گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد هفتم
[سورة نور ( 24 ): الآیات 39 الی 40




اشاره
وَ الَّذینَ کَفَرُوآا أَعْمالُهُمْ کَسَرابٍ بِقیعَۀٍ یَحْسَ بُهُ الظَّمْانُ مآءًحَتّیآ إِذا جآءَهُ لَمْ یَجِ دْهُ شَیْئًا وَ وَجَ دَ اللّهَ عِنْدَهُ فَوَفّیهُ حِسابَهُ وَ اللّهُ سَریعُ
الْحِسابِ ( 39 ) أَوْ کَظُلُماتٍ فی بَحْرٍ لُجِّیٍّ یَغْشیهُ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِه مَوْجٌ مِنْ فَوْقِه سَحابٌ ظُلُماتٌ بَعْضُها فَوْقَ بَعْضٍ إِذآ أَخْرَجَ یَدَهُ لَمْ یَکَدْ
( یَریها وَ مَنْ لَمْ یَجْعَلِ اللّهُ لَهُ نُورًا فَما لَهُ مِنْ نُورٍ ( 40
و کسانی که کافر شدند، اعمال آنان همانند سرابی در یک بیابان هموار است که شخص تشنه آن را آب میپندارد، تا چون بدانجا
رسد، آن را چیزي
(429)
نمییابد و خدا را نزد آن مییابد که حساب او را به طور کامل به او میدهد و خداوند زود حساب کننده است( 39 ) یا همانند
تاریکیهایی در دریایی متلاطم است که موجی آن را میپوشاند و بالاي آن موجی دیگر است و بالاي آن ابري است، تاریکیهایی
که برخی روي برخی دیگر است، هرگاه دست خود را بیرون آورد، نمیتواند ببیند و هرکس که خداوند براي او نوري قرار نداده،
( براي او هیچ نوري نیست( 40
نکات ادبی
« سرب » جایی در بیابان که شعاع نور آفتاب به آنجا چنان بتابد که از دور به صورت آب یا دریا دیده شود. این کلمه از « سراب » 1
صفحه 275 از 410
به معناي جریان مشتق شده، گویا از دور که به آن منطقه نگاه میکند، میپندارد که در آنجا آبی جاري است.
جمع قاع است که به معناي بیابان وسیع و گسترده است. « قیعه » در بیابانی. باء در اول آن حرف جر و « بقیعۀ » 2
تشنه، کسی که تشنگی بر وي غلبه کرده است. « الظمآن » 3
به معناي انباشته شدن چیزي بر روي چیزي. « لجّ » متلاطم، موّاج، آن قسمت از دریا که موجها بر آن حرکت میکند. از « لجّی » 4
لجاجت هم از همین ماده است.
نزدیک نمیشود که ببیند، مبالغه در ندیدن یعنی به دیدن آن نزدیک هم نمیشود تا چه رسد به اینکه ببیند. « لم یکد یراها » 5
تفسیر و توضیح
آیه ( 39 ) والذین کفروا اعمالهم کسراب بقیعۀ...: در مقابل مَثَلی که در آیات پیش به نور الهی زد و فرمود: خداوند هر کس را که
بخواهد به نور خود هدایت میکند، اینک در این دو آیه، دو مثل براي کفر و کافران میزند که یکی بیان کننده پندارها و
گمانهزنیهاي باطل آنهاست و دیگري تاریکیهاي تراکم وجود آنها را تصویر میکند.
در مَثَل نخست میفرماید: کافران اعمالشان همانند سرابی در یک بیابان هموار
(430)
است که شخص تشنه آن را آب میپندارد، ولی چون بدانجا رسد، آن را چیزي نمییابد و خدا را در آنجا مییابد.
بدون شک کافران نیز به گمان خود کارهاي نیکی انجام میدهند و آن را مایه افتخار خود میدانند و به آن خوشحال میشوند،
ولی چون این کارها از روي ایمان به خدا نیست، ارزش معنوي و الهی ندارند و در قیامت پاداشی به آنها داده نمیشود و مَثَل آنها
مثل تشنهاي است که در بیابان سرابی میبیند و آن را آب میپندارد، ولی چون به آنجا میرود میبیند که آن سراب است و چیزي
نیست که او میپنداشت.
درباره بیارزش بودن اعمال خیر کافران مَثلهاي دیگري هم در قرآن ذکر شده است، از جمله:
( مثل الذین کفروا بربّهم اعمالهم کرماد اشتدّت به الریح فی یوم عاصف (ابراهیم/ 18
مَثَل اعمال کسانی که به پروردگار خود کفر ورزیدند، همانند توده خاکستري است که در یک روز طوفانی باد بر آن بوزد.
در بینش قرآنی عملهایی ارزش دارد که از روي ایمان و اخلاص و براي خدا باشد و گرنه آن عمل هر قدر هم به ظاهر مهم باشد،
ارزش ندارد. البتّه ممکن است کسانی کارهاي نیکی را براي شهرتطلبی یا راحت کردن وجدان خود انجام دهند که معمولًا به این
هدف خود میرسند، ولی این کار هرگز ارزش معنوي ندارد و در قیامت پاداشی به آنها داده نخواهد شد و حتی اگر این اعمال با
نیّتهاي شیطانی باشد کیفر هم خواهد داشت.
در آیه موردبحث تصریح میکند که کافر وقتی به سراب میرسد، آن را چیزي که میپنداشت نمییابد و خدا را نزد آن مییابد و
خدا به تمامی، حساب او را میدهد، یعنی خداوند مطابق با نیت و عملکرد او به او جزا میدهد. در پایان آیه خاطرنشان میسازد که
خداوند سریع الحساب است، یعنی زود به حساب مردم رسیدگی میکند و کثرت مردم او را از حسابرسی ناتوان نمیسازد.
(431)
آیه ( 40 ) او کظلمات فی بحر لجّی یغشیه موج....: مَثَل دوم براي کافران است و آن تاریکیهاي انباشته شده و ظلمت در ظلمت است
است که در آیات پیش گذشت. براي ترسیم آن ظلماتی را مثال میزند که در یک دریاي متلاطم « نور علی نور » و این در مقابل
موّاج باشد و موجی بر روي موجی افتد و آسمان هم ابري باشد، در چنین شرایط هولناك و در این تاریکی مطلق که انسان حتی
اگر دست خود را مقابل چشم خود بیاورد آن را نمیبیند، وحشتی گران بر انسان غلبه میکند و خود را بیپناه مییابد و این ظلمتی
صفحه 276 از 410
بالاي ظلمتی است.
انسان کافر با دورشدن از خدا و سرچشمه نور، در تاریکی مطلق رها میشود و او نمیتواند پیش پاي خود را ببیند و راه به جایی
نمیبرد.
اضافه میکند که هرکس که خداوند براي او نوري قرار نداده، براي او هیچ نوري نیست و او در تاریکی و گمراهی مطلق است.
منظور از این نور، نور هدایت الهی است که خداوند آن را ارزانی بندگان مؤمن خود کرده است و کافر از این جهت نور ندارد که
خود چنین خواسته است.
به طوري که بارها گفتهایم، خداوند یک هدایت عمومی دارد که شامل مؤمن و کافر هر دو میشود و خدا راه حق را به همه نشان
داده و اتمام حجت کرده است، وقتی کسی در اثر این هدایت عمومی، راه درستی را انتخاب میکند، خداوند او را مشمول هدایت
خاص خود قرار میدهد و به او نوري میبخشد که به وسیله آن میتواند حقایق والا را درك کند، اما کافر با انتخاب نادرست خود،
خود را از این نور محروم میکند و در تاریکی و ضلالت میماند و چقدر فاصله است میان این دو گروه.
او من کان میتا فاحییناه و جعلنا له نورا یمشی به فی الناس کمن مثله فی الظلمات لیس بخارج منها کذلک زین للکافرین ما کانوا
( یعملون (انعام/ 122
آیا داستان کسی که مرده بود و زندهاش کردیم و براي او نوري قرار دادیم که با آن در میان مردم راه میرود، مانند داستان کسی
است که در تاریکیهاست و از آن بیرون آمدنی نیست؟ بدینگونه براي کافران آنچه میکنند در نظرشان آراسته شده است.
(432)
تشبیه هدایت به نور و گمراهی به تاریکی و نیز تشبیه ایمان به نور و کفر به تاریکی در آیات متعددي از قرآن کریم آمده و براین
نکته بارها تأکید شده است که خداوند همواره میخواهد انسان را از تاریکی به سوي نور ببرد و به پیامبر اسلام(ص) و قرآن، نور
اطلاق شده است و این به نسبت نقش مهم آنها در روشن کردن راه انسان و هدایت به سوي خداست.
چند روایت
( 1 قال علی(ع): المؤمن یتقلّب فی خمسۀ من النور: مدخله نور، و مخرجه نور، و علمه نور، و کلامه نور، و منظره یوم القیامۀ نور.( 1
امیرالمؤمنین فرمود: مؤمن در پنج نور حرکت میکند: وارد شدن او نور و خارج شدن او نور و علم او نور و سخن او نور و چشم
انداز او در قیامت نور است.
( 2 قال رسول اللّه(ص): اتقوا فراسۀ المؤمن فانه ینظر بنوراللّه.( 2
پیامبر خدا فرمود: از هوشیاري مؤمن برحذر باشید که او با نور خدا مینگرد.
[ [سورة نور ( 24 ): الآیات 41 الی 46
اشاره
أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللّهَ یُسَ بِّحُ لَهُ مَنْ فِی السَّمواتِ وَ الاْءَرْضِ وَالطَّیْرُ صآفّاتٍ کُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَ لاتَهُ وَ تَسْبیحَهُ وَ اللّهُ عَلیمٌ بِما یَفْعَلُونَ ( 41 ) وَ لِلّهِ
مُلْکُ السَّمواتِ وَ الاْءَرْضِ وَ إِلَی اللّهِ الْمَصیرُ ( 42 ) أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللّهَ یُزْجی سَحابًا ثُمَّ یُؤَلِّفُ بَیْنَهُ ثُمَّ یَجْعَلُهُ رُکامًا فَتَرَي الْوَدْقَ یَخْرُجُ مِنْ
خِلالِه وَ یُنَزِّلُ مِنَ السَّمآءِ مِنْ جِبالٍ فیها مِنْ بَرَدٍ فَیُصیبُبِه مَنْ یَشآءُ وَ یَصْرِفُهُ عَنْ مَنْ یَشآءُ یَکادُ سَنا بَرْقِه یَذْهَبُ بِالاْءَبْصارِ ( 43 ) یُقَلِّبُ
اللّهُ اللَّیْلَ وَ النَّهارَ إِنَّ فی ذلِکَ لَعِبْرَةً لاِءُولِی الاْءَبْصارِ ( 44 ) وَ اللّهُ خَلَقَ کُلَّ دآبَّۀٍ مِنْ مآءٍ فَمِنْهُمْ مَنْیَمْشی عَلی بَطْنِه وَ مِنْهُمْ مَنْ یَمْشی
صفحه 277 از 410
عَلی رِجْلَیْنِ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَمْشی عَلیآ أَرْبَعٍ یَخْلُقُ اللّهُ ما یَشآءُ إِنَّ اللّهَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ
. 1 - شیخ صدوق، الخصال، ص 277
. 2 - کافی، ج 1، ص 218
(433)
( قَدیرٌ ( 45 ) لَقَدْ أَنْزَلْنآ ایاتٍ مُبَیِّناتٍ وَ اللّهُ یَهْدي مَنْ یَشآءُ إِلی صِراطٍ مُسْتَقیمٍ ( 46
آیا ندیدي که هرکس که در آسمانها و زمین است و پرندگانی که بال گشودهاند، براي خداوند تسبیح میگویند؟ هرکدام دعا و
تسبیح خود را میدانند، و خدا به آنچه انجام میدهند داناست ( 41 ) و براي خداست پادشاهی آسمانها و زمین و بازگشت به سوي
خداست ( 42 ) آیا ندیدي که خداوند ابرهایی را به آرامی میراند، سپس میان آن پیوند میدهد، سپس آن را متراکم میسازد، پس
باران را میبینی که از لابه لاي آن بیرون میآید و از آسمان از کوههایی که در آن است تگرگی فرو میفرستد، پس هرکس را
بخواهد با آن آسیب میرساند و از هرکس که بخواهد آن را باز میدارد، نزدیک است درخشش برق آن دیدگان را از بین ببرد
43 ) خداوند شب و روز را میگرداند، همانا در آن عبرتی براي صاحبان بصیرت است ( 44 ) و خداوند هر جنبندهاي را از آب )
آفریده، پس برخی از آنها بر شکم راه میروند و برخی از آنها بر دو پا راه میروند و برخی از آنها بر چهار پا راه میروند، خداوند
هرچه را که خواهد میآفریند. همانا خدا بر هر چیزي تواناست ( 45 ) به تحقیق ما آیات روشنگري را فرستادیم و خدا هرکه را
( بخواهد به راهراست هدایت میکند( 46
نکات ادبی
آیا ندیدي، آیا متوجه نشدي، آیا ندانستی. منظور از دیدن در اینجا آگاه شدن و دانستن است. « الم تر » 1
است. « من فی السموات » جمع طائر، پرنده. الطیر عطف به « الطیر » 2
است. « الطیر » پرندگانی که بالهاي خود را گشودهاند و در حال پروازند. صافات حال از « صافات » 3
بر میگردانند. « اللّه » برمیگردد، بعضی آن را به « کلّ » به « قد علم » 4 ضمیر
(434)
به معناي دفع کرن و سوق دادن است. « ازجاء » . به آرامی میراند « یزجی » 5
.« سحاب مرکوم » : هم به همین معناست « مرکوم » . متراکم، انباشته، انبوه « رکام » 6
قطرات باران. « الودق » 7
تگرگ. منظور کوههاي تگرگ است که در جوّ به صورت متراکم و یخ زدهاند و به « بَرَد » . است « من السماء » بدل از « من جبال » 8
صورت کوه درآمدهاند.
به معناي رسیدن بلا و شرّ است و مصیبت هم از آن مشتق شده است، اما اگر « اصابۀ » . آسیب میرساند، ضرر میزند « یصیب » 9
.« ان تصبک حسنۀ » : قرینهاي در جمله باشد به معناي رسیدن خیر هم استعمال میشود، مانند
نور، درخشش. این کلمه با الف مقصوره به معناي درخشش و با الف ممدوده (سناء) به معناي مقام و مرتبه والاست. « سنا » 10
تفسیر و توضیح
42 ) الم تر ان اللّه یسبّح له من فی السموات و الارض..: در این گروه از آیات، به برخی از نشانههاي علم و قدرت - آیات ( 41
خداوند اشاره میکند تا مردم با تفکر در آنها به عظمت پروردگار جهان پی ببرند.
صفحه 278 از 410
نخستین نشانه قدرت خداوند در جهان که در این آیات به آن اشاره شده، تسبیح گویی موجودات عالم براي خداوند است،
میفرماید: آیا ندیدي که خداي را آنکه در آسمانها و زمین است و نیز پرندگانی که در حال بال گشودن هستند، تسبیح
میگویند؟ این خطاب متوجه پیامبر و هرکسی است که این آیه را میخواند و منظور از آن دیدن با چشم نیست، بلکه دیدن با قلب
و در واقع درك این مطلب است که همه چیز خدا را تسبیح میگوید.
تعبیر آورده و در « من فی السموات والارض » توجه کنیم که در این آیه از موجودات عالم که تسبیح گوي خداوند هستند، با لفظ
ما فی السموات و الارض (حشر/ 24 ) تعبیر آورده است و میدانیم که معمولًا در زبان عربی » برخی از آیات از همین معنا با لفظ
(435)
به کار رفته به جهت این است « من » در اشیا به کار برده میشود. اینکه در این آیه موصول « ما » در اشخاص و ذوي العقول و « من »
به کار رفته معناي اصلی لحاظ شده « ما » که به خاطر تسبیح گویی اشیاء، آنها را نازل به منزله اشخاص قرار داده و در آیاتی که
است.
درباره تسبیح گویی موجودات عالم در ذیل آیه 44 از سوره اسراء توضیح دادیم.
در آیه مورد بحث علاوه بر تسبیح گویی هر که در آسمانها و زمین است، از تسبیح گویی پرندگانی که بال گشودهاند نیز یاد
میکند. گفته شده که نکته آن این است که از نظر نوع مردم، پرندگان در حال پرواز نه در آسمان و نه در زمین هستند، ولی با
توجه به اینکه برخی دیگر از پدیدههاي هستی هم در آیات دیگر قرآنی به خصوص نام برده شد که تسبیحگو هستند، میتوان
گفت که ذکر نام این پدیدهها و از جمله پرندگان در این آیات براي جلب توجه مردم به خصوص این پدیدههاست که شگفتیهایی
( در آنها وجود دارد. از جمله پدیدههایی که از تسبیح گویی آنها به خصوص نام برده شده، رعد (رعد/ 13 ) کوهها (انبیاء/ 79
پرندگان (آیه مورد بحث) هستند.
در ادامه آیه میفرماید: همگی دعا و تسبیح خود را میدانند. منظور این است که همه موجودات از طریق تکوینی، با روش و کیفیت
تسبیح گویی خود آشنا هستند و میدانند که چگونه خدا را تسبیح بگویند. این علم یک علم تکوینی است که در همه موجودات
وجود دارد. همانگونه که خورشید و ماه و ستارگان از نظر تکوینی میدانند که چگونه و در چه مسیري حرکت کنند و حرکت و
سیر آنها بسیار دقیق و منظم است، هر موجودي چنین است و این همان هدایت تکوینی پس از آفرینش است که در آیه اعطی کل
شیء خلقه ثم هدي به آن اشاره شده و ما چند صفحه پیش درباره آن سخن گفتیم.
را مربوط به خدا دانستهاند، یعنی خداوند تسبیح آنها را میداند. به نظر میرسد که این تفسیر با سیاق آیات سازگار « علم » بعضیها
نیست، چون آیه در مقام بیان شگفتی کار موجودات است و آگاهی خداوند به کار آنها در جمله بعدي به صراحت گفته شده
(436)
است: واللّه علیم بما یفعلون و خدا به آنچه انجام میدهند، آگاه است.
در آیه بعدي اضافه میکند که پادشاهی و فرمانروایی آسمانها و زمین از آنِ خداوند است و همگی به سوي خدا بازگشت میکنند.
44 ) الم تر انّ اللّه یزجی سحابا ثم یؤلّف بینه...: یکی دیگر از نشانههاي خداوند در جهان هستی را متذکر میشود و - آیات ( 43
خطاب به پیامبر و هر کسی که این سخن به او میرسد، میفرماید: آیا ندیدي و ندانستی که خداوند ابري را به آرامی میراند آنگاه
میان آن را به هم میپیوندند، سپس آن را متراکم میسازد، آنگاه دانههاي باران را میبینی که از لابه لاي آن بیرون میآید؟
در این آیه از تشکیل ابرها و حرکت آنها و به هم پیوستن لکههاي ابر و فشرده شدن آنها و بالاخره باریدن باران خبر میدهد که
پدیدهاي بس مهم و شگفت است و زندگی انسان و حیوان در روي زمین به آن وابسته است.
از آنجا که این پدیده هم مهم و هم به آسانی قابل درك همگان است، در آیات قرآنی بارها به ذکر آن پرداخته شده و با آن به
صفحه 279 از 410
وجود خدا و قدرت و علم او و نیز به زنده شدن زمین به وسیله باران که دلیلی بر امکان رستاخیز است استدلال شده است و نیز
رحمت و عنایت خداوند بر انسان و حیوان مورد تأکید قرار گرفته است.
در ادامه آیه از تگرگ یاد میکند و میفرماید: از کوههایی از آسمان تگرگ فرو میریزد، پس هرکس را که بخواهد، با آن
آسیب میرساند و از هرکس که بخواهد آن را باز میدارد. درخشش برق آن نزدیک است که دیدگان را از میان ببرد.
در اینجا تگرگ به عنوان یک بلاي آسمانی معرفی شده و آن وقتی است که تگرگ روي محصولات کشاورزي میبارد و گلهاي
درختان و میوهها و گندمزارها را نابود میکند و این براي صاحبان آنها یک بلاست، در عین حال براي دیگران که از آن آسیبی
ندیدهاند، یک نعمت است چون از آب آن استفاده میکنند. براي همین است که در این آیه تصریح میکند که باریدن تگرگ
براي گروهی به صورت بلا و آسیب است و خدا هرکس را که بخواهد از آن حفظ میکند و مسلم است که این کار از روي
ملاکها و
(437)
معیارهاي خاص خود اتفاق میافتد و کسانی در اثر نافرمانی خدا و به خاطر اعمال ناپسند خود گرفتار چنین بلاهایی میشوند.
در این آیه از ابرهایی که از آنها تگرگ میبارد، به عنوان کوهها یاد میکند و این یک نوع تشبیه است و ابرهاي متراکمی که
تگرگ از آنها میبارد و همراه با صاعقه و رعد و برق است، بسیار بزرگ و گاهی بزرگتر از کوههاست.
در پایان آیه، از درخشش برق این ابرها و صاعقههایی که به وجود میآید، سخن به میان میآورد و میفرماید: نزدیک است که
درخشش برق آن دیدگان را از میان ببرد.
پس از بیان این آیات و نشانههاي الهی، در آیه بعد نشانه دیگري را ذکر میکند و آن اینکه خداوند شب و روز را میگرداند، یعنی
جابه جا میکند و در آن عبرتی براي صاحبان بصیرت است.
چرخش روز و شب و جانشینی آنها از یکدیگر، یکی از آیات مهم الهی است و نقش آن در زندگی خاکی بسیار مهم و تعیین
کننده است، اگر همیشه شب و یا همیشه روز بود زندگی امکان نداشت.
46 ) و اللّه خلق کل دابّۀ من ماء...: پیدایش حیات در زمین، یکی از آیات بزرگ خداوند است که در این آیه به ذکر - آیات ( 44
آن پرداخته شده است. طبق این آیه اساس آفرینش هر موجود زندهاي آب است، میفرماید: خداوند هر جنبندهاي را از آب آفرید و
در آیه دیگر میفرماید:
( و جعلنا من الماء کل شیء حیّ (انبیاء/ 30
و هر چیز زندهاي را از آب پدید آوردیم.
پدید آمدن هر موجود زنده از آب، یا اشاره به نطفه است و یا تأکید بر وابستگی کامل زندگی به آب است که اگر نباشد زندگی
نیز نخواهد بود. امروز دانشمندان در مطالعه کرات آسمانی احتمال وجود موجود زنده را وابسته به وجود آب میدانند و در هر
کرهاي که آب نباشد موجود زندهاي هم نیست.
در آیه مورد بحث، پس از بیان اینکه خداوند هر موجود زندهاي را از آب آفریده،
(438)
موجودات زنده را از نظر کیفیت راه رفتن به چند قسم تقسیم میکند:
برخی از آنها روي شکم خود راه میروند، مانند مار و خزندگان و برخی از آنها بر دو پا راه میروند، مانند انسان و برخی هم بر
چهار پا راه میروند، مانند بسیاري از حیوانات اهلی و درنده و جز آنها.
توجه کنیم که این تقسیم بندي از باب ذکر نمونه است و ممکن است حیواناتی باشند که به صورت دیگري راه بروند مانند برخی از
صفحه 280 از 410
حشرات چون هزارپا یا پرندگان که پرواز میکنند، هرچند که آنها در روي زمین با دو پا راه میروند.
اضافه میکند که خداوند آنچه را بخواهد میآفریند، یعنی انواع و اصناف موجودات زنده منحصر به حیواناتی که اکنون در روي
زمین وجود دارند، نیست و ممکن است خداوند گونههاي دیگري را بیافریند، چون خداوند بر هر چیزي تواناست.
پس از بیان آیات و نشانههاي متعددي از قدرت خداوند، میفرماید: ما نشانههاي روشنگري را فرستادیم و خداوند هرکس را که
بخواهد، به راه راست هدایت میکند. بدون شک خواست خداوند به هدایت کسانی تعلق میگیرد که آمادگی آن را در خود
ایجاد کرده باشند و در برابر حق عناد و لجاجت نکنند.
« آیات بیّنات » . را آورده است « بیّنات » همراه است و در برخی از آیات قرآن، صفت « مبیّنات » توجه کنیم که در اینجا آیات با صفت
یعنی آیات روشنگر. بنابراین، آیات الهی هم خود روشن هستند و هم روشن کننده راه مردمند. « آیات مبینات » یعنی آیات روشن و
[ [سورة نور ( 24 ): الآیات 47 الی 50
اشاره
وَ یَقُولُونَ امَنّا بِاللّهِ وَ بِالرَّسُولِ وَ أَطَعْنا ثُمَّ یَتَوَلّی فَریقٌ مِنْهُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِکَ وَ مآ أُولئآِكَ بِالْمُؤْمِنینَ ( 47 ) وَ إِذا دُعُوآا إِلَی اللّهِ وَ رَسُولِه
لِیَحْکُمَبَیْنَهُمْ إِذا فَریقٌ مِنْهُمْ مُعْرِضُونَ ( 48 ) وَ إِنْ یَکُنْ لَهُمُ الْحَقُّ یَأْتُوآا إِلَیْهِ مُذْعِنینَ ( 49 ) أَفی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ أَمِ ارْتابُوآا أَمْ یَخافُونَ
أَنْ یَحیفَ
(439)
( اللّهُ عَلَیْهِمْ وَ رَسُولُهُ بَلْ أُولئآِكَ هُمُ الظّالِمُونَ ( 50
و میگویند: به خدا و پیامبر ایمان آوردیم و اطاعت کردیم، آنگاه پس از آن گروهی از آنان روي برمیگردانند و آنان مؤمن
نیستند( 47 ) و هنگامی که به سوي خدا و پیامبرش خوانده میشوند تا میان آنها داوري کند، ناگاه گروهی از آنان رویگردان
میشوند ( 48 ) و اگر حق به جانب آنان باشد، شتابان و فرمانبردار به سوي وي میآیند ( 49 ) آیا در دلهاي آنان مرضی است، یا
( شک دارند، یا میترسند که خدا و پیامبرش بر آنان ستم کنند؟ بلکه خود آنان ستمکارانند( 50
نکات ادبی
تکرار شده تا دلالت کند که ایمان به خدا و ایمان به رسول دو مقوله جدا هستند. « بالرسول » 1 حرف جر در
به معناي شتاب کردن و فرمانبرداري و به معناي اقرار و اعتراف هم به کار میرود، اعتراف هم در واقع « اذعان » از « مذعنین » 2
فرمانبرداري و اطاعت از طرف مقابل است.
در اینجا فجائیه است و اذاي فجائیه احتیاج به جواب ندارد و در اول کلام هم واقع نمیشود. « اذا » . ناگهان گروهی « اذا فریق » 3
در اصل به معناي انحراف و میل به سوي باطل و خروج از اعتدال است. ظلم شدیدتر از « حیف » . جور کند، ستم ورزد « یحیف » 4
حیف است.
تفسیر و توضیح
50 ) ویقولون آمنّا باللّه و بالرسول واطعنا...: این آیات درباره منافقان عصر پیامبر(ص) است که به ظاهر اظهار ایمان - آیات ( 47
میکردند، ولی در باطن ایمان نداشتند. آنها میگفتند: به خدا و به رسول ایمان آوردیم و اطاعت کردیم، اما گروهی از آنان پس
صفحه 281 از 410
(440)
از این اظهارایمان، رویگردان میشدند.
سرّ اینکه در آیه شریفه گفته شده که گروهی از آنان رویگردان میشدند و این را به همه آنان نسبت نمیدهد، این است که این
آیات در مقام اطاعت از داوري پیامبر است. برخی از منافقان با اینکه میگفتند: اطاعت میکنیم، در مخاصمات خود، از قضاوت
پیامبر رویگردان میشدند و به آن رضایت نمیدادند، به طوري که در ادامه آیات به آن تصریح شده است.
بنابراین، فقط گروهی از منافقان چنین میکردند و گروهی هم بودند که یا اصلا موردي براي مخاصمه نداشتند و یا داوري پیامبر را
قبول میکردند و در عین حال ایمان به خدا و پیامبر نداشتند. اینکه در پایان آیه میفرماید آنان مؤمن نیستند، این جمله مربوط به
آن گروه یاد شده نیست، بلکه شامل همه منافقان است که در آغاز آیه از آنان صحبت شد.
از این آیه روشن میشود که ایمان واقعی فقط با گفتن به زبان حاصل نمیشود، بلکه اعتقاد درونی هم لازم است، هرچند که اسلام
ظاهري که باعث حفظ جان و مال میشود با گفتن به زبان هم حاصل میشود.
آیات بعدي، راجع به عکس العمل برخی از منافقان درباره داوري پیامبر در مخاصمات و دعاوي آنهاست که اگر حدس میزدند
که پیامبر به زیان آنها حکم خواهد داد، سعی میکردند که داوري پیش پیامبر نبرند، ولی اگر خود را حق به جانب میدانستند و
حدس میزدند که پیامبر به سود آنها حکم خواهد داد، شتابان به سوي پیامبر میرفتند و اظهار اطاعت و فرمانبرداري میکردند.
خداوند پس از بیان این حالت سودجویانه آنها، سه چیز را به عنوان انگیزه آنها براي این کار مطرح میکند و میپرسد: آیا در
دلهاي آنها بیماري است و یا آنها در شک و تردیدند و یا میترسند که خدا و پیامبرش در حق آنها ستم روا دارند؟ سپس
میفرماید: بلکه آنان خودشان ستمکارند.
مطرح کردن این سه چیز به صورت تردید، به معناي آن نیست که آنها فقط یکی از
(441)
اینها را داشتند، بلکه ممکن است بعضی از آنان یکی از اینها و بعضی هم همه اینها را داشته باشند.
مشکل اصلی منافقان این بود که به حقانیت پیامبر ایمان نداشتند و گرنه احتمال نمیدادند که پیامبر در قضاوت خود، به آنان ستم
کند. پیامبر از جانب خداوند مأموریت داشت که همواره در میان مردم مطابق حق و بر اساس آنچه خداوند به او وحی کرده است،
داوري کند:
( انا انزلنا الیک الکتاب بالحق لتحکم بین الناس بما اراك اللّه (نساء/ 105
همانا ما کتاب را براساس حق بر تو نازل کردیم تا میان مردم بدانگونه که خداوند به تو نشان میدهد داوري کنی.
البتّه ممکن است که گاهی انسان به خدا و پیامبر هم ایمان داشته باشد و یقین کند که پیامبر یا حاکم عادل قضاوت درست خواهد
کرد، ولی چون حق را به جانب خود نمیداند، داوري را پیش کسی ببرد که به نفع او حکم میکند و البتّه این حالت دلیل بر ضعف
ایمان است:
الم تر الی الذین یزعمون انهم آمنوا بما انزل الیک و ما انزل من قبلک یریدون ان یتحاکموا الی الطاغوت و قد امروا ان یکفروا به
( (نساء/ 60
آیا ندیدي کسانی را که میپندارند به آنچه به سوي تو نازل شده و به آنچه پیش از تو نازل گردیده، ایمان آوردهاند، میخواهند
داوري خود را به سوي طاغوت ببرند، در حالی که به آنها فرمان داده شده که به آن کفر ورزند.
[ [سورة نور ( 24 ): الآیات 51 الی 54
صفحه 282 از 410
اشاره
إِنَّما کانَ قَوْلَ الْمُؤْمِنینَ إِذا دُعُوآا إِلَی اللّهِ وَرَسُولِه لِیَحْکُمَ بَیْنَهُمْ أَنْ یَقُولُوا سَمِعْنا وَ أَطَعْنا وَ أُولئآِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ( 51 ) وَ مَنْ یُطِعِ
اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یَخْشَ اللّهَ وَ یَتَّقْهِ فَأُولئآِكَ هُمُ الْفآئِزُونَ ( 52 ) وَ أَقْسَ مُوا بِاللّهِ جَهْدَ أَیْمانِهِمْ لَئِنْ أَمَرْتَهُمْ لَیَخْرُجُنَّ قُلْ لا تُقْسِمُوا طاعَۀٌ
مَعْرُوفَۀٌ إِنَّ اللّهَ خَبیرٌ بِما تَعْمَلُونَ ( 53 ) قُلْ أَطیعُوا اللّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ فَاِنْ تَوَلَّوْا
(442)
( فَإِنَّما عَلَیْهِ ما حُمِّلَ وَ عَلَیْکُمْ ما حُمِّلْتُمْ وَ إِنْ تُطیعُوهُ تَهْتَدُوا وَ ما عَلَی الرَّسُولِ إِلاَّ الْبَلاغُ الْمُبینُ ( 54
همانا سخن مؤمنان هنگامی که به سوي خدا و رسولش خوانده شوند تا در میان آنها داوري کند، این است که میگویند: شنیدیم و
اطاعت کردیم، و ایشانند که رستگارند( 51 ) و هرکس که خدا و رسولش را اطاعت کند و از خدا بترسد و از او پروا کند، آنانند که
کامیابند( 52 ) و با سوگندهاي شدید خود به خدا سوگند خوردند که اگر به آنان فرمان دهی (براي جهاد) بیرون میآیند، بگو:
سوگند مخورید، اطاعت پسندیده (داشته باشید) همانا خداوند به آنچه میکنید آگاه است( 53 ) بگو: خدا را اطاعت کنید و پیامبر را
اطاعت کنید، پس اگر رويگردان شوید، هرآینه بر اوست آنچه برعهدهاش نهاده شده و بر شماست آنچه بر عهدهتان نهاده شده
( است و اگر از وي اطاعت کنید، هدایت میشوید و بر پیامبر جز پیام رسانی آشکار چیزي نیست( 54
نکات ادبی
دلالت بر استمرار میکند، یعنی طبیعت حال مؤمن این است که همواره چنین بگوید. «... انما کان قول » در « کان » 1
بود و چون در جمله شرطیه قرار گرفته، یاء آن به جهت جزم حذف شده، « یتّقیه » از او پروا کند، از او بهراسد. در اصل « یتّقه » 2
توجه کنیم که پس از حذف یاء حرف قاف باید مکسور میشد، ولی به جهت تخفیف و توالی دو حرف مکسور، .« یرضه » مانند
کسره آن نیز حذف گردیده و قاف ساکن شده. ضمنا طبق قاعده باید ضمیر متصل پس از حرف ساکن مضموم باشد مانند منه و
عنه، ولی چون سکون قاف عارضی است ضمیر متصل مطابق اصل خود مکسور مانده است.
هر دو به معناي رستگاري و وصول به نیکی است، ولی مرتبه فوز از « فلاح » و « فوز » . رستگاران واقعی، پیروزمندان « الفائزون » 3
مرتبه فلاح بالاتر است.
(443)
سوگند خوردند. با اینکه فعل متعددي است، ولی معناي لازم میدهد. « اقسموا » 4
« جهدوا جهد ایمانهم » : مصدر و مفعول مطلق فعل محذوف است به تقدیر « جهد » . با سوگندهاي سخت و غلیظ « جهد ایمانهم » .5
ایمان هم جمع یمین به معناي سوگند است.
.« طاعۀ معروفۀ افضل بکم » یا « طاعۀ معروفۀ خیر لکم » : مبتداست و خبر آن محذوف است « طاعۀ معروفۀ » 6
در آیه براي نشان دادن آن است که اطاعت از پیامبر با اطاعت از خدا متفاوت است، هرچند که اطاعت از پیامبر « اطیعوا » 7 تکرار
هم نوعی اطاعت از خداست.
بود که تاء مضارع حذف شده و این واژه جمع مذکر مخاطب است. « تتولّوا » در اصل « تولّوا » 8
بر میگردد. « الرسول » به « فانما علیه » 9 ضمیر در
تفسیر و توضیح
صفحه 283 از 410
52 ) انما کان قول المؤمنین اذا دعوا الی اللّه...: در مقابل منافقان که از اطاعت پیامبر سر باز میزدند و در مخاصمات و - آیات ( 51
دعاوي خود به داوري پیامبر رضایت نمیدادند، مؤمنان همواره در برابر خدا و پیامبر تسلیم هستند.
در این آیات، مقام تسلیم و طاعت مؤمنان را میستاید و میفرماید: جز این نیست که پاسخ مؤمنان هنگامی که به سوي خدا و
رسولش خوانده میشوند تا پیامبر میانشان داوري کند، همواره این است که شنیدیم و اطاعت کردیم. سپس میفرماید: آنان همان
رستگارانند.
در آیه بعدي مرتبه بالاتري از اطاعت را بیان میکند و آن اطاعت عملی و خوف و خشیت از خداست. کسانی که علاوه بر اظهار
لفظی و گفتن اینکه شنیدیم و اطاعت کردیم، اطاعت عملی هم داشته باشند و از خدا بترسند و پروا کنند،به مرتبه بالاتري از
(444)
است. فرق میان فلاح و فوز که هر دو به معناي رستگاري است، در این است که فلاح رسیدن « فوز » رستگاري میرسند و آن همان
مقام وصول به « فوز » انسان به مقامی است که شایستگی دریافت پاداش الهی را پیدا میکند و در مسیر سعادت قرار میگیرد و لی
خیر است و کسی که به مرتبه فوز میرسد، در آغوش سعادت و خوشبختی و نعمتهاي الهی است.
54 ) و اقسموا باللّه جهد ایمانهم...: منافقان براي خودنمایی و جازدن خویش در صف مؤمنان، سوگندهاي غلیظی - آیات ( 53
میخورند و اظهار میدارند که اگر پیامبر به آنها فرمان جهاد بدهد، حتماً آنها به سوي جهاد بیرون خواهند آمد. در این آیه خطاب
به آنها اظهار میدارد که فرمانبري نیکو از پیامبر، از این سوگندها بهتر است و خداوند از آنچه میکنید، آگاه است.
منظور این است که شما باید در عمل اطاعت کنید، آنهم اطاعتی نیکو و پسندیده. گاهی انسان از روي ناچاري از کسی اطاعت
میکند و در دلش به انجام آن کار راضی نیست، ولی گاهی از ته دل و از روي علاقه، از کسی اطاعت میکند و از کار خود
است. « طاعۀ معروفۀ » خرسند است. این نوع اطاعت کردن، همان اطاعت نیکو و پسندیده و به تعبیر قرآن
در آیه بعدي، از پیامبر میخواهد که به آنان بگوید: از خدا اطاعت کنید و از رسول اطاعت کنید و اگر از اطاعت کردن رویگردان
شوید، بر پیامبر است که وظیفهاي را که به او محول شده، انجام دهد و بر شماست که مسئولیت خود را برعهده بگیرید و شما باید
پاسخگوي اعمال خود باشید و البتّه اگر پیامبر را اطاعت کنید هدایت خواهید یافت و پیامبر وظیفهاي جز این ندارد که پیام الهی را
به روشنی ابلاغ نماید.
منظو این است که تکلیف پیامبر فقط رساندن پیام الهی است و او نمیتواند کسی را مجبور به ایمان کند و اساسا ایمان که یک امر
باطنی است، جبر بردار نیست. البتّه این مانع از آن نیست که پیامبر با کسانی که سدّ راه هدایت مردم دیگر میشوند و اساس دین را
به خطر میاندازند، بجنگد.
(445)
تکرار شده و این به جهت آن است که نوع اطاعت از خدا با نوع اطاعت از پیامبر فرق « اطیعوا » توجه کنیم که در این آیه، کلمه
میکند.اطاعت از خدا باید توأم با عبادت و سجده براي او باشد، ولی اطاعت از پیامبر عمل کردن به فرمانهاي اوست. ضمنا از این
آیه فهیمده میشود که اطاعت از رسول هم در کنار اطاعت از خدا واجب است، بنابراین، سخن کسانی که میگفتند: قرآن ما را
بس است، سخن درستی نیست و قرآن و سنت در کنار هم قرار دارند و در واقع اطاعت از رسول ممکن است در عرض اطاعت از
خدا باشد، ولی در همان حال اگر تحلیل شود باز هم در طول اطاعت از خداست.
[ [سورة نور ( 24 ): الآیات 55 الی 57
اشاره
صفحه 284 از 410
وَعَدَ اللّهُ الَّذینَ امَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الاْءَرْضِ کَمَ ا اسْتَخْلَفَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دینَهُمُ الَّذيِ
ارْتَضی لَهُمْ وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا یَعْبُدُونَنی لا یُشْرِکُونَ بی شَیْئًا وَ مَنْ کَفَرَ بَعْدَ ذلِکَ فَأُولئآِكَ هُمُ الْفاسِقُونَ ( 55 ) وَ أَقیمُوا
الصَّلوةَ وَ اتُوا الزَّکوةَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ ( 56 ) لا تَحْسَ بَنَّ الَّذینَ کَفَرُوا مُعْجِزینَ فِی الاْءَرْضِ وَ مَأْویهُمُ النّارُ وَ لَبِئْسَ
( الْمَصیرُ ( 57
خداوند کسانی از شما را که ایمان آوردند و کارهاي شایسته کردند، وعده داده که آنها را در زمین جانشین قرار میدهد،
همانگونه که کسانی را که پیش از آنها بودند، جانشین کرد و دینشان را که برایشان پسندیده است، به سودشان استقرار میبخشد
و ترسشان را به ایمنی مبدل میکند که مرا عبادت کنند و چیزي را شریک من قرار ندهند. و هرکس بعد از آن ناسپاسی کند، آنان
به حقیقت نافرمانند( 55 ) و نماز را برپا دارید و زکات را بپردازید و پیامبر را اطاعت کنید باشد که مورد رحمت قرار گیرید( 56 ) و
چنین گمان مکن که کسانی که کفر میورزند، عاجز کننده (خدا) در زمین هستند، و جایگاه آنها آتش است و البتّه بدسرانجامی
( است( 57
(446)
نکات ادبی
به معناي پشت. کسی که جانشین دیگري میشود، در واقع « خلف » از « استخلاف » . آنها را جانشین قرار میدهد « لیستخلفنّهم » 1
دو ادات تأکید دارد: یکی لام در اول و دیگري « لیستخلفنّهم » . پشت سر او میآید. همان گونه که خلیفه هم به معناي جانشین است
نون تأکید ثقیله در آخر آن.
استقرار میبخشد، استوار میسازد، پابرجا میکند. « لیمکّننّ » 2
و یا حال از فاعل آن است. « لیستخلفنّهم » یا خبر مبتداي محذوف است: و هم یعبدوننی و یا حال از مفعول « یعبدوننی » 3
است. « یعبدوننی » یا مستأنفه و یا حال از فاعل « لایشرکون بی » 4
ناتوان کنندگان. اسم فاعل از اعجاز است که به معناي ناتوان ساختن است و به معجزه هم از آنجهت معجزه گفته « معجزین » 5
میشود که دیگران از آوردن آن ناتوانند.
هرکس ناسپاسی کند. کفر در اینجا به معناي کفران نعمت و ناسپاسی است. البتّه آن را به معناي کفر اصطلاحی هم « و من کفر » 6
میتوان گرفت، ولی به قرینه اینکه افراد را فاسق میخواند، معناي اول مناسبتر به نظر میرسد، چون مسلمان هم ممکن است فاسق
باشد.
.« بل هم مقهورون و مأواهم النار » : عطف به محذوف مقدر است « و مأویهم » 7
تفسیر و توضیح
آیه ( 55 ) وعد اللّه الذینآمنوا منکم وعملوا الصالحات لیستخلفنّهم...: در این آیه خداوند به مسلمانان وعده پیروزي و تشکیل
حکومت دینی میدهد، ولی شرط آن را دو چیز اعلام میکند: ایمان و عمل شایسته. در صورت تحقق این دو شرط، وعده الهی هم
تحقق خواهد یافت و چون وعده الهی تحقق یابد، خداوند مسلمانان را جانشینان در زمین قرار میدهد؛ یعنی حکومت آنها جانشین
حکومتهاي دیگر
(447)
میشود، همانگونه که خداوند برخی از امتهاي پیشین را هم چنین حکومتی داده بود، مانند حکومت سلیمان و داوود و نیز
صفحه 285 از 410
حکومت بنیاسرائیل و پیروزي آنها بر فرعونیان که در آیه 5 از سوره قصص به آن اشاره شده. به این صورت که خداوند اراده
کرده که قوم مستضعف بنی اسرائیل را پیشوایان و وارثان حکومت فرعون قرار دهد.
همچنین خداوند وعده میدهد که براي مسلمانان همان دینی را که براي آنان پسندیده یعنی دین اسلام را برقرار سازد و نیز ترس و
وحشت آنان را تبدیل به امنیت کند. خداوند این وعدهها را تحقق خواهد بخشید تا مسلمانان تنها خدا را عبادت کنند و شریکی
براي او قرار ندهند. معلوم است که اگر کسی پس از تحقق این وعدهها، ناسپاسی و کفران نعمت کند، آنان در واقع نافرمان و فاسق
هستند.
باید دید که این وعده الهی در چه زمانی تحقق یافته و یا خواهد یافت؟ نمیتوان گفت که این وعده مربوط به عصر پیامبر و یا
صحابه و ائمه است، چون چنین وضعی در زمان آنان به وجود نیامد. البتّه حکومت الهی در عهد پیامبر در مدینه تشکیل شد، ولی
آن مربوط به مدینه و مکه و حداکثر بخشهایی از عربستان بود و در زمان خلفا هم دایره نفوذ اسلام به ایران و روم و مصر رسید،
ولی اولاً تمام زمین را فرا نگرفت و ثانیا الهی بودن این حکومتها مورد تردید است، به خصوص اینکه وعده میدهد که ترس
مسلمانان تبدیل به امنیت خواهد شد، در حالی که نه در عصر پیامبر و نه پس از رحلت ایشان، چنین اتفاقی نیفتاد و مسلمانان با
درگیریهایی که حتی در میان خودشان داشتند، چنین امنیتی را تجربه نکردند.
شاید گفته شود که در این آیه چنین آمده که خدا به کسانی از شما که ایمان و عمل صالح داشته باشند چنین وعده میدهد.
بنابراین، وعده مربوط به مخاطبان عصر پیامبر است و چیزي را که خداوند وعده میدهد، باید تحقق یابد.
میگوییم: این خطاب متوجه امت اسلامی است و لزومی ندارد که در زمان مخاطبان آیه تحقق یابد، همانگونه که خداوند به آنان
وعده بهشت هم داده، ولی این وعده در قیامت تحقق خواهد یافت.
(448)
( وعداللّه المؤمنین والمؤمنات جنات تجري من تحتهاالانهار خالدین فیها (توبه/ 72
خداوند به مردان و زنان مؤمن باغهاي بهشتی را وعده میدهد که از زیر آنها نهرها جاري است و همواره در آن خواهند بود.
اساسا وعدههاي الهی در زمان خاص خود تحقق مییابد که ممکن است خیلی فوري باشد و ممکن است هزاران سال طول بکشد،
چنانکه میفرماید:
( ولن یخلف اللّه وعده و ان یوما عند ربّک کالف سنۀ مما تعدّون (حج/ 47
و هرگز خداوند از وعده خود تخلف نمیکند، و همانا یک روز در نزد پروردگار تو مانند هزار سال است از آنچه شما میشمارید.
بدون شک این وعده الهی که امت اسلامی جانشینان و وارثان زمین خواهند بود و دین مورد پسند آنها در زمین استقرار خواهد
یافت و آنان در امنیت کامل به سر خواهند برد، در زمان مقتضی تحقق خواهد یافت و زمانی فرا خواهد رسید که مسلمانان حاکمان
زمین خواهند شد.
آنچه از روایتهاي بسیاري که از پیامبر خدا و ائمه معصومین به دست ما رسیدهاست، به روشنی استفاده میشود، این است که تحقق
این وعه الهی در زمان ظهور حجّت خدا در زمین، مهدي موعود عجل اللّه تعالی فرجه الشریف اتفاق خواهد افتاد و مسلمانان،
بامداد پیروزي و حکومت بر زمین را نفس خواهند کشید، بامداد روشنی که خورشید وامدارش خواهد بود.
57 ) واقیموا الصلوة وآتوالزکوة واطیعو الرسول...: در آیه پیش به مؤمنان وعده پیروزي داده شد و این وعده زمینه را - آیات ( 56
فراهم کرد که مسلمانان آماده پذیرش فرمانهاي خدا باشند. اینک در این آیه سه فرمان مهم میدهد: یکی اینکه نماز را به پا دارید،
دوم اینکه زکات را بپردازید و سوم اینکه از پیامبر اطاعت کنید.
بدون شک، اگر جامعه اسلامی فرائض دینی خود را به جاي آورند و با خواندن نماز ارتباط خود را با خدا محکم کنند و با
صفحه 286 از 410
پرداخت زکات ارتباط خود را با یکدیگر برقرار سازند و همواره در اطاعت پیامبر خدا باشند، چنین جامعهاي مورد لطف و
(449)
عنایت خداوند خواهد بود. براي همین است که پس از ذکر این سه فرمان مهم، بلافاصله میفرماید: باشد که شما مورد رحمت قرار
بگیرید.
در آیه بعد، به پیامبر و مسلمانان اطمینان میدهد که دشمنان آنها نخواهند توانست که این سنت الهی یعنی پیروزي نهایی مؤمنان را
در هم بشکنند و جلو آن بایستند، میفرماید: گمان مکن که کافران، ناتوان کننده خدا هستند، یعنی هرگز نمیتوانند در برابر
سنتهاي الهی و کیفرهایی که به آنها خواهد داد، کاري بکنند و اراده خدا همواره جاري خواهد بود و علاوه بر گرفتاریهایی که آنها
در این دنیا خواهند داشت، جایگاه آنها آتش دوزخ است و بد جایگاهی است.
چند روایت
( 1 قال النبی(ص): زویت لی الارض فأریت مشارقها و مغاربها وسیبلغ ملک امتی مازوي لی منها.( 1
پیامبر خدا(ص) فرمود: زمین براي من جمع شد و مشرقها و مغربهاي آن براي من نشان داده شد و به زودي حکومت امت من به
تمام آنچه از زمین براي من جمع شد، خواهد رسید.
( 2 قال رسول اللّه(ص): لایبقی علی وجه الارض بیت مدر و لا وبر، الاّ ادخله اللّه کلمۀ الاسلام بعزّ عزیز او ذلّ ذلیل.( 2
پیامبر خدا(ص) فرمود: بر روي زمین هیچ خانهاي نخواهد ماند، مگر اینکه خداوند، اسلام را وارد آن خواهد کرد که یا به عزتی
باشکوه و یا به ذلتی خوار کننده خواهد بود.
3 عن علی بن الحسین(ع): انه قرأ الآیۀ و قال: هم واللّه شیعتنا اهل البیت یفعل اللّه ذلک علی یدي رجل منّا و هو مهديّ هذه
( الامۀ.( 3
. 1 - ابن شهر آشوب، المناقب، ج 1، ص 98
. 2 - متقی هندي، کنزالعمال، ج 1، ص 98
. 3 - حویزي، نورالثقلین، ج 3، ص 620
(450)
امام سجاد(ع) این آیه را (وعداللّه الذین آمنوا...) قرائت کرد و فرمود: به خدا سوگند که آنان شیعیان ما خاندان هستند، خداوند این
کار را با دستان مردي از ما انجام خواهد داد و او مهدي این امت است.
[ [سورة نور ( 24 ): الآیات 58 الی 60
اشاره
یآ أَیُّهَا الَّذینَ امَنُوا لِیَسْتَأْذِنْکُمُ الَّذینَ مَلَکَتْ أَیْمانُکُمْ وَ الَّذینَ لَمْ یَبْلُغُوا الْحُلُمَ مِنْکُمْ ثَلاثَ مَرّاتٍ مِنْ قَبْلِ صَ لوةِ الْفَجْرِ وَ حینَ تَ َ ض عُونَ
ثِیابَکُمْ مِنَ الظَّهیرَةِ وَ مِنْ بَعْدِ صَ لوةِ الْعِشآءِ ثَلاثُ عَوْراتٍ لَکُمْ لَیْسَ عَلَیْکُمْ وَ لا عَلَیْهِمْ جُناحٌ بَعْدَهُنَّ طَوّافُونَ عَلَیْکُمْ بَعْضُکُمْ عَلی بَعْضٍ
کَ ذلِکَ یُبَیِّنُ اللّهُ لَکُمُ الاْیاتِ وَ اللّهُ عَلیمٌ حَکیمٌ ( 58 ) وَ إِذا بَلَغَ الاْءَطْفالُ مِنْکُمُ الْحُلُمَ فَلْیَسْتَأْذِنُوا کَمَا اسْتَأْذَنَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ کَذلِکَ
یُبَیِّنُ اللّهُ لَکُمْ ایاتِه وَ اللّهُ عَلیمٌ حَکیمٌ ( 59 ) وَ الْقَواعِدُ مِنَ النِّسآءِ اللاّتی لا یَرْجُونَ نِکاحًا فَلَیْسَعَلَیْهِنَّ جُناحٌ أَنْ یَ َ ض عْنَ ثِیابَهُنَّ غَیْرَ
( مُتَبَرِّجاتٍ بِزینَۀٍ وَ أَنْ یَسْتَعْفِفْنَ خَیْرٌ لَهُنَّ وَ اللّهُ سَمیعٌ عَلیمٌ ( 60
صفحه 287 از 410
اي کسانی که ایمان آوردهاید، کسانی که شما مالک آنها هستید و کسانی از شما که به حد بلوغ نرسیدهاند، باید سه بار از شما
رخصت بگیرند، پیش از نماز صبح و هنگامی که موقع ظهر لباسهایتان را بیرون میآورید و پس از نماز عشاء که سه وقت خلوت
شماست و بعد از آنها بر شما و بر آنان گناهی نیست که پیرامون یکدیگر بگردید. خداوند این چنین آیات را براي شما بیان میکند
و خدا داناي فرزانه است ( 58 ) و چون کودکان شما به بلوغ رسیدند، پس باید رخصت بگیرند همانگونه که کسانی که پیش از
آنها بودند رخصت میگرفتند، خداوند این چنین آیات خود را براي شما بیان میکند و خدا داناي فرزانه است( 59 ) و بازنشستگان
از زنان که امید ازدواج ندارند، بر آنان گناهی نیست که لباسهایشان را بیرون آورند، در حالی که زینتی را آشکار نکنند و البتّه
( عفت ورزیدن براي آنان بهتر است و خداوند شنواي داناست( 60
(451)
نکات ادبی
بلوغ، احتلام. حلم در اصل به معناي خواب آشفته است (اضغاث احلام) در مقابل رؤیا که به معناي خوابهاي خوب « الحلم » 1
است. جوانی که به حد بلوغ میرسد، محتلم میشود یعنی در خواب از او منی بیرون میآید.
مبتداست و خبر آن محذوف است: هذه ثلاث عورات و معناي آن ثلاث اوقات عورات است که مضاف به « ثلاث عورات » 2
خاطر معلوم بودن حذف شده است.
جمع عورة به معناي هر چیزي است که آشکار کردن آن خوشایند نباشد و باید پوشیده بماند، مانند نقاط ضعف در « عورات » 3
بدن یا موارد نفوذ دشمن و مصداق روشن آن اعضاي تناسلی زن و مرد است.
گردیدن، چرخیدن. در اینجا نیز مبتدا حذف شده است: هم طوّافون. « طوّافون » 4
بازنشستهها. منظور در اینجا زنان عجوزه و پیرند که امید ازدواج ندارند. « القواعد » 5
آشکار کنندگان. از برج مشتق شده که به معناي چیزي است که آشکار و در عین حال جالب توجه است و لذا به « متبرّجات » 6
ساختمانهاي بلند بروج گفته میشود و نیز به محل طلوع ستارگان نیز برج گفته میشود.
تفسیر و توضیح
59 ) یا ایها الذین آمنوا لیستئذنکم...: در چند آیه پیش در همین سوره (آیات 27 تا 29 ) حکم وارد شدن به خانههاي - آیات ( 58
مردم بیان گردید و به مؤمنان دستور داده شد که وقتی به خانههاي دیگران میروند، سرزده وارد نشوند و حتماً از اهل خانه رخصت
بگیرند. اکنون در این آیات حکم دیگري از همان نوع بیان میشود و آن حکم وارد شدن بردگان و کودکان به اطاق خلوت
صاحبان یا پدرانشان است. طبق این
(452)
آیه باید بردگان و کودکان در شبانه روز در سه موقع رخصت بگیرند و سپس وارد شوند: اول پیش از نماز صبح، دوم هنگام ظهر
که معمولًا انسان جهت استراحت لباسهاي روي خود را بیرون میآورد و سوم بعد از نماز عشا.
در این سه وقت انسان در خلوت خود قرار دارد و هنگام استراحت اوست و ممکن است سر و وضع و لباس مناسبی نداشته باشد و
حتی ممکن با همسر خود خلوت کرده باشد. قرآن از این اوقات به عنوان سه عورت یاد میکند، سه وقتی که انسان دلش میخواهد
خود را بپوشاند.
در این سه وقت باید بردگان براي ورود به خلوت صاحب خود اجازه بگیرند. همچنین کودکانی که هنوز به حد بلوغ نرسیدهاند
صفحه 288 از 410
ولی ممیز هستند، باید اجازه بگیرند. اما در غیر این سه وقت، اجازه خواستن لازم نیست، هم بردگان و هم کودکان غیربالغ میتوانند
بدون کسب اجازه وارد شوند. چون اینها همواره در خانه میگردند و وارد میشوند و بیرون میروند، اگر بنا بود که همیشه اجازه
اشاره به این دارد که این ورود و خروج و چرخیدن در خانه میان شما و آنها « بعضکم علی بعض » . بخواهند، دچار زحمت میشدند
متقابل است، یعنی هم آنها و هم خود شما چنین میکنید و بنابراین، در وضعیتی نیستند که حضور آنان باعث شرمندگی شما باشد.
اضافه میکند که خداوند آیات را براي شما بیان میکند و خدا داناي فرزانه است. این آیات بیان کننده احکام زندگی است.
در آیه بعدي، اضافه میکند که هرگاه کودکان به حد بلوغ رسیدند، باید همیشه و در هر زمانی اجازه ورود داشته باشند و سرزده
داخل نشوند و این حکم مخصوص آن سه زمان نیست که در آیه پیشین بیان شد بلکه باید همیشه از طرف نوجوانان بالغ رعایت
شود. در پایان این آیه نیز بر همان مطلب تأکید میکند که خداوند آیات خود را (که مشتمل بر بیان احکام است) براي شما تبیین
میکند و او داناي فرزانه است.
اینکه نوجوانان براي ورود به اطاق خلوت خانه باید رخصت بگیرند، براي آن است که پدر و مادر را در حالی نبینند که باعث شرم
آنها و یا موجب تحریک غریزه
(453)
جنسی نوجوان باشد، در عین حال پدر و مادر میتوانند با دادن رخصت کلی و همیشگی آنها را از رخصت خواستن پی در پی
معاف بدارند.
درباره اینکه کودك چه زمانی به حد بلوغ میرسد، در فقه اسلامی بحثهاي مفصلی شده و آنچه میان فقها مشهور است این است
که پدید آمدن یکی از چند علامت نشانه بلوغ است: تمام شدن پانزده سال تمام براي پسران و نه سال تمام براي دختران، بیرون
آمدن منی که معمولًا در خواب اتفاق میافتد و روییدن مو در شرمگاه.
آیه ( 60 ) والقواعد من النساء اللاتی لایرجون نکاحا...: حکم دیگري از احکام خاص ارتباط زن و مرد است. در آیات پیشین به زنان
دستور داده شد که حجاب خود را رعایت کنند و مقنعه خود را به گردن و گریبانشان بیندازند و اینک پیرزنان را که دیگر امید
ازدواج ندارند و کسی به آنها رغبت نمیکند از حکم حجاب استثنا میکند و میفرماید: بازنشستگان از زنان که امید نکاح ندارند،
باکی بر آنها نیست که لباسهاي روي خود را به زمین بگذارند، مشروط بر اینکه این کار را به قصد آشکار کردن زینت خود نکنند.
در عین حال، اظهار میدارد که اگر عفت را رعایت کنند، براي آنها بهتر است، چون ممکن است برخی از مردان تحریک شوند.
[ [سورة نور ( 24 ): الآیات 61
اشاره
لَیْسَ عَلَی الاْءَعْمی حَرَجٌ وَ لا عَلَی الاْءَعْرَجِ حَرَجٌ وَ لاعَلَی الْمَریضِ حَرَجٌ وَ لا عَلیآ أَنْفُسِکُمْ أَنْ تَأْکُلُوا مِنْ بُیُوتِکُمْ أَوْ بُیُوتِ ابآئِکُمْ أَوْ
بُیُوتِ أُمَّهاتِکُمْ أَوْ بُیُوتِ إِخْوانِکُمْ أَوْ بُیُوتِ أَخَواتِکُمْ أَوْ بُیُوتِ أَعْمامِکُمْ أَوْ بُیُوتِ عَمّاتِکُمْ أَوْ بُیُوتِ أَخْوالِکُمْ أَوْ بُیُوتِ خالاتِکُمْ أَوْ ما
مَلَکْتُمْ مَفاتِحَهُآ أَوْ صَ دیقِکُمْ لَیْسَ عَلَیْکُمْ جُناحٌ أَنْ تَأْکُلُوا جَمیعًا أَوْ أَشْتاتًا فَإِذا دَخَلْتُمْ بُیُوتًا فَسَلِّمُوا عَلیآ أَنْفُسِکُمْ تَحِیَّۀً مِنْ عِنْدِ اللّهِ
( مُبارَکَۀً طَیِّبَۀً کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللّهُ لَکُمُ الاْیاتِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ ( 61
بر نابینا و لنگ و بیمار حرجی نیست و نیز بر خود شما حرجی نیست در
(454)
اینکه از خانههاي مربوط به خودتان یا از خانههاي پدرانتان یا از خانههاي مادرانتان یا از خانههاي برادرانتان یا از خانههاي
صفحه 289 از 410
خواهرانتان یا از خانههاي عموهایتان یا از خانههاي عمههایتان یا از خانههاي داییهایتان یا از خانههاي خالههایتان یا آنچه کلیدهایش
در اختیار شماست یا از خانههاي دوستانتان غذا بخورید، نیز برشما گناهی نیست که باهم یا جداگانه بخورید، پس چون به
خانههایی وارد شدید برخودهاتان سلام کنید، درودي خجسته و پاك از جانب خدا، این چنین خداوند آیات را براي شما بیان
( میکند باشد که بیندیشید( 61
نکات ادبی
تنگی، باك، سختگیري. « حرج » 1
است، ولی از باب عطف خاص بر عام. یعنی در این آیه از نابینا و لنگ و مریض « علی الاعمی » عطف بر « ولا علی انفسکم » 2
فقط در مورد خوردن از خانههاي یاد شده در آیه برداشته شده است. البتّه اگر « انفسکم » حرج به طور عام برداشته شده ولی از
جمله مستأنفه « ولا علی انفسکم » احتمالات دیگري را که دادهاند، مورد توجه قرار دهیم، یا عطف خاص بر خاص است و یا اصلًا
خواهد بود.
خانههایتان، خانههاي مربوط به خودتان که شامل خانههاي فرزندان و همسران میشود. « بیوتکم » 3
به معناي گنجینه باشد و میتواند جمع « مفتح » میتواند جمع « مفاتح » . آنچه کلیدهاي آن را در اختیار دارید « ما ملکتم مفاتحه » 4
به معناي کلید باشد. البتّه جمع مفتاح بیشتر به صورت مفاتیح است، ولی مفاتح هم استعمال شده است، مانند و آتیناه من « مفتاح »
الکنوز ما ان مفاتحه لتنوء بالعصبۀ که قطعا به معناي کلیدهاست.
دوستانتان. صدیق هم در مفرد و هم در جمع به کار میرود و به معناي دوست راستین و نزدیک است. « صدیقکم » 5
پراکنده، جداگانه. جمع شتّ به معناي جدایی. « اشتاتا » 6
(455)
میباشد چون هردو به یک معناست. « فسلّموا » مفعول مطلق از « تحیۀ » 7
تفسیر و توضیح
آیه ( 61 ) لیس علی الاعمی حرج و لاعلی الاعرج حرج...: در تکالیف اسلامی همیشه حال مکلف رعایت شده است و شریعت
است و بنابر آسانگیري است. برهمین اساس، در آیه پیشین از زنان سالخورده تکلیف « سهله سمحه » اسلام به اصطلاح، شریعت
حجاب برداشته شد و به دنبال آن در این آیه از کسانی که ناتوانیها و معلولیتهاي جسمی دارند، رفع حرج شده است، یعنی آن
سلسله از تکالیف که انجام آنها براي این افراد دشوار است، تخفیف داده شده است.
البتّه در تمام احکام اسلامی و براي همه مردم نفی حرج شده و اسلام داراي احکام حرجی که انجام آن از توان مکلف بیرون باشد
و یا با سختی و دشواريِ قابل ملاحظهاي انجام یابد، نیست و قرآن کریم بر این حقیقت تأکید دارد.
( و ما جعل علیکم فی الدین من حرج (حج/ 78
و براي شما در دین تنگی و سختی قرار نداده است.
این یک نفی حرج عمومی است، ولی در آیه مورد بحث، از کسانی که داراي ناتوانیهاي جسمی هستند، به طور خاص نفی حرج
شده، یعنی کارهایی که براي عموم مردم دشوار نیست، ولی براي آنان دشوار است، از آنها برداشته شده است و این از باب امتنان
است.
طبق این آیه، نابینایان و لنگان و بیماران را حرجی نیست و تکالیفی که با توجه به وضع جسمانی آنان دشوار است، بر آنان تخفیف
صفحه 290 از 410
داده میشود. یکی از این تکالیف شرکت در جهاد است که در آیه دیگري به آن تصریح شده است. در این آیه پس از انتقاد
شدید از کسانی که از جهاد با دشمن تخلف کردهاند، راجع به ناتوانان میفرماید:
( لیس علی الاعمی حرج و لاعلی الاعرج حرج ولا علی المریض حرج (فتح/ 17
بر نابینا و لنگ و بیمار حرجی نیست (که در جهاد شرکت نکنند).
(456)
البتّه نفی حرج از ناتوانان منحصر به شرکت در جهاد نیست، بلکه در بسیاري از احکام براي آنان تخفیف داده شده است، مانند
روزه گرفتن و انجام حج و موارد دیگر که در فقه اسلامی به تفصیل شرح داده شده است.
در آیات مورد بحث پس از تخفیف دادن حجاب بر زنان سالخورده و نفی حرج کلی از ناتوانان، حرج خاصی را هم از عموم مردم
برمیدارد و آن اینکه میفرماید: بر شما هم حرجی و باکی نیست که از خانههاي مربوط به خودتان و خانههاي پدران و مادران و
برادران و خواهران و عموها و عمهها و داییها و خاله هایتان و نیز از خانههایی که کلید آنها در اختیار شماست و خانههاي دوستانتان
غذا بخورید.
است، ولی از باب عطف خاص بر عام. یعنی نفی حرج در ناتوانان شامل « علی الاعمی » عطف بر « وعلی انفسکم » بنابراین، جمله
شامل مورد خاصی است که به آن تصریح شده و آن غذا خوردن از خانههاي یاد شده « علی انفسکم » عموم تکالیف میشود و در
است.
در تفسیر این آیه وجوه دیگري هم ذکر شده که ربط منطقی و استحکام آیه را خدشه دار میکند. عمدهترین آنها این است که نفی
حرج از ناتوانان را به غذا خوردن از خانههاي یاد شده مربوط دانستهاند با این توجیه که بعضیها از خوردن غذا با ناتوانان خودداري
میکردند که مبادا به آنان ظلم شود و یا مسلمانان به هنگام رفتن به جهاد خانههاي خود را به ناتوانان که نمیتوانستند به جهاد
بروند، میسپردند و در این آیه اجازه داده شده که آنها در این خانهها غذا بخورند.
به نظر ما نفی حرج از ناتوانان عمومیت دارد و میتوان یکی از مصادیق آن را غذا خوردن از این خانهها دانست، همان گونه که در
روایتی به آن اشاره شده است. اساسا قرار گرفتن این آیه در ردیف آیاتی که مربوط به تخفیف و آسانگیري نسبت به مسئله
حجاب زنان سالخورده و اجازه خواستن به هنگام ورود به خانه براي کودکان است، به روشنی دلالت دارد که هدف آیه نفی حرج
کلی درباره ناتوانان است و گرنه استحکام آیه خدشه دار میشود، چون وقتی غذا خوردن از این خانهها براي عموم
(457)
مسلمانان جایز دانسته شده دیگر لزومی ندارد که ناتوانان را به خصوص ذکر کند، چون آنها هم جزو مسلمانان هستند.
در مورد جواز غذا خوردن از این خانهها به نکات زیر توجه فرمایید:
خانههاي مربوط به شماست که شامل خانههاي پسران و همسران هم میشود و منظور از آن فقط خانههاي « بیوتکم » 1 منظور از
خود اشخاص نیست، چون خوردن غذا از آنها احتیاجی به نفی حرج ندارد ولذا میبینیم خانههاي فرزندان و همسران را در ردیف
شامل آنها میشود. « بیوتکم » خانههاي دیگري که ذکر شده، نیاورده است، چون
2 طبق این آیه غذا خوردن از این خانهها احتیاج به اجازه صاحب خانه ندارد و انسان میتواند حتی بدون حضور صاحب خانه غذا
بخورد، البته باید به اندازه نیاز باشد و اسرافی صورت نگیرد و چیزي از آن بیرون برده نشود، مانند جواز خوردن از میوه درختی که
انسان از کنار آن عبور میکند.
خانههایی است که صاحبان آنها کلیدهاي آنها را به شما « ما ملکتم مفاتحه = آنچه کلیدهاي آن را در اختیار دارید » 3 منظور از
سپردهاند و شما به آن خانهها تسلط دارید مانند وکیل یا قیم که بر خانههاي موکل و یا صغیر تسلط دارند، آنها نیز میتوانند به
صفحه 291 از 410
مقدار نیاز از آن خانهها غذا بخورند.
خانههاي دوستان نزدیک و راستین است. « صدیقکم » 4 منظور از
5 در همه این موارد جواز غذا خوردن مربوط به زمانی است که انسان نداند که صاحب خانه به غذا خوردن او راضی نیست و
عدم رضایت او احراز نشده باشد، اما اگر بداند که او راضی نیست، خوردن از آن خانهها حرام است.
در تکمیل مطلب بالا خاطر نشان میسازد که شما میتوانید به طور جمعی و گروهی و یا جدا جدا غذا بخورید. یعنی میتوانید
همراه با صاحبان این خانهها و یا بدون حضور آنها و به تنهایی غذا بخورید.
در ادامه آیه راجع به ادب حضور در یک خانه مطلبی را بیان میکند و آن اینکه
(458)
همه مسلمانان است که نسبت به یکدیگر « خودتان » وقتی وارد خانههایی شدید، بر خودتان سلام دهید و درود بفرستید. منظور از
خودي هستند. میتوان از این آیه چنین برداشت کرد که وقتی انسان وارد خانهاي میشود اگر کسی در آنجا نباشد بهتر است به
خودش سلام دهد، همانگونه که در تسلیم نماز میگوییم: السلام علینا و علی عباداللّه الصالحین.
در این آیه، سلام دادن را درودي مبارك و پاك از جانب خدا معرفی میکند، یعنی وقتی شما به کسی سلام میدهید در واقع
درودي پاك و مبارك از جانب خدا را نثار آن شخص میکنید و ضمن اینکه اعلام میکنید که خطري از سوي من متوجه شما
نیست، براي مخاطب آرزوي قرار گرفتن در معرض لطف الهی و امنیت و سلامتی و خجستگی و پاکی میکنید.
پس از بیان این احکام و آداب، تذکر میدهد که خداوند آیات را براي شما بیان میکند، باشد که شما بیندیشید.
چند روایت
( 1 عن محمد بن مسلم عن ابی جعفر(ع) قال: سألته عن الرجل یحتاج الی مال ابنه، قال: یأکل منه ماشاء من غیر سرف.( 1
محمد بن مسلم میگوید: از امام باقر(ع) پرسیدم: شخصی به مال پسرش احتیاج پیدا میکند، فرمود: آنچه میخواهد از آن بخورد،
ولی اسراف نکند.
2 عن الصادق(ع) قال: من عظم حرمۀ الصدیق ان جعله اللّه من الانس والثقۀ والانبساط و طرح الحشمۀ بمنزلۀ النفس والاب والاخ
( والابن.( 2
امام صادق(ع) فرمود: از بزرگی احترام دوست این است که خداوند او را در انس و اطمینان و خوشی و عظمت و حشمت به منزله
خود انسان و پدر و برادر و پسرش قرار داده است.
. 1 - الکافی، ج 5، ص 135
. 2 - نورالثقلین، ج 3، ص 626
(459)
3 عن ابی جعفر(ع) قال: اذا دخل الرجل منکم بیته فان کان فیه احد یسلّم علیهم و ان لم یکن فیه احد، فلیقل: السلام علینا من عند
( ربنا یقول اللّه: تحیۀ من عنداللّه مبارکۀ طیبۀ.( 1
امام باقر(ع) فرمود: هنگامی که یکی از شما وارد خانهاش میشود، اگر کسی در آن باشد، بر آنان سلام کند و اگر کسی در آن
نباشد، بگوید: سلام بر ما از جانب پروردگارمان. خداوند میفرماید: درودي مبارك و پاك از جانب خدا.
[ [سورة نور ( 24 ): الآیات 62 الی 64
صفحه 292 از 410
اشاره
إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذینَ امَنُوا بِاللّهِ وَ رَسُولِه وَ إِذا کانُوا مَعَهُ عَلیآ أَمْرٍ جامِعٍ لَمْ یَذْهَبُوا حَتّی یَسْتَأْذِنُوهُ إِنَّ الَّذینَ یَسْتَأْذِنُونَکَ أُولئآِكَ الَّذینَ
یُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَ رَسُولِه فَاِذَا اسْتَأْذَنُوكَ لِبَعْضِ شَأْنِهِمْ فَأْذَنْ لِمَنْ شِئْتَ مِنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمُ اللّهَ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحیمٌ ( 62 ) لا تَجْعَلُوا دُعآءَ
الرَّسُولِ بَیْنَکُمْ کَ دُعآءِ بَعْضِ کُمْ بَعْ ً ض ا قَدْ یَعْلَمُ اللّهُ الَّذینَ یَتَسَلَّلُونَ مِنْکُمْ لِواذًا فَلْیَحْ ذَرِ الَّذینَ یُخالِفُونَ عَنْ أَمْرِهآ أَنْ تُصیبَهُمْ فِتْنَۀٌ أَوْ
یُصیبَهُمْ عَذابٌ أَلیمٌ ( 63 ) أَلاآ إِنَّ لِلّهِ ما فِی السَّمواتِ وَ الاْءَرْضِ قَدْ یَعْلَمُ مآ أَنْتُمْ عَلَیْهِ وَ یَوْمَ یُرْجَعُونَ إِلَیْهِ فَیُنَبِّئُهُمْ بِما عَمِلُوا وَ اللّهُ بِکُلِّ
( شَیْءٍ عَلیمٌ ( 64
همانا مؤمنان کسانی هستند که به خدا و پیامبر او ایمان آوردهاند و هرگاه که در کار مهمی با او باشند، از پیش او نمیروند تا از
وي اجازه بگیرند، کسانی که از تو اجازه میخواهند، آنانند که به خدا و پیامبرش ایمان آوردهاند، پس چون از تو براي برخی از
کارهایشان اجازه بخواهند، به هرکس از آنها که بخواهی اجازه بده و براي آنان از خدا طلب مغفرت کن که خدا آمرزنده مهربان
است( 62 ) فرا خواندن پیامبر را در میان خودتان مانند فراخواندن برخی از شما برخی دیگر را قرار ندهید، همانا خداوند کسانی از
شما را که در پناه هم پنهانی
. 1 - تفسیر القمی، ج 2، ص 109
(460)
بیرون میروند، میشناسد، پس کسانی که از فرمان او سرپیچی میکنند باید بترسند از اینکه بلایی به آنان برسد و یا عذابی
دردناك به آنان برسد( 63 ) آگاه باشید که آنچه در آسمانها و زمین است، از آنِ خداوند است، به تحقیق او میداند آنچه را که
شما در آن هستید و آن روز که به سوي او برگردانیده میشوند به آنان آنچه را که انجام دادهاند خبر میدهد و خداوند به هر
( چیزي داناست( 64
نکات ادبی
کار مهم، کاري که احتیاج به اجتماع و مشورت دارد. « امر جامع » 1
فراخوان پیامبر، دعوت پیامبر، خواندن پیامبر. « دعاء الرسول » 2
مخفیانه خارج میشوند، خود را بیرون میکشند. از سلّ السیف به معناي بیرون آوردن شمشیر از غلاف. « یتسلّلون » 3
پناه جویانه، در پناه یکدیگر. این کلمه مصدر است ولی به جاي حال قرار گرفته است: ملاوذین. « لواذا » 4
در اینجا به معناي بلا و گرفتاري دنیوي است. « فتنه » 5
از باب التفات از خطاب به غیبت است. « یوم یرجعون » 6
تفسیر و توضیح
آیه ( 62 )انما المؤمنون الذین آمنوا باللّه و رسوله و اذا کانوا علی امر...: در آیات پیش مسلمانان را با برخی از آداب ورود به
خانههاي یکدیگر آشنا کرد و اینک برخی از آداب حضور در محضر پیامبر و اجابت فراخوان او را بیان میکند.
در این آیه یکی از ویژگیهاي ایمان آورندگان به خدا و رسول را چنین بیان میکند که آنها وقتی براي مشورت و گفتوگو درباره
کار مهمی مانند جنگ و صلح در محضر پیامبر و رهبر خود باشند، بدون کسب رخصت، از آن مجلس بیرون نمیروند
(461)
صفحه 293 از 410
و براي رفتن از آنجا، از رهبر خود اجازه میگیرند. پس از بیان این ویژگی اظهار میدارد که چنین افرادي که از پیامبر اجازه
میخواهند واقعا به خدا و رسول ایمان دارند.
آنگاه پیامبر را مورد خطاب قرار میدهد و میفرماید: اگر آنان براي برخی از کارهایشان از تو اجازه بخواهند، به هرکس که
بخواهی اجازه بده و براي آنها از خداوند طلب آمرزش کن که خدا آمرزنده مهربان است.
توجه کنیم که در این آیه، گفته نشده که هرکس اجازه خواست به او اجازه بده، بلکه دادن یا ندادن اجازه را به خود پیامبر واگذار
میکند به این معنا که در هر موردي بسته به شرایط موجود و مصلحت اسلام میتواند اجازه بدهد یا ندهد.
اینکه پیامبر پس از اجازه خواستن آنان مأمور میشود که براي آنان از خدا طلب آمرزش کند، شاید اشاره به این باشد که رفتن از
حضور پیامبر و ترك جلسهاي که براي کار مهمی تشکیل شده حتی اگر از روي عذر موجه باشد نامطلوب است و استغفار پیامبر
براي رفع آن کراهت است.
64 ) لاتجعلوا دعاء الرسول کدعاء بعضکم بعضا...: گاهی پیامبر خدا به عنوان رهبر جامعه جهت طرح برخی از مسائل - آیات ( 63
مهم افرادي را به حضور خود میخواند تا با آنان گفتوگو و مشورت کند. در این آیه به مسلمانان گوشزد میکند که فراخوان
پیامبر را همانند فراخوان برخی از شما برخی دیگر را قرار مدهید. چون وقتی کسی از کسی دعوت میکند، اجابت آن دعوت
واجب نیست و ممکن است شخص دعوت شده، آن دعوت را نپذیرد، هرچند که از نظر اخلاقی اجابت دعوت مؤمن کار
پسندیدهاي است. این درباره دعوت افراد معمولی از یکدیگر است، ولی وقتی پیامبر خدا کسی را دعوت کرد، اجابت آن واجب
است و باید بیدرنگ فراخوان پیامبر را اجابت کرد.
بعضی از منافقان عصر پیامبر به هنگام دعوت پیامبر به ناچار در خدمت او حاضر
(462)
میشدند، ولی با استتار میان جمعیت مخفیانه بیرون میرفتند. در این آیه میفرماید: همانا خداوند کسانی از شما را که در پناه
یکدیگر پنهانی بیرون میروند و خود را بیرون میکشند، میشناسد.
پس از بیان این مطلب، به تندي هشدار میدهد کسانی که از فرمان او (پیامبر) سرپیچی میکنند، باید از عاقبت کار خود بترسند و
از اینکه بلایی در دنیا و یا عذابی در آخرت به آنان برسد، برحذر باشند.
معروف است، به دلالت امر بر وجوب استدلال میکنند، چون از مخالفت امر برحذر داشته شده « حذر » محققان با این آیه که به آیه
و براي آن وعده عذاب داده شده است.
دعوت پیامبر از مردم است که باید اجابت کنند، بعضیها آن را به معناي خواندن « دعاء الرسول » همانگونه که گفتیم، منظور از
پیامبر از سوي مردم گرفتهاند که باید با ادب خاصی همراه باشد و آن حضرت را با القابی مانند یارسول اللّه خطاب کنند. میتوان
شامل هر دو مورد میشود و مسلمانان باید هم موقع خواندن آنها از سوي پیامبر و هم موقع خواندن « دعاء الرسول » گفت که تعبیر
پیامبر از سوي آنان ادب خاص را رعایت نمایند.
در روایتی از حضرت فاطمه زهرا(س) آمده است: چون این آیه نازل گردید، من نیز مانند دیگران پدرم را یارسول اللّه خطاب
( خطاب کن که زنده کننده دل است.( 1 « ايپدر » کردم، ولی پیامبر به من فرمود: این مربوط به دیگران است، تو به من
در آیه بعدي ضمن بیان این حقیقت که مالکیت آسمانها و زمین متعلّق به خداست، بار دیگر اظهار میدارد که به تحقیق خداوند
آنچه را که شما در آن هستید میداند، یعنی او از تمام حالات و روحیات شما آگاه است و منافقان را میشناسد. سپس از روز
قیامت خبر میدهد که در آن روز همگی به سوي خدا باز میگردند و خدا به آنان آنچه
. 1 - مناقب ابن شهر آشوب، ج 3، ص 102
صفحه 294 از 410
(463)
راکه انجام دادهاند، خبر میدهد و خدا به همه چیز آگاه است.
در این آیات چندین بار بر علم خداوند و آگاهی او از حالات و روحیات مردم تأکید شده است و این بدانجهت است که منافقان
بدانند که آنها هر کاري که به طور پنهانی انجام میدهند، در احاطه علم خداوند است.
پایان تفسیر سوره مبارکه نور
17 ) مصادف با شب وفات حضرت امام حسن عسکري(ع) /1/1385) تفسیر سوره مبارکه نور در شب هشتم ربیع الاول سال 1427
پایان یافت و این در حالی است که چهل روز از جنایت تخریب حرم مطهر آن حضرت در شهر سامرا به دست دشمنان اهل بیت و
مسلمان نماهاي کوردل میگذرد و هنوز خاطره از یاد آن میلرزد.