گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد چهاردهم
 سورة نحل




اشاره
-جزء چهاردهم
[ [سوره النحل ( 16 ): آیات 66 تا 70
اشاره
راتِ اَلنَّخِیلِ وَ 􀀀 لِلشّ ( 66 ) وَ مِنْ ثَمَ
􀀀
سائِغاً ارِبِینَ 􀀀 خالِصاً 􀀀 مِمّ فِی بُطُونِهِ مِنْ بَیْنِ فَرْثٍ وَ دَمٍ لَبَناً
ا 􀀀 نُس امِ لَعِبْرَهً ْقِیکُمْ 􀀀 وَ إِنَّ لَکُمْ فِی اَلْأَنْع
الِ 􀀀 ی رَبُّکَ إِلَی اَلنَّحْلِ أَنِ اِتَّخِ ذِي مِنَ اَلْجِب 􀀀 ذلِکَ لَآیَهً لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ ( 67 ) وَ أَوْح 􀀀 ابِ تَتَّخِ ذُونَ مِنْهُ سَ کَراً وَ رِزْقاً حَسَ ناً إِنَّ فِی 􀀀 اَلْأَعْن
وانُهُ 􀀀 رابٌ مُخْتَلِفٌ أَلْ 􀀀 ا شَ 􀀀 راتِ فَاسْلُکِی سُبُلَ رَبِّکِ ذُلُلًا یَخْرُجُ مِنْ بُطُونِه 􀀀 مِمّ یَعْرِشُونَ ( 68 ) ثُمَّ کُلِی مِنْ کُلِّ اَلثَّمَ
ا􀀀 و بُیُوتاً وَ مِنَ اَلشَّجَرِ یَعْلَمَ 􀀀 ی أَرْذَلِ اَلْعُمُرِ لِکَیْ لا 􀀀 یَتَوَفّ وَ مِنْکُمْ مَنْ یُرَدُّ إِل
􀀀
اَللّ خَلَقَکُمْ ثُمَّ اکُمْ
􀀀
ذلِکَ لَآیَهً لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ ( 69 ) وَ هُ 􀀀 لِلنّ إِنَّ فِی
اسِ 􀀀 اء 􀀀 شِف فِیهِ ( اَللّ عَلِیمٌ قَدِیرٌ ( 70
􀀀
بَعْدَ عِلْمٍ شَیْئاً إِنَّ هَ
ص : 3
ترجمه:
و شما را در چارپایان،پندي و اندرزي است.از آنچه در شکم آنهاست،از میان سرگین و خون،شیر خالص که براي
خورندگان،گواراست،شما را می نوشانیم.و از ثمر درخت نخل و انگور،شراب و رزق نیکو بدست می آورید،در این
کار،دلیلی است براي مردم عاقل.و پروردگارت بزنبور عسل الهام کرد که از کوه ها و درختان و خانه هایی که از شاخ و برگ
انگور می سازند خانه بگیرد.سپس از همۀ ثمرها بخورد و راههاي هموار خدا را بپیماید.از شکم زنبور نوشابه اي به رنگهاي
مختلف،خارج میشود که در آن براي مردم شفاست.در این کار،براي مردمی که بیندیشند،دلیلی واضح است.
خداوند شما را آفرید،سپس شما را می میراند.برخی از شما به پست ترین دوره هاي عمر می رسید،تا پس از علم چیزي
ندانید.خداوند دانا و قادر است.
قرائت:
نسقیکم:نافع و ابن عامر و ابو بکر از عاصم و یعقوب و سهل،در اینجا و در سورة مؤمنین،بفتح نون و دیگران بضم نون خوانده
اند.ابو جعفر در سورة مؤمنین به تاء خوانده است.
یعنی: « سقیته » فرقی است،زیرا « سقیت و اسقیت » برخی گویند:میان
یعنی آب را در دسترس او قرار دادم.برخی گویند: « اسقیته » آب را به او خورانیدم و
یعنی:از خداوند سؤال کردم که او را آب دهد.شعر زیر بر اساس همین معنی است: « سقیته ماء و اسقیته »
و اسقیه حتی کاد مما ابثه
تکلمنی احجاره و ملاعبه
یعنی:براي او از خداوند طلب آب می کنم،تا آنجا که از اندوه من نزدیک است سنگها و بازیگاهایش با من تکلم کنند.
برخی گویند:هر دو بیک .« اسقیته »: و هر گاه همواره آبش دهد،گوید ،« سقیته »: برخی گویند:هر گاه یک بار آبش دهد گوید
معنی هستند.بدلیل شعر لبید:
سقی قومی بنی مجد و اسقی
نمیراً و القبائل من هلال
ص : 4
یعنی:قوم من بنی مجد را آب داد و من نمیر و قبائل بنی هلال را آب می دهم.
لغت:
عبره:پند.
فرث:بقایاي غذا که پس از هضم و فعل و انفعالات دیگر،از معده دفع میشود.
سائغاً:گوارا.
یعنی:ذم بزرگان را « جعلت عیب الاکرمین سکرا » سکر:داراي چهار معنی است: 1-شرابی که مست کند 2-خوردنی.مثل
خوراك خویش ساخته اي 3-سکون.
یعنی: « سکرت الریح » یعنی:نه آزاد است و نه ساکن.و مثل « و لیست بطلق و لا ساکره » مثل
ا یعنی:دیدگان ما حیران شدند(حجر، 􀀀 صارُن 􀀀 باد ساکن شد 4-معناي مصدري.یعنی حیران بودن.چنان که می فرماید: سُکِّرَتْ أَبْ
15 ) ذلل:جمع ذلول،رام ارذل:پست تر.
اعراب:
است.و بنا بر برخی از لغات جایز است که با جمع،معاملۀ مذکر شود.در سورة « انعام » بطونه:برخی گویند:مرجع ضمیر
و طاب البان »: است.مثل « انعام » ا .آیۀ 21 )برخی گویند:مرجع ضمیر،مفرد 􀀀 مِمّ فِی بُطُونِه
ا􀀀 نُس مؤمنین،معاملۀ مؤنث شده است ( ْقِیکُمْ
هر دو یکی هستند.مثل: « نعم » و« انعام »: برمی گردد.برخی گویند « لبن » به « برد » در اینجا ضمیر .« اللقاح فبرد
فان تعهدینی و لی لمه
فان الحوادث اودي بها
به « اودي » یعنی:اگر بیاد موهاي مجعد من هستی،حوادث روزگار،آنها را تباه کرد(در اینجا ضمیر
براي تبعیض است.یعنی نسقیکم مما فی بطون بعض الانعام. « من »: برمیگردد).برخی گویند « حوادث » معناي
تَتَّخِذُونَ مِنْهُ
:در بارة مرجع این ضمیر نیز دو وجه است: 1-باز می گردد به مذکور 2-باز می گردد به معناي ثمرات.
ص : 5
اءٌ 􀀀 فِیهِ شِف
:این ضمیر بقولی به عسل و بقولی بقرآن باز می گردد.
لا یَعْلَمَ بَعْدَ عِلْمٍ شَیْئاً 􀀀 لِکَیْ
بهر کدام منصوب باشد،دیگري مفعول لازم دارد.اولی مذهب سیبویه و .« یعلم » یا به « علم » ممکن است منصوب باشد به « شیئاً »:
دومی مذهب فراء است.بنا بمذهب سیبویه فقط یک مجاز لازم می آید.
مقصود:
اکنون خداوند بدنبال دلایل توحید و صنعتهاي عجیب و حکمتهاي بدیع، می فرماید:
امِ لَعِبْرَهً 􀀀 وَ إِنَّ لَکُمْ فِی الْأَنْع
:شما را در شتر و گاو و گوسفند،پندي و عبرتی و راهنمایی است بر قدرت خداوند.
خالِصاً 􀀀 مِمّ فِی بُطُونِهِ مِنْ بَیْنِ فَرْثٍ وَ دَمٍ لَبَناً
ا􀀀 نُس قِْیکُمْ
:و از آنچه در شکم آنهاست از میان سرگین و خون،به شما شیر خالص می خورانیم.کلبی از ابن عباس روایت کند که:هر گاه
علف در معده قرار می گیرد،قسمت زیرین آن سرگین و قسمت میان آن شیر و قسمت فوقانی آن خون میشود.خون در عروق
و رگها،و شیر در پستان جاري میشود و سرگین در معده،می ماند،بنا بر این شیر بطور خالص به پستان می آید و با هیچ ماده
اي مخلوط نمیشود.
لِلشّ
􀀀
سائِغاً ارِبِینَ 􀀀
:شیر خالص در گلوي خورندگان جریان پیدا میکند و براي آنها گواراست.
کبد،مواد را بنحوي که مقتضی تدبیر الهی است،تقسیم می کند.این مطلب را خداوند بیان می کند،تا کسانی که:منکر زنده
شدن مردگان هستند،توجه پیدا کنند که خدایی که قادر است شیر سفید را از خون و سرگین جدا کند،می تواند مردگان را
نیز از زمین خارج سازد،بدون اینکه بدنهاي آنها بیکدیگر مخلوط شود.
ابِ تَتَّخِذُونَ مِنْهُ سَکَراً 􀀀 راتِ النَّخِیلِ وَ الْأَعْن 􀀀 وَ مِنْ ثَمَ
ما » :حسن گوید:یعنی میوة نخل و تاك نیز براي تو وسیلۀ عبرت گرفتن است.برخی گویند:موصول حذف شده،به تقدیر
یعنی:ثمرات نخلها و تاکها چیزهایی هستند که شما از آنها « تتخذون
ص : 6
وَ رِزْقاً («... اذا رأیت ما ثَم »: ذا رَأَیْتَ ثَمَّ رَأَیْتَ به تقدیر 􀀀 مسکرات بدست می آورید.(حذف ماء موصوله،فراوان است،مثل: إِ
حَسَ ناً :بنا بر این میوة درخت خورما و انگور،براي تهیۀ شراب و فواید دیگر مورد استفاده قرار می گیرند.شراب،ماده اي مسکر
و از نظر شرع حرام است.
نامیده است.این معنی از ابن « رزق نیکو » لکن استفاده هاي دیگر نظیر:سرکه،مویز،رب،رطب و خورما حلال است و قرآن آنها را
مسعود و ابن عباس و سعید بن جبیر و حسن و قتاده و مجاهد و...است.
فایدة حرامی است که « سکر »: حاکم در صحیح خود روایت کرده است که:از ابن عباس در بارة این آیه سؤال کردند.پاسخ داد
فایده هاي حلال. « رزق حسن » از خورما و انگور برده میشود و
قتاده گوید:این آیه،پیش از تحریم شراب،نازل شده است.آیۀ تحریم شراب، بعد از این آیه،در سورة مائده،نازل گردید.
ابو مسلم گوید:نیازي به این مطلب نداریم.این آیه،فواید خورما و انگور را ذکر می کند،خواه شراب حلال باشد یا حرام،زیرا
خداوند مردم مشرك را مخاطب ساخته،نعمتهاي خود را براي آنها شرح میدهد.آنها شراب را می نوشیدند و یکی از نعمتهاي
آنان بود.
خوردنیهاي حلال و لذیذ است.بنا بر این « رزق حسن » نوشابه هاي حلال و مقصود از « سکر » شعبی و جبائی گویند:مقصود از
مقصود این است که شما انواع نوشابه ها و خوردنیها را از خورما و انگور تهیه می کنید.
کسانی که خواسته اند از این آیه،استفاده کنند که شراب انگور و خورما حلال است،بخطا رفته اند،زیرا خداوند متعال،فقط
کارهاي مردم را بیان می کند و استفاده هایی که آنها از خورما و انگور می گیرند،می شمارد.بدیهی است که از این بیان،
استفاده نمیشود که شراب حلال است.
در حقیقت،خداوند متعال،خبر می دهد که این میوه را آفریده است،تا مردم
ص : 7
از آنها استفاده کنند،حالا استفاده هایی که مردم میگیرند،ممکن است حلال و ممکن است حرام باشد.
مانَکُمْ دَخَلاً بَیْنَکُمْ است(همین سوره 92 :سوگندهاي خود را بصورت 􀀀 این تعبیر (تَتَّخِ ذُونَ مِنْهُ سَ کَراً وَ...) شبیه: تَتَّخِ ذُونَ أَیْ
ذلِکَ لَآیَهً لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ :مردمی که عاقل باشند،از دلالت درخت خورما و انگور بر قدرت 􀀀 نیرنگ بکار می برید.) إِنَّ فِی
خداوند،استفاده می کنند.
منظور این است که همانطوري که شیرة خورما و انگور،بصورتهاي مختلف، جدا میشود مورد استفاده قرار می گیرد،انسان نیز
پس از مرگ و اختلاط با خاك، بار دیگر بقدرت کاملۀ الهی،از خاك جدا میشود.
و اوحی ربک الی النحل:حسن و ابن عباس و مجاهد گویند:یعنی خداوند به زنبور عسل الهام کرد.حسن گوید:مقصود از
وحی،این است که بر حسب غریزه، در نهاد زنبور عسل نیرویی قرار داده است که در نهاد دیگر موجودات نیست.
ابو عبیده گوید:وحی در کلام عرب،به چند وجه است: 1-وحی نبوت 2-الهام 3-اشاره 4-نوشتن 5-اسرار وحی نبوت،مثل: أَوْ
ی􀀀 یُرْسِلَ رَسُولًا فَیُوحِیَ بِإِذْنِهِ (شوري 51 :یا اینکه رسولی بفرستد و به او وحی کند.) وحیی که بمعناي الهام است.مثل وَ أَوْح
ی إِلَیْهِمْ أَنْ سَبِّحُوا 􀀀 ی (قصص 7:بمادر موسی الهام کردیم.) وحی بمعناي اشاره،مثل فَأَوْح 􀀀 ی أُمِّ مُوس 􀀀 ا إِل 􀀀 رَبُّکَ إِلَی النَّحْلِ . وَ أَوْحَیْن
(مریم 11 :به آنها اشاره کرد که تسبیح کنند).مجاهد گوید:یعنی به آنها اشاره کرد.و ضحاك گوید:یعنی به آنها نوشت.
ی بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً (انعام 112 :آنها سخن غرور آمیز را در نهان با 􀀀 وحی بمعناي راز گفتن،مثل یُوحِی بَعْضُ هُمْ إِل
یکدیگر راز و نیاز می کنند.) در نظر عرب،اصل وحی این است که انسان مطلبی را پوشیده،به دیگري
ص : 8
منظور وحی خاصی است که جبرئیل بر پیامبر گرامی « جز قرآن وحیی نیست »: بگوید.اینکه:از ابن عباس روایت شده است که
اوحی لها القرار »: عجاج گوید .« اوحی له و اوحی الیه »: اسلام نازل کرده است،نه انکار معانی مختلف وحی.عرب می گوید
یعنی به او وحی کرد که قرار گیرد و او قرار گرفت. « فاستقرت
مقصود از آیۀ شریفه این است که خداوند متعال،به زنبور عسل الهام کرد که در کوه ها و میان درختان براي خود خانه
بسازد.چنان که می فرماید:
مِمّ یَعْرِشُونَ
ا􀀀 و الِ بُیُوتاً وَ مِنَ الشَّجَرِ 􀀀 أَنِ اتَّخِذِي مِنَ الْجِب
:از کوه ها و درختان و سر سایه هایی که از شاخ و برگ مو می سازند،براي خود خانه هایی بسازند و در آن، عسل بوجود
آورند.
داراي دو لغت است:بضم راء و کسر آن و بهر دو لغت هم قرائت شده است.برخی گویند:این کلمه یعنی:بنا می « یعرشون » کلمۀ
کنند و عرش بمعناي سقف خانه است.
کلبی می گوید:مقصود کندوهایی است که مردم براي زنبور عسل می سازند.و اگر خداوند به این حیوان الهام نکرده بود،در
آنها لانه نمیکرد.
علت اینکه در مورد زنبور عسل،امر بکار برده است،با اینکه زنبور عسل عقل ندارد و غیر عاقل را نمیتوان امر کرد،این است
که:چون در مورد آن،وحی بکار رفته، بعد هم امر بکار می برد و این یک نوع توسعۀ در استعمال است.
راتِ􀀀 ثُمَّ کُلِی مِنْ کُلِّ الثَّمَ
:و بزنبور عسل دستور دادیم که از هر درختی که میخواهد،بخورد.
فَاسْلُکِی سُبُلَ رَبِّکِ ذُلُلًا
:و براه هایی که خداوند برایش قرار داده است و براي راه پیمایی هموار و مهیا هستند،داخل شود.
این قول از مجاهد است. « سبل » حال است از « ذللا » کلمۀ
یعنی زنبور عسل باید در حرکت خود مطیع و فرمانبردار خداوند باشد. « نحل » حال است از « ذللا »: قتاده گوید
وانُهُ 􀀀 رابٌ مُخْتَلِفٌ أَلْ 􀀀 ا شَ 􀀀 یَخْرُجُ مِنْ بُطُونِه
:از شکم این زنبورها عسل،به
ص : 9
رنگهاي مختلف،خارج میشود،زیرا عسل گاهی کاملا سفید و گاهی زرد و گاهی سرخ است،علت این است که زنبور عسل از
گلها و گیاه هاي رنگارنگ،استفاده می کند، از اینرو عسلی که تولید میکند،برنگهاي مختلف است.باید دانست که عسل از
دهان زنبور خارج میشود و شبیه آب دهان انسان است.علت اینکه:خداوند می فرماید عسل از شکم زنبور خارج میشود،این
است که تصور نشود،فقط از دهان اوست و بشکم او ارتباطی ندارد.
لِلنّ
اسِ􀀀 اء 􀀀 شِف فِیهِ :قتاده گوید:یعنی عسل داروي دردهاي مردم است.ابن مسعود می گفت:دو چیز شفاي دردهاست:قرآن و عسل،آنها را ترك
نکنید.سدي و حسن گویند:مقصود این است که عسل شفاي دردهایی است که بتوان براي معالجۀ آنها از آن استفاده کرد.
مجاهد گوید:ضمیر به قرآن برمی گردد.یعنی:از آنجا که در قرآن احکام حلال و حرام بیان شده است،مردم می توانند از آن
شفا گیرند.
تفسیر اول از بیشتر مفسران است.و همان،اقوي است،زیرا نامی از قرآن بمیان نیامده است.
در زنبور عسل و خود عسل،دلایل عبرت آموز بسیاري است:یکی اینکه عسل از این زنبور تولید میشود،دیگر اینکه شفا از
محلی است که زنبور نیش می زند، یعنی از دهانش.دیگر اینکه:در زنبور بدایع و عجایب بسیاري است.عجیبتر از همه اینکه
براي هر گروهی پادشاهی است که باید آنها را رهبري و زمامداري کند و هر گاه پادشاه از میان برود،نظام زندگی آنها
متلاشی و پراکنده میشوند.امیر المؤمنین(ع) فرمود:
انا یعسوب المؤمنین یعنی:منم پادشاه و نظم دهندة مؤمنان.
ذلِکَ لَآیَهً لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ 􀀀 إِنَّ فِی
:در آنچه ذکر کردیم براي مردمی که فکر کنند،دلالت روشنی است.
اکنون در بارة آفرینش و از نیستی بهستی آوردن ما سخن می گوید:
اللّ خَلَقَکُمْ
􀀀
وَ هُ
:خداوند شما را آفرید و انواع نعمتهاي دینی و دنیوي را در
ص : 10
دسترستان قرار داد.
یَتَوَفّ
􀀀
ثُمَّ اکُمْ
:سپس شما را می میراند.
ی أَرْذَلِ الْعُمُرِ 􀀀 وَ مِنْکُمْ مَنْ یُرَدُّ إِل
:برخی از شما طول عمر پیدا می کنید و بمرحله اي می رسید که اندام و حواس شما ضعف پیدا میکنند و این دوران،مرحلۀ
سن هفتاد و پنج سالگی است.نظیر این روایت از پیامبر گرامی نیز روایت شده « ارذل العمر »: پستی زندگی است.علی ع فرمود
است.قتاده گوید:سن نود سالگی است.
لا یَعْلَمَ بَعْدَ عِلْمٍ شَیْئاً 􀀀 لِکَیْ
:در این مرحله،انسان به حال بچگی برمی گردد و بواسطۀ پیري تمام معلومات خود را فراموش می کند.بطوري که گویی هیچ
نمیدانسته است.برخی گویند:یعنی علم او رو بکاهش و نقصان می گذارد.
اللّ عَلِیمٌ قَدِیرٌ
􀀀
إِنَّ هَ
:خداوند بمصالح بندگان خویش دانا و بر تدبیر و اصلاح حالشان تواناست.
ص : 11
[ [سوره النحل ( 16 ): آیات 71 تا 74
اشاره
اَللّ
􀀀
واءٌ أَ فَبِنِعْمَهِ هِ 􀀀 مانُهُمْ فَهُمْ فِیهِ سَ 􀀀 ا مَلَکَتْ أَیْ 􀀀 ی م 􀀀 ی بَعْضٍ فِی اَلرِّزْقِ فَمَا اَلَّذِینَ فُضِّلُوا بِرَادِّي رِزْقِهِمْ عَل 􀀀 اَللّ فَضَّلَ بَعْ َ ض کُمْ عَل
􀀀
وَ هُ
اطِلِ 􀀀 اتِ أَ فَبِالْب 􀀀 اجِکُمْ بَنِینَ وَ حَفَدَهً وَ رَزَقَکُمْ مِنَ اَلطَّیِّب 􀀀 اجاً وَ جَعَلَ لَکُمْ مِنْ أَزْو 􀀀 اَللّ جَعَلَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْو
􀀀
یَجْحَدُونَ ( 71 ) وَ هُ
لا یَسْتَطِیعُونَ 􀀀 اتِ وَ اَلْأَرْضِ شَیْئاً وَ 􀀀 ماو 􀀀 لا یَمْلِکُ لَهُمْ رِزْقاً مِنَ اَلسَّ 􀀀 ا 􀀀 اَللّ م
􀀀
اَللّ هُمْ یَکْفُرُونَ ( 72 ) وَ یَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ هِ
􀀀
یُؤْمِنُونَ وَ بِنِعْمَتِ هِ
( لا تَعْلَمُونَ ( 74 􀀀 اَللّ یَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ
􀀀
الَ إِنَّ هَ 􀀀 لِلّ اَلْأَمْث
􀀀
لا تَضْرِبُوا هِ 􀀀 73 ) فَ )
ترجمه:
خداوند برخی از شما را بر برخی در روزي،برتري داده است.آنان که در روزي برتري داده شده اند،روزي خود را به بردگان
و زیردستان خود رد نمی کنند تا همگی مساوي شوند.آیا نعمت خدا را انکار می کنید؟خداوند براي شما از جنس خودتان
همسرانی قرار داد و از همسران براي شما پسران و یارانی قرار داد و از چیزهاي پاکیزه،شما را رزق داد.آیا به باطل ایمان می
آورند و به نعمت خدا کفر می ورزند؟ و جز خداوند یکتا کسانی را پرستش می کنند که مالک روزي آنها در زمین و
ص : 12
آسمان نیستند و قدرتی ندارند،پس براي خداوند شبیه قرار ندهید.خدا می داند و شما نمی دانید.
قرائت:
یجحدون:ابو بکر از عاصم به تاء و دیگران به یاء خوانده اند.قرائت یاء براي این است که منظور غیر مسلمین است،زیرا
مسلمانان منکر نعمتهاي خدا نمیشوند.
مؤید قرائت یاء است. « اللّ هم یکفرون
􀀀
و بنعمه ه ...» اللّ تجحدون.آیۀ بعد
􀀀
مقصود از قرائت تاء این است:قل لهم أ فبنعمه ه
لغت:
گفته میشود،این است که آنها در « حفده » اصل این کلمه به معناي سرعت در عمل است.علت اینکه به یاران .« حافد » حفده:جمع
طاعت انسان،کوشا هستند و سرعت عمل دارند.جمیل گوید:
حفد الولائد حولها و استسلمت
بأکفهن ازمه الاجمال
یعنی:کنیزکان،اطراف او به سرعت می چرخند و فرمانبري می کنند.او مهار شتران را بدست ایشان سپرده است.
اعراب:
واءٌ 􀀀 فَهُمْ فِیهِ سَ
.« فیستووا » :این جمله،اسمیه است که بجاي جملۀ فعلیه قرار گرفته و در محل نصب است،زیرا جواب نفی است.یعنی
یا مفعول است براي آن. « رزقاً » شیئا:یا بدل است از
مقصود:
اکنون به بیان یکی دیگر از نعمتهاي خود پرداخته،می فرماید:
ی بَعْضٍ فِی الرِّزْقِ 􀀀 اللّ فَضَّلَ بَعْضَکُمْ عَل
􀀀
وَ هُ
:خداوند بمقتضاي حکمت خود، روزي بعضی را توسعه داده و روزي بعضی را تنگ ساخته است.
واءٌ 􀀀 مانُهُمْ فَهُمْ فِیهِ سَ 􀀀 ا مَلَکَتْ أَیْ 􀀀 ی م 􀀀 فَمَا الَّذِینَ فُضِّلُوا بِرَادِّي رِزْقِهِمْ عَل
:در بارة معناي آن دو قول است:
ص : 13
-1 آنها بندگان خود را در اموال و همسران شریک خود قرار نمیدهند،تا با یکدیگر مساوي شوند،زیرا اینکار را نقص خود می
دانند و نمیتوانند خود را براي آن راضی سازند.اما بندگان مرا در خدایی و فرمانروایی شریک من می سازند و همانطوري که
مرا عبادت می کنند تا بمن تقرب پیدا می کنند،آنها را نیز براي تقرب، عبادت می کنند.این قول از ابن عباس و مجاهد و قتاده
است.ابن عباس می گوید:این آیه در بارة نصاراي نجران نازل شده است.می فرماید:شما راضی نمیشوید که بندگانتان با شما
شریک باشند،چگونه راضی می شوید که:عیسی(ع)که بندة من است، شریک من باشد؟! 2-اینان که خداوند،به آنها رزق
فراوان بخشیده است،رازق بندگان خود نیستند،بلکه خداوند هر دو گروه را-ارباب و بردگان-روزي می دهد،زیرا آنچه مولی
به بندة خود می دهد،از همان مالی است که خداوند به او داده است،بنا بر این خداوند رازق همۀ آنهاست و اربابان و بردگان
از این لحاظ برابر هستند.
اللّ یَجْحَدُونَ
􀀀
أَ فَبِنِعْمَهِ هِ
:آیا این کافران،نعمتهایی را که شمردم،منکر می شوند؟!سپس به بیان نعمتی دیگر پرداخته،می فرماید:
اجاً 􀀀 اللّ جَعَلَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْو
􀀀
وَ هُ
:خداوند از جنس شما و کسانی که بدنیا می آورید،زنانی آفرید تا با آنها انس گیرید.
اجِکُمْ بَنِینَ وَ حَفَدَهً 􀀀 وَ جَعَلَ لَکُمْ مِنْ أَزْو
:و از این همسران براي شما فرزندانی قرار داد،تا زینت و وسیلۀ شادي شما باشند و خدمتگزاران و یارانی قرار داد.
اختلاف است.ابن عباس و حسن و عکرمه گویند: « حفده » در بارة معناي
خدمتگزاران و یاران مقصود است.در روایت والبی است که:منظور کسانی است که بوسیلۀ دختر،با انسان نسبت پیدا می
کنند.از امام صادق(ع)نیز همین طور روایت شده و قول ابن مسعود و ابراهیم و سعید بن جبیر نیز همین است.در روایتی از ابن
عباس نقل شده است که منظور پسران و پسر زادگانند.در روایت ضحاك از وي مقصود پسران همسر از شوهر دیگر
یعنی « حفده » یعنی پسران کوچک و « بنین »: است.مقاتل گوید
ص : 14
پسران بزرگ که براي پدر کار می کنند.
اتِ􀀀 وَ رَزَقَکُمْ مِنَ الطَّیِّب
اتِ گوید،زیرا هر چیز طیبی رزق 􀀀 :و چیزهایی که می پسندید براي شما مباح کرد و در دسترس شما قرار داد.در اینجا مِنَ الطَّیِّب
نیست.
رزق چیزي است که بتوان در آن تصرف کرد و کسی را نرسد که از تصرف مانع شود.
اطِلِ یُؤْمِنُونَ 􀀀 أَ فَبِالْب
:آیا به بتها و هر چه حرام شمرده شده و شیطان در نظرشان آراسته-مثل شتران گوش شکافته و...-ایمان می آورند و تصدیق
اللّ هُمْ یَکْفُرُونَ :و آیا به نعمتهایی که برشمردیم،کفر می ورزند و منکر میشوند؟ابن عباس
􀀀
می کنند؟ وَ بِنِعْمَتِ هِ
گوید:منظور،توحید،قرآن و پیامبر است.
لا یَسْتَطِیعُونَ 􀀀 اتِ وَ الْأَرْضِ شَیْئاً وَ 􀀀 ماو 􀀀 لا یَمْلِکُ لَهُمْ رِزْقاً مِنَ السَّ 􀀀 ا 􀀀 اللّ م
􀀀
وَ یَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ هِ
:آنها بتهایی می پرستند که مالک هیچگونه رزقی از آسمان و زمین نیستند و قدرتی هم ندارند.برخی گویند:رزقی که از
آسمان است،باران و رزقی که از زمین است،گیاه و میوه و...است.
الَ 􀀀 لِلّ الْأَمْث
􀀀
لا تَضْرِبُوا هِ 􀀀 فَ
:در عبادت،براي خداوند مثل و مانند قرار ندهید، زیرا او را شبیه و مانندي نیست که سزاوار عبادت باشد.ابن عباس و قتاده
گویند:خداوند این جمله را در بارة بت پرستی آنها فرموده است.
لا تَعْلَمُونَ 􀀀 اللّ یَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ
􀀀
إِنَّ هَ
:خدا میداند که هر که خداست،از داشتن شریک، منزه است و شما نمیدانید،بلکه جاهلید.و اگر فکر می کردید،متوجه می
شدید.
برخی گویند:یعنی خدا میداند که شما از بت پرستی چه زیانها می برید و شما نمیدانید و اگر می دانستید،از عبادت آنها
خودداري میکردید.
ص : 15
[ [سوره النحل ( 16 ): آیات 75 تا 77
اشاره
لِلّ بَلْ
􀀀
مِنّ رِزْقاً حَسَ ناً فَهُوَ یُنْفِقُ مِنْهُ سِ  را وَ جَهْراً هَلْ یَسْتَوُونَ اَلْحَمْدُ هِ
ا􀀀 ر اهُ 􀀀 ی شَیْءٍ وَ مَنْ زََقْن 􀀀 لا یَقْدِرُ عَل 􀀀 مَم اَللّ مَثَلًا عَبْداً لُْوکاً
􀀀
ضَرَبَ هُ
لا یَأْتِ بِخَیْرٍ 􀀀 ما یُوَجِّهْهُ 􀀀 لاهُ أَیْنَ 􀀀 ی مَوْ 􀀀 ی شَیْءٍ وَ هُوَ کَلٌّ عَل 􀀀 لا یَقْدِرُ عَل 􀀀 ما أَبْکَمُ 􀀀 اَللّ مَثَلًا رَجُلَیْنِ أَحَدُهُ
􀀀
لا یَعْلَمُونَ ( 75 ) وَ ضَرَبَ هُ 􀀀 أَکْثَرُهُمْ
إِلاّ کَلَمْحِ اَلْبَ َ ص رِ
􀀀
اَلسّ
اعَهِ 􀀀 أَمْر ا 􀀀 اتِ وَ اَلْأَرْضِ وَ م 􀀀 ماو 􀀀 لِلّ غَیْبُ اَلسَّ
􀀀
راطٍ مُسْتَقِیمٍ ( 76 ) وَ هِ 􀀀 ی صِ 􀀀 هَلْ یَسْتَوِي هُوَ وَ مَنْ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ هُوَ عَل
( ی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ ( 77 􀀀 اَللّ عَل
􀀀
أَوْ هُوَ أَقْرَبُ إِنَّ هَ
ترجمه:
خداوند در بارة بندة مملوکی مثل می زند که قادر بر چیزي نیست و کسی که او را روزي نیکو داده ایم و او در آشکار و
نهان،انفاق می کند.آیا آنها برابرند؟ستایش مخصوص خداست،ولی بیشتر آنها نمی دانند.و خداوند در بارة دو مرد مثل می
زند که یکی از آنها گنگ مادرزاد است و قادر بر کاري نیست و سربار سرپرست خویش است و
ص : 16
بهر طرف او را بفرستد،خیري بدست نمی آورد.آیا او و کسی که مردم را بعدالت امر می کند و بر راه راست است،مساوي
هستند؟!و علم غیب آسمانها و زمین براي خداوند است و امر قیامت جز مانند یک چشم بهم زدن یا نزدیکتر از آن نیست.
خداوند بر هر چیزي قادر است.
قرائت:
فرستاده )« یبعث » آمده است.اولی بنا بر حذف مفعول و دومی بنا بر این است که به معناي « یوجّه » و« یوجّه » در قرائت غیر مشهور
شود)باشد.
لغت:
ابکم:گنگ مادرزاد.برخی گویند:کسی است که نتواند سخن گوید.
یعنی زبانش کند شد. « کَلّ لسانه » یعنی کارد،کند شد و « کلّت السکین ». کل:سنگینی
توجیه:به جایی فرستادن.
اعراب:
مصدر باشد،جایز نیست گفته شود: « رزق » و به همین دلیل این فعل دو مفعول می گیرد، زیرا اگر « رزقنا » رزقا:مفعول دوم براي
فَهُوَ یُنْفِقُ مِنْهُ سِ  را وَ جَهْراً زیرا انفاق از مال است نه از معناي مصدري.
مقصود:
اکنون خداوند متعال،به بیان گمراهی مشرکین پرداخته،می فرماید:
ی شَیْءٍ 􀀀 لا یَقْدِرُ عَل 􀀀 اللّ مَثَلًا عَبْداً مَمْلُوکاً
􀀀
ضَرَبَ هُ
:خداوند مثلی می زند که مقصود خود را بوسیلۀ آن بیان کند و مطلب را بفهم شنوندگان نزدیک سازد.مثل این است:بنده اي
که مملوك است و بر هیچ کاري قادر نیست.یعنی اختیارش بدست دیگري است.
مِنّ رِزْقاً حَسَناً
ا􀀀 ر اهُ 􀀀 وَ مَنْ زََقْن
:و انسان آزادي که او را روزي داده ایم و صاحب مال و نعمت است.
ص : 17
فَهُوَ یُنْفِقُ مِنْهُ سِ  را وَ جَهْراً
:و در آشکار و نهان-بدون ترس و بیم-از آن مال انفاق می کند.
هَلْ یَسْتَوُونَ
:آیا اینان با هم برابرند؟در اینجا فعل را بصورت جمع آورده، نه مثنی،زیرا مقصود،همۀ اربابان و بردگان است.مقصود این
است که:هر گاه دو انسان-که از لحاظ آفرینش با هم تفاوتی ندارند-این همه با هم تفاوت دارند که یکی قادر بر انفاق است
و دیگري عاجز،چگونه شما میان سنگ-که عقل و حرکت ندارد- و خدا-که بر هر چیزي قادر است و روزي خلق را می
رساند-فرق و تفاوتی نمی گذارید؟! این است قول مجاهد و حسن.
برخی گویند:این مثل در بارة مؤمن و کافر است،زیرا پیش کافر خیري نیست، در حالی که مؤمن کسب خیر می کند.این معنی
از ابن عباس و قتاده است.بدین ترتیب، خداوند،اختلاف میان مؤمن و کافر را بیان و مردم را براه و رسم مؤمنین دعوت و از راه
و رسم کافران منع می کند.
لِلّ
􀀀
اَلْحَمْدُ هِ
:خدا را بر نعمتهایش باید سپاسگزاري کرد.این جمله اشاره به این است که تمام نعمتها از خداست.برخی
گویند:یعنی:بگویید:ستایش مخصوص خداوندي است که ما را بر توحید و خداشناسی و شکر گزاري راهنمایی کرد و راه
بهشت را به ما نشان داد.
لا یَعْلَمُونَ 􀀀 بَلْ أَکْثَرُهُمْ
:ولی بیشتر مردم-یعنی مشرکین-نمی دانند که ستایش ویژة خداست و همۀ نعمتها از جانب اوست.
پس از آن مثلی دیگر می زند:
ی شَیْءٍ 􀀀 لا یَقْدِرُ عَل 􀀀 ما أَبْکَمُ 􀀀 اللّ مَثَلًا رَجُلَیْنِ أَحَدُهُ
􀀀
وَ ضَرَبَ هُ
:و خداوند دو مرد را مثال می زند که یکی از آنها گنگ است و قادر بر تکلم نیست،زیرا نه می فهمد و نه می تواند مقصد
خود را به کسی بفهماند.برخی گویند:یعنی نمی تواند خود را اداره کند.
لاهُ􀀀 ی مَوْ 􀀀 وَ هُوَ کَلٌّ عَل
:آن مرد،کل و سربار سرپرست خویش است.
ص : 18
لا یَأْتِ بِخَیْرٍ 􀀀 ما یُوَجِّهْهُ 􀀀 أَیْنَ
:سرپرست وي را از او نفعی نیست،زیرا او را بدنبال هر کاري بفرستد،نفعی بدست نمی آورد و کاري انجام نمی دهد.
هَلْ یَسْتَوِي هُوَ وَ مَنْ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ
:آیا چنین مردي با کسی که زبانی گویا دارد و مردم را بعدالت و حق امر می کند و آنها را به ثواب و نیکی می خواند، برابر
راطٍ مُسْتَقِیمٍ :دومی بر راه راست و واضح دین است.هر چه انجام دهد یا ترك کند،صحیح و معقول 􀀀 ی صِ 􀀀 است؟! وَ هُوَ عَل
است.مقصود این است که این دو،با یکدیگر برابر نیستند،زیرا در پاسخ این سؤال،جز نفی چیزي واقع نمیشود.این آیه نظیر أَ
لا یَسْتَوُونَ است(سجده 18 :آیا مؤمن و فاسق برابرند؟نه، برابر نیستند.) در بارة معناي این مثل 􀀀 اسِقاً 􀀀 کانَ ف 􀀀 کانَ مُؤْمِناً کَمَنْ 􀀀 فَمَنْ
نیز دو قول،نقل کرده اند:
-1 این مثل در بارة کسی است که امید خیر از جهت او باشد و کسی که امید خیر از جهت او نباشد.با اینکه اصل خیر از جانب
خداوند است،بنا بر این چگونه میان خدا و غیر خدا از لحاظ عبادت می توان مساوات برقرار کرد؟! 2-این مثل در بارة مؤمن و
کافر است.مقصود از آدم گنگ،کافر و از کسی که امر به عدالت می کند،مؤمن است.این قول از ابن عباس است.
عطا گوید:مقصود از گنگ،ابیّ بن خلف و مقصود از کسی که امر بعدالت می کند، حمزه و عثمان بن مظعون است.
مقاتل گوید:گنگ،هاشم بن عمر بن حارث قرشی است که کم خیر بود و با پیامبر گرامی دشمنی می کرد.
سپس خداوند به وصف خویش می پردازد.تا اوصاف کمالی خود را-که قبلا شمرده است-تأکید کند:
اتِ وَ الْأَرْضِ 􀀀 ماو 􀀀 لِلّ غَیْبُ السَّ
􀀀
وَ هِ
:علم غیب آسمانها و زمین،مختص خداوند است.
علم غیب،آن است که:از همۀ خلائق پوشیده و براي خدا معلوم است.جبائی گوید
ص : 19
ممکن است معناي آیه این باشد:براي خداست هر چه که در آسمانها و زمین است و از نظر شما پنهان است.سپس می فرماید:
إِلاّ کَلَمْحِ الْبَصَرِ
􀀀
السّ
اعَهِ 􀀀 أَمْر ا 􀀀 وَ م
:امر قیامت،در قدرت خداوند،مانند بهم زدن چشم و بقولی مانند گرداندن چشم است.زجاج گوید:مقصود این است که هیچ
چیز براي خداوند مشکل نیست.قیامت با همۀ عظمتش مانند چشم بر هم زدن است.
أَوْ هُوَ أَقْرَبُ
:یا از چشم بهم زدن هم نزدیکتر.بدین ترتیب،خداوند متعال براي نشان دادن سرعت وقوع قیامت،مبالغه می کند.
است.یعنی:بلکه قیامت،از چشم بهم « بل » در اینجا براي یکی از دو امر یا براي بیان شک مخاطب است.برخی گویند:به معناي « او »
زدن هم نزدیکتر است.
ی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ 􀀀 اللّ عَل
􀀀
إِنَّ هَ
مبالغه است. « قدیر » :خداوند بر هر چیزي قادر است و می تواند قیامت یا چیزهاي دیگر را بوجود آورد،زیرا
نظم آیه:
وجه اتصال این جمله به سابق این است که:قیامت،از امور غیبی است.بلکه بزرگتر و مهمتر از آنهاست،زیرا ثواب و عقاب و
اسم است براي زمان مردن خلق و زنده شدنشان. « ساعت ». انتقامها در آن روز واقع میشود
ص : 20
[ [سوره النحل ( 16 ): آیات 78 تا 80
اشاره
صارَ وَ اَلْأَفْئِدَهَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ ( 78 ) أَ لَمْ یَرَوْا إِلَی 􀀀 تَعْلَمُونَ شَیْئاً وَ جَعَلَ لَکُمُ اَلسَّمْعَ وَ اَلْأَبْ 􀀀 اتِکُمْ لا 􀀀 اَللّ أَخْرَجَکُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّه
􀀀
وَ هُ
اَللّ جَعَلَ لَکُمْ مِنْ بُیُوتِکُمْ سَ کَناً وَ
􀀀
اتٍ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ ( 79 ) وَ هُ 􀀀 ذلِکَ لَآی 􀀀 اَللّ إِنَّ فِی
􀀀
ا یُمْسِکُهُنَّ إِلَّا هُ 􀀀 ماءِ م 􀀀 راتٍ فِی جَوِّ اَلسَّ 􀀀 اَلطَّیْرِ مُسَخَّ
ی حِینٍ 􀀀 اعاً إِل 􀀀 اثاً وَ مَت 􀀀 ا أَث 􀀀 ارِه 􀀀 ا وَ أَشْع 􀀀 ارِه 􀀀 ا وَ أَوْب 􀀀 وافِه 􀀀 امَتِکُمْ وَ مِنْ أَصْ 􀀀 ا یَوْمَ ظَعْنِکُمْ وَ یَوْمَ إِق 􀀀 امِ بُیُوتاً تَسْتَخِفُّونَه 􀀀 جَعَلَ لَکُمْ مِنْ جُلُودِ اَلْأَنْع
(80)
ترجمه:
و خداوند شما را از شکم هاي مادرانتان بیرون آورد،در حالی که چیزي نمیدانستید و براي شما گوش ها و دیدگان و دلها
قرار داد،شاید شکر کنید.آیا به مرغها نمی نگرند که در هوا مسخرند و جز خداوند کسی آنها را حفظ نمیکند؟!در این
کار،براي مردم مؤمن،آیاتی است.و خداوند براي شما از خانه هایتان مسکن قرار داد و از پوست چار- پایان خانه هایی قرار
داد که در روز کوچ کردن و در روز اقامت،براي شما سبک باشند و از پشم و کرك و موي آنها براي شما تا روز قیامت،اثاث
و متاع زندگی قرار داد.
ص : 21
قرائت:
امهاتکم:در بارة قرائت آن در سورة نساء سخن گفتیم.
الم یروا:ابن عامر و حمزه و یعقوب و سهل و خلف به تاء و دیگران به یاء خوانده اند.قرائت تاء،براي این است که مثل آیۀ
پیش بصورت خطاب باشد و قرائت یاء،بمعناي تنبیه کفاري است که قبلا در بارة آنها سخن گفته شده است.
ظعنکم:کوفیان و ابن عامر به سکون عین و دیگران بفتح عین خوانده اند و هر دو بیک معنی هستند.اعشی گوید:
فقد اشرب الراح قد تعلمین
یوم المقام و یوم الظعن
یعنی:تو میدانی که من در روز توقف و روز حرکت،شراب می نوشم.
لغت:
جو:هواي دور « فؤاد » افئده:جمع « ارقت و اهرقت » براي تأکید،زیاد شده است.مثل « هاء » است،که « امات » امهات:اصل این کلمه
بفتح کاف،خانه و به سکون کاف،اهل خانه است.اصل این کلمه از « سکن »: سکن:هر چه که به آن پناه برند.مسکن.فراء گوید
زیرا حیوان را از حرکت باز می دارد. « سکین » سکون ضد حرکت است.بکارد گویند
اثاث:متاع خانه.بدیهی است که این کلمه،اسم جمع و معناي آن اسباب خانه است و از جنس خود مفرد ندارد.شاعر گوید:
أ هاجتک الظعائن یوم بانوا
بذي الرأي الجمیل من الاثاث
آیا هودج ها با اثاثیه هاي خوش منظر و زیبا،در روز حرکت آنها ترا به هیجان آوردند؟
اعراب:
لا تَعْلَمُونَ شَیْئاً 􀀀
ممکن است منصوب و « شیئاً »« کم » :جملۀ حالیه و ذو الحال
ص : 22
است،زیرا بیک مفعول اکتفاء کرده است. « تعرفون » به معناي :« تعلمون » جانشین مصدر شده باشد و ممکن است مفعول باشد.و
اعاً 􀀀 اثاً وَ مَت 􀀀أَث
.« جعل » :مفعول براي
مقصود:
اکنون خداوند به بیان نعمتهایی دیگر پرداخته،می فرماید:
لا تَعْلَمُونَ شَیْئاً 􀀀 اتِکُمْ 􀀀 اللّ أَخْرَجَکُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّه
􀀀
وَ هُ
:خداوند شما را از شکم مادرانتان به فضل و نعمت خویش بیرون آورد،حال آنکه در آن حالت،به سود و زیان خویش آگاه
نبودید.
صارَ وَ الْأَفْئِدَهَ 􀀀 وَ جَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْ
:و بر شما تفضل کرد و به شما حواس کامل و قوة ادراك بخشید،تا بوسیلۀ آنها مدرکات عالم وجود را بشناسید و بشما دلی
بخشید که کانون معارف است و بوسیلۀ آن به تفکر و تأمل می پردازید.
لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ
:تا خدا را بر این نعمتها سپاسگزاري و ستایش کنید.
سپس به بیان دلیلی دیگر پرداخته،می فرماید:
ماءِ 􀀀 راتٍ فِی جَوِّ السَّ 􀀀 أَ لَمْ یَرَوْا إِلَی الطَّیْرِ مُسَخَّ
:آیا در بارة مرغان نمی اندیشید که خداوند آنها را طوري آفریده است که می توانند در جو،تصرف و بالا و پائین و آمد و شد
کنند؟آري آنها بدون تکیه گاهی با بالهاي خود در هوا پرواز می کنند و سقوط نمیکنند.
اللّ
􀀀
ا یُمْسِکُهُنَّ إِلَّا هُ 􀀀م
:تنها خداوند است که آنها را از سقوط بر زمین،حفظ می کند.درست همانطوري که شناگران در آب به شنا می پردازند و
آب وسیلۀ حفظ آنهاست،مرغان نیز در هوا شناورند و خود هوا-که مخلوق خداوند است-آنها را نگه داري می کند.
در حقیقت،خداوند هوا را در زیر بدن آنها نگه می دارد،نه خود آنها را نگه می دارد.بدین ترتیب نگه داشتن هوا را،نگه
داشتن مرغان نامیده است و این استعمال، مجازي است،چه سکون آنها در هوا،فعل خودشان است.
ص : 23
خلاصه،مقصود این است که:شما باید بمرغان نگاه کنید تا بدانید که آنها را تسخیر کننده و مدبري است که از هیچ کاري
عاجز و ناتوان نیست.او چنین موجوداتی را آفریده است،تا مردم عبرت بیاموزند و بر اثر طاعت امر حق،بپاداش برسند.بدیهی
است که اگر خلقت پرندگان تنها بخاطر نعمت بخشی به انسان ها بود،نیز کافی و نیکو بود،لکن این فایده را هم خداوند به آن
اضافه کرده است.
اتٍ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ 􀀀 ذلِکَ لَآی 􀀀 إِنَّ فِی
:در اینکار،براي مردم مؤمن،دلایلی است نسبت به یگانگی و توانایی خداوند.بدیهی است که تنها مؤمنان از این دلیل استفاده
می برند.
سپس به بیان نعمتهایی دیگر پرداخته،می فرماید:
اللّ جَعَلَ لَکُمْ مِنْ بُیُوتِکُمْ سَکَناً
􀀀
وَ هُ
:خداوند از خانه ها براي شما جایی قرار داده است که در آن بیاسایید.خواه،خانه ها از سنگ باشند یا خاك.بدیهی است که
خداوند سنگ و چوب و خاك و دیگر آلات ساختمانی را خلق کرده،تا مردم از آنها خانه بسازند.
ا􀀀 امِ بُیُوتاً تَسْتَخِفُّونَه 􀀀 وَ جَعَلَ لَکُمْ مِنْ جُلُودِ الْأَنْع
:و از پوست چارپایان براي شما خیمه هایی آفرید که حمل و نقل آنها در سفر براي شما آسان باشد.
امَتِکُمْ 􀀀 یَوْمَ ظَعْنِکُمْ وَ یَوْمَ إِق
:این پوستها در هر حال براي شما سنگینی ندارند، خواه هنگامی که براي بدست آوردن آب و چراگاه در حرکت هستید و
خواه وقتی که در یک نقطه،اقامت می کنید.
اثاً 􀀀 ا أَث 􀀀 ارِه 􀀀 ا وَ أَشْع 􀀀 ارِه 􀀀 ا وَ أَوْب 􀀀 وافِه 􀀀 وَ مِنْ أَصْ
:ابن عباس گوید:یعنی از پشم میش و کرك شتر و موي بز،براي شما اثاث و وسائل زندگی درست کرد.برخی گویند:
مقصود فرش و گلیم و دیگر وسائل خانه است.برخی گویند:منظور لباس و رختخواب است.همۀ این معانی،یکی هستند.
ی حِینٍ 􀀀 اعاً إِل 􀀀 وَ مَت
:و از آنها متاعهاي مورد لزوم و تجارتی در دسترس شما قرار داد و این نعمت هاي خداوند تا روز قیامت،ادامه دارند.این معنی
از حسن است.
ص : 24
کلبی گوید:تا وقت مرگ ادامه دارند.مقصود از مرگ،یا مرگ مالک است یا مرگ حیوان.
برخی گویند:تا وقتی که کهنه نشده اند،بدینترتیب،می خواهد بفهماند که اینها فناپذیرند و عاقل نباید دل به آنها ببندد و
نعمتهاي آخرت را فراموش کند.
ص : 25
[ [سوره النحل ( 16 ): آیات 81 تا 85
اشاره
ذلِکَ􀀀 رابِیلَ تَقِیکُمْ بَأْسَ کُمْ کَ 􀀀 رابِیلَ تَقِیکُمُ اَلْحَرَّ وَ سَ 􀀀 اناً وَ جَعَلَ لَکُمْ سَ 􀀀 الِ أَکْن 􀀀 لالًا وَ جَعَلَ لَکُمْ مِنَ اَلْجِب 􀀀 مِمّ خَلَقَ ظِ
ا􀀀 لَکُم اَللّ جَعَلَ 􀀀
وَ هُ
ا وَ أَکْثَرُهُمُ 􀀀 اَللّ ثُمَّ یُنْکِرُونَه
􀀀
غُ اَلْمُبِینُ ( 82 ) یَعْرِفُونَ نِعْمَتَ هِ 􀀀 ما عَلَیْکَ اَلْبَلا 􀀀 یُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکُمْ لَعَلَّکُمْ تُسْلِمُونَ ( 81 ) فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّ
ذابَ 􀀀 ذا رَأَي اَلَّذِینَ ظَلَمُوا اَلْعَ 􀀀 لا هُمْ یُسْتَعْتَبُونَ ( 84 ) وَ إِ 􀀀 لا یُؤْذَنُ لِلَّذِینَ کَفَرُوا وَ 􀀀 کافِرُونَ ( 83 ) وَ یَوْمَ نَبْعَثُ مِنْ کُلِّ أُمَّهٍ شَهِیداً ثُمَّ 􀀀 اَلْ
( لا هُمْ یُنْظَرُونَ ( 85 􀀀 لا یُخَفَّفُ عَنْهُمْ وَ 􀀀 فَ
ترجمه:
و خداوند از آنچه آفرید،براي شما سایه هایی قرار داد و از کوه ها براي شما پناهگاهی بساخت و براي شما پیراهنهایی فراهم
کرد که از گرما و سرما شما را حفظ کنند و جامه ها و زره هایی که شما را از خطر نگه دارند.اینطور خداوند نعمت خود را بر
شما تمام می کند،شاید سر تسلیم فرود آورید.پس اگر اعراض کنند،وظیفۀ تو تنها ابلاغ است.نعمت خدا را می شناسند،سپس
منکر میشوند و بیشتر آنها کافر هستند.
روزي که از هر امتی گواهی بر انگیزیم.آن گاه بمردم کافر اجازة عذر خواهی داده نخواهد شد و بمنظور اصلاح و راهنمایی
مورد عتاب قرار نخواهند گرفت و هنگامی
ص : 26
که مردم ستمکار عذاب را بنگرند،از آنها تخفیف داده نشود و آنها را مهلت ندهند.
لغت:
به معناي پیراهن و زره و...آمده است. « کن ». پناهگاه « کنّ » اکنان:جمع
یعنی کار او را مورد انکار قرار دادم و در صدد اصلاحش بر آمدم. « استعتبه ». استعتاب:از عتاب است
اعراب:
فَإِنْ تَوَلَّوْا
در اینجا جزاي شرط حذف شده،زیرا کلام دلالت بر آن « فان تولوا لم یلزمک تقصیر من اجل تولیهم »: :جمله شرط،به تقدیر
دارد.
لِلَّذِینَ کَفَرُوا
« لا یُؤْذَنُ 􀀀» :در محل رفع و نایب فاعل
مقصود:
اکنون خداوند به بیان نعمتهاي دیگر پرداخته،می فرماید:
لالًا􀀀 مِمّ خَلَقَ ظِ
ا􀀀 لَکُم اللّ جَعَلَ 􀀀
وَ هُ
:خداوند از درختها و بناها براي شما سایه ها، بوجود آورد،تا در پناه آنها از سرما و گرما محفوظ بمانید.
اناً 􀀀 الِ أَکْن 􀀀 وَ جَعَلَ لَکُمْ مِنَ الْجِب
:و در کوه ها غارها و پناهگاه هایی قرار داد که در آنجا منزل گیرید.
رابِیلَ تَقِیکُمُ الْحَرَّ 􀀀 وَ جَعَلَ لَکُمْ سَ
:ابن عباس و قتاده گویند:یعنی براي شما پیرانهایی از پنبه و کتان و پشم قرار داد تا شما را از گرما و سرما حفظ کند.
در اینجا فقط حفظ از گرما را یاد کرد با اینکه از لباسها بیشتر براي حفظ از سرما استفاده میشود،نه گرما،زیرا هر چه از گرما
مردم را حفظ کند،از سرما نیز حفظ می کند،وانگهی مردم عرب بیشتر با گرما مواجه بودند نه سرما،بنا بر این به چیزي احتیاج
داشتند که جلو گرما را بگیرد،نه جلو سرما را.این مطلب از عطاست.
علاوه بر این،عرب،با ذکر یکی از دو چیز،از دومی چشم پوشی می کند،زیرا معلوم است.شاعر گوید:
و ما ادري اذا یممت ارضاً
ارید الخیر ایهما یلینی
ص : 27
یعنی:نمیدانم هر گاه زمینی را قصد کنم که خیري بدست آورم و از شري رها گردم،کدامیک از خیر و شر بمن می رسند؟در
را حذف کرده است. « شر » اینجا
رابِیلَ تَقِیکُمْ بَأْسَکُمْ 􀀀 وَ سَ
:و براي شما جامه هایی آهنین-یعنی زره ها-قرار داد تا شما را از ضرب تیر و تیغ و نیزة دشمن حفظ کند.
ذلِکَ یُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکُمْ لَعَلَّکُمْ تُسْلِمُونَ 􀀀 کَ
:اینطور خداوند نعمتهاي دنیا را بر شما تمام می کند،شاید بدانید-اي اهل مکه-که جز خدا کسی بر اینکارها قادر نیست و او
را بیکتایی بپرستید و پیامبرش را تصدیق کنید.
لاغُ الْمُبِینُ 􀀀 ما عَلَیْکَ الْبَ 􀀀 فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّ
:در اینجا بمنظور آسایش خاطر پیامبر گرامی اسلام می فرماید:اگر آنها اعراض کنند و ایمان نیاورند و در بارة نعمتهاي ما
اسم « بلاغ ». نیندیشند و عبرت نگیرند،بر تو ملامتی نیست،زیرا تو وظیفه اي جز ابلاغ نداري و این وظیفه را بخوبی انجام داده اي
اکنون در بارة کفار می فرماید: .« تکلیم » و « کلام » مصدر است.مثل « تبلیغ » مصدر و
ا􀀀 اللّ ثُمَّ یُنْکِرُونَه
􀀀
یَعْرِفُونَ نِعْمَتَ هِ
:آنها نعمتهاي خدا را می شناسند،زیرا می دانند که آنها را خدا آفریده و عقلشان را خدا کامل کرده و انواع منافع را در
دسترس آنها قرار داده است.مع الوصف،نعمتها را به بتها نسبت می دهند و از نسبت دادن آنها به خداوند خودداري می
کنند.آنها شکر بتها می کنند و می گویند:از شفاعت بتهاست که این نعمتها نصیب و روزي ما شده است و بتها را شریک خدا
می پندارند.
سدي گوید:یعنی آنها محمد(ص)را می شناسند و او را تکذیب و انکار می کنند.
کافِرُونَ 􀀀 وَ أَکْثَرُهُمُ الْ
:بیشتر آنها کافرند.علت اینکه همۀ آنها را کافر نمیداند، این است که گروهی از آنان،هنوز بحد تکلیف نرسیده اند یا کم خرد
هستند یا دعوت پیامبر بگوششان نرسیده است،بنا بر این چنین افرادي را نمیتوان کافر خواند.
برخی گویند:علت اینکه بیشتر آنها را کافر خوانده،این است که در میان آنها کسانی هستند که خداوند علم دارد که ایمان
خواهند آورد،از اینرو آنان را جدا می کند.جبائی گوید:این کلمه خاص و مراد از آن عام است.حسن نیز قریب بهمین
ص : 28
مضمون،گفته است:مقصود این است که همۀ آنها کافرند.علت اینکه:بعضی را در کلام نیاورده،این است که میخواهد آنان را
تحقیر کند.
از این آیه بر می آید که:عقیدة جبریان باطل است،آنها معتقدند که خداوند بکافران نعمتی نبخشیده،هر چه هست عذاب و
بدبختی است.حال آنکه از این آیه استفاده میشود که آنها نیز مثل سایر مردم از خوان بی دریغ نعمت الهی استفاده می کنند.
وَ یَوْمَ نَبْعَثُ مِنْ کُلِّ أُمَّهٍ شَهِیداً
:در روز قیامت، از هر امتی گواهی عادل مبعوث می کنیم.این گواهان پیامبران و افراد عادل هر دوره اي هستند که به اعمال
مردم شهادت می دهند.امام صادق(ع)فرمود:براي هر زمانی و امتی،پیشوایی است و هر امتی در روز قیامت با پیشواي خود
مبعوث میشود.بدیهی است که خداوند بکارهاي مردم عالم است،لکن فایدة مبعوث شدن گواهان این است که گنهکاران
بیشتر می ترسند و بهتر رسوا می شوند.بخصوص که گواهان مردمی بزرگ و عالیمقامند.وانگهی وقتی انسان بداند که گواهان
در روز قیامت،در حضور مردم،به بدکرداري آنها گواهی می دهند، از ارتکاب معصیت،خودداري میکند.تقدیر آیه این
لا یُؤْذَنُ لِلَّذِینَ کَفَرُوا :ابن عباس گوید:یعنی پس از حاضر شدن گواهان بمردم کافر اجازه داده 􀀀 ثُمَّ «... و اذکر یوم نبعث »: است
لا یُؤْذَنُ لَهُمْ فَیَعْتَذِرُونَ (مرسلات 36 :به آنها 􀀀 نمیشود که سخن گویند و عذر خواهی کنند.چنان که در جاي دیگر می فرماید: وَ
اذن داده نمیشود که عذر- خواهی کنند).برخی گویند:یعنی به آنها اذن داده نمیشود که بدنیا برگردند.برخی گویند:یعنی عذر
عدي بن زید گوید: .« لا یستمع » یعنی « لا یؤذن » آنها پذیرفته نمیشود.بنا بر این
فی سماع یأذن الشیخ له
و حدیث مثل ما ذي مشار
یعنی:در نغمه اي که شیخ استماع می کند و حدیثی که بگوارایی و شیرینی عسل سفید است.این قول از ابو مسلم است.
لا هُمْ یُسْتَعْتَبُونَ 􀀀 وَ
:آنجا مثل دنیا نیست که کسی را ملامت کنند،براي اینکه رفتارش را اصلاح کند و دست از رفتار زشت خود بردارد،زیرا
آخرت،جاي تکلیف و
ص : 29
عمل نیست،بلکه جاي پاداش و کیفر است.پس مقصود این است که از آنها نمیخواهند که با خودداري از معصیت،خدا را از
خویش خشنود سازند.
لا یُخَفَّفُ عَنْهُمْ 􀀀 ذابَ فَ 􀀀 ذا رَأَي الَّذِینَ ظَلَمُوا الْعَ 􀀀 وَ إِ
:همین که مردم مشرك، آتش دوزخ را دیدند و بعذاب الهی کشانده شدند،دیگر تخفیفی نسبت بعذاب آنها قائل نمیشوند.
لا هُمْ یُنْظَرُونَ 􀀀 وَ
:و مهلتی هم به آنها داده نمیشود،بلکه عذاب آنها دائمی است،زیرا وقت ندامت و توبه،سپري شده است.
نظم آیات:
وجه اتصال آیۀ فَإِنْ تَوَلَّوْا... به سابق این است که:خداوند به پیامبر خود دستور داد که آنها را بیاد نعمتهاي الهی افکند و براي
آنها استدلال کند.اگر اسلام آوردند، چه بهتر!و اگر اسلام نیاوردند،چیزي بر پیامبر نیست،زیرا وظیفۀ او تنها ابلاغ است.
لاغُ... متصل است، زیرا مقصود این است که ما آنها را در برابر اعمالشان کیفر می 􀀀 ما عَلَیْکَ الْبَ 􀀀 آیه یَوْمَ نَبْعَثُ مِنْ کُلِّ أُمَّهٍ.. به فَإِنَّ
دهیم.کیفر آنها روزي است که از هر امتی گواهی مبعوث کنیم.
یَتَوَفّ مقصود، چنین است:ثم یبعثکم یوم یبعث من کل امه...
􀀀
اللّ خَلَقَکُمْ ثُمَّ اکُمْ...
􀀀
ابو مسلم گوید:این آیه،مربوط است به آیۀ: وَ هُ
ص : 30
[ [سوره النحل ( 16 ): آیات 86 تا 90
اشاره
( کاذِبُونَ ( 86 􀀀 کُنّ نَدْعُوا مِنْ دُونِکَ فَأَلْقَوْا إِلَیْهِمُ اَلْقَوْلَ إِنَّکُمْ لَ
ا􀀀 اَلَّذِین شُرَک اؤُنَا 􀀀 لاءِ 􀀀 ؤُ􀀀 ر ه ا􀀀 ق بََّن الُوا 􀀀 شُر کَاء 􀀀 إِذ رَأَي اَلَّذِینَ أَشْرَکُوا هَُمْ ا􀀀 و َ
ما􀀀 ذابِ بِ 􀀀 ذاباً فَوْقَ اَلْعَ 􀀀 اهُمْ عَ 􀀀 اَللّ زِدْن
􀀀
کانُوا یَفْتَرُونَ ( 87 ) اَلَّذِینَ کَفَرُوا وَ صَدُّوا عَنْ سَبِیلِ هِ 􀀀 ا 􀀀 اَللّ یَوْمَئِذٍ اَلسَّلَمَ وَ ضَلَّ عَنْهُمْ م
􀀀
وَ أَلْقَوْا إِلَی هِ
اناً 􀀀 ابَ تِبْی 􀀀 ا عَلَیْکَ اَلْکِت 􀀀 لاءِ وَ نَزَّلْن 􀀀 ؤُ􀀀 ی ه 􀀀 ا بِکَ شَهِیداً عَل 􀀀 کانُوا یُفْسِدُونَ ( 88 ) وَ یَوْمَ نَبْعَثُ فِی کُلِّ أُمَّهٍ شَهِیداً عَلَیْهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ جِئْن 􀀀
شاءِ وَ 􀀀 ی عَنِ اَلْفَحْ 􀀀 ی وَ یَنْه 􀀀 اءِ ذِي اَلْقُرْب 􀀀 سانِ وَ إِیت 􀀀 اَللّ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ اَلْإِحْ
􀀀
ي لِلْمُسْلِمِینَ ( 89 ) إِنَّ هَ 􀀀 لِکُلِّ شَیْءٍ وَ هُديً وَ رَحْمَهً وَ بُشْر
( اَلْمُنْکَرِ وَ اَلْبَغْیِ یَعِظُکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ ( 90
ص : 31
ترجمه:
و هنگامی که مشرکین شرکاي خود را می بینند،گویند:پروردگارا این ها هستند شرکاي ما که آنها را می خواندیم.پس شرکا
به آنها پاسخ می دهند که شما دروغگو هستید.در آن روز در برابر خداوند سر تسلیم فرو می آورند و نسبت هاي دروغی که
می دادند باطل می شود.آنها که کافر شدند و از راه خدا منع کردند،بر اثر فسادشان،بر عذاب آنها می افزاییم.و روزي که در
هر امتی گواهی بر ایشان برانگیزیم از خودشان و ترا بر این امت،گواه سازیم.قرآن را بر تو نازل کردیم که در آن بیان هر
چیزي و هدایت و رحمت و بشارت است براي مسلمانان.خداوند فرمان می دهد شما را به عدالت و نیکی و احسان
خویشاوندان و شما را نهی می کند از زشتی و منکر و ستم.شما را موعظه می کند،شاید متذکر شوید.
لغت:
پذیرفت آن را. « تلقّاها ». سخنی براي او گفتم « القیت الیه مقاله ». چیزي که افکنده شده « لقیّ ». القاء:افکندن
سلم:تسلیم شدن.
.« بینت الشیء تبییناً و تبیانا »: تبیان:بیان.ازهري گوید:عرب می گوید
مقصود:
اکنون خداوند حال مردم مشرك را در روز قیامت وصف کرده،می فرماید:
کُنّ نَدْعُوا مِنْ دُونِکَ
ا􀀀 الَّذِین شُرَک اؤُنَا 􀀀 لاءِ 􀀀 ؤُ􀀀 ر ه ا􀀀 ق بََّن الُوا 􀀀 شُر کَاء 􀀀 إِذ رَأَي الَّذِینَ أَشْرَکُوا هَُمْ ا􀀀 و َ
:همین که در روز قیامت،مردم مشرك،بتها و شیطانهایی که شریک خدا قرار داده اند،می بینند،گویند:پروردگارا،اینها هستند
شرکاي ما که آنها را در خدایی و پرستش شریک تو قرار دادیم و ما را از دین تو گمراه کردند،بنا بر این قسمتی از عذاب ما
را به آنها برسان.برخی گویند:علت اینکه بتها و...را شرکاي مشرکین دانسته،این است که آنها را در زراعت و
چارپایان،شریک خود قرار می دادند، بنا بر این بخیال خودشان بتها با آنها شریک بودند.
ص : 32
کاذِبُونَ 􀀀 فَأَلْقَوْا إِلَیْهِمُ الْقَوْلَ إِنَّکُمْ لَ
:در این هنگام خداوند بتها و دیگر شرکا را به سخن می آورد و در پاسخ مشرکین می گویند،شما دروغ می گویید.ما شما را
به پرستش خویش دعوت نکردیم.لکن شما به اختیار خویش گمراه شدید.برخی گویند:یعنی بتها و...می گویند:شما دروغ می
گویید.ما خدا نیستیم.مقصود از القاي سخن،اظهار آن است،تا واضح شود و با سخنان دیگر نیامیزد.
اللّ یَوْمَئِذٍ السَّلَمَ
􀀀
وَ أَلْقَوْا إِلَی هِ
:قتاده گوید:یعنی مشرکین و بتهایشان همگی در روز قیامت،در برابر امر خداوند تسلیم می شوند و حکمش را می پذیرند.
برخی گویند:یعنی مشرکین نخوت جاهلیت را از دست می دهند و بدون اختیار، در برابر خداوند تسلیم می شوند و توحید
خدا را که منکر بودند می پذیرند.
کانُوا یَفْتَرُونَ 􀀀 ا 􀀀 وَ ضَلَّ عَنْهُمْ م
:آن آرزوهاي دروغ و پوچ دربارة شفاعت بتها، باطل می شود و می فهمند که بتها را خیري و فایده اي نیست.
کانُوا یُفْسِدُونَ 􀀀 ما 􀀀 ذابِ بِ 􀀀 ذاباً فَوْقَ الْعَ 􀀀 اهُمْ عَ 􀀀 اللّ زِدْن
􀀀
اَلَّذِینَ کَفَرُوا وَ صَدُّوا عَنْ سَبِیلِ هِ
:آنها که از دین خدا اعراض کردند،یا دیگري را از پیمودن راه حق باز داشتند، یا مسلمین را از داخل شدن مسجد الحرام
جلوگیري کردند،علاوه بر عذاب کفر،آنها را عذابی دیگر می کنیم،تا بکیفر فساد خود و کارشکنی ها برسند.ابن مسعود
گوید:
یعنی افعی ها و عقربهایی بجان آنها می افکنیم که نیش هاي مخوف دارند.ابن عباس و مقاتل گویند:آنها در نهرهایی زرد و
مذاب،شکنجه می بینند...
وَ یَوْمَ نَبْعَثُ فِی کُلِّ أُمَّهٍ شَهِیداً عَلَیْهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ
:در روز قیامت،در هر امتی گواهی بر می انگیزیم از جنس خود مردم.ممکن است این گواه،پیامبر آن امت باشد یا مؤمن
عارف،تا بکردار زشت آنها شهادت دهند.
از این آیه برمی آید که هیچ عصري نباید خالی از فردي عادل باشد که سخنش بر مردم آن عصر حجت و از جانب خداوند
مأمور باشد.این قول از جبایی و بیشتر عدلی مذهبان است(یعنی معتزله)،مذهب اصحاب امامیه،نیز همین است.با این تفاوت که
امامیه می گویند:این حجت عادل،تنها از طرف خدا می تواند باشد.
ص : 33
لاءِ􀀀 ؤُ􀀀 ی ه 􀀀 ا بِکَ شَهِیداً عَل 􀀀 وَ جِئْن
:و تو را اي محمد،بر قومت و امتت،گواه می آوریم.اینکه پیامبر را جداگانه ذکر می کند،بخاطر تعظیم و تجلیل اوست.
اناً لِکُلِّ شَیْءٍ 􀀀 ابَ تِبْی 􀀀 ا عَلَیْکَ الْکِت 􀀀 وَ نَزَّلْن
:قرآن را بر تو نازل کردیم،تا بیان هر امر مشکلی باشد.یعنی براي اینکه هر امر مشکلی را که از لحاظ شرعی مورد احتیاج مردم
باشد،بیان کند،زیرا هیچ چیزي نیست که از لحاظ دینی مورد احتیاج مردم باشد و در قرآن کریم تصریح به آن نشده باشد یا
رجوع به بیان پیامبر و جانشینانش نداده باشد،یا به اجماع امت واگذار نشده باشد،بنا بر این حکم همۀ اینها از قرآن کریم
استفاده می شود.
وَ هُديً وَ رَحْمَهً
:قرآن کتابی است که مردم را برشد فکري و روحی فرا می خواند و براي مردم نعمتی است،زیرا همۀ احکام در آن آمده است
و منجر به نعمتهاي آخرت می شود.
ي لِلْمُسْلِمِینَ 􀀀 وَ بُشْر
:علاوه بر اینها قرآن کریم مردم را بپاداش همیشگی و نعمت پایدار،بشارت می دهد.
اللّ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ
􀀀
إِنَّ هَ
:خداوند مردم را بعدالت و انصاف میان مردم و معاملۀ به اعتدال که از افراط و تفریط و کجی و انحراف،دور باشد،امر می
کند.
سانِ 􀀀 وَ الْإِحْ
جامع هر خیري است.اغلب،بمعناي بخشش مال بکار « احسان » :و همچنین مردم را امر می کند که بیکدیگر نیکی کنند.کلمۀ
می رود.
عطا و ابن عباس گویند:عدل،توحید و احسان انجام واجبات است.
برخی گویند:عدالت در کارها و احسان در سخنهاست،بنا بر این باید جز بعدالت کار نکرد و جز بنیکی سخن نگفت.
برخی گویند:عدالت این است که انصاف کند و پاداش بخواهد و احسان این است که انصاف کند و پاداش نخواهد.
ی􀀀 اءِ ذِي الْقُرْب 􀀀 وَ إِیت
:همچنین شما را امر می کند که دربارة خویشاوندان نیکی کنید.
ص : 34
لِلّ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي
􀀀
برخی گویند:مقصود خویشاوندان پیامبر است که در آیۀ خمس دربارة آنها فرموده است: فَأَنَّ هِ
ی... (انفال 41 :خمس مال براي خدا و پیامبر و خویشاوندان اوست)بهمین مضمون از امام باقر روایت شده است که: 􀀀 الْقُرْب
ماییم. « ذوي القربی »: یعنی « نحن هم »
شاءِ وَ الْمُنْکَرِ وَ الْبَغْیِ 􀀀 ی عَنِ الْفَحْ 􀀀 وَ یَنْه
را جداگانه ذکر می کند،با اینکه همۀ اینها زشت « فحشاء و منکر و بغی » :و از زشتی و کار ناشناخته و ستم نهی می کند.در اینجا
هر عمل زشتی است خواه ،« فحشا » و ناپسند هستند.منظور این است که کارهاي ناپسند را جداگانه تفصیل و شرح دهد،زیرا
هر عمل زشتی است که در میان مردم انجام گیرد و بر مردم انکار آن لازم باشد ،« منکر » آشکار باشد،خواه پنهان و
تعدي بمردم است. ،« بغی » و
ظلم و تکبر است. « بغی » هر چیزي است که مورد انکار شرع باشد و ،« منکر » زنا و ،« فحشا »: ابن عباس گوید
سفیان بن عیینه گوید:عدالت،مساوي بودن آشکار و نهان و احسان،بهتر بودن پنهان از آشکار و فحشا و منکر،بهتر بودن
آشکار از پنهان است.
یَعِظُکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ
:خداوند شما را موعظه می کند که اخلاق پسندیده اي که در این آیه است،بکار ببندید تا متذکر شوید و بیندیشید و بحق باز
گردید.
ابن مسعود گوید:جامعترین آیات قرآن که تمام نیکی ها و بدیها را در بردارد، همین آیه است.
قتاده گوید:خداوند متعال در این آیه،مردم را امر کرد که مکارم اخلاق را بکار بندند و از اخلاق زشت دوري کنند.
عثمان بن مظعون می گوید:من بخاطر اینکه پیامبر اسلام مرا همواره باسلام دعوت میکرد،حیا کردم و مسلمان شدم،اما نور
اسلام در دلم نتابیده بود.روزي در حضور پیامبر بودم.ناگاه چشمش را به آسمان دوخت،مثل اینکه می خواست سؤالی
کند.همین که توجهش از آسمان سلب شد،علت را سؤال کردم.فرمود:
ص : 35
-هنگامی که با تو سخن می گفتم،جبرئیل را در هوا دیدم که این آیه را بر من نازل کرد:
سانِ... 􀀀 اللّ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْ
􀀀
-إِنَّ هَ
در این وقت،نور اسلام در دل من تابیدن گرفت و نزد عمویش ابو طالب رفتم و او را از این جریان با خبر ساختم.وي گفت:
-اي آل قریش،از محمد(ص)پیروي کنید،تا رستگار شوید،زیرا او شما را به اخلاق پسندیده امر می کند.
سپس نزد ولید بن مغیره رفتم و آیه را براي او خواندم.وي گفت:
-اگر این سخن را محمد(ص)گفته است،سخن خوبی است و اگر خداي او هم گفته است،سخن خوبی است.
ي (نجم 34 :آیا دیدي کسی را که اعراض کرد 􀀀 ی قَلِیلًا وَ أَکْد 􀀀 تَوَلّ وَ أَعْط
􀀀
از اینرو خداوند،این آیه را نازل کرد: أَ فَرَأَیْتَ الَّذِي ی
و کم بخشید و بر خلاف گفتار خود عمل کرد).
عکرمه گوید:پیامبر این آیه را بر ولید بن مغیره قرائت کرد.وي گفت:
-برادر زاده،اعاده کن.
پیامبر اعاده کرد.
ولید گفت:
یعنی:این سخن شیرین و «! ان له لحلاوه و ان علیه لطلاوه و ان اعلاه لمثمر و ان أسفله لمغدق و ما هو قول البشر »-
زیباست،درختی تنومند است که تنۀ آن نیرومند و شاخ و برگ آن پر ثمر است.این نه سخن بشر است!
نظم آیات:
اناً... به سابق این است که:چون بیان کرد که پیامبران در روز قیامت گواه امت 􀀀 ابَ تِبْی 􀀀 ا عَلَیْکَ الْکِت 􀀀 وجه اتصال وَ نَزَّلْن
خویشند،بدنبال آن بیان کرد که خداوند همه را مکلف ساخته و عذر آنها را با فرستادن قرآن و مطالب عالی آن برانداخته
است و هر کس کیفر ببیند،بواسطۀ کردار خودش هست،همۀ اینها در شهادت،داخل است.
ص : 36
اللّ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ... به سابق این است که چون قرآن را تعریف کرد،بدنبال آن در پیرامون آنچه بآن امر یا نهی
􀀀
وجه اتصال إِنَّ هَ
کرد،سخن گفت.
برخی گویند:متصل است به وَ یَوْمَ نَبْعَثُ گویی بعد از ذکر قیامت و گواهان، می گوید:خداوند امر به عدالت و نهی از ظلم می
کند.پس بدانید که خدا کسی را ظلم نمیکند،بلکه عادل است و احسان می کند،از اینرو گواهان را می آورد تا مردم بدانند که
عذاب آنها از جانب خودشان است.
ص : 37
[ [سوره النحل ( 16 ): آیات 91 تا 94
اشاره
لا􀀀 ا تَفْعَلُونَ ( 91 ) وَ 􀀀 اَللّ یَعْلَمُ م
􀀀
اَللّ عَلَیْکُمْ کَفِیلًا إِنَّ هَ
􀀀
ا وَ قَدْ جَعَلْتُمُ هَ 􀀀 مانَ بَعْدَ تَوْکِیدِه 􀀀 لا تَنْقُضُوا اَلْأَیْ 􀀀 اهَدْتُمْ وَ 􀀀 ذا ع 􀀀 اَللّ إِ
􀀀
وَ أَوْفُوا بِعَهْدِ هِ
اَللّ بِهِ وَ
􀀀
ما یَبْلُوکُمُ هُ 􀀀 ی مِنْ أُمَّهٍ إِنَّ 􀀀 مانَکُمْ دَخَلًا بَیْنَکُمْ أَنْ تَکُونَ أُمَّهٌ هِیَ أَرْب 􀀀 کاثاً تَتَّخِذُونَ أَیْ 􀀀 ا مِنْ بَعْدِ قُوَّهٍ أَنْ 􀀀 تَکُونُوا کَالَّتِی نَقَضَتْ غَزْلَه
شاءُ وَ 􀀀 شاءُ وَ یَهْدِي مَنْ یَ 􀀀 کِنْ یُضِ لُّ مَنْ یَ 􀀀 احِ دَهً وَ ل 􀀀 اَللّ لَجَعَلَکُمْ أُمَّهً و
􀀀
شاءَ هُ 􀀀 ا کُنْتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ ( 92 ) وَ لَوْ 􀀀 امَهِ م 􀀀 لَیُبَیِّنَنَّ لَکُمْ یَوْمَ اَلْقِی
اَللّ وَ
􀀀
ما صَدَدْتُمْ عَنْ سَبِیلِ هِ 􀀀 ا وَ تَذُوقُوا اَلسُّوءَ بِ 􀀀 مانَکُمْ دَخَلًا بَیْنَکُمْ فَتَزِلَّ قَدَمٌ بَعْدَ ثُبُوتِه 􀀀 لا تَتَّخِذُوا أَیْ 􀀀 عَمّ کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ ( 93 ) وَ
ا􀀀 لَتُس ئَْلُنَّ
( ذابٌ عَظِیمٌ ( 94 􀀀 لَکُمْ عَ
ترجمه:
هر گاه عهدي بستیدي به عهد خدا وفا کنید و سوگندها را بعد از محکم کردن آنها نشکنید که خدا را بر خویشتن کفیل
ساخته اید.خداوند بکردار شما داناست.
ص : 38
و مانند زنی نباشید که رشتۀ خود را پس از تابیدن،پنبه و قطعه قطعه میکرد،که قسمهایتان را ما بین خودتان براي آنکه گروهی
از گروهی دیگر بیشتر است،دستاویز فریب و نیرنگ قرار دهید.خداوند شما را به این دستور می آزماید و روز قیامت مطالبی را
که دربارة آن اختلاف داشته اید،براي شما بیان می کند.اگر خدا می خواست، شما را یک امت میکرد،لکن هر که را خواهد
گمراه و هر که را خواهد هدایت کند و از آنچه میکرده اید،بازخواست می شوید.قسمهایتان را میان خودتان دستاویز فریب
قرار ندهید که قدمی بعد از استوار شدنش بلغزد و بکیفر منع مردم از راه خدا برسید و براي شما عذابی بزرگ باشد.
لغت:
.« تأکید »: توکید:تشدید و سخت گرفتن.این تلفظ بلغت اهل حجاز است.اهل نجد، گویند
گفته می شود،زیرا بیعت و « ناکث »، به معناي نقض قسم و مخالفت آن.کسی که از متابعت امام خارج شود « نکث » انکاث:جمع
عهد خود را شکسته است،مانند زنی که از صبح تا شب به رشتن پنبه مشغول باشد و شبانگاهان،رشته ها را پنبه کند.
دخل:فسادي که در چیزي داخل شود.برخی گفته اند:نیرنگ و خدعه.
نامیده اند،این است که:داخل قلب،بر مخالفت قسم و بیرون آن بر موافقت قسم است.ابو علی « دخل » علت اینکه قسم را
است. « مدخول » است و هر چه عیبی داخل آن باشد « دخل » گوید:هر امر نادرستی
یعنی:زیادتر.رباي مال هم از همین معنی است.شاعر گوید: « ربا » اربی:تفضیل است از
و اسمر خطی کأن کعوبه
نوي القسب قد اربی ذراعاً علی العشر
( یعنی:گویا کعبهاي آن نیزة خطی،هستۀ سخت خورماي قسب است و به اندازة یک ذراع،از حد معمول،زیادتر است. ( 1
ص : 39
نوعی خورماي خشک است که هستۀ آن از هستۀ « قسب » 1) -خط.جایی است در یمامه که نیزة آن مشهور بوده و - 1
خورماهاي دیگر سختتر است.
اعراب:
.« دخلا » انکاثا:مفعول است،زیرا معناي مصدر دارد.همچنین
ی􀀀 أَنْ تَکُونَ أُمَّهٌ هِیَ أَرْب
هِیَ » فعل تام و جملۀ « تکون » ممکن است .« تکون » مبتدا و خبر و محلا منصوب،و خبر « ی􀀀 هِیَ أَرْب » . است «... بأن تکون » :به تقدیر
مفعول له است. « أَنْ تَکُونَ » باشد.در این صورت « امه » صفت « ی􀀀 أَرْب
مقصود:
قبلا دربارة امر به عدل و احسان و نهی از منکر و دشمنی،سخن گفته شد.اکنون دربارة وفاي بعهد و نهی از پیمان شکنی،بحث
می کند و میفرماید:
اهَدْتُمْ 􀀀 ذا ع 􀀀 اللّ إِ
􀀀
وَ أَوْفُوا بِعَهْدِ هِ
:ابن عباس گوید:وعده،از عهد است.مفسران گویند:عهد آن است که وفاي به آن واجب باشد و وعده آن است که وفاي به
آن بهتر باشد.هر گاه کسی با خداوند متعال عهدي ببندد،باید به آن وفا کند،زیرا وفاي بعهد واجب است،چنان که می
فرماید:هر گاه عهدي با خداوند ببندید،بآن عهد وفا کنید.
ا􀀀 مانَ بَعْدَ تَوْکِیدِه 􀀀 لا تَنْقُضُوا الْأَیْ 􀀀 وَ
:در اینجا خداوند از پیمان شکنی نهی می کند.مقصود از پیمان شکنی آن است که انسان کاري کند که خلاف مقتضاي عهد
یعنی:بعد از بستن پیمان و محکم کردن آن به نام خدا و بقولی:یعنی بعد از محکم کردن آن « بعد توکیدها ». و پیمانش باشد
بوسیلۀ سوگند.
اللّ عَلَیْکُمْ کَفِیلًا
􀀀
وَ قَدْ جَعَلْتُمُ هَ
:حال آنکه خداوند را بواسطۀ پیمانی که بسته اید کفیل و مراقب خود ساخته اید.برخی گویند:یعنی خداوند را کفیل ساخته
اید تا به پیمان خود وفا کنید،زیرا کسی که به خداوند سوگند یاد می کند،گویی خداوند را کفیل خود می سازد که بر طبق
سوگند خود عمل کند.برخی گویند:مقصود این است که شخص بگوید:خداوند،کفیل یا وکیل من است.برخی گویند:منظور
این است که شخص با یاد کردن نام خدا،موضوع را تأکید می کند،تا خداوند حافظ آن باشد و کفیل به معناي حافظ است.
ص : 40
ا تَفْعَلُونَ 􀀀 اللّ یَعْلَمُ م
􀀀
إِنَّ هَ
:خداوند به پیمان شکنی هاي شما داناست،بنا بر این باید از پیمان شکنی اجتناب کنید.این آیه،دربارة کسانی نازل شده است
که:براي حمایت اسلام،با پیامبر گرامی بیعت کردند خداوند به مسلمانانی که با پیامبر بیعت کرده بودند،فرمود:کمی جمعیت
مسلمانان و بسیاري جمعیت کفر و شرك،شما را به- بیعت شکنی وادار نکند،زیرا خداوند حافظ شماست،بنا بر این به پیمان
محکمی که با پیامبر خدا بسته اید،وفادار بمانید.
برخی گویند:این آیه،دربارة قومی نازل شد که با قومی هم پیمان شده بودند.
قوم دیگر نزد آنان رفته،گفتند:ما از آنها قویتریم،پیمان آنها را لغو کنید و با ما هم پیمان شوید.
کاثاً 􀀀 ا مِنْ بَعْدِ قُوَّهٍ أَنْ 􀀀 لا تَکُونُوا کَالَّتِی نَقَضَتْ غَزْلَه 􀀀 وَ
:مانند آن زنی نباشید که پنبۀ خود را می رشت،سپس رشته ها را پنبه میکرد.این زن،از قریش و احمق بود با کنیزان خود از
صبح تا ظهر می رشتند،آن گاه مشغول پنبه کردن رشته ها می شدند.
مکه می گفتند.این « خرقاء » دختر عمرو بن کعب بن سعد بن تمیم بن مره بود.او را « ریطه » این برنامه،همیشه ادامه داشت.وي
مطلب از کلبی است.
جمع نکث،یعنی باز کردن و پنبه کردن رشته ها.از آنجا که ریطه این کار را همواره تکرار میکرد،این کلمه،بصورت « انکاث »
جمع آمده است.
مانَکُمْ دَخَلًا بَیْنَکُمْ 􀀀 تَتَّخِذُونَ أَیْ
:شما نیز مثل آن زن رشته ها را پنبه نکنید و سوگندهایی که یاد می کنید،زیر پا نگذارید و سوگندهاي نیرنگ آمیز و خائنانه
یاد نکنید.
روش آنها این بود که:دربارة پیمانهاي خود سوگند یاد می کردند و در باطن، تصمیم مخالفت داشتند،بدین ترتیب مردم را
ی مِنْ أُمَّهٍ :سوگندهاي نیرنگ آمیز را 􀀀 بگفتار خود مطمئن می کردند.سپس براه مکر و خیانت می رفتند! أَنْ تَکُونَ أُمَّهٌ هِیَ أَرْب
بدین جهت یاد می کردند که می دیدند جمعیت گروه مخالف،بیشتر و قویتر است،بنا بر این منظور این
ص : 41
است:با نیرنگ و دغل،بمنظور مدارا کردن با جمعیت مخالف-که تعدادشان بیشتر و قوي تر از هم پیمانهاي شماست-باید
پیمانها را نشکنید،بلکه در هر حال وظیفۀ شما این است که به پیمانهاي خود وفادار بمانید و عهد خود را حفظ کنید.
اللّ بِهِ
􀀀
ما یَبْلُوکُمُ هُ 􀀀 إِنَّ
می آزماید.بدیهی است که این آزمایش براي تحصیل « امر به وفا » باز می گردد.یعنی:خداوند شما را بوسیلۀ « امر » :این ضمیر به
را می کند،تا اگر از عهدة « آزمایش کننده » علم نیست، زیرا خداوند به همه چیز عالم است.مقصود این است که با شما معاملۀ
آزمایش بر آمدید،شما را پاداش دهد و الا نه.
ا کُنْتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ 􀀀 امَهِ م 􀀀 وَ لَیُبَیِّنَنَّ لَکُمْ یَوْمَ الْقِی
:روز قیامت که فرا رسید، خداوند چیزهایی را که دربارة صحت آنها اختلاف داشتید،براي شما بیان و حکم آن را براي شما
آشکار می کند،تا حق را از باطل بشناسید.
احِدَهً 􀀀 اللّ لَجَعَلَکُمْ أُمَّهً و
􀀀
شاءَ هُ 􀀀 وَ لَوْ
:اگر خداوند می خواست،این قدرت را داشت که همۀ شما را یک امت قرار دهد و شما را در راه هدایت وادارد،چنان که می
فرماید:
ي (انعام 35 :اگر خداوند می خواست،آنها را بر هدایت جمع می کرد). 􀀀 اللّ لَجَمَعَهُمْ عَلَی الْهُد
􀀀
شاءَ هُ 􀀀 وَ لَوْ
شاءُ 􀀀 شاءُ وَ یَهْدِي مَنْ یَ 􀀀 کِنْ یُضِلُّ مَنْ یَ 􀀀 وَ ل
:لکن خداوند هر که را بخواهد، بخود وا می گذارد تا گمراه شود یا بر اثر گمراهیش،او را محکوم بگمراهی می کند و هر که
را بخواهد توفیق می دهد تا براه هدایت رود،یا اینکه بر اثر نیکی،او را محکوم بهدایت می کند.دربارة معانی ضلالت و
هدایت،در سورة بقره،گفتگو کرده ایم.
عَمّ کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ
ا􀀀 لَتُس وَ ئَْلُنَّ
:سرانجام در برابر کردار نیک و بد خود،مورد پرسش قرار می گیرید و بر طبق کردارتان پاداش یا کیفر می بینید.
مانَکُمْ دَخَلًا بَیْنَکُمْ 􀀀 لا تَتَّخِذُوا أَیْ 􀀀 وَ
:در اینجا خداوند نهی می کند از سوگندي که ظاهر آن با باطن آن مخالف باشد یعنی یاد کنندة سوگند،بر خلاف نیت باطنی
( خود سخن می گوید و تصمیم دارد که سوگند را زیر پا گذارد. ( 1
ص : 42
1) -باید توجه داشت که گاهی از لحاظ ضرر جانی یا مالی یا ناموسی انسان ناچار -1
ا􀀀 فَتَزِلَّ قَدَمٌ بَعْدَ ثُبُوتِه
:تا قدمی بعد از ثابت بودن و استوار بودن بلغزد.این جمله،ضرب المثل است.یعنی اگر چنان سوگندي یاد کنید،از راه راست و
هدایت، بگمراهی کشانده می شوید.وقتی می گویند:فلا نکس لغزش پیدا کرد،یعنی:از راه راست،منحرف شد.
برخی گویند:یعنی سوگندهاي نیرنگ آمیز یاد نکنید که خدا را-بعد از آنکه از شما راضی شد-نسبت بخویش به خشم می
آورید،زیرا ثابتقدم بودن برضاي خدا و لغزش قدم به غضب اوست.
برخی گویند:این آیه دربارة کسانی نازل شده است که با پیامبر بیعت کرده بودند که اسلام و مسلمین را یاري کنند،از اینرو
خداوند آنان را از نقض آن بیعت،نهی کرد.
اللّ
􀀀
ما صَدَدْتُمْ عَنْ سَبِیلِ هِ 􀀀 وَ تَذُوقُوا السُّوءَ بِ
:پیمان شکنی نکنید که گمراه می شوید و بر اثر منع مردم،از پیروي دین خدا گرفتار عذاب می شوید.
ذابٌ عَظِیمٌ 􀀀 وَ لَکُمْ عَ
:علاوه بر آن عذاب آخرت نیز در انتظار شماست.
از سلمان فارسی است که:این امت،بواسطۀ نقض پیمانها هلاك می شود.
از امام صادق ع است که:نزول این آیات دربارة ولایت علی ع و گفتار پیامبر است که فرمود:به علی به عنوان امارت مؤمنان
سلام کنید.
نظم آیات:
احِ دَهً... اتصال به سابق دارد،زیرا در آیۀ پیش بیان کرد که حق را از باطل و صاحب حق را از 􀀀 اللّ لَجَعَلَکُمْ أُمَّهً و
􀀀
شاءَ هُ 􀀀 آیۀ وَ لَوْ
اهل باطل جدا و مشخص خواهد کرد.در این آیه بیان می کند که در همین دنیا هم قادر بچنین کاري هست،لکن در دنیا چنین
کاري نمی کند تا نیک و بد از هم جدا شوند و مردم پاداش اعمال نیک خود را استحقاق پیدا کنند.
(1
(می شود،حتی سوگند دروغ یاد کند.چنین موردي بحکم ضرورت و اجبار،از حکم آیه خارج است.مع الوصف اگر انسان
توریه کند،یعنی الفاظ را طوري بکار برد که طرف را قانع کند و خودش نیت خلاف واقع نکرده باشد،بهتر است.
ص : 43
[ [سوره النحل ( 16 ): آیات 95 تا 100
اشاره
اقٍ وَ لَنَجْزِیَنَّ اَلَّذِینَ 􀀀 اَللّ ب
􀀀
ا عِنْدَ هِ 􀀀 ا عِنْدَکُمْ یَنْفَدُ وَ م 􀀀 اَللّ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ ( 95 ) م
􀀀
ما عِنْدَ هِ 􀀀 اَللّ ثَمَناً قَلِیلًا إِنَّ
􀀀
لا تَشْتَرُوا بِعَهْدِ هِ 􀀀 وَ
اهً طَیِّبَهً وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ 􀀀 ی وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَی 􀀀 صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْث 􀀀 کانُوا یَعْمَلُونَ ( 96 ) مَنْ عَمِلَ 􀀀 ا 􀀀 صَبَرُوا أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ م
ی􀀀 طانٌ عَلَی اَلَّذِینَ آمَنُوا وَ عَل 􀀀 طانِ اَلرَّجِیمِ ( 98 ) إِنَّهُ لَیْسَ لَهُ سُلْ 􀀀 بِاللّ مِنَ اَلشَّیْ
􀀀
ذا قَرَأْتَ اَلْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ هِ 􀀀 کانُوا یَعْمَلُونَ ( 97 ) فَإِ 􀀀 ا 􀀀 بِأَحْسَنِ م
( طانُهُ عَلَی اَلَّذِینَ یَتَوَلَّوْنَهُ وَ اَلَّذِینَ هُمْ بِهِ مُشْرِکُونَ ( 100 􀀀 ما سُلْ 􀀀 رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ ( 99 ) إِنَّ
ترجمه:
عهد خدا را به بهاي اندك نفروشید،آنچه پیش خداست،اگر بدانید،براي شما بهتر است.آنچه پیش شماست فانی می شود و
آنچه پیش خداست باقی است.آنان که صبر کردند،در برابر کارهاي نیکوترشان،پاداششان می دهیم.هر زن و مرد با ایمانی که
عمل شایسته کند،به او زندگی نیکو می بخشیم و در برابر کارهاي نیکوترشان،
ص : 44
پاداششان می دهیم.هنگامی که قرآن بخوانی،از شیطان رجیم،به خدا پناه ببر.او را بر مردمی که ایمان آورد،بر خدا توکل می
کنند،تسلطی نیست.تنها بر کسانی تسلط دارد که او را دوست دارند و کسانی که براي خدا شریک قرار می دهند.
قرائت:
و لنجزینهم:ابو جعفر و ابن کثیر و عاصم به نون و دیگران به یاء خوانده اند.
اللّ باق است.
􀀀
قرائت یاء بمناسبت جملۀ و ما عند ه
لغت:
نفاد:فنا.در حدیث است که:
ان نافدتهم نافدوك یعنی اگر بخواهی دلیل آنها را باطل کنی و بشکنی،آنها نیز همین معامله را با تو خواهند کرد.
است. « فانی » باقی:چیزي که دوام و استمرار دارد.ضد آن
در اینکه:آیا باقی چگونه بقا پیدا می کند؟ میان متکلمان،اختلاف است.
بلخی گوید:به بقاء،باقی می ماند،بنا بر این احتیاج به یک معناي زاید دارد.
مستمر » لکن عقیدة اکثر متکلمان این است که احتیاج به معناي زاید ندارد،بقا یعنی استمرار وجود و باقی چیزي است که ذاتاً
.« الوجود است
از تو به خدا »: استعاذه:طلب پناه گاه.خداوند،پناه گاه کسانی است که به او پناه برند و استعاذه کنند.زنی به پیامبر عرض کرد
.« حضرت فرمود:به پناهگاه،پناه بردي،به اهلت ملحق شو « پناه می برم
گویند،این است که:خصم بوسیلۀ دلیل مغلوب می « سلطان » یعنی قهر و غلبه است.علت اینکه:دلیل را « تسلط » سلطان:این کلمه از
گویند،این است « سلطان » یعنی روغن زیتون،گرفته شده است،بنا بر این علت اینکه:دلیل را « سلیط » شود.برخی گویند:این کلمه از
ارایت علیاً و کان عینیه »: که:همچون روغن زیتون،روشنی بخش تاریکیهاي مشکلات است.در حدیث،از ابن عباس است که
یعنی: « سراجاً سلیط
آیا علی را دیدي که گویا چشمانش دو چراغی بود که با روغن زیتون شعله می زد؟!
ص : 45
خبر آن است. « خیر » ضمیر فصل و « هو » و« ان » اسم « ما »: اللّ هو خیر
􀀀
انما عند ه
خبر است. « باق » مبتدا و « ما » اللّ باق
􀀀
خبر آن.همچنین در ما عند ه « ینفد » مبتدا و « ما »: ما عندکم ینفد
برمی گردد و مقصود از آن افراد صالح و مؤمن است. « من » به « هم » و لنجزینهم:ضمیر
شأن نزول:
ابن عباس گوید:
عرض کرد: « عبدان الاشرع » -مردي از حضر موت،بنام
اللّ ،امرء القیس کندي در مجاورت ملک من زمینی دارد.او بمن تجاوز کرده و قسمتی از زمین مرا ضمیمۀ ملک
􀀀
-یا رسول ه
خود ساخته است.مردم می دانند که من راست می گویم،ولی نظر بموقعیتی که او دارد،کسی بحرف من گوش نمی کند.
تحقیق کرد.وي گفت: « امرء القیس » پیامبر گرامی اسلام،در این باره از
-نمی دانم چه می گوید:
پیامبر وي را به قسم دعوت کرد.عبدان گفت:
-او مردي بی بند و بار است و از قسم خوردن باك ندارد.
پیامبر فرمود:
-اگر گواه نداري،باید به قسمش احترام کنی.
هنگامی که امرء القیس برخاست که قسم یاد کند،این آیه نازل شد:
اقٍ . 􀀀 اللّ ب
􀀀
ا عِنْدَ هِ 􀀀 ا عِنْدَکُمْ یَنْفَدُ وَ م 􀀀 اللّ ثَمَناً قَلِیلًا... م
􀀀
لا تَشْتَرُوا بِعَهْدِ هِ 􀀀 - وَ
امرء القیس گفت:
-آري آنچه در دست من است،فانی می شود.وي راست می گوید.من زمینش را ضمیمۀ ملک خود ساخته ام،لکن مقدار آن
را نمی دانم.او هر چه می خواهد از زمین من تصرف کند و در مقابل منافعی که از زمین برده ام،هر چه بخواهد به او می دهم،
ص : 46
بدنبال این وظیفه شناسی،این آیه نازل شد:
صالِحاً.... 􀀀 - مَنْ عَمِلَ
مقصود:
قبلا از پیمان شکنی نهی کرد،اکنون همان مطلب را تأکید کرده،می فرماید:
اللّ ثَمَناً قَلِیلًا
􀀀
لا تَشْتَرُوا بِعَهْدِ هِ 􀀀 وَ
:عهد خداوند را به مال بی ارزش و فنا- پذیر دنیا نفروشید،زیرا این معامله،به زیان شماست،زیرا شما نعمتی بزرگ را به پشیزي
فروخته اید و این کار عاقلانه نیست.
اللّ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ
􀀀
ما عِنْدَ هِ 􀀀 إِنَّ
:پاداشی که در برابر وفاي بعهد و پیمان،پیش خداست،براي شما بهتر و پر ارزشتر از متاع بی بهاي دنیاست که در برابر پیمان
شکنی بکف می آورید.بدیهی است نفع اندکی که باقی بماند،بهتر است از نفع بسیاري که فانی شود،تا چه رسد به نفع
بسیاري که همواره باقی است،در مقابل نفع اندکی که فنا پذیر است.
اقٍ􀀀 اللّ ب
􀀀
ا عِنْدَ هِ 􀀀 ا عِنْدَکُمْ یَنْفَدُ وَ م 􀀀م
:در اینجا خداوند می گوید:ثواب به این دلیل از مال دنیا بهتر است،که ثواب از جانب خداست و باقی می ماند و مال دنیا در
دست شماست و از بین می رود.
اکنون در بارة پاداش صابران می فرماید:
کانُوا یَعْمَلُونَ 􀀀 ا 􀀀 وَ لَنَجْزِیَنَّ الَّذِینَ صَبَرُوا أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ م
:آنان که صبر بر طاعت کنند و نسبت بوفاي بعهد شکیبا باشند،پاداش آنها را در مقابل کارهاي بهتري که کرده اند،می دهیم،
البته منظور از این کارها،اعمال واجب و مستحبّ است،زیرا عمل مباح،اجري ندارد و واجب و مستحبّ،بهتر از مباحند.از اینرو
خداوند فرمود:فقط بکارهاي نیکوتر آنها پاداش می دهیم،نه هر کاري را.
برخی گفته اند:نیکوتر از نیک،وجود ندارد،لکن از این آیه،بر می آید که بعضی از کارها نیکو و بعضی از آنها نیکوترند.
اهً طَیِّبَهً 􀀀 ی وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَی 􀀀 صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْث 􀀀 مَنْ عَمِلَ
:این آیه
ص : 47
یکی از وعده هاي الهی است،در بارة زنان و مردان مؤمنی که با توجه بداشتن ایمان بخدا و انبیاء،عمل نیکو انجام دهند.طبق
این وعده،آنان از یک زندگی نیکو و پاکیزه،برخوردار خواهند شد.اما منظور،از این زندگی نیکو و پاکیزه چیست؟! در این
باره اقوالی است:
-1 ابن عباس و سعید بن جبیر و عطا گویند:روزي حلال است.
-2 حسن و وهب گویند:قناعت و خشنودي از قسمت الهی است.از پیامبر گرامی نیز چنین روایت شده است.
-3 قتاده و مجاهد و ابن زید گویند:بهشت است.حسن گوید:زندگی خوش و پاکیزه،تنها در بهشت است.ابن زید گوید:مگر نه
اتِی (فجر 24 :کاش براي این زندگی توشه اي فرستاده 􀀀 ا لَیْتَنِی قَدَّمْتُ لِحَی 􀀀 خداوند از زبان کسانی که در آخرتند،می فرماید؟: ی
بودم).
-4 منظور رزق روزانه است.
-5 زندگی پاکیزه در عالم قبر است.
کانُوا یَعْمَلُونَ 􀀀 ا 􀀀 وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ م
:تفسیر این جمله گذشت و تکرار از آن بمنظور تأکید است.
طانِ الرَّجِیمِ 􀀀 بِاللّ مِنَ الشَّیْ
􀀀
ذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ هِ 􀀀 فَإِ
:اي محمد،هر گاه می خواهی قرآن بخوانی از شر شیطان که مطرود درگاه خداوند است،به خدا پناه ببر.
لاهِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ است(مائده 6:هر گاه بخواهید به نماز برخیزید صورتها را بشویید و...). 􀀀 ذا قُمْتُمْ إِلَی الصَّ 􀀀 این تعبیر،نظیر: إِ
استعاذه این است که مقام پایین تر از مقام بالاتر بخواهد که در برابر دشمن او را پناه دهد و از او دفاع کند،در ضمن،استعاذه با
اظهار خضوع و مذلت،همراه است.مقصود این است که در وقت قرائت قرآن باید از وسوسه هاي شیطان بخدا پناه برد،تا از
لغزش و اشتباه مصون بماند.
استعاذه،در وقت قرائت قرآن،مستحبّ است،چه در وقت نماز و چه در غیر
ص : 48
سخن گفته ایم. « استعاذه » در بارة اختلاف قراء،در خصوص لفظ « فاتحه » وقت نماز.در اول سورة
ی رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ 􀀀 طانٌ عَلَی الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَل 􀀀 إِنَّهُ لَیْسَ لَهُ سُلْ
:شیطان، بر کسانی که بخدا ایمان دارند و بر پروردگارشان توکل می کنند،تسلطی ندارد.یعنی نمی تواند آنها را بر کفر و
معصیت،مجبور کند.قتاده گوید:یعنی نسبت به معصیتهایی که مردم را به آنها دعوت می کند،دلیلی ندارد.
طانُهُ عَلَی الَّذِینَ یَتَوَلَّوْنَهُ وَ الَّذِینَ هُمْ بِهِ مُشْرِکُونَ 􀀀 ما سُلْ 􀀀 إِنَّ
:تنها بر کسانی تسلط دارد،که او را اطاعت کرده،دعوت او را بپذیرند و از اغواي او پیروي کنند و به سبب اطاعت از او،براي
خداوند شریک قرار دهند.
مجاهد گوید:یعنی کسانی که در عبادت،بخدا شرك آورده اند.
نظم آیات:
ذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ... 􀀀 فَإِ
متصل است به آیاتی که مردم را امر باطاعت خداوند کرد.بدنبال آن آیات دستور می دهد که از شیطان که مردم را به
معصیت امر می کند،به خداوند پناه برند و از او بترسند.علت اینکه فقط پناه بردن بخدا را بهنگام قرائت قرآن اختصاص
داده،این است که:قرآن اساس دین و از همۀ امور دیگر مهمتر است.
اناً... میان این دو قسمت،یک سلسله امرها و نهی ها بصورت جملۀ 􀀀 ابَ تِبْی 􀀀 ا عَلَیْکَ الْکِت 􀀀 برخی گویند:متصل است به وَ نَزَّلْن
معترضه،قرار داد،سپس برگشت باصل مطلب و دستور داد که در موقع قرائت قرآن بخداوند پناه برند.
ص : 49
[ [سوره النحل ( 16 ): آیات 101 تا 105
اشاره
لا یَعْلَمُونَ ( 101 ) قُلْ نَزَّلَهُ رُوحُ اَلْقُدُسِ مِنْ رَبِّکَ 􀀀 ما أَنْتَ مُفْتَرٍ بَلْ أَکْثَرُهُمْ 􀀀 الُوا إِنَّ 􀀀 ما یُنَزِّلُ ق 􀀀 اَللّ أَعْلَمُ بِ
􀀀
کانَ آیَهٍ وَ هُ 􀀀 ا آیَهً مَ 􀀀 ذا بَدَّلْن 􀀀 وَ إِ
سانُ اَلَّذِي یُلْحِ دُونَ إِلَیْهِ 􀀀 ما یُعَلِّمُهُ بَشَرٌ لِ 􀀀 ي لِلْمُسْلِمِینَ ( 102 ) وَ لَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ یَقُولُونَ إِنَّ 􀀀 بِالْحَقِّ لِیُثَبِّتَ اَلَّذِینَ آمَنُوا وَ هُديً وَ بُشْر
ما یَفْتَرِي 􀀀 ذابٌ أَلِیمٌ ( 104 ) إِنَّ 􀀀 اَللّ وَ لَهُمْ عَ
􀀀
یَهْدِیهِمُ هُ 􀀀 اَللّ لا
􀀀
اتِ هِ 􀀀 یُؤْمِنُونَ بِآی 􀀀 سانٌ عَرَبِیٌّ مُبِینٌ ( 103 ) إِنَّ اَلَّذِینَ لا 􀀀 ذا لِ 􀀀􀀀 أَعْجَمِیٌّ وَ ه
( کاذِبُونَ ( 105 􀀀 ئِکَ هُمُ اَلْ 􀀀 اَللّ وَ أُول
􀀀
اتِ هِ 􀀀 لا یُؤْمِنُونَ بِآی 􀀀 اَلْکَذِبَ اَلَّذِینَ
ترجمه:
و هر گاه آیه اي را بجاي آیه اي قرار دهیم-حال آنکه خداوند به آنچه نازل می کند داناتر است-گویند:تو نسبت دروغ می
دهی!بلکه اکثر آنها نمی دانند.بگو:
جبرئیل از جانب پروردگارت،بحق نازل کرده است،تا مردم مؤمن را ثابت قدم سازد و هدایت و بشارتی براي مسلمانان
باشد.ما می دانیم که آنها می گویند:بشري او را تعلیم می دهد.زبان کسی که چنین نسبتی به او می دهد،غیر فصیح و این قرآن
زبان عربی آشکار است.آنان که به آیات خدا ایمان نمی آورند،خداوند هدایتشان نمی کند و براي آنها عذابی دردناك
است.تنها کسانی نسبت دروغ می دهند که به آیات خدا ایمان
ص : 50
ندارند و اینان،خودشان دروغگو هستند.
قرائت:
یلحدون:کوفیان-بجز عاصم-بفتح یاء و حاء و دیگران بضم یاء و کسر حاء خوانده اند.هر دو قرائت به یک معنی است.لکن در
حادٍ :حج 25 ) لسان:در قرائت غیر 􀀀 قرآن مصدر باب افعال بکار رفته و بنا بر این قرائت دوم،مناسبتر است( وَ مَنْ یُرِدْ فِیهِ بِإِلْ
آمده است. « اللسان » مشهور
لغت:
تبدیل:برداشتن چیزي و گذاشتن چیزي دیگر به جاي آن.تبدیل و استبدال و ابدال به یک معنی هستند.
یعنی زبان فلان کس است. « لسان فلان »: لسان:زبان.عرب به قصیده گوید
شاعر گوید:
لسان السوء تهدیها الینا
و حنت و ما حسبتک ان تحینا
یعنی:تو قصیدة بدي بما اهدا می کنی.گمراه شدي و گمان نمی کردم که گمراه شوي.
مقصود:
اکنون از حالات کافران خبر داده،می فرماید:
کانَ آیَهٍ 􀀀 ا آیَهً مَ 􀀀 ذا بَدَّلْن 􀀀 وَ إِ
: هر گاه آیه اي را نسخ کنیم و بجاي آن آیه اي دیگر قرار دهیم.به این ترتیب که هم آیه را و هم حکم آن را برداریم یا
اینکه تنها حکم آن را برداریم و خود آیه را باقی گذاریم.
ما یُنَزِّلُ 􀀀 اللّ أَعْلَمُ بِ
􀀀
وَ هُ
:و خداوند به مصالح احکامی که می فرستد داناتر است، بنا بر این در هر زمانی آنچه مصلحت است می فرستد.بدیهی است
که مصالح با اختلاف زمانها تغییر می کنند،چنان که با اختلاف اجناس و صفات نیز تغییر می کنند.
ما أَنْتَ مُفْتَرٍ 􀀀 الُوا إِنَّ 􀀀ق
:مشرکین می گویند:تو فقط نسبت دروغ به خداوند می دهی.
ص : 51
ابن عباس گوید:آنها می گفتند:محمد ص اصحاب خود را مسخره می کند، امروز آنها را دستوري می دهد و فردا دستوري
دیگر.او دروغگوست و تمام این حرفها از خود اوست.
لا یَعْلَمُونَ 􀀀 بَلْ أَکْثَرُهُمْ
:بلکه بیشتر آنها نمی دانند که نسخ از جانب خداست.
یا اینکه نمی دانند که نسخ جایز است و چرا حکم تغییر می کند؟ قُلْ نَزَّلَهُ رُوحُ الْقُدُسِ مِنْ رَبِّکَ بِالْحَقِّ :اي محمد،به آنها بگو
که تغییر حکم را جبرئیل از جانب پروردگارت آورده و حق و صحیح است.
لِیُثَبِّتَ الَّذِینَ آمَنُوا
:تا با حجت ها و دلایل روشن خود،مردم مؤمن را ثابتقدم سازد و بر تصدیق و یقین آنها افزوده شود.مقصود از ثابتقدم کردن
آنها این است که آنها را با الطاف و حمایت خویش دعوت می کند که بر ایمان و طاعت استوار بمانند.
ي لِلْمُسْلِمِینَ 􀀀 وَ هُديً وَ بُشْر
:و قرآن هدایت و بشارت دهندة مسلمانان است به بهشت و پاداش.
ما یُعَلِّمُهُ بَشَرٌ 􀀀 وَ لَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ یَقُولُونَ إِنَّ
:ما می دانیم که کفار می گویند:قرآن از جانب خداوند نیست،بلکه بشري او را تعلیم می دهد.
ابن عباس گوید:قریش می گفتند:بلعام-که آهنگري رومی و مسیحی در مکه بود-او را تعلیم می دهد.
ضحاك گوید:مقصود سلمان فارسی است.قریش می گفتند:پیامبر،داستانها را از سلمان فرا می گیرد.
بود.و کتابی داشت.او اسلام « عائش » یا « یعیش » است که نامش « بنی الحضرمی » مجاهد و قتاده گویند،مقصود غلامی رومی از
آورد و نیکو مسلمانی بود.
و« خیر » و نام دیگري « یسار » که نام یکی از آنها « عین التمر » اللّ بن مسلم گوید:در جاهلیت،دو غلام مسیحی بودند از اهالی
􀀀
عبد ه
شغلشان تیز کردن شمشیرها بود.
آنها کتابی بزبان خویش داشتند که قرائت می کردند.پیامبر هر گاه از کنار آنها می گذشت،توقف می کرد و به خواندن آنها
گوش می داد.قریش گفتند:پیامبر از آنها
ص : 52
یاد می گیرد.
اکنون براي باطل کردن و تکذیب سخن آنها می فرماید:
سانُ الَّذِي یُلْحِدُونَ إِلَیْهِ أَعْجَمِیٌّ 􀀀لِ
زیرا این کلمه منسوب « عجمی »: :زبان کسی که می گویند پیامبر از او چیز می آموزد،عربی فصیح نیست.در اینجا نمی گوید
و او کسی است که زبان فصیح ندارد،خواه عربی « اعجم » منسوب است به « اعجمی » و عجم یعنی غیر عرب.لکن « عجم » است به
است اگر چه زبانش،لغت عربی است. « عجمی » باشد،خواه عجمی.مثلا سیبویه فارسی
است.یعنی زبان کسی که گمان می کنند که بتو قرآن می آموزد،غیر « یرمون الیه و یزعمون » به معناي « یلحدون »: برخی گویند
فصیح است و به عربی سخن نمی گوید.
سانٌ عَرَبِیٌّ مُبِینٌ :این قرآن به زبان عربی 􀀀 ذا لِ 􀀀􀀀 چگونه پیامبر،قرآن را که عالیترین و شیواترین سخن است،از او می آموزد؟! وَ ه
آشکار است و هیچ تردیدي در آن نیست.هر گاه عرب از آوردن مثل قرآن عاجز باشند-در حالی که قرآن بزبان آنهاست-
چگونه کسی که زبان فصیح ندارد،می تواند نظیر آن را بیاورد و به پیامبر تعلیم دهد؟! زجاج گوید:قرآن را بعربی بودن
توصیف کرده و منظور این است که صاحب آن،زبانش عربی است.
بدنبال این آیه،در برابر گفتار تهمت آمیز کافران،به تهدید آنها پرداخته، می فرماید:
ذابٌ أَلِیمٌ 􀀀 اللّ وَ لَهُمْ عَ
􀀀
لا یَهْدِیهِمُ هُ 􀀀 اللّ
􀀀
اتِ هِ 􀀀 لا یُؤْمِنُونَ بِآی 􀀀 إِنَّ الَّذِینَ
:اي محمد، آنان که به معجزات و دلایل روشن ایمان نمی آورند،خداوند آنها را بر ایمان استوار نمی دارد و براه بهشت
هدایت نمی کند و آنها را عذابی دردناك است.
در اینجا هدایت را از مردم بی ایمان سلب می کند.ظاهراً منظور از این هدایت پاداش ایمان باشد،نه هدایتی که به معناي
راهنمایی است و براي عموم مردم است.
ي (فصلت 17 :ثمود 􀀀 ی عَلَی الْهُد 􀀀 اهُمْ فَاسْتَحَبُّوا الْعَم 􀀀 أَمّ ثَمُودُ فَهَدَیْن
ا􀀀 چنان که در این آیه:
ص : 53
را راهنمایی کردیم و آنها کوري را بر هدایت ترجیح دادند)همین معنی اراده شده است.
سپس می فرماید:اینها تهمت و افترا می بندند.
اللّ
􀀀
اتِ هِ 􀀀 لا یُؤْمِنُونَ بِآی 􀀀 ما یَفْتَرِي الْکَذِبَ الَّذِینَ 􀀀 إِنَّ
:کسانی تهمت می بندند و چنین دروغهایی را اختراع می کنند که دلائل خدا را قبول ندارند و تصدیق نمی کنند، نه کسانی
که اهل ایمان هستند،زیرا ایمان از چنین کارهایی مانع می شود.
کاذِبُونَ 􀀀 ئِکَ هُمُ الْ 􀀀 وَ أُول
:اي محمد،تو دروغگو نیستی،بلکه آنها دروغگو هستند.این جمله،دروغ را بکافران اختصاص و نشان می دهد که دروغگویی
یکی از عادات آنهاست.علاوه بر این،در این آیه،نهی و منع از دروغ نیز کرده است،زیرا می گوید:دروغ،کار کسانی است که
ایمان ندارند.در روایت است که از پیامبر گرامی سؤال کردند:آیا مؤمن زنا می کند؟فرمود:ممکن است.پرسیدند:مؤمن دزدي
می کند؟فرمود.ممکن است.پرسیدند:مؤمن دروغ می گوید:فرمود:نه.آن گاه همین آیه را قرائت کرد.
نظم آیات:
کانَ آیَهٍ به سابق،دو وجه گفته اند: 1-این آیه، دنبالۀ وصف کسانی است که اولیاي شیطان 􀀀 ا آیَهً مَ 􀀀 ذا بَدَّلْن 􀀀 در بارة اتصال وَ إِ
وصف آنها گذشت.یعنی آنها دوست شیطانند و در بارة آیه اي که بجاي آیه اي دیگر « عَلَی الَّذِینَ یَتَوَلَّوْنَهُ » هستند و در آیۀ
قرار می گیرد،می گویند:تو افترا می بندي 2-این آیه،از سابق جداست و دنبالۀ آیاتی است که در بارة کارهاي کافران
بود.وجه اول بهتر است.
ص : 54
[ [سوره النحل ( 16 ): آیات 106 تا 110
اشاره
ذابٌ 􀀀 اَللّ وَ لَهُمْ عَ
􀀀
کِنْ مَنْ شَرَحَ بِالْکُفْرِ صَدْراً فَعَلَیْهِمْ غَضَبٌ مِنَ هِ 􀀀 مانِ وَ ل 􀀀 إِلاّ مَنْ أُکْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِی
􀀀
مانِهِ 􀀀 بِاللّ مِنْ بَعْدِ إِی
􀀀
مَنْ کَفَرَ هِ
ی􀀀 اَللّ عَل
􀀀
ئِکَ اَلَّذِینَ طَبَعَ هُ 􀀀 کافِرِینَ ( 107 ) أُول 􀀀 لا یَهْدِي اَلْقَوْمَ اَلْ 􀀀 اَللّ
􀀀
ا عَلَی اَلْآخِرَهِ وَ أَنَّ هَ 􀀀 اهَ اَلدُّنْی 􀀀 ذلِکَ بِأَنَّهُمُ اِسْتَحَبُّوا اَلْحَی 􀀀 عَظِیمٌ ( 106 )
خاسِرُونَ ( 109 ) ثُمَّ إِنَّ رَبَّکَ لِلَّذِینَ 􀀀 جَرَمَ أَنَّهُمْ فِی اَلْآخِرَهِ هُمُ اَلْ 􀀀 افِلُونَ ( 108 ) لا 􀀀 ئِکَ هُمُ اَلْغ 􀀀 صارِهِمْ وَ أُول 􀀀 قُلُوبِهِمْ وَ سَمْعِهِمْ وَ أَبْ
( ا لَغَفُورٌ رَحِیمٌ ( 110 􀀀 جاهَدُوا وَ صَبَرُوا إِنَّ رَبَّکَ مِنْ بَعْدِه 􀀀 ا فُتِنُوا ثُمَّ 􀀀 اجَرُوا مِنْ بَعْدِ م 􀀀ه
ترجمه:
آنان که پس از ایمان،بخدا کافر شدند.مگر کسانی که مجبورشان کردند و دلشان به ایمان مطمئن است،ولی کسانی که
دلشان براي کفر باز است،غضب خدا بر آنهاست و براي آنها عذابی بزرگ است،زیرا آنها زندگی دنیا را بر آخرت ترجیح
ص : 55
دادند و خداوند مردم کافر را هدایت نمی کند.خداوند بر دلها و گوشها و چشمهاي ایشان مهر زده است و آنان در غفلت
هستند.بناچار،در آخرت آنها زیانکار هستند.آن گاه، خداوند براي کسانی که پس از گرفتاري،مهاجرت و جهاد و صبر
کردند،-پس از آن گرفتاري-آمرزگار و رحیم است.
قرائت:
فتنوا:ابن عامر بفتح فاء و تاء و دیگران بضم فاء و کسر تاء خوانده اند.
قرائت دوم به خاطر این است که:آیه در بارة افراد ضعیفی مثل صهیب،عمار و بلال است که در مکه گرفتار شدند و آنها را
مجبور کردند که مرتد شوند.بعضی از آنها -مثل عمار که بعداً مهاجرت کرد-تقیه کردند.
قرائت اول به خاطر این است که:آنها بر اثر اظهار تقیه،خویشتن را بفتنه افکندند،زیرا هنوز چنین رخصتی از جانب خداوند به
ظالِمِی أَنْفُسِهِمْ ... 􀀀 لائِکَهُ 􀀀 تَوَفّ الْمَ
􀀀
آنها داده نشده بود.این رخصت هنگامی به آنها داده شد که آیۀ: إِنَّ الَّذِینَ اهُمُ
مانِهِ... نازل شد. 􀀀 بِاللّ مِنْ بَعْدِ إِی
􀀀
إِلَّا الْمُسْتَضْعَفِینَ... (نساء 98 )و آیۀ مَنْ کَفَرَ هِ
اعراب:
بِاللّ
􀀀
مَنْ کَفَرَ هِ
و مبتداء نیست. « الکاذبون » :زجاج گوید:در محل رفع و بدل است از
کوفیان گویند:شرط است و جواب آن حذف شده.
مَنْ شَرَحَ بِالْکُفْرِ
:مبتداء و خبر آن فَعَلَیْهِمْ غَضَبٌ...
خاسِرُونَ 􀀀 أَنَّهُمْ فِی الْآخِرَهِ هُمُ الْ
براي رد کلام سابق است. « لا» است و « وجب » باشد.در این صورت،این فعل به معناي « جرم » :ممکن است در محل رفع و فاعل
باشد و حرف جر حذف شده باشد. «... لا بد من انهم فی الآخره » ممکن است به معناي
ثُمَّ إِنَّ رَبَّکَ
تکرار شده و نمونۀ آن در قرآن بسیار است. « ان » است و « لَغَفُورٌ رَحِیمٌ » « ان » :خبر
آیۀ بعد: ثُمَّ إِنَّ رَبَّکَ لِلَّذِینَ عَمِلُوا السُّوءَ نیز چنین است.
ص : 56
شأن نزول:
مانِ در بارة عمار و پدرش یاسر و مادرش سمیه و صهیب و بلال و خباب نازل شده 􀀀 إِلاّ مَنْ أُکْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِی
􀀀
گویند:آیۀ
است.اینان مورد شکنجۀ کفار واقع شدند.
پدر و مادر عمار بقتل رسیدند و عمار،هر چه می خواستند بزبان آورد و نجات یافت.پس از آن خداوند پیامبر را از ماجرا خبر
داد،برخی گفتند:عمار کافر شده است.فرمود:
هرگز.عمار از سر تا پایش پر از ایمان است و ایمان با خون و گوشت او در آمیخته است.
عمار با چشم گریان،شرفیاب حضور پیامبر شد.پیامبر فرمود:
-چه پشت سر داري؟ عرض کرد:
اللّ ،بدي و زشتی.من خدایان آنها را به نیکی یاد کردم و خودم را به شما رسانیدم.
􀀀
-یا رسول ه
پیامبر در حالی که چشمانش را مسح می کرد،فرمود:
-اگر باز هم در چنگ آنها گرفتار شدي،سخن گذشته را تکرار کن.
این قول از ابن عباس و قتاده است.
مجاهد گوید:در بارة مردمی از اهل مکه،نازل شده است که ایمان آورده، بعزم مدینه از مکه خارج شدند.قریش به آنها
رسیدند و گرفتارشان کردند و آنها از روي کراهت،سخن کفر بر زبان آوردند.
برخی گفته اند:پدر و مادر عمار،نخستین شهیدان اسلام هستند.
اللّ بن سعد بن ابی سرح از قبیلۀ بنی عامر است.
􀀀
بِاللّ و مَنْ شَرَحَ بِالْکُفْرِ صَدْراً عبد ه
􀀀
منظور از مَنْ کَفَرَ هِ
اجَرُوا... دربارة عیاش ابی ربیعه،برادر رضاعی ابو جهل و ابی جندل بن سهیل بن عمرو و ولید 􀀀 گویند:آیۀ ثُمَّ إِنَّ رَبَّکَ لِلَّذِینَ ه
بن مغیره ( 1)!و...افراد دیگري
ص : 57
1) -در اینجا نام ولید بن مغیره در ردیف مهاجران آمده است،ولی-چنان که قبلا هم گفتیم-وي سرسختانه با اسلام مبارزه -1
کرد و بحال شرك،در مکه بهلاك رسید.
از اهل مکه نازل شده است.اینان در چنگ مشرکین گرفتار شدند و به میل آنها سخن گفته،رهایی یافتند،سپس مهاجرت
کردند.
مقصود:
مانِهِ 􀀀 بِاللّ مِنْ بَعْدِ إِی
􀀀
مَنْ کَفَرَ هِ
:دربارة تقدیر این جملۀ اختلاف است.گویند:
خلاصۀ معناي آن این است:هر کس بخدا کافر شود و از اسلام باز گردد و سینه را براي کفر بگشاید،گرفتار خشم خدا می
شود و براي اوست عذابی بزرگ.
مانِ 􀀀 إِلاّ مَنْ أُکْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِی
􀀀
:مگر اینکه کسی را اجبار کنند و بزبان اظهار کفر کند و دلش به ایمان،اطمینان داشته باشد.در این صورت،وي را گناهی
نیست.
برخی گویند:این آیه،متصل است به آیۀ پیش.یعنی:کسی نسبت دروغ می دهد که پس از ایمان،بخدا کافر شده باشد.سپس
کسی که مجبورش کرده باشند و دلش از نور ایمان روشن باشد،استثنا می کند و می فرماید:
اللّ
􀀀
کِنْ مَنْ شَرَحَ بِالْکُفْرِ صَدْراً فَعَلَیْهِمْ غَضَبٌ مِنَ هِ 􀀀 وَ ل
:لکن کسانی که قلبشان آمادگی پذیرش کفر دارد،بر آنهاست خشم خداوند و در آخرت،گرفتار عذاب خواهند شد.
اکنون خداوند به عذابی بزرگ،براي آنها اشاره کرده،می فرماید:
ا عَلَی الْآخِرَهِ 􀀀 اهَ الدُّنْی 􀀀 ذلِکَ بِأَنَّهُمُ اسْتَحَبُّوا الْحَی 􀀀
:زیرا آنان زندگی زودگذر دنیا و لذائذ آن را بر زندگی جاودانی آخرت،ترجیح دادند و هر چه کردند،براي دنیا کردند،نه
براي آخرت.
کافِرِینَ 􀀀 لا یَهْدِي الْقَوْمَ الْ 􀀀 اللّ
􀀀
وَ أَنَّ هَ
:و خداوند مردم کافر را هدایت نمی کند و براه بهشت راهنمایی نمی کند.
صارِهِمْ 􀀀 ی قُلُوبِهِمْ وَ سَمْعِهِمْ وَ أَبْ 􀀀 اللّ عَل
􀀀
ئِکَ الَّذِینَ طَبَعَ هُ 􀀀 أُول
در سوره بقرة،سخن « مهر زدن بر دل و گوش و چشم » :خداوند بر دلها و گوشها و دیده هاي آنان مهر زده است.دربارة معناي
گفته ایم.
ص : 58
افِلُونَ 􀀀 ئِکَ هُمُ الْغ 􀀀 وَ أُول
:و اینان در غفلت به سر می برند.با اینکه آنها بطور کامل در غفلت نیستند و به خاطرات خود توجه دارند،آنها را غافل معرفی
می کند، علت این است که به سر انجام کار خود در آخرت،توجه ندارند.برخی گویند:مقصود این است که آنها بمنزلۀ افراد
غافل هستند و این خود مذمت و نکوهشی است براي آنها.
خاسِرُونَ 􀀀 لا جَرَمَ أَنَّهُمْ فِی الْآخِرَهِ هُمُ الْ 􀀀
:این جمله،زیانکاري آنها را با تأکید بیان می دارد،زیرا آنها بواسطۀ محرومیت از بهشت و نعمتهاي آن و بواسطۀ گرفتاري در
عذاب جهنم،براستی زیانی بزرگ تحمل می کنند.
ا لَغَفُورٌ رَحِیمٌ 􀀀 جاهَدُوا وَ صَبَرُوا إِنَّ رَبَّکَ مِنْ بَعْدِه 􀀀 ا فُتِنُوا ثُمَّ 􀀀 اجَرُوا مِنْ بَعْدِ م 􀀀 ثُمَّ إِنَّ رَبَّکَ لِلَّذِینَ ه
:آنان که در راه خدا عذاب دیدند و براي رهایی از شر مشرکین سخن کفر بر زبان آوردند،سپس مهاجرت کردند و با
شکیبایی در خدمت پیامبر،به جهاد پرداختند،خداوند نسبت به آنها آمرزگار و رحیم است.
نظم آیات:
مانِ خداوند بیان می کند که پس از اظهار کفر و رهایی از دست کفار 􀀀 إِلاّ مَنْ أُکْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِی
􀀀
آیۀ اخیر مربوط است به
و مهاجرت و جهاد،آنها را از آمرزش و رحمت خود برخوردار می سازد.این نظر از ابو مسلم است.
برخی گویند:نظر به اینکه در آیۀ پیش دربارة زیانکاران سخن گفته بود، اکنون دربارة مهاجرین مجاهد که تجارتشان سودمند
است،سخن می گوید.
ص : 59
[ [سوره النحل ( 16 ): آیات 111 تا 115
اشاره
کانَتْ آمِنَهً 􀀀 اَللّ مَثَلاً قَرْیَهً
􀀀
لا یُظْلَمُونَ ( 111 ) وَ ضَ رَبَ هُ 􀀀 ا عَمِلَتْ وَ هُمْ 􀀀 تُوَفّ کُلُّ نَفْسٍ م
􀀀
ا وَ ی 􀀀 جادِلُ عَنْ نَفْسِه 􀀀 یَوْمَ تَأْتِی کُلُّ نَفْسٍ تُ
کانُوا یَصْ نَعُونَ ( 112 ) وَ لَقَدْ 􀀀 ما 􀀀 اسَ اَلْجُوعِ وَ اَلْخَوْفِ بِ 􀀀 اَللّ لِب
􀀀
ذاقَهَا هُ 􀀀 اَللّ فَأَ
􀀀
کانٍ فَکَفَرَتْ بِأَنْعُمِ هِ 􀀀 ا رَغَداً مِنْ کُلِّ مَ 􀀀 ا رِزْقُه 􀀀 مُطْمَئِنَّهً یَأْتِیه
اَللّ إِنْ کُنْتُمْ
􀀀
لالًا طَیِّباً وَ اُشْکُرُوا نِعْمَتَ هِ 􀀀 اَللّ حَ
􀀀
مِمّ رَزَقَکُمُ هُ
ا􀀀 ظالِم ( 113 ) فَکُلُوا 􀀀 اَلْعَذ وَ هُمْ وُنَ اب 􀀀 جاءَهُمْ رَسُولٌ مِنْهُمْ فَکَذَّبُوهُ فَأَخَذَهُمُ 􀀀
اَللّ غَفُورٌ
􀀀
ادٍ فَإِنَّ هَ 􀀀 لا ع 􀀀 اغٍ وَ 􀀀 اَللّ بِهِ فَمَنِ اُضْ طُرَّ غَیْرَ ب
􀀀
ا أُهِلَّ لِغَیْرِ هِ 􀀀 ما حَرَّمَ عَلَیْکُمُ اَلْمَیْتَهَ وَ اَلدَّمَ وَ لَحْمَ اَلْخِنْزِیرِ وَ م 􀀀 إِیّ تَعْبُدُونَ ( 114 ) إِنَّ
اه 􀀀 ُ
( رَحِیمٌ ( 115
ترجمه:
روزي بیاید که هر کسی از خویشتن دفاع کند و هر کس سزاي عمل خود را می برد و آنها ستم نمی بینند و خداوند دربارة
قریه اي مثل می زند که مردم آن در
ص : 60
امن و آرامش بودند و روزي فراوان،از هر جا براي آنها می آمد و کفران نعمتهاي خدا کردند و خداوند بواسطۀ کردارشان،بر
آنها لباس گرسنگی و ترس پوشانید.
پیامبري از خودشان نزد آنها آمد و آنها وي را تکذیب کردند و در حالی که ستمکار بودند،عذاب،گریبانگیرشان شد.از آنچه
خداوند روزي شما کرده است،بخورید که حلال و پاکیزه است و شکر نعمت خدا را بجا آورید،اگر او را می پرستید.همانا
مردار و خون و گوشت خوك و آنچه نام غیر خدا بر آن یاد شده بر شما حرام کرده است و هر که ناچار شود،در حالی که
زیاده روي و تجاوز نکند،خداوند آمرزگار و رحیم است.
قرائت:
و الخوف:عباس بن فضل بنقل از ابی عمرو این کلمه را به نصب و دیگران به جر خوانده اند:نصب آن بنا بر این است که
باشد و همین اولی است. « الجزع » عطف بر لباس الجوع و جر آن بنا بر این است که عطف بر
لغت:
بأساء » است.مثل « نعماء » برخی گویند:مفرد آن .« عفن و اغصن » است مثل « نعم » برخی گویند:جمع « شده و اشد » مثل « نعمه » انعم:جمع
است.لکن در اینجا معناي استعاري آن مراد است.یعنی پوشانید « خداوند قریه را چشانید » اللّ :معناي حقیقی آن
􀀀
اذاقها ه « و ابؤس
یعنی:این اسب را سوار شو و او را بیازماي.شاعر گوید: « ارکب هذا الفرس و ذقه » آن را.مثل
فذاق فاعطته من اللین جانباً
کفی و لها ان یغرق السهم حاجز
یعنی:کمان را آزمود.این کمان به اندازة کافی در اختیار بود و تیر را به شدت رها می کرد.
دیگري گوید:
اللّ ذاق حلوم قیس
􀀀
و ان ه
فلما رأي خفتها قلاها
خداوند بردباریهاي طایفۀ قیس را آزمود و چون بی حلمی آنها را مشاهده کرد،آنها را طرد کرد.
ص : 61
اعراب:
یَوْمَ تَأْتِی
است. « اذکر » یا بخاطر این است که لَغَفُورٌ رَحِیمٌ در آن عمل کرده یا به تقدیر « یوم » :نصب
مقصود:
ا􀀀 جادِلُ عَنْ نَفْسِه 􀀀 یَوْمَ تَأْتِی کُلُّ نَفْسٍ تُ
:چون روز قیامت فرا رسد،همۀ افراد براي دفاع از خویش با فرشتگان به جدال و بحث پرداخته،دلائلی می آورند که قابل قبول
نیست.می گویند:به خدا سوگند،ما مشرك نبوده ایم.پیروان آنها هم می گویند:
پروردگارا،اینان ما را گمراه کردند.پس عذاب آنها را زیاد کن.
لا یُظْلَمُونَ 􀀀 ا عَمِلَتْ وَ هُمْ 􀀀 تُوَفّ کُلُّ نَفْسٍ م
􀀀
وَ ی
:هر کس جزاي نیک و بد خود را می گیرد و ستمی بکسی نمیشود.
اللّ مَثَلًا
􀀀
وَ ضَرَبَ هُ
:خداوند مثلی می زند.
کانَتْ آمِنَهً مُطْمَئِنَّهً 􀀀 قَرْیَهً
:دربارة قریه اي که مردم آن در امنیت کامل به سر- می بردند و با اطمینان خاطر زندگی می کردند و نیازي به تغییر مکان و
نقل و انتقال نداشتند،زیرا ترسی نداشتند و از لحاظ زندگی در تنگی نبودند.
کانٍ 􀀀 ا رَغَداً مِنْ کُلِّ مَ 􀀀 ا رِزْقُه 􀀀 یَأْتِیه
: راتُ کُلِّ شَیْءٍ (قصص 57 􀀀 ی إِلَیْهِ ثَمَ 􀀀 :روزي فراوان،از جاها و بلاد دیگر، براي آنها آورده می شد.چنان که می فرماید: یُجْب
اللّ :مردم این قریه،به نعمت هاي خداوند کفر ورزیدند و شکر آنها را
􀀀
هر گونه میوه اي در آنجا جمع می شد) فَکَفَرَتْ بِأَنْعُمِ هِ
بجاي نیاوردند.
کانُوا یَصْنَعُونَ 􀀀 ما 􀀀 اسَ الْجُوعِ وَ الْخَوْفِ بِ 􀀀 اللّ لِب
􀀀
ذاقَهَا هُ 􀀀 فَأَ
:خداوند آنها را گرفتار گرسنگی ترس و بیم کرد و این بر اثر کردار زشتشان بود.
در اینجا اثر ترس و گرسنگی را لباس نامیده است،زیرا اثر گرسنگی و لاغري مانند لباس،بر بدن انسان ظاهر میشود.برخی
گویند:همانطوري که لباس بدن را فرا می گیرد،آنها را گرسنگی و ترس فرا گرفت.
ص : 62
ابن عباس و مجاهد و قتاده گویند:مقصود از این قریه،مکه است که خداوند هفت سال مردم آن را گرفتار گرسنگی و بدبختی
کرد،تا آنجا که ظرفهاي پوستین و پشمهاي آغشته بخون و حشرات بدن حیوانات را می خوردند و در عین حال از پیامبر و
را « مضر » یارانش بیمناك بودند.این جریان هنگامی بود که پیامبر دربارة آنها نفرین کرد و از خداوند مسألت داشت که قوم
همچون قوم یوسف،هفت سال دچار قحطی و بدبختی کند.
برخی گویند:مقصود قریه اي است که پیش از پیامبر اسلام،خداوند پیامبري بسوي آنها فرستاد و آنها کافر شدند و او را کشتند
و خداوند آنها را گرفتار عذاب کرد.
جاءَهُمْ رَسُولٌ مِنْهُمْ 􀀀 وَ لَقَدْ
:خداوند بسوي مردم آن قریه،یعنی مکه، پیامبري از خودشان فرستاد،تا از او پیروي کنند.
فَکَذَّبُوهُ
:آنها وي را تکذیب و نبوتش را منکر شدند.
ظالِمُونَ 􀀀 ذابُ وَ هُمْ 􀀀 فَأَخَذَهُمُ الْعَ
:آنها در حالی که ستمکار بودند،بعذاب ترس و گرسنگی-که در آیۀ پیش بیان شد-و شکستهاي بدر و...گرفتار شدند.
کسانی که قریه را جاي دیگري غیر از مکه دانسته اند،می گویند:این آیه هم شرح حال مردم همان قریه است.
اکنون مؤمنین را مخاطب ساخته،می فرماید:
لالًا طَیِّباً 􀀀 اللّ حَ
􀀀
مِمّ رَزَقَکُمُ هُ
ا􀀀 فَکُلُوا
:اگر چه صیغۀ امر بکار برده،ولی منظور، اباحه است یعنی شما می توانید از غنیمتها و دیگر روزیهاي حلال استفاده کنید.
اللّ
􀀀
وَ اشْکُرُوا نِعْمَتَ هِ
:و شکر نعمتهایی که براي شما آفریده و بر شما حلال کرده است،بجاي آورید.
إِیّ تَعْبُدُونَ
اه 􀀀 إِنْ کُنْتُمْ :اگر خداي یکتا را پرستش می کنید.
ا أُهِلَّ... 􀀀 ما حَرَّمَ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَهَ وَ الدَّمَ وَ لَحْمَ الْخِنْزِیرِ وَ م 􀀀 إِنَّ
.( تفسیر دو آیۀ فوق در سورة بقره،آمده است(رجوع شود به آیه هاي 172 و 173
ص : 63
[ [سوره النحل ( 16 ): آیات 116 تا 119
اشاره
لا􀀀 اَللّ اَلْکَ ذِبَ
􀀀
اَللّ اَلْکَ ذِبَ إِنَّ اَلَّذِینَ یَفْتَرُونَ عَلَی هِ
􀀀
رامٌ لِتَفْتَرُوا عَلَی هِ 􀀀 ذا حَ 􀀀􀀀 لالٌ وَ ه 􀀀 ذا حَ 􀀀􀀀 ما تَصِفُ أَلْسِنَتُکُمُ اَلْکَ ذِبَ ه 􀀀 تَقُولُوا لِ 􀀀 وَ لا
کانُوا 􀀀 کِنْ 􀀀 اهُمْ وَ ل 􀀀 ا ظَلَمْن 􀀀 ا عَلَیْکَ مِنْ قَبْلُ وَ م 􀀀 ا قَصَصْن 􀀀 ا م 􀀀 ادُوا حَرَّمْن 􀀀 ذابٌ أَلِیمٌ ( 117 ) وَ عَلَی اَلَّذِینَ ه 􀀀 اعٌ قَلِیلٌ وَ لَهُمْ عَ 􀀀 یُفْلِحُونَ ( 116 ) مَت
ا لَغَفُورٌ رَحِیمٌ 􀀀 ذلِکَ وَ أَصْلَحُوا إِنَّ رَبَّکَ مِنْ بَعْدِه 􀀀 ابُوا مِنْ بَعْدِ 􀀀 الَهٍ ثُمَّ ت 􀀀 أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ ( 118 ) ثُمَّ إِنَّ رَبَّکَ لِلَّذِینَ عَمِلُوا اَلسُّوءَ بِجَه
(119)
ترجمه:
براي آن توصیف هاي دروغی که زبانهایتان می کند،نگویید:این حلال و این حرام است،که دروغ بخدا ببندید.کسانی که
دروغ به خدا بندند،رستگار نمیشوند.
بهره اي ناچیز است و براي آنهاست عذابی دردناك.و بر یهودیان آنچه را از پیش براي تو نقل کرده ایم،حرام کردیم.ما
ستمشان نکرده ایم،بلکه خودشان در حق خود ستم کردند.
آن گاه پروردگارت نسبت به کسانی که از روي نادانی بدي کرده و از پی آن توبه
ص : 64
آورده و بصلاح آمده اند،پروردگارت از پی آن،آمرزگار و رحیم است.
اعراب:
اعٌ قَلِیلٌ 􀀀مَت
.« متاعهم بهذا الذي فعلوه متاع قلیل » :خبر براي مبتداي محذوف،یعنی
مقصود:
سابقاً دربارة چیزهاي حلال و چیزهاي حرام،سخن گفت.اکنون دستور می- دهد که از مخالفت دستورهاي او خودداري
کنند.از اینرو میفرماید:
رامٌ 􀀀 ذا حَ 􀀀􀀀 لالٌ وَ ه 􀀀 ذا حَ 􀀀􀀀 ما تَصِفُ أَلْسِنَتُکُمُ الْکَذِبَ ه 􀀀 لا تَقُولُوا لِ 􀀀 وَ
:چیزهایی را که زبانهاي شما بدروغ آنها را حلال یا حرام شمرده اند،حلال یا حرام نشمارید و نگویید:مردار حلال است و
شتري که ده شکم زاییده،حرام است.
اللّ الْکَذِبَ
􀀀
لِتَفْتَرُوا عَلَی هِ
:و با این سخن،نسبت دروغ به خدا ندهید و احکامی که زاییدة فکر شماست بخداوند متعال نبندید.
لا یُفْلِحُونَ 􀀀 اللّ الْکَذِبَ
􀀀
إِنَّ الَّذِینَ یَفْتَرُونَ عَلَی هِ
:زیرا کسانی که به خداوند نسبت دروغ می دهند،از عذاب خدا نجات نمی یابند و خیري نمی بینند.
اعٌ قَلِیلٌ 􀀀مَت
:در این دنیا چند روزي بیشتر،از متاع اندك آن بهره مند نمیشوند.
ذابٌ أَلِیمٌ 􀀀 وَ لَهُمْ عَ
:اما در آخرت،گرفتار عذابی دردناك خواهند شد.
ا عَلَیْکَ مِنْ قَبْلُ 􀀀 ا قَصَصْن 􀀀 ا م 􀀀 ادُوا حَرَّمْن 􀀀 وَ عَلَی الَّذِینَ ه
:و بر یهودیان حرام کردیم،چیزهایی که قبلا براي تو شرح دادیم.مقصود مطالبی است که در سورة انعام ذکر شده است.در
ا کُلَّ ذِي ظُفُرٍ (انعام 146 :و بر یهودیان حرام کردیم هر ناخن داري را...)این معنی از 􀀀 ادُوا حَرَّمْن 􀀀 آنجا فرمود: وَ عَلَی الَّذِینَ ه
حسن و قتاده و عکرمه است.بدیهی است که سورة انعام پیش از این سوره،نازل شده است.
اهُمْ 􀀀 ا ظَلَمْن 􀀀 وَ م
:ما از این راه،بر آنها ظلمی روا نداشتیم.
کانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ 􀀀 کِنْ 􀀀 وَ ل
:بلکه آنها از راه معصیت و کفران نعمتها و انکار انبیاء بخود ظلم کردند و سزاوار شدند که چیزهاي حلال بر آنها حرام گردد،
ص : 65
زیرا بر اثر رفتارهاي زشت،مصلحتها تغییر کرد.
اکنون دربارة آنهایی که بر اثر وعد و وعید الهی توبه کنند،می فرماید:
ا لَغَفُورٌ رَحِیمٌ 􀀀 ذلِکَ وَ أَصْلَحُوا إِنَّ رَبَّکَ مِنْ بَعْدِه 􀀀 ابُوا مِنْ بَعْدِ 􀀀 الَهٍ ثُمَّ ت 􀀀 ثُمَّ إِنَّ رَبَّکَ لِلَّذِینَ عَمِلُوا السُّوءَ بِجَه
:اي محمد،پروردگار تو نسبت به کسانی که از روي نادانی کار زشتی می کنند،سپس توبه کرده،در صدد اصلاح نیت و رفتار
خود برمی آیند، آمرزگار و رحیم است.
بدیهی است که جهالت انسان را بکار زشت دعوت می کند،همانطوري که دانایی انسان را به نیکی فرا می خواند.برخی
گویند:جهالت آنها از خود زشتیها یا از کیفر آنهاست.برخی گویند:جهالت این است که انسان بکار زشتی اقدام کند و بخود
وعده دهد که از آن توبه خواهد کرد.
به عملی که از شخص سر زده،تکرار شده است. « من بعدها » بمنظور تأکید،و نیز بازگشت ضمیر « إِنَّ رَبَّکَ » در آیۀ فوق
نظم آیات:
ا... متصل است به آنچه که قبلا حرام یا حلال شمرده شده است،تا بیان کند که 􀀀 ا قَصَصْ ن 􀀀 ا م 􀀀 ادُوا حَرَّمْن 􀀀 آیۀ وَ عَلَی الَّذِینَ ه
چیزهایی که یهودیان حلال یا حرام می شمردند، در تورات نبوده،چنان که در قرآن هم نیست.
برخی گویند:منظور بیان این مطلب است که:هر گاه بر یهودیان،بواسطۀ معصیتشان همه چیز حرام نشده است،چگونه بر
مسلمانان حرام میشود؟
ص : 66
[ [سوره النحل ( 16 ): آیات 120 تا 124
اشاره
اهُ 􀀀 راطٍ مُسْتَقِیمٍ ( 121 ) وَ آتَیْن 􀀀 ی صِ 􀀀 داهُ إِل 􀀀 اهُ وَ هَ 􀀀 شاکِراً لِأَنْعُمِهِ اِجْتَب 􀀀 لِلّ حَنِیفاً وَ لَمْ یَکُ مِنَ اَلْمُشْرِکِینَ ( 120 )
􀀀
انِتاً هِ 􀀀 کانَ أُمَّهً ق 􀀀 راهِیمَ 􀀀 إِنَّ إِبْ
( کانَ مِنَ اَلْمُشْرِکِینَ ( 123 􀀀 ا 􀀀 راهِیمَ حَنِیفاً وَ م 􀀀 ا إِلَیْکَ أَنِ اِتَّبِعْ مِلَّهَ إِبْ 􀀀 اَلصّ ( 122 ) ثُمَّ أَوْحَیْن
الِحِین 􀀀 ا حَسَنَهً وَ إِنَّهُ فِی اَلْآخِرَهِ لَمِنَ 􀀀 فِی اَلدُّنْی
( کانُوا فِیهِ یَخْتَلِفُونَ ( 124 􀀀 ما 􀀀 امَهِ فِی 􀀀 ما جُعِلَ اَلسَّبْتُ عَلَی اَلَّذِینَ اِخْتَلَفُوا فِیهِ وَ إِنَّ رَبَّکَ لَیَحْکُمُ بَیْنَهُمْ یَوْمَ اَلْقِی 􀀀 إِنَّ
ترجمه:
ابراهیم،پیشوایی بود،براي خداوند نیایشگر و براه راست.و از مشرکان نبود.سپاسگزار نعمتهاي خداوند.خدا او را برگزید و براه
راست هدایت کرد.
در این جهان باو نیکی دادیم و در آخرت از صالحان است.آن گاه بتو وحی کردیم که از کیش ابراهیم که براه راست بود و
بر کسانی لازم شمرده شد که در بارة آن اختلاف کردند.پروردگار تو،در روز قیامت « روز شنبه » مشرك نبود،پیروي کنی.همانا
در میان آنها، در بارة آنچه در آن اختلاف می کرده اند،حکم خواهد کرد.
ص : 67
مقصود:
لِلّ حَنِیفاً
􀀀
انِتاً هِ 􀀀 کانَ أُمَّهً ق 􀀀 راهِیمَ 􀀀 إِنَّ إِبْ
یعنی مرد عالم.بیشتر مفسران قرآن « امه »: اختلاف است.برخی گویند:یعنی مقتدا و معلم خیر.ابن اعرابی گوید « امه » :در بارة معناي
نامیده اند،این است که « امه » نیز همین نظر را تأیید می کنند.قتاده گوید:یعنی،پیشواي هدایت.برخی گویند:علت اینکه ابراهیم را
قوام و پایداري امت بوجود اوست.برخی گویند:علت این است که وي به اصلاح عمل امت،قیام کرده است.مجاهد گوید:علت
منحصر در وجود مبارك او بوده « امت توحید » این است که او در عصر خود تنها فرد یگانه پرست بوده و بنا بر این
است،دیگران همگی کافر بوده اند.
ابن مسعود گوید:یعنی کسی که مطیع خداست و همواره بعبادت مشغول است.حسن گوید:یعنی نمازگزار. « قانت » در بارة معناي
حنیف،یعنی در راه طاعت و اسلام،مستقیم بود و به بیراهه نمی رفت.
آري چنین بود قهرمان توحید:
-معلم خیر،عالم،مطیع خدا و براه راست.
وَ لَمْ یَکُ مِنَ الْمُشْرِکِینَ
:او اهل شرك نبود،بلکه یکتا پرست بود.
راطٍ مُسْتَقِیمٍ 􀀀 ی صِ 􀀀 داهُ إِل 􀀀 اهُ وَ هَ 􀀀 شاکِراً لِأَنْعُمِهِ اجْتَب 􀀀
:او به نعمتهاي خدا معترف بود و شکر گزاري می کرد.خداوند او را از میان مردم اختیار کرد و برسالت و رهبري انسانها
برگزید و او را براه راست-یعنی اسلام و توحید-رهنمون گشت.
ا حَسَنَهً 􀀀 اهُ فِی الدُّنْی 􀀀 وَ آتَیْن
خدایا »: :ما در این جهان باو نعمتی نیکو بخشیدیم تا خودش و اولادش خوشدل باشند.این نعمت،همان است که ما می گوییم
حسن گوید:این نعمت،رسالت و نبوت است. «. بر محمد و آلش درود فرست،هم چنان که بر ابراهیم و آلش درود فرستادي
قتاده گوید:این نعمت این است که پیروان هر دینی ابراهیم را دوست می دارند.
برخی گویند:مقصود این است که خداوند همه جا ستایشگر اوست.خداوند او را می ستاید:وي همواره خدا را اطاعت کرد و
در راه تحصیل خشنودیش کوشید تا امام و
ص : 68
مقتداي خلق شد و مردم بنور او هدایت یافتند.
برخی گویند:این نعمت،همان است که خداوند دعاي وي را اجابت کرد و نبوت را در فرزندانش قرار داد.
الصّ
الِحِین 􀀀 وَ إِنَّهُ فِی الْآخِرَهِ لَمِنَ :او در آخرت از مردم شایسته است.
در اینجا مناسب بود،ابراهیم را در عالیترین درجۀ صلاحیت و شایستگی قرار دهد،زیرا موقعیت او چنین اقتضایی را داشت،لکن
چنین نکرد،تا مردم را به شایستگی ترغیب کند و نشان دهد که مردم صالح،با پیامبران در یک ردیفند.
این خود براي مردم صالح افتخاري بزرگ است که ابراهیم خلیل با همۀ عظمت مقامی که دارد،از آنها باشد.گذشته از
این،خداوند،پیامبر اسلام را نیز دعوت می کند که از کیش ابراهیم پیروي کند و خود را در همان صفی قرار دهد که ابراهیم از
آنهاست.
راهِیمَ حَنِیفاً 􀀀 ا إِلَیْکَ أَنِ اتَّبِعْ مِلَّهَ إِبْ 􀀀 ثُمَّ أَوْحَیْن
:آن گاه،اي محمد،بتو وحی کردیم که از کیش ابراهیم-که در دعوت بتوحید و مبارزة با بتها براه راست بود- پیروي کنی.
کانَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ 􀀀 ا 􀀀 وَ م
:او از اهل شرك نبود.
پرسش:
گفته اند:پیامبر ما افضل از ابراهیم است.چرا در اینجا خداوند امر کرده است که از ابراهیم که مقامش پایینتر است پیروي
کند؟! پاسخ:
شکی نیست که ابراهیم،پیش از پیامبر اسلام،راه توحید و حقجویی را سپرده است.پیامبر اسلام،اگر چه افضل از ابراهیم
است،لیکن دنباله رو اوست و این مانعی ندارد.
ما جُعِلَ السَّبْتُ عَلَی الَّذِینَ اخْتَلَفُوا فِیهِ 􀀀 إِنَّ
وسیلۀ لعن و مسخ کسانی شد که در بارة آن اختلاف کرده،نخست حرام،سپس حلال شمردند.از « روز شنبه » :حسن گوید:یعنی
اینرو خداوند آنها را لعن و مسخ کرد.
ص : 69
ممکن است منظور این باشد که چون در روز شنبه از شکار ماهی ممنوع شده بودند،روز جمعه،تورهاي ماهیگیري را به آب
می انداختند تا ماهی ها در آن جمع شوند،سپس روز یکشنبه،تور را با ماهی ها از آب بیرون می آوردند.اختلاف آنها در بارة
همین کار بود.
مجاهد و ابن زید گویند:یعنی یهودیان مأمور شدند که احترام روز شنبه را حفظ کنند،زیرا به آنها دستور داده شده بود که
جمعه را احترام کنند و آنها در این باره اختلاف کرده بودند.
اختلاف کردند.گروهی می گفتند:بهترین روزها شنبه است که خداوند در « روز شنبه » برخی گویند:یهودیان و مسیحیان در بارة
آن روز از خلقت اشیا فارغ شد و گروهی می گفتند:بهترین روزهاي هفته،یکشنبه است که روز شروع آفرینش است.
کانُوا فِیهِ یَخْتَلِفُونَ 􀀀 ما 􀀀 امَهِ فِی 􀀀 وَ إِنَّ رَبَّکَ لَیَحْکُمُ بَیْنَهُمْ یَوْمَ الْقِی
:روز قیامت که فرا رسید،خداوند در مورد مسائل دینی که در بارة آنها اختلاف می کردند، حکم خواهد کرد و حق و باطل را
تمیز خواهد داد.آن گاه معلوم خواهد شد که کدام دسته بر حق و کدام دسته،بر باطل بوده اند.
نظم آیات:
وجه اتصال آیۀ اخیر،به آیات سابق این است که:خداوند در آیۀ سابق امر کرد که مردم از حق پیروي کنند و در بارة آن
اختلاف نکنند.در این آیه نشان می دهد که چگونه بر مردمی که از پیروي حق خودداري کردند و دربارة آن باختلاف
افتادند، سختگیري کرد و آنها را در تنگی و سختی قرار داد.
ابو مسلم گوید:یهودیان و مسیحیان،ابراهیم را از خود می دانستند.خداوند این ادعا را رد کرد.سپس در آیۀ بعد،برد مطلبی
را بر خود لازم می شمردند و فکر می کردند،نسخ این حکم،ممکن نیست. « روز شنبه » دیگر پرداخت.آنها تعظیم
لکن خداوند به آنها خاطر نشان می کند که این عقیده هم مانند عقیدة سابق،غلط و بی اساس است.
ص : 70
[ [سوره النحل ( 16 ): آیات 125 تا 128
اشاره
جادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِیلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ 􀀀 ی سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَهِ وَ اَلْمَوْعِظَهِ اَلْحَسَ نَهِ وَ 􀀀 اُدْعُ إِل
لا􀀀 بِاللّ وَ
􀀀
إِلاّ هِ
􀀀
ا صَبْرُكَ 􀀀 لِلصّ ( 126 ) وَ اِصْبِرْ وَ م
ابِرِین 􀀀 ا عُوقِبْتُمْ بِهِ وَ لَئِنْ صَبَرْتُمْ لَهُوَ خَیْرٌ 􀀀 اقِبُوا بِمِثْلِ م 􀀀 اقَبْتُمْ فَع 􀀀 بِالْمُهْتَدِینَ ( 125 ) وَ إِنْ ع
( اَللّ مَعَ اَلَّذِینَ اِتَّقَوْا وَ اَلَّذِینَ هُمْ مُحْسِنُونَ ( 128
􀀀
مِمّ یَمْکُرُونَ ( 127 ) إِنَّ هَ
ا􀀀 ضَی لا تَکُ فِی قٍْ 􀀀 عَلَی وَ تَحْزَنْ هِْمْ
ترجمه:
با حکمت و موعظۀ نیکو براه پروردگارت دعوت کن و با آنچه بهتر است با آنها بگفتگو پرداز.خداوند به کسانی که از
راهش منحرف شده اند و به کسانی که هدایت شده اند،داناتر است.اگر آنها را کیفر دهید،برابر کردارشان آنها را مجازات
کنید و اگر صبر کنید،صبر براي صابران بهتر است.و صبر کن که صبر تو جز بتوفیق خداوند نیست و بر آنها غمگین نباش و از
نیرنگ آنها دلتنگ نشو.خداوند با پرهیزکاران و با کسانی است که نیکوکارند.
ص : 71
قرائت:
ضیق:ابن کثیر این کلمه را در اینجا و در سورة نمل به کسر ضاد و دیگران بفتح ضاد خوانده اند.فتح ضاد به این مناسب است
بوده سپس مخفف شده. « ضیّق » که در اصل
ممکن است به معناي مصدر باشد.
برخی گفته اند:هر دو بیک معنی هستند.
ابو علی گوید:هر گاه بفتح ضاد هم بخوانیم،بهتر است مصدر باشد،نه صفت.
بفتح،تنگی دل است. « ضَیْق » به کسر،تنگی معاش و « ضیق »: ابو عبیده گوید
مقصود:
اکنون خداوند پیامبر خود را امر می کند که مردم را دعوت به حق کند.
می فرماید:
ی سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَهِ 􀀀 اُدْعُ إِل
:مردم را بوسیلۀ قرآن،بدین خداوند دعوت کن،زیرا دین،یگانه راه رسیدن بخشنودي خداوند است.
در اینجا قرآن را حکمت نامیده است،زیرا بمنزلۀ سدي است در برابر فساد و امور ناپسند.
برخی گویند:حکمت،یعنی شناسایی نیک و بد و صلاح و فساد کارها،زیرا از برکت شناسایی است که از فساد جلوگیري می
شود و مردم براه صواب و راستی و کارها و گفتارهاي نیکو و پسندیده،راه می یابند.
وَ الْمَوْعِظَهِ الْحَسَنَهِ
:همچنین مردم را از راه موعظۀ نیکو براه خدا دعوت کن.
موعظۀ نیکو یعنی ترغیب و تشویق مردم به ترك زشتیها و به انجام کارهاي پسندیده.بطوري که زشتی ها در نظر آنها تنفر آور
و نیکی ها در نظر آنها لذتبخش جلوه کند.واعظ نیکو سخن،دلهاي مردم را نرم می کند و بذر خشوع و خضوع را در دلهاي
مردم می افشاند.
ابن عباس گوید:حکمت یعنی نبوت و موعظۀ حسنه،موعظه هاي قرآنی است.
جادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ 􀀀 وَ
:و بوسیلۀ قرآن که بهترین دلیلهاست،با آنها
ص : 72
به بحث و گفتگو بپرداز.
مقصود این است که عفریت شرك را در نهاد مشرکین بکام هلاك افکن و با مدارایی و ملایمت،آنها را نصیحت کن تا ترا
یعنی از راه استدلال،نیروي خصومت و مخالفت مخالف را در هم شکستن و او را براه « جدل ». اجابت کنند و براه خدا آیند
راست آوردن.
برخی گویند:مقصود این است که باندازة قدرت فهم و تحملشان با آنها بحث و گفتگو کند،نه بیشتر،چنان که در حدیث آمده
( است:ما پیامبران مأموریم که با مردم بقدر عقلشان سخن گوییم. ( 1
إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِیلِهِ
:خداوند به کسی که از راه دین،منحرف و گمراه شده است،داناتر است.
وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ
:و نیز بحال کسانی که براي هدایت پذیري،استعداد و آمادگی دارند،آگاه تر است.چنین خدایی صلاح حال مردم را بهتر می
داند و آنچه در بارة آنها امر می کند،صلاح است.
ا عُوقِبْتُمْ بِهِ 􀀀 اقِبُوا بِمِثْلِ م 􀀀 اقَبْتُمْ فَع 􀀀 وَ إِنْ ع
:اگر خواستید کسی را مجازات کنید،به اندازة خطایش او را مجازات کنید،نه بیشتر.
شعبی و قتاده و عطا گویند:بعد از آنکه مشرکین در جنگ احد،کشتگان احد را مثله کردند و شکم حمزه را شکافتند و
هند،جگر او را بیرون آورد و دیگران گوش و بینی او را بریدند،مسلمانان گفتند:اگر بر آنها دست یافتیم،زندگان آنها را هم
مثله خواهیم کرد،تا چه رسد به مردگان آنها.از اینرو این آیه نازل شد.
مجاهد و ابراهیم و ابن سیرین گویند:این آیه عام است و شامل هر ظلمی-اعم از غضب و...-می شود.
حسن گوید:این آیه،پیش از آنکه پیامبر مأمور جنگ با همۀ مشرکان گردد، نازل شده است.در این آیه،فقط مأمور می شود با
کسانی بجنگد که با او جنگیده اند.
اتَلُوکُمْ فَاقْتُلُوهُمْ (بقره 191 :اگر با شما جنگیدند،آنها را بکشید). 􀀀 نظیر فَإِنْ ق
ص : 73
1) - امرنا معاشر الانبیاء ان نکلم الناس علی قدر عقولهم. -1
لِلصّ
ابِرِین 􀀀 وَ لَئِنْ صَبَرْتُمْ لَهُوَ خَیْرٌ :اگر دست از مجازات آنها بردارید و شکیبایی کنید و تلخی صبر را بچشید،بهتر است،زیرا پاداش آن بزرگ است.
بِاللّ
􀀀
إِلاّ هِ
􀀀
ا صَبْرُكَ 􀀀 وَ اصْبِرْ وَ م
:اي محمد،در ابلاغ رسالت،صبر کن و آزار و اذیتها را تحمل کن و مطمئن باش که خداوند ترا بر صبوري و بردباري توفیق
می دهد و کارها را براي تو آسان می کند.
برخی گویند:یعنی چیزهایی که صبر لازم دارند،بر آنها صبر کن که خدا ترا توفیق می دهد.
لا تَحْزَنْ عَلَیْهِمْ 􀀀 وَ
:و از اعراض مشرکین،غمگین مباش،زیرا سرانجام بر آنها پیروز می شوي و اگر آنها اعراض می کنند،بر تو ملامتی نیست.تو به
وظیفۀ خود عمل کردي و امر خدا را بمردم رسانیدي.
برخی گویند:یعنی بر کشتگان احد غمگین مباش،زیرا خداوند مقام آنها را بالا برده و در بهشت جاي داده است.
مِمّ یَمْکُرُونَ
ا􀀀 ضَی لا تَکُ فِی قٍْ 􀀀 وَ
:از اینکه آنها با تو و یارانت،نیرنگ می کنند،دلتنگ نباش،زیرا خداوند نیرنگشان را بخودشان باز می گرداند و شما را از شر
ایشان حفظ می کند.
اللّ مَعَ الَّذِینَ اتَّقَوْا
􀀀
إِنَّ هَ
:خدا با کسانی است که از شرك و زشتی ها و گناهان کبیره بپرهیزند و آنها را یاري و حفظ می کند.
وَ الَّذِینَ هُمْ مُحْسِنُونَ
:و با کسانی است که نیکوکار باشند.
حسن گوید:یعنی از آنچه بر آنها حرام است می پرهیزند و در آنچه بر آنها واجب است،نیکوکارند.
ص : 74
سو