گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد يازدهم
سوره توبه




اشاره
سورة توبه این سوره تمامی آن در مدینه نازل شده،و برخی گفته اند:جز دو آیۀ آن.
تا آخر سوره-در مدینه نازل شده است. «... جاءَکُمْ 􀀀 لَقَدْ » : -یعنی آیۀ
سورة توبه در سال نهم هجرت نازل شد،و فتح مکه در سال هشتم بود،و حجه الوداع سال دهم.و مجاهد و قتاده گفته
اللّ علیه و آله-نازل شد همین سورة مبارکه بود.
􀀀
اند:آخرین سوره اي که در مدینه برسول خدا -صلی ه
عدد آیات این سوره:
عدد آیات این سوره نزد کوفیان 129 آیه است و نزد دیگران 130 آیه.
اسامی این سوره:
این سوره را ده نام است بدین شرح:
و بیزاري از کفار نازل « برائت » و وجه تسمیۀ بدین نام آن است که سوره بدین لفظ شروع شده، و گذشته دربارة اظهار « برائه »-1
گشته است.
و این نام بدانجهت است که ذکر توبه در آن بسیار شده مانند آیۀ: « توبه »-2
« شاءُ 􀀀 ی مَنْ یَ 􀀀 اللّ عَل
􀀀
وَ یَتُوبُ هُ »
(1)
(3) .« ابَ عَلَیْهِمْ لِیَتُوبُوا 􀀀 ثُمَّ ت » : و آیۀ «( فَإِنْ یَتُوبُوا یَکُ خَیْراً لَهُمْ ( 2 » : و آیۀ
رسوا کننده)سعید بن جبیر گوید:پیش ابن عباس نام سورة )« فاضحه »-3
ص : 3
. 1) -آیه 15 -1
. 2) -آیۀ 74 -2
. 3) -آیۀ 118 -3
توبه را بر زبان جاري کردم گفت:این سورة فاضحه است،زیرا هم چنان آیات (این سوره)دربارة آنان ( 1) پشت سر هم نازل
شد تا جایی که ما ترسیدیم نام هیچیک از آنان را نیز باقی نگذارد،و خلاصه بدان جهت آن را بدین اسم نامیدند که موجب
رسوایی منافقین گشت.
کاونده)ابن عباس گوید:وجه تسمیه بدین نام آنست که از اسرار درونی منافقان کاوش میکند. )« مبعثره »-4
رهاننده)ابن عباس گوید:آن را بدین نام خواندند بخاطر آنکه هر که بدان ایمان داشته باشد از نفاق و شرك رها )« مقشقشه »-5
اللّ
􀀀
قل هو ه » و سورة « قل یا ایها الکافرون » گردد زیرا در این سوره دعوت به اخلاص شده،و در حدیث است که سورة
می نامیدند،و این نام بهمان خاطر بود که این دو سوره انسان را از شرك میرهاند. « مقشقشان » را « أحد
کاونده)أبو ایوب انصاري وجه تسمیۀ بدین نام را نیز همان کاوش از اسرار منافقان ذکر کرده. )« بحوث »-6
بمعناي هلاکت آمده و آیۀ: « دمدم » نابود کننده)چون )« مدمدمه »-7
«... فَدَمْدَمَ عَلَیْهِمْ رَبُّهُمْ »
(2)
نیز بهمین معنا است.و این نام را سفیان بن عیینه ذکر کرده.
آشکار کننده)چون از روي مقاصد قبلی منافقین پرده برداشته و آنچه در دل مستور میداشتند آشکار ساخت.و این )« حافره »-8
نامی است که حسن براي این سوره ذکر کرده.
افشاننده)بخاطر آنکه زشتیها و رسواییهاي منافقان را بر ملا سازد.و این وجه از قتاده نقل شده است. )« مثیره »-9
و این را حذیفه ذکر کرده-بخاطر آنکه دربارة عذاب کافران نازل گشته.و عاصم بسندش از حذیفه روایت « سورة عذاب »-10
کرده که گفته:مردم این سوره
ص : 4
1) -یعنی منافقین -1
. 2) -سورة شمس آیۀ 14 -2
را سوره توبه نامند،ولی سورة عذاب است.
فضیلت این سوره:
اللّ علیه و آله-روایت کرده که فرمود:
􀀀
-1 ابیّ بن کعب از رسول خدا-صلی ه
هر که سورة انفال و برائت را بخواند من شفیع او گردم...تا بآخر حدیث که در آغاز سورة انفال تمامی آن ذکر شد.و از امام
صادق علیه السلام روایت شده که فرمود:
انفال و برائت یک سوره است.چنانچه از سعید بن مسیب نیز روایت شده.
اللّ علیه و آله-روایت کرده که فرمود:قرآن آیه آیه و حرف حرف نازل شد جز سورة
􀀀
-2 ثعلبی بسند خود از رسول خدا-صلی ه
اللّ احد که آن دو با هفتاد صف از فرشتگان(یک جا)بر من نازل شد و هر کدام میگفتند:اي محمد در مورد
􀀀
برائه و قل هو ه
( نسب خدا به نیکی سفارش کن. ( 1
اللّ ذکر نمی شود:
􀀀
و اما اینکه در آغاز این سوره نه در قرائت و نه در کتابت بسم ه
دانشمندان و مفسران در اینباره چند قول گفته اند:
اول-آنکه این سوره چون دنبال سورة انفال است هر دو یک سوره بحساب آیند، زیرا سورة انفال در ذکر پیمانها است و این
سوره در رفع پیمانها است-و این قولی است که ابیّ بن کعب گفته.
براي امان و مهر و رحمت است،ولی سورة برائت « اللّ
􀀀
بسم ه » اللّ نازل نشده بخاطر آن است که
􀀀
دوم-اینکه در این سوره بسم ه
اللّ در آغاز این سوره نازل نشد-و این وجه از امیر المؤمنین علیه السلام
􀀀
براي برداشتن امان و رفع آن است، از اینرو بسم ه
ص : 5
اللّ است که در آن از نسبت پروردگار متعال بحث شده،و در
􀀀
مربوط بسورة قل هو ه «... کل یقول استوص » 1) -ظاهرا جملۀ -1
است.و ممکن است مربوط بهر دو سوره باشد چون در « نسبه الرب » اللّ نیز بیاید که یکی از اسامی آن سوره
􀀀
ذیل سورة قل هو ه
مواردي از سورة برائه نیز ذکري از توبه و آمرزش.بمیان آمده،و منظور از نسبت خدا ارتباط با او باشد ولی این معنی بعید است
« مترجم ». اللّ العالم
􀀀
اللّ احد میباشد.و ه
􀀀
و بهتر همان است که بگوئیم مربوط بسورة قل هو ه
نقل شده،و سفیان بن عیینه و ابو العباس مبرد نیز همین وجه را اختیار کرده اند.
سوم-وجهی است که از ابن عباس روایت شده که گوید:بعثمان بن عفان گفتم:
3) قرار دادید،و میان ) « سبع طول » 1)است با سورة انفال که از مثانی ( 2) است هر دو را در ) « مئین » چرا سورة برائت را که از
ننوشتید؟عثمان در پاسخ گفت: « اللّ
􀀀
بسم ه » آنها
اللّ علیه و آله-چنان بود که چون آیات قرآن بر او نازل میشد یکی از نویسندگان(و کتّاب)وحی را
􀀀
شیوة رسول خدا-صلی ه
میخواند و بدو میفرمود:این آیات را در فلان سوره بگذار...و سورة انفال از نخستین سوره هایی بود که در مدینه نازل شد، و
سورة برائه از آخرین سوره هایی بود که در آن شهر نازل گشت،و چون داستان این دو سوره شبیه بهم بود ما گمان کردیم که
سورة برائت دنبالۀ سورة انفال است،و خود آن حضرت نیز تا روزي که از دنیا رفت در اینباره چیزي نفرمود،از اینرو ما این
قرین یکدیگر)میخواندند. ) « قرینتین » ننوشتیم.و این دو سوره را « اللّ
􀀀
بسم ه » قرار دادیم،و میان آن دو « سبع طول » سوره را در ضمن
تفسیر این سوره:
از کفار ختم کرد این سوره را باین مطلب افتتاح فرمود که « و بیزاري جستن » چون خداي سبحان سورة انفال را به وجوب برائت
خداي تعالی و رسول او نیز از آنان بیزارند همانسان که مسلمانان را بر بیزاري از آنان دستور فرموده.
ص : 6
بسوره هایی گویند که حدود صد آیه است. « مئین »- (1 -1
بسوره هایی گویند که از صد آیه کمتر است. « مثانی »- (2 -2
بهفت سوره پس از سورة فاتحه الکتاب گویند. « سبع طول »- (3 -3
[ [سوره التوبه ( 9): آیات 1 تا 2
اشاره
اَللّ وَ أَنَّ
􀀀
اهَدْتُمْ مِنَ اَلْمُشْرِکِینَ ( 1) فَسِیحُوا فِی اَلْأَرْضِ أَرْبَعَهَ أَشْهُرٍ وَ اِعْلَمُوا أَنَّکُمْ غَیْرُ مُعْجِزِي هِ 􀀀 اَللّ وَ رَسُولِهِ إِلَی اَلَّذِینَ ع
􀀀
راءَهٌ مِنَ هِ 􀀀بَ
( کافِرِینَ ( 2 􀀀 اَللّ مُخْزِي اَلْ
􀀀
هَ
ترجمه:
بیزاري خدا و رسول او از مشرکانی که با ایشان پیمان بسته اید( 1)پس بگردید در این سرزمین چهار ماه(و چهار ماه مهلت
.( دارید)و بدانید که شما از تحت قدرت خدا فرار نتوانید کرد،و همانا خدا خوار کنندة کافران است( 2
ص : 7
2- بیان آیۀ 1
اشاره
شرح لغات:
است. « بریدن رشته » در لغت بمعناي « برائت »
در جملۀ سیحوا)آهسته راه رفتن است. ):« سیح »
ایجاد عجز و ناتوانی کردن. : (...« اللّ
􀀀
غَیْرُ مُعْجِزِي هِ » در جملۀ )« اعجاز »
بمعناي خوار کردن برسوایی و ننگ است. (...« کافِرِینَ 􀀀 مُخْزِي الْ » در ):« اخزاء »
اعراب:
یعنی این آیات بیزاري )«... هذه الآیات برائه » برفع خوانده شود بتقدیر آنکه خبر مبتداي محذوف باشد،و تقدیر آن « برائه »
باشد و چون مبتداء توصیف شده(و «... اهَدْتُمْ 􀀀 إِلَی الَّذِینَ ع » است...)و محتمل است مبتداء باشد و خبر آن ظرف در جمله
باصطلاح مبتداء موصوف است)از اینرو ابتداء بنکره در اینجا جایز گشته، ولی قول اول(که آن را خبر مبتداي محذوف
بگیریم)بهتر است،چون دلالت بر حضور مطلوب کند چنانچه انسان دربارة کسی که او را حاضر نزد خود می بیند میگوید:
این نیکو است...). )«... هذا حسن » نیکو است بخدا)یعنی )« اللّ
􀀀
حسن و ه »
تفسیر:
اشاره
« اللّ
􀀀
راءَهٌ مِنَ هِ 􀀀بَ »
یعنی این بیزاري است از جانب خدا.
« وَ رَسُولِهِ »
یعنی بریدن رشتۀ عهد و پیمان،و رفع امان،و برون رفتن از پیمان ها.
« اهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِکِینَ 􀀀 إِلَی الَّذِینَ ع »
اللّ علیه و آله-و مسلمانان است،یعنی بیزاري جویید از آن مشرکانی که میان
􀀀
و خطاب در این آیه متوجه رسول خدا- صلی ه
ص : 8
شما و ایشان عهد و پیمانی بود،زیرا خدا و رسولش از اینان بیزارند.
و زجاج گفته:مقصود این است که خدا و رسول از دادن پیمان بآنها و وفاي بدان بیزارند زیرا که آنها پیمان شکنی کردند.
اللّ علیه و آله-جایز است که پیمان خود را بشکند؟ پاسخ آن است که بیکی از سه
􀀀
اگر کسی بگوید:چگونه براي پیغمبر-صلی ه
اللّ علیه و آله-جایز گشت: 1-آنکه وفاي به پیمان مشروط بود به اینکه از طرف
􀀀
راه،شکستن پیمان براي رسول خدا-صلی ه
خداي تعالی دستوري نرسد،و چون دستور آمد که از این پس پیمانی نیست پیغمبر خدا پیمان را شکست. 2-آنکه چون از
مشرکان خیانت و پیمان شکنی آشکار شد خداي تعالی نیز به پیغمبرش دستور داد تا پیمان آنها را بشکند. 3-آنکه آن
پیمان،پیمانی همیشگی(و مطلق)نبود بلکه مقید بزمان و مدتی بود که چون مدت آن سر آمد آن پیمان شکسته شد.
اللّ علیه و آله-آنچه را ذکر شد با آنان شرط کرده بود.و نیز روایت شده که
􀀀
و در روایت نیز آمده که رسول خدا-صلی ه
مشرکان پیمان خود را شکستند یا تصمیم بنقض آن گرفتند،خداي سبحان نیز به پیغمبرش دستور داد که پیمان آنها را بشکند.
پس از این خداي سبحان مشرکان را مخاطب ساخته فرماید:
« فَسِیحُوا فِی الْأَرْضِ »
یعنی با خیال آسوده در زمین(مکه)بگردید و آسوده خاطر احتیاجات خود را برطرف کنید و(در اینمدت)از شمشیر در امانید.
« أَرْبَعَهَ أَشْهُرٍ »
تا چهار ماه،و چون این مدت سپري شد و مسلمان نشدید رشتۀ پیمان شما بریده خواهد شد و مصونیت از جان و مال شما
برداشته میشود.
« اللّ
􀀀
وَ اعْلَمُوا أَنَّکُمْ غَیْرُ مُعْجِزِي هِ »
و بدانید که فرار از خدا نتوانید کرد چون شما در هر جا که باشید تحت قدرت و فرمان او هستید.
« کافِرِینَ 􀀀 اللّ مُخْزِي الْ
􀀀
وَ أَنَّ هَ »
و خدا خوار کنندة کافران است.
و در اینکه این چهار ماه(که خدا بدانها مهلت داد)چه ماههایی بود.
ص : 9
اختلاف است:
برخی گفته اند:ابتداي آن روز عید قربان،و انتهاي آن دهم ماه ربیع الثانی بود،و این قولی است که مجاهد و محمد بن کعب
قرظی گفته اند،و از امام صادق علیه السلام نیز روایت شده است.
و دیگري گفته:از اول ماه شوال تا آخر ماه محرم بوده زیرا این آیات در ماه شوال نازل گشته.و این قولی است که ابن عباس و
زهري گفته اند.
فراء گوید:مدت آنها تا آخر ماه محرم بود زیرا در میان آنها کسانی بودند که مدتشان پنجاه روز بود و آنها کسانی بودند که
اللّ علیه و آله-نداشتند،و خداوند بدینوسیله براي آنها(تا آخر محرم)مهلت قرار داد.
􀀀
پیمانی از رسول خدا-صلی ه
اللّ علیه و آله-پیمان داشتند پیمان آنها محدود
􀀀
و برخی گفته اند:هر یک از آنها که بیش از چهار ماه با رسول خدا-صلی ه
بچهار ماه شد،و هر کدام کمتر از آن مدت پیمان داشتند پیمان آنها تا چهار ماه بالا رفت.و این قول را حسن و ابن اسحاق
اختیار کرده اند.
و برخی گفته اند:ابتداي چهار ماه روز بیستم ذي قعده-که روز قربانی آن سال بود-و آخر آن بیستم ماه ربیع الاول بود،زیرا
حج در آن وقت در ماه ذي قعده انجام میشد،و سال بعد که حجه الوداع در آن سال بود در ماه ذي حجه انجام شد،و سبب آن
اللّ -خواهد آمد.و این قولی است که جبائی گفته
􀀀
بود که در زمان جاهلیت انجام میدادند بشرحی که پس از این-انشاء ه « نسیء »
است.
و اما داستان ابلاغ سورة برائه
اللّ علیه و
􀀀
مفسران و ناقلان اخبار همه گفته اند-و در این گفته اجماع دارند-که چون سورة برائه نازل گشت رسول خدا-صلی ه
آله-آن را به ابی بکر داد(تا برود و بر مشرکان قرائت کند)ولی دوباره از ابو بکر گرفت و آن را بعلی بن ابی طالب علیه السلام
سپرد، ولی در کیفیت این داستان و شرح و تفصیل آن اختلاف دارند.
ص : 10
اللّ علیه و آله-ابی بکر را بمکه روانه کرد و بدو دستور داد:ده آیه از آغاز این سوره را براي
􀀀
برخی گویند:رسول خدا-صلی ه
مشرکان بخواند،و پیمان آنها را(بدانوسیله) بهم زند،سپس علی علیه السلام را بدنبال وي روانه کرد تا آن حضرت آیات مزبور
اللّ علیه و آله بر شتر عضباء(که شتر
􀀀
را از او بگیرد و بر مردم(مکه)قرائت کند،علی علیه السلام بدنبال دستور رسول خدا-صلی ه
مخصوص آن حضرت بود)سوار شد تا اینکه در ذو الحلیفه بابی بکر رسید و آیات را از وي گرفت.
و برخی گفته اند:ابو بکر از همانجا بنزد رسول خدا باز گشت و پرسید:آیا دربارة من آیه اي نازل شده؟حضرت فرمود:نه
چیزي نیست جز آنکه این آیات را کسی جز خودم یا مردي که از من باشد نباید بمردم برساند.
و برخی گویند:آیات را علی علیه السلام بر مردم خواند و ابو بکر نیز امیر بر مردم (در حج)بود،و این قولی است که حسن و
قتاده گفته اند.
اللّ علیه و آله-پیش از آنکه ابو بکر از مدینه خارج شود آن آیات را از وي گرفت و
􀀀
و دسته اي گفته اند:رسول خدا-صلی ه
بعلی علیه السلام سپرد.و دنبالش فرمود:آنها را جز من یا مردي که از من است دیگري نباید بمردم برساند،و این قولی است که
عروه بن زبیر و ابو سعید خدري و ابو هریره گفته اند.
اللّ علیه و آله-سرپرستی و امارت حجاج و مراسم حج را نیز بعلی علیه السلام
􀀀
و علماي شیعه گفته اند که رسول خدا-صلی ه
واگذار کرد و هنگامی که آیات را از ابو بکر گرفت وي بمدینه بازگشت.
اللّ علیه و
􀀀
و حاکم ابو القاسم حسکانی بسندش از سماك بن حرب از انس بن مالک روایت کرده که گفت:رسول خدا-صلی ه
آله-سورة برائت را بوسیلۀ ابو بکر براي مردم مکه فرستاد و چون بذي الحلیفه رسید کسی را بنزد او فرستاد و او را بازگردانده
فرمود:این آیات را کسی جز مردي از خاندان من نباید بمکه ببرد،و بدنبال این سخن علی علیه السلام را بمکه فرستاد.
و شعبی از محرز بن ابی هریره از پدرش ابو هریره روایت کند که گفت:روزي که
ص : 11
علی علیه السلام سورة برائت را بر مشرکین ابلاغ میکرد من هم با او بودم،و هر گاه صداي آن حضرت میگرفت من بجاي او
فرمان خدا را ابلاغ میکردم،گفتم:پدر جان چه میگفتید؟ پاسخ داد:میگفتیم:از این سال به بعد دیگر مشرکی نباید حج بجا
اللّ علیه
􀀀
آورد،و کسی عریان طواف نکند،و در خانۀ خدا کسی جز مردمان با ایمان داخل نشوند،و هر که با رسول خدا -صلی ه
و آله-پیمانی دارد مدت آن تا چهار ماه بیش نیست،و پس از گذشتن چهار ماه خدا و رسولش از مشرکان بیزاري جویند.
و عاصم بن حمید از أبی بصیر از امام صادق علیه السلام روایت کرده که فرمود:علی علیه- السلام(در آن روز)شمشیر خود را
کسی عریان طواف خانه نکند،و مشرکی در این سال حج بجا نیاورد،و هر که »: کشید و براي مردم بدین شرح خطبه خواند
یوم » و این خطبه را در « مدتی(براي پیمان)دارد همان مدتی که دارد محترم است،و هر که مدتی ندارد مهلت او چهار ماه است
روز قربانی)ایراد فرمود،و چهار ماهی که فرمود بیست روز باقیماندة ذي حجه و ماه محرم و صفر و ربیع الاول و ده روز )« النحر
از ربیع الثانی بود و فرمود:همان روز قربانی روز حج اکبر بود(که در آیۀ بعد مذکور است).
و جاحظ بسندش از زید بن نقیع روایت کرده که گوید:ما از علی علیه السلام پرسیدیم:
بچه فرمانی در ماه ذي حجه مأمور گشتی؟فرمود:بچهار فرمان مأمور شدم: 1-در خانۀ کعبه کسی جز شخص با ایمان داخل
نشود. 2-شخص عریان طواف خانه نکند 3-از این سال به بعد شخص مؤمن و کافر در مسجد الحرام اجتماع نکنند. 4-هر که با
اللّ علیه و آله-عهد و پیمانی دارد تا پایان مدت آن عهد و پیمان محترم است،و هر که پیمانی ندارد تا چهار
􀀀
رسول خدا صلی ه
ماه مهلت دارد.
و در روایت دیگري است که آن حضرت علیه السلام در کنار جمرة عقبه ایستاد و فرمود:
أیا مردم من فرستادة خداوند بسوي شما هستم ( 1) که(از این پس)هیچ کافري داخل
ص : 12
و در دو نسخۀ مصححی که نزد ما بود هر دو «... اللّ إِلَیْکُمْ
􀀀
النّ إِنِّی رَسُولُ هِ
اس􀀀 ا أَیُّهَا 􀀀ی» : 1) -عبارت عربی.کتاب چنین بود -1
همین نحو بود،و این بنده فرصت مراجعه بسایر کتابها را نیافتم ولی
اللّ علیه و آله-عهد و
􀀀
خانۀ کعبه نشود.و هیچ مشرکی حج بجا نیاورد،و کسی برهنه طواف نکند،و هر که با رسول خدا-صلی ه
پیمانی دارد پیمانش تا چهار ماه است،و هر که پیمانی ندارد پیمانش تا باقیماندة چهار ماه است،آن گاه سورة برائه را براي
آنها قرائت فرمود.
و برخی گفته اند سیزده آیه از آغاز این سوره را بیش نخواند.
یعنی از هر « خدا از مشرکان بیزار است »: و در روایت دیگري است که چون علی علیه السلام در میان آنها ندا فرمود
مشرکی،مشرکان گفتند:ما هم از این عهد و پیمان تو و پیمان عمو زاده ات(یعنی چهار ماه)بیزاریم،و چون سال دیگر که سال
اللّ علیه و آله-حجه الوداع را انجام داد و بمدینه بازگشت،و بقیۀ ماه ذي حجه و ماه محرم و
􀀀
دهم بود شد رسول خدا-صلی ه
صفر و چند شب از ماه ربیع الاول هم زنده بود ( 1) تا اینکه برحمت حق پیوست.
(1
یعنی من فرستادة رسول خدایم بسوي «... اللّ الیکم
􀀀
انی رسول رسول ه »: (بعید نیست سقطی واقع شده باشد و عبارت چنین باشد
اللّ اعلم.
􀀀
شما...و ه
ص : 13
1) -این روایت مطابق گفتۀ اهل سنت است که رحلت آن حضرت را در ماه ربیع الاول میدانند،ولی مطابق گفتار شیعه -1
رحلت آن حضرت در روزهاي آخر ماه صفر اتفاق افتاد.
[ [سوره التوبه ( 9): آیات 3 تا 4
اشاره
اَللّ بَرِيءٌ مِنَ اَلْمُشْرِکِینَ وَ رَسُولُهُ فَإِنْ تُبْتُمْ فَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَ إِنْ تَوَلَّیْتُمْ
􀀀
اَلنّ یَوْمَ اَلْحَ جِّ اَلْأَکْبَرِ أَنَّ هَ
اسِ 􀀀 ر إِلَی اَللّ وَ سَُولِهِ
􀀀
ذانٌ مِنَ هِ 􀀀 وَ أَ
اهَدْتُمْ مِنَ اَلْمُشْرِکِینَ ثُمَّ لَمْ یَنْقُصُوکُمْ شَیْئاً وَ لَمْ 􀀀 ذابٍ أَلِیمٍ ( 3) إِلَّا اَلَّذِینَ ع 􀀀 اَللّ وَ بَشِّرِ اَلَّذِینَ کَفَرُوا بِعَ
􀀀
فَاعْلَمُوا أَنَّکُمْ غَیْرُ مُعْجِزِي هِ
( اَللّ یُحِبُّ اَلْمُتَّقِینَ ( 4
􀀀
ی مُدَّتِهِمْ إِنَّ هَ 􀀀 ظاهِرُوا عَلَیْکُمْ أَحَداً فَأَتِمُّوا إِلَیْهِمْ عَهْدَهُمْ إِل 􀀀 یُ
ترجمه
و اعلامی است از خدا و رسولش در روز حج اکبر که همانا خدا و رسولش از مشرکان بیزارند،پس اگر توبه کنید براي شما
بهتر است و اگر رو گرداندید(و توبه نکردید) بدانید که خدا را ناتوان نتوانید کنید(و از او فرار نتوانید کرد)و بشارت ده آن
کسانی را که کفر ورزیدند بعذابی دردناك( 3)جز آن دسته از مشرکان که با آنها پیمان بسته اید و آنها چیزي از پیمان شما
نکاستند و هیچکس را بر ضد شما کمک ندادند،که پیمان آنها را تا مدتشان(که با آنها قرار گذارده اید)بپایان رسانید،و خدا
( پرهیزکاران را دوست دارد( 4
ص : 14
4- بیان آیۀ 3
اشاره
شرح لغات
هر سه « حین » و« زمان » و« مدت » بمعناي اعلام است،و برخی گفته اند:اصل آن از نداء است که بوسیلۀ گوش شنیده میشود،و « أذان »
در معنی نظیر یکدیگرند.
تفسیر
آن گاه خدا بیان فرماید که واجب است برائت و بیزاري از آنها بمشرکان اعلام شود تا در نتیجه مسلمانان را به پیمان شکنی و
بیوفایی متهم نکنند و از اینرو فرمود:
« النّ
اسِ􀀀 ر إِلَی اللّ وَ سَُولِهِ
􀀀
ذانٌ مِنَ هِ 􀀀 وَ أَ »
و اعلامی است از خدا و رسول او بمردمان و معناي آن امر و دستور است یعنی:اعلام کنید مردمی را که با شما پیمان دارند،و
در آیه)عموم مردمان با ایمان و مشرك است،زیرا همۀ آنها در این اعلام داخل هستند. )« مردم » برخی گفته اند:مقصود از
« یَوْمَ الْحَجِّ الْأَکْبَرِ »
روز حج اکبر و در اینکه آن روز چه روزي است سه قول گفته اند 1-روز عرفه،و این قول عمر و سعید بن مسیب و عطاء و
اللّ علیه و
􀀀
طاووس و مجاهد است.و از علی علیه السلام نیز این قول روایت شده.و مسور بن مخزمه آن را از رسول خدا-صلی ه
آله-نیز روایت کرده است.و عطا گفته:حج اکبر آن حجی است که در آن وقوف(بعرفات) باشد و حج اصغر آن است که
وقوف در آن نباشد و آن عمره است.
-2 روز نحر(روز عید قربان)،و این قول از علی علیه السلام و ابن عباس و سعید بن جبیر و ابن زید و نخعی و مجاهد و شعبی و
اللّ علیه و آله-نیز
􀀀
سدي نقل شده،و از امام صادق علیه السلام نیز روایت شده،و ابن ابی اوفی آن را از رسول خدا-صلی ه
روایت کرده است.
حسن گفته:و نام آن روز را حج اکبر نهادند بدان جهت که در آن سال مسلمانان و مشرکان همگی حج گذاردند،و پس از
آن سال مشرکان دیگر حج بجا نیاوردند.
ص : 15
-3 منظور همۀ ایام حج است،و این قولی است که از مجاهد و سفیان نیز نقل شده،و معناي حج روز اکبر همه روزهایی است
که حج در آن انجام گردد،چنانچه گویند روز صفین،روز جمل،روز بعاث،که منظور تمام روزهایی است که در آنها جنگهاي
مزبور واقع شده،و اختصاصی بیک روز معین ندارد.
« اللّ بَرِيءٌ مِنَ الْمُشْرِکِینَ
􀀀
أَنَّ هَ »
که خدا بیزار است از مشرکان،یعنی از عهد و پیمان مشرکان که مضاف(یعنی لفظ عهد)حذف شده.
« وَ رَسُولِهِ »
یعنی و رسول او نیز بیزار است از آن عهد و پیمان.و برخی گفته اند:
اللّ )نقض عهد است.و بیزاري دوم (در این آیه)براي قطع دوستی و احسان
􀀀
راءَهٌ مِنَ هِ... 􀀀 منظور از بیزاري نخست(در آیۀ اول: بَ
است،و از اینرو تکراري نشده.
« فَإِنْ تُبْتُمْ فَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ »
یعنی اي مشرکان اگر در اینمدت توبه کردید و از شرك بسوي یکتاپرستی خدا بازگشتید براي شما بهتر است از اینکه در
همان شرك خود باقی بمانید،چون بدینوسیله از خواري دنیا و عذاب آخرت آسوده خواهید گشت.
« وَ إِنْ تَوَلَّیْتُمْ »
و اگر رو بگردانید،یعنی از ایمان و بر کفر خویش پایداري کنید.
« اللّ
􀀀
فَاعْلَمُوا أَنَّکُمْ غَیْرُ مُعْجِزِي هِ »
یعنی نتوانید او را از اینکه شما را عذاب کند ناتوانش کنید،و نتوانید خود را از عذاب او در دنیا فرار دهید،و این سخن اعلامی
است به اینکه مهلت دادن بشما نه بخاطر عجز و ناتوانی خدا است بلکه بخاطر اتمام حجت و از روي مصلحت است،سپس
خداوند ایشان را بعذاب آخرت بیم داده و تهدید کند و فرماید:
« ذابٍ أَلِیمٍ 􀀀 وَ بَشِّرِ الَّذِینَ کَفَرُوا بِعَ »
یعنی بجاي مژده و بشارت عذاب دردناکی را بدانها خبر ده،که همان عذاب آتش قیامت باشد.
« اهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِکِینَ 􀀀 إِلَّا الَّذِینَ ع »
(مگر آنان که پیمان بسته اید با آنها از مشرکان)فراء گفته:خداي تعالی در این آیه از بیزاري خدا و رسول از مشرکان استثنا
فرموده آن دسته از مردم بنی کنانه و بنی ضمره را که نه ماه از مدت آنها باقی مانده بود و دستور فرموده که مدت آنها را بسر
برند،و این بخاطر آن بود که آنها اقدام بجنگ با
ص : 16
اللّ علیه و آله-را نشکستند.و ابن عباس گفته:منظور از این آیه هر کسی است
􀀀
مردم با ایمان نکردند و پیمان رسول خدا-صلی ه
اللّ علیه و آله-پیمانی منعقد شده بود،و لا بد منظور ابن عباس آن
􀀀
که پیش از نزول سورة برائه میان او و رسول خدا -صلی ه
اللّ علیه و آله-پیمان صلح بسته شده بود،و در صدد دشمنی و آزار مسلمین بر
􀀀
کسانی است که میان آنها و رسول خدا-صلی ه
و بحرین و ایله و دومه الجندل « هجر » اللّ علیه و آله-با مردم
􀀀
نیامده و بدشمنان آنها نیز کمک نکردند،زیرا رسول خدا-صلی ه
پیمان صلح بست، و پیمانهاي دیگري در مورد صلح و جزیه بسته بود و هیچکدام را تا پایان عمر بهم نزد و پس از نزول این
سوره هم با آنان جنگ نکرد،و آنها کفار ذمی بودند تا زمانی که آن حضرت از دنیا رفت، و خلفائی نیز که پس از آن
حضرت آمدند به آن پیمانها وفا کردند.
« ثُمَّ لَمْ یَنْقُصُوکُمْ شَیْئاً »
یعنی از شرایط پیمان شما چیزي نکاستند،و برخی گفته اند:
یعنی زیانی به شما نرساندند.
« ظاهِرُوا عَلَیْکُمْ أَحَداً 􀀀 وَ لَمْ یُ »
یعنی به هیچ یک از دشمنانتان بر علیه شما کمک ندادند.
« فَأَتِمُّوا إِلَیْهِمْ عَهْدَهُمْ »
یعنی تا پایان مدتی که معاهده با آنها بسته اید(آن را بپایان برید).
« اللّ یُحِبُّ الْمُتَّقِینَ
􀀀
إِنَّ هَ »
یعنی خدا دوست دارد آنان را که از پیمان شکنی پرهیز میکنند .
ص : 17
[ [سوره التوبه ( 9): آیات 5 تا 6
اشاره
امُوا 􀀀 ابُوا وَ أَق 􀀀 فَإِذَا اِنْسَلَخَ اَلْأَشْهُرُ اَلْحُرُمُ فَاقْتُلُوا اَلْمُشْرِکِینَ حَیْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَ خُذُوهُمْ وَ اُحْصُ رُوهُمْ وَ اُقْعُدُوا لَهُمْ کُلَّ مَرْصَدٍ فَإِنْ ت
اَللّ ثُمَّ
􀀀
لامَ هِ 􀀀 حَتّ یَسْمَعَ کَ
ی􀀀 فَأَجِر جارَكَ هُْ 􀀀 اَللّ غَفُورٌ رَحِیمٌ ( 5) وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ اَلْمُشْرِکِینَ اِسْتَ
􀀀
کاهَ فَخَلُّوا سَبِیلَهُمْ إِنَّ هَ 􀀀 هَ وَ آتَوُا اَلزَّ 􀀀 اَلصَّلا
( لا یَعْلَمُونَ ( 6 􀀀 ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ 􀀀 أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ
ترجمه
و چون ماههاي حرام گذشت مشرکان را هر جا یافتید بکشید و دستگیرشان کنید، و محاصره کنید و(براي کشتن و
دستگیریشان)در هر کمینگاه بنشینید،پس اگر توبه کردند و نماز بپاداشتند.و زکاه دادند راهشان را باز کنید(و آزادشان
بگذارید)که خدا آمرزنده و مهربان است( 5)و اگر یکی از مشرکان از تو پناه خواست پناهش ده تا سخن خدا را بشنود سپس
.( او را به امانگاهش برسان زیرا آنها مردمانی هستند که نمیدانند( 6
ص : 18
6- بیان آیۀ 5
اشاره
شرح لغات:
بمعناي کندن پوست از بدن « سلخ الشاه » انسلاخ:بیرون شدن چیزي است از آنچه بر آن پوشیده شده.و اصل این لغت از
گوسفند است،و سلخ ماه نیز از همین معنا گرفته شده.
حصر...جلوگیري خروج از محیطی را گویند،و حصر و حبس و اسر در معنی نظیر یکدیگرند.
.« مربأ » و« مرقب »: مرصد:راه است.و مانند آن است لفظ
تفسیر
در این آیات خداوند سبحان حکم مشرکان را پس از سپري شدن مدت مزبور بیان کرده و میفرماید:
« فَإِذَا انْسَلَخَ الْأَشْهُرُ الْحُرُمُ »
برخی گفته اند:مقصود همان چهار ماه حرام معروف است یعنی:ذي قعده و ذي حجه،و محرم و رجب،که سه ماه آن پشت سر
هم و یکی جدا است.و این گفتار جماعتی است.یعنی همان چهار ماهی است که کشتار در آنها حرام شده بود،خدا نیز
از مفسرین نقل شد-و روي « اربعه اشهر » مشرکین را مهلت داد تا در امان بوده و هر کجا که خواهند بروند- باختلافی که در آیۀ
این قول برخی گفته اند معناي آیه این است که چون ماههاي حرام با گذشتن ماه محرم گذشت...زیرا مشرکانی که با
مسلمانان پیمان داشتند تا چهار ماه بدانها مهلت داده شد،و این مهلت از روزي بود که سورة برائه نازل شد،و این سوره در ماه
شوال نازل گشت(و با گذشتن ماه محرم چهار ماه بپایان میرسید)و آنان که عهد و پیمانی نداشتند مدت آنها از روز ابلاغ آیه
بود یعنی روز عرفه یا روز عید قربان تا پایان ماههاي حرام که باقیماندة ذي حجه و تمامی ماه
ص : 19
محرم میشد،و جنگ با آنها آزاد میگشت چه آنان که پیمان مخصوصی داشتند و چه- آنان که در تحت پیمان و مهلت
عمومی واقع شده بودند.-این بنا بر گفتۀ آن کس که میگوید مقصود چهار ماه حرام معروف بوده-.
و برخی گفته اند مقصود:گذشتن چهار ماهی است که آغازش از روز ابلاغ آیات در مکه بوده در اینصورت چهار ماه عبارت
از بیست روز از ذي حجه و ماه محرم و صفر و ربیع الاول و ده روز از ربیع الثانی است که در این مدت خداوند بمشرکان
مهلت گردش در آن سرزمین و امان داده است.
« فَاقْتُلُوا الْمُشْرِکِینَ حَیْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ »
یعنی از آن پس شمشیر در میان آنها بگذارید در هر زمان و هر جا که بودند،چه در ماههاي حرام و چه در غیر آن،چه در حل
و چه در حرم،و این آیه ناسخ هر آیه اي است که دربارة صلح و خود داري از جنگ با آنها نازل شده بود.
« وَ خُذُوهُمْ »
فخذوا المشرکین حیث وجدتموهم و »: برخی گفته اند:در این آیه تقدیم و تأخیر(و پیش و پسی)شده و تقدیر آن چنین است
1) ولی دستۀ دیگري گفته اند:تقدیم و تأخیري در آن نیست و تقدیر آیه چنین است: ) «... اقتلوهم
2)که منظور دستوري است بتخییر بهر یک از دو کاري که ) «... فاقتلوا المشرکین حیث وجدتموهم او خذوهم و احصروهم »
مصلحتش بیشتر است.
« وَ احْصُرُوهُمْ »
یعنی آنها را حبس کنید و برده گیرید،یا مالی از آنها بفدیه بگیرید و آزادشان کنید،و برخی گفته اند:یعنی آنها را از ورود
بمکه و تصرف در شهرهاي اسلامی جلوگیري کنید.
« وَ اقْعُدُوا لَهُمْ کُلَّ مَرْصَدٍ »
یعنی در هر راهی و در هر جایی که احتمال میدهید آنها از آن جا بگذرند،و راهها را بر ایشان ببندید تا بتوانید آنها را دستگیر
سازید..
« ابُوا 􀀀 فَإِنْ ت »
یعنی اگر از کفر خویش باز گشتند و در برابر شرع مقدس اسلام
ص : 20
1) -یعنی بگیرید مشرکین را هر جا که یافتید و آنها را بکشید. -1
2) -یعنی بکشید مشرکین را هر جا که یافتید یا آنها را بگیرید و محاصره و حبس کنید. -2
فرمانبردار شدند.
« کاهَ 􀀀 لاهَ وَ آتَوُا الزَّ 􀀀 امُوا الصَّ 􀀀 وَ أَق »
یعنی اگر بر پا داشتن نماز و پرداخت زکاه را پذیرفتند.
زیرا مصونیت جانی آنها تنها بخواندن نماز و پرداخت زکاه(بدون پذیرش آن) نیست بلکه مقصود پذیرفتن آن است.
« فَخَلُّوا سَبِیلَهُمْ »
یعنی آنها را واگذارید تا بهر جا که بخواهند بروند و در شهر- هاي اسلامی آزادانه فعالیت کنند،و در حقوق مانند سایر
مسلمانان باشند،و برخی گفته اند:مقصود آن است که راه آنها را بسوي خانۀ کعبه باز کنید یعنی بگذارید آنها نیز با شما حج
بجا آورند.
« اللّ غَفُورٌ رَحِیمٌ
􀀀
إِنَّ هَ »
و باین آیه استدلال شده که هر که عمداً نماز را ترك کند قتل او واجب است،زیرا خداوند از قتل مشرکان جلوگیري کرده
مشروط بر آنکه توبه کنند و نماز بپا دارند و چون نماز نخوانند قتل آنها واجب است.
« اللّ
􀀀
لامَ هِ 􀀀 حَتّ یَسْمَعَ کَ
ی􀀀 فَأَجِر جارَكَ هُْ 􀀀 وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِکِینَ اسْتَ »
معناي این آیه آن است که اگر یکی از آن مشرکانی که دستور جنگ با آنها را بتو دادیم پس از گذشتن چهار ماه از تو امان
خواست تا دعوت تو را بشنود و چگونگی استدلال بقرآن را استماع کند او را امان بده و مقصود خود را براي وي تشریح
کن،و باو مهلت ده تا سخن خدا را بشنود و در آن بیندیشد،و اینکه فقط سخن خدا را اختصاص داده(و فرموده:
اللّ )
􀀀
لامَ هِ... 􀀀 حَتّ یَسْمَعَ کَ
ی􀀀
بخاطر آن است که مهمترین دلیلها در همان کلام خدا است.
« ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ »
یعنی اگر بدین اسلام در آمد که بخیر و سعادت دو دنیا نائل گشته و اگر بدین اسلام در نیامد او را بقتل نرسان که در نتیجه
بدو نیرنگ زده باشی بلکه او را بسرزمین خودش که در آنجا مصونیت جانی و مالی دارد برسان.
« لا یَعْلَمُونَ 􀀀 ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ 􀀀»
یعنی و این امان بخاطر آن است که اینان مردمی هستند که ایمان و دلائل اسلام را نمیدانند،پس بدانها امان بده تا بشنوند و
بخوبی بیندیشند و دانا گردند،و در این آیه دلیل است بر بطلان گفتار آن کس که میگوید:
ص : 21
معارف(و معتقدات دینی)ضروري است(و تدبر و تعقل در آنها جایز نیست) ( 1) و مطلب دیگري نیز که از این آیه استنباط
میشود آن است که آیه دلالت دارد بر اینکه آنچه خوانده میشود و مردم آن را میشنوند همان کلام خدا است و شرع و عرف
حکایت را عین محکی میدانند(و آیات قرآنی عین همان کلام خدا است و حکایت و محکی دو چیز نیست)چنان که
گویند:این کلام سیبویه و این شعر امرئ القیس است.(و کلامی یا شعري را که شخصی از سیبویه و یا امرئ القیس نقل میکند
.( با آنچه خود آنها گفته اند دو چیز نیست) ( 2
ص : 22
1) -زیرا خداوند به پیغمبرش دستور میدهد که بآنها پناه ده تا کلام خدا را بشنوند و روي آن تدبر کنند...و دنبالش -1
میفرماید بخاطر آنکه اینها مردمانی هستند که بمعارف دین دانا نیستند یعنی معارف دین براي مردم ضروري نیست که احتیاج
بتدبر و تعقل نداشته باشد،و نظیر این سخن و استدلال نیز از مؤلف در ذیل آیۀ 24 از سورة بقره گذشت بدانجا مراجعه شود.
2) -اشاره باختلافی است که معتزله با دیگران دارند که آنها باین آیه استدلال کرده و گفته اند کلام خدا حادث است،و -2
برخی در مقابل گفته اند:قدیم است،و براي اطلاع بیشتر از این بحث و استدلال بتفسیر فخر رازي در ذیل آیه مراجعه شود.
[ [سوره التوبه ( 9): آیات 7 تا 8
اشاره
اَللّ
􀀀
امُوا لَکُمْ فَاسْتَقِیمُوا لَهُمْ إِنَّ هَ 􀀀 رامِ فَمَا اِسْتَق 􀀀 اهَدْتُمْ عِنْدَ اَلْمَسْجِدِ اَلْحَ 􀀀 اَللّ وَ عِنْدَ رَسُولِهِ إِلَّا اَلَّذِینَ ع
􀀀
کَیْفَ یَکُونُ لِلْمُشْرِکِینَ عَهْدٌ عِنْدَ هِ
( اسِقُونَ ( 8 􀀀 ی قُلُوبُهُمْ وَ أَکْثَرُهُمْ ف 􀀀 واهِهِمْ وَ تَأْب 􀀀 لا ذِمَّهً یُرْضُونَکُمْ بِأَفْ 􀀀 لا یَرْقُبُوا فِیکُمْ إِ  لا وَ 􀀀 یُحِبُّ اَلْمُتَّقِینَ ( 7) کَیْفَ وَ إِنْ یَظْهَرُوا عَلَیْکُمْ
ترجمه
چگونه براي مشرکان(پیمان شکن)نزد خدا و رسولش پیمانی است؟(پیمانی براي آنها نیست)جز آنان که نزد مسجد الحرام با
( آنان پیمان بستند که تا وقتی آنها بر عهد خود پایدارند شما هم با آنها پایداري کنید که خدا پرهیزکاران را دوست دارد( 7
چگونه(آنها پیمانی دارند)با اینکه اگر بر شما غالب آیند مراعات نکنند دربارة شما هیچ رابطۀ خویشاوندي و پیمانی را،شما را
.( بزبانهاي(چرب و نرم)خود راضی کنند ولی دلهاشان(از وفا داري و دوستی شما)ابا دارد و بیشترشان فاسق اند.( 8
ص : 23
8- بیان آیه 7
اشاره
شرح لغات:
ظهور(در: إِنْ یَظْهَرُوا عَلَیْکُمْ... ):برتري بغلبۀ بر دیگري است.
و انتظار و مراقبه و مراعاه و محافظه همه در معنی نظیر یکدیگرند.و رقیب بمعناي حافظ آمده.
الّ:عهد و پیمان است.و بمعناي خویشاوندي و قرابت نیز آمده،حسان گوید:
لعمرك ان الک من قریش
( کال السقب من رأل النعام ( 1
و معانی دیگري نیز براي آن ذکر شده که در تفسیر آیه در صفحۀ بعد بیاید.
تفسیر:
چون خداي سبحان(در آیه هاي گذشته)بنقض پیمان و عهد مشرکین دستور فرمود در اینجا بیان فرماید که علت این دستور
همان پیمان شکنی است که از آنها بظهور پیوست ولی در مقابل دستور بپایداري میدهد براي آن دسته از مشرکانی که پاي
بند پیمان بودند، و از اینرو فرماید:
« اللّ وَ عِنْدَ رَسُولِهِ
􀀀
کَیْفَ یَکُونُ لِلْمُشْرِکِینَ عَهْدٌ عِنْدَ هِ »
یعنی چگونه اینها پیمان درستی دارند با اینکه در دل تصمیم بشکستن و نقض آن گرفته اند،و این کلام(و استفهام)یا از روي
تعجب و یا از روي انکار است.
و برخی گفته اند:معناي آیه این است:چگونه خدا دستور میدهد که از ریختن خون مشرکان دست باز دارید؟!آن گاه دسته
زیر را استثناء کرده فرمود:
« رامِ 􀀀 اهَدْتُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَ 􀀀 إِلَّا الَّذِینَ ع »
یعنی آنها در نزد خدا پیمان دارند
ص : 24
1) -بجان خودت سوگند نسبت تو از قریش مانند نسب بچه شتر است از شتر مرغ، منظور این است که نسب تو از قریش -1
نیست.چون شتر و شتر مرغ نسبتی با هم ندارند.
زیرا آنها در دل قصد پیمان شکنی و خیانت تو را ندارند.و در اینکه این دسته از مشرکان چه کسانی بودند اختلاف است،از
برخی چون ابن عباس نقل شده که آنها قریش بودند، و از برخی چون قتاده و ابن زید روایت شده که آنها مردم مکه بودند
اللّ علیه و آله-در صلح حدیبیه با آنها پیمان بست ولی آنها پیمان شکنی کردند و قبیلۀ بنی بکر را بر
􀀀
که رسول خدا -صلی ه
اللّ علیه و آله-پس از فتح مکه چهار ماه بدانها مهلت داد که
􀀀
علیه خزاعه یاري کردند ( 1)،و بهمین جهت رسول خدا-صلی ه
یکی از دو کار را انجام دهند:
یا اسلام را بپذیرند و یا بهر جا که خواهند بروند و آنها پیش از انقضاي چهار ماه اسلام را پذیرفتند.و دسته اي گفته اند:آنها از
قبیله هاي:بکر بنی خزیمه و بنو مدلج و بنو ضمره و بنو دئل بودند که در روز صلح حدیبیه در پیمان قریش در آمدند تا روزي
اللّ علیه و آله-و قریش تعیین شده بود،و کسی که این پیمان را نقض کرد قریش و بنو دئل بودند
􀀀
که میان رسول خدا-صلی ه
که خدا دستور داده به پیمان خود با آن دسته از مشرکان که آن را نشکسته اند پایدار باشید.و این قول بصحت و درستی
نزدیکتر است زیرا این آیات پس از پیمان شکنی قریش و فتح مکه نازل گشته.
« امُوا لَکُمْ فَاسْتَقِیمُوا لَهُمْ 􀀀 فَمَا اسْتَق »
معناي این جمله آن است که تا وقتی که آنها بر عهد و پیمان پایدارند یعنی مادامی که اینها بر آن طریقۀ مستقیم با شما باقی
هستند شما نیز با آنها همانطور باشید.
« اللّ یُحِبُّ الْمُتَّقِینَ
􀀀
إِنَّ هَ »
که خدا پرهیز کنندگان از پیمان شکنی را دوست دارد.
« کَیْفَ وَ إِنْ یَظْهَرُوا عَلَیْکُمْ »
در اینجا جملۀ در تقدیر است و آن چنین است:
یعنی چگونه آنان را عهد و پیمانی است و چگونه آنها را بقتل نرسانید...؟) )« کیف یکون لهم عهد و کیف لا تقتلونهم »
ص : 25
1) -براي اطلاع کافی از داستان جنگ بنی بکر و خزاعه و مواد صلحنامۀ حدیبیه و پیمان شکنی قریش و غیره بترجمۀ سیرة -1
ابن هشام که بخامۀ این ناچیز انجام شده مراجعه شود-ج 2 ترجمۀ سیره صفحات 216 و 217 و 255 به بعد.
بر آن دلالت دارد،و نظیرش در «... کَیْفَ یَکُونُ لِلْمُشْرِکِینَ عَهْدٌ » و حذف این جمله بدانجهت است که آیۀ پیشین یعنی آیۀ
اشعار عرب دیده میشود مانند گفتار این شاعر که در مرثیۀ برادر خود گوید:
و خبّرتمانی انما الموت بالقري
( و کیف و هاتا هضبه و قلیب ( 1
و بنا بر این معناي آیه چنان است: .«... فکیف مات و لیس بقریه » یعنی
چگونه براي اینان در نزد خدا و رسولش پیمانی باشد در صورتی که آنها چنانند که اگر بر شما ظفر یابند و غالب آیند...
« لا ذِمَّهً 􀀀 لا یَرْقُبُوا فِیکُمْ إِ  لا وَ 􀀀»
بمعناي خویشاوندي است-چنانچه از ابن عباس و « ال » حفظ نکنند و مراعات نکنند دربارة شما خویشاوندي و نه پیمانی را.و
ضحاك روایت شده،و بمعناي عهد و پیمان است-چنانچه از مجاهد و سدي نقل شده-و بمعناي همسایگی است-چنانچه از
نام خدا است- « ال » حسن روایت شده-و بمعناي سوگند و قسم است-چنانچه از قتاده و ابی عبیده روایت شده-و برخی گفته اند
لم یخرج »: چنانچه این قول نیز از مجاهد نقل شده-،و نقل شده که سخن مسیلمۀ کذاب را نزد ابو بکر خواندند،ابو بکر گفت
بمعناي عهد است گوید:اینکه میان عهد و ذمه در آیه جمع « ال »: یعنی این سخن از خدا نیست...)و آنکه گفته )«... هذا من ال
شده-و گرچه هر دو بیک معنا است-بدان جهت است که معناي دو لفظ مختلف است چنانچه در گفتۀ شعراء نیز آمده
متی أدن منه ینأ عنی و » : 2)(یعنی و گفتۀ آن زن را دروغ یافت)و گفتۀ شاعر دیگر که گوید ) « و الفی قولها کذباً و میناً »: مانند
هر گاه بدو نزدیک میشوم او از من دوري گزیند.) یعنی مانند دوستان شما با ) « ی قُلُوبُهُمْ 􀀀 واهِهِمْ وَ تَأْب 􀀀 یُرْضُونَکُمْ بِأَفْ »(3) « یبعد
شما سخن میگویند
ص : 26
1) -و بمن گفتید که مرگ در ده اتفاق میافتد،پس چگونه مرد با اینکه اینجا کوه و چاه است؟ -1
است که هر دو بمعناي دروغ است. « مین » و« کذب » 2) -شاهد در لفظ -2
است که هر دو بمعناي دور شدن است. « یبعد » و« ینأ » 3) -شاهد در -3
که شما از آنها راضی شوید ولی دلهاي آنها دریغ دارد جز بدشمنی و خیانت و پیمان شکنی.
« اسِقُونَ 􀀀 وَ أَکْثَرُهُمْ ف »
یعنی و بیشترشان سرکش و متجاوز در کفر و شرك خود هستند.
همۀ آنان...) که لفظ خاص بجاي لفظ عام آمده.و )« کلهم » یعنی « و اکثر هم » چنانچه ابن اخشید معنی کرده-و جبائی گفته:معناي
قاضی گوید:معناي آیه این است که بیشتر آنان از طریقۀ وفاي بعهد بیرون و خارج هستند.و منظور بزرگان و سران آنهایند .
ص : 27
[ [سوره التوبه ( 9): آیات 9 تا 13
اشاره
ئِکَ هُمُ 􀀀 ذِمَّهً وَ أُول 􀀀 یَرْقُبُونَ فِی مُؤْمِنٍ إِلا وَ لا 􀀀 کانُوا یَعْمَلُونَ ( 9) لا 􀀀 ا 􀀀 ساءَ م 􀀀 اَللّ ثَمَناً قَلِیلاً فَ َ ص دُّوا عَنْ سَبِیلِهِ إِنَّهُمْ
􀀀
اتِ هِ 􀀀 اِشْتَرَوْا بِآی
اتِ لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ ( 11 ) وَ إِنْ نَکَثُوا 􀀀 وانُکُمْ فِی اَلدِّینِ وَ نُفَصِّلُ اَلْآی 􀀀 کاهَ فَإِخْ 􀀀 هَ وَ آتَوُا اَلزَّ 􀀀 امُوا اَلصَّلا 􀀀 ابُوا وَ أَق 􀀀 اَلْمُعْتَدُونَ ( 10 ) فَإِنْ ت
اتِلُونَ قَوْماً نَکَثُوا 􀀀 تُق 􀀀 مانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ یَنْتَهُونَ ( 12 ) أَ لا 􀀀 أَیْ 􀀀 اتِلُوا أَئِمَّهَ اَلْکُفْرِ إِنَّهُمْ لا 􀀀 مانَهُمْ مِنْ بَعْدِ عَهْدِهِمْ وَ طَعَنُوا فِی دِینِکُمْ فَق 􀀀 أَیْ
( فَاللّ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَوْهُ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ ( 13
􀀀
راجِ اَلرَّسُولِ وَ هُمْ بَدَؤُکُمْ أَوَّلَ مَرَّهٍ أَ تَخْشَوْنَهُمْ هُ 􀀀 مانَهُمْ وَ هَمُّوا بِإِخْ 􀀀 أَیْ
ترجمه
آیات خدا را ببهایی اندك فروختند و(مردم را)از راه خدا باز داشتند براستی که آنها چه بد میکردند( 9)اینان دربارة مؤمنی
رعایت خویشاوندي و عهد و پیمانی را نمیکنند و اینان مردمانی متجاوز هستند( 10 )پس اگر توبه کردند و نماز بپا داشتند و
زکاه دادند در اینصورت برادران دینی شما هستند،و ما آیات خود را براي مردمانی که دانایند شرح دهیم(و بیان کنیم)( 11 )و
اگر سوگند و عهد خود را پس از(بستن)پیمان بشکنند،و به دین شما طعن زنند با پیشوایان(و سران)کفر کار زار کنید که آنها
را سوگند و عهدي نیست(و پاي بند پیمان خود نیستند)شاید دست بدارند(و بس کنند)( 12 )چرا کار زار نکنید با مردمی که
عهد و سوگندهاي خود را شکستند و در صدد بیرون کردن پیغمبر بر آمدند،در صورتی که نخستین بار آنها آغاز جنگ(یا
دشمنی یا پیمان شکنی) را با شما کردند،آیا از آنها ترس و واهمه دارید،با اینکه خدا سزاوارتر است که از او ترس داشته باشید
( اگر براستی مؤمن هستید( 13
ص : 28
بیان آیۀ 9 تا 13
اشاره
شرح لغات:
أیمان-بفتح همزه-جمع یمین بمعناي سوگند.
طعن:توسل جستن بذکر عیب.و اصل این لغت از طعن به نیزه است.
امام:جلو دار پیروان،و امام در خیر راهنماي بدان است،و امام در شر گمراه و گمراه کننده است.
هم:تصمیم مقارن با انجام فعل پیش از وقوع آن در خارج،و در اینجا به این تصمیم مورد مذمت قرار گرفته اند و این دلیل
است بر آنکه مقصود همان تصمیم خالی آنها بوده.
بدء:انجام کاري از طرف مقابل،یعنی آغاز بکار.
و مرّه:یک بار،بر وزن فعله-از مادة مرّ-و مره و دفعه و کره در معناي نظیر یکدیگرند.
تفسیر:
خداي تعالی در این آیات براي بیان خوي آن مردم فرماید:
« اللّ ثَمَناً قَلِیلًا فَصَدُّوا عَنْ سَبِیلِهِ
􀀀
اتِ هِ 􀀀 اِشْتَرَوْا بِآی »
که بر ) « فاء » یعنی از دین خدا روگردانده و مردم را ببهرة ناچیزي که از دنیا نصیبشان گشته از راه حق بازدارند،و منظور از
در آمده)آن است که این فروختن آنها آیات خدا را ایشان را وادار کرده تا مردم را از پذیرش اسلام باز دارند،و این « صدّوا » سر
آیه-بگفتۀ مجاهد-دربارة گروهی از عرب نازل شده که ابو سفیان بآنها غذایی داد تا بدشمنی با پیغمبر اسلام متمایلشان سازد،
و جبائی گفته:دربارة یهودیانی نازل شده که از مردم عوام رشوه میگرفتند تا بباطل حکم کنند.
ص : 29
« کانُوا یَعْمَلُونَ 􀀀 ا 􀀀 ساءَ م 􀀀 إِنَّهُمْ »
یعنی کار آنها بدکاري است.
« لا ذِمَّهً 􀀀 لا یَرْقُبُونَ فِی مُؤْمِنٍ إِ  لا وَ 􀀀»
معناي آن گذشت،و فائده تکرار آیه آن است که آیۀ پیشین در وصف پیمان شکنان است و این آیه در وصف آن کسانی
است که آیات را ببهایی اندك میفروشند،و برخی گفته اند:تکرار آن براي تأکید است.
« ئِکَ هُمُ الْمُعْتَدُونَ 􀀀 وَ أُول »
یعنی در کفر و سرکشی از حدّ گذرانده اند.
« ابُوا 􀀀 فَإِنْ ت »
یعنی از شرك و بت پرستی پشیمان شدند و تصمیم گرفتند تا دیگر بدان باز نگردند و اسلام را پذیرفتند.
« وانُکُمْ فِی الدِّینِ 􀀀 فَإِخْ »
در اینصورت آنها برادران دینی شما هستند،و با آنها مانند سایر برادران مؤمن خود رفتار کنید.
« اتِ􀀀 وَ نُفَصِّلُ الْآی »
یعنی آیات را شرح میدهیم و بخصوص هر یک را از دیگري جدا میکنیم تا از هم متمایز گردد و ببهترین ترتیب و کاملترین
وجه مدلول و مفاد آن ظاهر شود.
« لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ »
براي مردمانی که بدان دانا هستند و در آن تدبر کرده در صدد شناسایی آن هستند،نه آن نادانانی که بدان نیندیشند.
« مانَهُمْ مِنْ بَعْدِ عَهْدِهِمْ 􀀀 وَ إِنْ نَکَثُوا أَیْ »
یعنی پیمانها و عهدها و سوگندهایی را که بسته اند بشکنند.
« اتِلُوا أَئِمَّهَ الْکُفْرِ 􀀀فَق »
با رؤساي کفر و گمراهی پیکار کنید،و اینکه بالخصوص دستور پیکار با آنان را صادر فرموده بدانجهت است که آنان اند که
پیروان خود را گمراه کنند، و حسن گفته:منظور همۀ کفار هستند زیرا هر کافري پیشواي خویش است در کفر و بی ایمانی و
پیشواي دیگران است در دعوت بسوي کفر.و ابن عباس و قتاده گفته اند:منظور همان رؤساء و بزرگان قریش هستند
مانند:حارث بن هشام،و ابو سفیان بن حرب،و عکرمه بن أبی جهل،و سایر رؤساي قریش که پیمان شکنی کردند.و حذیفه بن
اللّ علیه و آله)میگفت:أهل این آیه پس از این خواهند آمد،و مجاهد گفته:آنان مردم
􀀀
یمان(یکی از اصحاب رسول خدا صلی ه
روم و فارس هستند،و امیر المؤمنین علیه السلام این آیه را در جنگ بصره قرائت کرد آن گاه فرمود:هان بخدا سوگند که
رسول خدا-صلی-
ص : 30
اللّ علیه و آله-با من عهد و وصیت کرده و بمن فرموده.
􀀀
ه
( اي علی تو با گروه پیمان شکن،و گروه متجاوز و ستمگر،و دستۀ بیرون روندگان (از دین)پیکار خواهی کرد. ( 1
« مانَ لَهُمْ 􀀀 لا أَیْ 􀀀 إِنَّهُمْ »
-آنکه بفتح همزه-(ایمان)خوانده است-معنایش این است که اینها پاي بند پیمان و سوگند خود نیستند،چنانچه گویند:فلان
کس عهد و پیمان ندارد یعنی پاي بند پیمان خود نیست و بدان وفا نکند،-و آنکه بکسر همزه خوانده-معنایش این است که
پس از پیمان شکنی که کردند شما دیگر بدانها امان ندهید،و محتمل است معناي آن این باشد که اگر آنها بکسی امان بدهند
به امان خود وفا نکنند،و احتمال دیگر آنکه معناي آیه آن باشد که اینان کافر شدند پس ایمان ندارند.
« لَعَلَّهُمْ یَنْتَهُونَ »
یعنی با آنها کار زار کنید شاید دست از کفر بدارند چون بدون کار زار آنها دست از کفر نمیکشند،و برخی گفته اند:معناي
آیه این است که هدف شما از کارزار با آنها همین باشد که آنها دست از شرك و بت پرستی بردارند.
«... مانَهُمْ 􀀀 وَ إِنْ نَکَثُوا أَیْ » : سؤال اگر کسی بگوید:در آغاز آیه خداي تعالی سوگند و عهدي براي آنها اثبات کرده که فرماید
پاسخ آنچه خداي تعالی اثبات فرموده ؟ «... مانَ لَهُمْ 􀀀 لا أَیْ 􀀀 إِنَّهُمْ » : پس چگونه دنبال آن یکسره عهد آنها را نفی کرده و فرموده
همان عهد و پیمانی بود که بستند و چون آنها بر طبق آن عمل نکرده و بدان وفا نمودند خداوند آن را نفی فرموده.
« راجِ الرَّسُولِ 􀀀 مانَهُمْ وَ هَمُّوا بِإِخْ 􀀀 اتِلُونَ قَوْماً نَکَثُوا أَیْ 􀀀 لا تُق 􀀀 أَ »
اتِلُونَ.. ) 􀀀 لا تُق 􀀀 الف(در... أَ
ص : 31
1) -این حدیث-باختلاف عبارت-در روایات بسیاري که شیعه و سنی از رسول خدا-(ص) نقل کرده اند آمده است،و -1
منظور از گروه پیمان شکن:طلحه و زبیر،و گروه متجاوز:معاویه و دار و دسته اش،و بیرون روندگان از دین خوارج هستند.
استفهامی است ولی منظور تحریک و ایجاب است و معناي این جمله آن است که چرا کار زار نمیکنید با مردمی که پیمانهاي
خویش شکستند...و در اینکه منظور چه کسانی بودند اختلاف است برخی گفته اند:آنها یهودیانی بودند که پیمان شکنی
کرده و(در جنگ احزاب)بطرفداري از مشرکین بجنگ مسلمانان آمدند.
« راجِ الرَّسُولِ 􀀀 وَ هَمُّوا بِإِخْ »
اللّ علیه و آله- را از مکه بیرون کردند اینها نیز در صدد بیرون کردن آن حضرت از
􀀀
و چنانچه مردم مکه رسول خدا-صلی ه
مدینه برآمدند-و این مطابق تفسیري است که از جبائی و قاضی در تفسیر این جمله نقل شده-و برخی گفته اند:منظور همان
مردم مشرك قریش و اهل مکه هستند.
« وَ هُمْ بَدَؤُکُمْ أَوَّلَ مَرَّهٍ »
ابن اسحاق و جبائی گفته اند:یعنی اینها بودند که آغاز به پیمان شکنی کردند،زجاج گفته:یعنی با هم پیمانان رسول خدا-
اللّ علیه و آله- که منظور قبیلۀ خزاعه است،آغاز کار زار و جنگ کردند،و برخی گفته اند:یعنی در جنگ بدر با شما
􀀀
صلی ه
آغاز کارزار کردند و با اینکه کاروانشان بسلامت بمکه رسید(و دیگر سببی براي توقف و جنگ آنها در بدر نبود)گفتند:ما از
اینجا باز نگردیم تا محمد و همراهانش را نابود و ریشه کن کنیم.
«... أَ تَخْشَوْنَهُمْ »
یعنی آیا میترسید که از جنگ با آنها بناراحتی و پیش آمد ناگواري دچار شوید؟..که جمله در قالب استفهام ادا شده ولی
منظور دلیر کردن مسلمانان است براي کارزار با آنها،و غایت فصاحت در این جمله بکار رفته زیرا با یک لفظ هم آنها را
سرزنش فرموده و هم بجنگ دلیرشان ساخته.
« فَاللّ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَوْهُ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ
􀀀
هُ »
یعنی از آنها نترسید،و بخاطر حفظ جان خود از جنگ با آنها دست نکشید زیرا اگر براستی بعقاب و ثواب خدا ایمان دارید
خداي تعالی سزاوارتر است که بخاطر واگذاردن دستوري که در کار زار با آنها داده و ترك آن از عقابش ترس و بیم داشته
باشید،و به بیان دیگر یعنی اگر براستی مؤمن هستید بهتر است از خدا ترس داشته باشید نه از دیگران-در صورتی که خدا
داناتر و حکمش والاتر است-.
ص : 32
[ [سوره التوبه ( 9): آیات 14 تا 16
اشاره
اَللّ
􀀀
اَللّ بِأَیْدِیکُمْ وَ یُخْزِهِمْ وَ یَنْصُ رْکُمْ عَلَیْهِمْ وَ یَشْفِ صُ دُورَ قَوْمٍ مُؤْمِنِینَ ( 14 ) وَ یُذْهِبْ غَیْظَ قُلُوبِهِمْ وَ یَتُوبُ هُ
􀀀
اتِلُوهُمْ یُعَذِّبْهُمُ هُ 􀀀ق
لا􀀀 اَللّ وَ
􀀀
جاهَدُوا مِنْکُمْ وَ لَمْ یَتَّخِ ذُوا مِنْ دُونِ هِ 􀀀 اَللّ اَلَّذِینَ
􀀀
لَمّ یَعْلَمِ هُ
ا 􀀀 و اَللّ عَلِیمٌ حَکِیمٌ ( 15 ) أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تُتْرَکُوا 􀀀
شاءُ وَ هُ 􀀀 ی مَنْ یَ 􀀀 عَل
( ما تَعْمَلُونَ ( 16 􀀀 اَللّ خَبِیرٌ بِ
􀀀
رَسُولِهِ وَ لَا اَلْمُؤْمِنِینَ وَلِیجَهً وَ هُ
ترجمه
با آنها کارزار کنید تا خدا آنها را بدست شما عذاب کند و خوارشان گرداند و بر آنها پیروزي و ظفر دهد و دلهاي مردمان با
ایمان را(بدینوسیله)شفا بخشد( 14 )و خشم دلهاي مؤمنان را ببرد،و خدا توبۀ هر که را که خواهد میپذیرد،و خداوند دانا و
.( فرزانه است( 15
شما خیال میکنید که رهایتان میکنند(و آزمایش نمی شوید)با اینکه هنوز خداوند معلوم نکرده آن کسانی را از شما که جهاد
( میکنند،و جز خدا و رسول او و مردمان با ایمان همدمی براي خود نگیرند،و خدا بکارهایی که میکنید آگاهست( 16
ص : 33
15- بیان آیۀ 14
اشاره
تفسیر
خداي تعالی دستور کارزار با مشرکین را(که در آیات پیش بدان دستور فرموده)در این آیات تأکید کرده و مسلمانان را
بنصرت و پیروزي نوید داده و فرموده:
« اللّ بِأَیْدِیکُمْ
􀀀
اتِلُوهُمْ یُعَذِّبْهُمُ هُ 􀀀ق»
یعنی بکشتن آنها و اسارتشان عذابشان کند.
« وَ یُخْزِهِمْ »
و خدا آنها را خوار و زبون سازد.
« وَ یَنْصُرْکُمْ عَلَیْهِمْ »
یعنی شما را بر آنها یاري دهد.
« وَ یَشْفِ صُدُورَ قَوْمٍ مُؤْمِنِینَ »
وَ» اللّ علیه و آله-را که قبیلۀ بنی بکر بر آنها شبیخون زدند.شفا بخشد
􀀀
یعنی دلهاي قبیلۀ بنی خزاعه-هم پیمانان پیغمبر صلی ه
یعنی بدینوسیله دلهاي مردم با ایمان را که از کثرت آزار مشرکان پر از خشم و غیظ گشته با این نصرت « یُذْهِبْ غَیْظَ قُلُوبِهِمْ
شفا بخشد.آن گاه بسخن دیگري آغاز کرده فرماید:
« شاءُ 􀀀 ی مَنْ یَ 􀀀 اللّ عَل
􀀀
وَ یَتُوبُ هُ »
یعنی خداوند از روي مهر و بخشش خود هر یک از آنها را که توبه کنند-با اینکه تجاوزشان از حد گذشته است-با اینحال
توبه شان را میآمرزد.
« اللّ عَلِیمٌ حَکِیمٌ
􀀀
وَ هُ »
یعنی بتوبۀ آنها-اگر توبه کنند-دانا است،و نسبت به دستوري نیز که بشما داده در مورد کار زار با آنها پیش از توبه فرزانه و
اللّ علیه و
􀀀
حکیم است، زیرا کارهاي خدا همه از روي حکمت و درستی است،ضمناً این آیه دلیل بر صدق نبوت پیغمبر-صلی ه
آله-نیز میباشد زیرا خبري که آن حضرت داد مطابق در آمد
ارتباط و نظم
بما قبل آن بدو وجه است: «... شاءُ 􀀀 ی مَنْ یَ 􀀀 اللّ عَل
􀀀
وَ یَتُوبُ هُ » : و اما ارتباط آیه
ص : 34
-1 این آیه مژده اي است(براي مسلمانان یا براي خود مشرکان)که در میان آنها افرادي هستند که توبه خواهند کرد،و از کفر
بسوي ایمان باز خواهند گشت.
-2 منظور بیان اینمطلب است که دستور بکار زار با آنها راه توبه را بروي آنها نمی بندد،و پس از این دستور نیز آنها میتوانند
توبه و بازگشت کنند .
ص : 35
بیان آیه 16
اشاره
شرح لغات
و حسبان-بدان معنایی گویند که در نفس قوت گرفته ولی هنوز شخص بدان قطع پیدا نکرده،و از حساب مشتق است -« حسب »
زیرا جزء امور محاسباتی محسوب شود.
و ترك رها کردن و واگذاردن است نسبت بکاري که انجام آن مقدور است.
و ولیجۀ انسان کسی است « بطانه » در اصل کسی را گویند که داخل در گروه و قومی شود و از آنها نباشد،مانند لفظ «... ولیجه »
که محرم اسرار و راز او باشد و مفرد و جمع آن در لفظ یکسان است،و هر چه که در چیز دیگري در آید و از آن چیز نباشد
( آن را ولیجه گویند. ( 1
تفسیر
اشاره
در این آیات خداي سبحان موقعیت بزرگ جهاد را گوشزد کرده فرماید:
« أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تُتْرَکُوا »
اللّ
􀀀
لَمّ یَعْلَمِ هُ
ا􀀀 و »َ !؟ ؟یعنی آیا چنین گمان کرده اید که شما-بی آنکه مکلف بجهاد در راه خدا با اخلاص گردید-رها میشوید
و هنوز خداي سبحان آنچه را دربارة شما میداند آشکار نساخته.و مراد از نفی علم در اینجا نفی معلوم « جاهَدُوا مِنْکُمْ 􀀀 الَّذِینَ
است،و گرنه خداي تعالی بتمام اشیاء دانا است پیش از آنکه وجود پیدا کند،و میداند که اگر وجود پیدا کند
ص : 36
1) -مؤلف در اینجا بشعري از اشعار طرفه استشهاد کرده که ترجمۀ آن بشرحی نیازمند بود که گذشته از اینکه مورد -1
استفاده اکثر خوانندگان نبود از وضع ترجمۀ ما نیز خارج بود از از اینجهت از نقل و شرح آن خودداري شد،و شعر مزبور با
شرحش در دیوان طرفه(ط بیروت ص 47 )نقل شده طالبین بدانجا مراجعه کنند.
چگونه خواهد بود...و تقدیر این جمله چنین است:آیا گمان کرده اید که بحال خود واگذار میشوید و جهاد نمیکنید؟!..
« لا رَسُولِهِ وَ لَا الْمُؤْمِنِینَ وَلِیجَهً 􀀀 اللّ وَ
􀀀
وَ لَمْ یَتَّخِذُوا مِنْ دُونِ هِ »
یعنی و معلوم نکرده خداوند آن کسانی را که جز خدا و رسول او و مؤمنان همدم و دوستانی براي خود نگیرند که دوستشان
دارند و اسرار خود را براي آنان باز گویند،جبائی و حسن گفته اند:
یعنی منافق گردند.و این آیه دلیل است بر حرمت دوستی کردن با کافران و اهل فسق و الفت با آنها.
« ما تَعْمَلُونَ 􀀀 اللّ خَبِیرٌ بِ
􀀀
وَ هُ »
یعنی دانا است به اعمال شما و بدان پاداشتان دهد.
ارتباط این آیه با آیۀ پیشین:
و اما ارتباط این آیه با آیۀ قبلی این است که چون در آیۀ پیشین دستور بکارزار داد در این آیه شرط آن را که اخلاص و قطع
ارتباط با کفار است بیان فرمود تا در نتیجه پیروزي حاصل شده و سزاوار پاداش نیک گردند .
ص : 37
[ [سوره التوبه ( 9): آیات 17 تا 18
اشاره
ما􀀀 خالِدُونَ ( 17 ) إِنَّ 􀀀 اَلنّ هُمْ
ارِ 􀀀 و فِی مالُهُمْ 􀀀 أُول حَبِطَتْ أَعْ ئِکَ􀀀 أَنْفُسِهِم بِالْکُفْرِ ی 􀀀 ش عَل اهِدِینَ 􀀀 اَللّ
􀀀
ساجِدَ هِ 􀀀 کانَ لِلْمُشْرِکِینَ أَنْ یَعْمُرُوا مَ 􀀀 ا 􀀀م
ئِکَ أَنْ یَکُونُوا مِنَ 􀀀 ی أُول 􀀀 اَللّ فَعَس
􀀀
کاهَ وَ لَمْ یَخْشَ إِلاَّ هَ 􀀀 هَ وَ آتَی اَلزَّ 􀀀 امَ اَلصَّلا 􀀀 بِاللّ وَ اَلْیَوْمِ اَلْآخِرِ وَ أَق
􀀀
اَللّ مَنْ آمَنَ هِ
􀀀
ساجِ دَ هِ 􀀀 یَعْمُرُ مَ
( اَلْمُهْتَدِینَ ( 18
ترجمه
مشرکان-در حالی که بکفر خویش گواهی میدهند-حق ندارند مساجد خدا را تعمیر کنند،و کارهاي آنها باطل است،و آنها
در آتش دوزخ جاودانند( 17 )فقط مساجد خدا را کسی تعمیر کند که بخدا و روز جزا ایمان آورده و نماز بپا دارد و زکات
.( دهد،و جز از خدا نترسد،چنین اشخاصی امید است که از راه یافتگان باشند( 18
ص : 38
18- بیان آیه 17
اشاره
شرح لغات:
مسجد در اصل بمعناي جاي سجده است،و بجایی که مهیاي براي نماز جماعت است اطلاق گردد،و تعمیر بمعناي ترمیم
خرابی بنا است،و از همین باب است تعمیر بمعناي زیارت(و دیدار دوستان)زیرا بوسیلۀ زیارت ترمیم حال گردد.
تفسیر:
پس از آنکه خداي سبحان بکارزار مشرکان دستور فرمود و از دوستی و ارتباط با آنها جلوگیري کرد،در اینجا دستور
جلوگیري و ممانعت آنها را از مساجد صادر کرده فرماید:
« اللّ
􀀀
ساجِدَ هِ 􀀀 کانَ لِلْمُشْرِکِینَ أَنْ یَعْمُرُوا مَ 􀀀 ا 􀀀م»
یعنی شایسته نیست مشرکان اقدام بتعمیر مساجد خدا کرده و سرپرستی و تولیت اینکار را بعهده گیرند،و کار تعمیر آنها حق
مسلمانان است،و برخی گفته اند:منظور مسجد الحرام تنها است،و در مقابل اینها برخی گفته اند:این آیه همۀ مساجد را شامل
شود.
« ی أَنْفُسِهِمْ بِالْکُفْرِ 􀀀 شاهِدِینَ عَل 􀀀»
یعنی در حال گواهی دادنشان بکفر خویشتن- یا با گواهی دادن بر کفر خویش-و در اینکه آیا منظور از تعمیر چیست اختلاف
است، برخی گفته اند:منظور از تعمیر رفتن بمسجد و ورود در آن است چنانچه گویند:
فلان کس فلان مجلس را تعمیر میکند،یعنی زیاد بدانجا میرود،و تعمیر مسجد نیز بهمان انجام عبادت و اطاعت خدا در آن
صورت گیرد،و دسته اي دیگر چون جبائی گفته اند:تعمیر مسجد همان اصلاح کردن و ترمیم ویرانی آن است،مقصود این
است که آنها ترمیم مسجد نکنند چون منظور از ترمیم خرابی مسجد عبادت در آن است (نه اعمال شرك آمیز آنها)و حسن
گفته:تعمیر مسجد یعنی از اهل آن بودن،و منظور
ص : 39
در این آیه آن است که شایسته نیست مشرکان را واگذارند که مسجد بدست آنها باشد.
ی- أَنْفُسِهِمْ بِالْکُفْرِ )چگونه است اختلاف 􀀀 شاهِدِینَ عَل 􀀀 و نیز در اینکه گواهی دادن آنها بر زیان خویش بکفر(در جملۀ
است،سدّي گفته:مثل همین که از نصرانی بپرسند:چه دینی داري؟بگوید:نصرانی،و یهودي در پاسخ بگوید:من یهودي هستم،و
از مشرك بپرسند:دینت چیست؟بگوید:مشرك هستم.و حسن گفته:یعنی همان سخن ایشان دلیل بر کفر آنها است،چنانچه
گویند:سخن فلانی دلیل بر بطلان مدعاي او است،و دیگري گفته:منظور آن سخنی بود که در تلبیه میگفتند یعنی اینکه
1)،و ابن عباس گوید: ) « لبیک لا شریک لک الا شریکاً هو لک تملکه و ما ملک »: میگفتند
گواهی آنها همان سجدة آنها براي بتان بود با اینکه اعتراف داشتند که آنها مخلوق هستند،و معناي آیه این است که آنها با
رفتار و احوال خود بزیان خویش گواهی میدادند،و معناي گواهی دادن و شهادت همان اظهار کردن است.
« مالُهُمْ 􀀀 ئِکَ حَبِطَتْ أَعْ 􀀀 أُول »
یعنی همان اعمالی را که مانند عبادت مردمان با ایمان انجام میدادند باطل است بخاطر آنکه آن را طوري انجام میدادند که در
نزد خدا مستحق ثواب نبودند.
« خالِدُونَ 􀀀 النّ هُمْ
ارِ 􀀀 و فِی »َ
یعنی در آتش براي همیشه جاودانند.
« بِاللّ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ
􀀀
اللّ مَنْ آمَنَ هِ
􀀀
ساجِدَ هِ 􀀀 ما یَعْمُرُ مَ 􀀀 إِنَّ »
براي اثبات مطلبی و نفی مطالب دیگر جز آن بکار رود،و در اینجا معناي آیه این است:تعمیر مسجد نکند کسی- « انما » لفظ
بوسیلۀ زیارت و انجام عبادت در آن یا به بنا و ترمیم ویرانی آن-جز آن کس که اقرار بیگانگی حق کرده و بروز قیامت
اعتراف دارد.
« لاهَ􀀀 امَ الصَّ 􀀀 وَ أَق »
یعنی نماز را با حدود و مقررات آن بپا دارد.
« کاهَ 􀀀 وَ آتَی الزَّ »
و زکات را در جایی که واجب شود بمستحقش بپردازد.
« اللّ
􀀀
وَ لَمْ یَخْشَ إِلَّا هَ »
یعنی جز خدا از هیچیک از آفریدگان نترسد. و این جمله
ص : 40
1) -یعنی:بلی شریکی براي تو نیست جز همان شریکی که تو او را و هر چه را دارد مالک هستی. -1
و منظور این است که اگر شما از « فَاللّ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَوْهُ
􀀀
أَ تَخْشَوْنَهُمْ هُ » :( مربوط است بگفتار خداي تعالی(که پیش از این فرماید
آنها بترسید در شرك ورزي با آنها یکسانید...
یعنی راه یافتگان بسوي بهشت،و رسیدن بثواب آن،و در اینکه خداي تعالی در این آیه « فعسی اولئک ان یکونوا من المهتدین »
پس از ایمان بخدا،نماز و زکات را جداگانه ذکر فرموده دلیل بر این است که لفظ ایمان شامل اعمال و افعال اعضاء و جوارح
نشود،(و معناي ایمان تنها همان اعتقاد قلبی است)و گرنه عطف کردن اعمالی را که داخل در همان ایمان است بدان جایز
نبود،و آن کس که گفته است:مقصود از این عطف شرح و تفصیل معناي ایمان و توضیح بیشتري براي آن است ظاهر آیه را
.( نادیده گرفته است ( 1
ص : 41
1) -براي توضیح این قسمت از گفتار مؤلف باید خوانندگان محترم توجه داشته باشند که میان علما اختلاف است که آیا -1
ایمان تنها همان اقرار و اعتراف و عقیدة قلبی بیگانگی خدا و دستورات پیمبران و نمایندگان او است یا اضافه بر عقیده و
اقرار،عمل به اعمال دینی و افعال واجبه هم نیز جزء ایمان است که شخص مؤمن گذشته از اینکه باید بزبان اقرار بیگانگی خدا
و سایر اصول و فروع اسلام کند و بدانها اعتقاد هم داشته باشد،باید به احکام و دستورات اسلام نیز در خارج عمل کند تا
اطلاق مؤمن بر او صحیح باشد،(و باصطلاح ساده،مؤمن باشد)یا تنها همان اقرار و عقیده براي اطلاق ایمان کافی است،و
مؤلف بزرگوار میخواهد با این آیه استدلال کند که ایمان تنها همان اقرار و عقیده است،و عمل بدستورات و احکام اسلام
دخالتی در اطلاق ایمان بر شخص مؤمن ندارد...و البته این مختصر براي توضیح سخن مؤلف بود و اما اینکه آیا این نظر مؤلف
صحیح است یا نه،احتیاج ببحث مفصلی دارد که از وضع ترجمه و پاورقی خارج است،و براي توضیح بیشتر باید بکتب دیگري
که مشروحاً در اینباره بحث کرده اند مراجعه شود.
[ [سوره التوبه ( 9): آیات 19 تا 22
اشاره
لا􀀀 اَللّ
􀀀
اَللّ وَ هُ
􀀀
لا یَسْتَوُونَ عِنْدَ هِ 􀀀 اَللّ
􀀀
جاهَدَ فِی سَبِیلِ هِ 􀀀 بِاللّ وَ اَلْیَوْمِ اَلْآخِرِ وَ
􀀀
رامِ کَمَنْ آمَنَ هِ 􀀀 مارَهَ اَلْمَسْجِدِ اَلْحَ 􀀀 حاجِّ وَ عِ 􀀀 ایَهَ اَلْ 􀀀 أَ جَعَلْتُمْ سِق
ئِکَ هُمُ 􀀀 اَللّ وَ أُول
􀀀
والِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَهً عِنْدَ هِ 􀀀 اَللّ بِأَمْ
􀀀
جاهَدُوا فِی سَبِیلِ هِ 􀀀 اجَرُوا وَ 􀀀 اَلظّ ( 19 ) اَلَّذِینَ آمَنُوا وَ ه
􀀀
یَهْدِي اَلْقَوْمَ الِمِینَ
اَللّ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظِیمٌ
􀀀
ا أَبَداً إِنَّ هَ 􀀀 خالِدِینَ فِیه 􀀀 ا نَعِیمٌ مُقِیمٌ ( 21 ) 􀀀 جَنّ لَهُمْ فِیه
اتٍ 􀀀 و وانٍ 􀀀 اَلْف ( 20 ) یُبَشِّرُهُمْ رَبُّهُمْ بِرَحْمَهٍ مِنْهُ وَ رِضْ ائِزُونَ 􀀀
(22)
ترجمه:
آیا(منصب)سقایت(و آب دادن)حاجیان و تعمیر مسجد حرام را با(مقام) آن کس که بخدا و روز قیامت ایمان آورده و در راه
خدا جهاد کرده یکسان کرده اید؟ آنها نزد خدا یکسان نیستند،و خدا مردمان ستمکار را هدایت نمیکند( 19 )آن کسانی که
ایمان آورده و هجرت کردند و بمال و جان خود در راه خدا جهاد کرده اند در درجه (و مقام)برترند(و رتبۀ والاتري)نزد
خدا(دارند)و آنها بخصوص کامیابان هستند( 20 ) پروردگارشان آنها را برحمت و خوشنودي خویش و(هم)ببهشتهایی که در
آنها نعمتهاي جاودانی است نوید و مژده دهد( 21 )که براي همیشه در آن جاویدانند،براستی که نزد خدا(براي کردار
.( نیک)پاداشی بس بزرگ است( 22
ص : 42
بیان آیۀ 19 تا 22
اشاره
شرح لغات:
سقایه...وسیلۀ کشیدن آب را گویند،و محلی که در آن چاه آب است نیز سقایه گویند.
بشارت...چیزي است که بدان سرور در بشرة صورت ظاهر گردد.
رضوان...آن حقیقتی است که در برابر احسان مستحق گردد.
نعیم...از نعمت مشتق است.
در ماضی بهمین معنا است. « قطّ » ابد...زمان آینده اي است که انتها ندارد.چنانچه
شأن نزول:
بگفتۀ حسن و شعبی و محمد بن کعب قرظی این آیه دربارة علی بن ابی طالب علیه السلام و عباس بن عبد المطلب و طلحه بن
شیبه نازل شد،و این بدانجهت بود که هر یک افتخار کرده طلحه گفت:من صاحب خانه کعبه و کلید دار آن هستم و اگر
بخواهم میتوانم شب خود را آنجا بسر برم،و عباس گفت:من داراي منصب سقایت و عهده دار آن هستم.
و علی علیه السلام فرمود:من از اینمصبها که شما بدان افتخار کنید چیزي ندانم ولی همین قدر میدانم که من مدت ششماه
پیش از سایر مردم بسوي قبله نماز گذاردم،و متصدي امر جهاد و پیکار با دشمنان دین بودم.
و برخی چون ابن سیرین و مرّه همدانی گفته اند:علی علیه السلام بعمویش عباس فرمود:اي عمو!چرا از مکه هجرت نمی کنی
و برسول خدا نمی پیوندي؟عباس در پاسخ آن حضرت گفت:
آیا کاري که من عهده دار آن هستم فضیلت آن از هجرت بیشتر نیست؟منم که
ص : 43
مسجد الحرام را تعمیر کرده و منصب سقایت حاجیان را بعهده دارم؟و دنبال این گفتگو بود که آیه فوق نازل شد.
و حاکم ابو القاسم حسکانی بسندش از بریده روایت کرده که وقتی شیبه و عباس بیکدیگر فخر و مباهات میکردند،در اینمیان
علی بن ابی طالب بدانها گذشت و فرمود:
بچه چیز بیکدیگر مباهات میکنید؟عباس گفت:فضیلتی را که من دارم هیچکس دارا نیست،و آن منصب سقایت حاجیان
است.شیبه گفت:و من هم متصدي تعمیر مسجد الحرام هستم!علی علیه السلام فرمود:من براي شما شرم دارم زیرا من در
کودکی بفضیلتی مفتخر شدم که شما بدان فضیلت مفتخر نگشتید،آن دو گفتند:آن فضیلت چیست؟ فرمود:بینی شما دو نفر را
با شمشیر زدم تا وقتی که بخدا و رسول او ایمان آوردید.
عباس که این سخن را از علی علیه السلام شنید خشمناك برخاست و هم چنان که دامنش(از خشم)بر زمین کشیده میشد بنزد
اللّ علیه و آله آمده گفت:
􀀀
رسول خدا صلی ه
می بینی که علی با من چگونه روبرو شده و چه میگوید؟حضرت دستور داده فرمود:
علی را نزد من آرید،و چون علی علیه السلام بنزد آن حضرت آمد رسول خدا(ص)بدو فرمود:
چرا با عمویت اینگونه سخن گفتی؟علی در پاسخ آن حضرت عرض کرد:اي رسول خدا من از روي حق و حقیقت با وي
سخن گفتم چه او را خوش آید و چه ناخوش!در اینوقت جبرئیل نازل شد و سلام پروردگار را برسول خدا رسانید و سپس این
آیه را نازل کرد.
و در تفسیر ابو حمزه است که چون عباس در جنگ بدر «... ما راضی شدیم »: عباس که این جریان را مشاهده کرد سه بار گفت
بدست مسلمانان اسیر شد جمعی از مهاجر و انصار بنزد او رفته و او را به کفري که داشت و پیوند خویشاوندي خود را که با
اللّ علیه و آله قطع کرده بود سرزنش و توبیخ کردند،عباس در پاسخ آنان اظهار کرد:شما چرا کارهاي بد ما
􀀀
رسول خدا صلی ه
را بزبان میآورید اما کارهاي خوب ما را کتمان میکنید؟گفتند:مگر شما کار خوب هم دارید؟گفت:آري بخدا مائیم که مسجد
الحرام را تعمیر کرده و پرده دار خانۀ کعبه هستیم،سقایت حاجیان بعهدة ما است،و بیچارگان و درماندگان را ما از بند اسارت
آزاد کنیم...در اینوقت آیه فوق نازل شد.
ص : 44
تفسیر
«... حاجِّ 􀀀 ایَهَ الْ 􀀀 أَ جَعَلْتُمْ سِق »
این جمله در اصطلاح استفهام انکاري است یعنی أهل سقایت حاجیان و تعمیر مسجد را برابر قرار ندهید با کسانی که ایمان
در تقدیر گرفته شود تا « رامِ 􀀀 مارَهَ الْمَسْجِدِ الْحَ 􀀀 عِ» و « حاجِّ 􀀀 ایَهَ الْ 􀀀 سِق » در دو جملۀ « أهل » بخدا آورده اند...و روي این معنی باید لفظ
مصدري از « بِاللّ
􀀀
کَمَنْ آمَنَ هِ » را در تقدیر نگرفت ولی در جملۀ « اهل » مقابله بین شخص باشد.و ممکن است لفظ
و « باللّ
􀀀
أ جعلتم السقایه و العماره کایمان من آمن ه... »: تقدیر گرفت تا مقابله بین دو فعل باشد و تقدیر چنین باشد « آمن » لفظ
حسن گفته:سقایت حاجیان عبارت بود از شراب کشمشی که در ایام حج بحاجیان می نوشاندند.و منظور خداي تعالی آن
است که اینکارها با ایمان بخدا مقابل نیست.
« وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ »
و بجهاد در راه خدا.
« اللّ
􀀀
لا یَسْتَوُونَ عِنْدَ هِ 􀀀»
یعنی در فضیلت و ثواب ایندو در پیشگاه خداوند مساوي نیستند.
« الظّ
􀀀
لا یَهْدِي الْقَوْمَ الِمِینَ 􀀀 اللّ
􀀀
وَ هُ »
و خدا مردم ستمکار را براه ثواب خویش هدایت نمیکند چنانچه آن کسانی را که نسبت بدو عارف هستند و فرمانبرداري او
کنند و از نافرمانیش دوري گزینند هدایت فرماید.
«... اَلَّذِینَ آمَنُوا »
یعنی آنان که او را تصدیق کرده و بیگانگیش اعتراف دارند.
« اجَرُوا 􀀀 وَ ه »
و از وطنهاي خود-یعنی سرزمین کفر-بسرزمین اسلام هجرت کنند.
« اللّ
􀀀
جاهَدُوا فِی سَبِیلِ هِ... 􀀀 وَ »
و در بر خورد با دشمنان دین سختیها را بر جان بخرند،و بمال و جان جهاد کنند.
« اللّ
􀀀
أَعْظَمُ دَرَجَهً عِنْدَ هِ ...»
منزلت و مقام اینان بزرگتر از دیگرانی است که چنین نکنند.
« ائِزُونَ 􀀀 ئِکَ هُمُ الْف 􀀀 وَ أُول »
اینانند کامیابان.
« وانٍ 􀀀 یُبَشِّرُهُمْ رَبُّهُمْ بِرَحْمَهٍ مِنْهُ وَ رِضْ »
پروردگارشان اینان را بزبان پیمبران و وعده هایی که در کتاب خود برحمت و مهر خود در دنیا مژده داده،یعنی بدان ثوابی
ص : 45
که بر جهاد نوید داده.و به رضوان در آخرت.
«... جَنّ لَهُمْ
اتٍ􀀀 و »َ
و بهشتهایی که در آنها نعمتهایی دائمی و تمام نشدنی است.
« ا أَبَداً 􀀀 خالِدِینَ فِیه 􀀀»
آن بهشتهایی که همیشه در آن جاویدانند.
« اللّ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظِیمٌ
􀀀
إِنَّ هَ »
و پاداش کرداري که آن پاداش بسیار است و نعمتهاي خلق بدان پایه نرسد نزد خدا است .
ص : 46
[ [سوره التوبه ( 9): آیات 23 تا 24
اشاره
اَلظّ
􀀀
ئِکَ هُمُ الِمُونَ 􀀀 مانِ وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ فَأُول 􀀀 اءَ إِنِ اِسْتَحَبُّوا اَلْکُفْرَ عَلَی اَلْإِی 􀀀 وانَکُمْ أَوْلِی 􀀀 اءَکُمْ وَ إِخْ 􀀀 لا تَتَّخِ ذُوا آب 􀀀 ا أَیُّهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا 􀀀ی
ساکِنُ 􀀀 ا وَ مَ 􀀀 سادَه 􀀀 جارَهٌ تَخْشَوْنَ کَ 􀀀 ا وَ تِ 􀀀 والٌ اِقْتَرَفْتُمُوه 􀀀 اجُکُمْ وَ عَشِیرَتُکُمْ وَ أَمْ 􀀀 وانُکُمْ وَ أَزْو 􀀀 اؤُکُمْ وَ إِخْ 􀀀 اؤُکُمْ وَ أَبْن 􀀀 کانَ آب 􀀀 23 ) قُلْ إِنْ )
( اسِقِینَ ( 24 􀀀 لا یَهْدِي اَلْقَوْمَ اَلْف 􀀀 اَللّ
􀀀
اَللّ بِأَمْرِهِ وَ هُ
􀀀
حَتّ یَأْتِیَ هُ
ی􀀀 فَت ادٍ فِی سَبِیلِهِ رََبَّصُوا 􀀀 اَللّ وَ رَسُولِهِ وَ جِه
􀀀
ا أَحَبَّ إِلَیْکُمْ مِنَ هِ 􀀀 تَرْضَوْنَه
ترجمه
اي کسانی که ایمان آورده اید پدران و مادران خویش را،اگر (دیدید)کفر را بر ایمان برگزیده(و ترجیح داده)اند بدوستی
مگیرید،و هر که از شما (با اینحال)آنان را دوست بدارد آنها ستمکارانند( 23 )بگو اگر پدرانتان و پسرانتان و برادران و
زنانتان،و اموالی که جمع آوري کرده اید،و تجارتی که از کساد آن میترسید، و مسکنهایی که بآن دل خوش هستید نزد شما از
خدا و پیغمبر او و پیکار در راه او محبوبتر است به انتظار باشید تا خدا فرمان خویش را دربارة شما بیاورد و خدا مردم فاسق (و
.( بد کار)را هدایت نمیکند.( 24
ص : 47
24- بیان آیه 23
اشاره
شأن نزول:
از امام باقر و امام صادق علیهما السلام روایت شده که فرموده اند این آیه دربارة حاطب بن ابی بلتعه نازل شد که وقتی رسول
اللّ علیه و آله آهنگ فتح مکه کرد وي نامه اي بقریش نوشت که آنان را از جریان با خبر سازد.
􀀀
خدا صلی ه
تفسیر:
خداي تعالی در این آیات مؤمنان را از دوستی با کفار اگر چه پیوند خویشاوندي با آنها داشته باشند-نهی کرد و فرمود:
«.... ا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا 􀀀ی»
اي کسانی که ایمان آورده اید پدران و مادران خویش را بدوستی مگیرید...و این دستور دربارة امر دین است و اما در موضوع
یعنی و در دنیا به نیکی با ) « ا مَعْرُوفاً 􀀀 ما فِی الدُّنْی 􀀀 صاحِبْهُ 􀀀 وَ » کارهاي دنیا مجالست و معاشرت با آنان جایز است بدلیل آیۀ شریفۀ
آنها همدم باش) ( 1).ابن عباس گفته:چون خداي تعالی بمؤمنان دستور داد تا از مکه هجرت کنند و آنها تصمیم به این کار
گرفتند دچار مخالفت با زن و پدر و مادر و فرزندان خود شدند که آنها دست بدامن اینان انداخته و از اینکار بازشان
میداشتند،مؤمنان نیز بخاطر آنها ترك هجرت کردند، خداي سبحان در این آیات بیان فرمود که أمر دین مقدم بر مراعات
پیوند خویشاوندي و نسب است،و حتی ارتباط پدر
ص : 48
ی􀀀 داكَ عَل 􀀀 جاهَ 􀀀 وَ إِنْ » : 1) -آیه در سورة لقمان-آیۀ 15 -و دربارة طرز معاشرت با پدر و مادر است،و تمامی آیه چنین است -1
و خلاصه معناي آن این است که اگر خواستند تو « ا مَعْرُوفاً 􀀀 ما فِی الدُّنْی 􀀀 صاحِبْهُ 􀀀 ما وَ 􀀀 لا تُطِعْهُ 􀀀 ا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَ 􀀀 أَنْ تُشْرِكَ بِی م
را مشرك سازند اطاعتشان مکن ولی در دنیا به نیکی با آن دو رفتار کن.
و مادري را باید در اینمورد قطع کرد تا چه رسد بدیگران.
« مانِ 􀀀 إِنِ اسْتَحَبُّوا الْکُفْرَ عَلَی الْإِی »
یعنی اگر کفر را برگزیدند و بر ایمان ترجیح دادند،حسن گفته:هر کس مشرك را دوست داشته باشد و به شرك او راضی
باشد او نیز مشرك است.
«... وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ »
یعنی هر که آنان را دوست بدارد و بخاطر آنان دست از فرمانبرداري خدا بکشد و آنها را بر اسرار مسلمانان مطلع سازد،اینان
بخویش ستم کرده اند زیرا دوستی را در جاي خود که اهل ایمان بوده مصرف نکرده و در غیر آن صرف کرده اند.
«..... اؤُکُمْ 􀀀 کانَ آب 􀀀 قُلْ إِنْ »
بگو اي محمد به این مردمانی که از هجرت بشهر اسلام (مدینه)روي گردانده اند،اگر پدرانتان که وسیلۀ تولد شما بوده اند.
« اؤُکُمْ 􀀀 وَ أَبْن »
یعنی پسرانتان که شما وسیلۀ پیدایش آنها بوده اید.
« وانُکُمْ 􀀀 وَ إِخْ »
و برادران نسبی شما.
« اجُکُمْ 􀀀 وَ أَزْو »
و زنانتان که با آنها عقد ازدواج بسته اید.
« وَ عَشِیرَتُکُمْ »
و نزدیکانتان.
« ا􀀀 والٌ اقْتَرَفْتُمُوه 􀀀 وَ أَمْ »
و اموالی را که بدست آورده اید و جمع کرده اید.
« ا􀀀 سادَه 􀀀 جارَهٌ تَخْشَوْنَ کَ 􀀀 وَ تِ »
و تجارتی را که اگر بفرمانبرداري خداي تعالی و جهاد مشغول شوید ترس کسادي آن را دارید.
« ا􀀀 ساکِنُ تَرْضَوْنَه 􀀀 وَ مَ »
و مسکنهایی را که براي خود انتخاب کرده و بماندن در آنها دل خوشید.
« أَحَبَّ إِلَیْکُمْ »
پیش شما محبوبتر و اثرش در دل شما بیشتر است.
« اللّ وَ رَسُولِهِ
􀀀
مِنَ هِ »
از فرمانبرداري خدا و فرمانبرداري پیغمبر او.
« ادٍ فِی سَبِیلِهِ 􀀀 وَ جِه »
و جهاد در راه خدا.
« فَتَرَبَّصُوا »
پس انتظار برید.
« اللّ بِأَمْرِهِ
􀀀
حَتّ یَأْتِیَ هُ
ی􀀀 »
تا خدا حکم خود را دربارة شما صادر کند،و برخی چون
ص : 49
حسن و جبائی گفته اند یعنی دستور عقوبت شما را در آینده نزدیک یا دور صادر کند بخاطر آنکه شما آنچه را گفته شد بر
جهاد و فرمانبرداري خدا ترجیح دادید،و در این کلام تهدید سختی است.و مجاهد گفته:منظور از أمر خدا فتح مکه است.و
برخی گفته اند این تفسیر صحیح نیست چون سورة برائه پس از فتح مکه نازل شده.
« اسِقِینَ 􀀀 لا یَهْدِي الْقَوْمَ الْف 􀀀 اللّ
􀀀
وَ هُ »
تفسیر آن گذشت.
ص : 50
[ [سوره التوبه ( 9): آیات 25 تا 27
اشاره
ما رَحُبَتْ ثُمَّ 􀀀 ضاقَتْ عَلَیْکُمُ اَلْأَرْضُ بِ 􀀀 واطِنَ کَثِیرَهٍ وَ یَوْمَ حُنَیْنٍ إِذْ أَعْجَبَتْکُمْ کَثْرَتُکُمْ فَلَمْ تُغْنِ عَنْکُمْ شَیْئاً وَ 􀀀 اَللّ فِی مَ
􀀀
لَقَدْ نَ َ ص رَکُمُ هُ
زاءُ 􀀀 ذلِکَ جَ 􀀀 ا وَ عَذَّبَ اَلَّذِینَ کَفَرُوا وَ 􀀀 ی رَسُولِهِ وَ عَلَی اَلْمُؤْمِنِینَ وَ أَنْزَلَ جُنُوداً لَمْ تَرَوْه 􀀀 اَللّ سَ کِینَتَهُ عَل
􀀀
وَلَّیْتُمْ مُدْبِرِینَ ( 25 ) ثُمَّ أَنْزَلَ هُ
( اَللّ غَفُورٌ رَحِیمٌ ( 27
􀀀
شاءُ وَ هُ 􀀀 ی مَنْ یَ 􀀀 ذلِکَ عَل 􀀀 اَللّ مِنْ بَعْدِ
􀀀
کافِرِینَ ( 26 ) ثُمَّ یَتُوبُ هُ 􀀀 اَلْ
ترجمه
خدا شما را در مواقع بسیار نصرت داد،و روز(جنگ)حنین هنگامی که کثرت سپاهیانتان شما را مسرور ساخت،ولی این زیادي
سپاه بکار شما نیامد،و زمین با همه فراخیش بر شما تنگ شد،و منهزمانه پشت کرده و گریختید( 25 )سپس خداوند آرامش
خود را بر پیغمبرش و بر مؤمنان فرو فرستاد،و لشگریانی که شما آنها را نمیدیدید فرود آورد،و کسانی را که کفر میورزیدند
بعذاب دچار کرد(و مغلوب ساخت)و همین است سزاي کافران( 26 )آن گاه پس از این جریان خدا توبۀ هر که را خواهد
.( میپذیرد و خدا آمرزنده و مهربان است( 27
ص : 51
بیان آیه 25 تا 27
اشاره
شرح لغات:
موطن:جایی است که صاحب آن در آنجا اقامت گزیند.
حنین:نام دره اي است میان مکه و طائف.
اعجاب:(در أعجبتکم)خوشحالی و سرور است از آنچه بشگفت آورد.
رحب:بمعناي فراخی در مکان است،و ضدّ آن تنگی است.
سکینه:آرامش و امنیت.
تفسیر:
اشاره
چون در آیات پیش بمؤمنان دستور کارزار داده شد،در این آیات خداي تعالی نصرتهایی را که در حالات مختلف نصیب
آنان کرده تذکر میدهد:
« اللّ
􀀀
لَقَدْ نَصَرَکُمُ هُ... »
لام در اینجا لام قسم است،و گویا خداي تعالی سوگند خورده که مؤمنان را در جاهاي بسیاري یاري کرده و با وجود ضعف و
افراد اندك آنان را بر دشمن پیروز گردانده،و این سخن را بدانجهت فرمود که آنان را تشویق کند تا در مورد فرمانبرداري
خدا پاي بند خاندان و نزدیکان نشوند و دل از آنها برگرفته بسوي خداي تعالی متوجه شوند،و از امام باقر و امام صادق علیهما
در آیه،هشتاد مورد بود(که خدا مسلمانان را یاري کرد).و در حدیث آمده « مواطن کثیره » السلام روایت شده که فرمودند:این
صدقه بدهد،و چون بهبودي یافت از علماء « کثیر » که متوکل سخت بیمار شد و نذر کرد:اگر خدا او را شفا داد مالی
پرسید(براي اداي نذر چه اندازه باید صدقه بدهم)و حد مال کثیر چقدر است؟آنان در اینباره اختلاف کردند، نزدیکان متوکل
نظر دادند که این مسئله را از حضرت علی بن محمد(امام هادي) علیه السلام بپرسد،و این جریان در وقتی بود که آن حضرت
در خانۀ متوکل زندانی بود،
ص : 52
متوکل دستور داد نامه اي در اینباره بحضرت هادي بنویسند،و حضرت در جواب نوشت:
را « مواطن کثیره » هشتاد درهم صدقه بدهد،و چون علت آن را پرسیدند امام علیه السلام این آیه را تلاوت کرد و فرمود:ما این
شمرده ایم هشتاد موطن بوده است.
« وَ یَوْمَ حُنَیْنٍ »
یعنی در روز حنین.
« إِذْ أَعْجَبَتْکُمْ کَثْرَتُکُمْ »
یعنی کثرت لشکر شما را خوشحال کرد و از زیادي لشکرتان بشگفت آمدید.قتاده گفته:سبب هزیمت مسلمانان در جنگ
حنین آن بود که برخی از مسلمین چون کثرت سپاهیان خود را مشاهده کرده گفتند:امروز دیگر بخاطر کمی سپاه شکست
نخواهیم خورد،و همین سبب شد که پس از ساعتی منهزم گشتند،و عدد سپاهیانشان در آن روز دوازده هزار نفر بود،و برخی
گفته اند:ده هزار نفر بودند،و دیگري گفته:هشت هزار بوده اند،ولی روایت نخستین(یعنی همان دوازده هزار) صحیحتر است و
در بیشتر روایات همان اندازه ذکر شده است.
« ما رَحُبَتْ 􀀀 ضاقَتْ عَلَیْکُمُ الْأَرْضُ بِ 􀀀 وَ »
یعنی زمین با فراخیش بر شما تنگ شد و جایی که بدانجا فرار کنید نیافتید.
« ثُمَّ وَلَّیْتُمْ مُدْبِرِینَ »
یعنی بدشمن پشت کرده و گریختید.
« اللّ سَکِینَتَهُ
􀀀
ثُمَّ أَنْزَلَ هُ »
یعنی آن رحمتی را که نفس انسانی بدان آرام شود و ترس و خوف بدان زائل گردد نازل فرمود.
« ی رَسُولِهِ وَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ 􀀀 عَل »
یعنی بر آن مؤمنانی که بازگشتند و با کافران کارزار کردند،و ضحاك بن مزاحم گفته:منظور از مؤمنان کسانی بودند که در
اللّ علیه و آله ماندند و فرار نکردند،و آنها علی علیه السلام و عباس و چند تن دیگر از
􀀀
آن هنگامه در کنار رسول خدا صلی ه
نسیمی « سکینه »: بنی هاشم بودند،و حسن بن علی بن فضال از حضرت رضا علیه السلام روایت کرده که آن حضرت فرمود
خوشبو است از بهشت که بصورت آدمی در آید و با پیمبران باشد،و این روایتی است که عیاشی آن را روایت کرده است.
« ا􀀀 وَ أَنْزَلَ جُنُوداً لَمْ تَرَوْه »
منظور لشکریانی از فرشتگان است،و برخی چون
ص : 53
جبائی گفته اند:فرشتگان در روز حنین براي قوي دل ساختن مؤمنان و پشت گرمی آنان بجنگ آمدند و دست بکار زار
نشدند،و تنها در جنگ بدر بود که بطرفداري مسلمانان وارد جنگ شدند.
« وَ عَذَّبَ الَّذِینَ کَفَرُوا »
یعنی آنان را بوسیلۀ قتل و اسارت و سلب اموال و فرزندان عذاب فرمود.
« کافِرِینَ 􀀀 زاءُ الْ 􀀀 ذلِکَ جَ 􀀀 وَ »
یعنی این عذاب،کیفر کافران بود بواسطۀ کفرشان.
« شاءُ 􀀀 ی مَنْ یَ 􀀀 ذلِکَ عَل 􀀀 اللّ مِنْ بَعْدِ
􀀀
ثُمَّ یَتُوبُ هُ »
ضاقَتْ 􀀀» که بفعل قبل از آن یعنی «.. ثُمَّ وَلَّیْتُمْ » را دنبال هم ذکر فرمود: 1-در آیۀ « ثم » خداي تعالی در آیات فوق در سه جا لفظ
وَ أَنْزَلَ » که به « اللّ
􀀀
ثُمَّ یَتُوبُ هُ... » عطف شده. 3-آیۀ « وَلَّیْتُمْ مُدْبِرِینَ » که به « اللّ سَ کِینَتَهُ
􀀀
ثُمَّ أَنْزَلَ هُ » عطف شده 2-در آیۀ « عَلَیْکُمُ
عطف شده است. «... جُنُوداً
و وجه اینکه در اینجا مستقبل بماضی عطف شده بخاطر تشابه آن دو بیکدیگر است، زیرا آیۀ نخستین دربارة یادآوري نعمت
خدا،و آیۀ دوم وعدة بنعمت خدا است، و معناي آیه چنین است:آن گاه خداوند هر که را که از شرك توبه کند و
بفرمانبرداري خدا باز گردد،و از اعمال زشت پیشین خود پشیمان گردد توبه اش را می پذیرد،و ممکن است مقصود توبه آن
مسلمانانی باشد که پس از انهزام بازگشتند،و معناي سوم آن است که منظور توبۀ آنها از آن حال شگفت و سروري بود که از
کثرت سپاهیان اسلام بدانها دست داد،و اینکه خداوند در این آیه پذیرش توبۀ آنها را بستۀ بمشیت و ارادة خود ساخته بخاطر
آن است که پذیرش توبه بر خدا لازم نیست چنانچه دستۀ معتقدند بلکه قبول آن تفضلی است از جانب خداي تعالی.
« اللّ غَفُورٌ
􀀀
وَ هُ »
یعنی نسبت به بندگان رحیم و مهربان است. « رحیم » یعنی پوشندة گناهان است
داستان جنگ حنین
اللّ علیه و آله مکه را
􀀀
تاریخ نویسان و مفسرین گفته اند که چون رسول خدا صلی ه
ص : 54
فتح کرد از آنجا براي جنگ با قبائل هوازن و ثقیف بسوي حنین حرکت کرد،و این جریان در آخر ماه رمضان یا در شوال
اللّ علیه و آله آن بود که رؤساي هوازن بنزد مالک بن عوف نصري
􀀀
سال هشتم هجرت بود،و سبب اینکار رسول خدا- صلی ه
1) فرود آمدند در میان آنها پیري ) « اوطاس » اجتماع کرده و اموال و زنان و کودکان را نیز بهمراه خود آوردند،و در سرزمین
سالخورده که دو چشم خود را از دست داده بود وجود داشت که نامش درید بن صمه و رئیس قبیلۀ جشم بود.
بدانجا که رسیدند،درید پرسید:اکنون در چه سرزمینی هستید؟در پاسخش گفتند:در وادي اوطاس! درید گفت:براي جولان
اسبان جاي خوبی است،نه سنگلاخی است سخت، و نه ریگزاري است نرم.آن گاه سخن خود را ادامه داده پرسید:
چه شده که صداي اشتران،و بانگ خران،و سر و صداي گاوان و گوسفندان و گریۀ کودکان بگوش میرسد؟در پاسخش
گفتند:مالک بن عوف دستور داده مردم فرزندان و زنان و اموال خود را نیز همراه بیاورند تا هر کس بخاطر دفاع آنها بخوبی
جنگ کند درید(با ناراحتی)گفت:بپروردگار کعبه سوگند این مرد گوسفند چران است (او را با جنگ چه کار)!آن گاه
دستور داد مالک را بنزدش حاضر کنند چون مالک پیش وي آمد بدو گفت:اي مالک تو امروز رئیس قبیلۀ خود هستی و از
پس امروز فردایی است،این مردم را بسرزمینهاي خود باز گردان آن گاه مردانشان را انتخاب کرده بر پشت اسبان سوار کن و
آنها را بجنگ بیاور،زیرا آنچه بکار تو آید سوار کاران شمشیر زنند و در آن هنگامه اگر جنگ بنفع تو پایان یافت که آنها که
پشت سر توأند(از زنان و فرزندان)بتو ملحق خواهند شد،و اگر بشکست تو انجامید در مورد زنان و خاندانت رسوا نگشته اي(و
آنها را بدست دشمن نسپارده اي)؟ مالک(که حاضر نبود زیر بار حرف دیگري برود)در پاسخش گفت:تو پیر شده اي و
دانش و عقل تو از دست رفته است.
ص : 55
1) -اوطاس نام جایی در سه منزلی جنوب مکه بود. -1
اللّ علیه و آله پرچم بزرگ جنگ را بست و بدست علی بن ابی طالب علیه السلام سپرد و
􀀀
از آن سو رسول خدا صلی ه
پرچمهاي دیگر را نیز بدست همانهایی داد که آن را با خود بمکه آورده بودند،و پس از آنکه پانزده روز در مکه توقف فرمود
بسوي حنین حرکت کرد،و براي تجهیز کار نیز کسی را بنزد صفوان بن امیه(که یکی از ثروتمندان مکه بود)فرستاد و تعداد
یکصد زره بصورت عاریه از او درخواست کرد،صفوان پیغام داد:
آیا بصورت عاریه میخواهی یا بزور میخواهی بگیري؟رسول خدا(ص)فرمود:به صورت عاریۀ مضمونه میخواهم(که اگر یکی
از آنها نیز از بین رفت عوض آن را بتو باز گردانم)! صفوان که چنان دید یکصد زره بصورت امانت براي آن حضرت فرستاد
و خود نیز بهمراه لشگریان اسلام حرکت کرد،و دو هزار نفر دیگر از تازه مسلمانان مکه با لشگر اسلام بسوي حنین حرکت
اللّ علیه و آله بمکه آمده بودند جمعاً دوازده هزار نفر میشدند.
􀀀
کردند که با ده هزار نفري که همراه رسول خدا صلی ه
اللّ علیه و آله یک تن از اصحاب خود را فرستاد تا خبري از دشمن بیاورد،و آن مرد چون بنزد مالک بن
􀀀
رسول خدا صلی ه
عوف رسید از او شنید که بلشگریان خویش میگوید هر یک از شما زن و دارایی خود را پشت سر قرار دهید،و غلاف
شمشیرها را بشکنید و در اطراف این درّه و پشت درختان کمین کنید و چون سپیدة صبح زد یکباره حمله افکنید و دشمن را
اللّ علیه و آله
􀀀
درهم بشکنید زیرا محمد با مردم جنگجوي سلحشوري روبرو نشده(تا مزة شکست را بچشد)! رسول خدا صلی ه
چون نماز صبح را با اصحاب خود خواند از درّة حنین سرازیر شد،در اینوقت لشکریان هوازن از هر سو بمسلمانان حمله
کردند،جلوداران لشگر اسلام که قبیلۀ بنی سلیم بودند با این حملۀ ناگهانی دشمن فرار کردند و بدنبال آنان دیگرانی که پشت
سر آنها قرار داشتند دسته دسته گریختند و بخاطر آن غروري که از کثرت سپاهیان بدانها دست داده بود دشمن کنترل میدان
اللّ علیه و آله نیز گذشتند و به پشت سرشان
􀀀
جنگ را بدست گرفت،و اینها نیز رو بفرار نهاده از پیش روي رسول خدا صلی ه
نیز
ص : 56
نگاه نکردند،و بجز علی علیه السلام که پرچم جنگ در دست او بود با چند تن دیگر که ایستادگی کردند بقیه همگی فرار
کردند،و آن چند تن عبارت بودند از عباس بن عبد المطلب که دهنۀ استر رسول خدا را بدست داشت،و فضل بن عباس که در
سمت راست آن حضرت بود،و ابو سفیان بن حارث بن عبد المطلب که در سمت چپ او قرار داشت،و نوفل بن حارث و ربیعه
بن حارث و رویهمرفته نه تن از بنی هاشم و یک تن از غیر آنها و او ایمن بن ام ایمن بود که در همانروز بشهادت رسید،و در
همین باره عباس گفته است:
اللّ فی الحرب تسعه
􀀀
-1 نصرنا رسول ه
و قد فرّ من قد فرّ عنه فأقشعوا
-2 و قولی اذا ما الفضل کرّ بسیفه
علی القوم اخري یا بنی لیرجعوا
-3 و عاشرنا لا قی الحمام بنفسه
اللّ لا یتوجع
􀀀
لما ناله فی ه
ترجمه:
-1 ما بودیم که رسول خدا را در جنگ یاري کردیم و ما نه تن بیش نبودیم و دیگران همه گریخته و پراکنده شدند.
-2 و گفتار من که بپسرم فضل-در وقتی که بدشمن حمله میکرد-میگفتم که اي پسرم ضربت دیگري بزن تا(دشمن یا
گریختگان مسلمانان)باز گردند.
-3 و دهمین ما که خود مرگ را دیدار کرد(و بشهادت رسید)و از آنچه در راه خدا بدو رسیده بود اظهار درد نمیکرد.
اللّ علیه و آله-انهزام لشگریان را دید بعمویش عباس- که صداي رسا و بلندي داشت-فرمود:بالاي
􀀀
و چون رسول خدا-صلی ه
این بلندي برو و صدا بزن:اي گروه مهاجر و انصار،اي اصحاب سورة بقره ( 1)،و اي اهل بیعت شجره ( 2)،بکجا فرار میکنید؟
ص : 57
1) -در اینکه منظور از این جمله چیست مرحوم مجلسی(ره)و دیگران وجوهی گفته اند، یکی آنکه:اي کسانی که سورة -1
وَ» : بقره را خوانده و میدانید و آن همه آیاتی را که دربارة جنگ با مشرکان در آن سوره نازل گشته میدانید؟مانند آیه 191
و دیگر آیات،و دیگر آنکه منظور سرزنش و تشبیه آنها «... لا تَکُونَ فِتْنَهٌ 􀀀 حَتّ
ی􀀀 اتِلُوه 􀀀ق وَ مُْ » و آیۀ 193 «... اقْتُلُوهُمْ حَیْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ
فرمانروایی » بمردمی است که خدا در آیه 246 از این سوره سرگذشتشان را بیان فرموده که آنها به پیغمبر خود اظهار کردند
و چون کار زار بر آنها مقرر شد جز اندکی بقیه روي »: تا آنجا که فرماید -...« براي ما معین کن تا همراهش کار زار کنیم
.« گردانده و گریختند
اللّ علیه و آله- بیعت کردند و آن
􀀀
2) -منظور درختی است که مسلمانان در حدیبیه در زیر آن درخت با رسول خدا-صلی ه -2
بیعت بخاطر آن درخت به بیعت شجره موسوم گشت.
و بخصوص انصار سبقت جسته « لبیک، لبیک »: این رسول خدا است!مسلمانان که صداي عباس را شنیدند بازگشتند و گفتند
اکنون »: اللّ علیه و آله-(که از دور میدان جنگ را تماشا میکرد)فرمود
􀀀
بجنگ مشرکین پرداختند تا جایی که رسول خدا- صلی ه
.« تنور جنگ گرم شد،من از روي صدق و راستی پیغمبرم،و منم فرزند عبد المطلب
در اینوقت بود که نصرت خداي تعالی نازل گشت،و قبیلۀ هوازن بسختی شکست خورده و منهزم گشتند و بهر سو گریختند،و
مالک بن عوف بیامد تا داخل قلعه طائف گشت مسلمانان آنها را تعقیب کرده حدود صد نفر آنان را کشتند و اموال و زنان و
فرزندانشان را باسارت گرفتند،رسول خدا(ص)دستور داد کودکان و اموال را بسوي-جعرانه ( 1)ببرند،و بدیل بن ورقاء خزاعی
را بر آنها گماشت،و خود بدنبال فراریان و مالک بن عوف به طائف آمد و آن شهر را محاصره کرد و بقیۀ ماه شوال را در
همانجا توقف کرد،و چون ماه ذیقعده شد از آنجا حرکت کرده به جعرانه آمد و غنائم جنگ را تقسیم نمود.
سعید بن مسیب گوید:مردي که در جنگ حنین بهمراه مشرکان بود براي من گفت:
اللّ علیه و آله-برخورد کردیم باندازة دوشیدن گوسفند در برابر ما تاب
􀀀
هنگامی که ما با لشگر رسول خدا-صلی ه
مقاومت:اوردند و منهزم گشتند،ما بتعقیب آنان پرداختیم تا چون بصاحب استر شهباء(خاکستري رنگ)یعنی رسول خدا-صلی
اللّ علیه و آله- رسیدیم،مردانی سفید رو را دیدیم که بما گفتند رویتان زشت باد باز گردید و ما باز گشته و آنها بر ما غالب
􀀀
ه
شدند و ما را شکست دادند،و منظورش از مردان سفید رو همان فرشتگان بودند.
و زهري گفته:شنیدم که در آن روز شیبه بن عثمان نقل کرده که من پشت سر
ص : 58
1) -جعرانه نام جایی است میان مکه و طائف و فاصلۀ آن تا مکه هفت میل است. -1
اللّ علیه و آله-رفتم تا آن حضرت را بجاي طلحه بن عثمان و عثمان بن طلحه که هر دو در جنگ احد کشته
􀀀
رسول خدا-صلی ه
اللّ علیه و آله- از قصد درونی من آگاه شد و رو بمن کرده دستی بسینه ام زد و
􀀀
شده بودند بقتل رسانم،رسول خدا-صلی ه
فرمود:اي شیبه تو را در پناه خدا می نهم،من که این سخن را شنیدم لرزه بر اندامم افتاد و نگاهی بدو کرده دیدم آن حضرت
پیش من از چشم و گوشم محبوبتر است،بی اختیار گفتم:گواهی دهم که تو پیغمبر خدایی،و براستی خداوند تو را بر راز
درونی من مطلع ساخت.
اللّ علیه و آله-غنائم جنگ را در جعرّانه تقسیم کرد،و مجموع زنان و کودکانی که در جنگ
􀀀
و بهر صورت رسول خدا-صلی ه
حنین از هوازن اسیر شده بودند ششهزار نفر بودند و شتران و گوسفندانی که بدست آنها افتاده بود از حساب بیرون بود.
اللّ علیه و آله-غنائم را میان آن دسته از قریش که تازه مسلمان شده بودند و سایر
􀀀
ابو سعید خدري گوید:رسول خدا-صلی ه
عرب تقسیم نمود تا دل آنها را بدینوسیله بدست آورد و براي انصار مدینه چیزي از آن غنائم منظور نفرمود،(و همین سبب شد
که آنها دلتنگ شوند)از اینرو سعد بن عباده(رئیس انصار)بنزد آن حضرت آمد و گفت:اي رسول خدا انصار مدینه از این
تقسیم که مخصوص قبیلۀ خود و سایر عرب ساختی و براي اینان نصیبی منظور نکرده اي ناراضی هستند؟ حضرت بسعد
اللّ علیه و آله-فرمود:
􀀀
فرمود:تو خود چه نظر داري؟ عرضکرد:من نیز یکی از همان قوم خود هستم،رسول خدا-صلی ه
1) جمع کن،سعد بدستور آن حضرت انصار را در آنجا جمع کرد،و رسول خدا(ص)بدانجا ) « آغل » پس قوم خود را در این
آمد و میان آنها ایستاد و پس از حمد و ثناي الهی چنین فرمود:
اي گروه انصار آیا هنگامی که من بنزد شما آمدم گمراه نبودید و خدا شما را هدایت کرد؟و آیا فقیر نبودید و خدا توانگرتان
ساخت؟با هم دشمن نبودید و خدا دلهاي شما را با هم مهربان ساخت؟ همه در پاسخ گفتند:چرا اي رسول خدا.
ص : 59
1) -آغل بجایی گویند که اطراف آن را دیوار کشند تا گاو و شتر و گوسفند در آنجا نگهداري کنند. -1
سپس فرمود:اي گروه انصار چرا شما بمن پاسخ نمیدهید؟ گفتند:چه بگوئیم؟و چه پاسخی بدهیم این منتی است که خدا و
رسول بر ما دارند! فرمود:بخدا اگر میخواستید پاسخ دهید بمن می گفتید-و گفته تان هم صحیح بود-که تو نیز وقتی بنزد
آمدي که آواره بودي و ما منزل بتو دادیم،و فقیر و ندار بودي و ما با بذل مال و جان با تو مواسات کردیم،و ترسان بودي ما
امنیت خاطرت را فراهم کردیم،و دیگران دست از یاریت کشیده بودند و ما تو را یاري کردیم؟ در پاسخ گفتند:این نیز منتی از
خدا و رسول او بود که بر ما دارند! فرمود:اي گروه انصار آیا بخاطر مختصر گیاه سبزي از مال دنیا که من خواستم بوسیلۀ آن
دل مردمی را بدست آورم تا مسلمان شوند از من گله مند شدید در صورتی که من شما را بهمان بهره اي که خدا برایتان
مقدّر فرمود یعنی(همان نعمت)اسلام واگذاشتم؟ اي گروه انصار آیا راضی نیستید که مردم از اینجا با گوسفند و شتر بخانه
هاي خود باز گردند ولی شما،رسول خدا را بمنازل خود ببرید؟سوگند بآنکه جانم بدست او است اگر همۀ مردم بیک راه
روند و انصار تنها براهی دیگر من همان راه انصار را پیش میگیرم،و اگر موضوع هجرت در کار نبود من خود یکی از انصار
بودم،(آن گاه دست بدعا برداشته فرمود:)خدایا انصار و فرزندان انصار و فرزندان فرزندان انصار را رحمت کن.
انصار که این سخنان را شنیدند آن قدر گریستند که محاسن آنان تر شد و در پاسخ آن حضرت گفتند:ما بقسمتی که خدا و
رسول بر ایمان تعیین کنند(یا با قرار گرفتن خدا و رسول در سهم خود)راضی هستیم،و دنبال این سخن پراکنده شده و بدنبال
کار خود رفتند.
اللّ علیه و آله-دستور داد تا جار بزنند:کسی با زنان آبستن(از اسیران)هم
􀀀
انس بن مالک گوید:در آن روز رسول خدا-صلی ه
بستر نشود،و با زنان غیر آبستن نیز تا خون حیض نه بینند هم بستر نشوند،و پس از این جریان فرستادگان هوازن در جعرانه بنزد
آن حضرت آمده مسلمان شدند و بدنبال این جریان سخنوري از ایشان
ص : 60
اللّ در میان این زنان اسیر،خاله ها و دایه هاي شما(از قبیلۀ بنی اسد)هستند که کفالت تو را در
􀀀
برخاسته و عرضکرد:یا رسول ه
کودکی بعهده داشتند،و اگر ابن ابی شمر (پادشاه شام)،و یا نعمان بن منذر(پادشاه عراق)بر ما حکومت میکردند،و آنچه را
اکنون ما بدان دچار گشته ایم در آن وقت دچار آن میشدیم امید لطف و محبت آنها را نسبت بخود داشتیم و تو بهترین
کفیلانی،آن گاه اشعاري نیز قرائت کرد.
اللّ علیه و آله-فرمود:کدامیک نزد شما محبوبتر است:
􀀀
رسول خدا-صلی ه
اسیران،یا اموال؟آنان در پاسخ گفتند:اي رسول خدا ما را میان شرف و مال مخیر ساختی و شرف نزد ما محبوبتر است و با
اللّ علیه و آله-فرمود:اما آنچه از اسیران که در
􀀀
وجود آن ما دربارة گوسفند و شتر سخنی بزبان نمیآوریم!رسول خدا-صلی ه
دست بنی هاشم است آنها از شما است(و من متعهد میشوم که آنها را بشما باز گردانم)و اما آنچه در دست سایر مسلمانان
است من با آنها در اینباره سخن میگویم و براي آزادي آنها نیز وساطت خواهم کرد،و خودتان نیز با آنها سخن بگوئید و اسلام
اللّ علیه و آله-نماز ظهر را خواند آنها برخاسته همان
􀀀
خود را آشکار سازید(تا مؤثرتر واقع شود)!و چون رسول خدا-صلی ه
اللّ علیه و آله-نیز (دوباره در میان مردم)فرمود:آنچه از آنها که در دست بنی هاشم
􀀀
سخنان را تکرار کردند،رسول خدا-صلی ه
هستند من آنها را باز گرداندم و آنچه در دست سایر مسلمانان است هر که خواهد از روي میل و رغبت بدون گرفتن فدیه(و
پول)آنها را باز گرداند،و هر که خواهد فدیه گیرد من فدیۀ آنها را میپردازم تا آنها را باز گردانند.
بدنبال این سخن بیشتر مسلمانان حاضر شدند بدون فدیه اسیران را باز گردانند و گروه اندکی نیز فدیه گرفته و آنها را آزاد
اللّ علیه- و آله-براي مالک عوف پیغام داد که اگر اسلام آورده پیش ما بیایی اموال و
􀀀
کردند،و پس از آن رسول خدا-صلی ه
خاندانت را بتو باز گردانم و علاوه صد شتر هم بتو میدهم،این پیغام که بمالک رسید از طائف حرکت کرده بنزد رسول خدا-
اللّ علیه و آله-آمد و آن حضرت نیز اموال و زن و فرزند او را بوي بازگرداند و صد شتر نیز بدو داد و او را بر مسلمانان
􀀀
صلی ه
قومش امیر ساخت .
ص : 61
[ [سوره التوبه ( 9): آیات 28 تا 29
اشاره
اَللّ مِنْ فَضْلِهِ
􀀀
ذا وَ إِنْ خِفْتُمْ عَیْلَهً فَسَوْفَ یُغْنِیکُمُ هُ 􀀀􀀀 امِهِمْ ه 􀀀 رامَ بَعْدَ ع 􀀀 لا یَقْرَبُوا اَلْمَسْجِدَ اَلْحَ 􀀀 ا أَیُّهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا إِنَّمَا اَلْمُشْرِکُونَ نَجَسٌ فَ 􀀀ی
لا یَدِینُونَ دِینَ 􀀀 اَللّ وَ رَسُولُهُ وَ
􀀀
ا حَرَّمَ هُ 􀀀 لا یُحَرِّمُونَ م 􀀀 لا بِالْیَوْمِ اَلْآخِرِ وَ 􀀀 بِاللّ وَ
􀀀
لا یُؤْمِنُونَ هِ 􀀀 اتِلُوا اَلَّذِینَ 􀀀 اَللّ عَلِیمٌ حَکِیمٌ ( 28 ) ق
􀀀
شاءَ إِنَّ هَ 􀀀 إِنْ
( صاغِرُونَ ( 29 􀀀 حَتّ یُعْطُوا اَلْجِزْیَهَ عَنْ یَدٍ وَ هُمْ
ی􀀀 اب 􀀀 اَلْکِت اَلْحَقِّ مِنَ اَلَّذِینَ أُوتُوا ترجمه
اي کسانی که ایمان آورده اید(بدانید که)بطور تحقیق مشرکان نجس هستند، و پس از این سال دیگر نباید بمسجد الحرام
نزدیک شوند،و اگر از فقر میترسید (بدانید که)بزودي خدا شما را از فضل خویش-اگر بخواهد-توانگر سازد که خدا دانا و
.( فرزانه است( 28
با آن دسته از اهل کتاب که ایمان بخدا و روز جزا ندارند،و آنچه را خدا و رسولش حرام کرده حرام ندانند،و بدین حق
.( نمیگروند پیکار و کارزار کنید تا بدست خود با خواري و فروتنی جزیه دهند( 29
ص : 62
بیان آیه 28
اشاره
شرح لغات
است شاعر گفته: « یعیل » و مضارعش « عال » عیله:بمعناي فقر است،و ماضی آن
و ما یدري الفقیر متی غناه
( و ما یدري الغنیّ متی یعیل ( 1
تفسیر
بدنبال دستوري که خداوند در مورد جلوگیري از دوستی با مردمان مشرك صادر کرد در اینجا دستور جلوگیري آنها را از
ورود بمسجد الحرام صادر فرموده و گوید:
« ذا􀀀􀀀 امِهِمْ ه 􀀀 رامَ بَعْدَ ع 􀀀 لا یَقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَ 􀀀 ا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّمَا الْمُشْرِکُونَ نَجَسٌ فَ 􀀀ی»
یعنی آنها را از دخول مسجد الحرام منع کنید،و عطا گفته:منظور منع از دخول تمام محوطۀ حرم است چون همۀ حرم مسجد و
قبله مسلمانان است.و منظور از سالی که در آیه بدان اشاره شده،همان سال نهم هجرت است که علی علیه السلام سورة برائه را
بر مردم خواند،و دنبالش فرمود:از امسال به بعد دیگر هیچ مشرکی نباید حج کند،و برخی گفته اند:منظور منع آنها است که از
دخول مسجد الحرام در ایام حج و عمره بصورت سرپرستی و ولایت بر حجاج نه بطور مطلق،و از جبائی نقل شده که منظور
منع دخول آنها در مسجد الحرام است بطور کلی،و منع از حضور و دخول آنها در حرم در موسم حج میباشد.
و در مورد نجاست کفار نیز اختلاف کرده اند دسته اي از فقهاء گفته اند:کافر نجس العین است،و ظاهر آیه نیز بهمین سخن
دلالت کند،و گویند عمر بن عبد العزیز
ص : 63
1) -یعنی شخص فقیر نداند زمان توانگریش چه وقت است،و شخص توانگر نیز نداند چه زمانی فقیر شود. -1
إِنَّمَا الْمُشْرِکُونَ » : بشهرها نوشت:یهود و نصاري را از ورود بمساجد مسلمانان جلوگیري کنید،و دنبال این آیه شریفه را نوشت
و از حسن نقل شده که گفته است:با مشرکان دست ندهید،و هر که با آنها دست دهد باید دست خود را بشوید،و «... نَجَسٌ
این سخن موافق است با آنچه بزرگان گفته اند:هر که با کفار دست دهد و دست او تر باشد واجب است دست خود را بشوید،
و اگر دستش خشک باشد آن را بدیوار بمالد،و دستۀ دیگر گفته اند:اینکه خدا آنها را نجس خوانده براي اعتقاد و رفتار و
گفتار منحرف و ناپسند آنها است،و از اینرو براي کافران ذمی ورود در مساجد را جایز دانسته اند،و تنها براي انجام عمل حج
ورود بمکه را براي آنها جایز ندانسته اند.
قتاده گفته:اینکه خداوند آنها را نجس نامیده بخاطر آن است که آنها غسل جنابت نمیکنند و براي حدث وضوء نمیگیرند،و از
این جهت ورود آنها بمسجد حرام است،بخاطر آنکه ورود جنب بمسجد حرام است.
« وَ إِنْ خِفْتُمْ عَیْلَهً »
یعنی اگر از فقر و احتیاج بترسید،و این بدانجهت بوده که میترسیدند با جلوگیري مشرکان از دخول حرم لطمۀ بتجارت و
کسب آنها بخورد.
« اللّ
􀀀
فَسَوْفَ یُغْنِیکُمُ هُ... »
یعنی خدا اگر بخواهد از راه دیگري شما را بی نیاز و توانگر خواهد کرد،و از روي رحمت خویش مردم سایر شهرها را وادار
کند تا خواروبار بمکه بیاورند.مقاتل گفته:پس از منع دخول مشرکین بمکه مردم نجده و صنعاء و جرش از یمن مسلمان شدند
و بوسیلۀ شتران و چهار پایان دیگر خوراکی بمکه حمل میکردند،و بدین ترتیب خداوند ترس آنان را از این ناحیه بر طرف
کرد.
و برخی گفته اند:معناي آیه این است که خدا بوسیلۀ جزیه(باج و خراجی) که از اهل کتاب میگیرید شما را توانگر سازد،و
برخی گفته اند:بوسیلۀ باران و گیاه،و دیگري گفته با غنائم جنگی.
و اینکه این موضوع را خداوند بمشیت و ارادة خود معلق کرد یا بخاطر آنست
ص : 64
که خداوند میدانست برخی از آنها تا زمان فتح کشورهاي بزرگ و بدست آوردن اموال،زنده میمانند و بدین ترتیب توانگر
میشوند،و برخی تا آن زمان باقی نخواهند ماند،و یا بگفتۀ بعضی بخاطر آن است که مردم تشویق شوند تا براي تحصیل مال از
خداي تعالی درخواست کنند و بدانند که توانگري با تلاش و کوشش تنها بدست نیاید.
« اللّ عَلِیمٌ
􀀀
إِنَّ هَ »
یعنی خدا بمصالح و تدبیر کار بندگان و بهر چیز دانا است.
« حَکِیمٌ »
و در آنچه دستور میدهد یا جلوگیري کند فرزانه و حکیم است .
ص : 65
بیان آیۀ 29
اشاره
شرح لغات:
دین:در اصل بمعناي اطاعت و فرمانبرداري است.
جزیه:از جزاء و کیفر است و جزیۀ کفار چیزي است که بکیفر کفر خود بصورت مخصوصی میپردازند.
صاغرون:یعنی در حال خواري.
شأن نزول:
اللّ علیه و آله-دستور جنگ با رومیان را صادر فرمود و
􀀀
از مجاهد نقل شده که این آیه در وقتی نازل شد که رسول خدا-صلی ه
بدنبال آن بجنگ تبوك رفتند.و برخی گفته اند اختصاص بدان جنگ ندارد و بنحو عموم نازل گشته.
تفسیر:
در این آیات خداي سبحان بیان میکند که در میان کافران کسانی هستند که با دریافت جزیه از آنان جایز است آنان را بحال
خود واگذارد،و از اینرو فرماید:
« لا بِالْیَوْمِ الْآخِرِ 􀀀 بِاللّ وَ
􀀀
لا یُؤْمِنُونَ هِ 􀀀 اتِلُوا الَّذِینَ 􀀀ق»
یعنی آنان که بیگانگی خدا و بر انگیخته شدن در روز جزا اقرار ندارند،و این آیه دلیل بر گفتار بزرگان ما است که گفته
اند:نمی شود در میان کافران کسانی باشند که نسبت بخداوند معرفت داشته باشند و اگر چه بزبان هم اقرار بوجود خدا کنند
بلکه اعتقاد آنها بخدا از روي علم و دانایی نیست،زیرا آیه صراحت دارد که آن دسته از اهل کتاب که باید جزیه بپردازند
بخدا و روز جزا ایمان نیاورده اند.
و در مقابل آنها که گویند:ممکن است آنها نیز معرفت بخدا داشته باشند در اینجا گفته اند:منظور از این کلام مذمت و
نکوهش آنها است،زیرا آنها از نظر
ص : 66
بزرگی گناه همانند آن کسانی هستند که منکر خدا و روز جزا هستند،و جبائی گفته:بدانجهت بوده که آنها چیزهایی را که
شایسته خدا نیست(چون فرزند و همسر و چیزهاي دیگر)بخدا نسبت دهند،و این مانند آن است که خدا را نشناخته باشند.
و اینکه خداوند با بیان و اوصاف مذکوره(ایمان نداشتن بخدا،و روز جزا، و حرام ندانستن آنچه را خدا و رسول حرام کرده و
براي آن است که مسلمانان را بدین « کافران از اهل کتاب »: نگرویدن بدین حق)آنها را معرفی کرده،و بطور اجمال نفرمود
ترتیب بهتر بجنگ و پیکار با آنان تشویق کند،زیرا آنان صفات مذمومی را دارا هستند که موجب بیزاري جستن مسلمانان از
آنها و دشمنی با ایشان است.
« اللّ وَ رَسُولُهُ
􀀀
ا حَرَّمَ هُ 􀀀 لا یُحَرِّمُونَ م 􀀀 وَ »
مقصود از رسول در این آیه موسی و عیسی علیهما- السلام هستند و چیزي را که آنان حرام کرده و اینها حرام ندانند همان
اللّ علیه و آله-حرام
􀀀
اللّ علیه و آله-بوده،و برخی گفته اند:یعنی آنچه را محمد-صلی ه
􀀀
کتمان کردن صفت محمد-صلی ه
کرده،و مقصود از رسول خدا خود آن حضرت میباشد.
« لا یَدِینُونَ دِینَ الْحَقِّ 􀀀 وَ »
در این آیه خداي تعالی است یعنی دین خدا و عمل بدانچه در تورات آمده بود از پیروي پیغمبر « حق » برخی گفته اند:منظور از
اللّ علیه و آله،و از قتاده نقل شده که مقصود از حق خداي تعالی است،و منظور از دین،دین اسلام است-و از
􀀀
ما محمد صلی ه
أبی عبیده روایت شده که مقصود آن است که اینها خدا را چون متدینین بدین اسلام اطاعت نکنند،و برخی گفته اند:یعنی به
اسلام که دین حق است اعتراف نکنند.
« ابَ􀀀 مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِت »
با این جمله بیان فرموده که منظور از مذکورین اهل کتاب هستند که همان یهود و نصاري باشند،و بزرگان ما فرموده
اند:مجوس نیز در حکم یهود و نصاري هستند.
« حَتّ یُعْطُوا الْجِزْیَهَ عَنْ یَدٍ
ی􀀀 »
یعنی شخصاً جزیه را بدست خود بپردازند بی- آنکه نائبی در اینکار بگیرند،و برخی گفته اند منظور آن است که از روي
« ید » قدرت و تسلطی که شما بر آنها دارید جزیه را بپردازند،و دیگري گفته است:منظور از
ص : 67
یعنی تسلطی که شما بر آنها دارید و منتی را که با پذیرفتن جزیه بر سر آنها میگذارید.
« صاغِرُونَ 􀀀 وَ هُمْ »
یعنی در حال خواري و مغلوبیت که آنها را به اجبار بجایگاه پرداخت جزیه ببرند و بدین ترتیب جزیه را بپردازند،و از عکرمه
نقل شده:یعنی آنها در حال ایستادن جزیه بپردازند و گیرندة آن در حال نشستن آن را دریافت کند .
ص : 68
[ [سوره التوبه ( 9): آیات 30 تا 31
اشاره
اَللّ
􀀀
اتَلَهُمُ هُ 􀀀 ضاهِؤُنَ قَوْلَ اَلَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ قَبْلُ ق 􀀀 واهِهِمْ یُ 􀀀 ذلِکَ قَوْلُهُمْ بِأَفْ 􀀀 اَللّ
􀀀
ي اَلْمَسِیحُ اِبْنُ هِ 􀀀 صار 􀀀 الَتِ اَلنَّ 􀀀 اَللّ وَ ق
􀀀
الَتِ اَلْیَهُودُ عُزَیْرٌ اِبْنُ هِ 􀀀 وَ ق
إِلاّ
􀀀
هَ 􀀀 لا إِل 􀀀 احِداً 􀀀 هاً و 􀀀 إِلاّ لِیَعْبُدُوا إِل
􀀀
ا أُمِرُوا 􀀀 اَللّ وَ اَلْمَسِیحَ اِبْنَ مَرْیَمَ وَ م
􀀀
اباً مِنْ دُونِ هِ 􀀀 انَهُمْ أَرْب 􀀀 ارَهُمْ وَ رُهْب 􀀀 أَنّ یُؤْفَکُونَ ( 30 ) اِتَّخَ ذُوا أَحْب
􀀀
ی
( عَمّ یُشْرِکُونَ ( 31
ا􀀀 س حانَهُ 􀀀 هُوَ بُْ
ترجمه:
یهود گفتند:عزیز پسر خدا است،و نصاري گفتند:مسیح پسر خدا است،این گفتاري است که اینها بدهنهاي خود گویند،و(در
این گفتار)شباهت دارند بگفتار کسانی که پیش از آن کافر بوده اند،خدایشان بکشد که چگونه(بخدا)بهتان میزنند ( 30 )اینان
غیر خدا علماء و راهبان خود و مسیح پسر مریم را خدایان خود گرفتند، با اینکه مأمور نبودند جز آنکه خداي یکتایی را که
( معبودي جز او نیست پرستش کنند،منزه است خدا از آنکه شریک او پندارند.( 31
ص : 69
31- بیان آیه 30
اشاره
شرح لغات
حبر:دانشمندي است که کار او زیور دادن معانی با بیانی خوش و زیبا باشد.
رهبان:جمع راهب:آن کسی را گویند که از خدا ترسان و لباس ترس و خشیت در بر داشته باشد.
تفسیر:
خداي تعالی در این آیات گفتار زشت یهود و نصاري را حکایت کند.
« اللّ
􀀀
الَتِ الْیَهُودُ عُزَیْرٌ ابْنُ هِ 􀀀 وَ ق »
ابن عباس گفته:گویندة این سخن جمعی از یهود مانند:سلام بن مشکم و نعمان بن اوفی و شاس بن قیس و مالک بن ضیف
اللّ علیه و آله-آمده و این سخن را گفتند،و عقیده داشتند که عزیز تورات را از قلب خود
􀀀
بودند که بنزد رسول خدا-صلی ه
املاء کرد،و جبرئیل بدو تعلیم کرده بود و بدینجهت او را پسر خدا دانستند.ولی خدا این گفتار را بهمۀ یهود نسبت داد اگر چه
گویندة آن همان چند تن بودند که از میان رفتند،چنانچه در مثل گویند:خوارج معتقدند که اطفال مشرکان عذاب میشوند اگر
چه گویندة آن دستۀ مخصوصی از خوارجند که همان پیروان نافع بن ازرق باشند ولی این سخن را بهمۀ خوارج نسبت دهند،و
دلیل بر اینکه این سخن عقیدة همۀ یهود است آن است که چون این آیه نازل شد یهودیان انکار نکردند با اینکه در صدد
اللّ علیه و آله-را تکذیب کنند،و همین تکذیب نکردن آنها از رسول خدا-در این
􀀀
بودند تا بهر نحو شده رسول خدا-صلی ه
گفتار-و انکار نکردنشان دلیل بر اعتقاد آنها باین سخن بود.
« واهِهِمْ 􀀀 ذلِکَ قَوْلُهُمْ بِأَفْ 􀀀 اللّ
􀀀
ي الْمَسِیحُ ابْنُ هِ 􀀀 صار 􀀀 الَتِ النَّ 􀀀 وَ ق »
معناي این آیه آن است که اینان این گفتار را از پیش خود بزبان اختراع کردند و گرنه در کتابی ذکر نشده
ص : 70
با « قول » و پیامبري نگفته بود،و دلیل و برهانی بر آن نداشتند و سخن نادرستی بود،و برخی گفته اند:در جایی که لفظ
ا􀀀 واهِهِمْ م 􀀀 یَقُولُونَ بِأَفْ » زبانها)با هم ذکر شد معنایش آن است که این سخن دروغ و نادرست است،مانند آیه شریفه )« افواه » لفظ
.(1) « لَیْسَ فِی قُلُوبِهِمْ
« ضاهِؤُنَ 􀀀 یُ»
ابن عباس گفته:یعنی(در این گفتار)شبیه هستند.....و حسن گفته:یعنی موافقند...
« قَوْلَ الَّذِینَ کَفَرُوا »
ابن عباس و مجاهد و فراء گفته اند:منظور بت پرستانند در مورد پرستش لات و عزي،و برخی گفته اند:در مورد پرستش آنها
فرشتگان را و سخنشان که میگفتند:فرشتگان دختران خدایند.
« مِنْ قَبْلُ »
قتاده و سدي گویند:یعنی گفتار نصاري شبیه گفتار یهود است از پیش، یعنی و نصاري گفتند:مسیح پسر خدا است چنانچه
پیش از آن یهود گفتند:عزیز پسر خدا است.
و حسن گفته:خداوند کفر آنان را بکفر کافران گذشته تشبیه فرموده.
« اللّ
􀀀
اتَلَهُمُ هُ 􀀀ق»
ابن عباس گفته:یعنی خدایشان لعنت کند،ابن انباري گوید:
کسی را که خدا لعنت کند بمنزلۀ کسی است که کشته شده و نابود گشته است.
« أَنّ یُؤْفَکُونَ
􀀀
ی »
یعنی چگونه اینان از حق رو گردانده و بدروغ سخن گویند، و غرض این است که بچه منظور اینان بدین گفتار گرائیده اند؟.
« ارَهُمْ 􀀀 اِتَّخَذُوا أَحْب »
یعنی عابدانشان. « انَهُمْ 􀀀 وَ رُهْب » یعنی علماء خود را
« اللّ
􀀀
اباً مِنْ دُونِ هِ 􀀀 أَرْب »
از امام باقر و امام صادق علیهما السلام روایت شده که فرمودند:بخدا آنان(براي احبار و رهبانان)نماز و روزه نخوانند،ولی آنها
حرامی را براي آنها حلال کردند،و حلالی را حرام کردند و آنان نیز پیرویشان کردند،و از آنجا که نمیدانستند پرستش آنها را
کردند(و این است منظور از پرستش احبار و رهبانان در این آیه).
ص : 71
. 1) -سورة آل عمران آیۀ 167 -1
اللّ علیه و آله-رفتم و در آن حال صلیبی از
􀀀
و ثعلبی بسند خود از عدي بن حاتم روایت کرده که گفت:بنزد رسول خدا- صلی ه
طلا بگردن داشتم،حضرت فرمود:
این بت را از گردنت بردار،من آن را از گردنم برداشتم و بنزد وي رفتم دیدم همین آیه را قرائت فرمود،من عرضکردم:ما آنان
را پرستش نمیکنیم؟فرمود:آیا چنان نیست که آنان حلال خدا را حرام کرده و شما نیز حرام دانستید و حرام خدا را حلال
شمرده اند و شما نیز حلال شمردید؟گفتم:چرا،فرمود:همین کار پرستش از آنها است.
« وَ الْمَسِیحَ ابْنَ مَرْیَمَ »
یعنی اینان مسیح را نیز بجز خدا معبود خود گرفتند.
« احِداً 􀀀 هاً و 􀀀 إِلاّ لِیَعْبُدُوا إِل
􀀀
ا أُمِرُوا 􀀀 وَ م »
یعنی معبود یکتایی که او خداي تعالی است.
« إِلاّ هُوَ
􀀀
هَ 􀀀 لا إِل 􀀀»
که پرستش جز براي او شایسته نیست و کسی جز او شایستۀ پرستش نیست.
« عَمّ یُشْرِکُونَ
ا􀀀 س حانَهُ 􀀀 بُْ »
منزه است او از شرك ورزي ایشان و از آنچه درباره اش گویند و سزاوار او نیست .
ص : 72
[ [سوره التوبه ( 9): آیات 32 تا 33
اشاره
ي وَ دِینِ 􀀀 کافِرُونَ ( 32 ) هُوَ اَلَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُد 􀀀 إِلاّ أَنْ یُتِمَّ نُورَهُ وَ لَوْ کَرِهَ اَلْ
􀀀
اَللّ
􀀀
واهِهِمْ وَ یَأْبَی هُ 􀀀 اَللّ بِأَفْ
􀀀
یُرِیدُونَ أَنْ یُطْفِؤُا نُورَ هِ
( اَلْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی اَلدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ اَلْمُشْرِکُونَ ( 33
ترجمه:
اینان میخواهند نور خدا را بدهنهاي خویش خاموش کنند و خدا نمیخواهد جز آنکه نور خود را کامل(و آشکار)سازد و
گرچه کافران خوش نداشته باشند( 32 ) او است(آن خدایی)که پیغمبر خود را بهدایت و دین حق فرستاد تا او را بر همۀ دینها
( غالب(و پیروز)گرداند و گرچه مشرکان خوش نداشته(و مخالف)باشند.( 33
ص : 73
33- بیان آیه 32
اشاره
شرح لغات:
اطفاء:بمعناي خاموش کردن نور آتش است ولی در خاموش کردن هر روشنایی و نوري استعمال گردد.
میم آمده چون میم حرف صحیح و هم « واو » فوه بوده که چون هاء حذف شد بجاي « فم » افواه:جمع فم بمعناي دهان است،و اصل
شکل واو بود.
یعنی اگر بخواهند بما ستم کنند ما از آن جلوگیري « و ان أرادوا ظلمنا أبینا » : اباء:بمعناي امتناع و خودداري است،شاعر گفته
میکنیم.
تفسیر:
خداي سبحان در این آیات بیان فرماید که این کافران-یهود و نصاري-میخواهند نور خدا خاموش کنند.
« اللّ
􀀀
یُرِیدُونَ أَنْ یُطْفِؤُا نُورَ هِ »
بیشتر مفسران گفته اند منظور از نور خدا قرآن و اسلام است،و از جبائی نقل شده که نور خدا دلالت و برهان است.زیرا آن دو
همانند نور وسیلۀ راهنمایی هستند.
« واهِهِمْ 􀀀 بِأَفْ »
بدهنهاشان،و اینکه فرمود:بدهنهاشان بجهت آنکه خاموش کردن معمولا بوسیلۀ فوت دهان انجام شود،و این تعبیر براي بیان
ناتوانی قدرت و شکستن شخصیت آنان تعبیري شگفت آور است زیرا معمولا نورهاي ضعیف را با دهان خاموش کنند،و فوت
یعنی خدا مانع است جز آنکه امر « إِلاّ أَنْ یُتِمَّ نُورَهُ
􀀀
اللّ
􀀀
وَ یَأْبَی هُ »( دهان در خاموش ساختن نورهاي قوي هیچگونه مؤثر نیست ( 1
قرآن و اسلام را
ص : 74
1) -غرض این است که این بیچارگان میخواهند نور خدا را با فوت دهان خاموش کنند، مانند کسی که بخواهد خورشید -1
را با فوت کردن دهان خاموش سازد.
بمعناي خودداري و جلوگیري کردن است،و معناي خوش نداشتن و « اباء » غالب گرداند و حجت خود را باتمام رساند،و اصل
اکراه در آن ملحوظ نیست.زیرا در مثل گویند:فلانی از ظلم اباء دارد،و معنایش این نیست که ظلم را خوش ندارد زیرا این
موجب مدح نیست چون قوي و ضعیف در اینباره مساوي هستند و آنچه موجب مدح است همان جلوگیري و خودداري از
ظلم است.
« کافِرُونَ 􀀀 وَ لَوْ کَرِهَ الْ »
یعنی با اکراه کافران.
« هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ »
اللّ علیه و آله-را که رسالتهاي خود را براي ابلاغ به امت بعهدة او واگذار کرد.
􀀀
یعنی محمد-صلی ه
« ي􀀀 بِالْهُد »
یعنی بحجتها و دلائل و براهین.
« وَ دِینِ الْحَقِّ »
که همان اسلام باشد،و هر آنچه اسلام از احکام و دستورات دینی متضمن است که انجام دهنده اش مستحق ثواب است،و هر
دینی جز آن باطل و موجب عتاب است.
« لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ »
یعنی تا دین اسلام را بوسیلۀ حجت و غلبه بر تمام ادیان پیروز گرداند بدانسان که در روي زمین دینی بجاي نماند جز آنکه
مغلوب حجت اسلام گردد،و کسی نباشد که در حجت و برهان بر مسلمانان پیروز گردد،و اما از نظر غلبۀ ظاهري نیز چنان شد
( که هر دسته از مسلمانان بر ناحیه اي از نواحی مشرکان پیروز شدند کفار بنوعی مقهور آنان گشتند. ( 1
و ضحاك گفته:منظور زمان نزول عیسی بن مریم است که تمام پیروان ادیان مسلمان
ص : 75
1) -منظور این است که این خبر قرآنی در خارج محقق شد و این خود یکی از معجزات قرآن است چون قرآن خبر داده -1
که اسلام بر تمام ادیان پیروز خواهد شد،و تا حدودي چنین هم شد اگر چه مسلمانان بر تمامی کشورهاي مشرکان و کفار
پیروز نشدند ولی در هر جا اسلام توانست بنوعی شرك و کفر را مقهور خود سازد،یهود را بنوعی و نصاري و مجوس را نیز
بنوعی دیگر و بت پرستان را تا حدود زیادي مقهور خود ساخت،ولی تفاسیر دیگري که از این آیه شده و بخصوص در نظر ما
تفسیري که امام باقر(ع)از این آیه کرده اند و آن را ناظر بزمان ظهور حضرت مهدي(ع)دانسته اند دلچسب تر و بحقیقت
اللّ العالم.
􀀀
نزدیکتر است و ه
شوند یا خراج و جزیه دهند.
و امام باقر علیه السلام فرمود:این جریان در زمان ظهور حضرت مهدي از آل محمد است که احدي روي زمین باقی نماند جز
اللّ علیه و آله- اعتراف کند.و همین قول را سدي نیز اختیار کرده.
􀀀
آنکه به نبوت محمد-صلی ه
و کلبی گفته:دینی و آئینی در دنیا باقی نخواهد ماند جز آنکه اسلام بر آن پیروز خواهد شد و این جریان حتمی است اگر چه
تا کنون بوقوع نه پیوسته ولی قیامت برپا نشود تا این جریان وقوع یابد.
اللّ علیه و آله-که میفرمود:هیچ خانۀ گلی و مویی در روي زمین بجاي نماند
􀀀
مقداد بن اسود گوید:شنیدم از رسول خدا-صلی ه
جز آنکه کلمۀ اسلام در آن داخل گردد، یا با عزت و یا بخواري،یا اینکه اسلام آنان را عزیز گرداند و خدا آنان را اهل این
دین گرداند و در نتیجه بوسیلۀ آن عزیز گردند،و یا خوارشان گرداند و بخواري تحت اطاعت اسلام در آیند.(اینها همه روي
این است که مرجع ضمیر در لیظهره،دین حق باشد).
اللّ علیه و آله-باز گردد، یعنی خدا همۀ ادیان را بوي تعلیم کند
􀀀
و از ابن عباس نقل شده که ضمیر به رسول خدا-صلی ه
بدانسان که چیزي از ادیان جهان بر او پوشیده نماند.
« وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ »
یعنی اگر چه مشرکان از این دین کراهت داشته باشند ولی خداوند بر خلاف میل آنها این دین را پیروز خواهد کرد.
ص : 76
[ [سوره التوبه ( 9): آیات 34 تا 35
اشاره
اَللّ وَ اَلَّذِینَ یَکْنِزُونَ اَلذَّهَبَ
􀀀
اطِلِ وَ یَصُ دُّونَ عَنْ سَبِیلِ هِ 􀀀 اَلنّ بِالْب
اسِ􀀀 أَم والَ 􀀀 انِ لَیَأْکُلُونَ ْ 􀀀 ارِ وَ اَلرُّهْب 􀀀 ا أَیُّهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا إِنَّ کَثِیراً مِنَ اَلْأَحْب 􀀀ی
اهُهُمْ وَ جُنُوبُهُمْ وَ 􀀀 ا جِب 􀀀 ي بِه 􀀀 ارِ جَهَنَّمَ فَتُکْو 􀀀 ا فِی ن 􀀀 ی عَلَیْه 􀀀 ذابٍ أَلِیمٍ ( 34 ) یَوْمَ یُحْم 􀀀 اَللّ فَبَشِّرْهُمْ بِعَ
􀀀
ا فِی سَبِیلِ هِ 􀀀 یُنْفِقُونَه 􀀀 وَ اَلْفِضَّهَ وَ لا
( ا کُنْتُمْ تَکْنِزُونَ ( 35 􀀀 ا کَنَزْتُمْ لِأَنْفُسِکُمْ فَذُوقُوا م 􀀀 ذا م 􀀀􀀀 ظُهُورُهُمْ ه
ترجمه
اي کسانی که ایمان آورده اید همانا بسیاري از علماء و راهبان(یهود و نصاري) مالهاي مردم را بنا حق میخورند،و(مردم را)از
راه خدا باز میدارند،و آنان که طلا و نقره را ذخیره و گنجینه میکنند و در راه خدا انفاق نمیکنند،آنها را بعذابی دردناك
بشارت بده( 34 )روزي که آن را در آتش جهنم گداخته و سرخ کنند،و پیشانی و پهلو و پشت آنها را بدان داغ کنند(و بدانها
.( گفته شود)این است(کیفر)آنچه براي خود ذخیره کردید،پس بچشید(عذاب)آنچه را ذخیره کرده اید.( 35
ص : 77
35- بیان آیۀ 34
اشاره
شرح لغات
کنز:چیزي را گویند که رویهم جمع شود.
یعنی میرود و باقی نماند،و « یذهب و لا یبقی » را که ذهب گفتند بخاطر آن است که « ذهب »: ذهب و فضه:طلا و نقره.نفطویه گفته
یعنی متفرق و پراکنده شود و بجاي نماند و دنبال آن « تنفض اي تتفرق فلا یبقی » فضه را که فضه گفتند بخاطر آن است که
و همین دو نام براي آنکه تو را بفنا و نابودي آن دو راهنمایی کند « و حسبک بالاسمین دلاله علی فنائهما »: ادامه داده گوید
کافی است.
احماء:داغ کردن و گرم کردن چیزي را گویند.و ضدّ آن تبرید است.
کیّ:چسباندن چیز داغ است بعضوي از بدن.
تفسیر:
خداي تعالی وضع حال علماء و راهبان یهود و نصاري را در این آیه بیان کرده فرماید:
« اطِلِ 􀀀 النّ بِالْب
اسِ􀀀 أَم والَ 􀀀 انِ لَیَأْکُلُونَ ْ 􀀀 ارِ وَ الرُّهْب 􀀀 ا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّ کَثِیراً مِنَ الْأَحْب 􀀀ی»
حسن و جبائی گفته اند:یعنی در قضاوت رشوه میگیرند،و خوردن مال بنا حق و باطل یعنی مالک شدن آن از راههاي حرام،و
چون بیشتر تملکات و تصرفات در اموال بخاطر خوردن است از اینرو تعبیر بخوردن مال بباطل شده.و برخی گفته اند:مقصود
پول طعام است و خوردن پول خوراکی مانند خوردن خود آن است چنانچه شاعر گوید:
ذر الاکلین الماء لوماً فما اري
( ینالون خیراً بعد اکلهم الماء ( 1
ص : 78
1) -خورندگان آب را از نظر ملامت و سرزنش واگذار که بنظر من پس از خوردن آب بخیري نخواهند رسید. -1
که منظور خوردن پول آب است.
« اللّ
􀀀
یَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ هِ »
یعنی دیگران را از پیروي دین اسلام که همان راه خدایی است که آنها را بدان دعوت کرده،و هم از پیروي کردن محمد-
اللّ علیه و آله- باز دارند.
􀀀
صلی ه
« اللّ
􀀀
ا فِی سَبِیلِ هِ 􀀀 لا یُنْفِقُونَه 􀀀 وَ الَّذِینَ یَکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّهَ وَ »
اللّ علیه و آله-روایت شده که فرمود:هر
􀀀
یعنی اموال را انباشته میکنند و زکاتش را نمی پردازند،چون از رسول خدا-صلی ه
مالی را که زکاتش نپردازي گنج است(و مشمول این آیه است)اگر چه آشکار و در دسترس باشد،و هر مالی که زکاتش را
بپردازي گنج نیست(و مشمول این آیه نیست)اگر چه در زمین مدفون باشد.و ابن عباس و حسن و شعبی و سدّي نیز همین قول
را اختیار کرده(و گفته اند:منظور از گنج مالی است که زکاتش پرداخته نشود).و جبائی گفته:اجماع مسلمانان بر همین گفتار
است.
و از علی علیه السلام روایت شده که فرمود:آنچه بیش از چهار هزار(درهم یا دینار) ( 1)باشد آن گنج است(و مشمول این آیه
است)چه زکاتش پرداخت شده باشد و چه پرداخت نشده باشد،و کمتر از آن مقدار نفقه است.
و بیشتر مفسران معتقدند که این آیه از آیات پیشین جدا است و ناظر بمانعان زکات از این امت(و مسلمانان)میباشد،(و دربارة
آنان نازل شده)و برخی گفته اند:
عطف بما قبل است(و منظور همان علماء و رهبانان یهود و نصاري میباشند)و بهتر آن است که بگوئیم:هر دو دسته را شامل
میشود.
« ذابٍ أَلِیمٍ 􀀀 فَبَشِّرْهُمْ بِعَ »
اللّ علیه
􀀀
یعنی آنها را بعذابی دردناك آگاه کن.و سالم بن ابی الجعد روایت کرده که چون این آیه نازل شد رسول خدا-صلی ه
و آله-فرمود:نابود باد طلا،نابود باد نقره،و سه بار این جمله را تکرار فرمود،این سخن بر اصحاب آن حضرت گران آمد،عمر
عرضکرد:اي رسول خدا پس چه مالی(خوب است که)ما برگیریم؟
ص : 79
1) -واحد پول در روایت ذکر نشده از اینرو ما بطور تردید در میان پرانتز درهم یا دینار را ذکر کردیم. -1
فرمود:زبانی گویاي بذکر،و دلی سپاسگزار،و همسري با ایمان که شما را بر دینتان یاري کند.
« ارِ جَهَنَّمَ 􀀀 ا فِی ن 􀀀 ی عَلَیْه 􀀀 یَوْمَ یُحْم »
یعنی گنجها یا طلا و نقره در آتش جهنم گداخته شود تا آتش گردد.
« ا􀀀 ي بِه 􀀀 فَتُکْو »
یعنی به این گنجهاي گداخته و اموالی که حق خدا را از آنها منع کردند.
« اهُهُمْ وَ جُنُوبُهُمْ وَ ظُهُورُهُمْ 􀀀 جِب »
و جهت اینکه این اعضاء بالخصوص را ذکر فرمود بخاطر آنست که اینها اعضاي مهم بدن هستند،و ابو ذر غفاري را رسم
چنان بود که میگفت:
گنج داران را مژده ده بداغ کردن پهلو،و داغ کردن پشت تا اینکه حرارت آتش بدرونشان برسد،و بهمین جهت که ابو ذر
گفته خداوند این اعضا را بالخصوص ذکر فرموده چون اعضاي مذکور مجوف(و تو خالی)است(و با داغ کردن آنها بدرون
سرایت کند و موجب تشدید عذاب گردد)بخلاف دست و پا.
و برخی گفته اند:جهت اختصاص این مواضع آنست که پیشانی بخاطر ظهور و آشکار بودنش محل داع نهادن و نشانه گذاري
است.و پهلو محل درد است،و پشت جاي اجراء حدود میباشد.
و ماوردي گفته:پیشانی جاي سجده است که گنج دار حق آن را بجاي نیاورده،و پهلو برابر با دل است که در عقیده اش
اخلاص نداشته،و پشت جاي بر داشتن بار سخت (یا گناه).
و ابو بکر وراق گفته:تخصیص این اعضاء بدانجهت است که توانگر چون فقیر را ببیند(ابتدا)رو در هم کشد و خم به ابرو
آورد،و(سپس)رو بگرداند و(آن گاه) پشت بدو کند.
« ا کَنَزْتُمْ لِأَنْفُسِکُمْ 􀀀 ذا م 􀀀􀀀ه»
یعنی وقت داغ کردن این اعضاء یا پس از آن بدانها گویند:
این کیفر گنجینه کردن و جمع آوري مال و نپرداختن حق خدا از آن است.
« ا کُنْتُمْ تَکْنِزُونَ 􀀀 فَذُوقُوا م »
پس بچشید عذاب را بسبب اینکه اموال را جمع آوري
ص : 80
کردید و حق خدا را از آن دریغ داشتید،و این جملۀ اخیر چون کلام بر آن دلالت داشت در اصل نیامده و حذف شده.
اللّ علیه و آله-فرمود:هیچ بنده اي نیست که مالی داشته باشد و زکات آن را نپردازد جز آنکه روز قیامت
􀀀
رسول خدا-صلی ه
بصورت صفحه هایی در آید و در آتش جهنم گداخته شود و بدانها پیشانی و دو پهلو و پشت صاحبش را داغ کنند تا وقتی
که خداوند میان بندگانش حکم فرماید(و از حساب خلائق فارغ گردد)در آن روزي که باندازة پنجاه هزار سال است،آن گاه
اگر اهل بهشت است ببهشت رود و اگر اهل دوزخ است بدوزخ.و این حدیث را مسلم در صحیح آورده.
اللّ علیه و آله-روایت کرده که فرمود:هر که گنجی بجاي گذارد روز قیامت بصورت ماري پر
􀀀
و ثوبان از پیغمبر اکرم-صلی ه
زهر(کشنده و خطرناك)در آید که بالاي چشمانش دو خال سیاه باشد و بدنبال صاحب گنج براه افتد،چون شخص آن مار را
به بیند بدو گوید:واي بر تو!کیستی؟گوید:من همان گنجی هستم که پس از خود بجاي گذاردي،و هم چنان او را دنبال کند تا
دستش را در دهان گیرد و در اثر آن دستش از کار بیفتد و همچنین یک یک سایر اعضاي او را بدندان گیرد(و هلاکش
سازد).
اللّ علیه و آله-در سایۀ خانۀ کعبه بود و من بنزد
􀀀
و ثعلبی بسند خود از ابی ذر روایت کرده که گفت:روزي رسول خدا-صلی ه
آن حضرت رفتم،چون مرا دید دو بار فرمود:
بپروردگار کعبه سوگند که آنها زیانکارانند!....من از این سخن دلم اندوهگین شد و نفسم بشماره افتاد و با خود گفتم:لا بد
این سخن بخاطر پیش آمدي است که دربارة من اتفاق افتاده از اینرو عرض کردم:پدر و مادرم بقربانت!آنها(که
فرمودي)کیانند؟فرمود:
بیشتر مردم،مگر آنهایی که مال خود را در میان بندگان خدا از این سو و آن سو و از راست و چپ و پشت سر انفاق کنند که
آنها نیز اندك هستند.
و از أبی ذر روایت شده که گفت:هر که درهم و دیناري بجاي گذارد روز قیامت او را با آنها داغ کنند .
ص : 81
[ [سوره التوبه ( 9): آیه 36
اشاره
لا تَظْلِمُوا 􀀀 ذلِکَ اَلدِّینُ اَلْقَیِّمُ فَ 􀀀 ا أَرْبَعَهٌ حُرُمٌ 􀀀 اتِ وَ اَلْأَرْضَ مِنْه 􀀀 ماو 􀀀 اَللّ یَوْمَ خَلَقَ اَلسَّ
􀀀
ابِ هِ 􀀀 ا عَشَرَ شَهْراً فِی کِت 􀀀 اَللّ اِثْن
􀀀
إِنَّ عِدَّهَ اَلشُّهُورِ عِنْدَ هِ
( اَللّ مَعَ اَلْمُتَّقِینَ ( 36
􀀀
اتِلُونَکُمْ کَافَّهً وَ اِعْلَمُوا أَنَّ هَ 􀀀 ما یُق 􀀀 اتِلُوا اَلْمُشْرِکِینَ کَافَّهً کَ 􀀀 فِیهِنَّ أَنْفُسَکُمْ وَ ق
ترجمه:
همانا عدد ماهها نزد خدا دوازده ماه است در کتاب خدا آن روز که آسمانها و زمین را آفرید،که از آن جمله چهار ماه
آن(ماههاي)حرام است،این است آئین درست و محکم،پس در این ماهها بخویشتن ستم نکنید،و همگی با مشرکان کارزار و
.( جنگ کنید چنانچه آنها نیز متفقاً با شما کارزار کنند،و بدانید که خدا با پرهیزکاران است( 36
ص : 82
بیان آیه 36
اشاره
تفسیر:
چون خداوند در آیۀ پیشین سرانجام اشخاصی را که بجمع آوري اموال سرگرمند و زکات و سایر حقوق واجبۀ آن را نپردازند
ذکر فرمود،مقتضی بود که از امثال اینگونه ظلمهاي بنفس و خویشتن-که یکی همین ظلم در ماههاي حرام است- نهی فرماید
و از اینرو فرمود:
« ا عَشَرَ شَهْراً 􀀀 اللّ اثْن
􀀀
إِنَّ عِدَّهَ الشُّهُورِ عِنْدَ هِ »
یعنی عدد ماههاي سال در حکم خدا و تقدیر او دوازده ماه است،و اینکه خداوند مسلمانان را ملزم ساخته تا سال خود را روي
دوازده ماه قرار دهند براي آن است که سال آنها با گردش ماههاي هلالی موافق باشد نه روي آنچه اهل کتاب براي خویش
معین کرده بودند.
« اللّ
􀀀
ابِ هِ 􀀀 فِی کِت »
یعنی در آنچه خداوند در لوح محفوظ نوشته است،و هم چنین در آن کتابهایی که بر پیغمبرانش نازل فرموده،و برخی گفته
اند:یعنی در قرآن،و برخی چون ابو مسلم گفته اند:یعنی در حکم خدا و قضا و تقدیر او.
« اتِ وَ الْأَرْضَ 􀀀 ماو 􀀀 یَوْمَ خَلَقَ السَّ »
و این کلام خداي تعالی بدان خاطر است که در آن روزي که خدا آسمانها و زمین را آفرید خورشید و ماه را نیز در آنها
بجریان انداخت،و با جریان آنها روز و ماه پیدا شد،(پس از آن روز این برنامه پی ریزي شد).
« ا أَرْبَعَهٌ حُرُمٌ 􀀀 مِنْه »
یعنی از این دوازده ماه چهار ماه آن حرام است که سه تاي آنها پشت سر هم است یعنی ماه ذي قعده و ذي حجه و محرم،و
یکی جدا است که ماه رجب باشد.و معناي حرام بودن این چهار ماه آنست که دریدن پردة محرمات در این ماهها خیلی
بزرگتر از ماههاي دیگر است،و مردم عرب در قدیم این چهار ماه را بزرگ میشمردند تا بدانجا که اگر کسی قاتل پدر خود را
دیدار میکرد بدو کاري نداشت و
ص : 83
آزاري بدو نمیرسانید،و اینکه خداوند در میان دوازده ماه حرمت برخی را بزرگتر از دیگري قرار داد بخاطر مصالحی بود که
در جلوگیري از ظلم در آنها وجود داشت،و چه بسا همین جلوگیري از ظلم در این ماهها منجر بترك ظلم در دورة سال
میگشت، و نائرة جنگ یکسره خاموش میشد، و آن حمیت و تعصب در این فرصت موقت شکسته میشد،و معلوم است که هر
.( چیزي بمانند خود متمایل است،(یعنی خود داري از جنگ و انتقام در این ماهها در ماههاي بعد نیز تأثیر میکرد) ( 1
« ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ 􀀀»
2) انجام میدهند.(و اینکه دین را بحساب معنی کردیم ) « نسیء » یعنی این حساب مستقیم و درست است،نه آنچه را عرب از
زیرك آن کسی است که حساب خود را برسد) و اینکه حساب را )« الکیّس من دان نفسه »: بدانجهت است که) در مثل گویند
دین نامیده اند بخاطر آن است که پاي بند بودن بحساب و مراعات آن لازم است چنانچه الزام بدین و عبادت لازم است.
و کلبی گفته:معناي آیه این است که:حکم مستقیم حق این است.
و برخی گفته اند:یعنی دین همین است پس بدان گردن بنه،که بر تو لازم است.
« لا تَظْلِمُوا فِیهِنَّ 􀀀 فَ»
ابن عباس گفته:یعنی در همۀ این دوازده ماه(بخود ظلم نکنید)،و قتاده و فراء گفته اند:یعنی در خصوص این چهار ماه،و فراء
« فیهنّ » براي گفتۀ خود چنین استدلال کرده و گفته است:اگر منظور همۀ دوازده ماه بود بجاي
ص : 84
1) -در اینجا مرحوم طبرسی(ره)براي وجه تسمیۀ ماههاي قمري وجوهی ذکر کرده که چون براي پارسی زبانان چندان -1
قابل استفاده نبود و گذشته خیلی از آنها نیز از خدشه و ایراد خالی نبود از ذکر آن خود داري شد،چنانچه همین سخنی را هم
که دربارة علت حرمت قتال در این چهار ماه ذکر فرموده خالی از ایراد نیست،چون ممکن است کسی بعکس این کلام
بگوید:معمولا در جنگها اعلان آتش بس،موجب تجدید قواي طرفین جنگ میگردد،و همیشه چنان نیست که تعطیل جنگ
میان دو دسته در یک مدت موقتی موجب مصالحه و ترك جنگ همیشگی گردد
در تفسیر آیۀ بعدي ذکر خواهد شد. « نسیء » 2) -معناي -2
( گفته بود. ( 1 « فیها »
« أَنْفُسَکُمْ »
یعنی با ترك دستورهاي خدا،و دست زدن به نهیهاي او(بخود ستم نکنید)و بنا بگفتۀ ابن عباس اگر بگوئیم ضمیر بهمۀ ماههاي
دوازده گانه باز گردد آیه در مقام نهی از ظلم و ستم در تمام دوران عمر است،و اگر ضمیر بماههاي حرام بالخصوص برگردد
فائدة اختصاص بماههاي مذکور و منظور آن است که اطاعت در این ماهها ثوابی بیشتر و گناه نیز عقاب زیادتري دارد،چنانچه
در هر وقت شریف و مکان مقدسی حکم خدا اینچنین است(که شرافت زمان و مکان موجب تشدید ثواب و عقاب گردد).
« اتِلُوا الْمُشْرِکِینَ کَافَّهً 􀀀 وَ ق »
یعنی همگی شما در حالی که با هم مؤتلف باشید و اختلافی نداشته باشید کارزار کنید.
« اتِلُونَکُمْ کَافَّهً 􀀀 ما یُق 􀀀 کَ»
در(جملۀ اولی)حال مسلمانان « کافه » چنانچه آنها نیز همگی با شما کارزار کنند.و این معنی روي آن است که از نظر اعراب لفظ
باشد، ولی اگر آن را حال مشرکین گرفتیم معنی چنین میشود:با همۀ مشرکین کارزار کنید(چه ذمی و چه غیر ذمی)و عهد و
پیمانی از آنها نپذیرید جز آن دسته از اهل جزیه(و خراج پردازانی)که جزیۀ خود را از روي خواري(چنانچه در چند آیه پیش
از این گذشت) پرداخته باشند.ولی معناي ظاهر همان معناي نخست است.
و أصمّ گفته:معناي آیه این است که پشت در پشت(و نسلا بعد نسل)با آنها کار زار کنید چنانچه آنها با شما اینگونه کار زار
کنند.
« اللّ مَعَ الْمُتَّقِینَ
􀀀
وَ اعْلَمُوا أَنَّ هَ »
یعنی بوسیلۀ نصرت و یاري.
و این آیه دلیل است بر اینکه اعتبار در سالها بماههاي قمري است،و احکام شرعیه نیز روي ماههاي قمري است نه ماههاي
شمسی،بخاطر مصالحی که خداي سبحان براي تشریع آن دانسته و دیگر بدانجهت که شناختن ماههاي قمري براي خاص و
عام آسان است.
ص : 85
آورند،و « ها » آورند،و ضمیر جمع کثره را چون ضمیر مفرد مؤنث « هن » 1) -یعنی ضمیر جمع قله را چون ضمائر جمع مؤنث -1
میآورند،و چون از عدد ده تجاوز کرد ضمیر را « هن » بعبارت دیگر قاعده آنست که چون عدد از سه تا ده باشد ضمیر آن را
میآورند. « ها » مفرد مؤنث
[ [سوره التوبه ( 9): آیه 37
اشاره
اَللّ زُیِّنَ
􀀀
ا حَرَّمَ هُ 􀀀 اَللّ فَیُحِلُّوا م
􀀀
ا حَرَّمَ هُ 􀀀 واطِؤُا عِدَّهَ م 􀀀 اماً لِیُ 􀀀 اماً وَ یُحَرِّمُونَهُ ع 􀀀 ادَهٌ فِی اَلْکُفْرِ یُ َ ض لُّ بِهِ اَلَّذِینَ کَفَرُوا یُحِلُّونَهُ ع 􀀀 إِنَّمَا اَلنَّسِیءُ زِی
( کافِرِینَ ( 37 􀀀 لا یَهْدِي اَلْقَوْمَ اَلْ 􀀀 اَللّ
􀀀
مالِهِمْ وَ هُ 􀀀 لَهُمْ سُوءُ أَعْ
ترجمه:
تأخیر ماه حرام(از ترتیب معین)افزودن در کفر است،و آنان که کافر شدند بدان گمراه گردند،سالی ماه حرام را حلال کنند،و
سالی آن را حرام کنند تا با شمارة ماههایی که خدا حرام کرده برابر شوند،و از اینرو آنچه را خدا حرام کرده حلال
( کنند،کارهاي بدشان براي اینها آراسته شده،و خدا مردم کافر را هدایت نمیکند.( 37
ص : 86
بیان آیه 37
اشاره
شرح لغات:
یعنی آن را از حوض عقب راندم. « نسأت الإبل عن الحوض »: نسیء:تأخیر انداختن.عرب گوید
لیواطئوا:یعنی تا موافق در آیند.و مواطاه بمعناي موافقت است،گویند:
یعنی دو شعر را بیک قافیۀ موافق با هم گفت. « واطأ فی الشعر »
تفسیر:
را که مردم جاهلیت انجام میدادند تذکر « نسیء » چون خداي سبحان در آیۀ پیشین سال و ماه را بیان فرمود،در این آیه موضوع
داده و فرماید:
« ادَهٌ فِی الْکُفْرِ 􀀀 إِنَّمَا النَّسِیءُ زِی »
یعنی تأخیر انداختن ماههاي حرام از آن ترتیبی که خداي تعالی براي آنها مقرر فرموده،و عرب را رسم این بود که ماههاي
چهارگانه را (که در آیۀ پیشین نام بردیم)ماههاي حرام میدانستند(و در آنها جنگ و کار زار نمی کردند) و این رسم و شیوه
از دین ابراهیم و اسماعیل بدانها رسیده بود،و چون آنها اهل غارت و جنگ بودند گاهی بر آنها سخت و گران بود که سه ماه
متوالی صبر کنند،و در این سه ماه جنگی نکنند،در اینرو حرمت جنگ ماه محرم را بماه صفر میأنداختند و ماه صفر را ماه حرام
میگرفتند و محرم را جزء ماههاي حلال بشمار آورده و دست بجنگ و غارت میزدند،و چند سالی چنین میکردند آن گاه
دوباره حرمت را بماه محرم باز میگرداندند،و البته اینکار را جز در ذي حجه انجام نمیدادند، ( 1)ابن عباس گفته:معناي گفتار
همان است که اینان حرام خدا را حلال کرده بودند و حلال خدا را حرام. « زیاده فی الکفر »: خداي تعالی
فراء گفته:و شخصی که اینکار را انجام میداد مردي از کنانه بود بنام نعیم بن ثعلبه،
ص : 87
1) -یعنی در موسم اجتماع حاجیان در مکه که همان ماه ذیحجه بود اینکار را میکردند. -1
و او رئیس حاجیان بود،وي میگفت:منم که مورد نکوهش قرار نگیرم و نومید نگردم و حکمم را کسی ردّ نکند؟حاجیان در
پاسخش میگفتند:آري تو اینچنین هستی اکنون یک ماه را براي ما تأخیر بینداز و حرمت ماه محرم را بماه صفر بیانداز و محرم
را براي ما حلال کن،و او نیز چنین میکرد،و پس از ظهور اسلام نیز کسی که این کار را میکرد:جناده بن عوف بن امیۀ کنانی
بود.
ابن عباس گفته:نخستین کسی که این بنا را گذارد عمرو بن لحی بن قمعه بن خندف بود،و ابو مسلم گفته:مردي از بنی کنانه
بنام قلمس بود که میگفت:من امسال محرم را صفر قرار میدهم و در این سال دو ماه صفر داریم و بجاي آن سال آینده ماه
یعنی قلمس که ماه را بعقب « و منا ناسئ الشهد القلمس »: صفر را محرم قرار داده و دو ماه محرم میگیریم،و شاعر بنی کنانه گفته
میانداخت از ما قبیله بوده است.و کمیت نیز گوید:
و نحن الناسئون علی معدّ
( شهور الحل نجعلها حراما ( 1
و مجاهد گفته:مشرکان چنان بودند که هر دو سال در یک ماه حج بجا میآوردند، دو سال در ماه ذي حجه،و دو سال در محرم
و دو سال در صفر و همچنین در ماههاي دیگر ( 2)،تا سال قبل از حجه الوداع حج آنها در ماه ذي قعده انجام شد و سال بعد
اللّ علیه
􀀀
اللّ علیه و آله-بحجه الوداع رفت حج در ماه ذي حجه انجام گردید و از اینرو رسول خدا-صلی ه
􀀀
که رسول خدا-صلی ه
و آله-در خطبه اي که ایراد کرد فرمود:هان(اي مردم) بدانید که زمان مانند روزي که خدا آسمانها و زمین را آفرید باز
گردد،سال دوازده ماه است که چهار ماه آن ماههاي حرام است،و این چهار ماه،سه ماهش پشت سر هم یعنی ذي قعده و ذي
که میان ماه جمادي و شعبان است و مقصود آن حضرت علیه السلام این بود که « مضر » حجه و محرم است،و یک ماه هم رجب
ماههاي حرام بهمان وضع سابق خود
ص : 88
1) -مائیم که ماههاي حلال را بر قبیله معد بتاخیر انداخته و حرامش میکردیم. -1
2) -یعنی چون میخواستند سال قمري را با شمسی منطبق سازند و حج را در فصول مناسب از نظر هوا از روي ماههاي -2
شمسی انجام دهند قهراً اینطور میشد که در هر دو سال حج در یک ماه انجام میشد،دو سال در ذیحجه،دو سال در محرم و
همچنین.
( را بدین ترتیب باطل فرمود. ( 1 « نسیء » باز میگردد و حج باید در همان ماه ذي حجه انجام شود،و
« یُضَلُّ بِهِ الَّذِینَ کَفَرُوا »
بکسر ضاد-خوانده اند و روي آن قرائت معنا چنین -« یضل » آنان که کفر ورزیدند گمراه شوند،و برخی « نسیء » یعنی با این
میشود که اینها با اینکار دیگران را گمراه میکنند،و گمراه ساختن آنها باین بود که اینکار را میکردند تا ماههاي حرامی را که
خدا جنگ در آنها را حرام کرده بود و حج را در قسمتی از آن ماهها واجب فرموده بود حلال کنند،و در نتیجه ترك حج را
در آن وقتی که خدا واجب کرده بود حلال
ص : 89
یعنی تأخیر انداختن ماه حرام،بدین « نسیء » 1) -و خلاصه سخن این شد که در معناي نسیء دو وجه گفته شده:یکی آنکه -1
ترتیب که سال را همان دوازده ماه قمري میگرفتند و چون روي ماههاي قمري سه ماه متوالی ماههاي حرام بود و اعراب نیز
اهل جنگ و غارت بودند بر آنها سخت بود که سه ماه متوالی دست از جنگ و غارت بکشند،بخاطر فقر و بیچارگی که
داشتند و اینکار گاهی منجر بهلاکت و نابودي آنها میشد از اینرو در صدد چاره بر آمده و گاهی حرمت ماه محرم را-که ماه
سوم بود-بماه صفر میأنداختند و ماه محرم شروع بجنگ و غارت میکردند و ماه صفر را ماه محرم میگرفتند و دست از جنگ
می کشیدند،و روي این تفسیر اینها ماهها را همان ماههاي قمري میگرفتند لکن حکم برخی از آنها را که حرمت قتال بود
جابجا میکردند. و تفسیر دومی که مجاهد و برخی دیگر کرده اند روي این است که میخواسته اند سال قمري را بسال شمسی
منطبق سازند و حج را در فصل معینی را که هوا مناسب باشد انجام دهند و چون سال قمري با سال شمسی معمولا ده روز
تفاوت دارد از اینرو در هر سه سال یک ماه تفاوت میکرد در سال سوم یک ماه زیاد میکردند و آن را سیزده ماه میگرفتند و
روي این حساب مبدء سال سوم اول ماه صفر میشد ولی آن را محرم مینامیدند،و حج را قهراً در همان ماه محرم حقیقی انجام
میدادند،و با گذشتن دو سال،حج در ماه صفر قرار میگرفت و همچنین تا یک دور تمام بگردد،و روي این تفسیر،آنها براي
آنکه سال قمري را با شمسی منطبق سازند ماهها را جابجا میکردند نه آنکه حکم را جابجا کنند. و مؤلف بطور اجمال هر دو
تفسیر را نقل کرده و بطور واضح معلوم نیست کدام را اختیار فرموده،زیرا از آغاز کلام او ظاهر میشود که تفسیر اول را اختیار
بضم یاء-ذکر کرده -« یضل » در توضیح قرائت « لیضل به الذین کفروا » کرده،ولی از کلامی که در تفسیر دنبالۀ آیه یعنی جملۀ
اللّ العالم.
􀀀
چنین بر میآید که تفسیر دوم را اختیار فرموده و ه
میدانستند،و در وقتی که واجب نبود آن را واجب میدانستند و بدین ترتیب مردم با پیروي کردن از آنها گمراه میشدند.
« اماً 􀀀 اماً وَ یُحَرِّمُونَهُ ع 􀀀 یُحِلُّونَهُ ع »
یعنی هنگامی که بجنگ و کارزار نیازمند میشوند ماه حرام را حلال میکنند،و ماه حلال را حرام میسازند و میگویند:ماهی،بماه
دیگر،و چون نیازمند نیستند اینکار را نمیکنند.
« اللّ
􀀀
ا حَرَّمَ هُ 􀀀 واطِؤُا عِدَّهَ م 􀀀 لِیُ »
یعنی اینها یک ماه از ماههاي حرام را که حلال میکنند بجاي آن یک ماه حلال را حرام میکنند و بالعکس تا اینکه ماهها در
عدد موافقت داشته باشد.
« مالِهِمْ 􀀀 زُیِّنَ لَهُمْ سُوءُ أَعْ »
یعنی نفسشان اینکار را براي آنها آراسته و زینت داده، و حسن گفته:یعنی شیطان براي ایشان آن را آراسته،و برخی گفته
اند:یعنی خودشان از روي هواي نفس خود اینکار را زیبا دانسته اند.
« کافِرِینَ 􀀀 لا یَهْدِي الْقَوْمَ الْ 􀀀 اللّ
􀀀
وَ هُ »
تفسیر آن گذشت .
ص : 90
[ [سوره التوبه ( 9): آیات 38 تا 39
اشاره
اهِ 􀀀 اعُ اَلْحَی 􀀀 ما مَت 􀀀 ا مِنَ اَلْآخِرَهِ فَ 􀀀 اهِ اَلدُّنْی 􀀀 اِثّ إِلَی اَلْأَرْضِ أَ رَضِ یتُمْ بِالْحَی
􀀀
اَللّ اقَلْتُمْ
􀀀
ذا قِیلَ لَکُمُ اِنْفِرُوا فِی سَبِیلِ هِ 􀀀 ا لَکُمْ إِ 􀀀 ا أَیُّهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا م 􀀀ی
ی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ 􀀀 اَللّ عَل
􀀀
لا تَضُ رُّوهُ شَیْئاً وَ هُ 􀀀 ذاباً أَلِیماً وَ یَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَیْرَکُمْ وَ 􀀀 إِلاّ تَنْفِرُوا یُعَذِّبْکُمْ عَ
􀀀
( إِلاّ قَلِیلٌ ( 38
􀀀
ا فِی اَلْآخِرَهِ 􀀀 اَلدُّنْی
(39)
ترجمه
اي کسانی که ایمان آورده اید شما را چه شده که چون بشما گفته شود:در راه خدا(براي جهاد)بیرون شوید بزمین سنگینی
میکنید(و بدان می چسبید)آیا بجاي (زندگانی ابدي)آخرت به زندگی(دو روزة)دنیا راضی شده اید!(با اینکه)متاع زندگی
دنیا در(برابر)آخرت جز اندکی نیست.( 38 )اگر بیرون نروید خداوند شما را بعذابی دردناك عذاب کند و گروه دیگري(که پا
( بر جاي در جنگ باشند)بجاي شما آورد،و شما(با این تخلف از جهاد)بدو زیان نرسانید،و خدا بر هر چیز توانا است.( 39
ص : 91
39- بیان آیه 38
اشاره
شأن نزول
اللّ علیه و آله-از جنگ طائف بازگشت دستور جنگ با رومیان را صادر فرمود،و این جریان
􀀀
گفته اند:چون رسول خدا-صلی ه
هنگام رسیدن میوه ها بود از اینرو مسلمانان دوست داشتند در خانه نزد اموال خود بمانند و خروج بسوي جنگ براي آنها
اللّ علیه و آله-کمتر شده بود که بخواهد بجنگی برود و بطور صریح و آشکار مقصد
􀀀
سخت و دشوار بود،و رسول خدا-صلی ه
خود را اظهار کند جز در این جنگ که بخاطر دوري راه و زیادي دشمن مقصد را آشکارا گفت تا مردم آمادگی بهتري پیدا
کنند،و چون خداي سبحان سنگینی مردم را از رفتن به این سفر میدانست این آیه را نازل فرمود.
شرح لغات
نفر:خارج شدن براي کاري است.
و ضدّ آن تسرع(شتاب کردن)است. « تباطؤ » تثاقل:اظهار ثقل و سنگینی نفس است،مثل
تمتع بالریاض و المناظر »: متاع:بهره بردن بدانچه براي حواس ظاهر باشد،و از همین باب است این جمله که گویند
بدیدن باغها و مناظر زیبا بهره مند شو. « الحسان
و از روي تشبیه بهر چیزي که ارزش پولی داشته باشد متاع گویند.
استبدال:چیزي را-با درخواست طرف-بجاي چیز دیگري نهادن.
تفسیر:
خداي سبحان در این آیات مؤمنان را در سنگینی کردن از جهاد نکوهش فرماید:
« ذا قِیلَ لَکُمُ 􀀀 ا لَکُمْ إِ 􀀀 ا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا م 􀀀ی»
اللّ علیه و آله- شما را بخواند و بگوید:
􀀀
یعنی چون رسول خدا-صلی ه
ص : 92
« اللّ
􀀀
اِنْفِرُوا فِی سَبِیلِ هِ »
یعنی براي جهاد با مشرکان بیرون شوید.و بگفتۀ حسن و مجاهد منظور در اینجا غزوة تبوك است.
« اِثّ إِلَی الْأَرْضِ
􀀀
اقَلْتُمْ »
یعنی سنگینی میکنید و بماندن روي زمینی که بر آن قرار دارید متمایل میشوید،جبائی گفته:این کندي کردن(در خروج براي
جنگ) مخصوص بدسته اي از مؤمنان بود چون تمامی آنها از رفتن جهاد سنگینی نمیکردند.و باصطلاح این کلام عامی است
که خاص از آن اراده شده.
« ا مِنَ الْآخِرَهِ 􀀀 اهِ الدُّنْی 􀀀 أَ رَضِیتُمْ بِالْحَی »
این استفهام انکاري است،و معنایش آن است که آیا زندگی دنیاي ناپایدار را بر زندگی آخرت پایدار و نعمت جاویدان
یعنی بهره هاي دنیا و فوائد آن در برابر بهره هاي آخرت جز اندکی « إِلاّ قَلِیلٌ
􀀀
ا فِی الْآخِرَهِ 􀀀 اهِ الدُّنْی 􀀀 اعُ الْحَی 􀀀 ما مَت 􀀀 فَ» ؟ ترجیح داده اید
نیست،زیرا این دنیا ناپایدار است و آنجا سرایی است پایدار و جاویدان،و بدنبال این کلام خداي تعالی تهدید فرموده که
گوید:
« ذاباً أَلِیماً 􀀀 إِلاّ تَنْفِرُوا یُعَذِّبْکُمْ عَ
􀀀
»
یعنی اگر براي جهادي که پیامبر،شما را بدان دعوت کرده بیرون نروید و تقاعد ورزید،خداوند شما را بعذاب دردناك الم
انگیزي در آخرت عذاب خواهد کرد،و برخی گفته اند:بعذاب دردناکی در دنیا عذاب خواهد کرد.
« وَ یَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَیْرَکُمْ »
و بجاي شما مردم دیگري را که در جهاد تخلف نکنند خواهد آورد،سعید بن جبیر گفته:منظور از آنها مردم فارس هستند،و
ابو روق گفته:
منظور اهل یمن میباشند،و جبائی گفته:منظور مردمانی هستند که پس از این آیه مسلمان شدند.
« لا تَضُرُّوهُ شَیْئاً 􀀀 وَ »
حسن و ابو علی گفته اند:یعنی و با این تقاعد و تخلف از جهاد بخدا زیانی نزنید چون خداوند غنیّ بالذات است و بچیزي نیاز
ندارد.
اللّ علیه و آله-است یعنی به پیغمبر زیانی نرسانید زیرا خدا او را از همۀ مردم
􀀀
و برخی گفته اند:مرجع ضمیر رسول خدا-صلی ه
محافظت کرده و بوسیلۀ فرشتگان یا مردم
ص : 93
با ایمان دیگري او را یاري خواهد کرد.
« ی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ 􀀀 اللّ عَل
􀀀
وَ هُ »
و خدا بر هر چیز توانا است،و می تواند بجاي شما مردم دیگري را بیاورد،و هم چنین بر هر کار دیگري قدرت دارد،زجاج
گفته:این سخن تهدید سختی براي تخلف از جهاد میباشد .
ص : 94
[ [سوره التوبه ( 9): آیه 40
اشاره
اَللّ
􀀀
ا فَأَنْزَلَ هُ 􀀀 اَللّ مَعَن
􀀀
لا تَحْزَنْ إِنَّ هَ 􀀀 صاحِبِهِ 􀀀 ارِ إِذْ یَقُولُ لِ 􀀀 ما فِی اَلْغ 􀀀 انِیَ اِثْنَیْنِ إِذْ هُ 􀀀 اَللّ إِذْ أَخْرَجَهُ اَلَّذِینَ کَفَرُوا ث
􀀀
إِلاّ تَنْصُ رُوهُ فَقَدْ نَ َ ص رَهُ هُ
􀀀
( اَللّ عَزِیزٌ حَکِیمٌ ( 40
􀀀
ا وَ هُ 􀀀 اَللّ هِیَ اَلْعُلْی
􀀀
ی وَ کَلِمَهُ هِ 􀀀 ا وَ جَعَلَ کَلِمَهَ اَلَّذِینَ کَفَرُوا اَلسُّفْل 􀀀 سَکِینَتَهُ عَلَیْهِ وَ أَیَّدَهُ بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْه
ترجمه
اگر شما یاریش نکنید(بدانید که)خدا او را یاري کرد در آن وقت که کافران او را(از مکه)بیرون کردند،(وقتی که)دومین نفر
از آن دو بود که هر دو در غار بودند،و بهمراه خود میگفت:نترس که خدا با ما است،و خدا آرامش خویش را بر او نازل
فرمود و بسپاهیانی که شما نمیدیدید نیرومندش کرد،و کلمۀ مردمان کافر را پست و زبون گردانید و کلمۀ خدا والا است،و
.( خدا نیرومند و فرزانه است( 40
ص : 95
بیان آیه 40
اشاره
تفسیر
در این آیه خداي سبحان بمردم گوشزد کند که اگر شما دست از یاري پیمبر او بکشید زیانی باو نرسد چنانچه وقتی آن
حضرت در مکه بود و کافران قصد کشتن او کردند کمی یاران بدو زیانی نرساند و خدا عهده دار یاري او شد.
« اللّ
􀀀
إِلاّ تَنْصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ هُ
􀀀
»
اللّ علیه و آله-را در جنگ با دشمنان یاري نمیکنید خدا او را یاري کرده.
􀀀
معناي این جمله این است که اگر شما پیغمبر-صلی ه
« إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِینَ کَفَرُوا »
هنگامی که کافران او را از مکه بیرون کردند و او بسوي مدینه رهسپار شد.
« انِیَ اثْنَیْنِ 􀀀ث»
یعنی او و ابو بکر.
« ارِ 􀀀 ما فِی الْغ 􀀀 إِذْ هُ »
هنگامی که آن دو در غار بودند و شخص سومی با آن دو نبود و او یکی از دو نفر بود،و معناي آیه این است که خدا او را در
وقتی که جز ابو بکر هیچکس با او نبود یاریش کرد،و منظور از این غار،غار ثور است،و ثور نام کوهی است در مکه.
« صاحِبِهِ 􀀀 إِذْ یَقُولُ لِ »
هنگامی که پیغمبر به ابو بکر گفت:
« ا􀀀 اللّ مَعَن
􀀀
لا تَحْزَنْ إِنَّ هَ 􀀀»
یعنی نترس که خدا بوضع ما مطلع و بحال ما آگاه است، و او ما را نگهداشته و یاري میکند.
اللّ علیه و آله-با ابو بکر داخل غار شدند خداوند یک جفت کبوتر فرستاد تا بر در
􀀀
زهري گفته:هنگامی که رسول خدا-صلی ه
غار تخم گذاردند، و عنکبوت را مأمور کرد تا بر آنجا تاري تنید،و چون سراقه بن مالک بجستجوي آن دو آمد و تخم
کبوتران و تار عنکبوت را مشاهده کرد،گفت:اگر کسی داخل این غار شده بود این تخمها شکسته شده بود و تار عنکبوت از
هم گسیخته بود،و بهمین جهت از آنجا گذشت.
ص : 96
اللّ علیه و آله-نیز دعا کرده گفت:خدایا چشمشان را کور کن،و در اثر همان دعا نتوانستند داخل غار
􀀀
رسول خدا-صلی ه
گردند و شروع بگردش اطراف غار کردند،در آن حال ابو بکر گفت:اگر اینها بپاهاي خود نگاه کرده بودند ما را میدیدند.
و علی بن ابراهیم بن هاشم روایت کرده که همراه آنها مردي از قبیلۀ خزاعه بود که نامش ابو کرز بود،وي هم چنان رد پاي
اللّ علیه و آله-را گرفته بود و پیش میآمد تا چون بدر غار رسید بمشرکین گفت:این جاي پاي محمد است و
􀀀
رسول خدا-صلی ه
بخدا همانند جاي پایی است که در مقام(ابراهیم)است.و این دیگر جاي پاي ابی قحافه و یا پسر او است،و این دو از این نقطه
نگذشته اند،یا اینکه بآسمان بالا رفته و یا در زمین فرو رفته اند،در همین حال سواري از فرشتگان بصورت انسانی حاضر شد و
بر در غار ایستاده بدانها گفت:او را در این کوه ها و درّه ها جستجو کنید که در این جا نیست،و عنکبوت بر در غار تار تنیده
بود.و در آن حال مردي از قریش بر در غار نشست و بول کرد، ابو بکر گفت:اي رسول خدا اینها ما را دیدند؟حضرت
فرمود:اگر ما را دیده بودند با عورت باز روبروي ما نمیآمدند.
« اللّ سَکِینَتَهُ عَلَیْهِ
􀀀
فَأَنْزَلَ هُ »
اللّ علیه و آله-زجاج گفته:یعنی آرامش خاطري بر دل او انداخت که از آن دانست مشرکین بدو
􀀀
یعنی بر محمد-صلی ه
دسترسی پیدا نخواهند کرد.
« وَ أَیَّدَهُ »
زجاج گفته:یعنی بفرشتگانی که در روي کفار و دیدگانشان در آمده و مانع « ا 􀀀 بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْه » و او را نیرو داد و یاري کرد
اللّ علیه و آله- را ببینند.
􀀀
شدند که آنها رسول خدا-صلی ه
و ابن عباس گفته:یعنی بفرشتگانی او را نیرومند ساخت که آنها براي نجات آن حضرت دعا کردند.و مجاهد و کلبی گفته
اند:معنایش آن است که خداوند او را بفرشتگان بدر کمک کرد،و بدو در همانوقت که در غار بود خبر داد که نقشۀ دشمنان
را از او بگرداند،و در جنگ بدر نصرت خود را براي آن حضرت آشکار ساخت.
به ابی بکر برمیگردد(یعنی خدا آرامش خود را بر ابی بکر نازل فرمود). « علیه » و برخی گفته اند:ضمیر در
ص : 97
اللّ علیه و
􀀀
ولی این سخن بعید است زیرا همۀ مفسرین گفته اند:ضمائر پیش از این جمله و بعد از آن همگی برسول خدا-صلی ه
و هم چنین « صاحِبِهِ 􀀀 لِ» و جملۀ « إِذْ أَخْرَجَهُ » و جملۀ « اللّ
􀀀
فَقَدْ نَ َ ص رَهُ هُ » و جملۀ « إِلاّ- تَنْصُ رُوهُ
􀀀
» آله-بر میگردد مانند ضمیر در جملۀ
به « اللّ سَ کِینَتَهُ عَلَیْهِ
􀀀
فَأَنْزَلَ هُ » و با این ترتیب چگونه ممکن است در این میان تنها ضمیر در جملۀ « وَ أَیَّدَهُ » در ما بعد آن در جملۀ
ابی بکر برگردد.
گذشته از اینکه در همین سوره خداوند(در داستان جنگ حنین)فرموده:
« ی رَسُولِهِ وَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ 􀀀 اللّ سَ کِینَتَهُ عَل
􀀀
فَأَنْزَلَ هُ » : و در سورة فتح فرماید «... ی رَسُولِهِ وَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ 􀀀 اللّ سَ کِینَتَهُ عَل
􀀀
ثُمَّ أَنْزَلَ هُ »
اللّ علیه و آله-نازل گشت،و این آیه نیز از نظر
􀀀
و آرامش برسول خدا-صلی ه « سکینه » 1)(که در این دو جا تصریح فرموده که )
اللّ علیه و آله-در این آیه سخنی گفته اند که
􀀀
به پیغمبر-صلی ه « سکینه » سیاق با آنها در معنا متحد است).و شیعیان در تخصیص
ما چون نخواستیم مورد سوء ظن(و اتهام به اعمال تعصب)قرار گیریم از اینجهت از نقل آن خودداري کردیم.
« ی􀀀 وَ جَعَلَ کَلِمَهَ الَّذِینَ کَفَرُوا السُّفْل »
یعنی خداي سبحان کلمه(و دعواي)آنان را پست و بیمقدار کرد،و منظور این است که تهدیدات آنها و ارعابی را که از
اللّ علیه و آله-کرده بودند پست کرد،و آن را با نصرت آن حضرت بر ایشان باطل فرمود،و از این منظور بدین
􀀀
پیغمبر-صلی ه
سخن تعبیر کرد.
« ا􀀀 اللّ هِیَ الْعُلْی
􀀀
وَ کَلِمَهُ هِ »
یعنی کلمۀ خدا والا و منصور است بی آنکه کسی آن را والایی مقام داده باشد،زیرا ممکن نیست که کلمۀ خدا مردم را بر
لا اله الا » ، خلاف حکمت دعوت کند و برخی گفته اند:کلمۀ کافران کلمۀ شرك است،و کلمۀ خدا کلمۀ توحید و گفتار
است،و معناي پست ساختن کلمۀ کافران آن است که آنان را زبون و پست کرد،و کلمۀ خدا را برتري داد یعنی اسلام و « اللّ
􀀀
ه
مسلمین را عزت بخشید.
« اللّ عَزِیزٌ
􀀀
وَ هُ »
است در تدبیر کارها. « حکیم » یعنی در انتقام گرفتن از اهل شرك و
ص : 98
1) -سوره فتح آیۀ 26 -1
[ [سوره التوبه ( 9): آیات 41 تا 43
اشاره
کانَ عَرَضاً قَرِیباً وَ سَفَراً 􀀀 ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ ( 41 ) لَوْ 􀀀 اَللّ
􀀀
والِکُمْ وَ أَنْفُسِکُمْ فِی سَبِیلِ هِ 􀀀 جاهِدُوا بِأَمْ 􀀀 الًا وَ 􀀀 افاً وَ ثِق 􀀀 اِنْفِرُوا خِف
کاذِبُونَ 􀀀 اَللّ یَعْلَمُ إِنَّهُمْ لَ
􀀀
ا مَعَکُمْ یُهْلِکُونَ أَنْفُسَهُمْ وَ هُ 􀀀 ا لَخَرَجْن 􀀀 بِاللّ لَوِ اِسْتَطَعْن
􀀀
کِنْ بَعُدَتْ عَلَیْهِمُ اَلشُّقَّهُ وَ سَیَحْلِفُونَ هِ 􀀀 اصِداً لَاتَّبَعُوكَ وَ ل 􀀀ق
( کاذِبِینَ ( 43 􀀀 حَتّ یَتَبَیَّنَ لَکَ اَلَّذِینَ صَدَقُوا وَ تَعْلَمَ اَلْ
ی􀀀 لَه اَللّ عَنْکَ لِمَ أَذِنْتَ مُْ
􀀀
42 ) عَفَا هُ )
ترجمه
سبکبار باشید یا سنگین بار(در هر حال براي جهاد با مشرکان)بیرون روید، و در راه خدا با مال و جان خویش جهاد کنید که
این براي شما بهتر است اگر بدانید ( 41 )اگر بهره اي نزدیک و سفري کوتاه بود پیروي تو را میکردند(و بی چون و چرا
همراهت میآمدند)ولی این مسافت بنظرشان دور آمد،و بزودي(آنان که بجهاد حاضر نشدند)براي تو بخدا سوگند میخورند که
ما اگر میدانستیم با شما بیرون میشدیم،اینان(با اینکار)خود را بهلاکت(و نابودي)میاندازند،و خدا میداند که آنها دروغ
میگویند( 42 )خدا از تو بگذرد چرا پیش از آنکه راستگویان بر تو آشکار شوند و دروغگویان را بشناسی به آنها اجازه(تخلف
؟( از جنگ را)دادي( 43
ص : 99
بیان آیه 41 تا 43
اشاره
شرح لغات
گویند بدانجهت « قصد » را نیز « عدل » قاصد:مقصدي است که راهش آسان و نزدیک باشد.و بخاطر آسانیش آهنگ آن کنند و
که براي قصد انسان(و آهنگ آن) شایسته است.
شقه:آن قطعه از زمین را گویند که سواري آن بخاطر دوریش براي سوار دشوار و سخت باشد و ممکن است این لغت
بفتح شین-بمعناي ناحیه اي از کوه-گرفته شده باشد،و احتمال دیگر آن است که از مشقت و سختی « شق » از
بمعناي سفر و مسافت نیز آمده. « شقه » باشد.و
تفسیر
خداي سبحان در این آیات دستور جهاد داده و تأکید وجوب آن را بر بندگان بیان فرموده که گوید:
« اِنْفِرُوا »
حسن و مجاهد و عکرمه و ضحاك گفته اند:یعنی جوان و پیر،و ابن « الًا 􀀀 افاً وَ ثِق 􀀀 خِف » یعنی بسوي جنگ و جهاد بیرون شوید
عباس و قتاده گفته اند:یعنی در حال نشاط و غیر نشاط،و حکم گفته:یعنی مشغول و غیر مشغول،ابی صالح گفته:یعنی توانگر و
مردمان ثروتمند و پر عیال میباشد،و ابو « ثقال » مردمان تنگدست و کم عیال است،و منظور از « خفاف » فقیر،و فراء گفته:منظور از
عمرو و عطیۀ عوفی گفته اند:یعنی سواره و پیاده،و ابن زید گفته:یعنی اهل صنعت و غیر آنها،و یمان گفته:یعنی اشخاص بی-
همسر،و همسرداران.
و بهتر آنست که بگوئیم همۀ این افراد را شامل میشود به این بیان که معناي آیه آن است که بسوي جهاد بیرون شوید چه بر
شما آسان باشد و چه سخت،بر هر
ص : 100
حالی که هستید،زیرا انسان از یکی از این مشاغل(که مفسران گفته اند)خالی نیست.
« اللّ
􀀀
والِکُمْ وَ أَنْفُسِکُمْ فِی سَبِیلِ هِ 􀀀 جاهِدُوا بِأَمْ 􀀀 وَ »
و این آیه دلالت دارد بر اینکه جهاد با جان و مال بر هر کس که توانایی آن را داشته باشد واجب است،و هر که توانایی آن
دو یا یکی از آن دو را نداشته باشد بهر ترتیب که میتواند باید جهاد کند.
« ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ 􀀀»
معنایش این است که بیرون شدن براي جهاد با جان و مال براي شما بهتر است از سنگینی کردن و ترك جهاد و توجه
بکارهاي مباح دیگر.
« إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ »
یعنی اگر میدانید که خداي تعالی در نوید و تهدید خود صادق و راستگو است.
و برخی گفته اند:یعنی اگر میدانید که خیر و خوبی چیست بدانید که این کار براي شما خیر است.
سدي گفته:چون این آیه نازل شد کار بر مردم سخت شد(زیرا جهاد را بطور کلی بر همه واجب فرموده بود)پس خداي تعالی
( تا آخر نسخ فرمود. ( 1 «... ی􀀀 لا عَلَی الْمَرْض 􀀀 اءِ وَ 􀀀 لَیْسَ عَلَی الضُّعَف » آن را به آیۀ
« کانَ عَرَضاً قَرِیباً 􀀀 لَوْ »
یعنی اگر آنچه شما را بدان دعوت کردیم غنیمتی(و بهره اي) آماده و حاضر بود.
« اصِداً 􀀀 وَ سَفَراً ق »
یعنی سفري آسان و نزدیک،و مبرد گفته:یعنی سفري میانه رو،و برخی گفته اند:یعنی سفري آسان و متوسط و بی تکلف.
« لَاتَّبَعُوكَ »
یعنی بطمع مال پیرویت میکردند.
« کِنْ بَعُدَتْ عَلَیْهِمُ الشُّقَّهُ 􀀀 وَ ل »
ولی مسافت بر ایشان دور آمد،یعنی مسافت غزوة تبوك که در آن مأمور بخروج سوي شام بودند.
« ا مَعَکُمْ 􀀀 ا لَخَرَجْن 􀀀 بِاللّ لَوِ اسْتَطَعْن
􀀀
وَ سَیَحْلِفُونَ هِ »
یعنی اینان بزودي دربارة تقاعد خود از جهاد نزد تو معذرت خواهی کنند و سوگند خورند که اگر ما می توانستیم و قدرت
ص : 101
1) -منظور آیۀ 91 و 92 به بعد از همین سوره است که خداوند در آن آیات حکم وجوب جهاد را از جمعی از مردمان -1
معذور و علیل برداشته است.
آمدن داشتیم با شما میآمدیم.
« یُهْلِکُونَ أَنْفُسَهُمْ »
اینان با این شرکی که در دل پنهان داشتند و برخی گفته اند:
یعنی با این سوگند دروغ و عذر بی جا خود را بهلاکت و نابودي اندازند زیرا با اینکار مستحق عقاب گردند.
« کاذِبُونَ 􀀀 اللّ یَعْلَمُ إِنَّهُمْ لَ
􀀀
وَ هُ »
اللّ علیه و آله-است،زیرا آن حضرت
􀀀
یعنی در این عذر خواهی و سوگند،و این آیه دلیل بر صحت نبوت پیغمبر اکرم-صلی ه
پیش از این جریان خبر داد که اینان بزودي سوگند میخورند،و چنان شد که فرموده بود،و نیز در این آیه دلالت روشنی است
بر اینکه قدرت و توانایی بر هر کاري پیش از اقدام بدان کار موجود است ( 1) زیرا اینان یا قدرت و توانایی براي رفتن داشتند
و نرفتند،و یا آنکه قدرت نداشتند و قسم خوردند که اگر در آینده(در وقت حرکت)قدرت داشتیم میآییم، و در صورت اول
گفتۀ ما ثابت شود که قدرت بر هر کاري پیش از آن موجود است،و در صورت دوم نیز خداوند آنان را تکذیب فرموده و بیان
داشته که اگر توانایی هم بدانها میداد نمیرفتند،و این نیز ثابت میکند که قدرت پیش از انجام کار است.و اگر کسی بگوید:
منظور از نداشتن قدرت و توانایی نبودن مقدمات سفر و اسباب آن است،لازمۀ این سخن آن است که از ظاهر آیه بی جهت
دست برداریم.زیرا حقیقت توانایی(و معناي استطاعت که در آیه است)همان قدرت کار است نه مقدمات آن،گذشته از آنکه
اگر نداشتن مقدمات
ص : 102
1) -این کلام اشاره باختلافی است که میان اشاعره از یک طرف و حکماء و معتزله از طرف دیگر پیدا شده در اینکه آیا -1
قدرت مقدم بر فعل است یا مقارن با آن،یعنی انسان که میخواهد کاري را انجام دهد پیش از اقدام بدان کار قدرت انجام آن
را دارد یا مقارن انجام کار قدرت پیدا میکند، حکماء و معتزله قول اول را اختیار کرده و گفته اند:قدرت مقدم بر فعل است،و
اشاعره قول دوم را و براي اطلاع از استدلال حکماء بر گفتۀ خود و بطلان قول اشاعره بکتب مفصلۀ کلامی چون شرح تجرید
و سایر کتابها باید مراجعه شود،و مؤلف مرحوم براي اثبات قول حکماء و بطلان قول اشاعره در اینجا بر این نیز استدلال کرده
بشرحی که در بالاست.
و اسباب عذر باشد،نداشتن اصل قدرت براي عذر شایسته تر خواهد بود. ( 1) و بهر صورت دنبال این آیه خداوند پیغمبر-صلی
اللّ علیه و آله-را مخاطب ساخته در مورد اذنی که بمتخلفین از جنگ تبوك داد عتاب کرده فرماید:
􀀀
ه
« اللّ عَنْکَ لِمَ أَذِنْتَ لَهُمْ
􀀀
عَفَا هُ »
اللّ علیه و آله-انجام داد و بدانها مأمور نشده بود،یکی اجازه
􀀀
قتاده و عمرو بن میمون گفته اند:دو کار بود که رسول خدا صلی ه
اي که در این قضیه بمنافقان داد،و دیگر فدیه گرفتن براي اسیران،و خدا او را مورد عتاب و سرزنش قرار داد چنانچه مشاهده
میشود.و این نوع سرزنش سرزنشی لطیف است که پیش از عتاب، سخن بعفو و گذشت او آغاز شده، و در اینکه آیا این اجازه
اللّ علیه و آله-بمنافقین داد قبیح بوده یا نه اختلاف است،جبائی گفته:قبیح بوده و گناهی صغیره
􀀀
اي که رسول خدا-صلی ه
است،زیرا در کار مباح گفته نمی شود:چرا اینکار را انجام دادي؟ ولی گفتار جبائی درست نیست زیرا در کاري نیز که طرف
دیگرش از اینکار بهتر باشد چنین تعبیر میکنند و گفته میشود:چرا کردي؟چنانچه اگر کسی به بیند شخصی برادرش را مورد
عتاب قرار داده است در اینجا بدو میگوید:چرا برادر مرا مورد عتاب قرار دادي و با او بدین طرز سخن گفتی که موجب
ناراحتیش شود؟در صورتی که این طرز سخن گفتن و عتاب کردن براي او جایز بود(ولی با اینحال لفظ چرا گفتی؟ و چرا
کردي؟استعمال میکنند،پس چنان نیست که تنها در مورد کار حرام و گناه بگویند:
اللّ علیه و آله بدانها داد قبیح بود با اینکه
􀀀
چرا کردي؟) گذشته از اینکه چگونه میتوان گفت:اجازه اي که رسول خدا-صلی ه
2)(یعنی اگر براي بعضی از ) «... فَإِذَا اسْتَأْذَنُوكَ لِبَعْضِ شَأْنِهِمْ فَأْذَنْ لِمَنْ شِئْتَ مِنْهُمْ » : خداي سبحان در جاي دیگر میفرماید
کارهایشان از تو اجازه
ص : 103
1) -یعنی وقتی کسی با نداشتن زاد و راحله و مقدمات معذور باشد.،کسی که اصلا قدرت بر رفتن نداشته باشد مسلماً -1
معذور خواهد بود.
. 2) -سورة نور آیۀ 62 -2
( خواستند بهر کدامشان که خواستی اجازه بده). ( 1
و ابو مسلم گفته:معناي آیه این است که خدا عفو و گذشت خود را براي تو مستدام دارد چرا بدانها اجازه بیرون رفتن بجنگ
دادي در صورتی که اینها نظرشان از این اجازه خواستن چیزي جز تملق و چاپلوسی نبود،و اگر بیرون میشدند منظوري جز
( اللّ علیه و آله-از این منظور باطنی آنها آگاه نبود. ( 2
􀀀
خرابکاري و فساد نداشتند و رسول خدا-صلی ه
« کاذِبِینَ 􀀀 حَتّ یَتَبَیَّنَ لَکَ الَّذِینَ صَدَقُوا وَ تَعْلَمَ الْ
ی􀀀 »
یعنی تا اینکه معذور و غیر معذور را بشناسی و اجازه اي که میدهی از روي علم و دانایی باشد.ابن عباس گفته:و این خطاب
اللّ علیه و آله-منافقان را در آن روز نمی شناخت.
􀀀
بدانجهت بود که رسول خدا-صلی ه
اللّ علیه و آله-آنها را مخیر ساخت میان حرکت بسوي تبوك و توقف در مدینه اما با
􀀀
و برخی گفته اند:رسول خدا-صلی ه
تهدید بعذاب،ولی آنها همین اجازه را غنیمت دانسته و در مدینه ماندند،و در این آیه خداي سبحان خبر میدهد که بهتر آن
اللّ علیه و آله-آنها را ملزم بحرکت بطرف تبوك می ساخت تا چون بیرون نمی شدند نفاقشان آشکار
􀀀
بود رسول خدا صلی ه
میشد،اما با اجازه اي که براي توقف بدانها داد معلوم نشد تخلف آنها از روي نفاق بود یا براستی عذري داشتند،و آنان که از
وي اجازة ماندن گرفتند مردمان منافقی بودند که از آن جمله بود:جدّ بن قیس و معتب بن قشیر که هر دو از انصار مدینه اند.
ص : 104
1) -علامۀ طباطبائی دامت برکاته براي تنزیه مقام مقدس رسول گرامی اسلام از سخنان ناهنجار جبائی و امثال او که -1
خواسته اند با این آیه اثبات معصیت براي آن حضرت کنند تحقیق لطیفی دارد که مراجعه بدان براي خوانندة محترم لازم
است.
2) -و خلاصۀ تفسیر ابو مسلم-چنانچه در آیات آینده نیز چنین گفته-آن است که اجازه خواستن آنها یعنی منافقان را بر -2
اجازه در خروج حمل کرده نه بر اجازة در توقف و تخلف از جنگ، و گفته:منافقان از روي تملق و چاپلوسی میآمدند و از آن
حضرت اجازه میخواستند که براي جنگ حرکت کنند،ولی مردمان با ایمان نیازي به اجازة خروج نداشتند چون رسول خدا-
ما􀀀 إِنَّ » و «... لا یَسْتَأْذِنُکَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ 􀀀» اللّ علیه و آله در آغاز جنگ همه را بطور عموم دعوت فرمود،و ابو مسلم در آیۀ
􀀀
صلی ه
نیز همین تفسیر را کرده بشرحی که در صفحات بعد خواهد آمد،و روي این تفسیر بسیاري « بِاللّ
􀀀
لا یُؤْمِنُونَ هِ... 􀀀 یَسْتَأْذِنُکَ الَّذِینَ
اللّ العالم.
􀀀
از اشکالات مرتفع میشود ولی با ظاهر آیه چندان سازگار نیست و ه
[ [سوره التوبه ( 9): آیات 44 تا 45
اشاره
لا􀀀 ما یَسْتَأْذِنُکَ اَلَّذِینَ 􀀀 اَللّ عَلِیمٌ بِالْمُتَّقِینَ ( 44 ) إِنَّ
􀀀
والِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ وَ هُ 􀀀 جاهِدُوا بِأَمْ 􀀀 بِاللّ وَ اَلْیَوْمِ اَلْآخِرِ أَنْ یُ
􀀀
لا یَسْتَأْذِنُکَ اَلَّذِینَ یُؤْمِنُونَ هِ 􀀀
( ابَتْ قُلُوبُهُمْ فَهُمْ فِی رَیْبِهِمْ یَتَرَدَّدُونَ ( 45 􀀀 بِاللّ وَ اَلْیَوْمِ اَلْآخِرِ وَ اِرْت
􀀀
یُؤْمِنُونَ هِ
ترجمه
آنان که بخدا و روز باز پسین ایمان دارند از تو اجازه نمی خواهند که بمال و جان خویش جهاد کنند و خدا به احوال
پرهیزکاران آگاهست.( 44 )فقط کسانی از تو اجازه میخواهند که بخدا و روز باز پسین ایمان نیاورده و دلهاشان بشک و تردید
.( افتاده، و اینان(پیوسته)در شک خود سرگردانند( 45
ص : 105
45- بیان آیه 44
اشاره
تفسیر:
خداي سبحان در این آیه حال مؤمنان و منافقان را در اجازه اي که خواستند بیان فرموده:
« لا یَسْتَأْذِنُکَ 􀀀»
یعنی با بیان عذرهاي بی جا از تو اجازة تخلف از جهاد نمیخواهند.
و ابو مسلم گفته:از تو اجازة بیرون شدن بجهاد نمیخواهند،زیرا با دعوتی که تو براي خروج کردي از تحصیل اجازه بی نیاز
است.
« والِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ 􀀀 جاهِدُوا بِأَمْ 􀀀 بِاللّ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ أَنْ یُ
􀀀
اَلَّذِینَ یُؤْمِنُونَ هِ »
آنان که بخدا و روز جزا ایمان آورده اند در اینکه با مال و جانشان جهاد کنند.
« اللّ عَلِیمٌ بِالْمُتَّقِینَ
􀀀
وَ هُ »
ابن عباس گفته:این سخن سرزنشی است از منافقان که براي تخلف از جهاد از وي اجازه خواستند و عذري است براي مؤمنان
در آنجا که فرماید:
« حَتّ یَسْتَأْذِنُوهُ
ی􀀀 ی لَمْ ذَْهَبُوا ...»
(1)
و معنی این کلام آن است که خدا آنها را از صفت پرهیزکاران بیرون نبرد جز آنکه بداند که آنها از جملۀ پرهیزکاران نیستند.
« ما یَسْتَأْذِنُکَ 􀀀 إِنَّ »
تنها آن کسانی براي تخلف از جهاد و توقف در مدینه از تو اجازه خواهند.
ص : 106
جامِعٍ لَمْ 􀀀 ی أَمْرٍ 􀀀 کانُوا مَعَهُ عَل 􀀀 ذا 􀀀 بِاللّ وَ رَسُولِهِ وَ إِ
􀀀
إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا هِ » : 1) -آیۀ 62 سورة نور،و تمام آیه چنین است -1
بِاللّ وَ رَسُولِهِ فَإِذَا اسْتَأْذَنُوكَ لِبَعْضِ شَأْنِهِمْ فَأْذَنْ لِمَنْ شِئْتَ
􀀀
ئِکَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ هِ 􀀀 حَتّ یَسْتَأْذِنُوهُ،إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَأْذِنُونَکَ أُول
ی􀀀 ی ذَْهَبُوا
یعنی:مؤمنان کسانی هستند که بخدا و رسول او ایمان آورده و چون با وي در کار « اللّ غَفُورٌ رَحِیمٌ
􀀀
اللّ إِنَّ هَ
􀀀
مِنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمُ هَ
عموي باشند نروند تا از او اجازه گیرند،کسانی که از تو اجازه میگیرند کسانی هستند که بخدا و رسول او ایمان آورده اند،و
اگر براي بعضی از کارهاشان از تو اجازه خواستند بهر کدام که خواستی اجازه بده و براي ایشان از خدا آمرزش بخواه که خدا
آمرزنده و مهربان است.
و ابو مسلم گفته:یعنی براي بیرون شدن بسوي جنگ(نه تخلف از آن)زیرا منافق است که از روي تملق و چاپلوسی اجازة
حرکت میخواهد،و مانند مؤمنان آمادگی ندارد.
« بِاللّ
􀀀
لا یُؤْمِنُونَ هِ 􀀀 اَلَّذِینَ »
یعنی حشر و نشر قیامت را. « وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ » یعنی خدا را باور ندارند
« ابَتْ قُلُوبُهُمْ 􀀀 وَ ارْت »
یعنی دلهاشان پریشان گشته و بحال شک و تردید در آمده.
« فَهُمْ فِی رَیْبِهِمْ یَتَرَدَّدُونَ »
اینان در شک و تردید خود در رفت و آمد هستند،و معناي تردد:رفتن و بازگشتن بطور مکرر است،مانند تحیر(و سرگردانی)و
منظور منافقانی هستند که بخاطر شک و تردیدشان دربارة دین خدا و وعده اي که بمجاهدین داده درصدد تحصیل
اجازه(براي تخلف از جنگ)بر آیند،و اگر اینان خلوصی در دل داشتند بنصرت خدا و پاداش نیک او اطمینان داشتند و بی
آنکه بفکر تحصیل اجازة(براي تخلف از جنگ)بیفتند براي جهاد پیشقدم میشدند .
ص : 107
[ [سوره التوبه ( 9): آیات 46 تا 48
اشاره
ادُوکُمْ 􀀀 ا ز 􀀀 اعِدِینَ ( 46 ) لَوْ خَرَجُوا فِیکُمْ م 􀀀 اثَهُمْ فَثَبَّطَهُمْ وَ قِیلَ اُقْعُدُوا مَعَ اَلْق 􀀀 اَللّ اِنْبِع
􀀀
کِنْ کَرِهَ هُ 􀀀 ادُوا اَلْخُرُوجَ لَأَعَدُّوا لَهُ عُدَّهً وَ ل 􀀀 وَ لَوْ أَر
بِالظّ ( 47 ) لَقَدِ اِبْتَغَوُا اَلْفِتْنَهَ مِنْ قَبْلُ وَ قَلَّبُوا لَکَ
􀀀
اَللّ عَلِیمٌ الِمِینَ
􀀀
سَمّ لَهُمْ وَ هُ
اعُونَ 􀀀 فِیکُم خِلا یَبْغُونَکُمُ اَلْفِتْنَهَ وَ لَکُم 􀀀 الًا وَ لَأَوْضَعُوا 􀀀 إِلاّ خَب
􀀀
( کارِهُونَ ( 48 􀀀 اَللّ وَ هُمْ
􀀀
جاءَ اَلْحَقُّ وَ ظَهَرَ أَمْرُ هِ 􀀀 حَتّ
ی􀀀 اَلْأُم وُرَ
ترجمه
اگر اینان آهنگ بیرون شدن را(براي جهاد)داشتند(و مهیاي آن بودند)اسباب و وسائلی(براي آن)مهیا میکردند،ولی خدا هم
جنبش و حرکت آنها را خوش نداشت و بازشان داشت و بدانها گفته شد:شما هم با متقاعدان(از جنگ در خانه
ها)بنشینید( 46 ) اگر اینها با شما بیرون میآمدند جز تباهی(کار)براي شما چیزي نمیافزودند و میان شما سعایت و اخلال
میکردند،و براي شما فتنه جویی میکردند،و در میان شما از آنها جاسوسانی است،و خدا به احوال ستمگران آگاه است.
47 )اینان از پیش فتنه جویی میکردند و کارها را بر تو وارونه میساختند تا وقتی که حق آمد و فرمان خدا(و دین او) آشکار )
.( شد و آنها(این پیروزي را)خوش نداشتند( 48
ص : 108
بیان آیۀ 46 تا 48
اشاره
شرح لغات:
عده:بمعناي آلت و ابزار کار است.
یعنی نفوذي در کار ندارد. « ینبعث فی الحاجه » انبعاث:بشتاب رفتن در کاري.و گویند:فلان
تثبیط:باز داشتن و جلوگیري از کار.
خبال:بمعناي فساد،و نیز بمعناي مرگ،و بمعناي آشفتگی در رأي نیز آمده.
بمعناي فساد اعضاء نیز آمده. « خبل » بسکون باء و فتح آن بمعناي جنون و دیوانگی است و « خبل » و
ایضاع(در أوضعوا):تند رفتن.امرؤ القیس گوید:
ارانا موضعین لحتم غیب
و نسحر بالطعام و بالشراب
(یعنی ما بسرعت بسوي مرگی که از ما پنهان است شتابانیم و از آن بخوراکی و آشامیدنی سرگرم گشته ایم).
تراصوا بین الصفوف لا یتخللکم الشیاطین کأنها بنات »: مشتق است.و در حدیث است « تخلل » یعنی در میان شما،از « خلالکم »
یعنی صفوف خود را بهم بچسبانید که شیاطین در میان شما در نیایند که آنها مانند بره هاي کوچک حجاز هستند). )« حذف
بمعناي زیر و رو کردن و وارونه ساختن چیزي است،و گویند: (« قلبوا » تقلیب(در
یعنی مردي است که آراء مردم را در کارها زیر و رو کند. « رجل حوّل قلّب »
تفسیر:
خداي سبحان از حال این منافقان چنین گزارش دهد که فرماید:
« ادُوا الْخُرُوجَ 􀀀 وَ لَوْ أَر »
اللّ علیه و آله-براي یاري
􀀀
یعنی خروج بهمراه پیغمبر-صلی ه
ص : 109
آن حضرت یا اشتیاق بجهاد با کفار چنانچه مؤمنان بدان قصد رفتند.
« لَأَعَدُّوا لَهُ عُدَّهً »
بمعناي تهیۀ وسائل براي کاري شدنی پیش از وقوع آن کار میباشد،و « عده » یعنی براي خروج اسباب و لوازم فراهم میکردند،و
مقصود این است که اینها(اگر حقیقتاً قصد بیرون شدن داشتند)لوازم جنگی از قبیل مرکب و اسلحه تهیه میکردند،زیرا نشانۀ
کسی که آهنگ کاري را دارد آن است که پیش از وقوع آن آماده و مهیاي آن کار گردد.
« اثَهُمْ 􀀀 اللّ انْبِع
􀀀
کِنْ کَرِهَ هُ 􀀀 وَ ل »
یعنی خداوند از رفتن آنها بجنگ کراهت داشت چون میدانست اگر اینها بدان جنگ بروند کارشان نمّامی در میان مسلمانان
و از اینرو از « فَثَبَّطَهُمْ » خواهد بود و براي مشرکان جاسوسی خواهند کرد و رویهمرفته زیانشان بیش از سودشان خواهد بود
رفتن آنها روي آن تصمیمی که خودشان داشتند جلوگیري کرده و بازشان داشت از رفتنی که خود دستور فرموده بود،زیرا آن
طرز رفتن(یعنی رفتن براي انجام آن نقشه هاي شوم)کفر بود ولی رفتن روي صورت دوم اطاعت و فرمانبرداري(حق)است.و
روي این معنا که گفتیم دیگر جایی براي این سؤال باقی نمیماند که کسی بگوید:چگونه خداوند از حرکت آنها کراهت
داشت(که فرمود:
(« اثَهُمْ 􀀀 اللّ انْبِع
􀀀
کِنْ کَرِهَ هُ 􀀀 وَ ل »
افاً... -).زیرا دستور 􀀀 با اینکه در آیۀ پیش از آن دستور خروج و حرکت آنها را بسوي جنگ صادر فرمود(در آیۀ- اِنْفِرُوا خِف
خروج بجهاد روي آن است که آنها براي دفاع از دین و آهنگ جهاد با کفار حرکت کنند(و این طرز حرکت مورد پسند و
فرمان خدا است)ولی رفتن آنها بمنظور فساد و اخلالگري و فتنه جویی مورد رضایت خدا و فرمان او نیست و بدان دستور
نداده و از آن کراهت دارد.
« اعِدِینَ 􀀀 وَ قِیلَ اقْعُدُوا مَعَ الْق »
یعنی بدانها گفته شد:با زنان و کودکان(خانه نشین که جنگ بر آنها نیست).بنشینید،و محتمل است گویندة این سخن همان
اللّ علیه و آله-براي جهاد باز میداشتند،و احتمال دیگر آن
􀀀
اصحاب و یاران خودشان بودند که آنها را از رفتن با پیغمبر-صلی ه
اللّ علیه و آله- از روي تهدید بآنان فرموده نه بعنوان اجازة درماندن.
􀀀
است که این سخن را رسول خدا-صلی ه
ص : 110
و ممکن است این جمله را بمنظور همان اجازة در توقف آنان فرموده است که پس از آن مورد سرزنش و عتاب قرار
گرفت،زیرا بهتر آن بود که این اجازه را بدانها نمیداد تا نفاقشان براي مردم آشکار میشد.
ابو مسلم(که در آیات پیش گفته بود منظور از اجازه خواستن منافقان و اجازه دادن رسول خدا همه مربوط به اجازه در رفتن
بجنگ بوده نه اجازة در توقف مدینه و تخلف از جنگ)در اینجا گوید:و همین سخن دلیل آن است که اجازه گرفتن براي
اثَهُمْ) خدا رفتن آنها را خوش نداشت و ماندنشان را خوش 􀀀 اللّ انْبِع
􀀀
کِ نْ کَرِهَ هُ 􀀀 رفتن بوده نه ماندن،زیرا مطابق آیه (وَ ل
اللّ علیه و آله-نیز اگر همان اجازة ماندنشان را (روي گفتۀ شما)داده بود با این ترتیب سرزنش و عتابی بر
􀀀
داشت،پیغمبر-صلی ه
اللّ علیه و آله-را خواستند و آن
􀀀
او نبود،ولی آنها روي تملق و چاپلوسی و براي افساد کاري اجازة خروج با رسول خدا-صلی ه
حضرت نیز اجازه شان داد و اطلاعی از تصمیمات درونی آنها نداشت ولی خدا که بر ضمائر آنان آگاه بود از رفتن
جلوگیریشان فرمود چون رفتنشان را خوش نداشت.
و بالجمله خداوند حکمت کراهت خویش را از رفتن آنها و جهت جلوگیریش را از حرکت آنان چنین بیان فرماید:
« الًا􀀀 إِلاّ خَب
􀀀
ادُوکُمْ 􀀀 ا ز 􀀀 لَوْ خَرَجُوا فِیکُمْ م »
یعنی اگر این منافقان بهمراه شما بیرون میآمدند این آمدن براي شما جز شر و فساد چیزي نمیأفزود(و حاصل دیگري نداشت).
و ابن عباس(در معناي خبال)گفته:یعنی جز ناتوانی و ترس چیزي نمیافزود.
یعنی اینان از دیدار دشمن و برخورد با آنان شما را میترسانند،و آن را براي شما هول انگیز جلوه میدادند.
« لالَکُمْ 􀀀 وَ لَأَوْضَعُوا خِ »
یعنی براي فساد کاري و سخن چینی میان شما شتاب میکردند.
و منظور این است که براي جدایی و اختلاف میان مسلمانان سعی و کوشش میکردند.
« یَبْغُونَکُمُ الْفِتْنَهَ »
یعنی براي شما با ایجاد اختلاف و تفرقه فتنه جویی میکردند، و حسن گفته:یعنی میخواستند تا شما را مشرك سازند،و مقصود
از فتنه شرك است، و ضحاك گفته:یعنی شما را از دشمن میترساندند و بشما میگفتند:دشمن بر شما پیروز
ص : 111
خواهد شد و شما شکست میخورید.
« سَمّ لَهُمْ
اعُونَ 􀀀 فِیکُم وَ »
مجاهد و ابن زید گفته اند:یعنی آنها در میان شما جاسوسانی داشتند که اخباري را که از شما می شنیدند باطلاع آنها
میرساندند،و قتاده و ابن اسحاق و گروهی دیگر گفته اند:یعنی در میان شما مسلمانان مردمانی ضعیف القلب و سست عقیده
هستند که گفتار آنها را باور میکنند و گوش بشبهات و سخنان آنها میدهند.
« بِالظّ
􀀀
اللّ عَلِیمٌ الِمِینَ
􀀀
وَ هُ »
اللّ بن
􀀀
یعنی:دانا است بحال این منافقان که با پنهان کردن نیتهاي فاسد بخویشتن ستم میکردند،که از آن جمله بود:عبد ه
ابی،وجد بن قیس و اوس بن قبطی،سپس خداي سبحان سوگند یاد کرده فرماید:
« لَقَدِ ابْتَغَوُا الْفِتْنَهَ مِنْ قَبْلُ »
فتنه:نامی است که بهر بدي و شري اطلاق میشود، و معناي این آیه آن است که این منافقان در صدد ایجاد اختلاف و تفرقه و
اللّ بن ابی با همراهانش بازگشتند و دست از
􀀀
پراکندگی شما پیش از جنگ تبوك بودند،یعنی در جنگ احد هنگامی که عبد ه
اللّ علیه و آله-کشیدند،و خدا آن فتنه را از مسلمانان دور کرد،و حسن گفته:منظور از فتنه بی ایمان ساختن
􀀀
یاري پیغمبر-صلی ه
مردم و القاء شبهات در دل مسلمانان سست عقیده است،و سعید بن جبیر و ابی جریح گفته اند:
اللّ - علیه و آله-کردند،و جریان این
􀀀
منظور از فتنه سوء قصدي بود که در جنگ تبوك در شب عقبه نسبت برسولخدا-صلی ه
اللّ علیه و آله-را کردند.
􀀀
بود که دوازده نفر از منافقان بر سرگردنه اي کمین کرده و قصد کشتن پیغمبر-صلی ه
« وَ قَلَّبُوا لَکَ الْأُمُورَ »
یعنی نقشه کشیدند تا اساس کار تو را بهمزنند و میان مؤمنان اختلاف ایجاد کنند و تو را بهر نحو شده بقتل رسانند ولی
نتوانستند،و ابو مسلم گفته:منظور از دگرگون ساختن کارها این بود که نقشه اي براي آن حضرت کشیدند و چون در آن نقشه
موفق نشدند نقشۀ دیگري کشیدند.
« جاءَ الْحَقُّ 􀀀 حَتّ
ی􀀀 »
یعنی تا اینکه آن نصرت و کامیابی که خدا وعده فرموده بود آمد.
« اللّ
􀀀
وَ ظَهَرَ أَمْرُ هِ »
و دین خدا که اسلام بود براي کفار آشکار شد.
« کارِهُونَ 􀀀 وَ هُمْ »
در حالی که کراهت داشتند .
ص : 112
[ [سوره التوبه ( 9): آیات 49 تا 52
اشاره
کافِرِینَ ( 49 ) إِنْ تُصِ بْکَ حَسَنَهٌ تَسُؤْهُمْ وَ إِنْ 􀀀 فِی اَلْفِتْنَهِ سَ قَطُوا وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِیطَهٌ بِالْ 􀀀 تَفْتِنِّی أَلا 􀀀 وَ مِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ اِئْذَنْ لِی وَ لا
اَللّ
􀀀
ا وَ عَلَی هِ 􀀀 لان􀀀 ا هُوَ مَوْ 􀀀 اَللّ لَن
􀀀
ا کَتَبَ هُ 􀀀 إِلاّ م
􀀀
ا 􀀀 ا مِنْ قَبْلُ وَ یَتَوَلَّوْا وَ هُمْ فَرِحُونَ ( 50 ) قُلْ لَنْ یُصِ یبَن 􀀀 ا أَمْرَن 􀀀 تُصِ بْکَ مُصِ یبَهٌ یَقُولُوا قَدْ أَخَذْن
ا􀀀 ذابٍ مِنْ عِنْدِهِ أَوْ بِأَیْدِین 􀀀 اَللّ بِعَ
􀀀
إِلاّ إِحْدَي اَلْحُسْنَیَیْنِ وَ نَحْنُ نَتَرَبَّصُ بِکُمْ أَنْ یُصِ یبَکُمُ هُ
􀀀
ا 􀀀 فَلْیَتَوَکَّلِ اَلْمُؤْمِنُونَ ( 51 ) قُلْ هَلْ تَرَبَّصُونَ بِن
( إِنّ مَعَکُمْ مُتَرَبِّصُونَ ( 52
􀀀
فَتَرَبَّصُوا ا
ترجمه
و برخی از آنها گویند بما اجازة(ماندن)بده(و ما را از جنگ معاف دار) و بفتنه ام مینداز،بدانید که(اینان)خود در فتنه افتادند،و
همانا جهنم بکافران احاطه دارد( 49 )اگر حادثۀ خوشی بتو رسد بر آنها ناگوار آید(و غمگینشان سازد)و اگر حادثۀ ناگواري
بتو رسد گویند:ما از پیش احتیاط کار خود کردیم و شادمان باز گردند( 50 )بگو:هرگز چیزي جز آنچه خدا براي ما مقرر کرده
بما نخواهد رسید که او مولا(و یاور)ما است و البته مؤمنان باید بر خدا توکل کنند( 51 )بگو آیا براي ما جز یکی از دو
نیکی(فتح یا خلود در بهشت)را انتظار میبرید؟ولی ما دربارة شما انتظار داریم که خدا بعذابی از جانب خود دچار کند یا
.( بدست ما نابودتان کند،پس شما(براي ما)انتظار برید که ما نیز(براي شما)انتظار میبریم( 52
ص : 113
بیان آیه 49 تا 52
اشاره
شأن نزول:
اللّ علیه و آله-مردم را براي رفتن بجنگ تبوك بسیج میکرد بدانها فرمود:بیرون شوید شاید
􀀀
گویند:وقتی رسول خدا-صلی ه
بزنان رومی دست یابید، جدّ بن قیس که از طائفۀ بنی سلمه و از خزرجیان بود برخاسته گفت:اي رسول خدا مرا از این جنگ
اللّ علیه و آله-فرمود:تو را معاف
􀀀
معاف دار و بزنان رومی مفتونم مکن که می ترسم مفتون آنان گردم، رسول خدا-صلی ه
کردم،پس خداي تعالی این آیه را نازل فرمود،و این سخنی است که از ابن عباس و مجاهد نقل شده.
اللّ علیه و آله-به بنی سلمه فرمود:
􀀀
و چون این آیه نازل شد رسول خدا-صلی ه
رئیس شما کیست؟گفت:جدّ بن قیس رئیس ما است جز آنکه او مردي بخیل و ترسو است،رسول خدا فرمود:چه بیماري بدتر
از بخل است!رئیس شما جوان سفید روي سخاوتمند:براء بن معروف است.و حسان بن ثابت این داستان را بشعر در آورده
چنین گفت:
اللّ و القول لا حق
􀀀
و قال رسول ه
بمن قال منا من تعدون سیداً
فقلنا له جد بن قیس علی الذي
نبخّله فینا و ان کان أنکدا
فقال و أي الداء أدوي من الذي
رمیتم به جداً و ان کان امجدا
و سوّد بشر بن البراء بجوده
و حق لبشر ذي النداء أن یسودا
اذا ما أتاه الوفد أنهب ماله
و قال خذوه انه عائد غداً
تفسیر:
« وَ مِنْهُمْ »
اجازة در تخلف از جهاد میخواهد(و گوید): « مَنْ یَقُولُ ائْذَنْ لِی » یعنی از این منافقان
ص : 114
« لا تَفْتِنِّی 􀀀 وَ »
ابن عباس و مجاهد گفته اند:یعنی مرا بزنان رومی مفتون مکن، و حسن و قتاده و جبائی و زجاج گفته اند:یعنی مرا بگناه مینداز
زیرا براي من مقدور نیست که با تو بیرون آیم و اگر بمن اجازة توقف ندهی ناچارم از دستور تو سرپیچی کنم و در نتیجه
بگناه دچار شوم.
« لا فِی الْفِتْنَهِ سَقَطُوا 􀀀 أَ»
یعنی اینها با مخالفت دستور تو در بیرون شدن بسوي جهاد در گناه و کفر در افتادند.و ابو مسلم گفته:معناي آیه چنان است که
اللّ علیه و آله-گفت:مرا در این شدت گرما با تکلیف به بیرون شدن بسوي جهاد معذب مکن،
􀀀
آن منافق به پیغمبر-صلی ه
(خداوند فرماید:)آگاه باش که اینها(با این سخن) در گرمایی سخت تر که همان گرماي آتش جهنم باشد در افتادند.و دلیل بر
ارُ جَهَنَّمَ 􀀀 لا تَنْفِرُوا فِی الْحَرِّ قُلْ ن 􀀀 الُوا 􀀀 وَ ق » ( این معنی گفتار خداي تعالی است(که در چند آیه دیگر ( 1) از منافقین حکایت کند
یعنی این منافقان گفتند:در این گرما بیرون نروید،بگو آتش جهنم حرارتش بیشتر و سخت تر است...). ) «... أَشَدُّ حَ  را
« کافِرِینَ 􀀀 وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِیطَهٌ بِالْ »
یعنی بزودي آنها را احاطه خواهد کرد و راهی براي رهایی از آن ندارند.
« إِنْ تُصِبْکَ حَسَنَهٌ تَسُؤْهُمْ »
اللّ علیه و آله- را مخاطب ساخته و معنایش آن است که اگر از جانب خدا نعمت و
􀀀
در این جمله خداوند پیغمبر-صلی ه
پیروزي و غنیمتی بتو برسد منافقان غمگین شوند.
« وَ إِنْ تُصِبْکَ مُصِیبَهٌ »
و اگر دچار سختی و رنج و آفت جانی یا مالی گردي.
« ا مِنْ قَبْلُ 􀀀 ا أَمْرَن 􀀀 یَقُولُوا قَدْ أَخَذْن »
مجاهد گفته:یعنی ما احتیاط کار خود کردیم و پیش از رسیدن این مصیبت براي آنکه دچارش نشویم از رفتن خودداري
و در حالی که از مصیبتهایی که بمؤمنان رسیده خوشحالند بخانه هاي خود باز گردند. « وَ یَتَوَلَّوْا وَ هُمْ فَرِحُونَ » کردیم
ص : 115
1) -آیۀ 81 از همین سوره. -1
« قُلْ »
اي محمد بدانها بگو:
« ا􀀀 اللّ لَن
􀀀
ا کَتَبَ هُ 􀀀 إِلاّ م
􀀀
ا 􀀀 لَنْ یُصِیبَن »
حسن گفته:یعنی هر خیر و شري که بما رسد خداي سبحان آن را در لوح محفوظ ثبت کرده،و چنان نیست که شما گمان
کرده و پنداشته اید که کار ما بی سر و سامان است و تدبیري در آن نیست،و زجاج و جبائی گفته اند:معناي آیه این است
که:عاقبت کار جز آنچه خدا در قرآن نوشته بما نخواهد رسید:یا نصرت بر دشمنان که خدا وعده فرموده و سرانجام ما بر
دشمنان پیروز خواهیم شد،و این نصرت براي ما بهره اي است،و یا بشهادت خواهیم رسید که آن نیز بهره اي است، یعنی جز
یعنی او مالک ما است و ما « ا􀀀 لان􀀀 هُوَ مَوْ » . آنچه خدا براي ما مقرر فرموده-که همه اش خیر و بهره است-چیزي بما نخواهد رسید
بندگان اوئیم،و برخی گفته اند:یعنی او یار و یاور ما است که ما را محافظت و یاري کند،و زیان و ضرر را از ما دور سازد.
« اللّ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ
􀀀
وَ عَلَی هِ »
این آیه دستوري است از جانب خداي تعالی براي مردمان با ایمان در مورد توکل کردن بر وي و راضی بودن بتدبیر او،و
.« اللّ المؤمنون
􀀀
فلیتوکل علی ه »: تقدیر آیه چنین است
« قُلْ »
اي محمد به این منافقان بگو:
« إِلاّ إِحْدَي الْحُسْنَیَیْنِ
􀀀
ا 􀀀 هَلْ تَرَبَّصُونَ بِن »
یعنی آیا دربارة ما چیزي انتظار برید جز یکی از دو بهرة پسندیده و دو نعمت بزرگ:یا پیروزي و غنیمت در دنیا و یا شهادت و
پاداش نیکوي همیشگی در آخرت،و این سخنی است که ابن عباس و حسن و مجاهد و دیگران گفته اند.
« وَ نَحْنُ نَتَرَبَّصُ بِکُمْ »
یعنی ما هم دربارة شما انتظار بریم.
« ا􀀀 ذابٍ مِنْ عِنْدِهِ أَوْ بِأَیْدِین 􀀀 اللّ بِعَ
􀀀
أَنْ یُصِیبَکُمُ هُ »
یعنی خداوند عذابی از نزد خود بر شما فرود آرد که شما را هلاك سازد،و یا آنکه ما را بر شما پیروز گرداند و بدست ما
نابودتان سازد.
« فَتَرَبَّصُوا »
صورت لفظ صورت أمر است ولی منظور تهدید آنها است مانند
ص : 116
1)(یعنی هر چه میخواهید بکنید...)زیرا اگر در حقیقت أمر بود و آنها در انتظار بردن نسبت بقتل ) « ا شِئْتُمْ 􀀀 اِعْمَلُوا م » : آیۀ شریفه
مؤمنان مأمور بودند میبایستی در اینکار مطیع پروردگار باشند.
« إِنّ مَعَکُمْ مُتَرَبِّصُونَ
􀀀
ا »
یعنی ما نیز در انتظار هستیم براي خود:یا شهادت و بهشت را و یا غنیمت و اجر را،و براي شما:یا زنده ماندن در خواري و
قُلْ لَنْ » : ذلت،و یا مرگ و نابودي و بدنبالش ورود بدوزخ و جهنم.و روي این معنی آیه فوق،تفسیر آیۀ پیشین است که فرمود
. « ا􀀀 اللّ لَن
􀀀
ا کَتَبَ هُ 􀀀 إِلاّ م
􀀀
ا 􀀀 یُصِیبَن
و برخی گفته اند:معناي آیه این است که شما انتظار هلاکت ما را ببرید ما هم انتظار هلاکت شما را میکشیم،و برخی دیگر
گفته اند:یعنی شما انتظار وعدة شیطان را براي باطل ساختن دین خدا ببرید،و ما هم منتظر وعده هاي خداوند در مورد پیروزي
دین و نصرت پیامبر خود و نابودي مخالفینش هستیم.
ص : 117
. 1) -سورة فصلت آیه 40 -1
[ [سوره التوبه ( 9): آیات 53 تا 55
اشاره
بِاللّ وَ
􀀀
إِلاّ أَنَّهُمْ کَفَرُوا هِ
􀀀
اتُهُمْ 􀀀 ا مَنَعَهُمْ أَنْ تُقْبَلَ مِنْهُمْ نَفَق 􀀀 اسِقِینَ ( 53 ) وَ م 􀀀 قُلْ أَنْفِقُوا طَوْعاً أَوْ کَرْهاً لَنْ یُتَقَبَّلَ مِنْکُمْ إِنَّکُمْ کُنْتُمْ قَوْماً ف
اَللّ
􀀀
ما یُرِیدُ هُ 􀀀 لادُهُمْ إِنَّ 􀀀 لا أَوْ 􀀀 والُهُمْ وَ 􀀀 لا تُعْجِبْکَ أَمْ 􀀀 کارِهُونَ ( 54 ) فَ 􀀀 إِلاّ وَ هُمْ
􀀀
لا یُنْفِقُونَ 􀀀 ی وَ 􀀀 سال 􀀀 إِلاّ وَ هُمْ کُ
􀀀
لاهَ 􀀀 یَأْتُونَ اَلصَّ 􀀀 بِرَسُولِهِ وَ لا
( کافِرُونَ ( 55 􀀀 ا وَ تَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَ هُمْ 􀀀 اهِ اَلدُّنْی 􀀀 ا فِی اَلْحَی 􀀀 لِیُعَذِّبَهُمْ بِه
ترجمه:
بگو شما چه از روي میل(و رغبت)خرج(و انفاق)کنید و چه از روي کراهت،هرگز از شما پذیرفته نخواهد شد که شما مردمی
فاسق هستید( 53 )و چیزي مانع قبول شدن(نفقات و)خرجهاي آنها نبود جز آنکه ایشان بخدا و پیغمبرش کافر شدند،و جز بحال
کسالت بنماز نیایند،و جز از روي کراهت(و ناراحتی)خرج (و انفاق)نکنند( 54 )اموال و اولاد ایشان تو را بشگفت نیاورد،خدا
( میخواهد اینان را بوسیلۀ آن در زندگانی دنیا عذابشان کند،و در حال کفر جانشان(از قالب تن) بیرون آید.( 55
ص : 118
بیان آیه 53 تا 55
اشاره
شرح لغات:
طوع:فرمانبرداري از روي اراده و میل.
کره:انجام دادن چیزي از روي کراهت و بر خلاف میل.
منع:در مقابل فعل و منافی با آن است،و آن دو جور است یکی خود داري از انجام کار،و دیگر جلوگیري از کار شخص
دیگر،و در اینجا اینان از پذیرفتن خرجهاشان ممنوع گشتند(یعنی معناي دوم منع در اینجا مورد نظر است).
گویند از باب اینکه « زاهق » زهق:بیرون آمدن بسختی است.و در اصل بمعناي هلاکت و نابودي است،و بحیوانات خیلی چاق نیز
بخاطر چاقی و سنگینی بدن در راه رفتن و جنگ و گریز بهلاکت خواهد افتاد.
یعنی حدیث و نقل او مرا مسرور ساخت. « أعجبنی حدیثه »: اعجاب:خوشحالی بچیزي که موجب شگفت گردد.گویند
تفسیر:
خداي سبحان در این آیات بیان فرموده که منافقان با حال کفري که دارند از آنچه خرج میکنند سودي نمی برند و بدین
منظور فرمود:
« قُلْ »
یعنی اینکه انفاق و خرج شما پذیرفته نمی شود بخاطر آن است که از «... أَنْفِقُوا طَوْعاً أَوْ کَرْهاً » : اي محمد به اینان بگو
فرمانبرداري خداوند رو گردان هستید و خداي سبحان نیز کار را از مؤمنان با اخلاص می پذیرد.
«... اتُهُمْ 􀀀 ا مَنَعَهُمْ أَنْ تُقْبَلَ مِنْهُمْ نَفَق 􀀀 وَ م »
یعنی چیزي جلوگیري نکند از اینکه این منافقان براي خرجهایی که میکنند پاداش نیک و ثواب ببرند جز همان کفر اینها بخدا
و پیغمبر او،و همین است که اعمال را از بین ببرد،و از استحقاق پاداش
ص : 119
جلوگیري کند.
« ی􀀀 سال 􀀀 إِلاّ وَ هُمْ کُ
􀀀
لاهَ 􀀀 لا یَأْتُونَ الصَّ 􀀀 وَ »
یعنی در حال سنگینی،و منظور آن است که نماز را آن طور که مأمور به انجام آن هستند انجام ندهند.
« کارِهُونَ 􀀀 إِلاّ وَ هُمْ
􀀀
لا یُنْفِقُونَ 􀀀 وَ »
و این کراهت بدانجهت است که نماز و انفاق اینان بخاطر رضاي خدا نیست بلکه براي ریاء و خودنمایی و تظاهر به اسلام
است.
مطلبی که از این آیه استفاده میشود آن است که کفار نیز در شرائع و احکام مورد خطاب هستند،و آنها نیز بتکالیف الهی
مکلفند زیرا خداي سبحان آنها را بر ترك نماز و زکاه نکوهش کند و اگر آن دو بر آنها واجب نبود مورد نکوهش واقع نمی
( شدند. ( 1
« لادُهُمْ 􀀀 لا أَوْ 􀀀 والُهُمْ وَ 􀀀 لا تُعْجِبْکَ أَمْ 􀀀 فَ»
اللّ علیه و آله-است ولی همۀ مؤمنین مورد نظر هستند،و برخی گفته اند:مخاطب
􀀀
خطاب در آیه متوجه رسول خدا-صلی ه
شنونده است،یعنی اي شنونده تو را بشگفت نیاورد،یعنی در دل نگیري آنچه را از کثرت اموال و اولاد این منافقان مشاهده
میکنی،و با دیدة اعجاب بدانها نگاه مکن.
« ا􀀀 اهِ الدُّنْی 􀀀 ا فِی الْحَی 􀀀 اللّ لِیُعَذِّبَهُمْ بِه
􀀀
ما یُرِیدُ هُ 􀀀 إِنَّ »
در معناي این جمله چند وجه گفته اند:
-1 گفتۀ ابن عباس و قتاده است که گفته اند:از نظر معنی در این آیه پس و پیش و تقدیم و تأخیر است و اصل آن چنین
یعنی(اموال و اولاد اینها در این دنیا « اللّ لیعذبهم بها فی الآخره
􀀀
فلا تعجبک اموالهم و اولادهم فی الحیاه الدنیا انما یرید ه »: است
ا􀀀 اهِ الدُّنْی 􀀀 فِی الْحَی » تو را بشگفت نیندازد چون خدا میخواهد آنان را بوسیلۀ آنها در قیامت عذاب کند) و روي این معنی جملۀ
میباشد، « لادُهُمْ 􀀀 لا أَوْ 􀀀 والُهُمْ وَ 􀀀 أَمْ » متعلق به جملۀ «
ص : 120
1) -اشاره ببحثی است که علماء در کتب کلامیه متعرض آن شده اند که آیا کفار نیز مانند مؤمنین مکلف بتکالیف اسلام -1
هستند یا نه،و مؤلف در اینجا میخواهد به این آیه نیز استدلال کند که آنها نیز در تکالیف مورد خطاب بوده و مکلفند.
فالقه الیهم فانظر ما ذا »: 1) که تقدیر آن چنین است ) « ذا یَرْجِعُونَ 􀀀 ا 􀀀 فَأَلْقِهْ إِلَیْهِمْ ثُمَّ تَوَلَّ عَنْهُمْ فَانْظُرْ م » : مانند گفتار خداي تعالی
.« یرجعون ثم تول عنهم
-2 سخنی است که حسن و بلخی در تفسیر آن ذکر کرده و گفته اند:یعنی خدا میخواهد با سخت گرفتن در تکلیف آنها را در
دنیا عذاب کند به این ترتیب که آنها را به انفاق در زکات و هم در جنگ مأمور کند تا آنها با توجه به اینکه بثواب روز جزا
ایمان ندارند از اینرو با کراهت و عدم رضایت آن را بپردازند و این خود براي آنها عذابی است سخت.
-3 ابن زید گفته:یعنی خدا میخواهد آنها را با حفظ مال و مصیبتهایی که بخاطر آن تحمل میکنند و از آن سو از استفاده و
منفعت آن محروم میشوند در دنیا عذابشان کند.
-4 جبائی گفته:یعنی خدا میخواهد آنها را در وقت پیروزي مؤمنان و تسلط آنها بر سر ایشان با گرفتن اموال و اولادشان بعذاب
حسرت و ناراحتی دنیایی دچارشان سازد،و این سزاي کفر آنها باشد.
-5 منظور از عذاب آنها در دنیا بوسیلۀ مال و اولاد آن است که اینان با جمع و حفظ و دوستی آن و بخل و غصه اي که براي
آنها میخورند همۀ اینها براي ایشان عذاب است،و همچنین در هنگام مرگ جدایی از آنها عذاب دیگري است زیرا نمیدانند بر
سر آن اموال و اولاد چه میآید.
باشد،و محتمل است لام نتیجه باشد،و تقدیر چنین میشود:خدا میخواهد آنان « أن » محتمل است بمعناي « لِیُعَذِّبَهُمْ » و حرف لام در
را در دنیا مهلت دهد تا عذابشان کند.
« وَ تَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ »
یعنی جانشان با مرگ هلاك شود و از بین برود.
ص : 121
1) -سورة نمل آیه 28 و ترجمۀ آیه چنین است:(این نامه را ببر)و نزد ایشان بیفکن سپس بازگرد و ببین چه میگویند،که -1
تقدیر آن این است:که نامه را نزد ایشان ببر و ببین چه میگویند سپس باز گرد.
« کافِرُونَ 􀀀 وَ هُمْ »
در جملۀ: )» یعنی در حالی که کافر باشند،و ارادة خداوند
اللّ
􀀀
ما یُرِیدُ هُ... 􀀀 إِنَّ
و گرفتن جانشان تعلق گرفته و کفر ایشان(که در این آیه است)مورد تعلق اراده نیست(تا اشکال لازم آید)و « زهوق نفس » )به
یعنی میخواهم او را بزنم که او نافرمان است)که در اینجا )« ارید ان أضربه و هو عاص »: این سخن مانند آن است که بگویی
ارادة شما بزدن آن شخص تعلق گرفته نه بنافرمانی او .
ص : 122
[ [سوره التوبه ( 9): آیات 56 تا 59
اشاره
اتٍ أَوْ مُدَّخَلًا لَوَلَّوْا إِلَیْهِ وَ هُمْ 􀀀 ار 􀀀 کِنَّهُمْ قَوْمٌ یَفْرَقُونَ ( 56 ) لَوْ یَجِ دُونَ مَلْجَ أً أَوْ مَغ 􀀀 ا هُمْ مِنْکُمْ وَ ل 􀀀 بِاللّ إِنَّهُمْ لَمِنْکُمْ وَ م
􀀀
وَ یَحْلِفُونَ هِ
ذا هُمْ یَسْخَطُونَ ( 58 ) وَ لَوْ أَنَّهُمْ 􀀀 ا إِ 􀀀 ا رَضُوا وَ إِنْ لَمْ یُعْطَوْا مِنْه 􀀀 اتِ فَإِنْ أُعْطُوا مِنْه 􀀀 یَجْمَحُونَ ( 57 ) وَ مِنْهُمْ مَنْ یَلْمِزُكَ فِی اَلصَّدَق
( اغِبُونَ ( 59 􀀀 اَللّ ر
􀀀
إِنّ إِلَی هِ
􀀀
اَللّ مِنْ فَضْلِهِ وَ رَسُولُهُ ا
􀀀
اَللّ سَیُؤْتِینَا هُ
􀀀
الُوا حَسْبُنَا هُ 􀀀 اَللّ وَ رَسُولُهُ وَ ق
􀀀
اهُمُ هُ 􀀀 ا آت 􀀀 رَضُوا م
ترجمه:
اینان بخدا سوگند میخورند که از شما هستند ولی آنها از شما نیستند بلکه مردمی هستند که(از کشته شدن و
.( اسارت)میترسند( 56 )اگر پناهگاه یا نهانگاهها یا گریزگاهی مییافتند شتابان بسوي آن رو میکردند( 57
و برخی از آنها در تقسیم صدقات بر تو خرده میگیرند اگر از آن بدانها داده شود راضی شوند و اگر از آن بدانها داده نشود
در آن وقت خشمگین شوند( 58 )(چقدر براي آنها بهتر بود)اگر بدانچه خدا و پیغمبرش به آنها داده بود راضی میشدند و
میگفتند:
.( خدا ما را بس است و خدا از فضل خویش بما عطا خواهد کرد و پیغمبر او نیز(بما خواهد داد)که ما بسوي خدا مشتاقیم( 59
ص : 123
57- بیان آیۀ 56
اشاره
شرح لغات:
فرق:اضطراب و وحشت نفس از رسیدن زیان.
ملجأ:جایی است که بدان پناه برند و متحصن شوند،و معقل،و موئل،و معتصم،و معتمد همه بهمین معنا است.
مغارات:جمع مغاره:پنهانگاه،از غار است که همان نقب در کوه باشد.
مدّخل:راهی است که براي رفتن در آن دسیسه کنند(و نقشه بکشند).
جماح:بشتاب رفتن شخص را گویند که چیزي نتواند او را از راه باز گرداند.
تفسیر:
در این آیات خداي سبحان یکی از اسرار منافقان را فاش کرده فرماید:
« بِاللّ إِنَّهُمْ لَمِنْکُمْ
􀀀
وَ یَحْلِفُونَ هِ »
این منافقان بخدا قسم میخورند که از جملۀ شما مردمان با ایمان هستند یعنی مانند شما مؤمن هستند.
« ا هُمْ مِنْکُمْ 􀀀 وَ م »
ولی ایمانی بخدا ندارند چنانچه شما ایمان دارید.
« کِنَّهُمْ قَوْمٌ یَفْرَقُونَ 􀀀 وَ ل »
ابن عباس گفته:یعنی اگر پناهگاهی « لَوْ یَجِدُونَ مَلْجَأً » . بلکه اینها ترس کشته شدن و اسارت را دارند اگر تظاهر به ایمان نکنند
بیابند،و قتاده گفته:یعنی قلعه اي.
« اتٍ􀀀ار 􀀀 أَوْ مَغ »
ضحاك گفته:یعنی ورودگاه هایی که « أَوْ مُدَّخَلًا » . ابن عباس گفته:یعنی غارهایی در کوه،و عطا گفته است:یعنی سردابهایی
در آن مأوي گیرند،و ابن زید گفته:یعنی لانه اي چون لانۀ موش،و از امام باقر علیه السلام روایت شده که فرمودند:
یعنی نقب هاي زمینی.چنانچه از ابن عباس هم همین تفسیر نقل شده.و حسن گفته:
ص : 124
اللّ علیه و آله-باشد و بدان راه در آیند.
􀀀
یعنی راهی که بر خلاف رسول خدا-صلی ه
« لَوَلَّوْا إِلَیْهِ »
یعنی بدان رو کنند،و برخی گفته اند:یعنی از طرف شما بدان رو- گردان شوند.
« وَ هُمْ یَجْمَحُونَ »
و در رفتن بدان شتاب کنند.و معناي آیه آن است که اینان از خبث باطن و نهاد زشت و حرصی که براي اظهار نفاق و کفر
درونی خود دارند اگر یکی از این جایگاهها را بدست آورند بدان پناه آورند تا باطن خود را آشکار کرده و از تو روي
بگردانند .
ص : 125
59- بیان آیه 58
اشاره
شرح لغات:
لمز:بمعناي عیبجویی است چنانچه همز نیز بهمین معنا است.
شأن نزول:
اللّ علیه و آله-تقسیمی میکرد-و ابن عباس گفته:این جریان در
􀀀
از أبی سعید خدري روایت شده که هنگامی رسول خدا-صلی ه
جنگ حنین و تقسیم غنائم هوازن بود-در اینوقت حرقوص بن زهیر که همان ابن أبی ذي الخویصره تمیمی بود و بعدها رئیس
خوارج شد بنزد آن حضرت آمده گفت:اي رسول خدا از روي عدالت رفتار کن،حضرت در جواب او فرمود:واي بر تو اگر
من بعدالت رفتار نکنم کیست که بعدالت عمل کند؟ عمر گفت:اي رسول خدا اجازه بده گردن این مرد را بزنم؟پیغمبر-صلی
اللّ علیه و آله- فرمود:او را بگذار که او اصحاب و یارانی دارد که هر یک از شما نماز خود را در برابر نماز آنها و روزه اش
􀀀
ه
را در مقابل روزة آنها اندك شمارد،اینان از دین بیرون میروند هم چنان که تیر از شکار بیرون رود،پس(شخص شکارچی)نظر
به پرهاي پیکانش کند چیزي در آن دیده نشود،دوباره نگاه بمیانۀ تیر کند در آن نیز چیزي یافت نشود، سپس نظر به خود
پیکان کند در آن نیز چیزي دیده نشود،با اینکه آن تیر از سرگین و خون(باطن حیوان)گذشته(ولی هیچ اثري از آنها در تیر
نمانده) ( 1) نشانۀ این خوارج مرد سیاهی است که در یکی از دو پستانش-یا فرمود:در یکی از دو دستش-(غدّه اي) چون
پستان زنان است یا پارة گوشتی است که حرکت میکند و در حال آرامش و صلح مردم خروج میکنند.
و در حدیث دیگري است که فرمود:هر گاه خروج کردند آنان را بکشید،سپس
ص : 126
1) -یعنی چنان از دین بیرون میروند که هیچگونه اثري از دین در آنها باقی نمیماند. -1
وقتی خروج کردند آنان را بکشید،آن گاه آیۀ فوق نازل گردید.
اللّ علیه و آله-شنیدم و گواهی میدهم که چون
􀀀
ابو سعید خدري گوید:من گواهی میدهم که این سخن را از رسول خدا-صلی ه
اللّ علیه و آله-توصیف کرده بود بنزدش
􀀀
علی علیه السلام آنها را کشت همان مرد را با همان وصفی که پیغمبر-صلی ه
آوردند.و این روایت را ثعلبی نیز در تفسیر خود روایت کرده است.
1) که همان منافقین بودند نازل شد چون مردي از آنها بنام ابن جواز دربارة رسول ) « مؤلفه قلوبهم » و کلبی گفته:این آیه دربارة
اللّ علیه و آله-گفت که او بطور مساوات تقسیم نکرد،و خداوند این آیه را نازل کرد.
􀀀
خدا-صلی ه
اللّ علیه و آله-بتقسیم غنائم مشغول بود مردي بنزد او آمده گفت:آیا چنان نیست
􀀀
و حسن گفته:هنگامی که رسول خدا-صلی ه
که تو پنداري خدا مأمورت ساخته تا صدقات را در میان فقراء و مستمندان تقسیم کنی؟فرمود:چرا،عرضکرد:پس چرا میان
گوسفند چرا نان قسمت میکنی؟ حضرت فرمود:همانا پیغمبر خدا موسی علیه السلام گوسفند چران بود،و چون آن مرد دور
اللّ علیه و آله-بمردم فرمود:از این مرد(پرهیز کنید و) بر حذر باشید.
􀀀
شد رسول خدا-صلی ه
و ابن زید گفته:منافقان گفتند:محمد این غنائم را جز بهر کس که دوست دارد بدیگري نمی پردازد و بر طبق دلخواه خود
رفتار میکند،پس این آیه نازل شد.
تفسیر
« وَ مِنْهُمْ »
یعنی در امر صدقات بر تو عیبجویی کرده و خرده میگیرند. « اتِ􀀀 مَنْ یَلْمِزُكَ فِی الصَّدَق » و از این مردم یعنی از این منافقان
« ا رَضُوا 􀀀 فَإِنْ أُعْطُوا مِنْه »
اگر از این صدقات بدانها بدهی اقرار بعدالت تو میکنند.
ص : 127
1) -تازه مسلمانانی که در فتح مکه مسلمان شده بودند و رسول خدا-(ص)براي اینکه دلشان را بدست آورد سهم بیشتري -1
از غنائم حنین بدانها داد بشرحی که پیش از این در داستان جنگ حنین گذشت،و در آیۀ بعد نیز شرحش بیاید.
« ذا هُمْ یَسْخَطُونَ 􀀀 ا إِ 􀀀 وَ إِنْ لَمْ یُعْطَوْا مِنْه »
و اگر ندهی خشم کرده و عیبجویی کنند.امام صادق علیه السلام فرمود:بیش از دو ثلث مردم اهل این آیه هستند.
« اللّ وَ رَسُولُهُ
􀀀
اهُمُ هُ 􀀀 ا آت 􀀀 وَ لَوْ أَنَّهُمْ رَضُوا م »
یعنی اگر این منافقانی که صدقات از تو طلب کرده و عیبجوئیت کنند به همان که خدا و پیغمبرش بدانها داده راضی بودند.
« اللّ
􀀀
الُوا حَسْبُنَا هُ 􀀀 وَ ق »
و با آن حال میگفتند:خدا ما را کفایت کرده یا کافی است.
« اللّ مِنْ فَضْلِهِ وَ رَسُولُهُ
􀀀
سَیُؤْتِینَا هُ »
یعنی خدا از فضل و انعام خویش بما عطا فرموده و پیغمبرش نیز هم چنین بما داده است.و دنبالش نیز میگفتند:
« اغِبُونَ 􀀀 اللّ ر
􀀀
إِنّ إِلَی هِ
􀀀
ا »
(ما روي شوق را بدرگاه خدا می بریم)تا از فضل خویش بر ما گشایش دهد و ما را از مالهاي مردم بی نیاز سازد.و برخی
گفته اند:یعنی بدو شوقمندیم دربارة آن پاداشی که بما میدهد و عذابی را که از ما دور می سازد.
اگر بدانچه گفته شد )« و لو انهم- رضوا...لکان خیرا لهم »: در وَ لَوْ أَنَّهُمْ )محذوف است،و تقدیر آن چنین است )« لو » و جواب
در امثال این موارد بلیغتر میباشد بشرحی که پیش از این گذشت . « لو » راضی میشدند براي آنها بهتر بود)و حذف جواب
ص : 128
[ [سوره التوبه ( 9): آیه 60
اشاره
اَللّ وَ اِبْنِ اَلسَّبِیلِ فَرِی َ ض هً
􀀀
ارِمِینَ وَ فِی سَبِیلِ هِ 􀀀 ابِ وَ اَلْغ 􀀀 ا وَ اَلْمُؤَلَّفَهِ قُلُوبُهُمْ وَ فِی اَلرِّق 􀀀 امِلِینَ عَلَیْه 􀀀 ساکِینِ وَ اَلْع 􀀀 راءِ وَ اَلْمَ 􀀀 اتُ لِلْفُقَ 􀀀 إِنَّمَا اَلصَّدَق
( اَللّ عَلِیمٌ حَکِیمٌ ( 60
􀀀
اَللّ وَ هُ
􀀀
مِنَ هِ
ترجمه
صدقات فقط مال فقیران،و مسکینان،و عاملان(جمع کنندگان)آن و آنها که جلب دلهاشان(را با مال)کنند،و آزاد ساختن
بندگان،و قرض داران(ورشکسته شدگان) و در راه خدا،و در راه مانده است،(و این)فرض و حکم خدا است،و خدا دانا و
.( فرزانه است( 60
ص : 129
بیان آیه 60
اشاره
تفسیر
خداي سبحان در این آیات بیان فرموده که صدقات مال چه کسی است.
« ساکِینِ 􀀀 راءِ وَ الْمَ 􀀀 اتُ لِلْفُقَ 􀀀 إِنَّمَا الصَّدَق »
معناي آیه آن است که صدقات که همان زکات اموال است مال چند طائفه زیر است.و در فرق بین فقیر و مسکین بر دو قول
اختلاف کرده اند:
اول-قول ابو علی جبائی و ابو یوسف و محمد است که گفته اند:فقیر و مسکین هر دو یک صنف هستند و از اینرو گفته
اند:اگر کسی وصیت کرد که ثلث مال من از فقراء و مساکین و فلان کس باشد،در اینصورت نصف آن مال که نصف ثلث
باشد مال آن شخصی است و نصف دیگر ثلث،مال فقراء و مساکین است،زیرا آن هر دو یک صنف هستند.
قول دوم-که بیشتر بدان رفته اند اینکه آنها دو صنف هستند،و این گفتار شافعی و ابو حنیفه است،و از اینرو اینان در مسئلۀ بالا
گفته اند:یک ثلث آن مال،از آن شخص است و دو ثلث دیگر از فقراء و مساکین است.آن گاه اینان نیز در اینکه فقیر کیست
و مسکین کدام است بر چند قول اختلاف کرده اند:
-1 آنکه فقیر آن نیازمند عفیفی است که سؤال نکند،و مسکین آن کسی است که سؤال کند،و این قول از ابن عباس و زهري و
مشتق است.و از امام باقر علیه السلام نیز این قول روایت شده « مسکنت بسئوال » مجاهد نقل شده و اینان گفته اند:مسکین از
است.
-2 آنکه گفته اند:فقیر کسی است که سؤال میکند و مسکین آن است که سؤال نمیکند،و در حدیث نیز آمده که رسول خدا-
اللّ علیه و آله-فرمود:مسکین آن کسی نیست که یک خوراك و دو خوراك و یک خرما و دو خرما(که بدو میدهید)او
􀀀
صلی ه
را باز گرداند بلکه مسکین کسی است که توانگري نیابد تا او را بی نیاز کند،و از مردم چیزي درخواست نکند و کسی هم
نفهمد که باو صدقه بدهد.
ص : 130
-3 قتاده گفته:فقیر:بشخص زمین گیر محتاج گویند،و مسکین بشخص سالم محتاج گویند.
-4 ضحاك و ابراهیم گفته اند:مقصود از فقراء،مهاجرین مکه هستند،و مقصود از مساکین دیگران هستند،و بدنبال این اختلاف
در معناي فقیر و مسکین اختلاف دیگري هم کرده اند بدین شرح: که دسته اي چون شافعی و ابن انباري گفته اند:فقیر بکسی
گویند که سخت حال تر از مسکین باشد زیرا فقیر آن کسی است که هیچ ندارد،و مسکین کسی است که زندگی مختصري
أَمَّا السَّفِینَهُ » : دارد که کفایت او را نکند.و ایندو براي اثبات قول خود به این آیه استدلال کرده اند که خداي تعالی فرماید
1)(یعنی اما کشتی از مسکینانی است که در دریا کار میکنند). ) « ساکِینَ یَعْمَلُونَ فِی الْبَحْرِ 􀀀 کانَتْ لِمَ 􀀀 فَ
ستون فقرات پشت)مشتق شده،و اینکه شخص فقیر را فقیر گویند بدانجهت است که گویا )« فقار ظهر » از « فقیر » و دلیل دیگر آنکه
نیازمندي،استخوان فقرات او را در هم شکسته.
و دسته اي دیگر چون ابو حنیفه و ابن درید و اهل لغت گفته اند:مسکین بدتر از فقیر است،زیرا فقیر آن کسی است که مختصر
زندگی دارد و مسکین آن است که هیچ ندارد،و اینان براي اثبات گفتۀ خود به این شعر استدلال کرده اند:
اما الفقیر الذي کانت حلوبته
( وفق العیال فلم یترك له سبد ( 2
که شاعر در این شعر شخصی را که شتر شیرده دارد فقیر نامیده است.
که شافعی بدان استدلال کرده است پاسخ داده اند که آن کشتی مشترك میان گروهی بود که هر «... أَمَّا السَّفِینَهُ » و از آیۀ
کدام مختصري از آن را مالک بودند.و گذشته
ص : 131
1) -سورة کهف آیۀ 79 .و وجه استدلال آنست که با اینکه صاحب یک کشتی بوده اند خداوند آنها را مساکین نامیده -1
است.
2) -اما آن فقیري که در آمد شتر شیرده او باندازة نانخورانش میباشد و چیزي زیاد نیاید... -2
ممکن است از باب ترحم آنان را مسکین نامیده باشد(نه بمعناي حقیقی مسکین)چنانچه در حدیث،اهل دوزخ را مسکین
و شاعر نیز گوید: « مساکین اهل النار »: نامیده اند و گفته اند
مساکین اهل الحبّ حتی قبورهم
( علیها تراب الذل بین المقابر ( 1
گذشته از اینکه برخی گفته اند:آن کشتی در اجارة آنها بوده و خودشان مالک آن نبوده اند.
« ا􀀀 امِلِینَ عَلَیْه 􀀀 وَ الْع »
یعنی متصدیان زکات و جمع کنندگان آن.
« وَ الْمُؤَلَّفَهِ قُلُوبُهُمْ »
اللّ علیه و آله- بودند که آن حضرت سهمی از زکات بدانها میداد تا بوسیلۀ آن
􀀀
و آنها مردمانی از اشراف زمان پیغمبر-صلی ه
بدین اسلام علاقه مندشان سازد و در مواقع لزوم از آنها براي جنگ با دشمنان دین کمک بگیرد.
اللّ علیه و آله-نیز ثابت است یا نه اختلاف است شافعی و جبائی گفته
􀀀
و در اینکه آیا این سهم پس از رحلت رسول خدا-صلی ه
اند:ثابت است،و از امام صادق علیه السلام نیز همین قول روایت شده جز آنکه آن حضرت مشروط فرموده به اینکه امام عادل
باشد که دل آنها را بدین اسلام جلب کند.
اللّ علیه و آله-بوده و
􀀀
و برخی چون حسن و شعبی و ابو حنیفه و پیروانش گفته اند:این سهم مخصوص بزمان رسول خدا-صلی ه
پس از وي ساقط است،زیرا خداي سبحان اسلام را نیرومند ساخت(و نیازي به اینکار نیست).
« ابِ􀀀 وَ فِی الرِّق »
یعنی براي آزاد کردن بردگان،و منظور آن بردگان مکاتب هستند ( 2) علماي ما(گروه شیعه)اجازه داده اند که اگر بردة مؤمنی
در سختی و شدت بود وي را از این سهم خریداري کرده آزاد کنند و صاحبان زکات حق ولایت او را داشته باشند.و قول ابن
عباس و حسن و مالک نیز،همین است.
ص : 132
1) -عاشقان مسکین که حتی بر گورهاشان خاك مذلت نشسته. -1
2) -بردة مکاتب برده اي است که روي قرار داد کتبی که با مولاي خود کرده میتواند با پرداخت مبلغی بطور اقساط یا غیر -2
اقساط خود را آزاد کند.
« ارِمِینَ 􀀀 وَ الْغ »
و آنها کسانی هستند که زیر بار قرض و بدهکاري رفته اند،قرضهایی که صرف در معصیت نشده و در خرج آنها اسراف
کاري هم نکرده باشند،که در اینصورت بدهکاري آنها را از زکات میپردازند.
« اللّ
􀀀
وَ فِی سَبِیلِ هِ »
راه خدا)جهاد است بدون هیچ اختلافی، و در نظر علماي ما همۀ مصالح مسلمانان نیز تحت این عنوان در )« اللّ
􀀀
سبیل ه » منظور از
آید،و ابن عمر و عطا و بلخی و جعفر بن مبشر نیز همین قول را پذیرفته اند و گفته اند:مخارج بناي مساجد و پلها را نیز از
همین سهم میتوان پرداخت.
« وَ ابْنِ السَّبِیلِ »
یعنی مسافر در راه مانده،که باو سهمی از زکات میدهند اگر چه در شهر خودش توانگر و در رفاه باشد،و اینکه مسافر در راه
فرزند راه)گویند بخاطر آن است که ملازم و گرفتار راه است،چنانچه شاعر در وصف خود(بجنگجویی و ) « ابن السبیل » مانده را
ملازم بودن با جنگ)گوید:
انا ابن الحرب ربتنی ولیداً
( الی أن شبت و اکتهلت لداتی ( 1
میهمان است. « ابن السبیل » و قتاده گفته:منظور از
« اللّ
􀀀
فَرِیضَهً مِنَ هِ »
یعنی دستور واجبی است که خدا آن را مقدر و حتم فرموده.
« اللّ عَلِیمٌ
􀀀
وَ هُ »
و در آنچه از پرداخت صدقات و چیزهاي دیگر بر ایشان واجب کرده حکیم و فرزانه « حَکِیمٌ » و خدا بحاجات خلق دانا است
است.
ص : 133
1) -من زادة جنگم که از کودکی او مرا تربیت کرد تا وقتی که پیر شدم و همسالانم نیز بسن کهولت رسیدند. -1
[ [سوره التوبه ( 9): آیات 61 تا 63
اشاره
بِاللّ وَ یُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ رَحْمَهٌ لِلَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ اَلَّذِینَ
􀀀
وَ مِنْهُمُ اَلَّذِینَ یُؤْذُونَ اَلنَّبِیَّ وَ یَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ خَیْرٍ لَکُمْ یُؤْمِنُ هِ
کانُوا مُؤْمِنِینَ ( 62 ) أَ لَمْ 􀀀 اَللّ وَ رَسُولُهُ أَحَقُّ أَنْ یُرْضُوهُ إِنْ
􀀀
بِاللّ لَکُمْ لِیُرْضُوکُمْ وَ هُ
􀀀
ذابٌ أَلِیمٌ ( 61 ) یَحْلِفُونَ هِ 􀀀 اَللّ لَهُمْ عَ
􀀀
یُؤْذُونَ رَسُولَ هِ
( ذلِکَ اَلْخِزْيُ اَلْعَظِیمُ ( 63 􀀀 ا 􀀀 خالِداً فِیه 􀀀 ارَ جَهَنَّمَ 􀀀 اَللّ وَ رَسُولَهُ فَأَنَّ لَهُ ن
􀀀
حادِدِ هَ 􀀀 یَعْلَمُوا أَنَّهُ مَنْ یُ
ترجمه:
و برخی از ایشان پیغمبر را بیازارند و گویند:او گوش است،(و هر چه را می شنود زود باور میکند)بگو براي شما گوش خوبی
است که خدا را تصدیق کند و مؤمنان را(نیز)تصدیق کند و براي آنان که از شما ایمان آورده اند رحمتی است،و آنان که
رسول خدا را بیازارند عذابی دردناك دارند( 61 )اینان براي شما بخدا قسم خورند تا شما را راضی سازند،و اگر ایمان داشتند
بهتر آن بود که خدا و رسول او را از خود راضی سازند( 62 )مگر نمیدانند که هر کس با خدا و رسولش بمخالفت برخیزد
.( کیفرش آتش دوزخ است که همیشه در آن باشند و این رسوایی بزرگی است( 63
ص : 134
بیان آیه 61 تا 63
اشاره
شرح لغات:
زید أحق » گاهی از غیر صفات فعل است مانند آنکه گویی « احق » شایسته تر)آن است که )« اصلح » سزاوارتر)و )« أحق » فرق بین
خدا ) « اللّ أحق بأن یطاع
􀀀
ه »: مخصوص صفات فعل است،و از اینرو گفته میشود « أصلح » زید سزاوارتر بمال است) ولی )« بالمال
گفته نمی شود. « اصلح » سزاوارتر است که فرمانبرداریش شود)ولی در اینمورد
محاده:بمعناي تجاوز از حد از روي دشمنی است،و محاده،و مخالفت،و معاداه،در معنا نظیر یکدیگر هستند،و اصل آن بمعناي
منع است.و نیز محاده بحالت شتاب و سبکی در حال غضب گویند زیرا آن حالت انسان را از وظیفۀ خود باز دارد.
خزي:رسوایی و آنچه از آن شرم آید.
شأن نزول:
برخی گفته اند:این آیات دربارة گروهی از منافقین نازل شد که از آن جمله بود:
جلاس بن سوید،و وشاس بن قیس،و مخشی بن حمیر،و رفاعه بن عبد المنذر و دیگران که اینان سخنان نابجایی(دربارة رسول
خدا)میگفتند،مردي از آنها گفت:
این سخنان را نگوئید که میترسیم بگوش محمد برسد و دربارة ما تصمیمی بگیرد! جلاس بدو گفت:ما هر چه خواستیم می
گوییم آن گاه بنزد او میرویم و منکر آن میشویم و او باور میکند چون محمد گوش شنوایی است.
و محمد بن اسحاق و جمعی دیگر گفته اند:این آیات دربارة مردي بنام نبتل بن حارث نازل شد و او مردي سیاه چهره و سرخ
اللّ علیه و آله-را بگوش منافقان میرسانید،بدو گفتند:اینکار را
􀀀
چشم و سوخته گونه و زشت رو بود که سخنان پیغمبر-صلی ه
ص : 135
مکن،او در پاسخ گفت:محمد کسی است که هر کس چیزي بدو بگوید باور کند، ما هر چه خواستیم می گوییم آن گاه بنزد
اللّ علیه و آله-
􀀀
او میرویم و برایش قسم میخوریم و او قسم ما را هم باور میکند،و این نبتل کسی است که رسول خدا-صلی ه
درباره اش فرمود:هر که میخواهد شیطان را ببیند به نبتل بن حارث بنگرد.
را برخی چون مقاتل و کلبی گفته اند: « بِاللّ لَکُمْ لِیُرْضُوکُمْ
􀀀
یَحْلِفُونَ هِ » و آیۀ
دربارة منافقانی که از جنگ تبوك تخلف کردند نازل شده که چون آن حضرت از تبوك بازگشت بنزد مؤمنان آمده و از
تخلف خود عذر خواهی کرده بهانه تراشی نمودند و براي آنها قسم خوردند.
و قتاده و سدي گفته اند:دربارة جلاس بن سوید و دیگر از منافقان نازل شد که گفتند:اگر آنچه محمد گوید حق باشد ما از
خران پست تریم،و در آن وقت غلامی از انصار بنام عامر بن قیس نزد ایشان بود چون این سخن را شنید بدانها گفت:بخدا قسم
اللّ علیه و آله-آمد و جریان را باطلاع آن
􀀀
آنچه محمد میگوید:حق است و شما بدتر از خران هستید،سپس بنزد پیغمبر- صلی ه
اللّ علیه و آله-آنان را خواست و گفتۀ عامر بن قیس را از آنها پرسید آنان قسم خوردند که
􀀀
حضرت رسانید،رسول خدا-صلی ه
عامر دروغ میگوید.پس این آیه نازل شد.
تفسیر:
خداي سبحان در این آیات دوباره بذکر حال منافقان پرداخته چنین فرماید:
« وَ مِنْهُمُ »
یعنی از این منافقان.
« اَلَّذِینَ یُؤْذُونَ النَّبِیَّ »
اذیت و آزار گاهی عملی است و گاهی قولی و زبانی، و در اینجا منظور اذیت زبانی است.
« وَ یَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ »
یعنی میگویند او چنان است که هر چه بدو گویند می شنود و آن را می پذیرد.
« قُلْ »
یعنی او گوش خوبی است که آنچه بخیر و صلاح شما است می شنود که همان وحی باشد.و « أُذُنُ خَیْرٍ لَکُمْ » بگو اي محمد
برخی گفته اند:معناي این
ص : 136
کلام آن است که او خیر می شنود و بدان عمل میکند.
بخوانیم،چنانچه قرائت مشهور است)و اما روي « خیر » به « اذن » را بصورت اضافه « اذن خیر » (و این دو معنا روي آن است که
باشد(چنانچه قتاده و عیسی بن عمر و جمعی خوانده اند)معنی چنین میشود:بگو گوش « اذن » صفت « خیر » که « اذن خیر » قرائت
بودن او براي شما بهتر است(و بصلاح شما است)زیرا عذر شما را می پذیرد و سخنتان را استماع میکند،و اگر عذر شما را
« بِاللّ وَ یُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِینَ
􀀀
یُؤْمِنُ هِ » ؟ نپذیرد براي شما شرّ است، پس چگونه او را در چیزي که بنفع شما است عیبجویی میکنید
معناي این آیه آن است که گوش بودن او بر او زیان نرساند زیرا وي گوش خوبی است که نمی پذیرد جز خبر راستی را که از
جانب خدا باشد،و آنچه را مؤمنان نیز بدو گزارش دهند تصدیق کرده و از آنها می پذیرد نه آنچه منافقان گویند،و این
تفسیري است که از ابن عباس نقل شده و روي این تفسیر معناي ایمان آن حضرت بمؤمنان(در جملۀ وَ یُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِینَ )همان
تصدیق سخن ایشان است.
آنست که آن حضرت مؤمنان را در آنچه بدانها رسد امانشان دهد،ولی بمنافقان امان « یُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِینَ » و برخی گفته اند:معناي
ندهد و آنها همیشه در خوف و ترس بسر میبرند اگر چه قسم بخورند.
« وَ رَحْمَهٌ لِلَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ »
یعنی آن حضرت براي آنها(که ایمان آورده اند)رحمتی است،زیرا اینان بوسیلۀ هدایت و دعاي او موفق به قبول ایمان شدند.
« ذابٌ أَلِیمٌ 􀀀 اللّ لَهُمْ عَ
􀀀
وَ الَّذِینَ یُؤْذُونَ رَسُولَ هِ »
یعنی در آخرت.
« بِاللّ لَکُمْ لِیُرْضُوکُمْ
􀀀
یَحْلِفُونَ هِ »
خداي سبحان خبر میدهد که این منافقان براي عذر خواهی و جلب رضایت شما به خدا قسم میخورند که آنچه از آنها بسمع
شما رسیده دروغ است.
« اللّ وَ رَسُولُهُ أَحَقُّ أَنْ یُرْضُوهُ
􀀀
وَ هُ »
یعنی خدا و پیغمبر او شایسته تر و سزاوارترند که
ص : 137
جلب رضایتشان شود.
« کانُوا مُؤْمِنِینَ 􀀀 إِنْ »
اللّ علیه و آله-اقرار دارند سپس خداي تعالی بصورت توبیخ و
􀀀
اگر خداي را تصدیق کنند و به نبوت پیغمبرش محمد-صلی ه
سرزنش این منافقان فرماید:
« اللّ وَ رَسُولَهُ
􀀀
حادِدِ هَ 􀀀 أَ لَمْ یَعْلَمُوا أَنَّهُ مَنْ یُ »
یعنی اینان نمیدانند که هر کس از حدودي که خداوند براي مکلفین تعیین فرموده تجاوز کند،و اینکه خداوند بمردمی که
آیا نمیدانند(یا مگر نمیدانند)،بدان جهت است که میخواهد بفرماید:اینان چرا نباید بدانند با « أَ لَمْ یَعْلَمُوا » : نمیدانستند فرموده
اینکه قادر بعمل بدین علم هستند و برخی گفته اند:این خود دستور بعلم(و یاد گرفتن)است یعنی با این خبر واجب است
ارَ جَهَنَّمَ 􀀀 فَأَنَّ لَهُ ن » ؟ اللّ علیه و آله-این جریان را باطلاع آنها نرسانید و بدانها نگفت
􀀀
بدانند.و جبائی گفته:یعنی آیا پیغمبر-صلی ه
این است رسوایی و خواري بزرگ. « ذلِکَ الْخِزْيُ الْعَظِیمُ 􀀀» . یعنی در جهنم جاویدان است « ا􀀀 خالِداً فِیه 􀀀
ص : 138
[ [سوره التوبه ( 9): آیات 64 تا 66
اشاره
ما􀀀 ا تَحْذَرُونَ ( 64 ) وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ لَیَقُولُنَّ إِنَّ 􀀀 اَللّ مُخْرِجٌ م
􀀀
ما فِی قُلُوبِهِمْ قُلِ اِسْتَهْزِؤُا إِنَّ هَ 􀀀 افِقُونَ أَنْ تُنَزَّلَ عَلَیْهِمْ سُورَهٌ تُنَبِّئُهُمْ بِ 􀀀 یَحْذَرُ اَلْمُن
طائِفَهٍ مِنْکُمْ 􀀀 مانِکُمْ إِنْ نَعْفُ عَنْ 􀀀 لا تَعْتَذِرُوا قَدْ کَفَرْتُمْ بَعْدَ إِی 􀀀 اتِهِ وَ رَسُولِهِ کُنْتُمْ تَسْتَهْزِؤُنَ ( 65 ) 􀀀 بِاللّ وَ آی
􀀀
کُنّ نَخُوضُ وَ نَلْعَبُ قُلْ أَ هِ
ا􀀀
( کانُوا مُجْرِمِینَ ( 66 􀀀 طائِفَهً بِأَنَّهُمْ 􀀀 نُعَذِّبْ
ترجمه
منافقان میترسند که سوره اي دربارة آنها نازل شود که آنها را بدانچه در دلهاي ایشان است آگاه سازد بگو اکنون مسخره
کنید که خدا آنچه را از آن بیم دارید آشکار خواهد ساخت( 64 )و اگر از آنها(دربارة تمسخرشان)بپرسی(که چه
میگفتند)گویند از روي شوخی سخن میگفتیم،بگو آیا بخدا و آیات او و پیغمبرش تمسخر میکردید ( 65 )عذر نیاورید که
شما(با اینکارتان)پس از ایمان آوردنتان(در ظاهر)کافر شدید، اگر(هم)دسته اي از شما را ببخشیم دسته اي دیگر را عذاب
.( خواهیم کرد بدانجهت که اینان مردمانی روگردان از حق(و گنه کار)بوده اند( 66
ص : 139
بیان آیه 64 تا 66
اشاره
شرح لغات
حذر:آماده کردن وسائل دفع ضرر.
بمعناي سوراخ لانۀ موش « نافقاء » منافق:کسی است که بر خلاف کفر باطنی خود تظاهر به ایمان کند،و این لفظ مشتق است از
صحرایی،چون حیوان مزبور براي لانۀ خود دو راه میسازد یکی را میپوشاند و دیگري را آشکار میکند که اگر از یکی از آنها
بسراغ او آمدند از راه دیگر بیرون رود.
خوض:پا نهادن در گل و لاي و در اثر کثرت استعمال در غیر آن هم استعمال میشود.
لعب:کاري است که براي تحصیل لذت موجب سقوط منزلت گردد مانند کارهاي کودك.و از همین جهت(بشجاع معروف
عرب:عامر بن مالک بن جعفر بن کلاب) ملاعب الاسنّه(شوخی کننده با نیزه ها)گفته اند،یعنی آن مرد بخاطر شجاعتی که
داشت پیش روي نیزه ها میرفت مانند کارهاي بچگانه که از روي مآل اندیشی(و فکر عاقبت کار)نبود.
اعتذار:عذر خواهی.
اجرام:از حق بریدن و بباطل گرویدن.
شأن نزول
از ابن کیسان نقل شده که گوید:این آیات دربارة دوازده نفر نازل شد که در عقبه(گردنه اي در راه مدینه)کمین کردند تا
اللّ علیه و آله- از جنگ تبوك مراجعت میکند آن حضرت را بقتل برسانند،جبرئیل این جریان را
􀀀
وقتی که رسول خدا-صلی ه
بآن حضرت گزارش داد و او را مأمور ساخت تا کسی را بنزد آنها روانه کند و مرکبهاي ایشان را بزند تا آنها را از سر راه دور
اللّ
􀀀
سازد،و در آن حال افسار مرکب رسول خدا-صلی ه
ص : 140
علیه و آله-در دست عمار بود،و حذیفه از پشت سر،آن مرکب را میراند،حضرت رو بحذیفه کرد و فرمود:آنها را
اللّ هیچیک از آنها را نشناختم،حضرت یک یک نام آنها را برد،حذیفه گفت:پس چرا آنان را
􀀀
شناختی؟عرضکرد:نه یا رسول ه
بقتل نمی- رسانی؟فرمود:خوش ندارم که عرب بگویند:محمد چون بر اصحاب خود مسلط شد شروع بقتل آنان کرد! و مانند
همین حدیث از امام باقر علیه السلام روایت شده جز آنکه در روایت آن حضرت چنین است:که آنها دربارة قتل آن حضرت
مشورت کردند،و با هم گفتند اگر محمد از تصمیم ما با خبر شد بدو می گوییم:ما بشوخی سخن میکردیم،و اگر خبر دار نشد
که او را بقتل میرسانیم.
و حسن و قتاده گفته اند:جریان بدین قرار بود که گروهی از منافقان در غزوة تبوك گفتند:این مرد چنین پندارد که قصرهاي
شام و قلعه هاي آن را خواهد گرفت!اوه!چه آرزوي دور و درازي!خداي تعالی سخن آنها را باطلاع آن حضرت
رسانید،حضرت دستور داد لشگر توقف کنند پس آنها را خواست و بدانها فرمود:شما چنین و چنان گفته اید! در پاسخ
وَ» : گفتند:اي پیغمبر خدا ما بشوخی سخن میراندیم و براي اثبات گفتۀ خود سوگند خوردند،در اینجا بود که این آیه نازل شد
تا آخر آیه. «... لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ لَیَقُولُنَّ
و از کلبی و علی بن ابراهیم و ابی حمزه نقل شده که گفته اند:در مراجعت آن حضرت از غزوة تبوك سه نفر یا چهار نفر
بودند که اینها تمسخر و خنده میکردند و یکی از آنها میخندید ولی سخن نمیگفت،تا اینکه جبرئیل بر آن حضرت نازل شده و
اللّ علیه و آله-عمار را خواسته بدو فرمود:این چند تن مرا و قرآن را مسخره میکنند،و این
􀀀
جریان را خبر داد،رسول خدا-صلی ه
جریان را جبرئیل بمن خبر داده،و اگر از آنها بپرسی که چه میگفتند؟گویند:سخن از راه سفر و سوارگان بمیان بود!عمار بنزد
آنها آمده گفت:چرا میخندید؟گفتند:سخن را از راه سفر و سوارگان بود!عمار گفت:خدا و رسولش راست گفتند،خدایتان
بسوزاند که سوختید!آنان که این سخن را شنیدند
ص : 141
اللّ علیه و آله-آمده عذر خواهی کردند خداي تعالی آیات فوق را نازل فرمود.
􀀀
بنزد پیغمبر-صلی ه
ابن عمر و زید بن اسلم و محمد بن کعب گفته اند:در غزوة تبوك مردي گفت:من دروغگوتر و ترسوتر از اینان-یعنی پیغمبر
اسلام و یارانش-ندیده ام،عوف بن مالک که این سخن را شنید بدو گفت:دروغ می گویی و تو مردي منافق هستی؟و براي
اللّ علیه و آله-برساند،بنزد آن حضرت آمد دید خداي تعالی از طریق وحی پیغمبر را
􀀀
اینکه جریان را باطلاع رسول خدا-صلی ه
از سخن آن شخص مطلع ساخته،گویندة آن سخن نیز براي عذر خواهی بنزد حضرت آمده و گفت:ما بشوخی و مزاح سخن
میراندیم، در اینوقت بود که این آیه نازل شد.
و مجاهد گفته:مردي از منافقان گفت:محمد میگوید:شتر فلان کس در فلان دره است در صورتی که وي از غیب خبر
ندارد!در اینوقت آیۀ فوق نازل شد.
اللّ بن ابیّ و هم مسلکان فامیل او(از منافقان)نازل شد.
􀀀
و ضحاك گفته:دربارة عبد ه
تفسیر:
« ما فِی قُلُوبِهِمْ 􀀀 افِقُونَ أَنْ تُنَزَّلَ عَلَیْهِمْ سُورَهٌ تُنَبِّئُهُمْ بِ 􀀀 یَحْذَرُ الْمُن »
در تفسیر این آیه دو قول است:
اول:سخنی است که حسن و مجاهد و جبائی و بیشتر مفسران گفته اند که مقصود از آیه اخبار از اینمطلب است که منافقان
میترسند اسرارشان فاش گردد و از آن بیمناکند، و معناي آیه این است که:منافقان میترسند خدا بر پیغمبر و مؤمنان سوره اي
نازل کند که از نفاق و شرك درونی ایشان خبر دهد.
و دنبال این معنی ابو مسلم گفته:آنها از روي تمسخر اظهار ترس میکردند نه از روي حقیقت،زیرا وقتی متوجه شدند که رسول
اللّ علیه و آله-در هر پیش- آمدي و هر چیزي بوحی الهی سخن میگوید از روي تمسخر و خنده بیکدیگر گفتند:
􀀀
خدا-صلی ه
مواظب باشید وحی دربارة شما نازل نشود.
و جبائی گفته:اینان میترسیدند که آن حضرت در گفتار خود صادق باشد و دربارة
ص : 142
آنها وحی نازل گردد و رسوا شوند.
و مجاهد گفته:آنان میان خود سخنانی میگفتند سپس دنبال آن سخنان میگفتند:
امید است خداوند راز ما را فاش نکند.
منافقان »: بصورت خبر ذکر شده ولی معناي آن أمر است مانند آنکه گفته شود «... یحذر » دوم-آنکه بگوئیم:در این آیه اگر چه
و جهت اینکه خبر بجاي انشاء آمده «... باید بترسند از اینکه سوره اي دربارة آنان نازل شود که از نفاق درونی آنها خبر دهد
بخاطر آن است که در مقام تهدید ذکر شده.
« قُلِ اسْتَهْزِؤُا »
یعنی اي محمد به این منافقان بگو مسخره کنید،و این کلام تهدیدي است بصورت أمر.
« ا تَحْذَرُونَ 􀀀 اللّ مُخْرِجٌ م
􀀀
إِنَّ هَ »
خداوند آشکار سازد آنچه را شما ترس آشکار شدنش را دارید.یعنی خداوند براي پیغمبرش درون حال و نفاق شما را آشکار
میسازد.
« وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ »
اللّ علیه و آله-و مسلمانان پرسش کنی.
􀀀
یعنی اگر از این عیبجویی آنها از دین و تمسخرشان از رسول خدا- صلی ه
« کُنّ نَخُوضُ وَ نَلْعَبُ
ا􀀀 ما 􀀀 لَی إِنَّ قَُولُنَّ »
-لام(در یقولن)براي تأکید و قسم است-یعنی میگویند ما براي گذراندن راه سخن میکردیم و در سخنانمان نظر جدّي نداشتیم
بلکه براي سرگرمی این سخنان را گفتیم،که عذر آنها از جرم و جنایتشان بدتر است.
« قُلْ »
و منظور از آیات حجتها و دلیلها و کتاب خدا است. « اتِهِ 􀀀 بِاللّ وَ آی
􀀀
أَ هِ » بگو اي محمد
« وَ رَسُولِهِ »
تمسخر میکنید. « کُنْتُمْ تَسْتَهْزِؤُنَ » - اللّ علیه و آله
􀀀
یعنی محمد-صلی ه
اللّ علیه و آله-دستور میدهد که دنبال این سخنان بمنافقان بگوید:
􀀀
آن گاه خداوند به پیغمبر-صلی ه
« لا تَعْتَذِرُوا 􀀀»
به این عذرهاي دروغین عذر نیاورید.
« مانِکُمْ 􀀀 قَدْ کَفَرْتُمْ بَعْدَ إِی »
یعنی شما با این کردارتان کافر شدید پس از آنکه اظهار ایمان کردید آن ایمانی که هر کس آن را اظهار کند حکم به اسلام
او میشود،و منظور ایمان
ص : 143
( حقیقی نیست زیرا در جاي خود ثابت شده که کفر پس از ایمان حقیقی ممکن نیست. ( 1
« کانُوا مُجْرِمِینَ 􀀀 طائِفَهً بِأَنَّهُمْ 􀀀 طائِفَهٍ مِنْکُمْ نُعَذِّبْ 􀀀 إِنْ نَعْفُ عَنْ »
و مجرم در اینجا کافر اصرار ورز بر نفاق،است و در این آیه خداوند سبحان خبر دهد که اگر در اثر توبه از گروهی از آنان
که در آیه است)در اصل نام )« طائفه » بگذرد آن گروه دیگر را که بحال نفاق باقی مانده و توبه نکرده اند عذاب فرماید.و
2) که ) « طائِفَهٌ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ 􀀀 ما 􀀀 ذابَهُ 􀀀 وَ لْیَشْهَدْ عَ » گفته میشود چنانچه در آیۀ شریفۀ « طائفه » جماعت است ولی گاهی بیک نفر هم
مطابق روایات ما که از ائمه اطهار روایت شده کمترین کسی در شکنجه و عذاب آن دو(یعنی مرد و زن زنا کار)باید حضور
یابد یک نفر شخص مؤمن است.
و در روایت آمده که این دو طائفه(که در آیه است)سه نفر بودند که دو نفرشان مسخره میکردند و یک نفر میخندید،و آن
یک نفر همان بود که از نفاق خود توبه کرد و خدا از گناه او در گذشت و نامش:مخشی بن حمیر بود.
ص : 144
1) -ممکن است کسی بگوید:ایمان داراي مراتبی است و چنان نیست که در تمام مراتب آن کفر راه نیابد چون بعضی از -1
إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا ثُمَّ کَفَرُوا ثُمَّ آمَنُوا » : مراتب ضعیف ایمان قابل زوال است و خدا نیز در قرآن کریم (سورة نساء آیه 137 )فرماید
و شاید منظور مؤلف همان مرتبۀ قوي ایمان باشد که قابل زوال نیست. . «... ثُمَّ کَفَرُوا
2) -سورة نور آیه 2،یعنی در شکنجۀ زن و مرد زناکار باید طائفه اي از مؤمنان حضور یابند.و منظور از این استدلال -2
بیک نفر نیز اطلاق شده است. « طائفه » بضمیمۀ روایت آن است که
[ [سوره التوبه ( 9): آیات 67 تا 70
اشاره
افِقِینَ 􀀀 اَللّ فَنَسِیَهُمْ إِنَّ اَلْمُن
􀀀
اتُ بَعْضُ هُمْ مِنْ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمُنْکَرِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ اَلْمَعْرُوفِ وَ یَقْبِضُونَ أَیْدِیَهُمْ نَسُوا هَ 􀀀 افِق 􀀀 افِقُونَ وَ اَلْمُن 􀀀 اَلْمُن
ذابٌ مُقِیمٌ 􀀀 اَللّ وَ لَهُمْ عَ
􀀀
ا هِیَ حَسْبُهُمْ وَ لَعَنَهُمُ هُ 􀀀 خالِدِینَ فِیه 􀀀 ارَ جَهَنَّمَ 􀀀 اَلْکُفّ ن
􀀀
اتِ وَ ارَ 􀀀 افِق 􀀀 افِقِینَ وَ اَلْمُن 􀀀 اَللّ اَلْمُن
􀀀
اسِقُونَ ( 67 ) وَعَدَ هُ 􀀀 هُمُ اَلْف
لاقِکُمْ کَمَا اِسْتَمْتَعَ اَلَّذِینَ 􀀀 لاقِهِمْ فَاسْتَمْتَعْتُمْ بِخَ 􀀀 لاداً فَاسْتَمْتَعُوا بِخَ 􀀀 والًا وَ أَوْ 􀀀 کانُوا أَشَ دَّ مِنْکُمْ قُوَّهً وَ أَکْثَرَ أَمْ 􀀀 68 ) کَالَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ )
خاسِرُونَ ( 69 ) أَ لَمْ یَأْتِهِمْ 􀀀 ئِکَ هُمُ اَلْ 􀀀 ا وَ اَلْآخِرَهِ وَ أُول 􀀀 مالُهُمْ فِی اَلدُّنْی 􀀀 ئِکَ حَبِطَتْ أَعْ 􀀀 خاضُوا أُول 􀀀 لاقِهِمْ وَ خُضْ تُمْ کَالَّذِي 􀀀 مِنْ قَبْلِکُمْ بِخَ
اَللّ
􀀀
کانَ هُ 􀀀 ما 􀀀 اتِ فَ 􀀀 کاتِ أَتَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّن 􀀀 حابِ مَدْیَنَ وَ اَلْمُؤْتَفِ 􀀀 راهِیمَ وَ أَصْ 􀀀 ادٍ وَ ثَمُودَ وَ قَوْمِ إِبْ 􀀀 نَبَأُ اَلَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ قَوْمِ نُوحٍ وَ ع
( کانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ ( 70 􀀀 کِنْ 􀀀 لِیَظْلِمَهُمْ وَ ل
ترجمه
مردان منافق و زنان منافق برخی از آنها از برخی دیگرند که بکار بد دستور میدهند،و از کار نیک باز میدارند و دستهاي خود
را(از انفاق یا جنگ)نگه میدارند، خدا را فراموش کردند،خدا نیز آنها را فراموش کرد، ( 1) براستی که منافقان فاسق
ص : 145
1) -معناي فراموشی خدا در تفسیر آیه خواهد آمد. -1
(و زشت کار)هستند( 67 )خدا بمردان و زنان منافق و کافران وعدة آتش دوزخ داده که جاویدان در آنند،و همان(آتش
دوزخ)آنها را بس است،و خدا لعنتشان کرده و عذابی همیشگی دارند( 68 )مانند کسانی که پیش از شما بودند و قوت(و
نیروي)ایشان از شما بیشتر و اموال و اولادشان از شما زیادتر بود،آنها از بهره(و نصیب)خویش بهره مند گشتند شما نیز از بهرة
خویش بهره ور شوید چنانچه گذشتگان شما از نصیب خود بهره مند گشتند،شما(در شهوات)فرو رفتید چنانچه آنان فرو
رفتند،اینان اعمالشان در دنیا و آخرت باطل گشته،و آنها زیانکارند( 69 )مگر خبر آنان که پیش از اینان بودند(یعنی)قوم نوح و
عاد و ثمود و قوم ابراهیم و اهل مدین و دهکده هاي واژگون شده بآنان نرسیده که پیمبرانشان با دلائل و حجتها بسویشان
( آمدند،و چنان نبود که خدا بر آنها ستم کند بلکه خودشان در حق خویش ستم میکردند.( 70
بیان آیه 67 تا 70
اشاره
شرح لغات:
استمتاع:خواستن چیزي است که در آن لذت باشد چه خوراکی و نوشیدنی باشد و چه لذتهاي جنسی.
خلاق:بهره و نصیب،زود رس یا دیر رس.
یعنی واژگون شده. « مؤتفکه » مؤتفکات:جمع
تفسیر:
خداي سبحان در این آیات حال اهل نفاق را متذکر شده فرماید:
« اتُ بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ 􀀀 افِق 􀀀 افِقُونَ وَ الْمُن 􀀀 اَلْمُن »
یعنی آنها از یکدیگرند و در گرد آمدن
ص : 146
بر نفاق و شرك با هم هستند چنانچه می گویی من از فلان کس هستم و فلانی از من است، یعنی کار ما یکی است و با
یکدیگر هم عقیده هستیم.و کلبی گفته:یعنی آنها بدین هم هستند.و ابو مسلم گفته:یعنی آنها در رسیدن خشم سخت خداوند
بدانها همگی یکسانند.
« یَأْمُرُونَ بِالْمُنْکَرِ »
یعنی بشرك و گناهان.
« وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ »
یعنی از کارهاي نیکی که خداوند بدانها دستور داده و مردم را بانجام آن وادار کرده.
« وَ یَقْبِضُونَ أَیْدِیَهُمْ »
حسن و قتاده گفته اند:یعنی از انفاق اموال خود در راه اطاعت و خوشنودي خدا خودداري میکنند،و جبائی گفته:یعنی از جهاد
در راه خدا خود داري میکنند.
« اللّ فَنَسِیَهُمْ
􀀀
نَسُوا هَ »
أصم گفته:یعنی آنها طاعت خدا را واگذاردند خداوند نیز آنها را در آتش واگذارد و رحمت و پاداش نیک خود را از آنان
بازداشت.و برخی گفته اند:یعنی آنها خداي را بدست فراموشی سپردند چون اندیشه نکردند که آنها را خدایی است که
پاداش نیک و کیفرشان دهد تا این اندیشه آنها را از کفر و کارهاي زشت باز دارد خدا نیز آنان را از نظر پاداش همانند
فراموش شدگان کرد،و اینکه لفظ نسیان و فراموشی در اینجا آورده شد بخاطر یک سنخ بودن کلام است و گرنه اسناد نسیان
بخداي تعالی جایز نیست.
« اسِقُونَ 􀀀 افِقِینَ هُمُ الْف 􀀀 إِنَّ الْمُن »
یعنی بیرون شدگان از ایمان بخدا و پیغمبر و از اطاعت او هستند،و برخی گفته اند فاسقان:یعنی سرگردانان در شرك.
« ارَ جَهَنَّمَ 􀀀 الْکُفّ ن
􀀀
اتِ وَ ارَ 􀀀 افِق 􀀀 افِقِینَ وَ الْمُن 􀀀 اللّ الْمُن
􀀀
وَعَدَ هُ »
در این آیه خداوند بهر دو دسته یعنی آنان که تظاهر باسلام میکنند ولی در باطن کافرند،و کافران وعدة آتش دوزخ داده
است،و اینکه منافقان را جداي از کافران ذکر فرموده با اینکه نفاق در حقیقت کفر است بدانجهت بود که براي هر یک
جداگانه وعدة دوزخ را بیان کند.
« ا􀀀 خالِدِینَ فِیه 􀀀»
جاویدانند در آن.
« هِیَ حَسْبُهُمْ »
یعنی آتش دوزخ و کیفر آن برابر گناه آنان است.چنانچه گویی:من
ص : 147
تو را برابر آنچه انجام داده اي شکنجه کنم.
« اللّ
􀀀
وَ لَعَنَهُمُ هُ »
یعنی از بهشت و خیر خود دورشان کند.
« ذابٌ مُقِیمٌ 􀀀 وَ لَهُمْ عَ »
یعنی عذابی جاویدان که زوال نپذیرد.
« کَالَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ »
زجاج و جبائی گفته اند:یعنی این وعده اي که بر نفاق و تمسخر شما داده شد همانند وعده اي است که بکافران پیش از شما
که رفتاري همانند رفتار شما داشتند داده شده بود.و برخی گفته اند:یعنی رفتار شما مانند رفتار کافران پیش از شما است.
« کانُوا أَشَدَّ مِنْکُمْ قُوَّهً 􀀀»
یعنی در نیروي بدنی از شما نیرومندتر بودند.
« لاداً 􀀀 والًا وَ أَوْ 􀀀 وَ أَکْثَرَ أَمْ »
و مال و اولادشان بیش از شما بود ولی بدانها سودي نداد و عذاب خداوند آنها را فرا گرفت.
« لاقِهِمْ 􀀀 فَاسْتَمْتَعُوا بِخَ »
یعنی از نصیب و بهره اي که در دنیا داشتند بهره مند شدند، یعنی آنها را در شهوات نامشروع و مواردي که خداوند نهیشان
کرده بود مصرف کردند.و سپس نابود گشتند.
« لاقِهِمْ 􀀀 لاقِکُمْ کَمَا اسْتَمْتَعَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ بِخَ 􀀀 فَاسْتَمْتَعْتُمْ بِخَ »
یعنی شما نیز بهرة خود را در دنیا گرفتید چنانچه آنها بهرة خود را گرفتند.
« خاضُوا 􀀀 وَ خُضْتُمْ کَالَّذِي »
شما نیز در کفر خود و تمسخر بمؤمنان فرو رفتید چنانچه پیشینیان شما در آن فرو رفتند.
« مالُهُمْ 􀀀 ئِکَ حَبِطَتْ أَعْ 􀀀 أُول »
یعنی آن اعمالی که از مؤمنان بصورت طاعت پذیرفته شود مانند انفاق در راههاي خیر و صلۀ رحم و اعمال دیگر.
« ا وَ الْآخِرَهِ 􀀀 فِی الدُّنْی »
زیرا در آخرت که مستحق پاداش نیستند،و در دنیا نیز بخاطر کفر و شرکشان مستحق تعظیم و احترام نیستند.
« خاسِرُونَ 􀀀 ئِکَ هُمُ الْ 􀀀 وَ أُول »
یعنی خود را بواسطۀ گناهان هلاکت بار بزیان و نابودي انداختند.
1) تمثل ) « ما أشبه اللیله بالبارحه » از ابن عباس روایت شده که در این آیه بمثل معروف
ص : 148
1) -امشب چقدر شبیه به دیشب است. -1
بنی اسرائیل هستند که ما بدانها تشبیه شده ایم،و « کَالَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ » جسته و دنبال آن گفته:منظور از گفتار خداي تعالی
اینقدر میدانم که گفت: ( 1) سوگند بدانکه جانم بدست او است شما از آنها(یعنی بنی اسرائیل)پیروي خواهید کرد تا بدانجا
که اگر مردي از آنها بسوراخ سوسماري رفته باشد شما هم در آن خواهید رفت.
اللّ علیه و آله- روایت شده که آن حضرت
􀀀
و مانند این حدیث از أبی هریره از أبی سعید خدري از رسول خدا-صلی ه
( فرمود:همانا شما وجب به وجب و ذراع بذراع و باع به باع. ( 2
کارهاي مردمان گذشته را پیش خواهید گرفت،تا بدانجا که اگر یکی از آنها در سوراخ سوسماري رفته باشد شما هم خواهید
رفت،اصحاب عرضکردند:اي رسول خدا یعنی همان کارهایی را که مردم فارس و روم و اهل کتاب انجام داده اند؟فرمود:مگر
اللّ بن مسعود گفته:شما در روش و رفتار شبیه ترین مردم به بنی اسرائیل هستید،که رفتار آنها را
􀀀
مردم جز آنها هستند! و عبد ه
مو بمو پیروي خواهید کرد،جز آنکه من ندانم آیا گوساله پرستی هم خواهید کرد یا نه.
اللّ علیه و آله-میباشند،بدو گفته
􀀀
و حذیفه گفته:منافقانی که در میان شما هستند بدتر از منافقان زمان رسول خدا- صلی ه
شد:چگونه؟در پاسخ گفت:بدانجهت که آنها نفاق خود را مخفی میکردند و اینان نفاقشان را آشکار میسازند.
و روایات فوق را بجملگی ثعلبی در تفسیر خود آورده است.
« أَ لَمْ یَأْتِهِمْ نَبَأُ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ »
ادٍ وَ ثَمُودَ وَ قَوْمِ 􀀀 قَوْمِ نُوحٍ وَ ع » ! یعنی آیا به این منافقان که توصیفشان گذشت اخبار آنان که پیش از آنها بودند نرسیده است
در اینجا خداي سبحان « حابِ مَدْیَنَ 􀀀 راهِیمَ وَ أَصْ 􀀀 إِبْ
ص : 149
اللّ علیه و آله-است و ابن عباس این قسمت به بعد را از آن حضرت روایت کرده است.
􀀀
1) -ظاهراً فاعل رسول خدا-صلی ه -1
2) -باع:اندازة دو دست را که باز باشد گویند،و منظور این است که هر کاري آنها کرده اند شما بی کم و زیاد همانها را -2
انجام خواهید داد.
سرگذشت ملتهاي گذشته و جریان نابودي آنان را بخاطر تکذیب پیمبرانشان یاد آوري فرموده تا اینان آسوده خاطر نباشند که
عذابی مانند عذاب آنان بر ایشان فرود نیاید، و جریان آنها چنین بود که قوم نوح را بوسیلۀ غرق شدن نابود کرد،و قوم هود-
یعنی عاد-را بباد صرصر،و قوم صالح--یعنی ثمود-را به زلزله،و قوم ابراهیم را با گرفتن نعمتهاي خود و هلاکت نمرود،و
نام « مدین » اصحاب مدین یعنی آن شهري که قوم شعیب در آن بودند بعذاب ابر آتشبار ( 1) هلاك ساخت.و برخی گفته اند
کسی است که آن شهر بدو منسوب گشته و شرحش پیش از این گذشت.
« کاتِ 􀀀 وَ الْمُؤْتَفِ »
یعنی شهرهاي واژگون شده،و آنها سه شهر بود که قوم لوط در آنها زندگی میکردند که خدا آنها را فرو برد و شهر را بر
سرشان واژگون ساخت.
« اتِ􀀀 أَتَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّن »
یعنی بحجتها و معجزات.
« اللّ لِیَظْلِمَهُمْ
􀀀
کانَ هُ 􀀀 ما 􀀀 فَ»
خدا در مورد نابود کردنشان بآنان ستم نمی کند.
« کانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ 􀀀 کِنْ 􀀀 وَ ل »
بلکه از روي استحقاق آنها را کیفر کند،چون مانند شما پیمبران خدا را تکذیب کردند و خدا نیز بکیفر کفر و نافرمانی
نابودشان ساخت.
ص : 150
1) -داستان آن در سورة شعراء آیۀ 190 بیان شده است. -1
[ [سوره التوبه ( 9): آیات 71 تا 73
اشاره
کاهَ وَ یُطِیعُونَ 􀀀 لاهَ وَ یُؤْتُونَ اَلزَّ 􀀀 اءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ اَلْمُنْکَرِ وَ یُقِیمُونَ اَلصَّ 􀀀 اتُ بَعْضُ هُمْ أَوْلِی 􀀀 وَ اَلْمُؤْمِنُونَ وَ اَلْمُؤْمِن
ارُ 􀀀 جَنّ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا اَلْأَنْه
اتٍ 􀀀 اَلْم اتِ 􀀀 اَللّ اَلْمُؤْمِنِینَ وَ ؤُْمِن
􀀀
اَللّ عَزِیزٌ حَکِیمٌ ( 71 ) وَعَدَ هُ
􀀀
اَللّ إِنَّ هَ
􀀀
ئِکَ سَیَرْحَمُهُمُ هُ 􀀀 اَللّ وَ رَسُولَهُ أُول
􀀀
هَ
اَلْکُفّ وَ
􀀀
جاهِدِ ارَ 􀀀 ا أَیُّهَا اَلنَّبِیُّ 􀀀 ذلِکَ هُوَ اَلْفَوْزُ اَلْعَظِیمُ ( 72 ) ی 􀀀 اَللّ أَکْبَرُ
􀀀
وانٌ مِنَ هِ 􀀀 جَنّ عَدْنٍ وَ رِضْ
اتِ 􀀀 طَی فِی ساکِنَ بَِّهً 􀀀 ا وَ مَ 􀀀 خ فِیه الِدِینَ 􀀀
( اهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ اَلْمَصِیرُ ( 73 􀀀 افِقِینَ وَ اُغْلُظْ عَلَیْهِمْ وَ مَأْو 􀀀 اَلْمُن
ترجمه:
مردان و زنان مؤمن دوستدار(و کمککار)یکدیگرند بمعروف وامیدارند، و از منکر باز میدارند،نماز بپا میدارند،و زکات
میدهند،و خدا و پیغمبرش را فرمان می برند،اینان را خدا مورد رحمت خویش قرار میدهد،که براستی خدا نیرومند و فرزانه
است( 71 )خدا بمردان و زنان با ایمان بهشتهایی را وعده داده که نهرها در آن جاري است و در آن جاویدانند و جایگاههاي
پاکیزه در بهشتهاي عدن، و خوشنودي خدا(از آنها)بزرگتر(از همۀ این نعمتها)است،و کامیابی بزرگ همین است( 72 )اي
.( پیغمبر با کافران و منافقان جهاد کن و بر آنها سخت بگیر و جایگاهشان دوزخ است که بد منزلگاهی است( 73
ص : 151
بیان آیه 71 تا 73
اشاره
شرح لغات:
عدن:با اقامت و خلود(جاوید)در معنی نظیر یکدیگرند.و معدن نیز از همین باب است.
بمعنی خوشنود بودن)است. )« رضی یرضی » رضوان:مصدر
جهاد:ممارست کار دشوار.و اصل آن از جهد(کوشش)است.
تفسیر:
چون خداي تعالی شرح حال منافقان و توصیف خصلتهاي زشت آنان را نمود حکمت(کلام)اقتضا میکرد تا اوصاف مؤمنان و
شرح حال ایشان را نیز بیان فرماید که از نظر بیان نقیض،پس و پیش کلام بیکدیگر متصل باشد،و از اینرو فرمود:
« اءُ بَعْضٍ 􀀀 اتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِی 􀀀 وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِن »
یعنی یار و کمککار همدیگرند، و هر یک از آنها خود را ملزم بیاري و دوستی رفیق خود میداند تا آنجا که زن وسائل سفر
شوهر خود را فراهم کند،و در غیاب او وظیفۀ وفاداري را انجام دهد،و آنها در برابر دشمنان یک صدا و یک دست هستند.
« یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ »
و منظور از معروف چیزهایی است که خداوند فعل آن را واجب کرده یا از نظر عقلی یا شرعی مردم را بدان واداشته.
« وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ »
آن چیزهایی است که خداوند انجام آن را قدغن کرده و از نظر عقل و یا شرع بکناره گیري آن دستور فرموده. « منکر » و
« اللّ وَ رَسُولَهُ
􀀀
کاهَ وَ یُطِیعُونَ هَ 􀀀 لاهَ وَ یُؤْتُونَ الزَّ 􀀀 وَ یُقِیمُونَ الصَّ »
یعنی مداومت بر خواندن نماز و پرداخت زکات دارند و در جایی که خداي تعالی دستور فرموده صرف
ص : 152
میکنند،و از خدا و رسولش فرمانبرداري کرده و روي خواسته و خوشنودي آن دو گام بر میدارند.
« اللّ
􀀀
ئِکَ سَیَرْحَمُهُمُ هُ 􀀀 أُول »
یعنی آنان که داراي چنین اوصافی هستند خداوند آنان را در آخرت مورد رحمت خود قرار دهد.
« اللّ عَزِیزٌ حَکِیمٌ
􀀀
إِنَّ هَ »
یعنی برحمت و عذاب،هر دو توانا است و هر کدام را در جاي خود می نهد،و این آیه دلیل است بر اینکه أمر بمعروف و نهی
از منکر واجب عینی است،زیرا آن دو را از صفات همۀ مؤمنان بشمار آورده و مخصوص بدستۀ خاصی نکرده است.
« ارُ 􀀀 جَنّ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْه
اتٍ􀀀 الْم اتِ􀀀 اللّ الْمُؤْمِنِینَ وَ ؤُْمِن
􀀀
وَعَدَ هُ »
یعنی جویها از زیر درختهاي آن روانست.
« ساکِنَ طَیِّبَهً 􀀀 ا وَ مَ 􀀀 خالِدِینَ فِیه 􀀀»
یعنی زندگی در آن گوارا است،و خدا آن مسکنها را از درّ و یاقوت سرخ و زبر جد سبز بنا فرموده که آزار و رنجی در آنها
نیست، چنانچه حسن گفته است.
« جَنّ عَدْنٍ
اتِ􀀀 فِی »
یعنی در بهشتهاي ماندگار و جاویدان.
نام وسط بهشت است. « عدن »: و ابن مسعود گفته
و ضحّاك گفته:شهري است در بهشت که رسولان و پیمبران و شهیدان و امامان راهنما در آنجا سکونت دارند و مردم در
اطراف آنها مسکن دارند،و بهشتهاي دیگر در اطراف آنها بنا شده.
در آنجاست،و بهشتهاي دیگر در اطراف آن « تسنیم » بلندترین درجات بهشت است،و چشمۀ « عدن »: و مقاتل و کلبی گفته اند
قرار دارد،و از روزي که خدا آن را آفریده پوشیده است،تا آن گاه که خداوند صاحبانش را که همان پیمبران و شهیدان و
مردمان شایسته و صالح باشند و هر که را خدا بخواهد در آن منزل دهد،و کاخهایی از درّ و یاقوت و طلا در آن است،و باد
خوشی از زیر عرش میوزد و تلهایی از مشک سفید را با خود برداشته بر آنها در آورد.
ص : 153
آن خانه اي است که خدا آفریده و چشمی آن را ندیده و بر دل « عدن »: اللّ علیه و آله-روایت شده که فرمود
􀀀
و از پیغمبر-صلی ه
افراد بشر خطور نکرده و جز سه دسته در آن مسکن نگیرند:پیمبران،صدیقان،شهیدان،خداي عز و جل بدان گوید:خوشا بحال
کسی که در تو در آید.
« اللّ أَکْبَرُ
􀀀
وانٌ مِنَ هِ 􀀀 وَ رِضْ »
و خوشنودي خداي تعالی از آنها،بالاتر از همۀ اینها است.
جبائی گفته:و اینکه خوشنودي خدا بالاتر از همۀ آن پاداشها است بدان جهت است که هیچیک از آنها جز بواسطۀ خوشنودي
او حاصل نگردد،و همان خوشنودي او است که انسان را بدان ثواب وادار کند.
و حسن گفته:بدانجهت است که سروري که از رضایت خدا بر انسان دست دهد از همۀ آنها بالاتر است.
« ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ 􀀀»
یعنی این نعمتهایی که شرحش داده شد کامیابی بزرگی است که چیزي بزرگتر از آنها نیست.آن گاه خداي سبحان دستور
جهاد داده فرماید:
« الْکُفّ
􀀀
جاهِدِ ارَ 􀀀 ا أَیُّهَا النَّبِیُّ 􀀀ی»
یعنی با شمشیر و کارزار.
« افِقِینَ 􀀀 وَ الْمُن »
و در اینکه جهاد با منافقان چگونه است اختلاف شده:
جبائی گفته:یعنی با زبان و موعظه و تهدید.و دیگري گفته:یعنی با اجراء حدود بر آنها،زیرا بهرة آنها در اینباره بیش از دیگران
بوده ( 1)،و برخی چون ابن مسعود گفته اند:جهاد با منافقان بسه نوع است،-یعنی بهر نوع که ممکن بود-:
نخست بوسیلۀ دست،و اگر نتوانست با زبان،و اگر با زبان هم نتوانست با دل و قلب،
ص : 154
1) -این جمله جوابی از سؤال مقدر است که اگر کسی بگوید:اجراء حدود اسلام بر هر- گناهکاري واجب است و -1
اللّ علیه و آله-بخاطر انجام
􀀀
اختصاصی بمردم منافق ندارد؟در جواب گفته شود که بیشتر کسانی که در زمان رسول خدا-صلی ه
گناهان حد بر آنها جاري میشد همین منافقان بودند و بهرة آنها بیش از دیگران بود.
( و چنانچه قدرت نداشت روي خود را بدانها ترش کند. ( 1
با کفار بوسیلۀ منافقان پیکار کن)و فرموده اند این ) « جاهد الکفار بالمنافقین »: و در قرائت اهل بیت علیهم السلام چنین است
اللّ علیه و آله-چنان نبود که با منافقان جنگ کند بلکه بهر ترتیب میتوانست با آنها
􀀀
معنی بدانجهت است که پیغمبر -صلی ه
مدارا میکرد و جلب رضایت آنها را میفرمود،چون منافقان تظاهر بکفر خود نمیکردند بلکه بر عکس تظاهر بایمان میکردند و
صرف اینکه خداي تعالی عالم بکفر باطنی آنها بود موجب قتل آنها نمی شود.
« وَ اغْلُظْ عَلَیْهِمْ »
یعنی سخن درشت و سخت بدانها بگو و با آنها مدارا نکن.
« اهُمْ جَهَنَّمُ 􀀀 وَ مَأْو »
و جایگاه آن هر دو دسته(کفار و منافقان)و مسکنشان دوزخ است.
« وَ بِئْسَ الْمَصِیرُ »
و بد جایگاه و مأوایی است.
ص : 155
1) -مخفی نماند که عبارت در اینجا مجمل است زیرا سه نوع:همان جهاد با دست و زبان و قلب است،و جملۀ اخیر نوع -1
چهارم است،گذشته از اینکه عدم قدرت بر جهاد با دل(یعنی در دل مخالفت با آنها کردن)معنایش معلوم نشد که چگونه
انسان نمی تواند در دل نیز با آنان پیکار کند و از اعمال آنها قلباً اظهار تنفر کند.و عبارت تفسیر فخر رازي در اینجا واضح تر
قال تاره بالید و تاره باللسان،فمن لم یستطع فلیکشر فی « افِقِینَ 􀀀 الْکُفّ وَ الْمُن
􀀀
جاهِدِ ارَ 􀀀» : اللّ فی قوله
􀀀
و قال عبد ه » : است که گوید
اللّ در تفسیر این آیه گفته:جهاد با منافقان گاهی بدست است و گاهی بزبان،و اگر با
􀀀
یعنی عبد ه « وجهه،فمن لم یستطع فبالقلب
آن دو نتوانست رو بدانها ترش کند،و اگر اینکار هم مقدورش نبود در دل با آنها جهاد کند.
[ [سوره التوبه ( 9): آیه 74
اشاره
اَللّ وَ رَسُولُهُ مِنْ
􀀀
اهُمُ هُ 􀀀 إِلاّ أَنْ أَغْن
􀀀
ا نَقَمُوا 􀀀 الُوا وَ م 􀀀 ما لَمْ یَن 􀀀 لامِهِمْ وَ هَمُّوا بِ 􀀀 الُوا کَلِمَهَ اَلْکُفْرِ وَ کَفَرُوا بَعْدَ إِسْ 􀀀 الُوا وَ لَقَدْ ق 􀀀 ا ق 􀀀 بِاللّ م
􀀀
یَحْلِفُونَ هِ
( لا نَصِیرٍ ( 74 􀀀 ا لَهُمْ فِی اَلْأَرْضِ مِنْ وَلِیٍّ وَ 􀀀 ا وَ اَلْآخِرَهِ وَ م 􀀀 ذاباً أَلِیماً فِی اَلدُّنْی 􀀀 اَللّ عَ
􀀀
فَضْلِهِ فَإِنْ یَتُوبُوا یَکُ خَیْراً لَهُمْ وَ إِنْ یَتَوَلَّوْا یُعَذِّبْهُمُ هُ
ترجمه:
اینان بخدا قسم میخورند که چیزي نگفته اند ولی محققاً سخن کفر را گفته اند.
و پس از(اظهار)اسلامشان کافر شدند و آهنگ کاري را که بدان نرسیدند کردند، و کینه(و عقده)اي(در دل)نداشتند جز آنکه
خدا و رسول او از کرم خود آنان را (بی نیاز و)توانگر ساختند،پس اگر(با اینحال نیز)توبه کنند براي آنها بهتر است،و اگر
روي بگردانند خداوند آنان را در دنیا و آخرت بعذابی دردناك معذب خواهد کرد،و در روي زمین یار و یاوري نخواهند
.( داشت( 74
ص : 156
بیان آیه 74
اشاره
شرح لغات:
نگویند مگر آنکه بحد نهایی قوت در نفس برسد(یعنی تصمیم « همّ » همّ:آهنگ مقارن با انجام فعل است،و به آهنگ تنها
قطعی).
نیل:رسیدن بکار است.
نقم:ناخوش داشت.
فضل:فزونی در خیر و نیکی است.و تفضل آن فزونی در خیري را گویند که قادر بر آن میتواند بکند و میتواند نکند.
شأن نزول:
در اینکه این آیات دربارة چه کسانی نازل شده چند قول است:
اللّ علیه و آله-در سایۀ درختی نشسته بود و رو باصحاب خود کرده فرمود:هم اکنون
􀀀
-1 ابن عباس گفته:رسول خدا-صلی ه
شخصی بنزد شما میآید و با دیدگان شیطان بشما نگاه میکند،طولی نکشید که مردي کبود چشم از راه رسید رسول خدا-صلی
اللّ علیه و آله-او را پیش خود خواند و فرمود:چرا تو و یارانت مرا دشنام میدهید؟آن مرد رفت و یاران خود را بیاورد و همگی
􀀀
ه
بخدا قسم خوردند که سخنی نگفته اند در اینوقت آیۀ فوق نازل گشت.
اللّ علیه و آله-بتبوك رفتند، و هر گاه با هم خلوت میکردند به رسول خدا-
􀀀
-2 ضحاك گفته:منافقان بهمراه رسول خدا-صلی ه
اللّ علیه و آله-و اصحاب آن حضرت دشنام میدادند و در دین طعن میزدند،حذیفه(که سخنان آنها را شنیده بود)ماجرا
􀀀
صلی ه
اللّ علیه و آله-گزارش داد،حضرت بدانها فرمود:این سخنها چیست که از شما بمن گزارش داده اند؟آنها
􀀀
را برسولخدا-صلی ه
قسم خوردند که سخنی نگفته اند.
ص : 157
-3 کلبی و مجاهد و محمد بن اسحاق گفته اند:این آیه دربارة جلاس بن سوید- بن صامت نازل شد و جریان از اینقرار بود که
اللّ علیه و آله- در تبوك خطبه اي خواند و منافقان را در آن خطبه گوشزد کرده و آنها را پلید نامید
􀀀
روزي رسول خدا-صلی ه
و نکوهششان کرد،جلاس که این سخن را شنید گفت:بخدا قسم اگر محمد در این سخنان که میگوید صادق و راستگو است
ما از خران پست تریم،عامر بن قیس سخن جلاس را شنید و گفت:آري بخدا قسم محمد راستگو است و شما از خران پست
اللّ علیه و آله-بمدینه بازگشت عامر بن- قیس بنزد آن حضرت رفته و
􀀀
ترید، این جریان گذشت تا وقتی که رسول خدا-صلی ه
سخن جلاس را بآن حضرت گفت،جلاس عرضکرد:اي رسول خدا عامر دروغ میگوید،حضرت بهر دوي آنها دستور داد در
کنار منبر بروند و قسم بخورند،جلاس در پاي منبر بپاخاست و قسم خورد که این حرف را نزده است، عامر نیز بدنبال او
برخاست و بخدا قسم خورد که او این حرف را زده است آن گاه عامر ادامه داده گفت:خدایا هر کدام از ما را که راستگو
اللّ علیه و آله-و مؤمنان نیز آمین گفتند،هنوز مردم از آن
􀀀
هستیم بوسیلۀ آیه اي بر پیغمبرت آشکار فرما،رسول خدا-صلی ه
رسید « فَإِنْ یَتُوبُوا یَکُ خَیْراً لَهُمْ » مجلس برنخاسته بودند که این آیه بوسیلۀ جبرئیل بر آن حضرت نازل شد،و چون بجملۀ
جلاس بر خاست و گفت:می شنوم که خداوند توبه را بر من عرضه داشته،عامر بن قیس راست گفت و من این سخن را گفتم
اللّ علیه و آله-نیز توبه اش را پذیرفت.
􀀀
ولی اکنون بدرگاه خدا توبه میکنم، رسول خدا-صلی ه
اگر بمدینه بازگشتیم عزیزتر(که منظور خودش »: اللّ بن ابیّ بن سلول نازل شد که گفت
􀀀
-4 قتاده گفته:این آیه دربارة عبد ه
.(1) « بود)خوارتر را(که منظورش رسول خدا بود)از آن شهر بیرون خواهد کرد
-5 زجاج و واقدي و کلبی گفته اند:آیه در شأن أهل عقبه نازل شد و آنها کسانی بودند که هم عهد شدند تا در مراجعت از
تبوك در عقبه(نام گردنه اي بوده)رسول خدا را بطور ناگهانی بقتل برسانند بدین ترتیب که نخست تسمۀ زیر شکم شتر آن
حضرت را
ص : 158
1) -بشرحی که در سورة منافقون آیه 8 ذکر شده. -1
اللّ علیه و آله- از تصمیم آنها خبر داد،و این سخن از
􀀀
قطع کنند و سپس بدو حمله کنند(یا شتر را رم دهند)رسول خدا-صلی ه
معجزات آن حضرت بود،زیرا اطلاع از چنین جریانی جز بوسیلۀ وحی خداي تعالی ممکن نیست،و بالجمله رسول خدا-صلی
اللّ - علیه و آله-راه عقبه را پیش گرفت،و عمار و حذیفه نیز همراه وي بودند که یکی در جلوي مرکب آن حضرت راه
􀀀
ه
میرفت و دیگري در پشت سر آن،و بمردم دستور فرمود از میان دره بروند،و آنان که تصمیم قتل آن حضرت را گرفته بودند
اللّ علیه و آله-آنها را شناخت و نام یک یک
􀀀
دوازده یا پانزده نفر بودند بنا بر اختلافی که در اینباره هست،رسول خدا-صلی ه
آنها را برد.و داستان آنها در کتاب واقدي بطور مشروح نقل شده.
و امام باقر علیه السلام فرمود:دوازده نفر آنها از قریش بودند و چهار نفر دیگر از سایر عرب.
تفسیر
خداي تعالی در این آیات اسرار منافقان را فاش کرده فرماید:
«... الُوا 􀀀 ا ق 􀀀 بِاللّ م
􀀀
یَحْلِفُونَ هِ »
اینان بدروغ سوگند میخورند که این سخنان را نگفته اند...و بدنبال آن قسم میخورد که چنین نیست و آن سخن را گفته
هر کلمه اي است که بوسیلۀ آن نعمتهاي الهی انکار « کلمۀ کفر » لام قسم است،و منظور از « الُوا 􀀀 لَقَدْ ق » در جملۀ « لام » اند،زیرا
شود،و آنها چنان بودند که در دین اسلام طعنه میزدند.
« لامِهِمْ 􀀀 وَ کَفَرُوا بَعْدَ إِسْ »
و پس از اظهار اسلام کفر ورزیدند،یعنی کفر باطنی ایشان آشکار شد.
« الُوا 􀀀 ما لَمْ یَن 􀀀 وَ هَمُّوا بِ »
در این جمله سه قول است:
اللّ علیه و آله-و رم دادن شتر آن
􀀀
-1 کلبی و مجاهد و دیگران گفته اند:یعنی در شب عقبه تصمیم بقتل رسول خدا- صلی ه
حضرت گرفتند.
اللّ علیه و آله-را از مدینه کردند ولی نتوانستند منظور
􀀀
-2 قتاده و سدّي گفته اند:یعنی آهنگ بیرون کردن رسول خدا-صلی ه
خود را عملی کنند.
ص : 159
-3 جبائی گفته یعنی در صدد ایجاد اختلاف و دو بهمزنی میان اصحاب آن حضرت بر آمدند.
« اللّ وَ رَسُولُهُ مِنْ فَضْلِهِ
􀀀
اهُمُ هُ 􀀀 إِلاّ أَنْ أَغْن
􀀀
ا نَقَمُوا 􀀀 وَ م »
یعنی اینان مخالف آنچه را بر ایشان واجب بود رفتار کردند،و بجاي سپاسگزاري نعمت ناسپاسی کردند،و بیان مطلب این است
که اینان در جایی بصدد انتقام بر آمدند که جاي انتقام نبود زیرا مسلمانان گناهی نداشتند که آنها در صدد انتقام آن
باشند،بلکه خداي تعالی غنائم جنگی را براي آنها مباح فرموده بود و بدینوسیله توانگرشان کرد و در چنین موردي شایسته بود
ابِ􀀀 ا أَهْلَ الْکِت 􀀀 قُلْ ی » که آنها سپاس آن نعمتها را بجاي آرند ولی کفران کردند،و نظیر اینمطلب نیز در سورة مائده در ذیل آیۀ
گذشت. « مِنّ
ا... 􀀀 ت هَلْ نَْقِمُونَ
« فَإِنْ یَتُوبُوا یَکُ خَیْراً لَهُمْ »
یعنی اگر این منافقان توبه کنند و بحق بازگردند براي دنیا و آخرت ایشان بهتر است زیرا بدینوسیله رضایت خدا و رسولش را
جلب کرده ببهشت دست یافته اند.
« وَ إِنْ یَتَوَلَّوْا »
و اگر از حق و گام نهادن در راه راست روي بگردانند.
« ا وَ الْآخِرَهِ 􀀀 ذاباً أَلِیماً فِی الدُّنْی 􀀀 اللّ عَ
􀀀
یُعَذِّبْهُمُ هُ »
خداوند بعذابی دردناك عذابشان کند،اما در دنیا بحسرت و اندوه و بدنامی،و اما در آخرت بعذاب دوزخ.
« لا نَصِیرٍ 􀀀 ا لَهُمْ فِی الْأَرْضِ مِنْ وَلِیٍّ وَ 􀀀 وَ م »
و اینان را در روي زمین نه دوستی باشد، و نه یاوري که آنها را یاري کند و عذاب خدا را از آنها دفع کند .
ص : 160
[ [سوره التوبه ( 9): آیات 75 تا 78
اشاره
اهُمْ مِنْ فَضْ لِهِ بَخِلُوا بِهِ وَ تَوَلَّوْا وَ هُمْ 􀀀 فَلَمّ آت
ا 􀀀 اَلصّ ( 75 )
الِحِین 􀀀 ا مِنْ فَضْ لِهِ لَنَصَّدَّقَنَّ وَ لَنَکُونَنَّ مِنَ 􀀀ان 􀀀 اَللّ لَئِنْ آت
􀀀
اهَدَ هَ 􀀀 وَ مِنْهُمْ مَنْ ع
اَللّ
􀀀
کانُوا یَکْ ذِبُونَ ( 77 ) أَ لَمْ یَعْلَمُوا أَنَّ هَ 􀀀 ما 􀀀 ا وَعَدُوهُ وَ بِ 􀀀 اَللّ م
􀀀
ما أَخْلَفُوا هَ 􀀀 ی یَوْمِ یَلْقَوْنَهُ بِ 􀀀 اقاً فِی قُلُوبِهِمْ إِل 􀀀 مُعْرِضُونَ ( 76 ) فَأَعْقَبَهُمْ نِف
( عَلّا اَلْغُیُوبِ ( 78
􀀀
اَللّ مُ
􀀀
واهُمْ وَ أَنَّ هَ 􀀀 یَعْلَمُ سِرَّهُمْ وَ نَجْ
ترجمه:
برخی از آنها با خدا عهد بست که اگر خدا از فضل خویش(چیزي)بما عطا کند ما(نیز بفقیران)تصدق کنیم و از مردمان
شایسته گردیم( 75 )ولی چون خدا از فضل خود بدانها عطا کرد بخل ورزیدند و روي گردانده(از حق)اعراض
کردند( 76 )خدا(نیز) براي این کردارشان در دل آنها تا روزي که او را(یعنی خداوند و یا کیفر کردارشان را) دیدار کنند نفاق
انداخت،براي آن تخلفی که از وعدة خود با وي کردند،و براي آنکه آنها دروغ میگفتند( 77 )آیا نمیدانند که خداوند باطن
.( کار و سخنان سرّي آنها را میداند،و محققاً باسرار پنهانی آگاهست( 78
ص : 161
بیان آیه 75 تا 78
اشاره
شرح لغات:
و با این جمله آن کار را بر خود واجب ساخته،و « بر عهد و پیمان خدا فلان کار را خواهم کرد »: معاهده:آنست که انسان بگوید
خداي تعالی بدان کار حکم کرده، و در شرع اسلام آن عمل بر او واجب گردد.
بخل:خود داري از عطاي مال بسائل است بخاطر آنکه عطاي آن بر وي دشوار آید،و در شرع اسلام بخودداري کردن از
پرداخت مال واجب اطلاق شود زیرا کسی که از دادن زکات خودداري کند بدان بخل کرده.
در جملۀ و أعقابهم)بمعناي پرداختن و بجاي نهادن است و گاهی نیز بمعناي پاداش و کیفر دادن میآید،نابغه گوید: ):« أعقبه »
فمن أطاع فأعقبه بطاعته
کما أطاعک و ادلله علی الرشد
و من عصاك فعاقبه معاقبه
( تنهی الظلوم و لا تقعد علی ضمد ( 1
بمعناي دور است، که چون دو نفر با هم رازگویی کنند همانند آن « نجوي » نجوي:سخن پنهانی و پوشیده.و اصل این لغت از
بمعناي « نجوه » است که از دیگران فاصله گرفته و دور شده اند از اینرو بسخن گفتن آنان نجوي گفته اند،و برخی گفته اند از
جاي بلندي که سیل آن را فرا نگیرد گرفته شده و گویا سخن گفتن دو نفر رازگو چنان است که دست دیگري بدان نرسد.
ص : 162
1) -یعنی هر که فرمانبرداریت کرد او را در برابر فرمانبرداریش پاداش ده و براه راست راهنماییش کن،و هر که نافرمانیت -1
کرد او را باندازه اي که دست از ستمکاري بردارد و متنبه گردد کیفر کن و از کینه جویی و انتقام کشیدن خودداري نما.
شأن نزول:
از ابی امامۀ باهلی نقل شده و در روایت مرفوعی نیز روایت شده که این آیات دربارة ثعلبه بن حاطب که مردي از انصار بود
اللّ علیه و آله-عرضکرد:از خدا بخواه تا مالی روزي من گرداند،حضرت در
􀀀
نازل شد،و او مردي بود که برسولخدا- صلی ه
پاسخش فرمود:اي ثعلبه مال اندکی که شکرش را بجاي آري بهتر از مال بسیاري است که تاب آن را نداشته باشی!مگر
نمیخواهی به پیامبر خدا اقتدا کنی(و از وي پیروي داشته باشی؟)سوگند بدانکه جانم بدست اوست اگر بخواهم کوه ها
بصورت طلا و نقره در آمده و در همراهم روان گردد خواهد شد(ولی در همین حالی که هستم براي من بهتر است)! ثعلبه(آن
روز برفت و پس از چند روزي)دوباره بنزد آن حضرت آمده گفت:
اي رسول خدا از خدا بخواه تا مالی روزي من گرداند،و سوگند بدانکه تو را براستی مبعوث برسالت فرموده اگر خدا مالی
روزي من کرد بهر صاحب حقی حق او را از آن مال میپردازم.
اللّ علیه و آله-دعا کرده گفت:خدایا مالی روزي ثعلبه گردان،ثعلبه پس از این دعا برفت و گوسفندي
􀀀
رسول خدا-صلی ه
گرفت،و این گوسفند همانند کرم خاکی زمین بسرعت افزایش یافت تا جایی که شهر مدینه بر او تنگ شد و بیکی از درّه
هاي اطراف رفت،ولی باز هم در اثر ازدیاد گوسفندان ناچار شد از آنجا هم دورتر برود و همین دوري سبب شد که از حضور
اللّ علیه و آله-براي گرفتن زکات مأمور خود را بنزد وي
􀀀
بجماعت و نماز جمعه محروم گردد،تا اینکه رسول خدا-صلی ه
فرستاد، ثعلبه حاضر بپرداخت زکات نشد و بخل ورزید و در پاسخ مأمور آن حضرت گفت:این که از ما مطالبه میکنید نوعی
اللّ علیه و آله-که این سخن
􀀀
جزیه است(که از کفار دریافت میکنید،و این هم یک نوع باج و خراجی است)!رسول خدا-صلی ه
را شنید(دو بار)فرمود:اي واي بر ثعلبه،اي واي بر ثعلبه و دنبال آن آیات فوق نازل گردید.
ص : 163
و از ابن عباس و سعید بن جبیر روایت شده که ثعلبه بیکی از مجالس انصار آمده و آنها را گواه گرفته و گفت:اگر خدا از
فضل خویش بمن چیزي بدهد زکاتش را میدهم و حق هر کس را که در آن حقی داشته باشد میپردازم،و بخویشاوندان
رسیدگی میکنم،خداي تعالی او را آزمایش کرد،بدین ترتیب که عموزادة او از دنیا رفت و ثروتی از وي بدو رسید ولی ثعلبه
بعهد خویش وفا نکرد،و در اینباره آیات فوق نازل گشت.
حسن و مجاهد گفته اند:آیات فوق دربارة ثعلبه بن حاطب و معتب بن قشیر که هر دو از طائفۀ عمرو بن عوف بودند نازل
گشت،و آن دو گفتند:اگر خدا مالی روزي ما کرد صدقه خواهیم داد ولی چون خدا مالی روزي ایشان کرد بدان بخل
ورزیدند.
ضحاك گفته:آیات فوق دربارة چند تن از منافقان بنامهاي:نبتل بن حارث، و جدّ بن قیس،و ثعلبه بن حاطب و معتب بن قشیر
نازل گشت.
و کلبی گفته:این آیات دربارة حاطب بن ابی بلتعه نازل گشت که او مال التجاره اي در شام داشت و رسیدن آن مال بطول
انجامید و همین سبب شد که او در مضیقۀ سختی قرار گرفت،و از اینرو قسم خورد که اگر خدا آن مال را بوي برساند صدقه
بدهد،و چون خداوند مال مزبور را بدو رسانید بر طبق قسمی که خورده بود رفتار نکرد.
تفسیر:
خداي سبحان در این آیات وضع منافقان را که در آیات پیش نامشان مذکور گشته بیان کرده چنین فرماید:
« ا مِنْ فَضْلِهِ لَنَصَّدَّقَنَّ 􀀀ان 􀀀 اللّ لَئِنْ آت
􀀀
اهَدَ هَ 􀀀 وَ مِنْهُمْ مَنْ ع »
یعنی اگر از روزي خویش بما عطا کند بفقیران صدقه دهیم.
« الصّ
الِحِین 􀀀 وَ لَنَکُونَنَّ مِنَ »
و در نتیجه بسبب انفاق آن در راه خدا و صلۀ رحم و مواسات با نیازمندان از شایستگان گردیم.
« اهُمْ مِنْ فَضْلِهِ 􀀀 فَلَمّ آت
ا􀀀 »
و چون همان را که خواسته بودند خداي تعالی بدیشان
ص : 164
عطا فرمود،و مالی که آرزو کرده بودند روزیشان کرد.
« بَخِلُوا بِهِ »
از وفاي بعهد و پیمان خود داري کردند و حق خداي را از آن دریغ داشتند.
« وَ تَوَلَّوْا وَ هُمْ مُعْرِضُونَ »
و از انجام آنچه خداوند مأمور ساخته بود سرپیچی کرده و از دین خداي تعالی روگردان شدند.
« اقاً فِی قُلُوبِهِمْ 􀀀 فَأَعْقَبَهُمْ نِف »
و همین بخل ورزیدن آنها از انجام دستور خداي تعالی،موجب جایگیر شدن نفاق در دلهاي ایشان گشت،و این معنایی است
که حسن در تفسیر آیه گفته است.
و مجاهد گوید:معناي آیه این است که خداي تعالی بدین سبب آنان را از توبه محروم ساخت چنانچه نسبت به شیطان چنین
کرد،و منظورش از این سخن آن است که خداي تعالی با این کلام ما را آگاه ساخت که آنها توبه نمی کنند چنانچه از وضع
شیطان نیز خبر داد که وي توبه نخواهد کرد زیرا قدرت توبه را از وي سلب فرمود.
« ی یَوْمِ یَلْقَوْنَهُ 􀀀 إِل »
یعنی تا روزي که کیفر بخل خود را دیدار کنند،و منظور از دیدار بخل(که ضمیر بدان باز میگردد)کیفر بخل است،چنانچه در
1)همین معنی منظور است. ) « ادٍ اشْتَدَّتْ بِهِ الرِّیحُ 􀀀 مالُهُمْ کَرَم 􀀀 أَعْ » : گفتار خداي تعالی
نیز بدو باز گردد)و منظور دیدار خداوند است،یعنی روزي که « یلقونه » و بنا بر قول دوم(که فاعل أعقب خداوند باشد ضمیر در
کسی مالک سود و زیانی در آن روز نیست جز خداي تعالی،و خداوند در این آیه خبر از حال این منافقان دهد که بر حال
اللّ علیه و آله-بود(که از آینده خبر
􀀀
نفاق خواهند مرد و همین طور هم شد و این خود یکی از معجزات رسول خدا -صلی ه
داد).
« کانُوا یَکْذِبُونَ 􀀀 ما 􀀀 ا وَعَدُوهُ وَ بِ 􀀀 اللّ م
􀀀
ما أَخْلَفُوا هَ 􀀀بِ »
یعنی این تباهی حال از کردار بد آنها بدیشان رسید و آن کردار بد همان خلف وعده و دروغ ایشان بود.
« أَ لَمْ یَعْلَمُوا »
یعنی آیا این منافقان نمیدانند.
ص : 165
. 1) -کارهاي آنها چون خاکستري است که باد بر آن بوزد...سورة ابراهیم آیه 18 -1
« اللّ یَعْلَمُ سِرَّهُمْ
􀀀
أَنَّ هَ »
که خداوند آنچه در دلهاي خویش پنهان کنند میداند.
« واهُمْ 􀀀 وَ نَجْ »
و هم آنچه را در میان خود بطور سرّي و راز گویند؟و این جمله بصورت استفهام است و منظور توبیخ و سرزنش آنها است،و
غرض این است که اینان باید این حقیقت را بدانند.
« عَلّا الْغُیُوبِ
􀀀
اللّ مُ
􀀀
وَ أَنَّ هَ »
و هم بدانند که خدا داناي هر نادیده اي است.
و غیوب:جمع غیب است،و غیب چیزي است که به احساس نیاید.و معناي آیه این است که خدا میداند هر چه را از بندگان و
صیغۀ مبالغه است. « علام » ادراك آنان پوشیده باشد چه موجود باشد و چه معدوم و بهر طریقی که بتوان بعلم آن پی برد،زیرا
دلالت دارد بر اینکه برخی از گناهان چنان است که انسان را بگناهان دیگر میخواند زیرا اینان چون در «... اقاً 􀀀 فَأَعْقَبَهُمْ نِف » و آیۀ
اداي حق سستی کردند همین کار آنها را تا هنگام مرگ در حال نفاق و دورویی نگاه داشت چنانچه برخی از طاعتها و
فرمانبرداریهاي خداوند نیز اینچنین است که انسان را بکار نیک و اطاعت دیگري میکشاند،و ترتیب شرایع دین بر همین منوال
بوده.و مطلب دیگري که از این آیه استفاده میشود آنست که خلف وعده و خیانت و دروغ از اخلاق مردمان منافق است، و در
اللّ علیه و آله-روایت شده که آن حضرت فرمود:
􀀀
روایت صحیح از رسول خدا-صلی ه
نشانۀ منافق سه چیز است: 1-چون حدیث کند دروغ گوید. 2-و چون وعده دهد خلف کند، 3-و چون امانتی نزدش بسپارند
بدان خیانت کند .
ص : 166
[ [سوره التوبه ( 9): آیات 79 تا 80
اشاره
ذابٌ 􀀀 اَللّ مِنْهُمْ وَ لَهُمْ عَ
􀀀
إِلاّ جُهْدَهُمْ فَیَسْخَرُونَ مِنْهُمْ سَخِرَ هُ
􀀀
لا یَجِدُونَ 􀀀 اتِ وَ اَلَّذِینَ 􀀀 اَلَّذِینَ یَلْمِزُونَ اَلْمُطَّوِّعِینَ مِنَ اَلْمُؤْمِنِینَ فِی اَلصَّدَق
لا􀀀 اَللّ
􀀀
بِاللّ وَ رَسُولِهِ وَ هُ
􀀀
ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کَفَرُوا هِ 􀀀 اَللّ لَهُمْ
􀀀
تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ إِنْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعِینَ مَرَّهً فَلَنْ یَغْفِرَ هُ 􀀀 أَلِیمٌ ( 79 ) اِسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ لا
( اسِقِینَ ( 80 􀀀 یَهْدِي اَلْقَوْمَ اَلْف
ترجمه:
آنان که عیبجویی میکنند از آن دسته مؤمنانی که در کار انفاق زیاده از آنچه بر ایشان واجب است انفاق کنند،و نیز بر آن
دسته(از مؤمنان)که جز باندازة استطاعت و طاقتشان(براي انفاق چیزي)نمییابند،و آنان را مسخره میکنند،خدا (در
عوض)تمسخرشان کند،و عذابی دردناك دارند( 79 )برایشان آمرزش بخواه یا براي ایشان آمرزش نخواه،اگر هفتاد بار براي
آنها آمرزش بخواهی هرگز خدا آنها را نخواهد آمرزید،و این بدانجهت است که اینان بخدا و پیامبرش کافر شدند و خدا
.( مردمان فاسق را هدایت نمیکند( 80
ص : 167
80- بیان آیه 79
اشاره
شرح لغات
مطوّع-در اصل متطوع بوده-و تطوع:هر کاري است که انسان در انجام آن شایستۀ مدح و ستایش باشد ولی در ترك آن
مذمتی نداشته باشد و نظیرش در لغت:نافله و مستحبّ است.
جهد:-بفتح جیم و ضمّ آن هر دو بیک معنی است-و آن واداشتن نفس است بدانچه بر آن دشوار و سخت باشد،و برخی گفته
اند:جهد-بفتح جیم-در کار استعمال گردد و بضم جیم-در قوت و روزي استعمال شود.و قتیبی گفته:جهد-بفتح جیم مشقت
است، و بضم جیم بمعناي طاعت و فرمانبرداري است.
تفسیر:
در اینجا خداوند بنحو دیگري آنان را توصیف کرده فرماید:
« اتِ􀀀 اَلَّذِینَ یَلْمِزُونَ الْمُطَّوِّعِینَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ فِی الصَّدَق »
یعنی عیبجویی کنند از مؤمنانی که بطور استحباب صدقه دهند(بی آنکه بر آنها واجب باشد)،و بر آنها طعن زنند.
« إِلاّ جُهْدَهُمْ
􀀀
لا یَجِدُونَ 􀀀 وَ الَّذِینَ »
یعنی و عیبجویی کنند بر آن کسانی که جز بمقدار طاقت و استطاعت خود چیزي نیابند،و در نتیجه بچیز اندکی صدقه دهند.
اللّ علیه و آله- آورد و آن درهمها باندازه اي بود که
􀀀
گویند:عبد الرحمن بن عوف یک کیسه درهم بنزد رسول خدا-صلی ه
مشت را پر میکرد.و عقبه بن زید حارثی یک صاع (سه کیلو)خرما آورد و عرضکرد:اي رسول خدا من باندازة دو صاع خرما
کار کردم، یک صاع آن را براي زن و بچه ام گذاردم و یک صاع دیگر را بپروردگار خود وام دادم.و زید بن اسلم نیز چیز
اللّ بن نبتل(دو
􀀀
مختصري آورد،در اینجا بود که معتب بن قشیر و عبد ه
ص : 168
تن از مردمان منافق)گفتند:عبد الرحمن مردي است ریا کار که تظاهر را دوست دارد و خوش دارد نامش بر سر زبانها بیفتد و
نیز گفتند:خداوند از یک صاع خرما بی نیاز و مستغنی است،و خلاصه آنها از کسانی که بمقدار زیادتري صدقه میدادند بنام
ریاکاري عیبجویی میکردند،و از آنها که کمتر داشتند بهمان عنوان کمی و ناچیزي زبان عیبجویی بر آنها باز میکردند.
« فَیَسْخَرُونَ مِنْهُمْ »
یعنی استهزاشان میکردند.
« اللّ مِنْهُمْ
􀀀
سَخِرَ هُ »
یعنی خدا بکیفر تمسخرشان آنها را تمسخر کند آن گاه که بسوي دوزخ روند.
« ذابٌ أَلِیمٌ 􀀀 وَ لَهُمْ عَ »
اللّ علیه و آله-سؤال شد:کدام صدقه بهتر
􀀀
یعنی عذابی دردناك و الم انگیز.و در روایت است که از رسول خدا-صلی ه
است؟فرمود:آنچه را شخص نیازمند فقیر طاقت آن را داشته باشد.
« لا تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ 􀀀 اِسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ »
صیغۀ امر است ولی مقصود مبالغه در نومید ساختن از آمرزش است،یعنی اگر بر طبق دستور و فرمان نیز براي « استغفر » صیغۀ
آنها استغفار کنی یا بعنوان حرمت براي ایشان استغفار نکنی در اینجهت یکسان است که خداي تعالی آنها را نخواهد
إِنْ »(1) « اللّ لَهُمْ
􀀀
واءٌ عَلَیْهِمْ أَسْتَغْفَرْتَ لَهُمْ أَمْ لَمْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ لَنْ یَغْفِرَ هُ 􀀀 سَ» : آمرزید،چنانچه در جاي دیگر خداي سبحان فرماید
و منظور از لفظ هفتاد در اینجا مبالغه است نه اینکه خصوص این عدد مقصود « اللّ لَهُمْ
􀀀
تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعِینَ مَرَّهً فَلَنْ یَغْفِرَ هُ
که در اینجا منظور آن است که هر چه بگویی من « اگر هزار بار هم بگویی من نمی پذیرم »: باشد،مانند اینکه مردم میگویند
سخنت را نمی پذیرم نه اینکه مقصود خصوص عدد هزار باشد،در این آیه نیز مقصود مبالغه است نه اینکه در عدد هفتاد
خصوصیتی باشد یعنی براي ایشان آمرزشی نیست.
و برخی گفته اند:عرب را رسم است که عدد هفت و هفتاد را براي مبالغه بکار میبرد،
ص : 169
1) -براي آنها یکسان است چه برایشان آمرزش بخواهی و چه آمرزش نخواهی هرگز خداوند آنها را نخواهد - 1
( آمرزید(سورة منافقون آیه 6
گویند و منظورشان این است که قوت و نیروي او هفت مرتبه زیاد شده. « سبع » و از اینرو به شیر درنده
خبر « بخدا من زیاده از هفتاد بار استغفار خواهم کرد »: اللّ علیه و آله-نقل شده که فرمود
􀀀
و اما روایتی که از پیغمبر-صلی ه
اللّ
􀀀
واحدي است و(در اینگونه مسائل)قابل اعتماد نیست.و دیگر آنکه حدیث متضمن اینمطلب نیست که رسول خدا-صلی ه
علیه و آله-براي کافران آمرزش میخواست زیرا اینمطلب بدلیل اجماع جایز نیست(و از اینرو باید مضمون حدیث را بر فرض
صحت تأویل کرد)و گذشته در روایتی دیگر از آن حضرت آمده که فرمود:اگر میدانستم با افزودن استغفار بر هفتاد بار خدا
اللّ علیه و آله-امیدوار بود تا شاید در وجود
􀀀
آنها را میآمرزد من اینکار را انجام میدادم.و محتمل است که رسول خدا-صلی ه
آنها مصلحتی باشد که شایستۀ استغفار باشند و از اینرو در صدد بر آمد تا براي ایشان استغفار کند ولی پس از اینکه خداي
تعالی وي را از حال آنان آگاه ساخت از اینکار منصرف شد.
اللّ علیه و آله-پیش از آنکه از کفر و نفاق آنان مطلع گردد،یا پیش از آنکه آگاه شود
􀀀
و احتمال دیگر آنکه رسول خدا-صلی ه
که کافر آمرزیده نمیشود براي آنها آمرزش خواست.
و یا اینکه استغفار آن حضرت براي ایشان مشروط بتوبۀ آنها بود ولی خدا بآن حضرت اطلاع داد که اینان هرگز ایمان نیاورند
اللّ اعلم.
􀀀
و از اینرو استغفار تو براي آنها سودي ندارد.اینها احتمالاتی بود که داده اند و ه
« بِاللّ وَ رَسُولِهِ
􀀀
ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کَفَرُوا هِ 􀀀»
یعنی محرومیت ایشان از آمرزش حقتعالی بخاطر کفر ایشان بخدا و رسول او بود.
« اسِقِینَ 􀀀 لا یَهْدِي الْقَوْمَ الْف 􀀀 اللّ
􀀀
وَ هُ »
معناي آن گذشت .
ص : 170
[ [سوره التوبه ( 9): آیات 81 تا 83
اشاره
لا تَنْفِرُوا فِی اَلْحَرِّ قُلْ 􀀀 الُوا 􀀀 اَللّ وَ ق
􀀀
والِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ هِ 􀀀 جاهِدُوا بِأَمْ 􀀀 اَللّ وَ کَرِهُوا أَنْ یُ
􀀀
فَ رَسُولِ هِ 􀀀 فَرِحَ اَلْمُخَلَّفُونَ بِمَقْعَدِهِمْ خِلا
ی􀀀 اَللّ إِل
􀀀
کانُوا یَکْسِبُونَ ( 82 ) فَإِنْ رَجَعَکَ هُ 􀀀 ما 􀀀 زاءً بِ 􀀀 کانُوا یَفْقَهُونَ ( 81 ) فَلْیَضْ حَکُوا قَلِیلاً وَ لْیَبْکُوا کَثِیراً جَ 􀀀 ارُ جَهَنَّمَ أَشَ دُّ حَ  را لَوْ 􀀀ن
اتِلُوا مَعِیَ عَدُ  وا إِنَّکُمْ رَضِ یتُمْ بِالْقُعُودِ أَوَّلَ مَرَّهٍ فَاقْعُدُوا مَعَ 􀀀 طائِفَهٍ مِنْهُمْ فَاسْتَأْذَنُوكَ لِلْخُرُوجِ فَقُلْ لَنْ تَخْرُجُوا مَعِیَ أَبَداً وَ لَنْ تُق 􀀀
( خالِفِینَ ( 83 􀀀 اَلْ
ترجمه
بازماندگان(از جهاد)از تخلف خود پس از رفتن رسول خدا خوشحال گشتند و خوش نداشتند که با مالها و جانهاي خویش در
راه خدا جهاد کنند و گفتند:در این گرما بیرون نروید،بگو آتش دوزخ داغ تر است اگر میفهمید( 81 )بکیفر کارهایی که
میکرده اند باید کم بخندند و بسیار بگریند( 82 )اگر خدا ترا سوي دسته اي از اینان(در مراجعت بمدینه)باز گردانید،و از تو
اجازة بیرون آمدن خواستند بگو هرگز با من بیرون نیائید و هرگز بهمراه من با دشمنی کار زار نکنید که شما در نخستین بار
.( بتخلف(از جهاد)راضی گشتید و اینک نیز با واماندگان(در خانه هاي خود)بنشینید( 83
ص : 171
بیان آیه 81 تا 83
اشاره
شرح لغات
مخلّف:وامانده را گویند چنانچه مؤخر نیز بهمین معنا است.
فرخ:ضد اندوه،و آن لذتی است که با رسیدن بخواستۀ دل در قلب حاصل گردد، مانند سرور.و آنان که در بصره بر عقیدة
معتزله میزیسته اند،گفته اند:سرور و غم دو صفت هستند که بازگشت آنها باعتقاد است.و سرور اعتقاد به وصول منفعت یا دفع
ضرر در آینده است،و غم و اندوه نیز در مقابل آن اعتقاد برسیدن ضرر یا از دست رفتن منفعتی در آینده است،و مرحوم سید
اللّ روحه نیز همین گفتار را اختیار فرموده.
􀀀
مرتضی قدس ه
خلاف:بمعناي مخالفت است،و ابو عبیده معتقد است که بمعناي دور شدن میباشد ضحک:حالت انبساط و باز رویی است که
از روي تعجب و خوشی در چهرة انسان پدیدار گردد.
بکاء:حالت گرفتگی است که بخاطر اندوه در چهره پیدا گردد و بدنبالش اشگ بر گونه روان شود.
تفسیر
اللّ علیه و آله -آنان را با خود به تبوك نبرد و براي
􀀀
خداي تعالی در این آیات خبر دهد که جمعی از منافقان که پیغمبر-صلی ه
ماندن کسب اجازه کردند از این تخلف خود خوشحال و شادمان بودند و بهمین منظور فرماید:
« فَرِحَ الْمُخَلَّفُونَ بِمَقْعَدِهِمْ »
اللّ علیه و آله-و
􀀀
یعنی بدوري از رسول خدا-صلی ه « اللّ
􀀀
لافَ رَسُولِ هِ 􀀀 خِ» ( یعنی به خودداري کردن و تخلف از جهاد(خوشحالند
برخی گفته اند یعنی بخاطر مخالفتشان با آن حضرت.
« لا تَنْفِرُوا فِی الْحَرِّ 􀀀 الُوا 􀀀 وَ ق »
یعنی براي آنکه مسلمانان را از جنگ باز دارند بدانها
ص : 172
گفتند:باین شتاب در این گرما بیرون نشوید،و برخی گفته اند:طرف سخن آنها افرادي از خودشان(یعنی منافقان)بودند،و اینها
بخاطر اینکه در راه فرمانبرداري و جلب رضایت حقتعالی متحمل رنجی نشوند و آسوده بسر برند این سخنان را بیکدیگر
اي محمد بدانها بگو:آتش دوزخی که با این تخلف از جهاد براي شما مقرر « کانُوا یَفْقَهُونَ 􀀀 ارُ جَهَنَّمَ أَشَدُّ حَ  را لَوْ 􀀀 قُلْ ن » میگفتند
گشته سوزانتر از این حرارت است،و بهتر آن است که از آن آتش سوزان احتراز کنید،اگر قوانین خداي تعالی و نوید و تهدید
او را فهم میکنید،زیرا حرارت این هواي داغ در برابر حرارت سوزان آتش دوزخ قابل توجه نیست.
« فَلْیَضْحَکُوا قَلِیلًا وَ لْیَبْکُوا کَثِیراً »
این جمله تهدیدي است بصورت امر،یعنی این منافقان باید در این دنیاي فانی زود گذر کم بخندند زیرا هر چه باشد فانی
است گذشته از آنکه خنده در دنیا اندك است چون غم و اندوه آن بسیار است.و در آخرت بسیار بگریند زیرا آن روزي است
که اندازه اش پنجاه هزار سال است و چون روزش طولانی است در نتیجۀ گریه آنها نیز بسیار خواهد بود.
« کانُوا یَکْسِبُونَ 􀀀 ما 􀀀 زاءً بِ 􀀀 جَ»
بکیفر کفر و نفاق و تخلف بی عذر آنان از جهاد،ابن- عباس گفته است:مردمان منافق در دوزخ باندازة عمر دنیا گریه میکنند
اللّ علیه و آله-روایت
􀀀
در اینمدت اشگشان خشک نمی شود و خواب بچشمشان نمیرود.و انس بن مالک از رسول خدا-صلی ه
کرده که فرمود:اگر آنچه را من میدانستم شما نیز میدانستید براستی که کم میخندیدید و بسیار میگریستید.
« طائِفَهٍ مِنْهُمْ 􀀀 ی 􀀀 اللّ إِل
􀀀
فَإِنْ رَجَعَکَ هُ »
اگر خدایت تو را از این سفر و جنگ بسوي گروهی از این منافقان که از همراهی و جنگ در رکاب تو تخلف ورزیدند
بازگردانید.
« فَاسْتَأْذَنُوكَ لِلْخُرُوجِ »
و از تو براي بیرون شدن بهمراهیت در جنگ دیگري اجازه خواستند.
«... فَقُلْ لَنْ تَخْرُجُوا مَعِیَ أَبَداً »
بگو هرگز براي جنگی بهمراه من بیرون نیائید و سبب این دستور را در آیه بعدي بیان فرموده که گوید:
ص : 173
« خالِفِینَ 􀀀 إِنَّکُمْ رَضِیتُمْ بِالْقُعُودِ أَوَّلَ مَرَّهٍ فَاقْعُدُوا مَعَ الْ »
که شما در نخستین بار- یعنی در غزوة تبوك-تخلف کردید پس در هر غزوه اي باید در خانه بنشینید.
بجاي ماندگان)در آیه چه کسانی هستند اختلاف است.حسن و ضحاك گفته اند:منظور زنان و )« خالفین » و در اینکه منظور از
کودکان هستند.
و از ابن عباس نقل شده که گفته است:منظور مردانی هستند که بی عذر و جهت از جنگ تخلف ورزیدند.
گفته:یعنی(بنده و یا « صاحب خالف » و« عبد خالف » و برخی گفته اند:منظور مخالفان(با جنگ)هستند.بدلیل آنکه فراء در معناي
همدم)مخالف.
و دیگري گفته:منظور مردمان خسیس و فرومایه است.
و قولی است که منظور مردمان فساد پیشه و تبهکاران میباشند.چنانچه گویند:
یعنی فاسد. « نبیذ خالف »
و از جبائی نقل شده که منظور:بیماران و مردمان زمین گیر و هر کس که بخاطر نقصی از جنگ بازمانده است میباشد .
ص : 174
[ [سوره التوبه ( 9): آیات 84 تا 85
اشاره
والُهُمْ 􀀀 لا تُعْجِبْکَ أَمْ 􀀀 اسِقُونَ ( 84 ) وَ 􀀀 اتُوا وَ هُمْ ف 􀀀 بِاللّ وَ رَسُولِهِ وَ م
􀀀
ی قَبْرِهِ إِنَّهُمْ کَفَرُوا هِ 􀀀 لا تَقُمْ عَل 􀀀 اتَ أَبَداً وَ 􀀀 ی أَحَدٍ مِنْهُمْ م 􀀀 لا تُصَلِّ عَل 􀀀 وَ
( کافِرُونَ ( 85 􀀀 ا وَ تَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَ هُمْ 􀀀 ا فِی اَلدُّنْی 􀀀 اَللّ أَنْ یُعَذِّبَهُمْ بِه
􀀀
ما یُرِیدُ هُ 􀀀 لادُهُمْ إِنَّ 􀀀 وَ أَوْ
ترجمه
و(اي محمد)هیچگاه بر یکی از آنان که مرده نماز نخوان و بر سر قبرش(براي دعا)نه ایست،که اینان بخدا و پیغمبرش کافر
شده و در حال فسق(و گناه و انکار)مردند ( 84 )اموال و اولاد ایشان تو را بشگفت نیاورد چون خدا میخواهد بدانوسیله آنها را
( در دنیا معذب گرداند و در حالی که کافرند جانشان بیرون آید.( 85
ص : 175
85- بیان آیه 84
اشاره
تفسیر
اللّ علیه و آله-را از نماز بر آنها نهی کرده فرماید:
􀀀
خداي تعالی پیغمبر خود-صلی ه
« اتَ أَبَداً 􀀀 ی أَحَدٍ مِنْهُمْ م 􀀀 لا تُصَلِّ عَل 􀀀 وَ »
اللّ علیه و آله-چنان بود که بر
􀀀
اي محمد بر هیچیک از این منافقان پس از مردنش نماز نخوان،چون رسم رسول خدا-صلی ه
آنها نماز میخواند و احکام سایر مسلمانان را بر ایشان جاري میکرد.
« ی قَبْرِهِ 􀀀 لا تَقُمْ عَل 􀀀 وَ »
اللّ علیه و آله-چون بر شخص مرده اي
􀀀
و براي دعا کردن بر سر قبرش نه ایست،و این نیز بدانجهت بود که رسول خدا-صلی ه
نماز میخواند ساعتی نیز بر سر قبر آن میت میایستاد و براي او دعا میکرد،و خداي سبحان او را از این دو کار جلوگیري
فرمود.و بدنبال این دستور،سبب آن را چنین بیان کرده:
« اسِقُونَ 􀀀 اتُوا وَ هُمْ ف 􀀀 بِاللّ وَ رَسُولِهِ وَ م
􀀀
إِنَّهُمْ کَفَرُوا هِ »
اللّ علیه و آله-تا روزي که از اینجهان رفت بر هیچ منافقی نماز نخواند.و این آیه دلیل
􀀀
و پس از نزول آیه رسول خدا-صلی ه
است بر آنکه ایستادن بر سر قبر براي خواندن دعا عبادت مشروعی است،و گرنه خداي سبحان خصوص کافر را بوسیلۀ نهی از
اینکار اختصاص نمیداد.
اللّ علیه و آله-از نماز بر منافقان نهی شود بر
􀀀
و از ابن عباس و جابر و قتاده نقل شده که گویند:پیش از آنکه رسول خدا-صلی ه
( اللّ بن أبیّ(رئیس منافقان مدینه) نماز خواند،و پیراهن خود را بر او پوشانید. ( 1
􀀀
جنازة عبد ه
اللّ علیه و آله- خواست تا بر جنازة وي نماز بخواند که
􀀀
و از انس و حسن(بصري)نقل شده که گفته اند:رسول خدا-صلی ه
جبرئیل(نزدیک آمده و)جامۀ او را گرفت و
ص : 176
اللّ بن أبی براي استشفاء از آن حضرت خواست تا پیراهن خود را بوي عطا کند و
􀀀
1) -از روایت بعدي معلوم شود که عبد ه -1
حضرت نیز بدنبال درخواست او پیراهن خود را براي وي فرستاد.
را بر او خواند. «... ی أَحَدٍ 􀀀 لا تُصَلِّ عَل 􀀀 وَ » ( آیۀ(فوق
اللّ علیه و آله-عرض شد:
􀀀
و در روایتی که زجاج نقل کرده،به رسول خدا-صلی ه
اي رسول خدا چگونه با اینکه وي شخص کافري است پیراهن خود را برایش فرستادي تا خود را بدان کفن کند؟.
حضرت در جواب فرمود:(من میدانم که)پیراهن من براي او سودي ندارد ولی من از درگاه خداوند آرزومندم که بدینوسیله
اللّ از جامۀ رسول خدا-صلی
􀀀
جمع بسیاري بدین اسلام در آیند و در روایت است که چون(قبیله)خزرج مشاهده کردند عبد ه
اللّ علیه و آله-استشفاء میطلبد هزار نفرشان مسلمان گشتند.و دنبال این سخنان زجاج گوید:آنچه از بیشتر روایات بدست آید
􀀀
ه
آن است که حضرت بر جنازة وي نماز نخواند.
« لادُهُمْ 􀀀 والُهُمْ وَ أَوْ 􀀀 لا تُعْجِبْکَ أَمْ 􀀀 وَ »
اللّ علیه و آله-است ولی مقصود امت وي هستند.
􀀀
(اموال و اولاد ایشان تو را بشگفت نیاورد) مخاطب در این آیه پیغمبر-صلی ه
« ا􀀀 ا فِی الدُّنْی 􀀀 اللّ أَنْ یُعَذِّبَهُمْ بِه
􀀀
ما یُرِیدُ هُ 􀀀 إِنَّ »
و عذاب آنها به اموال و اولاد در دنیا بهمان مصیبتها و اندوه هایی است که دربارة آنها بدیشان میرسد و آنچه مسلمانان
بصورت غنیمت از آنها میگیرند و گذشته با اعتقادي که آنها ببطلان اسلام دارند دادن زکات و انفاق در راه خدا بر آنها
سخت و دشوار است و همین عذابی است براي آنها.
« کافِرُونَ 􀀀 وَ تَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَ هُمْ »
و بمیرند در حالی که کافرند،و نظیر این جمله در آیات پیش نیز با تفسیر آن گذشت، و ممکن است هر کدام از این دو
آیه(که تکرار شده)دربارة دسته اي از منافقان بطور جداگانه باشد،نظیر آنکه کسی بگوید:بشگفت نیاورد تو را وضع زید،و
بشگفت نیاورد تو را وضع عمرو.
ص : 177
[ [سوره التوبه ( 9): آیات 86 تا 89
اشاره
اعِدِینَ ( 86 ) رَضُوا بِأَنْ 􀀀 ا نَکُنْ مَعَ اَلْق 􀀀 الُوا ذَرْن 􀀀 جاهِدُوا مَعَ رَسُولِهِ اِسْتَأْذَنَکَ أُولُوا اَلطَّوْلِ مِنْهُمْ وَ ق 􀀀 بِاللّ وَ
􀀀
ذا أُنْزِلَتْ سُورَهٌ أَنْ آمِنُوا هِ 􀀀 وَ إِ
والِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ وَ 􀀀 جاهَدُوا بِأَمْ 􀀀 کِنِ اَلرَّسُولُ وَ اَلَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ 􀀀 یَفْقَهُونَ ( 87 ) ل 􀀀 ی قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لا 􀀀 والِفِ وَ طُبِعَ عَل 􀀀 یَکُونُوا مَعَ اَلْخَ
ذلِکَ اَلْفَوْزُ اَلْعَظِیمُ 􀀀 ا 􀀀 خالِدِینَ فِیه 􀀀 ارُ 􀀀 جَنّ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا اَلْأَنْه
اتٍ􀀀 لَه اَللّ مُْ
􀀀
ئِکَ هُمُ اَلْمُفْلِحُونَ ( 88 ) أَعَدَّ هُ 􀀀 راتُ وَ أُول 􀀀 ئِکَ لَهُمُ اَلْخَیْ 􀀀 أُول
(89)
ترجمه:
و چون سوره اي نازل شود که بخدا ایمان بیاورید و بهمراه پیغمبر او جهاد کنید توانگرانشان از تو رخصت طلبند و گویند:ما را
بازگذار تا با نشستگان(و معاف شدگان از جهاد)باشیم( 86 )راضی شدند که با معاف شدگان(از جنگ چون زنان و
کودکان)باشند و بر دلهاشان مهر زده شد که دیگر فهم نمی کنند( 87 )ولی پیغمبر و آنان که بدو ایمان آورده اند با مالها و
جانهاي خود(در راه خدا)جهاد کردند همه خوبیها مخصوص ایشان است و آنان رستگارانند( 88 )آماده کرده است خدا براي
.( آنان بهشتهایی که جویها در آن روانست و همیشه در آن جاودانند و این است کامیابی بزرگ( 89
شرح لغات
خوالف:بگفتۀ زجاج:زنان هستند که از جهاد باز مانند.
ص : 178
طبع:بمعنی مهر نهادن است.
خیرات:منافعی است که نفس انسانی بدان آرامش گیرد و آسوده گردد مانند زنان نیک منظر و غیر آن از نعمتهاي بهشتی.و
زجاج گفته:خیرات کنیزکان نیکو هستند.
تفسیر
در این آیات خداي سبحان دنبالۀ اخبار منافقان را بیان فرماید:
« ذا أُنْزِلَتْ سُورَهٌ 􀀀 وَ إِ »
اللّ علیه و آله- نازل گردد.
􀀀
و چون سوره اي از قرآن بر محمد-صلی ه
« بِاللّ
􀀀
أَنْ آمِنُوا هِ »
که بخدا ایمان آورید،و این خطاب چنانچه شامل منافقان گردد به اینکه ایمان خود را بطور حقیقت تجدید کنند و از نفاق
دست بدارند شامل مؤمنان نیز گردد و بدانها دستور دهد که بر ایمان خود ادامه دهند و در آینده نیز بدان تمسک جویند.
« جاهِدُوا مَعَ رَسُولِهِ 􀀀 وَ »
یعنی براي جهاد در رکاب او بیرون شوید،و این مانند آنست که فرموده باشد:خودتان ایمان آورید و دیگران را نیز به ایمان
دعوت کنید.
« اِسْتَأْذَنَکَ أُولُوا الطَّوْلِ مِنْهُمْ »
مالداران و توانگران و ثروتمندان از منافقان از تو رخصت تخلف و بازنشستن خواهند.
« اعِدِینَ 􀀀 ا نَکُنْ مَعَ الْق 􀀀 الُوا ذَرْن 􀀀 وَ ق »
و گویند ما را واگذار با متخلفین از جهاد باشیم یعنی با زنان و کودکان،و اینکه اینان مورد مذمت قرار گرفته اند بدینجهت
است که نیروي بر جهاد دارند.
« والِفِ 􀀀 رَضُوا بِأَنْ یَکُونُوا مَعَ الْخَ »
اینها دربارة خودشان راضی شده(و بر جان خویش خریده اند)که با زنان و کودکان و بیماران و زمین گیران در خانه بنشینند.
« ی قُلُوبِهِمْ 􀀀 وَ طُبِعَ عَل »
( پیش از این معناي مهر خوردن بر دلها را بیان داشته ایم. ( 1
ص : 179
آیه 7 از سورة بقره. - « ی قُلُوبِهِمْ 􀀀 اللّ عَل
􀀀
خَتَمَ هُ » 1) -یعنی در تفسیر آیۀ -1
و حسن گفته:آنها بحدي رسیده اند که هر که بدان حد برسد دلش یکسره بمیرد.
« لا یَفْقَهُونَ 􀀀 فَهُمْ »
اللّ علیه و
􀀀
اینان دیگر فرامین خدا و نواهی او را فهم نکنند و دلیل هاي او را تدبر ننمایند.سپس بدنبال این آیات پیغمبر-صلی ه
آله-و مؤمنان را مدح فرموده گوید:
« والِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ 􀀀 جاهَدُوا بِأَمْ 􀀀 کِنِ الرَّسُولُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ 􀀀ل»
مالهاي خود را در راه خدا و آنچه موجب خوشنودي او است انفاق کنند و با جانهاي خویش با کفار نبرد کنند.و پاداش این
فرمانبرداري آنان از خدا و رسول او همانست که دنبالش فرماید:
« راتُ􀀀 ئِکَ لَهُمُ الْخَیْ 􀀀 وَ أُول »
ایشان را است خوبیها یعنی بهشت و نعمتهاي آن.و برخی گفته اند:خیرات:منافع و مدح و تعظیم در دنیا و ثواب و بهشت در
آخرت است.
« ئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ 􀀀 وَ أُول »
و اینان با رسیدن بدانچه میخواستند کامیابند.
« اللّ لَهُمْ
􀀀
أَعَدَّ هُ »
یعنی مهیا کرده و براي ایشان آفریده است.
« ا􀀀 خالِدِینَ فِیه 􀀀 ارُ 􀀀 جَنّ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْه
اتٍ􀀀 »
تفسیر این جمله در چند جا گذشت.
« ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ 􀀀»
توصیف فرموده بخاطر همان دوام و عزت و شوکت آن است . « عظیم » این است کامیابی بزرگ،و اینکه آن را به لفظ
ص : 180
[ [سوره التوبه ( 9): آیه 90
اشاره
( ذابٌ أَلِیمٌ ( 90 􀀀 اَللّ وَ رَسُولَهُ سَیُصِیبُ اَلَّذِینَ کَفَرُوا مِنْهُمْ عَ
􀀀
رابِ لِیُؤْذَنَ لَهُمْ وَ قَعَدَ اَلَّذِینَ کَذَبُوا هَ 􀀀 جاءَ اَلْمُعَذِّرُونَ مِنَ اَلْأَعْ 􀀀 وَ
ترجمه:
عذر جویان از اعراب(بادیه نشین بنزد تو)آمدند تا(براي تخلف از جهاد) بدانها اذن داده شود،و(هم چنین)کسانی که(در
ادعاي ایمان خود)بخدا و رسول دروغ میگویند(در جهاد)باز نشستند،زود باشد برسد بکسانی از ایشان که کافر شده اند عذابی
.( دردناك( 90
تفسیر:
چون داستان تخلف کنندگان از جهاد در پیش گذشت خداي تعالی اعراب بادیه نشین آنان را بدو دسته تقسیم فرمود:
« رابِ􀀀 جاءَ الْمُعَذِّرُونَ مِنَ الْأَعْ 􀀀 وَ »
بیشتر مفسران گفته اند:یعنی عذر تراشان و بهانه جویانی که در واقع عذري ندارند و مقصر هستند،و برخی چون ابن عباس
گفته اند:
منظور عذر داران هستند که براستی عذري براي تخلف از جنگ داشته اند و آنها گروهی از بنی غفار بودند.
و گفته است:خداوند دروغگویان «... وَ قَعَدَ الَّذِینَ کَذَبُوا » : وي براي اثبات سخن خود استدلال بجملۀ بعدي آیه کرده که فرماید
منافقان را بدانها عطف کرده و این دلیل آن است که دستۀ نخست در بیان عذر خود راستگو و صادق بوده اند،و برخی گفته
اند:یعنی آنان که خود را بصورت مردمان معذور در آورده و در حقیقت معذور نبودند.
ص : 181
« لِیُؤْذَنَ لَهُمْ »
جبائی گفته:یعنی تا در تخلف از جهاد بدانها اجازه داده شود.
« اللّ وَ رَسُولَهُ
􀀀
وَ قَعَدَ الَّذِینَ کَذَبُوا هَ »
یعنی و گروهی از منافقان که در اظهار ایمان خود دروغ میگویند بی آنکه عذري براي خود بیان کنند از رفتن بجهاد باز
نشستند.
« ذابٌ أَلِیمٌ 􀀀 سَیُصِیبُ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْهُمْ عَ »
ابو عمرو بن علا گفته:از این آیه معلوم گردد که هر دو دسته بدکار بوده اند،چه آن دسته که بدروغ عذرجویی کردند و چه
آن دسته که بی عذر از جهاد تخلف نمودند .
ص : 182
[ [سوره التوبه ( 9): آیات 91 تا 93
اشاره
ا عَلَی اَلْمُحْسِنِینَ مِنْ 􀀀 لِلّ وَ رَسُولِهِ م
􀀀
ذا نَ َ ص حُوا هِ 􀀀 ا یُنْفِقُونَ حَرَجٌ إِ 􀀀 لا یَجِ دُونَ م 􀀀 لا عَلَی اَلَّذِینَ 􀀀 ی وَ 􀀀 لا عَلَی اَلْمَرْض 􀀀 اءِ وَ 􀀀 لَیْسَ عَلَی اَلضُّعَف
ا أَحْمِلُکُمْ عَلَیْهِ تَوَلَّوْا وَ أَعْیُنُهُمْ تَفِیضُ مِنَ 􀀀 أَجِ دُ م 􀀀 ا أَتَوْكَ لِتَحْمِلَهُمْ قُلْتَ لا 􀀀 ذا م 􀀀 عَلَی اَلَّذِینَ إِ 􀀀 اَللّ غَفُورٌ رَحِیمٌ ( 91 ) وَ لا
􀀀
سَبِیلٍ وَ هُ
اَللّ
􀀀
والِفِ وَ طَبَعَ هُ 􀀀 اءُ رَضُوا بِأَنْ یَکُونُوا مَعَ اَلْخَ 􀀀 ا یُنْفِقُونَ ( 92 ) إِنَّمَا اَلسَّبِیلُ عَلَی اَلَّذِینَ یَسْتَأْذِنُونَکَ وَ هُمْ أَغْنِی 􀀀 أَلاّ یَجِدُوا م
􀀀
اَلدَّمْعِ حَزَناً
( لا یَعْلَمُونَ ( 93 􀀀 ی قُلُوبِهِمْ فَهُمْ 􀀀 عَل
ترجمه:
بر ناتوان و نه بر بیماران و نه بر آنان که براي هزینۀ(سفر)چیزي ندارند در صورتی که براي خدا و رسول او خیر خواهی کنند
باکی(از تخلف در جهاد)نیست (چون)که راهی(براي تعرض)بر ضد نیکوکاران نیست و خدا آمرزنده و مهربان است( 91 )و نه
بر آن دسته(از مؤمنانی)که چون بنزد تو آمدند تا(بر مرکبی) سوارشان کنی(در جواب)گفتی:چیزي که شما را بر آن سوار
کنم ندارم و آنها (نیز بدنبال این جواب)با چشم گریان باز گشتند و محزون و غمگینند که چرا چیزي براي خرج کردن(و
هزینۀ سفر)ندارند( 92 )راه(تعرض و عقاب) بر آن کسانی است که با اینکه توانگرند از تو رخصت(ماندن)میخواهند،اینان
راضی هستند که جزء بازماندگان(همچون زنان و کودکان)باشند و خدا بر دلهاشان مهر نهاده
ص : 183
.( که ایشان نمیدانند( 93
شرح لغات:
نصح:اخلاص عمل از غش.
حمل:بمعناي دادن مرکبی از اسب و شتر و غیره.
فیض:لبریز شدن.
حزن:سوزش دل بخاطر از دست رفتن چیزي.
شأن نزول:
اللّ بن زائده-ابن ام مکتوم معروف-که در ضمن از چشم نابینا بود نازل شد که وي بنزد رسول
􀀀
گویند:آیۀ اول دربارة عبد ه
اللّ علیه و آله-آمده عرض کرد:اي رسول خدا من پیري ناتوان و نابینا و لاغر اندام هستم و کسی هم که دستم را
􀀀
خدا-صلی ه
در راهها بگیرد ندارم آیا بمن اجازة ماندن در شهر را میدهی؟حضرت در پاسخ او خاموش شد تا اینکه این آیه نازل گشت.و
این سخنی است که ضحاك در تفسیر آیه گفته است.
و قتاده گفته:دربارة عائد بن عمرو و یارانش نازل گشت.
گریه کنندگان معروف)نازل گشت-و آنها هفت نفر بودند بنامهاي:عبد الرحمن بن کعب،عقبه بن )« بکاؤن » و آیۀ دوم درباره
اللّ بن عمرو بن عوف،و عبد
􀀀
اللّ ،و عبد ه
􀀀
زید،عمرو بن غنمه،و این سه نفر از بنی النجار بودند-و سالم بن عمیر،و هرم بن عبد ه
اللّ علیه و آله-آمده گفتند:اي پیغمبر خدا ما را بر
􀀀
اللّ بن مغفل-و این چهار نفر از مزینه هستند-اینان بنزد رسول خدا-صلی ه
􀀀
ه
مرکبی سوار کن(تا همراهت به جنگ بیائیم)چون که ما مرکبی نداریم،حضرت در پاسخشان فرمود:مرکبی ندارم.
و این تفسیري است که ابو حمزة ثمالی براي آیه کرده است.
و محمد بن کعب و ابن اسحاق گویند:آیه دربارة هفت تن از قبائل مختلف نازل شده که نزد آن حضرت آمده گفتند:بما
کفش و مرکب بده...و مجاهد گفته:آنها گروهی از قبیلۀ مزینه بودند.
ص : 184
و واقدي گفته:هفت تن از فقراي انصار بودند که چون گریستند دو تن آنها را عثمان بر مرکب خویش سوار کرد و دو تن را
عباس بن عبد المطلب و آن سه تن دیگر را یامین بن کعب نضري مرکب داد و بدین ترتیب آنان نیز بجنگ حاضر شدند،وي
اللّ علیه و آله- آمدند سی هزار نفر بودند که ده هزار
􀀀
گفته است:مجموع افرادي که در جنگ تبوك همراه رسول خدا-صلی ه
نفر آنها سواره بودند.
تفسیر:
« اءِ 􀀀 لَیْسَ عَلَی الضُّعَف »
یعنی آنان که زمین گیر و ناتوان هستند.چنان که ابن عباس گفته-و برخی گفته اند یعنی آنان که نیروي بیرون شدن را
ندارند(چه از نظر جسمی و چه از سایر جهات).
« ی􀀀 لا عَلَی الْمَرْض 􀀀 وَ »
یعنی دردمندان که دردشان جلوگیر آنها از بیرون شدن است.
« حَرَجٌ »
اللّ علیه و آله-(بر آنها نیست).
􀀀
یعنی سختی و تکلیفی در تخلف از جهاد و بیرون شدن با رسول خدا -صلی ه
« لِلّ وَ رَسُولِهِ
􀀀
ذا نَصَحُوا هِ 􀀀إِ»
یعنی در صورتی که کارشان را از غش و تقلب خالص گردانند.
« ا عَلَی الْمُحْسِنِینَ مِنْ سَبِیلٍ 􀀀م»
یعنی آن کس که کار نیکو کند راهی براي سر- کوفت دادن او در دنیا و عذابش در آخرت نخواهد بود،و برخی گفته
اند:این آیه هر احسان کننده اي را شامل گردد چه آنکه هر کس بدیگري احسان کند احسان او بنفس خود باشد،و احسان
بخود بدانست که شخص رفتار نیکویی داشته باشد که بدان شایستۀ ستایش و ثواب گردد.
« اللّ غَفُورٌ رَحِیمٌ
􀀀
وَ هُ »
و خدا آمرزنده است بدان که عذر عذر داران را پذیرفته و معذورشان داشته،و بدانها مهربان است که بیش از طاقت آنها
چیزي برایشان واجب نکرده.
«... لا أَجِدُ 􀀀 ا أَتَوْكَ لِتَحْمِلَهُمْ قُلْتَ 􀀀 ذا م 􀀀 لا عَلَی الَّذِینَ إِ 􀀀 وَ »
و نیز باکی و تکلیفی نیست و
ص : 185
راهی بر مذمت و عقاب نیست بر آن کسانی که چون بنزد تو آیند و بخاطر نداشتن مرکب و هزینۀ سفر درخواست مرکبی و
هزینۀ راهی از تو کنند تا بدان وسیله در همراهی تو بجهاد حاضر شوند،تو در جواب آنها گویی:مرکبی که شما را بدان سوار
کنم و چیزي که ترتیب کارتان را بدان بدهم ندارم.
«... تَوَلَّوْا وَ أَعْیُنُهُمْ تَفِیضُ مِنَ الدَّمْعِ »
باز گشتند و چشمانشان در اثر اندوه و حزن اشگبار است که چرا مرکبی که بدان سوار شوند و چیزي که در راه خرج کنند
ندارند تا بدانوسیله با شما بیرون شوند.
« اءُ􀀀 إِنَّمَا السَّبِیلُ عَلَی الَّذِینَ یَسْتَأْذِنُونَکَ وَ هُمْ أَغْنِی »
راه عتاب و تکلیف بر آن کسانی است که با وجود توانگري و قدرت بر جهاد از تو رخصت ماندن میخواهند.
« والِفِ 􀀀 رَضُوا بِأَنْ یَکُونُوا مَعَ الْخَ »
تفسیرش در آیات پیش گذشت .
ص : 186
[ [سوره التوبه ( 9): آیات 94 تا 96
اشاره
اَللّ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ ثُمَّ تُرَدُّونَ
􀀀
ارِکُمْ وَ سَیَرَي هُ 􀀀 اَللّ مِنْ أَخْب
􀀀
لا تَعْتَذِرُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَکُمْ قَدْ نَبَّأَنَا هُ 􀀀 ذا رَجَعْتُمْ إِلَیْهِمْ قُلْ 􀀀 یَعْتَذِرُونَ إِلَیْکُمْ إِ
بِاللّ لَکُمْ إِذَا اِنْقَلَبْتُمْ إِلَیْهِمْ لِتُعْرِضُوا عَنْهُمْ فَأَعْرِضُوا عَنْهُمْ إِنَّهُمْ
􀀀
ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ ( 94 ) سَیَحْلِفُونَ هِ 􀀀 ادَهِ فَیُنَبِّئُکُمْ بِ 􀀀 الِمِ اَلْغَیْبِ وَ اَلشَّه 􀀀 ی ع 􀀀 إِل
ی عَنِ اَلْقَوْمِ 􀀀 لا یَرْض 􀀀 اَللّ
􀀀
کانُوا یَکْسِبُونَ ( 95 ) یَحْلِفُونَ لَکُمْ لِتَرْضَوْا عَنْهُمْ فَإِنْ تَرْضَوْا عَنْهُمْ فَإِنَّ هَ 􀀀 ما 􀀀 زاءً بِ 􀀀 اهُمْ جَهَنَّمُ جَ 􀀀 رِجْسٌ وَ مَأْو
( اسِقِینَ ( 96 􀀀 اَلْف
ترجمه
هنگامی که بسوي اینان باز گردید عذر پیش شما آرند.بگو عذر نیاورید که باورتان نکنیم و خدا ما را از أخبار شما آگاه
ساخت،و زود است که خدا و رسول او (در آینده)عمل شما را ببینند و سپس بسوي جهان غیب و شهود باز گردید و او شما را
بدانچه میکردید آگاه گرداند( 94 )و بزودي هنگامی که بسویشان باز گردید براي شما قسم خواهند خورد تا از(جرم و
گناهشان)چشم بپوشید،شما از آنها روي بگردانید که مردمانی پلید هستند و جایگاهشان بکیفر اعمالی که میکردند دوزخ
خواهد بود ( 95 )اینها براي شما قسم میخورند که شما از آنها راضی شوید ولی اگر شما(هم)از آنها راضی شوید خدا از
( مردمان نافرمان(و عصیان پیشه)راضی نخواهد شد.( 69
شأن نزول
از ابن عباس نقل شده که این آیات دربارة جدّ بن قیس و معتب بن قشیر و یاران
ص : 187
اللّ علیه و آله-از جنگ تبوك بازگشت
􀀀
آن دو از منافقان که جمعاً هشتاد نفر بودند نازل شد که چون رسول خدا-صلی ه
دستور داد تا کسی با آنها مجالست نکند و سخن نگوید.
اللّ علیه و آله-آمده قسم خورد که از این پس در هیچ
􀀀
اللّ بن أبیّ نازل گشت که بنزد پیغمبر-صلی ه
􀀀
و مقاتل گفته:دربارة عبد ه
جنگی تخلف نکند و بدنبال قسمی که خورد از آن حضرت خواست تا از وي راضی شود.
تفسیر:
« ذا رَجَعْتُمْ إِلَیْهِمْ 􀀀 یَعْتَذِرُونَ إِلَیْکُمْ إِ »
چون از جنگ تبوك بمدینه باز گردید اینان براي تخلف خود از جنگ عذرهاي باطل و دروغ براي شما آورند.
«... لا تَعْتَذِرُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَکُمْ 􀀀 قُلْ »
اي محمد بگو عذر نیاورید که در این گفتارتان شما را تصدیق نخواهیم کرد.چون که خداوند از حال و اخبار شما و حقیقت
ا􀀀 لَوْ خَرَجُوا فِیکُمْ م » کارتان ما را با خبر ساخته و دروغ شما را میدانیم،و برخی گفته اند:منظور از این اخبار همانست که در آیۀ
1) بیان فرموده. ) «... الًا􀀀 إِلاّ خَب
􀀀
ادُوکُمْ 􀀀ز
« اللّ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ
􀀀
وَ سَیَرَي هُ »
یعنی خدا و رسول او عمل شما را پس از این خواهند دید که آیا از نفاق خود توبه میکنید یا بر حال نفاق باقی میمانید.و برخی
گفته اند:
معناي آیه آن است که خدا اعمال و تصمیمات آیندة شما را میداند و پیغمبر خود را نیز از آنها بیاگاهاند بدانسان که گویا
آنها را از نزدیک می بیند و براي او دیدنی شود چنانچه در گذشته چنین کرد.
« ادَهِ 􀀀 الِمِ الْغَیْبِ وَ الشَّه 􀀀 ی ع 􀀀 ثُمَّ تُرَدُّونَ إِل »
یعنی پس از مرگ بنزد خداي سبحانی که پنهان و عیان را میداند،و از پیدا و ناپیدا چیزي بر او پوشیده نیست باز خواهید
گشت.
« ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ 􀀀 فَیُنَبِّئُکُمْ بِ »
و او شما را بتمام اعمال و کردارتان آگاه کند چه خوب باشد و چه بد،و پاداش و کیفر تمامی آنها را خواهید دید.
« بِاللّ لَکُمْ إِذَا انْقَلَبْتُمْ إِلَیْهِمْ لِتُعْرِضُوا عَنْهُمْ
􀀀
سَیَحْلِفُونَ هِ »
این منافقانی که از آمدن با شما تخلف کردند.چون بنزد آنها باز گردید براي شما قسم میخورند تا از جرم و گناهشان
ص : 188
1) -آیه 47 از همین سوره. -1
درگذرید،و آنها را مورد توبیخ و سرزنش قرار ندهید.
« فَأَعْرِضُوا عَنْهُمْ »
زیرا که آنها پلیدند و همانطور که از « إِنَّهُمْ رِجْسٌ » از آنها روي بگردانید و بصورت انکار و خشم از آنها اعراض کنید
چیزهاي پلید و نجس اجتناب باید کرد از آنها نیز باید اجتناب کنید.
« کانُوا یَکْسِبُونَ 􀀀 ما 􀀀 زاءً بِ 􀀀 اهُمْ جَهَنَّمُ جَ 􀀀 وَ مَأْو »
جایگاه و بازگشت آنها بکیفر نافرمانی هایی که کرده اند دوزخ است.
« یَحْلِفُونَ لَکُمْ لِتَرْضَوْا عَنْهُمْ »
اینان بخاطر اینکه جلب رضایت شما مردمان با ایمان را بکنند براي شما قسم میخورند.
« اسِقِینَ 􀀀 ی عَنِ الْقَوْمِ الْف 􀀀 لا یَرْض 􀀀 اللّ
􀀀
فَإِنْ تَرْضَوْا عَنْهُمْ فَإِنَّ هَ »
ولی اگر شما هم بخاطر بی اطلاعیتان از حال آنها از ایشان راضی شوید خداي سبحان بخاطر آنکه از حال ایشان آگاه است از
این دسته مردمی که از فرمانبرداري او سرپیچی کرده و نافرمانی نموده اند راضی نخواهد شد.و مقصود این است که رضایت
شما در صورتی که خدا از آنان راضی نباشد براي آنها سودي ندارد،و این سخن را بدانجهت فرمود که کسی خیال نکند اگر
مردمان با ایمان از آنها راضی شدند خدا هم از آنها راضی شده است.
و منظور از رویهمرفته آن است که با اینکه خدا از اینان نمیگذرد شایسته است که شما نیز از آنان نگذرید و راضی نشوید.
مطلب دیگري که از این آیه استفاده میشود آن است که هر کس هدفش جلب رضایت مردم باشد و رضایت خداوند را منظور
اللّ علیه و آله-آمده که آن
􀀀
نداشته باشد خداوند مردم را نیز نسبت باو خشمگین سازد،چنانچه در حدیث از رسول خدا-صلی ه
حضرت فرمود:هر که رضایت خدا را بخشم مردم بجوید(و منظورش جلب رضایت خدا باشد اگر چه مردم نسبت بدو خشم
کنند)خدا از او خوشنود گشته و مردم را نیز از او خوشنود سازد،و هر کس بوسیلۀ خشم خداوند در صدد جلب رضایت مردم
باشد هم خدا بر او خشم کند و هم مردم را نسبت باو خشمگین سازد .
ص : 189
[ [سوره التوبه ( 9): آیات 97 تا 99
اشاره
ا􀀀 رابِ مَنْ یَتَّخِ ذُ م 􀀀 اَللّ عَلِیمٌ حَکِیمٌ ( 97 ) وَ مِنَ اَلْأَعْ
􀀀
ی رَسُولِهِ وَ هُ 􀀀 اَللّ عَل
􀀀
ا أَنْزَلَ هُ 􀀀 أَلاّ یَعْلَمُوا حُ دُودَ م
􀀀
اقاً وَ أَجْدَرُ 􀀀 رابُ أَشَ دُّ کُفْراً وَ نِف 􀀀 اَلْأَعْ
ا􀀀 بِاللّ وَ اَلْیَوْمِ اَلْآخِرِ وَ یَتَّخِذُ م
􀀀
رابِ مَنْ یُؤْمِنُ هِ 􀀀 اَللّ سَمِیعٌ عَلِیمٌ ( 98 ) وَ مِنَ اَلْأَعْ
􀀀
دائِرَهُ اَلسَّوْءِ وَ هُ 􀀀 ائِرَ عَلَیْهِمْ 􀀀 یُنْفِقُ مَغْرَماً وَ یَتَرَبَّصُ بِکُمُ اَلدَّو
( اَللّ غَفُورٌ رَحِیمٌ ( 99
􀀀
اَللّ فِی رَحْمَتِهِ إِنَّ هَ
􀀀
ا قُرْبَهٌ لَهُمْ سَیُدْخِلُهُمُ هُ 􀀀 لا إِنَّه 􀀀 واتِ اَلرَّسُولِ أَ 􀀀 اَللّ وَ صَلَ
􀀀
اتٍ عِنْدَ هِ 􀀀 یُنْفِقُ قُرُب
ترجمه:
اعراب بادیه نشین در کفر و نفاق سخت ترند و سزاوارترند بندانستن حدود و احکامی را که خدا بر پیغمبرش نازل کرده،و
خدا دانا و فرزانه است( 97 )و بعضی از اعراب بادیه نشین آنچه را(در راه دین و جهاد)خرج میکنند غرامت و زیان می پندارند،
و انتظار حوادث ناگواري براي شما میکشند،در صورتی که حوادث ناگوار بر آنها است و خدا شنوا و دانا است( 98 )و(در
عوض)برخی دیگر از آن اعراب بادیه نشین بخدا و روز بازپسین ایمان دارند و آنچه را(در این راه)خرج میکند موجب تقرب
بخدا و دعاي پیغمبر میداند،هان!بدانید که براستی همان مایۀ تقرب ایشان است و بزودي خدا آنها را در رحمت خویش
.( داخلشان خواهد کرد و همانا خدا آمرزنده و مهربان است( 99
شرح لغات:
اعراب:بادیه نشینان.و عرب دو دسته اند،عرب عدنان،و عرب قحطان،و چون
ص : 190
اللّ علیه و آله-از عدنان بود عرب عدنان بر آن دسته دیگر برتري دارد.
􀀀
رسول خدا-صلی ه
بسکون دال گرفته شده که بمعناي اساس دیوار است. « جدر » أجدر:شایسته تر و اساسی تر،از
مغرم:بمعناي غرم است و آن رسیدن زیان و ضرر بمال میباشد.
تربص:انتظار کشیدن و چشم براه بودن.
دوائر:جمع دائره و بمعناي حوادث روزگار است.و برخی گفته اند:دگرگونی و برگشت روزگار از حال نعمت به بلا است.
قربه:طلب ثواب و کرامت از خداي تعالی بخاطر خوش فرمانی.
تفسیر:
چون سخن منافقان بمیان آمد خداوند در این آیات بیان فرماید که منافقان بادیه نشین در نفاق سخت تر و نادانیشان نسبت
باحکام خدا بیشتر است.
« اقاً 􀀀 رابُ أَشَدُّ کُفْراً وَ نِف 􀀀 اَلْأَعْ »
منظور اعراب بادیه نشین اطراف مدینه هستند، و اینکه کفر آنها سخت تر است بدانجهت است که آنها سخت دل تر و جفا
کارتر از مردم شهرند و همچنین از شنیدن قرآن و بیم دادن پیمبر دورتر بودند-چنانچه زجاج گفته است-و معناي آیه آن است
که بادیه نشینان اگر کافر یا منافق بودند در کفر و نفاق خود سخت تر از مردم شهر هستند بخاطر آنکه از دسترسی و استماع
حجتهاي الهی و مشاهدة معجزات و برکتهاي وحی دورند.
«... ی رَسُولِهِ 􀀀 اللّ عَل
􀀀
ا أَنْزَلَ هُ 􀀀 أَلاّ یَعْلَمُوا حُدُودَ م
􀀀
وَ أَجْدَرُ »
و بدین ترتیب سزاوارترند که حدود الهی را در مورد حلال و حرام ندانند.
« اللّ عَلِیمٌ حَکِیمٌ
􀀀
وَ هُ »
و خدا به احوال آنان دانا است و دربارة حکمی که نسبت بدانان میکند حکیم و فرزانه است.
« ا یُنْفِقُ مَغْرَماً 􀀀 رابِ مَنْ یَتَّخِذُ م 􀀀 وَ مِنَ الْأَعْ »
از بادیه نشینان منافق کسانی هستند که هر چه را در راه جهاد و راه خیر خرج میکند غرامت و زیان می پندارد بخاطر آنکه
بثوابی امیدوار نیست.
ص : 191
« ائِرَ 􀀀 وَ یَتَرَبَّصُ بِکُمُ الدَّو »
و انتظار حوادث بد روزگار و سرنوشتهاي ناپسند را در مورد شما دارند،زجاج و فراء گفته اند:انتظار مرگ یا کشته شدن
اللّ علیه و آله-بودند تا به آئین مشرکان باز گردند.
􀀀
مؤمنان را میبردند، و چشم براه مرگ پیغمبر-صلی ه
« دائِرَهُ السَّوْءِ 􀀀 عَلَیْهِمْ »
ولی بلاء و حوادث بد بر آنها است،یعنی آنچه را انتظار میکشند خود سزاوارتر بدانند و براي همیشه مغلوبند.
« اللّ سَمِیعٌ عَلِیمٌ
􀀀
وَ هُ »
و خدا بگفتارشان شنوا است و به نیتهاي دل آنان دانا و آگاه است،و چیزي از گفتار و مقاصدشان بر خدا پوشیده نیست.
« بِاللّ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ
􀀀
رابِ مَنْ یُؤْمِنُ هِ 􀀀 وَ مِنَ الْأَعْ »
و از همان اعراب بادیه نشین مردمانی هستند که اعتقادي سالم بخدا و روز جزا و بهشت و دوزخ دارند.
« اللّ
􀀀
اتٍ عِنْدَ هِ 􀀀 ا یُنْفِقُ قُرُب 􀀀 وَ یَتَّخِذُ م »
و آنچه را که در راه جهاد و راههاي دیگر خیرات خرج میکنند منظورشان فرمانبرداري در پیشگاه خدا و بزرگداشت فرمان او
و مراعات حق وي میباشد،و یا بگفتۀ بعضی:منظورشان تقرب بخدا است و در طلب ثواب و جلب رضایت او هستند.
« واتِ الرَّسُولِ 􀀀 وَ صَلَ »
اللّ علیه- و آله-بخیر و برکت براي خود هستند،و ابن عباس و حسن گفته
􀀀
قتاده گفته:یعنی مترصد دعاي رسول خدا-صلی ه
اند:منظور از صلوات رسول استغفار آن حضرت است.و بهر صورت دعاي خیر آن حضرت را براي خود میخواهند.
« ا قُرْبَهٌ لَهُمْ 􀀀 لا إِنَّه 􀀀 أَ»
یعنی:دعاي خیر آن حضرت موجب تقرب آنها است که آنها را بثواب خدا نزدیک میسازد.و ممکن است مقصود این باشد که
همان انفاق و خرج کردن آنها موجب تقرب آنان بخدا است.
« اللّ فِی رَحْمَتِهِ
􀀀
سَیُدْخِلُهُمُ هُ »
و این وعده اي است که خداي سبحان بآنان داده که آنان را مورد رحمت خویش قرار دهد و در بهشت داخلشان میکند،و در
این جمله مبالغه نیز هست به اینکه رحمت خدا بطور کامل آنها را فرا میگیرد و شاملشان میشود.
« اللّ غَفُورٌ رَحِیمٌ
􀀀
إِنَّ هَ »
و خدا آمرزندة گناهانشان میباشد و بفرمانبرداران خود مهربان است .
ص : 192
[ [سوره التوبه ( 9): آیه 100
اشاره
جَنّ تَجْرِي
اتٍ 􀀀 لَه اَللّ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ وَ أَعَدَّ مُْ
􀀀
سانٍ رَضِ یَ هُ 􀀀 صارِ وَ اَلَّذِینَ اِتَّبَعُوهُمْ بِإِحْ 􀀀 اجِرِینَ وَ اَلْأَنْ 􀀀 اَلسّ اَلْأَوَّلُونَ مِنَ اَلْمُه
ابِقُونَ 􀀀 وَ
( ذلِکَ اَلْفَوْزُ اَلْعَظِیمُ ( 100 􀀀 ا أَبَداً 􀀀 خالِدِینَ فِیه 􀀀 ارُ 􀀀 تَحْتَهَا اَلْأَنْه
ترجمه:
و پیش گامان نخستین از مهاجر و انصار و آنان که به نیکی پیرویشان کردند خدا از آنان خوشنود است و آنان نیز از خدا
خوشنودند،و براي آنان بهشتهایی آماده کرده است که جویها در آنها روانست و براي همیشه در آن جاودانند،و این است
.( کامیابی بزرگ( 100
شأن نزول:
سعید بن مسیب و حسن و ابن سیرین و قتاده گفته اند:این آیه دربارة کسانی نازل شده که بسوي دو قبله(بیت المقدس و
کعبه)نماز خواندند،و شعبی گفته:دربارة کسانی نازل گشت که در بیعت رضوان-یعنی بیعت حدیبیه-حضور داشتند و بیعت
کردند.و دنبال این سخن گفته:کسانی که پس از بیعت رضوان اسلام آورده و یا از مکه مهاجرت کردند جزء مهاجرین اولین
نیستند.
و عطاء بن رباح گفته است:مقصود از این آیه اهل بدر میباشند.
و جبائی گفته:منظور کسانی هستند که پیش از هجرت مسلمان شدند.
تفسیر:
« السّ الْأَوَّلُونَ
ابِقُونَ 􀀀 وَ »
و آنان که به ایمان و فرمانبرداري خدا پیشی گرفتند،
ص : 193
و اینکه خدا آنان را بسبقت و پیشی گرفتن ستایش فرموده بدانجهت است که چون کسی بچیزي سبقت گیرد دیگران از او
پیروي کنند و تابع او گردند،پس او رهبر و داعی آن کار است، و اگر کار خیر و نیکی باشد او پیش گام در آن کار است و
اگر کار بد و شرّي باشد نیز حال او بدتر از پیروان او است بهمین جهت.
« اجِرِینَ 􀀀 مِنَ الْمُه »
آنان که از مکه بمدینه و بحبشه هجرت کردند.
« صارِ 􀀀 وَ الْأَنْ »
و از آن دسته انصار مدینه که بزرگانشان به پذیرش اسلام سبقت جستند.
« سانٍ 􀀀 وَ الَّذِینَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْ »
و آنان که بکارهاي خیر و پذیرش اسلام و پیروي راه آنها از ایشان پیروي کردند،و این آیه تمامی کسانی را که در این کارها
از آنان پیروي کنند تا روز قیامت شامل میشود.
« اللّ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ
􀀀
رَضِیَ هُ »
خدا از اعمال و رفتار آنان راضی است،و آنان نیز از خداي سبحان راضی هستند بخاطر پاداش شایانی که به فرمانبرداري و
ایمان و یقینشان بآنها میدهد.
«... جَنّ تَجْرِي
اتٍ􀀀 لَه وَ أَعَدَّ مُْ »
یعنی تا خدا پایدار و باقی است آنان نیز در نعمتهاي بهشت باقی و پایدار خواهند بود.
« ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ 􀀀»
یعنی رستگاري بزرگی که هر نعمتی در برابرش اندك و کوچک است.و این آیه دلیل بر فضیلت پیشروان در اسلام و
امتیازشان بر دیگران است بخاطر آن سختیها و مشقتهایی که در پیشرفت دین کشیدند،مانند جدایی و دوري از نزدیکان و
فامیل،و نصرت دین با کمی افراد و زیادي دشمن،و سبقت جستن به ایمان و دعوت بدان،که در هر یک از این موارد دچار
سختیها و دشواریهاي بسیاري گشتند.
اللّ بن
􀀀
اللّ علیه و آله-ایمان آورد و مسلمان شد اختلاف است.عبد ه
􀀀
و دربارة نخستین کسی که از مهاجرین برسولخدا-صلی ه
اللّ و انس و زید بن ارقم و مجاهد و قتاده و ابن اسحاق و دیگران معتقدند که نخستین کسی که ایمان
􀀀
عباس و جابر بن عبد ه
اللّ علیه و آله-
􀀀
آورد خدیجه بود و سپس علی بن ابی طالب علیه السلام،انس گوید:رسول خدا-صلی ه
ص : 194
روز دوشنبه مبعوث بنبوت شد،و علی علیه السلام روز سه شنبه(یعنی روز دیگر) مسلمان شد و نماز خواند.
اللّ علیه و آله-
􀀀
مجاهد و ابن اسحاق گفته اند:علی علیه السلام ده ساله بود که ایمان آورد،و پیوسته با رسول خدا-صلی ه
بود،چون که آن حضرت او را از پدرش ابو طالب گرفته و بنزد خود برد و در کنار خود تربیتش کرد و هم چنان با آن حضرت
بود تا وقتی که مبعوث بنبوت شد.
و کلبی گفته:هنگامی که علی علیه السلام مسلمان شد نه ساله بود.
و أبو الأسود گفته:دوازده ساله بود،و این سخنی است که سید ابو طالب هروي گفته و صحیح هم همین است.
و در تفسیر ثعلبی است که اسماعیل بن ایاس بن عفیف از پدرش از جدش عفیف روایت کرده که گفت:من تجارت میکردم
و در ایام حج بمکه رفتم و بخانۀ عباس بن- عبد المطلب که سابقۀ رفاقتی با او داشتم وارد شدم،و او شغلش آن بود که بیمن
میرفت و عطر میخرید و در ایام حج در مکه میفروخت،روزي من و عباس در منی بودیم که دیدم هنگام زوال خورشید جوانی
بیامد و نگاهی به آسمان کرد آن گاه بسمت کعبه ایستاد و طولی نکشید پسري بیامد و در طرف راستش بایستاد و بدنبال او
زنی آمد و پشت سر آن دو ایستاد،آن جوان برکوع رفت آن دو نیز برکوع رفتند،از رکوع برخاسته بسجده رفت آن دو نیز
بسجده افتادند،از سجده برخاست آن دو نیز برخاستند.
من که آن جریان را دیدم بعباس گفتم:جریان بزرگی را مشاهده میکنم! گفت:آري جریان بزرگی است!گفتم:این
اللّ بن عبد المطلب است که عقیده دارد خدا او را به پیغمبري
􀀀
چیست؟پاسخ داد:این جوان برادر زادة من محمد بن عبد ه
برانگیخته و بزودي گنجهاي امپراطور ایران و روم را فتح میکند،و آن پسر علی بن ابی طالب است،و آن زن خدیجه دختر
خویلد همسر او است و این هر دو بدین او در آمده اند، و سوگند بخدا که در روي کرة زمین کسی جز همین سه نفر پیرو این
دین نیستند.
عفیف کندي(راوي حدیث)پس از اینکه مسلمان شد میگفت:اي کاش من
ص : 195
چهارمی آنها بودم.
و روایت شده که ابو طالب به علی علیه السلام گفت:اي فرزند این چه آئینی است که تو بر آن هستی؟پاسخداد:پدر جان بخدا
و پیغمبرش ایمان آورده ام و هر آنچه آورده تصدیق کرده ام و با او براي خدا نماز میگذارم،ابو طالب بدو گفت:براستی که
محمد جز بکار نیک دعوت نکند او را رها مکن.
اللّ روایت کرده و گفت:از علی علیه السلام شنیدم که میفرمود:منم بنده خدا،و
􀀀
اللّ بن موسی بسندش از عباد بن عبد ه
􀀀
و عبد ه
منم برادر رسول خدا،و منم صدیق اکبر(راستگوي بزرگ)کسی پس از من این سخن را نگوید جز دروغگوي تهمت زن،و من
هفت سال پیش از مردم نماز گذاردم.
اللّ علیه و آله-روایت کرده که فرمود:فرشتگان هفت سال بر من
􀀀
و در مسند سید ابو طالب هروي است که از رسول خدا-صلی ه
و علی درود فرستادند،و این بدانجهت بود که کسی جز من و او در زمین نماز نخواند.
و ابراهیم نخعی گفته:نخستین کسی که پس از خدیجه مسلمان شد ابو بکر بود.
و زهري و سلیمان بن یسار و عروه بن زبیر گفته اند:پس از خدیجه نخستین مسلمان زید بن حارثه بود.
پیشروان »: و حاکم ابو القاسم حسکانی بسند خود از عبد الرحمن بن عوف روایت کرده که در تفسیر این آیه گفته
ده تن از قریش بودند و نخستین کسی که از آن ده نفر مسلمان شد علی بن ابی طالب علیه السلام بود . «... نخستین
ص : 196
[ [سوره التوبه ( 9): آیات 101 تا 102
اشاره
ی􀀀 لا تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ سَنُعَذِّبُهُمْ مَرَّتَیْنِ ثُمَّ یُرَدُّونَ إِل 􀀀 اقِ 􀀀 افِقُونَ وَ مِنْ أَهْلِ اَلْمَ دِینَهِ مَرَدُوا عَلَی اَلنِّف 􀀀 رابِ مُن 􀀀 وَ مِمَّنْ حَوْلَکُمْ مِنَ اَلْأَعْ
اَللّ غَفُورٌ رَحِیمٌ
􀀀
اَللّ أَنْ یَتُوبَ عَلَیْهِمْ إِنَّ هَ
􀀀
صالِحاً وَ آخَرَ سَیِّئاً عَسَ ی هُ 􀀀 ذابٍ عَظِیمٍ ( 101 ) وَ آخَرُونَ اِعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُوا عَمَلاً 􀀀 عَ
(102)
ترجمه:
و از آن اعراب بادیه نشین که اطراف(شهر)شمایند منافقان هستند و از مردم مدینه نیز که اینها بر نفاق خود ثابت و سرکش
هستند،تو آنها را نمی شناسی و ما می شناسیمشان،دو بار عذابشان خواهیم کرد سپس بعذابی بزرگ برده میشوند( 101 ) و
دیگران که بگناهان خود اعتراف کردند،و عمل شایسته اي با عمل بد دیگري آمیخته اند،امید است که خدا توبه شان را
.( بپذیرد که خدا آمرزنده و مهربان است( 102
شرح لغات:
حول:اطراف چیزي که بدان احاطه دارد.
گویند،و برخی گفته « امرد » مرد(در مردوا):اصل آن بمعناي چیز صاف است،و از اینرو بجوانی که مو در صورت ندارد
یعنی سرکشی کرد و از فرمان سرپیچی « مرد الرجل » اند:بمعناي ظهور است.و مارد بکسی گویند که شرّ و بدي او ظاهر گردد.و
نمود.
تفسیر:
« افِقُونَ 􀀀 رابِ مُن 􀀀 وَ مِمَّنْ حَوْلَکُمْ مِنَ الْأَعْ »
از اعراب بادیه نشین که در اطراف شهر
ص : 197
شما هستند مردمان منافقی هستند که بظاهر ادعاي ایمان میکنند و کفر باطنی خود را میپوشانند،و برخی گفته اند:اینان قبائل
جهینه و مزینه و اسلم و اشجع و غفار بودند که در اطراف مدینه سکونت داشتند.
« وَ مِنْ أَهْلِ الْمَدِینَهِ »
یعنی و از مردم مدینه نیز منافقانی هستند.
« اقِ 􀀀 مَرَدُوا عَلَی النِّف »
فراء گفته:یعنی بر نفاق سخت و دلیر گشته اند.و ابن زید و ابان بن تغلب گفته اند:یعنی بر آن پا بر جا و ثابت گشته اند و مانند
دیگران توبه نکرده اند، و ابن اسحاق گفته:یعنی در نفاق خود اصرار ورزند و دست بردار نیستند.
« لا تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ 􀀀»
که تو اي محمد آنها را نمی شناسی ولی ما می شناسیمشان.
« سَنُعَذِّبُهُمْ مَرَّتَیْنِ »
ما آنان را دو بار عذاب میکنیم،و در اینکه مقصود از این دو بار عذاب چیست چند قول است:
اللّ
􀀀
-1 ابن عباس و سدي و کلبی گفته اند:یعنی در دنیا آنان را عذاب خواهیم کرد برسواشدنشان چنانچه رسول خدا-صلی ه
علیه و آله-در روز جمعه اي در خطبه نام چند تن از آنها را برد و فرمود:بیرون شوید که شما منافق هستید،و در قبر نیز بعذاب
قبر عذابشان میکنیم.
-2 و مجاهد گفته:یعنی یک بار در دنیا عذابشان میکنیم بوسیلۀ اسارت و کشته شدن و بار دیگر در قبر.
-3 حصیف روایت کرده که آنان دو بار بگرسنگی معذب شدند.
-4 حسن گفته:یعنی یک بار بوسیلۀ گرفتن زکات و دیگري در قبر.
-5 ابن اسحاق گفته:یکی خشمی بود که آنها نسبت بمسلمانان داشتند(که آنها را معذّب داشت)و دیگري عذاب قبر.
-6 برخی گفته اند:یکی عذابی است که در وقت جان دادن دچار میشوند که فرشتگان بصورت و پشت سرشان می زنند،و
دیگري در قبر.
-7 و قول دیگري از ابن عباس نقل شده که عذاب نخست اقامۀ حدود اسلامی است بر آنان،و عذاب دوم عذاب قبر است،و
همۀ این وجوهی که گفته اند محتمل
ص : 198
است و آنچه مسلم است آنکه این دو عذاب هر دو پیش از آنی است که بدوزخ روند.
« ذابٍ عَظِیمٍ 􀀀 ی عَ 􀀀 ثُمَّ یُرَدُّونَ إِل »
آن گاه در روز قیامت بعذاب همیشگی دوزخ دچار گردند.
« وَ آخَرُونَ اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ »
و از مردم مدینه یا از اعراب بادیه نشین مردمان دیگري هستند که بگناهان خویش اعتراف کردند یعنی دانسته اقرار کردند.
« صالِحاً وَ آخَرَ سَیِّئاً 􀀀 خَلَطُوا عَمَلًا »
یعنی کارهاي نیکی انجام میدهند و کارهاي بد و زشتی هم میکنند.
« اللّ أَنْ یَتُوبَ عَلَیْهِمْ
􀀀
عَسَی هُ »
که به معناي امید و شاید است)بخدا داده شد، )« عسی » (امید است خدا توبه شان را بپذیرد)مفسران گویند:هر کجا نسبت لفظ
انجام شدنی است،منتهی به این لفظ فرمود تا آنان میان بیم و امید باشند و چنان نباشد که یکسره بعفو و گذشت خدا تکیه
کنند و از توبه دست بازدارند.
و برخی از تابعین ( 1) گفته اند:براي این امت آیه اي در قرآن امیدوار کننده تر از این آیه نیست.
کرده و از بین میبرد و یا « حبط » ضمناً این آیه دلیل بر بطلان گفتار کسانی است که گویند اعمال بد کارهاي خوب را
بالعکس،زیرا خدا در این آیه میفرماید:
جمع آنها ممکن نیست و با آمدن یکی از آنها دیگري از بین میرود. « احباط » اعمال خوب و بد را بهم آمیختند و بنا بر قول به
« اللّ غَفُورٌ رَحِیمٌ
􀀀
إِنَّ هَ »
و این جمله علت قبول توبۀ گنهکاران است که میفرماید:
همانا خدا آمرزنده و مهربان است.
شأن نزول:
ابو حمزه ثمالی گوید:اینان سه نفر از انصار بودند بنامهاي:ابو لبابه بن
ص : 199
اللّ علیه و آله-را درك نکرده و اصحاب آن حضرت را دیدار کرده
􀀀
1) -تابعین بکسانی گویند که زمان رسول خدا-صلی ه -1
اند.
اللّ - علیه و آله-به تبوك خودداري و تخلف
􀀀
عبد المنذر،و ثعلبه ودیعه،و اوس بن حذام که از رفتن با رسول خدا-صلی ه
کردند،و چون آیاتی را که دربارة متخلفین از آن حضرت نازل شد شنیدند یقین بهلاکت خود کرده و خود را بستونهاي
مسجد مدینه بستند و هم چنان بودند تا وقتی که آن حضرت از تبوك بازگشت جویاي حال آنها شد،بدو گفتند:اینان خود را
اللّ علیه و آله-بدست خود آنان را باز
􀀀
بستونهاي مسجد بسته و قسم خورده اند خود را باز نکنند تا رسول خدا-صلی ه
کند،حضرت فرمود:
من نیز قسم میخورم که آنها را باز نکنم تا دستوري درباره شان برسد.و چون این آیه نازل شد حضرت بمسجد آمده آنها را
اللّ علیه و آله-آورده گفتند:این اموال ما است که ما را از
􀀀
باز کرد،آن سه نفر رفتند و اموال خویش را بنزد رسول خدا-صلی ه
آمدن با تو بازداشت اکنون آنها را بگیر و صدقه بده.
نازل «... والِهِمْ صَدَقَهً 􀀀 خُذْ مِنْ أَمْ » :( اللّ علیه و آله-فرمود:دستوري دربارة آنها بمن نرسیده، تا اینکه آیۀ(بعدي
􀀀
رسول خدا-صلی ه
شد.
و علی بن ابی طلحه و ابن عباس گفته اند:آنان ده نفر بودند که از آن جمله ابو لبابه بود.
و سعید بن جبیر و زید بن اسلم گفته اند:آنان هشت تن بودند که از آنها بود:
ابو لبابه و هلال و کردم و ابو قیس.
و قتاده گفته:هفت نفر بودند.و برخی دیگر گفته اند:پنج نفر بودند.
و از امام باقر علیه السلام روایت شده که آن حضرت فرمود:این آیه دربارة ابو لبابه نازل شد و نام شخص دیگري را ذکر
نفرموده.و سبب نزول آن در این روایت داستان بنی قریظه و سخن ابو لبابه است که بدانها گفت:اگر بحکم رسول خدا- صلی
اللّ علیه و آله-تن دهید کشته خواهید شد،چنانچه مجاهد نیز همین قول را اختیار کرده است.
􀀀
ه
اللّ علیه و آله-خود
􀀀
و زهري گفته:آیه دربارة خصوص ابو لبابه نازل شد که در جنگ تبوك از رفتن با رسول خدا-صلی ه
داري کرد و پس از آن بشرحی که در بالا
ص : 200
گفته شد خود را بستون مسجد بست،و چون حضرت او را از ستون باز کرد بدانحضرت گفت:اي رسول خدا براي اتمام توبه
اللّ
􀀀
ام باید از این شهري که در آن مبتلاي بگناه شده ام هجرت نمایم و اموال خود را نیز همه را واگذار کنم،رسول خدا-صلی ه
علیه و آله-بدو فرمود:اي ابا لبابه پرداخت ثلثی از مال تو را کافی است(و دو ثلث دیگر را براي خود نگهدار).
اللّ علیه و آله-پس از این جریان ثلث مال آنها را
􀀀
و بنا بر تمام اقوالی که ذکر شد این مطلب مسلم است که رسول خدا-صلی ه
گرفت و دو ثلث دیگر را بخودشان واگذار کرد،و این عمل مطابق دستوري بود که از خداوند بدو رسیده بود که فرمود:
«... والِهِمْ 􀀀 خُذْ مِنْ أَمْ »
همۀ اموالشان را بگیر . « خذ أموالهم » یعنی قسمتی از اموال آنان را بگیر،و نفرمود
ص : 201
[ [سوره التوبه ( 9): آیات 103 تا 105
اشاره
اَللّ
􀀀
اَللّ سَمِیعٌ عَلِیمٌ ( 103 ) أَ لَمْ یَعْلَمُوا أَنَّ هَ
􀀀
لاتَکَ سَ کَنٌ لَهُمْ وَ هُ 􀀀 ا وَ صَلِّ عَلَیْهِمْ إِنَّ صَ 􀀀 والِهِمْ صَدَقَهً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَکِّیهِمْ بِه 􀀀 خُذْ مِنْ أَمْ
اَللّ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ
􀀀
اَلتَّوّ اَلرَّحِیمُ ( 104 ) وَ قُلِ اِعْمَلُوا فَسَ یَرَي هُ
ابُ􀀀 هُو اَللّ 􀀀
اتِ وَ أَنَّ هَ 􀀀 ادِهِ وَ یَأْخُ ذُ اَلصَّدَق 􀀀 هُوَ یَقْبَلُ اَلتَّوْبَهَ عَنْ عِب
( ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ ( 105 􀀀 ادَهِ فَیُنَبِّئُکُمْ بِ 􀀀 الِمِ اَلْغَیْبِ وَ اَلشَّه 􀀀 ی ع 􀀀 اَلْمُؤْمِنُونَ وَ سَتُرَدُّونَ إِل
ترجمه:
از اموالشان صدقه(یا زکات واجب)بگیر تا پاکشان سازد و تو بوسیلۀ آن پاکیزه شان گردانی،و درباره شان دعا کن که دعاي
تو آرامشی است براي آنها و خدا شنوا و دانا است( 103 )آیا نمیدانند که براستی خدا توبۀ بندگان خود را می پذیرد و صدقه
ها(یا زکاتهاي)ایشان را میگیرد،و براستی که خدا توبه پذیر و مهربان است( 104 )بگو بعمل(و انجام دستورات الهی)کوشید که
خدا عمل شما را خواهد دید،و پیغمبر خدا و مؤمنان نیز(آن را می بینند)و بزودي بسوي خداي داناي غیب و شهود باز خواهید
.( گشت و او شما را بدانچه میکردید خبر میدهد( 105
تفسیر:
خداي سبحان در اینجا پیغمبرش را مخاطب ساخته و بدو دستور میدهد براي پاکیزه کردن مؤمنان و هم کفارة گناهانشان
صدقۀ اموال آنها را دریافت دارد،و بهمین
ص : 202
منظور فرماید:
« والِهِمْ 􀀀 خُذْ مِنْ أَمْ »
میباشد)دلالت بر تبعیض دارد(یعنی قسمتی از اموالشان « از » که در فارسی بمعناي )« من » اي محمد از اموال ایشان دریافت دار.لفظ
از مالهاي ایشان)و ) « والِهِمْ 􀀀 مِنْ أَمْ » : را بگیر)و صدقه دادن تمام مال واجب نیست.و نکتۀ دیگري که در آیه است آنکه فرمود
از مالشان) تا شامل تمامی اجناس مال گردد(نه مال مخصوصی)و دیگر آنکه این دستور اختصاصی بدستۀ )« من مالهم »: نفرمود
معینی ندارد و همۀ مسلمانان بپرداخت آن موظفند چون در مورد دستورات و احکام دین برابرند.
« صَدَقَهً »
برخی چون حسن و غیر او گفته اند:منظور از این آیه دستور دریافت صدقه از همان چند نفري است که توبه کردند بخاطر
تشدید تکلیف بر آنها،و منظور صدقۀ واجب(و زکات)نیست بلکه این دستور براي کفارة گناهان ایشان بود.
ولی جبائی و بیشتر مفسران گفته اند:منظور همان زکات واجبی است که در اسلام فرض شد و ظاهر بنظر ما نیز همین است که
مقصود زکات واجب میباشد،زیرا وجهی ندارد که ما آیه را بر دستۀ مخصوصی حمل کنیم،و بنا بر این خداوند در این آیه
بدریافت زکات از مالکین نصاب دستور فرموده است،و نصاب آن در نقره دویست درهم است،و در طلا چون به بیست مثقال
برسد،و در شتر چون به پنج رأس برسد،و در گاو وقتی به سی رأس رسید،و گوسفند چون به چهل برسد،و از غله و میوه جات
چون بمقدار پنج وسق ( 1) برسد.
« ا􀀀 تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَکِّیهِمْ بِه »
یعنی این صدقه آنها را از گناهان پاك کند،و تو اي
ص : 203
1) -وسق شصت صاع است و هر صاعی قریب سه کیلو است،ضمناً باید دانست که براي اطلاع از تمامی حکم زکات و -1
خصوصیات و فروع آن باید بکتب فقهی رجوع کرد،و در اینجا مؤلف بطور اجمال اشاره بچیزهایی که زکات در آنها واجب
است کرده،و در تمام موارد زکات نیز نصاب اول آن را ذکر فرموده،و منظور از میوه جات هم لا بد خرما و مویز است،و گرنه
در سایر میوه جات مستحبّ است و واجب نیست بشرحی که فقهاء در کتب فقهی متعرض شده اند.
بصورت مضارع غایب خوانده « تطهر » پیغمبر آنها را بوسیلۀ آن پاك گردانی و دعا کنی که آنها بدینوسیله از پاکان گردند(که
شود و فاعلش صدقه باشد و تزکیهم خطاب به پیغمبر اکرم باشد)،و برخی گفته اند:معناي آیه این است که تو آنها را پاك
اللّ علیه و آله-باشد.
􀀀
کنی و هم تو آنها را پاکیزه گردانی که هر دو جمله خطاب به پیغمبر-صلی ه
« وَ صَلِّ عَلَیْهِمْ »
اللّ علیه و آله- که چون از آنها صدقه(یا زکات)را دریافت کردي براي
􀀀
دستوري است از خداي تعالی به پیغمبر خود-صلی ه
قبولی صدقه شان دربارة آنها دعا کن،چنانچه در اینگونه موارد میگویند:خدا در برابر آنچه داده اي پاداش نیکت دهد و به
باقیماندة مالت برکت دهد.و در روایت است که چون مردمی صدقه بنزد آن حضرت میآوردند دربارة آنها اینگونه دعا
اللّ بن ابی أوفی-که از
􀀀
خدایا بر اینان رحمت فرست)و بخاري و مسلم در کتاب صحیح خود از عبد ه )« اللهم صلّ علیهم » میکرد
اللهم صلّ علی آل ابی »: اصحاب بیعت شجره است-روایت کرده اند که چون صدقه براي آن حضرت آورد چنین دعا کرد
خدایا بر خاندان ابی أوفی رحمت فرست). )« أوفی
« لاتَکَ سَکَنٌ لَهُمْ 􀀀 إِنَّ صَ »
یعنی دعاهاي تو مایۀ آرامش دل آنها است،و ابن عباس گفته:یعنی رحمتی است براي آنها،و قتاده و کلبی گفته اند:یعنی براي
آنها مایۀ اطمینان قلبی است که خدا آن را از آنها پذیرفته است،أبو عبیده گفته:یعنی موجب ثبات و استقامت آنها میباشد.
« اللّ سَمِیعٌ عَلِیمٌ
􀀀
وَ هُ »
و خدا دعاي تو را می شنود و بحال آنها در مورد صدقه هاشان دانا است.
« ادِهِ 􀀀 اللّ هُوَ یَقْبَلُ التَّوْبَهَ عَنْ عِب
􀀀
أَ لَمْ یَعْلَمُوا أَنَّ هَ »
(آیا ندانند که خدا توبۀ بندگانش را می پذیرد)و این جمله استفهامی است که منظور آگاه ساختن مخاطب است بر آنچه باید
آن را بداند.و جهت آنکه باید اینمطلب را بداند که همانا خداوند توبه را می پذیرد آنست که چون بدان آگاه شد همان
آگاهی او را بتوبه و توجه بسوي حق وامیدارد و از اینرو دانستن آن لازم است تا در نتیجه از عقاب خود را نجات دهد و
بدرك ثواب نائل گردد.
ص : 204
اللّ علیه و آله-درخواست کردند براي
􀀀
و سبب بیان اینمطلب از جانب خداي تعالی آن بود که چون آنها از رسول خدا- صلی ه
کفارة گناهانشان اموالی از آنها بگیرد آن حضرت دریافت آن را موکول برسیدن دستوري از خداي تعالی در اینباره کرد،و
خداوند در این آیه بیان فرماید که پذیرفتن توبه بدست خدا است و او است که باید توبۀ بندگان را بپذیرد.
« اتِ􀀀 وَ یَأْخُذُ الصَّدَق »
و صدقه ها را قبول کند و بدان پاداش دهد،جبائی گفته:
خداوند در این آیه دریافت پیغمبر و مؤمنان را از راه تشبیه و مجاز دریافت خود دانسته چون دریافت آنها بدستور خدا بود،و
اللّ علیه و آله- رسیده که صدقه پیش از آنکه بدست سائل برسد بدست خدا میرسد،و این تعبیر
􀀀
در روایت از پیغمبر-صلی ه
بخاطر آن است که بندگان شوق بیشتري در انجام آن پیدا کنند.
« اللّ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ
􀀀
وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَیَرَي هُ »
این دستوري است که خداي سبحان به پیغمبر خود میدهد که بمسلمانان گوشزد کند هر آنچه را خدا بشما دستور داده انجام
دهید با توجه بدانکه خدا پاداش اعمالتان را میدهد زیرا که او عمل شما را می بیند، و مثل آن است که فرموده باشد:هر کاري
بکنید خدا آن را می بیند.
و برخی گفته اند:منظور از دیدن خدا آگاه بودن و دانستن او است،یعنی خدا کارهاي شما را میداند و بدان پاداش میدهد.و
اضافه میفرماید که:پیغمبر او هم آن را میداند و در نزد خدا بدان گواهی میدهد و هم چنین مؤمنان نیز آن را میدانند و در
اینکه منظور از مؤمنان در آیه چه کسانی هستند اختلاف است،دسته اي گفته اند:منظور شهیدان هستند.و برخی گویند:مؤمنان
در این آیه فرشتگانی هستند که اعمال بندگان را یادداشت میکنند.
اللّ علیه و آله-و ائمۀ
􀀀
و در روایات ما شیعیان آمده که اعمال این امت را در هر روز دوشنبه و پنجشنبه بنظر رسول خدا-صلی ه
هدي علیهم السلام میرسانند و آن بزرگواران آنها را مشاهده میکنند،و منظور از مؤمنان نیز در این آیه همان ائمۀ هدي علیهم
ص : 205
السلام هستند.
« ادَهِ 􀀀 الِمِ الْغَیْبِ وَ الشَّه 􀀀 ی ع 􀀀 وَ سَتُرَدُّونَ إِل »
یعنی و بزودي بنزد خداوندي که داناي نهان و عیان است باز گردید.
« ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ 􀀀 فَیُنَبِّئُکُمْ بِ »
و او شما را بکارهایی که کرده اید آگاه میسازد و بدانها پاداشتان دهد .
ص : 206
[ [سوره التوبه ( 9): آیه 106
اشاره
( اَللّ عَلِیمٌ حَکِیمٌ ( 106
􀀀
إِمّ یَتُوبُ عَلَیْهِمْ وَ هُ
ا􀀀 و إِمّ یُعَذِّبُهُمْ ا􀀀 اَللّ
􀀀
وَ آخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ هِ
ترجمه:
و دستۀ دیگري(از اینان)هستند که محول بفرمان خدایند یا عذابشان کند یا توبه شان را بپذیرد(و از گناهشان بگذرد)و خدا
.( دانا و فرزانه است( 106
شأن نزول:
مجاهد و قتاده گفته اند:این آیه در شأن هلال بن امیۀ واقفی و مراره بن ربیع و کعب بن مالک-که از قبیلۀ اوس و خزرج
بودند-نازل شد و کعب بن مالک مردي درستکار بود ولی از روي سهل انگاري در کار حرکت بجنگ تبوك حاضر نشد و
اللّ علیه و آله-بمدینه بازگشت نزد آن حضرت آمده بی آنکه بدروغ عذري براي تأخیر خود بیاورد
􀀀
چون رسول خدا-صلی ه
عرضکرد:بخدا من عذري نداشتم،حضرت فرمود:
راست گفتی اکنون برخیز تا خدا درباره ات حکم کند،آن دو نفر دیگر نیز بنزد آن حضرت آمده و سخنانی نظیر سخن کعب
گفتند و همانگونه پاسخ شنیدند.
اللّ علیه و آله-مردم را از سخن گفتن با آنها ممنوع کرد،و بزنانشان نیز دستور داد از آنها کناره
􀀀
از آن سو رسول خدا-صلی ه
گیري کنند،و همین دستورها سبب شد که کار بر آنها سخت شود و زندگی بر آنها تنگ گردد و این جریان پنجاه روز طول
کشید، کعب بن مالک خیمه اي بر کنار کوه سلع زد و بتنهایی در آنجا زندگی میکرد تا پس از اینکه پنجاه روز بدین وضع
وَ عَلَی » دشوار بسر بردند توبه شان پذیرفته شد و آیۀ
ص : 207
«... لاثَهِ الَّذِینَ خُلِّفُوا 􀀀 الثَّ
(1)
درباره شان نازل شد،مسلمانان که از جریان مطلع شدند بنزد آنها شتافته و مژدة پذیرفتن توبه شان را باطلاع آنان رساندند.
اللّ علیه و آله-که در مسجد بود آمدم، و شیوة آن حضرت چنان بود که هر گاه بخاطر
􀀀
کعب گوید:من بنزد رسول خدا-صلی ه
خبر خوشی مسرور میشد رویش همچون قرص ماه میدرخشید،در اینوقت مشاهده کردم رویش از خوشحالی میدرخشد و چون
مرا دید فرمود:مژده باد تو را ببهترین روزهاي زندگیت از روزي که مادر تو را زائیده، کعب گوید:گفتم:آیا این مژده از طرف
خدا است یا از طرف خود شما است؟فرمود:
از خدا است.
کعب نیز بشکرانۀ اینکه خدا توبه اش را پذیرفته ثلث مال خود را در راه خدا صدقه داد.
تفسیر:
« اللّ
􀀀
وَ آخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ هِ »
یعنی دستۀ دیگري که کارشان موقوف و بستۀ به فرمان خدا است.
« إِمّ یَتُوبُ عَلَیْهِمْ
ا􀀀 و إِمّ یُعَذِّبُهُمْ ا􀀀»
که آنها را عذاب کند یا ببخشد،و البته سر- نوشت آنها نزد خدا معلوم و روشن بود ولی این تعبیر براي بندگان بود،یعنی
سرنوشت کار آنها در نظر شما معلوم نیست و روي بیم و امید است.
و این آیه دلیل بر صحت عقیدة ما در مورد جواز گذشت خدا از گنهکاران میباشد بدلیل آنکه میفرماید:کار آنها که مردمی
گناهکار بودند بدست خدا است که بخواهد آنها را عذاب کند یا ببخشد،و نیز دلیل است بر اینکه گذشت از گنهکاران و
پذیرفتن توبۀ آنها تفضلی است از طرف خداي سبحان و بر او واجب نیست زیرا اگر واجب بود آن را معلق بمشیت و خواست
( خود نمیکرد(و یکسره میفرمود آنها را می آمرزد). ( 2
ص : 208
1) -آیه 118 از همین سوره. -1
2) -براي اینکه خوانندة محترم بموضوع بحث و استدلال مؤلف بهتر آشنا شود توضیح -2
[ [سوره التوبه ( 9): آیات 107 تا 110
اشاره
ا إِلَّا 􀀀 اَللّ وَ رَسُولَهُ مِنْ قَبْلُ وَ لَیَحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْن
􀀀
حارَبَ هَ 􀀀 صاداً لِمَنْ 􀀀 راراً وَ کُفْراً وَ تَفْرِیقاً بَیْنَ اَلْمُؤْمِنِینَ وَ إِرْ 􀀀 وَ اَلَّذِینَ اِتَّخَ ذُوا مَسْجِداً ضِ
جالٌ 􀀀 ي مِنْ أَوَّلِ یَوْمٍ أَحَقُّ أَنْ تَقُومَ فِیهِ فِیهِ رِ 􀀀 تَقُمْ فِیهِ أَبَداً لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَی اَلتَّقْو 􀀀 کاذِبُونَ ( 107 ) لا 􀀀 اَللّ یَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَ
􀀀
ی وَ هُ 􀀀 اَلْحُسْن
ا􀀀 ی شَف 􀀀 انَهُ عَل 􀀀 وانٍ خَیْرٌ أَمْ مَنْ أَسَّسَ بُنْی 􀀀 اَللّ وَ رِضْ
􀀀
ي مِنَ هِ 􀀀 ی تَقْو 􀀀 انَهُ عَل 􀀀 اَللّ یُحِبُّ اَلْمُطَّهِّرِینَ ( 108 ) أَ فَمَنْ أَسَّسَ بُنْی
􀀀
یُحِبُّونَ أَنْ یَتَطَهَّرُوا وَ هُ
إِلاّ أَنْ تَقَطَّعَ
􀀀
انُهُمُ اَلَّذِي بَنَوْا رِیبَهً فِی قُلُوبِهِمْ 􀀀 زالُ بُنْی 􀀀 یَ 􀀀 اَلظّ ( 109 ) لا
􀀀
لا یَهْدِي اَلْقَوْمَ الِمِینَ 􀀀 اَللّ
􀀀
ارِ جَهَنَّمَ وَ هُ 􀀀 ارَ بِهِ فِی ن 􀀀 ارٍ فَانْه 􀀀 جُرُفٍ ه
( اَللّ عَلِیمٌ حَکِیمٌ ( 110
􀀀
قُلُوبُهُمْ وَ هُ
ترجمه:
و آنان که براي ضرر زدن(بمسلمانان)و کفر و ایجاد تفرقه میان مؤمنان و
(2
(میدهیم:که دانشمندان علم کلام این بحث را در کتابهاي خود عنوان کرده اند که آیا عذاب مردمان با ایمانی که مرتکب
گناهان کبیره شده اند دائمی است(مانند کفار)یا موقت است،و بیشتر نظریۀ دوم را پذیرفته اند که عذاب گنهکار دائمی نیست
و موقت است،و از جملۀ دلیلهایی که براي مدعاي خود ذکر کرده اند همین است که خدا میتواند از شخص گنهکار بگذرد و
کیفرش را ببخشد و چنان نیست که کیفر عمل لازمۀ عقلی و حتمی گناه باشد هم چنان که سوختن لازمۀ آتش است،بلکه
ص : 209
تهیۀ جایگاهی براي کسی که پیش از این با خدا و رسولش ستیزه کرده مسجدي بنا کردند،و بطور مؤکد قسم میخورند که ما
منظوري جز نکو کاري نداشتیم خدا گواهی میدهد که اینان دروغ میگویند( 107 )هیچوقت در آن(مسجد براي نماز) نه
ایست،زیرا مسجدي که از نخستین روز بنیان آن بر پرهیزکاري بنا شده سزاوارتر است که در آن بایستی(و اقامۀ نماز کنی)،در
آن مسجد مردانی هستند که دوست دارند پاکیزه گردند و خدا پاکیزگان را دوست دارد( 108 )آیا آنکه شالودة بناي خود را بر
تقوي(و پرهیزکاري)بنا کرده بهتر است یا آنکه شالوده اش را بر لب پرتگاهی ریزان نهاده که در آتش دوزخش اندازد،و خدا
مردم ستمکار را هدایت نمیکند ( 109 )پیوسته این بنائی که ساخته اند مایۀ اضطراب و حیرت دلهاي ایشان است تا وقتی که
.( دلهاشان پاره پاره شود و خدا دانا و فرزانه است( 110
شرح لغات:
ضرار:جستجوي ضرر و زیان و دست زدن بدان.
ارصاد:انتظار داشتن و آماده کردن.
تقوي:خصلتی است که بوسیلۀ آن از عقوبت احتراز شود.
شفا جرف:انتهاي مساحت چیز است،و جرف سیلگاه و درّه:بکنارة آن گویند
(2
(کیفر گناه،حقی است از حقوق خداي تعالی و قابل اسقاط،و اگر مشیتش تعلق گرفت میتواند بگذرد،و مؤلف بزرگوار براي
اثبات اینمطلب به این آیه نیز استدلال کرده که میفرماید:کار گنهکاران و کیفر آنان بدست خدا است که بخواهد آنها را
عذاب کند یا ببخشد.(این راجع بقسمت اول استدلال). و در قسمت دوم نیز بحث شده است که وقتی شخص گنهکار از گناه
خود توبه کرد آیا بر خدا واجب است توبۀ او را بپذیرد و کیفرش نکند یا واجب نیست و البته بمشیت او است، مؤلف مرحوم
مانند بسیاري از علماي کلامی معتقد است که قبول توبۀ گنهکار بر خدا واجب نیست بلکه اگر قبول کند از باب تفضل و
لطف است،و براي اثبات این سخن به این آیه استدلال کرده که در اینجا خدا میفرماید:کار آنها بدست خدا است که بخواهد
عذابشان کند یا بخواهد آنها را ببخشد،و اگر قبول توبه بر او واجب بود تعلق بر مشیت و ارادة خدا معنی نداشت.
ص : 210
که سیل آن را برده باشد؟ هار:ساقط و ریخته شده.
شأن نزول:
اللّ علیه و آله-فرستادند و
􀀀
مفسران گفته اند:قبیلۀ بنی عمرو بن عوف مسجد قبا را بنا کردند و بنزد رسول خدا-صلی ه
درخواست کردند حضرت در آن مسجد نماز گزارد،رسول خدا نیز بدانجا رفت و در آن مسجد نماز خواند،گروهی از منافقان
از قبیلۀ بنی غنم بن عوف بر آنها رشگ برده گفتند:ما نیز مسجدي میسازیم و در آن نماز میگزاریم و از این پس به جماعت
محمد حاضر نمی شویم،و اینان دوازده نفر -و بگفتۀ بعضی پانزده نفر بودند-که از آن جمله بود:ثعلبه بن حاطب و معتب بن
اللّ علیه
􀀀
قشیر و نبتل بن حارث،آنها مسجدي در کنار مسجد قبا ساختند و چون از بناي آن فراغت یافتند بنزد رسول خدا-صلی ه
و آله-رفته و در وقتی که آن حضرت آمادة حرکت بسوي تبوك بود بوي عرضکردند:ما براي بیماران و گرفتاران و شبهاي
بارانی و شبهاي زمستانی مسجدي ساخته ایم و میل داریم حضرتت بدانجا آمده و نمازي در آن بگزاري و براي برکت آن دعا
کنی،حضرت در جواب آنان فرمود:من اکنون در سر راه سفر هستم و بخواست خدا چون بازگشتیم بنزد شما خواهم آمد و در
آن مسجد نماز میگذاریم،و چون آن حضرت از تبوك بازگشت آیات فوق دربارة مسجد مزبور نازل شد.
تفسیر:
سپس خداوند سبحان از جماعت دیگري از منافقین نام میبرد که براي تفرقه انداختن میان مسلمانان و ایجاد پریشانی در آنان
مسجدي بنا نهاده و از اینرو فرماید:
« وَ الَّذِینَ اتَّخَذُوا مَسْجِداً »
و آنهایی که مسجدي بنا کردند.مسجد در اصل بمعنی محل سجود و در زبان عامیانه مکان مخصوص نماز است که در اینجا
از معنی عرفی مسجد استفاده شده نه از اصل آن.
« راراً 􀀀 ضِ»
یعنی زیان آور براي اهل مسجد قباء و مسجد پیغمبر(ص)تا مردم
ص : 211
در آنها کمتر اجتماع کنند.
« وَ کُفْراً »
یعنی براي بر پا ساختن کفر در آن و گفته شده مقصود ایشان این بود که در آن مسجد با طعن بر رسول خدا و اسلام کافر
گردند.
« وَ تَفْرِیقاً بَیْنَ الْمُؤْمِنِینَ »
اللّ علیه و آله.
􀀀
و براي ایجاد اختلاف و بهم زدن مسلمانان و دور کردن آنان از اطراف رسول خدا صلی ه
« اللّ وَ رَسُولَهُ مِنْ قَبْلُ
􀀀
حارَبَ هَ 􀀀 صاداً لِمَنْ 􀀀 وَ إِرْ »
و آن را براي کسی که از پیش با خدا و رسولش در جنگ بود آماده ساختند و آن شخص ابو عامر راهب بود و او کسی بود
که از پیش با خدا و رسولش در ستیز بوده و سر گذشت او چنان بود که در زمان جاهلیت برهبانیت در آمد و لباس زبر و
خشن پوشید و چون پیغمبر(ص)بشهر مدینه آمد بر آن حضرت رشگ برد و بر علیه آن حضرت دسته بندي کرده و احزاب
تشکیل داد.و بعد از فتح مکه بسوي طائف گریخت و هنگامی که مردم طائف مسلمان شدند بشام رفته و از آنجا بسوي روم
رفت در آنجا بدین نصاري در آمد.وي پدر حنظلۀ غسیل الملائکه بود که در جنگ احد در رکاب پیغمبر(ص)شهید گردید
هنگامی که جنب بود و ملائکه او را غسل دادند و رسول خدا(ص)ابا عامر را فاسق نامید و او براي منافقین پیغام فرستاد که
آمادة پیکار شوید و مسجدي بسازید.من نیز بسوي امپراطور خواهم رفت و لشکري از آنجا خواهم آورد تا محمد را از شهر
بیرون نمائیم.منافقین منتظر بودند تا ابو عامر بیاید ولی او قبل از اینکه بامپراطور روم برسد از این جهان رخت بر بست.
« ی􀀀 ا إِلَّا الْحُسْن 􀀀 وَ لَیَحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْن »
و آنها سوگند یاد میکنند که ما از بناي این مسجد نظري جز کار خیر نداریم و نمیخواهیم این مسجد را بسازیم مگر براي
توسعه و کمک بناتوانان و بیماران مسلمان.خداوند پیغمبرش را از نیت شوم و طینت بد آنها آگاه کرده و فرمود:
« کاذِبُونَ 􀀀 اللّ یَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَ
􀀀
وَ هُ »
و خدا گواهی دهد که آنها دروغ میگویند و گواهی خداوند براي رسوایی کسی که او بدروغش گواهی دهد کافی است و
چون رسول خدا از تبوك بازگشت بنزد عاصم بن عوف عجلانی و مالک بن دخشم که از قبیلۀ بنی عمرو بن
ص : 212
عوف بود فرستاد و بدانها دستور داد باین مسجدي که مشتی ستمگر بنا کرده اند بروید و آن را ویران کرده بسوزانید و روایت
شده که آن حضرت عمار بن یاسر و وحشی را فرستاد تا آن را آتش زدند.و دستور داد که آنجا را زباله دانی کرده و مردارها
را در آن بیاندازند.و بدنبال آن جریان خداي سبحان از اقامۀ نماز در آن نهی فرمود:
« لا تَقُمْ فِیهِ أَبَداً 􀀀»
یعنی هرگز در آن نماز نگزار و سپس قسم یاد کرده فرمود:
« ي مِنْ أَوَّلِ یَوْمٍ 􀀀 لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَی التَّقْو »
یعنی قسم بخدا مسجدي که از نخستین روز بناي آن،اساس و بنیانش بر تقوي و اطاعت خدا ساخته شده.
« أَحَقُّ أَنْ تَقُومَ فِیهِ »
سزاوارتر است که در آن اقامۀ نماز کنی و در اینکه این مسجد کدام بوده اختلاف است، ابن عباس و حسن و عروه بن زبیر
گفته اند که مراد مسجد قباء است.زید بن ثابت و ابن عمرو ابی سعید خدري گفته اند که مقصود مسجد رسول خدا است.و
روایت شده از پیغمبر(ص)که فرمود آن همین مسجد من است و نیز ابو مسلم گوید که مقصود هر مسجدي است که براي
اسلام و براي خاطر خدا بنا شود.سپس مسجد و اهل آن را توصیف نموده میفرماید:
« فِیهِ »
یعنی در این مسجدي که بر پایۀ تقوي و پرهیزکاري بنا شده است.
« جالٌ یُحِبُّونَ أَنْ یَتَطَهَّرُوا 􀀀 رِ»
مردانی هستند که دوست دارند براي خدا نماز گذارند در حالی که ببهترین پاکیزگی پاك باشند و حسن گفته:یعنی دوست
دارند از گناهان پاك گردند و همین معنی از حضرت باقر و حضرت صادق علیهما السلام روایت شده و در روایت است که
پیغمبر از اهل قباء پرسید شما براي تطهیر چه میکنید که خداي تعالی شما را بدان نیکو ستایش کرده گفتند:ما جاي غائط را(با
آب)شستشو میدهیم حضرت فرمود خداوند دربارة شما نازل فرموده:
« اللّ یُحِبُّ الْمُطَّهِّرِینَ
􀀀
وَ هُ »
و خداوند پاکیزگان را دوست میدارد،سپس خداي سبحان فرق میان دو مسجد را اینگونه بیان فرماید:
« ارٍ 􀀀 ا جُرُفٍ ه 􀀀 ی شَف 􀀀 انَهُ عَل 􀀀 وانٍ خَیْرٌ أَمْ مَنْ أَسَّسَ بُنْی 􀀀 اللّ وَ رِضْ
􀀀
ي مِنَ هِ 􀀀 ی تَقْو 􀀀 انَهُ عَل 􀀀 أَ فَمَنْ أَسَّسَ بُنْی »
بیانش در پیش گذشت،خداي تعالی تشبیه فرموده بناي آنها را بر آتش دوزخ
ص : 213
به بناي کنارة جویی ویران یعنی همانطور که بناي بر کناره جوي ویران در آب فرو میریزد هم چنان بناي اینان در آتش دوزخ
سقوط کرده و فرو میریزد.
یعنی عمل شخص متقی و پرهیزگار با عمل آدم منافق مساوي نیست زیرا کارهاي اشخاص متقی بر اصل صحیح و ثابتی استوار
است و عمل منافق بر اصل ثابتی استوار نبوده و سریع الزوال است.
« ارِ جَهَنَّمَ 􀀀 ارَ بِهِ فِی ن 􀀀 فَانْه »
اللّ روایت شده که گفت مسجد ضرار را(پس از سوختن)دیدم که از آن دودي
􀀀
ترجمه و تفسیرش گذشت،و از جابر بن عبد ه
بیرون میآمد.
« انُهُمُ الَّذِي بَنَوْا رِیبَهً فِی قُلُوبِهِمْ 􀀀 زالُ بُنْی 􀀀 لا یَ 􀀀»
یعنی پیوسته این بنائی که کرده بودند موجب شک و تردید در دلهاشان شده بود که در ظاهر تظاهر باسلام میکردند و در
باطن بر نفاق خود پایدار بودند.
و گفته شده معناي آن ناراحتی و خشمی بود که در دلهاشان پدید آمده بود.و بقول دیگر حسرتی بود که در دلهاشان پدیدار
گشته و در آن حسرت بسر میبردند.
« إِلاّ أَنْ تَقَطَّعَ قُلُوبُهُمْ
􀀀
»
یعنی تا وقتی که بمیرند.و مراد آیه این است که آنها از خطا و گناه خود دست نمیکشند و توبه نمیکنند تا اینکه بر نفاق و
کفرشان بمیرند و چون مردند بوسیلۀ مرگ،کیفر دست کشیدن از ایمان و ثبات در کفر را ببینند.
و برخی گفته اند:معناي آن این است که مگر توبه کنند توبه اي که از شدت پشیمانی و حسرت بر گذشته دلهاشان پاره پاره
شود.
« اللّ عَلِیمٌ
􀀀
وَ هُ »
و خدا آگاه است به اندیشه هاي آنها در ساختن مسجد ضرار.
« حَکِیمٌ »
و فرزانه است در دستوري که براي ویرانی و جلوگیري از اقامۀ نماز در آن داده است .
ص : 214
[ [سوره التوبه ( 9): آیات 111 تا 112
اشاره
اهِ وَ 􀀀 اَللّ فَیَقْتُلُونَ وَ یُقْتَلُونَ وَعْداً عَلَیْهِ حَ  قا فِی اَلتَّوْر
􀀀
اتِلُونَ فِی سَبِیلِ هِ 􀀀 والَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ اَلْجَنَّهَ یُق 􀀀 ي مِنَ اَلْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَ هُمْ وَ أَمْ 􀀀 اَللّ اِشْتَر
􀀀
إِنَّ هَ
ابِدُونَ 􀀀 اَلتّ اَلْع
ائِب 􀀀 ذ هُوَ اَلْفَوْزُ اَلْعَظِیمُ ( 111 ) وُنَ لِکَ􀀀 و ایَعْتُمْ بِهِ 􀀀 اَللّ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَیْعِکُمُ اَلَّذِي ب
􀀀
ی بِعَهْدِهِ مِنَ هِ 􀀀 اَلْإِنْجِیلِ وَ اَلْقُرْآنِ وَ مَنْ أَوْف
( اَللّ وَ بَشِّرِ اَلْمُؤْمِنِینَ ( 112
􀀀
حافِظُونَ لِحُدُودِ هِ 􀀀 اَلنّ عَنِ اَلْمُنْکَرِ وَ اَلْ
اه 􀀀 اَلسّ اَلْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ وُنَ
اجِدُونَ 􀀀 اَلر ّ
اکِعُونَ 􀀀 اَلس ّ
ائِحُونَ 􀀀 حامِدُونَ 􀀀 اَلْ
ترجمه
خدا از مردمان با ایمان جانها و مالهاشان را خرید که(در عوض)بهشت از آنها باشد،کار زار کنند در راه خدا،بکشند و کشته
شوند،و این وعده اي است بر خدا که در تورات و انجیل و قرآن بر او قطعی گشته،و کیست که بعهد خود وفادارتر از خدا
باشد، پس بدین معاملۀ خود که انجام داده اید خورسند باشید،و کامیابی بزرگ همین است ( 111 )(این مؤمنان)توبه
کنندگان،و پرستش کنندگان،و ستایش گران،و رهروان، و رکوع و سجده گذاران و امر کنندگان بمعروف و نهی کنندگان از
.( منکر و نگهبانان حدود خدایند و مؤمنان را نوید ده( 112
شرح لغات
سائح:از سیاحت و گردش کردن در زمین است بنحو استمرار و بهمین جهت روزه
ص : 215
دار را سائح گویند چون براي اطاعت پروردگار ترك خواسته هاي دل را استمرار دهد.
تفسیر:
پس از آنکه خداي سبحان سرگذشت منافقان را بیان فرمود دنبالش مردم را تشویق کرده فرماید:
« والَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّهَ 􀀀 ي مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْ 􀀀 اللّ اشْتَر
􀀀
إِنَّ هَ »
حقیقت معناي خرید و فروش در مورد خداي تعالی شایسته نیست زیرا مشتري و خریدار آنچه را که در ملک و تصرف او
مَنْ ذَا الَّذِي یُقْرِضُ » نیست خریداري می کند و خداي عز اسمه مالک تمام چیزهاست لکن منظور درین آیه همانند معناي آیه
1) است که لفظ خریدن و وام براي تاکید پاداش است و چون خداي سبحان ثواب و پاداش را بر خود ) « اللّ قَرْضاً حَسَ ناً
􀀀
هَ
ضمانت نموده آن را بخریدن تعبیر نموده و ثواب را بهاء و اعمال را کالاي آن قرار داده و این تعبیر از باب مجاز میباشد.و
متذکر شده که جانهاي مؤمنان را که در جهاد در راه خدا از دست میدهند و اموالشان را که در راه رضاي خدا انفاق می کنند
میخرد و در عوض آن بهشت را بدانها ارزانی میدارد.و جهاد بر دو نوع است:جهاد با شمشیر و جهاد با زبان،و چه بسا جهاد با
زبان رساتر و نافذتر است زیرا راه خدا دین اوست و دعوت بدین ابتدا بزبان است و سپس با شمشیر.و دیگر آنکه اقامه دلیل بر
صحت مدعی بهتر و آشکار ساختن حق و بیان آن(براي پیشرفت دین)سزاوارتر است و این جز با زبان صورت نگیرد.و
پیغمبر(ص)فرمود اي علی اگر خدا بدست تو انسانی را هدایت کند بهتر است براي تو از آنچه خورشید بر آن میتابد.و اما
جهت اینکه فقط خداي سبحان از خرید جان و مال نام برده اینست که عبادات دو گونه است بدنی و مالی و قسم دیگري
ندارد و روایت شده که خداوند سبحان با مؤمنان سودا کند و از اینرو ارج و بهاي آنان را بالا برده و بهشت قرار داده است.
امام صادق علیه السلام میفرمود:أیا مردمانی که همتی ندارید(و در فکر ارزش خود نیستید)بهاي بدنهاي شما بهشت است،جز
بدان خود را نفروشید،و اصمعی این
ص : 216
1) -کیست که بخدا وام دهد وام دادن نیکویی. -1
سه شعر را نیز از امام صادق علیه السلام نقل کرده که فرماید:
اثامن بالنفس النفیسه ربها
( فلیس لها فی الخلق کلهم ثمن ( 1
بها نشتري الجنات ان انا بعتها
( بشیء سواها ان ذلکم غبن ( 2
اذا ذهبت نفسی بدنیا اصبتها
( فقد ذهب الدنیا و قد ذهب الثمن ( 3
« اللّ
􀀀
اتِلُونَ فِی سَبِیلِ هِ 􀀀یُق »
بیان علتی است که خدا بخاطر همان آنان را خریداري کرد(که همان کار زار کردن در راه خدا باشد).
« فَیَقْتُلُونَ »
مشرکین را میکشند.
« وَ یُقْتَلُونَ »
و مشرکین نیز از آنها میکشند.یعنی بهشت پاداش جهاد آنها است چه بکشند و چه کشته شوند.
« وَعْداً عَلَیْهِ حَ  قا »
یعنی اینکه بهشت پاداش آنهاست وعدة حقی است از جانب خدا و هیچ شک و شبهه اي در آن نیست.و در حقیقت معناي آن
چنین است که خدا به آنها وعدة بهشت داده بضمانت خود و آن وعده حقی یعنی وعده راستی است که هیچگونه در آن
تخلف نیست.
« اهِ وَ الْإِنْجِیلِ وَ الْقُرْآنِ 􀀀 فِی التَّوْر »
زجاج گوید:این دلیل بر اینست که خداوند هر ملتی را که دستور بجهاد داده،وعدة بهشت نیز بآنها داده است.
« اللّ
􀀀
ی بِعَهْدِهِ مِنَ هِ 􀀀 وَ مَنْ أَوْف »
یعنی احدي از خدا وفا کننده تر بعهد خود نیست زیرا خدا بعهد خود وفا نموده و هیچگاه خلف وعده نمینماید.
« ایَعْتُمْ بِهِ 􀀀 فَاسْتَبْشِرُوا بِبَیْعِکُمُ الَّذِي ب »
پس باین سوداگري خورسند باشید تا بواسطۀ این سوداگري آثار سرور و خوشحالی در چهره تان هویدا گردد،زیرا شما کالا
را
ص : 217
1) -جان خود را در نزد پروردگارش بمعرض فروش میگذارم چون در تمامی خلق براي آن بهایی وجود ندارد. -1
2) -و بدان بهشت را خریداري میکنیم و اگر بچیز دیگري جز بهشت آن را بفروشم مغبون گشته ام. -2
3) -اگر در مقابل جان خود مال دنیایی بدست آورم با رفتن از دنیا آن بهاء و مال هم از دستم برود. -3
بمالک آن فروخته و بهاي آن را گرفتید و دیگر اینکه چیز فانی را به باقی و آنچه زائل شدنی است به کالاي دائمی فروختید.
« ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ 􀀀 وَ »
این خرید و فروش،پیروزي بزرگی است که هیچ چیز بپایۀ آن نمیرسد سپس خداي سبحان مؤمنینی را که از آنها جان و
مالشان را خریده، باین صفات توصیف کرده میفرماید:
« اَلتّ
ائِب 􀀀 وُنَ »
کسانی که بسوي طاعت خدا بازگشت مینماید و از خلق بسوي وي بریده و از کارهاي زشت گذشتۀ خویش پشیمان گشته
اند.
« ابِدُونَ 􀀀 اَلْع »
آنهایی که خداي یگانه را پرستش نموده و با انجام اوامر و نواهی او روي خواري بدرگاهش نهند.حسن و قتاده گویند:آنهایی
که بدنهاي خود را در روز و شب بعبادت وامیدارند و خداي را در آسانی و سختی میپرستند.
« حامِدُونَ 􀀀 اَلْ »
حسن گوید:یعنی کسانی که خداي را در همه حال حمد و ستایش می نمایند دیگري گفته مراد آنهایی هستند که نعمتهاي
خدا را با دیدة اخلاص سپاسگزاري کنند.
« اَلسّ
ائِحُونَ 􀀀 »
ابن عباس و ابن مسعود و حسن و سعید بن جبیر و مجاهد گفته اند:
اللّ علیه و آله-روایت شده که فرمود:سیر و سیاحت امت من روزه است،و نیز گفته
􀀀
که مراد روزه دارانند.و از پیغمبر-صلی ه
شده آنها کسانی هستند که در زمین گردش میکنند و از عجائب خلقت خداي تعالی عبرت میگیرند.عکرمه گوید آنها طالبان
علم هستند که در جستجوي آن در زمین گردش میکنند.
« السّ
اجِدُونَ 􀀀 اَلر ّ
اکِعُونَ 􀀀 »
یعنی آنهایی که نماز واجب و فریضه را که در آن رکوع و سجود است بجا میآورند.
« النّ عَنِ الْمُنْکَرِ
اه 􀀀 اَلْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ وُنَ »
در اینجا دلیل بر این است که امر بمعروف مستلزم نهی از منکر میباشد و گویا آنها هر دو یک چیزند و دیگر اینکه « واو » ذکر
در اینجا آمده تا دلالت بر این مقارنه و نزدیکی کند. « واو » در پیشتر جاها نهی از منکر به امر بمعروف مقرون است و از اینرو
ص : 218
« اللّ
􀀀
حافِظُونَ لِحُدُودِ هِ 􀀀 وَ الْ »
ابن عباس گوید:یعنی آنان که باطاعت خداوند قیام کنند و آنهایی که فرائض خدا و اوامر او را انجام داده و از نواهی او
اجتناب می کنند.زیرا حدود خداوند دستورات و نواهی او است.
« وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ »
اللّ علیه و آله که تصدیق کنندگان خداوند و معترفان نبوت خود را به ثواب جزیل و منزلت
􀀀
این دستوري است به پیغمبر صلی ه
بزرگ و مخصوص مژده دهد،در صورتی که تمام این اوصاف در آنان جمع باشد و بزرگان ما روایت کرده اند که این
صفات مختص به ائمه معصومین میباشد.زیرا این اوصاف بطور کامل در شخص دیگري جز آنها جمع نشود.
زهري حضرت علی بن الحسین(ع)را در راه حج دیدار کرد و بآن حضرت عرضکرد:
جهاد و سختی آن را واگذاردي و رو بحج آوردي،با اینکه خداي سبحان فرماید:
«.... ي مِنَ الْمُؤْمِنِینَ 􀀀 اللّ اشْتَر
􀀀
إِنَّ هَ »
تا آخر پس فرمود:هر گاه «... ابِدُونَ 􀀀 اَلتّ الْع
ائِب 􀀀 وُنَ » : تا آخر؟حضرت در پاسخش فرمود:آیۀ دنبالش را نیز بخوان که فرماید
مردمانی را که داراي این صفات باشند دیدار کنیم در آن وقت فضیلت جهاد بهمراه آنان از حج بیشتر خواهد بود(و بهمراه
آنها بجنگ میرویم) .
ص : 219
[ [سوره التوبه ( 9): آیات 113 تا 114
اشاره
ا􀀀 حابُ اَلْجَحِیمِ ( 113 ) وَ م 􀀀 ا تَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُمْ أَصْ 􀀀 ی مِنْ بَعْدِ م 􀀀 کانُوا أُولِی قُرْب 􀀀 کانَ لِلنَّبِیِّ وَ اَلَّذِینَ آمَنُوا أَنْ یَسْتَغْفِرُوا لِلْمُشْرِکِینَ وَ لَوْ 􀀀 ا 􀀀م
( لَأَوّ حَلِیمٌ ( 114
اه 􀀀 راهِیمَ 􀀀 لِلّ تَبَرَّأَ مِنْهُ إِنَّ إِبْ
􀀀
فَلَمّ تَبَیَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوٌّ هِ
ا􀀀 إِی ّ
اه 􀀀 ا 􀀀 إِلاّ عَنْ مَوْعِدَهٍ وَعَدَه
􀀀
راهِیمَ لِأَبِیهِ 􀀀 ارُ إِبْ 􀀀 کانَ اِسْتِغْف 􀀀
ترجمه:
پیغمبر و کسانی که ایمان آورده اند نباید براي مشرکان آمرزش بخواهند پس از آنکه براي ایشان واضح شد که آنها اهل
دوزخند( 113 )ابراهیم هم که براي پدرش آمرزش خواست تنها بخاطر وعده اي بود که بدو داده بود،و چون براي او آشکار
.( شد که وي دشمن خدا است از او بیزاري جست و براستی که ابراهیم بسیار زاري کننده و بردبار بود( 114
شرح لغات:
بمعناي دردناکی و غمزدگی و حزن است شاعر گوید: « تأوّه » اوّاه:اصل آن از
اذا ما قمت أرحلها بلیل
( تأوه آهه الرجل الحزین ( 1
تفسیر:
« کانَ لِلنَّبِیِّ وَ الَّذِینَ آمَنُوا أَنْ یَسْتَغْفِرُوا لِلْمُشْرِکِینَ 􀀀 ا 􀀀م»
یعنی پیغمبر و مؤمنین براي کسانی که مشرك بخدا هستند و با خدا معبود دیگري را نیز پرستش می کنند و هم آنان که او را
یکتا نمیدانند و اقرار بخداوندي او ندارند نباید طلب آمرزش و
ص : 220
1) -چون بر میخیزم تا شبانه از نزدش بروم همچون مردي محزون آه و ناله سر میدهد. -1
مغفرت کنند.
« ی􀀀 کانُوا أُولِی قُرْب 􀀀 وَ لَوْ »
یعنی هر چند این اشخاص نزدیکترین کسان بآنها باشند.
« حابُ الْجَحِیمِ 􀀀 ا تَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُمْ أَصْ 􀀀 مِنْ بَعْدِ م »
یعنی:پس از اینکه معلوم گردید آنها کافر بوده و سزاوار خلود در آتش میباشند،و در تفسیر حسن چنین آمده:که مسلمانان به
پیغمبر اکرم(ص)عرض کردند:آیا براي پدران ما که در زمان جاهلیت مرده اند طلب آمرزش نمیکنی؟پس خداي سبحان این
آیه را نازل کرد و بیان فرمود که پیغمبر و هیچ مؤمنی سزاوار نیست که براي کافري دعا و طلب مغفرت نمایند.
زیرا از «... لا ینبغی للنبی » این تعبیر بلیغ تر و رساتر از این بود که بفرماید «... کانَ لِلنَّبِیِّ 􀀀 ا 􀀀م» و اینکه خداي سبحان در آیه فرمود
این تعبیر چنین برمیآید که این عمل یعنی:طلب آمرزش براي کفار،عمل قبیحی بوده ولی حکمت خدا مانع آن گردیده اما اگر
میفرمود دلالت نداشت که از حکمت خدا دور بود بلکه دالّ بر این بود که شایسته نیست پیغمبر این کار را « لا ینبغی » بصورت
اختیار نماید و معناي آن این بود که خداوند طلب استغفار و آمرزش براي مشرکین را در دین و حکم خود قرار نداده است،
گرچه مهر و محبت خویشاوندي و علاقۀ رحم آنان را وادار بآمرزشخواهی براي آنها کند.پس از آنکه آشکار شد براي ایشان
که آنان را عذابی بزرگ است.
سپس خداي سبحان علت استغفار ابراهیم را براي پدرش با اینکه کافر بود بیان میکند-چه روي سخن آنان که میگویند پدر
حقیقی او بود و چه بگوئیم جدّ مادري و یا عمویش بود چنانچه بزرگان ما گفته اند-.
« إِیّ
اه 􀀀 ا 􀀀 إِلاّ عَنْ مَوْعِدَهٍ وَعَدَه
􀀀
راهِیمَ لِأَبِیهِ 􀀀 ارُ إِبْ 􀀀 کانَ اسْتِغْف 􀀀 ا 􀀀 وَ م »
یعنی استغفار ابراهیم براي پدرش نبود جز از روي وعده اي که داده بود و در اینکه چه کسی این وعده را داده بود اختلاف
است که آیا از طرف ابراهیم بود یا پدرش و برخی گفته اند که پدرش وعده داد که هر گاه او برایش طلب آمرزش کند ایمان
خواهد آورد و ابراهیم روي این وعده بود که براي او استغفار کرد.
ص : 221
« لِلّ
􀀀
فَلَمّ تَبَیَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوٌّ هِ
ا􀀀 »
پس هنگامی که ابراهیم متوجه شد که پدرش دشمن خداست و بوعدة خویش وفا نمی کند.
« تَبَرَّأَ مِنْهُ »
از وي بیزاري جست و برایش دعا ننمود.ابن عباس و مجاهد و قتاده گویند:عداوت و دشمنی او با خدا هنگامی آشکار شد که
او در حال کفر مرد.
و گفته شده که وعده از طرف ابراهیم داده شد که گفت من تا موقعی که در قید حیاتم براي تو استغفار خواهم نمود و شرط
استغفار او ایمان آوردن پدرش بود و همین که از ایمان آوردن وي مأیوس شد از او بیزاري جست.
« لَأَوّ
اه 􀀀 راهِیمَ 􀀀 إِنَّ إِبْ »
ابن عباس گوید یعنی:ابراهیم دعا کننده اي پر گریه و پر دعا بود و همین معنی از امام صادق علیه السلام نیز روایت شده است.
حسن و قتاده گفته اند:اوّاه بمعنی مهربان نسبت ببندگان خدا است.
و کعب گفته:اوّاه کسی است که چون نام آتش دوزخ را برایش ببرند بگوید:
اوه.و ابن عباس گوید:اوّاه در لغت حبشه بمعنی مؤمن است.
عکرمه و مجاهد گویند:اوّاه بمعنی یقین دارنده است.
و نخعی گوید:اوّاه بمعناي عفیف و پاکدامن است.
عطا گوید:اواه کسی را گویند که از آنچه خداي عز و جل خوش ندارد روي گردانیده و ترك کند.
اللّ بن شداد از پیغمبر(ص)روایت کند که فرمود:اوّاه خاشع و زاري کننده است.
􀀀
عبد ه
عقبه بن عامر گوید:اوّاه کسی است که بسیار براي خدا تسبیح گوید.
ابی عبیده گوید:اوّاه بکسی گویند که از روي ترس آه کشد و با یقین به اجابت دعایش زاري کند و ملازم طاعت حق باشد.
زجاج گفته:قول ابی عبیده جامع بیشتر معانی اوّاه است که اهل تفسیر گفته اند.
« حَلِیمٌ »
گویند:حلم ابراهیم بحدي بود که شخصی او را آزار و شماتت نمود.ابراهیم
ص : 222
در پاسخ او گفت:خدا ترا هدایت کند.ابن عباس گفته:حلیم بمعناي بزرگ است و در اصل حلیم بکسی گویند که بر آزار
مردم شکیبا و از خطا و گناهشان در گذرد.
ارتباط این چند آیه با آیات سابق:
چون در آیات قبل،سخن از منافقان و منع از دوستی و نماز بر مردگان آنها و توقف بر سر قبرشان براي دعا،بمیان آمد بدنبال
آن خداي تعالی از دعا کردن براي آنها پس از مرگشان نیز نهی فرمود و چون سخن از نهی پیغمبر(ص)و مؤمنان براي دعاي
بر مشرکان پس از مرگشان بمیان آمد خداوند داستان ابراهیم و عذر در آمرزشخواهی او را براي پدرش بیان فرمود.و جملۀ
نیز بدین مناسبت ذکر شده که چون مردي رئوف و مهربان بود اخلاصش در وقت دعا بیشتر و علاقه و « لَأَوّ حَلِیمٌ
اه 􀀀 راهِیمَ 􀀀 إِنَّ إِبْ »
حرصش در نجات دادن نزدیکان خود از عذاب زیادتر بود و با اینحال چون از رستگاري پدر مأیوس گشت از وي بیزاري
خست .
ص : 223
[ [سوره التوبه ( 9): آیات 115 تا 116
اشاره
اتِ وَ 􀀀 ماو 􀀀 اَللّ لَهُ مُلْکُ اَلسَّ
􀀀
اَللّ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ ( 115 ) إِنَّ هَ
􀀀
ا یَتَّقُونَ إِنَّ هَ 􀀀 حَتّ یُبَیِّنَ لَهُمْ م
ی􀀀 ه داهُمْ 􀀀 اَللّ لِیُضِ لَّ قَوْماً بَعْدَ إِذْ َ
􀀀
کانَ هُ 􀀀 ا 􀀀 وَ م
( لا نَصِیرٍ ( 116 􀀀 اَللّ مِنْ وَلِیٍّ وَ
􀀀
ا لَکُمْ مِنْ دُونِ هِ 􀀀 اَلْأَرْضِ یُحْیِی وَ یُمِیتُ وَ م
ترجمه:
خدا چنان نیست که قومی را گمراه کند از پس آنکه هدایتشان نمود تا چیزي که باید از آن پرهیز کنند بر ایشان بیان کند که
خدا بهمه چیز دانا است( 115 )براستی که ملک آسمانها و زمین از آن خدا است،زنده میکند و میمیراند و شما را جز خدا
( سرپرست و یاوري نیست.( 116
شأن نزول:
حسن گوید:عده اي از مسلمانان قبل از اینکه واجبات و فرائض از جانب خداي تعالی نازل گردد از دنیا رفتند.مسلمانان دیگر
اللّ وضع برادران ما که قبل از نزول فرائض از این دنیا رفتند در نزد خدا چگونه است؟خداوند این آیه را
􀀀
عرضکردند:یا رسول ه
نازل فرمود.
تفسیر:
« داهُمْ 􀀀 اللّ لِیُضِلَّ قَوْماً بَعْدَ إِذْ هَ
􀀀
کانَ هُ 􀀀 ا 􀀀 وَ م »
یعنی خداوند هیچگاه پس از آنکه حکم بهدایت گروهی فرمود به گمراهی و ضلالت آنها حکم نمیدهد.
« ا یَتَّقُونَ 􀀀 حَتّ یُبَیِّنَ لَهُمْ م
ی􀀀 »
یعنی تا اینکه براي آنها دستور بطاعات و نهی از معصیتها را بیان کند و آنها پرهیز نکنند.در اینصورت خداوند حکم بگمراهی
آنان مینماید.و بقولی:خداوند چنان نیست که قومی را عذاب کند و از راه از ثواب و کرامت
ص : 224
و طریق بهشت گمراه سازد تا اینکه بر ایشان بیان کند آنچه را بوسیلۀ آن از طریق اطاعت و نافرمانی مستحق ثواب و عقاب
گردند و کلبی گفته:چون برخی از شرایع اسلام نسخ شد و گروهی از نسخ آن آگاه نبودند و بهمان دستور نخست و قبل از
نسخ عمل میکردند مانند تحویل قبله و غیره،و اینان در اثر بی اطلاعی بدستور نخست عمل کرده و از اینجهان رفتند وضع آنان
را از رسول خدا پرسیدند خداوند این آیه را نازل فرمود یعنی:خداوند کسانی را که اطلاعی از نسخ حکم نداشتند و بهمان
حکم نخست عمل میکردند عذاب نکند تا وقتی که حکم دوم را بشنوند و با اینحال بدان عمل نکنند که در این صورت
عذاب خواهند شد.
« اللّ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ
􀀀
إِنَّ هَ »
خداوند بتمام دانستنیها آگاه است و چیزي نیست که خداوند از آن بی خبر باشد زیرا علم خدا عین ذات اوست.
« اتِ وَ الْأَرْضِ 􀀀 ماو 􀀀 اللّ لَهُ مُلْکُ السَّ
􀀀
إِنَّ هَ »
ملک:یعنی تسلط و فرمانروایی بر چیزي براي کسی که سیاست و تدبیر آن بدست او است.
« یُحْیِی وَ یُمِیتُ »
جماد را زنده میکند و حیوان را میمیراند.
« لا نَصِیرٍ 􀀀 اللّ مِنْ وَلِیٍّ وَ
􀀀
ا لَکُمْ مِنْ دُونِ هِ 􀀀 وَ م »
غیر از خدا نگهبانی که شما را حفاظت کند و سرپرستی که کارهاي شما را سرپرستی بنماید و یاوري که شما را یاري دهد و
عذاب را از شما دفع نماید وجود ندارد.
ارتباط این آیات با آیات پیشین:
مجاهد گفته:وجه ارتباط آیۀ نخست به ما قبل آن است که چون خداي سبحان آمرزشخواهی براي مشرکان را بر مؤمنین حرام
فرمود بدنبال آن بیان فرموده که آنها را مؤاخذه نخواهد کرد مگر پس از اینکه بحرمت این عمل خود راهنماییشان کند.و در
ارتباط آیۀ دوم علی بن عیسی گفته:این آیه بدنبال آیات پیشین،بمؤمنان دستور جهاد با مردمان مشرك بزرگان و غیر
بزرگانشان را میدهد،و بدانان گوشزد میکند که اینان بندگان خدایی هستند که فرمانرواي آسمانها و زمین است و بهر گونه
بخواهد دستورشان دهد و تدبیر کارشان فرماید .
ص : 225
[ [سوره التوبه ( 9): آیات 117 تا 118
اشاره
ابَ عَلَیْهِمْ 􀀀 کادَ یَزِیغُ قُلُوبُ فَرِیقٍ مِنْهُمْ ثُمَّ ت 􀀀 ا 􀀀 ساعَهِ اَلْعُسْرَهِ مِنْ بَعْدِ م 􀀀 صارِ اَلَّذِینَ اِتَّبَعُوهُ فِی 􀀀 اجِرِینَ وَ اَلْأَنْ 􀀀 اَللّ عَلَی اَلنَّبِیِّ وَ اَلْمُه
􀀀
ابَ هُ 􀀀 لَقَدْ ت
ضاقَتْ عَلَیْهِمْ أَنْفُسُهُمْ وَ ظَنُّوا 􀀀 ما رَحُبَتْ وَ 􀀀 ضاقَتْ عَلَیْهِمُ اَلْأَرْضُ بِ 􀀀 ذا 􀀀 حَتّ إِ
ی􀀀 اَلَّذِین خُلِّفُوا ثَهِ 􀀀 إِنَّهُ بِهِمْ رَؤُفٌ رَحِیمٌ ( 117 ) وَ عَلَی اَلثَّلا
( اَلتَّوّ اَلرَّحِیمُ ( 118
ابُ􀀀 هُو اَللّ 􀀀
ابَ عَلَیْهِمْ لِیَتُوبُوا إِنَّ هَ 􀀀 إِلاّ إِلَیْهِ ثُمَّ ت
􀀀
اَللّ
􀀀
لا مَلْجَأَ مِنَ هِ 􀀀 أَنْ
ترجمه:
خداوند بخشید پیغمبر و مهاجران و انصاري را که در موقع سختی پیرویش کردند از پس آنکه نزدیک بود دلهاي گروهی از
ایشان بلغزد،و توبۀ آنها را پذیرفت که براستی وي نسبت بدانها رءوف و مهربان است( 117 )و نیز بر آن سه کس که بازماندند
تا وقتی که زمین با همۀ فراخیش بر آنها تنگ شد،و(بلکه)از جان خویش به تنگ آمدند، و دانستند که از خدا جز بسوي او
.( پناهی نیست،خدا بسوي آنها باز لطف فرمود تا توبه کنند که براستی خدا توبه پذیر و مهربان است( 118
شرح لغات:
یعنی خورشید « زاغت الشمس » 1) و نیز ) « اللّ قُلُوبَهُمْ
􀀀
اغَ هُ 􀀀 اغُوا أَز 􀀀 فَلَمّ ز
ا􀀀 » زیغ:انحراف و گشتن دل از حق،و از همین باب است آیۀ
گردید.
تخلف(در خلفوا):باز ماندن و بجاي ماندن کسی از شخص دیگري که
ص : 226
( 1) -و چون منحرف گشتند خدا دلهاشان را منحرف کرد.(سورة صف آیۀ 5 -1
بسویی رفته.
که معمولا در بر خوردها بهم میگویند) از همین باب است یعنی سرزمینها بر تو فراخ باد. )« مرحباً و أهلا » رحب:فراخی.و جملۀ
ضیق:تنگی ضد فراخی.
ظنّ:در اینجا بمعناي یقین است،چنانچه درید بن صمه نیز در شعر خود گفته:
فقلت لهم ظنوا بألفی مدجج
( سراتهم فی الفارسی المسرّد ( 1
شأن نزول:
آیۀ نخست دربارة جنگ تبوك و سختیهایی که بمسلمانان رسید تا حدّي که جمعی آهنگ بازگشت کردند ولی لطف خداي
سبحان شامل حالشان گشت،نازل شد حسن گفته:کار سختی آنها بجایی کشید که هر ده نفر از مسلمانان یک شتر داشتند که
هر کدام ساعتی روي نوبت سوار میشدند و سپس پیاده شده دیگري بجاي او سوار میشد و آذوقۀ آنها عبارت بود از جو،و
خرماي کرم زده و پیه بدبو.و چنان بود که بهر دسته مقداري خرما رسیده بود و چون یکی از آنها سخت گرسنه میشد یک
دانه از آن خرماها را در دهان میگذارد و قدري میمکید که دهانش شیرین شود سپس آن را از دهان بیرون میآورد و برفیقش
میداد و جرعه اي آب دنبالش سر میکشید،رفیقش نیز قدري میمکید و بدیگري میداد و همچنین تا به آخرین نفر که میرسید
هسته اش بجاي مانده بود.
اللّ بن خیثمه-از کسانی بود که از رفتن به تبوك تخلف کرد تا وقتی که ده روز از رفتن رسول
􀀀
و گویند:أبو خیثمه-یعنی عبد ه
اللّ علیه و آله-گذشت،در آن روز-که روز گرمی بود-بخانه نزد دو تن از زنانش که هر یک سایبان خانۀ خود را
􀀀
خدا-صلی ه
مرتب ساخته و بوسیلۀ آب آن را خنک کرده و خوراکی براي وي آماده ساخته بودند بیامد و چون آن منظره را دید
اللّ !پیغمبر خدایی که گناه گذشته
􀀀
گفت:سبحان ه
ص : 227
1) -یعنی بدانها گفتم یقین کردند بدو هزار مرد مسلحی که سرانشان زره هاي فارسی پوشیده اند. -1
و آینده اش را خدا آمرزید در سوز گرما و سرماي بیابان اسلحۀ جنگ بدوش کشد ولی ابو خیثمه در زیر سایبان خنک و
خوراك آماده در کنار زنان زیبا بسر برد؟این انصاف نیست!سپس رو بزنان خود کرده گفت:سوگند بخدا با هیچیک از شما
اللّ علیه و آله-برسانم،این سخن را گفت و بر شتر خویش سوار
􀀀
سخن نمیگویم و زیر سایبان نمیآیم تا خود را به پیغمبر-صلی ه
شده بسرعت راه تبوك را پیش گرفت،و هر چه زنانش با او سخن گفتند پاسخشان را نداد و بسرعت آمده تا نزدیک تبوك
اللّ علیه و آله فرمود:واي بر تو أبا خیثمه
􀀀
رسید،مردم که از دور وي را مشاهده کردند گفتند:سواري از راه میرسد،پیغمبر-صلی ه
اللّ علیه و
􀀀
اللّ ابا خیثمه است،وي از شتر پیاده شد و بنزد رسول خدا-صلی ه
􀀀
هستی!و چون نزدیک شد مردم گفتند:یا رسول- ه
آله-رفته سلام کرد،حضرت بدو فرمود:واي بر تو اي أبا خیثمه!ابو خیثمه جریان خود را براي آن حضرت نقل کرد و رسول
خدا درباره اش دعاي خیر فرمود،و منظور از آیۀ نخست او است که در آغاز انحرافی در دلش پیدا شد،و از رفتن با رسول خدا
تخلف کرد و سپس خدا پا بر جایش ساخت. و اما آیۀ دوم دربارة کعب بن مالک و مراره بن ربیع و هلال بن امیه نازل شد که
آنان از رفتن به تبوك خود داري کردند اما نه از روي نفاق بلکه از روي تنبلی،و سپس پشیمان گشتند.و چون رسول خدا-
اللّ علیه و آله-بمدینه باز گشت بنزد آن حضرت آمده عذر خواهی کردند ولی رسول خدا پاسخشان را نداد و
􀀀
صلی ه
بمسلمانان نیز دستور داد با آنها سخن نگویند،مردم نیز حتی کودکان خردسال به پیروي از دستور رسول خدا از آنها کناره
گرفتند،زنانشان که چنان دیدند بنزد رسول خدا آمده گفتند:ما نیز از آنها کناره گیري کنیم؟حضرت فرمود:نه،ولی مواظب
باشید آنها با شما نزدیکی نکنند، این جریان سبب شد که شهر مدینه بر آن سه نفر تنگ شود و از اینرو از شهر بیرون رفته
بکوهها پناه بردند،و خانواده هاي آنها غذا برایشان میبردند ولی با آنها سخن نمی گفتند،چند روزي بر اینمنوال گذشت و آن
سه نفر پهلوي یکدیگر بسر میبردند تا اینکه یکی از آنها گفت:مردم که از ما بریده اند و کسی با ما سخن نمیگوید خوبست
ص : 228
ما هم از یکدیگر جدا شویم و بدنبال این سخن آن سه نفر نیز از هم جدا شده هر یک بسویی رفت و پنجاه روز تمام بدینحال
بسر بردند و بدرگاه خداي تعالی زاري و تضرع و توبه کردند تا اینکه خداوند توبه شان را پذیرفت و این آیه در شأنشان نازل
شد.
تفسیر:
« صارِ 􀀀 اجِرِینَ وَ الْأَنْ 􀀀 اللّ عَلَی النَّبِیِّ وَ الْمُه
􀀀
ابَ هُ 􀀀 لَقَدْ ت »
اللّ علیه و آله- در
􀀀
لام در اینجا لام قسم است،و خداي تعالی قسم یاد فرموده که توبۀ آنان را بخشید،و اینکه نام پیغمبر-صلی ه
اینجا ذکر شده براي افتتاح و زیبایی کلام است،و دیگر بدانجهت است که آن حضرت سبب توبۀ آنان بود و گرنه از آن
جناب عملی که موجب توبه باشد سر نزده.و در روایتی که از حضرت رضا علیه السلام نقل شده آن حضرت این آیه را چنین
یعنی خداي تعالی بوسیلۀ پیغمبر توبۀ مهاجران و انصار را قبول « اللّ بالنبی علی المهاجرین و الانصار
􀀀
لقد تاب ه »: قرائت فرمود
کرد.
« اَلَّذِینَ اتَّبَعُوهُ »
آنان که در خروج بسوي تبوك از او پیروي کردند.
« ساعَهِ الْعُسْرَهِ 􀀀 فِی »
ساعت عسرت بمعناي دشواري کار است،جابر گفته:یعنی سختی و دشواري از نظر توشه و مرکب،و آب.و منظور از ساعت
وقت است،زیرا ساعت بهر زمانی اطلاق گردد.و عمر بن خطاب گفته:بگرمایی سخت و تشنگی دچار شدیم،و خداي سبحان
اللّ علیه و آله-بارانی بر ما نازل کرد که از آن سختی و گرما آسوده شدیم.
􀀀
در اثر دعاي پیغمبر-صلی ه
« کادَ یَزِیغُ قُلُوبُ فَرِیقٍ مِنْهُمْ 􀀀 ا 􀀀 مِنْ بَعْدِ م »
پس از آنکه نزدیک بود دلهاي گروهی از ایشان برگردد و بدون دستور خدا خواستند باز گردند اما خداوند آنها را از این
اللّ علیه و آله-رفتند.
􀀀
عمل نگاه داشت و همراه رسول خدا-صلی ه
« ابَ عَلَیْهِمْ 􀀀 ثُمَّ ت »
که بمعناي لغزش و انحراف است همان ارادة باز گشت آنها از جنگ « زیغ » و خدا پس از این لغزش از آنها گذشت،و منظور از
است نه لغزش در ایمان.
« إِنَّهُ بِهِمْ رَؤُفٌ رَحِیمٌ »
که خداوند بآنها رئوف و مهربان است که با رحمت خویش لغزش آنها را تدارك فرمود.
ص : 229
« لاثَهِ الَّذِینَ خُلِّفُوا 􀀀 وَ عَلَی الثَّ »
(و بر آن سه نفر که باز ماندند)مجاهد گفته:یعنی از پذیرفته شدن توبه باز ماندند،و بدنبال پذیرفته شدن توبۀ جمعی از
وَ آخَرُونَ » منافقان(بشرحی که در ذیل آیۀ 101 گفته شد)پذیرش توبۀ اینان بتأخیر افتاد،و از آنها باز ماندند، چنانچه در آیۀ
1) نیز گفته شد. ) «... إِمّ یَتُوبُ عَلَیْهِمْ
ا􀀀 و إِمّ یُعَذِّبُهُمْ ا􀀀 اللّ
􀀀
مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ هِ
و حسن و قتاده گفته اند:یعنی از جنگ تبوك باز ماندند و همراه رسول خدا نرفتند.
است یعنی مخالفت کردند،آنان فرموده اند اگر بجاي مانده بودند عتاب و سرزنشی « خالفوا » و در قرائت اهل بیت علیهم السلام
متوجه آنان نبود،و از این ملامت و سرزنشی که از آنها شده معلوم میشود که آنان خودشان از جنگ تخلف کردند،و آیه
است. « خالفوا »
« ما رَحُبَتْ 􀀀 ضاقَتْ عَلَیْهِمُ الْأَرْضُ بِ 􀀀 ذا 􀀀 حَتّ إِ
ی􀀀 »
یعنی تا اینکه دنیا با همه فراخیش بر آنها تنگ گردید،و این تعبیر براي بیان حال کسی است که به نهایت پشیمانی رسیده باشد
اللّ علیه و آله-بمردم دستور داد از
􀀀
تا بدان حد که گویا براي خود راهی نیابد،و این بدانجهت بود که رسول خدا- صلی ه
نشست و برخاست و تکلم با آنان خودداري کنند چنان که شرحش گذشت،روي آنکه قبولی توبۀ مردم دیگر نازل شد ولی از
پذیرش توبۀ آنان خبري نشد،و این بدان معنی نبود که توبۀ آنها ردّ شده و پذیرفته نشده بود زیرا آنها مأمور بتوبه بودند،و از
حکمت خداي تعالی بدور است که کسی در وقت توبه بدرگاه او توبه کند و توبه اش ردّ شود ولی خداي سبحان میخواست
تا بدینوسیله با تأخیر پذیرش توبه کار را بر آنها سخت گیرد تا آنان و اشخاص دیگر را بدینوسیله اصلاح کند و کسی دیگر به
این چنین اعمالی دست نزند.
« ضاقَتْ عَلَیْهِمْ أَنْفُسُهُمْ 􀀀 وَ »
این تعبیر را براي مبالغه در غم و اندوه میکنند یعنی چنان کار بر آنها سخت شد که گویا جایگاهی براي پنهان کردن
اندوهشان در جان و نفسشان نمی یافتند،و برخی گفته اند:معناي تنگی جان تنگی سینه هاشان بود.
ص : 230
. 1) -آیه 106 -1
« إِلاّ إِلَیْهِ
􀀀
اللّ
􀀀
لا مَلْجَأَ مِنَ هِ 􀀀 وَ ظَنُّوا أَنْ »
و یقین کردند که جز خدا جایگاهی نیست که بتواند آنها را از خدا حفظ کند و بدان پناه برند،و معناي این جمله آنست که
دانستند پناهگاهی از خدا نیست جز خود او،و چیزي جز توبه نمی تواند آنان را از عذاب خدا رهایی بخشد.
« ابَ عَلَیْهِمْ لِیَتُوبُوا 􀀀 ثُمَّ ت »
یعنی سپس خداي تعالی توبه را بر ایشان آسان کرد تا توبه کنند.
یعنی تا بحال نخستینشان که پیش از آلودگی بکناه داشتند باز گردند،و دیگري گفته:معناي آیه آن « لیتوبوا »: و برخی گفته اند
اللّ علیه و آله-نازل فرمود تا مؤمنان از گناهان خود توبه
􀀀
است که خداوند آن سه نفر را بخشید و توبه شان را بر پیغمبر-صلی ه
کنند و بدانند که خداي سبحان توبه پذیر است.
حسن گفته:هان بخدا سوگند آنان نه خونی ریخته بودند و نه مالی بردند و نه قطع رحمی کردند ولی مسلمانان در رفتن با
اللّ علیه و آله-از اینان سبقت جستند و آنها باز ماندند،یکی بخاطر باغ و ملک،دیگري بخاطر خانواده و زن
􀀀
رسول خدا-صلی ه
و بچه، و سومی براي راحتی،ولی پس از آن پشیمان شدند و توبه کردند و خدا توبه شان را پذیرفت.
« التَّوّ الرَّحِیمُ
ابُ􀀀 هُو اللّ 􀀀
إِنَّ هَ »
که براستی خدا بسیار توبه پذیر و نسبت به بندگانش مهربان است.
ارتباط این آیات:
که در آنجا «... حامِدُونَ 􀀀 اَلتّ ... اَلْ
ائِب 􀀀 وُنَ » ابو مسلم گفته آیۀ نخست مرتبط به گفتار خداي تعالی است که در آیات پیش فرمود
اللّ علیه و آله-
􀀀
خداي سبحان آنان را مدح فرمود،و در این آیه بیان فرماید که خداوند در اثر پیروي کردنشان از پیغمبر-صلی ه
در ساعت سختی توبه شان را پذیرفت و از آنان راضی شده.و برخی گفته اند:
چون خداي سبحان در آیات پیش بیان داشته که فرمانروایی آسمانها و زمین خاص او است و جز او براي کسی یاوري و مدد
کاري نیست بدنبال آن رحمت خود را نسبت بمؤمنان یادآور شده و فرموده است که خداوند در مورد قبول توبه شان نسبت
بدانها مهربان و رءوف است .
ص : 231
[ [سوره التوبه ( 9): آیه 119
اشاره
( اَلصّ ( 119
ادِقِین 􀀀 اَللّ وَ کُونُوا مَعَ 􀀀
ا أَیُّهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا اِتَّقُوا هَ 􀀀ی
ترجمه:
.( اي کسانی که ایمان آورده اید از خدا بترسید و با راستگویان باشید( 119
شرح لغات:
صادق:کسی است که حق بگوید و بدان عمل کند.
تفسیر:
خداي سبحان در این آیه مؤمنانی که خدا را تصدیق کرده و بنبوت پیغمبر او اقرار نموده مخاطب ساخته فرماید:
« اللّ
􀀀
ا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا هَ 􀀀ی»
اي کسانی که ایمان آورده اید از نافرمانیهاي خدا پرهیز کنید و از معصیت او اجتناب نمائید.
« الصّ
ادِقِین 􀀀 وَ کُونُوا مَعَ »
و با کسانی باشید که راست میگویند و دروغگو نیستند.
من در » یعنی راه و روش کسی را انتخاب کنید که در گفتار و کردار راستگو است و مصاحب و رفیق آنها باشید،چنانچه گویی
یعنی پیرو نظریۀ او هستم،و خداي سبحان صادقین را در سورة بقره اینگونه توصیف کرده که فرماید: « این مسئله با فلانی هستم
1) که در اینجا ) « ئِکَ هُمُ الْمُتَّقُونَ 􀀀 ئِکَ الَّذِینَ صَ دَقُوا وَ أُول 􀀀 بِاللّ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ -تا آنجا که فرماید- أُول
􀀀
کِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ هِ 􀀀 وَ ل ...»
خداوند دستور به پیروي و اقتداء بآنان را میدهد، و میفرماید با آن مردمان راستگو و با تقوي باشید.و برخی گفته اند:منظور از
در این آیه آنهایی هستند که در جاي دیگر قرآن درباره شان فرموده: « صادقین »
ص : 232
177- 1) -سوره بقره آیۀ 176 -1
« ی نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ 􀀀 اللّ عَلَیْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَض
􀀀
اهَدُوا هَ 􀀀 ا ع 􀀀 جالٌ صَدَقُوا م 􀀀 رِ»
(1)
که منظور از جملۀ اول حمزه بن عبد المطلب و جعفر بن ابی طالب است،و منظور از جملۀ دوم علی بن ابی طالب علیه السلام
میباشد.
یعنی با علی بن ابی طالب و پیروان او باشید. « الصّ
ادِقِین 􀀀 کُونُوا مَعَ » : و کلبی از ابی صالح از ابن عباس روایت کرده که گفته
و جابر از امام باقر علیه السلام روایت کرده که آن حضرت فرمود:یعنی با آل محمد علیهم السلام باشید.
و از ضحاك روایت شده که گفته است:یعنی بوسیلۀ انجام عمل صالح در دنیا با پیغمبران و صدیقان در بهشت باشید.
نافع گفته:یعنی با محمد و پیروانش باشید.
و از ابن عباس روایت شده که گوید:یعنی با کسانی باشید که نیتهاشان پاك و دلهاشان محکم و اعمالشان درست بوده و
اللّ علیه و آله-بجنگ رفتند و از جهاد تخلف نکردند.
􀀀
همراه پیغمبر-صلی ه
و ابن مسعود در ذیل این آیه گفته است:دروغ بهیچ نحو جایز نیست چه از روي شوخی باشد و چه از روي جدّ،و صحیح
نیست که کسی به بچه اش وعده اي بدهد و بدان وفا نکند،و براي اثبات این مطلب گوید:این آیه را بخوانید و به بینید آیا
هیچگونه رخصتی در دروغ ذکر شده(و جایی استثناء گردیده)است؟.
ص : 233
1) -سورة احزاب آیه 23 -1
[ [سوره التوبه ( 9): آیات 120 تا 121
اشاره
لا یُصِ یبُهُمْ 􀀀 ذلِکَ بِأَنَّهُمْ 􀀀 لا یَرْغَبُوا بِأَنْفُسِهِمْ عَنْ نَفْسِهِ 􀀀 اَللّ وَ
􀀀
رابِ أَنْ یَتَخَلَّفُوا عَنْ رَسُولِ هِ 􀀀 کانَ لِأَهْلِ اَلْمَ دِینَهِ وَ مَنْ حَوْلَهُمْ مِنَ اَلْأَعْ 􀀀 ا 􀀀م
صالِحٌ إِنَّ 􀀀 إِلاّ کُتِبَ لَهُمْ بِهِ عَمَلٌ
􀀀
الُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَیْلًا 􀀀 لا یَن 􀀀 اَلْکُفّ وَ
􀀀
لا یَطَؤُنَ مَوْطِئاً یَغِیظُ ارَ 􀀀 اَللّ وَ
􀀀
لا مَخْمَصَهٌ فِی سَبِیلِ هِ 􀀀 لا نَصَبٌ وَ 􀀀 ظَمَأٌ وَ
ا􀀀 اَللّ أَحْسَنَ م
􀀀
إِلاّ کُتِبَ لَهُمْ لِیَجْزِیَهُمُ هُ
􀀀
ادِیاً 􀀀 یَقْطَعُونَ و 􀀀 کَبِیرَهً وَ لا 􀀀 یُنْفِقُونَ نَفَقَهً صَ غِیرَهً وَ لا 􀀀 لا یُضِ یعُ أَجْرَ اَلْمُحْسِنِینَ ( 120 ) وَ لا 􀀀 اَللّ
􀀀
هَ
( کانُوا یَعْمَلُونَ ( 121 􀀀
ترجمه:
مردم مدینه و بادیه نشینان اطراف نباید از پیغمبر خدا تخلف کنند،و نه آنکه هیچ تشنگی و گرسنگی و رنجی بدانها نرسد و
در جایی که کافران را بخشم آورد گاهی ننهند و دستبردي بدشمنان نزنند جز آنکه در عوض هر کدام از این پیش آمدها
عمل صالحی براي آنها نوشته شود،و براستی که خدا پاداش نیکوکاران را تباه نسازد( 120 ) و هیچ خرجی چه کم باشد و چه
زیاد نکنند و هیچ دره اي را در نوردند جز آنکه در نامه شان نوشته شود تا خداوند پاداشی بهتر از آنچه میکردند بدانها
.( بدهد( 121
شرح لغات:
شدت تشنگی است. « ظمأ » رغبت:بمعناي طلب منفعت.و
.« وصب » نصب:بمعناي رنج و تعب است مانند
ص : 234
بمعناي تهی بودن شکم و لاغري آن از گرسنگی است. « خمیص » و« خمص » مخمصه:گرسنگی،و اصل این لغت از
غیظ:دگرگون شدن نفس از دیدن چیزهاي ناراحت کننده.
تفسیر:
پس از آنکه خداي سبحان داستان متخلفین از جنگ تبوك و عذر خواهی و پذیرفتن توبۀ نادمان آنها را بیان داشت دنبال آن
بصورت توبیخ از این عمل آنها فرماید:
«... رابِ􀀀 کانَ لِأَهْلِ الْمَدِینَهِ وَ مَنْ حَوْلَهُمْ مِنَ الْأَعْ 􀀀 ا 􀀀م»
کانَ لَکُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ 􀀀 ا 􀀀م» : ظاهر این کلام بصورت خبر ذکر شده ولی معناي آن نهی است مانند آیۀ دیگري که میفرماید
1)-نرسیده است شما را که رسول خدا را آزار کنید-(یعنی آن حضرت را آزار نکنید)در این جا هم معناي آیه این است ) « اللّ
􀀀
هِ
که براي مردم مدینه و بادیه نشینان اطراف آن جایز نیست که در جنگ تبوك و غیر آن جنگ بدون عذر از رفتن با پیغمبر
تخلف کنند،و برخی گفته اند:منظور قبائل مزینه و جهینه و اشجع و غفار و اسلم بوده اند.
« لا یَرْغَبُوا بِأَنْفُسِهِمْ عَنْ نَفْسِهِ 􀀀 وَ »
یعنی بر آنها و بر همۀ مؤمنان جایز نیست که نفع خود را خواسته و جان خود را حفظ نکنند،و این فریضه اي است که خداي
اللّ علیه و آله-بر آنها دارد از نظر اینکه آنها را هدایت فرموده
􀀀
تعالی بر ایشان واجب فرموده روي حقی که رسول خدا-صلی ه
و از ظلمت کفر بنور ایمان راهنمایی شده اند.و برخی گفته اند:معناي آیه این است که راضی نشوند،خود در خوشی و
آسایش بسر برند و رسول خدا در گرما و سختی باشد،بلکه باید جان خود را سپر جان آن حضرت قرار دهند.
«... ذلِکَ بِأَنَّهُمْ 􀀀»
و این نهی از تخلف بدانجهت است که ایشان را تشنگی و رنجی در بدن و گرسنگی سختی در راه اطاعت خدا نرسد...
ص : 235
1) -سورة احزاب آیۀ 53 -1
« الْکُفّ
􀀀
لا یَطَؤُنَ مَوْطِئاً یَغِیظُ ارَ 􀀀 وَ »
و گام در جایی ننهند که کفار بخشم آیند یعنی میدان جنگ،زیرا انسان وقتی به بیند کسی قدم در جاي او نهاده خشمگین و
غضبناك میشود.....
«... الُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَیْلًا 􀀀 لا یَن 􀀀 وَ »
و قتل و جراحت و یا صدمۀ مالی دیگري و یا پیش آمد غم انگیز و خشمگین کننده اي از مشرکان بدانها نرسد،جز اینکه عمل
صالح و طاعت نیکو و پر ارزشی براي آنها نوشته شود.
« لا یُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ 􀀀 اللّ
􀀀
إِنَّ هَ »
که خدا اعمال کسانی را که کارهاي نیک انجام میدهند و بدان شایسته مدح و ثواب گردند ضایع نمی کند،و این جمله براي
تشویق و تحریص بجهاد و اعمال خیر و نیکو است.
«... لا کَبِیرَهً 􀀀 لا یُنْفِقُونَ نَفَقَهً صَغِیرَهً وَ 􀀀 وَ »
و اینان هیچ خرجی در راه جهاد و سایر کارهاي نیک از کم و زیاد نکنند که منظورشان سربلند ساختن دین خدا و نفع
و از دره اي نگذرند، جز آنکه ثواب آن براي آنها نوشته شود و « ادِیاً 􀀀 لا یَقْطَعُونَ و 􀀀 وَ » ... بمسلمانان و تقرب بخداي تعالی باشد
ثبت گردد.
« کانُوا یَعْمَلُونَ 􀀀 ا 􀀀 اللّ أَحْسَنَ م
􀀀
لِیَجْزِیَهُمُ هُ »
یعنی اطاعتها و کارهاي نیک آنها ثبت شود تا باندازة استحقاق،پاداش آنها را بدهد،و از فضل خویش بر آنها بیفزاید تا اینکه
ثواب،بهتر و زیادتر از عمل آنها گردد.
صفت عمل و کار آنها است یعنی خداوند پاداش عمل نیکوتر آنها را بدهد،زیرا اعمال و رفتار « أحسن » و برخی گفته اند لفظ
انسان گاهی بصورت واجب است و گاهی بصورت مستحبّ و گاهی بصورت مباح،و پاداش در مورد عمل واجب و مستحبّ
است نه در مورد عمل مباح و از اینرو پاداش در مقابل بهترین اعمال قرار میگیرد.
و ابن عباس گفته:یعنی آنها را بثواب خوشنود سازد و بی حساب در بهشت در آورد.
اللّ علیه و آله-و نهی از تخلف و سرپیچی
􀀀
و بهر صورت این دو آیه دلالت میکند بر وجوب جهاد بهمراهی رسول خدا- صلی ه
کردن از دستور آن حضرت و در اینکه
ص : 236
آیا چه کسانی مأمور به این دستور بودند اختلاف شده:
اللّ علیه و آله- آنها را بجهاد دعوت فرمود،و صحیح هم همین
􀀀
یک قول اینکه منظور تمام کسانی بوده اند که پیغمبر-صلی ه
قول است.
و قول دیگر آن است که منظور اهل مدینه و اطرافیان آن میباشند.
اللّ علیه و آله است که کسی بدون
􀀀
اختلاف دیگري که شده این است که آیا این دستور مخصوص زمان رسول خدا صلی ه
عذر نباید از جهاد با آن حضرت تخلف کند، و اما سایر ائمه و رهبران اینگونه نبوده اند و تخلف از رفتن با آنها جایز است؟و
این قولی است که از قتاده نقل شده.
و قول دیگر آن است که این آیه اختصاص بزمان آن حضرت ندارد،و مجاهدان در هر زمان-از آغاز تا انجام این امت-بدان
مأمورند،و این قولی است که اوزاعی و ابن مبارك گفته اند.
و ابن زید گفته:این دستور مخصوص بصدر اسلام است که مسلمانان اندك بودند و اما اکنون که اسلام نیرومند گردیده و
1)منسوخ ) «... کانَ الْمُؤْمِنُونَ لِیَنْفِرُوا کَ افَّهً 􀀀 ا 􀀀 وَ م » : پیروانش زیاد شده این دستور(یعنی بسیج عمومی و همگانی)بوسیله آیۀ
گردیده.
و این گفتار بهتر از گفتار دیگران است زیرا این مسئله اتفاقی است که جهاد از واجبات کفایی است و اگر بر هر کس واجب
بود از واجبات عینی بود.
ص : 237
1) -آیۀ بعدي همین آیه که در صفحۀ بعد با ترجمه و تفسیرش بیاید. -1
[ [سوره التوبه ( 9): آیات 122 تا 125
اشاره
ذا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ 􀀀 طائِفَهٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی اَلدِّینِ وَ لِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِ 􀀀 نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَهٍ مِنْهُمْ 􀀀 کانَ اَلْمُؤْمِنُونَ لِیَنْفِرُوا کَ افَّهً فَلَوْ لا 􀀀 ا 􀀀 وَ م
ذا􀀀 اَللّ مَعَ اَلْمُتَّقِینَ ( 123 ) وَ إِ
􀀀
اَلْکُفّ وَ لْیَجِ دُوا فِیکُمْ غِلْظَهً وَ اِعْلَمُوا أَنَّ هَ
􀀀
اتِلُوا اَلَّذِینَ یَلُونَکُمْ مِنَ ارِ 􀀀 ا أَیُّهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا ق 􀀀 یَحْذَرُونَ ( 122 ) ی
ماناً وَ هُمْ یَسْتَبْشِرُونَ ( 124 ) وَ أَمَّا اَلَّذِینَ فِی 􀀀 زادَتْهُمْ إِی 􀀀 ماناً فَأَمَّا اَلَّذِینَ آمَنُوا فَ 􀀀 ذِهِ إِی 􀀀 ادَتْهُ ه 􀀀 ا أُنْزِلَتْ سُورَهٌ فَمِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ أَیُّکُمْ ز 􀀀م
( کافِرُونَ ( 125 􀀀 اتُوا وَ هُمْ 􀀀 زادَتْهُمْ رِجْساً إِلَی رِجْسِهِمْ وَ م 􀀀 قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَ
ترجمه
مؤمنان نباید همگی(براي جنک)کوچ کنند،چرا نباید از هر گروه دسته اي کوچ کنند تا(کوچ کنندگان یا بازماندگان)در کار
دین علم بیاموزند و چون بنزد قومشان بازگشتند(یا قومشان بنزد آنها بازگشتند)آنها را بترسانند شاید آنها بترسند( 122 )اي
کسانی که ایمان آورده اید پیکار کنید با کافرانی که مجاور شمایند آنها باید در شما درشتی(و خشونتی)ببینند و بدانید که
خدا یار پرهیزکاران است( 123 )و چون سوره اي نازل گردد برخی از ایشان گویند:این سوره بر ایمان کدامیک از شما
افزاید؟اما آنان که براستی ایمان آورده اند ایمانشان را بیفزوده و
ص : 238
شادمانی میکنند( 124 )و اما آنان که در دلشان بیماري است پلیدي(نفاق و کفر) بر پلیدیشان افزوده گردد و بحال کفر جان
.( دادند( 125
شرح لغات:
یعنی دانستی و « فقهت »: تفقه:یاد گرفتن فقه است.و فقه دانا شدن بچیزي را گویند.و در حدیث سلمان است که بزنی گفت
فهمیدي.و فقه در اصطلاح، علم باحکام شرعیه را گویند و از اینرو بهر کس که در احکام دین دانا گردد فقیه گویند و برخی
نگویند. « فقیه » گفته اند:فقه درك معانی استنباطی است و از اینرو بخداي سبحان
حذر:دوري کردن از چیزي بخاطر زیان آن.
مرض:بیماري و در این آیه منظور از آن شک و تردید است،زیرا شک و تردید بیماري دل است که نیاز بدرمان دارد،چنانچه
بیماري تن محتاج بدرمان است،و بیماري دل سخت تر و درمانش مشکلتر و دارویش نایاب تر و طبیبش کمتر است.
شأن نزول:
اللّ علیه و آله-چنان بود که چون بجنگی میرفت جز منافقان و عذر
􀀀
کلبی از ابن عباس روایت کرده که رسم رسول خدا-صلی ه
داران کسی از رفتن با آن حضرت تخلف نمیکرد و چون جنگ تبوك پیش آمد و خداوند در ضمن آیات گذشته عیبهاي
منافقان و اصل نفاقشان را بیان فرمود،مردمان با ایمان سوگند یاد کرده گفتند:بخدا قسم از این پس در هیچ غزوه و هیچ سریه
اي ( 1) از رفتن تخلف نخواهیم کرد،و بهمین جهت هنگامی که رسول خدا براي رفتن بسریه ها دستور داد همه مسلمانان
اللّ علیه و آله-را تنها در مدینه گذاردند،و از اینرو آیات فوق نازل شد.
􀀀
بجنگ رفتند و رسول خدا-صلی ه
ص : 239
اللّ علیه و آله-خود در آن جنگ حاضر میشد،و سریه بدانها گویند
􀀀
1) -غزوه بدان جنگهایی گویند که رسول خدا-صلی ه -1
که عده اي را مأمور رفتن بجنگ میکرد و خود در مدینه میماند و بگفتۀ ابن اسحاق در سیره مجموع غزوات آن حضرت
بیست و هفت غزوه و مجموع سرایا سی و هشت سریه بوده.
اللّ علیه و آله- نازل شد که به بادیه هاي اطراف رفته بودند
􀀀
و مجاهد گفته:این آیه دربارة جمعی از اصحاب رسول خدا-صلی ه
و ضمن تحصیل و جمع آوري اموال بمردمی هم که برخورد کردند آنان را بهدایت دعوت نمودند،مردم بآنها گفتند:شما کار
خوبی نکرده اید که پیغمبر خود را رها کرده و بنزد ما آمده اید،این گفتار سبب شد که اینها در دل غمناك گردند و بالآخره
اللّ علیه و آله-آمدند،خداي عز و جل بدنبال کوچ کردن
􀀀
همگی از بادیه بسوي مدینه حرکت کرده و بنزد رسول خدا- صلی ه
دستجمعی آنان از بادیه آیۀ فوق را نازل فرمود.
تفسیر:
پس از اینکه خداي تعالی در آیات پیشین با بهترین طرز ممکن مسلمانان را به جهاد تشویق نمود و آنها را از سرپیچی و تخلف
از آن سرزنش فرمود،در این آیه بیان فرماید که در چه مواردي میتوان از این امر تخلف کرد.
« کانَ الْمُؤْمِنُونَ لِیَنْفِرُوا کَافَّهً 􀀀 ا 􀀀 وَ م »
این جمله بصورت نفی است ولی معناي آن نهی میباشد یعنی مؤمنان نباید همگی بسوي جهاد رفته و پیغمبر را تک و تنها
بگذارند.
اللّ علیه
􀀀
و جبائی گفته:یعنی مؤمنان نباید همگی بمنظور یاد گرفتن احکام دین از شهرهاي خود کوچ کنند و بنزد پیغمبر-صلی ه
و آله-بیایند و دیار خود را خالی سازند.
« طائِفَهٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ 􀀀 لا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَهٍ مِنْهُمْ 􀀀 فَلَوْ »
و در معناي این آیه چند وجه گفته اند:
-1 ابن عباس و قتاده و ضحاك گفته اند:معناي آیه این است که چرا نباید از هر قبیله گروهی بجنگ بروند و گروهی دیگر
اللّ علیه و آله-بمانند،یعنی آنها که مانده اند قرآن را یاد گرفته و دستورات الهی
􀀀
براي یاد گرفتن احکام دین نزد پیغمبر- صلی ه
و احکام و سنتها را بیاموزند،و اگر آیاتی از قرآن در زمان غیبت مجاهدان و سربازان اسلام نازل شد ماندگان در نزد رسول
اللّ علیه و آله-آنها را یاد گیرند تا پس از اینکه مجاهدان برگشتند آنها را بدیشان یاد دهند و بگویند:پس از رفتن
􀀀
خدا-صلی ه
ص : 240
شما این آیات نازل شد و ما یاد گرفته ایم و بدین ترتیب بدانها یاد دهند.
نیز همین است که چون آنها بنزد ایشان باز گشتند اینان قرآن « و لینذروا قومهم اذا رجعوا الیهم »: و معناي جملۀ بعدي که فرماید
را بدانها بیاموزند و بوسیلۀ آن بیمشان دهند.
« لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ »
باشد که آنها بترسند و بر خلاف دستور عمل نکنند و امام باقر علیه السلام در حدیثی فرمود:این دستور مال وقتی بود که مردم
زیاد شدند و خداوند آنها را مأمور فرمود تا جمعی بجهاد بروند و جمعی براي یاد گرفتن احکام دین در شهر بمانند،و جنگ
روي نوبت باشد.
یاد گرفتن احکام و بیم دادن مردم-هر دو مربوط بکوچ -« انذار » و« تفقه » -2 از حسن و أبی مسلم نقل شده که گفته اند:دستور
کنندگان و بیرون روندگان بسوي جنگ میباشد،و خداوند آنان را ضمن پیکار با دشمن مأمور بیاد گرفتن امور دینی نیز
که در آیه است-این میشود که -« تفقه در دین » فرموده تا در بازگشت بشهر مردمی را که در شهر مانده اند بترسانند.و معناي
اینان در ضمن پیکار با دشمن بصیرتی پیدا کرده و به پیروزي خود بر مردمان مشرك یقین نموده و نصرت دین خدا را از
نزدیک ببینند،و چون بشهر بازگشتند افراد دیگر قوم خود را که در وطن مانده و در حال کفر بسر میبرند از جریان مطلع ساخته
و یاري خدا را از پیغمبر و مؤمنان بدانها گوشزد کنند،و بدانها بفهمانند که از جنگ با پیغمبر و مردمان با ایمان طرفی نبسته و
اللّ علیه و آله-بیم کنند،و از سرنوشت کفار
􀀀
سودي عایدشان نمی شود، شاید بدینوسیله آنها از جنگ و قتال با پیغمبر-صلی ه
دیگر بر خویش بترسند.
و« تفقه در دین » و ابو مسلم بدنبال این قول گفته است:و بنا بر این براي کوچ کنندگان سه پاداش بوده:پاداش جهاد،و پاداش
پاداش بیم دادن مردم خویش.
مربوط بکوچ کنندگان است،و معناي جمله چنین « تفقه در دین »: -3 وجهی است که جبائی گفته،و آن این است که گوید
اللّ علیه و آله-کوچ کنند و سرزمینهاي خود را خالی بگذارند،بلکه باید از
􀀀
است:نشاید همه مؤمنان بنزد پیغمبر- صلی ه
ص : 241
هر ناحیه اي گروهی کوچ کنند تا سخن آن حضرت را بشنوند و دستورات دین را از او یاد گیرند و سپس بنزد قوم خود باز
گردند،و احکام را باطلاع آنان برسانند و آنان را بیم دهند.
نامیده بخاطر « نفر » کوچ کردن)بیرون رفتن براي تحصیل علم است،و اینکه آن را )« نفر » جبائی بدنبال این گفتار گوید:مقصود از
آن است که در این راه مجاهده و پیکار با دشمنان باید کرد.
قاضی ابو عاصم گوید:از این آیه مطلب دیگري بدست آید که غربت(و دوري از وطن)خصوصیتی در تحصیل علم و فرا
گرفتن احکام دین دارد،انسان میتواند در غربت چیزهایی یاد بگیرد که در وطن براي او میسر نیست.
« الْکُفّ
􀀀
اتِلُوا الَّذِینَ یَلُونَکُمْ مِنَ ارِ 􀀀 ا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ق 􀀀ی»
یعنی با کفاري که با شما نزدیکند کار زار کنید چه از نظر نسب با شما نزدیک باشند و چه از نظر مکان و منزل.
حسن گوید:این قبل از دستور کار زار با همۀ مشرکین بود و دیگري گفته:این حکم را در اینزمان نیز باید اجرا کرد،زیرا براي
اهل هیچ شهري شایسته نیست که بکار زار دشمنان دور دست بروند و نزدیکان را واگذارند زیرا اینکار منجرّ به زیان گردد، و
چه بسا همین وضع آنان را از مسیر خود باز دارد جز آنکه میان مسلمانان و دشمنان نزدیکشان معاهده و پیمان صلح برقرار
شده باشد که در اینصورت گذشتن از دشمنان نزدیک براي جنگ با دوردستان بهر نحو که زمامدار مسلمانان صلاح بداند
مانعی ندارد.
و این آیه دلالت دارد که مردم هر ناحیه و مرزي-هر گاه از هجوم دشمن بر حدود اسلام بیم داشته باشند-بر آنها واجب است
از خود دفاع کنند اگر چه امام عادلی نیز در میان آنها نباشد.
ابن عباس گوید:آنها به کارزار با دشمنان نزدیک و نزدیکتر مأمور شده بودند مانند بنی قریضه و بنی النضیر و أهل خیبر و
فدك.ابن عمر گوید:آنها اهل روم بودند که در شام سکونت داشتند.و شام بمدینه نزدیکتر از عراق بود و هر گاه از حسن
راجع به-
ص : 242
کار زار با روم و ترك و دیلم پرسش میشد این آیه را میخواند.
« وَ لْیَجِدُوا فِیکُمْ غِلْظَهً »
در اینجا بمعناي شجاعت است.و مجاهد گفته:یعنی سختی،و حسن « غلظت »: و باید آنها در شما درشتی ببینند.ابن عباس گفته
گفته:یعنی صبر و پایداري در جهاد،و معناي آیه این است که اینان باید خلاف نرمش و رقت را که همان خشونت و سخت
گیري است از شما احساس کنند تا جلوگیر و مانع آنها گردد.
« اللّ مَعَ الْمُتَّقِینَ
􀀀
وَ اعْلَمُوا أَنَّ هَ »
و بدانید که خدا کمک کار و یاور آن کسانی است که از شرك پرهیز میکنند،و کسی که خدا یاور او باشد احدي بر او چیره
و غالب نگردد.
در اینجا دوباره سخن از منافقان بمیان آورده فرماید:
«... ا أُنْزِلَتْ سُورَهٌ 􀀀 ذا م 􀀀 وَ إِ »
و چون سوره اي از قرآن نازل گردد،برخی از این منافقان از روي انکار ببرخی دیگر گویند:
« ماناً 􀀀 ذِهِ إِی 􀀀 ادَتْهُ ه 􀀀 أَیُّکُمْ ز »
این سوره بر ایمان کدامیک از شماها افزود؟و برخی گفته اند:یعنی منافقان(از روي تمسخر)بمردمان با ایمانی که دچار ضعف
اما « ماناً 􀀀 زادَتْهُمْ إِی 􀀀 فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا فَ » ؟ ایمان هستند گویند:این سوره بر ایمان-یعنی بر یقین و بصیرت-کدامیک از شما افزود
مؤمنان با اخلاص گذشته بر ایمانی که بخدا دارند تصدیق بدستورات و فرائض الهی نیز بر آن افزوده گردد،و این معنایی است
که ابن عباس کرده است،و وجه زیادتی ایمان آنها به این است که آنان بدانچه قبلا نازل شده بود ایمان داشتند و آنچه نیز
و آنان خورسند گشته و یکدیگر را مژده دهند،و از نزول آن « وَ هُمْ یَسْتَبْشِرُونَ » ( اکنون نازل گشته ایمان آورند(و تصدیق کنند
سوره چهره هاشان باز شده و خوشحالند.
«... وَ أَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ »
و اما آنان که در دلشان بیماري است یعنی تردید و نفاق است.نفاق و کفري بر نفاق و کفرشان افزون گردد،زیرا اینان
همانطور که در سوره هاي قبلی شک و تردید داشتند در این سوره نیز شک دارند،و همین معناي افزوده شدن و زیادي است.
پلیدي-نامیده شده از روي مذمت آن و توجه به -« رجس » و اینکه کفر در اینجا
ص : 243
این نکته است که همانطوري که اجتناب و دوري از پلیدیها لازم است پرهیز و اجتناب از کفر نیز لازم میباشد،و اینکه افزودن
را بسوره نسبت داده(و فرموده است:آن سوره بر پلیدي آنان میأفزاید)بخاطر آن است که نزول سوره موجب افزوده شدن
همان سلامتی براي درد و بیماري تو کافی است)و شاعر )« کفی بالسلامه داء »: پلیدي آنان گردید و این مثل آنست که گویند
همین درد تو را کافی است که صحیح و سالم گردي). )« و حسبک داء أن تصح و تسلما »: نیز گفته
« کافِرُونَ 􀀀 اتُوا وَ هُمْ 􀀀 وَ م »
یعنی همان شک و تردیدي که اینان در مورد نزول سوره ها از جانب خداي تعالی داشتند منجر شد که آنها بر حال کفر
بمیرند و ببدترین بازگشت باز گردند .
ص : 244
[ [سوره التوبه ( 9): آیات 126 تا 129
اشاره
ی􀀀 ا أُنْزِلَتْ سُورَهٌ نَظَرَ بَعْضُ هُمْ إِل 􀀀 ذا م 􀀀 لا هُمْ یَذَّکَّرُونَ ( 126 ) وَ إِ 􀀀 لا یَتُوبُونَ وَ 􀀀 امٍ مَرَّهً أَوْ مَرَّتَیْنِ ثُمَّ 􀀀 یَرَوْنَ أَنَّهُمْ یُفْتَنُونَ فِی کُلِّ ع 􀀀 أَ وَ لا
ا􀀀 جاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ م 􀀀 لا یَفْقَهُونَ ( 127 ) لَقَدْ 􀀀 اَللّ قُلُوبَهُمْ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ
􀀀
راکُمْ مِنْ أَحَدٍ ثُمَّ اِنْ َ ص رَفُوا صَرَفَ هُ 􀀀 بَعْضٍ هَلْ یَ
إِلاّ هُوَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ هُوَ رَبُّ اَلْعَرْشِ اَلْعَظِیمِ
􀀀
هَ 􀀀 لا إِل 􀀀 اَللّ
􀀀
عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُفٌ رَحِیمٌ ( 128 ) فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِیَ هُ
(129)
ترجمه:
آیا اینان نمی بینند که در هر سال یک بار یا دو بار آزمایش میشوند و باز هم پس از آن نه توبه کنند و نه پند گیرند( 126 )و
چون سوره اي نازل گردد برخی از آنها ببرخی(دیگر)نگاه کنند و(گویند)آیا کسی شما را می بیند،آن گاه باز میگردند خدا
دلهاشان را برگرداند که آنها مردمی هستند که فهم نمیکنند( 127 )بحقیقت براي شما پیغمبري از خودتان آمد که رنج بردن
شما بر او گرانست و نسبت به(ایمان) و(نجات)شما بسیار حریص است و بمؤمنان رءوف و مهربانست( 128 )اگر(از تو)روي
.( بگردانند بگو خدا مرا بس است معبودي جز او نیست بدو توکل کنم که او پروردگار عرش بزرگ است( 129
ص : 245
شرح لغات:
عزیز:بمعناي سخت.و عزیز در صفات خداي تعالی بمعناي منیع و نیرومندي است که هر چه بخواهد انجام دهد بر او گران
نیست.
عنت:برخورد با رنج و آزاري است که سینه را تنگ کند.
توکل:واگذاردن کار است بخدا روي اطمینان و اعتماد بحسن تدبیر و کفایت او.
تفسیر:
سپس خداي سبحان این مطلب را یاد آوري فرموده که این منافقان از نظر و تدبر در چیزهایی که موجب تنبه و شایستۀ تدبر
است رو گردانده و اعراض میکنند،و از اینرو فرماید:
«... لا یَرَوْنَ أَنَّهُمْ یُفْتَنُونَ 􀀀 أَ وَ »
آیا این منافقان نمی دانند یا نمی بینند که مورد آزمایش و امتحان قرار گیرند.
« امٍ مَرَّهً أَوْ مَرَّتَیْنِ 􀀀 فِی کُلِّ ع »
در هر سالی یک بار یا دو بار به بیماریها و گرسنگی و این خود خبر دهندة مرگ است.
« لا هُمْ یَذَّکَّرُونَ 􀀀 لا یَتُوبُونَ وَ 􀀀 ثُمَّ »
و با اینحال از گفتۀ خود باز نگشته و متذکر نعمتهاي خدا که در وجود آنها است نیستند،و از ابن عباس و حسن نقل شده که
گفته اند:
اللّ علیه و آله-امتحان شوند،که نصرت و یاري خدا را که از پیغمبر فرموده
􀀀
یعنی اینها بوسیلۀ جهاد در رکاب رسول خدا-صلی ه
مشاهده میکنند،و هم چنین ابتلاي دشمنان آن حضرت را بقتل و اسارت می بینند..و مجاهد گفته:یعنی بقحطی و گرسنگی
امتحان شوند.و مقاتل گفته:بوسیلۀ دریده شدن پرده و آشکار شدن خبث سریره و ناپاکی باطنشان امتحان گردند،و ضحاك
گوید:بوسیلۀ بلا و جلاي از وطن و نیامدن باران و از بین رفتن میوه ها.
« ی بَعْضٍ 􀀀 ا أُنْزِلَتْ سُورَهٌ نَظَرَ بَعْضُهُمْ إِل 􀀀 ذا م 􀀀 وَ إِ »
و چون در وقتی که حضور پیغمبر هستند سوره اي از قرآن نازل گردد شنیدن آن سوره را خوش ندارند و بهمدیگر می
نگرند،و اشاره می کنند.
ص : 246
« راکُمْ مِنْ أَحَدٍ 􀀀 هَلْ یَ »
که آیا کسی شما را دید؟و اینکه اینکار را می کنند بدانجهت است که چون منافق و دورو هستند و ترس آن را دارند که
کسی از حالشان مطلع گردد از اینرو با اشاره گفتگو می کنند...و سپس برخاسته و میروند.و این نحو گفتگوي رمزي و اشاره
اي براي آنست که می ترسند آیه اي درباره شان نازل گردد و رسواشان سازد از اینرو بزبان چیزي نمی گویند و با چشم و
اشاره با هم سخن گویند.
و برخی گفته اند:معناي آیه این است که منافقان بیکدیگر نگاههاي طعن و انکار بقرآن میکردند و سپس بهم میگفتند:آیا
احدي از مسلمانان ما را دیدار کرد، و چون یقین میکردند که کسی آنها را ندیده هر چه میتوانستند دربارة طعن بقرآن
میگفتند،و هر گاه میدانستند که شخصی آنها را دیده است خود داري میکردند.
« ثُمَّ انْصَرَفُوا »
سپس از مجلس روگردان میشده و میرفتند،و برخی گفته اند:
یعنی از ایمان روگردان می شدند.
« اللّ قُلُوبَهُمْ
􀀀
صَرَفَ هُ »
خدا دلهاشان را روگردان کند از آن بهره هایی که مردمان با ایمان میبرند و بدان شادمان میشوند.و بعضی گفته اند:یعنی خدا
دلهاي آنها را از رحمت و ثواب خویش محروم گرداند بکیفر رو گرداند نشان از ایمان بقرآن کریم و انصرافشان از مجلس
اللّ علیه و آله-.و برخی دیگر گویند:این جمله صورت نفرین دارد یعنی خدایشان خوار سازد که مستحق خواري
􀀀
پیغمبر-صلی ه
هستند،و نفرین خدا بر بندگان صورت تهدید دارد و خبر از دچار شدن بعذاب میدهد.
« لا یَفْقَهُونَ 􀀀 بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ »
و این بدانجهت است که اینان منظور خداي تعالی را از خطاب وي فهم نمی کنند زیرا دقت در آن نمی کنند.
« جاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ 􀀀 لَقَدْ »
اللّ علیه و آله- میباشد یعنی پیغمبري از جنس خودتان از بشر،و از عرب،و از بنی اسرائیل براي
􀀀
منظور از رسول:محمد-صلی ه
شما آمد،و این معنایی است که از سدّي نقل شده،و ابن عباس گوید:مخاطب در این آیه عربها هستند،و در میان عرب قبیله اي
اللّ علیه و آله- از طریقی نسبت دارند.
􀀀
نیست جز آنکه با پیغمبر-صلی ه
ص : 247
و از امام صادق علیه السلام روایت شده که فرمود:منظور این است که آن حضرت از روي ازدواج صحیح بدنیا آمد و آلوده
اللّ علیه و آله-روایت کرده که آن
􀀀
بوضع ناهنجار زمان جاهلیت نشده بود،و ابن عباس در حدیثی از رسول خدا-صلی ه
حضرت فرمود:
وضع ازدواجهاي نامشروع زمان جاهلیت در من تأثیري نداشته و من از روي نکاح و ازدواج صحیحی چون ازدواج اسلام بدنیا
آمدم.
و اینکه خداوند بر مردم منت نهاده که آن حضرت از جنس خود شما است جهتش روشن است،زیرا وقتی وضع ولادت و
زادگاه و اصل و نسب او را دانستند و در کوچکی و بزرگی او را از نزدیک مشاهده کردند،و صداقت و امانت او را دانستند،و
عملی که موجب نقصی در زندگی او باشد از وي سراغ نداشتند باید بهتر موجب پذیرفتن سخنان و انقیاد آنان در مقابل او
گردد.
« ا عَنِتُّمْ 􀀀 عَزِیزٌ عَلَیْهِ م »
و زیانی که در اثر ترك ایمان بشما میرسد بر وي دشوار و ناگوار است،و کلبی و ضحاك گفته اند:یعنی گناهانی که شما
انجام میدهید بر وي سخت است،و قتیبی گفته:یعنی آنچه موجب رنج و زیان شما گردد بر او سخت و دشوار است،و ابن
انباري گوید:یعنی آنچه موجب هلاکت شما گردد.
« حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ »
حسن و قتاده گفته اند:یعنی حریص است بر آن کسانی که ایمان نیاورده اند که بلکه ایمان آورند.
« بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُفٌ رَحِیمٌ »
نسبت بمؤمنان رءوف و مهربان است.و برخی گفته اند:
هر دو بیک معنی است،و رأفت شدت رحمت را گویند.و برخی گویند: « رحیم » و« رءوف »
یعنی نسبت بمطیعان رءوف و نسبت بگنهکاران رحیم است،و یا نسبت بخویشان رءوف و نسبت بدوستان رحیم است،نسبت
بآنان که او را دیدار میکنند رءوف و نسبت بآنان که او را ندیده اند رحیم است.
و بعضی از گذشتگان گفته اند:خداي سبحان براي هیچیک از پیغمبران دو نام از نامهاي خود را در یک جا جمع نکرده جز
بِالنّ لَرَؤُفٌ
اسِ 􀀀 اللّ
􀀀
إِنَّ هَ » : و دربارة خود نیز فرمود « بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُفٌ رَحِیمٌ ...» : اللّ علیه و آله-که فرمود
􀀀
براي پیغمبر اکرم-صلی ه
« رَحِیمٌ
ص : 248
« فَإِنْ تَوَلَّوْا »
و اگر از حق و پیروي پیغمبر رو گردانده و از قبول آن سرپیچی نمودند و برخی گفته اند:یعنی اگر از تو و از اقرار کردن به
نبوتت رو گردان شدند.
« اللّ
􀀀
فَقُلْ حَسْبِیَ هُ... »
بگو خدا مرا بس است که او بر هر چیز قادر و توانا است،معبودي جز او نیست بر او توکل و اعتماد کرده و کارهایم را بدو
واگذار میکنم.
« وَ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ »
و او پروردگار عرش بزرگ است.و اینکه نام عرش را بالخصوص ذکر فرمود(با اینکه خدا پروردگار هر چیزي است)بخاطر
بزرگداشت آن و بجهت آنست که وقتی خداوند پروردگار عرش با آن عظمت باشد پروردگار چیزهاي کوچکتر از آن نیز
خواهد بود.ابو مسلم گفته:عرش بمعناي سلطنت و ملک است،یعنی پروردگار پادشاهی بزرگ در آسمانها و زمین.و بعضی
گفته اند:این آیه آخرین آیه اي است که از آسمان نازل شد،و آخرین سورة کاملی که نازل گشت سورة برائه بود.و قتاده
گفته:
آخرین آیه اي که از آسمان نازل شد همین دو آیه بود .
ص : 249
سورة