گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد سوم
ابراهیم عادلشاه‌




والی بچاپور و دابل وی بوسعت الكاء و مملكت و امتداد زمان سلطنت و وفور خزاین و تجملات از سایر سلاطین دكن ممتاز بود و بجهت كوفتی كه در اسافل بدن و سواری نمیتوانست كرد و در قیام عاجز بود همیشه بر روی كت و سریر تكیه زده از وفور عقل و تدبیر و كاردانی چندین سال بامور سلطنت پرداخته كامروای دولت بود.
مولانا ملك قمی و مولانا ظهوری كه از شعرای زمان و سخن پرداز روزگار و ممتاز اقران بودند و در ظل رعایت او بسر میبردند كتاب نورس را كه نهصد بیت است هر كدام چهارصد و پنجاه بیت بنام او در سلك نظم درآورده نه هزار روپیه طلا كه نهصد تومان عراقی میشد از او جایزه یافتند در علم ادوار و موسیقی و فنون سازها خود را استاد میدانست در این سال بعالم آخرت شتافت پسر بزرگترش بیست و دو ساله بسعی آن جماعت قایم مقام و جانشین پدر گشته رتبه عادلشاهی یافت.

سلطان محمد قطب شاه‌

ولد محمد امین میرزا كه برادر زاده محمد قلی قطب شاه و داماد او بود مدت سلطنتش امتدادی نیافت زود وداع عمر و دولت كرد سلطان عبدالله كه پسر او دختر زاده محمد قلی قطب شاه بود بعضی از ارباب غرض جهت دختر زادگی قطب شاه بسلطنت او راضی نبودند باغوای مادر پسر كوچكتر او را بحرم‌سرا طلبیده جمعی در او آویخته دیده‌اش را میل كشیدند و پسر كوچك هفت ساله‌اش را كه علی نام داشت ابراهیم عادلشاه نامیده بصواب دید اركان دولت جانشین گشته مرتبه قطب شاهی یافت و با ایستادگان پایه سریر اعلی شاهی ظل اللهی زیاده از سلاطین پیشین اظهار اخلاص و دولتخواهی كرده حیرات خان را كه از امراء بزرگ آن سلسله است برسم رسالت با تحف و هدایای لایقه بخدمت اشرف ارسال داشت.
شرح آمدن او بایران در محل خود رقمزده كلك بیان میگردد.
از ملازمان درگاه كه در این سال ارتحال نموده بعالم بقا شتافتند

آقا بیك دیوان بیگی‌

وی از ملازمان علیقلی خان شاملو دیوان بیگی بود و از ظهور اهلیت و كاردانی در سلك ملازمان درگاه درآمده در هنگام غیبت علیقلی خان بنیابت او دیوان بیگی بود در اودئیل كه عساكر منصوره بسركردگی قورچی باشی بغزای گرجستان و دفع عصیان و طغیان گرجیه مأمور
ص: 1070
شدند چون علیقلی خان در این سال فوت شد او حسب الامر سركرده قشون و لشكر علیقلی خان گشته بسیاق گرجستان رفت در هنگام معاودت اوایل این سال در راه مریض گشته از دنیا رحلت كرد.

سید حسین كمونه‌

وی از سادات كمونه نقبای نجف اشرف بود كه ابا عن جد از دولتخواهان ایندودمان بود همیشه صاحب جاه و حشمت بوده‌اند او نیز در زمان اقتدار رومیه در نجف اشرف با جاه و حشمت و صاحب اقتدار بود در سال فتح عراق عرب سعادت ملازمت دریافته از وفور اهلیت و شكفته طبعی منظور نظر فرخنده اثر همایون گشته ملازم ركاب اشرف گردید و همواره از همصحبتان بزم اقدس بود در این سال بیماری عارض او گردیده از دار فنا رحلت گزید پسرش سید ناصر بدستور در سلك ملازمان درگاه انتظام دارد.

یوتم سلطان گرجی‌

وی از زمره غلامان خاصه شریفه و تربیت كرده آنحضرت بود بایالت در بند باب الابواب سرافرازی داشت در این سال رحلت كرده در عنفوان شباب بباب الابواب آخرت شتافت.
ایالت آن ولایت [753] بفرخ سلطان غلام خاصه شریفه كه سردار تفنگچیان رستمداری بود تفویض یافت.

هلو خان اردلان‌

از امراء زمان شاه جنت مكان بود و بنوعی كه سبق ذكر یافته مملكت موروث بخان احمد خان ولد مشار الیه تفویض یافته او حسب الامر در اصفهان اقامت داشت عمرش از نود تجاوز نموده بود در این سال بی‌آنكه بیماری عارض گردد بفجاء از هم گذشت و اكنون خان احمد خان پسرش باستقلال حاكم اردلان و متصرف ملك موروث و بیگلربیگی شهره رذل است.

یادگار علی سلطان خلفاء

وی از قبیله طالش و اولاد خلیفة الخلفاء است كه در زمان خاقان سلیمان شأن شاه اسمعیل علیه الرحمه و الرضوان حاكم دار السلام بغداد بوده و خلیفة- الخلفاء لقب یافته بوده و مشار الیه در سلك امراء عظام منتظم و بمنصب خلفائی سرافراز بود در این سال در حینی كه از سفر گرجستان عود نموده بدار الارشاد اردبیل رسیده بود مسند خلافت در چیده بعالم عقبی شتامت مرد خیرخواه و خدا آگاه بود در زمان حیات خیرات و مبرات بسیار از او بظهور رسیده مساجد و مدرسه و آثار خیر او بسیار است منصب خلفائی بشاه قلی خلیفه تفویض یافت.

حكیم سیف الدین مظفر كاشی‌

از اطباء سركار خاصه شریفه بود و در خدمت اشرف كمال محرومیت و قرب و منزلت داشت و بسن كهولت و شیخوخیت رسیده طبابت ملازمان درگاه در عهده وی بود و اكثر اعیان كه بیمار میشدند بنابر حذاقت و ممارست بمعالجه او عمل مینمودند در اواخر از ضعف پیری و عدم قدرت تردد كمتر بمعالجه میپرداخت پسرش كه بفضل و كمال آراسته حكیم دار الشفاء بود در اردوی معلی بمعالجات مرضی قیام مینمود.
در این سال در ایام اقامت سلطانیه مریض گشته معالجات اطباء زمان با حریف اجل مقاومت ننموده عاقبت طبیب اجل علاج نمود پسرش شمسا محمدا كه در آغاز جوانی تجربه پیران روزگار دیده دارد بدستور پدر در سلك اطباء خاصه شریفه منتظم و بمعالجات مرضی اردوی همایون قیام دارد.

شاهرخ بیك‌

وزیر قورچیان دزماری الاصل بود كه در سلك جماعت قراداغلواندا وی
ص: 1071
از اهل استعداد بود خط نستلیق را خوش مینوشت حضرت اعلی از وفور اخلاص و دولتخواهی آن سلسله باین دودمان با دو برادران شفقت تام داشت.
حیدر بیك برادرش اكنون یوزباشی قورچیان قراداغلو است او در اول حال در عوض بایندربیك برادرش كه مشرف قوشخانه بود و در پای قلعه ابیورد در سیبه بزخم تفنگ كشته گردید مشرف قوشخانه شد در ثانی الحال مستوفی قورچیان عظام گشت.
بعد از فوت ملك بیگ وزیر قورچی چنانچه در محل خود نگارش یافته بدین منصب سر- افرازی یافت در این سال مریض گشته در حین اقامت سلطانیه از دنیا رحلت نمود پسر قابلی داشت اما خدمت مذكور از او متمشی نمیشد وزارت قورچیان عظام بامیر ابو علی قوم میر ابوالمعالی شفقت شد چون مشاهیر متوفی‌ها رقم تحریر یافت اكنون وقت آنست كه قضایای عظیمه سال آینده را مرقوم سازد.
كنون وقت آن شد شتابنده راكه سازد رقم شرح آینده را
نگارد درین عرصه پر ملال‌بآئین پیشین دهد شرح حال
ص: 1072

آغاز سال پر ملال لوی ئیل تركی مطابق سنه سبع و ثلثین و الف كه سال دوازدهم قرن ثانی زمان فرمانفرمائی عباسی است‌

اشاره

از بهار دلارای این سال با همه نزهت و طراوت كه لازم اینفصل بدیع ربیع است شمیم بهجت و شادمانی بمشام نمیرسید از گلهایش پژمردگی ظاهر و افسردگی نمایان بود گلزار جهان آب و رنگی نداشت یا زمانه از عظیمترین واقعه كه از گردش چرخ دون و طراری و شعبده بازی سپهر بوقلمون مستور سرپرده غیب بود خبر داشت نوروز جهان آرا كه همیشه بخوشدلی و كامرانی میگذشت در این سال اثری از خرمی و شادمانی نداشت.
بیت
درین بهار گلی بر مراد كس نشكفت‌بهای های نشستند تا بهار دگر زمانه عالمیان را غم آباد بود و از بزرگترین وقایع روزگار غافل و خبردار نی.
بالجمله در روز دوشنبه سیزدهم شهر رجب مطابق سنه سبع و ثلثین و الف دو ساعت و بیست دقیقه از روز گذشته نیر اعظم از مقام حوت دلگیر گشته بشرفگاه حمل خرامید و حضرت اعلی شاهی ظل اللهی مرحمت بر مفارق عالمیان مبسوط داشته در مازندران بهشت نشان و قصبه دلگشای اشرف كه در اینسال دلگشا نبود و منازل فرح بخش دلارا كه اثری از دلارائی نداشت و باغات و بساتین خلدآسا خصوصا باغ و عمارت بهجت فزای [754] عباساباد كه از بهجت خالی مینمود بلوازم جشن نوروزی پرداخته با مقربان بساط اقدس سیما قورچی باشی كه از خدمات مرجوعه آذربایجان و تسخیر قلعه آخسقه و ضبط و ربط سرحد فارغ گشته در آن اوقات بپایه سریر سلطنت مصیر آمده همواره مجالست حضور اقدس و همصحبتی بزم مقدس سعادت امتیاز داشت با كمال عیش و سرور و انبساط خاطر بلوازم سیر و شكار قیام داشتند و تا سه ماه بهار در مازندران اقامت فرموده چون هوایش از منهج اعتدال روی بگرمی آورد و از جانب روم اخبار متواتر گشت كه در اینسال خسرو پاشا نامی وزیر و سردار گشته با لشكر بسیار بطرف ارزروم میآید و موراو گرجی سیه بخت نمكحرام كه بجانب روم رفته همراه سردار مذكور است موكب همایون در ماه شوال از قشلاق مازندران در حركت آمده بمظنه آنكه مبادا آن برگشته بخت تحریك ماده فساد نموده بمعاونت رومیه باز در سرحد گرجستان آشوب انداخته آغاز فتنه نماید عنان توجه بصوب دار السلطنه قزوین معطوف داشته بفیروزی و اقبال در دولتخانه مباركه آنجا نزول فرمودند و حكم شد كه عساكر نصرت شعار در چمن سلطانیه جمعیت نموده بسرداری عیسی خان قورچی باشی در آنجا آماده خدمت باشند كه بهر طرف
ص: 1073
لازم آید و اشاره شود توجه نمایند از عفونت هوا و گرمی مازندران بقدر عارضه طاری ذات مبارك گشته بود در ایام اقامت دار السلطنه قزوین مزاج اقدس از اعتدال طبیعی انحراف جسته گاهی تبی محرق عارض ذات همایون میگشت و گاهی برطرف شده از اكل و شرب نامناسب عود مینمود تا آنكه از غب و شطر الغب گذشته بتب ربع انجامید و با وجود انحراف مزاح و تحمل شداید آن عارضه از امور دولت و تدابیر مهام سلطنت و ملك داری لحظه غافل نبوده اوقات خجسته ساعات صرف انتظام مهام دین و دولت میشد.
از سوانح گرفتاری شمسی خان قزاقلر حاكم آخسقه است. شرح واقعه آنكه جمعی از رومیه آن حوالی بعزم دستبرد و تاخت و غارت بالكاء آخسقه آمدند و زیاده از یك هزار و پانصد كس بلكه دو هزار بودند و از استحكام قلعه و تفنگچیان قدرانداز قلعه‌دار پیرامون قلعه نتوانستند گردید.
فی الجمله تاخت و غارتی كرده بازگردیدند شمسی خان مرد دلیر مردانه بود از وفور غیرت و غرور شجاعت و عدم اطلاع بر كثرت ایشان عزم تعاقب و دستبرد بی‌رضا و صلاح سفید ریشان قوم با سیصد نفر از غازیان قزاقلر بیرون آمده بتعاقب شتافت و سه چهار فرسخ رانده بدیشان رسید ایام بهار و هنگام علف خوار ستوران بود و از شدت ایلغار اكثر غازیان در عقب مانده اسبهای علف خورده توانائی نداشتند یكجوقه از رومیه بر سمت راه فرود آمده یك دو جوقه دیگر در اطراف میان دره‌ها فرود آمده بودند كه نمایان نبودند شمسی خان با یكصد كس رسیده بود هر چند بعضی از غازیان كاردیده قزاقلر كه همراه بودند او را از معارضه آن گروه مانع آمدند قایل نشده بمجادله پرداخت و جمعی كه بر سمت راه بودند از قضیه آگاه گشته متلاشی گردیدند و فوجی سراسیمه‌وار خود را باسبان رسانیده راه فرار میجستند كه خبر بسایر رومیه رسیده گروه انبوه سوار گشته بسیل بسته از عقب شمسی خان نمایان گشته او را با آن فوج قلیل كه در میان گرفتند و غازیان بقدر قوت و توان دست و پائی زده اكثر را در هنگام فرار كه اسبانشان از كار افتاده بود از پای درآوردند شمسی خان زنده گرفتار گشت و اكثر غازیان رفیق او در آن معركه قتیل و نابود گشته و رومیان او را برداشته بمعسكر سردار پیوستند.
سانحه دیگر از سوانح اقبال آمدن كیجوك ابازه است بدرگاه خلایق پناه و توسل جستن ابازه پاشا مجددا بعتبه علیه سپهر اشتباه شرح واقعه آنكه در سال گذشته كه ابازه پاشا عرایض اخلاص فرستاده اظهار متابعت و استدعای معاونت نموده بود حضرت اعلی چنانچه در فوق مذكور شد اعتمادی بر اقوال او نفرموده پیغام دادند كه اگر ابازه در گفتار خود صادق و با منسوبان این درگاه موافق بودی بایستی گرفتاران محاربه رومیه را كه در سال گذشته وقوع یافت بدرگاه معلی فرستادی بنابر آن امداد و معاونت از اینطرف بظهور نیامد.
در اینسال كه خسرو پاشای سردار بر سر او میآمد بعضی از منتسبان و مردم خود را بایروان فرستاد كه در ظل حمایت منسوبان این درگاه باشند و بستان پاشا و عیسی بیك را كه گرفتار شده بودند بملازمت اشرف ارسال داشت و عن صمیم القلب اظهار اخلاص و انقیاد كرده و از خوف و بیم ینكچیریان كه معاند او بودند چاره بجز التجا نمودن بدین درگاه نیافت ابراهیم بیك نام برادر خود را كه بكیجوك ابازه مشهور بود با جمعی از معتمدان فرستاده در دار السلطنه قزوین بسعادت بساط بوسی سرافراز شدند و در حین ملازمت مجلس عالی آراسته كیجوك ابازه را با رفقاء و ملازمان كه قرب یكصد و پنجاه نفر بودند
ص: 1074
بارداده نوازشات خسروانه بظهور آوردند و تغافل [755] در امداد او از مروت جبلی دور دانسته بنابر- نظام سلسله ظاهر در مقام امداد درآمده چند نفر از امراء صاحب تقصیر سیما محمد قلیخان زیاد اغلی و پیكر خان ایكرمی دورت دیوست سلطان حاكم گسكر با گروهی از متجنده بجانب ارز روم تعیین فرمودند كه داخل قلعه شده باتفاق ابازه بتدارك مافات در مراسم قلعه داری كوشند و قورچی باشی نیز با عساكر نصرت نشان از سلطانیه بجانب آذربایجان نهضت نموده هر گونه معاونت اتفاق افتد بظهور آوردند اما تا رسیدن امراء مذكور خسرو پاشا بپای قلعه رسیده ابازه محصور گردیده بود و قورچی باشی و عساكر منصوره تا دار السلطنه تبریز رفتند خسرو پاشا با ابازه بمدارا سلوك نموده او را مستمال گردانیده بایلی و انقیاد پادشاه روم دعوت كرد و قسم یاد نمود كه او را از تعرض ینكچریان نگاه داشته نگذارد كه بهیچوجه ضرر و آسیب جانی باو رسد و او نیز بمصالحه راغب گشته بیرون آمده سردار را ملاقات كرد و خسرو پاشا درباره او با ینكچیری آقاسی مناقشه نموده ابازه را در حوزه حمایت خود در- آورده او را مصحوب خود گردانیده بجانب استنبول عود نموده اصلا متعرض محال متعلقه باینطرف نگردید بنابراین از امراء عظام یوسف سلطان بمحارست قلعه آخسقه و سرداری تفنگچیان مأمور گشته دیگران بمقام خود بازآمدند قورچی باشی و عساكر منصوره نیز در دار السلطنه تبریز عود نموده قورچی باشی بملازمت اشرف رسیده سایر امراء عساكر بمنازل و اوطان.
توجه نمودن امام قلیخان بتسخیر ولایت بصره: از تاریخی كه عراق عرب بحیطه تسخیر و تصرف اولیاء قاهره درآمده همیشه فتح و تسخیر ولایت بصره كه از یكطرف بعراق عرب و از طرف دیگر بولایت خوزستان و فارس قلمرو همایون پیوسته پیشنهاد همت والا بود فی الحقیقة تابع بغداد است.
در اینسال امضای آن عزیمت در خاطر انور رسوخ یافته امام قلیخان بیگلربیگی فارس بتسخیر ولایت مذكور مأمور گشته با عساكر فارس روانه دار السلام بغداد گردید كه از راه كنار دجله بمقصد شتافته و جمعی از تفنگچیان ركاب اشرف كه در بغداد بودند و امراء و حكام لرستان و كردستان و آن حدود بهمراهی او مأمور گردیدند و خان مشار الیه با جنود وافره بعظمت و شوكت متكاثره روانه مقصد گشته اعراب آن حوالی از روی اطاعت و انقیاد پیش آمده متقبل خدمات لایقه شدند و جناب خانی انعام و احسان بیشمار و خلع فاخره و تشریفات و تنسوقات هر دیار در آن راه بذل فرموده چون بولایت بصره رسید اكثر مردم آن ولایت باطاعت و انقیاد راغب گشتند و رومیه در قلعه متحصن گشته حرف استیمان در میان داشتند كه از قضای آسمانی واقعه ناگزیر نواب گیتی ستانی روی داده خبر رسید موجب تزلزل خاطر قزلباش گشته جناب خانی نیز صلاح در توقف ندیده چون تسخیر آن ولایت در این اوقات رقم پذیر كلك تقدیر نشده بود و معاودت جناب خانی اتفاق افتاده و آن اراده در عقده تعویق ماند.
از سوانح آنكه شیر خان افغان كه حاكم پوشنك و حدود قندهار است بقصد سعادت بوسی و ادراك ملازمت بدرگاه عرش اشتباه و چند گاه اقبال مثال ملازم ركاب اشرف بود در دار السلطنه قزوین بانجاح مطالب و مرام او پرداخته زیاده از مأمول بشفقتهای گوناگون و نوازشات بی‌اندازه سرافراز گشته با خلع فاخره و انعامات وافره رخصت انصراف یافته روانه دیار خود شد و در امنیت راه هندوستان و حسن سلوك با تجار و مترددین سفارشات بلیغ فرمودند ضعف مزاج اقدس كه از امتداد تب ربع و تحمل شدید آن كوفت ازدیاد پذیرفته بود اندكی زایل گشته روی بانحطاط آورده بود عود مینمود و اما گاهی چند روز تخلف میكرد و گاهی از ارتكاب امور نامناسب و مآكل و مشارب متضاده و نقاهت باقی بود كه عزم توجه بقشلاق مازندران فرمودند اطباء هوای آنجا را بجهت رطوبت مناسب
ص: 1075
اقامت نمیدانستند قرار تفأل دادند و بكلام مجید تفأل فرمودند نیك نیامد چون آن حضرت مایل سیر شكار آنجا بسیار بودند روزی چند توقف فرمودند كه دیگر باره مشورت نمایند در این مرتبه بد نیامد عزم جزم فرمودند بنا بر ضعف و نقاهت قرار یافت كه بتأنی طی مسافت شده دوازده مرحله را بیست و چهار روز طی نمایند اما بعد از بیرون آمدن قزوین از غایت شوق بسیر متنزهات آن ولایت و اقامت منازل دلگشا دوازده مرحله را از سواری بادپایان صبا رفتار در هشت نه روز طی فرموده روز دهم داخل بلده طیبه اشرف شدند و چند روز در كمال عافیت و خوشدلی گذراینده گاهی در روزهای وعده تب بقدر تغییری در مزاج و حرارتی در بدن احساس میفرمودند و بدستور متوجه سرانجام مهام ضروریه دولت و سیر و شكار میشدند و در آن اوقات گاهی آن حضرت سخنانی كه مشعر بر بیوفائی دهر و بی‌ثباتی دنیای دون و دلگیری از مشاغل روزگار بود بر زبان گهر فشان [756] میگذشت و رؤیای صادقه میدیدند كه خود تعبیر آن را انتقال از عالم فانی بسرای باقی می‌نمودند.

توجه خاطر گماشتن بتربیت شاهزاده عالمیان ابوالنصر سام میرزا و تفویض ولی العهدی بآن شهزاده عالی مكان‌

در آن ایام چون بنور ولایت و ارشاد پرتو انگیز ضمیر انور شده بود كه عنقریب از این دار فانی رفتنی و بزودی از این وحشت سرا گذشتنی است اراده خاطر عاطرش بدان متعلق گشت كه نوباوه ریاض دولت نهال چمن آرای طایفه سلطنت شهزاده جوانبخت كامكار یادگار شاهزاده سعید مغفور نامدار كوكب جهان امروز سپهر شهریاری بدر منیر فلك جلالت و بختیاری زیبنده افسر كیانی برازنده تاج خسروانی خلف دودمان صفوی سلاله خاندان علوی منظور انظار عنایات یزدانی مؤید بتأییدات سبحانی ابو النصر سام میرزا خلف ارجمند شهزاده مغفرت نشان رضوان مقام صفی میرزا نور مضجعه را كه عمر گرامیش بدامان ابد پیوسته باد هیجده مرحله طی كرده آغاز رشد و تمیز است و در دار السلطنه صفاهان نشو و نما یافته چند نفر از معتمدان ذكور و اناث حسب الامر اشرف بلوازم خدمت و پرستاری آن شهزاده كامكار ستوده اطوار قیام داشتند بحضور اقدس آورند كه من بعد در ظل تربیت و اشفاق شاهانه بسر برده برتبه ولیعهدی معزز گردانند چون شیوه و شعار حسنه آن حضرت بود كه در امور جزئیه بكلام مجید ربانی تفأل فرموده بیمشورت و فرمان الهی شروع در هیچ امری نمی‌فرمودند در این امر مبارك میمون كه از امور معظمات امور دین و دولت است مشورت لازم دانسته مولانا محمد تقی ولد مولانا مظفر منجم جنابدی كه از زمره منجمان خاصه شریفه و امین و معتمد بود بدین امر مأمور فرموده نزد مولانا مراد مازندرانی كه از افاضل و اتقیای آندیار است فرستادند كه مشورت نمایند.
مولانای مذكور تفأل نموده این آیه كریمه برآمده بود كه أَ لَنْ یَكْفِیَكُمْ أَنْ یُمِدَّكُمْ رَبُّكُمْ بِثَلاثَةِ آلافٍ مِنَ الْمَلائِكَةِ مُنْزَلِینَ بَلی إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا وَ یَأْتُوكُمْ مِنْ فَوْرِهِمْ هذا یُمْدِدْكُمْ رَبُّكُمْ بِخَمْسَةِ آلافٍ مِنَ الْمَلائِكَةِ مُسَوِّمِینَ از مدلول آیه كریمه ظاهر شد كه اراده خاطر اشرف بسیار مبارك و میمونست لیكن در باب آوردن از صفاهان در آیه كریمه اشاره بصبر و سكون بود و حضرت علام الغیوب،
ص: 1076
مصراع
«كو مصلحت تو از تو به میداند»
بر مصالح امور جهان و صلاح حال جهانیان دانا و بینا است بمدلول آیه كریمه عمل فرموده چند روزی آوردن آن نوباوه ریاض دولت و كامكاری در عهده تعویق افتاد و بعد از آن در اندك زمانی چنانچه در ذیل مسطور خواهد گشت ظاهر شد كه در نیاوردن آن شهزاده سلطنت نشان بمازندران هزاران حكمت بالغه الهی منطوی بود.

ذكر انتقال حضرت شاه والا جاه از خاكدان دنیا بجنت اعلی و اتصال روح مطهرش بروحانیان عالم بالا

اشاره

آه و صد آه از گردش چرخ بیمدار و ستیزه كاری فلك كجرفتار، هیچ نهالی از جویبار اقبال بالا نكشید و بثمره مراد و كامرانی بارور نگشت كه عاقبت از تند باد اجل از پای درنیامد و هیچ كوكبی از افق جاه و جلال ندرخشیده كه عنقریب در مغرب فنا غروب و افول نكرد مدلول كریمه كل من علیها فان مؤید این معنی است.
بیت
آنكه تغیر نپذیرد خداست‌و آنكه نمرداست و نمیرد خداست از ازل الازال رقم ممات بر ناصیه هر ذیحیاتی كشیده‌اند و شاهان و شهریاران جهان با وجود امتداد زمان عاقبت شربت ناگوار ممات چشیده
شعر
نظر كن بر احوال پیشینیان‌كه رفتند یك یك كهان و مهان
نبد هیچ از آغاز او بود و بس‌نماند بجز وی دگر هیچ كس خامه سیه جامه با سینه چاك شرح این واقعه دردناك را بدین نمط در حیز بیان میآرد كه روزی آن حضرت بعزم سیر و شكار سوار گشته در شكارگاه همانا افراطی در اكل طعام شده بوده در باز گشتن تبی از ثقل معده عارض ذات همایون گشته ضعف قوی علاوه نقاهت كوفت سابق گردید و عارضه تب بعد از سه چهار روز آن حضرت را صاحب فراش گردانید بهیضه و اسهال انجامید و از قیام و تردد افتاده از تهیج رخسار همایون سوء العینه ظهور یافت.
مجملا [757] اسباب اجل فراهم آمده ضعف و ناتوانی قوت تمام گرفت معالجات اطباء تأثیری نمیكرد و روز بروز ضعف ازدیاد میپذیرفت خلایق از مشاهده این حال در قلق و اضطراب افتاده غریق لجه حیرت بودند.
ص: 1077
خواتین معظمه و پرده نشینان سرادق اقبال از واهمه وقوع اینواقعه هایله با دیده گریان و سینه سوزان لحظه از ناله و افغان نمیآسودند اركان دولت و مقربان بساط عزت از بیم این مصیبت مدهوش‌وار سرمایه عقل از دست داده در بادیه حیرانی سرگردان و از تصور این قضیه جانگداز

ارتحال شاه جنت مكان شاه عباس طاب ثراه از دنیا

بر خویش ترسان و لرزان بودند تا آنكه در تاریخ شب پنجشنبه بیست و چهارم شهر جمادی الاولی حال بر آن حضرت متغیر گشته آثار موت از بشره همایون لایح گردید هنگام طلوع صبح داعی حق را لبیك اجابت گفته طایر روح پر فتوحش از قفس بدن پرواز نموده بعالم قدس شتافت.
چگویم كه در آن وقت بر حاضران آن مقام چه رفت و بر مقربان بساط عزت چه گذشت حجله نشینان سرادق جلال با سینهای چاك چاك و دلهای غمناك بناله و زاری درآمده با لباس سیاه خاك بر سر افشاندن آغاز نهادند آئین سوگواری در عالم تازه گشت اندوه بیشمار بدلهای خلایق راه یافته استقامت از طبایع دوری گزید و چرا چنین نباشد آفتابی بود عالمتاب كه عالمیان در سایه معدلتش آسوده بودند در معرض كسوف و زوال آمد اختری بود درخشنده و نورانی كه پرتو امنیت و عافیت بر عالم انداخته بود از اوج كمال بحضیض وبال رسید آسمان كه بر وفق مرادش دوران مینمود هر صبح از این مصیبت سینه چاك میزند ماه و سال كه در زمان دولتش بخوشی و خرمی گذران بود در حجاب ظلمانی اندوه متواری گشتند.
عقلاء در این مصیبت جز شكیبائی چاره ندیده دست در عروة الوثقی انما یوفی الصابرون اجرهم بغیر جسآ زدند اركان دولت قاهره سیما عیسی خان قورچی باشی و اعتماد الدوله خلیفه سلطان كه هر دو بشرف مصاهرت آن حضرت سرافرازی دارند و زینل خان ایشیك آقاسی باشی شاملو و سایر اعیان كه در پایه سریر سلطنت مصیر بودند متوجه امور دولت گشته خواص و عوام را از ولیعهدی شاهزاده عالمیان آگاه گردانیدند جمیع خلفاء و صوفیان و مریدان و معتقدان این دودمان ولایت نشان كه در پایه سریر اعلی بودند فرمان مرشد كامل را بجان و دل پذیرفته بقدم اخلاص و انقیاد پیش آمدند و وثیقه در باب تفویض ولایت عهد و سلطنت و پادشاهی آن نوباوه بوستان اقبال كه نشانه از آن اشارت با بشارت بوده باشد در قلم آورده عیسی خان و زینل خان و جمیع اعیان و طالبان سلسله علیه صفویه چنانچه وثیق پیر مریدی این سلسله است تلقی باذعان كرده بخطوط و مهور مسجل گردانیده مصحوب محبعلی بیك لله مشهورا كه از سفید ریشان معتمد این درگاه است بدار السلطنه اصفهان بخدمت شاه و شاهزاده جهانیان فرستادند و در این مصیبت عظمی كه روی داده دیده و دل را بدین بیت مشهور تسلی دادند:
بیت
كه گر نوروز سلطانی رفت بر بادگل صد برك سوری را بقا باد للّه الحمد و المنه خلفی بیادگار گذاشت كه آئین جهانداری از طلعت همایونش پیدا و آثار جهانبانی از ناصیه اقبالت هویداست.
ص: 1078
القصه چون حامل آن صحیفه بسرعت برق و باد آن مسافت بعیده را در هشت روز طی نموده سعادت ملازمت دریافت و از واقعه نازله جد بزرگوارش خبر داده صحیفه لطیفه را بنظر انور رسانید شهزادگان و خواتین معظمه و مخدرات حرم محترم كه در دار السلطنه صفاهان بودند از استماع این خبر وحشت اثر ناله و افغان باوج آسمان رسانیدند چند كس از ریش سفیدان ایندودمان كه بخدمات آنجا مأمور بودند سیما ابوالقاسم بیك ایواغلی كه از جمله صوفیان صافی اعتقاد و ایشیك آقاسی باشی معتمد علیه حرم محترم بود باتفاق خسرو میرزا برادر بكرات خان والی گرجستان كه حاكم دار السلطنه اصفهان بود بجهت رفع مفاسد و استقامت آن شهر معظم كه مملو از طبقات خلایق و طوایف انام است جلوس همایونرا بر تعزیه و سوگواری آنواقعه ناگزیر اهم و اولی دانسته همان لحظه آن شهریار جوانبخت را بتوره و آئین مقرر صوفیان دودمان صفویه بر تخت سلطنت و قالیچه ارشاد كه میراث آباء و اجداد عظام جنت مقام است متمكن گردانیده شرف پای بوس دریافتند و آوازه جلوس همایونرا باطراف و اكناف سرحدهای ممالك منتشر ساختند چون فضلای دهر و منجمان شهر ملاحظه كردند بر حسب اتفاق هنگام جلوس ساعتی بوده بغایت سعد و میمون از جمیع معایب نجومی معرا كواكب مسعوده در اوج شرف مستقیم و خوشحال و بر احوال صاحب طالع ناظر هر چند از زیج و تقاویم و مستخرجات سال احتیاط كردند ساعتی بآن خوبی جهت جلوس پادشاهی و آغاز سلطنت تا ششماه دیگر یافت نمیشده بر عقلاء [758] دهر و اصحاب فطنت و ذكاء واضح و لایح خواهد بود كه این نكته غریب از نتایج اقبال و دلایل ثبات و بقای عمر و دولت آن حضرت است از شاهزادگان كامكار مكحول البصر كه در صفاهان بودند امام قلی میرزا پسر صلبی پادشاه غفران پناه دعوی بینائی كرده مدعی سلطنت گردید همانا در زمان بصیر گردانیدن اندكی از هر طرف مردمك دیده‌ها از آسیب نیشتر محفوظ مانده بود دولتخواهان از هجوم عامه و حادثه فتنه اندیشیده جهت دفع مفاسد عظیمه كه بر آن مترتب بود عینین آن شهزاده نادان را باشتلم دستكاری كرده خاطر از حدوث فتنه فارغ ساختند و سر مدلول آیه كریمه كه در هنگام تفأل آوردن آن حضرت بحضور اقدس بصیر و مسكون اشارت شده بود بابلغ وجهی سمت وضوح یافت كه اگر در حین انتشار خبر واقعه هایله پادشاه مغفور آن زیبنده سریر دولت در دار السلطنه اصفهان كه مقر سلطنت و مستقر خلافت و محل اجتماع طبقات سپاه از مصلح و مفسد بود تشریف حضور نمیداشت مظنه آن بود كه در آن شهر معظم چندان فتن و فتور ظهور یابد كه ابواب بلایا بر روی روزگار خلایق گشاده گشته عجزه و زیر دستان پایمال عوانان ظالم نهاد گردد.
مجملا اركان دولت قاهره كه در مازندران بودند در ركاب هودج عفاف نواب خورشید احتجاب علیه عالیه ناموس العالمین صبیه محترمه شاه جنت مكان كه عمه معظمه پادشاه غفران پناه فردوس آشیان و عاقله دهر و رحمة للعالمین است و سایر مخدرات سراپرده سلطنت خزاین و بیوتات پادشاهی را برداشته صوفیان صادق العقیده این دودمان جنازه مغفرت اندازه را بر دوش اخلاص گرفته روی توجه بصوب صفاهان آوردند و چون بدار المؤمنین كاشان رسیدند خلایق آن دیار با دیده‌های گریان و دلهای نالان و كسوت سپاه و حال تباه باستقبال شتافته چون بنعش مقدس رسیدند سینه‌ها چاك كرده بناله و افغان درآمده خاك بر سر افشاندن آغاز نهادند امراء و اعیان و ملازمان ركاب اشرف جامه‌ها دریده اندوه آن مصیبت در دلها تازه گشت و ازدحام خلایق در اطراف و پیش و پس نعش بمثابه بود كه امراء و اعیان را مجال رفتار نبود.
ص: 1079
الحاصل آن جنازه محفوف برحمت حی لا یموت را در پشت مشهد بیرون كاشان كه مدفن امامزاده عالیقدری است موسوم بامامزاده حبیب بن موسی علیه و آبائه التحیة و الثناء بامانت گذاشتند كه انشاء اللّه بیكی از اماكن مشرفه و آستانهای متبركه نقل شود حافظان خوش الحان تعیین فرمودند كه شبانروز بنوبه و كشیك دوازده نفر بتلاوت كلام مجید ربانی مواظبت و مداومت مینموده باشند كه هیچوقتی از روز و شب خالی از تلاوت حفاظ نبوده باشد و همیشه بر سر مرقد مطهر بخور كرده از اول شام تا بام شمعدانها افروخته دارند و جهت اطعام حفاظ و خدمه مزار كثیر الانوار و فقراء و مساكین اقسام حلاوه و اطعمه الوان و مایحتاج سرانجام داده مهدیقلی بیك ولد محمد خان زیاد اغلی قاجار را كه از میرزاده‌های طایفه مذكور و صوفیان و صوفی زادگان این دودمان است با چند نفر دیگر بانجام خدمات تربت مقدس منور تعیین نموده بعد از انجام این امور كوچ كرده بتاریخ بیست و سیم شهر جمادی الثانیه داخل شهر شده همگی اركان دولت و اعیان حضرت و مقربان بارگاه و ملازمان درگاه هر یك فراخور قدر و منزلت بترتیب مقرر و آئین معهود قزلباش در ایوان درگاه دولتخانه مباركه نقش جهان بملازمت رسیده بشرف پای- بوس مشرف گشته خوانین عالی منزلت و بزرگان رفیع مرتبت بنوازشات شاهانه اختصاص یافتند از مشاهده جمال جهان آرای همایونش غبار اندوه و ملالی كه بر دلها نشسته بود پاك گشته طبایع دولتخواهان از نشاط و شادكامی گل گل شگفتن آغاز نهاد اسم سامی گرامی آن حضرت را شاه صفی خواندند.
شعرای بلاغت شعار و مستعدان هر دیار تواریخ مرغوبه یافته در سلك بلاغت انتظام دادند زیاده از ده كس بالهام غیبی با یكدیگر توارد زده ظل حق تاریخ یافته‌اند این معنی نیز دلیل روشن است كه سایه دولت آن حضرت بر سر كافه خلایق مبسوط خواهد بود و عالمیان در ظل رأفتش خواهند آسود از جمله تواریخ دیگر:
«صفی پا بر اورنگ شاهی نهاد»
كه مولانا شرمی قزوینی یافته از الهامات غیبی است آوازه جلوس همایونش باطراف و اكناف رسیده موجب امنیت و استعانت بلاد و آسایش عباد گردید.

شمه از مفاخر جلال و جلایل اطوار محمدت خصال آن حضرت و جاه و حشمت بی‌اندازه‌اش از مواهب رب العزة عز شانه‌

اوصاف حمیده حضرت شاه غفران پناه از حد و احصا بیرون است و اطوار پسندیده‌اش از هر چه تصور كنی افزون و صادرات افعال ستوده خصالش [759] دستور العمل سلاطین كامكار و قانون عقلای روزگار است شمه از جلال آثارش در صدر صحیفه اول این دفتر در طی مقالات اثنی عشر مرقوم قلم صدق رقم گردیده مجملا پادشاهی بود جوهر ذاتش بیمثال و فكرهای رقیقش آئینه خیال از وفور عدالت و رعیت پروری عالمیان در سایه رأفتش آسوده بودند و از مهابت و سیاستش گرگ و میش در یك فراش میغنودند اوقات و خیرات و تصدقاتش بسیار آثارش در بلاد ایران از تخفیفات رعایا و ابنیه عمارات و انشاء بساتین و باغات و تعمیر بقاع و كارهای خیر بیشمار تیغ آبدارش همیشه آلوده خون اعادی و اشرار و از نوك سنان جانستانش سینه‌های مخالف افكار بزرگواری و عظمت و جلالش از این و آن گذشته بود و تجملات پادشاهیش در عرصه خیال خسروان اكاسره و كیان نگذشته حسن اعتقادش بدودمان رسالت و ولایت در درجه كمال
ص: 1080
لهذا تاریخ وفاتش از واردات طبع سنجر میرزا نژاد شاه نعمت اللّه دختر زاده شاه جنت مكان.
«حشرش بعلی بن ابیطالب باد»
پادشاهان عرصه گیتی از مسلم و غیر مسلم از اقصای ممالك فرنگستان و اروس و كاشغر و تبت و هندوستان با آن حضرت طرح الفت و آشنائی افكنده از حسن خلقش متواترا ایلچیان بدرگاه عرش اشتباه فرستاده اظهار عقیدت و دوستی مینمودند و تحف و هدایای نفیسه هر دیار زیاده از چند و چون میگذرانیدند و سلاطین فرنگیه و پادشاهان مسیحیه از لازونمسه و فرانسه و انگلیس و ولندیس و پرتكال و اسپانیه و پاپ كه بزرگترین پادشاهان نصاری و خلیفه ملت حضرت عیسی علی نبینا و علیه السلام و مقتدای طوایف مسیحیه است با وجود بعد مسافت و مكان و دریاهای ما بین محیط و عمان از آوازه عدالت و سلوك پسندیده‌اش با طبقات انسانی با آن حضرت از روی عقیدت آمیزش نموده عتبه علیه‌اش از آمد و شد رسولان سخندان و وصول هدایاء هر دیار خالی نبود.
صدق این مقال از مضمون مكتوبی كه در این سال از مابونام پاپای مقتدای نصاری ارسال داشته بود معلوم میگردد و در میان گروه نصاری هر كس مرتبه خلافت و جانشینی حضرت مسیح دریافت او را پاپ میگویند و دار الخلافه‌اش كه باعتقاد ایشان محل اقامت حضرت مسیح بوده رومه كبری است از ارض یونان چون از محاذی آن مكتوب مقدمات مرقومه مفهوم بود بجنس درین صحیفه ثبت افتاد كه بوالفضولان حسد پیشه راقم حروف را از مقوله خدمت فروشان و خوشامد گویان نشمرند و از تكلفات مستعار منشیانه دور دانند.
صورت كتابت این است عالی حضرت نواب معز الدوله پادشاه والا جاه تحیت و سلام از ما بر بندگان شما كه پرتو عنایت بیغایت الهی و ملجاء جمیع عالم و خلاصه اولاد بنی آدم آنچنان پادشاهی كه مقتدا و مهتدای جمیع عالمیانی خصوصا نزد جانشین حضرت عیسی خداوند ما اعنی رومه كبری كه پادشاهان عظیم الشأن با بزرگی قدر و منزلت ملتجی باو میشوند و حال آنكه شما نسبت در بزرگی و عظمت و جبروت برتری پس واجب است بر هر فرد از بنی آدم دعای دوام دولت قاهره خصوصا بر دعا گویان اینجانب كه فرض عین دانستیم كه در كلیساهای خویشتن استغاثه و استدعای ازدیاد عمر نواب ایشان نمائیم امید كه سایه عنایت الهی كم مباد از سرت و چونكه شفقت بندگان ایشان در نهایت است بعضی از مردمان شما كه در این حدوداند در عزت و حرمت نزد عیسویان مثل بزرگان آسمان‌اند و از علماء سریر اعلی شما علم انتشار دارد چنانچه در زمان سابق از حكمای یونان زمین كه معلمان علم و حكمت و شیوه انسانیت بوده‌اند و آوازه بزرگی و عدالت‌نما بر طرف ساخت آوازه خسرو پادشاه فرس را چرا كه بندگان شما قانون كتاب خسرو پادشاه فرسید و بالجمله در رومه كبری كه محل انایان است جمیع را اقتدا بعقل و اندیشه بندگان ایشان است و همیشه آوازه بزرگواری آن عالیجناب را بگوش جان قبول نموده‌ایم و بدان خوشحال و مسروریم و ما را شكی در این باب بهیچوجه نیست بلكه در قدیم الزمان جمیع فرنگیان را این اعتقاد است زیرا كه مدت مدید است كه بندگان ایشان طایفه از نادریان كه عبارت از علماء فرنگ‌اند جای بایشان داده و نهایت عزت و حرمت داشته‌اند و جمیع امامان رومه كبری را كه ریم پاپایند و جانشینان حضرت عیسی نهایت محبت بایشان است از جهت فرستادن ایلچیان عظام كرام ذوی الاحترام خجسته پیام به ایشان چرا كه یاد از بیگانگی و اتحاد میدهد سیما كه رهبانان و پادریان پابرهنه از كوه كرمیلو كه در پای تخت شما داشته لبریزند از خوشحالی و خرمی و همیشه آوازه بزرگی و
ص: 1081
رفعت حال بندگان شما را ایشان باینجانب میرسانند چرا كه ایشان حق شناس‌اند و فراموشكار نیستند فلهذا تسخیر [760] جمع بلاد بالطنطنه و بزرگی نام كرده‌اید نه بشمشیر خصوصا آنكه پادریان كوه كرمیلو را جای داده ایشان بحال خود در كلیسیاها عبادت بطریقه خود بجای میآورند بی‌آنكه احدی مزاحمت بحال ایشان برساند بنا علیه با جانشینان حضرت عیسی بدیده باطن متوجه گردیده از پادشاه پادشاهان كه غنی است در رحمت خویش پاداش جزای نیك و فتح و فیروزی بواسطه ایشان میطلبیم و چنانچه روشنائی دولت ایشان مانند ماه تمام عالم را روشن ساخته در احكام الهی راسخ كردند و مانند بزرگی حضرت عیسی خداوند ما با سلطنت باشند همیشه مقصود حاصل آید و بارسال مكاتبات و رسولان بجانب عیسویان رومه كبری ملازمان را امر نمایند تا اثر محبت و دوستی ظاهر گردد بدین وسیله امتان و خدمتكاران حضرت عیسی از روی اخلاص و حضور دل دعا از جهت بندگان شما مینمایند و دایم الاوقات از جهت تفقدات و نوازشها كه نسبت بپادریان كوه كرمیلو مینمایند آنطایفه ممتاز عالمند از اینجهت كه بلند میگردانند آوازه بزرگیهای ایشان را در رومه كبری كه پای تخت حضرت عیسی است اما میل و محبت ما از قدیم الایام است از جهت محبت حضرت ریم پاپا كه با آن عالی جناب مظفری دارد امید كه آفتاب حقیقت الهی بر سر آن عالیمقدار پاینده و تابنده باد.
این مكتوب بخط فرنگی بود سر بمهر در اینجا گشوده فرنگیانی كه در صفاهان بودند بفارسی ترجمت كردند از عباراتش معلوم نمیشد كه فرستنده مكتوب پاپ باشد از فرنگیه سئوال شد جواب دادند كه در میان ما شرط تواضع و ادب این است كه در مكاتیب بزرگان صاحب مكتوب خود را در میان ندیده بزبان غایب حرف میگویند و لهذا پاپ شرط ادب مرعی داشته بزبان غیب ادای مطلب نموده و بعرف فرنگیه ابلغ این است مجملا بزرگی و عظمت و جلال آنحضرت بین الجمهور زیاده از آنست كه محتاج به بینه و حجت باشد.
لهذا زبان قلم از این گفتگو كه آخر شدنی نیست خاموشی گزید سنین عمر شریفش شصت سال بود در هیجده سالگی بمرتبه بلند فرمانروائی ایران رسید مدت سلطنش در ایران چهل و دو سال بود در سال دویم جلوس تا حین حیات كه چهل سال باشد در ترددات جهانبانی گذرانید شیعه فطری اثنی عشری پاك اعتقاد بود.
لهذا در سال دوازدهم قرن ثانی بجوار رحمت یزدانی پیوست.
بیت
شاها ز سنان تو جهانی شد راست‌تیغ تو چهل سال ز اعداء كین خواست
گر چشم بدت رسید آنهم ز قضاست‌آنكس كه بیك حال بماندست خداست رحمة الله علیه و علی آبائه العظام.

سایر متوفی‌ها

اشاره

از ملازمان درگاه و غیره كه در این سال ارتحال نمودند.

یوسف سلطان‌

وی از غلامان تربیت كرده حضرت شاه گیتی ستان فردوس مكان بود كه برتبه امارت و سلطانی سرافراز گشته حاكم الكاء گسكر گیلان و میر غازیان چینی گردیده بود در سال گذشته بتقصیر خدمتی متهم گشته از حكومت معزول شد گرگین سلطان كه از زمره غلامان تربیت یافته بود در عوض تعیین بافت و در حبران تقصیر مقرر شده بود كه بارز روم رفته همراه ابازه قلعه داری
ص: 1082
نماید و چنانچه بتحریر پیوست آن خدمت صورت نبست سرداری تفنگچیان قلعه آخسقه باو مرجوع گشت در آن خدمت از عالم رحلت كرده بسیار جوان آدمی معقول شایسته بزرگی بود پسرانش بدستور در سلك غلامانند.

علیخان بیگ ناظر دواب‌

ولد الهی بیك ناظر دواب وی در زمان حیات اللّه ویردیخان ناظر سركار او بود و از وفور كاردانی ناظر دواب سركار خاصه شریفه شد و بعد از فوت او خدمت مذكور بعلیخان بیك مزبور پسرش مرجوع گشت داروغه محاسبات خراسان گشته بمشهد مقدس رفت در آنجا مصروع گشته بساط در نوردید و الیوم منصب مذكور بیادگار بیك برادر او مرجوع است.

میر محمد رضا وزیر غلامان‌

ولد میر ابو المعالی نظری است كه بدوام خدمت در عوض پدر وزیر غلامان و تفنگچیان بود در اینسال در قزوین بیمار شده در هنگام آمدن مازندران از اشتداد كوفت نزول و ارتحال ودیعت حیات بمتقاضی اجل سپرد مهم مذكور بحسن بیك ولد هاشم بیك اردستانی وزیر علیقلی خان دیوان بیگی شاملو نامزد شد اما هنوز پای بوس منصب چنانچه رسم معهود این سلسله علیه است نكرده بود كه واقعه هایله آن حضرت روی داد.

حكیم سخنور حكیم شفائی صفاهانی‌

وی از طبیب زاده‌های دار السلطنه اصفهان بود در آغاز تمیز و عنفوان شباب بتحصیل علوم و اكتساب علوم متداوله پرداخته حاوی انواع كمالات گشت و در علم طب و قانون طبابت مهارت بسیار یافت لوند مشرب و شوخ طبع بود ذوق شعر و شاعری بر طبیعتش غلبه كرده در آن شیوه مرتبه بلند نامی یافت از شعرای [761] سخنور و سخنوران بلاغت گستر گشته شهره روزگار گردید اشعار آبدارش از قصاید غزا و غزلیات و مثنویات و مقطعات و رباعیات بسیار است و معانی دقایق رنگین و اداهای شیرین نمكینش بیشمار از نزاكت طبع گزندگی شیوه و شعارش بود و از تنك حوصلگی اندك ناملایمی بر طبیعش گران مینمود و از ستم ظریفی و شوخی طبیعت همواره زبان بهجو ستیزه كاران میگشاد اگر چه رسم هجا مذموم است اما او در این طرز بدیع معانی رنگین و ظرایف شیرین را بنازكترین روشی ادا نموده داد سخن پردازی میداد در خدمت حضرت شاه گیتی ستان فردوس مكان قرب و منزلتی داشت و او از لوند مشربی ملازمت ركاب اشرف كمتر مینمود و از آن حضرت ملك الشعراء و ممتاز ایران لقب داشت گاهی مذمت او از هجا و بدگوئی مستعار خلق میفرمودند و در اواخر ایام حیات از هجا توبه كرده قطعه در معذرت آن در سلك نظم درآورده گذرانید و قطعه این است:
قطعه
سوگند میخورم بخدائی كه عقل رادر كبریای حضرت او نیست اشتباه
كز ناخن تلافی خاطر نخسته‌ام‌تا زخمها نخورده‌ام از خصم كینه خواه
از غیر صد هزار خدنگ جگر شكاف‌وز من بانتقام یكی خشمگین نگاه
پروای انتقام اعادی نمیكنم‌بر روی هم نهند گر افزون ز صد گناه
اما چو رفت بی‌ادبیها ز حد برون‌تأدیب خصم واجب شرعیست گاهگاه
تا كی قفا ز شیشه خورد سنگ دلشكن‌تا كی بشعله طعن زبونی زند گیاه
باید نواخت فرق خران را بچوبدست‌بیرون نهند چون قدم كجروی زراه
ص: 1083 هر كس ز خصم كینه بنوع دگر كشدمژگان بگریه لب بدعا خسرو از سپاه
دستش بانتقام دگر چون نمیرسدشاعر بتیغ تیز زبان میبرد پناه
خود را بیك دو بیت تسلی كند كزان‌روی عدو چو صفحه دیوان شود سپاه
رسم هجا چو لازم ماهیت منست‌چون كهربا كزو نتوان شست جذب كاه
اما پسند صاحب ایران نمیشوم‌تا با من است این هنر اعتبار كاه
بار دگر نه از لب و بس از صمیم قلب‌تجدید توبه میكنم اما بدست شاه
شاهی كه چرخ را چو نوازد بیك نگاه‌گردون چون آفتاب باوج افكند كلاه در این سال در دار السلطنه صفاهان مریض گشته اوراق دیوان حیات را بباد ممات داده بساط مطب درچید در زمان حضرت شاه جنت مكان مولانا محتشم كاشی قطعه در تاریخ وفات حكیم نور الدین كاشی گفته بود چون ابیاتش مناسب وقت بود تاریخ را گذاشته چند بیتی از آن ثبت افتاد:
قطعه
دلا بنگر این بیمحابا فلك راكه شد تا چه غایت ببیداد مایل
اجل شد دلیر این چنین هم كه ریزدبكام مسیح زمان زهر قاتل
حكیمی كه سد متین علاجش‌میان حیات و اجل بود حایل
مسیحا دمی كز دمش روح رفته‌شدی باز در پیكر مرغ بسمل اشعار آبدار و معانی بلند حكیم شفائی بسیار است و این صحیفه تحمل آنها ندارد چون رتبه شاعری و مرتبه سخنوری او از قطعه معذرت هجا كه در فوق بتحریر پیوست معلوم بود بهمان و این دو سه بیت كه باعتقاد راقم حروف بسیار عالی است اكتفا رفت:
شعر
ترا از شیره جان آفریدندمرا از داغ حرمان آفریدند
سرم كز سجده دلگیری نداندز خاك پای جانان آفریدند
غم عالم پریشانم نمیكردسر زلف پریشان آفریدند
ص: 1084

[اسامی ارباب مناصب]

* بعد از وقایع متنوعه و واقعه غم اندوز حضرت گیتی ستانی كه بتحریر پیوست لازم دید كه اسامی سامیه ارباب مناصب عالیه زمان دولت آن حضرت را كه منتظمان كارخانه سلطنتند از امراء نامدار و صدور عالی مقدار و وزرای ذوی الاقتدار در ذیل این كتاب مستطاب نامی و صحیفه گرامی مرقوم قلم وقایع نگار گرداند و چون از امراء ذیشأن ارباب رأی و تدبیر و اصحاب قبضه و شمشیر و برگ و بار دوحه فرمانروائی‌اند و در میان این طبقه خاندان بلند قدر عظیم الشأن هستند طرد اللباب اسامی كل امراء از خانان و سلطانان خرد و كلان در ذكر تقدیم افتاد.

ذكر امراء عظام كرام زمان نواب گیتی ستانی‌

اشاره

چون بسیاری از اعاظم این طبقه جلیله در زمان فرخنده نشان آن حضرت چنانچه در متوفی‌های هر سال رقم نگارش یافته جهان فانی را بدرود كرده بعضی باجل طبیعی و بعضی در معارك كارزار بعالم بقا پیوسته بودند جمعی را كه در حین ارتحال آن حضرت در قید حیات بودند نود و دو نفرند كه در دو دفعه مرقوم میگردد.

دفعه اول [طوایف رفیعه قزلباش و اویماقاتی تحت طوایف قزلباش]

طوایف رفیعه قزلباش و اویماقاتی كه در تحت طوایف قزلباشند اندراج دارند و ایشان از خرد و كلان هفتاد دو نفرند یكنفر از طبقه شیخاوند عیسی خان ولد سید بیك صفوی ابن معصوم بیك وكیل السلطنه شاه جنت مكان كه بمنصب قورچی باشیگری كه از مناصب عالیه این دولت عز و اختصاص دارد و بنا برتبه سیادت و شرف مصاهرت آن حضرت [762] و قرب قرابت از امراء اویماقات ممتاز و مستثنی است و سایر اویماقات قزلباش:
شاملو اول طایفه جلیله شاملو كه سر دفتر اویماقات قزلباشند و از ایشان در این عهد هفت نفر رتبه امارت داشتند:
زینل خان بیگدلی كه در عوض علیقلی خان كرامیلو ایشیك آقاسی باشی و حاكم ری گشته بحسن خدمات و ظهور اهلیت تربیت از آن حضرت یافته بسیار معزز و مكرم و بین الافاخم و الاقران محترم بود.
دیگر حسن خان ولد حسینخان كه از اویماق عبدلوی شاملو است از امراء ذیشأن و بجای پدر بیگلربیگی خراسان است.
محمد زمان سلطان كه حاكم غور و بعضی محال خراسانست.
فضل علی سلطان حاكم بالا مرغاب بود.
حق ویردی سلطان عربگیرلو كه از امراء آذربایجان است و در این عهد عربگیرلو داخل شاملو است.
نقدی سلطان نلقاص كه میرایل نلقاص و داخل شاملو است.
ص: 1085
كوند غمش سلطان بیگدلی كه با خیل و حشم خود در طاوق كركوك میبود و در سفر اول بغداد شاهی سیون شده بخدمت اشرف آمده رتبه سلطانی یافت و از مواضع آذربایجان تیولات متعرقه دارد.
استاجلو سه نفر رتبه امارت داشتند:
محب علی سلطان ولد بكتش خان حاكم نساء خراسان بود.
مقصود سلطان كنگرلو حاكم نخجوان.
ابو القاسم سلطان ولد پیر غیب خان شرفلوء حاكم حله عراق عرب.
و از طایفه رفیعه ذوالقدر امیر خان مهردار حاكم دار الامان كرمان ولد رستم سلطان سوكلن.
ابراهیم سلطان قورغلو حاكم سرخس خراسان.
درگاهقلی سلطان قورغلو نواده شاهقلی خلیفه مهردار كه دختر زاده ندر خان مهردار است و حاكم بعضی محال فارس بود.
سلیم خان شمسالدینلو كه سابقا از امراء قراباغ بود و حاكم قلعه آخسقه شده بود.
خلیل سلطان ولد كلبعلی سلطان ایمور از امراء قراباغ است.
مستدام سلطان حاجیلر حاكم كبود جامه استراباد
از طایفه قاجار دو نفر: طهماسب قلی خان ولد امیر كونه خان كه بجای پدر بیگلربیگی چخور سعد و از امراء بزرگ است.
بیكر خان ایگیرمی دورت از امراء قراباغ و حاكم بردع است
و از افشار سه نفر: كلبعلی سلطان ولد قاسم خان ایمانلو حاكم ارومی.
اردوغدی خان آلپلو حاكم فراه و اسفزار خراسان.
امامقلی سلطان اوسالو حاكم گاو رود
و از ایل تركمان دو نفر: پیر بوداق خان پرناك ولد شاه بنده خان كه بجای والد حاكم دار السلطنه تبریز و بیگلربیگی آذربایجان است.
حسن سلطان اردكلو حاكم قپانات.
اسپرهلو شكاری سلطان حاكم اردبیل و سراب.
روملو یك نفر باسم حیدر سلطان قویله حصارلو حاكم تنكابن گیلان.
ص: 1086
قراداغلو یك نفر باسم برهان الدین خلیفه ولد الیاس خلیفه حاكم قراجه داغ.
بیات سه نفر: یار علی سلطان حاكم قلعه بایزید،
گدا علی سلطان حاكم ماكو،
بدر سلطان حاكم بعضی محال چخور سد بود.
از طالش دو نفر سارو خان نواده بایندر خان حاكم آستارا،
بدرخان سلطان كه بجای یادگار علی سلطان كه بمنصب خلفائی سرافراز و حاكم بعضی محال طوالش بود.
آلپائوت یك نفر باسم منصور سلطان كه در شیروان الكاء دارد.
جاگیرلو یك نفر باسم محمد سلطان كه حاكم شكی است.
قزاقلر یك نفر باسم شمسی خان حاكم دارابجرد بود و حاكم آخسقه شد.
بایبردلو باسم مراد خان سلطان كه حاكم ارسبار است
از طوایف الوار و اكراد كه در این عهد رتبه ایالت و خانی و سلطانی داشتند هفده نفرند حسین خان عباسی لرفیلی بیگلربیگی لرستان و از منظوران انظار شفقت بود.
خان احمد خان اردلان ولد هلو خان بیگلربیگی شهشره و زور از امراء بزرگ است.
خلیل خان ولد جهانگیر خان كه حاكم لر بختیاری است.
عاشور خان چكنی حاكم مرو شاهیجان و از امراء معتبر است.
احمد سلطان چكنی ولد جامی سلطان حاكم دار المؤمنین سبزوار.
سلمان خان سوباشی دنبلی حاكم چورس و سلماس.
امامقلی سلطان سیاه منصور حاكم اسفراین خراسان.
رضا قلی سلطان سیاه منصور حاكم قلعه بست زمینداور.
بیرام علی سلطان صوفی حاكم دیلمان گیلان كه از عشایر اكراد است.
علی مرادخان ولد گنجعلی خان زیك كه از امراء بزرگ و بجای پدر [763] بیگلربیگی ولایت قندهار است.
مقصود سلطان دنبلی حاكم بركشاط.
علی جان سلطان شقاقی كه از امراء و میر ایل مذكور است.
شجاع الدین سلطان سورله كه از امراء شیروان است.
ص: 1087
نفس سلطان گروس حاكم قلعه لك بغداد و توابع درتنك است.
گدائی سلطان كولانی حاكم زنجان.
قلندر سلطان كله‌گیر میرایل مذكور و از امراء آذربایجان است.
مصطفی سلطان جستانی ملقب بابدال علی حاكم جستان توابع بغداد و طایفه مختلفه.
جغتای و میران اویماق یقه تركمان صاین خانی و غیره خراسان كه داخل جغتایند دوازده نفرند: تاریخ عالم‌آرای عباسی ج‌3 1087 دفعه اول طوایف رفیعه قزلباش و اویماقاتی تحت طوایف قزلباش ..... ص : 1084
رامعلی سلطان قرابیات حاكم نیشابور اولاد بابا الیاس.
علیار خان گرایلی كه از امراء بزرگ و میرایل گرایلی حدود استرآباد خراسانست.
احمد سلطان مچكی حاكم ترشیز خراسان.
فریدون حسین سلطان نواده ابن حسینخان فیروز جنك حاكم تربت حیدریه خراسان.
قلندر سلطان توكلی حاكم ولایت جام.
طهماسب قلی سلطان ولد محمد سلطان قرابیات حاكم شوشتر و دزفول خوزستان.
شاهولی سلطان جلایر حاكم پساكوه مشهد مقدس.
شاهقلی سلطان قمری حاكم جهان ارغبان خراسان.
اغورلو سلطان جلایر، رحمن قلی سلطان قزلباش،
میر محمد سلطان غوری ولد میر شادی سلطان ازمران اویماق تابع دار السلطنه هرات.
میر حیدر سلطان جمشیدی حاكم كرخ هرات رود.
سایر جماعت قبایل مختلفه كه از اویماقات قزلباش نیستند و در سلك امراء عظام انتظام یافته هشت نفرند در آذربایجان.
آقا خان میر مقدم كه از ایل اتوزایكی قراباغ و حاكم مراغه است.
سارو خان سلطان سلماسی میر جماعت لك سلماسی.
كلب رضا سلطان زنوزی از امراء آذربایجان است
و از جماعت سیل سپر یكنفر باسم:
خلیل سلطان و اینجماعت اویماقات متفرقه‌اند كه در ولایت روم بنهب و غارت مشغولی داشته‌اند و خود را سیل سپر نام نهاده‌اند یعنی پاكروب و چنانچه در قضایای ایام تسخیر آذربایجان اشعاری شده دو هزار خانوار از روی ارادت و اخلاص بدین درگاه آمده جمعی از ایشان در سلك قورچیان عظام انتظام یافته تتمه بملازمت خلیل سلطان مذكور مأمور شدند.
نور الدین سلطان پایدار از عشایر تراكمات شیروان است و همیشه در تابینی حاكم تفلیس بخدمات آنجا قیام داشته و دارد.
و در خراسان ملك جلال الدین ولد ملك محمود حاكم سیستان كه از نژاد ملوك صفاریه‌اند.
شیرخان افغان حاكم پشنك توابع قندهار.
مقدود سلطان افغان تابع قندهار.
ص: 1088

دفعه دویم در ذكر امراء عظام غلامان درگاه كه رتبه خانی و سلطانی یافته‌اند

چون در ایام فرماندهی حضرت گیتی ستانی فوجی كثیر از این طبقه توفیق اسلام و سعادت غلامی این درگاه ملایك مقام دریافته اكثر از عهد صبی در ظل مرحمت و سایه تربیت آن حضرت نشو و نما یافته و باطوار حمیده‌اش آشنا گشته استعداد امارت و قابلیت مناصب خانی و مراتب سلطانی بهمرسانیده بودند لهذا بعضی از امراء قزلباش و حكام ممالك كه از جهان فانی بعالم جاودانی ارتحال نموده در میانه آن اویماق كسی كه شایستگی تربیت و تفویض منصب عالی امارت داشته باشد نبود یكی از غلامان خاصه شریفه را كه بوفور عدالت و كاردانی و شجاعت و دلیری و جانسپاری در راه ولینعمت از اقران ممتاز بود بامارت آن ایل و قشون و لشكر و حكومت آن الكاء تعیین میشدند و از این طایفه بیست و یكنفر در حین ارتحال آن حضرت برتبه ایالت و خانی و مرتبه امارت و سلطانی سرافرازی داشتند.
از آنجمله امامقلی خان ولد اللّه ویردیخان كه بجای والد بیگلربیگی فارس و كوه گیلویه و لار و بحرین و جرونست و با امراء تابین او كه بحكومت اشتغال دارند چون عزل و نصب ایشان منوط برای بیگلربیگی مذكور است اسامی ایشان معلوم مسود اوراق نبود صفی قلی سلطان ولد امام قلیخان بجای ابراهیمخان والی لار بحكومت آن دیار سرافراز گشته و از امراء بزرگ است.
داود خان برادر امام قلی خان بجای محمد قلیخان قاجار كه بنابر تقصیری كه از او در قضیه موراو گرجی صدور یافته بود از ایالت و امیر الامرائی قراباغ معزول گشت بیگلربیگی آن ولایت و میر ایل و اویماق قاجار است.
صفی قلیخان گرجی ملقب بشیر علی كه بیگلربیگی عراق عرب و قورچی باشی و متولی روضات مقدسات [764] و عتبات عالیات است و چنانچه در شرح آمد و رفت حافظ احمد پاشا بر سر بغداد اشارتی بدان شده از خان مشار الیه در آن واقعه مردانگیها بظهور پیوست و الحق شایسته تربیت بود.
خسرو خان بیگلربیگی دار المؤمنین استرآباد و سردار قشون و لشكر آنجا است.
منوچهر خان ولد مرحوم قرچقای خان سپهسالار كه بجای والد حاكم مشهد مقدس معلی است.
قزاق خان چركس كه بجای ذوالفقار خان و یوسفخان بیگلربیگی شیروان و میر قرامانلو و چئوشلو و سایر غازیان قشون و لشكر ایشان است.
فرخ سلطان در عوض یوتم سلطان حاكم دربند و شابران شیروان و میر غازیان بیات و روملو و غیره لشكر آنجا است.
گرگین سلطان كه بجای میر جنبی حاكم گسكر گیلان و غازیان جنی است.
یوسف سلطان میر ایل چمشكزك كرد و حاكم خبوشان خراسان است.
جمشید سلطان گرجی میر اویماق ایدلوء افشار و حاكم ابیورد خراسان است.
اغورلو سلطان دستكش مشهور احاكم ولایت درون خراسانست.
ص: 1089
اوتار سلطان میر ایل پازوكی و حاكم خوار و سمنان و دماوند و فیروزكوه است.
نوروز سلطان میر ایل جوانشیر اتوزایكی و از امراء قراباغ است.
خسرو سلطان حاكم ماروچاق و مرغاب و میر فوجی از غازیان شاملو است.

ذكر صدور عالیشأن و وزرای اعظم و مستوفیان ارباب قلم زمان نواب گیتی ستانی‌

هر چند در طی وقایع هر سال و هنگام تفویض مناصب اسامی سامیه ایشان جابجا در محل خود رقم ثبت یافته و در این مقام موهم شایبه مكرر است اما تذكار آن ظاهرا زیاده نامناسب نیست لهذا بتحریر آن میپردازد بالجمله صدور عظام فرخنده فرجام آن حضرت هفت نفرند
در اول جلوس همایون امیر ابوالولی انجوی شیرازی بود كه شمه از احوالش در صدر صحیفه اول در طی احوال سادات عظام زمان شاه جنت مكان نگاشته كلك بیان گردیده و در زمان نواب سكندر شأن و ایام اقتدار ابو طالب میرزائیان از منصب قضاء عسكر ظفر اثر برتبه صدارت ارتقاء یافته بود بعد از جلوس همایون بدستور سایر ارباب مناصب آنزمان رقم عزلیت بر صحیفه حالش كشیده شد بعد از اندك زمانی چون در شایستگی اینمنصب از سایر سادات و فضلای عصر امتیازی داشت دیگر باره بدین منصب سرافرازی یافته تا بیست سال من حیث الانفراد صدور بود
و بعد از او قاضی خان ولد میرزا برهان كه از سادات سیفی حسنی قزوین و اقوام قاضی جهان وزیر.
و میر جلال الدین صلائی كه از سادات عظیم القدر شهرستان اقوام میر فضل اللّه و سید فاضل مستعد قابل بود رتبه صدارت یافتند میر جلال الدین حسن مذكور در حین تسخیر قلعه شماخی شیروان فوت شده.
میرزا رضی برادرزاده او بجای عم بین الاماثل بدین رتبه گرامی معزز و نامی گردیده از وفور قابلیت مرتبه مصاهرت حضرت اعلی دریافته برشد و كاردانی تولیت اوقاف سركار خاصه آن حضرت كه بر حضرت عالیات چهارده معصوم علیهم السلام وقف فرموده‌اند و منصب مهرداری توقیعات مباركه حضرت عالیات علاوه منصب صدارت گردید و او در سفر آذربایجان مریض گشته در سال هزار و دویست شش بعالم بقا پیوست و قاضی خان بجهت دلیری كه در صارف مصارف اوقاف داشت و مرضی طبع مبارك نبود معزول گردید.
منصب میرزا رضی بمیر صدر الدین محمد ولد او كه دختر زاده حضرت اعلی است و در آن هنگام كودك رضیع بود تفویض یافته.
میرزا رفیع عمزاده‌اش حسب الامر الاعلی بنیابت عمزاده خود كافل امور مذكور گشت و منصب قاضی خان بقاضی سلطان تربتی الموسوی كه متولی سركار فیض آثار رضیه رضویه بود تفویض یافت لیكن در همان چند روز كه در دار الارشاد اردبیل پای بوس منصب عالی صدارت كرد بیمار گشته مثال اجل را امتثال نموده خطاب صدارتش بتوقیع ختم مختم گردید.
ص: 1090
بعد از فوت او میر رفیع الدین محمد خلیفه ولد مرحوم میر شجاع الدین محمود اصفهانی كه در آن ملك بسادات مازندرانی معروفند و شمه از اوصاف كمال و بزرگی قدر و منزلتشان در صحیفه درج شده مفوض گردید و میرزا رفیع مذكور شرف مصاهرت دریافته از مرتبه نیابت پای رفعت برتر نهاده اصالة بدستور میرزا رضی طغرا و امثله و احكام را باسم سامی خود موقع و موشح ساخت و در سنه یكهزار و سی و چهار میر رفیع الدین محمد خلیفه بجوار رحمت یزدانی پیوسته منصب عالی صدارت كل ممالك من حیث الانفراد با منصب تولیت و مهرداری حضرات عالیات بخدمتش تعلق گرفته اكنون بدین مراتب بلند و مدارج و مناصب ارجمند سرافرازی دارد.

اسامی سامیه وزرای اعظم‌

وزرای اعظم زمان دولت آن حضرت نیز بدستور صدور هفت نفرند
در اول: جلوس همایون میرزا شاهولی ولد میرزا احمد بن میرزا عطاء الله كه در زمان شاه جنت مكان شمه از احوالش در طی وزراء ممالك [765] رقم پذیر كلك بیان گشته و میرزا احمد مذكور پسر او تعلیق نویس بیبدل و در علم انشاء مهارت كامل داشت بنابر منازعه كه میانه او و میرزا سلمان وزیر بود در زمان نواب سكندرشأن وزارت مرشد قلیخان اختیار نموده بخراسان رفت و در آنجا تهیج فتنه عباسیگری كرده در سالی كه نواب سكندرشأن با عساكر عراق متوجه دفع فتنه گردیده مرشد قلی را در قلعه تربت حیدریه چنانچه در محل خود ذكر شده محاصره كردند بختم بیگ نام برادرزاده میرزا احمد باغوای تحریك میرزا سلمان بقلعه درآمده در زمان فرصت عم خود را بیرون انداخت مرشد قلیخان بنا بر حقوق خدمت و جانسپاری او میرزا شاهولی پسر او را كه هنوز خردسال بود بجای پدر وزیر خود كرد و در حینی كه حضرت اعلی بعراق تشریف آورده بر تخت سلطنت قرار گرفت مشار الیه در خدمت مرشد قلیخان نشو و نما یافته شایستگی منصب عالی داشت حسب الصلاح مرشد قلیخان برتبه وزارت اعظم سرافرازی یافت.
دویم: میرزا محمد كرمانی كه از جانب مادر از سادات كججی تبریز و از اقوام میرزا كبریا بود و بعد از واقعه شهادت سلطان حمزه میرزا بصلاح امراء در زمان ابوطالب میرزا وزیر و اعتماد الدوله شده در انتظام دولت او سعی مینمود.
بعد از جلوس همایون اعلی و استخلاصش از مصادره و مؤاخذه در سفر خراسان رفیق و با اردوی معلی همراه بود و در قضیه قتل مرشد قلی با قتله او همراز بود و در خفیه با حضرت اعلی در آنواقعه همزبان و دمساز بود و از آنحضرت نوید منصب وزارت یافته بود بعد از قتل مرشد قلی حضرت اعلی بوعده وفا نموده او را برتبه عظیم القدر وزارت اعظم سرافراز فرمودند لیكن از وفور رشد و بلند پروازی و خودسری كه جبلتش بآن مفطور بود و زیاده رویها از او بظهور میرسید كه پسندیده طبع اشرف نبوده باعث تربیت ابوطالب میرزا نیز شده بود در دوغاباد زاوه و محولات بتحریك امراء عظام گرفتار گشته در همان چند روز مقتول گشت ایام وزارت و اقتدارش زیاده از ششماه نبود.
سیم: میرزا لطف اللّه شیرازی كه وزیر شاهزاده مغفور سلطان حمزه میرزا بود بعد از واقعه شهادت شاهزاده از وزارت معزول گشته میرزا محمد چنانچه مذكور شد وزیر شده بود و او نیز بعد از مؤاخذه و مصادره در سفر خراسان همراه بود و بعد از قتل مرشد قلی وزیر نواب خورشید احتجاب علیه عالیه شده بود بعد از قتل میرزا محمد بسعی نواب خورشید احتجاب وزیر اعظم و اعتماد الدوله گشت وزارت با ایالت جمع كرده صاحب جیش و لشكر و طبل و علم گردیده و دو سال من حیث الاستقلال بامر
ص: 1091
وزارت پرداخت در اواخر بجهت اطوار ناهنجار پسرش میرزا محمد زمان كه از غرور جهل و جوانی ارتكاب اعمالی كه مرضی طبع مبارك اشرف نبود معزول گردید.
چهارم: حاتم بیك ولد بهرام اردوبادی كه شمه از احوالش در این كتاب مرقوم كلك بدایع نگار گشته در ازاء حقوق خدمات سابقه و لاحقه و جان سپاری یك برادرش ابو طالب بیك كه عبدالله خان در حین محاصره هرات كه او از جانب علیقلی خان شاملو برسالت آمده بود در دهان توپ نهاده بقلعه انداخت در مقام تربیت او درآمده بمنصب استیفاء ممالك سرافراز فرموده بودند بعد از عزل میرزا لطفی بوزارت اعظم سربلندی یافت و تا مدت بیست سال در كمال اقتدار و استقلال وزیر و اعتماد الدوله بود در پای قلعه ارومی چنانچه در طی قضایای آن ایام سمت گزارش یافته فوت شد.
پنجم: خلف ارجمندش میرزا ابو طالب كه اوصاف كمالش در صدر صحیفه اول رقم نگارش پذیرفته در آغاز جوانی و نشو و نما در ازاء حقوق والد و اجداد بجای والد بدین رتبه عالی ارجمندی یافت و تا ده سال متكفل امر وزارت بوده بجهت بعضی امور كه لازمه نشاء جوانی و غرور جاه و منصب است از این عطیه والا مهجور گشت كه ایامی بنیك و بد زمانه سازگار بتجربه نشیب و فراز روزگار مهذب گردد.
ششم: سلمان خان ولد شاه علی میرزا ابن عبد الله خان استاجلو كه فی الجمله قابلیت و استعدادی داشت برتبه وزارت ارتقاء یافته تا مدت پنجسال شاغل مشاغل وزارت دیوان اعلی بود در اصفهان مریض گشته بعالم بقا پیوست.
هفتم: سلطان العلمائی و دستور الوزرائی خلیفه سلطان خلف موفور الشرف میر رفیع الدین محمد صدر كه شرف مصاهرت حضرت اعلی دارد چنانچه در محل خود اشعاری شده و مآثر جلال و مفاخر كمال والد ماجدش در این اوراق سبق ذكر یافته بدین رتبه گرامی معزز و سربلند گردید و بهمه جهتی مورد تربیت و مشمول نوازش و الطاف شاهانه گشته من حیث الاستقلال بامر وزارت پرداخت و الحق سید بزرگ عالیشأن و فاضل دانشمند نیكو اخلاق است و از عهد صبی و اوان حد تمیز و نشو و نما تا زمان ارتقاء بمدارج علیاء منصب مذكور خلاصه عمر گرامی را صرف مطالعه و مباحثه كرده در فنون علوم معقول و منقول سرآمد روزگار گردیده و در اندك زمانی بوفور فهم و فطرت عالی و طبع مستقیم در علم حساب دانی مهارت كامل یافته برأی صایب و فكر ثاقب او را در دقایق امر وزارت ترقیات عظیم روی داد بنوعی بلوازم این منصب عالی اشتغال دارد كه تصرفاتش در علم حساب قانون و نتایج ارقام سعادت انتظامش از حروف خطا مصون است و ذات كامل الصفاتش جامع كمالات صوری و حاوی فضایل و استعداد معنوی و شایستگی این رتبه والا [766] و زیبندگی این منصب علیاء از جبهة آمالش ظاهر و هویداست والی غایة من حیث الا- ستعداد و الانفراد شاغل این مشغله عظیمه است و در حسن خلق و اوصاف حمیده‌اش هر چند خوض رود اندكی از بسیار در دیباچه اظهار نمیتواند نهاد ریاض آمال ارباب قلم و اصحاب فضل و كمال از رشحات كلك گهربارش مخضر و شاداب است و ارباب قابلیت و استعداد در ظل رأفت و امتنان آنصاحب دولت مسرور و كامیاب.
وزو رسم وزارت تازه گردیدز نام او بلند آوازه گردید و الیوم مسند وزارت از وجود شریفش مزین و آراسته و سریر دولت از سلامت
ص: 1092
نفس و كاردانی و خیر اندیشی عمیمش محلی و پیراسته است امید كه از عمر و دولت تمتع و برخورداری یابد.

ذكر اسامی شریفه مستوفیان ممالك‌

مستوفیان عظام زمان فرخنده فرجام آن حضرت نیز بدستور صدور و وزراء اعظم هفت نفر بودند.
خواجه شكر اللّه دنیانی اصفهانی كه در خراسان در خدمت آن حضرت بود و در ركاب اقدس بعراق عرب آمده سه سال مستوفی الممالك بود مرد آدمی درویش نهاد و بسلامت نفس اتصاف داشت و محاسب كاردان بود و از اقسام شكار بشكار تازی بسیار مولع بود و در ششماهه بارس ئیل مطابق سنه معزول شده حاتم بیك اردوبادی وزیر بیگتاش خان مستوفی الممالك گشت و ششماه بدان خدمت قیام داشت و در اول توشقان ئیل سنه الف چنانچه در طی اسامی وزراء ذكر شد مورد تربیت شاهانه گشته بمنصب عالی وزارت اعظم ارتقاء یافت.
آقا شاه علی دولت آبادی اصفهانی برتبه ارتقاء سربلندی یافت دوات قلم طلاء مرصع كه تا آن غایت رسم نبود كه بمستوفیان داده شود باو داده شد در علم سیاقت و نویسندگی استاد المحاسبین و محاسب كاردان بود و بسلامت نفس و خیر اندیشی اتصاف و تا شش سال من حیث الاستقلال بدان خدمت پرداخت بتاریخ ست و الف باجل طبیعی فوت شد بنابر شفقت شاهانه بآن سلسله منصب مذكور بآقا میرزا علی برادرش تفویض یافت و دوات و قلم مرصع مذكور باو اختصاص یافت او نیز مرد سنجیده خوش سلوك پرهیزگار و كم طمع بود و نسخه تشخیص جمع و خرج ممالك محروسه كه حاتم بیك طرح كرده بود و امروز قدوه و قانون دفترخانه همایون است در زمان استیفاء او تمام یافت و تا پنج سال مستوفی الممالك بود و از درویش نهادی و عدم رشد و استقلال مورد اعتراض متعرضان و اضداد گشته معزول گشت.
معزا ابراهیما شیرازی كه از زمره معترضان او بود بدین رتبه سرافرازی یافت و در كمال استقلال و بلند پروازی بلوازم خدمت اشتغال مینمود و از زیادتی رشد و بد سلوكی با ابنای جنس و ارباب قلم از او رمیده در مقام عیب جوئی درآمدند و از بی‌پروائی و بیشعوری كه از كیفیت باده جاه و منصب خیر و خبطی چند در محاسبات گیلان مبلغهای كلی فرو گذاشت كرده بود میرزای عالمیان كه خود مؤدی حساب بودند آن اطلاع یافته بعرض اقدس رسانید بنابر آن رقم عزلیت بر صحیفه حالش كشیدند ایام منصبت یك سال و نیم بود.
در اول ئیلان ئیل میرزا قوام الدین محمد ولد میرزا حسن كفرانی اصفهانی كه وزیر حسینخان شاملو امیر الامراء خراسان و در علم سیاق و نویسندگی شاگرد خلف آقا شاه علی بود بر مسند استیفاء تمكن یافت آدمی خلیق نیك نفس بود با كمال استقلال و بزرگ منشی بغایت درویش نهاد و خیر و صاحب همت بود فقراء و درویشان و ارباب صلاح و اصحاب زهد و تقوی از مواید احسانش بهره‌ور بودند و تا پانزده سال مستوفی الممالك باستقلال بود در سال شانزدهم دعوت حق را اجابت نموده بدار بقا پیوست بعد از فوت او میرزا سعید نواده خواجه قاسم بدین رتبه والا ارجمندی
ص: 1093
یافت و تا حین ارتحال شاه گیتی ستان حسب الارث و الاستحقاق مستوفی الممالك بود و اكنون بدستور بخدمت مذكور مشغولی دارد و از وزراء جزو زمان آن حضرت چند وزیر ذیشان صاحب اعتبار كه بودند مثل میرزا محمد شفیع وزیر دار المرز و مازندران و خراسان كه بخطاب میرزای عالمیان سرافراز بود و خواجه محمد رضای وزیر آذربایجان كه لقب فدویت داشت و دیگر وزرای اصفهان و كاشان و غیرهم بعالم بقا پیوسته بودند و از وزرائی كه در حین ارتحال راتق و فاتق مهمات دیوانی بودند دو نفر صاحب جاه و عزت و ثروت و مكنت بودند.
میرزا تقی مشهور بسارو تقی نواده خواجه عنایت كه در زمان شاه جنت مكان وزیر حسن بیك یوزباشی بوده و مومی الیه در سنه یكهزار و بیست و پنج كه قشلاق همایون در دانقی واقع شده بود او وزیر بیگلربیگی قراباغ بود كما ینبغی بلوازم خدمت پرداخت نواب گیتی ستانی آثار رشد و كاردانی از ناصیه احوالش مشاهده نموده در مقام تربیتش درآمد و در همان ایام بوزارت كل ولایت طبرستان كه عبارت از مازندران بهشت نشان و رستمدار بوده باشد سربلندی یافته روانه آن صوب شده حسن سعی و كاردانی او در خدمات مرجوعه سیما انجام عمارت و ضبط و نسق مملكت و توسیع طرق و شوارع و غیر ذلك در ضمیر منیر اشرف بیشتر از پیشتر سمت ظهور یافته روز بروز در تربیتش می‌افزودند تا آنكه بمزید عزت [767] و اعتبار محسود اقران گشته از جمله مقربان محفل قدس و محرمان سرایر انس گردید تا حین ارتحال آن حضرت بدان منصب سرافرازی داشت و همیشه خدماتش مستحسن طبع اشرف بود.
خواجه جلال الدین اكبر غوریانی وزیر خراسان كه از اعیان ولایت غوریان هرات بود و در زمان تسلط اوزبكیه بدولتخواهی قزلباش متهم بوده انواع جور و تعدی كشده بود بعد از فتح خراسان در ازاء دولتخواهیها كه از او بظهور رسیده بود مورد شفقت و تربیت گشته بخدمات دیوانی آنجا مأمور گردید و بحسن خدمات منظور نظر شفقت گشته بوزارت كل ممالك خراسان ارتقا یافته صاحب املاك كلی و رقبات موروثی و مكتبی بود از تقدیرات آسمانی ضعف قوی بر باصره او طاری گشته دیده‌هایش بالكلیه از دیدن عاری و عاطل گردید و آن حضرت بنابر پاس حقوق خدمت از آن ابتلای او اغماض عین فرموده بهماندستور منظور انظار عنایت شاهانه بود با عدم بصیرت و بینائی برتق و فتق امور وزارت میپرداخت و بمحض توجه و التفات خسروانه نقصی بمنصب او راه نیافت و تا مدت دوازده سال ایام نابینائی وزارت كل خراسان كرد و در ازمنه سابقه و قرون ماضیه همانا نظیر این معنی وقوع نیافته باشد كه در عهد این شهریار حق شناس بنده نواز وقوع یافت و ذكر سایر وزراء جزو ممالك زیاده فایده نیست.
ص: 1094

فقره چند در ختم كتاب‌

للّه الحمد و المنة كه این نسخه عالم آرا كه عبارت از صحیفه ثانی و صادرات احوال خسرو ظفر قرین بیهمال و واردات ایام فرماندهی شهریار غفران مآل عباسی است صورت تسوید یافته رقم اختتام پذیرفت و یحتمل كه بعضی فقرات طفیلی آنچه مقصود بالذات بود در این كتاب عالم آرا در رشته تحریر درآمده باشد كه محل اعتراض معترضان بوالفضول تواند بود.
اكنون وقت آنست كه كلك سخن پرداز از هرزه درائی باز آمده زبان صدق بیان را بخوشترین كلامی:
«ببوی مشك معطر بآب گل مرشوش»
اعنی دعای بی‌ریای دوام دولت و قوام سلطنت پادشاه اسلام كهف انام ماه جهان افروز سپهر عدالت و عالم آرائی آفتاب عالمتاب كشور عظمت و فرمانروائی خاقان بلند قدر والا مكان شاهنشاه قضا قدرت قدر توانا برازنده تخت فیروز بخت اكاسره و كیان خلاصه فرمانروایان عرصه جهان فرازنده اعلام جهانگشائی شاهی زیبنده اورنك جهان آرای شاهنشاهی گوهر بحر خود در دریای وجود سلطان سرافراز شهریار هنر پرور مسكین نواز كه بصفات حسنه جود و سخا آراسته و بداد و دهش بی‌اندازه بزیور مرحمت و اتفاق پیراسته در ایجاب سئوالات ارباب حاجات
بیت
نرفته لا بزبان مباركش هرگزمگر در اشهد ان لا اله الا الله السلطان ابن السلطان ابن السلطان و الخاقان ابن الخاقان ابن الخاقان الموید من عند الله الملك المستعان ابو مظفر ابو المنصور شاه صفی بهادر خان الصفوی الموسوی بهادر خان جلد طلال دولت العظمی الی یوم الحشر و المیزان تازه و تر ساخته ریاض سخن پردازی را بدعای اجابت انتمای آن شهریار جهان آرا و ثنای سعادتمندی كه شمه از مفاخر جلالش در صدر صحیفه اول رقم نگارش یافته و این اوراق چون اوراق نه رواق فلك باسم سامیش تزیین پذیرفته شاداب گرداند خداوندا این نوباوه بوستان شهریاری و تازه نهال گلشن جهانداری را بلطف ازلی و حسن تقدیر لم یزلی بر فراز مسند فرمانروائی جد بزرگوار و اورنك كشور ستانی مهین جد عالی مقدار سالهای بسیار الی یوم القرار پاینده و مستدام داشته عالمیان را در ظل ظلیل مرحمت و عاطفتش آسوده دار و بیادگار جد فردوس مكان گیتی ستان عمر طبیعی و فراغ خاطر ارزانی داشته بر اعادی دین و دولت مظفر و منصور گردان.
ص: 1095
بیت
تو توفیق مسكین نوازیش ده‌بر اعدای دین سرفرازیش ده و امینان بارگاه عزت و مقربان بساط قرب و منزلت و خواص و عوام بل كافه انام سیما آن سعادتمند اخلاص شعار ذوی الاحترام دستور رفیع قدر عالیمقام را كه طالب ازدیاد عمر و دولت و خواهان تصاعف جاه و حشمت این خسرو بلند قدر گردون بسطت سپهر مقدارند از مواید احسان دولت پایدارش تمتع و برخورداری ده آمین یا رب العالمین.
در صدر صحیفه اول این دفتر اشعاری شده كه بعد از تسوید این تاریخ عالم آرا اگر عمر وفا كند و فرصتی از مشغله كسب معاش كه تضیع اوقات شریف عالمیان و ناگزیر بر كافه آدمیانست بدست افتد منتخبی از نوادر حكایات و خلاصه و سرخوشی از غرایب روایات چه آنكه افاضل متقدمین و متأخرین بر صحیفه بیان نگاشته در صفحه روزگار بیادگار [767] گذاشته‌اند مثل كتاب افادت انتساب جامع الحكایات و عجائب المخلوقات و حیوة الحیوان و كتاب فرج بعد الشدة و گلستان و نگارستان و اخلاق ناصری و محسنی و جلالی و امثال ذلك كه هر یك گنجینه ایست مملو از لالی آبدار و مخزن الاسرار ابرار و چه آنكه در مدت حیات كه در حین اتمام این صحیفه صفوف نهاد كه شماره آن بهفتاد رسیده بدیده بصیرت دیده و بگوش هوش از پیران روزگار دیده شنیده در یك سفینه جمع نموده از هر خرمن مستعدان خوشه و از مائده افضال هر كس توشه برداشته چون در یوزه گران كوی بینوائی دامنی پر نماند و مجموعه مختصری پرداخته بدین صحیفه انضمام دهد و این مقالات آشفته بی‌سرانجام بیمن توجه و اعزاز آن عالیقدر دوست پرور مخلص نواز سرانجامی یافته قابل كتابخانه همایون شهریار زمان قاآن دریادل سپهر آستان و امینان دولت ابد توامان گردد و از این قلیل البضاعة سرگردان بادیه استعداد نعم البدل اولاد یادگاری ماند تا غایت كه مشغول تسوید گرامی نامه بود فرصت آن نشد زیرا كه تألیف را دلی باید فارغ از همه مشاغل و خاطری آسوده از هوسناكی دل كه مصالح و دست افزار آنرا جمع آورده بتالیف آن نسخه پردازد و جمی از شعراء سخنور و سخنوران بلاغت گستر در زمان آن حضرت هنگامه سخن پردازی از تازه گوئیهای ایشان گرمی داشت ذكر نموده خاتمه كتاب را بآن آرایش دهد.
چون در حین اتمام این نسخه عالم آرا اسباب آن نیز جمع نبود قلم تقدیر تحریر آنرا حواله بوقت دیگر نمود اگر بعد الیوم عمر بیوفا وفاداری نماید و توفیق الهی یار و مددكار گشته فرصتی دلخواه چنانچه اشاره شد بدست آید بترتیب آن نسخه پرداز و مكنون خاطر و اندیشه ضمیر بظهور آید فهو المطلوب والا پیدا است كه از خاطر افزوده چه آید و از شیشه شكسته چه تراود ارباب فطنت و ذكاء معذور خواهند داشت.
مصراع
«ای بسا آرزو كه خاك شده»
این مطلع نیز از منظومات كمترین مناسب حال بود.
ص: 1096
بیت
صد وعده كرد یار و یكی را وفا نكردبر من چه جور بود كه آن بیوفا نكرد امید كه این شگرفنامه اقبال از اعتراض بوالفضولانه ارباب حقد و حسد دور بوده اگر بسهو و خطائی مطلع گردند در اصلاح آن كوشند و چشم عیب بین از آن پوشند.
پذیرای خوبی شو این نامه رامكن گرم در عیب هنگامه را
ص: 1097

افتادگی‌

اشاره

اسكندر بیك منشی جلد اول (صحیفه اول) تاریخ عالم آرای عباسی را بر دوازده مقاله تقسیم میكند كه متأسفانه در چاپ قدیم طهران فقط مقاله اول از صحیفه اول بچاپ رسیده است و چون چاپ كنونی را هم از روی آن طبع كرده‌اند لذا فاقد یازده مقاله دیگر بود. اینك كه من قبول تهیه فهارس مختلف این كتاب را كرده‌ام بچاپ قسمت افتاده از روی دو نسخه خطی یكی مورخ 1084 هجری بشماره 2111 و دیگری غیر مورخ بشماره 263 كه در كتابخانه مجلس موجود است مبادرت میكنم تا رفع نقص كتاب شده باشد.
جای این قسمت افتاده پس از مقاله اول است كه در صفحه 373 سطر 17 باتمام میرسد.
ایرج افشار
ص: 1099

مقاله دوم در ذكر توجه و استغراق آن حضرت بدرگاه الهی‌

چون آباء و اجداد آن حضرت با علو نسب سیادت و مراتب سلطنت معنوی فقر و درویشی و ریاضت و مجاهده را ضمیمه آن مراتب عالیه گردانیده از زمره ارباب سلوك و مشایخ و اهل اللّه بوده‌اند و همیشه خوارق عادات از آن برگزیده درگاه اله سزمیزده و آن حضرت نیز بمیامن این مواهب عظمی و وفور عقیدت و پاك اعتقادی بمقتضای الولد سرابیه مورد الهامات غیبی و مهبط فیوضات لاریبی و جامع سلطنت صوری و معنوی‌اند بحسب ارث بهره تمام از مقامات عالیه اجداد عالیمقام دارند و با وجود نشاء تعلق و باده مرد آزمای ظاهر آرائی كه لازمه سلطنت و جهانداری و انتظام بخشی امور عالم است خوارق عادات از آن حضرت بسیار مشاهده شده كه تفصیل آنها موجب اطناب است و هیچ وقت از توجه و استغراق بدرگاه الهی غافل نبوده در هنگام توجه و عرض حاجات چنان مستغرق بحر وصول درگاه احدیت میگردند كه گوئیا از بدن خلع گشته‌اند و در جمیع امور دولت بتفأل و استخاره عمل نموده بی مشورة الهی مرتكب هیچ امری از امور سلطنت و انتظام مهام مملكت نمیگردند و آنچه نص قرآن مجید نهی نماید اگر چه عاجلا بحسب ظاهر محظورات لازم آید مصلحت الهی را منظور داشته پیرامون نمی‌گردند.
ص: 1100

مقاله سیم در اصابت رأی و دانش خداداد و حسن تدبیر كه مطابق صحیفه تقدیر است‌

قطع نظر از شیوه مدحت گزاری و سخن سرائی آن حضرت بوفور فهم و فراست و ادراك عالی و علو فترت و دانش كامل متصف‌اند و در امور متعارفه دنیا رأی صائب و فكر ثاقب دارند زیرا كه چون بر مسند سروری قرار گرفت آئین جهانداری و قاعده حرب و لشكركشی و آداب صف آرائی وداد و دهش در میانه سلاطین روزگار تازه ساخت و فرامین پسندیده‌اش كارنامه جهان و دستور العمل پادشاهان كامكار كامران گردید و از عهد صبی الی یومنا هذا وقایع عظیمه و محاربات و تسخیر قلاع و فتح بلاد كه در زمان دولت ابد پیوندش روی داده با وجود رأی صائب عقلا و مدبران كاردیده كه در ملازمت همایونش انتظام بخش امور دولت بودند در جمیع مواد رأی دوربین آن حضرت بر همه راجح می‌آمد و هر عقده كه در مهام خلافت پیش آمد عاقبت بمفتاح رأی مشكل گشایش افتتاح یافت و هر تدبیری در هر باب اندیشید موافق تقدیر آمد و مهام اقبالش مانند تیر قضا و قدر بر هدف مراد راست آمد و آنچه در بادی الرأی در نظر عقلای دهر خطا مینمود عاقبت الامر بصواب مقرون گشت و این معنی بر عالمیان ظاهر و هویدا گردید كه كل مهام انام و جزئیات امور خواص و عوام و متحتمات آئین جهانداری و لوازم امور كشور گشائی بالهام آسمانی و توفیق ربانی مستقلا نتیجه رأی صائب و تدبیر ثاقب و فكر متین و رأی دوربین آن حضرتست و احدی را در آن مدخلی نیست.
آنچه مخزون رأی انور اوست‌همه اسرار مبدأست و معاد
عقده‌های جهان دانش راهیچ طبعی چو طبع او نگشاد
طفل رأیش ز بس خردمندی‌میزند تخته بر سر استاد چون آن حضرت بنفس نفیس متكفل مهام سلطنت و عالم آرائی گردید با وجود حداثت سن و كثرت اعدا و قلت اعوان و انصار بالطاف الهی و نیروی بخت و مساعدت اقبال و دانش خداداد و خرد مادرزاد بی‌انتظامی امور دولت و بر همزدگی سلطنت بنوعی نظام و انتظام گرفت كه:
مصراع
كه خیره ماند در او دیده اولی الابصار
زیرا كه ده سال متجاوز بود كه ممالك ایران از پادشاه قاهر نافذ فرمان خالی بود و بعضی از جهلای لشكر و سران سپاه و معتبران طوایف از جهالت و نادانی و تیره رائی خودرای گشته دو گروه شده بودند و دامن حسن عقاید ایشان بلوث نااخلاصی آلوده شده و در هر سری سودائی پدید آمده بود
ص: 1101
و بدینجهت خللها بمملكت راه یافته دشمنان قوی دست و ازبك از دو طرف طمع در مملكت ایران كرده در هر سال مملكتی از دست رفته بود و با اینحال و وفور اختلال همت بر تدارك احوال ایران گماشته اول جمعی از امرای مفسد و سران سپاه كه برشد و بی‌اعتدالی خود ترقی نموده بمرتبه امارت و سلطانی و خانی رسیده بخودسری عادت كرده در میانه ایل و اویماق فساد انگیخته همیشه فتنه اندوزی میكردند و دفع دشمن خانگی كرده اولی دانسته یك یك از این طبقه را بوفور سعی و حسن تدبیر بدست آورده بدیار عدم فرستادند و مردم كارآمدنی را تربیت نموده بمراتب علیا و درجه امارت رسانیدند و رفته رفته آن شیوه مردم را فراموش شده اختلالی كه واقع بود روی بانحطاط آورد، اوامر و نواهی پادشاهی در میانه لشكر نافذ گردید و ممالك از دست رفته بدست درآمده بسیاری از محال بر آن افزود، چنانچه در صحیفه ثانی جابجا در محل خود گزارش می‌یابد.
ص: 1102

مقاله چهارم در شایستگی رتبه صاحبقرانی و ذكر مخاطرات و قرانات سعادت فرجام‌

بر انظار ارباب بصایر مستور نخواهد بود كه بر القاب هر یك از سلاطین ما تقدم كه عبارت صاحبقرانی افزوده‌اند اكثر تكلفات منشیانه و تواضعات مترسلانه است و این معنی در شأن معالی نشان حضرت اعلی كما هو حقه متحقق است زیرا كه از روز ولادت با سعادتش الی غایت قرانات مختلفه آسمانی روی داده كه احكام آن ما صدق احوال آن شهریار است و بدلایل نجومی هر یك از آن قرانات مختلفه آسمانی بر خروج و ظهور صاحب قران ذوی الاقتداری دلالت می‌كند و كارآگهان اختر شناس كه بدیده تأمل و تعمق در آن نظری نمایند بر ظهور سلطنت و ثبات دولت آن رفیع منزلت والا- مرتبت دلالت نموده ذات محمدت صفاتش مظهر آثار و احكام آن قراناتست بتخصیص قران علوین كه در سال اثنی عشر و الف در برج قوس مثلثه آتشی واقع شد و احكامی كه منجمان سلف خصوصا مولانا محیی الدین انار و پیازی كه از مهره این علم شریف بوده نوشته‌اند دلالت بر ظهور صاحبدولتی مینماید كه در زمان خجسته نشانش تغییرات در اوضاع روزگار و مذاهب و ادیان مختلفه شده خرابی باحوال بعضی از آن ممالك راه یافته اسر و نهب و قتل و غارت عظیم و شیوع وقوع یابد و این معنی در زمان فرخنده نشان آن حضرت در آذربایجان و شیروان و گرجستان روی نمود كه مذاهب و ادیان باطله كه بتصاریف ایام در آن ممالك انتشار داشت بشعشعه تیغ آبدار صاعقه كردارش خلل پذیر گشته از عبور لشكر قیامت اثر باقتضای فلك و مآثر قران خرابی ببعضی محال اسلامی راه یافت و خلقی كثیر از مسلم و غیر مسلم از اوطان جلا شده در سایر بلاد و امصار پراكنده گشته نهب و سبی و قتل و غارت عظیم در گرجستان وقوع یافته دقیقه از دقایق آن فرو گذاشت نشد و چندین هزار نفس از نسا و صبیان غیر ملت بحوزه مسلمانی درآمدند و بعرف و عقیده عوام الناس كه معظم مخاطرات را قران می‌نامند آن حضرت از اوان رضاع الی یومنا هذا خطرهای عظیم و قرانهای بزرگ گذرانیده كه هیچ صاحب قرانی را روی نداده:
اول- جدا شدن اطفال از مادر و پدر اعظم شداید و آلام است و آن حضرت را بدایة این مخاطره عظیم روی داد.
دوم- آنكه در زمان اسماعیل میرزا كه قتل شاهزاده‌گان وقوع یافته این فعل ناپسند منتهای مطلبش بود و شاه قلی سلطان یكان لله آن حضرت را در هرات بقتل آوردند حمایت الهی حارس و نگاهبان ذات اشرف شده پرده حجاب بر چهره جاه طلبان دنیاپرست كشیده شد و ذات مقدس آن دست پرورد قضا از كید و غدر طاغیان مصون ماند.
سیم- كه اعظم مخاطرات است آن بود كه علی قلیخان شاملو بقولی كه بین الجمهور مشهود
ص: 1103
گشت العلم عند الله از جانب اسمعیل میرزا بدین امر شنیع مأمور گشت و در ماه مبارك رمضان بهرات رسیده بالهام آسمانی بمضمون اللیل حبلی عمل نموده با وجود كمال بیم و هراس تا اختتام ماه رمضان صبر نمود و در شبی كه وقوع این امر ناپسند تمهید یافته بود قاصد قمر منیر رسیده خبر فوت اسمعیل میرزا و مژده نجات رسانید و الحق ظهور اینحال عجیب از غرایب حالات صاحب قرانیست.
چهارم- آنكه بحسب تقدیر مخالفت میانه امراء خراسان و عراق روی داده نواب سكندر- شأن و شاهزاده عالیمكان سلطان محمد میرزا چنانچه در محل خود سمت گزارش یافت لشكر بخراسان كشیده بین الفریقین در تیر پل غوریان محاربه عظیم بوقوع پیوست و شكست بر لشكر خراسان افتاده حضرت اعلی در اثناء گیر و دار و شكست اعوان و انصار در صغر سن با چند نفر از ملازمان جان نثار از آن معركه هولناك بسلامت بیرون رفته از آن حادثه سالم ماند.
پنجم- آنكه حضرت اعلی در هرات تشریف داشتند، چون در لوح قضا ثبت بود كه آن بلده بدست اوزبكیه درآمده محصوران قتیل و اسیر گردند میانه علی قلیخان لله و مرشد قلیخان كه با یكدیگر دو دوست موافق بودند وحشت و عناد پدید آمده مهم منجر بقتال گردید و از تقدیر الهی طبقه شاملو كه در ظل لوای سعادت انتمای آن حضرت بودند چشم زخم قوی یافته مقهور گردیدند و در آن معركه بر درع حضرت اعلی چند جا زخم تیر و علامت نیزه رسیده بود و المی بذات مقدس نرسید و بقوت جاذبه روح مقدس حضرت امام الجن و الانس بمشهد مقدس تشریف آورده از آن دو مخاطره عظیم سالم ماندند.
ششم- آنكه بیماریهای عظیم آن حضرت را طاری گشته بعنایات یزدانی از امراض مختلفه شفا یافتند و در شیراز از اسب افتاده چند گاه صاحب فراش بودند و لطف الهی نگهبانی نمود.
هفتم- آنكه در روز جنگ جغال اغلی كه ملازمان ركاب اقدس گرفتاران را بنظر خجسته اثر در می‌آوردند شخصی قوی هیكل زورمندی از اكراد مكری خنجری آبدار از موزه كشیده بر سر آن حضرت دویده خود را بر بالای بدن بی‌بدیلش انداخت و آن حضرت بدستیاری عنایت الهی و قوت سرپنجه مرحمت نامتناهی سردست آن بد نهاد را بدست مبارك گرفته خنجر از دست او بیرون كشیدند و از آن كید عظیم بدی بذات مبارك نرسید، چنانچه تفصیل این قضایا هر یك در محل خود سمت گزارش خواهد یافت، انشاء الله تعالی وحده العزیز.
ص: 1104

مقاله پنجم در عدل پیرائی و امنیت طرق و ترفیه حال عباد

چون معظم امور سلطنت استقامت مملكت و امنیت طرق است و در ممالك ایران این شیوه مفقود گشته، تردد و آمد و شد خلایق بغایت دشوار شده بود آن حضرت در بدایت حال متوجه رفع این اختلال گشته تحقیق كردند كه در هر ولایتی معظم قاطعان طریق چه جماعت‌اند، همت بر افنا و اعدام این طبقه گماشته در اندك زمانی اكثر سرداران این گروه را بحسن سعی و تدبیر بدست آوردند بعضی را كه در میانه ایشان از این قبیل بیدولتان بودند رأی دوربینش مصلحت اندیشی كرده از سیاست ایشان گذشته بملاطفات گوناگون مطمئن خاطر ساختند و ایشان در ازاء این عطوفت و جانبخشی در مقام خدمتكاری و استرضاء خاطر اشرف درآمده راه خطا را گذاشته بمسلك انقیاد و فرمان پذیری درآمدند و بعضی دیگر را بی‌ملاحظه بشحنه سیاست سپرده خلایق را از شر آن طایفه آسودگی بخشودند و این معنی موجب امنیت طرق گشته تجار و سوداگران از اطراف و اكناف عالم بممالك محروسه تردد و آمد و شد آغاز نهادند و همیشه ترفیه حال رعایا نصب العین ضمیر انور بوده نیت حق طویتش مصروف بر آنست كه خلایق و عباد الله در زمان دولت ابد مقرونش در مهاد امن و امان آسوده بوده دست تعدی كه باعث تشویش خاطر خلق الله بود از ممالك كوتاه فرمودند، و از وجوهات دیوانی تخفیفات كلی برعایا داده‌اند:
اولا وجوه سر گله عراق كه قریب بپانزده هزار تومان عراقی میشود بمردم آن ولایت عنایت فرموده سكنه آن ملك را كه وسط معموره ایران و مقر سلطنت ابد بنیان است باین عطیه عظمی از مردم سایر بلاد امتیاز بخشیدند، و دیگر در ماه مبارك رمضان كل شیعیان ممالك را از تكالیف دیوانی معاف فرموده مال یكماهه و احداث جمعی ممالك را كه از قرار عمل دیوانیان قریب به بیست هزار تومان میشد برعایا تصدق نمودند كه در آن ماه مبارك كه ایام طاعت و عبادتست از خواست و طلب دیوانیان فارغ بال بوده بوظائف بندگی معبود حقیقی قیام نمایند، و همواره طبع شریف آن حضرت مایل آنست كه احوال اهل فقر از عنا و تنگدستی بثروت و غنا تبدیل یافته عموم خلایق كه در قلمرو همایونند صاحب مكنت بوده از رنج تهی دستی رهائی یابند و جمعی از اشراف و اعیان كه بتصاریف زمان پریشان حال گردیده‌اند مساعده و رأس المال از سركار خاصه شریفه بطریق حسنه داده‌اند كه سرمایه كسب معیشت كرده برفاه حال روزگار گذرانند و مشغول الذمه بدیون رباخواران خسران مآل نباشند و مكررا مبلغهای كلی بر سبیل مساعده بجمعی از شیعیان فقیر الحال و ارباب عقیدت و اخلاص داده‌اند در ثانی الحال تصدق فرموده از ثواب آن دو حسنه بهره‌مند گردیده‌اند و آنچه تا حین تحریر كتابت ظهور یافته مرقوم شد و بمدلول این بیت كه:
بیت
الهی چو بر نیتش آگهی‌چو نیت بخیرست خیرش دهی امید بكرم الهی آنكه سالهای بیشمار بر مسند فرماندهی متمكن بوده بدیگر خیرات و مبرات و مرضیات الهی موفق گردد.
ص: 1105

مقاله ششم در نفاد امر قهاری كه از حكمتهای الهیست‌

آنكه از بدو خلقت طینت آن حضرت بقهاری و آتش مزاجی سرشته شده در سیاست مجرمان واجب السیاسة بفرمان قهرمان طبیعت عمل نموده اصلا در عقوبت گناه كاران و بیدولتان كه جزء اعظم سپهداری و مملكت آرائی و رعیت پروریست باغراض دنیوی و ملاحظه ارباب عزت و غیرها مسامحه و تأخیر جایز نداشتند و نمیدارند و این معنی در آغاز دولت فواید كلی بخشیده و آوازه سطوت و صلابتش در اطراف و اكناف منتشر گشته و دست ارباب جور و تعدی از گریبان آمال زیردستان كوتاه گردیده از بیم سیاست و آثار عدالتش گرگ و میش با هم آمیخته مخالف و موافق در یك فراش غنوده‌اند و از ضرر یكدیگر ایمن بودند و بهر كس خدمتی رجوع میفرمود یارای آن نداشت كه لحظه تأخیر در آن نماید، مثلا اگر بپدری حكم قتل پسر میفرمایند همان لحظه مانند فرمان قضا و قدر بامضا میرسانید و اگر از روی شفقت ابوت تأخیر در قتل پسر جایز دارد حكم بر عكس آن فرمایند و اگر او نیز تعلل نماید دیگری بقتل هر دو می‌پردازد و بدینجهت نفاد امرش مرتبه اعلی یافته احدی را زهره آن نیست كه لحظه از فرمان قضا جریانش تخلف تواند و قبل از جلوس همایون بساقی كه روی میداد طوایف قزلباش در رفتن یساق تعلل نموده جمعی كه ملازم و صاحب مواجب بودند اكثر در خانه‌های خود توقف نموده نمیرفتند و غیر ملازم خود بطریق اولی. این معنی بر ضمیر انور پرتو ظهور انداخت تحقیق سپاهیان و ایل و اویماقات ممالك نموده حكم فرمودند كه هر گاه یساقی واقع شود جمیع سپاهیان خواه ملازم باشند و خواه نباشند بجهت غیرت دین و حفظ ناموس و صیانت احوال ایل و عشیرت حاضر گردند هر كس در هنگام یساق در خانه توقف نموده حاضر نگردد هر كس از مردم آن ایل حقیقت عرض نماید كه فلان شخص استطاعت آمدن یساق داشته و نیامده حسب الحكم بقتل او مبادرت نماید و اموال و اسباب و ما یعرف او از آنكس باشد و اگر مردم آن ایل جانب داری كرده این معنی را مخفی داشته بعرض نرسانند آن طایفه عموما مورد سیاست خواهند بود. یكدو مرتبه كه یساق واقع شد هر كس نیامده بود بسیاست رسیده اسباب و اموال او بمخبران تعلق گرفت و این معنی موجب واهمه خلایق گشته هر گاه یساقی روی میداد پیاده و سواره بسر میدویدند و هیچ آفریده را قوت و قدرت آن نبود كه در خانه توقف تواند نمود.
ص: 1106

مقاله هفتم در موضوعات آئین جهانداری و قواعد فرمانروائی‌

اگر دانشوران خرد پرور حضرت اعلی را واضع قوانین سلطنت گویند رواست و اگر دانش آموز سلاطین جهانش خوانند سزا، زیرا كه قاعده‌های سنجیده در آداب فرمان روائی از آن حضرت بظهور آمده، از جمله چون از بیدولتان طوایف در ایام اختلاف و بی‌اندامی بسیار سرزده عقاید ایشان نسبت بدودمان قدس نشان صفوی اختلاف پذیرفته بود رای جهان آرا بدین قرار یافت كه جهت انتظام امور دولت مصلحتهای نهانی كه بالهام آسمانی در ضمیر پادشاهان والا شكوه پرتو ظهور دارد و ظاهر پرستان عالم صورت را از آن خبری نیست سوای این طبقه جمعی دیگر را در سلك سپاهیان درآوردند بدینجهت جمعی كثیر از غلامان گرجی و چركس و غیر ذلك را در سلك سپاهیان درآورده قوللر آقاسی كه در این دودمان رسم نبوده تعیین فرمودند و چندین هزار نفر تفنگچی قدر انداز از اویماقات جغتای و عشایر عرب و قبایل عجم از خراسان و آذربایجان و طبرستان ملازم ركاب اشرف نموده اكثر اجامره و اجلاف هر ولایت را كه مردم جلد كارآمدنی بودند و همیشه در آن ولایت بیدولتی نموده عجزه و مساكین از بی‌اعتدالی ایشان متضرر می‌گشتند در سلك تفنگچیان اشرف درآوردند كه هم رعایا و عجزه بعد الیوم از شر ایشان ایمن باشند و هم در ركاب نصرت انتساب بخدمات قیام نموده و در معارك كارزار مكافات عمل یابند و مجموع این طبقه را داخل دفتر غلامان نمودند، و الحق وجود ایشان جهت فتح قلاع و بلاد ضروری بود و فواید كلی بخشید. دیگر بهر كس از امرا و اعیان حكومت لایق شفقت شود و حفظ شوارع بعهده هر كس فرمایند مشروط بر آنست كه بواجبی ضبط و نسق كرده مال هر كس از تجار و مترددین و سكنه هر بلاد دزد و حرامی برد پیروی نموده پیدا كرده بصاحب رسانند والا خود از عهده بیرون آیند و این قاعده را در كل ممالك مستمر ساخته بدینجهت اموال خلایق محفوظ و ابواب تردد عالمیان بممالك محروسه مفتوح است. دیگر از قواعد سپهداری و آئین مصلحت اندیشی اقتضای آن كرده كه آن حضرت از هر كس سئوالی فرمایند از كذب و خیانت مبرا بوده جواب بر نهج راستی و صواب دهند زیرا كه خلاف گفتن با همه كس من جانب و الله منهی و مذموم است فكیف با پادشاه زمان و مرشد و ولی نعمت چگونه مذموم نباشد و بنمك حرامی منجر نشود و باعتقاد آن حضرت دروغ بولی نعمت خود گفتن جزو اعظم حرام نمكیست و از هر كس كذب و خلاف سرزده بعد از ظهور آن در سیاست مطلقا تأخیر نفرموده رقم مردودی بر ناصیه حال ایشان كشیده نتیجه آن از اسلاف باعقاب و اخلاف سرایت می‌نماید در این ماده كمال رسوخ و غلو دارند و اگر از احدی مثلا اعمالی چند سرزده باشد كه مكافات آن جز قتل نباشد و آنحضرت از حقیقت آن سئوال فرمایند آن بیچاره جز راستی چاره ندارد و عقیده مردم آنست كه اگر كسی دروغ بآنحضرت گوید همان لحظه منهیان عالم غیب خبر میدهند و در مخیله هیچ طراری خطور نمیكند كه حكایتی كه اندك شایبه كذبی با آن باشد بآنحضرت عرض نماید و فواید این معنی در امور جهانداری و عدل پیرائی محتاج به بیان نیست.
ص: 1107

مقاله هشتم در بی‌تعینی و درویش نهادی و بی‌تكلفیهای آن حضرت و جمعیت ضدین‌

این شهریار كامكار بر خلاف قاعده اهل روزگار آب و آتش را بیكدیگر امتزاج داده، ضدین را با هم جمع نموده‌اند. چنانچه كمال حدت طبع و آتش مزاجی و قهاری و عظمت و شكوه و جلال و پادشاهی با نهایت ملایمت و همواری و درویش نهادی و بی‌تعینی جمع كرده‌اند
هست یكسان برش ز خوش كیشی‌تخت شاهی و نطع درویشی در هنگام ملایمت و كوچك دلی چنان بی‌تكلفانه و مخصوصانه بمردم اهل و ندما و ملازمان و غیر ذلك خصوصیت و آمیزش می‌نماید كه گویا یاران و برادران یكدیگرند و در سایر احوال بتخصیص در حالت قهاری و عظمت و سطوت و جلال بنوعی آثار غضب از ناصیه همایونش لامع میگردد كه همان مردم كه همصحبت و انیس و جلیس بودند و یارانه و برادرانه و بی‌تكلفانه سلوك می‌نمودند حد و یارای آن ندارند كه حرف بی‌نسبت كه مشعر بر اندك دلیری و جرأت و سوء ادب باشد بر زبان آرند و امرا و سلاطین بلكه ظرفا و ندما نیز جرأت تكلم و حرف زدن معقول ندارند تا بغیر آن چه رسد و این هر دو شیوه را با یكدیگر جمع كرده بر طاق بلندی نهاده‌اند.
بیت
گهی در تواضع چو اهل سلوك‌گهی از تف قهر سوزد ملوك
ز راه تكلف كشیده عنان‌ز كبر و منی گشته دامن فشان
بعجب و تكبر ندارد سری‌از آنست بر عالمش برتری
ص: 1108

مقاله نهم در ذكر احقاق حقوق خدمتكاران و دوری جستن از متملكات ایشان‌

از خصایل مرضیه آن حضرت اشفاق و مرحمتیست نسبت بعموم ملازمان اخلاص گزین و احقاق خدمتگزاران و جانسپاران حلال نمك راستی آئین و پاس خاطر و رعایت جانب ایشان، و در این ماده باقضی الغایت توجه مبذول داشته این شیوه ستوده را بنوعی مرعی میدارند كه هیچ یك از سلاطین روزگار و ارباب فتوت را در این باب دعوی برابری بآن حضرت نیست و مادام كه در مسلك حلال نمكی و رضا طلبی ثابت قدم باشند توجهات پادشاهانه از ایشان دریغ نداشته بمجرد خطا و زلل و تقصیری كه از بیدانشی و عفلت بظهور آید از منهاج قویم شفقت و عاطفت عدول نفرموده از فراخ حوصلگی بعفو و اغماض شاهانه گذرانیده خاطر شریف را غبار آلود نمیسازند و هر یك از ارباب عقیدت و ملازمان جانسپار ذوی الحقوق ودیعت حیات بمتقاضی اجل سپارد یا در محارباتی كه در راه دین و دولت اتفاق افتد نقد جان كه متاعیست بس گرانمایه در شاهراه اخلاص نثار و ایثار گردانند در رعایت بازماندگان زیاده از متوقع ایشان مرحمت بظهور میآورند و صاحبان مناصب عالیه را هر چند پسران ایشان بجهت حداثت سن كودكی در آن وقت شایستگی نداشته باشند بنابر فتوت ذاتی و مروت جبلی احیای آن سلسله كرده همان منصب را به پسران ایشان تفویض میفرمایند و چون اموال و ذخایر دنیوی در نظر عاقبت بین همتش بغایت بیقدر و قلیل الاعتبار است اگر آلاف و الوف از متوفیان اخلاص شعار مانده باشد بوفور همت و اقتضای قاعده مروت و حفظ آداب شریعت بر خلاف اكثر سلاطین نظر التفات بر آن نینداخته بورثه او مسلم میدارند كه كما فرض الله میانه ورثه قسمت شود و این شیوه حسنه نزد كارآگهان حقایق بین بر جمیع خصایل و مستحسنات مقدم است زیرا كه در اكثر اقالیم سبعه سلاطین جهان این شیمه كریمه را ادنی مراتب حق شناسی و حق گزاری میدانند و از اینجاست كه هواره بتأیید ربانی و توفیقات آسمانی مؤید و موفق میگردند.
ص: 1109

مقاله دهم در شكفته طبعی و تعارف احوال عالم و طبقات امم‌

بعد از فراغ از مشاغل امور سلطنت و جهانداری و مهمات ضروری كارخانه خلافت و داد دهی اوقات شریف را به نشاط و شادمانی گذرانیده همواره بزم جوی و مجلس آرا بوده باقتضای نشأ جوانی و تحریك آرایندگان بزم كامرانی از تجرع باده خوشگوار و صحبت گلرخان سیم عذار كامستان بوده چمن حیات و زندگانی را خضرت و طراوت می‌افزایند، این شیوه را با كمال فراست و آگاهی جمع نموده لحظه از تدابیر امور مملكت داری و حفظ مراتب مهام سلطنت غافل نبوده جزوی و كلی و نقیر و قطمیر آنچه در ممالك ایران بل عرصه جهان سانح میشود گویا بر ضمیر منیرش پرتو ظهور می‌اندازد و منهیان گماشته‌اند كه از كماهی حالات خبر میدهند چنانچه كسی را قدرت آن نیست كه در منزل خود با متعلقان حرفی كه نتوان گفت بگوید و دغدغه آن هست كه بمسامع جلال رسد و مكررا این معنی سمت ظهور یافته و از احوال پادشاهان ربع مسكون از مسلم و غیر مسلم و كیفیت و كمیت لشكر و دین و آئین و مملكت ایشان و طرق و مسالك هر دیار و خرابی و آبادانی هر ولایت كما هو حقه واقف و آشنا بوده طرح آشنائی با اكثر سلاطین عالم انداخته پادشاهان اطراف از اقصی فرنك و روس و هند با آن حضرت در مقام الفت و دوستی بوده محبتش در دلهای خاص و عام از دوست و دشمن و آشنا و بیگانه وطن دارد، هرگز درگاه سدره اشتباهش از آمد شد ایلچیان سلاطین و تحف و هدایا و ربع مسكون خالی نیست و آنچه در زمان خجسته نشان آن حضرت در این امر وقوع یافته در زمان آباء و اجداد عالیمقدارش كمتر بظهور آمده و آنحضرت را با هر طبقه آمیزش خاصی است و باكثر لغات متعارف و غیر متعارف عالم بوده بهر طایفه بلغت آن طایفه تكلم میفرمایند و باشعار فارسی دانا بوده شعر را خوب میفهمند و تصرفات می‌نمایند و گاهی بنظم اشعار زبان میگشایند و در موسیقی و علم ادوار و قول و عمل سرآمد روزگاراند و بعضی از تصنیفات آن حضرت در میانه ارباب طرب مشهور و معروفست و زبان زد اهل ساز، و لطایف و ظرایف رنگین و سخنان دلپذیر شیرین از آن حضرت بر سبیل ظرافت و خوش طبعی بسیار سر میزند.
ص: 1110

مقاله یازدهم در ذكر آثار خیر و انشاء و احداث عمارات‌

از آن حضرت آثار خیر بسیار در صفحه روزگار یادگار است و بالطبع بانواع خیرات و مبرات و تصدقات و انشاء و احداث عمارات مایل بوده جمیع املاك موروثی و متكسبی خود را كه قیمت عادله آن یكصد هزار تومان بود وقف حضرات عالیات چهارده معصوم علیهم السلام نموده حاصل آنرا كه بعد از موضوعات لابدی هفت هشت هزار تومان میشود بوظایف و ادرارات علما و صلحا و ساكنان اماكن شریفه و سایر مصارف صرف می‌نمایند و بر كل اسباب و متملكات و ما یعرف سركار همایون رقم وقفیت كشیده در صرف آنها بمصارف خود نهایت توجه مبذول میدارند و همانا این معنی بین السلاطین مخصوص ذات حمیده صفات آن حضرتست و در ازمنه سابقه و قرون ماضیه كمتر اتفاق افتاده، و در اكثر ممالك عمارات عالی از مساجد و مدارس و بقاع الخیر و منازل فرح بخش دلگشا و باغات و بساتین فردوس نما طرح نموده باتمام آن موفق شده‌اند. اگر چه تفصیل هر یك از آن‌ها در محل خود سمت گزارش یافته اما از اطناب احتراز ننموده در صدر دفتر مجملی از آن‌ها مرقوم میگردد. القصه در عمارت سلیقه عالی و بمعموری و آبادانی بلاد شره تمام دارند و آنچه در مشهد مقدس معلی ترتیب یافته توسیع صحن آستانه مقدس و ایوانهای رفیع و عمارات دور آن و نقاشی و زیب و زینت حرم محترم و احداث خیابان و اجرای نهری از میان خیابان و حوض عالی در اندرون صحن كه همیشه در آن آب مالامال و موجب دعای خیر زوار و سكنه آن روضه سدره مثال است و گنبد عالی تربت شریف عارف ربانی خواجه ربیع الخیثم در بیرون شهر در كمال زیبائی و زینت كه در خوبی و شیرینی عمارت عدیم المثل است و عمارات قدم گاه شاه‌پور كسری و ایوانها و عمارات متصله بآن و حوضی كه آب از كوه رفیع بفواره میریزد و احداث خیابان و غرس درختان كه خصوصیات آن مقام فلك فرسای و ما صدق سر من رای است، و در دار الارشاد اردبیل عمارات آستانه متبركه سید جبرئیل قدس الله سره العزیز كه پدر بزرگوار حضرت قطب الاولیاء شیخ صفی الحق و الحقیقت والدین طاب ثراه و جددهم حضرت اعلی شاهی ظل اللهیست و محجر طلای صفه برابر ضریح مبارك و محجر نقره و دیگر زینتهای حظیره مباركه و تجدید عمارت مزار كثیر الانوار حضرت عارف ربانی شیخ زاهد گیلانی و ترتیب عمارات عالیه تربت شریف حضرت سلطان الاولیاء و المحققین شیخ شهاب الدین اهری قدس سرهما و باغ بهشت آسای آن روضه فیض انتما، و آنچه در صفاهان جنت نشان احداث فرموده‌اند اولا در شهر مسجد جامع عالی واقع در جانب جنوبی میدان نقش جهان كه طاق مقصوره‌اش نشانی از گنبد هرمان و باطاق نه رواق فلك توامانست و آنمقدار سنگهای مرمر كه در جدار آن ثانی بیت المعمور بكار رفته سیاحان عرصه گیتی كمتر نشان داده‌اند، مجملا آن معبد فردوس نما در زیب و زینت و دلگشائی رشك مسجد اقصی است و مسجد دیگر در برابر درگاه دولتخانه در غایت زینت و صفا و مدرسه و دارالشفا و حمامات و قیصریه و بازارگاه دور میدان مع بالا خانها و كاروان-
ص: 1111
سراهای عالی و درگاه پنج طبقه دولتخانه و خلوتخانه‌های زرنگار موسوم بسروستان و نگارستان و گلدسته و عمارت پنج طبقه و حوض خانها و خیابان موسوم بچهار باغ تخمینا یك فرسخ و باغات و بساتین كه در دو طرف خیابان احداث شده و عمارات عالی كه در هر باغ ترتیب یافته بیرون از حیز شمار است و در وسط خیابان مذكور پل عالی مشتمل بر چهل چشمه بر زاینده رود بسته است كه سیاحان عرصه گیتی مثل و مانند آن در هیچ ولایتی ندیده‌اند و شهر عباس آباد كه در جانب غربی بیرون شهر صفاهان جهت مسكن تبریزیان احداث شده در غایت صفا و نزاهت و خرمی و جداول آنها رشك روضه رضوان و شهره جهان است و در مواضع باغ كومه كه گویا آب و گلش را با عیش و عشرت سرشته و تخم خرمی درو كشته- اند و باغ و حوش و رباط گاوخانی و رباط دیگر در بیابان خرگوشی ما بین ورزنه و دیدشتن اصفهان و ندوشن یزد كه همیشه از بیم قطاع الطریق محل خوف و خطر مترددین بود و حالا امن و آبادست، و در دار السلطنه قزوین درگاه دولتخانه و خلوتخانه دو طبقه زرنگار موسوم بعمارت نو و كاروان سرای عالی و عمارات جهان نما واقع در شرقی و غربی میدان سعادت، و در كاشان منازل و رواق بهشت آسا دولتخانه مشتمل بر چند عمارت مع باغات دلگشا و حمام و كاروانسرا و بند قهرود و رباط سنگین و رباط سیاه كوه و فرش راه نمكسار و سیاه كوه كه قریب ده هزار تومان تخمینا صرف شده چند فرسخ بسنك و آهك استحكام یافته موجب دعای خیر مترددین است، و در مازندران جنت نشان احداث فرحاباد جنت نهاد در كنار دریا كه رودخانه موسوم به تجینه رود از آن میان میگذرد و پل عالی و خیابان كه از آن بلده جنت نشان تا بلده ساری تخمینا چهار فرسخ طرح انداخته سنگ بست نموده‌اند و عمارات عالی كه در هر باغ ترتیب یافته از حیز شمار بیرونست دولتخانه و بازارگاه و حمامات و باغات فرح بخش جنت مثال در آن بلده جنت نشان طرح انداخته از غایت نزاهت آن بلده شریفه خلایق و اواسط الناس و ارباب صناعت بتوطن آن بلده فاخره رغبت نموده چندین هزار خانوار از مسلم و غیر مسلم از اطراف و جوانب آمده از حوادث ایام در ظل معدلت همایونش استظلال جسته‌اند و الیوم شهری بآن عظمت و شوكت و ازدحام معلوم نیست كه در بلاد اسلام بوده باشد و عمارات و باغات مرغوب واقعه در ساری و آمل و دریاچه و عمارات عالیه بار فروش ده و در اشرف خانهای بتكلف بزیب و زینت و باغ و چشمه و حوضخانه كه در بالاخانه عمارات باغ مذكور ترتیب یافته آب را از مكان مرتفع بفنون غریبه بالا برده بحوض نقره میریزد و دیگر باغات و حمامات و عمارات دیگر در نیم فرسخی قصبه مزبور موسوم بباغات كه در مكان مرتفع ترتیب یافته مشتمل بر تالارها و ایوانها و دریاچه و فواره‌ها و حمام و باغچه فردوس نما كه از نظاره آنها دیده عقل را حیرت افزاست و از اصفهان تا قصبه اشرف در هر محله چهار فرسخی عمارتی مشتمل بر خانهای نشیمن و بیوتات و باغچهاست كه اكثر حمام دارد و جمیع بیوتات ما یحتاج نزول همایون مهیا و آماده است و در قصبه استرآباد عمارات دولتخانه و در نطنز باغ تاجاباد مع عمارات درگاه و بالاخانها و حمام و غیره و باغ عباس آباد مابین نطنز كاشان و در دار السلطنه تبریز تختگاه مزارعین علی وزین علی و تجدید عمارات مسجد شاه جنت مكان و در حدود همدان شهر نو چمچال پای كوه بیستون رباطی جهت نزول زوار عتبات عالیات ترتیب یافته رقم ثبت یافته امید كه هر یك از بناهای خیر سبب فتح و فیروزی گشته آثار آن بر صفحات روزگار یادگار باشد.
ص: 1112