گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
اسناد لانه جاسوسی آمریکا
جلد هشتم
اسداللّه علم






ص: 602

علم، اسداللّه 1

اسداللّه علم، وزیر دربارسرّی غیرقابل رؤیت برای بیگانگان

اسداللّه علم در 11 نوامبر سال 1966 به وزارت دربار منصوب شد. او از سال 1966 رئیس دانشگاه

پهلوی بوده و پس از آن نیز این سمت را حفظ کرده است. علم که نزدیکترین و مطمئن ترین دوست شاه

است، از خردسالی یکی از اعضای محفل درونی دربار شاهنشاهی بوده است. انتصاب وی به دلیل سهولت

دسترسی علم به شاه و نفوذ بر وی در این مدت طولانی چندان موجب شگفتی نشده است. به هر حال،

انتصاب علم بر قدرت وی از طریق کنترل رفت و آمد سایرین به دربار، افزود علم همچنین مسئولیت

نظارت بر اعمال و فعالیت های دولت را توسعه داده است. او به ویژه در امور سیاسی مربوط به دربار، یعنی

جایی که دیپلماسی و جاذبه شخصی وی بیش از هر جایی مؤثر است، سیاستمداری باهوش و مجرب

است.

امیر (شاهزاده) اسداللّه علم در سال 1918 در بیرجند متولد شد. او تنها پسر محمد ابراهیم خان

(شوکت الملک)، زمیندار ثروتمندی است که نسل اندر نسل ارباب بود و دوست بسیار نزدیک پدر شاه

فعلی بود. اسداللّه دوره دبیرستان را در بیرجند گذارند و سپس وارد دانشکده کشاورزی کرج گردید. طبق

اخبار و گزارشات، در دهه 1930 پدرش او را به همان مدرسه ای در سوئیس فرستاد که شاه فعلی (و

ولیعهد آن زمان) در آن مدرسه درس می خواند. گفته می شود که دوستی نزدیک بین این دو نفر در همان

مدرسه شکل گرفت. وی در سال 1942 در وزارت کشاورزی شروع به کار کرد و سال بعد پیش خدمت

خصوصی شاه شد که پست افتخاری است. در 1944 به عنوان بازرس در وزارت کشور مشغول کار گردید،

ولی اواخر همان سال به انگلستان رفت و در دانشگاه اکسفورد و در رشته اقتصاد ادامه تحصیل داد. پس از

بازگشت به صورت یک بازنشسته در املاکش سکنی گزید، لیکن در سال 1947 به عنوان استاندار

بلوچستان (محل اقامتش) منصوب شد. در سال 1950، هنگامی که در سن 32 سالگی متصدی مقام

وزارت کشور در کابینه محمد ساعد گردید، جوانترین وزیر در تاریخ کشور ایران محسوب می شد.

در خلال سال 1950، علم در سه کابینه شرکت داشت و در اکتبر همان سال به سرپرستی املاک

خاندان پهلوی گمارده شد. در ژانویه 1951، شاه کمیسیونی برای تقسیم املاک خانواده پهلوی تشکیل داد

و ریاست این کمیسیون را به علم سپرد. پس از رسیدن محمد مصدق به نخست وزیری (مارس 1951)،

علم در پست خود باقی ماند، اما دشمنی خانوادگی او با مصدق سبب شد که در طول زمامداری مصدق،

تحت نظارت در خانه اش محبوس بماند. در سال 1953 با بازگشت مجدد شاه به قدرت، علم به یکی از

نزدیکترین مشاوران وی مبدل شد. در خلال سالهای 1955 تا 1957 بار دیگر تصدی وزارت کشور را

برعهده داشت. علم در سال 1957 بنا به درخواست شاه و به صورت یک رقابت سیاسی با منوچهر اقبال،

که از سال 1957 تا 1960 نخست وزیر ایران بود، نسبت به تشکیل حزب مردم اقدام نمود. این حزب در

چهارچوب مخالفتی وفادارانه (به شاه) فعالیت می کرد و برنامه آن فراخوانی جهت توسعه تدریجی

اقتصادی، اجتماعی کشور بود. معذالک در سال 1960 بعد از انتخابات، وی از رهبری حزب استعفا داد.

علم در اوایل سال 1961 به عنوان نماینده زابل به مجلس وارد شد و از این سمت نیز کناره گرفت. مدتی بعد

او گفت: «این تجربه ناخوشایندی بود و من از سیاست سرخورده و دلسرد شده ام». در سال 1961 به سمت

معاونت اجرایی و رئیس هیئت ناظران بنیاد پهلوی منصوب شد. او این سمت را تا ژوئن سال 1962 که به

ص: 603

مقام نخست وزیری نائل شد، عهده دار بود.

علم در دوران 20 ماهه تصدی مقام نخست وزیری، بیشتر یک مجری و اداره کننده بود تا تدوین کننده و

سیاستگذار. وی برنامه های ضد فساد اسلاف خود را ادامه داد و مراقبت می کرد تا برنامه های اصلاحی

شاه به مورد اجرا گذاشته شود و انتخابات مجلس را که برای مدت طولانی به تأخیر افتاده بود نسبتا آرام و

امن برگزار نمود. علیرغم جانبداری مستمر از تعهدات ایران به غرب، بهبود روابط ایران با شوروی را

هدایت می نمود. وی با امریکا و انگلستان روابط دوستانه ای دارد. زمانی که عبدالحسین بهنیا، وزیر دارایی

کابینه او، که کشور را از مشکلات مالی نجات داده بود، در اکتبر سال 1963 استعفا داد، علم شخصا

عهده دار پست وزارت اقتصاد و دارایی شد.

علم فردی است باهوش، خوش قیافه، غربگرا و اشرف زاده ای اجتماعی که از زندگی پر زرق و برق و

تجملی لذت می برد. او به بسیاری از آداب و رسوم فئودالی که هنوز هم به طرق مختلف در ایران هم رواج

دارد، پایبند است. او مسئولیت مبارزه با بی سوادی را، که از طرف شاه مقرر شده است، برعهده دارد. وی در

طول 20 سال گذشته قسمت اعظم املاک خود را از دست داده که این کار یا به صورت دوستانه و یا در

جریان برنامه اصلاحات ارضی بوده است. او با احداث یک کارخانه قند، صنعت را به قسمت دور افتاده ای

از املاک خود وارد کرده است. او به اروپا مسافرت کرده و حداقل سه مرتبه در سالهای 1957 با بورس

اعطایی Leader Grant و در سالهای 1964 و 1966 برای امور مربوط به دانشگاه پهلوی به امریکا سفر

نموده است. در 1963 به وی نشان تاج (درجه یک) اعطا شد و در سال 1966 در پاکستان به او هلال

پاکستان اهدا گردید.

همسر علم، دختر قوام الملک شیرازی یکی از ملاکین ثروتمند شیراز است. او چندین بار در سمت

ندیمه ملکه فرح خدمت کرده است. علم 2 دختر دارد. رودابه دختر بزرگ او در سال 1945 متولد شد و

فعلاً دانشجوی دانشگاه پنسیلوانیا است. دختر جوانتر او «ناز» متولد سال 1947 می باشد و با ریچارد

آوری، پسر یک قهرمان تنیس انگلستان، ازدواج نموده و در تهران زندگی می کند. علم خانه ای در تهران و

منزل خانوادگی در بیرجند و چندین ویلا دارد، او به سوارکاری عشق می ورزد و اغلب با شاه تنیس بازی

می کند و یکی از اعضای شورای انجمن شکار ایران است. او به زبان فارسی و انگلیسی تسلط دارد.

13 مارس 1968 22/12/46

علم، اسداللّه 2

اسداللّه علم، وزیر دربارسرّی

اسداللّه علم، به عنوان وزیر دربار از تمام مقامات دیگر به شاه نزدیکتر است. ما عموما او را مرد شماره

دو ایران و بالاتر از رقیب سیاسی وی، یعنی هویدا، نخست وزیر ایران، قلمداد می کنیم. او از نخست وزیر

سابق (1964 1962) و از قدیم الایام یکی از معتمدان نزدیک شاه بوده است. مشهور است که وی تا حد

بسیار زیادی در جریانهای محافل اقتصادی و تجاری ایران دست دارد. به سهولت قابل دسترسی می باشد

و غالبا مشتاق است که سودمند واقع شود.

علیرغم این که علم مدتهای مدید به عنوان فردی اصولاً طرفدار انگلیس شناخته شده بود، ولی به نقل

از وی گفته می شود که از چند سال قبل به این نتیجه رسیده است که آینده ایران در گرو روابط نزدیک با

ص: 604

ایالات متحده می باشد، ما تصور می کنیم که این مطلب به طور اساسی درست باشد. سفرای سابق وی را

معتبرترین کانال برای تماس غیرمستقیم با شاه می دانستند. به نظر می رسد وی دیدگاههای امریکا را به

نحو مطلوبی درک می کند و احتمالاً در بیان این دیدگاهها و نظرات معتدل خود برای شاه و به همین ترتیب

در انعکاس عقاید شاه در مورد مسائل مهم مورد علاقه مفید می باشد. علم کار راه اندازی است که تقریبا

تمامی اطلاعات واصله یا حاصله از شاه را به صورتی دقیق و موثق زیر نظر دارد. با این وجود وی در

مسائل نظامی اطلاعات خاصی ندارد. گهگاه نسبت به شغل خود اظهار دلتنگی و خستگی مفرط می کند.

اما واقعا معتقدیم که از قدرت لذت می برد و بین خودش و هویدا، مجادله محتاطانه ای در جریان است. علم

از این حقیقت که قوانین فعلی به وی اجازه می دهند روابط نسبتا منظمی با نمایندگان ارشد دیپلماتیک در

تهران داشته باشد، کاملاً خوشحال است.

علم 45 سال دارد و عضو یک خانواده ثروتمند بلوچستان می باشد. علم با دختر یک زمیندار ثروتمند

شیرازی ازدواج کرده است و دو دختر دارد، وی در رشته اقتصادی دانشگاه آکسفورد تحصیل کرده است و

انگلیسی را به روانی تکلم می کند. می 1972 اردیبهشت 1351


محسن فروغی

ص: 605

فروغی، محسن 1

13 ژوئن 1957 23/3/36 خیلی محرمانه

فرم اطلاعات بیوگرافیک

نام: مهندس محسن فروغی

شغل فعلی: نماینده مجلس و مدیر دروس مدرسه هنرهای زیبا، دانشگاه تهران

تحصیلات: دانشکده هنرهای زیبا، پاریس

دانشکده پلی تکنیک، پاریس

مراحل خدمتی:

......... : مهندس معمار، بانک ملی.

......... : استاد معماری، دانشگاه تهران.

......... : مدیر دروس دانشکده هنرهای زیبا، دانشگاه تهران.

12 اکتبر 1959: یکی از گروه هنرمندانی که به دعوت اتحاد جماهیر شوروی به آن کشور سفر کرده است.

4 می 1956: نماینده مجلس نوزدهم از تهران.

مارس 1957: عضو انتخابی هیئت مدیره انجمن روابط فرهنگی ایران و شوروی.

زبان ها: فارسی، فرانسه (روان)، انگلیسی (ضعیف).

اطلاعات شخصی:

فروغی پسر محمدعلی فروغی است که اکنون فوت کرده و در سالهای 1925، 1933 و 1941

نخست وزیر بوده است. او سه برادر دارد: جواد، کنسول نمایندگی ایران در وین؛ محمود، مدیرکل دفتر امور

اداری در وزارت امورخارجه؛ و مسعود، رئیس کاخ شاهزاده شمس، وزارت دربار.

فروغی با یک زن فرانسوی ازدواج نموده است و شایعاتی وجود دارد که او معشوقه ناخدا هوشنگ

افخمی فرماندهی ناوگان خلیج فارس است.

ملاحظات:

فروغی یک مهندس معمار است که نقشه ساختمان بسیار جالب بانک ملی تهران را کشیده است. او

روابط پیشرفته، صمیمی و دوستانه با شاه دارد. او برای یک بازدید افتخاری از ایالات متحده در نظر گرفته

شده بود که به وضوح به علت زندگی شخصی وی، مورد قبول واقع نشد.

پس از سفرش به اتحاد جماهیر شوروی در سال 1955، فروغی صحبت های زیادی در ستایش از

اتحاد جماهیر شوروی نمود و از رادیو مسکو پخش شد. منبع بایگانی سفارت

فروغی، محسن 2

تاریخ: 12 آوریل 1962 23/1/41 خیلی محرمانه

از: سفارت آمریکا، تهران 261 A به: وزارت امورخارجه

موضوع: دستگیری پیمانکار ساختمان مجلس سنا

جرائد 9 آوریل خبر دستگیری سه نفر از مدیران شرکت پیمانکاری سیوند یعنی عزیز محتشمی،

صفایی (اسم کوچک نامعلوم) و کیایی (اسم کوچک نامعلوم) را به اتهام اختلاس حدود پنج میلیون دلار در

ص: 606

ارتباط با ساختمان مجلس سنا در تهران، منتشر نمودند. همچنین یکی دیگر از اعضای شرکت که دستگیر

شده است، ولی در جرائد از وی نام برده نشده، محسن فروغی، برادر کفیل وزارت خارجه، محمود فروغی

و مشاور نخست وزیر در امور کابینه، مسعود فروغی، است. شایع است که نخست وزیر امینی به وزیر

دادگستری دستور داده است که فروغی را آزاد نماید، ولی الموتی و سایرین در وزارتخانه دستور مزبور را

اجرا نکرده اند. کفیل وزارت امورخارجه به وزیرمختار اظهار داشته است که برادرش بازداشت شده و

اضافه نمود که به او اجازه ملاقات داده نشده است. راکول

فروغی، محسن 3

محسن فروغی وزیر فرهنگ و هنر (از اوت 1978) خیلی محرمانه

عنوان خطاب: آقای وزیر

محسن فروغی، وزیر فرهنگ و هنر کابینه شریف امامی (اوت نوامبر 1978) پست خود را در دولت

جدید غلامرضا ازهاری که در 6 نوامبر 1978 تشکیل شد، حفظ نمود. فروغی هرگز قبل از آن مقام

وزارت نداشته است، ولی صلاحیت وزارتخانه خود را دارد. او بیشتر عمر خود را در امور فرهنگی در

داخل و خارج ایران صرف نموده است. او یکی از مشهورترین کلکسیونرهای هنرهای ایرانی و رئیس

اداره فنی در انجمن حفظ و نگهداری میراث ملی است. وزارتخانه وی توسط رهبران مذهبی به آتش

کشیده شد، زیرا آن را مسئول فعالیت هایی قلمداد می کردند که برخلاف تعالیم اسلام است.

او پسر نخست وزیر محمدعلی فروغی (1925، 1933، 1941) است. فروغی در دانشکده هنرهای

زیبا و دانشکده پلی تکنیک پاریس معماری خوانده است، در دهه 1940 او استاد هنرهای زیبا در دانشگاه

تهران و قبل از این که در سال 1962 بازنشسته شود، مدیر دروس دانشکده هنرهای زیبا بود.

از 1971 تا زمانی که به سمت فعلی دست یافت، فروغی در مجلس خدمت کرد و سناتور انتصابی نیز

بود. علاوه بر تدریس و فعالیت های سیاسی، فروغی مهندس معمار بانک ملی (49 1940) و وزارت

دارایی (50 1945) بود.

فروغی حدود 70 ساله، مردی آرام و متواضع است. پس از یک بازدید از اتحاد جماهیر شوروی در

1955، او ستایشگر شوروی بود. وی یکی از رؤسای قبلی انجمن ایران و آمریکا است. اطلاعات

انگلیسی فروغی ضعیف است. او با یک زن فرانسوی ازدواج کرده است. پسر آنها در سال 1977 در یک

حادثه کشته شد. 28 نوامبر 1978 7/9/57



محمود فروغی

ص: 607

فروغی، محمود 1

تاریخ: 1 مارس 1958 10/12/36 خیلی محرمانه

از: سفارت آمریکا، تهران

موضوع: نماینده جدید ایران در برزیل

محمود فروغی، مدیرکل قبلی امور اداری وزارت امورخارجه، تهران را اخیرا به سمت ریودوژانیرو

جهت انجام وظایف خود به عنوان سفیر ایران در برزیل، ترک نمود. فروغی یک دیپلمات است که هم در

ایالات متحده و هم در انگلستان خدمت نموده است و زبان انگلیسی را عالی صحبت می کند. اطلاعات

بیوگرافی وی عبارتند از:

تاریخ و محل تولد:

متولد 1915 در تهران

تحصیلات:

تحصیلات ابتدایی و متوسط در تهران، فارغ التحصیل دانشگاه تهران در علوم سیاسی.

زبان:

فارسی، فرانسه، انگلیسی

مراحل خدمتی:

1940: ورود به وزارت امورخارجه و سپس انتقال به وزارت دارایی

1942: بازگشت به وزارت امورخارجه

....: عضو اداره یکم سیاسی، وزارت امورخارجه

....: دبیر اول سفارت ایران، لندن

....: عضو اداره امور حقوقی و قراردادها، وزارت امورخارجه

1949: منشی شخصی وزیر امورخارجه

1950: رئیس دبیرخانه، وزارت امورخارجه.

531950: سرکنسولگری ایران، نیویورک

....: رئیس اجرایی اداره سوم سیاسی، وزارت امورخارجه

....: رئیس اجرایی اداره چهارم سیاسی، وزارت امورخارجه

.......: رئیس اجرایی اداره پرسنلی، وزارت امورخارجه

ژانویه 1955: مشاور وزیر امورخارجه

سپتامبر 1955: عضو هیئت اعزامی ایران، سازمان ملل، نیویورک

دسامبر 1955: رئیس اداره اطلاعات، ترجمه و انتشارات، وزارت امورخارجه

می 1956: مدیرکل، امور اداری، وزارت امورخارجه

ژانویه 1958: نماینده (سفیر) هیئت نمایندگی ایران، ریودوژانیرو

اطلاعات شخصی

فروغی پسر محمدعلی فروغی (اخیرا فوت نموده) است که در 1925، 1933 و 1941 نخست وزیر

ص: 608

بود. او سه برادر دارد: جواد، رایزن نمایندگی در وین؛ مسعود، رئیس کاخ شاهزاده شمس وزارت دربار؛ و

محسن، نماینده مجلس و مدیر دروس مدرسه هنرهای زیبا، دانشگاه تهران. فروغی ازدواج کرده است و

یک دختر دارد.از طرف سفیر چارلز سی استل رایزن سفارت در امور سیاسی

فروغی، محمود 2

16 آوریل 1936 27/1/42 سرّی

سازمان مرکزی اطلاعات (سیا) بولتن اطلاعاتی بیوگرافیک

محمود فروغی سفیر ایران در ایالات متحده

محمود فروغی، یک دیپلمات قابل با سابقه خدمتی جالب توجه، در تاریخ 25 مارس 1963 وارد

واشنگتن شد تا در مقام سفیر ایران در ایالات متحده مشغول به کار شود، شغلی که او صلاحیت بسیار

زیادی برای آن دارد. سفیر فروغی، بی قید و راحت طلب در روش، تیزهوش، سریع الدرک و دارای حس

لطیف شوخی است و از صمیم قلب نسبت به آمریکائیان و اهداف سیاست های آمریکا صمیمی و دوستانه

بوده است. فروغی با این کشور (آمریکا م) چندان بیگانه نیست و از 1950 تا 1953 سرکنسول ایران در

نیویورک بود. فروغی به عنوان کسی که قرارداد ترانزیت ایران و شوروی را از طرف ایران امضا کرد

(مسکو، اکتبر نوامبر 1962)، در بازگشت به کشورش اظهار داشت که این قرارداد جز این که به عنوان

تغییری در سیاست شوروی نسبت به ایران در جهت دوستی و مودت بیشتر بود، اهمیت خاصی نداشت. او

برنامه ریزی نموده است که استوارنامه خود را در آوریل به پرزیدنت کندی تقدیم کند.

فروغی در 1915 در تهران متولد شد. پدر وی محمدعلی فروغی که در حال حاضر فوت نموده، در

سالهای 1925، 1933 و 1941 نخست وزیر بوده است. پس از دریافت لیسانس علوم سیاسی از دانشگاه

تهران، فروغی در سال 1940 وارد وزارت امورخارجه شد. او به وزارت دارایی منتقل گردید. در سال

1942 به وزارت خارجه بازگشت و دبیر اول سفارت در لندن شد. در بازگشت به تهران، فروغی به اداره

امور حقوقی و قراردادها در وزارت خارجه منتقل شد و تا سال 1949 که منشی شخصی وزیر امورخارجه

گردید، در آن شغل باقی ماند. پس از اتمام مأموریتش به عنوان سرکنسول در نیویورک، فروغی به ترتیب

رئیس ادارات سوم سیاسی، چهارم سیاسی و پرسنلی وزارت امورخارجه شد. فروغی در دهمین نشست

مجمع عمومی سازمان ملل در سپتامبر 1955 و دسامبر 1955 شرکت نمود و سپس رئیس اداره

اطلاعات، ترجمه و انتشارات وزارت امورخارجه گردید. در می 1956 او مدیرکل امور اداری وزارتخانه

شد.

فروغی در ژانویه 1958 به عنوان نماینده در برزیل منصوب گردید و در فوریه 1961 سفیر ایران در

همان کشور شد. در مدت مأموریتش در برزیل، فروغی در صدد همکاریهای نزدیک تری بین خود و

مقامات سفارت ایالات متحده برآمد. او اعلام نمود که ایالات متحده و ایران اتحاد سیاسی نزدیکی برقرار

کرده اند و بایستی در برزیل با یکدیگر کار کنند. او در پاره ای موارد، فعالیت های مشکوک دیپلماتهای

کمونیست را به مقامات برزیل اعلام می نمود. فروغی از ژوئیه 1961 برزیل را ترک نمود و معاون وزیر در

امور سیاسی و پارلمانی در وزارت امورخارجه شد، شغلی که تا نوامبر 1962 در اختیار داشت. قبل از

انتصابش به عنوان سفیر در ایالات متحده، او برای یک مدت کوتاه (نوامبر 1962 فوریه 1963) سفیر در

ص: 609

سوئیس بود.

سفیر فروغی و همسرش ماری، دارای پنج فرزند می باشند؛ سه دختر و دو پسر: دختر بزرگتر، نسرین

با بوریس فارن آمریکائی ازدواج نموده است، دو دختر دیگر پری و فی فی به ترتیب حدودا 16. 14 ساله

هستند. پسر بزرگتر سال اول را در کالج اوهایو در سال 1961 به پایان رسانده است. پسر دوم حدود 4

سال دارد. فروغی سه برادر دارد: جواد، رایزن نمایندگی ایران در وین؛ مسعود، رئیس کاخ شاهزاده

شمس؛ و محسن نماینده مجلس و مدیر دروس مدرسه هنرهای زیبا در دانشگاه تهران. علاوه بر زبان

مادری فارسی، سفیر فروغی فرانسه و انگلیسی را عالی صحبت می کند. همسرش و فامیل درجه یک وی

نیز انگلیسی را به راونی صحبت می کنند. 15 آوریل 1963 26/1/42

فروغی، محمود 3

تاریخ: 1 ژوئیه 1963 10/4/42 خیلی محرمانه

از: آقای گوردون تایگر کارمند مسئول امور ایران به : بایگانی

موضوع: نگرانی دولت ایران در مورد فعالیت های ایرانیان در ایالات متحده و

تغییر شرایط دانشجویان مبادله ای

فروغی، سفیر ایران در آمریکا، در روز 29 ژوئن مفاد دستور صادره از تهران را برایم تشریح نمود. در

این دستور از وی خواسته شده بود باتوجه به نصر افشار اقدامات خاصی را شروع کند و به طور کلی در

مورد فعالیت های ضد رژیم در آمریکا و فعالیت تعدادی خاص از شهروندان ایرانی در آمریکا اظهار

نگرانی نماید.

1 در رابطه با افشار، یکی از تجار ایرانی که حدود 12 سال در آمریکا اقامت داشته است، به سفیر

فروغی دستور داده شده است تا به تعدادی از بانک های خاص آمریکا تذکر دهد که افشار به هیچ وجه

نماینده دولت ایران نمی باشد. (نه برای سفیر فروغی و نه برای من مشخص نبود که افشار در این اواخر در

چه نوع فعالیت هایی ممکن است دست داشته باشد که مستلزم چنین برخوردی با بانکها باشد. فروغی با

تأکید گفت افشار در طول اقامت خود در آمریکا مخارج غیر متعارفی انجام داده است و به طور وسیعی

شایع شده بود که وی در برخی از فعالیت های مسئله دار درگیر می باشد). دستورات صادره از تهران در

ادامه به بیان نگرانی در مورد فعالیت های ضد رژیم سایر ایرانیان پرداخته و بخصوص از خیبرخان

گودرزیان، محمد شایگان و رهبران گروههای دانشجویی ناراضی اسم برده است. مفهوم ضمنی دستورات

صادره از تهران به نظر می رسید این باشد که دولت آمریکا باید وضعیت ویزایی چنین افراد دردسرسازی را

با دقت بیشتر کنترل کند و در پی بهانه ای برای اخراج آنان باشد.

2 سفیر فروغی گفت در پاسخ خود هم از طریق تلگراف و هم از طریق نامه به تهران یادآوری نموده که

خطای اولیه به دولت ایران باز می گردد که در صدور پاسپورت در گذشته بیش از حد آزادانه و آسان

برخورد می کرده است و این که دولت ایران نباید انتظار داشته باشد که دولت ایالات متحده بتواند پس از

این مشکلاتی را که قبلاً ایجاد شده بودند، کاملاً حل نماید. در رابطه با قضیه افشار گفت به تهران اطلاع داده

بود که دستورات آنها را اجرا کرده ام، ولی به دولت خود خاطرنشان ساخته بود که یک چنین تأخیر

طولانی در اتخاذ اقدام لازم، ممکن است افشار را به دنبال راه گودرزیان بکشاند یا تلاش نماید که از دولت

ص: 610

ایران بدگویی کرده و یا از طریق کانالهای خود در کمیته های کنگره، مشکلاتی در روابط بین ایران و آمریکا

ایجاد نماید. سفیر فروغی به من گفت رهبران جبهه ملی، بخصوص سیف اللّه فاطمی، در واشنگتن به سر

می برند و مشغول گفتگو با کمیته مک کلیلاند McClelland است. فروغی لزوما چنین تصوری ندارد که

فاطمی نیز مانند گودرزیان به عقاید رذیلانه ای تمایل داشته باشد، بلکه از اظهار علاقه کمیته مک کلیلاند

در زمینه یافتن موارد خلاف مقررات در به کارگیری کمک های آمریکا به ایران استفاده می برند.

3 سفیر فروغی در ادامه ملاقات درباره مشکل دیگری که به این قضیه مربوط می شود، ولی ظاهرا

دستورالعمل ارسالی از تهران شامل آن نبوده است، به بحث پرداخت. مشکل به این صورت است که

دانشجویان مبادله ای وضعیت ویزایی خود را چنان تغییر می دهند که بتوانند پس از اتمام تحصیلات خود

در آمریکا باقی بمانند. وی به گزارش مطبوعات در مورد یکی از اقدامات خطرناک کنگره (به سرپرستی

سناتور جاویتس ولیندسی، یکی از نمایندگان) اشاره کرد. براساس این گزارش، کنگره در نظر دارد برای

افرادی که مایلند وضعیت ویزایی خود را تغییر دهند، تسهیلاتی را فراهم کند، به طوری که افراد نامناسب

وارد آمریکا نشوند و از طرف دیگر آمریکا بتواند خدمات متخصصین سایر کشورها را برای خود

نگهدارد. وی متذکر شد که به نظر می رسد چنین سیاستی با تلاشهای آمریکا در زمینه بالا بردن سطح

مهارت های فنی در کشورهای توسعه یافته که از طریق مساعدت های فنی و مبادله دانشجو تأمین

می شود، در تناقض باشد. سفیر فروغی گفت هفته گذشته سفیر چکسلواکی که از دیدار کشورش بازگشته

بود، به مدت یک ساعت با من بحث می کرد تا موضوعی را اثبات کند و در برابر تلاش های فروغی برای

تغییر موضوع بحث مقاومت می نمود. به نظر فروغی، سفیر چکسلواکی براساس دستوری که به وی داده

بودند، چنین موضوعی را مطرح کرده بود تا به این اتهام که ادعای آمریکا مبنی بر بالا بردن سطح مهارت

کشورهای کمتر رشد یافته یک فریبکاری می باشد، علیه آمریکا دست به حملات تبلیغاتی بزند. فروغی

گفت غالبا متوجه شده است که خطوط تبلیغاتی بلوک شوروی در اولین مراحل خود توسط کشورهای

اقمار آن پرورش داده می شوند. فروغی گفت هیئت نمایندگی ایران در آمریکا تلاش خواهد کرد تا موارد

خود را که به اقدام پیشنهادی کنگره مربوط می شود، در اختیار سناتور جاویتس قرار دهد تا روش

مناسب تری جهت تغییر وضع دانشجویان مبادله ای تعیین شود.

4 فروغی همچنین پرسید که آیا در مورد چگونگی تحقیقات وزارت دادگستری در مورد گودرزیان

اطلاعی دارم یا خیر. گفتم تا جایی که خبر دارم که جریان عادی خود را می گذراند و مدارک بسیاری در

مورد تمامی وجوه فعالیت های مالی گودرزیان جمع آوری شده است، اما تاکنون نتیجه آن معلوم نشده و یا

شواهدی در مورد تصمیم گیری نهایی به دست نیامده است. سفیر سپس شدیدا درخواست نمود که وزارت

دادگستری در پی یافتن منبع تأمین مالی گروههای ناراضی ایرانی مانند انجمن دانشجویان ایرانی باشد.

براساس گفته های فروغی، این گروهها هنوز مقدار زیادی پول برای اجاره مقر اصلی خود در واشنگتن و

مسافرت های پی درپی بین واشنگتن و نیویورک و همچنین موارد دیگر صرف می کنند. سفیر در مورد این

که این فعالیت ها از طرف هر منبعی در ایران تأمین مالی شود، اظهار تردید نمود. وی به شایعاتی که از مدتها

قبل در این مورد رواج داشته است اشاره نمود. این شایعات که به هنگام مأموریت سفیر در سوئیس در این

کشور بر سر زبانها بود، حاکی از آن است که سرمایه این فعالیت ها از منابع کمونیست در آلمان شرقی تأمین

می شود.

ص: 611

5 سفیر به نمونه ای در ایلی نویز اشاره کرد و گفت به نظر می رسد ممکن است به مورد جدیدی برای

تحت فشار قرار دادن ایران تبدیل شود. یکی از نمایندگان ایلی نویز، که فروغی نام وی را به خاطر نداشت،

علاقه خود را به قضیه یکی از دانشجویان ایرانی به نام شادمان در دانشگاه ایلی نویز برای سفارت ایران در

آمریکا ابراز نموده است. وی درخواست نموده است تا در وضعیت ویزایی وی تغییراتی به وجود آید تا

بتواند در آمریکا باقی بماند. براساس اظهارات سفیر، شادمان سالها در آمریکا اقامت داشته و به عنوان

مهندس صنایع سیمان آموزش دیده و هزینه تحصیلات وی کاملاً از طرف دولت ایران تأمین شده است و

لذا دولت ایران انتظار دارد وی به کشور خود باز گردد. شادمان در حال حاضر که تحصیلاتش به پایان

رسیده است می خواهد در ایالات متحده باقی بماند و به سخنرانی های ضد ایرانی می پردازد که اگر

گزارشات آن در رسانه های محلی ایلی نویز منتشر شده است. طبق اظهارات نماینده ایلی نویز که با سفارت

ایران تماس گرفته است، شادمان همچنین در نظر دارد مجموعه مقالاتی را به چاپ رسانده و تخلفات و به

هدر دادن کمک های ایالات متحده به ایران را بازگو نماید. فروغی از این که بسیاری از ایرانیان، با اهداف

متنوعی که دارند، این نوع برخورد را برای تعقیب مقاصد خود علیه دولت ایران یک راه بالقوه مناسبی

می یابند، اظهار تأسف نمود.

فروغی، محمود 4

محمود فروغیسرّی

سفیر ایران در ایالات متحده

محمود فروغی در 25 مارس 1963 به عنوان سفیر ایران در ایالات متحده وارد واشنگتن شد. او یک

دیپلمات با کفایت و دوست داشتنی است. او برای تصدی این مقام صلاحیت بسیار زیادی دارد. او اغلب

خود را صادقانه دوستدار آمریکائیان و اهداف سیاست های ایالات متحده نشان داده است، هر چند

خودش را وقف منافع کشورش می کند. در دوره مأموریت قبلی اش به عنوان سفیر در برزیل، او در صدد

همکاریهای نزدیکتری بین خود با مقامات سفارت ایالات متحده برآمد و در پاره ای موارد مقامات

برزیلی را در جریان فعالیت دیپلمات های کمونیستی قرار می داد.

فروغی در 1915 در تهران متولد شد. پدر وی محمدعلی فروغی است که اکنون فوت کرده و در

سالهای 1925، 1933 و 1941 نخست وزیر بوده است. پس از دریافت لیسانس علوم سیاسی از دانشگاه

تهران، محمود فروغی در سال 1940 وارد وزارت امورخارجه شد. او به وزارت دارایی منتقل شد و

مجددا در سال 1942 به وزارت خارجه بازگشت و پس از آن دبیر اول سفارت در لندن گردید. در

بازگشت به تهران، فروغی به اداره حقوقی و قراردادهای وزارت امورخارجه منتقل شد. در 1949 او

منشی شخصی وزیر امورخارجه شد. او از 1950 تا 1953 به عنوان سرکنسول در نیویورک خدمت کرد و

در بازگشت، به ترتیب رئیس اداره سوم سیاسی، چهارم سیاسی و پرسنلی در وزارتخانه شد. فروغی در

دهمین مجمع عمومی سازمان ملل در سپتامبر 1955 و دسامبر 1955 شرکت نمود و سپس رئیس اداره

اطلاعات، ترجمه و انتشارات وزارت خارجه شد. در می 1956 او مدیرکل اداری وزارت امورخارجه

گردید.

در ژانویه 1958 فروغی به عنوان نماینده به برزیل رفت. در فوریه 1961 او سفیر شد. او در ژوئیه

ص: 612

1961 به تهران بازگشت و به معاونت وزیر در امورسیاسی و پارلمانی وزارت امورخارجه منصوب گردید،

این شغل را تا نوامبر 1962 حفظ نمود. فروغی از طرف کشور خود، قرارداد ترانزیت ایران شوروی را در

نوامبر سال 1962 در مسکو امضا نمود. قبل از انتصاب به سفارت در ایالات متحده، او به مدت 4 ماه سفیر

در سوئیس بود.

سفیر فروغی و همسرش ماری، دارای پنج فرزند هستند، سه دختر و دو پسر. دختر بزرگتر، نسرین، با

یک آمریکائی به نام بوریس فارن ازدواج نموده است و در اوهایو زندگی می کند. دختران دیگر، پری و

فی فی به ترتیب حدود 17 و 15 سال دارند. خسرو پسر بزرگتر در سال دوم دانشگاه ایالت کنت در اوهایو

است. پسر دوم حدود 5 سال دارد. فروغی دو برادر زنده دارد؛ یکی از برادرانش به نام جواد که کارمند

وزارت امورخارجه بود، در سال 1959 در رم درگذشت. مسعود فروغی از نوامبر 1963 سفیر در

مجارستان شده است، و محسن فروغی که شریک در شرکت ساختمانی سیوند است به علت حیف و میل

اموال در ساختمان مجلس سنا در می 1962 دستگیر شده است. سفیر فروغی علاوه بر فارسی، انگلیسی و

فرانسه را عالی صحبت می کند. همسر و اکثر فامیل درجه یک وی انگلیسی را به روانی صحبت می کنند.

25 مارس 1964 5/1/43

فروغی، محمود 5

تاریخ: 14 فوریه 1966 25/11/44 خیلی محرمانه

از: سفارت آمریکا، تهران 569 Aبه: وزارت امورخارجه

موضوع: انتصاب سفیر در افغانستان، یونان

انتصابات سفرای زیر اعلام شده اند:

1 محمود فروغی سفیر ایران در افغانستان شد. فروغی معاون وزیر و سفیر قبلی ایران در واشنگتن،

در وزارت خارجه (آمریکا م) خوب شناخته شده است. گزارش بیوگرافی تهیه شده در سال 1964 در

سفارت کابل موجود است. او یکی از با کفایت ترین اگرانه، با کفایت تر از همه، دپیلمات های ایرانی است.

فروغی خیلی آرام صحبت می کند که گاهی اوقات ظاهری ضعیف از او ارائه می دهد، ولی او همچنین

مردی است با ارتباطات قوی و تا آنجا که می توان اظهارنظر کرد، کاملاً بی عیب و درست. او سوابقی در

همکاری نزدیک با ایالات متحده دارد.

اخیرا در یک مذاکره خصوصی، او گفت که انتظار دارد بتواند اختلافات موجود در مورد رودخانه

هیرمند را «به هر قیمتی که باشد» در کابل حل وفصل نماید. او اظهار داشت در زمانی که این موضوع به

صورت یک مسئله پرستیژی و ملی درآمده بود، مقاماتی که طرفدار قبول جبران خسارت از دست دادن

مقداری آب (در آن زمان 50 متر مکعب در ثانیه) بودند، خائن شناخته می شدند. فروغی گفت: من آماده ام

که خیانتکار باشم و افزود که صرفنظر از قوانین، در تخصیص آب از هر آبراهه ای، استفاده کننده ای که در

بالا دست رودخانه است، حتما سهم بهتری کسب می کند. او احساس می کند که با دیپلماسی آرام و باتوجه

به روابط محترمانه موجود بین ایران و افغانستان، این مسئله عاقبت می تواند راکد گذاشته شود. او انتظار

دارد که به مناطق ایرانی رود هیرمند سفر کند و با مقامات محلی در زاهدان، قبل از حرکت به کابل، بعد از

سال جدید ایرانی مذاکره نماید.

ص: 613

فروغی در مورد هدف ایران مبنی بر پیوستن افغانستان به پیمان RCD صریحا اظهار تردید می کند و

به طور خصوصی این عقیده را ابراز می نماید که «شاید ظرف 10 سال» فواید عملی چنین اتحادی به اندازه

کافی مشخص شود تا این ایده جامه عمل بپوشد. وی احساس می کند مهمترین وظیفه او برقراری روابط

دوجانبه به جای روابط چند جانبه با همسایگان فارسی زبان ایران می باشد. وی تصور می کند پس از

مسئله رود هیرمند، مهمترین مشکل، قاچاق مواد مخدر از طریق مرزهای ایران و افغانستان باشد. با این

حال احساس می کند که اگر ایران به سهم خود در ابتدا هر کاری که می تواند به منظور کنترل مرزهای خود

انجام دهد، افغانستان نیز فرصتی خواهد یافت تا در این زمینه هماهنگی خود را به طور گسترده ای انجام

دهد.

فروغی، محمود 6

17 فوریه 1966 28/12/44 اداری غیررسمی سرّی

جناب جون ام. هویسون، معاون رئیس اداره امور یونان، ترکیه و ایران

وزارت امورخارجه، واشنگتن

جون عزیز:

این لطف شما بود که یک کپی از نامه خود به آرچ بلود در مورد سفیر فروغی را برای ما ارسال نمودید.

این به ما یادآوری کرد که بایستی کار مشابهی برای شما انجام دهیم، زیرا در دوم فوریه سفیر خودتان یک

نامه به همان خوبی درباره فروغی برای جون استیوز نوشت که یک نسخه آن به پیوست می آید.

ممکن است باعث خوشحالی باشد که موثقی (Movasseqi) شب گذشته به سفیر گفت شایعه موجود در

وزارت امورخارجه این است که آرام شغلی برای فروغی در افغانستان پیدا کرده است تا او را به عنوان

تهدید احتمالی ادامه کار آرام در سمت وزیرخارجه، از محل دور نماید. همان گونه که ممکن است توجه

نموده باشید، گزارشهایی دریافت شده است که احتمالاً فروغی جایگزین آرام خواهد شد.

از سوی دیگر برای آرام دردناک بود که به دوستش فروغی نشان دهد که برای او چه زحمتی کشیده است.

او به سفیر گفت که وی در شاه، درست قبل از حرکت به اطریش، حالت روحی گرم و آرام دیده و در لحظه

مناسب پیشنهاد نموده بود که فروغی از عزلت خارج و به سمت مهمی در کابل فرستاده شود. تصور

نمی کنم هرگز بتوانیم دریابیم که آیا این کار برای رعایت حال دیگران بوده یا بر منافع شخصی استوار بوده

است یا یکی از آن لحظات شادی آفرینی بوده است که هر دو مورد با هم توأم شده اند.

ارادتمند مارتین اف. هرتز

پیوست: در متن آمده است :

اداری غیررسمی سرّی 2 فوریه 1966 13/11/44، تهران

عالیجناب جون دبلیو. استیوز سفیر آمریکا، کابل، افغانستان

جون عزیز:

تبریک! شما یکی از بهترین، شاید بهترین، مأمورین وزارت امورخارجه ایران، سفیر محمود فروغی،

را به عنوان همکار ایرانی خواهید داشت. هر چند این امر هنوز به طور رسمی اعلام نشده است، جراید

ص: 614

گزارشهایی را منعکس کرده اند و هم فروغی و هم آرام، وزیر امورخارجه، تأیید نموده اند که این انتصاب

انجام خواهد شد. این برای ما و برای او نوعی آرامش ایجاد کرد، زیرا وی در طول سال گذشته، به علت

سوءتفاهمی که در زمان سفارتش در واشنگتن پیش آمده بود، در اینجا منزوی گردیده بود. ظاهرا این

سوءتفاهم مرتفع شده است و فروغی برای احراز مقامی اعزام می شود به طور قطع برای کشورش اهمیت

بسیار زیادی دارد.

همان طور که می توانید تصور کنید، نکته مورد توجه در انتصاب چنین دیپلمات ارشد ایرانی به سفارت

در کابل، به تلاشهای ایران برای کشاندن افغانستان به یک همکاری مشخص دوجانبه با ایران و چند جانبه

در چهارچوبه همکاریهای توسعه منطقه ای معطوف می شود. وارد کردن افغانستان در چنین

چهارچوبه ای، همان گونه که مطلع هستید، یکی از رؤیاهای گذشته شاه در مورد «اتحادیه آریایی» است.

هر چند در اینجا در این زمینه خاص دیگر بحثی نمی شود، شاه همچنان به روابط نزدیکتر با افغانستان

علاقمند است و به ویژه در طول سال گذشته او بارها در این مورد با ما مذاکره کرده است.

در مدت حدود دو سالی که فروغی در واشنگتن خدمت نمود. از وی با احترام زیادی در وزارت

خارجه (آمریکا م) یاد می شد و اداره امور خاور نزدیک معتقد است که او یکی از با کفایت ترین سفرا در

میان سفیران کشورهای خاورمیانه است. او ارتباط نزدیک شخصی با فیل تالبوت (Phil Talbot) داشت و

دختر فروغی یک سال پس از رفتن والدینش، نزد خانواده تالبوت ماند تا مدرسه را به پایان برساند.

به پیوست نسخه ای از بیوگرافی سرّی فروغی را (چون دو نسخه از آن را در بایگانی خود داریم) که

حدود دو سال قبل در واشنگتن تهیه شده است، برای شما ارسال می نمایم. مایلم اضافه کنم که طبق

بایگانی سفارت، فروغی طی مدتی که در خلال کارهایش، معاون وزیر امورخارجه بود، کمک بسیار

زیادی به ما کرد. او بسیار آرام صحبت می کند. و به نظر فرد ملایمی می رسد که شاید نقطه ضعفی برای او

باشد، ولی وی عقاید محکمی دارد، هر چند شاید شجاع نباشد. شاه در دستگاه خود افرادی قوی را

پرورش نداده است، اما فروغی از نظر شخصیتی دارای کیفیت بالایی است، چیزی که شاید در دیپلماسی از

همه چیز مهمتر باشد و صداقت کامل او چیزی است که در بین همتایان وی یافت نمی شود.

سوءتفاهمی که یک سال قبل موجب برکناری موقت او از شغل سفارت در واشنگتن شد، در ارتباط با

مورد گودرزیان و ادعای کلاهبرداری بود که برادر و خواهر تنی شاه چیزی حدود 5/2 میلیون دلار به یک

کلاهبردار و جاعل سند بدهکار بودند و او موفق شد دارایی های شاهزاده ها را در نیویورک توقیف نماید.

فروغی در این جریان، با پیشنهاد این که پاره ای از مذاکرات در خارج تهران و در پایتخت دیگری انجام

شود، وارد شد و شاه احساس کرد که (به علت اطلاعات ناقصی که به او داده شد) سفیر وی یکی از نکات

اصولی ایران را نادیده گرفته است. در واقع فروغی پیشنهاد کاملاً صحیحی داده بود. (درک شاه از این

موضوع، به دنبال درج مطلب کوتاهی در یک مجله که دیروز منتشر شد، مشخص گردید که اعلام شد:

«آقای محمود فروغی به علت سوءتفاهمی که در مدت مأموریت وی در ایالات متحده به عنوان سفیر در

واشنگتن پیش آمد، احضار شد. این سوءتفاهم هم اکنون به طور کامل برطرف شده است و در نتیجه پست

مهم دیگری به ایشان واگذار گردیده است.» چنین موردی در اینجا فقط با تأیید اعلیحضرت شاهنشاه

ممکن است. در جراید درج گردد).

محمود به من گفته است انتظار دارد پنج تا شش هفته دیگر، مأموریت جدیدش را شروع کند، ولی فکر

ص: 615

کردم این نکات را برای شما بنویسم تا خود را برای رسیدن او آماده کنید. شما او را همکاری باهوش،

خوش برخورد، طرفدار غرب و عمیقا شرافتمند خواهید یافت که علاقه زیادی برای همکاری با شما

خواهد داشت و در واقع می تواند در مواردی کمک های ذیقیمتی به شما بنماید. در مدت نیمه بازنشستگی

وی، آلیس و من اغلب با فروغی یا در خانه وی یا در خانه خودمان دیدار می کردیم. جای آنها نزد ما خالی

خواهد بود.

ما سلام آنها را به شما می رسانیم. ارادتمند مایر

فروغی، محمود 7

تاریخ: 1 دسامبر 1966 10/9/45 خیلی محرمانه غیرقابل رؤیت برای بیگانگان

از: منبع کنترل شده آمریکائی (CAS) به: رئیس بخش سیاسی

موضوع : امکان انتصاب محمود فروغی به سمت وزیر امورخارجه

مطالب زیر جهت اطلاع شما و هرگونه استفاده مایلید از آنها در محدوده امنیتی تعیین شده به عمل

آورید، می باشد. هرگونه گزارشی در مورد آنها توسط شما بایستی قید «غیرقابل رؤیت برای بیگانگان» را

داشته باشد، ولی نیازی نیست CAS به عنوان منبع ذکر گردد.

1 اظهارنظر: مطالب زیر (دیدگاه بیش از یک نفر است.)

2 شاه به طور جدی فکر انتصاب محمود فروغی به جای عباس آرام است. این انتصاب در آینده چهره

بی طرفانه ای به ایران در امور خارجی می دهد و موضع آن را در قبال کشورهای آفریقا آسیایی بهبود

می بخشد. فروغی که اکنون سفیر در افغانستان است، از سال 1940 در وزارت امورخارجه بوده است.

تجربه عمومی وی در کلیه امور وزارت خارجه، به نفع وی شاه را تحت تأثیر قرار داده است، چون مایل

است از انتصاب شخصی در این شغل که در اذهان عمومی خیلی نزدیک به غرب شناخته شده باشد،

اجتناب نماید.

فروغی، محمود 8

محمود فروغی سفیر ایران در افغانستان سرّی

محمود فروغی سفیر سابق در ایالات متحده در 3 آوریل 1966، اعتبارنامه خود را به عنوان سفیر در

افغانستان تقدیم کرد. فروغی یکی از با کفایت ترین، اگر نه با کفایت تر از همه اعضای سرویس خارجه است

و آرام صحبت می کند که گاهی ظاهری ضعیف از او ارائه می دهد.

به هر حال او مردی است با ارتباطات قوی، خود را وقف منافع و مصالح کشورش کرده است و تا آنجا

که می توان اظهارنظر کرد کاملاً درست و سالم است. او اغلب خود را دوست آمریکائیان نشان می دهد و

سوابقی در همکاری نزدیک با ایالات متحده دارد.

در کابل، فروغی امیدوار است توافق نهایی در مورد مشاجره مربوط به رودخانه هیرمند را ببیند. او

احساس می کند که با دیپلماسی آرام و ادامه روابط محترمانه بین تهران و کابل، اختلافات می توانند پایان

یابند. او نسبت به اهداف ایران در ارتباط و پیوند دادن افغانستان با همکاری های منطقه ای جهت توسعه

مشکوک است و معتقد است که وظیفه اولیه وی، محکم کردن ارتباط دو جانبه، به جای چند جانبه، با

ص: 616

همسایه های ایران است. بعد از مورد رودخانه هیرمند، فروغی معتقد است که مسئله قاچاق تریاک

مهمترین مسئله ای است که به همکاری بین دو کشور به میزان زیادی نیاز دارد.

فروغی در 1915 در تهران متولد شد. پدر وی محمدعلی فروغی، در 1925، 1933 و 1941

نخست وزیر بود. پس از دریافت لیسانس علوم سیاسی از دانشگاه تهران، در 1940 محمود فروغی وارد

وزارت امورخارجه شد. او به مدت کمی در وزارت دارایی خدمت نمود و سپس در 1942 به وزارت امور

خارجه بازگشت و به عنوان دبیر اول به لندن اعزام شد. در بازگشت به تهران، در اداره حقوقی و

قراردادهای وزارت امورخارجه مشغول به کار گردید. او در 1949 به عنوان شخصی نخست وزیر خدمت

نمود.(1) از 1950 تا 1953 او سرکنسول در نیویورک شد، سپس به وزارت امورخارجه بازگشت و رئیس

اداره سوم سیاسی، چهارم سیاسی و پرسنلی شد. او در 1955 در دهمین نشست عمومی سازمان ملل

شرکت نمود، در همان سال رئیس اداره اطلاعات، ترجمه و انتشارات وزارت امورخارجه شد. در می

1956 مدیرکل امور اداری وزارت امورخارجه گردید.

در ژانویه 1958 فروغی به عنوان نماینده به برزیل رفت و در فوریه 1961 سفیر شد. در ریودوژانیرو

او در صدد همکاری نزدیکتر بین خود و مقامات سفارت ایالات متحده برآمد و گهگاه مقامات برزیل را از

فعالیت های مشکوک دیپلمات های کمونیست مطلع می نمود. در ژوئیه 1961، او به تهران بازگشت و

معاون وزیر در امور سیاسی و پارلمانی شد و تا 1962 در این شغل باقی ماند. فروغی قرارداد ترانزیت

ایران شوروی را در 1962 در مسکو امضا نمود. قبل از اینکه سفیر در آمریکا شود، وی به مدت 4 ماه

سفیر در سوئیس بود. او از 1963 تا 1965 در واشنگتن خدمت نمود.

سفیر فروغی و همسرش، ماری، دارای پنج فرزند هستند، سه دختر و دو پسر. دختر بزرگتر، نسرین با

یک آمریکائی به نام بوریس فارن ازدواج کرده است و در اوهایو زندگی می کند. دو دختر دیگر وی پری و

فی فی حدود 21 و 19 سال دارند. خسرو پسر بزرگ در دانشگاه ایالت کنت در اوهایو درس می خواند و

پسر دوم حدود نه سال دارد. فروغی دو برادر زنده دارد؛ یک برادرش به نام جواد، که کارمند وزارت

امورخارجه بود، در 1959 در رم فوت کرد. مسعود فروغی، سفیر در مراکش از 1964 تا 1967، در

1967 رئیس هیئت بازرسی شرکت ملی نفت شد. محسن فروغی یک شریک در شرکت ساختمانی سیوند

بود و در سال 1962 به علت حیف ومیل بودجه ساختمان مجلس سنا در تهران بازداشت و زندانی شد.

سفیر فروغی فرانسه و انگلیسی را علاوه بر زبان مادری فارسی، عالی صحبت می کند، همسر و اکثر فامیل

درجه یک وی، به روانی انگلیسی صحبت می کنند.ژوئیه 1968 تیر 1347

فروغی، محمود 9

محمود فروغی، رئیس هیئت مدیره انجمن ایران و آمریکا، مدیر مؤسسه روابط بین المللسرّی

سفیر فروغی در 1915 در تهران متولد شد. پدر وی محمدعلی فروغی که اکنون فوت کرده است در

سالهای 1925 و 1933 و 1941 نخست وزیر بود. محمود فروغی، پس از دریافت لیسانس علوم سیاسی

از دانشگاه تهران، در 1940 وارد وزارت امورخارجه شد. او به وزارت دارایی منتقل و در 1942 مجددا به

وزارت خارجه منتقل گردید. وی متعاقبا به عنوان دبیر اول سفارت در لندن منصوب شد. در بازگشت به

1- در سال ٬1949 فروغی منشی وزیر امورخارجه بود. اشتباه مربوط به سند است. م
ص: 617

تهران، فروغی به اداره امور حقوقی و قراردادها در وزارت امورخارجه منتقل گردید. او از 1950 تا 1953

به عنوان سرکنسول در نیویورک خدمت کرد. در بازگشت او به ترتیب رئیس اجرایی ادارات سوم سیاسی،

چهارم سیاسی و پرسنلی در وزارتخانه شد. فروغی در سپتامبر و دسامبر 1955 در دهمین نشست عمومی

سازمان ملل شرکت نمود و رئیس اداره اطلاعات، ترجمه و نشریات وزارت امورخارجه شد. در می

1955 او مدیرکل اداری وزارتخانه گردید.

در ژانویه 1958 فروغی به عنوان نماینده به برزیل رفت. در فوریه 1961 به تهران بازگشت و معاون

وزیر در امور سیاسی و پارلمانی در وزارت امورخارجه شد. شغلی که تا نوامبر 1962 به عهده داشت.

فروغی از سوی کشورش امضاءکننده قرارداد ترانزیت ایران اتحاد جماهیر شوروی در نوامبر 1962 در

مسکو بود. قبل از انتصاب وی به عنوان سفیر در ایالات متحده در 1963 او به مدت 4 ماه سفیر در سوئیس

بود.

سفیر فروغی به مدت 2 سال در واشنگتن خدمت نمود و در وزارت خارجه (آمریکا م) از او با احترام

زیاد صحبت می شد. او خود را دوستدار صمیمی آمریکائی ها و اهداف سیاسی ایالات متحده نشان داده،

در عین حالی که خود را وقف منافع و مصالح کشورش کرده است.

مأموریت وی در سال 1965 نیمه تمام ماند و به علت سوءتفاهم در مورد اظهارنامه حقوقی برعلیه

خانواده سلطنتی که دزد و فاسد هستند، شاه او را از واشنگتن احضار نمود. در سال بعد شاه ظاهرا

تشخیص داد که آنچه در مورد فروغی قضاوت کرده اشتباه بوده است و او به سفارت در افغانستان منصوب

گردید. او به مدت 5 سال در کابل باقی ماند و وقتی به تهران بازگشت، رئیس شورای سیاست و

برنامه ریزی وزارت امورخارجه شد. او در حال حاضر رئیس مؤسسه امور بین الملل در وزارت

امورخارجه است که همتای مؤسسه خدمات خارجی (در وزارت امورخارجه آمریکا م) می باشد. از

نوامبر 1976 او رئیس هیئت مدیره انجمن ایران و آمریکا بوده است. او یک شرکت کننده فعال در امور این

انجمن است و در تداوم پروژه هایی که به او مربوط می شود بسیار مفید و مؤثر می باشد. سفیر فروغی و

همسرش ماری، 5 فرزند، سه دختر و دو پسر دارند. دختر بزرگتر با یک آمریکائی ازدواج نموده و در

اوهایو زندگی می کند. سفیر فروغی فرانسه و انگلیسی را عالی صحبت می کند. همسر و اکثر افراد فامیلش

انگلیسی را عالی صحبت می کنند. اردیبهشت 1356 می 1977

فروغی، محمود 10

خیلی محرمانه

زمان: 17 سپتامبر 1979 26/6/58 مکان: اتاق ناهارخوری وزارت خارجه

صورت مذاکرات شرکت کنندگان: سفیر محمود فروغی هنری پرشت اداره امور خاور نزدیک، ایران

فروغی یک جنتلمن سنتی ایرانی است: تربیت شده، روش های دلپسند، مفتخر به خانواده و کشورش و

عملگرا. پدر وی دوبار نخست وزیر رضاشاه بود و تنها کسی بود که شاه پیر توانست در زمان اشغال کشور

در 1941 به کار بگمارد. برادر وی در زمان شریف امامی وزیر فرهنگ بود و اکنون در زندان است. محمود

یکی از کارمندان عالیرتبه وزارت امورخاجه، سفیر در ایالات متحده (اوایل دهه شصت) و افغانستان بوده

است. او از وزارتخانه چند سال قبل استعفا داد، زیرا نمی توانست فساد را تحمل نماید. پاییز گذشته، هویدا

ص: 618

از وی خواست که وزیر دربار شود، زیرا آنها به کسی نیاز داشتند که بتواند به شاه نه بگوید. فروغی پیشنهاد

کرد که باید یک پاکسازی واقعی انجام شود که شامل خانواده سلطنتی نیز می گردد. افرادی که جرائم بزرگ

داشته باشند، بایستی دستگیر و مجازات شوند. فروغی انتخاب نشد و اواخر سال ایران را ترک نمود. او

درخواست تابعیت از آمریکا را نموده است.

فروغی معتقد است که حکومت ملاها یک دوره گذرا است، ولی او می ترسد که این مدت کوتاه نباشد.

ملاها برای اداره مسائل پیچیده دولتی مجهز نیستند و سؤال این است که چه نوع دولتی پس از آنها روی

کار خواهد آمد. او «وحشت» دارد که ملی گراهای میانه رو حاکم شوند، ولی او از قدرت روبه رشد

کمونیست ها نیز هراسان است. من اظهار کردم که بزرگترین هدف شاه ایجاد یک نسل از رهبران سیاسی

در ایران بود، فروغی موافق بود، همان چیزی که پدر شاه انجام داده بود. باعث تأسف است که هیچ چهره

مردمی خارج از مذهبیون وجود ندارد. در سال 50 1949 سنجابی، بازرگان و سایر جبهه ملّیون،

ناشناس بودند. برای آنها سه سال طول کشید تا برای خود پیروانی دست وپا کنند. این چیزی بود که اکنون

در ایران مورد نیاز است. 3 4 سال دمکراسی به گروه رهبران سیاسی جدید اجازه خواهد داد که رو بیایند

و در صحنه سیاسی آزمایش شوند. خطر این است که راست، یا چپ تحولات و توسعه سیاسی را سد

خواهد نمود. من خطوط کلی سیاستی را که ما در قبال ایران اتخاذ کرده ایم، توضیح دادم. او عقیده داشت

که مهم این است که مردانی نظیر بازرگان تقویت شوند، زیرا افرادی مناسب و قابل هستند که در حال حاضر

تنها امید ایران می باشند. ایالات متحده با عدم دنبال کردن دستورالعملهای سیاست حقوق بشر در پاییز

گذشته بشدت لطمه خورد. حمایت ایالات متحده از حقوق بشر مهمترین انتظاری بود که مخالفین روی آن

حساب می کردند، وقتی این حمایت با شدت گرفتن مخالفت ها مشاهده نشد، آنها سرخورده شدند.

همین طور، لطمه بسیار زیادی از سوی سفیر زاهدی به ایالات متحده وارد شد. هر بار او به ایران می آمد تا

توصیه های بدی به شاه بکند، دوستان آمریکا نگران بودند، زیرا مردم زاهدی را به عنوان پیام آور واشنگتن

می دانستند. من به فروغی گفتم که مسئله سختی که ایالات متحده ناچار شد با آن روبرو شود، تمایل شاه به

آمدن به اینجا بود. آیا امکان داشت که شاه از ادعایش نسبت به تاج و تخت چشم بپوشد؟ فروغی گفت ما

باید تشخیص دهیم که شاه اصولاً فرد ضعیفی است که موفقیت هایش در هر بحران توسط دیگران حاصل

شده است. اگر دولت موقت ایران به وی پیشنهاد معامله بدهد، شاید چشم پوشی نماید. اما دورنمایی نظیر

آنچه در افغانستان وجود دارد، در اینجا به چشم نمی خورد، شاه بشدت مورد تنفر بود. مردم ایران ممکن

است تصور کنند سه سال قبل وضع بهتری داشتند، ولی هیچ کس از رفتن شاه متأسف نمی باشد. فروغی

گفت که برای آمریکا و غرب خیلی خیلی بد خواهد شد اگر شاه در اینجا مستقر شود. ایرانیان درک

نخواهند کرد، آنها پذیرش ما را به عنوان یک عملی مخالف ایران و مغایر با منافع درازمدت ما خواهند دید.

بگذارید شاه به آفریقای جنوبی برود. همه از ارتباطات نزدیک وی با این رژیم آگاهند. او هیچ گاه دوست

واقعی ایالات متحده نبوده است و از آن در جهت منافع شخصی خودش استفاده کرده است.

فروغی اظهار داشت که او (فروغی) با «میانه روترین» گروهها از چهار گروه انقلابی افغانستان در

ارتباط است. نماینده آنها، وی را برای مشاوره به لندن فرا خوانده است. توصیه وی این بود «حکومت

جمهوری اسلامی تشکیل ندهید». او گفت متأسفانه، به نظر می رسد که این برای همه مخالفین افغان

غیرقابل قبول است.هنری پرشت 20 سپتامبر 1979 29/6/58



عباس کریم قره باغی

ص: 619

قره باغی، عباس کریم 1

عباس کریم قره باغی، سرلشگرخیلی محرمانه

ارزیابی، 1966، توسط رئیس AAS، هیئت مستشاری نظامی آمریکا در ایران

تیمسار قره باغی یک افسر تحصیل کرده و فداکار است که علاقمندی و اطلاعات تخصصی وی در

جهت بهبود آموزش و آمادگی رزمی لشکر یکم به کار گرفته شده است. او در شغل قبلی خود، فرماندهی

کل لشکر پنجم پیاده، زحمت زیادی کشید، او درستکار، صادق و افسری بی نهایت دوست داشتنی است.

تیمسار قره باغی انگلسیی صحبت نمی کند، ولی به روانی فرانسه تکلم می نماید. او همکلاسی شاه بود و

دانشکده نظامی فرانسه را گذرانده است. او شبیه یک سرباز به نظر می رسد واقعا یک سرباز است.

سرّی غیرقابل رؤیت برای بیگانگان

سرلشکر عباس کریم قره باغی، 49 ساله اهل رضائیه است و برادر جمال قره باغی است که در حال

حاضر فرمانده مرکز پیاده است. او فرانسه را به روانی و انگلیسی را خوب صحبت می کند.

او در 1965 از پایگاههای ایالات متحده بازدید رسمی به عمل آورده است. وضعیت خدمتی او

عبارت است از: 1962، جانشین فرمانده، گارد شاهنشاهی لشکر یکم ؛ 1944، فرمانده لشکر پنجم پیاده

(گرگان)؛ سپتامبر 1965 به درجه سرلشکری ارتقاء یافت، در 1965 فرمانده، گارد شاهنشاهی لشکر

یکم. او همکلاسی شاه در دانشکده افسری بوده است (1939). 1966 او به عنوان یک افسر سخت کوش،

سختگیر، فرماندهی که خود را وقف پیشبرد آموزش و آمادگی رزمی لشکر یکم نموده، درستکار، صادق و

بطور کلی مأموری برجسته که دوستدار ایالات متحده می باشد، ارزیابی شده است.

قره باغی، عباس کریم 2

آوریل 1975 فروردین 1354 خیلی محرمانه

اطلاعات بیوگرافیک سپهبد عباس کریم قره باغی

(U) نام: سپهبد عباس کریم قره باغی، نیروی زمینی

(U) وضعیت فعلی: از 22 آوریل 1974، فرمانده ژاندارمری شاهنشاهی ایران ؛

حداقل از ژوئیه 1972، آجودان مخصوص شاه ایران

(C/NFD) نکات مهم زندگی

سپهبد قره باغی در 1918 در تبریز متولد شد و در 1938 از دانشکده نظامی (اکنون آکادمی نظامی

شاهنشاهی ایران) فارغ التحصیل شد و در مشاغل مختلف فرماندهی و ستادی خدمت نموده است. اولین

پست فرماندهی وی در سال 1939، فرماندهی آتشبار مستقل ضد هوایی، لشکر یکم بود. او رئیس ستاد

نیروی زمینی از می 1972 و فرمانده سپاه یکم نیروی زمینی تا تاریخ انحلال آن در 22 آوریل 1974 بود.

او دارای پشتوانه تحصیلی خیلی قوی از جمله دکترای حقوق از دانشگاه پاریس است. او همچنین

دانشگاه عالی جنگ پاریس را گذرانده است. در ژوئن 1974، سپهبد قره باغی از نظر ارشدیت نفر هفدهم

از بین 45 سپهبد نیروهای مسلح ایران بود. انتصاب سپهبد قره باغی به عنوان فرمانده برای تجدید سازمان

ص: 620

ژاندارمری، او را در زمان صلح تحت نظر مستقیم وزیر کشور قرار می دهد. در زمان جنگ ژاندارمری

تحت امر عملیاتی ستاد بزرگ ارتشتاران قرار می گیرد.

(C/NFD) سیاسی :

سپهبد قره باغی، متمایل به غرب و دوست ایالات است. مشهور است که او با مشاورین آمریکائی

همکاری می نماید. او در سال 1938 در دانشکده افسری همکلاس شاه بوده است. سپهبد قره باغی

به عنوان فرمانده اولین لشکر گارد (1959 1956)، مسئول حفاظت شخص شاه بوده است. ظاهرا شاه او

را دوست دارد و به او اعتماد دارد.

(C/NFD) اطلاعات شخصی

او یک وضعیت نظامی برجسته ای دارد، خیلی باهوش و صادق است. سپهبد قره باغی یک فرمانده

واقعی و یک افسر فداکار است که مدالهای زیادی دریافته داشته است، او علاوه بر زبان مادری فارسی،

انگلیسی را خوب و فرانسه را به روانی صحبت می کند. او ازدواج نموده است و دارای سه دختر می باشد.

برادر وی، سپهبد جواد کریم قره باغی قبلاً از 1969 تا حداقل مارس 1971 نماینده دائمی نظامی در سنتو

بود.

U بدون طبقه بندی

C/NFD خیلی محرمانه غیرقابل رؤیت برای بیگانگان

قره باغی، عباس کریم 3

می 1978 اردیبهشت 1357 خیلی محرمانه

تیمسار عباس کریم قره باغی

(U) نام: تیمسار عباس کریم قره باغی، نیروی زمینی (رسته پیاده)

(U) موقعیت: فرمانده ژاندارمری شاهنشاهی ایران از 22 آوریل 1974

(C/NOFORN) اهمیت:

تیمسار، فرماندهی دقیق و جدی و افسری فداکار با سوابق خدمات طولانی و صادقانه به شاه

می باشد. به عنوان فرمانده ژاندارمری، قره باغی مسئول امنیت داخلی و اعمال قانون در مناطق روستائی

ایران است. او مستقیما تحت امر وزیر کشور است.

(C/NOFORN) سیاست:

او متمایل به غرب، طرفدار ایالات متحده است و با مشاورین ایالات متحده بسیار همکاری می نماید.

وی یکی از همکلاسی های شاه در 1938 در دانشکده افسری ایران و به عنوان فرمانده لشکر یکم گارد (ن

ز ش ا) در 69 1965، مسئول حفاظت شخص شاه بود. او از اعتماد و احترام شاه برخوردار است. او در

مأموریت های رسمی از ایالات متحده بازدید کرده است.

ص: 621

مراحل خدمتی:

تیمسار، قره باغی در 1938 از دانشکده افسری فارغ التحصیل شد و در مشاغل مختلف فرماندهی

خدمت نموده است. اولین سمت فرماندهی وی، فرماندهی آتشبار مستقل ضد هوایی، لشکر یکم حدود

سال 1939 بود.

او رئیس ستاد نیروی زمینی بود و از می 1972 فرمانده سپاه یکم نیروی زمینی که تا 22 آوریل 1974

منحل شد، گردید. او دارای تحصیلات بسیار بالا از جمله دکترای حقوق از دانشگاه پاریس و همچنین

فارغ التحصیل دانشکده عالی جنگ پاریس در فرانسه است.

اطلاعات شخصی:

در 1918 در تبریز، ایران متولد شد. دارای وضعیت عالی نظامی، با کفایت، صادق و درستکار است.

متأهل و دارای فرزند است. علاوه بر زبان مادری فارسی، فرانسه را به روانی و انگلیسی را خوب صحبت

می کند.

قره باغی، کریم عباس 4

19 سپتامبر 1978، 28/6/57 مقام سیاسی انگلستان معتقد است که انتصاب قره باغی بدین معنی

است که برای وزارت کشور نقش بیشتری در امنیت کشور منظور گردیده است. او توسط شخص شاه

انتخاب شده است. گفته می شود که او درک خوبی از مسائل داخلی کشور دارد. او در جلسات مذاکره

مجلس در مورد برنامه شریف امامی به طور خاص آشکار بود.

24 ژوئیه 1974 فرمانده جدید ژاندارمری، سپهبد قره باغی، بنحو بارزی وضع ستاد ژاندارمری را

در سطح افسران ارشد بهبود بخشیده است در واقع سرهنگ بووی (Bovee)، ژاندارمری را تاکنون

این گونه با قابلیت ندیده بود. نه تنها افسران جدید با کفایت و کاملاً مناسب مشغول انجام وظایف بودند،

بلکه آنها از داخل صاحب منصبان خود ژاندارمری، برخلاف آنچه طبق معمول آنها از خارج ژاندارمری

منتقل می شدند، انتخاب شده بودند. تیمسار قره باغی شخصا فرماندهی بسیار با کفایت و کارآست، ولی

سرهنگ بووی فکر می کند که باتوجه به پتانسیل آینده وی، او فاقد «خشونت» لازم برای فرماندهی نیرو

است. شاید به وی شغلی تشریفاتی نظیر سفارت داده شود. تیمسار قره باغی، که فرانسه صحبت می کند،

شاه را در سفر به پاریس همراهی نمود. او دو هفته بیشتر در فرانسه باقی ماند که در این مدت ظاهرا از

تسهیلات ژاندارمری فرانسه بازدید نموده است.


محمود قوام صدری

ص: 622

قوام صدری، محمود 1

محمود قوام صدری، وزیر مشاور و معاون پارلمانی محرمانه

محمود قوام صدری 52 سال قبل در مشهد متولد شد. در دانشگاه تهران در علوم سیاسی و اقتصاد به

اخذ درجات تحصیلی نائل آمد. در سال 1941 وی به وزارت دارایی رفت و در آنجا به کار پرداخت تا در

سال 1959 به سمت دبیرکلی این سازمان رسید. پس از آن به عنوان رئیس امور مالیه در چند استان کار

کرد تا این که در سال 1967 به عنوان معاون وزیر در وزارت دارایی انتخاب شد.

قوام صدری به عنوان وزیر مشاور در آوریل 1971 به کابینه هویدا پیوست. او عضو مهم یا متنفذ کابینه

نیست و وظیفه اصلی وی هماهنگی و هدایت وزارتخانه های مختلف و پارلمان می باشد. قوام صدری به

زبان انگلیسی و فرانسه صحبت می کند.



باقر کاتوزیان

ص: 623

کاتوزیان، باقر 1

باقر کاتوزیان وزیرکار و اموراجتماعی (از 11 نوامبر 1978)خیلی محرمانه

عنوان خطاب: آقای وزیر

سپهبد باقر کاتوزیان به جای تیمسار غلامعلی اویسی، وزیر کار و اموراجتماعی شد. اویسی در حالی

که فرماندهی کل نیروی زمینی و فرمانداری حکومت نظامی را به عهده داشت، سرپرستی وزارتخانه (وزیر

بدون عنوان) در کابینه 6 نوامبر 1978 ازهاری به عهده وی گذاشته شده بود. به نظر می رسد برای اویسی

سه کاره بودن خیلی مشکل بوده است. کاتوزیان بشدت طرفدار ایالات متحده است.

کاتوزیان، پس از اتمام دانشکده افسری ایران در 1935، در لشکر دوم پیاده به مدت 13 سال در

مشاغلی بشرح زیر خدمت نمود: فرمانده گروهان، فرمانده گردان، رئیس ستاد منطقه، فرمانده گردان

تانک و اداره سوم (عملیات)

در طول سالهای 52 1949 وی هنگ 17 پیاده را فرماندهی کرد و 54 1952 به عنوان رئیس ستاد

و متعاقبا معاون فرمانده لشکر 10 زرهی، رئیس رکن 3 ارتش سوم (55 1954) و فرمانده تیپ مستقل

چهارم پیاده (56 1955) خدمت نمود.

از 1957 تا 1959 کاتوزیان فرمانده گارد گمرک بود. او ریاست اداره ترابری را از 1959 تا 1960

به عهده داشت. اطلاعی از مراحل سابق خدمتی وی در 63 1960 فعلاً در دست نیست. در 1963، رئیس

Comptroller در ستاد بزرگ ارتشتاران شد و به درجه سپهبدی ارتقاء یافت. او از سال 1966 تا زمانی که

وارد کابینه شد، معاون وزیر جنگ در امور پارلمانی بود.

کاتوزیان با حدود 66 سال سن، از نظر فیزیکی فردی مؤثر و کارآست. او کم حرف می باشد، ولی

همیشه حرف اصلی را می زند (تو خال می زند). او احساس وفاداری زیادی دارد. کاتوزیان شخصا

درستکار است و از زیردستانش درستی و صداقت می خواهد. او مردی فوق العاده مذهبی است و در بین

دوستانش بسیاری از رهبران مذهبی وجود دارند. او از بیماری Ulcers رنج می برد. کاتوزیان به روانی

انگلیسی و فرانسه صحبت می کند. او و همسرش، نصرت رمضانی سابق، دارای دو پسر و سه دختر هستند.

28 نوامبر 1978 7/9/57


محمود کاشفی

ص: 624

کاشفی، محمود 1

محمود کاشفی وزیر مشاور در امور پارلمانی محرمانه

وزیر کاشفی، 54 ساله، در تهران متولد شد و در سال 1945 از دانشگاه تهران لیسانس حقوق گرفت. او

در 1958 از دانشگاه پاریس دکترای حقوق دریافت کرد. وی یک کارمند دولت، متخصص در امور مالی

است و مدیرکل اداره بازنشستگی در وزارت دارایی، رئیس دارایی استان خراسان، مدیرکل درآمدها و

دریافت های تهران بزرگ و عضو شورای عالی بوده است. در سال 1967، او در وزارت دارایی معاون وزیر

شد و پنج سال بعد معاون وزیر دارایی در امور پارلمانی گردید. او در سال 1974، مدیرکل سازمان امور

اداری و استخدامی شد. کاشفی به اروپا سفر کرده است و انگلیسی و فرانسه صحبت می کند. او دوست

صمیمی آموزگار، نخست وزیر است.



حسین کاظم زاده

ص: 625

کاظم زاده، حسین 1

حسین کاظم زاده، وزیر علوم و آموزش عالی خیلی محرمانه

حسین کاظم زاده، وزیر علوم و آموزش عالی، در سال 1925 در شیراز متولد گردید. او در رشته حقوق

از دانشگاه تهران مدرک تحصیلی گرفت و پس از آن به مدت چند سال در دانشگاه نبراسکا و پرینستون

آمریکا در علوم سیاسی به ادامه تحصیلات عالیه پرداخت. وی به عنوان معاون سرپرست سازمان برنامه،

معاون نخست وزیر و وزیر مشاور قبل از انتصاب به وزارت علوم و آموزش عالی در سال 1971 خدمت

کرد.

کاظم زاده فردی سخت کوش است و خود را وقف توسعه کشورش کرده است. وی به طور اساسی

متمایل به غرب بوده و در قبال ایالات متحده صمیمی است و احترام واقعی برای سیستم آموزشی و

متخصصین آمریکائی در زمینه های علمی و فنی قائل می باشد. در عین حال از ابراز انتقاد علیه آمریکا نیز

خودداری نمی ورزد. در زمان کار در سازمان برنامه، او با سرپرست هیئت نمایندگی برنامه مساعدت های

آمریکا صمیمانه کار می کرد تا مشکلات عملیاتی موجود از میان برداشته شود و ثابت نمود که در یافتن

راه حلهای حساس و معقول، همکاری بسیاری به خرج می دهد.

انتصاب وی به عنوان وزیر علوم و آموزش عالی در سال 1971، باعث شگفتی بسیاری از محافل

دانشگاهی گردید. وی در عین حال که در بین چنین محافلی به دلیل سخت کوشی و فراست خود مورد

احترام می باشد، اما تاکنون نتوانسته است در همان محافل به خاطر مهارت های اداری و توانایی اش

به عنوان یک وزیر، حمایتی جلب نماید و تاکنون نیز هیچ اصلاح یا تحول خاصی به وجود نیاورده است.

کاظم زاده، متأهل است و فرانسه و انگلیسی را به روانی صحبت می کند. می 1972 اردیبهشت 1351



نصرت اللّه کاظمی(دکتر)

ص: 626

کاظمی، دکتر نصرت اللّه 1

مکان و زمان تولد: متولد 1910، ساری

تحصیلات:

تحصیلات مقدماتی و متوسطه در ایران

پزشک عمومی از دانشگاه لندن

زبانها:

فارسی، فرانسه

مشاغل:

1935: تحصیل خود را در دانشگاه تهران به پایان رساند.

1936: با درجه افسری وارد خدمت نظام شد.

1938: کتابدار دانشکده پزشکی

1940: استادیار امراض مسری، دانشگاه تهران

1946 1945: رئیس دانشکده پزشکی دانشگاه تهران

1946: رئیس دبیرخانه انجمن سلطنتی خدمات اجتماعی

1952 1949: نماینده انتخابی ساری در مجلس شانزدهم، رئیس کمیته پزشکی مجلس.

فوریه 1956: در سفر چهارماه دکتر اقبال به آمریکا و اروپا وی را همراهی کرد.

1956: استاد بیماریهای عمومی، دانشگاه تهران، مدیر مرکز پرستاری شاهزاده اشرف.

1958: عضو کمیته انتخاب کتاب، دانشگاه تهران

ژوئیه 1958: دبیرکل حزب ملّیون

اوت 1958: وزیر مشاور

تألیفات :

آنچه یک مرد جوان باید بداند.

آنچه یک زن جوان باید بداند.

راه خوشبختی

مجله پزشکی

تصور می شود دکتر کاظمی یک شاعر خوب نیز باشد.

اطلاعات شخصی :

کاظمی فرزند اسداللّه کاظمی (دبیر خرم) می باشد. اسداللّه برادر وی مدیرکل وزارت دادگستری است،

کاظمی با دختر دکتر اسماعیل سنگ، رئیس دفتر سلطنتی بهداشت در وزارت دربار، ازدواج کرده است و

یک پسر دارد.

ملاحظات :

هنگامی که دکتر کاظمی در سمت نمایندگی مجلس کار می کرد به عنوان یک شخص تحت الحمایه

دربار به وی نگاه می شد. تصور می شد این علت عدم موفقیت وی در انتخاب مجدد سال 1952 باشد. در

حال حاضر کم وبیش تصور می شود وی فرد سیاسی پنهان دکتر اقبال در حزب ملّیون باشد.

ص: 627

طبق گزارشهایی، نخست وزیر اقبال که دوست نزدیک کاظمی می باشد تمایل داشت به هنگام تشکیل

کابینه اش وی وزیر علوم شود، ولی شاه از کاظمی راضی نمود و نمی خواست نام وی را بشنود. کاظمی

سپس دبیرکل حزب ملّیون گردید و نیروی پشت پرده آن سازمان شد، زیرا اقبال نه وقت و نه تمایل

رسیدگی به حزب را دارد. ظاهرا کاظمی به اقبال گفته است تلاشهایش برای جذب مردم به حزب جدی

تلقی نشده که علت آن نداشتن سمتی در کابینه است. بنابراین اقبال به شاه گفته است که اگر می خواهد یک

سازمان حزبی کارآمد داشته باشد، مجبور است با دادن یک سمت وزارتی به کاظمی موافقت نماید.

بسیاری از سیاستمداران از جدی گرفتن کاظمی خودداری می کنند و اصرار دارند که وی چیزی بیش از

دلقک روز جمعه اقبال نیست.

برای سفیر

جان دبلیو. باولینگ

دبیر اول سفارت

نسخه های ارسالی به :

کنسولگری آمریکا در اصفهان، خرمشهر، مشهد، تبریز



محمود کشفیان

ص: 628

کشفیان، محمود 1

محمود کشفیان وزیر بدون عنوان (وزیر مشاور) خیلی محرمانه

قبل از مرگ حسنعلی منصور، نخست وزیر سرنوشت، خدمتی محمود کشفیان، وزیر بدون عنوان، به

این بستگی داشت که او خود را به منصور چسبانده بود. او خوب تحصیل کرده است و گفته می شود که

باهوش و با کفایت می باشد.

کشفیان در 1930 در تهران متولد شد. او از دانشگاه تهران در علوم سیاسی، لیسانس و از دانشگاه

پاریس در اقتصاد، دکترا گرفت. در سال 1954 در وزارت دارایی شروع به کار نمود، او مشاغل مختلفی به

عهده داشته است: رئیس اداره آمار و اطلاعات اقتصادی، رئیس کمیسیون دائمی برای امور آمار و

بازرسی، مشاور کمیسیون فنی برای وامهای تولیدی، مشاور شورای عالی اقتصاد، عضو کمیته عالی

مشاوره و مدیرکل بازرسی و هماهنگی اقتصادی.

وقتی منصور در سال 1952 وزیر کار شد. کشفیان به عنوان معاون وزیر در امور پارلمانی به وزارت

کار منتقل گردید. در سال 1960، او با منصور به وزارت بازرگانی رفت و زمانی که منصور دبیرکل شورای

عالی اقتصاد بود. کشفیان مشاور آن سازمان شد. در سال 1961 او با حامی خود به شرکت بیمه ایران

رفت، در آنجا کشفیان به عنوان رئیس هیئت مدیره و مدیرعامل خدمت کرد. در مارس 1964، او در کابینه

منصور وزیر راه شد، ولی در دسامبر او در حد وزیر و مشاور (وزیر بدون عنوان) تنزل پیدا کرد. او این شغل

را در کابینه هویدا، از ژانویه 1965 تا اکتبر 1967، نیز حفظ نمود.

در سال 1963 به عضویت کمیته مرکزی حزب ایران نوین انتخاب شد. کشفیان در 1966 در کمیته

اجرایی انتخاب گردید. او به اروپای غربی سفر کرده و در 1961 عضو یک هیئت اقتصادی در واشنگتن

بوده است. کشفیان فارسی و فرانسه صحبت می کند.25 مارس 1968 5/1/47

کشفیان، محمود 2

محمود کشفیان، وزیر کشورخیلی محرمانه

وزیر کشور و دبیرکل کمیسیون خدمات شهری، محمود کشفیان 42 ساله، جوانترین عضو کابینه است.

وی از دانشگاه تهران در رشته علوم سیاسی فارغ التحصیل شده و همچنین دکترای خود را در اقتصاد از

دانشگاه پاریس گرفته است، کشفیان یکی از حامیان نخست وزیر، حسنعلی منصور است و کار دولتی خود

را با کار در وزارت دارایی شروع کرد، و وقتی منصور وزیر کار شد، وی به همان وزارتخانه منتقل شد. در

کابینه منصور، وی به عنوان وزیر راه و وزیر مشاور خدمت کرد و اکنون نیز به عنوان وزیر کشور در کابینه

هویدا کار می کند. اگر مسائلی از قبیل درگیری در خدمات شهری در میان نباشد، وی در کابینه وزنه قابل

توجهی در نظر گرفته نمی شود.

هر چند کشفیان به فرصت طلبی اشتهار دارد، گزارش شده است که فردی باهوش و با کفایت نیز هست.

او فرانسه را به روانی، ولی انگلیسی را به سختی و اندک صحبت می کند. می 1972 اردیبهشت 1351



منوچهر کلالی

ص: 629

کلالی، منوچهر 1

منوچهر کلالی، وزیر کشور خیلی محرمانه

منوچهر کلالی دبیرکل حزب ایران نوین نیز هست. او در سال 1925 در مشهد متولد شد. بعد از اخذ

مدارک در رشته حقوق از دانشگاه تهران، به مدت چند سال در دانشگاه پاریس به تحصیل پرداخت و

دکترای خود را از آنجا دریافت کرد. در بازگشت به تهران، وی به وزارت کار پیوست و در آنجا تا سمت

معاونت وزیر ارتقاء یافت. پس از آن به عنوان نماینده مشهد در مجلس کار کرد و آن گاه به معاونت دبیرکل

حزب ایران نوین رسید. وی در سال 1969 به عنوان دبیرکل حزب ایران نوین و در 1971 به عنوان وزیر

کشور منصوب شد.

کلالی فردی سخت کوش و جاه طلب است و نسبت به حزب بسیار وفادار بوده و مسئولیت بخش اعظم

سازماندهی حزب ایران نوین را به دوش می کشد. وی همچنین خود را تئوریسین یا ایدئولوگ اصلی

حزب می داند. انتصاب وی به عنوان وزیر کشور، که پاداشی برای حسن انجام وظیفه اش در حزب بوده،

واقعا هیچ تأثیری بر فعالیت ها یا مسئولیت هایش که منحصرا به حزب ایران نوین مربوط بوده، نداشته

است. کلالی در گفتگوهایش با مأموران سفارت، صریح و رک است.

کلالی با یک زن فرانسوی ازدواج کرده است، او فرانسه را به روانی، ولی انگلیسی را نسبتا خوب

صحبت می کند. می 1972 اردیبهشت 1351


ناصرقلی گلسرخی

ص: 630

گلسرخی، ناصرقلی 1

ناصرقلی گلسرخی وزیر منابع طبیعی خیلی محرمانه غیرقابل رؤیت برای بیگانگان

ناصرقلی گلسرخی در کابینه اکتبر سال 1967، وزارتخانه جدیدالتأسیس منابع طبیعی را تحویل

گرفت. او از سال 1964، معاون وزیر در امور فنی و دامداری در وزارت کشاورزی بود. او یک کشاورز

آموزش دیده است که در حوزه احیای فضای سبز متخصص می باشد. گلسرخی مردی با شخصیت، با

ارتباطات خوب سیاسی و درآمد خوب شخصی است. اطلاع کمی از قابلیت و کارایی وی در هشت سال

گذشته در دست است. به هر حال، در زمان جوانی، او همکارانش را به عنوان جوانی دوست داشتنی با

آینده ای خوب با تمایل اندک به کار، تحت تأثیر قرار داده بود، دوران خدمت وی در وزارت کشاورزی

صرف شده و نماینده ایران در کنفرانس های متعدد بین المللی در مورد کشاورزی بوده است.

گلسرخی حدودا در سال 1924 در تهران متولد شد. پدر وی استاد دانشگاه و مادرش یک مالک

ثروتمند بود. گلسرخی در سال 1945 از دانشگاه تهران لیسانس کشاورزی گرفت. از سال 1945 تا

1948 او دستیار مدیر ایستگاه آزمایشی ورامین بود. در سال 1952 از ایالات متحده دعوت نامه

افتخاری جهت مطالعه کشت و تولید مواد غذایی و چراگاهها و احیای زمین های بایر در دانشگاه دولتی

یوتا در لوگان دریافت نمود.

به هر حال، او توجه کمی به تحصیلات خود داشت و شهرتی به عنوان یک فرد غیرقابل اعتماد و عیاش

به دست آورد.

او در سال 1953 به ایران بازگشت و در وزارت کشاورزی مشغول به کار شد. در خلال دو سال بعد او

مدعی شد که وضعیت جمعیت روستائی ایران را درک کرده است و بشدت با مادرش به بحث و جدل در

مورد تمایل خود جهت کمک به روستائیان پرداخت. در سال 1955 او دعوت نامه افتخاری دیگری برای

بازگشت به ایالات متحده و تکمیل فوق لیسانس در دانشکده یوتا، با این قصد که در دانشکده جنگلداری

ایران تدریس نماید، دریافت نمود. او در سال 1956 با فوق لیسانس به ایران بازگشت، ولی به جای رفتن به

مدرسه جنگلداری، عهده دار وظیفه ای نظیر رابط بین وزارت کشاورزی و نخست وزیر شد.

در خلال دو سال بعد او به طور متوالی سه شغل را عهده دار شد و از هرکدام به علت عدم توانایی کار،

برکنار گردید. همکارانش از موضع بوالهواسانه وی ناراضی بودند. به هر حال، ظاهرا شهرت خانوادگی

وی برایش شانس دیگری فراهم کرد. در ژانویه سال 1960، او مدیرکل کشاورزی در وزارت کشاورزی و

بعدا در همان سال مدیرکل سازمان توسعه و خدمات کشاورزی شد. او در یک بازدید سه ماهه در سال

1960، میهمان دولت ایالات متحده بود. در سال 1962 او از سازمان توسعه و خدمات کشوری پس از

درگیری لفظی با وزیر وقت کشاورزی، حسین ارسنجانی، در مورد نحوه پیاده کردن اصلاحات ارضی

استعفا داد. (روش های بسته و محدود ارسنجانی بعدها به قیمت مقام و شغل وی تمام شد.) گلسرخی در

سال 1964 مجددا به دولت بازگشت.

گلسرخی در سال 1954 در کنفرانس های فنی در ترکیه و عراق شرکت نمود. در سال 1952 او در

ششمین کنگره جهانی فضای سبز در ایالات متحده حضور یافت. همراه با هیئت های نمایندگی

وزارتخانه ای از اتحاد جماهیر شوروی و چکسلواکی بازدید کرد و در کنفرانس سازمان کشاورزی و مواد

غذایی در رم شرکت نمود.

ص: 631

گلسرخی بلند قد (شش فوت و یک اینچ) و کمی سنگین با هیکل قوی و خط موی بالایی می باشد. او

از میهمانی های رقص (پارتی) خوشش می آید، خوش اخلاق است و تقریبا خیلی زیاد مشروب می خورد.

او در سال 1954 با مهین معین ازدواج کرده است. گلسرخی علاوه بر زبان فارسی، انگلیسی را خوب و

کمی فرانسه صحبت می کند. ژوئیه 1968 تیر 1347


منوچهر گنجی

ص: 632

گنجی، منوچهر 1

منوچهر گنجی وزیر آموزش و پرورش (از نوامبر سال 1976) خیلی محرمانه

عنوان خطاب: آقای وزیر

منوچهر گنجی قبل از ورود به کابینه به عنوان وزیر آموزش و پرورش، به مدت 20 سال درگیر امور

حقوق بشر و به عنوان مهم ترین سخنگوی ایران در زمینه های حقوقی آن بود. او یک تکنوکرات زیرک، با

کفایت و جاه طلب و چیزی شبیه یک خرمگس روشنفکر است. او فردی سخت کوش و دلباخته قدرت

است و در کارش ابتدا با حمایت خواهر دوقلوی شاه شاهزاده اشرف، و اخیرا ملکه، پیشرفت کرده است.

در عین حال که خصوصا با آمریکائیان دوست است، بشدت از مواضع ایران دفاع می کند.

مراحل خدمتی

گنجی از دانشگاه کنتاکی، لیسانس و فوق لیسانس در علوم سیاسی و روابط بین الملل گرفت، دیپلم

حقوق بین المللی را از مؤسسه تحقیقات بین المللی در ژنو، دریافت کرده است که در آنجا تز وی در مورد

حقوق بشر بود. او در ژنو ماند و تا سال 1966 که به تهران بازگشت در دبیرخانه سازمان ملل به کار مشغول

بود. در آن سال او به دانشکده حقوق دانشگاه تهران رفت و اولین دبیرکل مرکز دانشگاهی برای

بررسی های بین المللی شد.

در سال 1967، گنجی به عنوان نماینده جانشین شاهزاده اشرف در کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل

منصوب شد. در این مقام به عنوان گزارشگر ویژه کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل (UNHRE)، یک

بررسی طولانی در مورد جنبه های حقوق بشر آپارتاید انجام داد. این گزارش که بشدت از رودزیا،

آفریقای جنوبی و پرتغال انتقاد می کرد، موجب شد که لیسبون از دادن اجازه بازدید به وی از سرزمین های

آفریقایی پرتغال، ممانعت ورزد.

کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل از گنجی خواست که یک بررسی در مورد نتایج اعلامیه جهانی

حقوق بشر در سال 1968 به عمل آورد. در همان سال مدیر دروس دانشکده حقوق تهران شد، که تا سال

1971 در آنجا خدمت نمود و در آن زمان به موضع خود به عنوان استاد بازگشت. در خلال سالهای 76

1974 او مشاور نخست وزیر در امور دانشجویان خارج از کشور بود. این یک شغل مشکل و حساس بود،

ولی او شغل خود را در کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل، استاد حقوق بین الملل و سازمانهای بین المللی

در دانشگاه تهران حفظ نمود.

اطلاعات شخصی

گنجی حدود 46 سال دارد، علاوه بر گزارشات سازمان ملل وی، سه کتاب و مقالات متعدد در حقوق

بشر و روابط بین الملل نوشته است. او در سال 1972 از چین بازدید کرد. همسر وی ثریا، از خانواده

مشهور فرمانفرمائیان است. او در امور زنان فعال است. وزیر فرانسه و انگلیسی صحبت می کند.

23 ژانویه 1978 3/11/56


منوچهر گودرزی

ص: 633

گودرزی، منوچهر 1

منوچهر گودرزی وزیر مشاور، دبیرکل سازمان امور اداری و استخدامی کشور خیلی محرمانه

زمانی که سازمان امور اداری و استخدامی کشور در سال 1967 تشکیل شد، تا جایگزین شورای

عالی اداری شود، به گودرزی مسئولیت سنگین ریاست این سازمان، واگذار شد. همطراز کمیسیون

خدمات غیرنظامی در ایالات متحده، سازمان امور اداری و استخدامی کشور، هدفش آوردن تمام

کارمندان دولت تحت یک سیستم یکنواخت می باشد. از آنجا که شاه همواره علاقمند به ایجاد یک سیستم

استخدام کشوری مؤثر است، به نظر می رسد او گودرزی را پیشتیبانی می کند تا از بوروکراسی به عنوان

وسیله ای برای مدرنیزه شدن، به جای مانعی برای آن، استفاده نماید. گودرزی در این مسئله تازه وارد نبود.

او رئیس شورای عالی اداری از زمان ورودش در ژانویه سال 1962 بود. وی سخت کوش و جاه طلب است

و با شناخت و دقت از عهده انجام اصلاحات اداری بر می آید و بخشی از این موفقیت ناشی از تلاش های

وی می باشد که مفهوم اصلاحات اداری وی میزانی از پذیرش در دولت به دست آورده است.

گودرزی مدیری عالی است. او باهوش، تحصیلکرده و به نحو روشنفکرانه ای درستکار است، و

به علت اینکه هیچ تردیدی در قابلیت های خود ندارد، گاهی مغرور و غیرقابل انعطاف می شود. هر چند او

به علت تحصیلاتش در ایالات متحده متمایل به غرب است، از برچسب آمریکائی بودن گریزان است و

ترجیح می دهد یک ایرانی ملی گرا باشد. او طرفدار یک مشروطه سلطنتی به سبک انگلستان است، ولی

مایل به همکاری با این شکل فعلی برای رسیدن به اهداف شخصی خود می باشد.

شورای عالی اداری، در زمان دولت امینی تشکیل شد و بخشی از برنامه اصلاحات نخست وزیر، علی

امینی، بود. تحت رهبری گودرزی، شورا در پی حذف نادرستی و بی لیاقتی دست به تهاجم گسترده ای به

منافع مقرره زد. شخصیت مغرور وی، از خود گذشتگی برای اصلاحات و اجتناب از قبول انتقادات، او را

برای بسیاری از افراد بانفوذ، خوشایند ساخته است او مواضع خود را فقط با جلب پیشتیبانی و حمایت

کشوری شاه حفظ کرده است. به عنوان طراح (رسام) اصلی قانون استخدام کشوری، گودرزی بار دیگر

دشمنی گروههای ذینفع متعددی را به خود معطوف نمود. در اواخر سال 1962، گودرزی سعی کرد استعفاء

بدهد ولی شاه دستور داد که او در دولت باقی بماند و از رها کردن وی خودداری نمود.

گودرزی در اوت 1925 در همدان متولد شد. پس از پایان دبیرستان در کرمان، او به لبنان رفت و دو

سال در دانشگاه آمریکائی بیروت تحصیل نمود. در سال 1946 به ایالات متحده رفت و در آنجا لیسانس

خود را در اقتصاد از کالج دیولیس و الکینز در ویرجینیای غربی گرفت. او یک سال در دانشگاه اورگون در

اوژن کارآموزی نمود و سپس به دانشگاه پرینستون رفت و از سال 1949 تا سال 1953 در آنجا زبان

فارسی تدریس نمود و برای دکترای علوم اقتصادی و سیاسی کار کرد. در سال 1951 که هنوز در دانشگاه

پرینستون بود او برای صدای آمریکا مطلب می نوشت و ترجمه می کرد. او در سال 1954 به دانشگاه

کالیفرنیای جنوبی در پازادنا رفت تا برای تحصیلات بیشتری کار کند و در آنجا امتحانات بسیار مشکلی

را برای دکترا در مدیریت عمومی (PUBLIC - ADMNISTRATION) گذراند. به هر حال، وی هیچ گاه تز

خود را برای دکترا در هیچ رشته ای تکمیل نکرد.

در سال 1956 گودرزی به ایران بازگشت و در مؤسسه علوم اداری دانشگاه تهران استاد امور اداری شد.

او به سازمان برنامه پیوست و در آنجا اداره سازمان و مدیریت خود را تشکیل داد. بعدا او مدیر قسمت

ص: 634

خدمات اداری و در سال 1958 مدیر قسمت توسعه کشوری و اجتماعی شد. در می 1961 او به عنوان

معاون سرپرست سازمان برنامه در امور شهری خدمت کرد.

گودرزی مردی رک گو و بی حوصله است که اغلب در اولین برخورد احساس نامطبوعی ایجاد

می نماید. او احترام کمی برای تعارفات سنتی اجتماعی ایرانی قائل است.

سالهای زندگی وی در ایالات متحده به وی شناخت بسیار پیچیده ای از نهادهای اجتماعی و سیاسی

آمریکائی داده است. او عضو انجمن آمریکائی مدیریت عمومی و انجمن پیشرفت مدیریت است.

در سال 1966 گودرزی جایزه 1200 دلاری برای بیوگرافی کورش کبیر را برد و عضو هیئت مدیره ایران

ایر شد. همسر وی، کارتین لوئین هووارد در واشنگتن متولد شده است. گودرزی علاوه بر زبان مادری

فارسی، انگلیسی را به روانی صحبت می کند. ژوئیه 1968 تیر 1347



عبدالمجید مجیدی

ص: 635

مجیدی، عبدالمجید 1

عبدالمجید مجیدی وزیر تولیدات کشاورزی و مواد مصرفی سرّی غیرقابل رؤیت برای بیگانگان

وقتی که وزارت تولیدات کشاورزی و مواد مصرفی در اکتبر 1967 به وجود آمد، عبدالمجید مجیدی

به عنوان اولین رئیس آن برگزیده شد. او اعلام نمود که هدف از وزارت جدید، ایجاد تعادل بین تولید و

مصرف محصولات کشاورزی و مواد مصرفی (یک فرمایش اغراق آمیز) می باشد. مجیدی، قبلاً به عنوان

مدیر اداره مرکزی بودجه خدمت نموده بود، که تشکیلات جدیدالتأسیسی در سازمان برنامه با مسئولیت

تهیه بودجه سرتاسری دولت بود. مجیدی کارمندی قابل با ده سال سابقه خدمت در سازمان برنامه،

تجاربی طولانی در عملیات مالی و عملیات مربوط به بودجه دارد. او نوعا فردی محقق، باهوش،

درستکار و سخت کوش است، ولی قدرت یا فراست سیاسی لازم برای سیاستگذاری را دارا نمی باشد. او

شاگرد (نوچه) صفی اصفیا، سرپرست سازمان برنامه، که به مجیدی اختیارات وسیعی در سازمان داده بود،

به حساب می آید. هر چند که مجیدی به طور کلی از سیاست اجتناب می کند، وی را به عنوان فردی طرفدار

غرب در نظر می گیرند.

مجیدی معتقدی راسخ در لزوم توسعه اقتصادی برنامه ریزی شده و دوست نزدیک افراد نوگرای

جوانی همچون منوچهر گودرزیان و خداداد فرمانفرمائیان می باشد که با هم در یک زمان در سازمان

برنامه استخدام شدند. با ایجاد اداره مرکزی بودجه و انتصاب مجیدی در رأس آن، دولت امید داشت که

بتواند سیاست مالی و برنامه توسعه را هماهنگ کند و اختلافات مربوط به بودجه را که سالهای زیادی

ایران را آزار می داد، تا حدی اصلاح نماید. با قرار دادن مجیدی در رأس وزارت جدید، دولت ظاهرا

امیدوار است که او از عهده مشکلات شدید دیگر ایران برآید.

مجیدی در 11 ژانویه 1929 در تهران به دنیا آمد، او پسر یک حقوقدان عراقی است. وی در سال

1949 از دانشگاه تهران در رشته حقوق مدرک خود را گرفت و بعد به فرانسه رفت و در آنجا در سال

1952 به دریافت مدرک دکترای حقوق از دانشگاه پاریس نائل آمد. حدود سال 1955 به سازمان برنامه

پیوست و در سال 1959 تا ریاست اداره بودجه آن سازمان ارتقاء یافت. با بورسیه مؤسسه فورد به آمریکا

رفت تا در دانشگاه هاروارد اقتصاد بخواند. با مراجعتش به ایران در سال بعد، به ریاست اداره جدید

هماهنگی کمک خارجی منصوب شد. در ژوئن 1962 بحرانی مالی، یک دگرگونی ناگهانی را در وزارت

دارایی موجب گردید، و مجیدی برای ریاست بخش بودجه به آن وزارتخانه منتقل شد. در سپتامبر 1962

در سمت معاون رئیس امور مالی و اداری، به سازمان برنامه بازگردانیده شد.

مجیدی به طور وسیعی به سرتاسر دنیا سفر کرده است. او در مارس و اکتبر 1965 در جلسات

طرح ریزی بانک توسعه آسیایی در بانکوک حضور یافت و یک دوره دو ماهه در همان سال در

حسابداری، تهیه بودجه و ممیزی در واشنگتن زیر نظر برنامه مساعدتهای آمریکا (AID) گذراند.

همسر مجیدی متولد تبریز است. او خواننده ای با استعداد است که در اروپای غربی تعلیم دیده و در

تعداد زیادی از اپراها در تهران با نام خانوادگی قبل از ازدواجش، منیر وکیلی، به ارائه برنامه، رهبری و

اجرا پرداخته است. خانواده مجیدی تنها یک دختر 14 ساله دارند. مجیدی انگلیسی و فرانسه را علاوه بر

فارسی به خوبی صحبت می کند. 26 مارس 1968 6/1/47

ص: 636 

مجیدی، عبدالمجید 2

26 مارس 1969 6/1/48خیلی محرمانه

فرم اطلاعات بیوگرافیک

نام: عبدالمجید مجیدی

سمت فعلی: وزیر کار

اطلاعات و ملاحظات: گزارش تکمیلی بیوگرافیک

کمی بیش از یک سال در مقام وزارت تولیدات کشاورزی و مواد مصرفی، در اواخر سال 1968

به عنوان بخشی از یک ترمیم کابینه که شامل 6 تن از وزرای کابینه می شد، از عبدالمجید مجیدی تقاضا

گردید که وزیرکار ایران شود.

او رسما در 24 نوامبر 1968 معرفی شد. در اواخر ژانویه 1969، در کنفرانس وزرای کار آسیا در

دهلی نو به عنوان رئیس هیئت نمایندگی ایران حضور یافت. همقطاران ایرانی وی در کنفرانس، به خاطر

نقش برجسته ای که وی ایفاء نموده بود و به طوری که گفته شده است مشخصا ترکیبی از تشخیص خوب و

دقت عمل او بود، غرق در مباهات بازگشتند. در این وزارتخانه بسیار سیاسی، که به طور قابل توجهی

عاری از عقیده (ایده) می باشد، مجیدی سعی دارد که ایده جدیدی در آن تزریق نماید و تأکید زیادی روی

تحقیق در رابطه با جنبه های مختلف بهره برداری هر چه بیشتر از نیروی انسانی می کند. بسیار زود است که

بگوییم آیا این انحراف شدید از عملکردها و خط مشی های پیشینیان او، مدت زمان زیادی تحمل خواهد

شد یا نه، اما برای مشاهده دل شادی کسانی که در وزارتخانه او مستقیما با این انحراف سروکار دارند،

چندان زود نیست. کار برجسته عمومی او در خلال اولین ماههای سال 1969، به میزان قابل ملاحظه ای

تیزهوشی سیاسی او را آشکار کرده است و دیگر نه می توان آنچه در خلاصه بیوگرافیک مورخ مارس

1968 آمده مبنی بر این که «او قدرت یا فراست سیاسی لازم برای سیاستگذاری را دارا نمی باشد» را

تکرار کرد و نه می توان او را به عنوان شاگرد (نوچه) صفی اصفیا قلمداد نمود. او به حق در حال تبدیل شدن

به یک چهره برجسته سیاسی است و در اولین ماههایش در این نقش جدید، ظاهرا با مهارت قابل توجهی

این آبهای بی ثبات را هدایت نموده است.

طی دیدار اخیر Eli Ginxberg، مجیدی یک سمینار غیرعادی برای کارمندانش ترتیب داد، ضمن

بحث Ginxberg توصیه کرد که وزارت کار، به صورت دفتر نمایندگی سیاستگذاری نیروی انسانی دولت

ایران درآید، پاسخ مجیدی، در خلوت (محرمانه) دلپسند بود. این چیزی بود که او در سر داشت و

می خواست Ginxberg نوشته لازم را تهیه نماید، Ginxberg برای او کتاب خود را فرستاد، استراتژی نیروی

انسانی در کشورهای در حال توسعه، که براساس یک نوع مطالعه روی اتیوپی بود و فصل آخر آن را به

مجیدی توصیه کرده بود، مجیدی همچنین از Ginxberg درخواست مشاوره در صورت داشتن وقت آزاد،

هنگامی که مجیدی در نیویورک است را کرد. بدیهی است که گفت و شنود بین این دو مرد خیلی نزدیک

بود.

ص: 637

مجیدی، عبدالمجید 3

تاریخ: 17 اوت 1970 26/5/49 خیلی محرمانه

از: بخش سیاسی آرنولد ال. رافل به: سفیر

موضوع: ملاقات با مجیدی، وزیر کار، سه شنبه 18 اوت

مجید مجیدی، وزیرکار و خدمات اجتماعی، یکی از افراد جوان، تعلیم دیده در غرب و از مجریان

اقتصادی بسیار لایق است که برای پیشرفت اقتصاد ایران شایستگی زیادی دارد. با شروع کار در سازمان

برنامه طی ده سال گذشته، او به طور مداوم در مشاغل اقتصادی مورد نیاز سیر صعودی را طی کرده است:

کار بودجه ای با سازمان برنامه و متعاقب آن (در 1966) ریاست اولین دفتر مرکزی بودجه، اولین وزیر

تولیدات کشاورزی و مواد مصرفی (عهده دار تنظیم قیمتها جهت تسریع جریان کالاها) (1967) و اکنون

وزیر کار (اواخر 1968). وی یک کارمند جدی و ذاتا ساده و بی پیرایش است و مهارت فزاینده ای در اداره

امور سیاسی حساس در دو شغل قبلی، از خود نشان داده است. او در حال دمیدن حیات و ایده هایی جدید

به وزارتخانه اش که از نظر سیاسی حساس است، می باشد و مخصوصا امیدوار است که بهره کار و اجرای

آن را با آموزش و استفاده از نیروی انسانی اصلاح نماید.

او تا درجه دکتری در فرانسه تحصیل کرده است اما با بورس مؤسسه فورد در هاروارد اقتصاد خوانده

است (1961 1960). انگلیسی او بسیار عالی است. همسر او منیر، خواننده برجسته اپرا در ایران است،

هر چند که علاقمندان اپرا در ایران از استعدادهای صوتی او به وجد نمی آیند.

این وزیر برای سفارت بسیار مثمرثمر بوده و آمریکائیهای زیادی را دیده است که اخیرا در رابطه با

موضوعات مربوط به کار به ایران آمده اند. تازه ترین افرادی که اخیرا با او ملاقات داشته اند، جولیوس

منسون، یک کارشناس کار مورد قبول CU و هارولد ایسلی، وابسته کارگری ما در منطقه می باشند. شما

ممکن است یادآوری کنید که ما تا از تمامی کمک هایی که وزارتخانه او در زمینه امور کارگری به ما داده

است از او قدردانی زیادی به عمل آوریم و به نمایندگی قوی و علاقه ایران به کنفرانس های بین المللی کار

اخیر و آتی توجه نماییم. (مانند سمینار بین المللی نیروی انسانی در واشنگتن، سمینار کار برنامه

مساعدت های آمریکا در کاتماندو، کنفرانس کار پیشنهادی سنتو در تهران).

پیوستها، عکسهایی هستند که دیروز طی مراسمی که در آن شما گواهی نامه ای به آقای مؤمنی با توجه

به شرکت او در سمینار نیروی انسانی در واشنگتن هدیه نمودید، گرفته شده اند. ممکن است شما مایل

باشید این تصاویر را به وزیر نشان دهید.

(ما نسخ اضافی از عکسها داریم، هر زمان که شما مایل باشید، می خواهیم نامه ای به همراه عکسها

برای مؤمنی بفرستیم.)

روابط سفارت با وزارتخانه مرتبط با امور کارمندان محلی

وزارت و دادگاههای کار تهران با چند مورد درگیر شده اند که در آن کارمندان قراردادی، به مبلغ

دریافتی بابت سنوات خدمت در پایان کارشان اعتراض نموده اند. (وجه سنوات خدمت برای کارمندان

قراردادی مستقیما توسط سفارت تعیین می شود) در صورتی که وزیر در مورد این موارد سؤال نماید، مفید

است اشاره شود که حکم صادره از طرف محاکم کارگری مناسب و منطقی بوده اند. ما روابط دوستانه و

ص: 638

نزدیکی با آقای رزازان از دادگاه کارگری و آقای مجیدی از وزارت کار داریم که از موضع پشتیبانی

سفارت از قانون مترقی کار اجتماعی ایران آگاهی دارند.

خصوصا، در یک مورد اخیر، دو باغبان قراردادی از محاکم کارگری درخواست افزایش وجه سنوات

خدمت نموده اند. گرچه محاکم دستور پرداخت 20 روز دستمزد برای هر سال خدمت به جای 15 روز را

صادر نمودند، ما این پرداخت را مناسب می دانیم و این امر طبق رضایت ما بوده است.

مجیدی، عبدالمجید 4

16 آوریل 1971 27/1/1350 خیلی محرمانه

غیررسمی اداری

عالیجناب جان روزسفارت آمریکا، تهران

جان عزیز:

ممکن است مفید باشد که خلاصه ای از مذاکرات کوتاهی که من با مجیدی در طول دیدارش از ایالات

متحده داشته ام را نقل کنم. مقصود من بهره برداری از مأموریتم به عنوان مأمور همراه (اسکورت)،

جمع آوری اطلاعات در مورد امور کار و کارگری ایرانیان نبود، ولی در طول دوره 15 روزه ای که با هم

بوده ایم، این امر اجتناب ناپذیر بود که برخی از مذاکرات ما از امور مربوط به کار و کارگری در امریکا به

امور مشابه در ایران تغییر جهت دهد.

در آغاز، باید بگویم که از دو هفته بودن با وزیر لذت بردم. همراهی با یک شخص بسیار مهم،

می توانست یک کار سخت باشد، ولی او خیلی خوش محضر و مصاحبی خوشایند و گذراندن با وی آسان

بود.

برخی از اظهارنظرها اشاره بر این دارند که مجیدی از پست خود در مقام وزیر کار خشنود است. او

می خواست که در مقام قبلی خود باقی بماند، تا برخی از پروژه هایی که شروع کرده بود را به اتمام رساند.

اما نیروهایی بر او چیره شدند و او وزیر کار شد. اکنون وی در شغل جدیدش احساس رضایت و

مبارزه طلبی های گسترده پیدا کرده است. او معتقد است که حوزه (وزارت) کار (از جانب وی به کل

مجموعه دستمزدها، استخدام، آموزش، رفاه و روابط صنعتی اتلاق می شود) در ایران به طور فزاینده ای

اهمیت می یابد. در این زمینه است که او احساس می کند ایران می تواند مستعد پذیرش نفوذ فعال برخی از

همسایگانش باشد. من احساس کردم که شاه به مسائل کار و کارگری علاقمند می شود، هر چند که

تخصیص منابع برای وزارت کار در حدی که مجیدی مایل است، نمی باشد.

مجیدی اظهار داشت که پدیده اتحادیه های کارگری (سندیکاها) تحت مدیریت او رشد کرده است.

وی خط مشی سلف خود نسبت به پیوستگی سیاسی را نقض کرده است، وزارتخانه دیگر اصراری ندارد که

اتحادیه ها قبل از این که ثبت آنها به تصویب برسد، به حزب قانونی بپیوندند. به هر حال، من از توضیح او

در مورد نوع رابطه بین حزب سیاسی و اتحادیه، دریافتم که او دوست می دارد که خیلی پیچیده نگریسته

شود. در تمامی زمینه های دیگر، مجیدی در صحبت کردن خیلی صریح و دقیق بود. بحث در مورد

اتحادیه ها در جهت گیج کردن بود. مجیدی معتقد است که اتحادیه ها نباید مجبور شوند یا از آنها خواسته

شود که به یک حزب سیاسی قانونی بپیوندند. اما در مرحله تحول کنونی، اتحادیه ها نیاز به راهنما دارند و

ص: 639

باید در یک چهارچوبه معتبر، ایفای نقش نمایند. این به نظر می رسد که نقش احزاب سیاسی در مقابل

اتحادیه های کارگری باشد. در همان زمان، او اصرار دارد که اتحادیه ها نباید درگیر فعالیت های سیاسی

شوند. اگر رهبران آنها خواستند که در سیاست دخالت کنند، آنها می توانند به صورت منفرد در احزاب

فعالیت نمایند و نه در اتحادیه هایشان، اتحادیه ها می توانند جهت بهبود رفاه و آسایش اعضای خود، در

اقدامات سودمند اجتماعی دخالت کنند.

(اظهارنظر من: در زمینه اتحادیه های کارگری، همانند سایر زمینه ها، احتمال زیادی وجود دارد که این

یک راه حل ایرانی برای یک مشکل ایرانی باشد. هرگونه تلاشی جهت توضیح و تفهیم صحنه کار و کارگری

با واژه های غیر ایرانی و به ویژه با واژه های غرب دمکراتیک، تنها به عقیم گذاری و از شکل طبیعی خارج

کردن منجر خواهد شد. من تصور می کنم مسئله اتحادیه ها یکی از چند زمینه در زندگی ایرانیان است که در

آنها موازنه ای بین کنترلهای سیاسی و درجه ای بالاتر از آزادی و حس اشتراک در ارتباط با دولت وجود

دارد. احتمالاً مجیدی اصرار می کند که حتی کارگران ایرانی برای شرکت مؤثر در فرآیند مدرنیزه کردن و

مشارکت عادلانه در منافع آن، نیاز به اتحادیه هایی دارند. بدون شک افراد زیادی وجود دارند که در این

عقاید با وی شریک نیستند.)

مجیدی اظهار داشت که وی به زودی به هم پیوستن سندیکاهای محلی نساجی و نفتی در داخل

فدراسیون صنایع ملی را تصویب خواهد نمود. مذاکرات دسته جمعی کارگران با کارفرما در مورد میزان

دستمزد و ساعات کار در سطوح محلی حفظ خواهد شد. کاملاً روشن نیست که او انتظار دارد که

سازمانهای ملی چه نقشی ایفا نمایند. او به نقش اتحادیه های ملی در اینجا و طرح مذاکرات دسته جمعی

کارگران با کارفرما بسیار علاقمند بود. (از چهار اتحادیه ای که بازدید شد، او متوجه گردید که مذاکرات

کلی با گستردگی ملی در صنایع اتومبیل و بسته بندی گوشت وجود دارد، در حالی که در صنایع نفت و

نساجی آمریکا مذاکرات محلی حکمفرما می باشد.)

کورت هاگن (CURT HOGAN) از فدراسیون بین المللی کارگران نفتی و شیمیایی (IFPCW) ، پیغامی

تلفنی از طریق من برای مجیدی فرستاد که از این که نمی تواند او را ملاقات نماید، متأسف می باشد.

مجیدی اصرار نمود که هاگن طی بازدید آینده اش از ایران به او تلفن بزند. او همچنین گفت زمانی که

سندیکاهای نفتی در یک فدراسیون ملی شرکت داده شوند، ممکن است که آنها به IFPCW بپیوندند. او

برای شرکت MOBIL - OIL شرح داد که زمانی سؤال در مورد نقش IFPCWدر ایران بالا گرفته که ایران

در حال ایفای نقش فزاینده ای در امور بین المللی است، و کارگران نباید از تماس با گروههای کارگری

بین المللی جدا نگهداشته شوند.

مجیدی در فرصت های متعدد به تلاش هایی جهت برقراری روابط بهتر بین وزارتخانه اش با جامعه

بازرگانی اشاره کرد. وزارتخانه خصوصا از طریق تلاشهایش در زمینه نیروی انسانی، آموزش و غیره،

همان طور که به عنوان تأمین کننده منافع کارگران نگریسته می شود، باید به عنوان تأمین کننده منافع جامعه

بازرگانی نیز در نظر گرفته شود.

مجیدی نقش بزرگتر ایران در سازمان بین المللی کار (ILO) را یادآور شد. او به میزبانی کنفرانس

منطقه ای آسیا استناد کرد و امیدوار بود که ما بتوانیم او را در اصلاح قانون کارش قبل از اجلاس ILO در

دسامبر کمک نماییم. همچنین شاه در نظر دارد که در کنفرانس سال آینده در جنوا حضور یابد. به این دلیل

ص: 640

به برخی تلاشهای مجیدی، به منظور تأمین موافقت او پی بردم و او کاملاً راضی بود. همچنین مجیدی

علاقه خود را به حمایت ایالات متحده برای رساندن ایران به هیئت رئیسه ILOابراز داشت.

به نظر می رسد که وزیر اهمیت زیادی برای قانون کارش قائل است. او متذکر شد که چگونه قانون

مخصوصی برای برقراری آن به عنوان یک سازمان شبه دولتی، خدمات کارگری، مدیریت و دولت داشت.

این قانون هر چند تصویب حزب را داشت، توسط برخی اعضای محافظه کار مجلس تقریبا رد شد. من

استنباط می کنم که چنین برخوردی در تاریخ حزب نادرست است. همان گونه که در گزارش رسمی

ارزیابی خود ذکر نمودم، وزیر نگران دریافت مساعدت خارجی می باشد و ممکن است با دوگ هک و

سایرین درباره این موضوع گفتگو نماید. در خلال این مدت، با موافقت شما، آنچه را بتوانم انجام خواهم

داد. با بهترین آرزوها ارادتمند لئونارد سندمن مشاور کار و اموراجتماعی اداره امور خاور نزدیک و آسیای جنوبی

مجیدی، عبدالمجید 5

2 مارس 1974 11/12/52 خیلی محرمانه

عبدالمجید مجیدی وزیر مشاور در امور سازمان برنامه و بودجه(1)

عبدالمجید مجیدی با قبول منصب جدیدش به عنوان وزیر مشاور در امور سازمان برنامه و بودجه،

دور کاملی زده و به ریاست سازمانی برگشته که مراحل خدمتی خود را از آنجا شروع کرده است. در 45

سالگی، مجیدی یکی از مجریان اقتصادی جوان بسیار شایسته و تعلیم دیده در غرب است که برای

پیشرفت اقتصاد کشور شایستگی زیادی دارد. وی یک کارمند جدی است که تحقیقات شخصی مفصلی

درباره مشکلات کرده و ذاتا ساده و بی پیرایش است و مهارت فزاینده ای در برخورد با جنبه های حساس

سیاسی در دو سمت قبلی وزارتی از خود نشان داده است.

مجیدی معتقدی راسخ به لزوم توسعه اقتصادی برنامه ریزی شده و یار صمیمی گروه نوگرایان جوان

ایران شامل افراد روشنفکری همچون سرپرست سابق سازمان برنامه، خداداد فرمانفرمائیان، و منوچهر

گودرزی، وزیر سابق کابینه، می باشد. هر چند یک بار مجیدی به عنوان نوچه سرپرست سابق سازمان

برنامه، صفی اصفیا (در حال حاضر وزیر مشاور)، در نظر گرفته شده بود و تصور می شد که فاقد قدرت و

فراست سیاسی لازم می باشد، از آن زمان ذوق و استعداد قابل ملاحظه ای به عنوان یک خط مشی دهنده و

سیاستگذار نشان داده است و به حق یک چهره سیاسی شده است.

ارتباط او با سفارت (هم به صورت رسمی و هم شخصی) به طور کلی عالی بوده است و زمانی که وزیر

کار و اموراجتماعی بود، با حرارت و مشتاقانه از اقدامات بسیار معتدل ما در زمینه کار و کارگری حمایت

می نمود.

مجیدی متولد 11 ژانویه 1928 در تهران (سایر منابع سالهای 1927 یا 1929 را ذکر کرده اند) و پسر

یک حقوقدان عراقی است. به دنبال شغل پدرش، او از دانشکده حقوق دانشگاه تهران در سال 1949

فارغ التحصیل شد و دکترای حقوق (LLD) را از دانشگاه پاریس در سال 1952 دریافت نمود. عضویت

گزارش شده او در حزب غیر قانونی توده، مانع کار وی نشد و پس از یک سال کار با پدرش، به عنوان

مشاور حقوقی به بانک بین المللی توسعه و معدن ایران پیوست. او از بانک، باز هم به عنوان مشاور حقوقی،

1- این عنوان ترجمه شده از سند انگلیسی است و سمت مجیدی معاون نخست وزیر و رئیس سازمان برنامه و بودجه بوده است. م
ص: 641

به سازمان طرح و برنامه منتقل شد، اما به زودی علاقه وی به کارهای اقتصادی و مدیریت (اداری)

معطوف گردید. در سال 1958 او تا مقام ریاست اداره بودجه سازمان برنامه ارتقاء یافت و توسط دیوید بل

به صورت دانشجوی بورسیه ای وارد مدرسه لاتنر (LOTTENER) هاروارد شد. در آنجا وی در رشته

مدیریت عمومی لیسانس گرفت (61 1960) و در سال 1961 به ایران بازگشت و متصدی اداره جدید

هماهنگی کمک های خارجی شد. در ژوئن 1962، به دنبال یک بحران مالی و یک دگرگونی در وزارت

دارایی، مجیدی برای ریاست قسمت بودجه وزارتخانه معرفی گردید. در سپتامبر 1962 به سازمان طرح

و برنامه مراجعت نمود و معاون رئیس امور اداری و مالی و بعدا برای بار دوم رئیس اداره بودجه سازمان

طرح و برنامه شد. با انتصاب حسنعلی منصور به نخست وزیری در سال 1963، مجیدی به عنوان

سرپرست پست جدید بودجه کل دولت ایران منصوب شد. در سمت جدیدش، که عنوان معاون سرپرست

سازمان برنامه را نیز داشت، مجیدی مستقیما در برابر نخست وزیر مسئول بود. به مدت چهار سال او

مسئولیت اصلی برای تهیه بودجه های سراسری دولت را داشت، که در مقایسه با تهیه بودجه برای هر کدام

از وزارتخانه ها و سازمانهای مختلف قبل از آن، به نظم و انضباط مالی بیشتر و برنامه ریزی متفکرانه تر و

واقعی تر نیاز داشت. او بودجه را به عنوان ابزاری برای حرکت اجباری به سمت عدم تمرکز به کار می برد و

در انجام چنین کاری، حمایت و اعتماد شاه و نخست وزیر (هم منصور و هم جانشین او هویدا) را به همراه

داشت. در اکتبر 1967، مجیدی در اولین سمتش در کابینه، به عنوان وزیر تولیدات کشاورزی و مواد

معرفی مصرفی شد (وزارتخانه ای که از آن به بعد وجود نداشت، اما رسما توسط مجلس در سال 1968 به

تصویب رسید).

در 24 نوامبر سال 1968، دکتر مجیدی به عنوان وزیرکار و امور اجتماعی به شاه معرفی شد، و در این

سمت تا رسیدن به انتصاب فعلی، باقی ماند. این کار وی در ضمن نظارت بر موضوعات مربوط به کار و

کارگری بود که وی واقعا به عنوان یک سیاستمدار برجسته شروع به پروراندن آن نمود. موضوع ترقی وی

در کار برجسته اش به عنوان رئیس هیئت ایرانی در کنفرانس ژانویه 1969 وزرای کار آسیا در دهلی نو،

مخابره شده است که از طریق روش های جدیدی که وی بعدا برای به کارگیری مؤثر نیروی انسانی و نقش

اتحادیه ها در زندگی کشور برآن اصرار کرد، تأیید شد. در زمینه اتحادیه ها وی سیاستی را که به مدتی

طولانی وجود داشت مبنی بر این که اتحادیه ها باید قبل از به ثبت رسیدن به حزب حاکم ایران نوین

بپیوندند را نقض نمود، هر چند وی مقرر داشت که اتحادیه ها باید تحت راهنمایی و در یک چهارچوبه

معتبر که توسط حزب حاکم تعیین می شود، عمل نمایند. او همچنین از به هم پیوستن سندیکاهای محلی

نساجی و نفت در داخل یک فدراسیون ملی و پذیرش پیوستن اتحادیه های ایرانی به سازمانهای بین المللی

با همان علائق و مشارکت بیشتر ایرانیان در سازمان بین المللی کار (ILO) حمایت کرد.

مجیدی به عنوان یک بازدیدکننده، از اغلب قسمت های اروپا و آسیا دیدن نموده است، از جمله حضور

در اجلاس بانک توسعه آسیا در بانکوک در سال 1965 و بازدیدی از روسیه شوروی در سال 1971.

علاوه بر بورسیه اش در هاروارد، مجیدی یک دوره دو ماهه در حسابداری، تهیه بودجه و ممیزی تحت

سرپرستی برنامه مساعدت های آمریکا (AID) در واشنگتن، در سال 1965 را گذراند و مجددا در سال

1971 در یک برنامه بازدید بین المللی از ایالات متحده دیدن نمود.

ص: 642

مجیدی، عبدالمجید 6

عبدالمجید مجیدی سرّی

علیرغم توصیف بسیار زیاد (با حرارت) از مجیدی، افراد زیادی در ایران وجود دارند که در چنین

ارزیابی بالائی از تواناییهای وی سهیم نیستند. برخی از نظرات حاکی از این است که او موقعیت کنونی

خود به عنوان رئیس سازمان برنامه را به علت این که فردی قوی نبود و کاری در جهت برهم زدن سکون

وضعیت انجام نداد، از دست داد. وی همچنین به علت عدم وفاداری همیشگی و نسبتا متظاهرانه زنش که

به وی، بی اعتبار است، آنچنان که در برخی محافل او تا حدی موضوع خنده می باشد. وی به مناسبت

جهت گیری در تصمیمش، متمایل (به طرف) فرانسه شناخته شده بود و من دریافتم که این امر ناشی از

تمایل وی در بحث های اولیه در مورد انرژی هسته ای ایران بود.

18 مارس 1975 27/12/53، ویلیام لهفلدت

مجیدی، عبدالمجید 7

خیلی محرمانه

زمان: 30 ژوئیه 1975 8/5/54 مکان: دفتر آقای وینکلر، روابط عمومی

مذاکره با دکتر خسرو ابتهاج

شرکت کنندگان: دکتر خسرو ابتهاج، کارمند سابق سازمان برنامه و بودجه و در حال حاضر بازرگان بخش

خصوصی گوردون وینکلر، مأمور روابط عمومی

دکتر ابتهاج دیروز تلفن زد و درخواست نمود که اگر بشود سری بزند و درد دلی بکند. زمانی که شروع

به صحبت نمودیم، روشن شد که خواست اصلی او روشن کردن اعتبارش نزد من و هر فرد دیگری که من

می شناسم، می باشد. دکتر ابتهاج، دوستی تقریبا با دو سال سابقه، اظهار داشت که از زمان اخراجش از

سازمان برنامه، حدود شش ماه قبل، نامش در تمام جامعه به صورت بدی لکه دار شده است. او می گوید که

دوستانی مدام به او می گویند نمی توانند باور کنند که او به خاطر فساد، اخراج شده است.

دکتر ابتهاج داستان زیر را در مورد شرایطی که منجر به اخراج وی توسط رئیس سازمان برنامه،

عبدالمجید مجیدی، شد، برای من نقل کرد. دکتر ابتهاج تنها فرد مسئول مذاکره با شرکت های خارجی

برای هدایت تکنولوژیکی و به دست آوردن سخت افزار در رابطه با جنبه های مختلف برنامه فضایی ایران

بوده است. او گفت که پاییز گذشته به طور غیر رسمی از طرف نمایندگان راکول و جنرال الکتریک به وی

گفته شد که آنها می توانند ایستگاههای زمینی قابل حمل تکمیل شده با قیمتی بین 5/3 تا 5 میلیون دلار،

تهیه و تدارک نمایند. هریک از شرکت ها به ابتهاج گفته بودند که تکمیل کردن ساخت برای آنها 10 تا 15

ماه طول می کشد. مدت کوتاهی پس از آن، ابتهاج نامه ای از نماینده شرکت بندیکس دریافت نمود که

اظهار می نمود بندیکس می تواند یک ایستگاه زمینی قابل حمل در مدت 5 ماه با قیمتی حدود 4 میلیون

دلار، تولید نماید.

ابتهاج گفت که او سپس نزد مجیدی رفت، که او به نوبه خود شاه را از این سه پیشنهاد غیر رسمی مطلع

نمود و شاه مجوز اقدام برای بندیکس را به مجیدی داد. پس از آن مجیدی به ابتهاج دستور داد که نامه ای

حاکی از تمایل برای بندیکس بفرستد. در نامه جزئیاتی در مورد قیمت گذاری، ساخت و زمان از بندیکس

ص: 643

خواسته شده بود.

ابتهاج اظهار داشت که او متعاقبا مطلع شد که آقای محوی، عامل بندیکس از کشور، بندیکس را وادار

کرده است که قیمت قبلی را 3/1 میلیون دلار بالا ببرد و کل تخمین سرانگشتی را به 3/5 میلیون دلار

برساند. واضح است که حجم این مبلغ اضافی به جیب محوی می رفت. زمانی که بندیکس رسما پیشنهاد

خود را از 4 میلیون دلار به 3/5 میلیون دلار تغییر داد، ابتهاج با آنها به مجادله برخاست و گفت وی

دریافت که در نتیجه این برخورد، آنها در صدد برآمدند که بار دیگر پیشنهاد خود را تا 4 میلیون دلار

کاهش دهند. به هر حال محوی به آنها گفت که اگر آنها تصمیم به انجام چنین کاری بگیرند، او جدا خواهد

شد و آنها مجبور خواهند بود که خودشان با دولت ایران وارد معامله شوند.

بنا به گفته ابتهاج، کمی پس از آن، جنرال الکتریک آمد و گفت که آنها این کار را با حدود 5/3 میلیون

دلار می توانند در عرض مدت 5 ماه انجام دهند. ابتهاج به طور طبیعی پریشان شد و از جنرال الکتریک

پرسید که آنها چگونه می توانند صحبت خود را تغییر دهند و آنها گفتند هم اکنون تعداد زیادی آنتن مازاد در

بازار هست و می توان فورا آنها را به دست آورد.

ابتهاج متقاعد شد که مسئله در اینجا این است که شاهین آقایان که نمایندگی جنرال الکتریک را دارد

به نخست وزیر و محوی بسیار نزدیک می باشد و محوی هم به علم بسیار نزدیک است. ابتهاج گفت که در

مورد پیشنهاد جدید جنرال الکتریک، مجیدی را مطلع کرده و مجیدی شدیدا عصبانی شده، زیرا قبلاً

اعلیحضرت را مطلع نموده بود که بهترین پیشنهاد از جانب بندیکس بوده است. در هر حال مجیدی به شاه

مراجعه نمود و در مورد این وضعیت با او صحبت نمود، اعلیحضرت از کوتاهی سازمان برنامه در کسب

بهترین پیشنهاد خیلی ناراحت شد. مجیدی همانند ابتهاج، احساس کرد که در برابر شاه تحقیر شده است.

چند روز بعد ابتهاج توسط مافوق خود مطلع شد که مجیدی خواستار استعفای وی شده است. ابتهاج

به آن مافوق گفت مطلقا دلیلی جود ندارد که او استعفا نماید و این که به وی توسط ناظران آمریکائی برخی

اطلاعات مغایر رسیده بود، اما او با کمال صداقت عمل نموده است. بعدها ابتهاج مجیدی را در یک

برخورد اجتماعی دید و از او توضیح خواست. مجیدی گفت که برای اولین بار در مدت تصدی خود، در

برابر شاه ناراحت شده است و او احساس می کند که این مهم است که آنها فعلاً وضعیت را آرام کنند و اینکه

بهترین راه حل برای ابتهاج می تواند تسلیم استعفایش باشد. ابتهاج استعفایش را تقدیم نکرد و در نتیجه از

خدمت منفصل شد.

ابتهاج معتقد است که او در فشار بین علم و هویدا گیر کرده است. به نظر می رسد که این لقمه ای باشد که

به زور برای من گرفته شده است، من از ابتهاج پرسیدم که آیا دلیل واقعی نمی تواند این حقیقت باشد که

مجیدی واقعا در جستجوی بهانه ای برای خلاص شدن از دست وی می باشد. ابتهاج پذیرفت که مسئله

می تواند به این صورت باشد. او اظهار داشت که او پیوسته خاری در چشم بسیاری از مقامات سازمان

برنامه بوده است. زیرا در مورد پیمانها و مذاکرات با تأمین کنندگان خارجی خیلی محتاط و دقیق بود.

ابتهاج گفت که پدرش، احمدعلی ابتهاج در مورد رفع ناراحتی پسرش که به دست مجیدی است، برآشفته

می باشد و علنا با تلاش های بی پایان برای تنزیه نام پسرش، شدیدا سروصدا می کند. ظاهرا ابتهاج بزرگ

به طور علنی اظهار داشته که این ننگ است که فردی مانند مجیدی که قبلاً کمونیست بوده است، در مقامی

باشد که بتواند نام خانواده خوشنام ابتهاج را لکه دار نماید.

ص: 644

ابتهاج بزرگ ملکه را ملاقات کرد و خسرو و خودش مادر ملکه را دید. تقریبا دو هفته قبل خسرو

نامه ای برای شاه نوشت و اوضاع را بطور کامل شرح داد و از شاه خواست که تحقیق کند و دریابد که او

بی تقصیر است. ابتهاج گفت او مطلع شده است که شاه از سازمان برنامه گزارشی در مورد این وضعیت

خواسته است. این امر از طریق علم صورت گرفته است.

در مورد مجیدی، ابتهاج گفت که سابقه او به عنوان یک کمونیست، او را شدیدا ضد آمریکائی ساخته

است. او گفت که مجیدی پیوسته بر او به علت معامله با شرکت های آمریکائی خرده می گیرد و در یک مورد

به او دستور داد که با یک شرکت انگلیسی وارد معامله شود، که بنا به گفته ابتهاج، برای تحویل قرارداد

همانند شرکت آمریکائی رقیب خود مجهز نبود. قرار داد درخواست آموزش کارشناسان ایرانی در کشور

طرف قرار داشت. هنگامی که ابتهاج ضعف شرکت انگلیسی در مقایسه با تشکیلات آمریکائی را تذکر داد،

مجیدی در جواب گفت که بهتر است کارشناسان ایرانی به انگلستان فرستاده شوند، زیرا انگلیسی ها از نظر

فرهنگی به ایران نزدیکترند تا آمریکائی ها.

مجیدی، عبدالمجید 8

عبدالمجید مجیدی وزیر مشاور در امور سازمان برنامه و بودجه خیلی محرمانه

عنوان خطاب: آقای وزیر

عبدالمجید مجیدی چهل وشش ساله، از ژانویه 1973 وزیر مشاور در امور سازمان برنامه و بودجه

بوده است. او از نوامبر 1968 به عنوان وزیر کار و امور اجتماعی خدمت کرده است. به عنوان وزیر مشاور

او تمام مراتب را تا رأس سازمانی که او مراتب خدمتی خود را از آن شروع کرد، طی نموده است. او یکی از

مجریان اقتصادی سخت کوش و بسیار شایسته و آموزش دیده در غرب است که برای پیشرفت اقتصادی

ایران شایستگی زیادی دارد.

مجیدی معتقدی راسخ در لزوم توسعه اقتصادی برنامه ریزی شده می باشد. او استعداد قابل توجهی

به عنوان یک سیاستگذار از خود نشان داده است و به حق یک چهره سیاسی شده است.

مجیدی در رشته حقوق از دانشگاه پاریس، دکترا و در رشته اقتصاد از دانشگاه هاروارد، لیسانس

گرفته است. او یازده سال تجربه در سازمان برنامه دارد که پنج سال از آن را در رأس اداره مرکزی بودجه

بوده است. زمانی که وزارت تولیدات کشاورزی و مواد مصرفی در سال 1967 به وجود آمد، وی به عنوان

اولین رئیس آن برگزیده شد. به عنوان یک بازدیدکننده، مجیدی بیشتر آسیا و اروپا را دیده است. او یک

هیئت نمایندگی را در اتحاد جماهیر شوروی در سال 1971 و در ایالات متحده در سال 1974 رهبری

نمود. آقای وزیر یک فرد خوش پوش است و پیپ می کشد. از جمله علائق او کشاورزی و هنر است.

او انگلیسی را بسیار عالی و فرانسه را خوب صحبت می کند. همسرش منیر وکیلی رهبر اپرا در ایران

است. او اپراهای چندی را تهیه، رهبری و اجرا کرده است. خانواده مجیدی یک دختر 18 ساله دارند.

برادر مجیدی، محمد، رئیس بانک رفاه می باشد. 5 نوامبر 1975 14/8/54

ص: 645

مجیدی، عبدالمجید 9

SRF (تسهیلات ویژه گزارشگری)(1) سرّی 23 اوت 1977 1/6/56

4 عبدالمجید مجیدی (رئیس سابق سازمان برنامه و بودجه) در مقایسه با آنچه بیشتر انتظار می رفت

یک سپر بلا باشد، چیزی شبیه یک بازنده در جنگ بود. در حقیقت مجیدی از مقامش در سازمان برنامه و

بودجه به علت کمی قدرت کنار گذاشته شد. به هر حال، او نمی توانست سهم عمده مسئولیت را به عهده

داشته باشد و کسی که باید تنبیه و مجازات می شد، او نیست. حقیقت امر این است که شاه کلیه مسائل

مربوط به نیرو برق را قبضه کرده بود. طرحهایی که امروزه عدم کفایت آن ثابت شده است، شخصا توسط او

به تصویب رسیده بود و اختلافات بین سازمان برنامه و بودجه و وزارت نیرو در مورد اختصاص بودجه در

زمینه نیرو چندین سال قبل توسط شاه تصمیم گیری شده بود. این مسئله به طور گسترده ای معلوم شده

حداقل در ارتباط با وزارتخانه ها که شاه خودش تصمیماتی گرفته که غلط بودن آن به اثبات رسیده

است. با وجود این، مجیدی رسما توبیخ شده بود، اما با ملایمت (اظهارنظر منبع: خشم شاه در مورد بحران

برق به میزان وسیعی نتیجه مستقیم اشتباهات خودش در این زمینه است). وزیر مختار رایزن سیاسی

مجیدی، عبدالمجید 10

خیلی محرمانه غیرقابل رؤیت برای بیگانگان

عبدالمجید مجیدی مدیرکل بنیاد فرح پهلوی (از اوت 1977)

عنوان خطاب: دکتر مجیدی

به عنوان مدیرکل بنیاد فرح پهلوی، عبدالمجید مجیدی فعالیت های خیرخواهانه علیاحضرت را

هماهنگ می کند. بنیاد در زمینه های پرستاری، آموزشگاهها، باشگاه جوانان و اردوها عمل می کند.

مجیدی یک مجری سخت کوش و بسیار لایق و آموزش دیده در غرب است و قبلاً در مقام وزیر مشاور در

امور سازمان برنامه و بودجه طی سالهای 1977 1973 خدمت کرده بود و مقام خود را در نتیجه سقوط

نخست وزیر، امیرعباس هویدا، از دست داد. زمانی که او در کابینه بود، ارتباطاتش با سفارت آمریکا به

طور کلی بسیار عالی بود. (خیلی محرمانه)

مجیدی در حقوق از دانشگاه پاریس، دکترا و در اقتصاد از دانشگاه هاروارد، لیسانس دارد. او

مجموعا دارای تجربه ای سیزده ساله در سازمان برنامه است. زمانی که وزارت تولیدات کشاورزی و مواد

مصرفی در سال 1967 ایجاد شد، او اولین رئیس آن بود. او طی سالهای 1973 1968 وزیرکار بود.

(بدون طبقه بندی)

مجیدی 49 ساله، انگلیسی را عالی و فرانسه را خوب صحبت می کند. او در سال 1971 و 1974 از

ایالات متحده و در سال 1971 از اتحاد جماهیر شوروی دیدن کرد. (بدون طبقه بندی)

13 دسامبر 1978 22/9/57


محمدحسن مرشد

1- واحد تابعه سیا(CIA) در سفارت
ص: 646

مرشد، محمدحسن 1

تاریخ: 12 اکتبر 1978 20/7/57 خیلی محرمانه

از: سفارت آمریکا، تهران 131 Aبه: وزارت امورخارجه

موضوع: اطلاعات بیوگرافیک در مورد انتصابات جدید

دکتر محمدحسن مرشد در 9 اکتبر، به جای نصراللّه مژدهی، وزیر بهداری شد. مرشد در 1903 در یزد

متولد شد و یک پزشک است. بعد از اخذ دکترایش از دانشگاه تهران، وی یک مدرک پیشرفته در بهداشت

از دانشگاه کلمبیا گرفت. وی متعاقبا در وزارت بهداری در سمت های مدیر کل بخش بهداشت و معاونت

پارلمانی وزیر خدمت کرد. مرشد در سال 1975 به عنوان نماینده مجلس سنا از تهران انتخاب شد.

مرشد، هر چند در موضوعات مربوط به بهداشت عمومی تجربه دارد، تفاوت بارزی با سلف خود که

یکی از رهبران سیاسی بالقوه در کابینه بود، نشان می دهد. مرشد سن متوسط کابینه را که از قبل هم دولتی

پیر بود، بالا برده است. او مقالاتی در زمینه بهداشت عمومی منتشر کرده است. او انگلیسی صحبت می کند.

مرشد، محمدحسن 2

محمدحسن مرشد وزیر بهداری و رفاه اجتماعی خیلی محرمانه

عنوان خطاب: آقای وزیر

در 16 نوامبر 1978، محمدحسن مرشد در کابینه غلامرضا ازهاری، نخست وزیر، همان وزارتخانه ای

را که به مدت یک ماه (اوت نوامبر 1978) در دولت جعفر شریف امامی اداره می کرد، تحویل گرفت.

مرشد یک طبیب و یکی از مقامات سابق وزارت بهداری است و کاملاً برای بخش بهداری وزارتخانه خود

از نظر تحصیلی واجد شرایط است. او باهوش و طرفدار ایالات متحده است. در گذشته او با مقامات

ایالات متحده همکاری می کرده است.

مرشد در شهر کوچک یزد متولد شد. او دکترای طب را از دانشگاه تهران دریافت نمود و در سال

1949 آموزشهای سازمان بهداشت جهانی را گذراند و در سال 1950 با بورس اداره همکاریهای

بین المللی ایالات متحده، در رشته بهداشت عمومی در دانشگاه کلمبیا فوق لیسانس گرفت.

مرشد در اوایل خدمتش مشاغلی به عهده گرفت که از نزدیک در تماس با مراقبت های پزشکی بود:

مدیر اداره بهداری یزد، رئیس کلینیک بیماری های مقاربتی در بیمارستان دولتی نجات تهران، و معاون

رئیس و سپس رئیس بخش پیشگیری پزشکی در اداره بهداری تهران. در سال 1960 او به قسمت های

اداری پزشکی رفت و به عنوان معاون مدیرکل و سپس مدیرکل بهداری در وزارت بهداری خدمت کرد. او

در سال 1963، معاون فنی وزیر شد و از 1964 تا 1975 به عنوان معاون پارلمانی وزیر فعالیت نمود. او در

سال 1960 به نمایندگی مجلس شورا انتخاب شد، ولی کمی پس از آن به دلیل نامعلومی استعفا داد. در

سال 1975 او به نمایندگی مجلس سنا انتخاب گردید.

مرشد مقالات و رساله هایی در موضوعات پزشکی نوشته است. او حدود 75 سال دارد. به زبان

انگلیسی صحبت می کند. مرشد ازدواج کرده و دارای فرزند است. 29 نوامبر 1978 8/9/57



قاسم معتمدی

ص: 647

معتمدی، قاسم 1

قاسم معتمدی رئیس دانشگاه اصفهان

عنوان خطاب: دکتر معتمدی

دکتر قاسم معتمدی، حدودا 51 ساله، از سال 1967 رئیس دانشگاه اصفهان بوده است. او سابقا از

سال 1964 به عنوان معاون وزیر بهداشت در امور اجرائی و فنی خدمت کرده است. به عنوان رئیس

دانشگاه، بر پنج دانشکده ادبیات و علوم انسانی، داروسازی، تعلیم و تربیت (احتمالاً تربیت دبیر م)،

علوم و پزشکی ریاست می کند. او همچنین رئیس دانشکده پزشکی می باشد. دانشگاه در سال 1949

تأسیس شده است و اکنون بیش از 300 نفر عضو هیئت علمی و بیش از 3000 دانشجو دارد.

معتمدی در سال 1951 از دانشگاه تهران مدرک پزشکی و در سال 1955 از دانشگاه کالیفرنیا در

برکلی فوق لیسانس بهداشت عمومی (M.P.H) دریافت نمود. او دوره انترنی و رزیدنتی را در بیماریهای

قفسه سینه همراه با تأکید مخصوص روی سل، بین سالهای 1957 و 1961 به اتمام رساند. بیشترین تجربه

دکتر معتمدی در اپیدمی لوژی بوده است. او مقام مدیر کلی بهداشت استان را در آذربایجان شرقی و غربی،

استان مرکزی و اصفهان عهده دار بوده است. معتمدی بخش اپیدمی لوژی را در وزارت بهداری پایه گذاری

کرد و سپس به عنوان رئیس بخش پیشگیری و کنترل امراض مسری در وزارتخانه خدمت نمود.

دکتر معتمدی بنیانگذار انجمن بهداشت ایران است. او یک جهانگرد است. وی انگلیسی صحبت

می کند.1 مارس 1976 10/12/54

معتمدی، قاسم 2

تاریخ: 27 فوریه 1977 8/12/55 محرمانه

از: کنسولگری آمریکا در اصفهان 018به: وزارت امورخارجه واشنگتن سفارت امریکا، تهران

موضوع: رئیس دانشگاه اصفهان، وزیر علوم و آموزش عالی می شود.

1 رادیو ایران انتصاب 26 فوریه 1977 دکتر قاسم معتمدی به عنوان وزیر علوم و آموزش عالی را به

جای دکتر عبدالحسین سمیعی اعلام کرد. دکتر معتمدی به مدت ده سال رئیس دانشگاه اصفهان بوده

است. هنوز جانشینی برای ریاست دانشگاه اصفهان اعلام نشده است.

2 دکتر معتمدی در پزشکی تحصیل نموده است و شغل خود را در بهداشت عمومی، تقریبا در ده سال

پیش با قبول اداره دانشگاه اصفهان، زمانی که یک دانشگاه استانی فاقد کارایی و راکد و خیلی عقب تر از

رقیبش در شیراز یعنی دانشگاه پهلوی شیراز بود، شروع کرد. طی دوران تصدی معتمدی، یک محوطه

مدرن شبیه پارک در روی زمینی که از نظر تاریخی متعلق به سلسله صفوی می باشد، ایجاد شده است. این

دانشگاه هر چند هنوز از نظر وسعت برنامه و استانداردهای دانشگاهی از دانشگاه پهلوی عقب می باشد،

شروع به رشد و برنامه ریزی برای آینده کرده است. بنا به گفته معتمدی، عاملی که پیشرفت آن را محدود

می کند، کمبود هیئت علمی و مدیران قابل و شایسته است و نه کمبود بودجه. با 18 ساعت کار در روز و

شور و ذوق برای نتایج کارهای علمی و فقط حمایت شاه از آن، معتمدی شخصا مسئول بسیاری از این

تحولات و پیشرفت ها می باشد. معتمدی اشتهار دارد به این که خود را با جزئیاتی پایین تر از سطوح عادی

سرگم می کند و کلیه تصمیمات را شخصا می گیرد. در خلال بیشتر مدت اقامتش در اصفهان، انتظار

ص: 648

می رفت که معتمدی به یک انتصاب مهم دولتی دست یابد. او در سطوح ملی مشاوره بوده که قابل

ملاحظه ترین آن در آموزش و پرورش است، اما وی در محدوده وسیعی از موضوعات دیگر نیز به عنوان

مشاور عمل می کند که نتیجه آن در سالهای اخیر، سفرهای هوایی برای سه بار در هفته به تهران بوده است.

او با امور حزب رستاخیز از زمان شروعش درگیر بوده است و گفته می شود از این که پس از استعفای

هویدا از مقامش، به عنوان رهبر حزب برگزیده نشده، به طور ناخوشایندی متعجب شده است. معتمدی

فرانسه و انگلیسی را بسیار خوب تکلم می کند. (تلگرام جداگانه برای بیوگرافی ملاحظه شود)

3 تنها دقایقی پس از اعلان، در ناهاری که توسط نواب، معاون رئیس دانشگاه و همزمان رئیس

دانشکده پزشکی، به افتخار دکتر هورویتز از دانشگاه جورج واشنگتن، اعضای هیئت علمی دانشکده

پزشکی و کنسول، داده شد، استنباطات مربوط به تغییر مورد بحث قرار گفت. نواب، که برای مدت سه سال

معاون رئیس دانشگاه بوده است، کاملاً «در آن بالاها» بود. احتمال می رود که او خود را برای مقام ریاست

دانشگاه آماده کرده بوده است، اما اکنون ملاحظه می کند که بیکار است. ممکن است که معتمدی از تهران با

او تماس گرفته باشد. او ممکن است به ریاست دانشگاه در اصفهان منصوب شود و یا اگر شخص دیگری

برگزیده شود، رئیس دانشگاه جدید قطعا معاون خودش را خواهد آورد. نواب و همسر آمریکائی او،

هیچیک در مورد احتمالات فوق الذکر اظهار علاقه ای نکردند و به نظر می رسد که در حال بازگشت به کار

پزشکی در بخش خصوصی در جدیدترین و مجهزترین بیمارستان اصفهان که نواب یکی از هفده شریک

آن می باشد، هستند. کنسول تردید دارد، در صورتی که نواب بعنوان رئیس دانشگاه برگزیده شود، بتواند از

این افتخار روی بگرداند.

4 اظهارنظر: معتمدی اطلاعات و معلومات مفصلی راجع به مشکلات ملی و استانی آموزش عالی،

انرژی و نقطه نظرات سیاسی دارد. اگر ابعاد کار جدید، او را وارد سازد که اختیارات خود را واگذار نماید، و

اگر قابلیت افراد زیر دستش چنین اجازه ای را به او بدهد، او اثبات خواهد نمود که وزیر بسیار کارایی

خواهد بود.مارشال

معتمدی، قاسم 3

قاسم معتمدی، وزیر علوم و آموزش عالی محرمانه

تا زمان انتصابش در فوریه 1977، وزیر معتمدی رئیس دانشگاه اصفهان بوده است. او به عنوان رئیس

دانشگاه به مدت ده سال خدمت کرده بود. سابقا او معاون امور فنی و اجرائی وزارت بهداشت بوده است

(67 1964).

دکتر معتمدی در سال 1951 از دانشگاه تهران مدرک پزشکی و در سال 1955 از دانشگاه کالیفرنیا در

برکلی فوق لیسانس بهداشت عمومی (M.P.H) دریافت کرد. او دوره انترنی و رزیدنتی را در زمینه

بیماریهای قفسه سینه، با تأکید خاص روی سل، بین سالهای 1957 و 1961 به اتمام رساند. بیشترین

تجربه دکتر معتمدی در اپیدمی لوژی بوده است. او مقام مدیرکل بهداشت استان را در آذربایجان شرقی و

غربی، استان مرکزی و اصفهان برعهده داشته است. معتمدی بخش اپیدمی لوژی را در وزارت بهداری

تأسیس نمود و سپس به عنوان رئیس بخش کنترل و پیشگیری امراض مسری در این وزارتخانه خدمت

نمود. دکتر معتمدی مؤسس انجمن بهداشت ایران می باشد. در حالیکه رئیس دانشگاه بود، در رابطه با

ص: 649

برنامه مطالعات آمریکائی در اصفهان خیلی نزدیک و صمیمی بود. او از نظر سیاسی جاه طلب شناخته شده

و طی چند سال گذشته شایعاتی در مورد مقام دولتی بالاتر برای وی رایج بوده است. وی در برخوردها،

به عنوان فردی با خلاقیت خاص یا به طور روشنفکرانه ای زیرک و با استعداد، دیگران را تحت تأثیر قرار

نداده است، اما یک چهره بانفوذ در جمع رؤسای دانشگاهها بود. سایر رؤسای دانشگاهها به او به عنوان

یک مدیر توانا احترام می گذارند. آوریل 1977 فروردین 1356



کریم معتمدی

ص: 650

معتمدی، کریم 1

کریم معتمدی، وزیر پست و تلگراف و تلفن محرمانه

کریم معتمدی وزیر پست و تلگراف و تلفن از سال 1974، یک مدیر قابل است که به علت دانش و

توانایی اش در زمینه ارتباطات انتخاب شد. او در بابل متولد شد و از دانشکده پست و تلگراف و تلفن

به عنوان مهندس ارتباطات و از دانشگاه تهران در رشته زبانهای خارجی فارغ التحصیل شد. او چندین

شغل فنی را در پست و تلگراف و تلفن قبل از انتصابش به سمت وزارت برعهده داشت. او یک جاه طلب

سیاسی شناخته شده است. او با سفارت صمیمی است و همکاری می کند و ایالات متحده را برای

راهنمایی و مساعدت در توسعه ساختار زیربنایی ارتباطات ایران در نظر دارد. آقای معتمدی 50 ساله

است و انگلیسی را به روانی صحبت می کند. آوریل 1977 فروردین 1356

معتمدی، کریم 2

کریم معتمدی وزیر پست و تلگراف و تلفن (از آوریل 1974) خیلی محرمانه

عنوان خطاب: آقای وزیر

کریم معتمدی تکنوکراتی قابل با تجربه ای طولانی در ارتباطات، وزارت پست و تلگراف و تلفن را طی

چهار دوره نخست وزیری برعهده داشته است. او طرحهای بسیار بلند پروازانه ای را برای پیشرفت و بالا

بردن سیستم ارتباطی ایران از طریق استفاده از تجهیزات پیچیده، سرپرستی کرده است، اما مشتریان

می باید هنوز سالها منتظر بمانند تا یک تلفن به دست آورند. او با مقامات ایالات متحده صمیمی است و

همکاری می کند و ایالات متحده را برای راهنمایی و مساعدت در زمینه ارتباطات در نظر دارد.

معتمدی در شهر کوچکی به نام بابل در نزدیکی دریای خزر بدنیا آمد. از دانشکده پست و تلگراف و

تلفن به عنوان مهندس ارتباطات فارغ التحصیل شد و فرانسه و انگلیسی را در دانشگاه تهران آموخت. او

به عنوان سرمهندس مرکز دریافت رادیویی بین المللی در وزارت پست و تلگراف و تلفن خدمت کرده

است، و در طی سالهای 67 1964 مدیرکل تلفن و مدیرکل برنامه ریزی در وزارت راه بود. او از سال

1967 تا زمان انتخابش در کابینه، معاون طرح و برنامه در وزارت پست و تلگراف و تلفن بود. معتمدی

50 ساله است و لباسهای گران قیمت و سنتی را دوست دارد. او فرانسه و انگلیسی را به روانی صحبت

می کند. 29 نوامبر 1978 8/9/57


احمد معمارزاده

ص: 651

معمارزاده، احمد 1

احمد معمارزاده وزیر بازرگانی (از 8 نوامبر 1978) خیلی محرمانه

عنوان خطاب: آقای وزیر

احمد معمارزاده سوابق خدمتی طولانی در بخش مالی دولتی داشته است. او یکی از تکنوکراتهای

خوب و تحصیلکرده ای است که شاه دوست دارد در کابینه داشته باشد. در این اولین شغلش در کابینه، او با

وظیفه مشکلی روبروست تا اقتصادی را که به شدت با اعتصابات و تشنجات سیاسی و اجتماعی لطمه

خورده است، به ساحل نجات برساند.

احمد معمارزاده دارای دکترای اقتصاد از دانشگاه تهران است. در سالهای 60 1950 او در بانک ملی

خدمت نمود. با انتقال به بانک مرکزی، او تصفیه پرداخت های دوجانبه را سرپرستی کرد و سپس مدیر

اداره خارجی و کنترل ارز شد. در 1971 به وزارت دارایی پیوست (اکنون وزارت امور اقتصادی و دارایی

شده است) و مشاور وزیر در امور بازرگانی خارج کشور گردید. او در سال 1973 معاون وزیر در امور

بازرگانی و در 75 1973 معاون وزیر در امور بازرگانی خارج کشور در وزارت بازرگانی شد. او از

1975 تا زمان انتصاب در کابینه، معاون مدیرکل بانک مرکزی بود.

معمارزاده حدودا 57 سال دارد و به زبان انگلیسی صحبت می کند. 28 نوامبر 1978 7/9/57


امیرقاسم معینی

ص: 652

معینی، امیرقاسم 1

امیرقاسم معینی وزیر کار و امور اجتماعی

عنوان خطاب: آقای وزیر

زمانی که امیرقاسم معینی، حدود 51 ساله، در ژانویه 1973 وزیر کار و امور اجتماعی شد، سنوات

خدمتش در وزارت کار به سی سال رسید. وی همان طور که یک مجری دولتی است، یک چهره سیاسی نیز

می باشد و در سال 1975 برای بخش سیاسی حزب رستاخیز، تنها حزب سیاسی ایران، انتخاب شد.

معینی در تهران متولد شده است و مدرکی در مهندسی مکانیک از

CITYS'ECOLE SUPERIEURE DES ARTS ET METIERS

دارد. در وزارت کار به عنوان مدیر بخش استخدام، رئیس اداره کار فارس، مدیرکل استخدام و عضو هیئت

مدیره سازمان بیمه اجتماعی خدمت کرده است. وی زمانی که در کابینه منصوب شد، معاون وزیر در امور

فنی بود. معینی نماینده بیست و یکمین دوره مجلس از 23 دوره مجلس بود. علاوه بر این مقام وزارتی، او

دبیرکل دانشگاههای ایران است. در این مقام او نقش یک کاریاب را برای دارندگان مدرک دکترا و سایر

فارغ التحصیلان دانشگاهی ایفا می کند.

این وزیر به ایالات متحده و اروپای غربی سفر کرده است. او در کنفرانس های وزرای کار آسیا در

توکیو در سال 1973 و در ملبورن در سال 1975 و پنجاه و نهمین نشست سازمان بین المللی کار که در

سال 1974 در جنوا برگزار شد، حضور یافت. او به زبان انگلیسی و فرانسه صحبت می کند.

24 می 1976 3/3/55

معینی، امیرقاسم 2

امیرقاسم معینی، وزیر کشور خیلی محرمانه

امیرقاسم معینی، 51 ساله، در نوامبر 1976 به وزارت کشور منصوب شد. او از سال 1973، به عنوان

وزیرکار و اموراجتماعی خدمت کرده بود. او دارای مدرک مهندسی از دانشگاه تهران است. در 1946 او

خدمتش را در وزارت کار آغاز کرد و تا مرحله معاونت فنی وزیر ترقی نمود، تا اینکه در سال 1967

خدمت دولت را ترک کرد و با موفقیت در انتخابات مجلس شرکت نمود. در مدتی که نماینده مجلس بود

به عنوان فردی مطلع از امور کار شناخته شده بود. در این مدت او در سلسله مراتب حزب ایران نوین پیش

رفت و عضو شاخه سیاسی، عضو کمیته اجرائی و سپس معاون دبیرکل آن حزب شد.

معینی به ایالات متحده، اروپای غربی و استرالیا سفر نموده است. او انگلیسی و فرانسه صحبت می کند.

برابر گزارشات او درآمد کم و مستقلی دارد و طرفدار غرب محسوب می گردد. بسیاری از دوستان

نزدیکش او را به عنوان یکی از بهترین مدیران نسل خودش می دانند و از نظر سیاسی او را کاملاً هماهنگ

محسوب می دارند. آوریل 1977 فروردین 1356

ص: 653

معینی، امیرقاسم 3

تاریخ: 9 اوت 1977 28/5/56

از: USIRJC ام. بی. واردبه: بخش سیاسی لمبراکیس

موضوع: اطلاعات بیوگرافیک در مورد وزیر کار در کابینه جدید

آقای امیرقاسم معینی، وزیر قبلی کار که کمتر از یک سال در وزارت کشور خدمت کرده است، مجددا

به وزارت کار منصوب گردیده است. تحصیلات خارجی وی منحصر به آموزشهای دانشگاهی در

انگلستان است. به هر حال هر دو پسرش با آغاز ترم پاییزی در مدارس آمریکائی تحصیل خواهند نمود.

پسر بزرگتر که اخیرا از دانشگاه بیرمنگام (انگلستان) فارغ التحصیل شده است، برای دوره فوق لیسانس،

در سپتامبر به دانشگاه کالیفرنیای جنوبی خواهد رفت، و پسر دوم که امسال از ایران زمین فارغ التحصیل

شده است، برای گذراندن کلاس دوازدهم وارد مدرسه آمادگی در خارج از سانفرانسیکو می شود تا برای

ورود به دانشگاههای آمریکا در پاییز آینده آماده شود.

اظهارنظر آر. سی. بروین: معینی توسط بخش خصوصی محترم شمرده نمی شود «biygie» (ایرانی و

خارجی)، زیرا او در اختلافات با مدیریت، خیلی طرفدار کارگر شناخته شده است، یعنی آنها می گویند او

کارگران را نوازش می کند و آنها را تشویق به بی نظمی می نماید. باور کن نشانه هایی از این اعتقاد وجود

دارد.(1)



نصرت اللّه معینیان

1- این پاراگراف به صورت دست نویس در انتهای سند آمده است. م
ص: 654

معینیان، نصرت اللّه 1

14 می 1959 24/3/38 خیلی محرمانه

نصرت اللّه معینیان تاریخ و محل تولد: شیراز، 1924 تحصیلات: فارغ التحصیل مدرسه رازی

(فرانسوی) تهران لیسانس در علوم سیاسی از دانشگاه تهران زبان ها: فارسی و فرانسه وضعیت

ازدواج: متأهل

مراحل خدمتی و ملاحظات:

معینیان سرپرست اداره انتشارات و رادیو در دفتر نخست وزیر است. در این شغل، او مدیریت کلیه

ایستگاههای بزرگ رادیویی در ایران را به عهده دارد، کلیه اعلامیه های مطبوعاتی روزمره دولت را صادر

می کند، و در مواقع بروز مسائل بحرانی، او تنها منبع ارائه اطلاعات به مطبوعات است. در موقعیت های

بسیاری پیشنهاد داده شده است که اداره وی در سطح یک وزارتخانه توسعه یابد.

معینیان ابتدا به عنوان یک کارمند جزء وارد خدمت دولت در اداره راه آهن شد و سپس برای بسیاری

جراید مقاله می نوشت. او سردبیر آتش شد. در اواخر 1953، او به توصیه مهدی میراشرافی ناشر آتش و

ابوالحسن عمیدی نوری (سردبیر و ناشر داد) دستیار مدیر اداره انتشارات و رادیو شد. او در خلال سال

1956 به مدیریت این سازمان ارتقاء یافت. او اکنون برای 5/2 سال است که این شغل را حفظ نموده و تا

ژانویه 1959 تحت نظارت مستقیم معاون نخست وزیر در امور انتشارات و رادیو، ناصر ذوالفقاری،

خدمت کرده است. به هر حال، معینیان به طور دائم با مافوقش اختلاف نظر داشته که اساس آن پافشاری

ذوالفقاری در وابسته کردن پرسنل اداره به ارتباطات سیاسی و متقابلاً احساس قوی معینیان در انتصاب

فقط افراد متخصص در مشاغل بوده است. این درگیری ها در اواخر سال 1958 به جایی رسید که معینیان

احتمالاً استعفاء خود را تسلیم کرد و اطلاعاتی قطعی وجود دارند که وی برای چند هفته در سر کار خود

حاضر نشد. منابع موثق اظهار داشتند که در این زمان شاه وارد دعوا شد و به نخست وزیر اقبال گفت که این

مورد را حل و فصل نماید. نتیجه آن این بود که ذوالفقاری کنترل خود بر انتشارات و رادیو (و همچنین سایر

مشاغلش نظیر معاون نخست وزیر در امور پارلمانی) را از دست داد، و اکنون معینیان مستقیما به

نخست وزیر گزارش می دهد. نشانه دیگر بر اهمیت وی این است که گفته می شود در تمام موارد دسترسی

مستقیم به شاه دارد.

معینیان بسیاری از پاسخ هایی که اکنون توسط تهران در برابر مبارزه تبلیغاتی رادیو مسکو پخش

می شود را شخصا نوشته است و آنهایی را که خودش ننوشته، مستقیما نظارت کرده است. گفته شده که او

شدیدا ضد کمونیست است و در یک موقعیت در حدود دو سال قبل به تصمیم دولت در اجازه صحبت دادن

به سفیر شوروی در رادیو تهران، اعتراض نمود.

جنبه ضد کمونیستی فقط یک جنبه از ساختار سیاسی معینیان است. هر چند او به طور خاص علاقه

زیادی به دولت فعلی ندارد، مخالفتش با دولت فقط در سعی وی در برکنار ماندن از هرگونه تصمیمات

دولت، به جز آنهایی که از مسئولیت های مستقیم وی هستند، آشکار می گردد. او به طور گسترده ای در بین

سایر مقامات عالیرتبه دولت نمی چرخد و از بیشتر محافل اجتماعی تهران کناره گیری می کند و در تمام

مدتی که خواب نیست کار می کند. کارمندانش به وی احترام می گذارند، ولی او را بدخلق و سختگیر

می دانند.

ص: 655

معینیان، نصرت اللّه 2

اکتبر 1959 مهر 1338 سرّی غیرقابل رؤیت برای بیگانگان

نصرت اللّه معینیان

نصرت اللّه معینیان، که در دسامبر 1959 به معاونت سیاسی نخست وزیر منصوب شد، مدیر اداره

انتشارات و رادیو در دفتر نخست وزیر است. وی جوانی فوق العاده با کفایت و سخت کوش است و در رابطه

با پخش اخبار در ایران، شغل بی نهایت بانفوذی دارد. او مدیریت کلیه ایستگاههای بزرگ رادیویی ایران را

به عهده دارد، او تمام اعلامیه های روزمره دولت را صادر می کند و در مواقع بروز مسائل بحرانی، معمولاً

تنها منبع انتشار اخبار است. او نفوذ و پرستیژ اداره خود را بالا برده و در موقعیت های بسیاری پیشنهاد

شده است که آن اداره در سطح وزارتخانه گسترش یابد. مانند بسیاری از ایرانیان جوان، او علاقه ای به

وضعیت سیاسی کشورش ندارد، ولی مخالفت او محدود شده به سیاست شخصی خودش که عدم درگیر

شدن با هر تصمیم دولت است که به طور مستقیم به اداره او مربوط نمی شود. گفته شده، ولی تأیید نشده

است، که او دسترسی مستقیم به شاه دارد. گزارش شده که معینیان به شدت ضد کمونیست است. در سال

1959 او بسیاری از پاسخ های ایرانیان به جنگ تبلیغاتی شوروی علیه ایران را شخصا می نوشت.

نصرت اللّه معینیان در 1924 در شیراز متولد شد، تحصیلات متوسطه خود را در مدرسه رازی

(فرانسوی) در تهران گذراند. در سال 1944 از دانشکده حقوق دانشگاه تهران فارغ التحصیل شد و سپس

به عنوان کارمند جزء وارد خدمت دولت در اداره راه آهن گردید. در حالی که در این سمت بود شروع به

نوشتن برای روزنامه های متعدد کرد. معینیان نهایتا سردبیر روزنامه آتش شد. در 1953 او به توصیه

مهدی میراشرافی، ناشر آتش و ابوالحسن عمیدی نوری، نماینده مجلس و ناشر روزنامه داد، دستیار

سرپرست انتشارات و رادیو شد. در مارس 1956 او در سمت مدیریت فعلی گماشته شد. در آن زمان اداره

انتشارات و رادیو تحت نظارت مستقیم معاون نخست وزیر در امور سیاسی و پارلمانی، ناصر ذوالفقاری،

بود. در دسامبر 1958 در نتیجه یک شکاف بین معینیان و ذوالفقاری، این شخص استعفا داد و معینیان به

جای وی منصوب گردید و مستقیما در مقابل نخست وزیر مسئول شد.

در 1952 و مجددا در 1957 معینیان از انگلستان و اروپای غربی به دعوت دولت انگلستان بازدید

نمود. او در حد محدودی زبان انگلیسی می داند. معینیان ازدواج نموده است و یک دختر دارد که در 1956

متولد شده است.

معینیان، نصرت اللّه 3

14 مارس 1964 23/12/42 خیلی محرمانه

بخش سیاسی ویلیام ام. کلونجر

نصرت اللّه معینیان وزیر اطلاعات و جهانگردی

وی در 7 مارس 1964 به وزارت اطلاعات و جهانگردی در کابینه منصور منصوب گردید.

قبل از انتصاب در این سمت آقای معینیان معاون نخست وزیر و مدیرکل (سرپرست) اداره انتشارات و

رادیو بود. او مردی واقعا با کفایت محسوب می گردد، هر چند به طور خاصی شخصیت جذابی ندارد، او از

اعتماد شاه برخوردار است. او خود را یک مبلغ مؤثر و کاردان و بالاتر از همه، یک فرد کاری

ص: 656

خستگی ناپذیر نشان داده است.

او در 1924 در شیراز متولد شد و در مدرسه رازی (فرانسوی) تهران تحصیل نمود. او از دانشگاه

تهران مدرک علوم سیاسی گرفت و در سال 1944 کارمند جزء اداره راه آهن شد. زمانی که در آن اداره کار

می کرد، شروع به نوشتن برای روزنامه های متعدد کرد. نهایتا او سردبیر روزنامه آتش شد. در اواخر

1953 او دستیار سرپرست اداره انتشارات و رادیو شد. در سال 1956 او به مدیریت این اداره ارتقاء یافت.

در آن زمان او به ناصر ذوالفقاری، معاون پارلمانی نخست وزیر در دفتر نخست وزیری گزارش می داد. در

نتیجه درگیری با رئیس خود که برنده شد، در 1958 او شروع به گزارش مستقیم به نخست وزیر نمود.

آقای معینیان به عنوان یک ضد کمونیست قوی شناخته شده است. در 1959 او بسیاری از پاسخ های

ایرانیان به جنگ تبلیغاتی شوروی علیه ایران را شخصا می نوشت. روش او نسبت به ایالات متحده

دوستانه است و همکاری های عالی با اداره اطلاعات ایالات متحده (USIS) داشته است. او فردی با

کفایت و مدیری با وجدان است و تا همین اواخر، یک سیاست شخصی عدم شرکت و مداخله در هرگونه

تصمیم گیریهای دولت را که به طور مستقیم در ارتباط با اداره وی نبود، رعایت می کرد. گزارشات محلی

نشان می دهند که معینیان فقط با الزام از سوی شاه وارد حزب ایران نوین شد.

آقای معینیان فرانسه و کمی انگلیسی را می فهمد، هر چند با هیچ یک از این زبان ها صحبت نمی کند. او

از انگلستان، هلند، فرانسه و آلمان بازدید به عمل آورده که به دعوت دولت های مزبور بوده است. وی

متأهل است و یک دختر (متولد 1956) دارد.

معینیان، نصرت اللّه 4

نصرت اللّه معینیان وزیر اطلاعات سرّی غیرقابل رؤیت برای بیگانگان

نصرت اللّه معینیان وظایف وزیر اطلاعات را در دومین کابینه علم در ژوئن 1963، زمانی که جهانگیر

تفضلی استعفاء داد، به عهده گرفت. او این سمت را در سومین کابینه علم (اکتبر 1963) و کابینه حسنعلی

منصور (7 مارس 1964) به عهده داشت. معینیان، مقامی فوق العاده با کفایت و سخت کار است و از سال

1953 در ارتباط با مدیریت انتشارات و رادیو و تا حدی باعث و مسئول ترفیع این مدیریت تا رده

وزارتخانه بوده است. به عنوان وزیر اطلاعات، معینیان مدیریت کلیه ایستگاههای رادیویی اصلی ایران را

سرپرستی می کند، اعلامیه های روزمره دولت ایران را صادر می نماید، و در مواقع بروز مسائل بحرانی او

معمولاً تنها منبع انتشار اخبار است. از ژانویه 1962 او حق حکومت انحصاری بر جراید ایران داشته است.

او این سانسور کردن را به عنوان وسیله های هدایت و ممانعت از کوشش های روسیه شوروی (کمونیزم) در

ایران از طریق جراید، افزایش داده است. معینیان بشدت مخالف کمونیزم است و در 1959 جنگ تبلیغاتی

بین ایران و روسیه شوروی را هدایت نمود. او یک مقام محافظه کار و با کفایت و یکی از مورد اعتمادترین

دستیاران شاه است. در دسامبر 1963، بنا به گزارش، به دستور شاه به حزب ایران نوین پیوست و در کمیته

مرکزی حزب انتخاب گردید.

معینیان در 1922 در اصفهان متولد شد.(1) او مدرسه متوسطه رازی (فرانسه) را در تهران گذراند و در

1944 از دانشکده حقوق دانشگاه تهران فارغ التحصیل شد. پس از ورود به خدمت دولت به عنوان کارمند

1- در گزارشات دیگر او متولد 1924 در شیراز ذکر شده است. م
ص: 657

جزء اداره راه آهن، او آغاز به مقاله نویسی برای جراید متعدد ضد مصدق نمود. او بتدریج سردبیر روزنامه

آتش شد. وقتی مصدق در اوت 1953 از کار برکنار شد، معینیان توسط مهدی میراشرافی (ناشر آتش) و

ابوالحسن عمیدی نوری (ناشر داد) توصیه شد که دستیار سرپرست انتشارات و رادیو شود. او این شغل را

گرفت و در 1956 به جای مدیر عمل نمود. در آن زمان این اداره تحت سرپرستی مستقیم معاون

نخست وزیر در امور سیاسی و پارلمانی ناصر ذوالفقاری بود. در دسامبر 1958، در نتیجه شکاف بین

معینیان و ذوالفقاری، ذوالفقاری استعفا داد و شغل معینیان مستقیما تحت نظر نخست وزیر قرار گرفت.

به عنوان معاون نخست وزیر و سرپرست اداره انتشارات و رادیو، معینیان گاه به گاه با مأمورین ایالات

متحده ملاقات می نمود. در پی بحران کوبا در 1962 او عکس العمل عموما ضد آمریکائی جراید ایران را

به روحیه مصلحت جویانه ناشرین و سردبیران، شدت کوشش های تبلیغاتی روسیه (کمونیزم) و گرایش به

سمت عادی سازی روابط بین ایران و شوروی نسبت داد.

او پیشنهاد نمود که سازمان اطلاعات ایالات متحده هدایت خبرنگاران جراید ایرانی را به عهده بگیرد

(با کمک اداره او) تا از القای نقطه نظرات آمریکائی در جراید ایران اطمینان حاصل شود. او توسط

نخست وزیر سابق، امینی، به عنوان بهترین فرد متخصص برای «سر و کله زدن» با جراید و تأمین منافع

کشور در داخل و خارج معرفی شده است. در 1963 معینیان در دومین کابینه علم، وزیر راه شد، که تا

استعفای تفضلی در آنجا باقی ماند. معینیان از انگلستان و اروپای غربی در سالهای 1952، 1957 و

1959 به دعوت دولت های مختلف بازدید به عمل آورد. در دسامبر 1963 او به عنوان رئیس یک هیئت

برای بازبینی بودجه و تهیه یک بودجه برای سال بعد تعیین شد.

معینیان ازدواج نموده است و یک دختر متولد 1956 دارد. او به فارسی و فرانسه صحبت می کند و آگاهی

محدودی از انگلیسی دارد. 27 مارس 1964 7/1/43

معینیان، نصرت اللّه 5

تاریخ: 11 ژوئن 1964 21/3/43 خیلی محرمانه

از: بخش سیاسی فرناندو ای. راندون به: بخش سیاسی آقای مارتین اف. هرتز

موضوع: نصرت اللّه معینیان، وزیر اطلاعات

در سوم ژوئن من به طور جداگانه با دکتر آرنولد و دکتر امینی از سازمان اطلاعات آمریکا (USIS)

صحبت کردم و نظر آنها را راجع به آقای معینیان که به نظر می رسد اهمیت وی روزبروز بیشتر می گردد،

پرسیدم. نظریات آنها به شرح زیر است:

1 نظریات دکتر آرنولد:

دکتر آرنولد ابتدا اظهار داشت به علت این که معینیان غیر از فارسی به زبان دیگری صحبت نمی کند،

لذا او کلیه مذاکراتش را با وی به وسیله مترجم (دکتر امینی) انجام داده است.

الف مدیریت اداری: دکتر آرنولد اظهار نمود که معینیان شهرتی عالی به عنوان یک مدیر دارد و مایل

است شخصا مسئولیت هر چه در اداره وی اتفاق می افتد را به عهده بگیرد.

ب جزمی و قاطع: دکتر آرنولد ادامه داد معینیان به هیچ وجه عادت به ارتباطات روانشناسی و

ص: 658

اجتماعی ندارد، او تمایل دارد بیش از حد قاطع و جزمی (دگماتیک) باشد.

ج نقش بزرگتر: معینیان عادت کرده است که فقط دلواپس خواسته ها و تمایلات شاه باشد. ولی اکنون

به نظر می رسد که خیلی فراتر از آن فکر کند، چون وی با آسایش و بهبود مملکت مربوط شده است. دکتر

آرنولد اظهارداشت این نقش بسیار مهمتری است.

د کنترل بیشتر: (1) تلویزیون: معینیان احساس می کند که اخبار تلویزیون بایستی مشابه اخبار رادیو

پخش شود. وزیر احساس می کند که تلویزیون نباید چیزی بگوید که نبایستی از رادیو شنیده شود. (2)

فیلم ها: موضع معینیان این است که اطلاعات بایستی کنترل فعالیت های فیلم سازی اداره هنرهای زیبا را

(به حق) در دست بگیرد. این نظریه وزیر را درگیر یک جنگ با آقای پهلبد، ریاست هنرهای زیبا کرده

است.

ه ارتباط با سازمان اطلاعات آمریکا (USIS): دکتر آرنولد اظهار داشت که آقای معینیان در برخورد

با USIS صمیمی و همکار بوده است.

2 نظریات دکتر امینی:

دکتر آرنولد اشاره نمود که احتمالاً دکتر امینی، بهتر معینیان را می شناسد، در واقع امینی و معینیان

ارتباطات نزدیک کاری با یکدیگر به وجود آورده اند و مکررا با یکدیگر تماس می گیرند.

الف معینیان بستگی به شاه دارد: امینی گفت که قبل از هر چیز باید درک شود که معینیان مرد

خودساخته ای است که سمت فعلی خود را مدیون شاه می باشد. بنابراین، شاه می تواند او را به راحتی کنترل

نماید، زیرا وزیر بدون شاه هیچ است.

ب بدون جایگاه اجتماعی: امینی گفت به علت زمینه های نامطلوب تحصیلی و تربیتی معینیان، وی

توسط دستگاه وازده می شود. برای مثال، ابتهاج (اقتصاددان) احساس می کند که معینیان زیر دست اوست،

زیرا او زبان خارجی نمی داند، شایستگی و وقار اجتماعی ندارد، و فاقد اعتماد به نفس عمومی است.

ج کاندیدای نخست وزیری نیست: به دلایل فوق، معینیان واجد شرایط لازم برای نخست وزیر شدن

نمی باشد. علاوه بر این وزیر اطلاعات یک سخنران عمومی خوبی نیست.

د یک مدیر اداری عالی : امینی گفت ولی معینیان یک مدیر و مجری عالی است که بسیار سخت کار

می کند، قوه تشخیص و نظر معتبر و منطقی دارد، درستکار است و با کارمندانش خوب و مؤدب رفتار

می کند.

امینی سپس اشاره نمود که معینیان معاون فعلی خود را دوست ندارد، ولی چون این مرد کار خود را

خوب انجام می دهد، معاون تعویض نخواهد شد. از سوی دیگر، یک دوست خوب معینیان نمی تواند در

وزارت اطلاعات شغلی داشته باشد، زیرا معینیان احساس نمی کند که او صلاحیت آن را داشته باشد.

بنابراین زیر دست معینیان بودن یعنی، کار، نه دوستی. (دکتر امینی اسامی را ذکر نکرد.)

ه رمز موفقیت های معینیان: امینی گفت دو نفر سناتور به وی گفته اند که شاه به برنامه رادیویی معینیان

گوش می دهد و از آنچه می شنود خشنود است، آن چیزی است که شاه مایل است پخش شود. امینی ادامه

داد معینیان با دقت توجه دارد که شاه چه چیزی را دوست دارد و بیش از حد مواظب است که چیزی که شاه

را ناخشنود می سازد، در جراید منعکس نشود.

ص: 659

و یادآوری این که امینی او را منصوب نموده است: این واقعیت که نخست وزیر، علی امینی، برای

نخستین بار معینیان را وزیر اطلاعات نمود، برای دکتر رضا امینی به نظر می رسد که مفهوم داشته باشد.

بنابراین، معینیان روی هم رفته فقط منصوب شاه نیست، بلکه مردی است که کارش را خوب انجام می دهد

و به طور همه جانبه تشخیص داده شده است که این قابلیت را دارد.

ز حتی جراید موافق هستند: دکتر امینی ادامه داد که حتی جراید، معینیان را ستایش می کنند یا حداقل

خنثی هستند. من پرسیدم با وجود سانسور شدید معینیان، چطور چنین چیزی ممکن است؟ ولی دکتر

امینی گفت که جراید آموخته اند که چگونه با معینیان زندگی کنند و علاوه بر این به هیچ وجه آزادی

نمی خواهند. سپس سؤال کردم حتی آیا امیرانی مدیر خواندنیها معینیان را دوست دارد. امینی اظهار داشت

که آنها یکدیگر را درک کرده اند و معینیان تشخیص داده است که امیرانی شایسته یک آزادی ویژه ای در

حاشیه مقررات است. (بار دیگر رمز آزادی ویژه امیرانی ذکر نشد.)

اظهارنظر: معینیان به صورت یک اسقف و فردی بسیار کارآ که جراید پیروان بی چون و چرای او

هستند، سر بر آورده است.

معینیان، نصرت اللّه 6

تاریخ: 17 ژوئن 1964 27/3/43 سرّی غیرقابل رؤیت برای بیگانگان

از: منبع کنترل شده آمریکائی (CAS)به: رئیس بخش سیاسی

موضوع: دستورات وزیر اطلاعات به مطبوعات

مراتب زیر جهت اطلاع شما و هرگونه استفاده ای که شما مایلید از آن در چهارچوب محدودیت های

امنیتی تعیین شده به عمل آورید، می باشد. هرگونه گزارشی راجع به آن توسط شما بایستی قید «غیرقابل

رؤیت برای بیگانگان» را داشته باشد، ولی نیازی به ذکر CAS به عنوان منبع نیست. منبع معمولاً قابل

اعتماد است.

مأمور مسئول مطبوعات در وزارت اطلاعات در 11 ژوئن به مطبوعات دستور داده است که هیچ

چیزی در مورد کمبود باران و در نتیجه کمبود گندم و نان نبایستی چاپ شود. هر دو روزنامه کیهان و

اطلاعات و بخصوص کیهان مورد تهدید قرار گرفته اند که اگر به دنبال کردن موضوع کمبود باران و نتیجتا

کمبود تولید گندم ادامه دهند، یک نفر برای سانسور به اداره روزنامه آنها اعزام خواهد شد تا مطمئن شود

که در این مورد چیزی چاپ نمی شود.

معینیان، نصرت اللّه 7

تاریخ: 17 ژوئن 1964 27/3/43 سرّی غیرقابل رؤیت برای بیگانگان

از: منبع کنترل شده آمریکائی (CAS)به: رئیس بخش سیاسی

موضوع: منازعه قدرت بین معینیان و پهلبد

مراتب زیر جهت اطلاع شما و هرگونه استفاده ای که مایلید از آن در چهارچوب محدودیت های امنیتی

تعیین شده به عمل آورید، می باشد. هرگونه گزارشی راجع به آن توسط شما بایستی قید «غیرقابل رؤیت

برای بیگانگان» را داشته باشد، ولی نباید CAS به عنوان منبع ذکر گردد. منبع یک فرد با نفوذ ایرانی (B)، با

ص: 660

ارتباطات خوب در بین مقامات دولت و محافل مطبوعاتی است.

1 برخورد منافع بین وزیر اطلاعات معینیان و مدیر اداره هنرهای زیبا، پهلبد، به تدریج بیشتر و بدتر

شده تا جایی که به منازعه بر کنترل برنامه ریزی برای شبکه تلویزیون ملی بین این دو مقام انجامیده است.

به نظر می رسد معینیان مرحله (راند) اول را برده، زیرا با موفقیت توانسته است شاه را قانع نماید که در

بسیاری کشورها، جهت دهی به رادیو و تلویزیون تحت کنترل یک سازمان قرار دارد و در ایران این

سازمان بایستی وزارت اطلاعات باشد. به هر حال، زمانی که شاه تصمیم گرفت اداره هنرهای زیبا مسئول

تهیه کلیه برنامه های تلویزیونی با طبیعت آموزشی نظیر موسیقی، تأتر و فیلم باشد، مرحله (راند) دوم را

برد. این اختیارات به تهیه فیلم های خبری و مستند نیز گسترش یافته است. بدین ترتیب فقط اخبار و

گزارشات و برنامه های تفریحی تحت مسئولیت وزارت اطلاعات باقی می ماند.

2 به هر حال، نکات دیگری نیز برای درگیری در مورد تهیه سایر انواع فیلم ها برای تلویزیون،

بالاخص فیلم های برنامه های دیر وقت تلویزیون، وجود خواهند داشت. هنوز مشخص نیست که چه

کسی این فیلم ها را تهیه خواهد نمود، وزارت اطلاعات یا اداره هنرهای زیبا. همزمان با این، هیئت

سانسور فیلم، که قانونا تحت امر وزارت کشور است، به وزارت اطلاعات منتقل می شود.

3 به علت برنامه های حمایت شده از سوی نخست وزیر منصور، برای تقسیم وزارت فرهنگ به دو

وزارتخانه، یکی مسئول مدارس، آموزگاران و روش های تدریس و دیگری مسئول هنر، حفظ آثار

باستانی، موزه ها و کشفیات باستانشناسی، پهلبد حمایت منصور برای منصوب شدن در صدر وزارتخانه

دوم را به دست آورده است. پهلبد بی صبرانه منتظر رسیدن به این سمت است که او را تا سطح وزارت بالا

می برد و او را در محلی بیشتر همطراز با معینیان در دنباله مخالفت هایش با وی قرار می دهد. در حالی که

اطمینان وجود ندارد که پهلبد اگر این شغل وزارت را به دست آورد، بتواند در تغییر تصمیم شاه در قرار

دادن کنترل همه برنامه های تلویزیونی تحت مدیریت وزارت اطلاعات، موفق گردد. پهلبد سعی دارد در

این مورد بحث کند که تلویزیون باید در اصول برای مقاصد فرهنگی و آموزشی مورد استفاده قرار گیرد، تا

برای اهداف تبلیغاتی. او سعی دارد از عدم رضایت اخیر در مورد تلاش معینیان برای سانسور یا توقیف

نمایش فیلم هنرهای زیبا، «دماغه کاپری کورن» (Cape of Capricorn) استفاده کند.

4 عقیده پهلبد این است که فیلی که زندگی را به طور حقیقی و واقعی نشان دهد ارزش تبلیغاتی

بیشتری از فیلم های پیش پرداخته شده و کورکورانه دارد. علاوه بر این، او احساس می کند که این بشدت

خطرناک است که دولت چنین کنترلی روی تمام وسائل ارتباط جمعی را در دست یک مرد با تفکری به

سادگی تفکر معینیان بگذارد.

معینیان، نصرت اللّه 8

تاریخ: 17 ژوئن 1964 26/5/43 سرّی غیرقابل رؤیت برای بیگانگان

از: منبع کنترل شده آمریکائی (CAS)به: رئیس بخش سیاسی

موضوع: درگیری بین وزرای اطلاعات و جنگ

مراتب زیر جهت اطلاع شما و هرگونه استفاده ای که مایلید از آن در چهارچوب محدودیت های امنیتی

تعیین شده به عمل آورید، می باشد. هرگونه گزارشی راجع به آن توسط شما بایستی قید «غیرقابل رؤیت

ص: 661

برای بیگانگان» را داشته باشد، ولی نباید CAS به عنوان منبع ذکر گردد. منبع معمولاً قابل اعتماد است.

1 در اوایل اوت، وزیر جنگ از وزیر اطلاعات، معینیان، نزد شاه شکایت نمود که معینیان مطبوعات

محلی را به طور صحیح کنترل نمی نماید. نامه ای از اداره نظام وظیفه چاپ شده است که همه جوانان را

ناراضی نموده است. در این نامه قید شده است که نظریات اداره نظام وظیفه همان نظریات شاه هستند. شاه

اظهار داشت که از چاپ این گونه مطبوعات آزرده شده است.

2 در 3 اوت 1964 در شورای وزیران حمله به معینیان ادامه یافت. معینیان به علت حمله وزیر جنگ،

شدیدا عصبانی شد و به وزیر جنگ گفت که او به هیچ وجه مطلع نیست و نمی داند که وضعیت مطبوعات

قبل و بعد از 28 مرداد چگونه بوده است. در حال حاضر روابط دولت و مطبوعات قبل و بعد از 28 مرداد

چگونه بوده است. در حال حاضر روابط دولت و مطبوعات خوب است. معینیان اظهار داشت که او سه راه

برای مدیریت مطبوعات در اختیار دارد. کنترل کامل، آزادی کامل، یا روش فعلی کار کردن با مطبوعات بر

روی هر خبری که برای نخستین بار منتشر می شود و رسیدن به یک توافق بر سر این که چگونه با موضوع

برخورد شود. برای نمونه، زمانی که وزیر فرهنگ اظهار داشت گزارش گردهمایی کمک مربیان و احتمال

اعتصاب آنها در مطبوعات منعکس نشود، این مورد در مطبوعات چاپ نشد. زمانی که وزیر فرهنگ

خواست که صورت حساب های حیف و میل در مطبوعات محلی ذکر نشود، مورد بحث قرار نگرفت.

معینیان اظهار داشت که مطبوعات قبول کرده اند که دیدگاههای وزیر اطلاعات باید مدنظر قرار گیرند.

وزیر فرهنگ تأیید نمود که معینیان، روزنامه ها را در مورد وزارت فرهنگ کنترل نموده است. معینیان

اظهار داشت که او نمی تواند مسئولیت بیشتری را برعهده بگیرد، و زمانی که یک وزیر چیزی را برای چاپ

می فرستد، مسئولیت آن با خودش است.

3 معینیان برنامه ریزی کرده بود که دفاعیه خود را به شاه گزارش نماید و اینکه چگونه با اخبار

آزاردهنده از اداره نظام وظیفه در اداره وی پس از دریافت از وزارت جنگ، برخورد شده بود.

معینیان، نصرت اللّه 9

تاریخ: 16 سپتامبر 1964 25/6/43 سرّی غیرقابل رؤیت برای بیگانگان

از: منبع کنترل شده آمریکائی (CAS)به: رئیس بخش سیاسی

موضوع: روابط بین شاه و معینیان

مراتب زیر جهت اطلاع شما و هرگونه استفاده ای که مایلید از آن در چهارچوب محدودیت های امنیتی

تعیین شده به عمل آورید، می باشد. هرگونه گزارشی راجع به آن توسط شما بایستی قید «غیرقابل رؤیت

برای بیگانگان» را داشته باشد، ولی نباید CAS به عنوان منبع ذکر گردد. منبع یک ایرانی با نفوذ (B) با

ارتباط خوب با مقامات دولتی و محافل مطبوعاتی است.

1 در حال حاضر دیگر شاه مثل سابق با نصرت اللّه معینیان، وزیر اطلاعات، صمیمی و خوش برخورد

نیست. حدود یک ماه قبل معینیان با آرام، وزیر امورخارجه، در مورد حق معینیان که وابسته های

مطبوعاتی بایستی به طور مستقیم به وی گزارش دهند، نه به وزیر امورخارجه، درگیر شد. این دعوا شامل

حق وزارت امورخارجه نیز می شد که مطالب را مستقیما و نه از طریق وزارت اطلاعات، به مطبوعات

بدهد. آرام دعوا را برنده شد که مانند وزیر جنگ، اخبار را مستقیما به مطبوعات ارسال نماید. (اظهارنظر:

ص: 662

به 64/416 P مورخ 18 اوت مراجعه شود.) وزیر امورخارجه کنترل بیشتری بر وابسته های مطبوعاتی

معینیان به دست آورد.

2 معینیان از باخت در جنگهای فوق الذکر ناخشنود گردید و استعفای خود را به نخست وزیر منصور

ارائه نمود. منصور بلافاصله این استعفا را نزد شاه برد، زیرا معینیان کم وبیش منصوب شاه در کابینه منصور

است. شاه از معینیان عصبانی شد و به منصور اجازه نداد که استعفای معینیان را بپذیرد و او شغل خود را

رها سازد. از این زمان به بعد روابط بین معینیان و شاه شکننده بوده اند.

معینیان، نصرت اللّه 10

تاریخ: 19 ژانویه 1966 29/10/44 سرّی غیرقابل رؤیت برای بیگانگان

از: منبع کنترل شده آمریکائی (CAS)به: رئیس بخش سیاسی

موضوع: اظهارنظرهای وزیر سابق، معینیان

مراتب زیر جهت اطلاع شما و هرگونه استفاده ای که مایلید از آن در محدوده امنیتی تعیین شده به عمل

آورید، می باشد. هرگونه گزارشی راجع به آن توسط شما بایستی قید «غیرقابل رؤیت برای بیگانگان» را

داشته باشد، ولی نباید CAS به عنوان منبع ذکر گردد.

1 در 16 ژانویه 1966 وزیر سابق اطلاعات، نصرت اللّه معینیان اظهار داشت در جریان مذاکره

اخیرش با شاه، شاه از او پرسید که آیا مایل است پستی در دولت داشته باشد. معینیان گفت که او به شاه گفته

هنوز تحت نظر پزشک است و تا مارس 1966 دوران نقاهت را می گذراند و در آن تاریخ آماده پذیرفتن

شغل در دولت خواهد بود.

2 معینیان اظهار داشت به او شغلی در خارج به عنوان سفیر توسط هویدا، نخست وزیر، پیشنهاد شد،

ولی او آن را نپذیرفت، زیرا ارزشی برای آرام، وزیر امورخارجه، و کابینه ایران نوین هویدا قائل نیست.

معینیان اظهار داشت که همیشه بشدت از کابینه حسنعلی منصور و همچنین کانون ترقی او نیز انتقاد داشته

است، لذا می خواهد خود را از رژیم فعلی جدا نگهدارد. او اظهار داشت نمی داند شاه چه کاری را ممکن

است برای وی در ذهنش تصور کرده باشد، ولی از آنجا که او مخالف باند منصور است، لذا در کابینه هویدا

شغلی نخواهد پذیرفت، مگر این که توسط شاه به وی دستور داده شود.

3 منبع دیگری گزارش داده است که معینیان تصمیم دارد یک حزب سیاسی جدید به وجود آورد و با

اعضای قدیمی جبهه ملی و با عواملی که سابقا در ارتباط با خیلی از چپ گراها و حزب توده بوده اند،

تماس گرفته است. این گروهها از همکاری با معینیان سر باز زده اند. آنها دلیل می آورند که به علت ملاقات

اخیر معینیان با شاه، ایده تشکیل یک حزب جدید یا از شاه نشأت گرفته یا تأیید اولیه او را داشته است.

بنابراین برای اعضای چنین حزبی به هیچ وجه شانس یا امید قبول افکار ضد رژیم یا اصولاً مخالف

تئوری های سلطنتی وجود نخواهد داشت. آنها همچنین عقیده دارند که حزب پیشنهادی معینیان، بدون

تردید عاقبتی نظیر حزب ملّیون یا مردم خواهد داشت که چند کرسی مجلس را براساس موافقت با

سیاست های شاه در مجلس به دست آورند.

ص: 663

معینیان، نصرت اللّه 11

تاریخ: 25 آوریل 1966 5/2/45 خیلی محرمانه غیرقابل رؤیت برای بیگانگان

از: منبع کنترل شده آمریکائی (CAS)به: رئیس بخش سیاسی

موضوع: اظهارنظرهای وزیر سابق اطلاعات، معینیان

مراتب زیر جهت اطلاع شما و هرگونه استفاده ای که مایلید از آن در چهارچوب محدوده امنیتی تعیین

شده به عمل آورید، می باشد. هرگونه گزارشی راجع به آن از سوی شما بایستی قید «غیرقابل رؤیت برای

بیگانگان» را داشته باشد، ولی نباید CAS به عنوان منبع ذکر گردد.

1 در اواسط آوریل 1966، نصرت اللّه معینیان، وزیر سابق اطلاعات، اظهار داشت که او معتقد است

امیرعباس هویدا دارد به اندازه شاه مغرور می شود. معینیان توضیح داد که شاه توصیه کرده بود که هویدا،

معینیان را به عنوان وزیر مشاور وارد کابینه نماید. پس از اینکه معینیان با هویدا صحبت کرد و سیاست های

متعدد هویدا را که با آنها مخالف بود برای وی تشریح نمود، به هر حال، نظر و توجه معینیان به مراتب و

چگونگی کابینه نادیده گرفته شد. معینیان احساس می کند که هم هویدا و هم شاه ظاهرا فقط به دنبال

مردان بله قربان گو هستند.

2 آخرین باری که معینیان با شاه گفتگو نمود (تاریخ آن توسط معینیان مشخص نشد)، شاه به معینیان

توصیه کرد که شروع به سازماندهی دوستان و همکاران خود بنماید، زیرا ممکن است روزی از وی

خواسته شود که کابینه ای تشکیل دهد. معینیان گفت او می داند که شاه چنین توصیه ای را تقریبا به «یک

دوجین افراد» دیگر نموده است و بنابراین او نمی توانست این ایده را جدّی بگیرد.

3 (اظهارنظر: یک منبع قابل اعتماد دیگر گزارش داد که در اوایل فوریه شاه از معینیان خواسته است

تا به عنوان نخست وزیر، جایگزین هویدا شود.)

معینیان، نصرت اللّه 12

نصرت اللّه معینیان رئیس دبیرخانه مخصوص شاه سرّی

در 5 دسامبر 1966، نصرت اللّه معینیان، فرد مورد علاقه و اعتماد شاه به ریاست دبیرخانه مخصوص

شاه منصوب گردید. او قبلاً ناظرین را به عنوان وزیر اطلاعاتی سخت کوش و با قابلیت های فوق العاده در

کابینه های علم و منصور، تحت تأثیر قرار داده بود.

معینیان بشدت مخالف کمونیزم است و در سال 1950 جنگ تبلیغاتی ایران شوروی را هدایت نمود. او

یک مقام محافظه کار و معتبر و یکی از مورد اعتمادترین و مورد علاقه ترین دستیاران شاه است. در دسامبر

1963، گزارش شده است که به دستور شاه، او به حزب ایران نوین پیوست و در کمیته مرکزی آن انتخاب

شد.

معینیان در 1922 در اصفهان متولد شد، او دبیرستان رازی (فرانسوی) را در تهران گذراند و در سال

1944 دانشکده حقوق در دانشگاه تهران را به پایان رساند. پس از ورود به خدمت دولت به عنوان کارمند

دون پایه اداره راه آهن، او شروع به نوشتن برای روزنامه های متعدد ضد مصدق نمود. سرانجام به سردبیری

روزنامه آتش رسید. زمانی که مصدق (اوت 1953) سقوط نمود، توسط مهدی میراشرافی، ناشر آتش، و

ابوالحسن عمیدی نوری، ناشر روزنامه داد، توصیه شد که معینیان دستیار سرپرست انتشارات و رادیو

ص: 664

شود. او به این مقام رسید و در 1956 سرپرست شد. در آن زمان اداره تحت نظارت مستقیم معاون وزیر

اطلاعات در امور پارلمانی، ناصر ذوالفقاری بود. در دسامبر 1958 در نتیجه اختلافاتی که بین معینیان و

ذوالفقاری بوجود آورده بود، ذوالفقاری استعفا داد و شغل معینیان مستقیما تحت نظر نخست وزیر قرار

گرفت.

به عنوان معاون نخست وزیر و مدیر اداره انتشارات و رادیو، معینیان گهگاه با مقامات ایالات متحده

ملاقات می نمود. پس از بحران موشکی کوبا، او عکس العمل های عموما ضد آمریکائی در مطبوعات ایران

را به روحیه مصلحت جویانه ناشران و مؤلفان، شدت فعالیت های تبلیغاتی روسها و گرایش به سمت عادی

کردن روابط ایران و شوروی نسبت داد. او توصیه می کرد که سازمان اطلاعات ایالات متحده هدایت

روزنامه نگاران را به عهده بگیرد (با کمک اداره او) تا از القاء نقطه نظرات امریکائی در جراید، اطمینان

حاصل شود. در فوریه 1963، او وزیر راه در کابینه دوم علم شد. زمانی که جهانگیر تفضلی وزیر اطلاعات

در ماه ژوئن استعفا داد، معینیان آن وزارتخانه را در دست گرفت. او شغل خود را در سومین کابینه علم

(اکتبر 1963) و در کابینه منصور (مارس 1964) حفظ نمود. به عنوان وزیر اطلاعات، معینیان کلیه

ایستگاههای مهم رادیویی را مدیریت می نمود، کلیه اعلانات روزمره دولت را صادر و منتشر می کرد، و

زمانی که موارد بحرانی پیش می آمد، تنها منبع صدور اطلاعات به مطبوعات بود. او همچنین حق حکومت

و اختیار انحصاری بر مطبوعات داشت. معینیان از سانسور به عنوان وسیله کنترل و خنثی کردن تلاش های

شوروی برای نفوذ در رسانه های خبری ایران، دفاع می کرد. معینیان در نوامبر 1964 مریض شد. او

ظاهرا از یک مورد جدی آب آوردن زانو رنج می برد. به علت وضعیت سلامتی وی، او در کابینه امیرعباس

هویدا در ژانویه 1965 از وزارت اطلاعات برداشته شد. او حدودا هشت ماه بستری بود و لازم شد برای

ادامه معالجه به استرالیا برود. پس از بهبودی، او رئیس دبیرخانه مخصوص شاه شد. معینیان ازدواج کرده

و دارای یک دختر است که در 1956 متولد شد. او در 1952، 1957 و 1959 به دعوت دولت های

مختلف از اروپای غربی بازدید به عمل آورده است. او علاوه بر زبان مادری خود، فارسی، به زبان فرانسه

صحبت می کند و آگاهی کمی از زبان انگلیسی دارد. ژوئیه 1968 تیر 1347



محمدحسین شمس الدین مفیدی

ص: 665

مفیدی، محمدحسین شمس الدین 1

شمس الدین محمدحسین مفیدی وزیر علوم و آموزش عالی (از 16 نوامبر 1978) خیلی محرمانه

عنوان خطاب: آقای وزیر

شمس الدین مفیدی یک معلم قدیمی خیلی محترم محقق و مدیر دانشگاهی است و یکی از چهره های

با شخصیت و مهم پزشکی ایران و مشهور در جهان در انگل شناسی و بیماریهای مناطق گرمسیری

می باشد. در انتصاب به وزارت علوم، او یکی از سخت ترین وظایف کابینه را متقبل شده است. به علت

نارسایی ها و نقایص در روش تحصیل، هیئت علمی و تسهیلات، دانشگاهها نقطه مرکزی ناآرامی ها،

تظاهرات و اغتشاشات بوده اند. مفیدی بایستی پشتکار و مقاومت خارق العاده ای به خرج دهد تا مراکز

آموزشی را تحت نظر در آورد.

مفیدی پس از دریافت مدرک دکترای پزشکی از دانشگاه تهران در 1945، در 1946 دستیار و در

1949 دانشیار دانشکده پزشکی دانشگاه تهران شد. از 1949 تا 1950 او دستیار رئیس انستیتو پاستور

برای انگل شناسی و تحقیقات در مورد اپیدمی لوژی بود. پس از یک سال مطالعه در ایالات متحده در

دانشگاه جونز هاپکینز (Jons Hopkins) او در بهداشت عمومی تخصص گرفت (1951). او در 1959 از

ایالات متحده بازدید کرد. در سال 1966 مفیدی رئیس دانشکده بهداشت عمومی در دانشگاه تهران شد،

و در 1969 نایب رئیس دانشگاه در امر تحقیقات و پایان نامه ها در دانشگاه گردید. او بعنوان دبیرکل

شورای مرکزی دانشگاهها (زیر نظر وزارت علوم و آموزش عالی) از 1974 تا 1977 خدمت نمود. او

رئیس دانشگاه رضاشاه کبیر بود که وارد کابینه شد.

مفیدی 57 ساله، آرام، بی نهایت با ادب و مردی جالب توجه است. او یک مسلمان متعهد است. دکتر

مفیدی عضو انجمن بهداشت عمومی امریکا و انجمن سلطنتی بیماریهای مناطق گرمسیری است. او

انگلیسی، فرانسه و آلمانی صحبت می کند. متأهل است و دو فرزند دارد. 28 نوامبر 1978 7/9/57



ایرج مقدم

ص: 666

مقدم، ایرج 1

خیلی محرمانه غیرقابل رؤیت برای بیگانگان

ایرج مقدم عضو کابینه ؛ معاون مدیرکل سازمان صنایع نظامی

عنوان خطاب: تیمسار مقدم

نخست وزیر، غلامرضا ازهاری، سپهبد ایرج مقدم را به عنوان عضو کابینه ای که در 6 نوامبر 1978

تشکیل شد، انتخاب نمود و او را به سرپرستی وزارت نیرو گماشت. تیمسار، که عنوان وزیر را ندارد، شغل

خود را به عنوان معاون مدیرکل مهمات سازی و کارخانجات سازمان صنایع نظامی حفظ کرده است.

سازمان صنایع نظامی که تحت امر وزارت جنگ است، کنترل تهیه تجهیزات نظامی را برعهده دارد، مواد را

تهیه و توزیع و کارخانجات مهمات سازی را سرپرستی و هدایت می کند.

در وزارت نیرو، تیمسار نقش سرپرستی را به عهده خواهد داشت، در حالی که یکی از معاونین وزیر در

حال حاضر وزارتخانه را اداره می نماید. به علت قطع برق که ایران را فلج نموده است، وزارت نیرو هدف

خوبی برای انتقادات مردم، به علت عدم مدیریت و فساد بی دلیل اظهار شده، درآمده است. مقدم یک مدیر

با تجربه است و توسط امریکائیانی که با وی سروکار داشته اند، فردی زیرک، لایق و هم مشرب ملحوظ

شده است.

مقدم در 1971 به سرلشگری ارتقا یافت و به عنوان ریاست مهمات سازی از حداقل اکتبر 1971 تا

اکتبر 1976 در سازمان صنایع نظامی کار کرد، و در آن زمان شغل فعلی خود را گرفت. او متعاقبا به درجه

سپهبدی ارتقا یافت. اطلاعات بیشتری در مورد وی فعلاً در دست نیست. 28 نوامبر 1978 8/9/57



ناصر مقدم

ص: 667

مقدم، ناصر 1

سرّی غیرقابل رؤیت برای بیگانگان غیرقابل رؤیت برای پیمانکاران یا مشاوران پیمانکار پخش و

اقتباس اطلاعات تحت نظر تهیه کننده شامل منابع و شیوه های اطلاعاتی است.

ناصر مقدم رئیس ساواک (از ژوئن 1978)

عنوان خطاب: تیمسار مقدم

سپهبد ناصر مقدم، که جایگزین تیمسار نعمت اللّه نصیری، رئیس ساواک (سازمان اطلاعات و امنیت

کشور) شد، دارای سوابق خدمتی اطلاعاتی از اواسط دهه 1950 است. او قبلاً در ساواک خدمت کرده و از

خیلی قبل، پیش از این که واقعا این شغل را به دست آورد، آرزو داشت رئیس آن شود. (خیلی محرمانه)

مقدم بیش از نفر قبلی خود، هماهنگ با اوضاع سیاسی جاری ایران در نظر گرفته می شود. او باهوش،

جدی و سخت کوش است. وی تمایل دارد که بیش از حد سرّی محسوب شود، به عنوان رئیس اداره دوم

(اطلاعات) در ستاد بزرگ ارتشتاران از 1973 تا 1978، با افسران امریکائی فقط بریک اساس مثل به

مثل همکاری می کرد. (خیلی محرمانه)

مقدم همیشه خود را خدمتگذار شاه فرض کرده است. در رویارویی با تظاهرات فزاینده ضد دولتی،

وی به عنوان یک اصلاحگر جهت تغییر چهره ساواک بر سر کار آورده شد. او عهده دار برقراری و اجرای

سیاست هایی شده است که شیوه انسانی تری را به سازمان هایی که با ایرانیان سروکار دارند، وارد خواهد

کرد و وی بسرعت جهت اعمال کنترل دقیق تری بر اداره سوم (امنیت داخلی)، که در گذشته کم وبیش

اختیار دستگیری مردم را بنا به تشخیص خود داشت، حرکت کرد. تغییرات تندروانه در دستورات

عملیاتی ساواک و بازداشت تیمسار نصیری در اکتبر (او بعد از برکناری از ساواک، سفیر ایران در پاکستان

شد و سپس مجددا احضار گردید)، مقدم را در ریاست واحدی قرار داده که در یک حالت بی نظمی است.

ادامه خشونت، کنترل توده های مردم را از دست او خارج کرده است و ارتش اکنون اجازه دارد روی

تظاهرکنندگان آتش بگشاید. در نوامبر 1978 مقدم دوبار با رهبر مخالفین، مهدی بازرگان، جهت

دستیابی به نوعی توافق بین جبهه ملی و دولت، مذاکره کرد، ولی موفق نبود. (سرّی)

مقدم لیسانس حقوق از دانشگاه تهران دارد. انگلیسی او خوب است، ولی وی به قابلیت خود اطمینان

ندارد و اغلب از مترجم استفاده می کند. (خیلی محرمانه) 8 دسامبر 1978 17/9/57



جواد منصور

ص: 668

منصور، جواد 1

زمان: 28 نوامبر 1963 7/9/42خیلی محرمانه

صورت مذاکرات شرکت کنندگان: آقای جواد منصور، بانک توسعه (برادر حسنعلی منصور) چارلز ان.

راسیاس مکان: محل اقامت آقای هرتز، رایزن سیاسی

موضوع: تشکیل حزب ایران نوین

در پاسخ به سؤالات و نظریات من، آقای منصور اظهارات زیر را بیان داشت:

1 حزب ایران نوین ایده برادرش (حسنعلی منصور، رهبر گروه کانون ترقی در داخل و خارج مجلس)

بود. هر چند که طرحهای حسنعلی منصور برای چنین حزب سیاسی جدیدی نیاز به تصویب اعلیحضرت

داشت، اما شاه برای تشکیل آن توصیه ای ننمود.

2 البته هسته مرکزی و گروه حاکم در حزب ایران نوین، کانون ترقی خواهد بود که حامیانی در مجلس

و سنا و نیز در خارج از دستگاه دولتی دارد. کانون ترقی باید به عنوان یک گروه مطالعاتی و تحقیقاتی در

خارج از عرصه سیاسی به فعالیت ادامه دهد.

3 هر چند در حال حاضر، تشکیل یک گروه مخالف در مجلس زیاد مورد انتظار نیست، این احتمال

وجود دارد که سرانجام یک گروه مخالف در داخل حزب ایران نوین تشکیل شود. این گروه مخالف، به

برنامه اصلاحی و اهداف کلی حزب ایران نوین وفادار خواهد بود، اما مخالفت خود را براساس

«چگونگی های» برنامه و نه براساس «چه ها» و «چراها» بنا خواهد نمود. این گروه از حزب ایران نوین

جدا خواهد شد و تشکیل یک گروه مخالف وفادار را خواهد داد.

اظهارنظر: آقای منصور یک کارمند سرویس خارجه ایران در بانک توسعه می باشد. او با یک خانم

آمریکائی ازدواج کرده است و پنج دختر دارند و در ایالات متحده تحصیل نموده و در دانشگاه کالیفرنیای

جنوبی حضور داشته و از دانشگاه کالیفرنیا فارغ التحصیل شده است. وی در رشته مدیریت بازرگانی

مدرک بالائی و در علوم سیاسی مدرک پایین تری کسب نموده است. همان طور که انتظار می رود،

انگلیسی را خیلی خوب صحبت می کند. پست های دیپلماتیک او در واشنگتن (53 1951) و در جنوا

بوده است.

او باهوش و در صحبت کردن ماهر است. او ظاهرا نسبت به هر پیشنهادی که او یا یکی از افراد خانواده

او را مناصب دولتی به حمایت از اعلیحضرت مقید می کند، حساس می باشد.

آقای منصور حدودا 38 ساله است، 5 فوت و ده اینچ قد دارد و در شرف طاس شدن می باشد و از نظر

فیزیکی وضع خوبی دارد. در این ملاقات اولیه، او این احساس را در حد زیادی در من به وجود آورد که

یک کارگزار بسیار فرصت طلب می باشد.راسیاس

منصور، جواد 2

تاریخ: 30 دسامبر 1964 9/10/43 سرّی غیرقابل رؤیت برای بیگانگان فقط استفاده داخلی

از: منبع کنترل شده امریکائی (CAS) به: رئیس بخش سیاسی

موضوع: احتمال تعویض معینیان وزیر اطلاعات

مطالب زیر جهت اطلاع شما و هرگونه استفاده ای که مایلید از آنها در محدوده امنیتی تعیین شده به

ص: 669

عمل آورید، می باشد. هرگونه گزارشی از جانب شما در مورد این اطلاعات باید قید «غیر قابل رؤیت برای

بیگانگان» را داشته باشد، ولی نیازی به ذکر CAS به عنوان منبع نیست. منبع یک ایرانی پرقدرت و با نفوذ

(B) می باشد که دارای ارتباطات خوبی در میان مقامات رسمی دولتی و محافل مطبوعاتی است.

معینیان، وزیر اطلاعات هنوز از ورم شدید زانو رنج می برد و واقعا قادر به راه رفتن نمی باشد و انتظار

نمی رود که تا چندین هفته دیگر بتواند به سر کار خود برگردد. شاه از عدم توانایی فیزیکی معینیان مطلع

است و در اواخر دسامبر اظهار داشت که به محض اینکه بتواند فردی چون معینیان پیدا کند، او را عوض

خواهد کرد شاه همچنین توضیح داد که او مایل به تغییر سیستم تبلیغاتی کشور و بسط آن در مسیر

روشهای علمی تر می باشد. بنابراین، شاه دلیل نخست وزیر، منصور را در مورد چنین روشهایی پذیرفته،

اما تاکنون پیشنهاد منصور را در مورد انتصاب برادرش، جواد منصور در این مقام نپذیرفته است.

منصور، جواد 3

1 مارس 1965 9/10/43 خیلی محرمانه

یادداشت جهت پرونده های بیوگرافیک

موضوع: جواد منصور، وزیر کشور در دولت هویدا

خصوصیات نادر و غریبی در ارتباطات ما با جواد منصور وجود دارد، که ممکن است ثبت آن اکنون که

او به طور کامل به مقام بالائی در کابینه ترفیع یافته است، با ارزش باشد. هر چند ارتباطات شخصی او با

کارمندان سفارت عالی است و هر چند او تحصیلکرده ایالات متحده است و یک همسر آمریکائی دارد،

برخورد رسمی ما با او واقعا رضایتبخش نبوده است.

1 پاییز گذشته یک مقام سفارت از او پرسید که آیا شایعاتی که ما در مورد تغییرات در کابینه منصور

(که او به عنوان معاون نخست وزیر خدمت می کرد) شنیده ایم، حقیقت دارد. کمی پس از آن جواد منصور به

وزیر مختار گله کرد که سفارت به پخش شایعات در مورد تغییرات قریب الوقوع کابینه کمک می کند.

2 کمی پس از آن جواد منصور در خانه من بود. او پرسید که کاربخش سیاسی چگونه پیش می رود.

من اظهار کردم که با نبودن اطلاعات قوی و موثق، ما غالبا تنها شایعاتی داریم که توجهی نمی کنیم و کنترل

و صحت و سقم آنها را مشکل می یابیم. در پاسخ، او از من پرسید که ما چه شایعاتی می شنویم. من این سؤال

را به این سمت منحرف کردم که مایل به گله مجدد وی نیستم.

3 در ضمن شور و هیجان زمان ترور برادر جواد منصور، ما سعی کردیم که از تعدادی از منابع دولتی

در مورد وضع جراحتهای نخست وزیر اطلاع حاصل کنیم. از منابع غیردولتی شایعاتی زیاد و از منابع

دولتی اخبار زیاد «بدون اظهارنظر» یا «غیر قابل استفاده ای» دریافت کردیم، اما ما تنها یک اظهار غلط

بی مزه از چگونگی امر از یک منبع دولتی به دست آوردیم. این زمانی بود که از دفتر جواد به ما گفته شد که

نخست وزیر تنها جراحت سطحی برداشته است و فردا در دفتر کارش حاضر خواهد شد.

پس از مرگ نخست وزیر، جواد منصور به وزیر مختار ما گفت که «چیزهای بیشتری از آنچه با

چشمانش دیده است وجود دارد» و اظهارات ضمنی ولی مبهم دیگری ایراد نمود. مذاکره به آنجا کشید که

جواد فکر کرد که ممکن است مصر در این قضیه دخیل بوده باشد و نیز اینکه مقامات (شاید نصیری) آنچه

لازم بوده انجام بدهند، انجام نداده اند و ضمنا فهماند که حسنعلی منصور گرفتار نیروهای ناشناخته در

ص: 670

درون خود تشکیلات ایران شده است. ما هیچ مدرکی دال براین موضوع از هیچ یک از منابع مورد اعتماد

به دست نیاورده ایم و نسبت به این اشارات تردید بسیار زیادی داریم.

5 تنها مذاکره سیاسی من با جواد منصور در زمان حیات نخست وزیر بود و موضوعی مشابه همین

مطالب را دنبال می کرد. او به طور مبهم اشاره کرد که «ما می دانیم که دشمنان ما چه کسانی هستند و چه

مردمی پشت سر آنها قرار دارند». من از او خواستم که مقداری موضوع را بازتر کند، اما او تنها اظهارات

کلی از این نوع را تکرار کرد. بعد من پرسیدم که آیا او به ملاها اشاره می کند؟ او گفت بله. بار دیگر اشارات

مبهمی صورت گرفت. بالاخره من به طور تصادفی سؤال کردم که آیا منظور او ناصر است. او بدون هیچ

صراحتی و تنها با اشارت مبهم و توطئه آمیز گفت بله.

آخرین گزارش از یک منبع خوب نیز در همان راستا قرار دارد. گزارش شده است که به جواد منصور به این

دلیل که نخست وزیر جدید به اندازه کافی از برادر مقتول منصور، تمجید نمی کند، بی حرمتی شده است.

انتظار می رود عدم اشاره مرتب هویدا به حسنعلی منصور در سخنرانی های اخیر خود برای جواد «جالب

توجه» باشد.ام. اف. هرتز

منصور، جواد 4

9 اکتبر 1965 17/7/44 خیلی محرمانه

یادداشت برای سفیر

موضوع: جواد منصور

جواد منصور یک کارمند سرویس خارجه ایران می باشد که در ابتدا در شغلی خارج از این حوزه به

سازمان برنامه رفت و سپس قبل از این که برادرش وی را به کاری در کابینه بگمارد، به عنوان دستیار

مدیرعامل در بانک توسعه صنعت و معدن به کار مشغول شد. در بانک مزبور او به نوعی در معامله با

صاحبان سهام خارجی بانک و تماسهای بازرگانی پیشقراول بود. او یک همسر بسیار زیبای آمریکائی

دارد و نسبت به سفارت ما حسن ظن داشته است.

من می گویم «داشته است» زیرا جواد منصور از زمانی که عضو دولت شد، نسبت به ما شدیدا نومید بوده

است. او آنچنان دیوانه وار به برادرش وفادار بود که بحث های سیاسی با او بی ثمر بودند، چون او فقط ذوق

و توانایی دولت را می ستود و اگر کسی مطلبی را اظهار می کرد که ممکن بود یک مشکل باشد، او کاملاً

برآشفته می شد. حتی او یک بار پس از این که یک کارمند سفارت صرفا از او پرسیده بود آیا این شایعه که

در سراسر تهران پخش شده است حقیقت دارد یا نه، گله کرده بود که سفارت در مورد ترمیم قریب الوقوع

کابینه شایعه پراکنی می کند.

وقتی منصور، نخست وزیر مورد اصابت گلوله قرار گرفت، ما پاسخ های فاقد اظهار نظر و غیرقابل

استفاده ای از منابع دولتی کسب نمودیم، اما تنها یک اظهار غلط بی مزه از چگونگی امر از طرف دفتر

منصور، به ما گفته شد که نخست وزیر تنها جراحت سطحی برداشته است و فردا دوباره در دفتر کارش

حاضر خواهد شد. پس از مرگ نخست وزیر، او به استوارت گفت «چیزهای بیشتری از آنچه با چشمانش

دیده است وجود دارند» و اظهارات ضمنی ولی مبهم دیگری ایراد نمود. در مواقعی دیگر به طور مبهم اشاره

کرد که «ما می دانیم دشمنان ما چه کسانی هستند و چه مردمی پشت سر آنها قرار دارند». همچنین گزارش

ص: 671

شده است که به او از این که نخست وزیر جدید، سلف در گذشته (مرده) خود را بنحو شایسته تمجید نکرده،

بی حرمتی شده است. این امر کاملاً آشکار است که وفاداری جواد نسبت به برادرش باز به مناسبت و

ارتباطات جاری وی منتقل شده است. او هر چند روابط دوستانه ای با نخست وزیر دارد، قطعا محرم راز

در دولت هویدا نخواهد بود.

از آنجایی که او این چنین دهانش بسته است، ما برای این که واقعا بفهمیم جواد در دولت چه کار

می کند، دچار زحمت بوده ایم. ابتدا تصور می شود که او مسئول تمام طرحهایی است که به وضوح

امکان پذیر بودند. اکنون به نظر می رسد کار اصلی وی اتمام و تکمیل پروژه های خاص اقتصادی باشد.

برای مثال، فوریه امسال به اجلاس شورای وزیران RCD (سنتو) در پاکستان اعزام شد. او همچنین عضوی

از کابینه بوده که در طول سال گذشته در جریان تلاشهای بی ثمر ما به خاطر کسب حمایت برای رسیدگی

کابینه به پیشنهاد اصلاحی ما نسبت به توافق تضمین سرمایه گذاری سال 1957، مورد مراجعه ما بوده

است. شایعات مداومی وجود دارد که آنچه واقعا جواد دوست دارد، بازگشت به سرویس خارجی ایران

به عنوان یک سفیر می باشد. این شایعه نمی تواند زیاد موثق باشد، زیرا زمانی که وی به کاری خارج از

حوزه سرویس خارجه پرداخت، یک دبیر دوم بود.

منصور، جواد 5

تاریخ: 20 اکتبر 1966 28/7/45 خیلی محرمانه

از: بخش سیاسی چارلز ان. راسیاس به: بخش سیاسی مارتین اف. هرتز

موضوع: کنترل (استراق سمع) تلفنهای مقامات بالای دولت ایران توسط ساواک

در 19 اکتبر 1966، ضمن یک بحث سیاسی با همسرم و دو زن دیگر آمریکائی (یکی همسر یک افسر

نیروی هوایی آمریکا و دیگری همسر یک تاجر آمریکائی) موضوع تلفن های موهن بی نام پیش آمد. در

این رابطه خانم جواد منصور (همسر آمریکائی وزیر مشاور) متذکر شد که ساواک یک تلفن (ردیاب)

متصل به تلفن های آنها (منصورها) دارد که آنها را از مزاحمین تلفنی یا کسانی که تهدید به عمل می آورند،

محافظت می کند.

اظهارنظر:

چند سؤال برای من وجود دارد: (1) آیا این عمل عمومی ساواک در مورد کنترل تلفنهای مقامات

بالای دولت می باشد؟ (2) آیا جواد منصور به دلایل خاصی حفاظت می شود؟ اگر تلفنهای تمامی مقامات

رسمی دولت کنترل می شود، آیا هدف ساواک، فقط حراست آنها از تهدیدکننده ها و مزاحمین تلفنی است؟

منصور، جواد 6

تاریخ: 9 می 1967 19/2/46 خیلی محرمانه

از: سفارت آمریکا، تهران 4439 به: وزارت امورخارجه، واشنگتن

موضوع: انتصابات جدید

1 جواد منصور دیروز به سمت وزیر اطلاعات پس از هوشنگ انصاری منصوب شد. منصور به طور

ص: 672

گسترده ای به عنوان یک فرد طرفدار آمریکا تلقی می شود، زیرا تربیت و ازدواج وی در آمریکا بوده است،

اما همان طور که این روزها غالبا در این بخش از جهان اتفاق می افتد، او پی درپی پس و پیش می رود تا

نشان دهد که او را بی جهت هوادار آمریکا می دانند. او در مقام قبلی خود به عنوان وزیر کشور، مشهور بود

که کارها را به پایان می رساند. ما اطمینان داریم که با او می توانیم کار کنیم. از نظر شخصی او به شدت به

نخست وزیر نزدیک است.

2 فریدون موثقی به عنوان سفیر در آنکارا منصوب شد. وی وزیر مختار سابق در واشنگتن و اخیرا

سرکنسول در مونیخ بود و عقیده براین است که خود را از همکاری با آمریکائیها کنار می کشد. در حین

دوستی و صراحت غیرعادی، ما در زمان تصدی قبلی او به عنوان مدیر امور آمریکا در وزارت خارجه،

وی را یک REED قوی نیافته ایم. سستی او به خاطر مبارزه وی برای عقاید محکمش نیست.

منصور، جواد 7

23 اوت 1967 1/6/64 خیلی محرمانه

فرم اطلاعات بیوگرافیک

نام: جواد منصور

شغل فعلی: وزیر اطلاعات

از زمان انتصابش به عنوان وزیر اطلاعات در هشتم ماه مه، منصور پنج پوند وزن کم کرده است. سابقا

زنده دل بود و اعصاب آرامی داشت، در حال حاضر خسته، عصبی و وارفته به نظر می رسد. البته، او

می گوید که از شغل جدیدش و بخصوص از تماسهای مکررش با شاه که ناشی از ماهیت این شغل است،

لذت می برد. آقای منصور هر زمانی که عناوین خبری مهمی وجود دارد، به شاه تلفن می زند و دستورات

مفصلی در مورد چگونگی پخش اخبار از شاه دریافت می نماید. او احساس می کند که نمی تواند مسئولیت

خود را در مورد رسیدگی به عناوین خبری مهم به کسی واگذار نماید، و در نتیجه در طول بحران اخیر

خاورمیانه بارها در طول شب همراه با زیردستانش بیدار مانده است. معمولاً شاه، آقای منصور را در مورد

زمان کنترل اخبار در ساعات شب با خودش، مطلع می کند و معمولاً وقتی رادیو یا تلویزیون دولتی و یا

روزنامه های مهم، خبری را به طریقی منتشر می کنند که شاه دوست ندارد، این آقای منصور است که مورد

توبیخ واقع می شود.

از آنچه وزیر جدید در مذاکرات اخیر به من گفته و از آنچه که او به دوستان دو طرفه گفته است کاملاً

آشکار است که وی واقعا وزارت خود را اداره نمی کند. او در مورد مسائل فوری تر و اصلی رأسا اقدام

می کند و باقی را برای زیردستان خود می گذرد. او هرگز به عنوان یک مجری قوی شناخته نشده است (این

بیان در مخالفت با آنچه در گزارش تهران 4439 در مورد «شهرت او در به پایان رساندن کارها» آمده

است، نمی باشد.) در بانک توسعه صنعت و معدن، جایی که درست قبل از پیوستن به دولت در آن خدمت

می کرد، او نمونه ای از یک فرد پیشتاز، عهده دار ارتباطات سطح بالائی با بانکداران و مشتریان خارجی و

تسهیل عملیات از طریق شخصیت آرام و فریبنده اش بود.

هیچ چیز در کار کنونی او به عنوان وزیر اطلاعات ارزیابی قبلی مرا در این مورد که جواد منصور اساسا

یک سبک وزن است، عوض نمی کند. زمانی که او در کابینه برادرش حسنعلی منصور وزیر مشاور بود، در

ص: 673

وفاداری مبالغه آمیز خود نسبت به بردارش گرفتار بود. برای مثال، وقتی یک مأمور سفارت در مورد

شایعات مربوط به ترمیم قریب الوقوع کابینه از وی سؤال کرد، او به وزیر مختار ما شکایت کرد که سفارت

شایعاتی در مورد کابینه می پراکند. (با این حال، او قبلاً سعی می کرد از من بیرون بکشد که آیا شایعات

جدیدی درباره کابینه شنیده ام یا نه). زمانی که نخست وزیر، منصور، به قتل رسید، دفتر جواد منصور تنها

جایی بود که تعمدا به ما اطلاعات غلطی داد (به این معنی که نخست وزیر تنها به طور سطحی مجروح شده

است و روز بعد به اداره برخواهد گشت) پس از اینکه نخست وزیر مرد، جواد منصور اظهارات مبهمی مبنی

براین که در قضیه قتل «چیزهای بیشتری از آنچه با چشم دیده وجود دارد» بیان کرد. قبل از آن، زمانی که

کابینه منصور به جایی رسید که مورد انتقاد گسترده مردم قرار گرفت، جواد منصور غرولند معنی داری کرد

که «ما می دانیم دشمنان ما چه کسانی هستند و چه کسانی پشت سر آنها هستند».

در این قضیه او به وضوح وانمود کرد به این که بیش از آنچه واقعا انجام داده است، می داند. در همین

زمان، وقتی قرار می شود اطلاعاتی در مورد سابقه کابینه یا وضعیت سیاسی بدهد، منصور به طور

ناراحت کننده ای محتاط و بنابراین فاقد اطلاعات می شود.

ما هرگز قادر نبوده ایم که دریابیم وظایف جواد منصور در مقام وزیر مشاور چه بود. او یک بار به ما

گفت که او مسئول تمامی برنامه ریزی ها می باشد، اما آشکارا دروغ بود. او به امور (سنتو) RCD مشغول

بود، اما روشن نبود که آیا وی مسئولیت عملی در مورد آن داشت یا نه. به نظر می رسد که او بار دیگر به

عنوان یک تسهیل کننده، تعدیل کننده، هماهنگ کننده و فردی پیشقراول در موضوعات متعدد عمل کرده

است. او دوست خیلی نزدیک نخست وزیر جدید، امیرعباس هویدا بود و به این دوستی ادامه می دهد،

هویدا کسی است که به عنوان جانشین برادر جواد، حسنعلی، وفاداری خاصی را به وی مرهون است. به

نظر می رسد که جواد منصور، زمانی که ملکه را در سفر به اطراف کشور در اوایل 1967 همراهی می کرد،

خیلی خوب عمل نموده است. به هر حال در این که او خواهان مقام وزارت اطلاعات بوده است تردید

وجود دارد. آنچه او واقعا دوست دارد این است که یک «سفیر» باشد. حتی زمانی که در بانک توسعه

صنعت و معدن بود، از سرویس خارجه ایران که در آنجا به مقام دبیر دومی رسیده بود، مرخصی گرفته

بود.و به عنوان وزیر در حال حاضر، اگر به زندگی دیپلماتیک باز گردد، به طور قطع به عنوان سفیر وارد

خواهد شد.

همسر منصور، دلتا، یک خانم آمریکائی زیباست که مجدانه از فراگیری فارسی اجتناب می کند و به

فرزندان خود نیز صرفا به زبان انگلیسی تعلیم می دهد. او یک آمریکائی سنتی یک دنده است و زنی با

عقاید محکم می باشد. منصور پنج دختر دارد، دو تا از آنها اکنون در مدرسه ای در ایالات متحده می باشند.

منصور، جواد 8

خیلی محرمانه

زمان: 29 فوریه 1968 10/12/46 مکان: محل اقامت آرمیتاژ

صورت مذاکرات شرکت کنندگان: همسر فریدون باتمانقلیچ همسر جان ا. آرمیتاژ

موضوع : جواد منصور

خانم باتمانقلیچ به همسر من گفت که شاه، پس از بازگشت از خاور دور، وزیر اطلاعات، جواد منصور

ص: 674

را خواسته است و شدیدا او را به علت اجازه دادن به تبلیغ در مورد واکنش عمومی نسبت به مرگ

کشتی گیر، تختی، سرزنش کرده است. خانم باتمانقلیچ حدس زد که منصور بیش از پنج هفته در کابینه دوام

نیاورد.

تذکر: من فکر می کنم که گزارش اقدام شاه احتمالاً صحیح است، زیرا معتقدم که این موضوع از جانب خانم

منصور و از طریق خانم شاهقلی که دوست نزدیک و محرم اسرار اوست منشأ گرفته است. اظهارنظر در

مورد دوره تصدی منصور ممکن است بعید نباشد، اما کاملاً تخیلی است.

خانم جواد منصور به سفیر «مایر» در ششم مارس گفت که عصبانیت به خاطر پوشش مطبوعاتی مرگ

تختی به مسعودی برمی گردد نه جواد منصور. جان ا. آرمیتاژ

منصور، جواد 9

جواد منصور وزیر اطلاعات سرّی

جواد منصور، برادر کوچکتر نخست وزیر مقتول حسنعلی منصور، در 8 می 1967 به سمت وزیر

اطلاعات منصوب شد. او قبلاً از ژانویه 1965 در سمت وزیر مشاور خدمت کرده بود. منصور به عنوان

یک سبک وزن و مقام اجرائی ضعیف توصیف شده است. او باهوش و سیاسی است، اما هوشیاری زیاد او

در مورد مفاهیم سیاسی به خاطر خانواده جاه طلبش و به دلیل روشی که یکی از اعضای خانواده اش در

پیش گرفته است، او را بیش از اندازه محتاط و وسواسی ساخته است. او توانایی خود را در تسهیل

مشکلات نشان داده است، اما در اداره کردن افراد با ارتباطات سیاسی قوی ناتوان است. آگاهی های او

بیشتر افراد مهم و موقعیت های قبلی آنها را شامل می شود. او بیشترین شایستگی خود را در زمینه هایی که

با روابط عمومی سروکار دارد، نشان داده است. او به طور گسترده ای به عنوان یک هوادار آمریکا در نظر

گرفته می شود. منصور به امیرعباس هویدا خیلی نزدیک بود و این دوستی هنوز ادامه دارد، هویدا کسی

است که به عنوان جانشین برادر منصور، وفاداری خاصی را به او مرهون است.

از زمان انتصابش، منصور لاغر شده است. قبلاً، زرنگ و زنده دل و آرام بود، ولی حالا به نظر خسته،

عصبی و وارفته می رسد. او اصرار می ورزد که از شغل جدیدش و بخصوص تماسهای متعدد با شاه، که در

این شغل نهفته است، لذت می برد. وی حقیقتا وزارتخانه اش را اداره نمی کند، او در مورد مسائل فوریتر و

اصلی رأسا اقدام می کند و بقیه را برای زیردستان خود می گذارد.

منصور در آوریل 1925 در تهران بدنیا آمد. وی پسر علی منصور، نخست وزیر سابق است، که در حال

حاضر در دفتر اروپایی سازمان ملل در جنوا سفیر می باشد. پس از اتمام تحصیلات دبیرستانی در تهران،

جواد به ایالات متحده رفت، او یک سال را در دانشگاه یوتا، شهر salt lake، یوتا گذراند و سپس از دانشگاه

کالیفرنیا در لس آنجلس در رشته مدیریت (امور) بازرگانی فارغ التحصیل شد. با بازگشت به وطن، در سال

1950 به وزارت امورخارجه پیوست. او در تهران مناصب متعدد و گوناگونی داشت و در سال 1952 به

عنوان وابسته مطبوعاتی به ایالات متحده فرستاده شد. در سال 1955 او به جنوا منتقل شد. او در آنجا در

کنفرانس 1955 اتم برای صلح شرکت کرد. در سال 1958 منصور به عنوان مسئول اداره روابط عمومی به

سازمان مأمور شد، هر چند در این امر تجربه ای نداشت، بخوبی از عهده آن برآمد و در سال 1959 مدیر

بخش سرمایه گذاری و روابط عمومی بانک توسعه صنعت و معدن ایران گردید. در دسامبر 1963 او معاون

ص: 675

رئیس بانک توسعه صنعت و معدن شد که گفته می شود احراز این سمت بیشتر به خاطر نسبتی بود که وی با

حسنعلی منصور، که برای نخست وزیری در آینده نزدیک در نظر گرفته شده بود، داشت تا این که به دلیل

قابلیت خودش به عنوان یک بانکدار یا اقتصاددان باشد. در این مقام او نمونه ای از یک شخص پیشتاز،

عهده دار ارتباطات سطح بالائی با بانکها و مشتریان خارجی و تسهیل عملیات از طریق شخصیت آرام و

فریبنده اش بود. در سال 1964 توسط برادرش به مقام معاونت نخست وزیر منصوب گشت.

در این مقام او مجددا به عنوان یک تسهیل کننده، هماهنگ کننده و فرد پیشتاز در زمینه های متعدد

عمل کرد. منصور عضو مؤسس حزب ایران نوین بود و عضو کمیته اجرائی آن می باشد.

منصور مقام خود را به عنوان دبیر دوم در وزارت امورخارجه تا این اواخر حفظ کرد، اما احتمالاً از

زمانی که وارد کابینه شد به مقام سفیری ترفیع داده شد. او دو خواهر دارد: یکی از آنها همسر مهدی وکیلی

نماینده دائم ایران در سازمان ملل و دیگری همسر منوچهر تیمورتاش، نماینده سابق مجلس می باشد.

همسر منصور، دلتا یک آمریکائی است. خانم منصور یک زن زیباست که مجدانه از فراگیری فارسی

اجتناب کرده است و فرزندانش را نیز صرفا به زبان انگلیسی تعلیم می دهد. او یک آمریکائی سنتی

(محافظه کار) یک دنده و زنی با عقاید محکم است. منصور پنج فرزند دختر دارد. دو تا از آنها اکنون در

مدرسه ای در ایالات متحده هستند. گزارش شده که منصور یک فراماسونر است.

27 مارس 1968 7/1/47

منصور، جواد 10

جواد منصور خیلی محرمانه

جواد منصور، که از سال 1967 وزیر اطلاعات بوده است، برادر نخست وزیر قبلی، حسنعلی منصور

است که در سال 1965 به قتل رسید، و پسر علی منصور که در سال 1941 نخست وزیر بود. آقای منصور

در سالهای 54 1952 رایزن مطبوعاتی سفارت ایران در واشنگتن بود (در سال 1950 وارد وزارت

امورخارجه شد) و چندین منصب بالا در تهران از جمله معاون مدیر بانک توسعه صنعت و معدن ایران،

دستیار نخست وزیر و وزیر مشاور، قبل از تصدی پست وزارتی کنونی خود داشته است.

او عضوی از شورای مرکزی حزب ایران نوین است و حزب را دستاوردی از خلاقیت خودش می داند.

او عموما به عنوان یک وزیر خیلی فعال مورد توجه نیست و به جز در موارد مبرم و ضروری، اجازه می دهد

زیردستانش تصمیم گیری نمایند. علیرغم دوستی او با هویدا، نخست وزیر، در سر و کار داشتن با افراد

سیاسی قوی، ضعیف و اغلب تدافعی به نظر می رسد، برای مثال او از تحمل انتقاد نسبت به کابینه برادرش

اجتناب می کند و خشم زیادی نسبت به افرادی که در حال حاضر پست های بالائی به آنها داده شده است و

در طول گذشته های بس مشکل اخیر، خارج از ایران بودند، ابراز می نماید.

آقای منصور در دانشگاه کالیفرنیا در لس آنجلس حضور یافت و لیسانس اقتصاد و بازرگانی گرفت. او

با یک زن آمریکائی ازدواج نمود و شش دختر دارد (همه آنها به زبان انگلیسی تحصیل کرده اند.)

منصور مردی نجیب و مهربان است که از نظر اجتماعی در بین خیلی از نسل های کارمندان سفارت

شناخته شده است، چون او مسیر خود را به تدریج در دولت طی کرده است. در سالهای اخیر وی همواره

در اخباری که با موضوعات حساس و ظریف سروکار داشته اند، کاملاً مثمرثمر بوده است.

ص: 676

در جایی که ما فکر می کردیم مطبوعات اینجا حقیقتا فاقد اطلاعات هستند یا مسیر غلطی را دنبال

می کنند، او همیشه از این که عبارات اصلاح کننده ای با دریافت پیشنهادی از جانب سفیر یا وزیر مختار

منتشر ساخته، خوشحال بوده است. ما می بایست مراقب باشیم که بیش از حد از حسن ظن وی استفاده

نکنیم، زیرا وی احتمالاً به این که خیلی نزدیک به ایالات متحده شناخته شود، حساسیت دارد. این

سیاستها ممکن است در سالهای اخیر با مناسبات جدیدی که بین ایران و آمریکا و پس از یک دوره تشنج و

عدم اطمینان، در سالهای 66 1965 برقرار گردیده است، فروکش کرده باشد.

شما باید از وزیر اداره اطلاعات آمریکا (USIS ) بخواهید از همکاریهایی که از وزارتخانه اش (منصور

م) دریافت می کند، تقدیر نماید.

منصور، جواد 11

زمان و مکان: 21 ژانویه 1976 10/12/54 دفتر آقای منصور خیلی محرمانه

صورت مذاکرات شرکت کنندگان: جواد منصور، نایب رئیس دفتر سیاسی حزب رستاخیز و رئیس شرکت

بیمه ایران جان دی. استمپل، کارمند بخش سیاسی

موضوع : امور حزب رستاخیز

از آنجایی که مقدمتا این یک جلسه معارفه بود، من از منصور خواستم تا مقداری در مورد

پیشرفت های حزب رستاخیز نظر دهد. او نظریات زیرا را ابراز نمود:

فلسفه حزب: حزب رستاخیز منحصر به فرد است، زیرا بر مشارکت سراسری ملت تأکید دارد. منصور

حیران بود که حتی نخست وزیر خودش این همه براین که مردم خودشان سازماندهی کنند، تأکید کرده بود.

او به وزارت تعاونی ها اشاره کرد که دستور داده بود که کشاورزان در سروسامان دادن به کانونهایشان

(واحد اولیه حزب) یاری داده نشوند. این ایده مشارکت به وضوح ایده جدیدی در سیاستهای ایران است و

در صورتی که طبق طرح عمل شود، انحراف مهمی از شیوه عمل حزب ایران نوین را نشان می دهد (منصور

عضو کمیته مرکزی حزب ایران بود).

تشکیلات حزب: منصور نایب رئیس اول دفتر سیاسی و احمد قریشی نایب رئیس دوم می باشد.

پانزده عضو دفتر سیاسی انتخاب شده از میان 55 نفر هیئت اجرائی، بیشترین کار را در دفتر انجام

می دهند. منصور گفت: بیشتر منصوبین وزارتخانه در دفتر سیاسی آنقدر گرفتارند که نمی توانند درگیر کار

دیگری شوند.

کنگره حزب: اولین کنگره حزب در اواخر تابستان یا اوایل پاییز برگزار خواهد شد. تعیین زمان آن

بستگی دارد به اینکه کار سازمانی با چه سرعتی پیش رود.

بیانیه ایدئولوژیک حزب: گروه صد نفره که توسط نخست وزیر انتخاب شده اند و انتظار می رود که

اساسنامه و مرامنامه حزب رستاخیز ملت ایران را بنویسند، یک کمیته ده نفره انتخاب کرده اند تا

پیش نویس را تهیه نماید. اسامی این افراد علنی نشده است. پیش نویس پیشنهادی احتمالاً تا مه یا ژوئن در

حضور کل اعضای کمیته تنظیم می شود. دفتر سیاسی هنوز در مورد نحوه تصویب، تصمیم گیری نکرده

است.

یادداشت بیوگرافیک: هر چند منصور پیوندهای زیادی با ایالات متحده دارد، او در گذشته به عنوان

ص: 677

یک رابط نسبتا محتاط در سخن گفتن، مخصوصا در سالهایی بلافاصله پس از قتل برادر نخست وزیرش

در سال 1965 شناخته شده است. او هر چند نه بیش از حد آشکار، به طور مطبوعی با من صریح بود. او از

این که مطلع شد که پدر زن من یک مجری بیمه و یک جمهوریخواه محافظه کار است (مانند زن آمریکائی

منصور، همانند منصور) به نظر خوشحال رسید. منصور در مقایسه با سالهایی که در مقام وزیر اطلاعات

بود، به طور قابل ملاحظه ای لاغر شده است (1971 1967) و به نظر می رسد که در عالیترین وضعیت

سلامتی به سر می برد.



حسنعلی منصور

ص: 678

منصور، حسنعلی 1

حسنعلی منصور، نخست وزیر(1) سرّی غیرقابل رؤیت برای بیگانگان

انتصاب حسنعلی منصور به سمت نخست وزیر، که انتظار می رفت، بالاخره در 4 مارس 1964 تحقق

یافت. منصور، که اخیرا وجهه یک اصلاح طلب و رهبر پیشرو را در بین مردم به دست آورده است،

جانشین اسداللّه علم می گردد. ظاهرا انتصاب وی منعکس کننده تمایل شاه به یافتن راه جدیدی در

برخورد با مشکلات ایران است.

منصور به استثنای حزب دولتی ایران نوین، که اخیرا تشکیل شده است، پایگاه سیاسی اندکی دارد.

اگرچه این حزب در حال حاضر مجلس را در کنترل خود دارد، اما قدرت و پایداری آن هنوز مورد

آزمایش قرار نگرفته است. نخست وزیر جدید به عنوان یک رهبر مقتدر محسوب نمی شود و در میان

مجلس و مردم نیز محبوبت خاصی ندارد. گفته می شود که وی جاه طلب، خودپسند و مغرور می باشد.

بسیاری از سمت های مهم در دولت وی، به جای توانیها براساس ارتباطات خانوادگی پر شده اند.

سیاست های وی نامشخص می باشند و بندرت خود را در مباحث سیاسی جدی درگیر می کند. با این

وجود اعتقاد براین است که وی از عناصر محافظه کار اشرافیت می باشد که به منظور (ایجاد م) ثبات، از

اصلاحات محدود (سیاسی ولی نه اقتصادی) حمایت می کند.

منصور اگرچه در زمینه نظریه های اقتصادی سابقه ضعیفی دارد، اما از سال 1957 تاکنون با

سیاست های اقتصادی ایران پیوندهای نزدیکی داشته است. در اوایل سال 1961 وی و دوستش

امیرعباس هویدا، کانون ترقی را تشکیل دادند. ظاهرا این کانون در صدد آن است که به یک حزب سیاسی

تحت رهبری منصور تبدیل شود. این گروه، یعنی هسته کنگره آزادمردان و آزادزنان (که کاندیداهای دولت

را برای انتخابات 1963 معرفی نمودند) حزب ایران نوین را پایه گذاری کردند. این حزب که منصور

دبیرکل آن است در 15 دسامبر 1963 تشکیل گردید و برنامه اصلاحی شش ماده ای شاه را به عنوان

زیربنای مرام حزبی خود انتخاب نمود. این حزب که در حال حاضر عمدتا افراد ثروتمند و دارای روابط

اجتماعی را شامل می شود، مشغول برپایی پایگاههای خودجوش می باشد و امیدوار است در جذب

روشنفکران و عناصر حرفه ای و طبقات تحصیلکرده با جبهه ملی رقابت نماید.

انتقادات منصور از دولت عموما دارای لحن ملایمی بوده و به نظر می رسد به جای اختلافات

ایدئولوژیکی از خصومت های شخصی وی ریشه می گیرند. وی که همواره مراقب است تا موقعیت سیاسی

خود را به هیچ وجه به مخاطره نیندازد، در طی سال گذشته با شدت روزافزونی از شاه جانبداری کرده

است. ملاحظه کاریهای سیاسی وی در برخورد با سیاست خارجی نیز کاملاً مشهود است. وی به هنگام

انجام مشاغل دیپلماتیک خود همیشه روابط خوبی با ایلات متحده، پادشاهی انگلیس و اتحاد جماهیر

شوروی داشته است و درباره وی گفته شده است تا جایی که در جهت منافع ایران باشد از ایالات متحده

حمایت می کند. حسنعلی منصور فرزند نخست وزیر سابق (از سال 1940 الی 1941 و مارس تا ژوئن

1950 که هم اکنون سفیر ایران در مقر اروپایی سازمان ملل در ژنو است)، در 12 می 1923 در تهران متولد

شد، وی لیسانس (BA) خود را در رشته علوم سیاسی در سال 1945 از دانشگاه تهران دریافت نمود و در

همان سال وارد بخش خدمات خارجی ایران گردید. وی به هنگام مأموریت در پاریس (1964) به

1- * بر روی این کلمه خط کشیده شده و در کنار آن نوشته شده ”فوت کرده“ است. م
ص: 679

تحصیل حقوق بین المللی در دانشگاه پاریس پرداخت. در پی یک دوره سه ساله به عنوان سرکنسول ایران

در اشتوتگارت آلمان غربی، در سال 1950 به تهران بازگشت و در وزارت امور خارجه مراحل ترقی را

طی نمود و در سال 1956 رئیس اداره چهارم سیاسی (نیمکره غربی) گردید. وی در سالهای 1954 و

1955 یکی از اعضای هیئت نمایندگی ایران در مجمع عمومی سازمان ملل بود. وی در سال 1957

وزارت امورخارجه ایران را ترک نمود تا در نخست وزیری معاون وزیر امور اقتصادی گردد و همزمان با

آن به دبیرکلی شورای عالی اقتصاد منصوب گردید. وی در سال 1959 توسط منوچهر اقبال، دوست خود

و نخست وزیر وقت، به سمت وزیر کار منصوب گردید و در سال 1960 وزیر بازرگانی شد. سابقه بسیار

عالی وی در سمت وزیر بازرگانی، عمدتا از به کارگیری زیرکانه زیر مجموعه های خود ناشی می شود.

اگرچه در کابینه های اخیر شرکت نداشته است، اما تا سال 1962 به عنوان رئیس شورای عالی اقتصاد

مشغول به کار بود و در سالهای 1959، 1961، 1962 و 1963 نماینده ایران در کمیسیون اقتصادی

سازمان ملل در آسیا و خاور دور بود. وی در سال 1959 رئیس و در سالهای 1962 و 1963 نایب رئیس

اول اجلاسیه این کمیسیون گردید. او در سال 1962 سرپرستی سمپوزیسیوم این کمیسیون را در مورد

تحولات ذخایر نفتی به عهده داشت. وی در حین انتخابات سال 1963 به عنوان رئیس کنگره آزادمردان و

آزادزنان با شدت هر چه تمامتر به نفع برنامه اصلاحی شاه به مبارزه برخاست و برای دوره بیست ویکم

مجلس به عنوان نماینده تهران انتخاب گردید.

نخست وزیر جدید فردی صمیمی و ملاحظه کار است و طرف خود را به خوبی تحویل می گیرد و

روحیه ای دارد که تا حدی کم مایه و سطحی نگر به نظر می رسد و در پی جلب توجه دیگران است. وی به

آرامی صحبت می کند و با دقت بسیار لباس می پوشد و معمولاً ظاهر بسیار خوشایندی دارد. او بخصوص

از طریق اقوام خود ارتباطات گسترده ای با جوامع تهران دارد. پدر وی علاوه بر ارتباطات سیاسی خود،

علائق تجاری وسیعی در تهران دارد و مادرش عضو یکی از خانواده های زمین دار بوده و خواهر وی

عروس ابوالحسن تیمورتاش، وزیر سابق دربار می باشد. منصور با فریده امامی دختر یکی از ثروتمندان

تهران ازدواج کرده است. منصور نام حسن را دوست ندارد و ترجیح می دهد از نام وسط خود استفاده

نماید. علاوه بر فارسی فرانسه را بسیار عالی، انگلیسی را خوب و آلمانی را تا حد کمی می داند.

13 آوریل 1964 24/1/43


فریدون مهدوی

ص: 680

مهدوی، فریدون 1

خیلی محرمانه

زمان: 15 اکتبر 1964 23/7/43 مکان: رستوران فرید، تهران

صورت مذاکرات شرکت کنندگان: دکتر فریدون مهدوی، مدیر اداره اقتصادی، بانک توسعه صنایع و

معادن ایران، رهبر جبهه ملی. تئودور ال. الیوت پسر، دبیراول سفارت

موضوع: وضعیت سیاسی و اقتصادی در ایران

در مدت یک ساعت و نیم، موضوعات زیر مورد بحث قرار گرفتند:

1 وضعیت شاه

دکتر مهدوی می گوید از جمله کسانی نیست که معتقدند شاه بایستی کنار برود تا اغتشاش ایجاد شود،

به این امید که در نتیجه چنین اغتشاشاتی وضعیت جدید و بهتری حاصل گردد. برخلاف آن، او معتقد است

که اصولاً باید شاه را نگهداشت تا اغتشاش به وجود نیاید. او ترجیح می دهد که شاه خود را از ایفای نقش

فعال کنار بکشد و به یک نخست وزیر با کفایت و مترقی اعتماد نماید، ولی او امید کمی داشت که چنین

چیزی به وقوع بپیوندد. مطمئنا او انتظار ندارد که ایالات متحده، شاه را برای به عهده گرفتن نقش

غیرفعالتری تحت فشار قرار دهد. «چه انتظاری می توان از ایالات متحده داشت که Tahombe را به قدرت

بازگردانده است».

در چهار سال گذشته، موقعیت شاه بی اندازه مستحکم تر شده است. برنامه های اصلاحات وی، که به

عقیده مهدوی نتیجه فشار وارد از سوی دولت کِندی بر شاه هستند، بر محبوبیت مردمی وی نیفزوده است،

ولی کمک کرده اند که تشکیلات مخالفین از هم پاشیده شود و به دوره ای از تغییرات و تحولات کشانده

شود که در آن راحت تر است بگوییم رهبری شاه مورد نیاز است. با همین میزان اهمیت، ثبات درآمدهای

نفتی و انتظار درآمدهای بیشتر نفتی در آینده وضعیت شاه را بهتر می کنند.

مهدوی گفت: آنچه باعث تأسف است این است که شاه سعی می کند کارهای بیش از حدی را انجام دهد.

هیچ کس حتی ناصر نمی تواند دست تنها یک جامعه مدرن را اداره نماید و همچنین در ورزش های

زمستانی شرکت نماید، مرخصی برود و در میهمانی های کشوری شرکت کند و غیره.

2 پیمان (کنوانسیون) وین

مهدوی علاقه ای به بحث برله و علیه اجرای کنوانسیون وین در مورد مستشاران نظامی آمریکائی در

ایران، نداشت. چیزی که خیلی برای وی جالب بود ارائه لایحه مربوط به آن توسط دولت منصور به مجلس

بود. امینی از ترس نظریات مخالف مردم این کار را نکرد. بنابراین دولت منصور کنترل خود بر مجلس و

عدم توجه به افکار عمومی را نشان داده است. مهدوی تحت تأثیر نظریات مخالفین در مجلس قرار نگرفته

است. او معتقد است که شاه مخالفین را به طور غیرمستقیم برای نشان دادن وجود عقاید ضد آمریکائی در

ایران تشویق می کند.

به طور اتفاقی مهدوی شنیده است که مقاله منتشر شده در تهران ژورنال مورخ 12 اکتبر که رفتار

ناشایست بعضی امریکائیان در کلوپ شبانه (نایب کلوپ) تهران را محکوم کرده، توسط پسر سردبیر

ص: 681

روزنامه، مسعودی، نوشته شده که خود در حادثه مزبور درگیر بوده است.

3 وضعیت اقتصادی و دولت منصور

مهدوی سیاست های اقتصادی دولت منصور را به عنوان کسی که با نیاتی خوب کار ولی با جهل و

نادانی حمایت می کند، توصیف کرد. بهترین مثال، سیاست شکر دولت است که به بروز بحران ارز کمک

کرده، برای انحصار شکر به دولت، پول زیادی مصرف نموده و مانع سرمایه گذاری بخش خصوصی برای

کارخانجات قند شده است.

مسئله این بوده است که آقایان هویدا، مهر و جواد منصور می خواستند مسئله را حل کنند ظاهرا یک

انحصار دولتی که آنها احساس می کردند کاملاً اصلاح نشده است بدون این که در مورد معاملات شکر

چیزی بدانند. مهدوی می ترسد که نتایج مشابهی از اقدامات جدید مانند تجدیدنظر در قوانین بازرگانی و

قوانین مالیاتی حاصل گردد.

مهدوی گفت: به طور خلاصه نیات خوب می توانند دولت را بسیار منحرف نمایند. هم اکنون، دولت

منصور، به علت بالا بردن واردات و قیمت ها در زمانی که بازدهی در اقتصاد کاملاً در حال کاهش است و

زمانی که درآمدهای نفتی به سطوح جدیدی می رسند، با یک بحران مواجه شده است. در کنار مسائل

ایجاد شده به علت فقدان افراد آموزش دیده در آن، دولت بیش از آنچه کسب می کند، تعهد می نماید. تعهد

انجام کارهایی نظیر پارک های تهران، کارهای خوبی هستند، ولی کار کمی برای فعال کردن صنایع جدید و

به عهده گرفتن طرح های جدید شهری، انجام شده است. طرح هایی نظیر توسعه دشت قزوین که توسط

اسرائیلی ها طرح ریزی شده است، یا برق رسانی به تهران، متوقف شده اند و دولت سعی می کند راهی برای

پیشبرد آن پیدا نماید.

سازمان برنامه پول زیادی برای اعتبار بدون نظارت کشاورزی و همین طور برای تأسیسات نظامی

خرج می کند، ولی برای به جریان انداختن طرح های سازنده جدید ظاهرا ناتوان است.

مهدوی اعتقاد دارد که باعث تأسف است که قبل از این که سرمایه گذاریهای بخش خصوصی به طور

اصولی افزایش یابند، اقتصاد در مسیر سختی افتاده است. عامل اصلی در عدم سرمایه گذاری بخش

خصوصی، اصلاحات ارضی است. ولی سخنان منصور در چند هفته قبل در اتاق بازرگانی و شلوغی های

سیاست شکر دولت، بیشتر به روحیه سرمایه گذاری لطمه وارد ساخته است. بانک توسعه صنایع و معادن

ایران وام های بیشتری پرداخت می کند، ولی آنها عمدتا به جای آن که وامهایی برای طرح های جدید

باشند، وامهایی برای توسعه کارخانجات موجود هستند. بانک توسعه صنایع و معادن همچنین بیشتر

سیاست های وام دهی آزاد را به کار می برد.

4 دولت آتی

مهدوی گفت: نشانه هایی در بعضی چیزها یافته است که تصور می کند دکتر جلال عبده برای

نخست وزیری آینده خوب باشد. به نظر می رسید او با این مسئله موافق باشد.

ص: 682

مهدوی، فریدون 2

خیلی محرمانه

زمان: 12 آوریل 1965 23/1/44 مکان: بانک توسعه صنایع و معادن ایران

صورت مذاکرات شرکت کنندگان: دکتر فریدون مهدوی، رئیس اداره اقتصاد، بانک توسعه صنایع و

معادن آقای سیروس غنی، رئیس اداره حقوقی، بانک توسعه صنایع و معادن تئودور ال. الیوت پسر، دبیر

اول سفارت

موضوع: اقدام به قتل شاه

آقایان مهدوی و غنی از تصور این که ممکن بود شاه کشته شود، وحشت زده بودند. اگر سوءقصد

موفقیت آمیز بود، آنها فکر می کردند که برای مدت حداقل شصت روز اغتشاش و درگیری در تهران به

وجود می آمد و هیچ کس در وضعی نبود که کنترل اوضاع را در دست بگیرد. ارتش، به علت سیاست شاه که

آن را از دسته بندی ها و گروههایی که ممکن است با حاکمیت وی مخالفت نمایند کنار نگهداشته است، به

قدری تجزیه شده است که قسمت های مختلف نیروهای مسلح با یکدیگر جنگ خواهد کرد. تنها رهبر

نظامی که ممکن است بتواند یک رژیم جدید به وجود آورد، تیمسار خاتمی است. ولی بیشتر محتمل است

که او کشور را ترک نماید. رهبران مختلف سیاسی و مذهبی (مصدق، خمینی و امینی ذکر گردیدند) فاقد

قدرت خواهند بود. فقط اگر ایالات متحده و انگلستان، یا هردوی آنها، بتوانند رهبر جدیدی انتخاب

نمایند و پیش بینی کنند که او می تواند بر مسند قدرت بنشیند، میزانی از اثبات می تواند برقرار شود.

قدرت های غربی باید به سرعت عمل نمایند، زیرا می توان انتظار داشت که روسها رهبریت حزب توده را

به سرعت با هواپیما به ایران بازگردانند.

مهدوی و غنی امیدوارند که ما طرح های اضطراری برای خروج شاه از صحنه را آماده کرده باشیم. این

سوءقصد دومین اقدام در کمتر از سه ماه گذشته برعلیه رهبر مملکت بود. واضح است که نیروهایی در

تهران در کار هستند که به زودی به سوءقصد دیگری منجر خواهد شد. مهدوی فکر می کند که فرد مهاجم

در این مورد ممکن است با گروهی که نخست وزیر منصور را ترور کردند، وابستگی داشته باشد. غنی فکر

می کند که این فرد مهاجم به گروه دیگری وابسته باشد یا این که در نتیجه مذاکرات در یک مدت طولانی با

اقوام و دوستانش خود را قانع کرده باشد که شاه باید کشته شود. به هر حال، مهدوی و غنی توافق داشتند

که نارضایتی ها از رژیم به قدری گسترده هستند که بایستی انتظار سوءقصدهای دیگری را داشت. آنها

متذکر شدند که نارضایتی باید به قدری عمیق شده باشد که یک عضو گارد شاهنشاهی را نیز تحت تأثیر

قرار داده باشد.

در مورد عکس العمل شاه نسبت به این اقدام، غنی فکر می کند که او گارد شاهنشاهی را پاکسازی

می نماید، مقررات امنیتی و تعالیم سیاسی جدید در مورد آن اعمال می کند و احتمالاً پاره ای از امتیازات آن

را لغو خواهد نمود. او هیچ تغییر عمده ای در سیاست های داخلی یا سیاست های اقتصادی شاه در نتیجه

این اقدام، پیش بینی نمی کند. (مهدوی در مورد این نظر چندان مطمئن نبود، هر چند او سیاستی را به خاطر

نمی آورد که ممکن است شاه در آن تغییر جهت دهد.) غنی فکر می کند که شاه با نداشتن ابتکارات لازم در

سیاست داخلی و قادر نبودن به ارائه هرگونه برنامه انقلابی جدید، ممکن است سعی کند از طریق برخی

ابتکارها در سیاست خارجی از شدت این مسئله بکاهد. او در این ارتباط، امکان ایجاد روابط نزدیکتر با

ص: 683

اتحاد جماهیر شوروی و ایجاد روابط با چین کمونیست را ذکر نمود. او به «موقعیت» سیاست مشابهی

توسط رئیس جمهور ایوب از پاکستان، اشاره نمود. من از فرصت استفاده کردم و به غنی چیزهایی در

مورد استقبال سرد اتحاد جماهیر شوروی از ایوب در مسکو و امکان این که استقبال واشنگتن از ایوب

ممکن است کاملاً گرم نباشد، اظهار نمودم.

هر دو، مهدوی و غنی، معتقد بودند خطری که ممکن است از قتل شاه وجود داشته باشد، از این واقعیت

نشأت می گیرد که هیچ جایگزین احتمالی برای وی وجود ندارد. شاه اجازه نداده است هیچ تشکیلات

سیاسی که بتواند بدون وی کارها را در دست بگیرد، به وجود آید. در نتیجه ثبات ایران، بر ریسمان پوسیده

(از دیدگاه آنها به طور فزاینده ای پوسیده) یک عمر نشستن است. آنها احساس می کنند که ایالات متحده تا

حد زیادی به خاطر این وضعیت امور، قابل سرزنش است. ما شاه را برای فکر کردن به جایگزینش، تحت

فشار کافی قرار نداده ایم.

همزمان با آن، هردوی آنها گفتند که احتمالاً برای ما تحت نفوذ قرار دادن وی برای ایجاد نهادهای

سیاسی ضروری در این زمان دیر، یعنی زمانی که وی به چنین میزان از استقلال اقتصادی نسبت به ما

رسیده است، غیرممکن خواهد بود. غنی با اشاره به این که آمریکائیها مشابه کاری که با DIEM در ویتنام

کردند، شاه را همچنان مدنظر قرار داده و حفظ می کنند، فکر می کرد انگلیسی ها ممکن است قادر باشند با

شاه در مورد این مسئله مذاکره نمایند. البته آنها در مورد امکان این که خارجیها بتوانند برشاه در زمینه

چنین مسئله ای در حال حاضر تأثیر گذارند، مطمئن نبودند و چون از هیچ ایرانی با نفوذی که بتواند

(ناخوانا م) اطلاع نداشتند، به شدت نگران ثابت آینده کشورشان بودند.

اظهارنظر: غنی و مهدوی، روشنفکران جوان آگاهی هستند که با جبهه ملی کار می کرده اند و اخیرا با

دکتر علی امینی برای نخست وزیری موافقت نموده اند.

مهدوی، فریدون 3

خیلی محرمانه

زمان: 7 می 1965 17/2/44مکان: منزل هرتز

صورت مذاکرات شرکت کنندگان: دکتر فریدون مهدوی، رهبر قبلی دانشجویان جبهه ملی مارتین اف.

هرتز، رایزن سفارت

موضوع: وضعیت و پیشامدهای سیاسی

مهدوی بنا به درخواست خودش تماس گرفت. او اصرار داشت که ملاقاتش از سایر اعضای جبهه ملی

مخفی نگهداشته شود. او اظهار داشت از سوی گروهی حرف می زند که از این جهت که با یک تشکیلات

جامع، اگر وجود داشته باشد، همگامی و همراهی دارد، بخشی از جبهه ملی است، ولی از جهتی از آن

جداست، چون این گروه در زمانی که جبهه ملی فعال بود، وجود نداشت. این گروه عمدتا از کادرهای

دانشجویی در دانشگاه تهران بوجود آمده است.

او گفت پراکنده گویی ها در مورد این که شاه تا چند سال آینده کشته خواهد شد، به طور قابل توجهی

زیاد شده اند. وقایع اخیر ثابت نموده اند که هر چند ساواک برای تحت فشار قراردادن و تضعیف

فعالیت های سیاسی مخالف خوب عمل کرده است، عملاً نمی تواند تمام گروههای مخفی متعددی که

ص: 684

وجود دارند را تحت کنترل داشته باشد و فعالیت های آنها را برای اقدامات آتی محدود نماید.

با وجود این که او تمایل داشت توضیح دهد که گروه او چگونه عمل می کنند، گفت که این کار غیرممکن

است، زیرا فعالیت های آنها تماما از طریق حفظ تماس های سیستماتیک انجام می گیرند (برای مثال،

ظاهرا افراد گروه هرگز باهم ملاقات نمی کنند). در حال حاضر، هرکسی می داند که اگر شاه از بین برود،

چکار باید بکند. تنها کاری که باید بکنند این است که مردم را به خیابانها بیاورند و «آزادی های بیشتری

بخواهند.»

مهدوی اِبایی از تشریح نحوه عمل رهبران جبهه ملی قبل از متلاشی شدن در سال 1962 نداشت. او

گفت که وقتی کمیته دوازده نفر در دانشگاه دستگیر شدند (فکر می کنم در سال 1961)، بلافاصله یک

کمیته دوازده نفره دیگر جایگزین آن شد. در کل، پانزده نفر کلاس های آموزشی بیست نفره برای رهبران

جوان تشکیل دادند که در جمع 300 نفر شدند، و هر یک از این رهبران جوان، به طور متوسط کلاس هایی

را با 10 نفر دانشجو تشکیل داند، که در جمع 3000 نفر جوان، آموزش دیده جبهه ملی شدند. با در نظر

گرفتن این واقعیت که بعضی از دوازده نفر افراد رده بالا، برای کارگران و بازاریان و سایر عوامل نیز کلاس

تشکیل داده بودند، مهدوی تخمین مرا تأیید نمود که کادر جبهه ملی در دانشگاه تهران حدود 200 نفر

هستند. او عقیده داشت که اعضای فعلی نیز در همین حدود هستند. (اتفاقا، این همان رقمی است که ما در

گزارشمان در مورد دانشگاه تهران، که هم اکنون تایپ شده است، قید کرده ایم.) رده بالای سازمانی تغییر

یافته است، زیرا دیگر کلاس های آموزشی بیشتری نمی تواند برگزار شود. البته حدود 200 نفر کادر جبهه

ملی در دانشگاه می دادنند که با دریافت دستور لازم چه باید بکنند.

من گفتم، خوب، اگر شاه ناگهان از صحنه خارج شود، شما فکر می کنید چه اتفاقی خواهد افتاد؟

مهدوی پاسخ داد، جواب این سؤال خیلی ساده است، ما بلافاصله بایستی همگی به دانشگاه برویم و

دانشجویان را جمع وجور کنیم. ما قادر خواهیم بود حداقل 2000 نفر از آنان و با احتمال زیاد تا دو برابر

این رقم را سازماندهی نماییم. ما آنها را به خیابان خواهیم کشاند و به طرف بازار حرکت خواهیم داد.

گروههای مشابه دیگری در بازار هستند که آماده حرکت دادن مردم می باشند. گروههای دیگری هم،

که بعضی از این گروهها متأسفانه تحت کنترل حزب توده هستند، در جنوب تهران مردم را که اکثریت آنها

کارگران بی کار و بدون مهارت و تخصص هستند، به خیابانها خواهند آورد.

منظور از این فعالیت ها چه خواهد بود؟ و نتایج آن چه خواهند بود؟ مهدوی این سؤالات را راحت تر

جواب داد. نتیجه فوری آن شکسته شدن هرگونه قانون و نظم خواهد بود. نیروهای امنیتی، که نمی دانند آیا

شخصیت قدرتمندی از آنها حمایت می کند یا نه، در مواجهه با توده های انبوه مردم، بلافاصله متفرق و

مضمحل خواهند شد. جمعیت سپس به طرف مجلس شورا و سنا حرکت خواهد نمود و سیاستمداران در

این دو مجلس به خانه های خود خواهند رفت. این وضعیت برای بسیاری از مقامات دولتی نیز صادق

خواهد بود. در مورد ارتش چی؟ مهدوی قاطعانه اظهار داشت که نیروهای نظامی انگیزه جنگیدن برای

موردی که اعتقادی به آن ندارند، نخواهند داشت. زمانی که شاه دیگر اینجا نباشد، آنها برای چه کسی

خواهند جنگید؟ اصول پیچیده ایده آلیستی نظیر «قانون و نظم» برای آنها هیچ معنا و مفهومی ندارد. وقتی

تصمیم گیرنده در رأس برداشته شد، افسران تصمیم گیرنده در رده های پایین تر نیز خاموش خواهند شد.

مهدوی ادامه داد، البته در زمانی که مردم در تهران به خیابانها بریزند، با غارت و انهدام اموال عمومی که

ص: 685

غیرقابل اجتناب است، آشوب های مشابهی توسط عوامل مذهبی در قم و مشهد و احتمالاً اصفهان و تبریز

نیز انجام خواهد شد. در شیراز، قشقایی ها حداکثر در چند روز شهر را اشغال خواهند نمود. اگر وضعیت از

این هم ناخوشایندتر باشد، می توان تصور نمود که در مدت 24 ساعت، یک هواپیمای چهار موتوره در

تهران به زمین بنشیند و اعضای حزب توده را از آلمان شرقی به تهران بیاورد. به احتمال زیاد تیمسار تیمور

بختیار، که یکی از شخصیت های کم نظیر در ارتش بود و پشتیبانی ایلی نیز دارد، ممکن است باز گردد،

همینطور تیمسار هدایت که حامیان زیادی در ارتش دارد.

من گفتم، خوب اگر وضعیت تا این اندازه ناخوشایند است، چرا گروه مهدوی برنامه دیگری برای مقابله

با شلوغی ها ندارند؟ این سؤال دلیل ملاقات مهدوی را روشن ساخت. او گفت مادامی که کسی نمی تواند

یک گروه سیاسی مسئول در ایران بوجود آورد، مادامی که مردم نمی توانند گردهم آیند و آزادانه در مورد

موضوعات سیاسی بحث و صحبت نمایند، هیچ گونه جایگزین منظمی برای رژیم فعلی نمی تواند وجود

داشته باشد. (با احتمال زیاد، مهدوی برای اظهار همین نکته اعزام شده بود و گفته های قبلی وی مقدمه

مطلب بود.)

من پرسیدم چرا یک شورای حکومتی نبایستی بتواند کشور را، لااقل در مدت بحث در مورد تغییر

شکل دولت، اداره نماید. مهدوی این نظریه را رد کرد. او گفت اگر به سربازان گفته شود که شاه دستور داده

است، به روی مردم تیراندازی خواهند کرد، ولی اگر به آنها گفته شود که دستور از سوی شورای حکومتی

متشکل از شریف امامی و علم و اقبال و دیگران است، نه تیراندازی خواهند کرد و نه کار دیگری. هیچ

شورای حکومتی نمی تواند اعمال قدرت کند و فرمانبردار داشته باشد.

پس چه کسی انتظار می رود که توانایی و اقتدار لازم (برای حکومت) را داشته باشد؟ مهدوی مدتی

برای پاسخ به این سؤال فکر کرد و سپس گفت از آنجا که به هیچ رهبر جوانتری اجازه داده نشده است که

حمایت مردمی را به خود جلب نماید، فقط مصدق می تواند این اقتدار و توانایی را داشته باشد. ممکن است

او پیر باشد، ولی اسم وی به هر دولتی اعتبار و قدرت می دهد. من پرسیدم، فرض کنیم مصدق زودتر از شاه

بمیرد، مهدوی از زمان طولانی تری برای پاسخ دادن استفاده کرد، و سپس دکتر عبداللّه معظمی، سخنگوی

سابق مجلس در دوره رژیم مصدق را نام برد. (به اندازه کافی جالب است که نام معظمی در بررسی اخیر ما

در زمره افراد با نفوذ در دانشگاه وارد شده بود.) آیا ارسنجانی می تواند حمایت مردم را کسب نماید؟

مهدوی گفت: مطلقا نه، پیروان ارسنجانی در دهات هستند، نه در شهرها و جمعیت در تهران نهایتا تعیین

خواهد کرد که چه کسی دولت را اداره خواهد نمود. خمینی؟ بله، در حدی تأیید خمینی کمک کننده خواهد

بود، ولی اگر خمینی بازگردد، به قم خواهد رفت و عامل مهمی در وضعیت تهران نخواهد بود.

من گفتم، فرض کنیم رژیم توسط افرادی اداره شود که مهدوی در نظر دارد، چه کاری غیر از آنچه در

رژیم فعلی انجام می شود، آنها انجام خواهند داد؟ مهدوی گفت اولین مسئله ای که باید با آن روبرو شد

جایگزین کردن پندار و تصور رهبری شاه با پندار رهبری فرد دیگری است. این برای کشوری نظیر ایران

کاملاً اساسی است. (توجه شود که به انتخابات آزاد توسط مهدوی اشاره ای نشد.)

تعجب انگیز بود که او گفت اصلاحات داخلی موردی ندارند. همه از اصلاحات شاه حمایت می کنند. او

گفت مورد اصلی، ملی گرایی است. من پرسیدم موضوع نفت مگر یک مورد قدیمی نیست. او در فکر تغییر

کشور از کشوری که مردم آن خود را وابسته می دانند، به کشوری بود که مردم خود را غیروابسته و مستقل

ص: 686

احساس نمایند. غیروابسته از کی؟ مهدوی گفت: البته غیروابسته و مستقل از ایالات متحده.

در ادامه گفتگو، مهدوی کوشش نمود نشان دهد که چنین تغییری در واقع شامل مورد مهمی نخواهد

شد، ولی از آنجا که خودش در بیان دقیق نظریاتش کاملاً ناتوان بود، اظهاراتش قانع کننده نبود.

مهدوی، فریدون 4

تاریخ: 27 می 1965 6/3/44 خیلی محرمانه

از: بخش اقتصادی، تئودور ال. الیوت پسر به: بخش سیاسی، آقای هرتز

موضوع: مذاکره با دکتر فریدون مهدوی

دیروز عصر، دکتر مهدوی سه مورد را به من گفت که ممکن است برای شما قابل توجه باشد.

1 او دخالت ما را در جمهوری دومینیکن مورد انتقاد قرارداد. او گفت که ما همواره برای حمایت از

رژیم های زورمدار و قلدر وارد می شویم، ولی هیچ گاه برای حمایت از رژیم های آزادیخواه دخالت

نمی کنیم. در نتیجه لیبرال ها در تمام دنیا اعتماد قبلی خود را به ما، از دست داده اند. علیرغم این که

پرزیدنت کِندی برای آزادی آمریکای لاتین اقدام کرده بود، سیاست جانسون مان اساس حفظ وضع

موجود است که معمولاً به معنای رژیم های نظامی می باشد.

ما می بایستی در جمهوری دومینیکن دخالت می کردیم تا بوش (Bosch) را در مقابل کودتای نظامی که

برعلیه وی صورت گرفته بود، حمایت کنیم. (توازی بین بوش و مصدق در اظهارات مهدوی مشهود بود.)

2 او نمی داند که آیا نامه اعضای حزب کارگر در پارلمان، با این تصمیم دولت ایران که بعضی از جوانان

درگیر در توطئه سوءقصد 10 آوریل در واقع موافق با قتل شاه نبوده اند، ارتباطی دارد یا نه.

او مایل بود باور نماید که دخالت اعضای پارلمان، به جای این که منجر به سختگیری بیشتری از آنچه

قبلاً می شد، شود به متهمین کمک می نماید. او این عقیده را براین اساس قرار داده است که شاه موجودیت

رژیم خود را مدیون خارجی ها است، بنابراین باید به نظر خارجی توجه نماید.

3 او اخیرا برای یک مصاحبه به ساواک احضار شده بود، اولین مصاحبه این چنینی را وی در زمانی

بسیار دور داشته است. مأمور ساواک که با وی مصاحبه کرد، همان کسی بود که آخرین باری که حسین

مهدوی زندانی شده بود، او را به زندان انداخته بود. مهدوی گفت به مأمور ساواک گفته است که دیگر در

مسائل سیاسی درگیر نیست. من از مهدوی پرسیدم که آیا برای تعطیلات تابستان برنامه داری دارد یا نه. او

پاسخ داد که در تهران خواهد ماند، «زیرا وقایع جالب همیشه در تابستان اتفاق می افتند.»

مهدوی، فریدون 5

یادداشت جهت بایگانی خیلی محرمانه

موضوع: دیدگاههای دکتر فریدون مهدوی در مورد اوضاع سیاسی

ویلیام میلر از سپاه صلح در 9 ژوئن، مذاکراتی که روز گذشته با دکتر فریدون مهدوی، مدیر اداره

اقتصادی بانک توسعه صنایع و معادن و رهبر جبهه ملی، داشت را برای من شرح داد.

براساس گفته آقای میلر، دکتر مهدوی نکات زیر را اظهار داشت:

در شش ماه تا یک سال آینده، یک بحران اقتصادی بوجود خواهد آمد که در نتیجه آن امکان دارد دکتر

ص: 687

علی امینی مجددا نخست وزیر شود. محفل اطراف امینی، برنامه پشتیبانی از وی را ترتیب داده اند. مهدوی

یکی از افراد کلیدی در این محفل است. از جمله کسانی که به آنها نزدیک شده اند، افراد زیر می باشند:

ابوالحسن ابتهاج، که قبول نموده است در زمان مناسب با امینی ملاقات نماید. امید می رود که او

مدیرعامل شرکت ملی نفت ایران شود.

خسروشاهی، رئیس اتاق بازرگانی تهران، که قبول کرده امینی را حمایت نماید.

TALLIOT که به عنوان رابط با رهبران مذهبی خدمت می کند.

شاپور بختیار، رهبر جبهه ملی، امینی را حمایت خواهد کرد.

دکتر عبده، کسی که اظهار شده است وزیرخارجه می شود و حرکت وی به مقصد هندوستان، به عنوان

سفیر، برای گروه امینی یک انفجار است.

گروه مهندس بازرگان، که موضع آنها روشن نیست و رهبرشان در زندان است.

تجار بازار که مرتبا مهدوی با آنها ملاقات می کند و سعی می نماید حمایت آنها را کسب کند.

رهبران دانشجویان، که مهدوی با آنها مشغول بحث در مورد برنامه های عملیاتی است.

براساس گفته مهدوی، سید ضیاء طباطبایی نیز با رهبران مذهبی در تماس است. بالاخص او با آیت اللّه

میلانی و خوانساری که به روش های قانونی به کار گرفته شده در ارتباط با متهمین طراحی قتل شاه

اعتراض دارند، ملاقات نموده است.

یک مورد اساسی که برای حامیان امینی مشکل ایجاد کرده، مسئله انتخابات پس از روی کار آمدن امینی

است. امینی ظاهرا تصمیم گرفته است که انتخابات باید انجام شود.

کلیه موارد مدنظر، حول محور قانون اساسی دور می زنند. مهدوی در حال تهیه متن اعلانی است که از

سوی همه گروههای طرفدار امینی، در زمان لازم منتشر خواهد شد، و در آن قید شده است که همه آنها

طرفدار قانون اساسی و مخالف دیکتاتوری هستند.

اظهارنظر (توسط الیوت): به نظر می رسد بیشترین تحرک فکری در مهدوی از اینجا ناشی می شود که او

معتقد است بین 6 تا 12 ماه آینده، یک بحران شدید اقتصادی بوجود خواهد آمد. با در نظر گرفتن

سوبسیدهای نفتی و وجوه خوب دیدگاه فعلی، چنین چیزی در حال حاضر غیر محتمل است.

12 ژوئن 1965 22/3/44

مهدوی، فریدون 6

خیلی محرمانه

زمان: 29 نوامبر 1965 8/9/44مکان: رستوران هتل کاسپین

صورت مذاکرات شرکت کنندگان: دکتر فریدون مهدوی، مدیر اداره اقتصادی بانک توسعه صنایع و

معادن و رهبر جبهه ملی تئودور ال. الیوت پسر، دبیر اول سفارت

موضوع: سیاست مستقل شاه

دکتر مهدوی به نظر می رسد خود را بیش از گذشته در رابطه با اوضاع سیاسی در ایران کنار کشیده

است. او سیاست خارجی «جدید» شاه را، نمایش و تظاهر به عدم وابستگی به ایالات متحده می داند، تا

دور را از ملی گرایان که معمولاً در داخل کشور شناخته شده و مورد حمایت مردم هستند، بگیرد. درک

ص: 688

سیاست جدید از نظر فکری برای او مشکل و معما است. در عین حالی که موافق است که رشد درآمدهای

نفتی، تجربه پاکستان، پلندپروازیهای آفریقا و آسیا، وضعیت بودجه سال گذشته و سیاست های داخلی در

تنظیم سیاست جدید نقش داشته اند، معهذا او معتقد شده است که شاه بایستی از ایالات متحده، بدلیلی که

نمی توان برای عموم افشاء نمود، عصبانی و ناراضی شده باشد.

در جستجوی امری امیدبخش که به معنای پیدا کردن نقطه ضعفها در موقعیت شاه است، دکتر مهدوی

دلخوشی کمی می بیند. او می گوید شنیده است که مصوبه جدید خریدهای سلاح از کشورهای اتحاد

جماهیر شوروی یا چکسلواکی (با چند چیز از فرانسه) خواهد بود و نمی داند که واکنش ایالات متحده در

صورت وقوع چنین چیزی، چه خواهد بود. او همچنین شنیده شده است که خزانه در وضع بدی است و

فشارهای جدیدی بر بانک مرکزی برای جبران پرداخت های معوقه وارد می شود. او معتقد است که

شایعات جدیدا از سر گرفته شده در مورد استعفای مدیرکل سمیعی ممکن است پایه و اساسی داشته باشد

و اگر سمیعی استعفا دهد فاتحه بانک مرکزی خوانده شده است. یک کاندید مهم (Bhorse lack -) برای

مدیرکلی، دکتر اهری، رئیس بانک کشاورزی و بیمه ایران است که بنا به اظهار مهدوی، هر چه در جلویش

بگذارند امضا می کند و چند سال قبل به علت فساد و سوءاستفاده مالی از بانک کشاورزی برکنار شد. (او

گفت شنیده است که برخلاف داستان های اخیر جراید، زاهدی در بانک کشاورزی جایگزین نخواهد شد،

بلکه به وی شغل تشریفاتی بازرس دولت در شرکت ملی نفت ایران داده شده است).

در خلال مذاکرات، من چندین بار به طرق مختلف به اهداف درازمدت ایالات متحده در ایران مبنی بر

این که دیدن ایرانی مستقل است که بتواند روی پاهای خود بایستد، اشاره کردم. دکتر مهدوی اظهار داشت

که ما به سختی می توانیم برای رسیدن به هدفمان اعتبار بگیریم، زیرا شرکت های نفتی این کار را برای ما

انجام داده اند. اینکه دکتر مهدوی از سیاست خارجی «جدید» خوشش آمده است، از شوخی ای که او با من

کرد، مشخص شد. من به شوخی او را سرزنش کردم که چرا برای بازی تنیس با دوستان بانک توسعه

صنایع و معادن ایران و پاره ای دوستان من در روز جمعه نیامده است (دکتر مهدوی بازیکن تنیس نیست)،

او به شوخی پاسخ داد که روزهای جمعه در سفارت شوروی تنیس بازی می کند.

مهدوی، فریدون 7

خیلی محرمانه

زمان: 19 ژانویه 1966 29/10/44 محل: رستوران هتل کاسپین

صورت مذاکرات شرکت کنندگان: دکتر فریدون مهدوی، مدیر اداره اقتصادی بانک توسعه صنایع و

معادن ایران و رهبر جبهه ملی تئودور ال. الیوت پسر، دبیر اول سفارت

موضوع: سیاست خارجی و داخلی ایران و وضعیت اقتصادی

مذاکرات حول پاره ای از وقایع جاری بشرح زیر دور می زد:

1 روابط ایران اتحاد جماهیر شوروی

دکتر مهدوی نشانه هایی از نگرانی برای آینده، به جهت وابستگی های جدیدی که در ذوب آهن و

لوله کشی گاز بین ایران و اتحاد جماهیر شوروی به وجود آمده است، نشان داد. او گفت روسها به وضوح

ص: 689

پیروزی دیپلماتیک بزرگی کسب کرده و در اقتصاد ایران، جایگاهی نظیر جایگاهی که قدرت های غربی

در ایران از طریق صنایع نفتی به دست آورده اند، به دست آورده بودند. وجهه (پرستیژ) شوروی در ایران

بشدت تقویت شده است و نتیجه آن افزایش تبلیغات ضد آمریکائی در جراید و سایر جاها بود. او از من در

در مورد واکنش رسمی و واکنش جراید ایالات متحده در مورد قرارداد ذوب آهن سؤال نمود. من پاسخ

دادم که واکنش چندانی از سوی آمریکائیها صورت نگرفته است و این که ما خوشحالیم ایران روی پای

خود بایستد و فقط اگر فکر کنیم که روسها به هر طریقی استقلال ایران را به طور پنهانی مورد تهدید قرار

می دهند، مسئله را مدنظر قرار خواهیم داد. او آرزو نمود که ما آن قدر خوش خیال نباشیم که اجازه دهیم

روسها ایران را ببلعند.

در موارد دقیق قرارداد، دکتر مهدوی بیشتر به این نکته علاقه مند شده بود که امکان افزایش صادرات

روسیه به ایران را در پانزده سال بعد ممکن ساخته است. او گفت شنیده است که روسها بشدت فشار

آورده اند که ذوب آهن تولیدات متنوعی داشته باشد، به گونه ای که صادرات ماشین آلات و تکنسین های

آنها تا سالهای متمادی در آینده مورد نیاز شدید باشند. او بشدت تحت تأثیر این تصادف قرار گرفته بود که

مرز تقسیم کارها بین ایران و روسیه برای نصب لوله گاز در ساوه است، محلی که بنا به گفته او خط فاصل

روسیه و ایران بی طرف در قرارداد ارضی روس انگلیس در 1907 بود. او گفت: بعضی مردم عقیده دارند

که یک توافق سری در دنباله قرارداد 1907 بین ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی برای تجزیه ایران

وجود دارد. او از کسانی که این تئوریهای را مطرح کرده اند، نیست. او همچنین اظهار داشت که دولت ایران

هیچ مشکلی در بالا بردن قیمت جهت تأمین مالی هزینه خط لوله لازم نخواهد داشت. او مطمئن است که

تدارک کنندگان غربی دولت های خود را وادار به بالا بردن قیمت ها خواهند کرد.

من از دکتر مهدوی پرسیدم نقش عالیخانی در معاملات با روسیه چیست و اشاره کردم که ممکن است

برای او چندان کار درستی نباشد که در بازگشتش با آن همه گل در دفترش، این چنین با هیاهو مورد

تشویق قرار بگیرد. دکتر مهدوی گفت او معتقد است که شاه می خواهد عالیخانی این تبلیغات را راه

بیندازد، به گونه ای که سیاست جدید مورد قبول مردم واقع گردد.

2 روابط ایران ایالات متحده

با شروع صحبت در مورد ارائه بودجه در پاییز 1964، دکتر مهدوی معتقد است که به وجهه آمریکائیان

در ایران لطمه خورده و همه ذخیره حسن نیت ایالات متحده که طی سالها جمع شده بود، از بین رفته است.

او نمی داند که آیا این از دست رفتن وجهه، بر ارتباطات رسمی ما تأثیر کرده است. یا نه. من با ذکر این نکته

که روابط ما مانند سابق نزدیک هستند، پاسخ دادم و بالاخص به بازدید هاریمن اشاره نمودم.

متعاقبا در مذاکرات، دکتر مهدوی به تأثیر تعداد زیاد ایرانیان جوان تحصیلکرده در آمریکا اشاره نمود

که به کشور خود بازگشته اند و بتدریج نقش های مهمتری را در توسعه کشورشان به عهده می گیرند.

نکته ای که در مورد این افراد او را بیشتر تحت فشار قرار می دهد برخورد آنها با مسائل، بیشتر به صورت

علمی است تا عقیدتی. او گفت، قبلاً ایرانیان تحصیلکرده اروپا که به ایران باز می گشتند، در پی شغلی

نبودند که فقط کاری انجام دهند، بلکه به دنبال کاری بودند که از آن طریق ایده های خود را پیاده کنند. من

از فرصت استفاده کردم تا به وی گوشزد نمایم که ایرانیان تحصیلکرده در آمریکا نیز از زمانهای طولانی در

ص: 690

روابط ایران و آمریکا تأثیر مثبت داشته اند، نظریه ای که او موافق آن بود.

3 جبهه ملی

دکتر مهدوی گفت: این سالها، سالهای دلفریبی برای بودن در ایران هستند. یک تغییر واقعی و مهم در

جهت گیری سیاست های ایران در حال وقع است. او به یاد می آورد که اخیرا مقاله ای در مورد سیاست

جبهه ملی مربوط به حدود دو سال قبل را دوباره خوانده است. هر پیشنهاد مهمی که در این مقاله وجود

داشت، توسط شاه انجام شده است، بدین ترتیب او (شاه) نه فقط مهارت و انعطاف پذیری خود را نشان داد،

بلکه هرگونه تحرکی را از گروههای مخالف سلب نمود. در حال حاضر تنها اختلاف بین شاه و جبهه ملی

ایجاد نهادهای سیاسی آزادتر است. البته دکتر مهدوی موافق است که این اختلاف تا آنجا کاهش یافته که

در واقع شاه «داخل» است و جبهه ملی «خارج». این تا دو یا سه سال قبل واقعیت نداشت.

4 ایران عراق

نظر و فرضیه مهدوی در مورد مشکلات جاری بین ایران و عراق این است که دولت ایران آن را شروع

نموده است و این که محاسبات اشتباه بوده اند. تصور می شد شانس خوبی می داشتند اگر عارف را پایین

بیاورند و مذاکرات در مورد شط را آغاز نمایند. بعد مشخص گردید که این اهداف به این سادگی قابل

دستیابی نیستند و اکنون مسئله فرار از سیلی خوردن است.

5 وضعیت اقتصادی

بانک توسعه صنایع و معادن ایران به سرعت در حال توسعه و گسترش است. نیمی از سهام متعلق به

خارجیان آن بانک (96 میلیون ریال) به سرمایه گذاران ایرانی فروخته شده است. سهمیه تهران، 24 میلیون

از 96 میلیون بود و 9 میلیون ریال آن در سه روز اول به فروش رسید. فروش سهام از طریق بانک ملی

انجام شد که 2 درصد برای این کارش دریافت نمود.

بانک توسعه صنایع و معادن ایران همچنان از نظر پولی مسئله دارد، ولی سازمان برنامه موافقت نموده

است که 750 میلیون ریال دیگر وام برایش تأمین نماید و یک تیم از بانک جهانی توسعه و تحقیقات و

شرکت تأمین پول بین المللی (IBRD/IFC) در ایران است تا دومین وام 10 میلیون ریالی بانک جهانی

توسعه تحقیقات را فراهم آورد.

تعدادی از پروژه ها در حال انجام هستند. نمایندگان (lnternational- paper) و افرادی از

(Allied - chemical) انتظار می رود تا دو هفته دیگر در اینجا باشند تا در مورد کارخانه کاغذسازی و

کارخانه تهیه نایلون به ترتیب مذاکره نمایند. می خواهند ظرفیت اولین کارخانه نوردی که در ایران در

نزدیکی اهواز ساخته شده است را از 60000 به 150000 تن در سال افزایش دهند. از کایزر (KAISER)

دعوت شده است که طرحش را ارائه نماید که در آن پیشنهادات و هزینه های دومین کارخانه نورد در

اهواز که دارای ظرفیت 100000 تن در سال است و بخش اعظم آن لوله هایی با قطر کم خواهند بود،

بررسی شده اند. پروژه دیگری که مورد بحث خواهد بود کارخانه نوردی است که لوله هایی با قطر زیاد

برای پروژه خط لوله گاز تولید نماید. ممکن است مشکلاتی با وزارت اقتصاد در مورد پروژه های کارخانه

ص: 691

نورد با ذوب آهن شوروی بوجود آیند.

من در مورد دو هدف عمومی یعنی اصلاحات ارضی و صورتحساب مالیاتی جدید، سؤال کردم. در

مورد اصلاحات ارضی، دکتر مهدوی گفت او فکر می کند که این برای شاه یک دستاورد سیاسی بوده است،

با وجود این از نظر اقتصادی روستانشینی وضع بهتری از قبل ندارد. دولت برای روستایی پول خرج

می کند تا او را خشنود و راضی نگهدارد، ولی کار واقعی برای بهبود استانداردهای زندگی روستایی انجام

نشده است.

در مورد صورتحساب مالیاتی، دکتر مهدوی گفت یکی از مشکلات او با آن این است که خیلی به نفع

سرمایه گذاران است. او می ترسد که این مسئله احساسات را علیه صاحبان کارخانه و صنعتگران بزرگتر

برانگیزد. این طرح شامل مالیات بیشتر بر مواد مورد نیاز توزیع شده می شود که اثر معکوس بر

سرمایه گذاران خارجی خواهد داشت. بانک توسعه صنایع و معادن ایران سعی دارد بحث در مورد این

صورت مالیاتی به دراز بکشد تا تمام نارسایی های آن برطرف گردند.

6 مهدوی و ایالات متحده

من به دکتر مهدوی گفتم که امیدوارم روزی او بتواند از ایالات متحده بازدید نماید. او گفت که شاید در

سال آینده بتواند این کار را انجام دهد. او گفت مشکل اصلی وی در این مورد این است است که نمی تواند

چنین سفری را بدون ملاقات با گروههای دانشجویی دست چپی انجام دهد، زیرا مایل است نفوذ سیاسی

خود را حفظ نماید. برای مثال او سال گذشته بحث زیادی با دکتر عالیخانی کرده بود که او را با خود به

کنفرانس ژنو نبرد، با این تذکر به عالیخانی که به نفع او (عالیخانی) نخواهد بود که مهدوی در ژنو با او باشد

و با دانشجویان ایرانی مخالف مذاکره نماید. من از او پرسیدم سال آینده اگر به ایالات متحده برود، چگونه

این مسئله را حل خواهد نمود، او گفت که تصور می کند که مرور زمان از شدت این مسئله خواهد کاست.

اظهارنظر: یا نفوذ او در دانشجویان دست چپی با گذشت زمان کم خواهد شد، یا او می خواهد که با گذشت

زمان نفوذش در آنها کم شود و یا هر دو.

7 حسین مهدوی

او فکر نمی کرد که عموی جوانش، اقتصاددان و پیرو جبهه ملی، در بهار آینده که تحصیلاتش در

هاروارد به پایان می رسد به ایران باز گردد. تئودور ال. الیوت

مهدوی، فریدون 8

خیلی محرمانه

زمان: 8 فوریه 1966 17/12/44 مکان: محل اقامت تاچر

صورت مذاکرات شرکت کنندگان: فریدون مهدوی، بانکدار و مخالف سیاسی آرچی، ام، بولستر،

دبیر دوم

اصلاحات ارضی

مهدوی گفت که اعلامیه 20 ماده ای اخیر وزیر کشاورزی، اسماعیل ریاحی، کلی گویی های بی معنی

ص: 692

بودند و این که اصلاحات ارضی از این پس فقط خدمات جنبی و حاشیه ای دریافت خواهد نمود، زیرا تا

آنجا که مربوط به اهداف سیاسی شاه می شود، به پایان رسیده است. او توضیح داد که این برنامه در آغاز

توسط شاه برای جلب حمایت در داخل و ارائه چهره بهتری از خود در خارج طرح ریزی شده بود، بدون

این که با خطرات غیرقابل پیش بینی مواجه شود. مهدوی گفت که طبق تجزیه و تحلیل وی از وضعیت، شاه

می توانست کاری برای کمک به طبقه متوسط انجام دهد، ولی این کار دارای خطر بالقوه بود، زیرا این طبقه

با ترقی مادی، خیلی سریع می توانست خواستار قدرت سیاسی گردد، بنابراین شاه تصمیم گرفت به

کشاورزان کمک کند که انتظار نمی رفت تا سالهای متمادی پس از این به آگاهی سیاسی برسند.

توسعه اقتصادی و سیاسی

همانگونه که بارها قبلاً نیز گفته است، مهدوی تکرار نمود که انتظار ندارد ایران با دمکراسی اداره شود،

زیرا مردم آمادگی چنین دولتی را ندارند و یک دولت قوی مرکزی برای تضمین پیشرفت لازم است، ولی او

از فقدان ترقی و پیشرفت در ایران شکایت داشت.

او به علت نارسایی در دستیابی به یک روند تثبیت شده رشد خالص شش تا هفت درصد، به دولت

حمله نمود و معتقد بود ایران می تواند به آن برسد. او اظهار داشت که ایران در سالهای گذشته رشد خالص

تثبیت شده ای برابر دو تا سه درصد داشته است. مهدوی گفت به عنوان یک مدعی توسعه اقتصادی، دولت

باید به شوراهای ده و شهر به عنوان نمونه های کوچکی از مشارکت سیاسی اجازه رشد و توسعه بدهد.

آنگونه که او مسئله را می بیند، شاه از دادن اجازه به فعالیت های سیاسی که خودش برآنها کنترل نداشته

باشد، اکراه دارد. بنابراین شاه باید سرزنش مربوط به عدم توسعه و ترقی تشکیلات سیاسی ایران را که

بتواند ثبات به وجود آورد و به مردم امکان دهد که صدای کمی در دولت داشته باشند، بپذیرد.

کارخانه ذوب آهن

مهدوی عرضه کارخانه ذوب آهن را تجلی سیاست قدیمی روسیه شوروی در گسترش نفوذش به

سمت جنوب می بیند. او بعید می داند شاه و مشاورینش این واقعیت دراز مدت را در نظر گرفته باشند که

چنین امکانی وجود دارد که اگر کارخانه های جنوب روسیه شوروی به گونه ای تغییر داده شدند که از گاز

طبیعی ایران استفاده نمایند، در صورت لزوم شوروی فشار لازم را برای تداوم جریان گاز اعمال خواهد

نمود تا جریان گاز ادامه داشته باشد. (تذکر: این مطالب انعکاس نظریات آقای الیوت بود که در بحث های

قبلی با مهدوی اظهار نموده بود.) او تأکید نمود که قرارداد ذوب آهن را نمی توان به صورت یک اقدام

بازرگانی در نظر گرفت، زیرا در هر منازعه ای بین دستجات و گروهها، قدرت سیاسی تعیین کننده است و

قدرت ضعیف تر به قدرت قویتر می بازد.

مهدوی گفت: بدون مقایسه ایران و هندوستان در این مسئله ذوب آهن، مردم اینجا کارخانه ذوب آهن

را با فنلاند مقایسه می نمایند، که در آنجا تمام سیاست به طور مستقیمی تحت تأثیر این است که شوروی در

سرزمین های همجوار، اجازه وقوع چه اتفاقاتی را بدهد. اگر در آینده به علت کنار رفتن شاه یا فعالیت یک

گروه مخالف وضعیت نامعتادل و بی ثبات سیاسی به وجود آید، وابستگی ها با شوروی از نظر داخلی،

عامل مهمی در تعادل قدرت خواهد بود. مهدوی ادامه داد لازم نیست این نفوذ به صورت قابل رؤیت و

ص: 693

علنی شود، می توان بیشتر معتقد بود که اتحاد جماهیر شوروی یک گروه یا گروه های بیشتری را حمایت

نماید تا در چنین تنگنای قدرتی تصمیم گیرنده نهائی باشند.

عقیده ایرانیان مبنی براین که در حقیقت ذوب آهن به صورت مجانی به دست آمده است، مورد بحث

قرار گرفت و مهدوی اشاره کرد که در سیاست بین المللی هیچ کشوری چیزی را مجانی و مفت به دست

نمی آورد.

مهدوی، فریدون 9

زمان: 17 مارس 1966 26/12/44

صورت مذاکرات شرکت کنندگان: فریدون مهدوی، بانک توسعه صنایع و معادن ایران آرتورام. جیز،

دبیر سوم سفارت مکان: محل اقامت هرتز

موضوع: محاکمه ملکی

برای مهدوی، محاکمه ملکی و نیکخواه نشانگر یک تغییر غریب در سیاست دولت ایران در قبال

محاکمات سیاسی است. برای مثال محاکمه مهندس بازرگان در سالها قبل از انظار عمومی مخفی

نگهداشته شد. اکنون پاره ای اوقات محاکمات سیاسی به طور عمومی انجام می گیرد و به متهم این امکان و

شانس داده می شود که در حضور خبرنگاران از خود دفاع کند و نتیجه آن این است که فلسفه سیاسی متهم

در تمام روزهای مهم منعکس می گردد. مهدوی تصور می کند که سه سال محکومیت برای ملکی نسبتا

بهای اندکی در برابر شانس مطرح گردیدن مورد وی در مقابل مردم می باشد. او به هشت ماه زندان خودش

قبل از انتخابات اشاره نمود. او در یک مدت زمان بحرانی از دور خارج بود و بدون محاکمه هیچ محلی

برای ارائه عقایدش نداشت.

او لذت می برد اگر به وی شانس حضور در دادگاه عمومی و پر از خبرنگاران جراید داده می شد.

مهدوی، دادگاه ملکی را به صورت هشداری به شوروی برای عدم دخالت در سیاست های داخلی ایران

برداشت می نماید. او معتقد است که مجازات سبک بود، زیرا شاه از تصویر بد آن در جراید خارجی

هراسان است. مهدوی از پوشش محدود محاکمه ملکی در لوموند مطلع بود. او شنیده بود که لوموند سعی

کرده بود نماینده ای برای شرکت در محاکمه ملکی اعزام نماید (احتمال می رود اریک رولو بود که یک

تحلیل عالی از محاکمه نیکخواه نوشته بود)، ولی دولت ایران از پذیرش درخواست روزنامه امتناع نموده

بود.

مهدوی، فریدون 10

خیلی محرمانه

زمان: 23 مارس 1966 3/1/45مکان: رستوران رزیدانس

شرکت کنندگان: دکتر فریدون مهدوی، اقتصاددان، بانک توسعه صنایع و معادن ایران آرچی ام. بولستر،

دبیر دوم سفارت

فقدان ثبات رسمی در ایران

مهدوی با اظهار نگرانی از خطر دیکتاتوری نظامی که خاورمیانه را تهدید می نماید، آغاز نمود و

ص: 694

توضیح داد که بهترین آنها فقط ترتیبات ناپایداری برای حصول به پاره ای پیشرفت ها هستند، مشکل

اصلی آنها این است که نمی توانند نهادهایی بوجود آورند که پس از آنها پا برجا باقی بماند. او سپس با لحن

مجادله آمیزی سؤال نمود که آیا پروژه های توسعه اقتصادی به طور اتوماتیک با خود توسعه تشکیلات و

نهادهای لازم برای ادامه آن پروژه ها را می آورند. پاسخ وی در مورد ایران، این بود که نمی آورند. وقتی از

او سؤال شد، اگر شاه به طور ناگهانی از صحنه خارج شود، چه اتفاقی خواهد افتاد، مهدوی پاسخ داد که

نتیجه آن به علت این فقدان تشکیلاتی، اغتشاش و آشفتگی خواهد بود.

وقتی به او گوشزد شد که ارتش ممکن است اوضاع را تثبیت نماید، مهدوی پاسخ داد این ممکن است

برای یک مدت خیلی کوتاه درست باشد، ولی مشکل اصلی این بود که شاه مطمئن شده بود ارتش یک

نیروی منسجم و یک دست نیست، بنابراین کنترل نظامی بسرعت در رقابت بین افسران ارشد مختلف،

تجزیه و از هم پاشیده خواهد شد.

مخالفت سیاسی

مهدوی گفت او فکر می کند بعضی از پروژه های توسعه ای که انجام شده اند، همانهایی هستند که او

توصیه می نماید و اقرار نمود که رژیم بسیاری از سیاست های ملی گراها را اجرا نموده است و بنابراین

به طور گسترده ای مخالفت های سیاسی را خنثی ساخته است. همزمان با آن، او اصرار داشت که مخالفین

مغلوب کامل نشده اند و در زمان مساعد فعال خواهند شد. او نتیجه گیری کرد که با وجود پیشرفت های

اقتصادی، عموم مردم برای رژیم علاقمند نیستند. او کسب حمایت مردمی را مسئله بزرگی برای شاه

می دید، و توضیح داد که این ناشی از کوتاهی و ناتوانی در ایجاد ایدئولوژی ای می باشد که مردم به آن معتقد

و وفادار باشند.

مهدوی، محاکمه ملکی را به عنوان نمونه ای از وضعیت جدید تعبیر کرد که هر متهمی باید این امتیاز را

داشته باشد که در ازای مدت زمانی که در زندان است، مورد اتهامش برای همه منعکس گردد. او همچنین

گفت که اخیرا محاکمات در برخی موارد سازماندهی شده تر از گذشته برگزار می شوند تا به متهم ایده

بهتری از آنچه انتظار داشته است، بدهند. مهدوی محاکمه ای که اخیرا برای سه دانشجوی دانشگاه تهران

به طور سرّی انجام شده بود را به طور نمونه ذکر نمود که منتج به صدور رأی سریعی گردید. او توضیح

بیشتری در این مورد نداد.

وقتی موضوع چین کمونیست به میان آورده شد، مهدوی فعالیت های چین کمونیست را که در مدت

محاکمه نیکخواه و ملکی انجام شده بود، بی اهمیت خواند. او گفت هر کس می داند که تنها تهدید کمونیستی

در ایران، اتحاد جماهیر شوروی است، بنابراین چین کمونیست هدف آسانی برای حمله به آن جهت نشان

دادن خطرات کمونیستی است. همزمان با آن دولت ممکن است روسها را در جنگ عقیدتی با چین

کمونیست کمک نماید.

اهمیت درآمدهای نفتی

مهدوی، از وابستگی بیش از حد ایران به درآمدهای نفتی اظهار نگرانی نمود. او توضیح داد که بدون

افزایش درآمدهای نفتی طرح های توسعه اقتصادی ایران قابل انجام نخواهند بود. او عقیده داشت که

ص: 695

وضعیت اقتصادی در ایران در سالهای اخیر توسط نخست وزیر هویدا تثبیت نشده است، بلکه دریافت

230 میلیون دلار پیش پرداخت توسط شاه، موجب آن گردیده است. او فکر می کند که معاملات جاری با

کنسرسیوم خیلی با مفهوم خواهند بود و مطرح نمود که دولت ایران به نظر می رسد عوامل محدودکننده

عرضه و تقاضای کنسرسیوم را در زمانی که بر یک افزایش حداقل 20 درصد سالیانه پافشاری می نمود،

نادیده گرفته است.

مهدوی، فریدون 11

خیلی محرمانه

زمان: 26 آوریل 1966 6/2/45 مکان: رستوران هتل کاسپین

صورت مذاکرات شرکت کنندگان: دکتر فریدون مهدوی، بانک توسعه صنایع و معادن ایران تئودور ال.

الیوت دبیر اول سفارت

موضوع: پیشرفت سیاسی و اقتصادی ایران

من به دکتر مهدوی گفتم که امیدوارم عموی وی و همکارش در جبهه ملی، حسین مهدوی، را در خلال

چند ماه آینده ملاقات نمایم.

دکتر مهدوی از من خواست که پیامی برای حسین بفرستم او گفت که فکر نمی کند پیام بایستی از سوی

او باشد و من می توانم با جملات و کلمات خودم که احتمالاً چندان سخت نخواهد بود، آن را تهیه کنم، زیرا

من احتمالاً با آنچه او می خواهد بگوید موافق خواهم بود.

او گفت باید به حسین گفته شود که تماس خود را با ایران از دست داده است و دیگر نباید فرض کند که

از اوضاع این کشور با خبر است. او گفت مخالفین بسیار زیادی که در کشورهای ماوراءبحار زندگی

می کنند، تصور می نمایند که امکان دارد زمانی فعالیت های چریکی برعلیه رژیم به گونه ای انجام شوند،

آنها باید بدانند که این به دلیل غیرممکن است. یکی این که نیروهای امنیتی رژیم کنترل کامل بر اوضاع

سیاسی ایران دارند، و دیگری «شرایط اجتماعی تغییر کرده است». اصلاحات شاه، بخصوص اصلاحات

ارضی از نظر سیاسی موفق بوده است، و جوّ موجود برای فعالیت های ضد رژیم مناسب نیست، حتی اگر

نیروهای امنیتی به گونه ای آرام نگهداشته شوند.

من از دکتر مهدوی پرسیدم آیا فکر می کند زمانی که در آینده، شاه فرصت را ممکن و مطلوب خواهد

یافت تا اجازه دهد نهادهای سیاسی آزادتر در ایران رشد نمایند. او پاسخ داد این را آموخته است که شاه

به طور قابل ملاحظه ای فرد انعطاف پذیری است و هیچ دلیلی ندارد این امکان که شاه یکباره اجازه وجود

جوّ سیاسی آزادتری را بدهد، رد کنیم. به هر حال، این مورد به این زودی اتفاق نخواهد افتاد، ابتدا کشور

باید در چند سال آینده با روند رشد اقتصادی بالا حرکت کند و وضعیت اقتصادی محکمی برقرار و تثبیت

نماید.

با لحنی آرام و آهسته و تأکید بر ماهیت خیلی محرمانه نظریاتش، او گفت اخیرا بعضی از دوستانش به

وی مراجعه کرده اند که امیدوار بودند او پاره ای فعالیت های سیاسی را آغاز نماید، ولی او آنها را منصرف

نموده است، زیرا چنین فعالیت سیاسی خیلی «خام و زودرس» خواهد بود. اولین کار، ساختن اقتصاد

است، بعد فعالیت های سیاسی می توانند

آغاز گردند. اصلی ترین کاری که غرب در وضعیت فعلی می تواند

ص: 696

انجام دهد، این است که ببیند درآمدهای نفتی به طور ثابت و قابل ملاحظه رو به افزایش هستند.

اظهارنظر: دکتر مهدوی اخیرا عضو یک هیئت رسمی بازدیدکننده از مسکو بود (به یادداشت جداگانه

مراجعه شود) و به نظر واضح می آید که رژیم او را به خود وابسته کرده است. این نیز واضح است که دیگر

نمی توان به او به عنوان یک «مخالف» اشاره نمود. تغییر در دیدگاههای وی اسفبار بوده است. سه سال قبل

او به مدت نه ماه در زندان بود. سال گذشته او بحث می کرد که غرب بایستی پرداخت های نفتی خود به

ایران را قطع نماید، به گونه ای که به سقوط رژیم کمک کند. وی نشان می دهد که دیدگاههای وی ممکن

است در مذاکراتی که در بازگشت از مسکو در پاریس با رهبران دانشجویان مخالف داشته است،

مستحکم تر شده باشند. عدم تطابق و همرنگی وضعیت حقیقی امور در ایران و تصویری که توسط آن

دانشجویان احتمالاً به وی داده شده است، ظاهرا تأثیر عمیقی در وی بر جای گذاشته است.

مهدوی، فریدون 12

خیلی محرمانه

زمان: 24 اوت 1966 2/6/45 مکان: رستوران چیتنیک

صورت مذاکرات شرکت کنندگان: دکتر فریدون مهدوی، بانک توسعه صنایع و معادن ایران آقای

روبرت اچ. هارلان، رایزن اقتصادی

موضوع: ماهیت سیاسی بانک توسعه صنایع و معادن ایران، کاهش شدید ارز خارجی،

کارخانه نورد فولاد، آینده دولت هویدا، مشکلات جراید

در جریان یک بحث طولانی در 24 اوت، دکتر مهدوی نظریات زیر اظهار داشت که به طور کلی ممکن

است مورد علاقه باشد:

1 ماهیت سیاسی بانک توسعه صنایع و معادن ایران

به عنوان دلیل موفقیت های عمیقا قابل توجه این بانک توسعه ایرانی در چندین سال گذشته، دکتر

مهدوی اظهار داشت این ممکن است عمدتا به دلیل وجود یک گروه واجد صلاحیت از افراد باشد و عدم

وجود تهدید سیاسی از سوی شخصیت های کلیدی بانک توسعه صنایع و معادن ایران بدین معنا است که

چه در محافل داخل دولت و چه در بخش خصوصی به طور مشابه، مأمورین و افراد آمادگی بیشتری برای

اعتماد کردن به این بانک نسبت به سایر بانکها دارند. در واقع هیچ کس از این که بانک توسعه صنایع و

معادن ایران در جستجوی شغلی است، ترسی ندارد. در مورد مدیرعامل، آقای خردجو، که مدیری عالی و

در صحنه امور مالی بین المللی دارای وجهه گسترده ای است، ما شخصی را داری که اصولاً یک کارشناس

در سطح بین المللی است، کسی که هیچ گونه بلندپروازی سیاسی در ایران ندارد، کسی که همیشه اعلام

نموده است از این که از بانک توسعه صنایع و معادن ایران یک بانک موفق بسازد، خوشحال است، ولی وی

شخصا خوشوقت خواهد بود اگر به خدمات وی در ایران نیازی نباشد و بتواند به مسیر اصلی خدمتی خود

در مؤسسه بین المللی مالی بازگردد. در معاونت مدیرعامل، دکتر رضا امینی یک متخصص صنایع را داریم

که اغلب مشخص کرده است که او نیز فقط به ساختن بانک توسعه صنایع و معادن ایران به صورت یک

اقدام موفقیت آمیز علاقمند است و او نیز هیچ گونه بلندپروازی شخصی سیاسی ندارد. او کاملاً خرسند

ص: 697

خواهد بود، به محض این که معلوم شود به خدمات وی در بانک توسعه صنایع و معادن ایران نیازی نیست،

به کارخانه سیمان خود در اصفهان باز گردد.

دکتر مهدوی گفت که وی خودش اکنون کار مهم رابط بانک با دولت را انجام می دهد، وی معتقد است

که بطور کلی وی به عنوان فردی در نظر گرفته می شود که ناسازگاری سیاسی وی نسبت به رژیم کاملاً

شناخته شده است و بنابراین امکان ندارد تهدیدی برای سرنوشت خدمتی شخصی بسیاری از مقامات

دولتی که وی معمولاً با آنها معامله می نماید، به حساب آید. دکتر مهدوی در ادامه صحبتش گفت که وی

همواره از روشی که قادر بوده از طریق آن موافقت دولت ایران را در هر پروژه بانک به دست آورد، همه را

شگفت زده کرده است. او عقیده دارد که این امر ناشی از این است که مسئولین مربوطه فوق العاده مطمئن

هستند که هیچ انگیزه و فعالیت پنهانی مرتبط با خط مشی مسئولین در هیچ یک از پیشنهادات بانک وجود

ندارد. دکتر مهدوی قبلاً اظهار داشته بود که آقای خردجو یک مدیر بسیار عالی است، ولی سیاستمدار

خیلی خوبی نیست و قویا با تعویض یا مطلوبتر کردن پروژه ها به منظور انطباق با حساسیت های سیاسی

محلی، در مواقعی که یک تغییر کوچک در ماهیت پروژه ممکن است آن را قابل اجراتر نماید، مخالفت

می کند. وقتی من گفتم می توان این موضوع را در واقع به صورت تأکید بر فقدان کامل علائق سیاسی بانک

توسعه صنایع و معادن ایران مدنظر قرار داد، او تأیید نمود که این احتمالاً درست است و با تصویری که او در

مورد ماهیت بانک مزبور و کارکنان آن ارائه می داد، هماهنگی دارد.

2 کاهش شدید ارز خارجی

دکتر مهدوی مجددا نگرانی خود که چند هفته قبل در مورد تهدیدی جدی که متوجه ذخیره های ارزی

ایران بوده و در سال جاری شدت یافته است را به من اظهار داشته بود، تکرار کرد. او گفت که تصور وی از

درخواست های ارزی در چهارماهه اول 1345 (21 مارس 1966 20 ژوئن 1966) منجر به کسری

بودجه در ذخیره ها در حدود 100 میلیون دلار در 20 مارس 1967 خواهد شد. او در هر حال موافق بود

که قطعا چیزی باید اتفاق بیفتد که یا این روند را تغییر دهد یا ارز تهیه گردد و گفت که او انتظار داشت که

اقداماتی در بخش دولتی صورت پذیرد تا نیاز دولت به ارز کاهش یابد، هر چند وی تا به حال نشانه

روشنی از این مسئله ندیده است.

3 کارخانه نورد فولاد

دکتر مهدوی گفت که بانک توسعه صنایع و معادن ایران در فعالیت هایش جهت ایجاد کارخانه دوم

نورد در اهواز با قراردادی که این هفته با یک کارخانه انگلیسی یا امضا نموده یا آغاز شده، پیشرفت خوبی

داشته است و او انتظار دارد که این دو کارخانه در اهواز، خیلی قبل از ذوب آهن شوروی در اصفهان فعال

شوند. او اظهار داشت که به بهره برداری رسیدن این دو کارخانه نورد فولاد توسط بخش خصوصی، تفاوت

بسیار جالب توجهی با کارخانه ذوب آهن که توسط بخش دولتی اداره می شود، را نه تنها از جنبه زمانی،

بلکه از نظر سودمندی قیمت نشان می دهد. حضور بخش خصوصی در این دو کارخانه، مسئله ای بوده که

به طور ثابت و مصرانه مورد مخالفت آقای شیبانی از شرکت ملی فولاد قرار داشته است. او مطمئن بود که

کارخانه مشترک ذوب آهن شوروی و دولت ایران یک کار بسیار پر خرج و گرانقیمت خواهد بود.

ص: 698

4 آینده دولت هویدا

دکتر مهدوی به عنوان نظریه کاملاً خصوصی و شخصی خودش اظهار داشت که اگر معامله موشکها با

دولت ایالات متحده واقعا به پایان رسیده باشد، در ایران دولت تغییر خواهد نمود و احتمالاً دولت جدید

توسط شریف امامی سرپرستی خواهد شد.

5 مسائل جراید

دکتر مهدوی به مقاله ای که اخیرا توسط آقای بهرام شاهرخ و عبداللّه والا در مجله تهران مصور چاپ

شده است، اشاره نمود. او همچنین به مهدی بهار، مؤلف کتاب میراث خواران استعمار، اشاره کرد. او تذکر

داد که شاهرخ فردی بد سابقه و شرور با گذشته ای تاریک است و این که بهار به وضوح عامل ساواک

می باشد.

مهدوی، فریدون 13

خیلی محرمانه

زمان: 13 سپتامبر 1966 22/6/45 مکان: دفتر آقای مهدوی

صورت مذاکرات شرکت کنندگان: دکتر فریدون مهدوی، بانک توسعه صنایع و معادن ایران ویلیام ا.

هلسث، دبیر اول سفارت

موضوع: کشورهای اروپای شرقی در حال ورود به ایران و مواضع جبهه ملی

1 کشورهای اروپای شرقی در حال ورود به ایران

دکتر مهدوی صحبت را با اظهار این که به نظر می رسد بازدید از کشورهای اتحاد جماهیر شوروی و

کشورهای اروپای شرقی مد شده باشد، آغاز نمود. او به مسافرین متعددی که به این کشورها سفر می کنند،

اشاره کرد. من اظهار داشتم که شنیده ام بسیاری بازدیدکننده و تکنسین روسی به ایران آمده اند. او قویا

تصدیق کرد، سپس در تأیید آن اظهار داشت کشورهای اروپای شرقی بیش از پیش به ایران علاقمند

شده اند و تصمیم گرفته اند که به هر قیمتی کارهای اقتصادی بگیرند. این مهم نیست که موارد پیشنهادی از

نظر اقتصادی به صرفه هستند یا نه. او به پیشنهاد لهستان جهت احداث کارخانه های قند اشاره نمود (سه

کارخانه در اصفهان، خوی و بروجرد ساخته شدند)، پیشنهادی که وی گفت هیچ شرکت اروپایی نمی تواند

حتی به آن نزدیک شود. او افزود، ولی بهتر است کارخانه خریداری شود تا موشک.

2 مواضع مخالفین

برای شروع این بحث، من به نامه اخیر حسین مهدوی به سر دبیر واشنگتن پست در تکذیب مطالب

مطرح شده در ستون مقالات دوستانه، اشاره نمودم، من پرسیدم ممکن است حسین مهدوی به علت اقامت

طولانیش در ایالات متحده نتواند مسائل ایران را لمس نماید.

مهدوی تأیید نمود که حسین مهدوی دو سال است که در ایران نیست و توسعه در ایران در 18 ماه

گذشته به طور چشمگیر و خارق العاده ای پیشرفت داشته است. باوجود این اظهار داشت که حسین مهدوی

در تماس با پیشرفت های ایران قرار دارد. او گفت که در مواقع مختلف او مواد لازم را برای حسین مهدوی

ص: 699

می فرستد و همین طور دوستان حسین در جبهه ملی او را با نامه نگاری در جریان امور و اظهارنظرها در

مورد پیشرفت های محلی قرار می دهند. او گفت حسین در رد اظهارات مثبت مبنی بر ثبات سیاسی مندرج

در ستون مقالات دوستانه، حق دارد، زیرا ثبات بر پایه یک نفر پی ریزی شده است.

مهدوی خط خود را تکرار کرد که فقدان فعالیت سیاسی در حال حاضر بدین معنی نیست که هیچ

جوش و خروش سیاسی یا هرگونه دلبستگی سیاسی وجود ندارد، این مسئله فقط نشان می دهد که ایرانیان

تحت یک شرایط دیکتاتوری زندگی می کنند که در آن هرگونه آزادی اظهارنظر ممنوع است و هر سری که

در جمعیت بالا باشد، بلافاصله قطع و بر زمین افکنده خواهد شد. این عوامل ظاهر آرامی را القا می کنند و

وقتی به آن وضعیت بهتر شده اقتصادی، اضافه شود، موجب می گردند که مردم به بحث ها و مذاکرات

سیاسی کمتر علاقه ای نشان دهند. شاه مایل است در زمینه های اجتماعی و اقتصادی به جلو رود ولی نه در

زمینه سیاسی، و او این را بر ایران تحمیل می نماید. او اضافه کرد ما بی تفاوتی سیاسی را تأیید نمی کنیم .

او اظهار داشت، پیشرفت های اقتصادی، 18 ماه قبل آغاز «در زمان قتل منصور» و با درآمدهای نفتی

(او گفت حدود 230 میلیون دلار) و با دو سال کشاورزی خوب، حفظ شده اند. او گفت نه فقط جمعیت

دهقانان از این پیشرفت ها متنفع شده اند بلکه جمعیت شهرنشین نیز با افزایش فعالیت های اقتصادی سود

برده اند. او گفت، بخصوص روند خانه سازی در شهرها و خصوصا در تهران زیاد شده است، همزمان با آن

بیکاری و کارهای پست به طور قابل توجهی کم شده اند.

مهدوی تأکید نمود که مسئله مذهب هنوز یک عامل تعیین کننده در زندگی و سیاست ایران است. در

بیان توان بالقوه مذهبی، او گفت: باید به آن از طریقی که در حال حاضر به نظر می رسد و به گونه ای که اگر

آزادی بیان وجود داشت می بود، نگریست. در حال حاضر اگر به خمینی اجازه داده شود بازگردد و جراید

آن را منعکس نمایند، هزاران هزار نفر از مردم در تهران در انتظار استقبال از وی خواهند بود. تا زمانی که

خمینی در تبعید باشد، دولت نمی تواند هیچ ملای با اهمیتی را در کنار خود داشته باشد. بدین ترتیب شاه

قادر نخواهد بود هیچ گونه ارتباطی با ملاّها داشته باشد.

اظهار نظر: یک آغاز، ولی در اصول یک مطلب تکراری.

مهدوی، فریدون 14

زمان و مکان: 15 ژوئن 1968 25/3/47، منزل مهدوی خیلی محرمانه

صورت مذاکرات شرکت کنندگان: فریدون مهدوی، بانک توسعه صنایع و معادن جان ا. آرمیتاژ، رایزن

سفارت

موضوع: ایران و خلیج فارس

مهدوی یکی از گردانندگان خطوط کشتیرانی آریا است و در این مقام اخیرا با بسیاری از مقامات

ایرانی در مورد امور خلیج فارس مذاکرات متعددی داشته است. مهدوی گفت پس از آگاهی از این که با

کنار رفتن انگلستان، ایران چه نقش جدی ای را در امور خلیج فارس به عهده خواهد گرفت، شگفت زده

شده بود. مذاکرات وی با مقامات ساواک قویا اشاره داشت براین که به آنها تفهیم شده است که ایران نه فقط

مسئولیت و حاکمیت پدافند منطقه خلیج را به عهده خواهد گرفت، بلکه نقش مهم و احتمالاً مستقیم در

تعیین امور شیخ نشین های خلیج خواهد داشت. مهدوی گفت نشانه هایی دیده شده است که سیاستمداران