دیباچه
بسم اللّه الرّحمن الرّحیم
العظمة للّه، و یختصّ به الملك و البقآء، و یتوحّد بالعزّ و الكبریاء، یحكم ما یرید، و یفعل ما یشاء، دانت له الارض و السّماء، علا سلطانه، و بهر برهانه، و جلّ ثنائه، و تقدسّت اسمائه، عرشه عظیم، و منّه قدیم، و الصّلوة علی نبیّه الكریم، سیّد قسیم، و قائد بسیم. ثم السّلام علی الاوصیا و الائمة و شفعاء الامّة (ما رنّحت عذبات البان ریح صبا و اطرب العیس حادی العیس بالنغم) «1».
امّا بعد: در اوایل سال گذشته كه شروع به نگارش جلد دویّم منتظم ناصری نمود، جازم و مصمّم بود كه رشته سنوات این تاریخ تا بهذه السنه مسلسل و پیوسته نگاشته شود، آب یا آتش، خواب یا آرامش مانع حصول مطلب و وصول به مقصد نگردد، و به همین قصد و نیّت خامه مینوشت و تخم این اندیشه میكشت بلكه كشتهها را میدروید و راهرا میبرید تا رسید به اوّل دولت سلسله علیّه قاجار، اولیای نعم نگارنده و آباء و اجداد این بیمقدار، لا زالت شموس معالیهم ساطعة فی رابعة النهار. در اینجا شكر ایادی و نعمت، و سوابق حقوق بلا نهایت دست و دامنم بگرفت و از روی ارادت و شكفت گفت: این نه
______________________________
(1). مادامی كه باد صبا شاخههای درختبان را به حركت درمیآورد و ساربان سرودخوان با نغمههای خود شتر را به نشاط برمیانگیزاند.
ص: 576
آن مقام است كه در آن سرسرینگری و به سرعت از آن گذری. لمحهای بپا و خلع نعلین كن كه انّك بالواد المقدس طوی. قرنی كه پیش است ولادت هر مولودی از آن تو را و پیشینیان تو را بلكه آحاد و افراد اهل مملكت را سعادتیست جاوید و هرآنی از آن ساعتی است سعید. كلیّه وقایع آن معتبر و سوانح مهمّه آن روشنیبخش دیده اولی التّهی و الفكر. فتوحات آن مفتاح كنوز و اقبال، و غزوات آن اسباب نیل و حصول امانی و آمال، اخبار آن بدایع اخبار، و آثار آن نوادر آثار.
پس در نگارش این قرن كه به منزله ذكر خاص است پس از عام، سیاق كلام را اختصاصی باید، و تاریخ این سلسله ابد پیوند را جلدی مخصوص شاید، تالآلی را از صدف امتیاز و معانی را از الفاظ ممتاز باشد چون راهی كه انصاف نماید پیمود نیست و حرفی كه عقل گوید شنودنی.
جلد ثانی منتظم ناصری را به سال هزار و صد و نود و سه كه سال ارتحال كریمخان وكیل است ختم كردم و عزّزناه بثالث «1» گویان از ابتدای استیلای كلّی و غلبه تام و تمام سلاطین باتمكین قاجار، و پادشاهان معدلتآئین این دودمان با فخامت و فخار، بر ممالك محروسه ایران صانها اللّه من طوارق الزمان را برای جلد سیم گذاشتم و در آن جلد كه اگر توفیق رفیق شود نیز سالبهسال نگاشته خواهد شد. با وجود فسحت عرصه و مجال چه جای ایجاز و اجمالست (این رشته عمر است و دراز اولیتر) سیر این ملوك معظّم و خسروان با كرامت و همم كه هریك بجای خود عمده و اهمّ میباشد در جلد سیّم كتاب منتظم ناصری مفصّل و مبسوط، منقّح و مشروح درج و ثبت صحیفه بقا و خلود و ضبط اوراق شرافت و ابود میشود، امید كه
______________________________
(1). عبارت «و عززناه بثالث» تلمیحی است با آیه شریفه «إِذْ أَرْسَلْنا إِلَیْهِمُ اثْنَیْنِ فَكَذَّبُوهُما فَعَزَّزْنا بِثالِثٍ ...» (سوره یس آیه 14). البته صحیح این بود كه یا عین عبارت قرآن را میآورد «فَعَزَّزْنا بِثالِثٍ» یا هم مینوشت «فعززناهما بثالث» یعنی دو جلد اوّل و دوّم را با جلد سوّم به عزّت و حرمت رساندیم. «فعززناه بثالث» در اینجا معنی ندارد مگر اینكه بگوئیم ضمیر (ه) راجع است به جلد ثانی در آن صورت جلد اوّل چرا باید از عزّت بركنار بماند؟ تردید ندارم كه مؤلّف در ایجاد این تلمیح مبتكر نیست و از مرحوم میرزا ابو القاسم قائممقام تقلید كرده، زیرا آن مرحوم نیز چنین سهوی مرتكب شده است. (ر. ك. به منشآت قائممقام چاپ 1280، ص 21 س 7).
ص: 577
به بسط آن بساط كه سرمایه مسرّت و انبساط است موّفق گردد و این خدمات ناچیز و مختصر هدیه وجیز در پیشگاه حضور باهر النّور ولینعمت اقدس همایون ما شاهنشاه جمجاه كلّ ممالك محروسه ایران شهریار تاجدار السّلطان بن السّلطان بن السّلطان ناصر الدین شاه قاجار خلّد اللّه ملكه مقبول شود و موقع قبول یابد انشاء اللّه تعالی.