گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد دوم
ضمیمه شماره یک






ص: 707

محرمانه

ضمیمه شماره یک نامه شماره 281 سفارت تهران متن گفتگو

شرکت کنندگان: دکتر کریم سنجابی رهبر مخالفان سیاسی و استاد دانشگاه تهران با ویلیام ایگلتون

کنسول آمریکا در تبریز.

تاریخ : 24 آبان 1339 مکان: خانه سنجابی در تهران

به خاطر دوستی با برادرزاده و پسر سنجابی، که در آمریکا تحصیل می کنند داشتم، با سنجابی در

خانه اش در تاریخ 24 آبان ملاقات کردم. بیشتر گفتگو راجع به افراد فامیلهایش که در آمریکا هستند،

موضوعات تاریخی راجع به کرمانشاه و ایل سنجابی که برادرش اصغرخان رئیسش می باشد بود. راجع به

سیاست نظرات سنجابی به شرح زیر بوده است.

1 دکتر سنجابی این طور وانمود کرد که رهبران سیاسی جبهه ملی خواهان تغییر سیاست آمریکا در

قبال ایران به واسطه انتخاب کندی می باشند. اگرچه این طور به نظر می رسید که خواهان تغییر سیاست به

نفع مخالفین می باشند، ولی دکتر سنجابی به طور وضوح نگفت که این تغییرات شامل چه چیزی خواهد

شد.

2 او اکنون در حقیقت رهبر حزب جبهه ملی در تهران می باشد.

3 چند بار میانجی گران خواسته اند که وی را متقاعد کنند تا از شاه درخواست ملاقات نماید او از این

امر امتناع ورزیده است چون فکر می کند که ملاقات با شاه جنبه شخصی پیدا خواهد کرد، ولی او مایل

است که به عنوان رهبر حزب ایران با شاه ملاقات کند.

4 او در آخرین مرحله انتخابات اخیر مجلس فعال بود و سعی می کرد این انتخابات را از اعتبار ساقط

کند. فعالیتهای گروه وی در مطبوعات منعکس نشد، ولی او تقریبا در بیان مخالفتش آزاد بود.

5 او معتقد است که افکار عمومی اکثرا بر علیه رژیم فعلی می باشد و بالاخره یک چیزی باید اتفاق

بیافتد او امیدوار است که شاه قدمهائی برای به «رسمیت شناختن خواسته های مردم» بردارد. او فکر

می کند که اگر انتخابات آزاد برگزار شود حزب وی اکثر کرسی ها را در تهران خواهد برد. او گفت که گروه

وی سد محکمتری از افراد غیرمحبوبی که در حال حاضر قدرت را به دست دارند، در مقابل نفوذ کمونیسم

و شوروی خواهد بود.

6 اگر نشانه هائی باشد که انتخابات آزاد خواهد بود، دکتر سنجابی از تهران و یا کرمانشاه کاندید

خواهد شد (او در زمان مصدق نماینده کرمانشاه بود و همچنین نماینده ایران در دادگاه بین المللی راجع به

نفت و زمانی هم وزیر آموزش و پرورش مصدق بود.)

(خیلی محرمانه)


کریم سنجابی 3 مصاحبه با دکتر کریم سنجابی

ص: 708

کریم سنجابی 3

از سفارت آمریکا تهران18 آوریل 1961 برابر با 29 فروردین 1340

به : وزارت امور خارجه واشنگتن

عطف به : نامه سفارتخانه شماره 281، مورخ 22 نوامبر 1960

موضوع : مصاحبه با دکتر کریم سنجابی

رونوشت مصاحبه با دکتر کریم سنجابی استاد حقوق دانشگاه تهران و عضو کمیته اجرائی جبهه ملی

ضمیمه می باشد. دکتر سنجابی زمینه مخالفت عمومی، به همراه اطلاعات جنبی دیگر از تحصن در سنا

توسط رهبران جبهه ملی و تماس جبهه ملی با دولت را شرح داد و آنچه در مصاحبه قابل توجه بود، اندازه

امیدواری بود که دکتر سنجابی نشان داد.

با وجود اینکه به ذکر شکستها و مشکلات معمول پرداخت، این طور دریافت شد که در ماههای اخیر

جبهه ملی به طور آشکار حکومت را در بن بست قرار داده است.

او معتقد است که حکومت در مقابله با جنبشی که در خواستهای حقیقی مردم ایران را بیان می کند،

ناتوان است.

برای سفیر:

هنری. ج. شوارتز.

رایزن سفارت در امور سیاسی

ص: 709

رونوشت مصاحبه:

22 فروردین 1340

مکان: خانه دکتر سنجابی

شرکت کنندگان: دکتر کریم سنجابی، عضو کمیته اجرائی جبهه ملی

فرانکلین. ج. کرافورد. منشی دوم سفارت

ویلیام، ل. ایگلتن، کنسول آمریکا در تبریز

پس از مدتی گفتگوی بی هدف در مورد خانواده اش، دکتر سنجابی موقعیت سیاسی در ایران را به

گونه ای که توسط رژیم حاضر اداره می شود. حقیقتا خیلی بد خواند. او گفت تنها تغییر این است که مردان

بد، با مردانی به همان بدی جایگزین می شوند. کابینه جدید هیچ تغییری را نشان نمی دهد. تغییرات اخیر

در نیروهای امنیتی امید کمی را برای بهبود نوید می دهد. ژنرال حجازی هم سنخ سلف خود می باشد.

ژنرال پاکروان مردی روشنفکر و روشن بین است، اما او هم همان تمایلات سیاسی را دارد که ژنرال بختیار

دارد. ژنرال کمال به هر جهت از سلف خود بهتر است. ژنرال امیر عزیزی طی تصدی خود به عنوان رئیس

پلیس شهرت خوبی به دست آورد، ولی در زمانی که به عنوان وزیر داخله برگزیده شد. با اعمال نفوذ خود

در مورد انتخاب میر اشرافی به عنوان نماینده مشکین شهر، رنگ واقعی خود را نشان داد. او گفت

میراشرافی سر دسته دزدان است.

در مورد فعالیتهای جبهه ملی دکتر سنجابی گفت که در حال حاضر هدف اصلی توسعه سازمانهای

ایالتی در تبریز، مشهد، اصفهان و شیراز است. به دنبال آن جبهه ملی امیدوار است در آبادان نیز تشکیل

سازمان دهد. هیچ برنامه ای برای تظاهرات بیشتر در دانشگاه تهران، طی سال تحصیلی جاری وجود

ندارد، زیرا دانشجویان نباید منافع کار سالانه دانشگاهی را از دست بدهند.

انتخابات آینده سنا فرصت بیشتری را برای فعالیتهای جبهه ملی خواهد داد. از آنجائی که فقط با

سوادها حق رأی دارند. جبهه ملی امیدوار است پشتیبانی عناصر تحصیل کرده زیادی را در مبارزه

انتخاباتی برای 11 کرسی سنا در تهران فراهم آورد. او نگفت که جبهه ملی 11 کاندیدا معرفی خواهد کرد،

همچنین هیچ کاندیدای خاصی را اسم نبرد.

او گفت سه گروه اصلی پشتیبان جبهه ملی هستند: دانشجویان دانشگاهها، تجار بازار و کارگران

کارخانجات، در دسته بندی بعدی او به طور اخص کارگران دولتی تنباکو و کارخانجات سیمان و

سیلوهای دولتی را ذکر کرد. او گفت پشتیبانی از جبهه ملی در تهران به حدی زیاد است که اگر انتخابات

اخیر آزاد می بود، جبهه ملی 15 نماینده منتخب را به خود اختصاص می داد. او گفت تنها نماینده جبهه ملی

در مجلس، اللهیار صالح، نخواهد توانست با 199 «غیر نماینده» چندان مقابله نماید، اما او پذیرفت که یک

نماینده بهتر از هیچی است.

در پاسخ به سؤال راجع به نفوذ حزب توده در جبهه ملی دکتر سنجابی گفت طبیعتا چنین نفوذی ممکن

بود اتفاق بیفتد، ولی جبهه ملی همواره مواظب بود که در آن ممانعت نماید. این امر مخصوصا در مورد

شورای مرکزی و کمیته اجرائی صحیح بود، جایی که او می توانست بگوید، که حزب توده هیچ نفوذی

ندارد. از 000/14 دانشجوی دانشگاه، 000/10 تن از آنها در تظاهرات دانشجویی دوره انتخاب شرکت

کردند. از این 000/10، ژنرال علوی کیا از ساواک، تنها 5 یا 6 نفر را به عنوان کمونیست شناسایی کرد.

ص: 710

در مورد رهبران جبهه ملی که در سنا پناهنده شدند، دکتر سنجابی گفت که او و دکتر شاپور بختیار

بست نشستند، زیرا آنها به ملاقات دیگر رهبران رفته بودند و از خروج آنها ممانعت شده بود. او در حدود

25 روز در ساختمان سنا بود و 25 یا 30 کتاب از کتابخانه کوچک ولی نخبه سنا را که توسط تقی زاده

فراهم آمده بود، مطالعه کرد. زندگی در سنا به حد کافی راحت بود، مطالعه، ورق بازی و ورزش، مقامات

مسئول اجازه می دادند که روزنامه اطلاعات را به داخل بیاورند، ولی سایر مطبوعات را اجازه نمی دادند.

پیامها مخفیانه به داخل فرستاده می شد و توسط مقامات اداری ناشناخته سنا، از زیر درها در اختیار

رهبران جبهه ملی قرار می گرفت. او گفت که این نوع ارتباطات کاملاً رضایتبخش بود. سپس کمی قبل از

رسیدن ملکه الیزابت آنها آزاد شدند. او با ژنرال علوی کیا مذاکراتی داشت. ژنرال علوی کیا به او گفت که

طی بازدید ملکه الیزابت از ایران، حکومت نمی خواهد که هیچ حادثه نامطلوبی داشته باشد. دکتر سنجابی

گفت با وجود اینکه جبهه ملی با بریتانیای کبیر قدری اختلافات سیاسی دارد، ولی هیچ دعوایی با مردم

انگلیس و به خصوص ملکه آن که از همان نوع پادشاهی برخوردارند که ایرانیان آرزوی آن را داشتند،

ندارد. او گفت که دانشجویان جبهه ملی دانشگاه فقط در تظاهراتی ساکت در موقع ورود ملکه تجمع

خواهند کرد. ژنرال علوی کیا جبهه ملی را به آتش زدن اتومبیل دکتر اقبال در دانشگاه متهم کرد. دکتر

سنجابی این را رد کرد و گفت که احتمالاً سوزانیدن اتومبیل دکتر اقبال توسط ساواک انجام گرفته است،

هرچه باشد چه کسی می دانست که اتومبیل دکتر اقبال در وقت معینی در نقطه مشخصی خواهد بود؟ نتیجه

این تبادل جواب ظاهرا توافقی ساکت به این بود که این حادثه بوده است.

وی گفت در روزهای قبل از نوروز و طی آن حکومت 400 نفر از دستگیرشدگان در جریان فعالیتهای

ضد انتخابات را از زندان آزاد کرد، حدود 30 یا 40 نفر در زندان ماندند که 10 دانشجو جزو آنها بودند.

دکتر سنجابی گفت که او به ژنرال علوی کیا گفت که حکومت در مورد دستگیری کمونیستهای شناخته

شده کاملاً محق بود، اما نباید هواداران جبهه ملی را با آنها جمع کند. اگر از کمونیستهای شناخته شده در

میان گروه دستگیرشدگان وجود داشت، حکومت باید همه را آزاد نماید و سپس مشخصا کمونیستهای

شناخته شده را به جرم کمونیست بودن دستگیر کند.

طی دوره انتخابات، ژنرال هدایت به عنوان رابط غیررسمی بین جبهه ملی و شاه وارد عمل شد. ژنرال

هدایت در یک موقعیتی به دکتر سنجابی گفت که شاه از گزارشهایی مبنی بر اینکه جبهه ملی خواهان

تأسیس یک جمهوری است برآشفت. این موضوع توسط جبهه ملی تکذیب شد و بر تمایلات

سلطنت طلبانه خود تأکید کرد. در عین حال اشاره کرد که جبهه ملی یک سلطنت مبتنی بر قانون اساسی را

می خواهد که در آن شاه سلطنت کند نه حکومت، دکتر سنجابی به عنوان مثال انگلستان، سوئیس و

دانمارک را ذکر کرد. ژنرال هدایت بعدها گزارش داد که عکس العمل شاه این بود که اگر افراد جبهه ملی مثل

سوئدیها باشند، می تواند مثل شاه سوئیس باشد.

دکتر سنجابی گفت که او به پست خود به عنوان استاد در دانشکده حقوق در دانشگاه تهران بازگشته

است. او گفت که وی کلاً نسبت به آینده جبهه ملی امیدوار است. رویدادهای انتخابات اخیر بسیاری از

مردم را نسبت به موقعیت سیاسی جاری هشیار کرده است. جبهه ملی زیر محدودیتهای مشخصی که

توسط حکومت اعمال می شود قرار دارد. به عنوان مثال جبهه ملی نمی تواند در باشگاه خود در فخرآباد

جلسه داشته باشد، هرچند که دفتر اداری جبهه ملی مجاز به فعالیت در ساختمانش هست. نام بردن از

ص: 711

جبهه ملی در روزنامه ها ممنوع است، در حالی که حکومت صریحا فعالیتهای جبهه ملی را ممنوع نکرده

است سعی می شود، روش به رسمیت نشناختن جبهه ملی ادامه یابد. با وجود این جبهه ملی از پاسخی که

در موقعیتهای «غیرسیاسی» مثل برگزاری مراسم عزاداری که اخیرا به مناسبت درگذشت رهبر جبهه ملی

محمود نریمان دریافت کرده است، خوشحال می باشد.

سنجابی با اطمینان گفت که کلید آینده سیاسی ایران در دست شاه است. کسی که تمام قدرت را در

اختیار دارد. متأسفانه او مثل پدرش شجاع و با هوش نیست. با وجودی که شاه قبلی دیکتاتور و آزمند

بود، ولی یک ملی گرا و میهن پرست واقعی بود. پسرش این خصوصیات را ندارد. در عوض او از همه کس

می ترسد، او از قوام السلطنه و رزم آرا می ترسید، زیرا که آنها اشخاص قدرتمندی بوده اند. او از جبهه ملی

می ترسد، او حتی از دکتر علی امینی می ترسد. خلاصه او از هر کسی که تهدیدی برای روش حکومت

نادرست و پر دسیسه او باشد، می ترسد.



کریم سنجابی 4 مصاحبه با کریم سنجابی

کریم سنجابی 4

گزارش اطلاعاتی حوزه مأموریتتاریخ گزارش 3 ژوئیه 1961 برابر با 12 تیر 1340

خیلی محرمانه

غیرقابل رؤیت برای خارجیان تحت کنترل مستمر

کشور ایران

موضوع : مصاحبه با کریم سنجابی

اطلاعات بیوگرافیک و اظهار نظرها

شماره گزارش 5578 نیت

(توضیح : گزارشهایی که با حرف نیت مشخص می شود متعلق به سازمان سیا است مترجم)

منبع : ناظر صلاحیت دار آمریکایی (معمولاً قابل اعتماد)

ارزیابی محتویات احتمالاً واقعیت دارد.

1 اطلاعات، بیوگرافی در مورد کریم سنجابی رئیس هیئت اجرائیه جبهه ملی مطابق اطلاعات زیر

است.

الف: سن 56 سال

ب: تحصیلات ابتدایی در کرمانشاه متوسطه در تهران اخذ دانشنامه در علوم سیاسی از دانشکده

حقوق دانشگاه تهران و دکترای حقوق از دانشگاه پاریس در فرانسه

ج: زبانها فارسی، کردی، فرانسه، عربی و انگلیسی (اندکی می خواند)

د: شغل استاد حقوق دانشگاه تهران

ه : مسافرتها او علاوه بر شش سال تحصیل در فرانسه به اغلب کشورهای اروپایی سفر کرده است. او

در سال 1332 با محمد مصدق به ایالات متحده رفت.

و: سنجابی متأهل است و سه فرزند دارد که به ترتیب 9 سال 12 سال و حدود بیست ساله هستند.

ز: سنجابی از طرف محمد مصدق به وزارت فرهنگ منصوب شد و نماینده دوره هفدهم مجلس بوده

است.

ص: 712

ح: سنجابی در یک خانه قدیمی با وقاری در نزدیکی دروازه شمیران زندگی می کند. خانه او به طور

مرتب مبلمان شده و ظاهرا خوب نگهداری می شود، ولی تجملاتی نیست. خود سنجابی مردی است با

قامتی که انسان را تحت تأثیر قرار نمی دهد. قد او شاید پنج فوت و 8 اینچ باشد متمایل به تنومندی است

ولی آنقدر هم ناخوشایند نیست. موی تقریبا خاکستری و مجعد او از یک پیشانی بلند برمی خیزد. لباس

پوشیدن او محافظه کارانه و خوش ظاهر است او مردی است با جذابیت شخصی فوق العاده و طبعا بسیار

مؤدب است. لحن او ملایم ولی مستقیم است او این تأثیر را در شخص می گذارد که کنترل اوضاع را در

دست دارد و تردید و دودلی از خود نشان نمی دهد و از موضوعات هم گریز نمی زند، بلکه همیشه به نکته

مورد نظر اشاره می کند. او مردی است که فکر زیادی را به موضوعات مختلف اجتماعی داده و نظریات او

خوب شکل گرفته و صریح و روشن و مختصر گو است. سنجابی مردی است با تواضع و لطف و ملاحت

مردی است که نسبت به خانواده خود بسیار متعهد است و در عین حال یک سیاستمدار جدی و صمیمی

است در حالی که پاسخهای او ممکن است برای تحت تأثیر قرار دادن یک آمریکایی داده شده باشد، در

رفتار او هیچ چیز وجود نداشت که نشان بدهد او می کوشد کسی را منحرف کرده و یا فریب دهد.

2 مراتب زیر نظریاتی است که سنجابی درباره مسائل مختلف سیاسی ابراز داشته است.

کمک اقتصادی کمک اقتصادی باید برای ایران ادامه یابد و یک ضرورت قطعی است معذالک مبالغ

زیادی که به وسیله ایالات متحده در جریان سالهای گذشته کمک شده درستی نسبت به ایالات متحده را

در برنداشته است. مردم ایران نمی دانند شما چه مبلغ کمک کرده اید، وقتی اینکه این کمکها به چه مصرفی

رسیده است. این کمکها ممکن است به جاهای مختلف رفته باشد، مثلاً صرف ساختمان راهها یا سدها یا

چیز دیگری شده باشد، یا اینکه قسمت اعظم آن دزدیده شده باشد. یک چنین کمکی برای اینکه مفید و

ثمربخش باشد و جلب دوستی ایالات متحده را کرده باشد، بایستی هنگامی به ایران برسد که ایران دارای

حکومتی باشد که از پشتیبانی و احترام مردم برخوردار است، برای آنکه در چنین صورتی نتایج بهتری

برای هر دلار دریافت شده بدست خواهد آمد.

ما حدود سی صد هزار نفر مستخدم دولت داریم. به این اشخاص باید پول و غذا داد و راضیشان

نگهداشت تا امور دولت به طور هموار انجام گیرد و برنامه های کمک به مورد اجرا گذاشته شود. ولی این

پولها باید از منابع خودمان باشد و نه از بیگانگان، اگر کمک خارجی صرف زمینه های دیگر شود ما

خودمان می توانیم به کارمندان دولت پول بپردازیم. مساعدت اقتصادی خارجی باید صرفا برای

برنامه هایی باشد که به رشد اقتصادی کشور و بالا رفتن قدرت اقتصادی ما کمک کند و علاوه بر این کمک

خارجی نباید صرفا به شکل بسته های پول باشد که با هوی و هوس حکومت ایران توزیع گردد. پول

بایستی تنها برای طرحها و برنامه های ویژه که تحت مطالعه قرار گرفته و از سوی کمک دهنده و حکومت

ایران انتخاب شده داده شود. پولی که داده می شود باید به نحو فشرده ای به انجام طرح تهیه شده اختصاص

یابد. مسئولیت بسیار دقیق باید حفظ شود و دادن کمک بعدی باید شدیدا متکی به انجام و تکمیل رضایت

بخشی طرحهای قبلی باشد. ممکن است باور داشته باشیم که چنین کمکی به منزله کمک با شرایط مربوطه

خواهد بود، ولی احساس نمی کنم که این کمک نوعی تخطی نسبت به حق حاکمیت یا استقلال کشور

دریافت کننده باشد. حکومتی که واقعا و حقیقتا طرف اعتماد مردم باشد با چنین برنامه هایی دشواری

نخواهد داشت. این نوع برنامه های کمکی است که من برای ایران از آن استقبال خواهم کرد. من احساس

ص: 713

می کنم که ما به کمک اقتصادی خارجی برای لااقل پنج تا ده سال آینده نیاز خواهیم داشت.

کمک فنی مستشاران خارجی هنگامی که کشوری که آنها را می فرستد از طرف ایران مورد مهر و

محبت باشد، مورد استقبال قرار خواهند گرفت. در چهارچوب برنامه های کمک اقتصادی که در بالا

تشریح شد، محلی برای مستشاران خارجی وجود دارد، من رسیدگی خواهم کرد به این موضوع که

هروقت و هرجا که ممکن باشد ابتدا ایرانیان هستند که باید استخدام شوند، ولی ما به مساعدت فنی

خارجی تا مدتی در آینده احتیاج خواهیم داشت.

کمک از شوروی ما تحت شرایط معینی می توانیم از اتحاد شوروی کمک بگیریم. ولی یک موضوع

است و آن اینکه روابط با شورویها باید چنان باشد که آنها کلاً از تبلیغات برهم زننده خود در ایران منصرف

شوند و این بدان معنی است که هم تبلیغات طرفداری از کمونیسم و هم تبلیغاتی که علیه وحدت داخلی

ملت ایران صورت می گیرد باید قطع شود. در مرحله دوم ما نمی توانیم کمک از اتحاد شوروی را اگر یک

چنین کمکی مستلزم قطع کمک از غرب یا همراه با قطع کمک از غرب و در درجه اول از ایالات متحده

آمریکا باشد را بپذیریم. و همچنین نمی توانیم انتظار داشته باشیم که در مناسبات با شورویها تنها باشیم.

اگر خاورمیانه یک واحد امنیت دسته جمعی حقیقی باشد (رجوع شود به مراتب زیر) می توانیم کمک از

شورویها را بپذیریم و اگر همه این شرایط مورد قبول قرار گیرد، می توانیم با همان شرایط مساوی با

شرایطی که ما از غرب کمک می گیریم از شوروی نیز کمک بگیریم. معذالک اگر چنین شرایطی مورد قبول

قرار نگیرد هیچگونه ایرادی به ادامه کمک یک جانبه ایالات متحده آمریکا، یعنی بدون توجه به

برنامه های کمکی شوروی، نخواهد بود.

سنتو این پیمان چندین ضربه علیه خود دارد. اول اینکه مردم ایران نسبت به چنین پیمانی نظر مساعد

ندارند، زیرا شرکت ایران در آن ناشی از اقدام یک حکومت غیر مردمی و غیر مسئول بوده است. دوم اینکه

اظهار عقیده می شود که این پیمان مستلزم صرف هزینه های کلان است و اظهار عقیده می شود که هزینه

مشارکت در این پیمان بیش از ارزش آن است. سوم اینکه سنتو این خطر جدی را برای ما ایجاد می کند که

دشمنی شورویها را نسبت به ما بر می انگیزد و برای ما لازم است که فرصتی داشته باشیم که عوامل مثبت

سنتو را ارزیابی کنیم تا اینکه تشخیص بدهیم، که آیا این عوامل مثبت بر نکات منفی آن می چربد یا خیر. ما

اعتماد زیادی نسبت به ارزش چنین ابتکاراتی نداریم. پیمان سعد آباد از طرف امضاکنندگان آن کاملاً

نادیده گرفته شد و وارد کردن انگلیسیها در سنتو به ما چندان آسودگی خاطر نمی دهد، زیرا ما نمی توانیم به

تعهدات آنها اتکا داشته باشیم. من معتقدم که پیمان دو جانبه با ایالات متحده تضمین بیشتری را برای ایران

علیه تجاوز شوروی می دهد و من جدا تمایل ندارم از این پیمان دو جانبه داوطلبانه صرف نظر کنم، بدون

اینکه در عوض نفعی به دست آورم. تنها زمانی که ما نسبت به شورویها اطمینان داشته باشیم، زمانی است

که ما نسبت به ایالات متحده اطمینان داریم. ما نمی خواهیم یک لهستان یا رومانی دیگر باشیم، ولی اگر

هم!تحت سلطه شورویها در آئیم آن وضع را تحمل نخواهیم نمود. ایران قطعه قطعه خواهد شد، آذربایجان

و کردستان و خوزستان همه به توسط شورویها از ایران جدا خواهد شد.

بی طرفی اگر بی طرفی برای ایران به معنی جدا شدن از مناسبات دوستانه آن با ایالات متحده و

کشانده شدن به طرف شوروی هاست، در این صورت من بی طرفی را نمی خواهم. من بی طرفی قلابی را

نمی خواهم. یک چنین بی طرفی به نفع کشور ما نیست. من سیستمی را پیش بینی می کنم که به وسیله آن

ص: 714

خاورمیانه مثلاً از مصر گرفته تا پاکستان، به طوری که شامل هند هم باشد یک واحدی را مرکب از

کشورهای مستقل تشکیل دهند که برای حفظ امنیت، به طور دسته جمعی تحت یک نوع نظارت قدرتهای

بزرگ متشکل شوند. من کاملاً قبول دارم که اختلاف بزرگی بین کشورهای خاورمیانه وجود دارد و آنها را

از یکدیگر جدا می کند و اینکه این یک نقشه بسیار بلند پروازانه ای است، ولیکن من ایمان دارم که با توجه

حسن نیت تمام عوامل مربوطه یک چنین هدفی، روزی تحقق می یابد. تحت چنین اوضاع و احوالی ایران

اگر خاورمیانه یک واحد امنیت دسته جمعی حقیقی باشد (رجوع شود به مراتب زیر) می توانیم کمک از

توانایی آن را ندارد که تا آنجایی که به اتحاد شوروی مربوط است، مدعی بی طرفی باشد.

انتخابات ترس بزرگ و عمیق ما این است که در غیاب یک مجلس، بعضی از عناصر برای سرکار

آوردن یک رژیم دیکتاتوری، شاید زیر لوای نظامیان، توطئه بچینند. هر مجلس و حتی آخرین مجلس

برای یک چنین اقدامی مانعی محسوب می شود و یا لااقل نبودن مجلس چنین اقدامی را تسهیل می کند.

تحت اوضاع و احوال کنونی، ترجیح می دهیم که انتخابات هر چه زودتر برگزار شود شاید جبهه ملی تنها

بیست کرسی در حال حاضر به دست آورد ولی این بیست کرسی علاوه بر وجود یک مجلس کافی خواهد

بود که به دست گرفتن قدرت را از سوی یک رژیم دیکتاتوری دشوار سازد. از سوی دیگر اگر ما یقین

داشته باشیم که چهار یا پنج ماه اوضاع بر یک اساس کم و بیش ثابتی هر چند نه کاملاً بر اساس قانونی

ادامه خواهد یافت، به نفع ما خواهد بود اگر برای انتخابات مدت طولانی تر صبر کنیم. سه یا چهار ماه به ما

اجازه خواهد داد تا بهتر متشکل شویم و بنابراین کرسیهای بیشتری به دست آوریم، ولی در محیط امروزی

نمی توانیم اطمینان داشته باشیم که فردا در زندان نباشیم و کشور توسط یک دیکتاتور نظامی اداره نشود.

اصلاحات ارضی در ایران باید اصلاحات ارضی انجام بگیرد، ولی ملاحظات دیگری نیز وجود دارد.

تقسیم ناگهانی اراضی تولید کشاورزی را به نحو محسوسی کاهش خواهد داد. مالکان خوب بیش از

رعیتهای کشاورز خود و حتی بهتر از دولت درباره اداره کردن مزرعه و فراهم کردن لوازم مورد احتیاج آن

وارد هستند. و آنها سرمایه مورد لزوم را نیز دارند. ابتدا لازم است که کشاورزان به صورت جزئی از

کوشش ملی درآیند و به یک مفهوم ملی در فعالیتها شرکت کنند. این موضوع بستگی به آگاهی و موضع

کشاورزان دارد. یک برنامه ملی لازم است تا وضع کشاورزی را بهبود دهد و تولید کشاورزی را افزایش

دهد و زندگی کشاورز را به صورت معقولانه تری درآورد و سپس تحصیلات نیز لازم است. زمان طولانی

و برنامه های متعددی لازم است قبل از اینکه ما بتوانیم به نحو احسنی به مرحله ای برسیم که زمینهای

کشاورزی قطعه قطعه شوند.

حجم قدرت نظامی اگر ما تضمین های معتبری از جانب متفقین خود برای دفاع خود داشته باشیم،

آنگاه اندازه ارتش ما بیش از آنی است که لازم است. با داشتن تضمینها یک ارتش پنجاه تا شصت هزار

نفری خوب تربیت شده، باید برای کشوری مانند ایران کافی باشد.

کارخانه ذوب آهن من یقین ندارم که ما ذخایر آهن و ذغال سنگ به اندازه کافی داشته باشیم و

اطلاعات مختصر و نا مطمئنی که من به دست آورده ام حاکی از آن است که ما ذخایر آهن و ذغال سنگ به

اندازه کافی داریم. اگر داریم، بنابراین داشتن یک کارخانه ذوب آهن از لحاظ اقتصادی مقرون به صرفه

است و ایران بایستی یک چنین کارخانه ای داشته باشد و یک چنین کارخانه ای عنصر لازم در رشد

صنعتی ایران خواهد بود که باید با رشد صنعتی کشاورزی توأم باشد. افکار عمومی یک نیروی بزرگی به

ص: 715

نفع یک کارخانه ذوب آهن است. این یک طرح مورد قبول عمومی است، ولی اگر از لحاظ اقتصادی سالم

نباشد، گمان نمی کنم که باید تنها برای یک سمبل و مظهر و پرستیژ و حیثیت ده میلیون دلار بپردازیم.

معذالک یک برنامه سالم منطقی برای رشد صنعتی برای ایران ضروری است، زیرا که ظرفیت کشاورزی ما

برای توسعه شدیدا از لحاظ کمبود آب و زمین مزروعی محدود است.

هیئت حسن نیت برای اتحاد شوروی اگر یک حکومت جبهه ملی روی کار می بود من در صورت

امکان یک هیئت حسن نیت یا هر گونه نقشه دیگری که در دسترس باشد برای کوشش به برطرف کردن

سوءتفاهماتی که ممکن است مانع روابط عادی با اتحاد شوروی باشد، به کار می بردم. هر چند راستش را

بگویم، نمی دانم که یک چنین طرحی امکان پذیر می بود یا خیر. از سوی دیگر ایران به تنهایی نمی تواند در

مقابل شوروی کاری از پیش ببرد، تنها از طریق حفظ روابط حسنه و شایسته با غرب و تنها با کمک و

تفاهم غرب ما می توانیم روابط حسنه مطمئن با آنها داشته باشیم.

قدرت و ظرفیتهای حزب توده (کمونیست) روابط جبهه ملی و حزب توده ما اگر صادقانه بگوییم

چیزی درباره قدرت حزب توده و یا شخصیتها و سازمان آن نمی دانیم، ولی گاه به گاه در اجتماعات

مختلفمان متوجه می شویم که آنها در میان ما هستند و ما اثرات حضور آنها را در داخل جبهه ملی احساس

می کنیم. این یک پدیده ویژه ای نیست، چیزی است که می توانیم آن را استشمام کنیم. ما حضور آنها را از

نظر فشارهای فوق العاده ای که آنها را برای تدابیر افراطی به کار می برند، تشخیص می دهیم. مثلاً آنها به ما

اصرار می ورزند که نام مصدق را زیاد ببریم و آنها می خواهند که ما سنتو را شدیدا مورد حمله قرار داده و یا

به کنسرسیوم نفت حمله کنیم.

سرلشگر نعمت اللّه نصیری به من گفت که در جبهه ملی توده ایها وجود دارد. من به او گفتم که قبول دارم

ولی نمی دانم کدامها توده ای هستند و از او خواهش کردم که توده ایها را برای من شناسایی کند ولی او رد

کرد و گفت که این گونه اطلاعات مربوط به حکومت است و سری است. من از او پرسیدم که چرا همیشه

باید سری باشد. آیا او این امر را برای نسلهای بعدی نگه می دارد؟ زیرا شناسایی این افراد یک خدمت ملی

است تا آنها به نام شناخته شوند. او در پاسخ چیزی نگفت.

من می دانم که آنها در آنجا ( مقصود جبهه ملی م ) هستند، ولی نمی توانم آنها را انگشت نما کنم و تنها

کاری که ما برای مخالفت با آنها می توانیم انجام دهیم، ایستادگی در مقابل فشارهای شدید آنها و اتخاذ

تدابیر احتیاطی فوق العاده برای آن است که سمتهای با مسئولیت در جبهه ملی به دست اشخاص فوق العاده

قابل اعتماد سپرده شود. من نمی توانم به شما اطمینان دهم که شما نمی توانید یک توده ای و یا یک چپگرای

واقعی را در هیچکدام از سازمانها یا کمیته های ما بیابید. احساسات چپگرایانه و افراطی در میان جوانان و

دانشجویان دانشگاه بسیار شدید است. ما برای اینکه تأمین کنیم که چپگرایان در سمتهای رهبری جبهه ما

واقع نشوند، رهبران دانشجویی جبهه ملی را منصوب کردیم به جای اینکه اجازه دهیم، تا انتخاب گردند.

سازمان و قدرت جبهه ملی در حال حاضر سیاست ما این است که به طور مداوم محدودیتهایی را که

حکومت بر فعالیتهای ما تحمیل می کند، مورد آزمایش قرار دهیم. بدین معنی که ما می کوشیم که فعالیتهای

سازمانی خود را تا آنجا که ممکن است توسعه دهیم و تا مرحله ای پیش می رویم که با مقاومت فعال

حکومت برخورد می کنیم. بدین ترتیب ما همزمان در همه مراحل اعمال فشار خود را حفظ می کنیم و

می توانیم از هر گونه ضعف در مواضع دفاعی آنها بهره برداری کنیم و به محض اینکه زمینه به دست

ص: 716

آوردیم، دیگر تمایل نداریم آن را از دست بدهیم، هر چند ممکن است در یک نکته تسلیم شویم تا امتیاز

بیشتری در نقطه دیگر به دست آوریم. به ویژه ما این نوع فشارهای تماسی را در شهرستانها به کار می بریم.

در حال حاضر مهدی آذر و کاظم حسیبی برای مقاصد سازمانی در مشهد هستند، ما اشخاصی به اصفهان،

شیراز و رشت در آینده نزدیک خواهیم فرستاد. اصغر پارسا اخیرا به تبریز رفته و یک کمیته در آنجا

تأسیس شد.

این کمیته مرکب از اشخاص خوبی است، ولی آنها هنوز خوب انجام وظیفه نمی کنند. آنها برای اینکه

بتوانند به نحو رضایت بخشی با یکدیگر کار کنند نیاز به زمان و تجربه دارند کار سازمانی در تهران به طور

هموار پیش می رود. در این زمینه دشواریهای زیادی وجود داشته است. ولی در حال حاضر همه چیز

هموار است.

روابط جبهه ملی و حزب ایران در این زمینه دشواریهایی وجود داشته است. معذالک به طور عمده

خیلی جدی نبوده است. از جانب بعضی از اعضای کوچک حزب و مردم غیر حزبی سوء ظن هایی وجود

داشته است که حزب ایران می کوشد، که از طریق به دست آوردن همه مناصب مسئول و ریاست کمیته ها و

غیره بر جبهه ملی تسلط پیدا کند. این سوء ظن هنوز در بعضی موارد باقی است، ولی به نظر نمی آید که یک

مشکل غیر قابل غلبه باشد. از لحاظ اصولی حزب ایران دیگر احزاب را از قبیل حزب پان ایرانیست و

حزب مردم ایران تحت الشعاع خود قرار داده است و اینها نمی توانند امیدوار باشند، که در مقابل حزب

ایران رقابت کنند.

رهبر جبهه ملی کیست؟ در عمل هیچ کس. مصدق در حال حاضر در جبهه ملی نقشی ندارد. البته او

مورد محبت و احترام همه می باشد، ولی نقشی ندارد. اگر جبهه ملی قرار باشد فردا قدرت را به دست

بگیرد. قول می دهم که اللهیار صالح نخست وزیر می شد. او وسیع ترین زمینه را دارد، البته برای جبهه ملی

بهتر می بود اگر یک شخصیتی مانند مصدق را به عنوان رهبر حقیقی می داشت، ولی ما چنین شخصیتی را

در حال حاضر نداریم و باید با رهبری دسته جمعی کنونی خود که به خوبی کار می کند، قانع باشیم.

نهضت آزادی ایران این گروه اخیرا چوب لای چرخ ما شده است. همان طور که می دانید، مهدی

بازرگان سابقا در شورای جبهه ملی بود، ولی در آن زمان این گروه رساله ای در حمله علیه بعضی از ما از

جمله صالح و خود من منتشر کرد و ما را به آن متهم کرد که آلت دست آمریکاییها هستیم و برای شستن

آثار خون فاطمی با وانمود کردن اینکه ملی گرا هستیم، کار می کنیم و مردم را آرام می سازیم.

ما با بازرگان در این موضوع یک بحث جدی انجام دادیم این اشخاص آنگاه می خواستند داخل ارتش

آشوب ایجاد کنند و ما با چنین کاری مخالف بودیم. معذالک بازرگان تا زمانی که به عضویت کمیته اجرائی

انتخاب نشد در جبهه ملی باقی ماند. آنگاه او شورای جبهه ملی را ترک کرد و اکنون نهضت آزادی ایران را

تأسیس کرده است. این گروه برای ما در جبهه ملی به صورت معمایی درآمده است. این گروه دارای

تمایلات شدید مذهبی است و معذالک در عین حال یک گروه آنارشیستی است. این گروه چپگرا نیست

ولی به طور رادیکالی آنارشیستی است. معذالک ممکن است چند نفر چپگرا در میان آنها باشند.

اگر ما یقین داشته باشیم که آنها صمیمی هستند آنها را به جبهه ملی راه خواهیم داد، ولی هنوز درباره

آنها اطمینان نداریم. بایستی مدتی صبر کنیم تا ببینیم آنها چگونه رفتار می کنند تا بتوانیم تشخیص بدهیم،

که آنها واقعا صمیمی هستند یا خیر. اگر آنها در داخل صفوف جبهه ملی پذیرفته نشوند نفوذ آنها بسیار

ص: 717

ناچیز خواهد بود و ممکن است به زودی متلاشی شوند. بعضی از اعضاء نهضت آزادی ایران ممکن است به

عنوان یک فرد در جبهه ملی پذیرفته شوند، ولی صراحتا باید گفت که من شک دارم که نهضت آزادی بتواند

پذیرایی جبهه ملی را به دست آورد. معذالک آنها نه مثل خاری هستند که در پوست ما فرو رفته اند.

علی امینی و جبهه ملی شاه میانه خوبی با حکومت امینی ندارد، امینی تنها با نظامیان نیست. اوضاع

بسیار بی ثبات است اوضاع طوری است که ما نمی توانیم صبر کنیم و همانطوری که گفتم نمی توانیم تا زمان

انتخابات صبر کنیم و بدین ترتیب ما باید امینی را به طور مداوم تحت فشار قرار دهیم تا انتخابات را هرچه

زودتر برگزار کند.

من شخصا مدت زیادی از دوستان امینی بوده ام، او مرد درستکار و با حسن نیتی است ولی نمی تواند

نماینده حکومت ایده آلی باشد، زیرا از محبت مردم برخوردار نیست. او نمی تواند شور و شوق در میان

مردم ایجاد کند. او نمی تواند در برنامه های اصلاحاتی موفق شود، زیرا شاه با او صمیمی نیست لذا او

نمی تواند از محبت مردم برخوردار شود. او در واقع قدرت کافی برای مخالفت با شاه را ندارد.

جبهه ملی در حال نظارت و انتظار و امیدواری است ما نمی توانیم با او شدیدا به مخالفت بپردازیم،

ولی از سوی دیگر شاه نزدیکی بیش از حد امینی را با ما تحمل نخواهد کرد. لذا ما نباید او را در یک

موقعیتی قرار بدهیم که نتواند خود را نگهدارد، امینی به نظر می رسد نسبت به ما پس از کنفرانس اخیر

مطبوعاتی ما خصومت دیوانه واری پیدا کرده است. پلیس علامت ما را از باشگاه ما برداشته است.

مشکلاتی در گذرنامه دانشجویان در آمریکا رخ داده است، من درباره این دو موضوع خواستم با او تماس

بگیرم ولی او نمی خواهد با من صحبت کند. در شهرستانها جایی که حکومت مانع فعالیتهای ما می شود

امینی فاقد تمایل یا قدرت در ممانعت از مخالفت ساواک با ماست. امتیازاتی که امینی به شاه می دهد روز

به روز افزایش می یابد و با هر امتیازی که می دهد. امینی ضعیف تر می شود در مورد خراسان جایی که

شمس الدین جزایری به استانداری منصوب شده است، یقین داریم که جزایری لااقل علیه ما فعالیت

نخواهد داشت جزایری می تواند نقش یک واسطه سودمندی را بین امینی و جبهه ملی در تهران ایفا کند،

ولی برای ما وسایل فراوان دیگری برای سروکار داشتن موفقیت آمیز با یکدیگر وجود دارد.

نقش ایالات متحده ایالات متحده حکومتهای مختلفی را در ایران آزمایش کرده است. شاه نیز

آزمایش شده است و نتیجه رضایتبخش و موفقیت آمیزی به دست نداده است. شاه یک حکومت شخصی

را به راه انداخته، بدون آنکه به اراده مردم توسل کند و این امر نمی تواند مشکلات ایران را حل کند. شما

همچنین یک حکومت نظامی را تحت ریاست ژنرال فضل اللّه زاهدی امتحان کردید و آن را نیز ناقص

یافتید. افسران ما ممکن است بتوانند به صدای بلند صحبت کنند و شاید بعضی از سازمانها را اداره کنند

ولی یک حکومت خوب موفق مردمی نمی تواند به وسیله نظامیان ما اداره شود. آنها می توانند امر کنند ولی

نمی توانند حکومت کنند و اکنون شما همچنین کوشیده اید که یک «مرد نیرومند» پیدا کنید که بتواند

فرمانروایی کند و بتواند در مقابل شاه ایستادگی کند. این هم نمی تواند دوام داشته باشد، زیرا این مرد برای

پشتیبانی از خود نه شاه را دارد و نه ارتش را و نه مردم را.

چرا یک نوع دیگر از حکومت را آزمایش نمی کنید؟ چرا حکومتی را نمی آزمایید که مورد انتخاب

مردم است؟ اگر شما این را آزمایش کنید من یقین دارم که چنین حکومتی به نفع ایران و جهان آزاد کار

خواهد کرد. اظهار نظر حوزه مأموریت این گزارش یکی از چند نفر مصاحبه گر است که با اعضاء جبهه

ص: 718

ملی صورت خواهد گرفت. عقیده بر این است که ناظر آمریکایی به علت دوستی و مناسبات طولانی

خودش با اعضاء جبهه ملی در موقعیتی قرار گرفته که اطلاعات سودمند و صریحی کسب کند.


کریم سنجابی 5 اظهارات کریم سنجابی درباره سیاست جبهه ملی

کریم سنجابی 5

سری

22 اوت 1961برابر با 31 مرداد 1340

اظهارات کریم سنجابی درباره سیاست جبهه ملی

از یکی از اعضاء جبهه ملی (ف) که دسترسی به رهبران جبهه ملی دارد

ارزیابی محتویات

1 کریم سنجابی رئیس کمیته اجرائی جبهه ملی در مرداد 1340 اعلام داشت که اگر جبهه ملی

حکومت را در دست بگیرد، باید اوضاع سیاسی را ظرف پنج روز تثبیت کند و در طی همین مدت شاه باید

تصمیم بگیرد که آیا می خواهد سلطنت کند یا حکومت کند. اگر شاه بخواهد سلطنت کند باید برود. اوضاع

سیاسی باید ظرف پنج روز تثبیت شود تا سرمایه گذاری و مساعدتهای خارجی نیز تشویق شود.

2 جبهه ملی یک سیاست صادراتی و وارداتی که میل دارد از آن در صورت به دست گرفتن حکومت

پیروی کند، تهیه کرده است. صادرات براساس رقم درجه بندی خواهد شد که آغاز آن آسانترین اقلام

برای صادرات مانند فرش است و پایان آن اقلامی است که صدور آن بسیار دشوار است. واردات نیز

برحسب ارقام درجه بندی خواهد شد و اقلامی که مورد نیاز ایران است در درجه اول فهرست بندی خواهد

شد و اجناس تجملی در درجه آخر خواهد آمد. به صادر کنندگان اجازه داده خواهد شد که اقلامی را که در

همان طبقه درجه بندی که آنها صادر کرده اند، وارد کنند. بدین ترتیب فردی که اجناسی را که برای فروش

در خارج آسان است صادر می کند اجازه خواهد داشت که ماشین آلات و سایر اقلام مورد نیاز مبرم ایران

را وارد کند. در همین حال فردی که یک بازار جدید صادراتی تهیه کند اجازه خواهد داشت کالاهای

تجملی وارد کند. پروانه های صادراتی قابل معامله به صادرکنندگان داده خواهد شد. صادرکننده ای که

کالاهایی بفروشد که فروش آن در خارج دشوار است ممکن است در کار صادراتی خود ضرر ببیند، ولی

می تواند پروانه صادراتی خود را به بیش از ارزش بیش از ارزش اسمی آن بفروشد زیرا این پروانه به او

اجازه خواهد داد که کالاهای تجملی وارد کند.

3 سنجابی همچنین گفته است که اگر جبهه ملی به قدرت برسد وامهای ایالات متحده را باز پرداخت

خواهد کرد، حتی اگر این وامها در جریان دوره فترت (دوره بین انتخابات مجلس جدید و انحلال مجلس

قدیم م) گرفته شده باشد. ولی مردم ایران ممکن است اجازه ندهند که حکومت جبهه ملی وامها را

بپردازد، زیرا قانون صراحت دارد که وامها طبق چنین شرایطی از لحاظ قانونی اعتبار ندارد.

4 سنجابی صریحا گفته است که او حاضر نخواهد بود از هر قدرت بیگانه ای اسلحه قبول کند. شاید

جبهه ملی اسلحه از هر منبعی را رد بکند، زیرا جبهه ملی می خواهد قانون حکمفرما باشد و از طریق اعمال

زور و اسلحه روی کار نخواهد آمد. چندین افسر بازنشسته ارتش که پس از سرنگونی حکومت محمد

مصدق بازنشسته شده اند، پیشنهاد کمک به جبهه ملی کرده اند، ولی جبهه ملی این افسران بازنشسته را

بیشتر به عنوان اشخاص غیرنظامی تلقی می کند تا افسر ارتش.

ص: 719

5 سنجابی اظهار عقیده کرده است که با فعالیت زیرزمینی جبهه ملی مخالف است و او حتی پیشنهاد

کرده است که از یک مأمور ساواک دعوت شود تا در هر جلسه جبهه ملی شرکت کند تا این موضوع تأمین

شود که ساواک اطلاعات دقیق دریافت می کند و نه یک روایت تحریف شده که از سوی یک شخص

بی سواد نقل می شود.


کریم سنجابی 6 گفتگو با دکتر کریم سنجابی

کریم سنجابی 6

خیلی محرمانه

سفارت آمریکا تهران28 سپتامبر 1961 برابر با 6 مهر 1340

گفتگو با دکتر کریم سنجابی

به پیوست متن گفتگو با دکتر کریم سنجابی رئیس کمیته مرکزی جبهه ملی می باشد. دکتر سنجابی

شکایات و انتقاداتی را که معمولاً از رژیم می شود را تکرار کرد. وی گفت به عقیده وی اوضاع ایران بدتر از

اوضاع قبل از به قدرت رسیدن دکتر امینی است و این به علت عقب انداختن انتخابات که مخالف قانون

اساسی است می باشد. وی گفت که امیدوار است سال تحصیلی که تا چند روز دیگر شروع می شود در

دانشگاه (محلی که وی استاد حقوق می باشد) یک سال آرامی باشد. ولی وی احتمال فعالیتهای سیاسی

توسط قسمتی از دانشجویان را رد نکرد.

به طور کلی دکتر سنجابی نسبت به وجهه و نقش جبهه ملی در آینده نزدیک زیاد امیدوار نبود.

برای سفیر:

هاری شوارتز

کنسول آمریکا در امور سیاسی

ص: 720

محرمانه

متن گفتگو

زمان و محل: 5 بعد از ظهر 4 مهر 1340 در خانه دکتر سنجابی

شرکت کنندگان: دکتر کریم سنجابی رئیس کمیته مرکزی جبهه ملی و فرانکلین کرافورد دبیر دوم سفارت.

تحلیلها و نظرات دکتر سنجابی راجع به صحنه سیاسی ایران نشان می داد، که وی ناامید می باشد. دکتر

امینی را به عنوان شخصی که در حرف زدن خوب است، اما از خودش چیزی نشان نداده است می شناسد.

او گفت که اوضاع اقتصادی مملکت خیلی بد است. اگرچه همه اش تقصیر دکتر امینی نیست سنجابی گفت

که دکتر امینی مخصوصا به خاطر محدودیتهای ناگهانی که برای اقتصاد مخصوصا در مورد اعتبارها

به وجود آورده است. مسئول می باشد. وی همچنین گفت که دولت امینی دولتی است که به سراسر جهان

برای گدایی می رود. او با لبخند گفت که نوع حکومت امینی با حکومتهای قبل یکی است و فقط درجه آن

فرق می کند.

سنجابی مقداری راجع به شکستها و ضعفهای سیاسی دولت به ویژه راجع به عقب انداختن انتخابات

برای مدت نامحدود صحبت کرد. وی گفت که هدف اصلی جبهه ملی در حال حاضر آن است که آزادی

عمل به دست آورده و خودش را سازماندهی کند. در حال حاضر جبهه ملی اجازه باز کردن کلوپش و

انتشار روزنامه و اعلامیه را ندارد. وی گفت ذکر نام جبهه ملی در مطبوعات ممنوع است و فقط در

روزنامه های انگلیسی زبان که مخصوص خارجیها می باشد، گهگاهی از جبهه ملی نام برده می شود. به

طور مثال او به نامه ای که دانشجویان دانشگاه تهران در مورد کمک به مبارزه با بی سوادی به دولت نوشته

بودند، اشاره کرد. او گفت که این نامه در کیهان مورخ 4 مهر چاپ شده است بدون اینکه از امضاء کنندگان

نامه که دانشجویان طرفدار جبهه ملی دانشگاه تهران بودند نامی به میان آورد.

دکتر سنجابی اظهار امیدواری کرد که سال تحصیلی در دانشگاه یک سال آرامی باشد، تا دانشجویان

درسشان را ادامه دهند و قربانی تعطیلات تحمیلی مثل سال گذشته نشوند. او در این موضوع که دانشگاه

محل مناسبی برای فعالیتهای سیاسی نیست با دولت و مقامات امنیتی هم عقیده می باشد. به عبارت دیگر

او گفت که دانشجویان باید محلی برای میتینگ داشته باشند تا بتوانند راجع به عقاید سیاسی شان بحث

کنند. بنابراین او در ملاقات اخیرش با نخست وزیر که بعضی از اعضاء جبهه ملی و رئیس دانشگاه نیز

حضور داشتند به نخست وزیر پیشنهاد کرد که اجازه داده شود تا کلوپ جبهه ملی باز شود، نخست وزیر

خودش پیشنهاد کرد که کاخ جوانانی برای اجتماع دانشجویان باز شود. دکتر سنجابی گفت که به

نخست وزیر گفته است که هر سازمان وابسته به دولت چیزی بیشتر از احزاب وابسته به دولت ملیون و

مردم نخواهد بود. او همچنین اضافه کرد که به عقیده وی دانشجویان از اینگونه امکانات استفاده نخواهند

کرد.

او گفته هایش را در مورد ملاقات با نخست وزیر این طور خلاصه کرد که کلوپ جبهه ملی هنوز باز

نشده است و کاخ جوانانی هم به وجود نیامده است و دانشجویان فاقد محلی برای میتینگ می باشند. ضمن

اینکه وی آرزوی یک سال تحصیلی آرام را می نمود، اظهار نگرانی کرد که ممکن است به خاطر مسائل

سیاسی به ویژه موضوع انتخابات دانشجویان فعالیت سیاسی بکنند. او همچنین تذکر داد که جبهه ملی

طرفدارانی نیز در بین دانش آموزان دو سال آخر دبیرستانها دارد.

ص: 721

به گفته دکتر سنجابی تا آنجایی که جبهه ملی اطلاع دارد به غیر از چند دانشجو و چند کارگر تمامی

کسانی که در تظاهرات 30 تیر دستگیر شده بودند آزاد شده اند.

او گفت که در ملاقاتش با نخست وزیر به وی گفته است که عوامل کمونیستها را بین دستگیرشدگان

شناسایی کند. زیرا که هیچکس با ماندن آنها در زندان مخالفتی ندارد.

هرچند دولت اطلاعاتی در این زمینه در اختیار نگذاشت و جبهه ملی یا باید باور کند که چند نفری که

در زندان باقی مانده اند تمام کمونیستهای کشور می باشند (در این صورت تمام مردم از اینکه تعدادشان

اینقدر کم است خوشحال خواهند شد) و یا اینکه دولت نمی داند که چه می گوید. دکتر سنجابی گفت که

حس می کند که با عقیده دوم موافق است.

دکتر سنجابی به طور ضمنی گفت که پنج نفر از اعضای جوان خانواده اش در ایالات متحده مشغول به

تحصیل می باشند که شامل پسر خودش نیز می شود و تنها یکی از این 5 نفر مشغول فعالیت سیاسی در میان

دانشجویان ایرانی در ایالات متحده می باشد، البته او اسم این فرد را نگفت، ولی گفت که این فرد پسر

خودش نیست.


علی شایگان 1

ص: 722

علی شایگان 1

اطلاعات امنیتی سری

از : سفارت آمریکا در پاریس17 آوریل 1953 برابر با 28 فروردین 1332

به : سفارت آمریکا در تهران

طبق اظهار یک منبع کنترل شده آمریکایی، علی شایگان نماینده برجسته جبهه ملی در مجلس و از

اشخاص نزدیک به مصدق اکنون در اروپاست. همچنین اعلام شد که مصدق از او درخواست کرده است با

بعضی از تبعیدیهای برجسته حزب توده و خاندان قاجار در پاریس به ویژه ایرج اسکندری و رکن الدین

قاجار تماس بگیرد. از هرگونه اطلاعات بعدی که در پاریس یا تهران درباره سفر شایگان در دسترس

باشد. قدردانی می شود.


علی شایگان 2 نظر مشورتی و امنیتی سفارت راجع به دکتر شایگان و خانواده اش

علی شایگان 2

به وسیله پست هوائی

به : وزارت امور خارجه آمریکاتاریخ : 25 اکتبر 1961 برابر با 3 آبان 1340

از : سفارت آمریکا در تهران

موضوع : ویزا: قسمت شماره 245 راجع به علی شایگان

سفارت اعلام می نماید که مخالفتی با دادن اطلاعات موجود در پرونده OMW به مقامات اداره

«مهاجرت و قبول اتباع بیگانه» ندارد.

به : وزارت امور خارجه آمریکا

از : سفارت آمریکا در تهران

تاریخ: 11 اکتبر 1961

موضوع: ویزا: نظر مشورتی و امنیتی سفارت راجع به دکتر شایگان و خانواده اش

سفارت اطلاعات محرمانه زیر را از منابع قابل کنترل آمریکائی راجع به دکتر علی شایگان دریافت

کرده است، وی و همسرش بدری شیبانی شایگان و چهار فرزندش احمد، حمید، مریم و لیلی از اداره

مهاجرت و قبول اتباع بیگانه تقاضا کرده اند که اقامت دائم در آمریکا داشته باشند.

یک منبعی که قابل دسترسی به این اداره بوده این اطلاعات را داده است که احتمال دارد به موضوع

مورد علاقه شما ربط داشته باشد و یا اینکه ربطی نداشته باشد.

دکتر سید علی شایگان یکی از بنیان گزاران جبهه ملی است و مطالب زیر از بررسی پرونده اش بیرون

می آید.

از اوائل ورودش به صحنه سیاست تمایلی به حزب غیرقانونی توده و رژیم سیاسی شوروی از خود

نشان داد. فعالیتهای وی در دوران زندگی سیاسی اش مطلب فوق را تأیید می کند، چون وی به مدت چهار

سال در شرکت ایران سوف ترانس که یک شرکت روسی بود به عنوان حقوقدان و وکیل کار می کرد. او

همچنین وکیل سفارت شوروی در تهران بود. زمانی که دکتر فریدون کشاورز (عضو کمیته مرکزی حزب

غیرقانونی توده) وزیر آموزش و پرورش بود، دکتر شایگان معاون وی بود و مدتی هم خودش وزیر

ص: 723

آموزش و پرورش بود.

موقعی که دکتر شایگان وزیر آموزش و پرورش بود به عوامل حزب توده در این وزارتخانه در تمام

جنبه ها قدرت داد. در یکی از کنفرانسهایی که در سال 1328 (1949) در خانه خودش تشکیل شده بود

سخنرانی کرد و در این سخنرانی گفت: «در طول مدتی که من وزیر آموزش و پرورش بودم به هیچ وجه

اجازه ندادم که حقوق اعضای حزب توده در این وزارتخانه پایمال شود. من از دستورات قوام السلطنه

(نخست وزیر موقت ایران) و رهبران حزب دمکرات مبنی بر تحت فشار قرار دادن عوامل حزب توده

سرپیچی کردم، با دست خودم نوشتم که تحت فشار قرار دادن عوامل حزب توده غیرممکن است.»

در سال 1327 (1948) و بعد از واقعه 15 بهمن (چهارم فوریه 1948) وی وکیل مدافع تعدادی از

عوامل حزب توده در دادگاهها بود. در موقعی که انتخابات مجلس سال 1328 در شرف انجام بود، وی

یک گروه سیاسی تحت عنوان «مبارز» (Fighter)که اعضایش اکثرا اعضای حزب غیرقانونی توده بودند،

تشکیل داد.

در سال 1330 (1951) بوسیله رهبران انجمن صلح دعوت شد تا رهبری این انجمن را به عهده بگیرد

و او رضایت خود را مبنی بر قبول این دعوت اعلام کرد.

در یکی از مدارک موجود در پرونده اش به تاریخ 1330 (1951) نوشته شده است که وی مورد اعتماد

مقامات روسی هست و توده ایها فقط از وی در میان هیئتی که به لاهه رفته است پشتیبانی می کنند. در زمان

نخست وزیری دکتر مصدق، وی و دکتر فاطمی (وزیر امور خارجه دکتر مصدق که بعدا اعدام شد) از

دکترین حزب توده پشتیبانی می کردند و آزادی عملی که در آن زمان به توده ایها داده شده بود تا حدودی بر

اثر اقدامات آنها بود.

دکتر شایگان همچنین یکی از اعضای کمیته 8 نفره بود و یکی از کسانی بود که پروژه 8 نفره را طرح

کرد (پروژه ای که حقوق و اختیارات سلطنت را کاهش دهد). همچنین وی در گذرانیدن قوانینی که در

زمان دکتر مصدق وضع شده بود شرکت داشت. او در گذرانیدن قانون تقسیمات سیاسی کشور» در زمانی

که دکتر صدیقی وزیر کشور بود، نیز نقش داشت.

دکتر شایگان عامل اصلی برگزاری رفراندم بود. او اولین سخنران میتینگ 25 مرداد 1332 در میدان

بهارستان بود. (مجلس ایران در میدان بهارستان قرار دارد) وی یکی از مخالفان سرسخت سلطنت

می باشد و گوینده جمله معروف: «ادیان زیر بار تغییر و تحول می روند چرا نباید دولتها زیر بار تغییر و

تکامل نروند.» می باشد. موقعی که دکتر مصدق به دادگاه بین المللی لاهه رفت دکتر شایگان همراه وی بود.

وی دکتر مصدق را در مخالفتش با سلطنت و شاه راهنمائی می کرد. امضای دکتر شایگان اولین امضاء زیر

اعلامیه رسوای 30 تیر (21 ژوئیه 1952) می باشد. بعد از واقعه 30 تیر وی سخنرانی شدیدی علیه دربار و

مجلس شانزدهم نمود. وی یکی از اعضای کابینه دکتر مصدق بود. آزادی عمل و قدرتی که وی به عوامل

حزب توده در دوران دوم نخست وزیری مصدق داده بود کشور را در آستانه نابودی قرار داد.

بعد از قیام 28 مرداد 1332 (19 اوت 1953) وی به خاطر فعالیتهایش برای براندازی اساس کشور و

تحریک مردم به مسلح شدن و جنگیدن علیه سلطنت، تحت پیگرد قانونی قرار گرفت دادگاه تجدید نظر

نظامی وی را به ده سال زندان با اعمال شاقه محکوم کرد و رأی دادگاه نیز تأیید شد.

پس از مدتی که در زندان بود بوسیله اعلیحضرت شاهنشاه بخشیده شد و از زندان آزاد شد. در سال

ص: 724

1336 (1957 میلادی) وی تقاضای پاسپورت برای سفر به کشورهای اروپائی جهت معالجه را نمود و

تقاضای وی مورد قبول اعلیحضرت شاهنشاه قرار گرفت و به اروپا رفت.

در حال حاضر وی به عنوان رهبر ایرانیان مقیم آمریکا که مخالف سلطنت هستند، فعالیت می کند. با

همکاری صفی پور فاطمی برادر دکتر فاطمی که اعدام شد وی یک گروهی تحت عنوان «دانشجویان ایران

آزاد) در آمریکا تشکیل داده است.

وی اکنون مشغول فعالیتهای موذیانه بر علیه ایران و سلطنت می باشد. اطلاعاتی که در دسترس هست

و اکثرا اتهاماتی علیه بعضی از اعضای جبهه ملی باشد، حاکی از آنست که وی با زمامداران امور در دولت

آمریکا در تماس می باشد.

دکتر شایگان تماسهائی با اکثر دوستان و همکاران قبلی اش و رهبران جبهه ملی دارد.

اگرچه گزارش بالا نشان می دهد که این موضوع ممکن است ربطی به کسی که برای اجازه اقامت دائم

تقاضا کرده است، نداشته باشد و یا داشته باشد، ولی جای هیچ شکی را باقی نمی گذارد که در مورد این

شخص مربوط می باشد.

در نامه 21 ژانویه 1958 (OMW-20) که سفارت راجع به دکتر شایگان نوشته بود، نظر مشورتی

مقامات آمریکا را راجع به وی سؤال کرده بود.

در جواب، وزارت امور خارجه (سوم فوریه 1958 OMW-11) گفت که چون به عقیده مأمور کنسولی

دکتر شایگان فقط به خاطر یک جرم سیاسی محکوم شده بود، لذا وزارت خارجه با دادن ویزای غیر

مهاجرتی به دکتر شایگان مخالفتی ندارد. («البته به منظور دیدار فعلی»).

وزارت خارجه همچنین دستور داد که اگر دکتر شایگان دوباره تقاضای ویزا کرد و یا اطلاعات

مناسبی توسط دادگاهها داده شد، مراتب به وزارت خارجه جهت نظرخواهی اطلاع داده می شود.

اگرچه مشروح جریانات دادگاه در دسترس نیست، ولی گزارش بالا یک نکته امنیتی را برمی انگیزد و

آن اینست که دکتر شایگان موقعی که یکی از مقامات رسمی ایران بود، روابط نزدیکی با عوامل حزب توده

داشته است و این موضوع مطابق ماده (28) (الف) (212) قانونی مهاجرت اتباع بیگانه صلاحیت وی را

برای دریافت ویزا به طور جدی زیر سؤال قرار می دهد.

به نظر مأمور امور کنسولی فعالیتهای دکتر شایگان برای حزب توده و طرفداری وی از این حزب

شامل واژه های «حمایت کردن» و یا «وابستگی» که در ضمیمه A) و (42.91(a)(28),22 CFRاست می شود

و بنابر این طبق ماده (28) (الف) (212) قانون «مهاجرت اتباع بیگانه» وی صلاحیت دریافت ویزا و یا

اجازه اقامت دائم را ندارد.

بر طبق محتویات دو قسمت آخر این گزارش وزارت امور خارجه می تواند فعالیتهای دکتر شایگان را

در آمریکا بررسی کند و ببیند آیا وی طبق ماده (27) (الف) (212)صلاحیت اقامت در آمریکا را دارد یا

خیر و یا اینکه آیا حضور وی در آمریکا مضر به حال ملت، امنیت و رفاه آمریکا هست یا خیر.

به دکتر شایگان در تاریخ 9 فروردین 1327 ویزای توریستی ب 2 داده شد. همسرش و دخترش

لیلی نیز در تاریخ 3 آبان 1327 ویزای ب 2، و فرزندان دیگرش در تاریخ 5 آبان 1327 ویزای

دانشجویی F دریافت کردند و با مادرشان به آمریکا رفتند.

در تاریخ 9 آذر 1339 سفارت، نامه ای دریافت کرد که در آن تقاضا شده بود راجع به دکتر شایگان

ص: 725

اطلاعاتی داده شود، چون وی تقاضای ویزای توریستی برای سفر به مونترال را کرده بود. و اطلاعات

موجود در OMW - 2O) اول دی 1326 (به مونترال داده شد.

احتمالاً ویزای ب 2 وی دوباره تمدید گشته است اگر چه این موضوع تا کنون به سفارت اطلاع داده

نشده است.

در تاریخ 16 خرداد 1340 سفارت نامه ای از سفارت آمریکا در پاریس دریافت کرد که در آن راجع به

بدری شایگان (همسر دکتر شایگان) سؤال شده بود چون وی تقاضای ویزای توریستی را کرده بود. در

همان روز به وسیله تلگرام به پاریس اطلاع داده شده که خانم بدری شایگان تقاضا کرده بود که اقامت دائم

در آمریکا داشته باشد و ظاهرا صلاحیت یک غیر مهاجر با حسن نیت را ندارد. ما نمی دانیم که آیا وی به

آمریکا برگشته است یا خیر چون نامه ای مبنی بر تمدید ویزای وی از دفاتر کنسولی دیگر نیز دریافت

نکرده ایم.

ما از وزارت امور خارجه تقاضا داریم که نظر خود را راجع به این موضوع اعلام کنند، چون اگر اداره

مهاجرت و اتباع بیگانه منکر صدور اجازه اقامت دائم به دکتر شایگان می شود، پس دکتر شایگان در

خارج تقاضای ویزای مهاجرت خواهد کرد. فرم 483 I دکتر شایگان همراه یادداشتی به اداره مهاجرت

و اتباع بیگانه باز گردانده شد و در این یادداشت به آنها گفته شد که منتظر مطالب طبقه بندی شده مطابق

دستورات موجود در 1468 CA راجع به مطالب گروه سومی، باشند.

فرمهای 483 I راجع به خانم شایگان و فرزندانش نیز با پاسخ منفی باز گردانیده شده اند.


علی شایگان 3 گزارش بازجویی و تحقیق

علی شایگان 3

وزارت دادگستری ایالات متحده تاریخ : 15 مارس 1962 برابر با 24 اسفند 1340

(اداره مهاجرت و اتباع بیگانه)

گزارش بازجویی و تحقیق

نام : علی شایگان

شماره پرونده : 11589431 A

محل و تاریخ تولد : شیراز فارس ایران 12 اسفند 1281

ملیت : ایرانی

تاریخ آخرین ورود به آمریکا 7 خرداد 1337 از نیویورک با ویزای توریستی ب 2

نوع بازجویی و تحقیق : تقاضای پذیرش مخرب

خلاصه اجمالی

این تحقیق و بررسی بر اساس یادداشتی به تاریخ 18 بهمن 1340 از «قسمت تقاضای» نیویورک

صورت می گیرد و در این یادداشت تقاضا شده است که تحقیق شود که آیا به علت زمینه های خرابکارانه و

یا ماده (27) (الف) (212) حضور شخص مورد نظر (دکتر علی شایگان) در ایالات متحده مضر به حال

مردم، امنیت و یا رفاه کشور است. غیر از اطلاعات رسوائی آمیزی که توسط منبعی از 230 دریافت

گردید، اطلاعات دیگری از سایر مقامات دولتی دریافت نگردیده است.

شهود با آدرس خارجی، شهود آگاه به مسائل ایران، مقامات کنسولگری ایران هیچ کدام اطلاعاتی که

ص: 726

بر علیه وی باشد و رسوا کننده باشد ارائه نکردند.

دکتر شایگان در سوگند نامه ای که در 30 بهمن 1340 امضاء کرده است، هر گونه پشتیبانی و یا

طرفداری از حزب توده (حزب کمونیست ایران) را در زمانی که وی نماینده مجلس بوده است، انکار کرد و

وی معتقد به براندازی دولت به وسیله آشوب و زور نیست و خواهان یک حکومت مشروطه سلطنتی در

ایران می باشد.

تاریخ : 24 اسفند 1340

بازجو : ساموئل زوتوف

رونوشت : 1 قسمت رسیدگی به تقاضای نیویورک

2 اف بی آی نیویورک

جزئیات

این تحقیق و بررسی بر اساس یادداشتی به تاریخ 18 بهمن 1340 از «قسمت تقاضای» نیویورک

صورت می گیرد و در این یادداشت تقاضا شده است که تحقیق شود، آیا به علت زمینه های خرابکارانه و یا

ماده (27) (A) 212 حضور شخص مذکور در ایالات متحده مضر به حال مردم، امنیت و یا رفاه کشور

است؟

طبق بررسی پرونده شماره 11589431 A که راجع به شخص مذکور می باشد، وی در تاریخ 12

اسفند 1281 در شیراز، فارس، ایران متولد شد و در تاریخ 7 خرداد 1327 با ویزای ب 2 به عنوان

توریست وارد آمریکا شد. نوع ویزای وی به نوع ح 1 تغییر کرد تا بتواند در دانشکده نو برای تحقیقات

اجتماعی واقع در street No 12 66 westنیویورک به تدریس ادبیات فارسی بپردازد. در تاریخ 8 اسفند

1339 شخص مذکور تقاضا کرد که اجازه اقامت دائم طبق ماده 245 قانون «مهاجرت و تابعیت» به وی

داده شود.

در تاریخ 25 مهر 1340 شخص مذکور سوگند نامه ای به رابرت ویسکانتی مأمور اداره مهاجرت داد

که در آن گفته شده بود که وی، دکتر مصدق، دکتر فاطمی وزیر امور خارجه و سایر اعضای پارلمان به اتهام

کوشش در براندازی رژیم شاه و تأسیس جمهوری دستگیر شدند. آنها را در سال 1333 در تهران محاکمه

کردند و وی مدت 3 سال زندانی شد.

وی در سوگند نامه تلاش در براندازی رژیم شاه را انکار کرد و گفت که وی سعی داشته است تا قوانینی

را در مجلس بگذارند که حقوق شاه و حقوق مجلس را دقیقا تعریف کند و از قدرت دیکتاتوری شاه

بکاهد. وی عضویت در حزب کمونیست توده را انکار کرد و گفت که خواهان یک حکومت از نوع

مشروطه می باشد.

230 I NYC طی یادداشتی به تاریخ 16 آبان 1340 به نقل از یک منبع خارجی اطلاع داد که

شخص مذکور یکی از بنیان گزاران جبهه ملی است.

توضیح : (در این قسمت تمامی مطالب مندرج در صفحات 1 و 2 و 3 و 4 دوباره تکرار شده است لذا از

ذکر مجدد آن خودداری می شود مترجم).

در تاریخ اول اسفند 1330 با کامران سالور (شماره پرونده : 11567651 A ساکن 33-44FT

ص: 727

نیویورک خیابان استقلال) در محل کارش واقع در (66 West 22 St.) صحبت شد، وی گفت که خودش

سابقا عضو انجمن دانشجویان ضد کمونیست تهران بوده است و نیز طی تظاهراتی توسط طرفداران

کمونیستها به شدت مجروح شده است و مدتی هم در وزارت اقتصاد ایران کار می کرده است. وی دکتر

شایگان را شخصا نمی شناخت ولی تا آنجائی که می دانست دکتر شایگان هرگز سمپات حزب توده نبوده

است و وی همیشه به ضد کمونیست بودن معروف بوده است. وی خواستار محدود کردن قدرت شاه و

خواهان حکومت مشروطه ای که شاه در رأس آن و شبیه حکومتهای مشروطه انگلیس و کشورهای

اسکاندیناوی باشد، بود.

وی در ایران به عنوان یک شخص خیلی دمکرات و مبارز علیه روشهای دیکتاتوری شاه شناخته شده

است. جبهه ملی که شخص مذکور عضو آن می باشد، یک سازمان دمکراتیک می باشد که هدف آن محدود

کردن قدرت شاه و ایجاد دمکراسی در ایران می باشد. شاهد گفت که هرگز نشنیده است که شخص مذکور

(دکتر شایگان) در اعلامیه ای از حزب توده طرفداری کرده باشد و در حقیقت وی به ضد کمونیست بودن

مشهور است.

در تاریخ 2 اسفند 1340 با علی محمد فاطمی (10136079 A ساکن 669 NY 62) در دفتر کارش

راجع به دکتر شایگان صحبت شد، وی گفت که شخص مذکور را تقریبا 15 سال است که می شناسد. شاهد

(علی محمد فاطمی) رئیس انجمن دانشجویان ایرانی مقیم آمریکا و یکی از رهبران کنفدراسیون

دانشجویان ایرانی است که 000/39 عضو در آمریکا، اروپا و ایران دارد. وی گفت که دکتر شایگان شخص

شناخته شده ای در ایران و خارج به عنوان وزیر آموزش و پرورش و رهبر اکثریت در مجلس می باشد. وی

همچنین گفت که حزب توده (حزب کمونیست ایران) در سال 1328 غیر قانونی اعلام شد.

دکتر شایگان به خاطر رهبریش در اعلام «قانون امنیت ملی» که مقرراتی را بر علیه حزب توده وضع

کرده بود. توسط روزنامه «به سوی آینده» که ارگان رسمی حزب توده بود، مورد حمله قرار گرفت. در تیر

1331 «آوریل هاری من» نماینده ترومن با شایگان که نماینده دکتر مصدق بود مذاکراتی داشت. در

اعتراض به این عمل حزب توده تظاهراتی خشونت آمیز راه انداخت که تعداد زیادی نیز کشته شدند. دولت

مصدق قانون «امنیت ملی» را از مجلس گذراند تا این گونه تظاهرات را متوقف و از این نوع بی نظمیها

جلوگیری کند.

در نتیجه گذراندن این قانون حدود 100 نفر از اعضای حزب توده که شامل رهبران آنها نیز می شد، به

جزیره ای در خلیج فارس تبعید شدند و تحت مراقبت شدید قرار گرفتند. دکتر شایگان عامل اصلی

گذراندن این قانون بود و به خاطر این کار دکتر شایگان شدیدا به عنوان مهره امپریالیسم فاشیست و غیره

از سوی عوامل حزب توده مورد حمله قرار گرفت.

شاهد (علی محمد فاطمی) همچنین اضافه کرد که دکتر شایگان، رهبر اکثریت در پارلمان بود

فعالیتهای وی دائما از سوی حزب توده مورد حمله قرار می گرفت.

دکتر شایگان به عنوان رهبر اکثریت مجلس و نماینده مصدق با هیئتهای مختلفی که از جانب رئیس

جمهوری آمریکا برای مذاکره راجع به نفت به ایران آمده بودند، مذاکره می کرد. عوامل حزب توده مخالف

این گونه مذاکرات بودند و اصرار می کردند که آمریکا هیچگونه حقی برای مداخله در این امور را ندارد و

می گفتند که دکتر شایگان و سایر مقامات دولتی با ادامه این گونه مذاکرات به دولت خیانت می کنند. وی

ص: 728

همچنین به خاطر عدم طرفداری از ائتلاف حزب توده و جبهه ملی از سوی حزب توده مورد حمله قرار

گرفت.

شاهد (علی محمد فاطمی) در آخرین سخنرانی عمومی دکتر شایگان در تاریخ 25 شهریور 1332

شنید که وی گفت که خطر امپریالیسم سرخ به اندازه خطر امپریالیسم بریتانیا برای ایران می باشد و دکتر

شایگان مجددا به خاطر عقاید ضد کمونیستی اش مورد حمله حزب توده قرار گرفت. دکتر شایگان رئیس

و عضو دانشکده حقوق دانشگاه تهران بود. در خلال این مدت عوامل و دانشجویان حزب توده که موقعیت

محکمی در دانشگاه داشتند از وی متنفر بودند. چون وی موضع مستقلی داشت و با سایر اساتید دانشکده

که عقاید طرفدار چپ داشتند، همراه نبود. عده زیادی از قضات و دادستانهای فعلی ایران شاگردان قبلی

دکتر شایگان بودند و انتقادهای وی را از حزب توده زمانی که این حزب سعی می کرد امتیاز نفت شمال را

برای شوروی بگیرد، به خاطر دارند.

شاهد (علی محمد فاطمی) همچنین گفت که بعد از کودتای 1332 دکتر شایگان در حقیقت رهبر جبهه

ملی شده است. جبهه ملی ائتلافی از چهار حزب در ایران می باشد و خواستار استقلال ایران و اجرای قانون

اساسی سال 1285 است. آنها همچنین خواستار برکناری عوامل فاسد از دولت و تشکیل دولتی که آزاد و

نماینده مردم باشد، می باشند.

از سال 1330 حزب توده همیشه با تلاش برای پیوستن به جبهه ملی در صدد کسب اعتبار برای خود

بوده است و همیشه ایده جبهه متحد را مطرح می کرده است.

دکتر شایگان همراه با سایر رهبران جبهه ملی همیشه در مقابل این فشار حزب توده مقاومت کرده و

حتی در مواردی گفته است که جبهه ملی یک نهضت ملی گرا و ملهم از خواسته ها و منافع دولت ایران

می باشد. این جبهه نقطه مشترکی با حزب توده و کمونیسم بین المللی ندارد.

یکی دیگر از گفته های مهم دکتر شایگان این است که حزب توده سعی می کند، در مجامع بین المللی

اینطور نشان دهد که ایران منافع مردمش را در راه کمونیسم قربانی می کند و جبهه ملی اجازه نمی دهد که

مردم ایران این گونه توسط عوامل حزب توده استثمار شوند.

شاهد گفت که دکتر شایگان سخنرانیهای زیادی در ایالات متحده داشته است که آخرین آنها در آذر

1340 بود.

به عقیده شاهدان شخص مورد بحث مایل است که بازگشت به سلطنت طبق تجویز قانون

اساسی1285 باشد تا اینکه سلطنت دیکتاتوری که اکنون وجود دارد، حکومت کند. شاهد اعلام داشت که

به عقیده او فرد مورد بحث به علت سوابق گذشته خود و مراوده طولانی خود با دکتر مصدق و مزید بر آن

سالهای تحصیل در فرانسه و کسب معلومات در اروپای غربی مخالف سرنگونی حکومت از طریق زور و

جبر و قتل سیاسی و اعمالی از این قبیل است. شاهد از نطقهای فرد مورد بحث و کتابهای او و اطلاعاتی که

از دانشجویان سابق فرد مورد بحث به دست آورده است معتقد است، که فرد مورد بحث عمیقا به نهادهای

دمکراتیک پایبند است و اعتقاد دارد که هر گونه تغییری در حکومت باید از طریق وسایل مسالمت آمیز و

مشروع صورت بگیرد.

روز 14 اسفند 1340 مأمور گزارشگر به همراهی لوید ماتس معاون رئیس در دفتر کنسولگری ایران

به آدرس شماره 30 راکفلر پلازا نیویورک با اشخاص زیر مصاحبه کرد.

ص: 729

مسعود جهانبانی سرکنسول ایران اطلاع داد که او از دانشجویان سابق فرد مورد بحث در دانشکده

حقوق دانشگاه تهران بوده است. حکومت مصدق بهر صورت هرگز مظنون به هواخواهی از کمونیستها یا

دست چپی بودن به هر ترتیبی نبوده است. فرد مورد بحث به عنوان رهبر اکثریت در پارلمان دکتر مصدق

هرگز طوری رفتار نکرده بود که نشان دهد تمایلی نسبت به حزب توده داشته است. در واقع در فعالیتهای

سیاسی فرد مورد بحث، او مخالف با عناصر توده ای در ایران بوده است. معذالک از زمان کودتا در سال

1322 به بعد سرکنسول می داند که فرد مورد بحث با شاه مخالف است و همچنان در فعالیت خود به همراه

جبهه ملی علیه شاه کار می کند. سرکنسول همچنین اطلاع داد که هرچند او می داند که فرد مورد بحث با

حکومت کنونی در ایران مخالف است، او هیچ گونه اطلاعی از اینکه فرد مورد بحث هرگز نسبت به ایده

آلهای کمونیسم تمایلی داشته است، ندارد.

منصور مشکین پوش کنسولیار ایران اطلاع داد که او مدت پانزده سال است که فرد مورد بحث را

می شناسد. فرد مورد بحث یک شخص بسیار مذهبی است و همواره نسبت به کمونیسم ابراز مخالفت کرده

است. کنسولیار سابقا دانشجوی فرد مورد بحث در دانشکده حقوق دانشگاه تهران بوده است. در جریان

تحصیل در دانشگاه کنسولیار خاطر نشان ساخت که فرد مورد بحث همواره با دانشجویانی که از

ایدئولوژی کمونیستی طرفداری می کرده اند، مخالف بوده است. کنسولیار اطلاعی از این ندارد که فرد

مورد بحث هرگز نسبت به عناصر توده ای در ایران علاقه ای داشته باشد و در واقع هنگامی که فرد مورد

بحث در مجلس بوده چنین شناخته شده بود که با حزب توده مخالف است.

ناصر شیرازی، کنسولیار اطلاع داد که او فرد مورد بحث را از سال 1330 می شناسد و سابقا دانشجوی

دانشکده حقوق دانشگاه تهران بوده است و فرد مورد بحث یکی از استادان او بوده است. او همچنین معتقد

است که فرد مورد بحث هرگز تمایلاتی نسبت به عناصر توده ای در ایران نداشته است، بلکه بالعکس

اقدامات فرد مورد بحث در زمانی که در پارلمان بود، همواره علیه حزب توده بوده است. حکومت مصدق

هرگز به هیچ وجه دست چپی یا طرفدار کمونیسم نبوده است، بلکه در نظریات خود بیشتر ملی گرا بوده

است و در نظر داشته که اختیارات شاه را کاهش دهد.

روز 14 اسفند 1340 فهرست نشانی و سمتهای بیگانگان، نامهای افرادی که ممکن است احیانا فرد

مورد بحث را بشناسند، فراهم شد. روز 18 اسفند 1340 بازرس سرگلاس هالی با امیر اسد جواهری در

آدرس شماره 54 خیابان هاریسون استاتس آیلند نیویورک مصاحبه کرد. شاهد گفت که او فرد مورد بحث

را تنها از لحاظ شهرت می شناسد و اینکه او استاد حقوق بوده و ادبیات و زبان تدریس می کرده است. او

همچنین نماینده پارلمان در ایران در طی دوران رژیم مصدق بوده است. فرد مورد بحث این شهرت را دارد

که با شاه مخالف بوده است.

روز 18 اسفند 1340 بازرس دوگلاس هالی با امیر تاج مهر به آدرس شماره 377 خیابان اسلیت

استاتن آیلند نیویورک مصاحبه کرد و در جریان آن وی از ارائه هر گونه اطلاع مناسبی در مورد فرد مورد

بحث خودداری کرد.

تحقیقات انجام گرفته برای مصاحبه با اسماعیل فیاض و منصور لطفی این نتیجه را به دست داد که

محل کنونی اقامت آنها شناخته نیست.

فرد مورد بحث روز 30 بهمن 1340 در این دفتر حضور یافت و سوگند نامه ای امضا کرد که به عنوان

ص: 730

نمونه الف به پیوست آمده است. او اطلاع داد که اکنون در آدرس شماره 25 دون پورت نیوراسل نیویورک

زندگی می کند. او اکنون مدرس زبان و ادبیات فارسی در مدرسه جدید تحقیقات اجتماعی. «New school

for social res» در شماره 66 وسط خیابان دوازدهم شهر نیویورک است. همسر و دو فرزند او نیز در

ایالات متحده هستند. یک پسر او در بارت کالج در نیویورک تحصیل می کند و پسر دیگر در توماس کالج

در شهر سینگ پال ایالت مینه سوتا. او سابقا استاد حقوق مدنی در دانشگاه تهران از سال 1314 تا سال

1336 بوده است. او مشاور وزارت دارایی از سال 1314 تا سال 1316 بوده است. از سال 1325 تا سال

1326 او وزیر فرهنگ بوده و از 1328 تا 1331 عضو پارلمان ایران بوده است. در سال 1332 او همراه با

نخست وزیر مصدق و سایر اعضاء حکومت ایران به توسط شاه دستگیر شده و به توطئه برای سرنگونی

حکومت متهم شدند. برای او یک محکومیت 10 ساله زندان تعیین شد، ولی حکم محکومیت او به سه سال

زندان تخفیف یافت و او آزاد شد. وی سپس گفت در حالی که در پارلمان ایران بود، حزب توده، غیر قانونی

اعلام شد و آنها حکومت کنونی را به عنوان یک حکومت امپریالیست و طرفدار آمریکا مورد حمله قرار

دادند. در حالی که وی عضو پارلمان ایران بود به تدوین قانون علیه انقلابیون یا هر کس دیگری که بخواهد

حکومت را بر هم زند کمک کرد و این در واقع مربوط به حزب توده بود. نام قانون عبارت بود از «قانون

امنیت ملی». او هیچ گونه کمکی به عناصر توده ای در ایران نکرده و نسبت به آنها سمپاتی نداشته است. او

اعلام داشت که اساس اتهامات علیه وی و مصدق نخست وزیر در سال 1332 این بود، که آنها

می خواستند بکوشند تا رژیم را از سلطنت به جمهوری تبدیل کنند. حزب کمونیست غیر قانونی اعلام شده

بود و برای حکومت بسیار سودمند بود تا بکوشند فرد مورد بحث و مصدق را به عنوان کمونیستها محکوم

کنند. ولی حکومت کمترین مدرکی برای اثبات اینکه مصدق یا فرد مورد بحث کمونیست بوده اند نداشت.

بر عکس مصدق و فرد مورد بحث همواره علیه کمونیسم مبارزه کرده اند. فرد مورد بحث همچنین اعلام

داشت که او عضو جبهه ملی بوده و هنوز هم هست. اصول جبهه ملی عبارتند از: برقراری دمکراسی و

سلطنت مشروطه. جبهه ملی به هیچ وجه طرفدار ایدئولوژی کمونیستی نیست او به سرنگون کردن

حکومت از طریق زور و خشونت معتقد نیست و تحصیلات و تربیت او همواره نشان داده است که تغییر باید

از طریق قانون گذاری باشد. فرد مورد بحث اینکه او هرگز عضو حزب کمونیست یا طرفدار نهضت آن بوده

است را تکذیب کرد. او همچنین کاملاً تکذیب کرد که از عناصر توده ای در ایران حمایت کرده باشد. او

قبول دارد که با شاه مخالف است، ولی سازمانی برای مبارزه علیه حکومت ایران تشکیل نداده است.

تحقیقاتی که از همسایگان و محل کار او در تاریخها و محلهای مذکور در زیر به عمل آمده و همه

اشخاص زیر که طرف مصاحبه قرار گرفتند، اطلاع دادند که فرد مورد بحث شخصی است با خصوصیات

اخلاقی خوب و شهرت خوب و درباره وفاداری فرد مورد بحث هیچ مطلبی که مخالف چنین وفاداری

باشد منعکس نشده است. همه اشخاصی که طرف مصاحبه قرار گرفته اند نیز اطلاع دادند که فرد مورد

بحث هرگز علاقه ای به کمونیسم نشان نداده است.

روز 2 اسفند 1340 ویلیام بی رن بام رئیس مدرسه جدید تحقیقات اجتماعی به آدرس 66 غربی

خیابان دوازدهم شهر نیویورک اطلاع داد، که فرد مورد بحث را از تاریخ مهر 1340 تا این تاریخ

می شناسد.

روز 2 اسفند 1340 مینا روزنبرگ ناظر دفتر رئیس مدرسه جدید تحقیقات اجتماعی به آدرس 66

ص: 731

غربی خیابان دوازدهم شهر نیویورک اطلاع داد که او فرد مورد بحث را از تاریخ شهریور 1338 تاکنون

می شناسد.

روز 18 اسفند 1340 الینور باتز مشاور دانشجویان خارجی مدرسه جدید تحقیقات اجتماعی به

آدرس 66 غربی خیابان 12 شهر نیویورک در آدرس 51 خیابان پنجم شهر نیویورک طرف مصاحبه قرار

گرفت و در جریان آن اطلاع داد که وی فرد مورد بحث را از تاریخ خرداد 1338 تا این تاریخ می شناسد.

روز 18 اسفند 1340 خانم جی وود همسایه ساکن شماره 25 خیابان رون پورت نیوراشکل نیویورک

اطلاع داد که او فرد مورد بحث را از سال 1338 تا این تاریخ می شناسد.

روز 18 اسفند 1340 جی پی نورتن همسایه ساکن شماره 25 خیابان دون پورت نیوراشکل نیویورک

اطلاع داد که او فرد مورد بحث را از سال 1339 تا این تاریخ می شناسد.

روز 18 اسفند 1340 اف اورس همسایه ساکن شماره 20 خیابان دون پورت نیوراشکل نیویورک

اطلاع داد که او فرد مورد بحث را از تاریخ 1339 تا این تاریخ می شناسد.

روز 18 اسفند 1340 ح برکهوف همسایه ساکن شماره 25 خیابان دون پورت نیوراشکل نیویورک

اطلاع داد که او فرد مورد بحث را از سال 1338 تا این تاریخ می شناسد.

روز 18 اسفند 1340 ج روزنفلد همسایه ساکن شماره 25 خیابان دون پورت نیوراشکل نیویورک

اطلاع داد که وی شخص مورد بحث را از سال 1339 تا این تاریخ می شناسد.

روز 18 اسفند 1340 ح ان استرنبرگ همسایه ساکن شماره 25 خیابان دون پورت نیوراشکل

نیویورک اطلاع داد که وی شخص مورد بحث را از سال 1328 تا این تاریخ می شناسد.


علی شایگان 4 روادید بخش 245 مورد دکتر علی شایگان

علی شایگان 4

یادداشت عملیاتی سری

از: سفارت آمریکا تهران تاریخ 12 جولای 1962 برابر با 21 تیر 1341

به: وزارت امور خارجه

موضوع روادید بخش 245 مورد دکتر علی شایگان

تحقیقات مفصل دیگری در این مورد به عمل آمده و سفارت اکنون دارای گزارش زیر است که توسط

منبع کنترل شده آمریکایی تهیه شده ضمیمه های این گزارش نیز در زیر نقل شده است. منبع کنترل شده

آمریکایی سفارت به اینکه این مطالب جهت بازپرسی از دکتر شایگان در اختیار اداره مهاجرت و تغییر

تابعیت قرار گیرد، اعتراضی ندارد. به استثناء اینکه محدودیت تحت بخش «اظهار نظر» در پایان ردیف 3

بایستی رعایت شده و منابع ذکر شده در این گزارش و ضمائم آن نباید افشاء شود.

1 به پیوست مکاتبه مشخص کننده مطالب زیر داده می شود.

الف: فرد مورد بحث در زیر دست یک وزیر فرهنگ حزب توده در سمت معاون وزیر فرهنگ کار کرده

است. کشاورز یک عضو شناخته شده حزب توده بود و اکنون در ژنو ساکن است.

ب: شایگان بیانیه صلح استکهلم را امضاء کرده است.

ج: شایگان به عنوان متمایل به فلسفه اجتماعی مارکسیست شناخته شده است.

د: یک ارتباط مظنونی بین شایگان و شرکت بیمه شوروی که وکیل مدافع آن بود وجود دارد (اظهار

ص: 732

نظر: این ارتباط پرورش نیافته است).

ه: اتهام مبنی بر اینکه شایگان مشاور حقوقی وابسته بازرگانی شوروی بوده است. اظهار نظر: سمت

دقیق دکتر شایگان در مورد دستگاه رسمی شوروی در تهران روشن نیست.

و: ترجمه ای از گزارش ساواک که گزارش لویی کلموبو در تاریخ 17 مهر 1340 براساس آن تهیه شده

است.

2 این دفتر به وسیله کنار گذاشته شدن پرونده ها در زحمت افتاده است. معذالک اسناد طبقه بندی

شده زیر که نقل شده باید در واشنگتن در دسترس باشد و آنها حاوی این اتهامات می باشند.

الف: نماینده ایران در دومین کنگره جهانی صلح که به سرعت عازم شده است. به نقل از اطلاعات

منتشر شده خارجی در مسکو شماره 222، 23 آبان 1329.

ب: محاکمه به زودی در دادگاه عالی جنایی به اتهام فعالیتهایی به نفع حزب توده آغاز خواهد شد.

ج: فرد مذکور دوباره به عنوان مدیر جمعیت طرفداران صلح ایران در اجتماعی در خانه «بهار»

(ملک الشعرا بهار م) در تاریخ 19 آبان 1329 انتخاب شده است.

د: فرد مورد بحث از بعضی از اعضاء حزب توده که به مناسبت سوءقصد به جان شاه محکوم شده اند،

دفاع خواهد کرد.

ه : نماینده مجلس از طرف جبهه ملی و عضو نهضت صلح به سرپرستی شورویها.

و: فرد مورد بحث و همکاران او باشگاهی تأسیس کرده اند که می شود به نحو بهتری آن را محفل

«اندیشمندان» توصیف کرد که ممکن است به صورت یک حزب سیاسی دست چپی دربیاید.

ز: فرد مورد بحث و نریمان (متوفی در سال 1340) در تماس با شورویها بوده.

ح: فرد مورد بحث در جلسه دادگاه بین المللی به اتفاق حسن یک عضو حزب توده شرکت کرده است.

اظهار نظر: نمی توان شخصی را به خاطر رشته کارش، اگر با یک کمونیست سروکار داشته باشد، سرزنش

کرد.

ط: فرد مورد بحث گویا از جانب شرکت حمل و نقل شوروی به نام «ایران سوف ترانس» ماهی چهارده

هزار ریال به عنوان حقوقدان دریافت می کرده است و یا هنوز هم دریافت می کند. اظهار نظر: سمت دقیق

فرد مورد بحث با دستگاههای شوروی روشن نیست.

ی: فرد مورد بحث از نقش حزب توده در یک ائتلاف برای آرام کردن گروههای عصیانگر طبق اظهار

یک عضو حزب توده طرفداری کرده است.

ک: فرد مورد بحث که مشاور نخست وزیر مصدق بود گفته است که ایرانیانی را که او در جریان سفرش

به اروپا ملاقات کرده، از روش مصدق نسبت به مسئله نفت و «تحمل حزب توده از سوی مصدق» انتقاد

می کردند. مصدق از این اظهار تحت تأثیر قرار گرفته و به تفصیل از فرد مورد بحث درباره نقطه نظرهای

مطبوعات اروپایی درباره مصدق و ایران پرس وجو کرده است.

ل: فرد مورد بحث از رهبران جبهه ملی است و از هواخواهان حزب توده. این گزارش حاکی است که

هواداران او در دانشگاه قصد دارند، در یک نهضت طرفداری از مصدق دست به اعتصاب بزنند. گزارش

پلیس مخفی 22 شهریور 1332.

م: طبق صورت جلسه های به دست آمده از یک اجتماع در تاریخ 25 مرداد 1332 فرد مورد بحث از

ص: 733

سوی مصدق به نزد حزب توده فرستاده شده بود تا به آنها بگوید که مصدق موافق است که یک جمهوری

باید در ایران تشکیل شود. (اظهار نظر: طبق اظهار حکومت نظامی وقت این اجتماع با شرکت کمیته

مرکزی حزب توده برگزار شد. تحقیقات منبع کنترل شده آمریکایی حاکی از آن است که در این اجتماع به

احتمال قویتر با شرکت شورای مرکزی جمعیت ملی مبارزه با استعمار بوده است.)

ن: فرد مورد بحث یک شخصیت برجسته در اتحادیه معلمان مبارز بوده است که در سال 1329

تشکیل شده و از قرار معلوم غیر توده ای بوده است. حزب توده از او در انتخابات دوره هفدهم مجلس

پشتیبانی کرده است.

3 یک منبع روی هم رفته قابل اعتماد که در کابینه پیشین مصدق با دکتر علی شایگان کار می کرده

است روز 5 تیر 1341 گفت که او می دانست که دکتر شایگان به عنوان مشاور حقوقی برای سفارت

شوروی کار می کرده است. این منبع گفت که او شنیده است که دکتر شایگان برای این کار ماهیانه 20 هزار

ریال دریافت می کرده است. این منبع گفت که او گمان نمی کند که دکتر شایگان به علت این کار برای

سفارت شوروی طرفدار شوروی بوده است. و او معتقد نبود که دکتر شایگان عضو حزب توده بوده و یا

هنوز هم هست. دکتر شایگان اساسا یک مرد ثروتمند بوده که با هم سطح کردن ثروت که مورد تبلیغ

کمونیستهاست مخالف بود. این منبع گزارش داد که دکتر شایگان با شاه کنونی خیلی مخالف است ولی

لزوما با مفهوم سلطنت، در صورتی که شاه به جای حکومت سلطنت کند، مخالف نیست. (اظهار نظر:

توصیفی که این منبع به عمل آورده است نباید برای هیچ خارجی افشا شود، زیرا این اطلاعات بایستی

مخفی بماند.)

4 ساواک در تهران به کرات تقاضا کرده است که حکومت ایالات متحده علیه دکتر شایگان اقدام

نموده و او را از ایالات متحده خارج کند. گفته شده است که این اقدام دانشجویان ناسیونالیست را که با شاه

و حکومت ایران مخالفند و در ایالات متحده زندگی می کنند تحت تأثیر قرار خواهد داد از ساواک خواسته

شده است تا مدارکی درباره فعالیتهای کمونیستی فرد مورد بحث فراهم کند. ساواک فقط گزارشی را که

گزارش آقای کلمبو براساس آن تهیه شده عرضه کرده است.

5 مطالب مذکور در پاراگرافهای 2 و 3 فوق برای آن فراهم شده است که فرد مورد بحث براساس آن

مورد

بازپرسی قرار گیرد تا اطلاعات مشخصی درباره هرگونه ارتباطی با حزب توده به دست آید.

این اداره معتقد است که اگر بتوان ثابت کرد که دکتر شایگان برای حزب توده کار کرده است، او باید

بلافاصله از ایالات متحده خارج شود. از سوی دیگر ضمن همدردی با حکومت ایران نسبت به

ناراحتیهای ناشی از تظاهرات دانشجویان علیه مقامات حکومت ایران، عقیده بر این است که اخراج دکتر

شایگان چندان اثری برای کاهش خشونت یا تکرار چنین تظاهراتی نخواهد داشت. تنها راه حل دراز

مدت مسئله برای حکومت ایران این است که از طریق عمل، شایستگی احترام دانشجویان را پیدا کند و

بدین ترتیب آنها را به صورت یک بخش مثبتی از جامعه ایران درآورد رهبران ناسیونالیست طرفدار

آمریکا و ضد حزب توده در ایران و خارجه اعتقاد ندارند که دکتر شایگان زمینه وابستگی به حزب توده را

داشته باشد و عقیده بر این است که به نفع حکومت ایالات متحده است که قبل از اینکه اقدامات اجرایی

علیه دکتر شایگان به عمل آورد شواهد کافی داشته باشد. اخراج دکتر شایگان بر اساس اتهاماتی با انگیزه

ص: 734

سیاسی، اتهامات دیگری با انگیزه سیاسی را علیه سایر رهبران مخالف رژیم به دنبال خواهد داشت و

هرگونه سپاسگزاری از جانب حکومت ایران که در اخراج دکتر شایگان ابراز شود در سرخوردگی از اینکه

سایر رهبران ناسیونالیست همچنان اخراج نشده اند از میان خواهد رفت.

عقیده بر این است که فرد مورد بحث به عنوان یک رهبر ناسیونالیست از لحاظ لفاظی و سن بسیار بالا

ولی از لحاظ شهامت و توانایی سازمان دادن خیلی پایین است.


ضمیمه شماره 1 اطلاعات خیلی محرمانه بیوگرافیک

ضمیمه شماره 1

اطلاعات خیلی محرمانه بیوگرافیک

گزارش در تاریخ 20 نوامبر 1950 تهیه شده است

نام: سید علی شایگان

ملیت: ایرانی

تاریخ و محل تولد: 1900 میلادی، شیراز

سمت: نماینده دوره شانزدهم مجلس

تعلق حزبی: جبهه ملی

زبانهائی که تکلم می کند: فارسی، فرانسه

خدمت و رفتار و روش نسبت به ایالات متحده و خدمت در ایالات متحده: رجوع شود به ملاحظات.

جزئیات خانوادگی: متأهل، دو فرزند.

تحصیلات: تحصیلات مقدماتی در شیراز، دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران، دکتر در

حقوق از فرانسه.

زندگی حرفه ای: استاد حقوق دانشگاه تهران، مشاور حقوقی وزارت دارائی، حقوق دان شاغل

1325 تا 1327 معاون دانشکده حقوق دانشگاه تهران

دی 1324 وزارت آموزش و پرورش معاون وزیر

مهر 1325 وزیر آموزش و پرورش در کابینه قوام

خرداد 1326 عضو شورای عالی فرهنگ

مهر 1326 نماینده مجلس در دوره پانزدهم قانون گزاری (از تهران)

مهر 1328 نماینده مجلس در دوره شانزدهم قانون گزاری (از تهران) عضو کمیته فرهنگ، عضو جبهه

ملی

نشریات: «قانون تمدن» ویراستار

مقالات در روزنامه کیهان

ملاحظات :

دکتر شایگان پس از تکمیل تحصیلات در دانشگاه تهران از سوی حکومت ایران به فرانسه اعزام شد تا

تحصیلات عالیه خود را ادامه دهد و در آنجا درجه دکترای حقوق گرفت و پس از بازگشت به تهران استاد

حقوق در دانشگاه شد. او بعدا معاون دانشکده حقوق شد، ولی هنگامی که دکتر عیسی صدیق وزیر

ص: 735

فرهنگ وقت منصورالسلطنه عدل را به ریاست دانشکده حقوق منصوب کرد، او از معاونت دانشکده

حقوق استعفاء داد. در سال 1325 او معاون وزارت فرهنگ شد. و به ترتیب تحت وزارت ملک الشعرای

بهار و سپس کشاورز کار کرد. هنگامی که قوام کابینه ائتلافی خود را در 1325 تشکیل داد، شایگان که در

آن زمان یک عضو برجسته حزب ایران بود، وزیر فرهنگ شد. به عنوان نماینده دوره شانزدهم مجلس

دوستی او با دکتر صالح که از همکاران او در حزب ایران بود و علاقه او به انتخابات آزاد که نگرانی عمده

دکتر مصدق بود، او را بر آن داشت تا به جبهه ملی ملحق شود.

دکتر شایگان به طور کلی نسبت به فلسفه های مارکسیستی اجتماعی تمایل دارد. از سوی دیگر در

دورانی که معاون وزارت فرهنگ بود، او از مشارکت در مانورهای دست چپی بهار یا کشاورز خودداری

کرد و اغلب با سیاستهای آنها به شدت مخالفت می کرد. بعدا به عنوان وزیر فرهنگ کوششهای عمده او

برای تصفیه وزارت خانه از عناصر توده ای بود که از سوی کشاورز وارد این وزارتخانه شده بودند. در

جریان محاکمه رهبران حزب توده 1328 او از اعضاء هیئت وکلای مدافع برای حزب توده بود، ولی این

اقدام او به تمایلات طرفداری از شوروی او نسبت داده نمی شود. توضیح خود او اینست که این محاکمه

غیرقانونی بود، زیرا در شرایط حکومت نظامی انجام می گرفت، در حالی که جنایات اعضاء حزب توده

قبل از حکومت نظامی بود، معذالک روی هم رفته توافق حاصل شده است که او در دفاع از رهبران حزب

توده بدان جهت شرکت کرد که این یک فرصتی بود برای آنکه او شهرت حقوقی و قضائی خود را تقویت

کند. گزارش داده شده است که او ممکن است نمایندگی ایران را در اجتماع امضاء کنندگان عریضه صلح

استکهلم به عهده داشته باشد.

در حالی که نظر دکتر شایگان نسبت به اتحاد شوروی و کمونیسم مبهم است، وی هرگز در خصومت

نسبت به انگلستان و شرکت نفت انگلیس و ایران که به یده او حکومت ایران را در کنترل خود دارد، از خود

تزلزل نشان نداده است. نفرت نسبت به هر چیزی که انگلیسی است شاید نیرومندترین پیوند او با جبهه

ملی را تشکیل دهد. نسبت به آمریکا شایگان روش چندان خصومت آمیزی ندارد، ولی مانند همکاران

خود او از آنچه که «مداخله» ایالات متحده می نامد نفرت دارد و مقالات متعددی در بیان ناخرسندی

خویش از استخدام مستشاران بیگانه منتشر کرده است.

علاوه بر خدمت در مجلس به عنوان نماینده، دکتر شایگان به کار حقوقدانی اشتغال داشته و به تدریس

در دانشگاه ادامه داده است و در دانشگاه وی یکی از مورد احترام ترین اعضاء هیئت مدرسین است

معذالک اخیرا بر اثر بیماری از فعالیت او کاسته شده است و او در حال حاضر برای یک عمل جراحی

بسیار جدی در انگلستان به سر می برد.

دکتر شایگان از لحاظ انرژی و درست کاری اخلاقی طبیعت پر محبت و همچنین از لحاظ داشتن مزاج

آتشین و یک نوع حواس پرتی خاص استادان شهرت دارد. خیلی محرمانه


ضمیمه شماره 2 شرح مختصر سری بیوگرافیکی

ضمیمه شماره 2شرح مختصر سری بیوگرافیکیشایگان «علی» (دکتر)

رونوشت شرح مختصر بیوگرافی تنظیم شده در سال 1330

دکتر علی شایگان عضو کمیسیون مشترک نفت و هیئت نمایندگی تحت ریاست مصدق نخست وزیر به

نیویورک، یک اندیشمند برجسته ایرانی است و یک حقوقدان و مربی با شهرت قابل ملاحظه در ایران و

ص: 736

مردی که در جریانها و نهضتهای فکری دست چپی به طور سطحی اشتغال داشته است.

وی در سال 1289 در شیراز به دنیا آمده و در دانشگاههای تهران و پاریس تحصیل کرده و درجه

دکترای حقوق گرفته و فرانسه و فارسی تکلم می کند. او مدت چند سالی استاد حقوق در دانشگاه تهران

بوده و در سال 1325 معاون دانشکده حقوق شد. در همان سال او همچنین ابتدا به عنوان معاون وزارت

فرهنگ و سپس به عنوان وزیر فرهنگ وارد میدان سیاست شد. او از سال 1326 در مجلس به عنوان

نماینده خدمت می کرد، ولی اشتغال به کار حقوقدانی خصوصی و تدریس را همراه با حرفه سیاسی خود

ادامه داده است. دکتر شایگان شدیدا ضدانگلیسی است و همه مظالم و بلایای ایران را به شرارت حکومت

انگلیس و شرکت نفت انگلیس و ایران نسبت داده است نفرت نسبت به همه چیز انگلیسی نیرومندترین

پیوند او را با دکتر مصدق و جبهه ملی تشکیل می دهد. در تیر 1330 مصدق شایگان را با سمت ناظر ایران

در دادگاه بین المللی دادگستری در لاهه که به اختلاف انگلیس و ایران درباره نفت رسیدگی می کرد اعزام

داشت شایگان قضات این دادگاه را محکوم کرد و آنها را به جانبداری از انگلیس متهم ساخت. نسبت به

ایالات متحده شایگان خصومت ندارد، ولی او از آنچه که او آن را «مداخله» آمریکا در امور ایران می داند

نفرت دارد. در مورد او عموما تصور می شود که وی به فلسفه اجتماعی مارکسیستی گرایش داشته باشد و

گفته می شود که عریضه صلح استکهلم را امضاء کرده است.

106 BS

13 مهر 1330


ضمیمه شماره 3 سفر دکتر علی شایگان به اروپا

ص: 737

ضمیمه شماره 3

اطلاعات امنیتی سری

از: سفارت آمریکا تهران

به: وزارت امور خارجه واشنگتن

تاریخ: 15 اردیبهشت 1332

موضوع: سفر دکتر علی شایگان به اروپا

قبل از اینکه دکتر علی شایگان روز 2 فروردین رهسپار اروپا شود مدت طولانی بیمار بود و از

اختلاف جدی معده که در این ارتباط مدتی قبل تحت عمل جراحی قرار گرفته بود رنج می برد. او قبل از

عزیمت خود برای معالجات پزشکی در آلمان آنقدر بیمار بود که همان طوری که سفارت در آن باره اطلاع

دارد مدت چند روزی بستری بود و به دستور پزشک معالج اجازه نداشت، عیادت کنندگانی حتی در

هنگام عید نوروز داشته باشد.

سفارت دلیلی ندارد که معتقد باشد که منظور سفر دکتر شایگان به اروپا چیز دیگری جز معالجه

پزشکی بوده باشد. شاید لازم به تذکر باشد که دکتر شایگان که در پیشاپیش طرفداران دکتر مصدق قرار

داشته پس از عزیمت خود از سوی مطبوعات مخالف رژیم آماج اتهاماتی قرار گرفت و کوشیدند تا با

اعلام اینکه دکتر شایگان با عناصر کمونیست ایرانی در اروپا ملاقات خواهد کرد حکومت را بدنام کنند.

در صورتی که معالجات پزشکی دکتر شایگان مؤثر واقع شود وی ممکن است با ایرانیان مختلف در

اروپا ملاقات کند و سفارت البته هر گونه اطلاعی را که درباره این تماسها در دسترس باشد قابل تقدیر

خواهد دانست.

از جانب سفیر

روی. م. ملبورن

دبیر اول سفارت

رونوشت به سفارت آمریکا در پاریس فرستاده می شود.


ضمیمه شماره 4 اطلاعات امنیتی سری

ضمیمه شماره 4

اطلاعات امنیتی سری

شماره 2472

سفارت آمریکا در پاریس شماره الف 1935، 28 فروردین 1332

سفارت آمریکا تهران

طبق گزارش منبع کنترل شده آمریکایی علی شایگان نماینده برجسته مجلس از جبهه ملی و شخص

طرف اعتماد مصدق اکنون در اروپا است. همچنین اظهار شده است مصدق از او درخواست کرده است تا با

بعضی از تبعیدیهای برجسته حزب توده و خانواده قاجار (سلسله سلطنتی سابق ایران) در پاریس به ویژه

ایرج اسکندری و رکن الدین قاجار تماس بگیرد، هرگونه اطلاعات بیشتری که در پاریس یا تهران درباره

سفر شایگان به دست آید قابل تقدیر خواهد بود.

دالس



ضمیمه شماره 5

ص: 738

ضمیمه شماره 5

خیلی محرمانه

یک نسخه از اظهارات منبع حبیب نفیسی

19 خرداد 1332

«دکتر سید علی شایگان» فردی با تحصیلات خوب است، ولی در عین حال همان طوری که در

تمایلات گذشته اش در همکاری با حزب توده نمایان است، در نظریات سیاسی خود ثابت قدم نیست. وی

در زمانی هر تلاشی را برای نزدیکی با قوام انجام می داد، ولی وقتی ستاره قوام افول کرد وی را ترک نمود.

او به جریان جبهه ملی دکتر مصدق پیوست و همکاری خیلی نزدیک خود را با حزب ایران، اگرچه عضو

رسمی آن نیست. «به این دلیل که در حال حاضر تنها سازمانی است که او را می پذیرد» ادامه می دهد.


ضمیمه شماره 6 اطلاعات امنیتی یادداشت مکالمه

ضمیمه شماره 6

محرمانه اطلاعات امنیتییادداشت مکالمه

در گفتگو با مصطفی فاتح در روز سوم ژوئیه او توجه مرا به یک سلسله مقالات درباره ایران که در یک

روزنامه ایالات متحده که به عقیده او واشنگتن استار است، منتشر شده جلب کرد. این مقالات بوسیله

شخصی به نام واسیلی که از اعضاء سابق سفارت شوروی در اینجا بوده نوشته شده است، و گویا فعالیتهای

سادچیکوف (سفیر وقت شوروی در تهران) را در سالهای اخیر توصیف می کند. این مقالات ترجمه شده و

در روزنامه آتش منتشر شده است. اسامی ایرانیان برجسته ای که با سفارت شوروی تماس نزدیک

داشته اند، در این ترجمه ها داده نشده است، هرچند سردبیر در پرانتز اشاره کرده است که این نامها در متن

اصلی به طور کامل ذکر شده است. یکی از نامها که ذکر شده به شکل دکتر Sمی باشد که به عقیده فاتح

شایگان است.

بدین مناسبت فاتح ارتباطهای مظنون شایگان را با شرکت بیمه شوروی که شایگان وکیل مدافع آن بود

یادآوری کرد و گفت او دلایل دیگری دارد که معتقد باشد، که شایگان یک عامل شوروی است. او نقل کرد

که در زمانی که هری من (نماینده سیار آمریکا) (در تابستان 1330 در ایران بود) او (یعنی فاتح) به میدلتون

کاردار انگلیس درباره سوء ظنهای خود اظهار داشته بود، چند ماه بعد هنگامی که از میدلتون پرسیده شد

که آیا این سوءظنها مورد رسیدگی قرار گرفته است یا خیر میدلتون گویا پاسخ داده بود که تحقیقات ثابت

کرده است که سوءظنها صحیح بوده است. فاتح افزود که طبق اطلاعاتی که او در دست دارد، ارتباط

شایگان با سفارت شوروی مستقیم بوده و از طریق حزب توده یا هر یک از گروههای جبهه (ملی) که وی با

آنان سروکار دارد انجام نمی گیرد.

در این مقالات نام دو نفر دیگر را که با شایگان دوست بوده و نیز با سفارت شوروی ارتباط داشته اند

ذکر شده که به عقیده فاتح عبارتند از حسیبی و سنجابی. نام چند ژنرال دیگر نیز ذکر شده است ولی فاتح از

تشخیص هویت آنها عاجز بود.

آگومر

15 تیر 1332


ضمیمه شماره 7 نسخه خیلی محرمانه بیانیه ای به تاریخ مهر 1332

ص: 739

ضمیمه شماره 7

نسخه خیلی محرمانه بیانیه ای به تاریخ مهر 1332

دکتر شایگان

محسن قره گزلو گفت که شایگان تا چند هفته اخیر مشاور حقوقی ایرانی وابسته اقتصادی و یا مشاور

حقوقی ایرانی مرکز آموزشی اقتصادی روسها بوده است.


ضمیمه شماره 8 گزارش سری تهیه شده توسط ساواک در تاریخ 24 فروردین 1340

ضمیمه شماره 8 رونوشت گزارش سری تهیه شده توسط ساواک در تاریخ 24 فروردین 1340

گزارش در مورد سید علی شایگان

مقصود: بخش سری سفارت آمریکا در مورد وی اطلاعاتی خواسته است.

توصیف: دکتر سید علی شایگان فرزند حاج سیدهاشم مولائی متولد سال 1281

تحصیلات: «او در دبستانهای شریعت و شفائیه در شیراز تحصیل کرده و سپس دو سال دبیرستان را در

آنجا گذراند و پس از تحصیل ادبیات فارسی و عربی برای مدتی به تهران آمد و ابتدا در دبیرستان دارالفنون

و سپس در دانشکده حقوق به تحصیل پرداخت. پس از اخذ درجه لیسانس از طرف دولت به پاریس اعزام

شد و در آنجا به تحصیل حقوق پرداخت و در سال 1312 به تهران بازگشت و به عنوان استاد دانشگاه

تهران استخدام شد.

سمتهایی که داشته است، نایب رئیس دانشکده حقوق و وکیل دادگستری در سال 1319 مشاور

وزارت دارائی و عضو شورای عالی فرهنگ، عضو شورای عالی دانشگاه، عضو کمیته مختلط نفت، عضو

کمیته اخراج، نماینده مجلس در دوره های شانزدهم و هفدهم قانون گذاری، حقوقدان و مشاور حقوقی

برای «ایران سوف ترانس» و شیلات که در آن زمان تحت مالکیت شورویها بود. (از سال 1322 تا سال

1326)، وکیل سفارت شوروی در دفاع از دعاوی این سفارت در دادگاههای دادگستری ایران. در حال

حاضر استاد حقوق بین الملل در یک دانشگاه آمریکا می باشد.

سابقه سیاسی: دکتر شایگان یکی از بنیان گذاران جبهه ملی بود، ولی پرونده او نشان می دهد که او از

زمانی که وارد سیاست شده است، تمایلاتی نسبت به حزب توده و شورویها داشته است. اعمال او نیز این

ادعا را تأیید می کند، زیرا او به عنوان حقوقدان برای مدت چهار سال برای «ایران سوف ترانس» کار

می کرده است و همچنین مدتی برای سفارت شوروی هنگامی که دکتر فریدون کشاورز، عضو کمیته

مرکزی حزب توده، وزیر فرهنگ بود، دکتر شایگان معاون او بود. دکتر شایگان وزارت فرهنگ را برای

مدتی به عهده گرفت و هنگامی که این سمت را عهده دار بود از عناصر حزب توده در وزارتخانه پشتیبانی

می کرد. در جریان اجتماعی در اقامتگاهش در سال 1328 گفت: «هنگامی که من وزیر فرهنگ بودم،

هرگز اجازه ندادم آسیبی به توده ایها برسد. من از سوی قوام السلطنه و سایر رهبران حزب دمکرات تحت

فشار قرار گرفته بودم، که توده ایها را در مضیقه بگذارم، ولی من ایستادگی کرده دستورات آنها را اجرا

نکردم».

به دنبال سوء قصد به جان شاه در 1328 وی به عنوان وکیل مدافع از عناصر توده ای دفاع کرد.

هنگامی که انتخابات عمومی در سال 1328 برگزار شد، او جمعیت مبارزان را بنیاد گذاشت و توده ایهای

قدیمی حداکثر استفاده را از رهبران این جمعیت به عمل آوردند. براساس اطلاعاتی که از آمریکا در سال

ص: 740

1330 به دست آمده دکتر شایگان با دیپلماتهای شوروی در آمریکا ملاقات کرده و به آنها درباره علاقه

خود نسبت به حزب توده ایران اطمینان داده است.

در سال 1330 به او پیشنهاد رهبری هواخواهان صلح داده شد و او این سمت را پذیرفت. گزارش

دیگری در سال 1330 حاکی است که دکتر شایگان مورد اعتماد مقامات شوروی بود و اینکه حزب توده

از میان اعضاء هیئت مأمور در لاهه فقط از دکتر شایگان پشتیبانی می کرد. او و دکتر فاطمی (اعدام شده)

هنگامی که مصدق بر سر کار بود از حزب توده پشتیبانی می کردند. آقای شایگان عضو کمیته هشت نفره

بود و قطعنامه های مورد پشتیبانی این کمیته را تنظیم می کرد. او همچنین در تنظیم قوانین تهیه شده به

توسط دکتر مصدق و قانون تقسیمات ایالتی به سرپرستی دکتر صدیقی که در آن زمان وزیر کشور بود

دست داشته است. رفراندوم، بیشتر اندیشه او بود، او نخستین سخنران در اجتماعی بود که در بعد از ظهر

روز 25 مرداد 1332 در میدان بهارستان برگزار شد. او شدیدا ضد سلطنت است و جمله معروف «شرق

دست خوش تحولات است چرا دولتها نباشند» از کلمات قصار اوست.

او همراه مصدق به دادگاه بین المللی لاهه رفت و در فعالیت ضدسلطنت و ضد شاه راهنماییهایی به

مصدق کرد. او نخستین مردی است که اعلامیه 30 تیر را امضاء کرد. وی به دنبال حوادث 30 تیر نطق

شدیدی علیه دربار شاهنشاهی و شانزدهمین دوره قانون گذاری ایراد کرد. دکتر شایگان یکی از وزیران

کابینه مصدق بود و به اعضاء حزب توده آزادی عمل داد. به دنبال جنبشهای ملی 28 مرداد او به دلیل دفاع

از سرنگون کردن رژیم و متقاعد کردن مردم بدست گرفتن اسلحه علیه شاه محاکمه شد و به ده سال حبس

با کار محکوم گشت. او بعدا از سوی شاه مشمول بخشودگی قرار گرفت و آزاد شد. در سال 1336

گذرنامه ای برای سفر به اروپا دریافت کرد که گویا به دلیل معالجات پزشکی بوده و پس از اینکه تقاضای او

به تصویب شاه رسید، ایران را ترک کرد. او در حال حاضر رهبری ایرانیانی را که مخالف رژیم سلطنتی

هستند به عهده دارد و با مساعدت سیف پور فاطمی، برادر دکتر فاطمی (اعدام شده)، سازمان دانشجویی

ایران آزاد را تأسیس کرد و سرگرم فعالیت مخرب علیه کشور و تاج و تخت می باشد. اطلاعات ناشی از

شایعات مربوط به جبهه ملی حاکی از آن است که او با مقامات آمریکا در تماس است.

دکتر شایگان با اغلب دوستان و همکاران قدیمی خود و رهبران جبهه ملی تماس و مکاتبه دارد.

مراتب فوق برای اطلاع شما عرضه شد. خواهشمند است با توجه به این مراتب پاسخی برای سفارت

آمریکا بفرستید. تهیه شده به توسط آرا تاروف. امضاء24 فروردین 1340

در حالی که هیچ کدام از اسناد فوق مسجل نمی کند که دکتر شایگان عملاً عضو حزب توده (حزب

کمونیست ایران) بوده است، علاوه بر سایر اطلاعات زیان آور، این اسناد حاکی از آن است که او رهبری

جمعیت هواخواهان صلح (یا کمیته صلح، ندای صلح، طرفداران صلح و جمعیت هواداران صلح) را در

سال 1330 پذیرفته و اعلامیه صلح استکهلم را امضاء کرده و اینکه از نماینده کنگره دوم صلح جهانی در

مسکو در سال 1329 بوده است. حتی اگرچه دکتر شایگان از پذیرفتن اینکه وی از عناصر توده در این

کشور پشتیبانی می کند و یا اینکه او عضو حزب توده بوده است، خودداری می کند، ظاهرا فعالیتهای

مشروح در فوق او را طبق بند 212 (الف 23 قانون) فاقد صلاحیت نشان می دهد و چنین احساس

می شود که اداره مهاجرت و ترک تابعیت بایستی از او بازپرسی کند. هرچند ارتباطات او با هواخواهان

صلح در گزارش نقل شده سفارت تحت شماره 22 OMWمورخه 3 آبان 1340 ذکر شده است، تا

ص: 741

آنجایی که می توان از این گزار بازپرسی ضمیمه شده به گزارش 43 OMWمورخه 14 اردیبهشت 1341

استنباط کرد، او در این مورد تحت بازپرسی قرار نگرفته است. این ممکن است در نتیجه آن باشد که به این

سازمان به عنوان جمعیت هواداران صلح اشاره شده است ولی این همان جمعیتی است که به نامهای

مختلف مانند کمیته صلح، ندای صلح طرفداران صلح و هواخواهان صلح مشهور است و در ضمیمه الف

بخش چهار نمایش یک تحت نام جمعیت طرفداران صلح به عنوان یک سازمان جبهه کمونیستی مشهور

شده است شده است.

توصیفی از این سازمان که اخیرا به توسط منبع کنترل شده آمریکایی تهیه شده در زیر نقل می شود.

کمیته صلح یا ندای صلحخیلی محرمانه

1 با اشاره به یادداشت مورخه 16 فروردین 1341 شما در مورد موضوع فوق، این موضوع همان

طوری که ذکر شده است بسیار مشخص نیست، ولی مراتب زیر ممکن است برای روشن شدن آن کمک

کند.

2 علی بزرگ علوی یک عضو کمیته مرکزی حزب توده همچنان نماینده جمعیت ایرانی طرفداران

صلح که گاهی جمعیت ایرانی هواداران صلح نامیده می شود، در شورای جهانی صلح می باشد. سایر

ایرانیانی که در حال حاضر گزارش شده است که در ستاد این سازمان در وین مشغول به کار می باشند

عبارتند از قاسم ثقفی، گداعلی مستوفی (یا مصطفوی م) و مهیندخت جنگلی.

3 جمعیت ایرانی طرفداران صلح (رجوع شود به پاراگراف دو همان طوری که مشاهده می شود،

عناوین انگلیسی آن بسیار مشخص نیست) در طی هفته اول مرداد سال 1329 برای جمع آوری امضاء

برای عریضه صلح استکهلم، تشکیل شده تحت ریاست ملک الشعرا بهار عده ای از رهبران سیاسی

غیرکمونیست و اندیشمندان تحت الهام قرار گرفتند تا این عریضه که از کمونیستها نشأت گرفته امضاء

کنند، که از جمله آنها بسیاری از محافظه کاران سرسخت نیز بودند. این سازمان تأثیر سیاسی چندانی

نداشت، تا اینکه در اواخر سال 1329 کنترل کمونیستی سازمان به نحو فزاینده ای آشکار شد. مرگ بهار

در 2 اردیبهشت 1340 آخرین مانع را در راه بهره برداری کامل کمونیستی هواداران صلح از میان برداشت.

هیچ گونه کوششی برای سرکوب کردن فعالیتهای این جمعیت به عمل نیامد و تبلیغ برای جمع آوری امضاء

برای عریضه صلح به طور علنی در تهران و شهرستانها انجام می گرفت هواداران صلح هیچ گونه فرصتی را

برای بهره برداری از بی نظمی های داخلی در زمینهای کار و غیره و در جریان اوائل دهه 1330 از دست

ندادند و کوششهای خود را از طریق حمله بر علیه ایالات متحده و همه کشورهای متفق آن به عنوان جنگ

افروز تهدید کننده صلح، متمرکز ساختند. کنترل فعال کمونیستی هنگامی که برادران لنکرانی روزنامه

مصلحت و نشریه ستاره صلح را که هر دوی آنها در ماه مرداد 1329 منتشر شده و از خط مشی کمونیستی

از نزدیک پیروی می کرد به نحو فزاینده ای آشکار شد.

4 یکی از چشمگیرترین تظاهراتی که به توسط گروه جبهه حزب توده در تاریخ 19 تیر 1340

صورت گرفت، از سوی هواداران صلح سازمان داده شد، در هنگامی که یک جمعیت ده هزار نفری علیه

اورل هاریمن، فرستاده ویژه ترومن رئیس جمهور آمریکا دست به تظاهرات زدند. این تظاهرات در مقابل

سفارت آمریکا آغاز شد و با یک زد و خورد شدید در میدان مجلس با شرکت زره پوش و تانک که به طرف

ص: 742

جمعیت هواداران شلیک می کرد، خاتمه یافت.

5 هواداران صلح سهم خود را در مبارزات انتخاباتی دوره هفدهم مجلس به عهده داشتند. اکثریت

جبهه حزب توده ائتلافی به نام حزب دمکرات تشکیل داد که هواداران صلح از آن کنار گذارده شدند، زیرا

این جمعیت از لحاظ بین المللی به عنوان جمعیت برخوردار از پشتیبانی شوروی شناخته شده بود و

بنابراین نباید در امور داخلی به نحو مشخصی شرکت کند. معذالک هواداران صلح از همان کاندیداهای

حزب توده پشتیبانی کردند.

6 از آبان 1340 تا خرداد 1341 هواداران صلح تصمیم گرفتند یک کنفرانس صلح خاورمیانه در

تهران تشکیل دهند. پس از اینکه زمینه تشکیل چنین کنفرانسی با تفصیلات بسیار آماده شد، حکومت

ایران به طرفداران صلح اخطار کرد که تشکیل چنین کنفرانسی در تهران چندان خوشایند نخواهد بود. به

دنبال این اخطار، دیگر چیزی از کنفرانس صلح خاورمیانه شنیده نشد.

7 سومین فستیوال بین المللی جوانان برای صلح از 14 مرداد تا 28 مرداد 1330 برلین. در این

اجتماع به سرپرستی مشترک فدراسیون جهانی جوانان دمکرات و اتحادیه بین المللی دانشجویان که هر

دو سازمانهای جبهه کمونیستی بودند، تعداد زیادی از جوانان ایرانی با تأیید جمعیت هواداران صلح و

کمیته ملی ایرانی فستیوال برلین در تهران شرکت کردند. علاوه بر 49 نماینده که طبق گزارش از ایران به

فستیوال رفتند، 58 ایرانی دیگر از کشورهای اروپایی در این فستیوال شرکت کردند.

8 شورای جهانی صلح که ستاد بین المللی آن در پراگ است، سازمان مادر می باشد که جمعیت

طرفداران صلح به آن تعلق دارد. اعضایی از ایران در اجتماع شورای جهانی صلح که در تاریخ آبان 1340

در وین تشکیل شده بود شرکت کردند، و دو عضو از ایران برای شورای جهانی صلح انتخاب شدند و در تیر

1341 طرفداران صلح یک هیئت نمایندگی به برلین شرقی فرستادند.

9 در مهر 1331 جمعیت هواداران صلح، سه نماینده از طریق اتحاد شوروی به کنفرانس صلح پکن

فرستاد.

10 یک هیئت نمایندگی بزرگی از هواداران صلح در کنفرانس صلح وین در آذر 1331 شرکت کرد.

11 پس از آنکه بگیر و ببند حزب توده در سالهای 1332 و 1333 صورت گرفت، جمعیت هواداران

صلح دیگر در ایران فعالیت علنی نداشته است. معذالک همان طوری که در پاراگراف دوم اشاره شد این

سازمان هنوز هم در شورای جهانی صلح نماینده دارد.

12 امید است که مراتب فوق کمک کند هواداران صلح یک سازمان کاملاً تحت کنترل و تحت تسلط

کمونیستها بوده است.


علی شایگان 5 منبع حبیب نفیسی در تاریخ 19 خرداد 1332

ص: 743

علی شایگان 5

منبع حبیب نفیسی در تاریخ 19 خرداد 1332

دکتر سیدعلی شایگان او تحصیلات خوب دارد، ولی در عین حال در اعتقادات سیاسی خویش همان

طوری که تمایل او به کار با یک وزیر فرهنگ توده ای نشان می دهد، بلاتکلیف است. او زمانی کوشش

زیادی برای نزدیکی به قوام کرد و آنگاه وقتی که ستاره قوام رو به افول رفت، از او دوری کرد. وی در

تلاش جبهه ملی دکتر مصدق به آنها پیوست و همچنان با حزب ایران همکاری نزدیکی دارد، هرچند عضو

رسمی آن نیست، ولی به عقیده او «این تنها سازمان سیاسی است که در حال حاضر می تواند از او پذیرا

شود.»

سری

علی شایگان در دوره های شانزدهم و هفدهم مجلس، نماینده بود و یکی از همکاران نزدیک مصدق

بشمار می رفت، او پس از اینکه زاهدی روی کار آمد دستگیر شد و به ده سال زندان محکوم شد، ولی در

فروردین 1335 از زندان آزاد شد. او از ترس عواقب، در محافل مخالف رژیم فعالیت نداشته است.

شایگان حدود یک سال و نیم قبل به آمریکا رفت و از آن زمان در آنجا زندگی می کند، هرچند ظاهرا

شغلی ندارد. هر پولی که به او می رسد از کرایه خانه اش در تهران است. صحبت از این است که وی ممکن

است برای تدریس در دانشگاه جرج تاون استخدام شود، ولی ظاهرا این کار تحقق نیافته است. نام او در

ارتباط با چند اوراق تبلیغاتی ضدرژیم که در آمریکا منتشر شده است، ذکر شده است ولی این امر مشکوک

به نظر می رسد، زیرا او برای تأمین جان خودش دچار هراس فوق العاده شده است و میل ندارد که حتی به

طور مبهم از لحاظ سیاسی درگیری داشته باشد. سال گذشته در مجلس هنگامی که نمایندگان از این

واقعیت انتقاد می کردند که به شایگان اجازه داده شده است که در ایالات متحده زندگی کند، بحث

مختصری درباره وی به عمل آمد. بعضی از نمایندگان حتی گزارش دادند که او براساس یک بورس اهدایی

از سوی ایالات متحده وارد آن کشور شده است، ولی اظهار خطا بعدا تصحیح شد. معذالک درک این

واقعیت که ایالات متحده همچنان به شایگان اجازه می دهد که در ایالات متحده زندگی کند، برای رهبران

حساس و مشکوک رژیم کنونی بسیار دشوار است.

دکتر علی شایگان نماینده دوره 17 مجلس یکی از پیروان مصدق، همزمان با فاطمی محاکمه شد و به

دو سال زندان محکوم شد.



الهیار صالح 1 اطلاعات بیوگرافی محرمانه

ص: 744

الهیار صالح 1

پست : تهرانتاریخ تهیه : 20 نوامبر 1950 برابر با 29 آبان 1329

اطلاعات بیوگرافی محرمانه

نام: الهیار صالح

ملیت : ایرانی

تاریخ و محل تولد : 1276، کاشان

مقام : نماینده مجلس شانزدهم

وابستگی حزبی : جبهه ملی

شغل قبلی : مراجعه شود به زیر

زبانهایی که صحبت می کند: فارس، انگلیسی، فرانسه

گرایش نسبت به، و خدمت در ایالات متحده: رئیس هیئت اقتصادی و تجارتی ایران اعزامی به ایالات

متحده 421941

جزئیات فامیلی : برادر جهانشاه صالح وزیر فعلی بهداری و علی پاشا صالح مشاور ایرانی مهم سفارت،

ازدواج کرده و دو پسر و دو دختر دارد

تحصیلات : کالج آمریکائی، تهران

مشاغل:

061297 : مترجم سفارت آمریکا

1306 : بازپرس، تهران

121306 : پستهای مختلف در وزارت دادگستری، عمدتا به عنوان دادستان

1312 : رئیس انحصارات، وزارت دارائی

1312 : رئیس انحصار تنباکو

1312 : رئیس انحصار تریاک

1314 : قائم مقام مدیر کل گمرکات

1316 : هیئت اقتصادی اعزامی به مسکو

1316 : مدیر کل، وزارت دارائی

211320 : رئیس هیئت نمایندگی اقتصادی و تجارتی ایران اعزامی به ایالات متحده

1321 : وزیر دارائی (کابینه قوام)

بهمن 1321 : وزیر دارائی (کابینه سهیلی)

1322: رئیس بانک رهنی

231322 : عضو هیئت نمایندگی ایران اعزامی به هند

شهریور 1323 : وزیر دادگستری (کابینه ساعد)

بهمن 1323 : به عضویت شورای عالی اقتصاد منصوب شد، ولی از خدمت در آن امتناع ورزید


اردیبهشت 1324 : وزیر دادگستری (کابینه حکیمی)

مهر 1324 : به سفارت ایران در واشنگتن منصوب شد ولی به آنجا رهسپار نشد

ص: 745

مهر 1324 : وزیر مشاور (کابینه حکیمی)

آذر 1324 : وزیر کشور (کابینه حکیمی)

مرداد 261325 : وزیر دادگستری (کابینه قوام)

فروردین 1339 : نماینده مجلس شانزدهم از کاشان بنیان گذار حزب ایران

از شهریور 1325 تا فروردین 1326 با حزب توده متفق شد

تهیه شده توسط :ماری پریش

دستیار تحقیقاتی

نظرات

صالح در قسمت اعظم حرفه اش در مقام دولتی تا یک حد غیر عادی از احترام تمام جناحهای سیاسی

برخوردار بود. او شهرتی برای شایستگی و قابلیت اطمینان بدست آورد و از نظر تمام دنیا فردی باهوش،

میهن پرست و مترقی شناخته شد.

احتمالاً افراط در میهن پرستیش وجهت اشتباه طرفداریش از نیکبختی ایران وی را به اشتباهات

سیاسی کشانید و در نتیجه بیشتر پرستیژ قبلی وی را از نظر سیاسی درهم ریخت، وی اجازه داد تا

میهن پرستی به ناسیونالیسم کور تبدیل شود و با جنبشهای مترقی بدون تشخیص گرایشات خطرناک آنان

یا اهداف واقعی آنان متحد گردید.

صالح به لحاظ عقیده اش که فقط یک انفجار شدید می تواند، کشور را از التهاب سیاسی آن نجات دهد،

حزب ایران را بنیان گذاشت و هیچ گونه شکی وجود ندارد که باور کنیم جنبش ملی او می توانست آغازگر

لازم برای این انفجار باشد. به عنوان عضوی از کابینه ائتلافی قوام در 261325 متشکل از اعضای

احزاب توده و ایران وی به همکاری نزدیک با گروه حزب توده کشانیده شد و (به هر جهت وی قبول دارد

که این اتحاد مشکوک اشتباه بزرگی بود) او هرگز از لکه ننگ منتج از آن رهایی نیافت. همکاری اخیر وی

با جبهه ملی مخالف، احتمالاً می تواند با انگیزه های مشابهی توجیه شود (اعتقاد به اینکه گروهش برای

دستاوردهای سازنده و مترقی فعالیت می کند). رفتار او در مجلس فعلی به طور مداوم منعکس کننده

همان استراتژی منفی است که وجه مشخصه تمام جنبش می باشد و این گرایش به قیمت از دست دادن

اعتماد خیلی از حامیان گذشته او تمام شده است.

ناسیونالیسم افراطی صالح منجر به تغییرات ناگهانی در شخصیت او شده است که همکاری با وی را

مشکل می سازد. او تندخو است و به سادگی مورد توهین قرار می گیرد، نسبت به اشتباه بی گذشت است و

زمانی که حس می کند کشورش مورد تجاوز قرار گرفته، کاملاً غیرمنطقی می شود. در تابستان 1323

زمانی که صالح به عنوان وزیر دادگستری خدمت می کرد، دولت ایران تلاش کرد تا حسین نفیسی مدیر کل

راه آهن دولتی را به اتهامات ساختگی سوءاستفاده از مقام (عملاً به دلایل سیاسی) از کار برکنار نماید.

مقامات آمریکایی با این عمل شدیدا مخالفت کردند و توانستند از برکناری نفیسی جلوگیری به عمل

آورند.

صالح نسبت به چیزی که وی دخالت غیرقابل توجیه در امور داخلی ایران نامید، خیلی خشمگین و

عصبانی شد، او نمی توانست یا نمی خواست ببیند که عمل دولت دخالت جدی در تلاش برای جنگ و نیز

تخطی از موافقتنامه اداره راه آهن بود. همان طور که به رفتار عجیب او به عنوان وزیر دارائی در 1322

ص: 746

اشاره شد، زمانی که وی از دستور نخست وزیر برای شرکت در جلسات کابینه پس از ساعت اداری

سرپیچی نمود، او نشان داد که نسبت به هموطنان خودش نیز تندخو است.

در 1325 پسر و دختر صالح درگذشتند (واقعه ای که وی هرگز از آن تسکین نیافت). اگر چه

خصوصیات ویژه وی و بی ثباتیهای سیاسی او را تا حدودی می توان با در نظر گرفتن این مشکل شخصی و

صداقت در مقاصدش از آن صرف نظر نمود، لیکن وی دیگر از نظر ناظران آمریکائی قابل اطمینان دانسته

نمی شود. حتی برادران وی علی پاشا صالح و دکتر جهانشاه صالح، هر دو از وی اظهار نارضایتی می کنند.

الهیار صالح 2 مکمل اطلاعات بیوگرافی سفارت

الهیار صالح 2

خیلی محرمانه

18 مارس 1952 برابر با 17 اسفند 1330

الهیار صالح

مکمل اطلاعات بیوگرافی سفارت در 29 آبان 1329

حرفه:

24 بهمن 1330 : وزیر کشور کابینه دکتر مصدق

26 اسفند 1330 : استعفا کرد.

نظرات: آقای صالح به مجرد به دست گرفتن مقام وزارت کشور از فرصت کاندید شدن برای انتخابات

مجلس هفدهم چشم پوشید. او هم اکنون اعلام کرد که وی برای انتخاب از کاشان خود را کاندید خواهد

کرد.

آقای صالح یکی از مورد اعتمادترین پیروان دکتر مصدق بدون شک برای به دست گرفتن کار مشکل

انتخابات به مقام وزارت کشور انتخاب شده است و باعث عدم اطمینان زیادی نسبت به دولت شد و به

شیوه یکنواختی پیشرفت داشته است. صالح زمانی که در این مقام بود به منظور اطمینان پیدا کردن از اینکه

وکلای کافی فورا پس از نوروز به نمایندگی مجلس انتخاب شوند به جریان انتخاباتی سرعت بخشید. یک

گرایش ضدخارجی اخیرا توسط صالح در مصاحبه ای با خبرنگار کیهان نشان داده شد.

صالح گفت «مردم ایران پس از مبارزه شدیدشان ورود مجدد نفوذ خارجی به کشورشان را اجازه

نخواهند داد». «آمریکائیها و انگلیسیها فکر می کنند که به وسیله اعمال فشار اقتصادی می تواند ما را به

زانو در بیاورند. آنها گاه به گاهی پیدایشان می شود و تلاش می کنند تا وقت دولت را که بایستی به اجرای

برنامه های اجتماعی و اقتصادی اختصاص دهد تلف کنند. آنها همچنین تلاش می کنند تا ما را مجبور

سازند تا باور کنیم که ما فقط با کمک خارجی می توانیم ادامه حیات دهیم. آنها به طور غم انگیزی در مورد

قدرت تحمل ما در اشتباهند.»

«ما مثل خیلی از کشورهای مستقلی که اصلاً نفت ندارند، می توانیم بدون نفت ادامه دهیم. ما می توانیم

نیازهای نفتی خود را بدون کمک خارجی رفع کنیم. زمانی که قدرتهای امپریالیستی تشخیص دادند که ما

به طور جدی شروع به اجرای اصلاحات اقتصادی و اجتماعی نموده ایم، آنها خیلی مایل خواهند بود تا

پیش ما بیآیند و شرایط ما را قبول کنند.»



الهیار صالح 3 اظهارات الهیار صالح (سفیر کبیر) در مهمانی شام اطاق بازرگانی ایرانو آمریکا

ص: 747

الهیار صالح 3

4 دسامبر 1952 برابر با 13 آذر 1331

سفارت ایران واشنگتن

اظهارات الهیار صالح (سفیر کبیر) در مهمانی شام اطاق بازرگانی ایران و آمریکا

در ضیافت شامی که به افتخار سفیر جدید ایران وسیله اطاق بازرگانی ایران و آمریکا در 13 آذر در

تالار رنگین کمان راکفلر پلازا نیویورک ترتیب داده شده بود، سفیر الهیار صالح یک سخنرانی ایراد کرد که

در ابتدای آن وی تاریخ مختصر ملی کردن صنعت نفت ایران و بحث ایران با انگلیس را ذکر کرد.

سفیر صالح اظهار داشت که ایران در ابتدای ملی کردن صنعت نفت برای انجام هر کار ممکن به این

منظور که جریان نفت ایران به بازارهای غربی قطع نخواهد شد، ابراز تمایل نموده بود. ایران همچنین ابراز

تمایل کرده بود تا زیان وارده به شرکت نفت ایران و انگلیس سابق را مطابق هرگونه استاندارد قانونی که در

هر کشوری عمل شده است و از نظر انگلیس مطلوب تر است، جبران نماید. او اظهار داشت که ایران از

هرگونه روش جدیدی که براساس جبران منصفانه قرار داشته باشد و جریان نفت ایران را تضمن کند و در

عین حال منافع ایران را تأمین کند، استقبال خواهد کرد.

سفیر صالح در مورد تحولات اخیر در ایران شرایطی را که به خاتمه اولین دوره سنای ایران منجر شده

است توضیح داد. او همچنین توضیح داد که مردم ایران مشتاق هستند که رفورمهایی را در دولت و در زمینه

رفاه اجتماعی مشاهده نمایند. او اظهار تأسف نمود که به خاطر گفتگوهای طولانی در مورد نفت، دولت

ایران پیش از این وقتی برای برداشتن قدمهای لازم پیدا نکرده است. او توضیح داد که در هر صورت پس از

قطع روابط ایران و انگلیس و زمانی که مذاکرات در مورد نفت موقتا متوقف شده بود، دولت دکتر مصدق

یک سری رفورمهای اساسی را در وزارت دادگستری و دیگر سرویسهای دولتی شروع کرده بود. او

توضیح داد که اگر این اصلاحات توسط یک دولت ملی انجام نشود، مردم ایران از رهبرانشان ناراضی

خواهند شد و ممکن است تحت تأثیر عناصر افراطی قرار گیرند که در نتیجه تمامیت ارضی ایران و صلح

بین المللی را به خطر خواهد انداخت.

سفیر صالح به مقاله ای اشاره کرد که اخیرا در تایمز لندن چاپ شده بود و به امضای آقای رام فیلیپز

پرایس، عضو مجلس عوام بود، و وی در آن گفته بود «ایران از دنیای آزاد حذف شده است» و به طور

ضمنی این مفهوم را می رساند که ایران بایستی کشوری دانسته شود که هم اکنون در پشت پرده آهنین

می باشد. سفیر این تاکتیک جدید انگلیسها را متدی برای نشان دادن لزوم صرف نظر کردن از ایران به

عنوان یک جنبش شکست خورده به کابینه جدید و خودداری ورزیدن از کمک به ایران در پیدا کردن راه

حل برای مشکلات اقتصادی آن خواند او گفت، ظاهرا انگلیس با این متد تلاش می کند تا شرایط را برای

دولت ملی مشکلتر کند، به این منظور که آنها به تدریج به شرایطی که وسیله انگلیس پیشنهاد شده تسلیم

شوند. سفیر صالح توضیح داد با در نظر گرفتن اینکه صدها نفر از اتباع کشورهای غربی در ایران هستند

(منجمله مقامات اصل 4) و شاهد این می باشند که چگونه دولت ملی ایران صمیمانه برای حفظ آزادی

خود تلاش می کند، می توان گفت تا چه حد نظرات آقای پرایس مضحک بوده اند.

سفیر صالح با گفتن اینکه شرایط اقتصادی ایران ممکن است از اینکه هستند بدتر شوند، ولی ایرانیها

هرگز به هرگونه تحمیلات غیرعادلانه قدرت خارجی تن در نخواهند داد، به سخن خود خاتمه داد.


الهیار صالح 4

ص: 748

الهیار صالح 4

خیلی محرمانه

4 فوریه 1957 برابر با 15 بهمن 1335

آقای کلارک

تی. ا. کسیلی

در 14 بهمن موقع نهار، سید ضیاءالدین طباطبایی نظرات زیر را در مورد اعلامیه حزب ایران اظهار

داشت:

الهیار صالح مردی صادق و توانا است که آشکارا حس می کند زمان اینکه در جستجوی قدرت

بیشتری باشد، برای او فرا رسیده است. به نظر می آید که او تشخیص می دهد هیچ حزبی یا شخصی بدون

حمایت ایالات متحده در ایران شانسی نخواهد داشت.

آقای طباطبایی این برداشت را ارائه داد که وی فکر می کند، اعلامیه حزب پس از مشاوره قبلی با

نمایندگان آمریکایی تنظیم شده بود. آقای صالح فکر می کند که با حمایت ایالات متحده وی می تواند شاه

را وادار کند تا او را به نخست وزیری منصوب نماید.

از سید ضیاء پرسیده شد که فکر می کند صالح تا چه میزان شانس این کار را دارد، او پاسخ داد، بستگی

به این دارد که تا چه حد ایالات متحده از او پشتیبانی می کند. طباطبایی معتقد است که صالح پشتیبانی

قشر وسیعی از احساسات لیبرالی در ایران منجمله بیشتر حامیان سابق دکتر مصدق را دارا می باشد.


الهیار صالح 5

الهیار صالح 5

خیلی محرمانه

نام: الهیار صالحتاریخ : 21 فوریه 1957 برابر با 2 اسفند 1335

ملیت: ایرانی

مقام فعلی : رهبر حزب ایران

خانواده: مبصرالممالک پدر صالح یک مالک بود که به خاطر عقاید دمکراتیکش شناخته می شد

پدر و مادر (خورشید القا) او صاحب 8 پسر بود که الهیار چهارمین بود

حرفه:

1324 : در اولین کنفرانس سازمان ملل متحد در سانفرانسیسکو نمایندگی ایران را داشت

311329 : صالح در همان حال که نماینده مجلس شانزدهم بود عضوی از جبهه ملی، رئیس کمیسیون

مختلط نفت، عضو هیئت نمایندگی ایران اعزامی به شورای امنیت (موقعی که ایران از مسئله ملی کردن نفت

خود دفاع می کرد) و مشاور هیئت نمایندگی ایران در دادگاه بین المللی لاهه نیز بود.

مرداد 1332 : استعفای خودش را از سفارت ایران در واشنگتن تسلیم کرد و به ایران بازگشت.

351332 : از طرف دولت به عنوان رهبر جنبش مقاومت ملی تحت مراقبت بود.

فروردین 1335 : در ساختمان مجلس بست نشست و به مدت یک روز برای اعتراض به تقلب در

انتخابات (رجوع شود به پیام 868 سفارت مورخ 23 فروردین «محرمانه» و پیام 875 سفارت مورخ 25

فروردین 1335 «محرمانه») دست به اعتصاب غذا زد. مقامات محلی با کمترین تلاش او را از آنجا خارج

ص: 749

کردند و پس از آنکه به خانه رفت تحت مراقبت قرار گرفت. اول بهمن 1335 : صالح به نام حزب ایران

اعلامیه ای منتشر کرد و در آن موافقتش را با سیاست جدید آیزنهاور برای خاورمیانه و قانون اساسی ایران

اعلام نمود. اعلامیه باعث شد اعتراضات شدیدی در مجلس و سنا، خصوصا توسط سناتور جمال امامی و

علی دشتی ایجاد گردد و به گذراندن مصوبه ای توسط سنا که در آن حزب ایران را غیرقانونی اعلام می کند

منجر گردید (رجوع شود به پیام سفارت مورخ اول اسفند 1335 «محرمانه»). این شایعه در تهران منتشر

گردید که وی (صالح) کاندید آمریکا برای نخست وزیری بوده است. از نظر کلی وی به عنوان یک

ایده آلیست صادق ولی رهبر خیال اندیش طبقه متوسط مشهور است.


الهیار صالح 6

الهیار صالح 6

الهیار صالح

24 می 1959 برابر با 24 اردیبهشت 1348

همان طور که در گزارش قبلی اظهار شد، فعالیتهای صالح هنوز کاملاً محدود می باشند، هرچند وی

همکاران نزدیکش را به طور مرتب ملاقات می کند. علیرغم این حقیقت که صالح احتمالاً در نظرات و

انتقاداتش میانه روترین رهبر مخالف ناسیونالیست می باشد، وی هنوز بایستی از نظر پرستیژ و هواخواهی

در میان گروههای طبقه متوسط ایران پس از مصدق قرار گیرد. آخرین اعلامیه رسمی صالح حمایت از

دکترین آیزنهاور و پیمان بغداد (1957) بود.

از آن زمان تاکنون به نظر می رسد که وی فرصت کمی برای اعمال رهبری یا جهت دادن سیاسی به

ناسیونالیستها داشته است. اگر این فقدان فعالیت ادامه پیدا کند، صالح احتمالاً به چیزی شبیه یک رئیس

پوشالی و سمبولی نظیر مصدق تبدیل خواهد شد، ولی در حال حاضر اگر که تغییری در صورت فعلی دولت

انجام شود، بیشترین احتمال برای نخست وزیری وی وجود دارد.


الهیار صالح 7

ص: 750

الهیار صالح 7

سری

وزارت خارجهاکتبر 1959 مهرماه 1338

الهیار صالح

الهیار صالح سفیر پیشین در ایالات متحده هشت بار وزیر کابینه، بنیان گذار و رهبر مورد احترام حزب

مخالف ایران می باشد. حزب ایران که سابقا سازمان داده شده ترین بخش جبهه ملی که وسیله محمد

مصدق (مراجعه شود به بیوگرافی) نخست وزیر پیشین رهبری می شد، اکنون به صورت سستی به نهضت

مقاومت ملی پیوسته است، هرچند الهیار صالح یک میانه رو طرفدار سلطنت (نه حکومت) شاه (محمدرضا

پهلوی مراجعه شود به بیوگرافی) و شدیدا ضد کمونیست دانسته می شود، لیکن فعالیتهای او هنوز توسط

محدوده های تنگ تحمل مقامات از فعالیت مخالفین مشخص می شود. او به عنوان عضوی از جبهه ملی

برای سالها در زیر مراقبت شدید رژیم زندگی کرده است. وی به طوری که گزارش شده مردی مثبت و

دارای روحیه تهاجمی نیست و آن طوری که گفته شده از شکست ناسیونالیستها در به خدمت گرفتن

طرفداری ایالات متحده برای آرمانشان مأیوس شده است و نسبت به هدایت حزب ایران به همکاری

نزدیکتر با دیگر گروههای نهضت مقاومت ملی مردد است. موضع صالح که در بین رژیم و مخالفین افراطی

قرار دارد با این حقیقت که وی حداقل یک بار در گذشته به کاخ دعوت شده به صورت روشنی درآمده

است و در آنجا وی با حسین علاء وزیر دربار (مراجعه شود به بیوگرافی) مشورت کرد و نظراتش را در

مورد فساد سیاسی و فقدان آزادی در ایران به وی ارائه نمود. حتی صالح در 1334 دعوت شد که به کابینه

علاء بپیوندد و با این وجود گزارش شده که وی عضوی از گروه ده نفره نهضت مقاومت ملی، گروه مخفی

مخالفین روشنفکر رژیم، می باشد. صالح در اعتراض به سرکوبی نهضت مقاومت ملی و حبس مستمر

مصدق، پیشنهاد برای وزارت دارائی را در 1334 رد کرد. سال بعد وقتی مصدق آزاد شد، صالح در میان

آنهایی بود که در خانه تحت مراقبت قرار گرفت.

الهیار صالح به طوری که مشهور است صادق می باشد و یک پیوستگی با اصول اخلاقی که در

خصوصیات خود محوری ایرانی کاملاً کمیاب است نشان داده است. به عنوان یک ناسیونالیست متقاعد و

سفیر مصدق در ایالات متحده (مرداد 1331 تا مرداد 1332)، وی پیشنهاد دولت دیرینه اش فضل اللّه

زاهدی (مراجعه شود به بیوگرافی) برای ادامه فعالیت در آن مقام را پس از کودتای 1332 زاهدی، که جبهه

ملی را به زیر کشانید، رد کرد. بیانیه رسمی وی در آن زمان که هیچ دولت ایرانی مخالف با مصدق و جبهه

ملی نمی تواند مقاومت نماید، پرستیژ او را در محافل ناسیونالیستی بالا برد. در بازگشت از ایالات متحده

به ایران به او اجازه داده نشد تا در شهر خودش کاشان که مشخصا وی یک برنده بود، برای نمایندگی

مجلس مبارزه کند. سال قبل از آن (بهمن تا اسفند 1334) صالح به عنوان وزیر کشور کابینه مصدق خدمت

می کرد و به خاطر امتناع از ابطال انتخابات مشخصی از مجلس که بر علیه کاندیداهای انتخاب شده جبهه

ملی بود، مجبور به استعفا شد. شاه به درستی صالح احترام می گذاشت و گفته می شود که حاکم ایران وی را

به عنوان جانشینی مصدق در نظر داشت و امکان دارد که او مصدق را واداشته تا وی را بعدا در آن سال به

واشنگتن بفرستد. صالح در فروردین 1335 به عنوان اعتراض علیه تقلب در انتخابات مجلس هجدهم

دست به اعتصاب غذا زد.

ص: 751

الهیار صالح در 1276 در کاشان متولد شد. او که در کالج آمریکایی تهران تحصیل کرده است،

انگلیسی را مثل فرانسه و فارسی با تسلط صحبت می کند. اولین شغل وی مترجمی در سفارت آمریکا در

تهران بود، پستی که وی از 1297 تا 1306 اشغال کرده بود. در سال بعد در زمان حکومت رضا شاه پهلوی

وی شغل مدیریت دولتی را که اشتغال اصلی وی در دو دهه بعد از آن بود شروع کرد. صالح تا 1312 زمانی

که وی رئیس انحصارات در وزارت دارایی شد، پستهای مختلفی را که عمدتا دادستانی بود در وزارت

دادگستری به عهده داشت. او در 1316 به سمت ریاست کل وزارتخانه منصوب شد و متعاقب آن در یک

هیئت اقتصادی به مسکو سفر کرد.

در مرداد 1319 وی به عنوان رئیس یک هیئت نمایندگی که برای مذاکره در مورد یک موافقت نامه

دوجانبه تجاری بین ایران و ایالات متحده اعزام شده بود، به واشنگتن آمد. مقامات ایالات متحده وی را

فردی ملایم برای مذاکره و علاقه مند نسبت به پذیرشش در اینجا یافتند. در بهمن 1320 وی وزیر دارایی

کابینه احمد قوام شد. در اکتبر همان سال وی به ریاست هیئت مدیره بانک رهنی ایران منصوب شد و ماه

بعد به عنوان نماینده بازرگانی ایران در هند به خارج فرستاده شد. صالح در اردیبهشت ماه 1323 وزیر

دادگستری کابینه محمد ساعد شد و سال بعد به دنبال بازگشتش به ایران از کنفرانس سازمان ملل در زمینه

سازمان بین المللی که در فروردین 1324 در سانفرانسیسکو برگزار شد، مجددا در دولت ابراهیم حکیمی

به ریاست همان وزارتخانه منصوب شد. در این زمان مقامات ایالات متحده وی را کاملاً متبحر در امور

اقتصادی و حقوقی، یک مدیر لایق، یک میهن پرست فساد ناپذیر و یک دوست خوب ایالات متحده

تشخیص دادند.

در 1324 صالح به عنوان وزیر مشاور و وزیر کشور در کابینه حکیمی خدمت نمود. زمانی که صالح در

1322 حزب ایران را بنیان نهاد، وی آن را در کابینه ائتلافی احمد قوام به مدت کوتاهی با حزب توده کنترل

شده توسط کمونیستها متفق نمود (26 1325). او در این دولت وزیر دادگستری بود، اتحادی که بعدا

وسیله رقبای ناسیونالیستش برای بی اعتبار ساختن موضع ضد توده ای وی در دوره پس از مصدق حزب

ایران مورد استفاده قرار گرفت. انزجار صالح از انگلیسیها گاهی به عنوان دلیلی برای همفکریهای کمی

طرفدار شوروی در دوره کوتاه پس از جنگ ذکر شده است.

او که در 1329 از کاشان به نمایندگی مجلس انتخاب شد به گروه نمایندگان مجلس که مصمم به ملی

کردن صنعت نفت بودند، پیوست، او به عنوان رئیس کمیسیون مشترک مجلس برای ملی کردن نفت دکتر

مصدق را در سازمان ملل همراهی نمود و دعوای ایران را در مهر 1330 در شورای امنیت مطرح کرد. در

این دوره وی ضد غرب و مخالف با حضور مشاورین خارجی در ایران شناخته شد. در 1331 سفیر ایالات

متحده در ایران وی را بی ثبات و فاقد قدرت قضاوت توصیف کرد.

برخورد صالح نسبت به مداخله خارجی در سالهای بعدی تبعید سیاسی وی به طور جدی و تندی

تکامل پیدا کرد. او که ظاهرا متقاعد شده بود آزادی سیاسی و پیشرفت اقتصادی در ایران بستگی به

حمایت ایالات متحده دارد، موضع خود در میان همکاران ناسیونالیستش را به خطر انداخت. و به طور

صریح در دی 1335 از دکترین پرزیدنت دووایت آیزنهاور حمایت کرد. او از طرف حزب ایران نمود تا به

جنگ علیه کمونیسم بپیوندد و از پیمان بغداد حمایت نماید. یک چنین پذیرش علنی مشتاقانه ای از

سیاست ایالات متحده در غوغای پس از آن که صالح متهم شد که کاندید آمریکا برای درخواست نخست

ص: 752

وزیری می باشد، برای مقامات ایالات متحده مایه شرمندگی شد و حزب ایران وی تقریبا غیرقانونی اعلام

شد. موجودیت حزب هنوز وسیله لایحه ای برای غیرقانونی اعلام داشتن آن که در مجلس بایگانی

می شود در خطر است. حرفه صالح بوسیله مشکلاتی که توسط بی پروایی، سرسختی و قابلیت تحریک

احساسی وی بوده، مشخص شده است. در هر حال پرستیژ وی بدون عیب است که مرهون توانائی او در

نشان دادن خودش به صورت تجسم صداقت، ایده آلیسم، درستی و آگاهی ملی واقعی می باشد.

ناسیونالیسم احساساتی و فقدان طبع شوخ در وی ارتباط شخصی با او را موضوعی حساس می نماید.

الهیار صالح متأهل است و دو پسر و یک دختر زنده دارد. دو فرزند دیگر در 1325 فوت کردند.

جهانشاه صالح یکی از برادران او وزیر سابق بهداری است و برادر دیگر علی پاشا صالح در سفارت

آمریکا در تهران مشاور می باشد. هر دو نسبت به ایالات متحده دوست شناخته شده اند.


الهیار صالح 8 الهیار صالح و انتخابات آینده

الهیار صالح 8

از: سفارت آمریکا در تهرانتاریخ: 21 دسامبر 1960 برابر با 30 آذرماه 1339

به: وزارت خارجه واشنگتنسری

موضوع : الهیار صالح و انتخابات آینده

فهرست مطالب

1 مقدمه

2 خصوصیات فردی

3 حرفه سیاسی

4 فعالیتهای انتخاباتی تابستان

5 روابط با رهبریت ناسیونالیست حزب

6 فعالیت اخیر

7 راه چاره های دولت

مقدمه

از هنگام لغو انتخابات تابستان، حامیان شاه در جستجوی راههایی بوده اند که از طریق آن در ضمن

اینکه لوازم کنترل در دست دولت باقی می ماند، انتخابات آینده بتواند به ظاهر یک تغییر مزین شود. این

افکار و اندیشه ها اثر ویژه ای در آینده سیاسی الهیار صالح دارا می باشد.

آشکار است که تعدادی از مقامات مهم دولتی فکر می کنند که آنها مجموعه ای مناسب و منحصر به فرد

از میزان بالایی جذبه ملی و درجه ای پایین از خطر برای وضع موجود در الهیار صالح پیدا کرده اند

محبوبیت زیاد صالح در کاشان و تا حدودی در سراسر ایران دولت را در مقابل این مشکل که در انتخابات

آینده چه استراتژی را در مقابل او اتخاذ نماید، قرار داده است. صالح کاملاً جدا از خصوصیات و عقایدش

یک سمبل شده است. در نظر خیلی از ایرانیان وی صداقت را در جائی که فساد و سوءاستفاده قانون

هستند، مجسم می کند، او نارضایتی طبقه متوسط نسبت به ثروت مورد تجاوز واقع شده و قوم و

خویش پرستی را مجسم می نماید، او خاطرات احساسی دوران مصدق را احیاء می کند، و از همه مهمتر

برای دولت فعلی، شکست وی برای انتخاب از کاشان به عنوان یک اعلام جرم تمسخرآمیز به وعده های

ص: 753

شاه برای انتخابات آزاد خودنمائی می کند.

همانگونه که انتخابات جدید نزدیکتر می شوند، صالح احتمالاً نگرانی فزاینده ای برای رژیم فعلی

خواهد شد و سهمی که وی در این جریان دارد ممکن است مهمترین جنبه انتخابات باشد. هدف این پیام

جمع آوری تمام مطالب مربوط به صالح و نقشی که وی در انتخابات و پس از آن ممکن است ایفا کند،

می باشد. پیام به دو قسمت تقسیم خواهد شد، که قسمت اول مسائلی را که راجع به شخصیت، فلسفه

سیاسی و فعالیتهای اخیر صالح دانسته شده به هم مرتبط می نماید و قسمت دوم رفتار احتمالی او به عنوان

عضو مجلس بیستم را مورد تحلیل قرار می دهد، و خصوصا هرگونه حساسیتی نسبت به فشار از جانب

عناصر افراطی را مورد بررسی قرار می دهد.

خصوصیات فردی

الهیار صالح بالاتر از همه فردی است با صداقت بنیادی در سرزمینی که دیوژن ها به مدت زیادی در

جستجوی همسنگ وی بوده اند. در حقیقت بی مانندی صداقت وی بوده است که گاهگاهی در جائی که

موضوعات اخلاقی در میان بوده اند، وی را به رفتار عجیب و غریب کشانده است. در مواقع تنفر شدید از

فساد و رشوه گیری در ادارات دولتی صالح متمایل است که پرچم سفید احترام را به صورتهایی که برای

ناظران غربی عجیب و غریب و خیلی نمایشی است، افراشته سازد. شاید معروف ترین نمونه از فراست

صالح برای ژست جدی در فروردین 1325 رویداد، زمانی که وی در اعتراض به تقلب در انتخابات به

مجلس پناهنده شد و یک اعتصاب غذا را شروع نمود. او به زودی از هر دو کار مأیوس شد و واقعه قبل از

اینکه حامیان وی بتوانند تصمیم بگیرند که چگونه از آن استفاده نمایند، بدون نتیجه پایان گرفت. همان

گونه که پیامهای سفارت در آن زمان اشاره می کنند، اگر فردی با درک سیاسی مثلاً بقایی به جای صالح در

این کار درگیر شده بود، این جریان اثرات تعاقبی خیلی خطرناکتری برای دولت در پی می داشت. یک

داستان افشاء شده دیگر چنین می گوید که (این داستان بوسیله یکی از دوستان خانواده صالح به مأمور

گزارشگر گفته شده بود) در سال 1323 به دنبال بازگشتش از خدمت دولتی در هند، همسرش به او گفته

بود که با صرفه جویی در لباسش و دیگر مخارج وی توانسته که از حقوقشان مبلغ قابل توجهی پول پس

انداز نماید، که آنها سرانجام می توانند با آن طلب طلبکارانشان را بپردازند و یک حساب پس انداز باز

نمایند. در عین شگفت زدگی وی صالح پول را از او خواست و تا ریال آخر آن را به وزارت دارائی پرداخت

نمود و گفت که بر این دولت مایه خجالت است که از پول مردم استفاده کند تا به کارمندانش زیاد از حد

پرداخت نماید.

اگر که رفتار صالح گاهی اوقات خیال پرستانه و تند و شدید است، ولی پایبندی وی به اصول اخلاقی

واقعی است. در اسفند 1330 به وی به عنوان وزیر کشور مصدق دستور داده شد، تا انتخابات را که برعلیه

جبهه ملی جریان داشت، باطل نماید. وی امتناع ورزید و خیلی زود پس از آن مجبور به استعفا شد. سال

بعد پس از کودتای ضد مصدق، ژنرال زاهدی از او خواست تا به عنوان سفیر در ایالات متحده باقی بماند،

پیشنهادی که وی آن را رد نمود و به طور علنی اظهار داشت که فقط یک دولت ملی در ایران می تواند دوام

بیاورد. مجددا در 1334 او پیشنهاد پست وزارت دارایی علا نخست وزیر را به خاطر ادامه حبس مصدق و

سرکوبی نهضت مقاومت ملی رد کرد. اگر که صالح مستقلاً ثروتمند بود، این اقدامات بار کمتری بر دوش او

ص: 754

می گذاشت، ولی به هر صورت وی برای هفت سال گذشته در تنگنای مستمر مالی قرار داشته است و ندرتا

می توانسته که از پیشنهاد اشتغال امتناع ورزد.

صالح اگرچه یک سیاستمدار مؤثر به معنای سنتی آن نبوده است، ولی به عنوان یک مدیر خیلی لایق

مشهور است. او باهوش است و از طریق سالها فعالیت در وزارتخانه های دادگستری و دارائی در هر دو

امور اقتصادی و حقوقی متبحر است. او خصوصا به نیاز محصور نمودن خویش با کارمندان زیردست فعال

و پرکار آگاهی دارد. برای مثال در 1324 وقتی قرار بود که به عنوان معاون علاء سفیر کبیر به واشنگتن

برود، واشنگتن برود، صالح در مورد تجدید سازمان هیئت به وسیله قرار دادن مقامات لایق و مسلط به

زبان انگلیسی اصرار می ورزید و سرانجام پس از یک کشمکش سخت با وزارت خارجه موفق به انجام

این امر شد.

با وجود این خصوصیات، صالح توسط آنهایی که وی را به خوبی می شناسند به عنوان سرسخت، خود

رأی و به طور فوق العاده ای بی میل در قبول نصیحت توصیف شده است. در 1331 سفیر ایالات متحده در

ایران وی را به عنوان فردی که از نظر احساسی بی ثبات و فاقد قوه قضاوت است، توصیف نمود. سرانجام،

شخصیت صالح از چند خصوصیت مشکل برای توصیف دیگر تشکیل شده است، شاید این خصوصیات به

بهترین نحو با عکس العمل وی نسبت به وضعیت غریبی که وی در کاشان برای خود می بیند تشریح شود.

تمام مسافران اخیر کاشان گفته اند که موقعیت صالح بیشتر موقعیت، یک رهبر مذهبی است تا یک رهبر

سیاسی، خانه و اتومبیل وی به او داده شده اند، خدمتکاران او برای چیزی جز باقی ماندشان کار نمی کنند،

و مغازه داران کاشان از قبول پول برای خریدهای وی خودداری می کنند. گروه بی پایانی از کاشانیها برای

راهنمایی یا دلداری دادن و پادرمیانی از جانب آنها نزد مقامات می آیند. وی فقط باید در خیابان ظاهر

شود تا وسیله هوادارانش احاطه گردد و عملاً هیچ تصمیمی در مورد شهر بدون رضایت او گرفته نمی شود.

صالح تمام این را به عنوان بدهی اش قبول می کند. وی نه فقط یک ارتباط صوری و پدرانه با طبقات پایین

که وی آنها را وسیله نجات ایران می بیند، دارد، بلکه وی فردی است مغرور که شدیدا نسبت به چاپلوسی و

تملق حساسیت دارد. در هر حال از همه مهمتر فقدان شوخ طبعی و واقعیت نگری است که وی ستایش

مردم کاشان را دریافت می نماید. امکان دارد جدیت شدیدی که صالح در نگرش به خود دارا است تنها

عامل در سر راه ایجاد هرگونه روابط حسنه با دولت باشد.

حرفه سیاسی

سفارت توده قابل توجهی از مطالبی را که در مسیر حرفه سیاسی صالح قرار دارد جمع آوری نموده

است، مطالبی که تجزیه و تحلیل سیستماتیک تحول نظرات سیاسی وی را امکان پذیر می سازد. از 1322

که صالح فعالیتهای سیاسی خود را با بنیان نهادن حزب ایران شروع کرد، پیشرفت نظرات وی که لزوما

منطقی نبوده اند، روشن و واضح بوده است. به این معنی که در عین حالی که نظرات وی به طور قابل توجهی

تغییر کرده اند، لیکن مدرک و شاهد آن در هر مرحله ای از حرفه وی مداوم بوده است و نشان دهنده این

است که تغییرات، درست و صادقانه بوده اند. بنابراین امکان پذیر است که با قطعیت معقولانه ای تعدادی از

عقاید فعلی صالح را ارائه کنیم.

1 وی شدیدا ضد کمونیست است و درک روشنی از ماهیت استراتژی شوروی و تاکتیکهای آن دارد.

ص: 755

2 وی متقاعد است که فقط از طریق پیشرفت سریع اقتصادی می توان تحصیل کرده ها را از انقلاب

دور کرد و کمونیستها را در بازی خودشان شکست داد.

3 وی معتقد به لزوم حمایت آمریکا به عنوان کمترین از سه زیان در دنیائی که همسایگان اتحاد

شوروی نمی توانند به تنهائی روی پای خود بایستند، می باشد.

4 به عنوان حامی نهاد سلطنت در ایران (هرچند با مخالفتهای شدید نسبت به مداخله شاه در عملیات

روزمره دولت) وی موضعی بین رژیم و مخالفین تندرو گرفته است.

در مارس 1945 صالح تاکتیک در شرف وقوع روسیه را در آذربایجان به درستی پیش بینی کرد. یک

گزارش منابع کنترل شده آمریکائی از وی نقل قول می کند که، «روسها برای برپایی جمهوریهای خلقی در

آذربایجان، مازندران و گیلان از رهبران ایرانی استفاده خواهند کرد. سپس روسیه خواهد گفت که نه این

کشور و نه هیچ کشور دیگری حق مداخله ندارد، چون که این دولتهای محلی در توافق با اصول منشور

آتلانتیک تشکیل شده اند.» با این حال سال بعد در مرداد 1325 صالح حزب ایران را با حزب توده کنترل

شده به وسیله کمونیستها در کابینه ائتلافی احمد قوام السلطنه متفق نمود. خلق و خوی ایده آلیستی صالح

تاکتیک خوبی برای خط مقدم اصلاحات اجتماعی بود و علاوه بر این اقوام با زیرکی از خام دستی سیاسی

وی به منظور گرفتن زمان شدیدا مورد نیاز از روسها استفاده کرد. همکاری نزدیک صالح با حزب توده در

این دوره به هر دلیلی که بود، بعدا توسط دشمنان ناسیونالیست وی برای بی اعتبار ساختن موضع

ضدکمونیست او در دوره پس از مصدق مورد استفاده قرار گرفت.

یک گزارش اطلاعاتی در سال 1324 یکی از استوارترین عقاید صالح را از وی نقل قول می کند. او

گفت، مالکان ثروتمند کنترل کننده دولت بایستی به اندازه کافی شعور داشته باشند که تشخیص دهند تنها

راه مبارزه با تبلیغات کمونیستی ایجاد یک برنامه مفصل سیاسی (یک انقلاب اجتماعی ناسیونالیستی)

می باشد که وضعیت توده های دهقانی را بهبود ببخشد. اگر آنها این کار را انجام ندهند دیر یا زود هرچه را

که دارند، از دست خواهند داد. او اضافه کرد به هر صورت این مالکان که ایمان زیادی به زیرکی انگلیس

دارند، مطمئن می باشند که انگلستان وضع موجود در ایران را حفظ خواهد نمود.

در فروردین 1324 صالح به نمایندگی مجلس شانزدهم انتخاب شد و به عنوان رهبر قویترین بخش

جبهه ملی عامل مهمی در به قدرت رساندن مصدق بود. او به عنوان رئیس کمیسیون مشترک مجلس برای

نفت از چیزی که وی آن را ناسازگاری انگلیس می دانست عصبانی شد.

گفته های وی به طور فزاینده ای توسط بیگانه ترسی افراطی او مشخص می شد. صالح در یک مصاحبه

که در اواخر 1330 در کیهان منتشر شد گفت: «مردم ایران پس از مبارزه شدیدشان ورود مجدد نفوذ

خارجی را به کشورشان اجازه نخواهند داد. انگلیسیها و آمریکاییها فکر می کنند با اعمال فشار اقتصادی

می توانند ما را به زانو دربیاورند، هر چند یک بار آنها نمایشی می دهند و تلاش می کنند تا وقت دولت را که

بایستی وقف توسعه برنامه های اقتصادی و اجتماعی بنماید، به هدر دهند. هنگامی که قدرتهای

امپریالیستی تشخیص دهند که ما به طور جدی شروع به اجرای اصلاحات اقتصادی و اجتماعی نموده ایم،

آنها بایستی خیلی مایل باشند که پیش ما بیآیند و شرایط ما را قبول نمایند.»

در اواسط سال 1333 نظرات صالح به طور اساسی تغییر کردند. منابع کنترل شده آمریکایی در آذر

همان سال گفته وی را گزارش نمود که: نهضت مقاومت ملی اشتباه خود را در تلاش برای همکاری با حزب

ص: 756

توده تشخیص داد. علاوه بر این او اظهار داشت که نهضت مقاومت ملی بایستی سیاستی جدید را در پیش

گیرد، یک برنامه میانه ناسیونالیستی در جهت غرب که نه خط چپ افراطی را دنبال می کند و نه «راست

فاسد افراطی» را. در این دوره است که اولین بار گزارش شده که صالح از همکاری نزدیک با ایالات متحده

طرفداری می کند. این تصمیم کاملاً برمبنای واقعیت و این فرضیه قرار داشت که هیچ دولت ایرانی بدون

کمک خارجی نمی تواند به قدرت برسد. از این کمکهای قابل حصول، روسها یک دولت هیچ کاره بی طرف

می خواهند که پیشرفت اقتصادی در ایران را افزایش نخواهد داد. انگلیسیها خواهان تسلط بر اقتصاد به

منظور به دست آوردن سود مالی می باشند که اگر انگلیسیها تلاش نمی کردند تا سیاستهای داخلی را نیز

کنترل نمایند، زیاد مورد مخالفت قرار نمی گرفت. آمریکائیها حداقل هیچ گونه خواسته ارضی یا سیاسی

در ایران ندارند و خواهان یک دولت دمکراتیک پیشرو هستند که بایستی صد درصد ضد کمونیست باشد.

زمانی که این تصمیم گرفته شد، صالح شروع به مطرح کردن پیش درآمدهایی برای به خدمت گرفتن

حمایت ایالات متحده نمود (از قبیل دعوت سفیر هندرسن به خانه اش و تلاش برای تماس با قاضی

دوگلاس). در 1336 در اظهار حمایت شوم خود از دکترین آیزنهاور این اقدامات به اوج خود رسید.

زمانی که این اعلامیه نه فقط باعث غیرقانونی اعلام شدن حزب ایران توسط یک مجلس خشمگین شد

بلکه سفارت آمریکا را نیز شدیدا عصبانی کرد، صالح تسلیم شد. در گفتگو با دوستان ناسیونالیست خود،

وی از به خدمت درآوردن حمایت آمریکا اظهار ناامیدی کرد. او اذعان کرد که نمی داند چرا ایالات متحده

همچنان با یک طرز فکر رو به افول متحد است. در حالی که هر قاعده سیاست دراز مدت، عملی تدبیر قوا

ایجاب می کند که ایالات متحده با نهضتهای ناسیونالیست که لامحاله پیروز خواهند شد دوست باشد.

در تمام دوره اواسط دهه 30 حزب توده از طریق روزنامه ها، اعلامیه ها و جزوات به طور شدیدی

چیزی را که جناح راست نهضت مقاومت ملی می نامید مورد حمله قرار داد، که آن جناح از اعضایی

تشکیل شده که شدیدا با تشریک مساعی با کمونیستها مخالف هستند. رهبریت حزب ایران و خصوصا

صالح به این عنوان که طالب یک معامله با ایالات متحده می باشند، مورد تقبیح قرار گرفت. پس از انقلاب

عراق، کمیته مرکزی حزب توده علیرغم حملات مستمر علنی به نهضت مقاومت ملی به طور مداومی

تلاش نمود تا تماسهایی با رهبران بلند پایه ناسیونالیست به منظور همکاری با آنها برقرار نماید، منابع

کنترل شده آمریکایی گزارش می نمایند که از 1337 به این طرف پیشنهادات بی شماری به خود صالح شده

است، که تماما ناموفق بوده اند.

علامت تغییر روش نهضت مقاومت ملی موافقت ضمنی در این مورد بود که مصدق اغلب مرتکب

اشتباه می شد و این اشتباهات نبایستی تکرار شود. در یک نشست کمیته مرکزی نهضت مقاومت ملی که

توسط منابع کنترل شده آمریکایی گزارش شده، گفته شده که احساساتی ها و ایده آلیستهای افراطی باعث

شکست مصدق شدند و با این وجود ناسیونالیستها نمی توانند به طور علنی ایده آلهای او را نفی کنند، نیاز به

این نیست که سیاست سطح بالا در شئون مختلف مورد بحث قرار گیرد، ولی باید در کنار دیگر کارها تدبیر

شود. بایستی متذکر شد که صالح نه فقط لحن برنامه ناسیونالیستی را به میانه روی تغییر داد، بلکه رهبریت

نهضت مقاومت ملی را برای انعکاس این تغییر تجدید سازمان کرد. ایده آلیستهای جوان مثل اصغر پارسا و

دکتر شاپور بختیار پس از اینکه مشخص شد اختلاف و حساسیت زیادی به وجود آوردند از کمیته مرکزی

نهضت مقاومت ملی حذف شدند. پائین تر از صالح رهبریت جوان بود (چهل ساله) و عموما میانه رو،

ص: 757

رهبریت شامل احمد زنگنه، سید باقر کاظمی، سیف اللّه معظمی، مهندس مهدی بازرگان و دکتر عبداللّه

معظمی بود.

از 1335 زمانی که دولت از اجازه دادن به وی برای نامزدی انتخابات مجلس نوزدهم سرباز زد تا

هنگام انتخابات امسال تابستان، فعالیتهای سیاسی صالح محدود بوده اند. با این حال فعالیت او به سختی

از نوع سنتی بود. مطابق یک گزارش بیوگرافی سفارت در بهمن 1338 این فعالیت تقریبا به طور کامل

شامل ملاقات مرتب با همکاران قدیمی سیاسی و دوستان برای گفتگو در مورد سیاست جاری دولت

ایران بود. اگر این فقدان فعالیت ادامه یابد، صالح احتمالاً بیشتر یک رئیس بدون مسئولین و سمبل، نظیر

مصدق خواهد شد، ولی در حال حاضر وی هنوز متحمل ترین امکان برای نخست وزیر شدن می باشد، اگر

که تغییری جدی در شکل و ساخت فعلی دولت ایجاد شود.

فعالیتهای انتخاباتی تابستان

تنها چند موردی درباره هدایت برنامه مبارزه انتخاباتی صالح در این تابستان باید گفته شود. پس از

آنکه آشکار گردید که انتخابات کنترل می شود، تاکتیک صالح این بود که تا آنجایی که امکان داشت روی

فعالیتهای متقلبانه دولت (هم در داخل و هم در خارج) تبلیغ نمود و در این کار وی به مقدار زیادی موفق

بود. با این حال در تمام مدت وی با آگاهی ولی با مداومت تلاش نمود تا خود را از عوامل ناسیونالیست

افراطی جدا سازد و از یک جدایی غیرقابل جبران با شاه خودداری کند.

مطالب زیر نکات برجسته فعالیت انتخاباتی صالح هستند:

در هشتم تیر ناسیونالیستها با امضای صالح نامه سرگشاده ای را به اقبال نخست وزیر منتشر ساختند

که شرکت ناسیونالیستها را در انتخابات اعلام می داشت و اصرار می ورزید که وعده های دولت برای

آزادی انجام شوند. همان طور که انتظار می رفت ساواک از دادن اجازه انتشار آن در روزنامه های بزرگ

خودداری ورزید و در نتیجه ناسیونالیستها چندین هزار نسخه از آن را در تمام کشور توزیع کردند. تصمیم

صالح برای طرح این بیانیه را تا حدودی می توان به فشار از جانب پیروان وی نسبت داد. وی اظهار داشت

در حقیقت اگر که وی در این ورطه در اعمال رهبری شکست بخورد، ناسیونالیستهای جوانتر او را رها

خواهند کرد و به زودی روش رادیکالتری را در پیش خواهند گرفت، منجمله اتحاد با حزب توده (در این

رابطه کشمکش مداوم در تمام طول مبارزه بین رهبریت ناسیونالیستی و عوامل دانشجویی نمایان بود؛

برای مثال پس از اینکه ناسیونالیستهای دانشگاه به اسم نهضت مقاومت ملی جزوه ای منتشر نمودند که در

آن از شاه انتقاد می کردند و تقاضای بازگشت مصدق را داشتند، صالح مجبور شد محدودیتهایی در مورد

آنها اعمال نماید.)

در این اثنا حامیان صالح در کاشان به طور مرتب دو هزار پوستر کاندیدای ملیون، قاسم لاجوری را از

بین می بردند و جلسات روزانه پرجمعیتی را در خانه رهبرشان برگزار می کردند. در مرداد ماه 150

ژاندارم در لباس کار جنگ از هنگ چهاردهم تهران برای مدت انتخابات به کاشان اعزام شدند. در تمام

مدت صالح اصرار می ورزید که کاشانیها رفتاری موقرانه داشته باشند و از تظاهرات و شعارهای

تحریک آمیز خودداری کنند. او به طور خصوصی این عقیده خود را ابراز داشت که آزار و اذیت کم و بیش

مؤدبانه ادامه و شدت خواهد یافت و هر چند دولت تلاش خواهد نمود تا در تمام مراحل وی را متوقف

ص: 758

سازد، لیکن وی به طور قاطعی مصمم است که تا آخر بجنگد.

طبق یک گزارش منابع کنترل شده آمریکایی در اواخر جولای صالح با شاه تماس گرفت و به او گفت

که به نفع شاه خواهد بود، تا با انتخاب او موافقت نماید، چون که مردم چنین می خواهند. شاه سپس به

طوری که گزارش شده بود دو دستور صادر کرد: ولی به صورت علنی: انتخابات در کاشان بایستی خوب و

بدون نقص باشند، و دومی به طور مخفی، به هر قیمتی که شده بایستی جلوی برنده شدن صالح گرفته

بشود.

شاه با آگاهی از اینکه صالح تعدادی از خبرنگاران خارجی را برای نظارت بر رأی گیری دعوت کرده

بود، در ابتدا تصمیم گرفت که دولت بایستی انتخابات کاشان را به تعویق بیاندازد، سپس در حالی که

خبرنگاران دیگر مراقبت نمی کردند با شتاب از لاجوردی بگذرد. به هر حال در زمانی که انتخابات باطل

شدند، اشاره بر این دارد که شاه تصمیم خود را عوض کرده بود و تصمیم گرفته بود تا دردسر را با برگزار

نکردن انتخابات در کاشان مرتفع گرداند.

روابط رهبریت حزب ناسیونالیست

یک عامل قویا مرتبط با هرگونه تصمیم در مورد شرکت صالح در مجلس، رابطه داخلی در میان

رهبریت ناسیونالیست و درجه و نوع فشاری است که وی مجبور به تحمل آن می باشد. متأسفانه هرگونه

گفته ای راجع به این رابطه براساس مدارک پراکنده و لزوما ذهنی می باشد. در هر صورت مدرک

تأییدکننده ای وجود دارد که صالح در جهت هدفهای معتدلتری از بیشتر رهبران ناسیونالیست فعالیت

می نماید و نشان می دهد که این رهبران از اینکه مجبورند به یک مبارزه راکد تسلیم شوند که وسیله کسی

هدایت می شود که آنها وی را یک شخصیت غیرجالب می دانند، ناراحت نیستند.

اولین مشاجره از چند مشاجره ای که امسال تابستان گزارش شده زمانی به وجود آمد که صالح در 22

تیر با انتخاب کمیته مرکزی برای سازمان دادن به تلاشهای مبارزاتی ناسیونالیستها مخالفت کرد و اصرار

داشت که اعضای کمیته وسیله او منصوب شوند. خصوصا مهندس مهدی بازرگان و حسن نزیه با روش

دیکتاتورمآبانه صالح مخالفت کردند. در هر صورت صالح گفت چون که وی خطرات را قبول می نماید،

وی باید همچنین بر روی فعالیت انتخاباتی ناسیونالیستها کنترل داشته باشد. گزارش دیگری از منابع

کنترل شده آمریکایی اشاره بر این دارد که اختلاف حداقل به طور موقت مرتفع شده بود و نزیه و بازرگان

توافق پیدا کردند تا دستورات صالح را دنبال کنند.

صالح در اواخر شهریور زمانی که وی به خاطر امتناع از اعمال رهبریت و شرکت جستن فعالانه تر در

تظاهرات ناسیونالیستی بی ثمر 10 شهریور مورد انتقاد قرار گرفت با طرف دیگر قضیه مواجه شد. در

ملاقاتی با رهبران ناسیونالیست تهران، دکتر شاپور بختیار صالح را متهم نمود که با باقی ماندن

خودخواهانه در آتمسفر دلپذیر کاشان به جای روبرو شدن با جو ناراحت کننده تهران در آرمان

ناسیونالیستی شکست ایجاد کرده است. بختیار اظهار داشت که وی درخواست کرده بود ملاقاتی بین

اعضای حزب ایران برگزار شود و 50 درصد از آنهائی که فراخوانده شده بودند حضور پیدا نمودند و

نظرات وی را تأیید کردند. بختیار نتیجه گرفت که صالح از رهبری حزب ایران کنار رفته است و زمان برای

فرد دیگری (بختیار) فرا رسیده است تا جای وی را بگیرد. وضع دشوار صالح با این حقیقت که ترس از

ص: 759

ارتباط نزدیک با جناح فعال جبهه ملی در مقابل دید دولت جلوی او را از آمدن به تهران می گرفته است

دشوارتر شده است.

شایعه اینکه افراد مستقل راست گرایی چون علی امینی، سید جعفر بهبهانی و ارسلان خلعتبری در

جهت تشکیل یک حزب لیبرال سوم نزدیک به ناسیونالیستها فعالیت می کنند، یک تحول جالب توجه در

اواسط شهریور بود. مطابق گزارش منابع کنترل شده آمریکایی مذاکراتی با ناسیونالیستها برگزار شده بود و

تصمیم گرفته شد که صالح حزب را اداره کند، لیکن امینی رئیس افتخاری آن خواهد بود. در هر صورت

امینی بعدا گفت که وی هیچ برنامه ای برای تبدیل حزبش به چیزی جز یک کلوپ ندارد، چونکه وی به این

نتیجه رسیده است که شاه اجازه نخواهد داد حزب سوم به چیزی دست پیدا کند.

سخنی کوتاهی راجع به ترکیب فعلی رهبری ناسیونالیستی وجود دارد. جبهه ملی پس از 7 سال عدم

فعالیت در 30 تیر 1339 مجددا احیاء شد. جبهه به صورت یک کمیته اجرائی 5 تا 8 نفره، یک کمیته

مرکزی 50 نفره، یک کنگره، سازمانهای استانی، و گروههای بازرگانی و حرفه ای سازمان داده شده است.

در مورد عضویت کنگره می توان گفت که یک طیف کامل از عقاید سیاسی ناسیونالیستی را تحت پوشش

در می آورد، از همسازی با حزب توده و قرار دادن شوروی در مقابل آمریکا گرفته تا اصرار بر دخالت کمتر

از جانب شاه در امور دولت، حزب ایران، حزب ملت ایران، حزب پان ایران و بخشی از نیروی سوم در

داخل جبهه ملی قرار دارند. حزب زحمتکشان دکتر مظفر بقایی و حزب سوسیالیست نیروی سوم خلیل

ملکی در جبهه قرار ندارند. طبق گزارشات منابع کنترل شده نهضت مقاومت ملی اخیرا به عنوان بازوی

مخفی جبهه ملی عمل می کند و به نظر می آید که خصوصا بر وفق مراد دانشجویان دانشگاه و تجار بازار

می باشد. کسانی که در حال حاضر در کمیته مرکزی جبهه ملی فعالیت می نمایند عبارتند از:

شاپور بختیار (طرفدار عمل)، کریم سنجابی (همچنین به طرف چپ، با تمایلات قوی بی طرفانه)، باقر

کاظمی و جهانگیر حق شناس (هر دو ناسیونالیستهای میانه رو) و صالح.

فعالیت اخیر

بیشتر فعالیت صالح در پائیز امسال از رفتار تغییر یافته دولت ناشی می شود. وی به طور محرمانه به

یک دوست گفت که هر چند در زمان دولت قبلی وی اغلب در خانه اش محبوس بود، لیکن اکنون برای

آنچه که می خواهد انجام دهد آزادی عمل دارد. اگرچه تعدادی از مشاورین شاه (عمدتا تیمور بختیار و

حسین علاء) به روابط نزدیکتر با ناسیونالیستها اصرار می ورزیدند، ولی نخست وزیر جدید است که باعث

به وجود آمدن این تغییر شده است. شریف امامی در 29 شهریور به منابع کنترل شده آمریکایی اظهار داشت

که وی شاه را برای متوقف نمودن حمله به پیروان مصدق که توافق کمتری با او دارند ترغیب می نماید، به

این منظور که اعتماد و همکاری آنها را به دست آورده و عملاً راه را برای انتخاب آنها به مجلس بیستم

هموار نماید. او اضافه نمود که امیدوار است تا صالح را در کابینه اش به مقام وزیر مشاور منصوب نماید،

وی معتقد بود که این اقدام اثری عمیق بر روی محافل دانشجویی و حرفه ای خواهد داشت و این امکان را

به وجود می آورد که انتخابات را بدون نگرانی در مورد اینکه آیا دانشگاه باز است یا خیر برگزار نمود.

یکی از دوستان صالح در این رابطه به مأمور گزارشگر گفت که وی مستقیما از صالح پرسیده بود که آیا

او مقامی را در کابینه قبول می نماید یا خیر. صالح پاسخ داد که وی هیچ گونه پست کابینه را روی یک سینی

ص: 760

نقره ای قبول نخواهد کرد. او فقط می خواست که به عنوان یک نماینده منتخب مجلس از منطقه خودش به

مردم کاشان خدمت کند. شاه در 30 شهریور ماه به منابع کنترل شده آمریکایی گفت عاقلانه است اگر به

ناسیونالیستها اجازه داده شود تا نقش فعالانه تری را در زندگی ملی به عهده گیرند، چون مشخصا فقط

تعدادی که با مصدق یا حزب توده در گذشته همکاری نمودند خطرناک می باشند. در خلال همین هفته

سفارت گزارشاتی دریافت نمود که ساواک در یک تحقیق جدی در مورد فعالیتها و عقاید سیاسی

همکاران مصدق درگیر بود. ژنرال علوی کیا سرپرست ساواک پس از بررسی تمام اطلاعات مربوط به

115 ناسیونالیست، هشت نفر را برای پستهای مهم دولتی پیشنهاد کرد احمد زنگنه، دکتر کریم سنجابی،

مهندس جهانگیر حق شناس، دکتر محمد نصیری، صالح، محمد نریمان، شمس الدین اعلمی و دکتر محمد

علی مالکی.

کار زمینه ای نخست وزیر صحنه را برای یک ملاقات مهم در اواسط آبان بین صالح و حسین علاء

نماینده شاه آماده کرده، دیگرانی که در جلسه شرکت داشتند، غلامحسین صدیقی و جهانگیر حق شناس از

جبهه ملی و پروفسور یحیی عدل قائم مقام دبیر کل حزب مردم بودند، به طوری که گزارش شده علاء از

صالح پرسید که آیا جبهه ملی در انتخابات آتی با دولت همکاری نزدیکتری خواهد داشت یا خیر. صالح

پاسخ داد که اگر شاه به یک نخست وزیر مسئول قدرت را تفویض می نمود، وی خوشحال می شد که

همکاری نماید. به هر حال وی تحت شرایط فعلی از همکاری با دولت امتناع ورزید. ناسیونالیستها پیش

درآمدهای شاه را به انتخاب سناتور کندی مربوط می کنند و به خودشان در به دست آوردن یک پیروزی

معنوی تبریک می گویند.

به نظر می آید که ملاقات صالح و علاء شاه را در این زمینه که وی در مورد صالح فقط دو راه دارد قانع

کرده باشد: یا به او اجازه دهد که برای انتخاب از کاشان به مجلس بیستم فعالیت کند و یا اینکه به او این

اجازه را ندهد. قبل از این جلسه وی نسبت به راه حلهای مطلوبتر علاقه ای قابل درک نشان داده بود، از این

قبیل که به صالح در صورتی که توافق نماید، اجازه دهد که برای نمایندگی مجلس فعالیت کند و یا اینکه وی

را به عنوان وزیر مشاور به کابینه بیاورد. اطلاعات فرعی جالبی اخیرا از برادر صالح، علی پاشا به یک

مأمور سفارت رسیده است. به علی پاشا (وی عملاً از اینکه ممکن است او از نظر شاه به عنوان یک رابط

بین سفارت آمریکا و برادرش مظنون بیاید آگاه است) در مورد ورود قریب الوقوع برادرش از کاشان

اطلاع داده شده بود و وی تصمیم گرفت که به استقبال او برود. در هر صورت او متوجه شد که گروه بزرگی

از ناسیونالیستها قصد داشتند در ایستگاه تهران تظاهراتی به راه بیاندازند و بنابراین وی تصمیم گرفت که

در ایستگاه قبل از تهران یعنی شهریار به جلوی برادرش برود. علی پاشا به صالح گفت که وی بایستی بین

مورد سوءاستفاده قرار گرفتن و فعالیت جدی برای انتخابش به مجلس یکی را انتخاب کند. پس از

گفتگوئی طولانی صالح موافقت کرد که از تظاهرات کنندگان بگذرد و دو برادر به طور غیرعلنی به وسیله

اتومبیل به تهران رفتند. انگیزه دوم برای مسافرت1 صالح به تهران بررسی برنامه جبهه ملی بود. او با

رهبران ناسیونالیست مذاکره کرد.

(خصوصا داریوش فروهر و ابراهیم کریم آبادی) و موضوع شرکت در انتخابات شهری را مورد بحث قرار

داد. در 28 آبان چهار روز پس از اینکه صالح تهران را ترک کرد، فروهر و کریم آبادی برای ادامه بحث وی

را در کاشان ملاقات کردند.

ص: 761

راه چاره های دولت

پس از رسیدن به تصمیمی در مورد صالح، مشکلات مشخصی وجود دارند که رژیم فعلی بایستی حل

نماید. مشکل فوری اینست که آیا فشار برای آزادی تاکنون آنقدر توسعه پیدا کرده است که شاه نتواند دور

دیگری از انتخابات را تحمل نماید و در نتیجه هیچ گونه فرصتی برای شرکت ناسیونالیستها وجود نداشته

باشد. و مشکل دوم، آیا در بلند مدت فشارهای سیاسی که دولت مجبور به تحمل است می تواند بوسیله

قرار دادن عوامل مخالف در رژیم پایینتر آورده شوند. معادل این ملاحظات درجه تهدیدی می باشد که

دولت بایستی از شرکت ناسیونالیستها در مجلس تحمل نماید، خصوصا با توجه به ارجحیتهای مصونیت

پارلمانی از دستگیری و دستیابی وسیعتر به وسایل ارتباطی. نگرانی مشابهی که به طور عادی به باز کردن

درها بر روی ناسیونالیستها تعبیر می شود، انتخاب تعدادی از ناسیونالیستها است که فشار غیر قابل

مقاومت زیادتری را برای شرکت بیشتر ناسیونالیستها (و احتمالاً رادیکالتر) به وجود می آید و تغییری

اساسی در وضع موجود ایجاد خواهد نمود. اگر این مشکل دولت باشد، راه حل آن در مورد الهیار صالح

چیست؟ با در نظر داشتن خصوصیات و نظرات سیاسی صالح یک سؤال عمده باقی می ماند:

قدرت او برای حفظ استقلال در مقابل تلاشهای ناسیونالیستها برای استفاده از وی به عنوان یک وسیله در

جهت رسیدن به هدفهای رادیکال تا چه میزان است؟ جواب این سؤال بستگی به توانایی صالح در استفاده

کردن از دو منبع قدرت وی دارد:

1 حمایت اساسی مردم 2 عناصر میانه روی رهبری ناسیونالیستی

وی به طور ناگزیر پذیری مجبور است که به ناسیونالیستهایی که از او رادیکالتر هستند امتیازاتی بدهد،

ولی وی به طور ویژه ای در ساکت کردن این عناصر ماهر بوده است، در عین حالی که استحکام تقاضاهای

آنان را حفظ نموده است. تجربه گذشته بر این دلالت دارد که اگر صالح نماینده مجلس باشد، قادر خواهد

بود که حمایت از خودش را در حالی که در جهت تحقق هدفهای معتدلتر گام برمی دارد، حفظ نماید.

در 26 آذر نخست وزیر به کاردار گفت که شاه با مبارزه انتخاباتی صالح موافقت نموده است. بنابراین

به نظر می آید که اکنون شاه ممکن است متقاعد شده باشد، وی با یک ژست نمایشی در جهت آزادی در

انتخابات آینده چیز بیشتری به دست خواهد آورد تا اینکه به وسیله دادن وسعت عمل بیشتر بر صالح برای

انتقاد شکست بخورد. به نظر سفارت شاه تصمیم درستی گرفته است و در وفادار ماندن به آن به خوبی عمل

خواهد نمود.

استوارت راکول

وی



الهیار صالح 9

ص: 762

الهیار صالح 9

از : سفارت آمریکا تهرانتاریخ : 24 آوریل 1961 برابر با 4 اردیبهشت 1340

به : وزارت امور خارجه واشنگتن

الهیار صالح دومین سخنرانی مهمش را در 31 فروردین در مجلس ایراد کرد. فرصت ابراز نظرات برای

وی در هنگام بحث نهایی در مورد اعتبارنامه نماینده تهران، جمال اخوی بود. قبلاً صالح به حق اخوی

برای نشستن در مجلس به خاطر فعالیتهای وی به عنوان رئیس شورای سرپرستی انتخابات تهران در

هنگام انتخابات مرداد 1339 اعتراض کرده بود. طرفداران جبهه ملی که از برنامه سخنرانی صالح آگاه

بودند در مقابل مجلس اجتماع کردند و پلاکاردهایی که در دست داشتند و شعارهایی که می دانند در

طرفداری از صالح و بر علیه مجلس بود. اعلامیه ای که در آن به مجلس اعتراض می شد در میان مردم

پخش شد. وقتی جلسه شروع شد جمعیت در حدود 500 تا 600 نفر بود که ظاهرا بیشتر آنها دانشجو

بودند. به علاوه تعدادی تماشاچی نیز وجود داشت. تظاهرکنندگان پر سروصدا ولی منظم بودند.

صالح در سخنرانی نسبتا غیرجالب خود گفت که ملت ایران از مجلس بیستم خیلی ناراضی است. او

در مورد نارضایتی اخطار کرد و گفت اگر برای ساکت کردن اوضاع کاری صورت نگیرد، امکان به وجود

آمدن نتایج نامطلوب بعدی وجود دارد. او اظهار داشت؛ نمایندگان مجلس وظیفه دارند حقیقت را بگویند،

تا به هر کس اجازه داده شود که هر چه را صحیح می بیند بگوید، و تلاش نمایند که اعتماد مردم را جلب

کنند.

سپس او به بیان مخالفتش با اعتبارنامه اخوی پرداخت. او گفت که مخالفتش براساس دو عامل

می باشد:

سوءاستفاده اخوی از اعتماد عمومی در زمانی که وی رئیس شورای سرپرستی تهران بوده است و

شرکت او در بدترین انتخاباتی که اخیرا برگزار گردیده است. صالح تفسیر جبهه ملی را از هر دو مورد

انتخابات تکرار کرد و بر چیزی که وی «جو فشار و ارعاب» برای نادیده گرفتن افکار عمومی خواند و

فقدان آزادی مطبوعات که انتخابات گذشته را مشخص می کند، تأکید نمود. او اظهار داشت: در نتیجه

دانشجویان و مردم کوچه و بازار به اعتراض تظاهراتی کردند و خیلی از آنان دستگیر شدند. تحت چنان

شرایطی اخوی که مبارزه انتخاباتی نداشت. عملاً چگونه توانست 000/40 رأی از تهران بیاورد؟

در خاتمه صالح استدلال نمود که اخوی طبق ماده 12، بند 6 قانون اساسی که بیان می دارد، نماینده

مجلس بایستی به درستکاری و قابلیت اطمینان شناخته شده باشد، واجد شرایط نیست. او گفت اگر

مجلس اعتبارنامه او را مورد تأیید قرار دهد، نشان دهنده این است که آنها از طرف ملت رد شده اند. در

خلال سخنرانی انتقادات ملایمی وجود داشت، ولی صالح به اندازه ای که گزارش شده در سخنرانی اولش

از او انتقاد شد مورد انتقاد واقع نشد.

صالح به دنبال سخنرانی تالار مجلس را ترک کرد و منتظر شنیدن تکذیب اخوی یا شرکت در

رأی گیری نشد که در آن اعتبارنامه اخوی به آراء 114 به 1 و 2 نفر غایب مورد تأیید قرار گرفت. (ارسلان

خلعتبری تنها رأی مخالف را داد.)

همان گونه که صالح ساختمان مجلس را ترک می گفت، جمعیت طرفدار او که به نظر رسید در غیبتش

افزایش یافته بود از صف پلیسهای حمایت کننده گذشتند و او را در میان خود گرفته و با فریادهای

ص: 763

خوشحالی به سر و روی او گل ریختند. سرانجام وی به یک اتومبیل که در انتظارش بود سوار شد و پس از

عزیمت او پلیس محوطه میدان را از جمعیت تخلیه نمود. هیچ گونه واقعه دیگری گزارش نشده. سخنرانی

صالح و تظاهرات متعاقب آن به صورت گسترده ای توسط مطبوعات گزارش شده که البته به صورتهای

مختلف با آن برخورد شده بود


الهیار صالح 10 سخنرانی بیست و هشتم مرداد ماه شاه و الهیار صالح

الهیار صالح 10

خیلی محرمانه

به : سفیر کبیر30 سپتامبر 1961 برابر با 8 مهرماه 1340

از : هری اچ شوارتز

سخنرانی بیست و هشتم مرداد ماه شاه و الهیار صالح

شاه در قسمت اعظم سخنرانی خود از ناسیونالیستها انتقاد کرد و زمان زیادی را به تلاش در ارتباط

دادن سیاستهای مصدق با سیاستهای کمونیستها اختصاص داد.

قطعه ویژه ای که بدون شک در آن سفیر انگلیس اشاره شد، در زیر نقل شده است:

مضحک به نظر می آید که امروز افرادی که مسئول چنان شرایطی بودند، مجددا شروع به تکرار همان

چیزهای قدیمی که در آن زمان می گفتند، نموده اند. به نظر می آید که آنها گذشته را فراموش کرده باشند و

چیزهایی را که رادیوهای مشخص بیگانه برای سالها و بدون موفقیت می گفته اند، تکرار می کنند. زمانی که

استقلال ملی توسط واقعه آذربایجان در خطر افتاده بود این افراد چه می کردند؟

«آیا برخی از رهبران با نفوذ آنها در خلال واقعه آذربایجان با پیشه وری (رهبر کمونیست آذربایجان)

دوست نزدیک نبودند؟ قیامی که در 28 مرداد (1332) صورت گرفت نشان داد آنهائی که امید دارند

ارتباطات بین شاه و مردم را قطع کنند امیدی بیهوده در سر می پرورند.

اگر الهیار صالح این گفته ها را در مورد خودش تعبیر کند، باعث تعجب نخواهد بود. به موضوع مربوط

می شود یا خیر، من از پیام 353 مورخ 30 آذر 1339 راجع به الهیار صالح مطلب زیر را نقل می کنم:

«صالح در اسفند 1323 تاکتیک در جریان وقوع شوروی در آذربایجان را به طور صحیحی پیش بینی

نمود. یکی از گزارشهای منابع کنترل شده آمریکایی از او این چنین نقل قول می کند: «روسها از رهبران

ایرانی برای استقرار جمهوریهای حمایت شده از طرف مردم در آذربایجان، مازندران و گیلان استفاده

خواهند کرد. پس از آن روسیه خواهد گفت که نه آن کشور و نه هیچ کشور دیگری حق مداخله ندارد، چون

که این دولتهای محلی مطابق اصول منشور آتلانتیک شکل گرفته اند.» گرفته اند.» با این حال یک سال بعد،

صالح حزب ایران را در کابینه ائتلافی احمد قوام السلطنه با حزب توده متفق نمود. طبیعت ایده آلیستی

صالح تاکتیک نسبتا خوبی برای خط رفورم اجتماعی جبهه ملی بود و علاوه بر این قوام با زیرکی از خام

دستی سیاسی او به منظور گرفتن زمان شدیدا مورد نیاز از روسها بهره جست. همکاری نزدیک صالح در

این دوره با حزب توده به هر دلیلی که بود بعدا توسط دشمنان ناسیونالیست او برای بی اعتبار ساختن

موضع ضدکمونیست وی بعد از دوره مصدق مورد استفاده قرار گرفت.»

احتمالاً صالح بهترین کسی است که می داند به موضوع مربوط است یا خیر، ولی حتی وی با در نظر

گرفتن طرز فکرش و زمانی که گذشته است احتمالاً زیاد مطمئن نمی باشد.


الهیار صالح 11

ص: 764

الهیار صالح 11خیلی محرمانه

یادداشت مذاکراتتاریخ : 24 آوریل 1963 برابر با 4 اردیبهشت 1342

شرکت کنندگان: علی پاشا صالح، کارمند محلی سفارت، مشاور سیاسی چارلز ان راسیاس، دبیر دوم

مکان: دفتر آقای صالح در سفارت

در طول یک گفتگوی کوتاه علی پاشا مطالب زیر را ابراز نمود: 1 برادرش دکتر جهانشاه صالح قرار

بود که رئیس بعدی دانشگاه تهران شود، هرچند علی پاشا به برادرش توصیه کرده بود که این پست را

نگیرد، ولی دکتر صالح این مقام را می خواست و حس می کرد که کارش را به خوبی می تواند انجام دهد.

علی پاشا به او اخطار کرده بود که در میان گروههای مخالف در دانشگاه، دکتر صالح خیلی نزدیک به شاه

معرفی شده و در نتیجه در معرض حملات (منجمله خشونت) قرار می گیرد. علی پاشا همچنین گفت که

یکی از رقبای مقام ریاست دانشگاه (ظاهرا دکتر عدل) به او گفته بود که شاه وی را خواست و اظهار داشت

که هر چند نمی خواهد در انتخاب رئیس جدید مداخله کند، ولی شخصا احساس می کند که دکتر صالح

واجدشرایط ترین فرد می باشد و البته اگر هم دیگر رقبا (سیاسی و عدل) رأیی بیاورند، وی (شاه) مایل

است که ببیند صالح انتخاب می شود. (علی پاشا در مورد چیزی که وی مداخله و دیکته کردن بدون دقت

در امور دانشگاه می داند، کاملاً احساساتی بود).

علی پاشا سپس اشاره کرد که دکتر جهانشاه صالح چند هفته پیش با برادر دیگرش الهیار صالح در

سلول وی ملاقات کرده بود و الهیار به طور عاجزانه ای از او تقاضا کرده بود تا با قدرت و نفوذی که او

(جهانشاه) دارد برای آزاد کردن دانشجویان مداخله نماید. الهیار گفت که اگر قرار است کسی تنبیه شود

بایستی که خود وی (الهیار) باشد. دکتر جهانشاه صالح سپس به دیدار علم رفت و شفاعت او در سرعت

بخشیدن به آزادی دانشجویان زندانی مؤثر بود. (علی پاشا گفت که دولت عملاً تلاشهائی برای آزادی

دانشجویان، به مجردی که مراحل اداری از قبیل تعیین جرایم طی شود، انجام می داده است).


الهیار صالح 12 ملاقات بین الهیار صالح و علی امینی و تحولات جدید در جبهه ملی

ص: 765

الهیار صالح 12

خیلی محرمانه

یادداشت مذاکرات16 نوامبر 1963 برابر با 25 آبان 1342

موضوع : ملاقات بین الهیار صالح و علی امینی و تحولات جدید در جبهه ملی

مکان : منزل آقای میلر

شرکت کنندگان : آقای سیروس غنی دبیر بانک توسعه صنایع و معادن

1 در 23 آبان سیروس غنی و فریدون مهدی با الهیار صالح ملاقات کردند. آقای غنی گفت که الهیار

صالح به آنها گفته بود که امینی با وی ملاقات کرده بود تا در مورد وضعیت جاری سیاسی گفتگو کند و

نظرات او را راجع به یک ائتلاف احتمالی جویا شود. صالح به غنی گفت که امینی و وی در مورد تمام

موضوعات اصلی منجمله نفت و امور خارجی موافقت داشتند. طبق گفته غنی، صالح اظهار داشت که

سازمان جبهه ملی به تمام تعهدات گذشته، از جمله موافقت نامه های نفتی احترام می گذارد. صالح به امینی

گفت که وی از وضعیت نفتی در سطح جهان به خوبی اطلاع دارد و جبهه ملی تلاش خواهد نمود،

موافقتنامه نفت را فقط از طریق راههای منطقی امکان پذیر، تغییر دهد.

غنی گفت صالح به امینی متذکر شد که عناصر اصلی جبهه ملی به خاطر اقدامات گذشته وی به او

اعتماد ندارند ولی جبهه ملی هر گونه جنبش ملی واقعی را از جمله جنبشی که در صورتی که امینی به

قدرت رسید آن را رهبری نماید، حمایت می کند.

2 غنی گزارش داد که صالح هنوز در مورد تاکتیکهای آینده جبهه ملی تصمیم نگرفته است و نیز هنوز

شورای هفت نفره یا یک شورای اجرائی جدید را انتخاب نکرده است. صالح هنوز بر سر این موضوع بحث

می کند که آیا به همان صورتی که شایع بوده است، شورایی اجرائی متشکل از اعضای جوانتر و فعال تر

جبهه ملی انتخاب کند یا نه.

طبق گفته غنی صالح راجع به جانشینی خودش به طور جدی فکر می کند و از نیاز به آماده کردن

رهبریتی جدید برای جبهه ملی که در آینده نزدیک زمام جبهه ملی را به دست گیرد، به خوبی آگاه می باشد.

صالح اضطرابش را در مورد دانشجویان دانشگاه برای غنی ابراز نمود. غنی گفت که آنها از رهبریت

صالح جدا شده اند و اظهار می دارند از آنجایی که هیچ گونه راهنمایی از بالا وجود ندارد، دانشجویان

مجبورند امور خود را هدایت نمایند. صالح به غنی گفت، هنگامی که وی در زندان بوده است جلساتی

طولانی با ساواک داشته است و پاکروان پرونده های حجیمی از 976 رهبر دانشجویان و لیست دیگری از

000/3 دانشجویی که در صورت بروز دردسر دستگیر خواهند شد به او نشان داده بود. صالح

نمی خواست که رهبران جوانتر جبهه ملی بی جهت به زندان انداخته شوند یا مورد ضرب و شتم قرار گیرند.

غنی همچنین گفت که صالح تأکید داشت دلیری بی خود در مقابل تاکتیکهای زیرکانه و زور رژیم شاه کافی

نیست. طبق گفته غنی صالح معتقد است که فساد ذاتی رژیم درست به اندازه دلیری جنگجویانه بعضی از

اعضای آن (جبهه ملی) در به قدرت رساندن جبهه ملی عاملی بزرگ می باشد.



الهیار صالح 13 تحولات در جبهه ملی

ص: 766

الهیار صالح 13

خیلی محرمانه

15 آوریل 1964 برابر با 26 فروردین 1343

آقای مارتین اف هرتز

جوزف پی لورنز

تحولات در جبهه ملی

نادر صالح موقع نهار به من گفت به استثنای میزان مشخصی از نیرنگ بازی برای کسب مقام در میان

رهبری، در حال حاضر کار کمی در جبهه ملی صورت می گیرد. فقط 4 کرسی از 7 کرسی کمیته اجرایی پر

شده است. الهیار صالح در حال حاضر در تلاش پیدا کردن افرادی شایسته برای 3 کرسی دیگر می باشد. او

یکی از کرسیها را به فریدون مهدوی پیشنهاد کرد که وی آن را رد کرد. اگر چه دلیل آشکار امتناع او این بود

که وی به وسیله رهبریت محافظه کار شکست داده شده است، صالح این طور فکر کرد که دلیل واقعی

ممکن است احساس قوی مادر مهدوی به اینکه وی در سیاست فعالیت کمتری داشته باشد، بوده است. در

هر حال الهیار صالح عملاً قصد داشته که به مهدوی اختیار فوق العاده ای بدهد؛ اکنون به همان اندازه ای که

وی می خواسته خون جدیدی در رگهای سازمان جاری کند، هیچکس در نسل جوانتر باقی نمانده بود که

وی احساس کند شایستگی انتصاب در کمیته اجرائی را داشته باشد. طبق گفته صالح مشکل دیگر رهبری

این بود که غلامحسین صدیقی به طور حتم از شرکت فعالانه در امور جبهه ملی خودداری نموده بود. در

حالی که عقاید صدیقی به میزان زیادی با عقاید الهیار صالح تفاوت ندارد، صدیقی دوست داشت که

خودش کارها را اداره کند و مایل نبود که به دیسیپلین حزب تسلیم شود.

صالح گفت که وی چیزی در مورد تماس بین دولت منصور و جبهه ملی نمی داند. او توضیح داد که به

نظر وی در حال حاضر حتی احتمال کمتری برای ایجاد یک رابطه حسنه از زمانی که دولتهای علم و امینی

به قدرت رسیدند، وجود دارد. چون که دولت فعلی به مسائل اقتصادی توجه بیشتری دارد تا به هرگونه

اعطای آزادی در محدوده سیاسی. صالح می خواست ارزش نامه اخیر مصدق به دانشجویان ایرانی در

خارج را پایین بیاورد. او گفت که نامه مصدق در حقیقت شدیدا از سیاست معتدل فعلی جبهه انتقاد می کرد،

اما مصدق برای سالها از رهبری انتقاد می کرد و تنها اثر گفته های وی این بوده که به عناصر تندرو جبهه ملی

حرفی برای گفتن داده بود.

در اظهار نظر راجع به امکان آشوب مذهبی در محرم، صالح گفت که تحت هیچ شرایطی چنانکه

آشوبی وجود داشته باشد، جبهه ملی با روحانیت همکاری نخواهد کرد. او گفت که الهیار صالح به خاطر

اینکه اهداف نهایی جبهه ملی شدیدا با اهداف ملاها تفاوت دارد، تصمیم گرفته بود که جبهه هرگز نیروها را

بر علیه دولت با آنها یکی نخواهد کرد. صالح اضافه کرد، زمانی که وی در زمستان گذشته در زندان بوده

است، تحت تأثیر حرارت مذهبی صادقانه رهبران نهضت آزادی ایران، خصوصا مهدی بازرگان قرار

گرفت.

او گفت اینها تنها افرادی بودند که می توانستند فعالانه با ملاها همکاری کنند و کردند و اگر آزمایشی به

عمل آید، نهضت آزادی بدون شک در حال حاضر حمایت عظیم تری در میان مردم عادی خواهد داشت تا

جبهه ملی.


الهیار صالح 14

ص: 767

الهیار صالح 14

خیلی محرمانه

از : سفارت آمریکا تهرانتاریخ: 2 می 1964 برابر با 12 اردیبهشت 1343

به: وزارت خارجه واشنگتن

صالح از مقام ریاست شورای اجرایی جبهه ملی استعفا کرد، که در استعفای تمام اعضای دیگر شورای

اجرایی تسریع به عمل می آورد. انتقاد از رهبری صالح توسط مصدق دلیل استعفا دانسته می شود.

هلمز


الهیار صالح 15 تحولات دیگر در میان رهبری جبهه ملی

الهیار صالح 15

خیلی محرمانه

6 می 1964 برابر با 16 اردیبهشت 1343

آقای دانیل او. نیوبری

جوزف پی. لورنز

تحولات دیگر در میان رهبری جبهه ملی

نادر صالح دیروز در موقع نهار به من گفت، برادرش الهیار صالح قطعا از فعالیت سیاسی کناره گرفته

است. او گفت که نامه های اخیر مصدق رقابتی را ایجاد کرده است که با توجه به وضعیت متلاشی فعلی

جبهه ملی، صالح به سادگی خود را از مخالفت موفقیت آمیز با آن ناتوان دید. او گفت سازمان جبهه ملی

اکنون در یک اغتشاش کامل می باشد. پیروان صالح نظیر مهدی آذر اولین کسانی بودند که استعفا نمودند،

در حالی که افراد دیگر در کمیته اجرائی و شورای مرکزی هنوز منتظرند. او اضافه کرد که نحوه تشکیل

مجدد رهبریت قبلاً از طرف مصدق پیشنهاد شده است که شامل انتخاب دو فرد قابل اطمینان (که یکی از

آنها ملایی به اسم زنجانی هم اکنون منصوب شده) است که آنها به نوبه خود کمیته اجرایی را از میان

نمایندگان گروههای سیاسی شرکت کننده (در جبهه) گوناگون انتخاب خواهند نمود.

سیروس غنی دیروز اظهار داشت که بیشتر هیاهوی فعلی نتیجه جاه طلبیهای شخصی است تا هرگونه

تحلیل علمی از وضعیت سیاسی فعلی. افرادی نظیر شاپور بختیار که زندگیشان را به جبهه ملی اختصاص

داده اند بیش از این نمی توانند منتظر زمان درست عمل باشند، ولی احساس می کنند که آنها بایستی

خودشان فرصت برای اقدام را به وجود بیاورند.



الهیار صالح 16 الهیار صالح رهبر جبهه ملی

ص: 768

الهیار صالح 16

26 می 1964 برابر با 5 خرداد 1343

سری

ایران

الهیار صالح رهبر جبهه ملی

الهیار صالح بنیان گذار حزب ایران که اکنون از بین رفته است. یکی از رهبران جبهه ملی مخالفین

می باشد. او سمبل احساسات ناسیونالیستی ایرانی شده است و در محبوبیت پس از محمد مصدق رهبر

ناسیونالیست بازنشسته و نخست وزیر پیشین در جای دوم قرار دارد. او که سابقا سفیر ایران در ایالات

متحده و هشت بار وزیر کابینه بوده است پیروان بیشتری از هر شخصیت فعال ناسیونالیست دیگر، دارا

می باشد. به هر حال در طول سال 1342 جبهه ملی متحمل یک سری شکست پی در پی شد. واکنش صالح

جستجو برای زمینه های مصالحه بین جبهه ملی و دولت بود. این سیاست موجب انتقادات شدیدی از

عناصر جنگ طلب جبهه ملی شد و در نامه هایی به محمد مصدق بنیان گذار مورد احترام ولی غیرفعال

جبهه ملی که از انتقاد کنندگان از صالح حمایت می نمود، به حد اعلای خود رسید، در ماه اردیبهشت سال

1343 صالح از ریاست کمیته اجرایی جبهه ملی (که از شهریور 1341 در آن مقام بوده است) استعفا کرد.

صالح مردی است مردد با رفتاری آرام و سخنرانی که در شنونده تأثیر نمی گذارد.

محبوبیت او به صداقت سازش ناپذیرش و متعهد بودنش به اصول اخلاقی، قابل دسترس بودنش برای

پیروان وی و همکاری نزدیکش با مصدق در گذشته نسبت داده می شود، تا تبحر سیاسی. او که شدیدا ضد

کمونیست است در مقابل تمام تلاشهای حزب توده (کمونیست) برای متحد شدن با جبهه ملی مقاومت

کرده است. در جریان رفراندوم دی 1341، صالح در مخالفت با برنامه 6 ماده ای اصلاحی شاه با ملاها

همکاری کرد، چرا که وی معتقد بود آن گمراه کننده و ریاکارانه است.

موقعیت صالح در جبهه ملی کمی گمراه کننده است. هر چند وی برای سالهای زیادی رهبر محبوب آن

بود، ولی هرگز آن را کنترل نکرده است. جبهه ملی که اصلاً در 1329 به رهبری مصدق تشکیل شد،

اتحادی سست بین احزاب ناسیونالیست می باشد که توسط تجسم مصدق به عنوان رهبر و مخالفت

مشترکشان با دولت در کنار یکدیگر نگاه داشته شده اند. جبهه ملی اساسا یک جنبش طبقه متوسط

ضدکمونیست و اصلاح طلب است که بوسیله فارغ التحصیلان دانشگاه که فرصتهایشان را در ایران امروز

محدود می بینند هدایت می شود. صالح در دوره مصدق رئیس قویترین حزب جبهه ملی بود، و این حقیقت

با صداقت او که در سیاست ایران نامتعادل بود و تا حدود زیادی سبب پرستیژ فعلی او می باشد، دو چندان

گردید.

عقاید سیاسی صالح که وی در طول 39 سال فعالیت سیاسی اش به آن تکامل بخشیده، ساده و معتدل

هستند. او معتقد است که پیشرفت سریع اقتصادی تنها دفاع ایران در مقابل انقلاب طبقات تحصیل کرده

می باشد. مخالفت او با کمونیسم براساس درک روشن استراتژی روسیه و تاکتیکهای آن می باشد.

او که از تسلط اقتصادی انگلیس به اندازه تسلط سیاسی روسیه می ترسد، حمایت ایالات متحده را در

دنیایی که وی حس می کند ایران نمی تواند که به تنهایی روی پای خود بایستد، یک ضرورت می بیند. او

حامی نظام سلطنتی به عنوان یک نهاد می باشد، اگرچه از مداخله شاه در هدایت روزانه دولت منزجر

ص: 769

است. اگرچه نه حزب ایران و نه جبهه ملی هنوز ممنوع اعلام نشده اند، ولی فعالیتهای هر دو به وسیله دولت

دقیقا مراقبت می شود. صالح و بیشتر شخصیتهای برجسته جبهه ملی از دی 1341 تا شهریور 42 به خاطر

مبارزه ضد رفراندوم زندانی شدند.

صالح که چهارمین نفر از 8 پسر یک خانواده معروف می باشد در 1276 در منطقه کاشان متولد شد. او

در کالج آمریکایی تهران تحصیل کرد، جائی که به علاوه زبان مادری فارسی، فراگرفت چگونه به انگلیسی

روان و تا حدودی فرانسه صحبت کند. اولین شغلش مترجمی در هیئت نمایندگی ایالات متحده در تهران

بود.

در 1306 او از استعدادش در اداره دولت بهره جست و پس از گرفتن مقامهای مختلف در وزارت

دادگستری در 1312 وی رئیس انحصارات در وزارت دارائی شد. در 1316 به سمت ریاست کل

وزارتخانه منصوب شد در سال بعد با یک هیئت اقتصادی به مسکو فرستاده شد. در 1319 وی به عنوان

رئیس یک هیئت نمایندگی برای مذاکره در مورد یک موافقتنامه بازرگانی دو جانبه به واشگنتن آمده در

1321 وی اولین مقام کابینه را به عنوان وزیر دارائی احمد قوام به دست آورد و بعدا در همان سال رئیس

هیئت مدیره بانک رهنی ایران شد. در آبان 1341 او به عنوان یک نماینده بازرگانی رسمی به هند فرستاده

شد. در ماه اردیبهشت 1322 او به وزارت دادگستری منصوب شد، پستی که وی در ماه اردیبهشت بعد با

وجود تغییر دولت آن را حفظ نمود. در فروردین 1324 او نماینده ایران در کنفرانس بنیان گذاری سازمان

ملل در سان فرانسیسکو شرکت کرد و در آن زمان توسط مقامات ایالات متحده به عنوان کاملاً متبحر در

امور قانونی و اقتصادی و یک دوست خوب ایالات متحده توصیف شد. صالح در کابینه دوم ابراهیم

حکیمی (آذر 1324 بهمن 1324) به عنوان وزیر کشور و بعدا وزیر داخله خدمت نمود. در کابینه ائتلافی

مرداد 1325 احمد قوام، در نتیجه یک اتحاد موقت بین حزب ایران (که در سال 1322 تأسیس شد) و

حزب توده، صالح وزیر دادگستری شد. این همکاری از نظر رقیبان او و دولت به عنوان مصالحه ای بر روی

موضع بعدی ضدتوده ای وی دیده شد؛ این ناپایداری از طرف دیگری نتیجه بیزاری از انگلیسیها توصیف

شد تا احساسات طرفدار شوروی. وی که در 1329 به عنوان نماینده مجلس برگزیده شد به گروه

نمایندگان جبهه مصدق پیوست و به عنوان رئیس هیئت مشترک نفتی در مهر 1330 مصدق را در سازمان

ملل برای کمک به دفاع از ملی کردن نفت ایران همراهی نمود. در مرداد 1331 به عنوان سفیر ایران به

ایالات متحده فرستاده شد.

به دنبال سقوط مصدق در 1332 از طرف فضل اللّه زاهدی دوست قدیمی صالح از وی تقاضا شد که در

پست خود باقی بماند. در هر حال او امتناع کرد و اظهار داشت که فقط یک دولت مصدقی می تواند به بقای

خود ادامه دهد. این سخن در میان ناسیونالیستها دوستانی برای او به وجود آورد، ولی به حرفه دولتی وی

خاتمه داد. در مراجعت به ایران از مبارزه وی برای نمایندگی زادگاهش برای مجلس جلوگیری به عمل

آمد. در 1335 او به مخالفت با ظاهرسازی و فریبکاری در انتخابات دست به اعتصاب غذا زد. در 1336

او با یک بیانیه رسمی در حمایت از دکترین آیزنهاور سعی کرد تا حزب ایران را احیا کند، ولی سریعا توسط

دولت ساکت شد و حزب او تقریبا غیرقانونی شد. انتقادات پرهیجان وی از انتخابات 1339 کمک کرد تا

حرکتی به افکار عمومی بدهد، تا جائی که شاه مجبور شد انتخابات را باطل کند و تقاضای برگزاری

انتخابات جدید را بنماید. به صالح اجازه داده شد تا کرسی کاشان را به دست آورد. در طول حیات کوتاه

ص: 770

مجلس بیستم (فروردین تا اردیبهشت 1340) صالح به ارائه شکایتهایش در رابطه با روشهای انتخاباتی و

سیاست دولت ادامه داد، ولی سابقه اش در بدست آوردن حمایت برای جبهه ملی مؤثر نبود.

صالح شخصیتی است که شوخی نمی کند و گاهی اوقات خیالپرست است و وابستگیهای احساسی او

نسبت به آرمان ناسیونالیستی اغلب صحبت کردن با او را مشکل می سازد. او ازدواج کرده است دو پسر و

یک دختر دارد؛ دو فرزند دیگر در 1325 فوت کردند. جهانشاه صالح یکی از برادران او رئیس دانشگاه

تهران است و علی پاشا صالح برادر دیگر به مدت زیادی مشاور سفارت ایالات متحده در تهران بوده

است.


الهیار صالح 17 نظرات رهبران جبهه ملی در مورد وضعیت جاری در ایران

الهیار صالح 17خیلی محرمانه

کشور : ایرانتاریخ گزارش : 4 می 1966 برابر با 14 اردیبهشت 1345

موضوع : نظرات رهبران جبهه ملی در مورد وضعیت جاری در ایران

منبع: یک فرد غیر روحانی که محرم مورد اطمینان خیلی از رهبران مذهبی ایرانی می باشد. وی

همچنین به رهبران سیاسی مخالف نزدیک است، منجمله آنهایی که از جبهه ملی و نهضت آزادی ایران

هستند. هرچند به ندرت در مورد فعالیتهای سیاسی وی گزارش شده، اطلاعات وی در مورد تحولات در

محافل مذهبی معمولاً صحیح بوده است. او مکررا از سیاستهای ایالات متحده که شاه را مورد حمایت

قرار می دهد، انتقاد کرده است. او در جلسه ای که در زیر گزارش آن آمده شرکت کرد.

1 در 4 اردیبهشت 1345 تعدادی از رهبران سابق جبهه ملی در منزل الهیار صالح رئیس سابق

شورای مرکزی جبهه ملی ملاقات نمودند تا وضعیت عمومی سیاسی ایران و موقعیت جبهه ملی را مورد

بحث قرار دهند. غلامحسین صدیقی عضو سابق کمیته اجرایی جبهه ملی و علی اشرف منوچهری عضو

جبهه ملی و رئیس سابق دفتر ثبت زمین در دولت محمد مصدق در میان شرکت کنندگان جلسه بودند که

یکی از سری جلساتی بود که در سال گذشته برگزار گردید. شرکت کنندگان پس از بررسی تحولات داخلی

و بین المللی به توافق رسیدند که کمونیستها در ایران در حال پیشرفت می باشند و جبهه ملی کاری در این

مورد نمی تواند انجام دهد. صالح گفت به همان ترتیب که قدرتهای غربی دیرتر از موقع برای جلوگیری از

تجاوز کمونیستی عکس العمل نشان می دهند، وی امکان به وجود آمدن وضعیتی نظیر ویتنام را در ایران

پیش بینی می کند.

2 طبق گفته صدیقی، عدم فعالیت جبهه ملی جوانان میهن پرست کشور را به این باور کشانده است که

دولت رهبریت جبهه ملی را خریده است و تنها راه باز به جنبش ملی همکاری با کمونیستها است.

صدیقی گفت پیک ایران، رادیوی حزب توده که در بلغارستان مستقر است در میان افراد جوان مؤثر بوده

است و برخی را ترغیب نموده که همکاری با (حزب) توده برای موفقیت جبهه ملی اجباری است. صدیقی

سپس از یک دوست جوان مذهبی نقل قول کرد که گفته بود وی به این خاطر به پیک ایران گوش می کند که

تنها رادیویی است که سخنرانیهای آیت اللّه روح اللّه موسوی خمینی را پخش می نماید.

3 صالح با نظرات صدیقی موافق بود و گفت متأسفانه جبهه ملی در حال حاضر به خاطر فشار

بی رحمانه از جانب سرویسهای امنیتی دولت کاری نمی تواند انجام دهد. صالح گفت، در هر حال برنامه

اصلاحی شاه با بیدار کردن مردم حتی در دور افتاده ترین دهکده های ایران به عبارتی کار جبهه ملی را

ص: 771

انجام می دهند. او ادامه داد: آگاهی جدید سیاسی به ضرر رژیم تمام خواهد شد، ولی کمونیستها (نه جبهه

ملی) ممکن است در استفاده از آشوب سیاسی منتج از آن اولین گروه باشند.

4 نظریه: طبق گزارش منبع گروه، بقیه بحث را به انتقادات همیشگی جبهه ملی از ایالات متحده و شاه

اختصاص داد. آنها ایالات متحده را به خاطر حمایتش از شاه و به خاطر غرور بیهوده اش در دفاع از

دیکتاتورهای دست نشانده ای که بهترین منافع مردم را فدا می کنند و به خاطر تکبرش در امتناع از قبول

سیاستی اشتباه مثل ویتنام، مورد حمله قرار دادند. گروه شاه را به خاطر روش ریاکارانه اش نسبت به

وحدت اسلامی و به خاطر نادیده انگاشتن شکستش در مشاهده اینکه نفوذ شوروی در ایران رژیم او را

نابود خواهد نمود تا جائی که ایالات متحده مجبور خواهد شد تا به صورت نظامی مداخله کند و وضعیتی

دیگر نظیر ویتنام در ایران به وجود خواهد آمد، مورد انتقاد قرار دادند.


الهیار صالح 18 گفته های اخیر ضد آمریکایی الهیار صالح

الهیار صالح 18

خیلی محرمانه

به: رئیس بخش سیاسیتاریخ: 6 دسامبر 1966 برابر با 15 آذر 1345

از : منابع کنترل شده آمریکایی

موضوع: گفته های اخیر ضد آمریکایی الهیار صالح

مطالب زیر برای اطلاع شما و هر موردی که در محدوده های امنیتی تعیین شده مایل به بهره برداری از

آن هستید می باشد. هرگونه گزارش در مورد این اطلاعات از طرف شما بایستی که کنترل «عدم دسترسی

خارجیان» را داشته باشد ولی نیازی به ذکر «منابع کنترل شده آمریکایی» به عنوان منبع نیست.

(نظریه : شنیده شد که الهیار صالح اخیرا نظرات زیر را ارائه داد.)

1 متأسفانه وضعیت مأیوس کننده است. دیگر هیچ کس نمی تواند امیدی به آمریکائیها داشته باشد،

چون که آنها نیز در پی سیاست استعماری انگلیس هستند. با این حال یک تفاوت وجود دارد.... انگلیسیها

قابل انعطاف بودند، ولی آمریکائیها سمبلی از خشونت می باشند.

2 برای انگلیسیها به توافق رسیدن با افراد و همکاری با آنها امکان پذیر است، ولی اکنون آشکار شده

است که آمریکائیها اصرار به همکاری با عوامل غیر معروف، ستمگران یا افرادی که دارای خصوصیات

ستمگرانه می باشند، دارند و آنها فقط عواملی را حمایت می نمایند که از تنفر و انزجار نسبت به جامعه شان

لذت می برند. هر کس که نسبت به رعایت اصول انسانی متعهد است و یا هر شخصی با شهرت خوب هیچ

گونه ارزشی برای سیاست آمریکا قائل نیست.

3 مردم معتقدند که هر چیزی در دست آمریکائیهاست و هر چیزی از آنها سرچشمه می گیرد و آنها

می توانند تمام تغییراتی را که می خواهند و تصمیم به آن می گیرند اعمال کنند، ولی متأسفانه، آنها متقاعد

نشده اند که بایستی میانه اتخاذ نمایند و روشی میانه و صلح آمیز برای تغییرات در پیش بگیرند. متأسفانه

هرکس که از همکاری با آمریکائیها امتناع ورزد متهم به دستیاری با کمونیستها می شود.

4 تمام روزنه ها و راههای نفس کشیدن در این کشور مسدود شده اند و افراد بایستی بنشینند و منتظر

تحولات آتی شوند. در طول اقامتم در ایالات متحده مجذوب مردم آن کشور، سیاستمداران آن و افرادی

که از خصوصیات انسانی عالی برخوردارند شدم، ولی بعدا مشخص شد که سیاست استعماری ایالات

ص: 772

متحده با آموزش و تمدن آمریکائی تفاوت دارد، درست به همان صورت که سیاست استعماری انگلیس با

آموزش و تمدن انگلیسی تفاوت دارد.

5 در هر صورت هیچ چیزی نمی توان بدون تأیید قبلی آنها انجام شود. بنابراین هیچکس نباید به آنها

امیدی ببندد. من نیز طرفدار نظریه روحانیون شده ام امید به خدا و به تحولات آینده.



کتاب بیست و دوم

احزاب سیاسی در ایران (3)

ص: 773

ص: 774

احزاب سیاسی

در ایران (3)


غلامحسین صدیقی 1 اطلاعات بیوگرافی تکمیلی

ص: 775

غلامحسین صدیقی 1

اطلاعات بیوگرافی تکمیلی

خیلی محرمانه غلامحسین صدیقی

در تکمیل گزارش سی . بی . دی به تاریخ 27 دی 1329

زندگی حرفه ای

1308 عازم فرانسه شد

1316 درجه دکترا در ادبیات خود را از دانشگاه پاریس دریافت کرد.

1325 استاد فلسفه جدید و جامعه شناسی در دانشگاه تهران بود.

21 آذر 1330 وزیر پست و تلگراف و تلفن در کابینه مصدق

ملاحظات:

انتصاب دکتر صدیقی به پست وزارت از نظر بسیاری از صاحب نظران غیرمترقبه بود، زیرا او هرگز

دنبال پست دولتی نبوده و بارها عدم علاقه خود را نسبت به سیاست روزمره ابراز داشته است. علاوه بر این

به عنوان استاد فلسفه و جامعه شناسی کمتر احتمال می رود که وی در سمت وزیر پست و تلگراف چیزی

عرضه کند. بجز شرکت فعالانه خود در یونسکو، دکتر صدیقی همچنین یک چهره چندان سرشناسی نبوده

و در خارج از دانشگاه ناشناخته است. عقیده بر این است که این انتصاب احتمالاً موقتی باشد و هدف آن

کمک به پر کردن شکافها در کابینه بیمار دکتر مصدق تا تکمیل انتخابات باشد. هیچ منبعی نتوانسته است

اطلاعاتی در باره روابط قبلی دکتر صدیقی با دکتر مصدق یا سایر اعضاء جبهه ملی فراهم کند.


غلامحسین صدیقی - 2 اطلاعات بیوگرافی

غلامحسین صدیقی- 2

خیلی محرمانه

اطلاعات تکمیلی بیوگرافیک

تاریخ: 9 مرداد 1341

غلام حسین صدیقی

تکمیلی گزارش سی بی دی سفارت در تاریخ 27 دی 1329 و اطلاعات بیوگرافی تکمیلی سفارت

مورخه 26 آذر 1330

زندگی حرفه ای

6 مرداد 1331 به وزارت کشور در کابینه دوم مصدق منصوب شد.

ملاحظات:

در حالی که دکتر صدیقی خواص ویژه ای برای اینکه او را برای سمت جدید واجد شرایط کند ندارد و

مرد آرام و میانه رو و دانشمندمآب است، مورد اعتماد کامل دکتر مصدق می باشد. خانواده های صدیقی و

مصدق دوست دیرینه هستند و هنگامی که صدیقی در کابینه قبلی خدمت می کرد، ثابت کرد که مردی است

که نخست وزیر می تواند بر او تکیه کند، هر چند نسبت به سیاست روزمره چندان علاقه ای ندارد. اگر

انتخابات پیشرفت کند، وزیر کشور مرد چنین میدانی است که قابل اعتماد بوده و شاید مستعد اینکه تحت

فشار قرار بگیرد می باشد، به ویژه اگر انتخابات طبق نقشه های جبهه ملی پیش برود.


غلامحسین صدیقی 3 مصاحبه با غلام حسین صدیقی

ص: 776

گزارش اطلاعاتی حوزه مأموریت غلامحسین صدیقی 3خیلی محرمانه

غیرقابل رؤیت برای اتباع بیگانه / همچنان تحت کنترل است.

کشور: ایران

موضوع: مصاحبه با غلام حسین صدیقی

1 بیوگرافی

2 عقاید.

تاریخ: 26 تیر 1340

منبع ناظر واجد صلاحیت آمریکایی (معمولاً قابل اعتماد)

ارزیابی محتویات، احتمالاً حقیقت دارد.

مکان ایران تهران 26 تیر 1340

1 اطلاعات بیوگرافیک در باره غلامحسین صدیقی عضو شورا و کمیته اجرایی جبهه ملی

الف: سن: 55 سال

ب: تحصیلات: در ایران و فرانسه. دارای درجه دکترا

ج: زبانهایی که بلد است: فارسی، فرانسه، عربی، انگلیسی (کتابهای فنی مطالعه می کند، ولی صحبت

نمی کند).

د: شغل: استاد فلسفه و جامعه شناسی در دانشگاه تهران

ه: مسافرت: به اغلب کشورهای اروپایی از جمله انگلستان سفر کرده است و همچنین به مصر، لبنان، ترکیه

و افغانستان.

و: صدیقی متأهل و دو دختر و یک پسر دارد. قد وی نسبت به یک ایرانی متوسط است. نحیف و لاغر

می باشد. سرش طاس است و لبه ای از موهای رو به خاکستری دارد. او جغد مانند از پشت عینکهای

خویش در زیر ابروان پرپشت نگاه می کند.

صدیقی قبلاً خانه ای در مقابل سفارت آمریکا در تهران داشت، ولی پس از رهایی از زندان و در نتیجه

فشار اقتصادی ناگزیر به فروش خانه شد و در آن زمان او و خانواده اش به محلی که خانه پدری بود و مادر

وی در آن زندگی می کرد، منتقل شدند. خانه اخیر که وی همچنان در آن زندگی می کند، در مرکز تهران و در

یک محیط همسایگی خوب قرار گرفته، ولی از آن زمان به بعد پر از جمعیت شده و اکنون اواسط شهر به

شمار می رود و مرکب از خانه های محقری است که در یک خیابان درختی مارپیچ کنار یکدیگر قرار

گرفته اند. خود خانه او در جریان چند سال گذشته تجدید ساختمان شده و یک خانه محقر و در عین حال

مدرن، ولی نه با زرق و برق و تمیزی است. این خانه به گفته خود صدیقی در نقطه مقابلی در برابر

«خرابه ها» قرار گرفته است.

ز: صدیقی تا روی کار آمدن محمد مصدق وارد سیاست نشده بود و در آن زمان به سمت وزیر پست و

تلگراف و تلفن و سپس به سمت وزیر کشور منصوب شد. پس از سقوط مصدق، صدیقی مدت 10 ماه

زندانی شد. صدیقی مدتها یک عضو با نفوذ استادان دانشگاه تهران بوده است و در کمیسیونهای متعدد

فرهنگی بین المللی خدمت کرده است. از جمله مدت چندین سال در کمیسیون یونسکو بوده و ریاست آن

را به عهده داشته است. صدیقی روابط صمیمانه ای با جبهه ملی و گروههای قبلی آن از زمان خلاصی خود

ص: 777

از زندان، داشته است. او یکی از بانفوذترین رهبران شورای جبهه ملی است و در 20 تیر 1340 به عضویت

کمیته اجرایی جبهه ملی به همراه الهیار صالح درآمد.

ح: صدیقی صدای پرطنینی مانند آواز خواندن دارد که ویژه نقالان سبک قدیمی ایران است. رفتار او

کاملاً استادمآبانه است و اگر مانعی در پیش پایش نیاید به تفصیل صحبت می کند، به طوری که به محض

اینکه آغاز شود، دیگر پایانی ندارد. او برای رسیدن به نکته مورد نظر زمینه های متعددی را طرح می نماید

و پس از چند فقره حاشیه رفتن به نکته مورد نظر می پردازد.

او مردی است مغرور و خودبین که خود را در درجه اول به عنوان یک «دانشمند» (و دانشجوی علوم

اجتماعی) تلقی می کند. او سابقه و زمینه «علمی» خود را به عنوان شالوده بیشتر اظهارات و پیش بینی های

خود قرار می دهد، او به اینکه به یک اساس تئوریک یا فلسفی صحبت با اقدام کند، متمایل است. در حالی

که او به ظاهر از استعداد طنز برخوردار نیست، معذالک در درک لحن اظهار نظر مسائل بسیار

سریع الانتقال است. لفاظی و پرحرفی صدیقی تأثیری از روده درازی او در مخاطب ایجاد می کند، ولی

علیرغم این امر، شخصیت او و قدرت و قاطعیت او در مخاطب تأثیر می گذارد. او در بیان عقاید مشروح

ذیل صمیمی به نظر می رسید و خاطرنشان ساخته است که آماده است که همین اظهارنظرها را برای هر

مخاطب دیگری تکرار کند.

2 مراتب زیر عقاید ابراز شده از سوی صدیقی در باره مسائل مختلف سیاسی است.

کمکهای اقتصادی: در درجه اول دو نوع کمک اقتصادی وجود دارد، وامها و کمکهای بلاعوض، وامها

برای ما کمتر از کمکهای بلاعوض که هیچ گونه شرایطی به آن تعلق نمی گیرد قابل قبول است. از سال

1330 کمکهایی که ایالات متحده به کشور ما داده است، در واقع بسیار زیاد بوده است. متأسفانه این

مساعدت به نحو شایسته ای به کار نرفته است، این گونه کمکها می بایستی برای مقاصد عمرانی و تولیدی

به مصرف می رسید، ولی متأسفانه برای چنین طرحهایی به کار نرفته، بلکه بیشتر برای امور نسبتاً بی فایده

و برای امور غیر تولیدی از قبیل دستگاه نظامی ما بوده است. چقدر بهتر بود اگر همه این کمکها به یک

مصرف تولیدی می رسید. نه تنها وامها و کمکهای بلاعوض که شما در طی 10 سال گذشته به ما داده اید و به

یک میلیارد دلار می رسد، بلکه همه درآمد ملی ما نیز از جمله مبالغ زیادی که از صنایع نفت کسب کرده ایم

به مصرف اموری رسیده است که به سود ملت ما نبوده است و بیشتر آن به هدر رفته است و قسمت زیادی

به مصرف برنامه هایی که صحیح نبوده رسیده است و من نگران این هستم که قسمت زیادی از آن به سرقت

رفته و یا اختلاس شده و یا به هر صورتی از میان رفته باشد. مبالغ زیادی برای اموری که اهمیت ندارد

صرف شده است. بدون نظارت دقیق و قانونی مبالغ زیادی پول به جیبهای اشخاص خصوصی سرازیر

شده است. قبل از اینکه ما برنامه های رشد و عمرانی را آغاز کنیم و قبل از اینکه متحمل بدهیهایی بشویم

که بازپرداخت آن سالها به طول خواهد انجامید، بایستی منابع ملی مادی و معنوی خود را جمع و جور

کنیم و کوششهایی برای بالا بردن خودمان بنماییم. ما بایستی ابتدا خودمان را به صورت یک واحد

درآوریم چیزی که تا به حال نبوده ایم و راهی که برای تحقیق آن لازم است از طریق اصلاحاتی است که

می تواند از لحاظ سیاسی عملی شود. ما باید در باره تواناییهای خود برای اینکه کاری انجام بدهیم، ایمان

داشته باشیم و بایستی ابتدا خودمان را با موقعیتی بالا ببریم که اعتماد و احترام بیگانگان را به دست آوریم

و به آنها اطمینان بدهیم که پولی را که آنها به ما می دهند، چه به عنوان وام و یا کمک بلاعوض به نحو

ص: 778

صحیحی برای مقاصد شایسته به مصرف خواهد رسید. تا زمانی که ما بتوانیم چنین کاری را انجام بدهیم،

باید بکوشیم از درخواست کمکهای اضافی بپرهیزیم، البته از سوی دیگر مستمند هستیم. ما نمی توانیم

صبر کنیم تا همه مراحل طی شود، ما باید به خاطر داشته باشیم که خدا آنهایی را که به خود کمک می کنند

کمک می کند و باید هرچه از دستمان برمی آید برای به دست آوردن کمک دیگران انجام دهیم. ولی

هنگامی که به هشت سال گذشته نگاه می کنیم بسیار افسرده می شویم، معذالک قبول داریم که نباید تنها از

یک کشور کمک بپذیریم و نباید کمک را از کشورهایی بپذیریم که شرایطی برای کمکهای خود تعیین

می کنند تا اهداف سیاسی خود را که با هدفهای ما تفاوت دارد، دنبال کنند.

کمک فنی: در میان مستشاران بیگانه احتمالی که می توانند به کشور بیایند و در واقع به کشور آمده اند،

مستشاران متنوعی وجود داشته اند، ولی همه آنها منشاء کمک نبوده اند. من معتقدم که ما نیاز مبرمی به

مستشاران خارجی داریم. من بسیار متأسفم از اینکه قبول کنم که زمینه های فنی بسیاری وجود دارد که ما

در آن نقایص بسیاری داریم، ولی بسیار بهتر می بود اگر این مستشاران از کشورهایی می آمدند که

انگیزه های سیاسی ویژه ای در این کشور ندارند. ما در زیر سلطه یک کشور بیگانه یا کشور دیگری یکصد

و سی سال تجربه داریم. ما برای یک چنین اوضاعی ناآشنا نیستیم، ولی ما احساس یک نفرت بزرگی

نسبت به این طور نیروها به دست آورده ایم. از آنجایی که کاملاً یقین داریم که هر تکنسین روس و هم

چنین هر سازمان یا مؤسسه دیگر شوروی تابع فلسفه و اهداف سیاسی بین المللی اتحاد جماهیر شوروی

است، نمی توانیم مستشاران فنی شوروی را بپذیریم. ظرف نه یا ده سال گذشته ایالات متحده نقش جدی

در زندگی سیاسی ما ایفا کرده است و من نمی توانم یقین داشته باشم که ایالات متحده می تواند مساعدت

فنی خود را از اهداف سیاسی خویش مجزا کند.

کمک از طرف شوروی: تنها کمکی که می توانیم احیاناً از اتحاد جماهیر شوروی به دست آوریم

عبارت از کمکهای بلاعوض است و نه وامها که مطلقاً بدون شرایط به ما داده می شود. ما کاملا قبول داریم

که با هیچ خطر دیگری از هیچ کشور دیگری به بزرگی خطری که از جانب اتحاد شوروی می آید مواجه

نیستیم. تمامی استقلال و ملیت و سنتها و مذهب ما از سوی شوروی مورد تهدید قرار می گیرد. من روز

جمعه گذشته در اینجا به مردم (سالها عادت صدیقی این بوده است که هر جمعه در خانه خود بار عام بدهد.

حکومت اغلب به صدیقی گفته است که این عادت را ترک کند ولی او چنین کاری نکرده است و هر جمعه

عده زیادی که گاهی از صد نفر هم تجاوز می کند در خانه او اجتماع می کنند.) هنگامی که یکی از آنها

درباره شورویها از من سئوال کرد گفتم که می توان به آسانی ادامه مناسبات کنونی را با آمریکا به مدت

150 سال تصور کرد و در پایان آن دوره هیچ کس نمی تواند انتظار داشته باشد که ایران به صورت یکی از

ایالات آمریکا درآید، ولی به آنها گفتم که ظرف کمتر از 5 سال، اگر شورویها برتری پیدا کنند، ایران به

عنوان یک موجودیت و به عنوان آنچه که ما آن را می شناسیم برای ابد از میان خواهد رفت. اگر به شورویها

راهی برای تبلیغاتشان و رخنه سیاسی شان در ایران بدهیم، این امر به منزله خودکشی خواهد بود. ایران

پیوندهای دیرینه ای با غرب دارد، در حالی که اغلب جزئی از خاور زمین به شمار می رویم، از لحاظ

سنتی، نسبت به فرهنگ و تمدن غرب گرایش داشته ایم و می دانیم که همان طوری که گفتم، همه سازمانها و

نهادها و شخصیتهای شوروی، هرچه که باشند، پایبند دنبال کردن ایدئولوژی شوروی هستند. مصدق و

ما مرتکب اشتباهات بزرگ شده ایم، ولی کمک بزرگی که مصدق انجام داد این بود که وی به ملت ایران

ص: 779

نشان داد که راه دیگری نیز بجز رژیم فاسد مرکب از مرتجعین قدیمی و اشخاص دور و بر شاه، غیر از

کمونیستها، وجود دارد. مصدق نشان داد که راه سومی را که ایران می تواند انتخاب کند وجود دارد.

بیطرفی: من باید کلمه «بیطرفی» را رد کنم. من معتقد نیستم که در جهان امروز ملتی مانند ایران

می تواند واقعاً بیطرف باشد. من می خواهم و معتقدم که این موضوع برای دوستان من در جبهه ملی که

طرفدار استقلال واقعی ایران در امور بین المللی هستند نیز صدق می کند. ما می خواهیم که قادر باشیم تا

مناسبات با کشورهای خارجی را براساس اینکه آیا آنها به نفع ایران هستند یا خیر بپذیریم، یا رد کنیم. ما

امروز نمی توانیم حقیقتاً بیطرف باشیم. خواه ناخواه باید این واقعیت را بپذیریم که بایستی مناسباتی را با

سایر حکومتها حفظ کنیم و انشعابات این عقیده طوری است که بی طرفی واقعی، یعنی اینکه با یکی از

طرفها بیشتر از طرف دیگر هم صف نباشیم، چه از لحاظ داخلی و چه از لحاظ بین المللی، غیر ممکن است.

دنیا به دو قسمت تقسیم شده است، بلوک شوروی و غرب. نمی توان از این اوضاع به کلی برکنار بود و مردم

ایران بیش از پیش از این اوضاع و دیگر واقعیتهای زندگی آگاه شده اند. اکنون مردم ایران بیش از ده سال

قبل آگاهی پیدا کرده اند. آنها هم اکنون بیش از هر زمانی در گذشته می پذیرند که چه چیزهایی در جهان و

ایران رخ می دهد حتی در شرایط استقلال کامل نمی توانیم به نحوی که سوئد و سوئیس بیطرف هستند،

بیطرف باشیم. ولی منافع ایران باید در درجه اول قرار گیرد و ما باید آزاد باشیم تا این منافع را دنبال کنیم.

این است آنچه که من ترجیح می دهم آن را بیطرفی با نرمش و متحرک بنامم. ولی نظر خود را درباره

شورویها بیان داشتم و یقین دارم که ایران به غرب متمایل بوده و همچنان متمایل به غرب خواهد بود.

سنتو: شما پاسخهای مربوط به سنتو را می توانید در ایالات متحده پیدا کنید. روزنامه های شما و

سیاستمداران شما و بهترین تحلیلگران شما و بسیاری دیگر در باره سنتو چه می گویند؟ حتی بعضی از

سناتورهای شما مانند همفری و فولبرایت متوجه شده اند که سنتو چندان ارزشی ندارد. اساس سنتو

چیست؟ آیا می تواند چیزی جز دفاع از بعضی از رژیمها در مقابل تهدید از یک جا یا جای دیگر باشد؟ آیا

جنبه های اقتصادی و اجتماعی سنتو، معنی واقعی امر را دارد یا اینکه صرفاً یک زینت ویترینی است؟ آیا

سنتو وظیفه اولیه دفاع خود را در حال حاضر انجام می دهد؟ به عقیده من خیر. در حال حاضر هیچ کس

مایل نیست سمت دبیر کلی این سازمان را بپذیرد. علاوه بر این واقعیت که این سازمان یک سازمان

بی فایده و فاقد ظرفیت انجام وظیفه اساسی خود است. متأسفانه این سازمان یک عامل کمک کننده به

تشدید جنگ اعصاب و جنگ سرد می باشد. ولی لزومی نیست که احساسات را علیه سنتو تحریک کنیم و

یا برای انحلال آن بکوشیم. به هر صورت اگر بازوی شخصی برای مدت طولانی کاری انجام ندهد، چه

اتفاق می افتد. از کار خواهد افتاد. و پایان سنتو هم همین خواهد بود. به هر صورت قبلاً پیمان سعدآباد

داشته ایم، آیا این پیمان هرگز فسخ شد؟ خیر. ولی دیگر به عنوان یک سند معتبر و معنی دار وجود ندارد.

پیمان دو جانبه: به طور وضوح اصل اساسی این سند دفاع از ایران در مقابل تجاوز است. من احساس

می کنم که پشتیبانی از ایران در مقابل تهدیدهای خارجی را می توان به شکل بهتری انجام داد و درجه اول

از طریق اصلاحات اقتصادی و اخلاقی کشور، تا اینکه بتوان ایران را به صورت یک موجودیت قابل دوام

درآورد. این امر از طریق کمک و مستشاران فنی و غیره امکان پذیر است. هرچند شورویها از چنین

پیشرفتی در ایران خشنود نخواهند بود، لااقل این امر شورویها را به مخالفت با ما نخواهد برانگیخت و

بهانه ای به دست آنها نخواهد داد تا به ایران حمله کنند. تا آنجایی که من درک می کنم این پیمان دوجانبه با

ص: 780

استقلال ما ناهماهنگ نیست، ولی از سوی دیگر برای ماهم چندان کمکی نمی باشد.

حجم دستگاه نظامی: من در این رشته کارشناس نیستم و تنها یک کارشناس می تواند جواب

شایسته ای در باره این مسئله به شما بدهد، ولی حتی برای من کاملاً روشن است که اختصاص 40 درصد از

بودجه یک کشور رشد نیافته و حتی عقب مانده مانند ایران برای دستگاه نظامی، به هیچ وجه با عقل و

منطق جور درنمی آید. من همچنین می توانم ببینم که اگر بودجه نظامی به طور مساوی در میان دویست

هزار سرباز و درجه دار تقسیم می شد، شما نتیجه حیرت انگیزی را مشاهده خواهید کرد. روشن است که

پول به مصرف تجهیزات می رسد نه سربازان. با توجه به سطح کنونی آموزش و تجهیزات، شاید ما سربازان

زیادی برای نیاز خودمان نداشته باشیم، ولی یقین دارم که با بهبود کیفیت می توانیم از لحاظ کمیت به

نیروی کمتری اتکا داشته باشیم.

هیئت حسن نیت برای اتحاد جماهیر شوروی: من صد در صد یقین ندارم که این موضوع صدق کند،

ولی کلمه ای که فرانسویها برای آن به کار می برند، «شانتاژ» است که چیزی جز باج گیری و باج خواهی

نیست. هرگاه که حکومت چیزی می خواهد و آن چیز به آسانی و سرعت به دست نمی آید، اعم از اینکه پول

بیشتر یا تأیید مجدد، پشتیبانی ایالات متحده از رژیم باشد، حکومت ایران به سوی شوروی نگاه می کند و

لبخند می زند، صرفاً برای اینکه از آمریکا باج گیری کند. موضوع جالب این است که چنین کاری اثر خود

را نیز دارد. من بین طریقه برخورد و برداشت پرزیدنت آیزنهاور و پرزیدنت کندی نسبت به این مسئله

تفاوت قابل ملاحظه ای را می بینم. پس از اینکه کندی اعلام داشت که به کمک یک کشور صرفاً به خاطر

اینکه این کشور اعلام می دارد که با یک خطر کمونیستی رو به روست، نخواهد آمد، شاه بلافاصله احساس

سرما خوردگی کرده است. اخیراً با توجه به شایعه این سفر حسن نیت، شاه ظاهراً کوشیده است این بازی را

تکرار کند، ولی چنین به نظر می رسد که این بار بازی نگرفته است. شورویها نیز آنقدر احمق نیستند و آنها

از یک چنین اوضاعی حداکثر بهره برداری را به نفع خود خواهند کرد.

شناسایی چین کمونیست: آیا جهان باید اجازه بدهد که صدها میلیون نفر در برابر جهان بدون کنترل و

بدون مجوز و بدون نظارت پراکنده شوند. در دنیایی که می کوشد تا نظم را برقرار کند، آیا یک چنین توده

عظیمی را از مردم باید به حال خود رها کرد و مطرود ساخت که امکان بیابند تا مانند جنایتکاران، هر چه

دلشان می خواهد رفتار کنند. آیا ما می توانیم این میلیونها نفر را نادیده گرفته و بر روی چین ملی به عنوان

یک عامل بزرگتر حساب کنیم؟ آنها باید به رسمیت شناخته شده و به سازمان ملل متحده راه یابند. رها

کردن چینیها به حال خود دردی را دوا نمی کند. آنها باید وارد جامعه بین المللی شوند و به احساس وزنه

افکار عمومی و فشار افکار عمومی وادار شوند. همان طوری که سایر ملل نیز در چنین موقعیتی قرار

دارند.

نفت و کنسرسیوم: ظاهراً منافع ایران به اندازه کافی حفظ نمی شود. علی امینی نخست وزیر و متین

دفتری وعده دیگری این امر را قبول کرده اند. دوازده نفر از استادان دانشگاه به دلیل انتشار اعلامیه ای در

شکایت از نقایص قرارداد کنسرسیوم از کار خود اخراج شدند. سال گذشته در یکی از اجتماعات عمومی

من به مخاطبان خود گفتم «در امور اجتماعی کاری را یا از طریق انقلاب و یا از طریق به کار بردن

فعالیتهای قانونی انجام می دهند،» من هنوز هم همان طور که آن زمان احساس کرده بودم، احساس می کنم

که بایستی قرارداد با کنسرسیوم را تنها از طریق بحثهای قانونی و آرام درباره این موضوع با سایر طرفهای

ص: 781

ذیحساب عملی کرد. احساس می کنم که قرارداد بایستی در معرض تجدید نظر قرار بگیرد ولی اگر من

نخست وزیر بودم اجازه می دادم که این قرارداد همچنان باقی بماند تا هنگامی که بتوانیم نسبت به اصلاح

آن از طریق وسایل قانونی و عقلایی اقدام کنیم. اساس این است که قانون باید راهنمای ما باشد. تنها راهی

که می توانیم به نحو عقلایی انتظار داشته باشیم تا قرارداد کنسرسیوم را تغییر دهیم، انجام این کار از طریق

مذاکرات دوستانه است. به طوری که نتایج این مذاکرات از سوی یک مجلس نماینده مردم که به نحو

قانونی و شرافتمندانه ای انتخاب شده باشند، مورد تصویب قرار گیرد.

شاه: ما کاملاً آماده ایم با شاه کار کرده و زندگی کنیم. ما نمی توانیم شاه را از سنت سلطنت جدا سازیم

چیزی که ریشه های عمیق و اهمیت بسیاری در سنت ایرانیان دارد. من شاه را خوب می شناسم من در

سمت وزیر با او رفت و آمدی داشتم، اگر او تصمیم بگیرد که سلطنت کند و نه حکومت با جبهه ملی به هیچ

دشواری برخورد نخواهد کرد، بلکه برعکس مشاهده خواهد کرد که بیشتر از هر زمانی مورد احترام

خواهد بود. مردم برای مقام سلطنت محبت و احترام زیادی قائلند. من این امر را 20 سال پیش هنگامی که

شاه مرحوم هدف تیراندازی در دانشگاه قرار گرفت، به خوبی به یاد دارم. من در منزل نشسته بودم و

هنگامی که این خبر را شنیدیم همسر من و خدمتکاران ما گریه کردند و خود من از این ماجرا به شدت

تحت تأثیر قرار گرفتم. متأسفانه شاه کنونی شخصاً قسمت اعظم این احترام سنتی را از طریق مداخله

شخصی خود در امور دولتی از دست داده است. او می توانست بیشتر حیثیت قبلی خود را، اگر می خواست،

دوباره به دست آورد. در میان مردم قدرت معنوی بزرگی وجود دارد و این قدرت می توانست نسبت به شاه

ایثارگرانه باشد و شاه می توانست به عنوان مظهر وحدت مردم خدمت کند. آنچه که ما می خواهیم این است

که قانون اساسی مورد احترام قرار گیرد، همان طوری که ما در هر گامی از امور خود آن را محترم

می شماریم. اگر شاه از تصریحات قانون اساسی پیروی کند، یقیناً می توانیم با هم کار و زندگی کنیم. اگرچه

از سوی دیگر ما، یعنی جبهه ملی، نمی توانیم همچنان پیش رفته و در چنین مرحله ای نسبت به شاه کرنش

کنیم. علاوه بر این بگذارید خاطرنشان کنم که من معتقد نیستم که حالا زمان تأسیس جمهوری در ایران

باشد.

انتخابات: امینی نخست وزیر در جریان انتخابات گذشته گفت که نجات کشور به اصول دمکراسی

پارلمانی بستگی دارد. او از آن زمان در باره انتخابات زیاد صحبت کرده است. او از ما تقاضای صبر کرده

است و از دیوان عالی خواسته است تا در این باره اعلام رأی کند. ما همچنان صبر کردیم. دیوان عالی رأی

داد که قانون رسا است و نمی توان از لحاظ قانونی بدون یک مجلس، قانونی را تغییر داد و اینکه از لحاظ

قانونی نمی توان انتخابات را بیش از این به تأخیر انداخت. ما فقط می خواهیم ببینیم که قانون مراعات

می شود. این نخستین دلیلی است که ما به خاطر آن خواستار انتخابات هستیم. ما معتقد نیستیم که قانون

اساسی به تعلیق بیافتد. ثانیاً همه این صحبتها درباره احتمال یک دیکتاتوری نظامی در صورت کنار رفتن

امینی شایع شده است. یک چنین چیزی موفقیت آمیز نخواهد بود مگر از طریق مساعدت یک قدرت

بیگانه و علاوه بر این هشت سال گذشته برای ایران غیر از یک رژیم دیکتاتوری براساس قدرت نظامیان،

چه چیز دیگری بوده است؟ ولی اگر یک شکل جدیدی از دیکتاتوری نظامی پیش آید، یک اشتباه بزرگتر

خواهد بود. تنها راه برای پرهیز از این امر این است که آزادی بیشتری داده شود و «آنها» نمی خواهند این

کار را بکنند. هم اوضاع داخلی و هم اوضاع بین المللی طوری است که آنها اجازه نخواهند داد امور آن

ص: 782

طوری که در ایران هست ادامه پیدا کند. آنچه اهمیت دارد این است که اگر حکومت اجازه ندهد که

احساسات مردم که به وسیله جبهه ملی بیان می شود قدرت پیدا کند، آن گاه کمونیستها سود خواهند برد. ما

باید حکومت را در میان دستهای پاک نیرومند و قابل قرار دهیم تا هیچ فرصتی به کمونیستها داده نشود،

علاوه بر این کسی چه می داند، ظرف سه یا چهار ماه آینده چه اتفاقی خواهد افتاد. تنها نهادی که عملاً و

حقیقتاً می توانیم بر آن تکیه داشته باشیم مجلس است، مجلسی که به نحو اصیلی انتخاب شده باشد. ما

نمی خواهیم که جبهه ملی در مجلس قدرت انحصاری داشته باشد، ما نمی خواهیم که همه کرسیها از آن

خودمان باشد، ما معتقدیم که مردم حاضرند آراء خود را در شهرها به نحو قاطعی به جبهه ملی بدهند و در

مناطق روستایی، حتی اگر مالکان و دیگران به مجلس فرستاده شوند، آنها نیز اگر پی ببرند که بودن آنها در

مجلس به اراده مردمی که رأی می دهند بستگی دارد، خدمتگزاران خوبی خواهند بود. کافی نیست که

حکومت از مداخله در اداره انتخابات پرهیز کند، هرچند این امر، البته حیاتی است. حکومت همچنین باید

تأمین کند که سایر عناصر به نحو ناشایستی در انتخابات دخالت نکنند. کما اینکه در گذشته چنین

کارهایی را به نحو آشکاری مرتکب شده اند. آن گاه حتی اگر هم مالکان از مناطق روستایی انتخاب شوند،

به دلیل اینکه آنها قبول دارند که مجلس مأمن ملت است، خدمات خوبی برای کشور انجام خواهند داد.

علی امینی. گمان نمی کنم که امینی نسبت به جبهه ملی سوء نیت داشته باشد. او نسبت به ما نظر

بدخواهانه ای ندارد، ولی ثابت کرده است که ضعیف است. ما معتقدیم که اگر امینی با شاه صحبت کرده و

حقیقت را به نحو ساده و صریحی به او بگوید، مبنی بر اینکه شاه نباید دخالت کند، آن گاه کار خوبی انجام

می داد، ولی امینی خیلی زیاد مایل بود که نخست وزیر باشد. در عین حال او نشان داده است که چندان

قدرت ندارد. امینی دوست ما هم نبوده است. شاید می خواسته است که به جبهه ملی کمک کند، ولی از سیر

تحول حوادث، می توانیم نتیجه بگیریم که وی نتوانسته است به جایی برسد. او تسلیم هرکسی که بر او

اعمال فشار کند می شود. لذا آزادیهایی که او داده بود از میان رفته است، تا مرحله ای که ما دیگر نمی توانیم

اعلامیه های خود را در روزنامه ها منتشر کنیم.

اصلاحات ارضی: من جامعه شناس هستم و با سابقه و تحولات این امور آشنا می باشم. این اصول

سوسیالیستی از میان بردن مالکیت زمین در حال حاضر در ایران عملی نیست. من، تکرار می کنم، ما

طرفدار اجرای صحیح قانون هستیم و قانون اجازه نمی دهد از کسی سلب مالکیت شود بنابراین ما آماده

نیستیم. پس چه کار باید بکنیم؟ این صحبت از تقسیم اراضی برای کشور خوب نیست. من این موضوع را

به تفصیل مطالعه کرده ام، مالکیت باید محدود شود، سایر کشورها این کار را کرده اند و اکنون نوبت به ایران

رسیده است. پس از اینکه این برنامه چند سالی در میان بوده است، نوبت به ایران رسیده است. این چیزی

است که در اینجا گریز ناپذیر و ضروری است، ولی مسائل دیگری هست که باید قبل از آن حل شود. مثلاً ما

باید تصمیم بگیریم که سیصد هکتار زمین کافی است یا اینکه زیاده از حد است؟ زمین از مکانی به مکان

دیگر تفاوت دارد، ولی حتی مهمتر از آن مقدار آب نیز اهمیت بیشتری دارد و همچنین منبع آب. آیا مثلاً

بین اینکه شخصی آب خود را از یک قنات سی کیلومتری که نیازمند تعمیرات دائمی است می گیرد یا از

رودخانه ای که آزادانه از کنار ملکش می گذرد دریافت می کند، تفاوت وجود دارد یا خیر؟ در دسترس

بودن آن بیشتر از تقسیم دقیق زمین اهمیت دارد، به هر صورت ما باید از راه صحیح پیروی کنیم که قانونی

و علمی باشد. همچنین هم اکنون آب به اندازه فراوان مورد نیاز است، ولی تمام این سروصداهایی که بلند

ص: 783

شده زیان بخش است. یقیناً بعضی از املاک فوق العاده بزرگ که به مراتب بالاتر از نیازها و ظرفیتهای یک

نفر برای مواظبت از آن هستند می تواند و باید کوچکتر شود، ولی شرکتهای تعاونی و بانکهای کشاورزی و

عرضه آب و از این قبیل چیزهایی هستند که باید قبل از اینکه برنامه واقعی اصلاحات ارضی داشته باشیم

وجود داشته باشد.

کارخانه ذوب آهن: من یک فرد فنی نیستم و این یک موضوع صد در صد فنی است. معذالک درباره

این موضوع تاکنون سروصدای زیادی راه افتاده است. من نمی توانم بگویم که طرفدار چنین طرحی هستم

یا خیر، مگر زمانی که این مسئله تحت مطالعه شایسته علمی قرار بگیرد. آیا عملی خواهد بود؟ آیا

رضایت بخش خواهد بود؟ آیا مواد خام در دسترس خواهد بود؟ این مواد خام کجا خواهد بود؟ آیا تمام

چیزهایی را که برای اداره یک کارخانه ذوب آهن لازم است داریم؟ آیا چیزهایی که مورد لزوم است در

محلهای شایسته خود قرار گرفته است یا خیر؟ تمام این چیزها باید از لحاظ علمی تحت مطالعه قرار گیرد

تا پاسخهای آن دریافت شود. یک چنین طرحی نیازمند سرمایه گذاری هنگفت خواهد بود و اگر چنین

طرحی از لحاظ علمی و اقتصادی قابل توجیه نباشد، نمی توانیم دست به این کار بزنیم. چنین به نظر

می رسد که هرکس بر سر این مسئله به هیجان می افتد و هرکس ادعای کارشناسی می کند و متأسفانه

حکومت در این مورد سمتی بهتر از مردم عادی نداشته است. گروههای متعددی به ایران آورده شده اند تا

این مسئله را مطالعه کنند و هر بار پاسخ به نحو دیگری درآمده است. ما این بدشانسی را داشتیم که معتقد

بودیم که در حالی که برای سفارش دادن یک جفت کفش احمقانه است که به خیاط مراجعه کنیم. تفاوت

زیادی بین مردمی که واجد شرایط برای امور سیاسی هستند و آنهایی که می توانند امور اقتصادی را حل

کند وجود ندارد. ما باید بیاموزیم که مردم صحیح کار صحیح را انجام دهند و عادت آمیختن سیاست را با

اقتصاد ترک کنیم.

حزب توده (قدرت و ظرفیتهای حزب توده کمونیست): عملاً در حال حاضر آنها نمی توانند کاری از

پیش ببرند و کاری نیست که آنها در مقابل جبهه ملی انجام دهند. آنها فاقد قدرت و سازمان و پشتیبانی

عمومی مورد لزوم برای خودشان هستند و نمی توانند در حال حاضر خطری باشند. معذالک آنها به طور

بالقوه بسیار خطرناک می باشند. هر روزی که اصلاحات در انتظار می ماند و هر روزی که ظلم و ستم و

فقدان آزادی ادامه یابد و هر روزی که نامهای «دموکراسی» و «آزادی» و «لیبرالیسم» در اینجا در معرض

هتاکی قرار گیرد، خطر کمونیسم رشد می یابد. خروشچف به والتر لیپمن خوب گفته بود که اوضاع در اینجا

از چه قرار است. دستگاه کمونیستی کوچک و ناتوان است، ولی به به هر ترتیب انقلاب خواهد آمد، زیرا

انقلاب به وسیله طبقه حاکمه انجام می گیرد. خطر اینجاست، حزب کمونیست در اینجا چندان اهمیت

ندارد.

قدرت سازمانی جبهه ملی و ضعفهای آن: سازمان ما را نمی توان یک سازمان کاملی نامید، زیرا ما

تحت موانع بزرگی ناگزیر به کار شده ایم و آن به علت رفتار حکومت نسبت به ماست. به ما دستور داده شده

است که شعباتی در شهرستانها تأسیس نکنیم و روزنامه ای منتشر نکنیم (در حالی که قبلاً به ما وعده داده

شده بود که می توانیم روزنامه تأسیس کنیم) و ما اجازه نداریم علامت خود را بروی باشگاه خود نصب

کنیم. به هر صورت ما اکنون کمتر از یک سال است که وارد میدان شده ایم و از این زمان تنها دو یا سه ماه

است که ما توانسته ایم تا به صورت یک سازمان علنی درآییم. البته قدرت ما در این واقعیت نهفته است که

ص: 784

مردم تمایل نیرومندی نسبت به جبهه ملی دارند، معذالک این کافی نیست، ما یک سازمان وسیع که در همه

شهرستانها فعال باشد تا بتواند مردم را در جریان امور و آگاه نگهدارد باید داشته باشیم. ما نیازمند برنامه ها

و سازمان هستیم و در هر دو جهت کار می کنیم. ما هم اکنون مردمی داریم که بر روی برنامه های اجتماعی،

سیاسی و اقتصادی کار می کنند. بزرگترین مانع برای سازمان موفقیت آمیز ما، همانا مخالفت حکومت

است.

نهضت آزادی ایران: سابقه آنها نشان می دهد که آنها افراطی هستند و فاقد انضباط شایسته هستند.

علیرغم این واقعیت که نهضت آزادی به سختی می کوشد تا به عضویت جبهه ملی درآید، ما آنها را

نمی خواهیم. آنها پذیرفته نشدند و احتمال نمی رود که پذیرفته شوند. من شخصاً علیه آنها رأی خواهم داد.

کلام من برای همه فعالیتهای ما نظم و انضباط است. هیچ کس نمی تواند انتظار داشته باشد حتی یک

خانواده کوچک را بدون نظم اداره کند. این امر درباره یک گروه سیاسی بیشتر صدق می کند.

روابط جبهه ملی و حزب ایران: بین اعضاء حزب ایران و سایر اعضاء جبهه ملی اختلافات مهمی وجود

ندارد. حکومت و سایر دشمنان ما می خواهند ما را دچار تفرقه کنند و به همین جهت آنها این شایعات را

منتشر می سازند ما همه یکی هستیم. رهبر جبهه ملی کیست؟ برای مصدق احترام عظیمی وجود دارد. در

این باره هیچ گونه شکی نیست، ولی حتی اگر هم مصدق بتواند به تهران بیاید، او پیرتر و از لحاظ جسمی

ضعیف تر از آن است که بتواند یک نقش فعال و رهبری کننده ای در جبهه ملی داشته باشد. کار ما از طریق

تحکیم انجام می گیرد ما دارای رهبری جمعی هستیم، ولی من و دیگران برای الهیار صالح احترام بزرگی

قائل هستیم، او دارای موقعیت لازم و شهرت لازم است. من به نفع الهیار صالح رأی می دادم (صدیقی خود

از طرف بسیاری به عنوان یکی از مدعیان رهبری جبهه ملی قلمداد شده است در درجه اول با توجه به این

واقعیت که او قاطعتر و با صراحتتر از الهیار صالح محتاط و ملایم است، اظهار نظرهای صدیقی در اینجا

ظاهراً به منظور «شکسته نفسی» است.)

نقش ایالات متحده: دو کشور ما مدت 130 سال است که با یکدیگر ارتباط پیدا کردند، یعنی از زمانی

که اولین میسیونرها آمده و با خود مدارس و بیمارستانها و کارهای خوب آوردند. ما می توانیم این سالها را

به دو دوره تقسیم کنیم. دوره اول از سال 1219 تا حدود 1331 دوره مساعدت بی نظر و بی غرض ایالات

متحده به ایران بوده است. در جریان این دوره ایالات متحده مورد محبت ما بیش از هر ملت دیگری بود. از

حدود سال 1331 به بعد دوره دوم آغاز می شود در حدود همین زمان بود که طبق یادداشتها آنتونی ایدن

نخست وزیر پیشین انگلیس، انگلیسها توانستند حکومت ایالات متحده را منحرف کنند و کمک آنها را در

سرنگون کردن مصدق تأمین کنند. از آن زمان به بعد محبت و احترام ایرانیان نسبت به آمریکاییان از میان

رفته است. ما دلمان می خواهد شاهد آغاز دوره سومی از مناسبات ایران و آمریکا باشیم دوره ای که

منعکس کننده اموری از تاریخ آمریکا باشد که ایالات متحده را به صورت ملت بزرگی که هست نمایان

سازد. یکی از اسنادی که من در کلاسهای درس خودم به کار می برم، اعلامیه استقلال ایالات متحده است.

بعضی از سیاستمداران بزرگ گذشته شما از جمله جفرسون، ویلسون و روزولت که نام سه تن را ذکر کردم،

مورد تحسین ما هستند. ما امیدواریم که دوره سوم روابط ایران و ایالات متحده بزودی آغاز شده و

منعکس کننده چیزهایی باشد که آنها را تحسین می کنیم و ایران بار دیگر ایالات متحده را مانند گذشته

دوست خواهد داشت.


کشاورز صدر 1 مصاحبه با سید محمد علی کشاورز صدر، عضو جبهه ملی

ص: 785

کشاورز صدر 1

گزارش خبری حوزه فعالیتخیلی محرمانه

غیرقابل رؤیت برای بیگانگان / کنترل دائمیتاریخ خبر: 9 مهر 1340

تاریخ گزارش: 7 نوامبر 1961 برابر با 16 آبان 1340

تعداد اوراق: 6 برگهشماره گزارش: نیت-57470

عطف به: نیت 5722

کشور: ایران

محل و تاریخ اخذ: ایران، تهران 28 مهر 1340

موضوع: مصاحبه با سید محمد علی کشاورز صدر، عضو جبهه ملی

محاسبات در مورد منبع قطعی هستند. تخمین در مورد متن غیرقطعی است. به توضیح سابق الذکر

توجه شود.

منبع: یک ناظر آمریکایی با صلاحیت (معمولاً قابل اطمینان)

سنجش متن: (احتمالاً درست)

توضیح حوزه: این گزارش یکی از چند مصاحباتی است که با اعضاء جبهه ملی به عمل خواهد آمد. ناظر

آمریکایی، به واسطه دوستی و ارتباط طولانی خود با اعضاء جبهه ملی تصور می شود که صلاحیت ارائه

اخبار مفید و بی پیرایه را داشته باشد. او روابطی در جبهه ملی دارد که به او امکان می دهد که بر یک مبنای

اعتماد و صداقت با اعضاء گمنام و تنهای شورای مرکزی ملاقات کند.

1 جزئیات بیوگرافیک محمد علی کشاورز صدر، سخنگوی جبهه ملی و عضو کمیته اجرایی بشرح

زیر می آید:

الف) سن: 57 سال

ب) تحصیلات: مدارس ابتدایی و متوسطه در ایران، دارای مدرک حقوق از کلاسهایی که وزارت

دادگستری ایران برپا کرده بود.

ج) زبانها: فارسی

د) شغل: وکالت

ه) مسافرت: نداشته

و) غیره: کشاورز صدر متأهل و دارای سه پسر و دو دختر است. یکی از پسرها به اسم هوشنگ

دانشجوی دانشکده هنرهای آزاد دانشگاه تهران و فعال در امور دانشجویی جبهه ملی است. پسر دیگر وی

فعلاً مشغول تحصیل در آلمان است. کشاورز صدر دارای قدی حدوداً پنج فوت و هشت اینچ و بنیه متوسط

است. یکی از خصایص برجسته اش صدای بم و عمیقی است که دارد و از آن جهت تعجب انگیز است که از

چنان اندام باریکی بیرون می آید. کشاورز صدر یک منزل معمولی طبقه متوسط دارد که در یک ناحیه

نسبتاً جدید تهران، درست در شمال خیابان تخت جمشید واقع است.

کشاورز صدر با شوق فراوانی در جبهه ملی فعالیت دارد و به عنوان سخنگوی عمومی و عضو کمیته

اجرایی جبهه ملی خدمت می کند. او برای شغل سخنگویی اش بسیار متناسب است، چون وی سخنران

فصیحی است که از حرف زدن در باره خود لذت می برد. با این حال همه اعضاء جبهه ملی او را مورد

ص: 786

اطمینان نمی دانند، خصوصاً رده های جوانتر این طرز فکر را دارند. او متهم و مشکوک به خدمت به

سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) شده است، اما این اتهامات به اثبات نرسیده اند. اکثراً او را فردی

دانسته اند که در مصاحبت اشخاص مورد اعتماد دهان خود را نگه نمی دارد و انسان از اعضای جوانتر

جبهه ملی این قول را می شنود که اگر واقعاً می خواهید از اسرار جبهه ملی آگاه شوید، فقط با کشاورز صدر

صحبت کنید، چون او نمی تواند دهان خود را بسته نگه دارد. تماس کشاورز صدر با دفتر رئیس ساواک

تهران و ریاست ساواک امری است که بدون تردید مورد اذعان همه قرار دارد، به هر صورت تا آنجا که

می توان معلوم داشت این تماس محدود به ارائه خط مشی جبهه ملی به مقامات ساواک، مذاکره در باره

آزادی اعضاء دستگیر شده جبهه ملی و از این قبیل است. معمولاً کشاورز صدر پیش از ملاقات این تماسها

را برای تصویب با کریم سنجابی رئیس کمیته اجرایی جبهه در میان می گذارد. هرچند که کشاورز صدر

هدف اعضای جوانتر و فعالتر جبهه بود تا از موقعیت رهبری برکنار شود، تا به حال او موفق شده موقعیت

خود را حفظ کند. این امر بیشتر شاید به واسطه حرارت کاری او بوده باشد. بعلاوه اینکه او در چندین زمینه

به محمد مصدق خدمت کرد.

کشاورز صدر در خرم آباد (موطن همسرش) و مهاباد برای وزارت دادگستری کار کرده است. در سال

1323 او شعبه ای از حزب دمکرات ایران (حزب قوام السلطنه) را در خرم آباد برپا کرد. در 1327 وی با

سران حزب اشتغال به همکاری پرداخت. در مجالس پانزدهم و شانزدهم وی نماینده خرم آباد بود. او به

اینکه در مجلس جناح مصدق بود مباهات می ورزد. در دوران مصدق سالهای 1331 و 1332 او استاندار

گیلان بود. ادعا می کند که مصدق بدان جهت وی را به گیلان فرستاد تا وضع حزب توده (کمونیست) آنجا را

روشن کند که او با دستگیری تعداد کثیری از اعضاء حزب توده این کار را به انجام می رساند. وی ادعا

می کند که مصدق زمانی او را به اصفهان فرستاد که حزب توده طی یک اعتصاب مؤثر کارخانه ها را به

تعطیلی کشانده بود و او کمونیستها را دستگیر کرد و اعتصاب را فرو نشاند.

2 آنچه در ذیل می آید نظریاتی هستند که کشاورز صدر در مورد مسائل مختلف سیاسی اظهار داشته

است؛

کمک اقتصادی: اگر کمک اقتصادی به مصرف خیر مردم برسد، جبهه ملی آن را خواهد پذیرفت. اگر

این پول برای بالا بردن سطح زندگی مردم به کار گرفته شود مفید است، اما اگر از آن برای سرکوب مردم،

گرفتن آزادی آنها استفاده شود بد است.

اگر کمک اقتصادی به دست افراد برای نفع فرد دزدیده شود، کمک اقتصادی بد است. اگر از این پول

برای توسعه صنایع کوچک، کمک به کشاورزان، کمک به حفظ و توسعه ذخایر آب استفاده شود، کمک

اقتصادی برای یک مملکت خوبست. ایران به کمک اقتصادی نیازمند است. اما اگر آن فقط کمک برای

دزدان باشد نیازی ندارد. قرضهایی صورت می پذیرد که مردم ایران اخلاقاً مجبور به پرداخت آنها هستند.

با این حال، مردم از این قرضها نفعی نمی برند. با این قروض آنها در وضع بدهکاری واقع می شوند.

کمک فنی: اگر از کمک فنی برای مقاصد صلح آمیز استفاده شود، اگر از آن برای بالا بردن سطح زندگی

مردم استفاده شود مفید است، ایران توانایی فنی لازم را ندارد. ما باید سعی کنیم فرزندان خود را در

رشته هایی که مورد نیاز مملکت هستند تربیت کنیم، ما باید سعی کنیم افرادی از جمعیت را که تاکنون در

خارج تعلیم یافته اند را به طور مؤثر به کار گیریم، به جای اینکه مانند امروز تعلیمات آنها را به هدر دهیم.

ص: 787

ما کمک فنی و مشاورتی را برای ساختن سدها، طرح ریزی برنامه اصلاحات ارضی خود، توسعه سطوح

اقتصادی خود مثلاً دادن توصیه در باره کودها احتیاج داریم. ما در تمامی این زمینه ها و

بسیاری دیگر محتاج مشورت هستیم.

کمک شوروی: در صورتی که انگیزه های سیاسی با اعطای کمکهای اقتصادی ضمیمه شوند، ارزش

کمک از بین می رود، کمک اقتصادی به ایران در صورتی که دنباله های سیاسی داشته باشد. قابل قبول

نیست. اگر شورویها بدون مضامین سیاسی کمک صنعتی و کشاورزی بدهند ما می توانیم آنرا بپذیریم اما

این بسیار غیر محتمل است. احتمالاً مصلحت این است که دولت ایران هیچ کمکی را از شورویها قبول

نکند، تا آنکه تن به مخاطره سیاسی لازمه چنین کمکی بدهد. هرجا که کمک شوروی باشد، همیشه توطئه

سیاسی نیز همراه است. انگلیسیها هم این طور هستند، هرگاه آنها به کشوری کمک اقتصادی بدهند این

کار فقط برای نیل به اغراض خودشان است. اگر ایران آزاد، یعنی یک دمکراسی باشد که نمایندگان مردم

دولت را در دست داشته باشند، خیر مملکت در این است که با تمام کشورها روابط خوب داشته باشیم، با

این وجود ایران باید به دلیل داشتن مرز با شورویها، مراقب آنها باشد، هرگاه که یک کشور خودش آزاد

نیست، مردم نمی توانند خیلی علاقمند به این گونه موضوعات باشند.

بیطرفی: مسئله بیطرفی خود یک مسئله خنده آور است. زیرا که هیچ کشوری نمی تواند بیطرف باشد،

یک کشور باید همیشه موضع داشته باشد و آن موضع باید در جهت بهترین منافع آن کشور باشد. هند

بیطرف نیست، او به دنبال منافع هند است، او در گروه کشورهای آفریقایی آسیایی قرار دارد، بنابراین او

متعهد است نه بیطرف. ایران با هند بسیار تفاوت دارد، بنابراین ما نخواهیم توانست مانند آنها باشیم، ما مرز

بسیار طولانی با شوروی داریم. نظرگاه جبهه ملی در این مورد این است که ایران باید به دنبال بهترین منافع

خود باشد. جبهه ملی معتقد است که ایران باید برای حفظ استقلال ایران به قدرت سازمان ملل تکیه کند.

جبهه ملی کمونیست طرفدار شوروی نیست و هیچ گاه نمی تواند باشد. جبهه ملی نمی تواند با کمونیستها

همکاری کند، ما معتقدیم که آینده ایران قرین دموکراسیهای غربی خواهد بود و نه شورویها. با این حال

باید به خاطر داشته باشید که اهم منافع ایران باید مقام اول را داشته باشد.

سنتو: هنگامی که سنتو منعقد گردید، سران جبهه ملی در زندان بودند و اکنون اطلاع ما از ماهیت آن به

قدری نیست که به ما اجازه بدهد در باره مزایای آن حکم کنیم. به مردم ایران در خصوص چنین اموری

اطلاع کامل داده نمی شود. قبل از آنکه بتوان نظر داد، باید در ابتدا مسئله را بررسی کنیم، می توانم بگویم که

ما از سنتو هیچ نتیجه مفید به حال ایران ملاحظه نکرده ایم، اما نمی توانم بدون اطلاع بیشتر از موضوع به

طور کامل اظهار نظر کنم. جبهه ملی باید تمام شواهد را بررسی کند، نکات موافق و مخالف را ببیند، آن گاه

تصمیم بگیرد که بهترین مصلحت ایران چیست؟ از آنجایی که دولت، مردم ایران را در جریان نمی گذارد،

جبهه ملی هم همان حال مردم در موردش صدق می کند.

پیمان دو جانبه: در این مورد نیز مانند مورد سنتو، جبهه ملی اطلاع کافی برای حکم در باره اوضاع

ندارد، زیرا ما متن این پیمان را نخوانده ایم. باید اول آن را مطالعه کنیم، اگر توانستیم نتایج ملموس تری

برای ایران برای مردم ایران پیش بینی کنیم، در مقایسه با ضرری که وجود آن به بار می آورد، جبهه ملی آن

را خواهد پذیرفت.

اندازه ارتش: ایران به ارتش احتیاج دارد، اما اندازه آن باید در رابطه اقتصاد و بودجه مملکت معین

ص: 788

گردد. ارتش مانند الان سلاحی نیست که از آن بر علیه مردم مملکت استفاده شود. سیاستمداران آمریکایی

خود گفته اند که یک ارتش 200000 نفری در ایران فقط به منظور استفاده علیه مردم ایران نگاهداری

می شود. ما باید نمونه کشورهای دیگر را مطالعه کنیم. باید معین کنیم که برای حفظ آرامش داخلی ارتش

به چه اندازه ای مورد احتیاج است. ارتش ایران نمی تواند مقصدش را برابری با ارتش شوروی قرار دهد،

بنابراین احتیاجات ما با احتیاجات آمریکاییها فرق می کند، ما باید احتیاجات خود را جز برای جنگ

جهانی مطالعه کنیم و اندازه ارتش را براساس آن قرار دهیم، فکر می کنم که با اطمینان خاطر بتوان گفت که

اندازه ارتش باید تقلیل یابد.

چین کمونیست: جبهه ملی در حال حاضر علاقه ای به این موضوع ندارد. ما آن چنان سرگرم مشکلات

ضروری تر بوده ایم که حتی فرصت نداشته ایم اوضاع را در نظر آوریم. موقعیت ایران باید در رابطه با

تصمیمات سازمان ملل معین گردد، در این موضوع ما هیچ تصمیمی اتخاذ نکرده ایم. این مسئله مهمی برای

ایران نیست. مشکلات داخل آنقدر زیادند که جای نگرانی برای به رسمیت شناختن چین

سرخ باقی نمی گذارد.

نفت و کنسرسیوم: اولین نگرانی ما این است که تولید صنعت نفت ایران نه در جهت صلاح مردم ایران و

بلکه برای نفع شخصی تعداد معدودی آن چنان که الان روی می دهد توسعه یابد، درآمدهای نفتی باید

برای نفع مردم ایران به کار گرفته شوند، به هر صورت می توانم بگویم که نفت ایران هیچ گاه به دست

شورویها نخواهد افتاد. ما هنوز هیچ گونه تصمیمی در مورد ایجاد تغییر در قرارداد فعلی کنسرسیوم اتخاذ

نکرده ایم. ما در این موضوع اطلاع کافی نداریم چون هنگامی که کنسرسیوم بپاشد ما در زندان بودیم. این

تخصص من نیست، برای اطلاع در این موضوع شما باید با کاظم حسیبی صحبت کنید.

شاه: ایران یک قانون اساسی دارد و جبهه ملی به آن اعتقاد دارد و از آن حمایت می کند. قانون اساسی

آنطوری که نوشته شده برای شاه و برای مردم خوب است. اما باید مراعات گردد. شاه نمی تواند برای

خودش دولت باشد، دو طرف هستند یکی شاه و دیگری مردم. شاه نمی تواند هر دو طرف باشد، ایران باید

یک دولت پارلمانی داشته باشد، این درخواست زیادی نیست اگر ایران دولتی داشته باشد که در برابر مردم

مسئول باشد، نمایندگان هم منتخب مردم باشند، دولت هم آزادی عمل داشته باشد، جبهه ملی خواهد

توانست با شاه فعلی همکاری کند. ممکن است شاه بتواند عادت حکومت برمبنای هوس فردی را ترک

کرده و به یک دولت آزاد اجازه کار دهد، اگر نگوییم که این امری محتمل است، قدم اول باید یک مجلس

آزاد و مستقل باشد.

انتخابات: انتخابات باید آزاد باشد. قبل از تغییر قوانین انتخابات لازم است یک مجلس وجود داشته

باشد، دولت علی امینی قانونی نیست، او به اصرار شاه همچنان نخست وزیر مانده است نه مردم. اگر به

زودی ایران بسیار ناراضی خواهند شد. اگر انتخابات برگزار گردد، جبهه ملی احتمالاً حدود سی تا چهل

نماینده از شهرهای بزرگ تهران، اصفهان، تبریز، شیراز و مشهد انتخاب خواهد کرد. جبهه ملی در

شهرهای کوچکتر کاندیدا ندارد، اما ما مطمئنیم که مردم نمایندگانی را انتخاب خواهند کرد که همفکر

جبهه ملی باشند، موقعی که شما وضعی مانند آنچه که در ایران کنونی برقرار است دارید، دولت قانونی

نخواهد بود، وسیله ای برای تصویب قانونی وامها وامهای آلمان غربی یا آمریکا موجود نیست، مجلس

باید تمام هزینه ها را تصویب کند. اگر انتخابات به زودی برگزار نگردد، نارضایی افزایش خواهد یافت و

ص: 789

مردم هرچه بیشتر به کمونیسم به عنوان تنها امید روی خواهند آورد. شورویها از آنجایی که به این امر

آگاهند نمی خواهند که انتخابات برگزار شود.

نخست وزیر علی امینی: به نظر ما دولت امینی قانونی نیست و یک روز هم نباید ادامه یابد، مردم ایران

او را قبول نمی کنند. او بسیار حرف زده و عملش بسیار کم بوده است او چندتایی دزد دستگیر کرده، اما این

را نمی توان شروع به کار محسوب کرد. هنگامی که امینی برای اولین بار متصدی شغلش شد، او امکان

داشت خیلی بیشتر از این برای ایران کار کند این امر در حیطه قدرتش بود اما این کار را نکرد. حالا،

امینی فقط نگران حفظ خود بر مسند قدرت است. او اجازه داد که نخست وزیر پیشین منوچهر اقبال از

مملکت فرار کند، امینی یک اقبال دیگر شده است. در واقع شاه دوباره نخست وزیر شده و این قطعاً خلاف

قانونی اساسی مملکت است. در قانون اساسی ما شاه هیچ مسئولیتی ندارد اما در دیکتاتوری حاضر،

خلاف آن صدق می کند. امینی آگاهیش ناقص است، اگر هیچ آگاهی داشته باشد. امینی از جبهه ملی که با

او مخالف است خوشش نمی آید. امینی نمی تواند موفقیت یابد و احتمالاً به زودی سقوط خواهد کرد. مردم

این گونه دولت را نخواهند پذیرفت، مردم ایران بسیار ناراحتند. اگر انتخابات به زودی برگزار نگردد، مردم

به خشونت روی خواهند آورد. اوضاع آنچنان رو به وخامت می رود که خیلی محتمل است مردم به طرف

کمونیستها کشیده شوند.

اصلاحات ارضی: جبهه ملی اطلاع یا تسهیلات لازم برای اتخاذ تصمیمات نهایی در مورد این موضوع

ندارد. من فکر می کنم که اصلاحات ارضی باید باشد. اصلاحات ارضی جدی، نه کوششهای مضحک

فعلی، مسئله باید به طور کامل مورد مطالعه قرار گیرد. این یک مسئله ساده نیست. مشکلات مکانیزه

کردن. تأمین آب، توانایی کشاورزان ایرانی باید در نظر آورده شوند. امینی هنگامیکه اصلاحات ارضی را

موضوع یک راه حل ساده نشان می دهد، قابل تمسخر است. آشکار است که شاه و امینی اصلاحات ارضی

حقیقی را جدی نمی گیرند.

ذوب آهن: این برای دولت ایران مسئله مهمی است، چون برای ساخت ماشین آلات ما به آهن و فولاد

احتیاج داریم، اما من اطلاع کافی در باره این موضوع ندارم تا بتوانم با آگاهی صحبت کنم، قبل از نظر

کردن به ذوب آهن ما به خیلی چیزها احتیاج داریم. اول باید بودجه دولت مورد مطالعه قرار گیرد تا معین

شود آیا وسایل ساختمان یک کارخانه وجود دارد یا نه.

حزب (کمونیست) توده: حزب توده در ایران برجسته نیست، امکان دارد که بعضی از مردم ایران دارای

نظرهای کمونیستی باشند. اگر دیکتاتوری فعلی ادامه یابد، خیلی ممکن است که شما شاهد منظره فریب

خیلی از مسلمانان باشید که از روی ناامیدی به طرف کمونیسم رانده می شوند. اگر به یک دولت

ناسیونالیست اجازه عمل داده می شد، موجبات نارضایی کم شده و بدین ترتیب امکان مخوف وجود یک

رژیم کمونیست در ایران تقلیل می یافت. ایران نباید خود را در یک جنگ عمومی جهانی با شورویها داخل

کند اما ایران باید هر کاری را که می تواند انجام دهد تا کمونیستهای ایران را ضعیف نگهدارد. اگر یک دولت

مردمی قدرت را در دست بگیرد تا دزدان را دستگیر کند، به مردم آزادی بیشتری دهد، بودجه را اصلاح

کند، قدرت کمونیستها در ایران کاهش می یافت. هر روز که امینی بر مسند قدرت است و هر روز که

دیکتاتوری ادامه یابد، حزب توده همچنان استفاده خواهد برد. دولت، جبهه ملی را به کمونیست بودن

متهم کرده، اگر مقامات رسمی اسامی کمونیستها را در رده های ما بگویند، ما بلافاصله آنها را بیرون

ص: 790

خواهیم انداخت. در دولت امینی بسیاری از توده ایها و توده ایهای سابق وجود دارند، به محمد درخشش و

نورالدین الموتی نگاه کنید. کاملاً امکان دارد که آنها به نظرها حزب توده بازگردند. آن گاه ایران کجا

خواهد رفت؟

ضعفها و قوتهای جبهه ملی: قوت ملی در حمایت مردم نهفته است. به دانشگاه تهران نگاه کنید. نود

درصد دانشجویان طرفدار جبهه ملی هستند، به استثنای دزدها، گروه حاکم فعلی و زمینداران بزرگ، اکثر

مردم از جبهه ملی حمایت می کنند. دولت به ما اجازه نخواهد داد در استانها و بین کارگران و کارمندان

دولت تشکیلات ایجاد کنیم. ضعف واقعی ما اینجاست و همین ضعف است که مردم را وامی دارد برای ابراز

نارضایتی خود به طور زیرزمینی رو به کمونیسم بیاورند. اندازه طرفداری از ما به وضوح در پاسخ عمومی

به تجمعات ما در تهران طی بهار گذشته نشان داده شد. اکنون جبهه ملی باید یک روزنامه و یک باشگاه

فراهم کند تا بتوانیم نظرهای خود را ابراز کنیم، در عین حال ما توجه خود را به سوی تشکیلات خود

معطوف داشته ایم. ما باید نتایج را به مردم نشان دهیم وگرنه پس از ما کسی باقی نخواهد ماند جز

کمونیستها، ما اکنون در منزل اعضای خود جلسه تشکیل می دهیم و سعی داریم تشکیلاتی به پا کنیم تا

برای مسئولیتهای اجتماعی آینده آماده باشیم. اما مردم خیلی ناراحتند. و خواستار اقدامند. اوضاع خیلی

بد است و معلوم نیست آیا ایران فرصت خواهد داشت خود را نجات دهد.

نهضت آزادی ایران: بین آراء جبهه ملی و نهضت آزادی جز در مورد سرعت عمل اختلاف زیادی

نیست، معهذا آنها اعضای زیادی ندارند. آنها موافقت کرده اند که آراء ما و کنترل ما و جهت ما را بپذیرند.

احتمالاً در آینده مشکل دیگری بین این دو گروه نخواهد بود.

رهبر جبهه ملی: رهبر فعلی جبهه ملی در دست یک کمیته است. البته محمد مصدق مورد احترام جبهه

ملی است، چون او رهبر ما بود. اللهیار صالح نفر بعدی از لحاظ سلسله مراتب است و احتمالاً او یک دولت

جبهه ملی یا جناح جبهه ملی در مجلس را رهبری خواهد کرد. لازم است که اطرافیان صالح افراد قوی

باشند تا او را از تزلزل حفظ کنند. احتمالاً می توان غلامحسین صدیقی را به عنوان دستیار صالح در نظر

گرفت. کریم سنجابی اکنون بیشتر فعالیت ما را در کمیته اجرایی اداره می کند. در حال حاضر نمی توان گفت

که ما یک رهبر داریم، مثلاً من مسئول تبلیغاتم. در حال حاضر، حاکمیت یک کمیته بهتر است. یک نفر

ممکن است اشتباهات فراوانی بکند و ما فرصت اشتباه کاری نداریم. ما با کار جمعی قادریم از این

اشتباهات جلوگیری کرده و به یکدیگر کمک کنیم.

مقام ایالات متحده: متأسفانه کمک اقتصادی فعلی ایالات متحده برای مردم ایران هیچ ارزشی ندارد.

فقط کمک می کند که یک دیکتاتور و یک رژیم فاسد بر سر مردم قدرت را در دست داشته باشد. آمریکا

باید ایران را راهنمایی کرده و کمک کند که به طرف دموکراسی غربی برود تا مردم بتوانند آزاد باشند.

متأسفانه ایالات متحده این کار را نمی کند و ما از سخنرانیهای پرزیدنت کندی بسیار دلگرم شده ایم، اما

منتظریم که حرفهای او جامه عمل به خود بپوشند. در آینده ایالات متحده باید به ایران کمک اقتصادی و

فنی عرضه دارد، اما باید اطمینان دهد که منافع این کمک به مردم ایران می رسد. اگر ایالات متحده

خواستار یک کشور آزاد است که علیه شورویها کار کند، باید به جبهه ملی کمک کند.

1 یادداشت حوزه فعالیت: برای دیدن گزارش درباره نظرگاههای حسیبی به 5723 نیت مراجعه

شود.


کشاورز صدر 2 مذاکره ساواک با محمد علی کشاورز صدر از سران جبهه ملی

ص: 791

کشاورز صدر 2سری

یادداشت غیر قابل رویت برای بیگانگان / فقط برای استفاده داخلی

به: رئیس بخش سیاسیتاریخ: 1 اوت 1964 برابر با 10 مرداد 1345

از: منابع تحت کنترل آمریکا

پ 64/394

موضوع: مذاکره ساواک با محمد علی کشاورز صدر از سران جبهه ملی

متن زیر برای اطلاع شما و هرگونه استفاده ای که در حدود امنیتی تعیین شده می خواهید از آن ببرید،

می باشد. در هر گزارشی که از این اطلاعات تهیه می کنید قید غیرقابل رویت برای بیگانگان باید ذکر شود

اما لزومی ندارد از بخش منابع تحت کنترل آمریکا به عنوان منبع چیزی به میان آید. منبع این اطلاعات یک

مقام پیشین دولت مصدق است که از روابط خوبی با سران مخالفین برخوردار است.

1 سرهنگ ناصر مقدم، رئیس اداره 3 ساواک، محمد علی کشاورز را که سخنگوی سابق جبهه ملی

بوده است احضار کرده و از او پرسیده که جبهه ملی چه می کند. کشاورز صدر گفت نمی داند سرهنگ مقدم

پرسشهای خود را حول موضوع دانشجویان خارج از کشور به عمل آورد. وی دو جمله حاوی جزئیات

شرح و احوال و تصاویر دانشجویان خارج از کشور را مطرح کرد که برای سفر شاه به خارج جمع آوری

شده بودند سرهنگ مقدم گفت این خیلی بد است که دانشجویان خارج از کشور عضو جبهه ملی قوای خود

را به اعراب و «دوازده» کمونیست پیوند زده اند.سرهنگ مقدم از کشاورز صدر خواست که از سایر سران

جبهه ملی بخواهد که به دانشجویان خارج از کشور عضو جبهه ملی نامه نوشته و بگویید که روابط را با

اعراب و کمونیستها قطع کنند، چون این امر خلاف میهن پرستی است. مقدم اظهار داشت که روابط

دانشجویان خارج از کشور جبهه ملی لحن جبهه ملی را ندارند، بلکه شاه را تهدید می کنند، کشاورز صدر

به سرهنگ مقدم گفت اگر این دانشجویان علیه دولت و شاه درآمده اند، نتیجه اشتباه خود سرهنگ مقدم

است زیرا آنها سعی کرده اند جبهه ملی را از هم بپاشند و اینک بسیاری از دانشجویان سرگردانند و

حاضرند هرگونه ایدئولوژی را که خلاف دولت و شاه باشد بپذیرند. جبهه ملی مخالف شاه نیست، بلکه

فقط می خواهد که شاه سلطنت کند نه حکومت. کشاورز صدر اظهار داشت که از سران جبهه ملی نخواهد

خواست که به دانشجویان خارج از کشور عضو جبهه ملی نامه بنویسند.

2 سرهنگ مقدم آن گاه از کشاورز صدر خواست که از مصدق، نخست وزیر پیشین بخواهد که نامه ای

به دانشجویان خارج از کشور نوشته و آنها را از تماس داشتن با کمونیستها و اعراب برحذر دارد. کشاورز

صدر گفت که ساواک اخیراً به علت نوشتن نامه هایی به دانشجویان خارج از کشور مشغول تهدید مصدق

بوده و اکنون از مصدق می خواهد که نامه ای به خارج بنویسد. در رابطه با این امر کشاورز می توانست

خواستار نوشتن این نامه از مصدق شود، به علاوه کشاورز صدر اظهار داشت که به او هیچ دسترسی ندارد.

سرهنگ مقدم گفت که کشاورز صدر می تواند از پسر مصدق، دکتر غلامحسین مصدق این را بخواهد،

کشاورز صدر گفت که غلام مصدق حمل پیامهای سیاسی را به نزد پدر خود، نخواهد پذیرفت.

3 سرهنگ مقدم گفت که پس با نصرت اللّه امینی عضو کمیته مرکزی، وکیل نخست وزیر پیشین تماس

خواهد گرفت. و او را وادار خواهد کرد که از نخست وزیر پیشین بخواهد که هشدار نامه ای به دانشجویان

خارج از کشور عضو جبهه ملی به دلیل تماسهایشان با کمونیستها و اعراب بنویسد.


داریوش فروهر 1و2

ص: 792

داریوش فروهر 1

خیلی محرمانه

صفحه 11 . شماره 838

از: تهران.

4 مارس 1954 برابر با 12 اسفند 1332

داریوش فروهر (منابع کنترل شده آمریکایی، گزارش می دهد که گزارش بیوگرافی کامل وی در

واشنگتن موجود است).

فروهر رهبر جوان و روشنفکر حزب پان ایرانیست است. او مانند عطائی و بقائی به طور فعالانه ای از

جانب مصدق پشتیبانی نمی شود. اگر چه گفته اند که مصدق به توانایی های وی احترام می گذارد، اما عملاً

روابط وی با الهیار صالح نزدیکتر است. و فروهر خود را دنباله روی صالح می داند.

فروهر در ابتدا از عقیده پان ایرانیسم (ادعای برگشت سرزمین های از دست رفته ایران) خوشش آمد،

ولی ایدئولوژی وی امروزه حول و حوش این متمرکز است که ایران باید از قید همه قدرتهای بزرگ آزاد

باشد. او شدیداً ضد کمونیسم است.

داریوش فروهر 2

سری

غیرقابل رویت برای خارجیان

اکتبر 1959 برابر با مهر 1338

داریوش فروهر

داریوش فروهر رهبر حزب ملت ایران و ناشر هفته نامه حزب، به نام آرمان ملت که در خانه وی تکثیر

می شود یک رهبر ناسیونالیست جوان و مورد احترام است. ابتدا در حدود سالهای 1325 حزب پان

ایرانیست یک حزب افراطی نئونازی بود که معتقد بود ایران باید به مرزهای جغرافیائی سابقش برگردد و

کلیه خارجیان از ایران اخراج گردند و نفوذ خارجی از بین برود. حزب، سابقاً و در حال حاضر نیز شدیداً

ضد کمونیست بوده و در طول رژیم نخست وزیری مصدق گروه های مخصوص و تعلیم دیده حزب در

خیابانها با افراد حزب توده درگیر شده و به شدت به آنها حمله می کردند. گزارش شده که فروهر در یکی از

همین دعواها زخمی شده است. فلسفه سیاسی فروهر تا اندازه ای ملایم شده است، زیرا اعضای حزب و

خود وی معتقدند که ایران باید کاملاً بیطرف باشد و از قید قدرتهای بزرگ آزاد باشد. ویژگی فروهر در

نوشته هایش می باشد که سعی می کند طی آنها اعمال غیرقانونی دولت را ذکر کرده و به اطلاع همه برساند.

گفته شده است که فروهر خود را پیرو الهیار صالح که از رهبران ناسیونالیستها می باشد می داند و یک منبع

گفته است که از بین این دو، فروهر مقام رهبری را دارد.

داریوش فروهر احتمالاً حدود 1305 متولد شده و در سال 1325 یکی از فارغ التحصیلان دانشگاه

تهران در دانشکده حقوق بوده است. در همین زمان وی و چهار نفر دیگر از دانشجویان دانشکده حقوق و

پزشکی قسم یاد کردند که در ایران با کمونیسم مبارزه کنند و حزب پان ایرانیست را تشکیل دادند. حزب،

گسترش پیدا کرد، به طوری که در سال 1331 احساس می شد که به اندازه کافی قدرت دارد تا در انتخابات

ص: 793

دوره 17 مجلس شرکت کند. نتایج این مباحثات باعث ایجاد اختلاف در حزب شد و نتیجتاً فروهر رهبر

جناحی شد که از مصدق جانبداری می کرد و جبهه ملی مصدق را در حمایتش از قانون اساسی مشروطه

مورد تأیید قرار می داد. در طول حکومت مصدق حزب پان ایرانیست از وی حمایت می کرد، ولی در مورد

حمله به کمونیستها آزادی خودش را حفظ کرد و به طور مستمر آنها را مورد تهاجم قرار می داد. بنابراین در

تابستان 1332 که به نظر می رسید کمونیستها قویتر می شوند و شاهنشاهی ضعیف تر می گردد، فروهر

حمایتش را متوقف کرد. بنا به گزارشات تائید نشده، در روز 28 مرداد 1332، که مصدق سرنگون شد، وی

اولین نفری بود که سخنرانی کرد و کمونیستها را کوبید.

از زمان برکناری مصدق، فروهر یک نماینده فعال از جانب حزب خودش در شورای جبهه مقاومت

ملی بوده است. بارها زندانی شده و بنابه گزارشات واصله توسط عناصر سیاسی من جمله دربار و حزب

مردم (به رهبری امیراسداللّه علم) مورد لطف قرار گرفته.

هیچ گونه اطلاعات شخصی در مورد داریوش فروهر نداریم.


داریوش فروهر 3

داریوش فروهر 3

خیلی محرمانه

گزارش شماره 5530

تاریخ گزارش سوم ژوئیه 1961 برابر با 12 تیر 1340

محل: ایران تهران

منبع: یک ناظر صلاحیت دار آمریکایی.

ارزیابی محتویات احتمالاً حقیقت دارد.

1 اطلاعات بیوگرافیک در باره داریوش فروهر عضو شورای مرکزی جبهه ملی و رهبر حزب پان

ایران بشرح زیر است.

الف: سن 33 سال

ب: تحصیلات: تحصیلات اولیه در اصفهان و تهران، دانشگاه تهران فارغ التحصیل دانشکده حقوق در

سال 1330

ج: زبانهایی که تکلم می کند: فروهر فقط به فارسی صحبت می کند هرچند اندکی انگلیسی می خواند و

اندکی هم فرانسه

د: شغل: سازمان امنیت و اطلاعات کشور (ساواک) تنها اخیراً به او اجازه داد به وکالت بپردازد و خود او با

بی میلی اعتراف می کند که فقط در چند پرونده دست داشته است. دل نگرانی عمده او همیشه امور سیاسی

بوده است.

ه: به خارج از ایران سفر نکرده است. فروهر اغلب در جریان هشت سال گذشته کوشیده است اجازه

خروج از کشور را بگیرد، ولی این اجازه به او از طرف دولت، یعنی ساواک، داده نشده است. او همچنین

محکوم به اقامت در حوزه تهران بوده است و هنوز هم قبل از ترک شهر بایستی اجازه بگیرد.

و: خانم پروانه اسکندری و فروهر اندکی پس از اینکه او (فروهر) آخرین بار از زندان آزاد شد با

یکدیگر ازدواج کردند خانم فروهر جدید دانشجوی علوم اجتماعی در دانشگاه تهران و از پشتیبانان فعال

ص: 794

جبهه ملی است که مدت زمان کوتاهی را در یکی از زندانهای تهران به دلیل رفتار صریح او در جریان

تظاهرات دانشجویی گذرانده است. او مطالعات خود را و همچنین فعالیتهای سیاسی خود را ادامه می دهد.

به مناسبت ازدواجشان، دکتر محمد مصدق عکسی از خود را به همراه نوشته ای برای آنها فرستاد و آرزوی

خوشبختی کرد.

ز: فروهر نسبت به یک ایرانی قامت بلندی دارد و طول قامت او پنج فوت فوت و 10 اینچ است. رنگ

پوست وی تیره و موهای او مجعد و سیاه می باشد. او بیش از دیگران خوش تیپ است. و خطوط سیمای او

تنها با سبیل ناهنجاری که از یک طرف ظاهر او به طرف دیگر امتداد دارد خدشه دار می شود. فروهر اغلب

به وضع ظاهری خودش زیاد اهمیت می دهد، ولی در جریان این مصاحبه او لباس غیر رسمی پوشیده بود و

یک پیراهن اسپورت و شلوار راحتی به تن داشت.

فروهر یک فرد خوشایند و بی تکلف است و در تعارفات مؤدبانه خود راه افراط پیش نمی گیرد. در

عین حال او به اندازه کافی مؤدب است. ظاهر او نشان می دهد که بیشتر مرد عمل است تا تئوری و

پاسخهای او تقریباً همواره مختصر بوده است، گویی او گفتنی زیادی در باره هر مطلب ندارد و مردی نیست

که وارد جزئیات و انشعابات احتمالی قضیه بشود. او کسی را با هوش خود تحت تأثیر قرار نمی دهد، ولی

ظاهراً مردی ایثارگر و صمیمی است.

فروهر در یک محیط محقر زندگی می کند. در یک خانه کوچک در تهران پارس که مادرش مالک آن

است. مادر وی اقدس جابری انصاری می باشد، بیوه ای که خود در سنین اوائل زندگی یتیم شده و به وسیله

سایر اعضاء خانواده جابر انصاری که از خانواده های محترم اصفهان است تحت تکلف قرار گرفته بود.

فروهر اعتراف کرد که او به عنوان رهبر حزب پان ایران صاحب نظریاتی است که ممکن است با نظریات

اعلام شده جبهه ملی هماهنگی نداشته باشد، ولی از روی علاقه و نگرانی خاطرنشان ساخت که اینها

نظریات خودش و حزبش می باشد. فروهر که یکی از جوانترین اعضاء شوراست. مدت زیادی به خاطر

ایثارگری خود به آرمان ضدکمونیستی شهرت داشته است. پیروان او در حزب پان ایران یکی از مؤثرترین

باندهای خیابانی بود که برای مخالفت با حزب توده (کمونیست) سازمان یافته بود. فروهر به خاطر

فعالیتهایش در 10 سال گذشته پنج بار به مدتهای مختلف زندانی شده بود. معذالک او اعلام می دارد که به

زندان افتادن چندان اهمیتی نمی دهد، زیرا می داند که این تاوانی است که باید پرداخت شود و تنها راه برای

تحقق هر هدفی از طریق فعالیت ایثارگرانه و فداکاری شخصی است.

2 عقاید ابراز شده فروهر در باره مسائل سیاسی مختلف از این قرار است.

کمک اقتصادی: ما یک کشور کم رشدی هستیم و نیاز به کمک داریم. ما امتیازاتی را که بسیاری از

کشورها دارند نداریم و نمی توانیم بدون کمک به کشورهای دیگر برسیم. وی شرط اول برای استفاده از

کمک اقتصادی خارجی این است که ما دارای یک نوع اوضاع داخلی هستیم که کمک می تواند به نحو

شایسته ای مورد استفاده قرار گیرد. این پول بایستی وارد مؤسسه های ثمربخش و تولیدی گردد و نه آنکه

در جاهایی مصرف شود که به آسانی در معرض سوءاستفاده قرار گیرد یا هدر رود، کما اینکه در چند سال

گذشته چنین بوده است. ما باید برنامه های پنج ساله صحیح داشته باشیم تا صنایع خود را پرورش و رشد

دهیم و و سایر منابع اقتصادی را به مرحله ای برسانیم که دیگر نیازی به این کمک اقتصادی نداشته باشیم.

مساعدت فنی: ما بایستی مستشاران بیگانه را در حداقل ممکن به کار ببریم، ولی شکی نیست که ما

ص: 795

نیاز واقعی برای خدمات آنها در حال حاضر و برای آینده نزدیکی داریم. همان طوری که در مورد کمک

اقتصادی گفته شد ما باید برنامه ای داشته باشیم که ما را قادر سازد بر روی پاهای خود بایستیم، ما

نمی توانیم به آن سطحی برسیم که احساس استقلال حقیقی بکنیم، مگر اینکه در این مدت از مساعدت فنی

خارجی برخوردار باشیم.

کمک از شورویها: اگر به ما پیشنهاد کمک بدون شرایط و یا وابستگیهای سیاسی بشود و اگر به ما اجازه

داده شود که این کمک را به طریقی که میل خودمان است به کار ببریم و اگر کمک مورد بحث عاری از

خطرات رخنه و فشار باشد، آن گاه من احساس می کنم که ما باید کمک را از هرجا که به ما، به نحو معقولی

پیشنهاد می شود بپذیریم. ولی من قبول دارم که شورویها احتمالاً چنین کمکی به ما پیشنهاد نمی کنند. به

ویژه من معتقد نیستم که ما باید بپذیریم تکنسینهای شوروی در ایران کار کنند. زیرا در حالی که به حق

تکنسینهای آمریکایی یا سایر کشورهای اروپای غربی به ایران می آیند، در حالی که محرک صمیمی آنها

میل به کار نیک است و می خواهند به رشد تواناییهای ایران کمک کنند. من می دانم که انتظار چنین چیزی

از اتحاد جماهیر شوروی داشتن، احمقانه است. می دانم که آنها یقیناً تکنسینهای خود را در اینجا برای

مقاصد سیاسی به کار می برند تا در این کشور رخنه کنند و دست به تبلیغات بزنند و زیر و رو کنند. بار دیگر

می گویم هدف اولیه ما این است که بتوانیم بر روی پاهای خود بایستیم و برای رسیدن به چنین مرحله ای

نیاز به کمک داریم.

بیطرفی: من گمان نمی کنم که ما از عضویت در اتحادیه های نظامی سود واقعی برده باشیم. ناتو

(سازمان پیمان اتلانتیک شمالی) ممکن است عالی باشد، ولی ما در ناتو نیستیم این صف بندیهای ما تنها به

مقصد حفظ حکومتهای فاسد و غیر خلقی بر مسند قدرت خدمت کرده است و این صف بندیها به عنوان

نیروی باز دارنده علیه اتحاد جماهیر شوروی و کمونیستها به کار نرفته است. در واقع ما راه دیگری بجز

حفظ مناسبات نزدیک با غرب نداریم و این تنها راهی است که ما می توانیم در مقابله با فشارهای از جانب

شورویها یا با بدون چنین پیمانهایی، در اختیار داشته باشیم. ولی اگر یک حکومت نیرومند داشته باشیم و

چنین پیمانهایی را نیز به نفع خود حفظ کنیم. کشوری با فرمانروایی مستقل مانند هند می تواند در مقابل

کمونیستها بیشتر به غرب کمک کند، تا یک رژیم غیر خلقی و نامطلوب مانند چین ملی.

سنتو: اساساً چیزی برای سنتو باقی نمانده است، عراق رفته است، ترکیه و پاکستان هم هر دو

دستخوش تغییرات بزرگی شده اند. من هیچ سودی در این پیمان برای خودمان نمی بینم. با یک ارتش

نیرومند و با مناسبات حسنه با کشورهای همجوار (که من معتقدم می توانیم بدون عضویت در سنتو آن را

اداره کنیم) خواهیم توانست به همان خوبی اوضاع را سروسامان دهیم. اگر اختیار دست من بود ایران را

فوراً از سنتو خارج می کردم.

مناسبات دوجانبه با ایالات متحده: این امر به نظر من تا آن اندازه ای که می توانیم بگوییم چیز بدی

نیست. ما در باره موافقت نامه های سری، البته اطلاعاتی نداریم و اگر چنین موافقت نامه هایی هست،

بایستی آنها را مطالعه کنیم تا در مورد آنها قضاوت کنیم. روسها قدیمی ترین و دائمی ترین دشمنان ما

هستند و ما آموخته ایم که بایستی در هر نوع مناسباتی که ارتباطی با آنها داشته باشد، بسیار مواظب باشیم.

اندازه و قدرت نظامی: ما یقیناً باید یک ارتش بزرگ داشته باشیم، ولی این ارتش بایستی از لحاظ

شکل تغییر کند. این ارتش از لحاظ سلسله مراتب بسیار سنگین است و بیشتر ژنرالها و سایر افسران

ص: 796

عالیرتبه بایستی پی کار خود بروند. علاوه بر این، علیرغم اندازه کنونی آن، این ارتش ظرفیت واقعی برای

دفاع از ملت را ندارد و هم چنین این ارتش گرایشهای اصیل ملی نیز ندارد. ارتش باید بهتر مجهز شود و

بهتر آموزش ببیند و انگیزه های بهتری داشته باشد. اندازه عادی آن باید حدود 000/200 نفر باشد، ولی

آموزش آن باید چنان باشد که یک میلیون نفر در هر زمان بتوانند زیر پرچم قرار بگیرند.

هیئت حسن نیت به اتحاد جماهیر شوروی: برای یک چنین مأموریتی هدف باید روشن باشد. ما چه

می خواهیم، آنها چه خواهند داد و ما در مقابل، چه چیزی حاضر هستیم به آنها بدهیم. اگر یک چنین

مأموریتی صرفاً جنبه تشریفاتی داشته باشد، به دردی نخواهد خورد و همچنین فایده ای نخواهد داشت،

اگر تنها نتیجه آن قرار دادن ما زیر یوغ استعمار باشد.

شناسایی چین کمونیست: این به سود ایران خواهد بود. وجود میلیونها چینی در چین کمونیست یک

واقعیت است و تنها راه برای سروکار داشتن با مسائلی که موجود است این است که با آنها به نحو صریح و

مستقیمی مقابله کنیم، نه اینکه چنان وانمود کنیم که آنها وجود ندارند. و تنها راهی که آنها را می توان از

شورویها جدا ساخت این است که با آنها مناسبات داشته باشیم. هر قدر غربیها با کمونیستهای چین

ضدیت کنند، به همان اندازه چینیها به شورویها خواهند چسبید و اگر با آنها با نزاکت بیشتری رفتار شود،

کمتر به شوروی اتکا خواهند داشت و کمتر به طرف شوروی متمایل خواهند شد. شاید اگر با آنها بهتر

رفتار شود ممکن باشد یک شکاف بزرگی در جهان کمونیست ایجاد شود.

نفت و کنسرسیوم: من یقین دارم که قرار داد کنونی همه منافع ایران را تأمین نمی کند، ولی هرگونه

تغییری که در ترتیبات داده شود نباید مانند سابق با متوقف شدن جریان و فروش نفت و ضبط و توقیف و

سرو صدای زیاد و غیره همراه باشد. این بار قرارداد بایستی با دقت و از روی فهم و درک مورد مذاکره قرار

گیرد. در حالی که من یقین دارم که حقوق و منافع ایران طبق ترتیبات کنونی تأمین نمی شود، من درباره این

که چه نوع تغییراتی باید در این ترتیبات داده شود یقین قطعی ندارم. مثلاً نمی دانم چه درصدی از درآمد

نفت باید به ایران متعلق باشد. به هر صورت این موضوعات باید با توجه به اوضاع و زمان تحت مطالعه

قرار گیرد.

شاه: شاه از همان لحظات اولیه ای که او به تخت نشست، هیچ گونه شالوده ای برای اعتماد فراهم

نکرده است که او مایل خواهد بود نقش بسیار محدود، طبق قانون اساسی خود را ایفا کند و نه اینکه جبهه

ملی و شاه خواهند توانست به نحو رضایت بخشی با یکدیگر همزیستی داشته باشند. خود شاه ممکن است

به احتمال قوی هر گونه کوششی را جهت همزیستی از میان ببرد. شاه را باید وادار کرد تا یک نقش

محدودی ایفا کند تا بتواند با جبهه ملی زندگی کند. من تردیدهای بسیار جدی دارم از اینکه شاه کنونی

چنین نقشی را ایفاء کند. حتی اگر هم شاه بگوید که او موافق است چنین رفتار کند، ولی باز هم علیه ما به

تحریک خواهد پرداخت، من در این باره یقین دارم. معذالک در این مورد ما بایستی محتاط باشیم، زیرا هر

چیزی و هر اقدامی که جنبه افراطی یا تفریطی داشته باشد ممکن است منجر به آن شود که به نفع عناصر

دیگر بیگانه و امپریالیست باشد. معذالک احساس می کنم که اگر یک حکومت نیرومند خوب روی کار

بیاید، نقش سلطنت به قدری بی اهمیت خواهد شد که موجودیت سلطنت دیگر محسوس نخواهد شد. من

مانعی نمی بینم از اینکه ما یک جمهوری در اینجا داشته باشیم. (یک لبخند زیرکانه در این لحظه بر لبانش

نقش بست).

ص: 797

انتخابات: در عمل جبهه ملی واقعاً به چند ماه وقت نیاز دارد تا سازمان خود را بهبود بخشد و ما بتوانیم

سیاست خود را برای مردم روشن سازیم، ولی ما نمی توانیم از فشار خود بر دولت برای اینکه انتخابات

هرچه زودتر انجام گیرد بکاهیم. اگر چنین فشاری وجود نداشت هیچ عاملی مانع آن نمی شد که مرتجعین

موقعیت بهتری برای خودشان به دست بیارند. اگر انتخابات اصیل آزاد تا دو سه ماه بعد انجام گیرد، شکی

ندارم از اینکه حداقل یکصد کرسی در مجلس به دست خواهیم آورد. اگر انتخابات بلافاصله انجام گیرد

یقین دارم که همه کرسیها را در شهرهای بزرگ به دست خواهیم آورد.

علی امینی: مردم ایران هرگز گذشته امینی را فراموش نمی کنند. آنها نمی توانند هرگز فراموش کنند که

امینی چکار کرده است. این است که باعث می شود امینی از طرف مردم مورد قبول قرار نگیرد. با این وجود

امینی کارهای خوبی نیز انجام داده است. وی بعضی از آنهایی را که از موقعیتهای خود برای سودهای

شخصی و زیان ملت سوءاستفاده کرده اند رانده است، ولی امینی ظرفیت و قدرت انجام همه کارهای لازم

را ندارد. او در روی نظامیان کنترل ندارد او قدرت لازم را برای انجام اصلاحات اجتماعی که حائز این همه

اهمیت است و خود او نیز مایل به آن است ندارد. متأسفانه وی در میان مردم ریشه ندارد و این امر مانع آن

می شود که او اقدامات مؤثری به عمل آورد. همه صحبتهای مربوط به اصلاحات ارضی و اینطور چیزها

کاملاً مبهم و نامعین است.

اصلاحات ارضی: من اندیشه تقسیم اراضی را شخصاً نمی پسندم. با آن مخالفم زیرا یقین دارم که اگر

زمین تقسیم شود مدتی طول نخواهد کشید که همین زمین داران یا شاید دیگران همه زمینها را بار دیگر

غصب کنند و اوضاع تغییر چندانی هم نکند. من معتقدم که زمین باید ملی شود، یعنی زمینهای کشاورزی

ملی شود. پس از آن با ایجاد شرکتهای تعاونی خدمات لازم برای کشاورزان انجام شود. این به عقیده من

راه عملی تر و مؤثرتری برای انجام اصلاحات کشاورزی در ایران است. البته نیاز زیادی برای اصلاحات

در شیوه های کشاورزی نیز وجود دارند و من خوشوقتم از اینکه اندکی پیشرفت از لحاظ مکانیزه کردن و

غیره از هم اکنون حاصل شده است، ولی البته کارهای بسیار بیشتر مورد نیاز است.

کارخانه فولاد: یک کارخانه فولاد البته «مادر صنایع» است. ما یک چنین کارخانه ای لازم داریم

ممکن است اختلاف نظرهایی در مورد اینکه این کارخانه کجا باید باشد و یا ظرفیت و ساختمان آن و غیره

وجود داشته باشد، ولی در فکر من هیچ گونه تردیدی نیست که ما باید دو کارخانه فولاد کوچک داشته

باشیم. مسائل فنی ماوراء ظرفیت من است، اینکه کجا و با چه ظرفیتی و غیره بایستی چنین کارخانه ای

ایجاد شود، ولی در میان همکاران من اطلاعات کافی برای حل این مسائل وجود دارد. در اینجا هرچند

باید گفته شود که پرستیژ ایران عامل مهمی برای در نظر گرفتن نیست، تنها نیاز مطلق مورد بحث است. من

یقین دارم که ما مواد خام به اندازه کافی برای نگهداری دو کارخانه فولاد و برآوردن تقاضاهای کوچک

داریم.

نیرو و ظرفیتهای حزب توده: خطر کمونیسم از نارساییهای اجتماعی و کمبود غذا و آموزش و کمبود

عدالت اجتماعی ناشی می شود. اینها شرایطی هستند که در ایران وجود دارند و تا زمانی که آنها وجود

دارند، خطر نیز وجود خواهد داشت. حکومت ایران از طریق تدابیر سرکوبگرانه خویش سازمان آنها را به

نحو عمده نابود کرده است، ولی حکومت ایران موفق نشده است عقاید و اندیشه های آنها را ریشه کن کند،

چون به ما این آزادی نسبی داده شده است، ما نشانه های بیشتر و بیشتری از وجود و فعالیت آنها می بینیم.

ص: 798

آنها هم راساً فعال هستند و هم زیر پوشش هواداران مصدق، بعضی از آنها از عقاید مارکسیستی پیروی

می کنند و در میان آنها گرایشی برای اینکه روشنفکران رهبری پرولتاریا را به عهده بگیرند وجود دارد.

ابتدا چند سال قبل آنها این تمایل را داشتند که رهبران شوروی را به خاطر رها گذاشتن خلق ایران در

لحظات بحران مورد حمله قرار دهند. با تشکیل جبهه ملی برای آنها آشکار شد که آنها نمی توانند جبهه

ملی را برای مقاصد خودشان مورد بهره برداری قرار دهند، ولی آنها همچنان به عنوان یک خطر واقعی

باقی مانده اند و تنها در انتظار فرصت هستند و یک کادر آماده در اروپا دارند تا هرگاه زمان فرا رسد (وارد

میدان شوند)، بنابراین سزاوار است که جبهه ملی یا هر حکومت دیگری دیگری علل اساسی خطر

کمونیسم را در ایران به اصطلاح از پایین ریشه کن سازد، به جای آنکه آنها را از بالا نابود کند. کمونیسم

همچنین باید در معرض مقابله و مبارزه قرار گیرد و آن هم در میان اندیشمندان و در سطح تئوریک به

عنوان نوع جدیدی از امپریالیسم و غیر و غیره. همکاران من در حزب و خود من همواره کمونیستها را به

عنوان دشمن شماره یک ایران می دانیم آنها کوشیده اند تحریکاتی در داخل جبهه ملی به وجود آورند، ولی

ما می کوشیم آنها را از طریق مظنون بودن و مواظب بودن نسبت به هر کسی که می خواهد به ما ملحق شود،

از میان خود دور سازیم. من چنین برآورد می کنم که به طور تقریبی حدود41 آنهایی که در میتینگ 18 ماه

جبهه ملی در میدان جلالیه شرکت داشته اند نوعی وابستگی در گذشته با حزب توده داشته اند و آنها در

میتینگهای حزب توده حضور داشته و یا نسبت به آنها سمپاتی داشته اند. این نشان می دهد که جبهه ملی

توانسته است مردم را از خط کمونیسم دور کند و آنها را به یک زندگی سیاسی میهن پرستانه و اصیل تری

هدایت کند.

جبهه ملی سازمان نقاط ضعف و قدرت آن: بعضیها این تمایل را دارند که گمان کنند که ما می توانیم

یک حزب منظم باشیم و بعضیها این تمایل را دارند که گمان کنند که ما یک حزب هستیم. ولی ما اگر

بخواهیم واقع گرایانه صحبت کنیم یک حزب نیستیم و نمی توانیم باشیم. ما یک جبهه هستیم، ائتلافی از

احزاب و افراد مختلف با نظریات و هدفهای مختلف در زمینه های متعدد اجتماعی. بعضی از مردم (ما)

بیش از حد افراطی هستند و بعضی دیگر بیش از حد محافظه کار، بعضیها بیش از حد پیشرفته هستند و

بعضیها کهنه پرست. بعضیها دارای تمایلات مذهبی هستند و بعضیها لیبرالهای اجتماعی. با یک چنین

تقسیم بندی از اندیشه ها، ما نمی توانیم هر نوع موضع قطعی اتخاذ کنیم تا برنامه ای جامع در زمینه

اجتماعی داشته باشیم. ما می توانیم فقط در زمینه سیاسی با یکدیگر همکاری کنیم. قدرت ما در محبوبیت

عمومی ضمنی ماست. می توان گفت که ما بیشتر در میان مردم محبوبیت داریم تا اینکه متشکل باشیم.

نهضت آزادی ملی ایران: من نسبت به گروهی که خود را نهضت آزادی می نامد، بسیار مظنون هستم. من

فکر می کنم که آنها در بعضی موارد بسیار از مرحله پرت هستند و همچنین ترس دارم از اینکه آنها با بعضی

از منافع ویژه بیگانگان نیز پیوند دارند. آنها نوعی گرایش مذهبی نیز دارند که ماهیت بیشتر توطئه های

انگلیس در ایران را مشخص کرده است، یعنی از آن نوع چیزهایی که شالوده امپریالیسم بریتانیا را در

گذشته تشکیل داده است. شما درباره میس لمپتون اطلاع دارید؟ ما در مورد به جبهه ملی احساس می کنیم

که در چنین زمانی مهم است به ایالات متحده آمریکا نشان دهیم که اشخاص معتدلی هستیم و ضد

بیگانگان بی بند و بار نیستیم و رادیکالهای کله شق نیز نمی باشیم، ولی آنها اسرار دارند که از

هیجان انگیزترین و زیباترین راهها پیروی شود من بسیار متأسف بودم که مصدق به آنها آن نامه را فرستاد

ص: 799

(در صحه گذاشتن از آنها). مصدق از تماس بسیار خارج شده است و در واقع نمی داند چه می گذرد و

می خواسته است دوستی خود را با مهدی بازرگان نشان دهد. آنها اساساً غالباً ارتجاعی هستند و آن هم به

نحو عجیب و غریبی، ولی خوشبختانه نفوذ آنها بعد از مدتی از میان خواهد رفت. آنها خواهند آموخت

همان طوری که مردم پی خواهند برد که نمی توان تنها براساس شعارها پیروانی را حفظ کرد و یا کشوری را

اداره کرد و به محض اینکه جبهه ملی قاطعیت خود را نشان دهد آنها همه نفوذ خود را از دست خواهند داد

و اما درباره ورود آنها به جبهه ملی من گمان نمی کنم که آنها وارد جبهه ملی شوند. من خود شخصاً علیه

آنها رای خواهم داد.

دشواریهای بین جبهه ملی و حزب ایران: اختلاف نظرها بر سر تاکتیکها و شیوه ها و غیره در داخل هر

جبهه ای وجود دارد، ولی گمان نمی کنم که اختلافاتی که در داخل جبهه ملی وجود دارند، برای برانگیختن

آشوب جدی کافی باشد، نه اینکه باعث جدایی شود. ما می دانیم که موجودیت ما به وحدت ما متکی است،

منشاء این مشکل مربوط به حزب ایران به روزهای اول مصدق بستگی دارد. یعنی هنگامی که حزب ایران

کوششهای بزرگی را جهت کسب همه مواضع در دست خود به عمل می آورد. بسیاری از اشخاص هنوز

سوءظن دارند از اینکه آنها هنوز هم از همان سیاست پیروی می کنند، حزب ایران دارای کادر خوب و

نیرومندی است که با میزان پشتیبانی که از آن برخوردار است تناسبی ندارد. هرچند همان طوری که گفتم،

معتقد نیستم که خطری برای شکاف واقعی ناشی از این مسئله وجود داشته باشد.

رهبر جبهه ملی کیست؟: از لحاظ اساسی دو نفر در رهبری جبهه ملی در عمل با یکدیگر سهیم هستند،

ولی مصدق از مقام ویژه ای در قلوب همه مردم و جبهه ملی برخوردار است، ولی مصدق نمی تواند هرگونه

نقشی را در حال حاضر ایفا کند.

اللهیار صالح و و دکتر غلامحسین صدیقی دو رهبر برجسته جبهه ملی هستند. صالح دارای سابقه

طولانی تر و تجربه بیشتری است و از جانب مردم بیشتر شناخته شده است. هرچند او عضو یک حزب

ویژه که حزب ایران می باشد است و همان طور که گفتم حزب ایران از پشتیبانی چندانی در میان مردم

برخوردار نیست. صالح بهترین شانس را برای گزینش به عنوان فرضی نخست وزیر دارد.

صدیقی که کمتر تجربه دارد و کمتر طرف شناسایی مردم است چهره ای است با قاطعیت بیشتر و برای نشان

دادن تواناییهای خود به مردم نیاز به فرصت بیشتری دارد. اگر قرار باشد برای انتخاب رهبر جبهه ملی رأی

بدهیم هم صدیقی و هم من به نفع صالح رأی خواهیم داد، زیرا قامت معنوی او بالاتر است، ولی من شخصاً

صدیقی را ترجیح می دهم.

نقش ایالات متحده: من همواره از فرصت صحبت با یک آمریکایی برای اظهار مراتب زیر استفاده

می کنم. مدت یکصد و پنجاه سال ما بین شورویها و انگلیسها گرفتار بودیم. این تراژدی بزرگ ما و علل

همه بدبختیهای ما بوده است. از آغاز رژیم مشروطیت در ایران خواسته ایم که در اینجا آنچه را که

شنیده ایم در آمریکا وجود دارد، داشته باشیم. در میان مردم برای چیزهایی که ایالات متحده آمریکا از

لحاظ داشتن آن معروف است و به لحاظ آن شناخته شده است، علاقه زیادی وجود دارد. تا روزهای اولیه

مصدق، هنگامی که آمریکاییها هنوز هم از استقلال ایران در مسئله نفت پشتیبانی می کردند، مردم به

آمریکائیها بسیار علاقه داشتند، ولی تدریجاً و به ویژه از اوت 1953 (مرداد 32) مردم مشاهده کردند که

سیاست آمریکا در ایران همگام با سیاست انگلیس بوده است و مردم از این لحاظ ناراضی هستند.

ص: 800

حکومتهایی که از اوت 1953 به بعد روی کار آمده اند، بدون پشتیبانی حکومت آمریکا نمی توانستند بر

مسند قدرت باشند. هنگامی که کندی در آمریکا به ریاست جمهوری رسید مردم ایران احساس کردند در

سیاست آمریکا نسبت به ایران تغییراتی داده خواهد شد و مردم با در نظر داشتن این چشم داشت و در

شادمانی و هیجان بودند، هر چند در عمل ما هیچ گونه نشانه ای از چنین تغییری و نه بهبودی ندیدیم. من

می خواهم به شما یادآوری کنم که تنها چیزی که می تواند کمونیسم را در ایران به طور مؤثری متوقف کند

یک رژیم واقعاً ملی است.


داریوش فروهر 4 حکم داریوش فروهر

داریوش فروهر 4

سری

غیرقابل رویت برای خارجیان / فقط استفاده داخلی

تاریخ: 21 اکتبر 1965 برابر با 29 مهر 1344

از: رئیس قسمت سیاسی.

به: منابع کنترل شده آمریکایی

موضوع: حکم داریوش فروهر

آنچه در ذیل می آید جهت اطلاع شما و احیاناً هرگونه استفاده دیگری که برایتان داشته باشد است،

البته با توجه به محدودیتهای امنیتی مشخص شده. چنانچه طی گزارشی از اطلاعات این نامه استفاده

می شود قید (غیر قابل رویت برای خارجیان) را ذکر کنید ولی لزومی ندارد منابع کنترل شده آمریکایی را به

عنوان منبع خبر نام ببرید.


در حدود روز 24 مهر 1344 داریوش فروهر رهبر حزب ملت ایران محکوم به سه سال زندان توسط

قاضی دادگاه نظامی شماره 2 عادی شد. فروهر 13 ماه پیش دستگیر شد.

توجه در ذیل سند تایپ شده مطالب زیرین به صورت دست نویس نوشته شده (مترجم)

سرتیپ سالم ......، قبلاً در زندان خواستار مجازاتی می شود که به تصویب دادگاه رسیده باشد احتمالاً

یک سال کم خواهد شد، سایر مدتهای بازداشت در قبل احتمالاً این طور نخواهند بود.

بهرام نمازی در دادگاه دیگری محاکمه شد.


داریوش فروهر 5 دادگاه نظامی فروهر، رهبر حزب ملت ایران

داریوش فروهر 5سری

تلگرام خارجی

از: سفارت آمریکا تهران

به: وزارت خارجه

موضوع: دادگاه نظامی فروهر، رهبر حزب ملت ایران

پیرو: نامه شماره 567 الف مورخ 3 مه 1965

تاریخ: 2 نوامبر 1965 برابر با 11 آبان 1344شماره: 317 الف

در حدود روز 24 مهر 1344 داریوش فروهر رهبر حزب ملت ایران، توسط رئیس دادگاه نظامی

شماره 2 به سه سال زندان محکوم شد. دقیقاً مشخص نیست که اتهامات وی چه بوده است، ولی بنا به

ص: 801

گزارشات واصله، رئیس دادگاه محکومیتهای سابق وی را عنوان کرده و از فروهر به عنوان یک مزاحم یاد

کرده و اینکه علاوه بر آن وی مخالف رژیم است. تقاضای استیناف شد که دادگاه استیناف آن را رد کرد.

فروهر در اوائل مهر 1343 دستگیر شد و یک سال بدون محاکمه نگهداری شد و به نظر می رسد این یک

سال از مدت زندان وی کم شود (طبق پرونده برلیان صفحه 6 نامه شماره پیروی فوق).

وکیل مدافع فروهر سرتیپ صالح است که در دفاع از 14 نفر متهم به شرکت در ترور 10 آوریل شاه نیز

شرکت داشت. وکیل مدافع وی مسئله زندانی شدن بدون محاکمه فروهر را پیش کشید و پیشنهاد کرد که

این مدت از حکم جدید وی کاسته شود، ولی این طرز دلیل آوردن توسط دادگاه رد شد.

هیچ ذکری از دادگاه فروهر در مطبوعات به میان نیامد و در مجامع زیاد مورد بحث قرار نگرفت. شاید این

مسئله بیش از یک تصادف باشد که این محاکمه همزمان با محاکمه پر سرو صدای 14 نفر متهم فوق الذکر

بوده است. دادگاه داریوش فروهر این مطلب را که اینجا با مخالفان سیاسی شدیداً رفتار می شود، به اثبات

می رساند.

از طرف سفیر، مارتین. ف. هرز

کنسول سفارت در امور سیاسی


داریوش فروهر 6

داریوش فروهر 6

سری

غیر قابل رؤیت برای خارجیان

ایران

رهبر حزب ملت ایران

داریوش فروهر یکی از جوانان جبهه ملی است که تندروتر از دیگران است و اخیراً به دلیل گرایشات به

ملاحظه کاریهای بیش از حد، از میانه رویهای جبهه ملی انتقاد کرده است. او یک ناسیونالیست دو آتشه از

نوع نازیها است و به مخالفت و ضد کمونیسم بودن مشهور است. اگرچه در ابتدا معتقد بود که ایران باید به

مرزهای جغرافیائی و سیاسی بزرگ گذشته خویش بازگردد، ولی اخیراً بیشتر بر بیطرفی و آزادی از قید

قدرتهای خارجی تأکید داشته است. در عین حالی که روشنفکر نمی باشد، ولی در جانبداری از مرام خود

حاضر به فداکاری بوده و در سازمان دهی و تبلیغات هوش سرشاری دارد.

حزب ملت ایران وی، از جناحهای تندرو و آتشین جبهه ملی است که از سازماندهی خوبی برخوردار

بوده و تحت مراقبت شدید دولت است. فروهر که قسمت عمده زندگیش را در زندان بوده، اکنون در حین

گذراندن یک حبس سه ساله جهت فعالیتهای ضد دولت است.

فروهر که طرفدار غرب می باشد، طالب استقلالی از نوع استقلال هندوستان می باشد. او پیمان سنتو را

بدون استفاده تلقی می کند و مخالف پیمانهای نظامی می باشد و معتقد است این پیمانها بیش از اینکه خطر

کمونیسم را از بین ببرد، باعث به وجود آوردن دولتی فاسد و غیر مردمی می شود. او از آمریکا تمجید

می کند، ولی حمایت آمریکا از انگلیس و دولت فعلی ایران را مورد انتقاد قرار می دهد. اگر چه وی طرفدار

انقلاب در ایران نمی باشد، زیرا می گوید چنین کاری فقط به نفع «خارجیها و عمال امپریالیسم» تمام

خواهد شد، ولی معتقد است که شاه تن به یک نقش محدود شده ای توسط مشروطه نخواهد داد. فروهر

موافق قراردادهای دوجانبه با آمریکاست، مخصوصاً آن دسته از آنها که کمکهای اقتصادی را شامل

ص: 802

شوند. او همچنین کمک از روسیه را قبول دارد مشروط بر اینکه هیچ ارتباط دیگری به دنبالش نباشد (به

نظر وی این امر خیلی بعید است). وی حامی برنامه های نوسازی طرح ریزی شده است و کمک فنی

محدود را قبول دارد و مشوق ایجاد کارخانه های ذوب آهن است. او نسبت به اصلاحات اراضی بدبین

است و حامی ملی کردن زمینهای زراعتی و تشکیل تعاونیهای زراعی می باشد. او مایل است که در

موافقتنامه های نفتی تجدید نظر به عمل آید، ولی از طریق مذاکرات، نه از طریق ملی کردن آنها. فروهر

همچنین ارتش را تجدید سازمان می دهد و چین کمونیست را به رسمیت خواهد شناخت.

فروهر در سال 1928 متولد شد و تحصیلات اولیه اش را در اصفهان و تهران گذراند. وی در سال

1330 دانشکده حقوق دانشگاه تهران فارغ التحصیل شد یکی از مؤسسین حزب پان ایرانیست بود که یک

گروه دست راستی ناسیونالیست بود که در سال 1325 به وجود آمد. در سال 1331 حزب بر سر مسئله

حمایت از شاهنشاهی به سه گروه تقسیم شد. فروهر و پیروانش جدا شدند و حزب ملت ایران را درست

کردند که با جبهه ملی نخست وزیر وقت محمد مصدق ائتلاف نمودند (سازمان اصلی حزب که توسط

محسن پزشکپور رهبری می شد، به مدت چند سال در خفا بسر برد و همه از گروه فروهر به نام حزب پان

ایرانیست یاد می کردند، با ظهور مجدد حزب قدیمی پان ایرانیست که به طور غیر رسمی از جانب دولت

حمایت می شود، اختلافات بین دو گروه بیشتر آشکار شد). اگرچه فروهر حامی مصدق بود، ولی حزب

ملت ایران بارها با دسته های حزب توده زد و خورد داشتند. یک گزارش اعلام می دارد که پس از

سرنگونی مصدق در سال 1332، فروهر اولین شخصیت سیاسی بود که سخنرانی در انظار نمود و مخالفت

با کمونیسم را به عنوان موضوع صحبت انتخاب نمود.

معذالک فروهر داخل جبهه ملی باقی ماند. یک منتقد پر سرو صدای دولت بود و پیروانش به او وفادار

بودند و نشریات جبهه ملی را در منزلش تکثیر می نمود. تا اینکه در سال 1341 صبرش از رهبریت جبهه

ملی لبریز شد و باعث شد که به جناح تندرو جبهه ملی بپیوندد. سپس به کمیسیونی منصوب شد تا پیشنهاد

تجددی سازمان جبهه ملی را مورد بررسی قرار دهد، ولی در اقداماتش مبنی بر اخراج رهبریت و مقامات

اجرایی ناموفق بود. پس از شکست جبهه ملی در سال 1342 در قبال اصلاحات ارضی و رفراندوم و

انتخابات مجلس، گروه تندرو تهدید کردند که جبهه ملی را ترک خواهند کرد. با کمک نامه ای که مصدق در

انتقاد از عدم فعالیت جبهه ملی به آنها نوشت، آنها با توسل به زور در سال 1343 انتخابات جدیدی در

جبهه ملی انجام دادند. بعضی از رادیکالها به هیئت اجرایی جبهه ملی انتخاب شدند، ولی فقدان رهبریت

کافی و دخالت دولت مانع از این شد که در موقعیت سیاسی جبهه ملی تغییرات مهمی به وقوع بپیوندند.

جبهه ملی سعی کرد که با اتحاد با سایر گروههای ملی گرا، پایه های خودش را مستحکم سازد ولی

فروهر که حمایت حزب توده را از این برنامه می دهد، مانع از انجام آن شد. خود فروهر در شهریور سال

1343 به زندان افتاد.

داریوش فروهر یک مرد بلند قد و نسبتاً خوش سیماست و معمولاً خوش لباس هم هست. شخصیت

جالب و غیر رسمی دارد، و مؤدب است بدون اینکه از تظاهر معمول ایرانیها استفاده کند. بدون احساسات

صحبت می کند و صریح است و کمی استادانه صحبت می کند. اگرچه وکیل قابلی می باشد، ولی تقریباً هیچ

وقت وکالت نکرده است، حتی زمانی که از طرف دولت مجاز بود.

به علت مخالفت دولت هرگز خارج از ایران نبوده است. در سال 1337 به کنفرانس اتحاد بین آسیا و

ص: 803

آفریقا در قاهره دعوت شد، ولی قادر به شرکت نبود. حدود سال 1339 با پروانه اسکندری ازدواج کرد که

در آن زمان یک دانشجوی جامعه شناسی در دانشگاه تهران بود و مدتی به علت شرکت در تظاهرات

دانشجویان جبهه ملی به زندان رفته بود. فروهر فقط فارسی صحبت می کند، اگرچه قادر است فرانسه و

انگلیسی را مقدار کمی بخواند.

18 ژانویه 1966 برابر با 28 دی 1344


داریوش فروهر 7 آزادی قریب الوقوع داریوش فروهر

داریوش فروهر 7

خیلی محرمانه


غیرقابل رویت برای خارجیان

تاریخ: 24 اوت 1966 برابر با 2 شهریور 1345

به: رئیس قسمت سیاسی

از: منابع کنترل شده آمریکایی

موضوع: آزادی قریب الوقوع داریوش فروهر

آنچه در ذیل است، جهت اطلاع و اقدامات دیگر با رعایت نکات امنیتی است، در استفاده از این

گزارشات قید «غیر قابل رویت برای خارجیان» را ذکر کنید، ولی لزومی به قید (منابع کنترل شده

آمریکایی) به عنوان منبع نیست.

1 خانواده داریوش فروهر انتظار دارند که وی در 4 آبان 1345 که مصادف با تولد شاه است از زندان

آزاد شود. مادر داریوش فروهر ضمن تماس با مقامات مجلس و دولت برای آزادی فرزندش بی وقفه

تلاش کرده و مطمئن است که وی آزاد خواهد شد.

2 شرط آزادی داریوش فروهر این است که از تمام فعالیتهای سیاسی خودداری نماید و از کشور

خارج نشود. مادرش معتقد است که وی با این شرایط موافقت خواهد کرد، سلامتی وی در وضع خوبی

نیست و او پس از محبوس شدنش افسرده و دلسرد است