گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد دوازدهم
سورة هود




اشاره
بر طبق گفتۀ بیشتر مفسرین:تمامی این سوره مکی است،ولی قتاده گفته:
در مدینه نازل شده است. «... ارِ 􀀀 لاهَ طَرَفَیِ النَّه 􀀀 أَقِمِ الصَّ » تنها یک آیۀ آن یعنی آیۀ
شمارة آیات آن:
بگفتۀ قراء کوفه:یکصد و بیست و سه آیه است،و بنا بر قول شامیان و پیشینیان از قراء مدینه(و باصطلاح مدنی اول)یکصد و
بیست و دو آیه،و نزد دیگران یکصد و بیست و یک آیه است.
فضیلت این سوره:
اللّ علیه و آله-روایت کرده که فرمود:هر کس این سوره را بخواند بشمارة هر کس که
􀀀
أبی بن کعب از رسول خدا-صلی ه
بنوح و هود و صالح و شعیب و لوط و ابراهیم و موسی ایمان آورده و یا آنها را تکذیب کرده است ده حسنه باو عطا شود،و
روز قیامت از سعیدان باشد.
اللّ علیه و آله- عرض شد:
􀀀
و ثعلبی بسند خود از أبی جحیفه حدیث کرده که برسولخدا-صلی ه
اي رسول خدا!پیري زود در شما اثر کرده؟حضرت فرمود:(آري)سورة هود و امثال آن پیرم کرد.و در روایت دیگري است که
هل » و « عم یتساءلون » ابو بکر این سخن را گفت،و حضرت در پاسخش فرمود:سورة هود و امثال آن:(یعنی)سورة حاقه و واقعه و
مرا پیر کرده. « اتاك حدیث الغاشیه
و عیاشی از امام باقر علیه السلام روایت کرده که فرمود:هر کس سورة هود را
ص : 3
در هر جمعه بخواند خداوند در روز قیامت او را در زمرة پیمبران محشور سازد،و حسابش آسان گردد،و در آن روز عمل
خطایی براي او باقی نماند.
تفسیر این سوره:
بپایان رسانید،و فرمود: « وحی » چون خداي تعالی سورة یونس را با بحث از
«... ی إِلَیْکَ 􀀀 ا یُوح 􀀀 وَ اتَّبِعْ م »
در این سوره با بیان وحی مزبور سخن خود را افتتاح فرموده چنین گوید:
ص : 4
[ [سوره هود ( 11 ): آیات 1 تا 4
اشاره
اَللّ إِنَّنِی لَکُمْ مِنْهُ نَذِیرٌ وَ
􀀀
أَلاّ تَعْبُدُوا إِلَّا هَ
􀀀
( اتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُنْ حَکِیمٍ خَبِیرٍ ( 1 􀀀 ابٌ أُحْکِمَتْ آی 􀀀 منِ اَلرَّحِیمِ . الر کِت 􀀀 اَللّ اَلرَّحْ
􀀀
بِسْمِ هِ
ی أَجَ لٍ مُسَ  می وَ یُؤْتِ کُلَّ ذِي فَضْلٍ فَضْ لَهُ وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَإِنِّی 􀀀 اعاً حَسَ ناً إِل 􀀀 بَشِیرٌ ( 2) وَ أَنِ اِسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَیْهِ یُمَتِّعْکُمْ مَت
( ی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ ( 4 􀀀 اَللّ مَرْجِعُکُمْ وَ هُوَ عَل
􀀀
ذابَ یَوْمٍ کَبِیرٍ ( 3) إِلَی هِ 􀀀 خافُ عَلَیْکُمْ عَ 􀀀 أَ
ترجمه:
بنام خداوند بخشایندة مهربان،الف،لام،راء،(این)کتابی است که آیات آن استوار(و محکم)و سپس شرح و توصیف شده،و از
جانب خداي فرزانه و خبیر آمده( 1)تا شما جز خدا را نپرستید،براستی که من از جانب وي براي شما بیم دهنده و نوید
بخشم( 2)و(میگویم)که از پروردگارتان آمرزش بخواهید و بدرگاهش توبه کنید،تا از بهره اي نیکو در مدتی معین شما را بهره
( ور سازد،و فضل هر صاحب فضیلتی را باو بدهد،و اگر روي بگردانید من از عذاب آن روز بزرگ بر شما بیمناکم( 3
.( بازگشت شما بسوي خدا است،و او بر همه چیز توانا است.( 4
ص : 5
شرح لغات:
شناسایی چیزهایی است که جلوگیري از تباهی و نقص کار میکند و « حکمت » احکام:جلوگیري کردن از فساد و تباهی کار.و
شناختن آنچه زشت را از زیبا،و فساد را از صحیح جدا سازد.
- و از صفات فعل باشد یعنی کارهاي او محکم است. 2 « محکم » حکیم:در مورد خداي تعالی بدو معنا آید: 1-بمعناي اسم فاعل
و دانا)و از صفات ذات باشد. )« علیم » آنکه بمعناي
تفسیر:
« الر »
در اول سورة بقره معناي این حروف و هم چنین قولهاي بسیاري را که در تفسیر آن گفته اند،بیان داشتیم،و تکرار آن در اینجا
بی فائده است.
« اتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ 􀀀 ابٌ أُحْکِمَتْ آی 􀀀 کِت »
این قرآن کتابی است که آیات آن محکم است و سپس شرح و توضیح شده است،و در معناي این جمله چند وجه گفته اند:
-1 ابن عباس گفته:یعنی آیات آن-مانند کتابها و ادیان پیشین-نسخ نشود، و با بیان حلال و حرام و سایر احکام شرح و توضیح
شود.
-2 حسن و ابی العالیه گفته اند:معناي آیه این است که آیات قرآن بوسیلۀ امر و نهی محکم شده و با ذکر وعده و تهدید و
پاداش و کیفر توضیح شده است.
-3 از مجاهد نقل شده که گفته است-یعنی آیات قرآن یک جا محکم و استوار گردیده(و پی ریزي شده)و سپس در وقت
نزول آیه آیه و تدریجاً نازل گردیده تا شخص مکلف براي تدبر و دقت در آنها فرصت و قدرت بیشتري داشته باشد.
-4 ابو مسلم گفته:یعنی نظم آن بجهت فصاحتی که دارد محکم است تا بحدي که معجزه گردیده،و سپس با شرح و بیان
توضیح شده.
-5 معناي پنجم آن است که آیات آن متقن و محکم است که خلل و تباهی در آن نیست،زیرا کار محکم آن کاري است که
آن را با استحکام انجام دهند و خلل و نقصی در آن نباشد.و سپس آنها بدنبال یکدیگر قرار داده شده است.
ص : 6
« مِنْ لَدُنْ حَکِیمٍ خَبِیرٍ »
و این قرآن از نزد آن خدایی براي شما آمده است که در کارهاي خود حکیم،و نسبت بأحوال خلق و مصالحشان دانا و خبیر
است.
«... اللّ إِنَّنِی لَکُمْ
􀀀
أَلاّ تَعْبُدُوا إِلَّا هَ
􀀀
»
خداوند این کتاب را نازل کرده تا بشما دستور دهد که جز او را نپرستید،و من شما را از نافرمانی و عقاب الم انگیزش بیم دهم
و بفرمانبرداري و پاداش نیکویش نوید بخشم.
« وَ أَنِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَیْهِ »
او را هدف آمال خود قرار داده و آمرزش از وي بخواهید و بوسیلۀ توبه بدرگاهش توسل جویید.و جبائی گفته:یعنی نسبت به
در « ثم »: گناهانتان از وي آمرزش بخواهید،و در آینده نیز هر گاه گناهی از شما سر زد بدرگاهش توبه کنید.و فراء گفته است
براي تأکید آمده است. « توبه » است،و توبه و استغفار هر دوي آنها یکی است و « واو » اینجا بمعناي
« ی أَجَلٍ مُسَ  می 􀀀 اعاً حَسَناً إِل 􀀀 یُمَتِّعْکُمْ مَت »
یعنی وقتی شما از او آمرزش خواستید و بدرگاهش توبه کردید شما را در دنیا از نعمت آسایش و خوشی و وسعت تا هنگامی
که مرگتان مقدر شده بهره مند میکند.و زجاج گفته:یعنی شما را باقی میگذارد و مانند مردمان کافر گذشته بعذاب استیصال
دچار نمی سازد و از بین نمی برد.
« وَ یُؤْتِ کُلَّ ذِي فَضْلٍ فَضْلَهُ »
بصاحب فضل بر میگردد و معناي آن چنین « فضله » برخی گفته اند:فضل در اینجا بمعناي تفضیل و اعطاء است،و ضمیر در
میشود که بهر کس مطابق برتري او از نظر مال و سخن و سایر اعمال دست و پا،پاداش آن را میدهد.و معناي دیگر آن است
که بهر کس هر چه کار کند پاداش عمل او را باندازة عملش میدهد،زیرا هر کس اعمال نیک او در دنیا بیشتر باشد درجات او
را بخداي تعالی بازگردانیم. « فضله » در بهشت بیشتر خواهد بود،و روي این معنی بهتر آن است که ضمیر در
« وَ إِنْ تَوَلَّوْا »
و اگر آنان از دستورات خدا روي بگردانند.و یا اگر شما روي بگردانید.
« ذابَ یَوْمٍ کَبِیرٍ 􀀀 خافُ عَلَیْکُمْ عَ 􀀀 فَإِنِّی أَ »
من از عذاب روز بزرگ یعنی روز قیامت بر شما بیمناکم،و معناي بیمناکی بمعناي شک و تردید نیست بلکه بمعناي یقین است
ص : 7
یعنی اي محمد باینها بگو در اینصورت من میدانم که عذاب بزرگی در پیش دارید،و اینکه آن روز را ببزرگی توصیف
فرموده بخاطر شدائد و سختیهاي آن روز است.
« اللّ مَرْجِعُکُمْ
􀀀
إِلَی هِ »
بازگشت شما در آن روز بسوي حکم و فرمان خدا است، زیرا دیگران را در آن روز حکم و فرمانی نیست.
« ی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ 􀀀 وَ هُوَ عَل »
و او بباز گرداندن شما و زنده کردن و کیفرتان قادر و توانا است،و با اینوضع از نافرمانی و مخالفت او بترسید.
ص : 8
[ [سوره هود ( 11 ): آیه 5
اشاره
( ذاتِ اَلصُّدُورِ ( 5 􀀀 ا یُعْلِنُونَ إِنَّهُ عَلِیمٌ بِ 􀀀 ا یُسِرُّونَ وَ م 􀀀 ابَهُمْ یَعْلَمُ م 􀀀 لا حِینَ یَسْتَغْشُونَ ثِی 􀀀 لا إِنَّهُمْ یَثْنُونَ صُدُورَهُمْ لِیَسْتَخْفُوا مِنْهُ أَ 􀀀 أَ
ترجمه:
هان بدانید که آنها دلهاي خویش را(از استماع و فهم سخنان حق)بگردانند تا خود را از وي مخفی کنند،آگاه باشید که اینان
وقتی خود را در جامه ها به پیچانند خدا آنچه را نهان کنند و هر چه را آشکار سازند میداند که او بمکنونات دلها آگاه و دانا
( است( 5
شرح لغات:
ثنی:بمعناي پیچیدن.و عطف و استثناء هم از همین معنی و همین باب است، زیرا عطف کردن چیزي بچیزي بمعناي پیچاندن و
ارتباط چیزي بچیز دیگر است، و استثناء نیز عطف چیزي است به اخراج و بیرون بردن آن از چیز دیگر.
شأن نزول:
اللّ علیه و
􀀀
ابن عباس گفته:این آیه دربارة اخنس بن شریق نازل گشته که مردي شیرین- زبان بود و در ظاهر رسول خدا-صلی ه
آله-را با چرب زبانی دیدار میکرد ولی در دل دشمنی خود را با آن حضرت پنهان میداشت.و عیاشی بسند خود از امام باقر-
اللّ علیه و آله-را
􀀀
اللّ بمن خبر داد که مشرکین هر وقت رسول خدا-صلی ه
􀀀
علیه السلام-روایت کرده که فرمود:جابر بن عبد ه
دیدار میکردند سر و گردن خود را با جامه می پوشاندند که حضرت آنها را نبیند،و دنبال این جریان بود که آیۀ فوق نازل
گردید.
ص : 9
تفسیر:
چون در آیات قبل سخن از قرآن بمیان آمد خداي سبحان در این آیه رفتار آنها را در وقت شنیدن قرآن بیان فرموده گوید:
« لا إِنَّهُمْ یَثْنُونَ صُدُورَهُمْ 􀀀 أَ»
این کافران و منافقان کفر خویش را در دل مخفی کنند، و برخی گفته اند:یعنی دلهاي خود را بگردانند که سخن خدا را
اللّ علیه و آله-بگردانند،و برخی گفته اند:آنها وقتی
􀀀
نشنوند،و فراء و زجاج گفته اند:یعنی دلها را بر دشمنی پیغمبر-صلی ه
مجلسی بر ضد پیغمبر اسلام تشکیل میدادند،و براي بهم زدن برنامه هاي آن حضرت انجمنی میکردند بیکدیگر نزدیک شده و
سینه هاشان را بهم می چسباندند و بطور آهسته و نجوي سخن میگفتند.
« لِیَسْتَخْفُوا مِنْهُ »
و روي معناي اخیر یعنی میخواستند بدینوسیله خود را از خداي تعالی مخفی سازند،و اینقدر نادان بودند که خیال میکردند اگر
بهم نزدیک شده و سینه ها را بیکدیگر بچسبانند خداوند از اسرار آنها آگاه نمی شود،و روي معناهاي دیگر یعنی میخواستند
اللّ علیه و آله- مخفی و پنهان کنند.
􀀀
بدینوسیله خود را از پیغمبر-صلی ه
« ابَهُمْ 􀀀 لا حِینَ یَسْتَغْشُونَ ثِی 􀀀 أَ»
ابن عباس گفته:یعنی اینان با جامه ها خود را می پوشانند و در صدد ضدّیت با پیغمبر و مؤمنان بر میآیند،و بدینوسیله نیت قلبی
خود را مکتوم و پنهان میدارند.
« ا یُسِرُّونَ 􀀀 یَعْلَمُ م »
بدنبال آیۀ بالا خداوند میفرماید:در آن وقتی که اینان بجامه ها خود را می پوشانند،و آن را حائل و پرده اي براي خود قرار
میدهند(و خیال میکنند خداوند از اندیشه و فکر آنان بی خبر است،در همان حال غافلند که)خدا هر چه را پنهان دارند و هر
چه را آشکار سازند همه را میداند،و از ازل بحال آنان آگاه بوده است.
« ذاتِ الصُّدُورِ 􀀀 إِنَّهُ عَلِیمٌ بِ »
که خدا بآنچه در دلها است و بمکنونات قلبها دانا است.
ص : 10
[ [سوره هود ( 11 ): آیات 6 تا 8
اشاره
اتِ وَ 􀀀 ماو 􀀀 ابٍ مُبِینٍ ( 6) وَ هُوَ اَلَّذِي خَلَقَ اَلسَّ 􀀀 ا کُلٌّ فِی کِت 􀀀 ا وَ مُسْتَوْدَعَه 􀀀 ا وَ یَعْلَمُ مُسْتَقَرَّه 􀀀 اَللّ رِزْقُه
􀀀
إِلاّ عَلَی هِ
􀀀
ا مِنْ دَابَّهٍ فِی اَلْأَرْضِ 􀀀 وَ م
ماءِ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا وَ لَئِنْ قُلْتَ إِنَّکُمْ مَبْعُوثُونَ مِنْ بَعْدِ اَلْمَوْتِ لَیَقُولَنَّ اَلَّذِینَ 􀀀 کانَ عَرْشُهُ عَلَی اَلْ 􀀀 أَیّ وَ
امٍ 􀀀 اَلْأَر فِی سِتَّهِ ضَْ
لا یَوْمَ یَأْتِیهِمْ لَیْسَ مَصْرُوفاً عَنْهُمْ وَ 􀀀 ا یَحْبِسُهُ أَ 􀀀 ی أُمَّهٍ مَعْدُودَهٍ لَیَقُولُنَّ م 􀀀 ذابَ إِل 􀀀 ا عَنْهُمُ اَلْعَ 􀀀 إِلاّ سِحْرٌ مُبِینٌ ( 7) وَ لَئِنْ أَخَّرْن
􀀀
ذا 􀀀􀀀 کَفَرُوا إِنْ ه
( کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ ( 8 􀀀 ا 􀀀 حاقَ بِهِمْ م 􀀀
ترجمه:
هیچ جنبنده اي در زمین نیست جز آنکه روزیش بر خدا است،و خداوند قرارگاه و جایگاه او را میداند،و همه در مکتوب
آشکار(و لوح محفوظ)ثبت است( 6) و او است که آسمانها و زمین را در شش روز آفرید و عرش وي بر آب قرار داشت تا
شما را بیازماید که کدامیک نیکو کارترید،و اگر بدانها بگویی که شما محققاً پس
ص : 11
از مرگ زنده خواهید شد همانا مردمانی که کافر شده اند خواهند گفت:که این جز جادویی آشکار نیست( 7)و اگر عذاب را
از اینان تا مدت معینی بتأخیر اندازیم(از روي مسخره)گویند:چه چیز سبب تأخیر آن گشته؟هان بدانید آن روزي که عذاب بر
.( آنها فرا رسد از آنها بازگشتنی نیست،و آنچه را مسخره میکردند دچارش خواهند گردید( 8
تفسیر:
« ا مِنْ دَابَّهٍ فِی الْأَرْضِ 􀀀 وَ م »
و هیچ جنبنده اي نیست که در زمین جنبش کند،و این جمله همۀ جنبندگان روي زمین از انسان و جن و پرنده و چرنده و
حیوانات وحشی و دیگر جانوران را شامل میشود.
« ا􀀀 اللّ رِزْقُه
􀀀
إِلاّ عَلَی هِ
􀀀
»
جز آنکه خداي سبحان متکفل روزي آنها شده و روي اقتضاء مصلحت و حکمت روزیشان را میرساند.
« ا􀀀 ا وَ مُسْتَوْدَعَه 􀀀 وَ یَعْلَمُ مُسْتَقَرَّه »
مجاهد گفته:یعنی و قرارگاه آنها و نیز جایی که آنها را بودیعت گذارده یعنی صلب پدران و رحم مادرانشان را میداند.و ابن
قبر آنها است که پس از مرگ در آن قرار « مستودع » جایی است که در زمین بدان پناه برند،و « مستقرّ »: عباس و ربیع گفته اند
جایی است که بدان « مستودع » جایی است که عملشان بر آن استقرار گیرد،و « مستقر »: گرفته و از آن بیرون آیند.و دیگري گفته
باز گردند.
« ابٍ مُبِینٍ 􀀀 کُلٌّ فِی کِت »
با این جمله خداوند خبر میدهد که همۀ آنها در کتابی آشکار که همان لوح محفوظ باشد ثبت و نوشته شده است.
« أَیّ
امٍ 􀀀 الْأَر فِی سِتَّهِ اتِ وَ ضَْ 􀀀 ماو 􀀀 وَ هُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّ »
و با این جمله نیز خبر میدهد که خداي سبحان آنها را در این مدت از زمان آفریده و خلق فرمود،با اینکه قدرت داشت آنها را
در فاصلۀ چشم بر هم زدنی بیافریند،و این جریان بدانجهت بود که خداوند میخواهد بیان فرماید:مصلحت چنین اقتضا دارد که
کارها روي حکمت جریان یابد و از روي ترتیب انجام پذیرد.و منظور از شش روز آن مقدار زمانی است که
ص : 12
باندازة شش روز باشد نه روزهاي معمولی ما که با طلوع و غروب خورشید امتداد دارد،زیرا در آن وقت روزي به این ترتیب
وجود نداشته.
« ماءِ 􀀀 کانَ عَرْشُهُ عَلَی الْ 􀀀 وَ »
و عرش او بر آب بود،و این جمله دلالت دارد بر آنکه عرش و آب پیش از خلقت آسمانها و زمین وجود داشته،و آب بقدرت
پروردگار متعال در جایگاه دیگري بوده که خداوند بکمال قدرت خویش آن را در آن جایگاه نگاه میداشته،و این خود
بزرگترین عبرت براي منکران است.و ابو مسلم گفته:منظور از عرش بنا و ساختمان آسمانها و زمین است که خدا آن را بر آب
یعنی آنچه بنا میکنند،و این جمله براي آن است که «( مِمّ یَعْرِشُونَ ( 1
ا􀀀 و »َ : بنا کرد،زیرا عرش بمعناي بنا آمده در آنجا که فرماید
معلوم شود بناي بر روي آب عجیب تر و شگفت انگیزتر است.
« لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا »
یعنی آفریدگان را آفرید و تدبیر امورشان را فرمود تا نیکو کاري نیکوکاران را آشکار سازد زیرا هدف اصلی همین بود،یعنی
رفتار او با شما مانند رفتار کسی است که شما را در بوتۀ امتحان و آزمایش گذارده تا خیال نشود که خداوند بندگان را پیش
نیز استفاده میشود که عملها،خوب و خوبتر « أَحْسَنُ عَمَلًا » از آنکه کاري بکنند روي علم خود پاداش و کیفر میدهد،و از جملۀ
دارند و گاهی عملی خوب است و نسبت بعملی دیگر خوبتر است.
«... وَ لَئِنْ قُلْتَ إِنَّکُمْ مَبْعُوثُونَ مِنْ بَعْدِ الْمَوْتِ لَیَقُولَنَّ »
اي محمد اگر باینها بگویی که شما پس از مرگ براي حساب و کیفر زنده میشوید آنان که کافر شده اند در ظاهر گویند که
این سخن جز جادویی آشکار نیست.
« ی أُمَّهٍ مَعْدُودَهٍ 􀀀 ذابَ إِل 􀀀 ا عَنْهُمُ الْعَ 􀀀 وَ لَئِنْ أَخَّرْن »
در اینجا بگفتۀ ابن « امت » و اگر ما عذاب استیصال را از این مردمان کافر تا مدت معین و سر آمد معلوم آن تأخیر اندازیم...و
عباس و مجاهد بمعناي زمان است چنانچه در آن آیۀ دیگر فرموده:
« وَ ادَّکَرَ بَعْدَ أُمَّهٍ »
(2)
بمعناي زمان است.و علی بن عیسی گفته: « امه » که در آنجا
بمعناي جماعت است،یعنی اگر عذاب اینها را تا مردمی که پس از اینها بیایند « امه »
ص : 13
1) -سورة نحل آیۀ 68 -1
. 2) -سورة یوسف آیۀ 45 -2
و بر کفر خود اصرار ورزند و مؤمنی در آنها بهم نرسد بتأخیر اندازیم...چنانچه همین کار را نسبت بقوم نوح کردیم.و جبائی
گفته:معناي آیه این است که اگر عذاب اینان را تا مردمی دیگر که پس از ایشان بیایند و آنها را تکلیف کنیم و نافرمانی کنند
که در آن وقت حکمت اقتضاي نابودي آنها را بنماید،بتأخیر اندازیم...
و در حدیثی که از امام باقر و امام صادق علیهما السلام روایت شده فرموده اند:
در این آیه یاران حضرت مهدي علیه السلام هستند که بشمارة اصحاب بدر بیش از سیصد و ده نفر « أُمَّهٍ مَعْدُودَهٍ » منظور از
هستند و مانند ابرهاي پائیزي گرد هم جمع شوند.
« ا یَحْبِسُهُ 􀀀 لَیَقُولُنَّ م »
آگاه باشید « لا یَوْمَ یَأْتِیهِمْ لَیْسَ مَصْرُوفاً عَنْهُمْ 􀀀 أَ» ؟ از روي مسخره گویند:اگر این عذاب راست بود چه چیز آن را بتأخیر انداخت
که این عذابی که دیر آمدنش را مسخره میکنند هر گاه در وقت معینی خدا اراده کند و بر آنها فرود آید هیچکس نیروي
بازگرداندنش را از آنها ندارد،و در آن موقعی که خدا بخواهد آن را بیاورد احدي قدرت بردنش را ندارد.
« کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ 􀀀 ا 􀀀 حاقَ بِهِمْ م 􀀀 وَ »
و بهمان عذابی که مورد استهزاء و تمسخرشان بود دچار گردند.
ص : 14
[ [سوره هود ( 11 ): آیات 9 تا 11
اشاره
اتُ عَنِّی إِنَّهُ 􀀀 ضَرّ مَسَّتْهُ لَیَقُولَنَّ ذَهَبَ اَلسَّیِّئ
اءَ 􀀀 ماءَ بَعْدَ 􀀀 اهُ نَعْ 􀀀 لَی کَفُورٌ ( 9) وَ لَئِنْ أَذَقْن نَزَعْن مِنْهُ إِنَّهُ ؤَُسٌ ا􀀀 اه 􀀀 مِنّ رَحْمَهً ثُمَّ
ا􀀀 اَلْإِن سانَ 􀀀 وَ لَئِنْ أَذَقْنَا ْ
( ئِکَ لَهُمْ مَغْفِرَهٌ وَ أَجْرٌ کَبِیرٌ ( 11 􀀀 اَلصّ أُول
حاتِ 􀀀 الِ 􀀀 ع لَفَرِحٌ فَخُورٌ ( 10 ) إِلَّا اَلَّذِینَ صَبَرُوا وَ مَِلُوا
ترجمه:
و اگر ما انسان را برحمتی از جانب خویش برخوردار سازیم و سپس آن را از (روي مصلحت از)وي بگیریم او نومید و کفران
پیشه گردد( 9)و اگر او را پس از محنتی که بدو رسیده نعمتی بدهیم گوید:بدیها از من دور شده و شادمان گردد و بخود فخر
.( کند( 10 )جز آن کسانی که صبر نموده و کارهاي شایسته کرده اند که براي آنها آمرزش و پاداش بزرگی است( 11
شرح لغات:
ذوق:چشیدن مزة چیزي با دهان،و اینکه خداي سبحان حلال کردن لذتها را بانسان بنام چشیدن نامیده از باب سرعت زوال
آنها است چنانچه مزة چیزهاي چشیدنی بسرعت زوال پذیرد.
کندن چیزي است از جاي خود.
قطع امید از چیز.و مقابل آن:رجاء و امید است.
ص : 15
نعماء:نعمت بخشی بنعمتی که اثر آن در روي صاحب نعمت ظاهر گردد.و ضراء مقابل آن است.
فرح و سرور:نظیر یکدیگرند در معنی،و بمعناي گشایش دل است بوسیلۀ چیزي لذت بخش.
فخور:بکسی گویند که بسیار فخر و مباهات کند،و این لفظ در نکوهش استعمال شود زیرا بمعناي تکبر کردن بر کسی است
که تکبر بر او جایز نیست.
تفسیر:
خداي سبحان در این آیات حال کفران کردن انسان را در مقابل نعمتهاي او بیان فرموده چنین گوید:
« مِنّ رَحْمَهً
ا􀀀 الْإِن سانَ 􀀀 وَ لَئِنْ أَذَقْنَا ْ »
و اگر نعمت سلامتی و وسعت در مال و فرزند و سایر نعمتهاي دنیایی دیگر را بر انسان ارزانی داریم.
« ا مِنْهُ 􀀀 اه 􀀀 ثُمَّ نَزَعْن »
سپس بر طبق مصلحتی که ما میدانیم آن نعمت را از وي برگیریم.
« إِنَّهُ لَیَؤُسٌ کَفُورٌ »
او که عادتش بر نومیدي و کفران نعمت است نومید و کفران پیشه گردد،و منظور کافرانی هستند که نسبت بخداي حکیم
جاهل و نادان هستند و نمیدانند که او نعمتی را به بنده اش نمیدهد و از وي باز نگیرد جز از روي مصلحت و حکمت.
« ضَرّ مَسَّتْهُ
اءَ 􀀀 ماءَ بَعْدَ 􀀀 اهُ نَعْ 􀀀 وَ لَئِنْ أَذَقْن »
و اگر پس از بلائی که باو رسیده است نعمتی را بر وي ارزانی داشته و بدهیم.
« اتُ عَنِّی 􀀀 لَیَقُولَنَّ ذَهَبَ السَّیِّئ »
در هنگام فرود آمدن نعمت اظهار کند که آنچه موجب ناراحتی و تنفر طبع من بود بر طرف گردید و دیگر بسراغ من نخواهد
در اینجا سختیها و دردها و بیماریها است،و با این سخن دیگر شکر خداي را بجا نیاورد و سپاسگزاري « سیئات » آمد،و منظور از
نکند.
« إِنَّهُ لَفَرِحٌ فَخُورٌ »
براستی که وي شادمان گشته و بمردم فخر و مباهات کند،
ص : 16
و بدین ترتیب نه در رنج و محنت صبر کند و نه در وقت رسیدن نعمت شکر گذاري و سپاس دارد.
« الصّ
حاتِ... 􀀀 الِ 􀀀 ع إِلَّا الَّذِینَ صَبَرُوا وَ مَِلُوا »
جز آن مردمی که در برابر سختی صبر کنند و در نعمت شکر گذاري کنند،و بر کارهاي شایسته و اعمال صالح مواظبت دارند
که آنها را آمرزش و پاداش بزرگی است که همان بهشت باشد.
ص : 17
[ [سوره هود ( 11 ): آیات 12 تا 14
اشاره
اَللّ
􀀀
ما أَنْتَ نَذِیرٌ وَ هُ 􀀀 جاءَ مَعَهُ مَلَکٌ إِنَّ 􀀀 لا أُنْزِلَ عَلَیْهِ کَنْزٌ أَوْ 􀀀 ضائِقٌ بِهِ صَ دْرُكَ أَنْ یَقُولُوا لَوْ 􀀀 ی إِلَیْکَ وَ 􀀀 ا یُوح 􀀀 ارِكٌ بَعْضَ م 􀀀 فَلَعَلَّکَ ت
صادِقِینَ 􀀀 اَللّ إِنْ کُنْتُمْ
􀀀
اتٍ وَ اُدْعُوا مَنِ اِسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ هِ 􀀀 راهُ قُلْ فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِثْلِهِ مُفْتَرَی 􀀀 ی کُلِّ شَیْءٍ وَکِیلٌ ( 12 ) أَمْ یَقُولُونَ اِفْتَ 􀀀 عَل
( إِلاّ هُوَ فَهَلْ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ ( 14
􀀀
هَ 􀀀 لا إِل 􀀀 اَللّ وَ أَنْ
􀀀
ما أُنْزِلَ بِعِلْمِ هِ 􀀀 13 ) فَإِلَّمْ یَسْتَجِیبُوا لَکُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّ )
ترجمه:
شاید برخی از چیزها را که بتو وحی میشود واگذاري،و از ناراحتی اینکه میگویند چرا گنجی بر او فرود نیاید یا فرشته اي
همراه او نیاید دلتنگ شوي،(اما) تنها تو بیم رسانی و خدا بر هر چیز نگهبان است( 12 )یا اینکه گویند این قرآن را خود ساخته
است،بگو شما هم اگر راست می گویید ده سوره مانند آن بسازید و هر کس را می توانید جز خدا(براي اینکار
بکمک)بخوانید( 13 )و اگر پاسخ شما را(در این دعوت)ندادند بدانید که تنها این قرآن بعلم خدا نازل گشته و معبودي جز او
.( نیست،آیا شما تسلیم و فرمانبردار او خواهید شد( 14
ص : 18
شرح لغات:
ضائق:بمعناي ضیق و تنگ شدن است.
کنز:مال دفینه را گویند بخاطر گرد آمدن و اجتماع آن و هر مجتمعی را عرب کنز و مکتنز گوید،و در شرع اسلام در مورد
نکوهش بر هر مالی که حق خدا از آن خارج نگردد اطلاق گردد اگر چه دفینه نباشد.
افتراء:دروغ بستن.
شأن نزول:
اللّ علیه و آله-آمده و گفتند اي محمد اگر تو
􀀀
از ابن عباس روایت شده که رؤساي قریش در مکه بنزد رسول خدا-صلی ه
براستی پیغمبري،کوه هاي مکه را براي ما بطلا مبدّل کن یا فرشتگانی همراه خود بیاور که به نبوت تو گواهی دهند،و به دنبال
اللّ علیه و
􀀀
این سخن آیات فوق نازل گردید.و عیاشی بسند خود از امام صادق علیه السلام روایت کرده که رسول خدا-صلی ه
آله-بعلی علیه السلام فرمود:من از خداي خود خواستم تا میان من و تو برادري برقرار سازد و اینکار را کرد،و سپس در
خواست کردم که تو را وصی من گرداند و اینکار را هم انجام داد،دسته اي از آن مردم(که این سخن را از آن حضرت
شنیدند)گفتند:بخدا یک من خرما که در میان انبانی پوسیده باشد نزد ما محبوبتر است از آنچه محمد از خدا خواسته!چرا
سلطنت و قدرتی از خدا نخواست که بر دشمنانش نیرو گیرد،یا گنجی درخواست نکرد که از فقر نجاتش دهد؟و بدنبال این
سخن آیات فوق نازل گردید.
تفسیر:
خداي سبحان در این آیات پیغمبر خود را به استقامت و ثبات در مقابل دشمنان مأمور ساخته و دستور احتجاج با آنها را بوي
میدهد.
« ی إِلَیْکَ 􀀀 ا یُوح 􀀀 ارِكٌ بَعْضَ م 􀀀 فَلَعَلَّکَ ت »
و شاید تو برخی از قرآن را واگذاري و از آیاتی که در آنها دشنام خدایان آنها است دست باز داري و بایشان تبلیغ
نکنی،بخاطر آنکه از مخالفت و شرّ آنان میترسی.
ص : 19
« ضائِقٌ بِهِ صَدْرُكَ 􀀀 وَ »
و شاید سینه ات از آنچه میگویند و از آزار و تکذیب آنها تنگ شود.
« جاءَ مَعَهُ مَلَکٌ 􀀀 لا أُنْزِلَ عَلَیْهِ کَنْزٌ أَوْ 􀀀 أَنْ یَقُولُوا لَوْ »
از ناراحتی یا از ترس آنکه میگویند چرا گنجی از مال بر او فرود نیاید،یا چرا فرشته با او نیاید که بنفع او گواهی دهد،و منظور
شاید)شک و تردید نیست(چنانچه ظاهر معناي این لفظ است)بلکه منظور نهی و بازداشتن آن حضرت است از )« لعل » از لفظ
ترك تبلیغ و دستور بأداي رسالت او است،چنانچه ما بکسی که فرمانبردار است ولی دیگران او را بنافرمانی ما میخوانند می
گوییم:شاید تو بخاطر گفتار فلانی دستور ما را انجام نمیدهی...و این کلام بخاطر آن است که دیگران را از همراه ساختن این
شخص با خود مأیوس گردانیم.و بنا بر این معناي آیه این است که آنچه را بتو وحی شده وامگذار و بخاطر سخنان اینان
دلتنگ نشو.
« ی کُلِّ شَیْءٍ وَکِیلٌ 􀀀 اللّ عَل
􀀀
ما أَنْتَ نَذِیرٌ وَ هُ 􀀀 إِنَّ »
که فقط تو بیم دهنده اي و خدا بر هر چیز نگهبان است که بدان نفع رساند و زیان را از آن دور گرداند.
« راهُ 􀀀 أَمْ یَقُولُونَ افْتَ »
یعنی بلکه اینها میگویند پیغمبر قرآن را از پیش خود ساخته و آورده است،و برخی گفته اند جمله اي در اینجا در تقدیر است
و معنی چنین است:آیا اینان تو را دربارة قرآن تکذیب کنند یا گویند تو آن را بدروغ بر خدا بسته اي؟...
« اتٍ􀀀 قُلْ فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِثْلِهِ مُفْتَرَی »
اي محمد باینان بگو:اگر چنانچه شما می پندارید پس ده سوره با این نظم و فصاحتی که قرآن دارد بیاورید،زیرا قرآن بزبان
شما نازل شده و من هم در میان شما بزرگ شده ام...و اگر نتوانستید اینکار را بکنید پس بدانید که قرآن از نزد خداي تعالی
است.و این جمله صریح است در اینکه آنان را بمبارزه طلبیده و دلیل بر این است که جهت اعجاز قرآن همان فصاحت و
بلاغت آن در این ترتیب مخصوص است،و وجه اعجاز جز این نبوده و گرنه معنی نداشت که در مورد افتراء و دروغ بستن آن
مردم را بمبارزة خویش دعوت کند،زیرا
ص : 20
نظیر و مثل در جنس نیست که بخواهد « اتٍ 􀀀 مِثْلِهِ مُفْتَرَی » نیز در جمله « مثل » افتراء بوسیلۀ سخن و کلام انجام گردد.و منظور از
بفرماید:ده سوره از جنس قرآن بیاورید،زیرا مثل قرآن از نظر جنس همان حکایت آن است و در نقل حکایت قرآن تحدي و
مبارزه- جویی واقع نشود بلکه منظور همان تحدي و مبارزه جویی متعارف در میان شعراي عرب نظیر امرئ القیس و علقمه و
عمرو بن کلثوم و جریر و دیگران بوده است.
« صادِقِینَ 􀀀 اللّ إِنْ کُنْتُمْ
􀀀
وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ هِ »
یعنی هر که را جز خدا میدانید بکمک بطلبید تا در مورد معارضه و نظیر آوردن براي قرآن شما را کمک کنند،اگر راست می
همۀ دشمنان و مخالفان « مَنِ اسْتَطَعْتُمْ » گویید که من این قرآن را از پیش خود ساخته و بر خدا نسبت میدهم،و منظور از جملۀ
اللّ علیه و آله-از همۀ ملتها است،و این حدّ اعلاي تحدي و احتجاج است،و در این آیه دلالت روشنی بر اعجاز
􀀀
پیغمبر-صلی ه
اللّ - علیه و آله-آنها را بمبارزة با آوردن مانند قرآن دعوت کرده،و
􀀀
قرآن است زیرا پس از آنکه ما میدانیم پیغمبر-صلی ه
بدنبال عیب جویی و دشنام بدین و آئین و خدایان دروغین آنها از قتل و اسارتشان نیز بدست مسلمانان خبر داده و تهدیدشان
کرده،و از طرف دیگر نیز میدانیم که حرص دشمنان آن حضرت براي ابطال و از بین بردن کار نبوت او از هر کس بیشتر بوده
تا بدان حدّ که جان و مال خود را بر سر اینکار گذارده بودند.در چنین وضعی وقتی بدانها گفته شود:
شما خوب است بجاي اینهمه رنجها و مشقتهایی که براي از بین بردن پیغمبر اسلام و خنثی کردن تبلیغات او میکشید بیائید
مانند این قرآن را بیاورید و آنها نتوانند مثل آن را آورده و حاضر گردند آن همه مخارج را متحمل شده و جنگها براه اندازند
و براي جلوگیري از نفوذ پیغمبر تن بکشتن و اسارت و سختیهاي جنگ بدهند.
اینها خود بزرگترین دلیل است بر اینکه آنها از آوردن مثل قرآن عاجز و ناتوان بوده اند،زیرا اگر می توانستند مانند قرآن را
بیاورند و اینکار مقدور آنها بود بطور قطع و مسلم بجاي آن همه رنجها و مخارج و مشکلات همین کار را انجام میدادند،زیرا
هیچ عاقلی اینکار را نمی کند که براي انجام یک منظور واحد از آسانترین کارها دست
ص : 21
باز دارد و بسخت ترین مشکلات تن در دهد تا آن منظور را عملی سازد.
و اگر سؤال شود:که چرا قرآن براي دعوت آنها بمبارزه گاهی ده سوره را ذکر فرموده و گفته است:اگر راست می گویید ده
؟« حدیثی مانند آن بیاورید » سوره مانند آن بیاورید،و گاهی بآوردن یک سوره مانند قرآن دعوت کرده و گاهی فرموده
پاسخش آن است که:تحدّي و مبارزه جویی در اصل آن چیزي است که اعجاز بدان حاصل گردد که همان آوردن کلامی در
این نظم و ترتیب باشد،و مانعی ندارد که این تحدّي به کم باشد یا زیاد.
« فَإِلَّمْ یَسْتَجِیبُوا لَکُمْ »
اگر پاسختان را ندادند...برخی مانند مجاهد و جبائی گویند:این جمله خطاب بمسلمانان است،یعنی اگر این کافران پاسخ شما
را در معارضۀ با قرآن با آوردن ده سوره مانند آن ندادند و دعوت شما را در اینباره اجابت نکردند.
« اللّ
􀀀
ما أُنْزِلَ بِعِلْمِ هِ 􀀀 فَاعْلَمُوا أَنَّ »
پس اي مسلمانان بدانید که این قرآن تنها بعلم خدا نازل گشته است.و این معنا روي آن است که مخاطب در آیه مسلمانان
باشند،و اما اگر مخاطب کافران باشند چنانچه برخی دیگر گفته اند معناي آن چنین میشود که اي کافران اگر کسانی را که
بکمک خواستید پاسخ شما را ندادند و در نتیجه نتوانستید مانند قرآن را بیاورید در اینصورت حجت بر شما تمام گشته است،و
اللّ علیه و آله-است،و اینکه بلفظ جمع فرموده براي احترام و عظمت آن
􀀀
قول سوم آن است که مخاطب رسول خدا-صلی ه
حضرت بوده است،و منظور آگاهی و اطلاع دادن از اعجاز قرآن و نزول آن از طرف خداي سبحان است.
چیست چند وجه گفته اند: « اللّ
􀀀
بِعِلْمِ هِ » و در اینکه منظور از علم خدا در جملۀ
-1 وجه اول آنکه گفته اند یعنی خدا بدان عالم است که آن حق است و از جانب وي نازل گشته است.
آن است که ترتیب جمله بندي و تألیف بلند آن از روي علم خداوند انجام شده و هیچکس « اللّ
􀀀
بِعِلْمِ هِ » -2 دیگر آنکه معناي
قدرت معارضۀ آن را ندارد.
ص : 22
-3 برخی هم گفته اند یعنی خداوند روي علمی که بنظم و ترتیب قرآن داشته است آن را نازل فرموده و جز او دیگري بدان
عالم نبوده است.
« إِلاّ هُوَ
􀀀
هَ 􀀀 لا إِل 􀀀 وَ أَنْ »
یعنی و بدانید که معبودي جز او نیست،زیرا آوردن مانند چنین معجزه اي را کسی جز خداي یگانه نتواند.
« فَهَلْ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ »
و آیا پس از اینکه بوسیلۀ کلام خداوند حجت بر شما تمام شده تسلیم و فرمانبردار هستید و بیگانگی او گردن نهاده و ایمان
میآورید،و این جمله بصورت استفهام ولی در معنی امر و دستور است،یعنی تسلیم شوید و گردن بنهید.
ص : 23
[ [سوره هود ( 11 ): آیات 15 تا 16
اشاره
ئِکَ اَلَّذِینَ لَیْسَ لَهُمْ فِی اَلْآخِرَهِ إِلَّا 􀀀 لا یُبْخَسُونَ ( 15 ) أُول 􀀀 ا 􀀀 ا وَ هُمْ فِیه 􀀀 مالَهُمْ فِیه 􀀀 ا نُوَفِّ إِلَیْهِمْ أَعْ 􀀀 ا وَ زِینَتَه 􀀀 اهَ اَلدُّنْی 􀀀 کانَ یُرِیدُ اَلْحَی 􀀀 مَنْ
( کانُوا یَعْمَلُونَ ( 16 􀀀 ا 􀀀 اطِلٌ م 􀀀 ا وَ ب 􀀀 ا صَنَعُوا فِیه 􀀀 اَلنّ وَ حَبِطَ م
ار 􀀀 ُ
ترجمه:
هر کس طالب زندگی دنیا و زیور آن باشد ما پاداش اعمال آنها را در دنیا بطور کامل بدهیم،و چیزي از آن کم گذارده
نخواهد شد( 15 )و اینان کسانی هستند که در آخرت جز آتش دوزخ نصیبی ندارند و هر چه در دنیا انجام داده اند از بین رفته
.( است و کارهایی را که میکرده اند(چون براي خدا نبوده)بیهوده و هدر است( 16
شرح لغات:
زینت:آراستن چیزي است بوسیلۀ چیز دیگري از جامه و زیور.
توفیه:اداي حق بتمامی و بطور کامل.
گویند از باب اینکه با ستم در حق دیگران نقصان وارد کند. « باخس » بخس:نقصان حق.و هر ستمگري را
تفسیر:
« ا􀀀 ا وَ زِینَتَه 􀀀 اهَ الدُّنْی 􀀀 کانَ یُرِیدُ الْحَی 􀀀 مَنْ »
هر کس زیور دنیا و سرور و شادمانی آن را خواهد و طالب آخرت نباشد.
« لا یُبْخَسُونَ 􀀀 ا 􀀀 ا وَ هُمْ فِیه 􀀀 مالَهُمْ فِیه 􀀀 نُوَفِّ إِلَیْهِمْ أَعْ »
ما پاداش اعمال آنها را در دنیا بطور کامل
ص : 24
و تمام میدهیم و چیزي از آن کم نخواهد شد،و در اینکه منظور کیست اختلاف شده است،جمعی مانند ضحاك و قتاده و ابن
عباس گفته اند:منظور مشرکانی هستند که بروز قیامت ایمان نداشتند و کارهاي نیکی مانند صلۀ رحم و دستگیري مستمندان و
خود داري از ستمگري و کمک بمظلومان و اعمال دیگري که مورد پسند عقل و خرد هست مانند پل ساختن و غیره
داشتند،خداي متعال پاداش اعمال چنین افرادي را در دنیا بدهد مثل اینکه روزیشان را وسعت داده و بدنشان را سالم گردانده
و انواع نعمتها را در اختیارشان بنهد و ناراحتیها را از ایشان دور سازد.
وجه دیگر آنکه گفته اند:هر یک از این مشرکان که در حال کفر و شرك و پیش از آنکه بپاداش خود برسند از دنیا برود
خداي تعالی در روز قیامت بهمان اندازه که حق دارد از عذاب او بکاهد ولی بهره اي از ثواب ندارد.
اللّ
􀀀
و برخی چون جبائی گفته اند:مقصود از این آیه منافقانی هستند که بمنظور دست یافتن بغنائم جنگی همراه پیغمبر-صلی ه
علیه و آله-بجنگ میرفتند و هدف آنها یاري دین و ثواب آخرت نبود،خداي تعالی براي اینان نصیبی از غنیمت جنگ منظور
فرمود.
و قول دیگر آنست که منظور مردمان ریاکارند که چنین افرادي در آخرت ثواب و پاداشی ندارند و آیۀ فوق مانند آن آیۀ
1) و در حدیث است که پیغمبر ) « ا لَهُ فِی الْآخِرَهِ مِنْ نَصِ یبٍ 􀀀 ا وَ م 􀀀 ا نُؤْتِهِ مِنْه 􀀀 کانَ یُرِیدُ حَرْثَ الدُّنْی 􀀀 مَنْ » : دیگر است که فرموده
اللّ علیه و آله-فرمود:امت مرا بشوکت و قدرت در روي زمین مژده دهید،و هر کدامیک از آنها که عملی را براي
􀀀
اکرم- صلی ه
دنیا انجام دهد در آخرت نصیب و بهره اي ندارد.
«... ئِکَ الَّذِینَ لَیْسَ لَهُمْ 􀀀 أُول »
اینان در آخرت نصیبی جز آتش دوزخ ندارند، و آنچه را در دنیا کرده اند از بین رفته است و استحقاق ثوابی در مقابل آنها
ندارند زیرا آن اعمال را بر خلاف دستور انجام دادند،و کارهایی را که براي غیر خدا کرده اند هدر و باطل است.
ص : 25
. 1) -سورة شوري آیۀ 20 -1
و حسن در تفسیر خود نقل کرده که:مردي از اصحاب رسول خدا از خانۀ خود بیرون رفت و بکنیزکی برخورد که جامه و سر
و وضع زیبایی داشت،آن مرد در کنار او نشست،کنیزك برخاست،مرد دست خود را دراز کرده بصورت آن کنیزك گذارد و
بدنبال او برخاسته بتعقیب او براه افتاد،مقداري که رفت صورتش بدیواري خورد و مجروح گردید،پس از این جریان دانست
اللّ علیه و آله-آمد و جریان را عرض کرد،
􀀀
که این زخم بخاطر گناهی بود که از وي سرزد،از آنجا بنزد رسول خدا-صلی ه
حضرت فرمود:تو مردي بودي که خدا کیفر این گناهت را در دنیا بتو داد،و خداي تعالی هر گاه نسبت به بنده اي نظر خیري
نداشته باشد کیفر گناهش را نگاه دارد تا در آخرت بدو بدهد،و هر گاه نسبت به بنده اي نظر خیر داشته باشد کیفر گناهش را
در دنیا بدهد.
ارتباط این دو آیه با آیه هاي قبل:
آیا شما ایمان آورده و « فَهَلْ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ » : وجه ارتباط این دو آیه با آیۀ پیشین آن است که در آیۀ قبل خداي سبحان فرمود
مسلمان میشوید؟در اینجا شاید گوینده اي میگفت:اگر ما بخاطر سلامت مال و جان خود تظاهر به اسلام کنیم و بظاهر مسلمان
شویم چگونه است؟ خداي سبحان در پاسخ این سؤال فرمود:کسی که منظورش تحصیل دنیا باشد خواه بوسیلۀ تظاهر به اسلام
و خواه بسایر وسائل راهش این است...
ص : 26
[ [سوره هود ( 11 ): آیات 17 تا 22
اشاره
زابِ􀀀 ئِکَ یُؤْمِنُونَ بِهِ وَ مَنْ یَکْفُرْ بِهِ مِنَ اَلْأَحْ 􀀀 اماً وَ رَحْمَهً أُول 􀀀 ی إِم 􀀀 ابُ مُوس 􀀀 شاهِدٌ مِنْهُ وَ مِنْ قَبْلِهِ کِت 􀀀 ی بَیِّنَهٍ مِنْ رَبِّهِ وَ یَتْلُوهُ 􀀀 کانَ عَل 􀀀 أَ فَمَنْ
اَللّ کَ ذِباً
􀀀
ي عَلَی هِ 􀀀 لا یُؤْمِنُونَ ( 17 ) وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ اِفْتَر 􀀀 اَلنّ
اسِ􀀀 أَکْث کِنَّ رََ 􀀀 تَکُ فِی مِرْیَهٍ مِنْهُ إِنَّهُ اَلْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ وَ ل 􀀀 فَالنّ مَوْعِدُهُ فَلا
ار 􀀀 ُ
اَلظّ ( 18 ) اَلَّذِینَ یَصُدُّونَ عَنْ
􀀀
اَللّ عَلَی الِمِینَ
􀀀
لَعْنَهُ هِ 􀀀 ی رَبِّهِمْ أَلا 􀀀 ءِ اَلَّذِینَ کَ ذَبُوا عَل 􀀀 ؤُلا 􀀀 ادُ ه 􀀀 ی رَبِّهِمْ وَ یَقُولُ اَلْأَشْه 􀀀 ئِکَ یُعْرَضُونَ عَل 􀀀 أُول
اَللّ مِنْ
􀀀
کانَ لَهُمْ مِنْ دُونِ هِ 􀀀 ا 􀀀 ئِکَ لَمْ یَکُونُوا مُعْجِزِینَ فِی اَلْأَرْضِ وَ م 􀀀 کافِرُونَ ( 19 ) أُول 􀀀 ا عِوَجاً وَ هُمْ بِالْآخِرَهِ هُمْ 􀀀 اَللّ وَ یَبْغُونَه
􀀀
سَبِیلِ هِ
ا􀀀 ئِکَ اَلَّذِینَ خَسِرُوا أَنْفُسَ هُمْ وَ ضَلَّ عَنْهُمْ م 􀀀 کانُوا یُبْصِ رُونَ ( 20 ) أُول 􀀀 ا 􀀀 کانُوا یَسْتَطِیعُونَ اَلسَّمْعَ وَ م 􀀀 ا 􀀀 ذابُ م 􀀀 ضاعَفُ لَهُمُ اَلْعَ 􀀀 اءَ یُ 􀀀 أَوْلِی
( لا جَرَمَ أَنَّهُمْ فِی اَلْآخِرَهِ هُمُ اَلْأَخْسَرُونَ ( 22 􀀀 کانُوا یَفْتَرُونَ ( 21 ) 􀀀
ص : 27
ترجمه:
آیا کسی که برهانی روشن از جانب پروردگارش دارد و بدنبالش گواهی از او نیز دارد،و پیش از او نیز کتاب موسی که پیشوا
و رحمت بود(بدو گواهی داده)آیا اینان باو ایمان میآورند؟و هر یک از این دسته جات بدو کافر شوند دوزخ جایگاه آنها
است و تو در اینباره تردید نداشته باش،و این وعدة حقی است از طرف پروردگار تو ولی بیشتر مردم باور نمی کنند( 17 )و چه
کسی ستمکارتر است از آنکه بر خدا دروغ به بندد،و اینان بر خداي خویش عرضه شوند و گواهان(در آن روز)گویند:اینها
بودند که بپروردگارشان دروغ بستند،اي که لعنت خدا بر ستمگران باد( 18 )آن کسانی که مردم را از راه خدا باز دارند و
کجی آن را خواهند،و آخرت را انکار کنند ( 19 )اینان(از کیفر خدا)در روي زمین فرار نتوانند کرد و یاوري جز خدا ندارند
عذابشان دو چندان خواهد شد،و آنها(با اینکه گوش و چشم دارند از راه عناد و دشمنی) نه شنیدن توانند و نه آنکه به
بینند( 20 )اینانند که خود را بخسران(و زیان) افکنده اند و دروغهایی را که می بستند نابود گردید( 21 )لا جرم اینان در آخرت
.( زیانکارتر خواهند بود( 22
شرح لغات:
بینه:دلیل و حجت فاصل و جدا کنندة میان حق و باطل.
عرض:بمعرض گذاردن چیزي براي اطلاع از وضع و حال آن،و معناي عرضه داشتن بندگان بر خداوند آن است که آنها را
براي مطالبۀ بندگان دیگر در جایگاه مخصوص نگاه دارند،و این مانند آن است که آنها را بر خدا عرضه داشته اند.
بفتح « عوج » بکسر عین گویند،و در امثال عصا و چیزهاي دیگر « عوج » عوج:کجی و انحراف از راه راست،و انحراف در دین را
آن گویند تا میان دیدنی و نادیدنی فرق باشد.
تفسیر:
« ی بَیِّنَهٍ مِنْ رَبِّهِ 􀀀 کانَ عَل 􀀀 أَ فَمَنْ »
این جمله بصورت استفهامیه است ولی منظور
ص : 28
اللّ علیه و آله-است،یعنی:آیا پیغمبري که از
􀀀
رسول خدا- صلی ه « کان » قرآن است،و فاعل در « بینه » تقریر مطلب است.و مقصود از
جانب پروردگار خود دلیل روشنی چون قرآن دارد...
و برخی گفته اند:منظور هر کسی است که بر حق بوده و از روي حجت و دلیل بدین و آئینی ایمان آورده است،زیرا
عاقلان را شامل گردد. « من » لفظ
اللّ علیه و آله- هستند.
􀀀
و جبائی گفته:منظور مؤمنان از اصحاب حضرت محمد-صلی ه
« شاهِدٌ مِنْهُ 􀀀 وَ یَتْلُوهُ »
و پیروي او کند کسی که بدرستی و صحت آن گواهی دهد.
جبرئیل است که قرآن را از « شاهِدٌ مِنْهُ 􀀀» و در اینکه منظور کیست؟اختلاف شده،ابن عباس و مجاهد و زجاج گفته اند:منظور از
اللّ علیه و آله-است،و همین معنی
􀀀
حضرت محمد-صلی ه « شاهد » جانب خدا بر پیغمبر میخواند.و قول دیگر آنست که منظور از
در روایتی از امام حسین علیه السلام روایت شده و ابن زید و جبائی نیز این قول را اختیار کرده اند.
زبان اوست که قرآن را بزبان خود میخواند و این قولی است که از محمد بن حنفیه و حسن و « شاهد » و برخی گویند:منظور از
قتاده نقل شده.
علی بن ابی طالب علیه السلام است که « شاهد »: و در روایتی که از امام باقر و حضرت رضا علیهما السلام نقل شده فرموده اند
اللّ از علی علیه
􀀀
اللّ علیه و آله-گواهی دهد،و همین معنی را طبري نیز بسند خود از جابر بن عبد ه
􀀀
بر صدق گفتار پیغمبر-صلی ه
السلام روایت کرده است.
آن فرشته اي است که آن را حفظ کند و پا بر جا سازد. « شاهد »: و مجاهد گفته
همان حجت و دلیل عقلی است و اینکه خداي تعالی آن را بخود منسوب داشته بخاطر آن است « بَیِّنَهٍ مِنْ رَبِّهِ » : و ابو مسلم گفته
که دنبال آن آید و بدرستی آن گواهی دهد همان قرآن کریم « شاهد » که دلیلهاي عقلی و شرعی را او منصوب دارد،و منظور از
است.
ص : 29
« اماً وَ رَحْمَهً 􀀀 ی إِم 􀀀 ابُ مُوس 􀀀 وَ مِنْ قَبْلِهِ کِت »
اللّ علیه و آله-کتاب موسی نیز او را تصدیق کرده- زیرا
􀀀
و پیش از این قرآن،و یا بگفتۀ بعضی یعنی پیش از محمد-صلی ه
حضرت موسی نیز در تورات بآمدن پیغمبر اسلام بشارت داده است-و آن کتاب پیشوا است که در کارهاي دین از آن پیروي
شود،و رحمتی است یعنی نعمتی است از خداي تعالی بر بندگان،و برخی گفته اند:سبب رحمتی است براي کسی که بدان
ایمان آورد.
« ئِکَ یُؤْمِنُونَ بِهِ 􀀀 أُول »
یعنی اینان که برهانی روشن از پروردگار خود دارند بقرآن ایمان آورند،و برخی گفته اند ضمیر به پیغمبر برگردد،یعنی اینان
بمحمد ایمان آورند.و تقدیر آیه و معناي آن از اول تا اینجا اینگونه است که:آیا کسی که برهان روشنی از جانب پروردگار
خود دارد،و داراي بصیرت و بینایی است همانند کسی است که برهان و بصیرتی ندارد...؟و برخی گفته اند:معناي آیه چنین
است:
آیا کسی که برهانی از جانب پروردگار خود دارد و گواهی نیز بر صدق خود همراه دارد،و پیش از آن نیز گواهی بر صدق
وَ» ؟... خود داشته و بهمۀ آنها ایمان آورده همانند کسی است که زندگی و زیور دنیا را خواسته و بدانها ایمان نیاورده است
و هر کس از مشرکان عرب و سایر دستجات کفار مانند یهود و نصاري و دیگران که « فَالنّ مَوْعِدُهُ
ار 􀀀 زابِ 􀀀 مَنْ یَکْفُرْ بِهِ مِنَ الْأَحْ
بقرآن-یا بحضرت محمد(ص)-کافر گردند و منکر او شوند آتش دوزخ جایگاه و مقرّ آنها است.و در حدیث است که
اللّ علیه و آله-فرمود:هیچ فرد از افراد امتها چه یهودي و چه نصرانی نیستند که نبوت مرا بشنوند و آن گاه بمن
􀀀
پیغمبر- صلی ه
ایمان نیاورند جز آنکه اهل دوزخند.
« لا تَکُ فِی مِرْیَهٍ مِنْهُ 􀀀 فَ»
در شک و تردید نباش.و خطاب در ظاهر متوجه رسول خدا است ولی منظور همۀ مکلفین هستند،و برخی گفته اند:تقدیر آن
چنین است که:اي انسان و یا اي شنونده تو در شک و تردید از أمر پروردگار خود مباش.
« إِنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ »
اللّ علیه و آله-یا خبري را که بشما داد حق است و از جانب خداي تعالی
􀀀
که براستی او-یعنی قرآن یا حضرت محمد-صلی ه
است.
ص : 30
« لا یُؤْمِنُونَ 􀀀 النّ
اسِ􀀀 أَکْث کِنَّ رََ 􀀀 وَ ل »
ولی بیشتر مردم بخاطر جهل و نادانی که نسبت بخداوند دارند و نبوت پیغمبر را منکرند راستی و درستی او را باور ندارند.
« اللّ کَذِباً
􀀀
ي عَلَی هِ 􀀀 وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَر »
و هیچکس ستمکارتر از آن کسی نیست که بر خدا دروغ بندد.
« ی رَبِّهِمْ 􀀀 ئِکَ یُعْرَضُونَ عَل 􀀀 أُول »
اینان در روز قیامت در جایگاهی که همۀ خلائق آنها را می بینند براي بازپرسی و حساب و کتاب باز ایستند تا از اعمالشان
سؤال شود و کیفر کارهاشان را به بینند.
« ادُ 􀀀 وَ یَقُولُ الْأَشْه »
و گواهان گویند...و منظور از این گواهان یا فرشتگانی هستند که موکل بر بندگان بوده اند-چنانچه مجاهد گفته-و یا انبیاء و
پیمبرانند- چنانچه ضحاك گفته-و یا پیشوایان مردمان با ایمان در هر عصر و زمانی میباشند- چنانچه دیگران گفته اند...
« ی رَبِّهِمْ 􀀀 لاءِ الَّذِینَ کَذَبُوا عَل 􀀀 ؤُ􀀀ه»
اینان هستند که بر پیمبران و فرستادگان خدا دروغ بستند.
« الظّ
􀀀
اللّ عَلَی الِمِینَ
􀀀
لا لَعْنَهُ هِ 􀀀 أَ»
هان که لعنت خدا بر ستمگران باد.ممکن است این جمله دنبالۀ سخن گواهان باشد،و ممکن است جملۀ جداگانه و ابتداي
سخن باشد.سپس خداي سبحان این ستمگران را که مورد لعنت هستند چنین توصیف فرموده گوید:
« اللّ
􀀀
اَلَّذِینَ یَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ هِ »
آنان که مردم را از راه بدر کرده و اغواء کنند و از دین خدا باز دارند،چه آنکه شبهه اي بر آنان القاء کنند،و یا مورد تهدید و
تطمیع خویش قرارشان دهند،و یا کارهاي دیگري بدین منظور انجام دهند.
« ا عِوَجاً 􀀀 وَ یَبْغُونَه »
و طالب ایجاد انحراف در راه خدا و عدول از راستی و درستی هستند.و برخی گفته اند:منظور کم و زیادي است که در کتاب
اللّ علیه و آله-تطبیق نکند چنانچه یهود اینکار
􀀀
میکردند تا دلیلها را تغییر داده و اوصاف پیغمبر آخر الزمان،با رسول خدا-صلی ه
را میکردند،و برخی گفته اند منظور شبهاتی است که
ص : 31
وارد میکردند و حقیقت را کتمان کرده دست بتحریف تأویل و معنی آن میزدند.
« کافِرُونَ 􀀀 وَ هُمْ بِالْآخِرَهِ هُمْ »
و اینان قیامت و زنده شدن مردگان و ثواب و عقاب را منکر بودند.
« ئِکَ لَمْ یَکُونُوا مُعْجِزِینَ فِی الْأَرْضِ 􀀀 أُول »
اینان که مورد لعنت حق بودند و مردم را از راه خدا باز میداشتند چنان نبود که بتوانند از فرمان خدا در وقتی که بخواهد آنها
را نابود کند در روي زمین فرار کنند چنانچه انسان در وقت حملۀ دشمن فرار میکند،و اینکه خداي سبحان در این آیه فرار در
زمین را بخصوص ذکر فرمود با اینکه آنان در هیچ حال و هیچ جایی از تحت قدرت حقتعالی فرار نمی توانستند بکنند بدان
جهت بوده که معمولا افراد بشر هنگام احساس خطر به پناهگاههاي زمینی پناهنده میشوند،و گرنه زمین اختصاصی ندارد،و با
این جمله خداوند هر پناهگاهی را براي آنان نفی فرموده و تذکر میدهد که این کافران هیچ پناه و مانعی از عذاب خدا ندارند.
« اءَ􀀀 اللّ مِنْ أَوْلِی
􀀀
کانَ لَهُمْ مِنْ دُونِ هِ 􀀀 ا 􀀀 وَ م »
و یار و یاوري ندارند که بتوانند در هنگام نزول بلا در دنیا و نزول انواع عذاب در آخرت از طرف خداوند از آنها دفاع و
حمایت کند و در دفع آن یاریشان دهد.
« ذابُ 􀀀 ضاعَفُ لَهُمُ الْعَ 􀀀 یُ»
در معناي این آیه چند وجه گفته اند:
-1 چنان نیست که تنها بواسطۀ کفرشان عذاب شوند بلکه گذشته از اینکه براي کفر عذاب و کیفر میشوند براي سایر گناهان
.(1) « کانُوا یُفْسِدُونَ 􀀀 ما 􀀀 ذابِ بِ 􀀀 ذاباً فَوْقَ الْعَ 􀀀 اهُمْ عَ 􀀀 زِدْن » : نیز عذاب شوند،چنانچه در آیۀ دیگر فرموده
-2 یعنی هر وقت یک نوع از عذاب بر آنها صورت گیرد بدنبال آن نوعی دیگر همانند آن یا سخت تر بیاید و هم چنان پیوسته
روي استحقاقی که داشته اند عذابهاي گوناگون به بینند.
-3 عذاب نسبت ببزرگان و رؤساي آنها مضاعف گردد بخاطر کفرشان و بخاطر
ص : 32
. 1) -سورة نحل آیۀ 88 -1
اینکه مردم را به پیروي خود میخواندند،که یکی عذاب گمراهی است و دیگري عذاب گمراه کردن و باز داشتن مردم از راه
خدا.
« کانُوا یُبْصِرُونَ 􀀀 ا 􀀀 کانُوا یَسْتَطِیعُونَ السَّمْعَ وَ م 􀀀 ا 􀀀م»
در معناي این جمله نیز چند وجه ذکر شده:
-1 عذاب آنها مضاعف گردد بخاطر آنکه اینان میتوانستند بشنوند ولی نشنیدند و می توانستند به بینند ولی از روي عناد و
بوده است،چنانچه شاعر در «... بما کانوا یستطیعون » را در اول جمله تقدیر بگیریم و بگوئیم « باء » دوري از حق ندیدند که لفظ
شعر خود گفته:
نغالی اللحم للاضیاف نیاً
( و نرخصه اذا نضج القدور ( 1
بوده است،و این وجهی است که فراء و بلخی گفته اند، و در حقیقت معناي چهارمی هم براي جملۀ « نغالی باللحم » که در اصل
میشود. « ذابُ 􀀀 ضاعَفُ لَهُمُ الْعَ 􀀀 یُ»
-2 اینان بخاطر آنکه شنیدن آیات خدا بر ایشان سنگین بود و تذکر و فهم آنها را خوش نداشتند بمنزلۀ آن کسانی قرار گرفته
اند که اصلا قدرت شنیدن نداشتند، و چون دیدنشان نیز سودي براي آنها نداشت و از تدبر در آیات رو گردان بودند همانند
کسانی بودند که اصلا آیات خدا را نمی دیدند،و این مانند همان شعري است که اعشی گفته:
ودّع هریره ان الرکب مرتحل
( و هل تطیق وداعاً ایها الرجل ( 2
و ما میدانیم که اعشی قدرت بر وداع را داشته اما از جهت اینکه وداع بر او گران و سنگین بوده یکسره قدرت بر وداع را از
خود سلب کرده است.
-3 منظور خدایان و بتهاي آنها است که خدایان آنها قدرت شنیدن و دیدن نداشتند و این وجه از ابن عباس نقل شده و قدري
بعید است.
ص : 33
1) -گوشت نپخته را براي میهمانان بقیمت گران خریداري کرده و در دیگها پخته و از آنان پذیرایی میکنیم. -1
2) -با هریره وداع کن که کاروان میرود،و آیا طاقت وداع داري اي مرد! -2
تا ستاره اي پیدا است من بتو « لاواصلنک ما لاح نجم » را نافیه نگیریم بلکه مانند این جمله باشد که گویند « ما » -4 اینکه لفظ
اکرام می کنم،و در اینجا معنی این باشد که تا زنده اند(و گوششان می شنود و چشمشان می بیند)معذب خواهند بود.
« ئِکَ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ 􀀀 أُول »
اینان بخاطر اعمالی که انجام داده اند و مستحق عذاب گردیدند نابود و هلاك شدند.و این معناي زیان بنفس آنها است،و
زیان بنفس بزرگترین زیانها است زیرا جایگیري ندارد.
« کانُوا یَفْتَرُونَ 􀀀 ا 􀀀 وَ ضَلَّ عَنْهُمْ م »
معناي آن در چند جا گذشت.
« لا جَرَمَ أَنَّهُمْ فِی الْآخِرَهِ هُمُ الْأَخْسَرُونَ 􀀀»
بناچار کردار آنها در آخرت نیز موجب خسران و زیان بیشتر آنها گردیده است.و برخی گفته اند:یعنی بطور حتم و حق که
شکی در آن نیست این کافران در آخرت زیانکارترین مردم خواهند بود.
ارتباط این آیات:
و مقصود این است که وقتی نتوانستند ده «. قُلْ فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِثْلِهِ » : آیۀ اولی مربوط است به گفتار خداي تعالی که فرمود
سوره بیاورند بدانها بگو:آیا کسی که برهان روشنی از پروردگار خود دارد،مانند کسی است که دلیل و برهانی ندارد،...و
یعنی کسی که کوشاي در دین «... ا􀀀 اهَ الدُّنْی 􀀀 کانَ یُرِیدُ الْحَی 􀀀 مَنْ » : برخی گفته اند:مربوط است به آیۀ دیگر که بعد از آن فرمود
ي􀀀 وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَر » است همانند کسی است که هدفش فقط زندگی دنیا و زیور آن میباشد؟! و ارتباط آیۀ دوم یعنی آیۀ
بما قبل آن چنین است که خداي سبحان میخواهد حال شخص غافل و شخص عاقل و بی خرد را بیان کند،و «... اللّ کَذِباً
􀀀
عَلَی هِ
مثل این است که اینان گفته اند:چه زیانی دارد که ما خدا را نشناسیم؟...
خداوند در پاسخشان فرماید:کسی که خدا را نشناسد مأمون نیست از اینکه بر خدا دروغ به بندد و چه کسی ستمکارتر است از
آن کسی که بر خدا دروغ بندد...
ص : 34
[ [سوره هود ( 11 ): آیات 23 تا 24
اشاره
ی وَ 􀀀 خالِدُونَ ( 23 ) مَثَلُ اَلْفَرِیقَیْنِ کَالْأَعْم 􀀀 ا 􀀀 حابُ اَلْجَنَّهِ هُمْ فِیه 􀀀 ئِکَ أَصْ 􀀀 ی رَبِّهِمْ أُول 􀀀 اَلصّ وَ أَخْبَتُوا إِل
حاتِ 􀀀 الِ 􀀀 ع إِنَّ اَلَّذِینَ آمَنُوا وَ مَِلُوا
( لا تَذَکَّرُونَ ( 24 􀀀 انِ مَثَلًا أَ فَ 􀀀 اَلْأَصَمِّ وَ اَلْبَصِیرِ وَ اَلسَّمِیعِ هَلْ یَسْتَوِی
ترجمه:
آنان که ایمان آورده و کارهاي شایسته کردند و بدرگاه پروردگار خود خاضع گشتند آنان اهل بهشتند و در آن
.( جاویدانند( 23 )مثل این دو گروه همانند کور و کر و شنوا و بینا است آیا مثل آنها یکسان است؟چرا متذکر نمی شوید!( 24
شرح لغات:
اخبات:طمأنینه و آرامش است.
تفسیر:
چون در پیش سخن از کافران بمیان آمد و آنچه را خداوند براي آنان آماده کرده است ذکر شد،بدنبال آن حال مؤمنان را
ذکر فرموده:
« الصّ
حاتِ 􀀀 الِ 􀀀 ع إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ مَِلُوا »
آنان که خداي سبحان و پیغمبر او را تصدیق کرده و بیگانگی خدا ایمان آوردند،و کارهاي شایسته اي را که خدا دستور داده
انجام دادند.
« ی رَبِّهِمْ 􀀀 وَ أَخْبَتُوا إِل »
ابن عباس گفته:یعنی انابه و تضرع بدرگاهش کردند.
و مجاهد گفته:یعنی بذکر و یاد خدا آرامش و اطمینان یافتند،و قتاده گفته:یعنی خضوع و خشوع بدرگاهش نمودند.و هر سه
این معناها نزدیک بهم است.
ص : 35
« خالِدُونَ 􀀀 ا 􀀀 حابُ الْجَنَّهِ هُمْ فِیه 􀀀 ئِکَ أَصْ 􀀀 أُول »
معناي آن واضح است.و بدنبال این جمله براي مؤمنان و کافران مثلی زده فرماید:
« ی وَ الْأَصَمِّ وَ الْبَصِیرِ وَ السَّمِیعِ 􀀀 مَثَلُ الْفَرِیقَیْنِ کَالْأَعْم »
یعنی مثل گروه مسلمانان مانند بینا و شنوا است و مثل گروه کافران مانند کور و کر است،زیرا شخص مؤمن از حواس خود
سودمند شود چون آنها را در راه دین بکار اندازد،و شخص کافر از آنها بهره مند نگردد و از اینرو مانند کسی است که اصلا
حسّ بینایی و شنوایی ندارد.
« انِ مَثَلًا 􀀀 هَلْ یَسْتَوِی »
آیا حال کور و کر با حال بیناي شنوا نزد شخص عاقل و خردمند یکسان است؟و چنانچه نزد مردمان خردمند ایندو یکسان
نیستند هم چنین حال شخص مؤمن و کافر نیز یکسان نیست.
« لا تَذَکَّرُونَ 􀀀 أَ فَ »
آیا در اینمطلب تفکر و اندیشه نمی کنید تا حقیقت را دریابید؟
ص : 36
[ [سوره هود ( 11 ): آیات 25 تا 28
اشاره
الَ اَلْمَلَأُ 􀀀 ذابَ یَوْمٍ أَلِیمٍ ( 26 ) فَق 􀀀 خافُ عَلَیْکُمْ عَ 􀀀 اَللّ إِنِّی أَ
􀀀
تَعْبُدُوا إِلَّا هَ 􀀀 ی قَوْمِهِ إِنِّی لَکُمْ نَذِیرٌ مُبِینٌ ( 25 ) أَنْ لا 􀀀 ا نُوحاً إِل 􀀀 وَ لَقَدْ أَرْسَلْن
ا مِنْ فَضْلٍ بَلْ 􀀀 ي لَکُمْ عَلَیْن 􀀀 ا نَر 􀀀 ادِيَ اَلرَّأْيِ وَ م 􀀀 ا ب 􀀀 اذِلُن 􀀀 راكَ اِتَّبَعَکَ إِلَّا اَلَّذِینَ هُمْ أَر 􀀀 ا نَ 􀀀 ا وَ م 􀀀 إِلاّ بَشَراً مِثْلَن
􀀀
راكَ 􀀀 ا نَ 􀀀 اَلَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ م
ا􀀀 ا وَ أَنْتُمْ لَه 􀀀 انِی رَحْمَهً مِنْ عِنْدِهِ فَعُمِّیَتْ عَلَیْکُمْ أَ نُلْزِمُکُمُوه 􀀀 ی بَیِّنَهٍ مِنْ رَبِّی وَ آت 􀀀 ا قَوْمِ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ کُنْتُ عَل 􀀀 الَ ی 􀀀 کاذِبِینَ ( 27 ) ق 􀀀 نَظُنُّکُمْ
( کارِهُونَ ( 28 􀀀
ترجمه:
و همانا ما نوح را بسوي قومش(با این پیام)فرستادیم که من بیم رسانی آشکارم ( 25 )تا جز خداي یگانه را نپرستید که براستی
من از عذاب دردناك روز قیامت بر شما بیمناکم( 26 )آن دسته از سران قوم او که کافر بودند(بدو)گفتند:ما تو را جز بشري
مانند خود نمی بینیم،و نمی بینمت که در آغاز کار جز جمعی فرو مایگان از ما پیرویت کرده اند،و از شما برتري و مزیتی
نسبت بخود نمی بینیم بلکه شما را دروغگویانی
ص : 37
می پنداریم( 27 )نوح بدانها گفت اي مردم اگر به بینید که من با دلیل روشنی از جانب پروردگارم آمده ام و او رحمتی نیز از
جانب خود بمن داده که بر شما پوشیده و پنهان مانده آیا من چگونه(با اینحال)می توانم شما را با تنفري که از آن دارید
.( بپذیرش و قبول آن وا دارم !( 28
شرح لغات:
رذل:بمعناي پست و ناچیز و جمع آن ارذل و جمع ارذل اراذل است مثل کلب و أکلب و أکالب و ممکن است جمع ارذل
باشد مانند اکبر و اکابر.
رأي:بمعناي رؤیت آمده و هم بمعناي چیزي است که مورد نظر انسان در کار میباشد.
تفسیر:
چون در آیات پیشین از وعد و وعید و بیم و امید ذکري بمیان آمد بدنبال آن خداي سبحان داستان پیمبران گذشته را براي
اللّ علیه و آله-بیان فرموده و بداستان نوح سخن را آغاز کرد.
􀀀
تأکید مطلب و ترساندن مردمان کافر و دلداري پیغمبر-صلی ه
ی قَوْمِهِ... 􀀀 ا نُوحاً إِل 􀀀 وَ لَقَدْ أَرْسَلْن »
« اللّ
􀀀
لا تَعْبُدُوا إِلَّا هَ 􀀀 أَنْ
نوح را بسوي قومش فرستادیم تا بدانها بگوید:من بیم رسانی آشکارم و شما را بیم دهم که جز خداي یگانه را پرستش
نکنید،یعنی خداي را بیگانگی بشناسید و پرستش جز او را واگذارید، و دعوت خود را به اخلاص در عبادت و پرستش آغاز
فرمود-و این معنایی است که زجاج گفته است-و برخی گفته اند:حضرت نوح علیه السلام آنها را بتوحید دعوت کرد زیرا
مهمترین چیزها همین بود،و هیچ عبادتی قبل از شناختن خداوند بیگانگی پذیرفته نیست.
« ا􀀀 إِلاّ بَشَراً مِثْلَن
􀀀
راكَ 􀀀 ا نَ 􀀀 الَ الْمَلَأُ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ م 􀀀فَق »
بزرگان قوم او که کافر بودند از روي پندار باطلی که داشتند و خیال میکردند پیغمبر باید از غیر جنس بشر باشد بدو گفتند ما
تو را جز بشري مانند خود نمی بینیم،ولی نمی دانستند که فرستادن پیغمبر از جنس خود مردم چه بسا بصلاح آنها نزدیکتر بوده
و موجب میشود تا شبهه
ص : 38
و تردید دربارة او کمتر گردد.
« ا􀀀 اذِلُن 􀀀 راكَ اتَّبَعَکَ إِلَّا الَّذِینَ هُمْ أَر 􀀀 ا نَ 􀀀 وَ م »
و نمی بینیم که اشراف و بزرگان و سران ما از تو پیروي کرده باشند بلکه پیروان تو طبقۀ پائین و پست ما هستند که مال و
جاهی ندارند.
« ادِيَ الرَّأْيِ 􀀀ب»
یعنی جز آنها که فقط ظاهر کار را می بینند و تدبیر و تفکر در گفتار تو نمی کنند.
بادئ » و زجاج گفته:یعنی اینها نیز در ظاهر بتو ایمان آورده و پیرویت می کنند ولی در باطن و حقیقت ایمان ندارند.و برخی
بهمزه قرائت کرده اند و روي این قرائت معناي آن چنین میشود که اینان در ظاهر که نگاه کرده اند پیروي تو را میکنند « الرأي
دانسته اند یعنی در همان « أراذلنا » را مربوط به « ادِيَ الرَّأْيِ 􀀀ب» و اگر تفکر و اندیشه میکردند پیرویت نمی کردند.و برخی جملۀ
ابتداي امر هر که آنها را به بیند میداند که اینها فرومایگان،و مردمانی پست هستند.
« ا مِنْ فَضْلٍ 􀀀 ي لَکُمْ عَلَیْن 􀀀 ا نَر 􀀀 وَ م »
و ما براي تو و همراهانت فضیلت و برتري بر خود نمی بینیم زیرا مزیت و برتري افراد بواسطۀ مال بسیار و منزلت و مقام و یا
شرافت نسبی است...و اینکه آنان از این راه وارد شدند براي آن بود که نسبت بطریقۀ استدلال نادان و جاهل بودند،و اگر
براستی از راه معجزاتی که دلیل بر نبوت و پیغمبري آن حضرت بود وارد میشدند بخوبی می دانستند که او پیغمبر خدا است و
کسانی که بدو ایمان آورده بحقیقت مؤمن هستند،و هر که بمخالفت با آن حضرت برخاسته کافر است، و اساساً این طرز تفکر
و استدلال دنیا داران است که همیشه دین داران را وقتی فقیر باشند کوچک شمرده و تحقیر میکنند و پست میشمارند اگر چه
در پیشگاه خداي سبحان گرامی و محبوب باشند.
« کاذِبِینَ 􀀀 بَلْ نَظُنُّکُمْ »
و این دنبالۀ سخن سران قوم نوح بود که بآن حضرت میگفتند:بلکه ما شما را مردمانی دروغگو می پنداریم.
« ی بَیِّنَهٍ مِنْ رَبِّی 􀀀 ا قَوْمِ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ کُنْتُ عَل 􀀀 الَ ی 􀀀ق»
نوح بآنها فرمود:اي مردم
ص : 39
اگر شما به بینید که من با برهانی روشن و داراي حجتی از جانب پروردگار خود هستم که بر صدق نبوت من گواهی دهد...و
ابن عباس گفته:یعنی بر یقین و بصیرت و معرفتی از ربوبیت و عظمت پروردگار خود هستم...
و اختلاف است که آیا این گفتار نوح علیه السلام پاسخ کدامیک از سخنان آنها بوده است؟ برخی گفته اند:جواب این
و مثل این است که آن حضرت در پاسخ آنها فرموده:اگر مرا از « ما شما را دروغگویانی پنداریم »؟ گفتارشان بوده که گفتند
دروغگویان پندارید چه خواهید گفت اگر من بر خلاف پندار شما راستگو و داراي برهان و حجتی از جانب پروردگار خود
ما تو »: باشم آیا در چنین وقتی باز هم مرا تصدیق نخواهید کرد؟ و دیگري گفته:جواب از آن جمله گفتار آنها است که گفتند
یعنی اگر چه من بشري مانند شما هستم اما اگر برهان و حجتی بر صدق گفتار خود داشته « را جز بشري مانند خود نمی بینیم
باشم باز هم تصدیقم نخواهید کرد؟و اینمطلب نیز از آن استفاده میشود که رسالت و نبوت بوسیلۀ معجزه آشکار و معلوم
گردد،و بشر بودن در آن مدخلیتی ندارد.
ما تو را نمی بینیم جز آنکه جمعی از »: و برخی گویند:این گفتار حضرت نوح علیه السلام پاسخ سخن آنها است که می گفتند
و گویا آن حضرت در پاسخ آنان فرموده:بخدا پناه ببرید و به آن برهان و «... فرومایگان و دونان ما از تو پیروي کرده اند
رحمتی که خدا بآنها داده است چنگ زنید و بدینوسیله بمقام و رفعت و فضیلتی برسید نه اینکه به این دنیاي پست و فانی قانع
و دلخوش گردید،پس در حقیقت اراذل و فرو مایه شما هستید که بجاي توسل ببرهان و رحمت حق بدنیاي ناپایدار قانع شده
اید نه آنها.
و نوح در پاسخ این « ما براي شما فضیلتی نسبت بخود نمی بینیم »: و دیگري گوید:جواب از سخن دیگر آنها است که گفتند
سخن میفرمود:پیرو مال و جاه نباشید بلکه باید از حجت و دلیل پیروي کرد...و ممکن است پاسخ از همۀ این سخنان باشد.
ص : 40
« انِی رَحْمَهً مِنْ عِنْدِهِ 􀀀 وَ آت »
و خدا رحمتی از جانب خود بمن عطا کرده که منظور همان مقام نبوت است.
« فَعُمِّیَتْ عَلَیْکُمْ »
و بخاطر تدبر نکردنتان بر شما پوشیده و مخفی مانده است.
« کارِهُونَ 􀀀 ا 􀀀 ا وَ أَنْتُمْ لَه 􀀀 أَ نُلْزِمُکُمُوه »
آیا شما میخواهید تا من شما را بمعرفت خداي تعالی و دین اجبار کنم؟این کار مقدور من نیست.و ممکن است معناي آیه آن
و برهان اجبار کنم...و شاید منظور این باشد که وظیفۀ « بینه » باشد که آیا میخواهید من شما را بقبول و پذیرش نبوت و دین یا
و برهان راهنمایی و دلالت کنم،ولی اجبار بمعرفت آن در عهدة من نیست. « بینه » من تنها همانست که شما را به
ص : 41
[ [سوره هود ( 11 ): آیات 29 تا 31
اشاره
اکُمْ قَوْماً تَجْهَلُونَ 􀀀 کِنِّی أَر 􀀀 لاقُوا رَبِّهِمْ وَ ل 􀀀 طارِدِ اَلَّذِینَ آمَنُوا إِنَّهُمْ مُ 􀀀 ا أَنَا بِ 􀀀 اَللّ وَ م
􀀀
إِلاّ عَلَی هِ
􀀀
الاً إِنْ أَجرِيَ 􀀀 أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ م 􀀀 ا قَوْمِ لا 􀀀 وَ ی
لا أَقُولُ 􀀀 لا أَعْلَمُ اَلْغَیْبَ وَ 􀀀 اَللّ وَ
􀀀
زائِنُ هِ 􀀀 أَقُولُ لَکُمْ عِنْدِي خَ 􀀀 لا تَذَکَّرُونَ ( 30 ) وَ لا 􀀀 اَللّ إِنْ طَرَدْتُهُمْ أَ فَ
􀀀
ا قَوْمِ مَنْ یَنْصُ رُنِی مِنَ هِ 􀀀 29 ) وَ ی )
( اَلظّ ( 31
􀀀
ما فِی أَنْفُسِهِمْ إِنِّی إِذاً لَمِنَ الِمِینَ 􀀀 اَللّ أَعْلَمُ بِ
􀀀
اَللّ خَیْراً هُ
􀀀
لا أَقُولُ لِلَّذِینَ تَزْدَرِي أَعْیُنُکُمْ لَنْ یُؤْتِیَهُمُ هُ 􀀀 إِنِّی مَلَکٌ وَ
ترجمه:
و اي مردم من براي اینکار خود(که دعوت و هدایت شما باشد)مالی(و پاداشی) نمیخواهم که مزد من جز بر خدا نیست،و من
چنان نیستم که مردمی را که ایمان آورده اند از خود دور کنم اینان خداي را دیدار میکنند،ولی من شما را مردمی می بینم که
نادانی می کنید( 29 )واي مردم اگر من آنها را از خود دور گردانم کیست که مرا(از خشم و عذاب خدا در اینکار
ناهنجار)یاري کند چرا پند نمیگیرید؟( 30 )و من نه میگویم
ص : 42
که خزینه هاي خدا(و مقدرات وي)نزد من است،و نه غیب میدانم،و نه میگویم که فرشته ام، و نه نسبت بآنها که در چشم شما
خوار و پست می آیند میگویم که خدا خیري بآنها نمیدهد، خدا بهتر میداند در ضمیر و دلهاي ایشان چیست،و گرنه(در غیر
.( این صورت)من از ستمگران خواهم بود ( 31
شرح لغات:
طرد:دور کردن از روي خواري.
ازدراء:کوچک و حقیر شمردن.
تفسیر:
نوح پیغمبر علیه السلام براي آنکه خیال آنها را از درخواست مال و مزدي براي کار خود آسوده سازد و عذر آنها را در
نپذیرفتن دعوت از نظر مخارج و بودجۀ مالی قطع کند فرمود:
« الًا 􀀀 لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ م 􀀀 ا قَوْمِ 􀀀 وَ ی »
اي مردم من براي این دعوتی که بسوي خداوند میکنم از شما مزدي نمیخواهم که از ترس پرداخت مال از پذیرفتن دعوتم
خود داري کنید.
« اللّ
􀀀
إِلاّ عَلَی هِ
􀀀
إِنْ أَجرِيَ »
که ثواب و مزد من در اینکار جز بر خدا نیست.
« طارِدِ الَّذِینَ آمَنُوا 􀀀 ا أَنَا بِ 􀀀 وَ م »
و من مردمان با ایمان را از پیش خود نمیرانم و از روي اهانت آنها را از خود دور نخواهم کرد.و زجاج و ابن جریج گفته
اند:اینان از نوح خواسته بودند آنها را از خود دور کند تا بدو ایمان آورند،و بشخصیتشان بر میخورد که در ردیف آنها قرار
گیرند.
« لاقُوا رَبِّهِمْ 􀀀 إِنَّهُمْ مُ »
با این جمله پاسخ درخواستشان را داده و آنها را آگاه کرده که اینان پروردگار خود را دیدار میکنند،و اگر من آنها را طرد
کنم بکیفر این عمل دچار عذاب خدا خواهم گشت.
-و این معنایی است که زجاج کرده-و جبائی گفته:یعنی اینان ثواب و پاداش پروردگار خود را دیدار خواهند کرد و با اینحال
چگونه فرو مایه و اراذل هستند،و چگونه ممکن است مستحق طرد باشند و کسی آنها را از خود طرد کند.
ص : 43
« اکُمْ قَوْماً تَجْهَلُونَ 􀀀 کِنِّی أَر 􀀀 وَ ل »
و من شما را مردمی می بینم که در مورد حق و اهل حق نادانی می کنید،و یا در مورد اینمطلب که فضیلت و برتري مردم
بوسیلۀ دین است نه بسبب دنیا نادانی می کنید،و معناي سومی که گفته اند:آنست که شما در این درخواست که من مؤمنان را
از خود دور کنم نادانی می کنید.
« اللّ إِنْ طَرَدْتُهُمْ
􀀀
ا قَوْمِ مَنْ یَنْصُرُنِی مِنَ هِ 􀀀 وَ ی »
اي مردم اگر من این مردمان با ایمان را طرد کنم در نتیجه اینان در آخرت در پیشگاه خداوند خصم من گردند کیست که در
آیا اندیشه نمی کنید تا بدانید که حقیقت همانست که من میگویم و « لا تَذَکَّرُونَ 􀀀 أَ فَ » ؟ آن وقت مرا از عذاب خدا حفظ کند
اینکه بعضی خواسته اند این آیه را دلیل بر نفی شفاعت از گنهکاران بگیرند صحیح نیست،زیرا نصرت و یاري(که در این آیه
هست)بمعناي دفاع از روي قهر و غلبه است، و شفاعت بمعناي درخواست از روي خضوع و خواهش است،و ارتباطی بهم
( ندارد. ( 1
« اللّ
􀀀
زائِنُ هِ 􀀀 لا أَقُولُ لَکُمْ عِنْدِي خَ 􀀀 وَ »
و من بیش از آن حدي که هستم و زیاده از مقدار، خود را بالا نبرم که ادعا کنم مقدرات خدا در نزد من است و من هر چه
خواهم میتوانم انجام دهم و بهر که خواهم بدهم و از هر که خواهم بازگیرم...و برخی گفته اند:منظور از خزینه هاي خدا
کلیدهاي روزي بندگان او است،و این جمله پاسخ گفتار آنها است که
ص : 44
1) -خلاصۀ استدلال آن کس که میخواهد براي نفی شفاعت به این آیه تمسک جوید این است که نوح علیه السلام -1
میفرماید:اگر من چنین عمل خلافی را مرتکب شوم کسی در قیامت نیست که مرا یاري کند...و از این جمله معلوم میشود که
در قیامت کسی نیست که دیگري را یاري و شفاعت کند،و با این جمله خداي تعالی نفی شفاعت را در قیامت بیان
فرموده؟چنانچه نوح پیغمبر نیز از خود نفی کرده و گفته:من در قیامت شفیعی ندارم. و خلاصه پاسخی که مؤلف بزرگوار از
این حرف داده این است که فرق است میان شفاعت و میان نصرت،این آیه میگوید:کسی نیست که در قیامت یاري و نصرت
دیگري را در مقابل عذاب خدا بنماید،و یاري و نصرت در جایی اطلاق میگردد که کسی بخواهد از روي قهر و غلبه دیگري
را مقهور خویش سازد،اما در معناي شفاعت قهر و غلبه نیست بلکه شفاعت بصورت درخواست و خواهش است،و بنا بر این
آیۀ شریفه ارتباطی بمسئلۀ شفاعت و نفی آن ندارد.
می گفتند:ما تو را جز بشري مانند خود نمی بینیم،یا پاسخ گفتار دیگرشان است که می گفتند:براي شما مزیتی بر خود نمی
بینیم...
« لا أَعْلَمُ الْغَیْبَ 􀀀 وَ »
و مدعی نیستم که علم غیب دارم تا شما را بر سود و زیانتان دلالت و راهنمایی کنم.و ممکن است معناي این جمله آن باشد
که من علم غیب ندارم تا از ضمائر و اسرار درونی شما آگاه باشم،و بنا بر این معناي این جمله پاسخ گفتار آنها است که
میگفتند:اینان که می بینی پیرویت میکنند در صورت ظاهر بتو ایمان آورده اند ولی در دل ایمانی بتو ندارند.و معناي گفتار
آن حضرت روي این معنی آن است که من جز ظاهر کار آنها را نمیدانم و جز خداي تعالی کسی از درون و ضمائر دل آنها
خبر ندارد.
« لا أَقُولُ إِنِّی مَلَکٌ 􀀀 وَ »
و نمیگویم که من فرشته هستم تا از پیش خود از آسمان بشما خبر دهم بلکه من بشري هستم که جز از راه تعلیم خداوند
چیزي نمیدانم،و برخی گفته اند:یعنی من نمیگویم از مرد و زن خلق نشده و از روحانیان عالم دیگري هستم بلکه من هم مانند
شما بشري هستم که خداي یگانه برسالت خویش مخصوصم داشته است.
« اللّ خَیْراً
􀀀
لا أَقُولُ لِلَّذِینَ تَزْدَرِي أَعْیُنُکُمْ لَنْ یُؤْتِیَهُمُ هُ 􀀀 وَ »
و دربارة این مردان با ایمانی که شما کوچکشان میشمارید و خوارشان میدانید و بخاطر اینکه آنها را در جامۀ فقیران مشاهده
میکنید در چشمتان خوار آیند نمی گویم:خداوند در آینده پاداش اعمالشان را نمیدهد و ثوابی در نزد او ندارند،بلکه هر چه
خیر است خدا بدانها میدهد،اما در دنیا توفیقشان دهد،و اما در آخرت نیز با ثوابهایی که بدانها عطا میکند همه خیرها را به
ایشان میدهد.
« ما فِی أَنْفُسِهِمْ 􀀀 اَللّ أَعْلَمُ بِ
􀀀
هُ »
و خدا بدانچه آنها از اخلاص و غیره در دل دارند داناتر خواهد بود.
« الظّ
􀀀
إِنِّی إِذاً لَمِنَ الِمِینَ »
که اگر آنها را بخاطر ایمان ظاهریشان از خود طرد کنم و یا چیزي جز آنچه میدانم درباره شان بگویم در این هنگام از
ستمگران خواهم بود
ص : 45
[ [سوره هود ( 11 ): آیات 32 تا 35
اشاره
ا أَنْتُمْ 􀀀 شاءَ وَ م 􀀀 اَللّ إِنْ
􀀀
ما یَأْتِیکُمْ بِهِ هُ 􀀀 الَ إِنَّ 􀀀 اَلصّ ( 32 ) ق
ادِقِین 􀀀 ا إِنْ کُنْتَ مِنَ 􀀀 ما تَعِدُن 􀀀 ا بِ 􀀀 ا فَأْتِن 􀀀 دالَن 􀀀 ا فَأَکْثَرْتَ جِ 􀀀 جادَلْتَن 􀀀 ا نُوحُ قَدْ 􀀀 الُوا ی 􀀀ق
اَللّ یُرِیدُ أَنْ یُغْوِیَکُمْ هُوَ رَبُّکُمْ وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ ( 34 ) أَمْ
􀀀
کانَ هُ 􀀀 یَنْفَعُکُمْ نُصْ حِی إِنْ أَرَدْتُ أَنْ أَنْ َ ص حَ لَکُمْ إِنْ 􀀀 بِمُعْجِزِینَ ( 33 ) وَ لا
( مِمّ تُجْرِمُونَ ( 35
ا􀀀 ب رامِی وَ أَنَا رَِيءٌ 􀀀 راهُ قُلْ إِنِ اِفْتَرَیْتُهُ فَعَلَیَّ إِجْ 􀀀 یَقُولُونَ اِفْتَ
ترجمه:
گفتند:اي نوح تو با ما مجادله کردي و جدال را از حدّ گذراندي اکنون اگر راست می گویی آن عذابی را که بما وعده
میدهی براي ما بیاور( 32 )نوح گفت:آن عذاب را خداوند اگر بخواهد حتماً براي شما خواهد آورد و شما از آن فرار نتوانید
کرد( 33 )و اگر خدا خواهد که شما را گمراه کند(و از رحمت خویش محروم بدارد) نصیحت من هم اگر بخواهم شما را
نصیحت کنم سودتان ندهد که او پروردگار شما است و بسویش بازگشت خواهید کرد( 34 )آیا اینان(باز
هم)میگویند(محمد)آن را دروغ(از پیش خود ساخته و)بخدا بسته است بگو اگر چنین کرده باشم کیفر این
ص : 46
.( جرم بگردن من است و از گناهانی که شما میکنید بیزارم(و بدانها کیفر نشوم)( 35
شرح لغات:
جدال و مجادله:مقابله با دشمن است بحجت و برهان یا شبهه اي که موجب گردد طرف از رأي خود بازگردد،و اصل آن از
جدل بمعناي محکم پیچیدن چیزي است.
در مورد مخاصمه و نزاع دربارة حقی « مراء » نکوهیده و مذموم است زیرا « مراء » و جدال و مراء در معنی نظیر یکدیگرند جز آنکه
گفته شود که ظاهر و آشکار شده.
ولی جدال اینگونه نیست.
اعجاز:پنهان شدن از طریق گریختن و فرار کردن.
افتراء:بمعناي دروغ بستن است و فرق آن با سخن دروغ آن است که سخن دروغ را ممکن است انسان بعنوان نقل قول دیگري
بگوید،ولی افتراء آن دروغی است که انسان از پیش خود بسازد.
تفسیر:
اشاره
« دلَنَا 􀀀 ا فَأَکْثَرْتَ جِ 􀀀 جادَلْتَن 􀀀 ا نُوحُ قَدْ 􀀀 الُوا ی 􀀀ق»
خداي سبحان در اینجا جواب قوم نوح را بآن حضرت حکایت میکند که در پاسخ وي گفتند:اي نوح با ما جدال و مخاصمه
کردي و از حدّ معمول در اینباره گذراندي.
« الصّ
ادِقِین 􀀀 ا إِنْ کُنْتَ مِنَ 􀀀 ما تَعِدُن 􀀀 ا بِ 􀀀 فَأْتِن »
اکنون اگر راست می گویی که خدا ما را بخاطر کفر عذاب خواهد کرد آن عذاب را بر ما بیاور،یعنی ما بتو ایمان نخواهیم
آورد و دعوتت را نخواهیم پذیرفت.
« شاءَ 􀀀 اللّ إِنْ
􀀀
ما یَأْتِیکُمْ بِهِ هُ 􀀀 الَ إِنَّ 􀀀ق»
نوح بدانها گفت:عذاب را جز خداي سبحان کسی نخواهد آورد و اینکار بدست او است که هر گاه بخواهد میآورد و جز او
دیگري قدرت بر این کار ندارد،و او اگر بخواهد شتاب کند و اگر بخواهد بتأخیر اندازد.
« ا أَنْتُمْ بِمُعْجِزِینَ 􀀀 وَ م »
و شما نمی توانید از آن فرار کنید.
« اللّ یُرِیدُ أَنْ یُغْوِیَکُمْ
􀀀
کانَ هُ 􀀀 لا یَنْفَعُکُمْ نُصْحِی إِنْ أَرَدْتُ أَنْ أَنْصَحَ لَکُمْ إِنْ 􀀀 وَ »
در تأویل این آیه(که معناي ظاهر آن با مبانی دینی سازگار نیست بشرحی که در صفحه بعد
ص : 47
خواهد آمد)چند وجه گفته اند:
-1 یعنی اگر خدا بخواهد شما را از رحمت خود محروم سازد و بکفرتان کیفر دهد نصیحت من نیز اگر بخواهم نصیحتتان کنم
نامیده است در آنجا که فرمود: « غی » سودي بشما ندهد،و خداي سبحان در قرآن(در جاي دیگر)عقاب و کیفر را بنام
« فَسَوْفَ یَلْقَوْنَ غَیا »
(1)
و چون خداي سبحان قوم نوح را از رحمت و ثواب خویش محروم و نومید کرده بود،و این معنی را باطلاع حضرت نوح علیه
2) از اینرو نوح بدانها گفت:شما ) « إِلاّ مَنْ قَدْ آمَنَ
􀀀
أَنَّهُ لَنْ یُؤْمِنَ مِنْ قَوْمِکَ » : السلام نیز رسانده بود در آنجا که بدو فرمود
بواسطۀ رفتار خود که موجب محرومیت از رحمت حق گشته و سبب شده اید تا عذاب خدا بسویتان بیاید با اینوضع نصیحت
من دیگر سودتان ندهد.
-2 معناي آیه این است که اگر خدا بخواهد کیفر شما را در مورد گمراه ساختن و اغوایی که از مردم کرده اید و آنها را
بضلالت کشانده اید بدهد نصیحت من سودتان نبخشد،و منظور این است که اگر خدا بخواهد شما را بر این عمل(که همان
اغواء و گمراه کردن خلق باشد)عقوبت کند...و رسم عرب این است که کیفر عمل را گاهی بنام همان عمل ذکر میکنند
چنانچه در گفتار خداي سبحان نیز هست که فرموده:
« ا􀀀 زاءُ سَیِّئَهٍ سَیِّئَهٌ مِثْلُه 􀀀 وَ جَ »
(3)
5) و امثال این آیات که در پیش گذشت.(و در اینجا نیز ) «...« اَللّ یَسْتَهْزِئُ بِهِمْ
􀀀
هُ » 4) و آیۀ ) « اللّ
􀀀
وَ مَکَرُوا وَ مَکَرَ هُ... » : و یا فرموده
نامیده است). « اغواء » خداي سبحان کیفر اغواء و گمراه کردن را
-3 معنایی است که حسن گفته و آن این است که اگر خدا بخواهد شما را هلاك و نابود سازد در هنگام نزول عذاب نصیحت
من بشما سودي ندهد اگر چه سخنم را در آن وقت بپذیرید و ایمان آورید،زیرا خداوند حکم فرموده که ایمان را در هنگام
یعنی فلانی را « اغویت فلاناً »: نزول عذاب نپذیرد.و از عرب نقل کرده که گفته اند
ص : 48
1) -سورة مریم آیۀ 59 -1
2) همین سوره آیۀ 36 -2
3) -سورة شوري آیۀ 40 -3
4) سورة آل عمران آیۀ 54 -4
5) سورة بقره آیۀ 15 -5
یعنی بچه شتر از کثرت آشامیدن شیر « غوي الفصیل »: هلاك و نابود ساختم(که اغواء بمعناي هلاك ساختن آمده)و نیز گویند
هلاك شد.
-4 از جعفر بن حرب نقل شده که گفته است:قوم نوح معتقد بودند که خداي تعالی بندگان خود را از دین گمراه میسازد،و
کفري که آنها داشته اند روي اراده و رضایت خدا بوده و گرنه آن وضع را تغییر میداد و آنها را مجبور بایمان و پیروي نوح
میکرد.و روي این عقیدة باطلی که داشتند نوح بصورت تعجب و انکار گفتار و پندار باطل آنان میگوید:نصیحت من با این
عقیدة باطلی که شما دارید بشما سودي ندهد.
را در این آیه بمعناي ظاهري آن که گمراه ساختن و کافر کردن آن مردم بود بگیریم « اغواء » و بهر صورت ما نمی توانیم
چنانچه جبریان گفته اند،زیرا با دلیلهاي بسیار ثابت شده که ارادة کفر از خداوند و انجام آن در خارج از قبیح ترین اعمال
است چنانچه أمر به آن قبیح است،و چنانچه أمر به آن جایز نیست فعل و ارادة آن جایز نیست،و اگر اینکار جایز بود باید
بگوئیم:آمدن شخصی هم براي گمراه ساختن مردم از طرف خداي تعالی جایز است و حتی ممکن است خداوند معجزاتی هم
بدست چنین شخصی آشکار کند...و بطلان این گفتار واضح است.
« هُوَ رَبُّکُمْ وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ »
و او است آفریدگار و روزي ده شما که سر انجام شما بسوي حکم و ارادة او است و او جزاي اعمال شما را خواهد داد.
« راهُ 􀀀 أَمْ یَقُولُونَ افْتَ »
اللّ علیه و آله-
􀀀
برخی چون مقاتل گفته اند:مرجع ضمیر پیغمبر اسلام علیه السلام است یعنی آیا این کافران زمان محمد-صلی ه
بخبري که وي از داستان قوم نوح علیه السلام میدهد ایمان میآورند یا اینکه میگویند:محمد آن را از پیش خود ساخته و بخدا
نسبت میدهد.
« رامِی 􀀀 قُلْ إِنِ افْتَرَیْتُهُ فَعَلَیَّ إِجْ »
اي محمد باینها بگو:اگر چنانچه پندارید من آن را از پیش خود ساخته ام کیفر این جرم بر خود من است و شما کیفر این عمل
مرا نخواهید دید.
« مِمّ تُجْرِمُونَ
ا􀀀 ب وَ أَنَا رَِيءٌ »
و من هم بجرم و گناه شما مؤاخذه نخواهم شد.
ص : 49
و از ابن عباس نقل شده که گفته:مرجع ضمیر همان نوح علیه السلام است،و قوم نوح میگفتند:وي بر خدا دروغ می بندد،...تا
بآخر آیه.
تناسب و ترتیب:
راهُ 􀀀 أَمْ یَقُولُونَ افْتَ » : روي قول مقاتل ارتباط این آیه نیز بما قبل آن معلوم میشود،چون روي این قول جمله مربوط میشود به آیۀ
بشرحی که گذشت. « قُلْ فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِثْلِهِ
ص : 50
[ [سوره هود ( 11 ): آیات 36 تا 39
اشاره
لا􀀀 ا وَ 􀀀 ا وَ وَحْیِن 􀀀 کانُوا یَفْعَلُونَ ( 36 ) وَ اِصْ نَعِ اَلْفُلْکَ بِأَعْیُنِن 􀀀 ما 􀀀 لا تَبْتَئِسْ بِ 􀀀 إِلاّ مَنْ قَدْ آمَنَ فَ
􀀀
ی نُوحٍ أَنَّهُ لَنْ یُؤْمِنَ مِنْ قَوْمِکَ 􀀀 وَ أُوحِیَ إِل
فَإِنّ نَسْخَرُ
􀀀
مِنّ ا
ا􀀀 ت الَ إِنْ سَْخَرُوا 􀀀 ما مَرَّ عَلَیْهِ مَلَأٌ مِنْ قَوْمِهِ سَخِرُوا مِنْهُ ق 􀀀 خاطِبْنِی فِی اَلَّذِینَ ظَلَمُوا إِنَّهُمْ مُغْرَقُونَ ( 37 ) وَ یَصْنَعُ اَلْفُلْکَ وَ کُلَّ 􀀀 تُ
( ذابٌ مُقِیمٌ ( 39 􀀀 ذابٌ یُخْزِیهِ وَ یَحِلُّ عَلَیْهِ عَ 􀀀 ما تَسْخَرُونَ ( 38 ) فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ مَنْ یَأْتِیهِ عَ 􀀀 مِنْکُمْ کَ
ترجمه:
و بنوح وحی شد که از قوم تو جز آنها که ایمان آورده اند کس دیگري ایمان نخواهد آورد پس از کارهایی که اینها میکنند
اندوهگین مباش( 36 )و کشتی را تحت مراقبت و فرمان ما بساز و دربارة کسانی که ستم کرده اند مرا مخاطب مساز(و نجاتشان
را از من مخواه)که آنها غرق شدنی هستند( 37 )نوح(دست بکار شد و) کشتی می ساخت،و هر وقت گروهی از بزرگان قومش
بر او می گذشتند مسخره اش میکردند،نوح(در جواب آنها)گفت:اگر ما را مسخره میکنید ما هم همین طور که اکنون مسخره
میکنید،شما را مسخره میکنیم( 38 )و بزودي خواهید دانست آن
ص : 51
( عذابی که صاحبش را خوار گرداند بر چه کسی در خواهد آمد،و آن عذاب دائم بر چه کسی فرود آید!؟.( 39
شرح لغات:
بمعناي اندوه و گاهی هم بمعناي فقر آید. « بؤس » است از « افتعال » ابتئاس:مصدر
فلک:کشتی است و مفرد و جمع آن یکی است.
تفسیر:
اشاره
«... ی نُوحٍ 􀀀 وَ أُوحِیَ إِل »
خداي سبحان بنوح خبر داد که هیچیک از قوم تو در آینده بتو ایمان نمیآورند و از این رو از رفتار آنان محزون و غمناك
مباش،و البته معلوم است که راه فهمیدن اینمطلب که کسی در آینده ایمان میآورد همان سمع است و عقل چنین دلالتی
ندارد،همین که نوح دانست دیگر کسی از آن مردم و نه از نسل آنان ایمان نخواهد آورد از اینرو بر آنها نفرین کرده
پروردگارا از این کافران دیّاري در روي زمین باقی مگذار که اگر بگذاریشان بندگانت را گمراه کنند و جز بدکارانی »: گفت
1) و چون خداوند اراده فرمود نابودشان کند به پیغمبرش نوح دستور داد براي خود و قومش کشتی ) « ناسپاس تولید نکنند
بسازد و بدو فرمود:
« وَ اصْنَعِ الْفُلْکَ »
ابن عباس گفته:یعنی در برابر دید ما،و تأویل آیه « ا􀀀 بِأَعْیُنِن » و براي سوار شدن خود و کسانی که بتو ایمان آورده اند کشتی بساز
این است که بمحافظت ما یعنی همانطور که وقتی کسی در دید و تحت نظر دیگري باشد در وقت توجه زیان او را حفظ
در آیه « أعین » و چشم شده براي تأکید محافظت و دفاع است.و برخی گفته اند:مراد از « دید » میکند،و اینکه از این معنی تعبیر به
فرشتگانی هستند که موکل بر نوح و دیده بان بر او بودند یعنی در حضور آن فرشتگان که تو را تحت نظر دارند،و اینکه آن
فرشتگان را چشم خود دانسته و بخود منسوب داشته است براي تعظیم و بزرگداشت مقام آنها است.
ص : 52
. 1) -سورة نوح آیۀ 27 -1
« ا􀀀 وَ وَحْیِن »
ابو مسلم گفته یعنی آن را طبق آنچه ما از اوصاف آن کشتی و وضع آن بتو وحی کرده ایم بساز.و ابن عباس گفته:یعنی طبق
دستور و وحی ما کشتی بساز،زیرا نوح علیه السلام ساختن کشتی نمیدانست و خدا بدینوسیله باو تعلیم فرمود.یعنی در موقع
ساختن کشتی هر چه را تو از نظر طول و عرض و ترکیب آن بخواهی ما بتو وحی خواهیم کرد.
« خاطِبْنِی فِی الَّذِینَ ظَلَمُوا إِنَّهُمْ مُغْرَقُونَ 􀀀 لا تُ 􀀀 وَ »
و از من عفو و گذشت مردمانی را که از قوم تو کافر شدند درخواست نکن و از آنها وساطت نکن که بزودي غرق خواهند
شد،و این جمله حد اعلاي تهدید است چنانچه سلطانی بوزیرش بگوید:
از فلانی پیش من سخنی مگو...و برخی گفته اند:منظور زن و فرزند نوح بوده اند، و اینکه نوح را از اینکار نهی فرمود بخاطر
آن بود که او را از درخواست مطلبی که پذیرفته نمی شود مصون دارد و از مساعدت بطاغیان و سرکشان باز دارد.
« وَ یَصْنَعُ الْفُلْکَ »
و هر وقت دستۀ « ما مَرَّ عَلَیْهِ مَلَأٌ مِنْ قَوْمِهِ سَخِرُوا مِنْهُ 􀀀 وَ کُلَّ » نوح علیه السلام مطابق این دستور الهی بکار ساختن کشتی اقدام کرد
از بزرگان و اشراف قوم او بروي میگذشتند و او را سر گرم بساختن کشتی مشاهده میکردند مسخره اش میکردند، و برخی
گفته اند:از روي تمسخر بوي می گفتند:اي نوح پس از پیغمبري تازه نجّار شده اي!و دیگري گفته:تمسخرشان از اینجهت بود
که میدیدند در روي زمین خشک و جایی که آبی وجود ندارد آن کشتی با آن طول و عرض را میسازد از اینرو میخندیدند و
از کار او تعجب میکردند.
« ما تَسْخَرُونَ 􀀀 فَإِنّ نَسْخَرُ مِنْکُمْ کَ
􀀀
مِنّ ا
ا􀀀 ت الَ إِنْ سَْخَرُوا 􀀀ق»
زجاج گفته:یعنی اگر کار ما را اکنون بجهل و نادانی منسوب میدارید ما هم در وقت فرود آمدن عذاب شما را بجهل و نادانی
منسوب خواهیم داشت،و برخی گفته اند:یعنی در وقت هلاکت و غرق شدنتان کیفر تمسخر شما را خواهیم داد و منظور از این
کیفر همان عذابی است که از جانب خدا بر آنها فرود آمد،و از عذاب خدا تعبیر به تمسخر شده است.و محتمل است منظور
این باشد که ما در آن وقت شما را از روي شماتت تمسخر خواهیم کرد.
ص : 53
« فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ »
پس بزودي خواهید دانست کدامیک از ما و شما مستحق تمسخر و استهزاء هستیم،و یا معنی جمله این است که بزودي کیفر
تمسخر خود را خواهید دانست.
« ذابٌ یُخْزِیهِ 􀀀 مَنْ یَأْتِیهِ عَ »
بحسب ظاهر این جمله ابتداي سخن دیگري از نوح علیه السلام است و ارتباطی بما قبل ندارد،ولی بهتر همانست که بگوئیم
این جمله مربوط بما قبل است یعنی بزودي خواهید دانست که عذاب خوار کننده و رسوا کننده در دنیا بسراغ کدامیک از ما
دو طائفه خواهد آمد.
« ذابٌ مُقِیمٌ 􀀀 وَ یَحِلُّ عَلَیْهِ عَ »
و فرود آید بر وي عذاب دائم در آخرت.
داستان نوح و کشتی:
حسن گفته است:طول کشتی نوح یکهزار و دویست ذراع بوده و عرض آن ششصد ذراع.و قتاده گفته:طول آن سیصد ذراع و
عرضش پنجاه ذراع و ارتفاعش سی ذراع بوده، و در آن در قسمت عرض آن قرار داشت.و ابن عباس گفته:کشتی مزبور
مرکب از سه طبقه بود،یک طبقه براي مردم،و طبقۀ دیگر براي چهارپایان،و طبقۀ سوم براي جانوران و وحوش،بدین ترتیب که
طبقۀ زیرین جاي وحوش و درندگان و جانوران بود،و طبقۀ وسط جاي چارپایان،و خود نوح و همراهانش در طبقۀ بالا جاي
اللّ علیه و آله-
􀀀
گرفتند و هر چه از خوراکی و سایر لوازم بود در همان طبقۀ بالا جاي دادند.و عایشه از رسول خدا- صلی ه
روایت کرده که نوح نهصد و پنجاه سال در میان قوم خود بود و آنها را بخداي تعالی دعوت فرمود.و چون دورانشان بسر آمد
درختی غرس کرد و آن درخت بزرگ شد و شاخهاي آن بهر طرف رفت نوح در اینوقت آن را برید و شروع بساختن کشتی
نمود،قوم وي که او را میدیدند جریان را می پرسیدند و او در جواب میگفت:کشتی میسازم.مردم او را مسخره میکردند و
میگفتند:تو کشتی را در خشکی می سازي پس کجا در آب میأندازي؟نوح بدانها میگفت:بزودي خواهید دانست!و چون
کشتی تمام شد و آب از زمین جوشید و کوچه ها را فرا گرفت،زنی بچه اش را که بسیار دوست داشت بر داشته و بکوهی پناه
برد تا همین که ثلث آن کوه را آب گرفت بالاتر رفت تا ببالاي
ص : 54
کوه رسید و همین که دید آب خود او را تا گردن گرفت بچه را بر سر دست بلند کرد و هم چنان آب بالا آمد تا وقتی که او
را با فرزندش فرا گرفت،و چنانچه خدا میخواست بیکی از آنها ترحم کند بمادر آن کودك رحم میکرد.
و علی بن ابراهیم بسندش از امام صادق علیه السلام روایت کرده که فرمود:
چون خداي تعالی خواست قوم نوح را هلاك کند چهل سال زنان را عقیم کرد که دیگر فرزندي نزائیدند،و چون نوح علیه
السلام از ساختن کشتی فراغت یافت خداي تعالی او را مأمور ساخت بزبان سریانی صدا بزند و همۀ حیوانات را گرد خود
جمع کند، و با انجام این دستور همۀ حیوانات نزد وي گرد آمدند،و نوح علیه السلام از جنس هر حیوانی یک جفت در کشتی
در آورد بجز موش و گربه،و چون حیواناتی که در کشتی بودند از سرگین چارپایان و کثافات آنها بنوح شکایت کردند آن
حضرت خوك را خواست و دست به پیشانیش کشید عطسه اي زد و یک جفت موش از دماغش افتاد و آنها زاد و ولد کردند
و زیاد شدند بحدي که حیوانات از کثرت آنها به تنگ آمده دوباره شکوه بنزد نوح آوردند،حضرت شیر را خواست و دست
به پیشانیش کشید عطسه اي زد و یک جفت گربه از بینی او افتاد(و موشها را خوردند).و مجموع افرادي که از همۀ مردم دنیا
بآن حضرت ایمان آورده بودند هشتاد نفر بودند.و در روایت دیگري است که حیوانات از عذره(فضلۀ حیوان و انسان)بنوح
علیه السلام شکایت کردند،خداي تعالی بفیل امر کرد و او عطسه زد و خوك(از بینیش)افتاد.(کثافات را بر طرف کرد).
و شیخ طوسی در کتاب نبوت بسندش از امام صادق علیه السلام روایت کرده که فرمود:کسانی که از قوم نوح علیه السلام بوي
ایمان آوردند هشت نفر بودند.
ص : 55
[ [سوره هود ( 11 ): آیات 40 تا 43
اشاره
إِلاّ
􀀀
ا آمَنَ مَعَهُ 􀀀 إِلاّ مَنْ سَبَقَ عَلَیْهِ اَلْقَوْلُ وَ مَنْ آمَنَ وَ م
􀀀
ا مِنْ کُلٍّ زَوْجَیْنِ اِثْنَیْنِ وَ أَهْلَکَ 􀀀 ارَ اَلتَّنُّورُ قُلْنَا اِحْمِلْ فِیه 􀀀 ا وَ ف 􀀀 جاءَ أَمْرُن 􀀀 ذا 􀀀 حَتّ إِ
ی􀀀
ي نُوحٌ 􀀀 اد􀀀 الِ وَ ن 􀀀 ا إِنَّ رَبِّی لَغَفُورٌ رَحِیمٌ ( 41 ) وَ هِیَ تَجْرِي بِهِمْ فِی مَوْجٍ کَالْجِب 􀀀 ساه 􀀀 ا وَ مُرْ 􀀀 راه 􀀀 اَللّ مَجْ
􀀀
ا بِسْمِ هِ 􀀀 الَ اِرْکَبُوا فِیه 􀀀 قَلِیلٌ ( 40 ) وَ ق
اصِمَ اَلْیَوْمَ مِنْ 􀀀 لا ع 􀀀 الَ 􀀀 ماءِ ق 􀀀 ی جَبَلٍ یَعْصِمُنِی مِنَ اَلْ 􀀀 الَ سَآوِي إِل 􀀀 کافِرِینَ ( 42 ) ق 􀀀 لا تَکُنْ مَعَ اَلْ 􀀀 ا وَ 􀀀 ا بُنَیَّ اِرْکَبْ مَعَن 􀀀 کانَ فِی مَعْزِلٍ ی 􀀀 اِبْنَهُ وَ
( کانَ مِنَ اَلْمُغْرَقِینَ ( 43 􀀀 حالَ بَیْنَهُمَا اَلْمَوْجُ فَ 􀀀 إِلاّ مَنْ رَحِمَ وَ
􀀀
اَللّ
􀀀
أَمْرِ هِ
ترجمه:
تا آن وقتی که فرمان ما آمد و تنور جوشش کرد(و آب بیرون آمد)گفتیم از هر جفتی دو تا با خود بردار و خاندان خود را نیز
بردار مگر آن کس که وعدة هلاکتش از پیش گذشته است،و نیز کسانی را که ایمان آورده اند(همراه خود ببر)و جز اندکی
کسی
ص : 56
باو ایمان نیاورده بود( 40 )و بدانها گفت:بکشتی سوار شوید،بنام خدا(تبرك جویید) در وقت سوار شدن و ایستادنش،که
پروردگار من آمرزنده و مهربان است( 41 )و آن کشتی آنها را در میان موجی چون کوه ها راه می برد،و نوح پسرش را که در
کناري بود صدا زد که اي پسر تو هم با ما سوار شو و با کافران مباش( 42 )وي گفت:بکوهی پناه میبرم تا از(خطر)این آب
نگاهم دارد،بدو گفت:امروز از فرمان خدا(و عذاب وي)نگهداري(و نگهبانی)نیست مگر آن کس را که او رحم کند.و
.( موج(دریا در اینوقت)میان آن دو حائل شد و از جملۀ غرق شدگان گشت( 43
قرائت:
و نادي نوح » از علی بن ابی طالب و امام باقر و حضرت صادق علیهم السلام و هم چنین از عروه زبیر نقل شده که در آیۀ سوم
خوانده است،و معناي قرائت عکرمه معلوم است که مرجع « ابنها » بفتح نون و هاء-خوانده اند،و از عکرمه نیز نقل شده که -« ابنه
است که در معنی با « ابنها » مخفف « ابنه » ضمیر زن نوح است،و آن پسر زن نوح علیه السلام بوده،و روي قرائت ائمۀ اطهار نیز
قرائت عکرمه یکسان است.
شرح لغات:
یعنی آنچه در دیگ « فار القدر »: فور:بمعناي غلیان و جوشش است،و اصل آن بمعناي ارتفاع و بالا آمدن است چنانچه گویند
بود بواسطۀ غلیان بالا آمد.
ارساء:نگهداشتن کشتی است بوسیله اي که آن را نگاه دارد.
عصمت:نگهداري.
تفسیر:
خداي سبحان در این آیات جریان نابود کردن قوم نوح را اینگونه خبر میدهد:
« ا􀀀 جاءَ أَمْرُن 􀀀 ذا 􀀀 حَتّ إِ
ی􀀀 »
یعنی چنانچه گفته شد این بود وضع نوح و قوم وي تا وقتی که فرمان ما دربارة فرود آمدن عذاب در رسید.
« ارَ التَّنُّورُ 􀀀 وَ ف »
و آب بشدت از تنور جوشیده و بالا آمد.و دربارة این تنور چند قول است:
ص : 57
-1 از ابن عباس و حسن و مجاهد نقل شده که گفته اند:تنور مزبور تنوري بود که براي پختن نان ساخته شده بود و مربوط
بحضرت آدم علیه السلام بود،و این نشانه اي براي نبوت نوح علیه السلام بود زیرا آب از جایی بیرون آمد که بر خلاف عادت
و معهود بود.و بدنبال این قول اختلاف دیگري شده و جمعی گفته اند:تنور مزبور در خانۀ نوح علیه السلام و در جایی
در سر زمین شام بوده،و گروهی گفته اند: « عین ورده » بنام
در ناحیۀ کوفه بوده چنانچه از ائمۀ بزرگوار ما نیز همین قول نقل شده است.
و مفضل بن عمر در حدیثی طولانی از امام صادق علیه السلام روایت کرده که فرمود:
تنور مزبور در خانۀ پیر زنی مؤمنه و در طرف راست قبلۀ مسجد کوفه بود،مفضل گوید:بآن حضرت عرضکردم:کیفیت بیرون
آمدن آب از تنور چگونه بود؟فرمود:آري خدا میخواست بقوم نوح آیتی از آیات خود را نشان دهد،و پس از جوشش آب از
تنور از آسمان هم باران زیادي بارید،فرات طغیان کرد و چشمه هاي دیگر طغیان کردند و خداوند آنها را غرق کرد،و نوح و
دیگران را که در کشتی بودند نجات داد.گفتم:نوح چند روز در کشتی بود تا آب فرو نشست و از آن بیرون آمدند؟
فرمود:هفت شبانه روز.پرسیدم:آیا مسجد کوفه قدیمی است،و از قدیم بوده است؟ فرمود:آري،آنجا جاي نماز پیمبران خدا
اللّ علیه و آله- در شب معراج که بآسمان میرفت در آنجا نماز خواند،و جبرئیل بدو عرضکرد:اینجا
􀀀
است،و رسول خدا-صلی ه
مسجد پدرت آدم و جایگاه نماز و مصلاي انبیاء و پیغمبران الهی است،تو هم فرود آي و در آن نماز بگذار.پیغمبر نیز فرود
آمد و در آن نماز خواند،و سپس جبرئیل او را بآسمان برد.
و در حدیث دیگري است که کشتی با محمولات آن روي آب سبک مینمود و یکصد و پنجاه شبانه روز روي آب بود.
و ابو عبیدة حذاء از امام باقر علیه السلام روایت کرده که فرمود:وسط مسجد کوفه باغی است از باغهاي بهشت،و نماز در آن
ثواب هفتاد نماز دارد،و در آن مسجد
ص : 58
هزار و هفتاد نفر از پیغمبران نماز گذارده اند،و تنور در آنجا بجوشش در آمد،و آن وسط بابل بوده و محل اجتماع پیمبران
الهی علیهم السلام است.
-2 قول دوم که دربارة تنور از ابن عباس و زهري و عکرمه نقل شده و زجاج نیز آن را اختیار کرده آنست که منظور
وَ...» : همان روي زمین و ظاهر آن است،و مؤید این قول است آیۀ دیگري که دربارة همین داستان است و خدا فرموده « تنور » از
.«... و ما زمین را بصورت چشمه ها بشکافتیم » یعنی «( فَجَّرْنَا الْأَرْضَ عُیُوناً ( 1
یعنی سپیدة صبح طلوع کرد « ارَ التَّنُّورُ 􀀀 وَ ف » -3 از امیر المؤمنین علی علیه السلام روایت شده که فرمود:معناي گفتار خداي تعالی
.« نور الصبح تنویراً »: و نشانه هاي آمدن روز ظاهر گردید و شب سپري شد.چنانچه عرب در اینباره میگوید
-4 تنور بمعناي بلندیهاي زمین و جاهاي مرتفع باشد یعنی آب از جاهاي مرتفع جوشید...و این معنایی است که از قتاده نقل
شده.
حمی »: آنست که خشم خدا بر آنها سخت شد و انتقام وي آنان را فرا گرفت،چنانچه عرب گوید « ارَ التَّنُّورُ 􀀀ف» -5 معناي
دیک این قوم بجوش آمد که هر دو کنایه از شدت جنگ و سختی آن « فار قدر- القوم » تنور گرم شد،و یا گوید « الوطیس
است.چنانچه آن شاعر نیز گفته است:
تفور علینا قدرهم فنذیمها
و نفثأها عنا اذا حمیها غلا
(یعنی دیگ آنها(براي جنگ)بر ما جوشید،ولی ما حرارت آن را هر گاه بجوشش میآمد فرو می نشاندیم)که منظور از جوش
آمدن دیگ همان جنگ است، ولی این معنی بعیدتر از همۀ اقوال گذشته است،و چنانچه کلام را بر همان معناي حقیقی خود
که روایت هم شاهد آن است حمل کنیم بهتر است.
« ا مِنْ کُلٍّ زَوْجَیْنِ اثْنَیْنِ 􀀀 قُلْنَا احْمِلْ فِیه »
را بکسر و بدون تنوین بخوانیم و معناي آن چنین میشود: « کل » این آیه را دو جور خوانده اند یکی آنکه
ص : 59
. 1) -سورة قمر آیۀ 12 -1
و چون آب جوشیدن گرفت بنوح گفتیم:از هر جنسی از حیوانات یک جفت- یعنی یک نر و ماده-با خود بردار.و قرائت دیگر
تأکید میشود،و معناي آن چنین است از هر جفت دو تا بردار. « اثنین » به تنوین بخوانیم و در اینصورت لفظ « کل » آن است که
« إِلاّ مَنْ سَبَقَ عَلَیْهِ الْقَوْلُ
􀀀
وَ أَهْلَکَ »
و خاندان و فرزندان خود را نیز بردار جز آن کس که وعدة نابودي او در پیش گذشته است و بتو خبر داده ایم که ایمان
و پسرش کنعان بود. « واغله » نخواهد آورد،که منظور زن خیانتکار او بنام
« وَ مَنْ آمَنَ »
و نیز آن کس را که بتو ایمان آورده با خود ببر.
« إِلاّ قَلِیلٌ
􀀀
ا آمَنَ مَعَهُ 􀀀 وَ م »
و جز اندکی بدو ایمان نیاوردند که بگفتۀ بیشتر مفسران هشتاد نفر بودند،و بگفتۀ مقاتل:هفتاد و هشت نفر بودند که هفتاد و
دو نفر آنها مردان و زنان قوم او بودند و سه تن از پسران نوح با زنانشان بودند که جمعاً هفتاد و هشت نفر میشدند،و او
گفته:جسد آدم علیه السلام را نیز با خود حمل کردند.و از ابن جریح و قتاده نقل شده که گفته اند:آنها ده نفر بودند و همین
قول از امام صادق علیه السلام نیز روایت شده.و اعمش گفته:هفت نفر بودند که از آن جمله سه پسر نوح:سام،و حام و یافث و
زنانشان بوده اند.و عرب و رومیان و پارسیان و سایر عجم از نژاد سام هستند،و سیاه پوستان حبشه و زنگیان و غیره نژاد حام
هستند،و نژاد ترك و چینیها و ساکنین شمال شرقی اروپا و شمال آسیا و یأجوج و مأجوج از فرزندان یافث میباشند.
« ا􀀀 الَ ارْکَبُوا فِیه 􀀀 وَ ق »
و نوح بآن دسته که بدو ایمان آورده بودند گفت:در کشتی سوار شوید،و در اینجا جمله اي در تقدیر است و معناي آن چنین
است که چون آب فوران کرد و نوح از عذاب خدا و نابودي کافران مطلع شد بخاندان و همراهان خود گفت:سوار شوید.
« ا􀀀 ساه 􀀀 ا وَ مُرْ 􀀀 راه 􀀀 اللّ مَجْ
􀀀
بِسْمِ هِ »
در وقت رفتن کشتی و در وقت توقف آن،و برخی گفته اند:معناي آیه این « اللّ
􀀀
بسم ه »: یعنی تبرك جویید بنام خدا و یا بگوئید
اللّ
􀀀
بسم ه »: بود.و ضحاك گفته:هر وقت میخواستند کشتی حرکت کند می گفتند « اللّ
􀀀
بسم ه » است که وسیلۀ حرکت و توقف آن
آن وقت کشتی میایستاد. « اللّ مرسیها
􀀀
بسم ه »: و کشتی براه میأفتاد،و هر گاه میخواستند توقف کند و بایستد می گفتند « مجراها
ص : 60
« إِنَّ رَبِّی لَغَفُورٌ رَحِیمٌ »
این دنبالۀ سخن نوح است که بآنها گفت:براستی که پروردگار من آمرزنده و مهربان است.
« الِ 􀀀 وَ هِیَ تَجْرِي بِهِمْ فِی مَوْجٍ کَالْجِب »
کشتی نوح و همراهانش را بر روي آب میبرد در میان امواجی که در بزرگی و ارتفاع چون کوه ها بود.و اینکه امواج را
بکوهها تشبیه فرموده دلیل است بر اینکه یک موج نبوده بلکه موجهاي بسیاري بوده است.
و حسن گفته:آب بقدري بالا آمد که سی ذراع بالاتر از قلۀ کوه ها بود.و دیگري گفته:
پانزده ذراع بالاتر بود.
و بگفتۀ برخی:کشتی نوح روز یازدهم رجب حرکت کرد و شش ماه روي آب بود تا همۀ زمین را گردش کرد و در هیچ کجا
نایستاد،و چون بمکه رسید در جاي کعبه هفت بار طواف کرد،و خداي سبحان خانۀ کعبه را بالاي آب قرار داده بود،سپس
کشتی هم چنان پیش رفت تا بکوه جودي که در سر زمین موصل بود رسید و در روز دهم محرم بود که در آنجا توقف کرد.
و بزرگان ما از امام صادق علیه السلام روایت کرده اند که نوح علیه السلام در روز اول ماه رجب سوار کشتی شد و روزه
گرفت و بهمراهان خود نیز دستور داد روزه بگیرند و هر که آن روز را روزه بگیرد آتش دوزخ باندازة مسیر یک سال راه از
وي دور گردد.
« ي نُوحٌ ابْنَهُ 􀀀 اد􀀀 وَ ن »
بوده صدا زد. « یام » نوح پسرش را که کنعان بود و بعضی گفته اند:نامش
« کانَ فِی مَعْزِلٍ 􀀀 وَ »
و او در جایی قرار داشت که از جاي توقف نوح فاصله داشت.و برخی گفته اند:یعنی از نظر دین و آئین با نوح فاصله
داشت،یعنی از دین پدر خود فاصله گرفته بود،و نوح خیال میکرد وي پیرو دین او است،و بهمین جهت او را صدا زد و برخی
گفته اند:یعنی با کشتی فاصله داشت.
« کافِرِینَ 􀀀 لا تَکُنْ مَعَ الْ 􀀀 ا وَ 􀀀 ا بُنَیَّ ارْکَبْ مَعَن 􀀀ی»
پسر جان با ما سوار شو و با کافران مباش، و نوح با این جمله میخواست او را سوار کشتی کند تا از غرق نجات یابد،حسن
گفته:
وي با پدرش نوح از روي نفاق رفتار میکرد و از اینرو پدرش او را صدا زد(و نمیدانست
ص : 61
که در دل کافر است)و ابو مسلم گفته:او را مشروط بایمان صدا زد،یعنی اي پسر بخدا ایمان آور و سپس با ما سوار کشتی شو
و بر دین کافران مباش.
« ماءِ 􀀀 ی جَبَلٍ یَعْصِمُنِی مِنَ الْ 􀀀 الَ سَآوِي إِل 􀀀ق»
گفت:من بیکی از پناه گاههایی که در کوه است پناهنده میشوم تا مرا از آفات آب نگاه دارد.
« إِلاّ مَنْ رَحِمَ
􀀀
اللّ
􀀀
اصِمَ الْیَوْمَ مِنْ أَمْرِ هِ 􀀀 لا ع 􀀀 الَ 􀀀ق»
نوح گفت:امروز چیزي نمی تواند از عذاب خدا کسی را حفظ کند مگر آن کس که خدا بوسیلۀ ایمان باو رحم کند،پس بیا و
بخدا ایمان بیاور تا خدا بتو رحم کند.
« کانَ مِنَ الْمُغْرَقِینَ 􀀀 حالَ بَیْنَهُمَا الْمَوْجُ فَ 􀀀 وَ »
موج میان آن دو حائل شد و از غرق شدگان گردید.
ص : 62
[ [سوره هود ( 11 ): آیه 44
اشاره
( اَلظّ ( 44
􀀀
ماءُ وَ قُضِیَ اَلْأَمْرُ وَ اِسْتَوَتْ عَلَی اَلْجُودِيِّ وَ قِیلَ بُعْداً لِلْقَوْمِ الِمِینَ 􀀀 ماءُ أَقْلِعِی وَ غِیضَ اَلْ 􀀀 ا سَ 􀀀 اءَكِ وَ ی 􀀀 ا أَرْضُ اِبْلَعِی م 􀀀 وَ قِیلَ ی
ترجمه:
و گفته شد اي زمین آب خود را فرو بر،و اي آسمان(باران را)بازگیر،و آب فرو رفت،و فرمان انجام شد،و کشتی
.( بر(کوه)جودي قرار گرفت،و گفته شد دوري(از رحمت حق)بر گروه ستمکاران باد( 44
شرح لغات:
بلع:فرو بردن چیز است از راه حلق بدرون.
اقلاع:کندن از بیخ،بطوري که اثري از آن بجاي نماند.
تفسیر:
در این آیه خداي سبحان اوضاع پس از طوفان را بیان فرموده.
« اءَكِ 􀀀 ا أَرْضُ ابْلَعِی م 􀀀 وَ قِیلَ ی »
یعنی خداي سبحان بزمین فرمود:آب خود را که از چشمه ها جوشیده بود فرو بر که دیگر بر روي تو آبی باقی نماند.و با این
جمله خبر میدهد که در کمترین مدت آب فرو رفت.
« ماءُ أَقْلِعِی 􀀀 ا سَ 􀀀 وَ ی »
یعنی خداي تعالی بآسمان فرمود:اي آسمان از باران خودداري کن، و این جمله نیز خبر میدهد که ابرها بیکسو رفت و در
أسرع وقت باران قطع شد.
« ماءُ 􀀀 وَ غِیضَ الْ »
و آب از روي زمین بدرون آن فرو رفت،یعنی زمین آب خود را فرو برد،و گفته اند:زمین آب خود و آبی را که از آسمان
آمده بود همه را در خود فرو
ص : 63
و آب فرو رفت،و برخی گفته اند:زمین تنها آب خود را فرو برد و آب آسمان بصورت « ماءُ 􀀀 وَ غِیضَ الْ » : برد چون خدا فرموده
آب خود را فرو بر و همین معنا از ائمۀ بزرگوار ما علیهم السلام نیز « اءَكِ 􀀀 اِبْلَعِی م » : دریاها و رودها در آمد زیرا خدا فرمود
روایت شده است.
« وَ قُضِیَ الْأَمْرُ »
یعنی فرمان دربارة هلاکت کافران بتمامی انجام شد،و یا بگفتۀ بعضی:فرمان دربارة نجات نوح و همراهانش انجام گردید.
« وَ اسْتَوَتْ عَلَی الْجُودِيِّ »
1) بوده،و دیگري گفته نزدیک ) « آمد » قرار گرفت، زجاج گفته:کوه مزبور در ناحیۀ « جودي » یعنی کشتی بر کوه معروف به
باسناد خود از أبی بصیر « النبوه » نام هر کوه و زمین سختی است.و در کتاب « جودي »: بجزیرة موصل بوده است،و ابو مسلم گفته
از امام علی بن موسی بن جعفر علیهم السلام روایت کرده که فرمود:
حضرت نوح بمقداري که خدا میخواست در کشتی ماند و سپس او را بحال خود گذاشت.
در اینوقت خداوند بکوهها وحی فرمود که من کشتی نوح را بر دامن یکی از شماها قرار میدهم،کوه ها گردن کشیدند ولی
کوه جودي که در موصل بود فروتنی کرد،و خداوند سینۀ کشتی را بهمان کوه زد،نوح در اینوقت گفت:
یعنی پروردگارا کار را اصلاح کن.و در روایت دیگري است که « یا رب اصلح » که معناي آن بعربی چنین بود « یا ماریا اتقن »
پروردگارا نیکی کن.و برخی گفته اند:کشتی نوح یک ماه در کوه جودي فرو رفت. « یا رب احسن » یعنی « یا رهمان اتقن »: گفت
« الظّ
􀀀
وَ قِیلَ بُعْداً لِلْقَوْمِ الِمِینَ »
و خداي تعالی فرمود:دوري بر قوم ستمکاران باد.
یعنی خدا ستمکاران را از رحمت خود دور گرداند براي آنکه خود را در معرض نابودي
ص : 64
1) -آمد-بکسر میم-چنانچه در لغت نامه دهخدا است:نام شهري قدیم و مستحکم در شمال بین النهرین و آن با سنگهاي -1
سیاه بنا شده و شط دجله آن را چون هلالی احاطه کرده است و در قرب آن چشمه هایی است که شهر را آب میدهد.و امروز
بدیار بکر معروف است،و بضم و فتح میم نیز آمده است.
و هلاکت در آوردند.و ممکن است این جمله گفتار فرشتگان خدا و یا گفتار نوح و مؤمنان بدو بوده است.
و در این آیه وجوه بدیعی از فصاحت و عجائبی از بلاغت وجود دارد که کلام بشر هرگز نمی تواند بپایۀ آن برسد و بلکه
نزدیک به آن بشود.یکی آنکه بصورت امر آمده با اینکه زمین و آسمان از جمادات هستند تا اقتدار بیشتري را برساند،و دیگر
زیبایی در تطابق معنی و تألیف،و دیگر حسن بیان در تصویر وضع حال،و دیگر ایجاز و اختصار و گزیده گویی،و سایر
وجوهی که بر أهل خبره و اطلاع و کسانی که با محاورات عرب و کلمات آنها آشنا هستند پوشیده نیست.
و در نقلی آمده که کفار قریش خواستند مانند قرآن چیزي بیاورند و براي اینکار چهل روز خوراك خود را نان سفید مغز
گندم و گوشت بره و شراب ناب قرار دادند که ذهنشان صاف و پاك شود و چون خواستند شروع بکار کنند این آیه
بگوششان خورد بهم گفتند:این سخن شباهت بکلام مخلوق ندارد و چیزي نمی توان مانند آن آورد از اینرو دست از کار خود
کشیدند و مأیوسانه از هم جدا شدند.
ص : 65
[ [سوره هود ( 11 ): آیات 45 تا 49
اشاره
ا نُوحُ إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ إِنَّهُ 􀀀 الَ ی 􀀀 حاکِمِینَ ( 45 ) ق 􀀀 الَ رَبِّ إِنَّ اِبْنِی مِنْ أَهْلِی وَ إِنَّ وَعْدَكَ اَلْحَقُّ وَ أَنْتَ أَحْکَمُ اَلْ 􀀀 ي نُوحٌ رَبَّهُ فَق 􀀀 اد􀀀 وَ ن
ا􀀀 الَ رَبِّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ أَنْ أَسْئَلَکَ م 􀀀 جاهِلِینَ ( 46 ) ق 􀀀 ا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنِّی أَعِظُکَ أَنْ تَکُونَ مِنَ اَلْ 􀀀 لا تَسْئَلْنِ م 􀀀 صالِحٍ فَ 􀀀 عَمَلٌ غَیْرُ
ی أُمَمٍ مِمَّنْ 􀀀 کاتٍ عَلَیْکَ وَ عَل 􀀀 مِنّ وَ بَرَ
ا􀀀 بِس َ لامٍ􀀀 نُوح اِهْبِطْ ا 􀀀 خاسِرِینَ ( 47 ) قِیلَ ی 􀀀 إِلاّ تَغْفِرْ لِی وَ تَرْحَمْنِی أَکُنْ مِنَ اَلْ
􀀀
لَیْسَ لِی بِهِ عِلْمٌ وَ
لا قَوْمُکَ مِنْ 􀀀 ا أَنْتَ وَ 􀀀 ا کُنْتَ تَعْلَمُه 􀀀 ا إِلَیْکَ م 􀀀 اءِ اَلْغَیْبِ نُوحِیه 􀀀 ذابٌ أَلِیمٌ ( 48 ) تِلْکَ مِنْ أَنْب 􀀀 مِنّ عَ
ا􀀀 ی مَعَکَ وَ أُمَمٌ سَنُمَتِّعُهُمْ ثُمَّ مََسُّهُمْ
( ذا فَاصْبِرْ إِنَّ اَلْعاقِبَهَ لِلْمُتَّقِینَ ( 49 􀀀􀀀 قَبْلِ ه
ص : 66
ترجمه:
و نوح پروردگار خویش را ندا داده گفت:پروردگارا پسر من از خاندان من است،و همانا وعدة تو حق است و تو بهترین
داوران هستی( 45 )خدا بنوح فرمود:
وي از خاندان تو نیست،و همانا او(داراي)عملی ناشایسته است.و تو از من چیزي را که علم بدان نداري در خواست مکن،من
تو را پند میدهم که مبادا از نادانان باشی( 46 ) نوح گفت:پروردگارا بتو پناه میبرم که دربارة چیزي که بدان علم ندارم
درخواست کنم و اگر تو مرا نیامرزي و ترحم نکنی از زیانکاران خواهم بود( 47 )خطاب شد اي نوح فرود آي باسلام(و
سلامتی)از جانب ما و برکتهایی که بر تو است و بر امتهایی که با تو هستند،و امتهایی که پس از این بهره مندشان کنیم و
سپس از جانب ما بعذابی دردناك دچار شوند( 48 )این از خبرهاي غیب است که ما بتو وحی میکنیم که نه تو و نه قوم تو آن
.( را پیش از این نمیدانستند،پس صبر کن که براستی سر انجام نیک مخصوص مردمان با تقوي است( 49
قرائت:
بصورت فعل خوانده اند. « انه عمل غیر صالح » کسایی و یعقوب و سهل در آیۀ دوم
بصورت اسم با تنوین قرائت کرده اند.وجه قرائت اول و معناي آن معلوم است،یعنی او کار غیر « عمل غیر صالح » و دیگران
شایسته اي کرده،و معناي آیه روي قرائت دوم چنین است:که این سؤال و در خواست تو در مورد چیزي که علم بدان نداري
بمفاد آیۀ قبلی بر گردد که نوح گفت: « انه » عملی ناشایسته است،و ممکن است،ضمیر در
یعنی اینکه قرین کافران کشتی و از ما فاصله گرفتی و حاضر نشدي با ما سوار کشتی شوي « کافِرِینَ 􀀀 لا تَکُنْ مَعَ الْ 􀀀 ا وَ 􀀀 اِرْکَبْ مَعَن »
و در زمرة ما بیایی،عملی ناشایسته است.
تفسیر:
« الَ 􀀀 ي نُوحٌ رَبَّهُ فَق 􀀀 اد􀀀 وَ ن »
نوح از روي تعظیم و در خواست پروردگار خود را ندا کرده گفت:
« رَبِّ إِنَّ ابْنِی مِنْ أَهْلِی وَ إِنَّ وَعْدَكَ الْحَقُّ »
یعنی اي مالک من و اي خالق و رازق من تو
ص : 67
بمن وعده دادي که خاندان مرا نجات دهی و پسر من نیز جزء خاندان من است،و همانا وعدة تو حق است و خلافی در آن
نیست و از اینرو اگر پسر من از کسانی است که وعدة نجاتشان را داده اي او را نیز نجات ده.
« ا نُوحُ إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ 􀀀 الَ ی 􀀀ق»
در معناي این جمله چند وجه گفته اند:
-1 ابن عباس و سعید بن جبیر و ضحاك و عکرمه و جبائی گفته اند:وي پسر صلبی نوح بوده و معناي آیه این است که این پسر
از زمرة خاندان تو که وعدة نجاتشان را دادیم نیست.زیرا خداي سبحان در آنجا که وعدة نجات خاندان نوح را داد از میان
. « إِلاّ مَنْ سَبَقَ عَلَیْهِ الْقَوْلُ
􀀀
وَ أَهْلَکَ » : آنها کسانی را که قصد غرق کردنشان را داشت استثناء فرمود با این جمله که گفت
یعنی بر دین و آئین تو نیست و همان کفر او موجب شد تا از نظر حکم،جزو « او از خاندان تو نیست »: -2 معناي این که فرمود
خاندان نوح نباشد،و این قولی است که گروهی از مفسرین آن را اختیار کرده اند،و این معنی مانند سخنی است که رسول خدا
اللّ علیه و آله-دربارة سلمان فرمود:
􀀀
-صلی ه
سلمان از ما خانواده است)یعنی بر دین و آئین ما است. ) « السلمان منا اهل البیت »
و علی بن مهزیار بسندش از حضرت رضا علیه السلام روایت کرده که امام صادق علیه السلام فرمود:خداي تعالی بنوح
زیرا وي با نوح مخالف بود،ولی کسانی که پیروش بودند آنها را از خاندان و أهل او محسوب « او از خاندان تو نیست »: فرمود
زیرا بوسیلۀ این « صالِحٍ 􀀀 إِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ » داشت.و مؤید این معنا است جمله اي که خداوند بعنوان علت دنبالش فرموده یعنی جملۀ
جمله بیان فرمود که وي بخاطر کفر و رفتار بدي که داشت از تحت احکامی که مخصوص خاندان او بود بیرون رفت،و از
إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ » عکرمه نقل شده که گفته است:وي پسر نوح بود اما در عمل و هدف مخالف او بود و از اینرو بدو گفته شد
. « أَهْلِکَ
-3 از حسن و مجاهد نقل شده که گفته اند:آن پسر حقیقتاً پسر نوح نبود بلکه در اثر خیانت زن نوح در خانۀ آن حضرت بدنیا
آمده بود،و نوح روي جریان
ص : 68
إِنَّهُ » : ظاهري(بدون اطلاع از خیانت آن زن)گفت: پروردگارا این پسر من است...و خداي تعالی نیز با بیان این جمله که فرمود
پرده از روي کار بر داشت و خیانت همسرش را بدو اطلاع داد. « لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ
ولی این وجه ضعیف است.
.« ي نُوحٌ ابْنَهُ 􀀀 اد􀀀 وَ ن » اولا-بجهت آنکه با ظاهر قرآن منافات دارد که نوح او را بعنوان فرزند خطاب کرد در آنجا که خدا گوید
و ثانیاً-انتساب چنین مطلبی بر پیمبران الهی جایز نیست و مقام آنها از امثال اینگونه مطالب منزه و مبرا است،و خداي سبحان
براي عظمت و شخصیت آنها از امثال اینگونه نسبتهاي ناروا و بلکه مطالب کوچکتري که موجب تنفر مردم گردد مقام- شان
را مبرا ساخته است.و در حدیثی از ابن عباس روایت شده که گفته است:زنان پیمبران هیچگاه زنا نکردند،و خیانت زن
نوح(که در قرآن ذکر شده)این بود که شوهرش را بدیوانگی نسبت میداد،و خیانت زن لوط(هم که باز در قرآن ذکر شده)آن
بود که مردم را از ورود مهمانان بر او مطلع میساخت(بشرحی که در همین سوره و سوره هاي دیگر بیاید؟.
-4 وجه چهارم این است که گفته اند:پسر مزبور پسر زن نوح بود(که از شوهر دیگري داشت)و باصطلاح ربیبۀ نوح بود،و مؤید
که قبل از این بیان کردیم. -« ابنها » بفتح هاء و هم چنین قرائت « ابنه » این قول است قرائت
ولی بهتر در تأویل آیه همان دو قول اول است.
« صالِحٍ 􀀀 إِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ »
معناي این جمله را در بحث قرائت روي دو قرائتی که شده است بیان داشتیم.و سید مرتضی(ره)گفته است:معناي آیه این است
که پسر تو داراي عملی ناشایسته است،و براي این تأویل استشهاد بقول خنساء کرده که گوید:
ما ام سقب علی بوّ تطیف به
قد ساعدتها علی التحنان اظئار
ترتع ما رتعت حتی اذ ادّکرت
( فانما هی اقبال و ادبار ( 1
ص : 69
1) -یعنی این شتري که بچه اش را کشته اند تا وقتی که یاد بچه اش نیست میچرد -1
.« انه ذو عمل غیر صالح » بوده.و در اینجا هم تقدیر آیه این است که « ذات اقبال و ادبار » که در اصل
این سؤال تو در مورد چیزي که بدان علم نداري عملی ناشایسته » و اما سخن آن کس که گفته:معناي آیه این است که
روي مذاق آنان که گفته اند:عمل قبیح بر انبیاء جایز نیست،درست در نمیآید،و اگر کسی بدانها بگوید:در صورتی که « است
آن چیزي را که بدان علم « ا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ 􀀀 لا تَسْئَلْنِ م 􀀀 فَ» : انتساب عمل قبیح بر انبیاء جایز نباشد،پس چگونه خدا بنوح فرمود
پروردگارا بتو پناه میبرم - « ا لَیْسَ لِی بِهِ عِلْمٌ 􀀀 رَبِّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ أَنْ أَسْئَلَکَ م » : نداري درخواست مکن-و نیز چگونه نوح گفت
تا چیزي را که بدان علم ندارم از تو درخواست کنم-؟ در جواب گویند:مانعی ندارد که خدا نوح را از درخواستی که بدان
علم نداشته نهی کند اگر چه چنین درخواستی از او سر نزده بود،و نوح نیز از چنین درخواستی بخدا پناه ببرد در صورتی که
لَئِنْ أَشْرَکْتَ لَیَحْبَطَنَّ » : آن را انجام نداده بود،چنانچه خداي سبحان پیغمبر خود را از شرك نهی فرموده در آنجا که میگوید
1)-اگر شرك بورزي محققاً عمل تو تباه میشود-با اینکه وقوع شرك از پیغمبر جایز نیست(و او شرك نورزید)و ) « عَمَلُکَ
باصطلاح بطور قضیۀ شرطیه فرموده است.و در خواست نوح علیه السلام در مورد نجات فرزندش مشروط بمصلحت خدا بود نه
بطور قطع و غیر مشروط،و چون خداي تعالی بیان فرمود که مصلحت در نجات او نیست درخواست او بر طرف گردید،و
جواب خداوند مطابق مضمون درخواست نوح بوده است.
« جاهِلِینَ 􀀀 إِنِّی أَعِظُکَ أَنْ تَکُونَ مِنَ الْ »
یعنی تو را بر حذر میدارم که از نادانان باشی.
یعنی از نادانان مباش،و جبائی گفته است:یعنی من تو را پند میدهم تا در نتیجه از زمرة نادانان نباشی و مسلماً پند خداوند روي
نادانی نوح نبوده و او از کار قبیح مبرا است.
(1
(و علوفه میخورد)و همین که یاد بچه اش افتاد از شدت اضطراب و نگرانی بعقب و جلو میرود و اینطرف و آن طرف میگردد.
ص : 70
1) -سورة زمر آیۀ 65 -1
« ا لَیْسَ لِی بِهِ عِلْمٌ 􀀀 الَ رَبِّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ أَنْ أَسْئَلَکَ م 􀀀ق»
در اینوقت بود که نوح گفت:
پروردگارا بتو پناه میبرم که از تو چیزي را درخواست کنم که درستی آن را نمیدانم و تو آن را انجام خواهی داد و معناي این
جمله در اینجا خضوع و فروتنی در پیشگاه خداي سبحان است تا موجب شود که خدا او را موفق بدارد و بخود وامگذارد.و
«... ا نُوحُ إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ 􀀀ی» حذف شد ولی در آیۀ پیش از آن یعنی «... رَبِّ إِنِّی » از اول « یا » اینکه حرف نداء یعنی لفظ
حذف نشد بدانجهت است که در اینجا نداي نوح از روي تعظیم صورت گرفته،و در آنجا از روي تنبیه بوده و لازم است که
در چنین موردي حرف تنبیه در لفظ بیاید.
« خاسِرِینَ 􀀀 إِلاّ تَغْفِرْ لِی وَ تَرْحَمْنِی أَکُنْ مِنَ الْ
􀀀
وَ »
و اگر مرا نیامرزي و رحم نکنی از زیانکاران خواهم بود،و این کلام را نیز نوح علیه السلام از روي خشوع و فروتنی در برابر
خداي تعالی اظهار کرده اگر چه گناهی از وي سر نزده بود.
« ا نُوحُ اهْبِطْ 􀀀 قِیلَ ی »
گفته شد اي نوح از کشتی یا از کوه فرود آي.
« مِنّ
ا􀀀 بِس لَامٍ􀀀 »
بسلامت و نجاتی از جانب ما،و برخی گفته اند یعنی با تحیت و سلامی که از ما بر تو است.
« کاتٍ عَلَیْکَ 􀀀 وَ بَرَ »
و نعمتهاي همیشگی و خیر و خوبیهایی فزاینده که هم چنان پیوسته بر تو فرود آید.
« ی أُمَمٍ مِمَّنْ مَعَکَ 􀀀 وَ عَل »
یعنی و بر امتهایی از مؤمنان که با تو در کشتی بودند.و برخی گفته اند:یعنی بر امتهایی از نژاد مردمان با ایمانی که با تو در
کشتی بودند.و قول دیگر آن است که منظور از امتها در اینجا حیواناتی بودند که با نوح در کشتی بودند،زیرا خداوند در آنها
نیز برکت قرار داد.
« ذابٌ أَلِیمٌ 􀀀 مِنّ عَ
ا􀀀 ی وَ أُمَمٌ سَنُمَتِّعُهُمْ ثُمَّ مََسُّهُمْ »
یعنی امتهایی در آینده از نسل اینها پدید خواهد آمد که ما در دنیا بأنواع نعمتها آنان را بهره مند خواهیم ساخت ولی آنان
کفران نعمت میکنند و ما نابودشان میکنیم،و پس از نابودي بعذاب دردناك ما دچار خواهند شد.و حسن گفته است:مردمی
که سر گرم لذتهاي دنیا گردند نابود خواهند
ص : 71
شد زیرا جهل و نادانی و غفلت بر آنان غالب شود،و در نتیجه جز بدنیا و آبادي و لذتهاي آن اندیشه نکنند.
« اءِ الْغَیْبِ 􀀀 تِلْکَ مِنْ أَنْب »
این خبرهایی را که ما بتو دادیم از آن خبرهایی است که علم و اطلاع بدانها نداشتی و از تحت علم تو غایب بود.
« ذا􀀀􀀀 لا قَوْمُکَ مِنْ قَبْلِ ه 􀀀 ا أَنْتَ وَ 􀀀 ا کُنْتَ تَعْلَمُه 􀀀 ا إِلَیْکَ م 􀀀 نُوحِیه »
یعنی این خبرهایی را که ما بتو وحی کردیم نه تو آنها را پیش از وحی ما میدانستی و نه قوم تو از مردم عرب آنها را
یعنی پیش از آمدن این قرآن و نقل « ذا􀀀􀀀 مِنْ قَبْلِ ه » میدانستند،زیرا آنها اهل اطلاع از کتابهاي تاریخی نبودند،و برخی گفته اند
داستانهایی که در آن است.
« فَاصْبِرْ »
پس اي محمد تو هم در مورد تبلیغ رسالت و در برابر آزار قوم خود صبر کن چنانچه نوح بر آزار قوم خود صبر کرد،و علت
اللّ علیه و آله- در برابر
􀀀
اینکه خداوند داستان پیمبران گذشته را در قرآن کریم تکرار فرموده،همین بود که پیغمبر اسلام-صلی ه
آزاري که از کافران جهالت پیشه و نادانان میدید در همۀ حالات صبر و تحمل کند.
« إِنَّ الْعاقِبَهَ لِلْمُتَّقِینَ »
یعنی براستی که سر انجام پسندیده و نیکو و پیروزي از آن مردمان با تقوي است،چنانچه براي نوح علیه السلام بود.
ص : 72
[ [سوره هود ( 11 ): آیات 50 تا 60
اشاره
لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِنْ أَجْرِيَ 􀀀 ا قَوْمِ 􀀀 إِلاّ مُفْتَرُونَ ( 50 ) ی
􀀀
هٍ غَیْرُهُ إِنْ أَنْتُمْ 􀀀 ا لَکُمْ مِنْ إِل 􀀀 اَللّ م
􀀀
ا قَوْمِ اُعْبُدُوا هَ 􀀀 الَ ی 􀀀 خاهُمْ هُوداً ق 􀀀 ادٍ أَ 􀀀 ی ع 􀀀 وَ إِل
ی􀀀 اراً وَ یَزِدْکُمْ قُوَّهً إِل 􀀀 ماءَ عَلَیْکُمْ مِدْر 􀀀 ا قَوْمِ اِسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَیْهِ یُرْسِلِ اَلسَّ 􀀀 تَعْقِلُونَ ( 51 ) وَ ی 􀀀 إِلاّ عَلَی اَلَّذِي فَطَرَنِی أَ فَلا
􀀀
ا نَحْنُ لَکَ بِمُؤْمِنِینَ ( 53 ) إِنْ 􀀀 ا عَنْ قَوْلِکَ وَ م 􀀀 ارِکِی آلِهَتِن 􀀀 ا نَحْنُ بِت 􀀀 ا بِبَیِّنَهٍ وَ م 􀀀 ا جِئْتَن 􀀀 ا هُودُ م 􀀀 الُوا ی 􀀀 تَتَوَلَّوْا مُجْرِمِینَ ( 52 ) ق 􀀀 قُوَّتِکُمْ وَ لا
لا􀀀 مِمّ تُشْرِکُونَ ( 54 ) مِنْ دُونِهِ فَکِیدُونِی جَمِیعاً ثُمَّ
ا􀀀 ب اَللّ وَ اِشْهَدُوا أَنِّی رَِيءٌ
􀀀
الَ إِنِّی أُشْهِدُ هَ 􀀀 ا بِسُوءٍ ق 􀀀 راكَ بَعْضُ آلِهَتِن 􀀀 نَقُولُ إِلاَّ اِعْتَ
راطٍ مُسْتَقِیمٍ ( 56 ) فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقَدْ 􀀀 ی صِ 􀀀 ا إِنَّ رَبِّی عَل 􀀀 اصِیَتِه 􀀀 إِلاّ هُوَ آخِذٌ بِن
􀀀
ا مِنْ دَابَّهٍ 􀀀 اَللّ رَبِّی وَ رَبِّکُمْ م
􀀀
تُنْظِرُونِ ( 55 ) إِنِّی تَوَکَّلْتُ عَلَی هِ
ا􀀀 جاءَ أَمْرُن 􀀀 لَمّ
ا􀀀 و ( ی کُلِّ شَیْءٍ حَفِیظٌ ( 57 􀀀 لا تَضُ رُّونَهُ شَیْئاً إِنَّ رَبِّی عَل 􀀀 غَی وَ ا أُرْسِلْتُ بِهِ إِلَیْکُمْ وَ یَسْتَخْلِفُ رَبِّی قَوْماً رَْکُمْ 􀀀 أَبْلَغْتُکُمْ م
اتِ رَبِّهِمْ وَ عَصَوْا رُسُلَهُ وَ اِتَّبَعُوا 􀀀 ادٌ جَحَدُوا بِآی 􀀀 ذابٍ غَلِیظٍ ( 58 ) وَ تِلْکَ ع 􀀀 اهُمْ مِنْ عَ 􀀀 مِنّ وَ نَجَّیْن
ا􀀀 بِر نَجَّیْن هُوداً وَ اَلَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ حَْمَهٍ ا􀀀
( ادٍ قَوْمِ هُودٍ ( 60 􀀀 لا بُعْداً لِع 􀀀 اداً کَفَرُوا رَبَّهُمْ أَ 􀀀 لا إِنَّ ع 􀀀 امَهِ أَ 􀀀 ا لَعْنَهً وَ یَوْمَ اَلْقِی 􀀀 ذِهِ اَلدُّنْی 􀀀 جَبّ عَنِیدٍ ( 59 ) وَ أُتْبِعُوا فِی ه
ارٍ 􀀀 أَمْر کُلِّ َ
ص : 73
ترجمه:
و بسوي قوم عاد برادرشان هود را فرستادیم،و او(بدانها)گفت:اي مردم خداي یکتا را بپرستید که معبودي جز او ندارید،و
شما(در مورد اینکه بتان را بخدایی میخوانید)جز دروغزن بیش نیستید( 50 )اي مردم من از شما مزدي براي پیغمبري نمیخواهم
که مزد من با کسی است که مرا آفریده آیا تعقل نمی کنید( 51 )و اي مردم از پروردگار خود آمرزش بخواهید سپس
بدرگاهش توبه آورید تا آسمان را بطور فراوان بر شما ریزان گرداند(و برایتان باران فراوان ببارد)و نیرویی بر نیروتان بیفزاید و
بحال کفر و نافرمانی(از دعوت من)روي نگردانید( 52 )گفتند:اي هود تو(براي دعوت خود)دلیل روشنی نیاوردي،و ما بخاطر
گفتار تو از خدایان خود دست بردار نیستیم و بتو ایمان نمیآوریم( 53 )و جز این چیزي دربارة تو نگوئیم که بعضی از خدایان ما
بتو آسیبی
ص : 74
رسانده اند(و باختلال حواس دچار گشته اي)وي گفت:من خدا را گواه میگیرم و شما هم شاهد باشید که من از آنچه جز
خدا(می پرستید و)شریک او قرار میدهید بیزارم( 54 ) و(با اینوضع)هر نقشه اي دربارة من میخواهید بکشید و مهلتم
ندهید( 55 )که من بخداي یگانه پروردگار خودم و پروردگار شما توکل میکنم و هیچ جانداري نیست جز آنکه اختیارش
بدست خدا است و براستی که پروردگار من بر طریقۀ حق است(و از روي عدالت رفتار میکند)( 56 )و اگر روي بگردانید من
آنچه را مأمور برسالت آن بودم بشما ابلاغ کردم و خداي من(شما را نابود کرده و)گروه دیگري را جانشین شما خواهد کرد،
و شما(با این رفتارتان)هیچگونه زیان و ضرري بخدا نمیزنید که پروردگار من نگهبان هر چیز است( 57 )و چون فرمان(بهلاکت
قوم هود)آمد هود را با کسانی که باو ایمان آورده بودند برحمت خود نجات دادیم و از عذاب سختی آنها را ایمن
ساختیم( 58 )و این(قبیلۀ)عاد بودند که آیه هاي پروردگارشان را منکر شدند و فرستادگان خدا را نافرمانی کردند و از هر
ستمگر پر عنادي فرمانبرداري کردند( 59 )اینان در پی نابودیشان لعنت این دنیا و هم روز قیامت را بدنبال داشتند،بدانید
.( که(قوم)عاد بپروردگار خویش کافر شدند،که دوري(از رحمت خدا)بر آنها باد( 60
شرح لغات:
فطر:بمعناي قطعه شدن و جدا شدن است چنانچه برگ از درخت جدا شود.
مدرار:-صیغۀ مبالغه بر وزن معطار و مقدام است-و بمعناي ریزان بسیار و پی در پی باندازة احتیاج نه زیادتر از آن که موجب
زیان و تباهی باشد.
اعتراء:رسیدن.
انظار:مهلت دادن بشخص در کاري براي سنجیدن و مطالعۀ در آن.
ناصیه:دسته هاي موي سر و یا موي جلوي آن.
عنید:سرکش طاغی.
تفسیر:
خداي سبحان بدنبال داستان نوح علیه السلام داستان هود را آورده و فرمود:
ص : 75
« خاهُمْ هُوداً 􀀀 ادٍ أَ 􀀀 ی ع 􀀀 وَ إِل »
و بسوي قوم عاد برادرشان-یعنی برادر فامیلی و قبیله اي نه برادر دینی-هود را فرستادیم.
« اللّ
􀀀
ا قَوْمِ اعْبُدُوا هَ... 􀀀 الَ ی 􀀀ق»
وي بدانها گفت:اي مردم خداي یگانه را بپرستید و فرمانبرداریش کنید نه بتها را که شما معبودي شایستۀ پرستش جز خدا
ندارید.
« إِلاّ مُفْتَرُونَ
􀀀
إِنْ أَنْتُمْ »
و شما در این قول و گفتارتان که می گویید:بتان خدایان ما هستند دروغگو هستید.
«... لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً 􀀀 ا قَوْمِ 􀀀ی»
و من براي دعوتی که از شما بپرستش خدا میکنم مزدي نمیخواهم و مزد من جز بر خدایی که مرا آفریده نیست،پس چرا سخن
معناي این جمله و وجه تقدیم استغفار بر توبه «... ا قَوْمِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ 􀀀ی» ؟ مرا تعقل نمیکنید تا بدانید که آنچه میگویم حق است
در اول سوره(ذیل آیه 3 گذشت).
« اراً 􀀀 ماءَ عَلَیْکُمْ مِدْر 􀀀 یُرْسِلِ السَّ »
تا باران را پی در پی و ریزان بر شما بفرستد،و برخی گفته اند:قوم عاد دچار خشکسالی شده بودند و هود(با بیان این
جمله)بدانها وعده داد که اگر توبه کنند با آمدن باران سر زمینشان سر سبز و خرم و مزارعشان آباد گردد،و درخت ها بارور و
اللّ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ
􀀀
وَ مَنْ یَتَّقِ هَ » : میوه ها فراوان شود...و بنا بر این آیۀ فوق مانند آیۀ دیگري است که فرموده
1) هر کس از خدا بترسد(و تقوي داشته باشد)خداوند برایش گشایشی قرار دهد و از جایی که گمان ندارد ) « یَحْتَسِبُ 􀀀 لا
روزیش دهد.
« ی قُوَّتِکُمْ 􀀀 وَ یَزِدْکُمْ قُوَّهً إِل »
قوت در اینجا بمال و فرزند و نیرو تفسیر شده و همۀ اینها چیزهایی است که انسان بدانها نیرو گیرد.و علی بن عیسی گفته:یعنی
با کثرت افراد و اموال عزتی بر عزتتان بیفزاید،و برخی گفته اند:یعنی نیرویی ایمانی بر نیروي بدنی شما بیفزاید.
« لا تَتَوَلَّوْا مُجْرِمِینَ 􀀀 وَ »
و بحال شرك و کفر از دعوت من رو گردان نشوید.
ص : 76
. 1) -سورة طلاق آیۀ 2 -1
«... ا هُودُ 􀀀 الُوا ی 􀀀ق»
در پاسخ وي گفتند:اي هود تو حجت و معجزه اي که صدق گفتارت را آشکار سازد براي ما نیاورده اي و ما بخاطر گفتار تو
از پرستش بتها دست بر نداریم،و تصدیقت نخواهیم کرد.
و آنچه سبب شد آنان حجت و معجزه را با ظهوري که داشت،و هود آورده بود انکار و دفع کنند چند چیز بود،از آن
جمله:تقلید پدران و رؤساي خود،و از آن جمله متهم ساختن هود را در ادعاي خود،زیرا دقت و تحقیق نکردند،و از آن جمله
اینکه در صحت و درستی معجزات هود شبهه و تردید داشتند،و از آن جمله اعتقادات نادرست و خرافاتی بود که آنها را به
انکار حجت و معجزة هود وادار کرد.
و سبب پرستش بتان و دست نکشیدن از آنها نیز چند چیز بود از آن جمله اینکه معتقد بودند پرستش آنها سبب تقرب بدرگاه
خداي تعالی است،و دیگر آنکه چه بسا شیطان بدل آن مردم انداخته بود که پرستش بتان موجب کامیابی در دنیا است،و دیگر
بودند(که خدا را بمخلوقات او تشبیه کرده اند) و روي همین عقیده بتها را بنظر خود بصورت « مشبّهه » آنکه شاید معتقد بمذهب
خداوند می ساختند و پرستش میکردند.
« ا بِسُوءٍ 􀀀 راكَ بَعْضُ آلِهَتِن 􀀀 إِنْ نَقُولُ إِلَّا اعْتَ »
و این جمله هم دنبالۀ گفتار قوم هود است که بدو گفتند:و ما دربارة تو جز این نگوئیم(و غیر از این گمان نمی بریم) که
بعضی از خدایان ما بسبب دشنامی که بدانها میدهی آسیبی بتو رسانده که عقلت را از دست داده اي.
«... اللّ وَ اشْهَدُوا أَنِّی بَرِيءٌ
􀀀
الَ إِنِّی أُشْهِدُ هَ 􀀀ق»
هود گفت:اي مردم خدا را گواه میگیرم و پس از او شما را شاهد میگیرم که من از این شرك شما بیزارم یعنی اگر شما
پنداشته اید که خدایان شما بخاطر دشنامی که من بدانها داده ام بمن آسیب رسانده اند من این بصیرت و بینایی را دارم که
بیزاري جویم از آنچه شما شریک خدا میدانید یعنی از این خدایان دروغی که خیال کرده اید بمن آسیب رسانده اند.و اینکه
آن مردم را بشهادت طلبید-با اینکه کافر و فاسق بودند و بهمین جهت اهل شهادت و گواهی نبودند- براي اتمام حجت بوده
یعنی بدانید و آگاه باشید،چنانچه معناي « اشهدوا » تا(در پیشگاه خدا)معذور باشد.و برخی گفته اند:منظورش از اینکه فرمود
در ) « اللّ
􀀀
أُشْهِدُ هَ... »
ص : 77
آیات قرآنی)همین است که یعنی خدا میداند.
« لا تُنْظِرُونِ 􀀀 فَکِیدُونِی جَمِیعاً ثُمَّ »
یعنی شما و خدایانتان هر نقشه و نیرنگی میخواهید براي من بکشید و مهلتم ندهید،زجاج گفته:این از بزرگترین معجزات انبیاء
الهی است که آنها یک تنه در مقابل امتهاي خود که همگی بر ضدّ آنها قیام میکردند میایستادند،و آنها را با بیانهایی نظیر بیان
و هیچکدامیک از آن مردم نتوانستند زیانی بوي برسانند،و «... کیدونی »: فوق بمبارزه میطلبیدند،چنانچه در اینجا هود میگوید
کانَ لَکُمْ کَیْدٌ 􀀀 فَإِنْ » : اللّ علیه و آله-نیز فرمود
􀀀
1) و پیغمبر ما- صلی ه ) «... کاءَکُمْ 􀀀 فَأَجْمِعُوا أَمْرَکُمْ وَ شُرَ » : نوح نیز بقوم خود گفت
2)-اگر نقشه اي(براي من) دارید بکشید(و کاري اگر از عهدة شما ساخته است انجام دهید).و امثال این گفتار جز ) « فَکِیدُونِ
از افرادي که بیاري و نگهداري خدا اطمینان دارند و میدانند که خداوند آنها را از شرّ دشمنان نگاه میدارد،سر نمیزند.و اظهار
نمی شود.
« اللّ رَبِّی وَ رَبِّکُمْ
􀀀
إِنِّی تَوَکَّلْتُ عَلَی هِ »
هود علیه السلام دنبالۀ گفتار خود را ادامه داده گفت:که من کار خود را بخداي سبحان واگذار کرده و بفرمانبرداري و اطاعت
او تمسک جسته و نافرمانیش را ترك کرده ام،و حقیقت معناي توکل بخدا همین است (که انسان از وي فرمانبرداري کرده و
گناه نکند).
« ا􀀀 اصِیَتِه 􀀀 إِلاّ هُوَ آخِذٌ بِن
􀀀
ا مِنْ دَابَّهٍ 􀀀م»
و هیچ حیوان جانداري نیست که روي زمین حرکت و جنبش کند جز آنکه خدا فرمانروا و مالک آن است که بهر گونه
موي سر یا موي جلوي آن- (که خداوند بدان تعبیر -« ناصیه » بخواهد آن را بگرداند و مقهور خویش سازد.و گرفتن
فرموده)کنایه از همین معناي قهر و قدرت است،زیرا کسی که موي سر کسی را در دست گیرد او را مقهور و ذلیل خود ساخته
است.
« راطٍ مُسْتَقِیمٍ 􀀀 ی صِ 􀀀 إِنَّ رَبِّی عَل »
یعنی خداي تعالی با اینکه قاهر و قادر است اما با بندگان خویش از روي عدالت رفتار میکند،و معناي جمله این است که خدا
عادل
ص : 78
1) -سورة یونس آیۀ 71 -ترجمه و تفسیرش در جلد یازدهم گذشت. -1
. 2) -سورة مرسلات آیۀ 39 -2
است و ظلم نمی کند.و برخی گفته اند:یعنی پروردگار من در مورد تدبیر کار بندگان بر طریقۀ حق است که اعوجاج و
لغزشی در آن نیست و آنچه مصلحت بندگان او است و حکمتش اقتضا دارد به همان گونه رفتار میکند.
« فَإِنْ تَوَلَّوْا »
این جمله ممکن است دنبالۀ سخن هود علیه السلام باشد-یعنی اگر شما رو گرداندید...-و ممکن است کلام خداي سبحان
باشد یعنی اي هود اگر این مردم رو گرداندند...-و روي این قول دوم معناي جملۀ بعد نیز اینگونه میشود:
«... فَقَدْ أَبْلَغْتُکُمْ »
پس بآنها بگو:من در مورد ابلاغ رسالت خود تقصیري ندارم بلکه این شمائید که در نتیجۀ نادانی از نصیحت من رو گرداندید
و گرنه همۀ آنچه را بمن وحی شده بشما ابلاغ کردم.
« وَ یَسْتَخْلِفُ رَبِّی قَوْماً غَیْرَکُمْ »
یعنی پروردگار من بکیفر کفرتان شما را نابود میکند و بجاي شما مردم دیگري را جانشین شما میگرداند که او را بیگانگی
پرستش کنند.
« لا تَضُرُّونَهُ شَیْئاً 􀀀 وَ »
و در آن حال شما قدرت بر رساندن زیانی هم باو ندارید، و برخی گفته اند:یعنی از این رو گرداندن و اعراضتان ضرري بخدا
نمیزنید و براي خدا نیز نابود کردن و هلاکت شما ضرري ندارد زیرا وي روي احتیاجی که بشما داشته باشد شما را نیافریده(و
هیچگونه نیازي بخلقت شما براي خود نداشت).
« ی کُلِّ شَیْءٍ حَفِیظٌ 􀀀 إِنَّ رَبِّی عَل »
براستی که پروردگار من هر چه را بخواهد از نابودي و هلاکت حفظ کند،و هر چه را خواهد نابود سازد،و برخی گفته
اند:یعنی پروردگار من مرا از آزار شما نگاه میدارد.و دیگري گفته:یعنی پروردگار من نگهبان اعمال بندگان خود میباشد و
جزاي اعمال آنها را میدهد.
«... ا هُوداً 􀀀 ا نَجَّیْن 􀀀 جاءَ أَمْرُن 􀀀 لَمّ
ا􀀀 و »َ
و چون فرمان ما بهلاکت قوم عاد بیامد هود را با کسانی که بوي ایمان آورده بودند از هلاکت نجات دادیم،و گفته اند:شمارة
آنها چهار هزار نفر بوده.
« مِنّ
ا􀀀 بِر حَْمَهٍ »
ابن عباس گفته:یعنی بهدایت و بیانی که ما نشانشان دادیم و دیگري گفته:یعنی بنعمتی از جانب ما که همان نجاتشان
بود،یعنی ما آنها را برحمت
ص : 79
خویش نجات دادیم تا معلوم گردد که آن عذابی بود که بخصوص براي نابودي کافران آمده بود و اتفاقی نبود.
« ذابٍ غَلِیظٍ 􀀀 اهُمْ مِنْ عَ 􀀀 وَ نَجَّیْن »
یعنی هم چنان که از عذاب دنیا نجاتشان دادیم از عذاب آخرت نیز نجاتشان دادیم،و غلیظ بمعناي سنگین و بزرگ است.و
صفت همان عذابی باشد که دچار قوم عاد گشت.سپس خداي سبحان کفر قوم عاد را بیان کرده فرماید: « غلیظ » محتمل است
« اتِ رَبِّهِمْ 􀀀 ادٌ جَحَدُوا بِآی 􀀀 وَ تِلْکَ ع »
و این قوم عاد بود که معجزات هود را با اینکه دلیل بر صحت نبوتش بود انکار کردند.
« وَ عَصَوْا رُسُلَهُ »
و رسولانش را نافرمانی کردند،و اینکه تکذیب هود را بتنهایی تکذیب همۀ رسولان دانسته بدانجهت است که هر کس یک
رسول را تکذیب کرد در حقیقت بهمۀ رسولان کافر شده،و جهت دیگر آن است که هود آنها را به ایمان آوردن بخود و
برسولانی که پیش از خود آمده بودند و هم چنین بکتابهایی که بر آنها نازل شده بود دعوت میکرد،و آن مردم همه را
تکذیب کردند و از اینرو همۀ آنها را نافرمانی کردند.
« جَبّ عَنِیدٍ
ارٍ 􀀀 أَمْر کُلِّ وَ اتَّبَعُوا »
آن کسی است که از روي خشم مردم را « جبار »: و از رؤساي سفله و ساقط از اجتماع(یا پست) پیروي کردند،و برخی گفته اند
آن شخص پر عنادي است که حق را نپذیرد. « عنید » بزند و بکشد.و
« ا لَعْنَهً 􀀀 ذِهِ الدُّنْی 􀀀 وَ أُتْبِعُوا فِی ه »
و پس از اینکه عاد در دنیا بهلاکت دچار گشتند از رحمت حق نیز دور شدند،زیرا خداي تعالی آنها را از رحمت خود دور
ساخت و بمؤمنان نیز دستور داد بر آنها لعنت کنند.
« امَهِ 􀀀 وَ یَوْمَ الْقِی »
و در روز قیامت نیز هم چنان از رحمت حق دور گشتند چنانچه در دنیا دور شدند.
« اداً کَفَرُوا رَبَّهُمْ 􀀀 لا إِنَّ ع 􀀀 أَ»
بدانید که قوم عاد بپروردگار خویش کافر شدند.
« ادٍ قَوْمِ هُودٍ 􀀀 لا بُعْداً لِع 􀀀 أَ»
یعنی خداوند از رحمت خود دورشان ساخت پس بسختی دور گشتند.
ص : 80
[ [سوره هود ( 11 ): آیات 61 تا 68
اشاره
ا فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُوا 􀀀 هٍ غَیْرُهُ هُوَ أَنْشَأَکُمْ مِنَ اَلْأَرْضِ وَ اِسْتَعْمَرَکُمْ فِیه 􀀀 ا لَکُمْ مِنْ إِل 􀀀 اَللّ م
􀀀
ا قَوْمِ اُعْبُدُوا هَ 􀀀 الَ ی 􀀀 صالِحاً ق 􀀀 خاهُمْ 􀀀 ی ثَمُودَ أَ 􀀀 وَ إِل
مِمّ
ا􀀀 ا لَفِی شَکٍّ 􀀀 و إِنَّن ا 􀀀 اؤُن 􀀀 ا یَعْبُدُ آب 􀀀 ا أَنْ نَعْبُدَ م 􀀀ان 􀀀 ذ أَ تَنْه 􀀀ه ا􀀀 قَب فِین مَرْجُ  وا لَْ ا􀀀 صالِحُ قَدْ کُنْتَ 􀀀 ا 􀀀 الُوا ی 􀀀 إِلَی إِنَّ رَبِّی قَرِیبٌ مُجِیبٌ ( 61 ) ق ْهِ
ما􀀀 اَللّ إِنْ عَ َ ص یْتُهُ فَ
􀀀
انِی مِنْهُ رَحْمَهً فَمَنْ یَنْصُ رُنِی مِنَ هِ 􀀀 ی بَیِّنَهٍ مِنْ رَبِّی وَ آت 􀀀 ا قَوْمِ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ کُنْتُ عَل 􀀀 الَ ی 􀀀 ا إِلَیْهِ مُرِیبٍ ( 62 ) ق 􀀀 تَدْعُون
ذابٌ قَرِیبٌ 􀀀 ا بِسُوءٍ فَیَأْخُذَکُمْ عَ 􀀀 لا تَمَسُّوه 􀀀 اَللّ وَ
􀀀
ا تَأْکُلْ فِی أَرْضِ هِ 􀀀 اَللّ لَکُمْ آیَهً فَذَرُوه
􀀀
اقَهُ هِ 􀀀 ذِهِ ن 􀀀 ا قَوْمِ ه 􀀀 تَزِیدُونَنِی غَیْرَ تَخْسِیرٍ ( 63 ) وَ ی
صالِحاً وَ اَلَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ 􀀀 ا 􀀀 ا نَجَّیْن 􀀀 جاءَ أَمْرُن 􀀀 فَلَمّ
ا 􀀀 م ( 65 ) ذ وَعْدٌ غَیْرُ کَْ ذُوبٍ لِکَ􀀀 أَی ّ
امٍ 􀀀 لاثَهَ 􀀀 دارِکُم ثَ 􀀀 فَق تَمَتَّعُوا فِی الَ 􀀀 فَع ا 􀀀 64 ) قََرُوه )
جاثِمِینَ ( 67 ) کَأَنْ 􀀀 ارِهِمْ 􀀀 مِنّ وَ مِنْ خِزْيِ یَوْمِئِذٍ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ اَلْقَوِيُّ اَلْعَزِیزُ ( 66 ) وَ أَخَذَ اَلَّذِینَ ظَلَمُوا اَلصَّیْحَهُ فَأَصْبَحُوا فِی دِی
ا􀀀 بِر حَْمَهٍ
( لا بُعْداً لِثَمُودَ ( 68 􀀀 لا إِنَّ ثَمُودَ کَفَرُوا رَبَّهُمْ أَ 􀀀 ا أَ 􀀀 لَمْ یَغْنَوْا فِیه
ص : 81
ترجمه:
و بسوي ثمود برادرشان صالح را فرستادیم و او بدانها گفت:اي قوم خداي یکتا را بپرستید معبودي جز او ندارید اوست که
شما را از زمین خلق فرموده،و آباد کردن آن را بدست شما داد پس از وي آمرزش بخواهید و سپس بدرگاهش روي توبه
آرید که براستی پروردگار من نزدیک و اجابت کننده(دعا)است( 61 )گفتند اي صالح تو پیش از این مورد امید ما بودي(و بتو
امیدوار بودیم)آیا(اکنون)ما را از پرستش چیزي که پدرانمان می پرستیدند باز میداري و براستی که ما در آنچه بدان دعوتمان
میکنی بسختی در شک و تردید هستیم( 62 )گفت اي قوم آیا چه رأیی میدهید اگر من با دلیل و برهانی که از جانب خدا آمده
ام و خدا رحمتی از خود بمن داده پس کیست که مرا(با این نعمتی که بمن داده)اگر نافرمانیش کنم در قبال او یاریم کند و
شما(با این سخنان)جز بر خسران و زیانکاري نیفزائید( 63 )و اي مردم این شتر خدا است که براي شما معجزه است،او را بحال
خود واگذارید تا در زمین خدا بچرد و آسیبی باو نرسانید که عذابی نزدیک شما را بگیرد( 64 )ولی آنها(گوش نداده)و شتر را
پی کردند، صالح بدانها گفت(اکنون که اینکار را کردید)تا سه روز در خانه هاي خود از زندگی بهره مند گردید(که پس از
آن نابود خواهید شد)و این وعده اي است(مسلم)که دروغ شدنی نیست( 65 )و چون فرمان ما آمد صالح را با کسانی که بدو
ایمان آورده بودند برحمت خود از خواري آن روز نجات دادیم که براستی پروردگار تو نیرومند و مقتدر است
ص : 82
66 )و کسانی را که ستم کردند صیحۀ(آسمانی)فرا گرفت و در خانه هاي خویش بیجان گشتند( 67 )چنان که گویی هیچگاه )
.( در آنجا زندگی نکرده اند،بدانید که ثمود بپروردگار خویش کافر شدند،همان که دوري(از رحمت حق)بر ثمودیان باد( 68
شرح لغات:
انشاء:ایجاد چیزي است در آغاز بدون وسیله و اسباب.
استعمار:بکار واداشتن شخص قادر را بر آبادي و عمارت زمین.
جز در مورد « لمس » ممکن است میان دو جماد صورت گیرد ولی « مس »: است جز اینکه بگفتۀ علی بن عیسی « لمس » مس:بمعناي
موجودات زنده استعمال نشود چون لمس در جایی است که درك در آن باشد.
جثوم:برو در افتادن.و یا بگفتۀ برخی:بزانو در آمدن.
غنی بالمکان:یعنی در جایی توقف کرد و بدان اکتفاء نمود و مغنی بمعناي منزل آمده.و اصل غنی بهمان معناي اکتفاء کردن
است،و غناي بمال هم از همین معنا است چنانچه آواز غناء را نیز از همین باب گویند که بدان اکتفاء شود.
تفسیر:
خداي سبحان بدنبال داستانهاي قبل،داستان صالح را بیان فرموده:
« صالِحاً 􀀀 خاهُمْ 􀀀 ی ثَمُودَ أَ 􀀀 وَ إِل »
و بسوي ثمود برادرشان(از نظر نسب و قبیله)صالح را فرستادیم،و بگفتۀ جبائی مسکن ثمودیان در وادي القري میان مدینه و
شام بوده چنانچه قوم عاد در یمن سکونت داشتند.
« اللّ
􀀀
ا قَوْمِ اعْبُدُوا هَ... 􀀀 الَ ی 􀀀ق»
تفسیرش در داستان هود گذشت.
« هُوَ أَنْشَأَکُمْ مِنَ الْأَرْضِ »
او است که خلقت شما را از زمین آغاز کرد،زیرا او بود که آدم را از زمین آفرید و نسب شما نیز باو باز گردد.
« ا􀀀 وَ اسْتَعْمَرَکُمْ فِیه »
یعنی شما را آباد کنندگان زمین گردانید به این ترتیب که عمارت و آبادي آن را در تحت اختیار شما نهاد و شما را نیازمند
بسکناي در آن کرد.و مجاهد گفته:یعنی در دوران عمرتان آن را در اختیار شما گذارد.و ضحاك گفته:یعنی
ص : 83
عمر شما را در زمین طولانی کرد،زیرا عمر ثمودیان در دنیا ما بین سیصد تا هزار سال بوده است.و دیگري گفته:یعنی شما را
پس از شرك و « فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُوا إِلَیْهِ » بعمارت دنیا از طریق بناي مسکن و زراعت اشجار و غیره مأمور ساخته است
گناهانتان از وي آمرزش بخواهید و سپس توبه و بازگشت بدرگاهش را ادامه دهید.
« إِنَّ رَبِّی قَرِیبٌ »
و نسبت بکسی که او را بخواند اجابت « مُجِیبٌ » که براستی پروردگار من بکسی که به یگانگی او را بخواند نزدیک است
کننده است.
« ذا􀀀􀀀 ا مَرْجُ  وا قَبْلَ ه 􀀀 صالِحُ قَدْ کُنْتَ فِین 􀀀 ا 􀀀 الُوا ی 􀀀ق»
گفتند اي صالح پیش از اینکه این سخنان را بگویی ما از تو امید خیر داشتیم چون سابقۀ نیکی در پیش ما داشتی ولی اکنون با
این گفتارت از تو مأیوس شدیم و با این حرفهاي تازه اي که میزنی از خیر تو نومید گشتیم.و برخی گفته اند:یعنی ما از تو امید
داشتیم و گمان میکردیم در مرام و مسلکمان کمک ما باشی.
« ا􀀀 اؤُن 􀀀 ا یَعْبُدُ آب 􀀀 ا أَنْ نَعْبُدَ م 􀀀ان 􀀀 أَ تَنْه »
آیا ما را از پرستش آنچه پدرانمان پرستیده اند باز میداري و این جمله گر چه بصورت استفهام است ولی معناي آن انکار
است یعنی آنها برنامۀ حضرت صالح را که از پرستش معبودان پدرانشان آنها را باز میداشت چیز منکري میدانستند.
« ا إِلَیْهِ مُرِیبٍ 􀀀 مِمّ تَدْعُون
ا􀀀 ا لَفِی شَکٍّ 􀀀 و إِنَّن »َ
و ما از این دین و آئینی که ما را بدان میخوانی در شک و تردید هستیم و براي ما موجب ریب و تهمت است زیرا ممکن
نیست که پدران ما در ضلالت و گمراهی بسر برده باشند.
« ی بَیِّنَهٍ مِنْ رَبِّی 􀀀 ا قَوْمِ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ کُنْتُ عَل 􀀀 الَ ی 􀀀ق»
تفسیر این جمله،پیش از این در داستان نوح علیه السلام(در ذیل آیه 28 )گذشت.
« انِی مِنْهُ رَحْمَهً 􀀀 وَ آت »
و خدا از جانب خویش رحمتی-که همان مقام نبوت بوده- بمن عطا فرمود.
« اللّ إِنْ عَصَیْتُهُ
􀀀
فَمَنْ یَنْصُرُنِی مِنَ هِ »
پس کیست که عذاب خدا را-با این نعمتی که
ص : 84
آیا ما را » یعنی با این گفتارتان که می گویید « ما تَزِیدُونَنِی غَیْرَ تَخْسِیرٍ 􀀀 فَ» ؟ بمن داده-در وقت عصیان و نافرمانیش از من باز دارد
بر من چیزي نیفزائید جز آنکه دربارة شما به زیان کاري حکم کنم،و « از پرستش آنچه پدرانمان می پرستیده اند،باز میداري
ابن اعرابی گفته:یعنی این سخن چیزي جز زیانکاري بر شما نیفزاید،و برخی گفته اند:معناي این جمله آنست که اگر من
پیشنهاد شما را بپذیرم(و دست از دعوت خویش بر دارم)مانند کسی هستم که بخسران و زیانکاري خود بیفزاید.
« اللّ لَکُمْ آیَهً
􀀀
اقَهُ هِ 􀀀 ذِهِ ن 􀀀 ا قَوْمِ ه 􀀀 وَ ی »
اي مردم این شتر خدا است که آن را براي شما معجزه قرار داده زیرا آن را از دل سنگی بیرون آورده تا شما آن را با این
اوصاف مشاهده و دیدار کنید و به همان گونه که درخواست کردید از کوه بیرون آمد.و شتر مزبور حامله بود و روزي که
نوبت آبشخور او بود همۀ آب قریه را میخورد و حیوان دیگري با او بر سر آب نمی آمد،و روزي که نوبت او نبود همۀ مردم و
است یعنی « اللّ
􀀀
اقَهُ هِ 􀀀ن» حال از جملۀ « آیه » حیوانات از آن آب استفاده میکردند،و این خود بزرگترین معجزه بود،و از اعراب لفظ
خدا نسبت داد از باب شرافت آن است « اللّ
􀀀
ه » اگر در نبوت من شک و تردید دارید این شتر معجزة من است،و اینکه آن را به
.« اللّ
􀀀
بیت ه » چنانچه گویند
« اللّ
􀀀
ا تَأْکُلْ فِی أَرْضِ هِ 􀀀 فَذَرُوه »
بگیریم و « حال » را از نظر اعراب « اللّ
􀀀
تَأْکُلْ فِی أَرْضِ هِ » پس او را در حال چرا واگذارید و این معنی روي آن است که جملۀ
محلا منصوب بدانیم و ممکن است آن را جملۀ مستأنفه بگیریم و بنا بر این معنی چنین میشود که آن شتر در زمین خدا میچرد
و گیاه و علف میخورد...
« ذابٌ قَرِیبٌ 􀀀 ا بِسُوءٍ فَیَأْخُذَکُمْ عَ 􀀀 لا تَمَسُّوه 􀀀 وَ »
و بدو آسیبی از زخم و قتل و غیره نرسانید که اگر چنین کردید بعذاب زود رس خدا دچار میگردید.
« ا􀀀 فَعَقَرُوه »
پس یکی از آنها آن شتر را پی کرد و دیگران نیز بدان عمل
ص : 85
( راضی بودند. ( 1
« أَیّ
امٍ 􀀀 لاثَهَ 􀀀 دارِکُم ثَ 􀀀 فَق تَمَتَّعُوا فِی الَ 􀀀»
صالح فرمود:اینک سه روز در شهرها و بلاد خود از دیدنیهاي زیبا و صداها و سایر چیزهایی که بوسیلۀ حواس درك میشود
اطلاق شده « خانه ها » استفاده کنید که پس از آن عذاب خدا شما را فرا خواهد گرفت،و اینکه به بلاد و شهرها در این آیه
بخاطر آنست که خصوصیت شهر و بلد در آن است که ساکنین خود را گرد آورد چنانچه خانه نیز اینگونه است.و برخی گفته
یعنی زندگی کنید،و اینکه از زندگی و حیات به تمتع و بهره گیري « تمتعوا » در اینجا خانۀ دنیا است،و معناي « دار » اند منظور از
تعبیر شده براي آنست که انسان زنده از حواس خود بهره گیرد و متمتع گردد.
و گویند:هنگامی که آن ناقه را پی کردند بچه اش بالاي کوه رفت و سه بار فریاد کشید،صالح فرمود:در مقابل هر فریادي
یک روز مهلت دارید،و روز اول که شد رنگهاشان زرد شد،روز دوم قرمز شد،و روز سوم سیاه گردید،و این بود که دنبالش
فرمود:
« ذلِکَ وَعْدٌ غَیْرُ مَکْذُوبٍ 􀀀»
این وعده اي که دربارة عذاب و نزول آن پس از سه روز بشما دادم وعدة راست و درستی است که دروغی در آن نیست.
2) رسید ) « حجر » اللّ علیه و آله- در غزوة تبوك بسر زمین
􀀀
اللّ انصاري روایت کرده که چون رسول خدا-صلی ه
􀀀
و جابر بن عبد ه
بپا ایستاد و خطبه اي ایراد فرمود و در آن خطبه گفت:اي مردم از پیغمبر خود در خواست معجزه نکنید که این قوم صالح بود
که از پیغمبر خود خواستند شتري براي آنها بیاورد،و آن شتر در همین درّه میآمد و آب آنها را میآشامید و در عوض مردم روز
دیگر که میشد بهمان اندازه آبی که خورده
ص : 86
با اینکه پی کننده یکی از آنها بوده بدانجهت است که دیگران بعمل او « فعقروها » 1) -یعنی اینکه خدا بصورت جمع فرموده -1
راضی بودند.
2) -حجر-بر وزن حبر-نام سر زمین ثمود است که در وادي القري قرار گرفته و بگفتۀ حموي:اکنون نیز دهی در آن سر -2
زمین بهمین نام موجود است،و آثاري هم از ویرانه هاي قوم ثمود در آنجا دیده میشود.
بود از آن ناقه شیر میدوشیدند،و چون آن مردم سر کشی و طغیان کردند خدا بدانها فرمود:
سه روز بیشتر زنده نیستید،و این وعده اي بود از طرف خداوند که دروغ شدنی نبود و سپس صیحۀ آسمانی آنها را فرا گرفت
و همۀ آن قوم را در هر کجا بودند بجز یک نفر که در حرم خدا قرار داشت و نامش ابو رغال بود و همان حرم خدا مانع از
عذاب او شد بقیه را نابود کرد،اصحاب پرسیدند:اي رسول خدا ابو رغال که بود؟فرمود:
پدر قبیلۀ ثقیف.
« مِنّ
ا􀀀 بِر صالِحاً وَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ حَْمَهٍ 􀀀 نَجَّیْن ا􀀀 أَمْر نُا􀀀 جاء 􀀀 فَلَمّ ا􀀀 »
نظیر این آیه با تفسیر آن در داستان عاد در صفحات قبل گذشت.
« وَ مِنْ خِزْيِ یَوْمِئِذٍ »
یعنی ما « نجیناهم من العذاب و من خزي یومئذ »: ابن انباري گفته:این جمله،بر جملۀ محذوفی عطف شده و تقدیر آن چنین است
آنها را از عذاب و خواري آن روز نجات دادیم.یعنی آن خواري که در آن روز دچارشان گردید.
« إِنَّ رَبَّکَ هُوَ الْقَوِيُّ الْعَزِیزُ »
است یعنی چیزي جلوگیر و مانع ارادة او نگردد. « عزیز » است یعنی بر هر چیز قدرت دارد،و « قوي » براستی که پروردگار تو
« وَ أَخَذَ الَّذِینَ ظَلَمُوا الصَّیْحَهُ »
گویند:خداي سبحان بجبرئیل فرمان داد و او بر آنها صیحه اي زد که یک جا مردند،و ممکنست صیحه اي بوده که بدون
واسطۀ جبرئیل انجام گرفته و خدا آن را خلق کرده باشد.
« جاثِمِینَ 􀀀 ارِهِمْ 􀀀 فَأَصْبَحُوا فِی دِی »
پس -« فأصبحوا »: یعنی بزانو در آمدند و اینکه فرمود « جاثمین »: و آنان در شهرهاي خود بیجان و برو در افتادند، و برخی گفته اند
بامداد کردند-بدانجهت بود که عذاب هنگام بامدادان آنها را گرفت،و برخی گفته اند:صیحۀ مزبور شبانه آمد و چون صبح
شد بآن حال افتاده بودند.
« ا􀀀 کَأَنْ لَمْ یَغْنَوْا فِیه »
گویا اصلا در خانه هاي خود نبوده اند زیرا آثار آنها بکلی از بین رفته بود و تنها اجساد بیجانشان که از خواري و خفتی که بر
آنها وارد شده بود حکایت میکرد بر جا مانده بود.
«... لا إِنَّ ثَمُودَ کَفَرُوا رَبَّهُمْ 􀀀 أَ»
تفسیر آن در دنبالۀ داستان عاد گذشت.
ص : 87
[ [سوره هود ( 11 ): آیات 69 تا 76
اشاره
لا تَصِلُ إِلَیْهِ 􀀀 ي أَیْدِیَهُمْ 􀀀 فَلَمّ رَأ
ا 􀀀 ح ( 69 ) جاءَ بِعِجْلٍ نَِیذٍ 􀀀 ما لَبِثَ أَنْ 􀀀 سَلا فَ م􀀀 ق الَ 􀀀 س َلاماً 􀀀 الُوا 􀀀 بِالْب ق ي􀀀 راهِیمَ شُْر 􀀀 رُسُلُن إِبْ ا􀀀 جاءَتْ 􀀀 وَ لَقَدْ
اءِ􀀀 حاقَ وَ مِنْ وَر 􀀀 ا بِإِسْ 􀀀 اه􀀀 ائِمَهٌ فَ َ ض حِکَتْ فَبَشَّرْن 􀀀 ی قَوْمِ لُوطٍ ( 70 ) وَ اِمْرَأَتُهُ ق 􀀀 ا إِل 􀀀 إِنّ أُرْسِلْن
􀀀
تَخَفْ ا 􀀀 الُوا لا 􀀀 نَکِرَهُمْ وَ أَوْجَسَ مِنْهُمْ خِیفَهً ق
اَللّ
􀀀
الُوا أَ تَعْجَبِینَ مِنْ أَمْرِ هِ 􀀀 ذا لَشَ یْءٌ عَجِیبٌ ( 72 ) ق 􀀀􀀀 ذا بَعْلِی شَیْخاً إِنَّ ه 􀀀􀀀 ی أَ أَلِدُ وَ أَنَا عَجُوزٌ وَ ه 􀀀 ا وَیْلَت 􀀀 الَتْ ی 􀀀 حاقَ یَعْقُوبَ ( 71 ) ق 􀀀 إِسْ
ا فِی قَوْمِ لُوطٍ 􀀀 جادِلُن 􀀀 ي یُ 􀀀 جاءَتْهُ اَلْبُشْر 􀀀 راهِیمَ اَلرَّوْعُ وَ 􀀀 فَلَمّ ذَهَبَ عَنْ إِبْ
ا􀀀 م ( 73 ) بَرَک عَلَیْکُمْ أَهْلَ اَلْبَیْتِ إِنَّهُ حَمِیدٌ جَِیدٌ اتُهُ 􀀀 و اَللّ 􀀀
رَحْمَتُ هِ
( ذابٌ غَیْرُ مَرْدُودٍ ( 76 􀀀 جاءَ أَمْرُ رَبِّکَ وَ إِنَّهُمْ آتِیهِمْ عَ 􀀀 ذا إِنَّهُ قَدْ 􀀀􀀀 راهِیمُ أَعْرِضْ عَنْ ه 􀀀 ا إِبْ 􀀀 أَوّ مُنِیبٌ ( 75 ) ی
اه 􀀀 راهِیمَ لَحَلِیمٌ 􀀀 74 ) إِنَّ إِبْ )
ص : 88
ترجمه:
و همانا فرستادگان ما با نوید بنزد ابراهیم آمدند و بدو سلام گفتند او هم سلام گفت و طولی نکشید که گوسالۀ بریانی(براي
پذیرایی آنها)آورد( 69 )و چون دید که دستشان بسوي آن دراز نمی شود آنان را ناآشنا شمرد و ترسی در دلش جاي
گرفت،فرستادگان بدو گفتند:نترس که ما بسوي قوم لوط فرستاده شده ایم( 70 )و زنش ایستاده بود و از(تعجب یا
خوشحالی)بخندید و ما آن زن را به اسحاق و از پی او به یعقوب نوید دادیم( 71 )زن(با تعجب)گفت:واي بر من چگونه من
بزایم با آنکه پیر زنی هستم و این شوهرم نیز پیر مردي فرتوت است،براستی که این داستان شگفت انگیزي است( 72 )بدو
گفتند:چگونه از کار خدا تعجب میکنی،که رحمت خدا و برکتهاي او بر شما خاندان(شامل)بوده و براستی که او ستوده و
بزرگوار است( 73 )و چون ترس از دل ابراهیم بیرون رفت و نوید(فرزند)برایش آمد،با ما دربارة قوم لوط بمجادله پرداخت(و
در خواست نجاتشان را میکرد)( 74 )که براستی ابراهیم بردبار و پر دعا (یا مهربان)و مطیع بود( 75 )اي ابراهیم از
.( این(خواهش)در گذر که فرمان پروردگارت در رسیده و عذابی که بازگشت ندارد بر آنها فرود خواهد آمد( 76
شرح لغات:
حنیذ:بریان شده،بر وزن فعیل و بمعناي مفعول است،و زجاج گفته:
حنیذ بگوشت بریان شده اي گویند که بوسیلۀ سنگ داغ بریان شده باشد،و برخی گفته اند:به آن گوشت بریان شده اي
یعنی این اسب را در ریسمان کن تا عرقش بچکد. « احنذ هذا الفرس »: گویند که آبش بچکد چنانچه عرب گوید
یعنی ترس را در دل گرفت. « أوجس خوفاً »: ایجاس:بمعناي احساس است.و گفته شود
بعل:شوهر.و اصل این لغت بمعناي کسی یا چیزي است که بوضع خود اکتفاء کند و احتیاج بدیگري نداشته باشد،و از اینرو به
گویند.و بهمین اعتبار بصاحب « بعل » نخل خرمایی که تنها به آب باران اکتفاء کند و احتیاجی بآب نهر و چشمه نداشته باشد
ص : 89
گویند. « بعل » خانه و اختیار دار نیز
روع:ترساندن.
تفسیر:
در اینجا خداي سبحان داستان ابراهیم و لوط را بدنبال داستانهاي گذشته بیان میکند.
« ي􀀀 راهِیمَ بِالْبُشْر 􀀀 ا إِبْ 􀀀 جاءَتْ رُسُلُن 􀀀 وَ لَقَدْ »
و منظور از این فرستادگان فرشتگان هستند،و در اینکه چند فرشته بوده اند اختلاف است،ابن عباس گفته:سه تا بوده اند،
جبرئیل و میکائیل و اسرافیل،و در روایتی که از امام صادق علیه السلام روایت شده عدد آنها چهار تا ذکر شده و نام چهارمی
آنها کروبیل بوده است.و برخی گفته اند:نه تا،و سدّي گفته:یازده تا بوده اند.که همگی بصورت جوانانی امرد وارد شدند.
« ي􀀀 راهِیمَ بِالْبُشْر 􀀀 إِبْ »
حسن و سدي و جبائی گفته اند:اینان با نوید و بشارت به ولادت اسحاق و نبوت او و ولادت یعقوب پس از اسحاق آمدند،و
در روایتی که از امام باقر علیه السلام روایت شده فرمود:این بشارت بولادت اسماعیل علیه السلام از هاجر بود،و برخی گفته
اند:بشارت بهلاکت قوم لوط بود.
« لامٌ􀀀 الَ سَ 􀀀 لاماً ق 􀀀 الُوا سَ 􀀀ق»
یعنی فرستادگان ما به ابراهیم سلام کردند،و برخی گفته اند:یعنی بسلامتی رسیده اي،که خدا بتو سلامتی عطا فرموده،و بهر
صورت این جمله تحیت فرشتگان بابراهیم علیه السلام بوده،و ابراهیم نیز در جواب آنها سلام گفت.
« جاءَ بِعِجْلٍ حَنِیذٍ 􀀀 ما لَبِثَ أَنْ 􀀀 فَ»
یعنی طولی نکشید که ابراهیم روي عادتی که در پذیرایی میهمان و آوردن طعام و خوراك براي ایشان داشت گوساله اي
بریان براي آنها آورد، و این بدانجهت بود که خیال کرد آنها میهمان هستند چون بصورت بشر بودند،و ابراهیم هم که میهمان
دوست بود و فرشتگان نیز با بهترین هیئت و صورت بشري بنزد او آمده بودند.و بهمین سبب شتاب در آوردن غذا براي مهمان
سنت گردیده.
و چنانچه در شرح لغات گفتیم در معناي حنیذ اختلاف است،ابن عباس و مجاهد
ص : 90
آنست که در زمین گودي بکنند و آن را در « حنیذ »: بریان شده با سنگهاي داغ را گویند،و فراء گفته « حنیذ »: و قتاده گفته اند
آنست که پس از بریان شدن آبش بچکد. « حنیذ »: گودي بریان کنند،و ابن عطیه گفته
« لا تَصِلُ إِلَیْهِ نَکِرَهُمْ 􀀀 ي أَیْدِیَهُمْ 􀀀 فَلَمّ رَأ
ا􀀀 »
و چون ابراهیم دید دستهاي آنان بگوسالۀ بریان دراز نمی شود(و از آن نمیخورند)در نظرش ناشناس آمدند.
« وَ أَوْجَسَ مِنْهُمْ خِیفَهً »
و ترسی از آنها در دل گرفت.و در اینکه سبب ترس ابراهیم چه بود؟اختلاف است،برخی گفته اند:آنها را جوانانی نیرومند
مشاهده کرد و خانۀ ابراهیم علیه السلام نیز در کنار شهر بود و چون دید از خوردن غذا امتناع دارند خود را با آن وضع ایمن
از بلا نمیدید،زیرا رسم مردم آن زمان چنان بود که چون کسی غذا و طعام دیگري را میخورد صاحب غذا از ناحیۀ میهمان بر
جان و مال خود ایمن بود.و برخی گفته اند:ابراهیم خیال کرد آنها دزدانی هستند که براي رساندن آسیبی بدو آمده اند،و
دیگري گفته:احساس کرد که آنها بشر نیستند و براي کار بزرگی آمده اند،و قولی هست که گفته اند:ابراهیم دانست که آنها
فرشته اند ولی ترسید که مبادا براي عذاب قوم او آمده باشند،تا آنجا که بدو گفتند:
« ی قَوْمِ لُوطٍ 􀀀 ا إِل 􀀀 إِنّ أُرْسِلْن
􀀀
لا تَخَفْ ا 􀀀»
اي ابراهیم نترس که ما براي عذاب و هلاکت قوم لوط آمده ایم و براي عذاب قوم تو نیامده ایم،و برخی گفته اند:آنها دعا
کردند و خدا گوسالۀ بریان شدة ابراهیم را زنده کرد و برخاسته براه افتاد،در اینوقت ابراهیم دانست که آنها فرستادگان
خدایند.
« ائِمَهٌ 􀀀 وَ امْرَأَتُهُ ق »
و زنش ساره که دختر هاران ابن یاحور بن ساروع بن ارعوي بن فالغ و دختر عمو و یا بگفتۀ بعضی دختر خالۀ ابراهیم بود
پشت پرده ایستاده بود و سخن فرشتگان و ابراهیم علیه السلام را می شنید.
یعنی آن زن براي خدمتکاري فرستادگان خدا سر پا ایستاده بود و ابراهیم با میهمانان نشسته بود.و برخی « قائمه »: و مجاهد گفته
گفته اند:یعنی براي نماز ایستاده بود و ابراهیم نشسته بود.
ص : 91
زنش ایستاده و خود او نشسته بود. -« و امرأته قائمه و هو جالس » و در قرائت ابن مسعود چنین است
« فَضَحِکَتْ »
بعضی گفته اند:مقصود همان حال خنده است که در هنگام خوشحالی و یا تعجب به انسان دست میدهد.یعنی بواسطۀ تعجبی
که از قوم لوط کرده بود خندید که چگونه با این نزدیکی عذاب بدانها غافل و بیخبرند.و برخی گفته اند:
خنده اش از روي تعجبی بود که از مشاهدة آن وضع باو دست داد،زیرا دید با اینکه خود کمر بخدمت آنها بسته و از آنها
پذیرایی میکند با اینحال آنان دست بطرف غذا دراز نکرده و از آن نمیخورند،و از اینرو تعجب کرده گفت:
از این مهمانان شگفت است که ما خود براي پذیرایی و احترام آنان کمر بسته ایم ولی آنها از غذاي ما نمیخورند!و زجاج
گفته:خنده اش براي آن بود که قبلا بابراهیم گفته بود:خواهر زاده ات لوط را بنزد خود آر که من میدانم بزودي عذابی بر این
قوم نازل خواهد شد و چون دید گفته اش درست در آمد از خوشحالی خندید.و برخی گفته اند:خنده اش از روي خوشحالی
و تعجبی بود که از نوید و بشارت ولادت فرزندي بنام اسحاق بدو دست داد،زیرا سن او از پیري به نود و هشت یا نود و نه
سال رسیده بود، و شوهرش ابراهیم علیه السلام نیز بسنّ پیري و کهولت رسیده بود و نود و نه یا صد سال داشت،و برخی گفته
اند:صد و بیست سال از عمرش گذشته بود و در جوانی اولاد دار نشده بودند از اینرو تعجب کرده و از روي تعجب و
فبشرناها باسحاق و یعقوب »: خوشحالی خندید.و روي این معنا در کلام تقدیم و تأخیري است و تقدیر کلام اینگونه است
یعنی ما او را بولادت اسحاق و یعقوب بشارت دادیم و پس از این بشارت وي خندید... « فضحکت
یعنی ما او را بفرزند « حاقَ یَعْقُوبَ 􀀀 اءِ إِسْ 􀀀 حاقَ وَ مِنْ- وَر 􀀀 ا بِإِسْ 􀀀 اه􀀀 فَبَشَّرْن » . و این معناي اخیر از امام باقر علیه السلام نیز روایت شده
نوه-و فرزند فرزند- « وراء » ذکوري که نامش اسحاق و پیغمبر بود مژده دادیم،و پس از اسحاق بیعقوب.و ابن عباس گفته:معناي
است.یعنی ما او را به پیغمبري که در ما بین دو پیغمبر قرار داشت نوید دادیم.
و منظور همان اسحاق بود که پدرش ابراهیم و پسرش یعقوب(و هر دو و بلکه هر سه
ص : 92
پیغمبر)بودند.
یعنی حائض شد و این معنی از امام صادق علیه السلام نیز روایت شده چنان که عرب « ضحک »: و برخی چون مجاهد گفته اند
یعنی حائض شد.و ضحک-بفتح ضاد-بمعناي حیض است.و در لغت ابی الحارث بن « ضحک الارنب » دربارة خرگوش گوید
بمعناي همان شکوفۀ خرما آمده « ضحک » گویند.و « ضحک النخله » کعب بدرخت خرمایی که شکوفه یا خرمایش در آمده باشد
است.
و برخی براي این معنا که ضحک بمعناي خون حیض است بشعر زیر استشهاد کرده اند که گوید:
و ضحک الارانب فوق الصفا
( کمثل دم الجوف یوم اللقاء ( 1
ولی فراء گفته است:من آن را از شخص ثقه و قابل اعتمادي نشنیده ام و صحیح آنست که آن را بطور کنایه گفته است.
« ی أَ أَلِدُ وَ أَنَا عَجُوزٌ 􀀀 ا وَیْلَت 􀀀 الَتْ ی 􀀀ق»
ساره گفت:براستی که این داستان عجیبی است که من در سن پیري از شوهري پیر بچه دار شوم،و این سخن ساره نه آنکه از
روي شک و تردید او دربارة قدرت خداي تعالی بوده بلکه چون این جریان بر خلاف معمول و خارج از عادت بود از اینرو
تعجب کرد،چنانچه موسی علیه السلام هنگامی که دید عصایش بصورت اژدهایی در آمده شروع بفرار کرد تا جایی که بدو
ا􀀀ی» باز گرد و نترس-و گرنه ساره میدانست که خداي تعالی قدرت اینکار را دارد، و کلمۀ - «( لا- تَخَفْ ( 2 􀀀 أَقْبِلْ وَ » : گفته شد
هم که بر زبانش جاري شد نه اینکه معناي حقیقی آن مقصود بوده و ساره بر خود نفرین کرده است،بلکه روي عادتی « ی􀀀 وَیْلَت
بود که زنها وقتی دچار تعجب و شگفت شوند این کلمه را بر زبان جاري کنند.و برخی گفته اند:ساره از قدرت خدا تعجب
نکرد بلکه میخواست بداند آیا(پس از این مژده)جوان میشود یا بهمین حالی که هست بچه دار میگردد که همۀ آنها عجیب و
شگفت انگیز بود.
ص : 93
1) -و خون حیض خرگوشها در بالاي سنگها مانند خون دلها بود که در روز جنگ میریخت. -1
. 2) -سورة قصص آیۀ 31 -2
« ذا بَعْلِی شَیْخاً 􀀀􀀀 وَ ه »
یعنی با این شوهرم که میدانید پیري فرتوت است.
« ذا لَشَیْءٌ عَجِیبٌ 􀀀􀀀 إِنَّ ه »
براستی که این مژده که بمن داده شده چیز عجیبی است!.
« اللّ
􀀀
الُوا أَ تَعْجَبِینَ مِنْ أَمْرِ هِ 􀀀ق»
فرشتگان که دیدند ساره بشگفت آمده که چگونه پس از پیري بچه دار شود بدو گفتند:آیا از کار خدا تعجب میکنی؟و
استفهام در اینجا باصطلاح بمعناي تنبیه و توقیف است،یعنی آیا تعجب میکنی که خداي تعالی دربارة تو و شوهرت چنین
یعنی اینجا جاي تعجب نیست زیرا تعجب در مورد کاري معمولا « کاتُهُ عَلَیْکُمْ أَهْلَ الْبَیْتِ 􀀀 اللّ وَ بَرَ
􀀀
رَحْمَتُ هِ » ! کاري را انجام دهد
میباشد که سبب آن معلوم نباشد و با اینکه نعمت خدا و خیرات بسیار و فزاینده و دائمی او شامل حال شما خاندان هست جاي
چنین تعجبی نیست،و محتمل است این جمله بصورت اخبار از وجود چنین نعمتهایی بر آن خاندان و یاد آوري آن برکات
باشد،و ممکن است بصورت دعائی باشد که فرشتگان بر آنها کرده اند یعنی فرشتگان گفتند:رحمت خدا و برکتهایش بر شما
خاندان ابراهیم علیه السلام است،و اینکه ساره را جزء خاندان آن- حضرت بشمار آورده « أَهْلَ الْبَیْتِ » خاندان باد،و منظور از
بخاطر آن است که ساره دختر عموي ابراهیم بود،و گرنه در این آیه دلیلی نیست بر اینکه همسر انسان از خاندان او است
چنانچه جبائی گفته است.
و علیک السلام »: و در حدیث است که امیر المؤمنین علیه السلام بجمعی عبور فرمود و بر آنها سلام کرد، آنها در جواب گفتند
یعنی سلام بر تو و رحمت و خدا و برکتهاي او بر شما خاندان و -« اللّ و برکاته علیکم اهل البیت و مغفرته و رضوانه
􀀀
و رحمه ه
آمرزش و خوشنودیش نیز بر شما باد-حضرت بدانها فرمود:از آنچه فرشتگان بپدر ما ابراهیم علیه السلام گفتند تجاوز
. « کاتُهُ عَلَیْکُمْ أَهْلَ الْبَیْتِ 􀀀 اللّ وَ بَرَ
􀀀
رَحْمَتُ هِ » نکنید،یعنی زیاده از این جمله نگوئید
« إِنَّهُ حَمِیدٌ »
براستی که او در کارهاي خود پسندیده است،و برخی گفته اند یعنی او خدایی است که سپاس اطاعت بندگان خود را دارد.
« مَجِیدٌ »
یعنی بزرگوار و کریمی است که پیش از استحقاق بعطا و بخشش آغاز
ص : 94
کند،و ابو مسلم گفته:یعنی قدرت و نعمتش وسیع و فراخمند است.و در خبر است که ساره جبرئیل گفت:نشانۀ اینکه گفتی
چیست؟جبرئیل چوب خشکی را بر داشت و در میان انگشتان خود آن را پیچید و بصورت چوبی تازه و سر سبز در آمد.
« ي􀀀 جاءَتْهُ الْبُشْر 􀀀 راهِیمَ الرَّوْعُ وَ 􀀀 فَلَمّ ذَهَبَ عَنْ إِبْ
ا􀀀 »
همین که ترس و خوفی که از آمدن فرستادگان در دل ابراهیم جایگیر شده بود بر طرف گردید،و مژدة بفرزند باو داده شد.
« ا فِی قَوْمِ لُوطٍ 􀀀 جادِلُن 􀀀 یُ»
با فرستادگان ما سر گرم مجادله دربارة قوم لوط گردید، و مجادلۀ وي با آنها بگفته قتاده باین صورت بود که بدانها گفت:اگر
در میان آنها پنجاه نفر با ایمان باشد آنها را هلاك میکنید؟گفتند:نه،پرسید:اگر چهل نفر باشد؟ گفتند:نه،و هم چنان عدد را
کم میکرد و آنها در جواب میگفتند:نه،تا آنکه پرسید:اگر یک نفر باشد؟گفتند:نه،ابراهیم گفت:لوط در میان آنها است؟آنها
در جواب گفتند:ما آگاهتریم که چه کسی در آنها است،و ما او را نجات میدهیم.
و جبائی گفته:مجادلۀ ابراهیم با آنها اینگونه بود که بآنها گفت:بچه گناهی مستحق چنین عذابی شدند که از بیخ و بن برکنده
و نابود گردند؟و آیا براستی این عذاب بر آنها فرود خواهد آمد یا اینکه جنبۀ تهدید دارد که از گناه دست باز داشته و بطاعت
گرایند؟و بچه عذابی هلاك گردند؟و چگونه خداوند مردمان با ایمان آنها را نجات دهد؟(و امثال اینها).و چون از تمام
جهات سؤال کرد خداوند آن را بنام جدال خوانده،زیرا چنان بود که میخواست از مطلب غامض و مشکلی تحقیق کند.
« أَوّ
اه 􀀀 راهِیمَ لَحَلِیمٌ 􀀀 إِنَّ إِبْ »
در ذیل آیۀ 114 سورة توبه گذشت. « اواه » بود،و معناي « اوّاه » براستی که ابراهیم بردبار و
« مُنِیبٌ »
یعنی در تمام کارهاي خود بخدا رجوع کرده و بدو توکل میکرد،و در این جمله اشاره است بآنکه مجادلۀ ابراهیم علیه السلام
کار ناشایستی نبود زیرا دنبال جریان مجادله او را بحلم و بردباري مدح فرموده و میفهماند که این مجادلۀ او از روي شفقت و
دلسوزي و رأفت صورت گرفته،زیرا گروه بسیاري را در آتش عذاب مشاهده
ص : 95
کرد و دلش بحال آنها سوخت.
« ذا􀀀􀀀 راهِیمُ أَعْرِضْ عَنْ ه 􀀀 ا إِبْ 􀀀ی»
این جمله هم دنبال سخن فرشتگان است که بابراهیم گفتند:اي ابراهیم از این سخن درگذر و این مجادله را دربارة قوم لوط
واگذار.
« جاءَ أَمْرُ رَبِّکَ 􀀀 إِنَّهُ قَدْ »
که براستی فرمان پروردگارت در مورد عذاب آنها آمده و بناچار بر آنها نازل خواهد شد.
« ذابٌ غَیْرُ مَرْدُودٍ 􀀀 وَ إِنَّهُمْ آتِیهِمْ عَ »
و بطور مسلم عذابی دفع نشدنی که هیچکس قادر بر دفع آن نیست بر آنها فرود خواهد آمد.
ص : 96
[ [سوره هود ( 11 ): آیات 77 تا 83
اشاره
کانُوا 􀀀 جاءَهُ قَوْمُهُ یُهْرَعُونَ إِلَیْهِ وَ مِنْ قَبْلُ 􀀀 ذا یَوْمٌ عَصِ یبٌ ( 77 ) وَ 􀀀􀀀 الَ ه 􀀀 ضاقَ بِهِمْ ذَرْعاً وَ ق 􀀀 ا لُوطاً سِیءَ بِهِمْ وَ 􀀀 جاءَتْ رُسُلُن 􀀀 لَمّ
ا 􀀀 و َ
الُوا لَقَدْ 􀀀 لا تُخْزُونِ فِی ضَ یْفِی أَ لَیْسَ مِنْکُمْ رَجُلٌ رَشِیدٌ ( 78 ) ق 􀀀 اَللّ وَ
􀀀
اتِی هُنَّ أَطْهَرُ لَکُمْ فَاتَّقُوا هَ 􀀀 لاءِ بَن 􀀀 ؤُ􀀀 ا قَوْمِ ه 􀀀 الَ ی 􀀀 اتِ ق 􀀀 یَعْمَلُونَ اَلسَّیِّئ
إِنّ
􀀀
ا لُوطُ ا 􀀀 الُوا ی 􀀀 ی رُکْنٍ شَدِیدٍ ( 80 ) ق 􀀀 الَ لَوْ أَنَّ لِی بِکُمْ قُوَّهً أَوْ آوِي إِل 􀀀 ا نُرِیدُ ( 79 ) ق 􀀀 اتِکَ مِنْ حَقٍّ وَ إِنَّکَ لَتَعْلَمُ م 􀀀 ا فِی بَن 􀀀 ا لَن 􀀀 عَلِمْتَ م
صابَهُمْ إِنَّ مَوْعِدَهُمُ 􀀀 ا أَ 􀀀 ا م 􀀀 لا یَلْتَفِتْ مِنْکُمْ أَحَ دٌ إِلَّا اِمْرَأَتَکَ إِنَّهُ مُصِ یبُه 􀀀 رُسُلُ رَبِّکَ لَنْ یَصِ لُوا إِلَیْکَ فَأَسْرِ بِأَهْلِکَ بِقِطْعٍ مِنَ اَللَّیْلِ وَ
جارَهً مِنْ سِجِّیلٍ مَنْضُودٍ ( 82 ) مُسَوَّمَهً عِنْدَ 􀀀 ا حِ 􀀀 ا عَلَیْه 􀀀 ا وَ أَمْطَرْن 􀀀 سافِلَه 􀀀 ا 􀀀 الِیَه 􀀀 ا ع 􀀀 ا جَعَلْن 􀀀 جاءَ أَمْرُن 􀀀 فَلَمّ
ا 􀀀 اَلصُّب بِقَرِیبٍ ( 81 ) اَلصُّبْحُ أَ لَیْسَ حُْ
( اَلظّ بِبَعِیدٍ ( 83
􀀀
ا هِیَ مِنَ الِمِینَ 􀀀 رَبِّکَ وَ م
ص : 97
ترجمه:
و چون فرستادگان ما بنزد لوط رفتند از آمدنشان پریشان خاطر و دلتنگ گردید و گفت امروز روز بسیار سختی است( 77 )و
قوم وي بشتاب بسویش آمدند و پیش از آن نیز کارهاي زشت میکردند،لوط گفت:اي قوم این دختران منند که براي شما
پاکیزه ترند از خدا بترسید و مرا در مورد میهمانانم رسوا نکنید آیا در میان شما یک مردي که داراي رشد باشد وجود
ندارد( 78 )گفتند:تو خود بخوبی دانسته اي که ما را در دخترانت رغبتی نیست و تو میدانی که ما چه میخواهیم( 79 )لوط
گفت:اي کاش در برابر شما نیرویی داشتم یا به تکیه گاهی محکم پناه می بردم( 80 )(فرشتگان) گفتند:اي لوط ما فرستادگان
پروردگار توأیم اینها هرگز بتو دست نیابند،و تو با خاندان خود پس از گذشتن پاسی از شب از اینجا بروید و کسی از شما
بجاي نماند جز زنت که هر چه بدین قوم برسد بوي هم برسد همانا موعد(هلاکت)اینها صبحگاه است،مگر صبح نزدیک
نیست؟( 81 )و چون فرمان ما بیامد دیار آنها را زیر و زبر کردیم و سنگهایی از سنگ و گل متحجر بر آنها فرو ریختیم( 82 )که
.( آن سنگها نزد پروردگارت علامت دار (و نشانه گذاري شده)بود و چنین عذابی از ستمکاران دور نیست( 83
شرح لغات:
بوده و از سوء بمعناي بدي گرفته شده. « سوئ بهم » سیء:اصل آن
ضاق بالامر ذرعاً:یعنی مشکلی براي او پیش آمد که راه گریز از آن را ندارد.
بمعناي پیچیدن و بستن آید.چنانچه « عصب » عصیب:سختی و دشواري در مورد خصوص کار شرّ و اصل این لغت از
یعنی آن را بستم. « عصبت الشیء »: گویند
یعنی روزي که گویا شرور در آن بمردم یا بهمدیگر پیچیده و بسته شده است. « یوم عصیب » و
اهراع:بتندي دویدن.
قطع اللیل:بقسمت زیادي که از شب بگذرد گفته شود،و برخی گفته اند:
به نیمی از آن اطلاق گردد.
ص : 98
است.و ابو عبیده گفته:بمعناي سنگ سخت است.و سجین و سجیل هر دو بیک معنا « سنگ و گل » سجیل:فارسی و معرب
یعنی -« اعطیته » بمعناي « اسجلته » است،و رسم عرب بر این است که نون و لام را بجاي یکدیگر آرند.و برخی سجیل را مشتق از
بمعناي دلو بزرگ گرفته و گفته اند:معناي آیه این است که آن « سجل » بدو عطا کردم-دانسته اند،و برخی دیگر آن را از
سنگها را مانند دلوي ریزان بر سر آنها ریختیم.
بمعناي نامه گرفته و گفته است:گویا عذاب با آن « سجل » بمعناي ارسال دانسته اند و یا دیگري از « سجال » و برخی آن را از
.( سنگها بر آنها مسجل و ثبت شده بود ( 1
مسومه:از سیماء بمعناي علامت و نشانه است.
تفسیر:
خداي سبحان در این آیات داستان ورود فرشتگان را بر لوط و جریان آنها را با قوم او بیان داشته فرماید:
« ا لُوطاً 􀀀 جاءَتْ رُسُلُن 􀀀 لَمّ
ا􀀀 و »َ
و چون فرشتگان ما بصورت افراد انسانی بر لوط وارد شدند.
« سِیءَ بِهِمْ »
از آمدنشان ناراحت شد زیرا از قوم خود بر ایشان بیم داشت.
« ضاقَ بِهِمْ ذَرْعاً 􀀀 وَ »
و از آمدنشان دل تنک شد،چون آنها خوش را صورت و آراسته بجمال و زیبایی مشاهده کرد،و از آن طرف آنها وي را به
پذیرایی از خویش دعوت کردند،و قوم او نیز در انجام کار زشت با امثال اینگونه افراد شتابان بودند.و برخی گفته اند:یعنی
کار حفاظت و نگهبانی آنها از آن قوم بد کار بر او مشکل شد، زیرا راهی بر حفاظت آنها که بصورت جوانانی امرد آمده
بودند نداشت خصوصاً با آن عادت زشتی که از قوم خود سراغ داشت و میدانست که آنها انحراف جنسی داشته و بجنس
ذکور متمایل هستند.
« ذا یَوْمٌ عَصِیبٌ 􀀀􀀀 الَ ه 􀀀 وَ ق »
و با خود گفت:امروز روز بسیار سخت و پر شرّي است که شرور در آن بهم پیچیده شده است،و جهت اینکه این سخن را
بزبان آورد،همان
ص : 99
1) -و معانی دیگري هم براي سجیل گفته اند که در تفسیر خود آیه بیاید. -1
بود که نمیدانست این افراد فرشتگان خدا هستند و ترس آن را داشت که قوم وي کار آنها را برسوایی کشانند.
و امام صادق علیه السلام(در حدیثی)فرمود:هنگامی که لوط در یکی از مزارع نزدیک قریه مشغول زراعت بود فرشتگان خدا
بنزدش آمده و بر وي سلام کردند.لوط که خود را با افرادي خوش قیافه و سفید پوش و عمامه هاي سفید بر سر مشاهده کرد
تعارف منزل کرد و خود جلو افتاد و آنها پشت سرش براه افتادند،در اینوقت لوط پیش خود گفت:
چه کاري کردم؟اینان را بنزد قومی که خود آشناي بوضع آنها هستم می برم!از اینرو بدانها رو کرده گفت:اما شما بنزد بد
مردمی میروید،از آن سو خداوند بجبرئیل فرموده بود:قوم لوط را هلاك مکن تا وقتی که لوط سه مرتبه ببدي آنها شهادت
دهد.در اینوقت جبرئیل گفت:این یک بار،لوط براه افتاد و براي بار دوم برگشته بدانها گفت:براستی که شما بنزد مردم بدي از
خلق خدا میروید،جبرئیل گفت:این دو بار،و لوط همین که بدروازة شهر رسید براي سومین بار برگشته بدانها گفت:شما بنزد
مردم بدي از خلق خدا میروید!جبرئیل گفت:این سه بار.
لوط وارد شهر شد و میهمانان نیز پشت سرش وارد شده تا بخانۀ لوط در آمدند، زن لوط که آنها را با آن هیئت نیکو دید
بالاي بام رفته و صدا زد ولی مردم نشنیدند از اینرو آتشی روشن کرد،مردم که دود آتش را دیدند شتابان بطرف خانۀ لوط
آمدند، چنانچه خداي تعالی نیز فرموده:
« جاءَهُ قَوْمُهُ یُهْرَعُونَ إِلَیْهِ 􀀀 وَ »
قتاده و مجاهد و سدي گفته اند:یعنی بمنظور عمل زشت بسرعت آمدند،و ابو مسلم گفته:همدیگر را بدانسو سوق میدادند.
و(روي قول اول)در مورد کیفیت پیشنهادي هم که لوط دربارة ازدواج آنها با دختران خود کرد اختلاف است که این پیشنهاد
چگونه بوده است؟این پیشنهادها را بآنها در همان حال کفرشان نموده است چنانچه بعضی گفته اند که در آئین لوط ازدواج
زن مؤمنه با مرد کافر جایز بوده چنانچه در صدر اسلام نیز جایز بود و پیغمبر اسلام دختر خود را به ابی العاص بن ربیع داد با
اینکه وي هنوز مسلمان نشده
ص : 100
بود و سپس این حکم نسخ شد،و برخی چون زجاج گفته اند:پیشنهاد ازدواج لوط مشروط به ایمان آنها بود چون قبل از این
جریان از دخترانش خواستگاري کرده بودند و آن حضرت روي کفر آنها حاضر بازدواجشان نشده بود و برخی گفته اند:
را بازدواج آن دو « ریتاء » و« رغوراء » پیشنهاد ازدواج مربوط بدو تن از بزرگان آن قوم بود که حضرت لوط میخواست دخترانش
در آورد.
« اللّ
􀀀
فَاتَّقُوا هَ »
یعنی از عقاب خدا در انجام اینکار زشت بترسید.
« لا تُخْزُونِ فِی ضَیْفِی 􀀀 وَ »
یعنی موجب ننگ براي من نشوید و سبب رسوایی من نگردید،و با هجوم بر میهمانانم مرا خجلت زده نکنید،چون وقتی ننگی
بمیهمان رسید در حقیقت این ننگ بمیزبان رسیده.
« أَ لَیْسَ مِنْکُمْ رَجُلٌ رَشِیدٌ »
یعنی آیا در میان شما مردي نیست که به رشد رسیده باشد و عمل بمعروف و نهی از منکر کند و این مردم را از اینکار زشت
باشد یعنی کسی که بکار حق مردم را وا دارد. « مرشد » در اینجا بمعناي « رشید » باز دارد،و ممکن است
« اتِکَ مِنْ حَقٍّ 􀀀 ا فِی بَن 􀀀 ا لَن 􀀀 الُوا لَقَدْ عَلِمْتَ م 􀀀ق»
و این پاسخ آن مردم بود که وقتی لوط پیشنهاد ازدواج با دخترانش را بآنها کرد و آنها را بازدواج حلال دعوت کرد این
جواب را بدو دادند.یعنی ما را بدختران تو نیازي نیست،و اینکه گفتند:ما را در دختران تو حقی نیست،روي این معنا است که
چون انسان بچیزي میل نداشت از آن چیز رو- گردان است چنانچه از هر چیزي که حقی در آن ندارد روگردان است.و جبائی
و ابن- اسحاق گفته اند:یعنی ما را در آنها حقی نیست زیرا ما با آنها ازدواج نمیکنیم و آنها معتقد بودند کسی که با زنی
ازدواج نکند حقی نسبت بدان زن ندارد.
« ا نُرِیدُ 􀀀 وَ إِنَّکَ لَتَعْلَمُ م »
و تو خود میدانی که ما به پسران علاقه داریم نه بزنان.
و چون پند لوط را نپذیرفتند مراتب تأسف خود را از اینکه قدرتی بر دفاع از میهمانان خود ندارد باین نحو اظهار کرد:
« الَ لَوْ أَنَّ لِی بِکُمْ قُوَّهً 􀀀ق»
گفت:اي کاش نیرو و قدرت و گروهی داشتم که بوسیلۀ آنها نیرو میگرفتم و از میهمانانم دفاع میکردم.
ص : 101
« ی رُکْنٍ شَدِیدٍ 􀀀 أَوْ آوِي إِل »
یا یک قبیله و عشیره نیرومند و یا پیروانی داشتم که بوسیلۀ آنها شما را دفع میکردم ولی چکنم که کسی را ندارم!امام صادق
علیه السلام فرمود:در اینوقت جبرئیل گفت:اي کاش میدانست چه نیرویی اکنون دارد؟آن مردم هم چنان با او بمکابره
پرداختند تا بالآخره داخل خانه شدند،جبرئیل فریاد زد:اي لوط آنها را واگذار تا در آیند،و همین که بخانه در آمدند جبرئیل با
1).قتاده ) « ا أَعْیُنَهُمْ 􀀀 فَطَمَسْن » : انگشت خود بدانها اشاره کرد که بناگاه چشمهاشان کور شد چنانچه خدا(در جاي دیگر)فرموده
گفته:در خبر است که پس از لوط پیغمبر،خداوند هیچ پیغمبري نفرستاد جز در میان عشیره اي نیرومند و قومی مقتدر.
اللّ علیه و آله-روایت شده که فرمود:خدا برادرم لوط را رحمت کند که میخواست بتکیه گاهی نیرومند
􀀀
و از رسول خدا-صلی ه
پناه برد و آن معاونت و کمک خداي تعالی بود.
و همین که فرشتگان اندوه و آزاري را که لوط از قوم خود کشیده بود مشاهده کردند بدو گفتند:
« إِنّ رُسُلُ رَبِّکَ
􀀀
ا لُوطُ ا 􀀀ی»
اي لوط اندوهگین مباش که ما براي نابودي اینها آمده ایم.
« لَنْ یَصِلُوا إِلَیْکَ »
اینان هرگز نمی توانند بتو آسیبی برسانند.
« فَأَسْرِ بِأَهْلِکَ »
شبانه با خاندانت بیرون روید.سدي گفته:جز همان دو دختري که لوط داشت کس دیگري بدو ایمان نیاورده بود.
« بِقِطْعٍ مِنَ اللَّیْلِ »
ابن عباس گفته:یعنی در تاریکی شب.و قتاده گفته:پس از پاسی از شب و جبائی گفته:یعنی در نصف شب.
« لا یَلْتَفِتْ مِنْکُمْ أَحَدٌ 􀀀 وَ »
در معناي این جمله چند وجه گفته اند:
-1 مجاهد گفته:یعنی هیچیک از شما به پشت سرش نگاه نکند و این دستوري بود که خداوند در مورد این عبادت بآنها داده
بود.
ص : 102
. 1) -سورة قمر آیۀ 37 -1
-2 جبائی گفته:یعنی هیچیک از شما بمال و اساس زندگی خود که در شهر دارد توجه نکند.
-3 ابن عباس گفته:یعنی هیچکدامیک از شما خاندان باز نماند.
-4 این جمله دستوري بود بدانها که وقتی صداي سقوط و ویرانی را شنیدند بدان توجه نکنند.
« إِلَّا امْرَأَتَکَ »
که ناگهان سنگی آمد و او را « وا قوماه »، بعضی گفته اند:آن زن همراه لوط رفت ولی چون صداي سقوط قریه را شنید فریاد زد
کشت.و دیگري گفته:
این جمله استثناء از اصل دستور بود یعنی بجز زنت را که او را با خود نبر.
« صابَهُمْ 􀀀 ا أَ 􀀀 ا م 􀀀 إِنَّهُ مُصِیبُه »
که همان عذابی که بمردم میرسد به او هم خواهد رسید و بدین ترتیب بوي دستور دادند او را در شهر بگذارد.
« إِنَّ مَوْعِدَهُمُ الصُّبْحُ أَ لَیْسَ الصُّبْحُ بِقَرِیبٍ »
همین که فرشتگان به لوط خبر دادند که اینها هلاك میشوند لوط از شدت دلتنگی و خشمی که نسبت بدانها داشت بفرشتگان
گفت:
آیا صبح »: هم اکنون اینها را نابود کنید،فرشتگان در جوابش گفتند:موعد نابودي اینها صبح است..و جملۀ بعدي را که گفتند
براي دلداري لوط گفتند. « نزدیک نیست
و از این جمله استفاده میشود که خداي سبحان هر که را بخواهد نابود کند در همان زمانی که برایش معین کرده نابود میکند
اگر چه حوصلۀ دیگران بسر رسیده باشد (و شتاب نابودي او را بخواهند)و ممکن است جهت اینکه صبحگاه را موعد هلاکت
آنان مقرر فرمود،آن باشد که چون نفوس در آن وقت آماده ترند و مردم گرد همدیگرند.
« ا􀀀 جاءَ أَمْرُن 􀀀 فَلَمّ
ا􀀀 »
در معناي این جمله هم چند وجه گفته اند:
-1 همین که فرمان ما دربارة هلاکت قوم لوط بفرشتگان آمد.
خدا همان نفس عذاب بوده. « امر » و« فرمان » -2 همین که عذاب ما آمد که روي این معنی
-3 همین که دستور ما بعذاب آمد.
« ا􀀀 سافِلَه 􀀀 ا 􀀀 الِیَه 􀀀 ا ع 􀀀 جَعَلْن »
یعنی آن قریه را زیر و رو کردیم زیرا خداي تعالی
ص : 103
بجبرئیل دستور داد بال خود را زیر زمین برد و آن قریه را بلند کرد تا بجایی که اهل آسمان بانگ خروس و صداي سگانشان
را شنیدند سپس آن را واژگون کرد و آنها را در زمین فرو برد که تا روز قیامت در آنجا فریاد کنند،و روي این تفسیر
گرداندیم- -« جعلنا » یعنی به فرمان خود گرداندیم که چون بفرمان او بوده است آن را بخود منسوب داشته و « جعلنا » معناي
فرموده است.
« جارَهً 􀀀 ا حِ 􀀀 ا عَلَیْه 􀀀 وَ أَمْطَرْن »
و بر آن ده-یعنی بر کسانی هم که در ده نبودند ولی از آن مردم و هم عقیده با آنها بودند-سنگ باریدیم،و این قولی است
که جبائی گفته است،و برخی گفته اند:هنگامی که جبرئیل آن ده را براي واژگون کردن ببالا برد در همانوقت سنگ بر آن
بارید،و قولی هم هست که سنگ پس از آنی بر آنها بارید که دهشان واژگون شده بود،و این براي آن بود که عقوبتشان
تشدید شود،و گویند:
و از همۀ آنها بزرگتر سدوم « صبوایم » و« دوما » و« عامورا » و« سدوم » باشد بنامهاي « مؤتفکات » آنها جمعاً چهار شهر بوده که همان
بود که لوط پیغمبر نیز در آنجا سکونت داشت.
« مِنْ سِجِّیلٍ »
و با این لفظ سختی و محکمی آنها را بیان فرموده است،و قتاده و عکرمه « سنگ گل » ابن عباس و سعید بن جبیر گفته اند:یعنی
تأیید «( جارَهً مِنْ طِینٍ ( 1 􀀀 لِنُرْسِلَ عَلَیْهِمْ حِ » بمعناي گل است و این قول را آیۀ دیگري نیز که فرموده است « سجیل »: گفته اند
و از عکرمه نیز نقل شده که گفته « ما مأموریم که سنگهایی از گل بر آنها بریزیم »: میکند که فرشتگان در آنجا گفتند
همان آجر است،و فراء « سجیل »: دریایی است معلق در هوا که از آن سنگ بریزد،و ضحاك گفته است « سجیل » است
گلی است که آن را پخته باشند بحدي که همانند سنگ آسیا شده باشد،و ابن زید گفته: « سجیل »: گفته
.( نام آسمان دنیا است که این سنگها از آنجا میآمد ( 2 « سجیل »
ص : 104
. 1) -سورة ذاریات آیۀ 33 -1
که « منضود » 2) -ولی ناگفته نماند که بعضی از این معانی و هم چنین معناهایی که در شرح لغات ذکر شد با توصیف آن به -2
اللّ اعلم.
􀀀
در آیه است سازگار نیست،و ه
« مَنْضُودٍ »
است و بگفتۀ ربیع یعنی آنها را چنان بهمدیگر کوبیده بودند که بصورت سنگی در آمده بود،و قتاده گفته:یعنی « سجیل » صفت
گویا کنار هم چیده شده بود، و ابن عباس گفته یعنی بدنبال یکدیگر میآمد.
« مُسَوَّمَهً »
است یعنی آن سنگها نشاندار بود و علامتهایی در آنها گذارده شده بود که دلالت داشت بر اینکه « حجاره » این کلمه صفت
آنها مخصوص عذاب است.و قتاده و عکرمه گفته اند:خطی قرمز در اطراف آن کشیده شده بود،و ربیع گفته:بر هر یک از آن
سنگها نام صاحبش نوشته شده بود،و ابن جریج گفته:نشانه اي داشت که از سنگهاي زمین متمایز بود،و حسن و سدي گفته
اند:مهر خورده بود.
« عِنْدَ رَبِّکَ »
یعنی در علم پروردگار تو،یا در خزینه هاي پروردگارت که جز وي کسی مالک آنها نیست و جز بفرمان او کسی در آنها
تصرف نکند.
« الظّ بِبَعِیدٍ
􀀀
ا هِیَ مِنَ الِمِینَ 􀀀 وَ م »
و این سنگها از ستمگران امت تو نیز اي محمد دور نیست،و منظور از این جمله تهدید و ارعاب قریش است،و قتاده گفته:پس
از قوم لوط خداوند هیچ ستمگري را از آن سنگها پناه نداده است،پس از خدا بترسید و از وي بر حذر باشید.و برخی گفته
اند:منظور همان قوم لوط هستند که همۀ آنها را فرا گرفت و قتاده گفته است:قوم لوط چهار هزار نفر بودند.
ص : 105
[ [سوره هود ( 11 ): آیات 84 تا 95
اشاره
خافُ 􀀀 اکُمْ بِخَیْرٍ وَ إِنِّی أَ 􀀀 زانَ إِنِّی أَر 􀀀 الَ وَ اَلْمِی 􀀀 لا تَنْقُصُوا اَلْمِکْی 􀀀 هٍ غَیْرُهُ وَ 􀀀 ا لَکُمْ مِنْ إِل 􀀀 اَللّ م
􀀀
ا قَوْمِ اُعْبُدُوا هَ 􀀀 الَ ی 􀀀 خاهُمْ شُعَیْباً ق 􀀀 ی مَدْیَنَ أَ 􀀀 وَ إِل
تَعْثَوْا فِی اَلْأَرْضِ 􀀀 اءَهُمْ وَ لا 􀀀 اَلنّ أَشْی
اس 􀀀 لا تَبْخَسُوا 􀀀 بِالْقِس وَ زانَ ْطِ 􀀀 الَ وَ اَلْمِی 􀀀 ا قَوْمِ أَوْفُوا اَلْمِکْی 􀀀 عَذ یَوْمٍ مُحِیطٍ ( 84 ) وَ ی اب 􀀀 عَلَیْکُمْ ا􀀀 لاتُکَ تَأْمُرُكَ أَنْ نَتْرُكَ م 􀀀 ا شُعَیْبُ أَ صَ 􀀀 الُوا ی 􀀀 ا أَنَا عَلَیْکُمْ بِحَفِیظٍ ( 86 ) ق 􀀀 اَللّ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ وَ م
􀀀
مُفْسِدِینَ ( 85 ) بَقِیَّتُ هِ
ی بَیِّنَهٍ مِنْ رَبِّی وَ رَزَقَنِی 􀀀 ا قَوْمِ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ کُنْتُ عَل 􀀀 الَ ی 􀀀 شؤُا إِنَّکَ لَأَنْتَ اَلْحَلِیمُ اَلرَّشِیدُ ( 87 ) ق 􀀀 ا نَ 􀀀 ا م 􀀀 والِن 􀀀 ا أَوْ أَنْ نَفْعَلَ فِی أَمْ 􀀀 اؤُن 􀀀 یَعْبُدُ آب
بِاللّ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ
􀀀
إِلاّ هِ
􀀀
ا تَوْفِیقِی 􀀀 لاحَ مَا اِسْتَطَعْتُ وَ م 􀀀 اکُمْ عَنْهُ إِنْ أُرِیدُ إِلَّا اَلْإِصْ 􀀀 ا أَنْه 􀀀 ی م 􀀀 خالِفَکُمْ إِل 􀀀 ا أُرِیدُ أَنْ أُ 􀀀 مِنْهُ رِزْقاً حَسَ ناً وَ م
ا قَوْمُ لُوطٍ مِنْکُمْ 􀀀 صالِحٍ وَ م 􀀀 صابَ قَوْمَ نُوحٍ أَوْ قَوْمَ هُودٍ أَوْ قَوْمَ 􀀀 ا أَ 􀀀 اقِی أَنْ یُصِ یبَکُمْ مِثْلُ م 􀀀 لا یَجْرِمَنَّکُمْ شِق 􀀀 ا قَوْمِ 􀀀 إِلَیْهِ أُنِیبُ ( 88 ) وَ ی
ا ضَعِیفاً 􀀀 راكَ فِین 􀀀 إِنّ لَنَ
􀀀
مِمّ تَقُولُ وَ ا
ا􀀀 ا نَفْقَهُ کَثِیراً 􀀀 شُع م ا یَْبُ 􀀀 ق ی الُوا 􀀀 و ( 90 ) بِبَعِیدٍ ( 89 ) وَ اِسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَیْهِ إِنَّ رَبِّی رَحِیمٌ دَُودٌ
اءَکُمْ ظِهْرِیا إِنَّ رَبِّی 􀀀 اَللّ وَ اِتَّخَ ذْتُمُوهُ وَر
􀀀
ا قَوْمِ أَ رَهْطِی أَعَزُّ عَلَیْکُمْ مِنَ هِ 􀀀 الَ ی 􀀀 ا بِعَزِیزٍ ( 91 ) ق 􀀀 ا أَنْتَ عَلَیْن 􀀀 اكَ وَ م 􀀀 رَهْطُکَ لَرَجَمْن 􀀀 وَ لَوْ لا
کاذِبٌ وَ اِرْتَقِبُوا 􀀀 ذابٌ یُخْزِیهِ وَ مَنْ هُوَ 􀀀 امِلٌ سَوْفَ تَعْلَمُونَ مَنْ یَأْتِیهِ عَ 􀀀 کانَتِکُمْ إِنِّی ع 􀀀 ی مَ 􀀀 ا قَوْمِ اِعْمَلُوا عَل 􀀀 ما تَعْمَلُونَ مُحِیطٌ ( 92 ) وَ ی 􀀀بِ
مِنّ وَ أَخَ ذَتِ اَلَّذِینَ ظَلَمُوا اَلصَّیْحَهُ فَأَصْ بَحُوا فِی
ا􀀀 بِر نَجَّیْن شُعَیْباً وَ اَلَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ حَْمَهٍ ا􀀀 أَمْر نُا􀀀 جاء 􀀀 لَمّ ا 􀀀 و ( إِنِّی مَعَکُ مْ رَقِیبٌ ( 93
( ما بَعِدَتْ ثَمُودُ ( 95 􀀀 لا بُعْداً لِمَدْیَنَ کَ 􀀀 ا أَ 􀀀 جاثِمِینَ ( 94 ) کَأَنْ لَمْ یَغْنَوْا فِیه 􀀀 ارِهِمْ 􀀀 دِی
ص : 106
ص : 107
ترجمه:
و بسوي مدین برادرشان شعیب را فرستادیم وي بدانها گفت:اي مردم خداي- یگانه را بپرستید که معبودي جز او ندارید و از
پیمانه و وزن کم ندهید،من کار شما را خوب می بینم(و احتیاجی بکم فروشی ندارید)و از عذاب روزي که(کافران را)فرا
گیرنده است بر شما بیمناکم( 84 )و اي مردم پیمانه و وزن را از روي عدالت تمام بدهید، و چیزهاي مردم را(در داد و ستد)کم
مدهید و کوشش بفساد در روي زمین نکنید( 85 ) باقیماندة خدا(در معاملۀ صحیح)بهتر است براي شما(از آنچه بوسیلۀ کم
فروشی بدست آورید)اگر ایمان دارید و من نگهبان شما نیستم( 86 )گفتند آیا نماز و(دین)تو دستورت میدهد که ما چیزهایی
را که پدرانمان پرستش میکرده اند رها کنیم و یا در اموال خویش بهر گونه که خواهیم تصرف نکنیم؟براستی که تو بردبار و
با فهم(یا راهنما)هستی( 87 )گفت:اي مردم بنظر شما اگر با من دلیل و برهانی از پروردگارم باشد و روزي نیکویی از جانب
خود روزیم کرده(چگونه دست از اطاعتش بر دارم)؟ و نمیخواهم آنچه را از شما منع میکنم خودم(با ارتکاب آن)با شما
مخالفت کنم که هدف من تا آنجا که بتوانم چیزي جز اصلاح نیست،و توفیق من(در این دعوت)جز بارادة خدا نیست بر وي
توکل کنم و بدرگاه او رو آورم( 88 )اي مردم مخالفت و دشمنی با من شما را مستوجب و مستحق آن بلائی نکند که بر قوم
نوح یا قوم هود یا قوم صالح رسید و(زمان یا مکان)قوم لوط از شما چندان دور نیست( 89 )و از پروردگار خویش آمرزش
بخواهید و بدرگاهش روي توبه آرید که براستی پروردگار من رحیم و مهربان است ( 90 )گفتند:اي شعیب ما بسیاري از این
چیزها را که می گویی نمی فهمیم،و تو را در میان خود ناتوان می بینیم و اگر بخاطر فامیل و طائفه ات نبود سنگسارت
میکردیم و گرنه تو خود نزد ما عزیز(و محترم)نیستی( 91 )گفت اي مردم آیا طائفه(و فامیل) من در پیش شما از خدا
عزیزترند،که شما او را فراموش کرده اید و براستی که پروردگار من بر آنچه شما میکنید آگاه و محیط است( 92 )اي
مردم(حال که چنین است)شما هر چه توانید بکنید و من نیز بوظیفۀ خود عمل میکنم و بزودي خواهید دانست عذاب خوار
ص : 108
کننده بکه میرسد و دروغگو کیست؟شما منتظر باشید که من هم با شما منتظر هستم ( 93 )و چون فرمان ما آمد شعیب را با آن
کسانی که بدو ایمان آورده بودند برحمت خویش نجات دادیم،و آن کسانی را که ستم کرده بودند صیحۀ(آسمانی)گرفت و
در خانه هاي خویش بیجان شدند( 94 )گویی هیچگاه در آنجا نبوده اند،اي که نابودي(و دوري از رحمت خدا)بر مردم مدین
.( باد چنانچه قوم هود نیز هلاك(و دور از رحمت حق)گردیدند( 95
شرح لغات:
وزن:سنجش چیز از نظر سبک و سنگینی بوسیلۀ سنجش.
شقاق:جدایی از روي دشمنی و عداوت.
فقه:فهم معناي کلام.و این لفظ بصورت علم براي نوعی از علوم دینی در آمده و آن علم بمدلول دلیلهاي سمعی است چنانچه
علم اصول دین:علم بمدلول دلیلهاي عقلی است.
رهط:فامیل و عشیرة انسان را گویند.
ظهري:انداختن چیزي در پشت سر بنحوي که آن را فراموش کند،و هر چه را انسان اهمیت بدان ندهد گویند:آن را پشت سر
انداخته.
تفسیر:
در اینجا خداي سبحان داستان شعیب را پیرو داستانهاي پیمبران گذشته آورده.
« خاهُمْ شُعَیْباً 􀀀 ی مَدْیَنَ أَ 􀀀 وَ إِل »
و بسوي اهل مدین برادرشان شعیب را فرستادیم، و مدین نام قبیله یا شهري است که قوم مزبور در آن سکونت داشتند،و برخی
گفته اند:
قوم مزبور به مدین فرزند ابراهیم منسوب بوده اند.
« هٍ غَیْرُهُ 􀀀 ا لَکُمْ مِنْ إِل 􀀀 اللّ م
􀀀
ا قَوْمِ اعْبُدُوا هَ 􀀀 الَ ی 􀀀ق»
تفسیرش در صفحات قبل گذشت.
« زانَ 􀀀 الَ وَ الْمِی 􀀀 لا تَنْقُصُوا الْمِکْی 􀀀 وَ »
حقوق مردم را با کم فروشی در کیل و وزن کم ندهید.
ص : 109
« اکُمْ بِخَیْرٍ 􀀀 إِنِّی أَر »
ابن عباس و حسن گفته اند:یعنی من زندگی شما را بخیر و خوشی و فراخی و ارزانی می بینم،و روي این معنی شعیب آنها را
مال و زیور دنیا « خیر » از قحطی و گرانی ترسانده و بر حذر داشته است.و قتاده و ابن زید و ضحاك گفته اند:منظور از
است،یعنی من وضع شما را خوب می بینم،اموالتان بسیار و روزیتان فراخ است و احتیاجی بکم فروشی ندارید.
« ذابَ یَوْمٍ مُحِیطٍ 􀀀 خافُ عَلَیْکُمْ عَ 􀀀 وَ إِنِّی أَ »
و من بر شما از عذاب آن روزي که عذابش همۀ کافران را احاطه کند و کسی از آن فرار نتواند بیمناکم و منظور همان روز
است ولی در حقیقت صفت عذاب است. « یوم » اگر چه بظاهر صفت « محیط » قیامت است.و لفظ
زیرا احاطۀ روز بمعناي احاطۀ عذاب آنست.
« زانَ بِالْقِسْطِ 􀀀 الَ وَ الْمِی 􀀀 ا قَوْمِ أَوْفُوا الْمِکْی 􀀀 وَ ی »
و اي مردم حقوق مردم را در چیزهایی که با پیمانه و وزن بمردم میدهید از روي عدالت و انصاف تمام بدهید.
« اءَهُمْ 􀀀 النّ أَشْی
اس􀀀 لا تَبْخَسُوا 􀀀 وَ »
و از اموال مردم در معامله ها کم نکنید.
« لا تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدِینَ 􀀀 وَ »
و در افساد و تباهی گام بر نداشته و سعی نکنید.
« اللّ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ
􀀀
بَقِیَّتُ هِ »
یعنی آنچه را پس از اتمام کیل و وزن خداي تعالی از حلال براي شما بجاي بگذارد بهتر است از کم فروشی،و اینکه آن را
بدانجهت بوده که اگر ایمان داشتند این گفتار را درك میکردند و می « إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ » : مشروط به ایمان کرد و فرمود
فهمیدند،و ابن جبیر گفته:معناي آیه اینست که نعمتی را که خداوند براي شما باقی نگهدارد بهتر است از آن سودي که از راه
کم فروشی بدست شما آید.و حسن و مجاهد گفته اند:یعنی اطاعت خدا براي شما بهتر از همۀ دنیا است،زیرا ثواب آن براي
«... واباً 􀀀 الصّ خَیْرٌ عِنْدَ رَبِّکَ ثَ
حاتُ 􀀀 الِ 􀀀 اتُ 􀀀 اقِی 􀀀 و الْب »َ : همیشه میماند ولی دنیا زوال پذیر و فانی است چنانچه در آن آیۀ دیگر نیز فرمود
بمعناي روزي خدا است. « اللّ
􀀀
بَقِیَّتُ هِ » : 1)و ثوري گفته است )
« ا أَنَا عَلَیْکُمْ بِحَفِیظٍ 􀀀 وَ م »
و من نگهبان و حافظ نعمتهاي خدا نیستم که آنها را از
ص : 110
. 1) -سورة کهف آیۀ 46 -1
دست شما بیرون نبرد و تنها حافظ آنها خدا است که براي شما نگاه دارد،و از اینرو دوام نعمتهاي او را از راه طاعت و
فرمانبرداریش بجوئید.و برخی گفته اند:معناي آیه اینست که:من نگهبان اعمال و کردار شما نیستم بلکه خدا است که اعمال
شما را محافظت و نگهداري میکند و جزاي آن را بشما میدهد.و دیگري گفته:یعنی من نگهبان پیمانه و وزن شما نیستم تا در
نتیجه حقوق مردم را بتمامی بپردازید و بدانها ستم نکنید بلکه وظیفۀ من تنها همین است که شما را از کم فروشی باز دارم.
« ا􀀀 اؤُن 􀀀 ا یَعْبُدُ آب 􀀀 لاتُکَ تَأْمُرُكَ أَنْ نَتْرُكَ م 􀀀 ا شُعَیْبُ أَ صَ 􀀀 الُوا ی 􀀀ق»
و جهت اینکه این حرف را بشعیب زدند آن بود که شعیب بسیار نماز میخواند و چون نماز میخواند میگفت:نماز انسان را از
کار بد باز دارد و از زشتیها و منکرات جلوگیري کند از اینرو بدو گفتند:
آیا نماز تو که خیال میکنی انسان را بکار نیک وادار کند و از کار بد باز دارد این دستور را بتو داد؟و این معنایی است که ابن
عباس گفته است.و از حسن و عطا و ابو مسلم نقل شده که گفته اند:معناي آیه اینست که آیا دین تو بتو دستور میدهد که
دست از دین گذشتگان برداري؟و اینها گفته اند:جهت اینکه نام نماز را بجاي دین برده اند بدانجهت است که نماز از
مهمترین دستورات دین است،و البته این سخن را از روي استهزاء و مسخره گفتند.
« شؤُا 􀀀 ا نَ 􀀀 ا م 􀀀 والِن 􀀀 أَوْ أَنْ نَفْعَلَ فِی أَمْ »
یعنی آیا نماز تو بتو دستور میدهد که ما دست از پرستش آنچه پدرانمان می پرستیده اند بر داریم یا از انجام آنچه را در
از ابن عباس نقل شده که گفته « إِنَّکَ لَأَنْتَ الْحَلِیمُ الرَّشِیدُ » ؟ مالهاي خود میخواهیم یعنی از کم فروشی دست بازداریم
است:این کلام را از روي تمسخر و استهزاء گفتند و منظورشان این بود که تو سفیه و نادان هستی،ولی برخی گفته اند:از روي
حقیقت گفتند،یعنی تو در میان قوم خود مرد بردباري هستی و شایستۀ مقام شخصی چون تو نیست که با قوم خود مخالفت
کنی.
« ی بَیِّنَهٍ مِنْ رَبِّی 􀀀 ا قَوْمِ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ کُنْتُ عَل 􀀀 الَ ی 􀀀ق»
این سخن شعیب بود که بآنها گفت و تفسیرش در داستانهاي قبلی گذشت.
ص : 111
« وَ رَزَقَنِی مِنْهُ رِزْقاً حَسَناً »
برخی گفته اند:منظور از روزي نیکو در اینجا مقام نبوت است.و حسن گفته:معناي این جمله آن است که خداوند مرا بدین
خود هدایت کرده و روزي خود را بر من وسیع گردانده،چون مال زیادي داشت.و برخی گفته اند:هر نعمتی که از طرف
خداي سبحان بانسان برسد همان روزي وسیع است.
آیا با چنین نعمتهایی که خدا بمن » و در اینجا جمله اي در تقدیر است که از نظر ادبی جواب استفهام است و آن این است که
و این جمله اي است که از مضمون کلام معلوم گردد و جمله هاي بالا بر آن دلالت «... داده از عبادت و پرستش او رو بگردانم
دارد.
« اکُمْ عَنْهُ 􀀀 ا أَنْه 􀀀 ی م 􀀀 خالِفَکُمْ إِل 􀀀 ا أُرِیدُ أَنْ أُ 􀀀 وَ م »
یعنی من چنان نیستم که شما را از چیزي نهی کنم و خود بدان دست زنم و هر چه را براي خود به پسندم همان را براي شما
پسندیده و انتخاب میکنم.و معناي دیگر آن است که هدف من از اینکه شما را از اینکار نهی میکنم و باز دارم جلب منفعت
براي خودم نیست و چنان نیست که من شما را از کم فروشی نهی کنم تا سود آن عاید خودم گردد.
« لاحَ􀀀 إِنْ أُرِیدُ إِلَّا الْإِصْ »
و من از این امر و نهی ها جز اصلاح کار دین و دنیاي شما نظري ندارم.
« مَا اسْتَطَعْتُ »
تا آنجا که بتوانم و قدرت داشته باشم.
« بِاللّ
􀀀
إِلاّ هِ
􀀀
ا تَوْفِیقِی 􀀀 وَ م »
و توفیق من در مورد امر و نهی بشما جز بخدا نیست و جز او کسی بمن توفیق نمیدهد،و آنچه من انجام میدهم به نیرو و قدرت
خودم نیست بلکه بکمک و لطف خدا و سبب سازي او است.
« عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ »
و معناي توکل بر خدا رضایت به تدبیر او و واگذار کردن کارها بدو و توسل باطاعت و فرمانبرداري او است.
« وَ إِلَیْهِ أُنِیبُ »
مجاهد گفته:یعنی در روز معاد بازگشتم بسوي او است،و حسن گفته:یعنی در کردار و نیت دل بخدا رو آورم یعنی همۀ
کارهاي خود را براي رضاي خدا انجام دهم.
«.. اقِی أَنْ یُصِیبَکُمْ 􀀀 لا یَجْرِمَنَّکُمْ شِق 􀀀 ا قَوْمِ 􀀀 وَ ی »
بگفتۀ زجاج:یعنی مخالفت و دشمنی
ص : 112
با من شما را بعذاب زودرس نکشاند...و حسن گفته:یعنی عداوت با من شما را بمخالفت با خداوند وادار نکند که در نتیجه
دچار عذابی همچون عذاب گذشتگان خود گردید.
و سبب این عداوت و دشمنی آنها با شعیب همان بود که آن حضرت ایشان را بمخالفت با پدران و اجداد خود در پرستش
بتان دعوت میکرد،و از کم فروشی در پیمانه و وزن باز میداشت.
« صالِحٍ 􀀀 صابَ قَوْمَ نُوحٍ أَوْ قَوْمَ هُودٍ أَوْ قَوْمَ 􀀀 ا أَ 􀀀 مِثْلُ م »
که مانند قوم نوح بغرق دچار شوید یا چون قوم هود بباد عقیم گرفتار شوید یا چون قوم صالح بزلزله مبتلا گردید.
« ا قَوْمُ لُوطٍ مِنْکُمْ بِبَعِیدٍ 􀀀 وَ م »
قتاده گفته:یعنی زمان شما از قوم لوط دور نیست.
و دیگري گفته:یعنی سر زمین آنها نزدیک سر زمین شما است از آنها پند و عبرت بگیرید.
« وَ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَیْهِ »
یعنی از خدا آمرزش بخواهید و سپس بوسیلۀ توبه بدرگاهش توسل جویید،و برخی گفته اند:یعنی براي گذشته آمرزش
بخواهید و براي آینده تصمیم(به اطاعت و ترك گناه)بگیرید،و دیگري گفته:آمرزش بخواهید و سپس آن حال را ادامه
دهید،و قول دیگر آنست که:در علانیه و آشکارا(با زبان) استغفار کنید و در دل از گذشته نادم و پشیمان باشید.
« إِنَّ رَبِّی رَحِیمٌ »
براستی که خداي من نسبت به بندگان خود مهربان است و توبه شان را می پذیرد و از گناهانشان در گذرد.
« وَدُودٌ »
و آنها را دوست دارد یعنی منافع آنها را میخواهد.و برخی گفته اند:
بمعناي دوست است یعنی هر گاه « ودود »: یعنی با کثرت نعمت بخشی بر آنها جلب دوستی آنها را بکند،و دیگري گفته
اللّ علیه و آله-روایت شده که فرمود:شعیب خطیب(و
􀀀
بندگان از وي اطاعت کنند آنها را دوست دارد.و از رسول خدا-صلی ه
سخنور)پیمبران بود.
« مِمّ تَقُولُ
ا􀀀 ا نَفْقَهُ کَثِیراً 􀀀 شُع م ا یَْبُ 􀀀 ق ی الُوا 􀀀»
مردمی که موعظه و نصیحت شعیب را می شنیدند در پاسخش گفتند:اي شعیب ما معناي بسیاري از چیزهایی را که می گویی
نمی فهمیم،و بعضی گفته اند:یعنی ما خیلی از حرفهاي تو را نمی پذیریم و بدان عمل
ص : 113
نمی کنیم،مانند اینکه اگر کسی بشما دستوري بدهد و شما نخواهید آن کار را انجام دهید بدو می گویید:من نمیدانم چه می
گویی،در صورتی که معناي سخن او را میدانید ولی نمیخواهید آن کار را انجام دهید.و از این سخن قوم شعیب معلوم میشود
که آنها در برابر منطق شعیب ملزم شده بودند و بناچار این حرف را میزدند.
« ا ضَعِیفاً 􀀀 راكَ فِین 􀀀 إِنّ لَنَ
􀀀
وَ ا »
و ما تو را در میان خود ناتوان و ضعیف می بینیم،جبائی گفته:منظور ضعف جسمی و ناتوانی بدنی است،و سفیان گفته:از نظر
چشم و بینایی دیده ضعیف بود،و قتاده و سعید بن جبیر گفته اند:شعیب نابینا بوده.و زجاج گفته:
تو در میان ما » شخص نابینا را ضعیف مینامیده اند.ولی بنظر ما این قول صحیح نیست زیرا از اینکه بشعیب میگفتند « حمیر » قبیلۀ
نابینا نبوده زیرا کسی که نابینا است در میان همۀ مردم نابینا است و معنی « ضعیف » معلوم میشود که منظورشان از « ضعیف هستی
و اساساً اختلاف شده که آیا جایز است پیغمبري که از جانب خدا آمده .« تو در میان ما نابینا هستی » ندارد که کسی بدو بگوید
نابینا باشد و جمعی گفته اند جایز نیست زیرا نابینایی نقصی است که موجب تنفر مردم است،و عده اي هم در مقابل اینها گفته
اند:
نابینایی هم مانند سایر امراض بوده و تنفري ایجاد نمیکند.و حسن گفته:ضعیف در اینجا بمعناي خوار و پست است.
« اكَ􀀀 لا رَهْطُکَ لَرَجَمْن 􀀀 وَ لَوْ »
و اگر بخاطر احترام فامیل و عشیرة تو نبود ما تو را با سنگ بقتل میرساندیم،و برخی گفته اند:منظور از رجم در اینجا دشنام و
ناسزا است یعنی تو را دشنام داده و ناسزا می گفتیم.
« ا بِعَزِیزٍ 􀀀 ا أَنْتَ عَلَیْن 􀀀 وَ م »
یعنی چنان نیست که ما بخاطر عزت و نیرویی که بر ما داري دست از کشتن تو برداشته و بدینجهت تو را بقتل نمیرسانیم بلکه
بخاطر حرمت قوم و قبیلۀ تو است،و حسن گفته:شعیب علیه السلام در میان قبیلۀ خود بسیار محترم و عزیز و از اشراف آنها
محسوب میشد،و پس از لوط خداوند پیغمبري را مبعوث نفرمود مگر آنکه در میان قبیلۀ خود محترم و عزیز بود.
« اللّ
􀀀
ا قَوْمِ أَ رَهْطِی أَعَزُّ عَلَیْکُمْ مِنَ هِ 􀀀 الَ ی 􀀀ق»
شعیب گفت:اي مردم آیا احترام عشیره و
ص : 114
فامیل من نزد شما زیادتر از احترام خداوند است که بخاطر حرمت آنها دست از آزار من برداشته اید اما از آن خدایی که مرا
و خدا را پشت سر خود انداخته و یکسره فراموشش « اءَکُمْ ظِهْرِیا 􀀀 وَ اتَّخَذْتُمُوهُ وَر » ؟ بسوي شما مبعوث داشته ملاحظه اي ندارید
کرده اید.و مجاهد گفته:مرجع ضمیر همان چیزهایی است که شعیب بدانها دعوت میکرد یعنی آنچه را من مأمور تبلیغ آن
است یعنی دستور خدا را « دستور و فرمان خدا » هستم و براي شما آورده ام پشت سر خود انداخته اید،و زجاج گفته مرجع ضمیر
پشت سر انداخته و ترك کرده اید.
« ما تَعْمَلُونَ مُحِیطٌ 􀀀 إِنَّ رَبِّی بِ »
براستی که پروردگار من کارهاي شما را احصاء میکند و چیزي از وي فوت نشود،و حسن گفته:یعنی نسبت بأعمال شما بینا و
خبیر است و جزاي شما را در مقابل آنها میدهد.
« کانَتِکُمْ 􀀀 ی مَ 􀀀 ا قَوْمِ اعْمَلُوا عَل 􀀀 وَ ی »
همان حالی است که انسان میتواند در آن حال عملی را انجام « مکانه » اي مردم بر همین حالی که هستید هر چه خواهید بکنید،و
و معناي آن این است که شما مردم مانند آن است که مأمور شده اید « امر » دهد و این جمله تهدیدي است در صورت و قالب
در همین حال کفر و طغیان بمانید و این نهایت خواري و پستی است.و برخی گفته اند:منظور این است که شما آنچه را برایتان
ممکن است بکنید، یعنی شما کاري که می گویید بکنید و من هم همان کاري را که میگویم میکنم.و قول دیگر آنست که
و این «... شما بر دین و آئین خود باشید و من هم بر دین خود » است یعنی « لَکُمْ دِینُکُمْ وَ لِیَ دِینِ » معناي این جمله مانند آیۀ
دلیل بر این است که آن حضرت از قوم خود ناامید شده بود.
« امِلٌ سَوْفَ تَعْلَمُونَ 􀀀 إِنِّی ع »
و من هم بر طبق دستور پروردگارم-یا بر آنچه از بیم دادن شما مأمور هستم-عمل میکنم،و بزودي میدانید کدامیک از ماها
خطا کار و ستمگر بر خویشتن هستیم،و برخی گفته اند:یعنی بزودي سر انجام کار بر شما روشن خواهد شد و عاقبت کار را
خواهید دانست.
« ذابٌ یُخْزِیهِ 􀀀 مَنْ یَأْتِیهِ عَ »
و بزودي راستگو از دروغگو متمایز خواهد گردید و
ص : 115
دروغگو بعذاب خوار کنندة خدا دچار خواهد گردید.
« وَ ارْتَقِبُوا إِنِّی مَعَکُمْ رَقِیبٌ »
شما منتظر عذاب موعود خدا باشید که من هم چشم براه آمدن عذاب و فرود آمدن آن بر شما هستم،و ابن عباس گفته
است:معناي آیه این است که شما منتظر عذاب و لعنت خدا باشید که من هم منتظر رحمت و ثواب و نصرت حق هستم.و
دیگري گفته:یعنی شما منتظر وعده هاي دروغ شیطان باشید که من هم چشم براه وعده هاي راست خداي رحمانم.
و از امام علی بن موسی الرضا علیه السلام روایت شده که فرمود چه بسیار نیکو است صبر و انتظار فرج،مگر گفتار بندة
صالح(شعیب)را نشنیده اي که میگفت:
.« چشم براه باشید که من نیز چشم براه هستم »
«... ا شُعَیْباً 􀀀 ا نَجَّیْن 􀀀 جاءَ أَمْرُن 􀀀 لَمّ
ا􀀀 و »َ
تفسیر آیه در داستان حضرت هود و صالح گذشت.
« وَ أَخَذَتِ الَّذِینَ ظَلَمُوا الصَّیْحَهُ »
و آنان که ستم کرده بودند دچار صیحه شدند و منظور همان صیحه اي است که جبرئیل بر آنها زد.و بلخی گفته:ممکن است
منظور از صیحه همان صیحه و فریاد باشد و ممکن است منظور هلاکت و نابودي آنها بنوعی از عذاب بوده است چنانچه عرب
فدع عنک نهباً صیح فی »: یعنی هلاك و نابود گشتند و در شعر امرء القیس نیز هست که گفته « صاح الزمان بهم »: گوید
تفسیر این آیه نیز در داستان صالح گذشت. « ا􀀀 جاثِمِینَ کَأَنْ لَمْ یَغْنَوْا فِیه 􀀀 ارِهِمْ 􀀀 فَأَصْبَحُوا فِی دِی »(1) «... حجراته
« ما بَعِدَتْ ثَمُودُ 􀀀 لا بُعْداً لِمَدْیَنَ کَ 􀀀 أَ»
بدانید که مردم مدین از رحمت خدا بسختی دور شدند چنانچه ثمود دور گشتند.و برخی گفته اند:یعنی نابودي بر آنها باد
چنانچه قوم ثمود نابود گشتند.
ص : 116
1) -شعر در کتاب جامع الشواهد با ترجمه و شرح و شاهد ذکر شده است. -1
[ [سوره هود ( 11 ): آیات 96 تا 103
اشاره
ا أَمْرُ فِرْعَوْنَ بِرَشِیدٍ ( 97 ) یَقْدُمُ قَوْمَهُ یَوْمَ 􀀀 ی فِرْعَوْنَ وَ مَلَائِهِ فَاتَّبَعُوا أَمْرَ فِرْعَوْنَ وَ م 􀀀 طانٍ مُبِینٍ ( 96 ) إِل 􀀀 ا وَ سُلْ 􀀀 اتِن 􀀀 ی بِآی 􀀀 ا مُوس 􀀀 وَ لَقَدْ أَرْسَلْن
اءِ􀀀 ذلِکَ مِنْ أَنْب 􀀀 امَهِ بِئْسَ اَلرِّفْدُ اَلْمَرْفُودُ ( 99 ) 􀀀 ذِهِ لَعْنَهً وَ یَوْمَ اَلْقِی 􀀀 اَلنّ وَ بِئْسَ اَلْوِرْدُ اَلْمَوْرُودُ ( 98 ) وَ أُتْبِعُوا فِی ه
ار 􀀀 امَهِ فَأَوْرَدَهُمُ 􀀀 اَلْقِی
ما أَغْنَتْ عَنْهُمْ آلِهَتُهُمُ اَلَّتِی یَدْعُونَ مِنْ دُونِ 􀀀 کِنْ ظَلَمُوا أَنْفُسَ هُمْ فَ 􀀀 اهُمْ وَ ل 􀀀 ا ظَلَمْن 􀀀 ائِمٌ وَ حَصِ یدٌ ( 100 ) وَ م 􀀀 ا ق 􀀀 ي نَقُصُّهُ عَلَیْکَ مِنْه 􀀀 اَلْقُر
ظالِمَهٌ إِنَّ أَخْذَهُ أَلِیمٌ 􀀀 ي وَ هِیَ 􀀀 ذا أَخَذَ اَلْقُر 􀀀 ذلِکَ أَخْذُ رَبِّکَ إِ 􀀀 ادُوهُمْ غَیْرَ تَتْبِیبٍ ( 101 ) وَ کَ 􀀀 ا ز 􀀀 جاءَ أَمْرُ رَبِّکَ وَ م 􀀀 لَمّ
ا 􀀀 شَی اَللّ مِنْ ءٍْ
􀀀
هِ
( ذلِکَ یَوْمٌ مَشْهُودٌ ( 103 􀀀 اَلنّ وَ
اس􀀀 ذ یَوْمٌ مَجْمُوعٌ لَهُ لِکَ􀀀 اَلْآخِر عَذ هَِ اب 􀀀 خافَ 􀀀 ذ لَآیَهً لِمَنْ لِکَ􀀀 شَدِیدٌ ( 102 ) إِنَّ فِی
ص : 117
ترجمه:
و ما موسی را نیز با آیه هاي خویش و حجت و برهان روشن(و آشکار)بسوي فرعون برسالت فرستادیم( 96 )بسوي فرعون و
بزرگان قوم وي،ولی آن مردم دستور فرعون را پیروي کردند اما دستور فرعون روي رشد(و صلاح مردم و خیر خواهانه)نبود
97 )و در روز قیامت پیشاپیش آنها برود و بدوزخ واردشان کند و(دوزخ)بد جایگاه ورودیست( 98 )و در این دنیا و روز قیامت )
بلعنت دچار گشتند و چه عطا(و بهرة)بدي داده شدند( 99 )این خبرهاي دهکده ها است که بر تو حکایت کنیم که بعضی از
آنها (هنوز)بر پا است و(بعضی)از بین رفته(و نابود)شده اند( 100 )و ما بدانها ستم نکردیم بلکه خود آنها بر خویشتن ستم
کردند و چون فرمان پروردگار تو بیامد خدایان آنها (و بتهاشان)بدرد آنها نخوردند و جز زیان و خسران بر آنها
نیفزودند( 101 )و این چنین بود بر گرفتن پرودگارت هنگامی که اهل دهکده ها را که ستمگر بودند بر گرفت که براستی بر
گرفتن(و انتقام)او دردناك و سخت است( 102 )و در این جریان عبرتی است براي کسی که از عذاب آخرت بترسد و آن
.( روزي است که همۀ مردم در آن گرد آیند و روزي است که همه در آن حضور یابند( 103
شرح لغات:
قدم-یقدم-القوم قدماً:بمعناي پیشاپیش رفتن بر مردم.
رفد:کمک.و رفد بمعناي عطا نیز آمده ولی از همین معنا گرفته شده چون کمکی است از طرف شخص عطا کننده.
یعنی آنها « حصدهم بالسیف »: بمعناي درو کردن زراعت است.و گویند « حصد » حصید:بمعناي(محصود)چیده شده،و اصل آن از
را با شمشیر کشت.
گرفته شده و بمعناي خسران و زیان است. « تبت یده » تتبیب:از
تفسیر:
خداي سبحان در این آیات داستان موسی علیه السلام را بدنبال قصۀ سایر انبیاء بیان فرموده.
ص : 118
« ا􀀀 اتِن 􀀀 ی بِآی 􀀀 ا مُوس 􀀀 وَ لَقَدْ أَرْسَلْن »
ما موسی را بوسیلۀ معجزات و دلیلهاي روشن خویش که دلالت بر نبوت او میکرد فرستادیم.
« طانٍ مُبِینٍ 􀀀 وَ سُلْ »
و حجتی آشکارا و خالص از فریب و نیرنگ بنحو اتم و کامل.
و بصورت عطف آمده آن است « آیات » اگر چه بهمان معناي آیه و معجزه است ولی جهت اینکه بدنبال « سلطان » و لفظ
را از جهت نیروي عظیمی که در ابطال خصم دارد حجت گویند،و هر « سلطان » از نظر بزرگی اعتبار حجت است ولی « آیات » که
دانشمندي که دلیلی نیرومند براي دفع شبهۀ طرف نزاع خود داشته باشد داراي سلطنت است.و گفته اند:سلطنت از نظر حجت و
دلیل قوي تر و نافذتر از سلطنت مملکتی است.و هر گاه کسی از نظر دلیل ذي حق بود پیرویش واجب است،و اگر چنین نباشد
پیرویش لازم نیست.
« ی فِرْعَوْنَ وَ مَلَائِهِ 􀀀 إِل »
یعنی بسوي فرعون و قوم او و یا اشراف و بزرگان قوم او که هیبتشان دلها را پر کرده بود.
« ا أَمْرُ فِرْعَوْنَ بِرَشِیدٍ 􀀀 فَاتَّبَعُوا أَمْرَ فِرْعَوْنَ وَ م »
و آنان دستور فرعون را پیروي کردند ولی دستور خدا را واگذاردند،و دستور فرعون هدایت کننده نبود و موجب رشد آنها
در اینجا کار و فعل است یعنی رفتار و عمل فرعون آنها را بشرّ و بدي وادار « أمر » نمی شد و بخیري راهبري نمیکرد.و منظور از
میکرد و از خیر و نیکی باز میداشت.
« امَهِ 􀀀 یَقْدُمُ قَوْمَهُ یَوْمَ الْقِی »
و فرعون در روز قیامت پیشاپیش قوم خود پیش میرود تا آنها را بدوزخ وارد کند چنانچه در دنیا به راه دوزخ آنها را دعوت
میکرد.
« النّ وَ بِئْسَ الْوِرْدُ الْمَوْرُودُ
ار 􀀀 فَأَوْرَدَهُمُ »
یعنی آبی که براي رفع تشنگی بر سر آن در آیند آتش است و بد آبشخوري است.و اینکه آبشخور آنان را بنام آتش خوانده
براي آن است که با ورودگاه اهل بهشت که نهرها و چشمه ها است مطابقت داشته باشد، و برخی گفته اند:معناي آیه این
است که ورودگاه آنان آتش است و بد ورودگاهی است، و دیگري گفته:یعنی بهره اي که از آتش نصیب آنها شده به بهره و
بمعناي بد در اینجا آمده با اینکه مطابق با عدالت است براي سختی « بئس » نصیبی است،و اینکه لفظ
ص : 119
و ناگواري آن است.
« امَهِ 􀀀 ذِهِ لَعْنَهً وَ یَوْمَ الْقِی 􀀀 وَ أُتْبِعُوا فِی ه »
و در این دنیا دچار لعنت گردند که همان غرق در آب باشد و در روز قیامت نیز به لعنت دچار شوند که همان عذاب آخرت
باشد،و برخی گفته اند:خدا در دنیا آنان را بلعنت دچار کرد باین ترتیب که آنها را از رحمت خود دور ساخت و پیمبران و
مؤمنان نیز بر آنها لعنت کنند،و در روز قیامت نیز بلعنت دچار گردند که در هر کجا باشند لعنت از آنها جدا نشود.
« بِئْسَ الرِّفْدُ الْمَرْفُودُ »
یعنی عطاي کسی که از آتش و لعنت باشد بد عطائی است و اینکه نام آن را عطا گذارده براي مقابلۀ آن با عطاهاي اهل
بهشت از انواع نعمتهاي الهی است،قتاده گفته:دو لعنت از جانب خدا براي آنها پی در پی آمده لعنت دنیا و لعنت آخرت،و
چیست؟ گفت:لعنت دنبال لعنت. « بِئْسَ الرِّفْدُ الْمَرْفُودُ » نافع بن رزاق از ابن عباس پرسید:معناي
« ي نَقُصُّهُ عَلَیْکَ 􀀀 اءِ الْقُر 􀀀 ذلِکَ مِنْ أَنْب 􀀀»
یعنی اي محمد این خبر از خبرهاي بلاد و شهرها است که براي تو ذکر کرده و بتو خبر میدهیم تا تذکر و تسلیتی براي تو
باشد.
« ائِمٌ وَ حَصِیدٌ 􀀀 ا ق 􀀀 مِنْه »
که بعضی از این دیار اکنون آباد و بعضی دیگر خراب و ویران است که نابود گشته و دیگر آباد نشده است،و قتاده و ابو مسلم
گفته اند:یعنی بعضی از آن بناها سر پا مانده اگر چه ساکنی در آنها نیست و بعضی بکلی ویران گشته و آثارش از بین رفته
مانند علفی که آن را درو کرده باشند.و ابن عباس گفته:یعنی بعضی از آنها سرپا است که شما آنها را می نگرید و بعضی
نابود گشته و ساکنانش از بین رفته اند.
« کِنْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ 􀀀 اهُمْ وَ ل 􀀀 ا ظَلَمْن 􀀀 وَ م »
و در مورد نابود کردن آنها ما ستمی بایشان نکردیم بلکه خودشان بر خویشتن ستم کردند که کافر شده و دست بکارهایی
زدند که مستحق نابودي گشتند،و بدین ترتیب بر خود ستم کردند.
«... ما أَغْنَتْ عَنْهُمْ آلِهَتُهُمُ 􀀀 فَ»
و بتهاشان که جز خدا آنها را میخواندند براي اینان کاري نکرده و بدردشان نخورد.
ص : 120
« جاءَ أَمْرُ رَبِّکَ 􀀀 لَمّ
ا􀀀»
هنگامی که عذاب پروردگارت بیامد،یا وقتی که امر پروردگارت بنابودي آنها آمد.
« ادُوهُمْ غَیْرَ تَتْبِیبٍ 􀀀 ا ز 􀀀 وَ م »
مجاهد و قتاده گفته اند:یعنی جز بر زیانکاري و نابودي آنها چیزي نیفزودند.و سبب اینکه نابودي و زیان را به بتها نسبت داده
بدان جهت است که آن بتها سبب خسران و زیانشان گشتند و اگر آنها را پرستش نمی کردند هلاك نمی شدند.
« ظالِمَهٌ 􀀀 ي وَ هِیَ 􀀀 ذا أَخَذَ الْقُر 􀀀 ذلِکَ أَخْذُ رَبِّکَ إِ 􀀀 وَ کَ »
یعنی هم چنان که در مورد هلاکت و دچار شدن بعذاب دربارة ملت هاي گذشته براي تو ذکر کردیم مؤاخذه و گرفتن
اللّ علیه
􀀀
پروردگارت دربارة اهل شهرها وقتی که ستمگر شوند اینگونه است...و در صحیح مسلم و بخاري از رسول خدا-صلی ه
و آله-روایت شده که فرمود:خداي تعالی به شخص ستمگر مهلت میدهد تا هنگامی که او را گرفت دیگر از تحت فرمان او
بدر نرود، و سپس این آیه را قرائت فرمود.
« إِنَّ أَخْذَهُ أَلِیمٌ شَدِیدٌ »
براستی که بر گرفتن خداي سبحان در مورد شخص ستمگر سخت دردناك و الم انگیز است.
« ذابَ الْآخِرَهِ 􀀀 خافَ عَ 􀀀 ذلِکَ لَآیَهً لِمَنْ 􀀀 إِنَّ فِی »
و در آنچه براي تو داستان کردیم عبرت و بینایی و نشانۀ بزرگی است براي کسی که از عقوبت خدا در روز قیامت بیم داشته
باشد،و اینکه این عبرت و بینایی را مخصوص بکسی دانسته که از عقوبت خدا بترسد (با اینکه براي همگان عبرت
است)بدانجهت بوده که تنها این دسته از مردم هستند که با تدبر و تفکر در این داستانها پند گیرند و منتفع گردند.
« النّ
اس􀀀 ذ یَوْمٌ مَجْمُوعٌ لَهُ لِکَ􀀀»
همان « له » و این روزي است که همۀ مردم از پیشینیان و پسینیان براي جزاء و حساب در آن روز جمع شوند و مرجع ضمیر در
روز قیامت است.
« ذلِکَ یَوْمٌ مَشْهُودٌ 􀀀 وَ »
و آن روزي است که همۀ خلایق از جن و انس و اهل آسمان و زمین در آن روز حاضر گردند و جز آن روز روز دیگري که
داراي این خصوصیت باشد وجود ندارد.
ص : 121
[ [سوره هود ( 11 ): آیات 104 تا 108
اشاره
اَلنّ لَهُمْ
ارِ 􀀀 اَلَّذِین شَ قُوا فَفِی إِلاّ بِإِذْنِهِ فَمِنْهُمْ شَ قِیٌّ وَ سَعِیدٌ ( 105 ) فَأَمَّا 􀀀
لا تَکَلَّمُ نَفْسٌ 􀀀 إِلاّ لِأَجَلٍ مَعْدُودٍ ( 104 ) یَوْمَ یَأْتِ
􀀀
ا نُؤَخِّرُهُ 􀀀 وَ م
ما یُرِیدُ ( 107 ) وَ أَمَّا اَلَّذِینَ 􀀀 فَعّ لِ
الٌ 􀀀 ر ش رَبُّکَ إِنَّ بََّکَ اء 􀀀 ا 􀀀 إِلاّ م
􀀀
اتُ وَ اَلْأَرْضُ 􀀀 ماو 􀀀 دامَتِ اَلسَّ 􀀀 ا 􀀀 ا م 􀀀 خالِدِینَ فِیه 􀀀 ا زَفِیرٌ وَ شَهِیقٌ ( 106 ) 􀀀 فِیه
( طاءً غَیْرَ مَجْذُوذٍ ( 108 􀀀 شاءَ رَبُّکَ عَ 􀀀 ا 􀀀 إِلاّ م
􀀀
اتُ وَ اَلْأَرْضُ 􀀀 ماو 􀀀 دامَتِ اَلسَّ 􀀀 ا 􀀀 ا م 􀀀 خالِدِینَ فِیه 􀀀 سُعِدُوا فَفِی اَلْجَنَّهِ
ترجمه:
و ما آن روز را جز براي مدتی معین بتأخیر نیندازیم( 104 )آن روز که بیاید هیچکس جز باذن وي سخن نگوید پس دسته اي
بدبخت و دسته اي نیکبخت باشند ( 105 )اما آن دسته که بدبختند در آتش دوزخند و ناله و فریادهایی دارند( 106 )و تا آسمانها
و زمین بر پا است در آنجا جاویدانند جز آن کس که خدا بخواهد که براستی پروردگار تو هر چه خواهد میکند( 107 )و اما
آن دسته که نیکبختند در بهشتند و تا
ص : 122
.( آسمانها و زمین هست در آن جاویدانند جز آن کس که خدا بخواهد و این عطائی است قطع نشدنی( 108
شرح لغات:
شقاء و شقاوت و شقوت همه بمعناي بدبختی است.و سعادت نیز ضدّ آن میباشد.
زفیر:آغاز صداي الاغ است و شهیق آخر آن.و نفسی را نیز که پی در پی از روي اندوه میکشند و داراي صدا باشد زفیر
گویند،و شهیق:صداي طولانی جانسوزي است که از دل بر آید.
گفته نشود. « خالد » گفته شود ولی « دائم » خلود:بودن در کاري همیشه.و دوام:بقاء همیشگی است.و بهمین اعتبار بخداي سبحان
جذّ:بمعناي قطع است.
تفسیر:
یعنی روز قیامت بود فرمود: « روز مشهود » خداي سبحان دنبالۀ آیۀ فوق که دربارة
« إِلاّ لِأَجَلٍ مَعْدُودٍ
􀀀
ا نُؤَخِّرُهُ 􀀀 وَ م »
یعنی ما آن روز را تأخیر نیندازیم مگر براي مدتی که خداي تعالی روي علم خویش بصلاح مردم در ادامۀ تکلیف خود بر
ایشان آن روز را تحت شماره در آورده،و این تعبیر دلیل بر نزدیکی روز قیامت است زیرا هر چه تحت شماره در آید رو بزوال
دلالت بر غرض میکند و « لام » نیاورد براي آنست که « الی » در آورده و بجاي آن « اجل » بر سر « لام » و تمامی است.و اینکه حرف
بچنین معنایی دلالت نمیکرد. « الی » معناي جمله آن میشود که تأخیر آن روي حکمت بوده ولی لفظ
« إِلاّ بِإِذْنِهِ
􀀀
لا تَکَلَّمُ نَفْسٌ 􀀀 یَوْمَ یَأْتِ »
هنگامی که روز قیامت بیاید احدي در آن روز جز به اذن پروردگار تعالی و فرمان او تکلم نکند،یعنی جز بسخن نیکویی که
مأذون هستند تکلم دیگري نمیکند،زیرا مردم در آنجا ملزم بترك کارهاي زشت هستند، و از آنها عمل زشتی سر نمیزند و اما
چیزهایی که زشت و قبیح نیست در انجام آن مأذون
ص : 123
هستند-و این معنایی است که جبائی از آیه کرده است-ولی بهتر آن است که بگوئیم معناي آیه آن است که در آخرت احدي
سخن سودمندي مانند شفاعت و وساطت و امثال آن بر زبان نیاورد جز باذن پروردگار.
سؤال-اگر کسی بگوید:چگونه میان این آیه با آیات دیگري که دلالت دارد بر اینکه کسی در آن روز سخنی نگوید جمع
1)-آن روز ) « لا یُؤْذَنُ لَهُمْ فَیَعْتَذِرُونَ 􀀀 لا یَنْطِقُونَ وَ 􀀀 ذا یَوْمُ 􀀀􀀀ه» : میکنید و آنها را با یکدیگر وفق میدهید؟مانند این آیه که فرمود
2)-در ) « لا جَانٌّ 􀀀 لا یُسْئَلُ عَنْ ذَنْبِهِ إِنْسٌ وَ 􀀀 فَیَوْمَئِذٍ » روزي است که سخن نگویند و اجازه شان ندهند که عذر آورند-و این آیه
3)-نگاهشان دارید که مورد ) « وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ » : آن روز از آدمی و جن از گناهش نپرسند- و در جاي دیگر فرمود
بازخواست هستند-و امثال این آیات که در ظاهر با این آیه متناقض است؟ پاسخ-در جواب گوئیم که روز قیامت داراي
توقفگاههایی است که در بعضی از آن توقفگاهها اجازة سخن بمردم داده میشود و در بعضی جاها اجازه نمیدهند،-و این
معنایی است که از حسن نقل شده-و دیگري گفته:معناي اینکه فرموده است:
در آن روز سخن نمیگویند-یعنی از روي منطق و استدلال سخن نمیگویند اما در مورد اقرار بگناهان خود و - « یَنْطِقُونَ 􀀀 لا»
سرزنش کردن یکدیگر و گناهان را بگردن یکدیگر انداختن با هم سخن میگویند،و این جمله در آیۀ فوق مانند آن است که
شما بکسی که زیاد حرف زده اما هیچیک از روي منطق و استدلال نبوده می گویید:
چیزي نیاوردي و سخنی نگفتی-که منظور سخن مستدل و منطقی است-و نظیرش را خداي سبحان فرموده است در آنجا که
4)-کر و لال و کورند- در صورتی که آنها در ظاهر می شنیدند و سخن میکردند و می دیدند اما از ) « صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ » گوید
آنجایی که سخن حق را نمی پذیرفتند و در آن تدبر نمی کردند مانند شخص کر و لال و کور بودند.
ص : 124
.36- 1) -سورة مرسلات آیۀ 35 -1
. 2) سورة الرحمن آیۀ 39 -2
. 3) -سورة صافات آیۀ 24 -3
. 4) سورة بقره آیۀ 18 -4
و این هر دو وجهی که گفته اند نیکو است.
معنایش آن است که آنها براي شناسایی و استعلام از گناهانشان پرسش « لا جَانٌّ 􀀀 لا یُسْئَلُ عَنْ ذَنْبِهِ إِنْسٌ وَ 􀀀 فَیَوْمَئِذٍ » و اما آیۀ
نشوند از جهت اینکه خداي سبحان عالم به اعمال و کردار آنها است و نیازي به پرسش و سؤال نیست،بلکه پرسش و سؤالی
که از آنها میشود از روي توبیخ و سر کوفت زدن بآنها است،و براي آن است که آنان را ملزم و محکوم کنند چنانچه در آن
منظور همین است که پرسش از روي سرزنش را تثبیت فرموده و سؤال از روي « وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ » آیۀ دیگر نیز که فرمود
استعلام را نفی فرموده است و بنا بر این تناقضی میان این آیات وجود ندارد.
« فَمِنْهُمْ شَقِیٌّ وَ سَعِیدٌ »
و با این جمله خداي سبحان خبر میدهد که آنها دو دسته اند، دسته اي اشقیاء و بدبختان که سزاوار عقاب و عذابند،و دستۀ
دیگر سعداء و نیکبختان که مستحق ثواب و پاداش نیک اند و شقاوت نیرو و قوة اسباب بلاء است چنانچه سعادت قوة اسباب
نعمت است،و شقی آن کسی است که بکردار زشت خود در نافرمانی خدا بدبخت گشته،و سعید آن کسی است که بکار
مردم هستند که در آیۀ پیشین یعنی در « منهم » نیک در راه فرمانبرداري و اطاعت خداوند خوشبخت گردیده،و مرجع ضمیر در
اسم « نفس » بر میگردد زیرا « إِلاّ بِإِذْنِهِ
􀀀
لا تَکَلَّمُ نَفْسٌ 􀀀» در جملۀ « نفس » ذکر شده بود،و برخی گفته اند:به « النّ
اس 􀀀 مَجْمُوعٌ لَهُ » آیۀ
جنس است.
« النّ
ارِ 􀀀 الَّذِین شَقُوا فَفِی فَأَمَّا »
یعنی آنان که در اثر اعمال زشت مستحق عذاب و در نتیجه بدبخت شده اند در آتش دوزخ خواهند بود،و اینکه پیش از ورود
بدوزخ آنها را به شقاوت توصیف فرموده براي آنست که وضع آنان طوري است که بدوزخشان میکشاند و منجر به
اللّ علیه و آله- روایت شد که فرمود:
􀀀
بدبختیشان میشود.و این حدیث که از رسول خدا-صلی ه
بدبخت در شکم مادرش بدبخت است-منظور خبر دادن از وضع آیندة آن کسی است که در اثر - « الشقی شقی فی بطن امه »
ارتکاب اعمال زشت ببدبختی گراید و همان اعمال زشت او را بدوزخ کشاند،چنانچه در مورد کسی که پدر پیري دارد
یعنی بزودي یتیم شود-نه آنکه الان « او یتیم است » گویند
ص : 125
( یتیم است-. ( 1
« ا زَفِیرٌ وَ شَهِیقٌ 􀀀 لَهُمْ فِیه »
به نالۀ شدید و بد صدا گویند مانند ابتداي صداي :« زفیر » نام صداي افراد غمگین و محزون است.و « شهیق » و« زفیر »: زجاج گفته
نالۀ سخت و بلند را گویند همانند آخر صداي الاغ.و ابن عباس گفته: « شهیق » الاغ،و
منظور ناله و آه حسرت و نفس بلند و گریۀ ممتد میباشد.
« شاءَ رَبُّکَ 􀀀 ا 􀀀 إِلاّ م
􀀀
اتُ وَ الْأَرْضُ 􀀀 ماو 􀀀 دامَتِ السَّ 􀀀 ا 􀀀 ا م 􀀀 خالِدِینَ فِیه 􀀀»
در تأویل این آیه در دو
ص : 126
1) -و خلاصۀ اشکالی که موجب انحراف جمعی گشته و وسیله اي بدست جبریان داده و دیگران از آن پاسخ گفته اند و -1
مصنف نیز بطور اجمال باشکال و جواب مزبور اشاره فرموده این است که: بعضی بظاهر این آیه تمسک جسته و گفته
اند:اینکه خداوند مردم را بدو دسته شقی و سعید تقسیم کرده و اشقیاء را اهل دوزخ و سعداء را اهل بهشت دانسته است دلیل
بر این است که جمعی در همین دنیا بحکم خداوند شقی هستند و جمعی دیگر سعید و خوشبخت هستند و حکم خداوند
قطعی و غیر قابل تخلف است،پس آن کس که شقی است در همین دنیا بحکم خداوند و بطور اجبار شقی است و آن کس
الشقی » که سعید است نیز همین گونه است،و بدنبال این مطلب آن همه حرفها و سخنها گفته اند تا آنجا که بحدیث معروف
نیز در اینباره تمسک جسته و بنظر خودشان مطلب را مسلم گرفته اند. و خلاصۀ « شقی فی بطن امه و السعید سعید فی بطن امه
پاسخی که مصنف و دیگران دانشمندان بزرگوار از این سخن داده اند آنست که ظرف حکم خداوند قیامت است نه دنیا و
خبري که خداوند از شقاوت و سعادت آنها داده و حکمی که در اینباره فرموده-اگر چه بصورت ماضی است-اما ظرف آن
آینده است و چون سر انجام و مآل کار و اعمال و کردار مردم طوري است که آنها را بشقاوت و سعادت میکشاند خداي
تعالی هم اکنون حکم بشقاوت و سعادت و یا بتعبیر دیگر خبر از شقاوت و سعادت آنها داده است چنانچه شما کودکی را که
پدري پیر و فرتوت دارد حکم به یتیمی و بی پدري او میکنید و از وي به یتیم تعبیر میکنید و منظور این نیست که هم اکنون
یتیم است بلکه منظور این است که با این وضعی که او در پیش دارد بزودي یتیم خواهد شد،و معناي کلام رسول خدا-صلی
اللّ علیه و آله-نیز همین است که شخص مرتکب اعمال زشت آینده اش شقاوت و اهل دوزخ است...و البته خوانندگان محترم
􀀀
ه
براي تحقیق بیشتر باید بکتابهاي مفصلی که در اینباره نوشته شده از آن جمله بتفسیر شریف- المیزان و یا ترجمۀ آن در تفسیر
اللّ تعالی
􀀀
همین آیه مراجعه کنند و شرح بیشتر از وضع پاورقی ما خارج است و اینمقدار هم براي توضیح کلام مصنف رحمه ه
بود.
جاي آن بحث شده و هر دو از جاهاي مشکل قرآن است.
اول-در اینکه خلود و جاویدان ماندن آنها در دوزخ محدود بمدت دوام آسمانها و زمین شده...
مگر آن کس را که خدا بخواهد...- ( 1)اما - « شاءَ رَبُّکَ 􀀀 ا 􀀀 إِلاّ م
􀀀
» دوم-در معناي جمله اي که بصورت استثناء آمده که فرموده
در مورد تفسیر جملۀ اول چند قول است:
-1 ضحاك و جبائی گفته اند:منظور آسمان و زمین آخرت است که از این آسمان و زمین دنیا بصورت دیگري در قیامت
تبدیل میشوند و آسمان و زمین آخرت فنا و زوال ندارد و همیشگی است.
-2 منظور آسمان و زمین بهشت و جهنم است،زیرا هر چه بالاي سر انسان است آن را آسمان گویند چنانچه هر چه را پاي
انسان روي آن قرار گیرد زمین گویند.و این وجه نیز مانند وجه اول و یا نزدیک بآن است.
«... اتُ وَ الْأَرْضُ 􀀀 ماو 􀀀 دامَتِ السَّ 􀀀 ا 􀀀م» -3 وجهی است که حسن گفته و آن این است که این جمله براي تشبیه ذکر شده و معناي
یعنی تا قیامت بر پا است و آن همیشگی است چنانچه دوام آسمان و زمین دنیا بمقدار مدت دوام دنیا است.
-4 جملۀ مزبور کنایه از ابدیت و همیشگی بودن است و منظور خصوص آسمان
ص : 127
1) -آنچه موجب شده که مؤلف(ره)در اینجا بطور مبسوط بحث کند و این آیۀ شریفه را از آیات مشکلۀ قرآن کریم بداند -1
مطلبی است که در بادي نظر از ظاهر آیه استفاده میشود زیرا از دو جاي این آیه بحسب ظاهر استفاده میشود که کفار و اهل
که «... اتُ وَ الْأَرْضُ 􀀀 ماو 􀀀 دامَتِ السَّ 􀀀 ا 􀀀م» شقاوت همیشه در دوزخ نیستند و باصطلاح مخلد در جهنم نخواهند بود،یکی از جملۀ
توقف آنها را در دوزخ محدود بزمان وجود آسمانها و زمین فرموده و ما بطور قطع میدانیم که روزي فرا میرسد که آسمانها و
که توقف آنها را معلق بمشیت خود دانسته « شاءَ رَبُّکَ 􀀀 ا 􀀀 إِلاّ م
􀀀
» زمین از هم متلاشی شده و نابود شوند،و دیگر از آنجا که فرمود
و حکم به خلود آنها نفرموده است... با اینکه در آغاز آیه و هم چنین در آیات دیگر قرآنی حکم بخلود کفار در جهنم شده و
توقف آنها را در دوزخ محدود و معلق بچیزي نفرموده است؟
و زمین نیست و این رسم عرب است که براي دور کردن مطلب و ابدیت آن اینگونه سخن میگویند مثلا کاري را که هرگز
لا افعل- ذلک ما اختلف اللیل و النهار و ما دامت السماوات و الارض،و ما نبت النبت،و ما » نمیخواهند انجام دهند میگویند
تا شب و روز در گردش است و آسمان و زمین بر پا است،و گیاه -« اطنت الإبل و ما اختلف الجره و الدره،و ما ذرّ شارق
میروید،و شتر ناله میکند،و یا دهانش کف میکند،و یا آفتاب میتابد من اینکار را نمی کنم-و یا امثال این کنایات که منظور
انجام ندادن کار است براي همیشه،منتهی چون بخیال خودشان این چیزها قابل تغییر و تبدیل نیست و همیشگی است با این
الفاظ میگویند،خداي سبحان نیز در این آیه روي خرد و فهم آنها و محاورات کلام آنها اینگونه فرموده است.و عمرو بن
معدیکرب در همین باره گوید:
و کل اخ مفارقه اخوه
( لعمر ابیک الا الفرقدان ( 1
و زهیر نیز گفته:
الا لا أري علی الحوادث باقیاً
و لا خالداً الا الجبال الرواسیا
و الا السماء و النجوم و ربنا
( و ایامنا معدوده و اللیالیا ( 2
که اشیاء فوق را همیشگی و غیر قابل زوال خیال کرده اند.
نیز دانشمندان وجوهی گفته اند: « شاءَ رَبُّکَ 􀀀 ا 􀀀 إِلاّ م
􀀀
» و در معناي جملۀ
-1 استثناء در زیادي است یعنی زیادي عذاب در مورد دوزخیان و زیادي نعمت دربارة بهشتیان،و خلاصۀ معنی این است که
من » دارند بجز آن مقدار که خدا بخواهد عذابشان را بیفزاید چنانچه شخص برفیقش بگوید « شهیق » و« زفیر » اشقیاء در دوزخند و
که در اینجا دو هزار دینار بیش از یکهزار « یکهزار دینار از تو طلبکارم بغیر از دو هزار دیناري که در فلان روز بتو قرض دادم
ما کان معنا رجل » است چنانچه گفته شود « سوي » بمعناي « الا » است و زیادي هرگز از چیز اندك استثناء نمی شود،و در حقیقت
که « الا زید
ص : 128
1) -بجان پدرت سوگند که هر برادري از برادر خود جدا میشود مگر ستاره هاي فرقدان. -1
2) -بدانکه حوادث روزگار دائم و همیشگی نیست مگر کوه هاي پا بر جا و آسمان و ستارگان و پروردگار ما و روزهاي -2
معدود و شبها.
است.یعنی مردي جز زید با ما نیست،در اینجا نیز معناي آیه این است که دوزخیان زفیر و شهیق دارند بجز « سوي زید » بمعناي
آن عذابهایی که خدا براي آنها بخواهد و این وجهی است که زجاج و فراء و علی بن عیسی و جمعی گفته اند. 2-استثناء در
مورد توقف آنان در محشر و حساب و هم چنین مدتی که در برزخ هستند میباشد یعنی آنها در دوزخ جاویدانند مگر آن
مقدار زمانی را که در برزخ و قیامت و محشر پیش از ورود بدوزخ بخواهد،زیرا اگر این استثنا نبود شاید کسی خیال میکرد
کفار و اهل دوزخ از همان وقتی که مرگشان فرا میرسد بدوزخ رفته و در آن جاویدانند،و این استثنا براي فهماندن همین نکته
است که هنگام برزخ و محشر و حساب تحت مشیت حق هستند و خلود در دوزخ پس از انجام این مراحل است و براي اینکه
استثناء خالی از فائده نباشد همین اندازه کافی است،و این وجهی است که از ما زنی نقل شده و جبائی نیز آن را اختیار کرده.و
اگر کسی بگوید:چگونه پیش از آنکه آنها بدوزخ روند از خلود آنها در دوزخ استثناء شده؟جواب آنست که این استثناء در
موردي که خبر از ورود آنها بدوزخ نیز پیش از آن صورت گیرد،چنانچه در اینجا است-جایز میباشد.
مربوط است نه به خلود در جهنم و معناي آن چنین است که:آنها در جهنم صداها و « ا زَفِیرٌ وَ شَهِیقٌ 􀀀 لَهُمْ فِیه » -3 استثناء بجملۀ
ناله ها دارند بجز آنچه خدا بخواهد از سایر انواع عذاب،چنانچه در آیۀ بعدي-در مورد اهل بهشت نیز که نظیر این استثناء
آمده-مربوط بنعمتهاي بهشتیان است که از مدلول کلام استفاده میشود، یعنی اهل بهشت داراي نعمت هستند بجز آن نعمتهاي
عطائی پایان ناپذیر -« عطاء غیر مجذوذ » دیگري که خدا براي آنها بخواهد و دلیل بر این معنی همان دنبالۀ آیه است که فرموده
و قطع نشدنی-و این قولی است که از زجاج نقل شده.
است و بقول شاعر استشهاد کرده که گفته است: « واو » در اینجا بمعناي « الا » -4 فراء گفته
و أري لها داراً بأغدره
است و گرنه سخنی متناقض گفته بود،و در آیه نیز چنین معنی میشود که اشقیاء همیشه در « واو » بمعناي « الا » که در این شعر
باشد اهل تحقیق از نحویین ضعیف دانسته و مورد قبول آنها « واو » بمعناي « الا » دوزخند و آنچه خدا بخواهد.ولی این معنی را که
نیست.
ص : 129
و أري لها داراً بأغدره
است و گرنه سخنی متناقض گفته بود،و در آیه نیز چنین معنی میشود که اشقیاء همیشه در « واو » بمعناي « الا » که در این شعر
باشد اهل تحقیق از نحویین ضعیف دانسته و مورد قبول آنها « واو » بمعناي « الا » دوزخند و آنچه خدا بخواهد.ولی این معنی را که
نیست.
-5 منظور از اشقیاء در آیۀ شریفه همۀ آن افرادي هستند که بدوزخ میروند چه آنها که اهل ایمان و طاعت بوده و گناهانی از
آنها سرزده که براي مدت معینی مستوجب دخول در آتش گشته اند و سپس از دوزخ خارج شده و ببهشت میروند و چه آنها
همان مردم با « شاءَ رَبُّکَ 􀀀 ا 􀀀 إِلاّ م
􀀀
» که اهل ایمان نبوده و براي همیشه جاویدان و مخلد در دوزخند،و بنا بر این منظور از جملۀ
ایمانی هستند که پس از مدتی بخاطر ایمانشان از دوزخ بیرون آمده و ببهشت میروند.منتهی این معنی احتیاج باثبات مطلب
باشد ( 1) تا معنی درست آید،و اینمطلب هم با توجه بموارد « من » باید بمعناي « ما » دیگري هم دارد و آن این است که لفظ
2) و یا مانند ) « ا فِی الْأَرْضِ 􀀀 اتِ وَ م 􀀀 ماو 􀀀 ا فِی السَّ 􀀀 لِلّ م
􀀀
سَبَّحَ هِ » بهمین معنی آمده ثابت میشود مانند این آیۀ شریفه « ما » دیگري که
این دربارة اهل دوزخ. -.« سبحان ما سبحت له »: اینکه عرب در وقت شنیدن صداي رعد آسمان گوید
و اما جمله اي که بهمین مضمون دربارة اهل بهشت در آیه آمده آن نیز روي همین معنی درست است زیرا خداي تعالی خبر
میدهد که نیکبختان نیز در بهشت جاویدانند مگر آن کس را که خدا بخواهد و استثناء در مورد همانهایی است که از
ص :
که نام جایی است)دیدم که آثار آن از بین رفته بود و خاکستري انباشته که )« اغدره السیدان » 1) -و خانه اي از وي در -1
سنگهاي سیاه مطبخ بادها را از آن دور کرده و مانع بر باد رفتنشان شده بود.
در غیر دوي العقول استعمال شود « ما » 2) -خوانندگان محترمی که با ادبیات عرب سر و کار دارند میدانند که معمولا لفظ -2
آمده مصنف در صدد پاسخ بر « من » بمعناي « ما » در ذوي العقول و چون در این معنی این اشکال بذهن میآید که چگونه « من » و
آمده است.
دوزخ بیرون آمده و داخل بهشت میشوند یعنی استثناء از زمان جاویدان بودن آنها در بهشت است با این بیان که آن دسته اي
هم که از دوزخ بیرون آمده و ببهشت میروند باید جاویدان بودن آنها را نیز خداي سبحان خبر دهد تا معلوم گردد که آنها نیز
پس از دخول در بهشت جاویدانند و اینمطلب را با همین استثناء خبر داده است،و بعبارت دیگر استثناء در مورد بهشتیان
استثناي از زمان است و در مورد دوزخیان استثناي از اعیان است،و در حقیقت معنی استثناء در مورد بهشتیان اینگونه است که
آن دسته اي که ببهشت میروند نیز جاویدان در آنند مگر آنهایی را که خدا بخواهد که پیش از ورود ببهشت بدوزخشان
ببرد،که آنها نیز پس از ورود ببهشت در آن جاویدانند.
بر این دسته اطلاق شده با اینکه این هایی « شقی » سؤال دیگري که روي این معنی باقی میماند این سؤال است که چگونه لفظ
و نیکبخت هستند؟و پاسخ این سؤال هم این است « سعید » که پس از مدتی از دوزخ بیرون آمده و ببهشت میروند در حقیقت
باعتبار حالاتی است که آنها دارند،و آن زمانی که آنان در دوزخ و گرفتار عذاب الهی هستند اهل شقاوت « سعید » و« شقی » لفظ
و بدبختی هستند،و زمانی که از دوزخ بیرون آمده و ببهشت میروند در زمرة سعداء و نیکبختانند و اطلاق لفظ در هر جا روي
وضعی است که آنها شایستگی آن را دارند.
اللّ و ابو سعید خدري و قتاده و سدي و ضحاك و جمعی دیگر از مفسرین
􀀀
و این معنایی است که از ابن عباس و جابر بن عبد ه
نقل شده است.
و ابو روق از ابن عباس روایت کرده که گفته است:اهل شقاوت در اینجا کسانی هستند که کافر در آنها وجود ندارد بلکه
اینان مردمی هستند از اهل توحید که در اثر گناهانشان بدوزخ میروند و سپس با تفضل الهی از دوزخ بیرون آمده ببهشت
میروند، و از اینرو در حالی که بدوزخ میروند از اشقیاء هستند و هنگامی که ببهشت میروند از سعداء محسوب میگردند.و قتاده
گفته:خدا خود میداند با آنها چگونه رفتار کند همین قدر ما میدانیم که گروهی در اثر گناهانشان دچار آتش میشوند و آن
گاه خداي تعالی برحمت خویش آنان را ببهشت میبرد.و همینها هستند که شفاعت شامل حالشان
ص : 131
اللّ علیه و آله-روایت کرده که در قیامت گروهی از دوزخ نجات مییابند و بیرون
􀀀
میشود.و انس بن مالک از رسول خدا-صلی ه
میآیند.
و مختار ما نیز در معناي آیه همین قول است،و این معنا بهتر از سایر معانی است.
-6 شرط و تعلیق در آیه از باب تعلیق بمحال و براي تأکید در خلود و ابدیت است یعنی خداوند هرگز خروج آنها را از دوزخ
نمیخواهد و مشیتش جز بر همین معنی تعلق نگیرد.
« ما یُرِیدُ 􀀀 فَعّ لِ
الٌ 􀀀 ر إِنَّ بََّکَ » -7 حسن گفته:خداي سبحان در آغاز استثناء فرموده ولی بدنبالش خلود آنها را بطور قطع با جملۀ
بیان فرموده،و از این جملۀ بعدي معلوم میشود که همان خلودشان را در آتش اراده فرموده است.و نزدیک بهمین قول وجهی
است که از زجاج و غیر او نقل شده که گفته اند:رسم عرب بر این است که گاهی در کلام خود کاري را استثناء میکند ولی
با اینکه تصمیم به زدن او دارد. « بخدا زید را میزنم مگر آنکه نظرم بر گردد »: آن را انجام میدهد مانند اینکه میگوید
-8 یحیی بن سلام بصري گفته:که استثناء مربوط بزمان ورودشان در دوزخ است زیرا اهل بهشت و دوزخ گروه گروه و
وَ» 1) و دربارة بهشتیان نیز فرموده ) «... ی جَهَنَّمَ زُمَراً 􀀀 وَ سِیقَ الَّذِینَ کَفَرُوا إِل » بتدریج داخل میشوند بدلیل آیه اي که میفرماید
2) و بنا بر این،استثناء مربوط بمقدار زمانی است که میان ورود آنها ببهشت و دوزخ ) «... سِیقَ الَّذِینَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ إِلَی الْجَنَّهِ زُمَراً
فاصله میشود.
-9 وجهی است که شیخ طوسی(ره)در تفسیر خود ذکر کرده و آن را از جمعی از علماي امامیه نقل فرموده است و آن وجه
این است که عذاب و خلود در آیه مربوط بقبر و برزخ است یعنی آنها در آتش و عذاب مخلد هستند تا وقتی که آسمان و
زمین دنیا بر پا است و چون آنها معدوم شدند عذابشان بر طرف گردد تا دوباره براي حساب روز قیامت محشور گردند.
-10 وجهی است که از ابی مجلز نقل شده و او گفته است:منظور از این استثناء
ص : 132
. 1) -سورة رمز آیۀ 71 -1
. 2) سورة رمز آیۀ 73 -2
آنست که آنها در آتش دوزخ جاویدانند مگر آنها را که خدا بخواهد و از ایشان درگذرد و بدوزخشان نبرد و منظور همان
اهل توحید هستند که خدا اگر بخواهد از آنها میگذرد.
« وَ أَمَّا الَّذِینَ سُعِدُوا »
و اما آنان که بسبب فرمانبرداري و اطاعت خدا و دوري از گناه سعید و نیکبخت شدند.
« اتُ وَ الْأَرْضُ 􀀀 ماو 􀀀 دامَتِ السَّ 􀀀 ا 􀀀 ا م 􀀀 خالِدِینَ فِیه 􀀀 فَفِی الْجَنَّهِ »
تا آسمانها و زمین بر پا است در بهشتند.
« شاءَ رَبُّکَ 􀀀 ا 􀀀 إِلاّ م
􀀀
»
در این جمله نیز همۀ آن معانی محتمل است بجز آنچه در آنجا گفته شده که برخی از اشقیاء ممکن است از دوزخ بیرون
آمده و نجات پیدا کنند،زیرا همۀ مسلمانان اتفاق و اجماع کرده اند بر اینکه هر کس مستحق ثواب شد داخل بهشت میشود و
پس از ورود ببهشت هرگز بیرون نخواهد رفت.
« طاءً غَیْرَ مَجْذُوذٍ 􀀀 عَ»
عطائی پایان ناپذیر و تمام نشدنی.
ص : 133
[ [سوره هود ( 11 ): آیات 109 تا 112
اشاره
ا􀀀 إِنّ لَمُوَفُّوهُمْ نَصِ یبَهُمْ غَیْرَ مَنْقُوصٍ ( 109 ) وَ لَقَدْ آتَیْن
􀀀
اؤُهُمْ مِنْ قَبْلُ وَ ا 􀀀 ما یَعْبُدُ آب 􀀀 إِلاّ کَ
􀀀
ا یَعْبُدُونَ 􀀀 لاءِ م 􀀀 ؤُ􀀀 مِمّ یَعْبُدُ ه
ا􀀀 مِر فَلا تَکُ فِی یَْهٍ 􀀀
لَمّ لَیُوَفِّیَنَّهُمْ
ا􀀀 و إِنَّ کُ  لا ( لا کَلِمَهٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّکَ لَقُضِیَ بَیْنَهُمْ وَ إِنَّهُمْ لَفِی شَکٍّ مِنْهُ مُرِیبٍ ( 110 􀀀 لَو ابَ فَاخْتُلِفَ فِیهِ وَ 􀀀 مُوسَی اَلْکِت
( ما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ ( 112 􀀀 لا تَطْغَوْا إِنَّهُ بِ 􀀀 ابَ مَعَکَ وَ 􀀀 ما أُمِرْتَ وَ مَنْ ت 􀀀 ما یَعْمَلُونَ خَبِیرٌ ( 111 ) فَاسْتَقِمْ کَ 􀀀 مالَهُمْ إِنَّهُ بِ 􀀀 رَبُّکَ أَعْ
ترجمه:
پس تو(اي محمد)در بطلان آنچه اینان(بجز خدا)می پرستند در تردید مباش که اینان جز آنچه را پدرانشان از پیش می
پرستیده اند پرستش نمی کنند،و ما نصیب (و کیفر)آنها را محققاً بی کم و کاست خواهیم داد( 109 )و براستی که ما بموسی
کتاب- دادیم ولی در آن اختلاف کردند،و اگر گفتار پروردگارت از پیش نگذشته بود(که عذابشان را بتأخیر اندازد)میان
ایشان داوري شده بود(و دچار عذاب میشدند)و اینان دربارة آن(وعد و وعیدها)بتردیدي سخت اندرند( 110 )و محققاً
پروردگار تو سزاي
ص : 134
کردار همه شان را بطور کامل میدهد که او بآنچه میکنند آگاه است( 111 )پس(اي محمد) چنانچه مأمور هستی پایدار باش،و
.( نیز هر که با تو بسوي خدا بازگشته و دچار سرکشی نشوید که او بدانچه میکنید بینا است( 112
شرح لغات:
مریه:-بکسر میم و ضم آن-:شک و تردید.
نصیب:حظ و بهره.
استقامت:پایداري در یک جهت و منحرف نشدن بچپ و راست.
طغیان:تجاوز از حدّ و انحراف بسوي فساد و تباهی.
تفسیر:
« لاءِ􀀀 ؤُ􀀀 مِمّ یَعْبُدُ ه
ا􀀀 مِر فَلا تَکُ فِی یَْهٍ 􀀀 »
تردید نداشته باش که آنچه را اینان بجز خدا می پرستند باطل است و بدنبال این پرستش بآتش دوزخ دچار خواهند شد.
« اؤُهُمْ مِنْ قَبْلُ 􀀀 ما یَعْبُدُ آب 􀀀 إِلاّ کَ
􀀀
ا یَعْبُدُونَ 􀀀م»
و این پرستش غیر خدا جز از روي تقلید از پدران خودشان نیست.
« إِنّ لَمُوَفُّوهُمْ نَصِیبَهُمْ غَیْرَ مَنْقُوصٍ
􀀀
وَ ا »
و ما سزاي اعمال و عقابشان را بطور کامل میدهیم و چیزي را از آنچه استحقاق دارند کم نخواهیم کرد،و با این جمله خداي
سبحان آنها را از عفو خویش نومید و مأیوس کرده است،و ابن زید گفته:یعنی ما پس از اینکه مطابق حکم و فرمان خویش
بهرة نیک آنها را در دنیا بطور کامل خواهیم داد،در قیامت نیز بمقدار استحقاقی که دارند عقابشان خواهیم کرد.
« ابَ􀀀 ا مُوسَی الْکِت 􀀀 وَ لَقَدْ آتَیْن »
ما بموسی کتاب-یعنی توراه-دادیم.
« فَاخْتُلِفَ فِیهِ »
پس قوم او در آن اختلاف کردند،یعنی در درستی و صحت آن کتابی که بر وي نازل شده بود،اختلاف کردند،و منظور
اللّ علیه و آله-است که اگر قوم تو قرآن را انکار کرده و تو را تکذیب میکنند قوم موسی نیز با وي
􀀀
دلداري پیغمبر-صلی ه
چنین کردند و تو محزون و غمناك مباش.
« لا کَلِمَهٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّکَ 􀀀 وَ لَوْ »
و اگر نبود آن خبر گذشته از جانب خدا که کیفر ایشان
ص : 135
را روي مصلحت تا روز قیامت بتأخیر اندازد.
« لَقُضِیَ بَیْنَهُمْ »
در ثواب و عقاب هر کس شتاب میکرد.و برخی گفته اند:یعنی کار مؤمنان و کافران را بتمامی یکسره میکرد و مؤمنان را
نجات داده و کافران را هلاك و نابود میکرد.
« وَ إِنَّهُمْ لَفِی شَکٍّ مِنْهُ مُرِیبٍ »
یعنی کافران در وعده و وعید خدا در شک و تردید سختی هستند.و برخی گفته اند:یعنی قوم موسی در مورد نبوت آن
حضرت در شک و تردید بودند.
« وَ إِنَّ کُ  لا »
و محققاً همۀ منکران و مخالفان،و برخی گفته اند:یعنی تمامی هر دو دسته از تصدیق کنندگان و تکذیب کنندگان...
« مالَهُمْ 􀀀 لَمّ لَیُوَفِّیَنَّهُمْ رَبُّکَ أَعْ
ا􀀀»
یعنی پروردگار تو جزاي اعمال آنها را بطور کامل میدهد،اگر خیر است جزاي خیر و اگر شرّ است جزاي همان را خواهد داد.
« ما یَعْمَلُونَ خَبِیرٌ 􀀀 إِنَّهُ بِ »
که وي براستی نسبت به اعمال شما و سزاي آنها دانا است و چیزي بر او مخفی و پوشیده نیست.
« ما أُمِرْتَ 􀀀 فَاسْتَقِمْ کَ »
اي محمد بر موعظه و بیم دادن و تمسک بطاعت حق و امر و دعوت بدان پایدار باش،و استقامت:همان اداي مأموریت و
رساندن آن و جلوگیري از منهیات الهی است چنانچه در قرآن مأمور بدان شده بود.
« ابَ مَعَکَ 􀀀 وَ مَنْ ت »
ابن عباس گفته:یعنی کسانی هم که به پیروي از تو از شرك و بت پرستی بازگشته اند باید استقامت ورزند و پایداري کنند
چنانچه مأمور هستند،و دیگري گفته:یعنی کسی که بسوي خدا و پیغمبرش بازگشته و متوجه شده باید استقامت ورزد،یعنی
مؤمنان نیز باید پایداري کنند،و قول دیگر آن است که:تو باید نسبت بأداي رسالت استقامت ورزي و مؤمنان نیز در مورد قبول
و پذیرش آن استقامت داشته باشند.
« لا تَطْغَوْا 􀀀 وَ »
یعنی با کم و زیاد کردن آن از امر و فرمان خدا تجاوز نکنید که از حد استقامت خارج شوید،و جبائی گفته:یعنی نعمت و
آسایش شما را بطغیان وادار
ص : 136
نکند که از حد استقامت خارج گردید،و معناي سوم آنست که گفته اند:یعنی نافرمانی و مخالفت با خدا نکنید.
« ما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ 􀀀 إِنَّهُ بِ »
که براستی خداوند به اعمال شما دانا است و چیزي بر وي پوشیده نماند.و واحدي بسند خود از عمر بن خطاب روایت کرده
اللّ علیه و آله-فرمود:اگر آن قدر نماز بخوانید که پشتتان خم شود،و روزه بگیرید تا چون
􀀀
که رسول خدا- صلی ه
.( ستونها(بیجان)گردید،اما(در عوض)دو تا نزد شما محبوبتر از یکی باشد بحد استقامت نرسیده اید ( 1
اللّ علیه و آله-نازل نشده که سخت تر و پر مشقت تر از این آیه باشد،و از
􀀀
و ابن عباس گفته:هیچ آیه اي بر رسول خدا-صلی ه
همین رو بود که وقتی اصحاب از آن حضرت پرسیدند:چه زود پیري در شما اثر کرده؟در جواب آنها فرمود:
سورة هود و واقعه پیرم کرد-. - « شیّبتنی هود و الواقعه »
نظم و ارتباط این آیات
اما ارتباط آیۀ اولی بما قبل از اینجهت است که خداي سبحان داستان امتهاي گذشته و نابودي آنها را بخاطر کفرشان بیان
فرمود،دنبال آن در این آیات بطلان عقیده و رفتارشان را ذکر کرده و ضمناً بیان داشته که سزاي اعمالشان را بطور وافی و
کامل بآنها میدهد.
و ابو مسلم گفته:ارتباط این آیه با آیات قبلی از این نظر است که چون در آیات قبلی جریان اختلاف امتها را از روي تکذیب
نسبت به پیمبرانشان بیان داشته،در اینجا نیز بیان فرموده که اختلاف این مردم نیز مانند اختلاف آنها از روي کفر و عناد بوده نه
از روي اجتهاد.و هم چنین ارتباط آیۀ دوم با آیات قبلی از این نظر است که در اینجا بیان فرماید:تکذیب این مردم کافر بدانچه
بر تو نازل شده مانند تکذیب قوم موسی است بدانچه بر وي نازل کردیم.
ص : 137
کنایه از استبداد رأي و اجتهاد در مقابل دستورات الهی «... دو تا نزد شما محبوبتر از یکی باشد » 1) -ظاهراً منظور از جملۀ -1
است،یعنی شخص مسلمان و مؤمن بدستورات الهی باید مطیع و فرمانبردار باشد و هر چه را بدو دستور داده اند بپذیرد.
[ [سوره هود ( 11 ): آیات 113 تا 117
اشاره
ارِ وَ 􀀀 هَ طَرَفَیِ اَلنَّه 􀀀 لا تُنْ َ ص رُونَ ( 113 ) وَ أَقِمِ اَلصَّلا 􀀀 اءَ ثُمَّ 􀀀 اَللّ مِنْ أَوْلِی
􀀀
ا لَکُمْ مِنْ دُونِ هِ 􀀀 اَلنّ وَ م
ار 􀀀 لا تَرْکَنُوا إِلَی اَلَّذِینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکُمُ 􀀀 وَ
لا􀀀 لا یُضِ یعُ أَجْرَ اَلْمُحْسِنِینَ ( 115 ) فَلَوْ 􀀀 اَللّ
􀀀
لِلذّ ( 114 ) وَ اِصْبِرْ فَإِنَّ هَ
􀀀
ي اکِرِینَ 􀀀 ذلِکَ ذِکْر 􀀀 اتِ 􀀀 اتِ یُذْهِبْنَ اَلسَّیِّئ 􀀀 زُلَفاً مِنَ اَللَّیْلِ إِنَّ اَلْحَسَ ن
ا أُتْرِفُوا فِیهِ وَ 􀀀 ا مِنْهُمْ وَ اِتَّبَعَ اَلَّذِینَ ظَلَمُوا م 􀀀 إِلاّ قَلِیلاً مِمَّنْ أَنْجَیْن
􀀀
سادِ فِی اَلْأَرْضِ 􀀀 کانَ مِنَ اَلْقُرُونِ مِنْ قَبْلِکُمْ أُولُوا بَقِیَّهٍ یَنْهَوْنَ عَنِ اَلْفَ 􀀀
( ا مُصْلِحُونَ ( 117 􀀀 ي بِظُلْمٍ وَ أَهْلُه 􀀀 کانَ رَبُّکَ لِیُهْلِکَ اَلْقُر 􀀀 ا 􀀀 کانُوا مُجْرِمِینَ ( 116 ) وَ م 􀀀
ترجمه:
و(از روي دوستی و همبستگی)بمردمی که ستم کرده اند متمایل نشوید که بعذاب دوزخ گرفتار میشوید و بجز خدا
یاوري(براي دفع عذاب)ندارید و هرگز یاري نخواهید شد( 113 )و بپادار نماز را در دو طرف روز و پاسی از شب که براستی
کارهاي نیک بدیها را از بین میبرد،و این اندرزي است براي اندرزگیران( 114 )و صبر کن که خدا
ص : 138
پاداش نیکوکاران را ضایع نمی کند( 115 )پس چرا در میان بازماندگان مردمان گذشته بجز افراد کمی از آنها که نجاتشان
دادیم افرادي نبودند که از فساد و(تباهی)در روي زمین جلوگیري کنند و کسانی که ستم کردند پیروي از لذتهایی کردند که
بدانها سرگرم و معتاد شده و مردمی بدکار و مجرم بودند( 116 )و پروردگار تو چنان نیست که مردم دهکده ها را از روي ستم
.( نابود کند در صورتی که اهل آنها صلح جو(و اصلاحگر) باشند( 117
شرح لغات:
رکون:اعتماد و سکون نفس نسبت بچیزي از روي علاقۀ بدان.
یعنی فضلی هست،و این جمله در مورد مدح و ستایش بکار « در فلان کس بقیه اي هست » بقیه:باقیماندة چیزي،و اگر گفتند
رود.
بمعناي عادت کردن بنعمت است. « ترفّه » اترفوا:یعنی عادت به رفاه و آسایش و خوشی کرده اند،چون
تفسیر:
خداي سبحان در این جا مردم را از مداهنۀ در دین و دورویی و تمایل بسوي ستمگران باز داشته و چنین گوید:
« لا تَرْکَنُوا إِلَی الَّذِینَ ظَلَمُوا 􀀀 وَ »
ابن عباس گفته:در هیچ امري از امور دین خود بسوي مشرکین متمایل نشوید.و سدي و ابن زید گفته اند:یعنی با ستمکاران
چاپلوسی نکنید،و از قاضی نقل شده که گفته است:رکون بسوي ظالمین که در این آیه از آن نهی شده آن است که کسی در
ستم و ظلم آنها شرکت کند و از کار آنها اظهار رضایت نماید یا اظهار دوستی و محبت آنها را بکند،و اما اگر کسی از روي
تقیه و دفع شرّشان بنزد آنها برود و آمیزش و مخالطت با ایشان کند جایز است.و نزدیک بهمین معنی از ائمۀ اطهار علیهم
السلام روایت شده که فرموده اند
بمعناي دوستی و خیر خواهی و فرمانبرداري آنها است. « رکون با ظالمان »
« اءَ􀀀 اللّ مِنْ أَوْلِی
􀀀
ا لَکُمْ مِنْ دُونِ هِ 􀀀 النّ وَ م
ار 􀀀 فَتَمَسَّکُمُ »
یعنی دچار عذاب دوزخ خواهید
ص : 139
شد،و بجز خدا یاوري ندارید که عذاب را از شما دور سازد.
« لا تُنْصَرُونَ 􀀀 ثُمَّ »
و در دنیا نیز بر دشمنان خود یاري نشوید،یعنی بر آنها پیروز نشوید زیرا نصرت و یاري خدا هم نوعی ثواب و پاداش است که
مخصوص فرمانبرداران و اهل طاعت است.
« لاهَ􀀀 وَ أَقِمِ الصَّ »
و نماز را بپادار یعنی رکوع و سجده و سایر واجبات و افعال آن را بطور کامل انجام ده.و بعضی گفته اند:یعنی در حال استواي
قامت آن را انجام ده، و دیگري گفته.یعنی پیوسته انجام ده.
« ارِ وَ زُلَفاً مِنَ اللَّیْلِ 􀀀 طَرَفَیِ النَّه »
از ابن عباس و ابن زید نقل شده که گفته اند:
که در آیه « زلف » نماز عشاء است و « پاسی از شب » در آیۀ شریفه نماز صبح و مغرب است،و منظور از « دو طرف روز » منظور از
است اولین ساعات شب است،و بدنبال این معنی گفته اند:و اینکه خداوند نماز ظهر و عصر را بیان نکرد بخاطر یکی از دو
جهت بوده:یا براي اینکه مطلب آشکار و ظاهر بوده و احتیاجی بذکر نداشته که آن دو نمازهاي روزانه است،و این مانند
آنست که فرموده باشد:نماز را در دو طرف روز بخوان با آن نمازي که معروف و معلوم است که در روز باید بخوانی.و یا
براي آن بوده است که این دو نماز در ضمن یکی از دو طرف که طرف آخر روز باشد ذکر شده است، زیرا زمان نماز ظهر و
ی􀀀 لاهَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِل 􀀀 أَقِمِ الصَّ » : عصر بعد از زوال است و از اینرو بآخر روز نزدیکترند،و خداي سبحان در آیۀ دیگر فرمود
همان زوال خورشید است...و این معنایی است که از امام باقر علیه السلام نیز روایت « دلوك شمس » 1) و منظور از ) « غَسَقِ اللَّیْلِ
شده.و جمعی دیگر چون زجاج و حسن گفته اند:نماز دو طرف روز همان نماز صبح و ظهر و عصر است و نماز در پاسی از
شب همان نماز مغرب و عشاء است،و اینان گفته اند:طرف چیز باید جزء آن باشد و معلوم است که نماز مغرب جزء روز
اللّ علیه و آله روایت کرده است که آن حضرت فرمود: نماز
􀀀
نیست.و حسن بهمین مضمون حدیثی نیز از رسول خدا-صلی ه
نماز مغرب و عشاء است. « زلف اللیل » در
ص : 140
. 1) -سورة اسراء آیۀ 78 -1
و قول دیگر آنست که منظور از دو طرف روز نماز صبح و عصر است.
« اتِ􀀀 اتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئ 􀀀 إِنَّ الْحَسَن »
خوبیها بدیها را میبرد.ابن عباس و بیشتر از مفسران گفته اند:یعنی نمازهاي پنجگانه موجب پاك شدن گناهانی است که در
باز « صلاه » الف و لام تعریف است و به « الحسنات » در « لام » و« الف » ساعات ما بین آنها از انسان سر میزند.چون از نظر ادبی
میگردد.و واحدي بسند خود از ابی عثمان روایت کرده که گفت:من همراه سلمان در زیر درختی بودیم و سلمان شاخۀ
خشکی از آن درخت کند و حرکتش داد تا برگهاي آن ریخت،آن گاه گفت:اي أبا عثمان از من نمی پرسی چرا این کار را
اللّ علیه و آله-زیر درختی بودم و آن
􀀀
کردم؟علتش را پرسیدم؟سلمان در جواب گفت:هنگامی من با رسول خدا-صلی ه
حضرت هم چنین شاخۀ خشکی را از درخت کند و تکان داد تا برگهایش ریخت سپس بمن فرمود:اي سلمان!از من نمیپرسی
اللّ علیه و آله- در جواب من فرمود:هنگامی که
􀀀
چرا این کار را کردي،و چون من علت آن را سؤال کردم و رسول خدا-صلی ه
شخص مسلمان وضوي خود را بخوبی گرفت و نماز هاي پنجگانه را بجاي آورد گناهانش بریزد چنانچه این برگها بروي زمین
ریخت.
-این کلام را گفت-و سپس این آیه را قرائت فرمود.
اللّ علیه و آله- در مسجد نشسته بودیم که مردي بنزد آن
􀀀
و بسند خود از ابی امامه روایت کرده که گفت:با رسول خدا-صلی ه
حضرت آمده گفت:اي رسول خدا من گناهی کرده ام حدّ آن را بر من جاري فرما!حضرت فرمود:آیا نماز را با ما میخوانی؟
گفت:آري اي رسول خدا،فرمود:خدا حدّ تو را-یا فرمود گناهت را-آمرزید.
اللّ علیه و آله-در مسجد بانتظار نماز نشسته بودیم
􀀀
و بسند دیگر از علی علیه السلام روایت کرده که فرمود:با رسول خدا-صلی ه
که مردي از جا برخاست و عرضکرد:
اي رسول خدا!گناهی از من سرزده؟حضرت توجهی بسخن او نفرمود تا نماز بر پا شد و پس از نماز دوباره آن مرد برخاسته و
اللّ علیه و آله-فرمود:آیا این نماز را با ما نخواندي و وضویش را نیکو
􀀀
سخن خود را تکرار کرد،رسول خدا-صلی ه
نگرفتی؟عرض کرد:چرا فرمود:همین کفارة گناه تو است.
ص : 141
و علماي بزرگوار ما از ابراهیم کرخی روایت کرده اند که گفت:در خدمت امام صادق علیه السلام بودم که مردي از اهل
مدینه بنزد آن حضرت آمد،امام علیه السلام بدو فرمود:از کجا آمده اي؟و سپس ادامه داد و فرمود:می گویی از اینجا و آنجا
آمده ام در صورتی که هدف تو در این راه نه طلب معاش بوده و نه کاري براي آخرتت کرده اي، بنگر تا روز و شبت را بچه
چیز سپري میکنی!و بدان که فرشتۀ کریمی موکل بر تو است که هر چه انجام دهی همه را ثبت میکند و به اسرار درونیت که
از مردم پنهان میداري آگاه و مطلع است،پس شرم داشته باش و هیچ گناهی را کوچک مشمار که روزي موجب ناراحتیت
گردد،و هیچ عمل خوبی را-هر چه هم در نزد تو کوچک باشد و در چشمت اندك آید-حقیر و بیمقدار مشمار که روزي تو
را خوشحال کند(و بکارت آید).و بدان که در عاقبت چیزي زیانبخش تر از گناه نیست چنانچه از نظر ندامت و پشیمانی هم
چیزي زودتر از گناه و خطا پشیمانی نیاورد،و براي تدارك آن نیز چیزي بهتر و سریع تر از کار نیک و حسنات نیست،براستی
که کار نیک گناه بزرگ را تدارك کند،گناهی قدیمی که از نظر گناهکار فراموش شده باشد،و پس از اینکه ثبت شده آن را
. « لِلذّ
􀀀
ي اکِرِینَ 􀀀 ذلِکَ ذِکْر 􀀀 اتِ 􀀀 اتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئ 􀀀 إِنَّ الْحَسَن » : محو و نابود سازد چنانچه خداي سبحان فرمود
و از ابی حمزة ثمالی روایت کرده اند که گفت:از یکی از دو امام بزرگوار حضرت باقر و صادق علیه السلام شنیدم که
میفرمود:هنگامی علی علیه السلام رو بمردم کرد و فرمود:چه آیه اي نزد شما در قرآن امیدوار کننده تر از آیات دیگر است؟
مَنْ یَعْمَلْ » 1) فرمود:نیکو است ولی این آیه نیست.دیگري گفت:این آیه ) «... لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَكَ بِهِ 􀀀 اللّ
􀀀
إِنَّ هَ » یکی گفت:این آیه
ی􀀀 ادِيَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَل 􀀀 ا عِب 􀀀 قُلْ ی » 2) فرمود:این هم نیکو است اما این آیه هم نیست.سومی گفت:آیۀ ) «... سُوءاً أَوْ یَظْلِمْ نَفْسَهُ
3) فرمود:آن هم نیکو است ولی آن نیست.چهارمی ) « اللّ
􀀀
لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَهِ هِ... 􀀀 أَنْفُسِهِمْ
ص : 142
. 1) -سورة نساء آیۀ 116 -1
. 2) سورة نساء آیه 110 -2
. 3) -سورة زمر آیۀ 53 -3
1)فرمود:نیکو است ولی آن هم نیست.در اینجا مردم ساکت شدند و ) «... احِشَهً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَ هُمْ 􀀀 ذا فَعَلُوا ف 􀀀 وَ الَّذِینَ إِ » : گفت
دیگر چیزي نگفتند.حضرت رو بدانها کرده فرمود:چرا پاسخ نمیگوئید اي مسلمانان!گفتند:بخدا دیگر چیزي نمیدانیم.
اللّ علیه و آله-که فرمود:امیدوار کننده ترین آیه هاي قرآن این آیه است که
􀀀
فرمود:شنیدم از حبیب خود رسول خدا-صلی ه
تا بآخر آیه،آن گاه فرمود:یا علی بحق آن «... اتِ􀀀 اتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئ 􀀀 ارِ وَ زُلَفاً مِنَ اللَّیْلِ إِنَّ الْحَسَ ن 􀀀 هَ طَرَفَیِ النَّه 􀀀 وَ أَقِمِ الصَّلا » : فرماید
خدایی که مرا بنبوت مبعوث داشته هر کدامیک از شما براي وضوء(نماز)برخیزد گناهانش فرو ریزد و چون بدرگاه خدا رود و
با دل بخدا متوجه گردد(و نماز بپا دارد) چیزي از گناهان وي بجاي نماند و پس از نماز مانند روزي گردد که از مادر متولد
شده، و اگر دوباره میان دو نماز گناهی از وي سر زند هم چنان با نماز دوم گناهانش بریزد و بهمین ترتیب تا نماز پنجم،سپس
فرمود:یا علی نمازهاي پنجگانه براي امت من همانند نهر آبی است که بر در خانۀ شماها جریان داشته باشد،پس گمان شماها
چگونه است دربارة کسی که در بدنش چرکی باشد و روزي پنج بار در چنین نهري خود را شستشو دهد آیا باز هم چرکی
باقی بماند؟و بخدا سوگند نمازهاي پنجگانه براي(تطهیر گناهان)امت من اینگونه است.
آن است که هر کس بکارهاي نیک ادامه دهد و پیوسته انجام دهد « اتِ􀀀 اتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئ 􀀀 إِنَّ الْحَسَ ن » و برخی گفته اند:معناي
تدریجاً او را بترك گناهان وادارد و دیگر گناهی از وي سر نزند،و مثل آنست که گناهان را از بین ببرد.
توبه است که گناهان را پاك کند و عقاب آن را از بین ببرد،زیرا اختلافی نیست در اینکه « حسنات » و دیگري گفته:منظور از
توبه مستوجب سقوط عقاب گردد.
« لِلذّ
􀀀
ي اکِرِینَ 􀀀 ذلِکَ ذِکْر 􀀀»
تذکر و پندي است براي پند گیران و کسانی که تفکر در آن « حسنات گناهان را از بین میبرد »: یعنی در این جمله که فرمود
کنند.
« لا یُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ 􀀀 اللّ
􀀀
وَ اصْبِرْ فَإِنَّ هَ »
ابن عباس گفته:یعنی بنماز پایداري و
ص : 143
. 1) -سورة آل عمران آیۀ 135 -1
صبر کن که خدا پاداش نمازگزاران را ضایع نگرداند.و معناي دیگري که گفته اند آنست:که اي محمد در برابر آزار مردم و
تکذیب آنان صبر کن و در مورد قیام بواجبات و خودداري از محرمات خود دار و بردبار باش که خدا پاداش نیکوکاران را در
مورد کار نیکشان از بین نبرد و کاملترین ثوابها را بایشان عطا کند.
« کانَ مِنَ الْقُرُونِ مِنْ قَبْلِکُمْ أُولُوا بَقِیَّهٍ 􀀀 لا 􀀀 فَلَوْ »
چرا نبودند و چرا نباید باشند یعنی در میان مردم گذشته پیش از شما باقیماندگانی نبودند که:
« سادِ فِی الْأَرْضِ 􀀀 یَنْهَوْنَ عَنِ الْفَ »
از فساد و تباهی در زمین جلوگیري کنند،یعنی با آن همه نعمتهایی که خدا بآنها داد و کمال عقلی که در ایشان بود و پیمبرانی
که براي ایشان فرستاده شد و حجتهایی که بر ایشان اقامه شد میبایستی مردمی با این وصف باشند! و این جمله از روي شگفت
و توبیخ و سرزنش براي چنین مردمی صدور یافته که مانند قوم عاد و ثمود و مردم پیشین دیگري که قرآن خبر از نابودیشان
داده است هنوز دست از فساد کاري در زمین بر نداشته اند.یعنی شگفت است از اینمردم که چگونه در میانشان باقیماندگی
نیستند که امر بمعروف و نهی از منکر کنند،و چسان بسوي کفر گرد آمده اند با آنکه مشاهده کردند که چگونه خداوند
یعنی صاحبان دین و خیر « أُولُوا بَقِیَّهٍ » بکیفر گناهان و کفرشان بانواع عذابها و عقوبتها دچارشان کرد؟و برخی گفته اند:معناي
و خوبی،و دیگري گفته:یعنی مردمانی که اهل تمیز و طاعت باشند.
« ا مِنْهُمْ 􀀀 إِلاّ قَلِیلًا مِمَّنْ أَنْجَیْن
􀀀
»
یعنی مگر کمی از آنها که از فساد جلوگیري مینمودند و آنها پیمبران و مردمان صالحی بودند که به انبیاء الهی ایمان
آوردند،و ما آنها را از عذابی که قومشان را فرا گرفت نجات دادیم.
« ا أُتْرِفُوا فِیهِ 􀀀 وَ اتَّبَعَ الَّذِینَ ظَلَمُوا م »
و مشرکان از خوشی و نعمتهایی که در آنها عادت کرده بودند پیروي کرده و لذتهاي دنیایی را بر نعمتهاي آخرت ترجیح
دادند و خوشیهاي دنیا آنان را از اطاعت حقتعالی سرگرم ساخت.
ص : 144
« کانُوا مُجْرِمِینَ 􀀀 وَ »
و این مردمان خوشگذران و پیرو لذات مردمانی بودند که بجرم و بزهکاري(عادت کرده و)در انجام آن پافشاري داشتند.
و این آیه دلیل بر وجوب امر بمعروف و نهی از منکر است،زیرا خداي سبحان مردمی را که از فساد جلوگیري نمیکردند
مذمت فرموده و دنبال آن خبر داده است که افراد کمی از آنها را بخاطر نهی از منکر نجات داده و گوشزد فرموده که اگر
دیگران نیز که اکثریت را تشکیل میدادند مانند همان افراد کم،نهی از منکر مینمودند هرگز دچار هلاکت نمی شدند.
« ا مُصْلِحُونَ 􀀀 ي بِظُلْمٍ وَ أَهْلُه 􀀀 کانَ رَبُّکَ لِیُهْلِکَ الْقُر 􀀀 ا 􀀀 وَ م »
در معناي این جمله چند وجه گفته اند:
-1 پروردگار تو چنان نیست که از روي ظلم و ستم مردم دهکده را نابود کند بلکه این مردم هستند که بخود ظلم میکنند و
خداوند بکیفر همان ظلمی که بخود میکنند نابودشان میکند.
-2 پروردگار تو چنان نیست که مردم را بخاطر ظلم و ستم یک نفرشان مورد مؤاخذه و عذاب قرار دهد(و نابودشان کند)در
صورتی که بیشترشان مردمانی اصلاح- طلب باشند،اما وقتی فساد عمومی شد و ظلم و ستم در میان اکثریت رائج شد خدا
عذابشان میکند.
-3 ابن عباس گفته:یعنی خداي تعالی مردم کافر و مشرك را صرفاً بخاطر شرك و ستمی که از این راه بر خویشتن میکنند،اما
اللّ علیه و آله-
􀀀
در معاملات و داد و ستد خود از حق و انصاف پیروي میکنند.نابود و هلاك نمی کند...و از رسول خدا-صلی ه
فرمود:یعنی با یکدیگر از روي انصاف رفتار میکنند. « ا مُصْلِحُونَ 􀀀 وَ أَهْلُه » روایت شده که در معناي
ارتباط این دو آیه با آیات قبلی
چون خداي سبحان در آیات قبلی داستان نابودي امتهاي گذشته و ملتهاي پیشین
ص : 145
را بیان فرمود در اینجا گوشزد میکند که آنها خودشان وسیلۀ نابودي خویش را فراهم ساختند،و اگر در میانشان مردمان با
ایمانی بودند که بکار صلاح و نیک فرمان میدادند و از فساد و تباهی جلوگیري مینمودند رحمت ما از آنها قطع نمی شد و
نابود نمی شدند، اما چون کفر در میانشان عمومیت پیدا کرد مستحق عذاب استیصال و نابودي گشتند.
ص : 146
[ [سوره هود ( 11 ): آیات 118 تا 123
اشاره
ذلِکَ خَلَقَهُمْ وَ تَمَّتْ کَلِمَهُ رَبِّکَ 􀀀 إِلاّ مَنْ رَحِمَ رَبُّکَ وَ لِ
􀀀
( زالُونَ مُخْتَلِفِینَ ( 118 􀀀 لا یَ 􀀀 احِ دَهً وَ 􀀀 اَلنّ أُمَّهً و
اس 􀀀 ش رَبُّکَ لَجَعَلَ اء 􀀀 وَ لَوْ ذِهِ اَلْحَقُّ وَ 􀀀 جاءَكَ فِی ه 􀀀 ؤادَكَ وَ 􀀀 ا نُثَبِّتُ بِهِ فُ 􀀀 اءِ اَلرُّسُلِ م 􀀀 اَلنّ أَجْمَعِینَ ( 119 ) وَ کُ  لا نَقُصُّ عَلَیْکَ مِنْ أَنْب
اسِ􀀀 و لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ اَلْجِنَّهِ إِنّ مُنْتَظِرُونَ ( 122 ) وَ
􀀀
امِلُونَ ( 121 ) وَ اِنْتَظِرُوا ا 􀀀 إِنّ ع
􀀀
کانَتِکُمْ ا 􀀀 ی مَ 􀀀 یُؤْمِنُونَ اِعْمَلُوا عَل 􀀀 ي لِلْمُؤْمِنِینَ ( 120 ) وَ قُلْ لِلَّذِینَ لا 􀀀 مَوْعِظَهٌ وَ ذِکْر
( عَمّ تَعْمَلُونَ ( 123
ا􀀀 افِلٍ 􀀀 ر بِغ ا بَُّکَ 􀀀 اتِ وَ اَلْأَرْضِ وَ إِلَیْهِ یُرْجَعُ اَلْأَمْرُ کُلُّهُ فَاعْبُدْهُ وَ تَوَکَّلْ عَلَیْهِ وَ م 􀀀 ماو 􀀀 لِلّ غَیْبُ اَلسَّ
􀀀
هِ
ترجمه:
و اگر پروردگار تو میخواست همۀ مردم را یک امت میگردانید ولی پیوسته در حال اختلاف خواهند بود( 118 )مگر آن کسانی
که خدا بآنها رحم کند و براي همین آفریده شده اند(که مورد رحمت حق قرار گیرند)و حکم(و فرمان)پروردگارت بر این
رفته که جهنم را از کافران جن و انس پر کنم( 119 )و ما همۀ داستانهاي پیمبران را بر تو حکایت کنیم تا دلت را بدان(محکم
و)استوار سازیم و در این ضمن،حق و موعظه و تذکري براي مؤمنان نیز براي تو آمده است( 120 )و بکسانی که ایمان نیاورده
اند
ص : 147
بگو:شما بمقدار(قدرت و)توان خویش عمل کنید ما هم عمل میکنیم( 121 )و شما چشم براه(عذاب)باشید که ما نیز چشم
براه(ثواب)هستیم( 122 )و غیب آسمانها و زمین مخصوص خدا است و همۀ کارها بدو باز گردد،او را پرستش کن و بر وي
.( توکل کن که پروردگار تو غافل از کارهاي شما نیست( 123
شرح لغات:
قصص:خبر از داستانهاي پی در پی.
نبأ:خبر بزرگ و عظیم الشأن.
فؤاد:قلب و دل.
مکانت:راهی است که انسان قادر بر انجام عملی در آن راه باشد.و میگویند فلانی مکانتی در پیش سلطان دارد،یعنی قدر و
مقامی دارد.
تفسیر:
« احِدَهً 􀀀 النّ أُمَّهً و
اس􀀀 ش رَبُّکَ لَجَعَلَ اء 􀀀 وَ لَوْ »
خداي سبحان با این جمله خبر از کمال قدرت خویش داده و میفرماید:اگر خدا میخواست همه را بر یک ملت و بر یک دین
قرار میداد که همه مسلمان و صالح باشند،یعنی آنها را ناچار بپذیرش اسلام میکرد، و علمی در دل آنها خلق میفرمود که اگر
بدنبال غیر دین اسلام بروند از آن جلوگیري شوند...اما این کار مخالف با تکلیف بود و هدف تکلیف را از بین میبرد، زیرا
غرض از تکلیف استحقاق ثواب و پاداش است،و پذیرفتن دین از روي اجبار و ناچاري از استحقاق ثواب جلوگیري کند،و
بهمین جهت خداوند چنین چیزي را نخواست و آنچه خواسته این است که مردم از روي اختیار ایمان آورده تا مستحق ثواب
گردند و این معنایی است که قتاده گفته-.
و ابو مسلم گوید:معناي آیه این است که اگر خدا میخواست همه را در بهشت از راه تفضل امت واحده قرار میداد،و در آنجا
جمع میکرد ولی بهترین درجات را براي آنها خواست و از اینرو مکلفشان کرد تا از راه عمل مستحق ثواب گردند.و دیگري
گفته:یعنی اگر خدا میخواست اختلاف را از میانشان بر میداشت.
ص : 148
« زالُونَ مُخْتَلِفِینَ 􀀀 لا یَ 􀀀 وَ »
ولی پیوسته اختلاف دارند،مجاهد و قتاده و عطا و اعمش گفته اند:یعنی اختلاف در ادیان و مذاهب دارند،گروهی یهودي و
دسته اي نصرانی و جمعی مجوسی و همچنین...و در روایتی از حسن نقل شده که گفته است:یعنی در رزق و روزي و احوال
مختلف هستند،و ابو مسلم گفته:یعنی در کفر از یکدیگر پیروي کردند و بدون تدبر و اندیشه از گذشتگان خود تقلید
نمودند.وي گوید:
در همین مثال از نظر معنی مساوي است. « اقتتل » و« قتل » در مثال مزبور بیک معنا است،چنانچه « خلف » با « اختلف بعضهم بعضاً »
« إِلاّ مَنْ رَحِمَ رَبُّکَ
􀀀
»
مگر آن دسته از مردم با ایمانی که خدا بدانها رحم کرده که آنها اختلاف نمی کنند و بر حق اجتماع نمایند.یعنی مردم پیوسته
بباطل اختلاف کنند مگر آن کسانی که خدا با انجام لطف در مورد ایشان بدانها رحم کرده و در اثر همان لطف ایمان آورده
و مستحق ثواب گردند.
« ذلِکَ خَلَقَهُمْ 􀀀 وَ لِ »
در معناي این جمله اختلاف شده،ابن عباس و مجاهد و ضحاك و قتاده گفته اند:یعنی براي رحمت ایشان را آفرید،و نزد ما نیز
و لتلک » همین معنا صحیح است،و اشکالی که بر این قول شده این است که گفته اند:روي این معنی بایستی
مؤنث حقیقی نیست و معناي آن تفضل « رحمت » مؤنث است؟ولی این اشکال بی مورد است زیرا « رحمت » میفرمود،زیرا « خلقهم
« اللّ قَرِیبٌ
􀀀
إِنَّ رَحْمَتَ هِ » : 1) و یا فرموده ) « ذا رَحْمَهٌ مِنْ رَبِّی 􀀀􀀀ه» و انعام میباشد،چنانچه خداي سبحان در جاي دیگر نیز فرموده
براي اختلاف آنها را » 2)و نظیر آن در اشعار شعراي عرب زیاد است.و حسن و عطا و مالک گفته اند:معناي آیه این است که )
در و لذلک)لام عاقبت باشد،یعنی خداي تعالی آنها را آفرید و میدانست که سر انجام )« لام » و روي این معنی باید « آفرید
3) لام بهمین معنا است. ) «... ا لِجَهَنَّمَ 􀀀 وَ لَقَدْ ذَرَأْن » کارشان باختلاف میکشد چنانچه در آن آیه دیگر که فرموده
و نمی توانیم لام را براي غرض بگیریم زیرا معناي آیه این میشود که خداوند مردم را
ص : 149
. 1) -سورة کهف آیۀ 98 -1
. 2) سورة اعراف آیۀ 56 -2
. 3) -سوره اعراف آیۀ 159 -3
براي اختلاف مذموم خلق فرموده و لازمۀ این حرف آنست که مردم در این اختلاف مذموم و باطل مطیع حق باشند زیرا
حقیقت اطاعت آنست که بندگان خدا موافق امر و ارادة او عملی را انجام دهند،و اگر چنین شد دیگر مستحق عقابی نیستند.و
اشاره است به اجتماع آنها بر ایمان یعنی براي اینکه آنها همگی ایمان آورده و یک امت باشند،و شکی « ذلک » برخی گفته اند
.(1) « إِلاّ لِیَعْبُدُونِ
􀀀
ا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ 􀀀 وَ م » : نیست که خداوند مردم را براي همین آفریده چنانچه در آن آیۀ دیگر فرمود
و سید مرتضی(ره)فرموده:جمعی گفته اند:معناي آیه آن است که اگر خدا میخواست همۀ مردم را بتمامی ببهشت ببرد،و
همگی در رسیدن بنعمتهاي الهی بصورت یک امت شوند،اینکار را میکرد و میتوانست...و این آیه را مانند آیۀ دیگر گرفته اند
2) در اینکه منظور این است که اگر خدا میخواست همه را براه بهشت هدایت ) « ا􀀀 داه 􀀀 ا کُلَّ نَفْسٍ هُ 􀀀 ا لَآتَیْن 􀀀 وَ لَوْ شِئْن » : که میفرماید
اشاره بداخل کردن همگی در بهشت باشد زیرا خداي تعالی همه را براي « ذلک » میکرد،و روي این تأویل ممکن است لفظ
رفتن ببهشت و رسیدن بنعمتهاي بهشتی آفریده است.
« وَ تَمَّتْ کَلِمَهُ رَبِّکَ »
یعنی وحی و وعید خدا که حتمی است بتمامی ببندگانش رسیده.و جبائی گفته:یعنی خبرهایی که داده بود در خارج تحقق
یافته و صدق بوده، و ابن عباس گفته:یعنی گفتار پروردگارت واجب گردیده،و حسن گفته:یعنی حکم پروردگار بر آن رفته و
حکم فرموده است.
« النّ أَجْمَعِینَ
اسِ􀀀 و لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّهِ »
محققاً جهنم را از جن و انس بسزاي کفرشان پر خواهم کرد.
« ؤادَكَ 􀀀 ا نُثَبِّتُ بِهِ فُ 􀀀 اءِ الرُّسُلِ م 􀀀 وَ کُ  لا نَقُصُّ عَلَیْکَ مِنْ أَنْب »
همۀ داستانهاي پیمبران را براي تو حکایت کنیم آنچه دلت را بدان نیرو دهیم و خیالت را آسوده گردانیم و استقامت و ثبات
بیشتري در مورد بیم دادن مردم و پایداري و صبر در برابر آزار کافران قومت بتو عنایت کنیم.
ص : 150
. 1) -سورة ذاریات آیۀ 56 -1
. 2) سورة سجده آیۀ 12 -2
« ذِهِ الْحَقُّ 􀀀 جاءَكَ فِی ه 􀀀 وَ »
و حق در اینجا براي تو آمد،ابن عباس و حسن و مجاهد گفته اند:یعنی در این سوره، و قتاده گفته:یعنی در این دنیا،و جبائی
گفته:در این داستانها.و منظور از حق همان حقیقت و راستی وعده و وعید او است.و دیگري گفته:
یعنی در ذکر این آیه هایی که پیش از این ذکر شد حق براي تو آمد در اینکه مردم سزاي اعمال خود را بطور کامل خواهند
دید،و معناي اینکه حق در این آیه ها یا در این سوره آمده آن نیست که در جاي دیگر قرآن نیامده و آیه هاي دیگر حق
نیست بلکه این جمله براي تأکید است.
« ي لِلْمُؤْمِنِینَ 􀀀 وَ مَوْعِظَهٌ وَ ذِکْر »
و پندي براي تو آمد که مردمان جاهل را بدان پند دهی و از گناهان بازداري.و تذکري است که مؤمنان را متذکر آخرت
سازد.
« کانَتِکُمْ 􀀀 ی مَ 􀀀 لا یُؤْمِنُونَ اعْمَلُوا عَل 􀀀 وَ قُلْ لِلَّذِینَ »
1)-هر چه میخواهید بکنید. ) « ا شِئْتُمْ 􀀀 اِعْمَلُوا م » : و این آیه نظیر آن آیۀ دیگر است که فرموده
« امِلُونَ 􀀀 إِنّ ع
􀀀
ا »
.( که ما نیز طبق آنچه خدا فرمان داده عمل میکنیم و تفسیر این آیه پیش از این نیز گذشت ( 2
« إِنّ مُنْتَظِرُونَ
􀀀
وَ انْتَظِرُوا ا »
و شما منتظر عقابی باشید که خدا براي کفرتان وعده داده،که ما نیز منتظر ثوابی هستیم که پروردگار ما براي ایمان ما وعده
فرموده است.و ابن جریج گفته:یعنی شما منتظر وعدة دروغی شیطان باشید که ما نیز منتظر وعدة راست پروردگار خود در
مورد نصرت و پیروزي بر شما هستیم.
« اتِ وَ الْأَرْضِ 􀀀 ماو 􀀀 لِلّ غَیْبُ السَّ
􀀀
وَ هِ »
یعنی علم آنچه در آسمان و زمین پنهان است براي خدا است و چیزي از وي پوشیده نیست-چنانچه ضحاك گفته-و دیگري
گفته:
یعنی خدا مالک چیزهایی است که در آسمان و زمین پنهان است.و ابن عباس گفته:
خزینه هاي آسمان و زمین خاص خدا است،و در گفتار برخی از مشایخ که بدشمنی با شیعه معروف است مشاهده کردم که
در تفسیر خود در ذیل این آیه نسبت بشیعه ظلم کرده و گفته است:این آیه دلیل است بر اینکه علم غیب مخصوص خداوند
است بر خلاف آنچه
ص : 151
. 1) -سورة فصلت آیۀ 40 -1
. 2) در ذیل آیۀ 93 -2
رافضیان عقیده دارند که امامان علم غیب دارند،و تردیدي نیست که منظور او از رافضیان کسانی هستند که معتقد بامامت ائمۀ
اللّ علیه و آله-بهترین مردم هستند.زیرا رسم وي بر
􀀀
دوازده گانه هستند و میگویند:آن ذوات مقدسه پس از رسول خدا-صلی ه
این است که در بسیاري از جاهاي کتاب خود بر شیعه طعن زند و چیزهاي قبیحی را بآنان نسبت دهد،با اینکه من یک نفر از
علماي شیعه را سراغ ندارم که بجز خداي تعالی کسی را عالم بغیب بداند،زیرا علم غیب مخصوص آن خدایی است که بعلم
ذاتی خود همۀ معلومات را میداند،و این از صفات قدیم خداي سبحان است که عالم بذات است و هیچیک از خلق او در این
علم با وي شریک نیست،و کسی که چنین عقیده اي داشته باشد از ملت اسلام خارج و بیرون است.
و اما آنچه از اخبار غیبیه که شیعه و سنی از امیر المؤمنین علیه السلام نقل کرده اند مانند اینکه از آمدن صاحب زنج خبر داد با
این بیان که فرمود:
کأنی به یا احنف و قد سار بالجیش الذي لیس له غبار و لا لجب و لا قعقعه لجم و لا صهیل خیل یثیرون الارض بأقدامهم »
« کانها اقدام النعام
(1)
و یا جمله اي که دربارة مروان فرمود:
« اما ان له إمره کلعقه الکلب انفه،و هو ابو الاکبش الاربعه،و ستلقی الامه منه و من ولده یوماً احمر »
(2)
ص : 152
اي احنف-لقب یکی از اصحاب آن حضرت است-گویا من او را می بینم که با لشگري خروج میکند که گرد و غبار »- (1 -1
و این «... و سر و صدا و هیاهو و صداي لگام و آواز اسبان ندارند با گامهاي خود زمین را میکوبند همانند گامهاي شتر مرغان
جمله قسمتی است از خطبۀ 128 نهج البلاغه که سید رضی(ره)آن را نقل کرده و ابن ابی الحدید و دیگران آن را شرح کرده
و داستان صاحب زنج را که در سال 255 در بصره خروج کرد بتفصیل ذکر نموده اند که هر که خواهد بشروح نهج البلاغه و
تاریخ مراجعه کند.و دنبال این خطبه نیز یکی از حاضران از علی علیه السلام میپرسد که گویا با این خبرها از غیب خبر
میدهی؟و حضرت پاسخ او را داده و معناي علم غیب را در آنجا بیان فرموده است.
2) -و او را امارت و حکومتی است(بسیار کوتاه)مانند اینکه سگ بینی خود را بلیسد و او پدر چهار بزرگ و رئیس -2
و این جمله نیز قسمی از کلمات آن « است،و بزودي است(اسلام)از او و فرزندانش روز سرخی(و بلاي سختی)را دیدار کنند
حضرت است که سید رضی(ره)در خطبۀ 74 نهج البلاغه نقل کرده است.
و یا سخنان دیگري که در این زمینه در مورد اخبار آینده از ائمۀ هدي علیهم السلام نقل شده مانند اینکه امام صادق علیه
اللّ بن
􀀀
اللّ بن حسن بیعت کنند بعبد ه
􀀀
السلام در مجلسی که گروهی از علویان و عباسیان جمع شده بودند تا با محمد بن عبد ه
بخدا این خلافت نه بتو میرسد و نه بپسرانت ولی مال اینها است-و اشاره به بنی عباس فرمود-و این دو پسرت هر »: حسن فرمود
دو کشته خواهند شد.آن گاه برخاسته و بدست عبد العزیز- بن عمران زهري تکیه کرد و بدو فرمود:آنکه رداي زرد بر دوش
اللّ
􀀀
داشت-یعنی ابا جعفر منصور را-دیدي؟عبد العزیز گفت:آري،فرمود:ما بخدا سوگند چنین میدانیم که وي او را(یعنی عبد ه
.( و همین طور هم شد ( 1 « بن حسن را)میکشد
و یا گفتار امام هشتم علیه السلام که فرمود:مبارك است قبري که در طوس است و دو قبري که در بغداد خواهد
بود،بدانحضرت عرض شد:یکی را دانستیم اما آن دیگري کدام است؟فرمود:بزودي خواهید دانست،سپس فرمود:قبر من و قبر
.( هارون مانند این دو انگشت من بهم چسبیده است ( 2
اگر رسول »: و یا گفتار دیگر آن حضرت در آن داستان مشهور که مشتی خرما به أبی حبیب نباجی داد و دنبالش بدو فرمود
.(3) « اللّ علیه و آله-بیش از اینمقدار بتو داده بود ما هم میدادیم
􀀀
خدا-صلی ه
و یا در حدیث علی بن احمد و شاء است که چون از کوفه بمرو آمد حضرت رضا علیه السلام بدو فرمود:همراه تو جامه اي
است در فلان صندوق که دخترت آن را بتو
ص : 153
1) -آنچه مؤلف(ره)نقل فرموده قسمتی است از حدیث مفصلی که ابو الفرج در مقاتل نقل کرده و مرحوم مفید نیز در -1
ارشاد از او روایت کرده است،و هر کس بخواهد بتمامی داستان اطلاع یابد بترجمۀ مقاتل الطالبیین(ص 241 به بعد)-که بخامۀ
این حقیر انجام شده- مراجعه کند.
2) -قسمتی است از حدیثی که مرحوم صدوق در کتاب عیون اخبار الرضا علیه السلام ج 2 ص 225 نقل کرده است. -2
3) -حدیث مزبور را نیز صدوق علیه الرحمه درج 2 عیون ص 210 روایت کرده است. -3
داد و گفت:با پول آن فیروزه اي براي من خریداري کن. ( 1) و حدیث مزبور مشهور است.
اللّ علیه و آله-بآنها
􀀀
و احادیث دیگري که در اینباره از آن بزرگواران نقل شده همگی خبرهایی است که از پیغمبر-صلی ه
رسیده،و پیغمبر اکرم را نیز خداي تعالی بر آن اخبار مطلع ساخته است،و از اینرو نباید گفت کسی که این خبرها را از ایشان
نقل و روایت میکند اعتقاد بعلم غیب آنها دارد،و آیا چنین نسبت ناروایی جز بعنوان تکفیر و گمراه خواندن شیعه است،و
کسی که اطلاعی از مذاهب داشته باشد حاضر نیست چنین نسبتی بشیعۀ امامیه بدهد،و خدا میان ایشان و او حکم خواهد کرد
و بازگشت همه بسوي او است.
« وَ إِلَیْهِ یُرْجَعُ الْأَمْرُ کُلُّهُ »
بازگشت همۀ کارها در قیامت بحکم و فرمان او است، چون در دنیا دیگران نیز گاهی امر و نهی هایی و سود و زیانی
دارند،اما در آن روز همه مخصوص بخدا است.
« فَاعْبُدْهُ وَ تَوَکَّلْ عَلَیْهِ »
یعنی کسی که فرمانروایی آسمان و زمین خاص او است و همۀ کارها بدو باز گردد شایستۀ پرستش است و سزاوار است که
بدرگاه وي روي ذلت و خواري آرند و باو توکل و اعتماد کنند.
« عَمّ تَعْمَلُونَ
ا􀀀 افِلٍ 􀀀 ر بِغ ا بَُّکَ 􀀀 وَ م »
و پروردگار تو از اعمال بندگان خود غافل نیست و هر کس را روي استحقاقی که از نظر ثواب و عقاب دارد جز او پاداش
خواهد داد،و از اینرو اي محمد رو گرداندن این مردم و اعراض ایشان از پذیرش دستورات الهی تو را غمگین و محزون
نسازد.و از کعب الاخبار نقل شده که گفته است:خاتمۀ تورات سورة هود(یا داستان هود)بوده است.
ص : 154
1) -حدیث فوق را مؤلف(ره)در اعلام الوري ص 309 نقل کرده و کتاب مزبور اخیراً بقلم دوست ارجمند و دانشمند -1
اللّ ترجمه شده است.و ابن شهر آشوب نیز.در ج 4 مناقب از کتابهاي عامه آن را از حسن
􀀀
اللّ عطاردي وفقه ه
􀀀
گرامی آقاي عزیز ه
بن علی و شاء نقل کرده است.
سو