ترپسیكورTerpsichore
مطیع كردن هلسپون و تراكیه هیستیه و آریستاگوراس- نخستین اغتشاشات دریونی و آتن- مذاكرات آریستاگوراس- اشغال سارد و حریق آن- انقیاد یونی بدست پارسها
تص: 5
انقیاد هلسپون و تراكیه
1- پارسهائی كه داریوش در اروپا باقی گذارد و مگابیز فرماندهی آنها را بعهده داشت از بین مردمان هلسپون «1» ابتدا ساكنان پرنت «2» را كه حاضر باطاعت و قبول انقیاد داریوش نبودند مطیع خود كردند. اما قبل از پارسها، مردمان پئونی «3» آنها را بشدت ضعیف كرده بودند. یكی از غیبگویان معابد باین مردمان پئونی كه در ساحل ستریمون «4» سكونت داشتند سفارش كرده بود كه بر ضد اهالی پرنت بجنگ برخیزند. اما با این شرط، كه اگر در موقعی كه آنان با پرنتیها به مصاف مشغول میشوند پرنتیها آنانرا فریادزنان بنام صدا كردند و مبارز طلبیدند، جنگ را آغاز كنند ولی اگر آنان را بنام صدا نكردند هرگز دست بجنگ نزنند.
پئونیها چنین كردند كه اكنون شرح میدهم: مردمان پرنت در حومه شهر خود در مقابل پئونیها صفآرائی كرده بودند و در همین محل این دو قوم از یكدیگر مبارز طلبیدند و در نتیجه سه مصاف شگفتانگیز درگیر شد. ابتدا مردی را با مردی دیگر، بعد از آن اسبی را با اسبی دیگر و سرانجام سگی را با سگی دیگر بجنگ هم انداختند.
دو تن از سه تن قهرمانان پرنتی پیروز شدند. لاجرم پرنتیها بهیجان آمدند و با صدای
______________________________
(1)- هلسپون)Hellespont( نام قدیم بغاز داردانل كه دریای اژه را بدریای سیاه و اروپا را به آسیا متصل میكند.
(2)- پرنت)Perinthe( مهاجرنشین شهر ملط در سواحل دریای سیاه كه امروز اركلی)Erekli( نام دارد.
(3)- پئونی)Peonie( ناحیه شمالی مقدونیه قدیم كه شامل قسمت علیای حوزه رودستریمون)Strymon( بود و در زمان فیلیپ دوم مقدونی ضمیمه مقدونیه شد. نام دیگر این ناحیه پلاگونی)Plagonie( بوده است.
(4)- ستریمون)Strymon( از رودهای مقدونیه كه امروز یونانیان آنرا ستروما)Strouma( و ترك هاقره سومینامند و در خلیجی بهمین نام بدریای سیاه میریزد.
تص: 6
بلند سرود جنگ خواندند «1». پئونیها این وضع را با آنچه هاتف معبد پیشگوئی كرده بود قرین دانستند و با خود چنین گفتند: «بنظر میرسد كه پیشگوئی هاتف الهی در حال تحقق یافتن است. اكنون بر ما است كه دست بكار شویم.» این بگفتند و در حالیكه هنوز سرود جنگ پرنتیها بپایان نرسیده بود بسوی آنان تاختند و آنچنان بر آنان پیروز شدند كه جز تعداد كمی از آنها نتوانستند خود را نجات دهند.
2- چنین بود بلیه بزرگی كه پئونیها بر مردمان پرنت وارد كردند. در زمانی كه من از آن سخن میگویم نیز اهالی پرنت صمیمانه از آزادی و استقلال خود دفاع كردند.
اما پارسهای مگابیز بعلت كثرت تعداد خود غلبه كردند و آنها را درهم شكستند.
همینكه پرنت مطیع و منقاد شد، مگابیز بسوی تراكیه تاخت و تمام شهرها و اقوام این سرزمین را بنام پادشاه بزرگ مطیع كرد. در حقیقت هدف و كلام داریوش انقیاد تراكیه بود.
3- اهالی تراكیه بعد از هندیها كثیرترین مردمان جهان بودند. اگر آنان میتوانستند فرماندهی واحدی داشته باشند و یا اگر اتفاق گفتار و وحدت اراده داشتند نه تنها شكستناپذیر میشدند، بلكه بعقیده من بمراتب از دیگر اقوام نیرومندتر بودند. اما این موضوع از محالات است و اتفاق آنها هرگز تحقق نخواهد یافت. ضعف آنان نیز از همین امر ناشی میشود. آنان نامهای زیادی دارند و هر دسته برحسب ناحیهای كه در آن زیست میكنند بنامی خاص خوانده میشوند. اما عادات و رسوم آنان بهر نقطه و محل كه تعلق داشته باشند باستثنای ژتها «2» و تروسها «3» و قبایلی
______________________________
(1)- سرود جنگ را در یونان قدیم پئان)Pean( میگفتند. یونانیان باستان این سرود را در جنگها و پیروزیهای خود با صدای بلند میخواندند و احساسات خود را برای ختم پیروزی بهیجان میآوردند- ظاهرا شباهت نام این سرود و نام پئونیها، اینان را متوجه تحقق غیبگوئی هاتف معبد كرده بود (رجوع شود به قسمت مقدم همین بند).
(2)-Getes- اقوام ساكن شمال كوه هاموس)Haemos( و رود دانوب- درباره عقاید و آداب و رسوم و معتقدات خاص این قوم رجوع شود به تاریخ هردوت- جلد چهارم- بند 94.
(3)-Trauses
تص: 7
كه در شمال كرستونی «1» سكونت دارند یكی است.
4- من قبلا درباره آداب و رسوم ژتها كه خود را مردمانی جاویدان تصور میكنند سخن گفتهام «2». و اینك درباره تروسها سخن میگویم: آداب و رسوم اینان بجز در موضوع تولد و مرگ با آداب و رسوم دیگر مردمان تراكی یكی است. وقتی طفلی بدنیا میآید، پدر و مادر و بستگان این مخلوق كوچك گرداگرد او مینشینند و برای ناملایماتی كه از این پس طفل باید بمحض تولد متحمل گردد زاری میكنند و تمام دردها و رنجهای انسانی را برای او میشمارند. آنان مردگان خود را با شادی و شعف به خاك میسپارند و عقیده دارند كه آنان از چنگال مصائب نجات یافتهاند و با سعادت و كامیابی مطلق قرین گردیدهاند.
5- اما خصوصیات مردمانی كه در شمال كرستونی سكونت دارند چنین است كه شرح میدهم: هریك از مردان این اقوام چندین زن انتخاب میكنند. وقتی یكی از این مردان بمیرد بین زنان او برای تعیین آنكس كه از همه بیشتر محبوب مرد بوده مشاجره شدیدی آغاز میشود و دوستان آنان نیز با شور و اشتیاق فراوان در این بحث شركت میكنند. سرانجام آنكس را كه بین آنان باین عنوان افتخار یابد بروی قبر شوهر میبرند و در آنجا در حالیكه مردان و زنان از هر سو باو تبریك میگویند او را بدست آنكس كه از همه باو نزدیكتر است بقتل میرسانند و جسد او را در كنار جسد مرد در همان محل دفن میكنند. زنان دیگر كه خود را مصیبتزده میدانند سخت اندوهگین میشوند، زیرا این شكست برای آنان ننگینترین اهانتها محسوب میشود.
6- آداب و رسوم سایر مردمان تراكی چنین است كه شرح میدهم: آنان اطفال خود را بعنوان برده در خارج از سرزمین خود بفروش میرسانند؛ دختران خود را مقید نمیكنند و آنانرا آزاد میگذارند كه بمیل خود با هر مردی كه بخواهند نزدیك شوند. اما در مقابل بشدت مراقب زنان خود هستند. بعلاوه این زنان را به بهای مبلغ كثیری پول از پدران و مادرانشان خریداری میكنند. بین مردمان این اقوام خالكوبی از علائم
______________________________
(1)-Crestonie
(2)- رجوع شود به تاریخ هردوت- جلد چهارم- بند 94.
تص: 8
اشرافزادگی محسوب میشود و هركس كه خالكوبی نشده باشد مسكین و پست شمرده میشود. كار نكردن نوعی تشخص است؛ كار كشاورزی بدترین ننگها است و زندگی در سایه جنگ و بطفیل غنائم جنگی شرافتمندانه و شریف شمرده میشود.
چنین بود جالبترین آداب و رسوم آنان.
7- از بین خدایان فقط آرس «1»، دیونیزوس «2» و آرتمیس «3» را پرستش میكنند.
اما پادشاهان آنان هرمس «4» را نیز ستایش میكنند و فقط بنام او سوگند میخورند و مدعی هستند كه خود از اعقاب او هستند. اما دیگر مردمان نمیتوانند چنین كنند.
8- مراسم دفن مردگان در خانوادههای ثروتمند چنین است كه شرح میدهم: جسد را مدت سه روز در هوای آزاد قرار میدهند؛ در همان حال انواع و اقسام قربانیها ذبح میكنند و پس از زاری و شیون ضیافت بزرگی ترتیب میدهند و آنگاه به مراسم دفن میپردازند. این مراسم گاهی بصورت دفن جسد در خاك است و گاهی بصورت سوزانیدن و جمعآوری خاكستر آن. آنگاه تلی از خاك برای مرده برپا میكنند و بازیهای متنوع ترتیب میدهند كه بهترین جوایز آن در مقابل انجام یك نبرد شگفتانگیز اعطاء میشود. چنین است مراسم تشییع و دفن مردگان در تراكیه.
9- هیچكس نمیتواند بدرستی مدعی شود كه چه اقوامی در اقلیم شمالی این سرزمین
______________________________
(1)- آرس)Ares( خدای جنگ در یونان باستان- یونانیان عقیده داشتند كه خدای جنگ در تراكیه زندگی میكرده است و حتی یكی از پادشاهان افسانهای این سرزمین را بنام دیومد)Diomedc( فرزند او میدانستهاند.
(2)- دیونیزوس)Dyonisos( یا باكوس)Bacchus( خداوند عشق و شراب در یونان باستان.
(3)- آرتمیس)Artemis( - در یونان باستان الهه شكار بوده است. اما در تراكیه قدیم خدائی بهمین نام پرستش میكردهاند كه مظهر جادو و تردستی شمرده میشده است و او را هكات)Hecate( مینامیدند. ظاهرا هردوت فرقی بین این الهه و الهه معروف شكار در یونان باستان قائل نشده است.
(4)- هرمس)Hermes( یا مركور)Mercure( فرزند ژوپیتر و خدای فصاحت و تجارت در یونان باستان.
تص: 9
سكونت دارند. ظاهرا چنین بنظر میرسد كه در آنسوی ایستر «1» فقط صحاری وسیع و عریضی وجود دارد. تنها قومی كه در آن سوی این رود سراغ دارم و توانستهام درباره آن كسب خبر كنیم قوم سیژینها «2» است كه لباس ملی مادها را ببر میكنند. بطوریكه نقل میكنند اندام اسبهای اینان سراسر از كرك پوشیده شده؛ بر روی اندام آنها پشمهائی به ضخامت پنج انگشت وجود دارد، بعلاوه این اسبها كوچك اندامند و بینی آنها پهن است و قادر به حمل سوار نمیباشند، اما اگر آنها را به گردونه ببندند بسیار چالاكاند. بهمین جهت است كه مردمان این سرزمین با گردونه نقل مكان میكنند.
چنین بنظر میرسد كه مردمان این قوم تا منطقه انتها «3» در ساحل آدریاتیك پراكندهاند. برخی مدعی هستند كه اینان مهاجرینی هستند كه از سرزمین ماد آمدهاند.
درباره اینكه این مهاجرنشین ماد چگونه تأسیس شده است من هیچ توضیحی ندارم كه نقل كنم. اما همه چیز ممكن است در جریان قرون اتفاق افتد. سیژین نامی است كه لیگورهای «4» ساكن مناطق داخلی در شمال ماسالیا «5» به سوداگران محقر دادهاند. ساكنان قبرس را نیز باین نام میخوانند.
10- اگر بگفته مردمان تراكیه باور داریم سرزمینی كه در آنسوی ایستر قرار دارد ظاهرا مملو از زنبوران عسل است و همین زنبورها هستند كه مانع از وصول باین سرزمین میشوند. اما این گفتهها بنظر من چندان حقیقت ندارد زیرا ظاهرا زنبور عسل از سرما گریزان است و اتفاقا بعقیده من مناطق واقع در صورت فلكی خرس بعلت
______________________________
(1)- ایستر)Istere( نام رود دانوب در یونان باستان است.
(2)-Sigynes
(3)- انتها)Enetes( از اقوام باستانی ساكن سواحل آدریاتیك در منطقهای كه امروز ونسی)Venetie( نام دارد.
(4)- لیگورها)Ligures( از اقوام قدیم ساكن اسپانیا و فرانسه كه در قرن شش قبل از میلاد به سواحل ایتالیا مهاجرت كردند.
(5)-Massalia
تص: 10
وجود سرما غیر قابل سكونت است. چنین است آنچه درباره این سرزمین كه در آن زمان مگابیز به مطیع كردن قسمتهای ساحلی آن مشغول بود نقل میكنند.
11- داریوش كمی پس از عبور از هلسپون به سارد وارد شد و در این محل خدمتی را كه هیستیه «1» ملطی برای او انجام داده بود و سفارشی را كه كوئس «2» از اهل میتیلن كرده بود بخاطر آورد «3»: پس امر كرد كه این دو نفر را به سارد احضار كنند و بآنان پیشنهاد كرد كه هر پاداشی را كه میل دارند انتخاب كنند. هیستیه، فرمانروای ملط تقاضائی برای افزایش قدرت خود نداشت اما تقاضا داشت كه سرزمین میركینوس «4» كه در اقلیم ادونها «5» قرار دارد باو داده شود تا شهری در آن تأسیس كند. او بمقصود خود رسید. كوئس نیز كه در آن زمان فردی بود عادی و حكومت هیچ محلی باو تعلق نداشت از پادشاه حكومت میتیلن «6» را تقاضا كرد.
12- وقتی آنان به آرزوی خود رسیدند بدنبال كار خود رفتند تا از پاداشی كه بانتخاب خود گرفته بودند بهرهمند شوند. در این موقع داریوش هوس كرد كه پئونیهای اروپا را به آسیا كوچ دهد. علت این هوس او ماجرائی بود كه وی شاهد آن بود و من
______________________________
(1)- هیستیه)Histie( سردار معروف یونی و فرمانروای ملط كه در لشكركشی داریوش به سرزمین سكاها مانع قطع پل دانوب بدست سكاها و یونیهای ناراضی گردید و موجب شد كه سپاهیان داریوش سالم به عقب بازگشت كنند (هردوت جلد چهارم)
(2)- كوئس)Coes( از سرداران یونی كه در لشكركشی داریوش به سرزمین سكاها همراه او بود و مكرر باو توصیه كرد كه از ادامه پیشروی در سرزمین سكاها و جنگ با این قوم گریزپا صرفنظر كند و قبل از وقوع فاجعهای جبرانناپذیر به پارس باز گردد (هردوت- جلد چهارم)
(3)- رجوع شود به تاریخ هردوت- جلد چهارم.
(4)- میركینوس)Myrkinos( سرزمینی واقع در مغرب كوه پانژه)Pangee( در ساحل دریاچه كركینیتیس)Kerkinitis(
(5)- ادونها)Edones( از اقوام باستانی ساكن میركینوس كه بعدها شهر معروف آمفیپولیس)Amphipolis( بر جای آن ساخته شد.
(6)- میتیلن)Mitylene Mytilene( پایتخت قدیم جزیره لوبوس)Lesbos( كه امروز متلن)Metelin( نام دارد.
تص: 11
اكنون آنرا نقل میكنم: بعد از بازگشت داریوش به آسیا، دو نفر از مردمان پئونی بنام پیگرس «1» و مانتیس «2» به سارد رفتند تا حكومت پئونی را بچنگ آورند.
آنان خواهر خود را هم كه دختری رعنا و زیباروی بود با خود برده بودند. بعد از ورود صبر كردند تا داریوش لیدیها را در حومه شهر بار داد و در همان موقع آنان چنین كردند كه شرح میدهم: آنان خواهر خود را تا آخرین حد ممكن آراستند و سپس او را بدنبال آب آوردن فرستادند. آن دختر در حالیكه كوزهای بر سر داشت و با یك دست افسار اسب را گرفته بود و با دستی دیگر به ریستن كتان مشغول بود با اسب از مقابل داریوش گذشت. داریوش مدتی باین منظره خیره شد زیرا كاری كه این ریسنده بآن مشغول بود بین هیچیك از دو قوم پارس ولیدی معمول نبود و هیچیك از دیگر اقوام آسیائی نیز چنین نمیكردند. چون حس كنجكاوی پادشاه تحریك شد چند تن از محافظین را بدنبال او فرستاد تا مراقب باشند كه وی با اسب خود چه خواهد كرد. محافظین او را دنبال كردند. همینكه آن دختر به رودخانه رسید اسب خود را آب داد و همینكه اسب سیراب شد كوزه خود را از آب لبریز كرد و از همان راه مراجعت كرد و بار دیگر از مقابل پادشاه گذشت. این بار، هم كوزه آب بر سر داشت، هم اسب خود را میراند، هم افسار را به دست خود آویخته بود و هم دوك نخریسی را بین انگشتان خود چرخ میداد.
13- داریوش از آنچه محافظین برای او نقل كردند و از مشاهده آنچه در برابر خود میدید آنچنان بوجد آمد كه بیدرنگ امر كرد آن دختر را بنزد او حاضر كنند. پس دختر را بحضور شاه آوردند. برادران او حاضر بودند و این صحنه را بدقت ملاحظه میكردند. همینكه داریوش موطن دختر را جویا شد آن دو جوان پیش رفتند و پاسخ دادند كه آنان از اهل پئونی هستند و آن دختر خواهر آنها است. پادشاه از آنها پرسید كه پئونیها چه كسانی هستند و در چه قسمت از خشكی سكونت دارند
______________________________
(1)-Pigres
(2)-Mantyes
تص: 12
و آنان خود بچه قصد به سارد آمدهاند. آنان پاسخ دادند كه از آنجهت به سارد آمدهاند كه بخدمت پادشاه درآیند، همچنین گفتند كه سرزمین پئونی در سواحل ستریمون «1» قرار داد، شهرهائی متعدد در آن وجود دارد، ستریمون خود در نزدیكی هلسپون «2» قرار دارد و آنان از اعقاب مهاجرین تروآ «3» هستند كه از سرزمین تروآبه پئونی رفتهاند. جوانان این مطالب را جزءبجزء برای پادشاه نقل كردند. پادشاه از آنان پرسید كه آیا در آن سرزمین همه زنان مانند خواهر آنان هنرمندند. آنان بوضعی اطمینانبخش پاسخ دادند كه چنین است (زیرا در حقیقت برای بیان همین مطلب بود كه این صحنهسازی را ترتیب داده بودند).
14- بشنیدن این سخن داریوش امر كرد مكتوبی به مگابیز كه در آن موقع در رأس سپاه او در تراكیه بود بنویسند. در آن مكتوب به مگابیز فرمان داده شده بود كه اهالی پئونی را از سرزمین موطن آنان حركت دهد و با اطفال و زنان آنان بنزد او بفرستد.
چاپار حامل این پیام بسرعت بسوی هلسپون شتافت و همینكه به هلسپون رسید مكتوب را به مگابیز تسلیم كرد. همینكه مگابیز از مضمون آن مطلع شد بجنگ اهالی پئونی حركت كرد و تعدادی از مردمان تراكیه را نیز بعنوان راهنما با خود برد.
15- همینكه پئونیها دانستند كه پارسها با آنان قصد جنگ دارند گردهم جمع شدند و بتصور اینكه پارسها از راه دریا هجوم خواهند آورد برای مقابله با آنها بسوی ساحل رفتند. بدین ترتیب آنان آماده شدند كه تعرض مگابیز و سپاه او را دفع كنند.
اما پارسها كه از تجهیزات نظامی اهالی پئونی مطلع شده بودند و دانسته بودند كه آنان خود را برای دفع تعرض از جانب دریا آماده كردهاند بكمك راهنمایان خود بطرف داخل آن سرزمین دور زدند و در حالیكه پئونیها از این احوال بیخبر بودند
______________________________
(1)-Strymon- رجوع شود به یادداشت ذیل بند یك همین كتاب
(2)-Hellespont- یادداشت ذیل بند یك همین كتاب.
(3)- تروآ)Troie( یا پرگام شهر معروف تاریخی در آسیای صغیر كه بحوادث جنگ معروف و افسانهای تروآ در قرن هشت قبل از میلاد شهرت یافته است.
تص: 13
به شهرهای آنان كه مردان آن همه بجنگ عزیمت كرد بودند حمله كردند. فتح این مواضع خالی برای مهاجم كاری دشوار نبود. وقتی پئونیها خبر یافتند كه شهرهای آنها بدست پارسها افتاده است بسرعت از یكدیگر جدا شدند و هر دسته بسوی شهر خود بازگشتند و خود را به پارسها تسلیم كردند. بدین ترتیب بود كه بعضی از قبایل این قوم، سیروپئونیها «1»، پئوپلهها «2» و تمام قبایلی كه تا دریاچه پر از یاس «3» سكونت داشتند از سرزمین آبا و اجدادی خود بعنف جدا به آسیا روانه شدند.
16- پئونیهائی كه در حوالی كوه پانژه «4» (در نزدیكی دوبرها «5»، آگریانها «6» واودومانتها «7»-) اقامت دارند و قبایلی كه در حاشیه مجاور دریاچه پرازیاس «8» زیست میكنند هرگز از جانب مگابیز مورد تعرض قرار نگرفتند. اما مگابیز سعی كرد اقوامی را كه بر روی همین دریاچه بترتیبی كه هم اكنون نقل میكنم میزیستند مطیع خود كند: این مردمان در میان دریاچه، سطحهای از چوب ساختهاند كه بر روی پایههائی بلند قرار دارد. تنها وسیله ارتباط این سطحه با خشگی پلی تنگ و باریك است.
پایههائی كه سطحه بر روی آنها استوار است در آغاز كار به هزینه عمومی تمام مردمان این قوم تهیه شده، اما بعدها ترتیب زیر بین آنها معمول شده است:
______________________________
(1)-Siropeoniens
(2)-Peoples
(3)-Prasias
(4)- پانژه)Pangee( یا پانگوس)Pangus( سلسله جبال كوچكی است در مقدونیه در نزدیكی خلیج ستریمون كه معادن طلای آن موجب افزایش قدرت و ثروت فیلیپ مقدونی شد.
(5)-Doberes
(6)- آگریانها)Agrianes( از اقوام مقدونیه باستان كه در شمال سرزمین پئونی)Peonie( سكونت داشتند و تا زمان اسكندر از خود مختاری و استقلال برخوردار بودند.
در مقدونیه باستان یكی از شعب رود هربوس)Herbus( نیز كه بدریای سیاه میریزد بهمین نام خوانده میشد.
(7)-Odomantes
(8)-Prasias
تص: 14
هریك از مردان قبیله هربار كه ازدواج میكند مكلف است از كوهی كه اوربلوس «1» نام دارد مقداری چوب با خود بیاورد و آنرا بصورت سه پایه چوبی در زمین قرار دهد.
اتفاقا مردان این قبیله هریك چند زن اختیار میكنند. مردمان این قوم زندگی خود را بترتیب زیر اداره میكنند: هریك از آنها بر روی سطحه چوبی اطاقكی دارند كه در آن زیست میكنند و دریچهای در اختیار دارند كه بر روی كف سطحه رو به آب دریاچه تعبیه شده است. مادام كه بچههای آنها كوچكاند پای آنان را با ریسمانی كه از گیاه ترنجبیل ساخته شده میبندند تا در آب نیفتد: به اسبان و چهارپایان خود بجای علف ماهی میدهند، زیرا در این دریاچه بقدری ماهی یافت میشود كه كافی است دریچه را برداشت و یك كیسه تور خالی بسر ریسمانی بست و آنرا از دریچه بداخل آب انداخت تا بتوان كمی بعد آنرا مملو از ماهی از آب بیرون كشید. این ماهیها از دو نوعند. «2»
17- پس بترتیبی كه گفته شد پئونیهای مقهور را به آسیا كوچ دادند. مگابیز پس از آنكه آنانرا مقهور كرد، سه نفر از كسانی را كه از قوم پارس و بعد از او از بزرگترین شخصیتهای سپاه بودند بعنوان ایلچی به مقدونیه فرستاد. این سه نفر بنزد آمینتاس «3» فرستاده شدند تا بنام داریوش پادشاه بزرگ از او مطالبه آب و خاك كنند «4».
______________________________
(1)-Orbelos
(2)- در اینجا مؤلف دو نوع ماهی را نام برده است كه چون نام آن بفارسی بدست نیامد در این مقام بذكر آن مبادرت میشود. این دو نوع ماهی عبارت بودند ازPanrauxوTillons
(3)-Amyntas- ششمین پادشاه از خاندان پردیكاس)Perdiccas( كه مدتها در مقدونیه سلطنت كردند. در بند 22 از كتاب حاضر از این خاندان یاد شده و در جلد هشتم از كتاب هردوت نیز افسانه تأسیس این خاندان بتفصیل نقل گردیده است (كتاب هشتم- بند 137 و 138).
(4)- اصطلاح «مطالبه آب و خاك» در كتاب هردوت در موقعی كه موضوع لشكركشی كشی داریوش به سرزمین سگاها در میان بوده (هردوت- جلد چهارم) و در مجلدات بعدی آن نیز مكرر بكار رفته است. ظاهرا پارسها دعوت باطاعت و فرمانبری ملل دیگر را در قالب این عبارت یعنی واگذار كردن زمین و آب بیان میداشتهاند و منظور آنها از این عبارت دعوت به تسلیم و انقیاد قوم مخاطب و قبول خراج بوده است.
تص: 15
از دریاچه پرازیاس «1» تا مقدونیه چندان راهی نیست. این دریاچه وصل به معدنی است كه بعدها اسكندر روزانه یك تالان «2» نقره از آن استخراج میكرد. بعد از این معدن و پس از عبور از كوه دیسورون «3» به مقدونیه وارد میشویم.
18- همینكه این فرستادگان پارس به دربار آمینتاس رسیدند بحضور او بار یافتند و بنام داریوش پادشاه بزرگ مطالبه آب و خاك كردند آمینتاس تقاضای آنان را بجا دانست و از آنان تقاضا كرد كه میهمان او باشند و در همان حال فرمان داد تا ضیافتی باشكوه ترتیب دهند و پذیرائی شایانی از آنان بنمایند. در این ضیافت پس از صرف غذا پارسها كه در نوشیدن مشروب اسراف كرده بودند خطاب بوی چنین سخن گفتند: «ای مقدونی كه میزبان ما هستی، در بین ما پارسها رسم چنین است كه وقتی ضیافتی بزرگ ترتیب میدهیم علاوه بر خدمتگاران زیباروی زنان شرعی خود را نیز همراه میآوریم و در كنار خود مینشانیم. چون تو با نهایت ادب ما را پذیرفتهای و با تجلیل تمام با ما رفتار میكنی و زمین و خاك به داریوش پادشاه بزرگ تقدیم میكنی تو نیز میتوانی آداب و رسوم ما را معمول داری.» آمینتاس باین تقاضا چنین پاسخ داد: «پارسها، در بین ما چنین رسمی كه شما نقل كردید وجود ندارد و برعكس، زنان را دور از مردان نگهمیداریم؛ اما چون شما فرمانروایان ما هستید و چنین اراده كردهاید شما را از این حیث نیز راضی خواهیم كرد.» آمینتاس این بگفت و زنان را بداخل طلبید. وقتی زنان بفرمان او وارد شدند هریك در كنار دیگری در مقابل پارسها نشستند. در این موقع پارسها كه زنانی در منتهای وجاهت در مقابل خود دیدند بار دیگر رو به آمینتاس نمودند و گفتند كه این رفتار پسندیده نیست، بهتر آن بود كه این زنان را اصلا احضار نمیكردند، تا بجای آنكه در كنار آنان قرار گیرند در مقابل آنان بنشینند و چشمان بینندگان خود را معذب كنند. آمینتاس
______________________________
(1)-Prasias
(2)- تالان)Talent( واحد مقیاس وزن در یونان باستان و برابر 39/ 36 كیلو گرام.
(3)-Dysoron
تص: 16
ناگزیر فرمان داد تا زنان در كنار آنان قرار گیرند. زنان اطاعت كردند و پارسها بیدرنگ به نوازش پستانهای آنان مشغول شدند، زیرا آنان تقریبا مست بودند. و بیتردید برخی از آنها حتی درصدد برآمدند كه زنان را در آغوش گیرند و ببوسند.
19- با اینكه آمینتاس از مشاهده این وضع متأثر بود آنچنان از پارسها ترس داشت كه بیآنكه بر وی خود آورد بتماشای این منظره مشغول شد. اما اسكندر فرزند آمینتاس كه جوانی بود بیاطلاع از ناملایمات و ناكامیها و در آن مجلس نیز حضور داشت نتوانست بیش از آن خودداری كند و در حال خشم و غضب به پدر چنین گفت:
«ای پدر، برخلاف آنچه كه از سن تو انتظار میرود رفتار مكن، برخیز و استراحت كن و بیش از این باین بادهگساری ادامه مده. من در اینجا میمانم و در ارضای تمایلات میهمانان خود جهد میكنم.» آمینتاس دریافت كه اسكندر قصدی پنهان در سر دارد. پس بوی چنین پاسخ داد: «فرزندم، من سخن ترا بدرستی درك نمیكنم.
تو از شدت خشم بهیجان آمدهای و قصد داری مرا بیرون كنی تا خشم خود را فرو نشانی. اما من از تو میخواهم كه اگر راضی به بدبختی ما نیستی بهیچ عملی نسبت باین اشخاص دست نزن و خونسردی خود را در مقابل آنان حفظ كن. اما بهرحال من اندرز ترا گوش میكنم و از مجلس خارج میشوم.»
20- آمینتاس این سفارش بكرد و از مجلس بیرون رفت. همینكه وی خارج شد اسكندر خطاب به پارسها چنین گفت: «میهمانان ما! این زنان در اختیار كامل شما هستند.
اگر میل داشته باشید میتوانید از تمام آنها یا از بعضی از آنها بانتخاب خود لذت برید. این مطلبی است كه شما خود باید آنرا معلوم كنید. اما بزودی وقت آن خواهد رسید كه به بستر بروید، در حالیكه من اكنون شما را از شراب سرمست میبینم. اگر عقیده مرا میپسندید بهتر آنست كه اكنون باین زنان اجازه دهید استحمام كنند و پس از استحمام از راه لطف آنان را مجددا بحضور بپذیرید.» این پیشنهاد مقبول پارسها افتاد. پس شاهزاده جوان فرمان داد تا زنان خارج شوند و آنگاه بتعداد آن زنان تعدادی جوانان بیریش برگزید و آنان را لباس زنانه دربر كرد و بهریك خنجری داد و
تص: 17
آنگاه آنان را به مجلس وارد و به پارسها ارائه داد و چنین گفت: «پارسها، بسیار سرفرازم كه در خانه ما از شما بطریقی شایسته پذیرائی میشود. بیتردید آنچه در اختیار داشتهایم و آنچه میتوانستیم برای تقدیم بشما بیابیم در اختیار شما گذاردهایم.
اما بهترین این هدایا مادران و خواهران ما هستند كه بعنوان هدیهای شاهانه بشما تقدیم میكنیم، تا همچنانكه شایسته آن هستید، نهایت احترام از جانب ما نسبت بشما بعمل آمده باشد. شما نیز هنگام بازگشت به پادشاه بزرگ كه شما را بدینجا فرستاده است بگوئید كه چگونه یكنفر یونانی كه پادشاه مقدونیها است در ضیافت و در بستر از شما پذیرائی كرده است.» اسكندر این بگفت و در كنار هریك از پارسها یك تن از آن جوانان مقدونی را كه بشكل زن آراسته بود قرار داد، و اینان در موقعی كه پارسها با آنان سرگرم شده بودند آنان را با خنجر كشتند.
21- بدین ترتیب بود كه پارسها و همراهان آنان كشته شدند. آنان تعدادی گردونه و خدمتگذار و دستگاه مجللی با خود آورده بودند كه آنها نیز با خود آنان از بین رفت و اثری از آن باقی نماند. مدتی بعد پارسها جدا بجستجوی این فرستادگان برخاستند.
اما اسكندر با تردستی و كاردانی جستجوهای آنان را بر اثر كرد. یكی از پارسها را كه بوبارس «1» نام داشت و از طرف فرمانده پارسها برای تحقیق درباره ناپدید- شدگان آمده بود از زر سرشار كرد و خواهر خود را كه ژیژآ «2» نام داشت بوی داد، و باین ترتیب كار تحقیق متوقف شد و موضوع مرگ فرستادگان بیسروصدا و مسكوت ماند.
22- طبق تحقیقاتی كه من كردهام اطمینان كامل دارم كه این شاهزادگان مقدونی كه از بازماندگان پردیكاس «3» هستند همانطور كه خود ادعا میكنند یونانی بودهاند و
______________________________
(1)-Boubares
(2)-)Gygea(
(3)- پردیكاس)Perdiccas( نام سه تن از پادشاهان معروف مقدونیه است و در این بند منظور پادشاهی است كه باین نام در قرن هشت قبل از میلاد خاندان سلطنتی مقدونیه را تأسیس كرد. هردوت پردیكاس اول را موسس خاندان سلطنتی مقدونیه معرفی میكند در حالیكه مؤلفین دیگر باستان او را چهارمین پادشاه این خاندان میدانند.
تص: 18
در داستانهائی كه بعد نقل میكنم ثابت خواهم كرد كه آنان واقعا از نژاد یونانیاند.
بعلاوه یونانیانی نیز كه مأمور تنظیم بازیهای المپی بودهاند همینطور اظهارنظر كردهاند. توضیح این موضوع از اینقرار است: روزی اسكندر تصمیم گرفت جایزه این بازیها را برباید و با این قصد به صحنه مسابقه وارد شد. یونانیانی كه میباید با او در مسابقه شركت كنند مدعی شدند كه او حق ندارد در مسابقه شركت كند.
استدلال آنها این بود كه این بازیها مخصوص پهلوانان یونانی است و مردمان غیر یونانی «1» نمیتوانند در آن شركت كنند. اما اسكندر ثابت كرد كه از نسب اهالی آرگوس «2» است و چون باین علت او را بعنوان یك یونانی واقعی شناختند در مسابقه شركت كرد. اتفاقا بحكم قرعه وی یكی از دو نفری بود كه قرار بود قبل از دیگران مسابقه گذارند. چنین بود باختصار ماجرای این مطلب.
______________________________
(1)- در اینجا هردوت طبق معمول برای تشخیص مقدونیان از یونانیان كلمه «بربر» را بجای غیر یونانی بكار برده است ولی در ترجمه اصطلاح «غیر یونانی» مناسبتر تشخیص داده شد زیرا بنظر میرسد كه مقصود مؤلف از بكار بردن اصطلاح «بربر» در مورد عناصر غیر یونانی توضیح همین مطلب بوده است.
(2)- آرگوس)Argos( از شهرهای معروف یونان باستان و از قدیمترین شهرهای این سرزمین بود كه تا قرن سه قبل از میلاد استقلال خود را در برابر آتن و سپارت حفظ كرد.
تص: 19