناگهانی آغاز خواهد شد و چون در شیپور دمیده
شد و نفخه صور انجام گرفت، ناگهان همه انسانها از گورها برخواهند خاست و در عرصات محشر حاضر خواهند شد.
طبق آیات قرآنی یک بار در پایان عمر دنیا در شیپور دمیده خواهد شد و همه موجودات زنده ناگهان بیهوش خواهند گردید و
خواهند مرد، در مرحله بعدي بار دیگر در شیپور دمیده خواهد شد و همه از قبرها بیرون خواهند آمد. بنابراین نفخ صور، دوبار
انجام خواهد گرفت.
به این آیه شریفه توجه فرمایید:
( و نفخ فی الصور فصعق من فی السموات و من فی الارض الاّ من شاء اللّه ثمّ نفخ فیه اخري فاذاهم قیام ینظرون (زمر/ 68
و در صور دمیده میشود، پس همه کسانی که در آسمانها و زمینند بیهوش میشوند، مگر کسی که خدا بخواهد، سپس بار دیگر
در صور دمیده میشود، ناگهان همگی به پا میخیزند در حالی که در انتظار هستند.
یاد شده است: « ناقور » با عبارت « صور » در آیه دیگري از
( فاذا نقر فی الناقور فذلک یومئذ یوم عسیر (مدثر/ 8 9
پس چون در شیپور دمیده شود، آن روز روز سختی خواهد بود.
منظور از نفخ صور، بانگ بلندي است که بار اول باعث بیهوشی همه و بار دوم
(335)
باعث بیدار شدن همه میشود. در برخی از روایات آمده است که صور، شیپور خاصی است که اسرافیل در آن خواهد دمید. البتّه ما
از حقیقت و چگونگی آن آگاهی نداریم.
در آیه مورد بحث ذکر شده است که چون در آن شیپور دمیده شد، دیگر انساب و خویشاوندي میان آنان نخواهد بود و آنها از
یکدیگر پرس و جو نخواهند کرد. منظور این است که در آنجا هر کسی به فکر خویشتن خواهد بود و نزدیکترین خویشاوند خود
را از یاد خواهد برد و نیز از هول و وحشت آن روز هیچکس فرصت آن را نخواهد یافت که از دیگري چیزي بپرسد و یا درخواستی
نماید.
اینکه هیچگونه پرس و جویی میان مردم نخواهد بود، مخصوص آن مرحله و موقف یعنی آغاز قیامت است، در موقفهاي بعدي
مردم از همدیگر پرسش خواهند کرد، چنانکه میفرماید:
صفحه 221 از 410
( و اقبل بعضهم علی بعض یتسائلون (صافات/ 27
و (در روز قیامت) رو به یکدیگر کرده و از هم میپرسند.
بنابراین، در مرحله نفخ صور پرس و جو نیست، ولی در مراحل بعدي از یکدیگر پرس و جو خواهند کرد و منافاتی میان این دو آیه
وجود ندارد.
آیات ( 102 104 ) فمن ثقلت موازینه فاولئک هم المفلحون...: همانگونه که اشاره کردیم، قیامت، موقفها و ایستگاههاي متعددي
دارد و یکی از آنها موقف حساب است که در این موقف عملکرد انسان در دنیا مورد محاسبه قرار میگیرد.
در این آیات، خاطر نشان میسازد که در روز قیامت هر کسی که میزان اعمالش سنگین باشد رستگار خواهد بود و هر کس که
میزان اعمال او سبک باشد، جان خود را زیان خواهد کرد و جاودانه در جهنم خواهد بود و آتش چهرههاي آنان را خواهد سوزانید
و آنها در جهنم چهره زشت و نامناسبی خواهند داشت.
منظور از سنگینی و سبکی میزان اعمال، داشتن اعمال نیک و اعمال بد است و این اعمال در قیامت با ترازوي عدالت کشیده خواهد
شد. درباره میزان و ترازو در قیامت در ذیل آیه 47 از سوره انبیاء بحث مفصلی داشتیم رجوع شود.
(336)
[ [سورة مؤمنون ( 23 ): الآیات 105 الی 111
اشاره
أَلَمْ تَکُنْ ایاتی تُتْلی عَلَیْکُمْ فَکُنْتُمْ بِها تُکَ ذِّبُونَ ( 105 ) قالُوا رَبَّنا غَلَبَتْ عَلَیْنا شِقْوَتُنا وَ کُنّا قَوْمًا ضآلّینَ ( 106 ) رَبَّنآ أَخْرِجْنا مِنْها فَاِنْ
عُدْنا فَإِنّا ظالِمُونَ ( 107 ) قالَ اخْسَؤُا فیها وَ لا تُکَلِّمُونِ ( 108 ) إِنَّهُ کانَ فَریقٌ مِنْ عِبادي یَقُولُونَ رَبَّنآ امَنّا فَاغْفِرْ لَنا وَ ارْحَمْنا وَ أَنْتَ خَیْرُ
الرّاحِمینَ ( 109 ) فَاتَّخَذْتُمُوهُمْ سِخْرِیا حَتّیآ أَنْسَوْکُمْ ذِکْري وَ کُنْتُمْ مِنْهُمْ تَضْ حَکُونَ ( 110 ) إِنّی جَزَیْتُهُمُ الْیَوْمَ بِما صَبَرُوآا أَنَّهُمْ هُمُ
( الْفآئِزُونَ ( 111
آیا آیات من بر شما تلاوت نمیشد و شما آن را تکذیب میکردید؟ ( 105 ) گفتند: پروردگارا! شقاوت ما بر ما چیره شد و ما قومی
( گمراه بودیم ( 106 ) پروردگارا! ما را از این (دوزخ) بیرون آور، پس اگر باز هم (به گمراهی) برگشتیم قطعا ما ستمگریم ( 107
(خداوند) گفت: دور شوید در دوزخ! و با من سخن مگویید ( 108 ) همانا گروهی از بندگان من میگفتند: پروردگارا! ایمان
آوردیم. پس ما را بیامرز و بر ما رحم کن که تو بهترین رحم کنندگانی ( 109 ) ولی شما آنان را به مسخره گرفتید تا شما را از یاد
من غافل کردند و شما به آنان میخندیدید ( 110 ) همانا امروز آنان را به خاطر شکیبایی که کردند پاداش دادم که آنان پیروز و
( رستگارند ( 111
نکات ادبی
هر دو مصدر فعل شقی « شقاوة » و « شقوه » . شقاوت ما، شقاوت نوعی تمایل نفس به شر و بدي است، مقابل سعادت « شقوتنا » 1
هستند و یک معنا دارند، ولی شقاوة استعمال بیشتري دارد.
به معناي راندن به صورت تحقیر و توهین. این کلمه معمولًا در راندن « خسأ » دور شوید، گم شوید، اف بر شما. از « اخسئوا » 2
سگ به کار میرود.
بوده که یاء متکلم به « لا تکلمونی » با من سخن مگویید. در اصل « لا تکلمون » 3
صفحه 222 از 410
(337)
جهت قرار گرفتن در پایان آیه و هماهنگی با پایان آیات قبل و بعد حذف شده و کسره نون دلالت بر آن دارد.
براي نسبت است و هدف از آوردن آن مبالغه در مسخره کردن میباشد. « سخریّا » مایه تمسخر، مضحکه، حرف یا در « سخریّاً » 4
با ضمه سین به معناي مسخره کردن و با فتحه سین به معناي تسخیر کردن و رام نمودن است. « سخر » ضمنا
یاد شد. « عبادي » مؤمنان است که مورد مسخره واقع میشوند و از آنان با کلمه « انسوکم » 5 فاعل
آمده بود، براي آن است که جمله طولانی شده بود و « انّه » در حالی که در اول جمله به صورت « انّی جزیتهم » در « انّ » 6 تکرار
نظیر آن در قرآن بسیار است.
براي اختصاص و حصر است، یعنی فقط مؤمنان رستگارانند. « هم الفائزون » در « هم » 7
تفسیر و توضیح
آیات ( 105 108 ) الم تکن آیاتی تتلی علیکم...: در آیه پیش، از وضعیت بسیار بد اهل دوزخ خبر داد و اینک گفتوگوي
خداوند با آنان را نقل میکند که در آغاز به صورت عتابآمیز و سپس با لحن غضب آلود و تحقیرآمیز است.
نخستین خطاب خداوند این است که خطاب به آنها میفرماید: آیا آیات من بر شما تلاوت نشد و شما آن را تکذیب کردید؟
منظور از آیات همان آیات قرآنی است و در این جمله تکذیب آیات قرآنی علت افتادن آنها به جهنم معرفی شده است، چون
تکذیب آیات قرآنی به معناي تکذیب خدا و پیامبر اوست.
در ادامه مطلب، پاسخ دوزخیان نقل شده که آنها میگویند: پروردگارا! شقاوت ما بر ما چیره شد و ما گروهی گمراه بودیم!
و» : پروردگارا! ما را از دوزخ بیرون آور، اگر باز هم به گمراهی برگشتیم، در آن صورت ما ستمگران خواهیم بود اینکه میگویند
یعنی قوام قومیت ما و اساس جامعه ما بر گمراهی بود. « کنا قوما ظالمین
(338)
اعتراف آنان است به اینکه آنان خودشان عامل بدبختی و گمراهی خود بودند و این « شقاوت ما بر ما چیره شد » این جمله که
اعتراف به گناه، جهت خلاص شدن از عذاب و نوعی توبه کردن است و البتّه توبه در قیامت پذیرفته نمیشود.
شقاوت که به معناي تمایل نفس به بدي است، در اثر کثرت گناه در انسان به وجود میآید و طبیعت ثانوي او میشود و براي همین
است که آنها شقاوت را به خودشان نسبت میدهند. (راجع به سعادت و شقاوت در ذیل آیه 106 از سوره هود بحث مفصلی
داشتیم، رجوع شود).
پس از این عذرخواهی، آنها از خدا درخواست بازگشت به دنیا را میکنند و وعده میدهند که اگر به دنیا برگردند، دیگر افرادي
صالح و مؤمن خواهند بود و اگر این بار هم آیات الهی را تکذیب کردند، دیگر حجتی بر آنان نیست و آنها میپذیرند که این بار
از ستمگران خواهند بود.
آرزوي بازگشت به دنیا از سوي کافران در آغاز این گروه از آیات هم آمده بود و در همانجا خداوند اعلام کرد که این فقط یک
سخن است یعنی آنان حتی اگر برگردند، باز کار خلاف میکنند و در اینجا خداوند پاسخ تندي به آنها میدهد و میفرماید: دور
شوید، و در دوزخ بمانید و با من سخن مگویید. و بدینگونه کافران را به صورت تحقیرآمیزي از خود میراند، تا به کلی ناامید
شوند.
آیات ( 109 111 ) انه کان فریق من عبادي یقولون...: در ادامه سخن تند و تحقیرآمیز خداوند با دوزخیان، وضع آنان با حال مؤمنان
مقایسه میشود و از برخورد غیر انسانی آنها با مؤمنان که همواره آنان را مسخره میکردند، یاد میکند.
صفحه 223 از 410
میفرماید: همانا گروهی از بندگان من، همواره میگفتند: پروردگارا! ایمان آوردیم، ما را بیامرز و بر ما رحمت آور که تو بهترین
رحمت کنندگانی.
آنگاه اضافه میکند که شما این گروه از بندگان مرا مورد مسخره قرار میدادید تا آنجا که مؤمنان شما را از یاد من غافل کردند،
یعنی پرداختن شما به مسخره کردن آنها، فرصت هدایت شدن را از شما گرفت و شما همواره به آنان میخندیدید. در مقابل،
(339)
من امروز آنان را به خاطر صبر و شکیبایی که داشتند پاداش دادم و تنها آنانند که رستگارانند.
مسخره کردن مؤمنان از سوي کافران و خندیدن به آنها در آیات دیگر هم آمده است، از جمله:
( ان الذین اجرموا کانوا من الذین آمنوا یضحکون (مطففین/ 29
همانا بدکاران پیوسته به مؤمنان میخندیدند.
و در ادامه اضافه میکند:
( فالیوم الذین آمنوا من الکفّار یضحکون (مطففین/ 34
ولی امروز (روز قیامت) مؤمنان به کافران میخندند.
[ [سورة مؤمنون ( 23 ): الآیات 112 الی 118
اشاره
قالَ کَمْ لَبِثْتُمْ فِی الاْءَرْضِ عَدَدَ سِنینَ ( 112 ) قالُوا لَبِثْنا یَوْمًا أَوْ بَعْضَ یَوْمٍ فَسْئَلِ الْعآدّینَ ( 113 ) قالَ إِنْ لَبِثْتُمْ إِلاّ قَلیلًا لَوْ أَنَّکُمْ کُنْتُمْ
تَعْلَمُونَ ( 114 ) أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناکُمْ عَبَثًا وَ أَنَّکُمْ إِلَیْنا لا تُرْجَعُونَ ( 115 ) فَتَعالَی اللّهُ الْمَلِکُ الْحَقُّ لاآ إِلهَ إِلاّ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْکَریمِ
116 ) وَ مَنْ یَدْعُ مَعَ اللّهِ إِلهًا اخَرَ لا بُرْهانَ لَهُ بِه فَإِنَّما حِسابُهُ عِنْدَ رَبِّهآ إِنَّهُ لا یُفْلِحُ الْکافِرُونَ ( 117 ) وَ قُلْ رَبِّ اغْفِرْ وَ ارْحَمْ وَ أَنْتَ )
( خَیْرُ الرّاحِمینَ ( 118
( گفت: چند سال در زمین درنگ کردید؟ ( 112 ) گفتند: یک روز یا بخشی از یک روز درنگ کردیم، از حسابگران بپرس ( 113
گفت: شما جز اندکی درنگ نکردید، اگر میدانستید ( 114 ) آیا گمان بردید که ما شما را بیهوده آفریدیم و شما به سوي ما باز
گردانده نمیشوید؟ ( 115 ) پس برتر است خداوندي که فرمانرواي بر حق است، معبودي جز او نیست، او پروردگار عرش گرامی
است ( 116 ) و هر کس معبود دیگري را با خدا بخواند که هیچ دلیلی بر آن وجود ندارد، حساب او نزد پروردگارش خواهد بود،
همانا کافران رستگار نمیشوند
(340)
( 117 ) و بگو: پروردگارا! بیامرز و رحمت آور و تو بهترین رحمت کنندگانی ( 118 )
نکات ادبی
در اینجا قبر است و پرسش از مدت ماندن در قبرهاست. اینکه بعضیها احتمال دادهاند که پرسش از طول « الارض » 1 منظور از
مدّت زندگی در زمین است، با سیاق آیات سازگار نیست.
جمع « سنین » پرسش از عدد میباشد. و « کم » است، چون « کم » استفهامیه و عدد براي تأکید مضمون « کم » تمیز براي « عدد سنین » 2
به معناي سال است. « سنه »
صفحه 224 از 410
که از عدد مشتق است. « عادّ » شمارش کنندگان، جمع « العادّین » 3
گفته شده که لو در اینجا « لما انکرتم البعث » شرطیه است و جمله جزاي آن حذف شده مانند « لو انکم کنتم تعلمون » در « لو » 4
براي تمنی است و نیازي به جمله جزا ندارد.
به معناي کار « عبث » و یا مفعول له براي فعل خلقناست. ضمنا .« عابثا » : حال از ضمیر جلاله و تأویل به اسم فاعل شده « عبثا » 5
بیهودهاي است که فایدهاي برآن مترتب نیست.
از باب تفاعل که براي مبالغه و کثرت در علوّ است. « تعالی » 6
صفت براي عرش است. « الکریم » 7
است و صفت توضیحی « الها » صفت براي « لا برهان له » میباشد و جمله « فانما حسابه » جمله « و من یدع » 8 جواب جمله شرطیه
.« طائر یطیر بجناحیه » است، مانند
است که یکی از « ردّ العجز علی الصدر » که در بخش پایانی سوره مبارکه مؤمنون است از باب « انه لا یفلح الکافرون » 9 جمله
آغاز و با این جمله به پایان خود نزدیک میشود. « قد افلح المؤمنون » آرایههاي ادبی است، چون سوره با
(341)
تفسیر و توضیح
آیات ( 112 115 ) قال کم لبثتم فی الارض عدد سنین...: آیات پیش، مشتمل بر گفتوگوي خداوند با اهل جهنم بود و اینک در
ادامه آن، خداوند از آنان میپرسد: شما چند سال در زمین درنگ کردید؟ این پرسش مربوط به عالم برزخ و درنگ آنها در قبر
است. آنها در پاسخ میگویند: ما یک روز یا قسمتی از یک روز، یعنی کمتر از یک روز در آنجا ماندیم. آنها اضافه میکنند که
این موضوع را از شمارندگان بپرس. منظور آنها از شمارندگان، فرشتگان میباشند و میخواهند بگویند که ما دقیقا نمیدانیم چقدر
در قبر ماندیم.
در پاسخ آنها گفته میشود: شما جز اندکی در زمین درنگ نکردید، اگر میدانستید. یعنی اگر در دنیا این آگاهی را داشتید، زنده
را به آگاهی در دنیا حمل کردیم، به « لو انکم کنتم تعلمون » شدن پس از مرگ و برپایی قیامت را انکار نمیکردید. اینکه جمله
است که فعل بعدي را به ماضی میکشاند. ماتصور میکنیم با این بیانی که کردیم، تکلفات و توجیهاتی « کنتم » خاطر وجود کلمه
را به معناي تمنی گرفتهاند که انصافا جاي آن نیست، موردي نخواهد « لو » که برخی از مفسران دچار آن شدهاند و حتی گاهی
داشت.
اندك بودن مدّت درنگ در قبر با انیکه قرنها و شاید میلیونها سال طول میکشد، در مقایسه با عالم آخرت است که جهانی ابدي و
جاودانی است؛ به اضافه اینکه روح انسان پس از جدا شدن از بدن در عالم مجرّدات قرار میگیرد و حساب روز و ماه و سال در
آنجا مطرح نیست.
در این گفتوگو، خداوند در واقع سخن آنها را که گفتند: یک روز یا کمتر در قبرها ماندهاند، تصدیق میکند و میفرماید: شما
جز اندکی در زمین نماندید و اگر این را در دنیا میدانستید انکار معاد نمیکردید.
اینکه اهل برزخ پس از زنده شدن در قیامت، ماندن خود در قبرها را مدتی اندك میدانند در آیات دیگر هم آمده است:
(342)
( یوم یدعوکم فتستجیبون بحمده و تظنّون ان لبثتم الا قلیلا(اسراء/ 52
روزي که شما را میخواند و شما با سپاس به او پاسخ میدهید و گمان میبرید جز اندکی درنگ نکردهاید.
صفحه 225 از 410
( و یوم تقوم الساعۀ یقسم المجرمون ما لبثوا غیر ساعۀ (روم/ 55
روزي که قیامت بر پا شود، گنهکاران سوگند میخورند که جز ساعتی درنگ نکردهاند.
همچنین در سوره طه آیات 102 تا 104 گفتوگوي گنهکاران را با یکدیگر به هنگام نفخ صور و برپایی قیامت نقل میکند که
بعضی از آنها گمان میکنند که فقط ده روز در قبرها بودهاند، ولی داناترین آنها میگوید فقط یک روز ماندهاید.
در آیه بعدي پس از بیان احساس آنان در مقدار درنگ کردن در قبر و اینکه خود را در برابر خداوند میبینند، به آنان گفته
میشود: آیا شما گمان میکردید که شما را بیهوده آفریدهایم و شما به سوي ما باز نخواهید گشت؟
آیات ( 116 118 ) فتعالی اللّه الملک الحق...: در آیات پایانی سوره مبارکه مؤمنون، از مجموع مطالبی که در آیات پیش آمده بود،
یک نتیجهگیري کلی و اساسی میشود و آن والایی و برتري خداوند از همه چیز است، آن خدایی که پادشاه بر حق است و
معبودي جز او وجود ندارد و او پروردگار عرش کریم است.
اینکه خداوند به عنوان پادشاه و فرمانرواي بر حق معرفی شده است، اشاره به این دارد که هیچ فرمانروایی بر حق نیست، البتّه نه از
نظر اینکه آنها ستم میکنند، چون برخی از پیامبران و صالحان هم به فرمانروایی رسیدهاند، بلکه از جهت اینکه ملک آنها کامل
نیست و در عین فرمانروایی اسیر قوانین طبیعی و اجتماعی خداوند هستند و اگر ملک هم باشند مملوك خدایند و به او نیاز دارند.
با توجه به صفاتی که در این آیه براي خداوند اثبات شد و او پادشاهی بر حق و معبودي یگانه و پروردگار عرش کریم معرفی
گردید، نتیجه این میشود که جز او نباید دیگري را مورد پرستش و عبادت قرار داد و هیچ گونه دلیل و برهانی بر وجود
(343)
معبودي جز او نداریم و لذا میفرماید: هر کس جز خدا معبود دیگري را که هیچ برهانی بر وجود آن نیست بخواند، حساب او نزد
پروردگارش میباشد، یعنی خدا به حساب او رسیدگی خواهد کرد و در قیامت مطابق آن جزا خواهد داد و تأکید میکند که
کافران هرگز رستگار نمیشوند. این جمله در مقابل جمله آغازین همین سوره مبارکه است که فرمود: همانا مؤمنان رستگار شدند.
در آخرین آیه این سوره، خطاب به پیامبر اسلام که در واقع خطاب به همه مؤمنان است، میفرماید: بگو: پروردگارا! بیامرز و
رحمت آور و تو بهترین رحمت کنندگانی.
این دعا همان دعایی است که در چند آیه پیش، از قول گروهی از بندگان خوب خدا نقل شد و آنها از خدا آمرزش و رحمت
خواستند و او را به عنوان خیر الراحمین یاد کردند. پیامبر مأمور میشود که همان دعا را تکرار کند.
* * *
25 شمسی در شهر مراغه به پایان رسید. والحمد للّه اوّلًا و آخراً. /6/ تفسیر سوره مبارکه مؤمنون در تاریخ 1384