گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
اسناد لانه جاسوسی آمریکا
جلد يازدهم
نیروی هوایی ایران





سند شماره 225

سرّی21 اکتبر 1979- 29 مهر 1358

از: هیأت مستشاری نظامی آمریکا، تهرانبه: وزارت دفاع آمریکا، واشنگتن دی.سی

مرجع: ملاقات سرتیپ صفری، معاونت لجستیک نیروی هوایی، و هیأت مستشاری نظامی در تاریخ 21 اکتبر 1979

موضوع: نیروی هوایی ایران

1- سرهنگ اسکات، ناخداسوم شیرر و ناخدا نیدهم از هیأت مستشاری نظامی به منظور گفتگو درباره مسایل مورد علاقه طرفین در روز 21 اکتبر 1979 با سرتیپ صفری، معاونت لجستیک ستاد نیروی هوایی، ملاقات کردند. در طول گفتگوها، سرتیپ صفری اطلاع داد که ظرف سه روز آینده بازنشسته خواهد شد. وقتی علت را از او جویا شدیم، گفت فشار زیادی بر سرلشگر باقری، رئیس ستاد نیروی هوایی، وارد آورده اند که به علت روابط نزدیک صفری با شرکت های آمریکایی، نمایندگان ارتش آمریکا، و دو سفرش به ایالات متحده شخص دیگری جایگزین او کند.

2- سرتیپ صفری در این بخش از گفتگوها بسیار رک و صادقانه صحبت کرد. او گفت به رغم همه زحماتی که کشیده است، آنها می خواهند اجباراً بازنشسته اش کنند. او سپس درباره میزان افراد متخصصی که در بخش فرماندهی لجستیک باقی مانده اند صحبت کرد. او معتقد بود هیچ کس دیگری نیست که بتواند بخش لجستیک نیروی هوایی را به سازمانی کارآمد و عملیاتی تبدیل کند. صفری اظهار داشت که بعد از رسیدگی به امور شخصی اش ایران را ترک می کند تا شاهد مرگ نیروی هوایی نباشد.

3- بازنشستگی قریب الوقوع سرتیپ صفری ما را عمیقاً نگران کرده است. از زمان انقلاب تا کنون سرتیپ صفری نیروی مشوق هر گونه پیشرفتی بوده که در نیروی هوایی ایران صورت گرفته است. علاوه بر این، تا به حال او مطلع ترین مقام نظامی ایران در امور خریدهای نظامی خارجی و مشاور نزدیک اعضای دولت موقت و وزارت دفاع ملی در این زمینه بوده است. به اعتقاد ما چنانچه صفری برود، مذاکرات آتی مان همراه با دشواری و سوءظن خواهد بود.

4- در حال حاضر هیچ دلیلی وجود ندارد که فکر کنیم امنیت شخصی سرتیپ صفری به خطر افتاده باشد، ولی به او گفته ایم هر کمکی از دستمان بربیاید، برایش انجام خواهیم داد.

ص: 501

5- موضوعات دیگری که در خلال این ملاقات و گفتگوهای متعاقب آن با سرلشگر باقری، رئیس ستاد نیروی هوایی، مطرح شد، موضوع یک تلکس جداگانه خواهد بود.


ملاقات با تیمسارهای نیروی هوایی ایران

سند شماره 226

محرمانه23 اکتبر 1979- 1 آبان 1358

از: هیأت مستشاری نظامی آمریکا، تهرانبه: وزارت دفاع آمریکا، واشنگتن دی.سی

مرجع: (الف) ملاقات هیأت مستشاری و سرتیپ صفری، معاونت لجستیک نیروی هوایی - 21 اکتبر 1979، (ب) ملاقات هیأت مستشاری و سرلشگر باقری، رئیس ستاد نیروی هوایی - 21 اکتبر 1979

موضوع: ملاقات با تیمسارهای نیروی هوایی ایران

1- در طول این ملاقات مرجع (الف) سرهنگ اسکات، ناخداسوم شیرر، و ناخدا نیدهم برای گفتگو بر سر مسایل مختلف مورد علاقه طرفین با سرتیپ صفری ملاقات کردند، که شامل گفتگوهای زیر شد:

الف- صفری یک بار دیگر از ما پرسید که 5/5 میلیون دلار وجه قطعات یدکی را باید به کجا واریز کند. ناخدا نیدهم شماره تلکس و نشانی پُستی مرکز حسابداری سازمان مساعدت های امنیتی را در اختیار او گذاشت. سرتیپ صفری اعتراف کرد که برای فرستادن این پول به آمریکا دچار مشکلاتی شده است. از صحبت های او و سایر ملاقات هایی که در ستاد نیروی هوایی داشتیم چنین فهمیده ایم که نیروی هوایی ایران برای فرستادن پول قطعات یدکی جدید به آمریکا با مقاومت شدید سطوح بالاتر دولت موقت ایران مواجه است.

ب- ملاقات مرجع (ب) در واقع ادامه ملاقات اول بود، ولی در این جلسه علاوه بر سرتیپ صفری، سرلشگر باقری، رئیس ستاد نیروی هوایی، و سرتیپ قربانزاده، جانشین فرماندهی ستاد، حضور داشتند. گفتگوها به قرار زیر بود:

الف- سرلشگر باقری پرسید آیا محدودیتی برای پرواز هواپیماهای تانکر 747 به سایر کشورها وجود دارد، به ویژه اینکه ایران ایر قصد دارد هواپیماهای باربری و تانکر 747 را برای پرواز در کل خاورمیانه کرایه دهد. گفتیم که نمی دانیم آیا در قرارداد محدودیتی برای این امر وجود دارد یا خیر، ولی در این باره استعلام خواهیم کرد.

2- به دنبال این صحبت ها، سرلشگر باقری پرسید که بالاخره تصمیم آمریکا درباره اف-14 ها چیست. پاسخ دادیم که دولت موقت ایران باید در این باره تصمیم بگیرد، و اینکه ما اصلاً در موقعیتی نیستیم که نظری درباره آن بدهیم یا دخالتی در این امر داشته باشیم. ناخداسوم شیرر تأکید کرد صرف نظر از هر تصمیمی که گرفته شود، ما آماده ایم به نیروی هوایی ایران کمک کنیم. سرلشگر باقری سپس پرسید اگر ایران اف-14 ها را نگاه دارد، آیا از آنها پشتیبانی خواهیم کرد. باقری همچنین سئوال کرد اگر ایران سعی کند به هدف آمادگی

ص: 502

عملیاتی 70 درصد برسد، چند نفر نیروی آمریکایی باید در ایران بمانند. پاسخ دادیم که این امر به چند عامل بستگی دارد، مثلاً شرایط امکانات پشتیبانی، میزان آموزش هایی که به تکنسین ها داده شده است، موجودی قطعات یدکی و میزان پروازهایی که برای عملیات آتی در نظر دارند. سرتیپ صفری افزود که علاوه بر اینها، نزدیک 100 تکنسین نیز باید برای پشتیبانی آماد فنی در صنایع هواپیمایی ایران مشغول خدمت باشند. سرلشگر باقری پاسخ داد که ماندن آمریکایی ها در کشور یک مسئله سیاسی است که سطوح بالاتر به آن علاقه ای ندارند. سرلشگر باقری سپس گفت که خیلی زود باید کاری انجام داد چون 40 هواپیما معطل 15 یا همین حدود قطعه یدکی است و اینکه آنها فقط روزی یک تا 2 سورتی پرواز دارند.

3- بر همین اساس، خواهشمند است اطلاعات زیر را در اختیار هیأت مستشاری نظامی قرار دهید:

الف- وضعیت نرم افزار تاکتیکی AWG-9 هواپیماهای اف-14 ایران و تاریخ تقریبی اجازه ترخیص.

ب- اطلاعات قراردادی در ارتباط با محدودیت پرواز هواپیماهای باربری و تانکر 747 به سایر کشورهای خاورمیانه.


صندوق امانی ایران

سند شماره 227

بدون طبقه بندی 25 اکتبر 1979- 3 آبان 1358

از: هیأت مستشاری نظامی، تهرانبه: مرکز امور مالی سازمان مساعدت های امنیتی

موضوع: صندوق امانی ایران

نیروی هوایی ایران روز گذشته اطلاع داد که قصد دارد مبلغ 5/5 میلیون دلار بابت قرارداد IR-D-MBK از طریق تلکس به حساب سپرده شماره 3800 نزد بانک فدرال رزرو در دنور واریز کند. لطفاً واریز این مبلغ را به ما اطلاع دهید.


ملاقات با سرهنگ کامکار- امور تسلیحاتی وزارت دفاع ملی ایران

سند شماره 228

سرّی29 اکتبر 1979- 7 آبان 1358

از: هیأت مستشاری نظامی، تهرانبه: وزارت دفاع، واشنگتن دی.سی- با اولویت

موضوع: ملاقات با سرهنگ کامکار- امور تسلیحاتی وزارت دفاع ملی ایران

1- سرهنگ اسکات، در تاریخ 27 اکتبر 1979 در دفتر کامکار با او و سرهنگ صادقی و همچنین آقایان «مطاع زاده» و بهرامی (که فقط 15 دقیقه آخر این جلسه یک ساعته در آن حضور یافتند) ملاقات کرد. در این ملاقات برخی نکات مورد علاقه طرفین مورد بحث و بررسی قرار گرفت.

2- محور اصلی بحث دقیقاً همان روال گذشته را دنبال می کرد، یعنی تأکید مجدد کامکار

ص: 503

بر موضع مورد توافق دو کشور مبنی بر لزوم تشکیل یک گروه مشترک برای حل «مشکلات صندوق امانی». در طول گفتگوها، مسایل دیگری نیز که ذهن معاون وزارت دفاع ملی را به خود مشغول کرده است، مطرح شد. خلاصه ای از این دو مسئله در ذیل آمده است:

الف- حساب بهره دار به منظور پرداخت بهره به وجوهی که به دولت موقت ایران مسترد شده ولی برای انجام تعهدات باقیمانده ایران در حساب صندوق امانی به آن نیازی نیست. آقای «مطاع زاده» این مسئله را مطرح ساخت. او گفت می داند که طبق یادداشت تفاهم 3 فوریه 1979 هرگاه مشخص شود که بخشی از وجوه مسترد شده به صندوق امانی برای انجام تعهدات باقیمانده ایران مورد نیاز نیست، این وجوه باید به حسابی به نام دولت موقت ایران واریز شود که به آن بهره تعلق می گیرد. او گفت که هم اکنون صندوق امانی دارای «500 میلیون دلار» مازاد است، و باید به این پول بهره تعلق گیرد. آقای اسکات از او پرسید که این آمار را از چه منبعی کسب کرده است، زیرا آمار فوق با برآوردهای موجودی که در دسترس قرار دارد، نمی خواند. مطاع زاده گفت که در مورد مبلغ دقیق مطمئن نیست، ولی این مسئله برای دولت موقت ایران حائز اهمیت است. او افزود هرگاه مدیران صندوق امانی مشخص کنند که صندوق دارای وجوه «مازاد» بر نیاز است، این وجوه باید به حساب بهره دار واریز شود. برای اطلاع شما: اعتقاد داریم که به موازات ارایه گزارش بهبود وضعیت مالی صندوق امانی به ایران، آنها نیز به دفعات بیشتری این مسئله را مطرح خواهند ساخت. همچنین معتقد هستیم که به موازات بهبود احتمالی موجودی صندوق امانی در ماههای آتی (البته با فرض اینکه موجودی صندوق واقعاً بهبود یابد)، دولت موقت ایران نیز به تدریج شرایط پیش پرداخت نقدی برای قطعات یدکی را که هم اکنون در حال بررسی است، زیر سئوال ببرد.

ب- گزارش های دوره ای درباره وضعیت صندوق امانی. سرلشگر گاست احتمالاً این مسئله را در گزارش های کاری خود با سازمان مساعدت های امنیتی دفاعی در میان گذاشته است. هم کامکار و هم مطاع زاده درجلسه 27 اکتبر این مسئله مطرح کردند. آنها خواهان دریافت گزارش های دوره ای (در صورت امکان ماهیانه) در مورد وضعیت صندوق امانی و همچنین تغییرات عمده در وضعیت آن به همراه فهرست مورد به مورد و برآورد «کمترین موجودی» به هنگام کامل شدن گزارش هستند. هم اکنون مرکز امور مالی مساعدت های امنیتی گزارش های سه ماهانه ای به ایرانی ها ارایه می دهد، ولی آنها معتقدند که گزارش های مزبور اطلاعات به موقعی در اختیارشان قرار نمی دهد. برای اطلاع شما: نمایندگان معاون وزارت دفاع ملی قبلاً نظرات خود را درباره موضوع گزارش های دوره ای در خصوص وضعیت صندوق امانی ابراز کرده اند، ولی گویا حالا می خواهند دفعات ارایه این نوع گزارش ها را مطرح سازند. صادقانه بگویم، ظاهراً کارمندان کامکار اطلاعاتی را که پس از جلسه مورخ 16 سپتامبر 1979 در ارتباط با به صندوق امانی و یادداشت تفاهم به آنها تسلیم کردیم، چندان تجزیه و تحلیل نکرده اند، و حتی شاید یک نگاه هم به گزارش های ماهیانه ای (گزارش سری 1100) که طبق روال به آنها

ص: 504

ارایه می شود، نینداخته باشند. آنها ظاهراً برگه وضعیت حسابی را که مرکز امور مالی مساعدت های امنیتی در تاریخ 30 اوت 1979 در ارتباط با وضعیت برنامه خریدهای نظامی خارجی برایشان ارسال شده اشتباه خوانده و یا اشتباه تفسیر کرده اند. در این مورد خاص، آنها ظاهراً اخطار و ارقامی را که به برآورد وضعیت نهایی صندوق امانی در بخش کسور جدول مربوط می شود (5/156 میلیون دلار) نادیده گرفته اند. با توجه به فضای بی اعتمادی نسبت به هر نوع توافقی بین ایران و غرب، به ویژه آمریکا، که ظاهراً در طول چند روز گذشته شدت یافته است، پیش بینی می کنیم تلاش هایمان برای حل مسایل مربوط به صندوق امانی با مشکلات فزاینده ای مواجه شود.

3- همچنان به پیشنهاد برای ملاقات با نمایندگان معاونت وزارت دفاع ملی ایران در قالب کارگروه در هر زمان ممکن ادامه خواهیم داد. تا به حال نتوانسته ایم کامکار را وادار کنیم تا تاریخ مشخصی برای شروع این نوع جلسات تعیین کند. با این حال، بهرامی از سوی کامکار موظف شده است تاریخ مشخصی در هفته آینده برای شروع جلسات کارگروه تعیین کند.

4- از نظر ما سئوالاتی که در خصوص حساب بهره دار و دفعات ارایه گزارش وضعیت صندوق امانی مطرح شد، به وضوح حکایت از آن دارد که همتایان ایرانی ما در معاونت وزارت دفاع ملی سعی دارند با دنبال کردن خطوط حزبی، موقعیت کنونی خود را حفظ کنند. به اعتقاد ما کامکار و بهرامی کاملاً دلایل اقدامات ما را در قبال صندوق امانی درک می کنند، ولی هر وقت که فرصتی بیابند، سعی می کنند مسایلی از این دست را بهانه قرار دهند. با وجود این، معتقدیم ارایه خلاصه گزارش های ماهیانه درباره وضعیت صندوق امانی به ایران می تواند کار عاقلانه ای باشد. چنانچه هر گاه در برآوردهایتان اطمینان حاصل کردید که وضعیت نهایی صندوق امانی دارای مازادی است که باید به دولت موقت ایران مسترد شود، آنگاه مطمئن باشید که مسئله واریز آن به یک حساب بهره دار به مسئله ای بسیار حساس مبدل خواهد شد. در این صورت، که البته فکر نمی کنیم به این زودی ها اتفاق بیفتد، شرط پیش پرداخت نقدی برای قراردادهای جدید و یا اصلاح شده معاملات تسلیحاتی خارجی نیز از سوی دولت موقت ایران زیر سئوال خواهد رفت.


صنایع هواپیمایی ایران

سند شماره 229

29 اکتبر 1979- 7 آبان 1358

از: مستشاری نظامی، تهران- 1398به: وزارت دفاع، واشنگتن دی.سی

مرجع: ملاقات سرهنگ غنی پور، مدیر عامل صنایع هواپیمایی ایران، و نیروهای مستشاری نظامی در 25 اکتبر 1979

موضوع: صنایع هواپیمایی ایران

1- ناخدا سوم شیرر و سروان نیدهم از نیروهای مستشاری نظامی در روز 25 اکتبر 1979

ص: 505

با سرهنگ غنی پور و همکارانش ملاقات کردند. مقصود از این ملاقات بحث در خصوص امکان خرید تجهیزات و خدمات از وزارت دفاع آمریکا در چارچوب برنامه خریدهای نظامی خارجی بود. سرهنگ غنی پور پرسید که آیا صنایع هواپیمایی ایران می تواند در چارچوب برنامه خریدهای نظامی خارجی از وزارت دفاع آمریکا (ارتش، نیروی دریایی و نیروی هوایی) خرید کند. او توضیح داد که صنایع هواپیمایی ایران 100٪ متعلق به وزارت دفاع ملی ایران است و همچون آماد فنی برای تجهیزات، تعمیر و نگهداری هواپیماهای نیروی هوایی عمل می کند. سرهنگ غنی پور اظهار داشت که صنایع هواپیمایی ایران قصد خرید قطعات یدکی، تعمیر قطعات در آماد فنی، و خرید سفارش های فنی، نقشه های مهندسی و غیره دارد.

2- ناخدا سوم شیرر از سرهنگ غنی پور پرسید آیا صنایع هواپیمایی ایران قبلاً مسئله این خرید های جداگانه را با وزارت دفاع ملی ایران در میان گذاشته است. سرهنگ غنی پور پاسخ داد که صنایع هواپیمایی ایران از طریق وزارت دفاع ملی اقدام خواهد کرد.

3- خانم فرحزاد، مدیر تهیه و تولید، پرسید که آیا ما قیمت و زمان تحویل قطعات یدکی، و همچنین زمان لازم برای ارسال قطعات برای تعمیر و بازگشت قطعات تعمیرشده به ایران را معین و تضمین می کنیم. سرهنگ غنی پور نیز پرسید اگر صنایع هواپیمایی ایران هواپیمایی را آماده پرواز آزمایشی کرد، آیا وزارت دفاع آمریکا قادر به تأمین 1 یا 2 قطعه از انبار ما خواهد بود یا خیر. سروان نیدهم توضیح داد که وزارت دفاع آمریکا قیمت ها، زمان تحویل، و یا حتی زمان لازم برای تعمیر قطعات را تضمین نمی کند و اینکه سیاست نیروی هوایی آمریکا آن است که درخواست برای یک یا دو قطعه را جداگانه بررسی می کند و اینکه نیروی هوایی آمریکا فوراً جایگزینی یا تأمین درخواست قطعات برای مأموریت های هوایی را تضمین نخواهد کرد.

4- سرهنگ غنی پور پرسید آیا صنایع هواپیمایی ایران می تواند T.O.S.، پیشنهاد اصلاحات، ملزومات T.O.، تغییرات T.O.، و نقشه های مهندسی را دریافت کند. او همچنین در مورد مشارکت گروه هماهنگی فنی برای اف-4 سئوال کرد. سروان نیدهم به غنی پور گفت که در مورد انتشارات و مشارکت گروه هماهنگی فنی می توانند درخواست کتبی خود را ارسال کنند.

5- سرهنگ غنی پور سپس در مورد آموزش های لازم آماد فنی در خصوص هواپیماهای اف-14 برای نفراتش و همچنین فهرست تجهیزات مورد نیاز برای این نوع هواپیماها سئوال کرد. او همچنین از تعمیر موتورهای تی-400 که بر روی هلیکوپترهای AH-1J سوار می شود، توسط نیروی دریایی پرسید. او به ویژه به بسته ی کاری اشاره کرد و می خواست بداند آیا می تواند نسخه ای از جزییات آن را در اختیار داشته باشد. ناخدا سوم شیرر گفت که در معاملات خریدهای نظامی خارجی می توان هزینه آموزش و تجهیزات مورد نیاز اقلام خریداری شده را نیز ملحوظ کرد و اینکه در مورد وضعیت موتورها پیگیر خواهد شد.

6- سروان نیدهم شیوه های خرید قطعات یدکی (CO-OP LOG، اعلام درخواست، و سفارش قطعی)، شیوه های درخواست تعمیر و سرویس کلی خدمات، و انتشارات نیروی

ص: 506

هوایی را توضیح داد. او درصدد بود که شیوه CO-OP LOG نیروی هوایی را توضیح دهد که سرهنگ غنی پور از او خواست در فرصت دیگری این کار را انجام دهد.

7- خانم فرحزاد درباره شرایط پرداخت پرسید و سروان نیدهم توضیح داد که در تمامی موارد هزینه باید به صورت نقدی و از پیش پرداخت شود. خانم فرحزاد نمی دانست که آیا انتقال پول از ایران به مرکز امور مالی مساعدت های امنیتی امکان دارد یا خیر.

8- سروان نیدهم متذکر شد که صنایع هواپیمایی ایران باید دقیقاً سطح کمّی و دامنه قطعات یدکی مورد نیاز خود، ارزش دلاری اقلام، و تعداد و نوع اقلامی را که مایلند در آماد فنی تعمیر کنند، مشخص نماید. او همچنین گفت پیش از آنکه وزارت دفاع آمریکا بتواند اطلاعات مورد نیاز صنایع هواپیمایی ایران را ارایه دهد، این اطلاعات باید در اختیار آن قرار گیرد.

9- در طول ملاقات مدیر صنایع هواپیمایی ایران شدیداً مشتاق بود بداند که آیا دولت آمریکا اجازه خرید تسلیحات در چارچوب برنامه خریدهای نظامی خارجی را به ایران خواهد داد یا خیر. با توجه به آنچه گفته شد، هر گونه توضیح یا راهنمایی لازم ارایه خواهد شد.


نیروی هوایی ایران

سند شماره 230

محرمانه 31 اکتبر 1979- 9 آبان 1358

از: هیأت مستشاری نظامی آمریکا، تهرانبه: وزارت دفاع، واشنگتن دی.سی

مرجع: ملاقات سرتیپ صفری، معاون لجستیک نیروی هوایی ایران، و ناخداسوم شیرر در تاریخ 30 اکتبر 1979

موضوع: نیروی هوایی ایران

1- در طول این ملاقات، سرتیپ صفری به ناخدا سوم شیرر اطلاع داد که در وزارت دفاع ملی ایران بر سر بازنشسته کردن یا نکردن او اختلاف نظر پیش آمده است. صفری گفت ارتش توانسته بود روحانیان اسلامی را متقاعد سازد که او بر سر کار خود باقی بماند، حداقل به طور موقت، و امور لجستیکی نیروی هوایی را اداره کند. سرتیپ صفری گفت فکر می کند برای مدت یک تا سه ماه دیگر در این سمت باقی بماند تا بتواند قدری به اوضاع سرو سامان دهد و سپس کار را به یک نفر دیگر واگذار کند.

او یک بار دیگر خاطر نشان کرد که فکر نمی کند هیچ کس دیگری هنوز در نیروی هوایی باقی مانده باشد که شایستگی جایگزینی او را در معاونت لجستیکی داشته باشد، ولی این مسئله دیگر به او مربوط نیست.

2- سرتیپ صفری گفت روز گذشته او و سرلشگر باقری، رئیس ستاد نیروی هوایی، ملاقاتی پنج ساعت و نیمه با آقای چمران، وزیر دفاع ملی، داشتند و درباره مسایل مختلف قطعات یدکی با یکدیگر بحث و گفتگو کردند. صفری گفت در خلال صحبت ها به خرید

ص: 507

قطعات یدکی هواپیماهای اف-14 و تجهیزات وابسته به آن اشاره کرده و به چمران گفته است که صرف نظر از هر تصمیمی که درباره اف-14 ها گرفته می شود، ایران نهایتاً به همه این قطعات یدکی نیاز خواهد داشت. گویا قرار است چمران گزارش ها را تجزیه و تحلیل کند و در آینده نزدیک نظرش را اعلام نماید.

3- ظاهراً فرماندهان نیروی هوایی اهمیت سرتیپ صفری را در ارتباط با تلاش هایشان درک می کنند و از این فرصت استفاده کرده اند تا در مقابل انقلابیون تندرویی بایستند که مشتاقند آنهایی را که تصور می کنند رابطه نزدیکی با ارتش آمریکا دارند، از ارتش بیرون بیندازند.

به اعتقاد ما اگر تلاش آنها برای ابقای سرتیپ صفری بی نتیجه بماند، همان اندک پیشرفتی نیز که بعد از انقلاب در نیروی هوایی رخ داده، از بین خواهد رفت.


قطعات یدکی، یادداشت تفاهم، صندوق امانی

سند شماره 231

[موضوع]: قطعات یدکی، یادداشت تفاهم، صندوق امانی

1- لایحه بودجه تکمیلی وزارت دفاع آمریکا مراحل نهایی تصویب در کنگره را طی می کند. تصویب این لایحه بودجه لازم را برای خرید چهار ناوشکن سفارشی ایران در اختیار دولت آمریکا قرار می دهد.

2- به محض تصویب نهایی لایحه فوق، دولت ایالات متحده اقدامات زیر را برای رفع تعلیق و ارسال قطعات یدکی تصویب شده انجام خواهد داد:

- وزارت دفاع آمریکا فهرستی از قطعات یدکی در اختیار نمایندگان دفاعی سفارت قرار خواهد داد که آنها نیز به نوبه خود وزیر دفاع ملی ایران را از این فهرست آگاه خواهند ساخت.

- هنوز قطعاً وزن و حجم قطعات فوق را نمی دانیم.

- حدس می زنیم جهت حمل قطعات یدکی دارای اولویت برای ایران، تقریباً 10 هواپیمای 747 نیاز باشد.

- البته حمل بقیه قطعات یدکی از طریق زمینی به مراتب به صرفه تر خواهد بود.

- دولت موقت ایران مسئولیت معرفی شرکت حمل و نقل را به عهده دارد. این شرکت باید قطعات فوق را تحویل بگیرد و حمل کند.

- شاید دولت موقت ایران مایل باشد از هم اکنون برنامه حمل کالا را با یک شرکت حمل و نقل هماهنگ سازد. اختلاف آنها با شرکت بهرینگ اینترنشنال ممکن است در حمل قطعات تأخیر ایجاد کند. دولت ایالات متحده برای حمل قطعات نیاز به معرفی یک شرکت حمل و نقل از سوی ایران دارد.

3- در صورت تصویب نهایی لایحه بودجه تکمیلی و با این فرض که سفارش جدیدی از

ص: 508

سوی ایران صورت نگیرد، صندوق امانی وجوه لازم برای پرداخت کلیه معاملات را به مدت شش ماه به دست خواهد آورد. وضعیت مطلوب صندوق امانی دولت ایالات متحده را قادر می سازد تا درخواست های ایران برای قراردادهای پشتیبانی را بپذیرد و اجرا نماید. این امر می تواند به دو شیوه انجام شود:

الف- یک شیوه همان روند مورد توافق برای پشتیبانی و تدارک قطعات یدکی اضطراری است.

- پیش پرداخت، در این مورد 5 میلیون دلار در قبال یک قرارداد خرید نظامی خارجی اعتبار می شود، و این مورد از معاملاتی که هزینه آن از محل ذخیره صندوق امانی پرداخت می شود جدا خواهد بود.

- به هنگام سفارش قطعات از سوی نیروی هوایی اسلامی ایران، هزینه آن نیز پرداخت می شود، و اطلاعات لازم در خصوص باقیمانده پول و وضعیت تحویل به اطلاع نیروی هوایی اسلامی ایران خواهد رسید.

- نماینده دفاعی سفارت این رویه ها را با نیروی دریایی اسلامی ایران و نیروی هوایی اسلامی ارتش ایران در میان گذاشته است. هر دو نیروی دریایی و هوایی به این شیوه تمایل نشان داده اند. دولت ایالات متحده خشنود خواهد شد که این ترتیبات را با نیروی دریایی اسلامی، نیروی هوایی اسلامی و سایر نیروهای وابسته به ارتش ایران به مورد اجرا بگذارد.

ب- شیوه دیگری که می توان استفاده کرد گفتگو و توافق از طریق نامه پیشنهاد و قبول است.

- اصولاً رویه های مشابهی با آنچه در بند الف ذکر شد، دنبال خواهد شد.

- پیش پرداخت انجام می شود و به هنگام سفارش قطعات هزینه آن باید پرداخت شود.

- دولت ایالات متحده هیچ ترجیحی برای هر کدام از شیوه های فوق قایل نیست.

- جزییات مربوط به این شیوه ها در اختیار وزیر دفاع ملی ایران قرار خواهد گرفت.

4- اطلاعات مفصلی در ارتباط با وضعیت اقلام موضوع یادداشت تفاهم و صندوق امانی در اختیار نماینده دفاعی سفارت قرار می گیرد.

- اطلاعات فوق به محض وصول به وزیر دفاع ملی ایران تسلیم می شود.

- با قالبی که مورد توافق آن وزارتخانه است.

- دولت ایالات متحده، چنانکه درخواست کرده اید، آماده است تا در اواخر ماه اوت جلساتی برای ارایه توضیحات کلی و بحث و بررسی برگزار نماید.

5- نمایندگان سیاسی و دفاعی سفارت آماده اند تا در مورد این موضوعات با نمایندگان وزارتخانه های امور خارجه و دفاع ملی ایران به بحث و گفتگو بنشینند. پیشنهاد می کنیم ملاقات ها به صورت مشترک انجام شود.


دستور جلسه

ص: 509

سند شماره 232

[موضوع]: دستور جلسه

1- اطلاعات لازم برای هر یک از معاملات خریدهای نظامی خارجی (پیوست شماره 1)

2- اطلاعات تفصیلی وضعیت حساب صندوق امانی در ارتباط با عملیات صندوق از زمان شروع برنامه خریدهای نظامی خارجی (پیوست شماره 2)

3- قطعات یدکی و اقلام پشتیبانی (پیوست شماره 3)

4- وضعیت قراردادهای خریدهای نظامی خارجی

الف- قراردادهای انجام شده

ب- قراردادهای لغو شده

پ- قراردادهای معوقه

5- هر نوع فعالیت دیگر

اطلاعات لازم برای هر یک از قراردادهای خریدهای نظامی خارجی

1- قرارداد خریدهای نظامی خارجی

2- شرح اقلام و یا خدمات خریداری شده

3- مقدار اقلام خریداری شده و یا نفرات (نفر- ماه)

4- هزینه تقریبی هر قرارداد شامل هزینه بسته بندی، جعبه بندی، حمل تا محل بارگیری، هزینه های اداری و غیره

الف- قرارداد اولیه و اصلی

ب- قرارداد(های) اصلاح شده

5- مبلغ واقعی که بابت هر یک از قراردادها هزینه شده است، شامل هزینه بسته بندی، جعبه بندی، حمل تا محل بارگیری، هزینه های اداری، غیره

الف- قرارداد اولیه و اصلی

ب- قرارداد(های) اصلاح شده

6- مبالغ پرداخت شده از سوی دولت ایران

7- مقدار اقلام یا (چنانچه خدمات است) نفر- ماه نیرو که تحت قرارداد تحویل یا انجام شده

توضیح: در صورت عدم دسترسی به ارقام مربوط به مقدار اقلام تحویل شده، درصد آن ذکر شود

8- هزینه اقلام تحویل شده و یا خدمات ارایه شده

9- آیا قرارداد لغو شده است یا خیر

10- کل خسارت لغو قرارداد

11- میزان خسارات لغو قرارداد که از محل حساب صندوق امانی به تولید کنندگان پرداخت شده است

ص: 510

12- مبالغی که از فروش مجدد اقلام موضوع قراردادهای لغو شده جبران شده است

13- مبلغ مورد نیاز برای تکمیل قرارداد

توضیح: جدول فوق باید برای هر یک از قراردادهای وزارت دفاع ملی ایران به صورت جداگانه در اختیار نیروهای سه گانه (ارتش، نیروی هوایی، نیروی دریایی) قرار گیرد

اطلاعات لازم در ارتباط با حساب صندوق امانی

1- قیمت کل تمامی قراردادهای امضا شده بین ایالات متحده و دولت های ایران از زمان شروع برنامه خریدهای نظامی خارجی، شامل هزینه تجهیزات، خدمات، بسته بندی، جعبه بندی، حمل تا محل بارگیری، هزینه های اداری، و غیره

2- کل مبالغی که دولت ایالات متحده در ارتباط با موضوع بند یک فوق از دولت ایران دریافت کرده است

3- کل مبالغی که دولت ایالات متحده برای همه قراردادها هزینه کرده است، شامل پرداخت به تولیدکنندگان، هزینه بسته بندی، جعبه بندی، حمل تا محل بارگیری، هزینه های اداری و غیره

4- قیمت کل تجهیزات و خدمات تحویل شده به دولت ایران

5- فهرست پرداخت های انجام شده از محل حساب صندوق امانی از تاریخ ژانویه 1979 به تفکیک اقلام

6- کل مبالغ جبران شده از محل فروش مجدد اقلام موضوع قراردادهای لغو شده (چه مسترد شده باشد و چه نشده باشد)

7- موجودی کنونی حساب صندوق امانی

8- قیمت تقریبی تجهیزاتی که قرار است فروخته شود

9- موجودی تقریبی حساب صندوق امانی پس از تسویه حساب نهایی

10- کل خسارات مالی مرتبط با قراردادهای لغو شده

11- کل هزینه لغو قراردادها از محل صندوق امانی

قطعات یدکی

1- فهرست اقلام آماده برای حمل

2- فهرست اقلامی که در حال تولید هستند

3- فهرست اقلام قابل تعمیر که هنوز بازگردانده نشده اند

4- فهرست نشریات و جزوات فنی که آماده حمل است

5- جدول زمان بندی برای تحویل اقلام فوق

6- قطعات یدکی به ارزش 5/5 میلیون دلار باید از طریق یک حساب جداگانه خریداری شود.


بخش سوم/ سفارت شوروی در ایران

مقامات سفارت شوروی

ص: 511

ص: 512

ص: 513

سند شماره 233

استفاده محدود- اطلاعات امنیتی22 ژوئن 1953- 1 تیر 1332

از: دفتر وابسته نظامی، سرهنگ دوم ریچارد موشگیان

موضوع: مقامات سفارت شوروی

نام خانوادگی: دولین

کشور: اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی

نام کامل: گریگوری ایوانویچ دولین

درجه: سرهنگ

رسته: پیاده نظام

پُست فعلی: دستیار وابسته نظامی در ایران

تاریخ تولد: 1918

محل تولد: روستف، اتحاد شوروی

وضعیت تأهل: متأهل

تعداد فرزندان: نامعلوم

تحصیلات: (غیرنظامی)- نامعلوم

زبان: روسی، انگلیسی نسبتاً خوب

سوابق حرفه ای:

در سال 1937 وارد ارتش شد

فارغ التحصیل دانشکده پیاده نظام [؟]

1941- 1945 خدمت در نیروهای کالینین و اولین جبهه های قبل از بالتیک

1948- 1950 دستیار وابسته نظامی، ایران

1950- 1953 فرمانده لشکر عملیاتی تفنگدار

آوریل 1952 ارتقا به درجه سرهنگی

18 آوریل 1953 دستیار وابسته نظامی، ایران

او تا به حال فرمانده گردان، تیپ و لشگر بوده است.

ظاهر فیزیکی: قد 5 فوت و 7 اینچ، پوست سفید، موهای بلوند که از جلو دارد طاس می شود، فردی آرام، گوشه گیر ولی صمیمی، بدون اعتماد به نفس بالا در حضور خارجیان.

عکس: به ضمیمه ارسال می شود.

از چپ به راست: سرهنگ گریگوری ایوانویچ دولین، دستیار وابسته نظامی؛ سرهنگ الکساندر ایوانویچ رودیونف، وابسته نظامی؛ سرتیپ عطاءالله کیانی، معاون دوم رئیس ستاد ارتش ایران؛ سرتیپ تقی ریاحی، رئیس ستاد ارتش ایران.


انتصاب سفیر جدید شوروی در ایران

ص: 514

سند شماره 234

محرمانه - اطلاعات امنیتی27 ژوییه 1953- 5 مرداد 1332

از: وزارت امور خارجه آمریکا به: سفارت آمریکا، تهران

مرجع: گزارش سفارت تهران - الف 15-17 ژوییه 1953

[موضوع]: انتصاب سفیر جدید شوروی در ایران

عطف به تلگرام مورخ 15 ژوییه سفارت در ارتباط با انتصاب آناتولی آی. لاورنتیف به سمت سفیر شوروی در ایران به جای آی. وی. سادچیکف. اطلاعات بیوگرافی زیر جهت اطلاع سفارت ارسال می گردد.

لاورنتیف از تاریخ ژوییه 1952 سفیر شوروی در بخارست بوده و قبلاً نیز در سمت سفیر در پراگ (نوامبر 1951 تا ژوئن 1952) و بلگراد (1946 تا 1949)، خدمت کرده است. سادچیکف قبل از مأموریت در ایران عهده دار سفارت شوروی در بلگراد بود و با اعزام شدنش به تهران، لاورنتیف جانشین او در بلگراد شد.

مأموریت لاورنتیف در چکسلواکی و رومانی با تغییرات عمده ای در سلسله مراتب رهبری این کشورها مصادف شد.

او که در بین سال های 1949 تا 1951 معاون وزارت امور خارجه شوروی بود در مأموریت های دیپلماتیکی که با فرستادگان و امور کشورهای اقماری در ارتباط بود، شرکت داشت. بنابراین او فرد با تجربه ای در امور بالکان و متخصص دکترین تیتو است.

لاورنتیف که در سال 1904 به دنیا آمده است، با سایر دیپلمات های برجسته شوروی (یعنی گرومیکو، مالیک، پوشکین، لاوریشهف) از نسل بعد از انقلاب به حساب می آید، و در رشته اقتصاد و علوم فنی درس خوانده است.

او در سال 1931 از مؤسسه مولوتف انرژتیکس در مسکو فارغ التحصیل شده و یک ریاضی دان و متخصص هیدرودینامیک است. لاورنتیف پس از دو سال کار در شورای عالی اقتصاد ملی، نامزد علوم فنی و استاد مدعو مؤسسه مولوتف شد.

لاورنتیف در سال 1938 عضو کمیساریای صنایع سنگین خلق شوروی و در سال 1939 نایب رئیس شورای فنی کمیساریای نیروگاههای برق و صنایع الکتریکی خلق شوروی شد. او برای مدت کوتاهی در سال 1939، در سمت رئیس بخش اروپای شرقی کمیساریای وزارت امور خارجه خلق شوروی خدمت کرد.

پس از انعقاد پیمان شوروی با نازی ها در اوت 1939، لاورنتیف به بالکان اعزام شد، و ابتدا در سمت وزیر مختار در بلغارستان و سپس (ژوئن 1940) در سمت وزیر مختار در رومانی خدمت کرد و تا زمان حمله آلمان ها به شوروی در ژوئن 1941 در پُست اخیر ماند. از سال 1941 تا 1943 در سمت معاون مسئول خبرگزاری تاس، و بین سالهای 1943 تا 1944 درپُست ریاست اداره اول اروپا (فرانسه- سوئیس و کشورهای جنوب [اروپا]) و سپس ریاست

ص: 515

اداره خاور نزدیک در کمیساریای وزارت امور خارجه مشغول خدمت شد.

در سال 1944 RSFSR کمیساریای وزارت امور خارجه خلق شد و تا زمان مأموریت در بلگراد در سال 1946 در همین پُست خدمت کرد. او به مدت سه سال ناظر رشد و توسعه تیتوایسم بود، و برخی ناظران بخشی از مسئولیت قطع ارتباط یوگسلاوی و شوروی را در ماه ژوئن 1948 بر عهده او می دانند.

لاورنتیف در مقایسه با برخی دیپلمات های شوروی تماس های بسیار اندکی با مناطقی داشته است که خارج از حوزه نفوذ و تسلط شوروی بوده اند. او در کنفرانس سازمان ملل در ارتباط با سازمان های بین المللی در سانفرانسیسکو (1945)، اولین مجمع عمومی سازمان ملل در لندن (1946)، و کنفرانس معاونین وزیران امور خارجه در پاریس (1951) شرکت داشته است.

همچنین در طول خدمتش در سمت معاون وزیر امور خارجه به چندین کشور اقماری سفر کرده است. نشان داده است که از گفتگوهای رسمی با همکاران غیرکمونیستش در هیأت های دیپلماتیک ابایی ندارد، ولی او را شخص «پیچیده و تیزی» توصیف کرده اند به راحتی از پاسخ دادن به سئوال های مهمی که از او می شود طفره می رود.

دالز


خروج سفیر شوروی، آناتولی لاورنتیف، از ایران

سند شماره 235

فقط جهت استفاده اداری13 می 1955- 22 اردیبهشت 1334

[موضوع]: خروج سفیر شوروی، آناتولی لاورنتیف، از ایران

در روز 7 می 1955، آناتولی لاورنتیف، سفیر شوروی، به طور خیلی غیرمنتظره با اتومبیل تهران را به قصد بندر پهلوی در ساحل دریای خزر ترک کرد و قرار است از آنجا با کشتی به مقصد باکو حرکت کند.

عمدتاً تصور می شود که بازگشت او به مسکو برای شرکت در مراسم مبادله تصویب نامه های کنوانسیون مرزی و مالی ایران و شوروی است. با وجود این، مقامات وزارت امور خارجه ایران هیچ اطلاعی از دلیل عزیمت ناگهانی او نداشتند و احتمال تغییر او را نیز رد نکردند.

همچون موارد گذشته در غیبت لاورنتیف، کنسول سفارت شوروی آقای سیمن تاراسویچ، موقتاً در سمت کاردار سفارت انجام وظیفه خواهد کرد.

برای کاردار سفارت ایران

ویلیام کورن

کنسول سفارت در امور سیاسی


دوستی شوروی-آمریکا، کنفرانس ژنو، ...

ص: 516

سند شماره 236

استفاده محدود اداری8 ژوییه 1955- 16 تیر 1334

گزارش گفتگو

طرف ها: آقای ال. ای. ورونین، دبیر اول سفارت شوروی؛ آقای ای. ای. الکساندروف، دبیر دوم و کنسول سفارت شوروی؛ آقای یان کوجوگارو، دبیر سوم دفتر نمایندگی سیاسی رومانی؛ آقای ال. بروس لینگن، دبیر دوم سفارت آمریکا؛ گرانت ای. موزر، دبیر دوم سفارت آمریکا

موضوع: دوستی شوروی-آمریکا، کنفرانس ژنو،

دیدار قریب الوقوع جاستیس داگلاس از اتحاد شوروی

احتمالاً در تأیید دوستی غیرمعمولی که آقای مولوتف در سفر اخیرش به سانفرانسیسکو نسبت به ایالات متحده و ملت آن نشان داد، دو تن از مقامات سفارت شوروی در میهمانی 8 ژوئن آقای مارامیس از دفتر نمایندگی سیاسی اندونزی، نزد من و آقای لینگن آمدند. هر دو مقام روسی به طور مبسوط درباره دوستی اتحاد شوروی و ملتش با ایالات متحده و ملتش صحبت کردند و برای موفقیت کنفرانس قریب الوقوع ژنو ابراز امیدواری کردند.

ابتدا آقای ورونین با آقای لینگن و من صحبت کرد، و آقای کوجوگارو از دفتر نمایندگی سیاسی رومانی صحبت هایش را برایمان ترجمه می کرد. او مکرراً بر دوستی مردم اتحاد شوروی و آرزوی آنها برای حل و فصل مسالمت آمیز کلیه اختلافات موجود بین اتحاد شوروی و ایالات متحده در کنفرانس ژنو تأکید کرد. من و آقای لینگن هم به او اطمینان دادیم که ایالات متحده نیز صادقانه آرزوی موفقیت کنفرانس ژنو را دارد و اینکه مردم آمریکا هیچ احساس دیگری غیر از دوستی با مردم اتحاد شوروی ندارند. از آقای ورونین پرسیدم که آیا نخست وزیر بولگانین، آقای خروشچف و آقای مولوتف از طرف اتحاد شوروی در کنفرانس ژنو شرکت خواهند کرد و او حضور بولگانیان و مولوتف را تأیید کرد، ولی گفت درباره حضور آقای خروشچف در این کنفرانس اطلاعی ندارد. آقای ورونین حداقل دو بار دیگر از طریق آقای کوجوگارو همان جملاتی را که ابتدا گفته بود تکرار کرد. من و آقای لینگن هم متقابلاً به اظهارات او پاسخ دادیم ولی این نوع ارتباط سه ضلعی را در نهایت خیلی خسته کننده و بی معنی یافتیم.

پس از او آقای الکساندروف، کنسول شوروی، نزد من آمد و همان آرزوی موفقیت برای کنفرانس ژنو را تکرار کرد. او سپس پرسید که جاستیس داگلاس و آقای کندی چه زمانی وارد ایران خواهند شد، زیرا به او دستور داده بودند که ویزای سفر آنها را به اتحاد شوروی صادر کند. او سپس افزود قرار است هشتم اوت به مرخصی برود و امیدوار است داگلاس و کندی پیش از عزیمت او به ایران بیایند تا شخصاً ویزای آنها را صادر کند. به او گفتم شنیده ام که آقای داگلاس در حدود اول اوت به ایران می رسد، ولی از این تاریخ مطمئن نیستم. از او

ص: 517

پرسیدم که کشتی های شوروی چند وقت یکبار از بندر پهلوی به قصد باکو حرکت می کنند و او گفت به طور منظم در روزهای دوم، هشتم و بیستم هر ماه.(1) این کشتی ها فقط از نوع کشتی های مسافربری بودند و سفر نیز تقریباً 17 ساعت طول می کشید. کشتی های باربری تاریخ حرکت منظمی نداشتند. او همچنین گفت کشتی ها کوچک هستند، و خیلی راحت نیستند، ولی برای سفر به این کوتاهی مناسبند. از باکو خطوط آهن و خطوط هوایی به همه جای اتحاد شوروی متصل است.

از آقای الکساندروف پرسیدم که مرخصی اش را در کجای روسیه می گذراند، او گفت ابتدا به دیدن فامیل در مسکو می رود و سپس امیدوار است به قفقاز برود. الکساندروف اظهار داشت که از مأموریتش در تهران خیلی راضی نیست و دوست دارد بعد از تمام شدن این مأموریت پُستی در اروپای غربی به او بدهند. به اینجا که رسید، آه بلندی سر داد و گفت در طول جنگ جهانی دوم، پس از جنگ، و در طول روی کار آمدن کمونیست ها در چین در این کشور خدمت کرده است. او گفت از این می ترسد که به خاطر اطلاعاتی که درباره چین، مردمش و زبانش دارد یک بار دیگر به این کشور مأمور شود، و افزود در طول جنگ دوستان آمریکایی زیادی در چونگ کینگ چین پیدا کرده بود، که البته اظهارات او در فضای حاکم بر گفتگوی ما دو نفر، سبب شد تا یک بار دیگر حسن نیت خود را به ایالات متحده ابراز دارد و برای موفقیت کنفرانس ژنو آرزو کند.


فضای حاکم بر مراسم جشن پیروزی انقلاب اکتبر...

سند شماره 237

محرمانه14 نوامبر 1955- 22 آبان 1334

سفارت آمریکا، تهران

[موضوع]: فضای حاکم بر مراسم جشن پیروزی انقلاب اکتبر

در سفارت شوروی دوستانه بود

در تاریخ 7 نوامبر 1955، سفارت شوروی به مناسبت سی و هشتمین سالگرد پیروزی انقلاب اکتبر مراسمی برگزار کرد. در غیاب سفیر لاورنتیف که هفته گذشته به طور ناگهانی ایران را ترک کرد (نگاه کنید به گزارش سفارت به شماره 289 مورخ 1 نوامبر 1955)، سیمن بی. بازاروف، میزبانی مراسم را بر عهده داشت. مقامات زیادی در این مراسم شرکت کرده بودند، ولی به جز نخست وزیر علاء، مقامات عالی رتبه ایرانی بسیار اندکی در این مراسم حضور داشتند.

آمریکایی هایی که در مراسم حضور داشتند، و در واقع همه با هم وارد شدند و با هم

1- در صحبت های پیشین کنسول شوروی به آقای راونتری گفته بود که کشتی ها در روزهای دوم، هشتم و دوازدهم هر ماه حرکت می کنند.
ص: 518

مجلس را ترک کردند، عبارت بودند از وزیر مختار-کنسول و خانم جونز، و وابسته های ارتش و نیروی دریایی و همسرانشان. سفیر و وابسته نیروی هوایی نیز برای شرکت در این مراسم دعوت داشتند ولی به دلیل دوری از تهران نتوانستند در آن حضور پیدا کنند.

فضای حاکم بر مجلس به مراتب دوستانه تر از مناسبت های قبلی از همین نوع بود. بازاروف سعی داشت با همه میهمانان خوش و بش کند. البته روس ها آشکارا سعی کردند رؤسای هیأت های دیپلماتیک و میهمان عالی رتبه تر ایرانی را از اتاق محل اجتماع سایر میهمانان جدا بود کنند. آنها تقریباً موفق به انجام این کار شدند و بازاروف بیشتر وقتش را با میهمانان عالی رتبه تر گذراند، شخصاً تلاش کرد وقتی را به هر یک از آنها اختصاص دهد. بازاروف به وضوح سعی کرد توجه ویژه ای به سفیر هند و سفیر مصر مبذول کند ولی با پاسخ نسبتاً سرد آنها مواجه شد. سفیر هند به بازاروف شکایت کرد که فقط نوشیدنی الکلی سِرو می شود، و او نیز به الکل لب نمی زند.

وابسته های نظامی شوروی که با همسرانشان در مراسم حضور داشتند، به ویژه خود را بسیار صمیمی نشان می دادند. در میهمانی های قبلی، همسران وابسته های نظامی کم و بیش در گوشه ای جمع می شدند، ولی در این مراسم آنها نیز در جمع میهمانان پخش بودند و با آنها صحبت می کردند. همسر دستیار وابسته نظامی شوروی، سرگرد نیکلای کوگوچف، همه آمریکایی های حاضر در مجلس را با زبان انگلیسی نسبتاً روان خود متعجب ساخت، زیرا تا آن زمان هیچ کس نمی دانست که او انگلیسی بلد است.

تلاش مقامات شوروی برای حاکم کردن فضایی صمیمی و دوستانه بر مراسم بر هیچ کس پوشیده نبود. در میهمانی های قبلی سفارت شوروی، مقامات آمریکایی متوجه شده بودند که روس هایی که از نظر آنها مأموران اطلاعاتی هستند، نزدیک آنها می ایستادند و سعی می کردند دزدانه به گفتگوهای آنها گوش بدهند. در این میهمانی نیز مأموران اطلاعاتی حضور داشتند، ولی اصلاً تلاش نکردند به گفتگوهای آنها گوش دهند.

فضای ایجاد شده در این میهمانی با توجه به شکست دیپلماتیک نسبتاً شدیدی که روس ها فقط چند هفته پیش با اعلام تعهد ایران به پیمان بغداد متحمل شده بودند، قابل توجه بود. در آن زمان، بسیاری از ناظران نه فقط انتظار داشتند که شوروی دست به انتقام جویی بزند، بلکه پیش بینی می کردند مقامات شوروی در ایران نیز ماهها از خود خصومت نشان دهند. فضای حاکم بر میهمانی در تضاد کامل با رفتاری بود که طبق گزارش سفارت آمریکا در مسکو مقامات عالی رتبه شوروی در مراسم سالگرد تولد شاه در 28 اکتبر در سفارت ایران از خود نشان داده بودند.

(نگاه کنید به تلگرام شماره 999 مورخ 27 اکتبر 1955 سفارت آمریکا در مسکو).

فیلیپ کلاک

دبیراول سفارت


گزارش گفتگو

ص: 519

سند شماره 238

محرمانه20 دسامبر 1955- 28 آذر 1334

از: رابرت جی. کارلبه: بخش سیاسی

مکان: رستوران سورنزتاریخ: 20 دسامبر 1955

طرف ها: ای. کی. فدولف، وابسته بخش کنسولی سفارت شوروی، و رابرت جی. کارل

موضوع: گزارش گفتگو

اطلاعات بیوگرافی

فدولف در سال 1927 در مسکو به دنیا آمد. فارغ التحصیل دانشکده وزارت امور خارجه شوروی است. تخصص او در مطالعات شرقی است. زبان ها: فارسی- خوب؛ انگلیسی-نسبتاً خوب. متأهل و دارای یک پسر 5 ماهه است. همسرش فارغ التحصیل دانشگاه مسکو است. در ماه دسامبر 1955 وارد تهران شده است. اولین مأموریت خارج از کشور اوست.

توصیف فیزیکی

تقریباً 5 فوت و 9 اینچ قد، 150 پوند وزن، با موهای قهوه ای روشن یا بلوند تیره، و چشمان خاکستری-سبز، لاغراندام با گونه های برآمده.

پیشینه

فدولف در ارتباط با تقاضای تأیید سوابق دانشگاهی استیک نیکلاونا نرسسیان و واگان آروتیونویچ کرستجیان، دو تبعه شوروی که در دانشسرای آمریکایی تبریز و تهران درس خوانده بودند، به بخش کنسولی آمده بود. در همین موقع بود که گزارشگر را به صرف ناهار دعوت کرد.

موضوع گفتگو

1- فعالیت های بنیاد تولستوی و مهاجرت اتباع روس به ایالات متحده

2- تعداد آمریکایی های مقیم ایران و مقاصد صلح آمیز اتحاد شوروی

3- تسهیلات زبان آموزی برای سرویس خارجی شوروی در مسکو

4- دیدار گزارشگر از اتحاد جماهیر شوروی

در زیر خلاصه ای از اظهارات فدولف ایفاد می گردد. بخشی از گفتگوی ما به زبان فارسی و بخش دیگر به زبان انگلیسی انجام شد.

1- فدولف پرسید فعالیت بنیاد تولستوی در تهران در چه زمینه ایست و سپس می خواست بداند چند نفر از اتباع روس داشتند به ایالات متحده مهاجرت می کردند. در همین ارتباط او پرسید که آیا کشورها برای مهاجرت به آمریکا دارای سهمیه خاصی هستند یا خیر. فدولف همچنین اظهار داشت که دفترش نیز در حال بازگرداندن آمریکایی ها به اتحاد شوروی است.

ص: 520

2- وابسته سفارت شوروی پرسید چرا این همه آمریکایی در ایران هستند و اینکه آیا حقیقت دارد که ایالات متحده می خواهد پایگاه نظامی در ایران مستقر سازد. در این ارتباط گفت واقعاً جای تأسف دارد که رهبران ایالات متحده مصمم به ادامه جنگ سرد هستند در حالی که اتحاد شوروی برای صلح تلاش می کند.

3- فدولف گفت امکانات آموزش زبان در دانشکده وزارت امور خارجه شوروی بسیار ناچیز است. او گفت تأکید اصلی بر دستور زبان و ادبیات است و آموزش ویژه ای برای مکالمه داده نمی شود. او افزود اعضای سرویس خارجی شوروی به ازای هر زبانی که بلد باشند 10 درصد حقوق بیشتری دریافت می کنند.

4- گزارشگر درباره امکان دیدار از اتحاد شوروی پرسید. فدولف گفت می تواند به سادگی ترتیب این کار را بدهد و ظرف مدت کمتر از یک ماه ویزای او را آماده کند.

نظرات

علاوه بر موضوعات فوق، درباره مسایل دیگر نیز به طور مبسوط صحبت کردیم. نمی توانم بگویم که آیا به دنبال اطلاعات خاصی بود یا خیر. از آنجایی که گزارشگر مسئول صدور ویزاست، شاید فدولف به برنامه پناهندگی سفارت علاقه داشته باشد.

فضای حاکم بر گفتگوی ما بسیار دوستانه بود و به نظر می رسید وابسته شوروی کاملاً به ادامه تماس ها علاقه دارد.


گزارش گفتگو

سند شماره 239

محرمانه22 دسامبر 1955- 30 آذر 1334

از: رابرت جی. کارلبه: بخش سیاسی

مکان: رستوران سورنزتاریخ: 20 دسامبر 1955

طرف ها: ای. کی. فدولف، وابسته بخش کنسولی سفارت شوروی و رابرت کارل

موضوع: گزارش گفتگو

اطلاعات بیوگرافی

فدولف در سال 1927 در مسکو به دنیا آمد. فارغ التحصیل دانشکده وزارت امور خارجه شوروی است. تخصص او در مطالعات شرقی است. زبان ها: فارسی- خوب؛ انگلیسی-نسبتاً خوب. متأهل و دارای یک پسر 5 ماهه است. همسرش فارغ التحصیل دانشگاه مسکو است. در ماه دسامبر 1955 وارد تهران شده است. اولین مأموریت خارج از کشور اوست.

توصیف فیزیکی

تقریباً 5 فوت و 9 اینچ قد، 150 پوند وزن، با موهای قهوه ای روشن یا بلوند تیره، و

ص: 521

چشمان خاکستری- سبز، لاغراندام با گونه های برآمده.

آقای فدولف در حدود ساعت 11:30 صبح در ارتباط با دعوتی که روز 15 دسامبر برای صرف ناهار از من کرده بود، تماس گرفت و قرار شد همدیگر را ساعت 1:00 بعد از ظهر در رستوران سورنز ملاقات کنیم.

ما درباره موضوعات پراکنده ای صحبت کردیم و بخشی از گفتگوهایمان به فارسی و بخشی نیز به انگلیسی بود. فدولف مشخصاً می خواست بداند که بنیاد تولستوی در تهران چه فعالیت هایی انجام می دهد. او همچنین به دانستن تعداد ویزاهایی که برای اتباع روس صادر شده است، علاقه نشان داد. در زیر خلاصه ای از گفتگوها ایفاد می گردد:

فدولف سر صحبت را با پرسیدن احوال همسر و فرزندم شروع کرد. او گفت پسرش این اواخر قدری کسالت داشته است. به نظر فدولف، پسرش گریپ داشت. گفت همسرش تهران را دوست ندارد و دلش برای مسکو خیلی تنگ شده است. گفت قصد دارد به محض خوب شدن پسرش او و همسرش را به مسکو بفرستد زیرا آب و هوای تهران به آنها نمی سازد.

از فدولف درباره امکان دریافت ویزای اتحاد شوروی پرسیدم. گفت به سادگی می تواند ترتیب صدور ویزا را بدهد. درباره هزینه سفر به شوروی پرسیدم. گفت یک تور سیاحتی برای توریست ها وجود دارد که کل هزینه آن روزانه 15 دلار است.

آقای فدولف سپس پرسید که این همه آمریکایی در ایران چه می کنند و اظهار داشت که آیا احتمالاً آمریکا قصد استقرار پایگاههای نظامی را در ایران دارد. پرسید سیاست آمریکا در ایران چیست و افزود هر چند ملت آمریکا طرفدار صلح است، متأسفانه رهبران آمریکا به دنبال جنگ سرد هستند. دلایلش برای داشتن ایده مزبور این بود که ایالات متحده باید حداقل 50 درصد تولید ناخالص ملی اش را صادر کند و برای خلاص شدن از مازاد محصولات خود به بازارهای خارجی نیاز دارد. آقای فدولف گفت که آقای آیزنهاور بدون شک آدم خوبی بود، ولی آقای دالز با طرفداری از ادامه تاکتیک های جنگ سرد نشان داده است که با اتحاد شوروی شدیداً خصومت دارد.

آقای فدولف پس از اظهار این نظرات سیاسی قدری هم درباره آموزش هایی که در مسکو دیده بود، صحبت کرد. گفت امکانات آموزش زبان در دانشکده وزارت امور خارجه شوروی بسیار ناچیز است. همه استادان روس هستند و هیچ معلم انگلیسی زبانی در آنجا کار نمی کند. تأکید بیشتر بر دستور زبان و ادبیات است و آموزش های خاصی برای مکالمه وجود ندارد. آقای فدولف گفت که در طول تحصیلش در دانشگاه، جایزه استالین را دریافت کرده و شاگرد اول کلاس بوده است.

آقای فدولف سپس درباره قوانین مهاجرت آمریکا پرسید و گفت آیا کشورها دارای سهمیه خاصی برای مهاجرت به ایالات متحده هستند. اظهار داشت انگشت نگاری از مهاجران در ایالات متحده شرم آور است و روس ها فقط از جنایتکاران انگشت نگاری می کنند. خیلی گذرا

ص: 522

گفت که سفارت شوروی در تهران تعداد زیادی از اتباع آمریکایی را به اتحاد شوروی بازگردانده است.

ملاقات ما در ساعت 3:30 بعداز ظهر تمام شد و آقای فدولف من را با یک بیوک سدان 1942 به سفارت آمریکا بازگرداند. وقتی به سفارت رسیدیم گفت مایل است بیشتر با هم ملاقات کنیم زیرا تبادل آرا برای آشنایی و درک بهتر یکدیگر ضروری است. همچنین گفت او و همسرش با کمال میل دعوت من را خواهند پذیرفت.


پیش زمینه صرف ناهار با فدولف از سفارت شوروی

سند شماره 240

محرمانه27 دسامبر 1955- 5 دی 1334

از: رابرت جی. کارلبه: بخش سیاسی - آقای کلاک

موضوع: پیش زمینه صرف ناهار با فدولف از سفارت شوروی

چند ماه پیش فدولف به همراه یکی از همکارانش به بخش کنسولی آمدند و تقاضای مساعدت کردند. آنها از سفارت تقاضا داشتند صحت و اصالت مدرکی را که دانشسرای آمریکایی زنان در تبریز در سال 1928 برای خانم آستیک نیکولاِونا نرسسیان صادر کرده بود، تأیید کند.

آنها همچنین از سفارت تقاضا داشتند مدارک مربوط به تحصیل شخصی به نام واگان آروتیونویچ کرستجیان را که در سال 1930 در دانشسرای آمریکایی تهران درس خوانده بود، از دانشسرای فوق درخواست کنیم. آنها توضیح دادند که هر دو نفر از اتباع شوروی هستند و تأیید مدارک تحصیلی آنها در ارتباط با اشتغالشان در اتحاد شوروی ضروری است. آقای لاوسن موافقت کرد که در این امر به آنها کمک کند. با مساعدت کنسولگری آمریکا در تبریز، مدرک تحصیلی صادر شده از دانشسرای آمریکایی تبریز تأیید شد و به سفارت شوروی تحویل گردید.

فدولف چند بار در ارتباط با بخش دوم درخواستش، به من تلفن زد و در نهایت قرار ملاقاتی برای گفتگو درباره آن ترتیب دادیم.

در همین مدت، اطلاعات مورد نظر او به دست آمده بود و زمانی که فدولف در تاریخ 15 دسامبر به دفتر من آمد، اطلاعات مزبور به او تحویل شد. او چند دقیقه ای درباره زندگی در تهران صحبت کرد و سپس من را به صرف ناهار در هفته آینده دعوت کرد.

به دلیل موضوعات بسیار پراکنده ای که به هنگام صرف ناهار درباره آنها صحبت کردیم، نمی توان گفت که آیا فدولف به دنبال اطلاعات خاصی بود یا خیر. از آنجایی که من مسئول صدور ویزا در سفارت هستم و اینکه فدولف درباره برنامه پناهندگی، و فعالیت های بنیاد تولستوی و تعداد ویزاهای صادر شده برای اتباع روس پرسید، احتمالاً علاقه اصلی او به این موضوع بوده است.


خلاصه گفتگوهای فدولف و گزارشگر

ص: 523

سند شماره 241

از: رابرت جی. کارل، دبیر سوم سفارت آمریکابه: بخش سیاسی

طرف ها: ای. کی. فدولف، وابسته بخش کنسولی سفارت اتحاد شوروی و رابرت کارل، دبیر سوم سفارت آمریکا

موضوع: خلاصه گفتگوهای فدولف و گزارشگر

محل: دانشگاه تهران

مناسبت: برنامه فرهنگی دفتر نمایندگی سیاسی لهستان

موضوع گفتگو

1- تعداد آمریکایی های مقیم ایران

2- دانشجویان ایرانی عازم به خارج

3- نظام مرخصی سرویس خارجی شوروی

4- پایگاههای خارجی آمریکا و تمایل شوروی به صلح

5- رئیس جمهور بعدی ایالات متحده

پیش زمینه

گزارشگر، فدولف را در خلال یک برنامه فرهنگی که از سوی دفتر نمایندگی سیاسی لهستان در دانشگاه تهران ترتیب داده شده بود، ملاقات کرد. در زیر خلاصه ای از گفتگوهای طرفین که عمدتاً به زبان انگلیسی انجام شد ایفاد می گردد.

1- فدولف اظهار داشت تعداد آمریکایی ها در تهران خیلی زیاد شده است و می خواست بداند که آنها در تهران چه می کنند. او خاطر نشان کرد فراوانی سیگارهای آمریکایی در بازار سیاه بیانگر فراوانی سربازهای آمریکایی در ایران است.

2- او پرسید چند دانشجوی ایرانی عازم آمریکا هستند و اینکه آیا به طور خصوصی به آمریکا می روند و یا از طرف دولت به آنجا اعزام می شوند. او توضیح داد که از زمان مداخله آمریکا در ایران، از تعداد دانشجویان ایرانی عازم شوروی بسیار کاسته شده است.

3- فدولف در پاسخ به گزارشگر گفت اعضای سرویس خارجی شوروی در طول هر سال یک ماه مرخصی استحقاقی دارند. او افزود چنانچه کسی از مرخصی اش استفاده نکند به جای آن حقوق دریافت می کند.

4- آقای فدولف از آنچه شبکه رو به گسترش پایگاههای آمریکایی در خارج خواند، ابراز تأسف کرد. او گفت اتحاد شوروی برای صلح تلاش می کند. او برای اثبات این امر، به کاهش ده درصدی هزینه های نظامی شوروی اشاره کرد. فدولف گفت متأسفانه رهبران کنونی آمریکا بر خلاف روزولت علاقه ای به صلح ندارند. فدولف پذیرفت که البته دولت متبوع او نیز

ص: 524

اشتباهاتی مرتکب شده است. مخصوصاً در عدم درک زودتر شرّ «بریا».

5- فدولف به نتیجه انتخابات آتی ریاست جمهوری در آمریکا ابراز علاقه کرد. از گزارشگر پرسید که آیا اگر استیونسن انتخاب شود، برای صلح تلاش خواهد کرد.

نظرات

انگلیسی فدولف بهتر از آن چیزی است که در ابتدا به نظر می رسید. فدولف خیلی دوستانه رفتار کرد و گویی از مصاحبت با گزارشگر لذت می برد. او بر هیچ موضوع خاصی تأکید نداشت. با وجود این، باز هم همان سئوالی را که در ملاقات اول با گزارشگر درباره تعداد آمریکایی های مقیم ایران پرسیده بود، تکرار کرد.


نمایش فیلم توسط بخش مطبوعاتی دفتر نمایندگی سیاسی لهستان

سند شماره 242

فقط جهت استفاده اداری 4 آوریل 1956- 15 فروردین 1335

از: رابرت جی. کارل، دبیر سومبه: رئیس بخش سیاسی

محل: سینما رویال، تهرانزمان: 8 شب - 4 آوریل 1956

موضوع: نمایش فیلم توسط بخش مطبوعاتی دفتر نمایندگی سیاسی لهستان

خلاصه و توصیف

در ابتدا قرار بود این فیلم در تاریخ 14 مارس 1956 به نمایش درآید، ولی به دلیل فوت یکی از مقامات عالی رتبه کمونیست لهستان (بیروت) نمایش آن تا تاریخ 4 آوریل به تعویق افتاد.

نمایش فیلم در ساعت 8 شب در سینما رویال، که یک سینمای تجاری در خیابان شاهرضاست، صورت گرفت. برای حضور در سینما ارایه کارت دعوت ضروری بود. نزدیک به 500 نفر در سینما حضور داشتند. گزارشگر افراد زیر را می شناخت:

1- نفرات سفارت شوروی و در رأس آنها سفیر این کشور.

2- نفرات هیأت های اقماری در تهران.

3- نفرات سفارت هند و در رأس آنها آقای شاه.

4- بسیاری از ایرانی ها از جمله برخی مقامات دون پایه از وزاتخانه های آموزش و پرورش و امور خارجه.

نمایش فیلم در سه بخش انجام شد: ابتدا یک فیلم مستند درباره زندگی پرندگان در لهستان، سپس یک کارتن، و در نهایت فیلم اصلی که «ساعت امید» نام داشت (خلاصه فیلم به پیوست ایفاد شده است).

پیش از نمایش فیلم چند نطق کوتاه نیز ایراد شد. ابتدا یکی از مقامات دفتر نمایندگی سیاسی لهستان به زبان انگلیسی درباره پیشرفت صنعت فیلم سازی در لهستان از سال 1945 تا

ص: 525

کنون صحبت کرد. دو نطق دیگر از سوی دو منتقد ایرانی به فارسی در مورد همین موضوع ایراد شد. دکتر کاووسی که نام او در فهرست دعوت شدگان برای ایراد سخنرانی بود، در جلسه حضور نداشت. گزارشگر از دو مقام آشنا در سفارت شوروی درباره انتقاد از استالین در اتحاد جماهیر شوروی پرسید. هر دوی آنها گفتند که در غرب در این باره اغراق شده است و نباید آنها را باور کرد. آنها از ادامه بحث در این باره خودداری کردند.

نظرات

هیچ اتفاق خاصی رخ نداد. هیچ چیزی بین میهمانان سِرو نشد و کل مراسم خیلی غیررسمی بود. فیلم ها خوش ساخت بود و ظاهراً حضار نیز از تماشای آنها لذت بردند. متوجه هیچگونه تبلیغات ضدآمریکایی نشدم. از آنجایی که همان شب افسر کشیک بودم نتوانستم تا آخر مراسم آنجا باشم و واکنش نهایی حضار را ببینم.


ملاقات با ای. کی. فدولف، وابسته سفارت شوروی

سند شماره 243

محرمانه16 آوریل 1956- 27 فروردین 1335

از: رابرت جی. کارل، دبیر سومبه: رئیس بخش سیاسی

محل: هتل پارک، تهرانزمان: شب 16 آوریل 1956

موضوع: ملاقات با ای. کی. فدولف، وابسته سفارت شوروی

خلاصه

فدولف در حدود ساعت 4:30 بعد از ظهر مورخ 16 آوریل در اداره با من تماس گرفت. به من گفت که فردای همان روز به مدت یک ماه و اندی برای مرخصی به شوروی خواهد رفت و من را دعوت کرد برای صرف نوشیدنی و خداحافظی با او به دیدنش بروم. در ساعت 8:30 دقیقه شب او را در کنسولگری شوروی ملاقات کردم و با همدیگر به هتل پارک رفتیم. شام را در همانجا صرف کردیم و تا ساعت 11:00 با یکدیگر حرف زدیم. سپس خداحافظی کردیم و از یکدیگر جدا شدیم.

در طول گفتگوهایمان درباره موضوعات زیر صحبت کردیم:

1- فوت نماینده تجاری شوروی در ایران

2- برنامه فدولف برای اوقات مرخصی اش در شوروی

3- جایز الخطا بودن استالین

4- حسن نیت اتحاد شوروی

5- پیمان بغداد و خاورمیانه

6- دستگیری وابسته نظامی شوروی در حال جاسوسی

1- اطلاعات جدیدی در مورد این موضوع دستگیرم نشد. فدولف خیلی گذرا گفت که

ص: 526

نماینده تجاری شوروی پس از بازگشت از شوروی به ایران بر اثر سکته قلبی درگذشته است.

2- فدولف تقریباً به صورت مبسوط درباره برنامه مرخصی اش در شوروی صحبت کرد. از اینکه به وطنش برمی گردد خیلی خوشحال بود. به طور خلاصه اینکه او می خواهد با اتوبوس به بندر پهلوی، از آنجا با کشتی به باکو، و از آنجا با قطار به مسکو برود، صحبت کرد. گفت ترجیح می داد با هواپیما به مسکو برود ولی همسرش می ترسد که مبادا هواپیما با یکی از بالن های هواشناسی آمریکا تصادف کند.

[وی گفت]: به محض رسیدن به مسکو قصد دارد یک اتومبیل بخرد (به قیمت 10 هزار روبل) زیرا بالاخره در فهرست خریداران ماشین، نوبت به نام او رسیده است. و نهایتاً اینکه قصد دارد بیشتر اوقات مرخصی خود را با اتومبیلش به نقاط توریستی شوروی سفر کند.

3- از فدولف خواستم تا توضیحاتی درباره تغییرات اخیر در اتحاد شوروی، به ویژه تقدس زدایی استالین، به من بدهد. او در ابتدا نسبتاً خصمانه رفتار کرد، و گفت شکی ندارد که من مطالب دروغ مطبوعات خارجی را خوانده و اطلاعات غلط به دست آورده ام. سپس با لحنی آرام تر توضیح داد که هر چند استالین مرد بزرگی بود، اشتباهات متعددی مرتکب شد، که بدترین آنها تمرکز قدرت در دستان خودش بود. فدولف ادامه داد این امر نشانه بلوغ، پیشرفت، و قدرت دولت شوروی است که توانسته است اقدامات گذشته خود را نقد کند.

از فدولف پرسیدم که آیا جرأت می کرد چند سال پیش این نوع انتقادها را مطرح کند. او گفت خیر، چون این کار خطرناک بود؛ با وجود این، گفت همان موقع هم به تمرکز بیش از حد قدرت در دستان استالین فکر کرده و با آن مخالف بوده است.

4- پس از آن، فدولف به طور مبسوط و تقریباً ملتمسانه درباره لزوم روابط صلح آمیز و دوستانه بین آمریکا و اتحاد شوروی صحبت کرد. نکته اصلی سخنش این بود که ایالات متحده باید به جنگ سرد خاتمه دهد و به تلاش های صلح آمیز اتحاد شوروی برای گرمی روابط پاسخ گوید.

5- فدولف سپس به پیمان بغداد و خاورمیانه اشاره کرد. او گفت با خواندن اخبار مطبوعات مبنی بر اینکه یک بحران جدی در خاورمیانه در حال شکل گیری است، حیرت زده شده است. او گفت تمامی مشکلات خاورمیانه نتیجه پیمان بغداد و یا رقابت آمریکا و انگلیس در این منطقه است. او سپس گفت که می داند عدم تعهد ایالات متحده، به دلایل سیاسی داخلی بوده است.

6- از فدولف پرسیدم آیا خبر تازه ای درباره سرگرد کوزنتسف دارد. ظاهراً مطرح کردن این مسئله او را خیلی ناراحت کرد زیرا کل موضوع را توطئه ای از سوی ایرانی ها با همدستی آمریکا خواند.

نظرات کلی

فدولف قدری قابل تحمل تر از همیشه اش بود. هر چند او دست از حملات معمولش به

ص: 527

سیاست های آمریکا برنداشته بود، نظراتش خیلی حزبی نبود و از گذشته راحت تر و دوستانه تر رفتار می کرد. فکر می کنم قصدش از دعوت کردن من، چنانکه قبلاً گفتم، واقعاً همان خداحافظی بود تا بدینوسیله بتواند در صورت بازگشت به ایران، تماس هایش را حفظ کرده باشد.

برداشت من از چندین ملاقاتی که با او داشته ام این است که فدولف قبل از دیدار من فهرستی از موضوعات مورد نظرش را یادداشت می کند و در طول صحبت بدون توجه به منطق و موضوع صحبت آنها را به ترتیب مطرح می سازد. رفتار او چیزی بین تلاش برای مچ گیری و یا تحریک من و در عین حال دادن اطمینان خاطر از بابت حسن نیت شوروی بوده است.


نمایش فیلم توسط سفارت شوروی

سند شماره 244

محرمانه19 آوریل 1956- 30 فروردین 1335

از: رابرت اس. برت، دبیر دومبه: رئیس بخش سیاسی

محل: باشگاه شوروی، خیابان استالینزمان: ساعت 19:30، تاریخ 19 آوریل 1956

موضوع: نمایش فیلم توسط سفارت شوروی

خلاصه

نفرات سفارت شوروی و در رأس آنها سفیر و همسرش خانم لاورنتیف در مراسم نمایش فیلم «دوستی ملت های بزرگ» پذیرای تقریباً 50 نفر بودند که اکثر آنها را اعضای تیم دیپلماتیک تهران تشکیل می دادند. این فیلم رنگی مستند درباره سفر بولگانین و خروشچف به هند بود. این فیلم تقریباً دو ساعت بود.

گزارشگر میهمانان زیر از جمله اعضای این سفارت را می شناخت:

1- وزیر مختار سوئیس، آنتون آر. گنز

2- سفیر افغانستان، سردار اعلا محمد عمر، و محمد ولی رکایی، دبیر دوم سفارت افغانستان

3- سفیر فرانسه، ژاک امیل پری

4- کاردار هلند، ان. وان دیجی

5- نفرات هیأت های اقماری در تهران

6- وابسته تجاری اتریش

پیش از نمایش فیلم، چای و شربت پرتقال سِرو شد.

برخی از میهمانان از جمله سفیر فرانسه و افغانستان لباس رسمی پوشیده بودند و پیش از پایان فیلم باشگاه را ترک کردند. آنها احتمالاً به میهمانی کاخ گلستان می رفتند (سفیر فرانسه در کاخ گلستان رؤیت شد.)

نظرات

فیلم از لحاظ فنی خوب و رنگ و تکنیک فیلم برداری آن قابل تحسین بود. ولی از لحاظ

ص: 528

کارگردانی ضعیف و بسیار طول و دراز بود. فیلم مزبور را دو ساعت تمام بدون هدف کش داده بودند در حالیکه 45 دقیقه برای آن کافی بود.

موضوع فیلم استقبال جمعیت عظیمی از هندی ها از این دو مقام شوروی، بوسیدن کودکان هندی و دادن آب نبات به کودکان از سوی آن دو شخصیت و استقبال گرم نهرو و سایر رهبران هند از این دو نفر بود.

توضیح فیلم به زبان فارسی بود. بولگانین رئیس هیأت وزیران و خروشچف رئیس شورای عالی اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی معرفی شدند.

نکته جالب فیلم، دیدار این دو مقام شوروی از محل احداث سدی بود که مهندسان آمریکایی آن را طراحی کرده اند.

برداشتی که فیلم می خواست القا کند این بود که روابط هند و اتحاد شوروی نمی تواند از این دوستانه تر باشد.

هنوز تندیس استالین و تصویر بزرگی از او در هال اصلی باشگاه دیده می شد.

یکی از مقامات سفارت شوروی که با یکی از آمریکایی های حاضر در مراسم صحبت کرده بود، کنجکاوی زیادی درباره محل اقامت ناظران آمریکایی مجلس مشورتی پیمان بغداد در تهران و اینکه چه کسی ترتیب اقامت آنها را داده، نشان داده بود.


تماس با نمایندگان شوروی در ماه آوریل

سند شماره 245

محرمانه2 می 1956- 12 اردیبهشت 1335

سفارت آمریکا، تهران

مرجع: CA-5388 19 ژانویه و نامه سفارت 832 4 آوریل 1956

[موضوع]: تماس با نمایندگان شوروی در ماه آوریل

نظرات کلی

هر چند روند مهمی در طول این ماه مشاهده نشد، ولی برخی مسایل قابل ذکر است.

اول اینکه سفیر فرانسه، اچ. ای. ژاک پری، حضور پررنگ تری در میهمانی های روس ها پیدا کرده است. مثلاً، او تنها سفیر کشورهای عضو ناتو بود که در مراسم پخش فیلم سفارت شوروی که همزمان با میهمانی نخست وزیر ایران در کاخ گلستان به مناسبت کنفرانس پیمان بغداد در تهران برگزار شد، شرکت داشت. از نظر ما او به دستور دولت فرانسه این کار را انجام می دهد، هر چند ممکن است به رأی خویش در این میهمانی ها حضور پیدا کرده باشد. کلیه اعضای عالی رتبه هیأت دیپلماتیک شوروی، از جمله اقمار آن، به مجلس دوم [نخست وزیر ایران] دعوت شده بودند.

یک مسئله دیگر این بود که ظاهراً روس ها به عمد میهمانی پخش فیلم خود را همزمان با مجلس رسمی نخست وزیر ایران برگزار کردند. ظاهراً با این کار می خواستند بهانه ای برای

ص: 529

شرکت نکردن مقامات شوروی و اقمارش در میهمانی نخست وزیر بتراشند و تا آنجا که می توانند از میهمانان او بکاهند. (نگاه کنید به گزارش شماره 907 به تاریخ 24 آوریل 1956)

وابستگان نظامی شوروی و دستیارانشان در طول این ماه چندان مشهود نبودند. تنها کسی که در چند موقعیت رؤیت شد، سرهنگ دولین، وابسته نظامی شوروی، بود.

دیدار السکاندرف، وابسته سفارت شوروی، از اصفهان، که احتمالاً در ساختمان قدیمی کنسولگری شوروی در این شهر اقامت کرده است، و همچنین از شیراز، بیانگر این است که تعدادی از مقامات سفارت در حال گردش در ایران هستند. تعداد کمتری از دیپلمات های شوروی نیز در باشگاه تهران رؤیت شدند که رفتار و صحبت هایشان عادی بود.

1- سروان جیزز ری، دستیار وابسته نیروی هوایی آمریکا، و سرگرد نیکلای کوگوشف، دستیار وابسته نظامی شوروی.

در تاریخ 4 آوریل، سروان ری فیلم سیرک شوروی را که به او امانت داده بودند، بازگرداند. چنانکه در گزارش سفارت به شماره 832 آمده است، به هنگام برگرداندن فیلم، دو شماره از نشریه های USIS به نام های «دموکراسی چیست؟» و «کمونیسم چیست؟» نیز به کوگوشف داده شد. او قبلاً به یکی از این کتاب ها که در دفتر وابسته نیروی هوایی دیده بود، علاقه نشان داده بود. وقتی فهمید که این دو کتاب به رسم هدیه به او داده شده است خیلی تعجب کرد. البته خیلی گذرا گفت که این کتاب ها «تبلیغاتی» هستند. سرهنگ دولین هم در این موقع حضور داشت. تنها نکته قابل ذکر در طول این ملاقات آن بود که کوگوشف به بیمارستان شوروی در تهران اشاره کرد و برای نشان دادن موفقیت گفت که اخیراً چشم یک گوسفند را به یک دختر ایرانی که چشمش آب مروارید داشته، پیوند زده اند. (این بیمارستان به روی ایرانی ها باز است.)

2- پخش فیلم توسط سفارت لهستان

در تاریخ 4 آوریل، لهستانی ها در یکی از سینماهای مرکز شهر مبادرت به اکران فیلم «ساعت امید» کردند. ابتدا قرار بود این فیلم در تاریخ 14 مارس اکران شود ولی به دلیل فوت کمونیست لهستانی در بیروت اکران آن به تعویق افتاد. هیچ اتفاق مهمی رخ نداد. فیلم عمدتاً یک فیلم تبلیغاتی بود. تنها دیپلمات های غیر اقماری حاضر در سینما، هندی ها بودند. (برای جزییات و بریده جراید مربوط به همین مناسبت، نگاه کنید به پیوست شماره 1).

3- ملاقات خداحافظی دبیر سوم سفارت با ای. کی. فدولف، وابسته شوروی

در تاریخ 16 آوریل، رابرت کارل، دبیر سوم سفارت، پیش از رفتن فدولف به مرخصی در شوروی به تقاضای او به دیدنش رفت. خلاصه گفتگوها این بود که فدولف با هواپیما به مسکو بازنمی گردد چون همسرش از آن هراس دارد که هواپیما با یکی از بالن های هواشناسی آمریکا برخورد کند، تقدس زدایی از استالین نشان دهنده پختگی دولت شوروی است، مشکلات خاورمیانه نتیجه پیمان بغداد یا رقابت آمریکا و انگلیس در منطقه است، و این موضع

ص: 530

حزبی که پرونده جاسوسی کوزنتسف یک توطئه بوده است دوباره تکرار شد. (نگاه کنید به گزارش سفارت به شماره 746 مورخ 3 مارس 1956.)

- نظر آقای کارل این بود که فدولف نسبت به گذشته رفتار دوستانه تری داشت.

4- میهمانی نمایش فیلم «دوستی ملت های بزرگ» به دعوت سفیر شوروی و خانم لاورنتیف

تعداد 16 نفر از نفرات سفارت دعوتنامه هایی به نام خود از سوی سفیر شوروی و همسرش برای شرکت در میهمانی نمایش فیلم فوق دریافت کردند که با میهمانی نخست وزیر ایران همزمان بود. معلوم بود همزمانی دو مراسم اتفاقی نیست. این فیلم ظاهراً همان فیلمی بود که روس ها ماه گذشته به نمایش گذاشته بودند و در پیوست شماره 1 گزارش سفارت به شماره 832 شرح آن داده شده است. موضوع فیلم سفر بولگانین و خروشچف به هند بود. (برای جزییات برنامه و کپی دعوت نامه ها نگاه کنید به پیوست شماره 3).

5- کنسرت پیانوی موزیسین لهستانی در تاریخ 29 آوریل

کاردار لهستان و همسرش میهمانی نسبتاً بزرگی به افتخار پیانیست لهستانی - باربارا هسه بوکوواکا در باشگاه افسران برگزار کردند. کنسرت شبیه مراسمی بود که قبلاً نیز از سوی لهستانی برگزار شده بود. مورد خاصی رؤیت نشد، تعداد زیادی از شخصیت های برجسته ایرانی در میان میهمانان حاضر بودند. (جهت رؤیت رونوشت دعوت نامه ها به پیوست شماره 4 نگاه کنید)

فیلیپ کلاک

دبیر اول سفارت

پیوست ها:

1- نمایش فیلم از سوی بخش مطبوعاتی دفتر نمایندگی سیاسی لهستان، 4 آوریل 1956 (فقط جهت استفاده اداری)

2- تماس با ای. کی. فدولف، وابسته سفارت شوروی، 16 آوریل 1956 (محرمانه)

3- نمایش فیلم از سوی سفارت شوروی، 19 آوریل 1956 (محرمانه)

4- دعوت به کنسرت پیانو، 29 آوریل 1956 (بدون طبقه بندی)


نیکلای میخائیلوویچ پگف، از مقامات شوروی

سند شماره 246

محرمانه21 اوت 1956- 30 مرداد 1335

به: سفارت آمریکا، تهران

موضوع: نیکلای میخائیلوویچ پگف، از مقامات شوروی

عطف به تلگرام شماره 238 مورخ 12 اوت 1956 سفارت آمریکا در تهران مبنی بر درخواست اطلاعاتی درباره ان. ام. پگف، یکی از اعضای حزب کمونیست شوروی، که نامزد پُست سفارت در ایران شده است.

ص: 531

ان. ام. پگف در سال 1905 در مسکو به دنیا آمد، و در سال1919 در همان شهر در کارخانه ای مشغول کار شد. در سال 1923 به کمسومول پیوست و پس از آن از اعضای فعال این سازمان شد. در سال 1928 به ارتش سرخ پیوست و تا سال 1929 در «لشگر پرولتاریا» خدمت کرد، و پس از آن در یک کارخانه نساجی به نام «رز سرخ» که احتمالاً یک کارخانه ابریشم بافی بود در مسکو مشغول به کار شد. پگف بعد از ارتقای وضعیت از نامزد به عضو، در سال 1930 به حزب کمونیست (سازمان مسکو) پیوست. این اقدام فرصتی برای تحصیلات در اختیار او گذاشت، زیرا در سال 1931 دوره های ویژه راه اندازی و مدیریت کارخانه را در یک موسسه فنی، احتمالاً در مسکو، گذراند.

بر اساس یک بیوگرافی رسمی شوروی، پگف تحصیلاتش را در سال 1931 به اتمام رساند و پس از آن معاون کارخانه ابریشم بافی گورکی در مسکو شد. او پس از یک سال که در این سمت خدمت کرد به آسیای مرکزی منتقل شد، و از سال 1932 تا 1935 مدیر کارخانه بزرگ ابریشم بافی ایمنی وی.وی. کویبیشف در جمهوری ازبک بود. او سپس به مدت چهار سال (1935-1938) در دانشکده صنعتی آل-یونیون (در رشته صنایع سبک) در ایمنی وی. ام. مولوتف در مسکو تحصیل کرد. در همین مدت دبیر سازمان حزب دانشکده بود و تجربیاتی در اداره حزب به دست آورد.

پس از اتمام تحصیلاتش از دانشکده صنعتی، در سمت دبیر سوم کمیته حزب کرای به خاور دور شوروی مأموریت یافت و در مدت کوتاهی به دبیر اولی کمیته حزب کرای پریمورسکی ارتقا یافت. کرای در اکتبر 1938 از کرای خاور دور جدا شده بود. در هجدهمین کنگره حزب آل-یونیون در مارس 1939، در کمیته مرکزی حزب عضویت یافت. پگف در طول جنگ جهانی دوم در سمتش در حزب کرای پریمورسکی باقی ماند، و در عین حال در شورای نظامی جبهه خاور دور نیز خدمت می کرد. او در مارس 1947 دبیر اولی حزب کرای را به ان. ان. اورگانف واگذار کرد و برای انجام «کارهای رهبری» به دستگاه کمیته مرکزی حزب در مسکو پیوست.

طبق یک گزارش، پُست اولیه پگف در ارگان مرکزی حزب در سال 1947، معاونت بخش اداری در امور نظارت بر ارگان های حزب بود که به مدت یک سال در این سمت خدمت کرد. او در ارتباط با کارش در بخش اداری حزب، عضو هیأت تحریریه «پارتینایا ژیزن» از نشریات کمیته مرکزی بود که در ارتباط با مسایل سازمانی حزب انتشار می یافت. در دسامبر 1948، پگف رئیس بخش صنایع سبک، تحت نظر کمیته مرکزی حزب شد و احتمالاً این مقام را حداقل تا سال 1951 حفظ کرد.

در نوزدهمین کنگره حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی، که در اکتبر 1952 برگزار شد، پگف به سمت دبیر کمیته مرکزی و نامزد عضویت در شورای عالی رهبری کمیته مرکزی انتخاب شد. اگرچه در هیچ منبعی وظایف پگف بلافاصله قبل و بعد از این کنگره ذکر نشده

ص: 532

است، ولی دلایل چندی وجود دارد که فرض کنیم او ریاست بخشی از حزب، اتحادیه کارگری، و ارگان های کمسومول (کادر رهبری) را تحت نظارت کمیته مرکزی حزب، احتمالاً از سال 1951، بر عهده داشته است.

در تعدیل های سیاسی که پس از مرگ استالین (مارس 1952) اتفاق افتاد، پگف پست دبیری کمیته مرکزی و نامزدی عضویت در شورای عالی رهبری کمیته مرکزی را از دست داد. او به سمت دبیری شورای عالی اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی انتقال یافت که تا کنون در همین سمت خدمت کرده است. در بیستمین کنگره حزب کمونیست اتحاد شوروی، در فوریه 1956، پگف یک بار دیگر به عضویت کمیته مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی انتخاب شد. در ماه می 1955 او عضو هیأتی بود که از سوی دولت شوروی از آلمان شرقی دیدن کرد، و در نوامبر 1955 در رأس هیأت پارلمانی شوروی به مجارستان رفت.

پگف از سال 1941 در شورای اتحاد، شورای عالی اتحاد جماهیر سوسیالیستی، (فقط با یک وقفه) خدمت کرده است. در ماه مارس 1941، در انتخابات ویژه ای که در کرای پریمورسکی برگزار شد، انتخاب گردید، و در ماه مارس 1946 از همان کرای به شورا بازگشت. او در انتخابات سال 1950 نامزد نبود، ولی در سال 1953 در انتخابات ویژه ای که در مولوتف اوبلاست (RSFSR) برگزار شد، به عضویت شورا درآمد. در ماه مارس 1954 او بار دیگر در همان اوبلاست انتخاب شد. پگف از سال 1951 نماینده ایوانو اوبلاست در شورای عالی RSFSR، و از سال 1950 معاون شورای شهر تاشکند (جمهوری ازبک) بوده است. طبق پرونده های موجود، پگف نشان های زیر را دریافت کرده است: دو نشان لنین، نشان سرخ کارگری، نشان جنگ وطن پرستانه، درجه یک، و چهار مدال.

پگف متأهل [و] طبق گزارش ها دارای دو دختر (26 و 24 ساله) و یک پسر تقریباً 16 ساله است. طبق گفته های یک ناظر آمریکایی که به هنگام عضویت پگف در کرای پریمورسکی فعالیت های او را گزارش می کرد، پگف «سخنران خوبی است و ظاهر خوبی در بین عموم از خود به نمایش می گذارد.»

مورفی، کفیل


ورود سفیر جدید شوروی به تهران

سند شماره 247

محرمانه13 سپتامبر 1956- 22 شهریور 1335

سفارت آمریکا، تهران

[موضوع]: ورود سفیر جدید شوروی به تهران

خلاصه

انتصاب سفیر جدید شوروی در ایران مورد توجه زیاد مطبوعات این کشور قرار گرفت و این حدس و گمان ها را دامن زد که احتمالاً شوروی سیاست های خود را در قبال ایران تغییر

ص: 533

داده است. سفیر جدید به هنگام ورود به تهران تأثیر خوبی گذاشت زیرا نماینده نگرش جدید شوروی مبنی بر دوستی با ایران بود، ولی به رغم حسن نیتی که ظاهراً هر دو طرف از خود نشان می دهند، برخی از ایرانی ها هنوز سفیر قبلی را از یاد نبرده اند و [در مورد حسن نیت شوروی] ابراز تردید کرده اند. مقامات وزارت امور خارجه ایران نیز می گویند به رغم ژست دوستانه سفیر جدید، پیش بینی نمی کنند که تغییری در دیپلماسی شوروی رخ دهد.

*******

روز 13 اوت، وقتی اعلام شد که دولت شوروی شخصی را برای جانشینی آناتولی آی. لاورنتیف، سفیر شوروی در ایران، معرفی کرده است، مطبوعات ایران توجه زیادی به این موضوع مبذول داشتند، و برخی از آنها نیز تعویض اخیر را نشانه حسن نیت شوروی نسبت به ایران می دانند که در طول دیدار شاه از مسکو مورد بحث قرار گرفته است. دو روز بعد، وقتی وزارت امور خارجه ایران اعلام کرد که با انتصاب نیکلای میخائیلوویچ پگف در سمت سفیر شوروی در ایران موافقت کرده است، باز مطبوعات ایران پوشش خبری زیادی به این مسئله دادند و از قول «منابع آگاه» اعلام کردند که تغییر اخیر نتیجه گفتگوهای شاه با رهبران شوروی در سفر اخیرش به مسکو صورت گرفته است. در طول هفته، چندین نشریه در ایران عکس سفیر جدید شوروی را چاپ کردند، که یکی از آنها او را در مسکو در کنار شاه نشان می داد و زیر آن نوشته بود «سفیر جدید شوروی در دیدار شاه از مسکو به ایشان معرفی شده بود.» در واقع، شاه به سفیر چاپین گفته بود که به هنگام دیدار از مسکو از قصد رهبران شوروی برای تعویض سفیرشان در ایران به نشانه سیاست جدید این کشور برای دوستی با ایران آگاهی یافته بود. (تلگرام سفارت به شماره 82، مورخ 18 ژوییه 1956).

در تاریخ 18 اوت، پرتیراژترین روزنامه ایران به نام اطلاعات به نقل از «منابع وزارت امور خارجه ایران» نوشت که انتصاب پگف نشان از علاقه اتحاد شوروی به خاورمیانه دارد، زیرا «تا به حال هیچ مقامی تا این حد عالی رتبه به هیچیک از کشورهای خاورمیانه مأمور نشده است.» این روزنامه افزود که پگف در سمت دبیر شورای عالی رهبری شوروی، در تمام مذاکراتی که بین شاه و رهبران شوروی صورت گرفت، حضور داشت و با امور ایران آشنایی کامل دارد.

ظاهراً تمامی اخباری که در ابتدا درباره انتصاب پگف منتشر می شد به نوعی هدف ایجاد پرستیژ برای سفیر جدید را دنبال می کرد، و در آنها کمتر از اهمیت این انتصاب برای روابط ایران و شوروی صحبت می شد. با وجود این، طولی نکشید که مطبوعات به این موضوع نیز پرداختند. در روز 27 اوت، یعنی تقریباً دو هفته پیش از ورود پگف به ایران، روزنامه اطلاعات با لحنی انتقاد آمیز که ندرتاً از این روزنامه انتظار می رود، نوشت: «هر کجا که لاورنتیف سفیر شوروی بود، فعالیت های کمونیستی هم تشدید می شد.» این روزنامه به مأموریت لاورنتیف در رومانی و نسبت دادن فعالیت های حزب توده در ایران به مأموریت وی در ایران اشاره داشت. روزنامه اطلاعات سپس انتصاب جدید را نشانه ای از تمایل شوروی به برقراری روابط بهتر با

ص: 534

ایران توصیف کرد. در روز 30 اوت، یک روزنامه ایرانی دیگر نوشت که اصول بنیادین سیاست شوروی مبنی بر نفوذ در ایران تغییر کرده است، و ابراز داشت پگف با پیشنهاد کمک های مهم فنی به دولت ایران دیپلماسی جدید شوروی را به مورد اجرا خواهد گذاشت. سه روز بعد، یک روزنامه ایرانی دیگر، با اشاره به پیشنهادهای قبلی شوروی برای مساعدت های فنی به ایران نوشت که پگف پیشنهادهای جدیدی به ایران ارایه خواهد داد، ولی «این بار هم» پیشنهادها با شرایط غیر قابل قبولی همراه خواهد بود. با وجود این، سردبیر همان روزنامه بعدها نوشت که انتظار داریم مرحله جدیدی در روابط ایران و شوروی شروع شود.

آقای پگف در تاریخ 8 سپتامبر وارد تهران شد، و سعی کرد در همان فرودگاه بهترین وجهه را از خود ارایه دهد. در هواپیما با خبرنگاران رفتار صمیمی، محترمانه و دوستانه ای داشت، و خیلی راحت و سرزنده با آنها صحبت می کرد (البته احتمالاً از طریق مترجم چون خودش فقط روسی بلد است.) سخنانی که به هنگام ورودش به تهران ایراد کرد، که البته از یک دیپلمات شوروی در ایران عجیب بود، از این جهت که سلام مردم شوروی را به مردم ایران رساند نیز اهمیت داشت. یکی از خبرنگاران ایرانی بعداً به یکی از کارمندان سفارت گفت که او و همکارانش شدیداً تحت تأثیر شخصیت و رفتار دوستانه آقای پگف، و همچنین این حقیقت قرار گرفته اند که او از دست بالا آنها را خطاب قرار نداده بلکه مثل همتایان خودش با آنها رفتار کرده است. نمونه ای از رفتار دوستانه او با خبرنگاران وقتی اتفاق افتاد که او وارد وزارت امور خارجه ایران شد و خبرنگاران او را محاصره کردند. در این هنگام او لبخندزنان دستش را روی شانه یکی از آنها گذاشت و وقتی یکی از مقامات وزارت امور خارجه به مزاح هشدار داد که مراقب خبرنگارها باشد چون آدم های خطرناکی هستند، او گفت که اتفاقاً بر عکس، آنها «انسان های خیلی محترمی» هستند، و او هیچ ترسی از آنها ندارد، و حاضر است هر کجا و هر زمان به سئوالات آنها پاسخ دهد. مطبوعات ایران خیلی از این رفتار دوستانه خوششان آمده و آن را در بوق و کرنا کرده اند، و روزنامه اطلاعات آن را «نشانه خوبی از شروع مرحله جدیدی از روابط دوستانه محکم تر بین ایران و اتحاد شوروی» خواند.

سفیر ایران در اتحاد شوروی نیز، که با همان هواپیمای روسی حامل پگف به تهران برگشته بود، سعی داشت شأن و مقام سفیر جدید شوروی را در ایران بالا ببرد، و به خبرنگاران گفت که پگف «یکی از مقامات بسیار عالی رتبه اتحاد شوروی است،» و همان داستان تکراری را گفت که در طول دیدار شاه از مسکو رهبران شوروی به او گفته اند که انتصاب «چنین شخص مهمی» در پُست سفارت شوروی در ایران نشانه اشتیاق شوروی به برقراری روابط نزدیک تر با ایران و اثبات حسن نیت شوروی به مردم ایران است.

سفیر جدید استوارنامه خود را در روز 12 سپتامبر تسلیم کرد. اگرچه در ابتدا قرار بود این مراسم در روز قبل برگزار شود، ولی به دلیل اینکه لباس پگف مناسب نبود، مراسم یک روز به تعویق افتاد. (تلگرام سفارت به شماره 399، مورخ 12 سپتامبر 1956). «ظاهر جدید» سفیر

ص: 535

شوروی نیز توجه مقامات وزارت امور خارجه ایران را به خود جلب کرد و به حدس و گمان هایی درباره آن دامن زد. هرمز قریب، رئیس تشریفات، به ویژه به سخنان غیرمعمول پگف در هنگام ورود به تهران و اصطلاح سلام رسانی «ملت به ملت» اشاره داشت، و اسماعیل مجیدی، رئیس اداره دوم سیاسی (اروپای شرقی و اتحاد جماهیر شوروی) نیز به یکی از مسئولان سفارت آمریکا گفت که به رغم رفتار متفاوت پگف، انتظار ندارد که هیچ تغییر عمده ای در دیپلماسی شوروی نسبت به ایران رخ دهد. اردلان، وزیر امور خارجه ایران نیز بعداً به سفیر چاپین گفت (تلگرام سفارت به شماره 399، مورخ 12 سپتامبر 1956) که پگف درباره تمایل اتحاد شوروی به برقراری روابط نزدیک تر با ایران از طریق مناسبات تجاری دوجانبه، نیروگاههای برق آبی، و پروژه های آبرسانی در طول مرزهای مشترک با او گفتگو کرده است، ولی اردلان گفت که پگف هیچ چیزی درباره قریب الوقوع بودن هر گونه کمک به اقتصاد ایران نگفته است.

به رغم تمامی حلاوت ورود پگف به تهران، روزنامه کیهان در تاریخ 8 سپتامبر دومین مقاله تلخ را در ستون متعلق به سردبیر منتشر ساخت. روزنامه کیهان با مروری بر دوره سفارت سلف پگف، نوشت فعالیت دیپلمات های شوروی در ایران در گذشته اشتباه بوده و موجبات نگرانی ایرانی ها را فراهم آورده است، و اینکه استفاده از عناصر برانداز (توده) برای پیشبرد اهداف شوروی فقط به ضرر اتحاد جماهیر شوروی بوده است، و به پگف پیشنهاد کرد به منظور جلب اعتماد مردم ایران تغییر در سیاست های شوروی ضروری است.

البته باید منتظر ماند و دید که آیا سفیر جدید شوروی به این توصیه توجه خواهد کرد و معنایی عملی به لبخندهایش خواهد داد یا خیر. واکنش ایرانی ها به انتصاب آقای پگف نشان می دهد که هر چند به خود اجازه داده اند قدری امیدوارانه به این مسئله نگاه کنند، واقعاً انتظار تغییر عمده ای ندارند.

برای سفیر

فیلیپ کلاک

دبیراول سفارت


آقای ورونین، کاردار شوروی در تهران

سند شماره 248

استفاده محدود اداری

از: کی. او. کلارکبه: سفیر

موضوع: آقای ورونین، کاردار شوروی در تهران

آقای ورونین، کاردار جدید شوروی، قبلاً نیز دو بار در ایران مشغول انجام خدمت بوده است. چند سال پیش در سمت دبیر سوم در سفارت شوروی مشغول به کار شد، سپس به اتحاد شوروی رفت و بار دیگر در سمت دبیر اول به تهران بازگشت. او همچنین در اواخر

ص: 536

سال 1956 در سمت دستیار رئیس هیأت مرزی شوروی به ایران سفر کرد.

ورونین پیش از انتصاب به سمت کاردار در تهران، معاون بخش خاورمیانه در [وزارت امور خارجه] مسکو بود. او در این سمت، میزبان هیأت مرزی ایران در طول سفرشان به شوروی بود. ورونین فارسی بلد است.

وقتی در سمت دبیر اول سفارت در سال 1955 در تهران مشغول به کار شد، در میهمانی 8 ژوئن آقای مارامیس از دفتر نمایندگی سیاسی اندونزی، به اعضای سفارت آمریکا نزدیک شد و نهایتاً دوستی اتحاد شوروی و مردمش را با مردم آمریکا اظهار کرد. او همچنین تمایل شدید خود را به موفقیت کنفرانس ژنو ابراز داشت. در آن زمان ورونین از آقای کوجوگارو که از اعضای دفتر نمایندگی سیاسی رومانی بود خواهش کرد تا سخنانش را ترجمه کند.

مقامات وزارت امور خارجه ایران از انتصاب او در سمت کاردار شوروی در ایران چندان راضی نیستند.


نیکلای میخائیلویچ پگف

سند شماره 249

سرّی

[موضوع]: نیکلای میخائیلویچ پگف

نیکلای میخائیلویچ پگف

متولد 1905

همسر: اُلگا یاکولونا پگف

1947: دبیر اول کمیته حزب ماری تایم

1947-1952: رئیس بخش صنایع سبک، حزب همه اتحادیه ها

1950: معاون شورای شهر مسکو

1951: معاون منتخب RSFSR شورای عالی رهبری شوروی

1952: عضو کمیته مرکزی و دبیرخانه کمیته مرکزی

1953-1956: دبیر شورای عالی رهبری شوروی- خدمت کامل.

اوت 1956: سفیر شوروی در ایران


تاگاشف پیشنهاد کمک [شوروی] را در بوق و کرنا کرده است

سند شماره 250

7 ژانویه 1957- 17 دی 1335

از: واترزبه: آقای اولکسیو

موضوع: تاگاشف پیشنهاد کمک [شوروی] را در بوق و کرنا کرده است

نماینده تاس دوره افتاده است و با ملاقات خبرنگارهای دیگر، پیشنهاد کمک پگف را در بوق و کرنا می کند. چون پیشنهاد کمک فقط یک روز روزنامه ها را شگفت زده کرد، او سعی

ص: 537

می کند علاقه به این مطلب را بر انگیزد. او به چند تن از خبرنگاران گفته است که این پیشنهاد بسیار جدی است و به صورت کتبی به وزارت امور خارجه تسلیم شده است. روز گذشته در یک مصاحبه مطبوعاتی از وزیر امور خارجه درباره این پیشنهاد پرسیده شد. او ارایه چنین پیشنهادی را تکذیب نکرد، ولی توضیحی نیز درباره آن نداد.


اس. ان. تاگاشف

سند شماره 251

محرمانه

از: چارلز ان. راسیاسبه: آقای نلسن بریکهم

موضوع: اس. ان. تاگاشف

اطلاعات زیادی درباره این شخص نداریم. فقط به زبان فارسی با هم احوالپرسی و قدری صحبت کردیم. او با شنیدن اسم من بلافاصله فهمید که یونانی تبار هستم و وقتی به او گفتم که بیشتر مردم با شنیدن اسم من فکر می کنند که اسپانیایی یا فرانسوی تبار هستم، خشنود شد.

همسرم بعداً به من گفت که وقتی تاگاشف با او و خانم بولستر به زبانی مخلوط از انگلیسی و فارسی صحبت می کرد، نشان داده است که شخص باهوش و ذکاوتی است.

او به وضوح از مصاحبت با خانم ها لذت می برد و خیلی دوست دارد با مخاطبش مزاح کند. او تنها روسی بود که تا آخر میهمانی ماند و ظاهراً با کاردار مجارستان، زولتان سزفیلی، خیلی دوست بود.


ملاقات سفیر شوروی با مسئولین وزارت امور خارجه ایران

سند شماره 252

محرمانه4 فوریه 1957- 15 بهمن 1335

فیلیپ کلاک

یادداشت جهت بایگانی

[موضوع]: ملاقات سفیر شوروی با مسئولین وزارت امور خارجه ایران

1- روز شنبه مورخ 2 فوریه، اسماعیل مجدی، مسئول بخش اروپای شرقی در وزارت امور خارجه ایران به DCM گفت که اخیراً با پگف، سفیر شوروی در ایران، دیدار و گفتگو داشته است. او گفت پگف را به خاطر مهارت دیپلماتیکش تحسین کرده است، ولی به DCM اظهار داشت پگف «مرد خطرناکی است، او خیلی به شاه نزدیک است، و همه اش به دیدن شاه می رود».

2- او گفت در همان گفتگو پس از تحسین توانایی های دیپلماتیک پگف به روابط نزدیک ایران و شوروی اشاره کرده و گفته است که این روابط می تواند با آزاد کردن پزشکی که در کرمانشاه دستگیر شده است، بهبود یابد. ظاهراً این پزشک، که یکی از هفت فرد دستگیر شده است، در طول اشغال ایران در زمان جنگ یا به اصرار و یا توسط خود مقامات شوروی

ص: 538

دستگیر شده بود. در این مورد خاص، همسر پزشک مزبور از دولت ایران خواسته است که آزادی او را تضمین کند. پگف گفت که «به این مسئله رسیدگی خواهد کرد». بعد از مدتی به دولت ایران اطلاع داده شد که هر چند شش پزشک دیگر در شوروی درگذشته اند، پزشک کرمانشاهی هنوز زنده است، ولی گفته است که دوست دارد در شوروی بماند، و قصد بازگشت به ایران را ندارد. علاوه بر این، او به سفارت ایران در مسکو فرستاده شده است تا همین حرف ها را در آنجا نیز به اطلاع مقامات سفارت برساند. ولی سفارت ایران در پاسخ استعلام وزارت امور خارجه چنین چیزی را تکذیب کرد. با وجود این، در همین اثنا، همسر پزشک کرمانشاهی نامه ای از شوهرش دریافت کرد که نوشته بود قصد بازگشت به ایران را ندارد.

3- در میهمانی سفارت یوگسلاوی که در تاریخ 29 نوامبر 1956 برگزار شد، مجدی بار دیگر با گوشزد کردن دوستی خوب پگف با ایران و افزودن این جمله که «اگر خبر محروم بودن یک ایرانی از حق بازگشت به وطنش را به مطبوعات بدهم، یک رسوایی بزرگ ایجاد خواهدشد» درباره پزشک کرمانشاهی از پگف پرسیده بود. این مسئله پگف را ناراحت کرده و او دوباره گفته بود که به آن رسیدگی خواهد کرد. هم اقبال، وزیر دربار، و هم نخست وزیر به سفیر شوروی فشار آورده اند تا پزشک مزبور را آزاد کنند. در عین حال، پزشک کرمانشاهی هنوز در اتحاد شوروی است.


فعالیتهای شوروی در تهران

سند شماره 253

محرمانه11 فوریه 1957- 22 بهمن 1335

از: فیلیپ کلاکبه: چارلز ویدنی

[موضوع]: فعالیتهای شوروی در تهران

اطلاعاتی برای کمک به جمع بندی فعالیت های شوروی در تهران

1- وزیر امور خارجه ایران به DCM گفت سفیر شوروی و کنسولش، بازاروف، اخیراً با او ملاقات کردند تا درباره موافقت نامه پیشنهادی هواپیمایی غیرنظامی بین ایران و اتحاد شوروی با او گفتگو کنند.

پگف خواستار این بود که هیأتی با اختیارات زیاد برای مذاکره بر سر چنین توافقی از شوروی به ایران بیاید. ولی وزیر امور خارجه مطلوبیت اعزام چنین هیأتی را به ایران پیش از تعیین رئوس مذاکرات، زیر سئوال برده و توضیح داده است که شاید تبادل تلگرام ها بدون اینکه نتیجه مطلوبی داشته باشد برای مدت زیادی به طول بکشد و در نهایت شوروی ها نیز راضی نشوند. در عوض، وزیر امور خارجه از پگف درخواست کرده بود که رونوشت موافقت نامه هایی را که شوروی با کشورهای دیگر امضا کرده است در اختیار ایران قرار دهد. بدین ترتیب دولت ایران می تواند ببیند که شوروی ها در گذشته در این زمینه چه کارهایی

ص: 539

انجام داده اند. پگف با لغو مأموریت هیأت مزبور موافقت کرده و گفته بود که رونوشت موافقت نامه ها را در اختیار ایران خواهد گذاشت. DCM درباره امتیازات متقابل پرسید و وزیر امور خارجه گفت مسلماً در مورد آنها اصرار خواهد ورزید، ولی افزود از آنجایی که خطوط هواپیمایی ایران از خلبانان آمریکایی استفاده می کند، مذاکرات، حتی اگر هم شروع شود، احتمالاً به نتیجه ای ختم نخواهد شد.

2- مذاکرات ترانزیت: طبق گفته وزیر امور خارجه، سفارت ایران در مسکو گزارش داده بود که هیأت مذاکره کننده شوروی در راه تهران است تا گفتگوهای ترانزیت را شروع کند. در پاسخ، وزیر امور خارجه از سفارت تقاضا کرده بود که سفر هیأت مذکور را لغو کند، ولی سفارت اطلاع داده بود که هیأت قبلاً مسکو را ترک کرده است. مدیر کل وزارت امور خارجه می گوید که هیأت مزبور وارد تهران شده است. هیچ گفتگویی تا به حال صورت نگرفته است زیرا کارشناسان حمل و نقل ایران برای مذاکرات بریتیش پترولیوم در بغداد به سر می برند. وزارتخانه مربوطه هم هنوز اعلام نکرده است که چه زمان برای شروع مذاکرات فوق آماده خواهد شد. جهت اطلاع، DG مشاهده کرده است که تعداد مقامات بازدید کننده روس از ایران بسیار افزایش یافته است.


تاراسف

سند شماره 254

فقط جهت استفاده اداری20 ژوئن 1957- 30 خرداد 1336

موضوع: تاراسف

تاراسف، دبیر اول سفارت شوروی، یک مقام حرفه ای سرویس خارجی شوروی نیست، بلکه همچون دست راست سفیر پگف عمل می کند. او پیش از آمدن به تهران با پگف در شورای عالی رهبری شوروی کار می کرد.


گزارش جابجایی دیپلمات های بلوک چین اتحاد جماهیر شوروی

سند شماره 255

محرمانه27 اوت 1957- 5 شهریور 1336

به: کلیه دیپلمات ها و پُست های کنسولی ایالات متحده

موضوع: گزارش جابجایی دیپلمات های بلوک چین اتحاد جماهیر شوروی

وزارت امور خارجه آمریکا در بخشنامه هوایی مورخ 8 مارس 1948 و بخشنامه مورخ 3 ژوییه 1955 دستوراتی در ارتباط با تهیه گزارش از اطلاعات بیوگرافی مقامات شوروی و بلوک تابعه و همچنین جابجایی این نفرات ابلاغ کرد.

هدف از صدور بخشنامه حاضر تکرار و تأکید بر نیاز مداوم وزارت امور خارجه به گزارش های فوری در ارتباط با جابجایی نفرات دیپلماتیک بلوک چین و شوروی به یا از کشورهایی است که به آنها مأمور می شوند.

ص: 540

این اطلاعات اهمیت ویژه ای برای وزارت امور خارجه و کل جامعه اطلاعاتی آمریکا دارد، بدین سبب که می تواند بیانگر و یا پیش بینی کننده موارد زیر باشد: (1) تحولات سیاسی قریب الوقوعی که دارای اهمیت استراتژیک است، نظیر نتایج جلسات یا مجامع کمیته مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی؛ یا (2) تغییرات تاکتیکی در سیاست خارجی این بلوک، نظیر آنچه که ممکن است در کنفرانس های دیپلماتیک وزارت امور خارجه شوروی ریشه بگیرد. بنابراین، جابجایی دیپلمات های این بلوک می تواند بیانگر تحولات بالقوه عظیمی باشد که بر دولت آمریکا تأثیر خواهد گذاشت و یا مورد علاقه آن خواهد بود.

به همین دلیل، وزارت امور خارجه از تمامی نفرات مربوطه تقاضا دارد، در صورت امکان با همکاری CAS، که:

(1) فوراً با تلگراف، اطلاعات مربوط به ورود یا خروج کلیه رؤسای هیأت ها، همراه با مطالب مربوط به برنامه ها، محل اقامت اعضای خانواده و غیره را اطلاع دهند.

(2) اطلاعات مربوط به ورود و خروج دیپلمات های دون پایه تر و مقامات کنسولی عالی رتبه را با پُست اطلاع دهند، مگر در مواقعی که به سبب مقام بالای دیپلمات و یا شرایط دیگر، ارسال اطلاعات از طریق تلگراف مناسب تر باشد.

رویه و مراحل تهیه گزارش های مربوط به بیوگرافی دیپلمات ها، مقامات کنسولی و سایر مقامات، و گروههای نیمه رسمی و فرهنگی همان است که در بخشنامه های قبلی و اخیراً در دستورات مربوط به تماس های اجتماعی ابلاغ شده است.

دالز


مشاهدات و گفتگوهای شخصی

سند شماره 256

سرّی27 سپتامبر 1957-5 مهر 1336

سروان سی. ال. مارچ

[موضوع]: مشاهدات و گفتگوهای شخصی

1- گزارشگر در تاریخ 27 سپتامبر 1957 نزدیک 6 ساعت را در یک سفر ماهیگیری که به پیشنهاد 16 سپتامبر 1957 اولیفیرنکو انجام شد، گذراند. سوژه ها در طول سفر با خودروی پاکارد که یک راننده روس آن را می راند، به نوبت گزارشگر را همراهی کردند. ناهار را همان راننده تدارک دید.

2- اطلاعات شخصی زیر از کوزنتسف به دست آمد. او 34 سال پیش در مسکو به دنیا آمده، فارغ التحصیل دانشگاه مسکو است، با یک دختر روس ازدواج کرده، و با او و دو پسر خردسالش در سفارت شوروی زندگی می کند. کوزنتسف گفت که در طول جنگ جهانی دوم در ارتش شوروی خدمت می کرده و اولین بار که آمریکایی ها را دیده، وقتی بوده که همراه با نیروهای ژاکوف وارد برلین شده است. مدت سه سال است که در ایران به سر می برد، قدری

ص: 541

فارسی یاد گرفته است، ولی به زبان فارسی مسلط نیست.

3- کوزنتسف شخصی آرام، هر چند صمیمی، بود که ناخواسته نگرشی بسیار منفی نسبت به ایرانی ها از خود بروز می داد. او هیچ مسئله بحث انگیزی مطرح نکرد و وقتی به محل ماهیگیری رسیدم، خیلی سریع «ناپدید» شد. او در طول روز کاملاً مطیع اولیفیرنکو بود. کوزنتسف در سمت وابسته در سفارت شوروی خدمت می کند.

4- اطلاعات بیوگرافی اولیفیرنکو در گزارشی جداگانه ارسال شده است، هر چند در این سفر متوجه شدم که تعطیلات ماه ژوییه و اوت خود را در محل تفریحی فئودوسیا در ساحل دریای سیاه گذرانده است.

5- اولیفیرنکو از بحث و جدل های سیاسی خوشش می آید، و قبلاً و همچنین در طول این سفر، آمریکا را متهم ساخت که با نیروها و پایگاههای ناتو شوروی را محاصره کرده است، بدون دلیل، چین سرخ را به رسمیت نشناخته و در خاورمیانه دخالت می کند. او بر دوستی ملت شوروی با ملت آمریکا تأکید کرد، ولی گفت دموکراسی آمریکایی واقعاً دموکراتیک نیست، و تبعیض نژادی بر ضد سیاه پوستان و استثمار کارگران را نمونه آورد. اولیفیرنکو سپس درباره هر یک از نمونه هایی که ذکر کرده بود بحث کرد و مواضع معمول کمونیست ها را در این ارتباط بیان داشت.

گزارشگر نیز با آوردن نمونه هایی از حسن نیت ایالات متحده و مخالفت قاطعانه با بسیاری از استدلال های مبسوط اولیفیرنکو، در تأیید مواضعش، به او پاسخ داد تا اینکه بحث ناگزیر به بن بست رسید.

6- اولیفیرنکو در تلاش برای جمع آوری اطلاعات از گزارشگر درباره منابع اطلاعاتی و مسیر مخابره اطلاعات پرسید، به ویژه اینکه آیا اطلاعات جمع آوری شده مستقیماً به واشنگتن مخابره می شود و یا ابتدا به سایر کشورهای خاورمیانه و ناتو ارسال می گردد. گزارشگر خاطر نشان ساخت که چنین سئوالی مناسب موقعیت ماهیگیری نیست. اولیفیرنکو هیچ تلاش آشکار دیگری برای جمع آوری اطلاعات انجام نداد.

او فاش ساخت که پگف، سفیر شوروی، در تاریخ 15 اکتبر همراه با همسرش به تهران باز خواهد گشت، و بدین ترتیب خواست حدس و گمان های سفارت آمریکا در مورد جایگزینی او را خاتمه دهد. (پگف در تاریخ 25 اکتبر همراه با دختر و نوه اش به تهران بازگشت- همسرش بعداً به آنها ملحق خواهدشد).

7- محتویات این گزارش به محض تهیه در اختیار مقامات ذیربط سفارت آمریکا قرار گرفت.

سی. ال. مارچ جان. دبلیو. باسکا

سروان، دستیار سرهنگ، وابسته نیروی هوایی ایالات متحده

وابسته نیروی هوایی ایالات متحده


جابجایی دیپلمات های بلوک شوروی

ص: 542

سند شماره 257

فقط جهت استفاده اداری5 اکتبر 1957- 13 مهر 1336

سفارت آمریکا، تهران

مرجع: دستورات وزارت امور خارجه - 27 اوت 1957

[موضوع]: جابجایی دیپلمات های بلوک شوروی

سفارت شوروی در تهران ورود دیپلمات های زیر را به تهران به ما اطلاع داده است:

اف. جی. کوزنتسف، دبیر اول

اف. ای. ساولچنکف، دبیر دوم، به همراه همسرش الیزاواتا

آر. پی. جاورونکف، وابسته، به همراه همسرش ناتالی

در همین حال، سفارت شوروی عزیمت دیپلمات های زیر را نیز اطلاع داده است:

ایوان افندیویچ شاربونکو، وابسته و بعداً دبیر سوم سفارت، که در تاریخ 20 اکتبر 1956 به وزارت امور خارجه ایران معرفی شده بود، به همراه همسرش، نینا.

پاول واسیلیویچ رازاکف، دبیر دوم، که در تاریخ 15 فوریه 1956 به وزارت امور خارجه ایران معرفی شده بود، به همراه همسرش، والنتیا.

واسیلی پترویچ ولکف، دبیر دوم، که در تاریخ 10 دسامبر 1955 به وزارت امور خارجه ایران معرفی شده بود، به همراه همسرش، ماریا. برای سفیر

چارلز. سی. استل

کنسول در امور سیاسی


اطلاعات بیوگرافی سرهنگ دوم سیمون نیکا نورویچ سوکولف

سند شماره 258

محرمانه10 دسامبر 1957- 19 آذر 1336

وابسته نیروی هوایی ایالات متحده، تهران – لئو. ام. براون

[موضوع]: اطلاعات بیوگرافی سرهنگ دوم سیمون نیکا نورویچ سوکولف

1- اطلاعات زیر ترجمه ایست از اصل سند فارسی که از طریق منبع 20 به دست آمده و اطلاعاتی درباره بیوگرافی سرهنگ دوم سیمون نیکا نورویچ سوکولف، دستیار وابسته نظامی شوروی در امور نیروی هوایی به دست می دهد. این افسر در تاریخ 30 نوامبر 1957 وارد ایران شده است و جانشین سرهنگ نیکلای الکساندرویچ کوگوچف خواهد شد که به گفته خودش در تاریخ 10 دسامبر 1957 ایران را به مقصد اتحاد شوروی ترک خواهد کرد.

بیوگرافی

نام و درجه: سرهنگ دوم سیمون نیکا نورویچ سوکولف

مأموریت کنونی: دستیار وابسته ارتش، نیروی هوایی و دریایی شوروی در ایران

ص: 543

رسته سابق: نیروی هوایی شوروی، اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی

تاریخ و محل تولد: 1922، شهر ایوانو.

مذهب: مسیحی

تاریخ آخرین ارتقا: ماه می 1952

سابقه خدمت: از 1940 تا 1941 دانشجوی آموزشگاه نیروی هوایی شوروی؛ 1941-1943 خلبان؛ 1943-1945 خدمت در جبهه اول و چهارم اوکراین؛ 1946-1951 دانشجوی دانشکده نیروی هوایی شوروی؛ 1951-1953 فرمانده اسکادران؛ 1953-1957 بازرس ستاد نیروی هوایی شوروی.

مدال ها و افتخارات: قهرمان اتحاد جماهیر شوروی؛ مدال ستاره طلایی؛ مدال لنین؛ دو مدال «پرچم سرخ». افتخارات: الکساندر نوفسکی؛ «ستاره سرخ» جنگی درجه یک؛ مدال «به افتخار خدمات جنگی»؛ مدال «پیروزی بر آلمان»؛ مدال «سی امین سالگرد تشکیل ارتش اتحاد جماهیر شوروی»؛ مدال چکسلواکی «به افتخار شجاعت».

تاریخ ورود به ایران: 9 آذر 1336 (30 نوامبر 1957)

پُست در سایر کشورها: نداشته است.

زبان: فارسی

تحصیلات نظامی و غیرنظامی: دانشکده هنرهای مکانیکی، آموزشگاه نیروی هوایی شوروی، دانشکده نیروی هوایی شوروی

وضعیت تأهل و تعداد فرزندان: متأهل، دارای یک پسر و یک دختر.

نشانی و تلفن دفتر: تهران، خیابان چرچیل، سفارت شوروی.

نظرات گزارشگر

2- سرهنگ کوگوچف به طور اتفاقی در دفتر G-2 به زمین خورد و کاسه زانویش شکست. او به گزارشگر گفت اگر بلافاصله زانوی خود را در مسکو عمل نکند به دلیل معلولیت جسمی تا آخر خدمتش وضعیت خدمت محدود پیدا خواهد کرد. لئو. ام. براون

سرهنگ دوم،

کفیل وابسته نیروی هوایی ایالات متحده


زبان و حوزه مطالعات دیپلمات های شوروی

سند شماره 259

سرّی10 دسامبر 1958- 19 آذر 1337

سفارت آمریکا، تهران

مرجع: CA-4290 -10 نوامبر 1958

[موضوع]: زبان و حوزه مطالعات دیپلمات های شوروی

بدینوسیله اطلاعات اضافی موجود در ارتباط با دیپلمات های شوروی در تهران ایفاد

ص: 544

می گردد. اطلاعات مربوط به 4 دیپلماتی که به تازگی وارد تهران شده اند، افزوده شده است.

سفارت هیچ اعتراضی به طبقه بندی سند حاضر در رده محرمانه ندارد، ولی از آنجایی که اطلاعات مربوط به حوزه مطالعاتی نیز در این سند گنجانده شده است، نباید طبقه بندی پایین تری برای آن انتخاب شود.

نامزبانحوزه مطالعات

پگف، نیکلای ام.

طبق گزارش ها با زبان انگلیسی آشناست، ولی به آن اذعان ندارد

کوپدیچیک، پطر پی.

(اطلاعات تازه ای وجود ندارد)

کسکوف، پطر

(اطلاعات تازه ای وجود ندارد)

اولیفیرنکو، گریگوری آی.

ترکی (احتمالاً) فارسی

ولکف، میخائیل ام.

انگلیسی 3

فارسی 5

پشتو 5

اردو 5 فارغ التحصیل مؤسسه زبان های خارجی مسکو

ورونین، آلکسی ال.

فارسی 5

انگلیسی 2

کوزنتسف، پاول جی.

انگلیسی 2

متروف، پاول ای.

(اطلاعات تازه ای وجود ندارد)

[؟] الکساندر ای.(اطلاعات تازه ای وجود ندارد)

تاراسف، نیکلای کی.

انگلیسی 3

سولدیرف، ویلا کی.

فارسی 5

فرانسه 4

کوشلف، سوریس وی.

(اطلاعات تازه ای وجود ندارد)

کوزمین، دیمیتری تی.فارسی 4

انگلیسی 2مؤسسه مطالعات شرقی مسکو

ساوچنکو، فدور

(باید ساولچنکو خوانده شود)فارسی

اسکیرنف، ویکتور ام.

انگلیسی 2

آلمانی 2

فرانسه 3

فارسی 4

ص: 545

تکاچ، میخائیل کی.

ساراکف، دیمیتری ام.

انگلیسی 2

فارسی 2

کالیتا، ایوان وی.

فارسی 5

انگلیسی

خارچنکو، میخائیل اف.

(اطلاعات تازه ای وجود ندارد)

پولیاکف، الکساندر وی.

فارسی

فرانسه

رومانچوک، پطر کی.

فارسی

شیکالف، واسیلی کی.

(باید اشکیلف خوانده شود)فارسی 5

انگلیسی 5دانشسرای مطالعات شرقی شوروی

وروسیف، آدری او.

(اطلاعات تازه ای وجود ندارد)

وسکانیان، گرانت او.

فارسی 5

ارمنی 6

انگلیسی 4احتمالاً دانشگاه مطالعات شرقی مسکو

زوتف، کنستانتین آی.

(اطلاعات تازه ای وجود ندارد)

دولیو، گریگوری آی.

آلمانی

اندریف، الکساندر ای.

فارسی 4

کوگوشیف، نیکلای ای.

انگلیسی 2

مالیوئین، ونیامین وی.

(اطلاعات تازه ای وجود ندارد)

میونین، ویکتور آی.

فارسی

ساکالف، [؟]

(باید سوکولف خوانده شود)فارسی

تاباچنکف، آنتونیان ای.

فارسی

آلکسیف، یوری کی.

فارسی 5

فدولف، یوگنی کی.

فارسی 4

انگلیسی 4

کوزنتسف، نیکلای ای.

فارسی 4

انگلیسی 4

روگف، ویکتور ام.

(اطلاعات تازه ای وجود ندارد)

اسمیروکف، ولادیمیر پی.

(اطلاعات تازه ای وجود ندارد)

ژاورونکف، روستیسلاو پی.

(اطلاعات تازه ای وجود ندارد)

ص: 546

تازه واردان:

اسپولنیکف، ویکتور ان.

(وابسته 8/58)انگلیسی 2

فارسی 4

کاپیشین، نیکلای وی.

دبیر سوم (9/58)فارسی 4

انگلیسی 2

آلمانی 2

کوزمنکو، گریگوری ای.

وابسته نظامی (7/58)فارسی 2

سوبخانکلف، شاکر دی.

دبیر اول (9/58)فارسی

ترکی

برای وزارت امور خارجه

جان. دبلیو. بولینگ

دبیراول


عزیمت سفیر شوروی، پگف، از تهران

سند شماره 260

محرمانه21 مارس 1959- 30 اسفند 1337

از: سفارت آمریکا، تهران

مرجع: سفارت 1847- 21 مارس 1959به: وزارت امور خارجه، واشنگتن دی.سی

موضوع: عزیمت سفیر شوروی، پگف، از تهران

نیکلای میخائیلوویچ پگف، سفیر اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی، صبح روز 20 مارس 1959 همراه با همسرش ایران را ترک کرد. هنوز هیچ اعلامیه رسمی درباره برنامه پگف و یا اینکه به پُستش در تهران بازخواهد گشت یا خیر، منتشر نشده است. با وجود این، برخی شایعات و حقایق در مورد عزیمت آقای پگف وجود دارد.

به گفته دفتر وابسته هوایی، عزیمت پگف از فرودگاه با تشریفات کامل صورت گرفت و تقریباً همه نفرات سفارت شوروی برای بدرقه و خداحافظی با پگف در فرودگاه حاضر بودند. علاوه بر این، تعدادی از مقامات وزارت امور خارجه ایران نیز به فرودگاه آمده بودند. پگف نیز شخصاً با همه دست داد و از بالای پله های هواپیما برای همه بوسه فرستاد. به گفته نفرات دفتر وابسته که شاهد عزیمت پگف بودند، سفر پگف حال و هوای دائمی داشت.

خبر دیگر که شایعه بازنگشتن پگف را تا حدودی تقویت می کند، این گزارش مورد وثوق است که اسباب و اثاثیه تقریباً سنگین خانواده پگف از پیش برای حمل به شوروی به بندر پهلوی فرستاده شده بود. علاوه بر این، تعدادی از روزنامه های ایران نیز خبر یا شایعه

ص: 547

بازنگشتن پگف را منتشر ساخته اند.

یکی از روزنامه ها نوشت که پگف به این سبب برکنار شده است که جایی برای سفیر کنونی شوروی در قاهره، که رابطه های محکمتری با رهبران سیاسی شوروی نسبت به پگف دارد و منتظر شغل جدیدی است، باز شود. برخی منابع دیگر نیز نام پگف را در رابطه با وضعیت سفیر شوروی در قاهره برده اند.

از طرف دیگر، وزارت امور خارجه ایران، می گوید هیچ اطلاعی از دلایل سفر پگف ندارد، بجز اینکه پگف به مرخصی سالیانه اش رفته است و نهایتاً به سر کارش باز می گردد.

اخیراً یکی از کارمندان دفتر وابسته نظامی آمریکا با وابسته نظامی شوروی در تهران صحبت کرده بود، و وابسته شوروی گفته بود که به پگف «دستور داده بودند» به مسکو بازگردد، و دیگر به تهران باز نخواهد گشت، هر چند نمی توان به ضرس قاطع گفت که آیا این نظر شخصی وابسته نظامی شوروی بوده یا خیر. البته او این مسئله را یک تراژدی می دانست زیرا پگف سالهای زیادی از عمر حرفه ایش را به خاورمیانه و اخیراً نیز به بهبود روابط ایران و شوروی اختصاص داده بود. ولی شکست اخیر مذاکرات امضای یک پیمان عدم تخاصم به زندگی حرفه ای پگف خاتمه داده بود.

نظرات گزارشگر: البته این اخبار ضد و نقیض عمدتاً بلاتکلیفی آینده پگف را نشان می دهند، و بیشتر بر عدم بازگشت او به تهران تأکید دارند.

برای سفیر

جان. دبلیو. بولینگ

دبیراول سفارت


گزارش گفتگو- روابط ایران و آمریکا با شوروی

سند شماره 261

محرمانه21 فوریه 1960- 1 اسفند 1338

محل: سفارت عراق در تهران

شرکت کنندگان: کنستانتین ایوانویچ زوتف، دبیر اول سفارت شوروی، جی. پی. [؟] دبیر دوم سفارت آمریکا

[موضوع]: گزارش گفتگو- روابط ایران و آمریکا با شوروی

گزارشگر در مراسم تودیع حاجب شبیبی، دبیر سوم سفارت عراق در تهران به آقای زوتف معرفی شد.

کمی بعد از معرفی، زوتف گزارشگر را به گوشه ای کشاند و با جدیت درباره لزوم تفاهم بین آمریکا و شوروی، و روابط حسنه و «همزیستی مسالمت آمیز» صحبت کرد. او سپس بر اهمیت اعلام اخیر برنامه های شوروی برای کاهش نیروهای مسلح و به همان اندازه کاهش بودجه تسلیحاتی تأکید کرد.

ص: 548

او گفت امیدوار است ایالات متحده انگیزه های صادقانه اتحاد شوروی را در اتخاذ اقدامات یکجانبه درک و از الگوی شوروی پیروی کند.

در ارتباط با ایران، زوتف داوطلبانه گفت روابط ایران و اتحاد شوروی در وضعیت بدی است، ولی نپذیرفت که دولت اتحاد شوروی هم در ایجاد چنین وضعیتی مسئول است. در پاسخ به سئوال من درباره حملات تبلیغاتی بر ضد شاه و دولت ایران، زوتف قاطعانه گفت اتحاد شوروی در امور سایر کشورها دخالت نمی کند. او در ادامه همان توضیحات تکراری را در مورد مواضع اتحاد شوروی در قبال ایران ابراز کرد و تأکید داشت که وضعیت کنونی نتیجه مستقیم اقدام سال گذشته ایران در شروع و سپس قطع مذاکرات پیمان عدم تخاصم است. زوتف اصرار داشت که ابتدا دولت ایران پیش نویس پیشنهادی پیمان را به اتحاد شوروی داد که مبنای سفر هیأت مذاکره کننده شوروی به تهران بود، و از سوی اتحاد شوروی پذیرفته شده بود. با وجود این، دولت ایران پیشنهادش را پس گرفت و بدین ترتیب موجب شد که مذاکرات متوقف شود.

البته او تکذیب کرد که ممکن است اقدام ایران به سبب اصلاح برخی مفاد پیشنهادی از سوی اتحاد شوروی بوده باشد، و گفت هیأت شوروی کاملاً حاضر بود که همان پیشنهاد اصلی ایران را بدون هر گونه اصلاحی بپذیرد.

خلاصه نظراتی که زوتف پس از این اظهار نظر بیان کرد این بود که دولت ایران صداقت ندارد، قابل اعتماد نیست، و اینکه این ایرانی ها هستند، و نه روس ها، که از عادی سازی روابط بین دو کشور جلوگیری می کنند.

وقتی از او پرسیدم که سفیر پگف چه زمانی قرار است به تهران بازگردد، گفت هنوز معلوم نیست و توضیح داد که با توجه به روابط کنونی دو کشور، بازگشت سفیر چندان اهمیتی ندارد. او گفت روابط باید عادی شود و [ادامه سند یافت نشد]


گفتگو با نفرات سفارت شوروی

سند شماره 262

محرمانه23 فوریه 1960- 3 اسفند 1338

وابسته نیروی هوایی ایالات متحده، سرهنگ لارنس. ای. هوراس

[موضوع]: گفتگو با نفرات سفارت شوروی

نظرات نفرات سفارت شوروی درباره جشن روز ارتش سرخ

1- اطلاعات زیر در گفتگو با وابسته سیاسی سفارت اتحاد شوروی در تهران به دست آمد و بدینوسیله گزارش می شود:

الف- خبر شماره 1- خلع سلاح شوروی: وابسته سیاسی اظهار داشت که واقعاً از بزرگی میزان کاهش نیرو های مسلح اتحاد جماهیر شوروی شگفت زده است. البته وقتی از او میزان کاهش را پرسیدم، یا نمی دانست و یا نخواست آمار و ارقام دقیقی در مورد آن ارایه دهد. وقتی او مسئله خلع سلاح را مطرح کرد، من هم در مورد وضعیت آموزش های نظامی غیرنظامیان از

ص: 549

او پرسیدم. به او گفتم وقتی کشوری به غیرنظامیان خود آموزش های نظامی می دهد و نام آنها را در فهرست نیروی های مسلح وارد نمی کند، پس خلع سلاح جزیی فقط فهرست رسمی توانایی های نظامی را کاهش می دهد [و نه فهرست واقعی آن را]. وابسته سیاسی در پاسخ من این جمله متعصبانه را گفت که اتحاد جماهیر شوروی دیگر به غیرنظامیان خود آموزش های نظامی نمی دهد، ولی نگفت که این رویه از چه زمانی خاتمه یافته است.

نظرات گزارشگر: وابسته نظامی ظاهراً صادق و مایل به گفتگو بود. نظرات او از این جهت مهم است که خط و خطوط حزبی عناصر مشغول به کار در سفارت شوروی را نشان می دهد. او خودش را ویکتور اسپولنیکف معرفی کرد.

ب- خبر 2- مشاهدات پراکنده: فضای صمیمی و دوستانه ای بر جشن روز ارتش سرخ حاکم بود. یک میز مجلل و مقدار زیادی ودکا برای میهمانان چیده شده بود. مخصوصاً تلاش همسران وابستگان نظامی برای ایجاد فضای اجتماعی از نوع غربی چشمگیر بود. آنها در حد توان خود سعی می کردند رفتار گرم و صمیمانه ای داشته باشند و فضای میهمانی خیلی صمیمی تر از مراسم رسمی معمول سفارت اتحاد جماهیر شوروی بود.

نظرات گزارشگر: تلاش چشمگیر برای تلطیف روابط و میهمان نوازی به سبک غربی کاملاً مشهود و چشمگیر بود و با فضای مراسم رسمی قبلی سفارت شوروی کاملاً تضاد داشت.

لارنس. ای. هوراس

سرهنگ، وابسته نیروی هوایی ایالات متحده


گزارش گفتگو با کنستانتین ایوانویچ زوتف، دبیر اول...

سند شماره 263

محرمانه29 فوریه 1960- 9 اسفند 1338

از: سفارت آمریکا، تهرانبه: وزارت امور خارجه، واشنگتن

موضوع: گزارش گفتگو با کنستانتین ایوانویچ زوتف، دبیر اول

سفارت شوروی در تهران

یادداشت پیوست در حکم نمونه ای از تماس های اجتماعی با مقامات شوروی در تهران جهت اطلاع وزارت امور خارجه ارسال می گردد. نظراتی که در این یادداشت ضبط است، غیرعادی و یا روشنگر نیست، و فقط احساس سرخوردگی شدید مقامات شوروی از شکست مذاکرات پیمان عدم تخاصم در سال گذشته را نشان می دهد.

گفتگوی ما به دلیل پیوستن نماینده یک کشور دیگر به جمعمان ناتمام ماند و نتوانستم نظر زوتف را درباره جزییات تلاش برای عادی سازی روابط بین ایران و شوروی جویا شوم.

یادداشت بیوگرافی

اطلاعات مندرج در فهرست دیپلمات ها نشان می دهد که زوتف از تاریخ 26 آوریل 1958

ص: 550

در تهران بوده و متأهل است. طبق اطلاعاتی که از شخص ثالث نامبرده در بالا به دست آمد، همسر زوتف ماماست و در دو بیمارستان متعلق به شوروی در تهران خدمت می کند.

طبق گفته یکی از منابع سفارت، زوتف بیشتر به امور اقتصادی در ایران علاقه دارد.

زوتف قدی متوسط، و جثه ای نسبتاً سنگین دارد و موهایش بلوند و چهره اش [؟] است. نزدیک 40 ساله به نظر می رسد و عینک به چشم می زند. انگلیسی را خوب صحبت می کند. او نیز همانند اکثر مقامات سفارت شوروی در تهران فارسی بلد است و به گزارشگر گفت که روزنامه های فارسی زبان را نیز مطالعه می کند. در گفتگو خیلی سریع پاسخ می دهد و بدون اینکه بی ادب باشد، رک و صریح است.

رابرت. آر. اسکات

دبیر دوم سفارت


گریگوری ایلیچ اولیفیرنکو، کنسول، سفارت شوروی - تهران

سند شماره 264

محرمانه22 دسامبر 1960- 1 دی 1339

[موضوع]: گریگوری ایلیچ اولیفیرنکو، کنسول، سفارت شوروی - تهران

در تاریخ 11 دسامبر 1960 از سروان رابرت ای. هال، دستیار وابسته نیروی هوایی، و همسرش در اقامتگاه تابستانی پذیرایی کرد.

خود را بسیار صمیمی نشان می داد و ظاهراً تحت نظارت نبود، و شماره تلفن شخصی خود را به سروان هال داد که هر وقت بخواهد بدون اینکه مجبور شود از طریق تلفنخانه سفارت شوروی با او صحبت کند، برای مناسبت های اجتماعی مستقیماً با او تماس بگیرد.

متأهل

به مدت 5 سال در تهران به سر می برد (در تاریخ 13 ژوئن 1955 وارد تهران شده است)، قبلاً در واشنگتن دی.سی خدمت می کرده و متولد شهر کی یف است.

از وابسته های سفارت آمریکا دعوت می کند به روسیه سفر کنند، و گفت که شخصاً صدور ویزا برای آنها را تسریع خواهد کرد؛ وقتی در مورد پرواز با هواپیمای خودشان به روسیه پرسیدند، پاسخی نداد.

او گفت دعوت به میهمانی های کوچک آمریکایی ها را می پذیرد؛ دلش می خواهد که مشکلات مربوط به U-2 فراموش شود.

آقای ویکتور نیکلایوویچ اسپولنیکف، وابسته سفارت شوروی نیز در اقامتگاه تابستانی حضور داشت. او مدت سه سال است که در تهران به سر می برد، هرگز در آمریکا نبوده است. در تاریخ 15 اوت 1958 وارد تهران شده است.

ظاهراً با اولیفیرنکو خیلی دوست بود و شاید در سفارت با هم کار می کنند.


نیکلای ایوانویچ کلیموف، کنسول سفارت اتحاد جماهیر شوروی

ص: 551

سند شماره 265

سرّی 25 مارس 1961- 5 فروردین 1340

از: جان اس. فورستر

به: بخش سیاسی سفارت آمریکا - وابستگان نیروی هوایی، ارتش و نیروی دریایی ایالات متحده

موضوع: نیکلای ایوانویچ کلیموف، کنسول سفارت اتحاد جماهیر شوروی

موضوع گزارش که جایگزین آلکسی لئونیدویچ ورونین است، در تاریخ 7 مارس 1961 با همسرش، آلکساندرا پاولوا و پسرشان اولگ وارد ایران شد.

سابقه ای که از او در اختیار داریم به شرح زیر است:

1938 تا 1940 خدمت در تهران

1944 خدمت در بغداد

1945 بازگشت به تهران

1946 دیدار از لبنان و سوریه و ملاقات با کمیته بازگشت به وطن ارمنستان

1949 تا اوت 1951 کنسول سفارت شوروی در آمریکا

فوریه تا آوریل 1954 کنسول سفارت شوروی در استرالیا (قطع روابط دیپلماتیک

پس از پناهندگی پتروف به استرالیا)

اوت 1955 تا ژوییه 1959 کنسول سفارت شوروی در اسرائیل

آیا اطلاعات تازه ای درباره کنسول جدید سفارت شوروی، آقای نیکلای ایوانویچ کلیموف و همسرشان، که حدود دو هفته است جانشین آلکسی لئونیدویچ در تهران شده است، دارید؟

قبلاً نیز دوبار در سال های 1939-1940 و 1944-1945 در تهران بوده است.

از ظاهرش اینگونه برمی آید که نزدیک به 50 سال سن داشته باشد، دارای قد و جثه ای متوسط، موی سفید، و چشمان آبی است.

انگلیسی را خوب صحبت نمی کند ولی زبان انگلیسی را خوب می فهمد.


مشاهده افسر ارتش شوروی در تهران

سند شماره 266

24 فوریه- 5 اسفند

[موضوع]: مشاهده افسر ارتش شوروی در تهران

گزارشگر شهری ما، سرگرد سبحان قلی اف، افسر ارتش شوروی را در خیابان سی متری، نزدیک دپوی نفت روس ها رؤیت کرده است. گزارشگر برای حصول اطمینان از هویت افسر مزبور نزد او رفت و آدرس دپوی پارچه را از او پرسید. افسر روس که فارسی را با لهجه ترکمنی صحبت می کند، آدرس را به گزارشگر نشان داده بود.

ص: 552

سرگرد سبحان قلی اف، که در جبهه های دُن، روستف، و خارکف جنگیده بود در طول دوره اشغال به ایران آمد و برنامه هایی برای خانه فرهنگ شوروی مدیریت کرد که از رادیو تهران پخش می شد.

قلی اف زبان فارسی، ازبکی، ترکمن و فرانسه را بلد است. او لباس کارگری پوشیده بود.


اطلاعات بیوگرافی

سند شماره 267

سرّی

[موضوع]: اطلاعات بیوگرافی

1- نیکلای واسیلیوچ کاماردین

کارمند سفارت که در حدود ماه ژوئن 1961 به سمت وابسته ارتقا یافت.

2- ویاچسلاو الکساندرویچ میلیوشین

وابسته (RIS معروف)

در تاریخ 8 اوت وارد شد/همسرش یلنا پاولونا

(در ماههای فوریه تا ژوئن 1957 در سمت کارمند دفتری در ایران خدمت کرد)

3- فدور ایوانویچ ژاریکف

دبیر دوم

در تاریخ 8 اوت به همراه همسرش زینایدا پترونا وارد شد

(در سال 1955 در سمت کارمند سفارت در ایران خدمت کرد)

در ژانویه 1956 به سمت وابسته ارتقا یافت؛ در اکتبر 1958 از ایران خارج شد.

4- گریگوری ایلیچ اولیفیرنکو

کنسول سفارت

در حدود 13 اوت از ایران خارج شد؛ احتمالاً به ایران برمی گردد.

5- الکساندر الکساندرویچ سیرومیاتنیکف

وابسته

در تاریخ 6 ژوئن 1961 وارد ایران شد

همسر: ویرا میخائیلونا

[6]- یوری کنستانتینویچ الکسیف

دبیر سوم (قبلاً در سمت وابسته در همین جا خدمت می کرد)

همسر: یکاترینا فدورونا

در تاریخ 20 ژوئن 1961

[7]- فدور ایوانویچ ژاریکف

دبیر دوم (قبلاً در سمت وابسته و کارمند سفارت در همین جا خدمت کرده بود)

ص: 553

همسر: زینایدا پترونا (که قرار است خیلی زود به او بپیوندد)

[8]- شاکر دولتشاکویچ سوخانکولف

دبیر اول (امور فرهنگی)

در تاریخ 3 ژوییه 1961 از ایران خارج شد (تغییر دایمی)


توصیف ظاهری و اطلاعات بیوگرافی...

سند شماره 268

فقط جهت استفاده اداری1 مارس 1962- 10 اسفند 1340

از: سفارت آمریکا، تهرانبه: وزارت امور خارجه

موضوع: توصیف ظاهری و اطلاعات بیوگرافی

ایلن نیکلایویچ پتروفسکی- کنسول تازه وارد سفارت شوروی

اطلاعات مربوط به ظاهری و بیوگرافی در طول دیدار اخیر با کنسول این سفارت به دست آمد:

توصیف

به نظر می رسد پتروسکی در سالهای اواخر 40 سالگی و یا اوایل 50 سالگی اش به سر می برد. قد کوتاه، هیکلی تو پر، کله گِرد با موهای قهوه ای روشن، چشمان خاکستری-سبز و یک دندان سفید جلوزده دارد.

پیشینه

پتروسکی متأهل است و به همراه همسر و دو فرزندش به ایران آمده است. او گفت قبل از آمدن به تهران در مسکو خدمت می کرده است، ولی قبلاً در بیروت و قاهره نیز خدمت کرده است. زبان فرانسه را خیلی روان صحبت می کند، ولی خودش می گوید انگلیسی بلد نیست، و در میان صحبت هایش گفت که قبلاً زبان فارسی را نیز خوانده است.

هُلمز


سفیر جدید شوروی در مکزیک

سند شماره 269

محرمانه29 مارس 1962- 9 فروردین 1341

از: وزارت امور خارجه آمریکا- راسکبه: سفارت آمریکا، مکزیکوسیتی

مرجع: سفارت آمریکا، مسکو 2465- 21 مارس 1962

موضوع: سفیر جدید شوروی در مکزیک

سیمن تاراسویچ بازارف، رئیس اداره اول اروپای (غربی) وزارت امور خارجه شوروی که از آوریل 1959 عهده دار این مسئولیت بوده است، در پُست سفیر جدید شوروی در مکزیک منصوب شده است. اگرچه او حداقل از سال 1944 در وزارت امور خارجه شوروی خدمت

ص: 554

کرده است، هیچ شواهدی دال بر آشنایی، یا تجربه خاص او با مسایل آمریکای لاتین وجود ندارد.

بازارف که در طول جنگ جهانی دوم از اعضای هیأت دیپلماتیک شوروی بود، از جمله مقامات پرتعدادی بود که مدال افتخار (1944) و نشان جنگ وطن پرستانه (درجه دو، 1945) را به دلیل «انجام موفقیت آمیز مأموریت های دولتی» از سوی کمیساریای امور خارجه دریافت داشت. در طول سال های 1944 و 1945 او در مراسم امضای پیمان های مختلف بین اتحاد جماهیر شوروی و لهستان، چکسلواکی، یوگسلاوی و فنلاند حضور داشت. در ژوئن 1946، بازارف کنسول سفارت شوروی در سوئد شد و تا بهار سال 1951 در همین پُست خدمت کرد، و در بهار آن سال به مسکو بازگشت و ابتدا معاون و سپس رئیس بخش خاور نزدیک و خاورمیانه وزارت امور خارجه شوروی شد. در اکتبر 1949 ویزایی برای او صادر شد تا بتواند در مقام کنسول هیأت اعزامی اتحاد جماهیر شوروی در سازمان ملل متحد حضور یابد، ولی هیچ شاهدی دال بر انجام این سفر وجود ندارد.

بازارف در اکتبر سال 1953 کنسول سفارت شوروی در تهران شد و تا ژوئن 1957 در همین پُست خدمت کرد. در زمان خدمتش در تهران، طبق گزارش ها به محافل دیپلماتیک ایران رفت و آمد داشت و در غیاب سفیر، موقتاً به عنوان کاردار انجام وظیفه می کرد. پس از بازگشت به اتحاد جماهیر شوروی، معاون اداره اول اروپا شد و در ماه می 1959، به ریاست این اداره رسید و به عنوان کنسول هیأت دیپلماتیک شوروی به کنفرانس وزیران امور خارجه به ژنو اعزام شد. بعدها، در سفر ان. اس. خروشچف به فرانسه در مارس 1960 او را همراهی کرد و در پُست کنسول هیأت اعزامی شوروی به کنفرانس سران در پاریس که در ماه می همان سال برگزار شد، انجام وظیفه کرد.

به جز تاریخ تولد بازارف که 2 اکتبر 1914 است، هیچ اطلاع دیگری از سال های اولیه زندگی او در دست نیست. همسرش نینا پترونا نام دارد.


میزان تسلط دیپلمات های شوروی در ایران به زبانهای بیگانه

سند شماره 270

سرّی 21 آوریل 1962- 1 اردیبهشت 1341

سفارت آمریکا، تهران

مرجع: CW-7863 - 3 آوریل 1962

[موضوع]: میزان تسلط دیپلمات های شوروی در ایران به زبانهای بیگانه

متعاقب دستورات وزارت امور خارجه در مرجع بالا، سفارت آمریکا در تهران بدینوسیله فهرستی از نام نمایندگان دیپلماتیک و فنی شوروی در ایران را همراه با توضیحاتی درباره تعداد زبان ها یی که با آن آشنا هستند و سطح تسلط بر هر یک از آنها ایفاد می دارد. در اکثر موارد، تنها اطلاعات موجود درباره توانایی زبانی روس ها به این عبارت ختم می شود که او

ص: 555

فارسی، انگلیسی، و غیره را «تکلم می کند.» هرجا اطلاعاتی در ارتباط با سطح زبانی آنها در دست بوده، قید شده است، ولی این اطلاعات ندرتاً برای طبقه بندی آنها در FSI در رتبه «S» کافی است.

به طور کلی، تسلط روس ها به زبان فارسی خیلی بالاست. چنانکه از فهرست زیر پیداست، حداقل دو نفر از دیپلمات های شوروی دوزبانه (فارسی) هستند، و چند نفر دیگرشان نیز تقریباً همین وضعیت را دارند؛ اکثر این افراد فارغ التحصیل رشته مطالعات فارسی از برنامه زبان آموزی و حوزه های مطالعاتی شوروی هستند.

1- زبان هایی که در این پُست ها استفاده می شود

زبان اصلی: فارسی

زبان جایگزین اصلی: انگلیسی

زبان فرعی: ترکی

2- میزان تسلط زبانی نمایندگان عالی رتبه دیپلماتیک شوروی

عنوان و نامزبان(ها)میزان تقریبی تسلط بر زبان

سفیر (پگف)

انگلیسیS-2

کنسول (پتروفسکی)

فارسی

انگلیسی

فرانسه S-3

S-2

S-4

کنسول (آنیسیمف)

فارسی

انگلیسی

فرانسهS-4

S-3

S-3

کنسول (کلیموف)

فارسی

انگلیسی

فرانسهS-2

S-3

S-2

3- سطح تسلط زبانی سایر نفرات دیپلماتیک، فرهنگی و فنی سفارت شوروی

عنوان و نامزبان(ها)میزان تقریبی تسلط بر زبان

دبیر اول (ساولچنکف)

فارسی

دبیر اول (شویتف)

فرانسه

دبیر اول (سوبولف)

فارسی

انگلیسی

نسبتاً خوب

ص: 556

دبیر اول (ولکف)

(فارغ التحصیل مؤسسه زبان های خارجی مسکو)فارسی

انگلیسی

پشتو

اردوS-5

خوب

S-5

S-5

دبیر اول (کوزنتسف)

فارسی

انگلیسی

فرانسهنسبتاً خوب

S-2

دبیر دوم (لبدف)

فارسیضعیف

دبیر دوم (میکولسکی)

فارسی

فرانسهدر حال مطالعه

مسلط

دبیر دوم (بوریسنکو)

فارسی

انگلیسی

پشتو

خوب

دبیر دوم (پانکراتف)

فارسی

انگلیسیS-4 مترجم شفاهی

خیلی ضعیف

دبیر دوم (پلاختی)

فارسیضعیف

دبیر سوم (یرشف)

فارسی

انگلیسی

فرانسهمسلط

تا حدودی

مسلط

دبیر سوم (دیلدابکف)

انگلیسیدر حال مطالعه

دبیر سوم (الکسیف)

فارسیS-5 مترجم شفاهی

دبیر سوم (گوریاچف)

فارسی

انگلیسی

در حال مطالعه

دبیر سوم (نیکلایف)

فارسی

انگلیسیدر حال مطالعه

وابسته (علی اف)

فارسی

وابسته (اسپولنیکف)

(فارغ التحصیل از مؤسسه مطالعات شرقی مسکو)

فارسی

انگلیسیS-4

به حد کافی

وابسته (سیرومیاتنیکف)

ژاپنیضعیف

وابسته (کستروف)

فارسی

انگلیسی

ص: 557

کارمند سفارت (والویچ)

انگلیسیمعلم

کارمند سفارت (موزورف)

فارسی

کارمند سفارت (ژوراولف)

انگلیسی

کارمند سفارت (کرونف)

فارسیخوب

کارمند سفارت (کوریجین)

فارسی

انگلیسیمترجم

نسبتاً خوب

کارمند سفارت (لیخوف)

فارسیخوب

کارمند سفارت (کوزلوا)

انگلیسیدر حال مطالعه

کارمند سفارت (کویومچیان)

انگلیسی

ارمنیخوبی

کارمند سفارت (تروفیمف)

انگلیسی

هندیمسلط

مسلط

وابسته نظامی (کوزمنکو)

فارسیS-2

دستیار وابسته نظامی (فوکوفسکی)

فارسی

ترکی

عربی

دستیار وابسته نظامی (ملیگین)

فارسی

کارمند دفتر وابسته نظامی (ولادیمیرف)

فارسیمترجم

کارمند دفتر وابسته نظام (یاکونین)

فارسی

انگلیسیقدری

خیلی کم

نماینده خبرگزاری تاس (ویستوسکی)

فارسی

انگلیسیخوب

خوب

معاون نماینده تجاری

(پانتلیمونف)

انگلیسی

چینیخوب

کارمند TORGPRID (پاولف)

فارسیمترجم

کارمند TORGPRID (لیسین)

انگلیسی مترجم

رئیس بیمارستان (ماکارف)

انگلیسیشکسته و بسته

پزشک بیمارستان (وینیک)

فارسیضعیف

رئیس بانک (ایلیچف)

فارسیدر حال مطالعه

کارمند بانک (بوریسف)

فرانسه

رئیس شبعه مشهد اینگوستراخ

ص: 558

(پاولنکو)

فارسی

آلمانیدر حد کافی، با لهجه غلیظ روسی

در حال مطالعه

نماینده سابق تجاری، مشهد (یانکین)

فارسیخوب، با لهجه مشخص روسی

نماینده تجاری، مشهد (بردیف)

فارسیخوب با لهجه ای نزدیک به ایرانی (در نوجوانی زبان فارسی را خوانده و فارغ التحصیل دانشگاه عشق آباد است)

4- برنامه های زبان آموزی

(1) تعدادی از روس ها در حال گذراندن کلاس های خصوصی زبان فارسی، انگلیسی و فرانسه در تهران هستند.

[2] - دو بخش از کلاس های زبان انگلیسی به فرزندان دیپلمات های شوروی اختصاص یافته است.

برای کاردار

هری. اچ. شوارتز

کنسول سفارت در امور سیاسی


نیکلای میخائیلویچ پگف

سند شماره 271

سرّی

[موضوع]: نیکلای میخائیلویچ پگف

1- پگف، متولد سال 1905 در مسکو، از سپتامبر 1956 تا ژوئن 1963 به مدت هفت سال سفیر شوروی در ایران بود. اگرچه او قبل از سفارتش در ایران نیز سابقه درخشانی داشت، این اولین باری بود که در یک پُست دیپلماتیک مشغول به خدمت می شد.

2- پگف، با توسل به دیپلماسی شخصی اش، به رغم انتقاد برخی از اعضای سفارت از این رویکرد، با موفقیت کشتی روابط ایران و شوروی را از طوفان پر تلاطم آن دوران عبور داد. او در طول این دوران پر تنش شدیداً فعال بود و با تلاش خستگی ناپذیر و فداکارانه اش در به دوش کشیدن مسئولیت سنگین بهبود فضای نامطمئن و خصمانه ای که در بدو ورودش به تهران حاکم بود، از خود مایه گذاشت. اگرچه او برای مدت های نسبتاً طولانی، ظاهراً به منظور شرکت در جلسات کمیته مرکزی حزب کمونیسم اتحاد شوروی، به کشورش بازمی گشت، ماندنش در شوروی احتمالاً نوعی اعتراض به روابطی بود که شکست مذاکرات و استمرار

ص: 559

تبلیغات شوروی بر ضد ایران هر گونه امید به بهبود آن را نقش بر آب می کرد. گاه می گفت که به ایران باز نمی گردد، ولی همیشه در موقع مقتضی در ایران بود. قابل درک است که اظهارات بی موقع خروشچف به والتر لیپمن در ژوئن 1961 که مذاکرات تهران را مختل کرد، او را ناراحت کرده باشد.

3- به رغم موانع بسیار، پگف همچنان هدف خود را که تنش زدایی روابط بود دنبال کرد و پس از بازگشتش به ایران در پاییز سال 1960 با عزم راسخ تلاشی همه جانبه را در این ارتباط وجهه همت خویش ساخت. پگف در حوزه سیاسی بسیار فعال شد. او تمام وظایف رسمی و تشریفاتی یک سفیر را انجام می داد و در عین حال از هیچ یک از وظایف دیپلماتیک خویش نیز کوتاهی نمی کرد. صبح زود بر سر کارش حاضر می شد و تا دیر وقت مشغول کار بود. پگف علاقه آشکاری به میراث تاریخی ایران نشان می داد و از محل های توریستی دیدن می کرد، در مراسم بهره برداری از سد ها شرکت می نمود، به بازدید تأسیسات نفتی می رفت، در روز قبل از افتتاح نمایشگاهها از آثار دیدن می کرد، و ... او همچنین وظایفی را در باشگاه شوروی و انجمن روابط فرهنگی ایران و شوروی بر عهده داشت. همیشه برای صحبت کردن آماده بود، و مصاحب خوبی هم بود.

4- پگف در مناسبات اجتماعی اش شخص راحتی بود و همیشه لبخند می زد یا می خندید. رفتار دوستانه و صمیمی اش اصلاً نشان نمی داد که او عهده دار چه مسئولیت سنگینی است و با چه وظیفه شناسی خاصی کارهایش را انجام می دهد. گاه حتی به پُرگویی می افتاد. البته نمی شد همه حرف هایش را باور کرد، ولی او سرسختانه و به رغم سکته قلبی اش در اواخر اکتبر 1960 و مشکلات مکرر قلبی در ژانویه 1962، به دنبال نیل به هدفش بود.

5- اگرچه نویسنده این سطور هیچگاه در گفتگوهای مهم پگف با مقامات حاضر نبوده است، چنین می اندیشد که پگف مذاکره کننده بسیار چیره دستی بوده است. مسلماً شخصیت جذاب او نقش به سزایی در نفوذ فرهنگی به درون محافل ایرانی داشت، و در همین نقش آشکارش بود که در عملیات سرویس مخفی روسیه شرکت کرد، تا جایی که به مأموران پرونده سرویس فوق شأن و اعتبار بخشید و توانست آنهایی را که استعداد جاسوسی داشتند، مجذوب خود سازد. یکبار که یک مأمور اطلاعات مخفی نظامی روسیه ناشیانه به یک کارمند دولت آمریکا پیشنهاد کرد که می تواند در حکم میهمان دولت شوروی از طریق اتحاد جماهیر شوروی سفر کند، پگف از این پیشنهاد اطلاع یافت و شخصاً از چنین پیشنهادی حمایت کرد.

6- پگف در گذشته با مالنکوف، کاگانویچ و شپیلوف و ... تماس سیاسی داشت، ولی ظاهراً این تماس ها هیچ تأثیر بدی بر او نداشت. تنها نقطه ضعف او، البته اگر بتوان آن را نقطه ضعف نامید، رابطه عاشقانه اش با ویتالیا استپانوا شاموسکایا، همسر وادیم مویسیویچ شاموسکی، از مقامات TORGPRED بود. البته ما هیچگونه مدرکی در این ارتباط نداریم و این بریتانیایی ها بودند که در ماه مارس 1958 چنین ادعایی نسبت به او کردند. بریتانیایی ها مدعی

ص: 560

بودند که شاموسکایا به پگف گفته بود که در طول غیبتش از ایران، آلکسی لئونیدویچ وُرنین «چیزهایی» بر ضد او گفته است. به هر حال، هر چه بود، این مسئله هیچ تأثیر منفی بر زندگی حرفه ای پگف نداشت.

7- برخورد ماهرانه با مطبوعات ایران از جمله عوامل موفقیت پگف بود. با تغییر دولت ایران، او بعد از پاییز سال 1962 تلاش بسیاری کرد که این برداشت را در اذهان ایجاد کند که روابط ایران و شوروی رو به بهبود است. ناگهان، پگف به شخصیت محبوب مطبوعات تبدیل شد و هر روز عکس هایی از او در روزنامه های داخلی ایران به چاپ می رسید که نشان می داد او در این یا آن مراسم شرکت کرده است. به دلیل توجهی که به او می شد، مطبوعات نیز در چاپ اخبار مربوط به او راه اغراق پیش گرفتند و عموم مردم نیز از این اخبار مطلع می شدند. پگف قبل از ترک همیشگی ایران، به طور بی سابقه ای برای خداحافظی به دیدن یوسف مازندی، نماینده خبرگزاری یونایتد پرس در ایران، و جهانگیر بهروز، در «اکو آو ایران»، رفت. جهانگیر بهروز در روز 30 ژوئن 1963 با انتشار شماره فوق العاده ای که عکس پگف روی جلد آن بود، مقاله ای در تعریف و تمجید از پگف به چاپ رساند.

8- روابط پگف با آمریکایی ها چندان صمیمی نبود. ویلز، سفیر سابق آمریکا در ایران، به هیچوجه دوست نداشت بیشتر از تماس های خشک و تشریفاتی رابطه دیگری با روس ها داشته باشد. هلمز، سفیر کنونی آمریکا در ایران، در روز 11 ژوئن 1961 وارد تهران شد، یعنی یک روز قبل از عزیمت پگف به اتحاد جماهیر شوروی. پگف در روز 12 ژوییه به ایران بازگشت و سفیر هلمز در تاریخ 23 سپتامبر به دیدن او رفت. پگف در تاریخ 11 اکتبر بدون پس دادن دیدار سفیر هلمز، ایران را ترک کرد. معلوم نیست که آیا این عدم رعایت آداب اجتماعی عمدی بود یا اینکه پگف آنقدر درگیر مذاکرات سیاسی بود که از این مهم غافل شده بود و یا اینکه کارمندانش از یادآوری این وظیفه به او غفلت کرده بودند. پگف تا 10 ژانویه 1962 به ایران بازنگشت. در همین حال، آنیسیمف، کاردار سفارت شوروی، دعوت کنسول سفارت آمریکا را برای شرکت در میهمانی 29 ژوئن پذیرفت و در تاریخ 4 ژوییه 1962 نیز پتروفسکی، کنسول سفارت شوروی به جای پگف در ضیافت سفارت آمریکا شرکت کرد.

9- با وجود این، چندین آمریکایی که در ضیافت های رسمی سفارت شوروی شرکت کرده بودند، همیشه با استقبال گرم پگف مواجه شده و پگف به آنها گفته بود: «بیایید و از باغ سفارت، از استخر سفارت و غیره استفاده کنید. هر وقت دلتان می خواهد به اینجا بیایید.» گویی که اگر کسی با آن دعوت، یکباره و بدون اصرار شخصی دعوت کننده به دروازه سفارت شوروی نزدیک می شد، کاری دور از آداب انجام داده بود. به هر حال، تماس های بسیار کم آمریکایی ها با پگف همچنان در سطح بسیار رسمی، البته دوستانه، ادامه یافت. پگف خودش رسماً این چند آمریکایی را دعوت نکرد، ولی در واقع کارمندان او در تماس های شخصی با این آمریکایی ها دعوت او را ابلاغ کرده بودند.

ص: 561

10- می توان گفت پگف شخص خوش تیپی است. موهای پُر و یک دست سفیدش به او وقار خاصی می بخشد. او آدم خوش لباسی است، که تقریباً در لباس پوشیدن وسواس دارد، و هر گاه تنها در طول خیابان قدم می زند، چشمها به سویش برمی گردد. در او ظرافتی وجود دارد که معمولاً در روس ها نیست. او فرد متشخص و با وقاری است و اصالت خانوادگی از حرکات و سکنات او پیداست. او به حدی در رفتارش مهربان است که گاه حالتی پدر گونه پیدا می کند.

11- به نظر می رسید پگف برای دیدار هر کسی که تقاضای دیدنش را می کرد، وقت داشت. او در همه چیز دست داشت، زیرا در همه تصمیم گیری هایی که در تأسیسات روس ها انجام می گرفت، مشارکت می کرد و در کوچکترین جزییات امور با او مشورت می شد. تعدادی از کارمندان دون پایه اش او را «ارباب» خطاب می کردند، او همه امور سفارتخانه را کاملاً تحت کنترل داشت، و حتی قبول یا رد تقاضای رفتن به ماهیگیری و یا معالجه یک دوست وفادار در «خارج» از بیمارستان شوروی با او بود. همه اینها علاوه بر وظایف بی شمار دیگرش. او به کارمندانش توجه داشت و حتی نگران فیلم هایی بود که برای فرزندان کارمندانش به نمایش می گذارند، و شکایت داشت که یکی از فیلم ها آنقدر قدیمی است که بچه ها دیگر آن را حفظ هستند، و می گفت: «ما اصلاً به فرزندانمان توجه نداریم. می خواهم بدانم چه فیلم هایی می توانیم برایشان نشان دهیم.»

12- جای تعجب دارد که پگف با داشتن چنین زمینه ای، چرا حداقل یک زبان خارجی را هم یاد نگرفت. او می تواند چند عبارت احترام آمیز به انگلیسی، فرانسه و فارسی بگوید، به نحوی که شنونده به اشتباه گمان می کند او زبان های فوق را بلد است. ولی وقتی به این زبان ها با او صحبت کنید، کاملاً دست و پایش را گم می کند. همیشه یک مترجم همراه اوست.

13- همسر پگف که زبان انگلیسی را نسبتاً خوب می داند، یک میزبان خوشرو، باوقار و با محبت است، و برای پگف یک گنج به حساب می آید. در طول دوره بهبود روابط ایران و شوروی از نوامبر 1962 تا ژوئن 1963، پگف و خانم پگُف همه جا با هم ظاهر می شدند. در مقابل هر وقت هم میهمانی می داد، نه فقط میزبان خوبی بود، بلکه عالی بود.

14- پگف ها در روابط خانوادگی شان نیز با یکدیگر و فرزندانشان بسیار مهربان و باعطوفت بودند، و مکرر با خانواده شان در مسکو تماس می گرفتند.

15- اگرچه ویاچسلاو آناتولیویچ ویسوتسکی، نماینده خبرگزاری تاس، از اکتبر 1959 در تهران بود، ولی گویا او و پگف همدیگر را تا ماه مارس 1963 کشف نکرده و هنگام بازی شطرنج به یکدیگر علاقه پیدا نکرده بودند، البته شاید به این دلیل که ویسوتسکی می گذاشت پگف در بازی ببرد. گاه به هنگام بازی شطرنج، مشروباتی که نوشیده بودند بر آنها تأثیر می گذاشت و همسرانشان، که آنها هم ناگهانی با یکدیگر خیلی دوست شده بودند، می گفتند که شوهرانشان، در این شرایط «درست مثل پسر بچه ها می شوند»، یعنی دوست ندارند بازیشان

ص: 562

را قطع کنند.

16- خانواده پگف علاوه بر زوجی که از آنها نام بردیم، ظاهراً روابط بسیار نزدیکی هم با دو خانواده دیگر روس داشتند، یکی گیریگوری اندریویچ کوزمنکو، وابسته نظامی، و دیگری نیکلای کنستانتینویچ تاراسف، کنسول سفارت، و همسرانشان. خانواده تاراسف با پگف ها نسبتی هم دارند. تاراسف می گوید که او با پگف روابط کاری نزدیکی دارد و در مجارستان نیز با او بوده است.

17- پگف ها دوستان بسیاری در میان جامعه «روس های مقیم ایران» داشتند، و در زمان عزیمتشان در ماه ژوئن 1963، ایستگاه قطار مملو از روس هایی بود که برای بدرقه آمده بودند. مسلماً وقتی پگف ایران را ترک می کرد، وظیفه اش را به خوبی انجام داده بود، و احتمالاً حالا از گرمای فزاینده «دوستی» بین دو کشور و افزایش مبادلات آن دو بیشتر لذت می برد.


اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی...

سند شماره 272

محرمانه30 دسامبر 1963- 9 دی 1342

[موضوع]: اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی

آلکسی ولادیمیرویچ رومانف

رئیس کمیته دولتی صنعت سینمای اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی؛ معاون اول بخش عقیدتی حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی

رومانف، که یک تبلیغاتچی کهنه کار است و نقشی اساسی در تشدید نظارت بر هنرمندان و روشنفکران اتحاد شوروی داشته، در ماه مارس 1963 به ریاست کمیته دولتی جدیدالتأسیس صنعت سینمای اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی منصوب شد. او در پُست ریاست صنعت سینمای شوروی، رسانه ای را کنترل می کند که قدرتمندترین نیروی تبلیغاتی اتحاد شوروی توصیف شده است. او که از سال 1939 عضو حزب کمونیست بوده است، در بیست و دومین کنگره حزب در اکتبر 1961 نامزد عضویت در کمیته مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی شد و در همان کنگره به عضویت دفتر RSFSR درآمد که ریاست آن را ان.اس. خروشچف بر عهده دارد و ارگان اصلی حزب برای بزرگترین و مهمترین جمهوری های اتحاد شوروی به حساب می آید. رومانف که قبلا ً افسر سرویس امنیت داخلی بود، در کمیسیون عقیدتی با نفوذ کمیته مرکزی عضویت دارد و معاون اول بخش عقیدتی کمیته مرکزی است.

رومانف در 16 فوریه 1908 در خانواده یک کارمند دولت در بِلِف، تولس اوبلاس، به دنیا آمد. پس از تکمیل دوره های عالی ادبیات دولتی از سال 1926 تا 1929 در مطبوعات شوروی مشغول به کار شد، و پس از مدتی معاون مسئول دبیرِ نشریه پراودا، سر دبیر روزنامه گورکی کومین و سوتسکایا دیوروسیا شد. در طول جنگ جهانی دوم، رومانف ظاهراً به عنوان خبرنگار جنگی خدمت می کرد، ولی طبق گزارش ها کارمند کمیساریای خلق در امور داخلی بود و

ص: 563

مأموریتِ «بازرسی شخصی» روشنفکران در جبهه را بر عهده داشت، شغلی که مسئولیت آن تضمین وفاداری شخصی و درستکاری روشنفکران بود. گفته می شود که در طول این سالها، رومانف که به درجه سرلشگری ارتقا یافته بود، روشنفکرانی را که به آنها مشکوک بود به خطرناک ترین مناطق جبهه می فرستاد. علاوه بر این، رومانف همان شخصی بود که در طول جنگ مسئولیت دستگیری و حبس الکساندر سولژنیتسین را برعهده داشت. سولژنیتسین در سال 1962 با موافقت شخص خروشچف رُمانی با نام یک روز از زندگی ایوان دنیسویچ را در مورد زندگی در اردوگاههای کار اجباری استالینی منتشر ساخت. رومانف از سال 1945 تا 1949 در دانشکده عالی خبرنگاری حزب کمونیست اتحاد شوروی تحصیل کرد و ظاهراً در همان زمان تا سال 1955 بر کارمندان نشریه کومینفورم به نام زاپروچنی میر، زامردنویو دموکراتیو (برای صلح پایدار، برای دموکراسی مردمی) در بخارست نظارت داشت، از سال 1949 تا 1953 دبیر مسئول و از 1953 تا 1955 معاون سردبیر این نشریه بود.

در سال 1955، رومانف به ارگان کمیته مرکزی حزب کمونیست اتحاد شورویپیوست و در ماه مارس 1957 معاون بخش تبلیغات و بسیج عمومی جمهوری های اتحاد شوروی شد. به دنبال برگزاری کنگره سراسری حزب در سال 1962 که در آن کمیته مرکزی دستخوش تغییراتی ساختاری شد، و در ژانویه 1963، رومانف به معاونت اول بخش عقیدتی کمیته مرکزی منصوب شد، و در آوریل سال بعد به عضویت کمیسیون عقیدتی تازه تأسیس حزب درآمد، که ریاست آن را ال. اف. الئیچف، رئیس سابق بخش بسیج عمومی، و دبیر کنونی حزب کمونیست اتحاد شوروی بر عهده دارد. بخش عقیدتی ظاهراً در حکم ارگان اجرایی امور عقیدتی و تحت نظارت کلی کمیسیون عقیدتی عمل می کند.

در سال 1949، رومانف که دبیر روزنامه سوتسکایا بلوروسیا بود هم به عضویت کمیته حزب مینسک اوبلاست و هم کمیته مرکزی حزب بلاروس درآمد. او در سال 1960 عضو کمیته مرکزی حزب آذربایجان شد، و در مارس 1962 به معاونت شورای عالی شوروی اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی درآمد. در فوریه 1962، رومانف برای اولین بار عضو هیأت تحریریه پارتینایا ژیزن (حیات حزب) ارگان رسمی کمیته مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی شد. رومانف مسئولیت برگزاری سومین جشنواره بین المللی فیلم مسکو را که در ژوییه 1963 برگزار شد و جایزه بزرگ آن به فیلم جنجالی فدریکو فلینی با نام 89 تعلق گرفت بر عهده داشت. رومانف شخصاً این فیلم را محکوم و اعلام کرد که انتخاب فیلم مزبور نباید به معنای انحراف از سیاست های اتحاد شوروی در ارتباط با هنر و ادبیات تلقی گردد.

طبق گزارش ها، رومانف در اواخر دهه 1940 به سیر و سیاحت در اروپای شرقی پرداخت. در ماه می 1961، به همراه هیأتی متشکل از دبیران نشریات شوروی به ایالات متحده سفر کرد و سال بعد در دهمین کنگره حزب پیشروی کار در قبرس شرکت نمود. در سال 1963، رومانف از مغولستان و جمهوری دموکراتیک آلمان دیدن کرد.

ص: 564

رومانف در پُست ریاست کمیته صنعت سینمای شوروی همچنان رویکرد عقیدتی سفت و سختی نسبت به مسایل هنری اتخاذ کرده و اظهار داشته است که مبارزه هنری با ایدئولوژی بورژوازی همچنان یکی از روندهای مبارزاتی شوروی است که هیچگونه مصالحه ای بر سر آن انجام نخواهد شد. او یک تندروی انعطاف ناپذیر و خشن است، و برخی روشنفکران حتی او را دشمنی خطرناک تر و سازش نا پذیرتر از الئیچف می دانند. مقامات آمریکایی گزارش داده اند که فیلم سازان جوان شوروی به دلیل تلاش های رومانف برای کنترل آنها از او شدیداً نفرت دارند. در طول جنگ، رومانف به تعصب علیه لهستانی ها و یهودی ها و کلاً تعصب به روسیه شهرت داشت. او تا به حال دو نشان افتخار پرچم سرخ کارگری (1948، 1962) و یک مدال شجاعت کارگری (1947) دریافت کرده است.


دعوت سفارت شوروی از نمایندگان مجلس [شورای ملی] و سنای ایران

سند شماره 273

سرّی2 ژانویه 1964- 12 دی 1342

از: منبع کنترل شده آمریکاییبه: رئیس بخش سیاسی

موضوع: دعوت سفارت شوروی از نمایندگان مجلس [شورای ملی] و سنای ایران

مطالب زیر جهت اطلاع شما و هر گونه استفاده مقتضی در چارچوب امنیتی تعیین شده ارسال می گردد. هر گونه گزارش از این مطالب باید با درج عبارت «غیر قابل رؤیت برای بیگانگان» صورت گیرد، ولی احتیاجی به درج منبع کنترل شده آمریکایی به عنوان منبع نیست. منبع یک ایرانی صاحب نفوذ است (ب).

سفارت روسیه طی برگزاری ضیافتی در شب 23 دسامبر 1963 چندین سناتور و همچنین چندین نماینده مجلس ایران را به سفارت دعوت، و پس از ضیافت مبادرت به نمایش فیلمی درباره برنامه «کوزموناوت» شوروی کرد. نزدیک به 40 نماینده مجلس از جمله رئیس سنا، جعفر شریف امامی، آقا و خانم حسنعلی منصور (خانم منصور دعوت نشده بود و به اشتباه در این ضیافت حضور یافته بود)، دکتر محمود ضیایی، خانم مهرانگیز دولتشاهی، سناتور عباس مسعودی، سناتور مصاحب، و خانم هاجر تربیت در این ضیافت حضور داشتند.


خورتیلف آلک ایلاریونویچ

سند شماره 274

بدون طبقه بندی23 مارس 1964- 3 فروردین 1343

ایران،اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی

[موضوع]: خورتیلف آلک ایلاریونویچ

(املای نام برگرفته از فارسی است)

رئیس شعبه مشهد، شرکت بیمه اینگوستراخ

انتقال دایم به تهران.

ص: 565

منبع: ردژپ نوریویچ بردیف، نماینده تجاری شوروی در مشهد که هم اینک مسئول فعالیت های اینگوستراخ در استان خراسان در ایران است.

مشهد

ج. پی. ام

(کارت فارسی - روسی که به همراه اصل فرم فرستاده شده است.)


گرانت آوانسویچ وسکانیان

سند شماره 275

محرمانه9 ژوئن 1964- 19 خرداد 1343

از: چارلز. ان. راسیاسبه: آقای نلسن بریکهم

موضوع: گرانت آوانسویچ وسکانیان

وسکانیان را برای دومین بار در منزل شما ملاقات کردم. قبلاً او را در میهمانی که به افتخار خانواده ترجلیان داده بودید، ملاقات کرده بودم.

وسکانیان ملاقات قبلی مان را به یادداشت، و پس از تعارفات معمول کارش را شروع کرد. وسکانیان از من پرسید که دقیقاً چه پُستی در سفارت دارم. من هم گفتم که دیپلمات بخش سیاسی هستم و به امور بین المللی و داخلی ایران علاقه دارم. وقتی همین سئوال را از او کردم، او سعی داشت از پاسخ طفره برود، و فقط گفت من هم در بخش سیاسی کار می کنم.

او سپس از من پرسید آیا می دانم چرا وزارت امور خارجه اسناد سال 1943 مبنی بر توافق ادعایی بریتانیا-شوروی برای تقسیم ایران را منتشر ساخته است. پس از اینکه توضیحاتم را شنید، گفت که اسناد فوق برای اتحاد جماهیر شوروی ننگ و رسوایی به حساب نمی آید و اکثر خارجی ها انتشار این اسناد را تبلیغات آمریکا بر ضد شوروی قلمداد خواهند کرد. او با ظرافت طعنه زد که آمریکا اسناد فوق را به این جهت حالا منتشر ساخته است که بریتانیا را رسوا کند، زیرا با سیاست های آن در خاورمیانه موافق نیست. ما برای مدتی درباره همین موضوع صحبت کردیم.

از من پرسید که نظرم در مورد وضعیت ایران چیست و من هم پاسخ دادم که در حال پیشرفت است. او مخالفتی با نظر من نکرد، و پرسید که درباره سیاست خارجی اتحاد جماهیر شوروی چه فکر می کنم. من هم حرف را به رویارویی ایالات متحده و اتحاد شوروی در اکتبر 1962 کشاندم. او دو نظر درباره این موضوع داشت: (1) خروشچف فقط می خواست راکت ها را در آنجا مستقر سازد تا بعداً برای برچیدن آنها از آمریکا امتیاز بگیرد و از آن بخواهد تا پایگاههای خود را که در نزدیکی مرزهای اتحاد شوروی مستقر ساخته، برچیند؛ (2) تحت هیچ شرایطی اتحاد شوروی مبادرت به پرتاب راکت ها به خاک ایالات متحده نمی کرد.

در طول گفتگوی 15 تا 20 دقیقه ایمان، وسکانیان حواسش به این بود که چه کسی به میهمانی می آید. واسیلی موشویو از سفارت رومانی به محض ورود و دیدن من، به سوی ما

ص: 566

آمد تا احوالپرسی کند. او خیلی محترمانه با من احوالپرسی کرد، ولی فقط سری برای وسکانیان تکان داد و از ما جدا شد.

وقتی داشتیم از یکدیگر جدا می شدیم تا میهمانان دیگر را ملاقات کنیم، وسکانیان گفت که باید این بحث را ادامه دهیم. در پایان میهمانی هم وقتی که از میزبانان خداحافظی کرد دوباره برای من دست تکان داد و تکرار کرد که مایل است آن بحث را ادامه دهد.

در طول میهمانی، وسکانیان با خیلی از میهمانان گرم گرفته بود و به حالتی غیررسمی با آنها صحبت می کرد، به ویژه با چند بریتانیایی که آنها را نمی شناختم. ندیدم که با روس های دیگری که در میهمانی بودند، چندان صحبت کند. ظاهراً خیلی راحت با میهمانان گرم می گرفت، و ترجیح می داد که بیشتر با غربی ها صحبت کند.

برداشت من از وسکانیان این است که او دیپلماتی باتجربه، قابل دسترس، ولی باهوش است. او هیچ واکنش واضحی به اظهار نظرات کاملاً بی پرده من درباره فعالیت های شوروی در امور بین المللی نشان نداد.


دیپلمات های بلوک شرق

سند شماره 276

سرّی - غیر قابل رؤیت برای بیگانگان10 ژوئن 1964- 20 خرداد 1343

از: ویکتور ولفبه: آقای نلسن بریکهم

موضوع: دیپلمات های بلوک شرق

1- اس. ان. تاگاشف

کاملاً معلوم است که آقای تاگاشف نوشیدنی الکلی را خیلی دوست دارد، و در اواخر میهمانی که در منزل شما برگزار شد قدری «شل و ول» شده بود. باز هم معلوم است که از خانم ها خوشش می آید، به ویژه اگر بلوند باشند.

در خلال گفتگوهایمان درباره زبان، آقای تاگاشف گفت به شدت از چینی های کمونیست نفرت دارد. آقای تاگاشف خوب می تواند از زبان فارسی برای راه انداختن کارهایش استفاده کند. با وجود این، زبان فارسی اش پشتوانه ادبی ندارد. او اصلاً اشاره هایی را که به کار بردم، از جمله چندین اشاره بسیار معروف به شعرهای سعدی و حافظ را نفهمید.

2- آقای کاساتکین

این مقام، حرف های جالبی در مورد کنوانسیون جدید کنسولی بین اتحاد شوروی و ایالات متحده داشت.

متوجه شدم که عادت ندارد مستقیماً در چشم مخاطبش نگاه کند و دائماً به اطراف نگاه می کند. او دارای نگاهی است که دوشیزه فیتزجرالد «خیرگی مشروب کوکتل خیابان مدیسون» می نامد، چرا که همیشه از بالای شانه شما نگاه می کند ببیند چه کسی دارد وارد می شود.

ص: 567

3- جی. ای. وسکانیان

آقای وسکانیان بدون شک انگلیسی را عالی صحبت می کند و در رفتارش با خارجیان بسیار نرم و مؤدب است. ظاهراً او در حضور خارجیان احساس ناراحتی نمی کند و از برقراری مناسبات اجتماعی کاملاً لذت می برد. او مشغله زیادی دارد زیرا همیشه در حال رفتن از این جمع به آن جمع است. خیلی یک جا بند نمی شود و هر موقع هم جایی آرام می گیرد به خودش سخت نمی گذراند. مثلاً به درختی تکیه می دهد، یا روی صندلی می نشیند، یا دستش را دور کمر مخاطبش می گذارد و به او تکیه می دهد.

او خیلی علاقمند بود بداند چرا شاه دارد به ایالات متحده می رود، و از این پاسخ که برای افتتاح یک نمایشگاه هنری به آنجا می رود خیلی راضی نبود. او به خانم تئودور الیوت گفت که از تهران نفرت دارد و لحظه شماری می کند که به شوروی برگردد.

4- زولتان سزفیلی

به آقای سزفیلی و همسرش در میهمانی خیلی خوش گذشت هر چند در اواخر میهمانی خانم سزفیلی عجله داشت که به منزل برگردد. معلوم است که از تاگاشف بدش می آید. برداشت خانم فیتزجرالد این بود که خانم سزفیلی قدری از رفتار شوهرش در میهمانی خجالت زده شده است. زولتان از آن آدم های «خوش مشرب» جامعه بلوک شرق است. آقای سزفیلی هم به خانم ها علاقه نشان می دهد- به هر نوع خانمی. وقتی فهمید که ماشین سفارت را صدا کرده ام تا دوشیزه استیس و دوشیزه فیتزجرالد را به خانه ببرد، مرا به گوشه ای کشاند و در گوشم گفت که این کار کرده ام تا دخترها فقط برای خودم باشند.


ملاقات با مقامات سفارت شوروی

سند شماره 277

محرمانه20 ژوئن 1964- 30 خرداد 1343

از بخش سیاسی: دانیل او. نیوبریبه بخش سیاسی: آقای مارتین هرتز

[موضوع]: ملاقات با مقامات سفارت شوروی

در مراسم روز ملی کویت که شب گذشته در سفارت این کشور در تهران برگزار شد با آقای افندیف ملاقات کردم که مثل یک رفیق شفیق حالم را پرسید. چند هفته پیش او را در باشگاه سفارت شوروی ملاقات کرده بودم. آن موقع، به زبان ترکی با همدیگر صحبت کرده بودیم، ولی شب گذشته چون همکار افندیف، آقای جاریکوف، نیز در کنار ما بود، به زبان فارسی صحبت کردیم (که البته من فارسی شکسته و بسته و افندیف فارسی روان). بعد از اینکه جمع ما بزرگ تر شد، افندیف نشان داد که به همان اندازه به زبان انگلیسی مسلط است. بخش اعظمی از صحبت های ما به شهر استانبول مربوط می شد، و آقای افندیف از من در مورد آب و هوا و کلاً وضعیت شهر سئوال کرد.

ص: 568

از آن دو مقام شوروی پرسیدم که آیا تا به حال در کویت بوده اند، و جاریکوف خیلی محتاطانه توضیح داد که فقط چند ماه است که سفارت شوروی در کویت باز شده است.

قدری پس از آن همسرم را برای ملاقات مجدد با آقای افندیف نزد او بردم (همسرم قبلاً او را در باشگاه شوروی ملاقات کرده بود). از او پرسیدم آیا می توانیم خانم افندیف را هم ببینیم، و او همسرش را که دور یک میز در جمع چند زن دیگر، که فکر می کنم همگی همسران مقامات سفارت شوروی بودند، اشاره کرد. به جای اینکه ما را به سمت میز ببرد، رفت و همسرش را صدا کرد. خانم افندیف اگر چه قدری چاق بود، ولی خیلی زیبا به نظرمان آمد، با چهره ای اروپایی و نزدیک 5 فوت قد. او ظاهراً زبان دیگری غیر از روسی بلد نیست، ولی با توجه تمام به صحبت های ما گوش می داد و منتظر می ماند تا همسرش حرف هایمان را برایش ترجمه کند. در پاسخ سئوال ما گفت که دو دختر دارند، یکی 8 ساله و دیگری 4 ساله. آقای افندیف گفت ظاهراً با بزرگتر شدن بچه ها تربیت آنها نیز مشکل تر می شود.

همان شب، همسرم سر صحبت را با خانم اوسیپوا، که قبلاً هم در چند موقعیت دیگر با او صحبت کرده بود، باز کرد. تنها چیز قابل توجهی که از همسرم درباره خانم اوسیپووا شنیدم این بود که او تعجب کرده بود چرا هیچ یک از مقامات کویتی همسران خود را به میهمانی نیاورده اند. البته جالب است بدانید که این اولین باری بود که مقامات سفارت شوروی نیز همگی همسران خود را به میهمانی آورده بودند.

توضیح: آقای افندیف می گوید که اهل باکوست. ترکی و فارسی را خیلی روان صحبت می کند، ولی می گوید تحصیلات خود را کاملاً در روسیه گذرانده است.


ملاقات با مقامات بلوک شرق

سند شماره 278

محرمانه20 ژوئن 1964- 30 خرداد 1343

از بخش سیاسی: ویکتور ولف، Jrبه بخش سیاسی: آقای مارتین اف. هرتز

موضوع: ملاقات با مقامات بلوک شرق

شب گذشته در سفارت کویت این فرصت را پیدا کردم که با چندین تن از مقامات سفارت های بلوک شوروی در تهران ملاقات کنم.

آقای افندیف اهل باکوست و چهره ای تاتاری دارد. خانم افندیف جثه کوچک و چاقی دارد و شبیه روس هاست. او فقط روسی صحبت می کند و ظاهراً فارسی بلد نیست. فارسیِ آقای افندیف عالی است و معلوم است که با ادبیات ایران نیز آشناست. او شعر فارسی را خوب می داند و چند بیت از سعدی برایمان خواند. آقا و خانم افندیف شش ماه است که در تهران به سر می برند و برای یک «مأموریت منظم» در تهران خواهند بود. البته من نفهمیدم منظور آنها از «مأموریت منظم» چیست. آقای افندیف آدم بذله گویی است، و وقتی فهمید که من هنوز مجرد هستم گفت که من دوستان زیاد و خوبی دارم که هنوز بار ازدواج را بر دوش من نگذاشته اند. وقتی گفتگوی ما را برای

ص: 569

زنش ترجمه کرد، او پاسخی نداد، ولی نگاهی سرزنش آمیز به من انداخت.

آقای جاریکف فارسی را خوب بلد است، و در حدود سه سال است که در ایران به سر می برد. یک هفته دیگر مأموریتش تمام می شود و به مسکو باز می گردد. او سر از پا نمی شناسد چون می گوید که از ایران نفرت دارد.

هم آقای افندیف و هم آقای جاریکف گفتند که موافقت نامه هواپیمایی غیرنظامی بین ایالات متحده و اتحاد شوروی «هم اینک عملاً در حال اجراست.» خانم «سینثیا رمزی» که کنار ما ایستاده بود از آنها پرسید آیا امکان استفاده از خط آهن سیبری برای رفتن از ولادی وستک به مسکو وجود دارد یا خیر. هر دو نفر آنها قدری یکه خوردند، ولی گفتند که این سفر هشت روز طول می کشد و افزودند که چنین سفری چندان لذت بخش نخواهد بود. بعد از آن به مزاح به آن دو نفر گفتم آیا به هنگام سفر به خاور دور، دانستن زبان چینی لازم است، و آقای جاریکف خیلی محکم گفت: «به هیچوجه».


گزارش گفتگوها

سند شماره 279

محرمانه11 اوت 1964- 20 مرداد 1343

تاریخ: 11 اوت 1964

محل: میهمانی به صرف نوشیدنی در منزل «وی. موشویو»، کاردار سفارت رومانی

طرف های گفتگو: ولادیمیر پانکراتف، دبیر اول سفارت شوروی، ایو بوله، دبیر اول سفارت فرانسه

[موضوع]: گزارش گفتگوها

1- مقدمه

الکساندر دیما، دبیر سوم سفارت رومانی، من را به آقای پانکراتف معرف کرد. پانکراتف به همراه سه روس دیگر بود، که یکی از آنها را به اختصار وابسته نظامی جدید شوروی در ایران معرفی کرد. از آنجایی که زبان انگلیسی پانکراتف ضعیف است، ما به فارسی با همدیگر صحبت کردیم و به تدریج از دیگران فاصله گرفتیم تا اینکه آقای بوله چند دقیقه بعد به ما پیوست. در حین صحبت هایمان تعارفات معمول درباره خانواده و شغل را انجام دادیم. فارسیِ پانکراتف خیلی خوب است، و او آدم رک و صریحی است.

2- شغل

پانکراتف گفت رابط سفارت با وزارت امور خارجه ایران است و بیشترِ وقتش را به تنظیم کردن یادداشت ها و مذاکرات سطح پایین با همتایان ایرانی اش می گذراند. او گفت که به روابط ایران با کشورهای دیگر چندان علاقه ای ندارد، ولی اولین سئوال جاندارش نشان داد که واقعاً اینگونه نیست. (نگاه کنید به بند 4 همین یادداشت).

3- مذاکرات موافقت نامه هوایی شوروی- ایران

ص: 570

برای اینکه پانکراتف را محک بزنم پرسیدم مذاکرات ایران و شوروی بر سر موافقت نامه هواپیمایی غیرنظامی چگونه پیش می رود. او لبخندی زد و گفت که مذاکرات رضایت بخش است و اگر «به خاطر نفوذ و دخالت شما نبود» الان باید به نتیجه می رسید. بعد از اینکه به او گفتم ما هیچ دخالتی در این امر نداریم، از او پرسیدم واقعاً چه مشکلی مانع توافق نهایی شده است. او بدون تأمل گفت اتحاد جماهیر شوروی قبول نمی کند که اتباع خارجی به عنوان خدمه INAC پرواز کنند مگر اینکه اتباع کشوری باشند که اتحاد شوروی با آنها موافقت نامه هوایی دوجانبه داشته باشد. از نظر پانکراتف ایرانی ها بر این مسئله اصرار نخواهند کرد و هیأت سه نفره ای که از مسکو به ایران آمده است، احتمالاً ظرف چند روز آینده موافقت نامه را نهایی خواهند کرد.

(در همین موقع ایو بوله از سفارت فرانسه به جمع ما پیوست و از آنجایی که فارسی بلد نیست، و پانکراتف هم ظاهراً فرانسه بلد نیست، ما صحبت هایمان را به زبان انگلیسی ادامه دادیم.)

4- TUPAIR

پانکراتف از من پرسید نظر آمریکا در مورد توافق اخیر ترکیه، پاکستان و ایران بر سر همکاری های نزدیک تر منطقه ای، اقتصادی و فرهنگی چیست. پاسخ دادم مسلماً ما مخالفتی با این توافق نداریم و فکر می کنیم این نوع همکاری به نفع همه طرف هاست. پانکراتف اصرار داشت که این توافق نمی تواند مزایای اقتصادی واقعی برای طرفین، مخصوصاً ایران، داشته باشد، زیرا اقتصاد هر سه کشور بسیار شبیه همدیگر است و اصلاً مکمل یکدیگر نیستند. بوله نیز گفت که کلاً با نظر او موافق است، ولی همکاری نزدیک تر سه کشور در زمینه کمک های فنی می تواند برایشان مفید باشد. همچنین، زمینه هایی نیز برای گسترش مناسبات فرهنگی وجود دارد، هر چند که ظاهراً چندان ساده نخواهد بود. پانکراتف نیز با تکانِ سر، نظر بوله را تأیید کرد، و سپس گفت از نظر او انگیزه اصلی این توافق جدید سیاسی است، و گفت دوست دارد بداند که توافق جدید چه تأثیری بر سنتو خواهد گذاشت. پاسخ دادم (البته سعی می کردم پاسخم قانع کننده باشد) که از نظر من توافق جدید نباید لزوماً تأثیر مختل کننده ای بر سنتو داشته باشد و اینکه سه کشور ایران، ترکیه و پاکستان باز هم می توانند با حفظ پیمان سنتو منتفع شوند. بوله با این امر موافق بود، ولی افزود که از نظر او دلیل اصلی انعقاد پیمان جدید به وضوح سیاسی است، نه فقط بر اساس حمایت متقابل در برابر مشکلات بین المللی جاری که هر یک از این سه کشور با آنها مواجه است (مثلاً قبرس برای ترکیه، کشمیر برای پاکستان، و تهدیدهای «ناصری» برای خلیج فارس و خوزستان ایران)، بلکه همچنین نمایش استقلال از غرب و مانوری برای اعمال نفوذ بیشتر در حوزه سیاست آفریقا-آسیاست. گفتم نمی توانم با تحلیل بوله مخالفت کنم، ولی پانکراتف فقط حرف خودش را می زد. پیش از آنکه بتوانم بحث را ادامه دهم، مجبور شدم از جمع جدا شوم. بوله و پانکراتف برای مدتی به بحث ادامه دادند.

ص: 571

اطلاعات بیوگرافی

پانکراتف گفت که ازدواج کرده و دو فرزند دارد: یک پسر 15 ساله که در شوروی درس می خواند و یک دختر 5 ساله که در تهران است. وقتی به اختلاف سن فرزندانش اشاره کردم و گفتم به او نمی آید که یک پسر 15 ساله داشته باشد، لبخندی زد و گفت: «دست خودم نبود. کار خدا بود.»

همان شب به هنگام پخش فیلم از پانکراتف پرسیدم که حال همکارش، وسکانیان، چطور است. گفت حال او خوب است و هنوز در تهران به سر می برد. قدری تعجب کرد که طوری حال وسکانیان را می پرسم که انگار خوب او را می شناسم.

به نظر می رسد پانکراتف ایران را خوب گشته باشد. گفت خیلی به سواحل دریای خزر علاقه ای ندارد و از نظر او به استثنای مسجد اصفهان، این شهر چندان هم جذاب نیست. او گفت گرمای تهران کلافه اش می کند و خدا را شکر کرد که محل اقامت تابستانی سفارت در شمیران است. از من پرسید آیا در سفارت زندگی می کنم و یا یک منزل خصوصی خارج از سفارت دارم.

بخش سیاسی

سی ان. راسیاس


ملاقات با وابسته نظامی، دریایی و هوایی جدید شوروی

سند شماره 280

محرمانه12 اوت 1964- 21 مرداد 1343

از: چارلز. راسیاس به: آقای رنسام هیگ

[موضوع]: ملاقات با وابسته نظامی، دریایی و هوایی جدید شوروی

در میهمانی شب گذشته کاردار رومانی، موشویو، به وابسته نظامی جدید شوروی، که یک سرهنگ بود، معرفی شدم، ولی نامش را متوجه نشدم.

او 5 فوت و 8 اینچ قد، 175 پوندوزن و هیکل متناسبی دارد. نزدیک 50 سال دارد، و موهایش تماماً سفید است که آن را به عقب شانه می کند. سفیدروست و چشمان روشنی (خاکستری یا آبی) دارد که هوش و ذکاوت در آنها پیداست. همیشه لبخند به لب دارد، ولی ظاهراً خیلی هم خجالتی است. چند بار که او را زیر نظر گرفتم، مثل تازه واردانی بود که انگار آشنای زیادی در اینجا ندارند.

این سرهنگ شوروی انگلیسی را خوب صحبت می کند. به من گفت که تازه وارد تهران شده است. معلوم بود خوب متوجه توضیحات ای. دیما از سفارت رومانی درباره من نشده است و از من درجه ام را پرسید و اینکه در کدام سفارت کار می کنم. وقتی به او توضیح دادم که یکی از چندین دبیر دوم های سفارت آمریکا هستم، خندید و به یک نفر تبعه چک (که نامش را نمی دانستم، نزدیک 6 فوت قد، سر طاس، با عینک که از من حال آقای نلسن بریکهم

ص: 572

را پرسید) که کنارش ایستاده بود، گفت: «این آمریکایی ها همه جای جهان بیشترین نفرات را دارند.» پاسخ دادم البته عبارت «همه جا» برای همه کشورها صادق نیست، و او هم که منظور من را فهمیده بود، با نوعی خجالت زدگی توأم با احترام، لبخندی حواله ام کرد.

وقتی از او پرسیدم در سفارت شوروی چه پُستی دارد، گفت وابسته ارتش- نیروی دریایی- نیروی هوایی است، و سپس به مزاح گفت: «مردی با سه شغل ولی یک حقوق.»


سرهنگ فاشوکف

سند شماره 281

محرمانه24 اوت 1964- 2 شهریور 1343

از بخش سیاسی: چارلز. ان. راسیاسبه بخش سیاسی: رنسام. اس. هیگ

[موضوع]: سرهنگ فاشوکف

برای دومین بار جناب سرهنگ را در مراسم روز ملی رومانی که در تاریخ 23 اوت در سفارت این کشور برگزار شده بود، ملاقات کردم. در جریان صحبت های بسیار کوتاهی که داشتیم از جناب سرهنگ پرسیدم که موافقت نامه هوایی ایران و شوروی چه زمانی به مورد اجرا گذاشته خواهد شد. جناب سرهنگ پاسخ داد که هیچ نقشی در این مذاکرات نداشته و هیچ اطلاعی هم از اجرای آن ندارد.


دی. ای. ریجوف، دبیر سوم سفارت شوروی

سند شماره 282

محرمانه24 اوت 1964- 2 شهریور 1343

از بخش سیاسی: چارلز. ان. راسیاسبه بخش سیاسی: رنسام. اس. هید

[موضوع]: دی. ای. ریجوف، دبیر سوم سفارت شوروی

در صحبتی که مورخ 23 اوت در مراسم روز ملی در سفارت رومانی با آقای ریجوف داشتم، او گفت که قبلاً زیر دست آقای شیبورین بوده است. آقای شیبورین در زمانی که من در سفارت آمریکا در رانگون مأمور بودم، سفیر روسیه در رانگون بود. آن طور که از صحبت های جسته و گریخته آقای ریجوف برمی آمد، آقای شیبورین رئیس بخش اقتصادی وزارت امور خارجه در مسکو بوده است.


وای. کی. الکسیف، دبیر دوم سفارت شوروی

سند شماره 283

محرمانه24 اوت 1964- 2 شهریور 1343

از بخش سیاسی: رنسام. اس. هیدبه بخش سیاسی: چارلز. ان. راسیاس

[موضوع]: وای. کی. الکسیف، دبیر دوم سفارت شوروی

به گفته آقای پانکراتف از سفارت شوروی، آقای آلکسیف اخیراً از دبیر سومی سفارت به دبیر دومی ارتقا یافته است. آقای پانکراتف می گوید که آقای الکسیف بهتر فارسی صحبت

ص: 573

می کند و آدم باهوش تری است. او گفت آلکسیف برای احراز این پُست آموزش های بسیار تخصصی دیده و در طول تقریباً سه سالی که در ایران گشته، «ایران را حتی بهتر از ایرانی ها می شناسد.»


پانکراتف، دبیر اول سفارت شوروی

سند شماره 284

محرمانه24 اوت 1964- 2 شهریور 1343

از بخش سیاسی: چالز. ان. راسیاسبه بخش سیاسی: رنسام اس. هیگ

[موضوع]: پانکراتف، دبیر اول سفارت شوروی

امروز صبح، 24 اوت، با آقای پانکراتف در سفارت شوروی تماس گرفتم و از او دعوت کردم که صبح چهارشنبه با من و پسرم به اجرای تمرینی ارکستر سمفونی پیتزبورگ در مرکز فرهنگی IAS بیاید.

آقای پانکراتف ظاهراً از این تماس تلفنی خوشحال شده بود، و متوجه شدم که بدون هیچ تأملی دعوت من را پذیرفت. چون از زمان و مکان اجرای تمرینی ارکستر سمفونی مطمئن نبودم، پانکراتف از من خواست روز سه شنبه ساعت 11:30 برای تأیید قرارمان با او تماس بگیرم.


ولادیمیر پانکراتف، دبیر اول سفارت شوروی

سند شماره 285

محرمانه25 اوت 1964- 3 شهریور 1343

از بخش سیاسی: چالز. ان. راسیاسبه بخش سیاسی: آقای رنسام. اس. هیگ

[موضوع]: ولادیمیر پانکراتف، دبیر اول سفارت شوروی

آقای ولادیمیر پانکراتف را برای دومین بار در مراسم روز ملی رومانی که در روز 23 اوت در سفارتخانه این کشور در تهران برگزار شد، ملاقات کردم. او نزد من آمد و نسبتاً گرم سلام و احوالپرسی کرد.

اطلاعات بیوگرافی: در طول صحبت هایمان اطلاعات زیر را کسب کردم. همسرش زبان انگلیسی یا فرانسه نمی داند، و فقط به روسی صحبت می کند. هوای تهران را اصلاً دوست ندارد. پانکراتف یک یا دو انگشت دست راست را ندارد.

1- موافقت نامه هوایی ایران-اتحاد جماهیر شوروی: او پیش بینی می کند که موافقت نامه هوایی با پرواز مقدماتی هواپیماهای ایرفلوت شوروی طی یک تا دو ماه دیگر به مورد اجرا گذاشته خواهد شد. (ایو بوله می گوید که عالیخانی همان شبِ امضای موافقت نامه هوایی ایران و اتحاد شوروی به او گفته است که اجرای کامل موافقت نامه بین دو تا سه سال طول خواهد کشید.)

2- تبلیغات کمونیست ها: پانکراتف از من پرسید آیا سفارت آمریکا هیچ یک از نشریات

ص: 574

جمهوری خلق چین را که اخیراً به ایران ارسال شده، دریافت کرده است. به او گفتم که هیچ اطلاعی از دریافت چنین نشریاتی ندارم. او گفت سفارت شوروی نیز هیچ نشریه ای دریافت نکرده است، ولی می داند که سفارتخانه های دیگر چنین نشریاتی دریافت کرده اند. او همچنین گفت رادیو پکن در حدود یک یا دو هفته پیش شروع به انتقاد از رژیم ایران کرده است. گفتم ما متوجه نشده ایم که رادیو پکن مبارزه تبلیغاتی شدیدی بر ضد ایران راه انداخته است، ولی می دانیم که رادیوهای کمونیستی (NVI و پیک ایران) همچنان به تبلیغات منفی شان بر ضد ایران ادامه می دهند. پانکراتف سعی کرد انکار کند که این رادیوها تحت نفوذ شوروی هستند، ولی لبخندش نشان می داد که خودش بهتر هر کس دیگری می داند.

3- نظرات کلی تر:

(الف) پانکراتف مدعی بود که فرانسه و جمهوری خلق چین هنوز واقعاً روابط دیپلماتیک رسمی با یکدیگر برقرار نکرده اند.

(ب) پانکراتف خیلی دوست داشت بداند چرا USIS برای رویدادهای فرهنگی مهم هیچ بلیط دعوت به سفارت شوروی نمی فرستند. پانکراتف گفت که مرکز قدیمی USIS در نادری را دیده است، ولی هنوز به مرکز فرهنگی جدید در عباس آباد نرفته است. در همین ارتباط به او گفتم که قصد داشتم او و همسرش را به کنسرت سمفونی پیتزبورگ دعوت کنم، ولی چون فکر می کردم کارمندان سفارت شوروی اجازه ندارند بدون حضور همکارانشان با کارمندان سفارت آمریکا ملاقات کنند، از این کار صرف نظر کردم. پانکراتف با خنده ای این حرف را رد کرد و گفت خوشحال می شود هر موقع بخواهم او را ببینم.

(پ) پانکراتف عقیده داشت که ایالات متحده دارد با دخالت در مسایل گوناگون در سرتاسر دنیا، حتی در مناطقی که منافع چندان زیادی برایش ندارد، توان خود را هدر می دهد. وقتی به او گفتم که از نظر من شوروی نیز دارد دقیقاً همین کار را می کند، او لبخند زد و سپس خلاصه ای از تحلیل کمونیست ها را درباره اوضاع کنونی جهان برایم گفت. وقتی داشت این توضیح را به من می داد، که البته تلاشش برای نشان دادن بی طرفی قابل توجه بود، به من اطمینان داد که قصد ندارد من را یک کمونیست کند.

(ت) پانکراتف گفت بیشتر با روشنفکران و کارگران ایرانی تماس دارد، و اطلاعات یا تماس های زیادی با اصطلاحاً طبقات حاکم ندارد.


دی. ای. ریجوف، دبیر سوم سفارت شوروی

سند شماره 286

محرمانه25 اوت 1964- 3 شهریور 1343

از بخش سیاسی: چارلز. ان. راسیاسبه بخش سیاسی: آقای رنسام. اس. هیگ

[موضوع]: دی. ای. ریجوف، دبیر سوم سفارت شوروی

در مراسمی که در روز 23 اوت به دعوت موشوین، کاردار سفارت رومانی به مناسبت روز

ص: 575

ملی این کشور در سفارت رومانی برگزار شده بود، با ریجوف ملاقات کردم.

ریجوف تقریباً 42 ساله است،160 سانتیمتر قد دارد، لاغر است، پوست روشن و موهای قهوه ای روشن دارد و عینک به چشم می زند. زبان فارسی را خوب می داند ولی زبان انگلیسی اش ضعیف است. متأهل و دارای یک فرزند 11 ساله است. مدعی است که بیش از 11 سال را در سرویس دیپلماتیک کار کرده است، ولی مأموریتش به تهران اولین مأموریت خارج از کشور است. در واقع این دومین باری است که به ایران می آید زیرا حدوداً چهار سال پیش نیز درایران بوده است.

نظرات گزارشگر: از نظر من ریجوف از آن دیپلمات های چیره دست سفارت شوروی نیست. او ظاهراً به خودش چندان اطمینان ندارد، و چنان هول زده است که رفتارش تقریباً ناشیانه جلوه می کند. او در حضور پانکراتف، دبیر اول سفارت شوروی، اصلاً اعتماد به نفس نداشت، و وقتی بدون دلیل اظهاراتی بیان کرد، پانکراتف خیلی سعی داشت در حضور من او را خجالت زده نکند.

جالب اینجاست که چند روز پیش، یعنی قبل از آنکه ریجوف را ملاقات کنم، آقای علی خردمهر، کارمند سابق اداره چهارم وزارت امور خارجه ایران، در مورد رفتار ناشیانه و هول زده یکی از دبیر سوم های سفارت شوروی به نام ریجوف برایم صحبت کرده بود. طبق گفته خردمهر، ریجوف همیشه به اداره چهارم وزارت امور خارجه می آید و می پرسد از روابط ایران و آمریکا تازه چه خبر. اگرچه کارمندان اداره چهارم به ریجوف فهمانده اند که دوست ندارند چنین سئوالاتی را بشنوند و اینکه رفتار او را غیر مؤدبانه تلقی می کنند، ولی او باز هم به کارش ادامه می دهد. حتی یکبار بدون اینکه به خردمهر خبر دهد به خانه او رفته بود، و وانمود کرده بود که آنها آنقدر با هم دوست هستند که این چیزها عادی است. خردمهر هم این مسئله را به مدیر سیاسی وقت وزات امور خارجه، میرفندرسکی، اطلاع داده بود، و میرفندرسکی هم با خنده گفته بود که ریجوف از آن دیپلمات های هول زده شوروی است که سعی می کند با نوشتن یادداشت هایی در مورد تماس هایش با اعضای اداره چهارم (قاره آمریکا) وزارت خارجه به بالادستانش برای خودش امتیاز کسب کند.


ولادیمیر پانکراتف، دبیر اول سفارت شوروی

سند شماره 287

محرمانه27 اوت 1964- 5 شهریور 1343

از بخش سیاسی: چالز. ان. راسیاسبه بخش سیاسی: رنسام. اس. هیگ

[موضوع]: ولادیمیر پانکراتف، دبیر اول سفارت شوروی

چنانکه قبلاً ترتیب داده بودیم، امروز صبح ساعت 8:15 او را ملاقات کردم. وقتی رسیدم او داشت نگاهی به محل نصب اعلانات می انداخت. سپس او را در مرکز فرهنگی IAS گرداندم، و او هم خیلی علاقه نشان می داد. پس از آن در آمفی تئاتر نشستیم و به اجرای تمرینی ارکستر

ص: 576

سمفونی پیتزبورگ گوش دادیم. تا ساعت 10:15 آنجا ماندیم و سپس برای صرف یک نوشیدنی به منزل من رفتیم. در ساعت 10:50 دقیقه هم آقای پانکراتف را به سفارت شوروی رساندم. ساعت 11:10 دقیقه به آنجا رسیدیم.

اطلاعات بیوگرافی

پانکراتف علاوه بر یک پسر 15 ساله که در مسکو درس می خواند، یک دختر شش ساله نیز دارد که با او و همسرش در تهران زندگی می کند. پانکراتف مدعی است که اهل مسکو است. پانکراتف در پاسخ به سئوال من گفت که تهران اولین پست دیپلماتیک او در خارج از اتحاد جماهیر شوروی است و اینکه او قبلاً هم از سال 1956 تا 1960 در تهران بوده است. او گفت اتحاد جماهیر شوروی کارمندانش را برای مدت های طولانی، شاید قدری بیش از حد، در کشورها یا مناطقی که بابت آن آموزش های تخصصی دیده اند، نگاه می دارد. او ظاهراً به فرهنگ ایران علاقه دارد و قدری با آن آشناست، با وجود این، می گوید که دوست ندارد پس از اتمام مأموریت کنونی اش، که احتمالاً یک سال دیگر تمام خواهد شد، به ایران بازگردد.

وقتی داشتیم به موسیقی گوش می دادیم از او پرسیدم آیا خودش موسیقی می نوازد. او لبخندی زد و دست راستش را به من نشان داد، که انگشت نشانه نداشت. از او پرسیدم چه اتفاقی برای دستش افتاده است. پانکراتف گفت که در جنگ مجروح شده است. من از این فرصت استفاده کردم و سئوالاتی از او پرسیدم که نتیجه آنها این اطلاعات شد: او پیش از آنکه به سن سربازی برسد به پیاده نظام شوروی پیوسته بود. او در جبهه [؟]روسیه خدمت کرده و در سال 1943 مجروح شده بود، و در نتیجه آن به پشت جبهه اعزام شده و همانجا خدمت کرده بود. پیش از آنکه مجروح شود، در گروهی خدمت می کرد که اگر درست فهمیده باشم یک گروه شناسایی ویژه بوده است. او گفت اسلحه اصلی آنها فقط یک مسلسل سبک بوده، و آنها بیشتر وقت خود را در پشت جبهه آلمانی ها به جمع آوری اطلاعات محرمانه و غیرمحرمانه و ارسال آن برای واحدهای ارتش خود می گذراندند. این گروه دست به خرابکاری نمی زدند و از درگیری با دشمن هم پرهیز می کردند. (فکر می کنم این گروه نوعی «نیروی ویژه» بوده که درمناطق تحت اشغال آلمان مأموریت انجام می داده و در طول آن مردم آنها را یاری می رسانده اند.)

پانکراتف از اینکه می شنید من بابت خانه ای که کرایه کرده ام ماهیانه فقط 1600 تومان می پردازم و خودروی شخصی خودم را سوار می شوم، خیلی تعجب کرد. او گفت که با همسر و دخترش در یک آپارتمان دو اتاقه در محوطه سفارت زندگی می کند. آپارتمانشان یک آشپزخانه و حمام دارد. البته او افزود که این مقدار هم برای آنها کافی است چون اکثر شهروندان مسکو به زندگی کردن در آپارتمان های حتی کوچک تر از این هم عادت دارند، زیرا بعد از جنگ جمعیت مسکو خیلی زیاد شده است.

ص: 577

پانکراتف سیگار «ال اند ام» می کشد و معتقد است که سیگار کشیدن تنش های عصبی را آرام می کند.

پانکراتف و سنجری

کمی بعد از اینکه به مرکز فرهنگی IAS رسیدیم، آقای حشمت سنجری، رهبر ارکستر سمفونی تهران، با خانواده اش وارد آنجا شدند، و سنجری با دیدن پانکراتف، نزد ما آمد و احوالپرسی گرمی با او کرد. با وجود این، چون مطمئن نبودم که او چه کسی است، از پانکراتف پرسیدم. پانکراتف هم نام او را به یاد نداشت، و گفت که رهبر ارکستر سمفونی تهران است. بعد از آن نامش یادش آمد.

در طول اجرای تمرینی سمفونی، من 10 دقیقه با پیانیست صحبت کردم و در همان مدت پانکراتف مشغول صحبت با سنجری بود. از پانکراتف پرسیدم که سنجری چه می گفت، و پانکراتف پاسخ داد سنجری گفته است از نظر او ارکستر سمفونی پیتزبورگ یکی از بهترین ارکستر های جهان است. این را از روی مشاهدات شخصی اش از ارکسترهای شوروی در طول سفرش به این کشور در سال گذشته می گفت.

امور ایران:

پانکراتف گفت به عقیده او اگر ایران به نحو احسن و کامل از درآمدهای نفتی اش استفاده کند، به یک «بهشت» مبدل خواهد شد. با وجود این، او احساس می کرد تا زمانی که ایرانی ها بعضی از عادت های روانی و اجتماعی شان را کنار نگذارند، این کار میسر نیست. او گفت سر و کار داشتن با ایرانی ها خیلی مأیوس کننده است، زیرا انسان دقیقاً نمی داند آنها چه کاره اند. یک روز بر سر یک چیز توافق می کنند، فردای همان روز نظرشان عوض می شود، یا آن را فراموش می کنند و یا از زیر آن شانه خالی می کنند.

روابط اتحاد جماهیر شوروی و ایالات متحده

در میان صحبت هایمان پانکراتف گفت که ای کاش رقابت آمریکا و شوروی به مسایل فرهنگی و فنی ختم می شد، و اختلافات ایدئولوژیک مردم جهان را به خطر نمی انداخت.

علاقه به علی پاشا صالح

وقتی به ارکستر گوش می دادیم، پانکراتف بدون مقدمه از من پرسید آیا سفارت هنوز علی پاشا صالح را در خدمت دارد. گفتم که هنوز در سفارت است ولی فقط به طور پاره وقت کار می کند. پانکراتف گفت در طول مأموریت اخیرش در تهران به مجلس می رفته و به سخنان نمایندگان گوش می داده است. از این راه فارسی خود را نیز تقویت می کرده است. او در آنجا آقای صالح را می دیده است.


شرح مشاهدات شخصی در میهمانی سفارت بلغارستان، 9 سپتامبر 1964

ص: 578

سند شماره 288

محرمانه12 سپتامبر 1964- 21 شهریور 1343

از بخش سیاسی: چالز. ان. راسیاسبه بخش سیاسی: آقای رنسام. اس. هیگ

[موضوع]: شرح مشاهدات شخصی در میهمانی سفارت بلغارستان، 9 سپتامبر 1964

1- میهمان مجاری، چپرتلی، مجبور شد خیلی زود مراسم را ترک کند زیرا سفیر مجارستان که به تازگی وارد ایران شده به حدی مریض است که شاید نتواند استوارنامه خود را در روز 12 سپتامبر، که از قبل تعیین شده، تسلیم کند.

2- یک زوج جذاب مجار نیز اخیراً وارد ایران شده اند. مرد قد کوتاهی نزدیک به 5 فوت 5 اینچ، ولی جثه قوی 165 پوندی، و موهای بلوند دارد. زن نیز تقریباً همان اندازه است، با موهای مشکی، و زیباست. زن انگلیسی بلد نیست. البته با مرد مجار صحبت نکردم و وقتی هم که به آن خانم معرفی می شدم، نامش را نفهمیدم. (شاید همان آنتال [؟] باشند که ماه مارس وارد تهران شدند.)

3- یک بلغاری جدید (که حدس می زنم دبیر سوم باشد) اخیراً وارد تهران شده است. نامش چیزی شبیه به [؟] است. نزدیک 30 سال دارد، با قد 5 فوت و 9 اینچی، 170 پوند وزن، موهای مشکی کم پشت، و عینکی تقریباً قهوه ای رنگ به چشم می زند. او قدری انگلیسی بلد است ولی همسرم شنیده است که او دارد با زبان رومانیایی صحبت می کند. او به همسرم گفته است که همسرش شش ماه پیش فرزندی آورده و به محض اینکه او در تهران جا گیر شود، همسرش نیز به اینجا خواهد آمد. او گفته است که در راه عزیمت به تهران، سه روز را در بغداد گذرانده و باورش نمی شود که آن شهر آنقدر کثیف باشد. خیلی خوشحال است که تهران خیلی از بغداد بهتر است.

4- فکر می کنم میهمانان معمول سفارت شوروی نیز در آنجا بودند ولی من آنیسیمف، پانکراتف، یا وسکانیان را در آنجا ندیدم. ظاهراً یک نفر دیگر غیر از [؟] (که توصیف او در یادداشت جداگانه ای به عرض خواهد رسید) نیز وارد تهران شده است. این مرد نزدیک به 5 فوت و 6 اینچ قد، 140 پوند وزن، با سری که دارد طاس می شود، ولی شاید بیشتر از 35 سال هم نداشته باشد. همسر زیبا و بلوند خبرنگار تاس او را به هم بلوکی هایش معرفی می کرد. در همین اثنا، چشمم به چشم سرهنگ پاوشوکف افتاد که از بالای شانه کسی که با او صحبت می کرد مرا دید، سری تکان داد و (به شیوه معمولش که گویی قدری خجالت زده است) لبخندی به نشانه سلام حواله ام کرد. ظاهراً گونه هایش گل انداخته بود، و یا شاید هم قدری زیاد مشروب خورده بود.

5- به هوتارک از دیپلمات های چکسلواکی که قدری دورتر از من ایستاده بود، سلام کردم. در کنار او یک خانم بلند قد و زیبا ایستاده بود که دیما از دیپلمات های رومانی به ما گفت همسر هوتارک است. قبلاً او را در هیچ یک از میهمانی ها در کنار هوتارک ندیده بودم.


ریجوف، دبیر سوم سفارت شوروی

ص: 579

سند شماره 289

محرمانه12 سپتامبر 1964- 21 شهریور 1343

از بخش سیاسی: چارلز ان. راسیاسبه بخش سیاسی: آقای رنسام. اس. هیگ

موضوع: ریجوف، دبیر سوم سفارت شوروی

در مراسمی که در تاریخ 9 سپتامبر در سفارت بلغارستان برپا بود، وقتی داشتم با عباس مزدا صحبت می کردم، ریجوف به ما نزدیک شد تا با من صحبت کند.

با لهجه روسی غلیظ به فارسی گفت که اطلاعات دقیقی در مورد گروه رقص محلی روسی که قرار است در هفته آتی به رهبری آرام خاچاتوریان، موزیسین معروف، برنامه اجرا کند، ندارد. او گفت گروه فوق مستقیماً از کابل می آید.

ریجوف نظرم را در مورد انتخابات آتی آمریکا پرسید و اینکه قصد دارم به چه کسی رأی دهم. وقتی به او گفتم که هنوز تصمیم نگرفته ام، ریجوف گفت نمی تواند بفهمد آمریکایی ها چگونه می توانند از «این آدم دیوانه، گُلد واتر» حمایت کنند. وقتی گفتم اول رسانه های تبلیغاتی شوروی بودند که لقب «دیوانه» را به سناتور مزبور دادند، حالت تدافعی به خودش گرفت و وقتی هم همسرم را به او معرفی کردم و گفتم که او نیز از طرفداران سناتور گُلد واتر است، واقعاً چهره اش در هم شد.

ریجوف خیلی سریع موضوع صحبت را عوض کرد و پرسید چند فرزند داریم و سئوالاتی نظیر این. او گفت که فقط یک پسر 9 ساله (به نام اسلوان) دارد، و دوست دارد که یک دختر هم داشته باشد. او گفت همسرش به این دلیل به میهمانی نیامده که حوصله رفتن به آرایشگاه را نداشته است. ریجوف گفت وضعیت سلامتی اش عالی است، و چکاپ آخرش هم چیزی نشان نداده است. او افتخار می کرد که فقط یکبار در بیمارستان بستری شده است، آن هم به دلیل تصادف جیپش در دوران جنگ. اگر حرف او را درست فهمیده باشم، او گفت که در بیمارستان با همسرش آشنا شده است. (ظاهراً همسرش یک پرستار بوده است.)


حسن ارسنجانی

سند شماره 290

محرمانه19 سپتامبر 1964- 28 شهریور 1343

از بخش سیاسی: چارلز. ان. راسیاسبیوگرافی

[موضوع]: حسن ارسنجانی

پرویز رائین، خبرنگار محلی آسوشیتدپرس، می گوید ارسنجانی زمانی که وزیر کشاورزی بود یک بار به او گفته بود که هر چند به دلیل «سیاست های کمک رسانی بی خاصیت» آمریکایی ها از دست آنها بسیار عصبانی است، از روس ها نیز دلِ خوشی ندارد. ارسنجانی درباره گفتگویی که با پگف، سفیر سابق شوروی در ایران داشته چیزهایی به رائین گفته است. ارسنجانی به رائین گفته است که شدیداً از «سیاست های تجاوزکارانه» اتحاد جماهیر شوروی

ص: 580

به پگف انتقاد کرده بود، و پگف نیز که مرد بافهم و شعوری بود، برخی از انتقادهای ارسنجانی را قبول کرده بود. رائین جزییات این انتقادها را به یاد نیاورد، ولی می خواست نشان دهد که ارسنجانی فقط ضدآمریکایی نیست. در واقع، ارسنجانی اخیراً به او گفته است که اگر سیاستمداری بخواهد بین مردم محبوبیت پیدا کند ساده ترین راه حمله به آمریکایی هاست، که به هر حال اکثر مردم آنها را مسئول تداوم رژیمی غیرمردمی و ستمکار در کشورشان می دانند.

رائین گفت به اعتقاد او چنانچه ارسنجانی به قدرت برسد، حتماً سعی خواهد کرد از شرّ آنچه او «مشاوران زیادی» می خواند، و اکثرشان هم آمریکایی هستند، خلاص شود. او احتمالاً سعی خواهد کرد تا تعداد مشاوران خارجی دیگر را نیز کاهش دهد، البته به جز اسرائیلی ها که بیشترین احترام و اعتماد را به آنها دارد. ارسنجانی معتقد است که ایران باید از مدتها قبل روابط دیپلماتیک قانونی با اسرائیل برقرار می کرد.


گورمن بایکف، تاس، تهران

سند شماره 291

محرمانه13 اکتبر 1964- 21 مهر 1343

از بخش سیاسی: چارلز. ان. راسیاسبه بخش سیاسی: رنسام. اس. هیگ

[موضوع]: گورمن بایکف، تاس، تهران

در میهمانی نمایش فیلم که به دعوت سفیر لهستان در تاریخ 13 اکتبر برگزار شد، با بایکف صحبت کردم. وقتی داشتم با مازندی درباره تحولات همان روز صبحِ مجلس در ارتباط با کنوانسیون ژنو صحبت می کردم، بایکف به سوی ما آمد. همراه بایکف یک روس دیگر هم بود که تا آن وقت او را ندیده بودم. بایکف او را نیکلای کاپیشین، دبیر اول و وابسته مطبوعاتی سفارت شوروی معرفی کرد. (نگاه کنید به یادداشت جداگانه درباره کاپیشین). از آنجایی که کاپیشین و مازندی ظاهراً «رفقای قدیم» بودند، به تدریج از آنها جدا شدم و با بایکف سر صحبت را باز کردم.

به بایکف گفتم که همسرش را در میهمانی نمی بینم و او توضیح داد سرما خورده است. خودش هم سرماخوردگی شدیدی داشت و تازه حالش خوب شده بود. وقتی درباره کاپیشین سئوال کردم، بایکف گفت کاپیشین در ماه اوت به ایران آمده ولی سه سال پیش هم در ایران بوده است.

به بایکف بابت پیشرفت های فضایی شوروی تبریک گفتم، و او توضیح داد که سه نفر فضانورد روس بعد از 24 تا 25 ساعت پرواز در فضا در زمین فرود آمده اند. او تأکید کرد که اهمیت این پرواز فضایی آن بود که سه نفری که به فضا رفته بودند صرفاً فضانورد نبودند، بلکه در رشته های مختلف تخصص داشتند. خلبان یک مهندس بود، و دو نفر دیگر «دانشمند» بودند، که یکی از آنها یک پزشک بود. او همچنین گفت سفینه فضایی آنها در واقع یک آزمایشگاه فضایی بوده است. شهروندان شوروی طبعاً از این مأموریت فضایی بسیار خوشحال

ص: 581

بودند. اعتراف کردم به رغم چنین پیشرفت های فضایی عظیمی، قدری گیج و سردرگم هستم که پس چگونه آن صحنه خنده دار در فرودگاه مهر آباد اتفاق افتاد؛ وقتی که سفیر شوروی، همراه با چند تن از شخصیت های عالی رتبه ایرانی، برای استقبال از اولین هواپیمای ایرفلوت مسکو-تهران که قرار بود بنا به موافقت نامه هواپیمایی اخیر بین ایران و شوروی در فرودگاه مهر آباد به زمین بنشیند (که البته اصلاً پروازی انجام نشده بود) به فرودگاه رفتند. بایکف قدری سرخ شد و لبخندی خجالت آمیزی زد و گفت که در واقع نوعی بدشانسی بود- ولی سریعاً افزود که البته تقصیر سفارت شوروی نبود. او گفت در واقع مشکل از مسکو بود، زیرا شرکت ایرفلوت تا آخرین دقیقه نفهمیده بود که مجوز فرود و ترانزیت برخی کشورهایی که در مسیر قرار داشتند (مسکو-تهران-کراچی-کلمبو-جاکارتا) هنوز کسب نشده بود. او گفت پیش بینی می کند که در «آینده نزدیک» اولین پرواز، که احتمالاً یک پرواز «فنی» خواهد بود، در تهران فرود بیاید.


میهمانی سفیر لهستان برای نمایش فیلم، 13 اکتبر 1964

سند شماره 292

محرمانه14 اکتبر 1964- 22 مهر 1343

از بخش سیاسی: چارلز. ان. راسیاسبه بخش سیاسی: آقای رنسام. اس. هیگ

[موضوع]: میهمانی سفیر لهستان برای نمایش فیلم، 13 اکتبر 1964

من و همسرم در ساعت 19:30 به میهمانی رسیدیم و در پایان نمایش فیلم در حدود ساعت 22:15 آنجا را ترک کردیم.

تخمین می زنم نزدیک به 80 تا 100 نفر در میهمانی حضور داشتند، که نزدیک نیمی از آنها ایرانی بودند، و برخی از آنها نیز ظاهراً در صنعت فیلمسازی فعالیت داشتند. تعدادی از اعضای جامعه مطبوعاتی ایران نیز در میهمانی بودند، مثلاً جهانگیر بهروز و «جو» مازندی و همچنین تعدادی از دانشجویان روسی زبان، یک معمار جوان، و غیره. نیم دیگر میهمانان هم دیپلمات های خارجی بودند که عمدتاً در پُست وابسته فرهنگی و مطبوعاتی خدمت می کردند. البته، تعداد دیپلمات های بلوک شوروی نیز در میهمانی کم نبود. از سفارت شوروی، من فقط افراد زیر را شناختم و یا برای اولین بار با آنها ملاقات کردم: گورمن بایکف از خبرگزاری تاس؛ استانیسلاو کی. کوفریجین، وابسته؛ و نیکلای کاپیشین، دبیر اول (نگاه کنید به یادداشت جداگانه درباره او). البته روس های دیگری نیز در میهمانی بودند که آنها را نمی شناختم.

نام فیلم «معشوق جوان» بود و تقلید نه چندان بدی از به اصطلاح فیلم های «موج نو» فرانسوی و ایتالیایی بود. ایرانی هایی که بعد از نمایش فیلم قدری با آنها صحبت کردم ظاهراً از فیلم بدشان نیامده بود. از نظر میلوانویچ، کنسول یوگسلاوی، فیلم «مناسبی» نبود- احتمالاً به این خاطر که صحنه های «سکسی» زیادی داشت.

فیلم را بویکف، وابسته مطبوعاتی و فرهنگی سفارت لهستان که به تازگی وارد تهران شده،

ص: 582

با صدایی لرزان و مردد به زبان فرانسوی معرفی کرد.

بویکوف در کنار سفیر کویریلوک و همسرش از میهمانان استقبال می کرد. خیلی گرم با من و همسرم احوالپرسی کرد و چند دقیقه ای را با ما گذراند. در طول میهمانی به همه میهمانان سر می زد و فکر نمی کنم بیشتر وقتش را با گروه خاصی گذراند.

میهمانی کلاً خیلی خوب برگزار شد و مسئول نمایش فیلم هم به کارش وارد بود.

بویکوف به من گفت که همکارش روزالیچ قرار است خیلی زود از مرخصی در لهستان برگردد.

نظر گزارشگر: در حال آماده کردن یادداشت هایی درباره ملاقاتم با نفرات بلوک شوروی در این میهمانی هستم.


کوفریجین، وابسته سفارت اتحاد جماهیر شوروی

سند شماره 293

محرمانه17 اکتبر 1964- 25 مهر 1343

از بخش سیاسی: چارلز. ان. راسیاسبه بخش سیاسی: رنسام هیگ

[موضوع]: کوفریجین، وابسته سفارت اتحاد جماهیر شوروی

در میهمانی سفارت لهستان که به صرف نوشیدنی و نمایش فیلم در تاریخ 13 اکتبر برگزار شد، جی. بایکوف از خبرگزاری تاس، آقای کوفریجین را که در آن میهمانی به سوی ما آمد به من معرفی کرد. چندی نگذشت که جهانگیر بهروز نیز که با کوفریجین مزاح می کرد نزد ما آمد. در طول صحبت هایمان، ان. کاپیشین، دبیر اول سفارت شوروی، نیز تا زمان شروع نمایش فیلم به ما پیوست.

نکات زیر از اولین ملاقاتم با کوفریجین می تواند قابل توجه باشد:

او قدی نزدیک به 60/1 متر، وزنی در حدود 68 کیلو، و چهره لاغر پسرانه ای دارد، هر چند سن و سالش باید بین 30 تا 32 سال باشد. موهایش قهوه ای روشن، چشمانش قهوه ای و چهره اش قدری سبزه است. او مرد خوش قیافه ایست و به سبک غربی ها لباس می پوشد. اولین بار که او را دیدم گمان کردم یکی از اشراف زادگان ایرانی است که در غرب درس خوانده است. کوفریجین متأهل است و یک پسر هفت ساله دارد. کوفریجین ابتدا از پاسخ به سئوالات من در مورد سابقه خدمت دیپلماتیکش خودداری می کرد ولی بالاخره گفت که شش ماه و نیم در لندن بوده، البته نه در پُست دیپلماتیک. ظاهراً برای فراگیری زبان انگلیسی به لندن اعزام شده بود. از حرف هایش پیدا بود که قبلاً هیچ پُست دیپلماتیکی نداشته و احتمالاً وقتی در لندن بوده، به او پست دیپلماتیکی داده اند. او گفت سه سال است که در تهران به سر می برد، ولی فهرست دیپلمات ها نشان می دهد که او در فوریه 1963 وارد ایران شده است.

کوفریجین انگلیسی را خوب صحبت می کند، ولی ترجیح داد به زبان فارسی با من حرف بزند. او گفت متأسفانه قسمت زیادی از زبان انگلیسی را که بلد بوده فراموش کرده است. (هر

ص: 583

چند من اینطور فکر نمی کنم. از همان تماس کوتاه برداشت من این بود که انگلیسی اش خوب است).

به کوفریجین و کاپیشین (که به ما پیوسته بود) در مورد پیشرفت های فضایی اخیر شوروی تبریک گفتم و سعی کردم موضوع صحبت را عوض کنم (چنانکه همیشه با بایکوف انجام داده بودم) و درباره نرسیدن اولین پرواز ایرفلوت از مسکو به تهران سئوال کردم. هر دوی آنها هم همان داستانی را که بایکوف برایم تعریف کرده بود، گفتند. (نگاه کنید به یادداشت مورخ 14 اکتبر).

در حین گفتگو به کوفریجین و کاپیشین پیشنهاد کردم که برای تقویت زبان انگلیسی شان به تماشای فیلم های آمریکایی یا انگلیسی بنشینند. کوفریجین فرصت را غنیمت شمرد و گفت که فیلم «نامزد منچوری» را دیده است. (البته نگفت چه وقت و کجا). اعتراف کردم که آن فیلم را ندیده ام ولی شنیده ام که یک ملودرام خوش ساخت است. کوفریجین پذیرفت که فیلم از لحاظ تکنیکی بسیار خوب است ولی صحنه های خشونت آمیز و تبلیغاتی زیادی دارد. او اصرار داشت که فیلم فوق احساسات روس ها را جریحه دار می کند زیرا در آن، اینگونه القا شده است که افسران روسی که با کمونیست های چینی کار می کردند، در طول جنگ کره، بعضی از زندانیان آمریکایی را شستشوی مغزی داده بودند تا وقتی به وطنشان بازمی گردند رئیس جمهور آمریکا را ترور کنند. کوفریجین گفت که این جنبه از فیلم، بخصوص برای اتحاد جماهیر شوروی توهین آمیز بود زیرا اکران عمومی آن در ایران فقط چند هفته پیش از ترور رئیس جمهور کندی صورت گرفت. کوفریجین مدعی بود که نمایش این فیلم بدون شک به وجهه شوروی در میان دانشجویان ایرانی لطمه زده است و گفت که خودش به هنگام تماشای فیلم از دهان چند دانشجوی ایرانی که اطرافش نشسته بودند شنیده است که حرف های زشتی در مورد شوروی می زنند. برایم خیلی عجیب بود که کوفریجین بعد از این انتقاد احساساتی و سطحی- که البته عاری از عصبانیت و کینه توزی بود- قبل از اینکه بخواهم ابراز نظر کنم، گفت: «البته، منظور این نیست که دولت آمریکا مسئولیت ساخت این فیلم را بر عهده دارد. می دانم که هالیوود تقریباً هر کاری که بخواهد انجام می دهد.» گویی می خواست هرکاری می تواند انجام دهد تا من در حضور همکارش کاپیشین خجالت زده نشوم. (قبل از اینکه کاپیشین به جمع ما بپیوندد، کوفریجین به من گفت که در بخش مطبوعاتی سفارت دستیار کاپیشین است. او گفت اولین بار کاپیشین را سه سال پیش در جلفا ملاقات کرده است. در آن زمان، کوفریجین عازم تهران بوده و کاپیشین بعد از اتمام اولین ایرانگردی اش قصد عزیمت به مسکو را داشته است.) (ظاهراً هر دو با هم صمیمی و راحت بودند. هیچ رابطه رئیس و مرئوسی بین آنها مشهود نبود. وقتی کاپیشین به ما پیوست اجازه داد که بیشتر صحبت ها را کوفریجین انجام دهد و خودش گاه نظرات جالبی در لابلای صحبت ها ابراز می کرد. (نگاه کنید به یادداشت جداگانه ای که در همین ارتباط ارسال شده است).

ص: 584

کوفریجین از من خواست که کارتی به او بدهم و عذرخواهی کرد که خودش کارتی همراهش نیاورده است. او (مثل کاپیشین) شماره تلفن منزلم را می خواست. به او گفتم که همان روز صبح به من گفته اند که قرار است ظرف چند روز آینده شماره تلفنم- برای پنجمین بار- عوض شود. گفتم هر وقت شماره جدید را گرفتم به یکی از آنها اطلاع خواهم داد. (ظاهراً هر دوی آنها تمایلی نداشتند که در سفارت با من تماس بگیرند.)

نظرات گزارشگر: از نظر من کوفریجین شخصیت جذاب وجالبی و به نوعی به دل آدم می نشیند. هرچند با ذکاوت، احترام و علاقه صحبت ها را دنبال می کرد ولی ظاهراً فکرش جای دیگری بود. این برداشت را از او داشتم که شخصی واقع بین، معقول و گوشه گیر و در عین حال احساساتی، دلمشغول، و لذت جوست.


نیکلای کاپیشین، دبیر اول سفارت اتحاد شوروی (وابسته مطبوعاتی)

سند شماره 294

محرمانه19 اکتبر 1964- 27 مهر 1343

از بخش سیاسی: چارلز. ان. راسیاسبه بخش سیاسی: آقای رنسام. اس. هیگ

موضوع: نیکلای کاپیشین، دبیر اول سفارت اتحاد شوروی (وابسته مطبوعاتی)

اولین بار کاپیشین را در ضیافتی که از سوی سفیر لهستان در روز 13 اکتبر به صرف نوشیدنی و تماشای فیلم برگزار شد ملاقات کردم. گورمن بایکوف، نماینده خبرگزاری تاس، وقتی داشتم با یوسف مازندی، خبرنگار محلی یونایتدپرس صحبت می کردم، او را به من معرفی کرد.

از آنجایی که مازندی و کاپیشین به دلیل آشنایی قبلی شان به هنگام سفر قبلی کاپیشین به تهران حرف های زیادی داشتند با هم بزنند، در اولین فرصت ممکن مؤدبانه خود را از آن دو جدا کرده و توجه ام را معطوف بایکوف کردم. (نگاه کنید به یادداشت جداگانه مورخ 17 اکتبر). با وجود این، آنقدر نزدیک بودم که بشنوم مازندی دارد از سفیر سابق شوروی در ایران، آقای پگف، تمجید و تحسین می کند و می گوید که در طول مدتی طولانی او کارآمدترین سفیر شوروی در ایران بوده است. کاپیشین اظهارات مازندی را تأیید یا رد نکرد، و فقط گفت که پیش از آمدنش به ایران در ماه اوت با پگف (که حالا سفیر شوروی در الجزایر است) ملاقات کرده است.

چندی بعد، وقتی داشتم با استانیسلاو کوریوئین، وابسته سفارت اتحاد جماهیر شوروی (نگاه کنید به یادداشت جداگانه در همین ارتباط)، و جهانگیر بهروز و گورمان بایکوف صحبت می کردم، کاپیشین به ما ملحق شد. پس از چند دقیقه بهروز و بایکوف از ما جدا شدند و من با کوفریجین و کاپیشین تنها ماندم.

برداشت های من از کاپیشین

در حدود 60/1 متر قد، با موهای بلوند مجعد که دارد کم پشت می شود. چهره روشنی دارد

ص: 585

که بیانگر سلامت جسمی است، و هیکلی توپر و قوی دارد. حدس می زنم نزدیک 170 تا 180 پوند وزن داشته باشد. چشمان آبی رنگ- و نافذی دارد. نگاه بی وقفه و آشکارش- که گویی دارد تصویری ذهنی از فرد می گیرد و آن را اندازه می کند- قدری عصبی ام کرد. لباس شیک و مرتبی به تن داشت- که البته به اندازه کوفریجین «شبیه غربی ها» نبود. حدس می زنم که فرد سرحالی است که تازه وارد دهه چهل سالگی شده باشد.

فارسیِ کاپیشین خوب است و احتمالاً بهتر از آنچه خودش می گوید انگلیسی را صحبت می کند، ولی گفت ترجیح می دهد به فارسی صحبت کند. او گفت متأهل است و یک دختر شش ساله دارد و همسرش هم زبان انگلیسی را بلد است.

تا آنجا که من دیدم کاپیشین در طول میهمانی نوشیدنی میل نکرد.

صحبت در مورد تقویت زبان انگلیسی به اینجا کشید که به کاپیشین پیشنهاد کردم او و همسرش تا آنجا که می توانند با یکدیگر انگلیسی تمرین کنند. کاپیشین گفت که ترجیح می دهد با یک انگلیسی زبان درس بخواند. به او توصیه کردم نظری به کلاس های انگلیسی کانون زبان ایران و آمریکا و بیریتیش کانسل بیاندازد. وقتی نام بیریتیش کانسل را بردم، گفت که انگلیسی «آمریکایی» را ترجیح می دهد و به نظر او بهترین راه برای یاد گرفتن زبان داشتن یک معلم خصوصی است. (او داشت مشخصاً این برداشت را در من القا می کرد که دوست دارد به طور مدام آمریکایی ها (یا یک آمریکایی) را ببیند.) او ادامه داد که واقعاً مهم است که نمایندگان قدرتمندترین کشورهای روی زمین، زبان یکدیگر را یاد بگیرند تا حرف یکدیگر را بهتر درک کنند. من ضمن تأیید حرف او ابراز تأسف کردم که اصلاً روسی نخوانده ام.

نظراتی درباره تلویزیون آمریکایی در ایران

وقتی به او توصیه کردم که گوش دادن به برنامه های رادیو و تلویزیون نیروهای مسلح آمریکا در ایران می تواند به درک مکالمه انگلیسی «آمریکایی» کمک کند، کاپیشین لبخندی زد و گفت که با برنامه های تلویزیونی آشنایی دارد. من هم مزاح کردم و گفتم پس حالا دیگر خیالش جمع است که این برنامه ها چندان هم تبلیغاتی نیستند. کاپیشین پاسخ داد که از نظر او ایستگاه تلویزیون آمریکا در اینجا واقعاً کار تبلیغاتی مؤثری برای ایالات متحده انجام می دهد. او در ادامه توضیح داد که منظورش این نیست که این تبلیغات آگاهانه یا نظام یافته است، بلکه در واقع اصلاً شک داشت چنین چیزی باشد؛ با وجود این، کل برنامه هایی که از ایستگاه تلویزیونی آمریکا پخش می شد بدون شک تأثیر تبلیغاتی مثبتی بر اذهان بینندگان ایرانی می گذاشت. گفتم خیلی دوست دارم یک نمونه از برنامه هایی را که مد نظرش است، مثال بزند. او گفت منظورش این است که این برنامه ها کلاً تأثیر تبلیغاتی «مثبتی» دارند تا «منفی»، و منظورش این بود که این ایستگاه تلویزیونی، لااقل به صورت آشکار، سعی نداشت تبلیغاتی «بر ضد یک کشور یا ایدئولوژی دیگر داشته باشد، ولی تبلیغات خوبی برای دولت آمریکا و شیوه

ص: 586

زندگی آمریکایی بود.» کاپیشین برای نمونه، به کلیپ هایی که به آمریکایی های مقیم خارج از کشور گوشزد می کرد حتماً برای دریافت برگه های رأی جهت شرکت در انتخابات آینده نام نویسی کنند؛ مروری بر جلسات حزب و مصاحبه با شخصیت های سیاسی آمریکا اشاره کرد. ولی این را کافی ندانست و اضافه کرد برنامه های خانوادگی مثل «شوی دنی تامس» حقایق جالب و جذابی درباره شیوه زندگی آمریکایی نشان می دهد. هر چند او فکر می کرد که بسیاری از برنامه های ما محتوای خشونت آمیز زیادی دارد (البته مثالی نزد)، کلاً فکر نمی کرد حتی این برنامه ها نیز از نقطه نظر تبلیغات آمریکا تأثیری منفی بر بسیاری از بینندگان ایرانی بگذارد.

درست قبل از آنکه برای تماشای فیلم لهستانی از یکدیگر جدا شویم، کاپیشین گفت اطلاع یافته است ما (سفارت) (بر سر وضعیت نفرات هیأت مستشاری نظامی در چارچوب کنوانسیون وین) با مجلس دچار مشکل شده ایم. پاسخ دادم که بالاخره باید انتظار مناظرات آزاد را در نهادهای پارلمانی داشت. دیگر وقت نشد وارد جزییات شویم. (دو روز بعد بهروز از «اکو آو ایران» به من گفت که او و یوسف مازندی درباره رأی نه چندان قوی مجلس به «لایحه مصونیت» با کاپیشین صحبت کرده بودند، و اینکه او (بهروز) مطمئن بود که روس ها حتی نفهمیده بودند که می توانند چه تبلیغات مؤثری به نفع خود بر سر این موضوع به راه بیندازند.)

کاپیشین کارت خود را به من داد و شماره تلفن منزلم را خواست، و آشکارا نشان داد که دوست ندارد در سفارت با من تماس بگیرد. از آنجایی که قرار است شماره تلفن منزلم در هفته جاری عوض شود، به او گفتم به محض مشخص شدن شماره جدید آن را به او اطلاع خواهم داد. او (کوفریجین) از ملاقات و گفتگوی با من ابراز خوشحالی کرد و گفت امیدوار است خیلی زود دوباره همدیگر را ببینیم.


سفیر جدید شوروی در گینه

سند شماره 295

سرّی18 دسامبر 1964- 27 آذر 1343

از: وزارت امور خارجهبه: سفارت آمریکا، کوناکری

موضوع: سفیر جدید شوروی در گینه

اطلاعات زیر برای بیگانگان قابل رؤیت نیست.

آلکسی لئونیدویچ ورونین، دیپلمات کهنه کار روس با نزدیک به 20 سال تجربه در خاورمیانه، در نوامبر 1964 در پُست سفارت شوروی در گینه منصوب شد و جای دی.دی. دگتیار بیمار را گرفت. پیش از این، او تا ماه دسامبر 1962 در پُست کنسول و کاردار سفارت شوروی در آنکارا، ترکیه، خدمت می کرد.

ورونین در اولین مأموریت دیپلماتیکی که می شناسیم در ژانویه 1945 در پُست دبیر سومی سفارت شوروی در تهران، به ایران آمد. ورونین در اوت 1946 به پُست دبیر دومی سفارت

ص: 587

ارتقا یافت و حداقل تا دسامبر 1947 در تهران ماند. طبق گفته یکی از مقامات اطلاعاتی سابق شوروی، ورونین پیش از سال 1951 پُستی در اداره مرکزی اطلاعات وابسته به وزارت دفاع شوروی داشت و سپس رئیس یکی از بخش های اداره سوم کمیته اطلاعات شد، که در آن زمان مسئول نظارت بر همه فعالیت های اطلاعاتی خارجی بود؛ پس از 1951، ورونین رئیس یکی از بخش های اداره مرکزی اطلاعات شد. در دسامبر 1954 ورونین به دبیر اولی سفارت شوروی در تهران ارتقا یافت، و تا اواخر سال 1955 یا اوایل سال 1956 در همین پُست خدمت کرد.

در سال 1956، ورونین به مسکو بازگشت و مشاور اداره کشورهای خاورمیانه در وزارت امور خارجه شوروی شد. در سال 1957 او به معاون این اداره ارتقا یافت. یک ماه بعد او به تهران بازگشت و تا اکتبر 1960 در پُست کنسول و کاردار سفارت خدمت کرد، و پس از آن دوباره به اداره کشورهای خاورمیانه در مسکو انتقال یافت، و تا انتصاب در پُست جدیدش در همانجا خدمت کرد.

طبق گزارش ها، ورونین در تهران مثل «مقالات پراودا» حرف می زد، از استقلال رأی واهمه داشت، و عموماً عضو چندان مهم و مؤثری در محفل دیپلماتیک تهران تلقی نمی شد. اگرچه شخص مؤدبی بود، او را فرد کندذهنی می شناختند که به «جریحه دار کردن احساسات دیگران» شهرت داشت. برداشت کلی از ورونین عموماً او را در دسته دیپلمات های بی خاصیت، خوشرو، و سَبک قدیم قرار می داد که معمولاً خیلی اهل تبلیغات نیستند. برخی از مقامات وزارت امور خارجه ایران او را آدم بی خودی می دانستند. با وجود این، طبق گزارش ها او نقش مهمی در کسب موافقت شاه با اعلامیه یکجانبه احداث هرگونه پایگاه نظامی خارجی در ایران داشت. در آنکارا نیز اگرچه گاه در مقایسه با سایر همکاران خودنما و آشکارا ستیزه جویش، نمود کمتری داشت، و معمولاً با تواضع و شکسته نفسی با آنها رفتار می کرد، گفته می شود که ورونین اطلاعات قابل توجهی درباره مسایل جهانی، رویکردی بی سرو صدا ولی مؤثر، و قوای فکری بسیار منسجمی داشت. در طول هفته های آخر اقامتش در آنکارا، و به دنبال سفرش به مسکو، ناظران، متوجه اعتماد به نفس و انگیزه غیرعادی ورونین شدند که بیانگر «رأی اعتماد» رهبری جدید شوروی به او بود.

ورونین جثه ای متوسط، موهای بلوند تیره و چهره ای رنگ پریده دارد و عینک هایی با شیشه های بسیار کلفت به چشم می زند که به او قیافه ای انتزاعی، و روشنفکرانه می دهد. او زبان فارسی را خوب می داند، قدری ترکی بلد است، زبانه فرانسه اش نسبتاً خوب است، ولی اگر انگلیسی هم بلد باشد، چندان بر آن مسلط نیست. همسرش که زنی زیبا و خوش لباس است، قبلاً در سفارت شوروی در تهران تایپیست بود و در آنجا با او آشنا شد. ورونین خیلی دوست دارد در مورد موسیقی و باله صحبت کند. گفته می شود او دوست صمیمی ام. ای. سوسلوف، نظریه پرداز حزب، و ای. اف. دوبرینین، سفیر شوروی در ایالات متحده است.

ص: 588

ارسال هر گونه اطلاعات تکمیلی در مورد ورونین، به ویژه تاریخ و محل تولد او، از سوی سفارت های آمریکا در مسکو، آنکارا، تهران، یا کوناکری موجب امتنان وزارت امور خارجه خواهد بود. راسک


نمایشگاه اتحاد جماهیر شوروی

سند شماره 296

محرمانه 16 آوریل 1965- 27 فروردین 1344

گزارش گفتگومکان: منزل چارلز ان. راسیاس

حاضران در مجلس: مصطفی درخشش، مدیر نمایشگاه های بین المللی، وزارت اقتصاد؛ چارلز. ان. راسیاس

موضوع: نمایشگاه اتحاد جماهیر شوروی

روس ها درخواست کرده بودند نمایشگاهشان در طول ساعت های زیر باز باشد: 9 تا 12، و 16 تا 22. با وجود این، ساواک به درخشش گفته است به روس ها بگوید به عقیده وزارت اقتصاد 10 شب خیلی دیر وقت است. به روس ها گفته اند که ساعات صبح ایرادی ندارد، ولی ساعات باز بودن نمایشگاه در بعد از ظهر نباید از ساعت 8 شب تجاوز کند. ساواک به درخشش گفته است که زیر نظر گرفتن فعالیت روس ها و چیزهایی نظایر آن بعد از ساعت 10 شب برای ساواک مشکل است. او همچنین دستور داشت توصیه های ساواک را به عالیخانی اطلاع دهد تا اگر سفیر روسیه با او تماس گرفت تا در مورد ساعات نمایشگاه اعتراض کند به هیچوجه تمدید ساعت نمایشگاه را قبول نکند.

ساواک همچنین به درخشش گفته است به روس ها اطلاع دهد وزارت اقتصاد نمی تواند درخواست آنها برای توزیع گسترده پوسترهای تبلیغاتی شان را برای نمایشگاه قبول کند. هیچ پوستری نباید در اتوبوس ها، بر روی دیوارها، و حتی بر روی دیوارها و نرده های خارج از نمایشگاه نصب شود. تبلیغات فقط باید از طریق روزنامه ها و در داخل محوطه نمایشگاه صورت گیرد. درخشش همچنین گفت یکی دیگر از «معاونان» سروف دیروز به تهران آمده است. نام او نوسوف است. او گفت ساواک توجه زیادی به این شخص دارد زیرا تصور می کند که نوسوف یک افسر اطلاعاتی است.


تماس با نفرات بلوک کمونیست

سند شماره 297

محرمانه2 فوریه 1966- 13 بهمن 1344

مرجع: یادداشت - 18 ژانویه 1966 با همین موضوع

[موضوع]: تماس با نفرات بلوک کمونیست

گرانت ای. وسکانیان، دبیر اول سفارت شوروی، و همسرش روز جمعه 28 ژانویه ناهار را در منزل من صرف کردند. ارت و لزلی گیس از سفارت آمریکا و یک پزشک انگلیسی به نام

ص: 589

دکتر آنتونی کمپبل که در دانشگاه ملی تدریس می کند و همسر ایرانی اش نیز در این میهمانی حضور داشتند. در آخرین ملاقاتی که روز 14 ژانویه با وسکانیان داشتم، قرار شد او هم به گروه کوچک غیر رسمی ما بپیوندد تا مقداری در ده درکه پیاده روی کنیم. ولی جمعه صبح که با او تماس گرفتم تا ساعت قرار را به او گوشزد کنم، گفت که نمی تواند به پیاده روی بیاید (زیرا همسرش قدری کسالت دارد) ولی برای صرف ناهار به خانه ما خواهند آمد.

وسکانیان مدتی با ارت گیس صحبت کرد که گزارش آن در یادداشت گیس مورخ دیروز برایتان ارسال شده است. من در واقع نتوانستم تنها با وسکانیان صحبت کنم، تا اینکه سایر میهمانان رفتند و ما مشغول بازی شطرنج شدیم. چنانکه در ملاقات های قبلی مان نیز اتفاق افتاده بود، وسکانیان به هیچوجه اجازه نداد بحث را به مسایل جدی بکشانم و موضوع صحبت را به مسایل صرفاً اجتماعی محدود کرد. تا این تاریخ، او به وضوح از صحبت درباره مسایل جدی با من خودداری کرده است، و در عین حال مشخص است که دوست دارد تماس ما ادامه پیدا کند، و بیشتر هم بشود.

دیروز، باجی، یا بهتر بگویم سرایدار خانه، گفت که وسکانیان از او پرسیده است آیا فامیلی در اتحاد شوروی دارد. او که یک ارمنی آذربایجانی است و روسی دست و پا شکسته ای صحبت می کند هیچ فامیلی در ارمنستان شوروی ندارد و همین را هم به وسکانیان گفته است.

وسکانیان یک بار دیگر از من و همسرم دعوت کرده است که روز جمعه 4 فوریه در یک رستوران (که نامش را نبرد) میهمان آنها باشیم. من هم گفتم ایده خوبی است.

پس از صحبت با هرتز، کنسول سیاسی و DCM در مورد موضوع کلی تماس های من با وسکانیان، با موافقت آنها قرار شد که به دعوت وسکانیان پاسخ مثبت دهم. با وجود این، پس از این ملاقات، اگر چندان مفیدتر از ملاقات های گذشته مان نبود، کاری می کنم که در آینده با فاصله زمانی بیشتری نسبت به گذشته همدیگر را ببینیم. در واقع می خواهم بدون اینکه تماس هایمان کاملاً قطع شود، اگر امکان داشته باشد قدری از تعداد آن بکاهم.


ملاقات با اتباع شوروی

سند شماره 298

محرمانه28 مارس 1966- 8 فروردین 1345

از: ویلیام. ام. کلاونجر، کنسول آمریکا، مشهد

به: ویلیام. ای. هلسث، مأمور هماهنگی کنسولی، سفارت آمریکا، تهران

موضوع: ملاقات با اتباع شوروی

روز شنبه مورخ 19 مارس، آقا و خانم جورج ای. تی. دانلی، معاون کنسولی و BPAO و من به دفاتر نمایندگی تجاری شوروی دعوت شدیم تا یک فیلم تهیه شده در لنینگراد را تماشا کنیم. خانم دانلی نتوانست در این جلسه شرکت کند، ولی آقا و خانم سسیل اف. اچ. مالوان، مدیر شورای بریتانیا در آنجا حضور داشتند. از طرف روس ها نیز آقا و خانم ان. ای. پاولنکو،

ص: 590

آقا و خانم جی. کی. باباخانوف و آقای ایوان پسکوف به آنجا آمده بودند.

البته این مجلس چیزی بیشتر از نمایش یک فیلم در مورد لنینگراد بود و ظاهراً به دستور مقامات بالا ترتیب داده شده بود. پس از آنکه چند ماهی می شد که نمایندگان روس را ملاقات نکرده بودیم، از چند روز قبل ما را به این مجلس دعوت کرده بودند تا مطمئن باشند حتماً وقتمان را برای شرکت در آن آزاد می کنیم، علاوه بر اینکه دوستان روس ما ابراز ارادت بسیاری بین مردم روسیه و آمریکا می کردند. برای اولین بار بود که آقای ایوان پسکوف را ملاقات می کردم. او به عنوان «کارمند سفارت اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی در ایران، مشهد» معرفی شد. او گفت برای این منظور به مشهد آمده است که شعبه ای از بیمارستان شوروی را در مشهد تأسیس کند. او متأهل است و همسر و یکی از فرزندانش در تهران به سر می برند. یکی از فرزندانش نیز در مسکو تحصیل می کند. او گفت که مدتی است در مشهد به سر می برد و احتمالاً برای مدتی دیگر در این شهر خواهد ماند. او گفت همسرش به دلیل نبود مدرسه خوب در مشهد همراه او نیامده است. متوجه شدم که نام او در فهرست دیپلمات های تهران گنجانده نشده است.

آقای دانلی و من اطلاعات شخصی زیر را در مورد آقا و خانم باباخانوف و آقا و خانم پاولنکو به دست آوردیم. خانم باباخانوف یک پزشک است. او و شوهرش قرار بود به مدت دو ماه به مرخصی در روسیه بروند. خانم پاولنکو نیز مهندس تأسیسات تهویه مطبوع است. چنانکه قبلاً هم گزارش شده بود، آقای پاولنکو یک ایران شناس است که در مؤسسه شرق شناسی دانشگاه لنینگراد تحصیل کرده است. او در حال حاضردر مورد جامی، شاعر عرفانی ایران، تحقیق می کند.

من در ضیافت شامی که روز 25 مارس به افتخار سفیر برای اعضای جامعه خارجیان دادم، آقا و خانم پاولنکو و آقای پسکوف را نیز دعوت کردم. در این موقعیت، سفیر با آقای پاولنکو درباره لزوم جلوگیری از مانع شدن مسایل کوچکی چون ویتنام از بهبود روابط بین ایالات متحده و روسیه صحبت کردند. سفیر مایر همچنین بر تمایل آمریکا برای مذاکره بر سر ویتنام تأکید کرد. سفیر همچنین گفت که کاملاً سفیر زایتزوف را می شناسند. آقای پاولنکو در این مجلس نشان داد که کاملاً نسبت به آقای پسکوف ارشدیت دارد و خیلی متفکرانه مسایلی درباره سیاست روسیه در آسیای مرکزی مطرح ساخت.


تماس با اتباع شوروی

سند شماره 299

محرمانه9 آوریل 1966- 20 فروردین 1345

سفارت آمریکا، تهران، ایران

کنسول آمریکا، مشهد، ایران

[موضوع]: تماس با اتباع شوروی

در روز 4 آوریل، گزارشگر از آقای ان. ای. پاولنکو دعوت کرد که پس از افتتاح کلینیک جدیدِ

ص: 591

دانشگاه مشهد توسط اعلیحضرت شاهنشاه ایران، برای صرف یک نوشیدنی به خانه اش بیاید.

آقای پاولنکو این دعوت را پذیرفت، ولی گفت ترجیح می دهد با همسرش به منزل گزارشگر بیاید و به همین دلیل نیم ساعت پس از پایان مراسم به منزل او خواهد آمد.

او و همسرش نیم ساعت پس از پایان مراسم به منزل گزارشگر آمدند. آقای کلیونجر، کنسول آمریکا، آقا و خانم پاولنکو، و گزارشگر و همسرش این جمع را تشکیل می دادند.

آقای پاولنکو یک بُکس سیگار روسی به رسم هدیه با خود آورده بود و در پایان میهمانی گزارشگر به او یک کنسرو سوپ ماهی لوئیزیانا هدیه داد.

در طول صحبت های گرمی که بین پاولنکو و گزارشگر صورت گرفت، نکات زیر مشخص شد:

1- آقای پاولنکو یک لاتین دان است. با وجود این، او زبان لاتینی را فراموش کرده است. او خودش می گوید که «برای قبولی در امتحان» درس خوانده و بعد از آن همه چیز را فراموش کرده است. او می گوید زبان آلمانی و انگلیسی را هم همینطور یاد گرفته است.

2- آقای پاولنکو هنرهای آبستره یا امپرسیونیستی را دوست ندارد. با وجود این، هم آثار دیگو ریویرا را دوست دارد و هم آثار پیکاسو را. او همچنین نقاشی آبستره ای را که گزارشگر به سبک جکسون پالاک کشیده بود، ستایش کرد و گفت خوبی این نقاشی این است که او می تواند لنین را در آن نقاشی ببیند و گزارشگر احتمالاً جورج واشنگتن را. در اثنای همین صحبت ها بود که گفت جورج واشنگتن را ستایش می کند.

3- آقای پاولنکو آدم فرانسه دوستی است. البته شاید این فرانسه دوستی او نوعی احترام به نظرات من بود که از قبل با آن آشنا بود. با وجود این، او گفت هرگز فکر نمی کند تحت هیچ شرایطی فرانسه و روسیه رو در روی یکدیگر قرار گیرند. و اینکه اصلاً دوست ندارد ویرانه های پاریس را ببیند. آقای پاولنکو گفت تنها عمل انسانی نازی ها این بود که پاریس را با خاک یکسان نکردند.

4- آقای پاولنکو خیلی دوست دارد چیزهای بیشتری درباره ایالات متحده بداند. او گفت فقط از روی معدود کتاب هایی که درباره ایالات متحده خوانده است آن را می شناسد و خیلی علاقه دارد به ایالات متحده سفر کند و یا مطالب بیشتری درباره آن بخواند.

5- آقای پاولنکو دوست دارد زبان انگلیسی را بهتر بداند. او پرسید آیا می تواند در انجمن ایران و آمریکا زبان بخواند. گزارشگر که مدیر انجمن ایران و آمریکاست داوطلبانه گفت آقای پاولنکو می تواند به او روسی درس بدهد و او به آقای پاولنکو انگلیسی.

6- آقای پاولنکو گفت که عضو حزب کمونیست نیست.

7- کنسول و آقای پاولنکو در مورد مواضع دو کشور درباره ویتنام صحبت کردند. در طول این صحبت ها کنسول بر تمایل آمریکا برای مذاکره تأکید کرد. وقتی کنسول جمع را ترک کرد، آقای پاولنکو به گزارشگر گفت خوب است که با هم صحبت می کنیم، ولی «نه درباره ویتنام،

ص: 592

چون ایشان (کنسول)، جانسن نیستند و من هم برژنف نیستم، پس بهتر است درباره مسایلی صحبت کنیم که می توانیم حلش کنیم.»

8- آقای پاولنکو لنینگراد را به مسکو ترجیح می دهد. او گفت خیلی به موزه آرمیتاژ در لنینگراد علاقه دارد و همچنین اظهار داشت هم لنینگراد و هم مسکو حومه ای به نام «اسپوتنیک» دارند.

9- خانم پاولنکو دو مدرک تحصیلی دارد، یکی در مهندسی مکانیک گرایش سردسازی و یکی هم در زبان روسی. او هر دو مدرکش را از دانشگاه لنینگراد گرفته است.

10- فرزندان خانواده پاولنکو نزد مادر خانم پاولنکو در عشق آباد زندگی می کنند. خانم پاولنکو سه ماه تابستان، یعنی ژوئن، ژوییه و اوت را به خانه برمی گردد. او و فرزندانش و مادرش همدیگر را در لنینگراد ملاقات می کنند. بچه ها تقریباً 8 و 12 ساله هستند. آنها در سال های 1960 تا 1961 در مشهد بودند، ولی از مشهد خوششان نیامد.

11- خانم پاولنکو خیلی فارسی نمی داند. مکالمه انگلیسی هم بلد نیست، ولی اگر سئوالی را روی کاغذ برایش بنویسید، آن را می فهمد. گاهی اوقات به جای اینکه شفاهاً جواب شما را بدهد، آن را روی کاغذ می نویسد. نقاشی اش خوب است. دستور تهیه سوپ بورشت را به همسر گزارشگر داد.

12- خانم پاولنکو مجله ی «وگ» را خیلی دوست دارد و از بازار هارپر هم خوشش می آید.

13- خانم پاولنکو فقط نوشیدنی اسکاچ و سودایش را مزمزه کرد.

14- خانم پاولنکو قبلاً پای چپش را جراحی کرده و قسمتی از استخوان آن را برداشته است. به همین دلیل، نمی تواند مدت زیادی بایستد و یا کفش های پاشنه بلند پایش کند.

15- پدر خانم پاولنکو در یک کارخانه ریخته گری در لنینگراد کار می کند.

16- خانم پاولنکو پرسید که آیا فقط گزارشگر و همسرش در آن خانه زندگی می کنند. ظاهراً از اینکه دو نفر چنین خانه ی بزرگی (که البته مسلماً چندان مجلل نیست) دارند، تعجب کرده بود.


اخراج سه دیپلمات اتحاد شوروی از ایران

سند شماره 300

گزارش اطلاعات میدانی

سرّی 12 آوریل 1966- 23 فروردین 1345

منبع: یک سرویس رسمی ایران

موضوع: اخراج سه دیپلمات اتحاد شوروی از ایران

1- در تاریخ 9 آوریل 1966، سازمان اطلاعات و امنیت کشور ایران (ساواک) فکرت اسفندیار اوغلی افندیف، وابسته کنسولگری شوروی در تهران را در حال انجام ملاقاتی پنهانی با یک جاسوس ایرانی که کارمند دولت بود، دستگیر کرد. ساواک افندیف را به وزارت امور خارجه برد و مأموران در آنجا او را به زور تفتیش کردند، و در جیب های او 15000 ریال پول

ص: 593

و سه گذرنامه شوروی یافتند که برای فرد جاسوس و اعضای خانواده اش صادر شده بود. وزارت امور خارجه ایران، پاول پترویچ زوتف، کاردار شوروی در تهران را به وزارتخانه فراخوانده و اعلام کرده است که استوارنامه افندیف باطل شده و او باید ایران را ترک کند. وزارت امور خارجه ایران همچنین قصد دارد با ارسال یک یادداشت به سفارت شوروی از آنها بخواهد که ویکتور نیکولایویچ اسپولنیکف، دبیر اول سفارت، و اسماعیل مرتضی اوغلی علی یف، دبیر سوم سفارت، به دلیل دخالت قبلی شان در همین پرونده از ایران خارج شوند. افندیف در روز 12 آوریل تقاضای خود را برای صدور مجوز خروج تسلیم کرده است.

- نظرات گزارشگر: افندیف، اسپولنیکف و علی یف همگی از افسران ک.گ.ب هستند. زوتف نیز یک مأمور اداره مرکزی اطلاعات وزارت دفاع است.

2- ساواک از سال 1962 که ابتدا اسپولنیکف با این جاسوس ملاقات و روی او کار کرد به دقت این مورد را زیر نظر دارد. در سال 1964 تماس با این جاسوس به علی یف واگذار شد، و پس از آن در اواسط سال 1965 که جاسوس فوق رسماً جهت تهیه اطلاعات امنیتی، به ویژه در مورد ساواک، به استخدام شوروی درآمد، افندیف مسئولیت او را بر عهده گرفت. جاسوس فوق به دستور ساواک اطلاعات کاملاً کنترل شده ای در اختیار شوروی قرار می داد تا آنکه مقامات ایرانی، با موافقت شاه، تصمیم به خاتمه این مورد گرفتند و چنانکه در بالا ذکر شد، افندیف را دستگیر کردند. مبلغ 15000 ریالی که افندیف به همراه داشت قرار بود به جاسوس ایرانی پرداخت شود. گذرنامه ها نیز به درخواست فرد جاسوس صادر شده بود تا در صورت افشای فعالیتش توسط ساواک، امکان محافظت از او وجود داشته باشد.

3- وزارت امور خارجه ایران به احمد میرفندرسکی، سفیر خود در مسکو، دستور داده است تا با ارسال یک یادداشت رسمی به وزارت امور خارجه شوروی در همین ارتباط مراتب اعتراض دولت ایران را به دولت شوروی اعلام دارد.

4- نظر گزارشگر: هنوز معلوم نیست که آیا اخراج سه دیپلمات اتحاد شوروی از ایران علنی شود. نعمت الله نصیری، رئیس ساواک، موافق علنی کردن موضوع است و احتمالاً در ملاقات روز 14 آوریل خود با شاه این مسئله را توصیه خواهد کرد.

5- [بقیه سند ناخواناست]


نگرانی رسمی ایران از شایعه پراکنی روس ها در این کشور

سند شماره 301

گزارش اطلاعات میدانی

سرّی 16 آوریل 1966- 27 فروردین 1345

منبع: یک سرویس رسمی ایران

موضوع: نگرانی رسمی ایران از شایعه پراکنی روس ها در این کشور

1- مقامات عالی رتبه سازمان اطلاعات و امنیت کشور ایران (ساواک) از شایعه پراکنی ها و

ص: 594

تبلیغات بی پایه و اساس مقامات شوروی در بین سطوح مختلف جامعه در تهران نگران هستند. آنها احساس می کنند که این اقدام یک فعالیت هماهنگ از سوی روس ها برای اشاعه بدبینی و افکندن تفرقه در اذهان مردم ایران است که با هدف مختل کردن روابط ایران و غرب صورت می گیرد.

2- دو تن از فعال ترین مقامات شوروی در این ارتباط فدور الکسیویچ ساولچنکوف، کنسول سفارت، و ویکتور یاکولویچ اسیپوف، دبیر دوم سفارت، هستند. محور فعالیت های آنها دو موضوع است:

الف- پیمان سنتو امروز دیگر بی فایده است و ایران باید از آن خارج شود. آنها به این امر اشاره می کنند که در جریان جنگ هند و پاکستان سنتو هیچ کمکی به پاکستان نکرد.

ب- اختلاف زیادی بین شرکت ملی نفت ایران و کنسرسیوم نفتی وجود دارد، و کنسرسیوم بر خلاف خواست ایران برای افزایش تولید نفت، آن را افزایش نخواهد داد. قرارداد ایران با کنسرسیوم هم فایده ای ندارد، زیرا این قرارداد فقط به نفع کنسرسیوم و شرکت های نفتی غربی است.

3- نظر گزارشگر: ساولچنکوف یک افسر اطلاعاتی شوروی است و گمان می رود که اوسپوف نیز افسر ک.گ.ب. باشد.