گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد هفتم
[سورة فرقان ( 25 ): الآیات 45 الی 50




اشاره
أَلَمْ تَرَ إِلی رَبِّکَ کَیْفَ مَدَّ الظِّلَّ وَ لَوْ شآءَ لَجَعَلَهُ ساکِنًا ثُمَّ جَعَلْنَا الشَّمْسَ عَلَیْهِ دَلیلًا ( 45 ) ثُمَّ قَبَضْ ناهُ إِلَیْنا قَبْضًا یَسیرًا ( 46 ) وَ هُوَ
الَّذي جَعَلَ لَکُمُ اللَّیْلَ لِباسًا وَ النَّوْمَ سُباتًا وَ جَعَلَ النَّهارَ نُشُورًا ( 47 ) وَ هُوَ الَّذیآ أَرْسَلَ الرِّیاحَ بُشْرًا بَیْنَ یَدَيْ رَحْمَتِه وَ أَنْزَلْنا مِنَ السَّمآءِ
مآءً طَهُورًا ( 48 ) لِنُحْیِیَ بِه بَلْدَةً مَیْتًا وَ نُسْقِیَهُ مِمّا خَلَقْنآ أَنْعامًا وَ أَناسِیَّ کَثیرًا ( 49 ) وَ لَقَدْ صَ رَّفْناهُ بَیْنَهُمْ لِیَذَّکَّرُوا فَأَبیآ أَکْثَرُ النّاسِ إِلاّ
( کُفُورًا ( 50
آیا (کار) پروردگارت را ندیدي که چگونه سایه را گسترد؟ و اگر میخواست آن ساکن قرار میداد. سپس آفتاب را بر آن دلیل
قرار دادیم ( 45 ) سپس آن را به آسانی به سوي خود باز میگیریم ( 46 ) و اوست کسی که شب را براي شما پوششی و خوابیدن را
آسایشی قرار داد و روز را (زمان) حرکت و خیزش قرار داد ( 47 ) و اوست کسی که بادها را مژده دهنده فرا رسیدن رحمت خود
فرستاد و از آسمان آبی پاك کننده فرو فرستادیم ( 48 ) تا به وسیله آن سرزمین مرده را زنده کنیم و آن را به چارپایان و انسانهاي
بسیار از آفریدههاي خود بنوشانیم ( 49 ) و به تحقیق ما آن (آب را) میان آنها گردانیدیم تا (نعمتهاي خدا را) یادآور شوند، پس
( بیشتر مردم، از هرکاري جز ناسپاسی سرباز زدند ( 50
(508)
نکات ادبی
.« الی صنع ربک » یا « الی امر ربک » : با تقدیر مضاف « الی ربک » - 1
گسترد، کشید. « مدّ » - 2
براي تراخی زمانی نیست، بلکه براي بیان تفاضل است، به این صورت که امر دوم از اولی و امر « ثمّ قبضنا » و « ثمّ جعلنا » در « ثمّ » - 3
سوم از دومی مهمتر است. تباعد و تراخی در اینها در فضل است نه زمان وقوع.
در اصل به معناي قطع است، به هنگام شب مردم دست از « سبت » . وقت آرامش و دست از کار کشیدن « سباتا » پوشش و « لباسا » - 4
کار میکشند و کارکردن قطع میشود.
پراکنده شدن، زنده شدن، تحرك و جنبش و خیزش. « نشورا » - 5
مژده دهنده، این واژه یا اسم مصدر است که در مفرد و تثنیه و جمع به کار میورد و یا جمع بشیر است. « بُشرا » - 6
مبالغه در طاهر، پاك و پاك کننده. « طهور » - 7
مردمان، جمع انسان و یا انسی است و اگر جمع انسان باشد، حرف یا عوض نون آمده است. « اناسی » - 8
صفحه 320 از 410
گردانیدیم، به صورت گوناگون بیان کردیم. اگر معناي اول مراد باشد، منظور این خواهد بود که ما ابرها را میان مردم « صرّفنا » - 9
و مناطق گوناگون گردانیدیم و اگر معناي دوم را در نظر بگیریم، منظور این است که ما آیات قرآنی را گوناگون بیان کردیم.
تفسیر و توضیح
46 ) المتر الی ربّک کیف مد الظلّ...: در این آیات برخی از آثار قدرت و صنع پروردگار در عالم خلقت بیان شده - آیات ( 45
است که نخستین آنها جابهجایی سایههاست. میفرماید: آیا ندیدي که پروردگارت چگونه سایه را گسترش داد و آن را کشید؟
اگر
(509)
میخواست آن را ساکن قرار میداد. کوتاه و بلند شدن سایه اشیاء در طول روز، به پیروي از حرکت خورشید اتفاق میافتد ولذا
میفرماید: و خورشید را دلیل و راهنماي آن قرار دادیم. سایه خورشید پس از غروب از بین میرود و لذا میفرماید: سپس آن را به
آسانی به سوي خود باز میگیریم.
سایه و حرکت آن، قابل دقت و بررسی است. آیا سایه یک امر عدمی است؟ پس چرا آثار ملموسی دارد؟ یا یک امر وجودي
است؟ پس چرا گاهی هست و گاهی نیست و جابهجا میشود؟ گاهی انسان تصور میکند که سایه یک امر عدمی است و آن
تابش نکردن خورشید به آن محل است، ولی از آنجا که ظلمت قبل از نور است و نور بر ظلمت وارد میشود، باید گفت که ظلمت
هم به نوعی یک امر وجودي است و لذا قرآن کریم ظلمت را هم مانند نور قابل جعل میداند:
( الحمدللّه الذي خلق السماوات والارض وجعل الظلمات والنور(انعام/ 1
سپاس خداوندي را که آسمانها و زمین را آفرید و ظلمات و نور را پدید آورد.
میتوانیم بگوییم که سایه ترکیبی از ظلمت و نور است و یا به عبارت درستتر، سایه مرتبه ضعیف نور است، و بنابراین یک امر
وجودي است ولذا در قرآن کریم از سجده کردن سایهها به خدا خبر داده شده است:
(1)( وللّه یسجد من فی السموات والارض طوعا و کرها و ظلالهم بالغدوّ والآصال (رعد/ 15
و هرکس که در آسمانها و زمین است و سایههایشان، بامدادان و شامگاهان، خواه و ناخواه خدا را سجده میکنند.
در آیه مورد بحث میفرماید: و اگر خدا میخواست، سایه را ساکن قرار میداد. منظور این است که خدا خورشید را ساکن میکرد
و در نتیجه سایهها هم ساکن و ثابت میشدند. آري، خداوند قدرت آن را دارد و حتی میتواند نظام عالم آفرینش را به کلی برهم
بزند، ولی این کار را نمیکند و جهان براساس قوانین تعیین شده از جانب
1 - درباره چگونگی سجده کردن سایهها، به تفسیر همین آیه در تفسیر کوثر مراجعه کنید.
(510)
خداوند در حال حرکت است.
در آیات بعدي خاطر نشان میسازد که خداوند خورشید را دلیل و راهنماي سایهها قرار داده است که به پیروي از حرکت آن
حرکت میکنند و خداوند در پایان روز که خورشید غروب میکند، در واقع تمام سایهها را به آسانی جمع میکند و باز میگیرد.
50 ) وهوالذي جعل لکم اللیل لباسا...: یکی دیگر از آثار قدرت پروردگار این است که شب و روز را جهت تنظیم - آیات ( 47
زندگانی انسان طوري قرار داده که تناسب کاملی با نیازهاي بشر دارد. خداوند شب را پوششی براي انسان و خوابیدن را وسیلهاي
براي استراحت و دست کشیدن او از کار قرار داده تا انسان در شب آرامش یابد و روز را زمان حرکت و جنب و جوش و خیزش
قرار داده تا انسان در آن کار کند و زندگی خود را تأمین نماید. البتّه وضع طبیعی به همین صورت است، ولی جبري نیست و انسان
صفحه 321 از 410
میتواند شب کار کند و روز بخوابد امّا این برخلاف طبیعت است.
از آثار و نشانههاي دیگر قدرت پروردگار حرکت بادهاست که مژده دهنده رحمت خداوند است، چون با حرکت بادها ابرها بارور
میشوند و میبارند و انسان از آثار و برکات باران بهرهمند میگردد. و لذا میفرماید: ما از آسمان، آبی در نهایت پاکی فرو
که در این آیه به آب اطلاق شده به این معناست که آب، هم خودش پاك است و هم چیزهاي دیگر را « طهور » میفرستیم. کلمه
پاك میکند و به عبارت دیگر آب، هم طاهر و هم مطهر است.
در مقام بیان هدف از فرستادن باد و باران میفرماید: تا به وسیله آن سرزمین مرده را زنده کنیم و آن را به چارپایان و انسانهاي
بسیاري از آفریدههاي خود بنوشانیم.
چیست؟ مگر نه این است که همه انسانها با آب باران سیراب میشوند؟ به نظر میرسد که « انسانهاي بسیار » باید دید که منظور از
براي این باشد که بسیاري از مردم به طور مستقیم از آب برف و باران که به صورت رودخانه جاري میشود، « کثیرا » ذکر کلمه
استفاده میکنند، چون نوع مردم در کنار رودخانهها زندگی میکردند و در
(511)
مقابل آنها اندکی از مردم هم که دسترسی به رودخانه نداشتنند از آب قنات و چاه استفاده میکردند. درست است که آب چاه و
قنات هم در واقع از آب باران است ولی انسان آن را با کار و فعالیت خود به دست میآورد و این با استفاده مستقیم از آب باران
فرق دارد.
در آیه بعدي میفرماید: ما آب باران را میان مردم گردانیدیم، یعنی ابرها به طور متناوب در مناطق گوناگونی میبارند و این براي
آن است که مردم بیندیشند و یادآور نعمتهاي الهی باشند، امّا بیشتر مردم جز ناسپاسی کاري نکردند.
این است که ما آیات قرآن را گوناگون میان مردم بیان کردیم تا پند « ولقد صرّفناه لیذّکروا » بعضیها گفتهاند که منظور از جمله
گیرند، ولی با توجه به قبل و بعد این جمله، مناسب همان است که بیان کردیم، چون در آیات قبل، صحبت از نزول باران از آسمان
براي زنده کردن سرزمین مرده است و پس از این جمله هم از ناسپاسی نعمت سخن گفته شده است. البتّه آیات قرآنی هم نعمت به
شمار میروند، ولی باتوجه به سیاق آیه شایسته است که این ناسپاسی را بر ناسپاسی در برابر نعمت آب حمل کنیم.
[ [سورة فرقان ( 25 ): الآیات 51 الی 53
اشاره
وَ لَوْ شِئْنا لَبَعَثْنا فی کُلِّ قَرْیَۀٍ نَذیرًا ( 51 ) فَلا تُطِعِ الْکافِرینَ وَ جاهِدْهُمْ بِه جِهادًا کَبیرًا ( 52 ) وَ هُوَ الَّذي مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ هذا عَذْبٌ فُراتٌ
( وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ وَ جَعَلَ بَیْنَهُما بَرْزَخًا وَ حِجْرًا مَحْجُورًا ( 53
و اگر میخواستیم البتّه در هر آبادي بیم دهندهاي برمیانگیختیم ( 51 ) پس، از کافران پیروي مکن و به وسیله آن (قرآن) با آنان
جهادي بزرگ کن ( 52 ) و او کسی است که دو دریا را به همدیگر جاري کرد، این شیرین و گوارا و آن شور و تلخ، و میان آن دو،
( فاصله و مانعی سخت قرار داد ( 53
نکات ادبی
آبادي که شامل شهر و روستا میشود. « قریۀ » - 1
به قرآن برمیگردد که در آیات گذشته ذکر شده « وجاهدهم به » در « به » 2 - ضمیر
صفحه 322 از 410
(512)
است.
آمیخت، جاري کرد، به هم رسانید، پیوند داد. « مَرَجَ » - 3
تلخ، بسیار شور. « اُجاج » ، شور « ملح » ، شیرین « فُرات » ، گوارا « عذب » - 4
مانع، فاصله. « برزخا » - 5
به این معناست که از من دور شو. « حجرا محجورا » مانع سخت. در اصل « حجرا محجورا » - 6
تفسیر و توضیح
52 ) ولو شئنا لبعثنا فی کل قریۀ نذیرا...: در آیات پیش، سخن از مشرکان و ایرادهاي آنان به پیامبر اسلام بود که از آنها - آیات ( 51
پاسخ داده شد. اینک مطلبی بیان میشود که بر عظمت رسالت پیامبر اسلام و سنگینی مسئولیت او دلالت میکند. میفرماید: اگر
میخواستیم در هر آبادي بیم دهندهاي مبعوث میکردیم، یعنی این امکان وجود داشت که ما در هر آبادي یک پیامبر مبعوث کنیم
که مسئول همان آبادي باشد. ولی ما تو را به عنوان پیامبر همه آبادیها مبعوث کردیم و رسالت تو جهانی است و به مکه و مردم آن
اختصاص ندارد، همانگونه که در آیه دیگر میفرماید:
( وهذا کتاب انزلناه مبارك مصدق الذي بین یدیه ولتنذر ام القري و من حولها (انعام/ 92
و این کتابی مبارك است که نازل کردیم، تصدیق کننده چیزي است که پیش روي اوست و تا امالقري (مکه) و آنها را که پیرامون
آن هستند، بیم دهی.
این مطلب در واقع تأیید کننده و مشابه همان مطلبی است که در آیه نخستین همین سوره (سوره فرقان) بیان شد (تبارك الذي نزل
الفرقان علی عبده لیکون للعالمین نذیرا)
پس از بیان این حقیقت و اشاره به جهانی بودن رسالت پیامبر اسلام، نتیجهگیري میکند که بنابراین از کافران مکه پیروي مکن و به
وسیله قرآن با آنها جهادي بزرگ
(513)
بنما.
کافران مکه پیشنهادهایی میکردند و هرچند که پیامبر خدا پیشنهادهاي آنان را عملی نمیساخت، ولی در عین حال براي تقویت
روحیه پیامبر، به او تذکر داده میشود که رسالت تو جهانی است و مخصوص مشرکان مکه نیست. بنابراین، با آنها سازش مکن و به
فکر جهانی بودن باش.
در این آیه، منظور از جهاد با مشرکان جنگ با آنها نیست، چون جهاد به این معنا در مدینه تشریع شد، منظور از جهاد در این آیه
کوشش و تلاش بسیار و جهاد فرهنگی و تبلیغی است. شاهد این مطلب این است که در آیه میفرماید: به وسیله آن یعنی قرآن با
مشرکان جهاد کن. جهاد به وسیله قرآن چیزي جز جهاد به وسیله شمشیر است و آن همان جهاد فرهنگی و تبلیغی است.
آیه ( 53 ) وهو الذي مرج البحرین هذا عذب فرات...: بار دیگر به ذکر آثار قدرت خداوند میپردازد. یکی از آنها که در این آیه
آمده، این است که خداوند کسی است که دو دریا را به همدیگر جاري کرد، یعنی در کنار هم قرار داد که یکی گوارا و شیرین و
دیگري شور و تلخ است، با اینکه این دو دریا در کنار هم هستند، به همدیگر مخلوط نمیشوند و میان آنها مانع و فاصلهاي است؛
گویا که دو دریا به همدیگر میگویند: از من فاصله بگیر!
در اینکه منظور از این دو دریا چیست و آیا این دو دریا وجود خارجی دارند یا نه و اگر وجود خارجی دارند کجا هستند، مفسران
صفحه 323 از 410
سخنان بسیاري گفتهاند، گاهی گفته میشود که منظور از آنها اقیانوس هند و یا دریاي عمان است که به دریاي سرخ پیوسته ولی
میان آنها حاجزي است و نیز گفتهاند که منظور از آنها آبهاي زیرزمینی و روي زمینی است که همان دریاها هستند. و نیز گفتهاند
که شاید اشاره به رودخانههاي عظیم است که در وسط برخی از اقیانوسها در جریانند و نیز گفته شده که منظور از دریاهاي شیرین
رود فرات است که پس از مخلوط شدن با رودهاي دیگر نام شط العرب یا اروند رود به خود میگیرد و منظور از دریاي شور خلیج
فارس است ولذا از قدیم به
(514)
گفته میشود. و احتمالات دیگر. « بحرین » مناطقی که نزدیک تلاقی اروند رود با خلیج فارس قرار دارند
آنچه درستتر به نظر میرسد، سخن کسانی است که گفتهاند: منظور از دو دریا آب رودخانههاي بزرگی است که به دریاها
میریزند و در کنار آنها جا میگیرند و به خاطر وزن مخصوص آب رودخانهها که شیرین است و آب دریاها که شور است، به
آسانی به هم مخلوط نمیشوند. و همین آبهاي شیرین رودخانههاست که موقع جزر و مدّ دریاها، بالا میآیند و زمینهاي اطراف
ساحل را سیراب میکنند و اگر از دور و یا از هواپیما به آنها نگاه کنی، رنگ آنها را از رنگ وسط دریا متمایز میبینی.
از این دو دریا که یکی شیرین و دیگري شور است و در کنار هم قرار دارند، در دو جاي دیگر از قرآن هم یاد شده است (سوره
.( نمل آیه 61 و سوره الرحمن آیه 19
میتوان مضمون آیه 61 سوره نمل را قرینهاي بر آنچه گفتیم دانست:
.( امّن جعل الارض قرارا وجعل خلالها انهارا وجعل لها رواسی وجعل بین البحرین حاجزا(نمل/ 61
آیا (بتها بهترند) یا کسی که زمین را قرارگاهی ساخت و میان آن نهرهایی پدید آورد و بر آن کوههاي استواري نهاد و میان دو
دریا مانعی قرار داد.
در این آیه پیش از ذکر دو دریا از نهرهایی صحبت شده که در زمین قرار دارد.
درباره این دو دریا بحث مستقلی داریم که در پی میآید:
(515)
بحثی درباره دو دریاي شیرین و شور که در کنار هم قرار دارند
در چند آیه از قرآن کریم، از دو دریاي خاص یاد شده که در کنار هم و چسبیده به هم هستند، ولی به همدیگر مخلوط نمیشوند،
گویا میان آنها حجاب و پردهاي قرار دارد، یکی از این دو دریا شیرین و گوارا و دیگري شور و تلخ است. از این دو دریا در قرآن
تعبیر آورده شده است. « بحرین » و چند بار با لفظ « بحران » یک بار با لفظ
باید دید که منظور از این دو دریا چیست و در کجا واقع شدهاند؟ ولی پیش از پاسخ به این سؤال، متن آیات را با هم میخوانیم:
( 1 - وهو الذي مرج البحرین هذا عذب فرات و هذا ملح اجاج وجعل بینهما برزخا وحجرا محجورا (فرقان/ 53
و اوست آنکه دو دریا را به همدیگر جاري کرد، این شیرین و گوارا و آن شور و تلخ است و میان آن دو فاصله و مانعی قرار داد.
( 2 - امّن جعل الارض قرارا وجعل خلالها انهارا وجعل لها رواسی وجعل بین البحرین حاجزا (نمل/ 61
آیا (بتها بهترند) یا کسی که زمین را قرارگاهی ساخت و میان آن نهرهایی پدید آورد و بر آن کوههاي استواري نهاد و میان دو
دریا مانعی قرار داد.
3 - و ما یستوي البحران هذا عذب فرات سائغ شرابه وهذا ملح اجاج ومن کلّ تأکلون لحما طریا وتستخرجون حلیۀ تلبسونها
( (فاطر/ 12
صفحه 324 از 410
دو دریا یکسان نیستند، این یکی گوارا و شیرین که نوشیدنش خوشگوار و آن یکی شور و تلخ است و از هر دو، گوشتی تازه
میخورید و زینتی را استخراج میکنید که میپوشید.
(22- 4 - مرج البحرین یلتقیان بینهما برزخ لایبغیان فباي آلاء ربکما تکذبان یخرج منهما اللؤلؤ والمرجان (الرحمن/ 19
دو دریا را به همدیگر جاري کرد تا به هم برسند. میان آن دو برزخ و فاصلهاي
(516)
است که یکی بر دیگري غلبه نمیکند، پس کدام یک از نعمتهاي خدا را تکذیب میکنید؟ از آن دو دریا مروارید و مرجان خارج
میشوند.
به کار رفته که مربوط به جریان حضرت موسی و همراه اوست که « مجمع البحرین » علاوه بر این آیات، در یک آیه دیگر هم تعبیر
به دنبال خضر میرفتند و منظور از آن، دو دریاي شیرین و شور که در آیات بالا آمده است، نمیباشد:
( واذ قال موسی لفتاه لا ابرح حتی ابلغ مجمع البحرین او امضی حقبا (کهف/ 60
و هنگامی که موسی به جوان خود گفت: از حرکت باز نمیایستم تا به محلی که دو دریا به هم میپیوندند برسم یا سالها راه
بپیمایم.
یا محل تلاقی دو دریا در این آیه، همان محلی است که در آنجا خلیج عقبه و خلیج « مجمع البحرین » ظاهر این است که منظور از
سوئز در شمال دریاي سرخ به هم میرسند، یعنی همان محلی که شهر شرم الشیخ نزدیک آن است.
از مجموع چهار آیهاي که در بالا آوردیم، چنین استفاده میشود که در زمین، دو دریا وجود دارد که داراي مشخصات زیرند:
1 - دو دریا در کنار هم قرار دارند و به هم رسیدهاند.
2 - در عین حال میان آن دو، برزخ و مانعی وجود دارد که نمیگذارد آن دو به هم آمیخته شوند.
3 - آب یکی از این دو دریا شیرین و خوشگوار است، ولی آب دریاي دیگرتلخ و شور است.
4 - از هر دو دریا مروارید و مرجان به دست میآید.
پس از ملاحظه آیات، اکنون باید دید که منظور از این دو دریا چیست؟
آیا این فقط یک مَثَل بوده و یا بیان واقعیت است و واقعا دو دریا با این خصوصیات بر روي زمین وجود دارد؟
از لحن آیات به روشنی فهمیده میشود که این دو دریا واقعا وجود دارند و خدا آن را به عنوان یکی از آثار قدرت خود بیان
میکند و اگر مثلی هم در کار باشد، حقیقتی
(517)
مانند ایمان و کفر را میتوان به این دو دریا تشبیه کرد. حال این سؤال پیش میآید که این دو دریا با این ویژگیها در کجا قرار
دارند؟
در تعیین محل این دو دریا از سوي مفسران، نظرات گوناگونی ارائه شده است و ما مهمترین آنها را در زیر میآوریم و پس از آن
نظر خود را بیان خواهیم کرد:
( 1 - منظور از دو دریا آبهاي زیرزمینی است که شیرینند و آبهاي دریا که شورند و قشر زمین فاصله میان آنهاست.( 1
( 2 - منظور دریاي آسمان (یعنی آب باران و برف) و دریاي زمین است و برزخ میان آن دو قسمت، پایین جوّ زمین است.( 2
( در روایتی از حضرت علی(ع) راجع به تشکیل مروارید در دریا مطلبی آمده که میتوان این وجه را از آن به نوعی استفاده کرد.( 3
( 3 - منظور رودخانهها و دریاهاست که اولی شیرین و دومی شور است.( 4
( 4 - منظور اقیانوس هند و بحر احمر و دریاي عمان و بحر احمر است که در باب المندب به هم میرسند.( 5
صفحه 325 از 410
( 5 - منظور دریاي فارس و دریاي روم است.( 6
6 - منظور از دریاي شیرین رود فرات است که پس از تلاقی با چند رود دیگر به خلیج فارس میریزد و منظور از دریاي شور خلیج
فارس است. ابن عاشور که این وجه را ترجیح داده میگوید:
مقصود همان چیزي است که عرب از این دو نوع میشناسند که عبارتند از نهر فرات و دریاي عجم که امروز به آن خلیج فارس
میگویند و محل تلاقی آنها مصب فرات به خلیج فارس در نزدیکیهاي بصره است و به همین جهت است که شهرهایی
. 1 - المیزان، ج 19 ، ص 100
2 - قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج 13 ، ص 59 به نقل از ابن عباس و ابن جبیر.
. 3 - نورالثقلین، ج 5، ص 191
. 4 - فخررازي، التفسیرالکبیر، ج 8، ص 475
5 - این احتمال را ابن عاشور در التحریر والتنویر، ج 13 ، ص 249 داده است.
. 6 - قرطبی، ج 13 ، ص 59 به نقل از حسن و نیز: سیوطی، الدرالمنثور، ج 6، ص 142
(518)
( معروفند.( 1 « بحرین » که در سمت عربی خلیج فارس قرار دارند به بلاد
7 - منظور از دریاي شیرین رودخانههاي جاري در بستر دریاهاست و دریاي شور هم که خود دریاهاست.
8 - منظور از دریاي شیرین دلتاي رودخانههاي بزرگ در کنارههاي دریاهاي شور است. وقتی رودخانههاي بزرگی مانند اروند رود
و یا نیل به دریا میریزند، در مصب آنها دریایی از آبهاي شیرین تشکیل مییابد، و به خاطر وزن مخصوص آبهاي شور با آنها
مخلوط نمیشوند و اگر هم مخلوط شوند در مدت زمان کوتاهی مخلوط نمیشوند. در واقع این دو دریا در کنار هم و چسبیده به
هم هستند ولی برزخی میان آنهاست که آنها را از هم جدا میکند.
همین آبهاي شیرین کنار دریاهاست که در حالت جزر و مدّ دریا به ساحل میریزند و زمینهاي کشاورزي را سیراب میکنند و
رنگ این آبها هم از رنگ آبهاي شور متمایز است و از فاصله دور میتوان به خوبی آن را دید.
به نظر میرسد که این وجه از وجوه دیگري که گفته شده مناسبتر است.
مرج البحرین یلتقیان بینهما بزرخ لایبغیان » در پایان این بحث به مطلبی اشاره میکنیم که در کتب روایی آمده است. در تفسیر آیه
21 ) که ترجمه آن گذشت، چندین روایت نقل شده که طبق - فباي آلاء ربکما تکذبان یخرج منهما اللؤلؤ والمرجان (الرحمن/ 19
( مضمون آنها، دو دریا علی(ع) و فاطمه(س) و برزخ وجود رسول خدا(ص) و لؤلؤ ومرجان حسن و حسین(ع) هستند.( 2
باید دانست که این تفسیر از نوع تفسیر بطنی آیات و از باب جري و تمثّل است و منظور این نیست که واقعا مراد آیات شریفه این
است.
ولذا در بیشتر روایاتی که این مطلب در آنها آمده، لحن سخن به گونهاي است که تمثیل و تمثّل از آن آشکار است مانند این
روایت:
. 1 - التحریر والتنویر، ج 13 ، ص 248
2 - این روایات، هم در منابع شیعه و هم در منابع اهل سنت نقل شده است از جمله: تفسیر قمی، ج 2، ص 344 و سیوطی،
. الدرالمنثور، ج 6، ص 142
(519)
عن یحیی بن سعید العطّ ار قال: سمعت اباعبداللّه(ع) یقول فی قول اللّه مرج البحرین یلتقیان بینهما بزخ لایبغیان، قال: علی و فاطمه
صفحه 326 از 410
( بحران عمیقان لایبغی احدهما علی صاحبه، یخرج منهما اللؤلؤ والمرجان، قال: الحسن و الحسین(ع).( 1
فرمود: علی(ع) و فاطمه(س) دو دریاي «... مرج البحرین یلتقیان » ، راوي میگوید: از امام صادق(ع) شنیدم که راجع به سخن خداوند
فرمود: حسن(ع) و حسین(ع). « یخرج منهما اللؤلؤ والمرجان » : عمیق هستند که یکی بر دیگري چیره نمیشود و درباره
پیداست که این یک نوع تمثّل و تشبیه زیبایی است که در کلام امام آمده است و هیچگونه مغایرتی با روایت دیگري که از امام
فرمود: « یخرج منهما اللؤلؤ والمرجان » صادق(ع) نقل شده است، ندارد. در این روایت از قول امیرالمؤمنین نقل شده که درباره آیه
من ماء السماء و من ماء البحر فاذا مطرت فتحت الاصداف افواهها فی البحر فیقع فیهما من ماء المطر فتخلق اللؤلؤ الصغیرة من القطرة
( الصغیرة والکبیرة من القطرة الکبیرة.( 2
لؤلؤ از آب آسمان و آب دریا به وجود میآید، وقتی باران میبارد صدفها در دریا دهانهایشان را باز میکنند و آب باران در آن
میافتد و لؤلؤ کوچک از قطره کوچک و لؤلؤ بزرگ از قطره بزرگ پدیدار میشود.
این تفسیر، تفسیر مفهوم آیه است و آن یکی تشبیه وجود مبارك آن پنج بزرگوار به کلماتی است که در این آیه آمده است و در
واقع نوعی تمثّل است. این مطلب نظایر بسیاري دارد.
[ [سورة فرقان ( 25 ): الآیات 54 الی 57
اشاره
وَ هُوَ الَّذي خَلَقَ مِنَ الْمآءِ بَشَرًا فَجَعَلَهُ نَسَبًا وَ صِهْرًا وَ کانَ رَبُّکَ قَدیرًا ( 54 ) وَ یَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللّهِ ما لا یَنْفَعُهُمْ وَ لا یَضُرُّهُمْ وَ کانَ
. 1 - تفسیر قمی، ج 2، ص 344
. 2 - قرب الاسناد، ص 64
(520)
الْکافِرُ عَلی رَبِّه ظَهیرًا ( 55 ) وَ مآ أَرْسَلْناكَ إِلاّ مُبَشِّرًا وَ نَذیرًا ( 56 ) قُلْ مآ أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِلاّ مَنْ شآءَ أَنْ یَتَّخِذَ إِلی رَبِّه سَبیلًا (
( 57
و اوست کسی که از آب بشري آفرید، پس او را (پیوند) نسبی و سببی قرار داد و پروردگار تو همواره تواناست ( 54 ) آنها به جاي
خداوند چیزي را میپرستند که نه سودي به آنها میدهد و نه زیان به آنها میرساند، و کافر همواره بر ضد پروردگار خود، پشتیبان
(بتها) است ( 55 ) ما تو را جز مژده دهنده و بیمرسان نفرستادیم ( 56 ) بگو: من براي آن (رسالت) هیچ مزدي از شما نمیخواهم، مگر
( اینکه کسی بخواهد به سوي پروردگار خود راهی برگیرد( 57
نکات ادبی
پیوند خویشاوندي از طریق ازدواج با خویشان همسر. « صهرا » پیوند خویشاوندي از طریق زاد و ولد و « نسبا » - 1
را به معناي کسی که مورد اعتنا نیست گرفت، یعنی کسی « ظهیرا » به معناي پشت. میتوان « ظهر » پشتیبان، یار و یاور. از « ظهیرا » - 2
.« نبذه وراء ظهره » که به پشت سر انداخته شده است، مانند تعبیر
داخل در مستثنی « من شاء » استثناي منقطع است، ولی در واقع معناي استثناي متصل میدهد. چون درست است که « الا من شاء » - 3
منه نیست، ولی در معنا به نوعی اتصال دارد و منظور آن است که هیچ مزدي نمیخواهم مگر اینکه کسی به سوي خدا گام بردارد
که این مزد من به شمار خواهد آمد.
صفحه 327 از 410
تفسیر و توضیح
55 ) وهوالذي خلق من الماء بشرا...: یکی دیگر از آثار قدرت خداوند این است که از آب بشري آفرید و خویشاوندانی - آیات ( 54
براي او قرار داد.
(521)
بعضی از خویشان از طریق نسب و زاد و ولد با انسان پیوند دارند مثل پدر، مادر، برادر و مانند آنها و بعضی از خویشان هم از طریق
ازدواج با انسان پیوند دارند مثل داماد، پدر زن و مادر زن و مانند آنها.
آفرینش بشر از آب که در این آیه آمده است یا اشاره به آفرینش او از نطفه است و یا اشاره به نقش تعیین کننده آب در زندگی
انسان است، به طوري که بخش مهمی از بدن انسان را آب تشکیل میدهد و اگر آب نباشد زندگی بشر دوام نخواهد یافت.
میتوان گفت که آیه به هر دو مورد اشاره دارد.
آیه با ذکر این جمله پایان مییابد که پروردگار تو همواره توانا بوده است و این یک نوع نتیجهگیري از بیان آثار قدرت خداوند
در اول جمله دلالت بر استمرار و همیشگی قدرت خداوند میکند. « کان » است و کلمه
در آیه بعد اظهار میدارد که مشرکان به جاي خداوند بتهایی را که نه سودي به آنها میرسانند و نه زیانی، میپرستند. بهراستی که
جاي شگفتی بسیار است که آنها خداي توانایی را که آثار قدرت او را میبینند رها میکنند و موجوداتی را میپرستند که هیچ
قدرتی ندارند و نمیتوانند سود و زیانی به آنان برسانند. و عجیبتر اینکه آنان همین بتهاي ناتوان را در برابر پروردگار خود علم
میکنند و بر ضد خدا پشتیبان بتها هستند.
را میتوان به نحو دیگري هم معنا کرد به این صورت که کافر نسبت به پروردگارش موجودي « وکان الکافر علی ربه ظهیرا » جمله
بیارزش است و خداوند به او اعتنایی ندارد، چون ظهیر را میتوان چنین معنا کرد: موجودي بیارزش که پشت سر انداخته شده و
.« نبذه وراء ظهره = اورا به پشت سر انداخت » : قدر و اعتباري ندارد، مانند این تعبیر
57 ) وما ارسلناك الا مبشرا و نذیرا...: خداوند در این آیات، رابطه پیامبر اسلام(ص) را با مردم ترسیم میکند و - آیات ( 56
میفرماید:
ما تو را جز مژده دهنده و بیمرسان نفرستادیم، مژده دهنده به پاداشهاي خدا و بیم دهنده از مجازاتهاي خدا.
(522)
یعنی کار تو فقط تبلیغ است و تو براي به دست آوردن مال و منال این کار را نمیکنی و لذا بلافاصله میفرماید: من براي رسالت
خود هیچ مزدي از شما نمیخواهم مگر کسی که بخواهد به سوي پروردگار خود راهی برگیرد، یعنی اگر هم مزدي باشد یک مزد
معنوي است و آن هدایت یافتن شماست.
منظور این است که هدایت یافتن مردم میتواند مزدي براي پیامبر باشد چون او از این کار خوشحال میشود.
بنابراین، مزدي که براي پیامبر تعیین شده، چیزي است که نفع آن به خود مردم برمیگردد و لذا در آیه دیگري میفرماید:
( قل ما اسئلکم من اجر فهو لکم (سبأ/ 47
بگو: هر پاداشی که از شما درخواست کردم، آن براي شما و نفع شماست.
باتوجه به این مطلب، اگر پیامبر خدا(ص) دوستی اهل بیت خودش را به عنوان مزد رسالت خود معرفی میکند، آن نیز به نفع مردم
است چون دوستی خاندان پیامبر آنها را از انحرافات مصون میسازد:
( قل لااسئلکم علیه اجرا الاّ المودة فی القربی (شوري/ 23
بگو: از شما براي آن (رسالت) مزدي نمیخواهم مگر دوستی اهل بیت.
صفحه 328 از 410
را به معناي خرج کردن مال در راه خدا گرفتهاند. گویا پیامبرخدا(ص) آن را « الا من شاء ان یتخذ الی ربه سبیلا » بعضیها جمله
مزدي براي رسالت خود معرفی کرده است، ولی باتوجه به آیات دیگري که آوردیم، این معنا درست به نظر نمیرسد.
[ [سورة فرقان ( 25 ): الآیات 58 الی 62
اشاره
وَ تَوَکَّلْ عَلَی الْحَیِّ الَّذي لا یَمُوتُ وَ سَبِّحْ بِحَمْدِه وَ کَفی بِه بِذُنُوبِ عِبادِه خَبیرًا ( 58 ) الَّذي خَلَقَ السَّمواتِ وَ الاْءَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما فی
سِتَّۀِ أَیّامٍ ثُمَّ اسْتَوي عَلَی الْعَرْشِ الرَّحْمنُ فَسْئَلْ بِه خَبیرًا ( 59 ) وَ إِذا قیلَ لَهُمُ اسْجُدُوا لِلرَّحْمنِ قالُوا وَ مَا الرَّحْمنُ أَنَسْجُدُ لِما تَأْمُرُنا وَ
زادَهُمْ نُفُورًا ( 60 ) تَبارَكَ الَّذي جَعَلَ فِی السَّمآءِ بُرُوجًا وَ جَعَلَ فیها سِراجًا وَ
(523)
( قَمَرًا مُنیرًا ( 61 ) وَ هُوَ الَّذي جَعَلَ اللَّیْلَ وَ النَّهارَ خِلْفَۀً لِمَنْ أَرادَ أَنْ یَذَّکَّرَ أَوْ أَرادَ شُکُورًا ( 62
و توکّل کن بر آن زندهاي که هرگز نمیمیرد و او را همراه با ستایش تسبیح گوي. و او از نظر آگاه بودن به گناهان بندگانش
کافی است ( 58 ) همان کسی که آسمانها و زمین و آنچه را که میان آن دو است، آفرید، سپس بر عرش تسلط یافت، همان خداي
رحمان، پس، از وي به عنوان آگاه بپرس ( 59 ) و چون به آنان گفته شود که براي خداي رحمان سجده کنید، گویند: رحمان
چیست؟ آیا براي چیزي سجده کنیم که تو به ما فرمان میدهی؟ و بر نفرت آنان افزوده میشود ( 60 ) مبارك است آنکه در آسمان
برجهایی قرار داد و در آن، چراغی و ماهی تابان قرار داد ( 61 ) و اوست آنکه شب و روز را براي کسی که متذکر شود و یا بخواهد
( سپاسگزاري کند، جانشین یکدیگر قرار داد ( 62
نکات ادبی
تمیز است. « خبیرا » - 1
غلبه کرد، استیلا یافت، پرداخت. « استوي » - 2
صیغه مبالغه است. « الرحمن » خبر مبتداي محذوف به تقدیر: هوالرحمن. ضمنا « الرحمن » - 3
است، این یک تعبیر خاصی است که در مقام بیان خبره بودن کسی بیان « به » کلمه خبیرا حال از ضمیر « فسئل به خبیرا » 4 - در
.« علی الخبیر سقطت » : میشود، مانند
که در اصل به معناي هر چیزي است که آشکار و بلند است و به کاخهاي چند طبقه برج گفته میشود و « برج » جمع « بروجا » - 5
منظور از بروج در اینجا، منازل ستارگان آسمان است که آشکار و بلند هستند.
جانشین، جایگزین. « خلفۀ » - 6
با ضمه شین، مصدر است: شکر یشکر شکرا و شُکورا. « شکورا » - 7
(524)
تفسیر و توضیح
59 ) وتوکل علی الحی الذي لایموت...: پس از صحبتهایی که راجع به عنادورزي مشرکان در برابر پیامبر اسلام(ص) - آیات ( 58
شد، اکنون جهت تقویت قلب پیامبر میفرماید: و توکل کن بر خدایی که هرگز نمیمیرد، یعنی کارهاي خود را به خدا واگذار کن
صفحه 329 از 410
که او کفایت کار تو را میکند، چون او از گناهان بندگان خود آگاه است.
توکل به این معنا نیست که انسان دست از تلاش بردارد و کارها را به خدا واگذار کند، بلکه توکل این است که انسان در عین
فعالیت و کوشش و انجام کارهاي لازم، نیروي اندك خود را به نیروي لایزال الهی پیوند دهد و در عین حال که وظیفه خود را
انجام میدهد، نتیجه فعالیت خود را به خدا واگذار کند و انتظار نتیجه بهتر باشد.
اینکه در آیه شریفه گفته شده است که به خدایی که هرگز نمیمیرد توکل کن، اشاره به این معناست که کار خود را به اشخاص و
افراد واگذار مکن چون آنها همه بالاخره میمیرند و توان کار از آنها سلب میشود، به کسی توکل کن که مرگی بر او نیست و او
همیشه زنده و پایدار است و آن خداست.
در آیه بعد، در مقام تعلیل اینکه چرا باید به خدا توکل کنی، نمونهاي از آثار قدرت و توانمندي خدا را بیان میکند و میفرماید:
همان کسی که آسمانها و زمین و هرچه را که میان آنهاست، در شش روز آفرید، سپس بر عرش چیره شد.
همان خداي رحمان، مهرگستري که رحمت او افزون است و هرچه خواهی از او درخواست کن که او به حال بندگانش آگاه است.
درباره آفرینش آسمانها و زمین در شش روز و استوا و استیلا بر عرش در ذیل آیه 54 سوره اعراف بحث کردیم به آنجا رجوع
شود.
62 ) واذا قیل لهم اسجدوا للرحمان قالوا وما الرحمان...: یکی دیگر از نشانههاي ناسازگاري و ستیزهجویی مشرکان در - آیات ( 60
برابر خدا و پیامبر را بیان میکند. به این صورت که وقتی به آنها گفته میشود که براي خداي رحمان سجده کنید، آنها میگویند:
رحمان چیست؟ آیا چیزي را سجده کنیم که تو به ما فرمان میدهی؟ و به
(525)
نفرت آنها افزوده میشود.
آشنایی نداشتند، وقتی پیامبر خدا به آنها گفت: براي رحمان سجده « رحمان » میشناختند ولی با نام « اللّه » مشرکان مکه خدا را با نام
است و میگفتند: رحمان چیست؟ و از روي انکار میگفتند: آیا براي چیزي « اللّه » کنید، گمان میکردند که رحمان چیزي غیر از
که تو ما را فرمان میدهی سجده کنیم؟ و منظورشان این بود که خدایی به نام رحمان نمیشناسیم.
یکی است و هر دو از نامهاي خداوند است و تمام « رحمان » و « اللّه » قرآن کریم در آیه دیگري به مشرکان گوشزد میکند که
نامهاي نیک از آنِ خداست:
( قل ادعوا اللّه او ادعوا الرحمن ایّا ما تدعو فله الاسماء الحسنی (اسراء/ 110
را هر کدام را بخوانید نامهاي نیکو او راست. « رحمان » را بخوانید یا « اللّه » : بگو
« من » را به کار بردهاند و موصول مخصوص اشخاص یعنی « ما » اینکه در پرسش از معناي رحمان اسم موصول مخصوص اشیا یعنی
را به کار نبردهاند، به جهت همان بیاطلاعی آنان از مفهوم رحمان است، و اینکه برخی گفتهاند که به کار بردن این کلمه از روي
توهین بوده، درست نیست، چون به طوري که از آیه سوره اسراء که در بالا آوردیم معلوم میشود که آنها واقعا از معناي رحمان
آگاهی نداشتند.
در آیه بعد، باز هم از عظمت خداوند و آثار قدرت او میگوید که هم رهنمودي براي فهم یگانگی مدبّر جهان باشد و هم عزت و
عظمت و غناي خداوند را در برابر گردنکشیها و طغیانگريهاي مشرکان بیان کند، میفرماید: مبارك و بزرگوار است آن خدایی
که در آسمان برجهایی قرار داد و در آن چراغی و ماه تابانی قرار داد. منظور از برجها همان منازل سیر ستارگان است و منظور از
چراغ همان آفتاب است، همانگونه که در آیه دیگري میخوانیم:
( وجعل الشمس سراجا (نوح/ 16
صفحه 330 از 410
و آفتاب را چراغی قرار داد.
یکی دیگر از آثار صنع الهی جایگزینی شب و روز از یکدیگر است، تفکر درباره
(526)
این پدیده بزرگ و فواید سرشاري که براي بشر دارد، انسان را از یک سو به قدرت خداوند رهنمون میشود و از سوي دیگر
متوجه نعمتهاي خداوند میکند ولذا میفرماید: خداوند کسی است که شب و روز را جایگزین یکدیگر کرد و این کار براي کسی
است که بخواهد متذکر شود و یا بخواهد شکرگزار باشد.
بدون شک، جایگزینی شب و روز از یکدیگر از نعمتهاي بزرگ خداوند است و اگر چنین نبود زندگی بر روي زمین امکان
نداشت، چون اگر همیشه شب بود انسان از سرما میمرد و اگر همیشه روز بود از گرما تلف میشد. بنا براین، باید در برابر این
نعمت خداوند که شاید خیلی از افراد اصلًا به آن توجه ندارند همواره سپاسگزاري کرد.
[ [سورة فرقان ( 25 ): الآیات 63 الی 67
اشاره
( وَ عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذینَ یَمْشُونَ عَلَی الاْءَرْضِ هَوْنًا وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلامًا ( 63 ) وَ الَّذینَ یَبیتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّدًا وَ قِیامًا ( 64
وَ الَّذینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا اصْرِفْ عَنّا عَذابَ جَهَنَّمَ إِنَّ عَذابَها کانَ غَرامًا ( 65 ) إِنَّها سآءَتْ مُسْتَقَ  را وَ مُقامًا ( 66 ) وَ الَّذینَ إِذآ أَنْفَقُوا لَمْ
( یُسْرِفُوا وَ لَمْ یَقْتُرُوا وَ کانَ بَیْنَ ذلِکَ قَوامًا ( 67
و بندگان خداي رحمان کسانی هستند که در زمین با فروتنی راه میروند و چون نادانان آنها را طرف خطاب قرار دهند، سخنی
مسالمتآمیز گویند ( 63 ) و آنان که به خاطر پروردگارشان شب را در حال سجده و قیام به سر میبرند ( 64 ) و آنان که میگویند:
پروردگارا! عذاب جهنم را از ما بگردان که عذاب آن همیشگی است ( 65 ) به درستی که آن قرارگاه و جایگاه بدي است ( 66 ) و
( آنان که چون انفاق کنند نه اسراف میکنند و نه تنگ میگیرند و میان این دو اعتدال را رعایت میکنند ( 67
نکات ادبی
هاي بعدي « الذین » است و « الذین یمشون » مبتداست و خبر آن « عبادالرحمن » - 1
(527)
یک اضافه تشریفی است. « عبادالرحمن » عطف بر آن است. ضمنا
میباشد. « الذین » فروتنانه، با نرمی. مصدر به معناي فاعل و حال از « هونا » - 2
مفعول مطلق « سلاما » بعضیها گفتهاند که « وقالوا قولا سلاما » : سخن مسالمتآمیز. در اینجا موصوف حذف شده به تقدیر « سلاما » - 3
.« اسلّم سلاما » : فعل متعدي از جنس خود است، به تقدیر
شب را به سر میبرند. بیتوته به معناي به سر بردن در شب است، در حال خواب باشد یا بیداري. « یبیتون » - 4
است. البتّه قیام در بعضی از موارد به صورت مصدر به کار رفته است و این صیغه « قائم » جمع « قیاما » و « ساجد » جمع « سجّدا » - 5
مشترك میان جمع و مصدر است.
به معناي ملازمت است. « غرم » پیوسته، همیشگی، پایدار. از « غَراما » - 6
تنگ و سخت نمیگیرند. اقتار ضد اسراف است. « لم یقتروا » - 7
صفحه 331 از 410
حدوسط، عادلانه و اگر با کسره قاف استعمال شود به معناي مایقوم به الشیء است. « قَواما » - 8
تفسیر و توضیح
64 ) و عبادالرحمن الذین یمشون علی الارض هونا...: در آیات پیش سخن از عناد و ستیز مشرکان با خدا و انکار صفت - آیات ( 63
رحمان بود و اینکه وقتی به آنها گفته میشود براي خداي رحمان سجده کنید تکبر میکنند و سرباز میزنند و میگویند رحمان
چیست و برنفرتشان افزوده میشود، اکنون در این آیات که تقریبا تا پایان سوره مبارکه فرقان ادامه مییابد، گروه مقابل آنها را که
بندگان رحمان و پرستندگان او هستند، توصیف میکند.
در این مجموعه از آیات، دوازده صفت براي بندگان خداي رحمان یعنی همان مؤمنانی که به عظمت و یگانگی رحمان باور دارند
شروع میشود، « الذین » و او را پرستش میکنند، بیان شده است، این دوازده صفت در هشت بخش آمده و هر بخشی با
(528)
بدین شرح:
1 - بندگان خداي رحمان کسانی هستند که با فروتنی در زمین راه میروند، یعنی آنها هرگز تکبر نمیکنند و هرگاه که نادانان
آنها را مخاطب قرار دهند، آنها سخنی مسالمتآمیز میگویند. یعنی در برابر سخنان تند و احمقانه جاهلان پرخاشگري نمیکنند و
با کرامت و بزرگواري سخنی از روي مهربانی و مسالمت میگویند.
این است که از جاهلان خداحافظی میکنند و دور میشوند. چون در زبان عربی موقع « سلاما » میتوان گفت که منظور از گفتن
خداحافظی هم سلام میگویند. این مطلب در آیه دیگري به این صورت آمده است:
( واذا سمعوا اللغو اعرضوا عنه وقالوا لنا اعمالنا ولکم اعمالکم سلام علیکم لا نبتغی الجاهلین (قصص/ 55
و چون سخن لغوي بشنوند، از آن روي برمیگردانند و میگویند: اعمال ما از آنِ ما و اعمال شما از آنِ شما، سلام بر شما، با
نادانان کاري نداریم.
2 - آنها کسانی هستند که شب در حال سجده و قیام به سر میبرند. دو صفتی که در آیه قبلی ذکر شد، مربوط به رابطه مؤمنان با
دیگران بود و این صفت مربوط به رابطه آنان باخداست. بندگان خداي رحمان روزها که با مردم سروکار دارند مشخصه آنها دو
صفت یاد شده است ولی شبها در خلوت خانه خود مشغول راز و نیاز و عبادت پروردگارشان هستند.
منظور این نیست که مؤمنان شب را تا صبح بیدار میمانند و عبادت میکنند، بلکه منظور این است که آنها قسمتهایی از شب را با
آمده است و بیتوته به معناي « یبیتون » عبادت به سر میبرند و این مانع از آن نیست که قسمتهایی را هم بخوابند، چون در آیه کلمه
به سر بردن شب است اگرچه گاهی هم انسان بخوابد. ولذا میبینیم در آیه دیگر در تعریف از مؤمنان میفرماید:
( تتجافی جنوبهم عن المضاجع یدعون ربهم خوفا و طمعا (سجده/ 16
پهلوهایشان از بسترها جدا میشود و پروردگارشان را از روي بیم و امید
(529)
میخوانند.
در این آیه صحبت از برخاستن از بستر براي عبادت است، معلوم است که برخاستن از بستر پس از استراحت و خوابیدن است. حتی
شخص پیامبر هم که خواندن نافلههاي شب بر وي واجب است، چنین مورد خطاب قرار میگیرد:
(4- یاایا المزّمّل قم اللیل الا قلیلًا نصفه اوانقص منه قلیلًا او زد علیه (مزمل/ 1
اي جامه به خود پیچیده! شب را زنده بدار، مگر اندکی از آن را، نیمهاش یا اندکی از نیمه کم کن یا اندکی بر آن بیفزا.
صفحه 332 از 410
میبینیم که به پیامبر دستور عبادت شبانه داده میشود، ولی بخشی از شب را استثنا میکند تا پیامبر استراحت کند.
3 - بندگان خدا همواره به خداي خود میگویند: پروردگارا! عذاب جهنم را از ما دور کن که عذاب جهنم همیشگی و پیوسته
است و بر جهنمیان لازم افتاده است و جهنم بد جایگاه و قرارگاهی است.
این درخواست ناشی از خوف و خشیت بندگان خداست و مؤمن همواره باید از عذاب جهنم بترسد و بیم آن داشته باشد که
خداوند اعمال او را قبول نکند و او را معذب سازد، نظیر این آیه:
( والذین یؤتون ما آتوا و قلوبهم وجلۀ انهم الی ربهم راجعون (مؤمنون/ 60
و (مؤمنان) کسانی هستند که آنچه باید بدهند میدهند و دلهایشان هراسان است که به سوي پروردگارشان باز میگردند.
4 - بندگان خوب خدا هرگاه که مال خود را در راه خدا انفاق میکنند، نه اسراف و نه زیاده روي میکنند و نه تنگ میگیرند،
بلکه حد وسط را رعایت میکنند. توجه کنیم که در اینجا اصل انفاق کردن مسلّم گرفته شده است و آنچه به عنوان تعریف از
بندگان خوب خدا ذکرشده این است که آنها در انفاق و بخشش میانهروي میکنند، نه آنچنان میبخشند که خود گرفتار تنگدستی
شوند و نه آنچنان تنگ میگیرند که بخشش آنها سودي به حال دیگران نداشته باشد.
(530)
اسلام در همه چیز دستور میانهروي داده حتی در بخشش و احسان. این مطلب در آیه دیگري به این صورت آمده است:
( ولاتجعل یدك مغلولۀ الی عنقک ولاتبسطها کل البسط فتقعد ملوما محسورا (اسراء/ 29
(هنگام بخشش) نه دست خود را به گردنت نه و نه آن را کاملا باز کن که در این صورت نکوهیده حسرت زده خواهی شد.
چند روایت
والذین اذا انفقوا لم یسرفوا ولم یقتروا وکان بین ذلک » : 1 - عبدالملک بن عمرو میگوید: امام صادق(ع) این آیه را تلاوت کرد
آنگاه یک مشت ریگ برداشت و در دست خود نگهداشت و فرمود: اقتار و تنگ گرفتن این است. سپس مشت دیگري « قواما
برداشت و دست خود را باز کرد و همه به زمین ریخت، فرمود: اسراف این است. سپس مشت دیگري برداشت قسمتی از آنها را
( ریخت و قسمتی را نگهداشت و فرمود: قوام و حد وسط این است.( 1
( 2 - عن معاذ قال: سألت رسول اللّه(ص) عن ذلک، فقال: من اعطی فی غیر حق فقد اسرف ومن منع عن حق فقد قتر.( 2
معاذ میگوید: از پیامبرخدا(ص) از آن آیه پرسیدم، فرمود: هرکس در غیر حق بخشش کند اسراف کرده و هرکس در جایی که
شایسته است بخشش نکند، تنگ گرفته است.
( 3 - عن امیرالمؤمنین(ع) قال: للمسرف ثلاث علامات: یأکل ما لیس له و یشرب ما لیس له و یلبس ما لیس له.( 3
امیرالمؤمنین(ع) فرمود: اسرافکار سه نشانه دارد: میخورد آنچه را که شایسته او
. 1 - کافی، ج 4، ص 54
. 2 - مجمع البیان، ج 7، ص 280
. 3 - من لایحضره الفقیه، ج 3، ص 107
(531)
نیست و میآشامد آنچه را که شایسته او نیست و میپوشد آنچه را که شایسته او نیست.
[ [سورة فرقان ( 25 ): الآیات 68 الی 71
صفحه 333 از 410
اشاره
وَ الَّذینَ لا یَدْعُونَ مَعَ اللّهِ إِلهًا اخَرَ وَ لا یَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتی حَرَّمَ اللّهُ إِلاّ بِالْحَقِّ وَ لا یَزْنُونَ وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ یَلْقَ أَثامًا ( 68 ) یُضاعَفْ لَهُ
الْعَذابُ یَوْمَ الْقِیمَ ۀِ وَ یَخْلُدْ فیه مُهانًا ( 69 ) إِلاّ مَنْ تابَ وَ امَنَ وَ عَمِلَ عَمَلًا صالِحًا فَأُولئآِكَ یُبَدِّلُ اللّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَ ناتٍ وَ کانَ اللّهُ
( غَفُورًا رَحیمًا ( 70 ) وَ مَنْ تابَ وَ عَمِلَ صالِحًا فَإِنَّهُ یَتُوبُ إِلَی اللّهِ مَتابًا ( 71
و آنان که معبود دیگري را با خدا نمیخوانند و کسی را که خداوند کشتن او را حرام کرده است، جز به حق نمیکشند و زنا
نمیکنند و هرکس چنین کند، کیفر کار خود را میبیند ( 68 ) در روز قیامت عذاب او چند برابر میشود و در آن عذاب براي
همیشه با خواري میماند ( 69 ) مگر کسی که توبه کند و ایمان آورد و عمل شایسته انجام دهد که آنان هستند که خداوند
بدیهایشان را به نیکیها تبدیل میکند و خدا همواره آمرزنده مهربان است ( 70 ) و هرکس توبه کند و عمل شایسته انجام دهد، او
( آنچنان که شایسته است، به سوي خدا بازمیگردد( 71
نکات ادبی
کیفر و مجازات گناه. اثام مانند سلام مصدر است. « اثاما » - 1
یمشون » خوار شده. اسم مفعول از هان یهون هونا. اصل هون به معناي حقارت است و در آیهاي که پیش از این خواندیم « مهانا » - 2
نیز به همین معناست، یعنی حقیرانه. « علی الارض هونا
مصدر میمی از توبه. و به جهت مفعول مطلق بودن منصوب شده است. « متابا » - 3
تفسیر و توضیح
71 ) والذین لایدعون مع اللّه الها آخر...: در این آیات بخش دیگري از - آیات ( 68
(532)
اوصاف بندگان خداي رحمان بیان شده است و ما آن را به عنوان بخش پنجم توضیح میدهیم:
5 - آنها کسانی هستند که همراه با خدا معبودهاي دیگري را نمیخوانند و کسی را که خداوند کشتن او را حرام کرده است،
نمیکشند مگر اینکه از روي حق باشد و نیز آنها زنا نمیکنند.
این بخش شامل سه صفت است که به صورت نفی بیان شده است:
نخست اینکه آنان معبودهاي دیگر را شریک خدا قرار نمیدهند. یعنی آنها همراه با خدا، موجودات دیگر را پرستش نمیکنند؛
همان کاري که مشرکان میکردند. آنها خداي واقعی را باور داشتند، ولی بتها را هم مؤثر در زندگی خود میدانستند و آنها را
پرستش میکردند.
در « یدعون » ولی در آیات دیگري که کلمه « لایدعون مع اللّه » : نکتهاي را در اینجا تذکر میدهیم و آن اینکه در این آیه گفته شده
است. تفاوت این دو تعبیر در این است که اولی به معناي « یدعون من دون اللّه » خواندن و پرستش بتها آمده، عبارت به صورت
خواندن معبودهاي باطل همراه با خداست، ولی دومی به معناي خواندن معبودهاي باطل به جاي خداست.
میتوان گفت این تفاوت براي آن است که در آیه مورد بحث، صفت بندگان خدا و مؤمنان را ذکر میکند و معلوم است که آنها
خدا را میخوانند و آنچه در این آیه آمده این است که آنها همراه با خدا معبودهاي دیگري را نمیخوانند و براي خدا شریک قرار
نمیدهند، ولی در آیاتی که مربوط به مشرکان است مطلب به گونه دیگري است و مشرکان با اینکه به اللّه اعتقاد داشتند، او را
صفحه 334 از 410
عبادت نمیکردند و نمیخواندند، بلکه به جاي او بتها را میخواندند و آنها را واسطه میان خود و خدا میدانستند.
دومین مطلبی که در آیه مورد بحث آمده، این است که بندگان خدا شخصی را که خدا کشتن او را حرام کرده نمیکشند، مگر
اینکه از روي حق باشد. قتل نفس گناه بسیار بزرگی است که خداوند، هم در ادامه این آیات و هم در چند آیه دیگر به
(533)
روشن کرده است که « الا بالحق » مرتکب آن وعده عذاب ابدي داده است. اما هم در این آیه و هم در جاهاي دیگر با اضافه کردن
کشتن یک شخص گاهی ضرورت پیدا میکند و حق این است که او کشته شود، مانند: قتل براي قصاص یا ارتداد و یا به سبب
ارتکاب زناي محصنه و یا لواط و یا فساد در زمین و یا قتل کافر حربی که با مسلمانان در حال جنگ است. البتّه در این موارد هم
همه مردم حق ندارند اجراي حکم کنند، بلکه باید از طریق حکم قاضی یا امام باشد.
سومین صفتی که در این آیه آمده این است که بندگان خدا زنا نمیکنند و عفت و پاکدامنی را سرلوحه زندگی خود قرار
میدهند.
پس از بیان این سه گناه که بندگان خدا را از آن مبرّا میداند، اضافه میکند که هرکس مرتکب این سه گناه شود مجازات و کیفر
عمل خود را خواهد دید و در روز قیامت عذاب او دو برابر میشود و براي همیشه و با خواري، در عذاب جهنم خواهد ماند.
البتّه خداوند هرگز کسی را بیش از استحقاق او عذاب نمیکند و کیفر هر گناهی مطابق با همان گناه است و اینکه در این آیه از
مضاعف شدن عذاب چنین اشخاصی خبر میدهد، براي آن است که اینان یک عذاب به خاطر کفرشان و عذابی دیگر به سبب قتل
نفس و زنا دارند.
مطلب دیگر اینکه اینان علاوه بر ارتکاب قتل نفس و زنا، کافر و مشرك هم هستند ولذا به آنها وعده عذاب ابدي داده شده است،
چون به کافران وعده خلود جهنم داده شده است.
با این وجود، همواره راه توبه باز است و اگر همین افراد به درستی و از روي صدق توبه کنند و عمل صالح انجام دهند، خداوند
آنها را میپذیرد و از مجازات آنها میگذرد و حتی بدیهاي آنان را به خوبیها تبدیل میکند، چون خداوند همواره آمرزنده و
مهربان است.
منظور از اینکه خدا بدیهاي آنان را تبدیل به خوبیها میکند، این است که شقاوت درونی آنها را در اثر توبه تبدیل به خیر و سعادت
میکند و آنها همان اعمال را که از
(534)
روي شقاوت انجام میدادند و گناه محسوب میشد، از روي ایمان و به طور مشروع انجام میدهند و ثواب محسوب شود. آنها قتل
نفس میکردند و این گناه بزرگی بود، ولی با ایمان به خدا ممکن است دشمنان خدا را بکشند که این خود حسنه است و اگر زنا
میکردند، ازدواج مشروع میکنند که باز حسنه است.
توجه کنیم که مطلبی که در این آیه آمده، یعنی تبدیل بدیها به خوبیها، غیر از مطلبی است که در آیه زیر آمده است:
( ان الحسنات یذهبن السیئات (هود/ 114
همانا خوبیها بدیها را از بین میبرد.
منظور این آیه که پس از امر به اقامه نماز آمده، این است که خوبیها مانند نماز کفاره گناهان میشود مانند توبه که گناهان را از
بین میبرد، ولی در آیه مورد بحث، صحبت از این است که بدیها تبدیل به خوبیها میشود که وجه آن گفته شد.
پس از ذکر توبه افرادي که از آنها یاد شد، در آیه بعدي مطلب را تعمیم میدهد و میفرماید: هرکس توبه کند و عمل صالح انجام
دهد، در واقع او به درستی به سوي خدا بازگشته است.
صفحه 335 از 410
[ [سورة فرقان ( 25 ): الآیات 72 الی 77
اشاره
وَ الَّذینَ لا یَشْهَدُونَ الزُّورَ وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِرامًا ( 72 ) وَ الَّذینَ إِذا ذُکِّرُوا بِایاتِ رَبِّهِمْ لَمْ یَخِرُّوا عَلَیْها صُ  ما وَ عُمْیانًا ( 73 ) وَ
الَّذینَ یَقُولُونَ رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَ ذُرِّیّاتِنا قُرَّةَ أَعْیُنٍ وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقینَ إِمامًا ( 74 ) أُولئآِكَ یُجْزَوْنَ الْغُرْفَۀَ بِما صَبَرُوا وَ یُلَقَّوْنَ فیها
تَحِیَّۀً وَ سَلامًا ( 75 ) خالِدینَ فیها حَسُنَتْ مُسْتَقَ  را وَ مُقامًا ( 76 ) قُلْ ما یَعْبَؤُا بِکُمْ رَبّی لَوْلا دُعآؤُکُمْ فَقَدْ کَ ذَّبْتُمْ فَسَوْفَ یَکُونُ لِزامًا (
( 77
و آنان که شهادت به باطل نمیدهند و چون بر لغو بگذرند، بزرگوارانه میگذرند ( 72 ) و آنان که چون به آیات پروردگارشان
تذکر داده شوند، در برابر آن با حالت کري و کوري نمیافتند ( 73 ) و آنان که میگویند: پروردگارا! از
(535)
همسران و فرزندان ما روشنایی چشم به ما عطا فرما و ما را براي پرهیزگاران پیشرو قرار بده ( 74 ) آنان به خاطر شکیبایی که داشتند
با غرفه (بهشتی) پاداش داده میشوند و در آنجا با درود و سلام روبرو میشوند ( 75 ) در آنجا جاوانه خواهند بود، نیکو قرارگاه و
جایگاهی است ( 76 ) بگو: اگر دعوت شما (به سوي ایمان) نباشد، پروردگارم به شما اعتنا نمیکند، که شما (آیات خدا را) تکذیب
( کردید پس به زودي گریبانگیر شما خواهد شد ( 77
نکات ادبی
سخن باطل، باطل را حق جلوه دادن که شامل دروغ و زورگویی و مانند آنها میشود. « الزور » - 1
جمع کریم به معناي بزرگوار. « کراما » - 2
یعنی به زمین افتاد. به زمین افتادن گاهی کنایه از خضوع و خشوع است و گاهی کنایه از بیاعتنایی « خرّ » ، نمیافتند « لم یخرّوا » - 3
است.
پیشرو، پیشوا، کسی که جلوتر از دیگران است. « اماما » - 4
طبقه بالاي ساختمان، درجه بالا. « الغرفه » - 5
یا از باب اضافه مصدر به سوي مفعول است، یعنی خواندن خدا شما را و یا اضافه مصدر به سوي فاعل است، یعنی « دعائکم » - 6
خواندن شما خدا را.
اعتنا نمیکند، ارج نمیگذارد. « ما یعبؤا » - 7
گریبانگیر، دامنگیر، آنچه بر انسان لازم افتاده است. « لزاما » - 8
تفسیر و توضیح
76 ) والذین لایشهدون الزور...: بخشهاي دیگري از اوصاف بندگان خداي رحمان در این آیات آمده است و بر آن پنج - آیات ( 72
بخشی که گذشت، اضافه میشود:
6 - آنان کسانی هستند که شهادت زور نمیدهند و چون از کنار کار لغو و بیهوده
(536)
بگذرند، با بزرگواري میگذرند. کلمه زور در اینجا شامل هر نوع سخن باطلی است، مانند دروغ گفتن یا شهادت دروغ و مانند
صفحه 336 از 410
آنها.
را در اینجا به معناي حضور دانست و در این صورت معناي آیه چنین میشود که آنها در مجلس باطل حضور « شهادت » میتوان
نمییابند و این معنا با ادامه آیه هم سازگارتر است که میفرماید: و چون از کنار لغو بگذرند، کریمانه و بزرگوارانه میگذرند،
یعنی از آن فاصله میگیرند و خود را آلوده نمیکنند.
7 - آنان کسانی هستند که چون آیات خدا به آنها تذکر داده شود، آن را سرسري نمیگیرند و در برابر آن کور و کر نمیافتند،
یعنی چشم و گوش خود را بر آن نمیبندند بلکه به آن اهمیت میدهند و براي درك صحیح آن حواس خود را به کار میبرند.
8 - همچنین آنان کسانی هستند که در مقام دعا کردن براي خود، از خدا چنین طلب میکنند که پروردگارا! براي ما از همسران و
نسلهایمان روشنی چشم عطا فرما و ما را پیشرو پرهیزگاران قرار ده.
قسمت اول این بخش، درخواست ایمان و عاقبت به خیري براي خانواده و نسلهاي بعدي است و اینکه آنان نیز در راه راست گام
بردارند و آلوده کفر و گناه نشوند و زندگی سعادتمندانهاي داشته باشند. بدون شک چنین حالی در فرزندان انسان باعث خوشحالی
و روشنایی چشم میشود.
در قسمت دوم، چنین درخواست میشود که ما را براي پرهیزگاران امام قرار بده. به نظر میرسد که این جمله اشاره به موضوع
سبقت در کارهاي نیک دارد. خداوند فرمان داده که مؤمنان در خیرات از همدیگر سبقت بگیرند:
( فاستبقوا الخیرات (بقره/ 148
پس، در کارهاي نیک از یکدیگر پیشی بگیرید.
( سابقوا الی مغفرة من ربکم و جنۀ عرضها کعرض السماء والارض (حدید/ 21
به سوي آمرزش از خدا و بهشتی که پهناي آن به پهناي آسمان و زمین است،
(537)
پیشگام شوید.
در آیه مورد بحث، بندگان خوب خدا درخواست میکنند که ما را پیشرو پرهیزگاران قرار بده، یعنی در میدان مسابقه به سوي
خیرات ما از همه پیشی بگیریم، این یک درخواست جالبی است و این پیام را دارد که مؤمن باید سعی کند که در معنویات و
خیرات از همه پیشی گیرد و پیشرو باشد.
این درخواست منافاتی با خلوص نیت ندارد، چون درخواست مرتبه بالاي ایمان و تقواست، زیرا وقتی کسی به مرحلهاي رسید که
پیشرو پرهیزگاران شد، بدون شک او به مرتبه بالایی رسیده است.
پس از بیان اوصاف بندگانِ خداي رحمان، میفرماید: آنان به خاطر شکیبایی که داشتند، غرفههاي بهشتی پاداش داده میشوند و
در آنجا با درود و سلام روبهرو میشوند و در آنجا جاودانه خواهند بود، چه جایگاه و قرارگاه خوبی است!
قرار دارد که چند آیه پیش « ساءت مستقرا و مقاما » که درباره بهشت گفته شده، در مقابل جمله « حسنت مستقرا و مقاما » جمله
درباره جهنم گفته شد.
آیه ( 77 ) قل مایعبؤا بکم ربّی لولا دعائکم ...: این آیه آخرین آیه سوره مبارکه فرقان است. به طوري که دیدیم دراین سوره، بیشتر
درباره مشرکان و سخنان باطل و رفتارهاي ناپسند و لجاجتها و ستیزهجوییهاي آنها صحبت شد و به مناسبت این سخن که مشرکان
خداي رحمان را انکار میکردند، اوصاف بندگان رحمان هم ذکر شد. اکنون در پایان سوره از بیارزش بودن مشرکان و اینکه
آنها نزد خداوند قدر و منزلتی ندارند، سخن گفته میشود.
در این آیه به پیامبر دستور میدهد که به آنان بگوید: اگر فراخوان شما به سوي ایمان نبود، پروردگار من به شما اعتنایی نمیکرد و
صفحه 337 از 410
براي شما ارزشی قائل نبود، یعنی اینکه خداوند این همه راجع به شما آیه نازل میکند و دلیل میآورد، فقط براي این است که شما
را به سوي ایمان و حق و حقیقت دعوت کند وگرنه شما که براي خدا شریک قرار میدهید و آیات خدا را تکذیب میکنید، نزد
پروردگار ارزش و قدر و
(538)
قیمتی ندارید. پس از این بیان اضافه میکند که پس چون شما آیات خدا را تکذیب کردید، کیفر این کارتان بهزودي دامنگیر شما
خواهد شد.
بعضیها گفتهاند که مضمون آیه شریفه این است که اگر دعا و عبادت شما نبود، خداوند به شما اعتنایی نمیکرد. به نظر میرسد که
این معنا با جمله بعدي آیه سازگار نیست، چون جمله بعدي خطاب به تکذیب کنندگان آیات خدا یعنی مشرکان است بهخصوص
« لولا دعائکم » در اول آن بیانگر آن است که جمله بعدي نتیجه جمله قبلی است و بنا براین، جمله قبلی یعنی « فاء » اینکه آمدن حرف
هم خطاب به مشرکان است و مشرکان خدا را عبادت نمیکردند.
مگر اینکه بگوییم: مشرکان هم در موارد خاصی خدا را میخواندند، مثلا هنگامی که کشتی آنها در دریا غرق میشد و احساس
خطر میکردند، براساس فطرت انسانی خدا را میخواندند، همان گونه که در این آیه آمده است:
( فاذا رکبوا فی الفلک دعوااللّه مخلصین له الدین فلمّانجّاهم الیالبّراذاهم یشرکون (عنکبوت/ 65
و چون به کشتی سوار شوند، خدا را با اخلاص میخوانند ولی هنگامی که خدا آنها را نجات داد و به خشکی رسانید، باز شرك
میورزند.
شاید بتوان گفت که همین اندازه که آنان در حالتهاي خاصی خدا را میخواندند، نوعی ارج و منزلت پیدا میکردند. با این حال،
وجه اول که در بالا توضیح داده شد مناسبتر به نظر میرسد. پایان تفسیر سوره مبارکه فرقان