گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد هشتم
ص: 500






خانه اش تماس گرفت و به او توصیه نمود خود را از هرگونه فعالیت مخالفین کنار بکشد و امینی را متقاعد

کند که وی نیز از فعالیت های مخالف بیشتر صرفنظر نماید. درخشش اظهار داشت که او به پاکروان پاسخ

داده بود (1) او به مخالفت با «رژیم غیر ممکن» به هر وسیله ای که وی شرافتمندانه بداند، ادامه خواهد داد؛

(2) اگر پاکروان می خواهد هشداری به امینی بدهد، خودش باید برود و با وی صحبت کند. پاکروان سپس

درخشش و امینی را برای ناهار دعوت نمود و بنا به گفته درخشش، امینی نیز از موافقت با درخواست

پاکروان مبنی بر متوقف ساختن فعالیت خودداری نمود و مجددا بر مخالفت خود با برگزاری انتخابات

بدین نحو تأکید نمود.

در زمان انتخابات، درخشش این نکته را به نگارنده گفت که اگر انتخابات آزاد بود «حدود صد نفر» از

طرفداران وی در مجلس انتخاب می شدند، این بدون شک اغراق آمیز بود، ولی احتمالاً بعضی از آنها

انتخاب می شدند. (در این ارتباط جالب است که ذکر شود در یک گزارش خیلی محرمانه ساواک که در

ژوئیه 1963 تهیه شده و در آن قدرت و محبوبیت عمومی بالقوه گروههای مختلف ارزیابی شده بود،

درخشش در رده «غیر وابسته و آموزگار» دسته بندی شده بود. در این رده بندی ساواک همچنین احمد

آرامش (گروه مترقی) و دکتر امینی قرار داشتند. در بین «آموزگاران» محمدعبداللّه گرجی، رضا معرفت و

رضا جعفری با درخشش به عنوان کسانی که در بین آموزگاران طرفدار دارند، ذکر شده بودند. برآورد

ساواک این بود که در یک انتخابات باز، درخشش تنها کسی است که موفق خواهد بود.) بعد از انتخابات

درخشش شروع به کار سازمانی نمود که صرفا معطوف به «مطالعات سازماندهی شده در مورد منافع ملی

ایران» بود. او گفت سازمان را به «هسته های» کوچک تقسیم کرده و به هرکدام از آنها موضوع خاصی

جهت مطالعه و تحقیق واگذار شده است. در آن زمان او احساس می کرد که ساواک هنوز از این گروه اطلاع

ندارد، ولی در مورد حدود اختیارات و مجوز نیز نگران نبود، زیرا او آن را این گونه معرفی می کرد: «تمام

آنچه ما انجام می دهیم تحقیق و مطالعه است و آنها نمی توانند ما را برای این کار زندانی نمایند.» او گفت

هدف و منظور از این انجمن این بود که خودشان را در زمینه های تجربی اعضای مختلف آن، به گونه ای

آماده نمایند که بتواند پیشنهادات منطقی و مدلل را در زمانی که زمینه انجام انتخابات آزاد فراهم آید، ارائه

نمایند.

او هرگز اسامی اعضای گروه را به ما نداد، ولی اظهار داشت که شامل بسیاری استادان جوان مورد

احترام، اگر نه چندان مشهور و همچنین استادان مشهور می گردد، دکتر امینی، هیچ ملا و یا پرسنل نظامی در

حال خدمت در این گروه عضو نمی باشند. او گفت بسیاری از اعضای آن در سنین بین 30 تا 40 سالگی

هستند. در آن زمان او اظهار داشت که گروه توسط یک «کمیته اجرایی» اداره می شود و او تنها کسی است

که در بین همطرازان نفر اول است، زیرا او آغازکننده حرکت و نفر اول سازمانش بوده است.

براساس گفته درخشش، گروه وی از باشگاه مهرگان جدا است و اساسا در چهارچوبه زیر سازماندهی

شده است. یک کمیته اجرایی شامل درخشش و 7 نفر دیگر که فقط یکدیگر را می شناسند. یک کمیته

مرکزی متشکل از مسئولین 15 هسته، تعداد نامشخصی هسته، متشکل از مسئول هسته و 10 عضو و

همین طور تعداد نامشخصی هسته های فرعی با 5 عضو. هر هسته، همان گونه که اشاره شد، بایستی از بین

متخصصین یا محققین سازماندهی شود. درخشش می گوید، برای مثال، یک هسته شامل قضات و پرسنل

وزارت دادگستری است، سایرین در راستای موضوعات مورد علاقه یا متخصصین سازماندهی می شوند،

ص: 501

برای مثال هسته هایی هستند که در مورد منابع نفت ایران، مسائل کار و کارگری، مالی و مالیاتی،

سازماندهی قضایی، سیاست خارجی و غیره، تحقیق و بررسی می کنند. تحقیقات از نقطه نظر قرارگیری در

حوزه های مشکل یا منفی موضوع، تحلیل عوامل دخیل و طرح پیشنهادات منطقی، به یکدیگر متصل

می گردند. به این نکته باید توجه شود که این نوع سازماندهی مشابه گروههای تحقیق و بررسی (مطالعاتی)

«کانون ترقی» است که هسته اولیه حزب ایران نوین و دولت منصور را تشکیل می داد با یک اختلاف

بزرگ این گروه، خارج از الزامات و بدون نظارت دولت و بنابراین پنهانی یا در پوشش کار می کند.

گروه از هر عضو ماهیانه بین 20 تا 300 ریال براساس قابلیت پرداخت هر عضو پول می گیرد، این پول ها را

به طور جداگانه در بانک ذخیره می شوند تا ساواک نتواند آن را ردگیری نماید. گروهها جزوات و کتابهای

زیادی تدوین کرده اند، ولی قادر نبوده اند آن را چاپ و منتشر کنند، زیرا ساواک مراقبت کاملی بر

تسهیلات چاپی دارد. درخشش فکر کرده است که آنها را در خارج از کشور چاپ نماید.

هر چند درخشش اذعان دارد که ساواک احتمالاً در باشگاه مهرگان و شاید در بعضی از هسته های

گروه نفوذ نموده است، او معتقد است که در کمیته مرکزی و اجرایی هنوز نفوذ نکرده است. درخشش آگاه

است که ایرانیان نسبت به مسائل امنیتی و حفاظتی، مردم ناآگاهی هستند، ولی معتقد است که سازمان وی،

با بهره برداری از مندرجات جزوات حفاظتی و امنیتی حزب توده، از این امر مستثنی است. در این ارتباط

او اظهار داشت که گروه وی خود را از نفوذ کمونیست ها نیز محفوظ داشته است. کمیته اجرایی تاکنون

حداقل دو بار «گزینش» شده اند و کسانی که توده ای بوده اند و آنهایی که گمان می رفته که گناهکار شناخته

شوند، از گروه اخراج گردیده اند. او اخیرا اظهار داشت که کوشش های یارگیری در گروهها و سازمانهای

مختلف، بخصوص در وزارت فرهنگ، که یک پایگاه حمایتی قوی است، وزارت دادگستری، وزارت

دارایی و دانشگاه تهران، که در آنجا تعدادی از جوانان جبهه ملی به علت فقدان رهبری در جبهه ملی

داوطلبانه به گروه وی پیوسته اند، تشویق شده است. درخشش گفت که همچنین با خلیل ملکی از اتحادیه

سوسیالیست ها در ارتباط است. درخشش بتازگی گفته است که بعضی از رهبران پیرتر جبهه ملی

(سنجابی، صدیقی) به وسیله تلفن با وی تماس گرفته اند و از وی توصیه خواسته اند که چگونه، اکنون که

دکتر مصدق رهبران پیرتر را ترک گفته است، عمل کنند و پیشنهاد کردند که جبهه ملی باید گسترش یابد،

بدین ترتیب که صرفنظر از ایدئولوژی یا یک گروه مخالف را به داخل خود بیاورد و یا خود با گروهی ادغام

شود. درخشش اظهار داشت که به آن رهبران گفت به عقیده وی جبهه ملی تمام شده است و باید یک

«جبهه» جدید، براساس یک نیروی ثابت قدم و متمایل به ابزار جدید و روش های آزمایش نشده مخالفت

مسالمت آمیز رژیم ایجاد شود. جمع بندی او این بود که باشگاه مهرگان و سایر معلمان طبیعتا گرداگرد

هسته چنین گروههایی که ائتلاف می کنند، خواهند بود. (با تخمین 80000 معلم، درخشش اظهار می دارد

که 50000 نفر آنها اعضای باشگاه مهرگان هستند، اکثریت غالب آنها را او حامیان خود می داند).

تقریبا از 15 آوریل، درخشش تصمیم گرفت حساسیت و واکنش رژیم را با استفاده از این واقعیت که

ظاهرا حفاظت پلیس از باشگاه بسته شده مهرگان برداشته شده بود، محک بزند. او به بعضی از اعضا

دستور داد که برای شناسایی وضعیت به باشگاه بروند. در 16 آوریل یک گروه حدود 10 نفر داخل باشگاه

شدند. در چهار ساعت بعد حدود 100 عضو به داخل و خارج باشگاه رفتند. باشگاه تا 21 آوریل باز بود،

تا اینکه یک افسر پلیس وارد باشگاه شد و به همه دستور داد خارج شوند. اعضا به طور صلح آمیز باشگاه

ص: 502

را ترک کردند. جالب توجه است که باشگاه حدود 5 روز قبل از این که پلیس آگاه شود و یا تصمیم به

اقدامی بگیرد، باز بود. درخشش شخصا هیچ گاه نزدیک باشگاه نرفت.

در 28 آوریل باشگاه مهرگان یک اعلامیه در 20000 نسخه منتشر کرد که در آن به مردم اطلاع داده

شد که آنها در نظر دارند یک بار دیگر از معلم شهید، خانلری، در سالروز شهادتش 2 می تجلیل به عمل

آوردند. در این اعلامیه از کلیه معلمین و کارمندان وزارت فرهنگ دعوت شده بود که به یاد همکار پر

افتخارشان یک دقیقه سکوت کنند. همچنین در آن ذکر شده بود که مراسمی در بعدازظهر روز 2 می در

مزار وی انجام می شود و گردهمایی و سخنرانی خواهد بود. بعد از آن، اعلامیه درخواست های زیر را

داشت (1) لغو پیش نویس قانون استخدام کشوری توسط مجلس، (2) اقدام در مورد اضافه حقوق ها و

ترفیعات، (3) بهبود وضع بیمه اجتماعی معلمان و احداث خانه های ارزان قیمت، و (4) بازگشایی مجدد و

بلافاصله باشگاه مهرگان. در حقیقت باشگاه مهرگان خواسته هایش را دیکته می کرد. همچنین همزمان با

انتشار اعلامیه، باشگاه یک هیئت 15 نفره را نزد وزیر جهانشاهی فرستاد تا خواسته هایشان را شخصا به

وی منتقل نمایند، وزیر آنها را با احترام پذیرفت، قول داد که هرکاری بتواند در مورد درخواست های

ردیف 2 و 3 آنها انجام دهد، ولی اظهار داشت که سایر خواسته ها در حدود اختیارات وی نیستند. مراسم

گذاشتن دسته گله بر مزار انجام نشد، زیرا وقتی هیئت اعزامی به محل رسیدند آن را بسته یافتند و توسط

تعداد زیادی افراد پلیس، تحت امر دو یا سه نفر سرهنگ محاصره شده بود. براساس اظهار درخشش، یک

دقیقه سکوت در مدارس تقریبا 95% مؤثر بود. منابع کنترل شده (CAS) گزارش داده اند که عکس العمل در

مدارس خیلی خوب بوده است.

در 6 ژوئن درخشش با خانواده اش ایران را به مقصد لیون ترک نمود تا در آنجا دختر بزرگترش توسط

یک متخصص فرانسوی تحت عمل جراحی چشم قرار گیرد. او گفت که تصمیم دارد با دکتر امینی در ژنو

تماس بگیرد، و ظاهرا می خواهد در یک گردهمایی بین المللی آموزگاران در پاریس شرکت نماید، که از

دو نفر اعضای باشگاه مهرگان جهت شرکت در آن دعوت به عمل آمده است.

از طرف سفیر مارتین اف. هرتز رایزن سیاسی سفارت

درخشش، محمد 24

تاریخ: 13 اوت 1964 22/5/43 سرّی غیرقابل رؤیت برای بیگانگان فقط استفاده داخلی

از: منبع کنترل شده آمریکایی (CAS) به: رئیس بخش سیاسی

موضوع: ممانعت دولت از شرکت باشگاه مهرگان در کنفرانس بین المللی آموزگاران

مطالب زیر جهت اطلاع شما و هرگونه استفاده ای که مایلید از آن در محدوده های امنیتی تعیین شده به

عمل آورید، می باشد. هرگونه گزارشی توسط شما از این اطلاعات باید قید «غیر قابل رؤیت برای

بیگانگان» را داشته باشد، ولی نیازی به ذکر CAS به عنوان منبع نیست. منبع (F) تماس های خوبی با

اعضای باشگاه مهرگان دارد.

1 به علت وحشت رسمی از این که ممکن بود هیئت ایرانی از شرایط موجود در ایران انتقاد نماید،

دولت ایران مانع شرکت قانونی نمایندگان آموزگاران ایرانی در کنفرانس بین المللی آموزگاران گردید که

در سال 1964 تحت نظارت یونسکو در پاریس انجام خواهد شد. با نگهداشتن پاسپورت های آموزگاران

ص: 503

وابسته به باشگاه مهرگان، که تحت رهبری محمد درخشش وزیر سابق فرهنگ، به عنوان اتحادیه

آموزگاران ایرانی عمل می کند، دولت مانع از آن شد که باشگاه مهرگان به دعوت مجمع بین المللی

آموزگاران پاسخ دهد و دو نفر آموزگار که دعوت شده بودند، جهت شرکت در کنفرانس، اعزام شوند. به

جای این دو نفر، دولت ایران دو آموزگار از اصفهان انتخاب نمود که می شد به آنها از این جهت که انتقاد

نخواهند کرد، اعتماد نماید و آنها را به پاریس فرستاد. گزارشهای رسیده به باشگاه مهرگان و مقاله یک

روزنامه استرالیایی نشان می دهند که کنفرانس از پذیرش هیئت اعزامی از سوی دولت خودداری نموده

است.

2 در ماه می 1964 درخشش اقدام نمود و توانست یک پاسپورت برای مسافرت به اروپا دریافت

نماید. در اواخر سال تحصیلی حدود 2500 معلم اقدام به درخواست پاسپورت سفر به خارج نمودند که

شامل دو نفری که توسط درخشش جهت شرکت در کنفرانس انتخاب شده بودند، یعنی حسین نوابی و

داود رسایی نیز می شد. هر دو نفر مذکور از دبیران دبیرستان های تهران و از مقامات باشگاه مهرگان

هستند. دولت شنیده بود که باشگاه مهرگان در نظر دارد دو نفر را به کنفرانس آموزگاران بفرستند و به علت

این که افراد انتخاب شده را شناسایی نماید، لذا همه پاسپورت های آموزگاران را به استثنای آنهایی که

کاملاً از نظر سیاسی شناخته شده بودند، نگهداشت. در یک مصاحبه در ژوئن 1964، سرلشگر نصیری،

رئیس پلیس کشور، به یکی از نمایندگان معلمین گفت که تصمیم به حفظ پاسپورت های آموزگاران بدین

سبب بود که دولت نمی خواهد آموزگاران ایرانی در «کنفرانس تخت نظر کمونیست ها در پاریس» شرکت

نمایند.

3 وقتی مشخص شد که مأمورین باشگاه مهرگان نمی توانند به اروپا سفر کنند و در کنفرانس شرکت

نمایند، درخشش از اروپا بازگشت و با ارسال نامه ای به مجمع بین المللی آموزگاران از این که باشگاه

مهرگاه قادر نیست نمایندگان خود را اعزام دارد، عذرخواهی نمود و در مورد اوضاع و احوال و عمل دولت

در تعطیل کردن باشگاه آنها توضیح داد. چند نسخه از این نامه به طرق مختلف برای مجمع بین المللی

آموزگاران ارسال شد که اگر دولت بخواهد مانع شود، در نهایت یک نسخه از آن به مقصد برسد. یک ایرانی

که قبلاً در فرانسه بود به نمایندگی از سوی باشگاه مهرگان به عنوان ناظر در کنفرانس معرفی شد، ولی

مشخص نیست این فرد دعوتنامه نظارت را دریافت نموده است یا نه.

4 نتیجه ممانعت از سفر تابستانی بسیاری از معلمان توسط دولت این بود که این معلمان از دولت کنار

کشیدند و تمایل بیشتری به همکاری با باشگاه مهرگان و درخشش پیدا کردند.

درخشش، محمد 25

تاریخ: 23 نوامبر 1964 2/9/43 سرّی غیرقابل رؤیت برای بیگانگان فقط استفاده داخلی

از: منبع کنترل شده آمریکایی (CAS) به: رئیس بخش سیاسی

موضوع: بازجویی ساواک از رهبران باشگاه مهرگان

مطالب زیر جهت اطلاع شما و هرگونه استفاده ای که مایل باشید از آن در محدوده امنیتی تعیین شده

به عمل آورید، می باشد. هرگونه گزارشی از این اطلاعات از جانب شما باید قید «غیرقابل رؤیت برای

بیگانگان» را داشته باشد، ولی نیازی به ذکر CAS به عنوان منبع نیست. منبع (F) با اعضای باشگاه مهرگان

ص: 504

تماس های خوبی دارد.

1 در 12 و 17 نوامبر، ساواک تهران به ترتیب زارّه (Zarreh) (اسم اول نامعلوم) جانشین رئیس

باشگاه مهرگان و عبدالحسین نوابی، مدیر آن را برای بازجویی احضار نمود. سرهنگ مولوی، رئیس

ساواک تهران شخصا بازجویی را انجام داد.

2 پس از سؤالات بیوگرافیک که از هر دو نفر شد، مولوی به آنها گفت که فعالیت های آنها در دو سال

گذشته برای برنامه اصلاحات شاه مخرب بوده است و اگر به فعالیت های خود در باشگاه مهرگان محمد

درخشش ادامه دهند، خطر تبعید یا زندانی شدن را می پذیرند. مولوی گفت آیت اللّه خمینی بلافاصله تبعید

شد و برای درخشش نیز ممکن است همین اتفاق بیفتد. پس از آن، همه تقصیرهای فعالیت های غیرقانونی

معلمان به گردن زارّه و نوابی خواهد افتاد.

3 مولوی برای هر دو نفر توضیح داد که برنامه اصلاحات نیاز به وضعیت سیاسی داخلی با ثبات دارد

و هرگونه فعالیتی که سعی در تحریک مردم برعلیه دولت داشته باشد، خیانت محسوب شود.

4 زارّه و نوابی هر دو به مولوی گفته اند که وضعیت سختی هم اکنون در بین آموزگاران وجود دارد و

آنها از اثرات ضعیف لایحه پیشنهادی حقوق مستخدمین کشوری خیلی ناخشنود هستند و بهترین کار

برای حصول اطمینان از آرامش کشور این است که خواسته های قانونی 90000 آموزگار برآورده شود.

مولوی در موقع مرخص کردن آنها، گفت که نظریات آنها را یادداشت می کند و جهت ملاحظه آن را به

مقامات بالای دولت ارائه خواهد نمود.

درخشش، محمد 26

تاریخ گزارش : 20 فوریه 1965 1/12/43 سرّی غیرقابل رؤیت برای بیگانگان

تاریخ و محل تهیه اطلاعات: دسامبر 1964 اواسط فوریه 1965؛ ایران، تهران

منبع: یک ایرانی (F) با تماس های خوب با اعضای باشگاه مهرگان، از نوابی

موضوع: برخورد ساواک در قبال محمد درخشش و باشگاه مهرگان

1 در دسامبر 1964، عبدالحسین نوابی، مدیر باشگاه مهرگان و همکار نزدیک سیاسی محمد

درخشش، به سازمان امنیت و اطلاعات کشور (ساواک) احضار شد و از وی خواسته شد در مورد

فعالیت های خود برعلیه لایحه پیشنهادی حقوق مستخدمین کشوری توضیح بدهد. باشگاه مهرگان، بدون

تصویب دولت، به عنوان انجمن آموزگاران ایران خدمت می نماید.

نظریه منبع: در نوامبر 1964، باشگاه مهرگان اعتراضیه ای منتشر نمود که در آن اعلام شده بود که در

لایحه پیشنهادی حقوق مستخدمین کشوری برای آموزگاران حقوقی کمتر از سایر کارمندان دولت با

همان سوابق و تحصیلات در نظر گرفته شده است، سالهای خدمت برای رسیدن به مرحله بازنشستگی از

30 به 40 افزایش داده شده است و به رؤسا اجازه داده شده که مطابق میل خود به آنها ترفیع بدهند. حدود

14000 امضا به این اعتراضیه پیوست شده و به سناتور محمدعلی ممتاز ارائه گردیده است. از نوامبر تا

فوریه 1965، مبارزه فشرده ای برعلیه این قانون از طریق تلفن ها و نامه های متعددی که به نمایندگان

مجلس رسید، بالاخره تلگرام به نخست وزیر منصور و تظاهرات نشسته در دفتر وزیر فرهنگ، انجام شد.

2 در بازجویی ساواک از نوابی، سرهنگ حمزه لو (اسم اول نامعلوم) به نوابی گفت که چنین تحریکاتی

توسط باشگاه مهرگان مضر برای جو آرامشی است که برای پیشبرد برنامه اصلاحات ضروری است. وقتی

نوابی اعتراض نمود که جو آرامش ذکر شده توسط حمزه لو، ممکن است به سادگی قبل از بوجود آمدن

نارضایتی ایجاد گردد. حمزه لو شدیدا عصبانی شد و به نوابی گفت که هرگونه تظاهرات بعدی یا انتشارات

ص: 505

توسط باشگاه مهرگان موجب واکنش سریع و ناخوشایند ساواک خواهد شد. یک هفته پس از این

بازجویی نوابی مجددا به ساواک احضار شد، و این بار هم توسط حمزه لو و هم سرهنگ علی اکبر مولوی،

رئیس ساواک تهران، بازجویی شد. بیشترین حرف را مولوی زد و به نوابی گفت که ساواک برعلیه

آموزگاران عمل نمی کند و در واقع امیدوار است که آنها تشخیص دهند ساواک فقط وظیفه محوله به خود

را انجام می دهد و سعی دارد کشور را آرام نگهدارد. مولوی به نوابی گفت که مهمترین مانع در روابط

آموزگاران و دولت، محمد درخشش است، که مولوی او را مردی منحرف و جاه طلب توصیف نمود. نوابی

که از برخوردهای متناوب خشن و آرام این دو افسر ساواک گیج شده بود درخواست ملاقات با تیمسار

حسن پاکروان را کرد، که در آن زمان رئیس ساواک بود.

3 در اواسط ژانویه 1956 ملاقات با پاکروان ترتیب داده شد و حمزه لو و مولوی نیز حضور داشتند.

نوابی به پاکروان گفت که او مایل است از شخص پاکروان بشنود که آیا آموزگاران می توانند خواسته های

قانونی خود را که شامل افزایش حقوق نیز می شود، در روزنامه ها منتشر نمایند، و صدای مخالفت را با

لایحه پیشنهادی حقوق مستخدمین کشوری، بدون اینکه خائن محسوب شوند، بلند نمایند. نوابی به

پاکروان گفت که اگر حقوق آموزگاران مورد احترام و توجه قرار گیرد، می توانند نیروی مفیدی در انقلاب

سفید شاه باشند و مانند ایرانیان خوب برعلیه خارجیان موذی و بخصوص تبلیغات طرفداری از ناصر، که

در این روزها کشور را فرا گرفته است، بجنگند. پاکروان در وسط جمله، حرف نوابی را قطع نمود و به او

گفت که دولت اهمیتی به ناصر و تبلیغات وی نمی دهد و نیازی به تدارک دفاعی ضد تبلیغی ندارد. پاکروان

ادامه داد که فعالیت های درخشش، نوابی و باشگاه مهرگان از مدتها قبل تحت مراقبت بوده اند و این که هیچ

نتیجه ای نمی توان گرفت جز این که درخشش و گروه وی کارشکنهایی هستند که هیچ کاری در جهت

پیشبرد صلح و امنیت داخلی انجام نمی دهند. او به نوابی هشدار داد که باید به همکاری خود با درخشش

پایان دهد که به نفع خودش خواهد بود. آنگاه پاکروان جلسه را ترک کرد و نوابی را به مولوی سپرد. مولوی

به نوابی گفت که او مشاهده کرد که برخورد پاکروان نسبت به درخشش قاطع بود و هیچ فایده ای برای او

نخواهد داشت که با درخشش ارتباط سیاسی داشته باشد. مولوی به نوابی پیشنهاد نمود که ادامه بحث را به

زمان دیگری در آینده موکول نمایند.

4 در اوایل فوریه نوابی به دفتر تیمسار نعمت اللّه نصیری، که در این مدت به عنوان ریاست ساواک

جایگزین پاکروان شده بود، احضار شد. نصیری در تابستان 1964 با نوابی در مورد آموزگارانی که مایل

بودند برای تعطیلات تابستانی به خارج کشور بروند، مصاحبه نموده بود. تیمسار با نوابی گرم برخورد

نمود. نصیری از نوابی پرسید چرا او به حمایت از درخشش، کسی که از نظر تحصیلات خیلی کمتر از نوابی

است و فساد او در مدت وزارت فرهنگ به صورت افسانه درآمده است، ادامه می دهد. نصیری با

بهره گیری از عباراتی مشابه عبارات مولوی در جلسه قبل، گفت که تنها اعتراضی که ساواک به باشگاه

مهرگان دارد، رهبر آن درخشش است. سپس نصیری هشدار داد که دولت عملیاتی بر علیه درخشش را در

آینده نزدیک برنامه ریزی کرده است، ولی او مشخص نکرد که چه عملیاتی خواهد بود.

ص: 506

5 نوابی که فقط در مورد جلسه اول با حمزه لو به درخشش گفته بود، اظهار داشت که به نظر می رسد

ساواک نسبتا از شخصیت ها و فعالیت های باشگاه مهرگان به خوبی مطلع است و این که پیشنهادات

ساواک در برکنار کردن درخشش از ریاست باشگاه مهرگان، همزمان با نارضایتی هایی است که در داخل

باشگاه از روش های دیکتاتوری منشانه درخشش و عدم توجه وی به توصیه های سایر اعضا به وجود

آمده است. دکتر محمد مشایخی با اعتراض باشگاه را ترک کرده و زارّه (اسم اول نامعلوم) یکی از فعالان

مهرگان، در شرف استعفا است. نوایی به طور فرضی نتیجه گیری کرده است که ساواک از نارضایتی های

داخل باشگاه مهرگان مطلع است و سعی می کند اختلاف بین درخشش و سایر اعضای باشگاه را عمیق تر

کند. به هر حال نوابی این برداشت را نداشت که نصیری در موقع ذکر عملیات دولت برعلیه درخشش،

بلوف زده باشد. (اظهارنظر منبع: در دسامبر 1964 وزیر دادگستری یک نماینده نزد درخشش فرستاد و از

وی خواست تا به سؤالاتی در مورد بعضی سرمایه های دولت که در زمان وزارت وی در وزارت فرهنگ

تحت کنترل او بوده اند، پاسخ دهد. چون در آن زمان درخشش به علت بیماری سیاتیک بستری بود،

درخواست تعویق نمود و به وی دو ماه فرصت داده شد.)

6 قبل از دستگیری احتمالی درخشش و همچنین با ایده حفظ سایر اعضایی که به علت مخالفت با

درخشش در حال کناره گیری از باشگاه بودند، نوابی برنامه ریزی نمود که با پاره ای از رهبران کلیدی

باشگاه بدون اطلاع درخشش تماس بگیرد و با آنان برای ادامه فعالیت های باشگاه در صورت بازداشت

درخشش برنامه ریزی نماید.

درخشش، محمد 27

زمان: 22 مارس 1965 31/1/44 خیلی محرمانه

صورت مذاکرات شرکت کنندگان: خانم محمد درخشش چارلز ان. راسیاس، دبیر دوم

موضوع: «دستگیری» محمد درخشش

من حدود ساعت 14 به منزل آقای درخشش تلفن کردم تا ببینم آیا برای وی امکان دارد که برای

گرفتن هدیه های نوروز که برای وی و همسر و دو دختر کوچکش تهیه کرده بودم، نزد من بیاید. خانم

درخشش به تلفن پاسخ داد و صدای وی به قدری ضعیف شده بود که من به سختی وی را شناختم. به نظر

نمی رسید که حال خانم درخشش به هیچ وجه خوب باشد و خودش نیز گفت که مریض است. شوهر وی

آنجا نبود، ولی او به محض دیدن وی خواهد گفت که من برایش تلفن کرده ام. من احساس کردم که مشکلی

پیش آمده است، ولی خانم را تحت فشار نگذاشتم.

در حدود ساعت 20/14 خانم درخشش به من زنگ زد که بگوید از این که با من بد حرف زده متأسف

است، زیرا وی خیلی مضطرب و پریشان بود و نمی توانست در تلفن با من آزادانه صحبت کند، زیرا احتمالاً

مکالمات تلفن کنترل می شدند و او اکنون از تلفن عمومی با من تماس گرفته است. او توضیح داد که امروز

صبح امریه ای از طرف وزارت دادگستری برای شوهر وی جهت حضور در دادگاه صادر شده بود، به هر

حال دوستان شوهرش در «سازمان» به او اطلاع داده بودند و او مخفی شده بود. او گفت که شوهرش هنوز

در شهر است، ولی او امیدوار است که به زودی در خارج تهران به وی بپیوندد. او گفت که دو نفر مرد خانه را

زیر نظر گرفته اند. من موافق بودم. من از این وقایع اظهار تأسف کردم و برای شوهرش آرزوهای خوب

ص: 507

نمودم. او برای من و خانواده ام نوروز خوبی آرزو کرد و گفت که اگر اوضاع بهتر شود با من تماس خواهد

گرفت. من از او تشکر کردم و اظهار تأسف نمودم که در شرایط فعلی نمی توانم برایش نوروز خوبی آرزو

نمایم.

درخشش، محمد 28

تاریخ: 31 مارس 1965 11/2/44 سرّی غیرقابل رؤیت برای بیگانگان فقط استفاده داخلی

از: منبع کنترل شده آمریکایی (CAS) به: رئیس بخش سیاسی

موضوع: اقدام به دستگیری محمد درخشش

مطالب زیر جهت اطلاع شما و هرگونه استفاده ای که مایلید از آن در محدوده امنیتی تعیین شده به عمل

آورید، می باشد. هرگونه گزارشی توسط شما از این اطلاعات بایستی قید «غیرقابل رؤیت برای بیگانگان»

را داشته باشد، ولی نیاز به ذکر CAS به عنوان منبع نیست. منبع (F) دارای تماسهای خوب در بین اعضای

باشگاه مهرگان است.

1 در 19 مارس 1965، اعضای باشگاه مهرگان، اطلاعاتی از طریق خبرچینان هوادار در وزارت

دادگستری ایران دریافت داشتند که محمد درخشش به آنجا احضار خواهد شد تا به سؤالاتی پاسخ دهد.

علیرغم بدی حالش او را از خانه اش در تهران خارج کرده و به خانه مخفی دیگری در همان شهر برده اند.

2 در 20 مارس یک دکتر از وزارت دادگستری، به همراه یک بازپرس دادگستری و تعداد زیادی

مأمورین پلیس، به خانه درخشش وارد شدند تا او را معاینه کنند و سپس برای بازجویی با خود ببرند، آنها

فهمیدند که درخشش «خارج» شده است و مجبور شدند با دست خالی از آنجا بروند. پس از آن برای خانه

درخشش سه نفر محافظ گذاشته شد.

3 درخشش تصمیم دارد که تا بعد از نوروز، زمانی که احتمالاً او خودش را به مقامات تسلیم خواهد

کرد، مخفی بماند. درخشش بلافاصله پس از اقامت در مخفی گاه استراحت نموده و خواسته است که

خانمش را نزد وی ببرند. دوستانش در مخالفت با این کار به وی گوشزد کرده اند که بدون شک خانمش

تحت مراقبت است.

4 چند روز پس از مخفی شدن درخشش، خانمش به دیدن تیمسار نصیری، رئیس ساواک، رفته و از

نصیری خواسته است که وزارت دادگستری را از دستگیری شوهرش منصرف سازد. نصیری گفته است که

این گونه کارها در دست وی نیست، زیرا درخشش برای پاسخگویی در یک موضوع جنایی احضار شده و

نه یک تخلف سیاسی. خانم درخشش با نصیری بحث نمود که به داستان از زبان درخشش نیز گوش کند و

به نصیری گفت که احتمالاً درخشش در ساعت 00/15 عصر همان روز به نصیری در ساواک تلفن خواهد

نمود. جریان به درخشش اطلاع داده شد و درخشش از مخفی گاه خود در ساعت 15 به نصیری تلفن کرد.

نصیری به درخشش توصیه نمود که خود را معرفی نماید و ایجاد مشکل برای خودش را متوقف کند.

5 سایر رهبران باشگاه مهرگان، وقتی از مکالمه تلفنی مطلع شدند، بلافاصله تشخیص دادند که

ممکن است تلفن ردگیری شده باشد و درخشش را به محل دیگری منتقل نمودند. از دیدگاه آنها اقدام

درخشش در تماس با نصیری اقدام معقولی نبوده است، نه فقط بدین دلیل که ممکن بود محل وی شناسایی

شود، بلکه بدین سبب که نشانه عصبی بودن و عدم تصمیم گیری از سوی درخشش بوده است. (اظهارنظر:

ص: 508

به نظر نمی رسد مدت زیادی طول بکشد تا پلیس محل درخشش را کشف نماید، زیرا دستیارانش که

فرض می شود شناخته شده هستند و تحت مراقبت می باشد، مرتبا با وی ملاقات می کنند).

درخشش، محمد 29

خیلی محرمانه غیرقابل رؤیت برای بیگانگان

مکان: 26 آوریل 1965 17/1/44، منزل راسیاس

صورت مذاکرات شرکت کنندگان: آقای مصطفی درخشش چارلز ان. راسیاس، دبیر دوم سفارت زمان و

موضوع: فعالیت های برادر او و آموزگاران

من از آقای درخشش پرسیدم که آیا برادر او از مخفیگاه خارج شده است. او در پاسخ گفت که

برادرش از مخفیگاه خارج نشده است، زیرا در انتظار توزیع اعلامیه هایی به دفاع از خود است. این

اعلامیه ها در حال تهیه هستند و توسط اعضای باشگاه مهرگان توزیع خواهند شد. او انتظار دارد که این

اعلامیه ها ظرف چند روز آینده در میان اکثر آموزگاران توزیع شوند. وی شنیده بود که دو اعلامیه به طور

جداگانه تهیه شده است که یکی در دفاع از فعالیت های برادرش و دیگری چیزی در همین راستا است، ولی

او درباره اعلامیه دوم ایده روشنی نداشت. او تأکید کرد که برادر خود را از زمانی که به مخفیگاه رفته،

ندیده است و اطلاعاتش در مورد فعالیت های معلمان را از طریق دوستان خود در میان آموزگاران به دست

آورده است. او گفت هنگامی که به تازگی یک مأمور ساواک از وی پرسیده بود که وی چه ارتباطی با

فعالیت های برادرش دارد، در پاسخ گفته بود که هیچ ارتباطی ندارد. در واقع، وی به مأمور ساواک گفته بود

که او خود و برادرش را با برادران صالح که خط مشی های سیاسی مختلفی اتخاذ کرده اند، مقایسه می کند،

بدین معنی که جهانشاه صالح به دربار بسیار نزدیک است، در حالی که اللهیار صالح در زمره گروه مخالف

یعنی جبهه ملی می باشد. مصطفی وفاداری خود را نسبت به حکومت ابراز داشته بود. چند روز قبل،

مصطفی به دیدن دوست خود شجاع الدین شفا در وزارت دربار رفته بود. در جریان صحبت هایش، شفا به

مصطفی گفته بود به طوری که شنیده، برادرش به دردسر افتاده است و در ضمن تذکر داده بود که برادرش

به علت درگیری در فعالیت های دکتر علی امینی گرفتار شده است. این صحبت به طور ضمنی اشاره براین

داشت که هدف اصلی همانا دکتر علی امینی بود که در نتیجه دوستان و حامیان شناخته شده وی نیز کنار

گذاشته می شدند. مصطفی گفت که توسط بعضی از رهبران باشگاه مهرگان مطلع شده بود که آنها تصمیم

گرفته اند در صورت دستگیری و زندانی شدن برادر وی، آموزگاران را به اعتصاب فرا نخوانند و در عوض

آموزگاران حمایت خودشان را از محمد درخشش، با تخصیص یک روز حقوق به صندوق باشگاه مهرگان

نزد بانک ملی نشان دهند.

درخشش، محمد 30

تاریخ: 20 آوریل 1965 31/1/44 خیلی محرمانه

از: بخش سیاسی چارلز ان. راسیاس به: بخش سیاسی آقای هرتز

موضوع: محمد درخشش، وزیر سابق فرهنگ

برادر درخشش، مصطفی، امروز عصر مرا مطلع ساخت که براساس اطلاعاتی که او از خانم درخشش

ص: 509

دریافت نموده، حدود سه روز قبل برادرش از مخفیگاه خارج شده است و در حال حاضر در خانه اش

می باشد. بلافاصله پس از خروج از مخفیگاه برادرش تلگرافی به وزیر دادگستری ارسال نموده مبنی بر

این که آماده است هرطور که مورد نظر وزیر باشد خود را برای بازجویی معرفی نماید. تا دیشب درخشش

پاسخی از وزارت دادگستری دریافت نکرده است.

مصطفی گفت که او مایل است ملاقاتی با برادرش، هر زمانی که من بخواهم، ترتیب دهد. من گفتم که از

خبر سلامتی برادرش خوشحالم و هر زمان که برنامه هایم اجازه دهد او را خبر می کنم که ترتیب ملاقات با

برادرش را بدهد.

اظهارنظر: براساس منابع CAS چند روز قبل درخشش در وزارت دادگستری حاضر شد. از آنجا که

وزیر در آن زمان آمادگی نداشت که در مورد وی کاری انجام دهد، او و کسانی که وی را همراهی می کردند،

بدون حادثه ای وزارت دادگستری را ترک نمود.

به طور طبیعی من علاقمند به دیدن درخشش هستم، تا نظر وی را راجع به وقایع بدانم. من هیچ اشکالی

نمی بینم که چنین کاری انجام دهم، چه او را در خانه خودم یا در خانه برادرش ببینم یا (اگر او بخواهد) به

خانه اش تلفن کنم. اگر شما موافق باشید من در اوایل هفته آینده با او ملاقات نمایم.

راسیاس دستور دستنویس (م): چارلز ان. راسیاس

من هیچ اضطراری برای ملاقات شما با او نمی بینم چرا ننویسم مثلاً سه هفته؟ امضاء

(هرتز)

درخشش، محمد 31

تاریخ: 12 اکتبر 1965 20/7/44 سرّی غیرقابل رؤیت برای بیگانگان فقط استفاده داخلی

از: منبع کنترل شده آمریکایی (CAS) به: رئیس بخش سیاسی

موضوع: تلاشهای محمد درخشش برای آسان گرفتن بر خلیل ملکی

مطالب زیر جهت اطلاع شما و هرگونه استفاده ای که مایلید از آن در محدوده امنیتی تعیین شده به عمل

آورید، می باشد. هرگونه گزارشی توسط شما از این اطلاعات بایستی قید «غیرقابل رؤیت برای بیگانگان»

را داشته باشد، ولی نیازی به ذکر CAS به عنوان منبع نیست.

همسر خلیل ملکی اخیرا به محمد درخشش گفته است که با اشخاصی که در شاه نفوذ دارند، تماس

بگیرد تا او (شاه) را متقاعد سازد که ملکی را آزاد کند یا حداقل با او نرمتر رفتار کند. خانم ملکی از

درخشش خواست که سید ضیاء طباطبایی، سناتور سید جلال تهرانی و اسداللّه علم را ببیند.

2 در 7 اکتبر، درخشش از نخست وزیر سابق، علم، درخواست نمود که از طرف ملکی با شاه صحبت

کند. درخشش اضافه نمود که وی از علم خواسته است اسم وی را نزد شاه نبرد، زیرا ممکن است نتیجه

عکس داشته باشد. علم موافقت کرده است که با شاه صحبت کند و نتیجه را به درخشش بگوید.

ص: 510

درخشش، محمد 32

تاریخ: 11 دسامبر 1965 20/9/44 سرّی غیرقابل رؤیت بیگانگان

از: منبع کنترل شده آمریکایی (CAS) به: رئیس بخش سیاسی

موضوع: واکنش محمد درخشش در قبال کتاب ضد آمریکایی

مطالب زیر جهت اطلاع شما و هرگونه استفاده ای که مایلید از آن در محدوده امنیتی تعیین شده به عمل

آورید، می باشد. هرگونه گزارشی توسط شما از این اطلاعات بایستی قید «غیرقابل رؤیت برای بیگانگان»

را داشته باشد، ولی نیازی به ذکر CAS به عنوان منبع نیست.

1 محمد درخشش، وزیر سابق فرهنگ و در حال حاضر رهبر انجمن غیر رسمی معلمان، باشگاه

مهرگان، در اوایل دسامبر 1965 اظهار داشت که بیشتر کتاب میراث خواران استعمار (روزنامه کیهان)

نوشته مهدی بهار را خوانده است. او اظهار داشت که چاپ این کتاب شور و احساسی در بین روشنفکران با

تفکرات مخالف ایجاد کرده است، زیرا انتشار چنین کتاب ضد آمریکایی، به طور واقعی آنچه را که

مخالفان از چند ماه قبل احساس کرده بودند مبنی بر این که بیگانگی و بیزاری رو به رشدی بین حکومت

شاه و حکومت آمریکا وجود دارد را تقویت می کند.

2 درخشش که حدود بیست جلد از این کتاب را از مجله تهران مصور تهیه نموده است، گفت در ذهن

وی کوچکترین شکی وجود ندارد که نه تنها کتاب با تأیید سازمان امنیت (ساواک)، بلکه با همکاری آن

چاپ شده است. او به آمار کمک های آمریکا به ایران که در کتاب مورد استفاده قرار گرفته است، اشاره

کرد و گفت که تحقیقات برای نوشتن کتاب بایستی یک کوشش گروهی باشد. درخشش گفت، شاهد دیگر

این که باشگاه مهرگان سعی کرده بود کتابی در مورد مسائل اجتماعی در ایران که تحریک آمیز هم نبود،

چاپ نماید، ولی سانسور ساواک به قدری شدید بود که هیچ چاپخانه ای راضی به همکاری نشد.

3 درخشش گفت که کتاب به خودی خود، کتاب خوبی نیست و حاوی بسیاری وقایع و نظریات غیر

دقیق است. او شخصا از این که می دید کتاب منتشر شده است، خشنود بود، زیرا عقیده داشت که این

می تواند آتش تشنجات بین آمریکائیان و رژیم را دامن بزند. در تجزیه و تحلیل درخشش، تنها امید

مخالفین پشتیبانی یک یا چند قدرت خارجی است.

او معتقد است که هر چه ارتباطات شاه با ایالات متحده سردتر شود، ایالات متحده علاقه بیشتری

خواهد داشت که دوستان و حامیانی در ایران به دست آورد. درخشش گفت که روحیه مخالفین به شدت

در خلال کنگره ادبیات ماه اکتبر تهران افسرده شد، زیرا در آنجا دیده شد که نمایندگان بسیاری از

کشورهای خارجی رژیم را تحسین می کنند. با انتشار کتاب بهار، که بعضی ها آن را پاسخ ساواک به

سمینار مشهور هاروارد و مقاله صد رژیم منتشر شده حسین مهدوی در (مجله) Foreign Affairs

می دانند، دیگ شروع به جوشیدن کرده است (منظور این است که اختلافات شروع به خودنمایی کرده اند.

).

ص: 511

درخشش، محمد 33

تاریخ: 11 ژانویه 1966 21/10/44 سرّی غیرقابل رؤیت برای بیگانگان

از: منبع کنترل شده آمریکایی (CAS) به: رئیس بخش سیاسی

موضوع: وضعیت مالی باشگاه مهرگان

مطالب زیر جهت اطلاع شما و هرگونه استفاده ای که مایلید از آن در محدوده امنیتی، تعیین شده به

عمل آورید، می باشد. هرگونه گزارشی توسط شما در مورد این اطلاعات بایستی قید «غیرقابل رؤیت

برای بیگانگان» را داشته باشد، ولی نیازی به ذکر CAS به عنوان منبع نیست.

1 باشگاه مهرگان محمد درخشش در حال حاضر قادر نیست هزینه های جاری از جمله تعهدات و

سهم اعانات خود را تأمین نماید و در مدت چهار سال گذشته 3/1 میلیون ریال از سرمایه اولین 9/1

میلیون ریالی را که از مبارزه «یک روز حقوق» معلمان در سال 1961 به دست آمده بود، خرج کرده است.

در اواخر 1965، باشگاه مهرگان داوطلب شد که دو مدرسه شبانه افتتاح نماید تا اعضای آن بتوانند از

وقت خود استفاده نمایند. رهبران مهرگان انتظار داشتند که درآمدهای مدرسه، مخارج را تأمین کنند و

درآمدها تا ژوئن سال 1966 موازنه ای ایجاد نمایند.

2 مخارج ثابت ماهیانه مهرگان در زمان جاری به طور متوسط 40000 ریال بشرح زیر است.

کرایه ساختمان باشگاه0 1500 ریال حقوق سرایدار باشگاه 3500 ریال

هزینه های مصرفی و روزانه 1500 ریال پرداخت به اعضایی که به علت فعالیت های باشگاه شغل خود را

از دست داده اند. 20000 ریال

3 علاوه بر مخارج ثابت فوق الذکر، باشگاه مهرگان در اواخر سال 1965، 200000 ریال برای دو

کتاب ملل فقیر و توسعه شتاب یافته در کشورهای توسعه نیافته خرج نمودند تا تایپ شدند. (اظهارنظر:

مقامات امنیتی ایران چاپ و فروش این کتابها را به علت عدم دریافت مجوز چاپ توسط مهرگان، ممنوع

نموده اند.) در خلال آخرین ماه 1965، مهرگان همچنین 30000 ریال برای چاپ دو جزوه خرج نمود که

یکی مربوط به دادگاه ویژه مستخدمین کشوری در مورد پرونده هدایتی درخشش، و دیگری مربوط به

کمیته استخدام کشوری مجلس برای لایحه حقوق مستخدمین کشوری بود.

4 قبل از ژوئن 1965، ماهیانه به طور متوسط 20000 ریال، براساس قدرت پرداخت هر عضو، از

اعضای مهرگان جمع آوری می شد. از ژوئن 1965 تاکنون شهریه اعضا جمع آوری نشده است، زیرا به

علت فشار افزایش یافته نیروهای امنیتی، برای نمایندگان کمیته بخش مشکل است که بین معلمین بگردند

و حق عضویت جمع آوری نمایند. بنابراین درآمد در حال حاضر صفر است.

5 جهت تأمین یک منبع مرتب درآمد برای آینده، دو سه مدرسه شبانه در تهران در اواخر 1965

افتتاح شدند. مدرسه «13 مهر» که اعضای مهرگان از ساعات آزاد خود برای تدریس در آن استفاده

می کنند، و با 150 دانش آموز تحت مدیریت جمالی (Bathollah Jamali) اداره می شود. مدرسه دیگر در

جنوب تهران توسط صادق رئیس زاده (Raiszadeh) اداره می گردد. تا امروز درآمدهای این دو مدرسه

صرف بازپرداخت سرمایه گذاری برای راه اندازی مدرسه ها می شود که صرف ساختمان و تجهیزات

شده اند. تا ژوئن 1966، سرمایه اولیه بازپرداخت خواهد شد و درآمدها را از آن پس می توان صرف

هزینه های جاری مهرگان نمود.

ص: 512

6 در ژانویه 1966، محمد درخشش اظهار داشت که در نظر دارد از حمید بختیار، یک فرد مورد

اعتماد و همکار سیاسی، و یا از برادر درخشش، امیر درخواست نماید به مهرگان مقداری قرض بدهند تا

مخارج باشگاه تا ژوئن 1966 تأمین گردد. درخشش اظهار داشت از این که یک بار دیگر درخواست

«یک روز حقوق» را بنماید خیلی اکراه دارد، زیرا عقیده دارد که 600000 ریال باقی مانده، به عنوان یک

ذخیره قابل قبول، جوابگو خواهد بود.

درخشش، محمد 34

زمان و مکان: 5 فوریه 1966 16/11/44، منزل راسیاس خیلی محرمانه

صورت مذاکرات شرکت کنندگان: محمد درخشش، وزیر سابق فرهنگ چارلز ان. راسیاس، دبیر دوم

سفارت

درخشش در ساعت 20 همراه با همسرش به منزل من آمد، زیرا درخشش به علت سیاتیک

نمی توانست رانندگی کند و همسرش رانندگی ماشین را به عهده داشت. او فقط زمانی می تواند راحت

بنشیند که یا یک کمربند سخت یا یک کرست ببندد.

سیاست ایالات متحده: اولین سؤال وی از من این بود: «بگویید آیا هیچ تغییری در سیاست دولت ایالات

متحده نسبت به رژیم به علت ارتباطات شاه با اتحاد جماهیر شوروی به وجود آمده است؟» من پاسخ دادم

که سیاست ما در حمایت از شاه تغییر نکرده است و ما بهبود روابط بین دو کشور را در قبال روابط خودمان

با شاه خصمانه نمی دانیم. او به طور مشخصی از شنیدن این حرف ناخشنود شد، ولی برخورد موقرانه ای از

خود نشان داد.

میراث خواران استعمار و روشنفکران: او گفت شایعاتی پخش شده که کلیه نسخه های کتاب دکتر بهار

توسط سفارت آمریکا خریداری شده اند که منتشر نشود. او گفت که کتاب را خوانده است و به نظر وی

خیلی ضد آمریکایی است. وی دکتر بهار را به عنوان یک عضو سابق حزب توده توصیف نمود (به مدت 12

سال) که در حال حاضر دکتر اطفال است و در حاشیه آن نویسندگی نیز می کند. مقالات وی گهگاه در

مجلات خواندنیها، بامشاد و روشنفکر چاپ می شوند. درخشش گفت که کتاب توسط به اصطلاح

«روشنفکران» به علت لحن ضد آمریکایی آن با دقت و علاقه خوانده می شود. او احساس می کرد که کتاب

تحت نظر هیچ اداره دولتی ایران نبوده است. به نظر وی با احتمال بیشتر، بهار احساس کرده که روابط ایران

و روسیه گرم و روابط آن با ایالات متحده سرد شده است و مناسبترین و «بهترین» موقعیت از نظر سیاسی

برای چاپ کتاب، که مسلما زمان زیادی برای نوشتن آن صرف شده، هم اکنون است. به عقیده وی، هدف

اصلی کتاب، «روشنفکران» هستند که در حال حاضر نسبت به سیاست خارجی آمریکا به بدترین نحو

فکر می کنند، زیرا آنها مسبب فقدان آزادی سیاسی در ایران را، سیاست های ایالات متحده در اینجا

می دانند.

براساس تحلیل درخشش، سه گروه اصلی در بین روشنفکران وجود دارند:

(1) چپگرایان تندرو از انواع هوادار روسیه گرفته تا هوادار چین کمونیست که به طور طبیعی ضد

ص: 513

آمریکایی هستند.

(2) تیپ های اداری (معمولاً در سازمانهایی نظیر شرکت ملی نفت ایران، سازمان برنامه، IMDBIو

غیره) که به طور اساسی تکنوکراتهای فرصت طلبی هستند که علایق آنها در جهت بهبود استانداردهای

زندگی خودشان است و به طور سطحی طرفدار غرب هستند.

(3) روشنفکران «متفکر» که علاقمند به کشور خود می باشند و می خواهند در بهسازی کشور شرکت

نمایند. این روشنفکران «جدی» همه جا هستند، آنها به طور اساسی از نظر ایدئولوژیکی (همانند

خودشان) هوادار غرب می باشند، ولی به نحوی فزاینده و عمیق نسبت به غرب و بخصوص ایالات متحده،

که از دیدگاه آنها به ترویج ایدئولوژی خود (اگر واقعا بدان ها اعتقاد دارد) نمی پردازد، مأیوس و سرخورده

شده اند.

درخشش بدون این که به این موضوع بپردازد و چنین چیزی بگوید، ولی قویا براین مسئله اشاره

داشت که اگر کتاب بهار توسط شاه منتشر می شد، به علت ذهنیت ناشی از عدم اعتماد به این که ایالات

متحده مدافع و طرفدار آزادی است و این عدم اعتماد همچنان در ایران باقی است، نمی توانست این همه

تأثیرات مخرب و زیان آور بر کلیه روشنفکران داشته باشد. در واقع درخشش اظهار داشت که بهار

اظهارات رهبران مختلف «آزادیخواه» آمریکا (نظیر ادلای استونسون و جان اف. کندی) را زیر سؤال برده

است و سپس با مقایسه این اظهارات با سیاست هایی که به طور واقعی از طریق این «قهرمانان آزادی»

دنبال می شود، پوچی و بی حقیقتی آنها را ثابت کرده است.

فعالیت های وی: در بحثی راجع به «بازسازی» اخیر وزارت فرهنگ، درخشش اصرار داشت که بخشی از

آن و احتمالاً بیشتر آن، حرکتی سیاسی جهت ترساندن و ناراحت کردن وی و تضعیف حامیان وی در

وزارتخانه بوده است. او اصرار داشت که به استثنای شخص وی و همکارانش، کلیه دیگر کسانی که به

اصطلاح پرسنل مازاد بر نیاز «اداری» و «مشاوره ای» تشخیص داده شده و به آنها دستور داده شده است

که به کادر آموزشی به پیوندند یا از لیست وزارتخانه حذف می شوند، مجددا حتی به مشاغل بالاتر و به

همان میزان «مازاد بر نیاز» منصوب شده اند.

درخشش گزارش جالبی از این تغییرات داد. بعد از این که وزیر فرهنگ، هادی هدایتی دستور «درس

بده یا اطاعت کن» را صادر نمود، هدایتی برادرش را که در زمان وزارت درخشش رئیس اداره بودجه

وزارت فرهنگ بود، به نزد او فرستاد تا وی را مطلع گرداند که او از این کار متأسف است، ولی دست او

(هدایتی) نبوده است.

درخشش اظهار داشت که (به علت بیماریش) نتوانسته است دستور را اجرا نماید و اخیرا شنیده که از

کار اخراج شده است. همچنین او نامه ای برای رئیس دادگاه اداری (دکتر علی آبادی) ارسال کرده و وزیر

فرهنگ هدایتی، را به اعمال فشار غیرقانونی متهم نموده و برای اثبات اتهاماتی که به طور رسمی وارد

آورده، شواهدی ارائه کرده است. اولین اقدام انجام شده این بود که به خود وی دستور داده شده است که به

جرم وارد آوردن اتهام به یک وزیر، در مقابل دادگاه حاضر شود. او تاکنون برنامه ای پیاده کرده تا به علت

سیاتیک، حضور خود در دادگاه را به تعویق بیندازد.

اخراج وی بدین مفهوم است که اکنون از نظر مالی به شغل خانمش در سازمان آب و برق آذربایجان

ص: 514

متکی است، حقوق ماهیانه وی از وزارت فرهنگ 20000 ریال (260 دلار) بوده است. او اظهار داشت که

باشگاه مهرگان (سازمان همبستگی آموزگاران) با امضای اعتراضیه ای از موضع وی حمایت نموده و

پیشنهاد کرده اند که بخشی از حقوق وی را بپردازند. ولی او تصمیم گرفته است که هدیه های پولی را

بازگرداند، البته از آنها کمال تشکر را دارد. ساواک بلافاصله بسیاری از امضاکنندگان اعتراضیه را احضار

کرده و به آنها هشدار داده است که «هر چند ممکن است اعضای سابق حزب توده توسط دولت بخشیده

شوند، ولی حامیان شخص خطرناکی چون درخشش باید هوای کار خود را داشته باشند.»

در حال حاضر او «Lying low» است، فقط بعضی از دوستان صمیمی و همکارانش را می بیند. تلاش

برای چاپ نشریات و همچنین انتشار کتابهایی که قبلاً چاپ شده اند، متوقف و مراقبت ساواک بیشتر و

اوضاع برای طرفدارانش، که معمولاً کانال های توزیع کتابها بودند، کاملاً خطرناک شده است.

خلیل ملکی: دوست قدیمی وی احتمالاً در زندان خواهد مرد. او حدود 61 سال دارد، دارای بیکاری قلبی

است و کلیه تلاشهایش برای کمک به وی بی نتیجه بوده است. (ملکی، حدود دو هفته قبل حتی یک نامه

سرّی به شاه نوشته و استدعا نموده است که محکومیت وی بخشوده شود و اعلیحضرت را مطمئن ساخته

است که مخالف سلطنت نیست، ولی ملکی هیچ پاسخی دریافت نکرده است.) درخشش گفت که حتی قبل

از دستگیری ملکی توسط ساواک، ملکی به وی گفته بود آگاه شده است که نماینده پارلمان انگلیس (خانم

مک کی)، که وی (ملکی) راجع به وضعیت سیاسی در ایران به وضوح با وی صحبت کرده بود، با دیگران در

مورد نظریات ملکی آزادانه صحبت نموده است و او (ملکی) متوجه بوده است که چه اتفاقی خواهد افتاد.

درخشش برای جمع بندی با لحنی حاکی از معذرت خواهی اظهار نمود که به نظر می رسد سیاست

ایالات متحده در حمایت از رژیم های غیر مردمی و دیکتاتوری دچار نارسایی شده است. ما زمان بعدی

ملاقات را برای حدود یک ماه بعد یا بیشتر باز گذاشتیم. راسیاس بخش سیاسی آقای هرتز(1)

یادداشت شما را به گزارش ملاقات خواندم.

البته این روش صحیح است و من آن را در قبال درخشش (و دیگران) به کار برده ام. هر چند او

نکات و آداب دیپلماتیک را قبول دارد، بر ارزیابی خود از واقعیت ها تحت مقررات جاری سیاسی ایران

پافشاری می کند.

برخورد و جواب معمول وی در قبال این «روش»، «مثبت» بوده است، و شما نه از Diem حمایت کردید

و نه از رژیم فعلی ویتنام جنوبی، آیا حمایت کردید؟

این قدر زرنگ نباشید که با آن مقابله کنید، من از به کارگیری این «روش» در برخورد با وی دست

کشیده ام و فقط به سادگی به وی اجازه می دهم که هر چه از واقعیت های سیاسی ایران می بیند، به من

بگوید.چارلز ان. راسیاس

1- یادداشت آقای هرتز به صورت مذاکرات ٬ بدلیل دست نوشته بودن و ناخوانا بودن ٬ ترجمه نشده است. م
ص: 515

درخشش، محمد 35

تاریخ: 15 فوریه 1966 26/11/44 خیلی محرمانه غیرقابل رؤیت برای بیگانگان

تاریخ و محل گردآوری اطلاعات: 8 فوریه 1966 ایران، تهران

موضوع: اعلام پشتیبانی باشگاه مهرگان از انقلاب سفید

منبع: یک عضو شورای مرکزی باشگاه مهرگان که به محمد درخشش نزدیک است، میزان اعتماد به

وی به طور کامل مشخص نشده است، ولی گزارشات وی در مورد فعالیت های باشگاه تاکنون دقیق

بوده اند.

1 نظریات منبع: از اواخر سال 1965، محمد درخشش وزیر سابق فرهنگ و رهبر باشگاه مهرگان

(کانون معلمین ایران)، به طور فزاینده ای نسبت به عدم فعالیت در میان اعضای رده بالا و معمولی باشگاه

مهرگان، که بعضی از آنان به علت ترس از دست دادن شغلشان، بر اثر افزایش فشار سازمان اطلاعات و

امنیت کشور (ساواک) بر فعالیت ها و اعضای باشگاه مهرگان، خود را کنار کشیده اند، ناامید شده است.

همچنین درخشش تشخیص داده که مهرگان به نحو فزاینده ای به انزوا کشیده شده است، زیرا گروههای

مخالف دولت عملاً با از هم پاشیده شدن جبهه ملی دستگیری و محاکمه خلیل ملکی از اتحادیه

سوسیالیست ها دیگر وجود ندارند. علاوه بر این، درخشش تحت تأثیر حمایت عمومی مردم از قرارداد

ذوب آهن شاه با اتحاد جماهیر شوروی و پذیرش عمومی سیاست خارجی جدید ملی گرایانه غیر وابسته

توسط مردم قرار گرفته است. این عوامل مجموعا موجب گردیده اند که درخشش و دستیاران اصلی وی

صدای خود را پایین تر بیاورند. اکنون آنها معتقد شده اند که به جای حمله به رژیم، باید کوشش های خود را

بر مقامات وزارت فرهنگ و گروه هادی هدایتی متمرکز نمایند و سعی کنند آنها را با کسانی جایگزین

نمایند، که اگر از اعضای باشگاه مهرگان نیستند، حداقل تحت نفوذ باشگاه باشند. حتی در انجام این

اهداف محدود، درخشش تشخیص داد که بایستی به مصالحه ای با رژیم تن دهد. درخشش به تعدادی از

دستیاران رده بالای خود دستور داده است که نسبت به سیاست های فوق الذکر واکنش آرام نشان دهند و

به ناراضیان از این روش گفته است که حمایت از انقلاب سفید تقریبا یک مانور تاکتیکی است. به هر حال

واقعیت امر این است که درخشش در این مقطع هیچ نفعی در مخالفت دست تنها با رژیم نمی بیند.

2 در 8 فوریه 1966، درخشش یک گردهمایی در منزل خود ترتیب داد که در آن در مقابل حدود

بیست نفر از اعضای کادر توضیح داد که یک سیاست رسمی باشگاه مهرگان حمایت از برنامه اصلاحات

شش ماده ای شاه است. درخشش اضافه نمود که باشگاه مهرگان، به هر حال، به مبارزه با فساد و بی لیاقتی

عناصری که در حال حاضر در مسند امور وزارت فرهنگ هستند، ادامه خواهد داد، که در رأس آنها وزیر

هدایتی قرار دارد که در اجرای صحیح انقلاب سفید در زمینه های فرهنگی کوتاهی نموده است.

3 درخشش کاملاً آگاه بود که این اظهارات احتمالاً توسط یک یا چند تن از مأمورین نفوذی سازمان

امنیت که در جمع هستند، به دولت گزارش خواهد شد. در واقع، او بدین دلیل خانه خود را برای گردهمایی

انتخاب نمود تا مأمورین ساواک که خانه وی را تحت مراقبت داشتند، حتما از برگزاری گردهمایی مطلع

شوند.

منظور درخشش از اظهارات فوق، قبولاندن این مسئله به مأمورین امنیتی و رهبران دولت بود که

باشگاه مهرگان دیگر اهداف انقلابی ندارد و فشاری که بر معلمان عضو مهرگان وارد می شود، اکنون دیگر

ص: 516

موردی ندارد. درخشش امیدوار است که شناسایی موضع جدید مهرگان توسط دولت بسرعت صورت

گیرد، شاید بدین ترتیب که آموزگاران مهرگان که از کار در مدارس دولتی اخراج شده اند، رجعت داده

شوند.

4 درخشش به یکی از یاران مورد اعتماد خود در باشگاه در روز 7 فوریه، روز قبل از اعلام حمایت از

انقلاب سفید، گفت او می داند که این اعلام موضع، تعدادی از اعضای جوان و با افکار داغ تر را ناخشنود و

ناراضی خواهد نمود، کسانی که هرکدام از یکی از ده قسمت تشکیلات باشگاه در تهران انتخاب شده

بودند. درخشش گفت که خطر مواجه شدن با واکنش جوانان مبارز را می پذیرد به این امید که تعداد

بیشتری که ممکن است در آینده در مبارزه از دست بدهد را جبران نماید. به هر حال، پس از این که

درخشش اظهارات خود را در مورد انقلاب سفید مطرح نمود، هیچ واکنش مشهود یا رسایی در بین

مستمعین وجود نداشت.

درخشش، محمد 36

تاریخ: 19 مارس 1966 18/12/44 خیلی محرمانه غیرقابل رؤیت برای بیگانگان

تاریخ و محل گردآوری اطلاعات: فوریه 1966 ایران، تهران

موضوع: واکنش منفی رسمی در قبال اعلام حمایت باشگاه مهرگان از انقلاب سفید

منبع: یک عضو شورای مرکزی باشگاه مهرگان که به محمد درخشش نزدیک است. میزان اعتماد به

وی هنوز به طور کامل تعیین نشده است، ولی گزارشات وی از فعالیت های باشگاه دقیق بوده اند.

1 بعد از گردهمایی 8 فوریه 1966 اعضای باشگاه مهرگان که در آن محمد درخشش اظهار داشت

سیاست رسمی باشگاه حمایت از انقلاب سفید شاه است، مسئول شعبه منطقه شمیران، تهران سازمان

امنیت و اطلاعات کشور (ساواک)، یکی از اعضای باشگاه به نام رهنما (اسم اول نامعلوم) را به دفترش

احضار نمود. سپس سرهنگ انصاری (اسم اول نامعلوم)، رئیس شعبه شمیران، از رهنما خواست که

اظهارات درخشش را تکرار نماید و او این کار را کرد.

2 روز بعد انصاری و سرهنگ حمزه لو، از ساواک تهران، با درخشش در خانه وی تماس گرفتند و از

وی موضع مهرگان را در قبال دولت سؤال نمودند. او اظهاراتش را در گردهمایی هشتم فوریه تکرار نمود و

آنگاه فهرستی از شکایات و گله های شخصی خود مطرح نمود، با اظهار این موضوع که وی از این که دولت

او را به عنوان فردی که می تواند در سازماندهی آموزگاران مفید باشد، تشخیص نداده بود، متأسف است.

3 انصاری و حمزه لو به درخشش گفتند اظهارات وی را به تیمسار حسین فردوست، جانشین ریاست

ساواک، منعکس خواهند نمود و عکس العمل او را به درخشش اطلاع خواهند داد. پس از گذشت روزهای

متمادی و نرسیدن خبری از ساواک، درخشش تعدادی از اعضای باشگاه از جمله هدایت اللّه موسوی،

بیت اللّه جمالی، عبدالحسین نوابی، و رئیس زاده (اسم نامعلوم) را اعزام نمود تا با فردوست مذاکره نمایند.

در ساواک به جای فردوست، سرهنگ ناصر مقدم رئیس اداره سوم با آنها صحبت نمود و آنها اظهارات

درخشش برای انصاری و حمزه لو را مجددا تکرار نمودند. مقدم مؤدبانه حرفهای آنها را گوش کرد و

سپس اظهار داشت که هم اکنون اطلاعاتی در مورد توزیع اعلامیه ای جهت حمایت از درخشش در

اصفهان، شیراز و بندرعباس دریافت نموده است که در آن به سختی نشانه ای از حمایت درخشش از دولت

ص: 517

دیده می شود. مقدم همچنین اظهار نمود که متأسف است که درخشش به گونه ای آنها را فریب داده که

نمی توانند ببینند او یک شخص بکلی غیرقابل اعتماد است و هرگز نمی تواند تأیید شاه را به دست آورد،

زیرا ساواک معتقد است که او در ارتباط با خارجیان می باشد.

4 اظهارنظر منبع: در خلال مذاکره، گروه اعزامی مهرگان این احساس را پیدا کرد که مقدم کاملاً در

جریان فعالیت های مهرگان و اظهارات درخشش به انصاری و حمزه لو بوده است. همچنین واکنش

فردوست به پیشنهاد آتش بس درخشش، ممکن است از مقدم نشئت گرفته باشد، و به نظر می رسد ساواک

رفتار خشک و تند نسبت به درخشش را ادامه دهد و امیدوار است که او را از حامیانش دور سازد و

برنامه ریزی نموده است که او را در ارتباط با خارجیان مطرح نماید.

درخشش، محمد 37

تاریخ: 4 فوریه 1967 15/11/45 خیلی محرمانه غیرقابل رؤیت برای بیگانگان

از: منبع کنترل شده آمریکائیان (CAS)به: رئیس بخش سیاسی

موضوع: فعالیت های مخالفین ایرانی

مطالب زیر جهت اطلاع شما و هرگونه استفاده ای که مایلید از آن در محدوده امنیتی تعیین شده به عمل

آورید، می باشد. هرگونه گزارشی از سوی شما از این اطلاعات بایستی قید «غیرقابل رؤیت برای

بیگانگان» را داشته باشد و نیازی به ذکر CAS به عنوان منبع نیست.

1 در ژانویه 1967 محمد درخشش، وزیر سابق فرهنگ و رهبر جامعه معلمان (باشگاه مهرگان)،

توسط وزیر جدید دربار، اسداللّه علم، نامه ای به شاه نوشته است و در آن از شاه تقاضای بخشش به علت

اشتباهات گذشته در مخالفت با تعدادی از وزرای فرهنگ سابق کرده و خواستار راهنمایی برای

فعالیت های آینده شده است. شاه به درخشش از طریق علم پاسخ داده است که لازم نیست از «ما معذرت

بخواهد، باید از وزیر ما» معذرت بخواهد. (اظهارنظر: منظور شاه وزیر فرهنگ هادی هدایتی بود.)

درخشش، با وجود سرخوردگی از شاه، متعاقبا سعی در ملاقات با هدایتی، به طور خصوصی از طریق یک

واسطه نمود، ولی به گفته شد که هدایتی اصرار دارد که لازم است درخشش به طور کتبی منظور از ملاقات

را گزارش نماید. درخشش از این کار سرباز زد، اکراه داشت چنین مدرکی به دست هدایتی بدهد، چون

می ترسید که آن را منتشر کند و موضع درخشش در بین معلمان مس تقل (غیر وابسته) را خدشه دار نماید.

2 خلیل ملکی، پایه گذار اتحادیه سوسیالیست ها (به طور رسمی نیروی سوم) که در 26 اکتبر 1966

(روز تولد شاه) از سه سال زندان به علت فعالیت های مخفی عفو شد، اخیرا افشا نمود که در نظر دارد وقتی

شاه از سفر اروپا به ایران بازگشت، از وی درخواست صدور مجوز انتشار مجدد مجله سوسیالیستی علم و

زندگی را بنماید. ملکی گفت او می داند که اگر اجازه انتشار مجدد مجله علم و زندگی داده شود، بایستی

کنترل دولت بر محتوای مجله را بپذیرد، ولی او احساس می کند که هر کاری برای وی ارجح تر از فعالیت

در صحنه سیاسی است.

ص: 518

درخشش، محمد 38

تاریخ: 11 ژانویه 1979 21/10/57

از: سفارت آمریکا، تهران 573به: وزارت امورخارجه، واشنگتن، با اولویت

موضوع: ملاقات با رهبر انجمن معلمان

در جریان ملاقات با رهبر انجمن معلمان ایران، محمد درخشش، در 9 ژانویه، رایزن سیاسی اشاره

نمود که شاه در چند روز آینده ممکن است کشور را ترک نماید و برای مردم با حسن نیت ضرورت دارد که

هر چه می توانند جهت حفظ هرگونه واکنش عمومی نسبتا صلح آمیز، انجام دهند. به طور اخص وی به

درخشش لزوم سازماندهی طرفدارانش را پیشاپیش تذکر داد، به نحوی که آنها خودشان از تحریک

ارتش دست بکشند و در ممانعت دیگران از دست زدن به چنین کاری، کمک نمایند. او اشاره نمود که

خروج (شاه) ممکن است بعضی از اعضای نیروهای مسلح را شگفت زده کند و به هر صورت آنها احتمالاً

از شنیدن این خبر عصبانی می شوند. بنابراین به سادگی تحریک خواهند شد.

2 درخش بلافاصله این نکات را درک و با آن موافقت نمود. او درصدد تشکیل یک گردهمایی با

همکارانش در منزل خود بود و انتظار داشت که گردهمایی دیگری با 50 تا 60 نفر از آموزگاران فعال

انجمن در 10 یا 11 ژانویه تشکیل دهد. او هرکاری که لازم باشد انجام می دهد. او با این مطلب موافق بود

که به همان صورتی که معلمان مدرسه تحویل گرفته می شوند، با بچه های مدرسه نیز باید برخورد کرد.

3 درخشش سپس حمله به دولت بختیار را که چند روز قبل نیز با تلفن به رایزن سیاسی سفارت

اظهار داشته بود، تکرار کرد. یک دولت باید قادر باشد مردم را جذب کند یا آنها را کنترل نماید. بختیار

هیچکدام از این کارها را نمی تواند انجام دهد. یک نخست وزیر باید بتواند با مردم رو در رو شود و به میان

مردم برود و با آنها صحبت کند. در عوض بختیار توسط تعداد زیادی نظامی حفاظت می شود و طرفدار

مردمی ندارد. وزرای وی قابلیت و استحقاق وزارت ندارند. او این اتهام را تکرار کرد که وزیر آموزش و

پرورش برای ساواک کار می کرده است. او گفت که وزیر چند بار سعی کرده بود با وی تماس بگیرد. او به

این تماسهای تلفنی پاسخ نداده بود تا این که یکبار که طور اتفاقی خودش گوشی را برداشته و نتوانسته بود

از صحبت با وزیر پرهیز نماید. وزیر از درخشش «اجازه» خواسته بود که به دولت بپیوندد، ولی درخشش

دریافته بود که این یک تعارف ایرانی است و وزیر به هر حال به دولت خواهد پیوست. او کسی نیست که

بتواند هیچ تأثیری در اساس فرهنگی کشور داشته باشد.

4 بقیه مذاکره به بحث در مورد موضوعات معمولی گذشت و رایزن سیاسی بر نیاز به اعتدال با

حسن نیت جهت دستیابی و تمسک به شکلهایی از قانون اساسی و اجازه ندادن به حسادت های گذشته و یا

انتقام جوییهایی که فعالیت های آنها را در آینده به تعویق بیندازند، تأکید کرد. در خلال مذاکرات، درخشش

اظهار داشت که جنگ بین ارتش و تظاهرکنندگان در مشهد، اخیرا موجب مرگ 11 معلم و 37 بچه

مدرسه ای شده است. آموزگاران همچنین در تهران و سایر شهرها نیز کشته شده اند. حدود 4000 آموزگار

در مراسم بزرگ تهران در روز گذشته شرکت داشته اند. گزارش شده است که آنها در بین گروهها، زمانی که

بطور اتفاقی به بلندگو دسترسی پیدا کرده اند، تأثیر زیادی در ایجاد نظم و ترتیب داشته اند.

5 بالاخره، درخشش ترس خود را از سودجویی کمونیست ها از وضع موجود تکرار نمود. او روزنامه

کوچک جدید «نوید» را کمونیستی توصیف نمود. در این روزنامه در روز قبل مقاله ای برعلیه درخشش

ص: 519

نوشته شده بود. درخشش امیدوار بود که دولت بختیار، مخالف آزادی بیان و مطبوعات نشود و به او و

مردمش اجازه دهد که مجله های هفتگی خود را منتشر نمایند.

6 اظهارنظر: هر چند درخشش یکی از مخالفین درجه اول نیست، ولی توانسته است در بین انجمن

آموزگاران و بچه های مدرسه که با آن بستگی دارند، نفوذ کند. در کل او یک مهره است. سولیوان

گزارشگر: جرج بی. لمبراکیس

درخشش، محمد 39

سرّی

ملاقات با پروفسور ریچارد کاتم از دانشگاه پترزبورگ در 30 نوامبر

پرفسور کاتم با استفن کوهن (HA)، کارل کلمنت (اداره امور خاور نزدیک ایران) و جرج گریفین

(INR) ملاقات نمود.

پرفسور کاتم اظهار داشت که وی در تماس با حامیان خمینی در ایالات متحده بوده است و آنها بسیار

مشتاق بودند که با مقامات دولت ایالات متحده تماس بگیرند و از این حقیقت که دولت ایالات متحده هیچ

خط ارتباطی با گروه خمینی باز ننموده است، نگران بودند. آنها بخصوص از مقاله Don Oberdorfer در

واشنگتن پست مورخ 29 نوامبر که اظهار داشته بود از هم اکنون دولت ایالات متحده تماسهایی با مخالفین

برقرار نموده است، ناخشنود بودند. از آنجا که ایالات متحده در واقع هیچ گونه مذاکره ای با حامیان خمینی

انجام نداده بود، آنها می پرسیدند دولت ایالات متحده چه کسانی را در حال حاضر مخالف می داند و این که

آیا ایالات متحده سعی می کند بقیه مخالفین را در جهت بریدن از خمینی هدایت کند.

کاتم اظهار داشت که خمینی فقط در شرایطی دولت تشکیل می دهد که پایان حکومت سلطنتی باشد و

کاندید شخص خمینی (هنوز اعلام نشده است) نخست وزیر شود. کاتم اضافه نمود، به هر حال خمینی

آماده خواهد بود که به یک راه حل سیاسی که چندان دوامی نمی آورد، حمله نکند. چنین راه حلی بایستی

یک کابینه مخالف با محدودیت قابل ملاحظه در قدرت شاه را پیش بینی و منظور کند. در چنین حالتی، اگر

خمینی احساس کند که زمینه قابل قبولی برای باور کردن این که منافع و خواسته های گروههای مذهبی

برآورده می شود، وجود دارد، ممکن است بخواهد صبر کند و ببیند عملاً چه خواهد شد. کاتم اظهار داشت

عقیده دارد که یک مرد نظیر درخشش می تواند برای نخست وزیری در چنین دولتی قابل قبول باشد.



هلاکو رامبد

ص: 520

رامبد، هلاکو 1

تاریخ: 21 نوامبر 1964 30/8/43 سرّی غیرقابل رؤیت برای بیگانگان فقط استفاده داخلی

از: منبع کنترل شده آمریکایی (CAS) به: رئیس بخش سیاسی

موضوع: آماده کردن گزارش هلاکو رامبد برای تیمسار فردوست

مطالب زیر برای اطلاع شما و هرگونه استفاده ای که مایلید از آن در محدوده امنیتی تعیین شده به عمل

آورید، می باشد. هرگونه گزارشی در مورد این اطلاعات از جانب شما بایستی قید «غیرقابل رؤیت برای

بیگانگان» را داشته باشد و نیازی به ذکر CAS به عنوان منبع نیست. منبع یکی از نمایندگان مجلس است.

1 بنا به خواسته تیمسار فردوست، هلاکو رامبد، رهبر اقلیت نمایندگان حزب مردم در مجلس،

بایستی به فردوست در تاریخ 15 نوامبر گزارشی ارائه نماید و در آن توضیح دهد که حزب مردم چگونه به

رهبری و اطاعت از شاه، به عنوان گروه اقلیت مخالف در مجلس جامه عمل می پوشاند.

2 رامبد این گونه از خود دفاع نموده است که اگر رأی گیری به صورت مخفی انجام شود، دولت

حمایت نمایندگان حزب ایران نوین را نیز نخواهد داشت و به عنوان شاهد ادعای خود مثالهای زیر را ارائه

نموده است:

الف در مدت انتخابات اخیر مجلس برای شغل منشی، صادق احمدی یک نماینده مستقل، 89 رأی

آورد، در حالی که دکتر مصطفی الموتی از حزب ایران نوین 80 رأی و علی صائب، کاندیدای حزب ایران

نوین، حتی در جریان رأی گیری منظور نشد.

ب در انتخاب بازرس هایی برای شرکت ملی نفت ایران، اسمعیل جلالی از حزب ایران نوین 111

رأی، امین فولادوند، مستقل، 91 رأی و امان اللّه ریگی، همچنین مستقل 71 رأی آورده اند.

3 رامبد علیرغم صحبت هایش در مجلس، پس از تصویب مخارج استقرار نیروها، که او تأیید شخص

خود را نسبت به آن اظهار داشت و همزمان با آن به مخالفت ملاهای ایران شدیدا حمله نمود، هنوز به طور

کامل خود را از الطاف خوب شاه محروم نمی داند. رامبد امیدوار است که این گزارش به فردوست برای

مرتفع ساختن هرگونه شکی نسبت به وفاداری وی نسبت به فرامین شاه، کافی باشد.

رامبد، هلاکو 2

زمان و مکان: 23 ژوئن 1965 2/4/44، منزل آقای هلسثمحرمانه

صورت مذاکرات شرکت کنندگان: هلاکو رامبد، نماینده طوالش (بین رشت و آستارا) حنیفه رمضانی،

نماینده بندر پهلوی جرج دنی، قائم مقام اداره اطلاعات و تحقیقات ویلیام هلسث، دبیر اول، آرچی

بولستر، دبیر دوم

تذکر: مذاکرات در یک مهمانی کوچک شام صورت گرفت. کلیه شرکت کنندگان در همه موضوعات

وارد بحث نشدند.

فعالیت های حزب مردم

رمضانی و رامبد، هر دو به نظر می رسید معتقد بودند که گروه آنها نقش مهمی در مجلس ایفاء می نماید.

در پاسخ به یک سؤال در مورد «کابینه سایه» احتمالی توسط حزب مردم، آنها توضیح دادند که حزب

ص: 521

دارای کمیته های متشکل از دو یا سه نفر است که سوابق را مطالعه می کنند و نکات لازم و مواضعی که

بایستی اتخاذ شوند را پیشنهاد می نمایند. هیچ «کابینه سایه» آن گونه که گفته می شود، وجود ندارد.

رمضانی اظهار نمود که او یکی از اعضایی است که نزدیک سالن مجلس می نشیند و به نمایندگان حزب

مردم می گوید که در هر مورد بخصوصی چه رأیی باید بدهند. هر دو جمع اعضای (حزب) مردم را 15 نفر

ذکر نمودند، و رمضانی توضیح داد که این رقم یکی کمتر از رقمی بود که قبلاً داده است، زیرا یکی از کسانی

که با آنها هم رأی بود، نمی خواهد به طور آشکار عضو حزب مردم شناخته شود چون ممکن است برای

برادر وی که یکی از مشاغل بالای دولتی را دارد و در موضع مسئولیت داری است، مناسب نباشد. (از

صورت مذاکرات قبلی این گونه برمی آید که این شخص، هدایت اللّه نصیری است.) وقتی سؤال شد که چرا

گروه مردم، این طور که هر دو نفر می گفتند، اقدامی جهت افزایش اعضای خود به عمل نمی آورد، رمضانی

پاسخ داد که زمان برای چنین کاری مناسب نیست، او تأکید نمود که اجازه آن باید از طرف شاه صادر شود.

سؤال شورای نیابت سلطنت

رمضانی برای دنی توضیح داد که سازمان دولتی ایران واقعا در مسیر خوبی است، زیرا شاه به طور دائم

توجه کامل به نیازهای مردم خود دارد. رمضانی فکر می کند که شاه توجه بسیاری به امکان معرفی شورای

نیابت سلطنت مبذول می دارد، ولی اظهار داشت که به چنین شرطی احتمالاً در دوران بحران اهمیتی داده

نخواهد شد. او فکر می کند که هرگونه آشوب مردمی، اقدامات نظامی را برای کنترل اوضاع به دنبال

می آورد.

استقراض از ایالات متحده و مجارستان

رامبد اظهار داشت که او مخالف تصویب لایحه قبول وام از ایالات متحده و مجارستان بود. او توضیح

داد، با چنین وامهایی مخالفت ندارد، او به لایحه ای که هر دو مورد را در برداشت اشاره نمود و گفت با این

دو، بخصوص به علت شرایط بازپرداخت خیلی نامناسب، مخالف بوده است.

شرکت هواپیمایی ملی ایران

رامبد، که مأمور آلیتالیا در تهران به مدت حدود 7 سال می باشد، شخص متخصص امور پروازی حزب

مردم است. او اظهار داشت که لایحه شرکت هواپیمایی ملی ایران که هم اکنون در مجلس است، به نظر او

اختیارات زیادی به خطوط هوایی ملی خواهد داد. او احساس می کند که ایران باید قبل از تلاش برای

داخل شدن به حوزه بین المللی کاملاً اشباع کنونی، بر احداث تسهیلات داخلی خود متمرکز شود. گروه

مردم با لایحه هما به طورکلی مخالف است، زیرا بیش از حد به خطوط هوایی قدرت می دهد، و رمضانی

اضافه کرد که او از منافع زیادی که شرکت هواپیمایی ملی ایران هر ساله از سفر حجاج به دست می آورد،

متحیر بود.

رامبد تأیید نمود که صحبت از قوانینی است که ایرانیان را وادار خواهد کرد بلیط هواپیماهای خارجی

را از طریق شرکت هواپیمایی ملی خریداری نمایند، همانطور که مقامات دولتی ایران هم اکنون بایستی

انجام دهند. دلیل این کار این خواهد بود که هما بتواند هفت درصد کمیسیونی که معمولاً برای صدور بلیط

ص: 522

اخذ می شود، دریافت نماید. رامبد به علت موضع آلیتالیایی خودش سعی نکرد این حقیقت را که خودش

شخصا مخالف این روش است مخفی کند، بلکه وی به این ایده به عنوان یک روش بالقوه فشار برای

دستیابی به منافع پولی بیشتر از خطوط هواپیمایی خارجی از طریق تهدید به کنترل این که چه خط هوایی

بهتر کار می کند، نیز حمله کرد. او گفت ایده انحصاری کردن فروش بلیط از مرحله صحبت تجاوز نکرده

است و هنوز لایحه ای در این مورد به مجلس ارائه نشده است.

کابینه

رمضانی گفت که حزب وی می پندارد فقط دو وزیر به درد می خورند، وزیر کشاورزی اسمعیل ریاحی،

و وزیر دارایی جمشید آموزگار. او اظهار داشت که فعالیت های دولتی را شبیه راه رفتن حلزون، بسیار کُند

می بیند، زیرا هویدا هیچ گونه رهبری اعمال نمی کند، بلکه فقط او دستوراتش را از بالا صادر می کند و

جهت اجرای آنچه گفته است بسیار ضعیف عمل می نماید.

امور خارجی

رمضانی گفت که فکر می کند سقوط بن بلا توسط چین کمونیست انجام شده است، زیرا آنها شنیده اند

که دولت بن بلا برنامه ریزی کرده بود که یک قرارداد نفتی با فرانسه منعقد سازد و آنها می خواستند مانع

رسیدن نفت به غرب شوند. رمضانی در مورد «کمک 30 میلیون دلاری ایالات متحده به مصر» به عنوان

یک خبر روز، اظهار داشت که وی توجیه آن را برای دوستان و همکاران خود که از وی می پرسند چرا

ایالات متحده زمانی مخالف کمک به ناصر بود، بسیار مشکل می یابد.

رامبد، هلاکو 3

547 Aخیلی محرمانه

در زمینه فعالیت های پارلمانی، رامبد و بهبودی و مؤقر از فعالین اصلی حزب هستند. دفتری اسامی

زیر را نیز به این افراد اضافه نمود: غلامحسین فخر طباطبایی، دکتر سیدمجتبی جعفری، سرهنگ

(بازنشسته) سیدحسین حسینی... (ناخوانا) (عضو سابق «فراکسیون مستقل» مجلس) و ملکشاه ظفر

ایلخان.

هلاکو رامبد، کارمند محلی آلیتالیا، نه تنها سخنگوی اصلی حزب در مجلس است، بلکه در محافل

حزبی یکی از فعالت ترین و جاه طلب ترین رهبران حزب می باشد. معمولاً او و بهبودی از سردمداران

کسانی هستند که می خواهند حزب حق خود را مطالبه کند و بنحوی کار کند که حتی در صورت لزوم،

بدون تأیید شاه، یک سازمان سیاسی خودکفا شود. رامبد و بهبودی در کوشش های خود پافشاری کردند

تا دکتر عدل ناچار شود اهداف و علائق حزب را به شاه ارائه نماید و آنها را در اختیار دولت قرار دهد. هر

دو نفر در مواردی بدون اطلاع عدل، اقداماتی کرده اند تا کمیته مرکزی، عدل را برای ایفای نقشی

قاطعانه تر و مشخص تر تحت فشار قرار دهد و حتی در این زمینه آشکارا عدل را به عنوان این که بیش از

حد ترسو است، مورد انتقاد قرار داده اند. در نتیجه تلاش آنها بخصوص تذکر این نکته به عدل که روحیه

حزب به طور کلی وخیم است، عدل نهایتا متقاعد شد که قبل از تشکیل سومین کنگره حزب در فوریه

ص: 523

1966، بدنبال تأیید شاه باشد.

ظاهرا رامبد در ژوئن 1965 در مورد واگذاری مشاغل دولتی خوب به افراد قدرتمند حزب با

نخست وزیر هویدا نیز گفتگو کرده است. به نظر می رسد تلاش وی موفقیت آمیز نبوده است و پس از آن

حملات خود را در مجلس علیه انحصار مشاغل بالای دولتی توسط حزب اکثریت، افزایش داد. اما

تلاشهای رامبد و همطرازان وی در فراکسیون مجلس، تنها به کریدورهای مجلس محدود نبوده است. آنها

فعالیت های خود را از طریق کمیته ها انجام می دهند که قابل ذکرترین آنها در رابطه با انتقادات بودجه ای و

بخش خدمات عمومی بوده است. نکته جالب توجه این است که به هنگام رأی گیری در مورد لایحه

کارخانه ذوب آهن شوروی، رامبد ظاهرا به علت مریضی غیبت نمود. براساس گزارش منابع CAS(منابع

کنترل شده آمریکایی) هنگامی که ریاضی رئیس مجلس به همه می فهماند که طبق دستورات صادر شده از

بالا قرار نیست هیچ انتقاد علنی صورت پذیرد و این ماده واحده بایستی با رأی خوبی تصویب شود.

عده ای از فراکسیون مجلس تصمیم گرفتند تجزیه و تحلیل و انتقادی جدی از این ماده به عمل آورند.

این فراکسیون همچنین می تواند با افزایش اعضای خود از طریق کار بر روی چندین نماینده «مستقل»

و حتی جذب شش نماینده عضو حزب ایران نوین (به ضمیمه 3 مراجعه شود) به حزب، تا حدی اعتبار

خود را افزایش دهد. آنها حتی چندین نماینده را رد کرده اند، زیرا به اندازه کافی رام شدنی یا مناسب نبودند

تا از سیاست های حزب مردم تبعیت کنند. با این حال فراکسیون مجلس همانند سایر رهبران حزب، هنوز

احساس می کنند کاهش یا افزایش اعضای آنها، بیشتر به تمایل شاه مربوط است تا این که به تلاش یا

سیاست های اتخاذ شده توسط آنها ربط داشته باشد.

از زمان تشکیل سومین کنگره حزب در فوریه 1966 (اولین کنگره در اکتبر 1959 و کنگره دوم در

مارس 1962 تشکیل شده است) تاکنون، تجدید سازمان حزب ادامه داشته است. تشکیل کنگره در

شرایطی به تعویق افتاد که عدل، دبیرکل آن، تلاش کرد از شاه نشانه آشکاری مبنی بر قابل قبول بودن

فعال تر شدن حزب، به دست آورد. شاه نهایتا تشویق کافی به عمل آورد و تهدید به کناره گیری بعضی از

اعضای جاه طلب تر نظیر هلاکو رامبد و ناصر بهبودی نیز یکی از عوامل تصمیم گیری عدل در مورد تعویق

کنفرانس بود.

رامبد، هلاکو 4

یادداشت تاریخ: 17 می 1966 27/2/45 خیلی محرمانه غیرقابل رؤیت برای بیگانگان

از: بخش سیاسی مارتین هرتز به: سفیر

عطف به: یادداشت من در 14 می

موضوع: امتیاز میهمان بین المللی برای نماینده مجلس، هلاکو رامبد

براساس گزارش منبع کنترل شده در 14 می، شاه تصویب کرده است که اعضای کمیته مرکزی حزب

مردم و از جمله آقای هلاکو رامبد می توانند کاندید مجلس و «انتخاب» شوند. این مطلب نشانگر این است

که رامبد به وضوح دیگر (اگر وقتی واقعا بود) در هاله ای از ابهام و شک، تا آنجا که به اعلیحضرت مربوط

می شود، نیست. بنابراین، ما نباید تأخیری در اطلاع دادن به وی داشته باشیم که وی امتیاز دیدار از ایالات

متحده را به صورت میهمان دریافت داشته است. راسیاس

ص: 524

یادداشت تاریخ: 14 می 1966 خیلی محرمانه غیرقابل رؤیت برای بیگانگان

از: بخش سیاسی مارتین هرتز به: سفیر

موضوع: امتیاز میهمان بین المللی برای نماینده مجلس، هلاکو رامبد

سابقه

وزارت خارجه تصویب نموده است که سفارت امتیاز میهمان بین المللی را به هلاکو رامبد، نماینده

مجلس اعطا کند. به هر حال، از زمانی که این اجازه دریافت شد، حزب مردم که آقای رامبد رهبر آن در

مجلس است، به علت حمله شدید و منطقی حزب به بودجه 1965 دولت، که در آوریل به مجلس ارائه شده

بود، در ارتباط با شاه زیر سؤال قرار گرفت. حمله حزب از طریق رامبد مطرح گردید، ولی سخنران واقعی،

نماینده مجلس، عبداللّه والا، بود.

براساس گزارش منبع کنترل شده، سخنان والا باعث شد که رئیس ساواک، نعمت اللّه نصیری، تعداد

زیادی از اعضای حزب مردم را احضار و در مورد سوابق امر بررسی نماید؛ نصیری ظاهرا مشکوک به

«دخالت خارجی» در نوشتن متن سخنرانی است. در سلام روز 21 مارس، شاه اشاره مشخص و مطمئنی

به دخالت خارجی در امور داخلی ایران نمود که بسیاری از اعضای حزب مردم آن را به طور مستقیم اشاره

به سخنان والا می دانند. چند روز بعد، نصیری، رامبد را احضار و حزب مردم را متهم نمود که به یک

سفارت خارجی اجازه تهیه سخنرانی والا را داده اند. او به رامبد گفت که حزب باید یکی از چند راه زیر را

انتخاب نماید: (1) ثابت کند که اتهام فوق غیر حقیقی است ؛ (2) اعلام نماید که سخنان والا نظریه شخصی

خود بوده و او را از حزب اخراج نماید؛ یا (3) حزب را منحل کند.

حزب مردم این مورد را به دبیرکل، سناتور یحیی عدل، ارجاع نمود و او اظهار داشت که شاه در این

مورد با وی نیز با عصبانیت صحبت نموده بود و متحیر بود (عدل) که آیا بهتر نخواهد بود حزب را منحل

نمایند، زیرا ساواک اصرار دارد که از هر صحبت و نظریه ای که توسط حزب در مجلس یا در محافل

عمومی مطرح می شود، برداشت سوء نماید.

متعاقبا گزارشی در این مورد توسط یک گروه کار اقلیت مجلس تهیه شد که توسط عدل به شاه داده

شده است. در گزارش قید شده که والا سخنرانی را با کمک وکیل سابق مجلس، کاظم جفرودی، که یک

مهندس ساختمان و مقاطعه کار مشهوری است، تهیه نموده است. شاه مجددا عصبانی شده و به عدل گفته

است که او و نصیری مشترکا باید گزارشی در مورد وضعیت سخنرانی تهیه نمایند، ولی بعدا در یک ملاقات

خصوصی، عدل وضعیت را به طور مشروح توضیح داده (ما نمی دانیم این جزئیات چه بوده اند) که در نتیجه

آن شاه موافقت کرده است که حزب مردم به کار خود ادامه دهد، ولی اقلیت مجلس نباید درگیر هرگونه

فعالیت انتقادی در مجلس شوند که موجب تأخیر در امور اجرایی یا تحریک سایر نمایندگان می گردند. در

17 آوریل، به هر حال نصیری به نمایندگان حزب مردم هشدار داده که هر چند شاه رفتار سابق نمایندگان

حزب را بخشیده است، ولی او (نصیری) تصمیم دارد از نزدیک فعالیت های آنها را تحت نظر بگیرد.

در آوریل متوجه شدیم (بعد از رو شدن مسائل فوق) که بسیاری از رابطین ما در حزب مردم از دیدن ما

اکراه داشتند. در رابطه با «دست خارجی» دخیل در ماجرا، ما فقط از محافل مجلس شنیده ایم که اعتقاد بر

این است که انگلیس ها مقصر شناخته شده اند.

ص: 525

بحث

همراه با وقایع مشروحه فوق این مسئله برای ما مطرح گردیده است که آیا به نفع ماست که در چنین

زمانی از رامبد برای یک بازدید افتخاری دعوت کنیم؟ تردیدی نیست که رژیم نسبت به «نفوذ خارجی»

حساس تر شده است. آخرین نشانه ها عبارتند از: (1) لزوم اطلاع قبلی برای خروج از تهران، (2) یک

یادداشت وزارت خارجه به کلیه سفارتخانه ها که تأکید نموده است دعوت های به خارج کشور باید از

طریق وزارت امورخارجه انجام شود، (3) شواهد نشان می دهند که مأمورین دولت ایران به طور غیر

رسمی، اگر نه رسمی، توجیه شده اند که قبل از شرکت در میهمانی های خارجی مجوز لازم را کسب نمایند

و نظایر آن. هر چند کلیه این کنترل ها احتمالاً برای جلوگیری از نفوذ روسیه (کمونیزم) و سایر قدرت های

مخالف است، روزنامه اطلاعات در 3 می (براساس سیاست خارجی ایران) تذکر داد که دخالت خارجی از

هر طرفی که باشد اجازه داده نخواهد شد. بنابراین اگر، این امتیاز و پیشنهاد را به رامبد بدهیم با خط

مخالفت رژیم روبرو خواهیم شد، که احتمالاً از معیارهای ما جهت انتخاب رهبران و رهبران بالقوه آگاه

است. همچنین با چنین کاری «بوسه مرگ» را به رامبد خواهیم داد. البته، به هر حال او آزاد خواهد بود پس

از آن که بطور خصوصی از او دعوت کردیم، آن را رد کند. از سوی دیگر، شاه به کرات حزب را بخشیده

است، لذا مخالفت شخصی وی با آنها قابل صرفنظر کردن است. سال گذشته ما رهبر گروه اکثریت حزب

ایران نوین را فرستادیم (منظور به ایالات متحده است. م)، لذا فرستادن رهبر اقلیت رسما تشکیل شده،

موجب انتقاد از ما نخواهد شد. به هر حال، واقعیت اصلی این است که حزب مردم توسط رژیم شکل گرفته

است، بنابراین اعزام یکی از رهبران آن به ایالات متحده واقعا نمی تواند که حرکت «غیر دوستانه ای» باشد.

علاوه بر این، رامبد ارتباط خوبی با وزارت دربار دارد و حتی در مدت سفر شاه به اروپا در 1964 با وی

همراه بود. همچنین برای شاه چندان آسان نخواهد بود که با دعوت ما مخالفت کند، زیرا ما با این کار سعی

می کنیم تمایل وی به نشان دادن این که یک حکومت پارلمانی واقعی در ایران برقرار است، را بپذیریم.

امتیازات ما عبارت خواهند بود از: (1) داشتن یک ایرانی با نفوذ (با توانایی سیاسی واقعی به عنوان

یک فرد و این که حتی کمی بیشتر آزادی سیاسی در ایران وجود دارد) که کشور خود و سیستم سیاسی آن

را به وی بشناسانیم، (2) به طور غیرمستقیم دولت ایران را تشویق به اعزام نمایندگی از دولت به ایالات

متحده کنیم که عضو حزب حاکم نباشند، (3) داشتن یک مورد عالی برای آزمایش که ببینیم تا چه حدی،

در یک زمان مناسب در آینده، می توانیم میزان بیشتری از انتخاب سیاسی را در ایران تشویق کنیم، برای

نمونه در انتخابات سال 1967 مجلس. ممکن است ما را به دلیل دعوت رامبد ملامت نمایند، ولی این حتی

در بدترین شرایط باید به صورت یک گناه کوچک نگریسته شود.

پیشنهاد

سفارت رامبد را مطلع سازد که از وی دعوت شده است تا قبول نماید به عنوان بازدیدکننده افتخاری

بین المللی به ایالات متحده سفر نماید، و اینکه این دعوت مطابق روش های معمولی ما صورت گرفته

است.

ص: 526

رامبد، هلاکو 5

زمان: 18 فوریه 1967 29/11/45خیلی محرمانه

صورت مذاکرات شرکت کنندگان: حنیفه رمضانی، نماینده حزب مردم از بندرپهلوی، ویلیام ا. هلسث،

دبیر اول سفارت

موضوع: سفر افتخاری بین المللی رامبد

نماینده حزب مردم، رمضانی، یکی از معتمدین رامبد، گفت که حزب مخالف سفر رامبد به ایالات

متحده برای دو ماه است، بدلیل الف) انتخابات، و ب) برخورد پیش بینی شده در مورد مخالفت با

هزینه های دولت بلافاصله پس از نوروز.

حزب تصمیم گرفته است که سفر رامبد را به طور آزمایشی به یک ماه محدود نماید. در پاسخ به

پیشنهاد من، او راضی شد که در مورد شش هفته بازدید موافقت نماید، ولی گفت که رهبری حزب از دادن

اجازه جهت دور شدن رامبد به مدت زیاد در چنین مقطع بحرانی بسیار اکراه خواهد داشت.

در پی آن رامبد تلفن زد و گفت که برای یک هفته بازدید به رشت می رود. هر چند بایستی او را

بلافاصله می دیدم، وی در بازگشت با من تماس خواهد گرفت. وقتی او گفت ترجیح می دهد سفر خود را تا

نیمه دوم آوریل به تعویق اندازد (زیرا با نوروز مخالفت شده بود)، توصیه کردم پس از بازگشت یکدیگر را

ببینیم. او همچنین تعجب کرد که ممکن است به جای دو ماه، 45 روز پذیرفته شود. من او را مطمئن ساختم

که این کار را به نفع هر دومان به پایان خواهم رساند.

رامبد، هلاکو 6

زمان و مکان: رستوران اکسانادو، 20 نوامبر 1967 29/8/46 خیلی محرمانه

صورت مذاکرات شرکت کنندگان: آقای هلاکو رامبد، نماینده مجلس از حزب مردم ویلیام ا. هلسث، دبیر

اول سفارت

موضوع: حزب مردم

رامبد در مورد وضعیت سیاسی در ایران خیلی ناامید بود و به طور اخص اشاره وی، به شانس یک

حزب اقلیت در ایفای یک نقش مؤثر بود. او اظهار داشت که حزب اکثریت هر چه بیشتر در حال غصب

کلیه مسئولیت ها برای خودش هست و این که برای مردم پیوستن به حزب مردم مشکل می شود.

رامبد اظهار داشت که باید شرایط زندگی «سیاسی» تغییر یابد. حزب مردم نیاز به اشاره خیرخواهانه

از سوی شاه دارد تا بتواند به طور مؤثری مسئولیت های خود را به عنوان حزب مخالف در مجلس انجام

دهد. کمیته مرکزی به علت شکست انتخاباتی استعفا داد. به دبیرکل، عدل، مأموریت داده شده است که یک

کمیته 15 نفره جدید انتخاب نماید. رامبد انتظار دارد که عدل، رامبد، ناصر عامری و سناتور جفرودی در

کمیته مرکزی باقی بمانند، ولی معتقد است که تعدادی چهره های جدید رو خواهند شد.

او پیش بینی می کند که عدل با شاه صحبت و سعی خواهد کرد اجازه شاه را برای فعالیت حزب مردم

بتواند مؤثرتر اخذ نماید. اگر این اجازه داده شود، رامبد و نخست وزیر راههایی که حزب مردم به نحو فعال

شود را بررسی خواهند نمود. او اظهار داشت بالاخص امیدوار است که ضمانت های لازم را حاصل نماید

که افرادی که وارد حزب مردم می شوند، مانند آنچه فعلاً عمل می شود، جریمه نخواهند شد. او گفت که

ص: 527

حزب مردم در معرض این خطر است که تبدیل به حزب پیرمردهایی شود که بازنشسته شده اند و چیزی

ندارند که بترسند، زیرا مردان جوان برای پیوستن به حزب از آینده خود نگران هستند.

رامبد، هلاکو 7

زمان و مکان: 11 مارس 1968 20/12/46، منزل سفیر خیلی محرمانه

صورت مذاکرات شرکت کنندگان: هلاکو رامبد، رهبر حزب مردم در مجلسویلیام ا. هلسث، دبیر اول

سفارت

موضوع: لایحه توسعه و بازسازی شهری

رامبد نگرانی خود را در مورد پیش نویس لایحه توسعه بازسازی شهری تشریح کرد. او احساس

می نمود که این پیشنهاد توسط کسانی ارائه شده است که هر چند در حوزه وظایف خود شایستگی دارند، از

ارتباطات ظریف بین اداره کننده و اداره شونده (governed and governing) آگاه نیستند. این جنبه است که

او را بیشتر نگران ساخته است، و این که او قبل از حمایت از لایحه به اطمینان قلبی بیشتری نیازمند است.

علاوه بر این نگرانی کلی و تمایل به حصول اطمینان از اجرای صحیح این قانون، رامبد اظهار داشت که

تغییرات مختلفی را در آن پیشنهاد خواهد کرد. بالاخص، او عقیده دارد که معافیت مبنا به میزان 200000

ریال، در حالی که امکان دارد برای تهران خیلی خوب باشد، برای شهرستانها رقم خیلی بالایی است. هر

چند او مبنای معافیت مورد نظر خود را بیان نکرد، اظهار داشت که رقم خیلی پایین تری برای سایر

شهرستانها باید در نظر گرفته شود. او امیدوار بود که ببیند در لایحه، مقررات بهتری برای اخذ مالیات

پیشنهاد شده باشد. او ضمن مراقبت با این که شهردارهای جدید، در مقایسه با مأمورین قدیمی که تا رأس

فرمانداری ها نیز بالا رفته اند، بیشتر مورد اعتماد هستند، ولی هنوز امیدوار است تا حد ممکن مطمئن شود

که جابجا شدن پولها درست باشد و سیستمی به وجود آید که مردم بتوانند به آن اطمینان نمایند تا پول

مالیات ها یک باره خرج «زیباسازی شهر» نخواهد شد. رامبد همچنین گفت که محکوم نمودن موارد

لایحه نیز نیاز به پاره ای بازنگری ها دارد. زمان لازم برای کشف این جنبه های آن در اختیار نیست.

رامبد، هلاکو 8

هلاکو رامبد رهبر حزب مردم در مجلس سرّی

هلاکو رامبد رهبر حزب مردم در مجلس است. پس از درگیری شدید وی در انتخابات تابستان

1967، حزب مردم سعی دارد که وجوه سازمانی خود را منظم نماید. در دسامبر 1967، رامبد با سناتور

کاظم جفرودی به عنوان دستیار رهبر حزب، یحیی عدل عمل می کرد.

رامبد در 10 نوامبر 1919 در طوالش، شهر کوچکی در سواحل بحر خزر، متولد شد و متعلق به یک

خانواده زمیندار در آن منطقه است. از سوابق وی خیلی کم می دانیم. ظاهرا در سال 1939 از دانشکده

افسری ایران فارغ التحصیل شد، ولی پس از آن از ارتش استعفا داد و برای یک شرکت حمل و نقل در

طوالش کار کرد. یک کاندید ناموفق برای انتخابات دوره هیجدهم بود و در دوره های نوزدهم و بیستم از

حوزه انتخابی شهر زادگاهش انتخاب شد. وقتی حزب مردم در 1964 مجددا احیا شد، رامبد در آن فعال

و رهبر حزب در مجلس شد. او مدیریت آلیتالیا در ایران را دارد.

ص: 528

رامبد در 1954 از انگلستان، آلمان غربی و هلند و در 1955 از آلمان غربی دیدار کرد. وی شاه را در

یک بازدید از هندوستان همراهی کرد و 1956 از ترکیه بازدید نمود. در سال 1967 او سفر موفقیت آمیزی

با خرج وزارت خارجه آمریکا به ایالات متحده نمود. او با ارائه یک ذهن خلاق و طرز برخوردی مشتاق و

پذیرنده، تحسین خود را نسبت به پیشرفت صورت گرفته توسط مردم آمریکا و تشکر خود را برای

میهمان نوازی سخاوتمندانه ابراز شده به وی، اظهار داشت.

او ازدواج کرده و دارای دو فرزند است. او علاوه بر فارسی، انگلیسی، فرانسه و آلمانی را در سطحی

خوب صحبت می کند. 28 مارس 1968 8/1/47

رامبد، هلاکو 9

زمان و مکان: رستوران اکسانادو، 23 می 1968 2/3/47 خیلی محرمانه

صورت مذاکرات شرکت کنندگان: هلاکو رامبد، نماینده مجلس (حزب مردم) ویلیام ا. هلسث، دبیر اول

سفارت

موضوع: حزب مردم

رامبد اظهار داشت که حزب مردم با دو مسئله اصولی مواجه است. یکی داخلی و یکی خارجی. در

مورد مسئله خارجی، او گفت که حزب ایران نوین از دستگاههای دولتی برای اعمال فشار بر حزب مردم و

پرسنل آن استفاده می کند، و او گفت که حزب مردم هیچ وسیله ای برای مقابله و حتی حفاظت پرسنل خود

ندارد. او ادامه داد، بنابراین این، امید کمی در داخل حزب به پیشرفت وجود دارد. همزمان با آن،

تقسیم بندی عمیقی در داخل حزب مردم وجود دارد که مانع تمرکز انرژی پرسنل موجود آن بر مسائل

کلیدی است.

این شکاف و سهل انگاری در توافق بین رده های پایین، موجب شده که رده های بالای حزب ترسی از

نتایج مقابله اعضای حزب با اقداماتشان (یا عدم فعالیت آنها) نداشته باشند. رامبد به مصالحه ای فکر

می کرد که از طریق آن امیدوار بود مجددا روحیه وحدت را در حزب برقرار نماید. او نمی خواست که وارد

جزئیات شود، ولی اظهار داشت که نتایج کار وی موفقیت آمیز خواهند بود. در گردهمایی برنامه ریزی شده

شورای عالی که اخیرا به تعویق افتاد، رامبد گفت که تعداد مخالفین بیشتر از موافقین عدل بود، ولی او

پیشنهاد کرده بود گردهمایی به تعویق بیفتد. او تذکر داد که کمیته مرکزی فعلی، که هنوز به شورای عالی

معرفی نشده است، در حال کار کردن برای تدوین سیاست و برنامه ای برای حزب است.

او در مورد شرکت حزب مردم در انتخابات آینده انجمن شهر خوشبین نبود. او گفت، بسیاری از

اعضای حزب مردم، احساس می کنند که دولت همانند انتخابات مجلس در 1967 عمل خواهد نمود،

به گونه ای که هرگونه موفقیت حزب مردم در نهایت ملغی شود. هنوز هیچ گونه تصمیمی در مورد

کاندیداهای حزب مردم اتخاذ نشده است.

ص: 529

رامبد، هلاکو 10

تاریخ: 29 ژوئیه 1972 7/5/51 خیلی محرمانه

از: بخش سیاسی، استان اسکودروبه: بخش سیاسی، آقای کیلگور

موضوع: استعفای علی نقی کنی

بنا به اظهار منوچهر سعیدی، آخرین شایعات این است که کنی به دستور شاه استعفا داده است، زیرا وی

بیش از حد از دولت هویدا انتقاد کرده است. به دلیل پشتیبانی شاه از هویدا، این انتقادات به شخص وی باز

می گردد. وقتی به کنی راجع به ناخشنودی اعلیحضرت گفته شد، گزارش شده است که واکنش وی این بوده

که به وی دستور داده شده است که یک حزب مخالف به راه بیندازد و این کار بدون انتقاد کردن از دولت

امکانپذیر نیست. او از قطع تاکتیک های فعال خویش، خودداری نمود و از او خواسته شد که استعفا دهد.

من تاکنون تأییدی بر این مطلب دریافت نکرده ام.

در هدایت پست جدید دبیرکلی حزب مردم، نماینده مجلس، هلاکو رامبد، قرار دارد. رامبد وقتی

فارسی حرف می زند بیشتر شبیه به علم و شاه است تا همتای اصلی اش دکتر جفرودی. رامبد در تهران

متولد شده و نماینده یک شهر کوچک در فارس است که هرگز آن شهر را ندیده است. گفته می شود که وی

فردی قابل و مشهور در بین مردم است که بخشی از آن به علت قابلیت وی به عنوان یک سخنران می باشد.

رامبد، هلاکو 11

زمان و مکان: 31 ژوئیه 1974 9/5/53، دفتر آقای رامبدخیلی محرمانه

شرکت کنندگان: هلاکو رامبد، نماینده حزب مردم در مجلس استانلی اسکودرو، کارمند سفارت

موضوع: 1 برنامه های انتخاباتی حزب مردم 2 سلامتی نخست وزیر هویدا

1 برنامه های انتخاباتی حزب مردم:

رامبد گفت که او انتظار دارد فعالیت های حزب مردم، بخصوص در استانها، در اوایل سپتامبر بیشتر

شود. او خوشبینی زیادی از خود نشان داد، با شرط انتخابات آزاد، نظیر انتخابات گرگان و آذربایجان

شرقی، حزب مردم به طور قابل توجهی از حزب اکثریت ایران نوین سبقت خواهد گرفت. به هر حال، او

پیش بینی نمی کند که در سال 1975، حزب مردم پیروز شود. رامبد همچنین شایعات مربوط به عدم

شرکت در انتخابات تابستان آینده را تکذیب کرد.

خوشبینی غیر معمول وی شامل چهارمین کنگره حزب مردم برنامه ریزی شده برای اکتبر نشد. او گفت

این گردهمایی بیشتر جنبه تشریفاتی دارد و ارتباطی با سیاست حزب ندارد و مانند گذشته از بالا به پایین

اداره می شود.

2 سلامتی نخست وزیر هویدا:

وقتی مقام گزارش کننده به لغو سفر اخیر هویدا به بوشهر اشاره نمود، رامبد اظهار داشت که

نخست وزیر از چندین روز قبل مریض بوده است. آن روز صبح قرار بود که در مراسمی در بانک خون

حضور یابد، ولی نتوانسته است. رامبد از نوع مرض هویدا بی اطلاع بود.

اظهارنظر: نخست وزیر به خوبی توانست برای سفر به رامسر در ساحل دریای خزر در اول و دوم اوت

ص: 530

آماده شود و در کنفرانس بازنگری برنامه پنجم شرکت نماید.

رامبد، هلاکو 12

تاریخ: 4 نوامبر 1977 13/8/56 خیلی محرمانه

از: سفارت آمریکا، تهران 10687 صفحه دوم

3) رامبد، 57 ساله، نماینده مجلس از طوالش، استان گیلان، از سال 1956 در مجلس خدمت کرده

است. او در سال 1939 از دانشکده افسری فارغ التحصیل شد و متعاقبا از ارتش استعفا داد تا در منطقه

خانوادگیش طوالش کار کند. رامبد برای مدت 14 سال رهبر حزب مردم مخالف دولت در مجلس بود تا

این که حزب مردم پس از تشکیل حزب رستاخیز در 1975 منحل گردید. رامبد یکی از میهمانان اداره

اطلاعات ایالات متحده (USIS) و موضوع یکی از گزارشات خلاصه بیوگرافی INRمورخ 28 مارس

1968 بود. رامبد که انگلیسی، فرانسه و آلمانی را به خوبی صحبت می کند، وقتی به فارسی صحبت

می کند، از نظر مردم یک سخنران نافذ است. در خلال سالیانی که رهبری جناح مخالف را به عهده داشت،

او انتقادات متعدد خوب ارائه شده ای از دولت می نمود. رامبد به عنوان یک متخصص امور هواپیمایی،

برای سالهای متمادی نماینده آلیتالیا در ایران بود. به عنوان معاون نخست وزیر در امور پارلمانی، نماینده

نخست وزیر در پارلمان خواهد بود، ولی لازم است از نمایندگی مجلس استعفا دهد. از آنجا که دو سال به

پایان دوره مجلس باقی مانده است و نماینده دیگری غیر از رامبد از منطقه استان گیلان در مجلس نیست،

لذا لازم است انتخابات میان دوره ای انجام شود تا این محل خالی پر گردد. سولیوان



امیرحسین ربیعی

ص: 531

ربیعی، امیرحسین 1

سرّی

از: دفتر فرمانده نیروی هوایی شاهنشاهی ایران به: ریاست ستاد، نیروی هوایی ایالات متحده، واشنگتن

ژنرال آلن عزیز

من اخیرا از طریق اخبار اطلاعاتی خاص آگاه شدم که ممکن است وضعیت دفاع ملی و تهدید در قبال

ایران به طور قابل توجهی تغییر کند. در خلال بازدید اخیر من از عراق و در ملاقات هایی که با سرتیپ

حمید شعبان التکریتی، فرمانده نیروی هوایی عراق داشتم، به من شواهدی ارائه شد که نیروی هوایی عراق

دارای اخبار اطلاعاتی راجع به نیروی هوایی شاهنشاهی است که فقط ممکن است از طریق پوشش

عکس برداری هوایی ماهواره ای تهیه شده باشند. سرتیپ حمید شعبان التکریتی قادر بود جزئیات

نوسازی ها و کوشش های ساختمانی ما در پایگاه هوایی خاتمی را در مرکز ایران، تشریح نماید. نظریات

وی راجع به پیشرفت های ما در هر مورد خیلی جزئی، دقیق، صحیح و مطابق روز بود. بنحو قابل درکی،

من دیدارها با سرتیپ حمید شعبان التکریتی را به پایان رساندم در حالی که بسیار آشفته خاطر بودم که

محتملترین رقیب (دشمن) نظامی ایران در حال مجهز شدن با اطلاعاتی است که جزئیات تلاش های

دفاعی کاملاً حفاظت شده ما را تشریح می کند. بدین سبب، من مایل خواهم بود امکان برقراری یک نامه

تبادل اطلاعات که متقابلاً هم برای نیروی هوایی شاهنشاهی و هم نیروی هوایی ایالات متحده سودمند

خواهد بود، را پیگیری نمایم.

من معتقدم چنین برنامه ای برای دولت های ما فوق العاده با ارزش خواهد بود. برای مثال، من مطمئن

هستم که اطلاعات ELINT ناشی از پروژه IBEXنیروی هوایی شاهنشاهی، همچنین پوشش شناسایی

عکس برداری هوایی تاکتیکی، در کیفیت و طبیعتی خواهد بود که برای ایالات متحده، ارزشمند است. در

عوض، من تصور می کنم که نیروی هوایی ایالات متحده می تواند داده های اطلاعات چند منبعی آنالیز

شده در مورد عراق و افغانستان، از جمله پوشش عکسبرداری ماهواره ای را به نیروی هوایی شاهنشاهی

ایران بدهد.

در حالی که تشخیص می دهم که هماهنگی لازم و اخذ مجوزها سخت و وقتگیر خواهند بود، اضطرار

در نیاز، مرا ناگزیر به درخواست سرعت بخشیدن به آن در حداکثر زمان ممکنه می نماید. عمیقا از هرگونه

مساعدتی که شما بتوانید به عمل آورید، تشکر می نمایم. من و ستادم منتظر دریافت هرگونه پاسخی

هستیم.ارتشبد ربیعی

ربیعی، امیرحسین 2

خیلی محرمانه غیرقابل رؤیت برای بیگانگان

1 کشور: ایران

2 شماره گزارش: 78 138. 846 6

3 عنوان: بیوگرافی سپهبد امیرحسین ربیعی، فرمانده نیروی هوایی شاهنشاهی ایران (ن. ه. ش. ا.)

5 تاریخ اطلاعات: 8 مارس 1978 17/12/56

6 تاریخ گزارش: 8 مارس 1978

ص: 532

12 مأمور تهیه کننده: اِ. بی. گرازیانی، متخصص اطلاعات

13 مقام تأییدکننده: اف. بی. مک کنزی، سرهنگ نیروی هوایی ایالات متحده وابسته دفاعی

14 منبع: بایگانی دفتر وابسته دفاعی، تهران، ایران

15 دستورات ویژه: غیرقابل رؤیت برای بیگانگان، براساس طبقه بندی پیوست 2 و حفظ

قابلیت های جمع آوری این اداره، استفاده شود.

16 خلاصه:

(الف) (بدون طبقه بندی) این گزارش، آخرین اطلاعات بیوگرافیک در مورد سپهبد امیرحسین ربیعی

را در بر دارد که در حال حاضر فرمانده ن. ه. ش. ا. است.

(ب) (بدون طبقه بندی) اگر پیوست 2 از این گزارش جدا شود، بدون طبقه بندی خواهد شد.

نظریات تهیه کننده: (بدون طبقه بندی) مطالب مذکور در این گزارش از مجموعه داده های موجود در

بایگانی دفتر وابسته دفاعی ایالات متحده استخراج شده است.

بدون طبقه بندی

اطلاعات عمومی

1 کشور: ایران

2 و 3 تاریخ اطلاعات و گزارش: 8 مارس 1978

4 نام: الف) نام کامل امیرحسین ربیعی، ب) در مکاتبات رسمی تیمسار سپهبد امیر حسین ربیعی،

ج) در مذاکرات حضوری تیمسار ربیعی

7 مقام: الف) سمت فعلی فرمانده ن. ه. ش. ا.، ب) تاریخ انتصاب به سمت فعلی 1 فوریه 1977، ج)

درجه سپهبد، د) زمان اعطای درجه 4 می 1976، ه) نیرو نیروی هوایی شاهنشاهی ایران، و) رسته

خلبان. ه.

8 محل و تاریخ تولد: 27 فوریه 1932، کرمانشاه، ایران.

9 جنسیت: مذکر.

10 آدرس کنونی: ستاد ه. ش. تهران ایران.

11 ملیت: ایرانی.

12 نژاد: سفید.

13 عکس: ضمیمه است.

14 تابعیت: ایرانی.

15 مذهب: اسلام (به آن عمل نمی کند.)

17 وضعیت تأهل: ازدواج کرده است.

18 سن: 46.

19 ریش: ندارد.

20 دندان: طبیعی.

21 مشخصات غیرعادی دائمی: به طور آشکار (قابل رؤیت) ندارد.

ص: 533

22 رنگ چشم: قهوه ای.

23 رنگ مو: سیاه

24 کم مو: نه.

25 قد: 69 اینچ.

26 وزن: 160 پوند.

27 هیکل: متوسط.

28 قد و قامت: مستقیم.

29 چپ دست یا راست دست: مشخص نیست.

30 ناموزنی فیزیکی: قابل رؤیت ندارد.

31 وضعیت عمومی سلامتی: خوب.

32 سنگینی گوش: ندارد.

33 عینک: ندارد.

34 تحصیلات غیرنظامی: دیپلم دبیرستان، دبیرستان هدایت، از کلاس 1 تا 12.

35 مهارت در زبان: فارسی، زبان مادری انگلیسی، عالی. به روانی می نویسد و می خواند. او توانایی

ترجمه و مترجمی دارد.

36 سفر:

1958 پایگاه هوایی Fuerstenfeldbruck، آلمان غربی، مونیخ

1974 از پایگاه هوایی ادوارد، شرکت هوایی نورثروپ و بوئینگ، پایگاههای هوایی Nellisو Travis

بازدید نمود. در مدت بازدید از پایگاه هوایی Travisتیمسار با C5 پرواز نمود.

1975 از فرماندهی هوایی تاکتیکی بازدید نمود.

37 تحصیلات نظامی:

51 1950: دانشجوی دانشکده خلبانی ن. ه. ش

53 1952: آموزش خلبانی در پایگاههای Reese ویلیامز نیروی هوایی ایالات متحده.

1955: دوره استاد خلبانی، پایگاه هوایی Fuerstenfeldbruck، آلمان غربی

1960: مدرسه افسران اسکادران، پایگاه هوایی ماکسول، آلاباما

1964: مدرسه استاد خلبانی اف 5، پایگاه هوایی ویلیامز، آریزونا

1974: دوره مدیریت 5 هفته ای مدرسه نیروی دریایی ایالات متحده، مونتری کالیفرنیا

سایر دوره های آموزشی اطلاعاتی از تاریخ آنها در دست نیست:

دوره آموزش خلبانی جت، آلمان غربی.

دوره آموزش استاد خلبانی جت، آلمان غربی.

کالج فرماندهی و ستاد، ایالات متحده.

دوره آموزش استاد خلبانی، آلمان غربی.

دوره مدیریت ADC، نامعلوم.

دوره عملیات هوا زمین A/G، آلمان غربی.

ص: 534

تاریخ ترفیعات:

23/9/52 ستواندوم، 23/9/54 ستوانیکم، 23/9/58 سروان، 23/9/63 سرگرد،

23/9/67 سرهنگ دوم، 23/9/69 سرهنگ، 10/1/70 سرتیپ، 19/6/73 سرلشگر، 5/4/76

سپهبد.

مدال ها:

نشان افتخار درجه 2 و 3، نشان لیاقت درجه 2 و 3، مدال خدمت درجه 2 و 3، نشان پاس درجه 2،

نشان همایون درجه 3، مدال 2500 ساله سلطنتی، تشویق در دستور همگانی ارتش، تشویق بار دوم،

تشویق بار سوم، تشویق نامه 5 بار.

مراحل خدمتی: به پیوست می آید.

38 کارهای غیر از مسئولیت نظامی: رئیس باشگاه هوایی

39 عضو سازمانها: باشگاه شاهنشاهی کشور 1971

40 مراحل خدمتی نظامی :

اطلاعات زیر از بایگانی دفتر وابسته دفاعی آمریکا استخراج گردید:

1955 1954: به عنوان خلبان شکاری در گردان یکم شکاری تهران خدمت نمود.

1957 1955: استاد خلبان جت برای USAFE در پایگاه هوایی Fuerstenfeldbruck آلمان غربی.

1964 1961: فرمانده اسکادران در گردان دوم شکاری.

1966 1965: مدیر عملیات، گردان یکم شکاری تهران.

1962 1958: عضو تیم آکروبات پروازی با هواپیمای G- 84

1966 1962: فرمانده تاج طلایی (تیم آکروبات پروازی ن. ه. ش.)

نامعلوم به مدت دو ماه به عنوان فرمانده اسکادران سازمان ملل متحد در کنگو خدمت نموده است.

اطلاعات زیر از فرم بیوگرافی که اخیرا از سوی ن. ه. ش. ارائه شده استخراج گردیده که فاقد تاریخ است.

انتصابات:

خلبان، گروه دوم، اسکادران هوایی، گردان شکاری، پایگاه سوم شکاری.

خلبان اول، گروه دوم، اسکادران هوایی، گردان شکاری، پایگاه سوم شکاری.

فرمانده، گروه دوم، اسکادران هوایی، گردان شکاری، پایگاه سوم شکاری.

فرمانده، اسکادران سوم جت F- 84، گردان شکاری.

فرمانده، اسکادران چهارم، بمب افکن شکاری، پایگاه دوم شکاری.

فرمانده، اسکادران سوم، بمب افکن شکاری، پایگاه دوم شکاری.

فرمانده، اسکادران 101، شکاری تاکتیکی، پایگاه یکم شکاری.

رئیس عملیات، پایگاه یکم شکاری

جانشین فرمانده، پایگاه یکم شکاری

فرمانده، فرماندهی تاکتیکی هوایی

فرمانده، ن. ه. ش.

41 تمایلات:

ص: 535

مشروب نمی خورد. سیگار نمی کشد. از هر نوع ورزشی لذت می برد بخصوص تنیس و اسکی روی

آب.

43 نام کامل همسر: گرتا ربیعی.

44 فامیل قبلی: Hierl.

45 تاریخ و محل تولد: 29 ژانویه 1938.

46 ملیت: ایرانی آلمانی.

47 نژاد: سفید پوست.

48 مذهب: عمل نمی کند.

49 سابقه: همسر وی دو ملیتی است.

50 فرزندان: دو پسر دارد آریان و آرمان حدود 19 و 13 ساله.

خیلی محرمانه غیرقابل رؤیت بیگانگان

51 سابقه در پلیس: نامشخص

52 مذهب: تیمسار ربیعی فرد مذهبی شناخته نمی شود.

53 تماس ها و ارتباطات: تیمسار ربیعی با افسران متعدد آمریکایی در جریان مسافرت هایش به

ایالات متحده تماس داشته است. او با ژنرال های آمریکایی براون کارلتون و رایان در یک میهمانی در

بازدید از پایگاههای هوایی ادوارد، بوئینگ و شرکت نورتروپ در ژوئن و ژوئیه 1974، ملاقات نموده

است.

54 شخصیت: تیمسار ربیعی فردی خیلی گرم، باز و بذله گو محسوب می گردد.

55 جهتگیری سیاسی: تیمسار ربیعی خیلی طرفدار آمریکا است، بخصوص در مورد اعضای نیروی

هوایی ایالات متحده آمریکا. او همواره برای مشاورین ایالات متحده در ایران خیلی کمک کننده بوده

است.

56 مشخصات ظاهری: تیمسار ربیعی افسر خوش قیافه و خوش هیکل است.

57 اطلاعات اضافی در مورد همسر: همسر وی آلمانی و دارای تابعیت دوگانه ایرانی آلمانی است.

58 اطلاعات اضافی: تیمسار ربیعی به عنوان یک خلبان عالی محسوب می گردد که می تواند با هر

وسیله پروازی که در دسترسش باشد پرواز نماید. او خیلی بیش از هم دوره ای هایش پیش افتاده است.

ربیعی، امیرحسین 3

خیلی محرمانه غیرقابل رؤیت برای بیگانگان

امیرحسین ربیعی عضو کابینه، فرمانده نیروی هوایی شاهنشاهی

نخست وزیر غلامرضا ازهاری، سپهبد امیرحسین ربیعی فرمانده نیروی هوایی شاهنشاهی ایران را

به عنوان عضو کابینه که در 6 نوامبر 1978 تشکیل شد، عهده دار وزارت مسکن و شهرسازی قرار داد، ولی

به وی عنوان وزیر داده نشده است. تیمسار مسئولیت سرپرستی وزارتخانه را خواهد داشت و معاون وزیر

آن را اداره می کند. ربیعی باید با مسئله ای که بیشتر از هر چیز زبانزد همه است و موجب نارضایتی همگانی

ص: 536

شده است، یعنی کمبود مسکن مواجه گردد.

ربیعی یک خلبان عالی است که می تواند با هر هواپیمایی پرواز نماید، وی در سال 1977 فرمانده نیروی

هوایی شد. او در سطح بالایی کارآ، پویا، تقریبا مجلل و رهبری وجیه المله است. او طرفدار ایالات متحده

و بخصوص با اعضای نیروی هوایی ایالات متحده دوست است و برای مشاوران آمریکایی در ایران

کمک کننده است.

زندگی اولیه و مراحل خدمتی

امیرحسین ربیعی در 27 فوریه 1932 در کرمانشاه متولد شد. او پسر بزرگ رئیس یکی از قبایل کُرد

بود. او از این ارتباط خانوادگی با غرور صحبت می کند. ربیعی آموزش های گسترده ای در ایالات متحده با

شروع آن در 53 1952 در پایگاه نیروی هوایی Reese در تگزاس و پایگاه نیروی هوایی ویلیامز در

آریزونا، دیده است. در 1953 از آکادمی نیروی هوایی ایالات متحده فارغ التحصیل شد. در 1955 دوره

استاد خلبانی را در پایگاه نیروی هوایی در Fuerstenfeldbruckدر آلمان غربی گذراند، و در 1960

مدرسه افسران اسکادران را در پایگاه نیروی هوایی ماکسول در آلاباما طی کرد. او در 1964 به پایگاه

ویلیامز بازگشت و دوره استاد خلبانی را دید و 1966 دوره دانشکده فرماندهی و ستاد را در پایگاه هوایی

ماکسول به پایان رسانید. در 1974 دوره مدیریت افسران ارشد را در مدرسه نیروی دریایی ایالات متحده

مونتری، کالیفرنیا گذراند و در 1975 برای توجیه در مورد سازمان و عملیات فرماندهی هوایی تاکتیکی

نیروی هوایی ایالات متحده به این کشور بازگشت.

ربیعی در نیروی هوایی شاهنشاهی بسیار فعال بوده است. در ابتدا او به عنوان خلبان شکاری در

اسکادران یکم شکاری (55 1954)، به عنوان استاد شکاری در Fuerstenfeldbruck (57 1955)،

به عنوان فرمانده اسکادران در اسکادران دوم شکاری (64 1961) و به عنوان مدیر عملیات در

اسکادران یکم شکاری (66 1965)، خدمت نمود. همزمان با بسیاری مشاغل دیگر، او عضو تیم تاج

طلائی، تیم آکروبات نیروی هوایی شاهنشاهی (66 1958) و اسکادران نیروهای سازمان ملل در کنگو

نیز بود. او فرماندهی پایگاه یکم شکاری را از 74 1973 در تهران و فرماندهی تاکتیکی هوایی را از

ژانویه 1975 تا زمان فرماندهی نیروی هوایی شاهنشاهی به عهده داشت. او در سال 1970 به درجه

سرتیپی، در 1973 به درجه سرلشگری و در 1976 به درجه سپهبدی ارتقاء یافت.

اطلاعات شخصی

ربیعی، خوش قیافه، خوش هیکل، ورزشکار و علاقمند به بدن سازی است و از اسکی روی آب و

برف، والیبال و بازی تنیس روزانه لذت می برد. او گرم باز و است و روحیه بذله گویی دارد. او مشروبات

الکلی نمی نوشد. در 1978 او از اسرائیل، دانمارک و اسپانیا بازدید کرد. ربیعی انگلیسی را به خوبی یک

مترجم صحبت می کند و می نویسد و می خواند. او آلمانی نیز می داند. همسر وی گرتا، یک زن زیبای

آلمانی است که در سال 1957 در زمانی که در Fuerstenfeldbruckاقامت داشت با وی ملاقات نمود. آنها

دو پسر دارند که در انگلستان به مدرسه می روند. پسرهای وی با مذهب مسیحی بزرگ می شوند (ربیعی

شخصا، مانند بسیاری ایرانیان، مسلمان است.) 15 نوامبر 1978 24/8/57



منصور روحانی

ص: 537

روحانی، منصور 1

منصور روحانی وزیر آب و برق محرمانه

روحانی از 7 مارس 1964 در کابینه منصور به این سمت منصوب گردید. او در تهران متولد شد (سال

1922) و مدرک مهندسی را از دانشگاه تهران گرفت. در 1945 و 1946 در استخدام شرکت ملی نفت

ایران بود. در 1948 وی تحصیلاتش را در کالج دانشگاه لندن به اتمام رسانید. در بازگشت به ایران

مسئولیت لوله کشی آب برای سازمان آب تهران به وی واگذار شد و در 1957 به ریاست آن ارتقاء یافت.

روحانی به عنوان یک مدیر قابل و کارآ و پرانرژی در حوزه تخصصی خود مشهور است. او قبل از

ورود به کابینه منصور به عنوان فردی فعال در سیاست شناخته شده نبود و یکی از آخرین افرادی است که

به حزب ایران نوین پیوست.

در کوشش های خود جهت اعمال نفوذ و اختیارات وزارتخانه اش بر سازمان آب و برق خوزستان،

وی در جدل دائمی با رضا انصاری (رئیس سازمان آب و برق و استاندار خوزستان) بود. دشمنی آنها به

نظر می رسد در نتیجه کوشش های جاری روحانی جهت عقد قراردادهای مهندسی مشاور برای سدهای

رودخانه های مارون و کارون با الکساندر جیب (GIBB) (انگلیسی) به جای شرکت تحقیقات و توسعه

(شرکت آمریکایی که از ابتدای تأسیس مشاور سازمان آب و برق خوزستان بوده است)، به سرعت رو به

فزونی نهاد.

روحانی در هیئت مدیره انجمن ایران و آمریکا (IAS) خدمت نموده که در آنجا بسیار مفید و مؤثر بوده

است.

او ازدواج کرده است و حداقل دو فرزند دارد (یک پسر و یک دختر). او انگلیسی را عالی صحبت

می کند.

زیرنویس: از زمان غیبت رئیس فعلی انجمن ایران و آمریکا، دکتر پیراسته، از تهران (او سفیر در عراق

است)، با مشکلاتی توانستیم چند روز قبل موفق شویم که موافقت آقای روحانی را به عنوان ریاست

انجمن ایران و آمریکا جلب نماییم. احتمالاً اظهار تشکر از این مسئله ممکن است مناسب باشد.

راسیاس

روحانی، منصور 2

منصور روحانی وزیرآب و برق خیلی محرمانه غیرقابل رؤیت برای بیگانگان

در 7 مارس 1964، منصور روحانی به عنوان اولین وزیر آب و برق ایران منصوب شد. وی به عنوان

مدیری قابل و پر انرژی و دارای اطلاعاتی عمیق در زمینه آب شناخته شده است. وی قبل از ورود به

کابینه، به عنوان فردی فعال در سیاست شناخته شده نبود، هر چند وی یکی از اعضای کمیته اجرایی حزب

ایران نوین تشکیل شده در دسامبر 1963 بود. در اواخر سال 1964، او از سوی سفارت شوروی در تهران

تحت فشار قرار گرفت تا پیشنهادهای کمک های فنی آنها را بپذیرد، که وی مایل به چنین کاری نبود. او از

تلاش دولت جهت کاستن از بودجه حمایت نموده است.

روحانی در سال 1922 در یک خانواده مذهبی که در اصل از منطقه Caucasusهستند، به دنیا آمد، او

با مدرک مهندسی راه و ساختمان از دانشکده مهندسی دانشگاه تهران فارغ التحصیل شد. در 1945 تا

ص: 538

1946 وی در شرکت نفتی ایران و انگلیس کار کرد. سپس به انگلستان رفت و از کالج دانشگاه لندن در

سال 1948 در رشته آب شناسی (هیدرولوژی) فارغ التحصیل گردید. از هنگام بازگشت به ایران به اداره

آب تهران پیوست و مسئول لوله کشی شد، در 1957 رئیس اداره گردید. او در این شغل در ژوئن سال

1963 در کنفرانس بهداشت جهانی در صوفیه شرکت نمود.

روحانی دبیر هیئت مدیره انجمن ایران و آمریکا است، اعضای این انجمن وی را فردی مؤثر و کارآ

توصیف می کنند. علاوه بر فارسی، او انگلیسی را عالی صحبت می کند و کمی فرانسه می داند. روحانی

متأهل است و یک پسر و یک دختر دارد.20 آوریل 1965 31/1/44

روحانی، منصور 3

تاریخ: 19 می1965 29/2/44 سرّی غیرقابل رؤیت برای بیگانگان فقط استفاده داخلی

از: منبع کنترل شده آمریکایی ها (CAS)به: رئیس بخش سیاسی

موضوع: موضوع وزیر آب و برق، روحانی، در دولت

مطالب زیر جهت اطلاع شما و هرگونه استفاده ای که مایلید از آن در محدوده امنیتی تعیین شده به عمل

آورید، می باشد. هرگونه گزارشی از جانب شما از این اطلاعات باید قید «غیرقابل رؤیت برای بیگانگان»

را داشته باشد، ولی نیازی به ذکر CAS به عنوان منبع نیست.

براساس اظهارات یکی از مقامات بالای سازمان برنامه، منصور روحانی، وزیر آب و برق، باتوجه به

گیجی و حیرت صفی اصفیا، سرپرست سازمان برنامه و دیگر مقامات بلندپایه سازمان، این روزها در حال

ارتقاء با میزان بالایی از اعتماد است. در جریان کاهش بودجه که قبل از ارائه بودجه به مجلس انجام شد،

500000 تومان از بودجه روحانی کاسته گردید. روحانی چنان طوفانی به پا کرد که دکتر مجید مجیدی از

روحانی خواست تا اجازه بدهد بودجه از مجلس بگذرد، سپس مجیدی مقدار بودجه کاسته شده را جبران

خواهد نمود.

براساس این قول، روحانی مخالفت خود را با بودجه پس گرفت. اکنون روحانی نزد اصفیا رفته و از

وی خواسته است «که یا 500000 تومان را به من می دهید یا نزد شاه می روم و از آن طریق مجبور خواهید

شد، آن را پس بدهید». اصفیا به روحانی گفته است که راجع به آن فکر خواهد کرد تا راه حلی برای مسئله

پیدا کند. در حال حاضر اصفیا منتظر بازگشت شاه و موقعیت مناسبی برای سؤال از شاه و کسب تکلیف از

وی است که چکار کند.

روحانی، منصور 4

منصور روحانی، وزیر کشاورزی و منابع طبیعی خیلی محرمانه

روحانی یکی از اعضای جوانتر با سابقه طولانی (هفت ساله) عضویت در کابینه است. در سال 1922

در تهران متولد گردید، و در دانشگاه کالج لندن در رشته هیدرولوژی به مطالعه پرداخت و در سال 1948

فارغ التحصیل گردید.

روحانی که قبلاً وزیر آب و برق بود کار خود را با وارد شدن در شرکت نفت ایران و انگلیس آغاز کرد. او

عضو حزب حاکم ایران نوین است.

ص: 539

روحانی فردی ساعی و ذیصلاح در رشته بودجه و بسیار خونگرم و اجتماعی است. گرچه او یک

سیاستمدار نیست، ولی برای بقاء در درگیریهای درون دولت ایران استعداد خوبی از خود نشان داده است.

روحانی به عنوان دبیر و رئیس انجمن ایران و آمریکا خدمت کرده و در این شغلها بسیار مفید و مؤثر

بوده است. او انگلیسی را به روانی تکلم می کند و یکی از دوستان خوب (در صورت متعادل بودن) ایالات

متحده به حساب می آید. روحانی متأهل است و دو فرزند دارد.می 1972 اردیبهشت 1351

روحانی، منصور 5

تاریخ: 8 اوت 1972 17/5/51 خیلی محرمانه

از: بخش سیاسی، استان اسکودروبه: بخش سیاسی، آقای کیلگور و بایگانی بیوگرافیک

موضوع: منصور روحانی، وزیر کشاورزی

شایعات جاری حاکی از این است که روحانی مواردی از اشتهار به فساد دارد، و اخیرا وی از یک

قرارداد عمرانی کشاورزی که به تازگی اعلام شده، مبلغ زیادی یعنی حدود 2 میلیارد ریال به عنوان پیش

پرداخت و فقط 900 هکتار زمین به عنوان ضمانت، دریافت کرده است. سهم روحانی 20 درصد کل هزینه

بوده است.

روحانی که گفته شده است مایل به سرمایه گذاری مقداری از نقدینگی مازاد خود در خارج از کشور

بود، به روایت مشهور همسر خود را با 9 میلیون دلار (به نظر من رقم بالایی است) به ایالات متحده فرستاد

تا در آنجا سرمایه گذاری نماید. او نزد برادرش که در آنجا دانشجو است رفت و از وی کمک خواست.

برادرش به وی توصیه نمود که پولها را به حساب وی واریز نماید و به وی اجازه دهد که او آنها را

سرمایه گذاری نماید، زیرا خواهرش زبان انگلیسی نمی داند و با روش های تبادلات ارز و پس انداز در

بانک های آمریکا آشنایی ندارد. آنگاه پس از حدود یک ماه هیچ اقدامی نشد، وی از برادرش سؤال نمود

که با پول چکار کرده، و او به اطلاع خواهرش رسانده که تشخیص داده شوهر وی دزدی بزرگی کرده و

بدون شک این پولها به طور غیرقانونی به دست وی رسیده است. بنابراین، باتوجه به این که وزیر در

موضعی نیست که بتواند برعلیه وی اعلام جرم نماید، لذا او قصد دارد پولها را به عنوان سهم خودش از

خانواده نگه دارد. خانم روحانی قادر نبود برادر خود را وادار به پس دادن پولها کند و بنابراین بدون در

دست داشتن پولها یا اسناد آن به ایران برگشت. شوهر وی، که از قبل شدیدا عصبانی بود، او را متهم به

همکاری با برادرش نمود. او منکر این امر شد، ولی طلاق آنها در جریان است.

ممکن است هیچ یک از موارد فوق حقیقت نداشته باشد، یا این که در طرح آن خیلی غلو شده باشد،

ولی این مبین تفسیری از شخصیت روحانی است که این داستان رواج یافته و باور شده است.



حمید رهنما

ص: 540

رهنما، حمید 1

حمید رهنما، وزیر اطلاعات (و جهانگردی م)

حمید رهنما، وزیر اطلاعات از سال 1971 در سال 1920 در تهران متولد و در تهران، بیروت و پاریس

به تحصیل پرداخت و بنابر گزارش در پاریس مدرک عالی تحصیلی خود را اخذ نمود.

وی فرزند یک نویسنده و سفیر مشهور ایرانی است و کار خود را به عنوان سردبیر در روزنامه پدرش

«ایران» که از نقطه نظر دیدگاههای مترقی و لیبرالی اش مشهور است، شروع کرد.

در سال 1956، به عنوان سرپرست کارخانه نساجی ایران، کار جدیدی را آغاز نمود. بعدها به سازمان

برنامه پیوست و عضو شورای عالی بازرسی شرکت ملی نفت ایران گردید.

به عنوان روشنفکری لیبرال که برای هفت سال گذشته مجله تلاش را منتشر می کرده، و در همان حال

در امور فرهنگی نیز فعالیت داشته است، رهنما در میان نویسدگان، شعرا، درام نویسها، موسیقی دان ها و

دیگر افراد مشغول به کارهای فرهنگی، دوستان زیادی دارد. هر چند وی در این محافل احترام زیادی

نسبت به توانائیهای روشنفکرانه خود برانگیخته است، ولی در رابطه با استعدادهای مدیریتی و درک

روابط عمومی در میان روزنامه نگاران، باید کارهای زیادی انجام دهد. او برادر مجید رهنما (وزیر علوم و

آموزش عالی تا سال 1971) که در سالهای اخیر قرار بود به مقام های عالی در سازمان ملل و یونسکو

دست یابد، می باشد.

رهنما متأهل است و زبان فرانسه را به خوبی تکلم می کند و مقداری نیز انگلیسی می داند.

می 1972 اردیبهشت 1351


مجید رهنما

ص: 541

رهنما، مجید 1

مجید رهنما وزیر علوم، پژوهش های علمی و آموزش عالی

مجید رهنما، یکی از کارمندان وزارت امورخارجه، به شغل وزارت در وزارتخانه جدیدالتأسیس

علوم، پژوهش های علمی و آموزش عالی، در اکتبر 1967 منصوب گردید، او به عنوان سفیر تا 1965 در

سوئیس خدمت کرده بود. رهنما به محافل گروههای مختلف رفت وآمد و اطلاعات خوبی از لیبرال های

متمایل به چپ تهران دارد. او از قانونی شدن حزب توده (کمونیست) و شناسایی چین کمونیست حمایت

کرده است.

او حامی جدّی و پر حرارت نخست وزیر سابق، محمد مصدق، در اوایل دهه 1950 بود، و هنوز

احتمالاً تمایلات ملی گرایانه دارد. به هر حال، نظریات سیاسی وی مانع خدمت وی در دولت نشده است.

او اعلام و اعمال نموده که در وزارتخانه اش برنامه ریزی ها به گونه ای باید باشند که مشوق برنامه های

تحقیقاتی باشند و افراد واجد شرایط و متخصص که وضعیت دانشگاهی و تحصیلی آنان خوب باشد،

بتوانند تمام دقت و توجهشان را به تحقیقات معطوف دارند.

رهنما سالها در امور بین المللی فعال بوده است. او از سال 1955 در جلسات مجمع عمومی سازمان

ملل متحد حضور داشته و از 1957 در کمیته چهارم سازمان ملل متحد (سرزمین های تحت قیمویت)

خدمت نموده است، که در آنجا مایل بود خود را به صورت پلی بین کشورهای غربی و ملل آفریقا آسیایی

قرار دهد. او در جلسات کمیسیون اقتصادی ملل متحد برای آسیا و خاور دور و کنفرانس ملل متحد در

بازرگانی و توسعه شرکت می نمود، اغلب تندروتر از مواضع دولت خود صحبت می کرد. او در کنفرانس

باندونگ 1955 شرکت کرد و نماینده ایران در گردهمایی مقدماتی برای کنفرانس 1956 بود، که متعاقبا به

تأخیر افتاد. او فردی قابل و باهوش است و نسبت به غرب برخوردی دوستانه دارد، هر چند از آن انتقاد

می کند و در پاره ای مواقع نقش سازنده و سودمندی در میادین بین المللی داشته است.

مجید رهنما پسر زین العابدین رهنما، یک نویسنده و دیپلمات سابق، در 9 دسامبر 1923 در تهران

متولد شد. او تحصیلات متوسطه خود را در بخش فرانسوی دبیرستان دانشگاه آمریکایی بیروت گذراند.

او یک سال در دانشکده حقوق دانشگاه تهران بود، سپس به دانشگاه سان جوزف بیروت منتقل شد، و در

آنجا لیسانس حقوق و علوم سیاسی را در سال 1944 دریافت نمود. در 1948 او مدرک LLD از دانشگاه

پاریس را با نوشتن تز خود در مورد مشکلات برنامه ریزی و توسعه نیافتگی، گرفت.

رهنما از سال 1942 تا 1945، سردبیر روزنامه پدر خود، ایران بود. در 1942 در حالی که هنوز

دانشجو بود، رئیس بخش روابط خارجی در رادیو و وزارت اطلاعات بود و به سرپرستی رادیو تهران

منصوب شد. زمانی که در سال 44 1943 در سان جوزف تحصیل می کرد، ادبیات مقدماتی انگلیسی و

فرانسه را در دانشگاه آمریکایی بیروت تدریس می نمود. رهنما در سال 1954 به وزارت امورخارجه

پیوست و وابسته مطبوعاتی در پاریس شد. در سال 1949 به بیروت منتقل شد، سپس از سال 1950 تا

1945 به مسکو رفت و تا دبیر دومی ارتقاء یافت. او از مدت اقامت در اتحاد جماهیر شوروی لذت برد و

تحت تأثیر پیشرفت های اقتصادی آن کشور قرار گرفت.

در 1954 به ایران بازگشت و معاون اداره ملل متحد، در وزارت امورخارجه شد. در سال بعد او معاون

رئیس بخش اطلاعات وزارتخانه و سرپرست انتشارات بررسی امور خارجی شد. در سال 1957 او به

ص: 542

هیئت نمایندگی دائمی در سازمان ملل متحد منتقل شد، و از 1959 تا 1961 سرکنسول در سانفرانسیسکو

بود. از دسامبر 1960 تا ژوئیه 1962 او عضو کمیسیون سازمان ملل برای لواندا اوروندی بود و در سال

1962 به عنوان مخبر کمیسیون خدمت کرد. او در دسامبر 1962 به ایران بازگشت و رئیس بخش

سازمان های بین المللی شد و در ژوئن 1964 به دبیر دومی ارتقاء یافت (مسئولیت در امور سازمان های

بین المللی را حفظ نمود.) او در جلسات 18 و 19 و 20 شورای عمومی کمیته چهارم سازمان ملل

کاندیدای ریاست بود. در 1963 او در کمیته ویژه سیاسی سازمان ملل خدمت نمود. او از سال 1963 تا

1965، نماینده وزارت امورخارجه در کمیسیون انرژی اتمی بود.

رهنما شاهزاده اشرف را در دهمین کنفرانس سالیانه باندونگ و سفر وی به لهستان، همراهی نمود. او

مسئول برنامه ریزی کنگره مبارزه با بی سوادی، که در تهران برگزار شد، بود.

رهنما، مردی صمیمی و اجتماعی است و از موزیک غربی، هم موسیقی کلاسیک و هم موسیقی سنتی

لذت می برد و عکاس خوبی است. او به روانی انگلیس و فرانسه صحبت می کند، و آلمانی و روسی را نیز به

خوبی تکلم می نماید. او مقالات و داستان های کوتاه بسیاری برای مجلات روزنامه های ایران نوشته است

و در موارد متعددی، بالاخص در مورد مسائل اقتصادی و سیاسی کشورهای در حال توسعه کنفرانس داده

است.

رهنما با مریم اعتمادی، یک مو خرمایی جذاب که در 1924 متولد شده و به زبان فرانسه، روسی،

آلمانی و انگلیسی صحبت می کند، ازدواج کرده است. او مانند شوهرش مایل است نظریات خود را بیان

نماید. رهنما و همسرش ادبیات غربی، تاریخ و سیاست را به طور گسترده ای مطالعه نموده اند. آنها به هنر

علاقمند هستند و کلکسیون عالی از نقاشی های مدرن و اشیای هنری دارند. خانه آنها زمانی مرکز

اگزیستانسیالیست های تهران بوده است. رهنما سه فرزند دارد، دو پسر، کاوه 16 ساله و فرهاد 14 ساله و

یک دختر، پونه 15 ساله.27 مارس 1968 8/1/47



اسماعیل ریاحی

ص: 543

ریاحی، اسماعیل 1

اسماعیل ریاحی سفیر در هلند سرّی

سپهبد ریاحی، در 11 اکتبر 1967 اعتبارنامه خود را به عنوان سفیر در هلند تقدیم ملکه جولیانا نمود.

او قبلاً (از 1963) به عنوان وزیر کشاورزی خدمت کرده بود. وی یک افسر نیروی زمینی بود که بدون

هیچ گونه تجربه در کشاورزی، جایگزین حسن ارسنجانی، وزیر کشاورزی، شد. ریاحی، به هر ترتیب،

خود را به عنوان یک مجری کارآ، مصمم و مؤثر شناساند و برنامه اصلاحات ارضی را با یک روش متدیک

و پایدار پیاده نمود. او سعی کرد به جای روش خشن و خودمحور ارسنجانی، اصلاحات ارضی را با

سیاستی صلح جویانه تر و آرامتر اجرا نماید. او پشتیبانی زمینداران کوچک مترقی تر را که به علت حملات

مغشوش ارسنجانی تقریبا بیزار شده بودند، به دست آورد. با وجود این انتصاب وی در وزارت کشاورزی

یک شگفتی بود همه یکه خوردند، زیرا انتظار داشتند که او رئیس ستاد بزرگ ارتشتاران شود

ریاحی از مدتها قبل نسبت به اصلاحات ارضی علاقمند و ذینفع بود و در واقع، در موقعیت های متعدد از

روش های ارسنجانی انتقاد کرده بود. به عنوان وزیر، او سعی کرد رده های پایین وزارتخانه را سازماندهی

مجدد کند و کارآیی بیشتری به آنها بدهد و همزمان از فساد بکاهد.

ریاحی یک ملی گرای قوی است و موافق تغییرات و وفادار به شاه است. باوجود این که یک بار او گفته بود

که عقیده دارد شاه نمی بایستی در کارهای روزمره دولت خود را درگیر نماید. ریاحی همیشه با ایالات

متحده صمیمی بوده است و در برنامه اصلاحات ارضی خواستار پشتیبانی ایالات متحده شد. او عضو

حزب حاکم ایران نوین نیست.

اسماعیل ریاحی در سال 1907 در اصفهان متولد شد، او در ایران تحصیل نمود و دانشکده افسری و

دانشگاه جنگ ایران (دوره بیست و نهم) را گذراند. او از فرمانده گروهان در 1930 تا آجودان توپخانه

صحرایی در 1936 ترقی نمود. پس از گذراندن دانشگاه ستاد به مدت دو سال، او استاد توپخانه شد (در

سال 1938) و در دانشکده ستاد تا 1943 تدریس نمود. او سپس در بخش پرسنلی در تهران تا سال

1945 خدمت نمود و در آن سال رئیس ستاد لشگر 9 (اصفهان) شد. در سال 1948 به شیراز منتقل گردید،

و جانشین فرمانده لشگر شد و در سال 1950 به درجه سرتیپی ارتقا یافت.

تیمسار ریاحی در ژانویه 1951 به ایالات متحده سفر نمود و از تأسیسات نظامی بازدید به عمل آورد. در

بازگشت به ایران، او با موفقیت فرماندهی لشگر پنجم توپخانه (52 1951)، لشگر سوم توپخانه (53

1952)، گارد مرزی (55 1953) و سپاه پنجم (57 1955) را به عهده داشت. او در 1954 به درجه

سرلشگری ارتقاء یافت. در سال 1957 او رئیس اداره یکم ستاد بزرگ ارتشتاران شد. یک سال بعد در

جریان قره نی درگیر شد (گفته شد که ارتشبد ولی اللّه قره نی در 1958 تصمیم داشته است برعلیه شاه قیام

کند.) هر چند ریاحی در کودتا شرکت نداشت، به انگلستان اعزام شد (و در آنجا تا 1959 باقی ماند) که

انگلیسی بخواند. وقتی در اوت 1959 ریاحی مجددا رئیس اداره یکم ستاد بزرگ ارتشتاران شد، این

عمل به عنوان تلاشی توسط شاه برای تحت نظر گرفتن وی بدون عاطل و باطل گذاشتن استعدادها و

توانائیهای قابل ملاحظه وی نگریسته شد. در بهار 1960 او یک دوره آشنایی با سلاحها را در ایالات

متحده گذراند و در سپتامبر همان سال به درجه سپهبدی ارتقاء یافت و معاون عملیاتی ریاست ستاد بزرگ

ارتشتاران شد. وقتی در ژوئن 1962 از ایالات متحده بازدید کرد، ظاهرا پیش بینی می شد که او رئیس

ص: 544

ستاد بزرگ ارتشتاران خواهد شد. زمانی که از خدمت ارتش بیرون رفت و وزیر کشاورزی گردید،

پیشرفت وی متوقف گردید و برآورد شد (به درستی) که خدمت نظامی وی به پایان رسیده است. او با

انرژی زیاد به مأموریت جدیدش تاخت آورد و چنان وجهه خوبی از خود نشان داد که در مارس 1964

در کابینه حسنعلی منصور و همچنین در کابینه امیرعباس هویدا در ژانویه 1965 در سمت وزیر کشاورزی

ابقاء گردید. وقتی در سال 1963 وی وزیر شد، اظهار داشت که این شغل موقت است، ولی بیش از چهار

سال در این شغل باقی ماند.

سفیر ریاحی، مردی صمیمی، ساده و رک گو، خیلی خوش صحبت و خوش خلق است. او فردی لاغر

با حدود پنج فوت و ده اینچ قد است و با موهای خاکستری اصلاح شده، حالتی نظامی دارد. وی همچنین

یک مجری و مدیر باهوش، قابل و کارآ است که از سوی دوستان و زیردستانش مورد احترام و ستایش

است. او ورزش و بخصوص شکار خوشش می آید. ریاحی وزیر اسبق بهداشت، ابراهیم ریاحی، و پسر

عموی تقی ریاحی، رئیس ستاد ارتش در زمان مصدق است. سفیر ازدواج کرده است و سه فرزند دارد.

پسر وی قباد (26 ساله) در دانشکده پلی تکنیک نیویورک تحصیل می کند و دخترهایش روشن و سوسن

به ترتیب 21 و 15 ساله هستند. ریاحی علاوه بر زبان فارسی، فرانسه و انگلیسی را عالی صحبت می کند.

دسامبر 1968 آذر 1347


اردشیر زاهدی

ص: 545

زاهدی، اردشیر 1

اردشیر زاهدی وزیر امورخارجه سرّی غیرقابل رؤیت برای بیگانگان

عنوان خطاب: آقای وزیر

اردشیر زاهدی، 43 ساله، از ژانویه سال 1967 وزیر امورخاجه شد. هر چند وی بیشتر نگران منافع

شغلی خودش است، ولی به طور کامل وفادار به شاه (پدر زن قبلی وی) است و مورد اعتمادش می باشد.

زاهدی پسر تیمسار زاهدی، قهرمان کودتای 1953 است که بر دولت مصدق پیروز شد و شاه را مجددا به

قدرت بازگرداند. او دارای لیسانس کشاورزی از دانشگاه یوتا در ایالات متحده است. زاهدی به عنوان

آجودان غیرنظامی شاه، سفیر ایران در ایالات متحده (62 1960) و سفیر ایران در انگلستان (67

1962)، خدمت کرده است.

زاهدی مردی فریبنده، پر انرژی، باهوش متوسط است، او خیلی سریع در موارد مختلف با اعتماد به

نفس اظهارنظر می کند که این امر به وی ظاهر یک فرد با اطلاعات خوب را می دهد. او دوست دارد که یکی

از «مهم ها» (Boys) باشد، به بعضی از سازمانها وابسته است، و منافع گسترده تجاری دارد.

زاهدی قد بلند، تیره و خوش هیکل است و ماشین های لوکس و دخترهای خوشگل را دوست دارد.

در سال 1957 با دختر بزرگ شاه ازدواج نمود و در 1964 طلاق گرفت. آنها یک دختر دارند. زاهدی

خوش برخورد است. زاهدی به باغبانی علاقه زیادی دارد و یک باغچه تزیینی در خانه خود در تهران

دارد. او انگلیسی را با لهجه عامیانه آمریکایی، خوب حرف می زند و ایالات متحده را خانه (کشور) دوم

خود می داند.آوریل 1971 فروردین 1350

زاهدی، اردشیر 2

اردشیر زاهدی، وزیر سابق امورخارجه سرّی

زاهدی، از 71 1967 به عنوان وزیر امورخارجه و همچنین به عنوان سفیر ایران در ایالات متحده

(1962 1960) و سفیر در انگلستان (1966 1962) خدمت کرده است. او ارتباط نزدیکی با دربار

دارد که ناشی از نقش بسیار مفید او بخصوص پدرش تیمسار و نخست وزیر قبلی، در بازگرداندن شاه به

قدرت در 1953 می باشد. او همچنین با دختر بزرگ شاه شهناز ازدواج نمود (فعلاً طلاق گرفته است).

خواهر زاهدی، نماینده مجلس، اخیرا با سردبیر روزنامه «آزادیخواه و روشنفکر» ایران، آیندگان ازدواج

نمود.

او از نظر سیاسی و سلیقه های شخصی به شدت طرفدار آمریکا است و در دانشکده یوتا تحصیل نموده

است. برخلاف بعضی از ایرانیان، اکراهی از اظهار این که یکی از افراد وابسته به اصل چهار در اوایل دهه

پنجاه بوده است، ندارد. او همچنین شدیدا ضد کمونیست است.

هر چند وی تمایلات ملی گرایانه خیلی شدیدی دارد و در بعضی موارد به طوری غیر دیپلماتیک

صریح و رک می شود، زاهدی، موجب بیشترین اعتبار برای ایران در بهبود روابط با دنیای عرب در سه

سال گذشته، گردیده است. از جمله این که ایران تحت نظر سازمان ملل متحد از ادعاهای خوب نسبت به

بحرین به طور صلح جویانه ای صرفنظر نمود.

ارتباط زاهدی با نخست وزیر هویدا هرگز خوب نبوده است بخشی به علت اختلافات سیاسی که

ص: 546

بین آنها وجود دارد و بخشی به دلیل امتناع زاهدی از این است که خود را تابع دستورالعمل ها و اوامر هویدا

در نظر بگیرد. زاهدی در سال 1971 در شرایطی وزیر امورخارجه شد که شاه مجبور شد بین وفاداری

شخصی به زاهدی و اجازه دادن به نخست وزیر که رئیس کابینه باشد، یکی را انتخاب کند.

از زمانی که وزارت امورخارجه را ترک نمود، زاهدی همچنان در اخبار روزنامه ها باقی مانده است (با

میهمانان عالیرتبه به تفریح مشغول است، به سفر زیارتی مکه رفته است، به پاکستان سفر کرده است) و این

برداشت را القاء می کند که برداشتن وی از کابینه یک غیبت موقت است و روزی او به عنوان حتی شاید یک

نخست وزیر «اصلاحی» به کار باز خواهد گشت.

گفته می شود که زاهدی هنوز در میهمانی های خصوصی و خانوادگی دربار شرکت می کند، که این

اندیشه را تقویت می نماید که او احتمالاً با انتصاب مهمتری در آینده به کار بازخواهد گشت. هر چند

انتقاداتی نسبت به زندگی شخصی زاهدی وجود دارد او زنان زیبا و زندگی مجلل را دوست دارد ولی

وی همچنین دارای احترام گسترده به عنوان خدمتگذار ملی صدیق و کاملاً صمیمی همراه با شجاعت

جهت اظهار افکارش، حتی در بعضی مواقع با شاه، می باشد.

دختر زاهدی، 13 سال سن دارد و در مدرسه ایران زمین درس می خواند، زاهدی انگلیسی را به روانی

و فرانسه را در حد متوسط صحبت می کند. می 1972 اردیبهشت 1351

زاهدی، اردشیر 3

اردشیر زاهدی سفیر در ایالات متحده سرّی

اردشیر زاهدی، در 9 آوریل 1973 اعتبارنامه خود را به عنوان سفیر ایران در ایالات متحده تسلیم

نمود. این دومین باری است که زاهدی سفیر در ایالات متحده شده است. او قبلاً از 62 1960 در همین

سمت خدمت نمود. او همچنین در دانشگاه ایالات متحده تحصیل نموده است، و این کشور را، میهن (خانه)

دوم خود می داند.

آخرین و مهمترین شغل رسمی زاهدی وزیر امورخارجه در سال 1971 1967 بود. پس از استعفا از

وزارت امورخارجه، او مأموریت های سیاسی برای شاه انجام می داد. او از سالها قبل به شاه و دربار

نزدیک بوده است. علاقه اولیه زاهدی، منافع شخصی است، ولی او به شاه وفادار و مورد اعتماد او می باشد.

او خود را نخست وزیر بالقوه در نظر می گیرد.

وقتی در ژانویه سال 1960 زاهدی اولین مأموریت خود را در واشنگتن به عهده گرفت، جوانترین

سفیر ایران بود (او 32 سال داشت)، فعالیت وی در اینجا تشخیص داده نشد و او در دستیابی به دو هدف

مشکل که شاه به وی واگذار کرده بود یعنی بهبود بخشیدن به چهره ایران در جرائد آمریکا و کنترل

نارضایتی های دانشجویان ایرانی در ایالات متحده از شاه، شکست خورد. در سال 1962 ناگهان او به

ایران احضار گردید.

سوابق شخصی

اردشیر زاهدی در 24 دسامبر 1927 در تهران متولد شد (در یک بیوگرافی رسمی تاریخ تولد وی 16

اکتبر 1928 ذکر شده بود. مردان طبقه بالای ایران گاهی تولد خود را جلو می برند تا میانسال جلوه گر

ص: 547

شوند. مشخص نیست چرا زاهدی این کار را کرده بود.)

وی پسر تیمسار فقید فضل اللّه زاهدی و خدیجه پیرنیا می باشد. وی می تواند به خاطر سابقه اجتماعی

مبرا از عیب برخود ببالد. والدین وی از «هزار فامیل» استثنایی هستند و مادر بزرگ وی یک شاهزاده

خانم قاجار، سلسله سلطنتی قبلی، بوده است.

پس از پایان تحصیلات متوسطه در تهران، زاهدی به دانشگاه آمریکایی بیروت رفت و از سال 1942

تا 1945 در آنجا بود. سپس به دانشگاه ایالتی یوتا واقع در لوگان (LOGAN) رفت، که در آنجا برخلاف

علاقه شخصی به تحصیل کشاورزی پرداخت، زیرا معتقد بود که کشورش به متخصصین تحصیل کرده

کشاورزی نیاز دارد. او در امور فوق برنامه دانشگاهی خیلی فعال بود و رهبر انجمن دانشجویان خارجی

بود. در سال 1950، موفق به دریافت مدرک لیسانس در کشاورزی و پرورش طیور خانگی گردید.

زاهدی پس از پایان تحصیلات به ایران بازگشت و به عنوان دستیار ویژه فرانکلین اس. هاریس، رئیس

هیئت اجرایی ایالات متحده، مسئول کمیسیون توسعه روستایی، انتخاب گردید. وقتی زاهدی در دانشگاه

یوتا تحصیل می کرد، هاریس رئیس دانشگاه بود. در سال 1952، زاهدی به مقام دستیار اداری وی ارتقاء

یافت، که در آن موقع به دستور و فشار نخست وزیر، مصدق، استعفا داد.

چگونه موفق شد ارتباطات صحیح برقرار نماید

در اوت 1953، پدر زاهدی کودتایی را انجام داد که مصدق را برکنار و شاه را به تخت و تاج سلطنت

بازگرداند. به عنوان پسر تیمسار زاهدی، اردشیر نقش مهمی در کودتا به عهده داشت. وقتی تیمسار

نخست وزیر شد، پسرش به عنوان منشی خصوصی و رابط رسمی وی با دربار خدمت نمود. در اکتبر سال

1953، اردشیر به عنوان آجودان غیرنظامی شاه انتخاب شد. وقتی تیمسار زاهدی در آوریل 1955 از

نخست وزیری کنار گذاشته شد، اردشیر ابتدا از قبول شغل در دربار خودداری نمود و با پدرش به اروپا

رفت. بعد از چندی تغییر عقیده داد و به ایران بازگشت تا سمت آجودانی غیرنظامی شاه را مجددا اختیار

نماید.

وقتی زاهدی با شاهزاده خانم شهناز، دختر شانزده ساله شاه در سال 1957 ازدواج نمود، او به مقام

دولتی رسید و لقب «عالیجناب» دریافت نمود. او همچنین در عدم اطمینان مربوط به جانشینی سلطنت

درگیر بود، که تا بعد از تولد شاهزاده ولیعهد در سال 1960 ادامه داشت. گفته می شد که اگر شاه صاحب

فرزند ذکور نشود، عنوان ولیعهد به پسر احتمالی شهناز داده خواهد شد، به هر حال شاهزاده خانم فقط

صاحب یک فرزند دختر به نام زهرا مهناز شد که در سال 1958 متولد گردید. زاهدی و شاهزاده خانم در

سال 1964 متارکه نمودند.

در می سال 1959، زاهدی نقشی در به هم رسیدن شاه و همسرش ایفاء نمود. فرح نزد زاهدی رفت تا

در مورد ادامه تحصیلاتش در پاریس با وی مذاکره نماید، (در آن زمان وی مسئول دانشجویان خارج

کشور بود) او فرح را به خانه آورد تا با همسرش ملاقات نماید. شهناز راجع به فرح و قابلیت های وی در

احراز مسئولیت های یک ملکه، با پدرش صحبت نمود. در تابستان در خانه زاهدی به فرح پیشنهاد

ازدواج با شاه شد.

ص: 548

بازگشت به خدمات سیاسی

در اوت سال 1962، ماهها بعد از بازگشت ناموفقش از واشنگتن، زاهدی به عنوان سفیر ایران در

انگلستان برگزیده شد. مهمترین مسئله وی ناآرامیهای دانشجویی در لندن بود. وقتی در سال 1965

تعدادی از ایرانیان تحصیل کرده در انگلستان به علت شرکت در یک توطئه برای قتل شاه، در ایران

بازداشت شدند، بسیاری از اعضای مجلس انگلستان یک نامه رسمی در اعتراض به نوع رفتار با زندانیان

نوشتند که به دست مقامات ایرانی رسید. واکنش غضب آلود زاهدی نسبت به نامه، عجولانه و از نقطه نظر

روابط عمومی شاید بی خردانه بود، ولی این امر به هیچ وجه از اعتماد شاه نسبت به سفیرش کم نکرد.

در ژانویه سال 1967، زاهدی و وزیر امورخارجه، غلامعباس آرام، محل های خود را با یکدیگر

عوض نمودند. زاهدی شغل جدید خود را با انرژی و جدیت زیاد دنبال کرد و ظاهرا تصمیم گرفت در

ورای شهرتش به عنوان یک جوان سبک سر و زنباره زندگی کند و به منتقدان خود نشان داد که جوانی

نسبی و بی تجربگی وی کمبودهای جدی نیستند. زاهدی با سختگیری نسبت به خود و زیردستانش در

وزارتخانه، ساعت های متمادی کار کرد و کشتی محکمی را به آب انداخت. به هر حال، در خلال تصدی

زاهدی به عنوان وزیر امورخارجه، اصطکاک موجود بین وی و نخست وزیر، امیرعباس هویدا، که ناشی از

رقابت شخصی و مشاجرات سیاسی بود، بیشتر شد. در سپتامبر 1971، کمی بعد از این که شاه، شاهزاده

خانم دو قلوی خود، اشرف را بعنوان ریاست هیئت اعزامی ایران در بیست و ششمین گردهمایی مجمع

عمومی سازمان ملل متحد انتخاب نمود، زاهدی از شغل خود استعفا داد (معمولاً وزیر امورخارجه

ریاست هیئت است.)

سفر

زاهدی شاه را در سفر به ایالات متحده در سال 1949، 1954، 1969 و در سفر به اتحاد جماهیر

شوروی در سال 1956 و 1968 همراهی نمود. فقط در سال 71 1970، به عنوان وزیر امورخارجه، به

بیش از ده کشور سفر نمود. او هیئت اعزامی کشورش را از بیست ودومین تا بیست و پنجمین گردهمایی

مجمع عمومی سازمان ملل متحد رهبری کرد. در سال 1972 او به پاکستان و افغانستان رفت.

مؤدب، با اعتماد به نفس، و یکی از مهم ها (BOYS)

زاهدی مردی فریبنده، پر انرژی و جاه طلب با شهرتی قریب به ادب است. هوش و اطلاعات وی

محدود است، ولی او خیلی سریع نظرش را در موارد مختلف با اعتماد به نفس اظهار می دارد که این امر به

وی ظاهر فردی با اطلاعات وسیع می بخشد. زاهدی مترقی و خوش سیماست گاهی پر زرق و برق و

مجلل و دوست دارد یکی از افراد مهم محسوب شود و ظاهرا از گفتن و یا شنیدن داستان ریسک هایی که

کرده است، لذت می برد. او به تعدادی از سازمانها از جمله اتحادیه KAPPA - ZIGMA و کلوپ روتاری

وابسته است. در سال 1966 به عنوان رئیس بنیاد فرهنگ اسلامی در لندن، که گروهی متشکل از سفرای

کشورهای اسلامی در لندن بود، انتخاب شد.

زاهدی قد بلند، سیاه چرده و خوش هیکل است، پس از متارکه دیگر ازدواج نکرده و مشهور به «مرد

خانمها» (LADIES - MAN) است. او ماشین های لوکس را دوست دارد و از دادن هدیه های گرانقیمت به

ص: 549

دوستان لذت می برد. در واشنگتن و لندن او و همسرش در دنیای جامعه دیپلماتیک بی نهایت فعال بودند.

به عنوان سفیر در واشنگتن او به قدری قرض بالا آورد که دوستاش ظاهرا بدون موفقیت سعی کردند

گروهی برای کمک به وی تشکیل دهند. او یک میهمانی دهنده موفق و مورد علاقه است.

وقتی زاهدی در خانه خود در تهران است، درختان و گل رُز خانگی پرورش می دهد. او از تیراندازی،

شکار و سینما رفتن لذت می برد. به نظر می رسد از سلامتی جسمی کاملی برخوردار است. سفیر به خوبی

انگلیسی را با تلفظ آمریکایی صحبت می کند.

ارتباطات خانوادگی پیچیده

مادر زاهدی چندین سال قبل از فوتش در سال 1963، از پدر وی طلاق گرفت. او متعاقبا با یک

سرهنگ بازنشسته ازدواج نمود و با تیمسار زاهدی با تاجی اتحادیه ازدواج نمود. زاهدی یک خواهر به

نام هما دارد که با حسین اتحادیه، دائی ناتنی اش ازدواج کرده است. براساس گزارش جرائد ایالات

متحده، زاهدی پسر دایی امیراصلان افشار سفیر ایران در ایالات متحده است که در حال رفتن می باشد.

28 سپتامبر 1973 6/7/52

زاهدی، اردشیر 4

اردشیر زاهدی سفیر در ایالات متحده (از آوریل 1973) خیلی محرمانه

عنوان خطاب: آقای سفیر

اردشیر زاهدی یکی از مشهورترین دیپلماتها در واشنگتن است، او در حال حاضر دومین دوره سفیری

خود در اینجا می گذراند؛ او قبلاً در جریان سالهای 1960 تا 1962 این سمت را داشت و ایالات متحده را

وطن دوم خودش می خواند. او مردی فریبنده و پر انرژی و باهوش متوسط است و خیلی سریع در موارد

مختلف با اعتماد به نفس اظهارنظر می کند و این به وی ظاهر فردی با اطلاعات وسیع می دهد. او دوست

دارد که یکی از «مهم ها» (BOYS) باشد. او به بعضی از سازمانها وابسته است و منافع گسترده تجاری دارد.

او خود را به عنوان نخست وزیر بالقوه در نظر می گیرد.

سفیر پسر مرحوم تیمسار فضل اللّه زاهدی، رهبر کودتای 1953، است که دولت مصدق را ساقط و شاه

را مجددا به قدرت رساند. او دارای لیسانس کشاورزی از دانشگاه یوتا می باشد. زاهدی به عنوان آجودان

غیرنظامی شاه، سفیر ایران در ایالات متحده، سفیر ایران در انگلستان (67 1962) و وزیر امورخارجه

(71 1967) خدمت نموده است.

زاهدی، 50 ساله، بلند قد، خوش هیکل، مردی آراسته و خوش خلق است. او ماشین های لوکس و

زنان خوشگل را دوست دارد و یکی از میهمانی دهندگان موفق و بسیار علاقمند به میهمانی دادن است. او

همچنین از تیراندازی، شکار و تماشای فیلم لذت می برد. زاهدی در سال 1957 با دختر بزرگ شاه

ازدواج کرد و در سال 1964 با هم متارکه نمودند. آنها یک دختر دارند. سفیر انگلیسی را با لهجه عامیانه

آمریکایی، خوب صحبت می کند. در مارس 1977 او و سفرای مصر و پاکستان در دستگیری مسلمانان

حنفی مسلح، بعد از اینکه آنان 134 نفر را در ساختمان های مختلف واشنگتن گروگان گرفتند، نقش مهمی

ایفاء نمودند. 1 اوت 1978 10/6/57

ص: 550

زاهدی، اردشیر 5

13 دسامبر 1978 22/9/1357 سفارت ایالات متحده آمریکا، تهران، ایران

جناب آقای اردشیر زاهدی

آقای سفیر عزیز:

صحبت مجدد با شما برای من موجب کمال امتنان بود و امیدوارم که وضعیت به اندازه کافی آرام شود

تا بتوانیم دوستی دیرینه خود را بار دیگر به طور حضوری، به جای گفتگوی تلفنی، تجدید نماییم. همه ما

تحرک و درایت شما را در انجام مسئولیت هایتان تحسین می کنیم.

به خاطر می آورید که به شما گفته بودم که به دو نفر از کارکنان سیستم های الکترونیکی داده ها (EDS)

اجازه خروج از کشور داده نشده است. آنها عبارتند از آقای پاول جون چیپارون با شماره پاسپورت

1016021 H و آقای ویلیام دمینگ گای لرد با شماره پاسپورت 776492 J. ظاهرا وزارت

دادگستری مایل است آنها به عنوان شهود برای محاکمه ای که در آینده نزدیک برگزار خواهد شد، در کشور

باقی بمانند.

آقای راس پیرات (ROSS - PERROT) یک تاجر بسیار مشهور آمریکایی که ممکن است شما هم با

وی در سفرهای خود به ایالات متحده ملاقات کرده باشید، علاقه شدیدی به این مورد دارد و بارها به من و

سفیر سولیوان تلفن نموده است.

او شخصا به من و سفیر سولیوان قول داده است که هریک یا هر دو نفر از کارکنان شرکت وی در

صورت لزوم جهت ارائه شهادت و توضیحات، به ایران مراجعت داده خواهند شد. او همچنین ما را مطمئن

ساخته است که اگر دولت ایران بخواهد، هریک از کارمندانش آماده خواهند بود در هر محلی که دولت

شما بخواهد به کار مشغول شوند. آقای پیرات همچنین به ما گفت که او مایل است، اگر با قوانین ایران

مغایرت نداشته باشد، یک ضمانت یا هر نوع چیز دیگری که دولت شما بخواهد، جهت اطمینان از این که

این افراد در زمان مورد نیاز برای محاکمه به ایران بازگشت داده خواهند شد، بدهد. ما از هرگونه مساعدت

مناسب که شما بتوانید جهت حل این مسئله انجام دهید، به گونه ای که این دو نفر بتوانند اجازه ترک ایران را

حاصل نمایند، بسیار متشکر خواهیم شد. چارلز دبلیو. ناس وزیر مختار

زاهدی، اردشیر 6

تاریخ: 14 دسامبر 1978 23/9/57 سرّی توزیع محدود

از: سفارت آمریکا، تهران 12203 به: وزارت امورخارجه، واشنگتن

موضوع: ملاقات با سفیر زاهدی، 13 دسامبر

1 من در عصر روز 13 دسامبر، دو ساعت را با اردشیر زاهدی گذراندم. وی همچنان با به هم زدن

اوضاع داخلی ادامه می دهد، ولی هنوز کاملاً مشهود نیست که در چه جهتی حرکت می کند. واضح است که

او در تظاهرات موافق شاه در دو روز گذشته به طور فعالی درگیر بوده است. باوجود این، نظر مرا در مورد

این که وی برای خواب آیت اللّه قمی در مشهد سرمایه گذاری کرده است، نفی نمود (به هر حال در مدتی که با

او بودم، او اخباری دریافت نمود که شش هزار تلگرامی که وی ترتیب آنها را داده بود، برای آیت اللّه خوب،

ارسال شده بودند).

ص: 551

2 وی جزئیات بیشتری در مورد ترتیباتی که برای تظاهرات 10 دسامبر صورت گرفته بود و اعتبار

زیادی که برای بروز عدم خشونت در آن تظاهرات قائل بود، به من ارائه نمود. او گفت ارتش برای اقدام

علیه حامیان خمینی آماده و در خشم بود و این که وی با یادآوری خاطره پدر عزیزش و یک پیام تلفنی از

شاه، خشم آنها را فرونشاند. او ادعا کرد که نخست وزیر، ازهاری، استعفا داده و آن را پس گرفته بود.

3 با قیافه ای مانند یک ملخ، او یک لیست بلند بالا از افرادی که در حال دیدنشان بوده است را به من

نشان داد و این تأثیر را برجای گذاشت که وی در هر دو سمت بازی می کند (با هر دو گروه کار می کند).

وقتی وارد شدم او در حال ملاقات با یکی از حامیان خمینی بود و ادعا کرد که با نخست وزیر شام خواهد

خورد. با وجود همه اینها، این عقیده کلی حاصل شد که وی مخالف مذاکرات شاه با جبهه ملی بوده است.

از سوی دیگر، او گفت که در 14 دسامبر برای ترتیب دادن دادن ملاقات بعدی سنجابی با شاه، با سنجابی

چای خواهد خورد.

4 در بحث در مورد آینده نزدیک، او گفت که از یک دولت تحت امر علی امینی جانبداری می کند، زیرا

او قادر است چرخهای اقتصادی مملکت را به حرکت درآورد. او احساس می کرد که ممکن است چند

نفری از جبهه ملی ها بتوانند در آن شرکت نمایند، ولی شک بسیاری وجود دارد که سنجابی و همکارانش

بتوانند دولت تشکیل دهند. او با صدیقی و افراد متعدد دیگری از جبهه ملی خیلی بی تعارف بود و همه آنها

را با اسم کوچک نام می برد و می گفت که همه آنها با وی خیلی صمیمی و مرتبط هستند و مثل برادر باهم

بزرگ شده اند.

5 آنگاه او فهرست افراد سرشناسی را خواند که از آنان دعوت کرده بود در چند روز آینده با آنها

ناهار بخورد و آنهایی که بعدا برای دیدن شاه خواهد برد. او گفت این افراد کسانی هستند که وی انتظار

دارد به عنوان طرفداران سلطنت یارگیری کند. آنها به سراسر کشور اعزام خواهند شد و با افراد درگیر

مذاکره خواهند کرد تا برای آنها روشن سازند که مهم این است که شاه در جای خود (محل) باقی بماند. من

به وی این واقعیت را تذکر دادم که حدود نیمی از آنها در فهرست اسامی شورای پیشنهاد شده توسط

میناچی هستند (تهران 12168). بنابراین من سایر اسامی آن شورا را (به استثنای نظامی ها) بدون

مشخص کردن منبع آنها به وی دادم و او با عجله آنها را به فهرست ناهار خودش اضافه نمود. (به نظر

می آید این کار خیلی ایرانی باشد.)

6 پس از این PARSIFLAGE ما به سه هدف اصلی ملاقات بعدازظهر رسیدیم: شرکت ملی نفت

ایران، بانک مرکزی و وزارت دارایی. او تأیید کرد که انصاری استعفای خود را از شرکت ملی نفت ایران

اعلام نموده است و برای من مقداری از ضوابط چرند و بی معنی شرکت ملی نفت ایران را خواند که تأیید

می نمود که نه مینا و نه نابغ، هیچ کدام نمی توانند رئیس هیئت مدیره شوند، زیرا لازم است قبلاً یا وزیر یا

حداقل پنج سال مدیر شرکت ملی نفت ایران بوده باشند. به هر حال می بایستی راهی وجود داشته باشد که

یا مینا یا نابغ به جای رئیس هیئت مدیره عمل نمایند. او تأیید نمود که شاه به وی گفته است که این شغل را

هم به علی امینی و هم به انتظام پیشنهاد کرده بود و هر دو نفر آن را رد کرده بودند (آنها می توانستند فاجعه

باشند).

7 بعد از بحث راجع به شرکت ملی نفت ایران، به مسئله سیستم بانکی و وزارت دارایی پرداختم. من

گفتم که هر دو وضعیت خفت بار و غیرقابل تحملی دارند و کسی باید پیدا شود که هر دو محل را پاکسازی

ص: 552

نماید. او یادداشت نمود و قول داد که بعضی از افراد خودش را برای این کار منظور خواهد نمود. من

مذاکراتم را با هوشنگ رام (تهران 12163) به وی گفتم، او گفت مراتب را دنبال خواهد کرد.

8 اظهارنظر: زاهدی بیش از اغلب ایرانی ها انرژی دارد، ولی به قدری آن را پخش و پراکنده می کند

که کارآئی وی زیر سؤال می رود. اگر او (یا هر شخص دیگری) براین مسئله مهم به طور واقعی متمرکز شوند

که بار دیگر اقتصاد را به راه اندازد، ممکن است زمان کافی برای همه این رشته از دسایس وجود داشته

باشد که افراد مناسب برای عمل در چهارچوب قانون اساسی را دور هم جمع کند. هر چند به نظر می رسد

که چنین مانورها و گشتهایی برای ایرانیان از نظر روانی مهم هستند و شاید به واقع در نهایت همه فشاری را

که در مدت اخیر وجود داشته است، از میان بردارد، من به تلاش بی وقفه ام برای یافتن چند نفر افراد

مسئولی که علاقه شدیدی به از میان برداشتن رکود اقتصادی مبتلابه این کشور داشته باشد، ادامه خواهم

داد. به طور طبیعی این کارها دو روز آخر هفته را گرفته اند و زمان بعدی برای این که بتوانم دماغ دیگری را

برای خرد کردن پیدا کنم، روز شنبه، 16 دسامبر خواهد بود. سولیوان

گزارشگر: ویلیام اچ. سولیوان

زاهدی، اردشیر 7

جناب آقای اردشیر زاهدی تهران 17 دسامبر 1978 26/9/57

آقای سفیر عزیز:

سناتور پرسی (PERCY) خواسته است که پیام زیر به شما مخابره شود:

اردشیر عزیز:

افکار ما در این دوره دیرگذر و سرنوشت ساز، با شما و اعلیحضرت بوده است.

شما در زمانی که در ایالات متحده بودید، تحت فشار زیادی قرار گرفته بودید و بر آن مشکلات فائق

آمدید. من مطمئن هستم که بر مسائل فعلی خود نیز پیروز خواهید شد. دوستان زیاد شما در کنگره با من

همکلام هستند که عمیق ترین آرزوهای خود را برای موفقیت شما اعلام دارند. سناتور چوک پرسی

اجازه دهید بار دیگر برای شما آرزوی موفقیت های زیاد در کوشش های فعلی خود بنمایم.

ارادتمند شما چارلز دبلیو. ناس وزیر مختار



حسن زاهدی

ص: 553

زاهدی، حسن 1

حسن زاهدی(1) وزیر کشاورزی خیلی محرمانه

حسن زاهدی به عنوان وزیر کشاورزی در کابینه اکتبر 1967 منصوب گردید. او قبلاً رئیس و مدیرکل

بانک اعتبارات کشاورزی و توسعه روستایی ایران (ACRDBI) بود. او مردی خوش قیافه، پویا، متین،

بافراست و اغواکنندگی یک فروشنده است، وی برخی اوقات به آنچه قول داده، عمل نمی کند. نقطه ضعف

بزرگ اداری وی به نظر می رسد اصرار وی به اجرای نمایش یک نفره باشد. زاهدی با مأمورین سفارت

آمریکا، صمیمی و معمولاً کمک کننده بوده است. او تمایل دارد به طوری خاص با افرادی که احساس

می کند می تواند روی آنها سرمایه گذاری کند، خیلی دوستانه رفتار کند. او به ویژه در رابطه با موضوعات

حیثیتی و شخصیتی، مرد حساسی است. وزیر به نظر می رسد که صادقانه و صمیمانه طرفدار آمریکا باشد،

هر چند نشان داده که در هر موردی که نشانه ای از وابستگی وی یا کشورش به آمریکائیان مشاهده نموده

است، حساس می باشد. زاهدی در سال 1913 در تهران متولد شد. او از دانشگاه تهران در رشته حقوق و

اقتصاد مدرک گرفت، در سال 1936 به وزارت دارایی پیوست. تا سال 1947 در بانک کشاورزی کار

کرد. در سال 1947 او به ایالات متحده آمد و به مدت 10 سال در دبیرخانه سازمان ملل متحد کار کرد،

وی همچنین فوق لیسانس خود را در رشته بانکداری از دانشگاه کلمبیا گرفت (1952). در حالی که در

مدت خدمت در سازمان ملل متحد او در تأسیس انستیتو اداری عمومی در ترکیه کمک نمود، سرپرست

اداری و مدیریت قسمت کمک های فنی به کشورهای خاورمیانه، آسیا و آفریقا و یکی از سرپرستان

انتخاباتی سازمان ملل متحد در توگولند بود. در سال 1958 به ایران بازگشت، او به وزارت دارایی

پیوست، در 1960 به رتبه معاون وزیر در امور درآمدها ارتقاء یافت. او معمولاً به عنوان یکی از مأمورین

مالیاتی کارآ و از لایقترین مقامات در وزارت دارایی محسوب می شود.

در سال 1961 او ظاهرا به علت فساد از کار خود برکنار شد، هر چند بسیاری از مقامات ایرانی

مشکوک هستند که این اتهامات وارده به وی واقعا درست باشند.

با انتقال به بانک اعتبارات کشاورزی و توسعه روستایی ایران، (ICRDBI)، انتقاداتی به خاطر

روش های کار وی بر او وارد آمد. او در حصول اطمینان از این که بودجه مناسب برای مناطق روستایی

اختصاص یافته باشد، به طور مؤثر عمل نکرده بود. پرداخت های کوچک نیاز به تصویب شخص وی

داشتند. او در کمک به سازمان تعاون مرکزی خیلی کُند بود، احتمالاً به علت این که بین شغل قبلی او که

کنترل مستقیم بر فعالیت تعاونی ها بود، و شغل فعلی وی واقع شده بود. بانک مرکزی از بانک اعتبارات

کشاورزی و توسعه روستایی ایران با صورتحساب بد تهیه شده و سیاست های افتضاح، خشنود نبود. عدم

توجه مشهود وی به ملزومات قانونی موجب گردید که بعضی از ناظرین معتقد شدند که او یا موردی پنهانی

و سرّی دارد یا این که پشتیبانی محکمی در رده خیلی بالا دارد، یا هر دوی این موارد را. زاهدی در دسامبر

1966 و مجددا در می 1967 به عضویت کمیته مرکزی حزب ایران نوین انتخاب شد.

زاهدی به طور گسترده ای در اروپا، آفریقا و ایالات متحده مسافرت نموده است. او و همسرش فاطمه،

دو دختر بزرگ دارند، که درCoast West ایالات متحده زندگی می کنند. زاهدی علاوه بر زبان مادری اش

فارسی، به فرانسه و انگلیسی عالی صحبت می کند. 3 آوریل 1968 14/1/47



محمد سام

1- خط خورده و با دست نوشته شده است. استاندار خراسان م
ص: 554

سام، محمد 1

محمد سام، وزیر کشور خیلی محرمانه

دکتر سام 48 ساله لیسانس خود را در ایران از دانشگاه تهران و فوق لیسانس را از دانشگاه نبراسکا و

دکترا را از دانشگاه کالیفرنیا در امریکا گرفت. او به عنوان نماینده در مجلس، معاون وزیر در وزارت

فرهنگ، استاندار استان گیلان، استاندار اصفهان و وزیر اطلاعات قبل از انتصاب به سمت وزارت کشور

در سال گذشته، خدمت کرده است. دکتر سام که یک حیوان سیاسی جاه طلب است، صریحا اعتراف می کند

که بعضی از تصمیمات و تغییرات پرسنلی انجام شده توسط وی در وزارت فرهنگ بیشتر بر یک اساس

سیاسی صورت گرفته است تا این که پیشرفت آموزشی مد نظر باشد. گرچه سام شدیدا مورد انتقاد است

(شایع شده که او هنگام استانداری در اصفهان از بودجه و وجوه سوءاستفاده کرده است) و تاکنون نتوانسته

است با عملکرد خود به عنوان وزیر کشور کسی را مجذوب نماید، ولی واضح به نظر می رسد که سام در نظر

دارد برای مدتهای مدید آینده در سمت هایی در سطح کابینه باقی بماند. علاوه بر این دکتر سام به عنوان

وزیر کشور مسئول هماهنگ کردن دو سازمان مهم اجرای قانون در ایران در زمینه مواد مخدر (یعنی پلیس

ملی و ژاندارمری) می باشد و اخیرا دکتر سام را برای برنامه بازدید افتخاری سران انتخاب کرده ایم تا به

امریکا بیاید و می تواند گذشته از مطالب دیگر، مسائل و فنون اجرایی مواد مخدر در آنجا را مورد مطالعه

قرار دهد.

دکتر سام با یک زن بسیار آرام و فروتن و چند سال جوانتر از خود ازدواج کرده است، او به زبان

انگلیسی به روانی صحبت می کند. می 1972 اردیبهشت 1351

سام، محمد 2

محمد سام وزیر کشور خیلی محرمانه

محمد سام در 23 سپتامبر 1971 در یک ترمیم کابینه، وزیر کشور شد. او به سرعت در دولت ترقی

کرده است و شهرت خوبی به عنوان یک مقام وزارت فرهنگ و یک استاندار به دست آورده است. سام یک

کارمند لایق و یک سیاستمدار بالفطره است. او متمایل به روشهای مدیریتی اداری آمریکایی است.

مواضع در قبال ایالات متحده:

سام در عقاید محکم سیاسی اش، به طور اصولی طرفدار آمریکا است و شخصا نسبت به امریکائیان

حسن ظن دارد. او تماس با تعدادی از دوستان آمریکایی اش در این کشور را حفظ کرده است.

زندگی اولیه و سوابق خدمتی:

محمد سام طبق برخی منابع در 1918 و طبق برخی منابع دیگر در 1924 در کرمان متولد شد. او

لیسانس حقوق از دانشگاه تهران، فوق لیسانس آموزش روستایی از دانشگاه نبراسکا و دکترا در مدیریت

عمومی از دانشگاه کالیفرنیای جنوبی دارد.

سام در 1942 به وزارت فرهنگ پیوست و شروع به تدریس نمود. بعدا وی به عنوان معاون مدیر

مؤسسه مدیریت بازرگانی در دانشگاه تهران خدمت کرد. در پی آن، کارمند بنیاد خاورمیانه گردید و در

ص: 555

پروژه کشاورزی بنیاد در ورامین درگیر شد. در 1963، سام نماینده مجلس شد. در 1964 وی عضو کمیته

اجرایی حزب حاکم ایران نوین و معاون وزیر فرهنگ گردید. به عنوان معاون وزیر، او فردی لایق، شایسته

و مشهور بود. برخی اصطکاکها بین سام و هادی هدایتی، وزیر فرهنگ وجود داشت، ولی به مسائل

خدمتی سام بدین سبب لطمه ای وارد نیامد. در 1965 او استاندار گیلان شد.

به عنوان استاندار، سام کفایت و انرژی زیادی از خود نشان داد. او مکانیزه کردن مناطق روستایی و

توسعه صنعتی را تشویق نمود. در مدت شیوع بیماری و با در سال 1965، کوشش های خارق العاده او،

تقدیر و تشکر سازمان بهداشت جهانی را برایش به ارمغان آورد. پس از پایان شیوع بیماری، او یک

سیستم لوله کشی آب مخصوص شهر رشت، مرکز استان ایجاد کرد.

در 1969، سام با استانداری اصفهان، یک شغل مهم تر، مورد تشویق قرار گرفت. در 1971، او وزیر

اطلاعات شد. او فقط به مدت چند ماه در این پست بود و پس از آن سمت مهم تر وزارت کشور به وی داده

شد.

سفر

سام به اروپا، خاورمیانه و خاور دور مسافرت کرده است. او برای بار اول در 1960 و برای بار دوم در

ژوئیه تا اوت 1972، تحت نظارت خدمات بازدیدکنندگان بین المللی، از ایالات متحده دیدار کرد. سفر

سال 1972 وی، شهرهای واشنگتن، لینکلن، نبراسکا، لوگان، یوتا، سانفرانسیسکو، هانالولو و

لوس آنجلس را شامل می شد. او در 1966 از اتحاد جماهیر شوروی دیدار کرد.

اطلاعات شخصی

وزیر مردی صمیمی و خوش صحبت است. در مارس 1973 وی برای معالجه سنگ کلیه در

بیمارستان بستری گردید. او به فرانسه و انگلیسی به صورتی عالی صحبت می کند. وی متأهل است و

همسرش، لعیا، او را در سفر سال 1972 به ایالات متحده همراهی نمود. 28 سپتامبر 1973 6/7/52



فتح اللّه ستوده

ص: 556

ستوده، فتح اللّه 1

فتح اللّه ستوده وزیر پست، تلگراف و تلفن سرّی غیرقابل رؤیت برای بیگانگان

فتح اللّه ستوده در 29 اکتبر 1964 به سمت وزارت پست، تلگراف و تلفن منصوب شد. وی یکی دیگر از

تکنسین های جوان و تحصیلکرده امریکا است که از ویژگیهای رژیم حسنعلی منصور امیرعباس هویدا

محسوب می شود. وی که ابتدا عضو کانون ترقی بود در حال حاضر عضو کمیته اجرایی حزب ایران نوین

می باشد. نام وی در سال 1959 به عنوان عضو یک گروه ملی گرای مخالف و غیر رسمی در فهرست اسامی

افراد متعددی بود که هم اکنون از اعضای سرشناس دولت هستند و جواد منصور و منوچهر گودرزیان،

وزیر مشاور دولت، در بین آنها می باشند. این افراد همچنین برای توانائیهای ستوده، احترام قائل هستند.

ستوده متولد 1923 می باشد. وی در سال 1946 از دانشکده فنی دانشگاه تهران در رشته الکترونیک

فارغ التحصیل شد و در سال 1948 به امریکا رفته و دکترای مهندسی خود را از دانشگاه نیویورک کسب

کرد. وی در سالهای 1952 تا 1956 به هنگام مطالعه و تحقیق در زمینه انرژی خورشیدی در NYUبه

ایراد سخنرانی می پرداخت. وی یک واحد آشپزی خورشیدی را طراحی کرده بود تا وارد بازار شود. وی

در سال 1956 مهندس مشاور چندین شرکت امریکایی شد و در سال 1958 به همراه گروه مهندسین

مشاور جورج فرایه (George Frye) به ایران بازگشت. وی به عنوان سرپرست اداره مکانیک به استخدام

سازمان برنامه درآمد. وی سپس مدیر اجرایی طرح ونک متال گردید و به تدریس در انستیتو پلی تکنیک

تهران نیز مشغول شد. وی در سپتامبر 1961 در سمینار آموزشی تجاری و فنی مسکو شرکت نمود.

منصور به هنگام تشکیل کابینه در مارس 1964، ستوده را به سمت رئیس هیئت مدیره شرکت دولتی

شیلات منصوب نمود. ستوده متأهل بوده و پدر یک پسر سه ساله می باشد. وی علاوه بر فارسی، احتمالاً

انگلیسی را نیز به خوبی صحبت می کند. 22 آوریل 1965 2/2/44

ستوده، فتح اللّه 2

فتح اللّه ستوده وزیر پست، تلگراف و تلفن خیلی محرمانه

فتح اللّه ستوده در سال 1922 در تهران متولد گردید. او از انستیتو پلی تکنیک (دانشکده فنی) دانشگاه

تهران در سال 1946 فارغ التحصیل شد. دو سال بعد به امریکا رفت و در مهندسی صنایع از دانشگاه

نیویورک در سال 1952 فوق لیسانس گرفت، و در سالهای 56 1952 یکی از اساتید دانشگاه نیویورک

بود. ستوده در سال 1958 یعنی پس از ده سال اقامت در امریکا به ایران بازگشت و برای کار به وزارت

صنایع و معادن و سازمان برنامه رفت. در سال 1959 او به امیرعباس هویدا، حسنعلی منصور و دیگران در

تأسیس کانون ترقی، یعنی تشکیلات پایه حزب فعلی حاکم ایران نوین، پیوست.

منصور، ستوده را به سمت سرپرست شرکت ماهیگیری ایران در مارس 1964 منصوب و در همان

سال او را وزیر پست و تلگراف و تلفن نمود، که هنوز هم این مقام را حفظ کرده است.

با وجود این که فکر می شد ستوده یک جوان تحصیلکرده غربی مدرن ساز باشد، ولی در وزارتخانه ای

که همیشه به خاطر ارائه سرویس غیرمکفی مورد انتقاد است، نتوانسته به عنوان یک مدیر نیرومند عمل

کند. ستوده هنوز از نظر سنوات خدمتی، با سابقه ترین وزیر کابینه است. ستوده، متأهل و دارای یک پسر

است و به زبان انگلیسی خوب تکلم می کند.



ابوالحسن سعادتمند

ص: 557

سعادتمند، ابوالحسن 1

ابوالحسن سعادتمند عضو کابینه، رئیس دادگاه عالی انضباطی قضات، وزارت جنگ خیلی محرمانه

سپهبد ابوالحسن سعادتمند، در کابینه 6 نوامبر 1978 که توسط ارتشبد غلامرضا ازهاری تشکیل شد،

سرپرست وزارت اطلاعات و جهانگردی گردید. او به هر حال عنوان وزیر را دریافت نکرد. وی حالت

سرپرستی داشت و یکی از معاونین وزیر، وزارتخانه را اداره می کرد. سعادتمند دارای تجربیاتی از گذشته

در زمینه های اطلاعات و ارتباطات عمومی است، زیرا به عنوان معاون وزیر در سال 1965 در وزارت

اطلاعات و رئیس اداره روابط عمومی و انتشارات ستاد بزرگ ارتشتاران از 1966 تا 1973 خدمت نموده

است. او از نوامبر 1973، ریاست دادگاه عالی قضات را به عهده داشت.

سعادتمند از دانشکده افسری ایران فارغ التحصیل شد و یک دوره پیشرفته را در دانشکده توپخانه

دانشگاه نظامی در طول سال 1954 گذراند. در 1965 او از دانشگاه تهران یک دکترای افتخاری دریافت

داشت. عنوان پایان نامه وی «جنگ سرد» بود.

بیشترین تجربه اولیه سعادتمند در ساواک (سازمان امنیت و اطلاعات کشور) بود، که در آنجا به عنوان

مرد عاشق توطئه و دسیسه شناخته شد و گزارش شده که زیاد مورد علاقه کسی نبود. او در 1974 به درجه

سپهبدی ارتقاء یافت. سعادتمند در اواسط 50 سالگی است، متأهل و دارای فرزند است. او کمی انگلیسی

صحبت می کند. 15 نوامبر 1978 24/8/57



عبدالحسین سمیعی

ص: 558

سمیعی، عبدالحسین 1

عبدالحسین سمیعی وزیر علوم و آموزش عالی خیلی محرمانه

دکتر عبدالحسین سمیعی یک دکتر آموزش دیده در ایالات متحده در 27 آوریل 1974، وزیر علوم و

آموزش عالی شد. به وی معمولاً به عنوان یک تکنوکرات لایق که کارهای شایسته یک کارگر را انجام

می دهد، نگریسته می شود، او همان میزانی از دقت که در «تشخیص بیماری» در موارد پزشکی به کار

می برد را در سیاست هم اعمال می نماید.

سمیعی، 44 ساله، دارای مدرک فوق لیسانس از دانشگاه کالیفرنیا در لوس آنجلس و دکترای پزشکی

از کرنل است. او در دانشکده های کرنل و دانشکده پزشکی هاروارد تدریس نموده است. او همچنین

به عنوان رئیس پزشکی مرکز آموزشی و تحقیقات پزشکی فیروزگر، رئیس بخش پزشکی بیمارستان

فیروزگر و معاون وزیر بهداری در امور طرح و برنامه ها در وزارت بهداشت خدمت نموده است. در زمانی

که وارد کابینه شد، او استاد پزشکی در دانشگاه ملی بود. سمیعی اخیرا ساختمان یک مرکز پزشکی را که

در نظر است یک کلینیک Mayo ایرانی باشد افتتاح نمود و سمیعی امیدوار است در رأس آن قرار گیرد. این

ممکن است نشانگر این باشد که او انتظار ندارد برای مدت خیلی زیادی وزیر باقی بماند.

سمیعی ملایم، سفسطه گر و خیلی آمریکایی زده است. او به اروپا، مصر، حبشه و ایالات متحده سفر

کرده است. او کتابهایی در طب نوشته است. در 1975، یکی از مجلات ایرانی او را به عنوان

«خوشپوش ترین فرد ایرانی» انتخاب نمود. وزیر انگلیسی صحبت می کند. او با شهلا خسروشاهی، رئیس

دفتر سابق اتاق بازرگانی ایران، ازدواج نموده است. 9 می 1975 19/3/54

سمیعی، عبدالحسین 2

تاریخ: 24 مارس 1977 4/1/56 محرمانه

از: سفارت آمریکا، تهران 46 الف به: وزارت امورخارجه، واشنگتن

موضوع: تغییرات در وزارت علوم و آموزش عالی

در 27 فوریه اعلام شد که دکتر قاسم معتمدی، رئیس دانشگاه اصفهان، به عنوان وزیر جدید علوم و

آموزش عالی به شاه معرفی گردیده بود. در این اعلامیه ذکری از وزیر قبلی، دکتر عبدالحسین سمیعی،

نشد. یک منبع نزدیک به این قضیه توضیح داده است که چه بر سر دکتر سمیعی آمده است.

دکتر سمیعی به طور ناگهانی و سریع از سمتش برکنار شد. منبع سفارت گفت که سمیعی در مجلس بود

و از بودجه وزارتخانه خود برای سال جدید (که از 21 مارس آغاز می شود) دفاع می کرد. وقتی

توضیحاتش را برای آن روز تمام کرده بود عبدالمجید مجیدی، سرپرست سازمان طرح و برنامه و بودجه،

او را به کناری کشید و با ماشین خود تا خانه برد و در راه به وی گفت که از فردا نباید در محل کار خود

حاضر شود. روز بعد، آقای پیتر هرمز (Peter Hermes)، یکی از معاونین وزیر امورخارجه آلمان فدرال،

در وزارت علوم و آموزش عالی حاضر شد تا قرارداد در مورد حمایت FRGاز دانشگاه جدید گیلان را

امضا نماید. معتمدی با سرعت و نفس زنان وارد شد تا از طرف دولت ایران قرارداد را امضا نماید.

براساس اظهار منبع، دلیل سقوط سمیعی بدین شرح است: سمیعی چندی قبل به این نتیجه رسیده بود

که یکی از مشکلات بحرانی در آموزش های عالی ایران، فقدان اداره و مدیریت متمرکز است. به عنوان

ص: 559

نشانه ای دال بر این درهم ریختگی کنترل و حتی بالاتر از آن، به عنوان واقعیتی در پس تمامی جنبه های

نهفته در آنها هیئت های متعدد خزانه داری موجود در هر دانشگاه بودند. سمیعی این نوع مدیریت را

نمی پسندید، زیرا این هیئت ها خیلی کم و بندرت به مشکلات دانشگاهی توجه داشتند و او نتیجه گرفته

بود که با انحلال آنها و ایجاد یک هیئت منحصر به فرد، یک مشکل کم خواهد شد. براین اساس، در سپتامبر

سال گذشته، این هیئت ها کنار گذاشته شدند، اقدامی که در کیهان اینترنشنال، نشریه نیمه رسمی انگلیسی

زبان، چاپ شد. در آن زمان سفارت متوجه شد که در واقع این یک حرکت منطقی اداری است و نبایستی

آن را به عنوان فشار شوم کنترل دولتی بر دانشگاهها محسوب نمود.

قدم بعدی ایجاد یک هیئت خزانه داری کشوری بود، که سمیعی به آن اقدام نمود، بدین ترتیب که

پیشنهاد خود را به گونه ای مطرح نمود که قبل از مطرح شدن در مجلس، توسط شورای وزیران تصویب

گردد. ولی وقتی این موضوع در کابینه مطرح شد، با مخالفت روبرو گردید، که سمیعی یا این را حساب

نکرده بود، یا این که نتوانست برآن غالب شود. لایحه وی در مورد متمرکز کردن کنترل در وزارت علوم، در

زمینه های مالی اختیاراتی به هیئت خزانه داری کشوری می داد که نقش دو وزارتخانه دیگر در دولت یعنی

وزارت اموراقتصادی و دارایی و سازمان برنامه و بودجه را تقلیل می داد. براساس وضعیت موجود،

هردوی این وزارتخانه ها نقش مهمی در اخذ تصمیم راجع به میزان بودجه ای که به وزارت علوم و آموزش

عالی اختصاص داده می شود، و همچنین در این تصمیم گیری که به هر دانشگاه چقدر بودجه تعلق می گیرد،

دارند.

در حقیقت هیئت های خزانه داری قبلی نقشی در این امر داشتند بدین سبب از طریق آنها بود که

دانشگاهها از سازمان برنامه و بودجه و وزارت امور اقتصادی و دارایی بودجه خود را تأمین می کردند.

سمیعی به طور کاملاً علنی (در سمینار دانشگاه مدرن که وزارتخانه او با اداره اطلاعات ایالات متحده

(USIS) در ژوئیه 1976 تشکیل داده بودند)، اظهارداشت که هیئت های قدیمی فقط کارشان همین بوده

است.

وزیر اقتصاد و دارایی و سازمان برنامه و بودجه (که براساس گفته منبع، زیاد از سمیعی خوشش

نمی آید) متفقا به نخست وزیر شکایت نمودند. زمانی که لایحه جدید در یک نشست رسمی به کابینه ارائه

شد، متوقف ماند، و نخست وزیر تصمیم گرفت که تهیه کننده آن باید برود. یک ضرب المثل فارسی وجود

دارد که می گوید «اول چاه را بکن، بعد منار را بدزد». سمیعی در کندن چاه غفلت کرده بود.

دو منبع دیگر در وزارتخانه اطلاع داده اند که سمیعی بیکار نخواهد بود: او حالا رئیس دانشگاه

رضاشاه کبیر، و مدیر مرکز پزشکی بین المللی که قرار است در تهران ساخته شود، خواهد بود.

سه هفته پس از سقوط دکتر سمیعی، معاون ارشد وی در وزارت علوم و آموزش عالی، دکتر محمدعلی

طوسی، معاون وزیر در امور پارلمانی و اداری، به عنوان رئیس دانشگاه اصفهان، به شاه معرفی شد (شغلی

که دکتر معتمدی قبلاً به عهده داشت.) ظاهرا طوسی از مخالفین هیئت های خزانه داری نبوده است، زیرا

انتصاب وی به ریاست دانشگاه اصفهان تقلیل رتبه نیست. طوسی دارای دکترای آموزشی از ایالات

میشیگان است، او بطور تحسین برانگیزی مؤثر، صادق و شخص کمک کننده ای برای CAO بوده که مکررا

با آن تماس داشته است. او مأمور اصلی وزارتخانه برای سازماندهی سمینار موضوع گزارش تهران 8918

بوده است.

ص: 560

محتمل به نظر می رسد که معتمدی کاملاً آماده همکاری با ایالات متحده باشد، زیرا او نیز تحصیلکرده

امریکا است، و در ارتباطات USIS با دانشگاه اصفهان، صمیمی و مثمرثمر بوده است. او احتمالاً روابط

بهتری از سمیعی، با رؤسای دانشگاهها خواهد داشت، زیرا وی خودش قبلاً رئیس دانشگاه بود، سمیعی

نبود، او با بیشتر رؤسای دانشگاه همسن است (سمیعی خیلی جوانتر است)، و محتمل است که خیلی

محتاط تر از سمیعی حرکت کند. او همچنین ممکن است متمایل باشد به امور با کج بینی کمتری از آنچه

سمیعی به آنها می نگریست، بنگرد و در انجام تغییرات کُندتر از سمیعی اقدام نماید. میکلاس

سمیعی، عبدالحسین 3

عبدالحسین سمیعی مدیر مرکز پزشکی بین المللی تهران ؛ رئیس دانشگاه رضاشاه کبیر

عنوان خطاب: دکتر سمیعی

عبدالحسین سمیعی، مدیر مرکز پزشکی بین المللی تهران و رئیس دانشگاه رضاشاه کبیر می باشد که

هر دوی آنها در حال حاضر در مرحله طرح ریزی هستند. دانشگاه قرار است به صورت مدرسه تربیت

مدرس جهت پرورش هیئت علمی دانشگاه باشد و برنامه هایی در زمینه بازرگانی، مدیریت اداری، و

تجارت بین المللی ارائه نماید. زبان آموزش ها، انگلیسی خواهد بود.

سمیعی، عضو یک خانواده سرشناس، دارای فوق لیسانس از دانشگاه کالیفرنیا در لوس آنجلس و

مدرک دکترای پزشکی از دانشگاه کرنل است. او در کرنل و دانشکده های پزشکی هاروارد و دانشگاه ملی

تهران، تدریس نموده است. او به عنوان رئیس پزشکی در مرکز آموزش و تحقیقات پزشکی فیروزگر و

به عنوان رئیس بخش پزشکی بیمارستان فیروزگر و معاون وزیر در امور طرح و برنامه در وزارت بهداری

خدمت نموده است. در 1969 او رئیس هیئت پزشکی سازمان بیمه های اجتماعی در وزارت کار و امور

اجتماعی بود. او استاد پزشکی در دانشگاه ملی بود و در آوریل 1974 وزیر علوم و آموزش عالی شد. او

به عنوان وزیر تا فوریه 1977 خدمت نمود.

سمیعی 50 ساله است. او به اروپای غربی، مصر، اتیوپی و ایالات متحده مسافرت کرده است. او

کتابهایی در پزشکی نوشته است. در فوریه 1977 یک مجله ایرانی او را به عنوان «خوشپوش ترین فرد

ایرانی» انتخاب نمود. او به زبان انگلیسی صحبت می کند. سمیعی با شهلا خسروشاهی، رئیس دفتر سابق

اتاق بازرگانی صنایع و معادن ایران، ازدواج نموده است. 8 ژوئن 1978 18/3/57



جهانشاه صالح

ص: 561

صالح، جهانشاه 1

اوت 1959 مرداد 1338 سرّی

جهانشاه صالح

دکتر جهانشاه صالح که به عنوان مدیر پویا و جراحی حاذق مشهور است، در سال 1951 برای مدت

کوتاهی وزیر بهداری بود، وی این شغل را از 1953 تا 1955 دوباره به عهده گرفت. او از 1947 تا 1955

رئیس دانشکده پزشکی دانشگاه تهران نیز بود، که در آن سال شاه از وی خواست تا از این سمت استعفا

دهد تا بتواند تمام همّ خود را صرف شغل وزارتش کند. در حال حاضر او که استاد رشته جنین شناسی

دانشگاه تهران می باشد، گزارش شده که از وضعیت نسبتا حقیر خود ناراضی است و ناظران آگاه پیش بینی

کرده اند که وی احتمالاً بار دیگر به عنوان یکی از چهره های سیاسی متنفذ ایران ظهور خواهد کرد. توافقی

کلی وجود دارد مبنی بر اینکه وی از متحدان بی چون و چرای آمریکاست، جایی که ده سال از عمرش را

گذرانده است. او گهگاه توسط همکارانش متهم به تبعیض قائل شدن به نفع آمریکائی ها می شود، طبق

گزارش مجاب شده است که ایران همیشه محتاج مشاوره و کمک های این کشور خواهد بود و مخالف از

سرگیری مجدد نفوذ انگلیس در ایران است.

صالح که در 1905 متولد شده، در مدرسه میسیون مذهبی آمریکائی تهران درس خوانده و در سالهای

1928 و 1933 به ترتیب مدارک لیسانس و دکترای خود را از دانشگاه سیراکیوس نیویورک اخذ نموده

است. پس از تکمیل دوره انترنی در بیمارستان Orange Memorial، به عنوان دکتر جراح مبتدی در

بیمارستان دانشگاه کلمبیا به کار پرداخت. او در بازگشت به ایران در سال 1953، استاد رشته

جنین شناسی دانشگاه تهران و رئیس بیمارستان زنان، یکی از مؤسسات وابسته به دانشگاه شد. وی این

مشاغل را تا سال 1947 که رئیس دانشکده پزشکی شد، حفظ کرد و در آنجا اعتبار خوبی برای متحد

کردن برنامه درسی دانشکده پزشکی به هم زد. وی برای متجدد نمودن دانشکده مطابق برنامه و الگویی

آمریکائی و با تکیه بر تجربه و کار عملی استفاده کرد. گفته می شود وقتی صالح در سال 1955 به

درخواست شاه از ریاست دانشکده استعفا داد تا تمام وقت خود را صرف شغل وزارت بهداری خود کند،

صالح گفته این ظن را داشته که احتمالاً تقاضای شاه براساس توصیه منوچهر اقبال رئیس جدید دانشگاه

تهران صورت گرفته، که می خواسته است کنترل کامل دانشکده پزشکی را به دست گیرد و با روشهای

صالح مخالف است، زیرا آن روشها از توسعه عجولانه دانشکده جلوگیری می کرده اند.

دکتر صالح که در جنین شناسی و زایمان تخصص دارد و دوره رادیولوژی را نیز گذرانده است، مؤلف

کتاب بیماریهای زنان می باشد و مقالات متعددی در مجلات پزشکی می نویسد.

بنا به گزارشات، وی تحقیقات فراوانی را سرپرستی و هدایت کرده است که موجب رضایت وی را

فراهم می آورند. او در رابطه با مسائل علمی مورد علاقه اش سفرهای زیادی نموده است. وی در سال

1949 برای شرکت در کنفرانس صلیب سرخ به سوئد رفت، و در سال 1952 به عنوان بورسیه اصل چهار

(ترومن م) برای بازدید از برنامه های بهداشتی عمومی و مدیریت بیمارستانی از آمریکا دیداری داشت.

وی در سالهای 1954 و 1956 در کنفرانس های سازمان بهداشت جهانی (WHO) در ژنو در

مکزیکوسیتی شرکت نمود که در کنفرانس اخیر به عضویت هیئت مدیره WHO برگزیده شد. وی پس از

پایان کنفرانس مکزیکو به آتلانتیک سیتی در نیوجرسی آمد تا در اجلاس مؤسسه پزشکان آمریکا که در

ص: 562

آن نیز عضویت دارد، شرکت کند. او در 1958 بار دیگر به آمریکا رفت تا در بیست وسومین مراسم سالیانه

فارغ التحصیلی کالج بین المللی جراحان در لوس آنجلس شرکت نماید. وی به زبانهای انگلیسی، فرانسه و

عربی احاطه دارد.

صالح در مقام وزیر بهداری، در گذراندن قوانینی برای جلوگیری از کشت خشخاش برای تریاک گیری

به عنوان گامی ابتدایی از یک مبارزه همه جانبه علیه اعتیاد به مواد مخدر در ایران، موفقیت هایی داشته

است. تلاش های او در این زمینه با ارزش توصیف شده اند. او که خود را چهره ای پر حرارت، ولی

احساساتی نشان می دهد، چندین بار در مجلس در رابطه با لایحه تریاک سخنرانی کرده و نمایندگان را به

خاطر تأخیر در گذراندن قانون مذکور و ترس از مخالفت ملاکان مورد شماتت قرار داده است. گفته شده که

صالح بارها نیز با عبدالحسن ابتهاج، رئیس سازمان برنامه به جدال پرداخته و او را متهم به قصور در

برنامه های بهداشتی نموده است. ابتهاج در یک مورد صالح را متهم کرده بود که ظاهرا از دستورات دیکته

شده توسط سفارت آمریکا اطاعت می کند تا دولت ایران را وادار به خرید لکوموتیوهای دیزلی آمریکائی

نماید، ولی صالح هرگونه اطلاع در این مورد را تکذیب نمود.

هرچند به قول یکی از منابع، صالح از لحاظ سیاسی غیرقابل اعتماد است، ولی در ضدیت با کمونیزم

بسیار مشهور است. وی در سال 1953 ضمن مخالفت فعال با حزب توده، ظاهرا از دولت خواست تا

درباره شایعات آزادی اعضای بازداشت شده حزب توده تحقیق کند، وی در نتیجه توسط نخست وزیر

فضل اللّه زاهدی به خاطر غیرتش در اخراج اعضای آن حزب از وزارت بهداری مورد ستایش قرار گرفت.

بنا بر گزارشی، همسر صالح در سال 1951 در یک جلسه شورای دانشگاه مورد تهدید دانشجویان چپگرا

(تحت نفوذ کمونیست ها) قرار گرفته است. گفته می شود صالح به عنوان یکی از طرفداران شاه با نظام دکتر

محمد مصدق مخالف بوده و گفته است شایسته بود آمریکا برای حل مشکلات ایران در آن زمان دخالت

می کرد. ظاهرا صالح در رابطه با محمد مصدق برخورد متفاوتی با برادر خود، اللهیار صالح داشته است.

اللهیار تا زمان سقوط دولت مصدق به عنوان سفیر ایران در آمریکا خدمت می کرد. یکی دیگر از

برادرانشان هم مدتها در خدمت سفارت آمریکا در تهران کار می کرده است.

جهانشاه صالح از همسر آمریکائی خود سه پسر دارد که از دوازده تا بیست و چهار سال سن دارند.

خانواده مسلمانی هستند، ولی اعتنایی به شعائر اسلامی ندارند، گفته می شود صالح مخالف نفوذ سیاسی

ملاها است. وی در تهران دو خانه دارد، یکی اقامتگاه تابستانی بسیار مجلل اوست، که دارای استخر نیز

می باشد. بنا به گزارشات، خانواده صالح بسیار معاشرتی هستند، و در اکثر میهمانی های آنان، چند نفر از

وزرای کابینه به چشم می خورند. به گفته بعضی از منابع، صالح بسیار خوش صحبت بوده و شخصیت

بسیار نیرومندی دارد، ولی دیگران او را شخصی گزافه گو و خودپسند توصیف می کنند. همه بر این نکته

توافق دارند که او در ایران بسیار محترم داشته می شود و به خاطر صداقت، صناعت و خدمات سازنده اش

مشهور می باشد.

ص: 563

صالح، جهانشاه 2

خیلی محرمانه

زمان: 24 آوریل 1963 4/2/42 مکان: دفتر آقای صالح در سفارت

صورت مذاکرات شرکت کنندگان: علی پاشا صالح، کارمند محلی سفارت، مشاور سیاسی چارلزان.

راسیاس، دبیر دوم

علی پاشا در گفتگویی مختصر نکات ذیل را بیان داشت:

1 قرار است برادرش دکتر جهانشاه صالح، رئیس بعدی دانشگاه تهران شود. هر چند علی پاشا

برادرش زنهار داده است که این شغل را نپذیرد، دکتر صالح این سمت را می خواهد و فکر می کند بتواند به

خوبی از عهده آن برآید. علی پاشا به برادرش گفته است که گروههای مخالف موجود در دانشگاه تهران،

وی را یکی از طرفداران شاه می شناسند و لذا در معرض حملات مختلف (منجمله خشونت) قرار خواهد

داشت. علی پاشا همچنین گفت یکی دیگر از نامزدهای سمت ریاست دانشگاه به وی گفته (ظاهرا دکتر

عدل) که شاه او را خواسته و گفته است هر چند نمی خواهد در مسائل مربوط به انتخاب رئیس جدید

دخالتی کرده باشد، ولی شخصا حس می کند دکتر صالح بیش از دیگران کفایت این کار را داشته باشد و

انتخاب او برایش دلپذیر خواهد بود، هر چند دیگر رقبا (یعنی سیاسی و عدل) هم طبعا بایستی مقداری

رأی بدست آورند. (علی پاشا در رابطه با آنچه وی دخالت تمام عیار در امور دانشگاه می شمرد، بسیار

احساساتی شده بود).

علی پاشا همچنین گفت که یکی دو هفته پیش دکتر جهانشاه صالح با برادر دیگرش اللهیار صالح در

سلول زندانش ملاقات کرده و اللهیار ملتمسانه از او خواسته است «تا از قدرت هایی که با آنها در تماس

است، بخواهد تا دانشجویان زندانی را آزاد کنند.» اللهیار گفته است که اگر کسی باید تنبیه شود فقط شخص

اوست. بعد از آن جهانشاه با علم دیداری کرده و ظاهرا این دیدار در تسریع خلاصی دانشجویان زندانی

مؤثر بوده است. علی پاشا گفت دولت در واقع در تلاش بوده است تا به محض حل وفصل مراحل اداری

مثل تعیین میزان جرائم، دانشجویان را آزاد کند.

صالح، جهانشاه 3

جهانشاه صالح رئیس دانشگاه تهران سرّی غیرقابل رؤیت برای بیگانگان

دکتر جهانشاه صالح در 8 می 1963 به سمت ریاست دانشگاه تهران برگزیده شد. وی در ایران

به عنوان جراح و متخصص بیماریهای زنان مشهور و از سال 1937 در دانشکده پزشکی دانشگاه به

تدریس مشغول بوده است. در 26 ژوئن 1963 به سمت ریاست دانشکده پزشکی انتخاب شد، او این شغل

را در سالهای 1947 تا 1955 نیز به عهده داشته است. دکتر صالح که پزشکی دارای تحصیلات آمریکائی

است و مشهور به صداقت و صناعت می باشد، تلاش داشته است تا در ایران روشهای تدریس آمریکائی را

مورد استفاده قرار دهد. وی در اولین دوره ریاست دانشکده پزشکی، تمامی برنامه های درسی دانشکده

مذکور را تغییر داد. وی با استفاده از جنبه ها و مفاهیم آمریکائی به جای نظام قبلی که تحت نفوذ تعلیمات

فرانسوی بود، تأکید را از روی تدریس شفاهی تئوریک برداشت و به کار تجربی و مشاهدات

(دمونستراسیون) معطوف ساخت. وی از بدو گزینش به عنوان ریاست دانشگاه، تلاش کرده است تا تمامی

ص: 564

آن را با ایجاد تغییراتی چون برنامه های تحقیقاتی مستقل، امتحانات ماهانه و آموزش ورزش اجباری،

تجدید سازمان و نوسازی کند؛ وی همچنین کوشیده است تا همانندسازی (کپی کاری) در بین دانشکده ها

را از بین ببرد. جنجالی ترین پیشنهاد وی تاکنون، وضع شهریه آموزشی بوده است که اعتراض دانشجویان

را برانگیخت.

اگرچه او برادر یکی از رهبران جبهه ملی یعنی اللهیار صالح است، که اللهیار از لحاظ احترام در بین

ملی گرایان مقام دوم پس از نخست وزیر پیشین محمد مصدق را داراست، ولی دکتر صالح از طرفداران

پروپا قرص شاه می باشد و گفته می شود از مخالفین نظام مصدق بوده است. دکتر صالح بیان داشته است که

آمریکا می بایست برای حل مشکلاتی که از سیاست های مصدق ناشی شده بود، دخالت می کرد. یکی از

بزرگترین مشکلات دکتر صالح، آشوبهای وسیع جبهه ملی در بین دانشجویان دانشگاه تهران است. وی که

از دوستان نزدیک آمریکا و ده سال در این کشور گذرانده است، از سوی همکارانش به تعصب به نفع

آمریکائیها متهم می باشد. گفته می شود که وی اظهار داشته است ایران همیشه به کمکها و مشاوره های

آمریکا نیازمند خواهد بود و مخالف از سرگیری نفوذ انگلیسی در ایران است.

وی در نشان دادن تنفر خود از کمونیزم هیچ ابایی ندارد، فعالانه به مخالفت با حزب توده (کمونیست)

می پرداخته است.

صالح فرزند هفتم از هشت فرزند یک خانواده متنفذ کاشانی است که در سال 1905 به دنیا آمد. پس از

حضور در مدرسه میسیون مذهبی آمریکا در تهران، به آمریکا رفت و از دانشگاه سیراکیوس در سال

1928 لیسانس و در سال 1933 دکترای خود را اخذ کرد. او در بیمارستان اورنج مموریال در نیوجرسی

به انترنی پرداخت و در سال 1953 در بیمارستان دانشگاه کلمبیا به عنوان مبتدی به کار پرداخت. وی در

سال 1936 به ایران بازگشت و استاد رشته کالبدشناسی، و در سال 1941 استاد رشته زنان و زایمان شد.

او از 1936 تا 1937 رئیس بخش زنان و زایمان بیمارستان وزیری بود و در این زمان به ریاست

بیمارستان زنان تهران منصوب شد. وی به هنگام گزینش به عنوان رئیس دانشکده پزشکی تهران در سال

1947، این شغل را رها کرد. صالح در سالهای 1951، 1953 تا 1957 و از 1960 تا 1961 وزیر بهداری

و از 1961 تا 1962 وزیر آموزش و پرورش بود. در دومین دوره وزارت بهداری، وی توانست مبارزه ای

موفق علیه کشت خشخاش برای حصول تریاک و به مثابه نخستین گام در برنامه ای ضد مواد مخدر،

بردارد.

علائق علمی، او را به اقصی نقاط دنیا کشانده است. او در سال 1949 در کنفرانس صلیب سرخ در

سوئد شرکت کرد، و در 1952 به آمریکا رفت تا به عنوان بورسیه اصل چهار در بازدید از برنامه های

مدیریت بیمارستانی و بهداشت عمومی شرکت نماید. وی به عنوان مشاور سازمان بهداشت جهانی

(WHO) از سال 1952 در اجلاس های مختلف این سازمان در نانسی، فرانسه (1952) و در ژنو (1954 و

1956) و در مکزیکوسیتی (1955) شرکت کرد و در اجلاس آخر به عنوان عضو هیئت مدیره WHO

برگزیده شد.

پس از کنفرانس مکزیکو روانه آتلانتیک سیتی نیوجرسی شد تا در اجلاس مؤسسه پزشکان آمریکا

شرکت کند، وی یکی از اعضای این مؤسسه است. او به عنوان عضو کالج بین المللی جراحان از سال

1955، در بیست و سومین گردهمایی سالیانه این سازمان در سال 1958 در لوس آنجلس شرکت نمود.

ص: 565

وی بار دیگر در سال 1959 به عنوان نماینده ایران در دومین کنفرانس جهانی طب در شیکاگو به آمریکا

آمد.

دکتر صالح به عنوان متخصص زنان و زایمان، چندین کتاب و مقاله پزشکی منجمله یک کتاب درسی

به نام بیماری زنان، و مقالات بسیار در مجلات پزشکی نوشته است. او دارای یکی از بزرگترین مطب های

خصوصی در ایران است. از بیماران او می توان ملکه فرح را نام برد که دکتر صالح در اکتبر سال 1960

نخستین پسر او، یعنی ولیعهد رضا، را به دنیا آورد. او دوست دارد هرگاه فرصتی یابد، دست به تحقیقات

بزند. وی عضو هیئت مدیره انجمن شیروخورشید (صلیب سرخ) نیز هست که همسرش هم در این انجمن،

نقش فعالی ایفا می کند. وی همچنین عضو شورای عالی بازرسی کل کشور، یکی از اصلی ترین نهادهای

برنامه های اصلاحی دولت در ایران است. او عضو آکادمی علوم نیویورک نیز شده، و در سال 1963 یک

مدال آموزشی از دولت ایران گرفته است.

دکتر صالح و زن آمریکائی اش، دارای چهار فرزند هستند، که از ده تا بیست و نه سال سن دارند. وی

مسلمان معتقدی نیست و مشهور است که با نفوذ ملاها مخالف است. یکی از برادرانش به اسم علی پاشا

صالح، از مشاورین سفارت آمریکا در تهران است. خانواده صالح در دو منزل خود در تهران میهمانیهای

زیادی برپا می کنند، که یکی از آنها دارای استخر نیز می باشد. بعضی منابع، دکتر صالح را خوش صحبت و

دارای شخصیتی نیرومند معرفی کرده اند، و دیگران او را شخصی خودپرست و گزافه گو خوانده اند. او

زبانهای انگلیسی، فرانسه، عربی را علاوه بر فارسی به خوبی صحبت می کند.

24 مارس 1964 4/1/43


مرتضی صالحی

ص: 566

صالحی، مرتضی 1

تاریخ: 12 نوامبر 1976 21/8/55 خیلی محرمانه

از: کنسولگری آمریکا، شیراز 21 Aبه: وزارت امورخارجه، واشنگتن

موضوع: مرتضی صالحی، استاندار جدید خوزستان

مرتضی صالحی، که اخیرا به استانداری خوزستان منصوب شده است، نماینده بورکراتهای زیرک و

جوان است که به طور فزاینده ای مسئولیت های مهم استان های ایران به عهده آنان گذاشته شده است.

صالحی در 1938 متولد شد و تحصیلات دانشگاهی را در انگلستان به پایان رساند (فوق لیسانس در

مهندسی عمران و دکترا در طراحی شهری از دانشگاه بیرمنگام). در بازگشت به ایران او ابتدا در سازمان

برنامه کار کرد، و در آنجا مدیر طراحی شهری و خانه سازی شد و سپس به مدت دو سال و قبل از استاندار

شدن، معاون وزیر کشور در امور توسعه بود. صالحی در صحبت هایش نشان می دهد که چقدر از خودش و

موفقیت هایش خشنود و راضی است.

اکنون او محدودیت های قدرتش و شاید عدم اقتدار شغلش در محیط بورکراتیک که اغلب با

حسادت ها و دوزوکلک همراه است را لمس می نماید. در جریان بازدیدش از خوزستان گفت «من هر

کاری از دستم بیاید انجام می دهم و بقیه کارها را ول می کنم». او مهمترین کار خود در استان را هماهنگ

نمودن برنامه های جاه طلبانه (و بنابراین به شدت ناهماهنگ) توسعه، بخصوص آنهایی که مربوط به

ساختار زیربنایی هستند، می بیند. برای انجام این کار او برنامه ریزی نموده است تا گردهمائیهای مرتب

برنامه ریزی شده ای با مدیرکل های وزارتخانه های مختلف در استان برگزار نماید. به هر حال، او اظهار

می دارد که قدرت قانونی وی در حد زیادی قابلیت ها و کفایت وی را محدود نموده است، زیرا در داخل

وزارتخانه ها سلسله مراتب فرماندهی به جای این که افقی باشد، عمودی است. براین اساس تبعیت

مقامات محلی وزارتخانه ها و در مرحله اول به رؤسای آنها در تهران مربوط می شود، و فقط در درجه دوم

به استاندار مرتبط است. علاوه براین فقط برای حدود 30 تا 35 درصد از بودجه توسعه به صورت غیر

متمرکز عمل می شود تا برای پروژه های محلی در اختیار استان قرار گیرد.

بالاخره، هر چند که صالحی دارای اعتبار قابل توجهی است، ولی ترقی سریع وی در بوروکراسی

احتمالاً فقط به فعالیت های خارق العاده ای وی مربوط نبوده است. بنا به گزارشات او انتصاب خود را در

حد زیادی مدیون وزیر کشور سابق، جمشید آموزگار است. روز بعد از این که آموزگار، دبیرکل حزب

رستاخیز شد و چندین روز قبل از ترمیم کابینه نخست وزیر هویدا، صالحی با تلفن به یکی از دوستان در

وزارت کشور صحبت می کرد. شاید احساس کرده بود که اتفاقاتی در شرف وقوع است، و نمی خواست که

بدون حامی از مشوقی که به وی کمک نماید در سمتی باقی بماند، و از دوست خود می خواست که او را در

جریان اتفاقات و تغییرات وزارت کشور قرار دهد.

در جمع، صالحی به نظر می رسد که فرد زیرک و با لیاقتی باشد. مردم اهواز هم اکنون از او بیشتر از نفر

قبلی طرفداری می نمایند. به هر حال، او تا حد مشخصی در محیطی که باید کار کند، دست بسته باقیمانده

است، زیرا مشخصه محیط کار وی، فقدان اختیارات روشن و واضح بر دیگر مقامات استانی، یک

برنامه ریزی بودجه ای که اهم آن به عهده تهران است، و از هم پاشیدگی سیستم سیاسی ایران، می باشد.

ص: 567

صالحی، مرتضی 2

تاریخ: 20 اوت 1977 29/5/56 خیلی محرمانه

از: کنسولگری آمریکا، شیراز 36 Aبه: وزارت امورخارجه

مرجع: شیراز 21 A، 12 نوامبر 1976

موضوع: اطلاعات بیوگرافیک: مرتضی صالحی، وزیر راه و ترابری

با احترام مجدد، اطلاعات اساسی بیوگرافیک در مورد صالحی تقدیم می گردد. انتصاب وی در کابینه

نخست وزیر آموزگار، نشانگر پشتوانه عمده در چیزی است که تا امروز یک خط مشی بسیار موفق در

دولت بوده است.

نه ماه برای اثرگذاری یک مدیر در استانی مانند خوزستان که از نظر اقتصادی مهم است و مشکلات

زیادی آن را احاطه کرده است، زمان زیادی نیست، و صالحی کاری انجام نداده است. تراکم کشتی و کالا

در مقایسه با زمان بر سر کار آمدن صالحی کمتر شده است، ولی احتمالاً راه ها وضع بدتری دارند. هنوز

باید عملیات تعمیرات و بهسازی راه آهن بندر شاهپور انجام شوند و فعالیت های کشاورزی در مناطق

شمالی استان از بین رفته است. مسئله مسکن مانند همیشه غیرقابل حل باقی مانده و ترکیبی از مسائل

زمستان خشک در آبریز رودخانه کارون و مشکلات فنی با ژانراتورهای سد رضاشاه کبیر، نه فقط موجب

خاموشی و کمبود برق در سطح استان شده، بلکه در قطع برق تهران نیز مؤثر بوده است. در حقیقت، در

این گونه موارد صالحی کار زیادی نمی توانست انجام دهد، و شانس زیادی داشت که مورد ملامت قرار

نگرفت.

مهمترین فعالیت صالحی در خلال زمامداریش در خوزستان به نظر می رسد که در زمینه های روابط

عمومی بوده باشد. بوضوح در مقابل استاندار قبلی، او نمایش عظیمی از علاقه مندی به رفاه و بهبود وضع

استان و مردمش اجرا نمود. جراید به طور مرتب عکس های صالحی را در حال بازدید از پروژه ها یا

فشردن دست شهروندان، منتشر می کردند. مذاکرات با مردم در اهواز بلافاصله پس از انتصاب وی در

کابینه همچنین نشانگر تعجب همه گیر در مواجهه با صعود برق آسای صالحی بود، ولی فقط تعداد کمی

می توانستند دلایل اصولی غیر از هنر او در فروختن خودش، ارائه نمایند.

صالحی در شغل جدیدش به بیش از روابط خوب با جراید نیاز دارد. راهها احتمالاً تنها نقطه ضعف در

شبکه ساختار اقتصادی ایران هستند. همان گونه که در مرجع ذکر شد، صالحی دارای تحصیلات خوبی

است و به نظر می رسد کاملاً زیرک باشد. ولی تا زمانی که او نتواند قابلیت خود را در برخورد با بزرگ

راههای ایران نشان دهد، به نظر می رسد که حتی حمایت نخست وزیر آموزگار که تاکنون برای او کارساز

بوده است، از این پس برای نجات او از اشتهار به عنوان یک ایرانی Wunderkind، کافی نخواهد بود.

تامست

صالحی، مرتضی 3

مرتضی صالحی وزیر راه و ترابری خیلی محرمانه

دکتر مرتضی صالحی 39 ساله، دارای فوق لیسانس مهندسی عمران و دکترا در طراحی شهری از

دانشگاه بیرمنگام انگلستان است. از زمان بازگشت به ایران او ابتدا در سازمان برنامه و بودجه به عنوان

ص: 568

مدیر طراحی شهری و خانه سازی کار کرد و سپس از 1947 تا 1976 معاون وزیر کشور در امور توسعه

بود. در سپتامبر 1976 صالحی استاندار استان خوزستان شد.

در زمان اقامتش در اهواز او رابط مأمورین کنسولگری شیراز بود و آنها او را جوان بورکرات زیرک و

با کفایتی یافتند. به هر حال، ترقی سریع وی در داخل سیستم اداری، شاید به طور کامل مربوط به

قابلیت های بالای او نباشد. او انتصاب خود را در شغل استانداری مدیون روابط محکم با آموزگار، وزیر

کشور وقت بود. این ارتباط در اوت 1977 او را به منصب فعلی در کابینه رساند.

او به اروپا و ایالات متحده سفر نموده است و به انگلیسی صحبت می کند. 24 اوت 1977 2/6/56

صالحی، مرتضی 4

مرتضی صالحی وزیر راه و ترابری (از اوت 1977)

عنوان خطاب: آقای وزیر

در مصاحبه ای که در تهران ژورنال در ژانویه 1978 منتشر گردید، مرتضی صالحی سه اولویت برای

خودش در سمت فعلی، منظور نمود: نظارت و سرپرستی دقیق بر پروژه ها، حذف تأخیر، غیر متمرکز کردن

اختیارات با دادن مسئولیت بیشتر در اجرای پروژه ها به مقامات محلی دولتی. صالحی اهمیت زیادی به

احداث جاده هایی که بنادر جنوبی ایران به شهرستانها و شهرهای مرکزی ایران متصل می نمایند، در جهت

گسترش سریع شهرنشینی، می دهد. او اولویت بسیار زیادی به پروژه کمربندی تهران داده و معتقد است که

این امر به علاوه پروژه قطار زیرزمینی می توانند مسئله ترافیک شهر را حل کنند. پروژه دیگری که صالحی

به آن خیلی اهمیت می دهد، بزرگ راه شش بانده تهران بندر شاهپور است. وی بندر شاهپور و

بندرعباس را بنادری می داند که از نظر توسعه باید در اولویت قرار گیرند. صالحی برقی کردن قطارهای

راه آهن را مهمترین بخش از ایجاد و توسعه سیستم مدرن راه آهن می داند.

صالحی مهندسی عمران و دکترای طراحی شهری را از دانشگاه بیرمنگام، انگلستان، گرفته است. در

بازگشت به ایران، او ابتدا در سازمان طرح و برنامه به عنوان مدیر طراحی شهری و خانه سازی خدمت نمود

و سپس برای دو سال معاون وزیر کشور در امور توسعه بود. او در سپتامبر 1976 استاندار استان

خوزستان شد. صالحی، حدود 40 ساله به زبان انگلیسی صحبت می کند، او به اروپا سفر نموده است.

28 مارس 1978 8/1/57

صالحی، مرتضی 5

مرتضی صالحی وزیر مشاور و سرپرست سازمان برنامه و بودجه (از 11 اوت 1978)

عنوان خطاب: آقای وزیر

مرتضی صالحی به همان سمتی بازگشت که در ژوئیه اوت 1978 تحت امر نخست وزیر جمشید

آموزگار (اوت 1977 اوت 1978) به عهده داشت. وی مقامی سخت کوش، پویا و مصمم و نماینده

تکنوکراتهای زیرک و جوان است که شاه دوست دارد در دولت باشند. صالحی ممکن است ترقی وسیع

خود را در دولت بیشتر مدیون مهارت در کسب اشتهار خود و ارتباط نزدیک وی با آموزگار باشد تا

قابلیت ها و کفایت فنی قابل ملاحظه اش.

ص: 569

صالحی مهندسی عمران و دکترای طراحی شهری را از دانشگاه بیرمنگام در انگلستان گرفت. در

بازگشت به ایران، او ابتدا در سازمان طرح و برنامه و بودجه به عنوان طراحی شهری و خانه سازی خدمت

نمود، سپس به مدت دو سال در وزارت کشور معاون وزیر در امور توسعه بود. او در 1976 استاندار استان

خوزستان و در اوت 1977 وزیر راه و ترابری شد.

صالحی، حدود 40 ساله، به انگلیسی صحبت می کند. او به اروپا و ایالات متحده مسافرت نموده است

او ازدواج نکرده است.

26 نوامبر 1978 5/9/57


جواد صدر

ص: 570

صدر، جواد 1

جواد صدر وزیر دادگستری سرّی غیرقابل رؤیت برای بیگانگان

جواد صدر، در 11 ژوئیه 1966 وزیر دادگستری شد، و این منصب را در کابینه تا اکتبر 1967 حفظ

نمود. او قبلاً (از مارس 1964) وزارت کشور را در اختیار داشت.

صدر هر چند مقامی خارق العاده نیست، ولی با کفایت و پرکار است، که بیشترین مراحل خدمتی خود

را در وزارت امورخارجه گذرانده است. به هر حال او یک نمونه از کارمندان دولت ایران است. او دارای

خانواده با نفوذ مرتبط با محافل سیاسی است و بیشتر یک شخصیت سیاسی دارد تا کارمندی. مقامات

ایالات متحده، او را اغلب در برخورد با خودشان رک گو و صریح یافته اند. صدر در سال 1951 مدیرکل

در وزارت کشور بود و در زمانهای چندی به جای وزیر امور خارجه خدمت کرده است.

صدر در 1912 در تهران در خانواده ای روشنفکر به دنیا آمد، پسر رئیس سابق مجلس سنا و زمانی

نخست وزیر، محسن صدر است، در سنین 22 و 26 سالگی، جواد صدر مشاغل مختلفی در وزارت کشور

داشته است. او تحصیلات متوسطه خود را در تهران به پایان رساند و از دانشگاه پاریس در 27 سالگی

مدرک LLD گرفت. در 1939 او وارد وزارت امورخارجه شد و در قسمت امور حقوقی و پیمانها مشغول

شد. اولین مأموریت خارج کشور وی، کنسول در سرکنسولگری فلسطین بود. در بازگشت به ایران، او

به عنوان رئیس دبیرخانه نخست وزیر منصوب شد. احتمالاً در آن زمان پدرش نخست وزیر بوده است

(تاریخ دقیق این شغل وی معلوم نیست). بعدا او به عنوان دستیار رئیس اداره حقوقی و پیمانها در وزارت

امورخارجه خدمت نمود. در سال 1948 او سرپرست دبیرخانه کابینه و در 1950 مسئول دبیرخانه

وزارت امورخارجه شد.

در ژانویه 1951، صدر به وزارت کشور منتقل گردید. در آخر همان سال برای انتخابات مجلس

استعفا داد، ولی موفق به کسب کرسی مجلس نشد. در دوره مصدق (آوریل 1951 اوت 1953) صدر

خارج از دولت باقی ماند. در 1953 او عضو علی البدل در هشتمین نشست عمومی سازمان ملل شد. در

بازگشت، رایزن و وزیر مختار سفارت در بلگراد گردید. در می 1956، او به عنوان رایزن سفارت به

مادرید اعزام شد. در 1957 به تهران بازگشت و به عنوان معاون وزیر در امور پارلمانی در وزارت کشور

منصوب گردید و در 1958 به عنوان معاون وزیر امورخارجه در امور سیاسی و پارلمانی به وزارت

امورخارجه بازگشت. در سپتامبر 1959 او سفیر در ژاپن شد. او در اواخر 1963 مجددا به شورای عالی

سیاسی وزارت امورخارجه پیوست.

صدر بلند قد و لاغر است. او شخصیت دوست داشتنی دارد. همسر وی اروپایی است و انگلیسی

خوب صحبت می کند. صدر علاوه بر زبان فارسی، انگلیسی و فرانسه عالی صحبت می کند. او در 1964 به

عضویت جامعه حقوقدانان بین المللی انتخاب شد. در 1965 او برای معالجه سرطان معده به اروپا سفر

نمود. 1 آوریل 1968 12/1/47


رضا صدقیانی

ص: 571

صدقیانی، رضا 1

رضا صدقیانی وزیر تعاون و امور روستائی

عنوان خطاب: آقای وزیر

رضا صدقیانی که حدود 58 سال دارد، در آوریل 1974 وزیر تعاون و امور روستائی شد. صدقیانی

مدرک لیسانس از دانشکده کشاورزی کرج دارد و در جنگلداری و کشاورزی از دانشگاه سیراکیوس

(Syracuse) فارغ التحصیل شده است. در سال 1939 وارد وزارت کشاورزی شد، او مشاغل بسیاری در

تهران و شهرستانها داشته است. او معاون مدیره اداره جنگلداری و رئیس اداره توسعه کرخه قبل از پیوستن

به سازمان برنامه بود. در آنجا او رئیس قسمت کشاورزی و رئیس اداره توسعه روستاها شد. با حفظ این

شغل در سال 1964، او معاونت وزیر در امور اقتصادی، پروژه ها و برنامه ها را در وزارت کشاورزی

به عهده گرفت. در 1970، او رئیس بانک کشاورزی شد. در اکتبر 1973 او استاندار خوزستان گردید.

وزیر مقالات و کتابهایی در مورد کشاورزی، جنگلداری و موضوعات مربوط به آن نوشته است. او به

ایالات متحده، اروپای غربی، روسیه، خاور دور، مسافرت نموده و در کنفرانس های بین المللی کشاورزی

و مواد غذایی شرکت کرده است. او به انگلیسی و فرانسه صحبت می کند.5 نوامبر 1975 14/8/54



غلامحسین صدیقی

ص: 572

صدیقی، غلامحسین 1

17 ژانویه 1951 27/10/29 خیلی محرمانه اطلاعات بیوگرافیک

نام: غلامحسین صدیقی

ملیت: ایرانی

تاریخ و محل تولد: 1905، تهران

شغل: استاد فلسفه دانشگاه تهران

وابستگی حزبی: ندارد

زبان: فرانسه

مشخصات خانوادگی: وجود ندارد

تحصیلات: دکترای ادبیات، دانشگاه تهران

مراحل خدمتی: 1936: نماینده ایران در کنفرانس آموزشی ژنو.

1938: سرپرست آموزش، دانشگاه تهران

1944: استاد جامعه شناسی دانشگاه تهران

1945: دبیرکل، دانشگاه تهران

1945: نماینده ایران در کنفرانس یونسکو، لندن

1947: نماینده ایران در کنفرانس آسیایی، دهلی نو

1948: نماینده ایران در کنفرانس یونسکو، بیروت

1949: نماینده ایران در کنفرانس یونسکو، پاریس

1950: نماینده ایران در کنفرانس یونسکو، فلورانس

تا امروز: استاد فلسفه، دانشگاه تهران.

انتشارات:

«یادداشت های سفر هندوستان»

«تاریخ فلسفه یونان»

«نهضت مذهبی ایرانیان در قرنهای دوم و سوم هجری». (پاریس 1938)

ملاحظات:

دکتر صدیقی در محل روشنفکری تهران خیلی مشهور است، او را به عنوان فردی با فرهنگ و خیلی

مطلع، ولی نه به عنوان یک فاضل و عالم خارق العاده می شناسند. او از ادبیات و فلسفه ایران خوب مطلع

است، ولی گفته می شود که فاقد زمینه های روشنفکری است. علایق وی به دسایس سیاسی ایران به قدری

اندک و ناچیز است که می تواند قابل صرفنظر کردن باشد، او خود را با زندگی دانشگاهی دلخوش نموده

است، ظاهرا بدون جاه طلبی و آرزو برای برجستگی و اشتهار عمومی زندگی می کند، در نتیجه او تقریبا در

محافل خارج از دانشگاه ناشناس است و در نتیجه کسی نیست که برای کار «یونسکو» یک پشتیبانی

گسترده مردمی ایجاد نماید.

ص: 573

او شخصا ظاهری خوب دارد و احساس مطبوعی ایجاد می نماید او خوش برخورد، خوش صحبت،

کمی کناره گیر و غیرمهاجم است. هیچ منبعی تاکنون نکته منفی در مورد شخصیت وی گزارش نکرده است.

صدیقی، غلامحسین 2

8 فوریه 1960 19/11/38 سرّی

غلامحسین صدیقی، وزیر پست و تلگراف و تلفن و متعاقبا وزیر کشور در کابینه مصدق بود. او در اوت

1953 همراه با مصدق دستگیر شد و در ژوئن 1954 آزاد گردید. او اکنون به دانشگاه تهران بازگشته و در

آنجا استاد دانشکده ادبیات است. صدیقی را می توان هم ردیف بازرگان، عطایی، کاظمی و بعضی دیگر از

ملی گرایان فعال دانست. او را همچنین می توان همطراز گروه صالح دانست، ولی او نه فقط در بین ملی گراها

شهرت خوبی دارد، بلکه در محافل بازاری و دانشگاه نیز خوشنام است.

صدیقی، غلامحسین 3

غلامحسین صدیقی استاد دانشگاه خیلی محرمانه

عنوان خطاب: دکتر صدیقی

دکتر صدیقی، یک وزیر سابق در کابینه نخست وزیر محمد مصدق (53 1951)، یکی از کاندیداهای

بالقوه منظور شده برای نخست وزیری در صورت سقوط دولت غلامرضا ازهاری است. بنا به اظهار یکی

از ناظرین، به هر حال، صدیقی یکی از انتخاب های غیر محتمل است، زیرا او در بین عموم مشهور به منکر

خدا بودن است و بنابراین در تضاد با آیت اللّه شریعتمداری، رهبر مخالفین مذهبی در ایران، و آیت اللّه

روح اللّه خمینی، رهبر مخالفین مذهبی در خارج کشور است. صدیقی در حال حاضر به عنوان استاد

دانشگاه خدمت می کند، ولی اطلاعی از این که وابسته به کدام دانشکده است در حال حاضر در دست

نیست. صدیقی پس از فارغ التحصیل شدن از سوربن، احتمالاً در دهه 1920 در دانشگاه تهران استاد

فلسفه و جامعه شناسی بود. او متعاقبا دبیرکل دانشگاه شد. در 1951 او به کابینه دکتر مصدق پیوست و

وزیر پست و تلگراف و تلفن شد. در خلال سال 1952 او وزیر کشور شد و ظاهرا تا زمان برکناری مصدق

در همان شغل باقی ماند. پس از سقوط مصدق دکتر صدیقی برای مدتی زندانی بود. او از زمان آزادی،

استاد دانشگاه بوده است. صدیقی حدود 73 سال دارد و به زبان فارسی صحبت می کند.

8 دسامبر 1978 17/9/57


اسداللّه صنیعی

ص: 574

صنیعی، اسداللّه 1

اسداللّه صنیعی وزیر جنگ خیلی محرمانه

سپهبد اسداللّه صنیعی، وزیر جنگ در کابینه حسنعلی منصور در 7 مارس 1964، از سال 1961 در این

وزارتخانه خدمت نموده است. او در کابینه تشکیل شده اسداللّه علم در اکتبر 1963 به عنوان وزیر جنگ

خدمت نمود.

صنیعی یک افسر ارتش ایران، در سال 1962 به ارتش پیوست، و دارای مشاغل و مسئولیت های

متعددی بوده است. او فارغ التحصیل دانشکده نظامی عمومی (1931)، رئیس قبلی لشکر یکم رکن سه

(38 1937) و دوبار ریاست ستاد (52 1951 و 56 1955) بوده است. از 1953 تا 1955 صنیعی

معاون اداری وزیر جنگ بود. پس از ارتقاء به درجه سرلشکری در 1957، او به عنوان عضو هیئت مدیره

اداره تدارکات انتخاب شد. او برای مدت کمی در 1960 به دلیل نادانسته ای بازنشسته شد. در مارس

1961، تیمسار صنیعی معاون دائمی وزیر در امور اداری وزارت جنگ شد. او در 1963 جانشین وزیر

گردید و به درجه سپهبدی ارتقا یافت.

صنیعی در 1906 در تهران متولد شد. در 1946 با توران پروین ازدواج نمود، آنها یک پسر 15 ساله و

دو دختر 17 و 13 ساله دارند. علاوه بر انتصابات متعدد در ارتش، صنیعی به عنوان عضو هیئت خزانه داری

بانک سپه در تهران از 1945 تا 1947 خدمت نمود. او برای بازدید رسمی 21 روزه از ایالات متحده در

1956 برای توجیه و بازدید از تأسیسات ستادها انتخاب شد.

صنیعی کمی فرانسه و انگلیسی صحبت می کند، او حدود 5 فوت و 8 اینچ قد و موها و چشمان قهوه ای

دارد. او بهائی است. وزیر، اقوامی در ایالات متحده دارد.22 آوریل 1964 2/2/43



خلیل طالقانی

ص: 575

طالقانی، خلیل 1

خلیل طالقانی، رئیس هیئت مدیره انجمن ایران و آمریکا خیلی محرمانه

خلیل طالقانی در دهکده طالقان نزدیک قزوین در سال 1903 (یا 1913 منابع رسمی اختلاف نظر

دارند، طالقانی از حیث ظاهر بیش از 55 تا 60 ساله به نظر نمی رسد) متولد شد. پس از اتمام دبیرستان

امریکائی تبریز و کالج البرز تهران (امریکائی)، طالقانی به مدت 5 سال در دبیرستان های تهران تدریس

نمود. در سال 1937 پس از پایان تحصیل در دانشگاه بیرمنگام (انگلستان)، او به ایران بازگشت و تا سال

1949 در شرکت های مختلف به عنوان مهندس ساختمان کار کرد و در آن سال او شرکت شخصی خود را

که به نام «طالقانی تشکر» مشهور است، تشکیل داد.

در اولین کابینه مصدق در 1951 او وزیر کشاورزی شد، ولی قبل از سقوط مصدق در سال 1953

استعفا داد. از آنجا که حضور طالقانی در کابینه مصدق بیشتر به عنوان یک تکنسین متخصص بود تا یک

رهبر سیاسی، لذا در کابینه زاهدی و همین طور در دولت علاء در 1955 نیز باقی ماند. طالقانی بار دیگر

وزیر کشاورزی و پس از آن وزیر مشاور در دولت های علا و اقبال تا زمان استعفایش در سال 1959،

گردید.

از سال 1959، طالقانی هر چند ارتباطات عالی داشت، ولی فعالیت های اجتماعی نداشت و

فعالیت هایش در بخش خصوصی متمرکز بودند. او سخنگویی قوی و پویا برای سرمایه گذاری بخش

خصوصی و یکی از فعالترین مشوقین بخش خصوصی ایران بوده است. معاشرتهای طالقانی با شرکتها در

ایران از بسیاری جهات مبین اطلاعات عمومی راجع به سرمایه گذاریهای بخش خصوصی ایران هستند. او

یکی از شرکای شرکت طالقانی و دفتری، یک شرکت مشاوره مهندسی غیرنظامی و بسیار موفق است که با

Justif and Courtneyفیلادلفیا شریک است، و اخیرا یک شرکت جدید دیگر به نام MANEM را تشکیل

داده است که با شرکت جی. اف. پریچارد (J.F. Pritchard) کانزاس سیتی در زمینه های طرح ها و سازهای

مهندسی صنعتی شریک می باشد. طالقانی یکی از شرکاء و رئیس هیئت مدیره بی. اف. گودریچ ایران و

مدیر و رئیس هیئت مدیره سابق بانک توسعه صنایع و معادن ایران است. او همچنین در فعالیت های

تجاری کشاورزی شدیدا در خوزستان فعال است و مدیر شرکت کاغذ پارس در هفت تپه و مدیر یک

شرکت تجاری کشاورزی ایران و امریکائی وابسته به شرکت توسعه کشاورزی جهانی، است.

هر دو نفر، آقا و خانم طالقانی، عضو هیئت مدیره انجمن ایران و آمریکا هستند؛ آقای طالقانی در حال

حاضر رئیس هیئت مدیره است.

طالقانی همیشه خوش پوش است و رفتاری عالی دارد. او کم حرف است ولی با قدرت و نفوذ صحبت

می کند. انگلیسی وی عالی است، واقعا بدون لهجه و بی نهایت روان صحبت می کند.

می 1972 اردیبهشت 1351


علینقی عالیخانی

ص: 576

عالیخانی، علینقی 1

تاریخ: 22 آوریل 1963 2/2/42 خیلی محرمانه غیرقابل رؤیت برای بیگانگان

از: سفارت امریکا، تهران به: سازمان مرکزی اطلاعات دفتر بایگانی مرکزی ثبت بیوگرافیها

علینقی عالیخانی وزیر اقتصاد

علینقی عالیخانی، اقتصاددان 34 ساله که در کابینه تشکیل شده در 19 فوریه 1963، وزیر اقتصاد شد،

قبلاً یک مقام میانه رتبه در شرکت ملی نفت بود. هر چند یک امریکائی که با عالیخانی کار کرده است او را

اقتصادانی زیر سطح متوسط و نه چندان قابل اعتماد و امین می داند، ایرانیان او را باهوش و مدیر خوبی

تلقی می کنند. روش مدیریت او احتمالاً عامل کلیدی در انتخاب وی در شغل کابینه ای بوده است، زیرا

هدف مهم در وزارت خانه اش (که فعالیت هایی که قبلاً در دو وزارتخانه بازرگانی و صنایع و معادن انجام

می شدند را جذب نموده است)، حل مشکلات متضاد اقتصادی و بازرگانی و ایجاد خوش بینی در جوامع

بازرگانی است. عالیخانی، در اولین کنفرانس مطبوعاتی خود، اظهار داشت که او سیاستی را برای حمایت

منطقی از صنایع ملی اعمال خواهد نمود و سعی خواهد کرد اعتماد عمومی را به اقتصاد جلب نماید.

دکتر عالیخانی دارای دکترای حقوق از دانشگاه فرانسه است و به عنوان مشاور اقتصادی از سال

1959 در شورای عالی اقتصاد خدمت می نماید. او همچنین مشاور اتاق بازرگانی نیز بوده و برای سازمان

امنیت و اطلاعات نیز کار کرده است. عالیخانی طبق برنامه بایستی در مارس 1959 به عنوان عضو هیئت

اعزامی، ایران را به مقصد استرالیا ترک کند تا در نشست مقدماتی کمیسیون اقتصادی آسیا و خاور دور

شرکت نماید. وی در اکتبر 1960، عضو یک هیئت ایرانی بود که گزارش شده از پکن به دعوت کمیته چینی

جامعه آفریقا آسیا، دیدن کرده است. عالیخانی فارسی و فرانسه صحبت می کند. 25 مارس 1963

عالیخانی، علینقی 2

تاریخ: 30 ژوئیه 1963 8/5/42 محرمانه

از: سفارت امریکا، تهران 65 A به: وزارت امورخارجه

موضوع: مذاکره با وزیر اقتصاد، عالیخانی

صورت مذاکرات بین مأمور گزارشگر و وزیر اقتصاد ایران علینقی عالیخانی که در 28 ژوئیه 1963

انجام شد به پیوست می باشد. وزیر به چند مورد مختلف اشاره نمود از جمله برنامه های وی برای توسعه

صنایع بومی (دستی) در استانهای ایران، فروش ارزان از سوی اتحاد جماهیر شوروی و چین کمونیست،

توجه ملحوظ شده برای پیوستن به GATT(1) و بالاخص یک هشدار محکم که اگر کشورهای غربی یکسیاست مشترک جهت کمک به کشورهای در حال توسعه و مشکلات تجاری آنها اتخاذ ننمایند، ایران

ممکن است برای ایجاد وابستگی های نزدیک تر اقتصادی با اتحاد جماهیر شوروی تحت فشار قرار

بگیرد.

اظهارنظر: مشکلات وابستگی های تجارت خارجی ایران توسط وزیر عالیخانی به کشورهای بلوک

شوروی مسئله جدیدی نیست. همان گونه که سفارت در گزارشات متعدد اعلام نموده است، تعدادی از

1- GATT= General Agreement on tariffs and Trade قرارداد کلی در مورد تعرفه و تجارت
ص: 577

مقام وزارتخانه وی به سفارت گفته اند که اگر کشورهای غربی نسبت به پذیرش نیازهای تجاری ایران با

دید بازتر و موافق تری توجه نکنند، مجبور خواهد شد که به بلوک شرق نزدیک شود.

به هر حال با امضای اخیر قرارداد فنی ایران و شوروی، برای پروژه های توسعه ای در ایران، که با

فرآورده های ایران پرداخت شود، اظهارات وزیر عالیخانی در مقایسه با آنچه در گذشته گفته می شد بیشتر

جنبه عینی و شاید مفهوم پیدا کرد. از طرف سفیر وابسته بازرگانی توماس سی. استیو

پیوست: صورت مذاکرات

خیلی محرمانه

زمان: 28 ژوئیه 1963 6/5/42 مکان: ناهار در منزل شاهزاده عضد، تهران

صورت مذاکرات شرکت کنندگان: دکتر علینقی عالیخانی، وزیر توماس سی. استیو وابسته بازرگانی،

سفارت آمریکا

موضوع: اظهار کلی توسط وزیر اقتصاد

در طول یک مذاکره اجتماعی، وزیر عالیخانی اظهار داشت که در آینده نزدیک در نظر دارد که سفری

«به داخل کویر»، از جمله شهرهایی نظیر کرمان، بم و احتمالاً بندرعباس، انجام دهد. هدف از این سفر

کوشش برای توسعه صنایع بومی (دستی) است تا سطح استاندارد زندگی در مناطق استانها افزایش یابد.

بعدها او در نظر دارد سفر مشابهی به آذربایجان بنماید. او فکر می کند که نسبتا با هزینه کمی می شود

کارهای زیادی انجام داد.

«صنایع بدون دودکش» اسمی بود که وی روی این صنایع گذاشته بود. یک مثال از این که چه کاری

می شود کرد، کمک کردن در طرح های پارچه بافی است. او فکر می کرد مطلقا ضرورت دارد که کاری

انجام شود تا از مهاجرت مردم شهرستانها به تهران، که در آنجا تبدیل به ولگردان می شوند، جلوگیری کند.

از دکتر عالیخانی سؤال شد که قرارداد فنی که اخیرا بین ایران و شوروی جهت ساختمان یک سد،

سیلوها و ماهیگیری به امضا رسیده است، که متضمن پرداخت توسط ایران از تولیدات می باشد، آیا ممکن

است در مقید کردن کالاهای صادراتی ایران مؤثر باشد، و این که آیا این کالاها از سهمیه قرارداد تجاری

ایران و شوروی برداشت خواهند شد یا چیزی بیشتر از آن خواهند بود. او گفت که این در قرارداد این سال،

اثری نخواهد داشت. از او سؤال شد آیا تولیدات فقط شامل میوه خشک می شود. او پاسخ داد که می تواند

شامل سایر فرآورده های کشاورزی، نظیر پنبه نیز باشد. از او سؤال شد آیا این مسئله بدین معنا نیست که

در سالهای آینده ممکن است مانع ایران در تحصیل ارز از فروش چنین محصولاتی باشد، زیرا ایران مجبور

خواهد بود آنها را به اتحاد جماهیر شوروی بفروشد. او گفت این مربوط خواهد بود به «همپیمانان دوست

غربی» ایران.

با بازتر کردن این بحث، او گفت که سر خورده و ناراضی است، برای مثال از نحوه برخورد کشورهای

جامعه اقتصادی اروپا که اعلام نموده اند، اقداماتی نظیر اصلاحات ارضی در ایران را تأیید می نمایند، ولی

هیچ اقدام کمک کننده ای برای رفع مشکلات تجاری ایران انجام نداده اند. او گفت این نکته را در سخنرانی

اخیرش در بروکسل اظهار داشته است. او گفت همین اصل در مورد سیاست ایالات متحده و غرب در

مورد صادرات کرومیت ایران، همان گونه که در ملاقات اخیر با وزیرمختار و رایزن اقتصادی مورد بحث

ص: 578

قرارداد (شماره 746 A سفارت)، صادق است. آقای استیو اظهار داشت که چنین مواردی نظیر کرومیت

ممکن است بهتر باشد که جهت در برگرفتن کشورهایی نظیر شوروی در تبادلات چند ملیتی مورد بحث

قرار گیرند تا تبادلات دوجانبه. دکتر عالیخانی گفت ممکن است این طور باشد، ولی ابتدا کشورهای غربی،

بایستی به یک اتفاق نظر در مورد سیاست در کمک به کشورهای در حال توسعه برای رفع مشکلات

تجاری آنها دست یابند.

آقای استیو اظهار داشت که دولت ایالات متحده به مسائل تجاری کشورهای در حال توسعه علاقمند

است و دریافته است که این کار در چهارچوب GATT سودمند خواهد بود. او پرسید که آیا ایران در نظر

دارد به GATT بپیوندد. وزیر عالیخانی اظهار داشت که دولت ایده پیوستن به آن را بررسی کرده است و

اخیرا ناظری برای شرکت در نشست GATT در ژنو اعزام نموده است.

آقای استیو گفت او فکر می کند که یکی از وجوه مهم مشکلات تجاری کشورهای در حال توسعه،

کنترل کیفیت است. او اظهار داشت که با معاون وزیر، ضیائی در مورد امکان استفاده از تولیدات ساخت

ایالات متحده جهت نگهداری میوه خشک تماس گرفته است و این که روز گذشته او یک نامه مفصل از یک

شرکت امریکائی درگیر در این مسائل (صنایع تولیدات تقطیری، روچستر نیویورک) دریافت داشته است

که در آن پیشنهاد کرده اند نمونه هایی را برای وزارت اقتصاد ارسال نمایند، و این که در نظر دارد یکی دو

روز دیگر با دکتر ضیائی مذاکره نماید. وزیر عالیخانی اظهار داشت که امیدوار است خودش حضور داشته

باشد، زیرا نگهداری و حفظ میوه خشک یک مسئله بزرگ برای ایران است. او اظهار داشت که اخیرا آلمان

غربی، ایران را به مدت دو سال از سیاست عدم قبول نگهدارنده سولفور / پارافین که معمولاً از سوی ایران

استفاده می شود، مستثنی نموده است. ولی به هر حال این مسئله ابتدایی است و هرگونه کمکی که سفارت

بتواند ارائه نماید، موجب تشکر خواهد بود.

آقای استیو اظهار داشت، در مورد کنترل کیفیت، نماینده ای از یک شرکت امریکائی (شرکت ماشین

آلات مواد غذایی و شیمیایی) در شهر است و علاقمند به مذاکره با آقای وزیر برای یک پروژه بلند مدت،

متضمن یک وام 18 میلیون دلاری از بانک صادرات واردات برای نصب ماشین آلات فرآورده های مواد

غذایی در ایران، می باشد. او گفت که این پروژه پریروز با آقای ولک از بانک صادرات و واردات مورد

بحث قرار گرفته بود.

وزیر عالیخانی اظهار داشت که او هم مایل به بحث در این مورد است و از آقای استیو خواست فردا به

دفترش تلفن کند تا قرار ملاقاتی گذاشته شود.

آقای استیو پرسید آیا اظهاریه مندرج در جراید امروز صبح تهران مبنی بر این که ایران در نظر دارد

وارد تجارت رسمی با چین کمونیست شود، زیرا بسیاری فرآورده های چین کمونیست از طریق

هنگ کنگ و سایر کشورها وارد بازار ایران می شوند، بدون این که فرآورده های ایران به چین کمونیست

فروخته شوند، حقیقت دارد؟ وزیر عالیخانی اظهار داشت که این گزارش دروغ است و او هم اکنون این

واقعیت را به ناشر آن اطلاع داده است. او اذعان نمود که محصولات چین سرخ در ایران مسئله ایجاد

کرده اند. او گفت که در چین کمونیست بوده و می داند آنها چگونه عمل می کنند، آنها در مورد قیمت چانه

نمی زنند، آنها حدودا می پرسند کمترین قیمتی که ایران می تواند از جای دیگری خرید نماید، چقدر است،

و بهای کمتری پیشنهاد می کنند.

ص: 579

او گفت به هر حال کیفیت کالاهای چین سرخ خیلی پایین است. آقای استیو گفت بایستی تصمیم

گرفت که به مسئله کیفیت اهمیت داده شود یا بهای کالا. دکتر عالیخانی بلافاصله گفت که شوروی نیز در

فروش کالاهای ارزان به ایران دست دارد، ولی در مورد آنها معمولاً کیفیت کالاها خیلی بالاتر است. او به

عنوان مثال صادرات پلاستیک شوروی ایران را ذکر نمود که قیمت ارزان آن موجب ورشکسته شدن یک

کارخانه پلاستیک در ایران گردید.

عالیخانی، علینقی 3

تاریخ: 14 مارس 1964 23/12/42 خیلی محرمانه

از: سفارت امریکا، تهران، ایران

علینقی عالیخانی وزیر اقتصاد

دکتر عالیخانی وزارت اقتصاد را تحت کنترل گرفته است. حامیان وی ادعا می کنند که هوش و قابلیت

اداره وی همان کیفیت هایی هستند که برای ادغام دو وزارتخانه قبلاً مجزا از هم یعنی بازرگانی و صنایع و

معادن، مورد نیاز هستند تا بتوان سیاست های اقتصادی بازرگانی صنعتی ایران را هماهنگ نمایند.

انتقادکنندگان از وزیر یعنی بازرگانان امریکائی و ایرانی براین نظر هستند که او قابلیت کمتری از آنچه از

یک مدیر انتظار می رود، دارد او به متخصصین و افراد ماهر رجوع نمی کند، او غیرقابل انعطاف است و

هرگز قبول ندارد که می تواند اشتباه کند، و این هیچ کاری در وزارتخانه وی انجام نمی شود.

دکتر عالیخانی 35 سال دارد و معمولاً به عنوان فردی باهوش و حتی درخشان شناخته شده است. او

تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در تهران گذارند و لیسانس حقوق را در سال 1950 از دانشکده حقوق

دانشگاه تهران اخذ نمود. سپس به پاریس رفت و در آنجا دکترای حقوق و اقتصاد گرفت. او دارای یک

همسر فرانسوی است.

پس از بازگشت به ایران، او مشاور شورای عالی اقتصاد شد. در بسیاری مأموریت های اقتصادی برای

ایران به مصر، کویت و سایر کشورهای اروپا و آسیا سفر نمود. او در اولین کنفرانس باندونگ شرکت نمود و

عضو هیئت اعزامی از ایران بود. قبل از این که وزیر اقتصاد شود، او مشاور شرکت ملی نفت ایران و اتاق

بازرگانی تهران بود.

دکتر عالیخانی از جهت خانواده و تحصیلاتش، از دید بسیاری به نظر می آید طرفدار فرانسه باشد.

بعضی ها او را مخالف آمریکا می دانند. او کاملاً ملی گرا است. او معمولاً درستکار تلقی می شود. ولی

بعضی ها می گویند او اجازه داده است که ابزار عناصر فاسدی شود که منافع مالی دارند.

اخیرا دکتر عالیخانی ظاهرا به دستور شخص شاه، به حزب ایران نوین پیوسته است. قبلاً او در امور

سیاسی فعال نبوده است. گزارش هایی وجود داشته اند که او عضو ساواک (سازمان امنیت) بوده است. برابر

گزارشات وی عضو هیئتی بوده است که به ریاست تیمسار تیموربختیار، ریاست ساواک در آن زمان، از

ایالات متحده بازدید به عمل آورده اند.

ص: 580

عالیخانی، علینقی 4

علینقی عالیخانی وزیر اقتصادسرّی غیرقابل رؤیت برای بیگانگان

علینقی عالیخانی، بازمانده ای از کابینه 10 فوریه 1963 اسداللّه علم، وزیری جنجال برانگیز بوده

است. این اقتصاددان 35 ساله، از بین مقامات میان رتبه شرکت ملی نفت به کابینه راه یافته و به علت عدم

تجربه و غیرقابل اعتماد بودن، مورد انتقاد اعضای پیرتر وزارتخانه قرار گرفته است. به هر حال، او با

شهرت یک مدیر باهوش و لایق وارد وزارتخانه شد و سعی نمود به تشکیلات وزارتخانه جهتی طبیعی

ببخشد. یکی از مشکلات عمده او از برخورد منافع و سیاستها در داخل وزارتخانه اش ناشی شده است که

در زمان انتصاب وی، از ادغام دو وزارتخانه مجزای بازرگانی و صنایع و معادن به وجود آمده است. به نظر

می رسد که عالیخانی علاقه قلبی و واقعی به حمایت و تشویق صنایع کشور (محلی) و جلب اعتماد مردم به

اقتصاد، دارد. او به توسعه اقتصاد منطقه ای اهمیت داده و در اواخر 1963 با بازار مشترک یک قرارداد

تجاری منعقد نموده است. هر چند اعتقاد براین است که او طرفدار و متمایل به غرب است، عالیخانی اظهار

داشته است که اگر کشورهای غربی تجارت خود را با ایران گسترش ندهند، ایران ممکن است مجبور شود

با بلوک کمونیستی در وسعت بیشتری وارد تجارت شود. علاوه بر شغل وی در کابینه، او جانشین رئیس

کمیسیون انرژی اتمی نیز می باشد.

عالیخانی، پسر رئیس سابق املاک سلطنتی (Crwon estates) در قزوین، در سال 1928 در تهران

متولد شد و تحصیلات اولیه را در همانجا گذراند. او دانشکده حقوق دانشگاه تهران را از 1946 تا 1949

به پایان رساند، سپس به پاریس رفت، در آنجا او دکترای حقوق و علوم را در سال 1957 اخذ نمود. در

زمانی که عالیخانی در پاریس بود، تیمسار تیمور بختیار، رئیس ساواک (سازمان اطلاعات و امنیت

کشور) او را به عنوان مشاور اقتصادی سازمان استخدام نمود. در 1959 عالیخانی به عنوان مشاور شورای

عالی اقتصاد در ایران خدمت کرد و بعدا مشاور اتاق بازرگانی تهران نیز شد. او در سال 1961 وارد شرکت

ملی نفت ایران گردید.

دکتر عالیخانی به طور گسترده ای در اروپا و خاور نزدیک مسافرت کرده و از ایالات متحده نیز بازدید

نموده است. به عنوان عضو رسمی هیئت اعزامی در آوریل 1957 در کنفرانس باندونگ، کنفرانس آفریقا

آسیا در 1958 در قاهره، کمیسیون اقتصادی آسیا و خاور دور (ECAFE) در استرالیا در 1959 در قاهره،

نمایشگاه بازرگانی بین المللی در برنو (Brno) چکسلواکی در سال 1963، و در کنفرانس ECAFE در

مانیل در دسامبر 1963 شرکت نموده است. همچنین گزارش شده که عضو گروه اعزامی به پکن در اکتبر

1960 بوده است که به دعوت کمیته چینی جامعه آفریقا آسیا انجام شده بود. به عنوان وزیر اقتصاد، او به

برنامه ریزی کنفرانس تهران در پاریس 1963 کمک نمود که طرح های مربوط به ثبات اقتصادی ایران را

بررسی نمود و در مذاکرات بروکسل در مورد ارتباطات بین ایران و بازار مشترک شرکت نمود.

عالیخانی یک مرد خوش سیما و باهوش است و حس کنجکاوی زیاد و روش معتدلی برای دسترسی

به هر چیزی را دارد. او صمیمی است و رک و بی پرده صحبت می کند، ولی وقتی احساس می کند ضرورت

دارد، سکوت می نماید. او دارای سه خواهر و چهار برادر است، یکی از آنها زمانی در ارتباط با حزب توده

اعدام شده است. عالیخانی خودش در زمان دانشجویی در دانشگاه تهران عضو حزب ملی گرای

پان ایرانیست بود، ولی در بسیاری موارد سیاسی ترجیح می دهد که تماشاچی باقی بماند. زمانی که در سال

ص: 581

1954 در پاریس بود، او با سوزان دموس، یک دختر فرانسوی ازدواج نمود که اکنون تبعه ایران است. آنها

دو پسر و یک دختر دارند. عالیخانی علاوه بر زبان مادری فارسی، فرانسه را عالی و انگلیسی را خوب

صحبت می کند. 24 مارس 1964 4/1/43

عالیخانی، علینقی 5

تاریخ: 24 آوریل 1964 4/2/43 سرّی غیرقابل رؤیت برای بیگانگان فقط استفاده داخلی

از: منبع کنترل شده آمریکا (CAS) به: رئیس بخش اقتصادی

موضوع: اظهارات وزیر اقتصاد در مورد فرآیند به کار گرفته شده در ذوب آهن

مطالب زیر جهت اطلاع شما و هرگونه استفاده ای که مایلید از آن در محدوده امنیتی تعیین شده به عمل

آورید، می باشد. هرگونه گزارشی توسط شما از این اطلاعات باید قید «غیرقابل رؤیت برای بیگانگان» را

داشته باشد، ولی نیازی به ذکر CAS به عنوان منبع نیست. منبع معمولاً قابل اعتماد است.

در 19 آوریل، وزیر اقتصاد، عالیخانی به یک گروه گفت که هر چند او دستور داده بود تحقیقاتی در

مورد امکان استفاده از گاز طبیعی برای ذوب آهن به عمل آید، در حال حاضر ایران احتمالاً تصمیم خواهد

گرفت که از یک فرآیند قدیمی آزمایش شده نظیر استفاده از ذغال سنگ برای ذوب آهن استفاده نماید،

زیرا فرآیند استفاده از گاز طبیعی تاکنون آزمایش و تأیید نشده است. عالیخانی این مطالب را به گروهی

گفت که مأمور مطالعه قرارداد منعقده بین سازمان برنامه با انستیتو نفت فرانسه (IPF) و مطالعات امکان

سنجی برای ایجاد یک صنعت پتروشمی در ایران هستند.

عالیخانی، علینقی 6

تاریخ: 3 نوامبر 1964 12/8/43 خیلی محرمانه

از: چارلز ان. راسیاس به: بایگانی بیوگرافیک

موضوع: تیمسار فردوست، شریف امامی، عباس هویدا، علینقی عالیخانی، شاهزاده عضد

بنا به اظهار یک منبع معمولاً قابل اعتماد، تیمسار فردوست از ساواک و رئیس واحد ویژه اطلاعات

شاه، در حال انجام بررسی های بی سروصدا از فعالیت های جعفر شریف امامی، عباس هویدا، علینقی

عالیخانی و شاهزاده (قاجار) ا. ق. عضد در ارتباط با «معامله شکر» که چندین هفته قبل مطرح شد،

می باشد.

گزارش شده که دستورات فردوست این است که مشخص شود آیا افراد فوق به صورت انفرادی یا

جمعی در ارتباط با صحبت های بسیار زیادی که در بین مردم در مورد صنایع شکر و در رابطه با دولت

پخش شده اند، دسته داشته اند یا نه.

منبع بالاخص اظهار داشت که نخست وزیر منصور ظاهرا در این جریان از هرگونه دخالت مستقیم یا

منافع در این «معامله» تبرئه شده است.

ص: 582

عالیخانی، علینقی 7

تاریخ: 3 دسامبر 1964 12/9/43 سرّی غیرقابل رؤیت برای بیگانگان فقط استفاده داخلی

از: منبع کنترل شده آمریکائی (CAS) به: رئیس بخش اقتصادی

موضوع: هشدار شاه به وزیر اقتصاد، عالیخانی در مورد غیر صحیح بودن قراردادها

مطالب زیر جهت اطلاع شما و هرگونه استفاده ای که مایلید از آن در محدوده های امنیتی تعیین شده به

عمل آورید، می باشد. هرگونه گزارشی توسط شما در مورد این اطلاعات بایستی قید غیرقابل رؤیت برای

بیگانگان را داشته باشد، ولی نیازی به ذکر CAS به عنوان منبع نیست. منبع یک مقام عالیرتبه وزارت

دادگستری با ارتباطات خوب در دولت است.

1 وزیر اقتصاد، علینقی عالیخانی به منبع اطلاع داد که چند هفته قبل سندی را جهت قرارداد با

فاضلی و فیصلی، گردانندگان شرکت باربری خرمشهر، امضا نموده است که ماشین آلات و تجهیزات

خریداری شده توسط وزارتخانه را تخلیه و حمل نمایند. در آن زمان عالیخانی می دانست که شرکت

خدیش، یک پیشنهادی را که 30000 تومان کمتر از پیشنهاد فاضلی، فیصلی بوده است ارائه کرده بود. او

به هر حال توسط معاون وزیر، کیانپور، تحت فشار قرار گرفت که به عالیخانی گفته بود شرکت فاضلی،

فیصلی توسط برادر شاه، شاهپور غلامرضا کنترل می شود و عدم قبول قرارداد، خطرناک خواهد بود.

2 براساس گفته عالیخانی به هر حال نه عالیخانی و نه کیانپور آگاه نبودند که شرکت خدیش توسط

پهلوان (اسم اول نامعلوم)، یکی از اقوام شاه اداره می شود. پهلوان متعاقبا مسئله را به شاه می گوید و او

سناتور اشرف احمدی را مأمور رسیدگی به موضوع و گزارش به وی می نماید. اشرف احمدی متوجه

می گردد که در واقع شرکت خدیش بهای کمتری پیشنهاد نموده و مسئله را به شاه گزارش می نماید. شاه

بلافاصله عالیخانی را فرا می خواند و به او هشدار می دهد که اشتباه بزرگی کرده است و نباید به خود اجازه

تکرار آن را بدهد.

3 شاه دستور داد که موضوع مزبور به بایگانی دادگاه کارمندان دولت داده شود که در حال حاضر

برای عالیخانی و کیانپور پرونده دارند. به هر حال در حال حاضر هیچ اقدامی روی پرونده به عمل نخواهد

آمد.

عالیخانی، علینقی 8

خیلی محرمانه غیرقابل رؤیت برای بیگانگان

زمان: 16 آوریل 1965 27/1/44 مکان: محل اقامت چارلز ان. راسیاس

صورت مذاکرات شرکت کنندگان: مصطفی درخشش، سرپرست نمایشگاه بین المللی، وزارت اقتصاد

چارلز ان. راسیاس

موضوع : نمایشگاه کالاهای شوروی

روس ها درخواست نموده اند که نمایشگاهشان از ساعت 9 تا 12 و از 16 تا 22 باز باشد. به هر حال،

ساواک به درخشش دستور داد که به آنها بگوید وزیر اقتصاد معتقد است تا ساعت 10 شب خیلی دیر

است. به روس ها گفته شده بود که ساعات بازدید صبح خوب است ولی بازدیدهای شب نباید به بعد از

ساعت 20 کشانده شوند. ساواک برای او تشریح کرده که بعد از ساعت 22 برای ساواک، نظارت بر

ص: 583

فعالیت های روسها و غیره مشکل می شود. او گفت که به او دستور داده شده است توصیه های ساواک را به

عالیخانی بگوید که اگر سفیر شوروی با او تماس بگیرد و نسبت به بستن نمایشگاه در ساعت 20 اعتراض

کند، عالیخانی نباید با هیچ ساعتی بعد از ساعت مزبور موافقت کند.

ساواک همچنین به درخشش دستور داده است که روسها را مطلع نماید که وزارت اقتصاد نمی تواند

درخواست آنها را جهت توزیع گسترده پوسترهایشان در نمایشگاه تصویب نماید. هیچ پوستری نباید در

اتوبوس ها، دیوارها و حتی میله های خارج نمایشگاه چسبانده شوند.

آگهی ها می توانند در جراید یا در داخل محوطه خودشان در نمایشگاه نصب شوند. او همچنین اظهار

داشت که یک «معاون» دیگر برای SEROV دو روز قبل وارد شده است. او اظهار داشت که ساواک

بالاخص نسبت به این مرد علاقمند است و او را ظاهرا یک مأمور اطلاعاتی می داند.

عالیخانی، علینقی 9

تاریخ: 3 اوت 1965 12/5/44 سرّی غیرقابل رؤیت برای بیگانگان

زمان و محل جمع آوری اطلاعات: 28 ژوئیه 1965، تهران، ایران، 6777 NIT

موضوع : دستور شاه جهت رسیدگی به اتهامات فساد برعلیه وزیر و معاون وزیر اقتصاد

منبع: یک فرد غیر روحانی که در دولت و محافل مذهبی به علت آموزش مذهبی اسلامی جامعش

مورد توجه است، همزمان در بین رهبران مذهبی ایران مورد اعتماد است و هم به طور گسترده در محافل

مذهبی خاورمیانه سفر کرده است. اطلاعات او در مورد محافل مذهبی معمولاً دقیق بوده است. او این

اطلاعات را از قوامی (اسم اول نامعلوم) شنیده است که رئیس قسمت قضایی وزارت دارایی است.

1 (اظهارنظر حوزه: شایعاتی در تهران از چندی قبل وجود داشته اند که احتمالاً وزیر اقتصاد،

عالیخانی و همچنین معاون وزیر اقتصاد در امور اداری و مالیاتی، غلامرضا کیانپور، در فساد موجود در

وزارتخانه دست دارند. گزارشات زیر در مورد دخالت شاه در این اتهامات است. به 6778 NIT برای

سایر گزارشات بررسی اتهام بر علیه کیانپور توسط کمیته مراجعه شود.)

2 شاه دستور داده است که یک کمیته ویژه از افسران ارتش تشکیل شود تا به اتهامات علیه عالیخانی

و کیانپور رسیدگی نمایند. دستور شاه نتیجه یادداشتی بود که توسط قوامی، رئیس اداره قضایی وزارت

اقتصاد، تهیه شده بود، که از مدتها قبل مشغول بررسی شواهد رشوه گیری و دزدی که از کیانپور سرچشمه

می گرفت بوده است. یادداشت قوامی شامل نکات زیر بود:

الف کیانپور به عنوان مسئول اداری به جای عالیخانی در کلیه موارد رسمی اقدام می کند و برای

اقداماتش مستقیما در مقابل عالیخانی مسئول است.

ب پدر کیانپور مأمور خزانه داری در جهرم بود و چندی قبل به جرم دزدی تنباکو دستگیر شده است.

ج موارد غیرعادی بسیار از اعلام مالیات ها برای اقلام وارداتی وجود دارند که به تأیید کیانپور

رسیده اند. این اقلام شامل 7000 ساعت امگا جواهرنشان و 8000 کانتینر حاوی گریس صنعتی هستند

که به ترتیب به عنوان سنگهای ترکیبی (Synthetic) و سبزیجات تأیید شده اند.

3 چون کیانپور دوست و کارشناس نزدیک عالیخانی است، قوامی نزد عالیخانی رفت و سعی کرد

پاره ای از عدم اطمینان ها نسبت به اعمال کیانپور را برای وی مشخص نماید. وقتی عالیخانی علاقه ای به

ص: 584

این مطلب نشان نداد و هیچ گونه کمکی نکرد، قوامی نتیجه تحقیقاتش را جمع بندی و برای دادگستری

ارسال نمود. از آنجا که گزارش مستقیما به مجموعه عالیخانی مربوط می شد، وزیر دادگستری آن را نزد

شاه برد. نتیجه تحقیقات کمیسیون نظامی جدید به صورت گزارش خیلی محرمانه جهت اطلاع و صدور

دستور به شاه ارائه خواهد شد.

عالیخانی، علینقی 10

تاریخ: 16 اوت 1965 25/5/44 سرّی غیرقابل رؤیت برای بیگانگان

زمان و محل جمع آوری اطلاعات: 7 تا 11 اوت 1965، تهران، ایران، 6801 NIT

موضوع: نتایج تحقیقات فساد در داخل وزارت اقتصاد

1 منبع پاراگراف 2 و 3 یک تاجر ایرانی با ارتباط خوب در بین مقامات دولتی است. گزارشات

اقتصادی وی واقعی و قابل اعتماد بوده اند. او اطلاعات را از حسن کاویانی، یکی از مقامات وزارت

اقتصاد کسب نموده است.

2 کمیته ویژه ای برای بررسی و تحقیق در مورد اتهامات رشوه و فساد علیه وزیر اقتصاد علینقی

عالیخانی که در هفته اول اوت به شاه گزارش شده بود، تشکیل شده است.

(اظهارنظر حوزه: به 6777 NIT رجوع شود). نتیجه کار کمیته این بود که علیرغم وجود موارد

غیرقانونی مالی، تبادل شکر و سایر کالاها در داخل وزارت اقتصاد، شواهد و مدارکی مبنی بر این که

عالیخانی شخصا در آنها دست داشته، دیده نشده است. شاه موافقت کرده که عالیخانی شخصا آدم فاسدی

نیست و دستور داده است سایر افرادی که مستقیما در این قانون شکنی ها دست داشته اند از جمله غلامرضا

کیانپور، معاون وزیر دارایی، را دستگیر نمایند.

3 شاه در یک ملاقات خصوصی در 8 اوت 1965، عالیخانی را پذیرفت و به او اطلاع داد که او

شخصا از هرگونه اتهام رشوه و فساد مبرا است. (اظهار منبع: اعتقاد بر این است که در نتیجه این تحقیقات

شاه نیز آگاه شده است که مسئولیت های گسترده ای که به عالیخانی واگذار شده اند، نامبرده را از رسیدگی

به جزئیات امور و کنترل تصمیمات و فعالیت های روزانه وزارتخانه ناتوان ساخته اند. بنابراین بیشتر

احتمال می رود که به زودی اقداماتی به عمل آید تا وزارت فعلی اقتصاد به دو وزارتخانه مجزا تقسیم

شود.)

4 منبع پاراگراف 5 یک مقام ارشد از وزارت دارایی است. بسیاری از گزارشهای وی شامل موارد

مستند و معتبر بوده است.

5 پرونده ای که به دستور شاه در وزارت دادگستری برای رسیدگی به فساد توسط مقامات ارشد

وزارت اقتصاد مفتوح شده بود، در اواخر ژوئیه رئیس دیوان عالی قضائی، محمد سروری، نزد شاه برده

شد. سروری گفت که تحقیقات روشن ساخته که «اشتباهاتی» توسط مأمورین مالیاتی انجام شده است،

ولی مسئولیت این امر را نمی توان به عهده یک فرد معّین گذاشت.

ص: 585

عالیخانی، علینقی 11

23 سپتامبر 1965 1/7/44 خیلی محرمانه

دکتر علینقی عالیخانی، وزیر اقتصادCC: احسان نراقی

براساس گفته خسرو اقبال، رئیس شرکت مشاوره ای همراز (برادر ناتنی منوچهر اقبال، رئیس شرکت

ملی نفت ایران)، وزیر اقتصاد دوست نزدیک دکتر احسان نراقی، رئیس انستیتوی تحقیقات اجتماعی

دانشگاه تهران است. اقبال گفت گرچه عالیخانی گرایش «سوسیالیستی» دارد، او خیلی تحت تأثیر نراقی

است که اقبال او (نراقی) را «حتی چپگراتر» با ارتباط هایی با حزب توده در زمان جوانی توصیف کرد.

اقبال اظهار داشت که هر دوی آنها در گفتگو با گزارشگر طرح کارخانه ذوب آهن شوروی دخیل

هستند. او این دو نفر را به عنوان عوامل اصلی این پروژه می دانست که بیشترین تأثیر را بر شاه، جهت دادن

اهمیت جدی به آن طرح داشته اند. منبع: بخش سیاسی راسیاس

عالیخانی، علینقی 12

محرمانه

زمان: 13 نوامبر 1965 22/8/44 مکان: وزارت اقتصاد تهران

صورت مذاکرات شرکت کنندگان: جناب دکتر علینقی عالیخانی، وزیر اقتصاد عالیجناب هارولد اف.

لیندر، رئیس بانک صادرات و واردات آقای ویلیام جی. ولک، بانک صادرات و واردات آقای رابرت

اچ. هارلان، رایزن اقتصادی سفارت آقای تئودور ال. الیوت پسر، دبیر اول سفارت

موضوع: فعالیت های بانک صادرات و واردات در ایران؛ سیاست های اقتصادی ایران

مقدمه

دکتر عالیخانی بحث را با سؤال از آقای لیندر در مورد نظر وی نسبت به فعالیت های آینده بانک

صادرات و واردات در ایران شروع نمود.

آقای لیندر پاسخ داد که بانک در ایران کارهای بسیاری انجام داده و این که اخیرا در فعالیت هایش

تجدید حیاتی به وجود آمده است. برای مثال بانک می رود تا در زمینه نیروی برق فعال شود. هر چند هنوز

دو مسئله وجود دارند که بایستی حل شوند، اما دومین وام در زمینه نیرو در راه است. علاوه بر این بانک

مذاکرات مقدماتی، وی روی «مقدماتی» تأکید نمود، با مجتمع شیمیایی آلیدو بی. اف. گودریچ در مورد

پروژه های پتروشیمی در ایران را آغاز نموده است.

آلومینیم

دکتر عالیخانی در مورد شرکت آلومینیم رینولدز پرسید و آقای لیندر اشاره نمود که رینولدز هنوز

جهت دیدار به بانک نیامده بود. وی اضافه نمود که بانک در ونزوئلا با رینولدز کار کرده است. دکتر

عالیخانی گفت کارخانه آلومینیمی که برای ایران توصیه شده است مشابه کارخانه ونزوئلا می باشد. او

گفت کارکنان شرکت تورنیول (Turnbull) که در حال انجام یک بررسی برای رینولدز بودند، اکنون در

پاکستان مشغول تحقیق بر روی یک پروژه مشترک ایران پاکستان هستند، ولی پاکستانیها مشکلات مالی

دارند. آقای لیندر در مورد در دسترس بودن نیروی برق سؤال نمود و دکتر عالیخانی گفت برق کافی در

ص: 586

جنوب ایران وجود دارد. آقای ولک در مورد دسترسی به بوکسیت سؤال نمود و دکتر عالیخانی جواب داد

که وارد خواهد شد. وی گفت برق مهمترین ماده خام برای تولید آلومینیم است و آقای لیندر نیز موافقت

نمود. دکتر عالیخانی اشاره کرد که در مورد نرخ برق که بانک بین المللی عمران و توسعه در آن منافعی

دارد، یک مسئله حقوقی به چشم می خورد، اما این مسئله به موقع خود حل خواهد شد. وی گفت در تعیین

هزینه الکتریسته ای که صرف تولید آلومینیم می شود، محلی برای تغییرات وجود دارد، زیرا این الکتریسیته

از توان غیر مفید و پس فاز ژنراتورها تأمین می شود و اگر به مصارف صنعتی (تولید آلومینیم) نرسد، محل

مصرف دیگری ندارد.

برنامه آینده بانک صادرات و واردات در ایران

دکتر عالیخانی سپس گفت ایران خواستار مواردی است که رینولدز در آنها دست دارد. آقای لیندر

گفت که البته ایران بایستی خواهان چنین چیزهایی باشد. در این رابطه بانک نیز در نظر دارد تعهدات خود

در ایران را افزایش دهد، اما در عین حال امیدوار است که همه کارها در یک زمان صورت نگیرد، زیرا فرد

باید قبل از دویدن ابتدا راه برود. به نظر می رسد که همه کارها نیز باهم شروع نخواهد شد، به عنوان مثال

برنامه نیروی الکتریکی را می توان به نحوی به تعویق انداخت تا سرمایه تخصیص یافته برای آن، جهت

کارهای دیگر در دسترس باشد. بانک به همان اندازه که به پروژه های اساسی و زیر بنای دولتی علاقه دارد

به پروژه های صنعتی که شامل بخش خصوصی هم می شود، علاقمند می باشد.

دکتر عالیخانی گفت چند پروژه جالب توجه در دست اقدام هستند. طرح آلومینیم به خوبی آماده شده

است و کارمندان تورنبول تمام اطلاعات مورد نیاز را جمع آوری کرده اند. پروژه بزرگ بعدی ممکن است

الیاف مصنوعی، احتمالاً ابریشم مصنوعی ضخیم، باشد که برای این کار مایلند شرکت دوپونت را سهیم

نمایند. این طرح شامل کارخانه ای با تولید 25000 تن در سال خواهد بود. از طرف دیگر طرح کوچک

«نایلون 6» از شرکت شیمیایی آلید، «چنگی به دل نمی زند».

بازار داخلی و بازرگانی خارجی

دکتر عالیخانی اظهار داشت که بازار داخلی بایستی از طریق متنفع ساختن جمعیت روستائی توسعه

یابد. آقای لیندر پذیرفت و این شرط را اضافه کرد که بازارهای داخلی بایستی به صورتی یک نواخت یا

حداقل با همان شدتی که تولیدات محلی افزایش می یابد، توسعه پیدا کند، به گونه ای که واردات در سطحی

نگهداشته شود که به بازرگانی خارجی ایران لطمه نخورد. دکتر عالیخانی در پاسخ گفت در نظر دارد

واردات فعلی را با تولیدات داخلی جایگزین کند و بدین ترتبی برای استمرار سطح بالای واردات، فضای

موجود در بازار را توسعه دهد. در واقع صنایعی باید ایجاد شوند تا درآمدها افزایش یابند و واردات میسر

شود، چگونگی و ساختار واردات ممکن است تغییر نماید، اما رشد آن اجتناب ناپذیر می باشد.

آقای لیندر گفت شاه مایل است نسبت فعلی 75 به 25 مربوط به جامعه روستائی به جامعه صنعتی در

ایران را معکوس نماید. دکتر عالیخانی گفت آنچه که به این تمایل ربط پیدا می کند تمایل به تغییر نسبت

کنونی 75 به 25 در مورد صدور نفت به سایر اقلام است. وی گفت ایران بایستی برای کسب درآمد خارجی

بیشتر، متحول شود. در این رابطه یکی از تحولات جالب توجه، انعقاد قرارداد اخیر فروش کفش های

ص: 587

ساخت ایران به چکسلواکی می باشد.

سرمایه گذاری خصوصی خارجی

آقای هارلان و آقای ولک سؤال نمودند که برای جذب سرمایه گذاریهای خارجی جدید توسط بخش

خصوصی به ایران چه اقدامی صورت گرفته است.

دکتر عالیخانی گفت: انگیزه های متعددی در نظر گرفته و در مواردی امکانات جذب کننده فراوانی در

دسترس گذاشته شده بود، اما با این وجود سرمایه گذاران خارجی در حدی که تعداد قابل توجهی را

تشکیل دهند، به ایران نیامدند. بنابراین وزارتخانه هم اکنون بر این متمرکز شده است که از طریق فراهم

کردن پروژه های ویژه به خارجیان نشان دهد که چه امکاناتی وجود دارد. پروژه های پتروشیمی و

آلومینیم دو مورد از آنها بودند که آماده شده بودند و به وضوح سرمایه گذاران خارجی را جذب نمودند.

آقای ولک اظهار داشت که این گام بسیار بزرگ به جلو می باشد و دکتر عالیخانی متذکر شد که وزارتخانه

در حال حاضر ستاد ویژه ای برای آماده کردن پروژه ها دارد. آقای هارلان پرسید درصد مجاز برای

مشارکت خارجیان را تا کمتر از 50 درصد محدود نماید، به طوری که خروج ارز به صورت حقوق و

دستمزد محدود گردد یا سرمایه ها به میهن بازگردانده شود و حل مشکلات سیاسی شرکت های جدید

آسانتر گردد. استثناهایی وجود داشته اند که از همه مهمتر داروسازی می باشد که ایران در حال فراگیری

دانش آن می باشد.

آقای لیندر در مورد منابع مالی ایران برای سرمایه گذاری های مشترک سؤال نمود که این که چگونه

افزایش خواهند یافت. دکتر عالیخانی پاسخ داد، در مقایسه با آنچه که به نظر می رسد، سرمایه های

بیشتری در دسترس ایرانیان می باشد، و این که مشکل تهیه پروژه هایی است که چنین سرمایه ای را جذب

نمایند.

آقای هارلان مسئله مدیریت را مطرح کرد و گفت سرمایه گذاران آمریکائی مایلند در مورد مدیریت

خوب مطمئن شوند. دکتر عالیخانی اظهار داشت دولت ایران به شرکای ایرانی توصیه می کند که حداقل در

مراحل اولیه اجازه دهند شرکای آمریکائی وظایف مدیریتی را به عهده بگیرند.

آقای الیوت در مورد سیاست های دولت باتوجه به حمایت از پروژه های جدید در مقابله با واردات

سؤال نمود. دکتر عالیخانی گفت قبل از آن که دولت حمایت از صنعت جدیدی را مد نظر قرار دهد، چنین

صنعتی باید واقعا در حال کار باشد. سپس دولت برای مراقبت از این که آن صنعت قیمت های معقولی را

مطالبه می کند، نظارت می نماید. اگر دولت تصمیم به حمایت از صنعتی بگیرد، از طریق افزایش هزینه

واردات و یا در مواردی با منع واردات، مبادرت به این کار خواهد نمود. علاوه بر این، مشوق های خاص

دیگری نظیر واردات آزاد مواد خام و معافیت های مالیاتی در نظر گرفته شده است. آقای لیندر اظهار

داشت که در واشنگتن چنین احساس می شود که بانک نبایستی فعالیت هایی را که فقط بر مبنای حمایت

دولت پایدار خواهند ماند، از نظر مالی تأمین کند. نمی خواهیم بدین ترتیب علیه مبانی فلسفی بازرگانی

خود اقدام نمائیم. در واقع بانک در مواردی، پروژه های مناسب بانک را بدین دلیل نپذیرفه است. دکتر

عالیخانی توضیح داد که دولت ایران تلاش می کند تا با تشویق رقابت، مانع ایجاد انحصار گردد و در واقع

چنین کاری را در صنعت لاستیک سازی با موفقیت انجام داده و علیرغم حضور بی. اف. گودریچ، شرکت

ص: 588

جنرال تایرز را برای آمدن به ایران ترغیب نموده است.

پروژه های احتمالی

آقای لیندر پرسید چه صنایع دیگری در نظر گرفته شده اند. دکتر عالیخانی کالاهای اساسی،

محصولات میانی (نیم ساخته) و همچنین کالاهای سرمایه ای و ماشین ابزار را ذکر کرد. وی اظهار داشت

که اینها زمینه های خوبی برای همکاری با ایالات متحده می باشند و سازمان خدمات اجرایی مساعدت

خواهد نمود. کاغذ، صنعت دیگری است که احداث آن بخصوص در رابطه با توسعه فرهنگی ایران،

ضروری می باشد.

آقای لیندر پرسید آیا می توان منابع سرمایه گذاری دیگری، نظیر بانک بین المللی عمران و توسعه، را

جهت حمایت از پروژه های زیربنایی تحریک کرد. آقای ولک توضیح داد که بانک صادرات و واردات به

چه صورتی از طریق اعتبارات میان مدت کوچکتر به نهادهای مالی برای صنایعی که مایلند ماشین آلات و

تجهیزات آمریکائی را وارد کنند، کمک کرده است. آقای لیندر یادآور شد که نکته مهم در این پروژه ها این

است که نهادهای مالی درگیر، به خوبی مدیریت شوند. دکتر عالیخانی گفت که این مورد احتمالاً به بانک

اعتبارات صنعتی که یکی از واحدهای تابعه سازمان برنامه است مربوط می شود و آقای ولک اضافه کرد

که احتمالاً به بانک کشاورزی نیز مربوط خواهد شد، دکتر عالیخانی در این زمینه مطالبی را یادداشت کرد.

صادرات ایالات متحده به ایران

آقای لیندر سپس گفت بانک در ایران درخواست های زیادی از تولیدکنندگان آمریکائی برای اعتبار

معمول تجارت صادراتی دریافت نمی کند. احتمالاً یا تولیدکنندگان آمریکائی مایل نیستند به بانک

مراجعه کنند و یا شاید حقیقت این باشد که چون ایران بر پاهای خود ایستاده و دیگر یکی از کشورهای

فقیر روبه رشد نمی باشد، ایالات متحده کارهای بازرگانی خوبی به دست نمی آورد. وی گفت ما

آمریکائیان احساس می کنیم مهم این است که ما سهم خود را از تجارت مستمر در بلند مدت که به معنی

لوازم یدکی و امثالهم است، به دست آوریم و همچنین بعضی تصور می کنند که در زمینه مراودات بازرگانی

معمولی سایر کشورها از ما بهتر عمل می نمایند. آقای ولک حدس زد که شاید بازرگانان ایرانی روابط

قدیمی تر و صمیمانه تری با اروپائیان در مقایسه با امریکائیان داشته باشند.

دکتر عالیخانی پاسخ داد که آقای ولک صحیح می گوید، با این حال برخی از ایرانیان ترجیح می دهند با

آمریکائیان مراوده تجاری داشته باشند. وی گفت از نظر تاریخی ایران روابط تجاری نزدیکتری با اروپا،

بخصوص آلمان، داشته است. اما در طی چهار ماهه اول سال جاری ایرانی، ایالات متحده 20 درصد از

واردات ایران را تأمین کرده است و این رقم بیش از هر تأمین کننده دیگر است.

آقای لیندر پرسید چه مقدار از صادرات آمریکا به ایران در نتیجه وامهای دولت آمریکا در زمینه

طرح های بزرگ است و چه مقدار آن به مراودات تجاری معمولی مربوط می شود. دکتر عالیخانی پاسخ

داد که مشارکت ایالات متحده در بازار ایران در طول ده سال گذشته کاملاً یکنواخت بوده است و لوازم

یدکی برای پروژه های کوچک نیز اعتباراتی در اختیار ایران قرار می دهند. به عنوان مثال: انگلیس

اعتباری 20 ساله، دانمارک اعتباراتی بین 15 تا 20 سال با نرخ 4 درصد، چک ها اعتبارات 10 ساله با

ص: 589

نرخ 5/2 درصد و ژاپنی ها سرمایه گذاریهای 12 تا 15 ساله را به ایران پیشنهاد کرده اند. در مجموع دکتر

عالیخانی گفت که در حال فاش نمودن «اسرار» دولت ایران است. ایران مایل است از کشورهای متعدد

اعتبار بگیرد و سپس وارد معاملات بین المللی شود، بدین ترتیب قادر خواهد بود بهترین قیمت و بهترین

شرایط مالی را هنگام تصمیم گیری در مورد فروشنده کسب نماید. اما پذیرفت که در متقاعد کردن

بازرگانان خرده پا برای خرید تجهیزات آمریکائی مشکلاتی وجود دارد. آقای لیندر گفت همان طور که

قبلاً گفته شد این مطلب نشان می دهد که شاید بانک صادرات و واردات بتواند از طریق یک مؤسسه مالی

ایرانی کاری در این زمینه صورت دهد.

دکتر عالیخانی گفت: ایالات متحده بایستی که یک نمایشگاه بازرگانی در ایران داشته باشد. وی گفت

که چندین کشور دیگر منجمله اتحاد جماهیر شوروی، نروژ، آلمان، فرانسه و چکسلواکی نمایشگاههایی

داشته اند. آقای هارلان گفت وزارت بازرگانی آمریکا در مورد چنین نمایشگاهی به طور جدی بررسی

کرده است و مسئله این است که آیا نمایشگاه ما باید کاملاً تخصصی باشد، به عموم مردم مربوط شود و یا

زمینه محدودی داشته و به چند خط تولید منتخب بپردازد. دکتر عالیخانی گفت این موضوع رابطی به او

ندارد و تصمیم گیری در مورد آن به عهده آمریکا است. آقای لیندر گفت در این مورد با وزارت بازرگانی

بحث خواهد کرد. دکتر عالیخانی گفت دولت ایران تمام تجهیزات لازم برای چنین نمایشگاهی را فراهم

خواهد کرد. قرار است تا دو سال دیگر یک نمایشگاه سالانه بین المللی بازرگانی و صنعتی در ایران دائر

شود.

در جمع بندی دکتر عالیخانی گفت در مورد این پیشنهاد که بانک صادرات و واردات از طریق

نهادهایی مانند بانک اعتبارات صنعتی بر تأمین مالی خرید تجهیزات آمریکائی از طرف صنایع ایران،

مساعدت نماید. با بانک اعتبارات صنعتی و اداره پروژه های خود تماس خواهد گرفت. آقای لیندر گفت

این کار در کشورهای دیگر نظیر اسپانیا و ژاپن صورت گرفته است و معمولاً تا سقف 500000 دلار برای

هر وام در نظر گرفته شده است. دکتر عالیخانی اظهار داشت این اقدام بسیار معقولانه به نظر می رسد.

عالیخانی، علینقی 13

یادداشت برای بایگانی خیلی محرمانه

موضوع: نکات بیوگرافیک در مورد علینقی عالیخانی، وزیر اقتصاد

آقای سیروس غنی، حقوقدان، بانکدار مشهور و مرد فعال اجتماعی، شب گذشته چند نکته ای راجع به

عالیخانی به من گفت:

پدر عالیخانی باغبان کاخ سلطنتی بود. او هنوز زنده است و احتمالاً در دربار کار می کند. عالیخانی

مدرسه را با موفقیت در تهران گذراند و سپس برای تحصیلات عالی به اروپا رفت و در آنجا به خدمت

ساواک درآمد و مورد حمایت دکتر جهانگیر تفضلی قرار گرفت، سپس سرپرست دانشجویان ایرانی در

اروپا شد و پس از آن در کابینه علم معاون نخست وزیر (در امور مبطوعات و نشریات) گردید و اکنون سفیر

در یونسکو است. عالیخانی به عنوان یک عامل «صادق» و توانای ساواک شهرت دارد. او متعاقبا نماینده

ساواک در شرکت ملی نفت ایران شد و به سفارش تفضلی و به عنوان وزیر در کابینه علم منصوب گردید.

بنا به گفته غنی، عالیخانی مهارت زیادی در تغییر چهره خود در گروههای مختلف دارد. او اضافه نمود

ص: 590

که عالیخانی به خداداد فرمانفرمائیان یک شغل جهت وارد معامله شدن از طرف دولت با شرکت های

سیمان در جریان 63 1962 که فرمانفرمائیان بیکار بود و به پول نیاز داشت، واگذار کرد. همچنین چند

سال قبل، عالیخانی از رهبر جبهه ملی، فریدون مهدوی خواست تا همراه او در گروه اعزامی ایرانی به

گردهمایی UNCTAD به ژنو برود (مهدوی به دلایل شخصی قبول نکرد). در مورد توانایی های عالیخانی،

غنی نکات جالب توجهی برای گفتن داشت. یک سال قبل یا بیشتر، غنی قدرت او را خیلی زیاد برآورد

می کرد، زیرا نخست وزیر در دسترس او بود. اکنون به هر حال، او فکر نمی کند که وی بتواند بیش از این

ترقی نماید. عامل اصلی در این جهت این است که او در تابستان گذشته به علت شرکت در رسوایی صدور

مجوز تأیید شده توسط وزارت اقتصاد برای برادرش که یک تاجر است، بدنام شد. هرچند عالیخانی از این

طوفان نجات یافت، نام وی اکنون چنان ارتباط نزدیکی با سیاست حسن همجواری با اتحاد جماهیر

شوروی دارد که شاه به زحمت ممکن است، بدون باوراندن این اعتقاد به مردم که او تصمیم گرفته بود یک

سیاست شدیدتر مبنی بر طرفداری از شوروی را دنبال کند، به وی ارتقاء دهد. غنی باور ندارد که شاه

اکنون یا در آینده مایل باشد چنین اعتقادی در مردم به وجود آورد.

26 ژانویه 1966 6/11/44 تی. ال. الیوت

عالیخانی، علینقی 14

تاریخ: 14 آوریل 1966 25/1/45 سرّی غیرقابل رؤیت برای بیگانگان

زمان و محل جمع آوری اطلاعات: 12 آوریل 1966، تهران، ایران 7082 NIT

موضوع: اظهارات وزیر اقتصاد، عالیخانی در مورد سیاست آتی تجارت خارجی ایران

منبع: یک مقام مسئول در وزارت اقتصاد. اکثر گزارشهای وی شامل موارد مستند و موثق بوده اند.

1 وزیر اقتصاد، عالیخانی پس از بازگشتت از یک سفر گسترده به هندوستان و ژاپن در 8 آوریل،

معاونین زیر و مدیران کل وزارتخانه را برای روز 9 آوریل در یک جلسه ملاقات نمود. او تغییرات عمده

تجارت خارجی ایران را در سال گذشته ایرانی را مرور نمود و تذکر داد که بیشترین دستاوردهای

خارق العاده از افزایش و توسعه حوزه تماس های تجاری با بلوک کمونیستی حاصل شده اند. عالیخانی

افزود هر چند تمایل به همکاری نزدیک بازرگانی با این کشورها در طول سال 1967 1966 ادامه

خواهد داشت، ایران نباید و نمی خواهد امکانات خوب تجاری و تبادل کمک های فنی با کشورهای غیر

کمونیستی آسیا، از جمله ژاپن و هندوستان، را نادیده بگیرد.

2 عالیخانی گفت که او خیلی تحت تأثیر انرژی و سر زنده بودن مسئولین وزارت اقتصاد در ژاپن و

هندوستان قرار گرفته است و این که او می خواهد تعداد زیادی از مدیرکل های ایران را برای بازدید در سال

آینده به ژاپن و هندوستان بفرستد تا اطلاعات همتاهای خود را بیاموزند و با کسانی که مسئول ارتباطات

با ایران در آن کشور هستند، کار کنند. برای مثال در اقدامات مربوط به توسعه بنادر جنوبی ایران، استفاده

از تجربیات مسئولان بندری در ژاپن و هندوستان بسیار مفید خواهند بود.

3 عالیخانی همچنین اظهار داشت که سیستم اقتصادی و سیاسی این کشورهای آسیایی شباهت

بیشتری به ایران دارد تا سیستم های کشورهای غربی و کمونیستی.

عالیخانی گفت: اقتصاددانان ژاپن و هندوستان هر دو از اقتصاد امپریالیستی غربی آزاد شده اند و هر

ص: 591

دو کشور یک سیاست خارجی واقع بینانه را شکل داده اند که با سیاست ملی گرایی غیر وابسته ایران مشابه

است.

4 عالیخانی متذکر گردید هر چند سیاست گسترش تجارت با بلوک کمونیست، چه از نظر اقتصادی و

چه از دیدگاه آزاد شدن از عادت قدیمی خدمتگذار غرب بودن، عاقلانه بوده است، با این حال ایران

تصمیم ندارد که تجارت خارجی خود را منحصرا به بلوک کمونیستی محدود نماید. عالیخانی گفت که

تولیدات صادراتی ایران بایستی برای سایر کشورهای آسیا و غرب قابل دسترسی باشند، به گونه ای که

ایران بتواند از قابلیت انعطاف و آزادی بهره وری از امکانات بازرگانی، در هر کجا که باشند، سودجوید. او

اضافه نمود: از آنجا که قراردادهای تجاری با کشورهای بلوک در سال آینده آماده خواهند شد، بنابراین

ممکن است لازم باشد یک خط صادراتی ایجاد شود و برای پاره ای از کالاها و خدمات کشورهای

کمونیستی پول رایج پرداخت شود.

5 عالیخانی همچنین اظهار داشت که جنبه هایی از تجارت با اروپای غربی در طول سال گذشته به

میزان زیادی ترقی نموده، زیرا قرارداد ترانزیت با شوروی هزینه های حمل و نقل ترانزیت را کم کرده است.

عالیخانی، علینقی 15

تاریخ: ژوئیه 1967 15/4/46 خیلی محرمانه

از: وزارت امورخارجه به : سفارت آمریکا، تهران 9 A

موضوع: اظهارات وزیر اقتصاد، عالیخانی در مورد استفاده احتمالی از کمپرسورهای روسی در خط لوله

گاز؛ بهره تعدیل مالیات ایالات متحده ؛ قرارداد تضمین سرمایه گذاری

صورت مذاکرات با دکتر عالیخانی، وزیر اقتصاد ایران، که ممکن است مورد توجه خاص وزارت

بازرگانی قرار گیرد، به پیوست ارسال می شود. دکتر عالیخانی در طی این مکالمه گفت که هنوز درباره

محدوده استفاده از کمپرسورهای روسی تردید وجود دارد. این کمپرسورها قرار است در صورت لزوم، در

خطوط گاز که از حوزه های جنوبی تا مرزهای شوروی احداث می شود، به کار گرفته شوند. هنوز هم بهره

تعدیل مالیات در ایران مشکل ساز است ؛ و اینکه در طی سفر اخیر خود به آمریکا به یاد نمی آورد کسی

حتی در مورد تمدید پوشش دادن بر ریسک های بزرگ تحت قرارداد تضمین سرمایه گذاری ایران و

آمریکا با وی صحبت کرده باشد. تاچر

پیوست: صورت مذاکره

پیوست گزارش تهران 9 A خیلی محرمانه

صورت مذاکرات شرکت کنندگان: جناب دکتر علینقی عالیخانی، وزیر اقتصاد دکتر ریچارد آرنت،

کارمند امور فرهنگی، سازمان اطلاعات ایالات متحده رابرت اچ. هارلان، رایزن اقتصادی

موضوع: ملاقات با وزیر اقتصاد ایران کمپرسورهای روسی بهره تعدیل مالیات

قرارداد تضمین سرمایه گذاری

در ملاقاتی با وزیر عالیخانی در دوم ژوئیه در دفترش آقایان آرنت و هارلان در مورد موضوعات

متعددی با وی صحبت کردند. نکات عمده آن عبارتند از:

ص: 592

1 کمپرسورهای روسی آقای هارلان یادآوری نمود که آقای وزیر در واشنگتن گفته بود که قرار نیست

هیچ کمپرسور روسی در خطوط لوله گاز به کار گرفته شود و پرسید کدام خط لوله است که وزیر به آن اشاره

کرده بود. بعد از چند تلفن (که در خلال آنها برای وزیر مشخص شد که اکثر مقامات مسئول در خارج از

کشور به سر می برند و به مسکو و از آنجا به لندن خواهند رفت)، وزیر گزارش داد که قرار بود هیچ

کمپرسور روسی در خطوط لوله جمع آوری گاز از حوزه ها به بهبهان وجود نداشته باشد، و برای این کار

ترتیباتی از قبل تعیین شده بود که کمپرسورها از شعبه فرانسوی شرکت آمریکائی کلارک تأمین شوند. به

هر حال در مورد منبع تأمین خطوط اصلی که از بهبهان خارج می شوند هنوز تصمیمی گرفته نشده است و

این مسئله ای است که هم اکنون در مورد آن تصمیم گیری می شود و این کار احتمالاً توسط هیئتی که به

مسکو و لندن رفته اند، صورت می گیرد. (تذکر: به تلگرام تهران 5062 مورخ 20 ژوئن مراجعه کنید. در این

تلگرام گزارش شده که درخواستی جهت شرکت کلارک لندن در مورد کمپرسورهایی برای خطوط لوله

حوزه ها تا ساوه صادر شده است. سفارت معتقد است که احتمالاً اطلاعات اخیر صحیح تر است. وزیر به

سادگی، جزئیاتی را که از طریق تلفن و افراد غیر کلیدی، که ممکن است اشتباهاتی داشته باشند، دریافت

می کرد، مورد استفاده قرار می داد.)

2 بهره تعدیل مالیات وزیر در رابطه با موضوع کمپرسورها گفت پیشنهاد معامله ای را به وزیر تروبریج

(Trowbridge) داده است مبنی بر این که در ازای حذف به کارگیری بهره تعدیل مالیات از ایران،

کمپرسورها از ایالات متحده خریداری شوند. وی با لحن جدی تری اضافه کرد بهره تعدیل مالیات برای

ایران بسیار مشکل آفرین شده است. به نظر می رسد شرکت های آمریکائی هم اکنون فعالترین شرکتها در

ایران باشند، اما بهره تعدیل مالیات از طریق فروش ها و سرمایه گذاریهای بیشتر، مانعی در برابر آنها شده

است. وی از شرکت رینولدز به عنوان نمونه یاد کرد و گفت آنها امیدوار بودند منبع مالی فروش تجیهزات

آمریکائی برای ساخت یک کارخانه آلومینیم در ایران را تأمین نمایند و یک شرکت بیمه را برای فراهم

کردن آن ترغیب کرده بودند، اما بهره تعدیل مالیات، کل این مبادله را پیچیده و گران کرده است و قرار است

جایگزین آن از آلمان غربی باشد، جائی که گفته می شود تجهیزات و هزینه های مالی ارزانتر به سهولت در

دسترس هستند.

3 قرارداد تضمین سرمایه گذاری آقای هارلان به صورت مختصر مزایای تمدید پوشش دادن بر

ریسک ها را (که مستلزم الحاقیه ای به قرارداد تضمین سرمایه گذاری فعلی بین ایران و آمریکا می باشد)

شرح داد و پرسید آیا هیچکدام از تجار آمریکائی به هنگام سفر اخیر آقای وزیر به ایالات متحده مطلبی

در این مورد از او پرسیده اند یا خیر. دکتر عالیخانی گفت به یاد نمی آورد که کسی حتی به آن موضوع اشاره

کرده باشد و خواستار اطلاعات بیشتری شده باشد. آقای هارلان متذکر شد که با دادن چنین پوششی،

شخص می تواند منابع بسیاری از بنیادهای بزرگ آمریکا (که تقریبا به صورت اتوماتیک مایلند تنها در

کشورهایی سرمایه گذاری کنند که چنین پوششی وجود داشته باشد) را به منابع بالقوه سرمایه گذاری در

ایران بیفزاید. درست همانطور که دکتر عالیخانی تصور می کرد، ایالات متحده در به کارگیری بهره تعدیل

مالیات نسبت به ایران، اما نه در مقایسه با سایر کشورهای رو به رشد، امتیازی قائل شده است، ولی ایران با

عدم پذیرش ارایه چنین پوششی در جلب توجه سرمایه گذاری آمریکا در ایران با ناکامی مواجه شده است.

کارمند اقتصادی: هارلان، 5 ژوئیه 67

ص: 593

عالیخانی، علینقی 16

علینقی عالیخانی وزیر اقتصاد سرّی غیرقابل رؤیت برای بیگانگان

علینقی عالیخانی از فوریه 1963 وزیر دارایی بوده است. این اقتصاددانان 40 ساله که بین مقامات

میان رتبه شرکت ملی نفت ایران وارد کابینه شد، به علت بی تجربگی و غیر قابل اعتماد بودن، مورد انتقاد

اعضای پیرتر وزارتخانه قرار گرفت.

با شروع کار در این سمت با اشتهار به عنوان مدیری باهوش و لایق، وی سعی کرد تشکیلات

وزارتخانه را جهتی طبیعی ببخشد. وی در ایجاد انگیزه برای افزایش تولید سالیانه ملی ایران کمک کرده و

تا حد زیادی مسئول معاملات و بازرگانی با کشورهای بلوک کمونیستی بوده که منجر به یک سری

معاملات تهاتری گردیده است.

یکی از مشکلات عمده عالیخانی، از برخورد نیروها در داخل وزاتخانه وی، که همزمان با انتصابش از

ادغام دو وزارتخانه مجزای بازرگانی و صنایع و معادن به وجود آمدند، ناشی می شد. به نظر می رسد که

عالیخانی تمایلی قلبی و واقعی به حمایت و تشویق صنایع محلی و جلب اعتماد مردم به اقتصاد دارد. او به

توسعه اقتصاد منطقه ای اهمیت داده و در سال 1963 قراردادی با بازار مشترک منعقد نموده است. هر چند

اعتقاد براین است که وی غربگرا است، عالیخانی با تلاشهایش جهت گسترش تجارت با بلوک شرق

شناخته شده است. علاوه بر شغل وی در کابینه، او جانشین رئیس کمیسیون انرژی اتمی است.

عالیخانی پسر رئیس سابق املاک سلطنتی در قزوین است. او در سال 1928 در تهران متولد شد و در

همانجا تحصیلات اولیه را گذراند. او از سال 1946 تا 1949 تحصیلات خود در دانشکده حقوق دانشگاه

تهران را به پایان رساند و سپس به پاریس رفت و در آنجا در سال 1954 دکترای حقوق و علوم را دریافت

نمود. زمانی که عالیخانی در پاریس بود، تیمسار تیمور بختیار، رئیس سازمان امنیت و اطلاعات کشور

(ساواک)، او را به عنوان مشاور اقتصادی سازمان استخدام نمود. در سال 1959 عالیخانی به عنوان مشاور

در شورای عالی اقتصاد خدمت کرد، و بعدها مشاور اتاق بازرگانی تهران نیز شد. او در سال 1961 به

شرکت ملی نفت ایران پیوست. پس از پیوستن به کابینه اسداللّه علم در سال 1963، وی پست وزارتی خود

را در کابینه حسنعلی منصور در 1964 و کابینه امیرعباس هویدا در 1956 و 1967 حفظ نمود. بعضی از

منابع گفته اند که عالیخانی دسترسی مستقیم به شاه دارد؛ پاره ای دیگر می گویند که هویدا، عالیخانی را از

شرکت در جلسات هیئت دولت مستثنی کرده است.

دکتر عالیخانی سفرهای گسترده ای به اروپا، خاور نزدیک، خاور دور و ایالات متحده کرده است.

به عنوان حضور رسمی هیئت اعزامی در کنفرانس باندونگ (1955)، کنفرانس آفریقا آسیا در قاهره

(1958)، کمیسیون اقتصادی آسیا و خاور دور (ECAFE) در استرالیا (1959) شرکت کرده است. برابر

گزارش او عضو هیئت اعزامی به پکن در 1960 بود که به دعوت کمیته چینی اتحادیه آفریقا آسیایی

انجام شده است. او برای برگزاری نمایشگاه بین المللی بازرگانی به برنو (Berno) در چکسلواکی و

کنفرانس ECAFE در مانیل سفر کرد (1963). در سال 1964 وی رئیس کنفرانس ECAFE در تهران بود

و در کنفرانس تجارت و توسعه سازمان ملل در ژنو شرکت نمود و برای مذاکرات اقتصادی به مسکو سفر

کرد. در سال بعد او در کنفرانس ECAFE بانکوک شرکت کرد، به لهستان و رومانی رفت تا قراردادهای

بازرگانی را امضا نماید و در گردهمایی بانک توسعه آسیا در مانیل شرکت نمود. در 1966 او یک قرارداد

ص: 594

مهم همکاری های اقتصادی و فنی را در مسکو امضا نمود. و برای مذاکرات بازرگانی به ژاپن سفر کرد. در

1967 او به بلغارستان رفت و شاه را در بازدید از ایالات متحده همراهی نمود.

عالیخانی مردی خوش قیافه و باهوش است، و حس کنجکاوی زیاد و روش معتدلی در دسترسی به

هر چیزی را دارد. او صمیمی است و رک و بی پرده صحبت می کند، ولی مواقعی که احساس می کند

ضرورت دارد، سکوت می نماید. او سه خواهر و چهار بردار دارد که یکی از آنها زمانی به علت وابستگی به

حزب توده اعدام شده است. عالیخانی خودش در زمان دانشجویی در دانشگاه تهران عضو حزب پان

ایرانیست ملی گرا بود، ولی در بسیاری موارد سیاسی ترجیح می دهد که تماشاچی باشد. در سال 1954 که

در پاریس بود، با سوزان دمو، یک دختر فرانسوی ازدواج کرد که اکنون تبعه ایران است. او دو پسر و یک

دختر دارد. عالیخانی علاوه بر زبان مادری فارسی، فرانسه را عالی و انگلیسی را خوب صحبت می کند. او

در سال 1966 برای معالجات پزشکی به فرانسه رفت. می 1968 اردیبهشت 1347

عالیخانی، علینقی 17

تاریخ: 12 می 1970 22/2/49 سرّی

از: منبع کنترل شده آمریکائی (CAS)یادداشت برای: بخش سیاسی

موضوع: ادامه خصومت بین نخست وزیر و ریاست دانشگاه تهران

اطلاعات زیر از یک منبع موثق برای اطلاع و استفاده شما می باشد و نیازی نیست که به CAS نسبت

داده شود.

1 در 26 آوریل 1970، دو دانشجوی دانشگاه تهران در یک حادثه رانندگی مجروح شدند و به آنها

اجازه بستری شدن در بیمارستان دانشگاه به علت کمبود تخت و این که تشخیص داده شده بود هیچ کدام

به اندازه ای مجروح نشده اند که به عنوان بیمار تحت مداوا قرار گیرند، داده نشد. متعاقبا یکی از

دانشجویان، ظاهرا به علت جراحات ناشی از تصادف، فوت کرد. فوت وی نقطه عطفی برای انتقاد

دانشجویان از اداره دانشگاه بود. در پی این حادثه و اثرات آن، نخست وزیر امیرعباس هویدا، بلافاصله

نزد شاه رفت در مورد رئیس دانشگاه علینقی عالیخانی و برخورد اشتباه وی با این وضع و به طور کلی

اداره دانشگاه بدگویی نماید. ظاهرا اظهارات هویدا کافی بود، و شاه بلافاصله به وی اختیار داد که دکتر

رئیس بیمارستان را با یک افسر ارتش عوض کند، کلیه پرسنل مسئول در عدم بستری شدن دانشجویان

مجروح را زندانی کند و عدم رضایت شاه را به عالیخانی ابلاغ نماید.

2 همان روز عصر رئیس بیمارستان عوض شد. هویدا پا را از این فراتر نهاد و به وزیر علوم و آموزش

عالی، مجید رهنما، دستور داد که کلیه پزشکان رؤسای بیمارستانهای دانشگاهها را در سراسر ایران با

افسران ارتش جایگزین سازد. این کارهای هویدا، کوشش دیگر او در راستای اعمال کنترل بر عالیخانی و

رهنما، که تقریبا مستقل عمل می کردند، بود و این که روابط عالیخانی و شاه را تیره تر نماید.

3 هر چند رهنما دستورات هویدا را عینا به کلیه رؤسای دانشگاهها ابلاغ نمود، عالیخانی تصمیم

گرفت که در این مورد با هویدا مقابله کند و او را تحت فشار قرار داد، لذا به مدت سه روز در خانه ماند و به

اداره نرفت. او نتیجه گیری کرد که یا شاه در این مورد مخصوص از او در مقابل هویدا پشتیبانی خواهد کرد

و یا این که او بایستی استعفا دهد. وقتی شاه از تصمیم عالیخانی مبنی بر عدم حضور در محل کار آگاه شد،

ص: 595

دستور داد که عالیخانی بر سر کارش باز گردد. کسی که این پیام را به عالیخانی رساند، گفت که شاه

عالیخانی را در این واقعه مسئول نمی داند.

4 متعاقبا دستور جایگزینی رؤسای بیمارستانها، با دستور شاه که مخالف دستور هویدا در مورد

جایگزینی بود، لغو شد.

عالیخانی، علینقی 18

تاریخ: 29 سپتامبر 1970 7/7/49 سرّی

از: منبع کنترل شده آمریکائی (CAS)یادداشت برای: بخش سیاسی

موضوع: موضع فعلی رئیس دانشگاه عالیخانی

اطلاعات زیر از یک منبع موثق برای استفاده و اطلاع شما است و نیازی نیست که به CAS نسبت داده

شود.

موقعیت علینقی عالیخانی، رئیس دانشگاه تهران، به دلیل کار مؤثری که در مدیریت دانشگاه تهران

انجام داده است، بنحو فزاینده ای مساعد می باشد. در حالی که نخست وزیر امیرعباس هویدا، همچنان

مخالف عالیخانی است و عالیخانی به وی به عنوان بزرگترین تهدید سیاسی برای رؤسای دانشگاهها

می نگرد، شاه اخیرا به طور خصوصی و علنی، عالیخانی را به علت کاری که در دانشگاه انجام داده،

تحسین نموده است. شاه بالاخص از نحوه برخورد عالیخانی با ناآرامی های دانشجویان دانشگاه در

جریان پایان سال تحصیلی 70 1969 و ظاهر آرام دانشگاه تا پاییز، خشنود است. شاه همچنین تغییرات

پرسنلی زیادی که عالیخانی در داخل دانشکده ها و کادر اداری دانشگاه انجام داده است، خشنود

می باشد.

اظهارنظر منبع: هیچ کس در مورد ادامه آرامش و صلح در داخل دانشگاه، آنچنان که شاه به نظر

خوشبین می رسد، خوشبین نیست. مخالفت های شدیدی ناشی از برخی تغییرات انجام شده توسط

عالیخانی، در داخل دانشگاه وجود دارد.

حدود شش ماه قبل، عالیخانی از وزیر تحقیقات علمی و آموزش عالی، مجید رهنما، خواهش کرد

زمینه ای جهت درخواست افزایش بودجه برای دانشگاه تهران ایجاد نماید. نخست وزیر هویدا قبلاً هرگونه

افزایش بودجه برای دانشگاه را به گونه ای قطع نموده بود که برای بسیاری از اعضای دولت مسجل شده بود

که وی جهت ممانعت از کار عالیخانی به عنوان رئیس دانشگاه عمل می کند. با اتکا به زمینه چینی رهنما و

توجیه عالیخانی برای شاه، شاه افزایش بودجه ای برابر 100 میلیون ریال را برای استخدام پرسنل جدید،

بالا بردن حقوق ها در داخل دانشکده ها و هزینه های لازم برای استخدام استادان و کادر جدید، تصویب

نمود. از آنجا که هویدا از برنامه های عالیخانی برای درخواست افزایش بودجه با اطلاع بود، زمانی که

شنیده شاه با آن موافقت کرده است، بیشتر متعجب و متحیر شد. روزنامه آیندگان، عالیخانی و همکاران

نزدیک وی را در سطوح پایین مورد حمله قرار داد، ولی تنها روزنامه ای بود که اقدام به این کار کرد و آن هم

بدون پی گیری بود.

ص: 596

عالیخانی، علینقی 19

تاریخ: 28 اکتبر 1975 6/8/54 خیلی محرمانه

از: بخش سیاسی، هنری پرشت به: بایگانی

موضوع: بازدید سولارز اظهارنظرها در مورد امور داخلی و حقوق بشر

امور داخلی:

آقای احمد کورس به نماینده کنگره، سولارز، تصویر مثبتی از اقتصاد ایران در جهتی موافق با دولت

ارائه داد. توقعات بسرعت سر برآورده ای وجود داشتند، ولی با آنها برخورد شده بود. او برای مثال به

برنامه های آموزش و بهداشت اشاره نمود. تورم به 8 + درصد کاهش یافته بود و خریدهای سوبسیددار

خارجی فقط در جهت منافع اصولی ایرانیان طبقه متوسط پیش بینی می شد. براساس آمار وی، ایران از

بسیاری کشورها در مورد توزیع درآمد بهتر عمل می کند.

آقای علینقی عالیخانی (کمیته حقوق بشر) سعی کرد موارد منفی امور داخلی را روشن سازد. فاصله

توزیع درآمدها که با اصلاحات ارضی کم شده بود، مجددا به علت سیاست صنعتی سازی، گسترش یافته

است. این بدین معنی است که اختلاف درآمد فزاینده ای بین طبقات شهری و روستائی و بین بخش های

مختلف جمعیت شهری وجود دارد. وقتی سولارز سؤال کرد که آیا تروریست ها، «دیوانه» هستند،

عالیخانی جواب داد که این نوع توصیف، توصیف خوبی نیست. باید شرایطی را که تروریسم به وجود

می آید، تحلیل و بررسی نمود. او فکر می کند که بایستی کارهای زیادی برای غیر متمرکز کردن قدرت

انجام گیرد و چهارچوبه ای از قانون اساسی ساخته شود که به بقا و حفظ ثبات پس از رفتن شاه کمک کند.

این کار با تشکیل شوراهای محلی و استانی آغاز شده است، اما روش باید تشویق به ایجاد حس مشارکت

بیشتر باشد. ما برداشت کردیم که عالیخانی احساس می کند مدرنیزه شدن سریع ایران فشار و آسیب بسیار

سنگینی بر ساختار سیاسی و اجتماعی وارد می کند. او اظهار داشت: «ما به جامعه شناسها و اقتصاددانان

نیاز داریم». بسیاری از برنامه های دولت ایران فقط هستند، نه عمل.

اظهارنظرهای بیوگرافیک

به عنوان یک وزیر که اکنون به این «کمیته بدبخت» گمارده شده است، نقطه نظرهای عالیخانی احتمالاً

آن مسامحه ها و غفلت هایی را که وی احساس می کند، منعکس می نماید، ولی او دیدگاههای مستقلی نیز

دارد و قادر به تشخیص خوب و بد است. (او شاه را ستایش می کند، ولی از دولت انتقاد می نماید). او از آن

نوع خارج از گودهای هوشیاری است که می تواند در توصیف ایران برای بازدیدکنندگان مثمرثمر باشد. او

در پترزبورگ، ارتباط تجاری با درسلر (Dressler) دارد.

حقوق بشر

نماینده کنگره، سولارز، از نخست وزیر در مورد گزارش های شکنجه و زندانیان سیاسی در ایران

سؤال نمود. نخست وزیر پاسخ وی را با این سؤال که تعریف زندانی سیاسی چیست، داد و موافق بود که این

شامل هر کسی که به علت مخالفت با دولت زندانی شده باشد، می شود. نخست وزیر گفت ممکن است

«چند صد نفر» از این نوع وجود داشته باشند. او این نکته را اذعان نمود که پلیس با جنایتکاران خیلی

ص: 597

مهربان نیست. او در بین صحبت هایش گفت: «ما به آنها گل نمی دهیم، پلیس ما گاهی از دستبند و باتوم

استفاده می کند، ولی شکنجه بدنی اعمال نمی شود. ما روش های دیگری برای دانستن آنچه می خواهیم

بدانیم، داریم. روش های پیشرفته و پیچیده ای که از شما اروپائیان آموخته ایم. کار پلیس در اینجا با اروپا و

ایالات متحده فرقی ندارد.»

عالیخانی، علینقی 20

سرّی غیرقابل رؤیت برای بیگانگان

علینقی عالیخانی دبیرکل کمیته حمایت از حقوق بشر (از ژانویه 1973)

عنوان خطاب: دکتر عالیخانی

علینقی عالیخانی برای خدماتش به عنوان وزیر اقتصاد از 1963 تا اواسط 1969، بهتر شناخته

می شود. در این مدت او از تغییرات متعدد کابینه نجات یافت. او متعاقبا به عنوان ریاست دانشگاه تهران از

1969 تا 1971 خدمت نمود و در کار تجارت خصوصی بود. علاوه بر شغل فعلی، عالیخانی در هیئت

مدیره انستیتوی مطالعات سیاسی و اقتصادی بین المللی، حداقل از اواخر 1975 خدمت نموده است.

نظریات سیاسی جاری وی و فعالیت های او در ناملایمات سیاسی که از 1977 صورت گرفته اند، شناخته

شده نیستند. به هر حال، در ژانویه 1978، او اظهاراتی عمومی بیان کرد مبنی بر این که اعلامیه های حقوق

بشر، اعمال خشونت آمیز یا عقاید افراطی یا گروهی که دیگران را با اقداماتشان تهدید می نماید، تصدیق یا

تجویز نمی کند.

عالیخانی باهوش، خوش صحبت و مهاجم است و در تمام مراحل خدمتش به شاه نزدیک بوده است.

او در اوایل 1964، احتمالاً با دستور مستقیم شاه، به حزب ایران نوین پیوست. او همچنین ممکن است در

دهه 1960، عضو ساواک بوده باشد. عالیخانی هم توسط شاه و هم از طرف نخست وزیر سابق (77

1965)، امیرعباس هویدا، به خاطر قابلیت های سازمانی و اداری اش، مورد اعتماد و احترام است. به هر

حال، تجار ایرانی و ایالات متحده معتقدند که دوره تصدی وی بر وزارت دارایی توأم با فساد، ارتشاء و

بی کفایتی بوده است. در 1969 هم شاه و هم هویدا موافق انتقال عالیخانی از وزارت دارایی به دانشگاه

تهران بودند، که در آنجا قابلیت های وی می توانست سیستم اداری مغشوش و درهم ریخته آن را

سازماندهی نماید. علیرغم نزدیکی به او، هویدا و شاه دلایلی برای کنار گذاشتن وی داشتند. هویدا روش

تکروی و تمایل او را در نادیده گرفتن نخست وزیر در امور اداری، دوست نداشت. شاه زمانی ناخشنود شد

که عالیخانی، همزمان با کوشش برای افزایش تجارت صادراتی ایران، شروع به همکاری بازرگانی

تهاتری با کشورهای کمونیستی نمود.

زندگی اولیه و مراحل خدمتی

عالیخانی در تهران متولد شد و تحصیلات اولیه را در آن شهر گذراند. او لیسانس علوم سیاسی را از

دانشکده حقوق دانشگاه تهران در سال 1950 دریافت نمود و سپس به پاریس رفت، و در آنجا در سال

1957 دکترای حقوق و اقتصاد(1) سیاسی گرفت. در 1959 عالیخانی مشاور شورای عالی اقتصاد شد، و

1- در اسناد قبلی عنوان دکترای وی ٬ حقوق و علوم ذکر شده است.
ص: 598

متعاقبا مشاوره هایی به اتاق بازرگانی تهران می داد. او در سال 1961 به عنوان مشاور اقتصادی به شرکت

ملی نفت ایران پیوست و در آن سازمان باقی ماند تا در سال 1963 وارد کابینه گردید.

عالیخانی حدود 50 سال دارد، فرانسه و انگلیسی را عالی صحبت می کند و مقالاتی در اقتصاد به این زبانها

و زبان فارسی منتشر نموده است. 8 دسامبر 1978 17/9/57



رضا عظیمی

ص: 599

عظیمی، رضا 1

اطلاعات بیوگرافیک ارتشبد رضا عظیمی اوت 1971، مرداد 1350 خیلی محرمانه

(U) نام: تیمسار رضا عظیمی، نیروی زمینی

(U) سمت: وزیر جنگ از 2 ژانویه 1971

(C/NFD) اهمیت:

او فرماندهی نیرومند، قاطع، شدیدا نظم گرا و مدیری برجسته است که برای نشان دادن استعدادهای

کامل خود شدیدا محتاج هویدا می باشد. او نسبت به محمدرضا شاه پهلوی (فرمانروای ایران از 1941)

بسیار وفادار بوده و با او در ارتباط نزدیک است (در سالهای 1971 1972 آجودان شاه بود) و توسط

شاه به سمت کنونی منصوب گردید، تا شاه بتواند قدرت شدیدتری را در وزارت جنگ اعمال کند. او

به عنوان یکی از افسران عالیرتبه ارتش از تجربه قابل ملاحظه ای در فرماندهی و ستاد برخوردار است و از

سال 1961 تا 1966 به عنوان فرمانده نیروی زمینی شاهنشاهی ایران خدمت نموده است. او در سال

1951 یک سفر معارفه ای به آمریکا انجام داد.

(C/NFD) سیاست:

(C/NFD) بین المللی: وی گرایش به غرب داشته و نسبت به امریکا روحیه دوستانه دارد و با پرسنل

امریکائی همکاری می کند.

(C/NFD) داخلی: او بسیار وطن پرست و وفادار نسبت به شاه است، و او را فردی بسیار نزدیک به شاه

می دانند. او از بحث و تبادل نظر پیرامون مسائل سیاسی خودداری می ورزد.

(C/NFD) اطلاعات شخصی:

(U) تولد: 1909 در تهران، ایران

(U) خانواده: وی مجرد است

(C/NFD) مشخصات: لاغر اندام (در سال 1953) ؛ تمیز و دارای ظاهری آراسته ؛ دوستانه، خوش

برخورد، حرف شنو ؛ قاطع، سخت کوش، بسیار احساساتی ؛ از زخم معده رنج می برد و نمی تواند در

بسیاری از ضیافت های اجتماعی حضور یابد؛ بنا به گزارشها در سفر سی روزه خود به اروپا در انگلستان

تحت درمان قرار گرفت ؛ ادبیات فارسی را بسیار دوست دارد.

(U) زبان: فارسی، مقداری فرانسه، مقدار کمی انگلیسی

(U) مذهب: مسلمان

(U) نشانها: نشان ایرانی لیاقت (شایستگی درجه 3) نشان افتخار (افتخار درجه 3)، و مدال نبرد

آذربایجان

(U) تحصیلات غیرنظامی: احتمالاً تا پایان دوره متوسطه

ص: 600

(U) مراحل شغلی:

1929 1927: دانشجوی دانشکده نظام شاهنشاهی ایران، تهران در سال 1929، به درجه ستوان

دومی نائل آمد.

1942: فرمانده گردان تانک، لشکر دوم. ارتقا به درجه سرهنگی، 1942

1942: فرمانده دسته، هنگ سوم پیاده، بهبهان.

1943: فرمانده، هنگ چهارم پیاده.

1946: جانشین فرمانده لشکر دوم.

1948: دانشجو، دانشکده فرماندهی و ستاد، کل تهران

1949: جانشین فرمانده لشکر چهارم

1950: فرمانده تیپ خوی، ارتقا به درجه سرتیپی در سال 1950

1952 1950: رئیس دژبانی، فرمانده پادگان دژبان نظامی، تهران، 52 1950.

در ژانویه 1951 یک سفر معارفه به امریکا انجام داد. فرمانده نظامی تهران، 20 اوت 18

اکتبر 1954

1954 1953: فرمانده لشکر یکم گارد پیاده تهران، اکتبر 1953 تا ژوئیه 1954

؟ 1954: سرپرست اداره پرسنلی و نظام وظیفه، از ژوئیه 1954 ارتقا به درجه سرلشکری در 23 سپتامبر

1954

1957: سرپرست اداره پرسنلی (در حال حاضر معاون ریاست پرسنلی، ستاد فرماندهی عالی)، از 19 مه

1957.

1959: معاون فرماندهی، نیروهای زمینی شاهنشاهی ایران. ارتقا به درجه سپهبدی در 23 سپتامبر1920

66 1966: فرمانده نیروهای زمینی شاهنشاهی ایران، سپتامبر 66 1961.

71 1966: آجودان شاه، سپتامبر 1966 ژانویه 1971. ارتقا به درجه ارتشبدی در 24 سپتامبر رسید.

بازدید رسمی از فرماندهی های اروپایی و امریکائی در 26 ژوئیه تا 3 اوت 1970

زمان حال 1971: وزیر جنگ از 2 ژوئیه 1971

عظیمی، رضا 2

رضا عظیمی وزیر جنگ (از ژانویه 1971) خیلی محرمانه

همان گونه که انتظار می رفت، تیمسار رضا عظیمی در وزارت جنگ در کابینه غلامرضا ازهاری که در

نوامبر 1978 معرفی شد، باقی ماند. وزارت جنگ به طور سنتی توسط یک تیمسار اداره می شود، البته

وزیر جنگ در سلسله مراتب فرماندهی فعال نیست، ولی مسئول مسائل نظامی در مجلس است و اداره

مسائل حقوقی بودجه و موارد بازرسی را به عهده دارد. عظیمی یک افسر ارشد با آخرین درجه در

نیروهای مسلح ایران و بشدت وفادار به شاه است. مقامات ایالات متحده او را ضعیف، چاپلوس و یک

رئیس پوشالی توصیف کرده اند. او نسبت به ایالات متحده دوست و صمیمی است.

ص: 601

مراحل خدمتی

عظیمی در سال 1909 در تهران متولد شد. او در 1929 از دانشکده افسری تهران فارغ التحصیل شد.

در 1942 او فرمانده یک گردان تانک در لشکر دوم بود، یک سال بعد او فرماندهی گردان سوم و چهارم

پیاده را به عهده گرفت، او در 1946 جانشین فرمانده لشکر دوم شد. در سال 1948 از دانشکده فرماندهی

و ستاد فارغ التحصیل شد و در سال 1949 جانشین فرمانده لشکر چهارم گردید. او در سال 1950 به

درجه سرتیپی رسید.

در 1951 پس از خدمت به عنوان فرمانده تیپ خوی و پادگان دژبان تهران، عظیمی به ایالات متحده

اعزام شد تا از مرکز پیاده، مرکز توپخانه، دانشگاه جنگ نیروی زمینی فرماندهی ستاد عمومی و ستاد

نیروی زمینی بازدید به عمل آورد. در اوت 1952 که شهر تهران تحت حکومت نظامی بود او فرماندهی

نظامی را به عهده داشت، ولی پس از دو ماه از این شغل برداشته شد، زیرا اوضاع شهر بهبود نیافت.

عظیمی متعاقبا به عنوان معاون اول رئیس ستاد (1953) ؛ فرمانده، لشکر یکم (54 1953) ؛ رئیس

اداره پرسنلی و نظام وظیفه (57 1954) ؛ رئیس پرسنلی (59 1957)؛ جانشین فرماندهی کل نیروی

زمینی شاهنشاهی ایران (61 1959) خدمت کرد و از 1961 فرمانده کل نیروهای زمینی شاهنشاهی

ایران و از 1966 تا زمانی که وزیر جنگ شد، آجودان شاه بود. او در 1954 سرلشکر و در 1960 سپهبد

شد و در 1966 به درجه ارتشبدی ارتقا یافت.

اطلاعات شخصی

تیمسار عظیمی، احساساتی، عصبانی و با این وجود دوست داشتنی و صمیمی است. او از زخم معده

رنج می برد و در 1966 در انگلستان تحت معالجه بوده است. عظیمی مجرد است و فقط در ضیافت های

بسیار مهم اجتماعی حضور می یابد. او یکی از تحسین کنندگان ادبیات فارسی است. او در سال 1971 از

یوگسلاوی، در 1973 از روسیه شوروی و 1977 از عربستان سعودی بازدید نمود. عظیمی فرانسه را به

روانی و کمی به انگلیسی صحبت می کند. 15 نوامبر 1978 24/8/57