گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد دوم
______________________________






(1)- در عهد باستان عادت عمومی بر این بود كه پول را در ظروف جداگانه انباشته میكردند و سپس در اطاق یا محفظه‌ای كه باید حفظ شود جای میدادند.
(2)- مجازات اعدام با دار یكی از مجازاتهای عادی در مصر باستان بود. گاه اتفاق میافتاد كه جنازه گناهكاری را برای تنبیه كردن دیگران مدتی بدیواری میآویختند.
آمنوفیس دوم)Amenophis( برای اینكه قدرت و عظمت خود را برخ اتباع خود بكشد امر كرد جنازه شاهزادگان سوری را كه اسیر كرده بود مدتی بر دیوارهای شهر تب بیاویزند.
ص: 205
كند او خود شخصا بنزد شاه خواهد رفت و خواهد گفت كه پولها و خزاین پیش او «1» است.
- چون مادر سخت با برادری كه زنده مانده بود درافتاد و آنچه آن برادر گفت در او مؤثر واقع نشد ناگزیر حیله‌ای اندیشید كه چنین بود: خری چند آماده كرد و بر روی آنها مشك‌هائی سرشار از شراب قرار داد و سپس آنها را بجلو انداخت و خود از عقب حركت كرد. وقتی بنزدیكی مستحفظینی كه از جسد حفاظت میكردند رسید دهانه دو سه مشك را گشود و خود ریسمانی كه آنها را بسته بود باز كرد. شراب جاری میشود و او بر سر خود میكوبد و بصدای بلند فریاد میزند و چنین وانمود میكند كه نمیداند اول بكدام خر بپردازد.
وقتی مستحفظین مشاهده میكنند كه شراب زیادی جاری شده با میل فراوان میدوند و ظرفهای خود را میآورند تا از این غنیمت استفاده كنند و شرابی كه پخش میشود جمع‌آوری كنند. پس او تظاهر به خشم میكند و آنان را دسته‌جمعی دشنام میدهد. ولی مستحفظین او را دعوت به آرامش میكنند و چند لحظه بعد او چنین جلوه میدهد كه آرام شده و خشمش بپایان رسیده. سرانجام خرها را به كنار راه میراند و بارهای آنها را مرتب میكند. سخنانی بین آنها ردوبدل میشود تا جائیكه یكی از مستحفظین با او شوخی میكند و او را به خنده میاندازد. او هم یكی از مشكهای خود را بآنها می‌بخشد. آنان بیدرنگ در همان محل بر زمین دراز میكشند و شروع به میگساری میكنند و از آن مرد جوان هم دعوت میكنند كه با آنها همراه شود و آنجا بماند و باتفاق آنها بیاشامد. جوان قانع شد و بآنان پیوست، و چون در ضمن میگساری آنها با او رفتاری دوستانه درپیش گرفتند مشكی دیگر بآنان بخشید. وقتی مستحفظین بمقدار زیاد نوشیدند بیش از اندازه مست شدند و چون خواب بر آنها چیره شد در همان محل كه نوشیده بودند بخواب رفتند. شب فرارسیده بود؛ مرد جوان جسد برادر خود را برداشت،
______________________________
(1)- مقصود فرزند زنده مادر است نه خود مادر.
ص: 206
سپس برای شوخی گونه راست تمام مستحفظین را تراشید «1» و جسد را بر پشت خرهای خود نهاد و به خانه بازگشت و آنچه مادر باو دستور داده بود انجام داد.
- وقتی به پادشاه خبر دادند كه جسد دزد را دزدیده‌اند دچار خشمی شدید شد.
و چون تصمیم گرفت بهرترتیب است مردی را كه بچنین كارهای ماهرانه‌ای دست زده بیابد به تدبیری كه شرح میدهم و برای من بسیار شگفت و باور نكردنی است دست زد: وی دختر خود را در فاحشه‌خانه‌ای گذارد و باو امر كرد كه تمام كسانی كه به ملاقات او میآیند بپذیرد ولی قبل از اینكه با آنها نزدیك شود هریك از آنها را مجبور كند ماهرانه‌ترین و بیرحمانه‌ترین كاری را كه در عمر خود انجام داده‌اند برای او نقل كنند و اگر كسی آنچه درباره آن دزد اتفاق افتاده بود نقل كرد او را نگهدارد و مانع خروج او شود. دختر باجرای آنچه پدر باو توصیه كرده بود پرداخت. دزد كه دانسته بود این ماجرا برای چه مقصود است، چون میخواست بازهم نكته‌هائی از جسارت خود به پادشاه نشان دهد چنین كرد: وی بازوی مردی را كه بتازگی مرده بود از بیخ برید و در حالیكه آن بازوی بریده را زیر قبای خود مخفی كرده بود براه افتاد و بنزد دختر پادشاه رفت. و وقتی دختر پادشاه همان سؤالهائی را كه از دیگران میكرد از او نیز كرد پاسخ داد كه بیرحمانه‌ترین عمل عمر خود را روزی انجام داده كه در خزانه شاهی سر برادر خود را كه در دام افتاده بود از بدن جدا كرده و ماهرترین كار خود را روزی انجام داده كه مستحفظین دولتی را مست كرده و جسد برادر را كه از دار آویخته بودند ربوده همینكه دختر این سخن را میشنود تصمیم میگیرد او را بگیرد. ولی دزد در تاریكی بازوی مرده را بسوی او دراز میكند و دختر آنرا میرباید و بتصور اینكه بازوی طرف است آنرا نگهمیدارد. ولی دزد آن بازو را رها میكند و بسوی در میرود و میگریزد.
______________________________
(1)- مردم مصر عادة صورت خود را میتراشیدند، ولی از زمان نوزدهمین سلسله فراعنه مصر سربازان خارجی كه در سپاه مصر وارد شدند دسته جدیدی تشكیل دادند كه معمولا ریش بلند داشتند.
ص: 207
- وقتی این موضوع را هم باطلاع پادشاه رساندند از تردستی و جرأت و جسارت این مرد دچار بهت و حیرت شد و برای اینكه باین موضوع خاتمه داده باشد كسانی به سراسر شهر فرستاد و همه‌جا جار زد كه باین شخص امان داده است و اگر خود را معرفی كند انعام بزرگی باو خواهد داد. دزد اعتماد كرد و بنزد او رفت.
رامپسی نیتوس او را بسیار تحسین كرد و دختر خود را بعقد ازدواج او درآورد، زیرا او را زبردست‌ترین مرد جهان تشخیص داد، چه از یكطرف مصریان را نسبت به دیگر اقوام زبردست‌ترین اقوام میدانست و از طرف دیگر او را بین مصریان زیرك‌ترین آنان دانست.
122- بطوریكه كاهنان نقل میكنند، وی بعدها زنده باعماق زمین بنقاطی كه یونانیان آنرا محل خداوند هادس «1» میدانند نزول كرد و در آنجا با دمتر «2» به بازی نرد پرداخت؛ گاه میبرد و گاه میباخت و سرانجام با دستمالی زربفت كه از دمتر هدیه گرفته بود بازگشت. بطوریكه كاهنان برای من نقل كرده‌اند نزول رامپسی نیتوس بزیر زمین در موقع مراجعت او موجب برپا كردن جشنی از طرف مصریان گردید. من كاملا اطلاع دارم كه این جشن را حتی در زمان من برپا «3» میكنند ولی در اینكه آیا این جشن را بدلیلی كه نقل شد برپا میكنند من نمیتوانم در این باره چیزی بگویم. در روز جشن و در طول همانروز كاهنان قبائی میبافند. سپس نواری بر روی چشمان یكی از افراد خود می‌نهند و قبا را بتن او میكنند و آنگاه او را براهی هدایت میكنند كه بیكی از معابد دمتر منتهی میشود و خود مراجعت میكنند. آنها مدعی هستند كه كاهنی كه چشمانش بسته است
______________________________
(1)- هادس)Hades( یا آدس)Ades( خدای جهنم در افسانه‌های یونان باستان.
(2)- دمتر)Demeter( از خدایان باستان كه مظهر زمین بود و او را سرس)Ceres( نیز مینامیدند. این الهه همانست كه مصریان باستان ازیریس مینامند.
(3)- روشن نیست مقصود هردوت از این جشن كدام جشن مصر باستان است و معبدی كه بعدا از آن سخن میگوید در نزدیكی كدامیك از شهرهای مصر باستان بوده است.
ص: 208
بوسیله دو گرگ «1» تا معبد الهه كه بمقدار بیست ستاد «2» از شهر فاصله دارد راهنمائی میشود و از معبد تا آن محل هم گرگها او را مراجعت میدهند.
123- هركس بتواند باین نوع مطالب باور كند مختار است كه این افسانه‌های مصری را نیز بپذیرد، ولی من هدفم در تمام طول تاریخی كه نقل میكنم اینست كه آنچه دیگران گفته‌اند و من شنیده‌ام برشته تحریر درآورم. بطوریكه مصریان مدعی هستند دمتر و دیونیزوس «3» در جهنم حكومت میكنند. و نیز مصریان نخستین كسانی هستند كه عقیده دارند كه روح انسان جاویدان است «4» و وقتی بدن از بین میرود روح در كالبد حیوانی دیگر كه بنوبه خود بدنیا میآید وارد میشود و پس از آنكه از تمام موجودات زمین و دریا و هوا گذشت بار دیگر در كالبد انسانی تولید مییابد و این جریان در طی سه هزار سال طی میشود. جمعی از یونانیان، بعضی زودتر و بعضی دیرتر، نظیر این عقیده را ابراز كرده‌اند بطوریكه گوئی عقیده شخص آنها بوده است. من نام این یونانیان را میدانم ولی از ذكر آن خودداری میكنم «5».
124- بطوریكه كاهنان نقل میكنند تا سلطنت رامپسی نیتوس در مصر آرامش كامل
______________________________
(1)- صورت شغالی كه به گرگ شباهت دارد در غالب آثار باستانی مصر مشاهده میشود. این تصویر كه گاه بصورت گرگ و گاه بصورت سگ هم درآمده حیوان مخصوص آنوبیس)Anubis( رب النوع مصر باستان است كه تصویر او را بصورت مردی با سر شغال مجسم میكرده‌اند.
(2)- ستاد واحد طول در یونان باستان و برابر 177 متر و 6 سانتیمتر (رجوع شود به یادداشت مقدمه درباره اوزان و مقادیر در یونان باستان).
(3)- دیونیزوس)Dionysos( یا باكوس)Bacchus( خداوند شراب در یونان باستان- دمتر)Demeter( یا سرس)Ceres( نیز خداوند زمین بوده است و دیونیزوس یونانیان با ایزیس)Isis( مصری و دمتر با ازیریس)Osiris( تطبیق میكند.
(4)- از ازمنه بسیار قدیم مصریان عقیده داشتند كه روح پس از مرگ از كالبد جدا میشود و به وجود مستقل خود ادامه میدهد.
(5)- باحتمال زیاد هردوت در این عبارت به فیثاغورث حكیم اشاره میكند.
ص: 209
برقرار بود و این كشور از آبادانی و رونقی كامل برخوردار بود. ولی خئوپس «1» كه پس از او بر مصریان سلطنت نمود آنان را دچار فقر و نكبتی كامل كرد. نخست تمام معابد را بست و مصریان را از اهداء قربانی مانع شد؛ سپس آنها را مجبور كرد كه همه برای او كار كنند. به بعضی امر كرد از معادنی كه در كوه‌های عربستان قرار داشت سنگ استخراج كنند و تا رود نیل بیآورند. به بعضی دیگر دستور داد كه این سنگها را كه با كشتی به ساحل دیگر نیل نقل شده بود تحویل گیرند و تا كوهی كه به كوه افریقا معروف است حمل كنند. این كار را مردانی كه بدسته‌های ده هزار نفری تقسیم شده بودند انجام میدادند و در هرسه ماه این گروه‌ها تجدید میشد. مدت ده سال مردم باین عمل شاق و طاقت‌فرسا مشغول بودند تا جاده‌ای كه سنگها را باید از آن حمل كنند ساخته شود و بعقیده من اهمیت احداث این راه از اهرام كمتر نیست (زیرا طول آن به پنج ستاد «2» و عرض آن به ده اورژی «3» و ارتفاع آن در مرتفع‌ترین نقطه جاده به هشت اورژی میرسد). این راه را با سنگهای صیقلی شده كه بر روی آن تصاویری حك شده بود ساختند. باین ترتیب احداث این راه و اطاق‌های زیرزمینی تپه‌ای كه اهرام بر روی آن قرار داد مدت ده سال طول كشید. این اطاقها را خئوپس در جزیره‌ای ترتیب داد تا آب رود بوسیله مجرائی بآن داخل شود و آنها را مخصوص مقبره خود كرد. و اما مدت زمانی كه ساختن خود هرم طول كشیده بیست سال است. هرم چهار ضلعی است و در هرطرف آن ضلعی بطول هفت پلتر «4» و بارتفاع مساوی مشاهده میشود. هرم از سنگ صیقلی
______________________________
(1)- خئوپس)Cheops( پادشاه مصر از سلسله چهارم فراعنه كه خوفو)Khouphou( نیز نامیده میشد و در حدود 2800 سال قبل از میلاد مسیح سلطنت میكرد. خئوپس سازنده بزرگترین اهرام ثلاثه مصر است.
(2)- ستاد)Stade( واحد طول در یونان باستان و برابر 177 متر و 6 سانتیمتر (رجوع شود به یادداشت مقدمه درباره اوزان و مقادیر در یونان باستان).
(3)- اورژی)Orgye( واحد طول در یونان باستان و برابر شش پا یا یك متر و 776 میلیمتر (رجوع شود به یادداشت مقدمه درباره اوزان و مقادیر در یونان باستان).
(4)- پلتر)Plethre( واحد طول در یونان باستان و برابر صد پا یا 29 متر و 6 میلیمتر (رجوع شود به یادداشت مقدمه درباره اوزان و مقادیر در یونان باستان).
ص: 210
ساخته شده و سنگها كاملا بهم جفت شده‌اند. هیچیك از سنگهای آن از سی «1» پا كوچكتر نیست.
125- این هرم را بترتیبی كه در زیر شرح میدهم ساختند؛ نخست چند ردیف پله بنا كردند كه بعضی را كروسه «2» و بعضی دیگر را بومید «3» مینامند. بعد از اینكه ساختمان هرم را باین شكل شروع كردند بقیه سنگها را بكمك دستگاههائی كه با قطعات چوب كوتاه ساخته بودند بالا بردند. این سنگها را از روی زمین برمیداشتند و بر روی اولین سكوی پلكان قرار میدادند. سنگی كه باین ترتیب بآنجا میرسید از همانجا در دستگاه دیگری كه در همان سكو نصب شده بود به سكوی دوم حمل میشد. زیرا بهر مقدار كه سكو و پله وجود داشت بهمان مقدار نیز دستگاه حمل سنگ موجود بود. شاید هم یك دستگاه واحد بیشتر وجود نداشت كه چون حمل آن آسان بود پس از آنكه تدریجا سنگ آن حمل میشد آنرا به سكوهای بالاتر منتقل میكردند. درحقیقت همانطور كه در این باره دو روایت وجود دارد ما هم باید هردو روایت را نقل كنیم. نخست مرتفع‌ترین قسمت‌های هرم بپایان رسید و سپس تدریجا به ساختن قسمت‌های مجاور آن پرداختند و قسمت‌هائی را كه در زیر همه قرار دارد و به زمین متصل است بعد از همه ساختند. بر روی هرم به الفبای مصری بهای مقدار سیرمه‌آ «4» و پیاز و سیری كه برای كارگران خرج شده حك شده است.
تا جائیكه گفته مترجمی كه این كتیبه را برای من میخواند بخاطرم باقی است این مبلغ به هزار و ششصد تالان «5» نقره بالغ میشد. اگر چنین باشد باید حدس زد
______________________________
(1)- پا واحد طول در یونان باستان و برابر 269 میلیمتر (رجوع شود به یادداشت مقدمه درباره اوزان و مقادیر در یونان باستان).
(2)-Crossai
(3)-Bomides
(4)- سیرمه‌آ)Syrmaia( - محتمل است گیاهی باشد شبیه ترب.
(5)- تالان)Talent( واحد وزن و پول در یونان باستان و برابر 90/ 5560 فرانك طلا (رجوع شود به یادداشت مقدمه درباره اوزان و مقادیر در یونان باستان).
ص: 211
كه چه‌مقدار برای ابزارآلات آهنی كه هنگام كار مصرف میشده و همچنین برای غذا و پوشاك كارگران مصرف شده باشد، در حالیكه میدانم كه ساختن این هرم مدت زمانی طولانی كه ما بدان اشاره كردیم طول كشید و باید مدت زمانی نیز كه برای تراشیدن سنگها و حمل آنها و حفر مجرای زیرزمینی طول كشید بر آن اضافه كرد و بنظر من این كارها هم در مدتی كوتاه انجام نگرفته است.
126- خئوپس بدرجه‌ای از فساد تنزل كرده بود كه درموقعی كه بپول محتاج شده بود دختر خود را در فاحشه‌خانه‌ای نهاد و باو امر كرد كه مبلغی پول- كه چون كاهنان مبلغ آنرا تصریح نكرده‌اند من از مقدار آن بی‌اطلاعم- جمع‌آوری كند. ولی او علاوه بر آنچه كه بدستور پدر جمع‌آوری كرد ظاهرا بفكر افتاد كه خود نیز بخرج خود بنائی یادگار گذارد. پس، از هریك از كسانی كه بملاقات او می- آمدند تقاضا كرد قطعه سنگی نیز باو هدیه كنند و بطوریكه كاهنان نقل میكنند با این سنگهای هرمی بنا كرد كه درمیان دسته اهرام سه‌گانه و در مقابل هرم بزرگ قرار دارد و هرضلع آن یك پلتر و نیم «1» است «2».
127- بطوریكه مصریان نقل میكنند خئوپس مدت پنجاه سال سلطنت كرد و بعد از مرگ او برادرش خفرن «3» در سلطنت جانشین او شد. و باز بطوریكه نقل میكنند این پادشاه از هرحیث از او تقلید كرد و بخصوص او نیز هرمی بنا كرد كه به بزرگی هرم خئوپس نیست (ما خود آنها را اندازه گرفته‌ایم) ...، «4» زیرا در زیر آن
______________________________
(1)- پلتر)Plethre( واحد طول در یونان باستان و برابر صد پا یا 29 متر و 6 میلیمتر (رجوع شود به یادداشت مقدمه درباره اوزان و مقادیر در یونان باستان).
(2)- در ویرانه‌های یكی از معابد نزدیك به اهرام كتیبه‌ای كشف شده كه بموجب آن خئوپس در كنار هرم خود هرمی نیز برای دختر خود هونتسن)Hontsen( بنا كرده است.
(3)- خفرن)Chephrene( یا خافرا)Khafra( پادشاه مصر از سلسله چهارم فراعنه، برادر خئوپس و سازنده دومین هرم بزرگ. بطوریكه بعضی اسناد حجاری شده عهد عتیق حكایت دارند بین این پادشاه و خئوپس پادشاه دیگری سلطنت كرده كه ددفرا)Dedfera( نام داشته و محتمل است خفرن برادر همین شخص بوده باشد.
(4)- در اینجا قسمتی از متن اصلی كتاب هردوت از بین رفته ولی سیاق عبارت كاملا مانده.
ص: 212
اطاقهای زیرزمینی وجود ندارد. و نیز مجرائی كه آب نیل از آن وارد شود نظیر مجرائی كه در هرم دیگر است و بوسیله نهری بآنجا میرسد و جزیره‌ای را كه ظاهرا جسد خئوپس در آن دفن است احاطه میكند در این هرم وجود ندارد «1».
خفرن پایه‌های هرم خود را با سنگ حبشی برنگهای مختلف بنا كرد و از حیث ارتفاع به چهل پا «2» كمتر از هرم دیگری كه در كنار هرم او قرار داشت اكتفا كرد.
هردوی آنها بر روی تپه‌ای ساخته شده‌اند كه در حدود صد پا ارتفاع دارد.
128- بطوریكه كاهنان نقل میكنند خفرن مدت پنجاه و شش سال سلطنت كرد.
كاهنان باین حساب تعداد سالهائی را كه مصریان دچار نكبت و فلاكتی كامل بودند به یكصد و شش سال میدانند. ظاهرا در تمام این مدت معابدی كه درهای آنها بسته بود باز نشدند. نفرت مصریان نسبت باین دو پادشاه بحدی است كه حتی حاضر به بردن نام آنها نیستند و حتی اهرام را بنام چوپانی فیلیتیس «3» نام كه در آن زمان گوسفندان خود را در آن حوالی میچرانید مینامند.
129- بطوریكه كاهنان نقل میكنند بعد از این پادشاه میكرینوس «4» فرزند خئوپس در مصر سلطنت كرد. این پادشاه اعمال پدر خود را تقبیح كرد و معابد را گشود و مردم
______________________________
(1)- هردوت قبلا در بند 124 بقدر كافی در این باره سخن گفته بود و در این بند كه سخن درباره خفرن است قید این توضیح اضافی درباره هرم او و تردید در اینكه او در این محل دفن است یا استعمال كلمه «ظاهرا» تا اندازه‌ای بیموقع بنظر میرسد.
(2)- پا واحد طول در یونان باستان و برابر با 296 میلیمتر (رجوع شود به یادداشت مقدمه درباره اوزان و مقادیر در یونان باستان).
(3)-Philitis- برخی عقیده دارند كه این نام یادگار دوره‌ایست كه در زمان خاندان رامسس‌ها قسمت شمالی مصر بدست بعضی اقوام شمالی و شاید فیلیستن‌ها فتح شد و نام فاتحین بر محل باقی ماند. بعضی دیگر حدس میزنند كه این نام یادگاریست از دوره سلطنت پادشاهان هیكسوس)Kyksos( كه به چوپان معروف بودند.
(4)- میكرینوس)Mikerynos( یا منكااورا)Menkaoura( پادشاه مصر كه ظاهرا ده نسل قبل از جنگ تروآ میزیست و سومین هرم بزرگ مصر را بنا كرد كه بعدها جسد او را در آن یافتند. هردوت مدعی است كه خفرن بعد از خئوپس مدت پنجاه و شش سال سلطنت كرد؛ در اینصورت بعید بنظر میرسد كه فرزند خئوپس بتواند بعد از این مدت سلطنت كرده باشد و باید نتیجه گرفت كه برخلاف گفته هردوت این پادشاه فرزند خئوپس نبوده.
ص: 213
مصر را كه دیگر خسته شده بودند و در نهایت فقر میزیستند آزاد گذارد كه به كار خود بپردازند و قربانی اهدا كنند. بین تمام پادشاهان او تنها كسی بود كه نسبت به مردم رفتاری بسیار عادلانه درپیش گرفت. این رفتار او موجب شد كه مصریان بین تمام پادشاهانی كه تا امروز بر آنها سلطنت كرده‌اند او را بیش از دیگران میستایند و یادآوری میكنند كه نه‌تنها او از روی عدل و انصاف قضاوت میكرد بلكه اگر كسی نسبت به حكم و امر او اعتراض داشت از مال خود باو می‌بخشید و خشم او را با بذل و بخشش خود خاموش میكرد. با اینكه میكرینوس با اتباع خود خوشرفتاری و ملایمت میكرد و این مراسم را مرعی میداشت بدبختی و مصیبت باو روی‌آور شد و ابتدا دختر او را كه یگانه فرزندش بود ربود. چون از مصیبتی كه بدان دچار شده بود اندوهگین بود و قصد كرد برای دختر خود مقبره‌ای بسازد كه از مقبره دیگران بهتر باشد، بطوریكه نقل میكنند دستور داد گاوی از چوب ساختند كه شكم آن خالی بود و روی آنرا تذهیب كردند و سپس دختر خود را كه مرده بود در آن دفن كرد.
130- گاوی را كه از آن سخن گفتیم در خاك پنهان نكرده بودند و تا زمان ما نیز مشاهده میشد. آن گاو در سائیس «1» در داخل كاخ در تالاری مزین قرار دارد.
هرروز در كنار آن انواع عطریات را بآتش میسوزانند و هرشب پیوسته چراغی در كنار آن روشن است. در نزدیكی این گاو در تالاری دیگر مجسمه‌هائی قرار دارد كه بطوریكه كاهنان سائیس نقل میكنند مجسمه همخوابه‌های میكرینوس است. در حقیقت در این محل مجسمه‌های بزرگی از چوب وجود دارد
______________________________
(1)- سائیس)Sais( از شهرهای مصر باستان و پایتخت دسته‌ای از فراعنه مصر است كه بهمین نام خوانده میشوند. ولی بین این شهر و فراعنه چهارمین سلسله مصر ارتباطی موجود نیست و بطور قطع هردوت یا كسی كه این خبر را باو داده این دو پادشاه را كه قرنها بین آنها فاصله بوده باهم اشتباه كرده (رجوع شود به توضیح خارج از متن)، گاوی كه در این بند مورد بحث است ظاهرا مجسمه ایزیس)Isis( بوده و بسیار شگفت‌آور است كه مجسمه این خدای مصری را به قبر یك شاهزاده مصری اختصاص داده باشند.
ص: 214
كه تعداد آنها تقریبا به بیست میرسد و مجسمه زنان عریان است «1». و اما درباره اینكه این مجسمه‌ها از چه كسانی هستند من نمیتوانم درین‌باره مطلبی با اعتماد اظهار كنم و فقط آنچه دیگران درباره آن میگویند نقل میكنم.
131- درباره آن گاو و مجسمه‌های بزرگ برخی سرگذشت زیر را نقل میكنند:
میگویند كه میكرینوس عاشق دختر خود شد و با وجود مخالفت دختر از او هتك عفت كرد. بعد از این عمل دختر از شدت یأس و حرمان خود را بدار آویخت و میكرینوس او را در آن گاو مدفون كرد. مادر دختر امر كرد دستهای خدمتگارانی را كه دخترش را تسلیم هوی‌وهوس پدر كرده بودند قطع كنند و امروز مجسمه‌های آنان نیز همان عقوبتی را كه هنگام زنده بودن چشیده‌اند نشان میدهد. ولی این افسانه‌ها و بخصوص آنچه درباره دستهای مجسمه‌های بزرگ گفته شده پوچ و بی‌حقیقت است زیرا ما خود ملاحظه كردیم كه دستهای این مجسمه‌ها در اثر فرسودگی از بین رفته بود. در زمان من هنوز آن دستها در كنار مجسمه‌ها بر زمین مشاهده میشد.
132- تمام اندام آن گاو در زیر روپوشی از پارچه ارغوانی رنگ پوشیده شده باستثنای گردن و سر آن كه عریان است و از قشری ضخیم از طلا مستور است. در بین شاخ‌های آن تصویری از حلقه خورشید از طلا دیده میشود. این گاو ایستاده نیست، بلكه بزانو بر زمین نشسته و ابعاد آن باندازه ابعاد یك گاو بزرگ زنده است. هرسال در موقعی كه مصریان بخاطر خدائی كه من در اینگونه موارد از ذكر نام آن خودداری میكنم «2».
سینه میزنند گاو را از تالاری كه در آن قرار دارد خارج میكنند. در همین زمان است
______________________________
(1)- مجسمه زن عریان در مصر بسیار نادر است و باین جهت احتمال میرود كه مجسمه‌های مورد بحث حقیقة عریان نبوده‌اند و لباس نازك چسبنده دربر داشته‌اند كه هردوت درست تشخیص نداده است.
(2)- خدائی كه هردوت از ذكر نام آن خودداری میكند ازیریس)Osiris( شوهر ایزیس)Isis( و حامی مردگان است. در روز جشن بزرگ سائیس)Sais( مجسمه این گاو را گرد معبد گردش میدادند تا مشقاتی كه ازیریس در جستجوی ایزیس متحمل شده بود مجسم شود و همین مجسمه است كه ظاهرا هردوت تصور كرده مقبره دختر میكرینوس بوده است.
ص: 215
كه گاو را در نور آفتاب قرار میدهند زیرا بطوریكه نقل میكنند آن دختر در موقع مرگ از پدر خود میكرینوس تقاضا كرده بود كه سالی یكبار آفتاب را باو نشان دهند.
133- بطوریكه كاهنان برای من نقل كرده‌اند بعد از مرگ دختر پادشاه، مصیبت دیگری باو روی آورد كه چنین بود: هاتفی از شهر بوتو «1» رسید و باو خبر داد كه فقط شش سال دیگر بیش زنده خواهد بود و در سال هفتم خواهد مرد پادشاه كه از این خبر خشمگین بود كسانی به معبد فرستاد تا خداوند را سرزنش كنند و شكایت كرد كه پدرش و عمویش كه درهای معابد را بستند و در فكر خدایان نبودند و بمردم هم ظلم و ستم میكردند عمری طولانی داشتند ولی او كه مردی مقدس و مذهبی است باید باین زودی بمیرد. اما از معبد هاتف دیگری رسید و اظهار كرد كه درست بهمین دلیل است كه او حیات خود را كوتاه كرده است، زیرا او كاری را كه میباید انجام دهد انجام نداده. لازم بود كه كشور مصر مدت یكصد و پنجاه سال از مصائب رنج برد؛ دو پادشاه سلف او این مطلب را درك كرده بودند ولی او درك نكرده. وقتی میكرینوس این جواب را شنید چون احساس كرد كه سرنوشت او تعیین شده دستور داد تعداد زیادی چراغ آماده كنند. همینكه شب فرامیرسید چراغها را روشن میكرد و شراب میآشامید و پیوسته شب و روز به خوشگذرانی میپرداخت و در دریاچه‌ها و جنگلها و هرجا كه می‌شنید بهتر میتوان تفریح كرد بگردش میپرداخت. وی این كار را بآن جهت ترتیب داد تا شب را به روز مبدل كند و شش سال عمر خود را دوازده سال كند و باین ترتیب خداوند را دروغگو نشان دهد.
134- این پادشاه نیز هرمی از خود باقی گذارد كه از هرم پدرش خیلی كوچكتر است.
اگر بهریك از اضلاع آن بیست پا «2» بیفزائیم اندازه آن به سه پلتر «3» میرسد.
______________________________
(1)-Routo
(2)- پا واحد طول در یونان باستان و برابر 296 میلیمتر (رجوع شود به یادداشت مقدمه درباره اوزان و مقادیر در یونان باستان).
(3)- پلتر)Plethre( واحد طول در یونان باستان و برابر صد پا یا 29 متر و 6 میلیمتر (رجوع شود به یادداشت مقدمه درباره اوزان و مقادیر در یونان باستان).
ص: 216
این هرم نیز چهارگوش است و تا نیمه ارتفاع آن از سنگ حبشی «1» ساخته شده.
بعضی از یونانیان مدعی هستند كه این هرم یادگار یكی از زنان درباری بنام رودو «2» پیس است. ولی آنها اشتباه میكنند. بنظر من چنین میرسد كه همه این اشخاص از این موضوع طوری صحبت میكنند كه معلوم است نمیدانند رودوپیس چگونه زنی بود، زیرا اگر او را می‌شناختند بنای چنین هرمی را كه میتوان گفت هزاران تالان صرف ساختن آن شده باو نسبت نمیدادند. و نیز اینها نمیدانند كه رودوپیس در زمان سلطنت آمازیس «2» درخشید نه در زمان میكرینوس رودوپیس سالها و سالها بعد از پادشاهانی كه اهرام را بنا كردند میزیست و او از اهل تراس «3» و غلام سامین یادمون «4» از اهل ساموس «5» پسر هفستوپولیس «6» و غلام همطراز ازوپ «7» افسانه‌نویس معروف بود. زیرا ازوپ نیز به یادمون تعلق داشت و كوچكترین دلیل آن این واقعه است كه نقل میكنم: در موقعی كه برحسب دستور هاتف، اهالی دلف مكرر با بانك بلند جار زدند كه چه كسی حاضر است كفاره خون ازوپ را بپذیرد «8» «9» هیچكس جز یكی از فرزندان پسر یادمون كه او نیز
______________________________
(1)- رجوع شود به بند 127 همین كتاب.
(2)-)Rodolis(
(3)- آمازیس)Amasis( پادشاه مصر از شانزدهمین خاندان فراعنه و معاصر با كوروش كبیر پادشاه هخامنشی.
(4)- تراس)Thrace( ناحیه شمال یونان باستان كه امروز قسمتی از آن ضمیمه بلغارستان است.
(5)-Iadmon
(6)- ساموس)Samos( از جزایر مجمع الجزایر یونان و وطن فیثاغورث حكیم.
(7)-Hephaistopolis
(8)- ازوپ)Esope( افسانه‌نویس معروف یونان باستان كه مدتها بصورت غلام میزیست و در اواخر عمر آزاد شد. مردی نیمه‌افسانه است كه ظاهرا صورتی زشت و اندامی كریه داشت و در قرن ششم و هفتم قبل از میلاد میزیسته. مجموعه‌ای افسانه از او باقیست كه شهرتی فراوان دارد.
(9)- ازوپ را بیگناه در دلف باتهام ربودن یكی از اشیاء مقدس بقتل رساندند. وقتی بعد از این واقعه اهالی دلف دچار مصیبتی بزرگ شدند هاتف بآنان امر كرد كفاره خون او را بهركس كه داوطلب شود بپردازند و بهمین موضوع است كه هردوت در این مورد اشاره میكند.
ص: 217
یادمون نام داشت حاضر نشد. از این قرار ازوپ غلام یادمون بود.
135- رودوپیس بكمك گزانتس «1» از اهل ساموس به مصر آمد. رودوپیس كه به مصر آمده بود تا كار زنان هرجائی پیشه كند همینكه باین كشور رسید بوسیله مردی از اهل میتی لن «2» كه شاراكسوس «3» پسر اسكاماندرونیموس «4» و برادر شاعره‌ای ساپو «5» نام بود در مقابل مبلغی گزاف آزاد شد. بنابراین ردوپیس باین ترتیب آزاد شد و در مصر ماند. و چون زنی بسیار جذاب بود پول زیادی بدست آورد كه مقدار آن برای استرضای خاطر زنی مانند رودوپیس كافی بود ولی برای انجام مخارج هرمی بآن بزرگی كافی نبود. هركس بخواهد میتواند حتی در زمان ما یكدهم ثروت او را مشاهده كند، ولی هرگز نباید ثروتی (بسیار) زیاد باو نسبت داد. زیرا رودوپیس اظهار تمایل كرد كه از خود بنائی در یونان بیادگار گذارد و چیزی بسازد كه هیچكس تا آن زمان تصور آنرا نكرده باشد و بهیچ معبدی تاكنون اهدا نكرده باشند و این هدیه را به معبد دلف تقدیم كند تا خاطره او محفوظ بماند. پس، از یكدهم اموال خود تعداد زیادی سیخ آهنی كه هریك قادر به سوراخ كردن یك گاو بود بساخت و تعداد آنها آنقدر بود كه یكدهم اموالش كفاف آنها را میداد و آنگاه این سیخها را به دلف فرستاد. این سیخها تا امروز در پشت عبادتگاهی كه بنام اهالی كیوس «6» میباشد در مقابل خود معبد انباشته شده‌اند. در نوكراتیس «7» زنان هرجائی معمولا بسیار جذاب و فتانند. زنی كه
______________________________
(1)- گزانتس)Xanthes( یا گزانتوس)Xanlhos(
(2)- میتی‌لن)Mytilene( از جزایر معروف مجمع الجزایر یونان كه امرولبوس)Lesbos( نام دارد.
(3)-Charaxos
(4)-Scamandronymos
(5)-Sappho
(6)- كیوس)Chios( یا كیو)Chio( از جزایر مجمع الجزایر یونان و موطن هومر شاعر معروف یونان باستان.
(7)-Naucratis
ص: 218
ما از او سخن میگوئیم بقدری معروف بود كه تمام یونانیان نام رودوپیس را یاد گرفتند. بعدها زن دیگری كه آرشیدیكه «1» نام داشت در یونان شهرتی زیاد كسب كرد و با این حال آنقدر كه اولی در یونان بر سر زبانها است دومی نیست.
و اما شاراكسوس «2» بعد از آنكه رودوپیس را آزاد كرد به میتی‌لن بازگشت.
ساپو «* 2» در یكی از اشعار خود او را دشنام داده و در اینجا من سخن را درباره رودوپیس كوتاه میكنم.
136- بطوریكه كاهنان نقل میكنند بعد از میكرینوس آسیشیس «3» پادشاه مصر شد و در معبد هفستوس «4» دهلیزی در جهت مشرق بنا كرد كه زیباترین و بزرگترین آنها محسوب میشود. بطوركلی در دهلیزها تصویرهائی هست كه در سنگ حجاری شده‌اند و از طرف دیگر منظره بسیار مجلل و باشكوهی دارند، ولی این دهلیز بدرجه‌ای بسیار زیاد از دیگران عالی‌تر است. بگفته كاهنان چون در زمان این پادشاه بعلت كمیابی شدید پول كسب‌وكار مردم دچار ركود شد قانونی برای مصریان وضع شد كه بموجب آن هركس میتوانست مومیائی پدر خود را گرو گذارد و باعتبار آن پول قرض كند. قانون دیگری بر این قانون اضافه شد كه بموجب آن وام دهنده بر مقبره تمام افراد خانواده وام‌گیرنده مسلط میشد. هركس كه بضمانت گروی مورد بحث متعهد میشد، چنانچه از پرداخت وام خود امتناع میكرد ضمانت اجرای آن چنین بود: او خود شخصا حق نداشت پس از مرگ در-
______________________________
(1)-Archidike
(2)-Charaxos
(* 2)-Sappho
(3)-)Asychis( پادشاهی باین نام در تاریخ مصر شناخته نشده. دیودور از اهل سیسیل مورخ باستان در كتاب خود از شخصی باین نام اسم برده و میگوید كه یكی از مقننین مصر بوده است (دیودور- كتاب اول- بند 94) بهرحال یكی از جانشینان نزدیك میكرینوس كه ظاهرا هرمی نیز بنا كرده شخصی است بنام آسسكاف)Aseskaf( یا شپسسكاف)Shepseskaf( كه ممكن است هردوت او را آسیشیس نامیده باشد.
(4)- هفستوس)Hephaistos( یا وولكن)Vuclcain( خداوند آتش و آهن در یونان باستان.
ص: 219
مقبره پدری یا در جای دیگر دفن شود و نیز حق نداشت هیچیك از افراد خانواده خود را كه فوت میكردند دفن كند. بطوریكه برای من نقل كرده‌اند، چون این پادشاه قصد داشت بر تمام پادشاهانی كه در مصر سلطنت كرده بودند سبقت جوید، بنائی كه از خود یادگار گذارد هرمی بود كه از آجر ساخته شده بود «1» و بر روی سنگی كه در آن نصب بود كتیبه‌ای باین مضمون حك شده بود: «مرا در مقام قیاس با اهرام سنگی حقیر مشمار، زیرا همانقدر كه زوس «2» از دیگر خدایان برتر است، من نیز از اهرام سنگی برترم؛ زیرا این آجرها با فرو كردن چوبی باعماق دریاچه و بیرون كشیدن گلی كه بآن میچسبد تهیه شده‌اند و باین ترتیب است كه مرا بنا كرده‌اند.» چنین بود بقسمی كه برای من نقل كرده‌اند اعمال این پادشاه.
137- بعد از او (كاهنان همچنان نقل میكنند) یكی از كوران شهر آنیزیس «3» بسلطنت رسید و آنیزیس نامیده شد «4». در زمان این پادشاه اهالی حبشه و پادشاه آنها كه ساباكوس «5» نام داشت با نیروی زیادی به مصر حمله كردند. پادشاه كور به نواحی باتلاقی پناهنده شد «6». پادشاه حبشه مدت پنجاه سال در مصر سلطنت
______________________________
(1)- روشن نیست این هرم كه هردوت باستناد آنچه شنیده نقل میكند در كجای مصر قرار دارد. كتیبه‌ای نیز كه ظاهرا بر روی آن منقوش بوده و هردوت متن آنرا نقل میكند چندان از حیث سیاق عبارات مصری نیست و باید حدس زد كه اصولا چنین هرم و كتیبه‌ای وجود نداشته.
(2)- زوس)Zeus( یا ژوپیتر)Jupiter( خدای خدایان در یونان باستان.
(3)-)Anysis(
(4)- نام هیچیك از فراعنه مصر با نام این شخص نزدیك و شبیه نیست. سایس)Sayce( مدعی است كه پادشاه مصر كه بدست حبشیان مغلوب شد بوكوریس)Bokkoris( نام داشت نه آنیزیس.
(5)- ساباكوس)Sabacos( یا شاباكا)Shabaka( در حدود سال 815 قبل از میلاد به مصر حمله كرد و بیست و پنجمین خاندان فراعنه مصر را تأسیس كرد. مدتی بعد بدست سارگن بزرگ پادشاه آشور شكست خورد و كارش بپایان رسید.
(6)- در تمام مدت سلطه حبشیان بر مصر، پادشاهان مصر بطور مستقل تحت حمایت پادشاهان آشور در قسمتی از مصب نیل كه ظاهرا همین ناحیه باتلاقی بوده است بسلطنت خود ادامه دادند.
ص: 220
كرد و در این مدت بطریق زیر رفتار كرد: اگر یكی از مصریان مرتكب گناهی میشد وی از كشتن او خودداری میكرد و در هرمورد برحسب اهمیت تقصیری كه ارتكاب یافته بود حكمی صادر میكرد كه بموجب آن به مقصرین دستور میداد در اطراف شهری كه در آن زیست میكردند مقداری خاك انباشته كنند. بدین ترتیب بازهم شهرها ارتفاع بیشتری یافتند. نخستین بار خاكریزی شهرها بوسیله كسانی كه در زمان سلطنت سسوستریس «1» بحفر مجاری آب پرداختند انجام گرفت ولی در زمان پادشاه حبشی بار دیگر تجدید شد و سطح شهرها خیلی بالا رفت. در مصر شهرهای دیگریست كه ارتفاع آنها را زیاد كردند ولی بنظر من شهری كه در آن بیش از همه‌جا خاكریزی كردند شهر بوباستیس «2» است. در این شهر معبدی از الهه بوباستیس «3» یافت میشود كه از هرحیث شایسته توجه است زیرا اگرچه معابد دیگری هست كه بزرگتر از آنند و خرج بیشتری برای آنها شده است، ولی هیچیك باندازه این معبد بچشم زیبا نیست. بوباستیس نام الهه‌ایست كه در زبان یونانی آرتمیس «4» نامیده میشود.
138- و اما چنین است معبد این الهه: اگر معبری كه از آنجا به معبد داخل میشویم وجود نداشت میتوان گفت كه معبد در جزیره‌ای قرار داشت، زیرا دو مجرا از نیل جدا میشود و بی‌آنكه بهم متصل شوند تا مدخل معبد پیش میروند و یكی از آنها معبد را از یكطرف دور میزند و دیگری از طرف دیگر و هریك از این دو مجرا بعرض صد پا «5» میباشند و از سایه درختان پوشیده شده‌اند. دهلیز آن ده
______________________________
(1)-Sesostris
(2)- بوباستیس)Boubaotis( یا)Buhaotis( از شهرهای باستان مصر سفلی است كه بعلت جشنهای مذهبی باشكوهی كه در آن برگزار میشد شهرتی خاص داشت.
(3)- بوباستیس)Boubastis( از الهه‌های مصر باستان است كه با آرتمیس)Artemis( یونانیان و دیان)Diane( رومیان تطبیق میكند.
(4)- آرتمیس)Artemis( یا دیان)Diane( الهه یونان باستان.
(5)- پا واحد طول در یونان باستان و برابر 296 میلیمتر (رجوع شود به یادداشت مقدمه درباره اوزان و مقادیر در یونان باستان).
ص: 221
ارژی «1» ارتفاع دارد و از تصویرهائی بطول شش آرنج «2» پوشیده شده و این تصویرها قابل توجه میباشند. معبد در میان شهر قرار دارد و وقتی گرد آن گردش میكنیم از همه‌طرف آنرا از بالا تا پائین مشاهده میكنیم. زیرا خاك شهر در اثر خاكریزی بالا آمده، در حالیكه معبد همانطور كه در آغاز كار ساخته شده دست نخورده باقی مانده و باین جهت كاملا در برابر چشم قرار دارد. گرد آن حصاری قرار دارد كه برروی آن تصاویری حجاری شده. در داخل این محوطه جنگلی از درخت‌های بسیار بزرگ وجود دارد و در میان آن معبد بزرگی قرار دارد كه مجسمه الهه در داخل آنست. طول و عرض معبد از هرطرف یك ستاد «3» است. در مقابل در ورودی خیابانی كه از سنگ مفروش است و در حدود سه ستاد طول دارد احداث شده كه بطرف مشرق میرود و از میدان بازار میگذرد. عرض آن ممكن است سه پلتر «4» باشد. از دوطرف این خیابان درختانی سر بفلك كشیده روئیده‌اند. این خیابان بیكی از معابد هرمس «5» منتهی میشود. چنین بود وضع معبد بوباستیس.
139- و اما عقب‌نشینی آن حبشی بشرحی كه كاهنان نقل میكنند چنین صورت گرفت: ظاهرا بعد از آنكه وی هنگام شب خوابی كه نقل خواهیم كرد دید راه فرار درپیش گرفت. وی در خواب دید كه مردی در كنار او قرار گرفته و باو سفارش میكند كه تمام كاهنان مصر را گرد آورد و آنان را از میان بدو نیم كند. بعد از این خواب، ظاهرا اظهار كرده است كه بعقیده او خدایان باین وسیله بهانه‌ای میجویند تا گناهی از وی سرزند و مصیبتی از جانب خدایان یا افراد بشر بر او نازل
______________________________
(1)- ارژی)Orgye( واحد طول در یونان باستان و برابر 6 پا یا یك متر و 776 میلیمتر (رجوع شود به یادداشت مقدمه درباره اوزان و مقادیر در یونان باستان).
(2)- آرنج واحد طول در یونان باستان و برابر یك پا و نیم یا 444 میلیمتر (رجوع شود به یادداشت مقدمه درباره اوزان و مقادیر در یونان باستان).
(3)- ستاد)Stade( واحد طول در یونان باستان و برابر 177 متر و 6 سانتیمتر (رجوع شود به یادداشت مقدمه درباره اوزان و مقادیر در یونان باستان).
(4)- پلتر)Plethre( واحد طول در یونان باستان و برابر صد پا یا 29 متر و 6 میلیمتر (رجوع شود به یادداشت مقدمه درباره اوزان و مقادیر در یونان باستان).
(5)- هرمس)Hermes( نام یونانی رب النوع مصری است كه توت)Thot( نام دارد.
ص: 222
گردد. پس او تصمیم گرفت كه چنین نكند، ولی چون مدت‌زمانی كه هاتف پیشگوئی كرده بود كه وی بر مصر حكومت خواهد كرد و بعد از آن باید از آن خارج شود گذشته بود، ظاهرا او از این كشور خارج شد. توضیح آنكه، هنگامی كه او در حبشه بود، هاتف‌هائی كه طرف مشورت حبشیانند بوی اعلام كرده بودند كه او باید مدت پنجاه سال بر مصر سلطنت كند. چون این مدت منقضی شده بود و علاوه بر آن رؤیائی كه در خواب بچشم او آمده بود او را مضطرب میكرد، ساباكوس خود داوطلبانه مصر را تخلیه كرد «1».
140- بطوریكه برای من نقل كرده‌اند، همینكه حبشی مصر را ترك گفت، آن مرد كور از نواحی باتلاقی بازگشت و بار دیگر بسلطنت رسید. وی مدت پنجاه سال در ناحیه باتلاقها در جزیره‌ای كه سطح آنرا با خاك و خاكستر بالا آورده بود سكونت كرده بود. هربار كه مصریان پنهان از آن مرد حبشی بنزد او میآمدند و بترتیبی كه بهریك از آنها دستور داده شده بود برای او گندم میآوردند، وی از آنان تقاضا میكرد كه مقداری خاكستر به هدایای خود اضافه كنند. تا قبل از آمیرتئوس«2» هیچكس نتوانسته بود این جزیره را كشف كند. مدت هفتصد سال پادشاهانی كه قبل از این شخص سلطنت كردند موفق نشدند آن جزیره را بیابند.
نام این جزیره البو «3» است و اندازه آن از هرطرف ده ستاد «4» است.
______________________________
(1)- هنگام تخلیه مصر پادشاه حبشیان ساباكوس نبود و تانوت آمون‌Tanout -Amon( نام داشت. ظاهرا این شخص خود از روی میل خاك مصر را تخلیه نكرده بلكه در اثر فشار آشوریها بچنین اقدامی دست زده ولی بعدا شایع كرده بوده كه عقب‌نشینی او داوطلبانه بوده است.
(2)- آمیرتئوس)Amyrthaios( همان كسی است كه با ایناروس)Inaros( متحد شد و در سال 460 قبل از میلاد بر ضد پارسها قیام كرد و تا سال 449 بمقاومت ادامه داد. هردوت مدعی است كه بین سلطنت پادشاه كور و آمیرتئوس هفتصد سال فاصله بود، در حالیكه خود خلاف آنرا اظهار میكند و در هرحال این ادعا با واقعیت تاریخی تطبیق نمیكند زیرا بین دوره سلطه حبشی‌ها و سلطنت آمیرتئوس بر مصر بیش‌از سیصد سال فاصله نیست.
(3)-Elbo
(4)- ستاد)Stade( واحد طول در یونان باستان و برابر 177 متر و 6 سانتیمتر (رجوع شود به یادداشت مقدمه درباره اوزان و مقادیر در یونان باستان).
ص: 223
141- بعد از او (بشرحی كه برای من نقل كرده‌اند) یكی از كاهنان هفستوس «1» كه ستوس «2» نام داشت سلطنت كرد. ظاهرا این پادشاه نسبت به طبقات نظامی مصر نه تنها توجهی نداشت بلكه نسبت بآنها بی‌اعتنا بود و تصور میكرد كه بآنها احتیاجی نخواهد داشت. علاوه بر آزارهای دیگری كه بآنها وارد كرد زمینهائی را كه هریك از آنها بمقدار دوازده آرور «3» در زمان پادشاهان سلف بعنوان عطیه مخصوص پادشاه دریافت كرده بودند از آنها گرفت. بهمین جهت وقتی بعدها سنا خریب «4» با سپاه بزرگی از اعراب و آشوریها به مصر آمد، طبقات نظامی مصر از كمك باو امتناع كردند «5». این كاهن كه دچار مشكلی عظیم شده بود ناگزیر به معبد رفت و در برابر مجسمه خداوند بخاطر سرنوشتی كه وی را تهدید میكرد زاری كرد. در موقعی كه به گریه مشغول بود خواب او را فراگرفت و در خواب دید كه خداوند در كنار او ایستاده و او را تشویق میكند و اطمینان میدهد كه اگر بمقابله سپاه اعراب رود هیچ واقعه ناگواری برای او روی نخواهد داد، زیرا خداوند خود برای او كمك خواهد فرستاد. ستوس باعتماد آنچه در خواب دیده و شنیده بود
______________________________
(1)- هفستوس)Hephaistos( یا وولكن)Vulain( خداوند آتش و آهن.
(2)- ستوس)Sethos( - بین فراعنه مصر چنین نامی مشاهده نمیشود و معلوم نیست مقصود هردوت از ستوس چه كسی است حدس زده میشود كه این نام عنوان مقام كاهن مورد بحث بوده است كه هردوت با نام او اشتباه كرده. هجوم سناخریب به مصر در زمان تیرهاكا)Tirhaka( در سال 701 قبل از میلاد اتفاق افتاده.
(3)- آرور)Aroure( واحد سطح در مصر باستان و برابر مربعی بود كه هرضلع آن صد آرنج طول داشت. برای توضیح بیشتر درباره این واحد سطح رجوع شود به بند 168 همین كتاب كه هردوت خود توضیح بیشتری درباره آن میدهد.
(4)- سناخریب)Sennacberib( پادشاه آشور از 705 تا 681 قبل از میلاد. فرزند و جانشین سارگن دوم بود و به كلده و فلسطین و ارمنستان و ماد و عربستان و مصر لشگر كشید و با وجود این اشتغالات نظامی بامور داخلی كشور خود نیز پرداخت و سرانجام بدست فرزند خود بقتل رسید. وی از پادشاهان قهار و معروف آشور است.
(5)- این واقعه بشرحی كه گفته شد در سال 701 قبل از میلاد در زمان تیرهاكا)Tirhaka( اتفاق افتاد نه در زمان پادشاهی كه هردوت از او نام میبرد.
ص: 224
عده‌ای از مصریان را كه حاضر شدند او را همراهی كنند برداشت و در پلوز «1» اردو زد (زیرا از این نقطه است كه بداخل مصر وارد میشوند). وی از نظامیان كسی همراه نداشت و همراهان او كسبه و پیشه‌وران و تجار بودند. همینكه باین محل رسیدند دشمنان آنها «2» ...، هنگام شب لشگری از موشهای صحرائی بآنها هجوم بردند «3» و تیردانها و نیزه‌ها و تسمه‌های سپرهای آنان را جویدند بقسمی كه فردای آنروز چون بی‌دفاع (و بی‌سلاح) ماندند راه فرار را درپیش گرفتند و جمعی كثیر از آنان تلف شدند «4»، و امروز در معبد هفستوس مجسمه‌ای از این پادشاه از سنگ باقی است كه موش در دست دارد و كتیبه‌ای از قول او چنین میگوید: «بر من نظر افكنید و درس ایمان بیاموزید» «5».
142- تا این قسمت از تاریخ من، سخن از قول مصریان و كاهنان نقل شد. گفته آنان نشان میدهد كه از نخستین پادشاه تا این كاهن هفستوس كه بعد از همه سلطنت كرد سیصد و چهل و یك نسل انسانی وجود داشته «6» و در فاصله این نسل‌ها بعده مساوی كاهن و پادشاه دیده میشود. از طرفی سیصد نسل در خط ذكور نماینده ده هزار سال است، زیرا هرسه نسل صد سال است. و چهل و یك نسل باقیمانده كه به سیصد
______________________________
(1)- پلوز)Peluse( یا پلوزیوم)Pelusium( از شهرهای باستانی مصر در مجاورت پرت سعید امروز كه بعلت استحكاماتی كه داشت درحقیقت دروازه مصر باستان بود. در این محل پیوسته پادگان نیرومندی از طرف فراعنه آماده دفاع در برابر مهاجمات اقوام آسیا آماده بود.
(2)- در اینجا قسمتی از متن اصلی هردوت از بین رفته ولی مفهوم عبارت كاملا محفوظ مانده (رجوع شود به توضیح خارج از متن).
(3)- بدیهی است مقصود از «آنها» آشوریها است نه مصریان.
(4)- در تورة گفته شده كه سناخریب در نتیجه شیوع نوعی بیماری مسری كه بوسیله فرشته‌ای در سپاه او وارد شد ناگزیر بعقب‌نشینی گردید.
(5)- چنین كتیبه‌ای تاكنون در مصر مشاهده نشده.
(6)- نخستین پادشاه مصر مین)MIn( است و پس از او 330 تن پادشاه دیگر كه آخرین آن موریس)Moeris( نام دارد و سپس ده پادشاه كه هردوت نام میبرد جمعا 341 نسل را تشكیل میدهند (هردوت سلطنت پادشاه حبشی را كه مدتی بین دو دوره از سلطنت آنیزیس سلطنت كرد بحساب نیاورده).
ص: 225
اضافه میشود نماینده سیصد و چهل سال است «1». از این قرار در فاصله یازده هزار و سیصد و چهل سال بعقیده این اشخاص «2» هیچ خداوندی بظاهر انسانی درنیامد «3» و بطوریكه آنان «1» تأیید میكنند قبل از این زمان هم‌چنین چیزی اتفاق نیفتاده بود «4» و بعد از آنهم بین پادشاهان دیگری كه در مصر سلطنت كردند اتفاق نیفتاد.
آنان «1» نقل كرده‌اند كه در طی این سالها «5» خورشید چهار بار تغییر محل داده بدینمعنی كه دو بار از جائی كه امروز غروب میكند طلوع كرده و دو بار هم در جائی كه امروز طلوع میكند غروب كرده. با وجود این، هیچ‌چیز در مصر تغییر نكرده و نه در آنچه زمین و شط بمردم می‌بخشد و نه در وضع بیماریها و مرگ‌ومیر هیچگونه تغییری حاصل نشده.
143- قبل از عبور من از شهر تب «6»، هكاته «7» تاریخ‌نویس در این شهر شجره نسب خود را توضیح داده و شانزدهمین جد خانواده خود را یكی از خدایان معرفی كرده كاهنان زوس «8» با او همان رفتاری را كردند كه با من كه شجره نسبی ارائه ندادم
______________________________
(1)- هردوت در این محاسبه اشتباه میكند، زیرا اگر بگفته او هرسه نسل نشانه صد سال باشد، 341 نسل نماینده 11366 سال و دو ثلث از سال است نه 11340 سال.
(2)- مقصود كاهنان و دیگر مصریانی هستند كه تا این‌جا مطالبی كه هردوت درباره مصر نقل كرده منبع اطلاعات او را تشكیل میداده‌اند.
(3)- زیرا اگر یكی از خدایان بظاهر انسانی آشكار میشد بپادشاهی میرسید و سلسله زنجیر 341 پادشاه انسانی قطع میشد.
(4)- درینصورت خدایانی نیز كه بادعای هردوت در بند بعد در اجتماعات انسانی زیست میكردند و مدتها قبل از این پادشاهان در مصر سلطنت كرده بودند قیافه انسانی نداشته‌اند (بند 144 همین كتاب).
(5)- مقصود یازده هزار و سیصد و چهل سالی است كه سیصد و چهل و یك نسل در آن سلطنت كردند.
(6)- تب)Thebes( از شهرهای مصر باستان كه بوسیله كادموس)Cadmus( تأسیس شد. یكی از بزرگترین شهرهای عهد عتیق بود و به شهر صد دروازه معروف شده بود.
امروز بر روی ویرانه‌های این شهر دهكده‌های كارناك و لوكسور)Louksor( باقی است.
(7)- هكاته)Hecatee( مورخ و جغرافی‌دان معروف یونانی از اهل ملط كه در- قرن ششم قبل از میلاد و در حدود یك قرن قبل از هردوت میزیست.
(8)- زوس)Zeus( یا ژوپیتر خدای خدایان در یونان باستان.
ص: 226
كردند. آنان مرا بداخل معبد كه بسیار بزرگ بود وارد كردند و در آنجا مجسمه‌های چوبی بزرگی كه عده آن درست برابر عده‌ای بود كه من نقل كردم «1» بمن نشان دادند و شمردند. زیرا هریك از كاهنان بزرگ در حیات خود در این محل مجسمه‌های از خود برپا میكند. كاهنان با نشان دادن این مجسمه‌ها بمن و با شمردن آنها بمن ثابت كردند كه هریك از آنها فرزند پدری بوده‌اند كه پدر او هم در آن دسته میباشد «2». آنان از آخرین كسی كه مرده بود شروع كردند و تمام آنها را تا آخر بمن نشان دادند. وقتی هكاته شجره نسب خود را بآنان ارائه داد و شانزدهمین جد خود را یكی از خدایان معرفی كرد آنان شجره نسبی براساس این ارقام باو ارائه دادند و گفته او را نپذیرفتند و باور نكردند كه مردی از خدایان بدنیا آید. آنان این شجره نسب را بترتیب زیر باو ارائه دادند: آنان اظهار كردند كه هریك از این مجسمه‌های بزرگ یك پیرومیس «3» است كه از پیرومیس دیگری زاده شده و بدین ترتیب این نزول از پیرومیس به پیرومیس را تا سیصد و چهل و پنج مجسمه رساندند «4» بی‌آنكه آنها را به خدائی یا نیمه‌خدائی وصل كنند. اگر پیرومیس را بزبان یونانی ترجمه كنیم معنای آن «مرد خوب» است.
144- بدین ترتیب بطوریكه كاهنان ثابت كردند، تمام آن مجسمه‌ها نماینده كسانی بودند كه انسان بودند و با خدایان تفاوت زیادی داشتند. آنها مدعی بودند كه قبل از اینها كسانی‌كه در مصر سلطنت كرده بودند خدایانی بوده‌اند كه با بنی نوع
______________________________
(1)- یعنی تعداد 341 پادشاهی كه در مصر سلطنت كرده بودند.
(2)- مقصود اینست كه هر سیصد و چهل و یك تن سلطنت را از پدر بارث برده بودند و پدر در پسر بسلطنت رسیده بودند و هیچگاه سلسله زنجیر خاندان آنان قطع نشده بود.
(3)- پیرومیس)Piromis( اصطلاح یونانی پیرومی)Pi -romi( مصری است كه بمعنای «انسان» است. مصریان در حجاریهائی كه خود را در كنار اقوام دیگر نشان میدادند در كنار صورتهای مصری این كلمه را حك میكردند.
(4)- كمی بالاتر در همین بند هردوت مدعی است كه تعداد این مجسمه‌های بزرگ 341 بود در حالیكه در این عبارت مدعی است كه از آن بتعداد 345 یعنی چهار مجسمه بیشتر به هكاته نشان دادند. چون هكاته در حدود صد سال زودتر از هردوت از این معبد گذشته بود بفرض اینكه هرصد سال سه نسل بر آن اضافه شده باشد باید در زمان هردوت تعداد آن بیشتر باشد نه كمتر.
ص: 227
بشر در یك جامعه میزیستند و در آن اجتماع بود كه همیشه حكومت با یكی از خدایان بود. ظاهرا آخرین نفر از این دسته از پادشاهان هوروس «1» پسر ازیریس «2» بوده است كه یونانیان آپولون «3» مینامند. این پادشاه پس از آنكه تیفون «4» را سرنگون كرد خود آخرین كسی بود كه در مصر سلطنت نمود. ازیریس همانست كه در زبان یونانی دیونیزوس «5» نام دارد.
145- یونانیان عقیده دارند كه هراكلس «6» و دیونیزوس و پان «7» مؤخرترین خدایانند، در حالیكه مصریان عقیده دارند كه پان بسیار قدیمی و یكی از خدایان هشتگانه ایست كه معروف است اولین خدایان میباشند. و نیز بعقیده مصریان هراكلس «8» دومین خدا از نسل دوم است كه شامل دوازده خدا میباشد و دیونیزوس یكی از خدایان نسل سوم است كه از خدایان دوازده‌گانه بدنیا آمده‌اند «9». و اما اینكه در نظر مصریان چه‌مقدار سال بین هراكلس و آمازیس فاصله بوده است، من قبلا بدان اشاره كردم «10». بطوریكه نقل میكنند بین پان و آمازیس فاصله
______________________________
(1)- هوروس)Horus( فرزند ازیریس رب النوع مصر باستان.
(2)- ازیریس)Osiris( رب النوع مصر باستان، زوج ایزیس)Isis( و حامی مردگان.
(3)- آپولون)Apollon( خدای یونان باستان، خدای روشنائی و هنرهای زیبا كه نام دیگر آن فبوس)Phebus( است. پسر ژوپیتر و برادر دیان)Diane( بود.
(4)- تیفون)Typhon( خدای تاریكی و زشتیها در مصر باستان.
(5)- دیونیزوس)Dionysos( یا باكوس)Bacchus( خداوند شراب و عشق در یونان باستان.
(6)- هراكلس)Heracles( یا هركول)Hercule( از پهلوانان و نیمه‌خدایان یونان باستان، فرزند ژوپیتر و مظهر نیرو و قدرت.
(7)- پان)Pan( فرزند هرمس)Hermes( و یكی از پریان كه دریوپ)Dryope( نام داشت، خداوند رمه و گله كه مجسمه‌اش را بصورت انسان با پای سم‌دار میساختند و بر سرش دو شاخ مینهادند (بند 46 همین كتاب).
(8)- همین كتاب. بند 43.
(9)- منشاء این تقسیم‌بندی كه هردوت بدان اشاره میكند مجهول است، و برخلاف گفته مؤلف عادت مصریان این بود كه خدایان خود را بدسته‌های نه نفری تقسیم میكردند
(10)- مؤلف به بند 43 همین كتاب اشاره میكند و در آنجا این مدت را هفده هزار سال ذكر كرده است.
ص: 228
زمانی بیشتری بوده ولی نسبت به دیونیزوس این فاصله از همه كوتاه‌تر است و بطوریكه حساب میكنند از دیونیزوس تا آمازیس پانزده هزار سال فاصله است.
مصریان مدعی هستند كه باین ارقام اطمینان كامل دارند زیرا پیوسته حساب سالها را داشته‌اند و وقایع را تحریر كرده‌اند. از دیونیزوس كه میگویند از سمله «1» دختر كادموس «2» بدنیا آمده تا زمان ما تقریبا هزار سال فاصله «3» است. هراكلس پسر آلكمن «4» در حدود نهصد سال پیش از ما بوده و پان پسر پنلوپ «5» (زیرا بطوری كه یونانیان نقل میكنند پان از هرمس «6» و پنلوپ بدنیا آمده است) از جنگ تروآ بما نزدیكتر است و تا زمان من در حدود هشتصد سال داشته.
146- بین این دو دسته روایات هركس مختار است هركدام را صحیح‌تر تشخیص میدهد، بپذیرد، ولی من نظر خود را در این‌باره اظهار كرده‌ام «7» ... «8» زیرا اگر دیونیزوس فرزند سمله و پان فرزند پنلوپ نیز مانند هراكلس فرزند
______________________________
(1)- سمله)Semele( مادر دیونیزوس و دختر كادموس پادشاه شهر تب.
(2)- كادموس)Cadmos( مؤسس افسانه‌ای شهر تب)Thebes( در یونان باستان
(3)- اگر همانطور كه هردوت در بند 44 همین كتاب مدعی است بین كادموس و هراكلس پنج نسل فاصله بوده باشد بین هراكلس و دیونیزوس كه نوه كادموس بوده است نیز نباید بیش از سه نسل یعنی در حدود یك قرن فاصله باشد.
(4)- آلكمن)Alcmene( زوجه آمفیتریون)Amphitryon( كه فریب ژوپیتر را خورد و از او هراكلس معروف را بدنیا آورد. هراكلس را، هم فرزند آمفی‌تریون میدانند و هم فرزند ژوپیتر.
(5)- پنلوپ)Penelope( زوجه اولیس)Ulysse( و مادر تلماك)Telemaque( و بطوریكه هردوت در همین بند نقل میكند مادر پان)Pan( خداوند رمه نیز بوده است.
(6)- هرمس)Hermes( یا مركور)Mercure( فرزند ژوپیتر، پیامبر خدایان خدای سخن و فصاحت.
(7)- اشاره هردوت به بند 50 همین كتاب است كه در آنجا مدعی است كه بنظر او منشاء تمام افسانه‌های خدایان یونانی از مصر است. بدیهی است در این مورد هردوت حق را بجانت روایت مصریان میدهد.
(8)- در این قسمت از متن هردوت باید نقصی وجود داشته باشد یا قسمتی از آن حذف شده باشد، زیرا تا اینجا مؤلف از هراكلس و پان و دیونیزوس توأما سخن میگوید ولی از این قسمت ببعد احساس میشود كه مؤلف بین پان و دیونیزوس از یكطرف و هراكلس از جانب دیگر اختلاف قائل میشود.
ص: 229
آمفی‌تریون «1» عمر خود را در یونان گذرانده بودند و خود را بر یونانیان ظاهر كرده بودند ممكن بود كه مدعی شد كه آنان نیز مانند هراكلس انسان بوده‌اند و فقط نام خدایانی كه قبل از آنها میزیسته‌اند بر آنها مانده است. ولی امروز یونانیان مدعی هستند كه همینكه دیونیزوس بدنیا آمد، زوس او را به ران خود دوخت و به نیزا «2» كه در آنسوی مصر در حبشه قرار دارد برد. و اما درباره پان آنان نمیدانند كه بعد از تولد به كجا رفت. بنابراین برای من تردیدی نیست كه یونانیان نام این خدا را بعد از نام خدایان دیگر یاد گرفته‌اند و تاریخ تولد آنها را همان زمانی میدانند كه خود از وجود آنها مطلع شده‌اند.
147- آنچه گذشت منحصرا از قول مصریان نقل شد. ولی من اكنون آنچه اقوام دیگر درباره وقایع این كشور نقل میكنند و مورد تأیید مصریان است نقل میكنم و بشرحی كه در این‌باره خواهم داد مطلبی نیز از آنچه خود دیده‌ام اضافه خواهم كرد. چون مصریان نمیتوانستند بی‌پادشاه زندگی كنند، بعد از سلطنت كاهنی كه هفستوس «3» نام داشت دوازده پادشاه برگزیدند و سراسر مصر را برای آنان به دوازده حصه تقسیم كردند. این پادشاهان بعدها از راه ازدواج با یكدیگر خویش شدند و سلطنت خود را با قانونی كه برای خود وضع كردند ادامه دادند و متعهد شدند كه هرگز باهم خصومت نورزند و هیچیك در این فكر نباشد كه از دیگری بیشتر داشته باشد و باهم دوست و صمیمی باشند. علت اینكه این قانون را برای خود وضع كردند و رعایت كامل آنرا متعهد شدند آن بود كه در آغاز كار در موقعی كه كارها را در دست گرفته بودند هاتفی بآنها خبر داد كه یكی از آنها كه با جامی از برونز مراسم مذهبی در معبد هفستوس انجام دهد- آنان در تمام معابد حضور میافتند- بر سراسر مصر سلطنت خواهد كرد.
148- و نیز آنان تصمیم گرفتند كه بنای مشتركی از خود باقی گذارند. و همینكه این تصمیم را گرفتند بنای تودرتوئی كه كمی بالاتر از دریاچه موریس)Moeris(
______________________________
(1)- آمفی‌تریون)Amphittryon( شوهر آلكمن و پدر احتمالی هراكلس.
(2)-Nysa
(3)-Hephaistos
ص: 230
واقع شده و تقریبا در حوالی شهری كه به شهر تمساح «1» معروف است قرار دارد بنا كردند «2». من این بنا را دیده‌ام و حقیقة از آنچه میتوان درباره آن گفت عالی تر است. اگر تمام بناها و آثار هنری را كه یونانیان ساخته‌اند رویهم گذارند از حیث كار و قیمت از این بنای تودرتو كمتر بنظر خواهند رسید، در حالیكه معبد افز «3» و معبد ساموس «4» شایسته نقل و تعریف میباشند. حتی اهرام مصر بیش از آنچه درباره آنها گفته شده ارزش دارند و هریك از آنها بتنهائی با بسیاری از بناهای یونانی و حتی بناهای بزرگ یونانی برابر میباشند. ولی این بنای تودرتو از اهرام هم عالی‌تر است. این بنا عبارتست از دوازده صحن سرپوشیده كه درهای آنها روبروی هم قرار دارد و شش تای آن رو بشمال و شش تای دیگر رو بجنوب است. این صحن‌ها بهم مربوطند و از خارج یك حصار واحد گرد آنها كشیده شده «5». در این بنا دو ردیف تالار مشاهده میشود كه بعضی در زیرزمین قرار دارند و بعضی دیگر بر روی آنها و بالای زمین قرار دارند و جمعا سه هزار عدد میباشند كه در هرردیف یكهزار و پانصد عدد است. ما خود تالارهائی كه بر روی زمین قرار دارند بچشم دیده‌ایم و از آنها عبور كرده‌ایم و آنچه درباره آن خود بچشم دیده‌ایم شرح میدهیم. ولی درباره تالارهائی كه در زیر زمین قرار دارند شفاها اطلاعاتی كسب كرده‌ایم. زیرا مصریانی كه حفاظت آنها را بعهده دارند مطلقا
______________________________
(1)- این شهر در جنوب شهر معروف تب)Thebes( قرار داشت و سترابون نیز بدان اشاره كرده (رجوع شود به یادداشت بند 69).
(2)- بعضی از مورخین باستان عقیده دارند كه این بنا یادگار یكی از پادشاهان سلسله دوازدهم مصر است كه آمنم‌هات سوم)Amenemhat III( نام داشت و احداث دریاچه موریس نیز از عملیات او است بود.
(3)- افز)Ephese( از شهرهای یونی باستان واقع در ساحل آسیای صغیر كه یكی از مراكز مهم نفوذ تمدن یونانی در آسیا بود.
(4)-Samos
(5)- اگر بگفته هردوت درهای این دوازده صحن بروی هم باز نمیشده قاعدة صحن‌ها باید در دو ردیف شش‌تائی قرار گرفته باشند و در اینصورت شش به شش باهم ارتباط داشته‌اند و بنابراین مقصود هردوت از قید قسمت اخیر این بند اینست كه شش صحن شمالی و شش صحن جنوبی جداگانه باهم ارتباط داشته‌اند.
ص: 231
حاضر نشدند آنها را بما نشان دهند و دلیل آنها این بود كه اجساد پادشاهانی كه در آغاز كار این بنا را ساختند و همچنین اجساد تمساح‌های مقدس در داخل آن قرار دارد. از اینقرار، آنچه درباره تالارهای زیرزمینی نقل میكنیم منحصر به مسموعات ما است. ولی تالارهای فوقانی را كه از حدود مصنوعات بشری تجاوز میكند بچشم دیدیم. راههائی كه برای خروج از تالارها از آنها میگذشتیم و پیچ و خم‌هائی كه هنگام عبور در صحن‌ها درپیش داشتیم بعلت پیچ‌درپیچی زیاد خود ما را دچار اعجاب و تحسین زیاد كرده بود، در حالیكه ما از یكی از صحن‌ها به تالارها میرفتیم و از تالارها به رواق‌ها قدم میگذاردیم و سپس از این رواق‌ها به تالارهای دیگری میرفتیم و از این تالارها به حیات‌های دیگری قدم میگذاردیم. سقف تمام این بناها و همچنین دیوارهای آن از سنگ است. دیوارها سراسر از تصویرهائی كه بر روی آنها حك شده پوشیده‌اند.
اطراف هریك از صحن‌ها مجموعه‌ای از ستونهای سنگی سفید بسیار منظم قرار دارد. در گوشه‌ای كه این بنای تودرتو ختم میشود هرمی بارتفاع چهل اورژی «1» قرار دارد كه بر روی آن تصاویر بسیار بزرگی حك شده. راه ورود بآن از زیرزمین میگذرد.
149- چنین بود این بنای تودرتو. ولی دریاچه‌ای كه موریس «2» نام دارد و این بنا در كنار آن ساخته شده بیشتر موجب تعجب و تحسین میشود. طول محیط آن به سه هزار و ششصد ستاد «3» یعنی شصت اسكن «4» میرسد و این طول برابر است با طول
______________________________
(1)- اورژی)Orgyie( واحد طول در یونان باستان و برابر 776 میلیمتر (رجوع شود به یادداشت مقدمه درباره اوزان و مقادیر در یونان باستان).
(2)- دریاچه موریس)Moeris( كه در حدود 1720 سال قبل از میلاد بوسیله یكی از پادشاهان مصر بنام موریس حفر شده و امروز مختصری از آن باقی مانده كه به بركة- العروق معروف است.
(3)- ستاد)Stade( واحد طول در یونان باستان و برابر 177 متر و 6 سانتیمتر (رجوع شود به یادداشت مقدمه درباره اوزان و مقادیر در یونان باستان).
(4)- سكن)Skene( واحد طول در یونان باستان و برابر ده كیلومتر و 655 متر (رجوع شود به یادداشت مقدمه درباره اوزان و مقادیر در یونان باستان).
ص: 232
جبهه دریا در ساحل مصر. این دریاچه بطرف شمال و جنوب امتداد مییابد و عمق آن زیاد است و در عمیق‌ترین نقطه آن به پنجاه اورژی میرسد. مشاهده ظاهر آن نشان میدهد كه این دریاچه را دست انسانی ساخته و بطور مصنوعی حفر شده. زیرا در نقطه‌ای كه تقریبا در وسط آن قرار دارد دو هرم مشاهده میشود «1» كه هردوی آنها بمقدار پنجاه اورژی از سطح آب بالاترند و در زیر آب نیز بهمین مقدار ساخته شده‌اند «2». بر روی هریك از آنها مجسمه‌ای بزرگ از سنگ بر روی تختی قرار دارد. از اینقرار، ارتفاع این اهرام به صد اورژی میرسد كه جمعا برابر یك ستاد شش پلتری «3» است، زیرا اورژی برابر است با شش پا «4» یا چهار آرنج «5» و یا برابر است با چهار پالم «6» و آرنج برابر است با شش پالم. آب موجود در دریاچه از چشمه‌ای در محل خارج نمیشود (زیرا در این محل خاك مصر كاملا خشك و بیحاصل است) بلكه آنرا بوسیله مجرائی «7» از رود نیل باین محل آورده‌اند.
مدت شش ماه آب از این مجرا به دریاچه وارد میشود و در مدت شش ماه دیگر از
______________________________
(1)- ظاهرا این دو هرم پایه‌های مجسمه بزرگ آمنم‌هت سوم)Amenemhet III( میباشند كه در زمان هردوت هنوز وجود داشته‌اند و شاید علت اینكه هردوت تصور كرده این دو مجسمه در میان آب قرار داشته آن بود كه در موقع طغیان آب بتماشای این دریاچه مشغول بوده
(2)- معلوم نیست هردوت اندازه‌های قسمت زیر آب این پایه‌ها را چگونه تشخیص داده. بعلاوه ارتفاع خارجی هرمها را نیز مبالغه‌آمیز نقل كرده.
(3)- پلتر)Plethre( واحد طول در یونان باستان و برابر 29 متر و 6 میلیمتر (رجوع شود به یادداشت مقدمه درباره اوزان و مقادیر در یونان باستان).
(4)- پا واحد طول در یونان باستان و برابر 296 میلیمتر (رجوع شود به یادداشت مقدمه درباره اوزان و مقادیر در یونان باستان).
(5)- آرنج واحد طول در یونان باستان و برابر 444 میلیمتر (رجوع شود به یادداشت مقدمه درباره اوزان و مقادیر در یونان باستان).
(6)- پالم)Palme( واحد طول در یونان باستان.
(7)- محتمل است مقصود هردوت از این مجرا دریاچه طویل بحر الیوسف باشد. استرابون (كتاب هفدهم- بند 1- 4- 35- 37) و دیودور (كتاب اول بند 52) معتقدند كه این مجرا از شهر هراكله شروع میشد و در حدود هشتاد ستاد یعنی برابر طول امروز طول آن داشت.
ص: 233
آن خارج میشود و بطرف نیل برمیگردد «1». در موقعی كه آب مدت شش ماه از دریاچه خارج میشود صید ماهی در دریاچه روزی یك تالان «2» نقره و در موقع بازگشت روزی یك مین «3» نقره برای خزانه پادشاه عایدی دارد.
150- همچنین اهل محل برای من نقل كرده‌اند كه این دریاچه كه در جهت مغرب در داخل خشكی پیش رفته «4» و در طول كوهی كه بالاتر از ممفیس قرار دارد امتداد مییابد، از مجرائی زیرزمینی به ناحیه سیرت «5» افریقا میرود. چون خاكی كه از حفر دریاچه باید بدست آمده باشد در هیچ‌جا ندیدم و نسبت باین موضوع كنجكاو شدم از كسانی كه در آن حوالی نزدیك سكونت داشتند پرسیدم كه خاك این حفاری را كجا ریخته‌اند آنها برای من نقل كردند كه آن خاك را به كجا برده‌اند و من برای قبول گفته آنها زیاد بخود زحمت ندادم زیرا من قبلا شنیده بودم و میدانستم كه وضعی مشابه آن در نینوا شهر آشوریان پیش آمده بود. زمانی دزدان بفكر افتادند كه به خزائن سارداناپال «6» پادشاه نینوا كه بسیار زیاد و در
______________________________
(1)- مقصود دوره‌ایست كه معمولا هرسال نیل طغیان میكند. هدف مصریان از حفر این دریاچه این بود كه وسیله‌ای برای تنظیم آب نیل داشته باشند و این محوطه درحقیقت وسیله تنظیم آبهای زائد نیل بوده است.
(2)- تالان)Talent( واحد وزن و پول در یونان باستان و برابر 90/ 5560 فرانك طلا (رجوع شود به یادداشت مقدمه درباره اوزان و مقادیر در یونان باستان).
(3)- مین)Mine( واحد وزن و پول در یونان باستان و برابر 68/ 92 فرانك طلا (یادداشت مقدمه درباره اوزان و مقادیر در یونان باستان).
(4)- هردوت در بند قبل ضمن توصیف این دریاچه گفته بود كه «بطرف شمال و جنوب امتداد مییابد» و در اینصورت معلوم نیست چگونه بادعای او در این بند ممكن است. در جهت مغرب نیز امتداد داشته باشد.
(5)- سیرت)Cyrte( نام قدیم ناحیه‌ای از شمال افریقا است كه در مغرب مصر بین دو خلیج بزرگ قرار دارد و از مشرق به مصر و از مغرب به تونس امروز محدود میشود، در منتهی‌الیه شرقی این منطقه خلیجی وجود دارد كه امروز خلیج سدر نامیده میشود و در منتهی‌الیه غربی آن در ساحل تونس خلیج دیگری است كه امروز كابس)Cabes( نام دارد.
(6)- سارداناپال)Sardnapale( كه معنای آن «آشور فرزندی بدنیا آورد» میباشد نام چند تن از پادشاهان معروف آشور است كه تا 625 قبل از میلاد سلطنت كردند و معروفترین آنها سارداناپال سوم و چهارم و پنجم است. هردوت توضیح نمیدهد كه مقصود او كدامیك از این پادشاهان است.
ص: 234
انبارهای زیرزمینی حفاظت میشد دستبرد زنند. پس، از محل اقامت خود مجرائی زیرزمینی در جهت قصر شاهی حفر كردند و تا قصر شاهی رسیدند. مادام كه بمقصود خود نرسیده بودند در موقع شب خاكی كه از حفاری بدست میآمد در رود دجله كه در نزدیكی نینوا جاری است میریختند. بطوریكه برای من نقل كرده‌اند گویا در موقعی نیز كه این دریاچه را در مصر حفر میكرده‌اند همین كار را كرده‌اند، با این تفاوت كه این كار در روز انجام میگرفت نه در شب. مصریان بتدریج كه این مجرا را حفر میكردند خاك آنرا در رود نیل میریختند. چنین است بقسمی كه نقل میكنند چگونگی حفر این دریاچه.
151- پادشاهان دوازده‌گانه با یكدیگر با عدل و انصاف رفتار میكردند. بعد از مدتی در موقعی كه در معبد هفستوس «1» باهداء قربانی مشغول بودند و در آخرین روز جشن كه میخواستند مراسم مذهبی انجام دهند كاهن بزرگ جامهای زرینی كه معمولا در این مراسم بكار میبردند حاضر كرد. ولی او درباره تعداد پادشاهان اشتباه كرد و یازده جام بیش نیاورد، در حالیكه آنان دوازده نفر بودند. آنكس كه نفر آخر ایستاده بود و پسامتیك «2» نام داشت كلاه فلزی خود را كه از برونز بود برداشت و دست خود را بگسترد و مراسم مذهبی را با آن انجام داد. پادشاهان دیگر نیز همه كلاه فلزی بسر میگذاردند و در آن لحظه نیز كلاه فلزی بر سر داشتند و بنابراین پسامتیك بی‌قصد قبلی و تعمد كلاه خود را برای انجام مراسم مذهبی پیش برده بود. ولی پادشاهان دیگر عمل او را با آنچه هاتف برای آنها پیشگوئی كرده بود یعنی اینكه هركس از بین آنها با جامی از برونز مراسم
______________________________
(1)-Hephaistos
(2)- پسامتیك)Psammetique( یا پسامتیكوس)Psammetikos( مؤسس بیست و هشتمین خاندان سلطنتی مصر باستان كه ابتدا از طرف پادشاهان آشور در قسمتی از مصر حكومت میكرد (از سال 672 قبل از میلاد در زمان آسارادون‌Assarhadonمصر بدست آشوریها فتح شده بود و تا زمان پسامتیك تحت سلطه آنها بود) وی در این تاریخ سر بطغیان برداشت و بكمك ژیژس)Gyges( پادشاه لیدی پیروز شد و پس از جنگ بزرگی كه در ممفیس رویداد به سلطنت سراسر مصر رسید و در سال 660 قبل از میلاد بیست و ششمین خاندان سلطنتی مصر را تأسیس كرد.
ص: 235
مذهبی را انجام دهد پادشاه منحصر بفرد مصر خواهد شد در مخیله خود بهم نزدیك كردند و با توجه باین پیشگوئی صحیح ندانستند كه پسامتیك را بقتل برسانند زیرا پس از اینكه از او در این مورد استفسار كردند احساس كردند كه بی‌تعمد و نقشه قبلی چنین كرده است. ولی تصمیم گرفتند او را به منطقه باتلاقها تبعید كنند و قسمت مهمی از اختیارات او را سلب كنند و قدغن كنند كه از منطقه باتلاقها خارج نشود و با بقیه خاك مصر روابطی نداشته باشد.
152- ساباكوس «1» پادشاه حبشه قبل از این زمان پدر این پسامتیك را كه نكوس «2» نام داشت كشته و خود او را به سوریه تبعید كرده بود. ولی وقتی پادشاه حبشه بعلت خوابی كه دیده بود مصر را ترك كرد، مصریان ساكن سائیس «3»او را به مصر بازگرداندند. او بعد از این واقعه در مصر مشغول سلطنت بود كه ناگهان برای بار دوم به ناحیه باتلاقها تبعید شد و این بار پادشاهان دوازده‌گانه بودند كه او را بعلت كلاه فلزیش تبعید كردند. ولی پسامتیك كه تصور میكرد بناحق با او چنین كرده‌اند مصمم شد از كسانی كه با او چنین كرده بودند انتقام گیرد. پس كس به شهر بوتو «4» به معبد لتو «5» كه معتبرترین هاتف مصر در آن قرار دارد فرستاد.
______________________________
(1)- ساباكوس)Sabacos( یا ساباكون)Sabacon( پادشاه حبشه كه در قرن هشتم قبل از میلاد مصر را فتح و بیست و پنجمین سلسله سلطنتی مصر را تأسیس كرد.
از این سلسله فقط سه پادشاه در مصر سلطنت كردند و پس از آن سلطنت بیست و ششمین خاندان سلطنتی كه بوسیله پسامتیك تأسیس شده بود آغاز شد.
(2)- نكوس)Necos( یا نخائوی اول پادشاه مصر در اواخر قرن هشتم قبل از میلاد كه بوسیله ساباكوس پادشاه حبشه مقتول شد. این پادشاه را نباید با نخائوی دوم كه پسر پسامتیك بود و در اوائل قرن هفتم قبل از میلاد در مصر بسلطنت رسید اشتباه كرد.
(3)- سائیس)Sais( از شهرهای بزرگ مصر سفلی كه مدتها پایتخت پادشاهان مصر بود. در این شهر معبد بزرگی در زمان آمازیس ساخته شده بود كه هردوت جزئیات آنرا شرح داده است.
(4)- بوتو)Bouto( از الهه‌های مصر باستان است كه مظهر حیات بود و در بسیاری از شهرهای مصر باستان و بخصوص در شهری كه بنام او بوتو نام داشت و یكی از شهرهای بزرگ مصر سفلی در ساحل نیل بود پرستش میشد.
(5)-Leto
ص: 236
از هاتف باو جواب داده شد كه انتقام او از راه دریا خواهد رسید و این در موقعی خواهد بود كه مردانی از برونز بر او ظاهر شوند. پس او از روی ساده‌دلی فكر اینكه مردانی از برونز بكمك او خواهند آمد پذیرفت. ولی مدتی بعد سرنوشت چنین شد كه یونی‌ها و كاری‌هائی كه برای بچنگ آوردن غنیمت در دریا بسیر مشغول بودند به ساحل مصر شدند و در حالیكه سراسر از سلاح برونزی پوشیده بودند پای بر ساحل گذاردند یكی از مصریان كه هرگز مردانی ملبس به سلاح برونزی ندیده بود «1» در ناحیه باتلاقها به حضور پسامتیك شتافت و باو خبر داد كه مردانی از برونز كه از راه دریا رسیده‌اند دهات را غارت میكنند. پسامتیك دریافت كه پیشگوئی هاتف تحقق مییابد. پس با یونی‌ها و كاری‌ها رفتاری دوستانه درپیش گرفت و با وعده‌های زیاد آنها را باتحاد با خود مصمم كرد. و وقتی آنها را در این امر مصمم كرد با موافقت آنان و مصریانی كه كاملا با او همراه بودند پادشاهان دیگر را سرنگون كرد.
153- پسامتیك بعد از آنكه فرمانروای مطلق سراسر مصر شد در ممفیس رواق‌هائی برای هفستوس «2» برپا كرد و این همان رواقهائی است كه در جهت باد جنوب قرار دارند «3». و همچنین در مقابل این رواقها صحنه‌ای برای آپیس «4» ساخت تا در مواقعی
______________________________
(1)- ظاهرا مصریان تا آن زمان سلاح برونزی ندیده بودند زیرا تا آن زمان زره مصریان از كتان بود (هردوت- كتاب سوم- بند 47- كتاب هفتم- بند 89) و گاهی نیز پیراهنی از چرم كه تیغه‌های فلزی بر آن نصب شده بود دربر میكردند.
(2)-Hephaistos
(3)- یونانیان باستان جهات چهارگانه را با بادهای چهارگانه تعیین میكردند (رجوع شود به یادداشت مقدمه درباره اوزان و مقادیر در یونان باستان).
(4)- آپیس)Apis( یا هاپیس)Hapis( الهه مصر باستان و مظهر زنده اوزیریس)Osiris( كه بصورت گاوی سیاه با لكه چهارضلعی سفیدی در پیشانی و لكه سفید هلالی شكلی در طرف راست سر ظاهر میشد. این گاو را كه معمولا در ممفیس از آن نگاهداری میكردند و كاهنان در خدمت آن بودند بعد از 25 سال در رود نیل غرق میكردند و بعد از تشییع جنازه باشكوهی كه برای آن ترتیب میدادند در انتظار ظاهر شدن مجدد آن می- نشستند و هرگاه گاوی با مشخصات سابق مییافتند آن را بعنوان مظهر ازیریس بجای آپیس قبلی پرستش میكردند.
ص: 237
كه ظهور میكند در آن صحن از آن نگهداری میشود. گرداگرد این صحن ستونهائی قرار داشت و دیوارهای آن از تصاویری مستور بود. بجای ستون مجسمه‌های بزرگی بطول دوازده آرنج «1» وجود داشت كه تمام وزن بنا را تحمل میكرد. آپیس را در زبان یونانی اپافوس «2» میگویند.
154- پسامتیك برای سكونت یونی‌ها و كارهائی كه باو كمك كرده بودند قطعه زمینهائی بآنها واگذار كرد. این زمین‌ها روبرویهم قرار دارند و رود نیل از میان آنها میگذرد و بعدها «اردوگاه» نامیده شد. پسامتیك این اراضی را بآنها واگذار كرد و از دیگر وعده‌هائی كه داده بود شانه خالی كرد. و نیز بعضی از جوانان مصری را برای آموختن زبان یونانی بآنان سپرد. مترجمین یونانی كه امروز در مصر وجود دارند از نسل همین جوانانند كه زبان یونانی را آموختند. یونی‌ها و كاریها مدتها در اراضی كه بآنها واگذار شده بود زندگی كردند. این اراضی در ساحل دریا كمی پائین‌تر از شهر بوباستیس «3» در كنار شعبه‌ای از نیل كه به شعبه پلوز «4» معروف است واقع شده بود. بعدها آمازیس «5» آنها را مجبور كرد این نواحی را ترك كنند و در ممفیس اقامت كنند و بجای مصریان آنانرا بعنوان محافظ خود انتخاب كرد.
در نتیجه استقرار اینها در مصر و در اثر روابطی كه ما با آنها داریم توانسته‌ایم در یونان بدرستی از آنچه از زمان پسامتیك در مصر روی داده بااطلاع باشیم، زیرا اینها نخستین كسانی هستند كه متكلم بزبان خارجی بودند و در مصر ساكن شده
______________________________
(1)- آرنج واحد طول در یونان باستان و برابر با 444 میلیمتر (رجوع شود به یادداشت مقدمه درباره اوزان و مقادیر در یونان باستان).
(2)-Epaphos
(3)-Boubastis
(4)-Peluse- از شهرهای معروف مصر باستان در سرحد شرقی این كشور كه پیوسته پادگان نیرومندی برای حفاظت مرزهای شرقی در برابر مهاجمات اقوام آسیائی در آنجا ساخلو داشت. پلوز دروازه مصر باستان بود.
(5)- آمازیس)Amasis( پادشاه مصر از 570 تا 526 قبل از میلاد كه در مدتی نزدیك به چهل سال با قدرت تمام در مصر سلطنت كرد و با سیاست و تدبیر مانع از حمله كوروش به مصر شد ولی با كمبوجیه جنگید و در اوائل لشگركشی كمبوجیه به مصر درگذشت.
ص: 238
بودند. در نواحی كه آنها را از آنجا بیرون بردند در زمان من هنوز انبارهای كشتیهای آنها و ویرانه‌های خانه‌های آنها باقی بود. چنین بود چگونگی بسلطنت رسیدن پسامتیك در مصر.
155- من تاكنون مكرر از هاتف مصر سخن گفته‌ام «1». این هاتف شایسته آنست كه كمی بیشتر درباره آن سخن گوئیم و من اكنون باین كار میپردازم. این هاتف مصر یكی از معابد لتو «2» است كه در یك شهر بزرگ در كنار شعبه‌ای از نیل كه به شعبه سبنی «3» معروف است ... «4» وقتی در داخل نیل در حال حركت، از دریا بداخل خشگی پیش میرویم بنا شده. نام این شهر كه هاتف در آن قرار دارد بوتو «5» است كه من قبلا معبد را بهمین اسم نام برده‌ام. در این شهر بوتو معبدی از آپولون «6» و آرتمیس «7» وجود دارد. ولی معبد لتونیز كه مقر هاتف است بزرگ است و رواقهائی بارتفاع ده‌ارژی «8» دارد. اكنون از چیزهائی كه در آنجا میتوان دید آنچه بیشتر مرا دچار حیرت و شگفتی كرده شرح میدهم. در این محوطه كه به لتو اختصاص داده شده معبدی وجود دارد كه در جهت ارتفاع و طول از یك سنگ ساخته
______________________________
(1)- هردوت در اینجا طوری مقصود خود را بیان میكند كه بنظر میرسد در مصر فقط یك هاتف وجود داشته، در حالیكه در بند 83 همین كتاب از معروفترین این هاتف‌ها سخن گفته و این مطلب خود دلیل آنست كه در مصر چندین هاتف وجود داشته.
(2)-Leto
(3)-Sebennie.
(4)- دراینجا قسمتی از متن اصلی هردوت ناقص است و ظاهرا باید مؤلف در این قسمت وضع معبد را نسبت به رود نیل یا فاصله آنرا تا ساحل تعیین كرده باشد كه از قلم افتاده.
(5)-Bouto
(6)- آپولون)Apollon( خدای روشنائی و هنرهای زیبا در یونان باستان، فرزند ژوپیتر و لاتون)Laton( .
(7)- آرتمیس)Artemis( یا دیان)Diane( رب النوع یونان باستان فرزند ژوپیتر و لاتون برادر آپولون.
(8)- اورژی)Orgye( واحد طول در یونان باستان و برابر یك متر و 776 میلیمتر (رجوع شود به یادداشت مقدمه درباره اوزان و مقادیر در یونان باستان).
ص: 239
شده «1»، هریك از دیوارها كه بابعاد مساوی میباشند چهل آرنج «2» است. سقفی كه این بنا را مستور كرده از قطعه سنگ یك پارچه است كه روی آن قرار داده شده و برجستگی بطول چهار آرنج «2» در آن وجود دارد.
156- بنابراین، از چیزهائیكه در موقع تماشای این معبد بچشم میخورد این بنا بنظر من از همه شگفت‌آورتر است. از چیزهائیكه بعد دیده میشود شگفت‌انگیزتر از همه آنها جزیره‌ایست كه كمیس «3» نام دارد و در دریاچه‌ای عمیق و وسیع در نزد یكی معبد بوتو «4» قرار دارد. بطوریكه مصریان نقل میكنند این جزیره مواج است.
ولی من شخصا هرگز ندیدم كه این جزیره مواج باشد و یا كمترین تكانی بخورد و وقتی من چنین چیزی را میشنوم با كمال حیرت از خود سؤال میكنم آیا حقیقتة ممكن است جزیره‌ای بتواند مواج باشد. آنچه مسلم است اینكه در این جزیره معبد بزرگی برای آپولون بنا كرده‌اند كه سه قربانگاه دارد و تعداد زیادی درخت خرما و درختان بسیار دیگری در آن روئیده كه بعضی میوه دارند و بعضی ندارند «5».
مصریان برای اثبات مواج بودن جزیره كمیس این افسانه را نقل میكنند: لتو «6»
______________________________
(1)- وجود سنگ مكعب‌شكل یك پارچه كه هریك از ابعاد آن چهل آرنج طول داشته باشد بعید بنظر میرسد و حتی وجود تخته سنگهائی باین ابعاد نیز بعید بنظر میآید. محتمل است یكی از استنساخ‌كنندگان بعد از هردوت عدد 24 را اشتباها 40 تحریر كرده و این غلط به نسخ بعدی منتقل شده باشد. معلوم نیست چرا هردوت فقط بذكر چگونگی دو بعد این بنا اكتفا كرده و بعد سوم یعنی عرض آنرا فراموش كرده. فقط در یك صورت ممكن است هردوت اشتباه نكرده و با این بیان مقصود خود را بطور كامل ادا كرده باشد و آن در صورتی است كه این بنا بصورت مكعب متساوی الاضلاع بوده باشد كه بتوان طول و عرض آنرا یكی دانست.
(2)- آرنج واحد طول در یونان باستان و برابر 444 میلیمتر (رجوع شود به یادداشت مقدمه درباره اوزان و مقادیر در یونان باستان).
(3)-Chemmis
(4)-Bouto
(5)- ظاهرا مقصود هردوت از طرز بیان این عبارت اینست كه وجود این بنای بزرگ و درختان ریشه‌دار در این جزیره دلیل آنست كه قشر خاك آن ضخیم است و بنابراین نمیتواند مواج باشد.
(6)-Leto
ص: 240
كه یكی از نخستین خدایان هشتگانه است و در شهر بوتو مقر هاتفی كه ما از آن سخن گفتیم میزیست ظاهرا در این جزیره آپولون «1» را از ایزیس «2» بامانت گرفته و با پنهان كردن او در جزیره‌ای كه تا آن زمان مواج نبوده و امروز میگویند مواج است در موقعی كه تیفون «3» در جستجوی پسر ازیریس «4» سراسر جهان را طی میكرد جان او را نجات داده «5» است (بعقیده مصریان آپولون و آرتمیس فرزندان دیونیزوس «6» و ایزیس هستند و لتودایه و نگاهبان آنها بوده. در زبان مصری آپولون راهروس «7» و دمتر «8» را ایزیس و آرتمیس را بوباستیس «9» مینامند. اشیل «10» فرزند اوفوریون «11» نسبت بآنچه اكنون من نقل میكنم فقط
______________________________
(1)- آپولون)Apollon( در اینجا هروس)Horus( معروف فرزند ایزیس و ازیریس است كه تیفون، خدای شر و بدی پس از قتل ازیریس در جستجوی او بود تا او را نیز بقتل برساند.
(2)- ایزیس)Isis( از كهن‌ترین خدایان مصر باستان، خواهر و زوجه ازیریس)Osiris(
(3)- تیفون)Typhon( از رب النوع‌های مصر باستان، خدای شر و ظلمت و نازائی برادر ازیریس كه تمساح و اسب آبی و خر و عقرب مظهر او بودند. افسانه‌های مصریان باستان حاكی است كه تیفون ازیریس را بقتل رسانید و خود نیز بدست هوروس)Horus( فرزند ایزیس كه یونانیان آپولون مینامند بقتل رسید.
(4)- ازیریس)Osiris( خدای خیر و نیكوئی در مصر باستان و رقیب تیفون كه با ایزیس زیبا ازدواج كرد و از او هروس)Horus( بدنیا آمد. افسانه‌های مصریان باستان حاكی است كه وی بدست تیفون بقتل رسید.
(5)- استدلال مصریان برای مواج بودن جزیره در مورد این افسانه اینست كه چون آپولون در این جزیره مخفی شده بود با اینكه تیفون در سراسر جهان در جستجوی او بود بعلت اینكه جزیره در حركت بود از یافتن او عاجز شد.
(6)- دیونیزوس)Dioniysos( رب النوع یونان باستان، خدای عشق و شراب كه نام دیگرش باكوس)Bacchus( است و با ازیریس مصریان تطبیق میكند.
(7)- هروس)Horus( فرزند ایزیس و ازیریس.
(8)- دمتر)Demeter( رب النوع یونان باستان و مظهر زمین كه نام دیگر آن سرس)Ceres( است.
(9)-Boubastis
(10)- اشیل)Eschyle( قدیم‌ترین شاعر یونان كه در قرن پنج قبل از میلاد میزیست و در جنگهای معروف ماراتون و سالامین شخصا شركت داشت و نوشته‌های او بیشتر جنبه تاریخی دارد.
(11)-Euphorion
ص: 241
از این افسانه الهام گرفته نه از جای دیگر و از این حیث او تنها كسی است كه با شعرای قبل از خود اختلاف دارد. وی آرتمیس را دختر دمتر معرفی میكند «1».
157- پسامتیك مدت پنجاه و چهار سال در مصر سلطنت كرد «2». از این پنجاه و چهار سال، مدت بیست و نه سال سپاهیان او گرد «3» آزوتوس كه یكی از شهرهای بزرگ سوریه بود اقامت داشتند و این شهر را آنقدر محاصره كردند تا سقوط كرد و ویران شد. این شهر كه آزوتوس نام دارد از تمام شهرهائی كه ما میشناسیم مدت طولانی‌تری در برابر محاصره مقاومت كرده است.
158- فرزند پسامتیك نكوس «4» بود كه در مصر سلطنت كرد «5». وی نخستین كسی بود كه دست بكار حفر مجرائی شد كه بدریای اریتره «6» میرفت و پس از او داریوش
______________________________
(1)- در حالیكه بموجب افسانه‌های یونان باستان آرتمیس یا دیان)Diane( دختر ژوپیتر و لاتون)Laton( است.
(2)- از 664 تا 610 قبل از میلاد.
(3)- آزوتوس)Azotos( یا آزودود)Azodod( پایتخت یكی از پنج ایالت اقوام قدیم سرزمین فلسطین در مغرب بیت المقدس كه پس از بیست و نه سال محاصره بدست پسامتیك تسخیر و ویران شد.
(4)- نكوس)Necos( یا نخائوی دوم فرزند پسامتیك مشهور كه از 617 تا 600 قبل از میلاد بجای پدر در مصر سلطنت كرد و بعد از فتوحات زیاد بدست بخت النصر دوم مغلوب شد.
(5)- بتدریج كه بزمان معاصر با هردوت نزدیك میشویم اطلاعات مؤلف دقیق‌تر و صحیح‌تر میشود. بطوریكه ملاحظه خواهد شد فهرست پادشاهان مصر باستان از پسامتیك ببعد نقصی ندارد. بعد از نكوس یا نخائوی دوم پسامتیك دوم كه هردوت پسامیس)Psammis( نامیده (بند 159 همین كتاب) مدت پنج سال سلطنت كرد و پس از او آپریس)Apries( در سال 589 قبل از میلاد بسلطنت رسید. شخص اخیر در سال 570 قبل از میلاد بدست آمازیس پادشاه معروف مصر از سلطنت بركنار شد. آمازیس نیز پس از یك دوره سلطنت طولانی و پرافتخار مقارن زمانی كه كمبوجیه به مصر لشكر كشید در- گذشت. فتح مصر بدست كمبوجیه در 525 قبل از میلاد در زمان پسامتیك سوم اتفاق افتاد.
(6)- دریای اریتره)Erythree( در زمان مؤلف به مجموع اقیانوس هند و دریا- های منشعب از آن و از جمله دریای احمر اطلاق میشد. مجرائی كه هردوت از آن سخن میگوید مجرائی بود كه در زمان نخائوی دوم بین یكی از شعب نیل و دریای احمر حفر كردند و دریای احمر را از راه انشعابات نیل به دریای مدیترانه متصل كرد. بعدها داریوش كبیر این مجرا را تكمیل كرد.
ص: 242
پارسی كار حفر آنرا ادامه داد «1». طول این مجرا باندازه چهار روز بحرپیمائی است. عرض آنرا آنقدر زیاد گرفتند كه دو كشتی جنگی با سه ردیف پاروزن كه از مقابل بهم برسند میتوانند در آن بحرپیمائی كنند. آب آن از نیل میرسد.
این مجرا از نقطه‌ای شروع میشود كه كمی بالاتر از شهر بوباستیس «2» قرار دارد و از كنار پاتوموس «3» كه از شهرهای عربستان است میگذرد و بدریای اریتره منتهی میشود. این مجرا ابتدا در قسمت دشت مصر كه در جهت عربستان ادامه دارد حفر شده و این همان دشتی است كه در جهت داخل با كوهی كه در مقابل ممفیس قرار دارد و معادن سنگ در آن یافت میشود مجاور میباشد. بنابراین، این مجرا در مسیر پایه داخلی این كوه حفر شده و از سمت مغرب به مشرق میرود، آنگاه از گردنه‌ها میگذرد و سپس از كوهستان به جنوب و ناحیه‌ای كه باد نوتوس «4» در آن میوزد متوجه میشود و به خلیج عربستان میرود. در نقطه‌ای كه از دریای شمال تا دریای جنوب- همان دریائی كه اریتره نام دارد- فاصله از همه‌جا كمتر و راه مستقیم‌تر است، از كوه كازیوس «5» كه سرحد مصر و سوریه است، از این نقطه تا خلیج عربستان هزار ستاد فاصله است «6». این راه مستقیم‌ترین راه‌ها
______________________________
(1)- مؤید این مطلب كتیبه‌ایست به سه زبان كه بین دریاچه‌های شور و خلیج سوئز یافت شده.
(2)-Boubastis
(3)- پاتوموس)Patoumos( یا پی‌تی‌مو)Pi -toumou( كه امروز تل المسكوت نامیده میشود و در 17 كیلومتری مغرب اسمعیلیه قرار دارد.
(4)- باد نوتوس)Notos( در نظر مردم عهد عتیق باد جنوب بوده و جهت جنوب را با آن مشخص میكرده‌اند. (یادداشت مقدمه درباره اوزان و مقادیر و جهات در یونان باستان).
(5)-Casios
(6)- ستاد)Stade( واحد طول در یونان باستان و برابر 177 متر و 6 سانتیمتر (یادداشت مقدمه درباره اوزان و مقادیر در یونان باستان)* با این حساب، هزار ستاد فاصله‌ای كه هردوت مدعی است بین این دو نقطه وجود دارد تا حدی اغراق‌آمیز بنظر میرسد و باحتمال زیاد این فاصله 800 ستاد بوده و بعدها در استنساخ‌های نسخه اصلی اشتباها آنرا هزار ستاد نوشته‌اند.
ص: 243
است. ولی مجرا بسیار طویل‌تر است، زیرا پیچ‌وخم زیاد دارد. در زمان نكوس یكصد و بیست هزار مصری برای حفر آن تلف شدند. نكوس در ضمن عملیات حفاری دست از ادامه حفر آن كشید زیرا هاتفی با آن مخالفت كرد و مدعی شد كه نكوس با این عمل از پیش بنفع اقوام وحشی كار میكند. مصریان تمام كسانی را كه با آنها هم‌زبان نیستند وحشی مینامند «1».
159- وقتی نكوس از ادامه حفر مجری دست كشید متوجه لشگركشی‌های نظامی شد. پس امر كرد كشتی‌های جنگی با سه ردیف پاروزن بسازند كه بعضی برای دریای شمال «2» و بعضی برای خلیج عربستان و دریای اریتره درنظر گرفته شده بودند «3» و انبارهای آنها هنوز هم بچشم میخورد. نكوس این كشتی‌های جنگی را در موقعی كه بآنها احتیاج داشت بكار میبرد. وی با اهالی سوریه در ماگدولوس «4» تلاقی كرد و در این جنگ پیروز شد و بعد از این نبرد شهر كادیتیس «5» را كه یكی از شهرهای بزرگ سوریه است تسخیر كرد. وی لباسی كه در حین انجام این اقدام بزرگ
______________________________
(1)- این نكته كه هردوت بدان اشاره میكند درحقیقت بیشتر در مورد یونانیان و رومیان قدیم صادق است كه غیر از خود جمیع اقوام دیگر را وحشی مینامیده‌اند. حتی هردوت خود یكی از كسانی است كه غالبا در كتاب خود دیگر اقوام و از جمله پارسها را بربر و وحشی خطاب كرده (بند اول- كتاب اول)
(2)- مقصود از «دریای شمال» دریای مدیترانه است كه نسبت به مصر در جهت شمال قرار دارد.
(3)- نكوس نخستین كسی است كه عده‌ای از فلاحان فینیقی را مأمور گردش و سیاحت گرد قاره افریقا نمود (هردوت- كتاب چهارم- بند 42)
(4)-Magdolos
(5)- شهر كادیتیس)Cadytis( كه هردوت مدعی است یكی از شهرهای بزرگ سوریه است ظاهرا باید بیت المقدس باشد (فرهنگ تاریخی و جغرافیائی)Louis Gregoire( چاپ پاریس 1888- صفحه 348) ولی مترجم نسخه‌Blles Lettresكه متن هردوت را از یونانی به فرانسه ترجمه كرده تصور كرده است این شهر غزه امروز است (هردوت ترجمه‌L .egrand- چاپ پاریس 1936- یادداشت 2 صفحه 180).
ص: 244
دربر داشت به معبد برانشید «1» نزد اهالی ملط فرستاد تا به آپولون تخصیص داده شود «2». بعد از سلطنتی كه جمعا شانزده سال طول كشید «3» درگذشت و حكومت به فرزندش پسامیس «4» رسید.
160- در موقعی كه این پادشاه در مصر سلطنت میكرد نمایندگانی از جانب اهالی اله «5» نزد او آمدند. اهالی اله مدعی بودند كه قواعد مسابقات المپی آنها منصفانه‌ترین و بهترین قواعد دنیا است و باین امر مباهات میكردند. و عقیده داشتند كه حتی مصریان كه داناترین مردمان میباشند بهتر از آن نمیتوانند تصور كنند. پس از آنكه نمایندگان اله به مصر آمدند و علت ورود خود را بیان كردند پادشاه امر كرد داناترین مصریان در محضر او حاضر شوند. پس از آنكه این مصریان جمع شدند، از نمایندگان اله خواستند كه تمام قواعدی را كه در مورد این مسابقه رعایت میكنند شرح دهند. و نمایندگان اله بعد از- آنكه خوب موضوع را بیان كردند اظهار داشتند كه بآنجا آمده‌اند تا چیز بهتری بیاموزند و بدانند آیا مصریان میتوانند چیز منصفانه‌تری تصور كنند. مصریان، بعد از مشورت با یكدیگر، از نمایندگان اله پرسیدند آیا همشهریان آنها
______________________________
(1)- برانشید)Branchides( نام خانواده قدیمی از اهل ملط كه در دیدم)Didyme( واقع در نزدیكی شهر ملط بخدمت در معبد خداوند آپولون مشغول بود و بعدها بوسیله خشایارشا به ناحیه سغدیان كوچ داده شد. این خانواده بانی و پایه‌گذار شهری بود كه بنام آن برانشید نام گرفت و بعدها بوسیله اسكندر كبیر ویران شد.
(2)- از این مطلب معلوم میشود كسانی كه هردوت را در جریان این وقایع گذارده‌اند درباره شكستی كه نخائو از بخت النصر در كركمیش)Karkhemish( خورد چیزی برای او نقل نكرده‌اند.
(3)- از 617 تا 600 قبل از میلاد (در حاشیه ترجمه فرانسه نسخه‌Belles Lellresاین تاریخ 610 تا 594 قید شده و ظاهرا باید صحیح نباشد زیرا برخلاف گفته هردوت نخائوی دوم از 617 تا 600 قبل از میلاد در مصر سلطنت كرده است).
(4)- پسامیس)Psammis( یا پسامتیك دوم فرزند و جانشین نخائو كه از 610 تا 594 قبل از میلاد در مصر سلطنت كرد. از وقایع مهم زمان او جنگ مصر و حبشه است.
(5)- اله)Elee( از شهرهای قدیم آسیا واقع در ائولی)Eolie( - شهر دیگری بهمین نام در ایتالیای باستان وجود داشت كه بوسیله مهاجرین شهر فوسه تأسیس شده بود و مكتب فلسفی معروفی بدان منسوب است.
ص: 245
میتوانند در مسابقه شركت كنند. نمایندگان اله پاسخ دادند كه هركس كه مایل باشد، چه از همشهریان آنها و چه از دیگر یونانیان، میتواند در مسابقه شركت كند. پس مصریان اظهار داشتند كه آنها با قبول این قاعده كاملا برخلاف عدل و انصاف رفتار كرده‌اند، زیرا ممكن نیست كه آنها مطلقا از همشهریان خود كه در مسابقه شركت دارند بضرر خارجیان طرفداری نكنند، و اگر مایلند كه واقعا مسابقه از روی عدل و انصاف تنظیم شود و اگر باین قصد به مصر آمده‌اند بآنها توصیه میشود كه این مسابقه را برای خارجیان ترتیب دهند و هیچیك از- اهالی اله حق نداشته باشند در آن شركت كنند. چنین بود توصیه‌ای كه مصریان به نمایندگان اله كردند.
161- پسامیس فقط مدت شش سال در مصر سلطنت كرد «1». وی در حبشه جنگی كرد و بلافاصله بعد از آن درگذشت و پسرش آپریس «2» جانشین او شد. این پادشاه بعد از جد دوم خود پسامتیك خوشبخت‌ترین پادشاهی بود كه تا آن زمان بسلطنت رسیده بود. او مدت بیست و پنج سال سلطنت كرد و در این مدت به صیدون «3» لشگر كشید و در دریا با اهالی صور «4» جنگید. ولی مقدر چنین بود كه با تیره‌بختی روبرو شود و این واقعه در جریان حوادثی روی داد كه من ضمن نقل سرگذشت افریقا
______________________________
(1)- از 601 تا 594 قبل از میلاد (در حاشیه ترجمه فرانسه نسخه‌Legrendاشتباها از 595 تا 588 قبل از میلاد نوشته شده).
(2)- آپریس)Apries( فرزند پسامتیك دوم از 593 تا 569 قبل از میلاد در مصر سلطنت كرد و در سال 569 قبل از میلاد آمازیس)Amasis( او را از سلطنت خلع كرد.
(3)- صیدون)Sidone( بندر شمالی فینیقیه قدیم در شمال صور كه از بنادر مهم دنیای باستان در ساحل شرقی مدیترانه بود. محل این بندر كه امروز ویران است در نقطه‌ایست كه سعیده نام دارد.
(4)- صور یا تیر)Tyr( شهر و بندر معروف فینیقیه باستان واقع در ساحل شرقی مدیترانه در جنوب شهر صیدون. این شهر در دنیای باستان از حیث تجارت و نیروی دریائی و صناعت از دیگر شهرهای مدیترانه شرقی معروف‌تر بود و در مدتی كوتاه شهرتی فراوان یافت.
ص: 246
از آن مفصل‌تر سخن خواهم گفت «1» ولی اكنون بچند كلمه درباره آن اكتفا میكنم.
آپریس به لشگركشی بزرگی بر ضد اهالی سیرن «2» دست زد ولی با شكستی بزرگ روبرو شد. مصریان از این شكست او آزرده شدند و بر او شوریدند. مصریان تصور می‌كردند كه وی آنانرا عمدا باین بلیه قطعی سوق داده بود تا موجب تلف شدن آنان شود و خود با آسایش خاطر بیشتر بر بقیه مصریان سلطنت كند. آنهائی كه از این جنگ بازگشتند و دوستان آنهائی كه كشته شده بودند از این وضع خشمگین شدند و آشكارا بر او شوریدند.
162- آپریس برای گفتگو با شورشیان و خاموش كردن آنها آمازیس «3» را نزد آنان فرستاد. آمازیس بنزد آنان رفت و كوشید مصریان را سرگرم كند و شورش آنان را مانع شود. ولی در موقعی كه او سخن میگفت یكی از مصریان كه پشت او ایستاده بود كلاه‌خودی بر سر او گذارد و اعلام كرد كه بر سر گذاردن این كلاه درحقیقت بمنزله انتخاب او به پادشاهی است «4». بطوریكه من حدس میزنم این واقعه بی رضایت آمازیس پیش نیامد و رفتار او این موضوع را ثابت كرد. چه، پس از- آنكه مصریان شورشی او را پادشاه خود كردند وی به تهیه تداركات برای مقابله با آپریس پرداخت. بوصول این خبر، آپریس مرد محترمی از اطرافیان مصری خود را كه پاتاربمیس «5» نام داشت نزد آمازیس فرستاد و بوی امر كرد
______________________________
(1)- اشاره هردوت به مطالب بند 159 از كتاب چهارم است. ولی تعجب در اینست كه مؤلف در آنجا بجز مطالبی كه در بند حاضر نقل میكند چیزی اضافه نكرده و معلوم نیست مقصود وی از «مفصل‌تر» چیست.
(2)- سیرن)Cyrene( پایتخت قدیم ناحیه سیرنائیك)Cyrenaique( كه در اواخر قرن هفت قبل از میلاد بزرگترین رقیب كارتاژ در دریای مدیترانه محسوب میشد.
امروز از این شهر جز ویرانه‌هائی بیش باقی نیست.
(3)- آمازیس)Amasis( پادشاه معروف مصر معاصر با كوروش كبیر كه پس از بركنار كردن آپریس خود جانشین او شد.
(4)- از مضمون بند 151 این كتاب نیز معلوم میشود كه در مصر باستان بین سلطنت و كلاه‌خود فلزی ارتباطی بوده و این كلاه نشانه و علامت سلطنت شمرده میشده.
(5)-Patarbemis.
ص: 247
آمازیس را زنده بنزد او برد. همینكه پاتاربمیس نزد آمازیس رسید او را دعوت به بازگشت كرد؛ آمازیس كه در آن موقع بر اسب سوار بود ران خود را بلند كرد و بادی از خود خارج كرد و به پاتاربمیس گفت این جواب آمازیس است كه میتواند به او برساند،. با این حال، پاتاربمیس او را دعوت كرد كه بحضور پادشاهی كه وی را بدنبال او فرستاده است برود. آمازیس باو پاسخ داد كه مدتها است خود را برای این كار آماده میكند و آپریس نباید از این حیث از او گله‌مند باشد. زیرا او خود شخصا بحضور او خواهد رسید و دیگران را نیز با خود خواهد آورد. پاتاربمیس وقتی این سخن را شنید درباره قصد او تردید نكرد و چون تداركات او را دید با شتاب حركت كرد تا آنچه در شرف وقوع بود به پادشاه خود گزارش دهد. وقتی او بحضور آپریس رسید، چون آمازیس را همراه نداشت پادشاه تأمل جایز ندانست و در عین خشم و غضب امر كرد گوشها و بینی او را قطع كنند. وقتی دیگر مصریان و آنان كه هنوز طرفدار او بودند مشاهده كردند كه آن مرد محترم چنین بطرز خفت‌آور مثله شد بیدرنگ از او روی برگرداندند و بسوی دیگر روی آوردند و به آمازیس پیوستند «1».
______________________________
(1)- اطلاعاتی كه هردوت درباره اوضاع جغرافیائی مصر در این قسمت از كتاب دوم خود تا اینجا برای ما نقل كرد شاید بتوان گفت بهترین نوع معرفی یك كشور باستان از لحاظ جغرافیائی تواند بود. لیكن آنچه هردوت بعنوان گریز از مطلب ضمن شرح تاریخ پارسها درباره تاریخ مصر نقل كرده برخلاف اطلاعات جغرافیائی او درباره این كشور با اشتباهات زیاد توأم است. بعضی از اشتباهات تاریخی هردوت در یادداشتهای بندهای قبل یادآوری شد. تاریخ مصر كه هردوت در قسمت اول از كتاب دوم خود بطور خلاصه شرح داده از آنچه هردوت تصور میكند قدیم‌تر است. منس)Menes( كه وحدت این كشور باستان را تأمین كرد در 5000 سال قبل از میلاد میزیست. وی شهر ممفیس را كه بعدها پایتخت امپراتوری قدیم مصر شد بنا كرد. دوره امپراتوری قدیم مصر با- مرگ ملكه نیتوكریس)Nitocris( كه آخرین پادشاه دهمین سلسله سلطنتی مصر بود بپایان میرسد (3500 سال قبل از میلاد). این قسمت از تاریخ قدیم مصر دوره درخشانی است كه پادشاهان بزرگی از قبیل خئوپس)Kheops( یا خوفو)Khufu( ، خفرن)Kephren( یا خافرا)Khafra( و میكرینوس)Mykerinos( یا من كارا)Men -Ka -ra( بناكنندگان اهرام سه‌گانه در مصر سلطنت كردند. پس از انقراض
ص: 248
______________________________
دهمین سلسله سلطنتی مصر در 3500 سال قبل از میلاد، مدت پانصد سال تاریخ مصر تاریك است و وقایع آن روشن نیست. در 3000 سال قبل از میلاد پایتخت به شهر تب)Thebes( منتقل شد و از این زمان است كه دوره «امپراطوری وسطی» آغاز میشود.
قدرت پادشاهان مصر در این دوره در زمان دوازدهمین سلسله سلطنتی رو بافزایش گذارد پادشاهان این سلسله بتقلید از اسلاف خود كه اهرام مصر را بنا كردند ستونهای سنگی یك پارچه معروف را كه اوبلیسك)Obelisque( نام دارند و از شاهكارهای حجاری باستان محسوب میشوند از خود باقی گذاردند. از این زمان ببعد مصر برای مدت چند قرن تحت سلطه خارجیان درآمد و اقوام هیكسوس)Hyksos( كه از سوریه آمده بودند بر این كشور مستولی شدند. یهودیان در زمان سه سلسله سلطنتی از اقوام هیكسوس (سلسله پانزدهم و شانزدهم و هفدهم) در مصر اقامت گزیدند و پادشاهان این سه سلسله كه از نژاد سامی بودند یهودیان را با آغوش باز پذیرفتند. ولی طولی نكشید كه شورش و قیام ملی مردم مصر به دوران سلطه عناصر خارجی خاتمه داد. در سال 1703 قبل از میلاد هیجدهمین سلسله سلطنتی مصر دوران جدید تاریخ این كشور را كه به «دوره امپراتوری جدید» معروف است افتتاح كرد. این دوره در تاریخ مصر بمنزله یك رستاخیز بزرگ ملی و تجدید حیات گذشته محسوب میشود. در همین زمان است كه مصر به فتوحات بزرگی دست زد و اسرای خارجی بزور شلاق محافظین مصری بناهای تاریخی عظیمی برپا كردند. رامسس دوم پادشاه مقتدر و معروف مصر در این دوره سلطنت میكرد و در همین زمان است كه قوم اسرائیل ناگزیر شد خاك مصر را كه ترك گوید (1320 قبل از میلاد). ولی همینكه سلطنت به- بیستمین خاندان سلطنتی رسید جنگ داخلی در مصر آغاز شد و كشور از هرطرف در معرض مهاجمات خارجی قرار گرفت، و در این فاصله بعضی از پادشاهان حبشه نیز تحت عنوان بیست و پنجمین خاندان سلطنتی در مصر حكومت كردند. در همین زمان است كه مصر بوسیله سوریان فتح شد (672 قبل از میلاد). در این زمان كشور مصر به دوازده ایالت تقسیم میشد و در همین ایالات دوازده‌گانه است كه پادشاهان دوازده‌گانه كه هردوت از آنها نام برده و ظاهرا حقوق و امتیازاتی مساوی داشته‌اند سلطنت كرده‌اند (بند 147 این كتاب) سرانجام پسامتیك توانست در سال 660 قبل از میلاد دست خارجیان را از مصر كوتاه كند و از این زمان است كه هردوت بعنوان اولین مورخ دنیا دنباله وقایع مصر را خالی از اغراق و اشتباه تحریر كرده. در كتاب هردوت قسمت‌هائی از تاریخ مصر كه مربوط است به زمانی معاصر با روی كار آمدن كوروش در پارس بحقیقت نزدیك‌تر است، چه مؤلف خود در این زمان میزیسته و علاوه بر آنكه از اطرافیان خود در این‌باره بدقت كسب خبر كرده خود به مصر سفر كرده و در این كشور به سیر و سیاحت پرداخته.
ص: 249
163- وقتی آپریس از این خیانت مطلع شد، سربازان روزمزد را مسلح كرد و بجنگ با مصریان فرستاد. آپریس با خود سی هزار سرباز مزدور از اهالی كاری و یونی همراه برد. مقر سلطنتی او در شهر سائیس «1» بود. این شهر وسیع است و شایسته آنست كه آنرا تماشا كرد. آپریس و همراهانش بجنگ مصریان رفتند و آمازیس و یارانش بجنگ سربازان خارجی شتافتند. وقتی هردو دسته به شهر موممفیس «2» رسیدند خود را برای زورآزمائی مهیا كردند.
164- در مصر هفت طبقه «3» مردمان وجود دارند كه كاهنان، نظامیان، گاوداران، خوكداران، تجار، مترجمین و ملاحان نام دارند «4». چنین است تعداد طبقات در مصر؛ و نام هریك از آنها از حرفه‌ای اخذ شده كه بدان مشغول هستند. آنهائی كه طبقه نظامی را تشكیل میدهند كالازیری «5» و هرموتی‌بی «6» نام دارند و به «7» ایالات ذیل وابسته‌اند، زیرا سراسر مصر به ایالت‌هائی تقسیم میشود.
______________________________
(1)- سائیس)Sais( از شهرهای مصر سفلی كه در عهد باستان پایتخت خاندان سلطنتی بهمین نام بود. در زمان آمازیس معبد بزرگی در آنجا بنا شده بود كه هردوت شرح و تفصیل كاملی از آن داده است (بند 165 همین كتاب).
(2)-Momemphis
(3)- اصطلاح «طبقه» در مورد مصریان باستان باید بمعنائی تعبیر شود كه در اصطلاح خارجی كاست)Caste( یعنی طبقه مسدود مینامند چه، از اهالی مصر آنها كه در طبقه‌ای معین بودند از راه وراثت بآن طبقه تعلق مییافتند و در تمام مدت عمر نمیتوانستند طبقه خود را تغییر دهند.
(4)- طبقات هفتگانه‌ای كه هردوت از مصریان باستان نقل میكند نباید خالی از نقص باشد زیرا با گفته بسیاری از مورخین باستان تطبیق نمیكند و بعلاوه از زارعین و پیشه‌وران كه طبقات وسیعی از مردم مصر را تشكیل میداده‌اند ذكری نكرده.
(5)-Calasiries- ظاهرا در مصر باستان این اصطلاح را ابتدا به پیاده‌نظام مزدور حبشی اطلاق میكرده‌اند.
(6)-Hermotybies- این اصطلاح در آغاز برای ارابه‌چیان سپاه بكار میرفته
(7)- هریك از واحد تقسیمات اداری و كشوری مصر باستان را نوم)Nome( مینامیدند.
تعداد نوم‌ها در ناحیه دلتا و تب جمعا به چهل میرسید. علاوه بر آن پنج نوم هم در عربستان مصر و شش نوم دیگر در مشرق ناحیه مصب و هفت نوم در مغرب آن بود. این تقسیمات تا قرن چهار بعد از میلاد در مصر وجود داشت. بر هریك از نوم‌های مصر باستان حاكمی نیمه‌مستقل كه عنوان پادشاه نوم داشت حكومت میكرد.
ص: 250
165- و اما چنین است ایالت‌های هرموتی‌بی‌ها: بوزیری «1»، سائی «2»، كمی «3»، پاپرمی «4»، جزیره‌ای كه پروزوپیتیس «5» نام دارد، نیمی از ناتو «6». هرموتی‌بی‌ها باین ایالت‌ها تعلق دارند و در موقعی كه تعداد آنها به بزرگترین رقم رسید یكصد و شصت هزار نفر بودند «7». هیچیك از آنها هیچگونه حرفه‌ای از حرف پیشه‌وران را نیاموخته‌اند و همه خود را مخصوص نظام میدانند.
166- و اما ایالت‌های كالازیری چنین‌اند: تب «8»، بوباستی «9»، آفتی «10»، تانی، «11»، مندسی «12»، سبنی «13»، آتریبی «14»، فاربائی‌تی «15»، تموئی «16»، انوفی «17»، آنیزی «18» میكفوری «19» (این ایالت شامل جزیره‌ایست كه در برابر شهر بوباستیس قرار دارد).
چنین است قبایل كالازیریها كه در موقعی كه تعداد آنها به بزرگترین رقم رسید دویست و پنجاه هزار نفر بودند. این اشخاص نیز نمیتوانند بهیچ حرفه‌ای
______________________________
(1)-Bousirie
(2)-Saie
(3)-Chemmie
(4)-Papremie
(5)-Prosopitis
(6)-Natho
(7)- در اینكه آیا واقعا این رقم و رقم 000 ر 250 كه هردوت بعدا از آن صحبت میكند صحت دارد تردید است.
(8)-Thebes
(9)-Boubastie
(10)-Aphthie
(11)-Tanie
(12)-Mendesie
(13)-Sebennye
(14)-Athribie
(15)-Pharbaithie
(16)-Thmouie
(17)-Onoupbie
(18)-Anysie
(19)-Myecphorie
ص: 251
بپردازند، باستثنای حرفه جنگ كه پدر در پسر در این حرفه جانشین هم میشوند.
167- در اینكه یونانیان این رسم «1» را مانند بعضی رسوم دیگر از مصریان گرفته‌اند من نمیتوانم با اطمینان خاطر تأییدی بكنم، زیرا می‌بینم كه اهالی تراس «2» و سكاها «3» و پارس‌ها و لیدی‌ها و بطور كلی جمیع اقوام وحشی «4» برای آن دسته از همشهریان خود كه به حرفه پیشه‌وری اشتغال دارند، برای خود آنها و فرزندان آنها از دیگر مردمان احترام كمتری قائلند و كسانی را كه از حرفه‌های یدی جدا شده‌اند و بخصوص كسانی را كه به حرفه جنگ اشتغال دارند اصیل و شریف میدانند. در هرصورت عموم یونانیان و بخصوص اهالی لاكدمون «5» این ترتیب را تقلید كرده‌اند و فقط اهالی كورنت «6» هستند كه پیشه‌وران را كمتر تحقیر میكنند «7»
168- نظامیان باستثنای كاهنان «8» در مقابل دیگر مردم مصر امتیازات بزرگی داشتند.
كه چنین است: بهریك از آنها دوازده آرور «9» زمین داده میشد كه از مالیات
______________________________
(1)- مقصود مؤلف رسمی است كه بموجب آن هركس به حرفه یدی مشغول میشد مقام او در جامعه پست میشد و برای نظامیان و سربازان اشتغال بهرگونه حرفه یدی ممنوع شمرده میشد.
(2)-Thrace
(3)-Sythes
(4)- درباره این اصطلاح رجوع شود به یادداشت بند اول از كتاب اول هردوت.
(5)- در لاكدمون)Lachedemon( یعنی اسپارت هیچیك از كسانی كه تابعیت شهر را داشتند نمیتوانستند غیر از حرفه نظام به دیگر حرف بپردازند و بطوركلی دیگر حرفه‌ها مخصوص خارجیان و كسانی بود كه تابعیت اسپارت را نداشتند.
(6)-Corinthe
(7)- استرابون مدعی است كه اقوام سیسیونی)Sicyonie( نیز از این لحاظ نظیر اهالی كورنت بوده‌اند (استرابون- جلد هشتم بند 7- 23).
(8)- درباره امتیازات كاهنان رجوع شود به بند 37 همین كتاب.
(9)- آرور)Aroure( بقسمی كه هردوت شخصا در توضیح آن بیان میكند برابر بود با صد آرنج مصری و چون هرآرنج مصری برابر بود با آرنج ساموس و آرنج ساموس برابر بود با هفت پالم و هرپالم بواحد طول امروز برابر بود با 525 ر. متر بنابراین هریك از اضلاع اراضی مورد بحث 52 متر و 50 سانتیمتر و مساحت كل آن 25 ر 2756 متر مربع كمی بیش از ربع هكتار بوده است.
ص: 252
معاف بود. آرور مربعی است كه هرضلع آن یكصد آرنج مصری است. آرنج مصری با آرنج ساموس «1» برابر است. این امتیاز به همه آنها داده شده بود ولی امتیازات بعدی بنوبت بآنها داده میشد و نوبت كسانی كه از آن منتفع شده‌اند هرگز تكرار نمیشد. هرسال، هزار تن از كالازیریها و هزار تن از هرموتی‌بی‌ها دسته محافظین شاه را تشكیل میدادند. باین اشخاص، علاوه بر آرور امتیازات زیر نیز داده میشد: روزانه بهر نفر بمقدار وزن پنج مین «2» گندم بریان «3» و دومین گوشت گاو و چهار آریستر «4» شراب میدادند و این جیره‌ای بود كه به محافظین میدادند.
169- وقتی آپریس در رأس مزدوران و آمازیس در رأس تمام مصریان بمقابله هم رفتند و به شهر موممفیس «5» رسیدند باهم بنزاع پرداختند. خارجیان خوب جنگیدند، ولی آنها از حیث عده بسیار كمتر بودند و بهمین جهت شكست خوردند.
بطوریكه نقل میكنند، آپریس آنقدر به بنیاد قدرت خود معتقد بود كه تصور میكرد هیچكس حتی خدا قادر نخواهد بود او را بركنار كند. با این حال، در این جنگ مغلوب شد. و چون زنده دستگیر شد او را به سائیس «6» در منزلی كه
______________________________
(1)- آرنج ساموس)Samos( غیر از آرنجی است كه در یونان باستان واحد طول محسوب میشد و برابر بود با 444 میلیمتر (رجوع شود به توضیح مقدمه درباره اوزان و مقادیر در یونان باستان)- ساموس از جزایر مجمع الجزایر یونان است.
(2)- مین)Mine( واحد وزن در یونان باستان و برابر بود به نیم كیلو گرام (یادداشت مقدمه درباره اوزان و مقادیر در یونان باستان)- از اینقرار بهر نفر از محافظین روزانه دو كیلو و نیم گندم بریان یا نان داده میشد و این مقدار برای خوراك روزانه یك كارگر مصری نسبة كافی بنظر میرسد.
(3)- معلوم نیست مقصود هردوت از «گندم بریان» نان است یا دانه‌های كباب شده گندم و یا غذای دیگری كه مصریان باستان با گندم تهیه میكرده‌اند.
(4)- آریستر)Arystere( ظاهرا قاشقی بود كه مصریان باستان برای اندازه- گیری بكار میبرده‌اند و محتملا برابر بوده است با یك كوتیل یعنی 27 سانتی‌لیتر (درباره كوتیل)Cotyle( رجوع شود به یادداشت مقدمه درباره اوزان و مقادیر در یونان باستان)
(5)-Momemphis
(6)- سائیس)Sais( از پایتخت‌های مصر باستان و مركز قبیله سائی (رجوع شود به بند 166 و 167 همین كتاب).
ص: 253
سابقا قصر او بود و از آن زمان قصر سلطنتی آمازیس شد انتقال دادند. در آنجا مدتی در قصر از او نگهداری شد و آمازیس با او خوشرفتاری كرد؛ ولی سرانجام چون مصریان آمازیس را سرزنش كردند كه برخلاف عدل و انصاف بدترین دشمن شخص خود و آنها را در قصر نگهداری میكند، آمازیس ویرا به مصریان تسلیم كرد. مصریان او را خفه كردند و سپس در گور پدرانش كه در معبد آتنا «1» است در نزدیكترین محل نمازگاه دفن كردند. در موقع ورود به معبد محل آن در طرف چپ است. سائی‌ها «2» تمام پادشاهانی را كه از این نوم «3» بوده‌اند در داخل این معبد دفن كرده‌اند. زیرا، اگر قبر آمازیس از قبر آپریس و اجداد او از عبادتگاه دورتر است، در هرحال قبر او نیز در داخل صحن معبد قرار داد. این محل رواقی است سنگی و وسیع كه با ستونهائی بشكل نخل و با دیگر تزیینات عالی مزین است. در داخل این رواق دو در بزرگ وجود دارد و مقبره آمازیس بین این دو در واقع شده.
170- در معبد آتنا در شهر سائیس قبر شخص دیگری نیز هست كه من شرط زهد و تقوی نمیدانم كه نام او را در این مقام بر زبان آورم «4». مقبره این شخص در عقب نمازگاه قرار دارد و در تمام طول دیوار آن ادامه مییابد. در محوطه مقدس دو