گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد سيزدهم
سورة ابراهیم




اشاره
أَ لَمْ تَرَ إِلَی » : ابن عباس و قتاده و حسن گویند:این سوره مکی است بجز دو آیۀ آن که در بارة کشته گان بدر نازل شده است
( 28 و 29 ) « رارُ 􀀀 اللّ کُفْراً ... وَ بِئْسَ الْقَ
􀀀
الَّذِینَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ هِ
شمارة آیات:
بنا بر عدد شامی 55 و بنا بر عدد حجازي 54 و بنا بر عدد کوفی 52 و بنا بر عدد بصري 51 آیه است(بموارد اختلاف،در جاي
خود اشاره خواهیم کرد).
فضیلت سوره:
ابی بن کعب گوید:پیامبر گرامی اسلام فرمود:هر کس سورة ابراهیم و حجر بخواند،ده حسنه به او داده می شود به اندازة همه
کسانی که بت ها را پرستیده یا نپرستیده اند.
عیینه بن مصعب از امام صادق(ع)روایت کرده است که:هر کس سورة ابراهیم و حجر را در دو رکعت نماز در هر جمعه
بخواند،فقر و جنون و سختی به او نمی رسد.
تفسیر:
را با اثبات رسالت پیامبر و آسمانی بودن قرآن،خاتمه داد.اکنون این سوره را به بیان هدف رسالت و قرآن « رعد » خداوند سورة
آغاز کرده،می فرماید:
ص : 92
[ [سوره إبراهیم ( 14 ): آیات 1 تا 3
اشاره
( راطِ اَلْعَزِیزِ اَلْحَمِیدِ ( 1 􀀀 ی صِ 􀀀 ماتِ إِلَی اَلنُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِل 􀀀 اَلنّ مِنَ اَلظُّلُ
اس􀀀 اهُ إِلَیْکَ لِتُخْرِجَ 􀀀 ابٌ أَنْزَلْن 􀀀 منِ اَلرَّحِیمِ . الر کِت 􀀀 اَللّ اَلرَّحْ
􀀀
بِسْمِ هِ
ا عَلَی اَلْآخِرَهِ وَ 􀀀 اهَ اَلدُّنْی 􀀀 ذابٍ شَدِیدٍ ( 2) اَلَّذِینَ یَسْتَحِبُّونَ اَلْحَی 􀀀 کافِرِینَ مِنْ عَ 􀀀 ا فِی اَلْأَرْضِ وَ وَیْلٌ لِلْ 􀀀 اتِ وَ م 􀀀 ماو 􀀀 ا فِی اَلسَّ 􀀀 اَللّ اَلَّذِي لَهُ م
􀀀
هِ
( لالٍ بَعِیدٍ ( 3 􀀀 ئِکَ فِی ضَ 􀀀 ا عِوَجاً أُول 􀀀 اَللّ وَ یَبْغُونَه
􀀀
یَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ هِ
من الرّحیْمِ 􀀀 اللّ الرَّح
􀀀
بِسْمِ هِ
ترجمه:
کتابی است که ما بر تو نازل کردیم براي اینکه مردم را به اذن پروردگارشان از تاریکیها،بسوي نور و براه خداوند مقتدر و
ستوده،هدایت کنی.خداوندي که هر چه در آسمانها و زمین است از اوست و واي به حال کافران که دچار عذابی سخت می
شوند.
آنان که زندگی دنیا را بر آخرت ترجیح داده،از راه حق باز می دارند و در طلب انحراف هستند.آنان در گمراهی دوري
هستند.
تعداد آیات:
به نظر حجازیان و شامیان،پایان آیۀ « الظلمات و النور ». بنا بر عدد عراقی سه آیه و بنا بر عدد حجازي و شامی چهار آیه است
اول است.
ص : 93
قرائت:
اللّ الذي:اهل مدینه و شام به رفع و دیگران به جر خوانده اند.
􀀀
ه
بر اثر کثرت « اللّ
􀀀
ه » باشد،نه صفت.زیرا اسم صفت واقع نمی شود و کلمۀ « الحمید » جر آن بنا بر این است که بدل از
استعمال،بصورت علم در آمده و نام ذات مقدس ربوبی است.
ممکن است خبر و ممکن است صفت باشد و در این « الذي » قرائت رفع،بنا بر این است که از سابق منقطع شده باشد.بنا بر این
صورت،خبر،مقدر است.
است و اگر به جر « لا یَعْزُبُ عَنْهُ 􀀀» را برفع بخوانیم خبر آن « الِمِ الْغَیْبِ 􀀀ع» سبا 3)اگر ) « الِمِ الْغَیْبِ 􀀀 ی وَ رَبِّی لَتَأْتِیَنَّکُمْ ع 􀀀 قُلْ بَل » : در آیۀ
بخوانیم، صفت خواهد بود و بنا بر این با آیۀ مورد بحث،مشابه است.
را خبر بگیریم و « منُ􀀀 ا وَعَدَ الرَّحْ 􀀀م» را مبتدا و « هذا » یس 52 )نیز ممکن است ) « منُ􀀀 ا وَعَدَ الرَّحْ 􀀀 ذا م 􀀀􀀀 ا ه 􀀀 ا مِنْ مَرْقَدِن 􀀀 مَنْ بَعَثَن » : در آیۀ
مبتدا و خبر آن مقدر است. « منُ􀀀 ا وَعَدَ الرَّحْ 􀀀م» بگیریم.در این صورت « مرقدنا » را صفت « هذا » ممکن است
لغت:
عزیز:قادري که قدرت او ابدي است.
حمید:کسی که در همه حال پسندیده است.
استحباب:طلب محبت شیء.محبت،خواستن منافع محبوب است.گاهی در شهوت و تمایلات نفسانی نیز استعمال می شود.
بغیه:ابتغاء،طلب.
مقصود:
الر
:در بارة معانی حروف مقطعه اي که در اوایل سوره ها آمده و اقوال مختلفی که در بارة آنهاست،در اول سورة بقره بحث
کرده ایم.
اهُ إِلَیْکَ 􀀀 ابٌ أَنْزَلْن 􀀀 کِت
:این کتاب آسمانی که بوسیلۀ جبرائیل بر تو نازل کرده ایم،سحر و شعر نیست.
ص : 94
ماتِ إِلَی النُّورِ 􀀀 النّ مِنَ الظُّلُ
اس􀀀 لِتُخْرِجَ :تا مردم را از گمراهی به هدایت و از کفر به ایمان آوري.
بِإِذْنِ رَبِّهِمْ
:و این کار را به امر پروردگارشان انجام می دهی.از این آیه بر می آید که:خداوند از همۀ مکلفین،ایمان می خواهد
براي غرض و هدف است نه عاقبت و سرانجام،زیرا اگر چنین بود باید همۀ مردم اهل ایمان باشند،در حالی که چنین « لام » زیرا
را بیان کرده،می فرماید: « نور » نیست.اکنون مقصود از
راطِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ 􀀀 ی صِ 􀀀 إِل
:مردم را از ظلمات کفر براه خداوند که منجر بخدا- شناسی حقیقی و پی بردن بقدرت و عظمت و نعمتهاي بیکران او خواهد
شد،هدایت می کند.
ا فِی الْأَرْضِ 􀀀 اتِ وَ م 􀀀 ماو 􀀀 ا فِی السَّ 􀀀 اَللّ الَّذِي لَهُ م
􀀀
هِ
:خدایی که مالک تمام موجوداتی است که در زمین و آسمانهاست و هر گونه تصرفی می تواند در آنها بکند.
ذابٍ شَدِیدٍ 􀀀 کافِرِینَ مِنْ عَ 􀀀 وَ وَیْلٌ لِلْ
:در اینجا نسبت بکافران اظهار تأسف کرده،می گوید:واي بحال کافرانی که نعمتهاي خداوند را منکر شده،به یگانگی او
اعتراف نمی کنند.اینان دچار عذابی سخت و دشوار خواهند شد.
ا عَلَی الْآخِرَهِ 􀀀 اهَ الدُّنْی 􀀀 اَلَّذِینَ یَسْتَحِبُّونَ الْحَی
:سپس مردم کافر را چنین توصیف می کند:آنان که ماندن در این دار فانی را بر حیات آخرت،ترجیح می دهند.کلمۀ
بهمین منظور آمده که ترجیح آنها دنیا را بر آخرت،افاده کند.ترجیح آخرت بر دنیا مذمت آور است،زیرا دنیا خانۀ « علی »
انتقال و فنا و آخرت،خانۀ مقام و بقاست.
اللّ
􀀀
وَ یَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ هِ
:دیگر از صفات کافران این است که:دیگران را از پیروي راه حق و خداشناسی باز می دارند یا اینکه خود را از پیروي راه حق
باز می دارند.
ا عِوَجاً 􀀀 وَ یَبْغُونَه
هم ممکن است مذکر باشد و هم مؤنث،بنا بر این بازگشت « سبیل » :و همچنین بدنبال تغییر راه و کج کردن آن هستند.کلمۀ
ضمیر مؤنث به آن مانعی ندارد.
برخی گویند:یعنی دنیا را از غیر راه آن طلب می کنند،چه نعمتهاي خدا از راه طاعت،بدست می آید نه از راه معصیت.
لالٍ بَعِیدٍ 􀀀 ئِکَ فِی ضَ 􀀀 أُول
:اینها از راه راست منحرف و دور و دچار گمراهی هستند.
ص : 95
[ [سوره إبراهیم ( 14 ): آیات 4 تا 6
اشاره
ی􀀀 ا مُوس 􀀀 شاءُ وَ هُوَ اَلْعَزِیزُ اَلْحَکِیمُ ( 4) وَ لَقَدْ أَرْسَلْن 􀀀 شاءُ وَ یَهْدِي مَنْ یَ 􀀀 اَللّ مَنْ یَ
􀀀
سانِ قَوْمِهِ لِیُبَیِّنَ لَهُمْ فَیُضِلُّ هُ 􀀀 إِلاّ بِلِ
􀀀
ا مِنْ رَسُولٍ 􀀀 ا أَرْسَلْن 􀀀 وَ م
ی􀀀 الَ مُوس 􀀀 صَ بّ شَ کُورٍ ( 5) وَ إِذْ ق
ارٍ 􀀀 اتٍ لِکُلِّ 􀀀 ذلِکَ لَآی 􀀀 اَللّ إِنَّ فِی
􀀀
بِأَیّ هِ
امِ 􀀀 ذَکِّر ماتِ إِلَی اَلنُّورِ وَ هُْمْ 􀀀 اتِن أَنْ أَخْرِجْ قَوْمَکَ مِنَ اَلظُّلُ 􀀀 بِآی ا􀀀
ساءَکُمْ وَ فِی 􀀀 اءَکُمْ وَ یَسْتَحْیُونَ نِ 􀀀 ذابِ وَ یُذَبِّحُونَ أَبْن 􀀀 جاکُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ یَسُومُونَکُمْ سُوءَ اَلْعَ 􀀀 اَللّ عَلَیْکُمْ إِذْ أَنْ
􀀀
لِقَوْمِهِ اُذْکُرُوا نِعْمَهَ هِ
( لاءٌ مِنْ رَبِّکُمْ عَظِیمٌ ( 6 􀀀 ذلِکُمْ بَ 􀀀
ترجمه:
و هیچ پیامبري را نفرستادیم جز بزبان قومش تا براي مردم احکام دین را بیان کند،و خداوند هر که را بخواهد گمراه و هر که
را بخواهد هدایت می کند و او توانا و حکیم است.ما موسی را با دلائل و معجزاتی فرستادیم که قومش را از تاریکیها بنور
آورد و آنها را بیاد ایام عذاب و نعمت خدا افکند.در این یاد آوري براي مردم شکیبا و سپاسگزار،آیاتی است.و یاد آور
هنگامی که موسی بقوم خود گفت:یاد آورید نعمت خدا را بر خویش،هنگامی که شما را از آل فرعون-که شما را عذاب
ص : 96
می کردند و فرزندانتان را می کشتند و زنانتان را زنده می گذاشتند-نجات داد و در اینها آزمایش بزرگی است از
پروردگارتان.
تعداد آیات:
است. « إِلَی النُّورِ » بنا بر عدد عراقیان سه آیه و بنا بر عدد دیگران چهار آیه است.اختلاف در کلمۀ
لغت:
تذکیر:یادآوري کردن.
صبار:کسی که صبر بسیار دارد.
اعراب:
أَنْ أَخْرِجْ
باشد که به افعال وصل می شود،جز اینکه در اینجا بر « ان » و به معناي تفسیر باشد.ممکن است همان « اَيْ» بمعناي « اَنْ » :ممکن است
.« انت الذي فعل » که مؤول است به « انت الذي فعلت » سر فعل امر در آمده و امر به خبر تأویل برده می شود.مثل
ذابِ 􀀀 یَسُومُونَکُمْ سُوءَ الْعَ
:جملۀ حالیه.
مقصود:
اکنون این مطلب را بیان می کند که پیامبران را بزبان قومشان می فرستد،تا بهتر مقاصد او را در یابند و عذري براي آنها باقی
نماند.از اینرو می فرماید:
سانِ قَوْمِهِ لِیُبَیِّنَ لَهُمْ 􀀀 إِلاّ بِلِ
􀀀
ا مِنْ رَسُولٍ 􀀀 ا أَرْسَلْن 􀀀 وَ م
:هرگز پیامبري نفرستاده ایم که بزبان قوم خود سخن نگوید،براي اینکه مردم سخن او را بفهمند و احتیاجی بمترجم نداشته
إِلاّ
􀀀
اكَ 􀀀 ا أَرْسَلْن 􀀀 وَ م » : باشند.خداوند پیامبر اسلام را بسوي همۀ انسانها فرستاد اما بزبان قومش یعنی عرب.چنان که می فرماید
سبا 28 :ترا بسوي همۀ مردم فرستادیم تا آنها را بشارت دهی و بترسانی). ) « لِلنّ بَشِیراً وَ نَذِیراً
اسِ􀀀 کَافَّه ً
حسن گوید:خداوند بر پیامبر خود منت گذاشت که او را تنها بسوي قومش نفرستاده،بلکه مبعوث بسوي همۀ
انسانهاست.مجاهد نیز چنین گوید.برخی گویند:یعنی همانطوري که ترا بزبان عربی بسوي عرب فرستادیم تا تو دین را براي
ص : 97
آنها و آنها براي مردم بیان کنند،هر پیامبري را نیز بزبان قومش فرستادیم تا دین را براي مردم آشکار سازند.
شاءُ 􀀀 شاءُ وَ یَهْدِي مَنْ یَ 􀀀 اللّ مَنْ یَ
􀀀
فَیُضِلُّ هُ
:سپس جملۀ دیگري را آغاز کرده،می فرماید:هر که را بخواهد و مستحق کیفر باشد،گمراه می کند و هر که را بخواهد بلطف
خود هدایت می کند.برخی گویند:یعنی نسبت به آنها که شایستگی دارند لطف می کند و نسبت بدیگران لطف نمی کند و
گمراه می شوند.بنا بر این هر کس که تفکر و تدبر کند،هدایت می یابد و خداوند او را استوار می سازد و هر کس که اعراض
کند،خداوند او را بحال خود وامی گذارد.
وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ
:خداوند صاحب قدرت و حکیم است.
هم اکنون در بارة رسالت موسی،می فرماید:
ماتِ إِلَی النُّورِ 􀀀 ا أَنْ أَخْرِجْ قَوْمَکَ مِنَ الظُّلُ 􀀀 اتِن 􀀀 ی بِآی 􀀀 ا مُوس 􀀀 وَ لَقَدْ أَرْسَلْن
:
ما موسی را با معجزات و دلائل روشن فرستادیم و به او مأموریت دادیم که قوم خود را از تاریکیها بسوي نور رهنمون
شود،بدیهی است که آنها بوسیلۀ دعوت موسی اهل ایمان شده،از کفر خارج می شوند،بنا بر این عامل خارج شدن آنها از کفر
بایمان، موسی است.
اللّ
􀀀
بِأَیّ هِ
امِ 􀀀 ذَکِّر وَ هُْمْ
،در این باره اقوالی است:
-1 ابن زید و بلخی گویند:یعنی به موسی امر کردیم که قوم خود را بیاد حوادث گذشته و بلاهایی که گریبانگیر امم پیشین
شده است بیفکند،تا آنها بترسند.
مؤید این معنی شعر عمرو بن کلثوم است:
و ایام لنا غر طوال
عصینا الملک فیها ان ندینا
یعنی:چه روزگار درخشان طولانی که پادشاهی عمرو بن منذر را گردن ننهادیم و بدین او در نیامدیم!بنا بر این،مقصود،ایامی
است که خداوند از گرد نفر از ان انتقام گرفته است.
-2 ابن عباس و ابی بن کعب و حسن و مجاهد و قتاده گویند:یعنی آنها را بیاد
ص : 98
نعمتهاي خداوند در سایر ایام،بیفکن.همین معنی از امام صادق(ع)نیز روایت شده است.
-3 ابو مسلم گوید:منظور سنتها و افعال خداوند است که بصورت انعام یا انتقام در میان بندگان وقوع یافته است.در
زمان وقوع سنن و افعال خداوند هستند.این قول جامع دو قول سابق است. « ایام » حقیقت
صَبّ شَکُورٍ
ارٍ 􀀀 اتٍ لِکُلِّ 􀀀 ذلِکَ لَآی 􀀀 إِنَّ فِی
:در این یادآوري براي کسانی که عادت بصبر دارند و شکر نعمت بجاي می آورند،دلائلی روشن است.در اینجا صبر و شکر
را جمع کرده است زیرا مؤمن یا گرفتار بلائی است که صبر می کند یا برخوردار از نعمتی است که شکر می کند،بنا بر این
صبر و شکر از خصال مؤمنین است،علاوه بر این،هیچ تکلیفی خالی از صبر و شکر نیست.
اءَکُمْ وَ یَسْتَحْیُونَ 􀀀 ذابِ وَ یُذَبِّحُونَ أَبْن 􀀀 جاکُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ یَسُومُونَکُمْ سُوءَ الْعَ 􀀀 اللّ عَلَیْکُمْ إِذْ أَنْ
􀀀
ی لِقَوْمِهِ اذْکُرُوا نِعْمَهَ هِ 􀀀 الَ مُوس 􀀀 وَ إِذْ ق
ساءَکُمْ 􀀀نِ
:بیاد آور که موسی بقوم خود گفت:یاد آورید هنگامی که خداوند نعمت خود را شامل حال شما کرد و شما را از آل فرعون-
که عذابتان می کردند و پسرانتان را سر می بریدند و زنانتان را بمنظور بردگی زنده می گذاشتند-نجات بخشید.
لاءٌ مِنْ رَبِّکُمْ عَظِیمٌ 􀀀 ذلِکُمْ بَ 􀀀 وَ فِی
:و در این حوادث،آزمایش بزرگی بود از جانب خداوند.تفسیر این آیه در سورة بقره گذشت.
در سورة بقره،یذبحون بدون واو عطف و در اینجا با واو عطف آمده.فراء گوید:
عطف صحیح است زیرا عذاب آنها غیر از ذبح بود،بدون عطف هم صحیح است تا تفسیر باشد.
ص : 99
[ [سوره إبراهیم ( 14 ): آیات 7 تا 10
اشاره
ی إِنْ تَکْفُرُوا أَنْتُمْ وَ مَنْ فِی اَلْأَرْضِ جَمِیعاً 􀀀 الَ مُوس 􀀀 ذابِی لَشَدِیدٌ ( 7) وَ ق 􀀀 وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّکُمْ لَئِنْ شَ کَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ وَ لَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَ
جاءَتْهُمْ 􀀀 اَللّ
􀀀
یَعْلَمُهُمْ إِلَّا هُ 􀀀 ادٍ وَ ثَمُودَ وَ اَلَّذِینَ مِنْ بَعْدِهِمْ لا 􀀀 اَللّ لَغَنِیٌّ حَمِیدٌ ( 8) أَ لَمْ یَأْتِکُمْ نَبَؤُا اَلَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ قَوْمِ نُوحٍ وَ ع
􀀀
فَإِنَّ هَ
الَتْ رُسُلُهُمْ 􀀀 ا إِلَیْهِ مُرِیبٍ ( 9) ق 􀀀 مِمّ تَدْعُونَن
ا􀀀 إِنّ لَفِی شَکٍّ
􀀀
ما أُرْسِلْتُمْ بِهِ وَ ا 􀀀 ا بِ 􀀀 إِنّ کَفَرْن
􀀀
الُوا ا 􀀀 واهِهِمْ وَ ق 􀀀 اتِ فَرَدُّوا أَیْدِیَهُمْ فِی أَفْ 􀀀 رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّن
ا􀀀 إِلاّ بَشَرٌ مِثْلُن
􀀀
الُوا إِنْ أَنْتُمْ 􀀀 ی أَجَلٍ مُسَ  می ق 􀀀 اتِ وَ اَلْأَرْضِ یَدْعُوکُمْ لِیَغْفِرَ لَکُمْ مِنْ ذُنُوبِکُمْ وَ یُؤَخِّرَکُمْ إِل 􀀀 ماو 􀀀 اطِرِ اَلسَّ 􀀀 اَللّ شَکٌّ ف
􀀀
أَ فِی هِ
( طانٍ مُبِینٍ ( 10 􀀀 ا بِسُلْ 􀀀 ا فَأْتُون 􀀀 اؤُن 􀀀 کانَ یَعْبُدُ آب 􀀀 عَمّ
ا􀀀 ا 􀀀 تُرِیدُونَ أَنْ تَصُدُّون
ص : 100
ترجمه:
و یاد آور هنگامی را که خداوند اعلام فرمود که:اگر شکر نعمت ها را بجاي آورید،بر نعمت هاي شما می افزایم و اگر کفران
نعمت کنید،عذاب من شدید است.
موسی گفت:اگر شما و همۀ کسانی که در روي زمین هستند،کفر بورزید،خداوند بی نیاز و ستوده است.آیا خبر قوم نوح و
عاد و ثمود که در گذشته می زیسته اند و کسانی که بعد از آنها آمده اند و جز خدا کسی از حال آنها خبر ندارد،به شما
نرسیده است؟ پیامبران با دلائل روشن،نزد آنها آمدند و آنها دست ها را در دهان هاي خویش کردند و گفتند:ما منکر رسالت
شمائیم و در بارة آنچه ما را به آن دعوت می کنید،در شک هستیم و احتمال سوء نیت،در بارة شما می دهیم.پیامبرانشان
گفتند:آیا در بارة خداوندي که آفریدگار آسمان ها و زمین است،شکی است؟خداوند شما را دعوت می کند که گناهان تان
را بیامرزد و تا مدتی معین شما را مهلت دهد.گفتند:شما نیز بشري مثل ما هستید که می خواهید ما را از آنچه پدرانمان
پرستش می کردند،بازدارید.
بنا بر این دلیلی روشن براي ما بیاورید.
تعداد آیات:
است.کوفیان « ادٍ وَ ثَمُودَ 􀀀 قَوْمِ نُوحٍ وَ ع » بر حسب شمارش کوفیان،چهار آیه و بر حسب شمارش دیگران پنج آیه و اختلاف در
اینجا را خاتمۀ آیه ندانسته و دیگران دانسته اند.
لغت:
داراي یک معنی هستند. « اوعد و توعد » نظیر « آذن و تأذن ». تأذن:اعلام
شاعر گوید:
آذنتنا ببینها اسماء
رب ثاو یمل منه الثواء
یعنی:اسماء اعلام کرد که او قصد دارد از ما جدا گردد،بسا مقیمی که از اقامت خود به تنگ آمده است.
یعنی خداوند محمد را به پیامبري « اللّ محمداً
􀀀
نبّأ ه ». نبأ:خبر از یک حادثۀ بزرگ
ص : 101
یعنی مسیلمه ادعاي نبوت کرد. « تنبأ مسیلمه الکذاب ». برگزید و او را از اسرار غیبی خبر داد
کسی است که تهمت و افترا ببندد و در نتیجه در مردم ایجاد شک و تردید کند. « مریب » ریب:پلیدترین شکها را گویند و
اعراب:
قَوْمِ نُوحٍ وَ...
. « اَلَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ » :بدل از
.« اللّ
􀀀
ه » فاطر:مجرور صفت
مِنْ ذُنُوبِکُمْ
در جملۀ مثبت،زائده واقع نمی شود. « من »: براي تبعیض و بقولی زائده است.سیبویه گوید « من »:
مقصود:
در آیات پیش،در پیرامون نعمتهاي الهی سخن گفته شد،اکنون در بارة وظیفۀ شکر گزاري و فواید آن و مضرات کفران
نعمت،سخن می گوید:
وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّکُمْ
:حسن و بلخی گویند:یعنی بیاد آورد هنگامی که خداوند اعلام فرمود.ابن عباس گوید:یعنی هنگامی که خداوند به شما
فرمود. جبائی گوید:
یعنی هنگامی که خداوند شما را خبر داد.
لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ
:اگر در برابر نعمتهاي من سپاسگزار باشید،بر نعمتهاي شما می افزایم.
ذابِی لَشَدِیدٌ 􀀀 وَ لَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَ
:و اگر منکر نعمتهاي من شوید،عذاب من براي کسانی که منکر شوند،سخت است.امام صادق(ع)فرمود:از این آیه برمی آید
که هر بنده اي که به او نعمتی عطا شد و به قلب خود به آن نعمت اقرار و خداوند را بزبان خود،ستایش کرد،سخنش به پایان
نمی رسد،جز اینکه خداوند فرمان دهد که بر نعمت او افزوده شود.
اللّ لَغَنِیٌّ حَمِیدٌ
􀀀
ی إِنْ تَکْفُرُوا أَنْتُمْ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً فَإِنَّ هَ 􀀀 الَ مُوس 􀀀 وَ ق
:
موسی چنین گفت:اگر شما و همۀ کسانی که در روي زمین هستند منکر نعمت-
ص : 102
هاي خداوند شوید،بخداوند زیان نمی رسانید.ضرر این کار،دامنگیر خود شما می شود و سزاوار کیفر خواهید شد،زیرا
خداوند از شکر شما بی نیاز و در کارهاي خود ستوده است.
ممکن است منظور از کفر نعمت،تشبیه خداوند به خلق یا رد حکمش یا مخالفت با یکی از پیامبرانش باشد،زیرا خداوند در
همۀ این امور،بوسیلۀ دلائل روشن،مردم را مورد تنعم قرار داده و دقت در آن دلائل را مستلزم پاداش فراوان معرفی کرده
است.پس دقت نکردن در آن دلائل و انکار آنها کفران نعمت است.
أَ لَمْ یَأْتِکُمْ
:برخی گویند:این خطاب،متوجه امت پیامبر ماست که آنها را متوجه سرگذشت مردم گذشته می کند.برخی گویند:این جمله
هم تتمۀ گفتار موسی(ع) است،که قسمتی از آن در آیۀ پیش،بیان شد.
اللّ
􀀀
لا یَعْلَمُهُمْ إِلَّا هُ 􀀀 ادٍ وَ ثَمُودَ وَ الَّذِینَ مِنْ بَعْدِهِمْ 􀀀 نَبَؤُا الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ قَوْمِ نُوحٍ وَ ع
:
آیا اخبار قوم نوح و عاد و ثمود و اقوامی که بعد از آنها آمده اند و تفصیل سرگذشت و تعداد و اعمال و کیفر آنها را جز
خداوند نمی داند،به شما نرسیده است؟ ابن انباري گوید:خداوند اقوامی از عرب و غیر عرب را بهلاکت رسانید،در نتیجه
اخبار و آثار آنها از میان رفت،بنا بر این احدي جز خداوند از حال آنها خبر ندارد.
ابن مسعود هر گاه این آیه را می خواند،می گفت:نسابه ها دروغگو هستند.
برخی گفته اند:پیامبر اسلام در نسبت خود به اجداد،از معد بن عدنان تجاوز نمی کرد.
مبتدا و خبر است. « اللّ
􀀀
لا یَعْلَمُهُمْ إِلَّا هُ 􀀀 وَ الَّذِینَ مِنْ بَعْدِهِمْ » بنا بر این جملۀ
واهِهِمْ 􀀀 اتِ فَرَدُّوا أَیْدِیَهُمْ فِی أَفْ 􀀀 جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّن 􀀀
:اقوامی که پیامبران خدا براي ایشان،دلائل روشن و احکام حلال و حرام آوردند و آنها زیر بار نرفتند.
در بارة معناي جملۀ اخیر،اقوالی است:
-1 ابن مسعود و ابن عباس و جبائی گویند:یعنی از شدت خشم انگشت ها را به دندان می گرفتند،زیرا تحمل گفتار پیامبران
براي آنها دشوار بود.
-2 حسن و مقاتل گویند:یعنی دست هاي خود را در دهان انبیا می کردند،تا
ص : 103
به انبیا بر می گردد.گویی آنها « افواههم » به کفار و ضمیر « ایدیهم » آنها را تکذیب و گفتار آنها را رد کنند.بنا بر این ضمیر
هنگامی که سخن پیامبران را می شنیدند، با دست هاي خود به دهان آنها اشاره می کردند،تا آنها را ساکت کنند.
-3 کلبی گوید:یعنی دستها را بر دهان خود می گذاشتند و بدینوسیله به پیامبران اشاره می کردند که ساکت شوند و از دعوت
آنها خودداري کنند.ما هم هر گاه بخواهیم کسی را ساکت کنیم،همین کار را انجام می دهیم.بنا بر این هر دو ضمیر به کفار
بر می گردد.
-4 هر دو ضمیر به پیامبران بر می گردد و منظور این است که آنها دست پیامبران را می گرفتند و بر دهانشان می گذاشتند،تا
ساکت شوند و سخنشان قطع شود.پیامبران هم از هدایت آنها مأیوس شده،سکوت می کردند.
حمل بر معناي حقیقی شوند. « افواه » و« ایدي »: اینها همه،بنا بر این است که
دلائلی است که « ایدي » کسانی که حمل بر معانی مجازي کرده اند،نیز در بارة آن اختلاف کرده اند:برخی گفته اند منظور از
پیامبران بر زبان می آوردند و مقصود این است که:دلائل آنها را بدهانشان باز می گرداندند و استماع نمی کردند.مجاهد و
قتاده گویند:یعنی گفتار پیامبران را رد و تکذیب می کردند.ابو عبیده و اخفش گویند:
یعنی امر خدا را ترك و از قبول آن خودداري می کردند.قتیبی گوید:شنیده نشده است که عرب از این تعبیر،ترك امر را اراده
یردون فی فیه » : کند.بلکه مقصود این است که آنها از روي خشم و غضب،دستها را بدندان می گرفتند.چنان که شاعر گوید
یعنی:آنها چنان حسود را به خشم می آورند که ده انگشت خود را بدندان می گیرد.شاعر دیگري گوید: « عشر الحسود
قد افنی انامله ازمه
فاضحی یعض علی الوظینا
یعنی:از شدت غضب،انگشتان خود را آن قدر گزید که همه را از بین برد و حالا پشت دست و ذراع را دندان می گیرد!
است.فراء گوید:برخی چنین « باء » به معناي « فی » مجاهد گوید:یعنی پندها و اندرزهاي حکیمانۀ انبیا را رد می کردند.بنا بر این
گفته اند:
ص : 104
و ارغب فیها عن لقیط و رهطه
و لکننی عن سنبس لست ارغب
إِنّ
􀀀
الُوا ا 􀀀 وَ ق (« بها » یعنی « فیها » اعراض نمی کنم.(در اینجا « سنبس » یعنی:بدخترم از لقیط و قبیله اش اعراض می کنم.لکن از قبیلۀ
ا إِلَیْهِ مُرِیبٍ :و گفتند:ما منکر رسالت شما هستیم و در دین شما شک داریم و 􀀀 مِمّ تَدْعُونَن
ا􀀀 إِنّ لَفِی شَکٍّ
􀀀
ما أُرْسِلْتُمْ بِهِ وَ ا 􀀀 ا بِ 􀀀 کَفَرْن
احتمال می دهیم که شما از این راه در صدد بدست آوردن ریاست و مقام هستید و دروغ می گوئید.
اتِ وَ الْأَرْضِ 􀀀 ماو 􀀀 اطِرِ السَّ 􀀀 اللّ شَکٌّ ف
􀀀
الَتْ رُسُلُهُمْ أَ فِی هِ 􀀀ق
:در این هنگام پیامبران به ایشان گفتند:آیا با وجود دلائل بسیار بر توحید ذات و صفات،در بارة خداوندي که آفریدگار و
پدید آورندة آسمانها و زمین است،تردیدي است؟بدیهی است که احدي جز خداوند،بر این کارها قدرت ندارد،بنا بر این لازم
است که به یکتایی پرستیده شود و دیگري که بر اختراع اجسام،قدرتی ندارد،پرستیده نشود.
یَدْعُوکُمْ لِیَغْفِرَ لَکُمْ مِنْ ذُنُوبِکُمْ
این است که برخی از گناهان « مِنْ ذُنُوبِکُمْ » :خداوند شما را دعوت به ایمان می کند،تا به شما سود برساند،نه زیان.مقصود از
براي تبعیض است،لکن در معناي آن « من » شما را بیامرزد،زیرا خداوند گناه شرك را نمی آمرزد.جبائی گوید:درست است که
توسعه داده شده و مقصود،آمرزش همۀ گناهان است.
ی أَجَلٍ مُسَ  می 􀀀 وَ یُؤَخِّرَکُمْ إِل
:خداوند شما را تا وقت مرگ مهلت می دهد و کیفر شما را موکول به بعد از مرگ می کند.
ا􀀀 اؤُن 􀀀 کانَ یَعْبُدُ آب 􀀀 عَمّ
ا􀀀 ا 􀀀 ا تُرِیدُونَ أَنْ تَصُدُّون 􀀀 ب مِثْلُن إِلاّ شََرٌ
􀀀
الُوا إِنْ أَنْتُمْ 􀀀ق
:به پیامبران خود می گفتند:شما هم بشري هستید مثل ما و می خواهید ما را از پرستش بتها-که کار نیاکان مان بوده است-
بازدارید.
طانٍ مُبِینٍ 􀀀 ا بِسُلْ 􀀀 فَأْتُون
:بنا بر این براي اثبات مدعاي خود و ابطال راه و رسم ما باید دلائل روشنی نشان دهید و بیاورید.
علت اینکه:چنین می گفتند،این است که معتقد بودند که معجزات پیامبران معجزه
ص : 105
نیست و دلالتی ندارد.برخی گویند:آنها معجزات دیگري می خواستند.
دلالت آیه:
از این آیه،برمی آید که خداوند،ارادة کفر و شرك نمی کند،بلکه ارادة خیر و ایمان می کند و اینکه پیامبران را بسوي کفار
یَدْعُوکُمْ لِیَغْفِرَ » فرستاده است،تا ایمان آورند و این از راه رحمت و تفضل و انعام است نسبت به آنها.شاهد این مطلب،جملۀ
است. « لَکُمْ
ص : 106
[ [سوره إبراهیم ( 14 ): آیات 11 تا 12
اشاره
اَللّ وَ
􀀀
إِلاّ بِإِذْنِ هِ
􀀀
طانٍ 􀀀 ا أَنْ نَأْتِیَکُمْ بِسُلْ 􀀀 کانَ لَن 􀀀 ا 􀀀 ادِهِ وَ م 􀀀 شاءُ مِنْ عِب 􀀀 ی مَنْ یَ 􀀀 اَللّ یَمُنُّ عَل
􀀀
کِنَّ هَ 􀀀 إِلاّ بَشَرٌ مِثْلُکُمْ وَ ل
􀀀
الَتْ لَهُمْ رُسُلُهُمْ إِنْ نَحْنُ 􀀀ق
اَللّ فَلْیَتَوَکَّلِ
􀀀
ا وَ عَلَی هِ 􀀀 ا آذَیْتُمُون 􀀀 ی م 􀀀 ا وَ لَنَصْبِرَنَّ عَل 􀀀 ا سُبُلَن 􀀀 دان 􀀀 اَللّ وَ قَدْ هَ
􀀀
أَلاّ نَتَوَکَّلَ عَلَی هِ
􀀀
ا 􀀀 ا لَن 􀀀 اَللّ فَلْیَتَوَکَّلِ اَلْمُؤْمِنُونَ ( 11 ) وَ م
􀀀
عَلَی هِ
( اَلْمُتَوَکِّلُونَ ( 12
ترجمه:
پیامبرانشان گفتند:ما هم جز بشري مانند شما نیستیم.لکن خداوند بر هر بنده اي که بخواهد،منت می گذارد و ما را نرسد که
جز به اذن خدا براي شما دلیل و معجزه اي بیاوریم و باید مردم مؤمن بخدا توکل کنند.و ما را نرسد که بخدا توکل نکنیم،حال
آنکه راه را به ما نشان داده است.ما در برابر آزارهاي شما صبر می کنیم و باید مردم متوکل بخدا توکل کنند.
مقصود:
اکنون خداوند متعال به نقل جواب پیامبران به کفار پرداخته،می فرماید:
إِلاّ بَشَرٌ مِثْلُکُمْ
􀀀
الَتْ لَهُمْ رُسُلُهُمْ إِنْ نَحْنُ 􀀀ق
.( :پیامبرانشان به آنها گفتند:ما از لحاظ شکل و هیأت،مثل شما بشریم و فرشته نیستیم ( 1
ص : 107
1) - همسري با انبیا برداشتند اولیا را همچو خود پنداشتند -1
ادِهِ 􀀀 شاءُ مِنْ عِب 􀀀 ی مَنْ یَ 􀀀 اللّ یَمُنُّ عَل
􀀀
کِنَّ هَ 􀀀 وَ ل
:لکن خداوند بهربنده اي که بخواهد منت می گذارد و او را به پیامبري مبعوث می کند و همراه معجزات،براي ارشاد مردم او
را مأمور می سازد.اکنون خداوند بر ما نیز منت گذارده و ما را برسالت آسمانی برگزیده است.
اللّ
􀀀
إِلاّ بِإِذْنِ هِ
􀀀
طانٍ 􀀀 ا أَنْ نَأْتِیَکُمْ بِسُلْ 􀀀 کانَ لَن 􀀀 ا 􀀀 وَ م
:و ما را نرسد که براي اثبات مدعاي خود دلیل و معجزه اي براي شما آوریم جز به امر خدا.
اللّ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ
􀀀
وَ عَلَی هِ
:مردمی که خدا را تصدیق و پیامبرانش را می پذیرند،باید بخدا توکل کنند.
اللّ
􀀀
أَلاّ نَتَوَکَّلَ عَلَی هِ
􀀀
ا 􀀀 ا لَن 􀀀 وَ م
براي استفهام است.برخی « ما » :هر گاه ما بخدا توکل نکنیم و امور خود را به او واگذار نکنیم چه خواهیم داشت؟!بنا بر این
گویند:
براي نفی است.اگر چه بازگشت استفهام نیز به « ما » یعنی هر گاه بخدا توکل و اعتماد نکنیم،عذري نخواهیم داشت.بنا بر این
نفی است.
ا􀀀 ا سُبُلَن 􀀀 دان 􀀀 وَ قَدْ هَ
:با اینکه خداوند راه توکل را به ما نشان داده است.برخی گویند:یعنی ما را براه ایمان هدایت و بر معرفت خود راهنمایی کرده
و براي عبادت، توفیق بخشیده و از آلایش شرك،پاك ساخته و ضامن شده است که ما را از پاداش فراوان خود برخوردار
سازد.بنا بر این مقصود این است که:هر گاه ما اهل هدایت باشیم، سزاوار نیست که به خدا توکل نکنیم.
ص : 108
ا􀀀 ا آذَیْتُمُون 􀀀 ی م 􀀀 وَ لَنَصْبِرَنَّ عَل
:و ما بر آزار و اذیت شما صبر می کنیم،زیرا خداوند ما را در برابر تعدیات شما یاري خواهد کرد.
اللّ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُتَوَکِّلُونَ
􀀀
وَ عَلَی هِ
:خداوند متعال،این مطلب و نظائر آن را در قرآن کریم براي پیامبر گرامی اسلام نقل می کند،تا به پیامبران پیشین تأسی کند و
در برابر آزار و اذیتهاي مشرکین،صبر و توکل داشته باشد.
أَلاّ نَتَوَکَّلَ
􀀀
ا 􀀀 ا لَن 􀀀 وَ م » شما را اذیت کند،قدح آبی برگیرید و هفت بار آیۀ « کیک » واقدي روایت می کند که پیامبر فرمود:هر گاه
بر آن بخوانید و بگویید: « اللّ
􀀀
عَلَی هِ...
اگر بخداوند ایمان دارید،دست از اذیت ما بردارید،سپس آب را در اطراف بستر خود بپاشید که آن شب را راحت می خوابید.
ص : 109
[ [سوره إبراهیم ( 14 ): آیات 13 تا 18
اشاره
اَلظّ ( 13 ) وَ لَنُسْکِنَنَّکُمُ
􀀀
ی إِلَیْهِمْ رَبُّهُمْ لَنُهْلِکَنَّ الِمِینَ 􀀀 ا فَأَوْح 􀀀 ا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِی مِلَّتِن 􀀀 الَ اَلَّذِینَ کَفَرُوا لِرُسُلِهِمْ لَنُخْرِجَنَّکُمْ مِنْ أَرْضِ ن 􀀀 وَ ق
ی􀀀 ائِهِ جَهَنَّمُ وَ یُسْق 􀀀 جَبّ عَنِیدٍ ( 15 ) مِنْ وَر
ارٍ 􀀀 خابَ کُلُّ 􀀀 خافَ وَعِیدِ ( 14 ) وَ اِسْتَفْتَحُوا وَ 􀀀 امِی وَ 􀀀 خافَ مَق 􀀀 ذلِکَ لِمَنْ 􀀀 بَعْدِهِم اَلْأَرْضَ مِنْ ذابٌ غَلِیظٌ ( 17 ) مَثَلُ 􀀀 ائِهِ عَ 􀀀 ا هُوَ بِمَیِّتٍ وَ مِنْ وَر 􀀀 کانٍ وَ م 􀀀 کادُ یُسِیغُهُ وَ یَأْتِیهِ اَلْمَوْتُ مِنْ کُلِّ مَ 􀀀 یَ 􀀀 اءٍ صَدِیدٍ ( 16 ) یَتَجَرَّعُهُ وَ لا 􀀀 مِنْ م
لالُ اَلْبَعِیدُ 􀀀 ذلِکَ هُوَ اَلضَّ 􀀀 ی شَیْءٍ 􀀀 مِمّ کَسَ بُوا عَل
ا􀀀 ی لا قَْدِرُونَ 􀀀 اصِفٍ 􀀀 ی ع ادٍ اِشْتَدَّتْ بِهِ اَلرِّیحُ فِی وَْمٍ 􀀀 مالُهُمْ کَرَم 􀀀 اَلَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ أَعْ
(18)
ص : 110
ترجمه:
کافران به پیامبران خویش گفتند:شما را از زمین خویش بیرون می کنیم،جز اینکه بکیش ما باز گردید.خداوند به ایشان وحی
کرد که ستمکاران را هلاك می کنیم و شما را پس از ایشان در زمین سکونت می دهیم.این است پاداش کسی که از مقام من
و وعید من بترسد و آنان از خداوند طلب فتح کردند و هر جبار معاندي،نومید است.
از پس او جهنمی است که از آب چرکین به او می دهند.که می نوشد ولی از شدت تنفر نزدیک است که ننوشد و مرگ،او را
از هر جا،فرا می رسد و نمی میرد و از پس او عذابی سخت است.مثل آنان که به پروردگارشان کافر شدند اعمالشان مثل
خاکستري است که در روز تندباد،به اطراف پراکنده شود.آنها قادر نیستند که از کردار خود،چیزي بکف آورند.این است
گمراهی دور از راه صواب.
قرائت:
و استفتحوا:در قرائت غیر مشهور از ابن عباس و مجاهد و ابن محیصن،به کسر تاء آمده است.اگر بفتح تاء خوانده شود
یعنی:از خدا « و قال لهم استفتحوا » است به تقدیر « فاوحی » یعنی:طلب فتح کردند و اگر بکسر تاء خوانده شود،فعل امر و عطف بر
براي پیروزي بر آنها یاري بخواهید.چنان که در حدیث است
یعنی:پیامبر بوسیلۀ تودة مهاجرین پیروزي بدست می آورد. « کان(ص)یستفتح بصعالیک المهاجرین »
برخی گویند:یعنی آنها را جلو می انداخت و کار خود را با ایشان آغاز می کرد.
گفته اند،این است که در حق را می گشاید. « فتاح » علت اینکه قاضی را
فی یوم ریح » قرائت کرده است و معناي آن « عاصف » به « یوم » فی یوم عاصف:در قرائت غیر مشهور،ابن ابی اسحاق،به اضافۀ
به معناي باد سخت است. « عاصف » است که موصوف حذف و صفت بجاي آن نشسته است.در قرائت مشهور نیز « عاصف
لغت:
استفتاح:طلب فتح و پیروزي.
یعنی رستگار شدن. « نجاح » خیبت:رستگار نشدن.ضد
ص : 111
گویند،مدح « جبار » گویند،ذم و هر گاه خدا را « جبار » جبر:طلب برتري مقام،بحدي که در وصف نگنجد.هر گاه انسان را
است،زیرا علو مقام او در حدّ اعلاست.
کسی است که از قبول حق با علم به آن امتناع ورزد.شاعر گوید: « عاند » و« عاند » عنید:مبالغۀ
اذا انزلت فاجعلانی وسطاً
انی کبیر لا اطیق العندا
یعنی:هنگامی که فرود آمدم مرا در میان قرار دهید،که من بزرگم و طاقت عناد ندارم.
وراء:پشت،خلف.گاهی این کلمه بمعناي جلو آید.شاعر گوید:
ا یرجو بنو مروان سمعی و طاعتی
و قومی تمیم و الفلاه ورائیا
یعنی:آیا بنی مروان امیدوارند که من فرمان آنها را بشنوم و آنها را اطاعت کنم،حال آنکه قوم من تمیم و بیابان جلو من است.
چیزي است که از نظر انسان پنهان باشد و از اضداد،یعنی جهات ششگانه نیست.نابغه گوید: « وراء »: زجاج گوید
حلفت و لم اترك لنفسی ریبه
اللّ للمرء مذهب
􀀀
و لیس وراء ه
یعنی:سوگند یاد کردم و براي خود تردیدي باقی نگذاشتم و نیست براي انسان روشی که از خداوند پوشیده باشد.
صدید:چرکی که از زخم آید.این کلمه،بیان است براي آبی که نوشابۀ اهل جهنم است و از اینرو مجرور شده است.
تجرع:کم کم و بطور مداوم نوشیدن.
اساغه:جاري کردن نوشیدنی در گلو.
اشتداد:سریع کردن حرکت با تمام نیرو.
یعنی شب خوابیده و « یوم ماطر » و« لیل نائم » واقع می شود.مثل « یوم » قرار گرفته زیرا در « یوم » عاصف:باد سخت.این کلمه صفت
باشد.یعنی:روزي که باد آن سخت است. « یوم عاصف ریحه » روز بارنده.ممکن است به معناي
ص : 112
اعراب:
أَوْ لَتَعُودُنَّ
است. « الاّ » بمعناي « او »:
کادُ 􀀀 لا یَ 􀀀
کادُ 􀀀 یَ 􀀀 لا» :فراء گوید:این کلمه هم در مورد آنچه واقع می شود و هم در مورد آنچه واقع نمی شود،بکار می رود.اول مثل
یعنی: « ا􀀀 راه 􀀀 لَمْ یَکَدْ یَ » و دوم مثل « یُسِیغُهُ
ندید او را.
مَثَلُ الَّذِینَ کَفَرُوا
الذین کفروا » زاید و تقدیر آن « مثل » مبتداست و ممکن است « مثل » بنا بر این «... :به تقدیر:فیما یتلی علیکم مثل الذین کفروا
مبتداست. « الذین » باشد، بنا بر این «... بربهم
اعمالهم:بدل از(الذین).
کرماد:خبر.
مقصود:
ا􀀀 ا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِی مِلَّتِن 􀀀 الَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِرُسُلِهِمْ لَنُخْرِجَنَّکُمْ مِنْ أَرْضِن 􀀀 وَ ق
:
کافران گفتند:ما شما را از سرزمین هاي خود اخراج می کنیم.مگر اینکه شما هم به ادیان و مذاهب ما بازگردید.
الظّ
􀀀
ی إِلَیْهِمْ رَبُّهُمْ لَنُهْلِکَنَّ الِمِینَ 􀀀 فَأَوْح
:خداوند به پیامبران خود وحی کرد که:ما این ستمکاران کافر را هلاك خواهیم کرد،زیرا آنان از اخلاق و رفتار قوم خود به
ستوه آمده بودند.
وَ لَنُسْکِنَنَّکُمُ الْأَرْضَ مِنْ بَعْدِهِمْ
:پس از هلاك آنها شما را در سرزمین آنها جاي می دهیم.یعنی:شما صبر کنید که دشمنتان را هلاك می کنم و سرزمین آنها
.« هر کس همسایه را بیازارد،خداوند خانه اش را به همسایه واگذار می کند »: را به شما می سپارم.در حدیث است که
امِی 􀀀 خافَ مَق 􀀀 ذلِکَ لِمَنْ 􀀀
را به خداوند اضافه می « مقام » :این رستگاري نصیب کسی می شود که از حساب و کیفر،در پیشگاه الهی بترسد.در اینجا
کند،زیرا ایستادن مردم در پیشگاه خداوند،به امر اوست.
ص : 113
خافَ وَعِیدِ 􀀀 وَ
:و آنان که از عقاب من بترسند.
این جمله مستلزم این است .« مگر اینکه شما هم به ادیان و مذاهب ما بازگردید »: در این آیه،از زبان آنها نقل کرد که می گفتند
که پیامبران،قبلا به دین آنها بوده، سپس بازگشته اند،از اینرو به آنها می گویند:اگر مجدداً به دین ما باز گردید،به شما کاري
نداریم و از سرزمین خود اخراج نمی کنیم.لکن بدیهی است که پیامبران، هرگز به دین باطل،گروش پیدا نکرده اند.بنا بر
این،این مطلب،بنا بر توهم خود آنها بود که گمان می کرده اند پیامبران،در اول به دین آنها بوده و نشو و نماي ایشان با آن
دین،آغاز شده است.
وَ اسْتَفْتَحُوا
:مجاهد و قتاده گویند:یعنی پیامبران از خداوند طلب می کردند که آنها را یاري کند،تا بر دشمن فاتح و پیروز گردند. جبائی
گوید:فتح بمعناي حکم و فتاح بمعناي حاکم و مقصود این است که:آنها از خداوند می خواستند که میان آنها و امت هاي
ایشان حکم کنند.
جَبّ عَنِیدٍ
ارٍ 􀀀 خابَ کُلُّ 􀀀 وَ
:و مردم متکبر و معاند که از حق دوري می کنند، زیانکارند.برخی گویند:یعنی کفار،هم بوسیلۀ تکذیب پیامبران می خواستند
بر آنها پیروز گردند.
ائِهِ جَهَنَّمُ 􀀀 مِنْ وَر
:زجاج گوید:یعنی جهنم پیش روي چنین اشخاصی است و در عین اینکه زیانکارند،گرفتار جهنم خواهند شد.برخی
گویند:یعنی جهنم، پشت سر این اشخاص است.اگر چه در حقیقت،جهنم در جلو ایشان است،نه پشت سر، لکن در مورد زمان
آینده،مانعی ندارد که زمانی که در پیش است،بعد و عقب نامیده شود،زیرا زمان تدریجاً می آید و به انسان می رسد،هم چنان
که آنچه از دنبال انسان می آید،چنین است.
اءٍ صَدِیدٍ 􀀀 ی مِنْ م 􀀀 وَ یُسْق
:و از چرکها و خون و جراحت هایی که از دستگاه تناسلی زن هاي بدکار،در آتش جهنم جاري می شود،می نوشند.چنان که
از امام صادق (ع)نقل شده است.اکثر مفسران گویند:رنگ آن مثل رنگ آب و طعم آن مثل
ص : 114
طعم خون و جراحت است.
ابو امامه از پیامبر گرامی اسلام در بارة این جمله،روایت کرده است که فرمود:
این آب را بآنها نزدیک می سازند و آنها از آن متنفرند.همین که به دهانشان می رسد، صورتشان گداخته می شود و پوست
اءً 􀀀 وَ سُقُوا م » : سرشان در آن می ریزد.همین که نوشیدند،امعاي آنها متلاشی و از آنها دفع می شود.چنان که خداوند می فرماید
وَ إِنْ یَسْتَغِیثُوا » : محمد 15 :آب داغ بآنها نوشانیده می شود و امعاي آنها پاره می شود) و نیز می فرماید ) « اءَهُمْ 􀀀 حَمِیماً فَقَطَّعَ أَمْع
کهف 29 :و اگر استغاثه کنند،با آبی پاسخ آنها می دهند که همچون چرك و جراحت ) « ماءٍ کَالْمُهْلِ یَشْوِي الْوُجُوهَ 􀀀 اثُوا بِ 􀀀یُغ
است و صورتها را بریان می کند).
کسی که شراب بنوشد تا چهل روز نمازش پذیرفته نمی شود و اگر بمیرد،در »: در حدیث است که پیامبر گرامی اسلام فرمود
حالی که چیزي از شراب در شکمش باشد،خداوند حق دارد که از عصارة چرك هاي اهل جهنم به او بنوشاند.این
عصاره،چرك هاي اهل جهنم و موادي است که از دستگاه تناسلی زناکاران خارج می شود.این مواد را در دیگ هاي
جهنم،گرد می آورند و به اهل آتش می دهند،در نتیجه،امعاي داخلی و پوست هاي ایشان،گداخته می شود.همین روایت را
امام صادق،از پدران خود، از پیامبر گرامی نقل کرده است.
کادُ یُسِیغُهُ 􀀀 لا یَ 􀀀 یَتَجَرَّعُهُ وَ
:متکبران معاند،از این مواد چرکین و گندیده، کم کم می نوشند و از شدت ناراحتی و تنفر،می خواهند از نوشیدن آن
خودداري کنند ولی چاره اي ندارند و باید بنوشند.در حقیقت،اگر به اختیار خود باشند،نمی نوشند، اما هیهات! وَ یَأْتِیهِ الْمَوْتُ
کانٍ :از هر سو سکرات مرگ ایشان را تهدید می کند و با سختی هاي آن دست بگریبانند:از ظاهر و باطن و حتی از 􀀀 مِنْ کُلِّ مَ
جانب موهاي سر!این معنی از ابراهیم تیمی و ابن جریح است.ابن عباس و جبائی گویند:یعنی در همه جا با مرگ روبرو
هستند،و مرگ از بالا و پائین و راست و چپ و پیش و پس آنها را
ص : 115
تهدید می کند.
ا هُوَ بِمَیِّتٍ 􀀀 وَ م
:با اینکه اسباب مرگ و سختی هاي آن ایشان را بسختی رنج می دهند و هر یک از آنها در این جهان براي خاتمه دادن
بزندگی انسان و آسوده کردن او از آلام و مشقتها کافی هستند،مع الوصف نمی میرند و هم چنان در عذاب و مشقت، بسر می
فاطر 36 :بزندگی اهل جهنم خاتمه داده نمی شود،تا ) « ی عَلَیْهِمْ فَیَمُوتُوا 􀀀 لا یُقْض 􀀀» : برند.این جمله مثل این است که می فرماید
بمیرند و آسوده شوند).
ذابٌ غَلِیظٌ 􀀀 ائِهِ عَ 􀀀 وَ مِنْ وَر
:اینان در پشت سر خود،عذاب جاودانی دارند.کلبی گوید:یعنی بعد از آن عذاب،عذابی دردناکتر و دشوارتر دارند.
هم اکنون پرده از روي یک مطلب دیگر برداشته،می فرماید:
مَثَلُ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ
:فراء گوید:یعنی مثل اینکه اعمال کسانی که به پروردگارشان کفر ورزیدند.بنا بر این مضاف به قرینۀ اینکه بعداً ذکر
شده،حذف شده است. سیبویه گوید:یعنی از داستانهایی که براي تو شرح می دهیم،مثل کسانی است که کفر ورزیده اند.
اصِفٍ 􀀀 ادٍ اشْتَدَّتْ بِهِ الرِّیحُ فِی یَوْمٍ ع 􀀀 مالُهُمْ کَرَم 􀀀 أَعْ
:اعمال آنها همچون خاکستري است که بادي سخت،بر آن بوزد و آن را باطراف پراکنده سازد.
ی شَیْءٍ 􀀀 مِمّ کَسَبُوا عَل
ا􀀀 ی لا قَْدِرُونَ 􀀀
:همانطوري که احدي نمی تواند خاکستر- هاي پراکنده را جمع آوري کند،کفار نیز نمی توانند از اعمال خود نفعی ببرند.
: فرقان 23 ) « اءً مَنْثُوراً 􀀀 اهُ هَب 􀀀 ا عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْن 􀀀 ی م 􀀀 ا إِل 􀀀 وَ قَدِمْن » : چنان که می فرماید
ما عمل گذشتۀ آنها را مثل غبار پراکنده ساختیم).
لالُ الْبَعِیدُ 􀀀 ذلِکَ هُوَ الضَّ 􀀀
:عمل آنها یک نوع گمراهی است که از نفع دور است.
ابن عباس گوید:یعنی خطایی است که از صواب دور است.
دلالت آیه:
این آیه،بطور واضح دلالت بر بطلان عقیدة جبریان دارد،زیرا عمل را به آنها اضافه می کند و اگر عمل ایشان مخلوق خداوند
بود،به آنها اضافه نمی کرد.
ص : 116
[ [سوره إبراهیم ( 14 ): آیات 19 تا 21
اشاره
اَللّ بِعَزِیزٍ ( 20 ) وَ بَرَزُوا
􀀀
ذلِکَ عَلَی هِ 􀀀 ا 􀀀 اتِ وَ اَلْأَرْضَ بِالْحَقِّ إِنْ یَشَأْ یُذْهِبْکُمْ وَ یَأْتِ بِخَلْقٍ جَدِیدٍ ( 19 ) وَ م 􀀀 ماو 􀀀 اَللّ خَلَقَ اَلسَّ
􀀀
أَ لَمْ تَرَ أَنَّ هَ
اکُمْ 􀀀 اَللّ لَهَدَیْن
􀀀
دانَا هُ 􀀀 الُوا لَوْ هَ 􀀀 اَللّ مِنْ شَیْءٍ ق
􀀀
ذابِ هِ 􀀀 عَنّ مِنْ عَ
ا􀀀 م کُنّ لَکُمْ تَبَعاً فَهَلْ أَنْتُمْ غُْنُونَ
ا􀀀 إِن ّ
􀀀
اءُ لِلَّذِینَ اِسْتَکْبَرُوا ا 􀀀 الَ اَلضُّعَف 􀀀 لِلّ جَمِیعاً فَق
􀀀
هِ
( ا مِنْ مَحِیصٍ ( 21 􀀀 ا لَن 􀀀 ا م 􀀀 ا أَمْ صَبَرْن 􀀀 ا أَ جَزِعْن 􀀀 واءٌ عَلَیْن 􀀀 سَ
ترجمه:
آیا نمی دانی که خداوند آسمانها و زمین را به حق آفرید؟اگر بخواهد شما را می برد و خلق جدیدي می آورد و این کار بر
خداوند ممتنع نیست.و آنان براي خداوند آشکار می شوند.ضعیفان به گردن فرازان گویند:ما پیروان شما بودیم.آیا چیزي از
عذاب خدا را از ما دفع می کنید؟گویند:اگر خداوند ما را هدایت می کرد،شما را هدایت می کردیم.خواه جزع کنیم یا
صبر،راه فراري نداریم.
قرائت:
خوانده اند. « خلق السماوات » و دیگران « خالق السماوات »« نون » کوفیان-بجز عاصم-در این سوره و در سورة
فعل ماضی است.یعنی:خداوند آسمانها و زمین را در گذشته آفرید « خلق »
ص : 117
یک معنی دارد(انعام 14 ،یوسف 101 ،ابراهیم 10 ،فاطر 1،زمر « خالق » است که با « اتِ􀀀 ماو 􀀀 اطِرِ السَّ 􀀀ف» اسم فاعل است و نظیر « خالق » و
( 46 ،شوري 11
لغت:
بروز:خارج شدن چیزي از اشتباه،بطوري که به حس درآید.
ضعفاء:جمع ضعیف،اشخاص کم قوه.
استکبار:تکبر و تجبر،خود را بزرگ شمردن تبع:جمع تابع.زجاج گوید:ممکن است مصدر باشد که به معناي صفت بکار رفته
است.
مغنون عنا:از ما دفاع کننده هستید.
محیص:راه فرار.
جزع:بی صبري کردن.شاعر گوید:
فان تصبرا فالصبر خیر مغبه
و ان تجزعا فالامر ما تریان
یعنی:اگر صبر کنید،سر انجام صبر بهتر است و اگر بی صبري کنید،همین است که می بینید.
مقصود:
اکنون خداوند بیان می کند که انسان را براي پرستش و ایمان آفریده،نه براي کفر و نافرمانی،از اینرو می فرماید:
أَ لَمْ تَرَ
:رؤیت،به معناي علم هم استعمال شده است چنان که بمعناي ادراك و دیدن هم آمده.در اینجا معناي اول مقصود است.این
خطاب متوجه پیامبر است،لکن مقصود امت اوست.
اتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِّ 􀀀 ماو 􀀀 اللّ خَلَقَ السَّ
􀀀
أَنَّ هَ
:آیا نمی دانید که خداوند آسمانها و زمین را بمقتضاي حکمت خود،به سخن حق یا براي هدف حق،آفریده است و منظور از
هدف حق،دین و عبادت است.یعنی جهان را آفرید تا مردم او را پرستش کنند و سزاوار پاداش گردند.این معنی از ابن عباس و
جبائی است.
ص : 118
إِنْ یَشَأْ یُذْهِبْکُمْ وَ یَأْتِ بِخَلْقٍ جَدِیدٍ
:اگر بخواهد شما را نابود و بجاي شما مردم دیگر خلق می کند،زیرا هر کس بر بناي چیزي قادر باشد،بر خراب کردن آن
قادرتر است،مگر اینکه قدرت از او سلب شده باشد.
اللّ بِعَزِیزٍ
􀀀
ذلِکَ عَلَی هِ 􀀀 ا 􀀀 وَ م
:هلاك کردن شما و خلق مردم دیگر براي خداوند ممتنع نیست.
لِلّ جَمِیعاً
􀀀
وَ بَرَزُوا هِ
:در این آیه،خداوند خبر می دهد که:چون قیامت فرا رسد،مردم از قبرها خارج می شوند و بحکم خداوند در برابرش حاضر
می گردند.در اینجا فعل ماضی به معناي آینده بکار رفته است،زیرا مفاد آن حتمی الوقوع است.
ابن عباس گوید:یعنی همۀ مردم اعم از سران و رؤسا و زیردستان آنها،در برابر خداوند حاضر می شوند.این آیه،متصل است به
. « کادُ یُسِیغُهُ 􀀀 لا یَ 􀀀 وَ »
نظر به اینکه:آنان را تهدید بکیفر روز قیامت می کند،از اینرو به وصف قیامت و بیان گفتگوهایی که میان رؤسا و قویدستان و
مردم ضعیف و ناتوان،رد و بدل می شود،پرداخته،می فرماید:
اءُ لِلَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا 􀀀 الَ الضُّعَف 􀀀فَق
:ضعیفان به آنهایی که تکبر ورزیده، ایمان نیاوردند،یعنی آنهایی که در دنیا رهبر و متنفذ و صاحب اقتدار بوده اند یا بناحق بر
مسند رهبري دینی تکیه زده بودند،می گویند:
اللّ مِنْ شَیْءٍ
􀀀
ذابِ هِ 􀀀 عَنّ مِنْ عَ
ا􀀀 م کُنّ لَکُمْ تَبَعاً فَهَلْ أَنْتُمْ غُْنُونَ
ا􀀀 إِن ّ
􀀀
ا
:ما در دنیا پیرو شما بوده و از شما تقلید کرده ایم،آیا قادرید قسمتی از عذاب هاي الهی را از ما دور سازید؟در صورتی که
براي تبعیض است. « من » بدون تردید نمی توانید همۀ عذابها را از ما دور سازید! در اینجا
اکُمْ 􀀀 اللّ لَهَدَیْن
􀀀
دانَا هُ 􀀀 الُوا لَوْ هَ 􀀀ق
:آنها بتابعان خود می گویند:اگر خداوند ما را براه خلاص و نجات از کیفر،هدایت می کرد،ما هم شما را به آن راه هدایت
می کردیم.
یعنی:اگر ما خلاص می شدیم،شما هم خلاص می شدید.لکن نه ما را به خلاص و نجات امیدي است،نه شما را.این معنی از
جبائی و ابو مسلم است.برخی گویند:یعنی اگر
ص : 119
خداوند ما را بدنیا باز می گردانید که مفاسد خود را اصلاح کنیم،ما هم شما را هدایت می کردیم.برخی گویند:یعنی اگر
خداوند ما را براهی هدایت می کرد که از او بخواهیم و او ما را اجابت کند،ما هم شما را هدایت می کردیم.این دو وجه را
قاضی عبد- الجبار در تفسیر خود آورده است.
ا مِنْ مَحِیصٍ 􀀀 ا لَن 􀀀 ا م 􀀀 ا أَمْ صَبَرْن 􀀀 ا أَ جَزِعْن 􀀀 واءٌ عَلَیْن 􀀀 سَ
:صبر و جزع،مساویند، چه صبر کنیم و چه جزع کنیم،راه نجاتی براي ما وجود ندارد و باید در عذاب خداوند به سر بریم.دیگر
براي ما راه چاره اي باقی نمانده و تدبیر ما به جایی نمی رسد و نومیدیم.
در این آیه،خداوند مردم را به تفکر و خودداري از تقلید،تشویق کرده است.
علی(ع)به حارث همدانی فرمود:
یعنی:اي حارث،حق بمردم شناخته نمی شود. حق را بشناس تا اهل آن « یا حار الحق لا یعرف بالرجال.اعرف الحق تعرف اهله »
را بشناسی.
ص : 120
[ [سوره إبراهیم ( 14 ): آیه 22
اشاره
إِلاّ أَنْ دَعَوْتُکُمْ
􀀀
طانٍ 􀀀 کانَ لِی عَلَیْکُمْ مِنْ سُلْ 􀀀 ا 􀀀 اَللّ وَعَدَکُمْ وَعْدَ اَلْحَقِّ وَ وَعَدْتُکُمْ فَأَخْلَفْتُکُمْ وَ م
􀀀
لَمّ قُضِ یَ اَلْأَمْرُ إِنَّ هَ
ا􀀀 اَلشَّی طْانُ 􀀀 الَ 􀀀 و ق َ
اَلظّ
􀀀
ما أَشْرَکْتُمُونِ مِنْ قَبْلُ إِنَّ الِمِینَ 􀀀 ا أَنْتُمْ بِمُصْرِخِیَّ إِنِّی کَفَرْتُ بِ 􀀀 ا أَنَا بِمُصْرِخِکُمْ وَ م 􀀀 لا تَلُومُونِی وَ لُومُوا أَنْفُسَ کُمْ م 􀀀 فَاسْتَجَبْتُمْ لِی فَ
( ذابٌ أَلِیمٌ ( 22 􀀀 لَهُمْ عَ
ترجمه:
هنگامی که خداوند از حکم میان مردم فارغ شود،شیطان گوید:خداوند شما را وعدة حق کرد و من شما را وعده کردم،آنهم
وعدة خلاف.مرا بر شما تسلطی نبود، جز اینکه من شما را دعوت کردم و شما مرا اجابت کردید.بنا بر این مرا ملامت نکنید،
خودتان را ملامت کنید.نه من فریادرس شمایم،نه شما فریادرس من.من کافرم به اینکه شما در دنیا مرا شریک خدا قرار
دادید.براي ستمکاران عذابی دردناك است.
قرائت:
بکسر یاء و دیگران بفتح یاء خوانده اند. « بمصرخیّ » حمزه
که مکسور است، مطابقت می کند. « انّ » برخی گفته اند:کسره ترجیح دارد،زیرا با همزة
لغت:
اصراخ:بفریاد رسیدن کسی که فریاد کند و کمک بخواهد.
ص : 121
مقصود:
هم اکنون،بدنبال نقل گفتگوهایی که میان رهبران و تبعۀ آنها جریان می یابد، به نقل گفتار شیطان در روز قیامت،پرداخته،می
فرماید:
طانُ 􀀀 الَ الشَّیْ 􀀀 وَ ق
:به اتفاق همۀ مفسران،مقصود ابلیس است که به دوستان و پیروان خود،سخن می گوید.
لَمّ قُضِیَ الْأَمْرُ
ا􀀀
:ابن عباس و حسن گویند:یعنی هنگامی که خداوند از حکم میان مردم فارغ می شود و اهل بهشت به بهشت و اهل جهنم
بجهنم،می روند.شیطان با مردم آغاز سخن می کند،بدیهی است که شیطان کوچکتر از آن است که بمیل خود سخنی
بگوید.بنا بر این آنچه می گوید،به اذن پروردگار است.مقاتل گوید:براي شیطان منبري در آتش می گذارند و او از فراز
منبر،اهل جهنم را مورد ملامت قرار می دهد.
اللّ وَعَدَکُمْ وَعْدَ الْحَقِّ
􀀀
إِنَّ هَ
:خداوند در پیرامون بعث،نشور،حساب،پاداش و کیفر به شما وعدة حق داد.
وَ وَعَدْتُکُمْ فَأَخْلَفْتُکُمْ
:من هم شما را وعده دادم که بعث و نشور و بهشت و جهنمی نیست.برخی گویند:یعنی شما را وعده کردم که اگر گناه کنید
از کیفر خلاص می شوید،لکن به شما دروغ گفتم.برخی گویند:یعنی به وعدة خود وفا نمی کنم.
إِلاّ أَنْ دَعَوْتُکُمْ
􀀀
طانٍ 􀀀 کانَ لِی عَلَیْکُمْ مِنْ سُلْ 􀀀 ا 􀀀 وَ م
:من شما را اجبار نکردم،فقط شما را از راه وسوسه،دعوت کردم.
فَاسْتَجَبْتُمْ لِی
:شما هم راه بدي اختیار و مرا اجابت کردید.برخی گویند:
یعنی من در بارة آنچه می گفتم،دلیلی نداشتم.فقط شما را دعوت می کردم.بنا بر این، استثنا،منقطع است.یعنی:من شما را
بگمراهی دعوت کردم و شما مرا تصدیق و اجابت کردید و سخن مرا بسوء اختیار خود پذیرفتید.
لا تَلُومُونِی وَ لُومُوا أَنْفُسَکُمْ 􀀀 فَ
:مرا-بخاطر کیفري که بخاطر کجروي،
ص : 122
گریبانگیرتان شده است-ملامت نکنید،بلکه خودتان را ملامت کنید که از امر خدا سرپیچی و بدون هیچ دلیلی مرا پیروي
کردید.
ا أَنْتُمْ بِمُصْرِخِیَّ 􀀀 ا أَنَا بِمُصْرِخِکُمْ وَ م 􀀀م
:نه من فریادرس شما هستم و نه شما فریادرس من هستید.
ما أَشْرَکْتُمُونِ مِنْ قَبْلُ 􀀀 إِنِّی کَفَرْتُ بِ
:شما مرا در عبادت،شریک خدا قرار می دادید.اکنون من تنفر خود را از این رفتار شما ابراز می دارم و به آن کفر می ورزم.
من هرگز خودم را شریک خدا نمی دانم.
یعنی:من در زمان آدم،بر اثر سجده « انی کفرت بما اشرکتمونی به من قبل »: فراء و جماعتی گویند:تقدیر این است
نکردن،بخداوند بزرگ کافر شدم و تکبر کردم و شما مرا شریک خداوند قرار دادید.اکنون تنفر خود را از همۀ آنها اعلام می
دارم.
ذابٌ أَلِیمٌ 􀀀 الظّ لَهُمْ عَ
􀀀
إِنَّ الِمِینَ
:ستمکاران را عذابی دردناك است.
برخی گویند:این جمله،دنبالۀ سخن شیطان است.برخی گویند:این جمله سر آغاز وعید و تهدید خداوند،نسبت به ایشان است.و
ظاهرتر همین است.
دلالت آیه:
از این آیه،چنین بر می آید که:شیطان تنها قادر است که مردم را دعوت و اغوا کند،دیگر کاري از او ساخته نیست.بنا بر این
تنها کیفر او بخاطر همین دعوت است،نه کار دیگر.
ص : 123
[ [سوره إبراهیم ( 14 ): آیات 23 تا 26
اشاره
لامٌ ( 23 ) أَ لَمْ تَرَ 􀀀 ا سَ 􀀀 ا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ تَحِیَّتُهُمْ فِیه 􀀀 خالِدِینَ فِیه 􀀀 ارُ 􀀀 جَنّ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا اَلْأَنْه
اتٍ􀀀 اَلص ّ
حاتِ 􀀀 الِ 􀀀 ع وَ أُدْخِلَ اَلَّذِینَ آمَنُوا وَ مَِلُوا
اَللّ
􀀀
ا وَ یَضْرِبُ هُ 􀀀 ا کُلَّ حِینٍ بِإِذْنِ رَبِّه 􀀀 ماءِ ( 24 ) تُؤْتِی أُکُلَه 􀀀 ا فِی اَلسَّ 􀀀 ابِتٌ وَ فَرْعُه 􀀀 ا ث 􀀀 اَللّ مَثَلًا کَلِمَهً طَیِّبَهً کَشَجَرَهٍ طَیِّبَهٍ أَصْلُه
􀀀
کَیْفَ ضَرَبَ هُ
( رارٍ ( 26 􀀀 ا مِنْ قَ 􀀀 ا لَه 􀀀 لِلنّ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ ( 25 ) وَ مَثَلُ کَلِمَهٍ خَبِیثَهٍ کَشَجَرَهٍ خَبِیثَهٍ اُجْتُثَّتْ مِنْ فَوْقِ اَلْأَرْضِ م
اسِ􀀀 اَلْأَم الَ 􀀀ثْ
ترجمه:
و مردم مؤمن و نیکوکار،به اذن پروردگارشان براي همیشه داخل بهشتهایی می شوند که نهرها از زیر آنها جاري است و درود
آنها در بهشت ها سلام است.آیا نمی دانی که خداوند،کلمۀ طیبی را مثل می زند که همچون درختی پاکیزه،ریشۀ آن ثابت و
شاخۀ آن در آسمان است؟درختی که میوة خود را همه وقت،به اذن پروردگار خود می دهد و خداوند براي مردم مثلها می
زند تا متذکر شوند.و مثل کلمۀ پلید،همچون درختی پلید است که ریشۀ آن از زمین بر آمده و ثبات و قراري ندارد.
ص : 124
تعداد آیات:
است که کوفیان و بصریان « ماءِ 􀀀 فِی السَّ » بنا بر عدد کوفی و بصري چهار و بنا بر عدد دیگران سه آیه است.اختلاف در کلمۀ
پایان آیۀ 24 دانسته اند.
قرائت:
نقل شده و بنا بر این از سخن خداوند است که در آغاز کلام خود می فرماید:و داخل « و ادخِلُ » در قرائت غیر مشهور،از حسن
به ایشان براي اکرام و احترام است. « رب » و اضافۀ « باذنی » یعنی « باذن ربهم » می سازم مردم مؤمن و...بنا بر این
لغت:
در بارة معناي آن سه قول است: « للّ
􀀀
التحیات ه »: تحیت:گرامی داشتن کسی در موقع برخورد.اینکه می گویند
-1 یعنی:ملک از آن خداست 2-یعنی:بقا از آن خداست 3-سلام از آن خداست.قتیبی گوید:علت اینکه:جمع بسته شده،این
است که:مردم بعبارات مختلف،پادشاهان را تحیت می گفتند.به بعضی می گفتند:از لعن و نفرین دور باش.
به برخی می گفتند:سالم و متنعم باش.و به برخی می گفتند:هزار سال زنده باش.جاوید باش.از اینرو بما گفتند که هر گونه
تحیت واقعی اختصاص به خداوند دارد.
اجتثاث:از ریشه بر آوردن چیزي.
مقصود:
از آنجا که در آیۀ پیش کافران را تهدید به عقاب کرد،در این آیه مؤمنان را نوید داده،می فرماید:
ا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ 􀀀 خالِدِینَ فِیه 􀀀 ارُ 􀀀 جَنّ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْه
اتٍ􀀀 الص ّ
حاتِ 􀀀 الِ 􀀀 ع وَ أُدْخِلَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ مَِلُوا
:مردمی که ایمان آورده و خدا را اطاعت کنند،به امر پروردگارشان به بهشتی داخل می شوند که نهرها از زیر آن روان است
و آنجا جایگاه ابدي ایشان خواهد بود.
لامٌ􀀀 ا سَ 􀀀 تَحِیَّتُهُمْ فِیه
:تحیت و درود آنها در بهشت،سلام است.در بارة تفسیر
ص : 125
این جمله در سورة یونس،بحث شده است.اکنون خداوند متعال مثلی می زند که بفهم شنوندگان نزدیک و آنها را در پیروي
حق،تشویقی باشد.می فرماید:
اللّ مَثَلًا
􀀀
أَ لَمْ تَرَ کَیْفَ ضَرَبَ هُ
:اي محمد،آیا نمی دانی که خداوند،چه گونه مثل می زند؟در حقیقت،با این مثل،مطلب خود را بصورت تشبیه،بیان می کند،
تا در ذهن مردم بهتر اثر کند.اکنون در تفسیر این مثل می فرماید:
کَلِمَهً طَیِّبَهً
:این کلمۀ طیب،همان کلمۀ توحید یعنی:شهادت به یکتایی خداوند است.این معنی از ابن عباس است.ابو علی گوید:مقصود
نامیده،این است که براي صاحب خود،خیر و « طیب » طاعاتی است که خداوند به آنها امر کرده است.علت اینکه:طاعات را
برکت به همراه می آورد.
ماءِ 􀀀 ا فِی السَّ 􀀀 ابِتٌ وَ فَرْعُه 􀀀 ا ث 􀀀 کَشَجَرَهٍ طَیِّبَهٍ أَصْلُه
:آن کلمۀ طیب،همچون درختی پاك و رشد کننده است که ریشه هاي آن در زمین و شاخه هاي هر میوة آن در آسمان
است.بدینترتیب،می خواهد در رفعت و عظمت درخت،مبالغه کند.درست است که اصل در زمین و فرع در آسمان است،لکن
همیشه فرع از اصل مایه می گیرد و تغذیه می کند.
این عقده از امام .« درختی است در بهشت »: ابن عباس گوید .« درخت پاکیزه،نخل است »: انس از پیامبر روایت کرده است که
باقر(ع)روایت کرده است که:
درخت پاکیزه،پیامبر و شاخۀ آن علی و عنصر آن فاطمه و میوة آن اولاد فاطمه و شاخه ها و برگهاي آن شیعیان ما
هستند.سپس فرمود:هنگامی که یکی از شیعۀ ما می میرد،برگی از آن درخت،ساقط می شود و چون طفل شیعه اي تولد می
شود،برگی بجاي آن برگ،سبز می شود.از ابن عباس روایت است که جبرئیل به پیامبر عرض کرد:
برخی گویند:لازم نیست .« تویی آن درخت و علی است شاخۀ آن و فاطمه است برگ آن و حسن و حسین میوة آن هستند »
چنین درختی در روي زمین وجود داشته باشد.
مقصود این است که:کلمۀ طیب توحید،همچون درختی است که داراي چنین صفتی باشد.برخی گویند:مقصود از کلمۀ
طیبه،ایمان و از درخت طیب،مؤمن است.
ص : 126
ا کُلَّ حِینٍ 􀀀 تُؤْتِی أُکُلَه
:ابن عباس گوید:یعنی این درخت،در هر شش ماه، یک بار میوه می دهد.از امام باقر(ع)نیز چنین روایت شده است.حسن و
سعید بن جبیر گویند:مقصود این است که در تابستان از خورماي آن و در زمستان از طلع آن استفاده می شود و از وقتی که
خورماي نخل را می چینند تا زمانی که دوباره بارور می شود،شش ماه طول می کشد.
هر سال است،زیرا درخت سالی یک مرتبه،ثمر می دهد.سعید بن مسیب « کل حین » مجاهد و عکرمه گویند:مقصود از
گوید:مقصود هر دو ماه است.زیرا از وقتی که نخل بارور می شود تا موقعی که خورماي آن قابل چیدن می شود،دو ماه طول
می کشد.
کل »: و بقولی:علت این است که از وقت چیدن خورما تا بارور شدن درخت،دو ماه طول می کشد.ربیع بن انس گوید
یعنی هر صبح و شام.از ابن عباس نیز چنین روایت شده است.برخی گویند:یعنی همه وقت،زیرا ثمر نخل همواره موجود و « حین
به معناي وقت « حین » قابل استفاده است،چه در مرحله اي که طلع باشد و چه در مراحل بعدي تا وقتی که خورما شود.مؤید اینکه
است شعر نابغه است:
تناذرها الراقون من سوء سمها
تطلقه حیناً و حیناً تراجع
یعنی:از بدي سم مار،افسون کننده ها یکدیگر را می ترسانیدند و مار گزیده زمانی دردش سبک و زمانی سنگین می شد.
برخی گویند:خداوند ایمان را به نخل تشبیه کرده است،بخاطر اینکه:
ایمان در قلب مؤمن،ثابت است،همچون نخل در زمین و علم مؤمن را نسبت به امور آسمانی،به شاخه هایی نخل که به آسمان
رفته اند،تشبیه کرده است و کرداري که مؤمن از برکت ایمان انجام می دهد و پاداشی که همواره به او می رسد به ثمر نخل
تشبیه کرده است که در همۀ اوقات سال بصورت رطب و خورما مورد استفاده قرار می گیرد.
ا􀀀 بِإِذْنِ رَبِّه
:آن درخت،میوة خود را همواره به اذن پروردگار می دهد.برخی گویند:مقصود از اینکه میوة خود را همواره باذن پروردگار
می دهد،این است که ائمۀ ما حقایق دین و احکام حلال و حرام را همواره باذن پروردگار،براي مردم
ص : 127
بیان می کنند.
لِلنّ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ
اسِ􀀀 الْأَم الَ 􀀀 اللّ ثْ
􀀀
وَ یَضْرِبُ هُ
:خداوند مثلها را براي مردم ذکر می کند که بیندیشند و مقصود او را دریابند.
وَ مَثَلُ کَلِمَهٍ خَبِیثَهٍ کَشَجَرَهٍ خَبِیثَهٍ
:ابن عباس و انس و مجاهد گویند:یعنی کلمۀ کفر و شرك،مثل درخت خبیث حنظل است.ابو علی گوید:یعنی سخنی که در
راه معصیت خداست،بدرخت پلید حنظل می ماند.حسن گوید:درخت خبیث،همان درختی است که اصل و ریشۀ محکمی
ندارد.برخی گویند:گیاهان انگلی است که به شاخ و برگ درختان دیگر می پیچند و از آنها تغذیه می کنند و خود ریشه اي
در زمین ندارند.ابو الجارود از امام باقر(ع)روایت کرده است که:این مثل،براي بنی امیه است.
رارٍ 􀀀 ا مِنْ قَ 􀀀 ا لَه 􀀀 اُجْتُثَّتْ مِنْ فَوْقِ الْأَرْضِ م
:درخت پلیدي که ریشۀ آن از زمین برآمده و قرار و آرامی ندارد،زیرا باد آن را به این طرف و آن طرف،پرتاب می کند.چنان
که این درخت،ثبات و بقا و نفعی ندارد،کلمۀ پلید نیز بصاحب خود نفعی و خیري نمی رساند.
از ابن عباس نقل شده است که خداوند چنین درختی را هنوز نیافریده است و این فقط مثلی است.
این قول،بسیار پسندیده است،زیرا حنظل و نظائر آن،نتایج دارویی و درمانی دارند.
ص : 128
[ [سوره إبراهیم ( 14 ): آیات 27 تا 30
اشاره
شاءُ ( 27 ) أَ لَمْ تَرَ إِلَی 􀀀 ا یَ 􀀀 اَللّ م
􀀀
اَلظّ وَ یَفْعَلُ هُ
􀀀
اَللّ الِمِینَ
􀀀
ا وَ فِی اَلْآخِرَهِ وَ یُضِ لُّ هُ 􀀀 اهِ اَلدُّنْی 􀀀 اَلثّ فِی اَلْحَی
􀀀
اَللّ اَلَّذِینَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ ابِتِ
􀀀
یُثَبِّتُ هُ
داداً لِیُضِلُّوا عَنْ سَبِیلِهِ 􀀀 لِلّ أَنْ
􀀀
رارُ ( 29 ) وَ جَعَلُوا هِ 􀀀 ا وَ بِئْسَ اَلْقَ 􀀀 وارِ ( 28 ) جَهَنَّمَ یَصْلَوْنَه 􀀀 دارَ اَلْبَ 􀀀 اَللّ کُفْراً وَ أَحَلُّوا قَوْمَهُمْ
􀀀
اَلَّذِینَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ هِ
( اَلنّ ( 30
ارِ 􀀀 م إِلَی قُلْ تَمَتَّعُوا فَإِنَّ صَِیرَکُمْ
ترجمه:
خداوند مردم مؤمن را به سخن ثابت،در زندگی دنیا و در آخرت،استوار می دارد و ستمکاران را گمراه می کند و هر چه
بخواهد انجام می دهد،آیا بمردمی که شکر نعمت خدا را بکفر مبدّل کردند و قوم خود را بخانۀ هلاك کشاندند نمی نگري؟!
خانۀ هلاك،جهنم است که داخل آن می شوند و چه بد جایگاهی است.آنان براي خداوند شریکهایی قرار دادند تا مردم را از
راه خدا گمراه سازند.بگو:لذت ببرید که سر انجام راه شما بسوي آتش است.
لغت:
یعنی مردي که هلاك شونده است « رجل بور ». احلال:قرار دادن جسمی در محلی یا وارد کردن عرضی در جوهري بوار:هلاك
یعنی: « قوم بور » و
ص : 129
قومی که بهلاکت رسنده هستند.ابن زبعري گوید:
یا رسول الملیک ان لسانی
راتق ما فتقت اذ انا بور
یعنی:اي رسول پادشاه،زبان من اشتباه مرا اصلاح می کند.هنگامی که بهلاك برسم.
انداد:امثال و کسانی که با هم ضدیت و رقابت دارند.شاعر گوید:
یهدي رءوس المترفین الانداد
الی امیر المؤمنین الممتاد
یعنی:سرهاي مردم متنعمی که با یکدیگر رقیبند به امیر المؤمنین،اهدا می شود.
اعراب:
. « وارِ 􀀀 دارَ الْبَ 􀀀» جهنم:بدل از
( مریم 27 ) « ا تَحْمِلُهُ 􀀀 فَأَتَتْ بِهِ قَوْمَه » یا هر دو.مثل « جهنم » یا « قومهم » یصلونها:در محل نصب و حال از
مقصود:
در آیات پیش،در بارة سخن طیب،سخن گفت:اکنون در بارة پاداش و اجر آن می فرماید:
ا وَ فِی الْآخِرَهِ 􀀀 اهِ الدُّنْی 􀀀 الثّ فِی الْحَی
􀀀
اللّ الَّذِینَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ ابِتِ
􀀀
یُثَبِّتُ هُ
:
خداوند مردم مؤمن را بخاطر اینکه بر قول خود ثابت و استوار مانده اند،در کرامت و پاداش خود استوار می دارد.منظور
همان کلمۀ ایمان است که بوسیلۀ براهین محکم به اثبات رسیده است. « قول ثابت » از
برخی گویند:یعنی خداوند مؤمنین را به سبب کلمۀ توحید و حرمت آن در زندگی دنیا استوار و ثابتقدم می سازد،تا لغزش
پیدا نکنند و از راه حق گمراه نشوند و همچنین آنها را استوار و ثابتقدم می سازد،تا از راه بهشت نیز در آخرت لغزش پیدا
نکنند و گمراه نشوند.
ابو مسلم گوید:یعنی آنها را در زندگی دنیا در زمین مستقر می سازد و آنها را
ص : 130
کمک می کند تا بر مخالفان خود پیروز گردند و در آخرت آنها را در بهشت، جاي می دهد.
ابن عباس و ابن مسعود و اکثر مفسران گویند:این آیه در بارة سؤال قبر،نازل شده و مقصود از آخرت،قبر است.یعنی:در موقع
سؤال قبر آنها را بر قول ثابت ایمان، استوار می دارد.از ائمۀ گرامی ما نیز،همین طور روایت شده است.
محمد بن یعقوب کلینی در کتاب کافی به اسناد خود از سوید بن غفله،از امیر المؤمنین علی(ع)نقل کرده است که:هنگامی که
انسان به آخرین روز زندگی دنیا و اولین روز زندگی آخرت می رسد،مال و فرزند و عمل،پیش او مجسم می شوند.
نخست متوجه مال خود شده،گوید:بخدا من براي جمع آوري تو آزمند و بخیل بودم.اکنون از تو بهرة من
چیست؟گوید:کفنت را از من بگیر.سپس رو به فرزندان خود کرده،گوید:بخدا شما را دوست می داشتم و از شما حمایت می
کردم.اکنون شما چه نفعی براي من دارید؟گویند:ترا بگودال قبر می رسانیم و در زیر خاك،پنهان می کنیم.سپس متوجه
کردار خود شده،گوید:بخدا،من نسبت بتو بی میل بودم و تو بر من سنگین و گران بودي.اکنون براي من چه فایده اي
داري؟گوید:من در خانۀ تنهایی قبر و در روز قیامت،همدم تو هستم تا وقتی که من و ترا بخداوند،عرضه دارند.
آن گاه فرمود:اگر این شخص دوست خدا باشد،پاکترین و زیباترین افراد نزد او آمده،گوید:ترا به آسایش و بهشت
جاویدان،نوید داده،مقدم ترا گرامی می شمارم.
می پرسد:تو کیستی؟گوید:من عمل صالح تو هستم.هم اکنون از این دنیا بسوي بهشت کوچ کن.او غسل دهندة خود را می
شناسد.کسانی را که جنازه اش حمل می کنند، سوگند می دهد،که در بردن او تعجیل کنند.هنگامی که داخل قبر می شود،دو
فرشتۀ قبر،در شکلی بسیار مهیب،با صدایی چون غرش رعد و چشمانی چون برق خیره کننده نزد او آمده گویند:خداي تو
کیست؟دین تو چیست؟پیامبر تو کیست؟گوید:پروردگار من خداي من و اسلام دین من و محمد(ص)پیامبر من است.فرشتگان
گویند:خداوند در آنچه دوست داري و می پسندي،ترا استوار و ثابتقدم بدارد.چنان که خداوند می فرماید:
ص : 131
« ا وَ فِی الْآخِرَهِ 􀀀 اهِ الدُّنْی 􀀀 الثّ فِی الْحَی
􀀀
اللّ الَّذِینَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ ابِتِ
􀀀
یُثَبِّتُ هُ »
آن گاه خانۀ قبر را تا آنجا که چشم او کار می کند،برایش وسعت می دهند.سپس دري از بهشت بروي او می گشایند و به او
حابُ الْجَنَّهِ یَوْمَئِذٍ خَیْرٌ مُسْتَقَ  را 􀀀 أَصْ » : می گویند:همچون جوانی شاداب،بخواب و دیده روشن باش،زیرا خداوند متعال می فرماید
فرقان 24 :اهل بهشت در آن روز،بهترین و آرامترین جایگاه دارند)و اگر این شخص، دشمن پروردگار ) « وَ أَحْسَنُ مَقِیلاً
باشد،زشتترین و بدبوترین افراد نزد او آمده،گوید:ترا نوید می دهم به حمیم جهنم و عذاب آن.او غسل دهندة خود را می
شناسد و حاملان جنازة خود را سوگند می دهد که او را بسوي قبر نبرند.هنگامی که داخل قبر می شود،دو فرشتۀ قبر،نزد او
آمده،کفنش را می گشایند و به او می گویند:پروردگار تو کیست؟ دین تو چیست؟پیامبر تو کیست؟گوید:نمی
دانم!گویند:هرگز ندانستی و هدایت نیافتی!آن گاه با آن آلت کوبنده اي که دارند،چنان بر سر او فرو می آورند که بجز جن
و انس،تمام جانداران صداي آن را می شنوند.سپس دري از جهنم به روي او می گشایند و به او می گویند:ببدترین حال در
اینجا بخواب.در این جایگاه تنگی که از شدت تنگی مغز را از میان ناخن و گوشت،خارج می سازد.آن گاه خداوند مارها و
عقربها و دیگر حشرات را بر او مسلط می سازد،تا وقتی که از قبر خارج گردد.او همواره آرزوي فرا رسیدن قیامت می کند تا
شاءُ :خداوند 􀀀 ا یَ 􀀀 اللّ م
􀀀
الظّ وَ یَفْعَلُ هُ
􀀀
اللّ الِمِینَ
􀀀
از شر این دوران خلاص گردد.از عذاب قبر به خداوند پناه می بریم! وَ یُضِ لُّ هُ
ستمکاران را بر قول ثابت،استوار نمی دارد و آنها را گمراه می کند و هر کاري بخواهد انجام می دهد،از
قبیل:مهلت،انتقام،فشار قبر،سؤال نکیر و منکر و هیچگونه اعتراضی بر او نیست و احدي را نرسد که او را منع کند.بدین
ترتیب،خداوند در آیۀ مورد بحث،هم ترغیب می کند و هم تهدید.سپس پیامبر گرامی را مخاطب ساخته،می فرماید:
اللّ کُفْراً
􀀀
أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ هِ
:احتمالا یعنی:به این کفار نمینگري که مقام نبوت ترا شناختند و به این نعمت بزرگ الهی پی بردند آن گاه کفر ورزیدند
ص : 132
و شکر این نعمت را ترك کردند؟از امام صادق(ع)روایت شده است که:بخدا ما نعمت الهی هستیم که خداوند به بندگان
خود انعام کرده است و بوسیلۀ ما مردم رستگار می شوند.این روایت را علی بن ابراهیم در تفسیر خود آورده است.احتمال
دیگر در بارة معناي آیه این است که:مقصود همۀ نعمتها باشد و مردم بجاي اینکه شکر نعمتها را بجاي آورند،کفران نعمت
می کنند.در اینکه مقصود چه کسانی هستند،اختلاف است.از علی(ع)و ابن عباس و سعید بن جبیر و ضحاك و مجاهد روایت
شده که:
منظور کفار قریش است که پیامبر را تکذیب و خود را براي جنگ و دشمنی با او آماده کردند.از علی(ع)در این باره سؤال
کردند.فرمود:فاجرترین قریش:بنی امیه و بنی مغیره،منظور است.بنی امیه را خداوند تا وقتی معین مهلت داده و بنی مغیره را در
روز جنگ بدر،بدست شما منکوب ساخته است.برخی گویند:منظور جبله ابن ایهم و تابعان اوست که به رومیان پیوستند.
وارِ 􀀀 دارَ الْبَ 􀀀 وَ أَحَلُّوا قَوْمَهُمْ
:و قوم خود را در جنگ بدر به خانۀ هلاك فرستادند.برخی گویند:یعنی قوم خود را به مخالفت با پیامبر دعوت و آنها را در
آتش جهنم سرنگون کردند.
رارُ 􀀀 ا وَ بِئْسَ الْقَ 􀀀 جَهَنَّمَ یَصْلَوْنَه
است.یعنی: « وارِ 􀀀 دارَ الْبَ 􀀀» :این جمله،تفسیر
داداً : این مردم ناسپاس،براي خدا،در عبادت،شریک قرار دادند 􀀀 لِلّ أَنْ
􀀀
خانۀ هلاك،جهنم است که چه بد خانه اي است! وَ جَعَلُوا هِ
و این علاوه بر کفر و ناسپاسی ایشان بود.
لِیُضِلُّوا عَنْ سَبِیلِهِ
براي عاقبت است نه غرض،زیرا غرض آنها از پرستش بتها هلاك شدن و گمراهی « لام » :تا سر انجام بگمراهی گرفتار شوند.این
نبود.و اگر قرائت فعل بضم یاء باشد،یعنی:براي اینکه مردم را از راه خدا گمراه کنند.سپس به پیامبرش فرمود:
النّ
ارِ 􀀀 م إِلَی قُلْ تَمَتَّعُوا فَإِنَّ صَِیرَکُمْ
:به این کفار بگو:از آنچه می خواهید و می پسندید،لذت ببرید که سر انجام کار شما جهنم خواهد بود.اگر چه در اینجا امر
کرده است که لذت برند و منتفع شوند،لکن مقصود،تهدید آنهاست.
ص : 133
[ [سوره إبراهیم ( 14 ): آیات 31 تا 34
اشاره
اَللّ اَلَّذِي
􀀀
لالٌ ( 31 ) هُ 􀀀 لا خِ 􀀀 لا بَیْعٌ فِیهِ وَ 􀀀 لانِیَهً مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَ یَوْمٌ 􀀀 اهُمْ سِ  را وَ عَ 􀀀 مِمّ رَزَقْن
ا􀀀 و یُنْفِقُوا اَلصَّلا ه􀀀 ادِيَ اَلَّذِینَ آمَنُوا یُقِیمُوا 􀀀 قُلْ لِعِب
راتِ رِزْقاً لَکُمْ وَ سَخَّرَ لَکُمُ اَلْفُلْکَ لِتَجْرِيَ فِی اَلْبَحْرِ بِأَمْرِهِ وَ 􀀀 اءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ اَلثَّمَ 􀀀 ماءِ م 􀀀 اتِ وَ اَلْأَرْضَ وَ أَنْزَلَ مِنَ اَلسَّ 􀀀 ماو 􀀀 خَلَقَ اَلسَّ
ا سَأَلْتُمُوهُ وَ إِنْ 􀀀 اکُمْ مِنْ کُلِّ م 􀀀 ارَ ( 33 ) وَ آت 􀀀 دائِبَیْنِ وَ سَخَّرَ لَکُمُ اَللَّیْلَ وَ اَلنَّه 􀀀 ارَ ( 32 ) وَ سَخَّرَ لَکُمُ اَلشَّمْسَ وَ اَلْقَمَرَ 􀀀 سَخَّرَ لَکُمُ اَلْأَنْه
( کَفّ ( 34
􀀀
سانَ لَظَلُومٌ ارٌ 􀀀 ا إِنَّ اَلْإِنْ 􀀀 لا تُحْصُوه 􀀀 اَللّ
􀀀
تَعُدُّوا نِعْمَتَ هِ
ترجمه:
به بندگان من که ایمان آورده اند،بگو که:نماز بپاي دارند و از آنچه بآنها روزي کرده ایم در نهان و آشکار،انفاق کنند،پیش
از فرا رسیدن روزي که در آن دادوستد و دوستی نیست.خداوند است که آفرید آسمانها و زمین را و از آسمان آبی نازل کرد
و ثمرات را بمنظور روزي دادن به شما بیرون آورد و کشتی ها را براي شما
ص : 134
رام کرد تا به امر او در دریا به حرکت در آید و رودها را براي شما رام نمود.و خورشید و ماه را که همواره در حرکتند و شب
و روز را براي شما مسخر کرد و از هر چه سؤال کردید به شما داد و اگر نعمتهاي خدا را بشمارید،آنها را نخواهید شمرد.انسان
بخود ستمکاران و کفران کنندة نعمتهاست.
شمارة آیات:
بنا بر عدد کوفیان و مدنیان چهار آیه و بنا بر شمارش دیگران سه آیه است.
است. « ارَ 􀀀 اَللَّیْلَ وَ النَّه » اختلاف در
قرائت:
به تنوین قرائت کرده است.قرائت ابن عباس و حسن و امام باقر(ع)و امام صادق(ع)و ضحاك و « من کل »، زید به نقل از یعقوب
عمرو بن قائد نیز همین است.دیگران بدون تنوین خوانده و اضافۀ به ما بعد کرده اند.
در صورتی که به تنوین خوانده شود،بخاطر این است که مفعول در کلام ذکر شده است.یعنی:به شما داده است آنچه را
حرف نفی است.یعنی:از هر چیزي که سؤال نکرده اید بشما داده « ما »، خواسته اید از هر چیزي.ضحاك گوید:طبق این قرائت
است.
در صورتی که:کلمه را بدون تنوین و مضاف،بخوانیم،مفعول محذوف خواهد بود.
لغت:
خلال:دوستی میان دو کس.مصدر باب مفاعله.امرء القیس گوید:
صرفت الهوي عنهن من خشیه الردي
و لست بمقلی الخلال و لا قال
یعنی از ترس هلاك شدن،از عشق ایشان خودداري کردم.من نه نسبت به دوستی کینه دارم و نه مورد کینه واقع شده ام.
دوست)باشد مثل قله و قلال. )« خله » جمع « خلال »: ممکن است
است. « دائب » دؤوب:انجام دادن عملی از روي عادت.اسم فاعل آن
اعراب:
یقیموا:فعل مضارع مجزوم.در بارة جزم آن سه وجه است:
ص : 135
قل لعبادي اقیموا الصلاه یقیموا »: -2 جواب امر محذوف است.یعنی «... ان تقل لهم یقیموا »: -1 در جواب امر واقع شده است.یعنی
.« الصلاه
حذف لام امر جایز است،زیرا دلیل دارد. « قل لعبادي لیقیموا الصلاه »: -3 لام امر حذف شده است.یعنی
لالٌ􀀀 لا خِ 􀀀 لا بَیْعٌ فِیهِ وَ 􀀀
و فتح هر دو و فتح یکی و رفع دیگري جایز است. « بیع و خلال » :در اینجا رفع
مقصود:
لانِیَهً 􀀀 اهُمْ سِ  را وَ عَ 􀀀 مِمّ رَزَقْن
ا􀀀 و یُنْفِقُوا الصَّلا ه􀀀 ادِيَ الَّذِینَ آمَنُوا یُقِیمُوا 􀀀 قُلْ لِعِب
:
ابن عباس گوید:مقصود این است که پیامبر به اصحاب خود بگوید.جبائی گوید:مقصود همۀ مؤمنان است.یعنی:اي محمد،به
بندگان من که بتوحید و عدل ایمان دارند،بگو:که نمازهاي پنجگانه را در وقت خود بجاي آوردند،زیرا نماز پایدار نمی
ماند،جز اینکه آنها نماز را بپاي دارند.و نیز به آنها بگو که:از اموال خود در راه هاي واجب و مستحبّ،صرف کنند.مال را در
راه هاي مستحبّ،مخفیانه صرف کنند تا در معرض تهمت ریا قرار نگیرند و در راه هاي واجب،آشکارا صرف کنند تا در
معرض تهمت بخل و تنگ چشمی قرار نگیرند.
لالٌ􀀀 لا خِ 􀀀 لا بَیْعٌ فِیهِ وَ 􀀀 مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَ یَوْمٌ
:این بذل و بخشش آشکار و پنهان را پیش از فرا رسیدن قیامت انجام دهند،زیرا در آن روز،فرصتی نیست که براي نجات از
آتش،معامله اي انجام دهند یا اینکه از دوستی ها بهره اي برگیرند.
زخرف 67 :در روز قیامت،دوستان با ) « اَلْأَخِلاّ یَوْمَئِذٍ بَعْضُ هُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلَّا الْمُتَّقِینَ
􀀀
ءُ » : چنان که در جایی دیگر می فرماید
یکدیگر دشمنی می کنند،مگر پرهیزکاران).
اکنون این مطلب را بیان می کند که:مستحق خداوندي،ذات پاك و بیهمتاي اوست.می فرماید:
اتِ وَ الْأَرْضَ 􀀀 ماو 􀀀 اَللّ الَّذِي خَلَقَ السَّ
􀀀
هُ
:خداوند کسی است که:آسمان ها و زمین را از نیستی بهستی آورد.علت اینکه نخست بذکر آسمانها و زمین پرداخت،
ص : 136
عظمت آنهاست.
راتِ رِزْقاً لَکُمْ 􀀀 اءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَ 􀀀 ماءِ م 􀀀 وَ أَنْزَلَ مِنَ السَّ
:و از آسمان باران نازل کرد و بوسیلۀ آب باران،گیاهان و درختان را برویانید تا روزي شما را به شما برساند.
وَ سَخَّرَ لَکُمُ الْفُلْکَ لِتَجْرِيَ فِی الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ
:و کشتی ها و سایر مرکبهاي دریایی را براي شما رام کرد،تا بامر خداوند در دریا بجریان در آیند.علت اینکه می گوید،به امر
خدا،این است که حرکت کشتیها به باد است و باد در فرمان خداست.
ارَ 􀀀 وَ سَخَّرَ لَکُمُ الْأَنْه
:و رودها را که از آب باران بجریان در می آیند،براي شما رام کرد و در وادیها جاري ساخت.
وَ سَخَّرَ لَکُمُ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ
:خورشید و ماه را در مسیري به حرکت در آورد که به شما نفع برسد و شما از نور و سایر فواید آنها استفاده کنید و میوه ها و
ثمر درختان و گیاهان بوسیلۀ آنها پخته و رسیده شوند و نعمت الهی براي شما کامل گردد.
دائِبَیْنِ 􀀀
:این برنامه،براي ماه و خورشید،همیشگی است.آنها همیشه- بدون لحظه اي سستی-در کارند تا انسان نانی بکف آرد و
براحت بخورد.
ارَ 􀀀 وَ سَخَّرَ لَکُمُ اللَّیْلَ وَ النَّه
:شب و روز را نیز براي شما رام و آماده کرد تا شبها در زیر پردة سیاه تاریکی بیارامید و روزها در روشنی خورشید طلب
معاش کنید.
ا سَأَلْتُمُوهُ 􀀀 اکُمْ مِنْ کُلِّ م 􀀀 وَ آت
:انسان هر چه از خداوند مسألت کند،به او عطا می کند:سلامت،نجات،ثروت،فرزند،عزت،آسان شدن کارها و گشایش سینه
ها.خلاصه اینکه:از برکت دعا انسان می تواند این نعمت ها را از خداوند بگیرد.به شرطی که سبب فسادي در دین یا زیانی به
براي تبعیض و « من » کسی نشود.بنا بر این انسان در همه حال به خداوند نیازمند و در نعمتهاي بیکران او غوطه ور است.در اینجا
مفاد جمله این است که برخی از آنچه سؤال می کنید،به شما می دهد،نه همه را.
بدیهی است که خواسته هایی که فسادي در دین یا زیانی بدیگري در برداشته باشد، هرگز به انسان داده نمی شوند.برخی
گویند:یعنی از هر چه مورد نیاز شماست،به شما
ص : 137
ا فِی الْأَرْضِ 􀀀 خَلَقَ لَکُمْ م » : داده است،بنا بر این هر چه در زندگی انسان مورد نیاز باشد،از جانب خداوند عطا شده است.نظیر
بقره 29 :هر چه در زمین است براي شما آفرید)و هیچ کس را تخصیص نداده است.برخی گویند:یعنی از هر چه که ) « جَمِیعاً
رابِیلَ 􀀀 سَ» : نکرة موصوفه و جمله صفت آن است.حذف جملۀ معطوف مثل « ما » خواسته و نخواسته اید،به شما داده است.بنا بر این
نحل 18 :به تقدیر و البرد.یعنی:جامه هایی که شما را از سرما و گرما حفظ می کند)و آنچه حذف نشده، دلیل ) « تَقِیکُمُ الْحَرَّ
محذوف است.
ا􀀀 لا تُحْصُوه 􀀀 اللّ
􀀀
وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ هِ
اسمی است که جانشین مصدر شده و از اینرو « نعمه ». :شما قادر بر شمارش نعمتهاي خدا نیستید، زیرا تعداد آنها بسیار است
جمع بسته نشده است.بنا بر این منعم حقیقی خداوند و تنها او سزاوار عبادت است.
از طلیق بن حبیب روایت است که:حق خداوند بزرگتر از این است که بندگان بتوانند ادا کنند.زیرا نعمتهاي او از حدّ شمارش
خارج است.لکن شما می توانید هر صبح و شام توبه کنید.
کَفّ
􀀀
سانَ لَظَلُومٌ ارٌ 􀀀 إِنَّ الْإِنْ
:انسان در حق خود بسیار ظلم می کند و فراوان نسبت به نعمتهاي پروردگار،ناسپاسی مرتکب می شود.برخی
گویند:یعنی:انسان در سختی ها شکایت و ناله می کند و نعمتها را جمع و از دیگران منع می نماید.در اینجا منظور همۀ انسان
عصر 2:انسان در زیان است) منظور پاره اي از افراد است. ) « سانَ لَفِی خُسْرٍ 􀀀 إِنَّ الْإِنْ » : ها نیست.بلکه مثل
نظم آیات:
لاهَ􀀀 ادِيَ الَّذِینَ آمَنُوا یُقِیمُوا الصَّ 􀀀 قُلْ لِعِب
زیرا بدنبال تهدید و وعید،وعدة ثواب و پاداش آمده است. « النّ
ارِ 􀀀 م إِلَی قُلْ تَمَتَّعُوا فَإِنَّ صَِیرَکُمْ » :متصل است به
متصل است،زیرا پس از بیان شرك و بت پرستی آنها،بیان می کند که خداوندي که « داداً 􀀀 لِلّ أَنْ
􀀀
وَ جَعَلُوا هِ » آیۀ دوم،به آیۀ
سزاوار پرستش است،کسی است که:
آسمانها و زمین را آفریده و...
ص : 138
[ [سوره إبراهیم ( 14 ): آیات 35 تا 41
اشاره
اَلنّ فَمَنْ تَبِعَنِی فَإِنَّهُ
اسِ􀀀 مِن امَ ( 35 ) رَبِّ إِنَّهُنَّ أَضْلَلْنَ کَثِیراً 􀀀 راهِیمُ رَبِّ اِجْعَلْ هَذَا اَلْبَلَدَ آمِناً وَ اُجْنُبْنِی وَ بَنِیَّ أَنْ نَعْبُدَ اَلْأَصْن 􀀀 الَ إِبْ 􀀀 وَ إِذْ ق
لاهَ􀀀 ا لِیُقِیمُوا اَلصَّ 􀀀 وادٍ غَیْرِ ذِي زَرْعٍ عِنْدَ بَیْتِکَ اَلْمُحَرَّمِ رَبَّن 􀀀 ا إِنِّی أَسْکَنْتُ مِنْ ذُرِّیَّتِی بِ 􀀀 صانِی فَإِنَّکَ غَفُورٌ رَحِیمٌ ( 36 ) رَبَّن 􀀀 مِنِّی وَ مَنْ عَ
ی􀀀 ا یَخْف 􀀀 ا نُعْلِنُ وَ م 􀀀 ا نُخْفِی وَ م 􀀀 ا إِنَّکَ تَعْلَمُ م 􀀀 راتِ لَعَلَّهُمْ یَشْکُرُونَ ( 37 ) رَبَّن 􀀀 اَلنّ تَهْوِي إِلَیْهِمْ وَ اُرْزُقْهُمْ مِنَ اَلثَّمَ
اسِ􀀀 مِن فَاجْعَلْ أَفْئِدَهً اءِ 􀀀 حاقَ إِنَّ رَبِّی لَسَمِیعُ اَلدُّع 􀀀 ماعِیلَ وَ إِسْ 􀀀 لِلّ اَلَّذِي وَهَبَ لِی عَلَی اَلْکِبَرِ إِسْ
􀀀
ماءِ ( 38 ) اَلْحَمْدُ هِ 􀀀 لا فِی اَلسَّ 􀀀 اَللّ مِنْ شَیْءٍ فِی اَلْأَرْضِ وَ
􀀀
عَلَی هِ
( سابُ ( 41 􀀀 والِدَيَّ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ یَوْمَ یَقُومُ اَلْحِ 􀀀 اءِ ( 40 ) رَبَّنَا اِغْفِرْ لِی وَ لِ 􀀀 ا وَ تَقَبَّلْ دُع 􀀀 لاهِ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی رَبَّن 􀀀 39 ) رَبِّ اِجْعَلْنِی مُقِیمَ اَلصَّ )
ص : 139
ترجمه:
و بیاد آور هنگامی که ابراهیم گفت:پروردگارا این بلد را محیط امن قرار ده و مرا و فرزندانم را از پرستش بتها دور
گردان.پروردگارا،آنها بسیاري از مردم را گمراه کردند،هر که مرا پیروي کند،از من و هر که مرا معصیت کند،تو آمرزگار و
رحیمی.
پروردگارا گروهی از ذریه ام را در وادي بی کشت و زرعی نزد خانۀ صاحب حرمت تو سکونت دادم،پروردگارا براي اینکه
نماز بپاي دارند.بنا بر این دلهاي گروهی از مردم را متمایل به آنها گردان و از ثمرات روزي آنها کن تا ترا شکر
کنند.پروردگارا تو میدانی آنچه پنهان و آنچه آشکار کنیم.هیچ چیز در زمین و آسمان بر خدا پنهان نیست.ستایش خدا را که
به پیرانه سر،اسماعیل و اسحاق را بمن بخشید.پروردگارا من شنوندة دعاست.پروردگارا مرا و ذریه ام را بپاي دارندة نماز
گردان.پروردگارا دعاي مرا بپذیر.پروردگارا مرا و پدر و مادرم و مؤمنین را در روز حساب،بیامرز.
قرائت:
و اجبنی:در قرائت غیر مشهور بهمزة قطع خوانده شده است.این فعل از ثلاثی مجرد به معناي دور ساختن است و برخی از
عربها به باب افعال برده اند.
تهوي:در قرائت علی(ع)و امام باقر و امام صادق(ع)بفتح واو خوانده شده است.
هم صحیح است،زیرا « الی » بمعناي دوست داشتن و متعدي است لکن متعدي شدن به « هوي یهوي » در این صورت از
محبت،تمایلی است که متوجه دیگري خواهد بود.در قرائت مشهور که بکسر واو آمده نیز به معناي میل کردن به آنهاست.
خوانده اند. این قرائت،طبق قیاس است.لکن « و تقبل دعائی ربنا »- تقبل دعاء:ابن کثیر و ابو عمرو و حمزه و هبیره-از حفص
حذف یاء هم بلا مانع است،زیرا کسره، بر آن دلالت دارد.لکن ابو علی گوید:در موقع وقف،حذف یاء،بهتر است.شاعر گوید:
فهل یمنعنی ارتیادي البلاد
من حذر الموت ان یأتین
یعنی:آیا گردش من در بلاد از ترس مرگ،از مرگ من مانع می شود؟ و لوالدي:امام مجتبی(ع)و امام باقر(ع)و زهري و
« و لولدي » ابراهیم نخعی
ص : 140
هم مفرد است و هم جمع.سعید بن « و ولد » خوانده.کلمۀ « لولدي » خوانده اند و منظور اسماعیل و اسحاق است.یحیی بن عمر
خوانده است. « لوالدي » جبیر
لغت:
می گویند،زیرا کناره هاي آن مثل کوه می ماند. « اودیه » وادي:دامنۀ کوه بزرگ.به نهرهاي بزرگ
مقصود:
راهِیمُ رَبِّ اجْعَلْ هَذَا الْبَلَدَ آمِناً 􀀀 الَ إِبْ 􀀀 وَ إِذْ ق
:اي محمد،بیاد آور هنگامی را که ابراهیم گفت:خدایا مکه و اطراف آن را-که حرم است-محیط امن و امان قرار ده.
گویند:وقتی که ابراهیم از بناي کعبه،فارغ شد،این دعا را بدرگاه خداوند کرد.تفسیر دعاي ابراهیم در سورة بقره گذشت،در
زیرا نکره وقتی تکرار شد،معرفه می شود. « اَلْبَلَدَ آمِناً » 126 )و در اینجا ) « ذا بَلَداً آمِناً 􀀀􀀀ه» : سورة بقره،گفت
نور 35 ).خداوند دعاي ابراهیم را مستجاب کرد.تا آنجا که اگر کسی قاتل پدر ) «... جاجَهُ 􀀀 جاجَهٍ الزُّ 􀀀 احُ فِی زُ 􀀀 احٌ الْمِصْب 􀀀 مِصْب » : نظیر
خود را می دید،متعرض او نمی شد و حیوانات وحشی با انسانها خویگر شدند.
امَ 􀀀 وَ اجْنُبْنِی وَ بَنِیَّ أَنْ نَعْبُدَ الْأَصْن
:و لطف خود را شامل حال من و فرزندانم کن که از پرستش بتها خودداري کنیم.بدیهی است که دعاي انبیا مستجاب می
شود.
بنا بر این سؤال ابراهیم،در مورد کسانی است که خداوند به ایمان آنها عالم است و می داند که جز او کسی را پرستش نمی
کنند.وي براي دعا کردن در حق آنها از جانب خداوند مأذون و دعایش هم در بارة آنها مستجاب است.
النّ
اسِ􀀀 مِن رَبِّ إِنَّهُنَّ أَضْلَلْنَ کَثِیراً منظور این نیست که ،« فلانی مرا مفتون کرد »: :پروردگارا،بسیاري از مردم به سبب پرستش بتها گمراه شدند.چنان که می گویند
کاري کرد که مفتونش شد،بلکه خود فریفته و شیداي او شده است.
فَمَنْ تَبِعَنِی فَإِنَّهُ مِنِّی
:هر کس از اولاد من که در این بلد ساکن شده است،مرا
ص : 141
پیروي کند و خداي یکتا را پرستش و از عبادت بتها خودداري کند،از من و حال او مثل حال من است.
صانِی فَإِنَّکَ غَفُورٌ رَحِیمٌ 􀀀 وَ مَنْ عَ
:و هر کس مخالفت می کند،تو در همه حال پوشندة گناهان و صاحب رحم بوده،به آنها نعمت می بخشی.
سپس خداوند متعال،بنقل دنبالۀ دعاي ابراهیم پرداخته،می فرماید:
وادٍ غَیْرِ ذِي زَرْعٍ 􀀀 ا إِنِّی أَسْکَنْتُ مِنْ ذُرِّیَّتِی بِ 􀀀 رَبَّن
:،پروردگارا،من برخی از فرزندان خود را-که بدون خلاف منظور اسماعیل است-در وادي بی کشت و زرعی، سکونت
دادم.اسماعیل بزرگترین فرزندان ابراهیم بود.امام باقر فرمود:مائیم بقیۀ آن عترت.و نیز فرمود:دعاي ابراهیم،تنها در بارة ما
وادي مکه یعنی ابطح است.در آن زمان در وادي مکه،آب و زراعتی وجود نداشت.در « وادي بی کشت و زرع » بود.مقصود از
اعراف ) « ماءِ 􀀀 ا مِنَ الْ 􀀀 أَفِیضُوا عَلَیْن » به معناي بعض است و معناي مفعول را می رساند.مثل « من » اینجا مفعول فعل را ذکر نکرد،زیرا
است. « اسکنت اناساً من ذریتی » 50 :مقداري آب بر ما بریزید)بلخی گوید:تقدیر
عِنْدَ بَیْتِکَ الْمُحَرَّمِ
:در اینجا خانه را بخدا اضافه کرده،زیرا او صاحب خانه است.لکن خانه هاي دیگر متعلق به بندگان است.
ایراد:
ممکن است گفته شود:چگونه ابراهیم می گوید:خانه،در حالی که هنوز خانه را بنا نکرده است؟! پاسخ:
-1 از آنجا که معلوم بود که خانه را بنا خواهد کرد،چنین تعبیر صحیح است.یعنی:خانه اي که وجود آن از لحاظ علم تو مسلم
است.
که دو قبیله از عرب بودند که در مکه سکونت داشتند و منقرض شدند- -« جدیس » و« طسم » -2 خانه ،قبلا وجود داشته و بدست
ویران شده است.برخی گفته اند:
خداوند هنگام طوفان،خانه را به آسمان برد.
ص : 142
این است که احدي بدون احرام حق ندارد به آن نزدیک شود.برخی « محرم » علت اینکه:خانه را توصیف کرده است به
گویند:علت این است که:اموري که در جاهاي دیگر،مباح شمرده شده،در این خانه حرام است.برخی هم گفته اند:مقصود
است. « عظیم الحرمه »« محرم » از
لاهَ􀀀 ا لِیُقِیمُوا الصَّ 􀀀 رَبَّن
:پروردگارا،من آنها را در این وادي ساکن کرده ام، که بر نماز مداومت داشته،به شرایط آن قیام کنند.لام متعلق است
میان آنها فاصله شده و این امر،پسندیده است.چنان که شاعر گوید: « ربنا » کلمۀ « اسکنت » به
علی حین الهی الناس جل امورهم
فندلا زریق المال ندل الثعالب
یعنی:هنگامی که مردم سرگرم کارهاي خویش هستند،اي زریق،مال را مثل روبهان براي خود ذخیره کن(یعنی یا زریق).
النّ تَهْوِي إِلَیْهِمْ
اسِ􀀀 مِن فَاجْعَلْ أَفْئِدَهً :ابراهیم از خداوند مسألت می کند که دلهاي مردم را متوجه آن سرزمین گرداند تا ذریه اش را دوست دارند و با آنها انس
گیرند و وسائل زندگی و امور اقتصادي آنها تأمین گردد.بدیهی است که اگر خداوند دلهاي مردم را بخاطر حج و عمره و
تجارت،متوجه آنجا نمی کرد،زندگی بر ساکنان آنجا دشوار بود.
مِنَ » : یهودیان و مسیحیان و مجوسیان نیز حج می کردند.لکن گفته است « افئده الناس »: سعید بن جبیر گوید:اگر می گفت
و منظور فقط مسلمانان است. « النّ
اسِ􀀀
می گفت،فارس و روم نیز براي حج، ازدحام می کردند. « افئده الناس » مجاهد گوید:اگر
از امام باقر(ع)روایت است که:مردم مأمورند که این سنگها را طواف کنند، آن گاه بسوي ما کوچ کرده،ولایت خود را بما
اعلام و ما را یاري کنند.سپس این آیه را قرائت کرد.
تمایل مردم بذریۀ ابراهیم است. « تَهْوِي إِلَیْهِمْ » ابن عباس و قتاده گویند:مقصود از
ابو مسلم گوید:منظور فرود آمدن مردم بر آنهاست،زیرا مکه در گودي
ص : 143
واقع شده است.
راتِ لَعَلَّهُمْ یَشْکُرُونَ 􀀀 وَ ارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَ
:و از ثمرات،روزي آنها کن،تا ترا شکر و پرستش کنند.
ا نُعْلِنُ 􀀀 ا نُخْفِی وَ م 􀀀 ا إِنَّکَ تَعْلَمُ م 􀀀 رَبَّن
:در اینجا ابراهیم،اعتراف می کند که خداوند به آشکار و نهان مردم،عالم است و هیچ چیز بر او پوشیده نیست.
ماءِ 􀀀 لا فِی السَّ 􀀀 اللّ مِنْ شَیْءٍ فِی الْأَرْضِ وَ
􀀀
ی عَلَی هِ 􀀀 ا یَخْف 􀀀 وَ م
:این کلام،از ابراهیم نیست،بلکه کلام خداوند متعال و بقول جبائی جملۀ معترضه است.یعنی:
تمام چیزهایی که در زمین و آسمان است،بر خداوند آشکار است.
حاقَ 􀀀 ماعِیلَ وَ إِسْ 􀀀 لِلّ الَّذِي وَهَبَ لِی عَلَی الْکِبَرِ إِسْ
􀀀
اَلْحَمْدُ هِ
: بار دیگر به حکایت کلام ابراهیم پرداخته،می فرماید:ابراهیم،به نعمتهاي خداوند اعتراف و خدا را به اینکه در پیري به او دو
پسر بخشید،حمد کرد.ابن عباس گوید:در سن 99 سالگی اسماعیل و در سن 112 سالگی اسحاق به او داده شد.سعید بن جبیر
گوید:
بعد از سن 117 سالگی ابراهیم صاحب فرزند شد.
اءِ 􀀀 إِنَّ رَبِّی لَسَمِیعُ الدُّع
مؤید همین معنی است. « اللّ لمن حمده
􀀀
سمع ه » :ابن عباس گوید:یعنی خداوند،پذیرنده و اجابت کنندة دعاست.جملۀ
لاهِ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی 􀀀 رَبِّ اجْعَلْنِی مُقِیمَ الصَّ
:پروردگارا،مرا و ذریه ام را بپاي دارندة نماز قرار ده.در اینجا ابراهیم از خداوند درخواست می کند که:لطف خود را شامل
کسانی هستند که « ذریه » حالش گرداند،تا خودش و گروهی از ذریه اش بدین تمسک جویند و نماز را بپاي دارند.مقصود از
بدین حق گرویدند.بنا بر این همانطوري که در بارة خود دعا می کند،در بارة آنان نیز دعا می کند.
اءِ 􀀀 ا وَ تَقَبَّلْ دُع 􀀀 رَبَّن
:خدایا دعاي مرا اجابت کن،زیرا قبول دعا،غیر از اجابت آن چیزي نیست.
والِدَيَّ 􀀀 رَبَّنَا اغْفِرْ لِی وَ لِ
:پروردگارا مرا و پدر و مادرم را بیامرز.اصحاب ما به این جمله استدلال کرده اند که:پدر و مادر ابراهیم کافر نبوده اند،زیرا از
خداوند
ص : 144
درخواست می کند که در روز قیامت،آنها را بیامرزد و اگر کافر بودند،چنین دعائی نمی کرد.بخصوص که در بارة آزر قرآن
توبه 114 :وقتی فهمید که آزر دشمن خداست،از او بیزاري جست)بنا بر این ) « لِلّ تَبَرَّأَ مِنْهُ
􀀀
فَلَمّ تَبَیَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوٌّ هِ
ا 􀀀 » : می گوید
معلوم می شود که آزر پدر ابراهیم نبوده،بلکه عمو یا جدّ مادریش بوده است.
برخی گویند:او براي پدر خود آزر دعا کرد،زیرا آزر وعده کرده بود که مسلمان شود و چون اسلام نیاورد و در حال کفر
بمرد،ابراهیم از او تبري جست.
لکن این مطلب صحیح نیست،زیرا ابراهیم وقتی دعا کرد که بسن پیري رسیده و صاحب فرزندانی شده بود،در این وقت،مسلم
دانسته بود که آزر،کافر و دشمن خداست، بنا بر این دعا کردن،براي او صحیح نیست.
سابُ 􀀀 وَ لِلْمُؤْمِنِینَ یَوْمَ یَقُومُ الْحِ
:همچنین دعا می کند که خداوند در روز قیامت،مغفرت خود را شامل حال مؤمنان گرداند.برخی گویند:یعنی روزي که وقت
حساب ظاهر می شود.
نظم آیات:
این آیات،متصل به سابق هستند،زیرا سابقاً از پرستش بتها نهی و به پرستش خداوند امر کرد.بدنبال آن بنقل سر گذشت
ابراهیم پرداخت،که سخت با بت پرستی مبارزه می کرد و طرفدار توحید و یکتا پرستی بود.
. « ا􀀀 اتِن 􀀀 ی بِآی 􀀀 ا مُوس 􀀀 وَ لَقَدْ أَرْسَلْن » : برخی گویند:عطف است بر
بدنبال آن بنقل دعاي ابراهیم پرداخته،خاطر نشان کرد که « ا سَأَلْتُمُوهُ 􀀀 اکُمْ مِنْ کُلِّ م 􀀀 وَ آت » : برخی گویند:نظر به اینکه سابقاً فرمود
دعاي او را مستجاب کرده است.
ص : 145
[ [سوره إبراهیم ( 14 ): آیات 42 تا 45
اشاره
لا یَرْتَدُّ إِلَیْهِمْ 􀀀 صارُ ( 42 ) مُهْطِعِینَ مُقْنِعِی رُؤُسِهِمْ 􀀀 ما یُؤَخِّرُهُمْ لِیَوْمٍ تَشْخَصُ فِیهِ اَلْأَبْ 􀀀 اَلظّ إِنَّ
􀀀
عَمّ یَعْمَلُ الِمُونَ
ا 􀀀 افِلاً 􀀀 اَللّ غ
􀀀
تَحْسَ بَنَّ هَ 􀀀 وَ لا
ی أَجَلٍ قَرِیبٍ نُجِبْ دَعْوَتَکَ وَ نَتَّبِعِ 􀀀 ا إِل 􀀀 ا أَخِّرْن 􀀀 ذابُ فَیَقُولُ اَلَّذِینَ ظَلَمُوا رَبَّن 􀀀 اَلنّ یَوْمَ یَأْتِیهِمُ اَلْعَ
اس􀀀 واءٌ ( 43 ) وَ أَنْذِرِ 􀀀 طَرْفُهُمْ وَ أَفْئِدَتُهُمْ هَ
ا􀀀 ساکِنِ اَلَّذِینَ ظَلَمُوا أَنْفُسَ هُمْ وَ تَبَیَّنَ لَکُمْ کَیْفَ فَعَلْن 􀀀 الٍ ( 44 ) وَ سَ کَنْتُمْ فِی مَ 􀀀 ا لَکُمْ مِنْ زَو 􀀀 اَلرُّسُلَ أَ وَ لَمْ تَکُونُوا أَقْسَ مْتُمْ مِنْ قَبْلُ م
( الَ ( 45 􀀀 ا لَکُمُ اَلْأَمْث 􀀀 بِهِمْ وَ ضَرَبْن
ترجمه:
و گمان مکن که خداوند از کردار ستمکاران غافل است.همانا آنها را براي روزي که چشمها از ترس خیره می شوند،به تأخیر
می اندازد.حال آنکه شتابان بوده، سرها را بلند کرده اند و چشمانشان به آنها باز نمی گردد و دلهاي ایشان همچون هوا بی
قرار و بی آرام است.و بترسان مردم را از روزي که ایشان را عذاب رسد و ستمکاران گویند:پروردگارا ما را تا مدتی نزدیک
مهلت ده،تا دعوتت را اجابت و پیامبران را
ص : 146
پیروي کنیم.آیا شما در دنیا سوگند نمی خوردید که زوالی ندارید؟و در دیار کسانی ساکن شدید که بخود ستم کردند و
براي شما آشکار شد که ما با آنها چه کردیم و براي شما مثلهایی زدیم.
لغت:
اهطاع:شتاب کردن.شاعر گوید:
بدجله اهلها و لقد اراهم
بدجله مهطعین الی السماع
یعنی:اهل دجله را می بینم که براي شنیدن آوازها شتاب دارند.
اقناع:بلند کردن سر.شاعر گوید:
یباکرن العضاه بمقنعات
نواجذهن کالحدء الوقیع
یعنی:شترها درختان خاردار را با گردن هاي بلند خود می خورند و دندانهاي آنها مانند تیشۀ تیز است.
طرف:چشم،نگاه کردن و بستن چشم.
افئدتهم هواء:دلهاي آنها بر اثر خوف و ناراحتی گنجایش چیزي ندارد.
در اینجا دلها را به هوا تشبیه کرده است.حسان گوید:
الا بلغ ابا سفیان عنی
فانت مجوف نخب هواء
یعنی:ابو سفیان را از جانب من ابلاغ کنید که کم دل و ترسوست.
اجل:پایان مدت.
اعراب:
یَوْمَ یَأْتِیهِمُ
و ظرف نیست. « انذر » :مفعول به براي
و جواب امر نیست.چه اگر جواب بود،رفع و نصب آن جایز بود. « یأتی » فیقول:عطف بر
تَبَیَّنَ لَکُمْ
نیست،زیرا ما قبل آن در آن عمل نمی کند. « کیف » البته فاعل « تبین فعلنا » :فاعل این فعل محذوف است،به تقدیر
« فعلنا » کیف:منصوب است به
ص : 147
مقصود:
پس از آنکه روز حساب را یادآوري کرد،بوصف آن پرداخته،بیان می کند که مهلت ستمکاران از روي غفلت نیست،بلکه
براي تأکید حجت است،از اینرو فرمود:
الظّ
􀀀
عَمّ یَعْمَلُ الِمُونَ
ا􀀀 افِلًا 􀀀 اللّ غ
􀀀
لا تَحْسَبَنَّ هَ 􀀀 وَ
:در اینجا ستمکاران را تهدید و مظلومان را تسلی می دهد و می گوید:گمان مکن که خداوند از مجازات ستمکاران و کردار
آنها غافل است.برخی گویند:یعنی گمان مکن که خداوند ستمکاران را کیفر نمی دهد و حق مظلومان را از ظالمان نمی
صارُ :بلکه کیفر آنها را تا روز قیامت، به تأخیر می اندازد،روزي که چشمها خیره 􀀀 ما یُؤَخِّرُهُمْ لِیَوْمٍ تَشْخَصُ فِیهِ الْأَبْ 􀀀 ستاند، إِنَّ
شده،از شدت ترس،بسته نمی شوند.این معنی از جبائی است.حسن گوید:یعنی وقتی آنها را می خوانند چشمانشان خیره می
شوند.برخی گویند:یعنی از فرط حیرت و ترس،چشمانشان بسته نمی شود.
مُهْطِعِینَ
:حسن و سعید بن جبیر و قتاده گویند:یعنی آنها شتاب می کنند.
ابن عباس و مجاهد گویند:یعنی همواره بیک طرف و بیک چیز نگاه می کنند و چشمان خود را نمی بندند.
مُقْنِعِی رُؤُسِهِمْ
:سرهاي خود را به آسمان بلند کرده اند،بطوري که جلو پاي خود را نمی بینند و این از شدت ترس است.مؤرج گوید:به لغت
قریش،یعنی سرها را برگردانیده اند.
لا یَرْتَدُّ إِلَیْهِمْ طَرْفُهُمْ 􀀀
:چشمان ایشان هم چنان خیره می ماند و قادر نیستند که برهم نهند.
واءٌ 􀀀 وَ أَفْئِدَتُهُمْ هَ
:ابن عباس گوید:یعنی دلهاي آنها از شدت ترس،از هر چیزي خالی است.برخی گویند:یعنی:دلهاي آنها از نشاط و امید خالی
است،زیرا ترس آنها شدید است،بنا بر این دلهاي آنها همچون هوایی که در فضا سرگردان است، مضطرب و پریشان است.
برخی گویند:یعنی دلهاي آنها از جاي خود کنده شده و بگلوي آنها نزدیک
ص : 148
شده است،بطوري که نه از گلو خارج می شود و نه بجاي خود بر می گردد،بنا بر این همچون هوا مضطرب و پریشان است.این
معنی از سعید بن جبیر و قتاده است.
اخفش گوید:یعنی دلهاي آنها از عقل تهی است.
ذابُ 􀀀 النّ یَوْمَ یَأْتِیهِمُ الْعَ
اس􀀀 وَ أَنْذِرِ :جبائی و ابو مسلم گویند:در اینجا پیامبر گرامی را مأمور می کند که همواره عموم مردم را از کیفر الهی بترساند.ابن عباس و
حسن گویند:مقصود این است که:پیامبر اهل مکه را بوسیلۀ قرآن،بترساند.مقصود از روزي که عذاب،بر آنها نازل می
شود،روز قیامت یا روز استیصال و درماندگی در همین دنیا یا روز مرگ است.بدیهی است که احتمال اول،صحیح تر است.
ی أَجَلٍ قَرِیبٍ نُجِبْ دَعْوَتَکَ 􀀀 ا إِل 􀀀 ا أَخِّرْن 􀀀 فَیَقُولُ الَّذِینَ ظَلَمُوا رَبَّن
:و مردمی که بخود ستم کرده و مرتکب معصیت شده اند،گویند:پروردگارا ما را بدنیا بازگردان و مدت کوتاهی مهلتمان ده تا
دعوت ترا اجابت کنیم.
وَ نَتَّبِعِ الرُّسُلَ
:و پیامبران ترا اطاعت کنیم.سپس خداوند یا فرشتگان به امر خداوند،آنها را مخاطب ساخته،گویند:
الٍ 􀀀 ا لَکُمْ مِنْ زَو 􀀀 أَ وَ لَمْ تَکُونُوا أَقْسَمْتُمْ مِنْ قَبْلُ م
:مجاهد گوید:یعنی مگر شما نبودید که در دنیا سوگند یاد می کردید که هرگز زوال پیدا نمی کنید و از سراي دنیا به آخرت
منتقل نخواهید شد؟حسن گوید:یعنی قسم می خوردید که هرگز دچار عذاب نمی شوید.
دلالت آیه:
از این آیه،برمی آید که در آخرت،براي انسان تکلیفی نیست.لکن جماعتی این مطلب را قبول ندارند.بدیهی است که اگر
تکلیفی داشتند،صحیح نبود که آنها درخواست کنند که خداوند آنها را بدنیا بازگرداند و باز ممکن بود که همانجا ایمان
بیاورند و از کیفر الهی رها گردند.
ا بِهِمْ 􀀀 ساکِنِ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ وَ تَبَیَّنَ لَکُمْ کَیْفَ فَعَلْن 􀀀 وَ سَکَنْتُمْ فِی مَ
:
در اینجا بمنظور توبیخ و ملامت بیشتر،می فرماید:شما کسانی بودید که در دیار تکذیب-
ص : 149
کنندگان انبیا ساکن شدید و می دانستید که خداوند چگونه بر آنها بلا نازل و هلاکشان کرده بود.این معنی از ابن عباس و
حسن است.برخی گویند:آنها عاد و ثمود و برخی گویند:آنها کشتگان بدر هستند.
الَ 􀀀 ا لَکُمُ الْأَمْث 􀀀 وَ ضَرَبْن
:ما براي شما مثلهایی زدیم و شما را به احوال گذشتگان آشنا کردیم،تا عبرت بگیرید،ولی شما عبرت نگرفتید و موعظه در
شما اثر نکرد.
برخی گویند:منظور از مثلها همان مطالبی است که در قرآن آمده و دلالت دارند بر اینکه خداوند هم چنان که قادر بر خلقت
انسان است،قادر است که پس از مرگ،او را زنده کند.جبائی گوید:مقصود مثلهایی است که انسان را بطاعت،تشویق و از
معصیت باز می دارد.
دلالت آیات:
از این آیات،بر می آید که:ایمان،فعل انسان است،زیرا اگر فعل خداوند بود، معنی نداشت که آنها تمناي بازگشت بدنیا کنند.
ص : 150
[ [سوره إبراهیم ( 14 ): آیات 46 تا 52
اشاره
اَللّ عَزِیزٌ
􀀀
اَللّ مُخْلِفَ وَعْدِهِ رُسُلَهُ إِنَّ هَ
􀀀
لا تَحْسَبَنَّ هَ 􀀀 الُ ( 46 ) فَ 􀀀 کانَ مَکْرُهُمْ لِتَزُولَ مِنْهُ اَلْجِب 􀀀 اَللّ مَکْرُهُمْ وَ إِنْ
􀀀
وَ قَدْ مَکَرُوا مَکْرَهُمْ وَ عِنْدَ هِ
اَلْقَهّ ( 48 ) وَ تَرَي اَلْمُجْرِمِینَ یَوْمَئِذٍ مُقَرَّنِینَ فِی
ارِ 􀀀 واحِ دِ 􀀀 لِلّ اَلْ
􀀀
اتُ وَ بَرَزُوا هِ 􀀀 ماو 􀀀 امٍ ( 47 ) یَوْمَ تُبَدَّلُ اَلْأَرْضُ غَیْرَ اَلْأَرْضِ وَ اَلسَّ 􀀀 ذُو اِنتِق
ذا􀀀􀀀 سابِ ( 51 ) ه 􀀀 اَللّ سَرِیعُ اَلْحِ
􀀀
ا کَسَ بَتْ إِنَّ هَ 􀀀 اَللّ کُلَّ نَفْسٍ م
􀀀
اَلنّ ( 50 ) لِیَجْزِيَ هُ
ار 􀀀 ی وُجُوهَهُمُ 􀀀 رانٍ وَ تَغْش 􀀀 رابِیلُهُمْ مِنْ قَطِ 􀀀 اَلْأَصْف ( 49 ) سَ ادِ 􀀀
( ابِ ( 52 􀀀 احِدٌ وَ لِیَذَّکَّرَ أُولُوا اَلْأَلْب 􀀀 هٌ و 􀀀 ما هُوَ إِل 􀀀 لِلنّ وَ لِیُنْذَرُوا بِهِ وَ لِیَعْلَمُوا أَنَّ
اسِ􀀀 ب لَاغٌ􀀀
ترجمه:
و آنها مکر خود را به کار انداختند و پاداش مکر آنها پیش خداست و مکر آنها چنان نیست که کوه ها را زایل گرداند.پس
گمان نکن که خداوند وعدة خود را به پیامبرانش خلاف می کند.خداوند عزیز و صاحب انتقام است.روزي که زمین و
آسمانها به زمین و آسمانهاي دیگري تبدیل شوند و آنها براي خداوند یکتاي غالب،آشکار می شوند.
و می بینی مجرمین را که در آن روز بزنجیرها کشیده شده اند.پیراهنهاي آنها از مادة
ص : 151
سیاه و بد بوست و آتش چهره هاي آنها را می پوشاند.تا خداوند هر کسی را جزاي کردارش بدهد که خداوند سریع الحساب
است.قرآن براي مردم کافی و رساست و براي اینکه مردم بوسیلۀ قرآن بترسند و بدانند که خداوند یکتاست و صاحب خردان
بترسند.
قرائت:
لتزول:کسایی بفتح لام اول و ضم لام دوم و دیگران بکسر لام اول و فتح لام دوم قرائت کرده اند.وجه قرائت دوم این است
: آل عمران 179 ) « اللّ لِیُطْلِعَکُمْ عَلَی الْغَیْبِ
􀀀
کانَ هُ 􀀀 ا 􀀀 وَ م » : حرف نفی است و بنا بر این بدنبال آن لام مکسوره آمده،نظیر « ان »: که
و با توجه به « و ما کان مکرهم لتزول منه الجبال »: خداوند شما را بر غیب مطلع نمی سازد)بنا بر این معناي آیه این است
استعارة از امر و اعلام پیامبر است یعنی: « جبال » اینکه
مکر آنها چنان نیست که بتواند کاري را که همچون کوه ها استوار است،از جاي بر کند.
وَ» : است و در این صورت معناي جمله این است که:مکر آنان عظیم است.مثل « انّ » مخفف « ان »: وجه قرائت اول این است که
نوح 22 :مکري سخت و عظیم کردند)و مکري است که می تواند کوه ها را از جاي برکند.شاعر گوید: ) « کُبّ
اراً 􀀀 مَکَر مَکْراً وُا
بکی الحارث الجولان من موت ربه
و حوران منه خاشع متضائل
یعنی:سرزمین جولان-که در شام است-از مرگ صاحب خود حارث، بگریست و حوران-که نیز موضعی دیگر در شام است-
از مرگ او ترسان و حقیر گشت.
این بیان بمنظور بزرگداشت مرگ او ترسان و حقیر گشت.
این بیان بمنظور بزرگداشت مرگ حارث،می باشد.
اللّ مخلف وعده
􀀀
فلا تحسبن ه »: مؤید اینکه ما امر و اعلام پیامبر را به سختی و استواري کوه،دانستیم،این آیه است
لِیُظْهِرَهُ » : یعنی:خداوند وعدة نصرت پیامبر و غلبۀ او را داده و بنا بر این امر پیامبر قابل زوال نیست.چنان که می فرماید « رسله
توبه 33 :تا او را بر هر دینی غالب سازد)در موارد دیگر نیز کلمۀ جبال براي تعظیم بکار رفته است.ابن مقبل ) « عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ
گوید:
إذا مت عن ذکر القوافی فلن تري
لها شاعراً مثلی اطب و اشعرا
ص : 152
و اکثر بیتاً شاعراً ضربت به
بطون جبال الشعر حتی تیسرا
یعنی:هنگامی که بمیرم،شاعري داناتر و برجسته تر و کثیر الشعرتر از من نمی- یابی که کوه هاي شعر را به آسانی در نوردد.
ان کاد مکرهم لتزول منه » (در اینجا اضافۀ استعاري یا تشبیه کوه به- شعر،بمنظور تعظیم مقام شعر است) در قرائت غیر مشهور
و معناي آن روشن است. « انّ » مخفف از « انّ » آمده و در این صورت هم « الجبال
قرائت ابو هریره و ابن عباس و سعید بن جبیر و کلبی و قتاده .« آن » و« قطر »: قطران:زید بنقل از یعقوب،دو کلمۀ قرائت کرده است
یعنی چیزي که آماده شده و وقت « آن » بمعناي مس و طلا و « قطر » و عیسی همدانی و ربیع نیز همین است.در این صورت،کلمۀ
استفادة آن فرا رسیده است.شاعر گوید:
و سلیمان اذ یسیل له
القطر علی ملکه ثلاث لیال
یعنی:سه شبانه روز بر ملک سلیمان طلاي مذاب،جریان داشت.
دو وجه دیگر جایز است:سکون طاء و دیگر کسرة قاف و سکون طاء. « قطران » در بارة کلمۀ
لغت:
بروز:ظاهر شدن.
زنجیرهایی که بوسیلۀ آنها دست را بگردن می بندند. « صفد » اصفاد:جمع
مقرنین:چیزهایی که بهم نزدیک و جمع شده اند.
سربال:پیراهن.
بلاغ:کفایت.بلاغت یعنی بیان کافی و بلیغ یعنی کسی که مطلب خود را بخوبی بزبان آورد.
اعراب:
مُخْلِفَ وَعْدِهِ رُسُلَهُ
مفعول دوم است. « رسله » محلا منصوب و مفعول به است و « وعده » اضافۀ غیر محض و « مخلف » :اضافۀ
ص : 153
یَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ
باشد. « یوم یقوم الحساب » و ممکن است صفت براي « اذکر » یا به فعل محذوف « انتقام » یا « مخلف » منصوب است به « یوم »:
« تبدل » غَیْرَ الْأَرْضِ :مفعول ثانی براي « تبدل » الارض:نایب فاعل براي
مقصود:
هم اکنون پرده از مکر کفار بر می دارد و بیان می کند که مکر آنها را بهر سختی باشد،دفع خواهد کرد،تا خاطر پیامبر آرامش
یابد.
وَ قَدْ مَکَرُوا مَکْرَهُمْ
:آنان با پیامبران پیشین تا توانستند مکر کردند، هم چنان که با تو نیز به نیرنگ پرداختند و خداوند،همانطوري که پیامبران
پیشین را از مکر آنها حفظ کرد،ترا نیز حفظ خواهد کرد.برخی گویند:مقصود کفار قریش است که در بارة امر پیامبر دست به
تدبیر و چاره جویی و حیله زدند و با مؤمنین بخدعه و نیرنگ پرداختند.
اللّ مَکْرُهُمْ
􀀀
وَ عِنْدَ هِ
اقِعٌ 􀀀 مِمّ کَسَ بُوا وَ هُوَ و
ا􀀀 الظّ مُشْفِقِینَ
􀀀
تَرَي الِمِینَ » : :در اینجا مضاف حذف شده است.یعنی:کیفر مکر ایشان نزد خداوند است.مثل
: شوري 22 ) « بِهِمْ
ستمکاران را می نگري که از کردار خود بیمناکند و جزاي کردارشان گریبانگیر آنهاست)بهر صورت منظور این است
که:خداوند به مکر ایشان آگاه است و کیفر ایشان را می دهد.
الُ 􀀀 کانَ مَکْرُهُمْ لِتَزُولَ مِنْهُ الْجِب 􀀀 وَ إِنْ
:نیرنگ آنها چنان نیست که براهین قرآنی و دلائل و معجزاتی که با تست،زایل سازد.زیرا اینها همچون کوه،استوار بلکه
استوارترند و نیرنگی که کوه را از جا نکند،چگونه دین را متزلزل می کند که از کوه هم استوارتر است؟بنا بر قرائت
دیگر،مقصود این است که:نیرنگ آنها بهر- پایه اي برسد،دین خدا را متزلزل نمی سازد و به پیامبران خدا ضرر و لطمه اي
نمی رساند و امر آنها را زایل نمی سازد،بخصوص امر حضرت محمد(ص)که از کوه،استوارتر است.
ص : 154
برخی گویند:منظور نمرود بن کوش بن کنعان است که چهار باز شکاري را چند روز گرسنه نگاه داشت و بالاي سر آنها
گوشتی آویزان کرد و تابوتی به آنها بست و در حالی که او و وزیرش در تابوت بودند،بازها به پرواز در آمدند و به آسمان
رفتند.
در این وقت در بالاي تابوت را گشود و به آسمان نگریست،دید چیزي از بعد آن کاسته نشده است.سپس در زیرین تابوت را
گشود و بزمین نگاه کرد،از نظرش پنهان شده بود.
از اینرو ترسید و بازها را متوجه پایین و تابوت سقوط کرد.این مطلب از ابن عباس و ابن مسعود و جماعتی است.
اللّ مُخْلِفَ وَعْدِهِ رُسُلَهُ
􀀀
لا تَحْسَبَنَّ هَ 􀀀 فَ
:گمان نکن که خداوند وعده اي را که به پیامبران خود داده است،خلاف خواهد کرد.بلکه طبق وعدة خود،آنها را بر کفار
غلبه خواهد داد.
امٍ 􀀀 اللّ عَزِیزٌ ذُو انتِق
􀀀
إِنَّ هَ
:قدرت خداوند برتر از این است که از طرف کفار دچار شکست شود و او صاحب انتقام است.
اتُ􀀀 ماو 􀀀 یَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَیْرَ الْأَرْضِ وَ السَّ
:در این باره دو قول است:
-1 ابن عباس گوید:یعنی صورت و هیأت زمین تغییر می یابد.نقل شده است که:
ابن عباس می گفت:بیشه ها و کوه ها و درختان،مبدل می شوند،لکن زمین،بحال خود می ماند و همچون نقره سفید می
شود،دیگر خونی بر آن نمی ریزد و گناهی بر آن انجام نمی گیرد.آسمان ها نیز متبدل می شوند و ماه و خورشید و
ستارگان،از میان می روند،و شعر زیر را قرائت می کرد:
فما الناس بالناس الذین عهدتهم
و لا الدار بالدار التی کنت اعرف
یعنی:مردم نه آنهایی هستند که با آنها آشنا بوده ام و خانه،نه آن خانه اي است که می شناخته ام! مؤیّد آن روایت ابو هریره
است،از پیامبر گرامی اسلام که فرمود:خداوند زمین را بزمین دیگر تبدیل می کند و همچنین آسمانها را.آنها را همچون سفره
اي می گستراند،بطوري که در آن کجی و انحرافی وجود ندارد.آن گاه مردم به سوي
ص : 155
این چیز تبدیل یافته،رانده می شوند و هر کس در جاي نخستین خود قرار می گیرد.
هر چه در شکم آن بوده،در شکم و هر چه بر پشت آن بوده در پشت،جاي می گیرد.
-2 جبائی و جماعتی از مفسران گویند:یعنی زمین و آسمان،بزمین و آسمان دیگري تبدیل می شوند.
در تفسیر اهل بیت(ع)از امام باقر و امام صادق(ع)روایت شده است که:
لا􀀀 اهُمْ جَسَ داً 􀀀 ا جَعَلْن 􀀀 وَ م » : زمین بصورت نان تازه اي در می آید که مردم تا پایان حساب از آن می خورند.خداوند می فرماید
انبیاء 8:آنها را جسدي قرار نداده ایم که غذا نخورند).عقیدة سعید بن جبیر و محمد بن کعب،نیز همین است. ) « امَ 􀀀 یَأْکُلُونَ الطَّع
سهل بن ساعدي از پیامبر روایت کرده است که:مردم بر زمین سفید و همواري محشور می شوند که هیچ نشانه اي براي کسی
در آن نیست.
از ابن مسعود روایت شده است که:در روز قیامت،کرة زمین تبدیل به آتش می شود و وراي آن بهشت است که مردم منظره
هاي زیباي آن را می نگرند،هنوز برنامۀ حساب آغاز نشده است و مردم در آن کورة داغ سخت ناراحت و پریشانند.
کعب گوید:آسمانها بهشت و دریاها آتش می شوند و زمین دیگرگون می شود.
از ابو ایوب انصاري روایت شده است که یکی از علماي یهود،نزد پیامبر آمده، گفت:آیا دیده اي که خداوند در قرآن کریم
در آن روز مردم کجا هستند؟فرمود: ؟« روزي که زمین و آسمانها تبدیل می شوند »: می فرماید
-آنها مهمانان خدا هستند و هرگز به عجز در نمی آیند.
برخی گویند:زمین،براي گروهی تبدیل به زمین بهشت و براي گروهی تبدیل به زمین جهنم می شود.
حسن گوید:مردم در زمین دیگري که زمین آخرت است و جهنم در آنجاست، محشور می شوند.
قسمت محذوف، بواسطۀ وجود قرینه،حذف شده است. « و تبدل السماوات غیر السماوات »: تقدیر آیه چنین است
ص : 156
الْقَهّ
ارِ 􀀀 واحِدِ 􀀀 لِلّ الْ
􀀀
وَ بَرَزُوا هِ
:مردم از خاك قبرها سر بر می دارند و براي محاسبه،در پیشگاه خداوند یکتا و بیهمتا و خداوندي که بقهر خویش بندگان را
بدام مرگ می کشاند و صاحب هر نوع قدرتی است،حاضر می گردند.بدیهی است که همه چیز،در همه حال،در پیشگاه
خداوند،ظاهر و بارز است.علت اینکه:خصوصیت از قبر برخاستن مردگان را،ظهور و بروز در پیشگاه خداوند،دانسته،این است
که در آن مرحله،حساب مردم فقط با خداوند است.
ادِ 􀀀 وَ تَرَي الْمُجْرِمِینَ یَوْمَئِذٍ مُقَرَّنِینَ فِی الْأَصْف
:ابن عباس و حسن گویند:
کفار است.ظاهر هم همین است،زیرا قبلا در بارة آنها گفتگو شده است.یعنی:در روز قیامت،کافران در « مجرمین » مقصود از
زنجیر هستند و دستهاي آنها بگردنشان بسته است.جبائی گوید:یعنی مردم کافر را بزنجیر کشیده و بهم بسته اند.ابو مسلم
گوید:یعنی آنها را برشته اي از زنجیر بسته اند.ابن عباس و حسن گویند:یعنی هر کافري با زنجیري آهنین،به شیطانی که
صافات 22 :مردم کافر و شیاطینی ) « اجَهُمْ 􀀀 اُحْشُرُوا الَّذِینَ ظَلَمُوا وَ أَزْو » : گمراهش می کرده،بسته اند.مؤید این معنی،این آیه است
تکویر 7:هنگامی که نفسها جفت جفت شوند). ) « وَ إِذَا النُّفُوسُ زُوِّجَتْ » که قرین آنها بوده اند،محشور کنید)و همچنین
رانٍ 􀀀 رابِیلُهُمْ مِنْ قَطِ 􀀀 سَ
:پیراهن آنها از مادة سیاه و بد بویی است که به بدن آنها مالیده شده و بشکل پیراهن در آمده است.آن گاه آتش بجان آنها
می افکنند،تا زودتر بسوزند و مشتعل گردند و عذابشان شدیدتر باشد.این معنی از حسن و زجاج است.
ابن عباس و مجاهد و قتاده گویند:یعنی پیراهنی از مس یا طلاي گداخته،بر تن آنها است!جبائی طبق هر دو قرائت تجویز کرده
است که بر تن آنها دو پیراهن باشد:پیراهنی از آن مادة بد بو و سیاه و قابل اشتعال و پیراهنی از مس گداخته.
النّ
ار 􀀀 ی وُجُوهَهُمُ 􀀀 وَ تَغْش
:اما صورت آنها را هیچگونه پوششی نیست و مستقیماً مورد اصابت آتش قرار می گیرد.
ا کَسَبَتْ 􀀀 اللّ کُلَّ نَفْسٍ م
􀀀
لِیَجْزِيَ هُ
:حرف لام متعلق بما قبل است.خداوند
ص : 157
متعال، در اینجا خبر می دهد که این کیفر سخت،براي این است که:هر کسی به جزاي عمل خود باید برسد:اگر ایمان
آورده،بهشت و اگر ببدي گراییده،جهنم جزاي اوست.
سابِ 􀀀 اللّ سَرِیعُ الْحِ
􀀀
إِنَّ هَ
:مجازات خداوند،سریع است.
لِلنّ
اسِ􀀀 ب لَاغٌ􀀀 ذا 􀀀􀀀ه
:ابن عباس و حسن و ابن زید و...گویند:اشاره بقرآن است.
یعنی:قرآن،براي مردم موعظه اي است کافی و شافی.برخی گویند:اشاره است به عذابهایی که سابقاً ذکر شد.یعنی:این تهدیدها
براي کسی که بیندیشد،کافی است.
لکن معناي اول،صحیح است.
وَ لِیُنْذَرُوا بِهِ
:قرآن فرستاده شده است تا مردم بترسند و پیرامون گناه و فساد نروند.
احِدٌ 􀀀 هٌ و 􀀀 ما هُوَ إِل 􀀀 وَ لِیَعْلَمُوا أَنَّ
:و با توجه به ادلۀ توحید،بدانند که خداوند یکتا و بیهمتاست.
ابِ􀀀 وَ لِیَذَّکَّرَ أُولُوا الْأَلْب
:و صاحب خردان،از این کتاب مقدس،پندگیرند.
دلالت آیه:
از این آیه بر می آید که:قرآن پاسخگوي همۀ نیازمندیهاي مردم است،زیرا اجمال و تفصیل همۀ امور،از قرآن استفاده می
شود.این استفاده،یا مستقیم است یا غیر مستقیم.
بنا بر این بر مؤمن کوشا و صاحب همت،لازم است که:دامن همت بر کمر زند و در صدد کسب معارف قرآنی و حکم آن
برآید و به همان اکتفاء کند،تا سعادت دنیا و آخرت،نصیبش شود.
دلالت دیگر آیه:
بر می آید که:خداوند از مردم علم توحید، خواسته است.لکن جبریان منکر این مطلب « احِ دٌ 􀀀 هٌ و 􀀀 ما هُوَ إِل 􀀀 وَ لِیَعْلَمُوا أَنَّ » از جملۀ
خواسته است. «! دوگانه پرستی » و از زردشتیان اثبات «! سه گانه پرستی » بوده،گویند:خداوند از مسیحیان، اثبات
ص : 158
دلالت دیگر:
بر می آید که خداوند متعال از همگان تدبر و تفکر خواسته و عقل،براي انسان،حجت است.زیرا موجوداتی «... لِیَذَّکَّرَ » از جملۀ
که عقل ندارند،قادر به تفکر و عبرت آموزي نیستند.
نظم آیات:
یعنی گمان نکنید که خداوند خلاف وعدة خود می کند،بلکه کافران را مجازات « اللّ مَکْرُهُمْ
􀀀
وَ عِنْدَ هِ » آیۀ دوم،متصل است به
و پیامبران خود را یاري می کند.
یعنی:گمان نکنید که خداوند وعدة خود را که در بارة کیفر کافران به پیامبران « ما یُؤَخِّرُهُمْ 􀀀 إِنَّ » برخی گویند:متصل است به
داده،خلاف می کند،بلکه اگر بخواهد، عذاب را به تأخیر یا به جلو می اندازد.
یعنی:خداوند خلاف وعده نمی «... اللّ مُخْلِفَ وَعْدِهِ رُسُلَهُ
􀀀
لا تَحْسَ بَنَّ هَ 􀀀 فَ» متصل است به «... یَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَیْرَ الْأَرْضِ » آیۀ
کند،نه در دنیا و نه در آخرت.این قول از ابو مسلم است.برخی گویند:مقصود این است که:خداوند در روز قیامت از کافران،
انتقام می گیرد.
. « یَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ » متصل است به « ا کَسَبَتْ 􀀀 اللّ کُلَّ نَفْسٍ م
􀀀
لِیَجْزِيَ هُ » آیۀ
ص : 159
اللّ الرحمن الرحیم
􀀀
بسم ه
سوره