گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد اول
[سنه 937 هجری- سنه 1530 مسیحی]





آسیا- خلاف و جنگ فیمابین امرای شاه طهماسب كه در آن خلاف چوهه سلطان و بسیاری از بزرگان كشته شدند و اولمه تكلو كه حكومت آذربایجان را داشت به خیال استقلال افتاد و با عساكر شاه طهماسب جنگ كرده كاری از پیش او نرفت و آخر الامر چون خلعتی از جانب سلطان سلیمان خان سلطان عثمانی برای او آمد رو به دربار این سلطان گذاشت. هم در این سال بعضی از امرای اوزبك با لشكر به خراسان آمده فیمابین ایشان و عساكر شاه طهماسب نایره قتال اشتعال یافت. هم در این سال بابر پادشاه بن عمر شیخ بن سلطان ابو سعید بن میرزا سلطان محمّد بن میرزا میران شاه بن امیر تیمور كه از سلاطین بزرگ و صاحب خیرات كثیره بود در اگره درگذشت. مدّت عمر بابر پادشاه چهل و نه سال و ایّام سلطنتش
ص: 784
سی و هشت سال، در اوایل پادشاهی فرغانه و سمرقند را داشت بعد از آنكه ماوراء النهر از تصرّف او خارج شد ولایت قندهار و اگره و لاهور و كابل و دهلی و بدخشان را متصرّف گردید. جلوس همایون پادشاه ابن بابر پادشاه به جای پدر به سلطنت، امّا چون خبر فوت بابر پادشاه به محمّد زمان میرزا رسید به خیال استقلال افتاده لهذا همایون پادشاه با عساكر خود متوجّه او گردید و در كنار آب گنگ بدون منازعه و جنگ او را دستگیر كرده در یكی از قلاع حبس نمود بعد از مدّتی از حبس فرار كرده با معدودی، چندگاه سرگردان می‌گشت آخر الامر از روی اضطرار به خدمت همایون پادشاه آمد. هم در این سال سلطان بهادر گجراتی با محمود بن ناصر الدین خلجی صاحب مالوه جنگ كرده او را بكشت و مالوه را متصرّف شد و دولت سلاطین مالوه هند منقرض گردید. پوشیده نباشد كه سلاطین مالوه هند هفت نفر بوده‌اند: اوّل شخص آنها دلاور خان غوریست كه از امرای محمّد شاه بن فیروز شاه بوده. دویّم هوشنگ خان بن دلاور خان. سیّم غزنین خان بن هوشنگ خان ملقّب به محمّد شاه. چهارم سلطان محمود خلجی. پنجم غیاث الدّین بن محمود خلجی. ششم ناصر الدّین بن غیاث الدّین. هفتم محمود بن ناصر الدّین خلجی كه به دست سلطان بهادر گجراتی كشته شد و بعد از كشته شدن محمود بن ناصر الدّین خلجی چندی مملكت وسیعه مالوه به تصرّف حكّام سور و افاغنه بود تا همایون پادشاه این مملكت را بگرفت.
اروپا- (آلمان)- شارلكن در القاب سلطنتی خود خود را پادشاه لمباردی و امپراطور آلمان و سیسیل و ایطالیا و هلاند و بلژیك و اسپانیول می‌نویسد. جزیره مالت و شهر طرابلس غرب را شارلكن به یك طایفه‌ای از رؤسای دینیّه كاتولیكی داده و مسكن عیسویانی گردید كه عثمانیها آنها را از جزیره ردس بیرون كرده بودند.

[سنه 938 هجری- سنه 1531 مسیحی]

آسیا- در این سال اولمه كه به دربار سلطان سلیمان خان سلطان عثمانی رفته بود محرّك سلطان شده پنجاه هزار سوار به سرداری فیل پادشاه همراه اولمه كرد كه
ص: 785
بعضی از بلاد متصرّفی شاه طهماسب را مسخّر نمایند، شاه طهماسب كه این بشنید با سپاهی فراوان متوجّه دفع ایشان شد، همینكه عساكر عثمانی از توجّه شاه طهماسب باخبر شدند دهشت بر ایشان غالب گشته توپها را انداختند و گریختند لهذا شاه طهماسب مراجعت نموده در تبریز قشلاق كرد. هم در این سال در بیست و نهم رمضان عبید خان با لشكری فراوان به ظاهر هرات نزول كرده این بلده را محاصره نمود و راه وصول آب و آذوقه را بر اهالی شهر بست و كار روزبروز بر هراتیان سخت‌تر و تنگتر شد و مجاعت به درجه‌ای رسید كه مردم بر سر گوشت سگ و گربه نزاعها می‌كردند، و این شهر دربند محاصره و غلاء بود تا چهاردهم ربیع الاول سال بعد كه سال نهصد و سی و نه باشد خبر توجّه شاه طهماسب به این طرف گوشزد عبید خان گردید و راه فرار پیش گرفت و هرات از محاصره خلاصی یافت. هم در این سال كه سال نهصد و سی و هشت باشد خیلی از اوزبك به طرف بسطام آمده عساكر شاه طهماسب در ظاهر بسطام با آنها جنگ كرده اوزبكان را منهزم ساختند. عزل میر غیاث الدین منصور از صدارت و دادن شاه طهماسب این منصب را به امیر معزّ الدّین محمّد اصفهانی. دادن شاه طهماسب وزارت دیوان اعلی را به احمد بیك تركمان. كشته شدن امیر قوام الدّین جعفر ساوجی وزیر شاه طهماسب در رباط نیك‌پی. وفات حاجی محمّد خبوشانی از مشاهیر. توجّه سلطان بهادر گجراتی به برهان‌پور و تمكین نظام شاه از او. وفات محمّد مشهور واعظ عرب.

[سنه 939 هجری- سنه 1532 مسیحی]

آسیا- فرستادن شاه طهماسب القاس میرزا و بدر خان را به استرآباد كه این دو به این ولایت آمده بسیاری از اوزبكان را بكشتند و بقیّه فرار كردند و القاس میرزا و بدرخان در استرآباد متمكّن شدند (القاس میرزا برادر شاه طهماسب بوده). هم در این سال چنانكه در شرح سال قبل ذكر نمودیم شاه طهماسب به جهت دفع عبید خان متوجّه خراسان گردید، و این سفر سیّم شاه طهماسب به خراسان بود. خلاصه اوزبكان چون توجّه شاه طهماسب را شنیدند رو به وادی فرار نهادند و شاه طهماسب
ص: 786
روز بیست و دویّم جمادی الاولی وارد هرات شد و حسینخان و منتشا سلطان و امیر سلطان روملو را به تسخیر غرجستان فرستاد و مشار الیهم به این ولایت آمده بر شاه محمّد سیف الملوك صاحب غرجستان غلبه كرده غرجستان را متصرّف شدند.
هم در این سال شاه طهماسب از شراب خوردن توبه كرد و غدغن سخت نمود كه هیچكس برخلاف شرع انور حركت نكند و اگر كسی غیر از این نماید مورد سیاست و مؤاخذه سخت شود و مبلغ كلّی كه از شرابخانه و قمارخانه و بیت اللّطف دیوان اخذ می‌كرد از دفتر خارج و متروك شد. هم در این سال شاه طهماسب حكومت هرات را به برادر خود سام میرزا داد و اغزواز خان شاملو را لله او گردانید و به قصد یورش بلخ در یازدهم ماه ذیحجّة الحرام از هرات بیرون آمد. وفات ابو سعید ابن كوجم خان بن ابو الخیر خان در سمرقند، پیش از آنكه ابو سعید وفات كند لشكر به كشمیر فرستاده بود كه در آنجا خطبه به اسم او خوانند. خلاصه چون ابو سعید درگذشت برادرش عبد اللّطیف خان به جای او برقرار گردید و در بعضی تواریخ نوشته‌اند كه پسر ابو سعید عبد الرشید خان به جای او به حكمرانی جلوس كرد. وفات احمد هندی شارح كافیه.

[سنه 940 هجری- سنه 1533 مسیحی]

آسیا- در این سال سلطان سلیمان خان عثمانی به تحریك اولمه و به اطمینان اینكه شاه طهماسب متوجّه یورش ماوراء النّهر است لشكر به آذربایجان كشید، به این معنی كه ابراهیم پاشا وزیر اعظم خود را با پنجاه هزار سوار از پیش روانه كرد، نیز ابراهیم پاشا اولمه را با ده هزار نفر از جلو فرستاد و از آنجا كه بعضی از امرای شاه طهماسب به راه غدر رفته به لشكر مخالف پیوستند اكثر بلاد آذربایجان به تصرّف ابراهیم پاشا و اولمه درآمد بعد از چندگاه خبر رسید كه شاه طهماسب از خراسان با سپاه فراوان كوچ بر سر كوچ متوجّه این سامانست، ابراهیم پاشا عریضه به سلطان سلیمان خان نوشته اظهار داشت كه موكب شاه طهماسب به این طرف توجّه كرده صلاح در اینست كه سلطان خود به این سمت متوجه شوند، لهذا سلطان سلیمان خان با لشكر زیادی به ابراهیم پاشا پیوست امّا وقتیكه سلطان سلیمان خان به
ص: 787
سلطانیّه رسید اواخر پائیز و زمستان نزدیك بود شروع به برف آمدن نمود و دست و پای عساكر عثمانی را سرما از كار انداخت و بسیاری بمردند و مالهای سواری و بنه آنها اغلب تلف شد ناچار سلطان عثمانی از تسخیر آذربایجان چشم پوشیده راه بغداد پیش گرفت و این بلد را به تصرّف درآورد و شاه طهماسب از قره‌آغاج كوچ كرده به درگزین آمد و جمعی را به محاصره قلعه وان كه اولمه آنرا متصرّف بود فرستاد و خود نیز به پای این قلعه آمد. هم در این سال صوفیان خلیفه روملو در خبوشان با درویش علی مغول كه به تاخت آمده بود جنگ نموده بر او غلبه كردند و بسیاری از همراهان او را بكشتند. وفات شیخ علی بن عبد العال مجتهد در روز شنبه هیجدهم ذیحجّه (مقتدای شیعه) تاریخ وفات شیخ علی بن عبد العال است و از مصنّفات این مجتهد یكی حاشیه بر شرح لمعه می‌باشد. وفات امیر نعمت اللّه حلّی از سادات جلیل القدر حلّه و از شاگردهای شیخ علی بن عبد العال بود و آخر الامر كار فیمابین شاگرد و استاد به كدورت و نقاضت كشید، بالجمله فوت امیر نعمت اللّه ده روز بعد از فوت شیخ علی اتفاق افتاد. وفات بهزاد مصوّر.
اروپا- (اسپانیول)- فتح مملكت پرو تماما به دست پیزار. (روس)- فوت وازیلی چهارم پادشاه و جلوس ایوان چهارم پسر چهار ساله او به جای او.

[سنه 941 هجری- سنه 1534 مسیحی]

آسیا- در این سال مجدّدا سلطان سلیمان خان از بغداد به قصد تسخیر آذربایجان حركت كرد و شاه طهماسب از پای قلعه وان انتهاض كرده به تبریز آمد و در اینجا شنید كه لشكر عثمانی نزدیك شده لهذا روانه سلطانیّه گردید و به درگزین آمد و جمعی را به قراولی به طرف اردوی سلطان سلیمان خان فرستاد و ایشان فوجی از لشكر سلطان را بكشتند، سلطان سلیمان خان كه این بشنید راه مملكت خود را پیش گرفت، شاه طهماسب دسته قشونی به تعاقب لشكر عثمانی فرستاد و خود به طرف قلعه وان شتافت و در ماه ربیع الاول قلعه وان را از گماشتگان سلطان عثمانی انتزاع نمود، و عساكر شاه طهماسب بسیاری از قشون عثمانی را كه به امداد قلعه گیان وان آمده بودند بكشتند و از جمله مقتولین سنان پاشا بود، بالجمله چون
ص: 788
قلعه وان به تصرّف شاه طهماسب درآمد كوتوالی آنرا به احمد سلطان صوفی اوغلی واگذار كرد. مخالفت سام میرزا با شاه طهماسب و جنگ كردن او در ظاهر قندهار با میرزا كامران و كشته شدن اغزوار كه به لله‌گی او معیّن شده بود و مقهور شدن سام میرزا و پشیمان شدن از این مخالفت و عریضه ضراعت نوشتن به شاه طهماسب و طلب عفو و بخشش نمودن. جنگ عساكر شاه طهماسب با امرای اوزبك و منهزم شدن اوزبكان. آمدن بیرم اوغلان كه از جانب كسكن قراسلطان ابن جانی بیك سلطان حاكم ولایت غرجستان بود بتاخت هراة، و درینوقت خلیفه سلطان شاملو كه سال عمرش از هشتاد گذشته بود در هرات تمكّن داشت و لشكر او مردم اطرافی و بی‌پایه و مایه بودند لهذا خلیفه سلطان و ابراهیم سلطان امینی با نهصد نفر از لشكریان و غیره در جنگ بیرام اوغلان اوزبك كشته شدند و بیرام اوغلان بعد از این غلبه متوجّه غرجستان شد. كشتن شاه طهماسب الوند سلطان افشار را. قشلاق كردن شاه طهماسب در تبریز. انتزاع نمودن همایون پادشاه مالوه را از سلطان بهادر گجراتی و استیلای سلطان بهادر گجراتی برجیتون. وفات بابالسانی شیرازی شاعر.
اروپا- (انگلیس)- پادشاه انگلیس به جهت طلاق دادن زوجه خود و عقد مزاوجت با زنی كه كفو او و درخور زنی پادشاه نبود و اینكار را بدون رضایت و اذن پاپ كرده مورد لعن پاپ شده، از آنطرف پادشاه و ملّت انگلیس هم از طریقه كاتولیكی خارج گردیده و بعد از این انتخاب و تعیین پیشوایان و علمای دینیّه و متابعت و تقلید در اصول مذهب با شخص پادشاه خواهد بود. (اسپانیول)- اینیاك دلویلا درویشی كه سیزده سال انزوا و عزلت اختیار كرده بود طریقه ژزوئیت را تأسیس و ایجاد می‌كند. (فرانسه)- سن‌مالو از اهالی فرانسه كانادا را از برای دولت فرانسه انكشاف می‌نماید. (عثمانی)- اوّل مأموریت عساكر عثمانی به سمت افریقیّه كه مغرب قدیم اعراب بود.

[سنه 942 هجری- سنه 1535 مسیحی]

آسیا- در این سال هرویان از صوفیان خلیفه روملو كه در مشهد مقدّس حاكم بود
ص: 789
خواهش كردند كه به هرات‌رود و متقلّد امر حكومت این بلد گردد، صوفیان خلیفه قبول كرده پسر و متعلّقان خود را در مشهد گذاشت و به هرات رفت و به حكمرانی پرداخت ولی برخلاف آنچه هرویان مترقّب بودند بنای ظلم و زیادتی را گذاشته به هركس مالی گمان می‌كرد با شكنجه می‌گرفت، لهذا شاه طهماسب او را عزل كرده ولایت هرات را به سلطان محمّد میرزا عنایت فرمود و محمّد خان شرف الدّین اوغلی را لله شاهزاده قرار داد. هم در این سال عبید خان با بزرگان اوزبك لشكر به مشهد مقدّس كشیده این شهر را محاصره نمود و در این وقت هنوز صوفیان خلیفه از هرات به مشهد مراجعت نكرده بود زوجه او این شهر را در كمال خوبی نگاهداری كرده و اوزبكان نتوانستند شهر را بگیرند، و صوفیان خلیفه چون در هرات شنید كه مشهد را عبید خان محاصره كرده با لشكری متوجّه این شهر گردید عبید خان متوجّه او گردیده در بین راه جنگ سختی فیمابین درگرفت و لشكر صوفیان خلیفه آخر الامر شكست خورده خود او دستگیر و به حكم عبید خان كشته شد. هم در این سال عبید خان با سپاه فراوان خود بر سر هرات آمد و خضر چلبی كه از جانب صوفیان خلیفه در این بلده بود و به موجب دستور العمل او به ظلم و تعدّی اشتغال داشت و اهالی ولایت را رنجانیده نتوانست با عبید خان مقاومت كند و بعد از چند ماه جنگ سخت و خون‌ریزی بسیار در اواخر ماه صفر سال بعد یعنی سال نهصد و چهل و سه عبید خان هرات را فتح كرد و خضر چلبی و متعلّقان او را گرفته به بخارا فرستاد و در آنجا آنها را به قتل رسانیدند و اوزبكان در هرات كمال بی‌اعتدالی را نمودند و بسیاری به جهت تشیّع یا به این بهانه كشته شدند. قشلاق شاه طهماسب در تبریز. وفات پادشاه سلطان خلیل بن شیخ شاه بن فرّخ یسار بن امیر خلیل اللّه بن شیخ ابراهیم بن سلطان محمّد بن كیقباد پادشاه شیروان در روز نهم جمادی الاولی و پادشاه سلطان خلیل كه دوازده سال در مملكت شیروان سلطنت كرده بود چون درگذشت فرزندی نداشت كه به جای او متقلّد سلطنت شیروان گردد لهذا بعد از او شاهرخ بن سلطان فرّخ بن شیخ شاه كه در صغر سن بود به تخت سلطنت این ولایت نشست. كشته شدن مظفّر سلطان حاكم رشت كه با شاه طهماسب مخالفت كرده نزد سلطان عثمانی رفته بود بعد مراجعت نموده با امیره حاتم كه به جای او حكمرانی داشت جنگ كرده و مقهور گردیده آخر الامر
ص: 790
گرفتار شده به حكم شاه طهماسب او را در قفس آهنین نموده بسوزانیدند و در همین روز یعنی روزیكه مظفّر سلطان كشته شد امیر خواجه سعد الدین عنایت اللّه خوزانی وزیر كه به واسطه عشق به عیسی پسر باسلیق بیك و خیال بدی كه نسبت به معشوق خود داشت مغضوب شاه طهماسب گردیده به حكم این پادشاه راه دیار عدم پیش گرفت و تاریخ فوت او (از عشق پسر باسلیق) می‌باشد. وفات شریف تبریزی شاعر. وفات اهلی شیرازی شاعر در شیراز. هم در این سال همایون پادشاه به جنگ بهادر گجراتی شتافته بهادر راه فرار پیش گرفت و سام میرزا برادر شاه طهماسب قندهار را فتح كرد، ولی كامران میرزا از لاهور به قندهار رفته با سام میرزا جنگ كرد و قندهار را از او پس‌گرفت.
اروپا- (اسپانیول)- شهر بوءنوزایر در امریك جنوبی به واسطه اسپانیولها بنا شد، انكشاف شیلی نیز در این سال گردید. همچنین شهر لیما پای‌تخت پرو را در این سال در آمریك بنا كردند. (فرانسه)- گالون نام كه در مملكت فرانسه متولّد شده طریقه تازه در دین ایجاد كرد كه بر ضدّ پاپ بود و ورای طریقه لوتر.

[سنه 943 هجری- سنه 1536 مسیحی]

آسیا- لشكر كشیدن شاه طهماسب دفعه چهارم به خراسان به دفع عبید خان و سپاه اوزبك، و عبید خان كه از هرات به قصد تسخیر مشهد مقدّس حركت كرده بود چون از انتهاض شاه طهماسب و عدّت و شوكت عساكر پادشاهی خبردار شد با اعیان همراهان خود مشورت كرد امرای اوزبك گفتند مصلحت در جنگ كردن با شاه طهماسب نیست عبید خان خود مایل به جنگ بود ولی امرای مزبور گفتند اگر در این رای با ما موافقت نكنی تو را بر اسب بسته مجبورا به ماوراء النّهر بریم، عبید خان چون این بشنید در هفدهم شعبان راه فرار پیش گرفته از راه بلخ كه غیر متعارف است متوجّه بخارا گردید و شاه طهماسب با عظمت و شكوه تمام به دار السلطنه هرات ورود نمود. هم در این سال شاه طهماسب بعد از انقضای فصل زمستان به عزم تسخیر قندهار و زمین داور از هرات حركت كرده به كنار آب هیرمند آمد و از آنجا به قندهار آمده این ولایت را تصرّف نمود و حكمرانی آن را به عهده
ص: 791
بداق خان قاجار موكول داشت و به هرات مراجعت نمود و زمین داور نیز مسخّر عساكر پادشاهی گردید و ایلچیان از جانب عبید خان و كسكن قراسلطان حاكم بلخ به دربار شاه طهماسب آمدند و محمّد خان ابن اویس خان و برادرش علی سلطان كه از اولاد چنگیز خان بودند داخل خدمت شاه طهماسب شده حكومت نسا و ابیورد و توابع را شاه طهماسب به محمّد خان داد. هم در این سال شاه طهماسب امیر معزّ الدّین اصفهانی را از صدارت معزول كرده منصب او را به امیر اسد اللّه مرعشی كه از سادات شوشتر بود تفویض نمود. كشته شدن خواجه كلان غوریانی كه از غلات خوارج بود در هرات به امر شاه طهماسب. وفات كاركیا سلطان حسین بن كاركیا سلطان محمّد بن ناصر كیا ابن امیر سیّد ابن مهدی كیا به مرض طاعون كه بعد از او پسر یكساله‌اش خان احمد را به جای او برقرار كردند. وفات عصام سمرقندی. هم در این سال همایون پادشاه از گجرات بازگشت و قصد بنگاله نمود و بهادر گجراتی به دست فرنگیها مقتول شد و ملو خان مالوی بر مالوه استیلا یافته خود را قادر شاه خواند و نصرت شاه صاحب بنگاله درگذشته سلطان محمود به جای او برقرار گشت.

[سنه 944 هجری- سنه 1537 مسیحی]

آسیا- معاودت شاه طهماسب از خراسان كه در اوایل جمادی الثانیه به حوالی طهران نزول كرد و در اینجا امیر قوام الدین نوربخش را كه پا از دایره و حدّ خود بیرون گذاشته به سبك ملوك سلوك می‌كرد به علاوه به سفك دماء و نهب اموال مردم می‌پرداخت حكم كرد گرفتند و چند روز در خانه قاضی جهان محبوس گشته بعد به قلعه النجق فرستادند و در اوایل رجب موكب شاه طهماسب به قزوین آمد و در نیمه شعبان به تبریز ورود نمود. فتح كردن عساكر شاه طهماسب قلعه آستارا بعد از سه ماه محاصره و محاربه و گرفتن خواجه كلان ولد خواجه ملك خان را كه در آن قلعه متمكّن بود و فرستادن او را به تبریز و كشته شدن او به امر شاه طهماسب.
هم در این سال خواجه محمّد صالح بتكجی ولد خواجه مظفّر بتكجی سر از ربقه اطاعت شاه طهماسب برتافته با جمعی از سیاه‌پوشان استرآباد متّفق گشته بعضی از
ص: 792
قصبات ولایت استرآباد را متصرّف شد و قاصدان با هدایا به خوارزم فرستاده از سلطان غازی استمداد نمود و اظهار هواداری او كرد، عمر غازی سلطان پسر سلطان غازی والی خوارزم لشكری از صحرانشینان تجهیز نموده متوجّه استرآباد گردید و خواجه محمّد صالح با سیاه‌پوشان از جنگل خارج شده به او پیوست چون والی ولایت استرآباد صدر الدین خان استاجلو از اتّفاق آن دو سردار آگاه شده به جهت قلّت عدد سپاهیان خود استرآباد را گذاشته متوجّه بسطام شد و خواجه محمّد صالح وارد استرآباد گردید و تحفه‌های لایق به عمر غازی سلطان داد و عمر غازی سلطان حكمرانی استرآباد را به او واگذار كرده به خوارم بازگشت و خواجه محمّد صالح مشغول عیش و لهو شد و به خیال استقلال افتاد و در مجلس شادی ممالك ربع مسكون را به ملازمان تقسیم می‌كرد گاه بر سر قسمت میان ملازمان جنگ و خلاف درمی‌گرفت در این ضمن شاه طهماسب از ماجرا خبردار شده لشكری به تدمیر خواجه محمّد صالح مأمور كرد ولی قبل از وصول این لشكر به استرآباد صدر الدین خان استاجلو با فوجی از بسطام به طرف استرآباد ایلغار كرد در وقتی كه خواجه محمّد صالح مشغول عیش بود بر سر او هجوم آورد خواجه محمّد صالح به طرف جنگل فرار كرد ولی یكی از ملازمان صدر الدین خان او را بگرفت و مقیّدا به خدمت شاه طهماسب فرستاد و شاه طهماسب او را بكشت و صدر الدین خان باز به حكومت استرآباد پرداخت. حرق ركن الدّین مسعود از فضلا و اطّبای معروف به امر شاه طهماسب. عزل كردن شاه طهماسب امیر معزّ الدّین محمّد اصفهانی را از صدارت بعضی در این سال نوشته‌اند. آمدن كامران میرزا با لشكر بسیار از بلاد هند به حوالی قندهار و جنگ كردن با شاه‌وردی بیك حاكم این ولایت و غلبه نمودن و گرفتن قندهار را. هم در این سال قلندری در شیروان دعوی كرد كه من سلطان محمّد بن شیخ شاهم و لشكر بسیار دور او جمع شده سالیان را بگرفت و از آنجا به شماخی آمد و بر شاهرخ غالب گشت اما بعد از چند روز باز شاهرخ بر او غلبه كرده و قلندر مقتول شد. هم در این سال سلطان محمود برادرزاده سلطان بهادر گجراتی در گجرات به سلطنت جلوس كرد. هم در این سال همایون پادشاه قلعه چنار بگشود.
ص: 793

[سنه 945 هجری- سنه 1538 مسیحی]

آسیا- در این سال معروض شاه طهماسب گردید كه امور حكمرانی شیروان اختلال كلّی دارد القاس میرزا و منتشا سلطان استاجلو و جمعی را به فتح این مملكت مأمور كرد و این جماعت به شیروان آمده قلعه گلستان را كه محكمترین قلاع شیروان بود با بعضی حصون دیگر بگرفتند و روی به قلعه بیقرد نهادند، شاهرخ پادشاه شیروان چون از وصول عساكر شاه طهماسب آگاه شد حسن بیك را كه وكیلش بود با لشكر عمده به استقبال عساكر پادشاهی فرستاده در میان دره بیقرد جنگ بین فئتین درگرفت حسن بیك شكست خورده به قلعه گریخت عساكر شاه طهماسب قلعه بیقرد را كه حصانتی تمام داشت محاصره كردند و چهار ماه این قلعه دربند محاصره بود و شاهرخ پادشاه شیروان و ملازمان او در دفع عساكر پادشاهی مردانه می‌كوشیدند، شیروانیان چون كار را سخت دیدند پیغام دادند كه اگر پادشاه خود متوجّه این ساحت شود در قلعه را بگشائیم و تسلیم شویم، این خبر را معروض شاه طهماسب داشتند خود بنفسه متوجّه آن ناحیه گردید، شیروانیان چنانكه گفته بودند در قلعه را بگشادند و از در انقیاد درآمدند، شاهرخ و امنای او مقیّد گردیدند و شاه طهماسب حكم به خراب كردن قلعه بیقرد نمود و مملكت شیروان چون ضمیمه ممالك شاه طهماسب گشت حكمرانی آنرا به القاس میرزا داده به تبریز معاودت كرد. هم در این سال خوانین خوارزم سلطان غازی والی این ولایت را بكشتند و هریك از خوانین به خیال سلطنت افتادند و فرزندان صوفیان خان كه یوسف سلطان و علی سلطان و ایش سلطان و پهلوان قلی سلطان و افش «1» سلطان بودند بر خوارزم مستولی شدند و عمر غازی سلطان فرزند سلطان غازی خواهرزاده براق خان به تاشكند گریخت و از براق خان استمداد نمود، براق خان به اتفاق عبید خان متوجّه خوارزم گردید، یوسف سلطان و برادرانش با سپاهی كه داشتند روانه ارگنج گردیدند و در كنار آب‌آمویه با امرای عبید خان و براق خان جنگ سختی كرده منهزم شدند ولی دست از ترتیب جنگ بازنمی‌داشتند،
______________________________
(1). احسن التواریخ: اقش سلطان.
ص: 794
عبید خان پسر خود عبد العزیز سلطان را در ارگنج گذاشته به اتفاق براق خان و عبد اللّطیف سلطان روانه ماوراء النهر گردید مقارن این حال دین محمّد سلطان اوزبك كه از جانب شاه طهماسب در نسا و ابیورد حكومت داشت به امداد یوسف سلطان آمد، عبد العزیز سلطان قاصدی نزد عبید خان فرستاده استمداد نمود عبید خان از آب‌آمویه عبور كرده سلاطین خوارزم از بالای ارگنج برخاستند و متفرّق شدند عبید خان وارد ارگنج شده این شهر را متصرّف شد و حكومت آن بلده را به یكی از امرای خود داد و به طرف بخارا بازگشت چون به هزار اسب رسید شنید كه دین محمد سلطان قصبه خیوق را تاخته درویش‌بی را با بیشتر از قشون خود به طرف خیوه روانه كرد، دین محمّد سلطان نیز به طرف مخالف حركت كرده در چهار فرسخی هزار اسب در دشت همواری تلاقی فریقین اتّفاق افتاد و پس از جنگ سختی دین محمد سلطان و یوسف سلطان غلبه كرده عساكر عبید خان منهزم شدند و چند تن از امرای معتبر عبید خان دستگیر گردیدند، عبید خان چون در هزار اسب این خبر بشنید بر شتری سوار شده به طرف بخارا گریخت، دین محمّد سلطان قاصدی به دربار شاه طهماسب فرستاده از این فتح ملازمان پادشاهی را خبردار ساخت، شاه طهماسب خلعتهای فاخر برای دین محمّد سلطان فرستاد و فرمان نوشت كه هرسال سیصد تومان تبریزی از سبزوار بگیرد. هم در این سال شیر خان افغان سور با محمود بنگالی جنگ كرده غالب آمد و محمود زخمدار و گریزان در حدود چنار به همایون پادشاه پیوست، همایون پادشاه متوجّه بنگاله شده این ولایت را بگرفت و شیر خان از راه چهاركند به رهتاس رفت. وفات شهیدی قمی شاعر در گجرات.
اروپا- (عثمانی)- در این سال سلیمان پاشا سردار سلطان سلیمان خان عثمانی با عامر بن محمّد حكمران یمن جنگ كرده او را بكشت و این مملكت را متصرّف شده در تحت سلطنت سلاطین آل عثمان آورد.

[سنه 946 هجری- سنه 1539 مسیحی]

آسیا- مخالفت امیره قباد حاكم استاره (استرا) «1» با شاه طهماسب و مأمور كردن
______________________________
(1). احسن التواریخ: آستارا.
ص: 795
این پادشاه جمعی را به تدمیر او و غلبه نمودن آن جمع بر امیره قباد و فرار او بعد از كشته شدن بسیاری از ملازمان او كه بعد از این غلبه شاه طهماسب حكومت استاره «1» را به بایندر خان داد. تاختن بهرام میرزا و كوكجه سلطان ولایت كردستان را. طغیان مهدیقلی سلطان افشار حاكم شوشتر و مأمور نمودن شاه طهماسب حیدر قلی سلطان افشار را به دفع او و محاصره كردن حیدر قلی سلطان شوشتر را و در این اثناء سوندك برادر مهدیقلی سلطان سر او را بریده نزد شاه طهماسب فرستاد.
هم در این سال ناخوشی طاعون در تبریز بروز نموده شاه طهماسب از این شهر كوچ كرد و بعد از آنكه این ناخوشی بكلی رفع شد باز به تبریز معاودت نمود. هم در این سال عبید خان بن محمود خان برادرزاده شیبك خان اوزبك قصد یورش خراسان كرده ولی در اثنای این عزم مرضی عارض او شده درگذشت و ولایت خراسان كه اغلب دوچار صدمات او بود آسوده گشت. عمر عبید خان پنجاه و سه سال و ایام سلطنتش سی سال، مملكتش بخارا و شهر كش و در جمیع ماوراء النّهر سكّه به اسم او می‌زدند، خلاصه چون او درگذشت اركان دولت او پسرش عبد العزیز سلطان را به جای او جلوس دادند و پسر دیگرش عبد الرحیم تابع برادر شد و در ماوراء النهر سكّه به اسم عبد اللطیف خان بن كوجم خان زدند. هم در این سال شاهرخ بن سلطان فرّخ بن شیخ شاه به حكم شاه طهماسب كشته شد. وفات امیر سلطان روملو حاكم قزوین و ساوجبلاغ در تبریز. وفات ركن الدین مسعود كاشی طبیب شاه طهماسب كه مرد فاضلی بود و ركن الدّین شیرازی است كه در كاشان توطّن نوده معروف به كاشی شده است. هم در این سال شیر خان سور در حدود چوسا با سپاه همایون پادشاه جنگ كرده بر آنها غالب آمد و در بهار و بنگاله استقلال یافت.

[سنه 947 هجری- سنه 1540 مسیحی]

آسیا- در این سال شاه طهماسب با لشكر جرّار به گرجستان رفت و نهب و تاراج زیاد در این ولایت نمودند و شهر تفلیس و بعضی مواضع و قلاع دیگر مسخّر لشكر
______________________________
(1). احسن التواریخ: آستارا.
ص: 796
شاه طهماسب گردید و مظفّر و منصور به تبریز بازگشت. هم در این سال پیر سلطان خلیفه روملو و حسینخان سلطان روملو «1» و شاه علی سلطان استاجلو و احمد بیك تركمان با دسته لشكری متوجّه رستمدار شده ملك جهانگیر بن ملك كاوس حاكم رستمدار پناه به قلعه لارجان برد، احمد بیك به پای آن قلعه آمده رستمداریان را متفرّق ساخت و ملك جهانگیر امان طلبید امّا از بی‌كفایتی پیر سلطان خلیفه احمد بیك به دست رستمداریان كشته شد و پیر سلطان خلیفه بدون حصول فایده از این لشكركشی بازگشت. هم در این سال حسن سلطان بن ابو اسحق كه آثار نفاق از او به ظهور رسیده بود مقهور عساكر شاه طهماسب گردیده او را به تبریز آوردند و در این شهر به حكم شاه طهماسب كشته شد. نیز در این سال غازی خان تكلو قلعه تكلو را گرفته جمع كثیری را به قتل آورد. قشلاق شاه طهماسب در تبریز. وفات غازی خان ذو القدر والی شیراز، و دادن شاه طهماسب حكومت شیراز را با لقب خانی به ابراهیم بیك ولد كجل بیك. جنگ شیر خان سور در حدود قنوج با سپاه همایون پادشاه و غلبه شیر خان و بعضی شكست خوردن همایون پادشاه را از شیر خان داخل حوادث سال نهصد و چهل و نه نوشته‌اند.
اروپا- (اسپانیا)- انكشاف شط آمازن در امریك كه بزرگترین رودخانه‌های عالم است.

[سنه 948 هجری- سنه 1541 مسیحی]

آسیا- در این سال چون علاء الدوله رعناشی حاكم دزفول از راه اطاعت و انقیاد شاه طهماسب خارج گردیده موكب شاهی با سپاهی فراوان به طرف دزفول حركت نموده چون به حدود خرّم‌آباد رسید جهانگیر حاكم لر كوچك به اردوی شاه طهماسب پیوست و علاء الدوله رعناشی از نزدیك شدن قشون پادشاه و كثرت عدد و استعداد آنها آگاه گشته مجال و امكان مقاومت در خود ندیده به طرف
______________________________
(1). احسن التواریخ: حسین جان سلطان روملو و همین صحیح است زیرا ذیل وقایع 956 در همین كتاب نیز حسین جان آمده است.
ص: 797
بغداد گریخت، شاه طهماسب به ظاهر دزفول آمده رعایا موكب او را استقبال كردند و شهر را تسلیم نمودند و حكومت دزفول از جانب شاه طهماسب به حیدر قلی سلطان افشار تفویض شد و در این حال سیّد سجّاد ابن بدران مشعشعی حاكم حویزه به خدمت شاه طهماسب آمده اظهار عبودیت كرد و باز به حكومت ولایت خود برقرار آمد، بعد از تنسیق امور خوزستان شاه طهماسب معاودت به قم نمود و در این شهر قشلاق كرد. هم در اوایل این سال جهان چره نام از جانب كسكن قراسلطان اوزبك حاكم بلخ، و خداوردی نام از طرف عبد العزیز سلطان بن عبید خان حاكم بخارا با پیشكش فراوان در تبریز به خدمت شاه طهماسب رسیدند و مورد اعزاز گردیده در مراجعت حاجی آقای مهماندار به رسم رسالت متوجّه دربار سلاطین اوزبك گردید. وفات امیر غیاث الدّین منصور بن امیر صدر الدین محمّد شیرازی (دشتكی) كه در حكمت و علوم عالیه مقامی منیع داشت و مؤلّفات و مصنّفات جلیله امیر غیاث الدین بسیار است از جمله حاشیه حكمة العین، و اخلاق منصوری، و محاكمات، و حاشیه اشارات، و اثبات واجب، و مشارق، و حاشیه تجرید و تراب الحقایق و لوامع هیئت و كفایت منصوری در حساب، و ریاض رضوان و ایمان الایمان در علم كلام و غیرها. «1» در سلطنت شاه اسمعیل این پادشاه امیر غیاث الدّین را طلب نمود كه زیجی را كه قدوة الحكماء حكیم اعلم امجد شیخ نصیر الدین طوسی رحمة اللّه علیه در مراغه به جهت هلاكو خان بسته تجدید و تعمیر نماید ولی بعد از ملاقات امیر غیاث الدین چون شاه اسمعیل دانست كه اینكار سی سال مدّت لازم دارد از اینقصد درگذشت. استیلای میرزا حیدر دوغلات بر كشمیر.
اروپا- (سویس)- فوت پاراسلس طبیب و الشیمیست معروف (الشیمیست یعنی عالم علم شیمی). (عثمانی)- سلطان سلیمان خان سلطان عثمانی تمام كلیساهای شهر بود را مبدّل به مسجد اسلام می‌نماید.
______________________________
(1). احسن التواریخ: مرآت الحقایق و صغیر در هیأت و لوامع هیأت و كفایه منصوری در حساب، و ریاض رضوان و ایمان الایمان و دلیل هدی.
ص: 798

[سنه 949 هجری- سنه 1542 مسیحی]

آسیا- فتح كردن شیر خان مالوه را و دادن حكومت این ولایت را به شجاع خان.
وفات سیّد شاه جهانگیر هاشمی.
اروپا- تجدید جنگ مابین فرانسه و شارلكن در لكسامبورغ، (پرتوغال)- یكی از سفاین پرتوغالیها كه در دریای چین سیر می‌نمود باد مخالف آنرا به ژاپن انداخت اهالی ژاپن با كمال مهربانی اهالی كشتی را پذیرفته مال التجاره‌ای كه در كشتی بود به قیمت عادله ابتیاع نموده پول دادند بعد از مراجعت این كشتی به پرتوغال و شیوع این خبر اگزاویه نام از طرف پاپ مأمور به ژاپن شد كه اهالی آنجا را به دین حضرت عیسی (ع) دلالت و دعوت كند.

[سنه 950 هجری- سنه 1543 مسیحی]

آسیا- در اوایل این سال موكب شاه طهماسب از قم به ییلاق سربنده «1» آمد و جمعی از امرا را به ییلاق لار روانه كرد و برخی را به تاخت رستمدار فرستاده آن ولایت را نهب نموده بازگشتند، و شاه علی سلطان را به تاخت ایل كلهر فرستاده آن جماعت را غارت نمود، و دین محمّد اوزبك با لشكر فراوان متوجّه تسخیر استرآباد گردید، و صدر الدین خان حاكم استرآباد حصاری شد، ولی دین محمّد خان مصلحت ندید كه شهر استرآباد را محاصره كند لهذا با وجود كثرت سپاه و جمعیّت راه معاودت پیش گرفت. قشلاق شاه طهماسب در قزوین. استیلای براق خان بر سمرقند و بخارا.
اروپا- وزال نام از اهل بروكسل كه اوّل طبیبی بود كه بدن انسان را تشریح نمود در شهر بال كتاب تشریحی به طبع رسانید (بال از شهرهای سویس است).
(لهستان)- كپرنیك منجّم و عالم معروف كه وضع هیئت و نجوم قدیم را مصنّفات او منسوخ نمود كتابی تألیف كرد و در آن اظهار داشت و مدلّل نمود كه
______________________________
(1). احسن التواریخ: ییلاق سره‌بند.
ص: 799
حركت تمام سیّارات از مشرق به مغربست و زمین دو حركت دارد یكی وضعی كه به دور خود حركت می‌كند و شب و روز بواسطه این حركت تحقّق می‌یابد دیگری حركت اینی كه حركت زمین است به دور آفتاب، و اسباب تحقّق و وجود فصول اربعه می‌گردد. امّا كپرنیك از وحشت اینكه مبادا انتشار این كتاب سبب تكفیر و قتل او شود چرا كه انكشافات و اظهارات او ظاهرا ضدّ و نقیض آنچیزیست كه در تورات و انجیل دیده می‌شود كتاب خود را مستور داشته وصیّت كرد كه بعد از فوت او نسخه‌ای از این كتاب را كه مخصوصا به اسم پاپ نوشته بود استنساخ نموده به نظر پاپ برسانند.(عثمانی)- در این سال سلطان سلیمان خان موسی پاشا حاكم ارزن الرّوم را با لشكری جرّار به تسخیر گرجستان مأمور كرد، ملك بقراط معروف به باش‌اجوق حكمران گرجستان قلعه محكمی ساخته جمعی را در آن قلعه بگذاشت و خود به كوهستان فرار كرد. عساكر عثمانی دور آن قلعه را گرفته به محاصره و محاربه پرداختند و در كار جنگ بودند كه باش‌اجوق جمعی را با هدایا نزد موسی پاشا فرستاده پیغام داد كه اگر پاشا مراجعت كند من كلید قلعه را به هركه امر نماید تسلیم كنم، موسی پاشا این اظهار را حمل بر حقیقت نموده جمعی را آنجا بگذاشت و خود بازگشت چون باش اجوق از مراجعت موسی پاشا خبردار گشت با سركردگان گرجستان ابتدا به سر بازماندگان از قشون موسی پاشا تاخته طوری آنها را در میان گرفت كه از هزار نفر یكنفر جان بدر نبرد، بعد موسی پاشا را تعاقب كرده او را نیز با بسیاری از صاحبمنصبان و قشون عثمانی به قتل رسانید، بعد از این واقعه مجدّدا سلطان عثمانی لشكر به گرجستان فرستاده گرجیان را شكست دادند و اموال زیاد از آنها به غارت بردند.

[سنه 951 هجری- سنه 1544 مسیحی]

آسیا- در سنه نهصد و چهل و هفت از جنگ شیر خان افغان با همایون پادشاه بن بابر پادشاه كه بعضی از بلاد هند را متملّك بود اشاره نموده‌ایم و نیز گفته‌ایم كه برخی شكست همایون پادشاه را از شیر خان در حوادث سنه نهصد و چهل و نه نوشته‌اند. بهرحال چون همایون پادشاه در سرحدّ بنگاله با شیر خان جنگ سختی
ص: 800
كرد و با وجود عساكر بیشمار منهزم شد پریشان‌حال به لاهور آمد و افغانان را دشمنی قاهر و برادران را نامساعد و غیر مظاهر دید متوجّه قندهار گشت در آنجا نیز از عسكری میرزا كه برادر پادشاه بود رایحه نفاق استشمام نمود بلكه به عرض پادشاه رسانیدند كه عسكری میرزا خیال دارد پادشاه و اركان دولت او را دستگیر نماید، ناچار اموال و اثقال خود را در ناحیه‌ای از نواحی گذاشته در این سال كه سنه نهصد و پنجاه و یك هجری می‌باشد عزیمت پای‌تخت ایران نموده با سی چهل نفر از ملازمان از راه غیر متعارف به طرف سیستان آمد، حاكم آن ولایت احمد سلطان شاملو و اكثر اشراف و اعیان به استقبال آن پادشاه مبادرت نمودند و قبل از وصول همایون پادشاه به خاك ایران خبر عزیمت او مسموع ملازمان شاه طهماسب گردید به حكام ولایاتی كه در سر راه آن پادشاه بودند فرامین و احكام فرستادند كه موكب آن پادشاه را بطوری لایق و شایسته پذیرا باشند و دقیقه‌ای از دقایق اعزاز و شرایط خدمتگزاری را متروك و مهمل نگذارند از جمله فرمانی برای محمّد خان شرف الدّین اغلی تكلّو حاكم هرات و له‌له محمّد میرزا ابن شاه طهماسب كه حكمرانی هرات به اسم او بود فرستاده و جزئیات امور ضیافت و مهمانداری و استقبال تقدیم هدایا و غیره را در آن بطور دستور العمل درج نموده كه به همایون پادشاه از هنگام ورود به خاك ایران تا وقت خروج طوری خوش گذرد كه تألم به انهزام از سپاه شیر خان افغان از خاطر این پادشاه محو گردد و ما صورت فرمانی را كه بجهت دستور العمل حكمران هرات صادر شده بود چون در مجلّدات مرآت البلدان در ضمن لغت چهار باب هرات نگاشته‌ایم در اینجا مكرر ننمودیم. خلاصه همایون پادشاه به اتفاق احمد سلطان شاملو متوجّه هرات گردیده روز شنبه بیستم ماه ذیقعده این سال با تشریفات كامله به این بلده ورود نمود و چند روز با عیش و مسرّت در این شهر گذرانید بعد از آن متوجّه ری گشت و باز در هرولایت تشریفات شایان حكمرانان به عمل آوردند، چنانكه در ری نیز حسین خان سلطان روملو «1» حاكم این ولایت نیز كمال پذیرائی و تعظیمات را به جای آورده پیشكشهای لایق گذرانید، از اینجا نیز همایون پادشاه به چمن قرده «2» كه اقامتگاه اردوی شاه طهماسب بود توجّه
______________________________
(1). احسن التواریخ: حسین جان سلطان روملو.
(2). احسن التواریخ: چمن قروه.
ص: 801
كرد چون به یكفرسخی اردوی پادشاهی رسید شاه طهماسب امرا و امنای دولت را به استقبال فرستاده آن پادشاه را با حشمت و جلال هرچه تمامتر وارد اردو كردند، همینكه شاه طهماسب از دور همایون پادشاه را دید خود از سراپرده به طرف او حركت كرد و بوجهی درخور با او ملاقات نمود و او را در سراپرده داخل كرده در یكجا قرار گرفتند و دلجوئی و مهربانیهای فوق العاده نسبت به همایون پادشاه مبذول داشت، پس از آن اردوی پادشاهی از فرده «1» به سورلق آمدند و در اینجا شكار جرگه كردند نیز در این محلّ جشنی عظیم ترتیب دادند و بعد از صرف طعام از نقود و جواهر و اقمشه و امتعه و آلات و ادوات جنگ و اسب و استر و شتر و خیمه و خرگاه و طبل و علم و غیرها مقدار و مبلغی وافر به همایون پادشاه ارزانی داشت و همایون پادشاه به سیر و سیاحت تبریز و اردبیل رفت همینكه از گردش و سیر خود فراغت یافت و به اردوی شاه طهماسب شتافت این پادشاه چند تن از سرداران را در زیر حكم شاه‌وردی بیك كجل «2» و دسته‌ای از عساكر مأمور امداد همایون پادشاه كرده مقرّر داشت به ولایت زمین داور و قندهار روند و بعد از فتح این سرزمین به كابل و غزنین روانه شده این نواحی را نیز مسخّر كرده تسلیم همایون پادشاه نمایند. بالجمله همایون پادشاه با لشكر شاه طهماسب به قندهار آمده به امداد این لشكر این شهر را متصرّف شد، بعد قشون شاه طهماسب مراجعت كردند و از اطراف عساكر به خدمت همایون پادشاه پیوسته جمعیّت او زیاد گردید و متوجّه كابل شد و میرزا كامران امكان اقامت در خود ندیده فرار كرد و همایون پادشاه با شوكت و عظمت تمام وارد كابل شده این شهر را تملّك نمود.

[سنه 952 هجری- سنه 1545 مسیحی]

آسیا- در این سال شاه طهماسب به سلطانیّه آمده بعد از دو ماه اقامت در این محل روانه دامغان گردید. هم در این سال دین محمّد سلطان با جمعی از اوزبكان به مشهد مقدّس آمده شصت نفر از ملازمان شاه قلی استاجلو را كه حاكم مشهد بود
______________________________
(1). احسن التواریخ: چمن قروه.
(2). احسن التواریخ: كچل.
ص: 802
به قتل آورده روانه نیشابور گردید و مدّت بیست روز به تخریب ولایت و اذیّت اهالی پرداخته آنگاه روانه دیار خود گردید. بروز ناخوشی طاعون در تبریز. قشلاق شاه طهماسب در قزوین. وفات امیر معزّ الدّین محمّد اصفهانی كه اتقی و افضل سادات عراق عجم بود و هشت سال صدارت شاه طهماسب كرده و در دفع فسق و فجور و رواج احكام شرع انور مساعی جمیله مبذول داشته و پس از عزل از صدارت در روضه مقدّسه رضویّه علیه السّلام معتكف گشته در این سال متوجّه طواف حرمین شریفین زادهما اللّه تعالی شرفا گردیده در راه بصره درگذشت. وفات سلطان محمّد صدقی «1» استرآبادی از مشاهیر شعرا صاحب كتاب شرح مطالع و دیوان غزلیّات.
وفات منتشا سلطان استاجلو كه به مرگ فجأه درگذشت. وفات منصور خان صاحب آقسو و برقرار شدن پسرش شاه خان به جای او. وفات شیر خان افغان كه پسرش اسلام شاه به جای او برقرار گردید.
ینگی دنیا- اسپانیولیها در پرو در كوه تپزی انكشاف معدن نقره نمودند.
اروپا- (روس)- ایوان چهارم پادشاه روس ملقّب به كزار «2» (قیصر) می‌شود و هنوز سلاطین روس دارای این لقب می‌باشند.

[سنه 953 هجری- سنه 1546 مسیحی]

آسیا- در این سال القاس میرزا برادر شاه طهماسب كه حكومت شیروان داشت به خیال خودسری و استقلال و مخالفت با شاه طهماسب افتاد و خلاف او ظاهر گردید شاه طهماسب با خیل و سپاه متوجّه تبریز شده ارگنج اوغلی را نزد القاس میرزا فرستاده كه او را به اطاعت و انقیاد دلالت كند، القاس میرزا جوابهای خشن به ارگنج اوغلی داد ولی بعد از آنكه شنید شاه طهماسب با لشكر جرّار متوجّه تبریز گردیده و البته قشون بر سر او خواهد كشید هراس و بیم بر او غالب گشته مادر خود خان بگی خانم و پسر خود سلطان احمد را به دربار شاه طهماسب فرستاد و
______________________________
(1). احسن التواریخ: مولانا سلطان محمد ساقی استرآبادی.
(2). كذا در متن.
ص: 803
آنها عرض نمودند كه این خلاف به اغوای بعضی از اهل نفاق بوده و القاس میرزا پشیمان و عذرخواه است اگر قلم عفو بر جرایم اعمال او كشیده شود هرگز قدم در راه مخالفت و طغیان نگذارد و در جاده خدمت و متابعت یكدل و راسخ‌قدم باشد.
شاه طهماسب تقصیرات القاس میرزا را بخشیده سید بیگ كمونه و سوند بیگ قورچی‌باشی «1» و شاه قلی خلیفه مهردار و بدر خان و معصوم بیگ متولّی اردبیل را با والده القاس میرزا روانه شیروان گردانید و امرای مزبور با القاس میرزا ملاقات كرده او را قسم دادند كه دیگر به خیال طغیان نیفتد و هرسال هزار تومان تبریزی به خزانه رساند و هزار سوار مكمل به اردوی شاه طهماسب فرستد (یكتومان تبریزی معادل سیصد تومان شاهی معمول آن زمان بوده است). هم در این سال در تبریز میان امرای افشار و ذو القدر نقار و خلاف درگرفت و جانبین مستعد جدال و قتال شدند ولی شاه طهماسب آنها را از صرافت كینه‌جوئی و منافقت انداخته رؤسای فریقین در سرای سلطنتی با هم آشتی كرده عهد نمودند كه مدّت العمر پیرامون مخالفت نگردند. هم در این سال شاه طهماسب با سپاه فراوان متوجّه گرجستان گردید و با آنكه فصل زمستان بود و همه‌روزه برف می‌آمد و رود كر به سختی منجمد شده بود تسلّط خود را در آن دیار ظاهر كرد و بعد از آنكه جمعی از گرجیان كشته شدند لوند بیگ و باش‌اجوق «2» حكمرانان گرجستان به خدمت شاه طهماسب آمدند و مورد عاطفت گشتند. باش‌اجوق خلعت پوشیده به الكای خود مراجعت نمود و لوند بیگ چند روزی ملازم اردوی پادشاهی بود بعد او نیز به تشریفات فاخر و انعامات وافر نایل گشته اجازه انصراف به دیار خود حاصل نمود و شاه طهماسب كوچ بر سر كوچ به گنجه آمد و از گنجه حركت كرده به موضع پولاق «3» اردو زد و از اینجا ابراهیم خان ذو القدر و حسینخان سلطان روملو و گوگجه سلطان قاجار و شاه و یردی سلطان زیاد اوغلی را با پنجهزار سوار جرّار به طور ایلغار به طرف شماخی كه القاس میرزا در آنجا بود روانه كرد، مهتر دولت‌یار كه امیر اردوی
______________________________
(1). احسن التواریخ: سید بیگ محمد كمونه و سوندك بیگ قورچی‌باشی.
(2). احسن التواریخ: باش‌آچوق.
(3). احسن التواریخ: بولاق.
ص: 804
القاس میرزا بود اهل بیت او را برداشته به قلعه گلستان رفت، امرای مزبور شماخی را تاختند و قلعه گلستان را در میان گرفتند، از آن طرف خود شاه طهماسب هم با دسته‌ای از عساكر به طرف علی شبان راند و از این مقام سلیمان چلبی را كه در پای قلعه گلستان بود با ششصد نفر به طرف قلعه دربند فرستاد، و سلیمان چلبی دسته قشونی از القاس میرزا را در راه منهزم كرده به ظاهر دربند آمد. سارد و قیماس و دیوقیماس «1» از دربند به قصد جنگ بیرون آمدند و بعد از ستیز و آویز مغلوب گشته در قلعه حصاری گردیدند و سلیمان چلبی مراجعت كرده به آب سمور آمد.
هم در این سال از تركان دشت قبچاق و صحرانشینان و سرداران كوهستان مثل حسینعلی بیك قیطاق «2» و قراقباد و غیرهما به دربار شاه طهماسب آمده اظهار انقیاد كردند و شاه طهماسب آنها را به خلاع و تشریفات فاخره نواخت. وفات كمال الدین حسین ولد ركن الدین مسعود كاشی از حكمای فاضل كه بعد از پدر خود منصب طبابت شاه طهماسب را داشت. وفات خواجه جمال الدین محمود شیرازی.
اروپا- (آلمان)- فوت لوتر معروف كه مذهب پروتستان كه اغلب اهالی فرنگ اكنون متدّین به آن می‌باشند از مآثر او است، (عثمانی)- در این سال سلطان سلیمان خان لشكر بسیاری به تسخیر بصره فرستاد عبد اللّه منذر كه والی این ولایت بود یكروز از صبح تا شب با سپاه عثمانی جنگ كرده ولی خود را مرد میدان مقاومت ندید لهذا شهر را گذاشته فرار كرد و قشون عثمانی بصره را متصرّف گشت.

[سنه 954 هجری- سنه 1547 مسیحی]

آسیا- در این سال القاس میرزا اهل و كسان خود را در شماخی گذاشته به تعجیل به دربند آمد و مادر خود خان‌بگی خانم را در قلعه گذاشته رو به دیار
______________________________
(1). احسن التواریخ: ساروقیماسب و دلوقیماسب.
(2). احسن التواریخ: سلطان علی بیگ قیطان، نسخه بدل: حسنعلی.
ص: 805
چركس نهاد و در آنجا جمعیت او بعضی زدوخوردها كرده آخر الامر بر چركسها غلبه نموده متوجه دربند گردید، چون بدان حدود رسید شنید كه شاه طهماسب به شیروان آمده و اهل و كسان او را گرفته است، لهذا مصمّم جنگ با امرای شاه طهماسب گشت و بعد از چند جنگ مقهور سپاه پادشاهی شده و عساكر او دسته‌به‌دسته به قشون شاه طهماسب پیوستند و او خود ناچار راه فرار پیش گرفته با چند تن از ملازمان از راه دریا به اسلامبول رفت كه از سلطان عثمانی استعانت جوید و بعد از رفتن القاس میرزا به اسلامبول قلاع و بلادی كه در تصرّف او بود مسخّر قشون شاه طهماسب گردید و چون شیروان دوباره در تحت تبعیّت شاه طهماسب درآمد حكمرانی آن را به پسر خود اسمعیل میرزا داد و گوگجه سلطان قاجار را در ملازمت او گذاشت و موكب پادشاهی به تبریز آمد. هم در این سال امرای كردستان به امر سلطان سلیمانخان سلطان عثمانی با پنجهزار سوار بطرف ارمن راندند و سلطان ذو القدر كه از جانب شاه طهماسب حكمران آن خطّه بود با آنها جنگ كرده لشكر كردستان از عساكر سلطان ذو القدر شكست خورده گریختند و سلطان ذو القدر ایشان را تعاقب كرده بسیاری از آنها را به راه دیار عدم روانه نمود. هم در این سال همایون پادشاه متوجه تسخیر بدخشان گردید، میرزا سلیمان صاحب بدخشان كه در این وقت در طخارستان بود این خبر را شنیده با لشكر ختلان و قندز و بقلان به طرف همایون پادشاه راند و در بین راه تلاقی فئتین شده جنگ سختی كردند، آخر الامر همایون پادشاه غالب گشته میرزا سلیمان با قدم اعتذار و ضراعت به خدمت همایون پادشاه آمد و همایون پادشاه بار دیگر آن دیار را به میرزا سلیمان داد، و چون در غیبت همایون پادشاه میرزا كامران به كابل آمده اهل و كسان این پادشاه را گرفته بود و بر كابل استیلاء یافته همایون پادشاه از بدخشان با سپاه فراوان راه كابل پیش گرفت چون در حوالی كابل نزول كرد میرزا كامران با لشكری به استقبال عساكر همایون پادشاه آمد و به كار جنگ پرداختند ولی لشكر میرزا كامران شكست خورده میرزا كامران خود را به زحمت زیاد به شهر رسانید و همایون پادشاه دور شهر را بگرفت و چندگاهی در میانه نایره قتال اشتعال داشت، آخر الامر میرزا كامران خود را عاجز و بیچاره دیده كس به خدمت همایون پادشاه فرستاد و بعد از عرض ضراعت و درخواست عفو استدعا كرد كه او را اذن دهند كه
ص: 806
به خدمت همایون پادشاه آید، همایون پادشاه مسئول او را به اجابت مقرون داشته میرزا كامران به حضور همایونی نایل و در سلك خدّام این پادشاه منسلك گردید.
هم در این سال شاه طهماسب ادهم بیك روملو و دیو سلطان را به رسالت نزد نظام الملك پادشاه دكن فرستاد. وفات آقا محمّد بن آقا رستم روزافزون صاحب هزار جریب و مازندران كه بعد از او برادرزاده‌اش آقا سهراب جدّ و جهدی كرد كه بلكه در مازندران به حكومتی نایل شود امّا مساعی او ثمری نبخشید. وفات میر شمس الدین مختاری سبزواری. هبوب ریاح شدیده در بعضی از بلاد.
اروپا- (انگلیس)- فوت هانری هشتم پادشاه انگلیس و جلوس ادوارد ششم به سنّ ده سالگی به جای او. (فرانسه)- فوت فرانسوای اوّل پادشاه فرانسه و جلوس پسرش هانری دویّم به جای او و ایجاد وزارت بحریّه و وزارت داخله در دولت فرانسه.

[سنه 955 هجری- سنه 1548 مسیحی]

آسیا- در این سال برهان كه از نبایر سلاطین شیروان بود بنای سركشی و طغیان را نسبت به شاه طهماسب گذاشت و قصد تسخیر شیروان نمود، اسمعیل میرزا با لشكری جرّار به استقبال او شتافته به جنگ پرداختند برهان شكست خورده بگریخت و بسیاری از سپاهیان او مقتول گردیدند. هم در این سال سلطان سلیمان خان باتّفاق القاس میرزا و لشكری بیقیاس متوجّه تبریز شد و شاه طهماسب چون از عزیمت سلطان عثمانی آگاهی یافت از تبریز به عزم مقاتله به شنب‌غازان آمد و به واسطه جمع شدن لشكر قریب یكماه در اینجا اقامت نمود و گماشتگان پادشاهی خطّ راه عساكر عثمانی را آتش زدند كه از غلّه و گیاه اثری نباشد و مردم تبریز نیز قنوات و كاریزها را مسدود ساخته بودند خلاصه شاه طهماسب بعد از یكماه توقّف از شنب‌غازان به ییلاق اشكنبر آمد و جمعی از امرا را به مرند فرستاد و اسماعیل میرزا با لشكر شیروان در بین راه به اردوی شاه طهماسب پیوست، سلطان سلیمان خان اولمه را با جمعی از عساكر به تسخیر قلعه وان فرستاده خود به طرف تبریز آمد، و از قصبه خوی القاس میرزا را با چند نفر از پاشاها و چهل هزار سوار به
ص: 807
طرف امرای شاه طهماسب كه در مرند بودند فرستاد، چون قشونی كه با امرای شاه طهماسب بودند خیلی كمتر از عساكر عثمانی بود بعد از چند جنگ به اردوی شاه طهماسب آمدند و سلطان سلیمان خان به تبریز رسیده در چرنداب نزول كرد، و القاس میرزا در باغ عیش‌آباد نزول نمود و چهار روز در تبریز علوفه اسبان و شتران برگ و پوست درخت بود، چون عساكر عثمانی از بی‌قوتی و نبودن علوفه كار را بر خود سخت دیدند به غارت و نهب شهر پرداختند، امّا سلطان سلیمان خان رستم پاشا را فرستاده قشون را از تاراج مانع آمد، از آن طرف عساكر شاه طهماسب از هركنار به قشون عثمانی تاخت آورده جمعی را دستگیر می‌كردند و به قتل می‌رسانیدند، سلطان سلیمان خان چاره را منحصر به مراجعت دیده روز دوشنبه بیست و چهارم ربیع الثانی از تبریز كوچ كرد و بعضی از امرای شاه طهماسب از عقب اردوی سلطان عثمانی رفته جنگی سخت با قشون عثمانی كرده آنها را شكست دادند و در مراجعت عساكر سلطان سلیمان خان وان را بگرفتند و سلطان عثمانی حكومت وان را به اسكندر پاشا داد و متوجّه دیاربكر گشت، شاه طهماسب چون شنید سلطان سلیمان خان از تبریز رفته است روانه خوی شده به چالدران فرود آمد و در اینجا شاه قلی سلطان والی كرمان و محمود خان افشار با سه هزار سوار به اردوی پادشاهی پیوستند و در این اوان اسمعیل میرزا در قارص با عساكر عثمانی جنگ كرده آنها را شكست داد و قلعه قارص را خراب كرده به اردوی شاه طهماسب آمد، نیز عساكر پادشاهی در حدود شكّی و آن نواحی اظهار تسلّط كرده و شاه طهماسب پس از رفتن به اوچ كلیسا به قزوین آمد و سلطان سلیمان خان كه به دیاربكر رفته بود القاس میرزا را با پنجهزار سوار از راه كردستان به طرف همدان فرستاده از اینجا القاس میرزا به قم آمده بر این شهر مستولی گشت و جمعی را به غارت ری فرستاد، بعد كاشان را نیز بگرفت، در این وقت شنید كه موكب شاه طهماسب به او نزدیك شده از خوف راه اصفهان پیش گرفت و كوشش زیاد كرد كه این شهر را مسخّر نماید ولی ممكن نشد، و شنید كه جمعی از عساكر شاه طهماسب به كاشان آمده‌اند لهذا به فارس رفت و در راه قلعه ایزدخاص «1» را قتل عام كرد و آخر الامر از بهبهان به
______________________________
(1). احسن التواریخ: یزدخاص.
ص: 808
شوشتر آمد و در اینجا نیز كاری از پیش نرفته روانه دزفول شد و از راه قلعه بیات به حدود بغداد شتافت. هم در این سال علی سلطان اوزبك با ششهزار سوار به استرآباد آمده از شاه علی «1» سلطان استاجلو كه در استرآباد بود شكست خورد، و محمّد خان شرف اوغلی كه در هرات بود قصد تسخیر غرجستان كرده با بیرام اغلن اوزبك حاكم این ولایت جنگ كرده لشكر اوزبك را منهزم نمود ولی به تسخیر غرجستان نایل نشده بازگشت. هم در این سال یكدسته از قشون اوزبك در حوالی باخرز از عساكر محمّد خان شكست خورد. هم در این سال اسكندر پاشا حاكم قلعه وان با لشكر كردستان بر سر حاجی بیك دنبلی كه در قصبه خوی بود آمده او را و بسیاری از رعایای خوی را بكشته به وان بازگشت. بروز طاعون در تبریز كه از عساكر عثمانی این ناخوشی به این شهر طاری شده و بسیاری از خلایق را بكشت.
خراب كردن قلعه النجق را به حكم شاه طهماسب. مغلوب شدن حاكم ارمن در جنگ امرای كردستان كه بسیاری از ملازمان او كشته شدند. وفات شریف تبریزی از شعرا به مرض طاعون. وفات امیر برید شاه و برقرار شدن پسرش علی برید شاه به جای او.
اروپا- (فرانسه)- ملكه اكس ماری استوار كه مادرش از شاهزاده خانمهای فرانسه بود به مزاوجت ولیعهد فرانسه درمی‌آید، ازین تاریخ به بعد صورت سلاطین فرانسه در مسكوكات این دولت نقش و مرتسم می‌گردد. (پرتوغال)- تجّار پرتوغالی كه از چین مراجعت كرده بودند یكقسم نارنجی از چین به این مملكت آوردند و در آنجا غرس نمودند كه آن نارنج همین پرتوغال معروف می‌باشد و از آنجا به تمام بلاد روی زمین منتشر گردیده و به اسم آن مملكت موسوم شده پرتوغالش نامیدند.
افریقا- انقراض دولت بنی طاوس در فاس.
______________________________
(1). احسن التواریخ- چاپ آقای نوائی: شاهقلی سلطان، امّا در چاپ سیدن شاه علی سلطان.
ص: 809

[سنه 956 هجری- سنه 1549 مسیحی]

آسیا- در این سال سلطان سلیمان خان سلطان عثمانی القاس میرزا را از بغداد احضار كرد القاس میرزا به راه مخالفت رفت لهذا سلطان سلیمان خان احمد پاشا را كه وزیر دویّم بود با سی هزار سوار به دفع او مأمور ساخت، القاس میرزا از جلو این قشون گریخته به مریوان كه حاكمش سرخاب كرد بود آمد، و شاه طهماسب بهرام میرزا و ابراهیم خان و شاه قلی خلیفه مهردار را با بیست هزار سوار جرّار بر سر القاس میرزا فرستاده در حوالی قلعه مریوان به او رسیدند و وی را منهزم ساختند و او به قلعه مریوان گریخت، شاه طهماسب نامه‌ای مشتمل بر وعد و وعید به سرخاب حاكم مریوان نوشت، سرخاب القاس میرزا را به بهرام میرزا سپرده او را به دربار شاه طهماسب فرستادند، شاه طهماسب او را به قلعه قهقهه فرستاده حبس كرد و آتش این فتنه كه خیلی خاطر شاه طهماسب را مشغول داشت منطفی گردید. هم در این سال شاه طهماسب عبد اللّه خان استاجلو را به حكمرانی شیروان فرستاد و او اهالی این ولایت را قهرا مطیع كرد. نیز در این سال اسكندر پاشا حاكم وان با لشكر كردستان به چخور سعد آمده حسین جان سلطان روملو حاكم آن دیار را شكست داد و به ایروان آمده بازار این قصبه را سوزانید و به قلعه وان مراجعت كرد، شاه طهماسب چون این بشنید لشكری به امداد حسین جان سلطان به چخور سعد فرستاد. هم در این سال سلیمان بیگ كرد به اشاره سلطان عثمانی به خیال دستبرد به قلعه بارگیری آمده در اینجا گماشتگان شاه طهماسب همراهان سلیمان بیگ را كشته و خود او را گرفته به دربار پادشاهی فرستادند. زلزله در پنج قریه از ولایت قزوین «1» در ماه محرّم این سال، و در این زلزله تقریبا سه هزار نفر در زیر آوار هلاك شدند. فرستادن سلطان سلیمان خان احمد پاشا را كه وزیر ثانی بود با چهل هزار پیاده و سوار به گرجستان و تصرّف كردن این قشون بعضی از بلادی را كه متعلّق به قرقره بود. قشلاق شاه طهماسب در قزوین. وفات بهرام میرزا برادر شاه طهماسب در جمعه نوزدهم رمضان، مدّت زندگانی بهرام میرزا سی و سه سال و
______________________________
(1). احسن التواریخ: قاین.
ص: 810
سه پسر از او ماند: سلطان حسین میرزا، و سلطان ابراهیم میرزا، و بدیع الزمان میرزا. لشكر كشیدن همایون پادشاه به بلخ و مراجعت او. وفات شاه سید طاهر انجدانی قمی كه از ایران به هندوستان رفته بود و در دكن ساكن شده و سلطان نظام شاه دكنی به وی ارادت می‌ورزید و بدین‌واسطه طریقه امامیّه در آنجا رواج یافت. زلزله در خراسان.
اروپا- (فرانسه)- در این سال شروع به توسیع لغت و تكمیل زبان فرانسه و ترویج فصاحت آن شد و مجلسی از برای این امر مهمّ تشكیل یافت، دویلی و رنسار كه دو نفر از فضلاء بودند مصلحت چنین دیدند كه به جهت تنگی دایره زبان فرانسه و نداشتن بعضی كلمات مخصوصه از زبان یونان و لاتن بعضی كلمات و لغات اخذ كرده ضمیمه لغات فرانسوی نمایند.

[سنه 957 هجری- سنه 1550 مسیحی]

اشاره

آسیا- در این سال براق خان و عبد اللّطیف سلطان و شاه محمّد سلطان از خوانین اوزبك با لشكری جرّار از آب‌آمویه عبور كرده متوجّه هرات شدند، چون محمّد خان حكمران هرات و پیشكار سلطان محمّد میرزا این خبر بشنید شهر را مستحكم كرد و چند فقره فیمابین عساكر او و سپاه اوزبك جنگ اتّفاق افتاد و شاه محمّد سلطان كه اشجع خوانین توران بود در این جنگها با بسیاری كشته شد و بعضی دیگر دستگیر گردیدند لهذا رعب و دهشت بر براق خان استیلا یافته از ظاهر هرات كوچ كرد و به طمع فتح بخارا روان شد زیرا كه عبد العزیز سلطان بن عبید خان والی این ولایت فوت شده بود. هم در این سال سرخاب كرد به عرض شاه طهماسب رسانید كه بگه اردلان والی شهرزور با جمعی از عساكر عثمانی به حوالی قلعه سرخاب آمده‌اند، شاه طهماسب سوندك بیگ قورچی‌باشی و حسن بیگ یوزباشی و رستم بیگ افشار را با پنجهزار سوار به دفع او فرستاد و سرخاب نیز به ایشان پیوست، امرای مزبور شهرزور و آن نواحی را تاختند و بگه‌اردلان را شكست داده و او فرار نموده حصاری شد. هم در این سال شاه طهماسب از قزوین متوجّه ییلاق سلطانیّه گردیده معصوم بیگ صفوی و شاه قلی خلیفه مهردار و علی سلطان تكلّو را به
ص: 811
تاخت ترگور و مرگور فرستاده ایشان آن نواحی را غارت كردند و بسیاری از اكراد را بكشتند و اسب و استر و گاو و گوسفند زیاد غنیمت و نصیب آنها گردید و در سلماس به اردوی پادشاهی پیوستند و شاه طهماسب عازم نخجوان گشته بعد از یكماه اقامت در آن حدود روانه قراباغ شده در آنجا قشلاق نمود. نیز در این سال شاه‌وردی بیگ كجل «1» حكمران استرآباد به جهت نادانی خود در جنگ با بعضی از تراكمه كشته شد و قشونی كه با او بودند فرار كردند و این خبر به امیر غیب بیگ حاكم دامغان رسیده به استرآباد شتافت و آن بلده را محافظت نمود. هم در این سال محمّد خان حكمران هرات لشكری به ولایت غرجستان فرستاده بیرام اوغلی صاحب غرجستان را بكشتند و این ولایت را متصرّف شدند. نیز در این سال بعد از فوت عبد العزیز سلطان بن عبید خان حكمران بخارا پیر محمد خان حاكم بلخ خود را به بخارا رسانید و تا آمدن براق خان آن قلعه را مضبوط ساخت بعد از چند روز براق خان آمده بخارا را محاصره كرد، پیر محمّد خان به مدافعه و محاربه پرداخت و لشكر براق خان هرچند كوشش كردند و جنگهای مردانه نمودند كاری از پیش ایشان نرفت چون براق خان از تسخیر بخارا عاجز شد نواحی این دیار را آتش زده متوجّه تاشكند گردید. وفات ابو الخیر سمرقندی و شیخ نظام نارنولی. وفات القاس میرزا در حبس.
اروپا- (انگلیس)- رواج و شیوع مذهب لوتر در انگلیس. (فرانسه)- ترقّی توپخانه و ایجاد تقویم در فرانسه. (عثمانی)- بنای جامع سلیمانیّه در اسلامبول كه پس از اتمام این مسجد نامه مسطوره در ذیل را شاه طهماسب به رسم تهنیت و تبریك به سلطان سلیمان خان نوشت:

صورت نامه شاه طهماسب‌

تحفه دعائیكه از روایح مسكیة الفوایح آن، صوامع مجامع مسبّحان ملاء اعلی معطر شود و هدیه ثنائی كه از فروغ لوامع آن، جوامع مناظر ساكنان عالم بالامنوّر گردد نثار و ایثار بارگاه اعلی و مجلس معلای اعلیحضرت فلك رتبت،
______________________________
(1). احسن التواریخ: كچل.
ص: 812
سپهر بسطت، كیوان رفعت، خورشید منزلت، اسكندر ابهّت، سلیمان مرتبت، پادشاه فریدون جاه جم اقتدار، خاقان دارا رأی، و كسری شعار، مظهر انوار تأییدات ابدی، مصدر اسرار (ربّ هب لی ملكا لا ینبغی لاحد من بعدی) شهسوار عرصه خاك فارس یكران كره افلاك، مهر سپهر سلطنت و خلافت، بدر منیر نصفت و عدالت سلطان البرین و خاقان البحرین سمی نبی الثقلین وارث ذو القرنین كهف الخافقین خادم الحرمین الشریفین سلیما للسلطنة و الشوكة و الحشمة و القدرة و الخلافة و العدالة و العظمة و الابهة و النصفة و العزة و الاقبال سلطان سلیمان شاه ابن سلطان سلیم خان.
شهنشاه عالم شه كامران‌سكندر سریر و سلیمان مكان
جهان پرتو از نور رایش گرفت‌سپهر افسر از خاك پایش گرفت
فریدون جم قدر و عالم مدارپدر بر پدر خسرو كامكار
درش كعبه حاجت اهل دل‌ولی طوف دلها كند متّصل
مراعات خلق خدا كار اودر آن كار لطف خدا یار او
بود خاتمش چون سلیمان بدست‌كزو شد روا حاجت هركه هست شهنشاهی كه آسمان قدرش چون قدر آسمان بیرون از ادراك عقول و اوهام است و سپهر سریرش چون سریر سپهر متجاوز از مدارك افهام. برق حسام خون‌افشانش آتش‌آهنگ، و غمام انعام عامش چون انعام غمام بی‌توقّف و درنگ، موهبتش مبانی سلطنت عظمی، مرحمتش قواعد خلافت كبری، حارس حوزة البرین، حافظ ثغور المسلمین، قاتل الكفرة و المشركین.
آن شاه كه از بلندی بخت‌بالاتر از آسمان زند تخت
محتاج درش هزار خاقان‌فغفور كمینش از غلامان
هرچاشگهی بر آستانش‌صد خان خطا كشیده خانش
بر ماه كشیده بارگاهش‌مشكین شده چین ز خاك راهش
مثلش نشنیده گوش دوران‌سلطان جهانیان سلیمان صافی ضمیریكه اشراقات ضمیر منیرش در شب دیجور حوادث زمانی و نوائب آسمانی چون ماه چهارده تابان و لامع است، و رای عالم‌آرای خاطر صوابنمایش بر حال مستقبل چون ماضی آگاه و مطلع.
ص: 813 دلش بنور یقین از دریچه امروزهمه مشاهد احوال عالم فرداست سلطان مؤیّد كامكار مظهر كریمه (و ربّك یخلق ما یشاء و یختار).
فریدون طلعتی خورشید جاهی‌سكندر حشمتی دارا سپاهی
محیط مكرمت دریای رحمت‌سپهر معدلت خورشید دولت
شهنشاهی كه دوران كهن‌سال‌بدو داده نوید فتح و اقبال
جهانداری كه دارای جهانست‌ثنایش انس جان انس و جانست
دلش گنجینه اسرار شاهی‌ضمیرش مطلع نور الهی
قضا همراه چون فرمان‌روانش‌قدر همچون ظفر از پی دوانش
سپهر اندر خم چوگانش گوئی‌محیط از جود او سرمایه‌جوئی فیّاضی كه اقطار امطار فیض غمام انعامش بر ریاض آمال و حدایق احوال عموم انام علی الدّوام فایض و بارانست، و رشحات سحاب بی‌غایتش بر كشت‌زار آرزوی سائلان امیدوار علی تعاقب الادوار ساكب و ریزان. رأی منیرش ثالث النیّرین و پایه قدر فیضش فرق الفرقدین، بسطت جاه عریضش متجاوز از چهار سوی اركان، و پنج نوبت دولتش فراز طارم كیوان، سعت غرف كمالش زیاده از عرصه مسدس خاك، و رفعت كنگره قصر جلالش محاذی صرح ممرد افلاك.
ای فلك بر درت كمینه غلام‌اخترت تابع و زمانه بكام
شب بپاس تو هندویست سیاه‌بسته بر پای خود جلاجل ماه
هرولایت كه چون توشه داردایزد از هربدش نگه دارد
زان سعادت كه در سرت دانندسرور هفت كشورت خوانند
پنجمین كشور از تو آبادان‌وز تو شش كشور دگر شادان
خاتمی نصرت الهی راختم بر تست پادشاهی را سلطان فلك قدر گردون وقار، خاقان جمجاه سلیمان اقتدار، قیصر والا افسر سكندر نشان، خسرو دولت قرین صاحبقران، عامر بلاد الاسلام، ماحی آثار الكفر و الظلام، كاسر مفاصل الاصنام، ناصب رایات اللطف و الاحسان بالرأی الصّائب، ماحی رسوم الشرك و العصیان بالحكم الثاقب.
الا ای شهنشاه انجم سپاه‌كه زیبد ترا چون فلك بارگاه
سعادت قرینی و صاحبقران‌توئی كامیاب و توئی كامران
ص: 814 درخشنده مهری ز اوج كمال‌چه مهریكه هرگز نه بینی زوال
ز روی تو هرذرّه‌ای دلفروزنباشد عجب گر كند كار روز
الهی ز دوران ملالت مبادتو خورشید ملكی زوالت مباد واضع میزان البرّ و الاحسان، قامع بنیان الفجور و الطغیان، مفیض زوار ف العوارف علی قاطبة الاسلام، رافع رایات الرأفة و الرحمة علی صفحات الایام.
شه مغرب كه مشرق را پناه است‌سلیمان كاخترش بالای ماه است
ز اقصای خطا تا آخر روم‌كس از خوان عطایش نیست محروم
طریق جدّ آبا پیش برده‌غم درویش ازیشان بیش خورده
به هرحاجت كه خلق آغاز كرده‌دری دارد چو دریا باز كرده
ز عدلش ظلم‌كیشان بداندیش‌نكرده ظلم الّا بر تن خویش
سپاهی از سیاست در زمانش‌نكرده زور الّا بر كمانش
كسی جز زلف خوبان سمن بوی‌پریشانی ندیده یكسر موی
زن بیوه ز مال و حشمت پربه مرغ خویش داده دانه در
به دورش آنچنان گشتند مردم‌كه حرف احتیاج از دهر شد گم پادشاه جمجاه عالم‌پناه مصدوقه (السلطان العادل ظلّ اللّه) باسط بساط الامن و الامان، ناشر آثار البرّ و الامتنان علی قاطبة اهل الایمان، الفایض من بحار انعامه و رشحات افضاله مآثر (انّ اللّه یامر بالعدل و الاحسان).
شاهنشه آفتاب سایه‌كیخسرو كیقباد پایه
دارنده تخت پادشاهی‌دارای سفیدی و سیاهی
تاج تو ورای تاج خورشیدتخت تو فراز تخت‌جمشید
هرجا كه دلیست قاف تا قاف‌از دوستی تو می‌زند لاف شهریاری كه در رسوم سلطنت و خدایگانی قیصر و خاقان بنده اوست، و در آئین عدالت و جهانبانی كسری و نوشیروان خجل و شرمنده او.
قیصر عصر و خسرو آفاق‌پادشاه جهان علی الاطلاق
در عدالت چو قیصر و خاقان‌بنده او هزار نوشیروان
كاش نوشیروان كنون بودی‌عدلش از پیشتر فزون بودی
تا ز دعوی عدل شرمنده‌خسرو روم را شدی بنده
ص: 815 كردی از بندگی سرافرازی‌پیش شاه مجاهد غازی المؤیّد بالعنایات الربّانیّه، الموفّق بالالطاف الرحمانیّه، المستعین بمواهب الملك العزیز المنان، المستفیض من رشحات الفضل و الامتنان، لا زالت اقلام خلافته مرفوعة فوق السماء، و ارقام سلطنته مرقومة علی لوح البقاء گردانیده به وسیله دعای بی‌ریا خود را بر مرآت خاطر خطیر و جام جهان‌نمای ضمیر منیر آفتاب تنویر جلوه می‌دهد، و همواره ارادت خاطر «1» الهام‌پذیر بدان متعلّق است كه به میامن بخت فیروز، و مساعی. دولت عالم‌افروز، توفیق اشاعت انوار عدل و داد نسبت به كافه عباد و بلاد و تأیید قلع و قمع بنیان اصحاب كفر، و ارباب شرك و فساد رفیق حال و قرین امانی و آمال آن پادشاه صاحب اقبال گردد. حقا و كفی به شهیدا كه تا از نسایم لطف الهی، و فیضان عنایت نامتناهی پادشاهی، نفحات امن و امان به مشام جان همگنان و رشحات مكرمت و احسان به كام عالمیان رسیده همیشه محبّ نیكو خواه به مقتضای (وَ اشْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ إِیَّاهُ تَعْبُدُونَ) به مراسم شكرگزاری مواهب سبحانی و عواطف حضرت خاقانی كه در این مدّت مشاهد دیده اعتبار، و منظور نظر اولی الابصار شده قیام و اقدام داشته و پیوسته منتهای همّت بلند و اقصای نیّت ارجمند برحسب مؤدّای (أَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ كانَ مَسْؤُلًا) گماشته و به واسطه مشاهده مكارم اخلاق و محاسن اشفاق آن پادشاه عرصه آفاق، خود را در وادی محبت و اخلاص چنان بی‌تاب و بی‌اختیار می‌یابد كه روز به روز تودد و موافقت حقیقی و مصادقت صمیمی یكی در صد و هزار بلكه بیرون از حدّ و عدّ و شمار در خاطر خطیر سمت تزاید و ترقّی دارد (الحمد للّه الذی هدانا لهذا).
حالا بی‌شایبه تكلّف و شیوه تصلّف عموم عالمیان خصوصا مردم ممالك ایران از پیر و جوان و كافر و مسلمان و ترك و تاجیك، دور و نزدیك، وضیع و شریف، قوی و ضعیف، ذكورا و أناثا، حتی طفلان خورد و پیران سالخورد، از هفت ساله تا هفتاد ساله، هرگاه و بیگاه و شام و سحرگاه، بعد از ادای فرایض و طاعات
______________________________
(1). بین عبارت «ارادت خاطر» و «الهام‌پذیر» كلمه‌ای است كه در چاپ شكسته شده است و معلوم نشد كه چیست؟ در كتاب «شاه طهماسب صفوی» تألیف آقای دكتر نوائی نیز این كلمه افتاده است (ص 334، سطر اول).
ص: 816
دعاء دوام دولت روزافزون و نظام قوام سلطنت همایون آن اعلیحضرت فلك رتبت را بر ذمّت همّت خود از لوازم داشته‌اند بلكه همواره بمنزله فرایض انگاشته.
تو آن شاهی كه اندر شرق و در غرب‌جهود و گبر و ترسا و مسلمان
همی گویند در تسبیح و تهلیل‌الهی عاقبت محمود گردان و لا شك دعائیكه در شبهای تار ارباب حاجات خصوصا چندین هزار نفس كه هرسال با وجود فراغ خاطر و جمعیّت حواس باطن و ظاهر به طواف بیت اللّه الحرام و زیارت مدینه مكرّمه حضرت سیّد انام، و مشاهد مقدّسه حضرات ائمه كرام، علیه و علیهم افضل التحیّه و السلام مشرف شده و در آن اماكن شریفه كه قبله حاجت‌روا و كعبه حاجات ارباب صدق و صفاست روی به محراب طاعت آورده به تضرّع و ابتهال از درگاه حضرت قاضی الحاجات و مجیب الدعوات مسألت می‌نماید. چنانچه احادیث و روایات صحیحه بر آن وارد است به عزّ اجابت مقرون و آثار آن به روزگار فرخنده میمون عاید شده و خواهد شد انشاء اللّه تعالی.
بعد هذا مرفوع رأی عالم‌آرا و مشهود ضمیر منیر خورشید انجلا كه مانند جام جهان‌نما از چهره امانی و آمال پرده‌گشاست می‌گرداند: چون قواعد اخلاص و روابط اختصاص مقتضی آنست كه به وسیله مناسبات و واسطه تقریبات خود را فرا یاد خاطر فیض مآثر آورده و روز به روز مبانی مصادقت و موالات و معاهد محبت و مصافات را التیام و استحكام دهد لهذا چون قبل از این به چند سال از واردان [آن] صوب صواب استماع افتاده بود كه رای خیر اندیشه كه همیشه به عمارات بیوت اللّه و در تعمیر بلاد اللّه است بر وفق طاعت (انّما یعمر مساجد اللّه) به بناء (لمسجد اسّس علی التقوی) بانی ثانی مسجد اقصی گردیده و به عمارت مسجد خجسته بنیاد (التی لم یخلق مثلها فی البلاد) جمهور عباد را آثار (و البیت المعمور و السقف المرفوع) منظور و مسموع گردانیده تا عموم اهل اسلام در آن مكان شریف كه از غایت شرافت محلّ و مقام ثانی مقام بیت اللّه الحرام و جامع مضمون این ابیات بلاغت نظام است به عبادت و تلاوت قیام نمایند.
مسجد شه جامع فیض اله‌زمزمه ذكر رساند به ماه
آمده در روی سپهر كبودفیض به یك خواندن قرآن فزود
غلغل تسبیح به گنبد درون‌رفته ز هرگنبد والا برون
ص: 817 هركه سعادت بودش رهنمای‌بر در او سر نهد آنگاه پای در این ولا كه خبر توفیق اتمام آن بناء عالیشان بدینجانب به مباركی و فرخندگی رسید كمال بهجت و خوشحالی روی نمود. انشاء اللّه تعالی كه بر احبّاء دولت روزافزون مبارك و خجسته و میمون باد و جهت تهنیت و مباركباد آن، عمده اصحاب الاعتبار و الاعتماد كمال الدّین تبت آغا را كه از قدماء معتقدان و خدمتگاران این سلسله است فرستاده شد و بدین تقریب سه جلد مصحف اعلا كه احسن تحف و هدایا و نسبت بدان عالی بنا از تحف دیگر انسب و اولی است اهدا و ارسال رفت (و انه لكتاب عزیز لا یاتیه الباطل من بین یدیه و لا من خلفه).
اگرچه مخلص به حسب ظاهر به عبادت در آن مكان مستطاب مشغول نمی‌شود به مقتضای (الدال علی الخیر كفاعله) از ثواب تلاوت در آن صوب صواب بهره‌مند گردد و مثوبات آن بی‌شبهه به روزگار فرخنده آثار همایون آن حضرت عاید خواهد شد. و چون اهتمام در ترتیب اماكن شریفه امریست مرغوب و به غایت مستحسن و مطلوب (و من یعظم شعائر اللّه فانها من تقوی القلوب) تعیین فرش لایق سبب زینت بلكه از مصالح ضروری آن مسجد است و در این ممالك قالی را به قدر مسجد نمی‌بافنند و این محب نیز فی الجمله از نقاشی وقوفی دارد بی‌تكلّف فرستادن قالیهای به تكلّف جهت آن مسجد جدید و معبد سعید مناسب می‌داند و در خاطر می‌گذرد و موقوف به تشخیص عدد طول و عرض و رنگ متن و حاشیه است اگر اشارت فرمایند كه آن تفاصیل مشروحا نوشته تا ذرعی كه طول و عرض مقرّر شده از آهن ساخته مصحوب كمترین بندگان درگاه عالم‌پناه تبت‌آغای مشار الیه فرستند كه زیاده و كم نشود بهمان قاعده ترتیب داده پای‌انداز واقفان مواقف دعا و طاعت و مقیمان آستان عبادت و اطاعت گرداند، و چون این نوع ارادت محض خیر و خیر محض است. طریق خصوصیّت مقتضی آن است كه در امثال آن مواد حجاب از جانبین مرتفع باشد، ترقب كه بی‌تكلف و توقف خصوصیات مذكوره را مفصّلا و مشروحا بر صحیفه انها و اعلام مرقوم گردانند تا مخلص نیز از مثوبات آن محظوظ و بهره‌مند باشد.
چون غرض معتدبه از انشاء صحیفه اخلاص منحصر بر عرض قواعد و روابط اختصاص است لا جرم عطف عنان قلم مخالصت رقم از صوب اطناب نموده
ص: 818
به شرایط دعای بی‌ریا كه مستلزم سعادت دین و دنیاست اختصار می‌نماید. نظم:
خدایا تو این شاه درویش‌دوست‌كه آسایش خلق در ظلّ اوست
بسی بر سر خلق پاینده‌داربه توفیق طاعت دلش زنده‌دار
همینش بس از كردگار مجیدكه توفیق خیرش بود در مزید

[سنه 958 هجری- سنه 1551 مسیحی]

آسیا- چون مكرّر از درویش محمّد خان حاكم شكّی آثار مخالفت به ظهور رسیده بود در این سال شاه طهماسب با لشكر بسیار متوجّه شكّی گردید و در بلده ارس نزول كرد و در این ولایت لوند بیك حاكم گرجستان كمر خدمتگاری به میان بسته به اردوی پادشاهی پیوست، درویش محمّد خان به مراسم استقبال و اعزاز قیام ننموده به راه تقاعد رفت شاه طهماسب به وجه استمالت او را طلب كرده، او به حصانت حصار مغرور گردیده به خدمت مبادرت ننمود، لهذا شاه طهماسب بدر خان و شاه قلی سلطان استاجلو را به طور مقدّمه روانه كرده به قراولان درویش محمّد خان رسیدند و ایشان را مغلوب ساخته امیر یوسف نامی كه راتق و فاتق حاكم شكّی بود دستگیر شده او را به خدمت شاه طهماسب فرستادند چون اردوی شاه طهماسب به شكّی نزدیك شد درویش محمّد خان محمود بیك برادر جوشن آقا را با جمعی به محافظت قلعه گذاشته خود به كوهستان پناه برد، عساكر شاه طهماسب پس از چندی محاصره و چند جنگ قلعه را بگرفتند و خود درویش محمّد خان نیز كشته شد و شاه طهماسب بر تمام بلاد شكّی استیلا یافته حكومت آن ولایت را به طویقون بیگ قاجار داد و در این ولایت بود كه كیخسرو ولد قرقره كه در بعضی نواحی گرجستان حكمرانی داشت به جهت دست‌اندازی بعضی گرجیها به ایالت او از خدمت شاه طهماسب استمداد نمود، نیز خبر رسید كه اسكندر پاشا به گرجستان آمده خیال فتوحات دارد لهذا موكب شاه طهماسب از شكّی به عزم گرجستان انتهاض نمود و این مرتبه سیّم است كه شاه طهماسب به گرجستان می‌رود. خلاصه این وهله نیز عساكر پادشاهی در گرجستان فتوحات كردند و بعضی قلاع حصینه را خراب نمودند و یكی از كلیساهای معتبر را منهدم ساخته
ص: 819
اموال و نفایس زیاد كه در آن بود به غارت بردند و كیخسرو ولد قرقره كه با پیشكش بسیار به خدمت شاه طهماسب آمده مورد التفات شده و حكومت قلعه تومك و آق‌شهر و توابع را به او واگذار كرده دشمنان او به دست عساكر شاه طهماسب كشته شدند و پس از اعلای لوای تسلّط در گرجستان و اخذ غنایم بسیار موكب این پادشاه كوچ بر سر كوچ به قراباغ آمده در اینجا قشلاق نمود. هم در این سال ایلچی پادشاه پرتوغال با تحفه‌های بسیار از راه هرموز به دربار شاه طهماسب آمده مورد نوازش گشت و پس از چند روز اقامت رخصت معاودت یافت. هم در این سال دین محمّد اوزبك قول محمّد را كه یكی از بهادران نامی بود به خدمت شاه طهماسب فرستاد. هم در این سال خواجه امیر بیك كه منصب صدارت شاه طهماسب داشت بنابر بعضی تقصیرات كه از او به ظهور رسیده بود مقیّد و محبوس گردید. كشته شدن میرزا حیدر صاحب كشمیر به دست كشمیریان.

[سنه 959 هجری- سنه 1551 مسیحی]

آسیا- پیش از این ذكر كردیم كه اسكندر پاشا كه از جانب سلطان سلیمان خان حاكم ارزن الرّوم بود در خوی حاجی بیك دنبلی را به قتل آورد و به چخور سعد آمده بازار این بلده را آتش زد و به ارزن الروم رفت، این معنی اسباب غرور اسكندر پاشا شده بعضی نامه‌های بی‌قاعده به دربار شاه طهماسب می‌نوشت، لهذا شاه طهماسب عساكر خود را از اطراف و جوانب احضار نمود و حكم كرد چهار دسته از قشون به طور مقدمه هریك از راهی رو به بلاد متصرّفی عثمانی آورند، از جمله معصوم بیك صفوی، و اللّه قلی بیگ ایجك اوغلی، و علی سلطان تكلّو و شمس الدین خان ولد شرفخان كرد، و خلیفه انصار، و حمزه بیگ طالش، و الغ خان بیگ سعدلو و دیگر امرا از یكطرف روانه شدند و شاه‌وردی سلطان زیاد اوغلی و ادهم بیگ روملو از طرف دیگر، و ابراهیمخان ذو القدر و شاه قلی سلطان افشار، و چراغ سلطان كه در آن اوان در فارس بودند به تاخت ولایت عراق عرب متوجه گشتند، و بیرام بیگ قاجار و طویقون بیگ قاجار و كیخسرو والی گرجستان به تسخیر داوایلی مأمور گشتند و هردسته با سپاه عثمانی جنگ كرده اغلب فایق آمدند، متعاقب ایشان
ص: 820
اردوی شاه طهماسب به كنار آب ارس آمد و از آنجا كوچ بر سر كوچ به پای قلعه خلاط نزول كرد و این قلعه را محاصره نموده پس از چندین روز محاربه مقهور و مسخّر كرد و امرائیكه به طرف وان رفته بودند حكمران وان و قشون كرد را شكست دادند و سایر امرا نیز در هرنقطه فتوحات می‌كردند مگر بیرام بیگ قاجار كه به اتّفاق كیخسرو گرجی به داوایلی رفته بودند كه او از اسكندر پاشا حاكم ارزن الرّوم كه سپاهی فراوان داشت منهزم شده و این خبر مسموع شاه طهماسب گردید، لهذا اسمعیل میرزا را با دسته قشونی به دفع اسكندر پاشا به ارزن الرّوم فرستاد، و اسكندر پاشا به تجهیز لشكر و اسباب جنگ با اسمعیل میرزا پرداخت و از قلعه بیرون آمده با سپاهی وافر پا در میدان قتال نهاد و جنگ سخت خونریزی فیمابین اتفاق افتاد، آخر الامر كار عساكر عثمانی زار شده راه فرار پیش گرفتند و اسكندر پاشا با جمعی به شهر ارزن الرّوم بگریخت و لشكر قزلباش قشون عثمانی را تعاقب كرده از آنها می‌كشتند و از كثرت اضطراب و اضطرار چندان اسب و آدم در خندق شهر ارزن الرّوم افتاده بود كه مالامال گشته و در این جنگ عده كثیری از حكّام و سركرده‌های عساكر عثمانی مقتول و برخی دستگیر گشتند، گویند در آن جنگ دو هزار و پانصد و هفتاد و شش نفر از لشكر عثمانی به عالم دیگر روانه شدند. بعد از این شكست عثمان پاشا حاكم قرامان و خضر پاشای ذو القدر كه در ارزنجان بودند نیز فرار بر قرار اختیار كردند، آنگاه اسمعیل میرزا به اردوی شاه طهماسب پیوست و شاه طهماسب به طرف ارجیس راند و به حوالی قلعه عادلجواز نزول كرد و این قلعه را كه در كمال متانت بود محاصره نمودند و جنگهای سخت فیمابین اتفاق افتاد و مدّتها این قلعه دربند محاصره بود و عثمانیها در مدافعه كمال سعی را به عمل می‌آوردند. وفات شرف الدین علی بافقی. آمدن پهلوان قلی سلطان اوزبك از خوارزم به طرف اسفراین و كشتن مجنون سلطان شاملو حاكم این ولایت را در جنگ و تاختن اوزبكان این ولایت را كه پس از نهب و غارت به بلاد خود بازگشتند.
اروپا- (سویس)- كنراد كه یكی از حكمای طبیعی بود كتابی در علم حیوانات تألیف نموده آنچه قدماء در این فنّ نوشته بودند جمع كرده و تحقیقات
ص: 821
خود را نیز بدان الحاق می‌كند و این اول كتابیست كه در علم حیوانات نوشته می‌شود.

[سنه 960 هجری- سنه 1552 مسیحی]

آسیا- خراب كردن عساكر شاه طهماسب قلعه ارجیس را و توجّه اردوی پادشاهی به طرف قلعه بارگیری كه از حصون حصینه محكمه بوده و چون قشون شاه طهماسب به ظاهر این قلعه رسید اطراف آن را گرفته شروع به جنگ كردند پس از چند روز محاربه لشكر عثمانی به ستوه آمده امان خواستند و محمّد بیگ از قلعه بیرون آمده حصار را تسلیم نمود و به نوازش و استمالت و خلاع و انعامات نایل آمد بعد از آن موكب پادشاهی از بارگیری كوچ كرده از عقب ذیوجامه «1» عبور نمود و اسمعیل میرزا را به تاخت ولایت كردستان فرستاد و شاهزاده بر جمیع این ولایت استیلا یافته سرداران كردستان اغلب فرار كردند و بعضی مقتول و دستگیر شدند و مال بی‌قیاس به چنگ سپاهیان و همراهان اسمعیل میرزا افتاد نیز شاه طهماسب جمعی را به تاخت حشم محمودی فرستاد، حسن بیگ سردار این حشم فرار كرد و برادرش از در انقیاد درآمده به دربار پادشاهی آمد و مورد عنایت و ملاطفت گردید و شاه طهماسب بعد از فتوحات مظفّر و منصور به نخجوان نزول نمود. هم در این سال شاه طهماسب شمس الدّین بیگ دیلجانی «2» را به رسم سفارت به دربار سلطان سلیمان خان سلطان عثمانی فرستاد. وفات قاضی جهان وكیل از سادات سیفی قزوین كه سالها وزارت شاه طهماسب كرده و از اجلّه وزرا محسوب می‌شد در زنجان. وفات اسلام شاه كه بعد از او مبارز خان كه ابن عمّ و برادرزن او بود در كوالیار به حكمرانی رسید و خود را سلطان محمّد عادل خواند و احمد خان سور حاكم پنجاب خود را اسكندر شاه نامید و محمّد خان سور والی بنگاله دعوی سلطنت كرد. مكحول شدن میرزا كامران به فرمان همایون پادشاه.
______________________________
(1). احسن التواریخ: عقبه دیوجامه.
(2). احسن التواریخ: شمس الدین دلیجانی.
ص: 822
اروپا- (فرانسه)- اعلان جنگ هانری دویّم پادشاه فرانسه به امپراطور آلمان و در این لشكركشی متس و تول و وردن از ممالك آلمان از تصرّف این دولت منتزع شده جزو فرانسه می‌گردد. آمبروازبار جرّاح معروف كه بعضی انكشافات عمده در جرّاحی كرده جرّاح‌باشی پادشاه فرانسه می‌شود و از جمله اعمال مخترعه این جرّاح بستن شریانست. (روس)- ایجاد و تشكیل دسته قشونی موسوم به استرلیتست كه ابتدا مسلّح به تیر و كمان و بعد به تفنگ شدند و این اوّل قشون منظّم روس است.
فتح غزان و قتل اهالی و نهب اموال آنها به دست قشون روس. (عثمانی)- رستم پاشا وزیراعظم دولت عثمانی به عرض سلطان رسانید كه سلطان مصطفی بن سلطان سلیمان خان قصد سركشی دارد بنابراین سلطان سلیمان خان حكم به قتل او داد و مقتول گردید.

[سنه 961 هجری- سنه 1553 مسیحی]

آسیا- در اینسال عثمان پاشا به فرمان سلطان سلیمان خان سلطان عثمانی با قشون به شهرزور آمد، سرخاب كرد كه بعد از بگه‌اردلان حاكم آن دیار شده بود كس به دربار شاه طهماسب فرستاده استمداد نمود، شاه طهماسب ابراهیم میرزا و بدر خان و امیر غیب بیگ را با جمعی كثیر از بهادران به مدد سرخاب فرستاده عثمان پاشا پس از وصول این لشكر خایف گشته به مملكت عثمانی بازگشت، مقارن اینحال شمس الدین دیلجانی كه به رسالت به دربار عثمانی رفته بود به اردوی شاه طهماسب پیوسته نامه سلطان عثمانی را كه تقدیم كرد مبتنی بر ادب و مبنی بر حسن و داد نبود لهذا شاه طهماسب معصوم بیك صفوی و شاه قلی خلیفه مهردار را با لشكری جرّار به تاخت بعضی از بلاد عثمانی فرستاد و سلطان حسین میرزا و شاه‌وردی سلطان زیاد اوغلی را به تاخت كردستان روانه نمود و اسمعیل میرزا وان و وسطان و ارجیس و عادلجواز را نهب كرده به اردوی پادشاهی پیوست و سلطان حسین میرزا و شاه‌وردی سلطان زیاد اوغلی نیز كور را تاخته و آتش زده با غنایم موفوره بازگشتند. هم در اینسال سلطان سلیمان خان سلطان عثمانی از حلب متوجّه تبریز گردید، شاه طهماسب نیز از نخجوان با لشكری جرّار به ییلاق
ص: 823
بازارجالی «1» آمد و بعد از آنكه قراولان و مقدّمة الجیش دو سپاه چند فقره با هم جنگ كردند و اغلب فتح با قشون شاه طهماسب بود خاطر سلطان عثمانی مایل به صلح گردیده قبل از آنكه جنگی عظیم فیمابین اتّفاق افتد كار به مصالحه انجامید.
توجّه شاه طهماسب به گرجستان كه عساكر او در این مملكت فتوحات عمده كرده و قلاع و حصون حصینه را به قهر و غلبه بگرفتند و بسیاری از اهالی را كه راه مخالفت می‌پیمودند بكشتند و با غنایم موفوره و اموال بسیار و زیاده از سی هزار نفر اسیر به بردع آمدند. جنگ عبد اللّه خان استاجلو با قاسم بیگ شیروانی و غلبه عبد اللّه خان و كشته شدن بسیاری از قشون قاسم بیگ و گریختن بقیّة السّیف به طرف تبرسران. فرستادن شاه طهماسب فرّخ‌زاد بیگ ایشیك آقاسی را با نامه مودّت علامه به دربار سلطان سلیمان خان سلطان عثمانی به جهت تشیید مبانی مصادقت و یكجهتی. آمدن عثمان پاشا با لشكری به شهرزور و گریختن سرخاب كرد قبل از اقدام به جنگ به مریوان و متصرّف شدن عساكر عثمانی شهرزور را. هم در اینسال سلیم شاه بن شیر خان افغان كه سلطنت بعضی از بلاد هند را داشت درگذشت و در بلاد او به جهت نبودن سلطان مستقلّی هرج‌ومرج درگرفت. كشته شدن سلطان محمود والی گجرات و سلطنت احمد شاه به جای او. وفات نظام الملك پادشاه دكن و برقرار شدن پسرش حسین نظام شاه به جای او. وفات حیرتی شاعر.
اروپا- (انگلیس)- فوت ادوارد چهارم پادشاه انگلیس در سنّ شانزده سالگی و سلطنت ماری نام از بنات اعمام سلاطین انگلیس. (فرانسه)- تولّد هانری چهارم در شهرپ كه یكی از سلاطین عظیم الشأن خواهد شد. (سویس)- اقتدار گالون در سویس. (پرتوغال)- غلبه سیدی رئیس بر پرتوغال.

[سنه 962 هجری- سنه 1554 مسیحی]

اشاره

آسیا- در اینسال شاه طهماسب از قراباغ كوچ كرده در تبریز نزول نمود و حكم كرد به تهیّه جشن عروسی اسمعیل میرزا پرداختند و این جشن در باغ شمال با
______________________________
(1). احسن التواریخ: بازار چای.
ص: 824
كمال تجمّل و جلال گرفته شد و چون زمستان دررسید موكب پادشاهی به قزوین آمد. هم در اینسال ابراهیم خان ذو القدر مغضوب شده شاه طهماسب حكومت شیراز را به علی سلطان تاتی اوغلی «2» داد. نیز در اینسال آبای تركمان به خیال سركشی و طغیان افتاده شاه طهماسب گوگجه سلطان قاجار و علی سلطان تاتی اوغلی «3» ذو القدر را با لشكری روانه استرآباد نمود و ایشان با چرنداب سلطان شاملو و مصطفی بیگ ورساق به تدمیر تركمانان رفتند آبای تركمان چون از توجّه قشون شاه طهماسب آگاه شد پناه به علی سلطان اوزبك والی خوارزم برده استمداد نمود والی خوارزم با سپاه فراوان به استقبال عساكر شاه طهماسب شتافته ولی چون طرفین به یك‌دیگر نزدیك شدند علی سلطان اوزبك ترك خصومت كرده چند رأس اسب نزد امرای مزبور فرستاد آنها نیز ملازم او را خلعت داده بازگردانیدند و پس از صلح گوگجه سلطان قاجار وفات نمود و سایر امرا متوجّه دیار خود گردیدند. در سال قبل ذكر كردیم كه بعد از فوت سلیم شاه بن شیر خان افغان در بعضی از بلاد هند هرج و مرج درگرفت، در اینسال همایون پادشاه به آن بلاد رانده با حسینخان و فتحی خان افغان كه داعیه سروری داشتند جنگ كرده آنها را مغلوب نمود و بعضی از مغلوبین پناه به سلطان اسكندر حاكم دهلی بردند، همایون پادشاه با جمعی روانه دهلی شد و با سلطان اسكندر جنگ سختی كرده او را منهزم ساخت و دهلی و بعضی دیگر از بلاد هند را متصرّف گردید و به تخت سلطنت دهلی جلوس كرد امّا در همین سال در شهر دهلی از بالای بامی به زیر افتاده درگذشت و این مصرع تاریخ فوت او شد: (همایون پادشاه از بام افتاد)، بعد از فوت همایون پادشاه پسر ارشدش جلال الدّین اكبر در آگره به سلطنت برقرار گردید و فرزند دیگرش محمّد حكیم در كابل متمكّن گردید امّا جلال الدین اكبر ابتدا از پادشاهی غیر از اسم چیز دیگر نداشت و جمیع مهام امور به دست بیرام خان بهارلو بود. فی الواقع اول پادشاه مقتدر هند از طایفه امیر تیمور همین اكبر شاه است كه سلطنتش پنجاه سال امتداد می‌یابد.
وفات جلال الدین محمود از اجلّه علماء. وفات شجاع خان حاكم مالوه و برقرار شدن پسرش بجای او كه خود را باز بهادر شاه خواند. استیلای تاج و سلیمان از امرای
______________________________
(2 و 3). احسن التواریخ: طاتی اوغلی.
ص: 825
اسلام شاه بر حدود تنبیه (تتّه) و بهار و آمدن سلطان محمّد عدلی از كوالیا به چنار.
لشكر كشیدن محمّد شاه سور صاحب بنگاله به چنار و جنگ كردن با سلطان محمّد عدلی و مقتول شدن او و برقرار شدن پسرش بهادر شاه در بنگاله به حكمرانی به جای او. وفات شاه حسین ارغون صاحب سند كه چون اولادی نداشت میرزا عیسی ترخان كه از امرای او بود در سند سلطنت یافت. جلوس سلطان محمود بهكری در بهكر به حكمرانی. مسافرت سیدی رئیس به طرف هندوستان. زلزله در كاشان.
اروپا- مزاوجت ماری ملكه انگلیس با فلیپ پسر شارلكن امپراطور آلمان و به اینواسطه مذهب كاتولیكی در این مملكت رواج می‌یابد. (پرتوغال)- پادشاه پرتوغال مملكت گینه را از پاپ بر وفق شرع ابتیاع می‌نماید، این مملكت معدن طلای بسیار و فیل زیاد دارد كه عاج از استخوان آن حاصل می‌شود، خلاصه پادشاه پرتوغال بعد از ابتیاع مملكت گینه سلطنت خود را در این نقطه مستقلّ می‌سازد (روس)- تصرّف نمودن قشون روس شهر حاجی ترخان و نواحی آن را.
(عثمانی)- نامه مسطور در ذیل را تقریبا در این اوان سلطان سلیمان خان سلطان عثمانی به شاه طهماسب نوشته است:

صورت نامه سلطان سلیمان خان‌

اطناب خیام رفعت، و اسباب قیام حشمت حضرت عالی‌رتبت فلك مكنت، شمسه ایوان عزّت، نیّر آسمان شوكت، خدیو كامكار، شهریار مكرمت شعار، جمشید خورشید طلعت، خاقان كیوان منزلت، دارای تاج و تخت، داور فیروزبخت، خسرو فغفورفر، شاه فریدون سیر، واسطه عقد بختیاری، نگین خاتم تاجداری، همایون‌دولت «1» مشتری‌سعادت، جمجاه و نصفت‌پناه، والاصدر، بلندقدر (طهماسب شاه) لا زالت شموس حشمته من افق الاقبال نائرة و ما برحت بدور دولته فی بروج السّعادة دائرة، با اوتاد شرف و عزّت ممدود و با امداد و اسعاد توفیق و میمنت موفور و نامعدود، و پرتو آفتاب شوكت و انوار آفتاب معدلتشان لامع و رخشان و ساطع و تابان باد. تا لطائف عوارف سبحانی صحائف جرائد جهان را موشح و
______________________________
(1). در متن: همایون دوست.
ص: 826
مهذّب، و منایح فیوض آسمانی صفایح لوایح زمین و زمان را مرشح و مرتب سازد قوایم مسند اقبال و دعایم رواق اجلال مستحكم و استوار و دائم و برقرار باشد.
بدایع روایع محبت، و صنایع ذرایع تحیّت، كه باعث انشراح صدور ارباب حضور و موجب انفتاح ابواب سرور و ارتیاح اصحاب حبور است نگاشته اقلام مودّت ارقام شده و به وساطت حمامه نامه‌بر به آن صوب مكرم گرامی، و حرم محترم سامی آنها گردیده است.
بعد ذا، غرض از انباء ضمیر حقایق سفیر و مرآت طبع منیر خورشید نظیر آنست كه نسایم عنبرین شمایم صدق و ولا از مهب ریاح الفت و ازهار حسن عقیدت و وفا از ریاض خلّت گشاده و دمیده شده، و مجموعه نوادر اشارات و گنجینه جواهر عبارات كتاب بدیع المثال و خطاب مسرت منال كه رقوم الفاظ غرّایش مفاتیح كنوز، و نقوش سطور دلربایش مصابیح رموز، غرّه بیاضش مانند درّی درخشان لامع النور، و سواد مدادش مانند طرّه جعد حور، معاقد معانی آن بدایع بلاغت را متضمّن، و قواعد مبانی آن به اسلوب مرغوب فصاحت مقترنست با دستیاری قاصدان فرخ‌فال و واردان مناهل اقبال در احسن ازمان و اسعد اوان به مجلس انس روحانی وارد و در محفل حبّ جاودانی بهجت‌افزا واقع شده، مخایل مصادقت و اتّحاد و دلایل صدق فؤاد كه از درج درر مكنون، و از مفاوضه لطیفه براعت نمونش ظاهر است ملحوظ انظار اولی الابصار شد، حصانت و تشیید عهود و موالات، و ركین و سدید عقود و مصافات، مفهوم و مبانی وفاق تام و رسوخ و استحكام ممتنع الزوال و الانفصام معلوم گردید. سعی مشكوری كه از جانب آن جنابعالی لا زال محفوفا بصنوف المعالی ظهور و صدور یافته واقعا شاهد حال و صدق مقال بوده محقق است كه با تعاقب ایّام و ادوار در چهره روزگار باقی و مذكور باید بماند لازمه شأن مكارم نشان اصحاب همم علیه، و ارباب شیم مرضیّه اینست كه صلاح دین و دنیا را همیشه اندیشه و صدق ایمان و وفای عهد و پیمان را پیشه كرده باشند كه این حال باعث نتایج عزّت و سبب سعادت دارین است.
لاجرم نیّت خیر آیت ما نیز متصدی مصالح ملك و ملّت و مناظم دین و دولت است عرصه عالم را با اشراق اشّعه عدل روشن و مجلّی و با شعایر شرع مطهّر محلّی كردن از اهمّ واجبات و اتمّ مهمّاتست، زیرا هرسلطان عادل و ملك دانادل كه
ص: 827
ساعی معالم دین و راعی مراسم شرع مبین بوده مالك زمام مهام انام و ماسك عنان احكام امر و نهی اهل اسلام است هرآینه به مراعات جانب اوامر و به حمایت اسالیب مكارم مآثر سعی موفور كردن انسب و واجب است كه وقایت نظام مملكت به مراقبت نسق شریعت، و صیانت صلاح و جمعیّت به محافظت اركان سنّت مربوط و ابتغای رضای كامل و فضل نامتناهی به امضای نوامیس و فرمان الهی و بقای قواعد جهانداری و دولت دستگاهی به اقتداء سنن حضرت رسالت‌پناهی منوط است. اجراء قوانین شریعت غرّا و احیاء معالم ملّت حنیفه بیضا مطلب اعلی و مقصد اقصی است، و اقتفاء آثار صحابه كرام و تابعین و اتّباع اطوار ائمه دین و هداة مهتدین سبب جمیع سعادت نشأتین اخری و اولی، و در شرع و عقل افضل و اولی است. در نزد خرد عاقبت‌اندیش كه با نور حق‌بین و یقین روشن است ظاهر و مبیّن است كه خواقین دین‌دار و سلاطین شریعت‌شعار هربار كه صفحه اطراف و اكناف دیار را از چرك شرك و خاشاك الحاد و فساد با تیغ آبدار تطهیر و پاك كرده باشند نیز لازم است كه بر اقتضاء جبلّت عادلانه ساحت مملكت را با انوار عدالت مستنیر و تابناك بسازند، چون رفع اسباب شروشور و قمع آلات فسق و فجور از اقدم شرایط مسلمانی و الزم ضوابط جهانبانی شده است زیرا بر فحوای بشارت مودّای كلام معجز نظام ربّانی و مضمون هدایت مشحون تنزیل واجب التّبجیل سبحانی (وَ مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِكَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ) اطاعت و فرمان‌برداری باعث نیل مرضات حضرت باری و بشرای (فَمَنْ تَبِعَ هُدایَ فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ) به زمره اهل ایمان و فرقه اصحاب عرفان مسرّت‌بخشای و هدایت‌نمون است لاجرم از سیم سیمای بنت العنب تطاول دست ابنای زمان رفع، و امّ الخبائث هم از تناول و تعاطی منع، و بر مضمون (فمن شرب فلیس منّی) «1» زجر و ردع گردیده شده‌اند زیرا مشمول انظار ارباب اعتبار است كه شغف باده خرمن زندگانی را به باد می‌دهد، و ساغر دلهای آنانكه مانند پیاله لاله تهی و ساده است مستعد و آماده می‌شود كه با شراب طهور مالامال بگردد، و در
______________________________
(1). در كتاب (شاه طهماسب صفوی) به اهتمام دكتر عبد الحسین نوائی، ص 322 «فمن شرب منه فلیس منی».
ص: 828
نزد هوشیار فطنت دثار درد و الم خمار و درد خم خمّار عادلانه گواهی می‌دهد كه شراب شرّ آب است با واسطه آن سیل عرم بالاخره خراب، و منهدم شدن بنای عمر امری ناگزیر است. در پیش اصحاب انتباه ظاهر و هویداست كه حسب حال ضمایر اهل هوا در آخر دم ندامت بوده و تباه روزگار شده‌اند. در هرلهو هولی مكنون، و بهر هوس سهوی مقرونست. صدای چنگ و رباب هبا و غنای ارباب آن محض هواست. دود آه مرتكبان مناهی در روز حسرت (ظُلُماتٌ بَعْضُها فَوْقَ بَعْضٍ) است بطور معیّن و نیز بر مصداق (و منهم ظالم لنفسه) جور موفور فجور كه به نفس خودشان می‌كنند مبین است. پس به صاحب ایمان كامل و شخص خردمند عاقل واضح است كه كسانیكه بر مفهوم حدیث بشارت توریث (من لم یتغّن بالقران فلیس منی) صفیر مقربان درگاه و ندای مسرّت‌افزای (اشهد ان لا اله الّا اللّه) مشنّف اسماع جان و مشرّف صماخ جنان نشده‌اند. عمری كه با نعره های‌وهوی بیهوده گذرانده‌اند از آن پشیمان می‌شوند. هرجوان صادق عزیمت چون الف مستقیم میان در محراب مناجات قائم، و هرپیر خمیده‌قامت در انتساب عبادت مقیم و مثال دال بر دعا ملازم شده است. در جای مجامع رود و سرود در جوامع عبادت ورد حمد و درود، و در اثناء زیر و بم و نغمات زمزمه تسبیح و تكبیر در صوامع و مسامع جایگیر شده است.
بحمد اللّه تعالی و منه المنّة و الآلاء كه سكان ممالك مجمعه «1» اسلامیه صینت عن الآفات و البلیه بشرایف المواهب السبحانیه با صدق طویت و خلوص نیّت به اجتناب رذائل خصایل و قبایح سیئات براه امتثال رفته و در وجوه طاعات و قبول نصایح و عبادات بر سعی محمود و بذل مجهود هستند، لایحه صفحه بال خیر منال اجراء اوامر و نواهی الهی و اظهار شعایر شرایع نبوی است هرآیینه حضرت ربّ ذی الجلال، جلّ عن الاشباه و الامثال، آنانكه رضای خیر اقتضای او را ابتغا می‌كنند بفضله الاوفر میسّر و مقدّر است كه منجوق رایات اقبال و اعلام جاه و جلالشان را در منتهای فضای آمال افراخته و نمایان و شوارق آیات توفیق لمعانشان را از افق صبح تأیید با غایت ارتفاع رخشان و تابان گردد. و در مطاوی كلام
______________________________
(1). همان كتاب و همان صفحه: ممالك محمیّه اسلامیه صینت ...».
ص: 829
محبّت ارتسام و محاذی پیام صداقت انجام بعضی قضایا انها گردیده بود كه از قراریكه خبر داده شد گماشتگان زینل بیگ اكراد (برادوست) را از قصبه طسوج كوچانیده و به بوم خودشان الحاق كرده‌اند و قافله‌ای كه به نیّت حجّ و زیارت، و قصد كسب و تجارت به سمت عراق وارد آمده امیر عمر مانع شده و بعد به نهب و غارت جسارت نموده و خسارت كلّی رسانیده است بنابراین برای رفع این غایله چاوشان (فراشخلوت سلطانی) كه منهیان اوامر عالیشأنند با فرمان قضا جریان به طرف زینل بیگ و امیر عمر فرستاده شد و دستور العملی داده شد كه آنانكه موجب فتنه و فساد و به این قضیّه غیر مرضیّه اصل و مبادی، و به ظهور و صدورش باعث و بادی شده‌اند معلوم كنند كه وجه و سبب چیست و بفهمند، و عتاب و جزاء مایلیق و سزای آنها را اجرا بنمایند، و در صیانت مواثیق ذات البین سعی و اقدام و جلّ اهتمام آنان مبذول باشد، ابدا از جاده ادب عدول و خروج نكنند.
رساننده نامه نامی و برازنده «1» صحیفه گرامی كه قدوة الاماجد و الاعیان عمدة الاماثل و الاقران حمزه سلطان دام مجده است تمهید ضوابط وثیقه اتحاد و تشیید روابط سلیقه وداد كرده، بعد از اداء رواتب «2» موالات و ابقاء قواعد وفا و مصافات با یمن عنایت و حسن اجازت مشمول انظار قبول و اقبال شده و به آنصوب عزت انتساب و رفعت مناب توجیه و ارسال گردیده است همیشه سرادق شوكت و سعادت و بارگاه حشمت و مكنت در عرصه مجد و عزت قائم، و اساس دولت و بنیان سیادت به تأیید و تأبید مستحكم و دائم باد بالنبیّ و آله الامجاد «4».

[سنه 963 هجری- سنه 1555 مسیحی]

آسیا- جنگ شاه‌وردی سلطان زیاد اوغلی با لواسان گرجی كه ابتدا لشكر قراباغ كه با شاه‌وردی سلطان بودند منهزم شده و خود او نیز بگریخت ولی بعد باز
______________________________
(1). در متن: براننده- به استناد همان كتاب تصحیح شد.
(2). همان كتاب: روابط.
(4). متن این نامه كه آقای دكتر نوائی از منشآت فریدون بیك نقل فرموده‌اند به تركی است كه در این كتاب به فارسی ترجمه شده است.
ص: 830
دسته قشونی از همراهان شاه‌وردی سلطان بر لواسان حمله كرده غالب آمدند و لواسان كشته شد. جنگ جلال الدین اكبر با هیموی هندو كه خیال سلطنت هند را داشت و كشته شدن هیمو با بسیاری از عساكر او و غلبه سپاه جلال الدین اكبر.
استیلای ولی خلیفه شاملو كه شاه طهماسب او را به امداد شاه محمّد قلاتی به قندهار فرستاده بود بر زمین داور بعد از جنگ بسیار. هم در اینسال شاه طهماسب ولایت هرات را به شاهزاده اسمعیل میرزا داده سلطان محمّد میرزا را از این ولایت احضار نمود. آمدن شاه طهماسب به ییلاق دریاوك. توبه كردن شاه طهماسب و امرا و اعیان از كلّیّه مناهی مجدّدا و در این باب گفته‌اند:
سلطان كشور دین طهماسب شاه عادل‌سوگند داد و توبه خیل سپاه دین را
تاریخ توبه دادن شد «توبة نصوحا»سرّ الهی است این، منكر مباش این را كشته شدن براقخان بن سونجك سلطان بن ابو الخیر خان به دست امردی كه به او میل داشت، براقخان از نژاد جوجی ابن چنگیز خانست كه سمرقند را از اولاد ابو سعید خان بگرفت و ولایت بیرون بخارا را از برهان سعید پسرزاده عبید خان انتزاع نمود و ولایت میایكان «1» را كه بعد به شاهرخیّه معروف شد و به دست اولاد جانی بیگ سلطان بود متصرّف گشت و شهر سبز و قرشی را كه به اولاد فولاد سلطان تعلّق داشت از دست ایشان بیرون آورد و مدّت عمرش پنجاه و شش سال، مملكتش تاشكند و فرغانه و سمرقند و چهاردانگ بخارا. خلاصه چون او درگذشت پسر بزرگ او درویش سلطان به جای او خانی یافت و بابا سلطان و امیر سلطان «2» و خوارزمشاه سلطان و سایر برادران او تابع او گردیدند لكن خوانین اوزبك بعضی از متصرّفات براقخان را بعد از فوت او از تصرّف درویش سلطان پسر او بیرون آوردند. وفات كسكن قراسلطان صاحب بلخ كه برادرش پیر محمّد خان جانشین او گشت. وفات میر شمس الدین اسد اللّه مرعشی.
______________________________
(1). احسن التواریخ: میانكال.
(2). احسن التواریخ: امین سلطان.
ص: 831
اروپا- (فرانسه)- برنارد پالیسی كه اصلا و بدوا كوزه‌گر بود میناكاری را اختراع می‌كند علی الخصوص در چینی و روی چینی، این علم و صنعت سابق بر این در ایطالیا رواج و متداول و معمول بود امّا در هیچ جای دیگر رواج بلكه وجود نداشت تا اینكه این شخص در این سال در فرانسه متداول كرد.

[سنه 964 هجری- سنه 1556 مسیحی]

آسیا- در اوایل فصل بهار این سال شاه طهماسب از قزوین متوجّه تبریز گردید و قاضی محمّد را كه به بعضی كارهای ناشایسته اقدام می‌كرد و مردم را رنجانیده بود با حیدر بیگ انیس كه از او حمایت داشت گرفته هردو را در قلعه الموت حبس كردند و در فصل قشلاق باز موكب شاه طهماسب به قزوین آمد. وفات كامران میرزا ابن بابر پادشاه كه چندی در كابل و غزنین سلطنت كرده آخر به دست همایون پادشاه گرفتار شده مكحول شد و بعد از آن مجاورت مكّه معظّمه را اختیار نمود. هم در اینسال سلطان سعید بن ابو سعید خان بن كوجم خان به اتّفاق عبد اللّه خان بن اسكندر خان بن جانی بیك سلطان و سپاه فراوان متوجّه تسخیر سمرقند شده آن بلده را قتل كردند در این اثنا درویش خان ولد براقخان كه به كثرت تجمّل و لشكر و بسط مملكت بر سایر سلاطین اوزبك مزیّت و امتیاز داشت با لشكر بسیار از تاشكند بیرون آمده متوجّه جنگ با سلطان سعید و عبد اللّه خان شد و چون دو قشون بهم نزدیك شدند صف قتال آراستند و جنگی سخت نمودند بعد از كشش و كوشش بسیار آخر الامر درویش خان مغلوب شده به تاشكند گریخت و سلطان سعید بر سمرقند استیلا یافت و عبد اللّه خان با سپاهی وافر روانه بخارا شد و در این اوان برهان سعید نبیره عبید خان صاحب بخارا با جوانی عشق میورزید شبی پنهان به خانه آن جوان رفت جوان معشوق سر برهان سعید را بریده نزد عبد اللّه خان فرستاد وقت صبح لشكر بخارا مستعد جنگ با عبد اللّه خان شدند در این حال خبر قتل برهان سعید معلوم و منتشر گردید، لشكریان و غیره شهر را به عبد اللّه خان تسلیم كرده مجموعا ملازمت او را اختیار نمودند. هم در اینسال شاه‌وردی سلطان
ص: 832
بیات «1» با قشون قراباغ به گرجستان رفته بسیاری از نواحی این ولایت را تاخته با غنیمت بسیار به گنجه معاودت كردند. نیز در اینسال تبّت آقای ذو القدر كه از جانب شاه طهماسب به رسم سفارت به دربار سلطان سلیمان خان سلطان عثمانی رفته بود از آن مملكت مراجعت كرده در وقتیكه شاه طهماسب در تبریز بود به حضور این پادشاه مشرف شده هدایا و تحف بسیار كه از جانب سلطان عثمانی برای شاه طهماسب آورده بود گذرانید. وفات محمّد خان شرف الدین اوغلی كه در ملازمت سلطان محمّد میرزا حكمرانی هرات داشت و چون او درگذشت شاه طهماسب منصب امارت او را به پسرش قزّاق عنایت كرد. هم در اینسال دوستخان با یونس خان جنگ كرده غلبه نمود و بر خوارزم استیلا یافت و یونس خان با برادرش پهلوان قلی سلطان متوجّه دربار شاه طهماسب گشته در یازدهم رجب در قزوین به خدمت این پادشاه مشرف گشت و مشمول نوازش و عواطف پادشاهی شد. لشكر كشیدن بهادر شاه حاكم بنگاله به چنار و جنگ كردن با عدلی و كشته شدن عدلی و بازگشتن بهادر شاه به بنگاله. وفات رونقی بخاری شاعر.
اروپا- (آلمان)- شارلكن امپراطور خود را از سلطنت خلع نموده ممالك ایطالیا و اسپانیای خود را به پسر خود فلیپ دویم می‌بخشد و ممالك متصرّفی آلمان خود را به برادر خود فردیناند تفویض می‌نماید. طلوع ذوذنب در هندوستان و در اغلب بلاد كه هرسیصد سال یكمرتبه طالع می‌شود و امسال كه این ستاره طلوع كرد به اسم شارلكن موسوم و به او منسوب شده آن ستاره بذوذنب شارلكن معروف گردید.

[سنه 965 هجری- سنه 1557 مسیحی]

آسیا- در این سال ابای تركمان با جمعی از تراكمه به حوالی استرآباد آمده و ابراهیمخان ذو القدر از مقاومت با او عاجز گردیده مراتب را به عرض شاه طهماسب رسانیده شاه طهماسب حكم كرد شاه قلی خلیفه مهردار و بدر خان استاجلو بطور ایلغار
______________________________
(1). احسن التواریخ: شاهوردی سلطان زیاد اوغلی.
ص: 833
به استرآباد روند و شرّ ابای تركمان را دفع كنند بنای بر این امرای مذكور و بعضی دیگر با قشون عمده از قزوین به طرف استرآباد رانده چون ابای از توجّه آنها آگاه شد اهل و كسان خود را گذاشته فرار كرد، لشكریان شاه طهماسب الوس او را غارت نموده در همان محل نزول كردند، در این اثنا ابای تركمان با جمعی نمایان شده و شروع به جنگ كردند پس از یكدو روز جنگ باز ابای راه فرار پیش گرفته به خوارزم رفت و از علی سلطان والی خوارزم كمك خواست و امرای شاه طهماسب كه تركمانان را تعاقب می‌كردند اتّفاقا سركرده آنها شاه قلی خلیفه مهردار به ناخوشی قولنج درگذشت و نظمی در میان عساكر شاه طهماسب نماند و هربزرگی به رأی خود عمل می‌كرد بنابراین فتوری در كار ایشان نمودار شد و از آنطرف علی سلطان به امداد ابای تركمان حركت كرد و جنگ سختی فیمابین درگرفت و شكست فاحشی به امرای شاه طهماسب وارد آمده بعضی كشته و برخی دستگیر شدند و بقیّة السّیف به راه فرار رفتند و علی سلطان به خوارزم بازگشت. در زمانیكه همایون پادشاه به ایران آمده از شاه طهماسب استمداد نمود قرار داد كه چون مجدّدا بر هندوستان استیلا یابد قندهار را به گماشتگان شاه طهماسب واگذار كند امّا همایون پادشاه بعد از چندگاه كه بر آن دیار مستولی شد طولی نكشید كه درگذشت و مجال وفا كردن به عهد نیافت و پسر همایون پادشاه جلال الدین اكبر كه به جای او برقرار شد حكومت قندهار را به شاه محمّد قلاتی واگذار كرده قصد تسلیم نمودن قندهار را به ملازمان شاه طهماسب نداشت، لهذا در این سال شاه طهماسب حكم كرد سلطان حسین میرزا ولد بهرام میرزا و علی سلطان والی شیراز با سپاهی به تسخیر قندهار روند، آنها لشكر به قندهار كشیده مبادرت به جنگ كردند، شاه محمّد قلاتی مردانه به دفع ایشان كوشید ولی ثمری بر كوشش او مترتّب نشد بعد از مدّتی مدید عاجز و درمانده گردیده از قلعه فرود آمده كلید حصار را تقدیم نموده خود روانه آگره شد، سلطان حسین میرزا در قندهار ساكن گشت و سایر امرا به اماكن خود معاودت نمودند. در شب دوشنبه بیست و سیّم جمادی الاولی اینسال سیل عظیمی در قزوین آمده دروازه ابهر را آب برد و قریب دو هزار خانه را خراب كرد. هم در اینسال ابای تركمان بعد از غلبه بر عساكر شاه طهماسب دختر خواجه محمّد ولد خواجه مظفر بتكچی را در حباله نكاح خود
ص: 834
درآورد و ملازمان خواجه محمّد پیش او رفته نوكر شدند، امّا چندی نگذشت كه ملازمان مزبور به اتّفاق زوجه ابای اسباب قتل او را فراهم كرده سر او را بریدند و به استرآباد شتافتند و آن سر را در قزوین نزد شاه طهماسب آوردند. هم در این سال رستم پاشا وزیر اعظم سلطان سلیمان خان سلطان عثمانی شیخ زین الدّین جبل عاملی را كه از مكّه به اسلامبول احضار كرده بدون اینكه به عرض سلطان برساند آن عالم بزرگوار را مقتول و شهید نمود. مصنّفات شیخ جلیل شهید بسیار است از آنجمله شرح لمعه می‌باشد.
اروپا- (اسپانیول)- شارلكن كه خود را از سلطنت خلع كرده بود داخل یك معبدی شده رهبانیّت اختیار می‌كند.

[سنه 966 هجری- سنه 1558 مسیحی]

اشاره

آسیا- آمدن سلطان بایزید بن سلطان سلیمان خان به ایران. تبیین آنكه در این سال سلطان سلیمان خان پسر خود سلطان بایزید را از حكومت كوتاهیّه معزول كرده حكمرانی این ولایت را به پسر بزرگ خود سلطان سلیم كه در قونیه بود داد.
سلطان بایزید از این التفات سلطان نسبت به برادر بزرگ خود حسد برده به خیال طغیان و سركشی افتاد و اموال بسیار به لشكریان داده عساكر زیادی تجهیز نمود و به قصد دفع سلطان سلیم از قونیه حركت كرد، سلطان سلیم چون این بشنید قاصدان به خدمت سلطان سلیمان خان فرستاده مطلب را به دربار سلطانی اظهار نمودند، سلطان حكم كرد احمد پاشای امیر الامراء و فرهاد پاشای فرمانفرمای قرامان و علی پاشای ذو القدر با لشكری جرّار به طرف سلطان بایزید حركت كنند و او را به راه دیار عدم روانه نمایند، چون ایشان به حوالی قونیه رسیدند سلطان سلیم از قلعه بیرون آمده به ایشان پیوست و سلطان بایزید در برابر ایشان صف جنگ آراسته در كمال سختی مشغول قتال شدند، ابتدا سلطان بایزید غالب و بعد مغلوب گردید و به طرف آماسیه گریخت، و در اینجا دو سه نفر از ملازمان معتبر خود را كشته سرهای ایشان را با عریضه‌ای نزد سلطان سلیمان خان فرستاد و در عریضه عرض كرد كه صاحبان این سرها مرا تحریك بر مخالفت می‌نمودند اگر سلطان از سر تقصیر من
ص: 835
درگذرد به دربار خواهم شتافت، سلطان سلیمان خان به عرضه داشت او اعتنا نكرده جمعی دیگر را به گرفتن او مأمور و روانه ساخت، سلطان بایزید چون بر اینمعنی واقف گشت راه فرار پیش گرفته در كمال عجله به ارزن الروم آمد و ایاز پاشا حاكم این ولایت از او پذیرائی كرد، بعد از چند روز اسكندر پاشا با چهل هزار سوار به دستگیر كردن سلطان بایزید آمد ناچار سلطان بایزید به ایروان گریخت، شاه قلی سلطان استاجلو حاكم ایروان عریضه به شاه طهماسب نوشته از آمدن سلطان بایزید به این ولایت دربار پادشاهی را خبر داد، شاه طهماسب محمّد آقا را مهماندار كرده با تحف نزد سلطان بایزید فرستاده و نامه مسطور در ذیل را به سلطان بایزید نوشت:

صورت نامه شاه طهماسب به سلطان بایزید بن سلطان سلیمان خان‌

معزّ السلطنة و الحشمة و الشوكة و العظمة و المعدلة و المحبة و العطوفة و العزّ و الاقبال سلطان بایزید الدرم خان. همواره ابواب تأییدات و توفیقات نامتناهی بر روی دولت و اقبال و چهره امانی و آمال حضرت سلطنت و حشمت‌پناه، معدلت و رفعت دستگاه، فرزند كامكار، پادشاهزاده جوان‌بخت نامدار، نقاوه اعاظم سلاطین و خواقین روزگار، شایسته اورنگ رفعت و كامرانی، دودمان سلطنت سلیمان، فلك قدر ثریامكان، شهریار عالی‌تبار اسكندرنشان، المؤیدّ بالتأییدات الجلیّه من عند اللّه الملك المنّان، الموفق بالتّوفیقات الالهیة من اللّه الملك المستعان، رفع اللّه تعالی الویة سلطنته و اقباله علی السماء، و اعلی دولته و نصرته و عزته علی مفارق الانام الی یوم القیام مفتوح و گشاده باد و اسباب امانی و آمال آن سلطان عالیشان و آن شهزاده عالیمكان از خزانه غیب و حكمت و امارت مهیّا و آماده بمحمّد و آله. حقا و كفی به شهیدا كه از ورود خبر قدوم مسرت لزوم آن سلطان عالی‌تبار، و فرزند آن كامكار عالیمقدار، بدین صوب صواب، و ملاحظه حصول مطالب و مقاصد خود در ضمن محبت و دوستی محب بلاارتیاب، نه‌چندان آثار بهجت و شادمانی به خاطر اشرف اعلی و مفتشان بارگاه معلّی راه یافت كه قابل تقریر و تحریر باشد. و در این ولا كه مقاصدان مشتمل بر كمال خلوص محبّت و ولا متضمن بر كیفیت حال خجسته‌مآل آن حضرت و خلاصی از كید
ص: 836
مخالفین و اعدا به مطالعه غرا رسید اسباب بهجت و شادمانی و موادود و خوشحالی متزاید و متضاعف گشت (الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ إِنَّ رَبَّنا لَغَفُورٌ شَكُورٌ)
آنچه دل اندر طلبش می‌شتافت‌در پس این پرده نهان بود یافت و سیادت‌پناه شمس الفلك الدوار محمّد آقا مهماندار خاصّه شریفه كه از مخصوصان بارگاه فلك‌اشتباه است در تهنیت مقدم شریف و طلب آنحضرت بدان صوب صواب‌نما فرستادیم و چون توجه رایات جلال به صوب دار السلطنه تبریز در این اثنا كه آن سلطنت‌پناه تشریف آورده‌اند موجب برهمزدگی ولایت می‌باشد بنابر آن فرمان جهان‌مطاع نافذ گشت كه امارت‌پناه نظام الدین شاه قولی سلطان اوستاجلو و جماعت مذكوره در ملازمت عالی انتساب و فرزندان عالیشأن با لشكر فیروزی اثر متوجه نخجوان گردند و پروانچه مطاعه به اسم وزارت‌پناه غیاثا عطاء اللّه وزیر آذربایجان فرستادیم كه استقبال موكب عالی نموده منزل به منزل سامان و ساوری ضرورت دهد و در بلده نخجوان به عزّ ملازمت عالی مشرف شده به وظایف پیشكش و مهمّات و خدمات قیام می‌نماید و او نیز به اتّفاق سلطان مشار الیه و جماعت در ركاب سعادت‌انتساب بوده به فرخی و فیروزی متوجه دار السلطنه تبریز گردند و در دار السلطنة المذكورة امارت‌مآبی مهماندار خاصّه شریف كه از زمره اصدقا و یك‌جهتان دولت باهره است به عزّ ملازمت خواهد رسید، و امارت‌مآب مشار الیه در دولتخانه همایون لوازم مهمّات و مراسم پیشكش‌رسانی قیام نماید و بعد از سیر عمارت و منازل و باغات آنجا كه امرا و وزراء مشار الیهم و جماعت مذكور شب و روز ملازم ركاب عالی بوده بدین اسلوب مستقر سریر سلطنت و كامرانی خواهد گشت و بعضی حكایات زبانی بدیشان سفارش فرموده‌ایم در خلال آن ایام كه به سعادت خدمت عالی و ملازمت سامی مشرفند به عرض خواهند رسانید و بعد از تجاوز دار السلطنة المزبور [ه] اركان دولت و اعیان حضرت نیز فوج‌فوج استقبال موكب «1» عالی نموده به سعادت ملازمت مشرف خواهند شد. انشاء اللّه تعالی بعد از ادراك صحبت شریف آنچه نهایت كام و مرام و غایت مدعی و خاطرخواه آن
______________________________
(1). متن: ركب.
ص: 837
سلطنت‌معدلت دستگاه باشد به تأیید و توفیق و اعانت و احترام حضرت و حضرات به محل خواهد شد به هیچ‌وجه و هیچ‌چیز در وظایف امداد و معاونت آنحضرت فروگذاشت نخواهیم فرمود، ثانیا مشهود ضمیر منیر مهر تنویر می‌گرداند كه قبل از ورود كتاب مستطاب در باب ابوت و اخوت‌مآب سلطنت‌پناه متردّد خاطر بودیم و ارادت خاطر عاطر آن حضرت را در این باب راجح داشته انتظار شریف داشتیم كه در اینولا كه نامه نامی رسید و لفظ ابوت در تعریف الفاظ همایون نوشته بودند اینمعنی را مستند به الهام غیبی دانسته ما نیز آن سلطنت‌پناه را به سمت فرزندی معزّز و گرامی گردانیدیم و انشاء اللّه تعالی در مراعات وظایف و مقتضای آن نسب عالی به وجهی اهتمام خواهیم فرمود كه آثار آن به صحایف روزگار و صفحات لیل و نهار باقیماند و معذرت كه در باب آمدن اولكای نواب همایون‌مابی رخصت و اجازت قلمی فرموده بودند حقا كه با وجود عالم محبّت و یگانگی در علاقه ابوت و فرزندی اصلا گنجایش آن نیست، ملكی چنین از طریق یگانگی به تكلّفی اولكای ما را مشرّف فرموده‌اند ازین به غایت و نهایت مقبول افتاده خاطر شریف از غبار آن دغدغه مصفی دارند و آمدن خود را بدین دیار خیر آثار محض مسرت و عین صفا شناسند. همواره ظلال سلطنت و اقبال و سایه رفعت و اجلال بر مفارق انام مخلّد و مستدام باد بربّ العباد.
سلطان بایزید عزم دربار شاه طهماسب كرده به بلده تبریز آمد و امیر غیب بیگ استاجلو حاكم تبریز در كمال خوبی و اعزاز سلطان بایزید را استقبال نموده پذیرفت، و فی الحقیقه روز ورود سلطان بایزید را به تبریز جشنی بزرگ گرفته بازارها را آئین بستند و به لوازم عیش و شادی پرداختند. هم در این سال شاه طهماسب سنان بیگ از ملازمان سلطان سلیمان خان را كه در قانلوچمنی دستگیر شده بود رها كرده با هدایا به دربار سلطان فرستاد و پیغامهای مودّت‌آمیز داد. هم در اینسال علّامه فاضل ابو الحسن ولد احمد اباوردی «1» كه جامع علوم عقلیّه و نقلیّه بود درگذشت و علّامه مشار الیه صاحب مصنّفات جلیله است از جمله رساله اثبات واجب و روضة الجنان در حكمت و متن شوارق در كلام و غیرها. وفات
______________________________
(1). احسن التواریخ: احمد باوردی.
ص: 838
ملّا یحیی خان گیلانی.
اروپا- (انگلیس)- فوت ماری ملكه انگلیس و جلوس ایزابل خواهر او در سنّ بیست و پنج سالگی و چون ایزابل به جای خواهر خود جلوس نمود دوباره مذهب پرتستانی در انگلیس رواج گرفت. (فرانسه)- بندر كاله كه سالها در تصرّف دولت انگلیس بود از این دولت منتزع شده باز جزو فرانسه گردید. (اسپانیا)- فوت شارلكن در اسپانیول.

[سنه 967 هجری- سنه 1559 مسیحی]

آسیا- در اینسال چون سلطان بایزید به حوالی قزوین رسید شاه طهماسب معصوم بیگ صفوی را با اعاظم امرا از قبیل سید بیگ كمونه و سوند بیگ قورچی‌باشی و علیقلی خلیفه مهردار به استقبال فرستاده سلطان بایزید را با كمال احترام ورود دادند و در میدان قزوین با شاه طهماسب مصافحه كرده به اتّفاق به عمارت سلطنتی داخل شدند و شرایط مهربانی و مهمانداری را درباره سلطان بایزید و همراهان او به عمل آوردند و بعد از چند روز در میدان قزوین ترتیب جشنی عظیم داده بعد از جشن سلطان بایزید و ملازمان او را در جاهای لایق منزل دادند و ده هزار تومان نقد و جنس شاه طهماسب به سلطان بایزید داده درصدد برآمد كه سلطان سلیمان خان را نسبت به او بر سر لطف آورده و فیمابین او و سلطان سلیم خان را اصلاح نماید ولی در این اثنا آثار عذر و خیال بدی از او نسبت به شاه طهماسب معلوم شده در یكی از عمارات سلطنتی او را متوقّف ساخته مستحفظ بر او گماشتند. هم در اینسال ساروقورغان با جمعی اوزبك به فرمان علی سلطان والی خوارزم به نیشابور آمدند كه این ولایت را غارت كنند بداق سلطان قاجار و ملكن اوغلی ذو القدر با جمعی به دفع اوزبكان از شهر بیرون آمدند و با ایشان جنگ كردند و ساروقورغان و بسیاری از همراهان او را كشته بقیّة السّیف فرار كردند. هم در اینسال عیسی خان پسر لوند بیگ حاكم گرجستان اسلام قبول كرده منظور نظر شاه طهماسب گردید و لشكر شاه طهماسب در بعضی از نواحی گرجستان كه اهالی آن راه مخالفت می‌پیمودند فتوحات كرده گرگین را كه یكی از
ص: 839
حكمرانان گرجستان بود با هزار نفر از همراهان او كشته و بعضی از امرای گرجی را دستگیر نموده با غنایم موفوره به گنجه بازگشتند.
اروپا- (اسپانیول)- مزاوجت فلیپ دویّم پادشاه اسپانیول با الیزابت دختر هانری دویّم پادشاه فرانسه. (فرانسه)- در یك اسب‌تازی و نیزه‌بازی زخمها به هانری دویّم پادشاه فرانسه رسیده از همان زخمها می‌میرد و پسرش فرانسوای دویّم كه پانزده ساله بود به جای او به سلطنت فرانسه جلوس می‌كند. اقتدار كامل كاترین دمدیسی مادر پادشاه. (روس)- صد و سی هزار قشون روس تا گورلاند از خاك فرنگ را می‌تازند.

[سنه 968 هجری- سنه 1560 مسیحی]

اشاره

آسیا- در اینسال شاه طهماسب در قزوین ییلاق و قشلاق نموده و علی پاشای حاكم مرعش با بعضی از معتمدان سلطان سلیمان خان سلطان عثمانی به رسم سفارت به دربار شاه طهماسب آمدند و هدایای وافره از قبیل كمر شمشیر مرصّع و كمر خنجر مرصّع و اقمشه نفیسه فرنگ آوردند و نامه‌ای را كه در ذیل مسطور خواهد شد تقدیم كردند و شاه طهماسب ایلچیان را در كمال اعزاز پذیرفته خلاع و اسبان راهوار و عطایای وافره به آنها داد و بعد از چند ماه كه معاودت می‌كردند جعفر بیگ استاجلو را كه در سلك امرا منتظم بود به ایلچی‌گری به همراهی آنها به دربار سلطان عثمانی فرستاد