______________________________
(1)- مؤلف درباره علت مراجعه اهالی ترا به اهالی كرت چیزی نقل نكرده ولی شاید علت این مراجعه آن بوده است كه اینان در دنیای باستان به دریانوردی و شجاعت در حوادث دریائی شهرتی بسزا داشتندBelles Lcttres( جلد 4- صفحه 151- یادداشت شماره 1)
(2)-Itanos
(3)-Corobios
(4)-Platea
(5)-Colaios
ص: 203
صاحب آن بود و بسوی مصر میرفت از راه خود منحرف شد و باین جزیره رسید. ساموسیها از ماجرای كوروبیوس مطلع شدند و ذخیرهای از آذوقه بمیزان یك سال برای او گذارند.
اما خود آنها كه هنگام عزیمت از جزیره بقصد رسیدن به مصر شراع بركشیده بودند در نتیجه وزش باد شرق از راه خود منحرف شدند و چون وزش باد همچنان ادامه یافت آنان تا ستونهای هركول «1» رانده شدند و بهدایت یكی از خدایان به تارتسوس «2» رسیدند.
تا آن زمان هنوز از این بندر بهرهبرداری نمیشد، بطوریكه این ساموسیها در مراجعت از كالاهای خود آنچنان سود بردند كه هیچیك از یونانیانی كه ما اطلاعات درباره آنان داریم، باستثنای سوستراتوس «3» فرزند لائودامناس «4» از اهل اژین «5» تاكنون چنین سودی نبرده بودند. درباره این شخص كه نام بردم هیچكس نمیتواند اعتراضی بكند «6». ساموسیها یكدهم سودی را كه از این راه بردند و به شش تالان «7» میرسید كنار گذاردند و با آن ظرفی از مفرغ بشكل كوزههای آرگوس «8» سفارش دادند. در اطراف این ظرف تصاویری از سر گریفون «9» بطور برجسته حك شده بود.
______________________________
(1)- جبل الطارق امروز
(2)- تارتسوس)Tartessos( واقع در مصب گوآد الكبیر كه بحكایت هردوت سرزمینی غنی و ثروتمند بود (هردوت- كتاب اول- بند 163)
(3)-Sostratos
(4)-Laodamnas
(5)- اژین)Egine( از جزایر مجمع الجزایر یونان واقع در مدخل خلیج آتن
(6)- مقصود اینست كه هیچكس نمیتواند منكر شود كه سوستراتوس از اهل اژین بیش از هر یونانی دیگری از تجارت بحری سود برده است
(7)- تالان)Talent( واحد مقیاس وزن و پول در یونان باستان (یادداشت مقدمه در باره اوزان و مقادیر در یونان باستان)
(8)- آرگوس)Argos( از شهرهای یونان باستان و پایتخت ایالت آرگولید كه بحكایت مورخین باستان یكی از بزرگترین و معروفترین شهرهای یونان قدیم بوده است.
(9)- گریفون)Griffons( نام حیوانی است افسانهای كه قسمتی از اندام آن بشكل شیر و قسمتی دیگر بشكل عقاب بوده و بحكایت افسانههای باستان محافظ معادن طلای سرزمین آریماسپها بوده است.
ص: 204
آنان این ظرف را به معبد هرایون «1» اهدا كردند و برای پایه آن سه مجسمه از مفرغ بطول هفت آرنج «2» كه بر روی زانوهای خود خم شده بودند ساختند. این اقدام كولئوس سرمنشاء دوستی عمیقی است كه بین اهالی سیرن «3» و ترا «4» از یكطرف، و ساموسیها از سوی دیگر وجود دارد.
153- و اما آن دسته از اهالی ترا كه كوروبیوس را در جزیره پلاتئا گذارده بودند همینكه خود به ترا رسیدند مدعی شدند كه مهاجرنشینی در یكی از جزایر ساحل افریقا تأسیس كردهاند. اهالی ترا تصمیم گرفتند كه از همه محلات شهر كه تعداد آن هفت بود از هر دو برادر یكی را بحكم قرعه تعین كنند و این اشخاص را بفرماندهی باتوس بسوی این مهاجرنشین حركت دهند. و با این ترتیب دو كشتی بسوی پلانئا روانه كردند «5».
154- آنچه تاكنون گفته شد از قول اهالی ترا بود. نسبت به بقیه این داستان از این قسمت ببعد روایت اهالی ترا با روایت اهالی سیرن اتفاق قول دارد. اما نسبت بآنچه كه درباره باتوس نقل شده است اینان بهیچوجه اتفاقنظر ندارد. و اما روایت اهالی سیرن چنین است: در كرت شهری است بنام اكسوس «6». در این شهر پادشاهی بود
______________________________
(1)-Heraion
(2)- آرنج واحد طول در یونان باستان و برابر یك پا و نیم یا 444 میلیمتر (یادداشت مقدمه درباره اوزان و مقادیر در یونان باستان)
(3)- سیرن)Cyrenne( نخستین مهاجرنشین یونان باستان در ساحل افریقا (سیرنائیك) كه در 630 قبل از میلاد بوسیله باتوس از اهل ترا پایهگذاری گردید.
(4)-Thera
(5)- هردوت درباره تعداد این مهاجرین اولیه پلاتئا ساكت است، لیكن ترتیبی كه او از طرز انتخاب آنها نقل كرده است (از هر دو برادر یكی بحكم قرعه) نشان میدهد كه باید تعداد آنها زیاد بوده باشد. اما چون بادعای مؤلف هریك از كشتیهائی كه از آنها نام برده فقط گنجایش صد نفر را داشته است (هردوت- كتاب هفتم- بند 184) باید تصور كرد كه تعداد این مهاجرین اولیه افریقا از دویست نفر متجاوز نبوده است.
(6)-Oaxos
ص: 205
بنام اتئاركوس «1». این پادشاه پدر دختری بود بیمادر كه فرونیمه «2» نام داشت.
پادشاه با زنی دیگر ازدواج كرد و باین ترتیب برای این دختر زن پدری بوجود آورد.
همینكه این زن به خانه وارد شد مصلحت آن دانست كه عملا برای فرونیمه یك زن پدر واقعی باشد. پس برای او مزاحمتهائی فراوان ایجاد كرد و آنچه از عهدهاش ساخته بود بر ضد او تحریك كرد و سرانجام او را به ناپاكی متهم كرد و شوهر را نیز متقاعد كرد كه آنچه میگوید واقعیت دارد. پس پدر بتحریك این زن نقشهای ستمگرانه برای دختر خود طرح كرد. در اكسوس مردی از اهل ترا زندگی میكرد كه نام او نمیسون «3» بود. اتئاركورس این مرد را بسفره خود دعوت كرد و بقید سوگند او را متعهد كرد كه خدمتی را كه وی، یعنی اتئاركوس، از او میخواهد انجام دهد. و همینكه او را بقید سوگند متعهد كرد دختر خود را بنزد او آورد و وی را در اختیار او گذارد و از او خواست كه دختر را با خود بخارج از آن سرزمین ببرد و بدریا افكند. تمیسون از خدعه و نیرنگی كه پادشاه برای اخذ سوگند او ترتیب داده بود بخشم آمد و برخلاف رسم مهماننوازی چنین كرد كه شرح میدهم:
وی دختر را با خود برد و با او به كشتی نشست و وقتی به میان امواج دریا رسید وی را با ریسمانی بست و در آغوش امواج افكند و سپس او را بیرون كشید و با خود به ترا برد و با این ترتیب بسوگندی كه یاد كرده بود وفادار بماند.
155- بعد از آن، پولیمنستوس «4» كه بین اهالی ترا مردی محترم و سرشناس بود فرونیمه را بخانه خود برد و او را همخوابه خود كرد. مدتی بعد از او پسری بدنیا آمد كه الكن بود و بسختی سخن میگفت و بطوریكه اهالی سیرن مدعی هستند او را باتوس نام نهادند. اما بعقیده من او را نامی دیگر گذاردند و او نام باتوس را موقعی برخورد گذارد كه به افریقا رفت و این نام از غیبگوی الهی معبد دلف و احتراماتی
______________________________
(1)-Etearchos
(2)-Phronime
(3)-Themison
(4)-Polymnestos
ص: 206
كه نسبت باو رعایت كردند بوجود آمد. چه، اهالی افریقا پادشاه را باتوس مینامند و من تصور میكنم باین دلیل بود كه غیبگوی الهی وقتی بزبان افریقائی از او سؤال میكرد وی را باتوس خطاب میكرد، زیرا میدانست كه وی پادشاه افریقا خواهد شد. حقیقت آنست كه وقتی وی بزرك شد به دلف رفت تا با خدایان درباره سخن گفتن خود مشورت كند. غیبگوی معبد در جواب او چنین گفت: «باتوس، تو بخاطر لكنت زبان خود باینجا آمدهای؛ اما حضرت باریتعالی، فبوس آپولون «1»، ترا مأمور میكند كه به افریقا كه سرزمین گوسفندان است بروی و مهاجرنشینی در آنجا تأسیس كنی». در حقیقت مثل این بود كه غیبگو بزبان یونانی چنین گوید: «ای پادشاه، تو بخاطر لكنت زبان خود آمدهای»، اما او چنین پاسخ داد: «باریتعالی، آری من بنزد تو آمدهام تا درباره لكنت زبان خود مشورت كنم، اما تو درباره چیزی دیگر با من سخن میگوئی كه از چیزهای ناشدنی است.
تو بمن امر میكنی كه مهاجرنشینی در افریقا تشكیل دهم، اما با كدام پول و وسایل و كدام سپاه؟» او بیهوده در اینباره اصرار كرد، ولی نتوانست جوابی دیگر از هاتف الهی دریافت كند. و چون هاتف معبد همان پیشگوئی قبلی را برای او تكرار میكرد، مراسم مشورت را نیمه تمام گذارد و آن محل را ترك گفت و به ترا بازگشت.
156- اما مدتی بعد او مجبور شد بهمراه تعدادی دیگر از اهالی ترا عزم سفر كند.
زیرا چون اهالی ترا نمیدانستند كه علت مصائب آنها چیست «2» كسانی به دلف فرستادند تا درباره مشكلاتی كه با آن روبرو بودند با هاتف معبد مشورت كنند. هاتف معبد بآنان اظهار كرد كه اگر باتفاق باتوس سیرن را در افریقا تأسیس كنند وضع آنها بهتر خواهد شد. پس اهالی ترا باتوس را با دو كشتی مأمور این كار كردند. این فرستادگان بآفریقا رفتند، اما چون كاری دیگر از آنها ساخته نبود به ترا مراجعت كردند. اما در
______________________________
(1)- فبوس آپولون)Phebus Apollon( یا آپولون از خدایان افسانهای یونان و رم باستان، فرزند ژوپیتر و لاتون)Laton( خدای شعر و هنر و خطابه و نطق.
(2)- برخلاف وعدهای كه قبلا درباره نقل علل مصائب اهالی ترا داده شده است، در این مورد مولف فقط بذكر «مصائب» و «مشكلات» اهالی این شهر اكتفا كرده و توضیح نداده است كه منظور او از این مصائب كه اهالی شهری را مجبور به تحمل رنج سفر و مشورت با خدایان كرد چه بوده است.
ص: 207
موقعی كه میخواستند در ساحل پیاده شوند اهالی ترا آنها را سنگسار كردند تا پیاده نشوند و بآنها توصیه كردند كه بهمان محل كه از آنجا آمده بودند مراجعت كنند.
پس بحكم اجبار آنان بار دیگر شراع بركشیدند و در ساحل افریقا در جزیرهای كه پلاتئا «1» نام داشت و قبلا از آن یاد كردم مهاجرنشینی تأسیس كردند. برخی اطمینان میدهند كه این جزیره از حیث وسعت با شهر كنونی سیرن برابر است.
157- آنان مدت دو سال در این جزیره سكونت كردند. اما چون توفیقی بدست نیاوردند یكی از بین خود برگزیدند و او را در آن محل باقی گذاردند و دیگران بقصد عزیمت به دلف حركت كردند. همینكه اینان به محل معبد رسیدند با هاتف به مشورت پرداختند و چنین گفتند كه در افریقا زندگی میكنند، اما از این حیث خود را چندان خوشبخت نمیدانند. هاتف در جواب آنان چنین گفت: «اگر تو افریقا را كه سرزمین پرورش دهنده گوسفندان است و خود بآنجا نرفتهای از من كه بآنجا رفتهام «2» بهتر بشناسی، ترا بخاطر این دانش ستایش میكنم». همینكه باتوس و همراهان این سخنان را شنیدند بیدرنك به افریقا مراجعت كردند زیرا دانستند كه خداوند تأسیس این مهاجرنشین را بیآنكه به خود افریقا قدم گذارند كافی برای انجام تعهد آنان ندانسته است.
158- پس همینكه به جزیره رسیدند كسانی را كه در محل گذارده بودند با خود برداشتند و در قسمتی از افریقای اصلی كه در برابر آن جزیره واقع بود و آزیریس «3» نام داشت مستقر شدند. این محل از هر طرف از درههای زیبا و پردرخت محصور است و در یك سوی آن رودی در سراسر طول آن جاری است. آنان مدت شش سال در این محل اقامت كردند. در سال هفتم، اهالی افریقا بدروغ وعده دادند كه آنانرا به محلی بهتر خواهند برد و با این وعده آنانرا حاضر بترك آن محل كردند. افریقائیها آنان را
______________________________
(1)-Platea
(2)- معبد دلف مخصوص خداوند آپولون)Apollon( بود. بحكایت افسانههای باستان آپولون دختر پادشاه لاپیتها را)Lapithes( بنام كیرنه)Kyrene( كه در حین شكار با او روبرو و خاطرخواه او شده بود ربوده و با خود به افریقا برده بود. در این مورد اشاره هاتف متوجه این افسانه است
(3)-Aziris
ص: 208
بعد از خروج از آزیریس بسمت شرق هدایت كردند و برای اینكه یونانیان هنگام عبور از این قسمت متوجه زیباترین مناطق آن محل نشوند زمان حركت را طوری ترتیب دادند كه آنان را در تاریكی شب از منطقه زیبائی كه ایراسا «1» نام داشت عبور دادند. بعد از آن آنان را به چشمهای كه بنام آپولون معروف بود بردند و بآنان چنین گفتند:
«یونانیان! جائی كه برای اقامت شما مناسب است همین نقطه است. زیرا آسمان آن سوراخ است.» «2»
159- در زمان حیات باتوس مؤسس این مهاجرنشین، كه مدت چهل سال سلطنت كرد، و همچنین در زمان حیات فرزندش آركسیلاس «3» كه مدت شانزده سال سلطنت كرد، تعداد اهالی سیرن بهمان عده از مهاجرینی كه در آغاز كار آمده بودند محدود بود «4».
اما در زمان پادشاه سوم كه باتوس خوشبخت نام داشت هاتف معبد توصیه كرد كه یونانیان در كشتی نشینند و بافریقا روند و با اهالی سیرن در یك جا زیست كنند «5».
اهالی سیرن آنانرا بدانجا دعوت میكنند و آمادهاند اراضی خود را با آنان تقسیم كنند. توصیه الهی چنین بود: «آنكس كه بعد از انجام تقسیم اراضی بسرزمین مطلوب افریقا
______________________________
(1)-)Irasa( - همین محل است كه بعدها توسعه یافت و بصورت مهاجرنشین معروف سیرن در ساحل افریقا درآمد
(2)- ظاهرا منظور بومیان افریقا كه مؤلف بان اشاره كرده است این بوده است كه در آن محل باران میباریده است و یونانیان میتوانستند از نعمت آن برخوردار شوندBelles Lettres( جلد 4- صفحه 175)
(3)-Arkesilas
(4)- بطور یقین مقصود مؤلف اینست كه در این مدت كسانی دیگر از یونانیان باین شهر مهاجرت نكرده بودند و الا تردیدی نیست كه اگر تعداد اهالی این مهاجرنشین در نتیجه تولید مثل افزایش نمییافت لااقل در اثر مركومیر تقلیل مییافت. ادعای مؤلف دائر بر اینكه در مدت پنجاه و شش سال تعداد اهالی شهر ثابت ماند صحیح بنظر نمیرسد مگر آنكه چنین تعبیری از آن بتوان نمود.
(5)- حس توسعهطلبی یونانیان و علاقه آنان به ایجاد مستعمرات پرجمعیت در سواحل افریقا بیتردید یكی از عوامل مؤثر در ابداع این پیشگوئیها در معبد معروف دلف بوده است.
ص: 209
قدم گذارد، افسوس خواهد خورد.» درنتیجه این پیشگوئی جمعیت زیادی در سیرن گرد آمد. افریقائیهای مجاور كه قسمت بزرگی از اراضی خود را از دست داده بودند و آدیكران «1» پادشاه آنان وقتی خود را از قسمتی از سرزمین خود محروم و در معرض خطر تعرض اهالی سیرن دیدند كس به مصر فرستادند و خود را مطیع آپریس «2» پادشاه مصر خواندند. پادشاه مصر سپاه بزرگی از مصریان تجهیز كرد و بر ضد اهالی سیرن فرستاد. اهالی سیرن مسلح شدند و به منطقه ایراسا «3» در نزدیكی چشمه تسته «4» رفتند و در آن محل با مصریان مصاف دادند و پیروز شدند. درواقع مصریان كه تا آن زمان تجربهای از برخورد با یونانیان نداشتند و آنان را كوچك و حقیر تصور میكردند آنچنان منهزم شدند كه تعداد معدودی از آنان به مصر مراجعت كردند.
شورش مصریان بر ضد آپریس برای انتقام كشیدن از این شكست و قصوری بود كه در این مورد متوجه او میدانستند «5».
160- فرزند باتوس، آركسیلاس بود. این شخص در سالهای نخستین سلطنت با برادران خود در ستیز بود تا آنكه سرانجام برادرانش عقبنشینی كردند و به قسمت دیگری از افریقا گریختند و شهری را كه امروز نیز بركه «6» نام دارد تأسیس كردند. در همان حال كه آنان این شهر را تأسیس میكردند اهالی افریقا را از اهالی سیرن جدا كردند. آركسیلاس با افریقائیانی كه برادران او را پناه داده و بر ضد او شوریده بودند بجنگ پرداخت. اینان از ترس پادشاه از مقابل او گریختند و رو بافریقائیان مشرق نمودند. اما آركسیلاس آنانرا در حین فرار تعاقب كرد و قدمبقدم بدنبال
______________________________
(1)-Adicran
(2)- آپریس)Apries( پادشاه مصر از 593 تا 569 قبل از میلاد. این پادشاه از خاندان باتوس معروف به لنك بود كه نخستین مهاجرنشینهای یونان را در ساحل افریقا بنا نهاد.
(3)-)Irasa( - رجوع شود به یادداشت ذیل بند 158 همین كتاب
(4)-Theste
(5)- در این باره رجوع شود به تاریخ هردوت- جلد دوم- بند 161
(6)- بركه)Barke( - بركه و سیرن دو شهر باستانی یونان در ساحل سیرنائیگ امروز بودند.
ص: 210
آنان رفت تا جائیكه به لوكون «1» واقع در سرزمین افریقا «2» رسید. در این محل افریقائیان موقع را برای تعرض مناسب یافتند. پس به تعرض پرداختند و آنچنان بر اهالی سیرن پیروز شدند كه هفت هزار نیزهدار آنان را در محل كشتند. آركسیلاس بعد از این شكست بیمار شد و در روزی كه داروئی محذر مصرف كرده بود بدست برادرش لئاركوس «3» بقتل رسید. اما زن آركسیلاس كه اریكسو «4» نام داشت توانست بخدعه لئاركوس را بقتل رساند.
161- بعد از آركسیلاس سلطنت به فرزندش باتوس رسید. این شخص مردی لنك بود و بسختی بر روی دو پا میایستاد. اهالی سیرن بعلت مصائبی كه متحمل شده بودند كس به دلف فرستادند و از خداوند سوال كردند كه چه قانونی برای اداره خود باید بنویسند تا خوشبخت و سعادتمند زیست كنند. هاتف بآنان توصیه كرد كه یكی از مصلحان مانتینه «5» واقع در آركادی «6» را بنزد خود دعوت كنند. پس اهالی سیرن چنین كردند و اهالی مانتینه یكی از همشهریان خود را كه دموناكس «7» نام داشت و مردی محترم بود بنزد آنان فرستادند. وقتی این مرد به سیرن وارد شد و از همه چیز كسب اطلاع كرد، سه قبیله تشكیل داد و اهالی سیرن را بترتیب زیر تقسیم كرد: آنان كه از جزیره ترا بودند باتفاق ساكنان حوالی شهر گروه اول را تشكیل دادند؛ كسانی كه از پلوپونز و كرت آمده بودند گروه دوم را تشكیل دادند و آنان كه از جزایر یونان آمده بودند گروه سوم را تأسیس كردند. بعلاوه قسمتی از اراضی مذهبی را به پادشاه تخصیص داد و بقیه آنچه را كه سابقا پادشاهان در تصرف داشتند به مردم واگذار كرد.
______________________________
(1)-Leucon
(2)- ظاهرا از ذكر «لوكون واقع در سرزمین افریقا» مقصود مؤلف تمیز این شهر از شهر دیگری بوده است كه بهمین نام در نقطهای دیگر وجود داشته است.
(3)-Learchos
(4)-Eryxo
(5)- مانتینه)Mantinee( از شهرهای یونان باستان واقع در شبهجزیره پلوپونز و ایالت آركادی كه بداشتن بهترین قوانین مملكتی معروف بود.
(6)- آركادی)Arcadie( از ایالات یونان باستان واقع در مركز شبهجزیره پلوثونز.
(7)-Demonax
ص: 211
162- این بود وضع این سرزمین در زمان سلطنت باتوس دوم. اما در زمان فرزندش آركسیلاس بر سر مقامات و مناصب اغتشاشات بزرگی رویداد. زیرا آركسیلاس فرزند باتوس لنك و فرتیمه اعلام كرد كه حاضر نیست از اصولی پیروی كند كه دموناكس از اهل مانتینه وضع كرده است و خواهان امتیازاتی شد كه قبلا نیاكان او داشتهاند.
بر سر این موضوع شورشی بر ضد او برپا شد و چون شورشیان غالب شدند وی به ساموس «1» و مادرش به شهر سالامین «2» در قبرس پناه برد. در این زمان در سالامین پادشاهی سلطنت میكرد كه اولتون «3» نام داشت. این شخص كسی بود كه عود سوز معروفی را كه در گنجینه اهالی كورنت «4» در معبد دلف جای داده بودند باین معبد اهدا كرده بود.
همینكه فرتیمه بحضور این پادشاه رسید از وی تقاضای سپاهی كرد كه او را به سیرن بازگرداند. اما اولتون حاضر شد غیر از سپاه هر چیز دیگر را كه مایل باشد در اختیار او گذارد. فرتیمه آنچه را كه باو میدادند میپذیرفت ولی اظهار میكرد كه اینها بیشك مطلوبند ولی مطلوبتر آنست كه بتقاضای او سپاهی در اختیار او گذارند.
چون در برابر هر هدیهای كه باو میدادند همین مطلب را تكرار میكرد، اولتون دوكی از زر با مقداری پشم برای او فرستاد. فرتیمه در این مورد نیز همان مطالب قبلی را تكرار كرد؛ اما اولتون باو پاسخ داد كه آنچه بزنان باید هدیه كرد از همین نوع اشیاء است نه سپاه و تجهیزات.
163- در همین موقع، آركسیلاس در ساموس بود و هركس را كه مییافت بوعده تقسیم اراضی با خود همراه میكرد و در همان حال كه سپاهی كثیر گرد آورده بود خود به دلف رفت تا درباره بازگشت خود مشورت كند. در دلف پیام الهی چنین بر وی نازل
______________________________
(1)- ساموس)Samos( از جزایر دریای اژه در نزدیكی ساحل آسیای صغیر كه امروز سامو)Samo( نام دارد.
(2)- سالامین)Salamine( از شهرهای باستانی قبرس كه امروز فقط ویرانههای آن باقی است. این شهر را نباید با جزیرهای كه بهمین نام در مدخل خلیج آتن قرار دارد و جنك معروف و تاریخی سالامین بین پادشاه هخامنشی و آتنیان در آن محل رویداد اشتباه كرد.
(3)-Evelthon
(4)-Corinthes
ص: 212
شد: «لوكسیاس «1» سلطنت سیرن را برای مدت عمر چهار باتوس و چهار آركسیلاس یعنی هشت نسل ذكور بشما بخشیده است، اما در عین حال بشما توصیه میكند كه درصدد برنیائید كه از این مدت تجاوز كنید. همینكه به كشور خود مراجعت كردی آرام گیر و اگر مشاهده كردی كه كوره از ظروف گلی سرشار است، ظروف را در آتش نپز و مگذار كه باد آنها را ببرد. اما اگر كوره را آتش كردی، دیگر به محوطه آبها قدم مگذار، زیرا در غیر اینصورت تو و زیباترین گاوان نر خواهید مرد.»
164- چنین بود پاسخ هاتف معبد به آركسیلاس. پس وی باتفاق كسانی كه در ساموس گرد آورده بود به سیرن بازگشت و همینكه بر اوضاع تسلط یافت گفته هاتف را فراموش كرد و تصمیم گرفت فرار اجباری خود را از مخالفین انتقام گیرد. بعضی از مخالفین از آن سرزمین گریختند. اما برخی دیگر بچنگ او افتادند و او آنان را به قبرس فرستاد تا در آنجا آنانرا بقتل رسانند. اما باد آنان را بسواحل كنید «2» برد و اهالی كنید آنانرا نجات دادند و به ترا «3» فرستادند. تعدادی دیگر از اهالی سیرن بداخل برج بزرگی كه متعلق به یكی از مردم عادی بود و آگلوماكوس «4» نام داشت پناه بردند. آركسیلاس امر كرد گرداگرد آن برج هیزم انباشتند و سپس آنانرا سوزاند. اما همینكه این عمل انجام گرفت، آركسیلاس متوجه شد كه وقتی غیبگوی معبد او را از سوزاندن ظرفهائی كه در كوره خواهد دید برحذر میكرد مقصودش اشاره بهمین برج بوده است. پس بتصور اینكه مقصود هاتف از «محوطه آبها» شهر سیرن بوده است از ترس مرگی كه برای او پیشبینی شده بود از شهر خارج شد.
______________________________
(1)-Loxias
(2)- كنید)Cnide( از شهرهای قدیم آسیای صغیر واقع در ایالت كاری)carie( .
شهرت این شهر به معبد معروفی بود كه در آن بنا شده بود- كتزیاس)Ctesias( مورخ معروف یونان پیش از میلاد در این شهر بدنیا آمده است.
(3)-)Thera( - رجوع شود به یادداشت ذیل بند 147
(4)-Aglomachos
ص: 213
چون زن او از بستگان خود او و دختر آلازیر «1» پادشاه بركه «2» بود بنزد این پادشاه رفت؛ در آنجا اهالی بركه و فراریان سیرن كه وی را در حال گردش در مركز شهر مشاهده كردند او و پدر زن او را كشتند. بدین ترتیب آركسیلاس كه عمدا یا از روی اشتباه توجهی به گفته هاتف نكرده بود بسرنوشت خود رسید.
165- در همان موقع كه آركسیلاس در بركه اقامت داشت و بدست خود وسایل فنای خود را فراهم میكرد مادرش فرتیمه اختیارات و مقامات او را در سیرن در دست گرفته بود و بامور رسیدگی میكرد و در جلسات سنا حضور مییافت. اما وقتی وی مطلع شد كه پسرش در بركه بقتل رسیده است از آن محل گریخت و به مصر پناهنده شد. وی تصور میكرد كه میتواند از حسن خدمت آركسیلاس به كبوجیه فرزند كوروش استفاده كند. زیرا همین آركسیلاس بود كه سیرن را به كبوجیه بخشیده و شخصا قبول كرده بود كه باو خراج بپردازد «3». همینكه فرتیمه به مصر رسید بحضور آریاند «4» شتافت و با اصرار و التماس از او كمك طلبید و مدعی شد كه علت مرگ فرزندش جانبداری او از مادها «5» بوده است.
166- آریاند حكمران مصر بود و كبوجیه او را باین سمت گمارده بود. وی مدتی بعد از این وقایع بفكر رقابت با داریوش افتاد و جان خود را در این راه از دست داد.
آریاند شنیده بود و میدانست كه داریوش علاقه دارد برای حفظ خاطره سلطنت خود كارهائی كند و چیزهائی از خود باقی گذارد كه هیچ پادشاه دیگری چنان نكرده باشد.
با این حال، وی از او تقلید كرد تا جائیكه بحق سزای اعمال خود را دید. داریوش امر كرده بود كه مقداری سكه طلا را ذوب كنند و تا حدود امكان طلای خالص آنرا
______________________________
(1)-Alazir
(2)- بركه)Barke( - درباره این محل رجوع شود به یادداشت ذیل بند 160
(3)- در این باره رجوع شود به جلد سوم تاریخ هردوت- بند 13
(4)- آریاند)Ariandes( فرمانده سپاه پارس كه پس از لشكركشی كبوجیه به مصر و مراجعت پادشاه هخامنشی حكمران مصر شد (رجوع شود به بعد- بند 166 و بعد)
(5)- یكی دیگر از مواردی است كه هردوت «مادها» را بجای «پارسها» بكار برده
ص: 214
بیرون آورند و با آن سكه جدیدی ضرب كنند. آریاند كه در آن موقع حاكم مصر بود نسبت به پول نقره نیز چنین كرد «1». و امروز سكه آریاند هنوز خالصترین سكههای نقره شناخته میشود. اما همینكه داریوش از این عمل باخبر شد او را باتهام دیگری متهم كرد و مدعی شد كه او قصد طغیان داشته و باین اتهام او را بقتل رسانید.
167- در آن زمان، آریاند از سرنوشت فرتیمه متأثر شد و تمام سپاه بری و بجری مصر را در اختیار او گذارد «2». فرماندهی سپاه بری را به آمازیس «3» از قبیله مارافی «4» و فرماندهی سپاه بحری را به باردس «5» كه از تبار پازارگادیها «6» بود سپرد.
آریاند، قبل از حركت سپاه، رسولی به بركه فرستاد و مسئول قتل آركسیلاس را مطالبه كرد. اهالی بركه باجتماع مسئولیت قتل را بعهده گرفتند و پاسخ دادند كه آركسیلاس خسارات و آسیب فراوانی بآنها وارد كرده بود. همینكه آریاند از این پاسخ مطلع شد امر كرد آن سپاه بهمراه فرتیمه عزیمت كند. این قبیل دلائل برای این لشكركشی بهانهای بیش نبود و بعقیده من مقصود از اعزام این سپاه فتح افریقا بود. زیرا اهالی افریقا به قبایل متعدد و مختلف تقسیم میشدند و از این قبایل متعدد فقط تعداد كمی مطیع شاهنشاه بودند، و بسیاری از آنها اعتنائی به داریوش نداشتند.
168- قبایلی كه در افریقا سكونت دارند بترتیب زیر قرار گرفتهاند: اگر از مصر
______________________________
(1)- پول رایج در مركز امپراتوری هخامنشی از زر و پول رایج در ایالات بزرگ امپراتوری از نقره بود.
(2)- مطلبی است كه باید با تردید تلقی كرد. زیرا جنك بر ضد شورشیان یك شهر مستلزم تجهیز چنین سپاه عظیمی كه از نظر پادشاه هخامنشی برای حكمران یكی از ایالات سرحدی امپراتوری جرمی بزرك محسوب میشد نبود- مگر اینكه استدلال مؤلف در قسمت اخیر این بند صحیح باشد (رجوع شود به قسمت اخیر همین بند)
(3)-Amasis
(4)- مارافی)Maraphie( یكی از قبایل بزرك ماد (جلد اول- بند 125)
(5)-Bardes
(6)- درباره پازارگادیها رجوع شود به جلد اول تاریخ هردوت- بند 125
ص: 215
حركت كنیم، قبل از همه با آدیرماشیها «1» روبرو میشویم. اینان از بسیاری لحاظ عادات و رسوم مصریان را دارند اما لباس آنان همانست كه دیگر افریقائیها در بر دارند. زنان آنان بهریك از ساقهای خود حلقهای از مس دارند. موهای این زنان بلند است و وقتی شپشی در آن مییابند از شدت خشم آنرا با دندانهای خود خرد میكنند و سپس آب دهان را بخارج پرتاب میكنند. اینها تنها افریقائیانی هستند كه چنین میكنند و نیز اینها تنها مردمانی هستند كه دختران خود را در موقع ازدواج بحضور پادشاه عرضه میكنند و پادشاه از هریك از آنها كه مورد پسند او قرار گیرد كام دل برمیگیرد.
این قوم از مصر تا بندری كه پلینوس «2» نام دارد پراكندهاند.
169- بعد از آنها گیلیگامها «3» هستند كه در جهت مغرب در سرزمینی اقامت دارند كه تا جزیره آفرودیزیاس «4» ادامه مییابد. در این فاصله، در نزدیكی ساحل، جزیره پلاتئا «5» قرار دارد كه مهاجرنشین اهالی سیرن است و در خشگی نیز بندر منلاس «6» و شهر آزیریس «7» قرار دارد كه اهالی سیرن در آن سكونت دارند. منطقهای كه گیاه سیلفیوم «8» در آن میروید از این محل شروع میشود. این گیاه از جزیره پلاتئا
______________________________
(1)-Adyrmaschides
(2)-Plynos
(3)-Giligames
(4)- آفرودیزیاس)Aphrodisias( از جزایر و بنادر قدیم افریقا در ساحل سیرنائیك. این نام به بسیاری از شهرهای باستان كه معبدگاه الهه زیبائی (آفرودیت) بوده است تعلق داشته و از جمله در یونان در سرزمین كاری شهری بهمین نام بوده است.
(5)-Platea
(6)- منلاس)Menelas( محلی در نزدیكی طبروق امروز بوده است
(7)-Aziris
(8)-)Silphium( - درباره این گیاه كه تصویری از شاخه آن بر روی سكههای قدیم سیرن مشاهده میشود تحقیق زیادی توسط محققین بعمل آمده است. گیاهی بوده است با برگهای پهن و سایهافكن كه مدتها بعنوان دارو در دنیای قدیم مصرف میشده است و تدریجا كه مصرف آن دارو متروك گردیده آن گیاه نیز از بین رفته است. Belles Lettres (
- جلد 4- صفحه 182)
ص: 216
تا مصب سیرت «1» همهجا میروید. این دسته از اهالی افریقا عادات و رسومی مشابه دیگر افریقائیان دارند.
170- بعد از گیلیگامها در جهت مغرب آسبیستها «2» هستند كه در جنوب سیرن «3» سكونت دارند. آسبیستها بدریا دست ندارند، زیرا ساحل در دست اهالی سیرن است.
اینان بیش از هریك از دیگر اقوام افریقائی استعداد راندن گردونههای چهار اسبه را دارند و میكوشند كه اكثر عادات و رسوم اهالی سیرن را تقلید كنند.
171- باز در جهت مغرب بعد از آسبیستها، اوشیسها «4» قرار دارند- اینان در جنوب بركه «5» اقامت دارند و در نزدیكی اوسپریها «6» بدریا دست مییابند. در
______________________________
(1)- سیرت)Cyrte( نام قدیم دو خلیج در ساحل شمالی افریقا بوده است كه یكی در ساحل تریپولی قرار دارد و امروز خلیج سیدر)Sidrc( نامیده میشود. خلیج دوم كه باین نام خوانده میشود و ظاهرا منظور هردوت در این مقام همانست در ساحل تونس قرار دارد و امروز كابس)Cabes( نام دارد. مورخین قدیم سراسر ناحیهای از افریقا را كه بین این دو خلیج قرار داشت منطقه سیرت مینامیدند.
(2)-Asbystes
(3)- در نسخه)Belles -Lettres( در بالای سیرن» گفته شده است. ) Herodotte- Histoires- Belles Lettres- Paris 1945. vol. 4 p. 182 (
در حالیكه در نسخه)Henri Berguin( در جنوب سیرن» نقل شده است. متن اخیر صحیحتر بنظر میرسد زیرا چون سیرن بندری بوده است در ساحل سیرنائیك نمیتوان تصور كرد كه در خشگی شهری بالاتر از آن وجود داشته باشد مگر اینكه تصوری خلاف معمول از از جهات بنمائیم (رجوع شود به ) Enquete de Herodote d'Halicarnasse- Traduite par Henri Berguin Paris 1898- vol IV- p. 328 (
(4)-Auschises
(5)- مطلبی كه در مورد محل قوم آسبیست در یادداشت ماقبل آخر نقل شد در این مورد نیز صادق است. ) Herodotte- Henri Berguin- vol. IV- p. 328 Herodotte- Belles Lettses vol. IV- P. 182 (
(6)-)evesperides( قومی بوده است كه در محل كنونی بنغازی در سیرنائیك اقامت داشتهBelles Lettres( جلد 4- صفحه 182)
ص: 217
داخل سرزمین اوشیسها باكالها «1» سكونت دارند كه قومی معدود و كمجمعیت میباشند. مردمان این قوم در حوالی توشیرا «2» كه از شهرهای سرزمین بركه است بدریا دست مییابند. عادات و رسوم اینان با عادات و رسوم افریقائیانی كه در جنوب سیرن سكونت دارند مشابه است.
172- و باز در جهت غرب بعد از اوشیسها ناسامونها «3» قرار دارند. تعداد افراد این قوم زیاد است آنان در تابستان گلههای خود را در ساحل دریا میگذارند و خود به محلی كه اوژیلا «4» نام دارد صعود میكنند و میوه درختان خرما را كه در آن محل بتعداد زیاد میرویند و بروی شاخههای گسترده خود میوههای فراوان دارند جمعآوری میكنند. اینان ملخ نیز شكار میكنند. وقتی این حشره را میگیرند، آنرا در برابر آفتاب قرار میدهند و وقتی خشك شد آنرا آرد میكنند و سپس آرد آنرا با شیر مخلوط میكنند و میخورند. رسم اینان چنین است كه هریك چندین زن انتخاب میكنند؛ اما از زنان تاحدی نظیر ماساگتها «5» بطور مشترك بهرهمند میشوند. طرز عمل در این مورد چنین است كه چوبی را مقابل محلی كه میخواهند با زن نزدیك شوند در زمین فرو میكنند و سپس با زن نزدیك میشوند. وقتی یكی از مردان ناسامون برای بار اول ازدواج میكند رسم چنین است كه عروس او در شب اول بنوبت بتمام میهمانان نزدیك میشود و هریك از میهمانان پس از آنكه كام دل از او برگرفت هدیهایرا كه با خود از خانه آورده است تقدیم میكند. اما طرز ادای سوگند و تفال بین آنان
______________________________
(1)-Bacales
(2)-Taucheira
(3)- ناسامونها)Nasamons( از اقوام بادیهنشین لیبی كه در سراسر منطقه واقع بین قرطاجنه و سیرن قدیم سكونت داشتند و در حقیقت واسطه و روابط بازرگانی بین اهالی قرطاجنه و مصریان قدیم بودهاند.
(4)- اوژیلا)Augila( از واحهها و آبادیهای كوچك ساحل تریپولی قدیم كه امروز اوجیله نام دارد.
(5)- ماساگتها)Massaguettes( قوم تورانی نژاد ساكن صحاری آسیای شمال غربی كه بحكایت هردوت كورش كبیر پادشاه هخامنشی در جنك با آنها بقتل رسید. درباره این قوم رجوع شود به جلد اول تاریخ هردوت.
ص: 218
چنین است كه نقل میكنم: آنان دست خود را بر روی قبر كسانی كه از درستترین و بهترین مردمان بودهاند قرار میدهند و در همین حال سوكند میخورند.
اما برای تفأل به مقبره اجداد خود میروند و پس از مراسم دعا و عبادت بر روی قبر آنان بخواب میروند و اگر در این حال خوابی ببینند مطابق آن رفتار میكنند.
و اما طرز تضمین سوگند چنین است كه یكی در گودال كف دست خود مایعی بدیگری میدهد كه بیاشامد و خود از كف دست دیگری از همان مایع میآشامد. اگر مایعی در دسترس نباشد كمی گردوغبار از زمین برمیدارند و میلیسند.
173- در نزدیكی ناسامونها قوم پسیل «1» زندگی میكند «2». اینان در شرایطی كه نقل میكنم از میان رفتند: وزش باد سوزان جنوب آبانبارهای آنان را خشك كرد بطوریكه سراسر محل اقامت آنان كه در داخل سیرت «3» قرار داشت از آب محروم شد. آنان پس از شور با یكدیگر باتفاق به جنك باد جنوب رفتند (آنچه در اینجا نقل میكنم از قول اهالی افریقا است). اما همینكه به منطقه شنزار رسیدند باد جنوب وزیدن گرفت و آنانرا در زیر انبوه شن مدفون كرد. از موقعیكه آنان از بین رفتهاند، ناسامونها سرزمین آنان را اشغال كردهاند.
174- آنطرف ترا از قوم ناسامون، در جهت جنوب در منطقه حیوانات سبع، گارامانتها «4» قرار دارند كه از انسان و اجتماع گریزانند. اینان نه سلاح جنگی دارند و نه قادر به دفاع از خود میباشند.
175- بطوریكه نقل كردم، اینان بالاتر از ناسامونها سكونت دارند: بعد از اینها
______________________________
(1)-Psylles
(2)- مؤلف در عبارت بعد مدعی است كه این قوم بترتیبی كه او نقل میكند از بین رفته بود و وجود خارجی نداشت. بنابراین ذكر این مطلب كه «در نزدیكی ناسامونها قوم پسیل زندگی میكند صحیح بنظر نمیرسد و لازم بود فعل این عبارت را بصورت ماضی مستبعد بكار میبرد. در ترجمه، عبارت بترتیبی كه مؤلف نقل كرده است نقل شده است.
(3)-)Syrte( - درباره این نام رجوع شود به یادداشت ذیل بند 169
(4)- گارامانتها)Garamantes( از قبایل و اقوام قدیم ساكن ساحل افریقای شمالی در محلی كه امروز واحه فزن نام دارد.
ص: 219
در طول ساحل و در جهت مغرب ماسها «1» قرار دارند. ماسها سر خود را تا میان آن میتراشند و فقط موهای فرق را بلند میكنند و دو سوی آنرا از چپ و راست تا روی پوست میتراشند. در جنگ برای حفاظت خود از پوست شترمرغ استفاده میكنند.
رودخانه كینیپس «2» در سرزمین آنان جاری است. این رود از تپهای كه به تپه شاریت «3» معروف است جاری میشود و آب آن بدریا میریزد. تپه شاریت از جنگل انبوهی پوشیده شده، در حالیكه سراسر آن قسمت از افریقا كه تاكنون درباره آن سخن گفتیم بیدرخت است. از دریا تا این تپه دویست ستاد «4» فاصله است.
176- بعد از ماسها، ژندانها «5» قرار دارند كه زنان آنان با رعایت ترتیب زیر تعدادی حلقه چرم برپا میكنند: هریك از زنان بتعداد مردانی كه با او رابطه دارند حلقهای بر پای میافكند. هركس كه حلقههای بیشتری بیشتری برپا داشته باشد لایقتر از دیگران است، زیرا محبوب تعداد بیشتری از مردان بوده است.
177- در زبانهای از خشگی كه جلوتر از محل قوم ژندان در دریا پیش رفته قوم لوتوفاژ «6» زندگی میكند كه غذای مردمان آن منحصرا از گیاه لوتوس میباشد.
میوه این گیاه بدرشتی میوه درخت سقز «7» و مزه آن شبیه مزه خرما است. لوتوفاژها از آن شرابی تهیه میكنند.
______________________________
(1)-Maces
(2)-Kinyps
(3)-Charites
(4)- ستاد)Stade( واحد طول در یونان باستان و برابر 177 متر و 6 سانتیمتر (رجوع شود به یادداشت مقدمه درباره اوزان و مقادیر در یونان باستان)
(5)-Gindanes
(6)- لوتوفاژها)Lotophages( نام قبیلهای از قبایل قدیم شمال افریقا بوده است كه در منطقه سیرت)Syrte( در نزدیكی تونس امروز میزیستند و چون منحصرا از شیره گیاهان و میوه گیاهی بنام لوتوس)Lotos( زیست میكردند باین نام كه معنای آن «گیاهخواران» است معروف شدند. معروف است این میوه چنان لذیذ بوده است كه هر مسافری كه از آن میچشید دیار خود را فراموش میكرد (فرهنك سعید نفیسی- 1931- جلد 2- صفحه 60)
(7)- لانتیسك)Lentisque( كه ظاهرا باید درخت سقز بوده باشد (فرهنك سعید نفیسی- 1931- جلد 2- صفحه 27)
ص: 220
178- بعد از لوتوفاژها در طول ساحل دریا ماشلیها «1» قرار دارند كه آنان نیز از میوه لوتوس تغذیه میكنند، اما بمقداری كمتر از قوم قبلی اینان تا محل رود بزرگی كه تریتون «2» نام دارد پراكندهاند. این رود بدریاچه بزرگی میریزد كه تریتونیس «3» نام دارد. در این دریاچه جزیرهایست بنام فلا «4». بطوریكه نقل میكنند بموجب پیشگوی هاتف یكی از معابد، این جزیره میبایستی مهاجرنشین اهالی لاكدمون بوده باشد.
179- این داستان را نیز نقل كردهاند: وقتی ژازون «5» كشتی آرگو «6» را در زمان پلیون «7» بساخت، بین هدایائی كه با قربانیها همراه كرد سه پایهای از مفرغ نیز قرار داد و در این حال بقصد سفر به دلف، پلوپونز را دور زد. اما وقتی در حال بحر- پیمائی به حوالی دماغه ماله «8» رسید، باد شمال او را غافلگیر كرد و بسوی افریقا برد و قبل از آنكه خشگی در برابر چشمانش آشكار شود وی را باعماق دریاچه ترتیونیس سوق داد وی نمیدانست كه چگونه خود را از دریاچه بیرون كشد. افسانهها حكایت دارد كه در همین موقع تریتون «9» بر ژازون آشكار شد و سه پایه او را طلب كرد و در مقابل وعده داد كه گذرگاه دریاچه را به ملاحان نشان دهد و آنانرا صحیح و سالم بازگرداند. ژازون باین كار رضایت داد و ترتیون راه خروج از دریاچه را
______________________________
(1)-Mhchlyes
(2)- تریتون)Triton( نام رودی بوده است كه در ناحیه سیرت قدیم (تونس امروز)- جاری بود و بدریاچه ترتیونیس منتهی میشد. این نام از نام خدائی اخذ شده كه بحكایت افسانههای باستان خدای دریاها بود و گمراهان یونانی را در دریاچه ترتیونیس راهنمائی میكرد.
(3)- تریتونیس)Tritonis( دریاچه باتلاقی واقع در منطقه سیرت (تونس امروز).
افسانههای باستان حكایت دارد كه مینر و خدای جنك در سواحل این دریاچه بدنیا آمده است.
(4)-Phla
(5)-Jason
(6)-Argo
(7)-Pelion
(8)- ماله)Malee( نام قدیم دماغه سنت آنژ)Saint -Ange( واقع در جنوب غربی لاكدمونی است
(9)- تریتون)Triton( خدای دریاها كه بحكایت افسانههای باستان نیمی از اندامش بشكل انسان و نیمی دیگر بشكل ماهی بوده است.
ص: 221
نشان داد. آنگاه بر روی آن سه پایه بنشست و آنچه را كه مقدر بود اتفاق افتد برای همراهان ژازون پیشگوئی كرد و سپس سه پایه را در معبد خود نهاد. پیشگوئی او این بود كه اگر یكی از اعقاب ملاحانی كه در كشتی آرگو بودهاند این سه پایه را با خود ببرد صد شهر یونانی در اطراف دریاچه تریتونیس بنا خواهد شد. همینكه افریقائیان ساكن آن ناحیه از این راز باخبر شدند سه پایه را پنهان كردند.
180- بعد از ماشلیها، اوسها «1» قرار دارند. مردمان این قوم و قوم ماشلی اطراف دریاچه تریتونیس سكونت دارند، و رود تریتون حد فاصل بین آنانست. ماشلیها موهای عقب سر را بلند میكنند و اوسها موهای جلوی سر را. در موقع جشن سالیانه آتنا «2»، دوشیزگان آنان به دو دسته تقسیم میشوند «3» و با چوب و سنگ با هم بنزاع میپردازند و مدعی هستند كه با این عمل تشریفاتی را انجام میدهند كه پدران آنها بافتخار خدای محل كه ما آتنا مینامیم برپا كردهاند. هركس از بین آنان كه از جراحات خود بمیرد به از دست دادن بكارت متهم میشود. قبل از اینكه باهم بنزاع بپردازند یكی از زیباترین دوشیزگان را برمیگزینند و بخرج همه او را با كلاه خود كورنتی و لباس رزم یونانی مزین میكنند و سپس وی را بر گردونهای قرار میدهند و گرداگرد دریاچه میگردانند «4».
اما اینكه اینان قبل از استقرار یونانیان در آن حوالی، این دوشیزگان را چگونه ملبس میكردهاند، این موضوعی است كه ما از آن بیخبریم. معذالك تصور میكنم كه در آن موقع لباس رزم مصری ببر میكردهاند زیرا بعقیده من، سپر گرد و كلاهخود
______________________________
(1)-Auses
(2)-Athena
(3)- روشن نیست منظور هردوت اینست كه دختران هریك از این دو قوم جداگانه به دو دسته تقسیم میشوند و با یكدیگر نزاع میكنند یا دختران ماشلیها در یكطرف و دختران اوسها در سوی دیگر قرار میگیرند و این دو دسته دختر كه از دو قوم مختلف هستند این مراسم سخت و دشوار را انجام میدهند.
(4)- محتملا منظور بومیان از این عمل تجسم الههای بوده است كه او را پرستش میكردهاند.
ص: 222
از مصر به یونان آمده است «1». افریقائیان معتقدند كه آتنا دختر پوزئیدون «2» و الهه دریاچه تریتونیس است كه چون از پدر ناراضی بود، خود را به زوس بخشید و زوس او را به فرزندی پذیرفت. چنین است آنچه آنان نقل میكنند. زنان بین آنان مشتركاند، زیرا آنان ازدواج نمیكنند و با زنان مانند حیوانات مقاربت میكنند.
هروقت زنی بچهای بزاید، سه ماه بعد از تولد، مردان قبیله را در محلی گرد میآورند و بچه را با آنان روبرو میكنند و بهركس كه شباهت داشته باشد فرزند او شناخته میشود.
181- چنین بود شرح آن دسته از افریقائیان صحرانشین كه در سواحل دریا سكونت دارند. در سمت جنوب در داخل خشگی منطقه افریقای درندگان سبع قرار دارد. بعد از افریقای درندگان، در تمام طول افریقا از شهر تب «3» در مصر تا ستونهای هركول «4» حاشیهای شنزار قرار دارد. در سراسر این حاشیه بفاصله هر ده روز راه قطعههای بزرگی از نمك مشاهده میشود كه از اجتماع دانههای درشت آن بر فراز تپهها تشكیل شده است. از نوك هر تپه و از میان قطعه بزرك نمك، آبی خنك و گوارا بیرون میجهد. اطراف این چشمهسارها مردمانی زندگی میكنند كه بعد از منطقه حیوانات سبع آخرین افراد انسانی در جانب صحرا میباشند. این مردمان بترتیب عبارتند از آمونیها «5» كه بفاصله ده روز از شهر تب قرار دارند و معبد آنها از روی معبد زوس در تب ساخته شده است. زیرا بطوریكه قبلا نقل كردم در تب نیز مجسمه زوس بشكل میش ساخته شده. مردمان این قوم چشمه مخصوص دیگری دارند كه آب آن در آغاز روز ملایم است، اما در ساعتی كه بازار گرم است خنك و در میان روز بكلی سرد میشود و در
______________________________
(1)- ادعای هردوت در این مورد قابل بحث است، زیرا در اكثر حجاریها و كنده- كاریهای یونان باستان تصویر سربازان یونانی مسلح به سپر و كلاهخود دیده میشود، در حالیكه در حجاریها و كندهكاریهای مصری بندرت این سلاح مشاهده میشود. با این ترتیب چگونه ممكن است كه استعمال این دو سلاح از مصر به یونان رفته باشد؟ تاریخ هردوت ج4 222 توضیح خارج از متن درباره قسمت دوم از كتاب چهارم هردوت ..... ص : 182
(2)- پوزئیدون)Poseidon( یا نپتون خدای دریاها در یونان باستان
(3)- تب)Thebes( از شهرهای بزرگ مصر باستان كه امروز ویرانههای آن بنام كارناك و لوكسور در محل باقی است.
(4)- «ستونهای هركول» نام جبل الطارق در دنیای باستان بوده است.
(5)-Amone
ص: 223
همین موقع است كه باغات خود را با آن آبیاری میكنند. اواخر روز از نو كمكم گرم میشود و این وضع تا غروب ادامه مییابد و هنگام غروب آب آن از نو ملایم میشود. اما كار بهمینجا خاتمه نمییابد، زیرا تا اواسط شب آب همچنان گرم میشود و در نیمهشب مانند آب جوش میجوشد. همینكه نیمهشب گذشت مجددا آب آنرو بسردی میگذارد و این تبرید تا طلوع سحر ادامه مییابد. این چشمه را چشمه خورشید مینامند «1».
182- بعد از آمونیها، در طول حاشیه شنزار و بفاصله ده روز دیگر راه، تپهای از نمك وجود دارد كه شبیه تپههائی است كه در سرزمین آمون وجود دارد. در اینجا نیز آب و اجتماعی از انسان مشاهده میشود. این محل را اوژیلا «2» مینامند. این همان محلی است كه ناسامونها برای چیدن خرما در فصل آن بدانجا میروند «3».
183- بعد از اوژیلا بفاصله ده روز دیگر راه، تپهای دیگر از نمك وجود دارد كه آب دارد و مانند محلهائی كه قبلا نام بردم درختان خرما بتعداد زیاد و با میوه فراوان در آن مشاهده میشود. در اینجا نیز مردمانی زندگی میكنند كه گارامانت «4» نام دارند. تعداد افراد این قوم بسیار است. اینان بر روی نمك خاك میریزند و سپس در این خاك زراعت میكنند. مستقیمترین راه ... «5» به محل اقامت لوتوفاژها منتهی میشود. از این محل تا محل لوتوفاژها سی روز راه فاصله است. در این محل گاوهائی مشاهده میشود كه وقتی چرا میكنند عقبعقب میروند. اما علت اینكه این گاوها در
______________________________
(1)- این چشمه امروز در سیرنائیك باقی است و عین الحمام نام دارد. اما اینكه هردوت تصور كرده است كه آب آن بترتیبی كه نقل میكند در طی بیست و چهار ساعت تغییر حرارت میدهد صحیح نیست زیرا آنچه تغییر میكند درجه حرارت هوای مجاور است كه موجب میشود آب چشمه در طلوع آفتاب ملایم و در گرمای ظهر خنك و هنگام عصر مجددا ملایم و در موقع غروب گرم و در نیمهشب جوشان جلوه كند.
(2)-Augila- درباره این محل رجوع شود به یادداشت ذیل بند 172
(3)- رجوع شود به قبل- بند 172 كتاب حاضر
(4)-Garamantesدرباره این قوم رجوع شود به یادداشت ذیل بند 172
(5)- در اینجا قسمتی از متن هردوت ناقص است و ظاهرا باید حذف شده باشد.
حدس زده میشود در اصل عبارت چنین بوده است: «مستقیمترین راه برای خروج از این سرزمین و رفتن به ساحل ..»Belles Lettres( - جلد 4- صفحه 188)
ص: 224
موقع چرا عقب میروند اینست كه شاخ آنها بحدی بجلو خم شده كه مجبورند در موقع چرا از عقب راه بروند. آنها در چنین وضعی نمیتوانند از جلو پیش بروند زیرا شاخهای آنها در مقابل آنها در خاك فرو میرود. فرق این گاوها با گاوهای دیگر یكی از این لحاظ است و دیگری از حیث ضخامت و استحكام چرم آنها. گارامانتها بر گردونههای چهار اسبه خود مینشینند و در این حال بشكار تروگلودیتهای حبشی «1» میروند.
زیرا اینان از حیث سرعت در دویدن بین مردمانی كه داستانهائی در این باره بآنان نسبت دادهاند چابكترین مردمان هستند.
تروگلودیتها از مار و سوسمار و دیگر خزندگان مشابه تغذیه میكنند. زبان آنها بهیچیك از زبانها شباهت ندارد زیرا آنها مانند خفاش صداهای تیزی از خود درمیآورند «1- 1».
184- در آنسوی گارامانتها بفاصله ده روز دیگر راه تپه دیگری از نمك وجود دارد كه آب در آن جاری است و مردمانی كه گرد آن زیست میكنند آتارانت «2» نام دارند. اینها تا جائیكه ما اطلاع داریم تنها مردمانی هستند كه افراد آن اسم شخصی ندارند؛ اگرچه مجموع آنها را آتارانت مینامند، اما فردفرد آنها اسم مخصوصی ندارند.
اینان خورشید را در موقعی كه سوزان بنظر میرسد لعن میكنند و هر ناسزای قابل تصوری را خطاب بآن بر زبان جاری میكنند و علت این امر آنست كه گرمای خورشید خود آنها و سرزمین آنها را میسوزاند «3».
______________________________
(1)- تروگلودیتها)Troglodites( كه معنای تحت اللفظی آن «ساكنان غارها» است بمردمانی گفته میشد كه در جنوب مصر و كنار دریای سیاه در غارها زیست میكردند.
(1- 1)- محتمل است مقصود مؤلف اسلاف قبایل تیبو)Tibous( بوده است كه تعدادی از آنها در غارها زندگی میكردهاند، در سرعت حركت معروف جهان بودهاند و زبان آنها بشكل فریادهای مقطع و تیز بوده استBelles Lettres( جلد 4- صفحه 189)
(2)-Atarantes
(3)- با وصفی كه مؤلف از حرارت خورشید در محل اقامت این قوم میكند باید حدس زد كه این محل یكی از دورترین نقاط مسكونی استوائی شمال افریقا بوده است كه آب و هوائی گرم و سوزان داشته. حدس زده میشود مقصود هردوت منطقهای بوده است كه بین دریاچه چاد و نیجریه امروز واقع بوده استBelles Lettres( - جلد 4- صفحه 189)
ص: 225
بعد از اینها، بفاصله ده روز دیگر راه، تپهای دیگر از نمك وجود دارد كه در آن آب نیز یافت میشود و گرد آن مردمانی زندگی میكنند. در مجاورت این تپه كوهی از نمك وجود دارد كه اطلس «1» نامیده میشود. این كوه كوچك است و از هر جانب مدور است اما ارتفاع آن بحدی است كه بطوریكه نقل میكنند مشاهده قلل آن امكانپذیر نیست، زیرا همیشه چه در زمستان و چه در تابستان قلل آن از برف مستور است. ساكنان آن نواحی عقیده دارند كه این كوه ستون آسمان است. نام این مردمان نیز از این كوه اخذ شده است، زیرا آنان را در حقیقت آتلانت «2» مینامند.
بطوریكه نقل میكنند اینان هرگز چیزهای ذیروح نمیخورند «3» و خواب هم هرگز نمیبینند.
185- بس باین ترتیب، اقوامی را كه تا محل سكونت آتلانتها در این حاشیه زندگی میكنند میتوانم نام ببرم؛ اما از آن ببعد را نمیتوانم نام ببرم ولی در هرحال، تردیدی نیست كه این حاشیه تا ستونهای هركول «4» و حتی تا آنسوی آن نیز ادامه مییابد و در سراسر این مسیر بفاصله هر ده روز راه معدنی از نمك و اجتماع كوچكی وجود دارد. خانههای همه این مردمان از قطعات نمك ساخته شده و علت این امر آنست كه در این قسمتهای افریقا باران نمیبارد؛ زیرا اگر باران ببارد این دیوارهای نمكی از بین خواهد رفت. نمكی كه در این نواحی استخراج میشود ظاهری سفید یا سرخ رنك دارد.
مناطقی كه در آنسوی این حاشیه یعنی در جنوب آن و در سمت داخلی افریقا
______________________________
(1)-)Atlas( با توصیفی كه مؤلف از این كوه میكند نباید منظور از این نام سلسله جبال معروف اطلس باشد كه امروز به مجموعه كوههای موازی و كوتاهی گفته میشود كه در سراسر شمال افریقا از مدیترانه تا اقیانوس اطلس كشیده شده است.
(2)-Atlantes
(3)- شاید علت این عادت آب و هوای سخت این مناطق بوده است كه گوشت حیوانات را در مدتی كوتاه فاسد میكرده است. در بسیاری از نقاط صحرای افریقا مردم از گیاهان تغذیه میكنند و هرگز گوشت نمیخورند.
(4)- جبل الطارق امروز
ص: 226
قرار گرفتهاند خشك، بیآب، بیحیوان، بیباران و بیگیاه است و اثری از رطوبت در آن مشاهده نمیشود.
186- بدین ترتیب، از مصر تا دریاچه تریتونیس «1» كسانی در افریقا زیست میكنند كه بیابانگردند و خوراك آنها گوشت و شیر است، اما مانند مصریان و بهمان دلیلی كه آنان از خوردن گوشت گاو امتناع دارند آنان نیز مطلقا از خوردن گوشت گاو خودداری میكنند «2» و خوك نیز پرورش نمیدهند. زنان سیرن نیز عقیده ندارند كه خوردن گوشت گاو مجاز باشد و بنابراین باحترام ایزیس «3» مصریان از خوردن گوشت آن امتناع میكنند. حتی بافتخار این خدا روزه میگیرند و جشنهائی برپا میكنند. زنان اهالی بركه علاوه بر گوشت گاو از خوردن گوشت خوك نیز خودداری میكنند. چنین بود این مسائل.
187- افریقائیانی كه در مغرب دریاچه تریتونیس زیست میكنند بیابانگرد نیستند.
اینان عادات و رسومی دیگر دارند و با فرزندان خود رفتاری را كه بیابانگردان با فرزندان خود میكنند نمیكنند. مطلب آنست كه اهالی افریقا، البته نه همه آنها، زیرا من چنین ادعائی نمیتوانم بكنم، بلكه بسیاری از آنها چنین میكنند كه اكنون نقل میكنم:
وقتی اطفال آنها بسن چهار سالگی میرسند، رگهای فرق آنها را با پشمی كه چربی آن گرفته نشده میسوزانند؛ بعضی از آنها رگهای شقیقههای اطفال را نیز میسوزانند و مقصود آنها از این عمل اینست كه اخلاط از مغز آنها جاری نشود و سلامت آنها را مختل نكند. آنها خود مدعی هستند كه درنتیجه انجام این عمل از سلامتی كامل برخوردارند.
حقیقت آنست كه بین مردمانی كه ما میشناسیم افریقائیان از همه سالمتراند.
______________________________
(1)-Tritonis- درباره این دریاچه رجوع شود به توضیح ذیل بند 178
(2)- این مطلب با قسمتی از گفتههای قبلی مؤلف مباینت دارد (كتاب دوم- بند 18)
(3)- ایزیس)Isis( از خدایان مصر باستان، خواهر و زوجه اوزیریس)Osiris( كه بحكایت افسانهها زراعت و ریستن و بافتن و دوختن را به مصریان آموخت
ص: 227
اما اینكه این امر به آن عمل مربوط باشد، مطلبی است كه من نمیتوانم با اطمینان خاطر اظهار كنم؛ اما در هرحال، آنان از سلامتی برخوردارند. اگر در موقعی كه رگهای اطفال را میسوزانند آنان دچار تشنج شوند برای این كار داروئی آماده دارند: در اینگونه مواقع مقداری ادرار بز بر فرق اطفال میریزند و این دارو آنانرا راحت میكند. این مطلب را از قول خود اهالی افریقا نقل كردم.
188- و اما مراسم قربانی بین بیابانگردان چنین است كه نقل میكنم: ابتدا قسمتی از گوش قربانی را میبرند و بآنسوی آستانه «1» میافكنند. آنگاه گردن حیوان را از عقب تاب میدهند. آنان فقط برای خورشید و ماه قربانی میكنند. اینان خدایانی هستند كه تمام اهالی افریقا برای آنها مراسم قربانی برپا میكنند. اما آن دسته از از اهالی افریقا كه گرد دریاچه تریتونیس زندگی میكنند مخصوصا برای آتنا «2»، و بعد از او برای تریتون «3» و پوزئیدون «4» قربانیهائی اهدا میكنند.
189- شكل لباس و سپر مجسمههای آتنا را یونانیان از اهالی افریقا تقلید كردهاند؛ با این تفاوت كه لباس افریقائیها از چرم است و حاشیهای كه بر سپر آنها آویخته است بشكل مار نیست و از تسمههای چرمی ساخته شده است. بقیه قسمتهای لباس آنها باهم مشابه است. نام لباسی كه بر اندام مجسمههای پالاس «5» مشاهده میشود بتنهائی مبین منشاء افریقائی آن میباشد. برای توضیح مطلب اضافه میكنم كه افریقائیان بر روی لباسهای خود قطعهای از پوست بز با پشمهای كوتاه كه حاشیههائی بر آن دوخته و با روناس رنك كردهاند میافكنند. كلمه سپر در زبان یونانی از نام این نوع پوست بز اخذ شده است. بعقیده من، حتی تشریفات مذهبی پرسروصدا نیز از میان این اقوام سرچشمه گرفته است، زیرا افریقائیان نیز فریادهای مذهبی از خود درمیآورند.
یونانیان بكار بردن گردونههای چهار اسبه را نیز از افریقائیان آموختهاند.
______________________________
(1)- مقصود آستانه معبدی است كه قربانی در آن بعمل میآید.
(2)- آتنا)Athena( یا آتنه الهه عقل و هنرهای زیبا و جنك در یونان باستان.
(3)- تریتون)Triton( درباره این نام رجوع شود به یادداشت ذیل بند 179
(4)- پوزئیدون)Poseidon( - رجوع شود به یادداشت ذیل بند 180
(5)- پالاس)Pallas( نام دیگر آتنه الهه جنك و هنرهای زیبا در یونان باستان.
ص: 228
190- صحراگردان افریقا، باستثنای ناسامونها، در موقع دفن مردگان خود همان اعمالی را انجام میدهند كه یونانیان انجام میدهند. ناسامونها مردگان خود را در حال نشسته دفن میكنند و مراقب هستند كه محتضر را در لحظه مرگ بروی پا بنشانند تا خوابیده به پشت نمیرد. كلبههای آنان از ساقههای بوته سریش «1» كه گرد گجن پیچیدهاند ساخته شده و قابل نقل و انتقال است. چنین است عادات و رسوم این اقوام.
191- تنها در مغرب رود تریتون و در مجاورت قوم اوزه «1- 1» با افریقائیان كشاورز روبرو میشویم. اینان طریق استفاده از خانه را میدانند و ماكسی «2» نام دارند. موهای خود را در طرف راست سر بلند میكنند و طرف چپ را از ته میتراشند. بدن خود را نیز با شنگرف اندوده میكنند. آنان مدعی هستند كه از اخلاف اهالی تروآ «3» میباشند.
سرزمین آنان و بقیه افریقا در سمت مغرب بمراتب از سرزمین بیابانگردان پردرختتر و پرحیوانتر است. قسمت شرقی افریقا، یعنی همان قسمت كه بیابانگردان در آن زیست میكنند تا رود تریتون پست و شنزار است، در حالیكه از این رود ببعد قسمت غربی افریقا كه افریقائیان كشاورز در آن زیست میكنند كوهستانی و پردرخت و پرحیوان است. در همین قسمت است كه مارهای بسیار بزرك، شیرها، فیلها، خرسها افعیها، خرهای شاخدار «4»، بوزینهها و حیوانات بیسر كه بادعای افریقائیان چشمان آنها در سینه است، و همچنین مردان و زنان وحشی و دیگر حیوانات افسانهای زیست میكنند.
192- در سرزمین بیابانگردان اثری از این قبیل حیوانات وجود ندارد، اما حیوانات دیگری در آنجا یافت میشود كه عبارتند از غزال، آهو و خر- نه از نوع خرهائی كه آب نمیآشامند- گوزنهای دیگری كه دسته سازهای فینیقی را از شاخ آنها میسازند
______________________________
(1)- در متن كلمه)Asphadele( بكار برده شده كه ظاهرا باید نوعی گیاه چسبنده باشد- در فرهنك نفیسی «بوته سریش» ترجمه شده است (فرهنك نفیسی- 1931- جلد 1)
(1- 1)-Ausees
(2)-Maxyes
(3)-Troie
(4)- محتملا مقصود مؤلف ضرافه یا نوعی از گوزنهای افریقائی بوده است.
ص: 229
(این حیوان از حیث جثه با یك گاو برابر است)، روباههای كوچك، كفتار، جوجه- تیغی. میش وحشی، دیكتی «1»، شغال، یوزپلنك و تمساحهائی كه طول اندام هریك به سه آرنج «2» میرسد و در خشگی زندگی میكنند و از هر حیث به سوسمار شباهت دارند و شترمرغ و مارهای كوچكی كه هریك شاخی بر سر دارند.
این بود حیواناتی كه در این سرزمین یافت میشوند. از حیوانات مناطق دیگر نیز باستثنای گوزن و گراز در آن محل یافت میشود. از گوزن و گراز در افریقا اثری نمیتوان یافت. همچنین سه نوع موش در این سرزمین یافت میشود: نوعی از آنرا دیپود «3» و نوع دوم را زژری «4» (این كلمه افریقائی است و معنای آن به یونانی تپه است) و نوع سوم را موش تیغی مینامند. در این سرزمین راسو نیز یافت میشود. اینها در مزارع سیلفیوم «5» نشو و نما میكنند و شباهت كاملی به راسوهای تارتسوس «6» دارند. این بود حیواناتی كه در سرزمین افریقای بیابانگردان میتوان یافت و تا جائیكه تحقیقات ما اجازه داده است اطلاعات كاملی درباره آنها جمعآوری كردهایم.
193- بعد از ماكسیها، زوئسها «7» قرار دارند. در میان این قوم رسم است كه در موقع جنگ زنان آنان گردونهها را بحركت درمیآورند و میرانند.
194- بعد از آنها ژیزانتها «8» قرار دارند «9». در سرزمین اینان نوعی زنبور عسل
______________________________
(1)-Dictyes- نوع این حیوان تشخیص داده نشد
(2)- آرنج واحد طول در یونان باستان و برابر یك پا و نیم یا 444 میلیمتر (یادداشت مقدمه درباره اوزان و مقادیر در یونان باستان)
(3)-Dipodes
(4)-Zegeries
(5)-)Silphium( - درباره این گیاه رجوع شود به یادداشت ذیل بند 169
(6)-Tartessos
(7)-Zaueces
(8)-Gyzantes
(9)- حدس زده میشود كه محل سكونت ماكسیها، زوئسها و ژیزانتها بنحوی كه هردوت نقل میكند در طول سواحل تونس و در نزدیكی محلی كه بعدها قرطاجنه در آن بوجود آمده است بوده استBelles Lettres( - جلد 4- صفحه 194)
ص: 230
وجود دارد كه عسل فراوانی میدهد. ولی بطوریكه نقل میكنند مقادیر بیشتری عسل بوسیله كسانی كه كارشان ساختن عسل مصنوعی است ساخته میشود. این مردمان همگی اندام خود را با شنگرف رنك میكنند و غذای آنان گوشت میمونهائی است كه بتعداد زیاد در كوههای سرزمین آنها وجود دارد.
195- بطوریكه اهالی قرطاجنه نقل میكنند، در مقابل سرزمین آنان جزیرهایست كه كیروئیس «1» نام دارد. طول آن دویست ستاد ولی عرض آن كم است و از ساحل میتوان پیاده بآن داخل شد. این جزیره سراسر از درخت زیتون و مو پوشیده شده و دریاچهای در آن وجود دارد كه در گلولای آن خرده طلا یافت میشود و دختران بومی بوسیله پرهائی كه اندود قطران بر آن زدهاند این خرده طلاها را استخراج میكنند. در اینكه این مطلب صحیح است یا خیر، من اطلاعی ندارم و آنچه نقل كردم از قول دیگران بود، اما بعید بنظر نمیرسد. من خود در زاكینتوس «2» بچشم دیدهام كه قطران از آب دریاچهای استخراج میكردهاند. در این سرزمین «3» چندین دریاچه وجود دارد. بزرگترین آن از هر طرف هفتاد پا طول دارد «4» و عمق آن به دو اورژی «5» میرسد. شاخهای از مورد را بسر چوبی میبندند و بكمك آن قطران را از دریاچه بیرون میكشند. این قطران بوی سقز میدهد ولی از قطران پیری «6» بهتر است. این قطران را در گودالی كه در كنار دریاچه حفر كردهاند میریزند و وقتی
______________________________
(1)-Kyrauis
(2)-Zakynthos
(3)- مقصود زاكینتوس است.
(4)- منظور چهار ضلع دریاچه است.
(5)- اورژی)Orgye( واحد طول در یونان باستان و برابر یك متر و 776 میلیمتر (یادداشت مقدمه درباره اوزان و مقادیر در یونان باستان)
(6)- پیری)Pierie( در دنیای قدیم چندین ناحیه باین نام خوانده میشد (مخصوصا قسمتی از مقدونیه و قسمتی از سوریه قدیم)- ظاهرا مقصود مولف در این مقام قسمتی از مقدونیه قدیم است كه باین نام خوانده میشد.
ص: 231
بمقدار زیاد جمعآوری شد آنرا از گودال بیرون میآورند و در ظروف آمفور «1» میریزند. آنچه در دریاچه میریزد، از داخل زمین میگذرد و از دریائی كه تقریبا بفاصله چهار ستاد «2» از دریاچه قرار گرفته بیرون میآید. از اینقرار آنچه درباره جزیرهایكه در نزدیكی سواحل افریقا قرار گرفته نقل میكنند نیز ممكن است كاملا با حقیقت تطبیق نماید.
196- اهالی قرطاجنه این مطلب را نیز نقل میكنند: در آنسوی ستونهای هركول «3» قسمتی دیگر از افریقا قرار دارد كه در آنجا نیز مردمانی در آن زیست میكنند. وقتی قرطاجنیها بسرزمین این مردمان میرسند كالای خود را از كشتی بیرون میآورند و در طول ساحل بدنبال هم قرار میدهند و سپس به كشتیهای خود برمیگردند و دودهائی بآسمان متصاعد میكنند.
بومیها بمشاهده دود به ساحل نزدیك میشوند و مقداری طلا در مقابل آن كالاها قرار میدهند و سپس بفاصله معین از آن عقب میروند. قرطاجنیها بازمیگردند و مقدار طلا را ملاحظه میكنند؛ اگر آنرا معادل كالای خود بیابند، برمیدارند و میروند ولی اگر آنرا معادل كالای خود نیابند بار دیگر به كشتیهای خود بازمیگردند و در آنجا منتظر میشوند «4». سپس بومیان نزدیك میشوند و مقداری طلا بر آنچه كه قبلا نهاده بودند اضافه میكنند تا آنكه آنان راضی شوند. بطوریكه قرطاجنیها نقل میكنند هیچیك از طرفین در این معامله تقلب نمیكنند. قرطاجنیها خود قبل از اینكه مقدار طلا بنظر بومیان با كالای آنان برابر شود دست بآن نمیزنند و بومیان نیز قبل از آنكه قرطاجنیها طلا را بردارند به كالای آنان دست نمیزنند.
197- چنین بود وصف آن دسته از افریقائیان كه قادر به نقل نام آنان میباشیم. اكثر
______________________________
(1)- آمفور)Amphores( نوعی ظرف و واحد حجم در یونان باستان، برابر 19 لیتر و یك دسی لیتر (یادداشت مقدمه درباره اوزان و مقادیر در یونان باستان)
(2)- ستاده)Stade( واحد طول در یونان باستان و برابر 177 متر و 6 سانتیمتر (یادداشت مقدمه درباره اوزان و مقادیر در یونان باستان)
(3)- مقصود جبل الطارق امروز است
(4)- ظاهرا علت این طرز معامله طلا در سواحل غربی آفریقای آن زمان عدم اعتماد متقابل بازرگانان قرطاجنی و بومیان نیمه وحشی افریقا بوده است
ص: 232
اینان در گذشته از طرف پادشاه پارسها نگرانی نداشتهاند و امروز هم از این حیث نگرانی ندارند. مطلبی كه باید درباره این منطقه اضافه كنم اینست كه تا جائیكه ما میدانیم مردمان این منطقه از چهار نژاد هستند و نه بیشتر «1». دو نژاد از این چهار نژاد بومی هستند و دو نژاد دیگر بومی نیستند: افریقائیان و حبشیان كه دسته اول آنها در شمال و دسته دوم در جنوب افریقا زیست میكنند بومی هستند؛ ولی فینیقیها و یونانیان از خارج آمدهاند.
198- بعقیده من افریقا از حیث حاصلخیزی نیز قاره جالبی كه بتوان آنرا با آسیا یا اروپا مقایسه كرد نمیباشد. البته باستثنای سرزمین كینیپس «2» (كه نام آن با نام رود آن یكی است). این ناحیه از حیث تولید غلات با بهترین اراضی برابری میكند و از هیچ حیث با دیگر قسمتهای افریقا قابل قیاس نیست؛ زیرا خاك آن سیاه است و چشمههای فراوانی آنرا آبیاری میكند. خطر خشگسالی یا زیادی باران در آنجا وجود ندارد (در این قسمت از افریقا باران میبارد). میزان تولید گندم در این سرزمین با تولید بابل «3» برابر است. سرزمین مورد سكونت اوسپریها «4» نیز حاصلخیز است. وقتی محصول در آنجا به بهترین وضع میرسد نسبت آن صد به یك است. این نسبت در سرزمین كینیپس به سیصد به یك میرسد.
199- اكنون باید این مطلب جالب را نیز اضافه كنم: در سرزمین سیرن «5» كه مرتفعترین نقطه قسمتی از افریقا كه بادیهنشینان در آن زیست میكنند محسوب میشود محصول در سه فصل برداشته میشود.
______________________________
(1)- باید توجه داشت كه هردوت مصر را در تقسیمبندی جغرافیای ربع مسكون آن عصر جزء افریقا نمیدانست (هردوت- كتاب دوم بند 8- 18- 32- 65- كتاب چهارم بند 41)
(2)- كینیپس)Kinyps( - این ناحیه در تریپولی واقع شده و امروز وادی كنعان نام دارد.
(3)- مقصود مؤلف بابل قدیم پایتخت باستانی امپراتوری بابل در ساحل فرات است.
(4)-Evesprides
(5)-)Cyrene( - درباره این محل رجوع شود به یادداشت ذیل بند 152
ص: 233
بار اول محصول و میوههای منطقه ساحلی را جمعآوری میكنند. همینكه این كار تمام شد محصول و میوههای منطقهای كه بالاتر از این منطقه ساحلی است و منطقه وسطی نام دارد و به قسمت «تپهها» معروف است بدست میآید و آماده برداشت میشود.
و همینكه محصول این قسمت وسطی نیز جمعآوری شد محصول منطقه علیا میرسد و و آماده برداشت میشود. باین ترتیب وقتی محصول اول مصرف و تمام میشود محصول دو منطقه دیگر آماده است، بقسمی كه فصل برداشت محصول در سرزمین سیرن هشت ماه پیدرپی طول میكشد. آنچه در این باره نقل شد كافی بنظر میرسد.
200- پارسهائی كه برای كمك به فرتیمه «1» آمده بودند، بفرمان آریاند «2» از مصر حركت كردند و همینكه به بركه وارد شدند شهر را محاصره كردند و تسلیم مسببین قتل آركسیلاس را خواستار شدند. اما چون اهالی بركه تمام ساكنان شهر خود را مسئول این قتل میدانستند از مذاكره با آنان خودداری كردند در این حال پارسها مدت نه ماه شهر را در محاصره نگهداشتند و در این مدت به حفر مجاری زیرزمینی بسوی محوطه داخلی شهر و حملات شدید بسوی آن پرداختند. اما شاگرد آهنگری این مجاری زیرزمینی را بوسیله سپری كه رویهای مفرغین داشت كشف كرد. تدبیری كه او برای این كار اندیشید چنین بود: این شخص سپر خود را در چندین نقطه شهر در داخل حصار بر روی زمین قرار داد. هرجا كه در زیر آن بحفر خندق مشغول نبودند زمین ساكت و بیصدا بود؛ اما آنجا كه در زیر آن به حفاری مشغول بودند سپر بارتعاش درمیآمد اهالی بركه در همان نقاط مجاری دیگری در جهت مخالفت بسوی دشمن حفر میكردند و حفاران پارسی را بقتل میرسانیدند. چنین بود تدبیری كه اهالی بركه برای خنثی كردن عملیات حفاری پارسها اندیشیدند. اما در مورد حملات پارسها بسوی شهر، اهالی بركه این حملات را نیز دفع كردند.
201- چون تدریجا دو حریف قوای خود را از دست میدادند و از هر طرف، چه از جانب پارسها و چه از جانب اهالی بركه، تعداد كثیری از سپاهیان تلف میشدند آمازیس
______________________________
(1)-P heretime
(2)-Ariandes
ص: 234
فرمانده سپاه زمینی تدبیری اندیشید كه چنین بود: وی باین مطلب پی برده بود كه تسلط بر اهالی بركه به عنف امكانپذیر نبود اما با حیله و تدبیر بیشتر امكان داشت كه بر آنها دست یافت. پس فرمان داد هنگام شب گودال عریضی حفر كردند و بر روی آن قطعات نازكی از چوب نهادند و بر روی چوبها قشری از خاك ریختند بقسمی كه سطح آن با سطح اطراف برابر شد. سپس هنگام طلوع آفتاب اهالی بركه را به مذاكره دعوت كرد. اینان به مذاكره رضایت دادند و سرانجام با یكدیگر توافق كردند. اما ترتیب این توافق چنین بود كه شرح میدهم: آنان بر روی گودال پنهان سوگند خوردند كه تا وقتی كه این زمین باین حالت باقیست توافق آنها بقوت خود باقی خواهد بود. اهالی بركه متعهد شدند كه خراجی مناسب به پادشاه پارس بپردازند و پارسها نیز تعهد كردند كه اقدامی بر ضد اهالی بركه ننمایند. همینكه سوگندها مبادله شد، اهالی بركه باعتماد این سازش از شهر خارج شدند و دروازههای شهر را گشودند و بهركس از دشمنان كه مایل بودند بداخل شهر روند اجازه دادند كه بشهر وارد شوند.
اما پارسها پل مخفی «1» را خراب كردند و بداخل محوطه شهر هجوم بردند.
آنان پل را خراب كردند تا سوگند بدروغ یاد نكرده باشند، زیرا آنان در مقابل اهالی بركه سوگند خورده بودند كه تا وقتی كه آن زمین بآن حالت باقی است تعهدات خود را محترم شمارند. همینكه پل ویران شد، دیگر تعهد آنان قابل دوام نبود.
202- پارسها از بین اهالی بركه كسانی را كه بیش از همه مقصر بودند برگزیدند و به فرتیمه تحویل دادند. همینكه فرتیمه اینان را تحویل گرفت همه را گرداگرد حصار شهر چهار میخ كرد و امر كرد پستان زنان آنانرا نیز بریدند و حصار شهر را با آن زینت كرد. بقیه اهالی بركه را باستثنای كسانی كه از بازماندگان باتوس «2»
______________________________
(1)- منظور از پل قطعات چوب و قشر خاكی است كه روی گودال عریضی كه بفرمان آمازیس حفر شده بود ریخته بودند.
(2)-Battos- درباره این شخص رجوع شود به یادداشت ذیل بند 150
ص: 235
بودند و در این جنایت سهیم نبودند بغنیمت به پارسها بخشید و شهر را به بازماندگان باتوس مسترد كرد.
203- پارسها بقیه اهالی بركه را باسیری بردند و راه بازگشت پیمودند. وقتی آنان بنزدیكی سیرن رسیدند، اهالی این شهر برای اجرای پیشگوئی هاتف یكی از معابد خود اجازه دادند كه پارسها از داخل حصار شهر عبور كنند. در موقعی كه سپاهیان مشغول عبور بودند باردس «1» كه فرماندهی قوای بحری را بعهده داشت تصمیم گرفت كه شهر را تصرف كند. اما آمازیس كه فرماندهی قوای زمینی را بعهده داشت با قصد او به مخالفت برخاست و چنین استدلال كرد كه تنها شهر یونانی كه آنان مأمور تسخیر آن بودهاند شهر بركه بوده است نه شهری دیگر. سرانجام وقتی از حصار شهر گذشتند و به تپه زوس كیلوس «2» رسیدند از كرده خود پشیمان شدند و از اینكه شهر را تصرف نكردند افسوس خوردند. پس تصمیم گرفتند مجددا بآن داخل شوند. ولی این بار اهالی سیرن آنان را مانع شدند و بیآنكه جنگی درگیرد پارسها دچار هراسی شدید شدند و بفاصلهای معادل شصت ستاد «3» عقب نشستند و در آنجا مستقر شدند.
ولی پس از آنكه آنان در این محل مستقر شدند فرستادهای از جانب آریاند «4» رسید و فرمان بازگشت آنانرا با خود آورد. پارسها از اهالی سیرن تقاضا كردند كه آذوقه بازگشت آنان را فراهم كنند و همینكه آذوقه را تحویل گرفتند بسوی مصر حركت كردند. اما بعد از آن، افریقائیان آنان را دنبال كردند و بطمع لباس و تجهیزات آنان، عقبافتادگان آنان را بقتل رسانیدند و این وضع تا وقتی كه آنان به مصر رسیدند ادامه داشت.
______________________________
(1)-Bardes
(2)-Zeus Kylaios
(3)- ستاد)Stade( واحد طول در یونان باستان و برابر 177 متر و 6 سانتیمتر (یادداشت مقدمه درباره اوزان و مقادیر در یونان باستان)
(4)-Ariandes
ص: 236
204- دورترین نقطه لشكركشی پارسها در افریقا شهر اوسپریها «1» بود. آندسته از اهالی بركه كه بدست آنان اسیر شده بودند از مصر بحضور شاهنشاه فرستاده شدند و داریوش شاه یكی از شهرهای محقر باختریان را برای سكونت آنان اختصاص داد و اینان آن شهر را نیز كه در زمان من نیز در باختریان باقی بود بركه نام گذاردند.
205- فرتیمه نیز بسهم خود عاقبت خوبی نداشت. زیرا همینكه اهالی بركه را عقوبت كرد و از افریقا به مصر بازگشت بوضعی فجیع درگذشت: جاندار و زنده، بدنش كرم گذارد و این امر ثابت كرد كه كینهتوزی زیاده از حد خشم خدایان را بحركت میآورد.
چنین بود انتقام فجیع فرتیمه زوجه باتوس از اهالی بركه.
پایان جلد چهارم
______________________________
(1)-)Evesperides( - بنا بحكایت مولف این محل كمی دورتر از محل شهر بركه بوده است (كتاب حاضر- بند 171)
ص: 237