مقدمه
بسم اللّه الرّحمن الرّحیم
یونان باستان یكی از كشورهای شگفت دنیای كهن محسوب میشود. از دو هزار سال قبل از میلاد مسیح تمدنی درخشان در جزیره كرت واقع در جنوب شبه- جزیره یونان درخشیدن آغاز كرد كه در تاریخ به تمدن دریائی كرت معروف است.
این تمدن نخستین نور امید و نخستین قدم كاروان ترقی بشر شمرده میشود. چه این تمدن پس از آنكه مدتی در جزیره كرت بمنتهای درخشندگی رسید، از این جزیره به سرزمین یونان اصلی منتقل شد و در این ناحیه تمدنی جدید معروف به تمدن قوم میسن)Mycene( ایجاد كرد كه بدون تردید از بسیاری لحاظ پایه و اساس تمدن امروز بشر را تشكیل میدهد. از این زمان ببعد آهنگ ورود اقوام مهاجم به سرزمین یونان قطع نشد و هرروز قوم جدیدی باین سرزمین قدم گذارد، ولی حركت كاروان جاویدان تمدن متوقف نگردید و همچنان رو بتكامل رفت تا جائیكه در قرن پنج قبل از
______________________________
(*)- توضیحی كه درباره زندگانی هردوت و چگونگی تدوین آثار این مورخ و جمعآوری اطلاعات تاریخی وی تحت عنوان مقدمه در آغاز كتاب حاضر بنظر خوانندگان میرسد همانست كه در آغاز مجلد اول تحت همین عنوان بنظر خوانندگان رسیده است.
از آنجا كه هریك از مجلدات تاریخ هردوت كتابی مستقل تشكیل میدهد و از آغاز تا سرانجام درباره تاریخ یك قوم یا ملت معین میباشد و ممكن است خوانندگان باقتضای تمایلات و احتیاجات خود بعضی مجلدات آنرا تهیه كنند و از برخی مجلدات دیگر صرفنظر نمایند، نگارنده ترجیح داد این توضیح ضروری را درباره معرفی مجلدات نهگانه تاریخ هردوت و چگونگی جمعآوری اطلاعات و اخبار تاریخی و منابعی كه این مورخ با مراجعه بدانها كتاب خود را تدوین كرده است در مجلدات بعدی تكرار نماید تا هریك از مجلدات تاریخ هردوت بصورت كتابی مستقل و كامل در دسترس خوانندگان قرار گیرد.
و نیز به پیروی از همین هدف است كه توضیحات و حواشی كه در مجله اول درباره اسامی خاص مربوط به تاریخ باستان و اوزان و مقادیر در یونان و پارس قدیم تهیه شده عینا نقل شده است تا خوانندگان مجلد حاضر نیز در صورت احتیاج به تطابق اوزان و مقادیری كه در این كتاب بآن اشاره شده است با اوزان و مقادیر امروز دچار اشكال نشوند و نیازی به مراجعه به مجلد اول نباشد.
ص: 2
میلاد كه به قرن پریكلس معروف است یونان باستان بمنتهای شكوه و عظمت و جلال تاریخ خود رسید و مانند گلی زیبا و درخشان شكفته شد و جمعی شاعر و نویسنده و فیلسوف و مورخ و حقوقدان به عالم بشریت هدیه كرد كه اساس علوم و اطلاعات كنونی بشر را پایهگذاری كردند. بیجهت نیست كه یكی از بزرگترین نویسندگان معاصر فرانسه تمدن یونان باستان را در عین درخشندگی و كمال به «جوانی ابدیت» یا «جوانی تمدن بشر» تشبیه كرده است. همانطور كه جوانی انسان هرگز تجدید نمیشود این «جوانی ابدیت» نیز هرگز تكرار نخواهد شد و تاریخ بشر هرگز روزگار جوانی خود را تجدید نخواهد كرد.
در قرنی كه تمدن یونان باستان باوج اعتلا و درخشندگی رسید و به قرن پریكلس معروف شد یونان باستان در جمیع رشتههای ادب و علوم و فنون بشری درخشید. درامنویسان و نویسندگان بزرگی از نوع اشیل)Eschyle( ، سوفوكل)Sophocle( و اریپید)Eurypide( و شعرائی نظیر آریستوفان)Aristophane( عالم علم و ادب یونان باستان را مزین كردند. و در همان زمان حقوقدانان بزرگی نظیر سولون)Solon( و لیكورگ)Licurgue( نخستین قوانین بزرگ را تدوین كردند و دانشمندان و فلاسفهای نظیر تالس ملطی و فیثاغورث حكیم و سقراط و افلاطون و ارسطو نخستین اصول علم امروز بشر را پایهگذاری نمودند و فلسفه و حكمت را باوج تكامل رساندند و درین راه بقدری سریع گام برداشتند كه در اندك زمان اعتلای روح انسانی بسرحد كمال رسید و گوئی كاروان تمدن معنوی در مدتی كوتاه بسرمنزل مقصود نائل گردید. كلیه مشكلات و مجهولات جهان بنحوی رضایتبخش حل شد و یا بطریقی علمی بصورت سؤالی ساده مطرح و برای نسلهای آینده بیادگار گذارده شد.
در زمینه تاریخنویسی نیز قرن پنجم قبل از میلاد یكی از قرون پرثمر تاریخ جهان محسوب میشود؛ چه در همین قرن و در یكیدو قرن بعد است كه سلسله زنجیر مورخان بزرگی نظیر هردوت و توسیدید و كتزیاس و گزنفون و پلوتارك و جمعی
ص: 3
دیگر از مورخان باستان هویدا میشود و تاریخنویسی دوشبدوش دیگر علوم بمرحله جدیدی از سیر تكامل خود قدم میگذارد.
هردوت كه خود نخستین پیشقدم این دسته از تاریخنویسان عهد كهن محسوب میشود بدون تردید قدیمترین مورخ جهانست. بیجهت نیست كه قرنها نام او با تاریخ باستان توأم شده است و همهجا او را «پدر تاریخ» نام نهادهاند. درحقیقت اوست كه تاریخنویسی را به بشر آموخت و هم اوست كه بتحریر نخستین تاریخ جامع جهان دست زد. قبل از او هكاته معروف نیز به تحریر تاریخ دست زده بود و معروف است كه هردوت آثار خود را از او اقتباس كرده و سپس اصل را از بین برده و كتاب مؤلف قدیم را بنام خود بجهانیان عرضه كرده است. دلیلی كه طرفداران این عقیده برای اثبات مدعای خود اقامه میكنند اینست كه اولا هردوت شخصا در چند جای كتاب خود به نویسندگان قدیمتر از خود اشاره میكند و ثانیا بعضی مطالبی را كه او نوشته است نویسندگان یكیدو قرن بعد از او عینا از قول هكاته نقل كردهاند و این خود میرساند كه هردوت كه پس از هكاته میزیسته آن مطالب را از هكاته تقلید كرده و سپس كتاب او را سوزانده است. در صحت این ادعا تردید بسیار است چه اگر واقعا هردوت آثار هكاته را از بین برده باشد چگونه آن آثار بدست مؤلفان قرون بعد رسیده است كه بكمك آن توانستهاند قسمتهائی از كتاب ادعائی او را نقل كنند. در هرحال چون بحث درباره صحت یا سقم این ادعا بس طولانی و تمامناشدنی است از اشتغال بدان اجتناب میكنیم و چون قدیمترین كتاب تاریخی كه درحالحاضر میشناسیم كتاب هردوت است ما نیز مانند غالب مورخان جهان او را «پدر تاریخ» لقب میدهیم.
از زندگانی پدر تاریخ اطلاع زیادی در دست نیست. منابعی كه از نویسندگان عهد عتیق درباره او باقی است و ممكن است. چراغ راه ما برای كشف مراحل زندگانی او گردد متون معدود و مختصری است از سوئیداس)Suidas( و اتین)Etienne( از اهل بیزانس و نیز متنی از اوزب)Eusebe( و بعضی متون كماهمیت دیگر بكمك همین اسناد و متون مختصر است كه دانشمندان و محققان كوشیدهاند سرگذشت
ص: 4
زندگانی كسی را كه نخستین تاریخ جهان را تحریر كرده است كشف كنند. جای بسیار تعجب است كه هردوت در نه جلد كتاب بزرگ خود از همهچیز و همه اقوام و ملل و شخصیتها و رجال زمان خود برای خوانندگان سخن گفته جز از شخصیت و زندگانی شخصی خود. وقتی انسان تاریخ هردوت را مطالعه میكند و در خلال آن در جستجوی كسب خبری درباره شخص مؤلف بكاوش میپردازد احساس میكند كه هیچ مؤلفی باندازه هردوت درباره خود سخن نگفته و درعینحال هیچ مؤلفی باندازه او خود را فراموش نكرده است این تضاد بزرگ قابل درك و تحلیل است زیرا از یك طرف بیان ساده و روان و افسانههای سهل و بیپیرایهای كه مؤلف نقل میكند كتاب او را بصورت یك مكالمه واقعی بین مؤلف و خواننده جلوه میدهد؛ از خلال عبارت ساده آن ذوق و سلیقه شخص مؤلف و خصوصیات اخلاقی و مزاحها و شوخیهایش كاملا تشخیص داده میشود و از روی آن میتوان كاملا بروحیات و اخلاق او پی برد. از طرف دیگر در سراسر كتاب، هردوت هرگز آشكارا ذكری از احوال خود نكرده است و شاید علت این غفلت و كوتاهی مؤلف آن باشد كه اصولا مؤلفان یونان باستان چندان علاقه به افشای اسرار خانوادگی و شخصی خود نداشتهاند و تا جائیكه میتوانستهاند زندگانی خود را در حجابی از اسرار پنهان مینمودهاند. هردوت بارها در كتاب خود میگوید كه از فلان شهر به فلان شهر رفتم، فلان منظره زیبای طبیعت را مشاهده كردم، با فلان شخصیت بزرگ تماس گرفتم. ولی مؤلف بهمین مختصر اكتفا میكند و غیر از این اشارات و كنایات مطلبی از سرگذشت خود نقل نمیكند و چون این اشارات نیز بدون قید تاریخ و سنه نقل شده است برای خواننده كنجكاوی كه به سرگذشت «پدر تاریخ» علاقمند باشد امكانپذیر نیست جریان طبیعی سفرهای مؤلف را بدقت تعقیب كند و خط سیر احتمالی سفر بزرگ او را در خاورمیانه و مصر و سیسیل و ایتالیا تشخیص دهد. این ابهام در گفتار مؤلف نسبت به سفرهای خود بدرجهایست كه بعضی از سفرهای او كه خود صریحا بدان اشاره كرده امروز مورد تردید و انكار بسیاری از محققان است.
مؤلفان یونان باستان را عادت چنین بوده است كه نام خود را در سرلوحه كتاب
ص: 5
خود نقل كنند. هردوت نیز مانند دیگر مؤلفان قدیم نام خود را در آغاز كتاب خود با بیانی ساده و مختصر چنین نقل میكند: «هردوت از اهل هالیكارناس تحقیقات خود را در این كتاب به مردم تقدیم میكند». مؤلف بهمین مختصر قناعت كرده و بذكر نام خود و نام شهر موطن خود اكتفا نموده و در سراسر كتاب خود ذكری از خود نكرده است بقسمی كه تنها وسیله برای تشخیص شخصیت او خصوصیات اخلاقی و روحی او است كه در خلال عبارات كتابش جلب توجه میكند.
گفته شد كه نهتنها هردوت خود مطلبی درباره زندگانی خود نقل نكرده است بلكه مؤلفان قدیم نیز خبری درباره او نقل نكردهاند و صرفنظر از متن مختصری كه از سوئیداس باقی است و لوحه قبری كه اتین از اهل بیزانس باو نسبت داده است و متن كوتاهی از اوزب)Eusebe( ، سند و مدرك تاریخی دیگری درباره او در دست نیست.
متن مختصری كه از سوئیداس درباره هردوت باقی است بقدری كوتاه و مختصر است كه میتوان آنرا نظیر توضیح ساده یك كتاب لغت تاریخ دانست. این نویسنده باستان درباره هردوت چنین مینویسد: «هردوت فرزند لیگزس)Lyxes( و دریو)Dryo( بود و در هالیكارناس در خانوادهای اصیل و نجیب تولد یافت. او برادری داشت كه تئودور)Theodore( نامیده شد. هردوت برای فرار از چنگ لیگدامیس)Lygdamis( دومین جانشین آرتمیز)Artemise( از هالیكارناس به شهر ساموس)Samos( گریخت (آرتمیس مادر پیزیندلیس)Pisindelis( و جده لیگدامیس بود). در ساموس بآموختن زبان محلی یونانی پرداخت و تاریخی در نه جلد تحریر كرد كه با زمان سلطنت كورش پادشاه پارس و كاندول پادشاه لیدی آغاز میشود.
همینكه به هالیكارناس بازگشت، بر فرمانروای مطلق العنان این شهر فائق آمد ولی چون با مشكلات فراوان و رقابتهای سیاسی مواجه شد از روی میل به شهر توریوم)Thurium( كه در آن زمان اهالی آتن درحال تأسیس آن بودند رفت و در آن شهر مقیم شد. وی در همان شهر درگذشت و در میدان بزرگ شهر مدفون شد. ولی
ص: 6
جمعی عقیده دارند كه او در پلا)Pella( درگذشت. كتابهایش بنام نه تن از ارباب انواع و خداوندان هنرهای ظریفه معروف است.»
سوئیداس در یكی دیگر از متون خود مدعی است كه هردوت را عموئی بوده است كه پانیازیس)Panyasis( نام داشته و از شعرای معروف هالیكارناس بوده است.
اتین از اهل بیزانس)Etienne de Bysance( یكی دیگر از مؤلفان قدیم است كه درباره هردوت مختصر اطلاعی بما داده است. این مؤلف در جائی كه از شهر توریوم سخن میگوید متن یادداشتی كه بر سنگ قبر هردوت حك شده بود نقل میكند و توضیح میدهد كه هردوت در همین شهر فوت كرده و در همانجا مدفون است.
اتین درینباره چنین مینویسد: «خاك این شهر استخوانهای هردوت فرزند لیگزس)Lyxes( را در آغوش دارد. سلطان مورخان قدیم سرزمین یونی در كشور قوم دری)Dorie( تولد یافت و بقصد فرار از حملات غیرقابل تحمل همشهریان خود به توریوم پناهنده شد و این شهر را وطن دوم خود نامید.»
اوزب)Eusebe( یكی دیگر از نویسندگان قدیم است. وی درباره هردوت بطور اجمال اشاره میكند كه شهرت این مورخ از سال 468 قبل از میلاد شروع شد و از همین اشاره مختصر میتوان بطور تقریب تاریخ تولد این مورخ بزرگ را حدس زد.
این بود اسناد و مداركی كه از عهد عتیق درباره زندگانی پدر تاریخ برای ما باقی مانده است. آنچه ازین متون مختصر درباره زندگانی این مؤلف بزرگ میتوان استخراج كرد اینست كه هردوت تخمینا در حدود سال 490 قبل از میلاد مسیح در یكی از شهرهای سرزمین كاری)Carie( موسوم به هالیكارناس متولد شده. ظاهرا از خانوادهای اصیل و نجیب بوده و در محیطی كه وسایل تعلیم و كسب علم برای او فراهم بوده بزرگ شده است. عمویش كه یكی از شعرای بنام آن زمان بود و پانیازیس)Panyasis( نامیده میشد قریحهای سرشار داشت. یكی از قصاید این شاعر كه شعر نو را در یونان باستان زنده كرد قصیده معروفی است كه درباره هراكلس پهلوان معروف یونان باستان سروده است. حدس زده میشود كه همین شاعر تعلیم برادرزاده خود را بعهده گرفته
ص: 7
و مغز جوان و نورس هردوت را از آغاز كودكی با افسانههای یونان قدیم و سرگذشت خدایان باستان آشنا كرده است و شاید همین طرز تعلیم اثر عمیقی در سبك نگارش مؤلف داشته است، چه بشرحی كه ملاحظه خواهد شد اساس بیان تاریخ هردوت بر پایه افسانه و داستان است. در آن زمان ظاهرا شهرها لیكارناس در دست جمعی از مردمان قوم دری)Dorie( بود ولی مردم آن بزبان یونی)Ionie( صحبت میكردهاند.
برخلاف ادعای یكی از مؤلفان باستان هردوت در همین شهر با زبان غنی و شیرین یونی كه در آن زمان زبان ادبی یونان محسوب میشد آشنا شده و شاید بهمین جهت است كه كتاب او از حیث متن ادبی یكی از بزرگترین آثار ادبی جهان شمرده میشود. مطلبی كه نسبت بآن تردید جائز نیست اینست كه هردوت در طول حیات خود سفر بسیار كرده و بنقاط مختلف ربع مسكون زمان خود قدم گذارده است. تعیین دقیق خط سیر سفرهای او و تشخیص كشورهائی كه او واقعا از آنها عبور كرده كاری است بس دشوار، چه مورخ خود بطور صریح و آشكار سفرهای خود را شرح نمیدهد و دیگر مؤلفان نیز ذكری از آن نكردهاند. هردوت كه ظاهرا فرزند یكی از ثروتمندان زمان خود بوده نخستین درس خود را در خارج از شهر موطن خود آموخته و تعلیمات اولیه خود را در شهرهای كوچك یونی واقع در سواحل آسیای صغیر و در حوالی هالیكارناس شروع كرده و آنگاه به موطن كوچك خود مراجعت كرده است. ولی اقامت او در شهر هالیكارناس چندان دوام نیاورده، زیرا درنتیجه قیام مردم این شهر علیه حاكم جباری كه لیگدامیس نام داشت هردوت ناگزیر شده است از شهر موطن خود خارج شود. عمویش پانیازیس)Panyasis( كه شاعر معروف عصر بود درین شورش بقتل رسیده است ولی هردوت و دیگر افراد خانواده او جان سالم بدر برده و به شهر ساموس پناهنده شدهاند. قیام مردم هالیكارناس باحتمال زیاد در حدود سالهای 467 و 468 قبل از میلاد اتفاق افتاده، زیرا اوزب)Eusebe( این سال را یكی از مهمترین سالهای حیات مورخ دانسته و آنرا نخستین سال آغاز شهرت او معرفی كرده است. از این قرار هردوت یكی از آن دسته از یونانیان باستان بوده است كه شیفته آزادی مطلق بودند و در شهرهای كوچك
ص: 8
یونان باستان تحت تأثیر افسانههای كهن كه در آن زمان بر سر زبانها بود علیه حكمرانان جبار و ستمگران شهرهای خود قیام میكردند و مدتی نسبة كوتاه از نعمت آزادی و استقلال برخوردار میشدند. دلیل این ادعا آنست كه هردوت وقتی از شهر آتن سخن میگوید تمجیدی فراوان از آزادی سیاسی مردم این شهر میكند (جلد پنجم- بند 78) و در جای دیگر كه یكنفر از پارسها جلال و شكوه دربار خشایارشا را برای دو نفر اسپارتی نقل میكند از قول اسپارتیها به سرباز پارس چنین پاسخ میدهد: «تو اسارت را تحمل كردهای ولی هرگز طعم آزادی را نچشیدهای و هنوز نمیدانی كه آزادی تلخ است یا شیرین. اگر مزه آنرا چشیده بودی امروز بما توصیه نمیكردی كه با نیزه بدفاع از آن بپردازیم، بلكه سفارش میكردی كه حتی با تبر از آن دفاع كنیم.» (جلد هفتم- بند 125).
مدت اقامت هردوت در ساموس كوتاه بود؛ چه كمی بعد مؤلف بزرگ به سیر و سیاحت در ربع مسكون آن زمان پرداخت. نخست به ناحیه سیرن)Syrene( قدم نهاد و سپس به سواحل دریای سیاه سفر كرد. آنگاه تسهیلاتی را كه سازمان اداری منظم پارسها در آسیای صغیر و دیگر نواحی برای سفر فراهم كرده بود مغتنم دانست و با اطمینان و آرامش خاطر قسمت اعظم این امپراتوری وسیع را سیاحت كرد و به سرزمین لیدی و ماد و پارس مسافرت كرد. سپس متوجه سرزمین اسرارآمیز فراعنه و گاهواره تمدن مشرقزمین گردید. این سرزمین مرموز كه از هرگوشه آن مجسمه- های ابو الهول سر بفلك كشیده بود اثری عمیق در روح ظریف و جوان این یونانی كنجكاو كه شیفته افسانهها و داستانهای كهن بود باقی گذارد. هردوت به كشور فینیقیه نیز سفر كرد و درین سرزمین تجار حادثهجو كه كشتیهای خود را باقصی نقاط دنیای آن زمان گسیل میداشتند او را از حوالی كشورهائی كه در آن زمان سرحد نهائی جهان محسوب میشد و در آنسوی ستون هراكلس یعنی جبل الطارق امروز قرار داشت مطلع كردند، هردوت همهجا درباره آداب و رسوم و سنن مردم به جمعآوری اطلاعات پرداخت و نهتنها با حرص و ولعی خاص به كسب اطلاعات درباره طبقات سوم اجتماعات مشغول
ص: 9
شد بلكه با بسیاری از رجال و شخصیتهای بزرگ آن زمان ملاقات كرد و با دانشمندان و فلاسفه عصر خود تماس گرفت و مانند مورخی كه وسواس كشف اسرار جهان را داشته باشد همهجا در جستجوی اسناد و مدارك رسمی و غیررسمی پافشاری و مقاومت از خود ابراز كرد. از روی همین اسناد و مدارك است كه هردوت رقم صحیح تعداد افواج سپاه خشایارشا و دستههای سپاه یونانیان را در جنگ معروف پلاته نقل كرده و جزئیات آنرا برای اطلاع نسلهای آینده شرح داده است. (جلد هفتم بند 184- جلد نهم بند 28).
هردوت به مطالعه آداب و رسوم محلی توجهی خاص داشت و مشاهده ابنیه و آثار باستانی را بقدری ضروری و واجب میشمرد كه گاه برای مشاهده یك بنای تاریخی خط سیر سفر خود را طولانی و پرپیچوخم و رنج راه و مشقات سفر را دوچندان میكرد. مؤلف هرجا كه مقتضی بوده مشاهدات خود را در كتاب بزرگ خود برای خوانندگان نقل كرده است و بهمین جهت كتاب او نهتنها مجموعهایست از اطلاعات تاریخی، بلكه مجموعهایست از تحقیقات مربوط به باستانشناسی و فولكورهای محلی ادوار كهن. كوشش فناناپذیر یك وقایعنگار و تفسیرنویس و ذوق حقیقتبینی كه برازنده هرعالم دانشمندی است از خلال عبارات كتاب او جلب نظر میكند.
هردوت به یونان اصلی نیز سفر كرد و از شهر آتن كه در قرن پنج قبل از میلاد بمنتهای شكوه و جلال خود رسیده بود دیدن كرد و با سوفوكل فیلسوف و دانشمند معروف معاصر دوست و آشنا شد. در همین شهر با یكی از كهنسالترین مردان معاصر خود كه ترساندورس)Thersandors( نام داشت و از اهل اركومن)Orchomene( بود و در روزهای پرهیجان جنگ معروف پلاته از نزدیك شاهد صحنههای خونین این جنگ بزرگ بود ساعات متوالی مصاحبه و شخصا در كتاب خود باین مصاحبه اشاره كرده است (جلد 9- بند 16). اقامت هردوت در آتن ظاهرا بدرازا كشیده است زیرا بعضی افسانههای محلی یونان كه صحت آنها چندان قابل اعتماد نیست حاكی است كه هردوت بهترین و زیباترین فصول كتاب خود را در مدت اقامت
ص: 10
خود در آتن در میدانهای این شهر و در مرتفعات المپ با صدای بلند برای مردم قرائت میكرد و از اینكه مردم برای او كف میزدند و او را میستودند لذت میبرد. ظاهرا توسیدید مورخ معروف نیز كه در آن زمان طفلی بیش نبوده نخستین عشق و علاقه خود را به تاریخنویسی از موقعی احساس كرده كه در اماكن عمومی به سخنان این مورخ بزرگ گوش داده است. دلیل این ادعا مطلبی است كه توسیدید شخصا در كتاب خود بدان اشاره كرده است. توضیح آنكه توسیدید در قالب اشارات و كنایات از هردوت انتقاد و با عباراتی كه بیاعتنائی و تحقیر را میرساند از او یاد كرده و بدون اینكه از این مورخ بزرگ صریحا نام ببرد از مورخانی كه كتاب خود را «برای توفیق موقتی در انظار عموم مردم» نوشتهاند و كتاب آنها ارزش نوشته یك نویسنده متفكر و عمیق را كه بقصد روشن كردن نسلهای آینده تحریر شده باشد ندارد و برای روشن كردن حقایق تاریخی تحریر نشده است بزشتی نام برده (توسیدید- جلد اول- بند 22).
هردوت پس از این سفر طولانی به شهر موطن خود مراجعت كرد و بار دیگر در چهاردیواری دروازههای هالیكارناس مقیم شد. ولی این اقامت نیز چندان دوام نیاورد و در سال 454 قبل از میلاد بعلت انقلاب سیاسی كه در آن زمان در شهرهای یونان امری عادی و دائمی بود با جمعی از هموطنان خود ناگزیر شد بار دیگر شهر موطن خود را ترك گوید و اینبار بجای اینكه به سواحل شرقی دریای مدیترانه و دلتای نیل هجرت كند با هموطنان گریزپای خود به مهاجرنشینهای وسیع یونانی در جنوب ایتالیا و سیسیل رفت و با جمعی دیگر از یونانیان كه در آن زمان بتأسیس شهر توریوم)Thuriun( دست زده بودند همداستان شد و در همین شهر اقامت گزید و بقدری بآن علاقمند شد كه آنرا شهر موطن ثانی خود دانست. این سفر برای او فرصتی مناسب بود تا اطلاعات تاریخی و جغرافیائی خود را نسبت باین قسمت از دنیای مسكون آن زمان تكمیل كند و از وضع سیسیل و ایتالیای جنوبی باخبر شود.
درین زمان مورخ بزرگ رفتهرفته پا به كهولت میگذاشت و آثار پیری و فرسودگی در جبین او آشكار میشد. شاید بهمین جهت است كه سلسله زنجیر سفرهای طولانی
ص: 11
خود را بهمین جا خاتمه داده و تا پایان عمر در همین شهر مقیم شده و در همانجا در گذشته و مدفون شده است. هردوت ظاهرا فقط آخرین سالهای عمر خود را درین شهر گذرانده است ولی خاطره این مورخ بزرگ درنظر دیگران طوری با نام این شهر آمیخته است كه بعضی از محققان باستان او را یكی از اهالی همین شهر دانستهاند و مدعی شدهاند كه وی در همین شهر بدنیا آمده است. ارسطو او را «هردوت از اهل توریوم» نامیده در حالیكه هردوت درحقیقت از اهل هالیكارناس بوده است.
از سال مرگ هردوت بطور دقیق و یقین اطلاعی در دست نیست. آنچه مسلم است هردوت در سالهائی كه جنگ معروف پلوپونز آغاز شده بود در توریوم میزیست و در همین زمان درین شهر درگذشته است و چون مورخ به وقایع نخستین سالهای این جنگ بزرگ نیز اشاره كرده است (جلد نهم- بند 72) حدس زده میشود مرگ او در حدود سال 425 قبل از میلاد یعنی مدتی پس از شروع جنگ پلوپونز اتفاق افتاده است.
*** این بود مختصری درباره زندگانی مؤلف قدیمترین تاریخ جهان. نخستین سؤالی كه درباره هردوت مطرح میشود اینست كه آیا آثار قلمی این نویسنده كهن بطور كامل بما رسیده یا دست حوادث روزگار قسمتی از آنرا برای همیشه از نظر كنجكاو بشر امروز پنهان كرده است. حدس غالب محققان و مورخان بر اینست كه هردوت تنها مورخی است كه سعادت با او یاری كرده و تمام آثار او را صحیح و سالم به نسلهای بعد رسانیده است. هردوت در كتاب خود به تاریخی بنام «تاریخ آشور» كه ظاهرا خود مؤلف آن بوده است اشاره كرده و دوبار بخوانندگان وعده داده است كه آنرا بزودی منتشر خواهد كرد (جلد اول بند 106 و 184).
اگر واقعا هردوت چنین كتابی تألیف كرده باشد امروز ما بكلی از آن بی- خبریم و كوچكترین اطلاعی از آن در دست نداریم. اگر از این كتاب احتمالی كه هردوت خود بدان اشاره كرده ولی وجود آن مورد تردید بسیاری از محققان و دانشمندان قدیم و جدید میباشد صرفنظر كنیم متن كامل كتاب بزرگ هردوت تحت عنوان «تاریخ»
ص: 12
در نه جلد امروز بطور كامل در دسترس ما میباشد. كتاب دیگری نیز تحت عنوان «زندگانی هومر» باقی است كه جمعی تألیف آنرا به هردوت نسبت دادهاند ولی چون هیچیك از محققان این انتساب را صحیح نمیدانند باید در صحت آن تردید كرد.
چون در این مقدمه مختصر تفسیر كتاب بزرگ هردوت و مطالعه دقیق مسائلی كه قدیمترین مورخ جهان مطرح كرده است امكانپذیر نمیباشد، كوشش نگارنده آنست كه در حدود امكان فقط مسائل مهمی كه درباره نه جلد كتاب تاریخ هردوت مطرح است بطور اجمال مورد مطالعه قرار گیرد.
یكی از مسائلی كه مدتها ذهن محققان و دانشمندان تاریخ را بخود مشغول داشته بحث در این نكته است كه نقشه اولیه هردوت و هدف نخستین او از تألیف این كتاب چه بوده؛ آیا مؤلف از آغاز كار قصد انشای كتاب بزرگی را كه امروز ما با آن روبرو هستیم داشته و یا در ضمن سفرهای طولانی خود كمكم علاقمند به جمع- آوری یادداشتها و خاطرات خود شده و در پایان عمر آنها را بهم مربوط كرده و بصورت كتابی جامع جمعآوری كرده است؟ نظر محققان و دانشمندان درین مورد مختلف است. جمعی عقیده دارند كه مؤلف از آغاز كار قصد انشای تاریخ عمومی جامع جهان را داشته است. جمعی دیگر عقیده دارند كه هردوت ابتدا به نگارش وقایع منفرد و مجزا كه در اصطلاح امروز مونوگرافی)Monographie( نام دارد مشغول شده و در ضمن كار بادامه این بحث علاقه پیدا كرده و برنامه كار خود را تغییر داده و تهیه كتاب جامع و بزرگی را در نه جلد مطمح نظر قرار داده است.
بعبارت بهتر این دسته از محققان عقیده دارند كه هردوت ابتدا مونوگرافیهائی مجزا برای هریك از اجتماعات و اقوام زمان خود نوشته و سپس آنها را جمعآوری كرده و بصورت كتاب تاریخ جامعی درآورده است. اگر این نظر را قبول كنیم طبعا این سؤال مطرح میشود كه قدیمترین قسمتهای این كتاب كه مؤلف جوان در آغاز كار بتحریر آن دست زده و نیز قسمتهائی كه در اواخر عمر خود بر آن اضافه كرده است كدامست. سؤال دیگر كه مطرح میشود اینست كه آیا اصولا مؤلف به
ص: 13
هدف نهائی خود رسیده است و كتاب او همانست كه او در نظر داشته یا قسمتهائی از آن ناتمام باقی مانده و دست اجل فرصت تكمیل آنرا نداده است.
بحث مهم دیگری كه درباره هردوت بین محققان و مؤلفان درگرفته مربوط به ارزش كتاب این مؤلف بزرگ است از لحاظ سندیت تاریخی و صحت وقایعی كه بدان اشاره كرده است. بسیاری از مؤلفان یونان باستان از قبیل كتزیاس و پلوتارك هردوت را بشدت مورد انتقاد قرار داده و او را به دروغگوئی و تحریف وقایع متهم كردهاند. رسالهای تحت عنوان «خبث طینت هردوت» از مؤلفان یونان باستان باقی است كه عموما آنرا به پلوتارك نسبت میدهند. اگر این نسبت صحت داشته باشد همانطور كه از عنوان آن پیداست انتقاد مؤلفان باستان بحدی شدید بوده است كه حتی هردوت را به «خبث طینت» متهم كردهاند. بین مؤلفان قرون جدید درباره این مسئله اختلاف است. در انگلستان یكی از مورخان معروف بنام سایس)Sayce( با جمعی دیگر از مؤلفان كه پیرو مكتب او میباشند و قسمت اعظم مطالعات خود را به هردوت و آثار او اختصاص دادهاند عقیده دارند كه هردوت از صداقت علمی و امانت قلمی كه سرمایه اصلی هرمورخی است بیبهره بوده است. این دسته از مورخان هردوت را متهم میكنند كه به آثار مؤلفان قدیم دستبرد زده و با اینكه مطالب آنانرا در كتاب خود نقل كرده نهتنها نامی از آنان نبرده بلكه آنان را بدست فراموش سپرده و كوشیده است اطلاعات تاریخی و جغرافیائی آنان را بحساب خود گذارد و خود را مطلعتر از آنچه بوده است به خوانندگان معرفی كند.
محققان فرانسوی برخلاف همكاران انگلیسی خود نسبت به هردوت و صدق گفتار او خوش بینند و انتقادات مكتب انگلیسی را وارد نمیدانند. معروفترین این دسته از محققان فرانسوی آمده اوت)Amdee Hauvette( و آلفره كروآزه)Alfred Croiset( میباشند كه یكی كتابی تحت عنوان «تاریخ جنگهای مدیك» «1»
______________________________
(1)
Amedee Hauvette Histoire des Gerres Mediques, Paris, Ha- Chette, 1894 ص: 14
و دیگری كتابی تحت عنوان «تاریخ ادبیات یونان» «1» در پنج مجلد تألیف كرده است.
در این دو كتاب عقاید مكتبهای مختلف درباره هردوت مورد بحث قرار گرفته و از این حیث شاید بتوان گفت جامعترین و بهترین بحثی است كه درباره هردوت بقلم آمده است. این دو مؤلف و بطور كلی غالب مؤلفان فرانسوی در «صداقت» و درستی گفتار هردوت كمترین تردیدی ندارند و عقیده دارند كه آنچه این مؤلف كهن نقل كرده از حیث سندیت تاریخی دارای ارزش و اعتباری كامل است.
صرفنظر از بحث بزرگی كه درباره «صداقت» و «راستگوئی» هردوت بین دو مكتب انگلیسی و فرانسوی درگرفته است، مسئله دیگری كه درباره هردوت شایان توجه میباشد اینست كه بفرض اینكه این مؤلف در نقل وقایع كاملا «صدیق» و «راستگو» بوده آیا شخصیت او طوری بوده است كه بتواند نقش یك شاهد عادل و یك قاضی بینظر را بعهده گیرد، یا بعبارت بهتر بفرض اینكه هدف او جستجوی حقیقت و صدق گفتار بوده آیا شخصا قادر بوده است پس از مشاهده و قضاوت وقایع، صحت و درستی آنها را تشخیص دهد تا خوانندگان خود را از روی سهو و خطا دچار اشتباه نكند.
بحثی كه درباره این موضوع در اطراف هردوت مطرح است میتوان در یك جمله خلاصه كرد: نخست آنكه آیا هردوت یك مورخ صادق و راستگو بوده و دیگر آنكه بفرض راستگو بودن آیا محققی بصیر و روشنبین بوده است؟
بحث درباره این دو مسئله مهم كاری است بس دشوار و پرزحمت كه از عهده نگارنده این مقال خارج است. هرگز درین بحث مختصر و كوتاه چنین جاهطلبی علمی نمیتوان داشت، زیرا هركس با مختصر اطلاعات تاریخی خود نمیتواند بطور صحیح درباره این مشكل بزرگ قضاوت كند. با اینحال نگارنده باقتضای وظیفهای كه از لحاظ تحریر مقدمه و روشن كردن شخصیت هردوت از لحاظ تاریخنویسی برای خود قائل میباشد پس از اشاره مختصر به نظر مؤلفان باستان درباره هردوت و آثار او قضاوتی كه باقتضای ترجمه متن هردوت و مطالعه اثر این مورخ بزرگ بانسان الهام
______________________________
(1)A .Croiset :Histoire de la litterature greeque .
ص: 15
میشود درین مختصر بیان خواهد كرد.
*** یونان باستان یكی از كشورهای شگفت عهد باستان است كه بیش از هرسرزمین دیگر برای بشر نویسنده و متفكر و فیلسوف باقی گذارده است. معروف است كه هردوت اولین مورخ دنیا است، ولی قبل از او نیز در یونان باستان عدهای از نویسندگان بنام میزیستند كه هریك تا حدودی در تكمیل فن تاریخنویسی سهمی داشتهاند و شاید بتوان آنانرا نیز پیشقدمان فن تاریخنویسی دانست. این دسته از مؤلفان باستان كه قبل از هردوت میزیستند و آثار آنان امروز از بین رفته در اصطلاح ادبی به لوگوگراف)Logographe( معروفاند. مشهورترین آنها كادموس)Kadmos( از اهل ملط، هلانیكوس)Hellanicos( از اهل میتیلن)Mitylene( ، شارون)Charon( از اهل لامپساك)Lampsaque( و هكاته)Hecatee( معروف از اهل ملط و نیز چند مورخ و وقایعنگار دیگر است كه هریك بسهم خود در گذشته و سوابق بشر كنجكاویهائی كردهاند. یكی از خصوصیات بارز این دسته از نویسندگان یونان باستان اینست كه بیشتر درباره چگونگی تأسیس شهرهای قدیم و شكوه و جلال و كبر و غرور خانوادههای بزرگ و اشراف داد سخن دادهاند و كوشیدهاند با استدلالی غالبا واهی و خیالی اصل و نسب كسانی را كه موردنظر آنها بودهاند به خدایان و قهرمانان باستان برسانند و درین راه كنجكاویهای فراوان كردهاند. از این حیث در حقیقت این دسته از مورخان باستان پیشقدمان مكتب بیوگرافینویس در عالم تاریخ محسوب میشوند.
كار دیگر این دسته از مؤلفان بیان اوضاع و احوال مشرق زمین و سواحل دریای مدیترانه بود كه در آن زمان مركز فعالیت اقتصادی و سیاسی عصر محسوب میشد.
در دورهای كه یونانیان تصور میكردند فاصله بین شهر ساموس و آتن با فاصله بین این شهر و ستونهای هركلس یعنی جبل الطارق امروز مساوی میباشد و چهار دیواری جهان از حدود مدیترانه تجاوز نمیكرده است این مورخان باستان در اطراف دنیائی كه هموطنان آنان در
ص: 16
آن میزیستند و درباره اصل و نسب و نژاد آنان به بحث و كاوش پرداختهاند. بزرگترین عیب این وقایعنگاران این بود كه بجای تاریخنویسی به افسانهنویسی درباره اشخاص توجه داشتند و داستاننویسی و حكایتگوئی و افسانهسرائی اساس و پایه كار آنها بود. كتب آنان غالبا شامل مجموعهای از حوادث و وقایع مربوط به خدایان باستان و افسانههای منسوب بآنان بود و نكات اخلاقی و فلسفی و استنتاج تاریخی در آنها یافت نمیشد، بقسمی كه میتوان گفت حتی افسانهنویسی این نویسندگان فاقد عمق و معنی بود. با اینحال این افسانههای پوچ و واهی مورد توجه مردم آن زمان بود و یونانیان باستان از خواندن آنها لذتی فراوان میبردند. یكی از این افسانهنویسان كه از حیث شهرت و نام بر دیگران فائق آمد هكاته)Hecatee( معروف است كه از اهل ملط بود و در آسیای صغیر در سرزمین یونی زندگی میكرد. هكاته نخستین كسی است كه قبل از هردوت بفكر افتاد تحقیق جامعی درباره تاریخ دنیای آن زمان بنماید.
معروفترین كتاب او رسالهای بود كه تحت عنوان «تشریح زمین» تحریر كرده بود و امروز اثری از آن باقی نیست. اهمیت این رساله ظاهرا بحدی بوده است كه موجب كمال شهرت نویسنده در دنیای متمدن آن زمان گردید و این شهرت بدرجهای رسید كه امروز نیز او را قبل از هردوت نخستین وقایعنگار و مورخ دنیا میدانند.
هردوت بین چنین نویسندگان و وقایعنگاران تربیت یافت و تحصیل نام كرد. در جوانی تنها آرزویش آن بود كه روزی با این نویسندگان افسانهنویس آشنا شود و شاید بهمین جهت غالبا نوشتههای آنانرا مطالعه میكرد و از افسانههای خیالی آنان لذت میبرد. لیكن طولی نكشید كه متوجه شد كار این نویسندگان چندان جالب نیست؛ پس نسبت بآنان بیاعتنا شد و در این راه بحدی مبالغه كرد كه از راه تحقیر و تمسخر همهجا آنانرا «یونی» و «یونانی» نام برده و خود را از اهل آسیای صغیر دانسته است. وی اطلاعات جغرافیائی ناقص این دسته از وقایعنگاران را بباد تمسخر گرفت و مدعی شد كه این نویسندگان بقدری بیاطلاع بودهاند كه حتی اعداد را تا شماره چهار بیش نمیشناختند (جلد دوم تاریخ هردوت- بند 16). با اینحال هردوت
ص: 17
ندانسته از شیوه این وقایعنگاران الهام گرفته است، بدرجهای كه بعضی قسمتهای كتاب او بهترین نمونه طرز تاریخنویسی لوگوگرافهای آن زمان محسوب میشود.
از این قبیل است فصلی كه مورخ در آغاز جلد چهارم كتاب خود به شرح تاریخ تأسیس سیرن)Cyrene( اختصاص داده و همچنین است بحثی كه مؤلف درباره دقایق اخلاق و عادات و رسوم مصریان باستان مطرح كرده است (جلد دوم- بند 35). و نیز شجره نسب مفصلی كه باشخاصی نظیر لئونیداس یا لئوتیكیدس)Leotychides( نسبت داده و كوشیده است نسب آنانرا به هراكلس جد بزرگ پادشان اسپارت برساند (جلد هفتم- بند 204- جلد هشتم- بند 131).
فرق بزرگ هردوت با این دسته از مورخان باستان در اینست كه هردوت در طرحریزی كتاب خود وسعت نظر بیشتری داشته و اگر هكاته را استثناء كنیم میتوان مدعی شد كه هردوت از حیث اهمیت كتاب و بزرگی هدفی كه در نظر داشته و وحدت كتابی كه تألیف كرده با هیچیك از مؤلفان قبل از زمان خود قابل قیاس نمیباشد.
شیوه نویسندگی این مؤلف در عینحال كه معرف روحیه شاعرپیشه اوست، بهترین نشانه غرور و جاهطلبی او در عالم تألیف نیز میباشد و اگر چنین نبود مورخ جوان نقشه تألیف نخستین تاریخ جامع جهان را در مخیله خود نمیپرورانید. همانطور كه قبلا اشاره شد، این نكته مورد بحث است كه آیا مؤلف از آغاز كار چنین طرح و نقشه وسیعی داشته یا در طی عمل رفتهرفته بدان علاقمند شده و یادداشتهای كوچك و طرح مختصر خود را بصورت كتابی جامع گرد آورده است. ظن غالب بر آنست كه هردوت بتدریج بنگارش تاریخ جهان مشغول شده و چون بروابط اقوام و ملل و ارتباط مردمان آن زمان پی برده و خود شاهد آن بوده است كه چگونه در طی تاریخ امپراتوری و تمدنهای جدید بر ویرانههای تمدنها و امپراتوریهای قدیم پیریزی شده، كمكم باین نكته مهم توجه كرده است كه حیات بشری به صحنه نمایش بزرگی شباهت دارد كه مراحل مختلف آن مانند سلسله زنجیر حوادث یك داستان بهم مربوط است. در همین موقع است كه ظاهرا هردوت پس از وقوف به اصل وحدت تاریخ جهان
ص: 18
و ارتباط وقایع با یكدیگر هدف اولیه خود را تغییر داده و قصد تألیف كتابی درباره تاریخ ربع مسكون زمان خود كرده است. مؤلف در تصور وحدت تاریخ جهان بحدی مبالغه كرده كه در نخستین فصل از كتاب اول خود دو قوم یونانی و پارس را باهم روبرو و این دو قوم را بصورت دو قهرمان بزرگ تاریخ جهان معرفی میكند (جلد اول- بند 1 تا 4). تاریخ جهان در حقیقت از قدیمترین ایام و تا جائی كه بشر از افسانههای كهن یو)Io( و مده)Medee( و هلن)Hellene( بخاطر دارد پیوسته انعكاسی از رقابت شرق و غرب بوده و هردوت بهتر از هركس از عهده بیان این رقابت بزرگ و كهن برآمده است. تاریخ هردوت درحقیقت تاریخ نزاع و برخورد آسیا و اروپا و رقابت و ستیز این دو تمدن مغایر است. مؤلف ضمن بیان جریان این رقابت و ستیز بزرگ بین دو تمدن آسیائی و اروپائی عبارات متعرضه زیاد بكار برده و بارها كوشیده آنچه بقول او «از زیبائیها و شگفتیهای جهان از یونانیان و اهالی آسیا باقی مانده است» در كتاب خود نقل كند. با اینحال، از خلال تمام این مطالب خارج از موضوع و شرح این عجائب و شگفتیها، همهجا هدف اصلی او كه تشریح تضاد و ستیز این دو تمدن كهنسال است كاملا جلب نظر میكند. همهجا مؤلف كوشیده است پیشرفت تدریجی شرق را بسوی غرب مجسم كند و نشان دهد با پیشآمد جنگ- های مدیك كه در حقیقت نخستین و مؤثرترین شكست مشرق از مغرب بوده است چگونه تمدن شرق برای همیشه از غرب رانده شده و این دو تمدن برای ابد از هم مجزا و مستقل ماندند.
از آنچه گفته شد چنین نتیجه گرفته میشود كه برخلاف تصور جمعی از محققان شیوه تاریخنویسی هردوت فقط جمعآوری ساده متون و اسناد و افسانههای تاریخی نبوده و حق اینست كه گفته شود این مؤلف كهن سبك و شیوهای خاص در تركیب مطالب بكار برده و جلوهای خاص به اثر خود بخشیده است. بقول یكی از نویسندگان قدیم، هردوت مطالب و افسانههای تاریخی را بقسمی بیان كرده كه فهم آن برای همهكس آسان است؛ ولی چون مردی است كه زیاد سفر كرده و بتحقیقاتی پرزحمت
ص: 19
و دشوار دست زده دریغش آمده است كه اطلاعات و معلومات وسیع خود را خلاصه كند و عصاره و چكیده آنرا برای خوانندگان ارمغان گذارد و بهمین جهت است كه همهجا و از همهچیز با تفصیل زایدی سخن گفته بقسمی كه گاه اطاله كلام خواننده را كسل و ناراحت میكند. همین طول و تفصیل دادن به مطالب كوچك و توجه زیاد به جزئیات و دقایق وقایع یكی از خصوصیات و مشخصات تاریخنویسی هردوت است و درحقیقت نام هردوت با این شیوه تاریخنویسی آمیخته است. بسیاری از «چیزهای بزرگ و شگفتانگیزی» كه مؤلف مكرر به خواننده وعده داده درباره آن سخن گوید و در صفحات بعد بوعده خود وفا كرده و درباره آن داد سخن داده است درحقیقت مسائلی بیاهمیت و ناچیز بوده است. ولی برای درك لذتی كه مورخ از مشاهده شگفتیهای زمان خود در طول سفر احساس میكرده است باید نظیر خود او به دوره صباوت و كودكی مراجعت كرد و با صبر و حوصله پابپای مؤلف در مسیر رودهای آرام و باعظمت آن روز حركت كرد و مانند طفلی خردسال كه با دهان باز و سراسر غرق اعجاب و تحسین بافسانههای مادر پیر خود گوش میدهد با روحی ساده از شگفتیها و عجایبی كه مورخ كهن بتفصیل شرح میدهد لذت برد و دنیای عهد عتیق را در مخیله خود مجسم كرد.
با وجود فصول متعددی كه هردوت به شرح جزئیات عجایب و شگفتیهای زمان خود اختصاص داده است، شگفتیهائی كه امروز در نظر ما كودكانه و ناچیز جلوه میكند، در خلال همین مطالب كتاب پرارزش او تاریخ جهان را مشاهده میكنیم كه آهسته و آرام ورق میخورد. در سرفصل این داستان بزرگ كرزوس پادشاه افسانهای لیدی و فرمانروای شهر سارد و سرزمینهای وسیع بر اقوام یونی در آسیای صغیر فائق میشود ولی طول نمیكشد كه كوروش پادشاه فاتح پارس امپراتوری وسیع او را فتح میكند و كرزوس را از تخت شاهی بزیر میكشد و باسارت میبرد. افسانه جوانی كوروش و ظهور مؤسس خاندان هخامنشی نیز بسهم خود جالب است هردوت ضمن بیان یكی از این افسانهها سراسر تاریخ آسیا را بیان میكند و ضمن استفاده از فرصت بتفصیل از اوضاع
ص: 20
مصر سخن میگوید. مطالبی كه مؤلف درین قسمت از كتاب خود درباره مصر نوشته بحدی مفصل است كه شاید بتوان گفت مؤلف در هیچ قسمت از كتاب خود درباره هیچیك از كشورهای آن زمان چنین بتفصیل سخن نگفته است. از موقعی كه كبوجیه را برای فتح مصر حركت میدهد (آغاز جلد دوم) تا موقعی كه مصر بدست این پادشاه فتح میشود (آغاز جلد سوم)، یك جلد تمام از كتاب مؤلف بشرح اوضاع مصر اختصاص دارد. بعد از آن هردوت انقلابات داخلی پارس و چگونگی جلوس داریوش را بر اریكه سلطنت شرح میدهد و به تهیه مقدمات جنگهای مدیك كه در زمان این پادشاه پایهگذاری شد اشاره میكند و قبل از بیان جزئیات این جنگ بزرگ و تاریخی به ذكر جنگهای داریوش با اقوام سیت میپردازد و آنگاه بتفصیل از جنگ سیرن)Cyrene( یاد میكند و درباره اقوام و ملل مختلف كه درین جریان با آنها برخورد كرده است داد سخن میدهد.
مؤلف پس از بیان سرگذشت داریوش، شورش مردم یونی و قیام شهر سارد را شرح میدهد و درین قسمت است كه خواننده باحساسترین لحظات تاریخ بشر روبرو میشود. اسامی فراموش نشدنی تاریخ جهان، ماراتن، سالامین، پلاته و میكال افسانه بزرگترین جنگهای حماسی و پهلوانی تاریخ باستان را در ذهن خواننده منعكس و خاطرات آن روزهای پرهیجان و فراموشنشدنی تاریخ جهان را زنده میكند.
این صحنههای زوالناپذیر و این وقایع فراموشنشدنی تاریخ بشر هرگز از خاطرها محو نخواهد شد. جنگ ماراتن یكی از بزرگترین جنگهای تاریخ جهان محسوب میشود. لشگركشی داریوش از راه دریا و پیاده شدن سربازان متهور پارس در دشت ماراتن در برابر دروازههای شهر آتن طلیعه اولین مهاجمه شرق بغرب و نخستین برخورد دو تمدن متضاد جهان باستان بود. در برابر پارسها كه باسرعتی شگفتآور دشمن را در آستانه آشیانهاش غافلگیر كرده بودند رفتار یونانیان حقیقة شنیدنی و شایان توجه زیاد است. مردی بنام میلتیاد كه وطن خود را با خطری بزرگ روبرو میبیند در نطق تاریخی معروف خود وضع دشوار یونان را برای هموطنان خود بیان
ص: 21
میكند و نقشه دفاعی خود را بآنان ارائه میدهد. با جملاتی مقطع و ساده از آزادی و اسارت برای آنان سخن میگوید و سراسر یونان را برای دفاع از این آزادی كه آنقدر در نظر آنان عزیز و گرامی بود بصورت پیكری واحد متحد میكند. در همان حال غریو شادی و صدای پای آهنین سربازان متهور پارس در كنار دروازههای بزرگترین شهر یونان باستان اعتلای نزدیك و استیلای آینده این قوم مشرق زمین را نوید میدهد.
دوره تاریخ هردوت با شرح جنگهای پلاته و میكال كه آخرین برخورد تمدن شرق و غرب محسوب میشود بپایان میرسد. در جدال و ستیز بزرگی كه بین این دو تمدن درگرفت غرب موقتا پیروز شد و شرق بداخل چهاردیواری قاره وسیع خود رانده شد.
قصد اصلی مؤلف از تألیف نه جلد كتاب تاریخ بیان ماجرای همین زورآزمائی بزرگ بوده است و آنچه مؤلف بعد از ذكر این وقایع نقل میكند درحقیقت دنباله زائدی است از شرح همین وقایع. راولینسن)Rawlinson( تاریخنویس و محقق بزرگ قرن نوزدهم درین باره چنین مینویسد:
«قصد واقعی هردوت نگارش تاریخ جنگ تهاجمی ایران بود، جنگی كه با اولین لشكركشی مردونیه شروع و با تارومار شدن كامل نیروی بحری عظیم و سپاهیانی كه خشایارشا برای جنگ علیه یونان فراهم ساخته و حركت داده بود تمام شد.» «1»
و در جای دیگر همین مورخ و باستانشناس انگلیسی چنین مینویسد:
«آن قسمت از تاریخ او كه مقدم بر لشگركشی مردونیه است در حكم مقدمه میباشد و از آن میتوان استنباط كرد كه دو چیز را در نظر داشته: منظور عمده نویسنده این بوده است كه داستان پیدایش و ترقی امپراتوری ایران را كه در مبارزه و جنگ رقیب و دشمن یونان بوده شرح داده باشد و مقصود دیگر او خاطر نشان
______________________________
(1) مقدمه راولینسن بر ترجمه تاریخ هردوت بانگلیسی (ترجمه مختصر تاریخ هردوت توسط ع وحید مازندرانی- تهران 1313، صفحه 17)
ص: 22
ساختن موارد پیشین است كه این دو نژاد باهم تصادمات خصمانه پیدا كرده بودند.
این هردو نكته ارتباط نزدیكی با موضوع اصل تاریخ او دارد، یكی از آن جهت لازم است كه قدردانی واقعی نسبت به عظمت مبارزه و فتح و پیروزی كه نصیب حریف شده حاصل شود، دیگری شرح دلایل و موجباتی است كه باعث پیدایش این مبارزه شدید شده بوده كه طرز و جریان لشگركشی و چگونگی رفتار و كار متهاجمین را خوب روشن میسازد.» «1»
با وجود نقاط ضعفی كه گاه مورخ در بیان این قسمت از تاریخ جهان از خود نشان داده و با وجود اطاله كلام و فقدان سلیقه در انتخاب مطالب و سردی بیان در بعضی موارد خاص، همینكه كتاب بپایان میرسد خواننده احساس میكند كه پردهای زیبا و باشكوه از تاریخ گذشته در نظرش رسم شده، پرده بزرگی كه اقوام و ملل مختلف را نشان میدهد كه هریك سلاح بدست با لباس بدیع و شگفت خود قدم بصحنه كارزار نهادهاند. در جوار آنان چهره باوقار و رعبآور پادشاهان و شخصیت- های برجسته آن زمان مشاهده میشود كه برای استقرار سلطه جهانی خود باهم دست وپنجه نرم میكنند. صحنه جنگ بزرگ سالامین را نشان میدهد كه كشتیهای دو حریف دستهدسته با صدائی خشگ و ترسناك بهم میخورند و از برخورد آنها منظرهای موحش در نظر مجسم میشود. دریا از كشتی شكسته و تختهپاره پوشیده میشود، در حالیكه هنگام غروب آفتاب سكوتی عمیق جانشین غوغای روز میشود و سپاهیان پارس درمیان سكوتی حزنانگیز در تاریكی خفیف شامگاه با اندامی خسته و روحی افسرده آهنگ مراجعت میكنند. چه صحنه فراموشنشدنی از تاریخ گذشته بشر و چه پرده درخشانی از برخورد دو تمدن بزرگ دنیای كهن!
*** یكی از ایرادهائی كه محققان به هردوت وارد دانستهاند اینست كه وقتی مؤلف از اقوام مختلف سخن میگوید با دقتی زیاد از حد آنچه درباره زندگانی آنان دیده و شنیده نقل میكند، لیكن از روح واقعی تمدن آنان سخن نمیگوید بقسمی كه
______________________________
(1)- همان كتاب، همان صفحه.
ص: 23
تمدن حقیقی قوم مورد بحث بر خواننده مجهول میماند. نه تنها از تمدن واقعی پارسها و مصریان در كتاب هردوت چیزی نمیتوان یافت، بلكه برعكس همهجا احساس میشود كه مؤلف از تمدن واقعی این دو قوم بیاطلاع بوده و آنطور كه باید و شاید درباره آنان قضاوت نكرده است. یكی از محققان انگلیسی بنام سایس)Sayce( مدعی است كه افسانههائی كه هردوت درباره مصریان و پارسها نقل میكند غالبا از منبعی یونانی سرچشمه گرفته و در اصل افسانه یونانی بودهاند كه هردوت آنها را از روی بیاطلاعی بآن اقوام نسبت داده است.
یكی از خصوصیات تاریخنویسی هردوت اینست كه رجال و شخصیتهای تاریخ را آنطور كه بودهاند با قلمی سحار و توانا مجسم كرده است. درباره آریستید، آمازیس، تمیستوكل، پیزیسترات، كلئوپاتر و لئونیداس داد سخن داده و درباره چهار تن از پادشاهان هخامنشی، كوروش، كمبوجیه، داریوش و خشایارشا توصیفی از خود باقی گذارده است. راولینسن محقق انگلیسی قرن نوزدهم درین باره چنین مینویسد:
«صورتهای مختلف سیرت و اخلاق شرقی هرگز باین خوبی كه هردوت از چهار تن اولین پادشاهان هخامنشی نموده توصیف نشده است: كوروش شخصی بود ساده، سخت، سردسته كوهستانیها، دارای حس جاهطلبی بسیار با نبوغ عالی نظامی كه چون بر وسعت امپراتوریش میافزود بهمان نسبت هم شاهنشاهی مهربان و پدری رئوف و خوشرفتار و باذوق و با ملت خود مأنوس بود. كبوجیه اولین نمونه پادشاهان ظالم شرقی است كه قدرت فراوان و بسیاری از هنرهای پدرش را ارث برده بود ولی بواسطه عواملی كه در تولد و تربیت او اثر نمودند فاسد شده بود، تندخو، بیتاب، بدسر و عاجز از كف نفس و هنگام روبرو شدن با مخالفت دیگران خشمگین و نه فقط سنگدل بلكه درندهخو بود. داریوش كه نمونه بهترین شاهان شرقی است دلیر، باهوش، زیرك و در فن جنگ و صلح هنرمند، مؤسس و استواركننده و وسعتدهنده امپراتوری، وجودی خوشقلب، مهربان و علاقمند جدی دوستان خود، خوشرفتار و حتی نسبت بدشمنان مقهور خود نرم و با كرامت بود، و فقط در مواردی كه مصالح
ص: 24
امپراتوری اقتضا داشت و لازم بود كه رفتارش سرمشق باشد سختگیر بود. خشایارشا پادشاه ستمگر، از زمره پادشاهان درجه دوم و كمقدر، ناتوان و طفلوار ولی بیرحم و خودخواه، سست عنصر، كمرو، شهوتپرست، تجملدوست كه بآسانی تحت نفوذ درباریان و زنان قرار میگرفت، بعلاوه لافزن و فاقد هرقسم مزایای اخلاقی بود و فقط گاهی برای ظاهرسازی در موقعی كه چیزی احساساتش را برنمیانگیخت بكار كریمانهای دست میزد.» «1»
*** از لحاظ طرز بیان و شیوه انشاء بدون شك نثر هردوت یكی از قدیمترین و نادرترین نوشتههائی است كه از بشر بیادگار مانده. سادگی و روانی آن بدرجهایست كه خواننده بیاختیار از خود سؤال میكند آیا این عبارات را قلم بیتجربه و كار نكرده یك كودك دبستانی تحریر كرده یا خامه توانای یك مورخ بزرگ جهانی.
افسانههائی كه مؤلف نقل میكند همهجا یكنواخت و یك نوع بیان شده و حتی در جائیكه اهمیت مطلب ایجاب میكرده است كه همآهنگی و یكنواختی افسانه را در جهتی خاص تغییر دهد چنین ابتكاری مشاهده نمیشود. گوئی كودكی دبستانی قلم بدست گرفته و با سادگی و روانی انشای طفل دبستانی مطالب كتاب هردوت را تحریر كرده است! همین سادگی و روانی لطفی خاص به نوشته هردوت داده و این نثر روان را كه یادگار دوران گذشته است از نثر پیچیده و غامض قرون بعد ممتاز كرده است.
راولینسن درباره سادگی و روانی نثر هردوت مینویسد:
«بارزترین مهارت و استادی مؤلف ما و آخرین هنر او كه باید مورد توجه مخصوص قرار گیرد سادهنویسی او است. روانی طبیعی داستان و احساسات در سراسر كتاب او، وفور كلمات عادی و مأنوس و اجتناب او از كار عبارتپردازی بمنظور خود- نمائی و یا شیوائی ساختگی غالبا مورد توجه و تصدیق تمام منقدین بوده است.
در نظر هردوت تركیب و تألیف فنی بشمار نیست، بلكه سخنگوئی بیتكلفی است. وی
______________________________
(1)- راولینسن، همان كتاب، صفحه 21.
ص: 25
در سبك نگارش خود ظرافتكاری بخرج نمیدهند و یا از روی عمد عبارات قشنگ بكار نمیبرد. نویسندگیش تابع مطالب كتاب او است كه با آن اوج میگیرد ولی هرگز بحد سادگی سبك طبیعی نزول نمیكند و بحدود عبارتپردازی هم نزدیك نمیشود.» «1»
و در جای دیگر مورخ و باستانشناس شهیر چنین مینویسد:
«در نویسندگی هردوت، سادگی او هیچگاه بدرجه بیمایگی تنزل نمیكند و یا بصورت خشك و زننده درنمیآید. سبك او كامل، آزاد و روان است و اختلاف بسیار محسوسی با كوتاهنویسی و عبارات مقطع و خشك سبك نگارش یكنواخت مورخان قبلی دارد و هرگاه برای مقایسه نظر سریعی بنویسندگان پیشین یونان كه آثارشان بما رسیده بیندازیم تعجب خواهیم كرد كه تألیفات آنان و حتی تألیفات همدورههای مؤلف ما تا چه حد خشن و عاری از ظرافت و تا چه اندازه بیلطف و خاصیت بنظر میرسند. مقایسهای بین سبك هردوت و طرز نگارشی كه در زمان او معمول بوده از نظر نویسندگی تفاوت آشكار بین او و دیگران را بخوبی روشن میسازد و این تفاوت و اختلاف بقدری محسوس و زیاد است كه سبك تألیف او شیوه تازهای جلوه میكند و خواهناخواه لقب شریف «پدر تاریخ» را بدون تردید و اشكال باو میبخشد.» «2»
شاید علت اصلی سادگی نثر هردوت آنست كه مؤلف كتاب خود را در دورهای از تاریخ تمدن بشر تحریر كرده كه انسان از نوشتن منحصرا بمنظور بیان مقصود خود استفاده میكرده است و هنوز فن نویسندگی وسیلهای برای شناساندن مؤلف به هیئت اجتماع و كسب نام و افتخار نبوده است. در برابر نثر ساده هردوت خواننده احساس میكند مؤلف گفتار ساده و بیپیرایه خود را بروی كاغذ آورده و
______________________________
(1) راولینسن، همان كتاب، صفحه 23.
(2) راولینسن، همان كتاب، همان صفحه.
ص: 26
هرگز سعی نكرده است آنرا با عبارات و استعارات و تشبیهات زائد تزیین كند. هردوت هرچه در لحظه تحریر بذهنش رسیده شرح داده و هرگز توجهی به كوتاهی و درازی عبارات و یكنواختی آن نكرده است. بهمین جهت است كه عبارات معترضه زیادی در نثر او مشاهده میشود و این عبارات خارج از موضوع گاه بقدری نظر مؤلف را جلب كرده كه او را بطوركلی از اصل مطلب دور و مدتها خواننده را متوجه موضوعی فرعی كرده است. گاه اتفاق میافتد كه مؤلف مطلب اصلی را رها میكند و با خواننده در باره مطلبی صحبت میكند كه قبلا در جائی دیگر میبایستی از آن گفتگو كرده باشد و ظاهرا در موقع مقتضی فراموش كرده است درباره آن سخن گوید و وقتی مطلب بذهنش خطور كرده با اینكه مشغول بحث درباره مسئله دیگری بوده است دریغش آمده است این اطلاع اضافی را در كتاب خود نگنجاند و بهمین جهت مكرر جملات معترضه بكار برده و مطالبی خارج از موضوع بین عبارات گنجانده است.
*** هردوت تاریخ خود را كه خوشبختانه امروز متن كامل آن در دست است در نه جلد تحریر كرده و هریك از جلدهای نهگانه را بنام یكی از خدایان و مظاهر هنرهای زیبا عنوان كرده است. خدایان هنرهای زیبا كه در اساطیر و افسانههای یونان باستان مكرر از آنان یاد شده نه تن بودهاند كه هریك حمایت شاخهای از هنرهای زیبا را بعهده داشتهاند. هردوت نخستین جلد كتاب خود را بنام خداوند تاریخ كه نخستین فرد این دسته از خدایان بوده است كلییو)Clio( نامیده و هشت جلد دیگر آنرا بترتیب زیر به خدایان موسیقی، كمدی، تراژدی، رقص، شعر، غزل، نجوم و سخن اختصاص داده است:
1- كلییو)Clio( ، خداوند تاریخ.
2- اوترپ)Euterpe( ، خداوند موسیقی.
3- تالی)Thalie( ، خداوند كمدی.
4- ملپومن)Melpomene( ، خداوند تراژدی
ص: 27
5- ترپسیكور)Terpsichore( ، خداوند رقص
6- اراتو)Erato( ، خداوند شعر حزین
7- پولیمنی)Polymnie( ، خداوند غزل
8- اورانی)Uranie( ، خداوند نجوم.
9- كالییوپ)Calliope( ، خداوند نطق و شعر حماسی.
كتاب حاضر ترجمه جلد دوم از نه جلد كتاب تاریخ هردوت است كه مؤلف آنرا بنام «خداوند موسیقی» اوترپ)Euterpe( نام نهاده.
*** این بود تحلیلی از هردوت و زندگانی این مورخ قدیم و شاهكار جاودان او كه هرگز گذشت زمان از ارزش و لطف و زیبائی آن نخواهد كاست و هرروز كه میگذرد كهنگی و قدمت آن بر ارزش آن میافزاید. از آنچه گفته شد چنین نتیجه گرفته میشود كه یكی از مهمترین خصوصیات تاریخنویسی هردوت و نثر این مورخ بزرگ ساده- نویسی و روانی عبارت است. همانطور كه اشاره شد سادگی و روانی عبارات گاه بدرجه- ایست كه انسان خود را با عبارات و جملاتی كه ساخته و پرداخته قلم بیتجربه و ناتوان یك كودك دبستانی است روبرو میبیند. ولی این نثر ساده و روان كه امروز در نظر ما نشانه ضعف و ناتوانی انشاء میباشد خود یكی از افتخارات مؤلف است، چه ساده- نویسی یكی از بزرگترین صفات نثرنویسان یونان باستان بوده است. لیكن همین خصیصه بزرگ در قرنی كه ما در آن زیست میكنیم یكی از مشكلات بزرگ كسانی است كه بخواهند شاهكار جاویدان تاریخ بشر را بزبانهای زنده روز منتقل كنند.
نگارنده را عقیده آنست كه در برابر این كتاب بزرگ و عبارات ساده آن كه امروز در نظر مردم كودكانه جلوه میكند انجام وظیفه مترجم كاری است بس دشوار و پرزحمت.
از یك طرف باید وفاداری كامل به متن پدر تاریخ را رعایت كرد تا این شاهكار جاویدان آنطور كه واقعا بوده است در نظر خوانندگان امروز جلوه كند و لطف و زیبائی آن از بین نرود. و از سوی دیگر مترجم باید بكوشد عبارات ساده و ابتدائی نویسنده عهد
ص: 28
باستان را با نثر تكمیل شده امروز تلفیق دهد تا خواننده قرن بیستم از مطالعه كتابی كه در دو هزار و پانصد سال قبل تحریر شده و از نخستین نثرهای جهان محسوب میشود بیزار و متنفر نشود. به پیروی از این هدف است كه نگارنده سعی خواهد كرد نثر هردوت را آنطور كه واقعا بوده است در كمال وفاداری به متن اصلی بزبان فارسی امروز منتقل كند و تا جائیكه امكان دارد از زینت بخشیدن جملات و ادبی كردن عبارات عامیانه هردوت خودداری كند. به پیروی از همین نیت است كه حتی در عباراتی كه مؤلف بعضی اسامی را بطور مكرر نقل كرده نگارنده از استعمال ضمیر بجای آن خودداری كرده است تا روح سادهنویسی نثر هردوت حفظ شود و خواننده قرن بیستم بتواند درك كند چرا محققان نثر هردوت را با نثر ساده و ضعیف اطفال دبستانی مقایسه كردهاند.
*** از تاریخ هردوت تاكنون متن كاملی به زبان فارسی ترجمه نشده، لیكن خلاصه و چكیدهای از نه جلد تاریخ مفصل این مورخ و بخصوص قسمتهائی كه مربوط به تاریخ ایران باستان است توسط آقای وحید مازندرانی از متن خلاصه انگلیسی در یك مجلد شامل دویست صفحه بفارسی ترجمه و در سال 1313 در تهران طبع شده است. وجود همین تاریخ خلاصه شده هردوت بزبان فارسی واقعا موجب مسرت است، لیكن ارزش و اهمیت این سند بزرگ تاریخ بشر بحدی است كه جای آن داشت متن كامل آن كه بتمام زبانهای زنده دنیا ترجمه شده است به فارسی نیز ترجمه شود.
از مدتها قبل نگارنده ضمن انجام وظیفه خطیر تدریس در دانشگاه تهران متوجه شد كه دانشجویان تاریخ بعلت ضعفی كه غالبا در زبانهای خارجی دارند قادر باستفاده از متون كهنه تاریخ جهان نمیباشند و از طرفی باقتضای كار خود و برای تهیه پایاننامه و كنفرانسهای خود ناگزیر به مراجعه باین متون میباشند، پس برای تسهیل كار آنان و واقعیت دادن به آرزوی دیرین خود كه ترجمه كامل این متن بزرگ تاریخی است كمر همت بانجام این مهم بستم.
ص: 29
برای ترجمه این سند بزرگ تاریخ بشر نگارنده از دو نسخه ترجمه فرانسه كه یكی در اواخر قرن نوزدهم و دیگری در سالهای اخیر از متن یونانی به فرانسه ترجمه شده استفاده كرده است. نسخه اول كه در اواخر قرن نوزدهم در فرانسه توسط هانری برگن)Henri Berguin( ترجمه شده و فاقد یادداشتها و توضیحات تاریخی است در دو مجلد پانصد صفحهای در پاریس بطبع رسیده است. نسخه دوم كه از ردیف انتشارات)Belles Lettres( میباشد در سال 1946 توسط لوگران)Ph E -Legrand( در فرانسه ترجمه و طبع شده است. نسخه اخیر متضمن توضیحات و یادداشتهائی بود كه نگارنده برای تكمیل یادداشتها و توضیحات خود از آنها استفاده كرده است. هر دو نسخه در كمال وفاداری به متن اصلی بزبان فارسی ترجمه شدهاند و در هردو نسخه سعی شده است سادگی و روانی عبارات كودكانه نثر عهد عتیق كاملا محفوظ بماند.
به پیروی از همین روش نگارنده ترجمه فارسی تاریخ هردوت را به خوانندگان و طلاب علم و ادب و عشاق تاریخ تقدیم میكند و امیدوار است چنانچه لغزشی در ترجمه آن ملاحظه فرمودند با تذكار آن اینجانب را قرین منت و سپاسگزار فرمایند.
دكتر هادی هدایتی
ص: 30