گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد هشتم
عالی، تیراندازی ماهر و شکارچی قابلی است.






اظهارنظرها:

به عنوان فرماندهی کل ژاندارمری، او شاه را به دفعات مکرر ملاقات می کرد و کاملاً آگاه به امور

مربوط به گارد محسوب می گردید. با وجود این، گزارش شده بود که زیاد با محیط دربار جور نشده است.

به عنوان یک سرباز و افسری وفادار، کمتر به ایفای نقش یک درباری علاقمند بود و بیشتر سعی در ساختن

لشگر خود به صورت یک سازمان نظامی قادر به انجام وظائف محوله، داشته است.

اویسی باهوش، با حافظه و فکری صحیح و سریع است. او به توصیه ها و مشاوره های سازنده با رغبت

کامل پاسخ می دهد. او خواهان تکامل و بهسازی و در برخورد با همکارانش قاطع است. او همواره مورد

احترام پرسنل از تمام درجات بوده است. او همچنین احساس قوی از عقاید و اصول دمکراتیک از خود

نشان می دهد. او در موضوعات سیاسی تمایل بخصوص نشان نداده است. تمام اطلاعات نشان می دهند

که او از این که سرباز خوبی باشد، خشنود است. افسران ارتش ایالات متحده او را یکی از برجسته ترین

تیمسارهای ایرانی می دانند که قادر است هر شغلی را در سطح نیروهای مسلح شاهنشاهی ایران به عهده

بگیرد. او طرفدار غرب و نسبت به ایالات متحده صمیمی است. عقیده بر این است که وی کاملاً به شاه

وفادار است. تماس های رسمی ایالات متحده با اویسی همواره کاملاً خشنودکننده بوده است.

اویسی در سال 59 1958 از ایالات متحده بازدید کرده است.

اویسی، غلامعلی 4

سرّی غیرقابل رؤیت برای بیگانگان

غلامعلی اویسی فرماندهی کل، نیروهای زمینی شاهنشاهی ایران

در 19 نوامبر 1972، ارتشبد غلامعلی اویسی که از سال 1965 فرماندهی کل ژاندارمری شاهنشاهی

ایران را به عهده داشت، به فرماندهی کل نیروهای زمینی شاهنشاهی ایران برگزیده شد. اویسی از روابط

بسیار نزدیک با شاه برخوردار است.

یک سال قبل شایعاتی مبنی بر تعویض اویسی از فرماندهی ژاندارمری وجود داشته است، ولی اکثر

آنها پیش بینی می کردند که بازنشسته می شود. انتصاب مجدد وی به عنوان فرماندهی نیروهای زمینی

کاملاً غافلگیرکننده بود. اویسی در مدرنیزه کردن و سازماندهی ژاندارمری کاری بسیار عالی انجام داد،

ولی انجام همان کار در نیروهای زمینی که سه برابر ژاندارمری است، آزمایش واقعی از قابلیت های وی

خواهد بود. وی افسری است که تکنیک های فرماندهی مدرن را می داند و بالاخص در مورد آموزش و

تجدید نیرو علاقمند است.

اویسی متمایل به غرب و نسبت به ایالات متحده صمیمی است. او با مشاورین نظامی ایالات متحده

خوب همکاری کرده و به پیشنهادات و توصیه های آنها با رغبت پاسخ داده و اغلب انتقادات سازنده را

پذیرفته است. او در زمان لازم بسرعت تصمیم صحیح را اتخاذ می نماید. افسران ارتش ایالات متحده

اویسی را یکی از برجسته ترین تیمساران در نیروهای مسلح ایران می دانند.

ص: 402

زندگی قبلی و مراحل خدمتی:

غلامعلی اویسی در سال 1918 در قم متولد شد. او عضوی از یک خانواده پر جمعیت با تعداد زیادی

برادر است، که بسیاری از آنان در خدمت دولت در مشاغل مختلف هستند. اویسی در سال 1936 از

دبیرستان نظام تهران و در سال 1938 از دانشکده افسری ایران به عنوان ستوان دوم پیاده، فارغ التحصیل

گردید. (شاه در همان زمان دانشکده را می گذراند) از سال 1938 تا 1950 اویسی در مشاغل فرمانده

دسته در لشگر یکم (39 1938)، به جای فرمانده گروهان در لشگر ششم (40 1939)، فرمانده

گروهان در لشگر دوم (43 1940)، جانشین فرمانده هنگ دژبان و فرمانده مدرسه افسران، لشگر دوم،

خدمت کرده است. در سال 1950 اویسی اولین شغل ستادی خود را ابتدا به عنوان رئیس بازرسی دژبان و

سپس به عنوان رئیس رکن 4 (لجستیک) اداره دژبان به دست آورد. پس از گذراندن دانشکده فرماندهی و

ستاد در تهران در سال 1952، او فرماندهی گردان 52 هنگ دژبان را به عهده گرفت. پس از آن فرماندهی

گردان های شانزدهم و سوم را داشت. در سال 1954 به درجه سرهنگی رسید و به عنوان عضو دادگاه ویژه

محاکمه افسران توده ای (کمونیست) خدمت کرد.

ترقی مدارج اویسی، از زمانی که در سال 1955 به ریاست ستاد گارد منصوب شد، شتاب قابل

ملاحظه ای یافت. در سال 1958 به درجه سرتیپی ارتقاء یافت. در همان سال برای آموزش پیشرفته به

فورث مایر، ویرجینیا رفت و دانشکده فرماندهی و ستاد را در فورث لیون ورث، کانزاس گذراند. در سال

1960 به ایران بازگشت و به فرماندهی لشگر گارد شاهنشاهی برگزیده شد. شغلی که تا سال 1965 ادامه

داد. او لشگر را از یک سازمان ابتدایی تشریفاتی به یک نیروی آموزش دیده و آماده رزم در سطح بالا

تبدیل نمود. نشانه ای از اینکه اویسی حمایت شاه را حاصل نموده است، این بود که در سال 1961 به عنوان

آجودان مخصوص شاه برگزیده شد. در سال 1962 به درجه سرلشگری ارتقاء یافت. در سپتامبر 1965

به درجه سپهبدی رسید و یک ماه بعد به فرماندهی کل ژاندارمری برگزیده شد. در سال 1966 او در زمره

کمیته عالی اطلاعات درآمد. اویسی در ژوئن سال 1969 به درجه ارتشبدی ارتقاء یافت.

علاوه بر آموزش در ایالات متحده در سال 1958، اویسی در سال 1971 برای معالجه همسرش که

مبتلا به LEUKEMIA بود، به این کشور آمد. در همین احوال همسرش در آمریکا فوت نمود.

اطلاعات شخصی:

اویسی یک افسر وفادار، باهوش، سخت کوش و متواضع است. اویسی دارای حافظه ای قوی و

سریع الانتقال است، خوش برخورد و آرام و متین می باشد و در برخورد با همکارانش قاطع و در اجرای

وظایف خواهان تکامل و بهسازی است، در برخورد با زیردستانش، عقاید و اصول دمکراتیک منشانه ای

از خود نشان می دهد. تیمسار دارای 5 فوت و 7 اینچ قد، لاغر اندام و از نظر فیزیکی سالم است. او

سوارکاری عالی و شکارچی ماهری است. تیراندازی با تجربه است که اغلب در مسابقات تیراندازی با

تفنگ شرکت می کند. او به طور عالی انگلیسی و به روانی فرانسوی صحبت می کند. اویسی دو پسر دارد،

محمدرضا و علی رضا و یک دختر، فرشته، که با فریدون امیر اصلانی در فوریه 1973 ازدواج نمود.

28 سپتامبر 1973 6/7/52

ص: 403

اویسی، غلامعلی 5

خیلی محرمانه تاریخ: 11 فوریه 1975 22/11/54

از: وزارت دفاع، واشنگتن به: دفتر وابسته دفاعی ایالات متحده، تهران، ایران

موضوع: پیشنهاد بازدید از ایالات متحده توسط ارتشبد غلامعلی اویسی

فرماندهی کل نیروهای زمینی شاهنشاهی ایران

1 (خیلی محرمانه غیرقابل رؤیت برای بیگانگان) اظهارنظر شما و سفیر ایالات متحده در مورد

بررسی انجام دعوت از ارتشبد اویسی جهت بازدید از ایالات متحده برای مدتی حدود 10 روز در زمانی

بین 10 تا 19 ژوئن 1975 مورد نیاز است.

2 (خیلی محرمانه غیرقابل رؤیت برای بیگانگان) هرگونه نظریات اضافی توسط هیئت بررسی

مسائل کشوری راجع به مطلوب بودن و امکان پذیری اعطای مدال لیاقت، درجه فرمانده به ارتشبد اویسی

نیز مورد نیاز است. پیشنهادات باید به نحوی صورت گیرند که هیچ کس را درگیر در اقداماتی نکند که

امکان داشته باشد دولت ایالات متحده را تا انجام آخرین مراحل ارسال دعوت نامه، در وضعیت

ناخوشایندی قرار دهد. در حال حاضر از این دعوت نامه نباید با هیچ یک از ایرانیان صحبت شود.

3 (خیلی محرمانه غیرقابل رؤیت برای بیگانگان) یک بار دیگر FOL جهت اطلاع شما تکرار

می شود:

الف دعوت از شخصی اصلی، همسر و دو نفر از افسران ستاد بر حسب انتخاب خودش است.

ب بایستی از دولت ایران خواسته شود که وسیله مسافرت رفت و برگشت گروه را تأمین نماید.

استفاده از هواپیماهای ایالات متحده مجاز نیست و خدماتی ارائه نخواهد شد.

ج کلیه مخارج اصلی (غذاها، هزینه هتل، میهمانی های رسمی و غیره) توسط وزارت دفاع پرداخت

خواهد شد.

د افسر همراه ایالات متحده، گروه را در فرودگاه ورودی ملاقات خواهد نمود و در تمام مدت گردش

همراه آنها خواهد بود.

4 (خیلی محرمانه غیرقابل رؤیت برای بیگانگان) ما مایلیم یک دعوت دیگر ASAP را نیز به عمل

آوریم. بنابراین علاقمندیم نظریات شما را راجع به امکانات برنامه ریزی بازدید و تاریخ آن 19 فوریه 75

داشته باشیم. باتوجه به دو بازدید قبلی ارتشبد اویسی، امید می رود که این محدوده زمانی بیشتر قابل قبول

باشد.

5 (بدون طبقه بندی) این پیام نباید به بیگانگان ارائه شود.

اویسی، غلامعلی 6

اطلاعات بیوگرافیک ارتشبد اویسی خیلی محرمانه

اویسی، دوست شخصی و دیرینه شاه، یکی از مورد اعتمادترین فرماندهان نظامی او است. افسران

مستشاری در بیشتر توصیف های خود به طور مکرر او را «کاملاً وفادار» توصیف می نمایند. من همچنین

راجع به وی از مشاورین ایالات متحده شنیده ام که او را به عنوان فردی کاملاً تابع قانون و شدیدا منضبط

توصیف می کنند. افسران ارشد آمریکایی معمولاً روابطی نزدیک یا صمیمانه با اویسی ندارند. او به گونه ای

ص: 404

در تماس های شخصی و خصوصی سرد است. اویسی علاقه بسیاری دارد که نیروی زمینی را روی پای

خود نگهدارد و بدون کمک و پشتیبانی ایالات متحده در حد ممکن آن را گسترش دهد. یکی از اقوام

اویسی در یکی از رسوایی های اخیر نیروی زمینی درگیر بوده است. به هر حال، من هرگز اتهامی برعلیه

شخص وی نشنیده ام. بخش سیاسی: ه پرشت 18 اوت 1976 27/5/55

اویسی، غلامعلی 7

خیلی محرمانه غیرقابل رؤیت برای بیگانگان

غلامعلی اویسی فرماندهی کل نیروهای زمینی شاهنشاهی ایران، فرمانده حکومت نظامی

در 8 سپتامبر 1978، بعد از یک راهپیمایی 100000 نفره و تظاهرات در تهران، دولت شریف امامی

(نخست وزیر) اعلام نمود در آن شهر و 11 شهر دیگر حکومت نظامی برقرار خواهد شد. ارتشبد غلامعلی

اویسی، فرماندهی کل (ن. ز. ش. ایران)، به فرماندهی حکومت نظامی برگزیده شد. در این مقام او مسئول

برقراری نظم و اعمال منع عبور و مرور از 9 شب تا 5 صبح شده بود که تقریبا کاری غیرممکن بود. در 6

نوامبر پس از اینکه دولت شریف امامی سقوط کرد و ارتشبد غلامرضا ازهاری نخست وزیر شد، ارتشبد

اویسی مسئول وزارت کار و امور اجتماعی گردید ولی به وی عنوان وزیر داده نشد. به هر حال، در 11

نوامبر یک وزیر کار منصوب گردید، و اویسی توانست توجه خود را بر سایر مسئولیت هایش متمرکز

سازد. اویسی که تا سال 1972 فرماندهی کل ژاندارمری شاهنشاهی ایران را به عهده داشت، از ارتباط

بسیار نزدیکی با شاه برخوردار است. او باهوش، قوی و فرماندهی مورد احترام است و تکنیک های مدرن

فرماندهان را درک می کند و بالاخص به تجدید نیرو و آموزش اهمیت زیادی می دهد. او کارهای گروهی

را اداره می کند و به وضوح از خودنمایی و تبلیغ برای خود اکراه دارد.

تیمسار متمایل به غرب و نسبت به ایالات متحده صمیمی است. او با مشاوران نظامی آمریکایی خیلی

خوب همکاری نموده و به توصیه ها و پیشنهادات آنها با رغبت پاسخ داده و اغلب انتقادات سازنده را

پذیرفته است. او در زمان لازم بسرعت تصمیم صحیح را اتخاذ می نماید. افسران ارتش ایالات متحده،

اویسی را یکی از برجسته ترین تیمساران در نیروهای مسلح ایران می دانند.

مراحل خدمتی:

غلامعلی اویسی در شهر مقدس قم، ایران در 1918 متولد شد. در سال 1938 از دانشکده افسری ایران

فارغ التحصیل شد. و در آنجا همکلاسی شاه بود. از سال 1938 تا 1950 اویسی با موفقیت به عنوان

فرمانده دسته و جانشین فرمانده گروهان در لشگر ششم (41 1939) و فرمانده گروهان در لشگر دوم

(43 1941) و جانشین فرماندهی هنگ دژبان (44 1943) و فرماندهی مدرسه افسران لشگر دوم (50

1944) خدمت نمود. در سال 1950 اویسی اولین شغل ستادی خود را ابتدا به عنوان ریاست بازرسی

دژبان و سپس به عنوان ریاست رکن 4 (لجستیک) اداره دژبان به عهده گرفت. پس از گذراندن دوره

دانشکده فرماندهی و ستاد عمومی در تهران در سال 1952، او فرماندهی گردان 52 از هنگ دژبان را

به عهده گرفت. پس از آن فرماندهی هنگ های 16 و سوم را داشت.

در اوایل دهه 1950 اویسی در یک دادگاه ویژه نظامی برای محاکمه افسران توده ای (کمونیست) که در

ص: 405

سال 1953 قصد سرنگونی شاه را داشتند، شرکت نمود. پس از آن مراحل شغلی و خدمتی او بسرعت رو به

ترقی نهاد. در سال 1955 او رئیس ستاد لشگر گارد شد و در سال 1958 به درجه سرتیپی ارتقاء یافت. در

همان سال به ایالات متحده آمد و آموزش های پیشرفته را در فورث مایر، ویرجینیا و دانشکده فرماندهی

و ستاد عمومی را در فورث لیون ورث، کانزاس گذراند.

در سال 1960 پس از بازگشت به ایران، اویسی تا فرماندهی کل لشگر گارد ارتقاء یافت که تا سال

1965 در همان محل خدمت نمود. او این لشگر را از یک سازمان تشریفاتی ابتدایی به یک لشگر آموزش

دیده در حد بالا و با آمادگی رزمی کامل در سال 1961 تبدیل نمود، در همان سال آجودان مخصوص شاه

شد. در سال 1962 به درجه سرلشگری رسید و در سال 1965 به درجه سپهبدی. او در سال 1972

فرماندهی کل ژاندارمری «ش. ا.» را به عهده گرفت که مسئول امنیت مناطق غیر شهری ایران است. در

مدت هفت سال خدمت در ژاندارمری اویسی کار شایسته ای در جهت گسترش و مدرنیزه کردن آن انجام

داد. او شهرتی در سخت کوشی، سرپرستی خشک و بازخواست کننده و یک افسر قابل اعتماد بدست آورد.

(در سال 1969 به درجه ارتشبدی رسید.)

اطلاعات شخصی :

اویسی دارای حافظه ای قوی و سریع الانتقال است، خوش برخورد و آرام و متین می باشد. در موارد

نظامی خوب تحصیل نموده و اطلاعات خوبی دارد. مشهور است به این که از آنچه تحت فرماندهیش

می گذرد، به خوبی آگاه است. او قدری خودپسند است، ولی ادب وی کم و بیش آن را می پوشاند. اویسی

نسبت به سایر افسران و هم درجه هایش در حد قابل توجهی دیندارتر و مسلمان تر است. او وقت ناهار را

برای نماز خواندن صرف می کند و قوانین حلال و حرام غذایی را اجرا می نماید. با جثه ای کوچک و از نظر

فیزیکی سالم، تیمسار اسب سواری قابل و شکارچی ماهری است. یک تیرانداز با تجربه است و اغلب در

مسابقات تیراندازی شرکت می کند. او انگلیسی را عالی و فرانسه را به روانی صحبت می کند.

همسر اول اویسی در سال 1971 فوت نمود. همسر دوم وی شراره سرمد، یک زن جوان باهوش و

دلربا است. پدر وی سرلشگر مصطفی سرمد، در سال 1974 به علت سوءاستفاده و فساد بازنشسته شد.

اویسی دارای دو پسر، محمدرضا و علی رضا و یک دختر، فرشته، از همسر اول خود است، و یک پسر از

همسر دوم دارد. او دارای برادران متعددی است که اکثر آنها برای دولت کار می کنند.

15 نوامبر 1978 24/8/57


محمد باهری

ص: 406

باهری، محمد 1

محمد باهری، معاون نخست وزیر سرّی غیرقابل رؤیت برای بیگانگان

سوابق: باهری از یک خانواده متوسط است. او حدود چهل و پنج سال قبل در شیراز متولد شد. مدرسه

ابتدایی و متوسطه را در شیراز به پایان رساند، و از دانشکده حقوق دانشگاه تهران فارغ التحصیل شد.

متعاقبا در پاریس به تحصیل ادامه داد و از دانشگاه سوربن دکترای حقوق گرفت. پس از بازگشت به ایران،

او به وکالت پرداخت و با حمایت علم استاد دانشگاه شد.

شخصیت: باهری بسیار جاه طلب است و به عنوان فرصت طلبی ریاکار شناخته شده است. او نسبتا

سخنران خوبی است.

فعالیت های سیاسی: فعالیت های سیاسی باهری بلافاصله پس از فارغ التحصیل شدن از دانشگاه تهران

آغاز گشت. پس از فعالیت های کمی در شیراز، وی همراه با افراد مشکوکی نظیر رسول پرویزی و

JALAFAابطحی، همگی دوستان نزدیک و اعضای حزب معروف توده (کمونیست)، به حزب توده ایران

پیوست و مدارج ترقی را در آن پیمود. کمی پس از آن، با کمک پرویزی و سایرین باهری خزانه دار حزب

توده شاخه شیراز شد.

در مدت سرکوبی حزب توده در سال 1946، او اموال توده را ضبط و کنترل نمود و حدود 500000

ریال (حدود 4000 دلار) آن را به شخصی به نام بهبهانی (با خانواده روحانی بهبهانی مشهور ربطی ندارد)

سپرد. با بهره حاصله از این پول، باهری به اروپا رفت و تحصیلات خود را به پایان رساند.

گفته می شود که در مدت فعالیت باهری و پرویزی در حزب توده، آنها دوستان نزدیک پدر زن علم

بوده اند. پس از بازگشت به ایران، باهری ارتباطات نزدیکی با علم برقرار نمود و از آن زمان تاکنون به وی

نزدیک بوده است. باهری نقش فعالی در تشکیل حزب مردم داشت و مدتی مسائل کارگری حزب را انجام

می داد. به علت شخصیت بسیار خودخواه و علی رغم حمایت علم، باهری گروه مخالفی در حزب برای

خود ایجاد نموده است.

پرویزی و باهری در حزب مردم همچنان به صورت چپی عمل می کنند و خود را جناح چپ حزب

می دادنند. در خلال اولین انتخابات مجلس بیستم، باهری کاندید ناموفقی از حزب مردم تهران بود.

همچنین باهری از کسانی بود که پس از استعفای علم از رهبری حزب، حزب را ترک نمود.

باهری، محمد 2

خیلی محرمانه

زمان و مکان: 13 اوت 1963 22/5/42، دفتر وزیر دادگستری

صورت مذاکرات شرکت کنندگان: وزیر دادگستری، باهری سرگرد جان جی، لاورین، رئیس بخش

حقوقی مستشاری نظامی آقای جان. ا. آرمیتاژ آقای مهرجان (اسم اول نامعلوم)، مترجم محلی بخش

حقوقی

سابقه :

در ملاقات روز 11 اوت، نخست وزیر، سفیر را از یک تصمیم در سطح کابینه مبنی بر این که تقبل

معافیت دیپلماتیک طبق مفاد قرارداد دو جانبه کمک های ایالات متحده (USAID) برای پرسنل نظامی

ص: 407

USAIDغیرعملی است، مطلع نمود. نخست وزیر به حساسیت ایرانیان در قبال قراردادهای بین المللی که

«کاپیتولاسیون» را اعمال می کنند، اشاره نمود و گفت: از چنین قراردادی نمی توان به طور موفقیت آمیز در

مجلس دفاع کرد. با وجود این، نخست وزیر گفت که دولت ایران آماده است تا قراردادی را با مواد کلی در

مورد نحوه برخورد با تخلفات جنایی پرسنل نظامی در ایران، مورد مذاکره قرار دهد.

جمله بندی بایستی کلی باشد تا در صورتی که مورد حمله عمومی قرار گرفت، بشود از آن دفاع کرد،

ولی قرارداد دقیق تر را می توان به نوعی با وزارت دادگستری منعقد نمود. بدین منظور نخست وزیر به وزیر

دادگستری ایران دستور داد با نماینده سفارت در ساعت 11 روز 13 اوت ملاقات نماید. این یادداشت

مفاد مذکور در این جلسه را در بردارد.

من سابقه مسئله وضعیت قضایی پرسنل نظامی ایالات متحده در ایران را برای وزیر توضیح دادم:

براساس دستورالعمل های دولت ایالات متحده، سفارت از مدتی قبل سعی کرده است به توافقنامه ای در

مورد وضعیت پرسنل نظامی خود دست یابد. یکی از مواردی که شدیدا مورد توجه کنگره است، عدم

وجود چنین قراردادی می باشد و همه ساله در آنجا (کنگره) فریادها هم در مورد قراردادهای وضعیت

نیروها و هم در مورد میزان علاقمندی و اهمیت دادن به برنامه های کمک های نظامی بلند است. وزارت

دفاع دولت ایالات متحده در این نگرانی با کنگره شریک هستند و بخصوص آگاهند از این که قراردادهای

وضعیت نیروها برای همه کشورهایی که مستشاران نظامی در آنها مستقر هستند، به استثنای عربستان

سعودی و ایران، وجود دارد. من سپس به آگاهی و ارزیابی سفیر از تصمیم کابینه اشاره نمودم و گفتم که

علاقمندیم روشن شود که چه نوع قرارداد یا قراردادهایی را دولت ایران برای متعهد شدن، آماده نموده

است. در این لحظه و در انتهای جلسه مشخص نمودم که شخصا مقام تصمیم گیرنده از سوی دولت ایالات

متحده برای هرگونه قراردادی نیستم و فقط برای روشن شدن مسئله مورد مذاکره، در وزارتخانه هستم.

وزیر آگاهی خود از تصمیم کابینه را اظهار داشت و گفت آماده است تا برای روشن شدن موضوع

همکاری نماید. من به قرارداد با پاکستان در مورد وضعیت نیروها اشاره نمودم، با ذکر این مطلب که بخش

قضایی شامل دو قسمت است. قسمت اول به مواردی مربوط می شود که قضاوت در مورد آنها، باید به

ایالات متحده ارجاع داده شود. قسمت دوم مربوط به محاکمات در مواردی است که پاکستان حق قضاوت

را در اختیار دارد. بعضی از مواد قسمت دوم به مشکلات دادرسی که اکنون در ایران با آن مواجه هستند،

مربوط می شود و بنابراین قرارداد با پاکستان ممکن است بتواند تا حدی در صحبت های ما مورد استفاده

قرار گیرد. سپس من مسئله بازداشت و حفظ متهم را تذکر دادم و اشاره به مواردی نمودم که متهم هفته ها و

حتی ماهها بدون صدور قرار در زندان می ماند. من در این رابطه به مواد قرارداد ایالات متحده پاکستان

اشاره کردم که بازداشت و زندانی کردن متهم به ایالات متحده واگذار گردیده است و ایالات متحده متهم را

برای بازپرسی و دادگاه در اختیار مقامات محلی قرار می دهد. از وزیر پرسیدم آیا دولت ایران می تواند

چنین شرایط یا تصریحی را بپذیرد.

وزیر روش های قضایی ایران را با تفضیلاتی توضیح داد. او پیشنهاد کرد که چنین شرطی (بازداشت

متهم توسط آمریکا م) ممکن است برای دوران پس از بازجویی قابل قبول باشد، ولی در طول بازجویی

متهم باید «به طور انفرادی» نگهداری شود. او گفت که زمان بازجویی معمولاً بیش از 24 ساعت نیست،

ولی ممکن است تا سه روز هم به طول انجامد. من مشخص کردم که مسئله زندانی کردن بدون مشورت با

ص: 408

وکیل مدافع و قرار اتهام یکی از موارد اصلی مورد توجه دولت ایالات متحده و کنگره است و پرسیدم (1)

آیا متهم می تواند اجازه داشته باشد تا با یکی از نمایندگان قسمت سرگرد لاورین در این مدت تماس

بگیرد، و (2) آیا وزیر آمادگی دارد که تضمین کند زمان «زندانی شدن انفرادی» به منظور بازجویی 24

ساعت بیشتر نشود؟ وزیر با هر سؤال موافقت کرد، ولی اظهار داشت که به عقیده وی بایستی روی هر دو

موضوع کار شود. من بطور ویژه به فرضیه خودمان اشاره کردم که مسئله زندانی شدن متهم نباید با صدور

قرار بازداشت تداخل پیدا کند، زیرا دولت ایالات متحده مسئولیت تحویل دادن متهم را به عهده می گیرد و

در این زمینه به نظر نمی رسد که وزیر مشکلی داشته باشد.

سپس ما در مورد تأخیرهای قبل از تشکیل دادگاه (محاکمه) و محاکم کیفری مذاکره کردیم. پرسیدم

آیا وزارت می تواند تشکیل دادگاه و صدور حکم در مورد یک متهم را در محدوده زمانی سه ماهه انجام

دهد، و یا مواد قرارداد با پاکستان که در آن تأیید شده است که اجرای رأی دادگاه لازم نیست در ایران

باشد، قابل قبول خواهد بود. وزیر اظهار داشت در نظر دارد روند قضایی در ایران را تسریع نماید، ولی از

تعیین یک زمان ثابت و قطعی برای برگزاری دادگاه خودداری نمود. او همچنین فکر می کرد که

توافقنامه ای در مورد پیگرد در خارج، نیاز به تبصره ای در قانون ایران دارد. او تأکید نمود که آماده است در

هر موردی از طریق دفتر دادستانی کل به دادگاه توصیه نماید که روندهای تشکیل دادگاه را سریعتر انجام

دهند.

من در مورد مشکل آیین های دادرسی و محاکمه ای که در آن برای متهم امکان دسترسی به مترجم

وجود نداشته باشد، صحبت کردم و پرسیدم اگر ممکن باشد موافقت شود که متهم یک مترجم با نظر

خودش انتخاب نماید. وزیر گفت این کار را می توان بدین شکل انجام داد که مترجمی از مستشاری با تأیید

دادستانی تعیین شود تا بتواند همراه با هر متهمی از پرسنل مستشاری در دادگاه شرکت نماید.

من گفتم که یک نقطه متمرکز در وزارت دادگستری باید وجود داشته باشد که قسمت حقوقی مستشاری با

سفارت بتواند برای کسب مقررات قراردادهایی که اجرا می شوند، به آنجا رجوع کند و یا کمک هایی در

کسب و تسهیل روش های حقیقی محاکمه تهیه ببیند. وزیر موافقت نمود که دفتر دادستانی کل بهترین محل

برای این منظور خواهد بود و او آماده است که به این اداره دستور دهد. در این مورد اقدام نمایند.

به دعوت وزیر، آقای GHAT، یکی از قضات دادگاه کیفری تهران که اکنون رئیس کارگزینی وزارت

دادگستری است، به گروه ما اضافه شد. وزیر تأکید نمود که آماده است «تا حد ممکن برای وی»، هرکاری

برای حصول یک قرارداد مناسب انجام دهد. او گفت به زودی یک گردهمایی از اعضای وزارتخانه تشکیل

می شود تا پاسخ سؤالاتی را که مطرح شده است، تهیه نمایند و براساس تصمیمات آن جلسه، آقای GHAT

با من تماس خواهد گرفت.

آقای وزیر پرسید چرا مسئله به سادگی به این صورت حل نمی شود که پرسنل نظامی در فهرست افراد

دیپلماتیک منظور شوند. من گفتم که این مسئله از طرف ما هم تقریبا به دولت ایران پیشنهاد شد، ولی درک

ما این است که برای دولت ایران قابل قبول نیست.

من یک نسخه از قرارداد ایالات متحده پاکستان را با تغییرات لازم در موارد مناسب، به آقای وزیر

دادم و مجددا تأکید کردم که این یک پیشنهاد رسمی نیست و این که این صحبت ها جهت پیدا کردن و کشف

امکانات مختلف بدون هیچ گونه نظریه رسمی از جانب دولت ایالات متحده صورت گرفته است.

ص: 409

باهری، محمد 3

محمد باهری، وزیر دادگستری و معاون نخست وزیر سابق، دوست قدیمی و همگام سیاسی

نخست وزیر است و علم را در تشکیل و اداره حزب مردم یاری می دهد. او در فرانسه تحصیل کرده و وکیل

و استاد دانشگاه تهران بوده است. در سال 46 1945 طبق گزارش، وی عضو حزب توده بوده است. در

اولین انتخابات مجلس بیستم او کاندیدای ناموفق حزب مردم از تهران بود. اولین فعالیت باهری به عنوان

وزیر، سازماندهی مجدد اداره حقوقی مناطق غیر شهری با هدف برقراری صلح و عدالت در همه روستاها

به منظور حل منازعات کشاورزی بود.

یکی از مقامات وزارتخانه به مأمور سفارت گفته است که احتمالاً باهری به بازی نمایشی دادگاههای

ضد فساد ادامه خواهد داد. در اولین مصاحبه مطبوعاتی خود، او منکر شد که تصمیم دارد وزارت

دادگستری را از هم بپاشد (آن گونه که راجع به او شایع شده بود)، ولی تأکید نمود که نیاز به قوانین واضح تر

و کارآتر وجود دارد. باهری احتمالاً نسبت به خوشبین بهتر خواهد بود، زیرا فقدان قدرت اجرایی او

(خوشبین)، وزارتخانه را تقریبا راکد کرده است (فلج کرده است).

اطلاعات بیوگرافی:

در 30 نوامبر 1966، به عنوان معاون نخست وزیر در امور اجتماعی وزارت دادگستری به شاه معرفی

شد.

دکتر محمد باهری در 1916 در شیراز متولد شد و در آنجا دبستان و دبیرستان را به پایان رساند. در

سال 1941 از دانشگاه تهران در رشته حقوق فوق لیسانس گرفت و در سال 1954 از سوربن دکترای

حقوق دریافت کرد. باهری، وکیل و استاد دانشگاه تهران بوده است، گزارش شده که در سالهای 46

1945 عضو حزب توده بوده است. یک دوست قدیمی و همکار نزدیک سیاسی علم است. باهری در

فعالیت های خود برای وکالت مجلس بیستم به عنوان کاندید حزب مردم از تهران، ناموفق بود. وقتی علم

نخست وزیر شد، باهری در 1962 معاون نخست وزیر و در 1963 وزیر دادگستری شد. او به زبان فرانسه

و انگلیسی صحبت می کند.

باهری، محمد 4

تاریخ: 12 اوت 1969 21/5/48 محرمانه

از: سفارت آمریکا، تهران 3191 به: وزارت خارجه، واشنگتن، با اولویت

1 معاون وزیر دربار، دکتر محمد باهری، برنامه ریزی نموده است که از 23 اوت به دیدن برادرش دکتر

جواد باهری (آدرس: سنچری درایو 3764، کامپیل، کالیفرنیا 95008، تلفن 3785745 408) برود. در

این برنامه، از 25 اوت یک معاینه پزشکی کامل، گنجانیده شده و در طی سه هفته وقت آزاد پس از آن،

درخواست کمک های تسهیلاتی برای برنامه روزانه در منطقه سانفرانسیسکو و سن خوزه شده است که از

حدود 28 اوت آغاز می شود. همچنین هماهنگی های محلی با برادرش که بتواند توصیه و رزرو و

تسهیلات پزشکی لازم برای یک معاینه پزشکی کامل بخصوص برای کاردیوواسکولار

(CARDIOVASCULAR) را در حدود 25 اوت فراهم آورد، کمک بسیاری خواهد بود.

ص: 410

2 باهری وزیر سابق دادگستری، استاد با سابقه حقوق در دانشگاه تهران، رهبر فعالیت های جوانان و

براساس شایعات، کاندیدای ریاست دانشگاه تهران است. به عنوان یک کمونیست سابق و مخالف شدید

کمونیست ها در دهه 40 شناخته شده است. دارای برنامه های فشرده در دو زمینه است: الف) اداره

دانشگاه با هماهنگی وسیع در سطح دولت و تکیه بر روشهای شناسایی ارزشها که وی با حمایت وزارت

دربار در ایران به خوبی از عهده آن برمی آید. ب) اداره دادگستری، تأکید خاص روی مدیریت زندان

(PENOLOGY) و جرم شناسی اجتماعی (CRIMINOLOGY). برنامه تفضیلی کامل به دنبال ارسال

خواهد شد.

3 برنامه مساعدت های آمریکا تسهیلاتی با اولویت بالا را برای باهری معرفی نماید و تعیین محل

کند. درخواست می شود در صورت ضرورت برای پوشش نسبی آژانس در سانفرانسیسکو در تبادل ارز

تسهیلاتی فراهم نمایید. انگلیسی باهری ضعیف است، ولی فرانسه را خیلی خوب می داند. خانم برادرش

که فرانسه را خوب می داند، به عنوان مترجم مجانی مایل است با وی باشد. RPT یا PERDIEM یا

مسافرت نیاز نیست. کنترل اسم و اطلاعات بیوگرافیک در حال تهیه هستند.

باهری، محمد 5

تاریخ: 14 اوت 1969 23/5/48 محرمانه

از: سفارت آمریکا، تهران 358 Aبه: وزارت امورخارجه، واشنگتن

موضوع: مسافرت دکتر محمد باهری به ایالات متحده

درخواست می شود برای باهری، معاون وزیر دربار و یک ایرانی برجسته، در طول 23 اوت الی 23

سپتامبر مساعدت های مؤثری فراهم شود. تذکر مختصر (شما م) تأیید می شود، اما برای اهمیت این

بازدیدکننده و اثر بالقوه ای که به عنوان یک بازدیدکننده بازگشته از آمریکا برجای می گذارد، تأکید

می کنیم. ایستگاه مایل است در صورت لزوم برای تأمین هزینه های برنامه ریزی، مساعدت مالی نسبی را

فراهم آورد، ولی درخواست (هزینه م) روزانه یا مسافرتی نمی شود.

دکتر محمد باهری، معاون وزیر دربار، وزیر سابق دادگستری، استاد حقوق در دانشگاه تهران و یکی از

ایرانیان سرشناس در زمینه فعالیت های جوانان، برای مدت حدود یک ماه از 23 اوت به دیدار برادرش در

کالیفرنیا خواهد رفت.

این نمایندگی یک درخواست رسمی از طرف دکتر باهری در مورد برنامه ریزی برای (مسافرت به م)

سانفرانسیسکو و سان خوزه در کالیفرنیا دریافت کرده است. در این فرصت هیئت نمایندگی خشنود

خواهد شد که با حداقل هزینه برای دولت آمریکا، سفر دکتر باهری را برنامه ریزی نماید، زیرا وی از جمله

افراد بانفوذ ایران محسوب می شود و نیز آموزش های فرانسوی وی سبب شده است که او نسبت به ایالات

متحده بی اطلاع باشد. شاید حقیقت مربوط به عضویت سابق وی در حزب کمونیسم و تغییر جهت های

مشهور وی در سالهای 1940 باشد که احتمالاً در نادیده انگاشتن واقعیت های آمریکا توسط وی تأثیر

گذاشته باشند. بنابراین هیئت نمایندگی دکتر باهری را برای کسب مساعدت های لازم در طول یک برنامه

سه هفته ای در ناحیه سانفرانسیسکو و سان خوزه معرفی می نماید.

هیئت نمایندگی ضمن اذعان این که وقت کم است، یادآور می شود که مسافرت دکتر باهری باتوجه به

ص: 411

اهمیت وی دارای بالاترین اولویت می باشد. اهمیت وی مربوط به حوزه ای است که وی در آن فعال است و

تأثیر بالقوه ای که یک تجربه خوب در ایالات متحده بر افراد رده بالای رژیم خواهد داشت. بنابراین

درخواست می کنیم، حتی به قیمت تعیین برنامه ای جهت تبادل ارزی برای هزینه های آژانس، تلاش

ویژه ای جهت برنامه ریزی سفر دکتر باهری صورت پذیرد با این حال خواستار هزینه سفر یا هزینه روزانه

نیستیم.

دکتر باهری در نظر دارد در اوایل بعدازظهر 22 اوت از طریق شرکت ایرفرانس به لوس آنجلس برود و

از آنجا مستقیما به سمت سان خوزه پرواز نماید. وی با برادرش دکتر جواد باهری زندگی خواهد کرد. دکتر

جواد باهری یک مهندس است و ساکن شماره 3764 سنچری درایو در (کامپیل) کالیفرنیا 95008

می باشد (تلفن 5745 378 408). وی مایل است یک برنامه چک آپ پزشکی دقیق را فراهم نماید که

از روز دوشنبه 25 اوت شروع می کند و شاید حدودا تا سه روز طول بکشد. وی معمولاً به دلیل ناراحتی

چربی خون، تحت رژیم غذایی شدید به سر می برد و از یک برنامه فعالیت فیزیکی سخت، منجمله

کوهنوردی روزانه، تبعیت می کند. (وی پرسید آیا در حیطه وظایف سفارت این مورد وجود دارد که بتواند

یک کلینیک مناسبی جهت انجام کلیه آزمایشهای لازم معرفی کند یا نه. در عین حالی که به وی اطمینان

داده شد که چنین کاری عملی نیست، اما در صورتی که قرار باشد برنامه ریزی زمانی هماهنگ شود، شاید

امکان داشته باشد که سازمان برنامه ریز محلی بتواند با هماهنگی برادرش تضمین نماید که ترتیبات

پزشکی مورد نظر صورت بگیرد.)

دکتر باهری حساب کرد که اگر شانس بیاورد، تا چهارشنبه 27 اوت آزمایشات پزشکی را به پایان

خواهد رساند و از روز 28 اوت آماده است تا برنامه روزانه خود را شروع کند. وی مشخص کرده که مایل

است هفته ای پنج روز به سختی کار کند و هر روز عصر به منزل برادرش در کامپیل باز گردد. وی یادآوری

نمود که همسر برادرش، که یک آمریکایی است، فرانسه را به روانی تکلم می کند (خود دکتر باهری در زبان

فرانسه مهارت دارد، ولی انگلیسی را ضعیف می داند) و داوطلب شده است تا در تمام طول این برنامه به

صورت مترجم همراه وی باشد.

دکتر باهری در ایران به عنوان یک کمونیست سابق که در سالهای 1940، حزب کمونیست را ترک

کرده و از آن به بعد ضد کمونیست سرسخت شده است کاملاً مشهور می باشد. وی هم اکنون معاون وزیر

دربار می باشد. وی وزیر دادگستری بود و برای مدتهای طولانی نقش یک فرد پیشرو و در زمینه مشکلات

جوانان ایران را داشته است. وی در حال حاضر رئیس سازمان شاهنشاهی در امور یاری و حفاظت از

دانش آموزان می باشد. وی استاد حقوق و متخصص جرم شناسی در دانشگاه تهران است. مرتبا در مورد

وی شایع می شود که یکی از کاندیداهای قوی برای تصدی سمت ریاست دانشگاه در آینده خواهد بود.

وزارت دربار در حال حاضر مشغول فعالیت در زمینه های مختلف و جدید می باشد که بعضی از آنها در

حوزه کاری دکتر باهری قرار دارد. به نظر می رسد این وزارتخانه وظایفی بیش از یک وزارتخانه دولتی

برای اهداف تحقیق و بازرسی برعهده می گیرد. بدین ترتیب اداره (دفتر) دکتر باهری در زمینه های

تحقیقات اجتماعی و ارتقاء حقوق بشر دست به کار خواهد شد و اینها در حقیقت مواردی است که دفتر

وی برای انجام آن صلاحیت ندارد. وی در موارد متعددی علاقه وزارتخانه خود را به رفع و رجوع مشکل

اعتبارنامه های دانشگاهی، به صورتی خاص بیان کرده است. ناظران آگاه معتقدند چنین کاری یک فاجعه

ص: 412

می باشد. پیشنهادات زیر در رابطه با برنامه (سفر وی م)، از تمایلات شخصی وی که برای کارمند CAO

بیان داشته، از تجزیه و تحلیل فعالیت های احتمالی آتی وی در ایران، و از مروری بر نقاط ضعف و قوت

طرح های دکتر باهری در رابطه با تحولات (توسعه) ایران، ناشی شده است. ما تردید داریم که مواجهه با

شیوه زندگی آمریکایی توسط برادر وی و همسر برادرش خانم دکتر باهری به خوبی و با موفقیت صورت

پذیرد. این پیشنهادات با هدف طراحی یک مسافرت مفید و سازنده برای دکتر باهری صورت می گیرد.

مسافرتی که نحوه مشارکت وی در تحولات ایران و به دنبال آن روابط ایران و آمریکا را شکل می دهد.

اولین زمینه ای که دکتر باهری نسبت به آن ابراز علاقه نموده است، مدیریت دانشگاه می باشد. بسیار

محتمل است که دکتر باهری که برای مدتها استاد حقوق بوده است، روزی رئیس دانشگاهی در ایران شود.

البته این احتمال و شاید این خطر وجود دارد که وی از اسلاف خود تبعیت نماید و کار اعتبارنامه های

دانشگاهی را به اداره فعلی خود بسپارد.

بنابراین پیشنهاد می شود در برنامه، دکتر باهری از کالج ایالتی سان خوزه که معرف یک مؤسسه

عمومی در کالیفرنیا است و دانشگاه استانفورد که معرف یک مؤسسه خصوصی است و دفتر ریاست برکلی

وابسته به سیستم (آموزشی م) کالیفرنیا بازدید نماید تا در آنجا با روش هماهنگی دانشگاههای مختلف

در ایالت که غالبا به عنوان MASTER- PLAN معروف است، آشنا شود. توصیه می شود که به دلیل نزدیکی

مکانی، تمرکز بیشتری بر کالج ایالتی سان خوزه وجود داشته باشد. بخصوص تأکید می شود که وی از اداره

محلی اعتبارنامه های شمال کالیفرنیا، در هر جایی که قرار دارد، بازدید نماید و در صورت امکان مجاز

باشد پیشرفت کاری یکی از اعتبارنامه ها را مشاهده کند یا حداقل دستورالعمل هایی که برای این کار مورد

استفاده قرار می گیرد را ارزیابی نماید. امیدواریم که دکتر باهری پیچیدگی های فرایند اعتبارنامه ها را آن

قدر درک نماید که طرح خود را برای استفاده از این سرویس حیاتی در ایران دنبال نکند. بایستی براین

حقیقت که ارزیابی اعتبارنامه های دانشگاهی توسط سازمانهای داوطلب صورت می گیرد و یک امر

مشاوره ای است و در هر حال یک وظیفه اداری نمی باشد، به صورت خاصی تأکید شود.

اگرچه در این موقع از سال کار مشکلی خواهد بود، ولی اگر دکتر باهری بتواند با نظام مدارس عمومی نیز

آشنا شود، مفید خواهد بود. هر چند دکتر باهری خواستار برنامه ای برای آشنایی با مدارس متوسطه

نیست، ولی بایستی در مورد مرتبه ای که یک دانشگاه معتبر در زمینه نظام آموزشی متوسطه قابل پیش بینی

به آن وابسته است، آگاهی پیدا کند.

نیاز دوم موردنظر در برنامه (سفر م) دکتر باهری از سوابق حقوقی وی ناشی شده است. وی به عنوان

یک استاد حقوق که در زمینه جرم شناسی و کیفرشناسی متخصص است به نظام اداری دادگستری در

ایالات متحده علاقمند می باشد. وی مایل است شاهد یک محاکمه حضوری، ترجیحا یک محاکمه جنایی

باشد. وی مایل است نظام کیفری ما را شاید از طریق بازدید از یک زندان، ارزیابی نماید. وی بسیار مشتاق

است نظام آموزشی (بازآموزی م) و روش استخلاص زندانیان را که خیلی عجیب می پندارد، کاملاً درک

نماید. هیچ چیزی بیش از تصدی یک پست کلیدی در دانشکده حقوق در دانشگاه تهران برای باهری

ارزش ندارد و این که هیئت نمایندگی در طی سالیان متمادی با اجرای یک برنامه صبورانه تلاش کرده

است تا در افکار این مؤسسه آموزشی حقوقی که دارای نظام فرانسوی می باشد، روح تازه ای که در

ایده های آموزشی آنگلوساکسون وجود دارد، بدمد. از برخی جهات می توان گفت که دکتر باهری، فردی

ص: 413

است که تغییر جهت می دهد و به همین لحاظ تعدادی از اعضای جوانتر دانشکده به هر دلیلی مایلند از وی

تبعیت کنند. بسیار جالب توجه خواهد بود اگر بتوان در زمینه روشهای حقوقی عام، درسهای مختصری

برای وی ارائه کرد. در این رابطه دکتر پیرکانس، معاون مرکز بین المللی حقوقی در نیویورک، احتمالاً

می تواند برنامه آموزشی مناسبی را در زمینه هایی که بتواند دکتر باهری را نیز پوشش دهد، ارائه نماید.

اطلاعات بیوگرافی وی ضمیمه می باشد. یک استعلام نیز در جریان است. تاچر

پیوست: بیوگرافی دکتر باهری بدون طبقه بندی: 358 A

نام کامل: باهری، محمدمکان و زمان تولد: شیراز 1917

تابعیت: ایرانی منزل یا آدرس دائمی: تهران خیابان ویلا خیابان بیرجند پلاک 9

آموزشهای دانشگاهی: دارای درجه دکترای حقوق از پاریس

شرح موقعیت فعلی: معاون وزیر دربار، استاد حقوق دانشگاه تهران، رئیس سازمان شاهنشاهی مساعدت

و حفاظت از دانش آموزان.

شرح پست های مهمی که در گذشته داشته است: وزیر دادگستری

عضویت در سازمانهای حرفه ای: عضو نیست

تألیفات: حقوق کیفری عام (به زبان فارسی)، اتونومی خشونت (به زبان فرانسه)

مسافرت های خارجی: اروپای غربی قبلاً به آمریکا سفر نکرده است.

دامنه آگاهی از زبانهای خارجی: انگلیسی متوسط، فرانسه خوب

باهری، محمد 6

تاریخ: 21 فوریه 1970 2/12/48سرّی غیرقابل رؤیت برای بیگانگان

از: منبع کنترل شده آمریکایی (CAS)به: بخش سیاسی

موضوع: کشمکش بین وزیرآموزش عالی با معاون وزیر در امور اجتماعی وزارت دربار

اطلاعات زیر که از یک منبع موثق کسب شده جهت اطلاع و استفاده شما می باشد و نیاز به ذکر CAS

نیست.

یک کشمکش بالقوه بین مجید رهنما، وزیر آموزش عالی و پژوهش های علمی، و دکتر محمد باهری

معاون امور اجتماعی وزارت دربار، وجود دارد، زیرا رهنما احساس می کند کنترل رو به افزایش باهری به

حیطه مسئولیت های وزارتخانه اش کشیده شده است. ظاهرا با تصویب اسداللّه علم، وزیر دربار که به طور

ضمنی موافقت شاه نیز در آن نشان داده شده است، باهری حدود 20 تن از فارغ التحصیلان جوان ایرانی در

خارج را استخدام کرده است تا درباره پژوهش های علمی و مشکل انتشارات در ایران، روشهای بهبود

آموزش معلمین تا سطح دانشگاهی، بازرسی از دانشگاههای ایران و تجهیزات تحقیقاتی و سایر

برنامه های مربوط به تحقیقات و آموزش عالی در ایران کار کنند. هنگامی که باهری در تابستان 1969 از

اقدامات سیاسی خود در مورد طرحش مبنی بر جایزه دادن به دانشجویان ممتازی که به تأیید عمومی

رسیده باشند، طرحی که رهنما با موفقیت با آن مخالفت کرده بود، دست کشید، رهنما بلافاصله برای

بدست گیری اختیارات و اعتبار باهری اقدام نمود. اما این تلاش ها یا شکست خورد و یا بسیار ناموفق بود،

ص: 414

زیرا باهری ظاهرا خود را تحت حمایت شاه حفظ کرده است. یک نشانه آشکار از چنین وضعی این

حقیقت است که وی در واقع توانسته است بودجه کافی برای استخدام معاونین و کار اداری خود، اجاره

محل اضافی و پرداخت هزینه های گزاف مسافرت و حق مأموریت گروهش به دست آورد، در حالی که

سایر ادارات دولتی دچار کمبود بودجه هستند. رهنما تا حدی به دلیل اینکه می خواهد از شغل فعلی خود

کناره گیری کند و تا حدی به دلیل اینکه نمی داند که آیا می تواند تاخت و تاز باهری در عرصه امتیازات

وزارتخانه خود را متوقف کند یا نه، هیچ تلاشی برای مداخله در حرکت باهری در زمینه تحقیقات و

آموزش عالی انجام نمی دهد. با این حال اگر وی در نظر داشته باشد در سمت فعلی خود باقی بماند و اگر

بخواهد وزارتخانه اش کنترل مؤثری بر فعالیت های مندرج در شرح وظایفش داشته باشد، انجام چنین

اقداماتی ضروری به نظر می رسد.

باهری، محمد 7

تاریخ: 23 اوت 1977 1/6/56 سرّی

1 ارتباطات قبلی محمد باهری، دبیرکل حزب رستاخیز ملت ایران، با حزب توده کاملاً شناخته شده

هستند. وقتی باهری دبیرکل حزب شد، افراد کلیدی در جرائد را به یک گردهمایی فراخواند و به آنان گفت

که الف) رستاخیز یک حزب سیاسی واقعی نیست؛ ب) هیچ گونه حمایتی در بین توده مردم ندارد؛ و ج)

هیچ تأثیری در راهی که ایران می پیماید، ندارد. او گفت به هر حال این خواسته شاه است که حزب حضور

مهمتری داشته باشد و بنابراین او برای رسیدن به این هدف کار خواهد نمود و باید از همه خواهش کرد

همکاری نمایند تا شاه عصبانی نشود. باهری مردی خوش بیان، مهاجم و خطیب است و احتمالاً خواهد

توانست آثار حیات را در رستاخیز نمایان سازد. در انجام آن، او بدون شک به آموزگار و شرکت (احتمالاً

شرکت ملی نفت ایران م) حمله خواهد نمود. اگر وی با شاه برخوردی نداشته باشد، بدون تردید به قدرت

خواهد رسید.

باهری، محمد 8

تاریخ: 30 اوت 1977 8/6/56 خیلی محرمانه

از: سفارت آمریکا، تهران 7754 به: وزارت امورخارجه، واشنگتن

موضوع: باهری به دبیرکلی رستاخیز ارتقاء یافت

شروع بخش بدون طبقه بندی

1 اخبار جدید و پشت جلد نشریات، خبر از فعالیت های محمد باهری، در نقش فعال تری به عنوان

دبیرکل حزب رستاخیز می دهند. در 27 اوت در اولین سخنرانی عمومی مهم خود به عنوان دبیرکل حزب

برای گروهی از مسئولین و اعضای کابینه و حزب، باهری اهداف حزب رستاخیز ملت ایران را تشریح

نمود. او گفت که اهداف حزب رستاخیز در نهایت سیاسی هستند نه اداری. مسئولیت های حزب رستاخیز

ملت ایران عبارتند از: الف) خدمت به عنوان «وسیله ای دقیق، مورد اعتماد و سریع» برای ارائه و انعکاس

خواسته های مردم به شاه؛ و ب) «درک مشکلات سیاسی در اجرای اصول انقلاب و سایر برنامه های دولت

و اقدام براین اساس» ؛ اعضای حزب بایستی افزایش یابند و بخشهای حزب باید به عنوان مراکز بحث در

ص: 415

مورد توسعه ملی به کار گرفته شوند. مهمترین وظایف ایران عبارتند از صنعتی شدن، ایجاد تکنولوژی ملی

و از بین بردن سوءاستفاده و فساد. واکنش نشریات در 29 اوت به نحوی قابل پیش بینی، ستودن اظهارات

باهری بود.

2 گام بعدی باهری، کسب حمایت بازار تهران بود که در 28 اوت اظهار داشت حزب مسائل بازار را

مدنظر گرفته است و نقش مهم آن را در تجارت و سایر فعالیت های بازرگانی منظور می دارد.

3 در 30 اوت باهری در صحنه مجلس حضور یافت و به اصرار زیاد از نمایندگان استانها خواست که

در بازگشت به محلهای انتخاباتی خود در این هفته، حمایت از حزب را تشویق کنند. پایان بخش بدون

طبقه بندی.

آغاز بخش خیلی محرمانه

4 اظهارنظر: منبع موثقی گزارش داده است که باهری به طور خصوصی در مورد توانائیهای حزب

رستاخیز ملت ایران مشکوک است، ولی تشخیص می دهد که شاه اولویت تشکیل پایگاه حزب سیاسی را

در اینجا تعیین کرده است. بدین دلیل می توان انتظار داشت که او شدیدا برای حزب رستاخیز ملت ایران

مبارزه نماید. شخصیت وی در سابق به عنوان فردی جاه طلب، فرصت طلب و وفادار به شاه توصیف شده

است. اگر او موفق شود موتور حزب را روشن نماید، او به قدرتی بیش از آنچه از ابتدا تصور می رفت،

خواهد رسید.سولیوان

باهری، محمد 9

اداری رسمی خیلی محرمانه تاریخ: 30 می 1978 9/3/57

آقای ویلیام چایدکل وزارت امورخارجه INR/OIL/B واشنگتن

بیل عزیز:

از نامه مورخ 27 مارس شما متشکرم که در آن سیستم اصلاح شده INR/OIL/Bرا تشریح کرده اید.

پس از مشورت با اعضای مختلف تیم کشوری توافق شد که گزارشات تهیه شده INR، باید حتی الامکان

نام آموزگار را هجی درست منعکس کنند. شاید ما در این فاصله بتوانیم هجی «غیر استاندارد» را به کار

بریم ولی باید در جهت تصحیح آن حرکت نماییم.

حق با شماست که وزیر دربار عضو کابینه نیست. اکنون که آموزگار، نخست وزیر است، وزیر مشاور

در امور مجلس، هلاکو رامبد خواهد بود (خلاصه بیوگرافی قبلاً ارسال شده است.) در آغاز محل حزبی در

داخل کابینه به گونه ای بود که مشاغل بالای کابینه به حزب داده می شد. برای رئیس قبلی حزب، باهری،

اطلاعات اخیر ما این است که او بلندپروازیهای خود را به مشاورت مخصوص وزیر دربار محدود نموده

است. این شغل یک مهر درآمد است و او از انظار مردم دور نگه می دارد. (در این مقوله، نصیر عصار شغل

مشابهی به عنوان مشاور وزیر امورخارجه دارد. هر دو مقام مزبور به واسطه اظهارات عمومی، مشهور و

برجسته شده بودند که این امر مغایر با سیاست رسمی دولت ایران بوده است.)

ما در انتظار دریافت یک نسخه از بیوگرافی شخصیت های مهم، به محض آماده شدن، هستیم.

امیدوارم مطالب مذکور مورد استفاده بیشتر در طرح باشد.

ارادتمند جوانا دبلیو. مارتین مسئول هماهنگی بیوگرافی ها



آقاخان بختیار

ص: 416

بختیار، آقاخان 1

تاریخ: 18 آوریل 1957 29/1/36 سرّی فقط استفاده رسمی، خیلی محرمانه

از: سفارت آمریکا، تهران مرسله شماره 953 به: وزارت امورخارجه، واشنگتن

موضوع: بیوگرافی اعضای کابینه جدید

آغاز بخش سرّی سوابق شغلی اعضای کابینه جدید با یکدیگر فرق دارند:

سه بانکدار، سه کارمند دولت، دو تیمسار و یک دکتر. به هر حال شواهدی موجود است که بسیاری از

روش های آنها قبلاً رد شده است. در حال حاضر سه نفر آنها تیمسار حسن اخوی، وزیر کشاورزی ؛

مصطفی تجدد، وزیر بازرگانی؛ و دکتر فتح اللّه جلالی، وزیر کشور (داخله) برادران هم «لژ» منوچهر اقبال،

نخست وزیر، در لژ ماسیون که یک سازمان فرانسوی تقریبا غیرفعال است، ولی گزارش شده که سالهای

قبل توسط یکی از اعضای سازمان اطلاعاتی انگلستان اداره می شده است. علاوه بر این اقبال، جلالی و

دکتر عبدالحسین راجی، وزیر بهداشت همگی تحت حمایت و دوستان نزدیک نخست وزیر سابق قوام

بوده اند. گزارش شده است که دو نفر نظامی یعنی تیمسار اخوی و تیمسار علی اکبر ضرغام، وزیر

انحصارات و گمرکات، هر دو پیرو تیمسار (بازنشسته) حسن ارفع هستند که تصور می شود از مدتها قبل، با

تشویق انگلیس، آرزوی نخست وزیر شدن را دارد.

دو نفر بانکدار در کابینه جدید یعنی تجدد و علی اصغر ناصر، وزیر دارایی هر دو در هیئت مدیره اتاق

بازرگانی تهران باهم کار کرده اند. آنها در گذشته بر سر اداره بانک اختلاف داشته اند. چهار نفر از وزرای

جدید، اخوی، دکتر راجی، آقاخان بختیار، وزیر کار، و جعفر شریف امامی، وزیر صنایع و معادن در بین

ایرانیان مشهور به طرفداری از انگلستان هستند. تجدد شهرت دارد که طرفدار آلمان است (با وجود این که

سفیر آلمان اخیرا عدم علاقه خود را نسبت به او اظهار داشته است) و جلالی با آلمانی ها معاملاتی را انجام

داده است.

از بین اعضای جدید کابینه، فقط یک عضو، شریف امامی، دارای تجربه در کابینه قبلی است. او

همچنین تنها عضوی است که قبلاً سناتور بوده است. سه نفر از آنها قبلاً معاون وزیر بوده اند، بختیار، تجدد

و دکتر راجی. همه وزرای جدید نسبتا جوان هستند و همگی بین 1901 تا 1911 متولد شده است. به

استثنای دو نفر نظامی یعنی اخوی و ضرغام، وزرای جدید در اروپا تحصیل کرده اند. بیشترین آنان

انگلیسی صحبت می کنند. پایان بخش سرّی .

شروع بخش خیلی محرمانه

وزیرکار: آقاخان بختیار

تاریخ و محل تولد: 1911، اصفهان

تحصیلات: تحصیلات ابتدایی در اصفهان

تحصیلات متوسطه در تهران

کالج آمریکایی در تهران

علوم اقتصادی و بانکداری در دانشگاه لندن

سوابق شغلی: 1946 مدیر شرکت حمل و نقل تجاری (TRATICO).

49 1947 نماینده مجلس دوره پانزدهم از شهرکرد.

ص: 417

ژوئیه 1951 به ریاست بانک کشاورزی منصوب شد.

اوت 1952 استعفا از بانک کشاورزی.

پاییز 1952 ترک ایران به مقصد انگلستان.

بهار 1953 بازگشت به ایران.

اکتبر 1953 آوریل 1957 توسط دولت به رئیس و مدیرعامل هیئت مدیره بانک رهنی ایران منصوب شد.

آوریل 1957 وزیر کار، کابینه اقبال.

زبان: فارسی، انگلیسی (عالی).

اطلاعات شخصی: خانواده و دوستان: بختیار پسر غلامحسین خان بختیار (سردار محتشم) است که دوبار

در زمان قاجاریه وزیر جنگ بوده است و قویا با انگلستان مخالف است. او خان بختیاری است که چهار

همسر، ده پسر و تعدادی دختر (اطلاعی در دست نیست) دارد. یکی از برادران آقاخان یعنی مجید، یکی از

دوستان خانواده سلطنتی است. برادر دیگر وی، جمشید منشی ملکه است. سومی، حمید، که در انگلستان

تحصیل کرده است، زمانی فرماندار چهارمحال بود و در حال حاضر نماینده اهواز در مجلس نوزدهم

است. حمید همبازی مهدی باتمانقلیچ، برادر تیمسار باتمانقلیچ، در تأتر سلطنتی است و همچنین در

سازمان ROOTESدر تهران و شرکت ایران غرب دست دارد. برادر چهارم، یحیی خان همچنین در

انگلستان تحصیل کرده و دوست آمریکائیان است و اوقات خود را در دهات متعلق به خود می گذارند و

اظهار می دارد که آنجا خواهد ماند تا وضعیت آنها را بهبود بخشد. برادر پنجم، سعید، نیز در دهات

بختیاری باقی مانده است. یکی از دوستان و پسر عموهای این خانواده، علی اصغر خانبختیاری است.

آقاخان نیز پسر عموی ثانوی ملکه است.

شخصیت و وضعیت ظاهری: آقاخان، قد بلند، باریک، خوشرو و با موهای کمرنگ و چشمان آبی

است، که به عنوان فردی جنتلمن در سطح بالا با قابلیت قابل توجه توصیف شده است. او آرام صحبت

می کند و رفتار انگلیسی دارد. آقاخان بیماری چشم دارد و چندین بار برای معالجه به سوئیس رفته است.

او ورزشکار است و به خوبی تنیس بازی می کند. معمولاً همبازی تنیس وی شاه، عموی ملکه، خانم باقر

پیرنیا، همسر معاون وزیر دارایی و قهرمان سابق تنیس خانم های ایران، هستند.

ملاحظات :

بختیار با وجودی که عضو مجلس پانزدهم بوده است، به علت بیماری از شرکت در مجلس شانزدهم

خودداری نمود. به هر حال، برای مجلس هفدهم فعالیت نمود، ولی موفق نشد.

دلیل آن ممکن است عدم محبوبیت وی نزد جبهه ملی باشد. او در کل طرفدار غرب و بالاخص طرفدار

انگلستان می باشد. براساس یک گزارش موثق، کمی پس از انتصاب وی به وزارت کار، او کارمندان

وزارتخانه را جمع کرده و اظهار داشته است به علت اینکه درگیر مدیریت عاملی بانک رهنی است، در روز

فقط دو یا سه ساعت در وزارتخانه خواهد بود و کارها را به معاونین وزیر واگذار نموده است. پایان بخش

خیلی محرمانه منبع: کارکنان سفارت

ص: 418

بختیار، آقاخان 2

آقاخان بختیار خیلی محرمانه

بختیار، وزیر کار، دارای دو فرزند است، دختر وی که 21 سال دارد اخیرا از انگلستان بازگشته است.

او تحصیلات متوسطه را در یک دبیرستان کوچک در جنوب انگلستان گذراند و در لندن تحصیلات کالج

را به پایان رساند. پسر وی که 25 سال دارد اخیرا برای ادامه تحصیل به انگلستان اعزام شده است. همسر

بختیار با قدی حدود 5 فوت و 8 اینچ و موهای مشکی، تقریبا چاق است. او (همسر بختیار) ادعا می کند

دوستان آمریکایی بسیاری دارد از جمله کی براکن که در کوچ ایل شرکت نموده است و باب پارک که در

حال حاضر در لندن است. او همچنین می گوید عموزاده ای در ایالات متحده دارد و هر چند تاکنون به

آمریکا نرفته است، به زودی می خواهد به آنجا برود. او نسبت به شوهرش که کاملاً به انگلیسی مسلط

است، کمتر انگلیسی می داند. اخیرا مأمور گزارش نویسی در مورد مسائل کار و کارگری در سفارت سعی

کرد بختیار را در دفترش در بانک رهنی ملاقات نماید. حدود 20 دقیقه وی را معطل کردند و سپس در یک

زمان از قبل تعیین شده به سردی با وی ملاقات شد. از سوی دیگر همکار وی در سفارت انگلیس، بختیار

را دو تا سه بار در هفته ملاقات می کند و اظهار می دارد که با وی خیلی دوست است. در مذاکراتش با

مسئولین این سفارت، مأمور گزارش نویسی در مورد امور کار و کارگری در سفارت انگلیس، READ، این

ذهنیت را ایجاد کرده است که بختیار بالاخص طرفدار آمریکا نیست. یک شب وقتی مقام گزارش کننده به

شوخی به افول بختیار، عموزاده آقاخان، گفت او (زن) فکر نمی کند آقاخان آمریکائیان را دوست داشته

باشد، افول که اخیرا از ایالات متحده بازگشته و یک شهروند آمریکایی است، متعجب شد. چندین هفته

بعد، در کلوپ تهران افول بختیار به مقام گزارش کننده نزدیک شد و گفت: او اظهارات وی (زن) را در

مورد آقاخان به خاطر می آورد و بلافاصله پس از دیدن عموزاده خود به او گفته است اکنون که او یک

شهروند امریکایی است حتما او دیگر علاقه ای به دیدن پسر عمومی خود ندارد. بنا به اظهار افول، آقاخان

پاسخ داد که همیشه از دیدن عموزاده خود خوشحال می شود، هر چند اکنون او یک شهروند آمریکایی

شده است. افول آنگاه به مسئول گزارش کننده گفته است که آقاخان در آن شب در کلوپ تهران حضور

دارد. کمی بعد از آن آقاخان، هر چند بوضوح مریض به نظر می رسید، و همسرش حدود 20 دقیقه با

مسئول گزارش کننده ملاقات نمودند. به نظر می رسد همه این ماجرا برای اثبات این بوده که مسئول

گزارش کننده مطمئن شود که او واقعا آمریکائیان را دوست دارد.

آقاخان بختیار، وزیر کار آقاخان بختیار فرزند سردار محتشم در سال 1291 در اصفهان متولد شد.

او در اصفهان مدرسه ابتدایی را گذراند و در کالج اصفهان و سپس در کالج تهران تحصیلات خود را به پایان

رساند. در سال 1309 به لندن رفت تا در کمبریج علوم اقتصاد را تحصیل نماید. در 1315 به تهران

مراجعت نمود. ابتدا او در بانک ملی و سپس در بانک رهنی مشغول شد. در بانک رهنی ابتدا وی بازرس

بود و سپس به ریاست اداره اعتبارات درآمد و در مجلس پانزدهم به عنوان نماینده شهرکرد انتخاب شد.

در مدت دولت دکتر مصدق، او مدیر بانک کشاورزی شد و به علت حادثه ای که برای چشمانش رخ داد،

استعفا کرد و مدیر بانک رهنی شد و به مدت سه سال در این سمت ماند، و در کابینه فعلی به عنوان وزیر کار

منصوب گردید.

ص: 419

بختیار، آقاخان 3

تاریخ: 3 نوامبر 1967 12/8/46 محرمانه

از: وزارت امورخارجه به: سفارت آمریکا، تهران

موضوع: مذاکرات با روبرت فلین از استاندار اویل ایندیانا (SOIND)

آقای فلین امروز ظاهرا فقط به منظور آگاه نمودن من از بازدید آقاخان بختیار از ایالات متحده در

اکتبر، تماس گرفت.

آقاخان حدود 13 اکتبر وارد نیویورک شد. دعوت و پذیرایی از وی توسط شرکت نفتی صورت گرفت

و پس از گذراندن یک شب در یک کلوپ شبانه در نیویورک، به واشنگتن آمد و با سویرینگن ریاست

SOIND، درست بعد از صحبت سویرینگن با وزیرخارجه، ملاقات نمود (15 اکتبر؟) سویرینگن ظاهرا در

زمان تاجگذاری مهمان شاه بوده است. به هر حال، فلین بختیار را در همه جا چرخاند خانواده یزدان پناه

برای وی مهمانی دادند و غیره او خیلی کنجکاو بود ببیند دمکراسی چگونه عمل می کند. او از سان لوئیز

دیدن نمود، برای شکار با تعدادی افراد شرکت به غرب رفتند، و 5 روز در لوس آنجلس گذراند. در زمان

ترک ایالات متحده بختیار دوست بزرگ ایالات متحده شده بود و اظهار داشت که او هرگز نمی دانسته

است که آمریکائیان این قدر دوستانه و صمیمی هستند. براساس اظهار فلین، او همچنین گفت خشنود

خواهد شد که هر کاری بتواند برای SOINDانجام دهد. آقاخان نخواست که با مقامات وزارت

امورخارجه دیدار رسمی داشته باشد، هر چند با سفیر انصاری ناهار صرف نمود. من مطمئن نیستم که این

مورد تأیید باشد، ولی به هر حال او ما را کاملاً در جریان امور قرار داد. من از وی تشکر نمودم که وارد کار

شده است و گفتم ما همیشه خوشحال می شویم که او را ملاقات نماییم.

بختیار، آقاخان 4

6 ژوئیه 1968 15/4/47 خیلی محرمانه

اطلاعات بیوگرافیک

نام: آقاخان بختیار

ملیت: ایرانی

شغل فعلی: عضو هیئت مدیره شرکت ملی نفت ایران

تاریخ و محل تولد: 1911 یا 1912، اصفهان

تحصیلات: دبیرستان، تهران کالج، تهران دانشگاه، لندن اقتصاد

سوابق شغلی:

1946 شرکت حمل و نقل تجارتی

49 1947 عضو مجلس پانزدهم از شهرکرد

53 1951 مدیر بانک کشاورزی

53 1952 مسافرت به انگلستان

57 1954 مدیر اجرایی بانک رهنی

58 1957 وزیر کار، کابینه اقبال

ص: 420

60 1957 رئیس بانک رهنی

60 1958 مشاور امور اجرایی، شرکت ملی نفت ایران

1960 عضو هیئت مدیره، شرکت ملی نفت ایران

زبان: فارسی و انگلیسی

اطلاعات شخصی:

آقاخان بختیار، پسر غلامحسین بختیار که دوبار در زمان قاجاریه وزیر جنگ بوده و یک خان مقتدر

و ضد انگلیسی است، می باشد.

آقاخان چهار برادر دارد: مجید حمید سعید و جمشید که آخری در ایالات متحده تحصیل کرده

است. بختیار ازدواج نموده است و دو فرزند دارد. یک دختر 31 ساله و یک پسر 22 ساله. هر دو در

انگلستان تحصیل نموده اند.

بختیار از ریاست بانک کشاورزی به علت بیماری و مشکلاتی که با حکومت مصدق داشت، استعفا

داد. بیماری وی ناشی از جراحت چشم وی است که برای او یک منبع مشکلات دائمی شده است. بختیار

در 1953 کاندید مجلس هفدهم شد، ولی به علت مخالفت وی با جبهه ملی انتخاب نشد. در مدت خدمت

خود به عنوان وزیر کار، او ریاست هیئت مدیره بانک رهنی را همچنان به عهده داشت، که بیشترین سعی و

کار خود را در آنجا انجام داده است.

آقاخان بختیار مردی زیبا با موهای کمرنگ و چشمان آبی است و رفتار آقامنشانه ای دارد.

در زمانی که ثریا ملکه بود، او به ویژه به دربار نزدیک بود و با شاه تنیس بازی می کرد. در آن زمان برادر

وی جمشید منشی ملکه بود.

بختیار یکی از مدیران شرکت ملی نفت ایران است که سفارت با وی کمتر تماس داشته است. در سمت

وزیر کار، به عنوان فردی با کارآئی خاص شناخته نشد. در نوامبر 1967 او به ایالات متحده مسافرت

نمود و با اعضای شرکت های نفتی آمریکا ملاقات نمود. او از مسافرتش بسیار مسرور بود و برابر

گزارشات از رفتار دوستانه آمریکائیان خیلی تعجب کرده بود. این اطلاعات برخلاف گزارشات قبلی

است که بختیار را به طور کلی نسبت به ایالات متحده و آمریکائیان نسبتا «سرد» توصیف نموده بود.

بختیار به عنوان فردی هوادار انگلستان مطرح است.



کریم پاشا بهادری

ص: 421

بهادری، کریم پاشا 1

کریم پاشا بهادری رئیس دفتر ملکه خیلی محرمانه

عنوان خطاب: آقای بهادری

کریم پاشا بهادری از اوت 1968 رئیس دفتر ملکه بوده است. او مدیری توانا است و قبلاً سه سال

مشاور مخصوص امیرعباس هویدا، نخست وزیر، بوده است. او طرفدار آمریکا می باشد.

بهادری در آذربایجان متولد شده است و حدود 47 سال دارد. پس از اتمام تحصیل در دانشگاه حقوق

تهران، او در دانشگاه نیویورک ادامه تحصیل داد و از دانشگاه کالیفرنیا دکترا در رشته علوم سیاسی و

اداری گرفت. در سال 1946 وارد دولت شد و قبل از اینکه منشی خصوصی نخست وزیر، حسنعلی

منصور، در سال 1963 شود، مشاغل اداری مختلفی را به عهده داشت. او در سال 1973، شاه را در سفر به

آمریکا همراهی نمود. بهادری باهوش، زرنگ، صمیمی، ولی مغرور و پر کبکبه، خوش صحبت و سخنران

قابلی است. او یکی اعضای هیئت امنای دانشگاه تبریز می باشد. او به فرانسه و انگلیسی صحبت می کند.

در نوامبر 1968 او با شهلا وهاب زاده ازدواج کرد که ملکه زیبایی قبلی بود. 6 می 1975 6/2/54

بهادری، کریم پاشا 2

تاریخ: 6 ژوئیه 1979 15/4/58 رونوشت به: سفارت آمریکا، تهران

از: سفارت آمریکا، برن 3867 به: وزارت امورخارجه، واشنگتن

موضوع: دیدگاه مشاور (کریم پاشا بهادری)

1 کریم پاشا بهادری، متولد 28 نوامبر 1926، یکی از مقامات عالیرتبه سابق در ایران، در 3 ژوئیه با

کنسولگری تماس گرفت تا در مورد امکان مسافرتش به آمریکا پرس وجو نماید. بهادری گفت وی برای

مدت نه سال رئیس دفتر ویژه فرح و پس از آن یک سال وزیر اطلاعات و جهانگردی هویدا بوده است.

هنگامی که آموزگار به نخست وزیری رسید، بهادری به عنوان یک مشاور عالیرتبه و آجودان غیرنظامی

شاه به دربار بازگشت و این مقام را تا آخرین روزهای عمر رژیم پهلوی حفظ کرده بود.

2 بهادری در نظر دارد مجددا به همسر و فرزندانش که به طور موقت در کان (فرانسه م) اقامت

دارند، بپیوندد. وی امیدوار است در آینده نزدیکی به آمریکا مسافرت نماید و صراحتا ابراز می کند که به

یافتن یک محل اقامت دائمی نیازمند می باشد، اما هنوز کشوری را برای اقامت انتخاب نکرده است. وی

دارای یک پاسپورت دیپلماتیک است که مدت اعتبار آن گذشته است و ادعا می کند (احتمالاً صحیح

است) که هیچ کدام از کنسولگری های ایران برای وی پاسپورت جدید صادر نخواهند کرد. کنسولگری

پذیرفت که در مورد بازگشت به نیس از وزارت خارجه استفسار نماید.

3 اظهارنظر: بهادری به هیچ وجه صاحب نفوذ نمی باشد، اما احتمالاً خواستار بها دادن به روابط

گذشته اش با دولت آمریکا می باشد، او در رابطه با غلبه بر بند (ب) 214 قانون INA دچار مشکلاتی

خواهد شد و بنابراین در کسب ویزای غیر مهاجرتی نیز با سختی هایی مواجه خواهد گردید، مگر این که

نظرات وی در مورد این که موقعیت او به عنوان یکی از وابستگان خانواده سلطنتی موجب بروز رفتار

ناهنجار در مورد وی خواهد شد، صحیح باشد. درخواست می شود کنسولگری در نیس را راهنمایی

نمایید.وارنر



منوچهر بهرون

ص: 422

بهرون، منوچهر 1

منوچهر بهرون وزیر مسکن و شهرسازی (از 16 نوامبر 1978) خیلی محرمانه

عنوان خطاب: آقای وزیر

منوچهر بهرون یک تکنوکرات با تجربه، به جای تیمسار امیرحسن ربیعی، وزیر مسکن و شهرسازی

شد. ربیعی در حالی که فرماندهی نیروی هوایی شاهنشاهی ایران را به عهده دارد، از 6 نوامبر 1968 در

کابینه ازهاری سرپرستی وزارتخانه را (بدون داشتن عنوان وزیر) به عهده گرفته بود. بهرون با

ناخوشایندترین مشکل عمومی، یعنی کمبود مسکن، مواجه خواهد بود.

بهرون از دانشگاه تهران فوق لیسانس و از دانشگاه گنوبل (GENOBLE) فرانسه مدرک دکترای علوم

را در سال 1955 دریافت نمود. او مشاغل مختلفی را به عهده داشته است: مهندس شرکت ملی نفت ایران

(64 1961)، مدیرکل برنامه ریزی در وزارت مسکن (65 1964)، عضو هیئت مدیره و مدیر اجرایی

سازمان مسکن (71 1969). در سال 1971 او معاون وزیر در امور اداری و مالی وزارت مسکن شد و

سپس در انتهای سال به معاون وزیر در امور اداری و پارلمانی در همان وزارتخانه تغییر شغل داد. او در

همان شغل بود تا وارد کابینه شد.

بهرون حدود 51 سال دارد، انگلیسی و فرانسه صحبت می کند و متأهل است. همسر وی مهناز

امیرسلیمانی است. 28 نوامبر 1978 7/9/57


عبدالحسین بهنیا

ص: 423

بهنیا، عبدالحسین 1

عبدلحسین بهنیا وزیر دارایی سابق سرّی

عبدالحسین بهنیا در اکتبر 1963 به وزارت دارایی برگزیده شد. پس از انتخابات مشخص شد که وی

نمی تواند با مجلس کار کند. او یک اقتصاددان محافظه کار قدیمی است و طرفدار سیاست های مالی

محدود و بسته (یک ساله و کوتاه مدت م) و مخالف اصل برنامه ریزی جامع اقتصادی می باشد. از زمان

انتصاب، وی درگیر مذاکرات بین سازمانهای کشورهای تولیدکننده نفت (اوپک) و شرکت های نفتی بود.

در ژانویه 1964، او به ریاست کمیته ویژه نفت در زمینه موضوعات مذاکرات اوپک منصوب شد.

بهنیا به عنوان فردی فوق العاده قوی و اغلب سرسخت و لجوج شناخته شده است که وقتی تصمیمی اتخاذ

می نماید، دیگر زیربار هیچ مخالفتی نمی رود. به عنوان وزیر دارایی، او در مورد مسائل اقتصادی ایران هم

با شرکت ملی نفت ایران و هم با بانک مرکزی درگیر شد. به عنوان یک مقام قدیمی وزارت دارایی، او

توانایی فنی و آگاهی کاملی از مسائل اقتصادی (مالی) کسب کرده است. باوجود این، تئوریهای وی اغلب

ضعیف و از نظر اقتصادی درخشان نیستند. وی سیاستمداری باهوش است و به خوبی برای خود شهرت

یک مدیر پر طاقت را به دست آورده است.

در سال 1961، در دوره نخست وزیری علی امینی، که بهنیا برای اولین بار وزیر دارایی شد، در پشت

سر خود شهرت زیادی به نادرستی داشت. او بارها متهم به رشوه گیری از تجار شده و در سال 1952، به

جرم اخذ رشوه از وزارتخانه اخراج گردیده بود. به هر حال، تا سال 1961، او ظاهرا تا حدی ساخته شده

بود و یک بانکدار مشهور تهران اقداماتی به عمل آورد تا بهنیا به شغل خود باز گردد. او به ویژه در نظر

داشت که بهنیا موافق یک برنامه تثبیتی و قطع شدید بودجه ها است. بهنیا در ژانویه 1962 در رابطه با

سیاست کنترل بودجه از کابینه امینی استعفا داد، پس از آن که امینی به علت مشکلات مالی مجبور به

استعفا گردید، بهنیا مجددا به وزارت دارایی در کابینه جایگزین امینی، یعنی کابینه اسداللّه علم، در ژوئیه

1962 برگزیده شد.

بهنیا در 1901 در تهران متولد شد. او تحصیلات عالی خود را در مدرسه اقتصاد پاریس در 1924 به

پایان رساند. در سال 1931 پس از پایان خدمت نظام وظیفه، به عنوان منشی مخصوص مشاور اقتصادی

وارد وزارت دارایی شد. در مدت 18 سال بعد، او در مشاغل مختلفی در وزارتخانه از جمله پنج مدیریت

کل، خدمت نمود. او در سال 1948 معاون وزیر شد و در سال 1949 که امینی وزیر اقتصاد بود، بهنیا به

عنوان معاون پارلمانی او عمل کرد. در سال 1950 او رئیس هیئت مدیره کمیسیون کنترل ارز خارجی شد

و در اکتبر همان سال ریاست شرکت های تجاری ایران در معاملات با اتحاد جماهیر شوروی را به عهده

گرفت. او در سال 1952 از وزارت دارایی اخراج گردید. از سال 1958 تا 1961، بهنیا مدیر بانک

اعتبارات ایران بود. گزارش شده است که در این شغل وی معاملات نزدیکی با احمد شفیق، شوهر سابق

اشرف، داشته است.

در 1958 و 1959 بهنیا، نماینده ایران در گردهمایی کمیته مشورتی یونسکو بود. به عنوان وزیر

دارایی، او رهبری گروه اعزامی به گردهمایی بانک بین المللی پول و بانک عمران و توسعه بین المللی را در

واشنگتن در 1962 و 1963 به عهده داشت. در گردهمایی 1962، او اظهار داشت که بانک بین المللی

همکاری نمی کند و برنامه های اقتصادی و مالی آن بیش از حد قابل انتقاد است. در سال 1962، او در

ص: 324

مذاکرات نفتی پاریس شرکت کرد و در 1963 برنامه ریزی شد که وی ریاست هیئتی به عراق را برای بحث

در مورد مسائل نفتی به عهده بگیرد.

بهنیا را فردی فعال، سریع و تا حدی فرصت طلب توصیف می کنند. ایرانیان او را پر مدعا یافته اند. او به

صورتی بی ربط و نامربوط حرف می زند و می نویسد و اغلب از وقایع و حقایق برای بیان عقاید خود

استفاده می کند. او حداقل یک برادر دارد، عزیزاللّه، که وی نیز از مقامات وزارت دارایی است و در زمان

وزارت عبدالحسین، مدیرکل امور اداری بود. در سال 1949، گفته شده بود که بهنیا انگلیسی صحبت

نمی کند، تصور می شود او علاوه بر فارسی به فرانسه نیز صحبت می کند. در حال حاضر از زندگی

خصوصی وی هیچ اطلاعی در دست نیست. 11 می 1964 21/2/43



فرخ رو پارسا

ص: 425

پارسا، فرخ رو 1

فرخ رو پارسا وزیر آموزش و پرورش خیلی محرمانه

در اکتبر 1968 یکی از رهبران زنان ایران، فرخ رو پارسا به وزارت آموزش و پرورش منصوب گردید.

او قبلاً از می 1965 به عنوان معاون وزیر در وزارت آموزش و پرورش خدمت نموده بود. اولین زن خارج

از خانواده سلطنتی است که تا این سطح بالا در دولت رسیده است. انتصاب اولین زن در کابینه،

منعکس کننده ترقی وضعیت زنان در ایران و توجه روزافزون کشور به سیستم آموزشی است. وزیر جدید

در مدارس دخترانه تهران 20 سال تدریس نموده و در گردهمائیهای متعدد بین المللی در موارد آموزشی و

وضعیت زنان شرکت نموده است. به عنوان ریاست کمیته آموزشی شورای عالی جمعیت زنان، او در بالا

بردن آموزش زنان فعال و عمیقا در مبارزه فرهنگی ملی درگیر بوده است. وی باهوش، سخت کوش و

جاه طلب، و با دامنه گسترده ای از تماس ها (از جمله، خواهر دوقلوی شاه، شاهزاده اشرف) می باشد. او به

مدت زیادی عضو شورای عالی جمعیت زنان و یک عضو مؤسس حزب حاکم ایران نوین بوده است. در

دسامبر 1966، او مجددا در کمیته اجرایی حزب انتخاب گردید. در سپتامبر 1963 به نمایندگی مجلس

انتخاب شد، ولی از کرسی خود استعفا داد تا پست خود را در وزارت آموزش و پرورش تقبل نماید.

فرخ رو پارسا در سال 1922 در قم، جایی که مادرش یکی از رهبران مبارزه برای حق رأی زنان، به

علت نوشتن مقاله ای در مورد حقوق زنان تبعید شده بود، متولد شد. فرخ رو در تهران تحصیل کرد و از

دانشگاه تهران با مدارج پیشرفته در رشته های بهداشت کودکان و ادبیات فارغ التحصیل شد. با وجود این

که درجه دکترا (MD) دارد، ولی هیچ گاه طبابت نکرده، زیرا ترجیح داده است، تدریس نماید.

او از سال 1958 تا 1963 مدیر دبیرستان دخترانه رضاشاه کبیر بوده است. در حدود سال 1960 او

همچنین مدیر دروس و رئیس دفتر دانشگاه ملی جدید بود. پارسا به عنوان رئیس جمعیت زنان آموزگار و

فدراسیون جمعیت زنان خدمت کرده است. او در سمینارهایی در مورد حقوق زنان در اتحاد جماهیر

شوروی (1963)، یونان (1958)، آلمان غربی و ایتالیا شرکت نموده است. در سال 1960 در پی دعوت

آموزشی اداره اطلاعات آمریکا (USIS) او از ایالات متحده بازدید کرد و در سال 1964 او با یک گروه

زنان از انگلستان دیدار نمود. او در نوامبر 1965 هیئت اعزامی ایران را به کنفرانس یونسکو (ECAFE)در

بانکوک سرپرستی نمود، و به عنوان نایب رئیس کمیسیون کیفیت و محتوای آموزشی در کنفرانس انتخاب

شد. در 1966 او، نخست وزیر امیرعباس هویدا را در یک بازدید از رومانی همراهی نمود.

پارسا همسر سرلشگر احمد شیرین سخن است، ولی او با یک ژست زنانه نام خانوادگی خود را حفظ

نموده است. شوهرش رئیس سازمان تدارک وزارت جنگ است. آنها دارای یک پسر، حمید (متولد

1949) و سه دختر ناهید (متولد 1950)، مهشید (متولد 1954) و نوید (متولد 1958) هستند. وزیر علاوه

بر زبان مادری فارسی به فرانسه و انگلیسی صحبت می کند. دسامبر 1968 آذر 1347

پارسا، فرخ رو 2

خانم فرخ رو پارسا، وزیر آموزش و پرورش خیلی محرمانه

خانم فرخ رو پارسا، تنها و اولین زن منصوب به سمت وزارت در ایران در سال 1918 متولد و تمام

دوران تحصیلات خود را در ایران گذرانید. او در رشته طب تحصیل کرد و در بهداشت کودکان از دانشگاه

ص: 426

تهران دکترا دریافت نمود. پس از پیوستن به وزارت آموزش و پرورش به عنوان معلم، مدیر یک مدرسه

شد، و بعد از آن مدیر دبیرستان رضاشاه کبیر، که یکی از دبیرستانهای بزرگ دخترانه تهران بود، گردید. در

سال 1961، از طریق بورس معلمین برنامه فولبرایت به آمریکا رفت و بنا به گفته بسیاری تجربه چندان

خوبی را به همراه نداشت. وی که از زمان تأسیس حزب ایران نوین در آن فعال بود، در کمیته های عالیه آن

نیز کار کرد. در زمان آخرین وزیر، وی معاون وزیر در امور پارلمانی گردید. سپس در سال 1968 او به

سمت وزارت منصوب گشت و اولین وزیر از طبقات پایین اجتماع بود. در تصدی دشوارترین وزارتخانه با

انبوهی از پرسنل کم درآمد و کم صلاحیت که حدود 20% بودجه ملی را مصرف می کند، خانم پارسا بسیار

قوی اراده و شاید مستبد است و مردد است که اختیارات را به چه کسی تفویض نماید.

با این وصف، او صادقانه میل دارد سطح آموزش و پرورش را در کشور بالا برد. یکی از نشانه های

امیدوارکننده اتکای شدید وی به یکی از معاونین خود که تحصیلکرده آمریکاست و امور تحقیق و

برنامه ریزی را برعهده گرفته است و تنها شخص منصوب وی در سطح معاونت است، می باشد. رابط

دست چین وی با سفارت از دوستان بسیار صمیمی او و یکی از زنان آموزش دیده AID(برنامه

مساعدتهای آمریکا) و طرفدار آمریکاست. علاوه بر انجام وظایف حرفه ای، دکتر پارسا در چند سازمان

مختلف زنان ایران نیز فعال است که مهمترین آنها جامعه ایرانی زنان دانشگاهی می باشد. دکتر پارسا، که

انگلیسی صحبت می کند، با یک تیمسار بازنشسته ارتش ازدواج کرده است و چهار فرزند دارد.

می 1972 اردیبهشت 51



مصطفی پایدار

ص: 427

پایدار، مصطفی 1

مصطفی پایدار وزیر مشاور در امور اجرایی خیلی محرمانه

عنوان خطاب: آقای وزیر

در 16 نوامبر 1978، مصطفی پایدار همان سمت معاون نخست وزیر در امور اجرایی را در کابینه

ازهاری به دست آورد که در دولت قبل نیز آن را به عهده داشت. در ورود به کابینه، پایدار اظهار داشت که او

جهت منافع مردم کار خواهد نمود، تأکید نمود که وزیر مشاور در امور اجرایی پس از این به جای

سخنگوی دولت کار نخواهد کرد. این اظهارات نشانگر آن است که پایدار سعی دارد خود را کاملاً از

منوچهر آزمون بلندپرواز، نفر قبل از خود که در اوایل نوامبر دستگیر شد، جدا سازد.

اطلاعات در مورد تحصیلات و مشاغل اولیه پایدار در حال حاضر در دست نیست. وی ظاهرا تمام

مدت خدمت خود را در وزارت دادگستری گذرانده است. او در سال 1954 دادستان عمومی آبادان بود.

پایدار مدیرکل بازجویی در سال 1973 تا 1975 و معاون وزیر در امور امنیتی و آموزشی در 77 1975

بوده است. او از سال 1977 تا زمان ورود به کابینه، دادیار استان مرکزی بوده است.

پایدار حدود 50 سال سن دارد. 29 نوامبر 1978 8/9/57



منوچهر پرتو

ص: 428

پرتو، منوچهر 1

منوچهر پرتو وزیر دادگستری خیلی محرمانه

منوچهر پرتو در یک ترمیم کابینه در 24 نوامبر 1968 به جای جواد صدر، وزیر دادگستری شد. پرتو

یک کارمند علاقمند و سخت کوش، و دارای تجربه کافی برای انجام وظایف محوله است، ولی او با وظیفه

سنگین هدایت یکی از عقب افتاده ترین وزارتخانه های ایران روبرو می باشد.

منوچهر پرتو در سال 1924 متولد شد. وی پسر یک سرهنگ بازنشسته ارتش است (اکنون فوت کرده

است). پرتو مدرسه ابتدایی و متوسطه را در تهران گذراند. بلافاصله پس از پایان دانشکده حقوق تهران

وارد وزارت دادگستری شد. در مدت خدمت طولانی خود در وزارتخانه او در استانها و تهران خدمت

نمود. او در مشاغل بازجویی، بازپرس کل دولتی، معاون در دفتر نخست وزیر، دادیار، رئیس اداره

رسیدگی به شکایات کارمندان دولت، دادیار دادگاه کارمندان و دستیار قاضی دادگاه عالی، خدمت کرده

است. از ماه می 1966 تا انتصاب در شغل جدید او معاون وزیر در امور پارلمانی بوده است.

پرتو ازدواج نموده، ولی از همسر خود جدا شده است و دارای یک برادر و دو خواهر است. در سال

1956 او به ایالات متحده آمد تا برای یک سال سیستم قضایی آمریکا را مطالعه نماید. در سال 1963 او

در یک سمینار حقوقی در استرالیا، نمایندگی ایران را به عهده داشت. سیگار برگ Dutch - Masters

می کشد. او علاوه بر زبان مادری فارسی، فرانسه را به روانی و کمی انگلیسی صحبت می کند.

اکتبر 1969 مهر 48



مهرداد پهلبد

ص: 429

پهلبد، مهرداد 1

مهرداد پهلبدوزیر فرهنگ و هنر سرّی غیرقابل رؤیت برای بیگانگان

مهرداد پهلبد در 6 دسامبر 1946، اولین وزیر فرهنگ و هنر شد. او از سال 1950 اداره هنرهای زیبا

در وزارت آموزش را اداره می کرد. در سال 1961 این اداره به دفتر نخست وزیری انتقال یافت و پهلبد

عنوان معاون نخست وزیر را گرفت. به عنوان شوهر خواهر مورد علاقه شاه، شاهزاده شمس، او از استقلال

قابل ملاحظه ای برخوردار است. یکی از پروژه های مهم وی برقرار نمودن یک مرکز سمعی بصری بوده

است. او تصویب شاه را در مورد این پروژه با مطرح کردن این که از آن به عنوان مرکز روابط عمومی داخلی

از سوی شاه استفاده می شود، کسب نمود.

این امکان وجود دارد که پهلبد از طریق همسرش در پاره ای موارد بر شاه نفوذ داشته باشد. به هر حال،

به طور کلی، او سعی می کند خود را از سیاست ها و دسایس وزارت دربار کنار نگهدارد. پهلبد سالهای

زیادی را در کالیفرنیا گذرانده و شدیدا طرفدار آمریکا و ضد روسیه است، با وجود این دیدگاههای

سیاسی خود را آشکار نکرده است. او متواضع، وفادار و همچنین با کفایت و لایق شناخته شده است.

پهلبد حدود سال 1900 متولد شد. او فرزند یکی از خوانین ایل بختیاری است که زمانی در ارتش با

درجه سرهنگی خدمت نموده است. مهرداد در کالیفرنیا به دانشگاه رفته است، ولی مدرک آرشیتکت را از

سوئیس اخذ نموده است. در سال 1946 با شاهزاده شمس که برخلاف تمایل شاه از شوهر جدا شده بود،

ازدواج نمود. این ازدواج پهلبد را وادار نمود که از ارتباطات قبیله ای خود، از جمله نام خانوادگیش (مین

باشیان)، جدا شود.

او و همسرش به دفعات به اروپا و آمریکا سفر کرده اند. پهلبد علاوه بر فارسی، به خوبی فرانسه، کمی

ایتالیایی و به روانی انگلیسی را با لهجه آمریکایی صحبت می کند. او حداقل یک برادر، سرلشگر فتح اللّه

مین باشیان، دارد.19 آوریل 1965 30/1/44

پهلبد، مهرداد 2

مهرداد پهلبد وزیر فرهنگ و هنر خیلی محرمانه

مهرداد پهلبد از زمان انتصاب به پست وزارت در سال 1964، وزیر فرهنگ و هنر بوده است. قبلاً نیز

سرپرستی اداره هنرهای زیبا را در سال 1961 عهده دار بود. وی که برادر تیمسار مین باشیان است، پس از

ازدواج با شاهزاده شمس، که همسر قبلی اش فریدون جم رئیس فرماندهی عالی ستاد بود و هم اکنون سفیر

ایران در اسپانیا است، نام پهلبد (هدیه به خاندان پهلوی) را برگزید. مشکل است که وی تحسینی را

برانگیزد. در عین این که مردی شرور نیست، و از جذابیت خاصی نیز برخوردار نمی باشد، ولی فردی

کم سواد، احمق و چرند است. بدتر از همه این که وی خود را در میان مشاورین رعب آوری محصور کرده

است.

گرچه گاهی گزارش می شود که وی در کنسرواتوار موزیک تهران و یک دانشگاه نامعلوم در کالیفرنیا و

سوئیس تحصیل کرده است، سوابق تحصیل وی بسیار مبهم است، با وجود این او به زبان فرانسه و

انگلیسی با لهجه آمریکایی صحبت می کند. تاریخ تولد وی نیز مبهم است، گویا حدود 70 سال داشته باشد.

وزارت فرهنگ و هنر از حمایت عناصر خلاق، جوان و فعال جامعه ایرانی برخوردار نمی باشد، و همه

ص: 430

آن را به چشم یک لطیفه غم انگیز می نگرند. لیکن به خاطر روابط پهلبد در دربار، چاپلوسی ها،

انتقامجویی های گهگاهش، هنوز هم ترس همگان را بر می انگیزد. او قدرت زیادی دارد، به طور مثال

سانسور تمام فیلم های وارداتی یا ساخته شده در ایران و کتب منتشره در کشور به دست او انجام می شود.

علاوه بر این او کنترل حفاریهای باستانی و نیز کنترل موزه اسف انگیز (ایران باستان) را برعهده دارد.

می 1972 اردیبهشت 1351



رستم پیراسته

ص: 431

پیراسته، رستم 1

تاریخ: 9 ژانویه 1979 19/10/57 خیلی محرمانه

از: سفارت آمریکا، لندن 392 به: وزارت امورخارجه، واشنگتن

موضوع: وزیر جدید امور اقتصادی

1 یکی از مقامات بانک چیس مانهاتان به سفارتخانه تلفن نمود و از دکتر رستم پیراسته، که گزارش

شده وزیر جدید امور اقتصادی و دارایی ایران است، بسیار تعریف نمود. براساس اظهارات منبع، پیراسته

یکی از معاونین ارشد چیس مانهاتان در نیویورک و همچنین عضو ستاد ارشد برنامه ریزی آن بوده است.

او مدارک تحصیلی بالایی از دانشگاههای آمریکا دارد و چیس را ترک نمود تا رئیس بانک بین المللی

ایران شود (35 درصد آن متعلق به چیس است). گزارش شده است که پیراسته مرد بسیار با کفایتی است.

منبع چیس در اینجا ذکر نموده که این واقعیت که از او نام برده شده است، به خودی خود نشانگر توسعه و

ترقی ایرانیان است.

پیراسته، رستم 2

تاریخ: 9 می 1979 12/2/58 خیلی محرمانه

از: سفارت آمریکا، تهران 4555 به: وزارت امورخاجه واشنگتن دی. سی فوری

موضوع: دستگیری بانکداران ایرانی

1 (تمام متن محرمانه است).

2 دکتر رستم پیراسته، رئیس سابق (و هنوز قانونی) بانک بین المللی ایران (همکار مشترک بانک

چیس مانهاتان)، و وزیر امور اقتصادی و دارایی زمان بختیار، در اول ماه مه دستگیر شد و در مسجد فرح

شمالی بازداشت است. او توانسته تلفن های زیادی بزند، از جمله تلفنی به مقامی از بانک چیس مانهاتان

زد که وی هم به دفتر بانک در نیویورک هشدار داد. پیراسته از اداره محلی بانک تقاضا کرد که در رابطه با

این موضوع میانجی گری کند و با معاون مدیر بانک مرکزی ایران دکتر گرجستانی تماس بگیرد. پیراسته

اظهار نگرانی کرد که دستگیری او انگیزه ای خواهد بود تا در آینده خرابکاران انقلابی در بانک بین المللی

سروصدا راه بیندازند. کارمندان چیس مانهاتان از مکالمات قبلی که باهم داشتیم به محدودیت های ما پی

برده اند و تقاضای دخالت نکرده اند، بلکه برعکس به دلیل اینکه هر اظهارنظری در مورد این قضیه از

طرف سفارت می تواند منجر به وخیم تر شدن اوضاع شود، از عدم مداخله ما قدردانی کردند.

3 پیراسته از قرار معلوم بعد از مدتی مخفی بودن (تلگراف مرجع) به یک خیاط و یک شکارچی سطح

پایین تلفن زد و مخفی گاه خود را اطلاع داد و از آنها دعوت کرد که به دیدن او بروند. آن خیاط با گفتن این

که از دفاع پیراسته سخت تحت تأثیر قرار گرفته است و با افزودن این که «شما مرد بزرگی هستید» تماس را

قطع کرد. این جریان یک هفته قبل از آن بود که وی توسط دیگران دستگیر شود.

4 بانکداران متعددی گزارش داده اند که مهدی سمیعی (تلگراف مرجع)، مدیر سابق بانک توسعه

کشاورزی بعد از یک بازجویی مختصر آزاد شده است. گزارش شده است که یکی از مقامات عالی بانک

توسعه کشاورزی با خمینی ملاقات کرده است. او که پسر عموی سمیعی بوده، قضیه سمیعی را طرح کرده و

گفته است که او مرد خوبی است و از فساد مبری است و این که توسط همکارانش دعوت به کار شده است.

ص: 432

مرتضی شیخ الاسلامی که سابقا عضو هیئت مدیره بانک تعاون کشاورزی ایران بود، به عنوان مدیر جدید

باقی می ماند.

5 هیچ تغییری در سایر دستگیری هایی که در تلگرام مرجع گفته شده است، وجود ندارد. گزارش

می شود که علینقی فرمانفرمائیان در وضع بدی به سر می برد و در انفرادی است. ناس



منوچهر تسلیمی

ص: 433

تسلیمی، منوچهر 1

تاریخ: 15 می 1967 25/2/46 خیلی محرمانه

از: سفارت آمریکا، تهران 4516 به: وزارت امورخارجه

موضوع: اطلاعات بیوگرافیک م. تسلیمی

1 منوچهر تسلیمی قبلاً استاد تاریخ صنعتی در دانشگاه تهران بود. در 1965، او همچنین مشاور وزیر

دارایی در رابطه با مؤسسه جدیدالتأسیس استانداردها و پژوهشهای صنعتی ایران بود و در آنجا او در

سطح بالایی مورد احترام و اعتماد وزیر و ریاست مؤسسه بود.

2 بدنبال آن وی به عنوان معاون وزیر در اوت 1966 به وزارت اطلاعات رفت، شغلی که توسط وزیر

جدیدا منصوب شده اطلاعات، هوشنگ انصاری برای آن انتخاب شده بود. (انصاری این هفته به عنوان

سفیر در واشنگتن منصوب گردید). عقیده بر این است که او به علت قابلیتش به عنوان مدیر و مجری سالم

برای اصلاحاتی که توسط انصاری مطرح گردیده، انتخاب شده بود.

3 مقامات سفارت USAID (کمک های ایالات متحده) که تسلیمی را می شناسند او در مراتب بالا

به عنوان مرد عمل که خوب فکر می کند، قلمداد می نمایند. او سابقه عالی برای کار در زمینه استانداردها

دارد.

4 طبق بایگانی ویزاهای ما، منوچهر تسلیمی در 13 ژوئن 1923 در تهران متولد شده (احتمالاً همین

شخص) و برای سالهای متمادی نام خود را برای مهاجرت به ایالات متحده ثبت نموده است. به نامه

دوره ای ارسال نشده جهت ثبت نام، در تاریخ 7 مارس 1966 پاسخ داده نشد و تسلیمی در ژوئن 1966 از

لیست انتظار حذف گردید. مایر

تسلیمی، منوچهر 2

زمان و مکان: 9 فوریه 1971 20/11/49، منزل کنسول، تبریز خیلی محرمانه

شرکت کنندگان: دکتر منوچهر تسلیمی، رئیس دانشگاه تبریز والتر جی. رمزی. کنسول آمریکا

موضوع: ناآرامیهای دانشجویان در دانشگاه تبریز

بعد از ناهار و در حالی که روبروی بخاری نشسته بودیم، رئیس دانشگاه مطالب زیر را مطرح نمود:

تبریز آخرین دانشگاه استانی بود که در دسامبر وارد اعتصابات شد و ممکن است اولین دانشگاهی باشد

که مجددا باز خواهد شد. البته ناآرامیها در محوطه دانشگاه چندان تداوم نیافت و دانشگاه در حال حاضر

به طور معمولی به کار خود ادامه می دهد و در واقع هیچ چیز تغییر نکرده است. او گفت که دانشجویان هنوز

ناراضی هستند و وی مطمئن نیست که امسال را بدون اعتصابات پشت سر بگذارند.

مسئله اساسی او به عنوان ریاست دانشگاه، فقدان برنامه مرتبط و منسجم در زمینه آموزش های عالی

در ایران و عدم کامل وجود یک خط مشی دولتی برای مقابله با دانشجویان ناراضی است. زمانی که

دانشگاه تهران بسته بود و او به دلایل متعدد اعتصاب دانشجویانش را پیش بینی می کرد، نتوانست

هیچ گونه توصیه قابل قبولی از تهران دریافت نماید و تهران نپذیرفت که او با روش خودش دانشجویان را

اداره نماید. او دستورات ضد و نقیضی از نخست وزیر، وزیر آموزش عالی و دیگران دریافت کرد. وقتی

پرسیدم مگر نکته عمده در دستورات وی «سرپوش گذاشتن بر مشکلات» نبود، تسلیمی با افزودن این

ص: 434

مطلب که هیچ ایده ای برای یافتن راه حل جهت مشکلات دانشجویان ارائه نشده، موافقت کرد.

او گفت که نمی تواند اقلیت کوچک دانشجویان را که بسیاری از آنها تحت تأثیر دکترین چین

کمونیست هستند، کنترل نماید و همانها خط و نشان کشیده بودند که دانشگاه را منحل می کنند. در مدت

اعتصاب، پلیس وارد دانشگاه شد و 17 دانشجو را دستگیر نمود. این کار با تشخیص و تحریک خود وی

انجام شد، هر چند از قبل به وی گفته نشده بود که چه کسانی دستگیر خواهند شد. پس از اقدام، او بسیاری

از دستگیریها را تأیید نمود. او گفت با نهایت تعجب، پس از سه روز، بسیاری از دانشجویان دستگیر شده

در محوطه دانشگاه دیده شدند. او نمی توانست بفهمد چرا به آنها اجازه بازگشت داده شده بود و او

نمی توانست آنها را بیرون کند. اگر وی نتواند حرف نهایی را در مورد این که چه کسی باید در کلاس حاضر

شود، بزند وی نمی تواند بفهمد که چگونه می توان انتظار داشت که نظم را در دانشگاه حفظ نماید.

تسلیمی گفت که وی علاقه ای به ادامه کار در دانشگاه تبریز ندارد و کار دانشگاهی دیگری را

نمی خواهد. وی می خواهد بازنشسته شود و به بخش صنایع خصوصی برود. وقتی از او سؤال کردم کسی

را به عنوان کاندید شغل خود می شناسد، پاسخ داد خیلی ها هستند، ولی فقط نام استاندار آذربایجان غربی،

غلامرضا کیانپور، را به عنوان یک جایگزین مناسب ذکر نمود.

اظهارنظر: لحن اظهارات ریاست دانشگاه و ظاهر فیزیکی وی، شایعات جاری اینجا مبنی بر این که

مشکلات داخل دانشگاه در امسال او را خسته کرده است و می خواهد کنار برود را تأیید می کند. او کاملاً

خسته و مریض به نظر می رسد.

نظرات وی در مورد دانشجویانی که در دانشگاه دستگیر شده بودند، نشان می دهند که اختلاف نظر

چندانی در داخل شورای امنیت تبریز، زمانی که اقدامات خشونت آمیز در مقابل دانشجویان توصیه شده

بودند، وجود نداشته است. تسلیمی نمی توانست یا نمی خواست توضیح بدهد که چرا دانشجویان مشخصی

به زور از دانشگاه برده شدند، هر چند خطر مشخص ایجاد تشنج بیشتر در بین دانشجویان وجود داشت و

فقط پس از چند روز به آنها اجازه بازگشت داده شد. البته او به وضوح این عمل را محکوم کرد و آن را مانع

اصلی برای خود در آرام سازی دانشگاه قلمداد نمود.

تسلیمی، منوچهر 3

زمان و مکان: 9 دسامبر 1975 18/9/54، دفتر آقای تسلیمی

صورت مذاکرات شرکت کنندگان: آقای منوچهر تسلیمی، رئیس سازمان گسترش و نوسازی صنایع

(IDRO) آقای راجرسی. بروین، رایزن اقتصادی، سفارت آمریکا، تهران خانم لانج شرمرهرن، کارمند

بخش اقتصادی، سفارت آمریکا، تهران

موضوع: کمیسیون مشترک آمریکا و ایران نظرات منوچهر تسلیمی رئیس IDRO در مورد همکاری

انستیتوی آهن و فولاد آمریکا با IDRO

سوابق بیوگرافیک

منوچهر تسلیمی که اکنون 52 سال دارد، مردی لاغر اندام و کم مو است که برخی اوقات روش غیر

جاذب وی، مهارتهای اثبات شده او به عنوان یک مدیر را زیر سؤال می برد. او لیسانس و فوق لیسانس در

رشته مهندسی مکانیک و دکترا در متالورژی (از انگلستان) دارد. وی سالها رئیس دانشگاه تبریز بود. در

ص: 435

دو سه سال اخیر، وی رئیس (شغلی که به طور رسمی در حد مدیرعاملی است) سازمان گسترش و نوسازی

صنایع (IDRO)، که یک سازمان کاملاً دولتی درگیر در فعالیت های ساخت و تولید ماشین های مختلف در

ایران می باشد، بوده است. به ویژه از زمان تشکیل کمیسیون مشترک و ترقی فاحش تجارت در تهران،

سفارت از نزدیک با IDROو ریاست آن کار کرده است. تسلیمی از شوخی و مزاح بدش می آید.

همکاری انستیتو آهن و فولاد آمریکا با IDRO

رایزن اقتصادی، بروین و خانم شرمرهرن توضیح دادند که طرف آمریکایی در کمیسیون مشترک ایران

و آمریکا عقیده دارد که نشانه های زیادی دال بر فعالیت های افزایش یافته بخش خصوصی در ایران وجود

دارند. در این اواخر، تعدادی از شرکت های تجاری در آمریکا، علاقه خود را برای اعزام گروههایی جهت

بررسی امکانات افزایش همکاریهای بخش خصوصی با ایرانیان، ابراز نموده اند. مهم ترین این شرکت های

تجاری، انستیتوی فولاد و آهن آمریکا بود که تعداد بسیاری متخصص و کارشناس فنی در زمینه های

آهن و فولاد در اختیار دارد. تصور می شد که یک تیم چهار یا پنج نفره بتوانند زمینه هایی در بخش آهن و

فولاد ایران و آمریکا بیابند که تکنولوژی آمریکا شاید بتواند نقش مفیدی در آنجا ایفا نماید. در پاسخ به

دکتر تسلیمی، مأمور سفارت گفت که انستیتو یک مؤسسه خصوصی است، نه یک سازمان دولتی ایالات

متحده، ولی دکتر تسلیمی می تواند مطمئن باشد که این مؤسسه از پشتوانه دولت ایالات متحده در انجام

بررسی های فنی در ایران برخوردار خواهد بود.

دکتر تسلیمی اظهار داشت که در اصول ؛ او موافق همکاری با انستیتوی آهن و فولاد است. به هر حال،

از آنجا که پیشنهاد فعالیت های یک کمیسیون مشترک بوده است، لذا موافقت انصاری وزیر امور اقتصادی

و دارایی، باید اخذ گردد. پس از آن، انصاری بایستی تأییدیه سازمان برنامه و بودجه را بگیرد تا محل

بودجه مخارج کاری تیم را تأمین نماید. متعاقب آن در مذاکرات، او اشاره نمود که سازمان گسترش و

نوسازی صنایع تاکنون شش قرارداد مهندسی مشترک با کارخانجات آلمان و اطریش با هدف شناسایی

امکانات ساخت و تولید در ایران بسته است. آخرین آنها قرارداد IDRO/ Voest Alpine (از اطریش)

(IVA)، به صورت 51% و 49% است که خدمات گسترده متنوع مهندسی هم برای بخشی عمومی و هم

بخش خصوص کارخانجات ایران ارائه خواهد نمود. دکتر تسلیمی پیشنهاد نمود که یک قرارداد مشترک

مشابه می تواند برای بررسی انستیتوی آهن و فولاد آمریکا در ایران منعقد شود.

دکتر تسلیمی به برخی موارد مهم اشاره کرد که جهت ممانعت از «پیچیده و بغرنج شدن» کار انستیتو در

ایران، از طریق وارد کردن شرکت ملی صنایع فولاد ایران در حوزه کار انستیتو، لازم است. به وضوح وی

نمی خواهد که در صورت به جریان افتادن و پیشرفت پیشنهاد، شرکت ملی صنایع فولاد ایران با IDRO

برخورد داشته باشد. موافقت شد که سفارت نامه ای به وزیر، انصاری بنویسد و پیشنهاد را توضیح دهد و

موافقت وی را با فعالیت های کمیسیون مشترک ایران و آمریکا درخواست نماید.

اروپای شرقی سعی در رشوه دادن به مقامات IDROدارد.

وقتی صحبت به زمینه های دیگر کشیده شد، دکتر تسلیمی با زرنگی گفت که برخی از کشورهای

اروپای شرقی (که نام آنها را ذکر نکرد) اخیرا سعی کرده اند به مقامات IDRO رشوه بدهند. او گفت بعضی

ص: 436

از زیردستان وی در این مورد با وی صحبت کرده اند و به طور کامل از این که توسط اروپایی ها (نامبرده

نشد) پیشنهاد رشوه شده است، ناراضی بودند.

قطع بودجه سازمان گسترش و نوسازی صنایع ایران

آقای تسلیمی گفت که سال گذشته حدود 800 میلیون ریال در بودجه وی برای نصب تسهیلات

ابریشم بافی در شمال ایران منظور شده است. وقتی وی از سازمان برنامه و بودجه این پول را درخواست

کرده بود، به وی گفته شد که مبلغ آن به 400 میلیون ریال تقلیل یافته است. پس از آن، کاهش های مکرر در

بودجه این طرح بخصوص انجام شد و اکنون به وی گفته شده است که حداقل برای امسال نباید انتظار بیش

از 20 میلیون ریال را داشته باشد. در کل، بودجه IDRO18% کاهش یافته است که آقای تسلیمی به

وضوح وضعیت امور را بسیار ناامیدکننده می دید.

تسلیمی، منوچهر 4

9 فوریه 1967 20/11/54 خیلی محرمانه

1 اطلاعات بیوگرافی موجود در انتصابات جدید وزراء بشرح زیر است:

الف منوچهر تسلیمی، وزیر بازرگانی، در 23 ژوئیه 1923 در تهران متولد شد. فوق لیسانس مهندسی

مکانیک از دانشکده فنی دانشگاه تهران در سال 1946؛ تحصیل در انستیتو تکنولوژی در سال 1946،

بدون اخذ مدرک؛ فوق لیسانس در تاریخ فلسفه علوم در 1952 از دانشگاه لندن؛ دکترا در تاریخ و فلسفه

علوم در 1954 از لندن. خدمت خود را به عنوان مشاور مدیر آموزش در برنامه اصل چهار (ترومن م) در

رشت آغاز نمود، سپس مشاغل مختلف اداری آموزشی و دانشگاهی را به عهده داشت. او معاون وزیر در

امور تحصیلات حرفه ای (هنرستانی) در وزارت آموزش و پرورش، مشاور وزیر در امور اقتصادی و

سپس معاون وزیر اطلاعات، قبل از انتصاب به ریاست دانشگاه تبریز در اواخر دهه 1960، شد. در ژوئن

1972، او مدیرعامل (رئیس) سازمان گسترش و نوسازی صنایع گردید.

تسلیمی به آرامی صحبت می کند، از شوخی و مزاح بدش می آید و مورد احترام بسیاری از ایرانیان

می باشد. او رابط مهم و مفید سفارت بخصوص در مورد فعالیت های کمیسیون مشترک ایران و آمریکا بوده

است. تسلیمی طی دوران کوتاهی که به عنوان مشاور در مؤسسه استانداردهای صنعتی در وزارت دارایی،

همکار نزدیک هوشنگ انصاری بود، در بین معاونین وی، به عنوان مدیری لایق شناخته شد. در 1949 و

در زمان دانشجویی برای مدت کوتاهی به حزب توده (کمونیست) پیوست. او سالهای متمادی توسط

دولت ایران کاملاً تأیید شده است. انتظار می رود که در سمت وزیر، او کاری درجه یک ارائه نماید. تنها

مورد احتیاط در این جریان، کمبود تجربه عملی در کارهای تجاری و بازرگانی است. وزیر سابق، مهدوی،

که در مبارزه با گرانفروشی و کنترل قیمت ها که توسط این وزارتخانه به جریان افتاد، علاقه شخصی و قابل

درکی دارد، به طور خصوصی به سفیر گفت که احتمالاً تسلیمی نخواهد توانست همان نفوذ و کنترل را در

این زمینه به کار برد، زیرا او فاقد تجربه در امور بازرگانی است. تسلیمی یک مسلمان شیعه است و با یک

زن انگلیسی ازدواج نموده است. آنها سه پسر 16 و 14 و 9 ساله دارند.

ص: 437

تسلیمی، منوچهر 5

منوچهر تسلیمی، وزیر بازرگانی خیلی محرمانه

منوچهر تسلیمی، وزیر بازرگانی در زمان دانشجوئیش عضو حزب توده (کمونیست) بوده، ولی در

سالهای قبل به طور کامل توسط دولت ایران تأیید گردیده است. از آن زمان، او راه صعودی را از نردبان

بوروکراسی پیموده است. در سالهای اخیر، او به عنوان رئیس سازمان گسترش و نوسازی صنایع و ریاست

دانشگاه تبریز خدمت می نمود. انتصاب وی در شغل وزارت بازرگانی در فوریه 1976 اعلام شد. او یک

رابط مهم و مفید برای سفارت در طی سالهای متمادی، بخصوص در مورد فعالیت های کمیسیون مشترک

ایالات متحده ایران بوده است. تسلیمی طرفدار امریکا است و همواره نسبت به سفارت هوادار و

کمک کننده بوده است. به عنوان وزیر بازرگانی او اغلب مسافرت می کند، بخصوص به اروپای شرقی، تا

ایران را در گردهمایی های مختلف اقتصادی معرفی نماید.

تسلیمی دارای لیسانس و فوق لیسانس در مهندسی مکانیک و دکترا در] متالوژی(1) ] است، او در

دانشگاه تهران، انستیتو تکنولوژی کیس (Case) در کلیولند و دانشگاه لندن تحصیل نموده است. انگلیسی

وی عالی و فرانسه اش متوسط است. او با یک زن انگلیسی ازدواج نموده و دارای سه پسر است. جوانترین

آنها (10 ساله) است که او مایل است در مدرسه آمریکایی تهران یا مدرسه جامعه (آمریکائیهای تهران)

نام نویسی نماید.می 1977 اردیبهشت 1356



همایون جابرانصاری

1- اشکالات مربوط به اصل سند است. م
ص: 438

جابر انصاری، همایون 1

همایون جابر انصاری وزیر مسکن و شهرسازی

عنوان خطاب: آقای وزیر

همایون جابر انصاری، 47 ساله از آوریل 1974 وزیر مسکن و شهرسازی بوده است. او قبلاً از سال

1973 به عنوان رئیس شرکت مخابرات ایران (TCI) خدمت نموده بود. شرکت مخابرات ایران یک شرکت

دولتی است که برای ایجاد تسهیلات مخابراتی بر یک اساس تجاری سازماندهی شده است.

آقای وزیر می گوید که ایران چندان دچار بحران مسکن نیست، ولی اظهار می دارد که پیشرفت سریع

اقتصادی و افزایش سریع درآمد سرانه موجب افزایش درخواست های مسکن مدرن شده اند. در یک

مذاکره با رئیس اتاق بازرگانی ایران آمریکا در تهران در ژانویه 1976، انصاری به اعضای آمریکایی،

پیشنهاد برقراری یک گروه کاری مشترک با همتاهای ایرانی را نمود که صنعت خانه سازی را در ایران

بهبود بخشند.

انصاری در اصفهان متولد شد، و در سال 1964 از دانشگاه نبراسکا فوق لیسانس زمین شناسی گرفت.

انصاری در سال 1957 به عنوان زمین شناس اکتشافی به شرکت ملی نفت ایران پیوست، بعدها به وزارت

دارایی منتقل شد و در آنجا مدیرکل امور نفتی گردید. در سال 1967 او رئیس شرکت تلفن ایران شد.

انصاری به ایالات متحده و اروپای غربی سفر کرده است. او به زبان انگلیسی صحبت می کند.

20 می 1976 30/2/55

جابر انصاری، همایون 2

همایون جابر انصاری، وزیر مسکن و شهرسازی محرمانه

همایون جابر انصاری، 47 ساله از آوریل 1974، وزیر مسکن و شهرسازی بوده است. او قبلاً از سال

1973 به عنوان شرکت مخابرات ایران خدمت کرده بود. شرکت مخابرات ایران یک شرکت دولتی است که

برای ایجاد تسهیلات مخابراتی بر یک اساس تجاری سازماندهی شده است. انصاری بوروکرات تربیت

شده است، ولی به موفقیت وی به عنوان وزیر مسکن و شهرسازی، به علت فقدان بودجه لازم برای

طرح های شهرسازی، لطمه خورده است. اگر تبلیغات جدید را باور کنیم، ممکن است این وضعیت بهتر

شود. وزارتخانه توسط معاون وزیر، سیمونیان (SIMONIAN) اداره می شود که برای چهار وزیر آخر کار

کرده است و کنترل کاملی بر وزارتخانه دارد.

انصاری در اصفهان متولد شد. او در سال 1964 از دانشگاه نبراسکا فوق لیسانس زمین شناسی

گرفت. انصاری در سال 1957 به عنوان زمین شناس اکتشافی به شرکت ملی نفت ایران پیوست. متعاقبا او

به وزارت دارایی منتقل شد. که در آنجا مدیرکل امور نفتی گردید. در سال 1967 او رئیس شرکت

مخابرات ایران شد. انصاری به ایالات متحده و اروپای غربی سفر کرده است. او به زبان انگلیسی صحبت

می کند. می 1977 اردیبهشت 1356


فریدون جم

ص: 439

جم، فریدون 1

خیلی محرمانه غیرقابل رؤیت برای بیگانگان

فریدون جم سفیر سابق ایران در اسپانیا

عنوان خطاب: آقای سفیر

تا سال 1971، تیمسار جم یکی از رده بالاترین افسران نیروهای مسلح شاهنشاهی ایران بود. او

باهوش، با کفایت و به طور گسترده ای مورد احترام است. وی دارای یک سابقه خدمتی درخشان می باشد

که در اوج انتصابات وی، ریاست ستاد بزرگ ارتشتاران در سال 71 1969 قرار دارد. در چنین موضعی

او دستیار فرماندهی کل (شاه) در جهت دهی و هماهنگی جامع نیروهای مسلح بود. از سال 1971 تا

اواخر 1977، او به عنوان سفیر در اسپانیا خدمت کرد. از فعالیت های وی در سال گذشته اطلاعی در دست

نیست. او برکنار شده تا احتمالاً جایگزین وزیر جنگ، تیمسار عظیمی، شود. همان گونه که در مورد سلف

نخست وزیر، غلامرضا ازهاری به عنوان ریاست ستاد بزرگ ارتشتاران عمل شود، او ممکن است چنین

نقشی را در حوادث آتی ایفاء نماید.

یک افسر ارتش

به عنوان یک افسر، جم آگاهی استثنایی از تاکتیکها و تکنیکهای نظامی دارد. او هم در سطوح آموزشی

هم دانشگاهی، در سطح بسیار عالی تحصیل کرده است. او آگاهی خوبی از نیازهای نیروهای مسلح دارد

و عقاید خود را به طور قانع کننده ای بیان داشته است. در هر شغلی از اختیارات به طور معقول استفاده نموده

و نشان داده که علاقمند به قبول مسئولیت است. زمانی که جم رئیس ستاد بزرگ ارتشتاران بود، شاه

ترجیح می داد (همان گونه که همیشه ترجیح می دهد) که با فرد فرد فرماندهان به طور مستقیم مذاکره نماید

و عملاً جم را نادیده می گرفت و او از این امر عصبانی و دلسرد شد.

جم، علیرغم اختلافاتش با شاه، در طی سالها دوست نزدیک و شخصی شاه بود و همواره از احترام و

اعتماد شاه برخوردار بوده است. او بشدت ضد کمونیست است و با نفوذ کمونیسم در کشورهای مجاور

ایران شدیدا مخالفت نموده است. جم نسبت به ایالات متحده صمیمی بوده اظهار داشته است که این

کشور، ایران را در سالهای 46 1941 که شوروی استان آذربایجان را اشغال کرده بود، از سلطه شوروی

نجات داده است.

سوابق خدمتی:

فریدون جم در 29 آوریل 1914 در تهران متولد شد. او پسر سناتور محمود جم است. وی آموزشهای

ابتدایی و متوسطه خود را در تهران و پاریس گذراند. وی آموزش های نظامی را در فرانسه (آکادمی نظامی

سن سیر، 36 1934)، و در ایالات متحده (ABERDEEN - PROVING - GROUNDS، 48 1947)،

و در انگلستان (دانشکده فرماندهی ستاد انگلستان، 1949) دیده است. او در سال 1937 به ارتش

پیوست. از جمله مشاغل وی عبارتند از: فرماندهی، دانشکده افسری ایران (62 1959)؛ جانشین

فرماندهی، ارتش یکم (63 1962)؛ رئیس، توسعه فرماندهی رزمی (65 1964)؛ فرماندهی، ارتش

دوم (66 1965)؛ جانشین ریاست ستاد بزرگ ارتشتاران (69 1966). او در سال 1969 در حین انجام

ص: 440

مسئولیت ریاست ستاد بزرگ ارتشتاران به درجه ارتشبدی نایل شد.

اطلاعات شخصی :

جم مشهور به پاکی و شرافت است. او را مردی در نهایت پایبند به اصول می دانند. او دارای ظاهر

فیزیکی قابل توجهی است، ولی گزارش شده است که چشمان وی ضعیف هستند. جم سابقا با خواهر شاه،

شمس ازدواج کرده بود. او و همسر دومش، فیروزه، دارای یک پسر به نام کرمان هستند.

جم به زبان انگلیسی و فرانسه به روانی صحبت می کند. 8 دسامبر 1978 17/9/57



عبدالعلی جهانشاهی

ص: 441

جهانشاهی، عبدالعلی 1

دکتر عبدالعلی جهانشاهی، رئیس بانک مرکزی خیلی محرمانه

جهانشاهی که در خانواده ای برجسته متولد شده بود، از دانشکده حقوق دانشگاه تهران فارغ التحصیل

شد و بعدها در دانشگاه پاریس دکترای اقتصاد گرفت. جهانشاهی به دنبال مطالعات خود در فرانسه، مانند

پدرش در دادگاههای جنحه و فرجام به عنوان قاضی خدمت کرد. لیکن وی از زندگی قضایی منزجر گردید

و پس از آن به عنوان مربی و استادیار حقوق و استاد اقتصاد در دانشگاه تهران فعالیت نمود، و مدت

کوتاهی نیز به عنوان وزیر آموزش و پرورش در کابینه منصور در سال 1965 خدمت کرد، در سالهای 67

1966 به ریاست دانشگاه تهران منصوب گردید. وی در سال 1971 به مقام کنونی خود منصوب شد.

جهانشاهی مدتی در زمینه بانکداری و مدتی نیز در زمینه امور مالی کار کرده است. وی از بورسیه

AID(کمک های آمریکا) در سالهای 59 1958 جهت خدمت در بخش آمار درآمد ملی وزارت

بازرگانی استفاده کرد و در اوایل سالهای 1960 به عنوان معاون رئیس بانک مرکزی برگزیده شد.

جهانشاهی مدتی نیز سرپرستی کمیسیون مالیات ایران را به عهده داشت، اخیرا به عنوان سرپرست اجرایی

علی البدل بانک عمران و توسعه بین المللی عمل کرد.

دکتر جهانشاهی بسیار سخت کوش است، لیکن عدم توانایی ظاهری وی در تفویض اختیارات در

سال 1964، زمانی که وزیر آموزش و پرورش بود، منجر به حمله قبلی شد. جهانشاهی که قدری

محافظه کار و تودار و عصبی است، از موقعیت مستحکمی در محافل حاکمه ایران برخوردار است

(بسیاری از اقوام نزدیک وی دارای مقامات و پست های عالی در حکومت ایران هستند.)

انتخابات جهانشاهی به عنوان رئیس بانک مرکزی را می توان با قابل اعتماد بودن وی از نظر سیاسی و

مقبولیت وی در محافل ذی نفوذ ایران مرتبط دانست. جهانشاهی برخلاف اعقاب خود قادر نیست

به عنوان رئیس بانک مرکزی نقش قاطعی را ایفاء و ممکن است همین امر یکی از عوام مهم انتصاب وی

باشد.

جهانشاهی متأهل است و دارای یک فرزند دختر می باشد و به زبان فرانسه و انگلیسی به خوبی تکلم

می کند. می 1972 اردیبهشت 1351

جهانشاهی عبدالعلی 2

عبدالعلی جهانشاهی سفیر در جوامع اروپایی خیلی محرمانه

عنوان خطاب: آقای سفیر

از اوت 1973 عبدالعلی جهانشاهی، حدودا 52 ساله، با عنوان سفیر تام الاختیار امور اقتصادی، سفیر

در جوامع اروپایی بوده است. او تا سال 1971 به عنوان مدیرکل بانک مرکزی ایران خدمت نمود. در آن

شغل او خوشنام و کارمند قابل انعطافی بود.

جهانشاهی دارای دکترای حقوق از دانشگاه پاریس است. از سال 1946 تا 1957 در وزارت

دادگستری خدمت نمود. در سال 1957 او استاد حقوق دانشگاه تهران بود، و از سال 1957 تا 1960 در

بانک ملی کار کرد. در مدت 63 1962 جهانشاهی معاون مدیرکل بانک مرکزی ایران بود و در سال

1964، وزیر آموزش و پرورش و در سال 1965 رئیس دانشگاه ملی گردید. در سال 1966 او جایگزین

ص: 442

مدیر اجرایی بانک توسعه و بازسازی بین المللی شد.

جهانشاهی به اروپای غربی و ایالات متحده مسافرت کرده است. در اوایل سال 1973 او دچار یک

حمله قلبی خفیف شد و برای معالجه به اروپا رفت. او به زبان فرانسه و انگلیسی صحبت می کند.

22 مارس 1976 2/1/55



پرویز حکمت

ص: 443

حکمت، پرویز 1

پرویز حکمت وزیر نیرومحرمانه

پرویز حکمت در آخرین ترمیم کابینه در فوریه 1977، وزیر نیرو شد. حکمت 42 ساله دارای فوق

لیسانس مهندسی از دانشگاه کالیفرنیای جنوبی است. در سال 1962 او به سازمان برنامه و بودجه پیوست

و دارای مسئولیت های مختلفی از جمله معاونت مدیر کمیته آبیاری و سدسازی در سال 1967، بود. در

سال 1971 به مدیریت اداره مزبور ارتقاء یافت. آخرین شغل وی که از اکتبر 1973 به آن مشغول است،

معاون وزیر در امور فنی در سازمان برنامه و بودجه می باشد. او به زبان انگلیسی صحبت می کند.

به عنوان وزیر در سازمان برنامه و بودجه، حکمت برای مقامات سفارت قابل دسترسی بود، ولی

به طور قابل ملاحظه ای در موردی که خودش مسئول بود، مؤثر و یا مفید واقع نشد، برای مثال، درخواست

تأییدیه کارخانجات خارجی و مقررات اجرایی. شاید حکمت فکر می کرد این که خارج از حوزه وظایف

وی در سازمان برنامه و بودجه به عنوان رئیس بخش ارتباط با مذاکره کنندگان باشد.

آوریل 1977 فروردین 56


عطاءاللّه خسروانی

ص: 444

خسروانی، عطاءاللّه 1

عطاءاللّه خسروانی وزیر کشور سرّی

عطاءاللّه خسروانی در یک ترمیم کابینه در تاریخ 24 نوامبر 1968، وزیر شد. او قبلاً وزیرکار و امور

اجتماعی بود (از می1961). در فوریه 1965، خسروانی به جای حسنعلی منصور (که ترور شد)، دبیرکل

حزب حاکم ایران نوین گردید.

با وجود این که از بنیانگذاران حزب مزبور نبود، گزارش شده است که برحسب خواسته شاه بلافاصله

پس از تشکیل حزب مزبور در دسامبر 1963، به آن پیوست و در کمیته اجرایی آن مشغول به کار گردید.

در می 1964، زمانی که امیرعباس هویدا از جانشینی دبیرکل استعفا داد، خسروانی جایگزین وی شد. او

در می 1967 به عنوان دبیرکل، مجددا انتخاب گردید.

تغییر محل خسروانی از وزارت کار به وزارت کشور و اظهارات وی در موضع جدید حاکی از این است

که شوراهای دائمی شهر برای انتخابات باید برحسب تغییرات روش انتخابات از بین بروند و مشخص

می سازد که او رهبری خود را در حزب مستحکم تر خواهد ساخت و سعی خواهد کرد از وزارتخانه خود

برای تقویت حزب در استانها استفاده نماید. هر چند هنوز کمی نفوذ در وزارت کار خواهد داشت، خط

مستقیم حامیان وفادار وی در وزارت کار، که در مدت هفت سال وزارت وی تقویت و تحکیم شده بود،

قطع شده است. بخشی از قدرت وی در حزب عمدتا از حمایت دیگر قدرتها ناشی می شود که به واسطه

داشتن کنترل انحصاری بر وزارتخانه و توانایی اش به عنوان وزیر در به حرکت در آوردن امور در جهت

اجرای اوامر حزب در انتخابات و SPONTANEOUS - RALLIESبه دست آورد. هر چند منصب جدید

خسروانی، در ظاهر به نظر می رسد که موضع او را در حزب تحکیم نموده باشد، بیشتر محتمل است که از

ریشه آن را قطع کرده باشد.

هیچ دوستی بین هویدا و خسروانی وجود نداشته است، و شکاف قدیمی ایجاد شده در حزب بین

«روشنفکران» (اعضای کانون ترقی سابق) و جناح خسروانی، به نظر می رسد که با گرداندن حزب توسط

خسروانی به پایان رسیده است. نخست وزیر ممکن است با تغییر محل خسروانی از وزارت کار به وزارت

کشور و خارج کردن انصاری از کابینه، از نفوذ دو مخالف خود کاسته باشد.

خسروانی به عنوان وزیر کار به طور ویژه ای کارآیی نداشت. او اصول قانون کار را به اجراء در نیاورد و

بعضی از مقامات او را مانعی در مقابل هر برنامه واقعگرایانه و با ارزش که وضع کار را بهبود بخشد،

می دانند. در داخل وزارتخانه اش، او هر قسمت را کاملاً می شناسد و نفوذ کاملی بر کلیه تصمیماتی که بر

وزارتخانه اثر می گذراند، اعمال می کند. برنامه سهیم شدن کارگران در سود کارخانه، که در سال 1962

به عنوان اصل ششم برنامه اصلاحات اعلام شد، هنوز هیچ گونه منافع واقعی برای کارگران در برنداشته

است. وی شخص ماهری در استفاده از آن کلیشه است، او دوست ندارد که وارد مسائل جزئی شود.

عطاءاللّه خسروانی، حدود 1916 در یک خانواده مشهور به شاهدوستی متولد شد. او در فرانسه و بلژیک

تحصیل کرده، و از دانشگاه لیژ (LIEGE) مدرک فوق لیسانس در علوم اجتماعی دریافت داشته است. در

1941 وارد خدمت دولت شد، و در حدود سال 1946 به وزارت کار منتقل گردید. در 1958 او به معاونت

مدیر و مدیریت هیئت کنترل سازمان بیمه های اجتماعی کارگران ارتقاء یافت که خود در ایجاد آن کمک

کرده بود. او در 1959 به عنوان معاون دائمی وزیر در وزارتخانه منصوب گردید، که به طور عمده از این امر

ص: 445

ناشی می شد که وی از هیچ سیاست خاصی پیروی نمی کرد و بدین ترتیب وسیله دلخواهی برای جمشید

آموزگار، وزیر کار وقت بود. همزمان با این شغل او مدیرکل سازمان بیمه اجتماعی کارگران نیز بود، شغلی

که وی شخصا به آن وابسته است. او ظاهرا، با قطع پاره ای حقوق های خیلی زیاد در سازمان و ساختن دو

درمانگاه درجه یک، که در خاورمیانه بهترین هستند، بازی خوبی به اجرا گذاشت. او در سال 1960

معاون وزیر در امور پارلمانی شد. خسروانی در اولین کابینه علی امینی در 1961 به عنوان وزیر کار وارد

کابینه شد و این منصب را در کابینه دوم امینی، کابینه امیراسداللّه علم، کابینه منصور و هر دو کابینه

امیرعباس هویدا حفظ نموده است.

در زمانی که برای بار اول خسروانی وزیر کار شد، اعتقاد براین بود که وی پیرو حسن ارسنجانی، وزیر

کشاورزی وقت بوده است. او در توطئه قره نی (ولی اللّه قره نی که در سال 1958 به علت برنامه ریزی توطئه

علیه شاه زندانی شد) شرکت داشت و توسط پلیس تحت بازجویی قرار گرفت، ولی زندانی نشد. او زمانی

عضو جمعیت آزادی بود. خسروانی در کلیه موفقیت های ارسنجانی بدنبال وی بود و از شانس خوب وی

بهره برداری نمود. او در جریان سقوط ارسنجانی در سال 1963 جان سالم بدر برد به هر حال، در حال

حاضر وی بخت خود را با دولت جدید می آزماید. در ژوئیه 1968 خسروانی برای شورای جدیدالتأسیس

اصلاحات اداری معرفی شد.

خسروانی دارای سه برادر است، همه آنها در ارتش یا دولت خدمت می نمایند. او با یک زن فرانسوی

ازدواج نموده است و یک پسر دارد. اعتقاد براین است که پسر وی عقب افتاده است. خسروانی نماینده

ایران در تعدادی از کنفرانس های بین المللی کار بوده است، او علاوه بر زبان مادری فارسی، فرانسه را

عالی و کمی انگلیسی صحبت می کند. او در باشگاه فرانسه تهران فعال و به سفارت فرانسه خیلی نزدیک

است. دسامبر 1968 آذر 1347


کاظم خسروشاهی

ص: 446

خسروشاهی، کاظم 1

کاظم خسروشاهی وزیر بازرگانی خیلی محرمانه

دکتر خسروشاهی، 55 ساله، هیچ گونه سابقه ای در خدمات دولتی ندارد. او از دانشگاه تهران دکترای

اقتصاد گرفته و بیش از سی سال به تجارت در ایران مشغول بوده است. تا زمان انتصاب وی در کابینه در 7

اوت 1977، او رئیس گروه صنعتی KBS بود که لوازم آرایش، مواد دارویی، حشره کش ها و مواد غذایی

تولید می کرد. او همچنین عضو هیئت مدیره اتاق بازرگانی، صنایع و معادن و اخیرا رئیس جمعیت مدیریت

ایران بود. او به اروپا و ایالات متحده سفر کرده است و انگلیسی را عالی صحبت می کند.

رابطین سفارت، خسروشاهی را با کفایت، سخت کوش و پیشرو یافته اند. او شخصا از آزادی تجارت

بین ایران و ایالات متحده حمایت می کند. انتخاب وی در شغل وزارت با استقبال شایان مقامات بازرگانی

مواجه گردیده است. در روز پس از انتصاب، وزیر خسروشاهی در یک مصاحبه مطبوعاتی اظهار داشت

که سیاست های جدید که رشد ثابت اقتصادی را تضمین می کنند، به زودی اعلام خواهند شد.

10 اوت 1977 19/5/56

خسروشاهی، کاظم 2

کاظم خسروشاهی وزیر بازرگانی (از اوت 1977) خیلی محرمانه

عنوان خطاب: آقای وزیر

کاظم خسروشاهی، با کفایت و سخت کوش، دوست نزدیک نخست وزیر، جمشید آموزگار است.

خسروشاهی سوابق خدمت دولتی ندارد و بیش از 30 سال است که به تجارت مشغول می باشد. موقعی که

وزیر شد، کلیه شش معاون خود را تغییر داد و درگیر کشمکش با کمیسیون خدمت شهری شد. بنا به اظهار

یک مقام ایرانی، در حال حاضر وزارتخانه به طور قابل توجهی با از هم پاشیدگی سازمانی روبرو است.

خسروشاهی که به شدت از محدودیت های بورکراتیک لطمه خورده، تاکنون دوبار استعفا داده است.

خسروشاهی با اعتقاد شدید به سیستم آزاد جهانی، می خواهد بخش خصوصی را بیشتر در امور

بازرگانی و پروژه های توسعه دولت درگیر نماید. او در پی کاهش مقررات دولتی و کنترل تجارت است،

ولی با تکروی نیز مخالف است، هر چند او اذعان دارد که مشکل می توان آنها را از میان برداشت. او حامی

آزادی تجارت بین کشورش و ایالات متحده است.

خسروشاهی از دانشگاه تهران دکترای اقتصاد دریافت داشته است. تا زمان انتصاب وی در کابینه، او

ریاست گروه صنعتی KBS را به عهده داشت که تولیدکننده لوازم آرایش، مواد دارویی، حشره کش و مواد

غذایی است. او در هیئت مدیره اتاق بازرگانی، صنایع و معادن و ریاست انجمن مدیریت ایران خدمت کرده

است. خسروشاهی، حدود 56 ساله، به اروپا و ایالات متحده سفر نموده است. او انگلیسی را به روانی

صحبت می کند.11 ژوئیه 1978 20/4/57


عباسعلی خلعتبری

ص: 447

خلعتبری، عباسعلی 1

عباسعلی خلعتبری، وزیر امورخارجه خیلی محرمانه

خلعتبری که در سپتامبر 1971 به عنوان وزیر امورخارجه منصوب شد، قبلاً در سمت های معاون

وزیرخارجه و معاون سیاسی وزیر خدمت کرده است (مشاغل رده 2 و 3 در وزارت خارجه).

خلعتبری، 52 ساله، دارای دکترای حقوق از دانشگاه پاریس، جایی که در علوم سیاسی نیز کار کرده

است، می باشد.

خلعتبری از 1942 در برن، ورشو، واشنگتن و پاریس به عنوان دیپلمات کار کرده و به عنوان دبیرکل پر

سابقه سنتو (67 1961) شهرت فراوانی کسب کرده اما به واسطه فعالیت ها و قضاوت های محدود آن

سازمان هم آزرده و هم کمی سرخورده شده است.

از زمانی که وی وزیر خارجه شده، برای ما به سهولت در همه اوقات قابل دسترسی بوده است. او

به عنوان فردی جدی، آرام و دیپلماتی محترم از نسل قدیم شناخته شده است. علاوه بر عضویت در حزب

ایران نوین، وی دوست قدیمی شخصی هویدا است. هر چند برای پرسنل وزارتخارجه محبوب است، ولی

بسیاری احساس می کنند که کارآیی و نفوذ وزارتخانه از زمان تصدی وی در آنجا رو به کاهش نهاده است.

خلعتبری ازدواج کرده است و چهار فرزند دارد. او و همسرش، فرانسه و انگلیسی صحبت می کنند.

می 1972 اردیبهشت 1351

خعلتبری، عباسعلی 2

وزیر امورخارجه (از سپتامبر 1971) خیلی محرمانه

عنوان خطاب: آقای وزیر

به عنوان یکی از با کفایت ترین و با تجربه ترین مقامات ایرانی، عباسعلی خلعتبری متخصصی خونسرد

و درستکار است و این احساس را ایجاد می نماید که بیشتر یک مجری دقیق سیاست است تا یک

بدعتگذار در سیاست. او در انظار عمومی به طور مؤثری نقش بازی می کند و در برابر سؤالات سخت، به

سهولت خود را نمی بازد. به هر حال، در داخل کابینه او گاهی با همکاران خود، مشکلاتی دارد. به علت

اینکه او عضو محافل داخلی تهران نیست و به علت طبیعت فردگرای ارتباطات قدرت در ایران، او در

پاره ای مواقع از وزرایی که دارای ارتباطات قوی و خوبی هستند و خود را درگیر سیاست ها و هدایت

سیاست های خارجی، بدون توجه به وزیر امورخارجه، می کنند، نادیده گرفته می شود. با وجود این سابقه

خدمت طولانی وی، نشانگر این است که مورد حمایت و اعتماد شاه است، و اصل مسئله همین موضوع

است. خلعتبری نسبت به ایالات متحده صمیمی است و همواره در دسترس بوده و ارتباطات خوبی با

مقامات آمریکایی داشته است.

دبیرکل سنتو:

به عنوان دبیرکل سنتو در خلال سالهای 67 1961، خلعتبری خود را کفایت، وظیفه شناس و

هماهنگ کننده ای مؤدب نشان داده است. او گاهی زیردستان خود را براساس بستگی های فامیلی و

موقعیت اجتماعی آنها انتخاب می نماید، ولی او روحیه دبیرخانه سنتو را نسبت به وضعیت پائینی که در

ص: 448

ابتدا داشت، بالاتر برده است. او سعی کرد یک ظاهر بی طرفی را در اجرای وظایفش حفظ کند، ولی گفته

شد که بدون تردید تحت نفوذ دیدگاههای دولت خودش بوده است. او به گونه ای کار کرد که موارد مربوط

به سنتو را در قالب نیازهای سیاست خارجی ایران گسترش دهد.

دبیرکلی سنتو به طور سنتی بین ایران، ترکیه و پاکستان چرخشی است، به هر حال در سال 1964،

شورای وزیران سنتو رأی داد که خلعتبری یک دوره دیگر در این شغل باقی بماند.

سوابق خدمتی:

خلعتبری دکترای حقوق از دانشگاه پاریس دارد. از سال 1942 وارد خدمات دیپلماتیک شده و

به عنوان سفیر در لهستان، معاون وزیر در امور سیاسی در وزارت امورخارجه و معاون وزارت امورخارجه

کار کرده است. او شاه را در سفر به اتحاد جماهیر شوروی در سال 1972، به ایالات متحده در 1973 و

1975 و 1977 همراهی نموده است.

اطلاعات شخصی:

خلعتبری، جدی، آرام و خوش صحبت و در وزارت امورخارجه مورد علاقه و احترام است. وی به

مطالعه و اسب سواری علاقه دارد. او کتاب Lirow et le pacte orientale را نوشته است. خلعتبری

حدود 66 سال دارد، فرانسه و انگلیسی را خوب صحبت می کند. او و همسر جذابش، منظر اصفیا، دارای

سه دختر و یک پسر هستند. خانم خلعتبری به فرانسه و انگلیسی خیلی خوب تکلم می کند.

1 اوت 1978 10/5/57



محمد درخشش

ص: 449

درخشش، محمد 1

تاریخ: 12 فوریه 1962 23/11/40 خیلی محرمانه

از: سفارت امریکا، تهران مرسله شماره 371

مذاکره با وزیر فرهنگ، درخشش

در این مرسله، صورت مذاکرات بین وزیر فرهنگ، محمد درخشش و کارمند سفارت ارسال می گردد.

از طرف سفیر: هاری اچ. شوارتز رایزن سیاسی سفارت

پیوست: صورت مذاکرات

رونوشت به: کلیه کنسولگریهای آمریکا در ایران

خیلی محرمانه

صورت مذاکرات شرکت کنندگان: محمد درخشش، وزیر فرهنگ جرج کیو، وابسته سفارت

زمان: 3 ژانویه 1962 13/10/40

وزیر فرهنگ

درخشش خود را در مقام وزارت فرهنگ به وضوح مطمئن تر از شش ماه قبل احساس می کند.

صرفنظر از این واقعیت که وزیر، مشکلات متعددی دارد، او احساس می کند که پشتیبانی معلمین را دارد که

از هر چیزی مهمتر است. درخشش احساس می کند که مدیریت و رهبری که وی در خلال تظاهرات

معلمان از خود نشان داد، ثابت نموده است که او می تواند به خوبی کنترل آموزگاران را در دست داشته

باشد. براساس گفته درخشش، بحران زمانی آغاز شد که دولت پیشنهادات خود را به آموزگاران ارائه

نمود. اکثریت آموزگاران نمی خواستند آن را بپذیرند، به هر حال، درخشش با خاطرنشان کردن این

موضوع که دولت به حد کافی به خواسته های آنها پاسخ داده بود تا آنها را برای بهسازی وزارت فرهنگ

قادر سازد، بر قبول آن توسط فرهنگیان پافشاری نمود.

درخشش دارای مشکلات فرساینده جاری متعدد است. ابتدا مبارز با بی سوادی است که علیرغم

شروع خوب آن با مشکل روبرو گردید، زیرا بودجه ای برای آن وجود ندارد. درخشش احساس می کند که

این خیلی بدشانسی است، زیرا برنامه نیاز به هزینه خیلی گزافی ندارد. ولی احتمالاً مشکل اصلی

درخشش در کمبود نگران کننده متخصصین اداری و سازماندهی در سطح وزارتخانه است. گسترش

فوق العاده آموزشی ایران نیاز غیر قابل اجتناب و بیش از حدی به متخصصین اداری که در جریان امور

باشند، دارد، ولی در حال حاضر، وزیر نه دارای پرسنل باتجربه و نه امکانات آموزش دادن به آنها است.

دانشگاه تهران

درخشش اظهار داشت که دانشگاه تهران در وضع بسیار بدی است. بسیاری از استادان درجه بالا فاقد

صلاحیت هستند. به هر حال، درخشش قدرت زیادی ندارد که بتواند شخصا با این مشکل مبارزه نماید،

زیرا بسیاری از استادان به دلایلی غیر از کارآیی تخصصی و حرفه ای به کار گرفته شده اند. درخشش

اظهار داشت که فقدان رهبریت خود و خدمتگزار در میان استادان دانشگاه تهران، موجب گردیده است که

دانشجویان در جای دیگری به دنبال رهبریت بگردند و در نتیجه، آنها به صورت مهره های (پیاده شطرنج)

ص: 450

سیاسی درآیند.

دانشگاه شیراز

درخشش صادقانه نگران دانشگاه است. او گفت که این هم مورد دیگری است که او شخصا روی آن

کنترل کمی دارد، زیرا کل پروژه در دست حسین علا است، مردی که در غباری از کهولت و پیری گم شده

است. درخشش معتقد است که اگر قرار باشد دانشگاه پیشرفت نماید، اداره آن باید در دست یک گروه

پرتوان خارجی باشد. دانشگاه پنسیلوانیا می رود که دانشگاه را اداره نماید، ولی درخشش معتقد است آنها

کاملاً آزاد نخواهند بود آن گونه که لازم بدانند دانشگاه را اداره کنند، و نتیجه آن این خواهد بود که اعمال

نفوذهای خارجی شانس موفق شدن دانشگاه را به تعویق می اندازند.

برنامه وزیر جدید فرهنگ

درخشش برنامه جدید فرهنگی خود که کوشش های وزارتخانه در جهت آنها متمرکز خواهند بود را

مشخص نمود. درخشش احساس می کند که افزایش زیاد فعلی دانشجویان دانشکده ها ارزش واقعی برای

ایران ندارد. درخشش امیدوار است که تعداد دانشجویان را کم کند، بخصوص خارج کشور، و تعداد زیادی

مدارس حرفه ای (هنرستان) بسازد، زیرا ایران در حال حاضر به تکنسین های آموزش دیده بیش از

فارغ التحصیلان دانشگاهی نیاز دارد. بنا به عقیده درخشش، بعد از اینکه دانش آموزی مدرسه ابتدایی را

به پایان رساند، باید تصمیم گرفته شود که آیا او به هنرستان اعزام شود و یا اینکه تحصیلات رسمی (سمت

دانشگاهی) را ادامه دهد. همزمان با آن درخشش، فقط به بهترین دانش آموزان اجازه ورود به دانشگاه را

خواهد داد و آنها نیز اکثرا در ایران به تحصیلات خود ادامه خواهند داد. (تذکر: درخشش به طور اخص

نسبت به تعداد دانشجویان ایرانی رو به افزایش که در دانشگاههای خارج تحصیل می نمایند، حساس

است. بخصوص که تعداد زیادی از آنان افراد شایسته ای نیستند و تحصیل آنها در خارج کشور موجب

مصرف شدید ذخایر ارزی کشور می شود. به طور ایده آل، درخشش مایل است دانشجویان دانشگاههای

خارج کشور را به فارغ التحصیلان دانشگاههای داخل کشور محدود نماید. به طور واقع بینانه، درخشش

اذعان دارد که اجرای چنین برنامه ای به زمان نیاز دارد، ولی او در نظر دارد که برای اجرای آن فشار لازم را

اعمال نماید.)

مشاورین اصل چهار و برنامه فولبرایت

در بحث راجع به مشاورین آموزشی اصل چهار، مأمور گزارشگر به این نتیجه گیری قطعی رسید که

درخشش هیچ گونه تماسی با آنها ندارد و یا تماس کمی با آنها دارد. مأمور گزارشگر وی را تشویق نمود که

ایده های خود را با مشاورین در میان بگذارد و مسئله را با آنها مورد بحث قرار دهد، مأمور گزارشگر

داوطلب شد که در صورت احساس نیاز درخشش، به وی کمک نماید. در مورد استادان فولبرایت،

درخشش تا حدی طولانی صحبت نمود. در بحث راجع به این استادان، درخشش رقم «بیست» را یا رقمی

حدود آن را برای نیازهای مشابه اظهار نمود که فقط برای تهران ترجیح می دهد. صرفنظر از استثنائات

قابل توجه (استادان فولبرایت در دانشکده طب)، درخشش ایده پایینی از برنامه به عنوان یک کلیت دارد.

ص: 451

او احساس می کند که برنامه به طور ناصحیح جهت دهی شده است. به جای بیست نفر استاد متوسط که کار

کمی انجام دهند، درخشش به سه یا چهار گرداننده امور اداری علاقمند است که نیاز تأسف بار وزارت

فرهنگ هستند. علاوه بر این، بیست نفر از فولبرایت در تهران، برای وزارت فرهنگ حدود شصت هزار

ریال در ماه به طور متوسط هزینه در برخواهند داشت، درخشش ممکن است مقدار بیشتری پول به تعداد

کمتری پرداخت نماید، ولی به افرادی مناسب تر.

عقاید سیاسی

عقاید سیاسی درخشش به آخرین گفتگو با مأمور گزارشگر، تا حدی تغییر یافته اند. او هنوز توجه

زیادی به نوعی سازماندهی سیاسی دارد که به عنوان مبنا و پایه برای حفظ آزادی و مبارزه انتخاباتی

کاندیداها به کار گرفته شود، ولی او مطمئن نیست که احزاب سیاسی پاسخ مناسبی برای آن باشند.

درخشش احساس می کند که شاخه قانونی دولت باید در مقابل نمایندگان مناطق مختلف کشور مسئول

باشد، نه فقط مجری، آن گونه که در گذشته بوده اند.

درخشش کم و بیش مغلوب تفحص ناپذیری دولت ایالات متحده شده که برای وی صورت یک معما

را پیدا کرده است. ایالات متحده مطمئن است که نظام وی بهترین نظام دولتی است، ولی برای صدور این

نظام هیچ تمایلی ندارد. درخشش احساس می کند که ما باید کوشش هایی برای استقرار دولت هایی از نوع

دولت خود در سایر کشورها، به عمل آوریم.

درخشش، محمد 2

وزیر فرهنگ سرّی

محمد درخشش، کسی که اعتصاب گسترده معلمان سراسر کشور که موجب به قدرت رسیدن امینی

گردید، را سازماندهی و اجرا نمود، به وضوح در جهت نظم دهی و آرام سازی آموزگاران حرکت کرده و

نشان داده است که دولت فعلی به معنی دولت کار است. او در قبول سمت کُند بود. او احتمالاً معتقد بوده

است که وحدت با دولت امینی ممکن است حمایت آموزگاران جناح چپ را از وی از بین ببرد، یا اینکه

منتظر بوده است تا مطمئن شود پول لازم برای زیاد کردن حقوق آموزگاران وجود دارد (که دارد). به هر

حال، به طور موثق گزارش شده که درخشش به امینی گفته است فقط در صورتی وزارت را قبول می کند که

بتواند پس از سه ماه استعفا دهد.

درخشش دارای سوابق شرکت در فعالیت های سوسیالیستی ایران است و در حقیقت تنها عضو کابینه

امینی است که شهرت ملی در بین مخالفین تحصیل کرده طبقه متوسط رژیم دارد. در اوایل دهه 40 او با

کریم سنجابی در تشکیل هسته حزب ایران همکاری نمود، و متعاقبا به نیروهای حزب توده پیوست. با

کمک کمونیست ها، درخشش خیلی زود توانست انجمن معلمان دانشگاه دیده را سازمان دهد، که اعضای

اصلی آن کمونیست ها بودند. فشار توده در 1952، موجب ایجاد دو جناح دست راستی و دست چپی در

انجمن شد. از این مقطع است که گفته می شود درخشش حزب را ترک نموده است. در سال 1954 به عنوان

کاندیدای مجلس هیجدهم، تاریخی طولانی از همکاری بین درخشش و خلیل ملکی به عنوان «نیروی

سوم» شروع شد. در آن موقع هر دو نفر آنها، مخالف حزب توده بودند و هنوز هستند. درخشش پس از

ص: 452

ادای سوگند در مقابل منوچهر اقبال مبنی بر اینکه قبلاً کمونیست بوده است، ولی دیگر کمونیست نیست،

در انتخابات مجلس هیجدهم، انتخاب شد. او گفت که با فشار اقبال بر معلمان برای عدم اجرای دستورات

کمیته مرکزی حزب توده مخالف بوده است. اقبال این اطلاعات را برای شاه بازگو نمود، او گفت که از

ارتباط درخشش با کمونیست ها اطلاع داشته است، ولی این را نیز می دانسته که او از حزب استعفا داده

است و برای اطلاعات ارتش ایران خدمت می کند.

در سال 1957 برای ورود به مجلس نوزدهم، درخشش با گروه سیدجعفر بهبهانی به عنوان

کاندیداهای مستقل همکاری نمود، ولی به هر حال انتخاب نشد.

به عنوان نایب رئیس کمیته فرهنگی مجلس هیجدهم، درخشش به طور چشمگیری برای احقاق

حقوق معلمان مبارزه نمود و شهرت زیادی در رهبری موارد دانشگاهی کسب کرد که تا امروز آن را حفظ

نموده است. او ریاست اسمی و حقیقی باشگاه مهرگان را به عهده دارد، که تنها سازمان مهم معلمین مدارس

ابتدایی و متوسطه در ایران است. او معلم تاریخ و جغرافیا در مدارس تهران بوده است، و برای مدتی نیز در

وزارت فرهنگ ریاست اداره دانشجویان ایرانی خارج کشور را به عهده داشته است. باوجود این، در

بوروکراسی داخل وزارتخانه، تصور براین است که او فاقد تجربه و کارآیی اداری است، و همان گونه که

ممکن بود انتظار رود، بعضی از قدیمی ها، شامل معاونین وزیر، کریم فاطمی و حبیب اللّه نفیسی هم اکنون

اقدام به استعفا نموده اند.

درخشش که 46 سال دارد، در تهران متولد شد و تحصیلات ابتدایی خود را در مدرسه فارابی و

تحصیلات متوسطه را در دبیرستان علمیه به پایان رساند. او در سال 1938 از دانشکده تربیت معلم

فارغ التحصیل گردید. درخشش ازدواج کرده است، ولی فرزند ندارد. همسر وی که برای صدای آمریکا و

کنسولگری انگلیس کار کرده است، انگلیسی را عالی صحبت می کند. او شخصا فقط فارسی صحبت

می کند.(1)

درخشش، محمد 3

7 می 1963 17/2/42سرّی

صورت مذاکرات محمد درخشش

1 درخشش در مورد وقایع باشگاه مهرگان، روز سه شنبه گذشته به طور مفصل صحبت نمود. درخشش

اظهار نمود که دو روز قبل از گردهمایی برنامه ریزی شده، یک سروان پلیس در ساعت 2230 شب در

باشگاه مهرگان با درخشش ملاقات نمود و از وی خواست که گردهمایی باشگاه مهرگان را لغو نماید.

درخشش به وی گفت که خوشحال می شود اگر این را به صورت دستور کتبی امضا و به وی مسترد نماید تا

آن را در بین معلمان منتشر نماید. سروان پلیس از این کار خودداری نمود و درخشش به وی گفت که بدون

دستور کتبی، گردهمایی صورت خواهد گرفت. سروان آنگاه باشگاه را ترک نمود. کمی بعد از آن، سرهنگ

مولوی با درخشش مذاکره نمود و به او گفت که اگر او سعی کند گردهمایی باشگاه مهرگان برگزار شود،

دولت مانع آن خواهد شد.

2 درخشش اظهار داشت در روز گردهمایی برای بزرگداشت خانعلی، تقریبا 95 درصد از معلمان

1- در اصل سند این نام حذف شده است. م
ص: 453

تهران در نزدیکی باشگاه مهرگان حاضر بودند. درخشش اظهار داشت که وقتی پلیس از دو طرف خیابان

لاله زارنو حمله نمود، تنها عاملی که باعث شد تعداد بیشتری مجروح نگردند، این بود که مغازه داران

معلمان را به داخل مغازهای خود آورند و سپس درهای مغازه ها را بستند و بدین ترتیب از وارد شدن

ضربه های زیادی به سر آنها جلوگیری نمودند. درخشش اظهار داشت که بین 20 تا 30 نفر (تخمین آن

مشکل است، زیرا غیر از معلمان کسان دیگری نیز حضور داشتند) نیاز به مداوای پزشکی داشتند. فقط یک

نفر به طور جدی مضروب گردید که در بیمارستان ویلا بستری است. کلیه کسانی که بازداشت شده بودند

آزاد شده اند، ولی همگی قبل از آزادی بشدت کتک خورده اند، تا این موضوع درس خوبی باشد برای سایر

آموزگاران. آنها در حال حاضر در بیمارستان هستند.

بنا به عقیده درخشش این یک اشتباه جدی بود، زیرا معلمان را به طور جدی با یکدیگر متحد نمود.

درخشش اظهار داشت که پاکروان ماهیت کاملاً احمقانه این عمل پلیس را تشخیص داده است. او به

دفعات با درخشش مذاکره کرده و عملاً از درخشش درخواست نموده است که فعالیت بیشتری انجام

ندهد.

3 درخشش اظهار داشت که معلمان به طور دیوانه واری مبارزه می کنند. آنها احساس می نمایند که

یک طبقه مورد احترام جامعه هستند و دولت بایستی از عملی که انجام داده است، معذرت خواهی کند.

درخشش گفت که باشگاه مهرگان طی اولتیماتومی یک معذرت خواهی عمومی را تا روز یکشنبه خواسته

است. اگر این اولتیماتوم اجرا نشود، معلمان از انجام امتحانات آخر سال تحصیلی خودداری خواهند

نمود. درخشش اضافه نمود که در گردهمایی دیروز باشگاه مهرگان، یکی از کسانی که بشدت کتک خورده

بود، به نام اسکوئی، پیشنهاد نمود که باتوم های چوبی خریداری و در باشگاه مهرگان برای مقابله با

حملات احتمالی آینده پلیس به گردهمائیهای بعدی باشگاه نگهداری شوند.

4 درخشش اظهار داشت که باشگاه مهرگان در وضع بسیار خوب مالی است و این ناشی از ذخیره

اضطراری است که در دو سال گذشته آنها با یکدیگر جمع کرده اند. کلیه هزینه های پزشکی ناشی از

شلوغی های سه شنبه گذشته از صندوق پرداخت شده است. علاوه براین هر معلمی که به علت شرکت در

فعالیت های باشگاه از شغل خود برکنار شود، حقوق کامل خود را از محل ذخیره اضطراری باشگاه

دریافت می نماید. حقوق تعداد قابل ملاحظه ای از معلمان برای مدتی حدود 11 ماه، از این محل تاکنون

پرداخت شده است. درخشش احساس می کند که باشگاه مهرگان به صورت یکی از قدرتمندترین

سازمانهای سیاسی غیر نظامی موجود درخواهد آمد. باشگاه مهرگان هم اکنون دانشکده تربیت معلم را

کنترل می کند. او اضافه نمود که هدف آنها کنترل مؤثر بر دانشگاه است.

آینده جبهه ملی، معلمان و شاگردان را بیشتر و بیشتر متوجه باشگاه مهرگان نموده است. واکنش دولت

این است که حتی الامکان فعالیت های بیشتری را در ارتش جذب نماید. او سپاه دانش را به عنوان مثال ذکر

کرد.

5 درخشش اظهار داشت که محرم زمان اوج ناآرامی خواهد بود، مقامات مذهبی برنامه ریزی

کرده اند که در ماه محرم بشدت به دولت حمله نمایند و از نظر تئوری دولت بیشتری اکراه را برای انجام

اقدامی در این ماه برعلیه مقامات مذهبی خواهد داشت.

6 زمانی که...وارد شد، درخشش مشغول بحث در مورد اعلامیه تهیه شده در رابطه با وقایع سه شنبه

ص: 454

گذشته با موسوی (اسم کوچک نامعلوم) بود. در پاسخ به یک سؤال، درخشش گفت باشگاه امیدوار است

تسهیلات چاپ مخصوص خودش را در آینده نزدیک داشته باشد.

7 درخشش مطالب زیادی را در مورد امینی نگفت،... احساس می کند که درخشش در تصورات

خود، خود را به عنوان نخست وزیر می داند. بنا به گفته درخشش، شاه به نقطه بدون بازگشت رسیده است و

باید برود. کار کردن با وی غیرممکن است و او احساس می کند که به عنوان یک طبقه، معلمان از این که

وسیله ای در سرنگونی وی باشند، از احترام عمومی بهره مند خواهند شد، او احساس می کند که وظیفه وی

در حال حاضر این است که معلمان و طبقه متوسط ایرانی ها را متقاعد نماید که بدون ترس از مداخله

خارجی می توانند به حرکت خود ادامه دهند.

درخشش، محمد 4

زمان و مکان: دوشنبه، 10 ژوئن 1963 2/3/42، منزل آقای درخششخیلی محرمانه

صورت مذاکرات شرکت کنندگان: آقای محمد درخشش، وزیر سابق فرهنگ سی. ان. راسیاس، دبیر دوم

سفارت

اظهارنظر:

من درخشش را تاکنون حدود شش دفعه در جلسات درس متقابل انگلیسی فارسی دیده ام. در

جریان این نشست ها وی به طور آشکار از بحث راجع به مسائل سیاسی اکراه داشت و من نیز به اکراه وی

احترام می گذاشتم. امروز در مدت یک ساعت نشست، وقتی راجع به مسائل هفته گذشته و شایعه اعتصاب

فردا صحبت کردم، او با جدیت پاسخ داد. من آمادگی وی را برای ارائه پاسخ می توانم با اطمینان زیاد به

حساب اعتماد فزاینده وی به خودم و همچنین شادمانی و نشاط وی نسبت به این روز بخصوص، منظور

کنم. وی با من به عنوان کسی که در موضوعی درگیر شده که وی را تحریک کرده است و به مبارزه

می خواند، برخورد نمود. (در طول هر نشستی که با وی داشته ام، بین سه تا شش دفعه با وی تماس تلفنی

گرفته می شد و در ساعت 18 خانه وی را ترک می کردم، افراد زیادی به خانه اش می آمدند.)

1 خشونت در هفته گذشته. بروز خشونت، نتیجه نارضایتی دراز مدت عناصر مختلف جامعه از

بیکاری، بالا بودن سطح هزینه زندگی، تبلیغات بیش از حد و ریاکارانه دولت و فقدان حکومتی که

قانونگذاری آن با نمایندگان ملت باشد، بود. تحریکات ملاها و بخصوص دستگیری آیت اللّه خمینی،

جرقه ای بود که این جعبه ناریه را منفجر کرد.

2 عناصری از جبهه ملی در بروز خشونت ها دخیل بودند. این عناصر اعضای سطح پایین و متوسط

جبهه ملی هستند که حتی متوسط مسئولین کاملاً شناخته شده نیستند، ولی نمایندگی از کلیه عناصر جامعه

را دربر می گیرند. از این مردم می توان انتظار داشت که هر چه فعالتر در ناآرامیهایی که پیش می آیند، به

ویژه در مبارزات مقاومت منفی نظیر اعتصاباتی که برای فردا برنامه ریزی شده است، شرکت جویند.

همچنین عناصر جوانتر جبهه ملی در تمام طبقات جامعه شامل کارمندان دولت و ارتش سازماندهی

شده اند.

3 اعتصاب انجام خواهد شد و حداقل 50 درصد در کل تهران و حدود صددرصد در بازار مؤثر

خواهد بود. در مورد بروز خشونت و درگیری وی مطمئن نبود.

ص: 455

4 هر چند سربازان از دستور دولت در تیراندازی به تظاهرکنندگان اطاعت نمودند، هیچ تضمینی

وجود ندارد که آنها بار دیگر آن عمل را تکرار کنند. در مورد وفاداری ارتش نمی توان تضمینی قائل شد و

این در چند هفته آینده کامل آزمایش خواهد شد.

5 این شایعه که آیت اللّه حکیم، برعلیه دولت و به نفع خمینی، اعلام جهاد نموده است، صحت دارد.

6 اصرار دولت براین که عبدالناصر، مخارج ایجاد دردسر را تأمین نموده است، حقیقت ندارد. این

بخشی از برنامه دولت بود که به مردم القاء نماید که بعضی از ملاهای مخالف دولت با دریافت و قبول رشوه

از خارجیها، خائن هستند. تأخیر دولت در ارائه «مدارک و شواهد» خیانت، ناشی از عدم توانایی و عدم

تصمیم گیری در ساختن یک داستان قابل قبول در این مورد است.

7 آیت اللّه خمینی در هفته گذشته در رابطه با تعداد مقلدینش از مرتبه ششم یا هفتم به مرتبه اول جهش

نموده است. او به طور ضمنی بزرگترین رهبر اسلامی شیعه شده است. او از حمایت مسلمانان شیعه در

هندوستان و پاکستان و همچنین عراق برخوردار گردیده است. خمینی به عنوان یک رهبر مذهبی

شرافتمند و عمیقا قابل اعتماد و همچنین یک روشنفکر با افکار مترقی شناخته شده است. خمینی در زمره

آن گروه ملاهایی است که دوراندیش (دورنگر) هستند و آنها مخالف اصلاحات ارضی یا حق رأی زنان

نیستند، هر چند در حال حاضر آنها با انتخاب خانمها در دفاتر سیاسی مخالفت می کند. آنها همچنین

احساس می کنند که دولت و شاه بیش از حد نفوذ خارجی هستند و در اصلاح اقتصادی برای بالا بردن

استاندارد سطح زندگی ناموفق بوده اند. در ضمن بسیاری از مردم، شاید به استثنای دهقانان بیسواد، از

دیکتاتوری خسته و بیزار شده اند و مایلند تا حدی از دمکراسی برخوردار شوند.

8 دکتر علی امینی به خمینی احترام می گذارد و از وی مانند سایر ملاهای مترقی پشتیبانی نموده

است. غیر محتمل نیست که امینی برای تشکیل دولت جدید در هفته های آینده مجددا فراخواند شود. یک

دولت جدید متشکل از مردانی که مایل به مقاومت در مقابل شاه باشند، باید تشکیل شود تا از تألمات و

نارضایتی های عمومی بکاهد. اگر لازم باشد که بی ثباتی فعلی ایران پایان داده شود و اقتصاد قدرت بیابد،

فقط یک دولت نیرومند می تواند به طور مناسب برنامه ریزی نماید و انتخابات مناسبی را که بطور مطلق

ضروری است، برگزار نماید.

9 درخشش معتقد است که نهاد سلطنت (شاه) باید حفظ شود، ولی اعلیحضرت باید یک پله پایین

بیاید و از این پس سلطانی قانونی در چهارچوب قانون اساسی باشد.

شاه 22 سال امکان داشته است که خود را بشناساند و همچنین ممکن است کماکان از اعتماد بعضی

خارجیان برخوردار باشد، ولی او دیگر نمی تواند اکثریت مردم ایران را تحمیق نماید.

10 درخشش اظهارنظرهای مختصری راجع به شخصیت های زیر ارائه داد:

ارسنجانی، شخص کثیف و بی بند و بار و بد سابقه و شارلاتانی است که اگر در مدت ناآرامیها در تهران

بود، به طور قطع کشته می شد. ارسنجانی باهوش و پر تحرک، ولی غیرقابل اعتماد و عوامفریب است.

ارتشبد ریاحی، شخصی است که وی فقط تعریف او را شنیده است، او در زمینه بسیار مشکلی به خوبی

کار می کند، بدون این که مانند ارسنجانی سروصدای زیاد راه بیندازد.

معینیان، مدیر سخت کوش و قابلی است که می تواند جهت اجرای مؤثر کار، قابل اعتماد باشد. مردی

که به طور مشهود فاقد جاه طلبی ها و انگیزه های سیاسی است.

ص: 456

بهنیا، یک مرد تاجر با فکری محدود و بسته.

عالیخانی، یک بچه کوچک در جنگل.

سایر اعضای کابینه اکثرا شبیه به هم و چسبیده به علم در رأس خط هستند.

درخشش، محمد 5

خیلی محرمانه

زمان: 15 ژوئن 1963 25/3/42 مکان: منزل آقای درخشش

صورت مذاکرات شرکت کنندگان: آقای محمد درخشش، وزیر سابق فرهنگ سی. ان. راسیاس، دبیر دوم

موضوع: نظریه محمد درخشش

در مدت درس زبان فارسی امروز، آقای درخشش نظریات زیر را ابراز نمود:

1 آقای حسن پاکروان، رئیس ساواک شخص شرافتمند خوبی است که شجاعت این را دارد که به

اشتباهات خود اقرار نماید. بسیاری از ایرانیان که با پاکروان برخورد داشته اند، نه تنها به خاطر وی در

انجام یک مسئولیت بسیار مشکل، بلکه همچنین برای متمدن بودن، تواضع و صداقتش به وی احترام

می گذارند.

2 «ژست و تظاهر» دولت به این که اغتشاشات اخیر ناشی از یک برنامه سرّی برای سرنگونی رژیم

ایران توسط عبدالناصر بود، فقط یک «نمایش» است. ناصر باهوش تر از آن است که برای یک چنین برنامه

«خطرناکی» سرمایه گذاری نماید. وقتی نارضایتی ها در داخل در آن حدی وجود دارند که موجب طغیان

خشونت بشوند، نیازی به هیچگونه دخالت خارجی برای ایجاد تظاهرات ضد دولتی وجود ندارد.

3 نیروی «باشگاه مهرگان» (انجمن معلمان مدارس ابتدایی و متوسطه به ریاست درخشش) 70000

است و با وجود این که فعلاً از نظر سیاسی فعال نیستند، می توانند کادری بسیار قوی و نفر منظم برای

تشکیل یک گروه فعال سیاسی باشند (این نکته در آخر مذاکرات ما در حالی که او مرا تا دم در مشایعت

می کرد، مطرح گردید. با ذکر این جمله درخشش لبخند غرورآمیزی می زد. من امیدوارم در این مورد

بعدها با وی صحبت کنیم.)

درخشش، محمد 6

صورت مذاکراتخیلی محرمانه

از: بخش سیاسی سی. ان. راسیاس به: پرونده بیوگرافیک

موضوع: مذاکرات با محمد درخشش، 24 ژوئن 1963 3/4/42

اظهارنظر:

مطالب زیر از یادداشتهای برداشته شده در مذکرات من و آقای درخشش در 24 ژوئن 1963،

استخراج شده است. به منظور رعایت اختصار، متن زیر ترجمه آزادی از ملاحظات وی با ضمیر اول

شخص می باشد.

1 انتخابات: شایعاتی مبنی بر برگزاری انتخابات در شهریور ماه وجود دارند (23 اوت 22 سپتامبر)،

ص: 457

ولی من چندان به آن مطمئن نیستم. دولت به وضوح مردد است. چیزی که شما باید مطمئن باشید این است

که اگر انتخابات انجام شود، کاملاً دستکاری شده و فرمایشی خواهد بود. هم اکنون لیست کاندیداهای

موافق رژیم و مستقل مجلس تعیین شده اند و دولت سعی می کند به نحوی اسامی را از دو لیست انتخاب

نماید که انتخاب «آزاد» نشان داده شوند. اگر انتصاب مناسب در زمان مقتضی صورت نگیرند، انتخابات به

تعویق خواهد افتاد.

دهقانان در این انتخابات مانند گذشته مثل گوسفند شرکت می کنند. آنها را بر کامیونها بار می کند و به

محل رأی گیری می آورند و به آنها گفته می شود که به چه کسی رأی بدهند.

2 برنامه های او: هر چند برخی از مردم سعی می کنند که من چنین کاری بکنم (شرکت در انتخابات م)،

من نمی توانم. در حال حاضر، هیچ دلیل نمی بینم که در چنین «انتخاباتی»، اگر انجام شود، شرکت نمایم. از

من خواسته شد که در دولت علم شرکت نمایم، ولی من از همگام شدن با چنین افرادی خودداری نمودم و

هر مقام و سمتی را با احترامی که من ممکن است در بین معلمان و سایر مردم تحصیلکرده و پیشرفته

مملکت داشته باشم، مقایسه می کنم.

3 کابینه علم: اگر اعلیحضرت واقعا پیشرفت مردم خود و تجدد و دمکراسی ایران را می خواست، مسلما

آن را با انتخاب دولت علم نشان نداد. برای مثال به پیراسته نگاه کنید؛ او یک فرد بی همه چیز نادرستی

است که حداقل چهار نفر را برای حفظ منافع خود به قتل رسانده است. معینیان (کسی که قبلاً درخشش

وی را بی علاقه به سیاست، ولی مدیری قابل توصیف نموده بود) نمونه یک انسان «بله قربان گوی» بی

مسلک است.

4 اصلاحات ارضی: تیمسار ریاحی سعی می کند کار خوبی را با پیشبرد برنامه اصلاحات ارضی،

همان گونه که از قبل طرح ریزی شده بود، انجام دهد؛ این بدین معنی است که او کار خوبی را تحت فشار

یک برنامه بد انجام می دهد. اصلاحات ارضی، به هر حال خوب پیش نمی رود. تبلیغات دولت در مورد

اصلاحات ارضی قابل هضم نیستند. تلاش جهت تقسیم مایملک زمینداران بزرگ، در باتلاق گیر کرده

است. (آیا املاک علم در بیرجند تقسیم شده بودند؟ نه، زیرا او روی چاههای آب املاک خود موتورهای

ارزان و کوچک قرار داد و املاکش به عنوان کشاورزی مکانیزه، از تقسیم اراضی مستثنی گردیدند.) به طور

دائم بین مالکین و دهقانان برخورد وجود دارد. همچنین، در مناطقی که زمین بین کشاورزان تقسیم شده

است، درگیری ناشی از عدم سازماندهی بین خود آنها به منظور تقسیم آب و غیره وجود دارد. علاوه بر

این، دولت بودجه کافی برای آن در نظر نگرفته و با توجه کافی و افراد متخصص و مناسب به این برنامه

اختصاص نداده است. بنابراین دهقانان نیز مانند مالکان ناراضی هستند. در مورد کل برنامه خوب فکر

نشده است.

5 منابع انسانی و دمکراسی: افرادی هوشیار، با نظم و انضباط و از خود گذشته در ایران هستند که قادرند

با دولتی که مورد اعتماد مردم باشد، همکاری نمایند. چنین دولتی به یک دوره زمانی معقول نیاز خواهد

ص: 458

داشت تا فرآیند هدایت کلیه مردم به سمت دمکراسی را به انجام برساند. ما در حال حاضر فاقد دمکراسی

هستیم و هر چند فراگیری راههای دمکراسی نیاز به زمان دارد، باید آن را آغاز نماییم. سایر کشورهایی که

در مقایسه با ایران، حتی در اموری که مربوط به منابع مواد اولیه و نیروی انسانی می شود، کمتر توسعه

یافته اند، به پیشرفت هایی در فراگیری راههای دمکراتیک زندگی نائل آمده اند. این که خیلی ها می گویند

ایرانیان قادر نیستند با هم کار کنند تا یک برنامه دمکراتیک را توسعه دهند، باور نکنید. رژیم فعلی اگر

واقعا هم بخواهد، نمی تواند روش های دمکراتیک را اعمال نماید. او حتی امتیازات دیکتاتوری نوع

کمونیستی و فاشیستی، نظیر ایدئولوژی، از خود گذشتگی، نظم و انضباط و برنامه ای برای بهزیستی

اکثریت مردم را ندارند.

6 تبلیغات کمونیستی: من اخیرا متوجه شده ام که رادیوی روسیه اظهارات به نفع رژیم را افزایش داده

است. من احساس می کنم سیاست اتحاد جماهیر شوروی با دو هدف فعال شده است:

الف) آنها امیدوارند ارتباطات نزدیکتر اقتصادی و فرهنگی با ایران داشته باشد؛

ب) مهمتر از آن، آنها منافع نهایی خود را در راستای رژیم فعلی پیش بینی می کنند، زیرا این رژیم

صادق نیست و از نظر اندیشه ای و اجرایی فوق العاده ضعیف می باشد که این امور به رشد نارضایتی در

جامعه ایرانی و بیشتر شدن احتمال سرنگونی ناگهانی و غیر منتظره منجر می شود. این امر به یک گروه

خوب سازمان یافته (نظیر توده)، امکان عملیات سیاسی را برای دستیابی به قدرت و کشور می دهد.

از این نقطه نظر است که برای آنها تشویق کردن شاه به سیاست های خود مغلوب ساز و مخربش معنی

می دهد. هر چند مردم ایران به روسها و کمونیست های محلی اعتماد ندارند، آنها به ایستگاههای

رادیوهای مخفی کمونیستی و ناصر گوش می دهند و بسیاری از مطالبی که آنها می گویند را باور می کنند.

درک چرایی این قضیه مشکل نیست.

درخشش، محمد 7

زمان و مکان: 15 اوت 1963 24/5/45، منزل آقای درخششخیلی محرمانه

صورت مذاکرات شرکت کنندگان: محمد درخشش، وزیر فرهنگ سابق چارلز. ان. راسیاس، دبیر دوم

سفارت

در مدت حدود یک ساعت مذاکره، آقای درخشش مطالب زیر اظهار داشت:

تا زمانی که روشن باشد که انتخابات آزاد نخواهد بود، من کاندید نخواهم شد. به هر حال، انتخابات

آینده بیش از هر انتخاباتی در گذشته کنترل شده خواهد بود و مردم این را می دانند.

2 دهقانان و کارگران توسط دولت سازماندهی می شوند و مانند گوسفند برای نام نویسی و رأی دادن و

تظاهرات جمع خواهند شد. بدین ترتیب، در انتخابات قبلی توسط اربابها به دهقانان گفته می شد که

چگونه رأی بدهند و حالا توسط دولت به آنها گفته می شود که در این به اصطلاح انتخابات به چه کسانی

رأی بدهند. من گزارشهای بسیاری از دهات دریافت داشته ام که مسئولین رأی گیری آرای سفید را نگه

می دارند، تا دولت به آنها (مسئولین) بگوید که اسم (اسامی) چه کسانی را باید روی آن ها بنویسند.

3 هر چند دولت می تواند روستائیان (دهقانان) را جمع کند، بسیاری از کارگران و کلیه کارکنان دولتی

ص: 459

را گسیل نماید، بیشتر مردم در شهرها، بخصوص در تهران در انتخابات رأی نمی دهند.

4 من به کلیه 70000 نفر آموزگاران عضو باشگاه مهرگان، به استثنای افرادی که وضعیت شغلی، آنها

را در معرض فشار دولت قرار می دهد، دستور داده ام که انتخابات را تحریم کنند. همچنین احتمالاً ممکن

است حدود 1000 نفر خائن وجود داشته باشند.

5 نام نویسی برای انتخابات که مشکل و سخت گرفته شده بود، به وضوح نشان می دهد که بیشتر مردم

احساس می کنند رأی آنان به هیچ وجه مورد توجه قرار نخواهد گرفت. بیشتر مردم بی تفاوت و بدبین

هستند. در 10 روز اول رأی گیری، کمتر از 1000 نفر در تهران رأی داده اند. من تقریبا از 65 درصد از

مراکز رأی گیری (اغلب ساختمانهای مدارس هستند)، گزارش روزانه دریافت می کنم.

6 اعلامیه اخیر حکومت نظامی در مورد این که افرادی که مایلند گردهمایی داشته باشند، کافی است

فقط آن را اعلام نمایند، یک کلک است. به هیچ جناح آزاد و گروه مخالفی اجازه گردهمایی داده نخواهد

شد.

7 غیر از اعضای شناخته شده باشگاه مهرگان، که تعداد آنها به 70000 نفر می رسد، «اعضای»

ناشناس دیگری هم هستند که می توانند در ساواک نفوذ نمایند و تغییرات و تحرکات بخصوصی که در

دولت انجام می شوند را اطلاع دهند. به هر حال من باید اذعان کنم که بسیاری چیزها در مورد برنامه های

دولت و مانورهای آن وجود دارند که من از آنها بی خبر هستم.

8 آقای گرجی یک متملق، فرصت طلب و نوکر مآبی است که برای تسکین جاه طلبی و دستیابی به

آرزوهایش حاضر است دست به هر جنایتی بزند.

9 حسن ارسنجانی به طور غیر مترقبه در 13 اوت، حدود 5 دقیقه پس از این که شما رفتید، با من

تماس گرفت. از آنجا که چند نفر از آموزگاران که برای دیدن من با وقت قبلی آمده بودند، حضور داشتند،

وقت زیادی برای صحبت باهم نداشتیم. او فقط به من گفت که به تهران بازگشته است تا از شاه بخواهد که

نام وی را در لیست کاندیداهای تأیید شده، قرار دهد. او به من نگفت که پاسخ شاه چه بوده است. به هر

حال در هفته آینده که او از سفر کوتاهی به ساحل دریای خزر باز می گردد، باهم ناهار خواهیم خورد و من

شما را از جریان مذاکراتمان، اگر مطلب مهمی وجود داشته باشد، مطلع خواهم نمود. (وقتی من به

درخشش یادآوری کردم که وی همیشه در مورد ارسنجانی بدگویی می کرده و من تعجب کرده ام که چگونه

ارسنجانی به دیدن وی می آید، درخشش بلافاصله توضیح داد که اگر چه بین او و ارسنجانی،

اختلاف نظرهایی در بسیاری از موارد وجود دارد، بخصوص در زمینه سیاست و همچنین نحوه انجام

اصلاحات ارضی، معهذا آنها دوستان خوبی هستند. بالاخره ما هر دو در یک کابینه خدمت کرده ایم).

10 من علاقه ای به بیرون رفتن و تماشای نمایشنامه ای که توسط دولت کارگردانی شده است، ندارم و

اجباری هم به انجام آن ندارم. دوستان مرا به طور کامل در جریان وقایع در همه نقاط قرار می دهند. به هر

حال هیچ استفاده ای ندارد که به دیدن نمایشنامه ای بروید که نویسنده آن را می شناسید و هنرپیشه های بد

آن را شما از قبل دیده اید.

11 اگر انتخابات آزاد بودند، حدود 100 کرسی مجلس متعلق به آموزگاران عضو باشگاه مهرگان

بودند.

اظهارنظر: به نظر من درخشش بیشتر در دنبال کردن فعالیت های دولت قبل از انتخابات فعال است. او

ص: 460

اظهار می دارد ک هیچ چیز در مورد آنچه ممکن است سایر گروههای مخالف احتمالی انجام دهند،

نمی داند.

درخشش، محمد 8

خیلی محرمانه

زمان: 19 سپتامبر 1963 18/6/42مکان: منزل آقای درخشش

صورت مذاکرات شرکت کنندگان: محمد درخشش، وزیر سابق آموزش و پرورش سی. ان. راسیاس. دبیر

دوم سفارت

آقای درخشش به طور محرمانه گفته است که او و علی امینی متن بیانیه ای را در اعتراض به انتخابات

تهیه کرده اند که فردا منتشر خواهد شد. او گفت مهندس غلامعلی فریور (وزیر قبلی صنایع و معادن دولت

امینی) و نورالدین الموتی (وزیر سابق دادگستری) محتوای متن را تأیید نموده و او نیز یکی از

امضاءکنندگان بیانیه است.

به طور خلاصه، بیانیه کلیه مردم دوستدار آزادی را دعوت به تمرکز نیروهای خود از طریق تشکیل

یک جبهه برای حفظ آزادی اجتماعی و فردی و به منظور ایجاد یک جو مناسب جهت انتخابات نموده

است. امضاءکنندگان اعلام نموده اند که بدون لغو حکومت نظامی، آزادی زندانیان سیاسی و برداشتن

محدودیت های اجتماعات مذهبی و اجتماعی، نمی توان انتخابات را انجام داد. مردم تحریک شده اند که

فریاد اعتراض خود را برعلیه دخالت دولت در انتخابات، برای حفظ آزادی بیان، حق انتخاب نمایندگان،

بلند کنند و جهان را از کوشش هایشان مطلع سازند.

آن گاه درخشش دو نسخه از بیانیه را به من داد و خواهش کرد که تا بعد از ساعت 8 صبح روز 10

سپتامبر هیچ اقدامی در مورد آن انجام ندهم. او گفت که انتشار بیانیه صبح زود روز دهم انجام خواهد شد.

حدود 20000 نسخه ابتدا منتشر می شوند و 30000 نسخه دیگر چاپ شده تا اگر لازم بود و یا نیاز به

بیانیه های بیشتری بود، منتشر شوند. توزیع کنندگان اصلی معلمان خواهند بود که عضو انجمن معلمان

درخشش (باشگاه مهرگان) هستند. بیانیه ها (به طور رایگان) در دو چاپخانه مختلف چاپ شده اند، او

احساس می کند که مأمورین دولتی از محل چاپخانه ها بی اطلاع هستند. وقتی من اظهار داشتم که من

روزنامه ای را دیده ام که اظهار داشته است امینی و درخشش در نظر داشته اند بیانیه ای را انتشار دهند، ولی

دولت آن را توقیف نمود، درخشش گفت که این روزنامه فقط حدس زده است. او گفت نسخه های چاپ

شده بیانیه را فقط 30 دقیقه قبل از ورود من دریافت داشته است. درخشش گفت از آنجا «ما داریم وارد

حمله می شویم» او نمی تواند مرا برای حداقل 4 تا 5 روز بعد برای جلسه درس ملاقات نماید. او گفت اگر

هر خبری لازم باشد من داده شود و یا برای این که چه روزی کلاس درسمان را از سر خواهیم گرفت،

توسط همسرش با من تماس خواهد گرفت.

او لباس مناسبی را برای شرکت در یک گردهمایی پوشیده بود که حدود ساعت 30:18 شرکت کند و به

نظر می رسید برای مواجهه با آنچه خودش «ورود به حمله» می گفت، کاملاً هیجان زده و علاقمند است.

او حال و هوای مردی را داشت که تصمیم مهمی را اتخاذ نموده است و اکنون با اعصاب آرام و راحت

می رود تا آن را انجام دهد.

ص: 461

درخشش، محمد 9

خیلی محرمانه

زمان: 16 سپتامبر 1963 25/6/42مکان: منزل آقای درخشش

صورت مذاکرات شرکت کنندگان: محمد درخشش، وزیر فرهنگ چارلز. ان. راسیاس، دبیر دوم سفارت

خانم درخشش در ساعت 9 از کیوسک تلفن عمومی به من تلفن کرد و سؤال کرد آیا می توانم برای

ساعت 10 شوهر وی را ملاقات نمایم، من موافقت کردم.

درخشش به وضوح کمی خسته و شاید ملول به نظر می رسید، ولی با من با آرامش مذاکره نمود.

موضوعات اصلی مورد بحث در مذاکره ما بشرح زیر بودند:

1 تجمع آیت اللّه ها در ساعت 16 امروز در مسجد شاه: ملاها دعوت به تعطیل بازار را نکرده اند؛ این

ممکن است نقشه ساواک بوده باشد. از تجمع در مسجد شاه، احتمالاً توسط دولت جلوگیری به عمل

خواهد آمد و اگر لازم باشد با شدت عمل برخورد خواهد شد. هر چند رهبران جبهه ملی احساس کردند

که هرگونه تظاهرات بزرگ خطر از دست دادن زندگی جوانان را خواهد داشت و از چنین دعوتی

برخورداری نمودند، او شخصا مطمئن نبود که تعدادی از اعضای جوانتر جبهه ملی، بخصوص آنها که در

دانشگاه هستند، به این عدم دعوت جبهه ملی وقعی بنهند.

2 ملاقات ها با علی امینی و حسن پاکروان: در بعدازظهر پنجشنبه (10 سپتامبر) بعد از این که «بیانیه

امینی» توزیع گردید، حسن پاکروان، رئیس ساواک با درخشش در خانه اش ملاقات نمود و مطالب زیر را

مطرح کرد. 1) خود را از هرگونه فعالیت های مخالف جدا کند، و 2) امینی را قانع نماید که از هرگونه فعالیت

مخالف خودداری نماید، زیرا این فعالیت ها برای امنیت و آرامش کشور خطرناک هستند. درخشش گفت

که وی جواب داد به مخالفت با «رژیم بی نهایت نامطلوب»، به هر وسیله که شرافتمندانه بداند، ادامه خواهد

داد و پاکروان می تواند خودش نزد امینی برود و به وی بگوید. پاکروان آنگاه پرسید که آیا درخشش

می تواند از امینی درخواست نماید که با هر دوی آنها ملاقات کند، درخشش موافقت نمود. ملاقات روز

سه شنبه (11 سپتامبر) موقع نهار صورت گرفت.

امینی با درخواست پاکروان مبنی بر کنار کشیدن، مخالفت کرد و به «لیست کاندیداهای دولت» حمله

نمود. پاکروان اذعان داشت که آن لیست خیلی ضعیف بود و او شخصا هیچ دخالتی در تهیه آن نداشته

است، او با احساسات اظهار داشت که او از کل این ماجرا (انتخابات) ناراحت است و می خواهد خود را از

این مسئله خلاص نماید، ولی اجازه این کار را ندارد. او گفت که امیدوار است بعد از انتخابات برای معالجه

به اروپا برود. امینی و درخشش تأکید و تکرار کردند که موضع آنها مخالفت با انتخابات خواهد بود، با هر

روشی که خودشان صلاح بدانند.

3 موضع درخشش در قبال امینی: موضع درخشش در قبال امینی برای من زمانی روشن شد که من از وی

نظر او را نسبت به حمله دولت به الموتی و همین طور اظهارات دیروز علم که یک حمله واضح به امینی بود،

پرسیدم. درخشش پاسخ داد 1) حمله دولت به الموتی و امینی نشانگر «نادانی» و بی لیاقتی دولت است و

ص: 462

این اظهارات فقط برای تبلیغات در مقابل مخالفین است، ولی 2) حمله (توسط علم و غیره) به امینی در

عدم انجام انتخابات در مدت نخست وزیری امینی صحیح است. او توضیح داد که چندین بار به امینی فشار

آورده است که انتخابات را انجام دهد، ولی امینی از قبول لزوم آن یا مناسب بودن آن سرباز زد. او همچنین

احساس می کند که امینی در پاره ای از اظهارات خود در مورد فساد و غیره، صادق نیست. او گفت که حتی

اخیرا به امینی گفته است که وضعیت فعلی امور به طور اولیه ناشی از قصور وی بود، زیرا وی از اقدام

قاطعانه و جدی در دنبال کردن یک برنامه اصلاحی کوتاهی نموده بود و فرصت طلایی وی برای مشاهده

پیشرفت کشورش از دست رفته بود. درخشش خود را از امینی دلخور نشان نداد. او گفت که فقط با

وحدت نیروهای متمایل به دموکراسی، این امید وجود خواهد داشت که شرایط بهتر شود.

4 او در کجا قرار دارد: درخشش گفت او از این که شانس مخالفت با رژیم از طریق روش های غیر

خشونت آمیز وجود داشته باشد، بسیار مأیوس است و او در نظر دارد به هر طریقی که بتواند به مخالفت

خود ادامه دهد. او تأکید کرد که به همکاری خود با امینی ادامه خواهد داد، زیرا از قرار معلوم او (امینی)

درس خود را آموخته است و هنوز در حد بالایی مورد احترام بسیاری از مردم است. او گفت که توسط

علم، وزارت فرهنگ و حتی یک پست سفارت به وی پیشنهاد شده، ولی او از پذیرفتن آن خودداری نموده

است. او گفت که هرگز یک کمونیست و حتی عضو جبهه ملی نبوده است، ولی رژیم با وی مخالف است. او

برای چند لحظه متحیر بود که چرا، آنگاه وی به سؤال خود جواب داد، اگر انتخابات آزاد بود، او حداقل

100 کرسی مجلس را برای باشگاه مهرگان به دست می آورد. اینها افراد شناخته شده ای هستند که مردم

برای آنها احترام قائلند. مردان تحصیلکرده و عاقلی که برای منافع ملی کشور کار می کنند نه برای

بزرگنمایی خودشان. واضح است که اعلیحضرت از تشکیلات وی می ترسد، زیرا تنها سازمانی است که

اعتبار بالقوه سیاسی دارد و اعلیحضرت همچنین می داند که نمی تواند او را «دست آموز» کند.

(زمانی که او این اظهارات را می نمود، از فرصت استفاده کردم و گفتم که) شنیده بودم زمانی او یک

عضو حزب توده بوده است. او به آرامی آن را رد کرد و گفت که رسول پرویزی، باهری (وزیر دادگستری)،

تفضّلی و بعضی دیگر که کاندیداهای رسمی هستند، اعضای توده بوده اند. همچنین گفتم من شایعاتی

شنیده بودم که او برای ساواک کار می کند و این که وی امینی را در انتشار اعلامیه مخالفت آمیزش فریفته

بود، بنحوی که دولت توانست پس از آن برعلیه امینی وارد عمل شود. درخشش ابتدا کمی جا خورد، ولی

بعد لبخندی زد، مثل اینکه بگوید «شما واقعا این چرندیات را باور کرده اید؟، ولی او آن را نفی نکرد.)

5 تعجب از سیاست ایالات متحده در پشتیبانی از شاه: شاید با انعکاس ناخشنودی و عدم رضایت خود،

درخشش تعجب و ناباوری خود را از اینکه چگونه دولت ایالات متحده به پشتیبانی از شاه با چنین «رژیم

مستبدی» ادامه می دهد، اظهار داشت. (او هرگز از شاه بعنوان دیکتاتور یاد نمی کند و توضیح می دهد که

دیکتاتور معمولاً قاطع و دارای یک نوع برنامه ریزی است به جای این که صرفا جهت حفظ خود در قدرت

مردمش را فریب دهد.) او آنچه را قبلاً بارها برای من گفته بود تکرار نمود: شاه از صمیم قلب علاقه ای به

پیشرفت کشور خود، بخصوص در توسعه نهادهای دمکراتیک ندارد، ولی به جای آن محرک اصلی وی

خودخواهی و وسوسه باقی ماندن در قدرت است. شاه واقعا نگران نیست که پس از خروج وی از صحنه

ص: 463

چه بر سر ایران خواهد آمد. وی سپس پرسید، چگونه ایالات متحده از چنین رهبری پشتیبانی می کند که

سیاست هایش جز بدبختی و نارضایتی بیشتر برای مردم ایران به بار نخواهد آورد. من بطور خلاصه

خطوط کلی مواضع خود را نسبت به رژیم برای وی توضیح دادم و گفتم که ما نمی توانیم در امور داخلی

ایران مداخله نمائیم. درخشش با موضع ما از این دیدگاه که باور اصلی ما براین است که شاه یک حاکم

پیشرو و خوش نیت است و یک برنامه اصلاحاتی را آغاز نموده است، موافقت نمود. درخشش تأکید نمود

که او قبول ندارد که شاه پیشرو و یا خوش نیت است و یا طرح های دراز مدت او ایران را به سوی دمکراسی

سوق می دهد. درخشش متعجب است که ما این همه به شاه و تصمیمات وی اعتماد داریم. او اصرار داشت

که مردم تحصیلکرده ایران از شاه متنفر هستند و نارضایتی آنها از رژیم به ایالات متحده منتقل خواهد شد.

او پرسید چرا رژیمی که اعلام می دارد این قدر مردمی است، از یک انتخابات آزاد می ترسد؟ اگر از واکنش

مالکین و کمونیست ها می ترسند، چرا لیستی از افراد «بی صلاحیت» منتشر نمی کنند و سپس انتخابات را

برای سایرین آزاد نمی گذارند؟ هیچ کس با به اصطلاح برنامه شش ماده ای اصلاحات مخالف نیست، جز

اینکه خیلی از ماها معتقدیم که این یک کابوس وحشتناک بخصوص برای دهقانان است و دولت نه تمایل و

نه توان اجرای این برنامه را دارد. حقیقت این است که رژیم می خواهد خود را نگهدارد و نمی تواند

هیچ گونه مخالفت مسئول و شجاعانه را تحمل نماید. این رژیم نه تمایل و نه شجاعت برقراری دمکراسی

در این کشور را دارد و این مسئله به طور کامل از نقطه نظرات آن معلوم است. اگر رژیم واقعا نهادهای

دمکراتیک را تشویق کند، قدرتش از بین می رود شاه یا باید به حکومتی مطابق قانون اساسی تن دهد یا

سرنگون شود. با کنار رفتن شاه از صحنه (او به هر حال جاودانی نیست)، ایالات متحده در چه وضعیتی

قرار خواهد گرفت؟ حتی اگر برای چند سال آینده او باقی بماند، در پیشبرد برنامه اصلاحی خود، به ویژه

اصلاحات ارضی، موفق نخواهد بود، زیرا او بیش از حد درآمدهای ملی را صرف تشکیلات ارتش می کند

که تنها دلیل وجودی آن، حمایت از شاه و حفظ وی در قدرت است. هیچ کس نیروهای نظامی ما را در

مقابل حملات خارجی، به طور جدی بازدارنده تلقی نمی کند. نه، ارتش فقط برای کنترل ایرانیان است،

همان گونه که در ژوئن گذشته، وحشیانه آن را نشان داد. ایالات متحده باید تشخیص دهد که تنها کشوری

نیست که در آن مردم می توانند آزادانه زندگی کنند و جامعه و فرهنگ خود را توسعه دهند. مشکلات

جاری شما در ویتنام آنچه در اینجا دیر یا زود با آن مواجه خواهید شد، دور نیستند. این واقعا تأسف آور

است که ایالات متحده این همه زمینهای خوب در ایران داشته و از بین رفته است.

6 اظهارنظرهای متفرقه: «سپاه دانش» دولتی و سایر سیاست های به اصطلاح مترقی یا سیاست های

اصلاحات فرهنگی نظیر فعالیت های جهانشاه صالح در دانشگاه تهران، همگی در جهت محدود کردن

فرهنگ هستند. درخشش به صالح به عنوان فردی که فقط به درد پاسبان شدن می خورد، اشاره کرد و این

که به اصطلاح اصلاحات، به طور اساسی ناشی از خواست اعلیحضرت به خلاص کردن دانشگاه از

تهدیدات سیاسی افراد، هم دانشجویان و هم اساتید، می باشد. مابقی آن برای روسفیدی در مقابل

آمریکائیان است. او گفت که نحوه آموزش های عالی در دانشگاهها و نحوه آموزش در دبیرستانها به

وضوح نشان می دهد که هدف رژیم به جای زیاد کردن تعداد افراد باسواد و تحصیلکرده در ایران، کاهش

آنها می باشد به طور کاملاً واقع گرایانه، از دید این رژیم، جامعه تحصیلکرده، آگاه تر و ناراضی تر است و

ص: 464

بنابراین جامعه خطرناکتری است. وقتی به درخشش تذکر دادم که در سفر اخیرم به گیلان، یک سپاهی

دانش را در دهکده ای دیدم که پیشرفت قانع کننده ای داشت و مورد احترام دهاتیها بود، او گفت که احتمالاً

یک «قطعه نمایشی» بوده است و این که به هر حال، این «سربازان» نمی توانند یک شغل آموزشی را واقعا

مؤثر انجام دهند. آنها فقط در جهت آموزش دادن به رهبران روستا و احیانا چند کودک که بتوانند بخوانند،

تحرکاتی خواهند داشت، ولی به طور بنیادی برنامه آبکی است و از نظر کمی و کیفی کافی نیست. اگر شاه

واقعا به آموزش توده ای و فراگیر علاقمند بود، می توانست مقداری از بودجه ارتش را بگیرد و آن را از

طریق وزارت فرهنگ، به یک برنامه آموزشی مؤثر اختصاص دهد. چون این گونه است، به برنامه آموزشی

و اهدافی که من در زمان وزارتم با کمک یونسکو تهیه کردم، نه تنها دست نیافتند، بلکه در واقع آن را به طور

جدی پس زدند. (در یک لحظه او به وزیر فرهنگ، خانلری، به عنوان یک معتاد حشیشی اشاره کرد).

درخشش قبلاً در مذاکراتمان تذکر داده بود که وقتی امینی به وی گفته است از یک ایرانی که در سفارت

آمریکا خدمت می کند، شنیده است که او (درخشش) با آمریکائیان همکاری می کند و حتی به یکی از

مأموران سفارت قبلاً یک کپی از «اعلامیه امینی» را داده است (در 10 سپتامبر توزیع شد) حسابی

دستپاچه شده بود. درخشش به صورتی دوستانه تأکید کرد که نمی خواهد هیچ مورد سیاسی را که با من

درباره آن بحث می کند، جایی پخش شود. من او را مطمئن ساختم که در اعتماد وی خیانت نکرده ام و در

مورد اعلامیه امینی و همچنین تماسهایم با وی و این که اعلامیه ای از وی دریافت داشته ام، با کارمندان

ایرانی سفارت صحبتی نکرده ام. من او را مطمئن ساختم که در مورد گفتگوهایم با وی فقط با مقامات

سفارت که در بخش سیاسی خدمت می کنند، مذاکره نموده ام. او اظهار داشت، درک می کند که من مجبورم

هر مذاکره مهمی را که با وی داشته ام، گزارش نمایم، ولی امیدوار بود که من آنها را فقط با مقامات «مطمئن

و قابل اعتماد» در میان بگذارم. من نتوانستم منظور وی از ضمیمه کردن کلمه مهم به این مذاکرات را

دریابم.

درخشش، محمد 10

خیلی محرمانه غیرقابل رؤیت برای بیگانگان

زمان و مکان: 28 سپتامبر 1963 6/7/42 منزل آقای درخشش

صورت مذاکرات شرکت کنندگان: محمد درخشش، وزیر سابق فرهنگ چارلز ان. راسیاس، دبیر دوم

سفارت

اظهارنظر:

من یک نسخه از سخنرانی سفیر هلمز (به فارسی) در مورد «موافقت حکمران» را به درخشش دارم. او

از من تشکر کرد و گفت آن را مطالعه خواهد نمود و در آینده راجع به آن با من بحث خواهد کرد.

او سر حال بود و اتاق نشیمن وی به طور غیر معمول مملو از روزنامه ها، مجلات، نشریات و تعداد

زیادی کتابهای مربوط به اصلاحات ارضی و بانکداری و امور مالی بود. روی یک میز چای خوری،

مجلات زیادی از نشریات اطلاعات قرار داشت. بعد از مقدمه کوتاهی او اظهار داشت که درس انگلیسی

خود را برای امروز مرور نکرده است، لذا ما مذاکراتمان را به فارسی ادامه دادیم.

ص: 465

1 خبرچین علی امینی در سفارت

در پاسخ به سؤال من، درخشش گفت او از علی امینی پرسیده است که کارمند ایرانی سفارت که علی

امینی را در جریان همکاری وی (درخشش) با آمریکائیها قرار داده چه کسی بوده است؟ علی امینی در

پاسخ گفته متأسف است، او نمی تواند اسم شخص را بگوید. وقتی درخشش مجددا از وی پرسیده بود، او

جواب داده که کورش شهباز نبوده است.

2 وضعیت جاری: سرخوردگیها، نارضایتی ها

در خلال مذاکراتمان، درخشش اظهار داشت که جو سیاسی پس از «انتخابات» به قدری تأسف بار

(اسف انگیز) است که حتی وزراء و بوروکراتهای مقام بالا از ناراحتی و بی قراری عمیق رنج می برند. او

گفت در طول هفته گذشته، چند نفر از وزرای کابینه به طور خصوصی به وی گفته اند که دولت در وضعیت

«مغشوشی» است که هیچ کس نمی داند به کدام جهت سوق داده می شود. رئیس دیوان عالی قضایی،

اسکویی و چند قاضی دیگر به وی گفته اند وزارت دادگستری در رقت انگیزترین وضعیتش از آغاز تاکنون

می باشد. یک مدیرکل در وزارت فرهنگ متأسف بود که تسهیلات مناسب برای مدارس در تهران وجود

ندارند، زیرا هیچ برنامه ای از قبل برای تأمین فضای کافی (که تازه در فکر اجاره آن افتاده اند) و معلم برای

مدارس آمادگی کودکان شش ساله، به تصویب نرسیده است. یک مقام وزارت کار برای جمله بندی

پیش نویس دستورالعملی که سعی بر تشریح چگونگی به کار گرفتن طرح مشارکت در 20 درصد سود را

دارد، به دیدن من آمده و گفته است که وزارت کار به طور جنون آسایی در حال تغییر است. درخشش

پرسید چگونه می توان قبول کرد دولتی که مقامات بالای آن در لحظات ارزیابی صادقانه به سرخوردگیها،

نارضایتی ها و ناخوشنودی هایشان از مسیری که امور در آن حرکت می کنند، اقرار می نمایند، بازدهی

خوبی داشته باشد.

درخشش، توجه مرا به اطلاعات (روزنامه) امروز جلب نمود که دولت اعلام نموده است از این پس از

چای وارداتی مالیات گرفته نخواهد شد. او گفت که این مسئله موجب واردات چای خارجی خواهد شد و

درآمد هزاران چای کار را در گیلان و مازندران از بین خواهد برد. وقتی از وی پرسیدم چرا دولت مالیات

را از چای وارداتی لغو نموده است، گفت بدون شک بین صادرکنندگان چای خارجی، واردکنندگان محلی

چای و وزارت اقتصاد یک تبانی صورت گرفته است. او پرسید «آیا این دولتی است که معتقد است باید

وضع زندگی دهقانان فقیر بهتر شود؟»

او مجددا به تیترهای روزنامه بازگشت که نخست وزیر علم گفته است که دولت به زودی مقررات و

کنترلهای جدید دولت بر تجارت و صنایع را به تصویب خواهد رساند. او سپس پرسید «آیا این راهی است

که اعتماد اقتصاد را جلب نماید؟» در آخرین فوریه یا مارس، یک کنفرانس اقتصادی به منظور فرموله

کردن دستورالعمل های دولتی تشکیل شد تا تجار، سرمایه گذاران و غیره بتوانند برنامه های خود را تنظیم

نمایند. آیا رژیم در پیگیری بعضی از پیشنهادات خوب کنفرانس مزبور هیچ کاری انجام داده است؟ نه،

حکمفرمایان هرج و مرج طلب و افراد فاسد، تا آن جا که می توانند در حال پر کردن جیب هایشان هستند.

در این حال، ماشین تبلیغاتی دروغ هایی در مورد مبارزه با فساد بیرون می ریزد. چه نمایش مضحکی! و

بسیاری از خارجی ها ادعا می کنند که نمی توانند همه اینها را ببینند! آنها فقط «شاه خوب» را می بینند که

ص: 466

شجاعانه انقلابی را برای کمک به مردم خودش آغاز کرده است. چه مهملاتی! شاه خوب 20 سال وقت

داشته است که کارهای خوب برای مردم خود انجام دهد و همه آنچه انجام داده است بیرون ریختن چند

قطره و دروغ های بسیاری بوده است که بتواند تاج و تخت خود را چند صباحی بیشتر حفظ نماید. آیا این

مطلقا شرم آور نیست؟ ایران چه بدبخت است، یک کشور فقط با 20 میلیون نفر جمعیت، با سرمایه های

زیاد کشاورزی، منابع معدنی دست نخورده و یک درآمد سالیانه 400 میلیون دلاری فقط از نفت، همچنان

با وابستگی به کمک های خارجی ادامه می دهد. این همه پولهای کمک های خارجی کجا رفته است؟ کجا

می رود؟ آیا غیر از یک ارتش چه چیز دیگری برای نشان دادن به دست آورده ایم که تنها منظور و هدف

واقعی آن تسلط بر مردم ایران است و... البته آن سدهای قابل ملاحظه ای، نظیر سفید رود، جایی ساخته

شده است که سطح آب منطقه به قدری زیاد است که سیستم سنتی قناتها به خوبی می تواند آب مناسب را

برای منطقه تأمین نماید. همین مطلب برای سد دز نیز صادق است، که حتی از نظر هزینه اقتصادی نیز

مقرون به صرفه نبود، 170000 ریال برای هر لیتر آب، در حالی که یک سیستم قنات خوب توسعه یافته،

همین مقدار آب را با هزینه فقط 4200 ریال برای هر لیتر مکعب تأمین می کند. اینها فقط نمونه های

کوچکی از هدر دادن جنایتکارانه منابع توسط رژیمی است که بیش از بیست سال فرصت داشته است که

نشان دهد چقدر کارهای خوب می توانست برای کشور انجام دهد. کارهای رژیم شرم آور و ریاکارانه

است زیرا انگیزه های اولیه آن از استانداردهای زندگی و از شخصیت ملی واقعی کشور بر نخاسته است،

بلکه فقط برای حفظ یک رژیم Parisitic و افراد بی شخصیتی که خود را به آن بند کرده اند، بوده است. البته

برخی نوگرائیها انجام شده است، ولی این هم در دنیای امروز با ارتباطات بین المللی آسان و بالا رفتن

توقعات، غیرقابل اجتناب بوده است. همچنین رژیم برای مقاصد مناسبی خیلی سریع عمل کرده و دلیل آن

جلوگیری از شکل گرفتن محرومیت ها و فشارهای غیرقابل مقاومت بوده، و البته به جهت حفظ وجهه

خارجی رژیم و دادن چیزی یا تظاهر به دادن بعضی چیزها به مردم نیز بوده است. برنامه به اصطلاح

«اصلاحات ارضی مثال خوبی در این زمینه است».

3 یک سازمان جدید

در اواخر مذاکراتمان درخشش در پاسخ به اظهارنظر من که گفتم او بیشتر در یک حالت سستی و به

وضوح درگیر مطالعه و ملاقات با مردم بوده است، گفت که «برای یک مرد بدون شغل» در واقع او خیلی

فعال بوده است. او اظهار داشت که مشغول مطالعه موضوعات مختلفی در محدوده ای از امور مالی و

بانکداری تا مهندسی، اقتصاد و سازمانهای سیاسی بوده است. او توضیح داد که می خواهد آگاهی خود را

هر چه ممکن باشد، در زمینه نکات اصلی موارد مختلفی که برای یک ملت از اهمیت چشمگیری

برخوردار هستند و برای هر گروه یا سازمانی که بخواهد به طور مؤثر مخالفت کند، لازم می باشند، بالا

ببرد. (او اظهار داشت که در مطالعات خود متوجه شده که ایران خیلی بیش از آنچه که او اخیرا تصور

می کرده، در اصطلاحات ارضی عقب افتاده است). او گفت عضو سازمانی است که درگیر پیشبرد یک

برنامه مطالعاتی سازماندهی شده در مورد موضوعات مختلف، شامل منافع ملی ایران، می باشد. این گروه

به تازگی به طور مخفی سازماندهی شده و از طبقات مختلفی تشکیل گردیده است، ولی اکثریت آنها از

طبقه روشنفکر هستند. هر گروه بنحوی در هسته هایی سازمان یافته که مطالعه ویژه ای را که برای هر گروه

ص: 467

تخصیص یافته است، انجام دهد. در هر وزارتخانه دولتی یک هسته (مطالعاتی) وجود دارد. به دلایل

حفاظتی، هر هسته از اعضای هسته های دیگر بی اطلاع هستند. او احساس می کرد که ساواک هنوز از این

گروهها مطلع نیست و حتی اگر هم مطلع بشود، چه می تواند بکند. «تمام آنچه ما انجام می دهیم، مطالعه

است و آنها نمی توانند ما را بدین خاطر بازداشت کنند.» من از درخشش پرسیدم منظور از این سازمان

چیست و او بلافاصله پاسخ داد که گروه باید خود را به گونه ای آماده کند که در چهارچوبه زمینه های

تخصصی خود، بتواند برنامه های کاملاً بررسی شده ای را در زمانی که شانس لازم برای شرکت گروه در

یک انتخابات آزاد فراهم آید، تهیه نماید. در این مرحله گروه هیچ برنامه ای برای یک مبارزه مؤثر مخالف

ندارد. او گفت امیدواریم در موضعی قرار گیریم که بتوانیم در زمانی که شرایط مناسب باشد، برنامه ای به

مردم ارائه نماید. بالاخره شاه یک انسان است و نمی تواند تا ابد زنده باشد. در پاسخ مجدد به من،

درخشش گفت که گروه فقط یک ماه قبل به طور واقعی سازماندهی و فعال شده (در جستجوی یک برنامه

با اهداف مطالعاتی)، هر چند فعالیت اولیه سازماندهی از حدود هفت ماه قبل آغاز گردیده است. وی گفت

گروه بدین سبب اسمی برای خود ندارد و در این لحظه نمی تواند نام هیچ یک از سایر اعضا را به من بدهد.

وی گفت به هر حال، علی امینی یکی از اعضا نیست و در سازمان هیچ ملا یا فردی نظامی وجود ندارد.

اکثریت اعضا مردانی در دهه سنی 30 و 40 سالگی می باشند. متعاقب آن به من گفت که گروه دارای یک

کمیته مرکزی در رأس است که او نفر اول از بین افراد همطراز می باشد، فقط به دلیل این که او پایه گذار این

ایده و آغازکننده شکل گیری آن بوده است.

در حالی که آنجا را ترک می کردم، درخشش از من خواست که در مورد آنچه بحث و صحبت کرده

است، فقط با آمریکائیانی که مورد اعتمادم هستند، صحبت کنم، ولی به هیچ وجه با هیچ ایرانی آن را در

میان نگذارم.

درخشش، محمد 11

خیلی محرمانه غیرقابل رؤیت برای بیگانگان

زمان: 1 اکتبر 1963 9/7/42 مکان: منزل آقای درخشش

صورت مذاکرات شرکت کنندگان: محمد درخشش، وزیر سابق فرهنگ چارلز ان. راسیاس، دبیر دوم

سفارت

1 احتمال تظاهرات در این یکشنبه (6 اکتبر)

اظهار داشتم که شنیده ام برنامه ریزی نهایی صورت گرفته است تا نوعی تظاهرات مشترک برعلیه

دولت توسط عوامل مختلف مخالف در یکشنبه بعد که مجلس جلسه خواهد داشت، انجام شود. درخشش

اظهار داشت که او هم در این مورد چیزهایی شنیده است، ولی تصور می کند بیشتر حرف است. او به افرادی

که از وی در مورد شرکت در آن پرسیده بودند، نصیحت کرده بود که در شرایط فعلی خیلی احمقانه است.

2 رشد ضد آمریکاگرایی در بین روشنفکران

درخشش آن گاه به من گفت که شب گذشته (دوشنبه، 30 سپتامبر) در یک میهمانی شرکت نموده که

رئوس مطالب مورد بحث در آن زمینه سیاست خارجی آمریکا بوده است. علاوه بر درخشش، پنج نفر از

ص: 468

استادان دانشگاه که درخشش آنها را «روشنفکران نیرومند واقعی» و «نه کهنه پرستهای قدیمی» توصیف

می کرد، در آن شرکت داشتند. او گفت در نهایت خود را مدافع سیاست ایالات متحده در ایران یافت. او

انتقادات اصلی در مذاکرات استادان را بشرح زیر تشریح نمود:

(1) سیاست ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی نسبت به ایران اصولاً یکسان است، برای مثال، هر

دو دولت ترجیح می دهند که دیکتاتوری تداوم داشته باشد. بنابراین، ایالات متحده نمی تواند مورد اعتماد

باشد و هیچ گروهی با افکار دمکراتیک نمی تواند انتظار کمک از آن بخش را داشته باشد.

(2) ایالات متحده رژیم های دیکتاتوری را در تمام دنیا، بخصوص در آسیا، پشتیبانی نموده است.

ایالات متحده (همانند اتحاد جماهیر شوروی) ترجیح می دهد یک رژیم دیکتاتور را پشتیبانی نماید، زیرا

معامله با یک دیکتاتوری خیلی ساده تر از معامله با یک دولت دمکراتیک است که عوامل متعدد

تصمیم گیری و احتمالاً برخورد منافع در آن وجود دارند.

(3) مدت 10 سال گذشته دیکتاتوری شاه منحرف تر و مطمئنا قوی تر شده است (همه با کمک های

آمریکا.) در مدت اغتشاشات ماه ژوئن، تانک ها و سایر سلاح های آمریکایی بودند که برعلیه

شرکت کنندگان به کار رفتند. (استادان شباهت این قضیه را با استفاده از تانک های روسی در فائق آمدن بر

مبارزین آزادی مجارستان در 1956، یادآوری کردند).

درخشش گفت او سعی کرد با تذکر این نکته که باور نمی کند ایالات متحده مایل است در ایران

دیکتاتوری ادامه یابد، مخالفت نماید. به هر حال، او مجبور شده اقرار نماید که سیاست آمریکا در ایران

اشتباه بوده است. به بیان دیگر، ایالات متحده تمایلات خوبی داشت، ولی برای رسیدن به اهداف

دمکراتیکش در ایران، مسیر درستی را نپیموده است. درخشش اذعان نمود که بحث های او در مقابل

اظهارات استادان گیرایی نداشت، زیرا آن ها می گفتند که اگر ایالات متحده می خواست در ایران دمکراسی

برقرار گردد، 10 سال برای جامه عمل پوشاندن به آن وقت داشته است. به جای آن رژیم دیکتاتوری

بیشتر نفوذ نموده و خشن تر شده است و اتفاقات ژوئن گذشته اثبات این مدعا است. استادان اصرار داشتند

که آمریکا (مانند انگلستان)، قبل از هر چیز به حفظ درآمدهای خود از منابع نفتی ایران و حفظ موقعیت

استراتژیک ایران علاقمند است. دولت آمریکا باور دارد که این خواسته با پشتیبانی و تقویت رژیم کنونی

راحت تر حاصل می شود.

درخشش کاملاً صادقانه اقرار نمود که در سعی خود برای دفاع از سیاست ایالات متحده در ایران

موفق نبوده است. او همچنین اذعان نمود که هر چند هنوز احساس می کند ایالات متحده مایل است ایران

به سوی دمکراسی حرکت کند، مطمئن نیست که آمریکا بر این عقیده باقی خواهد ماند. او گفت واقعیت این

است که «شما آمریکائیان در باور خود به اهداف خوب شاه باقی می مانید. و واقعیت این است که روزی

می رسد که هر دوی ما باید با واقعیت روبرو شویم. سیاست ایالات متحده، نیات آن هرچه باشد، بایستی

نتایج آن مورد قضاوت قرار گیرد.»

3 رشد سازمان کمونیستی

در یک مقطع درخشش گفت کلیه شواهدی که او از آنها مطلع گردیده، حاکی از آن است که حزب توده

تشکیلات خود را بازسازی نموده است. او گفت اخیرا اعلامیه ای را که از طرف حزب توده منتشر شده

ص: 469

بود، دیده است. همچنین او گزارش هایی از اشخاصی که او آنان را قابل اطمینان می دانست، دریافت داشته

است مبنی بر اینکه هسته های حزب توده در دانشگاه تهران بیشتر فعال شده اند، ولی تظاهر می کنند که از

اعضای جبهه ملی هستند.

درخشش گفت حزب توده اخیرا به قدری گستاخ شده است که نمایندگانی نزد وی فرستاده و پیشنهاد

کار در امور مشترک به وی داده اند و او را دلخوش کرده اند که اگر او با آنها همکاری نماید، می تواند «یک

دیکتاتور واقعی» بشود. درخشش اضافه نمود، «چند سال قبل حزب توده به من حمله کرد و اگر فکر

می کردند به نفعشان بود، مرا می کشتند. حال آنها به قدری تغییر رنگ داده اند که چنین پیشنهادی را

می کنند».

اظهارنظر: درخشش به وضوح از همیشه گرفتارتر است. در یکی دو هفته اخیر، او به جلسات متعددی

رفته است و در خانه خود نیز تعداد زیادی ملاقات کننده داشته است. همسر وی از علائم اضطراب و

دلواپسی رنج می برد و دکتر وی گفته است که باید ایران را ترک کند و برای مدتی در محیط خود تغییر ایجاد

نماید. واضح است که درخشش درگیر فعالیت های احتمالاً خطرناک است و به طور طبیعی همسر وی نیز

کاملاً تحت تأثیر آن قرار دارد.

هنگامی که من در خانه وی بودم، آقای رشیدیان برای ملاقات وی آمد و منتظر ماند تا ما صحبت را

تمام کردیم. او همچنین با تلفن با آقای اسکویی صحبت کرد. وقتی آنجا را ترک نمودم دو ماشین پر (اکثرا

مردان جوان) منتظر بودند تا درخشش را به یک جلسه در قلهک ببرند.

درخشش، محمد 12

تاریخ: 2 اکتبر 1963 10/7/42

از: چارلز ان. راسیاس به: پرونده بیوگرافیک

موضوع : مذاکره 1 ژوئیه 1963 محمد درخشش

اظهارنظر: مطالب زیر از یادداشتهای برداشته شده در مذاکرات من با آقای درخشش در 1 ژوئیه

1963، استخراج گردیده است. ملاحظات وی با ترجمه آزاد و با ضمیر اول شخص در زیر ارائه شده اند.

1 کاندیداهای انتخابات: بسیاری از به اصطلاح کاندیداهای جوانتر، چهره های ناشناس خواهند بود،

ولی همه آنها دارای یک مشخصه مشترک هستند: همه آنها «بله قربان گو» خواهند بود. به عقیده من یک

پیرمرد فاقد مسلک و مرام و فاسد، رقت بار است، ولی هیچ چیز بدتر از یک جوان فاسد نیست.

2 طرحها: من قصد شرکت در این به اصطلاح انتخابات را ندارم.

3 روزنامه ها: روزنامه های ایران نه تنها سانسور می شوند، بلکه بسیاری از آنها متعهد و مسئول نیستند.

هیچ کس نمی تواند مطالبی را که آنها می نویسند، باور نماید.

4 اعلیحضرت: بسیاری از روشنفکران و ایرانیان متعهد می دانند که انگیزه اولیه «اصلاحات» اعلیحضرت

ص: 470

نفع شخصی وی در حفظ تاج و تختش به هر قیمت می باشد.

5 پروفسور پفاف (Pfaff) و سیستم تک حزبی: من راجع به پروفسور پفاف چیزی نشنیده ام، ولی

می توانم بگویم با این تز شما که به طور خلاصه شرح دادید، موافقم. ایران باید برای حداکثر حدود شاید 5

سال، فقط یک حزب در قدرت داشته باشد تا دموکراسی بتواند مستقر گردد. به هر حال، نکته مهم این است

که این حزب چگونه تشکیل شود و قدرت را در دست بگیرد. من معتقدم که این حزب باید حزبی باشد که

اکثریت آرا را در یک انتخابات آزاد، که همه گروهها اجازه مبارزه داشته باشند و برنامه ها و کاندیداهای

خود را به مردم ارائه نمایند، به دست آورد. وقتی حزب اکثریت انتخاب شد یک دوره زمانی کافی، شاید 2

تا 4 سال بر سر کار خواهد بود تا برنامه خود را روشن سازد و به جریان بیندازد. باید ماندگاری و ثبات

کافی در وزارتخانه ها وجود داشته باشد، نه مثل تجربه معمول در ایران که هر شش ماه تا یک سال کابینه

تغییر می نماید. مخالفین باید اجازه داشته باشند که از دولت انتقاد نمایند و بایستی آزادی کامل مطبوعات

وجود داشته باشد. بنابراین آنچه در یک سیستم تک حزبی مورد نظر من است، این است که بایستی به

حزب برنده اکثریت آراء در یک انتخابات آزاد اجازه داده شود در یک مدت زمان کافی، بدون روبرو بودن

با خطر سقوط آنی، حکومت نماید. شاید مخالفین، اگر غیرمسئول باشند، باید محدود گردند.

6 دیکتاتوری: ما در حقیقت در ایران دیکتاتوری نداریم. همان گونه که در مورد دیکتاتوری توضیح دادم،

آن دولتی است که توسط فردی منظم، قاطع و از نظر ایدئولوژیکی وابسته به یک سیستم ارزش ها و کسی

که صادقانه و به طور مؤثر برای آسایش و رفاه اکثریت مردم کشور خود کار می کند، اداره می شود. ایران و

عربستان سعودی به عقیده من، از این دیدگاه، دیکتاتوری نیستند. این کشورها توسط افراد کاملاً

خودکامه ای اداره می شوند که اصولاً علاقمند به اعمال قدرت برای منافع شخصی و پر کردن جیب

خودشان هستند.

یادداشت بیوگرافیک: من در مجلس انتخاب نشدم. من منصوب شدم. من در آن زمان مرد جوان و

علاقمندی بودم که مایل بودم در موضعی قرار گیرم که بتوانم حرف خود را بزنم و سخنانم شنیده شوند. من

به یاد دارم که با یکی از دوستان برای جلسه حمایت به نزد قوام السلطنه رفتیم و من از تعظیم ها و

تعملق گویی ها و دست بوسی ها بشدت ناراحت شدم.

درخشش، محمد 13

خیلی محرمانه تاریخ: 2 اکتبر 1963 10/7/42

از: چارلز ان. راسیاس به: پرونده بیوگرافیک

موضوع : محمد درخشش دیدگاهها راجع به موضوعات متفاوت، 15 ژوئیه 1963

اظهارنظر: مطالب زیر، اظهارات آقای درخشش در مذاکره با مأمور گزارشگر در 15 ژوئیه 1963

می باشد. یادداشتهای مذاکره بعد از خاتمه آن تهیه شده بود، اما به علت فشار و تراکم موضوعات با اولویت

بالاتر، قبل از این تاریخ تدوین نشده بود. (جهت رعایت اختصار، سؤالات و اظهارنظرهای من حذف

ص: 471

شده اند).

سپاه دانش کوشش مضحک و ریاکارانه رژیم در نمایش علاقه خود به آموزش دادن به توده مردم

بی سواد است. چرا ارتش برای این منظور مورد استفاده قرار گرفت؟ چرا از آموزگاران bonafideکه

آموزش، سابقه و علاقه به آموختن دارند، برای آموزش به توده ها استفاده نشد؟ براساس گزارشاتی که من

تقریبا به طور روزانه از آموزگاران در سراسر کشور دریافت می کنم، سپاهیان دانش هر نوع مشکلی ایجاد

می کنند؛ برای مثال، آنها به زن ها تجاوز کرده و روستائیانی را که به خودنمائیهای زیاد آنها (سپاهیان

دانش) اعتراض کنند، کتک می زنند. در بسیاری موارد ژاندارمری باید برای ممانعت از بروز خشونت

جدی دخالت نماید. در دماوند، سرپرست وزارت فرهنگ، پس از اینکه گزارشی به وزارتخانه در تهران

فرستاد مبنی بر این که سپاهیان دانش مشکل انضباطی دارند، و این که هیچ پیشرفتی در آموزش

روستائیان انجام نشده است، زیرا معلمان کارآئی لازم را ندارند و غیره، آتش زده شد. البته رژیم تبلیغ

می کند و از «جلسات کلاس درس» فیلم نشان می دهد و سعی دارد نشان دهد که برنامه سپاه دانش خیلی

خوب سازماندهی شده است و این به اصطلاح آموزگاران، آموزش دیده و علاقمند هستند.

زمانی که من در وزارتخانه بودم یک برنامه 5 ساله تهیه شد که در پایان سال اول 8000 آموزگار جدید

تأمین می شدند و تعداد آنها سالیانه به 10000 می رسید که در انتهای 5 سال حدود 50000 آموزگار به

رقم موجود فعلی یعنی 70000 اضافه می شد. به هر حال، اکنون برای من کاملاً واضح است که رژیم واقعا

مایل نیست تعداد آموزگاران را در حد لازم برای آموزش توده ها گسترش دهد، زیرا از واکنش های

سیاسی مردم باسواد وحشت دارد. رژیم قاطعانه تصمیم گرفته است که به این برنامه باسواد کردن ادامه

دهد. همان گونه که در مورد برنامه اصلاحات ارضی عمل می کند. دولت می خواهد که روستائیان ناآگاه

باقی بمانند. ملت باسواد و بهتر آموزش دیده به این راحتی قابل کنترل برای دولت نیستند.

هزینه لازم برای سپاه دانش از بودجه وزارت فرهنگ گرفته شده است، اگرچه سازمان مزبور در حد

بسیار گسترده ای توسط ارتش اداره می شود و برای مقاصد شبه نظامی نظیر شبکه اطلاعاتی برای اداره

دوم و ساواک به کار گرفته می شود.

ما در ایران نیاز عمیقی به ترقی و آزادی «واقعی» داریم. در واقع پیشرفت بدون آزادی مفهوم واقعی

ندارد. چه تأثیری برای مردم دارد اگر خیابان های آنها آسفالت شده باشد، ولی آنها آزاد نباشند مطابق میل

خود زندگی نمایند. اگر یک دموکراسی واقعی در ایران وجود داشته باشد ملت پیشرفت خواهند کرد. اگر

مردم در حرف زدن و فکر کردن آزاد بودند و بدون ترس در مورد ایده های مترقی بحث می کردند، ترقی

مادی را هم داشتیم. این احمقانه است تصور کنیم پیشرفت مادی این قدر مهم است. کشورهای کمونیستی

از نظر مادی پیشرفت کرده اند، ولی آیا آنها آزاد هستند؟ آیا اگر مردم آنها آزاد بودند، آنها پیشرفت سریعتر

و با مفهوم تری نداشتند؟ «چه کسی واقعا آزادتر است و امتیاز بیشتری دارد، بعضی شیوخ خلیج فارس که

ممکن است تا 5 کادیلاک داشته باشند، یا شما با شورلت خودتان؟ نه، من باور ندارم که پیشرفت مادی

بتواند انسان را ارضاء نماید. انسانی که آرزو دارد آزاد باشد تا زندگی خود را به بهترین وجهی که بتواند

بگذارند. برای پیشرفت واقعی باید آزادی وجود داشته باشد.»

ص: 472

درخشش، محمد 14

خیلی محرمانه

زمان: 4 نوامبر مکان: منزل آقای درخشش

شرکت کنندگان: آقای محمد درخشش، وزیر سابق فرهنگ چارلز ان. راسیاس، دبیر دوم سفارت

موضوع : کودتای ویتنام

در خلال مذاکرات ما به زبان فارسی، آقای درخشش از من پرسید در مورد تحولات ویتنام چه فکر

می کنم. من پاسخ دادم که شخصا احساس می کنم که وضعیت هنوز روشن نیست و این که ذکر نمودم

Messrs Diem و Nhu کشته شده اند. من گفتم فکر می کنم هنوز خیلی زود است که بگوییم رژیم جدید در

مقایسه با رژیم Diem واقعا یک بهبود قابل توجه باشد.

درخشش اظهار نمود که فکر می کند کودتا چیز خوبی بوده که در آن یک رژیم غیرمردمی و

دیکتاتوری سرنگون شده است. در مورد Diemو Nhu مرگ آنها انتظار می رفت، زیرا در هر سرنگونی

خشونت آمیز رژیم ها تقریبا لازم است. این راه مطمئن برای از میان بردن هرگونه امکان بازگشت به قدرت

از طریق حامیان وفادارتر یا حامیان بالقوه فرماندار، بخصوص در بین نظامیان، می باشد. کشتن سران

رژیم در کودتاهای سراسر دنیا بیش از اینکه یک استثناء باشد، به صورت قانون درآمده است. او معتقد

است اکنون که یک رژیم بیشتر مردمی بدنبال Diemدر ویتنام جنوبی بر سرکار آمده است، ویتنامی ها

به طور مؤثر با ویت هاین (Viet Hihn) خواهند جنگید و این که نیروهای کمونیست به طور جدی بواسطه

تصفیه ها و تغییر دیدگاههای جنوب تضعیف شده اند.

درخشش ادامه داد که او در تردیدهای من نسبت به رژیم جدید ویتنام با من شریک نیست. او همچنین

احساس می کرد زمان آن فرا رسیده است که ایالات متحده از رژیم هایی با پایگاه مردمی در دنیا از جمله

ایران حمایت کند.

هرچند وی به طور علنی نگفت که ایالات متحده هم اکنون یک کودتای کنترل شده را انجام داده است،

او به طور قطعی این مفهوم را با گفتن این که ایالات متحده علائم مستقیم یا غیر مستقیمی را در هفته گذشته

از طریق اظهارات عمومی اش داده است، رساند.

در ارتباط با ایران او هیچ چیز جدیدی نگفت. او گله می کرد که در ایران آزادی واقعی وجود ندارد و

گروههای بزرگ نیز اجازه ندارند باهم ملاقات داشته باشند یا در مورد موضوعات سیاسی یا دیگر

موضوعات جدال برانگیز باهم بحث کنند. وقتی من پرسیدم آیا با پایان حکومت نظامی مردم می توانند به

صورت گروهی تجمع داشته باشند، او پاسخ داد که باشگاه مهرگان او هنوز اجازه برقراری گردهمایی های

بزرگ را ندارد. در ضمن، بلافاصله بعد از پایان حکومت نظامی در تهران (6 اکتبر) او در خانه خود یک

گردهمایی با شرکت 30 نفر تشکیل داد. با این وجود، این گردهمایی به قدری توجه ساواک را به خود جلب

کرده بود که او تصمیم گرفته است گروهها در دسته های 5 یا 6 نفری باهم ملاقات کنند و تصمیمات و

دستورات را به سایر دسته ها منعکس کنند و غیره.

ص: 473

درخشش، محمد 15

زمان و مکان شنبه 7 دسامبر 1963 16/9/42، منزل راسیاس خیلی محرمانه

شرکت کنندگان: محمد درخشش، وزیر سابق فرهنگ چارلز ان. راسیاس، دبیر دوم سفارت

موضوع: محدودیت فعالیت های سیاسی درخشش، بازدید برژنف، وجهه آمریکا

درخشش به من اطلاع داد که برای مدت بیش از دو هفته قادر نبوده است که کلاس های انگلیسی

فارسی را زمان بندی کند، زیرا اتفاقاتی فعالیت های سیاسی و امور شخصی وی را مختل نموده اند.

1 درست دو هفته قبل، سرلشکر پاکروان، درخشش را به منزل خود دعوت کرد تا مذاکره خصوصی و

صمیمانه ای داشته باشند. در مدت ملاقاتشان، پاکروان به درخشش گفت که شاه از وی خواسته است که به

درخشش اطلاع دهد برای او بهتر است که ایران را ترک نماید. درخشش از پاکروان توضیح بیشتری

خواسته بود، ولی او پاسخ داده که فقط مأمور دولت است و فقط دستوراتی را که به وی داده شده است انجام

می دهد و به او گفته شده که درخشش باید کشور را ترک کند. پاکروان نمی خواست یا نمی توانست چیز

بیشتری بگوید.

درخشش به من گفت برای پاکروان توضیح داده است که وی دلیلی نمی بیند که باید کشور را ترک

نماید، ولی اگر این چیزی است که شاه می خواهد، پس مأمورین دولت باید او را به زور در هواپیما بگذارند.

او به طور داوطلبانه نخواهد رفت و ترسی هم ندارد که فرار نماید.

2 چند روز بعد سرهنگ مولوی (ساواک) با درخشش تماس گرفت تا به وی اطلاع دهد: الف) او باید

ملاقات گروهها در منزل خود را متوقف سازد ؛ ب) او و خانواده اش به شدت تحت مراقبت از نزدیک

خواهند بود؛ ج) باشگاه مهرگان بایستی بکلی تعطیل شود و فقط مجاز است یک نگهبان ساختمان در محل

نگهبانی باشد؛ د) او باید کلیه فعالیت های «سیاسی» خود را متوقف نماید. وقتی درخشش سؤال کرد چه

چیز بدی در فعالیتهای وی وجود دارد، مولوی پاسخ داد که او فقط یک مأمور است و به اجبار دستورات را

اجرا می کند.

3 درخشش توضیح داد که او ملاقاتهایمان را از دو هفته قبل به دلیل وقایع فوق لغو نموده، زیرا

نمی خواسته که من را بدون آگاهی از آنچه اتفاق افتاده است، در موقعیت احتمالاً ناخوشایندی قرار دهد.

4 او اظهار داشت که به علت افزایش این محدودیت ها، به همه همکاران اطلاع داده است که سعی

نکنند با وی در خانه اش تماس بگیرند و نمی خواهد مأمورین ساواک، که در تمام طول روز خانه وی را

تحت نظر دارند، متوجه آنها شوند. (یک ماشین در ابتدا و در انتهای کوچه باریک و دراز لال (لاله) که خانه

وی در آن قرار دارد، مستقر هستند).

(او متوجه شده است که مراقبت خانه در شب مشهود نیست).

5 به هر حال، او به فعالیت های سیاسی خود ادامه می دهد، هر چند در حال حاضر کلیه تماسهای وی

با همکارانش بایستی در اختفای کامل و با احتیاط انجام شود. با وجود این، «سازمان» او توانسته است

تماسها و جلسات خود را حتی به صورتی مؤثرتر، از طریق ابزار و روش های هسته های از قبل ایجاد شده،

برقرار نماید.

6 هر چند بدیهی است که فشارهای اخیر برای وی مزاحمت ایجاد کرده اند، او احساس نمی کند که

هیچ کار خلافی مرتکب شده باشد و هیچ دلیلی ندارد که به خود اجازه ترسیدن بدهد.

ص: 474

7 من به درخشش اظهار داشتم که شنیده ام تعدادی از دانشجویان امروز (شنبه) صبح در دانشگاه

بازداشت شده اند و پرسیدم وی در این مورد چه می داند. او پاسخ داد در نتیجه محدودیت های اخیر که

برای وی قائل شده بودند، از مخبرین خود در دانشگاه اطلاع تلفنی دریافت نکرده و هنوز چیزی از وقایع

آن نشنیده است. او احتمالاً یکشنبه که برای ملاقات با یک «رابط» بیرون خواهد رفت، اطلاعات مورد

نظر را کسب خواهد کرد.

8 من از او پرسیدم آیا اطلاع دارد که دولت به کلیه سفارتخانه های خارجی اطلاع داده است که فقط

می توانند یک گروه انتخاب شده از مقامات عالیرتبه را در گردهماییهای اجتماعی خود دعوت کنند.

درخشش گفت که او این مطلب را نشنیده بود و از شنیدن آن اندکی تعجب کرد. تنها اظهارنظر وی این بود

«پس این روش هدایت دولتی است که حمایت و پشتیبانی اکثریت مردم را دارد؟»

بازدید برژنف

در جریان مذاکرات، درخشش اظهار داشت که بازدید برژنف با قدردانی عمومی روبرو گردید،

بخصوص وقتی که مشخص گردید رهبر شوروی در هیچ موردی، به استثنای مواردی که از نظر آداب

رسمی قراردادی لازم بود، به شاه اشاره نکرد، «برخلاف سفیر آمریکا که در صحبت های خود در

Danesfanکه بیش از حد شاه را بزرگ کرد. نه، آن روسی (برژنف م) به طور مداوم در تمام صحبت های

خود به «مردم» یا «ملت» اشاره می کرد، در ضمن برژنف برای گرفتن هدیه از رژیم نیامده بود. روسها به

اهداف خود از طریق نشان دادن علایقشان به ایران جامه عمل می پوشانند، بدون اینکه خود را با رژیم

همگام کنند. درخشش اظهار داشت «البته کمونیست ها اصولاً علاقه ای به بازسازی حزب توده ندارند، هر

چند بدون تردید آنها برای تجدید سازمان کادرهای خود کار می کنند. روسها به طور کلی علاقمندند که از

نارضایتی ها و سرخوردگی های جامعه ایرانی بهره برداری کنند. آنها زمینه پرباری برای کار کردن دارند.»

وجهه آمریکا

برای بسیاری از ایرانیان آگاه پرستیژ ایالات متحده در سطح بسیار پایینی قرار دارد و کلیه نارسائی ها،

فسادها، ظلمها و تعدیهای رژیم را به گردن آمریکائیان، که بیش از حد خود را با رژیم یکی کرده اند،

می اندازند. آنهایی که باور ندارند آمریکائیان ضامن اقدامات رژیم هستند، ایالات متحده را به علت این که

چیزی می گوید و چیز دیگری عمل می کند، یا برای این که نمی بیند از رژیمی حمایت می کند که به میزان

زیادی با ایده های آمریکایی در مورد یک جامعه و زندگی دمکراتیک فاصله دارد، تحقیقر می کنند.

اظهارنظر:

درخشش و خانمش به وضوح ناراحت بودند، هر چند هر دو، و بخصوص خود وی خسته تر از آن بود

که سرحال و زنده دل باشد. به هر حال قابل توجه است که او نمی خواهد بیش از این با جامعه آمریکائی

یکی دانسته شود. برای مثال، وقتی او فهمید که ما برنامه ریزی کرده ایم (در آخرین دقایق به علت مشکلات

محلی) او و همسرش را به باشگاه افسران برای شام دعوت کنیم، او معذرت خواست و گفت ترجیح

می دهد که نیاید. وقتی علت را پرسیدم، اظهار داشت «به علل سیاسی».

ص: 475

ایجاد محدودیت در فعالیت های درخشش، منجمله بستن کامل باشگاه مهرگان (فقط برای مقاصد و

فعالیت های تفریحی و غذاخوری باز بود و اجازه برگزاری جلسات برای بحث داده نشده بود)، محدودیت

«اجتماعات» توسط افسران ارتش ایران (به استثنای 40 افسر ارشد)، بازداشت اعراب در خوزستان و

ملاها در تبریز، شاید نشانه هایی از افزایش حساسیت و نگرانی رژم در مورد امنیت خود است.

فکر می کنم وضعیت ارتباط من با درخشش اکنون به مرحله ای رسیده است که ممکن است لازم باشد

اطلاعات دقیق تری در مورد فعالیت های او و کارهای وابسته به وی به دست آورم، حتی اگر وی از این که

آزادانه با یک آمریکایی صحبت نماید، اکراه داشته باشد. در جریان صحبت هایش در آن شب، وی گفت،

«بالاخره، شما مشاورین و مأموران رابط خود را ساواک دارید».

با وضعیت فعلی، من با درخشش موافق بودم که کلاسهایمان یک در میان بین خانه او و من تغییر یابند،

هر چند او پیشنهاد کرده بود که به علت تحت نظر بودن، به خانه وی نروم. من به او گفتم بدون شک ساواک

می داند که ما چند بار در هفته برای درسهایمان یکدیگر را می بینیم و تغییر ناگهانی آن، موجب ایجاد این

ذهنیت خواهد شد که وی از چیزی وحشت دارد. او موافقت کرد. (ما برای کلاسمان در منزل وی ملاقات

می کردیم، زیرا برای من راحت تر بود که در سر راه خانه از اداره، در آنجا توقف نمایم).

در خلال شب، شنیدم که خانم درخشش به شوهرش هشدار می دهد که به طور مرتب برای دیدن من

نیاید، زیرا ساواک بدون شک آن را خواهد فهمید. او پاسخ داد که برای وی مهم نیست و در هر موردی

می تواند از پس آنها برآید.

درخشش، محمد 16

خیلی محرمانه غیرقابل رؤیت برای بیگانگان

زمان: 1 دسامبر 1963 19/9/42مکان: منزل من (راسیاس)

صورت مذاکرات شرکت کنندگان: محمد درخشش، وزیر سابق فرهنگ چارلز ان. راسیاس، دبیر دوم

سفارت

1 پیشنهاد شاه به درخشش

یکشنبه گذشته، 8 دسامبر، سرهنگ مولوی به دیدن درخشش می رود، و برخلاف ملاقات قبلی، خیلی

سرحال به نظر می رسد و در حالی که وارد خانه درخشش می شود، می گوید «من حامل خبر خوش

هستم». درخشش از وی می پرسید که این خبرهای خوش چه هستند و مولوی می گوید که سرلشکر

فردوست می خواست شخصا این خبرهای خوش را به وی بگوید، ولی موارد غیرمنتظره ولی مهمی پیش

آمدند که وی درگیر شد و از او (مولوی) خواسته است که پیام شادی را به درخشش برساند. پیام این بود:

اعلیحضرت با الطاف بی پایان خود پیشنهاد نموده اند که درخشش به عنوان سفیر به یکی از سه

سفارتخانه ای که بعدا جهت انتخاب به وی پیشنهاد خواهد شد، برود. درخشش پاسخ داد که از این که

نمی تواند قبول کند، معذرت می خواهد و ترجیح می دهد. در تهران بماند. مولوی خیلی ناراحت می شود و

با لحن دوستانه و مهربانی به درخشش توصیه می کند که هیچ کس نمی تواند یک چنین مرحمت شایانی که

از سوی شاه اهداء شده باشد را رد کند. آنگاه درخشش توصیه کرد که او اظهارنظری را به یادداشت های

مولوی اضافه نماید. (او از درخشش معذرت خواسته بود که یادداشت برمی دارد و در خلال مذاکراتشان

ص: 476

مرتبا او را متوقف می کرد تا بعضی جملات را تکرار کند تا مولوی بتواند از همه چیز دقیقا یادداشت بردارد.

درخشش به مسخره اظهار داشت که احتمالاً مولوی یک ضبط صوت متحرک به یک گوشه ای از خودش

وصل کرده بوده است.) به نظر می رسید که مولوی راحت تر شد و بلافاصله قبول کرد. آنگاه درخشش در

انتهای یادداشت های مولوی شرحی بدین مضمون نوشت:

«اوامر اعلیحضرت بایستی اطاعت شوند، به هر حال مشکلات جدی شخص من و خانواده ام مانع

قبول پیشنهاد سخاوتمندانه شما از سوی من می گردند.» مولوی بعد از اینکه یادداشت درخشش را خواند،

بار دیگر علاقه خود را به درخشش نشان داد و به وی توصیه کرد مجددا مسئله را بررسی نماید. درخشش

پاسخ داد که از توصیه دوستانه مولوی متشکر است، ولی او دلیلی نمی بیند خانواده و خود را به علت قبول

شغلی که خودش نمی خواهد، وادار به مهاجرت از کشورش نماید. بعد مولوی، کاملاً سرخورده از این که

باید به فردوست گزارش دهد که «خبر خوش» با خوشحالی پذیرفته نشده بود، آنجا را ترک کرد.

2 دستگیری نفیسی

درخشش گفت براساس گزارشهایی که دریافت داشته، قابل قبول ترین توضیح برای دستگیری نفیسی

این است که نفیسی در چند ماه گذشته در موقعیت های مختلف و در بین گروهای متفاوت مردم، گفته است

که دوست نزدیک شاه می باشد، و این که تشکیل مجلس بیست و یکم به طور موفقیت آمیز در اصل ناشی از

کوشش های وی بوده است و شاه بدون کمک وی نمی توانست آن را پیش ببرد. درخشش این تفسیر را که

نفیسی به علت تماس با امینی گیر افتاده است، مردود دانست. این «تماسها» فقط در ارتباطات خانوادگی

است، زیرا خواهر امینی با یکی از اعضای خانواده نفیسی ازدواج کرده است. اگر نفیسی به علت

سوءاستفاده مالی دستگیر شده باشد، مضحک است. نفیسی شهرت و اعتبار غیر آبرومندانه ای دارد و همه

می دانند که دستش به دخل شهرداری آلوده است. این باعث نمی شود که شاه به کسی ضربه بزند.

3 قانون خدمات شهری

درخشش به من یادآوری نمود که حدود یک ماه قبل به من گفته بود که گروه وی مشغول تهیه انتقاداتی

در مورد قانون خدمات شهری هستند. این انتقاد در یک مجلد 50 صفحه ای آماده شده و در 60000

نسخه به طور مخفیانه چاپ شده است و طی هفته جاری مخفیانه بین کارمندان ادارات در سراسر کشور

منتشر خواهد شد. او در این لحظه گفت که سرهنگ مولوی در ملاقات یکشنبه گذشته، او را مطلع نمود که

ساواک ماشین کپی دست نوشته ها را به دست آورده است و برای درخشش بی ثمر خواهد بود که دنبال

ماشین دیگری بگردد. (درخشش از حضور مؤثر ساواک در همه جا به وضوح ناراحت شده بود).

من از درخشش خواستم که اگر ممکن باشد یک نسخه دست نویس آن را برای من تهیه نماید و او قبول

نمود.

4 سازمان درخشش

من به درخشش گفتم که علاقمندم اطلاعات بیشتری در مورد برنامه های او و سازمانش داشته باشم،

بدین سبب می خواهم خود و سفارت را از هرگونه تحرک سیاسی در ایران مطلع نمایم و از اطلاعات و

ص: 477

موادی که او به من می دهد، متشکر خواهم بود. به هر حال، می خواهم درک کند که علاقه من، توسط او

به عنوان پیشنهاد یا اعلام حمایت از وی یا پیروانش، بد تعبیر نشود. سیاست ما کماکان پشتیبانی از شاه و

برنامه های اصلاحی وی خواهد بود و او نباید در این مورد هیچ شکی به خود راه دهد. با این اتمام حجت

من امیدوار بودم که او به اندازه کافی به من و سفارت اعتماد داشته باشد که تا آنجا که ممکن است با ما

همکاری نماید. درخشش گفت که از رک گویی من تشکر می کند و اظهار داشت که علاقمند است جزئیات

برنامه خود، سازمان و سایر موارد گفتنی را به من بگوید. به هر حال، او درخواست کرد این گونه اطلاعات

که به من خواهد داد، نباید به ساواک یا اعلیحضرت ارائه شوند، در غیر این صورت او کشته خواهد شد. او

اظهار داشت که رژیم مایل است یک پرونده جنایی برای وی درست کند، ولی آنها نتوانسته اند هیچ چیزی

به دست آورند. آنها نمی توانند به وی اتهام دزدی، فساد و غیره را بچسبانند، زیرا او هیچ ملک یا ثروتی

ندارد و خیلی ساده زندگی می کند. آنها از این که او را به اتهامات واهی، مانند «فعالیت های سیاسی

زیرزمینی» دستگیر نمایند، می ترسند، زیرا از واکنش آموزگاران وحشت دارند. بنابراین، در صورتی که

رژیم گزارشهایی از منابع آمریکایی کسب کند که او «اطلاعات رسان» بوده است، سعی خواهد کرد این

مسئله را افشا نماید که وی در نوعی از فعالیت های نامناسب با قدرت های خارجی درگیر بوده است. آنها

با تمسک به چنین گزارشی او را دستگیر خواهند نمود و همزمان با آن وی را در بین پیروانش بی اعتبار

می سازند. من او را مطمئن ساختم که ما اعتماد وی را شرافتمندانه حفظ می کنیم. او این قسمت از بحث را با

این گفته به پایان رساند «همان گونه که قبلاً گفتم، برای من کاملاً روشن است که سیاست شما چیست. از

شما درخواست می کنم که به یاد داشته باشید یک توضیح ناخواسته یا اتفاقی توسط سفیر هلمز به

اعلیحضرت و یا توسط یک مقام سفارت به ساواک در این مورد، می تواند به معنی قطع گردن من باشد.»

اظهارنظر :

درخشش باتوجه به اوضاع و احوال فعلی اش، کاملاً خونسرد و آرام بود. به نظر می رسید از ناملایمات

و هیجانات کنترل شدن، افسرده باشد در حالی که همزمان با آن، یک شور و شوق تقریبا غیرقابل تصور و

الزام مردی با یک مأموریت مهم را ارائه می داد. او تأثیر فردی که در حال کاوش روان خود است و از درون

با خودش می جنگد را در من برجا گذاشت. وی بدون شک با خطر واقعی روبرو می شود. (او به آرامی این

نکته را در صحبتش مطرح کرد: «اگر آنها صبرشان از دست من لبریز شود، در حالی که مرا همچنان دشمنی

جدی محسوب کنند، من به راحتی ممکن است در یک تصادف با کامیون کشته شوم»). باوجود این که او از

اعلیحضرت وحشت دارد، به نظر می رسد نسبت به مقامات ساواک نظیر پاکروان و مولوی احساس

علاقمندی و درک و احتمالاً احترام می کند.

هرچند ممکن است فشارهای بیشتری پس از ترغیب و تحبیب های اولیه اعمال شوند، شک دارم که

شجاعت درخشش بگذارد که وی مأیوس شود. با وجود این که وی یک واقعگراست، ولی به اندازه کافی

در شخصیت خود شجاعت، ایثار و ذهنیت دارد که برای آنچه اعتقاد دارد، صرفنظر از عواقب آن برای

خودش و خانواده اش مقاومت و ایستادگی کند.

من قضاوت درباره ارزیابی قابلیت ها و توانائی های بالقوه درخشش را برای رهبری سیاسی آینده

موکول می کنم به بعد از اینکه بیشتر درباره برنامه های وی و سازمانش مطالعه نمایم، ولی من اکنون معتقدم

ص: 478

که بدون شک او یک شخصیت سیاسی ایرانی طراز اول است. رژیم به خودی خود این تعارف ناخواسته را

با توجهات اخیرش به وی ابلاغ نموده است.

پیشنهاد

باتوجه به تهدید بسیار جدی درخشش، من با احترام پیشنهاد می کنم که این و یادداشت های بعدی

مذاکرات ما برای توزیع، محدود شود به سفیر، وزیر و آقای هرتز و مقام های سیاسی «بلافصل» وی.

درخشش، محمد 17

خیلی محرمانه غیرقابل رؤیت برای بیگانگان

زمان: 15 ژانویه 1964 25/10/42مکان: منزل من (راسیاس)

صورت مذاکرات شرکت کنندگان: محمد درخشش، وزیر سابق فرهنگ چارلز ان. راسیاس. دبیر دوم

سفارت

در خلال مذاکرات امروز عصر ما، درخشش به مسائل زیر اشاره نمود:

1 ساواک جلسه یک هسته را به هم زد: سه شنبه هفته قبل (7 ژانویه) در حالی که منزل جواد رهنما در

قلهک، درخشش آماده ملاقات با افراد یک «هسته» یازده نفره بود، سرهنگ انصاری از ساواک (منطقه

تجریش) ظاهر شد. انصاری سؤال کرد آنجا چه خبر است و او می خواست وارد منزل رهنما شود تا سؤال

بکند. درخشش اظهار داشت که او خیلی عصبانی شد و به سرهنگ گفت که او اجازه ندارد برای سؤالا

کردن به زور وارد خانه شخصی مردم شود. سؤالات در مورد چه؟ آیا ما طرح سرنگونی دولت را تهیه

کرده ایم یا چیز دیگری؟ آیا ایران به این مرحله غم انگیز رسیده است که به این زودی لازم باشد در هر خانه

یک پلیس برای شنیدن و کنترل وجود داشته باشد؟ آن گاه سرهنگ انصاری از درخشش پرسید آیا می داند

که با یک افسر مسئول دولتی سخن می گوید؟ او پاسخ داد که که بخوبی می داند که با چه کسی و در چه

موردی صحبت می کند. سپس سرهنگ از آنجا بیرون رفت. کمی بعد، زمانی که درخشش در حال ترک

خانه بود، مشاهده نمود که سرهنگ در خارج خانه با یک نیروی 20 نفره پلیس خانه را محاصره کرده اند.

درخشش بدون اینکه تعقیب شود، از آنجا با ماشین رفت. روز بعد مطلع شد که سرهنگ انصاری بلافاصله

پس از ترک درخشش بازگشته است. سرهنگ اسلحه خود را بیرون آورده، آن را روی میز گذاشته و اسم

کلیه حاضران را نوشته است. یکی دو روز بعد، رهنما و چند نفر دیگر توسط ساواک احضار و در مورد

روابط با درخشش و سایر کسانی که در جلسه حضور داشتند، مورد بازجویی قرار گرفتند.

درخشش از این روش برخورد پلیس خیلی عصبانی بود. او احساس می کرد ساواک قادر بوده است او

را تا خانه رهنما ردگیری نماید و این که یکی از شرکت کنندگان در جلسه توسط ساواک خریداری شده

است. او در هفته گذشته در دو جلسه دیگر هسته ها شرکت نموده و ساواک به طور مشهود وی را تعقیب

نکرده است، زیرا اعضای این هسته ها اظهار مزاحمت از سوی ساواک نکرده اند. (درخشش چندین بار به

من گفته بود که خیلی راحت می توان در ترافیک سنگین تهران از تعقیب پلیس فرار نمود. من این را باور

دارم.)

ص: 479

2 استعفای نماینده مجلس، جعفر ابطحی: او در مورد استعفای ابطحی و دلائل مشهود آن شنیده بود که

احتمالاً، ابطحی می خواهد به کار وکالت خود بازگردد. به هر حال درخشش در این مورد مطمئن نبود، ولی

می دانست که ابطحی تجربه خیلی خوب حقوقی دارد. او گفت همچنین می داند که ابطحی زمانی عضو

حزب توده بوده است.

3 تغییرات آینده کابینه: او از منبع موثق شنیده بود که دولت علم احتمالاً پس از بازگشت شاه از سفر

اروپا، تغییر خواهد کرد. کابینه جدید توسط «غلام خانه زاد»، منصور، هدایت خواهد شد، ولی شامل چند

عضو دیگر از «نوکرهای» کابینه علم مانند عالیخانی، معینیان و خسروانی خواهد بود. به هرحال،

«تغییری» داده نخواهد شد. ارباب هر وقت دلش بخواهد نوکران خود را تغییر می دهد.

4 فعالیت ها در دانشگاه: درخشش عقیده دارد که شش نفر استاد از سوی ریاست دانشگاه برکنار شدند.

آنها احتمالاً بدین علت برکنار شدند که در حقیقت به طور تمام وقت تدریس نمی کردند، در واقع بعضی از

آنان، اساتید رسمی نبودند. به هر حال درخشش احساس می کرد که چون بسیاری دیگر در دانشگاهها

هستند که در این دسته بندی (فاقد صلاحیت یا بی محتوا) قرار می گیرند، می توان این حدس را زد که این

برکناری ها ممکن است دلایل سیاسی چندی نیز داشته باشد. او نشنیده بود که دانشگاه، دانشکده

تحقیقات اقتصادی را تعطیل کرده باشد. (او گفت که دانشکده تحقیقات اجتماعی در داخل محوطه

دانشگاه قرار ندارد.)

تظاهرات در اعتراض به محکومیت رسمی رهبران نهضت آزادی در دانشگاه در صبح پنجشنبه (14

ژانویه) توسط پلیس از هم پاشیده شد و حادثه ای در این رابطه به وقوع نپیوست. تعدادی از رهبران

بازداشت شدند. کلیه آنها از دانشکده فنی بودند.

5 نظر در مورد شریف امامی: بنا به اظهار درخشش، شریف امامی یک شارلاتان (واژه مورد علاقه

درخشش) است، مردی که تا چند سال قبل هیچ چیز نداشت، ولی اکنون به علت زرنگی و تجارتهای

مشکوک مرتبط با دربار، یکی از ثروتمندترین افراد ایران است. شریف امامی حتی یک مهندس شرافتمند

هم نیست. او «عنوان» خود را فروخت. درخشش تصدیق کرد که شریف امامی فردی زرنگ و باهوش

است، ولی او را به عنوان «سیاستمداری فرصت طلب»، بدون هیچ اعتقاد محکم یا شجاعت اخلاقی

توصیف نمود.

درخشش اظهار داشت که وی در سال 1961 نزد شریف امامی رفته و به او توصیه کرده بود که حقوق

آموزگاران را تا حد قابل قبول افزایش دهد، و این نکته را تذکر داده بود که به نفع دولت او (شریف امامی)

خواهد بود که این اقدام انجام شود، زیرا آموزگاران مطمئنا اعتصاب خواهند کرد. شریف امامی، آن گونه که

درخشش مسئله را می دید، ندید و آموزگاران اعتصاب کردند و «دولت او سرنگون شد».

ص: 480

درخشش، محمد 18

تاریخ: 28 ژانویه 1964 8/11/42 سرّی غیرقابل رؤیت برای بیگانگان فقط استفاده داخلی

از: منبع کنترل شده آمریکایی (CAS) به: رئیس بخش سیاسی

موضوع : فعالیتها و برنامه های محمد درخشش

مراتب زیر جهت اطلاع شما و هرگونه استفاده ای که شما مایلید از آنها در محدوده امنیتی تعیین شده به

عمل آورید، می باشد. هرگونه گزارشی از این اطلاعات از جانب شما باید قید «غیر قابل رؤیت برای

بیگانگان» را داشته باشد، ولی نیازی به ذکر CAS به عنوان منبع نیست. منبع یکی از کارمندان وزارت

فرهنگ (F) و از پیروان نزدیک محمد درخشش می باشد. او این نظریات را در 18 ژانویه 1964، اظهار

نموده است.

1 محمد درخشش، وزیر سابق فرهنگ، در خانه خود در جاده شمیران هر روز جلساتی را ترتیب

می دهد. او در حال سازماندهی برای انتشار دو مجله است و در نظر دارد که از این راه پول در بیاورد. هزینه

لازم برای انتشار مجله از پولهای آموزگاران تأمین شده است. درخشش به همه می گوید که تا دو سال

دیگر با کمک های همه معلمان و سایر گروههای مخالف شاه، نخست وزیر خواهد شد. او هیچ گونه ارتباط

آشکاری با محافل درباری ندارد. او سعی می کند که آموزگاران را فعال کند و آنها خود را مجددا

سازماندهی نمایند و سازمان نیرومندی تشکیل دهند که او بتواند در آینده نزدیک از آن استفاده کند.

2 از آنجا که باشگاه مهرگان از 5 دسامبر 1963 تعطیل بود، درخشش برای برگزاری جلسات از

خانه های معلمان مختلف همین طور از خانه خودش استفاده می کند. بسیاری از آموزگاران و کارمندان

وزارت فرهنگ احساس می کنند که درخشش نمی تواند بدتر از نخست وزیر فعلی باشد و برای آموزگاران

بهتر خواهد بود. درخشش امیدوار است حمایت خارج از محافل معلمان را به دست آورد، ولی او در

اصول به همبستگی معلمان و حمایت آنها و به قدرت رسیدن توسط آنها، حساب می کند.

درخشش، محمد 19

خیلی محرمانه غیرقابل رؤیت برای بیگانگان

زمان: 11 فوریه 1964 22/11/42 مکان: منزل آقای راسیاس

صورت مذاکرات شرکت کنندگان: محمد درخشش، وزیر فرهنگ سابق چارلز ان. راسیاس، دبیر دوم

سفارت

درخشش گفت که او به فعالیت های سازماندهی خود ادامه می دهد، حتی اگر فشار ساواک ادامه داشته

باشد. چون تهدید مستقیم وی بدون اثر بوده است، ساواک تاکتیک خود را عوض نموده و شروع به تحت

فشار قرار دادن حامیان شناخته شده وی کرده است. تعداد زیادی از معلمان عضو باشگاه مهرگان احضار و

بازجویی شده اند و به آنها گفته شده است تعهدنامه کتبی مبنی بر قطع فعالیت های سیاسی خود با

درخشش، امضا نمایند. برای مثال، یک معلم مشهور (بنا به گفته درخشش) به نام جعفری، یکی از رهبران

فعال مهرگان و از همکاران نزدیک درخشش، به دفعات توسط ساواک احضار و تهدید شده است. درست

همین هفته به وی اولتیماتوم داده شده است تا فعالیت های سیاسی خود و همکاری با درخشش را قطع

نماید، در غیر این صورت به یزد منتقل خواهد شد. عدم قبول انتقال به یزد موجب انفصال وی از شغل

ص: 481

آموزگاری خواهد گردید. پس از بحث با سایر مقامات باشگاه مهرگان، درخشش به جعفری دستور داده

باقی بماند در حالی که جعفری مایل بوده به یزد برود. درخشش تصمیم گرفته است که او و باشگاه

مهرگان اجازه ندهند که به آنها تشر زده شود و این که موضع مشخصی باید اتخاذ شود. باشگاه مهرگان

آماده است در صورت ضرورت خسارت ناشی از پشتیبانی مالی از جعفری یا هر عضو دیگری را به عهده

بگیرد، هر چند که ذخیره باشگاه محدود است (یک حسابی در بانک ملی دارد که تقریبا 200000 تومان

در آن است)، می توان آن را تقویت نمود و می توان به طور ویژه ای پول جمع آوری نمود.

تحقیقات و نوشتن نشریه ادامه می یابد. بعضی از موضوعات این نشریه در مورد حقوق معلمان،

محدودیت آزادی بیان و گردهمایی، روشنفکران و اصلاحات ارضی است. یک گزارش در مورد حقوق

معلمان، که همچنین شامل انتقاد از دولت و اعمال زور نیز می باشد، آماده چاپ است، ولی اشکال پیدا

کردن تسهیلات چاپ است. به هر حال اگر چاپخانه ای برای انجام این کار پیدا نشود، آنها آن را با دستگاه

مومی (استنسیل) تکثیر خواهند کرد.

در مورد «سازمان سیاسی» (که ماهها قبل آغاز شده است و مخصوصا بدون نام باقی مانده است)،

فعالیت های سازمانی و پیش بینی های حفاظتی داخلی کماکان ادامه دارند. درست هفته قبل دو هسته

حزب توده کشف شدند که در «سازمان» وی نفوذ داده شده بودند. این افراد توده ای به یک جلسه ویژه

«شورای اجرایی» آورده شده بودند، که «شناسایی» شدند. آنها از سازمان «اخراج» گردیدند و به آنها تذکر

داده شد که فعالیت های مخالف با درخشش و حامیان وی را رها کنند، در غیر این صورت به ساواک

معرفی خواهند شد. درخشش به من اطلاع داد که لیستی از اعضای قبلی و فعلی حزب توده را در اختیار

دارد. او معتقد است این لیست شامل اسامی افرادی از حزب توده است که برای ساواک شناخته شده

نیستند.)

اظهارنظر:

در یک لحظه مناسب من از درخشش خواهم خواست که اگر بتواند یک کپی از لیست اعضای حزب

توده و پیروان آن را به من بدهد.

درخشش، محمد 20

دستورات وزیر مختار:

فکر می کنم به زمانی رسیده ایم که باید به راسیاس گفته شود که ارتباط خود را با درخشش قطع نماید،

زیرا به نظر می رسد درخشش به زودی محاکمه و زندانی شود. تنها دلیل این که من تاکنون به چوک

(راسیاس م) نگفته ام تماسهای بعدی را قطع نماید، این است که وی به من گفت به خانه درخشش نمی رود

و درخشش به وی تلفن می کند (معمولاً از تلفن عمومی) و سپس به ملاقاتش می رود. من در این مورد با

منبع کنترل شده آمریکایی (CAS) صحبت کرده ام، زیرا علاقمندیم بدانیم درخشش به کجا می رود. مثلاً،

بازداشت وی ممکن است موجب اعتصاب معلمان شود. nfh

ص: 482

این مطلب خطاب به وزیر مختار بر روی سند پیوست شده است. م

خیلی محرمانه غیرقابل رؤیت برای بیگانگان

زمان: 27 فوریه 1964 8/12/42 مکان: منزل من (راسیاس)

صورت مذاکرات شرکت کنندگان: محمد درخشش، وزیر فرهنگ سابق چارلز ان. راسیاس، دبیر دوم

سفارت

من درخشش را برای مدتی بیش از دو هفته بود که ندیده بودم، او سه شنبه صبح به دفتر من تلفن کرد و

پیشنهاد نمود اوایل شب مرا ملاقات کند. از آنجا که قبلاً ملاقات دیگری را قبول کرده بودم، موافقت کردیم

که در حدود ساعت 10 بعدازظهر به دیدن من بیاید. در مدت یک ساعت مذاکره، او موضوعات زیرا را

اظهار داشت :

1 نشریه ای که اخیرا انتشار یافته بود

درخشش اظهار داشت که نشریه ای که او در شنبه 22 فوریه توزیع نموده در 50000 نسخه تهیه شده

که 20000 آن در تهران و مابقی آن در استانها توزیع شده بود. این نشریه توسط یک چاپخانه خصوصی

چاپ شده که مسئول آن به محتوای نشریه علاقمند شده و قبول کرده بود که درخشش هرطور که بخواهد

حق چاپ آن را بپردازد. درخشش گفت در خلال دو هفته ای که به دنبال چاپ آن بود، بیشتر از این

موضوع مضطرب شده بود که هیچ چاپخانه ای حاضر نبود خطر چاپ کردن آن را بپذیرد. او تقریبا ناامید

شده و تصمیم گرفته بود که این «نامه معلمان به والدین» را به صورت استنسیل تکثیر کند که یک چاپچی

بیش از انتظار علاقمند، پیدا شد. درخشش گفت این نامه (که در آن باشگاه مهرگان (1) بهانه های دولت را

در این مورد که قادر نیست حقوق معلمان را زیاد کند، ذکر نموده است ؛ (2) از عدم وجود آزادی بیان انتقاد

نموده است؛ (3) به فساد در رده بالا و غیره حمله کرده است...) توسط خود وی و سایر اعضای باشگاه

مهرگان تهیه شده است. دکتر علی امینی هیچ کاری در این رابطه انجام نداده است. (که توسط یک منبع گفته

شده بود). در حقیقت امینی بلافاصله پس از دریافت نشریه به وی تلفن کرده و اظهار داشته است که آن

خیلی قوی و انتقاد مستقیم از دولت است و درخشش با خطر زندانی شدن مواجه شده است. درخشش به

من گفت که به امینی جواب داده است اگر لازم باشد حاضر است برای نشریه اش به زندان برود. او اضافه

نمود که نشریه نه فقط ضد دولت بود، بلکه به طور ظریفی از شاه و رژیم وی انتقاد نموده بود، با وجود این که

در هیچ جای آن اسمی از شاه برده نشده است.

جمعه شب، 21 فوریه، نشریه چاپ و آماده انتشار بوده است. در مدت شب و اوایل صبح روز 22

فوریه، 20000 اعلامیه توسط تیم های دو نفره در ده خودرو در تهران توزیع شدند. این تیم ها مناطق

متعددی را می پوشاندند که جمعا 85 منطقه از جمله دانشگاه و بازار را شامل می شدند. دریافت کنندگان،

نشریه ها را در صندوق پست و یا زیر در خانه خود در صبح روز شنبه پیدا کردند. چاپ و انتشار بدون

کشف توسط ساواک انجام شد. درخشش احساس می کرد که کار واقعا پیچیده ای را انجام داده است. او

می گفت نمی تواند تشریح نماید که چرا ساواک از کشف چاپ و توزیع نشریه بی خبر مانده است. او

احساس می کرد که ساواک بیش از حد به خود مطمئن شده است، به هر حال او مطمئن بود که پس از انتشار

و توزیع آنها ساواک برعلیه وی اقدامی نخواهد نمود، نه فقط به این دلیل که احتمالاً معلمان اعتصاب

ص: 483

خواهند کرد، بلکه بسیاری از دریافت کنندگان اعلامیه خواهند فهمید که وی به چه علت زندانی شده است

و بسیاری از آنان هوادار او می شوند، و حتی از معلمان حمایت می نمایند. او اضافه نمود، البته صرفنظر از

شاه، هیچ یک از اعضای دولت شجاعت ریسک اعتصاب معلمان را ندارند و آن ممکن است دلیل واقعی

این باشد که پس از انتشار نشریه، اقدامی برعلیه وی انجام نشده است. ساواک حتی با وی تماس هم

نگرفته است. درخشش معتقد است که شاه از همه تحولات داخل کشور مطلع می گردد و ممکن است قرار

این باشد که وی می بایست پس از بازگشت شاه، بازداشت شود. طبق اظهارات درخشش، از نشریه به

خوبی استقبال شده است. در واقع بسیاری از افراد از بین کارمندان، دانشجویان دانشگاه، بازاریان و ملاها

با وی تماس گرفته اند و درخواست نسخه های بیشتری نموده اند. درخشش گفت که او نشریه را شخصا به

رهبران گروههای کارمندان، دانشگاه تهران، جبهه ملی و سایرین داده است.

2 فعالیت های وی

درخشش گفت که هیچ تماسی با رهبران فعلی جبهه ملی نداشته است، ولی او و گروه وی به طور فعالی

روی عناصر «جوانتر» جبهه، بخصوص در دانشگاه تهران، کار می کنند.

او اخیرا با امینی تماس نداشته است و مطمئنا با وی همکاری نمی کند. در واقع او و امینی به یکدیگر به

صورت رقبایی برای رهبری گروههای مخالف نگاه می کنند نه همکار یا دوست. او همچنین ملاها را به

صورت ویژه ای هدف ارزشمندی برای یارگیری نمی داند، ولی اگر آنها اصول وی را بپذیرند و موافقت کنند

که با وی در آن اصول همکاری نمایند، آنها را پس نمی زند. به عقیده وی، از آنجا که بسیاری از ملاها

واکنش های جاهلانه دارند، از نظر سیاسی می توانند خطرساز باشند. به هر حال، او اضافه نمود، یک

سیاستمدار واقع بین نباید غیرقابل انعطاف باشد و از هر پشتیبانی و حمایتی که پیدا کند باید استفاده نماید،

اگر این حمایت در اهداف و عقاید سیاسی، وی را به مخاطره نیندازد.

برای مثال، وی گفت بدون شک بسیاری از افسران مخالف رژیم در ارتش ایران وجود دارند،

بخصوص در بین طبقه جوان، ولی آنها (نظامیان به عنوان یک گروه) اهداف او برای یارگیری نیستند. چرا؟

زیرا این به مفهوم نزدیک شدن مستقیم به قلب ساختار و قدرت شاه و رژیم وی است. ارتشیان به صورت

گروهی، تحت چنان مراقبت نزدیکی توسط ساواک و اداره دوم و گروه اطلاعاتی شخصی شاه هستند که

برای بیش از 2 تا 3 نفر افسر تقریبا غیرممکن است که بدون لو رفتن به دور هم جمع شوند. نه، این خیلی

خطرناک است، حتی نزدیک شدن به این گروه. همچنین، از نقطه نظر وی یک انقلاب خشن یا کودتا

احتمالاً برای ایران یک فاجعه خواهد بود، و بنابراین او واقعا احساس می کند که به نفع او خواهد بود که

حتی حداقل نشانی از تلاش جهت نزدیکی به ارتش از خود بروز ندهد.

به هر حال، او گفت تعدادی افسران بازنشسته ارتش هستند که اظهار علاقه نموده اند به گروه وی

بپیوندند. او با آنها مؤدبانه رفتار کرده است و هر چند گهگاه بعضی از آنها را ملاقات می نماید، پیشنهادات

آنها را قبول نکرده است.

درخشش آنچه را که او (و سایر ایرانیان مخالف) قبلاً گفته بود، تکرار نمود: او و گروهش نمی خواهند

شاه و به طور قطع نهاد سلطنت را نابود کنند، اما رژیم باید فضایی ایجاد کند که آزادی بیان و اجتماعات

بیشتری وجود داشته باشد، به طور مختصر، جو سیاسی آزادتر برای بیان انتقادات و نارضایتی ها. او و

ص: 484

پیروانش عقیده دارند که می توانند این جو آزادتر را با تداوم سازماندهی و هدایت فعالیت های غیر خشن

سیاسی، بوجود آورند.

او تأکید کرد که نشریه و اعلامیه های متعدد ضد رژیم دیگری در حال تهیه و تعدادی آماده چاپ و

توزیع هستند. به هر حال، باتوجه به نزدیکی تعطیلات نوروز، او تصمیم گرفته است هرگونه حملات تبلیغی

را تا بعد از تعطیلات متوقف سازد. او احساس می کند شروع یک مبارزه جدی قبل از تعطیلات، که کلیه

فعالیت ها عملاً تعطیل و متوقف می شوند و مردم به چگونگی لذت بردن از بهار می اندیشند، احمقانه

خواهد بود.

درخشش از این که نتوانسته است خطوط کلی سازمانش را، همان گونه که چندین هفته قبل قول داده

بود، به صورت قابل درک برای من تهیه و ارائه نماید، معذرت خواست. او خیلی گرفتار بوده است. او گفت

تا دو هفته دیگر با من تماس خواهد گرفت و اطلاعات لازم را به من خواهد داد.

3 حمله به محمد پورسرتیپ

درخشش به طور خلاصه اظهار داشت که پورسرتیپ مرد شریف و خوبی بود، ولی او (درخشش) هیچ

اطلاعی از دلیل حمله به وی نداشت. او اضافه نمود که این ممکن است به دلایل «سیاسی» یا «شخصی»

باشد، ولی احساس می کند که توجیه قابل قبولی نمی تواند ارائه نماید.

در حال ترک وی، تذکر دادم که به نظر می رسد او از سلامتی کامل برخوردار است (او برای چند

هفته ای دچار ویروس عفونی شده بود)، وی پاسخ داد که همواره وقتی فعالانه درگیر مبارزه است،

احساس سلامتی کامل می کند.

درخشش، محمد 21

خیلی محرمانه

زمان: 18 مارس 1964 27/12/42 مکان: منزل آقای راسیاس

صورت مذاکرات شرکت کنندگان: محمد درخشش، وزیر فرهنگ سابق چارلز ان. راسیاس، دبیر دوم

سفارت

صبح روز دوشنبه، 16 مارس، درخشش در اداره به من تلفن کرد و گفت که مایل است برای تبریک

سال نو، قبل از رفتن به تعطیلات عید نوروز، مرا ملاقات نماید. به علت این که دوشنبه و سه شنبه برای تمام

مدت عصر و شب ملاقات های دیگری داشتم، با او قرار گذاشتم که روز چهارشنبه ساعت 19 به دیدنم

بیاید.

در خلال مذاکراتمان یک ساعت و نیم به طول انجامید، او نکات زیر را اظهار نمود:

1 تعطیلات او در لبنان و عراق: او مرا با این حرف متعجب نمود که فردا صبح برای یک تعطیلات دو

هفته ای به بیروت می رود و در سر راه خود چند روزی در بغداد خواهد ماند. او گفت که به تعطیلات نیازی

ندارد و چندان علاقه ای نیز به ترک کشور ندارد، ولی همسر وی به قدری مضطرب و خسته شده است که

اصرار دارد حتما باید به خارج برود. او گفت که می خواهد با همسر و دو دخترش تا لبنان رانندگی کنند. او

ص: 485

کمی نگران بود که دولت ممکن است سعی کند به نوعی مانع بازگشت وی به ایران شود، ولی او مطمئن بود

که می تواند چنین تلاشی را در هم بکشند. به هر حال، پاسپورت سیاسی وی (او توضیح داد، همه وزرای

سابق دارای پاسپورت سیاسی هستند) تمدید اعتبار شده است و برای دولت ایران ناشایست خواهد بود که

مانع بازگشت وی به ایران شود.

او به توضیح در مورد این موضوع پرداخت که تمدید اعتبار پاسپورت وی حدود دو هفته طول کشیده

است، در صورتی که معمولاً تمدید اعتبار پاسپورت چند دقیقه بیشتر به طول نمی انجامد. حدود 5/2 هفته

قبل، هنگامی که او تصمیم گرفت به تعطیلات برود، به وزیرخارجه آرام تلفن کرد و گفت که پاسپورت خود

را توسط یک نماینده (یک معلم مدرسه) به وزارت خارجه می فرستد و متشکر خواهد شد اگر آرام دستور

تمدید اعتبار آن را بدهد. آرام خیلی صمیمانه وی را مطمئن نمود که این کار انجام خواهد شد. به هر حال،

این کار بدین صورت انجام نشد. به فرستاده وی گفته بودند که پاسپورت را به وزارت خارجه تحویل دهد و

برود، متعاقبا هر وقت آماده شد به وی خبر خواهند داد. بعد از سه روز درخشش با آرام تماس گرفت و در

مورد پاسپورت سؤال نمود و به وی اطمینان داده شد که تمدید اعتبار خواهد شد و به علت حجم کار زیاد

در آماده نمودن پاسپورت های مسافرت های زیارتی به جده و مسافرت های نوروز و غیره به تأخیر افتاده

است. درخشش گفت، بدون تردید این پاسخ غیرمعقولی بود، ولی او نمی خواست آرام را تحت فشار قرار

دهد، لذا گفته بود که چند روز دیگر تلفن می کنم. بعد از چند روز تلفن کرده بود و به وی گفته بودند که آرام

گرفتار است. او به تلفن کردن به وزارتخانه ادامه داد و هر روز تلفن می کرد و بهانه ای برای وی می آوردند.

در حدود یک هفته قبل او تلفنی از تیمسار پاکروان داشت که از وی پرسید چرا می خواهد به لبنان سفر کند.

درخشش گفت که او پاسخ داده است «برای اینکه هوای آزاد تنفس کنم»، پاکروان خندید و گفت که

«درخواست» وی تصویب شده است (مجوز از سوی شاه صادر شده است). چند دقیقه بعد از این که با

پاکروان صحبت کرد، آرام به او تلفن کرد و از تأخیر انجام شده معذرت خواست و خوشحال بود که به وی

اطلاع دهد پاسپورت وی تمدید اعتبار شده است. درخشش نمی توانست از دست انداختن آرام خودداری

نماید و به او گفت که هم اکنون از ساواک به وی اطلاع داده اند که به وزارت خارجه اجازه داده اند پاسپورت

وی را تمدید نماید. آرام جا خورد و تأیید نمود که تأخیر به علت نیاز به تصویب ساواک بوده است.

2 سازمان و فعالیت های وی: در مدت سه هفته قبل فعالیت های سیاسی او افزایش یافته است. یارگیری و

سازماندهی تیم ها به شهرها و شهرستانهای استانهایی که هسته ها وجود نداشتند، کشانده شد. گزارشات

اولیه نشان می دهند که آنها پیشرفت شایانی داشته اند.

او به 15 نفر از اعضای کمیته اجرایی، درخواست مرا در ارتباط با جزئیات سازماندهی آنها و نام

اعضای آن گفته است. او توصیه نموده است که به وی اجازه داده شود اطلاعات مورد درخواست مرا به من

بدهد. این موضوع به طور عمیق مورد بررسی قرار گرفته بود، و تصمیم نهایی بر این بود که اطلاعات مورد

درخواست به من داده نشود. کمیته اجرایی (که تنها گروهی است که می داند او مرا هر چند وقت یک بار

می بیند)، با تمام احترامی که برای قضاوت او قائلند مبنی بر این که من و سفارت می توانیم مورد اعتماد

باشیم و این گونه اطلاعات را در اختیار دولت ایران یا سایر افراد قرار ندهیم، احساس می کنند این امکان

همیشه وجود دارد که یک کارمند سفارت بدون اطلاع و تأکید قبلی، بعضی یا همه اطلاعات را بروز دهد

ص: 486

که می تواند «برای سازمان» فاجعه آمیز باشد. این از نظر حفاظتی ریسک بیش از اندازه بزرگی است.

باتوجه به اوضاع و احوال فعلی، اگر او زندانی شود، کمیته اجرایی می تواند به کار خود ادامه دهد و رهبری

سازمان را به عهده گیرد. او مرا مطمئن ساخت زمانی که گروه تصمیم بگیرد اعلامیه یا نشریه ای برای جلب

حمایت گسترده منتشر نماید که در آن رهبران سازمان را معرفی کند، او قبلاً مرا در جریان امر خواهد داد.

همچنین مرتبا اعلامیه هایی که منتشر می شوند در اختیار من قرار خواهند گرفت.

3 دولت منصور: در حالی که قبل از منصوب شدن دولت منصور، درخشش احساس می کرد سه تا چهار

ماه لازم است تا معلوم شود آیا این دولت می تواند دوام بیاورد یا نه، بعد از بررسی نوع افراد کابینه جدید

معتقد گردیده است که دولت منصور شانسی برای انجام هیچ کاری ندارد و در واقع احساس می کند که

روزهای آخر را می گذراند. او گفت اکنون بدین نتیجه رسیده است که دلیل تغییر دولت توسط شاه

(بخصوص که بعضی از وزرای مهم کابینه علم باقی مانده اند) این بود که علم نیاز به استراحت داشت.

همچنین شاه برنامه ریزی کرده است که «روشنفکران» را با ظاهر دادن فرصت حکومت کردن به آنها

بی اعتبار سازد (با استفاده از روشنفکران فرصت طلبی نظیر منصور) و سپس به خراب کردن آنها بپردازد.

نظر اعلیحضرت این است که به مردم و خارجیان «ثابت» نماید که او تنها کسی است که می تواند کشور را

اداره نماید. حداقل دو نشانه روشن و واضح وجود دارند که منصور و همکاران وی خیلی نگران بودند که

آیا واقعا شاه از آنان حمایت کاری خواهد نمود یا نه.

4 منصور یک نماینده شخصی می فرستد: اولین نشانه واضح مبنی بر احساس عدم ایمنی از طرف

منصور این بود که چند روز پس انتصاب به نخست وزیری، او پروفسور احسان نراقی (مدیر مرکز تحقیقات

اجتماعی) را نزد درخشش فرستاد تا (الف) درخشش را مطمئن سازد که منصور همیشه از

تحسین کنندگان وی بوده است (درخشش گفت که این دروغ وقیحانه ای است) ؛ (ب) از درخشش

درخواست نموده است که با وی مخالفت نکند و برعلیه وی کاری ننماید، زیرا او (منصور) صادقانه

علاقمند است که اصلاحاتی در جهت بهبود کشور و بهبود وضع توده های مردم انجام دهد؛ (ج) معذرت

خواسته است که نمی تواند کاری جهت بازگشایی مجدد باشگاه مهرگان انجام دهد. درخشش به من گفت

که او بلافاصله موارد مذکور توسط نماینده را رد نموده است، با این بیان که او حاضر به هیچ گونه چانه زدن

یا اظهارنظر نیست، این که منصور و همکارانش باید به دنبال کار خودشان باشند و این که آنها نباید

وقتشان را با سعی در جلب نظر مساعد وی تلف کنند.

5 همکاران منصور ادعا می کنند از طرف متحده پشتیبانی می شوند: به عقیده درخشش، دومین عدم

احساس ایمنی منصور، ادامه اظهارات همکاران وی در مورد حمایت ایالات متحده از آنان است.

درخشش اظهار داشت که این گزارشات قابل اعتماد هستند و منصور و گروه او مخصوصا این گزارشات را

در افکار عمومی مطرح می کنند تا احمق ها و خوش باوران را تحت تأثیر قرار دهند و حتی شاید به عنوان

سپری در مقابل شاه از آن استفاده نمایند.

انگیزه های منصور هر چه باشند، ادعای حمایت شدن از سوی ایالات متحده به وضوح نشان می دهد

ص: 487

که کابینه وی حقیقتا تا چه حد ضعیف است. آن گاه درخشش گفت دو هفته قبل که برای ملاقات با امینی

رفته، آقای نامدار گفته بود که چگونه مهندس روحانی (وزیر آب و برق) بی پروا راجع به پشتیبانی آمریکا

صحبت می کرد. بنا به اظهارات نامدار، خیلی زود پس از تشکیل دولت جدید، او (نامدار) به اصرار یک

دوست مشترک نامدار و روحانی، برای دیدن روحانی رفتند تا از او درخواست کنند به دوستشان

(درخشش نام وی را فراموش کرده بود) شغلی در حد معاون وزیر در وزارتخانه روحانی بدهد. روحانی به

نامدار گفت هر چند او مایل است شغل معاونت وزیر را به دوستشان بدهد، ولی چنین کاری در قدرت وی

نیست، زیرا لیست کلیه مقامات رده بالای همه وزارتخانه ها تعیین و برای تأیید به سفارت ایالات متحده

ارسال و تأیید شده است. بنابراین او هیچ گونه تغییری در آن نمی تواند بدهد. بنا به اظهار درخشش، او و

امینی هیچ کدام اظهارات روحانی را باور نکردند، ولی نامدار چندان مطمئن نبود.

6 مطالب بیشتری در مورد وجهه منصور: درخشش احساس می کند منصور و «کابینه جدید» وی به

علت عدم حمایت مردمی، شانسی برای ماندن ندارند. شاه به بازی قدیمی اش یعنی تفرقه بیفکن و

حکومت کن ادامه می دهد. اعلیحضرت بدون شک در پشت سر مردم و ملّیون (احزاب مخالف) که در حال

تجدید حیات آنها به عنوان تضمینی برعلیه هرگونه امکان آزادی خواهی از سوی منصور است، می باشد.

منصور قادر نخواهد بود اقتصاد راکد را بهبود بخشد، زیرا بسیاری از مردم، بخصوص تجار و سایر

سرمایه گذاران، به انسجام و گستره عمر این دولت جدید اعتماد ندارند. برای مثال، بودجه ای که منصور

ارائه نموده است نه فقط به وضوح رضایت بخش نیست منصور شخصا نظریات بسیاری را در آن

گنجانیده است بلکه یک کلاهبرداری واقعی است. ارقام و بودجه در نظر گرفته شده برای

وزارتخانه های مختلف مخصوصا کمتر از آنچه که آنها به طور واقعی نیاز دارند، نشان داده شده است. تا به

همان نسبت کسر بودجه کمتری نشان داده شود. درخشش گفت که گروه او برنامه ریزی کرده اند تا یک

تجزیه و تحلیل از بودجه تا حدود کمی دو ماه دیگر منتشر نمایند.

7 شهرداری: شهرداری حدود 185 میلیون ریال نیاز دارد تا بتواند تعهدات خود را انجام دهد، ولی فقط 6

میلیون ریال در حال حاضر در دست دارد. شهرداری بایستی قرض کند، و منابع خود را بفروشد تا

نیازهای خود را برآورده نماید. شهردار جدید، شادمان، بنا به اظهار درخشش، ممکن است «کودک»

خوبی باشد، ولی او شک دارد که شادمان قادر باشد به شهرداری سروسامان دهد. نقاط ضعف خیلی

ابتدایی هستند. مهمترین نقطه ضعف شهرداری عدم توانایی آن در دریافت مالیات است.

درخشش گفت، «برای مثال، من شخصا به عنوان یک صاحبخانه بایستی مالیات مشخصی برای ملک

خود بدهم، ولی نمی دهم، چرا؟ اولاً برای اینکه کسی از من نخواسته است و اگر بخواهد نیز نمی پردازم،

چرا؟ زیرا من یا هر شهروند دیگری، مایل به پرداخت مالیات به دولتی که آن را انتخاب نکرده ایم و

هیچ گونه اعتمادی به آن نداریم، نیستیم. اگر یک دولت شرافتمند و به صورت واقعی انتخاب شده،

شهرداری را در دست بگیرد، می تواند برای جمع آوری مالیات فشار بیاورد و یا محکومیت هایی را برای

متخلفین برابر قانون اعمال نماید. ایران احتمالاً «قوانین خوب» بیشتری از ایالات متحده در کتابهایش

دارد. برای مثال قانون کار کودکان، کار راحت و ساعات کار طولانی و غیره، ولی هر آدم بینایی می فهمد که

ص: 488

این قوانین به هیچ وجه به مرحله اجرا در نمی آیند. هیچ کس از آن پیروی نمی کند. هیچ احساس انسجامی

وجود ندارد و نخواهد داشت تا زمانی که مردم احساس مسئولیت در اداره دولت خودشان را داشته باشند.

8 نامه ملاها به اوتانت (Uthant): درخشش سؤال نمود که آیا من از اینکه بعضی از ملاها یک نامه

سرگشاده چاپ کرده و به اوتانت ارائه نموده اند، اطلاع دارم یا نه، گزارش شده که یک کپی از آن برای شاه

فرستاده شده است.

من به او گفتم که در این مورد چیزی نشنیده ام از او خواستم که بگوید در «نامه» چه نوشته شده است. او

گفت که اعلامیه خیلی محکم بوده و با جملات شدید به زیر پا گذاشتن آزادی در ایران توسط رژیم فعلی

اعتراض شده است.

درخشش اضافه نمود بنا به اطلاعاتی که دریافت نموده است ملاها ظاهرا در حال فراهم کردن

مشکلاتی در خلال ماه محرم هستند. بنابر گزارش، آنها از خطر به مبارزه طلبیدن آشکار رژیم آگاه

هستند، اما بسیاری از آنها در یک حالت بی نهایت بی باکانه پیش برای انهدام می باشند.

9 امینی درخواست ملاقات با شاه را نموده است: درخشش گفت او حدود ده روز قبل با امینی تماس

گرفت تا قبل از عزیمت برای تعطیلات، نوروز را به وی تبریک بگوید (قبل از مواجه شدن با تاکتیک های

تأخیری ساواک). امینی به او گفت که احساس می کند از نظر سیاسی ضربه خورده است و هیچ چیز

نمی تواند این لطمه را جبران نماید، او می خواهد برای آرامش و استراحت به اروپا برود. او به درخشش

گفت که درخواست ملاقات با شاه را نموده است تا توضیح بدهد چرا ایران را ترک می کند و برای مدتی

طولانی به مرخصی می رود و اجازه آن را کسب نماید.

10 ارسنجانی: درخشش گفت که در محافل روشنفکران این شایعه منتشر شده که ارسنجانی حمایت

انگلیس را برای احراز مقام نخست وزیری، زمانی که منصور سقوط نماید، برای خود کسب نموده است.

11 اظهارنظرهای پراکنده: در خلال مذاکراتمان، درخشش به طور خلاصه اظهار داشت که حداقل دو

ارگان دولتی به طور جدی باید تقلیل یابند، زیرا با افراد بی کاره پر شده اند. این دو ارگان یکی سازمان برنامه

است که او احساس می کند بایستی به یک گروه مشاوره تخصصی تقلیل یابند و شرکت ملی نفت ایران، که

بنا به عقیده وی، با افراد غیر مولد، بیش از حد لزوم و پرسنل با حقوق گزاف پر شده است. او عقیده دارد که

کارمندان دولت که درآمدهای شخصی دارند، باید اخراج شوند و افراد قابلی که درآمد شخصی نیز ندارند،

به جای آنها جایگزین گردند. او همچنین احساس می کند که ایران باید سریعتر صنعتی شود و حمایت از

صنایع محلی باید مطمئن تر باشد. فقط فرآورده هایی باید وارد شوند که از نظر اقتصادی قابل تولید در

داخل نیستند.

باشگاه مهرگان کتابهای درسی در مورد شیمی، فیزیک و غیره آماده نموده است، ولی نمی تواند

بنگاهی انتشاراتی پیدا کند، زیرا ساواک چاپ هر چیزی را که توسط باشگاه مهرگان تهیه شده باشد،

ممنوع نموده است. درخشش گفت هر چند او دارای سه چاپخانه است که حاضرند به طور مخفی هرگونه

ص: 489

اعلامیه سیاسی را برای وی چاپ کنند، آنها نمی توانند نسبت به چاپ این کتابها به علت نیاز به مواد و زمان

بیشتر، اقدام نمایند.

درخشش، محمد 22

تاریخ: 6 ژوئن 1964 16/3/43 سرّی غیرقابل رؤیت برای بیگانگان فقط استفاده داخلی

از: منبع کنترل شده آمریکایی (CAS) به: رئیس بخش سیاسی

موضوع : فعالیتهای محمد درخشش و باشگاه مهرگان

این گزارش برای آگهی شما است. اگر مایلید از اطلاعات موجود در این گزارش استفاده کنید، لطفا با

CAS هماهنگ نمایید. منبع یکی از مقامات (C) سرویس امنیتی ایران است که اطلاعات را بدون آگاهی یا

اجازه از سازمانش تهیه نموده است. این اطلاعات با هیچ یک از مقامات خارجی منجمله مقامات دولت

ایران نباید مورد بحث قرار گیرند. این گزارش در 3 و 7 می 1964 به جامعه اطلاعاتی ایران رسیده است.

1 طرفداران محمد درخشش و اعضای باشگاه مهرگان تنها گروه سازمان یافته ای هستند که در

وزارت فرهنگ اظهار می نمایند که شاه باید سلطنت کند نه حکومت، یک شعار جبهه ملی. در این روزها

آنها دارای روحیه بالایی هستند و در مدارس تبلیغ می نمایند. آنها اظهار می دارند که توسط درخشش به

وزیر فرهنگ توصیه شده است که دکتر احسان نراقی و دکتر هومن، دوستان درخشش، که به عنوان معاون

وزیر در وزارت فرهنگ مشغول به کار خواهند شد، برنامه باشگاه مهرگان را در وزارت فرهنگ پیش

ببرند. در دستورالعمل وزارت فرهنگ، مدیرکل بازرسی نامه داخلی محرمانه ای را روز 25 آوریل صادر

نمود که در آن به آموزگاران اجازه می داد روز 2 می، سالگرد مرگ دکتر خانلری، بر قبر وی دسته گل

بگذارند. این حرکت از سوی محافل آموزشی نوعی نزدیک شدن وزیر فرهنگ به درخشش برداشت شده

است. اعضای باشگاه مهرگان شایع کرده اند که وزیر فرهنگ مخالف فعالیت های باشگاه یا گردهمایی

آموزگاران در آنجا نیست و به همین دلیل نیز هفته گذشته آنها آنجا جمع شدند، ولی مقامات امنیتی آنها را

تحت فشار قرار دادند، در حالی که وزیر فرهنگ مخالف آنها نبود.

2 اسامی زیر از هیئت بازرسی (یا امتحان) از پیروان درخشش هستند: شریعتی (اسم کوچک

نامعلوم)؛ مهدی بگلری، رابط بین درخشش و جعفر بهبهانی؛ هوشنگ نگهبان؛ دکتر منصور آذر، که زمانی

از جبهه ملی کنار گذاشته شد؛ قدرت نصراللّه؛ خانم عشرت طباطبایی؛ فروتن که با دکتر خانلری به علت

ایجاد اختلال دستگیر شد؛ و داود رسایی.

3 مخالفین درخشش برای زمانی که مشاغل کلیدی به دست پیروان و دوستان درخشش بیفتد، در

حال سازماندهی مراتب اداری خویش هستند. باوجود اینکه درخشش عضو جبهه ملی نیست، با اعضای

جبهه ملی در زمانی که خود پست دولتی ندارد، در وزارت فرهنگ همکاری می نماید. وزیر فرهنگ فعلی

از سوابق سیاسی کارمندان وزارت فرهنگ مطلع نیست. دردسر زمانی آغاز خواهد شد که وزیر فرهنگ

اعضای باشگاه مهرگان را با طرفداران درخشش یکی نداند و به آنان اجازه دهد که در مدارس اعمال

قدرت نمایند. به علت عدم موفقیت طرفداران جبهه ملی در دانشگاهها، آنها توجه خود را به وزارت

فرهنگ معطوف داشته اند. شاگردان دکتر خانلری، وزیر سابق فرهنگ، نیز با اعضای باشگاه مهرگان

همکاری می نمایند، زیرا در حال حاضر دارای مشاغل مهم نیستند، بنابراین، مخالف دولت حاضر

ص: 490

می باشند.

4 دکتر عبدالحسین نوابی، مدیر باشگاه مهرگان، یک داروخانه دار است که در قلهک یک دراگ استور

دارد و معلم هم هست. او از سال 1944 تا 1947 عضو حزب توده بوده است، او با خلیل ملکی از حزب

جدا و حزب سوسیالیست را تشکیل داد که منحل شد. او با خلیلی ملکی از 1949 تا 1953 حزب نیروی

سوم را تشکیل داد و به روسیه برای یک مسابقه شطرنج سفر نمود. او از نظر مالی مرد شریفی است، ولی از

نظر سیاسی شخصیتی سؤال برانگیز است. به نظر نمی رسد که او صادقانه به رژیم ایران معتقد باشد.

دوستان وی اغلب طرفداران کمونیسم هستند. او رئیس یک قسمت زیردست درخشش بود، و وقتی

سیاوش درویش به علت اختلافی که با درخشش داشت، برکنار شد، او مدیر باشگاه مهرگان گردید. در

زمانی که دکتر کشاورز وزیر فرهنگ بود، او مدیریت دروس دبیرستان دارالفنون را به عهده داشت.

درخشش، محمد 23

تاریخ: 24 ژوئن 1964 3/4/43 سرّی غیرقابل رؤیت برای بیگانگان فقط استفاده داخلی

از: سفارت آمریکا، تهران، 722 Aبه: وزارت امورخارجه

موضوع : دیدگاهها و فعالیتهای محمد درخشش

وزیر سابق فرهنگ، محمد درخشش رئیس باشگاه مهرگان تنها سازمان مهم آموزگاران ابتدایی و

متوسطه، در ایران است. با وجود اینکه باشگاه یک ارگان قانونی است، از اواخر سال 1963 توسط پلیس،

با این توجیه که درخشش معلمان باشگاه را به صورت یک گروه مخالف حرکت می دهد، بسته شده است.

در حال حاضر او تنها رهبر ایرانی مخالف است، با امکان مستثنی کردن رهبران مذهبی، که دارای گروه

پیروانی در حد قابل قبولی منسجم، منظم و فعال می باشد.

درخشش در حال حاضر با انرژی زیادی، قسمتی آشکار و قسمتی مخفیانه، کار می کند تا یک

سازمان سیاسی را به وجود آورد که آماده شرکت در مبارزه قدرت در زمان مناسبی که نارآمی ها و

تنش های سیاسی در ایران آرام گردند، باشد. در خلال چند ماه اخیر، او پایگاه خود را به خارج از حوزه

آموزگاران گسترش داده است، به نحوی که شامل همه عوامل ناراضی در طبقه متوسط نظیر تجار،

کارمندان ادارات (غیرنظامی)، استادان دانشگاه و دانشجویان باشد.

هر چند در اولین برخورد و آشنایی، درخشش معمولاً شخص غیر جذابی است، و با وجود این که

فعالیت های وی هنوز نتوانسته است در سطح وسیع اجتماعی توجهات را به خود جلب نماید، به نظر

می رسد که او مرد قابل توجهی باشد. او مرد عمل و روشنفکری منطق گرا است. او می گوید درگیر کار برای

ایجاد میدانی آزادتر برای نیروهای سیاسی است، ولی این خیلی دور از آن چیزی است که او اگر به قدرت

برسد، انجام خواهد داد. او به طور قطع با علاقه و شدت تمام معتقد به آینده سیاسی خود است و ابتکارات و

رهبری را در حد قابل توجهی، حتی در شرایط فعلی، اعمال می نماید.

دلیل این نیروهای امنیت داخلی ایران که از نزدیک فعالیت های درخشش را تحت نظر دارند، تاکنون

مزاحم او نشده اند، مشخص نیست. احتمالاً آنها می ترسند که موجب اعتصاب معلمان شود. آنها احتمالاً

احساس می کنند، همانند ما، تا زمانی که درخشش نه می تواند آشکارا مطلبی بنویسید یا گردهمایی های

بزرگ راه بیندازد، توان وی در ضربه زدن به وضعیت جاری سیاسی محدود خواهد بود.

ص: 491

2 سابقه

از درخشش اصولاً به عنوان مردی که موجب سقوط دولت شریف امامی از طریق سازماندهی و

هدایت اعتصاب سراسری معلمان، در می 1961 گردید، و در نتیجه دکتر علی امینی به قدرت رسید و

درخشش وزیر فرهنگ شد، یاد می شود. به هرحال، ممکن است مروری بر گذشته و سابقه وی جهت

روشن شدن این حوادث مفید باشد.

درخشش در سال 1915 در تهران به دنیا آمد و تحصیلات خود را در پایتخت به پایان رساند. در سال

1938 از دانشکده تربیت معلم فارغ التحصیل گردید و سپس با درجه ستوانی وارد ارتش شد. در مدت

جنگ دوم جهانی و اشغال ایران او دبیر دبیرستان بود.

درخشش هنگامی که در سال های دهه 1940 با کریم سنجابی کار می کرد، در فعالیت های

«سوسیالیستی» ایران وارد شد و به حزب ایران که متعاقبا با حزب توده همکاری نمود، پیوست.

براساس یک گزارش، خیلی زود با کمک حزب توده توانست انجمن آموزگاران فارغ التحصیل

دانشکده را به وجود آورد که عوامل کلیدی آن کمونیست بودند. در سال 1952 که فشارهای حزب توده

زیاد شد، انجمن با جناحهای چپ و راست تجزیه شد. درخشش خودش ادعا نمود که با آگاهی کامل شاه

با حزب توده همکاری می کرد. او اصرار می ورزد که هرگز یک کمونیست نبوده است، در واقع او پس از

تشکیل انجمن معلمان فارغ التحصیل دانشکده، متوجه شده است که کمونیست ها در نهضت معلمان ایران

نفوذ نموده اند.

در 1954، به عنوان کاندید مجلس دوره هیجدهم، تاریخی طولانی از همکاری بین درخشش و خلیل

ملکی از اتحادیه سوسیالیست ها شروع شد، همکاری آنها که تا زمان کنونی ادامه داشته است. هر دو نفر از

آن زمان، تا زمان حاضر، مورد مخالفت حزب توده بوده اند و گزارشات گاه بیگاه حاکی از این است که آنها

به همکاری خود با سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) ادامه می دهند. درخشش طبق آنچه در

گزارشات قبلی آمده است، پس از ادای سوگند نزد منوچهر اقبال مبنی بر اینکه قبلاً کمونیست بوده است

ولی حالا نیست، در انتخابات مجلس هیجدهم انتخاب شد. براساس همان گزارش اقبال شاه را از جریان

مطلع ساخت و شاه به وی اظهار داشت که از «ارتباطات کمونیستی» درخشش اطلاع داشته است، ولی او

همچنین می داند که آنها را رها نموده است و برای سازمان اطلاعات ارتش ایران کار می کند.

به عنوان جانشین رئیس کمیته آموزش در مجلس، درخشش با استقامت زیادی برای حقوق معلمان

مبارزه نمود و برای خود شهرت پا برجایی به عنوان رهبر رادیکال در موارد آموزشی به دست آورد که

تاکنون ادامه دارد. او معلم جغرافی و تاریخ در مدارس تهران بود و مدتی هم مدیریت اداره دانشجویان

ایرانی خارج کشور در وزارت فرهنگ را به عهده داشت. در دولت امینی به عنوان وزیر فرهنگ به نظر

می رسد شهرت های متفاوتی کسب نمود. پیروانش او را مدیر بسیار شریف و قابلی می دانند در حالی که

دشمنانش فکر می کنند او معلمان را گول زده (پخته است) و فاقد قابلیت مدیریت است. ناظران آمریکایی

در سال 1962 معتقد بودند که او دو تغییر با ارزش در آموزش های ابتدایی و متوسطه ایجاد نموده است:

(1) او مقرراتی وضع نمود که عدم توازن بین مدارس شهری و روستایی را اصلاح نمود؛ و (2) او تأکید

بیشتری در آموزش تخصص شغلی در سطح مدارس متوسطه نمود تا بهتر جوابگوی نیازهای نیروی

انسانی ایران باشند.

ص: 492

درخشش به طور فریب آمیزی مؤدب و با پشتوانه اخلاقی محکم است که علاقه دارد بر موارد اصولی

تکیه نماید. او قویا واقعیت گرا (رئالیستیک) با حس قوی درک تغییر شرایط و نیاز به تطبیق اصول با آنها

است. روش معمولی وی در مذاکرات با مأمور گزارش دهنده جدی، خوش خلق و با اعتماد است. او در

اجتماعات کوچک که روش او آرام و جذب کننده است، سخنگویی مؤثر و متقاعدکننده می باشد و قادر

است با هیجان و به طور محکم از نظریات خود دفاع کند و همزمان با آن طرف مقابل خود مؤدب باشد. او

جزمی نیست. دلایل وی مطلقا از احساسات وی سرچشمه می گیرند، هر چند می تواند از احساس خود

به طور مؤثری برای ارائه مورد خودش استفاده نماید. او همیشه یک لبخند آماده دارد و خوش خلق است،

که از هر دوی آنها می تواند به خوبی برای تحت تأثیر قرار دادن و یا انتقاد استفاده نماید. در گروههای

کوچک که نویسنده او را مورد بررسی قرار داده است، او به همه توجه کامل و احترام مبذول می دارد و در

واقع شنونده مورد علاقه و مشاور خوبی است.

یک مأمور که از فاصله کم درخشش را در زمانی که در سال 1961 اعتصاب معلمان را هدایت می کرد،

تحت نظر داشت، متوجه شد که او آرام، سریع الانتقال و رهبری متفکر است و انضباط و نظم چشمگیری در

بین پیروان خود ایجاد کرده است. برای ایجاد احساس قابلیت او در سخنرانی، نویسنده، یک نوار

سخنرانی درخشش را که در باشگاه معلمان، پس از بازگشت وی از ژاپن در زمانی که وزیر فرهنگ بود،

ضبط شده است، به طور امانی گرفته است. نوار نشاندهنده یک سبک سخنرانی مؤثر است که اثر احساسی

آن مانند سخنرانی یک کشیش (Evangelist) است که نیازی به اضافه کردن چاشنی شوخی به انتقاداتش

ندارد. صدای وی در هنگام صحبت کردن عمیق، تشدید شده و به وضوح دارای قابلیت جذب توده است.

مأمور گزارشگر در او مقدار کمی، اگر وجود داشته باشد، برخورد ایرانی دیده است که سعی می کنند

نشان دهند که همه چیز را درک می نمایند و می فهمند. او معمولاً از این که اذعان نماید که چیزی را نمی داند

نه هراسان می شود و نه خجالت می کشد. از نظر هوشی او سریع و کنجکاو است، هر چند تمایل به تنبلی

دارد. او مسلمان مقیدی نیست، او معتقد است که دین عمیقا یک امر شخصی است. درخشش پدری است

که به همسر و فرزندان خود توجه دارد و به آنها فکر می کند. او دارای دو دختر 8 و 5 ساله است. همسر وی

برای دفتر محلی سازمان ملل و همچنین برای صدای آمریکا و کنسولگری انگلستان کار می کند. همسر

درخشش انگلیسی و فرانسه را عالی صحبت می کند و در حال فراگیری روسی است. درخشش خودش

فقط به فارسی صحبت می کند با وجودی که کمی انگلیسی و فرانسه را درک می نماید. درخشش دارای دو

برادر است: مصطفی که در ایالات متحده تحصیل نموده است و اکنون رئیس اداره بین المللی وزارت

اقتصاد است و محمود که یک کارمند وزارت دارایی است.

3 دیدگاههای وی در مورد صحنه جاری ایران

(الف) شاه

به وضوح دیدگاه درخشش از وضعیت سیاسی در ایران نسبت به خوش بینی های دوره دولت امینی

تغییر نموده است. در آن زمان ظاهرا او احساس می کرد که افراد مسئول نظیر امینی و خود او می توانند شاه

را متقاعد نمایند که به زندگی سیاسی در ایران بایستی آزادی داده شود. او امیدوار بود که شاه قسمتی از

قدرتش را واگذار خواهد نمود و نخست وزیر و کابینه وی یک بدنه واقعی اجرایی خواهند بود نه

ص: 493

خدمتگذاران مطیع شاه. به هرحال، تجربه وی در دولت امینی او را متقاعد ساخت که شاه هرگز به طور

واقعی اختیارات به کسی و آشکارا میدانی آزاد به نیروهای سیاسی نخواهد داد. او همچنین آگاه است که

شاه مخالف تشکیل گروههای مخفی است، ولی این برداشت مانع از ادامه فعالیت های سیاسی نیم آشکار و

نیم پنهانی او نشده است.

(ب) دولت منصور

درخشش از ابتدا نسبت به دولت منصور خیلی بدبین بود، زیرا احساس می کرد که آنها اگر بخواهند هم

نمی توانند کار زیادی انجام دهند ولی اگر او به طور کامل صداقت بعضی از اعضای دولت جدید از جمله

شخص منصور را نادیده نمی گرفت. به هر حال، اخیرا او نتیجه گرفته است که تیم منصور نخواهد توانست

حتی حداقل نیازهای مقرره از سوی شاه نظیر به حرکت در آوردن اقتصاد را برآورده نماید. همچنین

درخشش می بیند که شاه هم اکنون با پشتیبانی و حمایتی که از افرادی نظیر اقبال، عدل، شریف امامی و

ارسنجانی به عمل می آورد، تعادل منصور را به هم می زند. درخشش گفت او عدم امنیت سیاسی بیش از

حد منصور را موقعی تشخیص داد که وقتی به دفتر خود رفت، منصور نماینده ای نزد درخشش فرستاد و از

وی درخواست نمود که از حمله به وی خودداری نماید و درخشش را مطمئن سازد که صادقانه آرزو دارد

برای ملت خدمت نماید. (درخشش برای وی آرزوی خوب کرده بود، ولی نظری نداده بود). در مورد ایران

نوین، حزب می تواند بدون منصور تا زمانی که شاه آن را بخواهد، ادامه دهد. در واقع، از دیدگاه درخشش

انتصاب وزیرکار، خسروانی، به عنوان معاون دبیر حزب، گام بزرگی در جهت کنار گذاشتن منصور است.

(ج) ارتش

درخشش معتقد است که نقش ارتش در حفظ رژیم شاه به طور اسف باری در استفاده از نیروهای

نظامی در سرکوبی اغتشاشات ژوئن 1963 (خرداد 42 م) به ثبوت رسید. بسیاری، از جمله خود وی، به

این نتیجه گیری تأسف بار رسیدند که شاه در نهایت و به طور کامل برای حمایت از خودش به ارتش تکیه

دارد و به هیچ گروه دیگری نیاز ندارد مگر برای حفظ ظاهر. دومین درسی که درخشش از سرکوبی

اغتشاشات ژوئن 1963 آموخت، این است که حداقل برای حال حاضر، ارتشیان به وضوح نشان دادند که

شاه را حمایت و از وی اطاعت خواهند نمود. از سوی دیگر، او باور دارد که نمایش قابلیت های نظامی در

کنترل مردم غیرنظامی، ممکن است تهدید بالقوه دیگری برای شاه باشد، زیرا ممکن است به بعضی از

رهبران نظامی بفهماند که واقعا تا چه حد قدرتمند هستند. درخشش معتقد است که استفاده از نیروهای

ارتشی و تانک ها در متفرق کردن تظاهرات سال گذشته، فاصله عمیق و غیر لازمی بین شاه و قسمت

اعظمی از مردمش به وجود آورده است.

(د) اصلاحات ارضی

درخشش می گوید تکمیل مرحله اول برنامه اصلاحات ارضی را به حداقل می توان گفت ناهمگون

است. طبق گزارش های واصله از جانب گروههایی که مأمور ارزیابی این برنامه بودند، او تصور می کند که

این برنامه عملاً در خوزستان، گیلان و مازندران اجرا نشده یا ناقص است. تعدادی از ملاکین حتی زمین

خود را بلافاصله پس از خریدن یک تراکتور و پارک کردن آن در زمین ها، پس گرفتند. تعاونی ها یا در

بسیاری مناطق تشکیل نشده اند و یا این که به طور مناسب اداره یا از نظر مالی پشتیبانی نشده اند. شواهدی

دال بر شکل گرفتن فساد در این تعاونی ها وجود دارد. درخشش احساس می کند که برنامه اصلاحات

ص: 494

ارضی به طور کامل بررسی نشده بود. او معتقد است که تمام آنچه انجام شده است تقسیم اراضی روی کاغذ

است با کمی یا هیچ پیگیری واقعی برای انجام مرحله اول. شاید با انعکاس نظریات دکتر امینی، او می گوید

بین سه تا 5 سال برای تکمیل مرحله اول و شروع مرحله دوم لازم خواهد بود.

(ه) سپاه دانش

از دیدگاه درخشش سپاه دانش کوشش (خیالپردازانه) رژیم برای تظاهر به تمایل در سوادآموزی به

بیسوادان است. او تذکر داد که سرمایه سپاه دانش از بودجه وزارت فرهنگ برداشت و به ارتش واگذار

شده است. او اظهار داشت که رژیم به این نتیجه رسیده است که از ارتشیان وظیفه به جای معلمان جوان

استفاده کند، زیرا این کار از نظر سیاسی و مالی برای اهداف رژیم که واقعا باسواد کردن مردم نیست،

آسانتر و مؤثرتر است، هر چند می خواهد به این کار تظاهر نماید. به بیانی دیگر او می گوید که این فقط یک

نمایش تبلیغاتی است.

او گفت، وقتی وزیر فرهنگ بود، یک برنامه 5 ساله تربیت معلم با هماهنگی با یونسکو آماده کرد که

می توانست 50000 آموزگار دیگر به 70000 نفر فعلی اضافه نماید. به هر حال، این برنامه پس از سقوط

دولت امینی ملغی گردید. از نظر او، واضح است که رژیم واقعا نمی خواهد تعداد آموزگاران را تا حد لزوم

گسترش دهد تا برنامه هفتگی آموزشی به طور مناسب انجام گیرد، زیرا از اثرات سیاسی مردم واقعا باسواد

وحشت دارد.

(و) مخالفین

درخشش همچنان مانند گذشته جبهه ملی را تحقیر می کند. او احساس می کند که عدم قابلیت آنها از

زمان سقوط مصدق موجب از دست رفتن پشتیبانی مردمی که می توانستند داشته باشند، گردید. علاوه

براین، عدم توانایی جبهه ملی در تنظیم یک برنامه برای اقدام کلیه عناصر جبهه بتوانند آن را بپذیرند،

موجب گردید که جاذبه خود را حتی در بین پیروانش نیز از دست بدهد. مردم بیش از پیش تشخیص

می دهند که جبهه ملی با مصدق همه چیز بود و بدون وی هیچ است. باتوجه به آنچه درخشش در مورد

ضعف های جدی جبهه ملی مطرح می نماید، برای او مشکل است ترس شاه را از جبهه ملی درک کند، مگر

اینکه آن را واکنش ماندگار وحشت ایجاد شده در زمان مصدق بدانیم.

هرچند درخشش قبول دارد که رهبران مذهبی هنوز در بین توده های کمتر تحصیل کرده، هم در

شهرها و هم در روستاها، نفوذ دارند او نمی تواند دریابد چگونه یک سیاستمدار مترقی می تواند همکاری

نزدیک خود را با افرادی که ذاتا مرتجع هستند، توجیه کند. به هر حال، آنگونه که وی آن را می بیند، ملاها

هر چه تیر داشته اند شلیک کرده اند و او عدم تظاهرات در طول ماه محرم را، تأیید این نظریه می داند که

حداقل آنها موقتا تضعیف شده اند.

براساس اطلاعات خبرچینان درخشش، حزب توده در ایران دستگاه بنیانی خود را تجدید بنا نموده

است. او اعلامیه های مختلفی را از حزب توده مشاهده نموده است که دست به دست می چرخند و گزارش

«موثق» به وی رسیده است که اعضای «هسته ها»ی توده در دانشگاه تهران بیشتر فعال شده اند و تظاهر

می کنند که نمایندگان جبهه ملی هستند، در اکتبر گذشته او ذکر نمود که توده به قدری در پشت صحنه

قدرت به دست آورده که با وی تماس گرفته و به وی پیشنهاد همکاری داده است. باتوجه به تجربه قبلی

وی با توده و مبارزات وی بر علیه آنها، او از اطمینان آنها بخود وحشت زده شده بود.

ص: 495

درخشش به مأمور گزارشگر در دسامبر گذشته گفت که او و چند نفر از همکاران مورد اعتمادش

لیست اعضای قدیمی و فعلی حزب توده را نوشته اند که حتی ساواک هم آن را ندارد. او به هر حال مشخص

نمود که در نظر ندارد این لیست را به ساواک بدهد، مگر زمانی که مطلقا لازم باشد؛ او گفت تنها مورد

استفاده این لیست ها، کمک به وی و گروه وی در حفاظت خودشان در مقابل نفوذ حزب توده است.

سایر گروههای مخالف، نظیر نهضت آزادی ایران، از نظر وی فاقد اعتبار و نفوذ واقعی هستند، زیرا

جاذبه و پشتیبانی آنها محدود است. امینی و پیروانش نیز هم از نظر نفرات و هم از نظر روحیه ضعیف

هستند. درخشش اظهار داشت که امینی، چندین هفته قبل از عزیمت به اروپا، به او گفته است که

برنامه ریزی می کند که برای تعطیلات به اروپا برود، زیرا از جو سیاسی در ایران سرخورده و مضطرب شده

است. درخشش فعلاً شانس های امینی را برای بازگشت به سیاست چندان زیاد نمی داند. بعد از

اغتشاشات ژوئن 1963 او اوضاع را دیگر این گونه نمی دید. او احساس می کرد که امینی احتمالاً توسط

شاه برای تشکیل یک دولت احتمالاً مردمی تر فراخوانده خواهد شد. در سپتامبر گذشته او اظهار نمود که

به امینی گفته است وضعیت ضعیف امور سیاسی جاری در ایران، در حد زیادی ناشی از اشتباه امینی بوده

است، زیرا او با انرژی و قاطعیت در ایجاد و اجرای یک برنامه اصلاحاتی اقدام ننمود، او انتخابات برگزار

نکرد و برنامه مبارزه با فساد را بیش از حد کش داد. با وجود این که او از امینی انتقاد نموده و اخیرا در

گسترش فعالیت های سیاسی امینی شرکت نداشته است، به وضوح اعتبار و احترام زیادی برای او قائل

است. آنها ظاهرا دوستان خوبی هستند و نظریات سیاسی باهم مبادله می کنند. با این وجود درخشش در

حال حاضر امینی را به عنوان یک همطراز سیاسی می بیند که در اعتراض به انتخابات در سپتامبر به وی

پیوسته است، و احتمالاً ممکن است در آینده نیز به دلایل سیاسی دیگری به وی بپیوندد.

4 دیدگاهها در مورد نفوذ خارجی

او معتقد است که ایالات متحده باید به طور مؤثرتری در امور داخلی ایران مداخله نماید و هرگونه

توجیهی مبنی بر اینکه ایالات متحده در سیاست های داخلی ایران مداخله ندارد را به طور کلی رد می کند.

او حضور آمریکائیان با ابعاد گسترده تر در ایران را بصورت «مداخله» علنی می بیند. از سوی دیگر،

برخلاف بعضی دیگر از عوامل مخالفین که سعی می کنند پشتیبانی ایالات متحده را برای گروه خودشان

داشته باشند، درخشش هرگز انتقاداتش از سیاست آمریکا را به درخواست کمک برای خودش یا

گروهش گروه نزده است. آن گونه که درخشش مطرح می کند، ایالات متحده یا باید در حد لزوم مداخله

نماید تا برای شاه روشن شود که به نفع خود وی است که وضعیت سیاسی ایران را آزادتر نماید، یا اینکه

رژیم آن قدر در راه اشتباه خود پیش خواهد رفت که پاره ای تغییرات کاخ سلطنت را بر سرش خراب کنند.

درخشش اظهار داشته است که نه او و نه هیچ عضو دیگری از گروه وی خواهان هیچ کمک یا پشتیبانی

از ایالات متحده یا هر قدرت خارجی دیگری نیستند. به هر حال، او بشدت معتقد است که بدون پافشاری

ایالات متحده، آزادی بیان و فعالیت سیاسی از طرق صلح آمیز حاصل نخواهد شد.

درخشش توسعه سیاسی آینده در ایران را به دو صورت ممکن می بیند: اگر فشار زیاده از حد ادامه

یابد، احتمال وقوع یک شورش خشونت بار افزایش می یابد و نتیجه احتمالی کودتایی برعلیه رژیم خواهد

بود؛ یا (2) کنترل ها به تدریج کمتر می شوند تا جایی که میدان آزادی برای همه نیروهای سیاسی (به

ص: 496

استثنای کمونیست ها) ایجاد شود و بتوانند رهبران و برنامه های خود را به مردم معرفی نمایند. درخشش

اظهار می دارد که او به تدریج و به آرامی به این نتیجه رسیده است، و با بسیاری از دوستانش در میان

گذاشته است، که ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی یک نوع سیاست را دنبال می کنند که آشکارا به

نظر می رسد مایل هستند با دولت های غیر مردمی دیکتاتوری کار کنند تا احتمالاً با رژیم های «ملی گرا» و

«دمکراتیک» با مشکلات کمتر. او اظهار می دارد همان گونه که ایالات متحده شاید به طور واضح تر در

ویتنام آموخته است، هر چند بیشتر یک رژیم دیکتاتوری را حمایت نماید بیشتر به آن وابسته می شود و آن

رژیم کمتر قابل اتکاء خواهد بود.

درخشش اظهار می دارد که بسیاری از جوانان ایرانی که اصولاً ضد آمریکایی هستند، کسانی هستند

که به ایالات متحده رفته اند، نه آنهایی که نرفته اند. دلیلش این است که دسته اول می دانند که آزادی مشابه

آن چیزی است که در ایالات متحده است، و زمانی که باز می گردند، حتی آنهایی که ارتباطات خوبی دارند

و می توانند مشاغل خوبی در دولت دست و پا کنند، به مرحله ای می رسند که متوجه فرق بین آنچه

آمریکائیان می گویند که باور دارند و «آنچه که دولت آنها در ایران انجام می دهد»، می شوند. آنها به این

نتیجه می رسند که در واقع زمانی که به ایران باز می گردند باید زندگی خود را در جهتی سوق دهند که زمانی

از آن فرار کرده اند و امیدوار بوده اند که در مدت غیبت آنها تغییر در آن داده شده باشد. او می گوید جای

شک نیست که بسیاری از جوانان تحصیلکرده ایرانی طرفدار آمریکا، با احساسی زیر بنایی و عمیق،

بخصوص آنهایی که در ایران مانده اند، کسانی هستند که بدون تردید می خواهند از مزایای یک زندگی آزاد

استفاده کنند.

باوجود همه این سرخوردگی ها از سیاست ایالات متحده در ایران، درخشش هیچ قدرت خارجی

دیگری را نمی بیند که امیدوار باشد هر گروه سیاسی با «طرز تفکر دمکراتیک» به آن با علاقمندی نگاه

کند. او شخصا به انگلستان، به علت سیاست های قبلی آنها در ایران، علاقه و اعتقاد ندارد و همچنین به

روسها بیشتر به همان دلایل و به علت تجربیاتش از حزب توده که برای قابلیت ها و از خودگذشتگی شان

احترام قائل است، علاقه و اعتماد ندارد. از نظر وی فرانسویان ضعیف تر از آنند که در وضعیت سیاسی

ایران به آنها توجه شود، هر چند او برای ژنرال دوگل و همینطور برای «دمکراسی ملی گرایانه» او احترام و

ستایش زیادی قائل است. او گهگاه به همین نحو ستایش خود را از «دیکتاتورهای ایثارگر» (منظور وی

کسانی است که با تندروی و قدرت کشور خود را در جهت بهبود سوق داده اند)، نظیر «لنین و ناصر» اظهار

داشته است.

5 فلسفه سیاسی و اقتصادی

عقاید درخشش در زمینه های سیاسی، اقتصادی و حوزه کلی دولت در هیچ چهارچوبه ایدئولوژیک

ثابت نمی شود و افکار او در این زمینه ها انعطاف پذیر هستند، هر چند ایده های کلی جالبی در مورد

نیازهای ایران دارد.

در سیاست به نظر می رسد او برداشت های خوبی از تجارب دمکراتیک، آن گونه که در غرب شناخته شده

است، دارد و تصور می کند که می شود آن را در ایران نیز، اگر فرصتی داده شود، پیاده کرد. در اوایل 1962

که وزیر فرهنگ بود توجه زیادی به نیاز شدید برای نوعی سازماندهی سیاسی که بتواند به عنوان اساسی

ص: 497

جهت کسب آزادی و انتخابات رقابت آمیز به کار گرفته شود، مبذول داشت. باوجود این که او اغلب

آمریکائیان را سرزنش می کند که سعی نمی کند شکل حکومتی خود را صادر نمایند، احساس نمی کند که

بشود سیستم های نوع آمریکایی و اروپایی را، بدون تغییرات حقیقی جهت انطباق با فرهنگ و واقعیات

اجتماعی ایران، در اینجا پیاده نمود. او مطمئن است که گروههای برجسته اجتماعی (بخصوص طبقه بالا و

متوسط و تحصیلکرده های طبقه پایین تر) آمادگی دارند که پی ریزی یک سیستم دولتی دمکراتیک را آغاز

نمایند. او معتقد است که تمایل شدید فردگرایی در شخصیت ایرانیان را می توان با آموزش و تجربه تقلیل

داد، ولی این نیاز به زمان و رهبری دارد.

او می گوید در ایران بسیاری افراد هوشمند، روشنفکر، تحصیلکرده، ایثارگر و منضبط و منظم وجود

دارند که می توانند با هم برای تشکیل دولتی کار کنند که «اعتماد مردم را جلب نماید.» وقتی از وی سؤال

شد در مورد سیستم تک حزبی در ایران چه نظری دارد، او گفت در صورتی که این حزب توسط مردم

انتخاب شده باشد، با آن موافق است. وقتی که حزب حاکم انتخاب شد، باید اطمینان داشته باشد که برای

مدت زمان قابل قبولی (مثل دوره چهارساله مجلس) بر سر کار خواهد بود تا بتواند برنامه های خود را

مشخص کند و به حرکت بیندازد. هر چند باید آزادی نشریات و گروههای مخالف وجود داشته باشد (به

استثناء کمونیست ها) تا بتوانند از دولت انتقاد کنند، نباید به آنها اجازه داده شود که «غیر مسئولانه» عمل

کنند. وقتی از او سؤال شد هدایت سیاسی غیر مسئولانه را چگونه تعریف می کند، او توضیح داد آنچه او

فکر می کند را می توان کشتن شخصیت ها (یا ترور شخصیت ها) نامید.

با این وجود که روشهای دمکراسی نیاز به زمان دارند، ایرانیان باید حرکت را آغاز کنند. در واقع آنها

امتیاز تجربه کشورهای پیشرفته تر را دارند تا آنها را راهنمایی کند و گرچه اختلافات فرهنگی بایستی مد

نظر قرار گیرند، ولی نباید آنها را بیش از حد بزرگ کرد یا غیرقابل انجام در نظر گرفت. او احساس می کند

که عدم اطمینان همواره در هر کجا آزادی هست وجود داشته است، و او آگاه است که پس از دوره طولانی

دیکتاتوری، تغییر جهت به سمت دمکراسی ممکن است برای ایرانیان خیلی سخت تر از جاهای دیگر

باشد.

درخشش آرزوهایش را یک بار بدین شرح بیان نمود: «ما در ایران نیاز عمیقی به آزادی واقعی و

پیشرفت داریم. در واقع، پیشرفت بدون آزادی ارزش واقعی ندارد. چه فرقی برای مردم دارد که جاده های

خوب و مدرن داشته باشند، در صورتی که نتوانند زندگیشان را آن گونه که مایلند اداره کنند؟ اگر آزادی در

ایران وجود داشت پیشرفت مادی بیشتری از آنچه طی سالهای دیکتاتوری انجام شد، صورت می گرفت.

کشورهای کمونیستی از نظر مادی پیشرفت کرده اند، ولی آیا آزاد هستند؟ نه من نمی توانم باور کنم که

پیشرفت مادی بتواند انسان ها را خشنود سازد، انسانهایی که آرزو دارند زندگی خود را آزادانه و به بهترین

وجهی که می توانند بگذرانند. برای پیشرفت واقعی باید آزادی وجود داشته باشد». به هر حال درخواست

آزادی، هر بار که درخشش از رژیم فعلی ایران انتقاد می کند مطلقا مطرح است، ولی زمانی که به مشکلات

موجود دولت می اندیشد، بیشتر در حاشیه قرار می گیرد. به اصطلاح «اعلامیه امینی» در 10 سپتامبر

1963، که به طور مشترک با درخشش تهیه و امضا شده بود، حاوی جملات زنگ دار آزادی بود که وجهه

عمومی وی را مشخص می سازد. در اعلامیه آمده است که: «بدون اصلاحات عمیق اجتماعی و اداری،

بدون تقویت دستگاههای قضایی، و بدون نظارت دقیق بر منابع درآمد ملی و بازنگری پرسنل رده بالای

ص: 498

دولت و بدون ایجاد روحیه امید و انسجام، نه ایجاد دولتی دمکراتیک که به نظرات اجتماعی معتقد است و

نه داشتن مجلسی که منعکس کننده نیازها و مواضع ملی باشد. کلیه شواهد موجود به طور قطعی نشان

می دهند که انتخابات جاری در شرایطی انجام می شود که نه فقط زمینه مناسب اجتماعی برای قضاوت

وجود ندارد، بلکه علاوه برآن کلیه وسائل و منابع در اختیار دوایر اداری قرار گرفته اند که بیشتر مانع از این

می شوند که مردم ایران تأثیری در سرنوشت خود داشته باشند....

«ما اعتقاد کامل به فلسفه تغییرات اجتماعی داریم و معتقدیم که رشد و توسعه اقتصادی، گسترش

تسهیلات آموزشی، بالا رفتن استانداردهای زندگی و حفظ بهسازی اجتماعی به تکامل کلی صنایع و

کشاورزی ما بستگی دارند؛ و ما می دانیم که با رهبری مناسب باید بی عدالتی های اجتماعی را از میان

برداریم و امکانات برابر و شرایط پیشرفت و ترقی برای جوانان فعال، ایجاد نماییم و اینکه توزیع برابر

بهداشت و درآمدهای ملی بایستی براساس اصول دنیای مترقی امروز باشند...»

انعکاس افکار درخشش در مورد ایران و دموکراسی را می توان در این اعلامیه، بر اشاره های گاه و

بیگاه وی، نه متوالی، به عقیده اش در مورد «دیکتاتوری حقیقی» مطالعه نمود. از دیدگاه وی ایران در حال

حاضر فاقد یک «دیکتاتوری حقیقی» است که به عنوان دولتی تعریف می شود که توسط فردی منضبط و

منظم، از خود گذشته و از نظر ایدئولوژیکی پایبند به یک سیستم ارزش ها اداره می شود که صادقانه و

به طور مؤثر برای بهبود وضع ملت خود به عنوان یک مجموعه کلی نه یک گروه یا طبقه بخصوص کار

می کند. از نظر درخشش ایران و عربستان سعودی کشورهایی هستند که در واقع دیکتاتوری های «بدی»

دارند، مانند کشورهای کمونیستی که فقط برای منافع گروه حاکم کار می کنند. تا حدودی می توانیم

حکومت های مصر، پاکستان و فرانسه را «دیکتاتوری حقیقی» بنامیم. (یادداشت ها در مورد تشریح ناصر

به عنوان یک دیکتاتور «ایثارگر» در بخش بعدی ذکر شده است.) از این گونه اظهارات و پاسخ ها می توان

تصور کرد که درخشش در واقع در مغز خود، مجموعه ای از دموکراسی کلاسیک و ایده ها و عواملی از

دیکتاتوری مردمی براساس یک حزب توده ای با مدت زمان زیاد حکومت در چهارچوب انتخابات آزاد

را، می پروراند. این البته نیاز به میزان بیشتری از وحدت در بین عناصر «دموکراتیک» در ایران، در مقایسه

با آنچه اکنون قابل دسترس به نظر می رسد، دارد. هیچ شواهدی در دست نیست که او واقعا این موارد را با

همه پیچیدگی هایش بررسی کرده باشد. ولی این مانع طرح ها و فعالیت های وی نمی شود. به نظر می رسد

که روش های وی مشابه ناپلئون است که می گوید « Oms engae«fpuio om voiv

6 فعالیت ها و طرح ها

از زمان سقوط کابینه امینی در ژوئیه 1962، درخشش ظاهرا ماههای زیادی را در حال برانداز کردن

خود به عنوان یک فرد و به عنوان یک سیاستمدار جاه طلب، گذرانده است. تا آوریل و می 1963 او درگیر

این ارزیابی خود و اظهاراتی بود که توسط بعضی از دوستان و دشمنان وی در باشگاه مهرگان بیان شده بود

و در وزارت فرهنگ او ظاهرا در حالت تردید و دو دلی بود. به هرحال، در می 1963 در سالگرد مرگ

خانلری (معلمی که در اعتصابات معلمان در 1961 مورد اصابت گلوله پلیس قرار گرفت و کشته شد و

موجب سقوط کابینه شریف امامی گردید)، درخشش وارد عمل شد. او اعضای باشگاه مهرگان را دعوت به

گردهمایی به احترام و افتخار «شهید» خانلری نمود، با وجود اینکه ساواک به او هشدار داده بود که چنین

ص: 499

تجمعی در هم شکسته خواهد شد، و شد. وقتی پلیس برای درهم ریختن آن وارد عمل شد، حدود 20 تا

30 معلم مجروح شدند، و براساس گفته درخشش، کلیه کسانی که دستگیر شدند، با این هدف که درسی

برای سایر معلمین باشد، قبل از آزادی کتک خوردند.

براساس یک گزارش، این تجربه با پلیس، از ضربه زدن به جاه طلبی های درخشش فاصله زیادی

داشت و در واقع آنها را بیشتر کرد و او شروع به نمایش چهره خود به عنوان نخست وزیر نمود. او عقیده

دارد که شاه به مرحله ای رسیده است که برای مقابله با هر کوششی که به قدرت وی لطمه بزند، در استفاده

از کلیه روش های خشونت آمیز کوتاهی نخواهد کرد. به هر حال، همزمان با آن او ظاهرا به این نتیجه

رسیده است که بیش از این امکان کار کردن با شاه وجود ندارد. او بکرات به بعضی از افراد مورد اعتماد

خود گفته است که معلمان، با احترام مردمی که دارند، برای غلبه بر شاه ابزاری حیاتی هستند، و اینکه

مأموریت خود وی فعلاً این است که معلمان و سایر ایرانیان طبقه متوسط را متقاعد سازد که بدون ترس از

دخالت خارجیان می توانند راهشان را ادامه دهند. به هر حال بعد از غلبه خشونت آمیز ارتش بر تظاهرات

مذهبیون در ژوئن 1963، درخشش ظاهرا نتیجه گیری خود را از آن زمان این گونه تغییر داده است، که

نیازی نیست روی دخالت خارجی زیاد حساب کرد. این واقعیت که غلبه خشونت آمیز شاه بر تظاهرات

ژوئن در جرائد غرب، بخصوص در ایالات متحده، خوب منعکس شد، موجب گردید که اکنون وی اعتقاد

داشته باشد که شاه در برخورد با گروههای مخالف با هیچ محدودیتی مواجه نخواهد بود.

ظاهرا در این نقطه بود که درخشش نتیجه گرفت که بدون دخالت خارجی در مبارزه با شاه، نه وی و نه

سایر گروههای مخالف به نظر نمی رسد که شانسی داشته باشند. شاید چند ماهی طول کشید تا او تشخیص

دهد و این واقعیت را قبول نماید که نمی تواند روی هیچ دولت غربی برای میانجیگری با شاه جهت باز

کردن فضای سیاسی حساب نمود. در واقع، تنها دولتی که او امیدوار بود سعی کند از نفوذش استفاده نماید،

ایالات متحده بود. علیرغم اشتباهش در این مورد، ما گزارشات متعددی داریم که او به طور ثابت در

بحث های خود با پیروانش، که بسیاری از آنها از سیاست های ایالات متحده در ایران ناخشنود هستند،

طرفدار آمریکا است.

نشانه هایی از ادامه فعالیت های درخشش، مدتهای زیادی بود که به ما نرسیده بودند، بخصوص که

انتخابات مجلس بیستم و یکم بیش از پیش محتمل می شد. چند هفته قبل از این که انتخابات در 17

سپتامبر 1963 انجام شود، درخشش یک مجموعه اطلاعاتی قابل توجه و مکانیزم گزارشگری را

جمع آوری نموده بود که تاکتیک های دولت قبل از ثبت آراء و در خلال «رأی گیری» واقعی را در بر

می گرفت. برای مثال او به طور دقیق گزارش داد که چگونه لیست «کاندیداهای» تصویب شده برای

مجلس تهیه گردیده اند. در اوایل اوت به کلیه اعضای مهرگان (او ادعا می کند 50000 نفر)، به استثنای

آنهایی که موقعیتشان آنها را در معرض فشار غیرقابل تحمل دولت قرار می داد، دستور داده بود که

انتخابات را تحریم کنند. طرفداران او در 60 تا 100 حوزه انتخاباتی تهران شرکت داشته اند. او قادر به

انجام این کار شد، زیرا بیشترین محل های حوزه های انتخاباتی در مدارس هستند و از معلمان به عنوان

ناظر صندوق استفاده می کردند. در نتیجه او گزارشات روزانه از تعداد آرای ثبت شده و افرادی که به آنها

رأی داده شده بود، داشت. وی سیستم مشابهی در استانها ایجاد کرده بود.

در بعدازظهر روز 10 سپتامبر، زمانی که «اعلامیه امینی» توزیع گردید، تیمسار پاکروان با درخشش در