گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد سوم
ص: 100






آمده. تاریخ اطلاعات اول آبان 1342 است.)

4 بازرگان به عنوان یک استاد دانشگاه و همچنین از لحاظ تقوی و پرهیزگاری قویا مورد احترام

است. هر چند ممکن است عجیب به نظر برسد، ولی درباره او به عنوان رئیس دانشکده فنیِ دانشگاه تهران

هنوز صحبت می شود. در واقع دانشکده فنی با جهانشاه صالح در تاریخ 30 مهر تماس گرفت. صالح

شکست خورد، زیرا حتی آنهائی که او می خواست که کاندیدای ریاست دانشکده فنی بشوند، رد کرده اند.

جلسه بدین ترتیب تمام شد که نه کسی انتخاب شد و نه منصوب. (این مطلب از یک دانشجوی دانشگاه

(C)که یکی از رهبران دانشجویان جبهه ملی است به دست آمده.)

نهضت آزادی 2

صورت مذاکرات

طبقه بندی: سرّی / محدود

شرکت کنندگان: محمد توکّلی، مهندس راه و ساختمان جان دی استمپل، سفارت آمریکا

تاریخ و محل: 8 می 197818/2/57 رستوران ال چیکو

موضوع: جبهه آزادی بخش ملی ایران (نهضت آزادی ایران)

توکلی و استمپل در الچیکو، جایی که به وسیله یک دوست به هم معرفی شدند، ملاقات نمودند. توکلی

به عنوان کسی که تماسهایی با افراد نهضت آزادی دارد و در حقیقت ممکن است خودش هم یک شخصیت

مهم نهضت آزادی باشد، به استمپل معرفی شده بود. فردی که توکلی و استمپل را به هم معرفی کرده بود،

برای 15 دقیقه به صحبتی کوتاه راجع به سابقه استمپل پرداخت. در سراسر ملاقات آشکار بود که

سوءظنی اساسی از طرف توکلی در این مورد که استمپل یا خبرچین ساواک است و یا جاسوس سیا، وجود

داشت. گفتگو به آهستگی پیش رفت و در این مدت معلوم شد نفر سوم که بهرام نامیده می شد، مهندسی راه

و ساختمان را در انگلیس و علوم سیاسی را در ایالات متحده تحصیل کرده و برای چند سالی در دانشگاه

دیتون تدریس کرده بود. توکلی تمایل نداشت که نام کاملش را بگوید ولی در مقابل سؤال مستقیم (اسمش

را) گفت. توکلی که چهل و چند ساله به نظر می رسید گفت مهندسی را در آلمان تحصیل کرده است.

پس از مقداری گفتگوی مقدماتی توکلی از استمپل پرسید که فکر می کند مسائل ایران چه هستند. استمپل

شکل متعادل کردن توسعه اقتصادی یا توسعه سیاسی را مورد بحث قرار داد و گفت که او مایل است راجع به

جامعه ایران بیشتر بداند. توکلی سپس پرسید که استمپل فکر می کند ایرانیها نسبت به ایالات متحده چه

احساسی دارند؟ استمپل جواب داد که ایرانیها نظرات مختلفی دارند، بعضی فکر می کنند که ایالات متحده

به اندازه کافی در دفاع از دنیای آزاد نیرومند نیست، در حالی که دیگران از حضور اساسی آمریکا با تمام

فرضها متنفر هستند. عده ای دیگر تکنولوژی آمریکا را تحسین می کنند ولی خیلی از جنبه های جامعه

آمریکا را دوست ندارند. استمپل اشاره کرد خیلی از ایرانیان «آمریکاییها» را به عنوان طلیعه مشکلات

برون شهری قلمداد می کنند، که با حضور یا بدون حضور آمریکا وجود خواهند داشت. توکلی گفت چندین

هزار نظامی آمریکایی در ایران حضور دارند. استمپل با این اشاره که تعداد آنها به صدها می رسد تا هزاران،

پاسخ گفت. اغلب آنها در آموزش تکنیکی شرکت دارند؛ خیلی از ایرانیها فکر می کنند تعداد نظامی

بیشتری از آنچه که واقعا هست، وجود دارد ؛ چونکه خیلی از غیر نظامیهایی که در اینجا کار می کنند سابقه

ص: 101

نظامی داشته اند. توکلی سپس برای اولین بار کمی بازتر صحبت کرد و گفت حدس می زند کمی کمتر از

نصف مردم ایران، آمریکائیها را به خاطر حمایتشان از شاه و دولت دوست ندارند و به آنها اعتماد نمی کنند.

استمپل پاسخ داد که او از این احساس آگاه است، هرچند ممکن است با ارقام مخالف باشد. در این موقع

توکلی به طور ناگهانی از استمپل پرسید آیا او فکر می کند که صحبت کردن در یک مکان عمومی امن

می باشد، برای اینکه» آنها همیشه حضور دارند». استمپل موقعیت خوب میز را متذکر شد و گفت البته

بعضی گفتگوها نامناسب می باشند، ولی گفتگوی کلی مثل آن گفتگویی که داشتیم برای او اشکالی ندارد.

توکلی سپس صدایش را پایین آورد و گفت او رهبری عالی نهضت آزادی را خیلی خوب می شناسد، اما

گفت خیلی از آنهایی که او می شناسد در مورد انگیزه های آمریکا برای گفتگو درباره نهضت مظنون هستند

(نظریه: منجمله توکلی). دلایل شما برای گفتگو با نهضت آزادی چه هستند؟ استمپل با عبارت کلی که

می گوید، ایالات متحده همیشه در حرکتهای سیاسی و اقتصادی ذیعلاقه است، پاسخ داد. اگر قرار است که

سیاست آمریکا به طور مخلصانه نمایانگر منافع آمریکا باشد، حائز اهمیت است که ما در مورد تمام

فرهنگها خصوصا آنهایی که به پیچیدگی ایران هستند بیش از آنچه که می دانیم شناخت پیدا کنیم. توکلی

گفت او احساس می کند که فاصله زیادی بین منافع آمریکا و سیاست دولت آنها وجود دارد. استمپل پاسخ

داد که همیشه این طور نیست، و بحث نفوذ منافع آمریکا بر روی سیاست خارجی دنبال شد. توکلی سپس

پرسید که آیا استمپل پروفسور ریچارد کاتم را می شناسد؟ استمپل پاسخ داد که او هرگز این مرد (کاتم) را

ملاقات نکرده ولی در مورد سابقه او در وزارت خارجه و شهرت او به عنوان یک محقق آگاهی دارد.

توکلی به استمپل اصرار کرد که کتاب «ناسیونالیسم در ایران» کاتم را دوباره بخواند. این یک تاریخ خوب

از وقایعی است که منجر به ایجاد جبهه آزادیبخش (نهضت مقاومت) در اوائل دهه 1330 در ابتدا گردید و

سرانجام در خلال شورشهای 1341 جبهه ملی سازمان داده شد. توکلی سپس پرسید که آیا استمپل راهی

برای اثبات اینکه یک مأمور وزارت خارجه است، دارد و آیا ایرادی دارد که، درباره او از پروفسور کاتم

تحقیق شود. استمپل با آمادگی با هر نوع تحقیقی (در مورد خودش) که توکلی می خواهد، موافقت نمود و

پیشنهاد کرد که او (توکلی) یا دوستانش می توانند از دفتر ثبت وزارت خارجه (آمریکا) شروع کنند. توکلی

اصرار بیشتری کرد و پرسید آیا راهی هست که سفارت مستقیما بتواند نزد مهندس مهدی بازرگان تأیید

کند که استمپل یک کارمند سفارت است؟ استمپل پاسخ داد که هرکدام از دوستان دانشگاهی توکلی

می توانند به سفارت تلفن بزنند و این را تأیید کنند. اما استمپل راه دیگری را نمی دانست و در این مورد که

منظور توکلی از این کار چیست پرسش نمود. (نظریه: ممکن است که توکلی برای نوعی از ارتباط

جاسوسی تحقیق می کرد.) توکلی سپس سؤال کرد آیا سفارت مایل به انجام گفتگوهایی یا ملاقاتهایی با

رهبران جبهه ملی می باشد؟ استمپل پاسخ داد که سفارت در موضوع کلی ذیعلاقه است، ولی شاید لازم

باشد که کارها آهسته تر پیش برود. استمپل تردیدهای خودش را در اینکه توکلی همان کسی است که

خودش می گوید، ابراز کرد. (استمپل این را چندین بار در گفتگو، وقتی که توکلی سوءظنهایش را در مورد

وی استمپل ابراز داشت، انجام داد.)

توکلی گفت که اگر تحقیقات در مورد استمپل مثبت بود، او آماده خواهد بود که ترتیب ملاقات استمپل

با اشخاصی را که به عنوان رهبران جبهه آزادیبخش ملی (نهضت آزادی) توصیف کرده بود (منجمله

بازرگان) بدهد. وقتی استمپل سؤال کرد چگونه بداند که او خود بازرگان است، توکلی پاسخ داد؛«شما

ص: 102

آمریکاییها منابع خودتان را دارید». استمپل متذکر شد که او به طور دسته جمعی با یک یا دو نفر از جبهه

ملی ها (او معرفی نکرد کدامیک را) ملاقات کرده و تمایل دارد که در چنین جلسه ای شرکت کند. توکلی

اشاره کرد او در فاصله مناسبی چنانچه همه چیز صحیح باشد، به منزل استمپل تلفن خواهد زد.

نظریه: این یک ملاقات عجیبی بود که پر بود از سوءظنِ ابراز شده از هر دو طرف؛ ولی همچنین همراه

با تمایل به ادامه دادن گفتگو. استمپل پیشنهاد کرد که گفتگوها باید به عنوان قسمتی از یک فرآیند مشاهده

شود. توکلی سوءظن خود را در مورد انگیزه های ایالات متحده بیان کرد و چندین بار به این سؤال که

ایالات متحده امید دارد که چه به دست آورد بازگشت. جواب، همیشه بعضی موضوعات گوناگون بود:

درک بهتر و پذیرش جنبش. در یک مورد استمپل مجبور شد که به توکلی مستقیما اطمینان بدهد که او

برای هیچ سرویس اطلاعاتی کار نمی کند و امیدوار است که توکلی هم همین را بگوید. این موجب یک

لبخند کنایه آمیز شد.

توکلی به دقت مواظب خودش بود و در ابتدا تمایل نداشت که ببیند، همراهش آنجا را ترک می کند.

پس از اینکه نفر سوم رفت، به هر صورت، توکلی کمی دوستانه تر شد و علیرغم بدگمانیهایش در مورد

انگیزه ها راجع به یک ملاقات صحبت کرد. نفر همراه،«بهرام»، بیشتر آمریکایی مآب به نظر رسید و شاید

به همراه او فرستاده شده بود که حسن نیت استمپل را تصدیق کند. پس از مقدار کمی زورآزمایی در مورد

اعضای هیئت علمی دانشگاه اوهایو که هردو با آنها آشنا بودند، استمپل احساس کرد بهرام باور کرد که

استمپل درباره سابقه اش صادق بوده است.

نهضت آزادی 3

صورت مذاکرات سری

شرکت کنندگان: مهندس مهدی بازرگان، از نهضت آزادی ایران، دکتر یداللّه سحابی، از نهضت آزادی

ایران، مهندس محمد توکلی، از نهضت آزادی ایران، جان ذی استمپل از سفارت آمریکا در تهران

زمان و مکان: 25 ماه مه 1978 (4/3/57) یک خانه شخصی در در روس

موضوع: نظریات نهضت آزادی ایران در مورد سیاست در ایران

توکلی در ساعت 9 صبح مرا سوار کرد و به یک خانه شخصی که از خانه من 15 دقیقه فاصله داشت،

برد. در آنجا من به مهندس بازرگان و دکتر سحابی، یک استاد بازنشسته زمین شناسی از دانشگاه تهران،

معرفی شدم. توکلی، بازرگان را به عنوان رهبر نهضت آزادی و سحابی را به عنوان یک همقطار نزدیک

معرفی کرده بود. (ما معتقدیم که او یکی از مشاوران عالی بازرگان است.) بعد از اینکه تعارفات رد و بدل

شد ما خیلی محتاطانه شروع به صحبت و بحث راجع به سیاست در ایران کردیم. آشکار بود که دو رهبر

نهضت (توکلی نقش مترجم را بازی کرد ولی به طور اساسی در بحث شرکت کرد به طرزی که نشان دهنده

این بود که او نیز یک عضو کادر مرکزی می باشد) می خواستند که تحلیل رد و بدل کنند و آماده بودند که به

طور صریح و بی پرده صحبت کنند. در جریان گفتگو، آنها نظرات نهضت در مورد موقعیت فعلی نهضت

آزادی در ایران را ارائه کردند و از من پرسش و آزمونی در مورد حقوق بشر کارتر به عمل آوردند. در

انتهای ملاقات، بازرگان نامه ای به من داد که او آن را تحویل شاه داده بود و تقاضای یک مناظره تلویزیونی

بین شاه و رهبران نهضت آزادی را کرده بود. گفتگو که فقط کمی بیش از دو ساعت طول کشید، در زیر به

ص: 103

وسیله عناوین جزئی که استنتاج شد تشریح شده است.

سیاست حقوق بشر ایالات متحده

رهبران نهضت آزادی با پرسیدن اینکه من فکر می کنم سیاست حقوق بشر کارتر چیست، شروع

کردند. من با استخراج از مطالب توجیهی مختلف، سیاست حقوق بشر هیئت دولت را به عنوان سیاستی

پویا برای تقویت ارزشهای مرتبط با آزادی شخصی و اجتماعی تشریح کردم. رهبران نهضت آزادی در

مورد تنزل محبوبیت پرزیدنت کارتر سؤال کردند و می پرسیدند که آیا این تنزل قابل انتساب به خود

سیاست حقوق بشر می باشد، یا به شکست او در اجرای آن به صورتی قویتر؟ من پاسخ دادم که عوامل

زیادی در ارتباط با محبوبیت ریاست جمهوری دخیل می باشد و فکر می کنم که سیاست حقوق بشر فقط

اثرات جزئی بر روی محبوبیت او داشته است. مثل دیگر موارد بر روی هر دو جنبه تلاشهای حقوق بشر

هیئت دولت انتقاد وجود دارد: انجام دادن خیلی زیاد و انجام دادن خیلی کم. من این حقیقت را خاطرنشان

کردم که علاقه کنگره آمریکا در حقوق بشر به قبل از دولت فعلی بر می گردد؛ حمایت از اجزاء مختلف

برنامه حقوق بشر آمریکا از هر دو طرف جناحهای سیاسی وجود دارد.

نظر نهضت آزادی ایران در مورد تاریخ

در این موقع، بازرگان وارد صحبت شد تا نظر نهضت خود را در مورد اوضاع سیاسی ایران در طول 25

سال گذشته، شرح دهد.

او به طرز استواری اصرار می ورزید که سیا، شاه را به سلطنت بازگردانده است. (او به این دخالت با

وجود تکذیب من ادامه داد و ما موافقت کردیم که مخالف باشیم و او امکان وجود دیگر عوامل را قبول کند

و من بپذیرم که نفوذ آمریکا قطعا در آن زمان قوی بود.) بازرگان تصویری از کاهش پی درپی آزادیهای

سیاسی در ایران از 1332 تا پایان 1355 ارائه داده من این را رد و اشاره کردم که به نظر می رسد که جذر و

مدی در رابطه با فعالیت و آزادی سیاسی در بعضی از زمان ها وجود داشته که در بعضی اوقات کم و بعضی

اوقات هم زیاد بوده است.

بازرگان مدعی بود که روند کلی، نزولی بوده است.

تحولات کنونی

برطبق گفته بازرگان، از اواخر سال 1355 بعضی آزادیهای سیاسی اجازه داده شد. نهضت آزادی در

طول بهار و تابستان سال 1356 شروع به آزمایش نمودند که ببینند، چه تعداد سخنرانی و برای چه تعداد

شنوندگانی می تواند انجام بشود. تلاش اصلی گروه، یک سخنرانی بازرگان برای 14000 نفر در یکی از

مساجد مهم تهران در فروردین 1356 بوده است.

هر سه نفر رهبران نهضت آزادی تأکید می کردند که شاه بایستی وادار به دادن آزادی شود و آنها این را

به طور کامل به سیاست حقوق بشر پرزیدنت کارتر نسبت می دادند. من اشاره کردم که سیاست حقوق بشر

پرزیدنت کارتر فقط یک عامل می باشد و وقایع داخلی ایران خیلی از افراد دیگر را ترغیب به فشار به شاه

برای دادن آزادی کرده است. بحث در مورد این نکته نشان داد که به طور محکمی قانع هستند که شاه هرگز

ص: 104

آزادی نخواهد داد، مگر اینکه به وسیله نیروهای خارجی مجبور به دادن آزادی شود. بازرگان با تصدیق

اینکه ساواک به اندازه گذشته در موضوع مخالفین داخلی دخیل نیست، گفت که تا زمانی که احتمال

فعالیت برعلیه مخالفین وجود دارد، یک چنین حرکتهای ضد مخالفین امثال «کمیته زیرزمینی برای انتقام»

هنوز امکان پذیر می باشد. او تصدیق کرد که فعالیتهای این کمیته برعلیه اعضای شناخته شده نهضت

آزادی در 10 روز گذشته کاهش پیدا کرده است. او هیچ گونه اهمیتی برای این موضوع قائل نشد. با

بازگشت به موضوع اعطای آزادی که در 1356 صورت پذیرفت، بازرگان گفت که به دنبال مسافرت شاه

به واشنگتن، مجددا به نظر رسید که سرکوبی دستور روز باشد و این کار تا مسافرت پرزیدنت کارتر به

ایران در روزهای اول سال ادامه و شدت یافت. بازرگان گفت، پس از آن، اینطور به نظر نهضت آزادی رسید

که دولت به توسل به اعمال وحشیانه بازگشته است.

بعد از آن بحثی زنده دنبال شد. من گفتم که دولت دخالت زیاد خود را در اواسط آذر و پیش از سفر

کارتر تغییر داد. بازرگان با ناخوشایندی این را تصدیق کرد، ولی اشاره کرد که این کار در جهت آمادگی

برای سفر رئیس جمهور بود. من اشاره کردم که دوره قبل از 10 دی یک دوره نسبی بی عرضگی اداری، با

پلیس آموزش ندیده که مسئول واقعه قم در 19 دی و بی کفایتی اداری که یک علت عمده برای شورشهای

تبریز در بهمن بود، به نظر می رسد (و دولت ایران این را قبول کرده است). به نظر نمی رسد که ساواک نقش

مهمی ایفا کرده باشد. شاید به همین خاطر است که کار به طور غیر کافی انجام گرفته است. بازرگان و

توکلی به میان بحث پریدند و اصرار می ورزیدند که ساواک تمام این وقایع را هماهنگ می کرده است. من

جواب دادم که برداشتهای شخصی من از آنها (وقایع) چنین گفته ای را تأیید نمی کند: ساواک مثل هر کس

دیگری گیج به نظر می رسید. ما به بحث در زمینه سیر وقایع تاکنون ادامه دادیم و رهبران نهضت این امکان

را مورد توجه قرار دادند که سازماندهی کمتری از آنچه در ابتدا فکر می کردند، در پشت حرکت متقابل

دولت وجود داشته است. هیچ گونه تلاشی برای متقاعد ساختن من در اینکه اشتباه فکر می کنم وجود

نداشت و تقدیر دوستانه ای نسبت به تمایل من به بی پرده سخن گفتن به نظر رسید. بازرگان سپس به ادامه

این موضوع، برای معتقد شدن به اینکه آشوب 6 هفته گذشته، توطئه دولت بود که نشان دهد مردم واقعا

برای آزادی آماده نیستند، پرداخت. او و سحابی تقبیح شدید خود را از تلاشهای دولت در جهت مرعوب

ساختن جنبش مخالف بیان کردند و در حالی که نمی خواستند و یا نمی توانستند سندی قطعی برای شرکت

دولت ارائه نمایند، آنها به طور استوار متقاعد بودند که سیستم اداری در پشت این حمله ها است. من فرض

می کنم باید متقاعد باشند که چیزی که آنها احساس می کنند اطلاعات قابل اطمینانی در این رابطه است.


برنامه ریزی برای آینده

در این موقع بازرگان گفت که دیر شده است (بازرگان و سحابی سالها با هم دوستان صمیمی بوده اند) و

ما موافقت کردیم که به گفتگویمان در 9 خرداد، قبل از تعطیلات من، ادامه دهیم. من به بیشتر دانستن در

مورد نهضت آزادی ابراز تمایل کردم و آنها آرزو کردند که با تفصیل بیشتری وارد جزئیات شوند. بازرگان

بر این نکته سه بار تأکید کرد که این یک دوره بحرانی برای دموکراسی در ایران می باشد، شکلی از مخالفت

باید مجاز گردد و این فرصت نمی تواند از دست برود. به دنبال ملاقات، توکلی اضافه کرد که قصور نهضت

آزادی ایران برای پیدا کردن نقشی در زندگی ایرانی، بدون شک زمینه نشو و نمای تروریستها را فراهم

ص: 105

می آورد (یک موضوع استاندارد از 1332 به این طرف). او اشاره کرد که از شش ماه پیش تروریستها

شروع به اصرار ورزیدن نمودند، که ناامید کننده است اگر راجع به تغییر بدون آشوب فکر کنیم، و آنکه

فشار مستمری بر روی نهضت آزادی وجود خواهد داشت. من از او پرسیدم که او این را از کجا می داند؟ آیا

نهضت با تروریستها تماسی دارد؟ او با ابهام اشاره کرد که نهضت آزادی این خبر را از «دوستان» گرفته

است. من تأکیدی بر این نکته نکردم. ما به طور خلاصه رابطه نهضت آزادی با جنبش اسلامی را مورد بحث

قرار دادیم و بازرگان و توکلی گفتند که جنبش اسلامی به طور اساسی متمایل به غرب است. مایه تأسف

است اگر شاه آن را در دست دیگر نیروهای متخاصم بیندازد.

بازرگان و سحابی (که زیاد صحبت نکرد) هر دو هوشیار و افرادی باهوش هستند. اگرچه آنها تعصب

خاصی دارند و مورد ایدئولوژیک خود را خوب ارائه می کنند، اما امکان بحث زنده و صمیمی وجود دارد و

آنها متمایل هستند که دیگر نقطه نظرها را هم قبول کنند. آنها به طور واضح از ملاقات خشنود بودند و به

طور مثبت علاقه خود را برای دیگر ملاقاتها اظهار داشتند. بازرگان اظهار داشت که او انتظار یک گفتگو با

سفارت آمریکا را دارد و از صحبتهای ابتدایی کاملاً خشنود بود.

او سپس یک نسخه از نامه اش به شاه را به من داد. او از شاه برای یک مناظره تلویزیونی با خودش و

دیگر رهبران مخالف برای بحث در موضوعات زیر دعوت کرده است:

1 نظام سلطنتی و قانون اساسی.

2 وسعت و عمق مخالفت در ایران.

3 آزادیهای قانونی و خشونت پلیس.

4 خدمات و موفقیتهای انقلاب سفید (شاه و مردم).

او بی پرده از من پرسید که آیا فکر می کنم شاه قبول خواهد کرد؟

من پاسخ دادم که نمی دانم، اما بیشتر این احتمال به نظر من می رسد که او یک نمایش تلویزیونی را رد

خواهد کرد، ولی ممکن است خواستار چیزی خصوصی تر باشد.

گزارشگر: جی.دی.استمپل

نهضت آزادی 4 سری

صورت مذاکرات

شرکت کنندگان: مهندس مهدی بازرگان، جبهه آزادیبخش ملی، محمد توکلی، مهندس ساختمان، جبهه

آزادیبخش ملی، جان، دی.استمپل، سفارت آمریکا، تهران

زمان و مکان: 30 مه 1978 9/3/57 خانه شخصی در دروس

موضوع: مذاکرات بیشتر با مقامات نهضت آزادی ایران

من به گرمی توسط توکلی و بازرگان خوشامد گفته شدم. آنها از اینکه دکتر سحابی به سبب بیماری

نتوانست حضور یابد معذرت خواستند. بعد از تعارفات معمول صمیمانه پرسیدم آیا بازرگان جواب نامه

خود به شاه را که در آن پیشنهاد شده مصاحبه تلویزیونی بین شاه و رهبران مخالف انجام پذیرد دریافت

کرده است. (رجوع شود به یادداشت مذاکره بازرگان استمپل، 4 خرداد). بازرگان جواب داد که هیچ

پاسخی نبوده است، اما کنفرانس مطبوعاتی وزیر اطلاعات داریوش همایون او را به شگفت آورده

ص: 106

است. (در گزارش تهران آمده) در آن کنفرانس همایون اظهار داشته مخالفینی که وفاداری خود را به کشور

و سلطنت ابراز دارند، از امکانات وسایل ارتباط جمعی برای ارائه عقاید خود برخوردار می شوند.

در جواب سؤالم که موضع نهضت نسبت به بیان یاد شده چه بود، بازرگان گفت که اگر شاه بتواند تلقی

خود از سلطنت را مشخص کند، «ما آماده ایم تا بگوییم که آیا آن اعلامیه را باور داریم یا نه».از نظر

تاریخی، سلطنت در ایران یک نهاد استبدادی بوده است. نه مشروطه. آنگاه با صرف دقت در انتخاب لغاتی

که بکار می برد گفت که نهضت آزادی به قانون اساسی معتقد است. «اگر شاه حاضر باشد که تمام مواد قانون

اساسی را به اجرا درآورد ما آماده ایم تا سلطنت را بپذیریم.» بازرگان گفت که در اینجا دو مسئله وجود

دارد؛ یکی از جنبه نظری که آیا شاه قانون اساسی را خواهد یافت؟ و دیگری از جنبه سیاسی که آیا آن را

رعایت خواهد کرد؟ آیا او حاضر است مقداری از قدرت را به گروههایی که ممکن است قدم پیش نهند

واگذارد؟ توکلی گفت: که به اعتقاد نهضت آزادی او چنین کاری را نمی کند.

موضوع نهضت آزادی

در این موقع من عنوان کردم که برای ما نه تنها فایده بلکه لزوم هم دارد، که درباره نهضت آزادی بیشتر

بدانیم. اگر از قدرت و میزان نفوذ نهضت چیزی در دست نداشته باشیم و قدری از سیاست نظری آن را

ندانیم، جدی گرفتن آن دشوار خواهد بود. چگونه بدانم آنچه را که از دو آقای روبروی خود می شنوم جز

دیدگاههای چند رفیق صمیمی چیز دیگری نیست؟

توکلی به میان حرفم دوید و گفت که مسئله ای هست که مقدم بر هر چیز باید روشن شود: آیا مدیریت

کارتر «کانال جداگانه ای» در سفارت دارد؟ در جواب کنجکاوی من گفت که نهضت شنیده بود که مدیریت

کارتر منابع «خاص خود» را در سفارت دارد. (اظهارنظر: اول فکر کردم که این یک اشاره ضعیف به

پیوندهای مبهم سیا است. مذاکره بعدی برایم روشن ساخت که فردی به رهبران نهضت در آمریکا گفته بود

که نوعی مداخل جداگانه هم وجود دارد.) من جواب دادم تا آنجایی که اطلاع دارم «کانال جداگانه ای»

وجود ندارد. افراد گاهی نامه ای غیر رسمی به دوستان شخصی خود می نویسند ؛ شاید یک نفر اشتباها این

نوع مکاتبه را کانال «رسمی» تلقی کرده است. سفیر نماینده شخصی رئیس جمهور است و پیامهایی که به

واشنگتن ارسال می شوند را تصویب می کند.

من سپس به بازرگان اظهار داشتم که صحبتهایمان را فقط با سفیر، قائم مقام سفیر و مشاور سیاسی در

میان می گذارم. البته سفیر، حق تصمیم گیری نهائی در مورد آنچه که به واشنگتن فرستاده می شود را دارد و

می تواند مطمئن باشد که در آنجا یک کارمند که مسئولیت سیاسی دارد آنها را می خواند. بعد پرسیدم که تا

چه اندازه مذاکره قبلی مان را با دیگران در میان گذارده بودند. توکلی جواب داد که درباره آن با «دیگران»

صحبت نکرده بودند. بعد از یک صحبت مختصر با بازرگان، توکلی موضوع صریحتری را اظهار داشت.

نهضت آزادی می خواست که پاسخگوی تمایل ما برای اطلاع بیشتر از نهضت باشد. آنها امید داشتند که

تبادلات مفصل، صادقانه ادامه یابد (او بر کلمه صادقانه تأکید ورزید) اما آنها حتی آمادگی داشتند به طور

یکجانبه به ما اطلاعات به دهند، زیرا که نهضت اعتقاد دارد که انجام این کار به نفع اوست.

او اشاره کرد زمانی که ریچارد کاتم کارمند وزارت خارجه بود، نهضت اطلاعات زیادی در اختیار او

گذارد و به این کار ادامه می دهد. نهضت فکر می کرد که در آن مورد این کار خیلی سودمند بوده است. من

ص: 107

اظهار داشتم که اگر او و بازرگان بخواهند، من هر گونه اطلاعات را که به ویژه حساس باشند مستقیما به

سفیر گزارش خواهم داد. هر دو گفتند که قید و بندهای آنچنانی هم ضرورت ندارد و آماده اند که در

ملاقات بعدیمان که احتمالاً پس از بازگشت من از تعطیلات خواهد بود، با تفصیل بیشتری درباره نهضت

بحث کنند.(احتمالاً در هفته دوم تیر واقع می شود) به هر حال این نوع پیشگامی ایجاب می کرد که با

رهبران دیگر مشورت گردد.

بازرگان آن گاه در خصوص ارتباطی که یکی از مأموران سفارت قبل از شروع ملاقاتهای من با این

گروه از طریق یک دوست ایرانی حاصل کرده بود سؤال کرد: آیا این ارتباط باید ادامه یابد؟ پس از مقداری

بگو مگو دریافتم که لامبراکیس مشاور سیاسی، چندین هفته قبل از طریق یک رهبر مخالف دیگر، این

درخواست را مطرح کرده بود. بازرگان این نظر را ابراز داشت که ارتباط بیشتر، ضرورت ندارد اما اگر

آقای لامبراکیس مایل باشد ملاقاتی صورت گیرد، او با خوشحالی می پذیرد. من جواب دادم که این

موضوع را از آقای لامبراکیس تحقیق خواهم کرد. (نظریه: در مجموع من و لامبراکیس معتقدیم که ارتباط

عرفی گاه و بی گاه بین او و بازرگان چیز خوبی است، زیرا به چشمان مراقب دولت ایران نشان خواهد داد که

«ارتباط» ما در کجاست. البته رهبرانی که گمان می رود برای پلیس شناخته شده نیستند منجمله توکلی،

نخواهند خواست که با لامبراکیس ملاقات داشته باشند.)

وقایع گوناگون

در این مرحله در حالی که دسر صرف می کردیم صحبت هم رسمی بودن خود را بیشتر از دست داد.

توکلی و بازرگان اطلاعات زیر را درباره وقایع ده روز گذشته ایران ارائه نمودند. فشاری که شاه بر نهضت

مخالفان وارد می آورد، قطعا افزایش یافته است. علیرغم آرامش جاری، وقایع چندی صورت پذیرفته

است. مهمترین این وقایع در قم بوده که تا 8 خرداد شمار زیادی از ملاها و طلاب دستگیر شده بودند.

آیت اللّه شریعتمداری تحت مراقبت دقیق ساواک قرار دارد. یکی از ملاهای سرشناس آقای ناطق نوری

است. فضل اللّه محلاتی و جعفر شجونی دو ملای دیگر بودند که به تاریخ 8 خرداد در تهران بازداشت شده

بودند. نهضت آزادی ادعا کرد از اینکه چرا آنها دست چین شده اند، بی خبر است. (ناطق و محلاتی جزو

عده ای بودند که یک رابط دیگر که با وزارت دربار صحبت کرده بود، آنها را برای دستگیری توصیه نموده

بود. آنها و از قرار معلوم شجونی، هر دو از افراد خمینی هستند.)

تظاهرات پیشنهاد شده

ساواک با تمام مساجد شهرهای عمده تماس گرفته و گفته است که در 15 خرداد مراسمی برگزار

نخواهد شد. رهبران دینی و رهبران نهضت آزادی از مردم خواسته اند که بیرون نیایند؛ یعنی نوعی اعتصاب

عمومی تا به دولت نشان داده شود که تمام کشور هم متحد و هم ناراحت است. نهضت آزادی فکر می کند

که هرگونه میتینگ سیاسی با حملات ارتش به تظاهرکنندگان مواجه خواهد شد. تاریخ 15 خرداد

گرامیداشت زمانی است که شاه به ارتش دستور داد به قصد کشتن شرکت کنندگان در شورشهای سال

1342 جبهه ملی تیراندازی کنند و به تبعید آیت اللّه خمینی انجامید. در جواب سؤال من، بازرگان گفت که

معلوم نیست که در 29 خرداد تظاهراتی برگزار شود. این بستگی داشت به اینکه روز 15 خرداد چه اتفاق

ص: 108

افتد.

در روز جمعه 5 خرداد کماندوها به سی دانشجو که در شمال غربی تهران مشغول کوهنوردی بودند

حمله ور شدند. این کماندوها پلیس ضد شورش بودند که تیم پزشکی خود را همراه داشتند. دانشجویان به

سختی کتک زده شده و بعد برای درمان پزشکی به دهکده افجه برده می شوند. چادرها از سر زنان که 4 تا

5 ساعت در معرض توهین قرار داشتند، کشیده شده بود. لااقل افرادی از این عده آزاد شدند. اما بازرگان

نمی دانست که آیا از بقیه کسی دستگیر شده بود یا نه. توکلی پرسید که از این رویداد چه برداشتی داشتم؟

من جواب دادم که به نظر می رسد پلیس افراط کاری کرده بود.

دولت حقوق اعضای هیئت استادان دانشگاه آریامهر را که در اعتراض به انتقال دانشگاه به اصفهان

اعتصاب کرده اند، قطع نموده است. بازرگان گفت که منابعش تصور می کنند که ارتش می خواهد از محیط

دانشگاه آریامهر، برای تأسیس مدرسه مهندسی خاص خود استفاده کند. بازرگان از قول یکی از کارمندان

پایین رتبه دانشگاه تهران نقل کرد که شهبانو فرح یک جلسه هیئت امناء تشکیل داده بود تا به مشکلاتی که

نمایندگان دانشجویان مطرح می کنند گوش دهد. در پایان فرح اظهار داشته بود که بین دانشجویان و

نخست وزیر آموزگار، یک ملاقات ترتیب خواهد داد. این طور که گزارش شده بنا به راهنمایی او هیئت

امناء مبلغ 15000 ریال در ماه، سهمیه مسکن برای هیئت علمی تصویب کرد.

نظریه: دید نهضت آزادی از وقایع فوق الذکر، مخصوصا حمله پلیس به دانشجویان احتمالاً تمام ماجرا

را در بر نمی گیرد. باید آن را حاوی هسته ای از حقیقت در میان مقداری گزاف گویی دانست، تا زمانی که

منابع دیگر آن را تصحیح یا تأیید کنند.

نقش توکلی

رفتار توکلی امروز بعد از ظهر آشکارا نشان داد که او یکی از اعضای محترم کادر مرکزی نهضت

آزادی است. بازرگان در دو یا سه مورد موضوع را به او واگذارد و او هم از جانب خودش نه به عنوان

مترجمِ صرف، صحبت نمود.کارمند بخش سیاسی: استمپل

نهضت آزادی 5

طبقه بندی: سرّی توزیع محدود تهران ایران تاریخ سند: 6 ژوئن 197816/3/57

جناب آقای هنری پرشت

بخش خاور نزدیک / ایران

وزارت امور خارجه

واشنگتن، دی.سی.

هنری عزیز

به ریاست فرماندهی مرکزی امور خاور نزدیک / ایران خوش آمدید. ما خوشحالیم از اینکه شما را

سرکار می بینیم؛ هرچند و نه آنقدر که مایلز از آن خوشوقت است. آنچه که ما برای شما امروز داریم، به شما

فرصت خواهد داد که خیلی زود با آن کلنجار بروید.

همان طور که می بینید یادداشتهای مذاکراتی، ضمیمه این نامه اند و به دقت مورد توجه قرار دارند. من

ص: 109

خواستم که آنها را با چند کلمه توضیح و اظهار نظر همراه کنم تا امکان داشته باشد که از آنها به بهترین وجه

استفاده گردد.

محمد توکلی، عضو عالیرتبه نهضت آزادی ایران (که تا به اینجا این مطلب را تصدیق نکرده است) که

هیئت نظارت یا کمیته اجرائی آن را اداره می کند، در نتیجه یک تماس دیگر در محدوده هیئت دیپلماتیک،

به جان استمپل معرفی شد. همان گونه که از یادداشتهای مذاکرات دستگیرتان خواهد شد، این رابطه به

آهستگی پیش رفته اما مطابق اطلاعاتی که از رابطه های دیگر خود کسب کرده ایم، از نقطه نظر نهضت

آزادی پیشرفت آن بسیار مورد رضایت بوده است. به نظر می رسد که آنها علیرغم سوءظنشان مایل به

شروع مذاکراتِ بامحتوایی با جان (استمپل) باشند. این مذاکرات می توانند بینش و اطلاعاتی از نهضت

آزادی و گروههای جنبی دیگر به دست ما بدهند تا آنها را با استفاده از تماسهای دیگر بخش سیاسی و

سفارتخانه تکمیل کنیم.

تقریبا نهضت آزادی به طور یقین در یکی از مراحل به ما اصرار خواهد کرد، که به اعمال گوناگونی

دست بزنیم. ما از نحوه تماس جزئی که با ما ترتیب داده شده بود، فهمیدیم که آنها کاملاً مشتاقند که با ما

صحبت کنند، اما همان وحشت معمول را نسبت به دخالت سیا دارند. شما و دیگران می توانید نظریات خود

را با ترتیب مناسب درباره جهتی که ما بخواهیم این تماس به طرف آن میل کند، فشارهایی که باید آماده به

قبولشان باشیم و مقاصد خود که می توانیم در زمانهای آینده بر آنها پافشاری کنیم، ارائه کنید. فکر می کنیم

که در حال حاضر باید این کار به خصوص را تا حد امکان مسکوت نگاه داریم.

ما کار توزیع بیشتر این نامه را به صلاحدید خود شما وا می گذاریم. واضح است که ادامه استفاده از این

تماس به تشخیص عالی آنهایی که از آن مطلعند بستگی دارد.

ما نمی دانیم که پیدایش این عقیده نهضت آزادی ایران مبنی بر اینکه حکومت (آمریکا) «کانال جداگانه ای»

به سوی سفارت دارد (مراجعه شود به یادداشتهای 9 خرداد) از کجا ناشی شده است. ولی ما بسیار

ناخشنود خواهیم بود اگر شاهد آن باشیم که طرف ما این تماس را به عنوان چیزی شبیه به آن توصیف کند.

ما موضوع را در اینجا چنین برآورد می کنیم که به طور کلی بکوشیم که با طیف کاملی از اشخاص در

موقعیتهای مختلف در تماس باشیم و اجازه دهیم در همین حد ادامه یابد. برای ما بسیار جالب است که

ریچارد کاتم، همان طور که چند نفر از ما فکر کرده بود، هنوز رابط عمده نهضت آزادی در آمریکاست و

آنها (نهضتیها) هم مایل بودند که حتی در مراحل اولیه مذاکره بر این موضوع صحه بگذارند.

ضمایم: همانهایی که در فوق اظهار شد.

بخش سیاسی: جی.دی.استمپل

با عرض ارادت

چارلز دبلیو. ناس

وزیر مختار کنسول

ص: 110

نهضت آزادی 6

طبقه بندی سری انتشار محدود

یادداشت مذاکرات

شرکت کنندگان: مهندس مهدی بازرگان (جبهه آزادیبخش ملی)، محمد توکلی مهندس ساختمان (جبهه

آزادیبخش ملی)، دکتر یداللّه سحابی، (جبهه آزادیبخش ملی)، جان دی استمپل، کارمند سیاسی، سفارت

آمریکا

زمان و مکان: 18 ژوئیه 197827/4/57 خانه شخصی در دروس تهران

موضوع: نهضت آزادی ایران ابهام در وضع سیاسی ایران، احتیاط در تماس با آمریکا

خلاصه و اظهارنظر: این ملاقات از بسیاری جهات نامطلوبترین مواجهه من با مقامات نهضت آزادی

بود. زیرا برای اولین بار کاهش اعتماد نهضت آزادی را آشکار ساخت و آنها گیج و فاقد ابتکار سیاسی به

نظر رسیدند. از همان اول روشن بود که نظر هر سه رهبر نهضت، بر کنفرانس مطبوعاتی 21 تیر جمعیت

ایرانی دفاع از آزادی و حقوق بشر متمرکز بود. در آن مصاحبه تخلفات دولت در زمینه حقوق سیاسی به

صورت فهرست وار بیان شده بود. در مذاکره در مورد تحولات اخیر سیاسی از قبیل قانون پیشنهاد شده

برای تظاهرات، طرح فعالیتهای انتخاباتی و دید رهبران مذهبی، رهبران نهضت بیشتر وقت را به انتقاد از

مقاصد دولت ایران و پیش بینی عدم اجرای آنها توسط دولت گذراندند. آنها دقیقا منعکس کننده اغتشاش

خاطری بودند که شاه، ظاهرا با موفقیت، در مخالفین خود ایجاد کرده است.

رهبران درباره فعالیتهای مطروحه نهضت آزادی صحبتی نکردند، اما عمدتا مایل بودند که درباره

نظریه و ایدئولوژی خود صحبت کنند. در نتیجه آنها از پیشنهاد خود (که در ملاقات 9 خرداد طرح کردند)

مبنی بر صحبت بی پرده تر درباره جبهه روگرداندند.

احتمالاً دلیل اصلی این کار اعتقاد آنها به این بوده است که خبر ملاقات به بیرون درز کرده است. توکلی

گفت که گزارشهایی مبنی بر تماس ما به گوشش خورده است. او نتوانست یا نخواست جزییات بیشتری را

معلوم کند. من به او اطمینان دادم که از جانب ما جریان فقط به شکل خیلی محدودی مطرح شده است. به

نظر رسید که آنها این را پذیرفتند، ولی معهذا مظنون باقی ماندند. در حال حاضر آنها موافق نیستند که من به

طریقی بتوانم با آنها تماس بگیرم و این طور نشان دادند که در یک یا دو هفته آینده دوباره به من تلفن

خواهند کرد. معلوم است که اقدامات اخیر شاه تخم تردید و گیجی نشانده است. امتناع آنها از وارد نشدن

به جزییات درباره ادعای درز خبر ملاقاتها، این سؤال را بر می انگیزد که آیا بطور غیرعمدی جایی صحبت

شده است یا اینکه فقط وسیله ای است که بتواند عقب کشیدن آنها را توجیه کند.

علاوه بر اینکه آنها به من یک نسخه از اعلامیه جمعیت دفاع از آزادی را ارائه کردند، اطلاع هم دادند

که میتینگی در بعد از ظهر 29 تیر در یک باغ نزدیک سفارت به فاصله هفت خیابان از تخت جمشید به

طرف پهلوی، برگزار خواهند کرد، آنها مشکلی را پیش بینی نمی کنند اما احتمال می دهند که پلیس بخواهد

به نحوی دخالت یا ایجاد محدودیت کند. نکات اصلی مذاکره در ذیل می آید. (پایان خلاصه)

مخالفت تدافعی حقوق بشر

کنفرانس مطبوعاتی 21 تیر جمعیت ایرانی دفاع از آزادی و حقوق بشر مسائل متعددی را عنوان کرد

ص: 111

که همه آنها قبلاً در گزارشات سفارت مطرح شده اند. یک نسخه از اظهارات جمعیت جداگانه مخابره

می گردد. بازرگان و توکلی نظرم را درباره آن جویا شدند. من جواب دادم که آن مجموعه و اسناد مفیدی از

مشکلات بود مسلما شایستگی آن توجهی را که به خود جلب کرده بود داشت. توکلی که امشب در انجام

گفتگو نقش فزاینده رهبری را داشت، ندا در داد که این امر ثابت می کند که شاه قابل اعتماد نیست و ظاهرا

می کوشید تا یک پاسخ رسمی از ما (ایالات متحده) را بیرون بکشد.

من پرسیدم که آیا بین نهضت آزادی و جمعیت حقوق بشر ارتباط رسمی وجود دارد؟ بازرگان جواب

داد که نهضت از جمعیت حقوق بشر حمایت می کند ولی هیچ وابستگی سازمانی با آن ندارد. اعضای

نهضت به عنوان افراد عادی به جمعیت می پیوندند. اساسنامه جمعیت ایجاب می کند که از سیاست مستقل

باشد و علت اینکه تأسیس یک اداره را در اینجا بی خطر دانسته است همین است.

درز خبر تماسهای نهضت با سفارت

در اینجا توکلی به میان آمد و پرسید که آیا من با کسی درباره تماسها حرفی زده ام. من مانند شش هفته

پیش تکرار کردم که فقط با سفیر، قائم مقام او و رئیس خودم صحبت شده است. پرسیدم چرا چنین سئوالی

کردید. او گفت این حرف، که نهضت آزادی با سفارت مذاکره می کند، از یک منبع دیگر به او رسیده است.

من درخواست خصوصیات بیشتر کردم و او اظهار کرد که جزییات بیشتری را نمی داند. من او را در این

مورد تحت فشار گذاردم، اما او نتوانست (یا نخواست) چیزی علاوه بر آن بدهد. به او گفتم که اشخاص

بسیاری درباره تماسهای سفارت حدسیاتی می زنند و نسخه مقالات دو روزنامه را برای اینکه نشان بدهم

چگونه گاهی این مطالب اشتباه برداشت. می شوند به او دادم. پرسیدم کسی را می شناسند که توانسته باشد

حدس بزند، ما با هم تماس داریم یا چنین کسی در گروه خودش هست. بازرگان گفت فقط سه یا چهار نفر

دیگر از اعضای گروه از تماسشان با من اطلاع دارند. من از آشکار شدن این تماسها ابراز نگرانی کردم، اما

اشاره نمودم که آگاهی یافتن و ملاقات با گروههای مختلف جزء سیاست دولت آمریکاست. ممکن است

کسی به صورت ساده تصور کرده باشد که ما در مهمانیها یا جایی دیگر ملاقات کرده باشیم. من قول دادم که

از جانب خودم بررسی انجام بگیرد و از آنها هم خواستم که تحقیقات جزیی تری انجام دهند. آنها آمادگی

خود را برای اقدام نشان دادند.

نهضت آزادی ایران و آزادیهای سیاسی

من نظر نهضت را درباره طرح اخیر انتخابات و قانون پیشنهادی تظاهرات پرسیدم. نمی دانستم که این

دو در مواضع و استراتژی نهضت تغییری به وجود آورده است یا نه. بازرگان گفت قانون انتخابات جالب

بود. گروه آنها سیاست گام به گامی را نسبت به قانون جدید پیش گرفته بود. به هر حال تمام ایرانیها هم

چنان به مقاصد شاه عمیقا مظنونند. چگونه می شود کسی که مدت 37 سال مستبدانه حکومت کرده است

ناگهان تغییر عقیده دهد. جمعیت حقوق بشر به دقت خشونتهای اخیر را ثبت کرده بود و نهضت آزادی

معتقد بود که شاه صداقت ندارد. در ایران هرگونه قانون تظاهرات برخلاف آمریکا که در آن تصویب

تظاهرات مستلزم محافظت پلیس می شود، به سادگی وسیله ای خواهد بود که پلیس کنترل خود را بر دسته

جات مخالف اعمال کند؛ مهم مقصود دولت است. هیچ دلیلی وجود نداشت که باور کنیم دولت واقعا

ص: 112

خواهان آزادی است. دولت اخبار مربوط به فعالیتهای جمعیت را در مطبوعات درج نکرده بود. مطبوعات

از پخش آگهی یک میتینگ عمده سیاسی مذهبی که قرار بود بعد از ظهر 29 تیر برگزار شود امتناع

ورزیدند. آن گاه بازرگان دو اعلامیه دستی که در آن آگهی میتینگ در زیر نام حدود صد نفر از شخصیتهای

برجسته مذهبی و سیاسی آمده بود به من داد. بازرگان اظهار کرد که این میتینگ به منظور جواب به

درخواست آیت اللّه خمینی برای برگزاری محدود روز تولد دوازدهمین امام انجام می گرفت. (اظهارنظر: از

مذاکرات آشکار بود که رهبران سیاسی نهضت آزادی، هم صف با ملاهایی هستند که خمینی را حمایت

می کنند، نه آنهایی که شخصا به شریعتمداری وفادارند. رهبران دیگر این اعلامیه های دستی را امضا

نکردند.) در جواب سئوال من بازرگان اطمینان داد که میتینگ از نوع آزاد است.آمدن خبرنگاران و

وابستگان مطبوعاتی استقبال می گردد و از قرار معلوم هرکس دیگر هم می توانست بیاید. او مشکلی را

پیش بینی نکرد، اما احتمال حضور محافظان پلیس و دخالت بالقوه آنان را بعید ندانست.

استراتژی نهضت آزادی در آینده

در جواب به کنجکاوی من که استراتژی نهضت در برخورد با اقدامات پیشنهاد شده برای ایجاد آزادی

چه خواهد بود، رهبران نهضت بعد از مقداری دست به دست کردن و تقبیح مقاصد دولت بالاخره گفتند که

هر گونه کوششی بی نتیجه است، مگر اینکه دولت ایران «مجبور شود» مواضع خود را تغییر دهد. توکلی در

حالی که به نمایندگی از هر سه نفر سخن می گفت با ناراحتی اظهار داشت که نهضت در هر گونه کوششی از

قبیل انتخابات شرکت می کند اما خوشبین نیست. من جواب دادم که سفارت هم سیاست انفعالی صبر و

انتظار را اتخاذ می کند. به منظور اکتشاف بیشتر از رهبران نهضت پرسیدم که نهضت آزادی چگونه فعالیت

می کرد. آنها تاریخ نهضت آزادی را از 9 ماه فعالیت آزادش در 1340، زندانی شدن رهبران آن به مدتهای

4 تا 10 سال و تجدید فعالیتش برمبنای نیمه مخفی در 1350 برایم بازگو کردند. آنها به دقت، اهمیت

اتحادیه گروههای جبهه ملی تحت نظر داریوش فروهر را تنزل دادند. آنها تأکید کردند که در اواخر یا

اواسط دهه پنجاه کار خود را برای القاء کردن انگیزه ایدئولوژیکی خود در جامعه شروع کردند. نهضت

آزادی، سیاسی است و وابستگیهای نزدیکی به اسلام دارد. در اینجا توکلی اظهار داشت انتخاب جوانان

ایران بین مارکسیسم و دین محمدی است. این باعث این سؤال شد که نظر نهضت آزادی در حمایت از

خواست ملاها به داشتن حق وتو از طریق شورای علما بر تمام قوانین که می گذرد چیست. توکلی گفت که

این شورا به طور واقعی هرگز تشکیل نشده است. این نظریه ضعیف و محتاجِ روشن سازی است. سؤال

کردم آیا امکان ندارد ملاها از آن برای قبضه قدرت و کنار گذاردن گروههای مادی تر استفاده کنند. توکلی

گفت که من تفاوت بین سابقه اسلام و سابقه مسیحیت در غرب را درک نمی کنم. علما رهبری سیاسی را

قبول می کنند و تنها می خواهند مطابقت قانون کشور با قانون مذهبی را حفظ کنند. من شک خود را در

صحت این امر در اوضاع اظهار کردم و موافقت کردیم که نظرات جداگانه مان را حفظ کنیم. (اظهار نظر:

رهبران نهضت آزادی آشکارا اعتماد دارند که در هرگونه ائتلاف با رهبران مذهبی تسلط خود را حفظ

خواهند کرد. این استحکام عقیده آنها قابل ذکر است ولی به نظر می رسد عقیده آنها کمی اشتباه باشد.) آن

گاه توکلی به من اطمینان داد که توده های مردم ایران پشت سر نهضت آزادی هستند، زیرا سیاست آن

براساس عمل قاطع بر ضد شاه و فعالیتش «واقع بینانه» است. به دنبال آن پنج دقیقه از ایدئولوژی آن

ص: 113

صحبت شد که نهضت آزادی را رهبریت روشنگرانه «جنبش آزادی خواهی» ایران معرفی کرد. وقتی که به

آهستگی عنوان کردم که آیت اللّه شریعتمداری گفته بود سرنگونی شاه ضرورتی ندارد، توکلی به تندی

پاسخ داد اگر شریعتمداری این نظر را تأکید کند توده های مردم او را تنها خواهند گذارد. (اظهارنظر: خیلی

مشکوک است.) نهضت آزادی به طور وضوح در مورد این پیشگویی که سایر گروههای مخالف به ویژه

مذهبیون به یک برنامه ایدئولوژی منسجمی که با شاه کنار بیایند، خواهند رسید، سخت گیر بود.

تشکیلات نهضت آزادی

وقتی بیشتر درباره تشکیلات فعلی نهضت آزادی کنجکاوی کردم، رهبران فورا عقب کشیدند. من

توضیح دادم که آگاهی بیشتر درباره تشکیلات آنها سودمند است، زیرا کمک می کند که آنها در مدنظر

باشند. آرام جواب دادند که فکر می کردند که من فقط به سوابق و نظریه ها توجه دارم. آنها از اطلاعات

دادن به من به دلایل امنیتی و این واقعیت که نهضت آزادی هنوز «علنی» نشده بود، ناراحت بودند. پرسیدم

آیا این عقب کشیدن از آنچه که شش هفته پیش گفته بودند، می باشد. توکلی و بازرگان به دقت از تأیید یا

تکذیب آن طفره رفتند، اما در ملاقاتهای بعدی عبارت «مبادله اطلاعات» به کار بردند که علامت تماسی

محدودتر بود.

من پیشنهاد کردم که یک راه دیگر که بتوانم با آن تماس برقرار کنم غیر از تلفن کردن به صورت مستقیم

به مهندس بازرگان (که من هرگز نکرده ام)، ارائه دهند. توکلی گفت که طی یک یا دو هفته آینده دوباره به

من زنگ خواهد زد و می توانیم دوباره ملاقات داشته باشیم. آن دو رهبر گفتند اینکه توکلی به تنهایی با من

ملاقات کند اشکالی ندارد و امکان تصادفی آمدن به خانه من را قبول کردند. از مذاکره معلوم بود که

حوادث اخیر بدگمانی اولیه آنها را افزایش داده بود و من این احساس را دریافتم که «به ما تلفن نکن،ما به

تو تلفن خواهیم کرد»که دقیقا وضع فعلی ما همان است. به نظر می رسد نهضت آزادی بشدت مشغول تفکر

و بررسی در خود خواهد شد. تماس ما در آینده نزدیک محدودتر خواهد شد و باید بشود.

بخش سیاسی: جی دی. استمپل

نهضت آزادی 7

صورت مذاکرات سری

شرکت کنندگان: محمد توکلی، از نهضت آزادی ایران و جان دی. استمپل، مأمور سیاسی سفارت آمریکا

در تهران

تاریخ و محل ملاقات: 21 اوت 1978 (30/5/57) رستوران شمال شهر

موضوع: وضعیت سیاسی ایران

توکلی در 29 مرداد بعد از یک وقفه یک ماهه در گفتگوهایمان با من تماس گرفت. او با من به تنهایی و

بدون حضور دیگر مقامات نهضت آزادی که قبلاً با ما ملاقات کرده بودند، ملاقات کرد. مقصود از ملاقات

از نظر او این بود که برداشتهای نهضت آزادی از وقایع یک ماه گذشته را ارائه دهد. نکات مهم زیر از این

ملاقات پدیدار شده است:

الف: نهضت آزادی درک کاملاً متفاوتی از واقعیت نسبت به بیشتر دیگر گروههای مخالف دارد و

ص: 114

مطمئنا نقطه نظر کاملاً متفاوتی با دولت دارد. این اختلاف در حال حاضر چنان است که صحبت بین دولت

ایران و نهضت آزادی را اگر غیرممکن نکرده، بشدت مشکل کرده است.

ب: توکلی گفت که جنبش «ج» در ایران فاقد یک پایگاه توده ای است. انتخاب، بین اسلام و کمونیسم

است، برای اینکه جنبش باید دارای یک ایدئولوژی باشد.

ج: دولت ایران به طور مداوم و استوار در رابطه با نیروهای نظامی و پلیس در اطراف مساجد، محرک

بوده است. «مردم» بدون شک به تظاهرات ادامه می دهند و امکان یک درگیری شدید دیگر هم می رود.

نهضت آزادی پیش بینی می کند که در تهران حکومت نظامی از 1 و یا 2 شهریور برقرار خواهد شد.

(نظریه: این غیر محتمل به نظر می رسد.)

وقایع اخیر: توکلی ملاقات سیاسی بدون نتیجه را تشریح کرد (در تلگراف 7022 گزارش شد). او

خاطرنشان کرد که یک عضو کمیته ایرانی آزادی و حقوق بشر، مهندس هاشم صباغیان که ترتیب استفاده

از ملکی که گردهمآیی در آنجا انجام می گرفت را داده بود، به وسیله ساواک در 31 تیر دستگیر و در زندان

کمیته در ایران به سر می برد. خانواده اش یک بار او را ملاقات کرده اند و حال او خوب است. اتحادیه

بین المللی حقوق بشر در مورد این دستگیری به نخست وزیر اعتراض کرده و کمیته دفاع از حقوق بشر به

عمل پلیس در به هم زدن اجتماع، اعتراض نموده است. توکلی از گفته شاه در کنفرانس مطبوعاتی 26

مرداد، که گفته بود آزادی خیلی گران دارد تمام می شود، به عنوان سندی که شاه حتی یک حداقل قولی را

در مورد دموکراسی حفظ نخواهد کرد، انتقاد کرد. او اغتشاشات اخیر اصفهان و شیراز را بررسی کرده و

گفت که اینها تحریکات دولت بوده است. او گفت که یک دکتر در شیراز گزارش 38 کشته و 300 مجروح را

در آشوبهای اواسط مرداد داده است. من اشاره کردم ارقام او خیلی بالاتر از چیزی است که دیگر منابع

گزارش کرده بودند اما او سرسختانه بر روی حرف خود پافشاری کرد و گفت که پلیس قالیهای مساجد،

دوچرخه ها و موتورسیکلتها را سوزانده و حتی به یک زن در محوطه مسجد حمله کرده است. (نظریه: این

با هیچ کدام از گزارشهای مربوط به حوادث شیراز و حتی نظریات دیگر مخالفان که اینجا شنیده می شود

مطابقت ندارد.) توکلی ادعا کرد که در بهبهان 10 نفر در حمله به مسجد کشته شده اند. توکلی فعالیت

مساجد در تهران را در روزهای اخیر گزارش کرد و اشاره کرد که پلیس در به هم زدن اجتماعات در

مساجد لرزاده، امام حسین، و مسجد بازار نقش فعالی داشته است. او گفت که مقامات نهضت آزادی،

منجمله مهندس بازرگان، در مساجد مختلف سخنرانی کرده اند، ولی مسجد کانون توحید در میدان کندی

در شبی که بازرگان می خواست صحبت کند (29 مرداد) بسته شد. توکلی گفت که در مسجد قبا 5 بلوک

پایین تر از کلوپ آمریکایی پارس، جمعیت برای نماز مغرب در چند روز گذشته به 20 هزار نفر رسیده

است.(نظریه: ما بعد از این ملاقات با توکلی به اطراف این مسجد رفتیم، یک کارشناس اجتماعات از

برکلی می گوید که بیش از 6 یا 7 هزار نفر در داخل و خارج مسجد حضور نداشتند.) سخنرانیها ضد دولتی

بود ولی ما زیاد آنجا نماندیم. هشت کامیون از سربازان دولتی در 3 ناحیه مستقر شده بود. اما رفتار هر دو،

هم سربازان و هم جمعیت در طول 15 دقیقه ای که ما آنجا بودیم انتقاد ناپذیر بود.

فاجعه سینمای آبادان: توکلی نقطه نظر نهضت آزادی را در مورد آبادان به طور اجمال بیان کرد، و

روی تناقضات داستانهای متعدد تأکید نمود. او خصوصا اهمیت می داد به اینکه اشاره کند که رئیس پلیس

آبادان، سرلشکر رزمی، کسی است که در موقع اغتشاشات قم در دی ماه، رئیس پلیس قم بود. توکلی

ص: 115

اظهار داشت که ارقام در گزارشهای خبری اولیه تحریف شده و مأموران ساواک حداقل از انتشار اخبار

جزئی در یک روزنامه محلی جلوگیری کردند. او از آتش نشانی آبادان، به خاطر اینکه به سرعت وارد

صحنه نشده بود، انتقاد کرد و از دولت برای اینکه گفته است که تروریستها و چریکها مسئول این کار

بوده اند، انتقاد کرد، «چرا که آنها هرگز به مردم حمله نمی کنند». من به سرعت نتیجه ای از جمله آخری او

گرفتم و پرسیدم که آیا او به مسئولیت یا تبانی دولت اشاره می کند؟ او از هر نتیجه گیری مستقیم سر باز زد،

اما گفت که نهضت آزادی تحقیقات خودش را انجام می دهد و اشاره کرد که خبرنگار سازمان مطبوعاتی

فرانسه و دیگر خبرنگاران به آبادان رفته اند.

مسئولیت برای ناآرامیها خارجی یا داخلی ؟

توکلی بشدت پلیس را برای تحریک ناآرامیها مسئول قلمداد می کرد و اظهار داشت که دو راه برای

تحریک مردم وجود دارد:


الف: به وسیله تحریک دایمی مأموران پلیس در اطراف مساجد و

ب: عوامل خارجی. در پاسخ به اینکه این عوامل چه کسانی هستند، توکلی گفت بعضی از آنها امکان

دارد از افراد دولت باشند اما «دیگران امکان دارد از خارج باشند.» ما در این مورد به تفصیل گفتگو کردیم

و او ظاهرا، ولی با کمی اکراه پذیرفت که رهبری نهضت آزادی به این که ممکن است «دیگرانی» باشند که

تحت کنترل کامل نهضت نیستند، مظنون می باشد.

او دیگر تا آنجا پیش نرفت که بگوید اینها از پشتیبانی خارجی برخوردارند. ولی وقتی که من جزئیات

دلایلی را که ما مظنون به این هستیم که عناصر خارجی ممکن است دخالت داشته باشند را بیان کردم، او

سراپا گوش شد. و در این مورد اعتراضی نکرد و گفت که نفوذ نهضت آزادی بر جنبش مذهبی به اندازه ای

که آنها می خواهند کامل باشد، نیست.

اتحادیه جبهه ملی به خصوص، داریوش فروهر و کریم سنجابی، سخت مورد انتقاد قرار گرفتند. توکلی

گفت این گروه حالا بر این عقیده اند که نمی شود با شاه همکاری کرد، اگر چه زمانی فکر می کردند که

می شود. (نظریه: با توجه به اینکه تماس مستقیمی با این افراد نداریم ما متمایل هستیم در اینکه، آنها موضع

خود را به طور اساسی تغییر داده اند، شک کنیم. مخصوصا با توجه به گشوده تر شدن صحنه سیاسی ایران.

واضح است که اصطکاک قابل توجهی در داخل گروه هماهنگی مخالفین وجود دارد، بین جبهه ملی های

سابق و افراد مصمم و بی باک نهضت آزادی.)

ایدئولوژی نهضت آزادی و عکس العمل آنها نسبت به آزادیهای شاه:

در پاسخ به سئوالی مستقیم در مورد سخنرانی روز قانون اساسی شاه، توکلی گفت که این سخنرانی از

تمایلات (مقاصد) خوبی برخوردار بود، اما دلیلی ندارد که قبول کنیم اعمال شاه به وعده حرفهای او جامه

عمل می پوشاند. او اظهار تعجب کرد که سفارت آمریکا هنوز در مورد این موضوعات صحبت می کند. و

گفت که یکی از دلایل تبادلات اطلاعاتی ما این بوده که نقطه نظر صحیح (از نظر نهضت آزادی را از

وقایع منعکس در سیاست آمریکا به دست آوریم. من گفتم که نگرانی ما در این موارد بدین دلیل است که:

چون که آنها حقایق زندگی عامه می باشند که ما هم همچنین نظاره گر هستیم، تا ببینیم آیا عمل با

حرفها جور در می آید. (منظور قول شاه است مترجم.) توکلی بیان داشت که رابطه نزدیک بین نهضت

ص: 116

آزادی و جنبش مذهبی ضروری است. ایران به وسیله مذهبیها و مارکسیستها در حال تجزیه شدن است. او

جایی برای یک فلسفه میانی که از شاه حمایت کند باقی نگذاشت. تمام اینها خواهد گذشت و جنگ حقیقی

در آینده بین اسلام و کمونیسم خواهد بود. بدین دلیل است که نهضت آزادی در جهت نزدیکتر کردن روابط

خود با رهبران مذهبی می باشد.

از زمان مصدق نهضت آزادی پایگاه توده ای خود را از دست داده و در کنار اسلام این پایگاه بایستی که

دوباره بنا شود. (این یکی از تعجب آورترین صحبتهای یک فرد مخالف بود که در طول دو سال گذشته به

من گفته شده بود. مخالفان معمولاً مجادله می کنند که آنها نماینده اکثریت مردم تحت قید و بندی هستند که

نمی توانند حرفهایشان را بزنند.)

نظریه پایانی: توکلی از آرامش بیشتری در مقایسه با ملاقات قبل برخوردار بود. من از او پرسیدم آیا

کس دیگری از ملاقات اول ما باخبر است. او اسامی را نگفت، اما گفت که اشاره ای در مورد ملاقاتهای

خاص به غیر از تماسهای نهضت وجود نداشته است. تنها 4 مقام نهضت آزادی از این تماسها با اطلاعند.

من گفتم که به نظر من این طور می آید که یک نفر در حال حدس زدن یا دادن اهمیتی کلی (به این ملاقاتها)

بوده است. او تأیید کرد که ممکن است چنین وضعی باشد. اما به نحوی ظنین باقی ماند.

مأمور سیاسی: جان. دی.استمپل

نهضت آزادی 8

شماره سند: 9251

طبقه بندی: سری تاریخ سند: 25 سپتامبر 1978 (3/7/1357)

گزارشگر: استمپل

از: سفارت آمریکا تهران

به: وزارت خارجه واشنگتن دی.سی فوری

رونوشت برای قسمت حفاظت منافع آمریکا بغداد

موضوع: خمینی در خانه تحت نظر قرار گرفت، نهضت آزادی ایران در پی تماس بیشتری با ایالات

متحده می باشد

خلاصه: نمایندگان نهضت آزادی ایران به مأمور سفارت اطلاع دادند که دولت عراق آیت اللّه خمینی را

در خانه اش تحت بازداشت قرار داده و فقط به نزدیکان اجازه ملاقات می دهد. خمینی ممکن است بخواهد

عراق را ترک کند. نهضت آزادی ایران معتقد است که یا اتحاد شوروی و یا ایالات متحده به عراقیها فشار

آوردند که این حرکت را انجام دهد. مأمور سفارت نقش آمریکا را تکذیب کرد. نهضت آزادی ایران برای

روشن کردن اهدافش و درخواست همکاری از ایالات متحده آمریکا پیشنهاد می کند که با نمایندگان

ایالات متحده آمریکا ملاقات کند. نظر به فعالیت رو به فزونی چپیها تظاهرات بیشتری ممکن است در

پیش باشد. (پایان خلاصه)

1 بنابر درخواست فوری نمایندگان نهضت آزادی ایران، مأمور سیاسی استمپل با دو نماینده

نهضت در 25 سپتامبر (3 مهر) ملاقات نمود. نهضت آزادی درخواست ملاقات نمود به این خاطر که در 24

سپتامبر (2 مهر) اخباری به ایران رسیده بود که دولت عراق سربازهایی را در اطراف خانه خمینی گمارده

ص: 117

است و فقط به دو نفر (هر دو فامیل) اجازه داده بودند که از خط پلیس بگذرند و به داخل بروند. پلیس به

خمینی گفت که این کار به خاطر اینکه عراق خواستار روابط حسنه با ایران می باشد، انجام گرفته است.

خمینی گفت که او احتمالاً تصمیم خواهد گرفت که عراق را ترک کند. نمایندگان نهضت آزادی گفتند که

نهضت معتقد است عراقیها سرخود این کار را نمی کنند و اتحاد شوروی یا ایالات متحده را متهم نمودند که

به عراق برای انجام این کار فشار آورده اند. نمایندگان نهضت گفتند که جامعه مذهبی ایران خیلی هیجان

زده است و بعضی رهبران مذهبی صدور دستور کشتن شهروندان روسی و آمریکایی را در صورتی که

همدستی هرکدام (آمریکا یا شوروی) اثبات شود، مورد توجه قرار داده اند.

مأمور سفارت به دو نماینده نهضت گفت که این نامعقول است که فکر کنیم ایالات متحده دستی در این

اقدام داشته و حبس آیت اللّه، هر دلیلی که داشته، اگر حمله به خارجیان انجام پذیرد، برای تمام آنهایی که

نگران هستند فاجعه آمیز خواهد بود. به نظر رسید که نمایندگان نهضت آرام شده اند و از برخورد

خصومت آمیز دست برداشتند.

2 دو نماینده نهضت سپس نظر مخالفین در مورد وقایع جاری را به طور خلاصه شرح دادند:

شاه مورد تنفر اکثریت وسیعی از مردم ایران می باشد. چپی ها مخصوصا گروههای زیر زمینی توده فعال

می شود و از لحاظ سازمانی توانایی بهتری از دیگران برای استفاده از حکومت نظامی دارند. ایالات

متحده باید قدم به میان گذارد، و ایران را برای تمام شدن این مرحله انتقالی دشوار، کمک کند. نماینده ارشد

نهضت آزادی سپس گفت:

ملاقات با استمپل به منظور ترتیب دادن تماس در سطح بالا با ایالات متحده و برای ارائه نظرات

نهضت آزادی درخواست شده بود. چنین ملاقاتی می تواند مرکب از 2 یا 3 نفر از هر طرف باشد. و هدف

آن تشریح سیاستهای نهضت آزادی و تحصیل موافقت ایالات متحده برای تهیه مقدمات انتقالی که سلسله

پهلوی را با بهترین منافعی برای ایران و ایالات متحده به انتها برساند. در چنان جلسه ای نهضت آزادی

ایران ثابت خواهد نمود که رابطین مذهبی خوبی دارد. مأمور سفارت پاسخ داد که ایالات متحده از این

فرضیه مقدم شروع می کند که شاه نقشی مهم در تحولات سیاسی آینده دارد و ایده برای یک چنین ملاقاتی

نابهنگام و بلندپروازانه به نظر می رسد. او قول داد بعدا جواب بدهد.

(نظریه: علیرغم تکذیبهای نسبتا تند مأمور سفارت، تیم نهضت آزادی اصرار می ورزید که ایالات

متحده در رابطه با دولت ایران هر کاری که بخواهد می تواند انجام دهد. مأمور سفارت گفت که این

مضحک است.)

3 در جریان گفتگو، تیم نهضت آزادی بشدت روی این موضوع اصرار می ورزید که هرج و مرج به

هیچ کس کمک نمی کند و شاه و دولت فعلی ایران نمی توانند برای اجرای وعده ها مورد اطمینان واقع

شوند. مأمور سفارت پرسید نهضت آزادی چه قدمهایی برای تعدیل حالتی روشنتر نسبت به طرفهای

خودش برخواهد داشت؟ علیرغم تکذیب نهضت آزادی در اینکه نهضت با دولت ایران همکاری خواهد

کرد، واضح بود که اندیشه ای قوی به استراتژی انتخاباتی احتمالی تخصیص داده شده بود و نهضت آزادی

از این حقیقت که قدرت خمینی محدود شده بود، بشدت مضطرب بود. نهضت آزادی گفت اعتصاب

عمومی احتمالاً اعتصاب آرام در یک دوره دو یا سه روزه برای اعتراض به رفتار با خمینی وجود خواهد

داشت. دو عضو نهضت اضافه کردند که گروههای زیرزمینی حزب توده تظاهراتی را برای 23 مهر

ص: 118

برنامه ریزی می کنند که اگر به طور شایسته و مناسب اداره نشود، احتمالاً برخوردی با دولت ایران به وجود

خواهد آمد. (این آخرین گزارش همچنین، با کمی اختلاف در شکل از منبع دیگری به مأمور سیاسی

رسید.)

4 نظریه: نهضت آزادی آشکارا به وسیله حرکت عراق توازن خود را از دست داده و در این مورد که

چگونه باید برنامه اعطای آزادیهای ایران را به کار گیرد نامطمئن باقی می ماند. تقاضا برای ملاقات با

مقامات سیاسی ایالات متحده (یک هدف دراز مدت مخالفین) تلاشی به نظر می رسد برای اینکه دولت

ایالات متحده در نجات دادن نهضت آزادی از مشکلی که در آن گرفتار شده است، کمک کند.)

5 برای بغداد: از هرگونه اطلاعاتی که شما می توانید در مورد خط رسمی عراق و موقعیت واقعی

خمینی در نجف یا بغداد فراهم نمایید، قدردانی می کنیم.

سولیوان

نهضت آزادی 9 سرّی

صورت مذاکرات

شرکت کنندگان: بهرام بهرامیان و محمد توکلی از نهضت آزادی ایران، جان. دی.استمپل، مأمور سیاسی،

سفارت آمریکا

زمان و مکان: 25 سپتامبر 1978 (3/7/57) خیابان دولت.

موضوع:نهضت آزادی در پی ملاقات با مقامات بلندپایه آمریکایی می باشد

خلاصه: مقامات نهضت آزادی تقاضای یک ملاقات فوری با مأمور سیاسی استمپل را نمودند، تا پی

ببرند که آیا آمریکا رابطه ای با تحت مراقبت قرار دادن آیت اللّه خمینی در خانه اش به وسیله دولت عراق

دارد. مقامات نهضت آزادی می گفتند که جنبش آنها در پی یک ملاقات در سطح سیاسی با مقامات

آمریکایی است تا وضعیت خودشان را، برای جلب حمایت ایالات متحده در ترتیب دادن انتقال از دولت

استبدادی فعلی در ایران به یک سیستم دموکراتیک تر، ارائه نمایند. افراد نهضت آزادی اشاره کردند که

کمونیستها و دیگر بازیگران آشوب طلب در حال شروع به ایفای نقش مهم در ایران می باشند. آنها ادعا

می کنند احساسات ملی (توده ای) به نحو مقاومت ناپذیری برعلیه شاه است.

حبس بودن خمینی

با قبول تقاضای آنها در مورد ملاقات فوری، استمپل با بهرامیان و توکلی ملاقات کرد و در اطراف

منطقه شمال تهران به رانندگی پرداختند، در حالی که گفتگو صورت گرفت. دو نفر عضو نهضت آزادی

آشکارا مضطرب بودند و به استمپل اطلاع دادند که در 23 سپتامبر مقامات عراقی آیت اللّه خمینی را به

طور واقعی در خانه بازداشت و تحت مراقبت قرار داده اند. از آن موقع فقط دو نفر اجازه داشته اند به خانه او

بروند، و پلیس عراق به خمینی اطلاع داده که عراق خواستار روابط خوب با ایران است و او بایستی که

فعالیتهای سیاسیش را متوقف کند. خمینی جواب داد: «مرگ بر (حکومت) ایران،من به کشور و ملتم

خدمت می کرده ام، کشور و ملتم خدمت می کرده ام و این جا را ترک خواهم کرد.»

دو نفر عضو نهضت آزادی گفتند که نهضت معتقد است که شوروی یا آمریکا پشت این اقدام است که

ص: 119

بشدت خطرناک می باشد. جامعه روحانیت ایران در تمام روز 2 مهر آشفته و نگران بود و چندین آیت اللّه

می خواستند دستور کشتن آمریکاییها و روسها را بدهند. استمپل جواب داد سفارت آمریکا چیزی راجع

به محدود نمودن خمینی نمی داند و گفت نامعقول است که فکر کنیم ایالات متحده چنین نفوذی بر روی


عراق دارد. او گفت یک فاجعه خواهد بود اگر جامعه مذهبی با یک مستمسک سست، «شروع به کشتن

آمریکاییها» بنماید. دولت عراق از فعالیتهای شوروی می ترسیده و برای مانع شدن خمینی دلایل خودش

را داشته است.

پس از چند دقیقه گفتگوی بیشتر، افراد نهضت آزادی کمی آرام شدند و تقریبا در طول بقیه ملاقات

خیلی نگران نبودند. آنها تأکید کردند که آمریکا باید از نفوذش برای آزاد کردن خمینی استفاده کند.

استمپل پاسخ داد، مسخره است که حتی فکر کنیم این کار امکان پذیر می باشد.

نهضت آزادی در پی ملاقات سطح بالا می باشد:

بهرامیان سپس موقعیت فعلی سیاسی را با عبارت زیر تشریح نمود: کمونیستها خیلی فعال هستند و

سازمان زیرزمینی حزب توده هم به طور اساسی از حکومت نظامی سود برده است، چون که او (توده)

می تواند به طرزی مؤثرتر از یک سازمان قانونی کار کند. یک نوع اعتصاب بزرگ در 23 مهر وجود

خواهد داشت که حزب توده و دیگر تندروها احتمالاً برای تبدیل آن به حمله ای خشن بر علیه دولت تلاش

می کنند. یک «اعتصاب عمومی» کوچکتر در چند روز آینده، برای اعتراض به محدودیت خمینی وجود

خواهد داشت، که احتمالاً به صورت ماندن در خانه ها می باشد. نهضت آزادی به شاه اطمینان نمی کند، و

معتقد نیست که او قصد دارد یک نوع سیستم دموکراتیک به وجود آورد.

بحث قابل توجهی در این زمینه صورت گرفت، و استمپل مستقیما پرسید که نهضت آزادی در چند ماه

آینده در نظر دارد چگونه برنامه هایش را به اجرا بگذارد.

توکلی گفت که نهضت آزادی یک تا دو سال احتیاج دارد که سازماندهی شود و فکر می کرد که بایستی

مواظب دولت بود و اگر می خواهیم پیشرفتی وجود داشته باشد، باید حداقل به طور لفظی به آن (دولت)

حمله نمود. (نظریه: مادامی که افراد نهضت آزادی صحبت از عدم همکاری با دولت می کنند، واضح است

که آنها فکر خود را روی امکان استراتژی انتخاباتی متمرکز کرده اند.) بهرامیان سپس گفت که باید ملاقاتی،

بین مقامات آمریکایی که نفوذ سیاسی دارند و نهضت آزادی صورت پذیرد. نهضت آزادی تاکتیکهای خود

را برای به دست آوردن هدف دموکراسی تشریح خواهد کرد. استمپل پرسید چنین ملاقاتی چه مقصودی

را دنبال می کند، و از آن چه نتایجی مورد نظر می باشد؟

بهرامیان گفت این کار به نقل سیاستهای نهضت آزادی برای واشنگتن در سطحی مناسب کمک می کند

و نهضت آزادی امیدوار است که موافقت ایالات متحده، برای فعالیتهای بدون خشونت که به خلاص شدن

از شر سلسله پهلوی بینجامد، را به دست آورد. استمپل جواب داد، آمریکا به طور واضح وضعیت ایران را

از دید نهضت آزادی نگاه نمی کند و به شاه به عنوان یک نیرو برای ثبات و به عنوان یک عامل اصلی برای

هدایت تغییرات دموکراتیک می نگرد. استمپل سپس، با یک تشریح پرشور چند دقیقه ای، از اینکه چگونه

توده ایرانیان از شاه متنفر هستند و می خواهند که او برود، روبرو شد: «ما برای از شر او خلاص شدن از شما

تقاضا نمی کنیم، فقط موافقت نمایید که برای تغییر به ما کمک کنید».

توکلی گفت نهضت آزادی برای دو سال کوشیده است که فعالیتهای ملی گرایان را بدون خشونت

ص: 120

نگهدارد: «اکنون ما به جایی داریم می رسیم که توده ها شروع به ترک ما برای فعالیتهای خشن می نمایند.»

نهضت آزادی در پی خشونت یا هرج و مرج که فقط به کمونیستها سود می رساند، نیست.

بهرامیان گفت حتی ممکن است امکان پذیر باشد که شاه را هم در چنین ملاقاتی شرکت دهیم. ولی توکلی

مخالفت کرد و گفت شاه باید برود.

استمپل گفت البته، او تقاضای آنها را به دولتش گزارش خواهد کرد، ولی یک چنین ملاقاتی کمی

بزرگ و غیر عادی به نظر می رسد و به واسطه کیفیت گفتگوهای ایالات متحده با نهضت آزادی، تاکنون و

به واسطه فرضهایی که بر آن اساس نهضت آزادی فعالیت می کند، شایسته به نظر نمی رسد.

چگونه دولت ایالات متحده بداند که توکلی و دوستانش برای چیزی بیشتر از خودشان صحبت نمی کنند؟

دو عضو نهضت آزادی جواب دادند که سند کامل حسن نیت آنها در ملاقات، که ممکن است در خارج از

ایران با دو یا سه نفر از هر طرفی صورت پذیرد، ارائه خواهد شد. استمپل گفت که او به تقاضای آنها بعدا

پاسخ خواهد داد.

دیگر اتفاقات: اعضای نهضت آزادی گفتند که جبهه ملی یک گروه ساختگی است که بر محور افراد

دور می زند. آنها گفتند که نهضت آزادی دیگر واقعا با جبهه ملی همکاری نمی کند.(نظریه: این با چیزی که

دو عضو دیگر جبهه از دسته ای دیگر به ما می گفته اند، مطابقت دارد.)

مرگ اخیر پسر آیت اللّه گلپایگانی در یک حادثه رانندگی در نزدیکی یزد، علتی عمده برای

گردهماییهای مذهبی بود. جمعیتی در یزد به دولت ایران فشار آوردند که برنامه هایش برای حمل جنازه به

وسیله هواپیما به قم را رها سازد، و جنازه به وسیله مؤمنین مذهبی و به وسیله اتومبیل به قم برده شد.

توکلی این نکته را متذکر شد، که آیت اللّه شریعتمداری اخیرا بر عدم مذاکره با شاه، و همچنین حمایت

مستمرش از خمینی تأکید کرده است. توکلی از آژانس مطبوعاتی فرانسه، به خاطر پوشش خبری بدون

«همکاریش» در مورد جنبش مخالف، به تندی انتقاد کرد و گفت که مخبر آژانس مطبوعاتی فرانسه به

خاطر زن روسی اش تحت فشار قرار گرفته بود. افراد نهضت آزادی اضافه کردند که شمارش آنها از تعداد

کل کشته های حادثه میدان ژاله و مناطق اطراف به حدود 1000 نفر می رسد. وقتی سؤال شد که این توده

(کشته) کجا دفن شده اند، آنها گفتند که خیلی از آنها بدون جواز دفن در قبرستان مسگرآباد در شرق تهران

دفن شده اند. (نظریه: ما این شایعه را در جای دیگری نیز شنیده ایم، ولی مدارک بیشتری برای ارزیابی آن

نداریم.)

نظریه پایانی: در 5 مهر، مطبوعات ایرانی اعلام کردند که محدودیتها در مورد خمینی مرتفع شده اند. از

6 مهر، هیچ گونه تقاضایی برای اعتصاب عمومی یا دیگر تظاهرات وجود نداشته است. گفتگو با دیگر

شخصیتهای جبهه ملی اشاره بر این دارد، که فشار برای یک ملاقات در «سطح سیاسی» با مقامات ایالات

متحده، حداقل قسمتی از ریشه هایش در اختلافات داخلی بین نهضت آزادی و جبهه ملی می باشد.

ص: 121

نهضت آزادی 10

سری، غیرقابل رؤیت برای اتباع خارجی

شماره سند: 9892

از: سفارت آمریکا تهران تاریخ: 11 اکتبر 197819/7/57

به: وزارت امور خارجه واشنگتن دی.سی.دارای حق تقدم

گزارشگر: استمپل

موضوع: نهضت آزادی ایران: قدمهای بعدی

ارجاع به: تهران 9251

خلاصه: نهضت آزادی می خواهد امکان ملاقات با مقامات آمریکایی را حفظ کند. نهضت آزادی

معتقد است انگلیسیها گروه بررسی نهاوندی را حمایت می کنند. این گروه انتظار دارد که طی دو هفته آینده

اوضاع فعلی از طرق مهمی تغییر یابد. (پایان خلاصه)

1 صبح روز 19 مهر نمایندگان نهضت با استمپل کارمند بخش سیاسی تماس گرفتند تا جواب به

درخواست خود برای ملاقات در سطح سیاسی با مقامات آمریکا دریافت کنند. (تلکس مرجع). آنها

اوضاع ایران را که بعضی از مردم به دلیل نارضایتی از دولت در اعتصابند، و بقیه هم به دلیل اینکه دولت

ایران برای پوشاندن «ماهیت واقعی ناآرامی» دستور داده است اعتصاب کرده اند، خیلی شوم تصویر

کردند. سپس نمایندگان نهضت آزادی پرسیدند که جواب ایالات متحده چیست؟

2 آن گاه کارمند سفارت سیاست آمریکا را رسم کرد: حمایت از شاه به عنوان بهترین وسیله حصول

اعطای موفقیت آمیز آزادیهای سیاسی، حمایت از اعطای آزادیهای سیاسی، اما عدم دخالت در امور

داخلی ایران. وی افزود این سیاست دولت آمریکاست و دولت آمریکا نمی تواند با نظر نهضت آزادی که

شاه باید برود موافقت کند. اینک زمانی است که عناصر مخالف با یکدیگر همکاری کنند تا سیستم را از

هرج و مرج که به نفع هیچ کس نیست و احتمالاً به تسلط نظامی یا انحصاری منتهی خواهد شد، برکنار

دارند. به نظر ما حتی بین نهضت آزادی و دولت ایران علایق مشترک به حدی است که بیش از سابق امکان

فعالیتهای اصیل سیاسی بود. دولت شریف امامی اهدافی را دنبال می کند که تمام آنها این نظر را تأیید

می کنند: آزادی مطبوعات، استقلال دانشگاه، آزادی گردهمایی و آزادی انتخابات.

3 نمایندگان نهضت آزادی گفتند که آنها می توانند با بیشتر آنچه که گفته شد به استثنای نقش شاه

موافقت کنند. آنها از احتمال «نتیجه نامطلوب» هرج و مرج ابراز نگرانی کردند و گفتند حوادث دو هفته

آینده احتمالاً دیدهای متفاوتی به همه خواهد داد. (اظهارنظر: در مقابل اضطرابی که در ملاقات قبلی

همان طور که در تلکس مرجع آمد ابراز کردند این دو عضو نهضت آزادی این بار مطمئن به نظر رسیدند که

زمان و شرایط دولت آمریکا را به نقطه نظرهای آنها نزدیکتر خواهد کرد.)

4 کارمند سفارت گفت نهضت آزادی اگر بخواهد می تواند در واشنگتن از سیاست دولت آمریکا و به

عنوان خط مشی اطلاع یابد. نمایندگان نهضت آزادی با عجله به کارمند سفارت اطمینان دادند که قبول

دارند خط واقعی ایالات متحده را درک می کنند و فکر می کنند «در حال حاضر» ملاقات در واشنگتن لازم

نیست اما ابراز تمایل کردند که این امکان همچنان باقی بماند و بدین ترتیب جواب رسمی را به بعد موکول

کردند.

ص: 122

5 سپس مقامات نهضت آزادی پرسیدند که به عقیده دولت آمریکا نقش انگلیس چگونه است.

کارمند سفارت جواب داد نهضت آن را باید از دولت انگلیس بپرسد (که بنا به منبع، آنها حاضر به چنین

کاری نبودند). کارمند سفارت عقیده داشت که موضع دولت انگلیس نسبت به دولت ایران در اصل مانند

موضع ایالات متحده است. اما نمایندگان نهضت آزادی گفتند که آنها احساس می کنند انگلیس به مراتب

بیشتر به کمک کردن به شاه و خانواده سلطنتی مایل است و قطعا از گروه سیاسی در حال تشکیل نهاوندی،

وزیر علوم و آموزش عالی، حمایت می کنند. آمریکا حداقل قلبش را سرجای خود نگه داشته است.

کارمند سفارت به نهضت آزادی هشدار داد که سیاست آمریکا را بد تعبیر نکند: «ما ادامه حضور شاه را

برای به ثمر رساندن تغییرات فعلی ایران لازم می دانیم.»

6 در جواب سؤال مأمور سفارت درباره تحولات آینده نزدیک نمایندگان نهضت آزادی گفتند که

احتمالاً در 22 مهر راهپیمایی های مذهبی به مناسبت تولد امام رضا خواهد بود، و بدون شک در 26 یا 27

مهر نوعی «اعتصاب عمومی» وجود نخواهد داشت (این دو آن طور نشان دادند که تاریخ و حالت آن هنوز

معین نشده است). آن گاه نمایندگان نهضت آزادی آخرین اعلامیه مواضع نهضت آزادی را به فارسی ارائه

دادند و خواستند که ترجمه انگلیسی را به دست آورند. کارمند سفارت پیشنهاد کرد که دو سه روز بعد با

او تماس بگیرند و آنها موافقت کردند. سولیوان

نهضت آزادی 11

صورت مذاکرات محرمانه

شرکت کنندگان: جان استمپل، مأمور سیاسی محمد توکلی، نهضت آزادی ایران

زمان و مکان: 19 و 31 اکتبر، تهران ایران (27/7/57 و 9/8/57)

موضوع: نظرات نهضت آزادی ایران نسبت به انتخابات ملایم می شود

توکلی تقاضای ملاقات با من را نمود تا یک نسخه از خلاصه ترجمه، سفارت از جدیدترین سند نهضت

آزادی را بگیرد. (بعضی روزنامه ها نهضت آزادی ایران را «جنبش آزادیبخش ایران» می خوانند ولی

توکلی می گوید نهضت آزادی ایران بهتر است.) پس از اینکه او ترجمه را دریافت نمود، ما در مورد وقایع

جاری به طور خلاصه گفتگو کردیم.

توکلی گفت: که در تظاهرات 2324 مهر در کرمان 20 نفر کشته و 50 نفر زخمی شدند. حملاتی از

جانب پلیس در دیگر شهرها نیز وجود داشته است. او متمایل بود نتیجه بگیرد که این دولت بود که آشوب

را به وجود آورد نه تظاهر کنندگان. من اشاره کردم که هیچ کس انحصاری در مورد وقایع اخیر نداشت و

سؤال کردم که آیا این استراتژی نهضت آزادی است که به تظاهرات بر علیه دولت ادامه دهد، تا اینکه به

دولت در مورد سیاست انتخاباتی اش فشار آورد. توکلی گفت که نهضت آزادی هنوز به شاه اطمینان

نمی کند و نمی خواهد که در انتخابات، چنانچه آزاد نباشند، شرکت کند. من از او سؤال کردم که نهضت

آزادی چه چیزی را به عنوان تضمین هایی برای انتخابات آزاد، در نظر دارد. توکلی گفت با این دولت هیچ

تضمینی نمی تواند وجود داشته باشد و فکر می کرد که شریف امامی باید برود. نمایندگان نهضت آزادی

ایران، و جبهه ملی، احتمالاً در انتخابات شرکت نخواهند کرد، مگر اینکه دولتی تحت نخست وزیری

شخص دیگری وجود داشته باشد.

ص: 123

در جواب به این سؤال که آیا برنامه ریزی نشده که علی امینی نخست وزیر شود، توکلی گفت که این

یک احتمال است؛ ولی علی امینی مایل نیست که بدون کنترل ارتش و ساواک نخست وزیر شود.

من اشاره کردم که امینی شانس خود را برای نخست وزیر شدن از دست داد و تلاش نمود تا یک

موفقیت کامل به دست بیاورد تا یک پیروزی جزئی. توکلی نیشخندی کنایه آمیز زد و موافقت نمود که

شاید چنین باشد.

من از توکلی پرسیدم که آیا او فکر نمی کند که تظاهرات مداوم، باعث روی بر کار آمدن یک دولت

نظامی خواهد شد. او گفت نهضت آزادی امیدوار است که چنین نشود زیرا دولت نظامی به افزایش

خشونت و فاجعه ای بزرگتر خواهد انجامید. من اشاره کردم که سفارت مخالفتش را باروی کار آمدن

دولت نظامی به دولت اعلام کرده بود. به نظر رسید که توکلی از این حرف واقعا خوشحال شد و گفت

هرکسی امیدوار است که وضع بدتر نشود.

من در پاسخ، با یک حالت تقریبا شکاک گفتم که فشار آوردن به شاه برای برگزاری انتخابات آزاد،

استراتژی بهتری از پیشنهاد خشونت مستمر است. توکلی دوباره گفت که دولت نمی تواند مورد اطمینان

باشد. من گفتم خیلی از میانه روها فکر می کنند، که مخالفین جدا انتخابات را نمی خواهند. آیا نهضت

آزادی واقعا در تلاش این است که همه را «فریب دهد» (همه را مخالف کند)؟ آیا آنها فقط خواستار قدرت

سیاسی، به هر قیمتی که باشد، هستند؟

اگر نهضت آزادی در مورد انتخابات جدی می باشد، چرا به جای تظاهرات برای تضمین فشار

نمی آورند؟ توکلی با صحبتهای تند من کمی عقب کشید و گفت: البته نهضت آزادی امکان انجام کارهایی را

در این زمینه مورد توجه قرار می دهد. من جواب دادم که آمریکا حس می کند، اکنون زمان مناسبی است

برای گروههای مخالف مختلف که وعده های دولت را به حد کافی جدی گرفته و ببینند آیا می توانند به

حساب بیایند (مورد شناسایی واقع شوند). این طور به نظر من رسید که فقط آنهایی که به دنبال آشوب

هستند (شاید بدلایلی غیر مرتبط با ایران) در جستجوی خشونت مداوم می باشند. توکلی تصدیق کرد که

ممکن است چنین باشد، و فعالیتهای حزب توده در دانشگاهها باعث شروع نگرانی هم نهضت آزادی و هم

جبهه ملی شده است. او اشاره کرد که برای مدتی تماس نخواهد گرفت ولی به طور قطع می خواهد که

دوباره با من ملاقات کند. ما 9 آبان را تعیین نمودیم.

توکلی متمایل تر به نظر می رسد که امکان مشارکت با دولت برای نوعی از انتخابات را مورد توجه قرار

دهد. او بدون تردیدی قوی، تناقضات مطرح شده به وسیله من،بین طرفداری از خشونت و همکاری با

سیستم را قبول کرد. او آشکارا در مورد عملکرد نهضت آزادی در رابطه با تظاهرات سخت گیر بود، اما

همچنین آشکارا آن را به عنوان وسیله ای برای حفظ فشار روی دولت می بیند. او درباره ملاقات

برنامه ریزی شده بین مهندس بازرگان و خمینی در پاریس چیزی نگفت، یا به خاطر اینکه به او دستور داده

شده بود که حرفی نزند و یا به خاطر اینکه تصمیم نهایی در آن ملاقات گرفته نشده بود (دو روز بعد اعلام

شد)

در ملاقات ما در 9 آبان، توکلی گفت تنها جواب برای متوقف نمودن آشوب، خمینی است.

او انتظار داشت که بازرگان، 12 یا 13 آبان بازگردد و در آن موقع ایده بهتری از اینکه موضع نهضت آزادی

چیست، خواهد داشت.گزارشگر: جی.دی.استمپل

ص: 124

نهضت آزادی 12

شماره سند: 11812 سری

از: سفارت آمریکا در تهران

به: وزارت امور خارجه واشنگتن، دی.سی.

گزارشگر: استمپل تاریخ: 3 دسامبر 197812/9/57

موضوع: رابط خمینی

1 محمد توسلی که در تلگراف مرجع نامبرده شد، شخصی است که ما او را به نام محمد توکلی

می شناسیم و از ماه می 1978 دائما با استمپل، کارشناس سیاسی ما در رابطه بوده است. او پیرو خمینی

نیست مگر در زمینه های به خصوصی (محدود). او از رهبران درجه دوم نهضت آزادی ایران، پشت سر

اشخاص برجسته ای مانند بازرگان و سحابی که با آنها هم تماس داشته ایم، می باشد.

البته نهضت آزادی، گروهی است که بیش از دیگر مخالفین هوادار خمینی است.

2 توسلی، وقتی به او گفته شد که سفارت نام واقعیش را می داند، ناراحت شد. این رابط به چندین دلیل

نسبت به این موضوع خصوصا حساس است. ما مایلیم بدانیم آیا منبع این نام را با انگیزه های شخصی داد؟

(توضیح مترجم: منبعی که نام حقیقی وی را برای سفارت فاش کرده بود). سفارت متوجه است که مسئله

رابطه های آمریکا با مخالفین، متأسفانه در کشور خودمان علنی شده ولی امیدواریم که وزارتخانه بتواند

چنین منابع حساسی مانند این و دیگران حفظ کند. مقالات روزنامه ها مانند مقاله «واشنگتن پست» نوشته

«ابردورفر» در 28 نوامبر که برای تازه کاران صحیح نبود، افشاگری مضری نموده که در شرایط کنونی

می تواند موجب شود که نهضت آزادی و دیگران عقب بکشند و این در شرایطی است که چنین کانالهای

مخفی باید باز بماند. سولیوان

نهضت آزادی 13

شماره سند: تهران 12249

تاریخ سند: 14 دسامبر 1978(23 آذر 1357)

طبقه بندی: محرمانه گزارشگر: استمپل

از سفارت آمریکا تهران

به وزارت امور خارجه، واشنگتن دی سی فوری

موضوع: دیده های نهضت آزادی ایران از وقایع اخیر

خلاصه: منبع نهضت آزادی ایران دید نهضت را در مورد تظاهرات تاسوعا عاشورا ارائه نمود و با

شدت خواست که آمریکا شاه را دور اندازد. کارمند سفارت دوباره حمایت خود را از دولت ائتلافی تحت

حکومت شاه را اعلام کرد. (پایان خلاصه)

1 بعد از ظهر 22 آذر، منبع نهضت آزادی به استمپل کارمند سفارت در خانه اش تلفن کرد و آمادگی

خود را برای ارائه تمام عیار دیدگاه نهضت در قبال تظاهرات آرام 19 و 20 آذر (تاسوعا و عاشورا) را

اعلام نمود. منبع گفت براساس شمارش نهضت، جمعیت 19 آذر 5/1 میلیون نفر و 20 آذر (عاشورا)

27/1 میلیون نفر بود. کارمند سفارت اظهار داشت که اینها بیش از تخمینهایی است که روزنامه نگاران و

ص: 125

دیگران که در راهپیماییها حاضر بودند ارائه داده اند، اما منبع همچنان به ارقام خود پای بند بود.

2 نهضت اعتقاد داشت که تظاهرات یک رفراندوم متحرک بر ضد شاه بود، روحیه مردم عظیم و دلگرم

کننده بود. راهپیمایی نشان داد که اگر شاه در بخشی از تهران «قدرت خود را کنار گذارد» و سربازان

مأمورین امنیتی خود را بردارد چه اتفاق خواهد افتاد. هم چنین نشان داد که جبهه ملی قادر به سازماندهی

دولت هست. وی شرکت کنندگان در آن را به منزله «کاهی از کوهی» دانست و گفت این واقعه نشان دهنده

میل مفرط به خلاصی از شر شاه است. مأمور سفارت درباره تلاشهای دور روز گذشته در طرفداری از شاه

سؤال کرد. منبع جواب داد که اینها تحریکات دولت بودند؛ در اصفهان نیروهای دولتی به خشونت گراییده

بودند و مردم را «قتل عام» می کردند. هرگاه که دولت خود را داخل می کرد، دردسری ایجاد می شد. در

جواب به یک سئوال، منبع گفت که نهضت آزادی واقعا نمی تواند ارقام دقیق تلفات را ارائه کند، زیرا

سربازان «حتی اگر لازم می شد با هلیکوپتر مردم را تا خانه هایشان شکار می کردند». به هر حال وی فکر

می کرد تعداد کشته شدگان بین 50 تا 2000 نفر بود (تذکر: این رقم به میزان معتنابهی با ارقامی که توسط

کنسول آمریکا در اصفهان گزارش شد تفاوت دارد و ظاهرا،«تحریفی» را که در تبلیغات نهضت آزادی و

جبهه ملی وجود دارد نشان می دهد.)

3 سپس منبع اظهار داشت که حوادث چند روز گذشته نشان داد که آمریکا باید شاه را به عزیمت

وادارد. مأمور سفارت عبارت معمول برای انکار این که آمریکا قدرت یا میل به دخالت در ایران را دارد

ابراز داشت. منبع جواب داد، ایالات متحده از ویتنام تا ایران همواره علیه مردم بوده آن گاه مأمور سفارت

با مقداری تندی حرفهای خود را به منبع گفت، ضمن آنکه دید هوچیگرانه وی را از وقایع مورد اعتراض

قرار می داد. سپس وی موضع آمریکا را تکرار نمود بدین مضمون که دولت ائتلافی بهتر از ادامه رویارویی

می تواند مقاصد نهضت آزادی و یا جبهه ملی را برآورده سازد. چرا جبهه ملی از جرات تازه خود برای

ایجاد دولت استفاده نمی کرد؟ منبع با همان شعار آشنا در مورد عدم اطمینان به شاه پاسخ گفت. فضای

تشنج آلود گفتگویمان آرامش گرفت و منبع پیشنهاد کرد که در چند روز آینده باز هم درباره راهپیماییهای

عاشورا ارائه مدارک کند، مأمور سفارت پذیرفت.

4 اظهارنظر: احساسی که از مطالب فوق به دست می آید مشابه اظهارات اکثریت وسیعی از دیگر

رابطین ما که پشتیبان جبهه ملی هستند می باشد. هرچند که توسلی همیشه سرسخت بوده است، شاید به

آن دلیل که وی رابط «رسمی» نهضت با سفارت است، ولی دید وی بدین مضمون که طبع آرام تظاهرات

صرفا قدرت جبهه ملی را تأیید می کرد و دلیل بر ایراد شک در اقتدار دولت ایران بود نیز، در بین اعضای

متعهد جبهه ملی حائز برجستگی است. اگر طرحهایی مبتنی بر استراتژی صلح آمیزتری در جریان باشد،

هنوز در بیان عمومی پشتیبانان جبهه ملی انعکاس نیافته است.

سولیوان

ص: 126

نهضت آزادی 14

شماره سند: 1235 سری

از: سفارت آمریکا تهران تاریخ: 18 دسامبر 7827/9/57

به: وزارت امور خارجه واشنگتن دی.سی.

گزارشگر: استمپل

موضوع: نهضت آزادی ایالات متحده را تحریک می کند

خلاصه:

رابط نهضت آزادی ایران دیدگاه نهضت را ارائه می کند و از اینکه چرا آمریکا پای بند شاه باقی مانده

است، تعجب می کند. منبع اظهار می دارد ادامه وفاداری ایالات متحده به شاه اکنون که «خواست مردم»

شناخته شده، اوضاع را پیچیده می کند و به روابط نهضت آزادی با آمریکا صدمه می زند، و هم به ایران و هم

به آمریکا لطمه وارد می کند. منبع اصرار کرد که ایالات متحده به منظور یک انتقال آرام در تحمیل راه حل

شورای سلطنت کمک کند. کارمند سفارت با تکرار استدلال از دولت ائتلافی طرفداری کرد و گفت

دیدگاههای نهضت آزادی به اطلاع دولت ایالات متحده خواهد رسید. (پایان خلاصه).

1 توسلی از نهضت آزادی (شدیدا حفاظت شود) تقاضای یک ملاقات از استمپل کارمند سفارت

نمود تا در آن از طرف رهبری نهضت خصوصا دیدگاه آن از وقایع را عرضه کند و از نقش فعلی و آینده

آمریکا در ایران پرسش نماید. وی اشاره نمود که راهپیماییهای عاشورا به وضوح نشان دادند که مردم شاه

را نمی خواهند. اکثریت قریب به اتفاق مردم می خواهند که شاه برود، اما پرزیدنت کارتر هنوز از او حمایت

می کند؛ بدین ترتیب نهضت معتقد است که آمریکا حقوق مردم ایران را نادیده می گیرد.

2 در چند روز گذشته، شاه دوباره به سرکوب خشونت آمیز متوسل شده است (اشاره به تظاهرات

طرفداری از شاه در بخشهای گوناگون ایران) تا احساسات عمومی را حفظ کند. در گذشته هرگاه که

پرزیدنت کارتر با شاه ملاقات یا اعلام حمایت از وی کرده، با تحریک مسئولین خشونت به دنبال داشته

است. در جواب سئوال کارمند سفارت، منبع گفت که بعد از سفر شاه به واشنگتن و سفر کارتر به ایران،

اظهارات کارتر در روز 13 شهریور و بعد از عاشورا، حملات قابل توجهی علیه مخالفین صورت گرفت.

کارمند سفارت اظهار داشت که این طبیعت حوادث بودند، رابطه علت و معلول. پرزیدنت در بسیار مواقع

دیگر هم از شاه حمایت کرده است، بدون اینکه خشونتی نتیجه گردد.

توسلی همچنان پافشاری کرد که حمایت کارتر از شاه منجر به خشونت می شود و مردم ایران

آمریکاییها را مقصر سیاستهای دیکتاتوری شاه می دانند. وقتی که کارمند سفارت دوباره معنی مسئولیت

آمریکاییها را طلب کرد، توسلی با اظهار اینکه «مردم این گونه فکر می کنند» از موضوع گریز زد.

3 منبع گفت مهندس مهدی بازرگان و دیگر رهبران نهضت آزادی مایلند بدانند که نقش آمریکا چه

خواهد بود. نهضت «در قبال حمایت خارجی و حتی حمایت بی اندازه مطبوعات آمریکا از ما»از ادامه

حمایت آمریکا از شاه حیرت زده است. کارمند سفارت در جواب به این مطلب اعتراض کرد، ولی منبع از

جواب سئوال طفره رفت و هم چنان به نظر اصلی خود پرداخت که حمایت فعلی آمریکا از شاه برای روابط

نهضت با آمریکا خوب نیست. حرکت اسلامی همیشه ضد کمونیست خواهد بود؛ هیچ گونه دیگر نمی شود.

این حرکت باید به غرب تکیه کند و از اینکه آمریکا بیشتر کمک نکرده مأیوس شده است. این اوضاع آینده

ص: 127

را تیره می کند و می تواند زمانی که نهضت آزادی بر مرز موفقیت قرار دارد به بستن درها منجر شود. بدین

ترتیب این سیاست نه به نفع ایران است نه آمریکا.

4 آنچه که آمریکا می خواهد منظور دولت ائتلافی با بودن شاه غیرممکن است. حرکت اسلامی آن

را تحمل نمی کند و مردم «رعد آسا آن را رد می کنند». آمریکا در کمک به حل مسئله چه کمکی حاضر

است بکند؟ نهضت آزادی آماده است با آمریکا کار کند، اما تلاش دو جانبه باید بر «راه حل واقع بینانه»

متمرکز باشد (یعنی رفتن شاه).

آمریکا با کمک به متقاعد ساختن مردم به اینکه پیشنهادات شورای سلطنت فقط چاره های عملی

برای جایگزینی آرام می باشد، می تواند کمک جایگزینی آرام می باشد، می تواند کمک عمده ای به اوضاع

نماید.

5 کارمند سفارت به موقع خود، مطلب بالا را یادداشت نمود و به توسلی گفت که این گزارش خواهد

شد. وی آنگاه ملاحظاتی را در باب نقش آمریکا ارائه داد اول اینکه حمایت آمریکا از شاه همیشه همراه با

اظهاراتی به نفع، دادن آزادیهای سیاسی بوده است. حمایت آمریکا از نظریه دولت ائتلافی بر این عقیده

استوار است که آن راه مطمئن تر و بهتری برای وارد شدن جناح مخالف در جریانات حکومتی عرضه

می کند. سپس نکاتی را که قبلاً اشاره شده بود درباره اهمیت حضور شاه در قانع کردن ارتش به قبول راه

حل احتمالی که مصالحه در برداشته باشد، و جلوگیری از آنها به برهم زدن هرگونه توافق پیشنهادی مرور

کرد. کارمند سفارت یادآور شد که اقدام طرح ائتلافی حکم چتر حفاظت برای آنها، که اکثرا برای اولین

بار، در حکومت شرکت دارند و مشاغل خود را یاد می گیرند خواهد داشت. توسلی با متانت گوش داد و

بعد گفت مشکل اینجاست که خمینی دولت ائتلافی را قبول نخواهد کرد؛ حرکت اسلامی که نهضت آزادی

رهبر آن است، نمی تواند با راه حلی که سرنگونی شاه را در برنداشته باشد موافقت کند. کارمند سفارت

مشاهده نمود که دیگران کم انعطاف تر بودند و از نهضت آزادی خواست «اگر وقت کرد» طرح ائتلاف را در

نظر آورد. ملاقات در فضای مطبوعی به پایان رسید.

6 اظهارنظر: مطالب جدید عبارت بودند از پیشنهاد بلا واسطه دائر بر همکاری نهضت آزادی با

آمریکا (البته، با شرایط خود نهضت) و اظهار نظر صریح منبع به اینکه مطابق دید نهضت از مسیری که

کشور در پیش دارد، اوضاع در حال رسیدن به مرحله ای است که حمایت آمریکا از شاه اساسا برای

آمریکا زیان آور خواهد بود. توسلی خیلی مطمئن بود و برخلاف گذشته دستهایش این طرف و آن طرف

بازی نمی کرد. او توضیح داد که این اقدام مورد تصویب رهبریت نهضت آزادی قرار گرفته بود. نهضت از

نظر تثبیت شده خود که شاه باید برود یک ذره هم برنمی گردد. این بار توسلی با آن شور همیشگی از آن

دفاع نکرد، اما به نظر رسید این به آن جهت بود که فکر می کرد اوضاع همان طور که نهضت می خواهد پیش

می رود.

ص: 128

نهضت آزادی 15

شماره سند: 0066 محرمانه

از: سفارت آمریکا در تهران تاریخ: 2 ژانویه 197912/10/57

به: وزارت امور خارجه واشنگتن

گزارشگر: استمپل

موضوع: (توضیحات) کاتم درباره خمینی، نهضت آزادی و جبهه ملی

خلاصه: پروفسور ریچارد کاتم ملاقات 7 دی خود را با آیت اللّه خمینی برای سفارت مرور نمود و

برداشتهای خودش را از مخالفین پس از یک سفر کوتاه به ایران ارائه داد. او معتقد است که نهضت آزادی و

دیگران با بی میلی موافق دولت بختیار خواهند بود، ولی امید به تغییر نهایی آن به شورای مشورتی که از

طرف نهضت آزادی حمایت شود دارند و علاوه بر آن به خروج دائمی شاه امیدوار هستند. کاتم سازمان

خمینی را تشریح نمود و گفت او معتقد است گروه او کنترل خوبی روی جمعیت های خیابانی دارد. تمام

مخالفین توافق دارند که بی نظمی مستمر راه را برای سازمانهای کمونیستی جهت ایفای نقشی بزرگتر باز

خواهد نمود.

1 پروفسور کاتم با استمپل، مأمور سفارت، در 11 دی برای دو ساعت مرور بر روی وضعیت سیاسی

فعلی، منجمله گزارش ملاقات 7 دی وی با آیت اللّه خمینی ملاقات نمود. کاتم یک روز را با اطرافیان

خمینی گذراند و معتقد است ابراهیم یزدی باید مدبر و متخصص تاکتیک، تاکتیسین در گروه خمینی باشد.

کاتم دریافت که خمینی به مقدار زیادی یک کلی گرا است که دوست ندارد وارد جزئیات بشود. خمینی

رهبر روحانی و مرز بند (تعیین کننده حدود) جنبش اسلامی است که یزدی رئیس ستاد او می باشد.

کاتم تماسهای اصلی صادق قطب زاده مثل تماس با گروه موسی صدر در لبنان (کاتم چیزی برای ارائه در

مورد آن معما نداشت) و با بومدین در الجزایر را تشریح کرد. رابطه قطب زاده با قذافی متغیر است چون که

هر دو کمی خُل هستند.

2 خمینی اظهار داشت که او علاقه مند نیست که ملاها دولت را به دست بگیرند و این احساس را به جا

گذاشت که موفقیت جاری نهضت تقدیر خداوند و حتمی بوده است. کاتم از اینکه به نظر می رسد خود

خمینی چقدر کم در نهضت درگیر است و از فقدان موارد اختلاف در بین آنهایی که اطراف خمینی هستند،

متعجب شد. کاتم اشاره می کند که این شدت غیرعادی است و احتمالاً انعکاس مساوات ایدئولوژی

اجتماعی اسلام است که به وسیله علی شریعتی که جریان روشنفکری مسلط در جنبش خمینی می باشد،

تفسیر شده است. اطرافیان خمینی نیمی فارغ التحصیلانی هستند که برای کار کردن برای نهضت درس را

رها کرده اند و نیمی ملاهای جوانی که در پیش استاد درس می گیرند.

3 کاتم این مشاهده (برداشت) را ارائه داد که به خاطر قبول کردن سوسیالیسم اسلامی شریعتی در

جنبش خمینی ملاهای محافظه کار در ایران (گروه شریعتمداری را بخوانید) به او اعتماد ندارند. کاتم شنید

که یک آیت اللّه به خمینی به عنوان «عملاً یک سنی» اشاره کرد. در اکثریت عظیمی از تماسهای کاتم، افراد

تحصیلکرده در ایران خمینی را یک مرتجع می دانند، «کمی بهتر از یک وهابی سعودی.» این نظر خمینی را

که کاتم احساس می کند به مراتب لیبرال تر است، بدجلوه می دهد. کاتم حس می کرد که قسمتی از این درک

دروغین به خاطر تصمیم آگاهانه یزدی و خمینی برای تأکید نکردن روی ارتباطات با مصدق می باشد.

ص: 129

منظور این بود که نشان دهند جنبش جدید اسلامی با پایه محکم ایدئولوژیکی که در نوشته های خمینی و

شریعتی دارد، به همان میزان که سیاسی است، مذهبی نیز هست.

4 در رابطه با موضوع سازمان خمینی در داخل ایران، کاتم گفت رهبر واقعی سازمان سید محمد

بهشتی یکی از ملاهای قلهک است، که جنبش را هدایت می کند و رابط اصلی با پاریس می باشد. آیت اللّه

طالقانی، آیت اللّه رفسنجانی و آیت اللّه منتظری رهبران اصلی افتخاری هستند. ولی قطعا شکی وجود

ندارد که بهشتی و گروه او متشکل از ملاهای جوانتر و همکاران غیر روحانی منجمله حسن نزیه، رئیس

مترقی کانون وکلا، کار اصلی را انجام می دهند. بازرگان رهبر افتخاری مهمی است ولی یک سازمانده

واقعی نیست.

5 کاتم گفت نهضت آزادی دولت بختیار را تحمل خواهد کرد. این از طرف یک دوست برجسته کاتم

از نهضت آزادی، بهرام بهرامیان و دو عضو دیگر چیزی که کاتم به عنوان کادر مرکزی نهضت آزادی

توصیف نمود، عنوان نشده است. موافقت با دولت بختیار مخالفت با شاه را متوقف نمی کند و نهضت آزادی

امید دارد که عاقبت عزیمت شاه برای مرخصی به چیزی مثل طرح شورای مشورتی چهار نفره، که نهضت

آزادی تلاش نمود به شاه عرضه دارد، تنظیم گردد. کاتم گفت بهرامیان مدعی است شاه در شرف قبول این

مقدمات (ترتیبات) در اواسط آبان بود، ولی پس از گفتگو با سفیر کبیر ایالات متحده از قبول آن منصرف

شد. (توضیح: ما اطلاع داریم این «انتظار» به علت عدم تمایل شاه به ترک کشور شکست خورد.) کاتم

می گوید که جنبش خمینی در دراز مدت قطعا در نظر دارد که براساس جذبه روحانی خمینی یک حزب

سیاسی تشکیل دهد. کاتم فکر می کند چنین حزبی تمام کرسیهای مجلس را که بر سر آن رقابت می کند به

دست خواهد آورد. (توضیح: ما آن را کاملاً به آن صورت نمی بینیم). مشخص نیست چگونه چنین حزبی

(اگر باشد) با بقیه جبهه ملی مرتبط خواهد بود.

6 کاتم گفت آدمهای خمینی نسبت به قدرت سازمانی خودشان برای کشاندن مردم به خیابانها خیلی

مغرور هستند. آنها یک مشکل کوچک با جبهه ملی دارند، ولی با دادن سهم و شعارهای جبهه ملی به

خودش در 1920 آذر (تاسوعا عاشورا) آن را حل کردند. کاتم فکر می کرد که نهضت آزادی می تواند

افراد کافی خوبی برای اداره کردن (کشور) پیدا کند و با این نظر که فقط 2 یا 3 نفر از رهبریت قابل رؤیت

نهضت آزادی به نظر می رسد که تجربه و شعور لازم برای اداره وزارتخانه های جدید (مدرن) را دارا باشند

مخالفت نمود. کاتم توافق داشت که این به هر صورت مسئله اصلی است و گفت جای زیادی برای شک

باقی می ماند.

7 تمام مخالفینی که کاتم آنها را دیده بود هم رأی بودند که آشوب بیشتر به قطبی شدن بین جنبش

اسلامی و حزب توده منجر خواهد شد. حزب توده در یک چنین قطبی شدنی برنده اصلی است، چونکه

سازمانش هنوز واقعا شناخته شده نیست و خیلی از رهبران سابقش همین اواخر از زندان بیرون آمده اند.

کاتم متذکر شد که این فشاری روی نهضت آزادی وارد نمود که چاره ای برای یک توافق بیندیشد، ولی نه

به اندازه ای که بر خط سازش ناپذیر خمینی غلبه کند.

استمپل



حزب کارگران سوسیالیست

ص: 130

حزب کارگران سوسیالیست 1

از: وزارت امور خارجه واشنگتن دی.سی.خیلی محرمانه

به: سفارت آمریکا در تهران، فوری 4299تاریخ: 28 اوت 19796/6/58

گزارشگر: هنری پرشت

شماره سند: 6426

موضوع: گزارش محکومیت تعدادی از سوسیالیستها توسط دادگاه انقلاب ایران

1 تمام متن محرمانه است.

2 یک منبع برجسته حزب کارگران آمریکا از ما خواهش کرده که ما درباره خبری که او در رابطه با

12 مرد و 2 زن وابسته به حزب کارگران سوسیالیست که اخیرا در دادگاه انقلاب ایران محکوم شده و حکم

اعدام آنها نیز صادر شده است بررسی بنماییم.

منبع ما اسامی چهار نفر از اشخاصی را که احتمالاً محکوم شده اند به شرح زیر در اختیار ما نهاده است:

عبداللّه سماک، حمید شهریار، موسی هاشمی، مصطفی گرگ زاده.

منبع چیزی درباره حزب کارگران سوسیالیست نمی داند ولی حدس می زند که از گروه تروتسکی

باشند. ممکن است گزارشی راجع به اطلاعات داده شده تهیه نمایید.

3 یک شهروند آمریکایی اطلاع داده است که شوهرش به نام حمید شهریاری امروز اعدام شده است.

که البته این شخص احتمالاً جزو همان گروه مذکور می باشد. آیا سفارت اطلاعاتی درباره او دارد؟

ونس

حزب کارگران سوسیالیست 2

از: سفارت آمریکا در تهران محرمانه

به: وزارت امور خارجه واشنگتن دی.سی.فوری 3523 تاریخ: 29 اوت 19797/6/58

گزارشگر: الیزابت سوئیفت

شماره سند: 9608

مرجع: پرونده دولتی 4297

موضوع: گزارش محکومیت سوسیالیستهای ایران به وسیله دادگاه انقلاب

1 تمام متن محرمانه است.

2 سفارت هیچ گونه سابقه ای در مورد افراد مذکور در تلگراف مرجع، که توسط دولت موقت ایران

اعدام شده اند، ندارد.

3 دولت موقت بعضی از اعضای حزب کارگران سوسیالیست را به اتهام اقدامات ضد انقلابی و قیام

مسلحانه در خوزستان محاکمه نموده است.

4 دو زن عضو این حزب به نامهای مهسا هاشمی و فاطمه فلاحی در رابطه با «اقدامات ضد انقلابی و

مبارزه مسلحانه» علیه حکومت کنونی ایران مجرم شناخته شده و در 4 شهریور به حبس ابد محکوم

گردیدند.

5 سفارت گزارشی از اعدام حمید شهریاری دریافت نکرده است، آیا وزارتخانه می تواند جزئیات

ص: 131

بیشتری را در این باره در اختیار ما قرار دهد؟

6 حزب کارگران سوسیالیست یک حزب مارکسیست تروتسکیست می باشد، که رهبر آن بابک

زهرایی و تعداد زیادی از اعضای آن تحصیلکرده آمریکا هستند.

7 ما همچنان در حال تهیه اطلاعات بیشتر هستیم و به محض یافتن اطلاعات بیشتر در اسرع وقت،

آن اداره را در جریان خواهیم گذاشت.

تامست

حزب کارگران سوسیالیست 3

شماره سند: 0106

از: وارن جی مگنوسان سناتور آمریکایی تاریخ: 31 اوت 19799/6/58

به: سفیر آمریکا در سفارت آمریکا در تهران

طبقه بندی: ندارد

خانم فلاحی، همسر غلام عباس فلاحی موکل اینجانب است که در حال حاضر در اهواز زندانی است.

آقای فلاحی اجازه اقامت دائم در ایالت واشنگتن دارد. از هرگونه اقدامی که شما در زمینه آزادی فوری

وی انجام دهید سپاسگزار خواهم بود.

وارن جی منگوسان آمریکا

حزب کارگران سوسیالیست 4

شماره سند: 0176محرمانه

از: وزارت امور خارجه واشنگتن،دی.سی.تاریخ: 31 اوت 19799/6/58

به: سفارت آمریکا تهران فوری

گزارشگر: کلمنت

موضوع: محکومیت گزارش شده سوسیالیستهای ایران به وسیله دادگاههای انقلاب

1 تمام متن محرمانه است.

2 خانم آن فلاحی شهروند آمریکایی همسر غلام (هرمز) فلاحی به ما اطلاع داده است، نامه هایی که

خانواده شوهرش از دوستانشان در ایران دریافت می کنند، دلالت بر این هراس دارد که فلاحی اعدام

خواهد شد. فلاحی جزو دوازده مرد و دو زن گروه حزب کارگران سوسیالیست است که در اهواز محاکمه

شده اند.

فلاحی دارای ویزای اقامت دائم خارجیان است که حدود شش ماه پیش «برای شرکت در انقلاب» به

ایران بازگشت. حدود 2 ماه پیش او در اهواز دستگیر شد. اتهام وی آن طوری که گزارش می شود فروش

روزنامه به کارگران منطقه نفتی و تحریک آنها به اعتصاب بوده است. فلاحی بیست و سه ساله است.

والدینش، دو برادر و یک خواهرش طی سه سال گذشته در ایالات متحده زندگی می کرده اند.

3 حتی با قبول این خطر که فلاحی و دیگران قبلاً اعدام شده اند و بنابراین نمایندگی هم در رابطه با آنها

بیهوده است، ممنون می شویم اگر شما در این مورد با دولت ایران در سطح سیاسی (احتمالاً میناچی) تماس

ص: 132

حاصل کنید. شما باید روشن سازید که ما اشخاصی مانند فلاحی را ایرانیانی می شناسیم تابع قوانین ایران

ما بحثی در مورد بی گناهی یا گناه آنان نداریم و کوشش نمی کنیم که در مسائل داخلی ایران دخالت کنیم.

معهذا، چنین مواردی، از نقطه نظر حقوق بشر و مراحل قانونی کار و بر این اساس که آنها اقوام آمریکایی

بلافصلی دارند و خودشان دارای اجازه اقامت دائم در ایالات متحده می باشند، دارای علائق مشروعی

هستیم. همچنان که بارها روشن ساخته ایم ما در مورد طرز عمل دادگاه انقلاب و مجازاتهای بیش از اندازه

که اعدامها نمایانگر آن است، نگران هستیم. آیا ممکن نیست عدالت با بعضی گذشتها و ملاطفتها، به

خصوص در مورد بزهکاران جوان، ملایمتر گردد؟ علاوه بر حقوق بشر و ملاحظات انسانی شما باید به

عنوان یک دوست اثرات منفی غیر قابل اجتناب این گونه اخبار بر افکار عمومی آمریکاییان در مورد

انقلاب ایران را خاطرنشان کنید. این اگر چه نمی تواند کمکی بکند اما در جریان بهبود روابط دو کشور که

هم اکنون مشکل می باشد، اثر می گذارد.

ونس

حزب کارگران سوسیالیست 5

شماره سند: 9819تاریخ: 5 سپتامبر 197914/6/58

از: سفارت آمریکا در تهران

به: وزارت خارجه واشنگتن،دی.سی.فوری

گزارشگر: الیزابت آن، سوئیفت

طبقه بندی: محرمانه

موضوع: حزب کارگران سوسیالیست ایران

1 (تمام متن محرمانه)

2 خبرنگار نیوزویک در تاریخ 14 شهریور به مأمور سیاسی گفت که باقیمانده اعضای حزب

کارگران سوسیالیست ممکن است تا 15 شهریور در اهواز محاکمه شوند. خبرنگار گفت که بابک زهرایی

رهبر حزب کارگران سوسیالیست در تهران در تلاش بوده است که توجهات را در این مورد برانگیزاند:

3 سفارت سعی داشته است که با زهرایی تماس بگیرد ولی به نظر می رسد که او در مورد علاقه ما به

این موضوع خیلی مظنون است و تمایل ندارد که با ما صحبت کند. ما فکر می کنیم او ممکن است احساس

کند که تماس با سفارت آمریکا در این برهه اگر برملا گردد برای محاکمه سودمند نخواهد بود. ما به

تلاشمان ادامه خواهیم داد.

4 سفارت پیغام زیر را از سناتور وارن. جی.مگنوسان، از دفتر او (واقع در سیاتل واشنگتن) دریافت

کرده است:

«موکل من خانم فلاحی همسر غلام عباس فلاحی است که در حال حاضر در اهواز زندانی است.

آقای فلاحی مقیم دائمی ایالت واشنگتن (است). از هر کمک ممکن که شما در سرعت بخشیدن به آزادی

فوری او می توانید صورت دهید قدردانی می شود.»

5 از تماس وزارت خارجه با سناتور مگنوسان و در جریان قرار دادن سناتور در مورد قضیه،

قدردانی می شود. سفارت قویا احساس می کند که مداخله مستقیم سفارت در این قضیه بجز آن مقداری که

ص: 133

ما تاکنون به وسیله میناچی انجام داده ایم، ممکن است که در قضیه فلاحی بشدت زیان بخش باشد.

سفارت در هیچ موردی نمی تواند بیشتر از کوشش برای مطمئن شدن از اینکه فلاحی تحت قوانین انقلابی

ایران به طرز منصفانه محاکمه شود، انجام دهد.

تامست

حزب کارگران سوسیالیست 6محرمانه

از: سفارت آمریکا در تهران

به: وزارت امور خارجه واشنگتن دی.سی.فوری 3697تاریخ: 9 سپتامبر 1979 18/6/58

گزارشگر: الیزابت سوئیفت

شماره سند: 9905

مرجع: تهران: 9819

موضوع: حزب کارگران سوسیالیست ایران

1 تمام متن محرمانه است.

2 روزنامه فارسی زبان بامداد در 18 شهریور نامه ای را که رهبر حزب کارگران سوسیالیست به

آیت اللّه قدوسی دادستان کل ایران نوشته بود، به طور کامل چاپ کرده است. در این نامه از قدوسی خواسته

شده که به پرونده های اعضای حزب کارگران سوسیالیست اهواز رسیدگی کرده و یا آنها را آزاد کند و یا در

دادگاههای علنی محاکمه نماید.

3 در نامه عنوان شده که در تاریخ 10 خرداد 1358، نه عضو آن حزب به جرم «خرابکاری» در اهواز

دستگیر شده اند. در تاریخ 2 خرداد، هفت عضو دیگر این حزب که از تهران برای بررسی موقعیت به اهواز

رفته بودند نیز دستگیر شدند. از 14 (این باید 16 باشد مترجم) نفر دستگیر شده دو نفر آزاد شده اند. در

شب 4 شهریور مهسا هاشمی و فاطمه فلاحی که دو زن عضو این حزب هستند در پشت درهای بسته در

کمتر از یک ساعت محاکمه و به حبس ابد محکوم شدند.

در ادامه نامه آمده که در همان اثناء اخباری به حزب رسیده که حاکی از آن بوده که دوازده نفر بقیه نیز

به زودی محاکمه و اعدام خواهند شد. تنها اعتراضهای گروههای خارجی و ایرانی باعث نجات یافتن آنها

شد.

4 در این نامه ادعا شده که این دوازده نفر در اهواز زندانی شده اند و «اجازه ملاقات با اعضاء

خانواده شان یا وکلایشان یا اعضای حزبشان را ندارند.» این زندانیان به جرم شرکت در خرابکاری که

زهرایی آن را انکار می کند دستگیر شده اند، اما زهرایی اظهار داشته که همه اتهامات آنها مشخص نیست.

زهرایی همچنین ادعا می کند که بعضی از این زندانیان در این مدت شکنجه شده اند.

5 بامداد همچنین نامه گروههای مختلف از شهروندان آمریکایی به نخست وزیر را که در آن خواستار

آزادی اعضاء حزب کارگران سوسیالیست شده اند منتشر کرده است. داستان یک تظاهرات به نفع آنها

درهاید پارک (لندن) نیز در بامداد منتشر شده است.

6 سفارت سعی کرده که با بابک زهرایی تماس بگیرد ولی او عمدا به تماسهای ما جواب نمی دهد.

(یک بار حتی او به مأمور سیاسی ما که صدای او را می شناخت گفت که زهرایی در خانه نیست) ما

ص: 134

تماسهای بعدی با زهرایی را به عهده او می گذاریم.

تامست

حزب کارگران سوسیالیست 7

از: سفارت آمریکا در تهران محرمانه

به: وزارت امور خارجه واشنگتن دی.سی. فوری 3805تاریخ: 17 سپتامبر 197926/6/58

گزارشگر: الیزابت سوئیفت

شماره سند: 0133

موضوع: حزب سوسیالیست کارگران ایران

1 کل مطلب محرمانه است.

2 در 25 شهریور مأمور سیاسی سفارت تلفنی از آقای وزیر ارشاد ملی، میناچی، در رابطه با تحصیل

پسرش در آمریکا داشت. در خلال تلفن میناچی گفت که دادستان انقلاب قدوسی مشغول بررسی

پرونده های افراد عضو حزب سوسیالیست کارگران که در اهواز زندانی هستند می باشد. او گفت که با اداره

دادستانی انقلاب صحبت کرده و به زودی ترتیبی خواهد داد که مأمور سیاسی سفارت به اهواز سفر کرده با

زندانیها ملاقات کند و وضع زندان را ببیند. (سفارت احساس می کند که وقوع این ملاقات محتمل نیست.)

3 میناچی به سفارت توصیه کرد که مقاله روزنامه بامداد مورخه 24 شهریور که جواب اتهامات حزب

سوسیالیست کارگران ایران به وسیله رئیس دادگاههای انقلاب خوزستان آقای احمد جنتی داده است،

بخوانیم.

4 جواب اتهامات به وسیله جنتی طولانی است. او اظهار کرده که 2 تن از زنان حزب سوسیالیست

کارگران که متهم بودند با بازپرسی مخالفت کرده، تنظیم کیفر خواست را قبول نکرده اند و حاضر نیستند که

اظهارات دادگاه را بشنوند. محاکمه 6 مرد دیگر اولین مرتبه در یک دادگاه عمومی با یک جلسه 4 ساعته

شروع شد که برای تلویزیون هم فیلمبرداری شد. مرحله بعدی دادگاه در حال انجام است. اعضای دیگر

حزب هنوز به محاکمه کشیده نشده اند. جنتی گفت که اعضای حزب مزبور محکوم به اتهاماتی از قبیل

توطئه و نقشه کشی بر ضد انقلاب اسلامی که در اوضاع کردستان، ترکمن صحرا، و خوزستان اثر گذارده و

کوشش برای منحرف کردن انقلاب اسلامی و کوشش برای درگیری افراد مسلمان با یکدیگر به نفع

دشمنان اسلام و حتی به ارزش زیر تسلط بیگانگان قرار گرفتن می باشند. جنتی، سپس به نوشته ها و

یادداشتهای این گروه اشاره کرد تا به گفته های خود حقیقت بخشد.

5 سپس بامداد به نشر اظهارات رئیس زندان اهواز پرداخته که می گوید اعضای حزب کارگران

سوسیالیست شکنجه نشده اند. حتی برای رفتار ما یک تقدیرنامه به پاسداران نوشته اند و گفته اند که وضع

ما بد نیست. برطبق اظهارات رئیس زندان، زندانیها یک روز به علت سروصدای زیاد در قرنطینه (حبس

انفرادی) نگه داشته شدند. ولی بلافاصله از آنجا آزاد شدند.

6 مقاله بامداد بسیار طولانی است ولی در صورتی که وزارتخانه به تمامی متن احتیاجی داشته باشد

به ما اطلاع دهید تا آن را ارسال داریم.

لینگن

ص: 135

توضیح:

از آنجائی که در متن اصلی اسناد اختصاراتی که حاکی از طبقه بندیها و قیود مختلف در مورد اطلاعات

مندرجه به کار رفته، لذا در ترجمه آن همان علائم به کار رفته است.

ذیلاً همان علائم همراه با متن انگلیسی و ترجمه فارسی آن درج می شود.

بدون طبقه بندی (U)=Unclassified

خیلی محرمانه (C)=Confidential

سرّی (S)=Secret

هشدار (WN)=Warning Notice

هشدار شامل منابع و شیوه های اطلاعاتی است

and methods Involved (WNINTEL)=Warning Notice Intelligence Sources.

غیرقابل رؤیت برای اتباع بیگانه

(NF)= NOFORN=Not Releasable to Foeign Nationals.

غیرقابل رؤیت برای پیمانکاران و مشاوران پیمانکار

(NC)=NOCONTRACT= Not Releasable to Contractorsto or Contractor/Consultants.

پخش و اقتباس خبر تحت نظر تهیه کننده

(OC)=CRCON=Dissemination and Extraction of Information Information Controlled by

Originator.

به عنوان مثال عباراتی که دارای علامت (S/NF/NC/OC) باشند بدین معنی خواهند بود.

سری / غیرقابل رؤیت برای اتباع بیگانه / غیرقابل رؤیت برای پیمانکاران و مشاوران پیمانکار / پخش و

اقتباس خبر تحت نظر تهیه کننده.



چریکهای فدایی و مجاهدین

ص: 136

چریکهای فدایی و مجاهدین 1

ایران سری

تفسیری در مورد تروریسم در یک وضعیت انقلابی

(S/NOFORN) یک دوره طولانی بی ثباتی که به وسیله آشوبهای مکرر دانشجویی مذهبی که در دی

1357 با چندین روز تظاهرات در شهر مقدس قم شروع شد، هم اکنون به عنوان یک انقلاب شناخته

می شود. تا پاییز اذیت و بی حرمتی فیزیکی بر علیه افراد جامعه آمریکائی در ایران افزایش یافته بود؛ آنها

وادار به ترک ایران یا بعدا تخلیه شدند. در دی 1358 شاه ایران کشورش را ترک کرد.اگر چه دو گروه

اصلی تروریستی ایران به این گرایش ملی عمومی، که تا وقتی شاه و حامیان خارجیش از جا برداشته

نشوند هیچ چیز مثبتی نمی تواند انجام پذیرد، کمک کردند، ولی آنها در اعمال ضد آمریکایی اواسط 1357

درگیر نبودند.

(طبقه بندی نشده) به هر حال آنها قسمتی از انقلاب بودند. آیت اللّه روح اللّه خمینی سمبل و رهبر قیام،

برجسته ترین حلقه ارتباط بین مخالفین مذهبی و تروریستها بود.او از 1342 به این طرف در تبعیدگاه، از

رژیم شاه بدگویی می کرده است.در 1351 او اظهار داشت که وظیفه هر مسلمان خوبی است که مجاهدین

خلق ایران را حمایت کند. رگبار تبلیغات مداوم او از طریق نوارهای کاست و به وسیله رهبران روحانی

داخل کشور جو شورش 1357 را به وجود آورد. از زمان بازگشت آیت اللّه و ایجاد دولت موقت

سازمانهای تروریستی نقشهای اجتماعی مختلفی را به عهده گرفته اند. مجاهدین، پاسداران انقلاب

شده اند که به وسیله شورای انقلاب به عنوان یک نیروی شبه نظامی به کار گرفته شده است. چریکهای

فدایی به طور آشکار با دولت جدید ابراز مخالفت می کنند.

(طبقه بندی نشده) به خاطر این تغییرات اساسی و به خاطر کیفیت کاهش پیدا کرده جامعه آمریکایی

در ایران تعریف این گروه ها به عنوان تهدیدهای واقعی یا نهانی برای پرسنل یا منافع آمریکا بایستی که

تعدیل شود. با این حال به خاطر اینکه تعریف برای دوره 5 ماهه گزارشی مناسب بود، آنها هنوز در این

مجله مورد شمول قرار گرفته اند.

چریکهای فدایی خلق

خلاصه اجرایی

(S/NOFORN)یک گروه مارکسیست غیر مذهبی که قبلاً از سرنگونی شاه حمایت می کرد. سازمان

چریکهای فدایی خلق اکنون به طور آشکار از انحصار اسلامی انقلاب ایران به وسیله آیت اللّه روح اللّه

خمینی انتقاد می کنند.

(S/NOFORN)چریکهای فدایی خلق به خوبی به وسیله گروههای فلسطینی تعلیم داده شده اند و یک

انبار وسیع از تپانچه، تفنگ و مسلسل و نارنجکهای دستی از انواع مختلف و همچنین قابلیت تولید مواد

منفجره را دارا می باشد. اخیرا فداییان تسلیحاتی از انبارهای نیروهای امنیتی ایران ضبط نموده اند.

(S/NOFORN)چریکهای فدایی خلق که گمان می رود در حال حاضر چندین هزار برابر قویتر می باشند،

قبلاً در واحدهای کوچک مستقل که مقدمتا مرتکب اعمالی بر علیه هدفهایی که مستقیما مرتبط با دولت

ایران می شد و با به کار بردن تکنیک ترور به وسیله مسدود نمودن جاده با اتومبیل، فعالیت می نمود. به هر

ص: 137

حال سازمان در چندین واقعه ضد آمریکایی که برجسته ترین آن در اختیار گرفتن سفارت آمریکا در بهمن

1358 بود، درگیر شد. در نیمه دوم سال 1357 گروه عملیاتش را بر علیه ارتش ایران و نیروها و

تأسیسات پلیس به منظور ایجاد یک فاصله بین آنها و جامعه افزایش داد.

سازمان اهداف:

(S/NOFORN)چریکهای فدایی خلق یک گروه مارکسیست انقلابی غیر مذهبی است که از جنگ

چریکی برای سرنگونی شاه حمایت می کرد و بیشتر با انقلابیون آمریکای لاتین مطابقت دارد، تا با اتحاد

شوروی یا چین. این گروه بیشتر بر روی هدفهای ایرانی تمرکز داشت و دلیل می آوردند که اگرچه حملات

به آمریکاییها وابستگی شاه به ایالات متحده را نشان می داد ولی پاسخی خیلی سنگین، از طرف

سازمانهای امنیتی به دنبال داشت.

(C/NOFORN)به دنبال واقعه ضد آمریکایی آذر 1356 یک سند از چریکهای فدایی خلق، اشتغال

کامل جدید گروه را به حضور ایالات متحده در ایران نشان داد. گروه از استثمار کشور انتقاد کرد و

خواستار اخراج تمام خارجیان شد.

(U) به زودی پس از بازگشت خمینی به ایران سازمان چریکهای فدایی خلق نامه ای سرگشاده برای او

فرستاد که از گرایش برای «به انحصار درآوردن انقلاب» اظهار ناراحتی می کرد و از اعمال متعصبهای

مذهبی نسبت به «هر چیزی که اسلامی نیست» شکایت می کرد.

قدرت تخمینی:

(U) چندین هزار. (؟)

رهبران اصلی:

(U) اطلاعاتی در دست نیست.

سابقه:

(U)چریکهای فدایی خلق در 50 1349 به وسیله اعضای طرفدار عمل و ناراضی از تشکیلات

سازمان جوانان حزب کمونیست توده متمایل به مسکو، تشکیل شد. سازمان در ابتدا مبادرت به ایجاد

شورش دهقانی در دامنه های شمال کوههای البرز بین تهران و دریای مازندران نمود. بعدا در فعالیتهای

شهری درگیر شد و در اوایل 1354 بیشترین فعالیت را داشت و با مجاهدین خلق همکاری داشت. در

1354 و در ماههای اردیبهشت و خرداد 1355، سازمان متحمل شکستهای سختی شد، رهبر عملیاتی آن

کشته شد، دیگر اعضای آن کشته و یا دستگیر شدند و یا خودکشی کردند، و بعضی خانه های تیمی و مراکز

تدارکاتی آنها به وسیله مقامات کشف شد. اگر چه دستگیریهای بیشتری در بهمن 1355 انجام شد و برخی

درگیریهای مسلحانه بی ثمر با پلیس صورت گرفت، گروه به فعالیت کمی ادامه داد و احتمال داده می شود

که انرژی گروه به تجدید سازمان و آموزش مجدد تخصیص یافته بود. سازمان که همیشه قادر به انجام

اعمال تروریستی تشخیص داده شده بود، یک دوره 18 ماهه نسبتا غیرفعال را، در آذر 1356 با عملیات

ص: 138

ضد آمریکایی پایان داد. در اوائل 1357 گروه مبارزاتش را بر علیه ارتش ایران و نیروهای پلیس افزایش

داد.

(S)گزارشات متضادی در طول سالیان در رابطه با هماهنگی احتمالی چریکهای فدایی و مجاهدین

خلق دریافت شده است. به خاطر اینکه گروهها به طور همزمان برخی از تاکتیکهایشان و محل استقرار

پایگاههایشان را تغییر دادند، گمان می رود همکاری از سر گرفته شده به هر حال وجوه اختلاف مداومی

مورد توجه قرار گرفته است. در حالی که بر طبق گزارشات، چریکهای فدایی خلق رهبران متخصص تری

دارد، مجاهدین از حمایت اجتماعی قویتری برخوردار است. هرکدام از گروهها رهبری و عضویت

جداگانه خود را حفظ می کنند. تحلیلهای گذشته نشان می دهد که از زمان مرگ رهبران عملیاتی هر دو

گروه روابط محکمتر نشده، بلکه بدتر شده است. از رفتار (گرایش) متباین در 1357 هنگامیکه چریکهای

فدایی تجدید فعالیت می نمود و در حالی که سازمان مجاهدین از طرف مخالفین میانه رو دعوت به ممانعت

از تروریسم می شد، این طور به نظر آمد که گزارشات جعلی از همکاری ارائه می شود.

(S) 25 درصد از اعضای دستگیر شده چریک های فدایی خلق زن بودند که یک نشان ویژه خیلی مهم

در یک کشور مسلمان سنتی می باشد.

تاکتیکها و متدهای عملیات:

(S/NOFORN/WN INTEL)هدفهای چریکهای فدایی خلق منحصرا ایرانی بودند:

پرسنل سازمان اطلاعات و امنیت ملی ایران (ساواک.)

مقامات پلیس، نظامی و دولتی ایران

سبک استفاده از جو شدت گرفته ضد شاه در 1357 با این الگوی عمل معمولی مطابقت داشت.

(سازمان نیروهای پلیس و نظامی را مورد حمله قرار داد).

(C/NOFORN) در دی 1357 در یک نامه خطاب به یک پیمانکار دفاعی ایالات متحده، چریکهای

فدایی خلق موضع قبلی خویش در مورد اتلاف منابع در هدف قرار دادن آمریکاییها مورد تجدید نظر قرار

داد و علاقه (نفع) جدید خود را به آنها (آمریکاییها) به عنوان هدفهای پرمنفعت اظهار داشت. سازمان

مسئولیت بمب گذاری در انجمن ایران و آمریکا در آذر 1356 را به عهده گرفت، ولی ادعای اعتبار برای

آن و دخالت در هیچ واقعه ضد آمریکایی دیگری تا تسخیر سفارت آمریکا در تهران در بهمن 1357 را

ننمود.

(S) حمل سلاح در فعالیتهای غیر عملیاتی روزانه شان منجر به درگیریهای مسلحانه بی هدف با پلیس

شاه و از دست دادن پیوسته اعضاء شد.

(U) چریکهای فدایی خلق نبرد خلق را منتشر می کند که توجهات را به زندگی و مشقات کارگران

معطوف نماید و بدین وسیله آنها را برای بالا بردن درک طبقاتی تعلیم دهند، تحریک کنند و بسیج نمایند.

تشکیلات:

(S/NOFORN) برخی گزارشات اشاره می کند که چریکهای فدایی خلق غالبا دارای واحدهای اولیه

2 تا 5 عضوی هست که اطلاعات کمی را مبادله می کنند. واحدهای (تیمهای) نظامی اعمال خرابکارانه را

ص: 139

انجام می دهند (مثل ترورها)، تیمهای سیاسی در دانشگاه تبلیغات می کنند.

ستادها پایگاهها:

(S/NFNC/WN)چریکهای فدایی خلق که تصور می شود بر روی خانه های «تیمی شهری و برون

شهری » تکیه می کنند، به طوری که گفته شده در سال 1356 تصمیم گرفت که بعضی واحدهای مستقر در

تهران، اصفهان، شیراز و مشهد را منحل کند. استقرار مجدد چریکهای فدایی خلق در شهرهای کوچکتر در

شمال و جنوب پیشنهاد شد. این پیشنهاد ممکن است فریبی برای گمراهی مقامات، بوده باشد. این پیشنهاد

به خاطر مشکلاتی که تروریستها در صورت مبادرت به جذب در جوامع محلی احتمالاً با آن روبرو

می شدند، مورد تردید قرار گرفت.

(S/NF/NC/WN) اواخر بهمن 1358 فداییان دانشگاه تهران را اشغال نمودند.

آموزش:

(S/NOFORN)چریکهای فدایی خلق خیلی خوب آموزش دیده اند. تعلیمات توسط جبهه خلق برای

آزادی فلسطین و دیگر گروههای امتناع در برخی پایگاهها در لیبی و از جبهه خلق برای آزادی عمان در

عمان و جمهوری دمکراتیک خلق یمن، داده شده است. اتهامات ساواک مبنی بر دریافت آموزش از طرف

کوبا هرگز تأیید نشد.

تسلیحات:

(S/NOFORN) چریکهای فدایی خلق با مواد منفجره، خصوصا اسید پیکریک خیلی خوب کار

می کند.

روشن شده است که سازمان مواد منفجره را در مقادیر زیاد تولید کرده است ولی مقدار کمی از آن را

استفاده نموده. بنابراین یک ذخیره بزرگ ممکن است وجود داشته باشد. عقیده بر این است که فقط دو

کیلوگرم تری نیترو تولوئن (تی.ان.تی) و نوعی از مکانیسم زمان بندی (ساعت)، بمبی را که در انجمن ایران

و آمریکا استفاده شده تشکیل می داده است.

(S/NF/NC/WN) سلاحهای اولیه به وسیله دزدی تهیه شد. بعدا قسمت اعظمی از سلاحهای

چریکهای فدایی خلق از اروپا تهیه شد. بهترین اسلحه در انبار مهمات جنگی سازمان، تپانچه خودکار 9

میلیمتری 63 ام لهستانی می باشد. دیگر اسلحه ها شامل: تپانچه های کالیبر 38، هفت تیرهای آسترا

ساخت اسپانیا، هفت تیرهای آدامیگ، مسلسلهای نیمه خودکار «پورت سعید»، تفنگهای شکاری پر

قدرت، مهمات تنگستن سوراخ کننده زرهپوش و تفنگهای طرح لهستانی 47 AKبا پرتاب کننده های

نارنجک و نارنجکهای تکه تکه شونده ضد تانک، می باشد آخری ممکن است از محصولات مجاز عراق

باشد. بعضی سلاحها ممکن است از مجاهدین خلق به دست آمده باشد.

(SINFINCI WN) گمان بر این می رود که سازمان برای غلبه بر زیانهایی که در مقابل نیروهای امنیتی

دولتی داشت و عملیات را تحت تأثیر قرار داده بود، در اواسط 1356 دوباره از خارج مسلح شده باشد. تا

اواخر بهمن 1358 سازمان مسلسلهای اوزی، تپانچه های کالیبر 38 و تجهیزات ارتباطی از نیروهای

ص: 140

امنیتی ایران به تصرف در آورد.

منابع مالی:

(S) اولین وجوه به وسیله دستبردها، دزدی از پدر و مادر و حقوق به دست آمد، در نیمه دوم اوایل

1355 مبالغ زیادی پول رایج آمریکا از اعضا و خانه های تیمی سازمان به دست آمد. به طوری که گفته

شده پول به وسیله فلسطینیها و لیبی فراهم شد. در سال 1355 لیبی متهم به فراهم آوردن 000/400 دلار

کمک سالانه به چریکهای فدایی خلق شد. سازمان مجاهدین خلق نیز ممکن است به تأمین بودجه کمک

کرده باشد.

ارتباطات بین المللی:

(S/NOFORN) ارتباط با لیبی، عراق، جمهوری دموکراتیک خلق یمن و فلسطینیها در بالا اشاره شد.

ارتباطات در میان فلسطینیها به وسیله جبهه امتناع صورت می گیرد.

(S/NOFORN/WNINTEL)مهدی خانبابا تهرانی (Khanbaba Tehrani) رهبر کنفدراسیون

دانشجویان ایرانی در اروپا ممکن است رئیس چریکهای فدایی خلق در اروپا باشد. کنفدراسیون دارای

اعضای زیادی می باشد که ستادها و شعبات اصلی آن در آلمان غربی، ایالات متحده، بلژیک، کانادا،

انگلیس، ایتالیا و سوئد می باشد. احتمالاً فقط بخش کوچکی طرفدار خشونت هستند. اعضای

کنفدراسیون به مؤسسات دیپلماتیک ایران در بن، ژنو و پاریس حمله کرده اند. رهبران کنفدراسیون با

تروریستهای آلمان غربی، آنارشیستهای سوئدی،PELO، PFLOو جنبش خلق برای آزادی

آنگولا ارتباط دارند.

تحلیل واقعه:

(C) عملیات چریکهای فدایی خلق به منظور ایجاد یک جدایی بین پلیس یا ارتش و مردم ایران و

وادار کردن پرسنل امنیتی برای در نظر گرفتن جامعه به عنوان یک تهدید می باشد.

(S/NOFORN) در عملیات برنامه ریزی شده بدون اشکال چریکهای فدایی خلق، از تسلیحات و

خودروهای گوناگونی بر علیه هدفهای منتخب استفاده می شد. موتورسیکلت مکررا در معیت اتومبیل در

محاصره پستهای نظامی و ایستگاههای پلیس با در انجام ترورها مورد استفاده قرار گرفته است. در این

آخری، یعنی ترور به وسیله بستن راه با اتومبیل، از یک اتومبیل برای بستن جاده استفاده شد، در حالی که

یک اتومبیل دیگر و یا موتورسیکلت، تیرانداز یا تیراندازان را به منطقه تیررس حرکت داد. سازمان

مسئولیت عملیاتش را در جزوه های منتشر شده، سطح عمومی به عهده گرفت.

فعالیتهای مهم:

(C/NOFORN) یک افزایش در تعداد حملات مسلحانه به افراد امنیتی و قرارگاهها برجسته ترین

روند در فعالیتهای سازمان در سال 1357 بود، در حالی که هنوز مبادرت به ترور می شود، به نظر می رسد

که هدفها اهمیت کمتری از آنهایی که در سال 541353 انتخاب می شد داشته باشد.

ص: 141

اسفند 1352 (S/NOFORN) یک مأمور مخفی ساواک را که سالها پیش در حزب توده نفوذ کرده بود،

ترور کردند.

آذر 1353(C) یک مأمور ایرانی که به مأموریت در کمیته مشترک ضد تروریسم دولت گمارده شده

بود، ترور شد. (در عملیات مشترک با مجاهدین خلق)

اردیبهشت 1354 (S/NOFORN) یک عضو سابق چریکهای فدایی خلق را که با مقامات همکاری

می کرد ترور کردند.

آذر 1356 (S/NF/NC/WN) در انجمن ایران و آمریکا، یک مرکز آکادمیک را که سازمان ارتباطات

بین المللی ایالات متحده سرپرستی آن را به عهده داشت بمب گذاری کردند (سابق).

دی 1356 (C/NOFORN)نامه ای در مورد هدف قرار دادن منابع آمریکا در ایران را برای پیمانکار دفاعی

ایالات متحده فرستادند.

اسفند 1357(S/NF/NC) یک حمله مسلحانه به یک پاسگاه پلیس در تبریز با استفاده از نارنجک

دستی، کوکتل مولوتف و اسلحه های خودکار انجام دادند.

شهریور 1357(U) با پوشیدن یونیفورم ژاندارمری در سر راه یک گشتی نظامی در تبریز کمین کردند.

در طول یک ساعت درگیری 9 نفر کشته شدند و 7 نفر مجروح شدند.

(S/NOFORN) حمله ای به جلوی یک قرارگاه پلیس در جنوب غربی تهران انجام دادند.

(S/NOFORN) به یک قرارگاه دیگر پلیس در تهران حمله بردند.

مهر 1357(U) یک سرهنگ پلیس و راننده اش را با کمین کردن در مشهد کشتند.

(C) احتمالاً در حمله ای به کنسولگری عراق در سالانه به چریکهای فدایی خلق شد. سازمان

مجاهدین خلق نیز ممکن است به تأمین بودجه کمک کرده باشد.

خرمشهر که یک گارد امنیتی کشته شد و دیگری زخمی، مسئول بودند. ساختمان به منظور اعتراض به

اخراج آیت اللّه خمینی از عراق به آتش کشیده

شد.

(C) احتمالاً در حمله به یک پاسگاه ژاندارمری در جنوب غربی اصفهان که در یک درگیری مسلحانه

طولانی یک نفر کشته و چند نفر زخمی شدند مسئول می باشند.

آبان 1357 (S) گمان می رود که مسئول مبادرت به ترور رئیس پلیس کرمان بوسیله بستن راه با

اتومبیل می باشند، راننده رئیس پلیس زخمی شد.

آذر 1357 (S/NF/NC/WN) چهار موتورسیکلت سوار با اسلحه های خودکار بر روی یک تأسیسات

پلیس در تهران آتش گشودند یک پلیس کشته و یکی زخمی شد.

دی 1357 (U) مسئولیت حمله به سه قرارگاه نظامی در تهران را به عهده گرفت.

(S/NF/NC/WN) به یک اتوبوس نیروهای مسلح نزدیک دانشگاه تهران حمله کردند.

(C/NOFORN) به یک پاسگاه پلیس در تهران حمله کردند.

(U) دو موتورسیکلت سوار به ستاد ژاندارمری در تهران حمله بردند. چندین سرباز کشته شدند و

سربازهای دیگر زخمی شدند.

(C/NOFORN) احتمالاً مسئول قتل یک مقام پلیس در تبریز می باشند.

ص: 142

بهمن 1357 (U) سفارت آمریکا در تهران را تسخیر کرد و چندین گروگان را در آنجا نگه داشتند تا

اینکه به وسیله وفاداران به دولت موقت مجبور به ترک آنجا شدند.

(U) به مرکز رادیو تلویزیون ملی ایران حمله بردند.

مجاهدین خلق ایران IPS

خلاصه اجرائی

(S/NF/NC/WN) مجاهدین پیشقراول مخالفین مذهبی شاه، با جنبه های ضد مذهبی برنامه مدرنیزه

کردن او مخالفت ورزیدند و به پشتیبانی ایالات متحده و غرب از رژیم او حمله کردند. اکنون در مسیر

اصلی جنبش انقلابی، مجاهدین چندین هزار عضو دارد و هنوز به رشد ادامه می دهد.

(S/NOFORN/WNINTEL) سازمان مجاهدین خلق عمدتا در کشورهای غرب و با فلسطینیها

آموزش دیده است. و لذا سازمان بندی خوبی دارد که به صورت شاخه های پشتیبانی مجزائی است که هر

یک وظیفه ای انجام می دهند. انبار مهمات جنگی آن شامل منفجر شونده های پیکرات، مهمات ضد

زرهی، تجهیزات ارتباطی پیچیده و مجموعه ای از اسلحه های گوناگون می باشد. لیبی یک تغذیه کننده مهم

است.

(S/NOFORN) مجاهدین تا سال 1356 پرسنل امنیتی ایران، مؤسسات مرتبط با غرب (منجمله

ایالات متحده)، و پرسنل نظامی و غیرنظامی ایالات متحده (تماما در ایران) را مورد هدف قرار می دادند.

در سالهای اخیر مجاهدین عملاً از تروریسم اجتناب ورزیده و آن را به مخالفین سیاسی سازمان داده

شده ای که اهداف مجاهدین را برمی آوردند واگذار نمودند.

مجاهدین خلق ایران

جهت گیری اهداف:

(S/NF/NC/WN) مجاهدین، متعصبین سنتی مذهبی، با رژیم شاه به خاطر جنبه های ضد مذهبی

برنامه های مدرنیزه کردن آن خصوصا آنهایی که قدرت رهبران مذهبی را کاهش می داد مخالفت نمودند، و

آن را گناه نفوذ غرب می دانستند. مجاهدین که بشدت هراسان از بیگانه هستند ایالات متحده را به خاطر

حمایت از شاه مورد حمله قرار دادند. مجاهدین که مارکسیستهای اسلامی نامیده می شوند،

مارکسیزمشان فعالیتهای سیاسی را بیش از فلسفه تبلیغ می کند، در حالی که عنصر دینی تفکراتشان بر

مخالفت با نابرابری اجتماعی تأکید دارد.

(U) آرم مجاهدین خلق مرکب از چندین سمبل که صفات ممیزه گروه را اعلام می کند، می باشد.

آنها شامل یک آیه از قرآن که بیان کننده عقیده اسلامی؛ ستاره صبح، نشان دهنده امید که با اولین روشنایی

روز آورده می شود؛ داس و سندان، سمبلهای کشاورزان و کارگران سخت کوش؛ مسلسل؛ نمایانگر مبارزه

مسلحانه، شاخه زیتون، نشان دهنده تمایل برای صلح؛ نقشه ایران و کره زمین که مبارزه برای غلبه بر ستم

در ایران و دیگر جاها در دنیا را نشان می دهد.

ص: 143

نیروی تخمین زده شده:

(S/NF/NC/WN) مجاهدین که در ماههای اخیر به طور واضحی رشد کرده اند اکنون می توانند ادعا

کنند چندین هزار نفر عضو یا هواخواه دارند.

رهبر اصلی:

(S/NOFORN) محمدتقی شهرام یک ایدئولوگ مارکسیست که به طوری که گزارش شده رهبری را از

پاییز 1976 به دست گرفت. گفته شده است که شهرام بر روابط بین مجاهدین خلق و چریکهای فدایی خلق

تأکید می کند.

سابقه:

(S) مجاهدین خلق در سال 1340 بنیاد نهاده شد، در دهه بعدی چندین بار تجدید سازمان شد.

سازمان نام مجاهدین را در اواخر 1350 برگزید. در 1351 آیت اللّه روح اللّه خمینی شخصیت برجسته

مذهبی شیعه اظهار داشت که وظیفه تمام مسلمانان خوب است که مجاهدین را حمایت کنند، و شاه را

سرنگون سازند این فرمان به مجاهدین خلق مشروعیت داد و آن را قادر ساخت که حمایت اجتماعی و

وسیعتری کسب کند. بازرگانان خیلی محتاط بازار، مطلوبترین پاسخ را دادند.

(S) پس از یک دوره عمل برعلیه هدفهای غربی و ایرانی یک دوره زوال در تابستان 1352 وجود

داشت که متأثر از تلاشهای متقابل نیروهای امنیتی بود و نتیجه اولین ترور ضد آمریکایی بود.

(SNOFORN) در اردیبهشت 1354 به نظر آمد که یک شکاف بین مارکسیستهای اصولی و متعصبین

مذهبی مجاهدین خلق بوجود آمد. مارکسیست ها با چریکهای فدایی خلق همکاری و فعالیت نمودند.

این دوره عمل در 5 1354 منجر به سرکوبی دولت و در عوض منجر به سکون عملیاتی مجاهدین خلق

شد که از مرداد 1355 شروع شد. در پاییز 1355 رهبر عملیاتی مجاهدین خلق کشته شد، اعضای دیگر

دستگیر و کشته شدند یا با کپسولهای سیانور خودکشی کردند. به هر صورت گروه به وسیله این زیانها

شدیدا تحت تأثیر قرار نگرفت.

(S/NOFORN) با نگاهی به گذشته، سال 1355 نقطه پایان یک دوره برجسته از تروریسم مجاهدین

خلق بود. در سال 1356 مجاهدین خلق و فداییان به طور همزمان بعضی از تاکتیکهایشان و محل استقرار

پایگاههایشان را تغییر دادند (این تحول به عنوان مدرکی برای تجدید اتحاد ذکر شده).

با این حال هر گروه، رهبران و اعضای جداگانه شان را حفظ کردند. نشانه های بارزی مجاهدین خلق را با

جبهه ملی مرتبط می کند، یک ائتلاف در میان گروههای مخالف ایرانی با جهت میانه روی سیاسی به نظر

آمد، موقعی که از جبهه ملی درخواست می کرد (یا جبهه ملی از مجاهدین خلق درخواست می کرد) که به

ائتلاف، شانسی برای کمک کردن به اهداف دموکراتیک سیاسی استانداردش بدهد، مجاهدین خلق عمدا

از آشوب اجتناب ورزید.

(SNOFORN) تا مهر ماه 1357 هیچ دلیل محکمی در دست نبود مبنی بر اینکه مجاهدین خلق با

آشوب مذهبی دانشجویی سال 57 مرتبط است. در آن زمان مجاهدین یک تظاهرات آشکار در دانشگاه

آریامهر برگزار کردند و به عنوان قهرمانان ملی مورد احترام قرار گرفتند. در تمام طول دوره، خمینی و

ص: 144

دیگر آیت اللّه های مسلمانان تماسهایی با مجاهدین خلق داشتند و از طریق آنها احتمالاً روابط بین

مخالفین مذهبی و تروریستها حفظ می شد.

تاکتیکها و روشهای عملیات:

(S/NF/NC/WN) مجاهدین در ابتدا برعلیه هدفهایی که مستقیما با دولت ایران مرتبط می شد از قبیل

پاسگاههای پلیس و ساختمانهای دولتی عمل می کردند. به تدریج مؤسساتی وابسته به غرب (برای مثال:

مراکز فرهنگی، تجارتخانه و سفارتخانه ها) هدف قرار گرفتند. مجاهدین تکنیک ترور به وسیله بستن

جاده را بر علیه مقامات ساواک و پرسنل نظامی و غیر نظامی آمریکایی مورد استفاده قرار دادند. در سال

1975 مجاهدین به سفارت آمریکا و اداره موتوری هیئت مستشاری نظامی به وسیله استفاده از کارمندان

ایرانی نفوذ کردند.

سازمان در مورد قسمتهای مختلف جامعه مقامات آمریکایی خصوصا آنهایی که به نحوی وابسته به

سفارت بودند، اطلاعاتی جمع آوری نمود. سازمان مجاهدین معتقد بود که حمله به هدفهای آمریکایی اثر

زیادتری از هدفهای ایرانی داشت، آنها توجه رسانه های گروهی را به خود جلب کردند، شاه را بی اعتبار

ساختند و به خروج دسته جمعی تکنسینهای ایالات متحده کمک کردند و بدان وسیله سرعت حرکت

برنامه مدرنیزه کردن را کاهش دادند.

(S)مجاهدین قابلیت استراق سمع ارتباطات ساواک را دارا می باشند.

تشکیلات:

(S/NOFORN) مجاهدین خلق که به وسیله یک کمیته اداره می شود که به گروههای سیاسی نظامی

تقسیم شده و به عنوان جوخه های ترور و جناحهای پشتیبانی آموزش داده می شوند. جناحهای پشتیبانی

وظایف بیشماری دارند: اطلاعات و نظارت (هدفهای آینده ترور)، تبلیغات (نوشتن و تولید جزوات و

گذاشتن آنها در محلهای عمومی) تدارکات (انتخاب، به دست آوردن و حمل و نقل تدارکات، منجمله

قاچاق اسلحه)، تیمهای ارتباط خارجی (برای حفظ روابط با اعضاء و هواداران در اروپا و ایالات متحده)،

تیمهای پزشکی (شامل دکترها)، یک تیم انضباط داخلی و یک تیم مالی؛ تماما به قسمتهای مجزا تقسیم

شده اند و عملاً در فعالیتهایشان مستقل هستند.

(S/NOFORN/NOCONTRACT) گمان می رود که تشکیلات گروههای اسلامی زیر مجموعه ای از

مجاهدین خلق باشد.

ستادها پایگاهها:

(S/NOFORN/NOCONTRACT/WNINTEL)این طور که مشخص شده روی خانه های تیمی تکیه

می کنند. در سال 1356 به طوری که گزارش شده مجاهدین خلق (همراه با فداییان) تصمیم گرفتند که

بعضی واحدهای مستقر در تهران، اصفهان، شیراز و مشهد را منحل کنند. پیشنهاد شد که مجاهدین خلق

مجددا در شهرهای کوچک در شمال و جنوب مستقر شوند. این پیشنهاد ممکن است فریبی برای گمراهی

مقامات بوده باشد. این پیشنهاد به خاطر مشکلاتی که تروریستها در صورت مبادرت به جذب در جوامع

ص: 145

محلی احتمالاً با آن روبرو می شدند، مورد تردید قرار گرفت.

(S/NOFORN) یک واحد مجاهدین خلق ممکن است در پاریس وجود داشته باشد.

آموزش:

(S/NOFORN) تعلیمات در لبنان، لیبی، سوریه از طرف سازمان آزادیبخش فلسطین، الفتح و جبهه

خلق برای آزادی فلسطین و دیگر گروههای تندرو آموزش داده می شود.

(S/NOFORN/NOCONTRACT/WNINTEL) جمهوری دموکراتیک خلق یمن ادعا نمود که قاتلان

غیر نظامیان ایالات متحده در سال 1976 را تعلیم داده است.

(U) ادعای ساواک مبنی بر آموزش مجاهدین خلق در کوبا هرگز مورد تأیید قرار نگرفته است.

تسلیحات:

(S/NOFORN) مجاهدین خلق در دوران تروریستی اش خودکفایی تسلیحاتی را ترجیح می داد و

مهماتی منجمله گلوله های ضد زرهی برای تپانچه های خودکار 63 و منفجر شونده های پیکرات با کیفیت

بالا برای استفاده در بمب با تکنولوژی پیشرفته، تولید کرده اند مجاهدین خلق مواد منفجره را به مقدار زیاد

تولید کرده است، ولی خیلی کم استفاده نمود، بنابراین یک انبار بزرگ ممکن است وجود داشته باشد.

(S/NOFORN) انبار مهمات جنگی مجاهدین خلق شامل: تپانچه های کالیبر 38، دیگر تپانچه ها،

تپانچه های نیمه اتوماتیک، صدا خفه کن، تفنگهای 47 AKتپانچه های خودکار 9 میلیمتری 63

تپانچه های اتوماتیک 9 میلیمتری براونینگ، تپانچه های اسپانیایی آسترا و مهمات مربوطه می باشد.

تجهیزات شامل رادیو و بی سیمهای دستی و همچنین دستگاههایی از قبیل اسیلوسکوپ، فرستنده،

باطری، رله و مدارهای مجتمع می باشد.

(C/NOFORN) لیبی تسلیحات و مهمات را از طریق کویت و بحرین فراهم نموده است.

امور مالی:

(S/NOFORN) پس از دعوت آیت اللّه خمینی از مؤمنین برای حمایت از مجاهدین در سال 1351،

تجار بازار و افراد متمایل به مذهب و مخالف مادیت، وجوهی را از طریق دانشجویان و زائران مکانهای

مقدس عراق به خمینی منتقل کردند. (تا مهر 1357 خمینی در شهر نجف عراق مستقر بود). او (خمینی)

قسمتی را رد کرد و بقیه را به مجاهدین داد.

(S/NOFORN) کمکهای مستقیم بیشتری به وسیله همان طرفداران خمینی ممکن است به مجاهدین

داده شده باشد.

(S/NOFORN) لیبی کمک مالی هم برای خمینی و هم مجاهدین خلق فراهم نمود. بطوریکه گفته شده

است سفارت لیبی در بیروت هر سه ماهه 000/100 دلار برای مجاهدین می فرستد.

(S/NOFORN) مجاهدین گاهی به بانکها دستبرد زده اند.

ص: 146

روابط بین المللی:

(S/NOFORN) آموزش و کمک از طرف عراق، لیبی، جمهوری دموکراتیک خلق یمن، سوریه و

فلسطین در بالا اشاره شد.

تحلیل واقعه:

(C) تقریبا تمامی ترورهای مجاهدین از نوع مسدود کردن جاده به وسیله اتومبیل بوده است قربانیان

به دقت مراقبت می شدند و ساعات و مسیر رفتنشان به سرکار به وسیله تروریستها کاملاً مشخص

می گردید. یک تا چهار عامل اجرا در کار دخالت داشتند و تقریبا بدون استثنا فرار کرده اند.

عملیات مهم:

اردیبهشت 1351 (S/NOFORN) مبادرت به ترور یک سرتیپ نیروی هوایی ایالات متحده به وسیله

بمب گذاری نمودند.

خرداد 1352 (S) یک سرهنگ دوم ارتش آمریکا را که عضوی از گروه مستشاری نظامی ارتش

ایالات متحده بود و به عنوان مشاور مالی وزارت جنگ ایران خدمت می نمود ترور کردند. دو مرد مسلح

عملیات را انجام دادند که گمان می رود به تلافی اعدام چریکهای محکوم بوده است.

آذر 1353 (C) یک مأمور ایرانی مسئول در کمیته مشترک ضد تروریسم دولت را ترور کردند (در

عملیات مشترک با چریکهای فدایی خلق).

اسفند 1353 (C) سرتیپ رضا زندی پور رئیس کمیته مشترک ضد تروریسم دولت را ترور کردند (در

عملیات مشترک با چریکهای فدایی خلق).

اردیبهشت 1354 (U) دو افسر نیروی هوایی ایالات متحده را ترور کردند. صبح زود زمانی که دو

آمریکایی به وسیله یک شوفر نظامی ایرانی از خانه شان در شمال تهران به محل کارشان در ستاد نیروهای

مسلح ایران برده می شدند (جائی که آنها در گروه مستشاری نظامی کار می کردند)، حمله صورت گرفت.

یک اتومبیل ایرانی جاده را مسدود کرد و در همان حال یک وانت از عقب به اتومبیل افسران کوبید. سه

تروریست از اتومبیل و وانت بیرون پریدند و به راننده ایرانی دستور دادند که عقب بکشد. بعد چندین بار از

نزدیک آتش کردند و افسران را کشتند و با یک اتومبیل سوم فرار کردند.

خرداد 1354 (C) انجمن ایران و آمریکا در مشهد را بمب گذاری کردند.

تیر 1354 (C) کنسولگری انگلیس در مشهد را بمب گذاری کردند.

(C) یک کارمند ایرانی سفارت آمریکا را ترور کردند (هدف اصلی یک مقام کنسولی ایالات متحده

بود.)

مرداد 1355 (U) 3کارمند غیر نظامی یک پیمانکار دفاعی ایالات متحده را در یک عملیات

آدمکشی به وسیله مسدود نمودن جاده مشابه با اتفاق مه 1975 ترور کردند، و فقط این بار 4 تروریست در

عملیات شرکت داشتند. مرکز مهاجرت یهودیان مرتبط با سفارت اسرائیل را تحت نظر گرفتند.

ص: 147

چریکهای فدایی 1

شماره سند: 2681

از: سفارت آمریکا تهران محرمانه

1357/12/ به: وزارت خارجه واشنگتن دی.سی. تاریخ: 4 مارس 1979 14

گزارشگر: استمپل

موضوع: ایرانیهای چپ ٬ مارکسیست ٬ غیراسلامی و در حال رشد

1 محرمانه تمام متن

2خلاصه: فداییان خلق که شاخه نظامی مخالفین دست چپی انقلاب اسلامی است ٬ سازمان یافته به

نظر می رسد ٬ ولی هنوز ازضعف رهبری رنج می برد. رنگ و بوی قوی فلسطینی در سازمان فداییان خلق

وجود دارد. گروههای کوچکتر کمونیست با یکدیگر منازعه می کنند. ضد آمریکایی بودن گرایش مسلط

بر ایدئولوژی است که با تقاضا برای دموکراسی خالص به طور نزدیک دنبال می شود. بعضی پیش بینی

نمی کنند که تا هنگام انتخابات مجلس مؤسسان فعالیت عمده ای از جانب چپ صورت گیرد اما فداییان

خلق همچنان به طور ثابت بر دولت ایران فشار خواهند آورد.

3 در گفتگو با چند تن ایرانی مطلع و یک روزنامه نگار غربی که از (مقر) ستاد فداییان خلق دیدن

کرده ٬ مأمور سیاسی برداشتهای زیر را از فداییان خلق و دیگر گروههای مارکسیست که در صحنه ایران

پدیدار شده اند پیدا نموده است.

4 بزرگترین و مهمترین گروه که شماره افراد آن به 5000 در چندین واحد می رسد (شماره به وسیله

خودشان به روزنامه نگار داده شده) فداییان خلق است (که قبلاً در گزارش سفارت چریک فدایی خلق

معرفی می شد). این سازمان یک دفتر مرکزی در شمال دانشگاه تهران دایر کرده که دارای قسمت

مطبوعات و قسمتهای مختلف که امور اداری سازمان را اداره می کند می باشد. روزنامه نگاری که از دفتر

دیدن کرد ٬ تحت تأثیر سازمان اداری قرار گرفته بود ٬ ولی گفت که رهبری آن به صورت یک مشکل باقی

می ماند. هیچ رهبر واحدی یا سری رهبرانی که از خفا بیرون آمده تا فرماندهی به رسمیت شناخته شده

سازمان را به دست بگیرند ٬ وجود ندارد. سرخ پوستهای زیادی هستند ولی رئیس وجود ندارد. (و یا

مطابق گفته دیگران که با گروه تماسهایی دارند: رؤسای زیادی هستند ٬ ولی سرخ پوستی وجود ندارد)

5 نیروی اصلی فداییان آن دسته افرادی هستند که در سازمان آزادیبخش فلسطین تعلیمات اساسی

دیده اند. این موضوع و تمایل به سازمان آزادیبخش در اعلامیه های عمومی آن و تکنیک سازمانیش

منعکس می باشد.تعدادی معتقدند که سازمان به طورموفقیت آمیزی درقسمتهایی از جنبش اسلامی نفوذ

کرده است. در هفته گذشته دو جریان به عنوان تلاشهای فداییان برای پابرجا ساختن سازمانیش به عنوان

یک سازمان مهم سیاسی نمایان بوده اند ؛اولی ضدآمریکایی بودن (که باضدامپریالیسم وضدصهیونیسم

مخلوط گردید) که برای حذف نفوذ سیا و ایالات متحده از ایران کوک شده است. حداقل دو منبع معتقدند

که به خاطراین موضوع سفارت آمریکا دست کم به عنوان هدف سمبلیک این گروه باقی می ماند. امکان

حملات بیشتری به سفارت رد نشده است.

فداییان خلق شروع به دایر کردن (یا علنی کردن) شعباتی در جاهای دیگر کشورنموده اند. مطبوعات

در 13 اسفند اعلام کردند ستاد فداییان خلق در آبادان دایر شده است.

ص: 148

6 دومین جریان ٬ لزوم ادامه انقلاب است تاحصول نتیجه ذاتی آن منجمله برقراری دمکراسی خالص

(دمکراسی که به وسیله ایده آل های اسلامی محدود نشده باشد به گزارش دیگری در این باره رجوع

کنید). در این مقوله خواستهایی برای جایگزینی گارد ملی انقلابی به جای ارتش٬ کنترل صنایع ٬ بانکها و

غیره به وسیله کمیته های خلق و حملاتی به تبعیت دولت از ایدئولوژی اسلامی به عنوان اینکه این

ایدئولوژی تنگ نظر می باشد ٬ شده است.

7 فداییان خلق و دیگر گروههای چپی ٬ همچنین تلاشهای ویژه ای در میان دانشجویان دانشگاه به

عمل آورده اند. علیرغم ادعاهای رسمی خارج کردن فداییان خلق از دانشگاه تهران ٬ رابطهای دانشگاهی

ایرانی گزارش می کنند که حضور آنها دائمی و اساسی است اگرچه تمایل دارند به اینکه حضورشان را از

کانال بحث ایدئولوژیکی دنبال کنند ٬ تا حضور مسلحانه.

8 حداقل 3 گروه قابل شناسایی مارکسیست دیگر فعلاً در صحنه ایران وجود دارند ٬ اما هیچ کدام

جناح مسلح ندارند (حداقل هیچ کدام از آنها که در صحنه ظاهر شده اند). اولی خط قدیمی سازمان توده

است که خصوصاً درداخل ایران فعال نبوده است. ظاهراً خیلی از اعضای آن با ظهورتوانمندانه انقلاب به

فداییان خلق پیوستند. دومی حزب کمونیست ایران است (که ادعا می کند از توده جدا است) که در داخل

دانشگاهها فعال بوده است و ظاهراً نزدیکی و وابستگی بیشتری از سازمان قدیمی توده به مسکو دارد.

فداییان خلق به اندازه کافی از طرف این گروه آزرده شده بود که در 12 اسفند اعلامیه ای منتشر کرد که

می گوید آنها(فداییان) هیچ رابطه ای با حزب کمونیست ایران ندارند واز حزب کمونیست شدیداً. به خاطر

ابزار منافع خارجی ”بودن انتقاد کرد. کشمکش بین چپیها دومین ستیزه آشکارش را در 12 اسفند به خود

دید ٬ وقتی که اعضای حزب کمونیست ایران یا فداییان (در اینجا ابهاماتی وجود دارد) به گردهمایی گروه

سوم مارکسیست که یکی از مؤسسین آن رضا براهنی است (حزب کارگران سوسیالیست ایران) حمله

بردند.حزب موردحمله گروهی که علایم (یانکی به خانه ات برگرد)وپوسترهایی که می گفت (براهنی باید

برود) را در دست داشتند ٬ واقع شد. دیگران ٬ حزب کارگران سوسیالیست ایران را شاخه تروتسکیست

جنبش مارکسیست می دانند.

9 چپیهای تندروتر به وضوح خودشان را به عنوان یک نیرو در سیاستهای ایران مطرح کرده اند. آنها

حتی یزدی معاون نخست وزیر را که به آنهااخطار کرد ٬ به یادداشته باشند که انقلاب ایران اسلامی است و

حتی اگر مارکسیستها از آزادی فعالیت سیاسی بهره مند می شوند ٬ نباید به اساس اسلامی انقلاب حمله

کنند ٬ یک هدف قرار داده اند. از لحاظ جنبه های عملی چنان حمله هایی ادامه داشته است و واحدهای

فداییان خلق به قرارگاههای پلیس و دیگر تأسیسات به طور منظمی در دو هفته گذشته حمله کرده اند.

عقاید در این مورد که آیافداییان خلق در آینده نزدیک به اقدامی عمده برای به دست گرفتن قدرت دست

خواهند زد یا نه ٬متفرق است.چند تن از ناظران مطلع معتقدند که فداییان خلق فشار را برروی دولت ایران

حفظ خواهند کرد ٬ تا هم یک ابزار سودجویی و هم تلاشی باشد در جهت اینکه دولت جدید ایران را

نامتعادل نگهدارد و به موفقیتهایی که می تواند دست یابد. با این نظریه فشار اصلی چپیها ٬ بعداز رفراندوم و

در زمان انتخابات مجلس مؤسسان خواهد بود ٬ مگر اینکه دولت اسلامی براثر ضربه های ایذایی از هم

بپاشد.

ص: 149

چریکهای فدایی 2

یادداشت محرمانه

از: مایکل مترینکو تاریخ: 18 اوت 1979 27 مرداد 1358

به: بایگانی

موضوع: چریکهای فدایی خلق

شب قبل با یک ژنرال بازنشسته که تماسهای نزدیکش را با پرسنل فعال نظامی و پلیس حفظ می کند

شام خوردیم. او اظهار داشت چریکهای فدایی به آرامی تهران را ترک کردند و شروع به تمرکز سلاحها و

دیگر منابع در سیاهکل در منطقه خزر کرده اند. برطبق گفته ژنرال ٬ چریکهای فدایی معتقدند که در حال

حاضر به طور علنی کار زیادی نمی توانند صورت دهند و یک بار دیگر مخفی می شوند. به این دلیل

کامیونهای بارگیری شده از جنگ افزار و دیگر تسلیحات به یک انبار مخفی نزدیک سیاهکل فرستاده

شده اند.

ص: 150

مجاهدین خلق 1

از: سفارت آمریکا تهران محرمانه

برای اقدام به: وزارت خارجه واشنگتن،دی.سی.تاریخ: 20 مارس 197929/12/57

گزارشگر: جی.بی.لامبراکیس

موضوع: بافت و وفاداری مجاهدین

1 تمام متن محرمانه است.

2 در مذاکره 28 اسفند سفیر از بازرگان نخست وزیر در مورد ارزیابی (تشخیص) او از بافت و

وفاداریهای مجاهدین سؤال کرد. بازرگان شروع به دادن توضیح پیچیده ای به زبان فرانسه نمود که دنبال

کردنش برای سفیر و کنسول سیاسی مشکل بود، ولی به نظر رسید که گفت سه یا چهار سال قبل یک شکاف

در جنبش مجاهدین وجود داشته است که بعضی از آنها خط صریح مارکسیست را دنبال کردند.

3 تفرقه بیشتری بعدا در حزب اصلی اسلامی به وجود آمد که به بهترین نحو می تواند به تندروها و

میانه روها تعریف شود. این افراد از فداییان متمایز هستند ولی به طور کلی نمایانگر نظرات افراطی هستند

و همیشه نهضت بازرگان را حمایت نکرده اند. در حال حاضر هر دو گروه مجاهدین و فداییان می گویند که

از جنبش حمایت می کنند ولی بازرگان اشاره کرد که به این موضوع اعتقاد زیادی ندارد.

4 بازرگان اشاره کرد که فداییان اصلی که در قیام سیاهکل مداخله داشتند عملاً از بین رفته اند.

دیگران بعدا اسم و نسب آنها را گرفتند؛ همان طوری که مجاهدین اسامی خیلی خوب را از گذشته ایران

انتخاب کردند.

5 نظریه: برخلاف یزدی، طالقانی و بعضی دیگر به نظر نمی رسد که بازرگان مجاهدین را به عنوان

قسمتی کامل از نهضت خودش بداند. با این حال نیروهای مجاهدین،(1) در میان سایر وظایف در حفاظت

سفارت شرکت دارند و عکس العمل بازرگان سؤالی را درباره نقش دقیق و وفاداری یزدی قائم مقام

نخست وزیر در ذهن ما تقویت می کند. یزدی به عنوان یک پل بین دولت و کمیته ها آشکارا در حق خودش

مقتدر است و در تأثیر گذاری و حتی دادن دستور به جنبش مجاهدین قادر به نظر می رسد.

مجاهدین خلق 2

شماره سند: 3923

از: USIFO واشنگتن دی.سی.تاریخ: 17 اوت 197925/5/1358

به: سفارت آمریکا تهران

طبقه بندی: ندارد

(مطالب سرویس خارجی زیر برای انتشار نیست)

همراه با این نامه قطعات برگزیده ای از مقاله روزنامه 25 مرداد کریستین ساینس مانیتور نوشته تونی الاوی

با عنوان ستاد چریکهای ایران به وسیله حزب اللهی های رقیب تحت نظر قرار گرفت آورده شده است.

بزرگترین جذبه متداول تماشاگران تهرانی، مقر چریکهای تندرو و مسلمان مجاهدین خلق می باشد. این

1- اصطلاح مجاهدین در بعضی از اسناد ٬ گذشته از وابستگان مجاهدین خلق به نیروهای مسلح مردمی و خصوصاً افراد کمیته ها اطلاق می شود. مترجم.
ص: 151

آخرین سنگر عمده مترقی است که به وسیله افراطیهای مسلمان حزب اللهی (حزب خدا) تسخیر نشده

است.

مجاهدین همیشه مشتاق کسب اعتبار و به دست آوردن نیروهای تازه هستند و به اندازه ای که

می توانند در مورد این واقعیت تبلیغ می کنند، اما در حالی که چریکها از هیچ کوششی برای به نمایش در

آوردن موقعیتشان فروگذار نمی کنند، این حقیقت آشکار است که حزب اللهی ها مشتاق هستند که آن را به

تصرف خود در آورند و ممکن است که هنوز هم تلاش کنند.

تعطیل مذهبی 24 مرداد که یادآور شهادت امام علی (محترم ترین شخص در میان مسلمانهای شیعه

ایران) می باشد، به نظر می رسد که نظم زودشکن (شکننده) را پس از دو روز و نیم ناآرامی بین مسلمانها و

چپها به پایتخت ایران بازگرداند.

اخطارهای بیشتر دولت برضد تظاهرات بدون مجوز، به نظر رسید که حداقل به طور موقت چپیها و

مسلمانها را وادار به ترک خیابانها کرد.

اما در خارج مقر مجاهدین (که قبلاً مرکز یک بنیاد خیریه در مرکز تهران بود و به وسیله شاه اداره

می شد) صدها دانشجوی هوادار بر روی پیاده رو نشسته بودند و تشکیل یک دیوار انسانی در مقابل هر

حمله احتمالی را داده بودند.

مقر به وسیله انتظامات مخصوص مجاهدین با بازوبندهای قرمز مراقبت می شد و بعضی تمام شب را

برای محافظت از ساختمان در آنجا مانده بودند. دو آمبولانس در نزدیکی توقف کرده و آماده برای

آشفتگی بودند. یک مجاهد با پیراهن سیاه برای یک جمعیت کوچکتر راجع به معنی آزادی در اسلام

سخنرانی می کرد.

وانت های کوچک پر از مردانی از مناطق فقیرنشین جنوب تهران (قلب دیار حزب اللهی ها) از جلوی

ساختمان گذشتند، احتمالاً موقعیت را ارزیابی می کردند. در داخل که به وسیله یک نرده بلند آهنی و یک

دیوار بلند کیسه شن دیگر (بعد از نرده) حفاظت می شد، چریکهای مسلح صبورانه منتظر یک حمله بودند.

یک مقام به صورتی احساساتی گفت ما در یک وضعیت محاصره هستیم. «ما اگر لازم باشد می جنگیم.»

حزب اللّه منتظر است تا ما را غافلگیر کند. ولی ما مصمم هستیم که بایستیم. این فقط یک جنگ برای یک

ساختمان نیست بلکه کوششی است برای آزادی حقیقی و ما آماده هستیم، برای این بمیریم.

این را بعدا خواهیم دید، ولی نیروی آشکار آنها می تواند حزب اللهی را از حمله باز دارد. هم چنین علائمی

وجود دارد که دولت نیز از آدم کشی افراطیهای مسلمان کمی خسته شده است.

تحویل گرفتن مکان چپیها در 13 اوت ممکن است هدفی را برای دولت در برداشته است، یا دست کم

برای روحانیون تندخوی ضد کمونیست در رأس قدرت ایران. اما در انجام این چماقداریها و چاقوکشیها،

حزب اللهی های متعصب تبلیغات ارزشمندی از کیسه گروه مسلمان به جبهه مترقی چپ داده اند. در حال

حاضر، حمله به یک گروه که به اسلام ولو با یک تفسیر رادیکال معتقد است و رهبر مذهبی آیت اللّه روح اللّه

خمینی را حمایت می کند،گاهی به قیمت اعتبار آن (حمله) فقط به خجالت مقامات (رسمی) اضافه خواهد

کرد.

در 14 اوت همین قدر به وسیله سخنگوی دولت، صادق طباطبایی اشاره شد که، او برای یک تغییر، از

سرزنش کردن چپی ها برای تمام آشفتگی به حمله به حزب اللهی ها تغییر موضع داد.

ص: 152

او گفت، آنها (حزب اللهی ها) به وسیله جاسوسان شاه و صهیونیسم بین الملل در یک توطئه ضد انقلابی

هدایت می شده اند تا اسلام را به بی احترامی بکشانند.

او گفت «شنیده شده است که بعضی از چماقداران مسلمان بر سر مردم ریخته اند و آنها را کتک زده اند»

آنها همان چماقدارانی هستند که به اسم دفاع از اسلام وارد صحنه شده اند ولی در حقیقت اسلام را نابود

می کنند... (پایان مطالب برگزیده)

مجاهدین خلق 3

سرهنگ دوم معزی یکم فروردین 2536

فرمانده اسکادران 707

هنگ اول ترابری

نیروی هوایی شاهنشاهی ایران

به مناسبت پنجاهمین سالگرد سلسله پهلوی، نیروی هوایی شاهنشاهی ایران مرحله مهم دیگری در

زمینه خدمات و دستاوردهای برجسته خود را پشت سر گذاشته است.

هنگ اول ترابری موفق شده است واجد شرایط بودن خدمه و تکامل آنها را در فهرست موجودی

پیشرفته ترین اسکادران هواپیمای سوخت رسان و باری در جهان تحقق بخشد.

این پلاک به یادبود این حادثه و با پاس مناسبات نزدیک بین هنگ اول ترابری نیروی هوایی

شاهنشاهی ایران و هیئت پشتیبانی لجستیکی تقدیم می شود.

مبارک باد

آی.آر.استور

مدیر عملیات

وی.ال. کاسل

نایب رئیس مدیرکل

توضیح سند

شور انقلابی که در ملت شریف ایران، بعد از اشغال لانه جاسوسی و افشاء حرکتهای شیطان بزرگ و

مهره هایی که در این جریان برای آمریکا خوش رقصی کرده اند، رشد پیدا کرد، موجب آن شد که در هر

جایی، مؤمنین پاکباز و شیفته انقلاب اسلامی در پی قطع ریشه ها و رسوا نمودن ایادی آمریکای جنایتکار

برآیند و بدین ترتیب اسنادی را جمع آوری کرده و به لانه جاسوسی تحویل می دادند.

از جمله این اسناد، لوحه ای است که به توسط پرسنل مسلمان و فداکار پایگاه یکم و هفتم ترابری به

لانه جاسوسی فرستاده شده بود.

این سند، لوحه قدردانی است که از طرف مستشاری نظامی آمریکا در ایران و به مناسبت پنجاهمین

سالگرد سلسله منفور پهلوی به بهزاد معزی داده شده بود. معزی در طی یکی از مانورهای سوخت رسانی

نیروی هوایی ایران، به عنوان فرمانده اسکادران در هنگ اول ترابری، بهترین کیفیت کار را ارائه داده است.

با اوج گرفتن انقلاب اسلامی ملت ایران به رهبری امام خمینی، معزی به عنوان خلبان مخصوص شاه

جنایتکار، وظیفه شناسی خود را ثابت کرد و او را از چنگ این ملت شریف، به دامان ارباب طغیانگرش

ص: 153

فراری داد.

معزی پس از انقلاب نیز با فراری دادن دو نفر دیگر از ایادی آمریکا، وظیفه شناسی خود را به طور

کامل به ثبوت رساند. به هر جهت این سند، گویای سوابق مبارزاتی این مجاهد خلق است!

سند شماره یکم پرسنل پایگاه یکم و هفتم ترابری

بنام خدای بزرگ و کوبنده جباران و یاری دهنده مستضعفین

1 این تابلو که سندیست تقدیمی از جانب پرسنل مسلمان پیرو خط امام در پایگاه یکم و هفتم ترابری

به دانشجویان مسلمان پیرو خط امام، جهت افشا نمودن وابستگی سرهنگ خلبان بهزاد معزی که مورد

تأیید ساواک و ضداطلاعات ارتش و سازمان سیا و موساد بوده و به همین دلیل هم خلبان مخصوص شاه

خائن بوده به امپریالیزم آمریکا و خاندان منفور پهلوی که هم اکنون فرمانده پایگاه هفتم ترابری مستقر در

شیراز می باشد.

2 این سند را که تقدیری است از جانب امپریالیزم آمریکا به سرهنگ بهزاد معزی به مناسبت

پنجاهمین سالگرد حکومت فاسد پهلوی. سند شماره یک افشاگری پرسنل مسلمان پیرو خط امام پایگاه

یکم و هفتم ترابری می نماییم.(1)




حزب توده

1- این مطلبی است که پرسنل مؤمن پایگاه یکم و هفتم ترابری هنگام ارائه این سند لانه جاسوسی به عنوان شرحی بر آن نوشته اند. در زمانی که این سند تحویل لانه جاسوسی شده بود ٬ بهزاد معزی در سمت فرماندهی پایگاه هفتم ترابری شاغل بود.
ص: 154

حزب توده 1

(تاریخچه مختصر حزب توده)ژوئن 1950برابر با خرداد 1329

هسته مرکزی حزب توده

در اوائل سال 1299 آشوب و هرج و مرج در شمال ایران حکمفرما بود. یک گروه هفتصد نفری از

کمونیستها از باکو با دو هواپیما به رشت حمله کردند و قصد داشتند جمهوری سوسیالیستی گیلان را

تشکیل دهند. در آن زمان مشیرالدوله که یک میهن پرست بود، زمام امور را در دست داشت. او سردار

فاخر حکمت را مأمور رشت کرد تا کنترل دولت را در آنجا مجددا برقرار کند. سردار فاخر موفق شد میرزا

کوچک خان را که یک انقلابی بود و بعدا علیه احسان اللّه خان و سایر کمونیستها جنگیدم به سوی خود

جلب کند. احسان اللّه، خان بود که کمیته جوانان کمونیست ایران را تشکیل داد.

روز 16 شهریور 1299 نخستین کنگره کمونیستی ملل شرق در باکو تحت ریاست زینونف تشکیل

شد. نماینده کمونیستهای ایران در این کنگره حیدرخان عمواوغلی بود که درباره برانگیختن انقلاب در

ایران، افغانستان، عراق، هند و عربستان علیه انگلیسها صحه گذارد.

در حوالی اواسط سال 1299 یک نیروی دو هزار نفری از کمونیستها که بیشتر آنها گرجی و ارمنی

بودند، تحت فرماندهی خازانف به شمال ایران حمله بردند. آنها عده ای از اشخاص ثروتمند را غارت کرده

و با غنائم خود به باکو بازگشتند. چنین یورشهایی هرچند وقت یک بار تا سال 1300 ادامه داشت.

کودتا

روز 3 اسفند 1299 سردار سپه (رضا شاه معدوم) بعنوان فرمانده کل در حکومت سید ضیاء به قدرت

رسید.

در جریان سه ماه فرمانروایی سید ضیاءالدین طباطبایی در ازاء شناسایی حکومت شوروی از سوی

ایران روسها از پشتیبانی خود از کمونیستهای ایران باز ایستادند. نیروهای دولتی به آهستگی ولی با

اطمینان کمونیستها را مغلوب کردند و بعضی از آنها از مرز گذشته و به روسیه رفتند.

کمونیستها را مغلوب کردند و بعضی از آنها از مرز گذشته و به روسیه رفتند. از آن زمان به بعد مناسبات

ایران و شوروی وارد مرحله جدیدی شد، به شورویها بعضی امتیازات از سوی سردار سپه داده شد و آنها

پشتیبانی خود را از کمونیستهای ایران پس گرفتند.

تا سال 1307 فعالیتهای کمونیستی در ایران نبود. آن گاه یک تبعه شوروی برای یک «مأموریت

علمی» به ایران فرستاده شد. طبق اسناد رسمی او برای تجدید سازمان حزب کمونیست در این کشور که به

حالت بی فعالیتی در آمده بود به ایران آمده بود. او موفق شد «اتحادیه کارگران ایران» را که بعدا حزب

کمونیست «نامیده شد تشکیل دهد.»

در اواخر 1307 کنگره کمونیستهای ایران و ترکیه در رضاییه به طور مخفیانه تشکیل شد. حسین اف از

سوی این کنگره به نمایندگی ایران در نهمین کنگره بین المللی در مسکو منصوب شد.

پلیس ایران به صفوف این سازمان جوان کمونیستی در ایران رخنه کرده بود، ولی قانونی برای سر و کار

داشتن با کمونیستها، به نحو صریح و مؤثر وجود نداشت.

در اردیبهشت ماه 1311 مجلس یک قانون هفت ماده ای را تصویب کرد که به موجب آن اشخاصی که

ص: 155

به گروههای ضد سلطنت یا کمونیستی تعلق دارند، به سه تا ده سال حبس محکوم می شوند.

باند 53 نفر

دکتر ارانی که رشته پزشکی را در ایران به پایان رسانده بود، رهسپار آلمان شد و در آنجا مطالعه عمیقی

درباره تعالیم مارکسیستی و کمونیستی انجام داد. او در سال 1309 به ایران بازگشت و در سال 1313

مجله «دنیا» را منتشر کرد که در آن نظریات کمونیستی مارکس و انگلس مورد بحث قرار می گرفت. این

مجله دارای چنان سطح متعالی بود که مدتی وقت لازم بود تا پلیس ایران جهت گیری آنرا کشف کند.

دکتر ارانی همراه با پنجاه و دو نفر دیگر دستگیر و به مدتی زندان، از سه تا ده سال، محکوم شدند. روز

چهارده بهمن 1318 (فوریه 1939) دکتر ارانی به وسیله تزریق آمپول هوا کشته شد و 52 نفر دیگر

بعدا آزاد شدند.

در نتیجه هشیاری و بیداری پلیس مخفی ایران و شیوه بیرحمانه ای که رضا شاه با مردمی که حتی

مظنون به داشتن عقاید کمونیستی بودند رفتار می کرد، سازمان کمونیستی که شایستگی نام کمونیست

بودن را داشته باشد، در طی سلطنت رضا شاه وجود نداشت. کمونیستهایی که وجود داشتند وقت خود را

پشت میله های زندان می گذراندند.

حزب توده در سال 1320 سربازان انگلیسی و شوروی ایران را اشغال کردند و رضا شاه به نفع پسرش،

شاه کنونی، استعفا کرد. مقامات شوروی، مرحوم فروغی، نخست وزیر وقت را تحت فشار قرار دادند تا

زندانیان سیاسی را عفو کند.

52 کمونیست همراه با چهل نفر دیگر هسته مرکزی حزب توده ایران را در شهریور ماه 1320 تشکیل

دادند.

تنها شخص مهمی که در میان آنها بود یک شاهزاده قاجار به نام سلیمان میرزا محسن اسکندری بود.

در مدت کوتاهی حزب توده سازمانهای کارگری، کشاورزان، زنان و جوانان را تشکیل داد و به پیروی از

«جبهه متحد کمونیستی» فعالیتهای خود را از طریق همکاری با سایر گروها و احزاب از قبیل حزب ضد

فاشیست مصطفی فاتح که می خواست حزب توده را تحت کنترل خود درآورد، گسترش داد. روزنامه مردم

«که ارگان حزب مصطفی فاتح بود بعدا ارگان حزب توده شد. مدت کمی بعد این حزب یک اتحادیه

مطبوعاتی به نام «جبهه آزادی» تشکیل داد که هفتاد درصد از روزنامه ها را در آن زمان تحت کنترل خود

داشت. در سال 1321 حزب توده هشت کرسی در مجلس داشت.

حزب دمکرات آذربایجان

در حالی که حزب توده یک حزب سراسری ایران بود که از اندیشه های کمونیستی هواداری می کرد،

شورویها لازم تشخیص دادند که برای تأسیس یک رژیم پوشالی در آذربایجان ایران بکوشند. برای این

منظور آقای جعفر پیشه وری که اعتبارنامه وی در مجلس چهاردهم مردود شناخته شد و رهبری گروه

چپگرای کاوه را به عهده داشت انتخاب شده بود.

پیشه وری قبلاً همراه با شبستری در باکو با مقامات بلند پایه جمهوری قفقاز تماس گرفته بود.

پیشه وری با کمک قلی اوف کنسول شوروی و سایر مقامات شوروی در تبریز شالوده حزب دمکرات

ص: 156

آذربایجان را ریخت. این حزب مبلغ خودمختاری آذربایجان و شناسایی زبان ترکی به عنوان زبان رسمی

این ایالت بود.

روز 21 شهریور 1319 حزب دمکرات یک مجلس مؤسسان تشکیل داد. پیشه وری رئیس این دولت

خودمختار و شبستری نفر دوم آن بود.

در این مرحله شورای متحده مرکزی حزب توده وابستگی خود را به حزب دمکرات اعلام داشت.

روز 22 آذر 1323 دمکراتها تبریز و سایر پادگانها را تصرف کردند. پیشه وری کابینه نه نفره خود را به

مجلس مؤسسان آذربایجان معرفی کرد.

در دی 1325 قوام به عنوان نخست وزیر زمام امور را به دست گرفت و در این زمان حکومت مرکزی

هیچ گونه اعتباری در آذربایجان نداشت. ارتش شوروی در گیلان و مازندران به نهضتهای مشابهی کمک

می کرد. حزب توده اکنون در اوج قدرت خود، به ویژه در شمال، بود. این حزب «حزب میهن» و گروه

طبرستان که به وسیله احسان طبری رهبری می شود را در کنترل داشت، در چنین اوضاع و احوالی بود که

قوام به مسکو سفر کرد.

قوام پس از بازگشت به تهران در اسفند 1324 به عناصر و نهضتهای چپگرا آزادی عمل داد. وی

قراردادی با شورویها منعقد ساخت که شامل ماده ای بود درباره حل و فصل «مسئله آذربایجان که یک امر

داخلی است».

قوام سه وزیر کمونیست را در کابینه خود راه داد که عبارتند از: دکتر کشاورز، دکتر یزدی و دکتر

اسکندری که سمت وزیران فرهنگ، بهداری و پیشه و هنر را به عهده داشتند تا «اصلاحات» لازم را انجام

دهند.

در ضیافتی که از طرف حزب توده در باشگاه آنها با حضور نخست وزیر و وزیران و رئیس مجلس

تشکیل شده بود ایرج اسکندری در جریان نطقی اظهار داشته بود: «ما یک میلیون عضو و سه وزیر در

کابینه داریم. سال دیگر ما 10 میلیون عضو و تمامی کابینه را خواهیم داشت.»

شخصی که در کمک به قوام برای سر و کار داشتن با این گونه مسائل به ویژه مؤثر بود، مظفر فیروز بود،

که اعتقادات او به عنوان یک «کمونیست خوب» شدیدا باید مورد پرسش قرار گیرد.

در آذر 1325 ژنرال رزم آرا معدوم حمله نیروهای دولتی علیه شورشیان به فرماندهی غلام یحیی،

فرمانده کل نیروهای دولتی آذربایجان را طرح ریزی کرد. ظرف 10 روز شورشیان در هم شکسته و حزب

دمکرات از هم متلاشی شد.

در تهران و همه شهرهای جنوبی و شمالی، مردم باشگاههای حزب توده را به تاراج برده و آنها را به

آتش کشیدند. دو اعلامیه که پشت سر یکدیگر به وسیله حزب در این زمان منتشر شد، نشان دهنده

اختلافی بود که در داخل حزب روی داده بود.

عده ای از اعضای حزب توده به رهبری احسان طبری بر این عقیده بودند که حزب باید فعالیت خود را

درباره طبقات تحصیلکرده متمرکز کند در حالی که دیگران معتقد بودند، فعالیت باید در حول و حوش

کارگران باشد.

آل احمد، مهندس ناصحی، ملکی، انور خامه ای، فیروز شهابپور و مهندس زنجانی می کوشیدند تا

«طبقه حاکمه» حزب را سرنگون کنند.

ص: 157

در اردیبهشت ماه 1326، رادیو باکو و رادیو مسکو منحرفین را مورد حمله قرار داده و آنها را به

مزدوری انگلیس متهم کردند.

روز 15 بهمن 1327 (فوریه 1948) سوءقصدی علیه شاه به وسیله یک نفر که گویا عضو حزب توده

بود صورت گرفت و حزب توده از سوی دولت غیرقانونی اعلام شد. عده زیادی از رهبران توده دستگیر و

بازداشت شدند. (مهمترین اعضاء این عده توانستند در جریان نخست وزیری رزم آرا فرار کنند).

از فروردین ماه 1328 حزب توده فعالیت زیرزمینی خود را آغاز کرد. روزنامه «مردم» ارگان حزب

توده روزهای شنبه با تیراژ ده هزار نسخه در سراسر کشور منتشر شد. عقیده بر این بود که حزب در تهران

20000 نفر عضو دارد.

حزب توده دارای تعداد قابل ملاحظه ای سمپات و اعضاء رسمی در وزارت فرهنگ، وزارت

دادگستری، وزارت دارایی و وزارت کشور بود.

تعداد قابل ملاحظه ای از اعضاء حزب توده در بخش بهداشت وزارت بهداری بودند که برای فعالیتهای

مبارزه با مالاریا و فعالیتهای مشابه به شهرستانها اعزام می شدند. این عده از این مأموریتها به نفع حزب

توده بهره برداری کرده و در میان کشاورزان تبلیغات کمونیستی انجام می دهند. این موضوع درباره بخش

جنگلداری نیز صدق می کند. تعداد بسیار زیادی از لوکوموتیورانان و ترمزبانان راه آهن دولتی ایران از

اعضاء شورای متحد مرکزی هستند. این حزب نفوذ زیادی در سیلو و کارخانجات ونک و انحصار

دخانیات دارد که بخش بزرگی از کارگران آن از اعضاء حزب توده هستند.

طبقه بندی اعضا:

اعضای حزب توده به طورکلی به گروههای زیر تقسیم می شوند:

الف) کارگران صنعتی

ب ) کارگران صنعتی و متفرقه

ج ) پیشه وران

د ) کشاورزان

ه) طبقات روشنفکر

بعضی از سازمانهایی که به عنوان وابسته به حزب توده شناخته شده اند عبارتند از:

1) سازمان دانشجویان دانشگاه تهران

2) سازمان دانش آموزان دبیرستانهای تهران

3) انجمن مبارزه با بی سوادی

4) جمعیت طرفداران صلح

5) سازمان زنان

6) جمعیت مبارزه با شرکتهای نفتی امپریالیستی

7) جمعیت حقوقدانان دمکراتیک و جمعیت روزنامه نگاران دموکراتیک

8) سازمان دهقانان

9) محفل جوانان دمکرات

10) جمعیت کمک به کشاورزان

ص: 158

11) شورای متحده مرکزی

12) باشگاه ورزشکاران دمکرات

13) جمعیت آذربایجانیان

14) جمعیت فارغ التحصیلان دانشسرای عالی سازمان دانشجویان دانشگاه

این یک سازمان بسیار خوب سازماندهی شده است که به ویژه در دانشکده های پزشکی و حقوق نفوذ

دارد. این سازمان با تبلیغ تعلیمات رایگان دانشگاهی جهت دانشجویان بی بضاعت و تقاضای اصلاحات

مختلف دیگر چند صد دانشجوی دانشگاه را علاوه بر آنهایی که قبلاً از اعضای سازمان دانش آموزان

ایران بوده اند، به طرف خود جلب کرده است.بعضی از آنها به عنوان دانشجوی دانشگاه به هر صورت

احتمالاً در آینده سمتهای مسئولی به دست آورده و خدمات قابل ملاحظه ای به حزب خواهند کرد.

جمعیت مبارزه با بی سوادی

این جمعیت در نقاط مختلف تهران و در دهات و شهرستانها کلاسهایی برای با سواد کردن اشخاص

بالغ دائر کرده است. همراه با تعلیم سواد به نوآموزان تبلیغات متناسب به آنها از سوی «آموزگاران» که در

کلاسهای کادر حزب برای این منظور آموزش دیده اند، داده می شود. از آنجایی که بی سوادی مورد

شناسایی هر حکومتی است که ممکن است روی کار آید، این جمعیت تا اندازه ای از «مصونیت» برخوردار

است و می تواند فعالیتهای خود را آزادانه انجام دهد.

جمعیت مبارزه با شرکتهای نفتی امپریالیستی

این جمعیت در سال 1329 تأسیس شده است تا حزب توده بتواند سهم منصفانه خود را در «نهضت ملی

نفت» به رهبری جبهه ملی داشته باشد. طبق اطلاعاتی که در دست است این جمعیت شش هزار عضو دارد.

سازمان زنان

این سازمان به ویژه موفق بوده است زیرا از تظلمات زنان تحصیلکرده در ایران به نحو کاملی بهره برداری

کرده است. این سازمان از حقوق مساوی برای زنان در همه شئون زندگی و به ویژه حق رأی در انتخابات

طرفداری کرده است. تعداد زیادی از دختران و زنانی که در ادارات دولتی کار می کنند یا در مدارس

تدریس می کنند به این سازمان تعلق دارند.

جمعیت حقوقدانان دمکراتیک

این جمعیت عده ای از شخصیتهای سرشناس قضایی را دربرمی گیرد، که هنگامی که اعضاء حزب

گرفتاریهای قضائی دارند می توانند سودمند باشند.

جمعیت روزنامه نگاران دمکرات

این جمعیت در کارهای مطبوعاتی و تبلیغاتی سودمند است.

جمعیت طرفداران صلح

این جمعیت سرگرم جمع آوری امضاء برای صلح در پشتیبانی از انعقاد یک معاهده صلح در میان پنج

ص: 159

قدرت بزرگ بوده است. این جمعیت تظاهراتی بر علیه جنگ در محکوم کردن آمریکاییها و انگلیسیهای

جنگ افروز و معرفی اتحاد جماهیر شوروی به عنوان مدافع صلح جهانی ترتیب داده است. این جمعیت به

جمعیتهای صلح کشورهای دیگر نمایندگانی فرستاده و از این جمعیتها نیز نمایندگانی پذیرفته است.

همچنین کاروانهای صلح به نقاط مختلف جهت کارهای تبلیغاتی فرستاده است.

سازمان دهقانان

اعضاء آموزش دیده حزب توده به دهات مختلف اعزام شده و مناسبات بین کشاورزان و مالکان را به

نحو جامعی مطالعه می کنند. تظلمات دهقانان آنگاه مورد بررسی قرار می گیرد و اعضاء جدید از میان خود

دهقانان که برای تشکیل هسته مرکزی حوزه های دهقانان پرورش یافته اند به کار گرفته می شوند.

دهقانان توده ای دهکده رباط کریم عرصه را بر افراد سینمای سیار آمریکا چنان تنگ کرده بودند که آنها

ناگزیر محل را ترک کردند. این جمعیت اصل «سربازگیری» جوانان را دقیقا مراعات می کند.

جمعیت آذربایجانیان که در تهران تشکیل شده اکنون دارای 2500 نفر عضو است و علی آذری سر دبیر

روزنامه «پیک امروز» کاندید آنها برای نمایندگی مجلس از تبریز است. این جمعیت قصد دارد بزودی

شعبه ای در تبریز ایجاد کند. این جمعیت جایگزین حزب دمکرات آذربایجان است.

جمعیت فارغ التحصیلان دانشسرای عالی

این جمعیت نشریه ای از خود به نام «مهرگان» دارد.

یکی از عوامل اصلی که به موفقیت حزب توده در جمع هواداران جدید کمک کرده است، اصل انتخاب

مرد صحیح برای کار صحیح بوده است. یک عضو روشنفکر حزب با سایر اعضای روشنفکر مورد انتظار

سرو کار دارد. اعضای آموزش دیده حزب که خودشان کارگر بوده اند (مانند علی امید) با طبقات کارگر که

زبان آنها را خوب درک می کنند سر و کار دارند. در میان صفوف رهبری کننده حزب توده اشخاصی که

خود بزرگ بینی سیاسی داشته باشند، وجود ندارد.

بعضی از نقشه های آینده حزب توده

سازمان دانشجویان دانشگاه تهران به زودی دانشجویان دانشگاههای تبریز، شیراز و مشهد را در بر

خواهد گرفت و کنگره دانشجویان دانشگاههای ایران را تشکیل خواهد داد. سازمان جوانان حزب توده به

«نهضت دفاع از حقوق جوانان» تبدیل خواهد شد، به طوری که جوانان از هر طبقه و گروه بتوانند در یک

سازمان گرد هم آیند.

در پایان باید اضافه کرد که شورویها از طریق عامل خود ملا مصطفی بارزانی اکنون که در روسیه است،

توجه ویژه ای به کردها داشته اند. به کردها به دلیل همکاریهای آنها وعده خودمختاری داده شده است.

سازمانهای توده ای که در قلمرو کمیته مرکزی سازمان جوانان قرار گرفته اند.

1 سازمان فرهنگی ارمنیهای ایران

2 سازمان فرهنگی آشوریهای ایران

3 سازمان فرهنگی کردهای ایران

سازمانهایی که تحت قلمرو کمیته سازمانی تهران و حومه قرار می گیرند و تابع کمیته مرکزی هستند:

1 جمعیت آزادی ایران

2 اتحادیه کوهنوردان

3 اتحادیه هنرپیشگان (زن و مرد)

4 جمعیت روزنامه نگاران مبارز

5 جمعیت آذربایجانیان

ص: 160

سازمانهای کارگری وابسته به حزب:

1 اتحادیه کارگران سینماها

2 اتحادیه مستقل لوله کشها

3 اتحادیه کارگران ساختمان

4 اتحادیه نانواهای تهران

5 اتحادیه مستقل خیاطها

6 اتحادیه نقاشها

7 اتحادیه کارگران کارخانه چیت سازی

8 اتحادیه کارگران کارخانه شماره 5 ونک

9 اتحادیه کارگران انحصار دخانیات

10 اتحادیه کارگران چاپخانه ها

11 اتحادیه انبار چای سازمان برنامه

12 اتحادیه کارگران خشک شویی و رنگریزی تهران

13 اتحادیه کارگران سیلوی تهران

14 اتحادیه مکانیکها

15 اتحادیه سوزنبانان و کارمندان راه آهن

همه اینها در قلمرو سازمانی به نام ائتلاف اتحادیه کارگران تهران قرار می گیرند.

سایر اتحادیه های توده ای:

1 اتحادیه پرستاران

2 جمعیت کمک به کودکان

3 اتحادیه کارمندان دولت

4 اتحادیه تلگرافچی های تهران

5 اتحادیه کارگران بهداری بخش بهداشت.

سازمانهای بین المللی که حزب توده با آنها ارتباط دارد

1 جمعیت (بین المللی) حقوقدانان دمکراتیک در پاریس

2 کمیسیون اعلامیه حقوق بشر در پاریس

3 دبیرخانه فدراسیون اتحادیه های جهانی در وین

ص: 161

رهبران حزب توده

ایران تهران 24 ژوئن 1950

13 ژوئیه 1950

خرداد ماه 1329

ایرانیانی که تماس نزدیکی در میان دانشجویان در دانشگاه تهران دارند

1 سازمان حزب توده در آذربایجان

الف) رهبران: دو نفر از رهبران زیرزمینی در حال حاضر به شرح زیر تشخیص هویت شده اند:

(1) علی شمس. صاحب کارخانه ریسندگی در تبریز

(2) غفاری. (یادداشت حوزه فعالیت در ایران اعضاء خانواده غفاری مرکب از صدها نفر است فردی

که در اینجا به نام غفاری توصیف شده است، هنوز هویتش معلوم نگشته است).

ب) اعضای حزب در یک خانه واقع در همسایگی دفتر اطلاعات شوروی کوچه دان در تبریز در

طرف مقابل خیابان پهلوی اجتماع می کنند.

ج) تعداد اعضای را نمی توان مشخص کرد. طبق تبلیغات دمکراتهای آذربایجان اعضای حزب توده

در آذربایجان به چند هزار نفر که دارای کارت عضویت هستند بالغ می شود. معذالک به عقیده یک منبع

تعداد اعضا از 2000 نفر تجاوز نمی کند.

د) شایعاتی در تبریز و تهران در جریان است مبنی بر اینکه دمکراتهای آذربایجان که اکنون در روسیه

شوروی هستند قصد دارند، بخشهای شمالی آذربایجان ایران را با به کمک اعضاء حزب توده آذربایجان

در طول پاییز امسال، تسخیر کنند.

2 سازمان حزب توده در تهران

الف) رهبران:

(1) دکتر تقی رضوی. او یکی از رهبران مهم زیرزمینی حزب توده است و امور حزبی را به ترتیبی اداره

می کنند که سوءظن پلیس سیاسی تهران را جلب نکند. این شخص زمانی پزشک دربار شاهنشاهی بود و

سپس مشاور پزشکی یک شرکت بیمه ایرانی بود. او به علت افکار رادیکال خود از کارش برکنار شد. او

سالها عضو حزب توده بوده است. او اکنون یک کلینیک شخصی در تهران دارد.

(2) بزرگ علوی. یک رهبر برجسته زیر زمینی حزب توده که با گروههای سیاسی غیر حزب توده در

کشور تماس نزدیکی دارد.

(3) خانم مریم فیروز. یک زن ثروتمند که به پشتیبانی مالی از فعالیتهای حزبی کمک می کند. معذالک

او در وضع دشواری قرار گرفته، زیرا تحت مراقبت پلیس واقع شده است. در عین حال وی با رهبران حزب

توده تماس برقرار کرده و ترتیب اجتماعات سری را در خانه خود می دهد. او گاهی به عنوان پیک بین

اعضاء حزب مورد بهره برداری قرار می گیرد و اغلب اسناد حزبی را در کیف دستی خود حمل می کند.

(4) صادق هدایت. یک نویسنده سرشناس ایرانی همچنین به طور غیرمستقیم در فعالیتهای حزب

توده شرکت داشته و گاهی در جلسات آن شرکت می کند.

ب) محل جلسات حزبی در تهران

(1) مقر حزب در کوچه فرعی خیابان خاکی حشمت الدوله، خیابان سی متری قرار گرفته است.

ص: 162

(2) درست مقابل این کوچه فرعی که فوقا اشاره شد پاساژ کوچکی وجود دارد. در یکی از خانه های

واقع در پاساژ خانه کوچکی است که جلسات سرّی در آن تشکیل می شود. این خانه مریم فیروز است.

(3) خانه دکتر رضوی که فوقا مطرح بود در خیابان کاخ نزدیک سه راه شاه است.

(4) همچنین یک محل ملاقات در شمیران قرار گرفته که نشانی آن معلوم نیست.

ج) سازمان حزب توده دارای یک اتومبیل شخصی با پلاک 2004 سیاه از مدل سدان است. این

اتومبیل اغلب دیده می شود که به یزد مسافرت می کند و عقیده بر این است که این اتومبیل مورد

بهره برداری پیکهای حزب قرار می گیرد که با اعضای حزب که به آن شهر تبعید شده اند، تماس حاصل

می کند.

د) جلسات حزبی شب هنگام تشکیل می شود و در هر بار بیش از سه یا چهار نفر در آن شرکت

نمی کنند.

3 ستاد زیر زمینی حزب توده در تهران تماس نزدیکی با سازمان تبریز دارد، که سازمان تبریز نیز به

نوبه خود با مقامات شوروی از طریق مرکز اطلاعات شوروی در تبریز تماس دارد.

4 لازم به توجه است که حزب توده در آذربایجان با حزب دمکرات آذربایجان یکی است.

حزب توده 2

حزب کمونیست ایران سری

تهران ایران (بخش ارامنه)

تا قبل از 6 دسامبر 1950 (15 آذر 1329)

بازرگانان تهران که دارای ارتباطات خوب در محافل ارامنه هستند

1 هنگامی که حزب توده به فعالیت زیرزمینی روی آورد سازمان آن از مرکزیت درآمد و کادرهای آن

دوباره گروه بندی شد. حوزه های بزرگ که برای کارهای غیرقانونی نامناسب بود و خبرچین ها به آسانی

در آن رخنه می کردند به توسط «گروههای پنج نفری» جایگزین شد، این گروهها و رهبران آنها از یکدیگر

اطلاعی ندارند و بدین ترتیب یک نوع امنیت را تضمین می کنند. 10 «گروه پنج نفری» از طریق رهبران

خود تابع یک «رهبر ده گانه» هستند. و پنج «گروه ده گانه» تابع یک «رهبر پنج» هستند. چهار «گروه پنج»

به نوبه خود تابع یک رهبر منطقه ای هستند که بدین ترتیب نماینده یک هزار عضو است و در مقابل کمیته

مرکزی حزب کمونیست ایران مسئول است. در کمیته مرکزی همه بخشهای ملی نماینده دارند، بخش

ارامنه در تهران دارای 200 عضو است. کمیته مرکزی دستورات خود را از اتحاد شوروی یا به طور مستقیم

و یا از طریق مردی که بطور ویژه در سفارت شوروی تعیین شده است می گیرد.

2 فعالیتهای «گروهها» اساسا همان فعالیتهایی هستند که در زمانی که حزب قانونی بود، انجام

می گرفت. یعنی اجتماعات و سخنرانیها درباره برنامه های حزب، تاریخ، تبلیغات به منظور بیدار نگه

داشتن آگاهی طبقاتی و رهنمودهای سیاسی در مبارزه، خط مشی حزبی نسبت به مسائل مختلف روز.

کادرها در معرض خطرات غیر لازم قرار نمی گیرند و به عنوان یک نیروی متشکل، برای اینکه هنگام لزوم

رهبران توده ها باشند، نگه داشته می شوند.

3 کارهای اطلاعاتی و ارتباطاتی، مستقل از سازمان حزبی بوده و به وسیله اشخاص ویژه ای که با

ص: 163

اعضاء مختلف سفارت شوروی ارتباط دارند، انجام می شوند. اشخاص نامبرده در زیر مظنون به آن

هستند که به عنوان عامل برای سفارت شوروی ایفای نقش می کنند.

دکتر م. پاتواکانیان تهران

دکتر کاسپار هاکوپیان تهران

دکتر س. ماگاشیان اصفهان

این اشخاص در نتیجه حرفه خود به آسانی قابل دسترس بوده و همچنین می توانند بدون اینکه توجه

کسی را جلب کنند با هرکسی که بخواهند ملاقات کنند. تماسهای آنها با اعضاء سفارت شوروی در

بیمارستان شوروی صورت می گیرد. در این مقوله از عمل باید اشخاص زیر را نیز گنجاند.

آقای جانبازیان که دارای یک مدرسه باله است.

خانواده سروریان که دارای یک کودکستان به نام «مانکاکان پالات (کاخ کودکان)» به معنی کاخ

کودکان دارند.

دادیان صاحب یک کتاب فروشی

بنیان گذاران شرکت تعاونی «آناهیت» که اعضاء آن درباره ماهیت دقیق این مؤسسه اطلاعی ندارند.

4 برای مقاصد تبلیغاتی و ضد تبلیغاتی اشخاص و سازمانهای زیر فعالیت جدی دارند.

ه. کاراکاش با روزنامه خود به نام «ورادتنوند»

این شخص احتمالاً در خدمت بیش از یک ارباب است.

«شاکویت» سازمان جوانان

«ساسونتسی داویت» سازمان تربیت بدنی جوانان

فعالیت برای جمع آوری امضا برای «عریضه صلح» در میان ارامنه تهران به وسیله سازمانهای مذکور

در فوق انجام گرفت.

حزب توده 3خیلی محرمانه

به قسمت کنسولی 11 اوت 1959 برابر با 20 مرداد 1338

از قسمت

موضوع: فریدون تقی زاده متقی

1 ما اطلاعات زیر را در مورد شخصی به نام متقی داریم که احتمال دارد با شخص مورد نظر شما یکی

باشد.

وی در اسفند 1326 در جلسه حزب توده که توسط مقامات رسمی سفارت شوروی ترتیب داده شده

بود، حضور داشته است. وی عضو کمیته مشورتی حزب توده بوده است (21 مرداد 1329). عضو کمیته

ایالتی حزب توده در تهران (17 بهمن 1333)، عضو سازمان جوانان حزب توده، کمیته مرکزی (21

فروردین 34)، سخنگوی شیلات ایران شوروی، شدیدا علاقه مند به سیاست و هوادار سرسخت ملا

بهبهانی. «رفیق گرانمایه» (4 تیر 31). شایع است که پس از اینکه فعالیتها در سال 1328 زیر زمینی شدند

رهبریت انجمن مرکزی اتحادیه های بازرگانی را عهده دارند (2 فروردین 34). احتمالاً با تقی متقی یکی

می باشد.

ص: 164

الیاس پرهیزگار، مشاور کمیته مرکزی و مترجم اخبار خارجی برای روزنامه مردم (23 فروردین 34).

بنا به گزارشات واصله عضو کمیسیون پشتیبانی بود. طبق نشریه رکن 2 حزب توده، عضو هیئت اجرائی

بوده (4 مهر 34).

2 اطلاعاتی در مورد علی متقی که ممکن است پدر شخص مورد بحث باشد: با پلیس سازمان امنیت

همکاری کرده و از حزب توده اخراج شد در اسفند 36 (20 فروردین 38). عضو کمیته 3 نفری معاونین

حزب توده، کمیته ایالتی تهران بوده (اواسط 34). یکی از 3 رهبر حزب توده در 18 تیر 36 بوده. جانشین

معاون کل بوده است. (20 تیر 36).

در خواست تعین صلاحیت فریدون تقی زاده متقی:

شخص مورد بحث با مسئولین شرق و غرب کمیته تهران حزب توده، در تماس بوده(26 دی 36). از

اعضای فعال کمیته ایالتی تهران حزب توده (21 مهر 35).

قطعنامه سازمان مرکزی جوانان توده را مبنی بر مخالفت با تشکیل گروه جدید توده امضای نموده است

(19 دی 26).

اطلاعاتی درباره متقی (احتمالاً علی متقی):

رهبریت سازمان جوانان توده را عهده دار شد (5 شهریور 34). رئیس کمیته منطقه ای شماره 11 و

شایع شده که ممکن است به علت تبلیغات منفی ای که علیه وی شده ایران را ترک کند(15 شهریور 36).

تماسش را با گروه آذربایجان قطع کرده است (2 آبان 36). به عنوان رهبر حزب توده، نامه ای به رهبر سابق

حزب توده نوشته و آینده شغلی وی را سؤال نموده است(13 مهر 36). عضو سازمان مرکزی تکش و

مسئول امور توده ای ها در خراسان، فارس و مازندران است (17 خرداد 35). کمک مدیر بوده است در

امور حزب تا مدیر اصلی از خارج برگردد(3 خرداد 35). سعی کرده که حزب توده را تجدید سازمان دهد

(14 شهریور 35).

حزب توده 4

صفحه اول

محتوی، خیلی محرمانه می باشد.

اداره مشاوره های سیاسیتاریخ 25 فوریه 1976برابر با 6 اسفند 1354

مشاور امور کنسولی (کریس)، همان طور که درخواست کرده بودید به پیوست چند پیشنهاد از بخش

سیاسی ارسال می گردد.هاوک

صفحه دوم محرمانه

به: آقای میلس بخش سیاسی تاریخ: 25 فوریه 1976

از طریق: آقای بولستر بخش سیاسی از: ج. استمپل بخش سیاسی

موضوع: حذف اعضای سابق حزب توده از لیست احتیاطی ویزا

اگرچه قسمت کنسولگری خودش پرونده هایی برای افراد مهمی که اسمشان به علت عضویت سابق در

حزب توده باید از ویزا محروم گردند دارد، معذالک به پیوست چندین اسم که در خاطرمان بود جهت

ص: 165

اقدامات لازم ارسال می گردد:

منوچهر تسلیمی، وزیر بازرگانی

هادی هدایتی، وزیر کشور

فریدون مهدوی، وزیر امور حزبی

جهانگیر بهروز، سردبیر نشریات اکو

مرتضی سرمد، دیوان عالی کشور

شاهین آقایان.

چنان که من می دانم آقای کریستنسن قصد دارد که این افراد را از لیست احتیاط ویزا حذف کند. شما

می تواند با او صحبت کنید که کلیه افرادی را که سابقا عضو حزب توده بوده اند و سپس خارج شده اند را از

لیست ویزا حذف کنید.

شما می توانید با او بر سر عقب نشینی از این موضع صحبت کنید. این کار حکم یک تقاضا برای

محرومیت کلی افرادیست که سابقا عضو حزب توده بوده و «راه آمده اند.»

حزب توده 5

شماره: 08539

از: سفارت آمریکا تهران تاریخ: 8 ژوئیه 1978 برابر با 17 تیر 57

به: وزارت خارجه واشنگتن

طبقه بندی: خیلی محرمانه

شروع متن (استفاده محدود اداری)

موضوع: جبهه ملی خط مشی حزب توده را رد می کند

1 جبهه ملی در تاریخ 15 شهریور پیشنهاد گزارش شده کمیته مرکزی حزب توده مبنی بر پیوستن به

سایر نیروها جهت براندازی رژیم را رد کرده است. موضوع از آنجا شروع شد که خبرگزاری فرانسه از

پاریس گزارش داد که حزب توده از همه گروههای مخالف در ایران خواسته که جهت براندازی رژیم ایران

متحد شوند. برنامه حزب توده به شرح زیر داده شده بود: «دولت اتحاد ملی»، مجازات خطاکاران، از بین

بردن قوانین مغایر با حقوق اساسی و قانون اساسی مشروطه، انحلال مجلس و سنا، انحلال پلیس سیاسی،

ایجاد مجلس مشروطه، ملی کردن صنایع نفت، اخراج مشاوران نظامی آمریکا، انحلال معاهدات نظامی

ایران و آمریکا، بیرون آمدن از پیمان سنتو، سلب مالکیت از سرمایه های خصوصی، و رد سیاست اقتصادی

بی در و پیکر.

2 کریم سنجابی رهبر جبهه ملی گفت که با توجه به «تجربه تلخی» که در اوایل دهه 1330، از روابط

جبهه ملی با حزب توده ناشی می شود، هرگونه اتحاد سیاسی «غیرقابل تصور» می باشد. بیانات قبلی وی

مبنی بر تقاضای قانونی کردن حزب توده نباید موجب سردرگمی شود و اینکه وی خواهان همکاری با

حزب توده است. به نظر سنجابی حزب توده وابسته به یک قدرت خارجی است و این تقاضا فقط

آزادیهایی را که دولت ایران باید بدهد منعکس می سازد.

پایان متن (استفاده محدود اداری) شروع متن (خیلی محرمانه)

ص: 166

3 نظریه: این داستان جنبه ای خاص خود دارد. به نظر غیرعادی می رسد که دفتر مرکزی حزب توده

در برلن شرقی باشد و بیانیه اش در پاریس منتشر شود. شاید جمهوری دموکراتیک آلمان نمی خواست

قبل از ملاقات شاه از آنجا، وی را خجالت زده کند و حزب توده احتمالاً از روابطش با دانشجویان فعال در

پاریس جهت این کار استفاده کرده است. احتمال دارد که این کار ساواک باشد تا موجب سرافکندگی جبهه

ملی و سایر گروههای مخالف شود. هرچه که دلیل این کار باشد، نتیجه مهم و اصلی این بوده که جبهه ملی

را به طور مستند مخالف اتحاد با حزب توده جلوه داد.

سولیوان

حزب توده 6

شماره: 1953

از: سفارت آمریکا مسکوتاریخ: 13 سپتامبر 1978 برابر با 22 شهریور 57

به: وزارت امور خارجه واشنگتن دی.سی.

طبقه بندی: محرمانه

موضوع: نقل قولی از پراودا درباره حزب توده

1 تذکرات سفارت آمریکا در بخارست درباره احتیاط رومانیها در روابطشان با حزب توده جالب

است، مخصوصا با توجه به شماره 22 شهریور پراودا که از معاون اول حزب توده بیاناتی در مورد انسانیت

ذکر کرده است. اسکندری، معاون اول حزب توده، علت بحرانهای سیاسی فعلی در ایران را «نارضایتی

عمومی از اعمال رژیم» توصیف کرد و افزود که «اختناق و ظلم سفاکانه و دخالت پلیس مخفی، ساواک»

مزید برعلت است. اسکندری همچنین حضور مستشاران آمریکایی در ایران را مورد انتقاد قرار داد.

2 نظریه: شورویها نیز در مورد به رسمیت شناختن حزب توده محتاطانه عمل کرده اند، ولی چاپ

بیانات اسکندری در روزنامه پراودا بیانگر حمایت شوروی از ناآرامی فعلی در ایران می باشد. همچنین

ذکر نام ساواک در مطبوعات شوروی غیر عادی به نظر می رسد.

گاریسون

حزب توده 7

شماره: 7992

از: سفارت آمریکا مسکوتاریخ: 16 نوامبر 1978 برابر با 25 آبان 57

به: وزارت امور خارجه واشنگتن دی.سی. دارای حق تقدم

پیرو: سند 27110 مسکوطبقه بندی: محرمانه

موضوع: رهبر حزب توده مخالفت مذهبی ایرانیان با شاه را تمجید می کند

خلاصه متن: در یک مصاحبه مهم و تاریخی رهبر حزب توده، اسکندری، از درگیر شدن روحانیت

شیعه منجمله از آیت اللّه خمینی در مخالفت با شاه تمجید و تعریف می کند. در فراز عجیب وی گفت که منکر

آن است که رهبران مذهبی مرتجع و واپس گرا می باشند، و ریشه های عمیق مذهب را در ایران قبول دارد، و

از اتحاد همه نیروهای «دموکراتیک» در ایران به انضمام مذهبیها استقبال می کند. نظرات وی به خودی

ص: 167

خود مهم می باشند، ولی شاید مهمتر از آن اجازه چاپ این مطالب در مجله رسمی شوروی به نام «مشکل

صلح و سوسیالیسم» می باشد. (پایان خلاصه)

1 سفیر ایران به عرض ما رسانده است که یک مصاحبه بینهایت جالب با رهبر حزب توده ایران،

اسکندری، در مجله کمونیستی شوروی «مشکل صلح و سوسیالیسم» شماره 11 مورخ 13 مهر به چاپ

رسیده است.

2 شروع متن طبقه بندی نشده. خلاصه متن، اسکندری:

... به طور مفصل، بعد مذهبی نهضت ضد شاه در ایران را مورد تمجید قرارداد و افزود که روحانیت

شیعه نه تنها واپس گرا نمی باشد بلکه موضع آیت اللّه خمینی در قبال نهضت ضد شاه را ستود.

... ادعا کرد که حزب توده همیشه به عقاید مذهبی که «ریشه های عمیق در اکثریت مردم ایران دارد»

احترام گذاشته است و افزود که حزب توده از اتحاد بین همه نیروهای دموکراتیک از جمله مذهبیها

حمایت خواهد کرد. اسکندری گفت که ما در کلیه مسائل با رهبران مذهبی موافق نیستیم ولی «باید

واقع گرا باشیم».

... از جبهه ملی با توجه به نفوذی که آنها در طبقه روشنفکر و دانشجویان دارند، به خوبی یاد کرد.

... خاطرنشان ساخت که تنها نیروی حامی شاه ارتش و پلیس می باشند که «توسط مشاوران

آمریکایی رهبری می شوند» و افزود که (علامت نافرمانی افسران و سربازان در تیراندازی به مردم)

نشانگر این است که این حمایت از شاه، ابدی نخواهد بود.

... امپریالیسم آمریکا را به عنوان اصلی ترین پشتیبان خارجی رژیم توصیف کرد.

... از خط مشی جمهوری خلق چین در قبال ایران انتقاد کرد، و از نفوذ ضد شوروی چین در ایران

یادآوری کرد و ملاقات هواکوفنگ از تهران را دلیل وجود «معاملات» چین آمریکا در حمایت از

رژیمهای نامردمی در سراسر دنیا دانست. (پایان متن طبقه بندی نشده)

3 نظریه: نقطه نظرهای تاریخی و در عین حال مثبت اسکندری نسبت به جنبه های مذهبی وقایع

جاری در ایران چیزی کاملاً جدید و پر معنی است. اهمیت این مطلب را از دو جنبه می بینیم. اول، در

ارتباط با تحولات داخل ایران، نظرات اسکندری نه تنها قدرت عظیم و عمیق مخالفت مذهبی با شاه را به

طور غیرعادی نشان می دهد، بلکه به طور ضمنی ضعف حزب توده را توسط خودشان بیان می کند. ما

کسب اطلاعات بیشتر در امور داخلی ایران را به دیگران محول می کنیم، ولی به نظر می رسد که اظهار

علاقه مدام اسکندری جهت اتحاد با نیروهای مذهبی در یک جبهه مردمی علیه شاه بیشتر به خاطر جلب

حمایت بعضی از رهبران مذهبی باشد تا اینکه بخواهد یک نوع ائتلاف سیاسی با آنها کرده باشد.

4 دوم و شاید مهمتر این است که، شوروی اجازه چاپ مصاحبه اسکندری را داده است. واضح است

که مجله «مشکل صلح و سوسیالیسم» ارگان سیاسی متنفذ «احزاب کمونیست و کارگران» که در پراگ

چاپ می شود بدون تأیید مسکو اقدام به چاپ یک و او هم نخواهد نمود.

نتیجتا با این اقدام علنی، اگرچه هنوز غیرمستقیم، مسکو با چاپ نظریات اسکندری در مورد اوضاع

داخلی ایران بیش از پیش حمایتش را از نهضت ضد شاه در ایران آشکار ساخته است.

5 به طور اخص ما نظر مثبت اسکندری را درباره آیت اللّه خمینی قابل ذکر می دانیم. این یک ذکر نام

بی سابقه ای از جانب شوروی (یا با تأیید شوروی) از آیت اللّه می باشد.

ص: 168

6 رسانه های گروهی شوروی هنوز نظریه ای مفصل درباره اقدامات دولت نظامی ایران نداده اند. ولی

در عین حال به طور ضمنی از اختناق و ظلم در ایران، اقدامات ضد آمریکایی در کشور، و حمایت رسمی

آمریکا از دولت ایران، یاد کرده اند.

تون

به عنوان مثال پراودا در 21 آبان در مورد داستان اخیری که از جانب خبرگزاری فرانسه در مورد

آشوبهایی که در تهران ایجاد شده (تلگرام مرجع) بدون اشاره ای به مسبب این آشوبها، تحلیلی داده بود، و

هیچ اشاره ای نکرد که خبرنگار پراودا در تهران از آیت اللّه به عنوان مسبب این آشوبها انتقاد کرده است.

حزب توده 8

خیلی محرمانه

ایرج اسکندری

دبیر اول کمیته مرکزی حزب توده (کمونیست) ایران (از بهمن 1349 تاکنون). یکی از بنیان گذاران

حزب توده ایران و یکی از اعضای کمیته مرکزی از سال 1320 تاکنون بوده که در سال 1328 به عنوان

رهبر حزب برگزیده می شود و تا وقتی که به سمت فعلی خود برگزیده نشده بود به عنوان رهبر این حزب

غیرقانونی (در سال 1328 منحل و غیرقانونی اعلام شد) شناخته می شد.

از سالهای 1304 که به عنوان دانشجو در فرانسه بود یکی از گردانندگان جنبش کمونیسم جهانی در

اروپا و ایران بود. او یکی از کسانی است که در گرایش این حزب به سمت شوروی نقش داشته است.

اسکندری از سال 1328 به بعد در اروپا به حال تبعید به سر می برد. اوایل در پاریس در (301328) و وین

(331330) و این اواخر در شهرهای مختلف اروپای شرقی و اتحاد جماهیر شوروی بوده و فعلاً در

مسکو به سر می برد.

او که یک سخنران خوب و یک نویسنده تواناست، یکی از مهره های تبلیغاتی با ارزش به شمار می رود.

در طول اقامت خود در اروپای شرقی، فعالیتهای آشکار وی ظاهرا به شرکت در کنفرانسهایی که دست

کمونیستها در پشت سر آن بود، محدود گشت. در این کنفرانسها او سخنرانیهایی ایراد می کرد که در آنها از

رژیم شاه انتقاد و از اندیشه های روسی تحت پوشش حزب توده دفاع می کرد. در طول بیست و پنجمین

کنگره حزب کمونیست شوروی ملاقاتی که در اسفند ماه 1354 با فیدل کاسترو، نخست وزیر کوبا، داشت

موجب شد که دولت ایران با کوبا قطع رابطه بکند. در شهریور 1357، در یک سخنرانی در مورد

ناآرامیهای شهرهای ایران، اسکندری از گروههای مخالف خواست که حزب توده را هم در یک جبهه

ائتلاف ملی که هدف آن براندازی رژیم سلطنتی و برقراری یک دولت ائتلافی می باشد، به شمار آورند. تا

ماه نوامبر 78 (آبان 57) هنوز نشانی از اینکه او توانسته باشد با محافظه کاران مذهبی یا با رهبران جبهه

ملی به تفاهمی برسد، وجود نداشت. در اواخر مهر57، عناصر مخفی حزب توده یک بار در تمام

دانشگاههای ایران، علنی شدند. دامنه دخالت اسکندری در این رویداد یا در ناآرامیهای داخلی 1357

معلوم نیست.

ص: 169

سوابق و گذشته وی

ایرج اسکندری در 7 فوریه 1907 (18بهمن 1285 شمسی) در شهر ساری در استان مازندران به دنیا

آمد. او عضوی از خاندان قاجار بشمار می رود. قاجاریه تا زمانی که به وسیله پدر شاه فعلی در سال 1300

برکنار شدند، بر ایران حکومت می کردند. اسکندری در سال 1304 در شهر گرنوبل فرانسه تحصیل حقوق

کرد و در همان زمان وارد فعالیتهای کمونیستی شد.

او ده سال دیگر در فرانسه ماند و به تبلیغ کمونیسم در میان ایرانیان و سایر فعالیتهای کمونیستی

پرداخت. در سال 1314 او به ایران بازگشت تا به کارهای حقوقی بپردازد و پستی در وزارت دادگستری به

دست آورد.

در سال 1316 یکی از بستگان نزدیک وی، سلیمان اسکندری عضو حزب توده در جریان یک

گردهمایی کمونیستها، دستگیر شد. بلافاصله پس از آزادی سلیمان در سال 1320، ایرج که برای آزادی

وی تلاش زیادی کرده بود، در آن موقع به عنوان یکی از اعضای کمیته مرکزی ارتقاء مقام یافت و در سال

1323 برای مدت کوتاهی به مجلس راه یافت.

در سال 1324 اسکندری به عنوان نماینده شورای مرکزی اتحادیه بازرگانان (که تحت سلطه حزب

توده بود) جهت شرکت در جلسات فدراسیون جهانی اتحادیه های بازرگانی (WFTU) به پاریس رفت. در

1325 به ایران بازگشت و به مدت سه ماه به عنوان وزیر بازرگانی و صنایع، کارکرد. دوباره در 1326 به

فرانسه رفت و احتمالاً در دانشکده حقوق دانشگاه پاریس به کار پرداخت. در طول آن مدت او در

همکاری با کمونیستهای فرانسه و حزب توده نقش مهمی بازی می کرد و علاوه بر آن در تبلیغات

کمونیستی بر روی جامعه ایرانیان مقیم فرانسه فعالیت داشت. در 1328 بعد از یک ترور ناموفق به جان

شاه توسط یک فرد کمونیست، او و سایر رهبران توده غیابا به اعدام محکوم شدند. اسکندری در 1329 به

استخدام WFTU درآمد و در سال 1330 که WFTUاز فرانسه اخراج شد، او به وین رفت. او تا سال 1333

در وین همچنان در استخدام WFTUبود.

اطلاعات شخصی

اسکندری جهت شرکت در کنفرانسهایی که باطنا کمونیستی بودند به نمایندگی از طرف حزب توده،

مسافرتهای زیادی نموده است. او عضو سازمانهایی نظیر شورای جهانی صلح و جامعه بین المللی

حقوقدانان دمکرات نیز هست. در 1331 و 1333 او دوبار سعی کرد تا جهت شرکت در شورای اقتصادی

و اجتماعی سازمان ملل به عنوان نماینده WFTU به آمریکا برود، ولی موفق به کسب ویزا نشد، او در سال

1332 در تشییع جنازه جوزف استالین در مسکو شرکت کرد.

اسکندری حداقل دو زن داشته، به نامهای همایون (احتمالاً هما مترجم) کاووسیان و زهرا بیات. آنها

نیز از فعالان حزب توده بودند. اسکندری فرانسه صحبت می کند.

17 نوامبر 1978(26 آبان 1357 مترجم)

ص: 170

حزب توده 9

شماره: 11379

از: سفارت آمریکا تهران تاریخ: 20 نوامبر 1978 برابر با 29 آبان 57

به: وزارت امور خارجه واشنگتن دی.سی.

گزارشگر: 11652

طبقه بندی: خیلی محرمانه

پیرو: سند مسکو شماره 27992

موضوع: بیانات اسکندری

سفارت تهران درخواست دارد که متن کامل ترجمه انگلیسی بیانات اسکندری را ارسال دارید.

خلاصه ای که ارسال شده بود به مقامات ایرانی داده شد. مقامات بالا نگران هستند که بیانات اسکندری

ممکن است بیانگر تغییر موضع شوروی در جهت دخالت بیشتر در ناآرامیهای اخیر ایران باشد.

سولیوان

حزب توده 10

شماره: 11757

از: سفارت آمریکا تهران تاریخ: 30 نوامبر 1978 برابر با 9 آذر 57

به: وزارت امور خارجه واشنگتن دی سی

گزارشگر: 11652

طبقه بندی: خیلی محرمانه

موضوع: مصاحبه رهبر حزب توده ایران

1 اف. بی. آی. اس. از لندن گزارش می دهد که رهبر حزب توده ایران، اسکندری، مصاحبه ای تحت

عنوان «ابراز تأسف رهبر حزب توده از عدم تشکیل جبهه متحد» انجام داده است.

2 این طور به نظر می رسد که شورویها سعی دارند خودشان را از اتهاماتی مبنی بر اتحاد با خمینی دور

نگهدارند.

از ارسال نظرات وزارت خارجه و سفارت در مسکو متشکر خواهیم.

سولیوان

حزب توده 11

شماره: 0160

از: سفارت آمریکا نیکوزیاتاریخ: 16 ژانویه 79 برابر با 26 دی 57

به: وزارت امور خارجه آمریکا واشنگتن دی.سی.

طبقه بندی: محرمانه

موضوع: پیام حزب کمونیست آکل به حزب توده

1 در شماره 13 ژانویه نشریه (هراوگی) که روزنامه رسمی حزب کمونیست آکل می باشد، گزارش

ص: 171

شده است که کمیته مرکزی آکل پیامی مبنی بر همبستگی به حزب توده ایران ارسال داشته است. در طی

این پیام از قیام و مبارزه مردم ایران که «کمونیستها در خط مقدم آن هستند» یاد شده است و آرزو شده

است که یک رفورم انقلابی رادیکال در ایران به وقوع بپیوندد.

2 نظریه: آکل به عنوان یک طرفدار پر و پا قرص مسکو شناخته شده است و در سازماندهی تظاهرات

ضد شاه در قبرس نقش مهمی داشته است. اگر چه ما در موقعیتی نیستیم که مفهوم و معنی این پیام را

قضاوت کنیم، ولی فقط جهت اطلاع وزارت خارجه گزارش می شود.

استون

حزب توده 12

شماره: 5423

از: دفتر منافع آمریکا در ناتو تاریخ: 27 ژوئیه 1979 برابر با 5 مرداد 58

به: وزارت خارجه واشنگتن

طبقه بندی: خیلی محرمانه

گزارشگر: لورنس لگر

موضوع: بحث (سیاسی) در مورد ایران

1 (تمام متن محرمانه است)

2 در جلسات کمیته سیاسی مورخ 26 ژوئیه، نماینده بلژیک گفت که سفارت بلژیک در مسکو

گزارش داده است که سفارت ایران در آنجا یک پیام شخصی از جانب آیت اللّه خمینی به برژنف تسلیم

داشته است. اعلام داشته است که از محتوای پیام اطلاعی ندارد. او پرسید که آیا متحدین دیگر گزارشاتی

مبنی بر تأیید این گزارش دریافت داشته اند یا خیر ؟

3 مضافا اینکه نماینده جمهوری آلمان فدرال مقاله ضمیمه را درباره موضع شوروی در ایران توزیع

کرد.

4 اقدام مقتضی

هرگونه اطلاعاتی که واشنگتن یا مسکو درباره پیام خمینی برژنف داشته باشند ارسال دارند.

5 شروع مقاله نماینده جمهوری آلمان فدرال

الف: در حال حاضر موضع شوروی در قبال ایران ضد و نقیض است و اصلاً واضح نمی باشد. نتیجتا این

وضع در آینده تحولات سیاست داخلی ایران اثر خواهد گذاشت، بسته به روال سیاست خارجی آن.

چنان که در ابتدای امر به نظر می رسید، همدردی مسکو با انقلاب ایران جای خود را به نگرانی تبدیل

می کند، زیرا رهبریت ناهمگون ایران ظاهرا آن طور که شوروی فکر می کرد به امیدهای اقتصادی شوروی

پاسخ مثبتی نداده اند.

ب: بنابراین هرچه بیشتر این حقیقت آشکار می شود که، تنها دلیل موضع مثبت شوروی در قبال

انقلاب ایران، این است که انقلاب باعث ضعف و از دست رفتن موقعیتهای غرب در ایران و منطقه شده

است. اگرچه، این مسئله با تحولات سیاسی داخلی ایران خنثی می شود، زیرا این تحولات خطراتی برای

منافع شوروی در منطقه دارد (مثال افغانستان و عراق).

ص: 172

ج: شوروی کرارا تأکید کرده است که دول دیگر در امور داخلی ایران دخالت نکنند، و همین مسئله

جلوی منافع خودش را می گیرد. با توجه به این مسئله است که جالب به نظر می رسید اظهار نظرات مقامات

شوروی را بدانیم.این مقامات معتقدند که تحولات در داخل ایران فعلاً باعث نگرانی هم غرب و هم

کشورهای سوسیالیستی شده اند و آرزوی خمینی مبنی بر تشکیل یک کشور اسلامی با کمک یک حزب

متحد اسلامی، از نظر تاریخی قدمی به عقب می باشد.

د: این عقیده بیش از آنچه به نظر می رسد، باعث شده است که شوروی در مورد رهبریت ایران رفع ابهام

نماید. چندین مسئله که توسط ملاها و دولت ایران عنوان شد، در رسانه های گروهی شوروی به تفصیل

بحث شدند و باعث شدند که علنا شوروی از گروههای نزدیک به رهبریت ایران انتقاد نماید. در عین حال

رسانه های شوروی سعی دارند که نقاط مثبتی درباره بعضی اتفاقات در ایران عنوان کنند از قبیل: تصمیم به

ملی کردن بعضی کارخانجات، که باعث قبول کردن هواداری شوروی از انقلاب ایران است.

ه: اگرچه خمینی به طور مستقیم در مطبوعات شوروی مورد انتقاد قرار نمی گیرد، ولی حتی نام او نیز،

به عنوان عنصر مثبتی برای شوروی، ذکر نمی گردد. انتقاد حول و حوش مشاوران وی دور می زند، اگرچه

شوروی دلایل کافی مبنی بر انتقاد خود خمینی دارد. این خودداری شوروی یک عمل تاکتیکی می باشد و

چیزی به عنوان اصل به حساب نمی آید. شوروی وجه تشابه کمی با خمینی دارد و از نظر ایدئولوژیک

اصلاً تشابهی با خمینی و انقلاب اسلامی اش ندارد. از نظر شوروی خمینی نقش «مترقیش» را به خوبی ایفا

کرد، در اینکه نفوذ غرب را در ایران از بین برد. هنگامی که منافع حیاتی شوروی توسط انقلاب اسلامی به

خطر بیفتند، خمینی رسما توسط شوروی حذف خواهد شد. این مسئله در انتقاد شوروی به اتهام دخالت

ایران در امور داخلی افغانستان شکل می گیرد.لگر

حزب توده 13

شماره سند: 8828

از: سفارت آمریکا در تهران تاریخ: 7 اوت 79 برابر با 16 مرداد 58

به: هیئت نمایندگی آمریکا در ناتو

گزارشگر: ویکتور ال. تامست

طبقه بندی: خیلی محرمانه

موضوع: مذاکرات مشاوران سیاسی و مناسبات شوروی با ایران

1 (تمام متن محرمانه)

2 پیامی که به وسیله نماینده بلژیک به آن اشاره شده احتمالاً ممکن است همان پیامی باشد که محمد

مکری سفیر ایران به مسکو هنگامی که وی به اتحاد شوروی بازگشت آن را همراه داشت. متن پیام به شرح

زیر است:«بسمه تعالی»

23 ژوئن 1979، جناب آقای لئونید برژنف، صدر هیئت رئیسه شورای عالی اتحاد جماهیر شوروی

از پیام محبت آمیز شما و علاقه شما درباره جمهوری اسلامی ایران متشکرم، از خداوند متعال رفاه و

رستگاری مردم اتحاد جماهیر شوروی را خواستارم و من امیدوارم که جمهوری اسلامی ما که مبتنی بر

وحدت کلمه براساس انقلاب ارزشمند اسلامی و سرنگونی رژیم شیطانی استوار است، نقش شایسته ای را

ص: 173

در وحدت و اتفاق ملل جهان ایفا کرده و خواهد کوشید تا صلح و رفاه را طبق آرزوی ملت ما و اسلام

تحقق بخشد.

«روح اللّه الموسوی الخمینی»

3 ما سند جمهوری فدرال آلمان را که در تاریخ 26 ژوئیه ارائه شده بود، بسیار خوب تشخیص دادیم.

ما نیز این گرایش را داریم که متوجه شویم که اتحاد شوروی در مورد ایران بر سر دوراهی گیر کرده است. ما

تصور می کنیم که چندین عامل احتمالی باعث شد که شورویها پیوندهای خود را با شاه قطع کنند و در

جستجوی اتحاد نامقدسی با خمینی و نهضت اسلامی او باشند. این عوامل عبارتند از:

فقدان راه دیگر. در زمستان گذشته خمینی به نظر می رسید همه کارتهای برنده را در دست دارد.

حزب توده طرفدار مسکو (کمونیست) ضعیف بود و اعتبار خود را به طور عمده در ایران از دست داده بود.

گروه بندیهای «ترقی خواه» سیاسی دیگری که به اندازه کافی نیرومند باشند، که خمینی را به مبارزه بطلبند

یا حاضر باشند که با شورویها علیه خمینی کار کنند، وجود نداشتند.

امید بهره برداری به قیمت ما. ما از لحاظ اینکه از شاه حمایت می کردیم و ارتباطات طولانی با او

داشتیم به وضوح دشمن شماره یک خارجی برای نیروهای ضد شاه بودیم. شورویها نیز در این مورد

تااندازه ای آسیب پذیر بودند، ولی نسبتا بسیار کمتر از ما. چشم انداز کاهش قابل ملاحظه نفوذ ما در ایران

حتی اگر چشم انداز خود شورویها برای به دست آوردن نفوذ در معرض سؤال قرار گرفته بود بجز اینکه

مورد استقبال شوروی قرار بگیرد وضع دیگری نداشت.

ترس از بی ثباتی در جناح اتحاد جماهیر شوروی. از دیدگاه ما چنین به نظر می رسد که مسکو در

عین حالی که همواره برای بهره برداری از آشوب در حال آماده باش است، مایل نیست که آشوب محض

خاطر آشوب صورت بگیرد. به دنبال عزیمت شاه نهضت اسلامی خمینی به نظر می رسید که تنها امکانی را

برای تحمیل وجود سریع یک حاکمیت نیرومند متمرکز فراهم می کند.

میل به حمایت و حفاظت از منافع اقتصادی خود در ایران. اتحاد شوروی حجم رشد یابنده ای از

معاملات با ایران در سالهای اخیر انجام داده بود، هرچند با مقایسه با بعضی از کشورهای صنعتی غربی

چندان بزرگ نبود. گازی که از طریق IGAT-1و سهم قابل ملاحظه ای از ساختمان IGAT-2 که برای

شورویها اختصاص یافته بود و سودهای حاصله از معاملات سه جانبه در مورد گاز در نتیجه آن برای

مسکو دارای اهمیت ویژه ای بود.

4 هنوز هم شق بلافاصله دیگری که جایگزین خمینی باشد وجود ندارد و این واقعیتی است که بنا به

عقیده ما دلیل اصلی آن است که شورویها هنوز خمینی یا نهضت او را رد نکرده اند. در عین حال دلایل

کافی وجود دارد که برطبق آنها شورویها ممکن است لااقل در نظر داشته باشند علیه خمینی برخیزند،

مثلاً، در حالی که مقامات جدید در ایران با ایالات متحده و شورویها به نحوی متساوی از آنچه در دوران

شاه واقعیت داشت رفتار کرده اند، شورویها احتمالاً در این مورد تسلی خاطر نسبتا کمی دارند، زیرا

جمعیتهای اسلامی هر دو طرف را برای انتقاد هدف قرار می دهند. علاوه بر این واقعیتهای اوضاع ایران

آغاز به تأثیر گذاردن در ادراکات دولت موقت ایران کرده است درباره اینکه منافع این حکومت در کجا

واقع شده است و این ادراکات روی هم رفته نسبت به موضع شوروی درباره ایران تمایل مساعدی نشان

نمی دهد. یکی از موارد بحث بدین مناسبت ادامه ناآرامی در کردستان است که در آنجا امکان عصیان

ص: 174

قومی، لزوم داشتن ظرفیت نظامی برای مقابله با آن را پیش آورده است. این امر به نوبه خود علاقه به

تجدید مناسبات و تحویل تجهیزات نظامی را با ایالات متحده برانگیخته است.

5 علاوه بر این 6 ماه پس از انقلاب، اوضاع سیاسی در ایران در وضع سیالی قرار دارد. دولت موقت

ایران نتوانسته است اولویت خود را در مسائل مربوط مدیریت دولتی در مقابل ساختار غیر رسمی دولتی و

کمیته های انقلابی و ضمایم آن که اغلب اعمال قدرت سیاسی واقعی می کنند مسجل کند، و ظاهرا در امور

فنی اداری در یک مقیاس ملی ناتوان به نظر می رسد. شورویها باید چشم اندازهای نامعین را برای ثبات

در ایران مورد توجه قرار دهند به ویژه هرگاه عدم ثبات در این زمینه منافع شوروی را در جاهایی نظیر

افغانستان تا اندازه معینی مورد تهدید قرار دهد.

6 سرانجام شورویها بهتر از هر کشور دیگری در برقراری معاملات در ایران بعد از انقلاب کاری انجام

نداده اند. حمل گاز از طریق IGAT-1 هنوز به آن سطح حجمی که مربوط به دوران قبل از انقلاب بود

نرسیده است. علاوه بر این ایرانیان خواسته اند قیمتی را که شورویها برای گاز می پردازند برای افزایش

مورد بحث قرار گیرد و آنها ظاهرا قصد ندارند IGAT-2را بسازند.

7 ما با نامه جمهوری فدرال آلمان موافقیم که «هنگامی که انقلاب اسلامی آغاز به تهدید منافع حیاتی

شوروی را بکند، شوروی رسما خمینی را به کنار خواهد گذاشت.» معذالک این خط مرزی یک خط کاملاً

مشخصی که قابل تشخیص باشد نیست، ما چنین احساس می کنیم که شورویها ممکن است فرآیند تجدید

نظر و تجدید بررسی در سیاست خود نسبت به خمینی را آغاز کرده باشد، ولی هنوز نتوانسته اند تصمیم

بگیرند که زمان تغییر خط مشی فرا رسیده است. نتیجه آن شده است که یک نوع دودلی نسبت به ایران و

انقلاب اسلامی وجود دارد که تا زمانی که اوضاع در این کشور مانند چند ماه گذشته، درهم و برهم باشد

مداومت خواهد داشت.لینگن

حزب توده 14

شماره: 9646

از: سفارت آمریکا تهران تاریخ: 30 اوت 1979 برابر با 8 شهریور 1358

به: وزارت امور خارجه واشنگتن دی.سی.

طبقه بندی: خیلی محرمانه

موضوع: خط مشی شوروی در قبال ایران

1 (تمام متن محرمانه است)

2 بنابر گزارشات اخیر اف. بی. آی.اس. از رسانه های گروهی شوروی (اورت و کلاندستاین) احتمال

دارد که موضع و خط مشی در قبال ایران در حال تغییر باشد. در حالی که خمینی هنوز هم غیر قابل انتقاد

می باشد، ولی دولت موقت ایران از چنین مصونیتی برخوردار نیست. دولت برای مسائلی از قبیل بستن

روزنامه مردم حزب توده، جنگ در کردستان، و به باد فنا سپردن انقلاب با مذاکره با آمریکا در مورد خرید

اسلحه، سرزنش و تحقیر می شود.

3 به نظر ما می رسد که مسکو ممکن است خط مشی و موضع قبلی اش را تعدیل نماید. این موضع

عبارت بود از حمایت ضمنی از انقلاب اسلامی ایران و ممکن است به صورت انعطاف پذیرتری در قبال

ص: 175

موقعیت ناپایدار ایران درآید. عدم تمایل شوروی به حمله مستقیم به خود خمینی، می رساند که آنها قبول

دارند که وی هنوز تواناترین شخصیت سیاسی در صحنه می باشد. ولی تمایل شدید به قهرمانانه جلوه دادن

مبارزات کردها و «مترقی»های غیراسلامی شورویها و خمینی و ایدئولوگهای افراطی اسلامی را در درک

واقعیت سهیم می کند که تاکنون قادر به در دست گرفتن حکومت ائتلافی نبوده اند.

اگر این مسئله صحیح باشد، آیا شوروی تمایلی به نفوذ بیشتر در اتفاقات جاری ایران بیش از آنچه

تاکنون نشان داده است خواهد داشت یا خیر ؟

ما قبلاً از نقطه نظرهای وزارت خارجه و سفارت آمریکا در مسکو استقبال می کنیم. تامست



گرایشهای سیاسی

ص: 176

گرایشهای سیاسی 1

از: ویکتور ال. تامست تاریخ: 7 اوت 197916/5/58

به: کاردار آقای ال.بی.لینگن

موضوع: احزاب سیاسی ایران

با وجود اینکه در طول شش ماه گذشته از عمر انقلاب بیش از 150 سازمان سیاسی حضور خود را به

عموم ابلاغ کرده اند، ولی تعداد کمی از آنها را می توان به مفهوم کلاسیک حزب سیاسی نامید. اکثر آنها به

صورت دوره که عبارت است از تجمع افرادی که با منظوری مشترک به حمایت از یک نفر به عنوان رهبری

می پردازند، برگزار می گردد. به این ترتیب، حجم آنها کوچک ولی دستخوش بحرانهای بزرگ هستند. به

علاوه، گرچه این چنین سازمانهای سیاسی براساس اصول ایدئولوژیک تشکیل می شود، ولی بنا به

اقتضای زمان، اتحادهای عجیب و غریب نیز در میانشان پدید می آید. به عنوان مثال به حمایت کنونی

حزب توده از جمهوری اسلامی اشاره می کنیم. در نتیجه نمی توان چیزی بهتر یا بیشتر از یک تصویر

تقریبی از سازمانهای سیاسی تهیه نمود. اینها براساس آشنایی ایدئولوژیک به دسته جات مختلف تقسیم

شده اند، لیکن این دسته بندیها نمی تواند نمایانگر ارتباط بین اجزاء یک دسته و یا ارتباط بین دو دسته

باشد.

سازمانهای اسلامی:

حزب جمهوری اسلامی به وسیله شخص مورد اعتماد خمینی و عضو سرشناس شورای انقلاب دکتر

محمد بهشتی اداره می شود، در حال حاضر از بیشترین میزان حمایت مردمی در میان دیگر احزاب سیاسی

ایران برخوردار است. ولی مسلما نمی توان گفت که در عمل از یک ساختار سازمانی برخوردار باشد. فقط

با گذشت زمان خواهیم فهمید که آیا این حزب صرفا انعکاس محبوبیت کنونی خمینی است و یا در غیاب

وی نیز قادر به حفظ بقاء خود می باشد. خط مشی ین حزب، تا آنجا که می دانیم قویا ایجاد یک حکومت

الهی است.

حزب جمهوری خلق مسلمان درباره رئیس حزب که شخصی به نام علیزاده است، اطلاعات چندانی

در دست نیست، ولی اکثرا معتقدند که این حزب وسیله تحرک سیاسی آیت اللّه کاظم شریعتمداری است.

این حزب نیز طرفدار حکومتی با محتوای شدیدا اسلامی است ولی مرامنامه آن در مقایسه با مرامنامه

حزب جمهوری اسلامی با شدت کمتری خواهان یک حکومت الهی است.

علاوه بر این، از حمایت نژادی خاص برخوردار بوده و به خصوص در میان ترکهای آذری محبوبیت

فراوان دارد.

مجاهدین خلق به عنوان یک نهضت شبه نظامی علیه رژیم پهلوی آغاز به کار کرد، بعدها به صورت

یک سازمان دربرگیرنده چند گروه که حمایت شان از اسلام به نحو غریبی انجام می شد درآمد، و اخیرا نیز

در حال تجزیه به صورت عناصری اصلی است که دائما با یکدیگر در تضاد هستند. بخشی که علنی ترین

فعالیت سیاسی را انجام می دهد، توسط مسعود رجوی جوانی که بیشتر یک سیاسی رادیکال چپ می نماید

تا یک محافظه کار اسلامی، رهبری می شود.

فرقان فرقان گروه کوچکی است که معتقد به اسلام بدون علما است. این گروه تروریسم را به عنوان

ص: 177

بهترین وسیله ابراز سیاست خود برگزیده اند.

احزاب راست و ملی:

حزب پان ایرانیست از سال 1329 وجود داشته و ریاست آنرا عضو پیشین مجلس محسن پزشکپور

به عهده دارد. این حزب رویای ایرانی وسیعتر (شامل الحاق دو بحرین و اراضی تحت کنترل تزار روس به

ایران) را می بیند، ولی برای اینکه بتواند به حیات خود ادامه دهد نتوانسته است به خواستهای سیاسی مهمی

توسل جوید. در 1354 حزب پان ایرانیست از طرف حزب رستاخیز، تنها حزب قانونی ایران بین آن سال

و سال 1357 تعطیل اعلام گردید.

حزب ملت ایران که به وسیله وزیر کار داریوش فروهر رهبری می شود تا دو ماه قبل بخشی از جبهه

ملی به شمار می رفت.

سازمانهای غیر مذهبی غیر مارکسیستی:

جبهه ملی جبهه ملی واقعا یک حزب نیست، بلکه مجموعه ای از احزاب است. از زمان جدایی

فروهر، و از بین رفتن اعتبار حزب ایران به خاطر پذیرفتن پست نخست وزیری توسط بختیار در ژانویه و

رشد استقلال نهضت آزادی ایران از زمان انتصاب مهدی بازرگان به سمت نخست وزیری، این مجموعه در

حال تجزیه بوده است. ایجاد جبهه ملی دمکراتیک توسط هدایت اله متین دفتری نیز حمایت بسیاری از

غیر مذهبیون زیر پنجاه سال ایرانی را جذب نمود. نتیجه این بوده است که برای جبهه ملی تعداد زیادی

رئیس سالخورده (چون کریم سنجابی) ولی حامیان خیلی جوان خیلی کم، بجا مانده است.

جبهه دموکراتیک ملی

جبهه دموکراتیک ملی بیشتر یک حزب است تا یک جبهه، ولی خود نیز می پذیرد که در خلق یک

ساختار سازمانی کاری انجام نشده است. جبهه به وضوح به دنبال یک فرصت است، ولی در پیوستن به

غیر مذهبیون غیر مارکسیست جناح مخالف و یا پیوستن به مسلمانان نادانی که دائما به امپریالیسم شرق و

غرب می تازند، تردید دارد.

نهضت آزادی ایران این حزب که توسط نخست وزیر بازرگان رهبری می شود در شش ماه گذشته در

وضع عجیبی به سر می برد. اعضای اصلی آن که در حال حاضر اعضای حکومت ایران هستند، هنوز

حداقل بطور آشکار در فعالیتهای این حزب شرکت نجسته اند. لیکن، اعتبار بعضی از آنها به عنوان اعضای

مهم دولت موقت به نفع حزب تمام شده است. مثلاً، نتوانسته بود یک گروه از افراد را بطور جداگانه به

عنوان نامزدهای انتخابات مجلس خبرگان معرفی نماید که البته برای جبهه ملی حتی امکان آن هم وجود

نداشت.

نهضت رادیکال

نهضت رادیکال که به وسیله رحمت اله مقدم مراغه ای رهبری می شود نیز زمانی در رابطه با جبهه ملی

بوده است. از حمایت پیروان زیادی برخوردار نیست، ولی به خاطر روابطش با کانون وکلا و پایگاهش در

ص: 178

میان ترکهای آذری از اهمیتی برخوردار است. مقدم مراغه ای خود از طرف آذربایجان شرقی برای

مجلس خبرگان انتخاب شده بود. وی از طرف حزب خودش و از طرف حزب جمهوری خلق مسلمان

حمایت می شد.

سازمانهای مارکسیستی

حزب توده: حزب توده که در حال حاضر توسط نوراللّه (نورالدین مترجم) کیانوری رهبری می شود،

همگام با دیگر احزاب در صحنه بوده است ولی با وجود هواداران معدود از ساختار سازمانی یک حزب

برخوردار است. در حال حاضر این حزب با نهضت اسلامی پیمان اتحاد بسته است.

فداییان خلق ایران: فدائیان نیز چون مجاهدین به صورت یک سازمان شبه نظامی به مخالفت علیه شاه

وارد عمل گردید. هنوز هم خود را سازمانی با شرایط پیشین می داند، ولی در ماههای اخیر بیش از پیش

سیاسی بوده است. فداییان تعدادی کاندیدا برای ورود به مجلس خبرگان ارائه دادند و برای انتخاب شدن

آنها به فعالیت انتخاباتی پرداختند. روزنامه کار که روزنامه ای است شدیدا سیاسی نیز توسط آنها منتشر

می شود.

حزب کارگران سوسیالیست

حزب کارگران سوسیالیست که به وسیله یک جوان رادیکال تحصیلکرده آمریکا به نام بابک زهرایی

رهبری می شود به نظر می رسد از تعداد خیلی کمی هوادار برخوردار است. اهمیت نسبی آن در این روزها

بیشتر به خاطر توجهی است که کمیته انقلاب به آن معطوف داشته است. به نظر می رسد که انقلاب اسلامی

قصد آزادی اکثر اعضای این حزب را دارد.

احزاب نژادی

حزب دموکرات کرد. این حزب که توسط عبدالرحیم قاسملو رهبری می شود ظاهرا دارای تمایلات

چپی عجیب است، ولی در اصل دارای هویت نژادی است. در ابتدا این حزب با احزاب دیگر بر سر جلب

حمایت ساکنین کردستان در مبارزه بود ولی اخیرا سخنان شیخ عزالدین حسینی چهره محبوب مذهبی

کردستان، بر حزب دمکرات کرد بیش از دیگر احزاب ارج نهاده است. از طرف آذربایجان غربی قاسملو

برای مجلس خبرگان انتخاب گردید.

سازمان سیاسی اعراب مسلمان: ظاهرا این سازمان یک پدیده نوظهور سیاسی است. درباره آن

اطلاعات زیادی در دست نیست، فقط می دانیم خواستار حقوق بیشتر برای اعراب ایرانی ساکن استان

خوزستان است. این حزب مجلس خبرگان را غیرقانونی اعلام کرد که حتی از طرف نژاد عرب نیز مورد

انتقاد سیاسی قرار گرفت.

تامست

ص: 179

گرایشهای سیاسی 2

ارزیابی تهدیدات: ایران سری

تهیه شده توسط: استفانی.س.استافر 14 ژوئن 1979 (24 خرداد 58)

تصدیق شده توسط: بوین. ه. میلر

اخطار: این گزارش شامل منابع و متدهای اطلاعاتی و جاسوسی می باشد.

به ملیتهای خارجی داده نشود به رابطها داده نشود.

ارزیابی تهدیدات

بیان تهدید

(استفاده محدود اداری) ایران کشور تضادها، عدم اعتمادها و فشارها است. آنچه که امروز در ایران

وجود دارد، ممکن است فردا وجود نداشته باشد. کشور در حال تغییرات پی در پی و مداوم است و موقعیت

آن را می توان خطرناک توصیف کرد. ناآرامیهای گسترده داخلی در اطراف ایران مخصوصا در ناحیه

کردستان و اخیرا در خرمشهر وجود دارد. به هرحال امنیت سفارت آمریکا در تهران بهتر می شود، ولی این

بدان معنی نیست که افراد داخل محوطه از امنیت برخوردار باشند.

پیچیدگیهای سیاسی و مذهبی

ریشه های ناآرامیهای اخیر به قرنها قبل برمی گردد. فرقه شیعیان اسلام که بیشتر مسلمانان ایران متعلق

به آن هستند، به طور مرسومی با هر نوع دولت غیرروحانی مخالف بوده است. شیعیان مانند مذاهب سنی

دارای سلسله مراتب نیستند. ملاهای (روحانیون) منفرد هرکدام پیروانی برای خود دارند. از طریق تعلیم و

ترتیب، الهیات و رهبری، یک ملا می تواند به سطح قابل نفوذ اجتهاد برسد و بعد تعداد زیادی از پیروانش را

که شامل سایر ملاها و پیروان آنها می شود، رهبری کند. آیت اللّه روح اللّه خمینی،پرنفوذترین آیت اللّه بوده

است. چه قبل از خلع سلطنت تخت طاووس (پهلوی) و چه بعد از آن. او از مدتها قبل سخنرانی، مخالف

دولت و مخالف روابط ایران با آمریکا بوده است.

سه دلیل اصلی برای نارضایتیهای روحانیون وجود دارد. روحانیت شیعه در سال 1295 موفق شد که

دولت را مجبور کند تا ماده ای مبنی بر تشکیل یک شورای عالی مذهبی را در قانون اساسی بگنجاند، تا

آنها در مورد قانونگذاریهای مغایر با تعلیمات قرآن حق وتو داشته باشند. این شورا بعد از به قدرت رسیدن

رضا شاه پهلوی در 1300 منحل شد. روحانیت تشکیل شورا را با همان اختیارات خواستار شده است.

اصلاحات ارضی شاه و آزادی زنان دلایل دیگر نارضایتیهای اصلی روحانیت می باشد. در سال 1342

هنگامی که شاه برنامه اصلاحات ارضی را وضع کرد، اموال و زمینهای مساجد (وقفی مترجم) که قابل

توجه هستند و همراه با آن اموال خصوصی آنها (مساجد) را مصادره کرد که این اموال به دهقانان تعلق

گرفت. وقتی این اموال از آنان گرفته و در نتیجه از قدرتشان کاسته شد، رهبران مسلمین برای بازگشت

سرزمینشان کوشش کردند. روحانیت همچنین با آزادی زنان از طرف شاه مخالفت کرد.

مدافعان خمینی می گویند که مبارزه او در طول سالها برای براندازی شاه از سلطنت و تخت طاووس،

همگام با سنت شیعه بوده است. در مقایسه با رهبران مذهبی در کشورهایی مانند عربستان سعودی و یا

امارات متحده عربی، ملاهای ایران به طور سنتی نقش انتقادآمیزی را در مقابل سیستم قانونگذاری اتخاذ

کرده اند و در واقع به عنوان مخالف مذهبی عمل کرده اند. ملاهای شیعه ایرانی در قرون 17 و19 (قرن 9 و

ص: 180

11 هجری) درگیر جنگهای قدرت با امپراطوریها بوده اند. مثلاً در سال 1261 رهبران مذهبی یک

اعتصاب وسیع توده ای را برعلیه دادن امتیاز تنباکو به انگلیسها رهبری کردند. آنها همچنین کوشش

نمودند، تا در تنظیم قانون اساسی 1295 ایران که براساس مفاد غیرمذهبی بلژیکی بوده و شاه و پدر

دیکتاتورش مکررا با پایمال کردن حقوق سیاسی آن را نقض کرده اند، مؤثر باشند.

به نظر می رسد که آیت اللّه خمینی به طور فزاینده ای از مخالفین جمهوری اسلامیش و حملات

تروریستی به یاران نزدیکش ناراحت و عاجز گشته است. غیر روحانیون میانه رو چپگرا، هر دو، انتقاد

خشن خمینی از آنها را به عنوان گواهی برای دیکتاتوری روحانی تلقی می کنند. غیر روحانیون از

بخشهای پیام منتشر نشده خمینی به نخست وزیر بازرگان در مورد برگزاری هرچه زودتر رفراندم قانون

اساسی 5 خرداد 1358 مضطرب شده اند. پیام اشاره می کند که نمایندگان انتخاب نخواهند شد بلکه برای

ملحق شدن «فراخوانده» می شوند. این تفسیر بدین معنا است که خمینی قصد دارد که برای به حداقل

رساندن اختلافات عقیدتی، مرحله قانونگذاری به وسیله جنبش اسلامی کنترل شود. تظاهرات اخیر

ضدآمریکایی و بیانیه خمینی که به طور غیرمستقیم ایالات متحده را مقصر دانسته که کوشش کرده آیت اللّه

هاشمی رفسنجانی را به قتل برساند، باعث افزایش نگرانی بین بسیاری از غیر روحانیون در مورد آینده

تفکرات ضد خارجی خمینی شد. بیشتر ایرانیان غیر مذهبی عقاید سیاسی و اجتماعی خمینی را به عنوان

عقایدی غیرعملی و غیر واقعی می دانند. مطمئن نیستیم که آیا اقدامات اخیر آیت اللّه به همکاری چپیها و

غیر روحانیون میانه رو خواهد انجامید، یا باعث فعال شدن آنها خواهد شد. ولی گروههایی که در طیف

سیاسی هستند، به طور فزاینده ای از اهداف انقلاب انتقاد می کنند.

با سقوط سیستم (رژیم) پهلوی، تمایل به تجزیه و گروه گرایی به سرعت افزایش یافت. این تجزیه صرفا

طولی یعنی مثلاً تقسیم ایدئولوژیکی بین مارکسیستهای چپ و اسلامیهای راست نیست، بلکه دارای

چندین جهت می باشد. این هم دلیل ائتلافهای عجیب و غریبی مثل ائتلاف بین بعضی اعضای مجاهدین

خلق اسلامی و فداییان مارکسیست (چریکهای فدایی خلق سابق) و همچنین پیشرفت کند دولت موقت

در تثبیت اقتدار خود به دنبال پیروزی برق آسای انقلاب بر رژیم گذشته که امری خلاف معمول (نسبت به

دیگر انقلابهام) است، می باشد. این تقسیمات خود را در پنج طریقه مختلف آشکار کرده اند:

ایدئولوژیکی، نسل به نسل، اجتماعی، فرقه ای و سازمانی. مهمترین گروههای سیاسی غیرمذهبیون

مارکسیست و اعضای دولت هستند که دریافت بنیادگرایانه ای از اسلام دارند. همچنین قبلاً ائتلافی از

«تجدد طلبهای» سیاسی، قدرت سیاسی قابل توجهی داشتند. با سقوط رژیم سابق، این گروه سیاسی میانه

پراکنده شده و از هم پاشیدند. اما اکنون این گروه ظاهر شده تا دوباره گروه بندی کند و صدایش را به صدای

سایرین بیفزاید. اختلافات بینشی، طیفی وسیع که یک طرف آن خمینی و همپالگیهای مذهبیش در هفتاد

سالگی و طرف دیگر آن جنگجویان جوان خیابانی هستند را به وجود آورده است. تحت بهترین شرایط،

برای این نسلها مشکل است که با یکدیگر ارتباط فکری برقرار کنند. در این مورد، علائم رشد نارضایتی

بین جنگجویان جوان خیابانی و نسل پیرتر وجود دارد. نسل جوان خودش را کسی می داند که انقلاب را به

پیروزی رسانده و آماده بوده تا جانش را برای نهضت ایثار کند. آنها به عنوان نتیجه و پاداش خواهان سهم

بیشتری در دستاوردهای انقلاب می باشند. از لحاظ اجتماعی، دیدگاههای متفاوت تجددطلب و

سنت گرا، شکافی بین رده های اقتصادی ایجاد می کند. از لحاظ قومی فوری ترین نتیجه حاصله از

ص: 181

اختلافات، درخواستهای خودمختاری برای کردستان می باشد. گروههای مختلف مشخصی وجود دارد

که یا از لحاظ لهجه و زبان متفاوت هستند (لهجه ترکی آذربایجان و لهجه عربهای خوزستان) و یا

اختلافات مشخص قومی دارند (مانند کردهای سنی و بلوچها)، که رسما خودشان را جدا از جریان اصلی

فرهنگ ایرانی می بینند. از لحاظ سازمانی، مسئله سیستم دوگانه دولت موقت و «کمیته»های انقلاب باید

رسیدگی شود.

امکان خشونت

تروریسم حقیقتی پذیرفته شده در سراسر تاریخ ایران است. در گذشته دو تا از مهمترین سازمانهای

تروریستی، مجاهدین خلق (مبارزان مردم) و فداییان خلق (فدایی و چریک مردم) بودند. یک گروه

ناشناخته به نام فرقان مسئول آخرین حملات جنایتکارانه ای است که بر ضد وابستگان خمینی جهت داده

شده است. (بعدا توضیحات جزئی را در مورد فرقان ببینید).

از هم گسستن جنبش اسلامی و بسیاری از گروههای سیاسی که برای جلب رضایت عمومی رقابت

می کنند، شاید دوباره آمریکا را هدف جذب کننده ای برای تبلیغات و ضدیت قرار دهد. و این می تواند

احساسات ضد آمریکایی را بیشتر رشد دهد. به طور کلی هر تصمیم سیاسی که ایرانیان آن را مضر تلقی

می کنند، می تواند شروع تظاهراتی ضد آمریکایی باشد. پاسخ خیابانی (تظاهرات) به قطعنامه 17 مه سنا

آخرین مورد این مسئله است. همچنین تهدید دیگر می تواند از طرف جناح سیاسی چپ و یا جناح راست

باشد. در طرف چپ حزب توده (کمونیست و وابسته با احزاب چکسلواکی، روسیه و آلمان شرقی) و

فداییان (مارکسیست) قرار دارند. در طرف راست، فداییان اسلام، مجاهدین خلق و آراجاهدین خلق (؟

مترجم) و نیز سایر گروههای کوچک وجود دارند. همچنین یک گروه آموزشی سازمان آزادیبخش

فلسطین در ایران وجود دارد که ظاهرا اعضای نیروی دفاعی اسلامی داخلی را آموزش می دهند.

گزارشهای مربوط به اندازه این گروه با یکدیگر تفاوت دارند، ولی یک کارمند سیاسی رسمی سفارت،

اطلاعات معتبری دارد که نیرویی حدود 250 نفر می باشد. اگر چه این نیرو برای فعالیتهای آموزشی

گمارده شده اند، ولی می توانند به عنوان سردمداران یک حمله به سفارت یا افراد آمریکائی در خارج از

سفارت عمل کنند. چنین نیروی آموزش دیده و دارای نظمی، تهدیدی جدی تر از اعضای گروهی هستند

که در 14 فوریه به سفارت حمله کردند.

چریکها و مجاهدین تا سقوط سلطنت تخت طاووس، به طور زیر زمینی فعالیت کردند. هر دو گروه

هنوز هم گروههایی تروریست می باشند، ولی تا اندازه ای در ماههای اخیر هر دو گروه جهت علایقشان را

تغییر داده اند.

در 14 فوریه 1979، سفارت آمریکا در تهران به وسیله چریکها که سازمانی بودند که قبلاً بر علیه

آمریکاییها فعالیتی نکرده بودند، زیرا حس می کردند چنین برخوردی عکس العمل بسیار قوی از سوی

مؤسسات امنیتی ایران به دنبال خواهد داشت، مورد حمله قرار گرفت به هر حال با بحرانهای داخلی دولت

ایران، آنها حمله کرده و در این کار کاملاً موفق بودند. مجموعه سفارت و تقریبا یکصد آمریکایی که سفیر

مختار سولیوان نیز شامل آنها می شد را احاطه کردند. اعضای مجاهدین، نیروهایی که به کمک آمریکاییها

آمدند و در آن زمان به عنوان پلیس موقت عمل می کردند، بدتر از همه بودند. از 1351 مجاهدین شش

ص: 182

امریکایی را به قتل رسانده اند، (سه شخص نظامی و سه کارمند راک ول بین المللی). آنها همچنین کوشش

کردند که با بمب سرتیپ نیروی هوایی آمریکا را به قتل رسانند، سفیر مختار آمریکا را بربایند و اشتباها

کارمند ایرانی سفارت آمریکا را به قتل رسانند (هدف واقعی کارمند کنسول آمریکا بود). در حال حاضر،

یکی از بخشهای مجاهدین از سفارت مواظبت می کند (برای توضیح بیشتر بخشی را که تحت عنوان

«امنیت سفارت» است را ببینید).

از بزرگترین مشکلات دولت خمینی قبایل سرکش و گروههای محلی هستند که تقاضای استقلال

داخلی دارند و قدرتهای مرکزی را به ستوه آورده اند. دولت سعی دارد که نیروهای نظامی را به شایستگی

که آنها در زمان شاه داشتند، برساند. گروههای جنگی (مسلح م) غیررسمی ایران با این مسئله مخالفت

می کنند و پافشاری می کنند که به جای آن «ارتش مردمی» را به وسیله سربازهای کمیته و کارمندان

انتخابی تشکیل دهند. کوششهای دولت برای انحلال این گروهها و ضبط اسلحه های آنان، شکست خورده

است. مفهوم ارتش غیر رسمی کمیته ها و افسران منتخب این فرصت را به جنگجویان غیررسمی می دهد

که کنترل نیروی نظامی را به تدریج در دست بگیرند. تا به حال مجاهدین خلق اسلامی و فداییان

مارکسیست به اندازه کافی اعضائی را در داخل ارتش به استخدام درآورده اند تا کوششهای دولت را خنثی

کنند. اینها گروههایی هستند که برای نفوذ در ارتش رقابت می کنند. گروه بزرگتر یعنی مجاهدین پیرو

اصول خمینی هستند. به هرحال آن گروه مستقلی است که تصورات انقلابی اجتماعی تری از خمینی و

نخست وزیرش، مهدی بازرگان دارد. از طرف دیگر، فداییان انقلاب پرولتری را برای رهبری به جامعه

کمونیستی جستجو می کنند.

مجاهدین

(سری / غیرقابل رؤیت برای خارجیان) مجاهدین گروه مذهبی متعصب محافظه کار و مخالف دولت

شاه بودند و به خاطر جنبه های ضد مذهبی برنامه مدرنیزه کردنش، مخصوصا آنها که قدرت رهبران

مذهبی را کاهش داده اند و به خاطر نفوذ غرب آنرا سرزنش می کردند. آنها مارکسیستهای اسلامی نامیده

می شدند. جنبه مارکسیستی این گروه، فعالیت سیاسی را بیشتر از فلسفی تأکید می کند و در ضمن اجزاء

اسلامی تفکرات آنان با بی عدالتی اجتماع مخالفت می کند. رهبری آن بیشتر مارکسیست و اعضا و

هواداران آن مذهبی هستند. در 1340 تأسیس شد. مجاهدین در دهه بعدی چندین بار متحول گشتند. نام

فعلیش را در1350 انتخاب کرد. در 1351 خمینی اطلاعیه ای صادر کرد که وظیفه تمام مسلمین خوب

است که از مجاهدین حمایت کنند و شاه را سرنگون کنند.(1) این گفته به گروه جنبه مشروعیت داد و آنها را

قادر کرد که حمایت گسترده تری را جلب کنند. اعمال ضدآمریکاییش در ماه خرداد 1351، زمانی که

گروه کوشش کرد با بمب گذاری سرتیپ نیروی هوایی آمریکا را به قتل برساند، اتخاذ گشت. آخرین عمل

مهم ضد آمریکاییش در 1355 در به قتل رساندن سه کارمند راک ول بود. پس از آن در اواخر سالهای

561355 یک گروه دولتی ایران به نام کمیته مشترک بر علیه تروریسم شروع به فعالیت برای دستگیری

مجاهدین و چریکها کرد و در آخر گزارش داد که مجاهدین در خرداد 1356 مراقب مرکز مهاجرین

1- همان گونه که قبلاً تذکر داده شد هرگز امام چنین اطلاعیه ای را صادر نکردند و شرح مفصل آن توسط یکی از اطرافیان امام در رسانه های عمومی عنوان شده است.
ص: 183

یهودی در تهران، سازمانی که به سفارت اسرائیل در تهران وابسته بود، بودند. کمیته مشترک ضد تروریسم

(خرابکاری) قبل از ورود وزیر امور خارجه ونس در اولین سفرش به ایران، در این امور با مجاهدین

برخورد داشت.

چریکها

(سری / غیرقابل رؤیت برای خارجیان) چریکها که برای بیرون انداختن شاه، مبارزه مسلحانه را

شیوه خود قرار دادند، یک گروه غیرمذهبی مارکسیست انقلابی می باشند. چریکها به انقلابیون آمریکای

لاتین نزدیکتر هستند تا به اتحاد جماهیر شوروی یا جمهوری خلق چین در 501349 به وسیله اعضای

فعال کمونیست سازمان جوانان حزب توده که به مسکو اتکا داشتند، تشکیل شد. چریکها ابتدا در

دامنه های شمالی البرز بین تهران و دریای خزر به فعالیت مسلحانه پرداختند. بعدا در عملیات شهری که

فعالترین آن در اوایل 1354 بود شرکت کردند. تا قبل از آذر 1356، اهداف چریکها تقریبا فقط شامل

ایرانیان بود: افراد سازمان امنیت و اطلاعات ملی ایران (ساواک) پلیس کارمندان نظامی و دولتی. برای

اولین بار در آذر 1356، وقتی که مسئولیت بمب گذاری در انجمن ایران و آمریکا را به عهده گرفت،

آمریکاییها را مورد هدف قرار داد. در دی 1356 در نامه ای که برای یک پیمانکار دفاعی آمریکا فرستاده

شده بود، چریکها نسبت به مواضع قبلی خود که حمله به آمریکاییها اتلاف نیرو بوده تجدیدنظر کرده و

علاقه خود را مبنی بر اینکه آنها (آمریکاییان) هدفهای خوبی هستند، ابزار داشتند.

فرقان رویدادها

(محرمانه غیرقابل رؤیت برای خارجیان) فرقان اولین بار ضرب شصتش را زمانی نشان داد که

مسئولیت به قتل رساندن رئیس سابق ستاد مشترک دولت موقت، سرتیپ محمد ولی قرنی که به خاطر

رفتار ارتش با خودمختاری طلبان کرد مورد سرزنش قرار گرفت و مجبور به استعفا شد را در 3 اردیبهشت

1358 به عهده گرفتند. در اواسط اردیبهشت 1358 آیت اللّه مطهری هنگامی که خانه یداللّه سحابی (وزیر

کشور برای طرحهای انقلابی) را ترک می کرد، به قتل رسید. مطهری عضو شورای انقلاب بود. گزارش شده

که او رئیس شورای انقلاب بود و امنیت شخصی خیلی سختی داشت. او به خاطر شلیک سه گلوله در

سرش کشته شد. در تلفنهائی که به مؤسسات خبری بین المللی در شب 16 اردیبهشت 1358 شد، یک

تلفن کننده که مدعی بود از فرقان است، گفت که به قتل رساندن مطهری برای پیاده کردن ایده آلهای بعدی

آنها است (NFI). گوینده گفت که در لیست فرقان نفرات بعدی ابراهیم یزدی، مهدی هادوی (رئیس

دادستان کل)، صادق قطب زاده، عباس امیر انتظام و تمام اعضای شورای انقلاب هستند. گوینده مدعی

بود که اسامی و تصاویر همه اعضای شورا را دارد، در 4 خرداد 1358، فرقان کوشش کرد که حجه الاسلام

هاشمی رفسنجانی، یک رهبر مذهبی سرسخت ضد کمونیست را به قتل رساند. او به طور جدی در نزاعی

با دو مرد مسلح که به داخل خانه وی در تهران، هنگامی که وی مشغول نماز بود، وارد شدند، مجروح

گردید. رفسنجانی یار نزدیک خمینی است و گزارش شده است که عضو شورای انقلاب است. فورا خمینی

و آیت اللّه های ایران، آمریکا و چپیهای ایرانی ساخت آمریکا را مقصر شناختند. خمینی گفت که «آمریکا و

سایر ابرقدرتها باید بدانند که با چنین کوششهای احمقانه نمی توانند انقلاب ما را از بین ببرند». در پیامی به

ص: 184

ملت در 7 خرداد 1358، دادگاه انقلاب اسلامی تهران گفت که فرقان توسط رئیس پیشین سیا، ریچارد

هلمز که بعدا به عنوان سفیر در ایران خدمت کرد، تشکیل شده است. در 8 خرداد 1358 فرقان نیت خود را

برای کوشش دیگری در به قتل رساندن رفسنجانی اطلاع داد. به طوری که گزارش شده خمینی و سایر

رهبران مذهبی که در لیست مرگ فرقان هستند، امنیت خودشان را قوی تر کرده اند. او به پلیس نظامی

مرکزی دستور داده است که امنیت را از چریکهای نیمه وقت غیررسمی تحویل بگیرند.

(محرمانه) اطلاعاتی که در 21 خرداد 1358 دریافت شده نشان می دهد که فرقان ممکن است هدف

بعدیش را رئیس کل سرویسهای پزشکی ارتش، سرتیپ نورالدین مستحدی (MastAhedi)قرار دهد. این

اولین باری است که هدف مخصوصی را تعیین کرده اند.

فرقان زمینه تاریخی:

چنانکه گزارش شده فرقان چهار سال پیش به عنوان گروه کوچک مذهبی بدون هیچ سابقه خشونت

قبلی تأسیس گشته است. اسمش را از یک اصطلاح قرآنی به معنای «کتاب مقدس» یا «اختلاف بین حق و

باطل» گرفته است. گفته می شود که این گروه از لحاظ سیاسی چپگرا است. جهت اصلی اهداف اخیر آن

مخالفتش با نقش روحانیت در دولت جدید ایران است.

قرنی به قتل رسید، زیرا «او به خاطر خیانتش در زمان رژیم شاه و به خاطر نقش سرسختش در حمله

به شورش کردستان در سنندج در مارس به اعدام انقلابی محکوم شده بود». به دنبال به قتل رساندن

مطهری، فرقان «دیکتاتوری ملاها یا رهبران مذهبی و سرکوب کردهای ایران را به عنوان دلائل این عمل

ذکر کردند.»

امنیت آمریکاییها پیش از تخلیه اکثر آمریکاییها از تهران، افراد نظامی و غیرنظامی آمریکا

بدرفتاریهای زیادی را تجربه کردند. تلفنهائی مبنی بر اینکه اگر آنها کشور را ترک نکنند کشته خواهند

شد، می شده که قبل از تخلیه اصلی آمریکاییها از ایران روزانه اتفاق می افتاده است. اخطارهای تهدیدآمیز

به محل سکونتشان تحویل داده می شد. به ماشینشان ضمیمه می شد یا در محل کارشان گذاشته می شد.

تعدادی از این اخطاریه ها در اصفهان و تهران به تعداد زیاد تکثیر شده بود. شرکتها و مدارس آمریکایی که

دانش آموزان آمریکایی داشتند، تهدید به بمب گذاری می شدند. تاکتیک موفق دیگر ترویج شایعه های بی

اساس مانند اخطارهایی که تعداد زیادی از آمریکاییها در روز مخصوصی کشته خواهند شد، بود به طور

کلی، مغازه داران محلی از فروش به آمریکاییها امتناع می ورزیدند، رانندگان تاکسی از پذیرش اتباع

آمریکایی به عنوان مسافر طفره می رفتند و فروشندگان به آمریکاییها گاز مورد نیاز را برای استفاده اجاقها

و سایر اسباب خانگی نمی فروختند. همچنین تهاجماتی به وسائل شخصی یا محلهای آمریکاییها وجود

داشتند. ماشینهای خصوصی آتش زده شدند. بمبهای آتش را از طریق پنجره ها به محلهای اقامت

خصوصی پرتاب شده اند و تعدادی از رستورانها در تهران، اصفهان و شیراز که موافق سلیقه خارجیان

بودند مورد حمله قرار گرفته، بمب گذاری شده و آتش گرفتند.

احساسات ضد آمریکایی که چندین ماه پیش به دنبال تخلیه تمام آمریکاییها ظاهر شد رو به افزایش

است. فرقه فرقه شدن جنبش اسلامی و بسیاری از گروههای سیاسی برای رقابتشان در جلب عموم ممکن

است یک بار دیگر آمریکا را به عنوان هدفی مناسب برای تبلیغات و تهاجم قرار دهند. تظاهرات اخیر

علیه قطعنامه سناتور جاکوب جاویتس در مورد ایران اشاره به این حقیقت می کند که به طور کلی هر

ص: 185

تصمیم سیاسی را که ایرانیان به ضرر خود بدانند باعث تظاهرات ضد آمریکایی و یا رویدادهای ضد

آمریکایی می شوند. با توجه به این، تصمیم که به شاه یا اعضای خانواده اش اجازه اقامت را برای ملاقات یا

باقی ماندن در آمریکا دهد، می تواند عواقب جدی به دنبال داشته باشد. عکس العمل ایرانیان احتمالاً

فوری و خشونت آمیز خواهد بود. چنین تصمیمی احتمالاً تنها عامل پیوستگی و اتحاد طیف سیاسی

می باشد.

امنیت محوطه (سفارت)

در حال حاضر محوطه توسط یک گروه مجاهدین که به وسیله ماشاءاللّه کاشانی رهبری می شود که

ادعا می کند مدارکی مستقیما از خمینی دارد، حفاظت می شود. نیروهای او که حدس زده می شود حداکثر

40نفر با افراد رزرو که در دو مسجد در ناحیه قرار گرفته اند، آموزش ندیده، بی نظم و مسلح به سلاحهای

مختلف هستند (برخی از اسلحه ها از سفارت آمریکا دزدیده شده است) و دارای وسایل رادیویی هستند

که از کنسولگری در 25 بهمن 1357 منتقل گشته است. افراد سرویس خارجی گزارش می دهند که فقط

پنج تا ده نفر از افراد گارد در طول روز در مجموعه هستند. در طول ساعات غروب نیروها به پانزده تا

بیست نفر افزایش می یابند. در بازدیدهای متناوب در شب معمولاً دیده شده که اکثرا خواب هستند.

از نگرانیهای اصلی فقدان کنترل فعالیتهای ماشاءاللّه و گروهش بعد از ساعات (کار) است. او از محوطه

سفارت به عنوان عملیات انقلابی و اطلاعاتی خودش استفاده کرده است. او عوامل ساواک را در محوطه

آورده و اطاق موتور را برای اهداف بازپرسی استفاده می کند. با توجه به این که ماشااللّه ممکن است یک

زندانی را در مجموعه شکنجه داده باشد، کاردار دستور داد که این فعالیتها متوقف شود. این عقیده وجود

دارد که این فعالیت متوقف شده است. به هر حال ماشاء اللّه راههای دیگری برای سرگرم کردن خودش پیدا

کرده است. او عملیاتی را بر علیه روسها و همچنین برخی از ایرانیان انجام داده است. یک ماشین سفارت

در توقیف سه روسی استفاده شد و خانه امنیتی خارج از محدوده سفارت قرار گرفته بود. شلیکهائی

بی هدف به یکدیگر و اشخاص ناشناس در مجموعه سفارت در طول تاریکی شب مشکل دیگر ماشاءاللّه و

مجاهدینش است. در انتها ماشاءاللّه و نیروهایش راههای دسترسی به محوطه را کنترل می کنند. آنها تهدید

می کنند، سوءاستفاده می کنند و بطور کلی راههای طبیعی قابل دسترسی به محوطه را مسدود می کنند.

کوششهای انجام شده تا نیروهای پلیس رفته رفته برخی از مسئولیتهای امنیتی مجاهدین را در دست

بگیرند.

اغتشاشات قومی در استانها

گروههای ناسیونالیست که تا سقوط شاه به صورت زیر زمینی فعال بودند، حالا بوضوح برای

گروههای قومی خود تقاضای استقلال می کنند. این شامل کردها در غرب، بلوچها در جنوب غربی و

آذری ها در شمالغربی می باشد. آخرین واقعه خشونت آمیز در سی می 1979 در خرمشهر اتفاق افتاد. به

دنبال حادثه ای که در آن یک گارد انقلابی دو عرب را به خاطر مشاجره کارگری در بندر کشت. جامعه

عرب به بندر و ساختمانهای عمومی حمله کردند. درگیری مسلحانه شدت یافت و چند صد نفر تلفات به

دنبال داشت. حملات ناگهانی اخیر به وسیله نیروی هوایی عراق در خطوط مرزی روی استحکامات

ص: 186

کردستان، مخصوصا سازمان جلال طالبانی خشم بیشتر کردها را نسبت به دولت موقت ایران باعث شده

است. شاه توافقنامه ای با عراق داشت که به کردها اجازه داد که اساسا در صلح بدون ترس از انتقامهای

عراق زندگی کنند و این توافقنامه حالا توسط عراقیها شکسته شده است.



کتاب بیست و پنجم

خط میانه (1)

ص: 187

ص: 188

خط میانه (1)

ص: 189

بسم اللّه الرحمن الرحیم

در اسناد مندرج در مجموعه های «دخالتهای آمریکا در ایران» و احزاب سیاسی در ایران تفصیلاً

مشخص شد که آمریکای غدار در مواجهه با انقلاب اسلامی به دنبال چهره های میانه رو بود تا با بر سر کار

آوردن آنها از یک سو مانع از به قدرت رسیدن نیروهای انقلاب تحت رهبری امام امت شود، و از سویی با

حفظ بافت رژیم شاه که چهره های جدید ولی با ماهیت مشابه در رأس آن قرار گرفته باشند، منافع حیاتی

خود را در منطقه و در ایران که در معرض خطر بود حفظ کند. اسنادی که در مجموعه حاضر تحت عنوان

خط میانه منتشر شده است، شرح ملاقاتها و دیدارهایی است که با این چهره ها صورت گرفته است و در

واقع زمینه برای تحلیلهای جاسوسان آمریکا همین ملاقاتها بوده است که قبلاً به چاپ رسیده است.

افرادی که در این طیف گسترده خط میانه قرار می گیرند، از سویی وابستگان رژیم شاه هستند که علیرغم

نزدیکی همه جانبه به شاه و تفکر شاهنشاهی به پاره ای از عناصر و اعمال حاکمیت شاهنشاهی روی

رقابتهای نفسانی خرده می گیرند، که چرا آنان از سوی شاه عهده دار مقامات و متصدی امور نشدند. در

طرف دیگر این طیف سیاستمداران قدیمی هستند که سابقه مبارزه با شاه هم داشته اند و حتی بعضا

زندانهای طویل المدت را هم گذرانده اند و پاره ای از آنها خود را از حامیان امام و وابستگان به حرکت

ایشان می دانند، البته به اضافه اینکه حساب آمریکا را از شاه جدا می دانند و معتقدند سرنگونی شاه نیاز

اجتناب ناپذیر به موافقت آمریکا دارد و بقیه نیز در این میان به دست و پا مشغولند، شیطان بزرگ از میان

اینان به دنبال یک جانشین مناسب برای شاه است و میانه روها در این فرصت اعطایی که مردم با خون

خویش ایجاد کرده اند، به دنبال دستیابی به قدرت از کانال ارباب بزرگ می باشند. ویژگیهایی که در میان

این جماعت عمومیت دارد به طور خلاصه در سه محور زیر خلاصه می شود:

1 عدم اعتقاد به اجرای اصول اسلامی بدون کم و کاست و بدون تأثیر از القائات شرق و غرب.

2 به دنبال اولی عدم تمکین از رهبری امام به عنوان رهبر مذهبی سیاسی (نایب امام زمان ) و

نپذیرفتن ولایت امام.

3 گرایش به آمریکا با بهانه جلوگیری از خطر نفوذ کمونیسم. به دلایل فوق اینها هرگز با مردم همصدا

نشدند و شعارهایشان همیشه اگر با خواست مردم متضاد نبوده از حیث زمان فرسنگها با مردم فاصله

داشته اند.

پس از رشد نهضت و نمود مشخص نقش روحانیت در رهبری حرکت، اسناد به خوبی نشان می دهد که

جستجوی آمریکا در میان اقشار میانه رو یاد شده متمایل به جناحی می شود که در میان مردم وجهه و

ص: 190

سابقه اسلامیت داشته باشند، چرا که به خوبی دریافته اند مردم اسلام را می خواهند و به دلیل ماهیت ضد

اسلامی شاه، بر علیه او قیام کرده اند. در میان این چهره های به اصطلاح مذهبی انگشت روی کسانی

گذاشته می شود که به خیال آنها قابلیت، مقابله با امام را داشته باشند، محور این افراد آقای شریعتمداری

است که تمام سیاستمداران میانه رو به ظاهر مذهبی می کوشند تا او را به عنوان محور رهبری جریانات

داخلی به صحنه بکشانند و از او برای تعدیل نقطه نظرها و مشی امام استفاده کنند.

«میناچی گفت خمینی یک موضوع سخت و محکم را حفظ می کند او از این موضوع با نا امیدی آشکار

و مشخصی صحبت می کرد.»

میانه روهای فعال گشودن این گره را در تجمع حول محور شریعتمداری می دانستند تا جریان نهضت را

به خیال خود از حالت یک قطبی آن که در رهبری امام متجلی می شد تجزیه کنند و با تقویت جناح مقابل

امام، خط تند روی نهضت را به خیال خود به یک حالت میانه رو بکشانند و در مصالحه و توافق با آمریکا

راهی جز این را برای خود میسر و مقدور نمی دانستند.

ناگفته نماند که این خط پس از پیروزی انقلاب اسلامی هم دنبال شد، بعضی از همین چهره ها با حضور

در دولت موقت ادامه این نقش را در مقابله با انقلاب اسلامی که بدون توقف پس از سرنگونی شاه قصد

اخراج همه جانبه آمریکا را از جای، جای سرزمین شهیدان داشت، به عهده گرفتند، که بعدا درباره آن

خواهیم نوشت. بحمداللّه تمامی توطئه های آمریکا در پرتو رهبری ولایت فقیه روز بروز برای مردم افشاء

شد و جریانهای منحرف یکی پس از دیگری علیرغم ظاهر فریبنده و ادعاهای گول زننده، پس از اینکه

چهره واقعی خود را به مردم نمایاندند، با لطف خدا و روشنگری امام به دست (مردم از صحنه سیاسی این

لاله زار شهیدان خارج شدند.

اسناد مربوط به خط میانه در چهار جلد منتشر می شود که سه جلد اول مربوط به اسناد قبل از پیروزی

انقلاب اسلامی است و جلد چهارم مربوط به بعد از انقلاب اسلامی می باشد.

دانشجویان مسلمان پیرو خط امام

ص: 191

سند شماره (1)

سری 11 می 1964 برابر با 21 اردیبهشت 43

غیر قابل رؤیت برای خارجیان

ایران، رهبر ایل

خسرو قشقایی

خسرو خان قشقایی جوانترین و بالقوه ضد دولتی ترین خان از چهار خان مهم (تمامشان برادرند) ایل

قشقایی می باشد. اگر چه بزرگترین برادر او، ناصر، رئیس ایل است، خسرو برای سالیان متمادی رهبر

جنگی ایل بود و فرماندهیش از احترام قابل توجهی در میان ایلیاتیها برخوردار است. او سه احساس قوی

دارد:

یک نفرت تلخ از شاه، یک وفاداری قوی نسبت به ایل و فامیلش، و جاه طلبی برای جایگزین شدن به

جای خانواده پهلوی به عنوان حکام ایران. این انگیزه ها از هر دوستی و یا اتفاقی که ممکن است شکل

پذیرد فراتر می رود.

او اغلب نسبت به ایالات متحده ابراز دوستی کرده است، ولی برای حمله به سیاست آمریکا در ایران به

خود تردید راه نداده است. او یک بار شاه را به عنوان یک عروسک ایالات متحده که ثروت ایران را به

تاراج می دهد، خواند.

از 1954 وقتی که خسرو و دو تا از برادرانش تبعید شدند، وی در توطئه های بی شمار و شورشهای

ایلیاتی شایع درگیر بوده است. او به طور نزدیکی با سازمان جبهه ملی در آلمان غربی جایی که هم اکنون

زندگی می کند مرتبط است، هر چند جبهه ملی او را یک ملی گرای واجد شرایط نمی داند و گزارش شده که

او با حزب توده (کمونیست) در آلمان شرقی در ارتباط می باشد و جبهه ملی را ترغیب به همکاری با توده

بر علیه دشمن مشترکشان، شاه، نموده است.

همچنین شایع است که او با ناصر رئیس جمهور، جمهوری متحده عربی در ارتباط است. در 1963

مذاکراتی بین قشقاییها و دولت برای اجازه دادن به دو تا از برادران برای بازگشت انجام گرفت، هر چند

خسرو مورد نظر قرار نگرفت.

خسرو قشقایی 1921 در فیروزآباد، شهر اصلی قشقاییها در جنوب ایران متولد شد. پدرش اسماعیل

خان قشقایی (صولت الدوله) در روزهای اولیه سلسله پهلوی به دستور شاه مسموم شد. تنفر پسران

اسماعیل از شاه گفته می شود که از این واقع شروع شده. خسرو در 1939 از کالج آمریکایی تهران

فارغ التحصیل شد و به ایل بازگشت که وظایف ارثی خود را به عهده بگیرد. از 1943 تا 1947 او به عنوان

فرماندار فیروزآباد خدمت نمود.

خسرو علاوه بر فرماندهی جنگی ایل، مسئول روابط خارجی و سیاستهای ایل بود. در 1947 او به

وسیله قشقاییها به عنوان وکیلشان به مجلس فرستاده شد. او در سه دوره متوالی تا 1953 نماینده بود.

خسرو قشقایی نایب رئیس مجلس شانزدهم (52 1950) و عضوی از کمیسیون کشاورزی در طول آن

دوره بود.

مخالفت خانهای قشقایی با دولت تقریبا از جنگ دوم به این طرف مستمر بوده است. در آن کشمکش

(جنگ دوم) آنها از آلمانها حمایت می کردند و در دهه 1940 و 1950 آنها انقلابات ایلی را برای

ص: 192

جایگزینی سلسله پهلوی هدایت کردند. از 1951 تا 1953 آنها حامیان قوی محمد مصدق نخست وزیر

وقت بودند. خسرو در سال 1952 یک سخنرانی در مجلس ایراد نمود و ایالات متحده را برای مخالفتش

با رژیم مصدق تقبیح نمود، هر چند او به ابراز دوستی نسبت به مقامات آمریکایی در تهران ادامه داد. وقتی

که مصدق در 1953 سرنگون شد او به فیروزآباد بازگشت و در آنجا با نمایندگان حزب توده صحبت کرد و

احتمالات انقلاب را ارزیابی نمود. سرانجام در 1954 او موافقت نمود که کشور را ترک کند. او چندی را

در ژنو گذراند و سپس در مونیخ مستقر شد.

خسرو قشقایی یک مرد قابل تحریک است و متمایل به کمی اغراق گویی می باشد. او دارای قامتی

متوسط و هیکلی چهارشانه است. رشادت او و قدرت سازمانی او و طبیعت جنگجویش خیلی مورد

احترام قوم او می باشد.

وی مجرد است و با مادرش زندگی می کند. در 1948 گزارش شد که او از پرنسس فاطمه خواهر شاه

خواستگاری نمود و در 1958 یک دختر آمریکایی ادعا نمود که همسر او است. خسرو نسبتا ریخت و

قیافه خوش سیمای ترکی، موی ضخیم پر پشت سیاه و یک لبخند دلپذیر دارد. یک گزارش اظهار می دارد

که او به مواد مخدر معتاد است.

خسرو قشقایی سه برادر و یک خواهر دارد، ناصر و ملک منصور دو برادر بزرگتر که در 1954 با

خسرو تبعید شدند و برادر دیگر محمد حسین که از ورود به منطقه تهران ممنوع شده است. بی بی

(خواهرش) در سیاست دخالتی ندارد و هنوز در شیراز زندگی می کند. از 1947 به میزان زیادی در اروپا و

به طور متناوب در ایالات متحده مسافرت نموده است.

او فارسی، ترکی و انگلیسی را به خوبی صحبت می کند.

11 می 1964


آیت اللّه سید کاظم شریعتمداری

سند شماره (2)

سری 20 اوت 1964 29 مرداد 43


غیر قابل رؤیت برای خارجیان فقط استفاده داخلی

پیوست به 64/426 پ

آیت اللّه سید کاظم شریعتمداری

آیت اللّه سید کاظم شریعتمداری در حدود 64 تا 70 سال سن دارد و در قم ساکن است. یکی از چهار

قدرت مذهبی قم می باشد. وی در تبریز متولد شده و نفوذ قابل توجهی در تبریز و آذربایجان دارد و در این

ناحیه بیشتر از 000/500 مقلد دارد. اگر چه او در واقع اعمال آیت اللّه خمینی را دوست ندارد، ولی بدون

اینکه بروز دهد، در همان جهت خمینی فعالیت می کند. او در حدود یک میلیون تومان وجوهات شرعیه از

مردم دریافت می کند و اخیرا بنای ساختمانی در قم به نام «خانه ترویج اسلام» و با همان عنوان شعبه ای در

تهران خیابان شاهرضا، مقابل دانشگاه تهران شروع کرده است. او برای بنای این ساختمانها یک اعتبار 5

میلیون تومانی کسب کرده است و در نظر دارد که محصلین مذهبی به این دو مدرسه بپیوندند. به آنها علاوه

بر مطالعات دینی، علوم جدید و یک زبان خارجی آموخته می شود و دانشجویان موفق برای ترویج اسلام

به کشورهای خارج اعزام می شوند. تا قبل از اغتشاشات ژوئن 1962 (خرداد 42) او ماهیانه

ص: 193

000/300 تومان به عنوان وجوهات دینی دریافت می کرد و در ماههای آخر او ماهیانه 000/500 تومان

دریافت می کرد. او کتابهای مذهبی منتشر کرده است و مقالاتی درباره فلسفه تغییر قوانین مذهبی نوشته و

منتشر کرده است او کمی ترسو است، اما خودخواه و با هوش است و به اندازه کافی تحصیلات و آگاهی

دارد.

سند شماره (3)

خیلی محرمانه تاریخ 9 سپتامبر 1964 18 شهریور 43

گزارشگر: ویکتور ولف، جونز

نام: سید کاظم شریعتمداری

شغل فعلی: روحانی بزرگ شیعه

اطلاعات:

شخصی: در حدود سال 1894 در تبریز در یک خانواده روحانی متولد شده است. در حال حاضر یک

زن دارد، ولی در قدیم چندین صیغه داشته، مخصوصا در سفرهایش به شهرهای مذهبی در عراق و ایران،

چیزی درباره فرزندانش در دست نیست. اگر چه بدون شک وی فرزندانی دارد.

تحصیلات: در تبریز تحصیلات مذهبی خود را شروع کرد و بعد در قم و همچنین در مشهد چند سالی

تحصیل نمود و مدت کوتاهی هم در نجف و کربلا تحصیل کرده است.

تعلیم: شریعتمداری یکی از چهار مقام روحانی بزرگ شیعه در قم است و یکی از مدرسین برجسته

می باشد. تخصص در فقه دین دارد، در حال حاضر با استفاده از زکات که در دسترس اوست مشغول

ساختمان یک «خانه نشر اسلامی» در قم و شعبه آن در تهران در خیابان شاهرضا روبروی دانشگاه تهران

است. وی همچنین برای این منظور اعتباری به مبلغ 50 میلیون ریال (667000 دلار) دریافت داشته

است. دانشجویان در این خانه، علوم جدید و زبانهای خارجی را در کنار مطالعات عادی مذهبی

می آموزند. فارغ التحصیلان این مدرسه به طوری که گزارش شده به عنوان مبلغ برای تبلیغ اسلام در

کشورهای خارجی مورد استفاده قرار می گیرند. چند سال پیش شریعتمداری به مقام اجتهاد ارتقاء یافت و

از مراجع (ارشدترین روحانی شیعه و یکی از نامزدهای مقام زعامت شیعه است) دانسته می شود. به خودی

خود او یک روحانی افضل دانسته می شود، که دستورالعمل هایش بایستی پیروی شود و حق دارد که به

مؤمنین دستور دهد. او همچنین به طور قانونی می تواند از عنوان آیت اللّه استفاده کند.

مسافرت: به عراق

زبانها: فارسی و عربی

فعالیتهای سیاسی: شریعتمداری پیروان قابل توجهی در تبریز و آذربایجان دارد و پایگاه سیاسی او در

بازار تبریز است. گزارشات تخمین می زنند که شاید او 000/500 پیرو در شمال غرب ایران داشته باشد.

او یک پایگاه دومی در قم جایی که پیروانی به ویژه در میان آذربایجانیهایی، که در آن شهر مقدس تحصیل

می کنند دارد.

شریعتمداری شدیدا محتاط و محافظه کار دانسته می شود، وقتی که پای تاکتیک به میان می آید، ولی او

آرام و متین، باهوش و کمی نوگرا در نظریه مذهبیش می باشد (رجوع شود به گرایشات اجتماعی و

ص: 194

سیاسی).

شریعتمداری احتمالاً از برجستگی آقای خمینی خیلی خوشحال نیست. به هر حال به خاطر اهمیت

سیاسی فعلی و پیروانی که آقای خمینی دارد، شریعتمداری باید حداقل مشخصه ای از حمایت از او را

نشان بدهد.

شریعتمداری احتمالاً نمی خواهد که آقای خمینی بزرگترین رهبر شیعیان شود. اگر شریعتمداری از

تضعیف کلی آن مقام روحانی آگاه گردد، محتمل است که عقب بکشد و یا حمایتش را از آقای خمینی

کاهش دهد.

شریعتمداری در گذشته این نگرانی را ابراز داشته که موضع روحانیون در مباحثه اخیر با دولت در

رسانه های ارتباط جمعی انعکاس پیدا نکرده است. او به طور کلی از روحانیون مخالف با سیاست

اصلاحی دولت پشتیبانی می کند. به هر حال باید اشاره شود که شریعتمداری ارتباطاتی با جبهه ملی و

طرفداری نسبت به آن دارد. او احتمالاً به خودی خود مفهوم اصلاح را آنطوری که بعضی از همقطارانش

آنرا رد می کنند نفی نمی کند. او بدلایل تاکتیکی آن را ضروری یافته که خودش را با مخالفت کلی

روحانیون هماهنگ کند که پایگاه سیاسی خودش را حفظ نماید. به هر حال محتمل است که او ترجیح

دهد که برخی اصلاحات معتدل بنیاد نهاده شود و اینکه دولت امتیازاتی کوچک جهت اجازه شرکت اندک

مخالفین، مخصوصا جبهه ملی در امور سیاسی ایران را بدهد.

گزارشات سیاسی و اجتماعی: شریعتمداری معتقد است که روحانیون در مورد اصلاحات ارضی واقعا

نگران نیستند و در حقیقت مایل هستند که ببینند بعضی از مالکان ثروتمند از ثروتشان محروم شوند. او

اظهار می دارد که زمینهای وقفی در حال حاضر یک منبع درآمد مهم را برای روحانیت تشکیل نمی دهد. او

بشدت با موضع ابتدایی دولت که روحانیت باید از سیاست خارج شود مخالف است. شریعتمداری واقعا

طرفدار یک نوع حکومت روحانیون در ایران است. او به طور مکرر به ماده 5 قانون متمم قانون اساسی

(1907) اشاره می کند که بررسی تمام قوانین به وسیله 5 روحانی مهم برای تطبیق با قانون اسلامی را میسر

می سازد.

شریعتمداری یکی از آن روحانیونی است که موضعش را در مورد حقوق زنان از آشوبهای محرم

1963 تعدیل کرده است. از آن موقع شریعتمداری اظهار نداشته که گسترش حقوق اجتماعی و سیاسی به

زنان ضد مذهبی است. او فقط اصرار ورزیده که این کار به یک طریق صحیح انجام شود (این بدان معناست

که تحت سرپرستی روحانیت صورت پذیرد). در حقیقت شریعتمداری یکی از آنهایی است که با هیچ کدام

از اصلاحات به خاطر خود اصلاحات مخالفت نمی کند بلکه نگران این است که اصلاحات آن طوری که

دولت در نظر دارد قدرت سیاسی و اجتماعی اصلی روحانیت در زندگی ایرانی را از بین ببرد.

گرایشات نسبت به ایالات متحده و دیگر کشورهای خارجی: شریعتمداری مثل تمام همقطارانش از

تماس با خارجیان اجتناب می ورزد. او می ترسد که چنین تماسهایی شهرت او را از بین ببرد و اینکه او از

طرف توده های مذهبی به عنوان عامل خارجیان مورد توجه قرار گیرد. شریعتمداری همچنین گاه گاهی

اظهار خشم نموده که رژیم از طرف دولتهای خارجی مثل ایالات متحده حمایت می شود. تا این حد او

احتمالاً نسبت به ایالات متحده سرد است. در عین حال بایستی تشخیص داده شود که شریعتمداری به

عنوان یک روحانی محافظه کار قابل اطمینان از کمونیسم متنفر است. در دقایق درون گرائیش، او بدون

ص: 195

شک تشخیص می دهد که رابطه ایران با ایالات متحده به شدت برای محافظت آزادی ایران و محدود

نمودن مؤثر نفوذ کمونیسم در ایران مهم است.

نظریه: شریعتمداری یکی از 7 یا 8 روحانی ارشد شیعه است که برای مقام رهبری عالی شیعیان رقابت

می کند. او به خودی خود وفاداری شاید در حدود نیم میلیون مسلمان شیعه در اینجا و یک تعداد ناشناخته

اضافی که از او به عنوان دومین انتخابشان حمایت می نمایند را دارد.

یک تعداد ناشناخته مسلمانان در جهان شیعه هنوز تصمیم نگرفته اند که چه کسی را برای رهبری برتر

خودشان خواهند خواست. شریعتمداری یک رقیب مهم برای وفاداریهای آنها می باشد. او علاوه بر این از

جهت اینکه نمایانگر اصلاح طلبانه ملایم در میان گروه روحانیون اینجا می باشد، حائز اهمیت است. یک

نقص در مسابقه او برای مقام برتر، این حقیقت است که خصوصیتهای مذهبی او برتر هستند، ولی نه

برجسته. با این وجود او باید به عنوان یکی از معدود اشخاص مهم در دنیای شیعه در نظر گرفته شود.


فعالیتهای ضد دولت ایران و ضد آمریکایی در داخل محافل مذهبی در قم

سند شماره (4)

خیلی محرمانه تاریخ گزارش 5 آوریل 1966 برابر با 16 فروردین 1345

تاریخ اطلاعات: مارس 1966مکان و زمان: ایران تهران 30 مارس 1966

کشور: ایران

منبع: یک ملای ارشد با رابط های خوب در محافل مذهبی و دادگاه. او اطلاعات گاه به گاه ولی صحیحی

در مورد فعالیت های مذهبی از 1963 به اینطرف تهیه کرده است.

موضوع: فعالیتهای ضد دولت ایران و ضد آمریکایی در داخل محافل مذهبی در قم

1 در 17 مارس 1966 مأموران امنیتی دولت ایران شیخ (نام کوچک نا معلوم) منتظری و حداقل 3

ملای دیگر را در قم پس از یک صحبت ضد دولت ایران که یک جزوه انتقادی از دولت در سه مورد زیر

پخش شد، دستگیر کردند.

الف: قصور دولت در اجازه دادن به آیت اللّه روح اللّه موسوی خمینی برای بازگشت به قم برای تعطیلات

نوروز

ب: تلاشهای وزارت آموزش و پرورش برای بر قرار نمودن همان کنترلهایی که بر مدارس دولتی ایجاد

می کند بر روی مدارس مذهبی

ج: یک طرح منتسب به دولت که به طلاب از طرف دفتر اوقاف که به وسیله دولت کنترل می شود کمک

هزینه هایی در یک تلاش برای تطمیع نمودن آنها جهت خودداری از فعالیتهای ضد دولتی داده شود.

از 30 مارس جامعه مدرسین قم که از نمایندگان تمام رهبران مذهبی در قم تشکیل یافته در تلاش بود

که با آیت اللّه سید احمد خوانساری در تهران تماس بگیرد که از او تقاضا نماید که وی از مقامات امنیتی و

دادگاه جهت آزادی ملاهای دستگیر شده، درخواست نماید.

2 حامیان بیش از حد محافظه کار آیت اللّه خمینی، همچنین آیت اللّه سید کاظم شریعتمداری از قم را

مورد حمله قرار دادند. آنها مدعی هستند که مرکز تبلیغات مذهبی که در 1965 به وسیله شریعتمداری در

قم بنیان نهاده شد، بایستی الزاما کمک مخفی دولت را داشته باشد، چرا که شریعتمداری سرمایه شخصی

کافی برای پرداخت جهت مدرسه جدید را ندارد. (نظریه: دیگر منابع گزارش، پخش حداقل دو اعلامیه

ص: 196

ضددولتی به یاد بود شهدای مدرسه علوم دینی فیضیه که در 1963 در طول یک حمله به مدرسه علوم

دینی فیضیه کشته شدند و به ادعاهای مخالفین به وسیله عوامل دولت صورت گرفت را کرده اند.)

3 حامیان خمینی همچنین ادعا می کنند که یک چاشنی آمریکایی در دستورالعمل هایی که به وسیله

مدرسه شریعتمداری داده می شود وجود دارد. آنها به عنوان مثال شیخ مهدی حائری را ذکر می کنند،

معلمی که فلسفه تطبیقی را در ایالات متحده تحصیل کرد و فلسفه مذهبی خودش را با عقاید وارداتی

آمریکایی توضیح می دهد. در نتیجه این حملات، شریعتمداری با بی میلی استعفای حائری را از مدرسه از

پایان سال تحصیلی جاری پذیرفته است.

4 عوامل طرفدار خمینی معتقدند شریعتمداری کاندیداتوری خمینی برای رهبری فرقه مسلمانان

شیعه را ترویج نکرده به خاطر اینکه او خودش این عنوان را می خواهد و در شروع پخش شایعاتی مبنی بر

اینکه شریعتمداری به وسیله ایالات متحده و رژیم شاه حمایت می شود، فعال بوده اند و آنها معتقدند که

کاملاً به سود منافع ایالات متحده می باشد.

5 در مارس، جامعه مدرسین قم جزوه ای را منتشر و پخش نمود با این عنوان «خطر آمریکا و اسرائیل

برای اسلام». جزوه اظهار می داشت که مردم ایران به طور فزاینده ای از دیپلماسی آمریکا نفرت پیدا

می کنند و اینکه دولت آمریکا از طریق کنترلش بر روی دولت شاه در تلاش شکست دادن اسلام و استقلال

ملی ایران هستند.


مکالمه با ناراضی ایرانی

سند شماره (5)

یادداشت مکالمهخیلی محرمانه

زمان و محل: 18 ژانویه 1978 در خانه مقدم برابر با 28 دی 56

شرکت کنندگان: رحمت اللّه مقدم مراغه ای از «نهضت رادیکال»

جرج لامبراکیس مشاور امور سیاسی سفارت آمریکا

موضوع: مکالمه با ناراضی ایرانی

آقای مقدم مراغه ای یک نسخه از اعلامیه شماره 10 نهضت رادیکال را برای سفیر در پاسخ به

پیشنهادی که در پاسخ ما گنجانده شده بود، فرستاده بود. او تلفنی از من دعوت به نهار در منزل خود برای

روز 18 ژانویه کرد. ما به تنهایی نهار خوردیم و او آزادانه بیشتر به زبان انگلیسی صحبت کرد. هیچ گونه

نشانه علنی از این که خانه او تحت نظر باشد و یا او از لحاظ دیگری مورد تعقیب مأمورین امنیتی باشد،

وجود نداشت.

سابقه شخصی

آقای مقدم یک مرد با ظاهری ممتاز با موهای سفید است که 60 ساله به نظر می رسد. او فرزند یک

افسر ارشد در گارد شاه قاجار است و خود تا سال 1955 افسر حرفه ای بوده است. تحصیلات او در رشته

مهندسی ظاهرا در فرانسه صورت گرفته است، زیرا فرانسه به نظر می رسد زبان اول خارجی او باشد، او

ارتش را ترک کرد تا شرکت مهندسی مشاور خود را تحت نام «خدمات ایران زمین» تأسیس کند، او در

مجلس به عنوان نماینده ای از آذربایجان خدمت کرد و به طوری که خود او می گوید خانواده او از 150

ص: 197

سال قبل در آذربایجان مستقر شده است. او که از نیاکان ایرانی زاده شده است، خانواده اش از آنهایی است

که بین قبیله های ترکی و کردی قرار داده شده تا به صلح در آن منطقه کمک کند.

او با افتخار و یک نوع احساس دفاع از خود که من در او احساس کردم گفت که خانواده او زمینهایی را

که بایر مانده بود شخم می زدند. در سال 1961 پس از آنکه مجلس منحل شد او یک بورس سفر دو ماهه به

عنوان رهبر را از آمریکا پذیرفت. او این سفر را با شادی به یاد دارد. فرزند ارشد او در رشته عمران

منطقه ای در دانشگاه کالیفرنیای جنوبی سرگرم تحصیل است. او فرزند دیگری دارد که 12 ساله است و با

خود او در اینجا زندگی می کند. به جز عکسهایی از پدرش و یک نقاشی از یکی از نیاکان دور همسرش (که

از یک خانواده برجسته شیرازی است) تنها عکس دیگری که در اتاق نشیمن او به چشم می خورد عکس

مصدق نخست وزیر اسبق است که به نحو مناسبی در زیر آن امضاء شده است. مقدم توضیح داد که او

شخصا مصدق را در سال 1953 نمی شناخت، ولی این عکس را بعدا هنگامی که احساس تحسین او

نسبت به مصدق باز هم بیشتر رشد یافته بود، دریافت کرده است.

سابقه سیاسی

مقدم این نکته را چند بار تکرار کرد که آمریکاییها مصدق را خوب درک نکرده بودند، و اینکه او یک

میهن پرست حقیقی بوده است و نه یک کمونیست. او به طور تلویحی گفت که در نتیجه تحریکات انگلیسها

بوده است که ایالات متحده آمریکا از پشتیبانی اولیه گریدی سفیر از مصدق و جبهه ملی به پشتیبانی بعدی

از شاه تغییر یافت و اینکه به عقیده مقدم و مردم ایران ما آمریکاییها شاه را بر روی تاج و تختی نهادیم که او

امروز حکومت می کند. مقدم متن یک نطق دو ساعته ای را که وی در مجلس 15 سال پیش یعنی دو هفته

قبل از اینکه شاه مجلس را منحل بکند ایراد کرده بود، به من داد. نطق او از طرف شاه با نظر نامساعدی

تلقی شد، ولی مقدم مصرا گفت که او همیشه کوشیده است تا آزادی را در حدود قانون اساسی ایران حفظ

کند و هرگز از آن حدود فراتر نرفته است. او سالهای اولیه دهه 1970 را به عنوان دورانی از سرکوبی

افراطی نیروهای امنیتی در پاسخ به تقاضاهای شاه توصیف کرد. داستانهای مکرری در مطبوعات درباره

به اصطلاح «تروریستها» که چپ و راست در داخل و اطراف شهر به قتل می رسیدند و همچنین موارد

مستند بسیاری از شکنجه وجود داشت. او کوشیده بود که در انتخابات اخیر مجلس به نمایندگی انتخاب

شود، ولی نام او از لیست هنگامی که این لیست برای رسیدگی به حزب رستاخیز برده شده بود حذف شد و

عرض حالهای او به دادگاهها مورد توجه قرار نگرفت. مقدم رئیس انجمن نویسندگان ایرانی است که

درباره آن در زیر شرح داده خواهد شد.

نهضت رادیکال

مقدم و عده دیگری نهضت رادیکال را سه سال قبل در اوج دوران سرکوبی تأسیس کردند. ابتدا آنها

منبع تراکتهایی را که توزیع می کردند با ارسال آنها با پست از پاریس و لندن استتار می کردند. این امر باعث

شد که دستگاههای امنیتی این عقیده را پیدا کنند که منشاء این تراکتها خارج از کشور است درحالیکه

منشاء واقعی آن همین جا بود. او اعتراف کرد که گروه دارای حدود سی عضو است که از میان آنها تنها خود

او نماینده سابق مجلس بوده است و دیگران عبارتند از استادان و دبیران و سایر اشخاص صاحب حرفه، او

ص: 198

گفت جوانان نیز مانند پیران در آن عضویت دارند، ولی جزئیات نهضت رادیکال باید سری بماند. اعلامیه

شماره 10 که به مناسبت دیدار کارتر و والدهایم دبیر کل سازمان ملل متحد از ایران نوشته شده و یک

نسخه آن برای سفیر فرستاده شده بود، نخستین اعلامیه ای بود که از سوی یکی از اعضای نهضت امضاء

شده بود و در این مورد به خصوص امضاء کننده، خود او بوده است. او چندین بار خاطرنشان ساخت که او

یقین ندارد تا چه مدت در آزادی به سر خواهد برد، زیرا اکنون توجه مقامات را به سوی خودش جلب کرده

است. او در ضمن توضیح داد که کلمه «رادیکال» در نام این نهضت از حزب رادیکال فرانسه الهام گرفته

شده است و اینکه متأسفانه این کلمه در زبان انگلیسی معنای دیگری دارد. او تمایلات سیاسی خود را

چنین توصیف کرد که بین سوسیالیستها و میانه روها در فرانسه است، او به کرات خاطرنشان ساخت از

پیروان قدیمی جبهه ملی نیست (او عضو حزب مردم بوده است) و با گروه جدید فروهر (در جای دیگر

گزارش شده است) که اخیرا در اطراف مجموعی از رهبران قدیمی جبهه ملی تشکیل شده است، اختلافاتی

دارد.

جامعه نویسندگان

مقدم همچنین رئیس (یا یکی از روسای) جامعه نویسندگان است. این جامعه سازمانی است که مدعی

است وفاداری بیشتر نویسندگان درجه بالا در ایران را به همراه دارد و نتوانسته است مورد پذیرش پلیس

قرار گرفته و به ثبت برسد و از لحاظ فنی غیر قانونی است. او حادثه ای را که اخیرا در یازدهم ژانویه روز

چهارشنبه رخ داده بود، تعریف کرد. چند روز قبل از این تاریخ تصمیم گرفته شده بود که حدود 90 عضو

جامعه نویسندگان در دفتر مراغه ای برای آن روز چهارشنبه برای انتخاب هیئت مدیره و غیره و رسیدگی

به امور سازمانی اجتماع کنند. آنها مقاصد خود را به اطلاع آموزگار نخست وزیر رساندند. پس از آن از

مقدم و چند نفر دیگر خواسته شد که به پلیس مراجعه کنند و پلیس پیشنهاد نخست وزیر را که چنین

اجتماعی صورت نگیرد، به آنها ابلاغ کرد. هنگامی که آنها به دفتر مقدم رفتند، آنها دفتر را در محاصره

پلیس یافتند و نتوانستند به داخل راه یابند.

سایر حوادث

این یک حادثه دیگری از کنفرانس مطبوعاتی اعلام نشده در خانه دکتر سنجابی است که روز پنجشنبه

12 ژانویه (در جای دیگر گزارش شده است) صورت گرفته است. در ارتباط با این امر از روزنامه نگاران

داخلی و خارجی دعوت شده بود که در مراسم اعلام تشکیل کمیته حقوق بشر ایران حاضر شوند و چندین

نفر آمده بودند که از جمله خبرنگاری از اطلاعات بود. شخص اخیر، به سایر حاضرین گفت که او به عنوان

یک فرد نیامده، بلکه به مأموریت از جانب روزنامه خود آمده است (اظهار نظر: اطلاعات همان

روزنامه ای است که مقاله ای که طی آن خمینی رهبر مذهبی تبعید شده مورد حمله قرار گرفته بود در آن

چاپ شده بود و به عنوان عکس العمل نسبت به چاپ این مقاله تظاهرات خونینی در قم رخ داد). معذالک

درباره این اجتماع یا نامه ای که به والدهایم نوشته و توزیع شده بود مطلبی در مطبوعات منعکس نشد.

مقدم گله کرد از این که کمیته حقوق بشر ایران که تحت ریاست شاهدخت اشرف وجود دارد، یک پدیده

غیر طبیعی است. زیرا دفاع از حقوق بشر را به یک شاهدخت واگذار کرد. حقوق بشر به خاندان سلطنتی

ص: 199

ارتباطی ندارد، بلکه از آن مردم عادی است. مقدم با ادعای (ناراضیان درباره اینکه تلفات تظاهرات قم به

70 نفر یا بیشتر در مقابل روایت رسمی 5 یا 6 نفر) رسیده است آشنا بود. او تمایل داشت از اینکه باور کند

که رقم اخیر صحیح است هر چند او از یک چیز اطمینان داشت و آن اینکه یک پزشک که با او آشنا بود

چهارده گواهی فوت صادر کرده بود.

جزییات درباره سازمان ناراضیان

مقدم اطلاعاتی درباره انواعی از سازمانهایی که در اعتراض به رژیم کنونی فعالیت دارند فراهم کرد.

چندین سازمان در کنفرانس مطبوعاتی حقوق بشر دکتر سنجابی در تاریخ 12 ژانویه نماینده داشتند، دکتر

سنجابی همچنین یک گروه سی نفری از خود تحت رهبری دارد بغیر از این گروه (که نام آن چیزی مانند

«نهضت برای آزادی و غیره» است) یک گروه سی نفری دیگر مرکب از ناراضیان برجسته وجود دارد که

یک گروه مرکزی هفت نفری که در واقع جبهه ملی جدید است، انتخاب کرده اند. مقدم مانند بازرگان،

سنجابی، سمیعی، سنگ آبادی، زنجانی و یک نفر دیگر که نام او را من فراموش کرده ام یکی از آنهاست. او

توضیح داد که بعضی از این افراد نماینده احزاب هستند (حزب ایرانیان و غیره) و بعضی دیگر عبارتند از

شخصیتهای برجسته. اینها با مجموعه ای از افراد جبهه ملی که اخیرا توسط فروهر سرهم بندی شده است

فرق دارند، در حالی که یکی از آنها یک رهبر روحانی است این گروه اساسا ارتباطی با روحانیون مخالف

رژیم مانند آنهایی که تظاهرات قم را به وجود آوردند، ندارند. مقدم افزود که حقوقدانان تحت رهبری

متین دفتری که به طور جداگانه گزارش شده است، متشکل شده اند.

هدفها و جهت گرایی

مقدم در حالی که هر گونه ارتباط مستقیمی را با تروریستها انکار می کرد، تأکید کرد که او به خوبی

درک می کند که چرا جوانان باید در عکس العمل خود نسبت به رژیم به تروریسم متوسل شوند، این نکته را

از چندین زاویه از جمله خشونت پلیس و اعمال شکنجه مورد بحث قرار داد. او به عنوان یک نمونه بارز

داستان دختر چهارده ساله ای را تعریف کرد که حدود سه سال قبل هنگامی که مقاله ای علیه شاه و انقلاب

سفید در یک کلاس انشاء نوشته بود و به وسیله معلمش لو رفته بود، بازداشت شده است. برادر او (که

ظاهرا یک تروریست بوده است) قبلاً به وسیله پلیس امنیتی به قتل رسیده بود. پلیس در حالی که

می کوشید برادر او را دستگیر کند پدر و مادر و آنگاه برادر دیگر و خواهر دیگر را دستگیر کرده بود. یک

خواهر بزرگتر دیگر نیز در زندان وضع حمل کرده بود. مقدم با این مادر ملاقات کرد و اعتقاد داشت که

داستان حقیقت دارد. او می توانست وضع دختر چهارده ساله را درک کند و معتقد بود که زندانی کردن او

کار غیر انسانی بوده است.

مقدم گفت علاوه بر این تا یک هفته قبل خود او معتقد بود که شکنجه متوقف شده است، ولی تنها چند

روز قبل او درباره ماجرای دو جوانی که در زندان بوده اند و تحت شکنجه قرار گرفته اند کسب اطلاع کرد.

وقتی که من پرسیدم که آیا آنها تروریستهای مظنون بوده اند یا خیر او جواب مستقیم نداد، او گفت می تواند

اسامی این دو نفر را به من بدهد ولی شاید قبل از این که من محل را ترک کنم فراموش کرد.

مقدم همانطوری که من انتظار داشتم درباره هدفهای ویژه خود فراتر از «آزادی» رویه مبهمی داشت